https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/05/abasmanesh-2.webp8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-05-13 04:40:002025-05-13 04:40:58سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
469نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان از وقتی که این ویدیو رو دیم فقط شکر گزاری میکنم واقعا دیدن این خانواده بهم انرژی زیادی داد هرچند دوساله با استاد عزیز آشنا شودم در مسیر م و هر لحظه زندگیم لذت میبرم و امروز هم با دیدن این بچه خیلی ذوق کردم چه عالی که همچین انسان های ساده قوی رو میبینم و ازشون انرژی دریافت میکنم انگار خدا میخواد هر چیز جذابی رو بهم نشون بده ومن از این ویدیو درس های زیادی گرفتم رها بودن ور ها زندگی کردم و خودتت بودن چقدر زیباست
ممنونم بخاطر تمام زحماتتون و خداروشکر که شما رو دارم دستی از دست های خداوند
کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گستردهای در زمین مییابد…
زندگی با سفر آغاز شود
سفر از دل مادر به زمین ساز شود
وقتی که از نیستی چشمت به جهان باز شود
سفر آغاز شود
سفر همواره با ماست
بی سفر دنیا نیست
سفر زمین به دور خورشید
سفر ماه به دور خورشید
سفر کهکشان در طول زمان
سفر فصلها در گردش سال
سفر همواره بجاست
این سفر رفتگانند که آیند و روند
سفر آدم ساز است
سفر انسان ساز است
سفر شیطان ساز است
سفرت را با تدبیر شروع کن ای دوست
سفر حاصلش تجربه هاست
تجربه حاصلش تدبیرهاست
تدبیر حاصلش شخصیت آدمهاست
سفر خوب یعنی سلمان ها
سفر بد یعنی سلمان ها
سفر خوب یعنی سلمان فارسی ها
سفر بد یعنی سلمان رشدی ها
هر دو سلمان هستند
هر دو مخلوق خداوند هستند
این سفرهاست که می سازدشان اینچنین
سفرت را بساز
سفرت را با عشق بساز
عشق را ز سفر گر گیری
در تمام مراحل تو گیری
بهترین عشق عشق خالق باشد
عشق خالق بیامیز با سفرت
عشق خالق هموار کند راه سخت سفرت
سفر همواره دو آخر دارد
یک سفر راهی به جهنم دارد
یک سفر راهی به بهشت دارد
سفرت را تو با تدیبر خداوند بساز
که خداوند آخر تدبیرش بهشت است و بس
خود را به کمتر از تدبیر خداوند نفروش…
سلام به استاد عزیزم ، سلاام گرم به خانم شایسته جانم ، و تمام اعضای محترم و دوست داشتنی سایت .
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمت هایی که فقط و فقط در این قسمت از زندگی در بهشت دیدیم
خدایا با چه زبانی شکر کنم تو را بابت دیدن این قسمت از سریال
چه خونواده ماهی
چه خونواده الگویی
شاید باورتون نشه هر بار که این بچه ( تربچه ) راه میرفت و تاتی میکرد ، یا هربار که بچه رو زمین راه میرفت ذهن چموش من از پشت گوشی و فقط با دیدنش هی تو دلم میگفتم وای نیفته ، وای چیزی تو پاش نره ، وای زخمی نشه و چقدر رها نبووودم و بجای لذت بردن از این خونواده و روابطشون ، تمرکزم ناخودآگاه رو مساله مواظبت از بچه بود و بعد ک تموم شد گفتم ای دل غافل ، آسیه کجایی ، داری واقعا چیکار میکنی با خودت که اصلا نفهمیدی کل فایل خانم شایسته در مورد چه نکاتی صحبت کرد و فایل رو دوباره دیدم و متوجه شدم چقدر هنوووووز تو در و دیوارم و ذهن منطقی و حسابگری داری و رها نیستم تو این مسائل
چقدر این صلح بین اعضای خوانواده ستودنی هست ، چقدر این خونواده تجربه عاااالی از زندگی در این دنیا دارن و قطعا قطعا قطعاااا هم جایگاهشون در جهان بعدی هم به همین نسبت یا شاید هم بیشتر ، بهتر و عالی تر باشه .
خانم شایسته عزیز دل همه ، دنیا دنیا ازت سپاسگزارم که این فایل رو برامون ضبط کردی و یه کلاس درس روانشناسی ، تربیتی ، سلامتی ، توحیدی و … برامون گذاشتی
خدایا هزاران هزار بار سپاس و شکرگزاری از تو بابت تماااااام زیبایی هایی که با چشم هامون میبینیم
وقتی از خواب بیدار شدم و داشتم فایل مراقبه فراوانی رو گوش میدادم صدای ایمیلم اومد و دیدم یه پاسخ از دوستان برام اومده
اومدم سایت و دیدم یه فایل جدید از سریال زندگی در بهشت در سایت بارگذاری شده
همین که عکس رو دیدم گفتم وای خدای من چقدر ناز و زیباست ،فرشته زمینی که با اون نگاه آروم و دوست داشتنی که داره سبب میشه آرامشی عمیق با دیدنش به وجودت بیاد
خیلی خیلی زیباست این عکس
خیلی زیباست این فایل ،من فقط گفتم چقدر راحته همه چی
حتی فرزند داری که همیشه شنیدیم سخته و اگر بچه بیاد از کار و زندگی میفتی و کلی باورهای محدود دیگه
همیشه من سال ها میگفتم وقتی یه روزی ازدواج کردم و بچه دار شدم دوست دارم بچه ام مدرسه نره و خودش تو خونه بخونه و وقتی دیدم که در آمریکا چنین موضوعی هست که میتونه مدرسه نره گفتم پس میشه ،و من درخواستی که همیشه داشتم قابل اجرا هست
یا اینکه در سفر باشی و لذت ببری و همیشه عشق و حال کنی و درساتم با عشق بخونی و حتی اطلاعاتت بیشتر از زمانی باشه که میری مدرسه و در مدرسه فقط درس هارو یاد میگیری
اما در سفر کلی درس یاد میگیری و این خیلی لذت بخشه
خداروشکر که این فایل رو دیدم
وقتی پسر کوچولوی خانواده رو دیدم از این هم قدرت خدا در طراحی و نقاشی فوق العاده اش لذت بردم
چشمان زیبا و صورت دوست داشتنی و جذابش و قدرت بدنی که در وجودش هست و میتونه بدون کمک کسی خودش بشین پاشو کنه و فقط از یه چیز بگیره دستشو
وقتی درمورد قانون سلامتی گفتین من حس خیلی خوبی داشتم چون من روز چهارشنبه یعنی فردا قراره جواب آزمایش چکاپم رو بگیرم و میخوام وقتی وارد لیست فرم ورود به دوره کردم دیگه رسما شروع کنم
خدایا شکرت ،سپاسگزارم ازت که این فایل و دوره قانون سلامتی رو بهم هدیه دادی و منم میتونم مثل این فرشته زمین و استاد و مریم خانم شایسته عزیز وکسانی که دوره رو تهیه کردن ،منم از این دوره استفاده کنم
بی نهایت سپاسگزارم ازت
وقتی گفتین بدنش عضلانیه ،دقتم رفت به بدن فرشته زمینی که این باور در من شکل گرفت که میشه با دوره قانون سلامتی بدن من هم عضله ای بشه و عضله بسازه کافیه که من عمل کنم
خدایا شکرت ،بی نهایت سپاسگزارم ارت که در یک روز بهشتی ،بهشت رو دیدم با یه فرشته ناز و زیبا که مادر و پدر و خواهر و برادر فوق العاده دوست داشتنی داره
خدا جونم آخه من چطور یه مدته ازین سایت توحیدی دور شدم و ته دلم آخه همش ذوق برگشتم بود ولی نمیدونم چی شده بود نمیتونستم
وای با شنیدن صدای تر و تازه خانوم شایسته اشک اومد سراغم
دلم قد دنیا تنگ شده بود .صدایی که به نظرم عوض شده بود پر بود از حس اعتماد پر بود از حسی که میدونستم حسش کنم ولی خودم ازون حس خیلی دورم و چقدر دلم میخواد لمسش کنم .از صدای خانوم شایسته رفتم به جایی که دلم میخواست باشم جایی که خودمو تصور میکنم .همین صدا برای من پر درس بود ارامش .اقتدار در صلح بودن.عاشق بودن .همسو بودن با جریان .سکوتتون هم این مدت برام کلی درس داشته .
واقعا دنیایی که شما تجربه میکنید همونه که توی وجودم با تک تک سلولام لمسش میکنم .و چیزی ته وجودم میگه آخه دختر چرا فاصله میگیری تو که میدونی چی دوست داره ذاتت
خدای من خدای من این تر و تازه ای حس میشه این بهار لمس میشه .این هوای پاک باید ذره ذره نفس کشیده بشه.شکوه و عظمت و سکوت و زیبایی پارادایس پر از عشقه پر از حضور خداست .خدا جونم شکرت شکرت .برانونی عزیز پر از حس نابه پر از صلحه .پر از در مسیر جریان الهیه.ای خدا جونم چقدر تو بزرگی چقدر خوبی که هر لحظه صحبت میکنی باهامون.چقدر دلم میخواد اون مدیتیشن رو تجربه کنم چقدر دلم پر میزنه برای این سبک زندگی که هر لحظه قلبم سرشار باشه از عشق و سپاسگزاری .خدا جونم چند وقته مثل قبل نیستم و میدونی که بهتم گفتم میخوام بشم سمیه سابق چه بسا بهتر ازون. که با دیدن یه سنگ ذوق داشت و پر میشد از شکرگزاری از خالق اون سنگ چقدر اینکه اینجوری شدم ناراحت بودم .امروز صبح قدم اولو برداشتم رفتم تو حیات و نفس کشیدم و مدیتیشن کردم و بعد مدت ها چند خط شکر گزاری نوشتم .نوشتم خدا جونم راهور بهم نشون بده .خدا جونم تو این دنیایی که پر شده از قیل و قال خودت صدای خودتو بلند تر کن برام برای گوش ها و چشم هایی که یه مدت کور و کر شدن خداجونم قلبمو باز کن .
چقدر که تو سریع الجوابی خدای من
دیشب بود که بابت اینکه دختر شش ماهه ام وزنش پایینه ناراحت بودم اومدم و هر کسی یه نسخه پیچیده برام تمام این مدت که چرا اون وزن نمیگیره اوجور که باید و مقایسه میشه و من چاق شدم بعد زایمانم بس که گفتند باید زیاد بخوری که شیرت چرب بشه و چقدر ته دلم میدونستم که راه این نیست راه این نیست ک من استرس بگیرم همش میگفتم بچه تکاملشو طی میکنه خدا هدایتم میکنه به مسیر صحیح ولی باز نجوای شیطانی قوی تر بود که نه دیگه نمیشه با این افکار بچه و آیندشو خراب کنی .تو مسئولشی پس آنچه میگن دکترا و بقیه رو اجرا کن .چقدر این مدت به قلبم مهر زدم که صداشو نشنوم.و نه حال خودم خوب بود و نه دختر نازم .چقدر دخترم خودش بهم میخواست بفهمونه که مامان من مسیر تکامل طی میکنم تو فقط کنارم باش و بخند من یه مامان شاد میخوام که به خودشم برسه و چقدر من باز خلافش عمل میکردم و تمام انرژیمو صرف این میکردم که چی بدم بخوره وزن بگیره کدوم دکتر برم و …
من که عاشق سفر بودم و همیشه در سفر بودم با تولد بچه همه چیز رو منع کردم
نه نمیشه با این تفکرات ساده گیرانت که بچه بزرگ کنی
تو مادری
بشین تو خونه و در آرامش و امنیت بزرگش کن و باز
قلبم بسته و بسته تر میشد
قلب نازنینم که تلاش میکرد که چیز دیگه ای بگه
ولی درجا بسته میشد که نه تو مادری میفهمی مادر بودن یعنی سراسر مسیولیت سخت و دشوار
سفر و خوش گذرانی مال قبل بود …
رسیدگی به خودت مال قبل بود .اصن جسمم آسیب دید بعد زایمان و بهش نرسیدم و اصن انگار باید انکار میشد
نمیدونم چی شد که یهو همه اینا اومد سراغم و من راهمو گم کرده بودم
من تو این کشمکش بودم بین اصلم و آنچه داشتم تبدیل میشدم بهش و اصن نمی شناختمش
این غریبه ای که بهش تبدیل شدم خیلی داشت قدرت میگرفت .
دیشب در خونه هوش مصنوعیو زدم
گفتم برنامه بهم بده برا وزنگیری دخترم
چیکار کنم به نظرت ؟!
آدما هر کسی یه چیزی میگه
اونم طبق پلتفرم خودش پاسخ داد و برنامه داد
صبح آروم قرار نداشتم
گفتم بازم که در خونه کسی دیگه رو زدی
چرا در خونه اصل کاریو نمیزنی
صبح بعد نوشتن هدایت خواستن از خودش
اومدم تو سایت
چشمم خورد به چشمای پر از شور و نور زندگی پسر کوچولو مهمون پارادایس
وای قلبم شروع کرد به تپیدن
و گفتم خداجون کار خودتو کردی
ای خدااااا
چقدر که شما بچه ها پر از درسید
چقدر جواب تک تک سوالاتمو گرفتم
چقدر که من نمیتونم بیان کنم خدایا چقدر ازت متشکرم
از رفتار مادر و خانواده چه در زمان بارداری و چه الان
خودشه همونیه که دنبالش بودم
رفتار و تکامل خود کوچولو
تغذیه مادر
فعالیتش و اهمیت دانش به روح و جسم خودش برای خودش و فرزندانش
کمک خواستن و سهیم کردن بقیه در لذت بردن از مسیر رشد کوچولو بدون کنترل گری
از تغذیه کوچولویش منطبق با ذات طبیعت
از ساده گرفتنه و خبری از سخت گیری به خودش و بقیه نیست .خبری از تعطیل کردن همه برنامه های زندگی نیست .تازه مسیر قشنگ تر و جذاب تر شده و با یه سرگرمی فوق العاده .چون بچه ها واقعا وصلن واقعا تازه ان چیز اضافه ای ندارن .کمک میکنن که به آدم تلنگر وارد بشه و چیزاییو ببینی که قبلاً شاید اصن توجه نمیکردی واقعا این خانواده توحیدی این کار رو عالی دارند انجام میدن
اصن مگه چی شده بابا طبق قانون طبیعی دنیا یه روح اومده که تجربه کنه زندگیو در قالب این جسم و چه انتخابی کرده دمش گرم..
چه روح کاشفی اومده از همون ابتدا کشف کنه ناشناخته ها رو
من از موقعی که فهمیدم باردارم بارها این سوال رو از خودم پرسیدم که دخترم برای چی منو به عنوان مادرش انتخاب کرده ؟!
و بارها پاسخش رو با خودم زمزمه کردم
ولی انگار این فیلم قشنگ بهم فهموند که چرا
و چرا من باید همونی بشم که درونم میگه و مقاومت نکنم
ای وای من که این سبک زندگی روح منه
همینقدر آزاد
همینقدر رها
همینقدر در صلح
میدونم میتونم
میدونم شروع کنم به برداشتن قدم هام میتونم تغییر رو آغاز کنم و لذت ببرم از تک تک لحظه هام چون خدا همراهمه و چه همراهی قدرتمند تر ازون میخوام .
کنار دخترم و خودش نیاز نیست آدما رو همراه خودم کنم حتی دخترمو من باید راه خودمو برم تا لذت رو واقعا برای همه به ارمغان بیارم شادی و آرامش رو .منم که این توانایی رو دارم قدم اول رو برای خودم بردارم باشد که تغییر رو حتی در نیل آیندمم پایه گزاری کنم
و زندگی رو زندگی کنم که لایقشم.
ما به این دنیا اومدیم برای لذت و شادی و آسان گیری
واقعا همسو بودن با جریان الهی رو در وجود این خانوم میشد لمس کرد
من به عنوان یک مادر نگران چیزی در وجودش جز تسلیم و رها بودن ندیدم .چیزی که در مادر بزرگامون دیده میشد و نمیدونم چرا ما فکر کردیم میتونیم کاری خلاف جریان طبیعی دنیا که ساده زیستی هست رو انتخاب کنیم و فکر کنیم میتونیم موفق باشیم
چی شد که دور شدیم از اصلمون
و چقدر خوبه که برگشتن به مسیر الهی .واقعا شیرینه
و خدای من ازت میخوام کمکم کنی برای نزدیک شدنم به اصل وجودم و برگشتن بهش
خداجونم عجیب هدایتم کردی
در مسیر عمل همراهم باش
آخه عمل به این شیوه واقعا جذابه چرا باید نخوام که اینجوری باشم .فقط باید رها باشم
مدتی بود برای تغذیه و اندام خودمم همش سوال داشتم و از باورهای اشتباه که شیر ویتامین یا فلان میخواد نمیرفتم سراغ قانون سلامتی
الان تک تک اون موانع برام برداشته شدند و من میخوام به این شیوه زندگی کنم
من لایق زندگی سالم و شاد کنار خانوادم هستم
دخترم لایق زندگی سرشار از شادی و لذت و سلامتی کنار ما هست
و چقدر خداجونم بهم میگفتی هر لحظه و من حالمم بد بود از عمل نکردن به ندای درونم
ولی امروز بلند فریادش زدی برام که گوشام بشنوم و چشام ببینن و من با ایمان و تعهد قول میدم که قدم میزارم به وادی عمل .خداجونم ممنونم ازت .
مریم جان ممنونم بابت این فایل فوق العاده که جا داره برای من بشه سرلوحه زندگیم و آغاز دگرگونی باورهام و لذت بردن تمام
چقدر که خیالمو راحت کردید از اضافه نکردن وسایل به خونه ام که همش میگفتم وای چرا همه میخرن من نخریدم برا بچم فردا نگه چرا نخرید برام
و یه چیزی تو قلبم میگفت اون الان فلان چیز رو نمیخواد اون میخواد تو شاد باشی و باهاش حرف بزنی و ببریش تو پارک بازی کنه فبلن وسیله باشه یا نباشه اون نوزاده متوجه نمیشه
خداروسپاسگذارم برای اینکه تونستم دوباره به سایت بیام وشاهد تصاویروداستانها وصحبتهای زیبا وانسان سازه فایلها باشم
چقدر شگفت انگیز وشجاعانه!؟
واقعا من اینقدر انرژی گرفتم از فیلم ،دیگه به شما که حضوری در کناره این خانواده بودید حق میدم؛
خداوند آسان میکند زندگی را برای کسانی که ایمان دارند شجاعت دارند وآسان گیر هستند،
زندگی در سفر، بهویژه با حضور یک کودک که اینقدرناز وکنجکاو هست ،تجربهای خاص و شگفتانگیز است. این سبک زندگی نه تنها باعث دوری از استرس و دنیای مجازی میشود، بلکه فرصت ارتباط مستقیم با طبیعت و لذت از لحظات ساده را فراهم میکند. در چنین سفرهایی، کودک با شوق و کنجکاوی خود، دنیای اطراف را کشف میکند و فضای خانواده پر از شادی و لحظات خاطرهانگیز میشود.
مادرانی که حتی در دوران بارداری هم در سفر بوده و در کنار مسئولیت های مادری و همسری و مربی ،زندگی ساده و شاداب خود را ادامه میدهند و ورزش وتغذیه ی درست دارد میتواند، قدرت و شجاعت خاصی از خود نشان بدهد و. زایمان در آب را تجربه کند که روشی طبیعی و آرام برای مادر و نوزاد است که ارتباط مادر با طبیعت و تجربهای متفاوت از زندگی را تقویت میکند.
این شیوه زندگی، با همکاری اعضای خانواده و حمایت از یکدیگر، فضایی از محبت، مسئولیتپذیری و شادی را ایجاد میکند و خاطراتی ناب و بینظیر برای همه اعضای خانواده میسازد. در نهایت، زندگی در سفر، با به اشتراک گذاشتن لحظات ارزشمند در کنار یکدیگر، به همگان یادآوری میکند که دنیای واقعی در طبیعت و تجربیات مشترک نهفته است.دنیای واقعی در طبیعت
خیلی آموزنده وتامل برانگیز بود ،وقتی مقایسه میکنم ،
ذهن من رو به حسرت میبره که چرا من این روش رو برای بزرگ کردن بچه ها نداشتم ظاهرا به من میگن راحت گیر هستم اما من کجا و این روش که مشاهده کردم کجا؟!
