داستان هدیه تولدم - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من اصلا دوست ندارم از این فایل رد بشم و برم فایل روز دهم، اینقدر که این فایل عالیه
اما به گفته مریم شایسته عزیزم که در قسمت اول سفر بدور آمریکا میگه باید از یک زیبایی رد بشی تا بتونی زیبایی های بیشتر بعدی روببینی
۲-۳ روز اول ۴-۵ باری گوش دادم این فایل رو اما هی ذهنم وسطش میپرید
تا اینکه اومدم برای معطوف کردن تمام حواسم به حرف های استاد، حرف های استاد رو نوشتم.
وااای نمیدونم شما هم این کار رو کردید یا نه؟ اما پیشنهادم اینه که بنویسید تا متوجه بشید چه گوهر گرانباییه این فایل.
من فایل روز هشتم (فایل انگیزشی ۳) رو که گوش دادم فکر کردم برای انگیزه داشتن و حرکت کردن باید هر روز اون فایل روگوش داد.
اما اینو که گوش دادم و درک کردم، احساس کردم هر روز باید این فایل رو با دقت گوش بدم چون این فایل از اساس همه چیو درست میکنه و موتور انگیزه ام رو از درونم روشن میکنه بدون اینکه نیاز داشته باشم از بیرون کسی به من انگیزه بده.
آقا این فایل کلید رسیدن به خوشبختیه…
بیاید برای خوشبختی از اینجا شروع کنیم:
-از خودمون، از همین که هستیم، به همینجایی که توو زندگیمون هستیم افتخار کنیم. خودمونو همینجوری بپذیریم و دوست داشته باشیم.
-هرچیزی که داریم، هر شرایطی که داریم همونو زندگی کنیم و ازش لذت ببریم.
✨چون؛
نتیجه این عمل، احساس آرامش و لذت و سپاس گذاریه
🌻و طبق قانون:
این احساس خوب خوبی های بیشتر رو به زندگیمون وارد میکنه.
مگه نمیگیم خدا همه چیزه و هر چیزی قسمتی از خداست؟ و طبیعتا خدا همه ماییم و ما هر کدوم قسمتی از خداییم.
✨پس
من خودمو دوست دارم، خانوادمو دوست دارم، دوست هامو دوست دارم، همه انسان ها رو دوست دارم، حتی اون آدم بداخلاق توو خیابون چون شاید از دنده چپ بیدار شده باشه مث خود من که بعضی روزا اینجوری میشم البته الان خیلی کمتر چون آگاه تر شدم و دارم تکاملم رو طی میکنم که وقتای بیشتری حالم خوب باشه. حتی اون کسی که به من بدی کرده رو هم دوست دارم، چون خودم با فرکانسم اون جنبه از وجودشو کشیدم بیرون و الان به سمتی پیش میرم که فقط خوبی های آدما رو بکشم بیرون و عشق آدما رو دریافت کنم، چون خدا عاشق منه و همه قسمتی از خدا هستن.
من به خدا و خودم عشق میدم و ازش عشق میگیرم، و این عشق رو از طریق وجود های فیزیکیش، از طریق وارد کردن خوبی ها به زندگیم دریافت میکنم.
🌻 من فک میکنم این عشق نتیجه اش میشه بوجود اومدن طبیعی تمام خواسته های من از بچگی تا الان. همون حرف طلایی که استاد عزیزم میزنه. پس فقط لازمه من روی این رابطه عاشقانه با خدای خودم کار کنم، با قلبم که جایگاه مقدسه رب منه دوست بشم و بقیه چیزا در نتیجه این عشق خودش درست میشه.
میدونم که میدونید اما منم دوست دارم بنویسم، برای خودم که بهتر و بیشتر یاد بگیرم عمل کنم:
استاد میگه رها بشید و به چیزی نچسبید. وقتی رها بشی خودش میاد سمتت و وقتی بچسبی چهار دست و پا ازت فرار میکنه. اینو که هممون دیدیم و تجربه کردیم بار ها.