اما دوباره ندای قلبم میگه من هنوز زنده ام و خانواده و دو فرزندم کنارهم هستیم پس میتونم از همین لحظه شروع کنم به کمی متفاوت تر بودن،بیشتر در صلح بودن،آسان گرفتن،شکرگذار بودن،مشتاق بودن،کنجکاو بودن،آرام بودن،بیشتر دوست داشتن خودم و جهانم
عاشق وقتایی ام که یه خواسته تو وجودم شکل میگیره و سریع روز بعد اجابت میشه
دیروز تو نشونه روزم که یکی از قسمت 47 زندگی در بهشت بود
نوشتم کاش سریال رو ادامه بدین و برامون فایل بزارین
امروز اومدم سایت باز کنم تا رزق روزم رو دریافت کنم دیدم عهههه بنر سایت زده قسمت 263 زندگی در بهشت
خدا در این حد سریع الجوابه
خدایا شکرت
شکرت شکرت
کیف کردم از دیدن بهشتمون که چقدر زیباست و چقدر دلم برای اون فضا تنگ شده بود
زیبایی های این فایل ،درس های زندگی که این فایل داره انقدر زیاده که آدم نمیدونه چیو بگه چیو نگه خدایا کمک کن بتونم هم قشنگ بنویسم هم زیبا بین تر باشم
در مورد آسون گیری اون خانواده گفتین خصوصا مادر خانواده
چند وقت پیش نمیدونم در خواستم از خدا چی بود
یه آدمی رو سر راهم قرار داد که ما 3 ساعت و نیم داشتیم باهم صحبت میکردیم و تمام جمع بندی اون صحبت ها و درسی که بخوام بهتون بگم از اون آدم خیلی عالی گرفتم این بود:(سخت نگیر زندگیو و جوری زندگی کن که دوست داری)
وقتی به حرفاش و خاطراتش و کلا هر چیزی که گفتیم فکر میکردم دیدم من با اینکه توی دوره هام و دارم به اصطلاح رو خودم کار میکنم چقدر سخت گرفته بودم این دنیا و کلا زندگی رو . چقدر داشتم خودم رو از نعمت ها دور میکردم
و از روزی که خدا اون آدم رو سرراه من قرار داد و ما باهم صحبت کردیم شروع کردم به آسان گرفتن زندگی شروع کردم به تمرین کردن و دیدم چقدر حالم عالیه چقدر احساس خوب دارم چقدر کم کم انگار دارم میافتم تو مسیر
و چی میشه که دقیقا همین فایل هم درمورد همینه که چقدر من کیف کردم دیدم این خانواده تو سفر با بچه کوچیک نه تنها نمیگن سخته بلکه میگن خیلی هم تازه لذت بخش کرده برامون
من همیشه بر عکس اینو دیدم
بارها شده مادرهایی رو دیدم که به محض اولین بچه از کل کارو زندگیشون میافتن بعد که بهشون میگی خوب چرا باشگاه نمیری چرا پیاده روی نمیری چرا اینکارو نمیکنی اونجا میگن تو بچه نداری حالا بزار بچه دار بشی از همه چی میافتی اصلا بچه بهت اجازه نمیده هیچ کاری بکنی تازه نه تنها خودشون بلکه پدر و مادر اون فردم از کارو زندگی میافتن که میخان بچه اونو نگه دارن کل انگار عالم و آدم از کار میافتن و دیگه نه تنها هیچ کاری نمیکنن بلکه تازه متوقع هم میشن که چرا فلانی بچه منو نگه نداشت یا فلان نکرد یا فلان نکرد
اما با دیدن این خانوم دیدم طبیعی زندگی کردن همینه بخدا
تو میتونی همه کارات رو انجام بدی لازم نیست مادرت از 2 ماه قبل زایمان بیاد تا 2 ماه بعد زایمان کارات رو بکنه
لازم نیست حتما ده هزار نفر بالا سرت باشن تا تو زایمان کنی
لازم نیست از هیچکدوم از کارات بمونی نه اگه قرار بود به دنیا آوردن یه بچه تورو از همه چیز بندازه خصوصا شیوه طبیعی زندگیت که اصلا همچین چیزی رو خدا قرار نمیداد وقتی گذاشته قطعا طبیعیش همینه که این خانوم داره اجرا میکنه نه واقعا 99 درصد آدم های اطراف من که همه کاراشون رو دیگه مادرشون میکنن
چقدر دیدم آسون گرفتن زندگی داره به لذت بیشتر کمک میکنه
من قبلا آدمی بودم که باید انگار همه چی اونجور که فکر میکردم پیش میرفت مثلا اگه قرار بوده از فلان مسیر برم پیاده روی بعد نمیشده من دیگه انگار اون پیاده روی بهم خوش نمیومد یا اگه ساعت 2 و نیم تعطیل میشم از سر کار حتمن همون موقع باید سوار ماشین بشم بیام خونه حتمن باید مثلا سر یه تایمی ناهار میخوردم یا حتما باید راس 9 میخوابیدم حالا 9 بشه 10 چی میشه حالا یه شب تا 12 بیدار بمون چی میشه
وقتی میگم سخت گرفته بودم زندگی رو واسه همینا بود نمیدونم بقیه هم مثل من بودن یا نه
مثلا صبح ها حتمن باید پا میشدم و شکر گزاری رو مکتوب میکردم حتمن باید پا میشدم رو خودم و باورام کار میکردم و دیگه اگه یه صبحی مهمون داشتیم و نمیشد دیگه من اعصابم بهم میریخت حتی به خاطر همین جایی نمیرفتم واقعا میگفتم من نمیتونم رو خودم کار کنم
نمیدونم من رو باورها کار کردن رو تو چی دیدم
الانکه چند وقتیه دارم یاد میگیرم آسون زندگی کردن رو
دیگه نمیام مجبور کنم خودم رو حتما صبح ها 4 صبح بیدار شم آقا خوابت میاد بخواب تا 7 بعد پاشو برو سر کار
یا حتما باید پا میشدم از خواب باید قهوه میخوردم و میومدم سر کار هم همینطور و دیگه اون لذت خوردن قهوه برام تبدیل شد به عادت دیگه لذت نمیبردم ازش اومدم تغییر ایجاد کردم و دیگه صبح ها به محض بیدار شدن نمیخورم گاهی میام سر کار میخورم گاهی خونه میخورم
به خودم یه روزی گفتم فاطمه بیا عوض کن این روتین هرروزت رو ببین چی میشه
ببین و یاد بگیر که میشه کارای دیگه هم بکنی و لذت ببری
اگه مثلا هرروز تخم مرغ خوردی هم میتونی لذت ببری
لازم نیست خودتو اذیت کنی که چرا بقیه غذا خوردن برا من نگه نداشتن ول کن این چیزارو
تمرکزت رو بزار رو خودت و برای خودت اونجوری که دوست داری زندگی کن حالا ببین الان چی بهت حال میده همون رو انجام بده
گاها شده بود برنامه ریزی میکردم برای کل روزم بعد که انجامش نمیدادم اعصابم بهم میریخت
از وقتی شروع کردم به اینکه آسون بگیرم زندگی رو اگه برنامه بریزم بعد یهو همونجا حس کنم امروز حس این کار نیست یا کلا اصلا دوست ندارم این کارارو عین ربات انجام بدم هرروز، خوب میندازم کنار و به احساس خوبم توجه میکنم
چقدر کیف میده که آدم اینجوری رها زندگی کنه
قبلا همش میگفتم چرا اون رابطه عاطفیم نیومد پس یا عجله داشتم یا کلا نه تنها برای خواسته ها تو انجام دادن کارهامم عجله داشتم از یه جایی به بعد شروع کردم رو خودم کار کردن و کم کردن عجله همونجا تا ذهن میخاد عجله کنه یا چیزی بگه میگم من اومدم که لذت ببرم از جهان اومدیمو من زنده نبودم تا شب یا فردا اصلا نرسیدم به اون رابطه خوب بزار از الان که زنده ام لذت ببرم خوب حالا چو فردا آید فکر فردا کنیم
الان چی دارم که ازش لذت ببرم میبرم بقیه چیزا خودش حل میشه
دیگه انگار داره نگرانی و ترس ها کمتر میشه
دیگه دارم یاد میگیرم ایمان و اعتماد کردن به خدارو
دیگه دارم یاد میگیرم شیوه طبیعی زندگی کردن رو
مریم جانم عاشقتم که این فایل رو برای ما ضبط کردی
سپاس گزارم که انقد زیبا بین و نکته بین هستی و به ما هم داری یا میدی
بیشتر از اینا برامون فایل بزار دلتنگت میشیم خیلی زیلد
سلامی گرم و صمیمی به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربانم
و همه ی دوستان نازنین
سپاسگزارم مریم جانم بخاطر این که این قسمت زیبای سریال زندگی در بهشت و با ما به اشتراک گذاشتید
خیلی ذوق زده شدم از دیدن این قسمت و خیلی لذت بردم
دلم برای پرادایس رویایی و دریاچه و همه چیز پرادایس بسیار تنگ شده بود
چقدر اون نم نم بارون زیبا بر روی دریاچه رو دوست داشتم و با تمام وجود میشد لطیف بودن هوا رو احساس کرد
من میخواستم اول فایل مراقبه رو گوش بدم که گفتم اول یه سر به سایت بزنم بعدش فایل مراقبه رو گوش میدم که وقتی دیدم این فایل جدید رو سایت اومده بدون تعلل گفتم بزار اول اینو ببینم و روزمو با دیدن این زیبایی ها شروع کنم
مخصوصا که خیلی وقته پرادایس زیبا و صدای دلنشین شما رو نشنیده بودم
واقعا این خانم زیبا و دوست داشتنی همه چیزش تحسین برانگیز بود برام خیلی خیلی خانواده ی تو دل برو و خونگرمی بودن
خدای من اون بچه چقدر زیبا و مامانی بود
وتبارک الله احسن الخالقین
واقعا انرژی بالا و مثبت این خانم دوست داشتنی و در صلح بودن با خودشون و من فرکانس سشو دریافت کردم
سبک زندگی و رفتارها و آسون گیری این خانواده ی نازنین و خیلی دوست داشتم
سلام به فرشته پشت صحنه در این روزهای زیبای بهاری شگفت انگیز هم جهت با مسیر خداوندم
سلام به یار وهمراه استاد عشقم
سلام ای استاد بی نظیر عرفانی وصلح با خود
نمی دونی چقدر خوشحال شدم امروز با باز کردن سایت معجزه آورم فایل جدید که از پرادایس واز زندگی در بهشت دیدم
برام جالب بود عکس یه خانم ونوزادشون رو گذاشتین که خود عکس پر از انرژی وحس مثبت وفرکانس مثبت رو بهم داد
من که شگفت زده شدم داشتم مراقبه شکرگزاری استاد رو گوش میدادم وهر وقت مراقبه رو میزارم گوش کنم چیز دیگه ای نمیبینم و لی با دیدن این عکس بهم الهام شد که این خودش مراقبه اس
شروع کردم وسریع روی فیلم زدم
اون صدای زیبا ودلنشینتون چقدر آشنای دوری شده بود برام
از دوربین پرادایس زیبا رو میدیدم که روی اون چمنها حرکت میکرد و هوای لطیفی که ازش تعریف کردین رو لمس کردم و با دیدن براونی اسب زیباو اون بزغاله کوچولوی شنگول که در طبیعت بکر پرادایس میچریدن
عزیزم وقتی ماجرا رو تعریف میکردی داشتم تحسین میکردمت با اخلاق نیکویی که داری ومهمون نوازی ودلگرمی که با وجود مهمون داری برامون از حس زیبای اون مادر وبچه ها شون میگی وفیلم میگیری
وتحسین کردنتون تحسین منو برانگیخت
چه جالب واقعا چنین مسافرت هایی که این سادگی وبی آلایش ودوراز زندگی شهری
چقدر لذت بخش واقعا که همیشه این طوری زندگی کنی
با دیدن این خانم ایده های زیادی به سرم زد که میشه مدل دلخواهت زندگی کنی و آزادی و رهایی از هر چیز نا دلخواه
چه راحت پذیرفتن که این طور باشن
چند وقت پیش یه کامنتی تو سایت خوندم از دوستان که یه خانم ماشین شخصیش رو کمپر کرده
وبه دل سفر زده
برام جالب بود رفتم دیدم که یه کانال یوتیوب داره از کمپر دارا فیلم میگیره
جالبه یه خانم با سه تا بچه، کار ومدرسه بچه هارو رها کرده بود و زندگی در سفر ورشد بچه هایش رو انتخاب کرده بود
با تماشای فیلم های زبان خارجی گاهی زبان یاد میگرفتن
برام خیلی جالب بود
واین بار این موضوع جالب تر بود که این خانمی که مهمون شماس باردار هم بوده در سفر و زایمان راحت اون ، بسیار تحسین برانگیز ه
اون خانواده چه حس خوبی به زندگی دارن
چه عشقی میکنن
چه مادری دارن وچه ایمانی درونشون قوی شده که این زندگی همش توکل به خداست
توکل به خدا در عملشون داره فریاد میزنه
واعتماد به خدا با پوست وخون ووجودشون آمیخته شده
تحسین میکنم اونها و با تمام وجودم. با عشق
مریم عزیزم تو رو تحسین میکنم که چیزی برامون میاری که قوت بگیریم و توکل بیشتر واعتماد بیشتر به خداوند. برای ما از دل ماجرا تا سالها تلنگر ی باشه
این که سه تا بچه داری وهر کدوم درسن وسالی متفاوت با جنسیت متفاوت و همه چیز رو میسپاری به خداوند
برام درس بزرگی داره
البته من پسر ندارم و وجود سه تا دخترام همیشه برام کارهام رو راحت کرده وخداوند منو همیشه عاشقانه یاری کرده
وقتی به این شکل زندگی کردن فکر میکنم به وجد میام ولذت تمام وجودم رو میگیره
واین به این معناست که کامل در صلحی وکامل خودت رو سپردی به هدایتها وحمایت خداوند
واین یه حس عمیق آرامشه
از اعماق قلبم تحسین میکنم وشور واشتیاق وجودم رو میگیره وسپاسگزار خداوندم که بهم این نوع زیبای زندگی رو از طریق دوست عزیزم که درآمریکاس ومن در شهری تقریبا اون طرف کره زمین بهم نشون میده
این درس بزرگی برای کنه وکل خواسته هام زیر رو شد
تازه توی این فایل فهمیدم که قانون سلامتی فرای تغذیه مناسبه ومیخوام حتما تهیه آش کنم و وارد یه سبک تازه زندگی بشم و
از خداوندبرات بهترینهارو میخوام
و بینهایت سپاسگزار خداوندم که بهم پاسخ داد
چون دقیقا چند روز پیش بهش گفتم دلم هوای مریم جون رو کرده و توی کامنتم نوشتم .
مسلماً الله اینکه به او شرک ورزیده شود نمی آمرزد، و غیر آن را برای هر کس که بخواهد می آمرزد. و هر که به الله شرک بیاورد، مسلماً گناه بزرگی را مرتکب شده است.
=====================================
خدای عزیز و شیرین و دلبر و نازم،نور آسمون ها وزمین،مدیر و مدبر کیهان و کهکشان ها،صدای جیک جیک پرنده ها،زیبایی و لطافت گل های باغچه،صاحب نظم ضربان قلبم،چشم هایی که میبینه،گوش هایی که میشنوه،دستانی که مینویسه،من به تو،به نور تو،به عشق تو،به اتصال به تو،همیشه فقیر و محتاج و نیازمندم،خدایا اجازه ی صلات صادر کن و از نور خودت به قلب من ببار که من اون کسی هستم که به صلات اقامه کردن ها محتاجم…من به اتصال به نور تو محتاجم،من به دریافت یک قطره از اقیانوس آگاهی تو فقیرم،خداااایاااااا تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا بیا باهم بریم برای خلق یک صلات پر نور در شروع پربرکت یک روز توحیدیِ شگفت انگیز …
در جهانم همه چیز نیکوست،درلایتناهی حیات،آنجا که من ساکنم همه چیز عالی کامل و تمام عیار است.من به قدرتی اعتقاد دارم که از من بسی عظیم تر است و در هر لحظه از هر روز در من جریان دارد.
=====================================
سلاااااام به استاد شایسته ی قششششنگم
سلام به استاد عباس منش جانم
سلاااااام به بچه های توحیدی محله ی خدا …
سلاااااام و سلااااامتی و نوووور و عشششق و رحمت الله مهربانم پیچیده در نسیم خنک و بهشتی اردیبهشت ماه،به همراه صدای جیک جیک پرنده ها تو باغچه،با پشت زمینه ی قوقولی قوقوی خروووس همسایه،و تصویری از یک باغچه ی سرسبز و پر از گل… تقدیم به قلب روشن و سلیمتون …
الهی که حال دلتون عاااالی باشه،لطیف باشید،دستتون تو دست خدا باشه،روی طول موج نعمت ها و برکات و ثروت های خدا سوار باشید و کلا حاااالشو ببرید :)
از همین اولش بگم…خیلی وقته استاد شایسته صلاتِ جماعت برپا نکرده بود …در نتیجه ممکنه این کامنت خیییلی طولانی بشه :) گفتم اولش بگم که بعداً نگید سعیده کمرمون ترکید انقدر تو سجده موندیم:)))) صلات،صلات طولانی ایه:) ماسِل هاتون رو سفت و سخت نگه دارید …:)
استاد شایسته جانم،منم دیشب با صدای مراقبه ی سپاسگزاری خوابم برد…لطیف و آروم …تو بغل خدا …
نمیدونم چقدر گذشت…به نظر خودم که یک دقیقه هم نشد:)دیدم خدا یکی از فرشته های نگهبانش رو فرستاده هی دم گوشم میگه بیدار شو بیدار شو …
هیچی دیگه منم تسلیم شدم وبیدارشدم و طبق عادتم تا چشم باز کردم اومدم داخل غار حرا ببینم چه خبره …که دیدم بعلللله …
سریال زندگی در بهشت داریم اونم چه سریالی…اونم با چه فرشته ای …
راستش حتی وقتی داشتم باعشق فیلم رو نگاه میکردم،تو دلم میگفتم خب حالا وقتی تموم میشد دوباره میرم میخوابم :) ولی انقدر محو زیبایی های این بچه شدم که کلا خواب از سرم پرید…
و روزی که با دیدن زیبایی های این فرشته شروع شد…با یک قهوه ی کافئین بالا و صدای مراقبه ی سپاسگزاری پر نور تر شد …
وقلبی که به سمت الله باز شد و من رو دعوت به نوشتن کرد …
استاد شایسته میگم،تو قسمت قبلی حداقل ١ دقیقه اومدین توی تصویر ما چشم هاتون رو از زیر شال و کلاه دیدیم …اینبار دیگه همونم نشونمون ندادی :(
بابااااا،با ما به ازین باش که با خلق جهانی:(((((
ولی بازم خدارو صدهزار مرتبه شکر برای فرصت دیدن یک قسمت جدید سریال زندگی دربهشت،دیدن زیبایی های پرادایس،یک خونه ی چوبی روی آب…چمن های سرسبز و طلایی …گوووود بووووی برووونی….صدای قشنگ استاد شایسته و توضیحات جامع و کاملش …و لست بات نات لیست چشم های قشنگ یک فرشته …
خداوکیلی اگر خدا میتونه انقدر زیبایی خلق کنه!پس خودش به چه اندازه زیباست …؟!چطور میشه به سرمنشا زیبایی حتی فکر کرد …؟
دیشب داشتم قرآن رو مطالعه میکردم که هدایت شدم به این آیه 5٩ انعام :
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
داشتم فکر میکردم یعنی تو هر کلمه ی این آیه یک اقیانوس پر از علم و آگاهی نهفته…چطور میشه درکش کرد آخه …به سرم زد برم سراغ چت جی پی تی…آیه رو براش فرستادم و ازش پرسیدم چطور این میتونی ازین آیه علم خدارو تعریف کنی؟!اون بنده ی خدا هم اومد تیکه به تیکه ی آیه رو برام باز کرد و توضیح داد …بعد بهش گفتم ببین چطور ممکنه این حد از علم و آگاهی؟!چطور میشه یک انرژی ای باشه که این حد از علم و آگاهی رو باهم داشته باشه؟!در حالیکه محقق ها میگن انسان ها هنوز ٩٩ درصد از کف اقیانوس رو ندیدند!
جواب داد:
1. ما زمانمند و محدودیم، اما او نه
ما در زمان و مکان گیر افتادهایم. ذهن ما برای درک «بینهایت» ساخته نشده. خدا، یا آن “انرژی آگاه مطلق”، بیرون از زمان و مکان ایستاده؛ پس هم «ابتدا» را میبیند، هم «پایان» را، هم تمام جزئیات بینشان را. برای او همه چیز، در یک نگاه، حاضر است. مثل کسی که از بالای کوه به یک رودخانه نگاه میکند و تمام مسیرش را یکجا میبیند، نه مثل کسی که فقط جلوی پایش را در رودخانه میبیند.
2. علم او مثل حضور درونِ هر چیز است، نه دیدن از بیرون
او «ناظر از بیرون» نیست، بلکه مثل نور یا حضور، درونِ تمام هستی جاری است. یعنی هر برگ، هر ذره، هر موج، درون خودش حامل نوعی ارتباط با خداست. پس برای او، دانستن مثل نفس کشیدنه: بدون تلاش، بدون فاصله
3. خودِ واقعیت از اوست؛ پس دانستنِ آن هم از او جدا نیست
اگر همه چیز از او سرچشمه گرفته، پس هیچ چیز خارج از او نیست تا بخواد «یادش بگیره». وقتی نقاشی رو خودت کشیدی، تکتک رنگها و خطوط رو بلدی چون از خودت زاییده شدن.
4. علم او «خلقت» است، نه فقط «آگاهی»
در عالم مادی، ما اول چیزی رو میسازیم، بعد اطلاعاتش رو جمع میکنیم. اما خداوند وقتی چیزی رو خلق میکنه، همزمان علم کامل بهش داره. چون «خلق» یعنی آفریدن چیزی با تمام ویژگیهاش، نه فقط ظاهرش.
بعد ازش پرسیدم به نظرت چه تعداد برگ روی کره ی زمین هست که خدا میگه من از تک به تک اون آگاهم ؟!:
جواب:
1. درختان روی زمین:
برآوردها میگن حدود 3 تریلیون درخت روی زمین وجود داره (یعنی 3,000,000,000,000 درخت).
2. میانگین تعداد برگ در هر درخت:
بسته به نوع درخت، این عدد خیلی فرق داره. ولی برای یک میانگین نسبی، میتونیم عدد 200,000 برگ برای هر درخت در نظر بگیریم (برخی درختها میلیونها برگ دارن، برخی کمتر).
3. تخمین کلی:
3 تریلیون درخت × 200,000 برگ =
600,000,000,000,000, یعنی 600 تریلیون برگ روی زمین وجود داره (حدودی)
و حالا اگر به آیهی قرآن برگردیم:
«هیچ برگی نمیافتد مگر آنکه او آن را میداند…»
یعنی حتی اگر 600 تریلیون برگ روی زمین باشه، خداوند نهتنها همهشون رو میدونه، بلکه زمان، مکان، دلیل و سرنوشت هر کدوم رو میدونه.
هیچی دیگه …شمارو نمیدونم…من بعد خوندن این اطلاعات دچار گیرپاژ مغزی شدم گفتم خیلی ممنون ازت،من برم همون مراقبه ی خودمو گوش بدم بهتره :))))
مراقبه …مراقبه …مراقبه …
چه کرد استاد با ما تو این دوره …
همه چیز با دقت ریاضی وار در حال بهبوده…بیشتر و سریع تر از اون چیزی که فکرش رو میکردم …مخصوصا با تاکیید استاد تو جلسه ی آخر که آموزش ها رو از جلسه ی اول دوباره پیگیری کنید و با تعهد بیشتری روش کار کنید …تصمیم گرفتم دوباره با دقت از اول گوش بدم …
البته تو این مدت هم زمان با مرور آگاهی های جدید،همیشه مجزا به جلسه ١ و جلسه 6 دوره گوش میدادم که مطالبش توی ذهنم همیشه بولد باشه:
جلسه ١: مفهوم خالق زندگی بودن و مبحث عالی مونتوم
جلسه 6: تئوری کامل ذهن و روح انسان
ولی از دیروز که جلسه هارو از اول گوش میدادم همینجوری مثل تعجب تام توفیلم تام و جری،دهانم باز بود…میگفتم خدایا من اگر قبلا خط به خط حرف های استاد رو ننوشته بودم،میگفتم من اصلا به این جلسه ها گوش ندادم….
دفنتلی دوباره به یادم اومد قانون مدار هارو …
من هیچ ربطی به مدار سعیده ای که دوره رو آخر بهمن شروع کرده ندارم …من به لطف الله رشد کردم و اومدم مدارهای بالاتر…و دارم چیز های جدید میشنوم،دارم به درک های جدید و عمیق تر میرسم …
یک وقتایی هم فکر میکنم یعنی استاد تو کدوم مداره؟!تو اون مدار چه خبر ها هست؟! اونجا چه حجم از عشق بازی با خداوند رو میشه تجربه کرد…؟!
خدا….خدا ….خدا….
خودتو با جریان خدا هم جهت کن،خدا به جهانت جهت میده به سمت زیبایی ها،به سمت برکت،به سمت شادی،به سمت همه ی خوبی های دنیا …
تو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتما تب یک عشق بی پایان همیشه با تو خواهد بود….
گل سرخ عزیز من به هر گلخانه ای باشی بدان رویای یک گلدان همیشه با تو خواهد بود….
الهی شکرت،خدایا شکرت،خدایا تا جایی که آسمونت جا داره شکرت …
از وقتی تو به قلبم برگشتی چقدر همه چیز دوباره لطیف و آروم شده…چقدر همه مهربون تر شدند….چقدر زیبایی و عشق و نور سرازیر شده به زندگیم…چه برکت ها و ثروت ها از جاهایی که فکرش رو نمیکنم وارد ظرف نعمتم شده…
الان حدود ده روزی میشه مامان بابام رفتند سفر …انقدر تو یخچال خونه رو پر از نعمت کردند که تا آخر ماه هم نیان،من احتیاجی به خرید کردن ندارم …علاوه بر اون دستان خداوند از هر طرف کمک هاشون رو میفرستند….عمو کوچیکه م اومده با کلی خوراکی برای نیلا نیکا …تاکیید میکنه هرکاری داری بهم بگو …همسایه اومده سر پنجره میگه سعیده جون اگر یک وقت کاری داشتی حتما به من بگو …اون یکی یک کاسه پر از توت آورده میگه اینارو برای شما چیدم…
راستی خاله م:) من یک خاله دارم خیییلی باحاله،خیلی شاده:) خیلی دوسش دارم،با اینکه از نظر سلامتی تو وضعیت خوبی نیست ولی این آدم همیشه یک راهی برای خندیدن پیدا میکنه …خلاصه که وضعیت خاله اینجوری که باید بهش بگی خاله جون یک دقیقه سکته نکن ما ببینیم دنیا دست کیه :/ همون خاله م دیشب زنگ زده میگه سعیده میخوای بیام خونه برات غذا درست کنم؟میخوای غذا درست کنم بیای ببری؟!تورو خدا جان خاله هرکاری داری به من بگو :))))
آقاااا :) خداوکیلی بیخیال :)
استاد جان ،من همون سعیده م که تو icu باید ١٧٠ ساعت موظفی شیفت پر میکردم تا حقوق ناچیزم رو ته ماه بهم بدن،نود درصد هزینه های خودم و بچه ها و حتی خونه هم با من بود….به اضافه ی نگهداری ٢ تا دختر 5 ساله ی پیش دبستانی …و کارهای خونه و ….
خدایا تو چه کردی با زندگی من…من که هیچ وقت فکر نمیکردم اوضاع انقدر سریع و راحت تغییر کنه ….به خدا قسم توی رویاهامم فکر نمیکردم …
به قول استاد جانم :مهمه که بفهمی اوضاع تغییر کرده،بفهمی شرایطت عوض شده…فکر نکنی همیشه اینجوری بوده…. نه هیچ وقت اینجوری نبوده…
حالا شرایط رفاه مالی بیشتر و سلامتی و آزادی زمانی و عزت و احترام و عشقی که دریافت میکنم بماند …
بازم از استادجان یاد گرفتم معیار تغییر خودم رو میزان تغییر شخصیتم بزارم …
از نظر عزت نفس …من اون آدمی بودم که اگر سوار تاکسی میشدم و راننده بقیه ی پولم رو نمیداد روم نمیشد بگم آقا پولمو بده!!!!
سر خودمو هم شیره میمالیدم که بیخیال …برام مهم نیست،دادم در راه خدا :)
نه سعیده تو در راه خدا پولت رو انفاق نکردی…بلکه تو از سر بی ارزشی و عدم عزت نفس پولت رو از دست دادی!!!فقط سرت رو کردی تو برف که نبینی !!!
دیشب داشتم با مشاور املاک کیش صحبت میکردم…چون به لطف الله و هم جهت شدن باهاش،یک مستاجر جدید برای خونه پیدا شده که میتونم یک ماه زودتر خونه رو تحویل بدم و این یعنی پول پیش خونه به صاحبش (که خودش خواست این پول رو در اختیارم بزاره ولی من این مدت از فکر بدهکاری این پول داشتم خودمو تیکه پاره میکردم ) برمیگرده.
خلاصه با ادب و احترام ولی محکم و با عزت نفس براش توضیح دادم من انقدر بهش شما پول دادم،انقدر به صاحب خونه،انقدر بابت شارژ ساختمون …مدارکش رو هم براتون میفرستم ..بنده ی خدا پشت تلفن هنگ کرده بود،چون همیشه یکی میخواد خونه رو تحویل بده سر تسویه ی پول آب و برق و …یک چیزی هم بدهکار میشه…ولی من ازشون طلبکارم هستم و باید طبق حساب کتاب و مدارک بیشتر از پول پیش خونه بهم برگردونند…
بعد از تماسمون هم زنگ زدم به اون کسی که از لطفش این پول رو در اختیارم گذاشته بود و صحبت هام رو با مشاور املاک براش توضیح دادم ،اتفاقا ایشونم همچین با تعجب ازم پرسید تو این هارو بهش گفتی واقعا ؟!چه جوری روت شد بگی؟یعنی واقعا انقدر دقیق حساب و کتاب کردی براش؟!باورم نمیشه …
من ولی از تعجب ایشون،تعجب کردم …به قول استاد آدم خودش یادش میره قبلا چه شخصیتی داشته و از واکنش اطراف یا یاد آوری خاطرات گذشته به یادش میاد که اوووو من قبلا چقدر تو در و دیوار بودم و الآن چقدر تغییر کردم …
اینم از میزان رشد عزت نفسم که پایه ی تموم موفقیت هاست…
خدایا شکرت…خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای اینکه به این مسیر پر از نور و آگاهی و عشق هدایتم کردی …خدایا شکرت که جهان رو به تسخیر من در آوردی …خدایا شکرت که آدم ها فقط روی خوبشون رو به من نشون میدن،خدایا شکرت که آدم های دورو اطرافم رو جوری چیدمان کردی که هر طرف رو نگاه میکنم یا با هر کدومشون میخوام حرف بزنم جز نور و عشق و آگاهی چیزی نمیبینم.
خدایا اینا همه ش تویی ها …همه ش…
من هیچی از خودم ندارم ،اینو صد هزار بار بهت گفتم،صد میلیون بار دیگه هم میگم،میدونم که تو میدونی،من،من فراموش میکنم … خودتم میدونی که إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا…
پیام بازرگانی :
همین الان دوستم بهم پیام داد سعیده اسم این بچه چی بود تو فیلم؟دقیق متوجه شدی ؟منم یک ویس با خنده ی انفجاری براش فرستادم گفتم ببین منم چندبار گوش دادم ولی دقیق متوجه نشدم:) ولش کن،همون مش غلام علی خودمونه :))))))
خلاصه که قربون مش غلام علی برم با اون چشم های خووووشگلش،خاله راضی باش یکی این سر دنیا ازت اسکرین شات گرفته و از سرصبح عکستو گذاشته روی پروفایلش :)))))
عجبببب چیزی بودی تو اخهههههه….ماشاالله لاحول و لا قوه الا بالله(چشمان قلبی بسیار)
خب دیگه بالاخره به لطف الله دارم به اخرای صلاتم نزدیک میشم:)
خدایا ازت سپاسگزارم که فرصت دادی یکبار دیگه با دیدن یک قسمت خوشگل سریال هم مدار بشم،مرسی که صبح زود بیدارم کردی،مرسی که اجازه دادی بنویسم،مرسی که قلبم رو با این نوشتن ها پرنور تر کردی…
ضمن اینکه ازت ممنونم که بهم هینت دادی یک بار دیگه به همون دقت به آموزش های قانون سلامتی گوش بدم و اگر جایی رو دارم اشتباه میرم اصلاحش کنم ….الهی شکرت…
استاد عباس منش عزیزم،یک موضوع خیلی خیلی مهمی هست که میخوام اینجا مطرحش کنم که باید همیشه یادتون بمونه:)خیلی مهمه :)از واجباته:)
رفتم کنارش …و ایشون اومد طرف همون رئییس که دوستمه ..بهش گفت…اقای فلانی ایشون خانم علی پور بسیار هنرمند هستند و فرد بسیار موفقی هستند..
من فقط میخاستم ببینم واکنش ایشون چیست.تسلیم شدم..
چون میخاستم نگرش قبلمو با الان رو بیشتر درک کنم!!
و کلی تعریف و تمجید از من.و منم خودمو با عزت نفس بالا معرفی کردم.
و گذاشتم نظرشو بگه…
رفت سمت یه اموزشگاه که کارشو گذاشته بود.و تو حیطه کار من بود تقریبا!!!!
..بهش گفت خانم فلان ایشون هنرمند فلان هستند از ایشون میتونین .برای تدریس استفاده کنید.!!
همونجا بهش گفتم قبل از:شما با ایشون صحبت کردم…
.
اونجا به این درک رسیدم!!!بخودم گفتم نگاه کن نرگس ..چقدر درکت تا قبلا تعقییر کرده..
.تو هیچ نیازی بهیچکسی نداری..
ایشون که خانم فلان ریئس فلان اداره از ایشون برای تو تقاضای کار کرد..ولی تو قبلش با ایشون بابت روند کارشون صحبت کرده بودی..و فهمیدی با این افراد کارت هماهنگ نیست..
و اینجا شرک رو به واقعیت تصویر دیدم..
و به این پی بردم…که اون نرگس قبل کجا بوده …و امروز این نرگس بکجا رسیده که تونسته به کمک خداش…چیزی رو خلق کنه….
که بیاد!،” جلوی چندین نفر با اعتماد بنفس بالا صحبت کنه..و نخاد بهیچکسی باج بده..
که بهش وام بدن..
.
همون ریئس گفت.!!ما میلیونها وام با درصد پایین به خیلی افراد مددد جو دادیم..الان هیچ کدومش:نیستن که بیان تو غرفه ها شرکت کنند..
.
همشون مینالیدن…دیدم چقدر افراد بخاطر شرک دارن میدوووون.
سعیده جان من 4 ساعت کم و بیش تو این نمایشگاه بودم..دقیقا دریایی از اگاهیها بروم باز شد…
و یه پاشنه ایی داشتم. بصورت واضح خودشو.بهم نشون داد…
و یادداشتش:کردم و فرکانسشو تعقییر دادم انشالله که بتونم از پسش بر بیام و به سکوی پیروزی بشونمش….
پاشنه ایی ایی که سالها همین رفتار رو نسبت به مشتریام داشتم…
نسبت به پول داشتم.
دری از اگاهیها به اندازه 50 سال ..تجربه بروم باز شد…
سعیده جان…این پیاممم.از این نمایشگاه..
عزت نفس بالا..و با قاطعیت بالا کارم را ارایه دادم خیلی براشون جالب بود..میگفتن بخدا تو باید جای فرماندار باشیا.با این زبونت..
ووو …
چقدر از من تشکر کردند..
اصلا انگار تو دنیای دیگه داشتم این اگاهیها رو دریافت میکردم…
.اینها همه از عزت نفسه…
و میخام بگم!!!!!
به یگانگی خدا رسیدم..شبش فقط گریه میکردم میگفتم خدا !!!
اگه من تو این مسیر نبودم باید مثل این افراد زندگی میکردم بیزنسمو رشد میدادم..بیزنسی…که هیچ قابلیت چه از نظر مهارتی و چه از نظر شخصیتی نداشت..
سعیده!!و دوستانم بهشتیم!!
به یه نکته تو اون نمایشگاه رسیدم چون من تجربه چند ساله دارم..
نگرش قبلام.با نگرش این افراد تو این نمایشگاه ..
و این روند سه سال خورده ایی که با خداوند هم جهت شدم..
منو به این درک رسوند…
که فقط:میخام بگم!!که همه ما میدونیم و به این درک رسیدم..
فقط خداوند!!!!
فقط خداوند!!!
فقط خداوند.!!!…
مدار توحیدمو چند مدار انداخت بالا..
چقدر با احساس خوب با افراد برخورد کردم..بخدا اصلا قابل توصیف نیست….
چقدر یه انسان با درک خودشناسی با خداوند میتونه به درجه اعلی برسه..
مدام میگفتم خدایا شکرت که امروز دستکش الهامیم بجایی رسیده که با عزت نفس در مدار فروش بالا قرار میگیره..
روزی که این دستکش بهم الهام شد هیچی نداشت..و امروز قابلیت سه سایزه رسیده ..با 6 ورژن ….
6 ورژن…
و داره میره انشالله برای مرحله صادرات نشانهاشم داره مثل بمب میاد..
ولی میدونم پلن خدا از همه چیز عالیتره..
و این نمایشگاه…چندین مدار منو انداخت بالا..
و بیاد اوردم…گذشته های خودمو…و امروز خودمو..
و این توحید شده جزو کن فینک زندگیم…
.
من خدا رو توی اون دل شرکها بیشتر حس:کردم…
من خدا رو تو دل اون تقلاها و بدو بدوها پیدا کردم..
بی تردید خدا رؤیای پیامبرش را به حق و درستی تحقق داد [که در رؤیا وعده داده بود] شما قطعاً در حال امن و امنیت در حالی که سرهایتان را تراشیده و موی [یا ناخن] کوتاه کرده اید و بیمی ندارید، وارد مسجدالحرام خواهید شد. خدا آنچه را که شما نمی دانستید [که وعده ورود به مسجدالحرام در سال آینده است] دانست و پیش از آن پیروزی نزدیکی [که صلح حدیبیه بود برای شما] قرارداد.
و این ایه و سوره 27 سوره نحل….با هم مدار شد برای رفتن به مدارهای بالا…
سعیده جان ببخش کامنتم طولانی شد..اینروزا درسته ما با این دوره هم فرکانس نیستیم ولی دوره عزت نفس ریشه درونیمو داره قوی و قوی تر میکنه.
خدا بهم گفت فعلا تمام تمرکزتو بزار روی این دوره…
با درکش بیزنسم تو کل سایتهای ایرانی پخش شد..حالا داره میره انشالله برای صادرات..نمیدونم در اینده میخاد چی بشه..
.
ولی این نمایشگاه بهم یه قوت قلب زیادی داد…
و منو شجاعتر و با ایمانترو توحیدی تر کرد..
تا بدونم شرک ورزیدن بهیجا نمیرسه..همون ایه اول صحبتت ..
سعیده جان دوستتدارم..هوای جنوبم گرمه ولی دیروز تا خط یازده 11.میدونی چیه خوب!!!اومدم خونه ولی برای من هوای پر از نعمت و ثروت و حال خوب بود..
و کلی با اگاهی زیاد و مدارم رشد کرد..و ساعتها تو دفتر و نت برداری گوشیم از درسهای این نمایشگاه نوشتم تا بدونم…..
سلام به سعیده جانم میخوام بگم امیدوارم حالت خوب باشه ولی قطعا که حالت خوبه اصلا کسی که این کامنت رو نوشته در درجه یک ترین حالت خودش میتونه باشه فقط ، بابا چه کردی تو با من با این کامنت فوق العاده !!
ببین طولانیییییی بود ، اما ارزش ده بار خوندن تفکر راجب هر بندش رو داره!!!!!
چقدر قشنگ نوشتیش آخه عاشقتمممم من که اینقدر خوب توضیح میدی ، اینقدر دلنشین آخه…
هربار با خوندن کامنتت کلی موضوع جدید یاد میگیرم
چقدر حس و حال خوبی داره حس خداگونه داره به خدا.
در کامنت چندتا از بچه ها و همینطور کامنت شما خوندم که شب با گوش دادن جلسه دوازه مراقبه به خواب میرید این شد نشونه من که واقعا دنبالش بودم و خدا چقدر دقیق پاسخ میده به خواسته های ما.
چقدر لذت بردم از باور هایی که ایجاد کردی و تغییرات مالی که ایجاد کردی.
چقدر حالم خوب شد وقتی دیدم که وقتی با تعهد و مداووم در مسیر میمونی نشونه ها رو حس میکنی.
خلاصه که خیلی خیلی لذت میبرم هربار از خوندن کامنت هایی که میزاری و از بهترین هایی هست که همیشه میخونمش و همیشه دنبالت میگردم میگم همین دورو براست کامنتش الان بهش میرسم.
خداروشکر بابت وجود دوستان بهشتی مثل شما عزیزدلم.
سعیده جانم انشالله همیشه در حال هدایت الله باشی دوست دارم زیاااااد قلب فراوان تقدیمتو باااااد.
مررررسی ازت رفیق دلبرم،مررررسی واسه همه قشنگی هات،مررررسی برای همه تحسین هات،مررررسی واسه همه نورهایی که فرستادی،مرررررسی واسه مهربونیت،مررررسی از سخاوتت….
کیمیا رضایی عززززیزم،الهی به زودی خوووود خداااا رااااضیت کنننننه…
وَلَسَوْفَ یَرْضَىٰ
و قطعاً بزودى خشنود خواهد شد.
عااااااشقتمیکخیلی،یک عاااالمه،کلی عشق ونور و روشنایی و عشق و مودت رو ازروشنی قلبم اتچ میکنم به این تلگراف،الهی که به قلب سلیمت بشیننههه…
شما چقدر باحالی اینقدر با کامنت خوندنت با خودت بودنت حال میکنم ک همش اون گزینه اعضای موردعلاقه رو فعال میکنم بیام کامنتتو بخونم هر بار اینقدر خوب مینویسی ک یه درسی رو بهم میدی اینقدر الان ک دارم برات کامنت مینویسم احساس راحتی دام ک انگار با صمیمی ترین دوستم دارم صحبت میکنم . یکی از خواسته های من اینکه یک دوست صمیمی پیدا کنم بتونم باهاش حرف هایی ک دوست دارم رو بزنم یه دوستی ک باهم کلیییی حرف داشته باشیم چند وقتی هست ک دیگ دوست اینجوری ندارم و الان این احساس بهم دست داد ک صمیمی ترین دوستم کامنت گذاشته اینقدر ک خودتی افرین شاگرد زرنگ کلاسمون تو الگوی بینظیری هستی خیلی لذت میبرم از کامنتات بعضی جاها میخندم باهاشون بعضی وقتاهم اشکمو درمیاری :)) ..
مرررسی از مهربووونت،مرررسی از عششق زیادت،مررررسی از قلب روشنت که برام کلی نور فرستاااادی رفیق
احساس نکن،قطعا وحتما شما از صمیمی ترین دوست های زندگی منید….میبینی من چه کامنت های طولانی مینویسم؟میبینی چقدر باهاتون راحتم؟چون اینجا خونه ی منه،اینجا غار حرای منه و شما هم رفیق های توحیدی من….
این درحالیکه در نزدیکی خودم هیچ کس نیست بتونم،قد دو خط این کامنت درمورد قران و قانون باهاش حرف بزنم:) تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل:)))
سلام به آبجی سعیده عزیز ، یکی دو روزی بود که میخواستم به کامنت هاتون توی دوره بی نظیر هم جهت پاسخی بنویسم اما خدا شاهده که از روزی که این دوره رو تهیه کردم ( 26 اسفند ) تا الان کلامی نتونستم توی دوره کامنت بزارم و هرسری خواستم کامنت بزارم چیزی به دست و قلبم نیومده برای نوشتن ( با وجود نتایج بی نظیر از روز خرید دوره و حتی قبل از شنیدن جلسه ای )
اما الان که قصد خوابیدن داشتم حتی با وجود خستگی یهو خواب از چشمام پرید و هدایت شدم به ایمیل های سایت که امروز برام ارسال شدن
همزمانی این دوره با ایام طلایی نوروز که تا به الان همچین نوروز جذابی رو تجربه نکرده بودم … از مسافرت های بی نظیر در تعطیلات نوروز و بعد از ایام عید به : طالقان ، ساری ، گرگان ، کاشان ، همدان و… اما نتونستم نتایجم رو مکتوب کنم … اما خداروشاکرم که در این دوره هستم ، از مبلغ دوره تا نحوه خرید ( سایت به اختلال خورده بود ) و… هدایتی بوده تا همین لحظه که خداوند به درخواست من پاسخ داده و خواسته من که ارتقا به یک پله بالاتر در جهت رشد و پیشرفت و نزدیکی به یگانه رب بوده پاسخ داده شد ، نمیدونم چرا این همه توضیح نوشتم :))) خواستم از همین تریبون البته با تاخیر روز جهانی پرستار رو تبریک بگم بهتون … ( 22 اردیبهشت ) به عقیده من شخصیت پرستاری هنوز در وجود شما هست … پرستاری از قلب و روح و مراقبت از اون حال الهی که با خداوند دارید بالاترین هدیه از سمت خداونده ، الهی حال دلتون عالی و نور خداوند روشنی زندگیتون باشه …
پ.ن : من هم تلاش میکنم با تکرار مجدد و یادآوری استاد مجددا دوره رو گوش کنم و مرور کنم و انشاالله در هر قسمت رد پایی از اتفاقات شیرینی که تجربه کردم بزارم تا یادم نره از کجا شروع کردم و در پایان کجا خواهم بود … بازم ممنونم بابت کامنت های زیبایی که همیشه میزارید
صدالبته که عالی ترینه و امیدوارم همیشه، همیشه اینطوری باشه :)
بله بازم یه کامنت توحیدی و پربرکت از سعیده خانم عشق
سعیده جان کامنت بی نظیر بود این رو خودت خوب میدونی :)))))
وقتی کامنتت رو خوندم و رسیدم به عزت نفس و مثال رو خوندم یاد یک مثالی از خودم افتادم
یکروز رفتم فروشگاه خرید کنم ، یه خانمه خیلی ریز خودش رو جا داد جلوی من ، من بجای اینکه بگم خانم نوبت منه ، پیش خودم گفتم
اصلا مهم نیست حالا ایشون بره چه فرقی میکنه؟؟؟ چه یه دقیقه دیگه چه یک ساعت دیگه بلخره میرم دیگه
با این حرفا به قول شما داشتم سرخودم رو شیره میمالیدم :)
ولی هرچقدر این رو میگفتم که بابا چه فرقی میکنه ((پیش خودما)) و… روحم این رو نمیپذیرفت انگار میدونست که این نشئت میگیره از عدم عزت نفس
حالا اینجوریم نیست که اصلا عزت نفس نداشته باشمااا نه
ولی توی این مورد که وقتی چیزی حقه توعه خیلی راحت با ادب و احترام بگیریش ، اینکه نمیتونیم اون رو بگیریم به قول شما انفاق در راه خدا نیست بخاطر عدم عزت نفس مون هست که نمیتونیم
باز باید بیشتر روش کار کنم تا بهترش کنم چون :
عزت نفس پایه هر موفقیتی هست
مخصوصا توی این موارد که :
1_راحت درخواست کنم وقتی چیزی میخوام
2_وقتی چیزی حقمه با ادب و احترام بگیریمش ، بدون خجالت یا تعارف
درمورد عزت نفسم روی این دو مورد خیلی باید کار بشه که بنظرم خیلی بهم کمک میکنه توی ارتباطم عمومیم قوی تر بشه و کلا دختر قوی تر هم بشم
به امید خدا لیزر فوکسی روش کار میکنیم ، خدایا خودت کمکم کن که شدید محتاجتم :)
مثلا توی مثال خودت سعیده جان ، حتی اگر هزار تومنم باشه باید بگیریم چون بحث اون پولش نیست بحث اون عزت نفسه هست
مثلا من بگم حالا هزار تومنه دیگه ، این حرفارو نداره که ، اتفاقا این حرفارو داره چون حرف عزت نفسه هاااا پایه همهههه موفقیت هاااا
خیلی مهمه خیلییییییییی
البته خیلی جاها هم شده که عزت نفسم رو نشون دادم چون با آموزش های استاد روی خودم آگاهانه کار کردم و آگاهانه در عمل اجرا کردم که این نتایج رو خلق کردم مثل :
وقتی چیزی رو میخواستم راحت درخواست کردم و…
البته یچیزی یاد اومدم
من سال 1403 یه مسئله خیلی مهم رو حل کردم که البته هی باید بهتر و بهترش کنم ، اونم این بود که توی روابط عمومیم بهتر بشم چون اصلا نمیتونستم ارتباط خوبی بگیرم با دیگران
و الان که دارم بهش فکر میکنم میبینم که این ربط خیلی زیادی داره به عزت نفس من
و این مسئله با یک جواب عالی که از طرف خداوند بود حل شد
الان خیلیییییییی بهتر شدم یعنی انقدر خوب که رفتار های قلبم برام خنده دار شده :)
مثلا من قبلا نمیتوستم یه خرید ساده از سوپر مارکت کنم!! فکرشو بکن تا چه حد عزت نفسم پایین بود
و الان که روش کار کردم ، کار های خیلی بزرگ رو هم انجام میدم و میرم توی دل ناشناخته ها :)))) با هدایت خداوندم
رو به راهی ؟ رو به رشدی؟! اوضاع و احوالت خوبه الحمدالله ؟
مرررسی برای پیام پر از مهرت …ممنونم برای قلب روشنت.