اما چرا؟
چون وقتی به یه چیزی میچسبم، وقتی به یه خواسته میچسبم، مثلا مثلا میچسبم به یه ماشینی که دلم میخواد، یکسره دارم فرکانس نداشتن اون ماشینو میفرستم. چون “حس دلم میخواد=جنس احساس نداشتن و کمبوده”. کسی که ماشین مورد علاقه اش رو داره احساس “دلم میخواد” رو به دنیا نمیفرسته، احساس داشتن و لذت بردن رو میفرسته. این “حس دلم میخواد” میتونه واسه هر جیزی باشه، واسه شغل، واسه هدف، واسه مسائل مادی، واسه مسائل احساسی و هزاران مسئله. خیلی باید هشیار باشم، خیلی باید هشیار باشیم، آگاه باشیم به احساسمون.
✨پس
بیاید ما هم فرکانس همون کسی که اون ماشین دلخواه ما رو داره رو بفرستیم. با سپاس گذاری برای همون ماشینی که الان داریم، یااگه نداریم سپاس گذاری کنیم از راننده های تاکسی و اتوبوس که برامون رانندگی میکنن و ما رو به مقصدموت میرسونن و ما توو مسیر میتونیم از وقتمون نهایت استفاده رو ببریم، یا اگه پیاده ایم سپاس گذاری کنیم برای تن سالممون و این پیاده روی که هر روز بر سلامتیمون افزایش میده. تا ما هم فرکانسمون = بشه با فرکانس “داشتن”.
قلبمون که با خدا وصل بشه، کافیه یبار بخوایم و رها کنیم. ما یادمون میره اما خدا یادش نمیره. پس نگران نباش، بهش نچسب، تو “فرکانس داشتن رو بفرست” بقیه اش با خدا.
🌻 پس طبق قانون رهایی و سپردن به خدا و ارسال فرکانس داشتن = ورود خواسته ها به زندگیم
با خودمون در صلح باشیم. از حال الآنمون لذت ببریم و خیالمون راحت باشه به جایی که میخوایم میرسیم. بقول استاد اتفاقات آروم آروم میوفته و ما متوجه نمیشیم، اما وقتی بعد یکسال میای از هر نظری خودتو مقایسه میکنی با یک سال قبلت میگی پسسسسسسرررررر چی بودم و چی شدم.
✨با خودم نجنگم برا شرایط الانم. خودمو، شرایطمو بپذیرم و دوست داشته باشم و سپاس گذار باشم که از همین نقطه با سپاسگذاری سیر پیشرفتمو شروع میکنم. قبل اینکه احساس در جنگ بودن با خود ما رو به شرایط سخت تری بکشونه.
✨خیالم راحت باشه عشقی که به خدا میدم هزار برابر دریافتش میکنم در زندگیم. پس فقط عشق بدم که عشقْ خودش بوجود آورنده صلحه.
✨ وقتی میبینم کسی به یه موفقیت بزرگ، به یه خواسته که اتفاقا اون خواسته منم بوده رسیده، بجای اینکه حسرت بخورم یا حسادت بورزم، بوقوع پیوستن اون خواسته رو تصدیق کنم. وقتی یکی ماشین مورد علاقمو خریده، یا اینکه وقتی میبینم توو خیابون کسی باهاش رد میشه، عشق بدم، بگم ایولا به انتخابت، ماشالله به این زیبایی، آفرین به فرکانست که جذبش کردی، خدایا شکرت که منم در مسیر جذب ماشین مورد علاقه ام هستم. و هر چیزی که حالم رو در اون لحظه به یک حال فوق العاده خوب تبدیل میکنه.
وقتی فقط برای خودمون زندگی میکنیم و نه برای دیگران؛ خودبخود همه چیز در زندگی ما اتفاق میوفته. چون وقتی برای خودمون زندگی میکنیم، وقتی انتخابامون رو جوری انجام میدیم که خودمون رو خوشحال کنه نه دیگران رو احساس رضایتمون از زندگی هزاربار بیشتر میشه. وقتی لباس مورد علاقه خودمو میپوشم فارغ از اینکه مد چی میگه، وقتی موهامو رنگ مورد علاقه خودم رنگ میکنم و … از خودم بیشتر لذت میبرم. وقتی توو رشته مورد علاقه خودم تحصیل میکنم فارغ از اینکه خانواده از من چه انتظاراتی داره، و با ایمان و عشق کارمو ادامه میدم آینده شغلی من بتوسط این عشق تضمین شدست، چون دیگه تلاش کردن در این راه تبدیل به تفریح من میشه. وقتی همون لحظه که دلم میخواد شروع میکنم به آواز خوندن و رقصیدن، فارغ از اینکه اطرافیان چه فکری میکنن، جریان عشق و شادی رو به تک تک سلول هام وارد میکنم و با ذره ذره وجودم با منبع یکی میشم.