راستش من خیلی به سوالت فکر کردم که چه جوابی میتونه داشته باشه؟!آخه برای من هیچ وقت همچین سوالی پیش نیومده تا به الان …تنها سوالی که من توی این سایت پرسیدم مربوط به سنگین ترین پاشنه ی آشیل زندگیم بوده که به قول قرآن مثل ذنب همچنان به همراهم هست.
یعنی تا الان به این فکر نکردم بقیه که نتایج بزرگ گرفتن چه جور تمرین هایی داشتن؟!نه اینکه خدایی نکرده سوالت بد باشه ها،میخوام بگم چون برای خودم پیش نیومده بود ،نیاز بود وقت بزارم به سوالت فکر کنم ببینم یعنی چه جوابی داره؟!
آخه مسیر موفقیت توی این سایت ،از روشنی روز،روشن تره…چه تو فایل های دانلودی چه تو محصولات پر برکت …
یعنی استاد همه جا تمرین های دقیق و اساسی داده که میشه ازش در عمل استفاده کرد.
الان با اجازه ت رفتم تو پروفایلت چک کردم ببینم چه محصولاتی رو داری، دیدم ماشالله از هر بوته ای یک شاخه ی پر از گل چیدی،نوش جانت.
استاد یک جایی تو دوازده قدم میگه خیلی مهمه که به اون چیزی که الان از قانون درک میکنید،در حد توانتون عمل کنید.
یعنی ما در هر مدار یک درکی از قانون داریم،که برای ما قابل فهم و اجراعه…به جای اینکه خودمون رو درگیر اون چیزهایی که الان نمیدونیم یا نمیتونیم درک کنیم،یا مسائلی که هیچ راه حلی براش نداریم بکنیم،باید به همون تیکه از قانون که میفهمیم عمل کنیم …
@با عمل کردن به همون چیزی که درک میکنیم نتیجه به دست میاد…
@با دیدن نتیجه باورهای ما تقویت میشه
@با بهبود باورهامون مدارمون میره بالاتر
@و در مدار بالاتر درک واضح تری از قانون داریم و میتونیم بیشتر عمل کنیم و بیشتر نتیجه بگیریم.
این مسیری که من تا به الان طی کردم و همچنان درحال اجرای اون ها در عمل هستم و همیشه از خدا خواستم من رو در مسیر نگه داره…تا آخرین لحظه ی عمرم.
اما به صورت روتین :
احساسم خیلی برام مهمه،اگر بفهمم قلبم داره سنگین میشه و احساسم خوب نیست ،اگر بتونم همون لحظه سرمنشا فکریش رو پیدا کنم سریع اینکار رو میکنم و با ابزار منطق جلوی اون فکر رو میگیرم و تغییرش میدم.
ولی اگر اون لحظه نفهمم چه فکری توی سرمه،یا نتونم تغییرش بدم سعی میکنم ذهنم رو به چیزی مشغول کنم که اون لحظه نتونه به هیچ فکر بدی دسترسی داشته باشه،به قول استاد تایم اوت میگیرم،تا بتونم اوضاع رو تحت کنترل خودم در بیارم.
هر جایی باشم،حتما یک دفتر و خودکار همراهمه که باهاش با خدا حرف میزنم،اگر دفترم نباشه ،حتما تو نوت گوشی مینویسم.
احساس صمیمیتم رو با خدا همیشه حفظ کردم،همیشه باهاش میرقصم،باهاش میخندم،سمت آسمون براش بوس میفرستم و یا یک وقتایی انقدر محکم بغلش میکنم که نفسش میگیره :)))
هرروز و هر روز به صورت مستمر توی سایت فعالیت دارم،دکمه ی نشانه ی روزانه م بسیار بسیار برام مهمه و همیشه مسیر هدایت من رو رگلاژ میکنه.
هر روز به صدای استاد گوش میدم و سعی میکنم قانون رو بیشتر درک کنم.
کامنت مینویسم ،کامنت میخونم،هرجا قلبم باز بشه به بچه ها پاسخ میدم که تعامل پر از نورم همیشه حفظ باشه.
درمورد قرآن و قانون با هیچ کس بیرون ازین سایت حرف نمیزنم،حتی داداشم که مدتی شاگرد استاد بوده…یعنی اگر ببینم داره بلا سر خودش میاره نمیشینم نصیحتش کنم بگم این مسیر درست نیست و فلان چون قبلاً امتحان کردم جواب نداده،پس حتی به اونم چیزی نمیگم.بسیار بسیار بسیار برای اتلاف انرژیم خسیسم،حتی در حد یک جمله …
تلویزیون ،شبکه های اجتماعی و حتی کانال های تلگرامی تعطیل.
صحبت درمورد دیگران،کنجکاوی که کی چیکار کرده تو زندگیش تعطیل.
تلاش میکنم خودم با هیچ کس مقایسه نکنم و فقط تمرکزم روی خودم باشه وخودمو با گذشته ی خودم مقایسه کنم.
اگر حرف بیخودی بشنوم ،به جای درگیر شدن،اعراض میکنم.
مطالعه ی قرآن و گوش دادن بهش برای درک توحید و قدرت خداوند از روتین هر روزمه.
در طول شبانه روز کمتر از ٨ ساعت میخوابم.
شکرگزاری ،ستاره ی قطبی و اتصال به خدا رو سعی میکنم همیشه حفظ کنم.
اگر ایده ای بهم الهام بشه سعی میکنم در حد توانم بهش عمل کنم.
روی مهارت ها و توانایی هام کار کنم و بهبودشون بدم.
تلاش میکنم هر روز بیشتر از دیروز تسلیم باشم و اجازه بدم خدا همه ی کار هارو برام انجام بده…
معدود رفیق های من بیرون ازین سایت ،از بهترین شاگرد های استادند…با این حال ما وقتی داریم باهم حرف میزنیم بیشتر به خنده های انفجاری و شوخی و مسخره بازی میگذره تا صحبت در مورد قانون و تمرین و …
صفحه ی چت من با یکی دوتاشون که بمب هسته ایه:)))اگر پلیس فتا مارو بگیره خدا فقط آخر عاقبت مارو به خیر کنه :))))
و اینکه جونم برات بگه سعی کنم به زندگیم جوری نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده،وقت میزارم هرجایی که هستم زیبایی های طبیعتش رو ببینم ،فارغ ازینکه آدم ها چه جنسیت یا نگرش یا شخصیتی دارند،سعی میکنم به روح مقدس خداوند که تو وجودشونه احترام بزارم و روی نکات مثبتشون توجه کنم.
درمورد خواسته هایی که دارم و هنوز محقق نشده ،بیشتر از اینکه بگردم ببینم چه ترمزی توی ذهنم دارم و اون هارو پیدا کنم،تلاش میکنم باور های توحیدیم رو قوی تر کنم و به عظمت و قدرت خدا فکر کنم و اینجوری رقم خوردن اون خواسته برام طبیعی تر میشه و خود به خود اتفاق میفته…
هرروز سعی میکنم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم و دوست مهربون خودم باشم.
حتما از قدرت تجسمم استفاده میکنم و غرق رویاهام میشم.
نشانه های خدا رو خیلی جدی میگیرم وبهشون بها میدم…
همیشه تلاشم میکنم تواضعمرو دربرابرخداوند حفظ کنم و یاد آور بشم که هر خیری توی زندگیم هست ازآن اونه…
خودمو برتر از بقیه ندونم…
و…..
در کل هرروز آگاهانه تلاش میکنم از دیروزم بهتر باشم ویک قدم عملی برای رسیدن به مدارهای سعادتمندی بیشتر بردارم…
زهراجانم،امیدوارم تو این پاسخ که با عشق برات نوشتم،نور هدایتی باشه و کمکت کنه که مسیر رو با قدرت بیشتری پیش ببری.
ممنونم برای سوال قشنگت،پاسخ دادن بهش،کلی قلبم رو روشن کرد.
دوستت دارم رفیق و در پناه نور آسمون ها و زمین میسپارمت.الله یارت باشه همیشه.
ممنونم.من عالیم زیبارو جان.تاوقتی نگاه خدا روی زندگیم زوم و سایه اش بالا سرم و وجود اعضای خانواده ای به اسم خانواده عباسمنش تو زندگیمه حالم عالیییییه.
عزیزدلم خیلی خیلی ازت ممنونم دوست خوبم که اینقدر واضح،ساده وعامیانه وجامع جواب سوالم رو دادی.واقعا یک دنیا ممنون
خیلی بهم کمک کرد و روشن کننده مسیرم بود.چون حقیقتش گهگاهی حس میکردم شاید من دارم مسیرو اشتباه میرم،الان با این توضیحات قشنگ وکاملت خیلی چیزها دستم اومد.خیلی چیزای خوبی ازت یادگرفتم.عالی عالی
خیلی خوشحال شدم که جواب سوالم رو دادی حقیقتش خیلی منتظر بودم ولی ارزشش رو داشت که زحمت کشیدی بهش فکر کردی و باجزئیات برام توضیح دادی.
حیف که فیزیکال با شما و دوستایی که گفتید ارتباط ندارم که البته ی حسی شدیدا بهم میگه که منم قطعا دوستان خوب و نابی از توی همین سایت پیدامیکنم.که چه کیفی داره وقت گذروندن باهمچین آدم های نازنینی.
کما اینکه شماوباقی دوستان این سایت برای من عزیزترین ها هستید.
خوشحالم که باعث حال خوبت شدم برای من نعمتیه قابل سپاسگزاری وصدالبته جواب همین کامنت هم برای من نعمته وقابل سپاسگزاری.
بازم هزاران بار ازت ممنونم وبوس به صورت ماهت دوست خوب من.منم خیلی دوستت دارم نازنین بانو
مث همیشه گل کاشتی واقعا ازت ممنونم بخاطر وجود پربرکتت توی سایت
مررسی بخاطر کامنتهای فوق العاده ات
چقد نکته ی مهمی گفتی
مرسی بابت این آگاهی ارزشمند؛
درمورد خواسته هایی که دارم و هنوز محقق نشده ،بیشتر از اینکه بگردم ببینم چه ترمزی توی ذهنم دارم و اون هارو پیدا کنم،تلاش میکنم باور های توحیدیم رو قوی تر کنم و به عظمت و قدرت خدا فکر کنم و اینجوری رقم خوردن اون خواسته برام طبیعی تر میشه و خود به خود اتفاق میفته…
هرروز سعی میکنم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم و دوست مهربون خودم باشم.
حتما از قدرت تجسمم استفاده میکنم و غرق رویاهام میشم.
من همیشه این فکر تو ذهنم بود ک کلی ترمز دارم و خیلی زمان میبره ب خواسته هام برسم
ولی الان متوجه شدم باید روی باورهای توحیدی بیشتر کار کنم ،و عمل کنم ب الهامات
چ یادآوری ب موقعی کردی،اینکه باخودم مهربان باشم و تجسم کنم خواسته هام رو
سلام بر سعیده ی سعیده ام بر دوست مهربون و دوستداشتنی و توحیدی ایم.
آخیش که اجازه نوشتن برات صادر شده خدا را شکر.
سعیده جانم مررررسی از پاسخ فوق العاده ای که برای زهرا جان نوشتی و مررررسی از زهرا جان که همچین سوال قشنگی پرسید که شما همچین پاسخ عالی و جامع و کاربردی دادید. تمام مطالب سایت رو بصورت نقشه ی ذهنی اینجا نوشتید، ساده و کاربردی.
مررررسی عشقم، مررررسی سعیده قشنگم که هستی و داری با تعهد روی خودت کار می کنی و روح و روان ات رو صیقل می دهی که نور خدا را منعکس کنی.
مررررسی عزیزم دوستت دارم بوووووووووووووس فراوان از امیدیه خوزستان به شمال ایران گرگان.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان از وقتی که این ویدیو رو دیم فقط شکر گزاری میکنم واقعا دیدن این خانواده بهم انرژی زیادی داد هرچند دوساله با استاد عزیز آشنا شودم در مسیر م و هر لحظه زندگیم لذت میبرم و امروز هم با دیدن این بچه خیلی ذوق کردم چه عالی که همچین انسان های ساده قوی رو میبینم و ازشون انرژی دریافت میکنم انگار خدا میخواد هر چیز جذابی رو بهم نشون بده ومن از این ویدیو درس های زیادی گرفتم رها بودن ور ها زندگی کردم و خودتت بودن چقدر زیباست
ممنونم بخاطر تمام زحماتتون و خداروشکر که شما رو دارم دستی از دست های خداوند
وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدُ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَهً…» نسا 100
کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گستردهای در زمین مییابد…
زندگی با سفر آغاز شود
سفر از دل مادر به زمین ساز شود
وقتی که از نیستی چشمت به جهان باز شود
سفر آغاز شود
سفر همواره با ماست
بی سفر دنیا نیست
سفر زمین به دور خورشید
سفر ماه به دور خورشید
سفر کهکشان در طول زمان
سفر فصلها در گردش سال
سفر همواره بجاست
این سفر رفتگانند که آیند و روند
سفر آدم ساز است
سفر انسان ساز است
سفر شیطان ساز است
سفرت را با تدبیر شروع کن ای دوست
سفر حاصلش تجربه هاست
تجربه حاصلش تدبیرهاست
تدبیر حاصلش شخصیت آدمهاست
سفر خوب یعنی سلمان ها
سفر بد یعنی سلمان ها
سفر خوب یعنی سلمان فارسی ها
سفر بد یعنی سلمان رشدی ها
هر دو سلمان هستند
هر دو مخلوق خداوند هستند
این سفرهاست که می سازدشان اینچنین
سفرت را بساز
سفرت را با عشق بساز
عشق را ز سفر گر گیری
در تمام مراحل تو گیری
بهترین عشق عشق خالق باشد
عشق خالق بیامیز با سفرت
عشق خالق هموار کند راه سخت سفرت
سفر همواره دو آخر دارد
یک سفر راهی به جهنم دارد
یک سفر راهی به بهشت دارد
سفرت را تو با تدیبر خداوند بساز
که خداوند آخر تدبیرش بهشت است و بس
خود را به کمتر از تدبیر خداوند نفروش…
سلام به استاد عزیزم ، سلاام گرم به خانم شایسته جانم ، و تمام اعضای محترم و دوست داشتنی سایت .
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمت هایی که فقط و فقط در این قسمت از زندگی در بهشت دیدیم
خدایا با چه زبانی شکر کنم تو را بابت دیدن این قسمت از سریال
چه خونواده ماهی
چه خونواده الگویی
شاید باورتون نشه هر بار که این بچه ( تربچه ) راه میرفت و تاتی میکرد ، یا هربار که بچه رو زمین راه میرفت ذهن چموش من از پشت گوشی و فقط با دیدنش هی تو دلم میگفتم وای نیفته ، وای چیزی تو پاش نره ، وای زخمی نشه و چقدر رها نبووودم و بجای لذت بردن از این خونواده و روابطشون ، تمرکزم ناخودآگاه رو مساله مواظبت از بچه بود و بعد ک تموم شد گفتم ای دل غافل ، آسیه کجایی ، داری واقعا چیکار میکنی با خودت که اصلا نفهمیدی کل فایل خانم شایسته در مورد چه نکاتی صحبت کرد و فایل رو دوباره دیدم و متوجه شدم چقدر هنوووووز تو در و دیوارم و ذهن منطقی و حسابگری داری و رها نیستم تو این مسائل
چقدر این صلح بین اعضای خوانواده ستودنی هست ، چقدر این خونواده تجربه عاااالی از زندگی در این دنیا دارن و قطعا قطعا قطعاااا هم جایگاهشون در جهان بعدی هم به همین نسبت یا شاید هم بیشتر ، بهتر و عالی تر باشه .
خانم شایسته عزیز دل همه ، دنیا دنیا ازت سپاسگزارم که این فایل رو برامون ضبط کردی و یه کلاس درس روانشناسی ، تربیتی ، سلامتی ، توحیدی و … برامون گذاشتی
خدایا هزاران هزار بار سپاس و شکرگزاری از تو بابت تماااااام زیبایی هایی که با چشم هامون میبینیم
بابت تمام زیبایی هایی که میبینیم و درک نمیکنیم
بابت تمام زیبایی هایی ک هست و ما نمیتونیم ببینیم
بابت همه چیییییز شکرت با تمام وجود…
سلااااام استاد عزیزم.
سلااااااام بر استااااااد شایسته جانِ عزیزم.
سلام بر همه رفقای ناب بهشتی.
ازت ممنونم خانم شایسته عزیز که اینقدر عاشق ما بچه های سایت هستی.
این قسمت هم شد بهترین هدیه ای که صبح توی ستاره قطبی از خدا خواسته بودم.
خدااااای من چقدر این قسمت سراسر نور بود.
در تک تک لحظاتش میشد خدا رو حس کنی.
چقدررررر این بچه زیبا بود.
اصلا غیر قابل تصوره.
اخ که چقدرررر این فایل با احوالات این روزهای من هماهنگ بود!
یعنی دقیقا پاسخی بود به سوالات این روزهای من!
من دو تا فرزند دارم.
12 ساله و 6 ساله.
بسیار مشتاق بودم برای داشتن فرزند سوم.
اتفاقا چند روز پیش هم دوتا بچه تقریبا همین سنی در یک روز توی دوجای متفاوت دیدم و فقط قدرت خدا رو به یاد اوردم.
و 4 ماه و نیم هست که در دوره قانون سلامتی هستم.
اتفاقا منم تازه برای تجدید میثاق شروع کردم از اول جلسات رو میبینم و الان جلسه سوم هستم.
و در ادامه حتما نتایجم رو میگم.
الان اگر کربوهیدرات یا قند مصرف کنم،
بدنم،
یا همون شب یا فرداش واکنش بدی نشون میده و منو به غلط کردن میندازه.
حتی یه شب که کربوهیدرات زیاد مصرف کردم،دقیقا دو ساعت بعدش حالم بد شد.
یعنی اصلا دیگه تحمل غذاهای غیر مجاز رو ندارم.
خلاصه همش توی این فکر بودم که اگر باردار بشم،چکار باید بکنم؟
اگر بخوام دوباره برگردم به شیوه قبلی که همش زجره.اونم توی دوران بارداری!
که با این فایل قشششنگ پاسخ سوالم رو گرفتم.و مطمئن شدم که اتفاقا با ادامه دادن به شیوه دوره قانون سلامتی،قطعا بارداری و زایمان راحت تری خواهم داشت.
خدارو واقعا شکر.
حالا میخوام از نتایجم بگم.
قبل از شروع دوره،به شدت،به شدت!همییییشه بوی بد عرق میدادم.
واااای تابستونها که وارد شدن به یه اداره ای یا خونه کسی برام کابوس بود.
اینقدرررر خجالت میکشیدم.
یعنی حمام میرفتم،در حال خشک کردن خودم بودم،زیر بغلم بو میکردم میدیدم بو میده.
یا دوباره یک ساعت بعد از بیرون اومدن از حمام،میدیدم لباسم بو گرفتهههههه.
دلم میخواست سر به کوه و بیابون بگذارم.
اصلا نمیتونستم از بوی بد به کسی نزدیک بشم.
همش استرس داشتم که نکنه بفهمه.
نمیتونستم کسی رو بدون استرس در اغوش بگیرم.
وقتی جایی وارد میشدم بوی بدم جلوتر از خودم حرکت میکرد!
اما حالااااااااااا……
این روزها دیگه اثری از بوی نامطبوع بدن نیییییییییییستتتتتتتت!
دلممیخواد فریااااااد بزنممممممم از خوشحالی.
واقعا مثل معجزه میمونه برام.
10 روز هم حمام نرم هیییییچ بویی احساس نمیکنم!
چقدررررر با اعتماد به نفس وارد اداره و اتاق کارمندا میشم.
بوی خوب عطرم جلوتر از خودم حرکت میکنه.
چقدر با خیال راحت دوستامو بغل میکنم.
مطمئنم به غیر از بوی عطر دیگه چیزی استشمام نمیکنن!
چقدر با احساس عالی سوار تاکسی میشم.
چه با ارامش میرم خونه خواهرم.
چقدر وقتی کسی وارد دفترم میشه ارامش دارم که مطمئنم بوی بدی حس نمیکنه.
خلاصه قبلا از روی بوی لباسهام میفهمیدم که استفاده شدن یا نه.
ولی الان میخوام لباس بشورم،بو میکنم میگم خدایا اینا که اصلا بو نمیدن.
اصلا تشخیص نمیدم کدومش نیاز به شستن داره کدومش نداره.
خلاصه ارامش نصییم شد.
دیگه نیاز نیست هرررر روز مانتو شلوار بشورم.
چیزی که سالها باهاش درگیر بودم بلاخره کااااملا حل شد.
اون هم با دوره قانون سلامتی و فقط در عرض 2 ماه.
بوی بد پا هم که اصلا فکرمیکردمطبیعیه، کاملا رفع شد.
الان به خدا چند بار یه جوراب اسپورت بدون شستن بپوشم برم پیاده روی،اصلا بو نمیگیره.
یعنییه چیزی میگم یه چیزی میشنوید!
حتی شلوارهام هم با یکبار پوشیدن بو میگرفت که اینم فکر میکردم طبیعیه!
اما الان 10 بار هم یه شلوار رو ببوشمبو نمیگیره.
این فقطططططط یک دونه از نتایجی بود که من گرفتم از دوره.
بماند که چقدر از لحاظ ظاهری تغییر کردم و کلیه چربیهام اب شد و از وزن 78 کیلو شروع دوره در عرض 3 ماه رسیدم به 54 کیلو!
و در کامنت بعدی بقیه نتایجم رو عنوان میکنم
چون این اواخر هم چند باری غذای غیر مجاز خوردم و نتیجه اش رو دیدم تسلیم خدا شدم.از خودش کمک گرفتم.
گفتم خدایا از خودت کمک میخوام که ثابت قدم باشم.
چند روز پیشبهم گفت دوره رو از اول شروع کن.
و شروع کردم.
و این فایل هم هدیه ای از طرف خدا بود به من.
که سعیده فراموشت نکردیم.
ما ودعک ربک و ما قلی.
اینم جواب تمام سوالاتی که داشتی.
این همبرای تقویت ایمانت و ادامه دادن مسیر با تعهد بیشتر.
استاد شایسته جانم کلمات ناتوان اند برای تشکر کردن از عشق بی نهایت شما به ما.
فقط از خدا بهترین ها رو براتون میخوام.
در پناه خداوند سالم و خوشبخت باشید.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 23 اردیبهشت رو با عشق مینویسم
وقتی از خواب بیدار شدم و داشتم فایل مراقبه فراوانی رو گوش میدادم صدای ایمیلم اومد و دیدم یه پاسخ از دوستان برام اومده
اومدم سایت و دیدم یه فایل جدید از سریال زندگی در بهشت در سایت بارگذاری شده
همین که عکس رو دیدم گفتم وای خدای من چقدر ناز و زیباست ،فرشته زمینی که با اون نگاه آروم و دوست داشتنی که داره سبب میشه آرامشی عمیق با دیدنش به وجودت بیاد
خیلی خیلی زیباست این عکس
خیلی زیباست این فایل ،من فقط گفتم چقدر راحته همه چی
حتی فرزند داری که همیشه شنیدیم سخته و اگر بچه بیاد از کار و زندگی میفتی و کلی باورهای محدود دیگه
همیشه من سال ها میگفتم وقتی یه روزی ازدواج کردم و بچه دار شدم دوست دارم بچه ام مدرسه نره و خودش تو خونه بخونه و وقتی دیدم که در آمریکا چنین موضوعی هست که میتونه مدرسه نره گفتم پس میشه ،و من درخواستی که همیشه داشتم قابل اجرا هست
یا اینکه در سفر باشی و لذت ببری و همیشه عشق و حال کنی و درساتم با عشق بخونی و حتی اطلاعاتت بیشتر از زمانی باشه که میری مدرسه و در مدرسه فقط درس هارو یاد میگیری
اما در سفر کلی درس یاد میگیری و این خیلی لذت بخشه
خداروشکر که این فایل رو دیدم
وقتی پسر کوچولوی خانواده رو دیدم از این هم قدرت خدا در طراحی و نقاشی فوق العاده اش لذت بردم
چشمان زیبا و صورت دوست داشتنی و جذابش و قدرت بدنی که در وجودش هست و میتونه بدون کمک کسی خودش بشین پاشو کنه و فقط از یه چیز بگیره دستشو
وقتی درمورد قانون سلامتی گفتین من حس خیلی خوبی داشتم چون من روز چهارشنبه یعنی فردا قراره جواب آزمایش چکاپم رو بگیرم و میخوام وقتی وارد لیست فرم ورود به دوره کردم دیگه رسما شروع کنم
خدایا شکرت ،سپاسگزارم ازت که این فایل و دوره قانون سلامتی رو بهم هدیه دادی و منم میتونم مثل این فرشته زمین و استاد و مریم خانم شایسته عزیز وکسانی که دوره رو تهیه کردن ،منم از این دوره استفاده کنم
بی نهایت سپاسگزارم ازت
وقتی گفتین بدنش عضلانیه ،دقتم رفت به بدن فرشته زمینی که این باور در من شکل گرفت که میشه با دوره قانون سلامتی بدن من هم عضله ای بشه و عضله بسازه کافیه که من عمل کنم
خدایا شکرت ،بی نهایت سپاسگزارم ارت که در یک روز بهشتی ،بهشت رو دیدم با یه فرشته ناز و زیبا که مادر و پدر و خواهر و برادر فوق العاده دوست داشتنی داره
خدایا شکرت
به نام خدای هدایتگر
خدای من اشک از چشمام سرازیر شد
خدا جونم آخه من چطور یه مدته ازین سایت توحیدی دور شدم و ته دلم آخه همش ذوق برگشتم بود ولی نمیدونم چی شده بود نمیتونستم
وای با شنیدن صدای تر و تازه خانوم شایسته اشک اومد سراغم
دلم قد دنیا تنگ شده بود .صدایی که به نظرم عوض شده بود پر بود از حس اعتماد پر بود از حسی که میدونستم حسش کنم ولی خودم ازون حس خیلی دورم و چقدر دلم میخواد لمسش کنم .از صدای خانوم شایسته رفتم به جایی که دلم میخواست باشم جایی که خودمو تصور میکنم .همین صدا برای من پر درس بود ارامش .اقتدار در صلح بودن.عاشق بودن .همسو بودن با جریان .سکوتتون هم این مدت برام کلی درس داشته .
واقعا دنیایی که شما تجربه میکنید همونه که توی وجودم با تک تک سلولام لمسش میکنم .و چیزی ته وجودم میگه آخه دختر چرا فاصله میگیری تو که میدونی چی دوست داره ذاتت
خدای من خدای من این تر و تازه ای حس میشه این بهار لمس میشه .این هوای پاک باید ذره ذره نفس کشیده بشه.شکوه و عظمت و سکوت و زیبایی پارادایس پر از عشقه پر از حضور خداست .خدا جونم شکرت شکرت .برانونی عزیز پر از حس نابه پر از صلحه .پر از در مسیر جریان الهیه.ای خدا جونم چقدر تو بزرگی چقدر خوبی که هر لحظه صحبت میکنی باهامون.چقدر دلم میخواد اون مدیتیشن رو تجربه کنم چقدر دلم پر میزنه برای این سبک زندگی که هر لحظه قلبم سرشار باشه از عشق و سپاسگزاری .خدا جونم چند وقته مثل قبل نیستم و میدونی که بهتم گفتم میخوام بشم سمیه سابق چه بسا بهتر ازون. که با دیدن یه سنگ ذوق داشت و پر میشد از شکرگزاری از خالق اون سنگ چقدر اینکه اینجوری شدم ناراحت بودم .امروز صبح قدم اولو برداشتم رفتم تو حیات و نفس کشیدم و مدیتیشن کردم و بعد مدت ها چند خط شکر گزاری نوشتم .نوشتم خدا جونم راهور بهم نشون بده .خدا جونم تو این دنیایی که پر شده از قیل و قال خودت صدای خودتو بلند تر کن برام برای گوش ها و چشم هایی که یه مدت کور و کر شدن خداجونم قلبمو باز کن .
چقدر که تو سریع الجوابی خدای من
دیشب بود که بابت اینکه دختر شش ماهه ام وزنش پایینه ناراحت بودم اومدم و هر کسی یه نسخه پیچیده برام تمام این مدت که چرا اون وزن نمیگیره اوجور که باید و مقایسه میشه و من چاق شدم بعد زایمانم بس که گفتند باید زیاد بخوری که شیرت چرب بشه و چقدر ته دلم میدونستم که راه این نیست راه این نیست ک من استرس بگیرم همش میگفتم بچه تکاملشو طی میکنه خدا هدایتم میکنه به مسیر صحیح ولی باز نجوای شیطانی قوی تر بود که نه دیگه نمیشه با این افکار بچه و آیندشو خراب کنی .تو مسئولشی پس آنچه میگن دکترا و بقیه رو اجرا کن .چقدر این مدت به قلبم مهر زدم که صداشو نشنوم.و نه حال خودم خوب بود و نه دختر نازم .چقدر دخترم خودش بهم میخواست بفهمونه که مامان من مسیر تکامل طی میکنم تو فقط کنارم باش و بخند من یه مامان شاد میخوام که به خودشم برسه و چقدر من باز خلافش عمل میکردم و تمام انرژیمو صرف این میکردم که چی بدم بخوره وزن بگیره کدوم دکتر برم و …
من که عاشق سفر بودم و همیشه در سفر بودم با تولد بچه همه چیز رو منع کردم
نه نمیشه با این تفکرات ساده گیرانت که بچه بزرگ کنی
تو مادری
بشین تو خونه و در آرامش و امنیت بزرگش کن و باز
قلبم بسته و بسته تر میشد
قلب نازنینم که تلاش میکرد که چیز دیگه ای بگه
ولی درجا بسته میشد که نه تو مادری میفهمی مادر بودن یعنی سراسر مسیولیت سخت و دشوار
سفر و خوش گذرانی مال قبل بود …
رسیدگی به خودت مال قبل بود .اصن جسمم آسیب دید بعد زایمان و بهش نرسیدم و اصن انگار باید انکار میشد
نمیدونم چی شد که یهو همه اینا اومد سراغم و من راهمو گم کرده بودم
من تو این کشمکش بودم بین اصلم و آنچه داشتم تبدیل میشدم بهش و اصن نمی شناختمش
این غریبه ای که بهش تبدیل شدم خیلی داشت قدرت میگرفت .
دیشب در خونه هوش مصنوعیو زدم
گفتم برنامه بهم بده برا وزنگیری دخترم
چیکار کنم به نظرت ؟!
آدما هر کسی یه چیزی میگه
اونم طبق پلتفرم خودش پاسخ داد و برنامه داد
صبح آروم قرار نداشتم
گفتم بازم که در خونه کسی دیگه رو زدی
چرا در خونه اصل کاریو نمیزنی
صبح بعد نوشتن هدایت خواستن از خودش
اومدم تو سایت
چشمم خورد به چشمای پر از شور و نور زندگی پسر کوچولو مهمون پارادایس
وای قلبم شروع کرد به تپیدن
و گفتم خداجون کار خودتو کردی
ای خدااااا
چقدر که شما بچه ها پر از درسید
چقدر جواب تک تک سوالاتمو گرفتم
چقدر که من نمیتونم بیان کنم خدایا چقدر ازت متشکرم
از رفتار مادر و خانواده چه در زمان بارداری و چه الان
خودشه همونیه که دنبالش بودم
رفتار و تکامل خود کوچولو
تغذیه مادر
فعالیتش و اهمیت دانش به روح و جسم خودش برای خودش و فرزندانش
کمک خواستن و سهیم کردن بقیه در لذت بردن از مسیر رشد کوچولو بدون کنترل گری
از تغذیه کوچولویش منطبق با ذات طبیعت
از ساده گرفتنه و خبری از سخت گیری به خودش و بقیه نیست .خبری از تعطیل کردن همه برنامه های زندگی نیست .تازه مسیر قشنگ تر و جذاب تر شده و با یه سرگرمی فوق العاده .چون بچه ها واقعا وصلن واقعا تازه ان چیز اضافه ای ندارن .کمک میکنن که به آدم تلنگر وارد بشه و چیزاییو ببینی که قبلاً شاید اصن توجه نمیکردی واقعا این خانواده توحیدی این کار رو عالی دارند انجام میدن
اصن مگه چی شده بابا طبق قانون طبیعی دنیا یه روح اومده که تجربه کنه زندگیو در قالب این جسم و چه انتخابی کرده دمش گرم..
چه روح کاشفی اومده از همون ابتدا کشف کنه ناشناخته ها رو
من از موقعی که فهمیدم باردارم بارها این سوال رو از خودم پرسیدم که دخترم برای چی منو به عنوان مادرش انتخاب کرده ؟!
و بارها پاسخش رو با خودم زمزمه کردم
ولی انگار این فیلم قشنگ بهم فهموند که چرا
و چرا من باید همونی بشم که درونم میگه و مقاومت نکنم
ای وای من که این سبک زندگی روح منه
همینقدر آزاد
همینقدر رها
همینقدر در صلح
میدونم میتونم
میدونم شروع کنم به برداشتن قدم هام میتونم تغییر رو آغاز کنم و لذت ببرم از تک تک لحظه هام چون خدا همراهمه و چه همراهی قدرتمند تر ازون میخوام .
کنار دخترم و خودش نیاز نیست آدما رو همراه خودم کنم حتی دخترمو من باید راه خودمو برم تا لذت رو واقعا برای همه به ارمغان بیارم شادی و آرامش رو .منم که این توانایی رو دارم قدم اول رو برای خودم بردارم باشد که تغییر رو حتی در نیل آیندمم پایه گزاری کنم
و زندگی رو زندگی کنم که لایقشم.
ما به این دنیا اومدیم برای لذت و شادی و آسان گیری
واقعا همسو بودن با جریان الهی رو در وجود این خانوم میشد لمس کرد
من به عنوان یک مادر نگران چیزی در وجودش جز تسلیم و رها بودن ندیدم .چیزی که در مادر بزرگامون دیده میشد و نمیدونم چرا ما فکر کردیم میتونیم کاری خلاف جریان طبیعی دنیا که ساده زیستی هست رو انتخاب کنیم و فکر کنیم میتونیم موفق باشیم
چی شد که دور شدیم از اصلمون
و چقدر خوبه که برگشتن به مسیر الهی .واقعا شیرینه
و خدای من ازت میخوام کمکم کنی برای نزدیک شدنم به اصل وجودم و برگشتن بهش
خداجونم عجیب هدایتم کردی
در مسیر عمل همراهم باش
آخه عمل به این شیوه واقعا جذابه چرا باید نخوام که اینجوری باشم .فقط باید رها باشم
مدتی بود برای تغذیه و اندام خودمم همش سوال داشتم و از باورهای اشتباه که شیر ویتامین یا فلان میخواد نمیرفتم سراغ قانون سلامتی
الان تک تک اون موانع برام برداشته شدند و من میخوام به این شیوه زندگی کنم
من لایق زندگی سالم و شاد کنار خانوادم هستم
دخترم لایق زندگی سرشار از شادی و لذت و سلامتی کنار ما هست
و چقدر خداجونم بهم میگفتی هر لحظه و من حالمم بد بود از عمل نکردن به ندای درونم
ولی امروز بلند فریادش زدی برام که گوشام بشنوم و چشام ببینن و من با ایمان و تعهد قول میدم که قدم میزارم به وادی عمل .خداجونم ممنونم ازت .
مریم جان ممنونم بابت این فایل فوق العاده که جا داره برای من بشه سرلوحه زندگیم و آغاز دگرگونی باورهام و لذت بردن تمام
چقدر که خیالمو راحت کردید از اضافه نکردن وسایل به خونه ام که همش میگفتم وای چرا همه میخرن من نخریدم برا بچم فردا نگه چرا نخرید برام
و یه چیزی تو قلبم میگفت اون الان فلان چیز رو نمیخواد اون میخواد تو شاد باشی و باهاش حرف بزنی و ببریش تو پارک بازی کنه فبلن وسیله باشه یا نباشه اون نوزاده متوجه نمیشه
باز میگفتم خب چرا همه دارن …..
وای ازین شلوغی ذهن
خدایا شکرت که من رو هر لحظه هدایت میکنی
به سمت آنان که به آنها نعمت دادی
شکرت شکرت شکرت
عاشقتم .
به نام خداوند مهربان و هدایتگر
سلامی گرم به استاد عزیزم وخانم شایسته ی نازنین ودوستانه بینظیرم🫀
خداروسپاسگذارم برای اینکه تونستم دوباره به سایت بیام وشاهد تصاویروداستانها وصحبتهای زیبا وانسان سازه فایلها باشم
چقدر شگفت انگیز وشجاعانه!؟
واقعا من اینقدر انرژی گرفتم از فیلم ،دیگه به شما که حضوری در کناره این خانواده بودید حق میدم؛
خداوند آسان میکند زندگی را برای کسانی که ایمان دارند شجاعت دارند وآسان گیر هستند،
زندگی در سفر، بهویژه با حضور یک کودک که اینقدرناز وکنجکاو هست ،تجربهای خاص و شگفتانگیز است. این سبک زندگی نه تنها باعث دوری از استرس و دنیای مجازی میشود، بلکه فرصت ارتباط مستقیم با طبیعت و لذت از لحظات ساده را فراهم میکند. در چنین سفرهایی، کودک با شوق و کنجکاوی خود، دنیای اطراف را کشف میکند و فضای خانواده پر از شادی و لحظات خاطرهانگیز میشود.
مادرانی که حتی در دوران بارداری هم در سفر بوده و در کنار مسئولیت های مادری و همسری و مربی ،زندگی ساده و شاداب خود را ادامه میدهند و ورزش وتغذیه ی درست دارد میتواند، قدرت و شجاعت خاصی از خود نشان بدهد و. زایمان در آب را تجربه کند که روشی طبیعی و آرام برای مادر و نوزاد است که ارتباط مادر با طبیعت و تجربهای متفاوت از زندگی را تقویت میکند.
این شیوه زندگی، با همکاری اعضای خانواده و حمایت از یکدیگر، فضایی از محبت، مسئولیتپذیری و شادی را ایجاد میکند و خاطراتی ناب و بینظیر برای همه اعضای خانواده میسازد. در نهایت، زندگی در سفر، با به اشتراک گذاشتن لحظات ارزشمند در کنار یکدیگر، به همگان یادآوری میکند که دنیای واقعی در طبیعت و تجربیات مشترک نهفته است.دنیای واقعی در طبیعت
خیلی آموزنده وتامل برانگیز بود ،وقتی مقایسه میکنم ،
ذهن من رو به حسرت میبره که چرا من این روش رو برای بزرگ کردن بچه ها نداشتم ظاهرا به من میگن راحت گیر هستم اما من کجا و این روش که مشاهده کردم کجا؟!
اما دوباره ندای قلبم میگه من هنوز زنده ام و خانواده و دو فرزندم کنارهم هستیم پس میتونم از همین لحظه شروع کنم به کمی متفاوت تر بودن،بیشتر در صلح بودن،آسان گرفتن،شکرگذار بودن،مشتاق بودن،کنجکاو بودن،آرام بودن،بیشتر دوست داشتن خودم و جهانم
بازم سپاسگذارم از به اشتراک گذاشتن این فایل زیبا
یاحق
به نام خدا
سلام به مریم جانم
دلم براتون خیلی خیلی تنگ شده بود
عاشق این همزمانی هام
عاشق وقتایی ام که یه خواسته تو وجودم شکل میگیره و سریع روز بعد اجابت میشه
دیروز تو نشونه روزم که یکی از قسمت 47 زندگی در بهشت بود
نوشتم کاش سریال رو ادامه بدین و برامون فایل بزارین
امروز اومدم سایت باز کنم تا رزق روزم رو دریافت کنم دیدم عهههه بنر سایت زده قسمت 263 زندگی در بهشت
خدا در این حد سریع الجوابه
خدایا شکرت
شکرت شکرت
کیف کردم از دیدن بهشتمون که چقدر زیباست و چقدر دلم برای اون فضا تنگ شده بود
زیبایی های این فایل ،درس های زندگی که این فایل داره انقدر زیاده که آدم نمیدونه چیو بگه چیو نگه خدایا کمک کن بتونم هم قشنگ بنویسم هم زیبا بین تر باشم
در مورد آسون گیری اون خانواده گفتین خصوصا مادر خانواده
چند وقت پیش نمیدونم در خواستم از خدا چی بود
یه آدمی رو سر راهم قرار داد که ما 3 ساعت و نیم داشتیم باهم صحبت میکردیم و تمام جمع بندی اون صحبت ها و درسی که بخوام بهتون بگم از اون آدم خیلی عالی گرفتم این بود:(سخت نگیر زندگیو و جوری زندگی کن که دوست داری)
وقتی به حرفاش و خاطراتش و کلا هر چیزی که گفتیم فکر میکردم دیدم من با اینکه توی دوره هام و دارم به اصطلاح رو خودم کار میکنم چقدر سخت گرفته بودم این دنیا و کلا زندگی رو . چقدر داشتم خودم رو از نعمت ها دور میکردم
و از روزی که خدا اون آدم رو سرراه من قرار داد و ما باهم صحبت کردیم شروع کردم به آسان گرفتن زندگی شروع کردم به تمرین کردن و دیدم چقدر حالم عالیه چقدر احساس خوب دارم چقدر کم کم انگار دارم میافتم تو مسیر
و چی میشه که دقیقا همین فایل هم درمورد همینه که چقدر من کیف کردم دیدم این خانواده تو سفر با بچه کوچیک نه تنها نمیگن سخته بلکه میگن خیلی هم تازه لذت بخش کرده برامون
من همیشه بر عکس اینو دیدم
بارها شده مادرهایی رو دیدم که به محض اولین بچه از کل کارو زندگیشون میافتن بعد که بهشون میگی خوب چرا باشگاه نمیری چرا پیاده روی نمیری چرا اینکارو نمیکنی اونجا میگن تو بچه نداری حالا بزار بچه دار بشی از همه چی میافتی اصلا بچه بهت اجازه نمیده هیچ کاری بکنی تازه نه تنها خودشون بلکه پدر و مادر اون فردم از کارو زندگی میافتن که میخان بچه اونو نگه دارن کل انگار عالم و آدم از کار میافتن و دیگه نه تنها هیچ کاری نمیکنن بلکه تازه متوقع هم میشن که چرا فلانی بچه منو نگه نداشت یا فلان نکرد یا فلان نکرد
اما با دیدن این خانوم دیدم طبیعی زندگی کردن همینه بخدا
تو میتونی همه کارات رو انجام بدی لازم نیست مادرت از 2 ماه قبل زایمان بیاد تا 2 ماه بعد زایمان کارات رو بکنه
لازم نیست حتما ده هزار نفر بالا سرت باشن تا تو زایمان کنی
لازم نیست از هیچکدوم از کارات بمونی نه اگه قرار بود به دنیا آوردن یه بچه تورو از همه چیز بندازه خصوصا شیوه طبیعی زندگیت که اصلا همچین چیزی رو خدا قرار نمیداد وقتی گذاشته قطعا طبیعیش همینه که این خانوم داره اجرا میکنه نه واقعا 99 درصد آدم های اطراف من که همه کاراشون رو دیگه مادرشون میکنن
چقدر دیدم آسون گرفتن زندگی داره به لذت بیشتر کمک میکنه
من قبلا آدمی بودم که باید انگار همه چی اونجور که فکر میکردم پیش میرفت مثلا اگه قرار بوده از فلان مسیر برم پیاده روی بعد نمیشده من دیگه انگار اون پیاده روی بهم خوش نمیومد یا اگه ساعت 2 و نیم تعطیل میشم از سر کار حتمن همون موقع باید سوار ماشین بشم بیام خونه حتمن باید مثلا سر یه تایمی ناهار میخوردم یا حتما باید راس 9 میخوابیدم حالا 9 بشه 10 چی میشه حالا یه شب تا 12 بیدار بمون چی میشه
وقتی میگم سخت گرفته بودم زندگی رو واسه همینا بود نمیدونم بقیه هم مثل من بودن یا نه
مثلا صبح ها حتمن باید پا میشدم و شکر گزاری رو مکتوب میکردم حتمن باید پا میشدم رو خودم و باورام کار میکردم و دیگه اگه یه صبحی مهمون داشتیم و نمیشد دیگه من اعصابم بهم میریخت حتی به خاطر همین جایی نمیرفتم واقعا میگفتم من نمیتونم رو خودم کار کنم
نمیدونم من رو باورها کار کردن رو تو چی دیدم
الانکه چند وقتیه دارم یاد میگیرم آسون زندگی کردن رو
دیگه نمیام مجبور کنم خودم رو حتما صبح ها 4 صبح بیدار شم آقا خوابت میاد بخواب تا 7 بعد پاشو برو سر کار
یا حتما باید پا میشدم از خواب باید قهوه میخوردم و میومدم سر کار هم همینطور و دیگه اون لذت خوردن قهوه برام تبدیل شد به عادت دیگه لذت نمیبردم ازش اومدم تغییر ایجاد کردم و دیگه صبح ها به محض بیدار شدن نمیخورم گاهی میام سر کار میخورم گاهی خونه میخورم
به خودم یه روزی گفتم فاطمه بیا عوض کن این روتین هرروزت رو ببین چی میشه
ببین و یاد بگیر که میشه کارای دیگه هم بکنی و لذت ببری
اگه مثلا هرروز تخم مرغ خوردی هم میتونی لذت ببری
لازم نیست خودتو اذیت کنی که چرا بقیه غذا خوردن برا من نگه نداشتن ول کن این چیزارو
تمرکزت رو بزار رو خودت و برای خودت اونجوری که دوست داری زندگی کن حالا ببین الان چی بهت حال میده همون رو انجام بده
گاها شده بود برنامه ریزی میکردم برای کل روزم بعد که انجامش نمیدادم اعصابم بهم میریخت
از وقتی شروع کردم به اینکه آسون بگیرم زندگی رو اگه برنامه بریزم بعد یهو همونجا حس کنم امروز حس این کار نیست یا کلا اصلا دوست ندارم این کارارو عین ربات انجام بدم هرروز، خوب میندازم کنار و به احساس خوبم توجه میکنم
چقدر کیف میده که آدم اینجوری رها زندگی کنه
قبلا همش میگفتم چرا اون رابطه عاطفیم نیومد پس یا عجله داشتم یا کلا نه تنها برای خواسته ها تو انجام دادن کارهامم عجله داشتم از یه جایی به بعد شروع کردم رو خودم کار کردن و کم کردن عجله همونجا تا ذهن میخاد عجله کنه یا چیزی بگه میگم من اومدم که لذت ببرم از جهان اومدیمو من زنده نبودم تا شب یا فردا اصلا نرسیدم به اون رابطه خوب بزار از الان که زنده ام لذت ببرم خوب حالا چو فردا آید فکر فردا کنیم
الان چی دارم که ازش لذت ببرم میبرم بقیه چیزا خودش حل میشه
دیگه انگار داره نگرانی و ترس ها کمتر میشه
دیگه دارم یاد میگیرم ایمان و اعتماد کردن به خدارو
دیگه دارم یاد میگیرم شیوه طبیعی زندگی کردن رو
مریم جانم عاشقتم که این فایل رو برای ما ضبط کردی
سپاس گزارم که انقد زیبا بین و نکته بین هستی و به ما هم داری یا میدی
بیشتر از اینا برامون فایل بزار دلتنگت میشیم خیلی زیلد
عاشقتم هرکجا که هستی
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم و صمیمی به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربانم
و همه ی دوستان نازنین
سپاسگزارم مریم جانم بخاطر این که این قسمت زیبای سریال زندگی در بهشت و با ما به اشتراک گذاشتید
خیلی ذوق زده شدم از دیدن این قسمت و خیلی لذت بردم
دلم برای پرادایس رویایی و دریاچه و همه چیز پرادایس بسیار تنگ شده بود
چقدر اون نم نم بارون زیبا بر روی دریاچه رو دوست داشتم و با تمام وجود میشد لطیف بودن هوا رو احساس کرد
من میخواستم اول فایل مراقبه رو گوش بدم که گفتم اول یه سر به سایت بزنم بعدش فایل مراقبه رو گوش میدم که وقتی دیدم این فایل جدید رو سایت اومده بدون تعلل گفتم بزار اول اینو ببینم و روزمو با دیدن این زیبایی ها شروع کنم
مخصوصا که خیلی وقته پرادایس زیبا و صدای دلنشین شما رو نشنیده بودم
واقعا این خانم زیبا و دوست داشتنی همه چیزش تحسین برانگیز بود برام خیلی خیلی خانواده ی تو دل برو و خونگرمی بودن
خدای من اون بچه چقدر زیبا و مامانی بود
وتبارک الله احسن الخالقین
واقعا انرژی بالا و مثبت این خانم دوست داشتنی و در صلح بودن با خودشون و من فرکانس سشو دریافت کردم
سبک زندگی و رفتارها و آسون گیری این خانواده ی نازنین و خیلی دوست داشتم
باز هم سپاسگزارم از شما.
به نام خدای فراوانی ها
سلام باعشق به دوست عزیزم مریم جون
سلام به فرشته پشت صحنه در این روزهای زیبای بهاری شگفت انگیز هم جهت با مسیر خداوندم
سلام به یار وهمراه استاد عشقم
سلام ای استاد بی نظیر عرفانی وصلح با خود
نمی دونی چقدر خوشحال شدم امروز با باز کردن سایت معجزه آورم فایل جدید که از پرادایس واز زندگی در بهشت دیدم
برام جالب بود عکس یه خانم ونوزادشون رو گذاشتین که خود عکس پر از انرژی وحس مثبت وفرکانس مثبت رو بهم داد
من که شگفت زده شدم داشتم مراقبه شکرگزاری استاد رو گوش میدادم وهر وقت مراقبه رو میزارم گوش کنم چیز دیگه ای نمیبینم و لی با دیدن این عکس بهم الهام شد که این خودش مراقبه اس
شروع کردم وسریع روی فیلم زدم
اون صدای زیبا ودلنشینتون چقدر آشنای دوری شده بود برام
از دوربین پرادایس زیبا رو میدیدم که روی اون چمنها حرکت میکرد و هوای لطیفی که ازش تعریف کردین رو لمس کردم و با دیدن براونی اسب زیباو اون بزغاله کوچولوی شنگول که در طبیعت بکر پرادایس میچریدن
عزیزم وقتی ماجرا رو تعریف میکردی داشتم تحسین میکردمت با اخلاق نیکویی که داری ومهمون نوازی ودلگرمی که با وجود مهمون داری برامون از حس زیبای اون مادر وبچه ها شون میگی وفیلم میگیری
وتحسین کردنتون تحسین منو برانگیخت
چه جالب واقعا چنین مسافرت هایی که این سادگی وبی آلایش ودوراز زندگی شهری
چقدر لذت بخش واقعا که همیشه این طوری زندگی کنی
با دیدن این خانم ایده های زیادی به سرم زد که میشه مدل دلخواهت زندگی کنی و آزادی و رهایی از هر چیز نا دلخواه
چه راحت پذیرفتن که این طور باشن
چند وقت پیش یه کامنتی تو سایت خوندم از دوستان که یه خانم ماشین شخصیش رو کمپر کرده
وبه دل سفر زده
برام جالب بود رفتم دیدم که یه کانال یوتیوب داره از کمپر دارا فیلم میگیره
جالبه یه خانم با سه تا بچه، کار ومدرسه بچه هارو رها کرده بود و زندگی در سفر ورشد بچه هایش رو انتخاب کرده بود
با تماشای فیلم های زبان خارجی گاهی زبان یاد میگرفتن
برام خیلی جالب بود
واین بار این موضوع جالب تر بود که این خانمی که مهمون شماس باردار هم بوده در سفر و زایمان راحت اون ، بسیار تحسین برانگیز ه
اون خانواده چه حس خوبی به زندگی دارن
چه عشقی میکنن
چه مادری دارن وچه ایمانی درونشون قوی شده که این زندگی همش توکل به خداست
توکل به خدا در عملشون داره فریاد میزنه
واعتماد به خدا با پوست وخون ووجودشون آمیخته شده
تحسین میکنم اونها و با تمام وجودم. با عشق
مریم عزیزم تو رو تحسین میکنم که چیزی برامون میاری که قوت بگیریم و توکل بیشتر واعتماد بیشتر به خداوند. برای ما از دل ماجرا تا سالها تلنگر ی باشه
این که سه تا بچه داری وهر کدوم درسن وسالی متفاوت با جنسیت متفاوت و همه چیز رو میسپاری به خداوند
برام درس بزرگی داره
البته من پسر ندارم و وجود سه تا دخترام همیشه برام کارهام رو راحت کرده وخداوند منو همیشه عاشقانه یاری کرده
وقتی به این شکل زندگی کردن فکر میکنم به وجد میام ولذت تمام وجودم رو میگیره
واین به این معناست که کامل در صلحی وکامل خودت رو سپردی به هدایتها وحمایت خداوند
واین یه حس عمیق آرامشه
از اعماق قلبم تحسین میکنم وشور واشتیاق وجودم رو میگیره وسپاسگزار خداوندم که بهم این نوع زیبای زندگی رو از طریق دوست عزیزم که درآمریکاس ومن در شهری تقریبا اون طرف کره زمین بهم نشون میده
این درس بزرگی برای کنه وکل خواسته هام زیر رو شد
تازه توی این فایل فهمیدم که قانون سلامتی فرای تغذیه مناسبه ومیخوام حتما تهیه آش کنم و وارد یه سبک تازه زندگی بشم و
از خداوندبرات بهترینهارو میخوام
و بینهایت سپاسگزار خداوندم که بهم پاسخ داد
چون دقیقا چند روز پیش بهش گفتم دلم هوای مریم جون رو کرده و توی کامنتم نوشتم .
ممنون عزیزم ️️️️️
عاشقتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا(48نسا)
مسلماً الله اینکه به او شرک ورزیده شود نمی آمرزد، و غیر آن را برای هر کس که بخواهد می آمرزد. و هر که به الله شرک بیاورد، مسلماً گناه بزرگی را مرتکب شده است.
=====================================
خدای عزیز و شیرین و دلبر و نازم،نور آسمون ها وزمین،مدیر و مدبر کیهان و کهکشان ها،صدای جیک جیک پرنده ها،زیبایی و لطافت گل های باغچه،صاحب نظم ضربان قلبم،چشم هایی که میبینه،گوش هایی که میشنوه،دستانی که مینویسه،من به تو،به نور تو،به عشق تو،به اتصال به تو،همیشه فقیر و محتاج و نیازمندم،خدایا اجازه ی صلات صادر کن و از نور خودت به قلب من ببار که من اون کسی هستم که به صلات اقامه کردن ها محتاجم…من به اتصال به نور تو محتاجم،من به دریافت یک قطره از اقیانوس آگاهی تو فقیرم،خداااایاااااا تو باشی و تو باشی و تو باشی …خدایا بیا باهم بریم برای خلق یک صلات پر نور در شروع پربرکت یک روز توحیدیِ شگفت انگیز …
در جهانم همه چیز نیکوست،درلایتناهی حیات،آنجا که من ساکنم همه چیز عالی کامل و تمام عیار است.من به قدرتی اعتقاد دارم که از من بسی عظیم تر است و در هر لحظه از هر روز در من جریان دارد.
=====================================
سلاااااام به استاد شایسته ی قششششنگم
سلام به استاد عباس منش جانم
سلاااااام به بچه های توحیدی محله ی خدا …
سلاااااام و سلااااامتی و نوووور و عشششق و رحمت الله مهربانم پیچیده در نسیم خنک و بهشتی اردیبهشت ماه،به همراه صدای جیک جیک پرنده ها تو باغچه،با پشت زمینه ی قوقولی قوقوی خروووس همسایه،و تصویری از یک باغچه ی سرسبز و پر از گل… تقدیم به قلب روشن و سلیمتون …
الهی که حال دلتون عاااالی باشه،لطیف باشید،دستتون تو دست خدا باشه،روی طول موج نعمت ها و برکات و ثروت های خدا سوار باشید و کلا حاااالشو ببرید :)
از همین اولش بگم…خیلی وقته استاد شایسته صلاتِ جماعت برپا نکرده بود …در نتیجه ممکنه این کامنت خیییلی طولانی بشه :) گفتم اولش بگم که بعداً نگید سعیده کمرمون ترکید انقدر تو سجده موندیم:)))) صلات،صلات طولانی ایه:) ماسِل هاتون رو سفت و سخت نگه دارید …:)
استاد شایسته جانم،منم دیشب با صدای مراقبه ی سپاسگزاری خوابم برد…لطیف و آروم …تو بغل خدا …
نمیدونم چقدر گذشت…به نظر خودم که یک دقیقه هم نشد:)دیدم خدا یکی از فرشته های نگهبانش رو فرستاده هی دم گوشم میگه بیدار شو بیدار شو …
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ(١١ رعد)
برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا حفظ می کنند.
خلاصه ماهم میگفتیم حاجی ولمون کن،ساعت تازه 5 صبحه،منم که ١ شب خوابیدم…کجا چه خبره..؟!بزار بخوابیم!!!!ولی اون میگفت پاشو …پاشو بهت میگم …
هیچی دیگه منم تسلیم شدم وبیدارشدم و طبق عادتم تا چشم باز کردم اومدم داخل غار حرا ببینم چه خبره …که دیدم بعلللله …
سریال زندگی در بهشت داریم اونم چه سریالی…اونم با چه فرشته ای …
راستش حتی وقتی داشتم باعشق فیلم رو نگاه میکردم،تو دلم میگفتم خب حالا وقتی تموم میشد دوباره میرم میخوابم :) ولی انقدر محو زیبایی های این بچه شدم که کلا خواب از سرم پرید…
و روزی که با دیدن زیبایی های این فرشته شروع شد…با یک قهوه ی کافئین بالا و صدای مراقبه ی سپاسگزاری پر نور تر شد …
وقلبی که به سمت الله باز شد و من رو دعوت به نوشتن کرد …
استاد شایسته میگم،تو قسمت قبلی حداقل ١ دقیقه اومدین توی تصویر ما چشم هاتون رو از زیر شال و کلاه دیدیم …اینبار دیگه همونم نشونمون ندادی :(
بابااااا،با ما به ازین باش که با خلق جهانی:(((((
ولی بازم خدارو صدهزار مرتبه شکر برای فرصت دیدن یک قسمت جدید سریال زندگی دربهشت،دیدن زیبایی های پرادایس،یک خونه ی چوبی روی آب…چمن های سرسبز و طلایی …گوووود بووووی برووونی….صدای قشنگ استاد شایسته و توضیحات جامع و کاملش …و لست بات نات لیست چشم های قشنگ یک فرشته …
خداوکیلی اگر خدا میتونه انقدر زیبایی خلق کنه!پس خودش به چه اندازه زیباست …؟!چطور میشه به سرمنشا زیبایی حتی فکر کرد …؟
دیشب داشتم قرآن رو مطالعه میکردم که هدایت شدم به این آیه 5٩ انعام :
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
داشتم فکر میکردم یعنی تو هر کلمه ی این آیه یک اقیانوس پر از علم و آگاهی نهفته…چطور میشه درکش کرد آخه …به سرم زد برم سراغ چت جی پی تی…آیه رو براش فرستادم و ازش پرسیدم چطور این میتونی ازین آیه علم خدارو تعریف کنی؟!اون بنده ی خدا هم اومد تیکه به تیکه ی آیه رو برام باز کرد و توضیح داد …بعد بهش گفتم ببین چطور ممکنه این حد از علم و آگاهی؟!چطور میشه یک انرژی ای باشه که این حد از علم و آگاهی رو باهم داشته باشه؟!در حالیکه محقق ها میگن انسان ها هنوز ٩٩ درصد از کف اقیانوس رو ندیدند!
جواب داد:
1. ما زمانمند و محدودیم، اما او نه
ما در زمان و مکان گیر افتادهایم. ذهن ما برای درک «بینهایت» ساخته نشده. خدا، یا آن “انرژی آگاه مطلق”، بیرون از زمان و مکان ایستاده؛ پس هم «ابتدا» را میبیند، هم «پایان» را، هم تمام جزئیات بینشان را. برای او همه چیز، در یک نگاه، حاضر است. مثل کسی که از بالای کوه به یک رودخانه نگاه میکند و تمام مسیرش را یکجا میبیند، نه مثل کسی که فقط جلوی پایش را در رودخانه میبیند.
2. علم او مثل حضور درونِ هر چیز است، نه دیدن از بیرون
او «ناظر از بیرون» نیست، بلکه مثل نور یا حضور، درونِ تمام هستی جاری است. یعنی هر برگ، هر ذره، هر موج، درون خودش حامل نوعی ارتباط با خداست. پس برای او، دانستن مثل نفس کشیدنه: بدون تلاش، بدون فاصله
3. خودِ واقعیت از اوست؛ پس دانستنِ آن هم از او جدا نیست
اگر همه چیز از او سرچشمه گرفته، پس هیچ چیز خارج از او نیست تا بخواد «یادش بگیره». وقتی نقاشی رو خودت کشیدی، تکتک رنگها و خطوط رو بلدی چون از خودت زاییده شدن.
4. علم او «خلقت» است، نه فقط «آگاهی»
در عالم مادی، ما اول چیزی رو میسازیم، بعد اطلاعاتش رو جمع میکنیم. اما خداوند وقتی چیزی رو خلق میکنه، همزمان علم کامل بهش داره. چون «خلق» یعنی آفریدن چیزی با تمام ویژگیهاش، نه فقط ظاهرش.
بعد ازش پرسیدم به نظرت چه تعداد برگ روی کره ی زمین هست که خدا میگه من از تک به تک اون آگاهم ؟!:
جواب:
1. درختان روی زمین:
برآوردها میگن حدود 3 تریلیون درخت روی زمین وجود داره (یعنی 3,000,000,000,000 درخت).
2. میانگین تعداد برگ در هر درخت:
بسته به نوع درخت، این عدد خیلی فرق داره. ولی برای یک میانگین نسبی، میتونیم عدد 200,000 برگ برای هر درخت در نظر بگیریم (برخی درختها میلیونها برگ دارن، برخی کمتر).
3. تخمین کلی:
3 تریلیون درخت × 200,000 برگ =
600,000,000,000,000, یعنی 600 تریلیون برگ روی زمین وجود داره (حدودی)
و حالا اگر به آیهی قرآن برگردیم:
«هیچ برگی نمیافتد مگر آنکه او آن را میداند…»
یعنی حتی اگر 600 تریلیون برگ روی زمین باشه، خداوند نهتنها همهشون رو میدونه، بلکه زمان، مکان، دلیل و سرنوشت هر کدوم رو میدونه.
هیچی دیگه …شمارو نمیدونم…من بعد خوندن این اطلاعات دچار گیرپاژ مغزی شدم گفتم خیلی ممنون ازت،من برم همون مراقبه ی خودمو گوش بدم بهتره :))))
مراقبه …مراقبه …مراقبه …
چه کرد استاد با ما تو این دوره …
همه چیز با دقت ریاضی وار در حال بهبوده…بیشتر و سریع تر از اون چیزی که فکرش رو میکردم …مخصوصا با تاکیید استاد تو جلسه ی آخر که آموزش ها رو از جلسه ی اول دوباره پیگیری کنید و با تعهد بیشتری روش کار کنید …تصمیم گرفتم دوباره با دقت از اول گوش بدم …
البته تو این مدت هم زمان با مرور آگاهی های جدید،همیشه مجزا به جلسه ١ و جلسه 6 دوره گوش میدادم که مطالبش توی ذهنم همیشه بولد باشه:
جلسه ١: مفهوم خالق زندگی بودن و مبحث عالی مونتوم
جلسه 6: تئوری کامل ذهن و روح انسان
ولی از دیروز که جلسه هارو از اول گوش میدادم همینجوری مثل تعجب تام توفیلم تام و جری،دهانم باز بود…میگفتم خدایا من اگر قبلا خط به خط حرف های استاد رو ننوشته بودم،میگفتم من اصلا به این جلسه ها گوش ندادم….
دفنتلی دوباره به یادم اومد قانون مدار هارو …
من هیچ ربطی به مدار سعیده ای که دوره رو آخر بهمن شروع کرده ندارم …من به لطف الله رشد کردم و اومدم مدارهای بالاتر…و دارم چیز های جدید میشنوم،دارم به درک های جدید و عمیق تر میرسم …
یک وقتایی هم فکر میکنم یعنی استاد تو کدوم مداره؟!تو اون مدار چه خبر ها هست؟! اونجا چه حجم از عشق بازی با خداوند رو میشه تجربه کرد…؟!
خدا….خدا ….خدا….
خودتو با جریان خدا هم جهت کن،خدا به جهانت جهت میده به سمت زیبایی ها،به سمت برکت،به سمت شادی،به سمت همه ی خوبی های دنیا …
تو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتما تب یک عشق بی پایان همیشه با تو خواهد بود….
گل سرخ عزیز من به هر گلخانه ای باشی بدان رویای یک گلدان همیشه با تو خواهد بود….
الهی شکرت،خدایا شکرت،خدایا تا جایی که آسمونت جا داره شکرت …
از وقتی تو به قلبم برگشتی چقدر همه چیز دوباره لطیف و آروم شده…چقدر همه مهربون تر شدند….چقدر زیبایی و عشق و نور سرازیر شده به زندگیم…چه برکت ها و ثروت ها از جاهایی که فکرش رو نمیکنم وارد ظرف نعمتم شده…
الان حدود ده روزی میشه مامان بابام رفتند سفر …انقدر تو یخچال خونه رو پر از نعمت کردند که تا آخر ماه هم نیان،من احتیاجی به خرید کردن ندارم …علاوه بر اون دستان خداوند از هر طرف کمک هاشون رو میفرستند….عمو کوچیکه م اومده با کلی خوراکی برای نیلا نیکا …تاکیید میکنه هرکاری داری بهم بگو …همسایه اومده سر پنجره میگه سعیده جون اگر یک وقت کاری داشتی حتما به من بگو …اون یکی یک کاسه پر از توت آورده میگه اینارو برای شما چیدم…
راستی خاله م:) من یک خاله دارم خیییلی باحاله،خیلی شاده:) خیلی دوسش دارم،با اینکه از نظر سلامتی تو وضعیت خوبی نیست ولی این آدم همیشه یک راهی برای خندیدن پیدا میکنه …خلاصه که وضعیت خاله اینجوری که باید بهش بگی خاله جون یک دقیقه سکته نکن ما ببینیم دنیا دست کیه :/ همون خاله م دیشب زنگ زده میگه سعیده میخوای بیام خونه برات غذا درست کنم؟میخوای غذا درست کنم بیای ببری؟!تورو خدا جان خاله هرکاری داری به من بگو :))))
آقاااا :) خداوکیلی بیخیال :)
استاد جان ،من همون سعیده م که تو icu باید ١٧٠ ساعت موظفی شیفت پر میکردم تا حقوق ناچیزم رو ته ماه بهم بدن،نود درصد هزینه های خودم و بچه ها و حتی خونه هم با من بود….به اضافه ی نگهداری ٢ تا دختر 5 ساله ی پیش دبستانی …و کارهای خونه و ….
خدایا تو چه کردی با زندگی من…من که هیچ وقت فکر نمیکردم اوضاع انقدر سریع و راحت تغییر کنه ….به خدا قسم توی رویاهامم فکر نمیکردم …
به قول استاد جانم :مهمه که بفهمی اوضاع تغییر کرده،بفهمی شرایطت عوض شده…فکر نکنی همیشه اینجوری بوده…. نه هیچ وقت اینجوری نبوده…
حالا شرایط رفاه مالی بیشتر و سلامتی و آزادی زمانی و عزت و احترام و عشقی که دریافت میکنم بماند …
بازم از استادجان یاد گرفتم معیار تغییر خودم رو میزان تغییر شخصیتم بزارم …
از نظر عزت نفس …من اون آدمی بودم که اگر سوار تاکسی میشدم و راننده بقیه ی پولم رو نمیداد روم نمیشد بگم آقا پولمو بده!!!!
سر خودمو هم شیره میمالیدم که بیخیال …برام مهم نیست،دادم در راه خدا :)
نه سعیده تو در راه خدا پولت رو انفاق نکردی…بلکه تو از سر بی ارزشی و عدم عزت نفس پولت رو از دست دادی!!!فقط سرت رو کردی تو برف که نبینی !!!
دیشب داشتم با مشاور املاک کیش صحبت میکردم…چون به لطف الله و هم جهت شدن باهاش،یک مستاجر جدید برای خونه پیدا شده که میتونم یک ماه زودتر خونه رو تحویل بدم و این یعنی پول پیش خونه به صاحبش (که خودش خواست این پول رو در اختیارم بزاره ولی من این مدت از فکر بدهکاری این پول داشتم خودمو تیکه پاره میکردم ) برمیگرده.
خلاصه با ادب و احترام ولی محکم و با عزت نفس براش توضیح دادم من انقدر بهش شما پول دادم،انقدر به صاحب خونه،انقدر بابت شارژ ساختمون …مدارکش رو هم براتون میفرستم ..بنده ی خدا پشت تلفن هنگ کرده بود،چون همیشه یکی میخواد خونه رو تحویل بده سر تسویه ی پول آب و برق و …یک چیزی هم بدهکار میشه…ولی من ازشون طلبکارم هستم و باید طبق حساب کتاب و مدارک بیشتر از پول پیش خونه بهم برگردونند…
بعد از تماسمون هم زنگ زدم به اون کسی که از لطفش این پول رو در اختیارم گذاشته بود و صحبت هام رو با مشاور املاک براش توضیح دادم ،اتفاقا ایشونم همچین با تعجب ازم پرسید تو این هارو بهش گفتی واقعا ؟!چه جوری روت شد بگی؟یعنی واقعا انقدر دقیق حساب و کتاب کردی براش؟!باورم نمیشه …
من ولی از تعجب ایشون،تعجب کردم …به قول استاد آدم خودش یادش میره قبلا چه شخصیتی داشته و از واکنش اطراف یا یاد آوری خاطرات گذشته به یادش میاد که اوووو من قبلا چقدر تو در و دیوار بودم و الآن چقدر تغییر کردم …
اینم از میزان رشد عزت نفسم که پایه ی تموم موفقیت هاست…
خدایا شکرت…خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای اینکه به این مسیر پر از نور و آگاهی و عشق هدایتم کردی …خدایا شکرت که جهان رو به تسخیر من در آوردی …خدایا شکرت که آدم ها فقط روی خوبشون رو به من نشون میدن،خدایا شکرت که آدم های دورو اطرافم رو جوری چیدمان کردی که هر طرف رو نگاه میکنم یا با هر کدومشون میخوام حرف بزنم جز نور و عشق و آگاهی چیزی نمیبینم.
خدایا اینا همه ش تویی ها …همه ش…
من هیچی از خودم ندارم ،اینو صد هزار بار بهت گفتم،صد میلیون بار دیگه هم میگم،میدونم که تو میدونی،من،من فراموش میکنم … خودتم میدونی که إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا…
پیام بازرگانی :
همین الان دوستم بهم پیام داد سعیده اسم این بچه چی بود تو فیلم؟دقیق متوجه شدی ؟منم یک ویس با خنده ی انفجاری براش فرستادم گفتم ببین منم چندبار گوش دادم ولی دقیق متوجه نشدم:) ولش کن،همون مش غلام علی خودمونه :))))))
خلاصه که قربون مش غلام علی برم با اون چشم های خووووشگلش،خاله راضی باش یکی این سر دنیا ازت اسکرین شات گرفته و از سرصبح عکستو گذاشته روی پروفایلش :)))))
عجبببب چیزی بودی تو اخهههههه….ماشاالله لاحول و لا قوه الا بالله(چشمان قلبی بسیار)
خب دیگه بالاخره به لطف الله دارم به اخرای صلاتم نزدیک میشم:)
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا….
الللههههم
صلِ علی …
محمد ….
وآله…
محمدددددددد….
حاجت روا باشید انشالله …
خدایا ازت سپاسگزارم که فرصت دادی یکبار دیگه با دیدن یک قسمت خوشگل سریال هم مدار بشم،مرسی که صبح زود بیدارم کردی،مرسی که اجازه دادی بنویسم،مرسی که قلبم رو با این نوشتن ها پرنور تر کردی…
ضمن اینکه ازت ممنونم که بهم هینت دادی یک بار دیگه به همون دقت به آموزش های قانون سلامتی گوش بدم و اگر جایی رو دارم اشتباه میرم اصلاحش کنم ….الهی شکرت…
استاد عباس منش عزیزم،یک موضوع خیلی خیلی مهمی هست که میخوام اینجا مطرحش کنم که باید همیشه یادتون بمونه:)خیلی مهمه :)از واجباته:)
لطفا یک لحظه تند خوانی را متوقف کنید!
لطفا یک لحظه تند خوانی را متوقف کنید!
لطفا یک لحظه تند خوانی را متوقف کنید!
( سعیده…مورفین….آب مقطر…)
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
عااااااشقتووووونم یک خیلی ،زیادِ زیادِ زیاااااد…
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان!
قلبِ فراوانِ فراوانِ فرااااااواااااااااان
سلام و سلامتی به سعیده عزیز…
کامنتت عالی بود…من نمیدونم چه مداری با دوره هم جهت شدن با خداوند هستی..
ولی هر چقدر که میگذره با رفتارمون مشخص میشه…کجای دنیا سیر میکنیم..
ولی این درکمون حاصل ماه ها کار کردن،”روی عزت نفسمون هست..حالا هر کسی با زرنگی خودش میتونه به جایگاه دریای بی نهایت خداوند برسه…
سعیده جان!!!..بعد از ماه ها کار کردن روی دستکشهای هدایتم که خداوند سال گذشته شب عید بهم هدایت کرد..
تا روز گذشته….منو هدایت کرد به نمایشگاه کارافرینان در شهرم..
و با من تماس گرفتند…
که حتما باید تو این نمایشگاه شرکت کنی..
یه نشانه انداختم..خداوند نشانه رو آورد دم دستم.!بهم گفت باید بری..
یادم از اوایل روزهای ساخت دستکش الهامیم اومد…که رفتم نمایشگاه…
اینقدر دستکشم قابلیتش:پایین بود..که اون اشخاصی که میپوشیدن میگفتن اصلا هم اندازه دستمون نیست…
.
و من طبق الهامات پیش رفتم تا رسید به نمایشگاه دومین روز از دستکشهای الهامیم.
و من اول صبح سر ساعت!.. به این نمایشگاه حضور یافتم..تمام ارگانهای دولتی اومده بودن برای بازدید..
سعیده جان شاید کامنتم طول بکشه..میخام برم سر اصل داستان!!!
بیین شرک و یکتاپرستی!،”که اینروزا چکاری کرده باهامون..
من بخاطر ثبت شرکتم! مدام حدودا….8 سال پیش با اداره کار،” برای نمایشگاه ها..و جاهای دیگه همکاری میکردم..
و وام 4.درصدی گرفتم و خیلی داستان داره..
و ایشون بهم گفت علی پور اصلا نیستیا!!!کجایی…کلی استقبال از طرف اون اداره جات دیدم.چقدر خوشحال شدن..
و بهم گفت اون اقائه میشناسی!؟ گفتم نه!!!
گفت ایشون رییس فلان اداره هست..نگاه فلان اموزشگاه ،با حمایت ایشون کارسو راه انداخته…
من از ته دلم…گفتم!!!
من یدونه خدا دارم هیچ نیازی بهیچکسی ندارم.
و بخودم گفتم نرگس امتحانش کن..
رفتم کنارش …و ایشون اومد طرف همون رئییس که دوستمه ..بهش گفت…اقای فلانی ایشون خانم علی پور بسیار هنرمند هستند و فرد بسیار موفقی هستند..
من فقط میخاستم ببینم واکنش ایشون چیست.تسلیم شدم..
چون میخاستم نگرش قبلمو با الان رو بیشتر درک کنم!!
و کلی تعریف و تمجید از من.و منم خودمو با عزت نفس بالا معرفی کردم.
و گذاشتم نظرشو بگه…
رفت سمت یه اموزشگاه که کارشو گذاشته بود.و تو حیطه کار من بود تقریبا!!!!
..بهش گفت خانم فلان ایشون هنرمند فلان هستند از ایشون میتونین .برای تدریس استفاده کنید.!!
همونجا بهش گفتم قبل از:شما با ایشون صحبت کردم…
.
اونجا به این درک رسیدم!!!بخودم گفتم نگاه کن نرگس ..چقدر درکت تا قبلا تعقییر کرده..
.تو هیچ نیازی بهیچکسی نداری..
ایشون که خانم فلان ریئس فلان اداره از ایشون برای تو تقاضای کار کرد..ولی تو قبلش با ایشون بابت روند کارشون صحبت کرده بودی..و فهمیدی با این افراد کارت هماهنگ نیست..
و اینجا شرک رو به واقعیت تصویر دیدم..
و به این پی بردم…که اون نرگس قبل کجا بوده …و امروز این نرگس بکجا رسیده که تونسته به کمک خداش…چیزی رو خلق کنه….
که بیاد!،” جلوی چندین نفر با اعتماد بنفس بالا صحبت کنه..و نخاد بهیچکسی باج بده..
که بهش وام بدن..
.
همون ریئس گفت.!!ما میلیونها وام با درصد پایین به خیلی افراد مددد جو دادیم..الان هیچ کدومش:نیستن که بیان تو غرفه ها شرکت کنند..
.
همشون مینالیدن…دیدم چقدر افراد بخاطر شرک دارن میدوووون.
سعیده جان من 4 ساعت کم و بیش تو این نمایشگاه بودم..دقیقا دریایی از اگاهیها بروم باز شد…
و یه پاشنه ایی داشتم. بصورت واضح خودشو.بهم نشون داد…
و یادداشتش:کردم و فرکانسشو تعقییر دادم انشالله که بتونم از پسش بر بیام و به سکوی پیروزی بشونمش….
پاشنه ایی ایی که سالها همین رفتار رو نسبت به مشتریام داشتم…
نسبت به پول داشتم.
دری از اگاهیها به اندازه 50 سال ..تجربه بروم باز شد…
سعیده جان…این پیاممم.از این نمایشگاه..
عزت نفس بالا..و با قاطعیت بالا کارم را ارایه دادم خیلی براشون جالب بود..میگفتن بخدا تو باید جای فرماندار باشیا.با این زبونت..
ووو …
چقدر از من تشکر کردند..
اصلا انگار تو دنیای دیگه داشتم این اگاهیها رو دریافت میکردم…
.اینها همه از عزت نفسه…
و میخام بگم!!!!!
به یگانگی خدا رسیدم..شبش فقط گریه میکردم میگفتم خدا !!!
اگه من تو این مسیر نبودم باید مثل این افراد زندگی میکردم بیزنسمو رشد میدادم..بیزنسی…که هیچ قابلیت چه از نظر مهارتی و چه از نظر شخصیتی نداشت..
سعیده!!و دوستانم بهشتیم!!
به یه نکته تو اون نمایشگاه رسیدم چون من تجربه چند ساله دارم..
نگرش قبلام.با نگرش این افراد تو این نمایشگاه ..
و این روند سه سال خورده ایی که با خداوند هم جهت شدم..
منو به این درک رسوند…
که فقط:میخام بگم!!که همه ما میدونیم و به این درک رسیدم..
فقط خداوند!!!!
فقط خداوند!!!
فقط خداوند.!!!…
مدار توحیدمو چند مدار انداخت بالا..
چقدر با احساس خوب با افراد برخورد کردم..بخدا اصلا قابل توصیف نیست….
چقدر یه انسان با درک خودشناسی با خداوند میتونه به درجه اعلی برسه..
مدام میگفتم خدایا شکرت که امروز دستکش الهامیم بجایی رسیده که با عزت نفس در مدار فروش بالا قرار میگیره..
روزی که این دستکش بهم الهام شد هیچی نداشت..و امروز قابلیت سه سایزه رسیده ..با 6 ورژن ….
6 ورژن…
و داره میره انشالله برای مرحله صادرات نشانهاشم داره مثل بمب میاد..
ولی میدونم پلن خدا از همه چیز عالیتره..
و این نمایشگاه…چندین مدار منو انداخت بالا..
و بیاد اوردم…گذشته های خودمو…و امروز خودمو..
و این توحید شده جزو کن فینک زندگیم…
.
من خدا رو توی اون دل شرکها بیشتر حس:کردم…
من خدا رو تو دل اون تقلاها و بدو بدوها پیدا کردم..
خداوند تو راه ایه 27 سوره فتح رو بهم الهام کرد…
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَٰلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا
بی تردید خدا رؤیای پیامبرش را به حق و درستی تحقق داد [که در رؤیا وعده داده بود] شما قطعاً در حال امن و امنیت در حالی که سرهایتان را تراشیده و موی [یا ناخن] کوتاه کرده اید و بیمی ندارید، وارد مسجدالحرام خواهید شد. خدا آنچه را که شما نمی دانستید [که وعده ورود به مسجدالحرام در سال آینده است] دانست و پیش از آن پیروزی نزدیکی [که صلح حدیبیه بود برای شما] قرارداد.
و این ایه و سوره 27 سوره نحل….با هم مدار شد برای رفتن به مدارهای بالا…
سعیده جان ببخش کامنتم طولانی شد..اینروزا درسته ما با این دوره هم فرکانس نیستیم ولی دوره عزت نفس ریشه درونیمو داره قوی و قوی تر میکنه.
خدا بهم گفت فعلا تمام تمرکزتو بزار روی این دوره…
با درکش بیزنسم تو کل سایتهای ایرانی پخش شد..حالا داره میره انشالله برای صادرات..نمیدونم در اینده میخاد چی بشه..
.
ولی این نمایشگاه بهم یه قوت قلب زیادی داد…
و منو شجاعتر و با ایمانترو توحیدی تر کرد..
تا بدونم شرک ورزیدن بهیجا نمیرسه..همون ایه اول صحبتت ..
سعیده جان دوستتدارم..هوای جنوبم گرمه ولی دیروز تا خط یازده 11.میدونی چیه خوب!!!اومدم خونه ولی برای من هوای پر از نعمت و ثروت و حال خوب بود..
و کلی با اگاهی زیاد و مدارم رشد کرد..و ساعتها تو دفتر و نت برداری گوشیم از درسهای این نمایشگاه نوشتم تا بدونم…..
و به این درک برسم….
همه چیز خداست..نه هیچکس دیگه!!!!
دوستتدارم..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به سعیده جانم میخوام بگم امیدوارم حالت خوب باشه ولی قطعا که حالت خوبه اصلا کسی که این کامنت رو نوشته در درجه یک ترین حالت خودش میتونه باشه فقط ، بابا چه کردی تو با من با این کامنت فوق العاده !!
ببین طولانیییییی بود ، اما ارزش ده بار خوندن تفکر راجب هر بندش رو داره!!!!!
چقدر قشنگ نوشتیش آخه عاشقتمممم من که اینقدر خوب توضیح میدی ، اینقدر دلنشین آخه…
هربار با خوندن کامنتت کلی موضوع جدید یاد میگیرم
چقدر حس و حال خوبی داره حس خداگونه داره به خدا.
در کامنت چندتا از بچه ها و همینطور کامنت شما خوندم که شب با گوش دادن جلسه دوازه مراقبه به خواب میرید این شد نشونه من که واقعا دنبالش بودم و خدا چقدر دقیق پاسخ میده به خواسته های ما.
چقدر لذت بردم از باور هایی که ایجاد کردی و تغییرات مالی که ایجاد کردی.
چقدر حالم خوب شد وقتی دیدم که وقتی با تعهد و مداووم در مسیر میمونی نشونه ها رو حس میکنی.
خلاصه که خیلی خیلی لذت میبرم هربار از خوندن کامنت هایی که میزاری و از بهترین هایی هست که همیشه میخونمش و همیشه دنبالت میگردم میگم همین دورو براست کامنتش الان بهش میرسم.
خداروشکر بابت وجود دوستان بهشتی مثل شما عزیزدلم.
سعیده جانم انشالله همیشه در حال هدایت الله باشی دوست دارم زیاااااد قلب فراوان تقدیمتو باااااد.
کیمیای عزیز و نازنینم سلااااام
توووو چنییین خووووب چرایی؟!؟!
مررررسی ازت رفیق دلبرم،مررررسی واسه همه قشنگی هات،مررررسی برای همه تحسین هات،مررررسی واسه همه نورهایی که فرستادی،مرررررسی واسه مهربونیت،مررررسی از سخاوتت….
کیمیا رضایی عززززیزم،الهی به زودی خوووود خداااا رااااضیت کنننننه…
وَلَسَوْفَ یَرْضَىٰ
و قطعاً بزودى خشنود خواهد شد.
عااااااشقتمیکخیلی،یک عاااالمه،کلی عشق ونور و روشنایی و عشق و مودت رو ازروشنی قلبم اتچ میکنم به این تلگراف،الهی که به قلب سلیمت بشیننههه…
درپناه نوووور میسپاررررمت،الله یارت باشه همییییشه.
سلام به سعیده جانم
اسما ابوتراب:
شما چقدر باحالی اینقدر با کامنت خوندنت با خودت بودنت حال میکنم ک همش اون گزینه اعضای موردعلاقه رو فعال میکنم بیام کامنتتو بخونم هر بار اینقدر خوب مینویسی ک یه درسی رو بهم میدی اینقدر الان ک دارم برات کامنت مینویسم احساس راحتی دام ک انگار با صمیمی ترین دوستم دارم صحبت میکنم . یکی از خواسته های من اینکه یک دوست صمیمی پیدا کنم بتونم باهاش حرف هایی ک دوست دارم رو بزنم یه دوستی ک باهم کلیییی حرف داشته باشیم چند وقتی هست ک دیگ دوست اینجوری ندارم و الان این احساس بهم دست داد ک صمیمی ترین دوستم کامنت گذاشته اینقدر ک خودتی افرین شاگرد زرنگ کلاسمون تو الگوی بینظیری هستی خیلی لذت میبرم از کامنتات بعضی جاها میخندم باهاشون بعضی وقتاهم اشکمو درمیاری :)) ..
خیلی خوبی خیلی دوستت دارم
سلام اسما جاااانم
مرررسی از مهربووونت،مرررسی از عششق زیادت،مررررسی از قلب روشنت که برام کلی نور فرستاااادی رفیق
احساس نکن،قطعا وحتما شما از صمیمی ترین دوست های زندگی منید….میبینی من چه کامنت های طولانی مینویسم؟میبینی چقدر باهاتون راحتم؟چون اینجا خونه ی منه،اینجا غار حرای منه و شما هم رفیق های توحیدی من….
این درحالیکه در نزدیکی خودم هیچ کس نیست بتونم،قد دو خط این کامنت درمورد قران و قانون باهاش حرف بزنم:) تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل:)))
دووووست دارم رفیق خوووب من
مراقب قلب روشنت باش.
درپناه نووور میسپارمت،الله یارت باشه همیشه.
سلام به آبجی سعیده عزیز ، یکی دو روزی بود که میخواستم به کامنت هاتون توی دوره بی نظیر هم جهت پاسخی بنویسم اما خدا شاهده که از روزی که این دوره رو تهیه کردم ( 26 اسفند ) تا الان کلامی نتونستم توی دوره کامنت بزارم و هرسری خواستم کامنت بزارم چیزی به دست و قلبم نیومده برای نوشتن ( با وجود نتایج بی نظیر از روز خرید دوره و حتی قبل از شنیدن جلسه ای )
اما الان که قصد خوابیدن داشتم حتی با وجود خستگی یهو خواب از چشمام پرید و هدایت شدم به ایمیل های سایت که امروز برام ارسال شدن
همزمانی این دوره با ایام طلایی نوروز که تا به الان همچین نوروز جذابی رو تجربه نکرده بودم … از مسافرت های بی نظیر در تعطیلات نوروز و بعد از ایام عید به : طالقان ، ساری ، گرگان ، کاشان ، همدان و… اما نتونستم نتایجم رو مکتوب کنم … اما خداروشاکرم که در این دوره هستم ، از مبلغ دوره تا نحوه خرید ( سایت به اختلال خورده بود ) و… هدایتی بوده تا همین لحظه که خداوند به درخواست من پاسخ داده و خواسته من که ارتقا به یک پله بالاتر در جهت رشد و پیشرفت و نزدیکی به یگانه رب بوده پاسخ داده شد ، نمیدونم چرا این همه توضیح نوشتم :))) خواستم از همین تریبون البته با تاخیر روز جهانی پرستار رو تبریک بگم بهتون … ( 22 اردیبهشت ) به عقیده من شخصیت پرستاری هنوز در وجود شما هست … پرستاری از قلب و روح و مراقبت از اون حال الهی که با خداوند دارید بالاترین هدیه از سمت خداونده ، الهی حال دلتون عالی و نور خداوند روشنی زندگیتون باشه …
پ.ن : من هم تلاش میکنم با تکرار مجدد و یادآوری استاد مجددا دوره رو گوش کنم و مرور کنم و انشاالله در هر قسمت رد پایی از اتفاقات شیرینی که تجربه کردم بزارم تا یادم نره از کجا شروع کردم و در پایان کجا خواهم بود … بازم ممنونم بابت کامنت های زیبایی که همیشه میزارید
به نام خدا
سلامممممممممم به سعیده گلِ گلاب حال شما چطوره؟؟؟؟
صدالبته که عالی ترینه و امیدوارم همیشه، همیشه اینطوری باشه :)
بله بازم یه کامنت توحیدی و پربرکت از سعیده خانم عشق
سعیده جان کامنت بی نظیر بود این رو خودت خوب میدونی :)))))
وقتی کامنتت رو خوندم و رسیدم به عزت نفس و مثال رو خوندم یاد یک مثالی از خودم افتادم
یکروز رفتم فروشگاه خرید کنم ، یه خانمه خیلی ریز خودش رو جا داد جلوی من ، من بجای اینکه بگم خانم نوبت منه ، پیش خودم گفتم
اصلا مهم نیست حالا ایشون بره چه فرقی میکنه؟؟؟ چه یه دقیقه دیگه چه یک ساعت دیگه بلخره میرم دیگه
با این حرفا به قول شما داشتم سرخودم رو شیره میمالیدم :)
ولی هرچقدر این رو میگفتم که بابا چه فرقی میکنه ((پیش خودما)) و… روحم این رو نمیپذیرفت انگار میدونست که این نشئت میگیره از عدم عزت نفس
حالا اینجوریم نیست که اصلا عزت نفس نداشته باشمااا نه
ولی توی این مورد که وقتی چیزی حقه توعه خیلی راحت با ادب و احترام بگیریش ، اینکه نمیتونیم اون رو بگیریم به قول شما انفاق در راه خدا نیست بخاطر عدم عزت نفس مون هست که نمیتونیم
باز باید بیشتر روش کار کنم تا بهترش کنم چون :
عزت نفس پایه هر موفقیتی هست
مخصوصا توی این موارد که :
1_راحت درخواست کنم وقتی چیزی میخوام
2_وقتی چیزی حقمه با ادب و احترام بگیریمش ، بدون خجالت یا تعارف
درمورد عزت نفسم روی این دو مورد خیلی باید کار بشه که بنظرم خیلی بهم کمک میکنه توی ارتباطم عمومیم قوی تر بشه و کلا دختر قوی تر هم بشم
به امید خدا لیزر فوکسی روش کار میکنیم ، خدایا خودت کمکم کن که شدید محتاجتم :)
مثلا توی مثال خودت سعیده جان ، حتی اگر هزار تومنم باشه باید بگیریم چون بحث اون پولش نیست بحث اون عزت نفسه هست
مثلا من بگم حالا هزار تومنه دیگه ، این حرفارو نداره که ، اتفاقا این حرفارو داره چون حرف عزت نفسه هاااا پایه همهههه موفقیت هاااا
خیلی مهمه خیلییییییییی
البته خیلی جاها هم شده که عزت نفسم رو نشون دادم چون با آموزش های استاد روی خودم آگاهانه کار کردم و آگاهانه در عمل اجرا کردم که این نتایج رو خلق کردم مثل :
وقتی چیزی رو میخواستم راحت درخواست کردم و…
البته یچیزی یاد اومدم
من سال 1403 یه مسئله خیلی مهم رو حل کردم که البته هی باید بهتر و بهترش کنم ، اونم این بود که توی روابط عمومیم بهتر بشم چون اصلا نمیتونستم ارتباط خوبی بگیرم با دیگران
و الان که دارم بهش فکر میکنم میبینم که این ربط خیلی زیادی داره به عزت نفس من
و این مسئله با یک جواب عالی که از طرف خداوند بود حل شد
الان خیلیییییییی بهتر شدم یعنی انقدر خوب که رفتار های قلبم برام خنده دار شده :)
مثلا من قبلا نمیتوستم یه خرید ساده از سوپر مارکت کنم!! فکرشو بکن تا چه حد عزت نفسم پایین بود
و الان که روش کار کردم ، کار های خیلی بزرگ رو هم انجام میدم و میرم توی دل ناشناخته ها :)))) با هدایت خداوندم
الان دارم بهش میکنم خیلیییییییییییییی پربرکته این صلات خیلییییییییییییییی دمت گرم دختر :*)
مرسی ازت دختر توحیدیِ زیبا :)
سعیده جانم این کامنت رو از بندرانزلی زیبا برات میفرستم هرجا که هستی دربهترین زمان و مکان به دستت برسه :)
خودت میدونی که توی این فصل اینجا چه بهشتی هست بهشت خالص :)
مرسی از خداوندم که هر روز توی بهبودم بهم کمک میکنه
خدایا خیلی دوست دارمااااا خیلی عاشقتم عشق قشنگ من :)))))))
شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت
درپناه الله ، رب العالمین:))))))))
عاشقتم سعیده جون
عاشقتونم استاد های گلم و خوشگلم
و خدایا خیلی دوست دارم خیلیییییییییییییییییییییی
شکرت :*)
سعیده جانم سلام
بانوی توحیدی دوست داشتنی که همه دوستت دارن و درگیر کامنتاتن و ازش استقبال میکنن و البته که منم از همون دارو دسته ام.
عزیزم تحسینت میکنم بابت این میزان از تلاشی که داری و خوشحالم که اینهمه نتیجه بزرگ میگیری همیشه و میای با ما به اشتراک میذاری.
حقیقتش یکی از سپاسگزاری های من رسیدن به نتایج اعضای این خانواده بزرگ و دوست داشتنیم هست.
سعیده جانم ی درخواستی ازت داشتم جان دلم.میشه لطفا بگی چه تمرینهایی میکنی و چجوری انجامشون میدی؟
خیلی دوست دارم با روتین تمریناتت آشنا شم.
ممنون میشم منو هم در جریان بذاری
درپناه خدا باشید.آمین
سلام زهرا جانم،چطوری رفیق ؟!
رو به راهی ؟ رو به رشدی؟! اوضاع و احوالت خوبه الحمدالله ؟
مرررسی برای پیام پر از مهرت …ممنونم برای قلب روشنت.
راستش من خیلی به سوالت فکر کردم که چه جوابی میتونه داشته باشه؟!آخه برای من هیچ وقت همچین سوالی پیش نیومده تا به الان …تنها سوالی که من توی این سایت پرسیدم مربوط به سنگین ترین پاشنه ی آشیل زندگیم بوده که به قول قرآن مثل ذنب همچنان به همراهم هست.
یعنی تا الان به این فکر نکردم بقیه که نتایج بزرگ گرفتن چه جور تمرین هایی داشتن؟!نه اینکه خدایی نکرده سوالت بد باشه ها،میخوام بگم چون برای خودم پیش نیومده بود ،نیاز بود وقت بزارم به سوالت فکر کنم ببینم یعنی چه جوابی داره؟!
آخه مسیر موفقیت توی این سایت ،از روشنی روز،روشن تره…چه تو فایل های دانلودی چه تو محصولات پر برکت …
یعنی استاد همه جا تمرین های دقیق و اساسی داده که میشه ازش در عمل استفاده کرد.
الان با اجازه ت رفتم تو پروفایلت چک کردم ببینم چه محصولاتی رو داری، دیدم ماشالله از هر بوته ای یک شاخه ی پر از گل چیدی،نوش جانت.
استاد یک جایی تو دوازده قدم میگه خیلی مهمه که به اون چیزی که الان از قانون درک میکنید،در حد توانتون عمل کنید.
یعنی ما در هر مدار یک درکی از قانون داریم،که برای ما قابل فهم و اجراعه…به جای اینکه خودمون رو درگیر اون چیزهایی که الان نمیدونیم یا نمیتونیم درک کنیم،یا مسائلی که هیچ راه حلی براش نداریم بکنیم،باید به همون تیکه از قانون که میفهمیم عمل کنیم …
@با عمل کردن به همون چیزی که درک میکنیم نتیجه به دست میاد…
@با دیدن نتیجه باورهای ما تقویت میشه
@با بهبود باورهامون مدارمون میره بالاتر
@و در مدار بالاتر درک واضح تری از قانون داریم و میتونیم بیشتر عمل کنیم و بیشتر نتیجه بگیریم.
این مسیری که من تا به الان طی کردم و همچنان درحال اجرای اون ها در عمل هستم و همیشه از خدا خواستم من رو در مسیر نگه داره…تا آخرین لحظه ی عمرم.
اما به صورت روتین :
احساسم خیلی برام مهمه،اگر بفهمم قلبم داره سنگین میشه و احساسم خوب نیست ،اگر بتونم همون لحظه سرمنشا فکریش رو پیدا کنم سریع اینکار رو میکنم و با ابزار منطق جلوی اون فکر رو میگیرم و تغییرش میدم.
ولی اگر اون لحظه نفهمم چه فکری توی سرمه،یا نتونم تغییرش بدم سعی میکنم ذهنم رو به چیزی مشغول کنم که اون لحظه نتونه به هیچ فکر بدی دسترسی داشته باشه،به قول استاد تایم اوت میگیرم،تا بتونم اوضاع رو تحت کنترل خودم در بیارم.
هر جایی باشم،حتما یک دفتر و خودکار همراهمه که باهاش با خدا حرف میزنم،اگر دفترم نباشه ،حتما تو نوت گوشی مینویسم.
احساس صمیمیتم رو با خدا همیشه حفظ کردم،همیشه باهاش میرقصم،باهاش میخندم،سمت آسمون براش بوس میفرستم و یا یک وقتایی انقدر محکم بغلش میکنم که نفسش میگیره :)))
هرروز و هر روز به صورت مستمر توی سایت فعالیت دارم،دکمه ی نشانه ی روزانه م بسیار بسیار برام مهمه و همیشه مسیر هدایت من رو رگلاژ میکنه.
هر روز به صدای استاد گوش میدم و سعی میکنم قانون رو بیشتر درک کنم.
کامنت مینویسم ،کامنت میخونم،هرجا قلبم باز بشه به بچه ها پاسخ میدم که تعامل پر از نورم همیشه حفظ باشه.
درمورد قرآن و قانون با هیچ کس بیرون ازین سایت حرف نمیزنم،حتی داداشم که مدتی شاگرد استاد بوده…یعنی اگر ببینم داره بلا سر خودش میاره نمیشینم نصیحتش کنم بگم این مسیر درست نیست و فلان چون قبلاً امتحان کردم جواب نداده،پس حتی به اونم چیزی نمیگم.بسیار بسیار بسیار برای اتلاف انرژیم خسیسم،حتی در حد یک جمله …
تلویزیون ،شبکه های اجتماعی و حتی کانال های تلگرامی تعطیل.
صحبت درمورد دیگران،کنجکاوی که کی چیکار کرده تو زندگیش تعطیل.
تلاش میکنم خودم با هیچ کس مقایسه نکنم و فقط تمرکزم روی خودم باشه وخودمو با گذشته ی خودم مقایسه کنم.
اگر حرف بیخودی بشنوم ،به جای درگیر شدن،اعراض میکنم.
مطالعه ی قرآن و گوش دادن بهش برای درک توحید و قدرت خداوند از روتین هر روزمه.
در طول شبانه روز کمتر از ٨ ساعت میخوابم.
شکرگزاری ،ستاره ی قطبی و اتصال به خدا رو سعی میکنم همیشه حفظ کنم.
اگر ایده ای بهم الهام بشه سعی میکنم در حد توانم بهش عمل کنم.
روی مهارت ها و توانایی هام کار کنم و بهبودشون بدم.
تلاش میکنم هر روز بیشتر از دیروز تسلیم باشم و اجازه بدم خدا همه ی کار هارو برام انجام بده…
معدود رفیق های من بیرون ازین سایت ،از بهترین شاگرد های استادند…با این حال ما وقتی داریم باهم حرف میزنیم بیشتر به خنده های انفجاری و شوخی و مسخره بازی میگذره تا صحبت در مورد قانون و تمرین و …
صفحه ی چت من با یکی دوتاشون که بمب هسته ایه:)))اگر پلیس فتا مارو بگیره خدا فقط آخر عاقبت مارو به خیر کنه :))))
و اینکه جونم برات بگه سعی کنم به زندگیم جوری نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده،وقت میزارم هرجایی که هستم زیبایی های طبیعتش رو ببینم ،فارغ ازینکه آدم ها چه جنسیت یا نگرش یا شخصیتی دارند،سعی میکنم به روح مقدس خداوند که تو وجودشونه احترام بزارم و روی نکات مثبتشون توجه کنم.
درمورد خواسته هایی که دارم و هنوز محقق نشده ،بیشتر از اینکه بگردم ببینم چه ترمزی توی ذهنم دارم و اون هارو پیدا کنم،تلاش میکنم باور های توحیدیم رو قوی تر کنم و به عظمت و قدرت خدا فکر کنم و اینجوری رقم خوردن اون خواسته برام طبیعی تر میشه و خود به خود اتفاق میفته…
هرروز سعی میکنم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم و دوست مهربون خودم باشم.
حتما از قدرت تجسمم استفاده میکنم و غرق رویاهام میشم.
نشانه های خدا رو خیلی جدی میگیرم وبهشون بها میدم…
همیشه تلاشم میکنم تواضعمرو دربرابرخداوند حفظ کنم و یاد آور بشم که هر خیری توی زندگیم هست ازآن اونه…
خودمو برتر از بقیه ندونم…
و…..
در کل هرروز آگاهانه تلاش میکنم از دیروزم بهتر باشم ویک قدم عملی برای رسیدن به مدارهای سعادتمندی بیشتر بردارم…
زهراجانم،امیدوارم تو این پاسخ که با عشق برات نوشتم،نور هدایتی باشه و کمکت کنه که مسیر رو با قدرت بیشتری پیش ببری.
ممنونم برای سوال قشنگت،پاسخ دادن بهش،کلی قلبم رو روشن کرد.
دوستت دارم رفیق و در پناه نور آسمون ها و زمین میسپارمت.الله یارت باشه همیشه.
سلام مجدد به روی ماهت سعیده قشنگم
ممنونم.من عالیم زیبارو جان.تاوقتی نگاه خدا روی زندگیم زوم و سایه اش بالا سرم و وجود اعضای خانواده ای به اسم خانواده عباسمنش تو زندگیمه حالم عالیییییه.
عزیزدلم خیلی خیلی ازت ممنونم دوست خوبم که اینقدر واضح،ساده وعامیانه وجامع جواب سوالم رو دادی.واقعا یک دنیا ممنون
خیلی بهم کمک کرد و روشن کننده مسیرم بود.چون حقیقتش گهگاهی حس میکردم شاید من دارم مسیرو اشتباه میرم،الان با این توضیحات قشنگ وکاملت خیلی چیزها دستم اومد.خیلی چیزای خوبی ازت یادگرفتم.عالی عالی
خیلی خوشحال شدم که جواب سوالم رو دادی حقیقتش خیلی منتظر بودم ولی ارزشش رو داشت که زحمت کشیدی بهش فکر کردی و باجزئیات برام توضیح دادی.
عزیزدلم نوش جونت هراتفاق خیری که واست میفته تولایق بهترینهایی.تو بنده توحیدی خداهستی.
حیف که فیزیکال با شما و دوستایی که گفتید ارتباط ندارم که البته ی حسی شدیدا بهم میگه که منم قطعا دوستان خوب و نابی از توی همین سایت پیدامیکنم.که چه کیفی داره وقت گذروندن باهمچین آدم های نازنینی.
کما اینکه شماوباقی دوستان این سایت برای من عزیزترین ها هستید.
خوشحالم که باعث حال خوبت شدم برای من نعمتیه قابل سپاسگزاری وصدالبته جواب همین کامنت هم برای من نعمته وقابل سپاسگزاری.
بازم هزاران بار ازت ممنونم وبوس به صورت ماهت دوست خوب من.منم خیلی دوستت دارم نازنین بانو
درپناه خداباشید.آمین
بنام الله یکتا
سلام سعیده جانم
مث همیشه گل کاشتی واقعا ازت ممنونم بخاطر وجود پربرکتت توی سایت
مررسی بخاطر کامنتهای فوق العاده ات
چقد نکته ی مهمی گفتی
مرسی بابت این آگاهی ارزشمند؛
درمورد خواسته هایی که دارم و هنوز محقق نشده ،بیشتر از اینکه بگردم ببینم چه ترمزی توی ذهنم دارم و اون هارو پیدا کنم،تلاش میکنم باور های توحیدیم رو قوی تر کنم و به عظمت و قدرت خدا فکر کنم و اینجوری رقم خوردن اون خواسته برام طبیعی تر میشه و خود به خود اتفاق میفته…
هرروز سعی میکنم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم و دوست مهربون خودم باشم.
حتما از قدرت تجسمم استفاده میکنم و غرق رویاهام میشم.
من همیشه این فکر تو ذهنم بود ک کلی ترمز دارم و خیلی زمان میبره ب خواسته هام برسم
ولی الان متوجه شدم باید روی باورهای توحیدی بیشتر کار کنم ،و عمل کنم ب الهامات
چ یادآوری ب موقعی کردی،اینکه باخودم مهربان باشم و تجسم کنم خواسته هام رو
مرررسی ازت
عاشقتمممم
به نام خدایی که بشدت کافی ایست
سلام بر سعیده ی سعیده ام بر دوست مهربون و دوستداشتنی و توحیدی ایم.
آخیش که اجازه نوشتن برات صادر شده خدا را شکر.
سعیده جانم مررررسی از پاسخ فوق العاده ای که برای زهرا جان نوشتی و مررررسی از زهرا جان که همچین سوال قشنگی پرسید که شما همچین پاسخ عالی و جامع و کاربردی دادید. تمام مطالب سایت رو بصورت نقشه ی ذهنی اینجا نوشتید، ساده و کاربردی.
مررررسی عشقم، مررررسی سعیده قشنگم که هستی و داری با تعهد روی خودت کار می کنی و روح و روان ات رو صیقل می دهی که نور خدا را منعکس کنی.
مررررسی عزیزم دوستت دارم بوووووووووووووس فراوان از امیدیه خوزستان به شمال ایران گرگان.
الیس الله بکاف عبده
سلام ودرود ب خانوم شهریاری عزیز
واقعا لذت میبرم از کامنتای بسیار عالی و فوق العاده تون
از همین جا فرکانس دیدار باشما رو ارسال میکنم که ب زودی ببینمتون وبا هم صحبتی با شما کلی لذت ببرم
شما عالی هستید .کامنتاتون از جنس خداست از کلام خدا جاری میشه و مینویسید و خوندن کامنتاتون لذت بخشه و انرژی که بعدش دریافت میکنم اصلا وصف ناپذیره.
عاشقتم دختر خوب خدا
شاگرد اول استاد
شاگرد زرنگ کلاسمون
به نام خدا
سلام دوست عزیزم سعیده جان
امیدوارم حال دلت عالی ترین باشه
سعیده عزیز توی کامنتت از رشد عزت نفست گفتی
میخواستم ازت بپرسم که برای رشد عزت نفس چه تمرین هایی انجام دادی؟؟
چون چند روز پیش که رفته بودم جایی کارم رو انجام بدم ، یه خانم گفت به منم پول میدی که این کار انجام بدم؟؟ بعد برات میارم چون هیچی با خودش نیاورده بود
منم گفتم باشه و 20 هزار تومن بهش دادم و اونم آدرس خونم رو پرسید گفت برات میارم منم گفتم باشه و رفتم
ولی بعدش یکسری تفکرات نادرست اومد توی ذهنم که نشئت میگیره از عزت نفس پایین تفکراتی مثل :
باید از اون مسیر میرفتم تا این خانوم این درخواست رو ازم نمیکرد
ولش کن همینجوری میدم میره
و…
بعد که داشتم با خودم فکر میکردم ، گفتم وقتی عزت نفس من بالا بود ، یعنی بیشتر توش رشد میکردم ، بقیه پولم رو میگرفتم ، همینجوری ولش نمیکردم
حالا بحث اون 20 تومنه نیستا بحث سر اون عزت نفسه هست
خلاصه امروز داشتم پیش خودم میگفتم سر من هیچوقت کلاه نمیره چون هدایت خدارو دارم و خودش منو به بهترین ها هدایت میکنه
ولی یسری جاها من بخاطر عزت نفس پایینم پول مو از دست میدم
اگه من با خودم صادق نباشم و این رو نادیده بگیرم و سر خودم رو شیره بمالم این بعد میشه 20 میلیون ، 200 میلیون و…. همینجوری پیش میره
و این از دست رفتن پولم بخاطر عزت نفس پایین منه
پس باید با خودم صادق باشم و خیلی شدید و زیاد :) روش کار کنم
روی عزت نفس ، احساس لیاقت و احساس خودارزشمندیم
نمیگم روش کار نکردم نه
کار کردم و هنوز خیلییییییییی جای کار داره خیلی باید بهتر بشه
سعی میکنم آگاهانه در عمل عزت نفسم رو نشون بدم با
اصل بهبود گرایی
ولی دوست داشتم ببینم چه تمریناتی انجام میدی تا بهتر و بیشتر به این اصل تسلط پیدا کنی؟؟؟
البته هرچقدرم توش بهتر بشیم بازم جای کار داره تا آخر عمر
در پناه الله جانِ جانان :)