✨خلاصه که همون کاری رو بکنیم که دلمون میخواد. همونجوری زندگی کنیم که دلمون میخواد. به قول انیشتین اونی که ما رو میشناسه میشناسه، اونی هم که نمیشناسه خب نمیشناسه…
🌻 طبق قانون: جوری زندگی کنم که خودم دلم میخواد= لذت بردن از زندگیم = ارسال فرکانس های خوب و وصل بودن با منبع = ورود طبیعی خواسته هام به زندگیم
لطف خدا برای همه مردمه، اما همه اون مردمی که اون رابطه رو با خدا داشته باشن. «مرا اجابت کنید تا شما رو اجابت کنم».
ارتباط با خدا یعنی وصل بودن بهش، وصل بودن با انرژی منبع، یعنی وصل بودن به قلبم، حرکت کردن با قلبم. چند شب پیش استاد عباس منش با یکی از استاد های دیگه توی لایو بودن و متاسفانه من به ۲۰-۳۰ دقیقه آخر لایو رسیدم. فکر میکنم موضوع لایو همین بود چون وقتی من رسیدم داشتن راجع به هدایت شدن صحبت میکردن. جایگاه خدا قلب و جایگاه شیطان در ذهنه. تمام نگرانی ها و احساسات منفی از جایگاه شیطان میاد و تمام احساسات خوب از قلب از جایگاه خداوند میاد. باید به قلبمون وصل باشیم. باید احساس خوب رو در وجودمون تقویت کنیم تا بتونیم با خدای خودمون در ارتباط باشیم. باید به قلبمون اعتماد کنیم. هرچی بیشتر در احساس خوب باشیم یعنی بیشتر با خدای خودمون در ارتباطیم و اتفاقات مثبت خود به خود وارد زندگیمون میشه و این اتفاقات مثبت باعث میشن دلیل بیشتری برای شادی داشته باشیم و سپاس گذارتر باشیم و چرخه خوشبختی اینطوری ادامه پیدا میکنه البته اگر ما این چرخه رو حفظ کنیم.
🌻 بنظرم طبق قانون خدا میخواد با احساس شادی، سپاس گذاری و ارسال فرکانس های خوب احابتش کنیم تا اون هم با برگردوندن اتفاقات هم جنس؛ فراوانی، عشق، سلامتی، برآورده کردن خواسته هامون ما رو اجابت کنه.
وقتی همه چیزو از زاویه خداوند ببینی و بفهمی که همه چیز سر جاشه و هیچ اشکالی در کار نیست و لذت ببری از خودت، همه چیز خود به خود درست میشه. همه چیز لذت بخش میشه. همه اتفاقات رخ میده.
وقتی در زندگیمون تمام اتفاقات رو از دید قانون بررسی کنیم متوجه میشیم بابا همه چیز سر جاشه. تضاد هایی که در گذشته برامون بوجود اومده اومدن که ما رو بزرگ تر کنن خواسته هامونو بزرگتر کنن و ما با رسیدن به خواسته هامون جهان رو کسترش بدیم. گذشته ما با تمام اتفاقاتش ما رو اینجوری که هستیم کردن.
مثلا در گذشته من مشکلات مالی شدیدی وجود داره، که خانواده من رو از یک خانواده ثروتمند به جایی رسوند که حدود یک سال و نیم بی خانه بودیم، اما این تضاد با من کاری کرد که الان در همین خانه ای که هستم و در همین محله ای که هستم بشدت احساس آرامش کنم و سپاس گذار خداوند باشم و یاد بگیرم که سپاس گذار داشته هام باشم و چشمم به داشته هام باشه نه به نداشته هام، و امروز خیالم راحت باشه که نتیجه این حال خوب من پرواز کردن به سمت قله موفقیت های مالی باشه. باعث شده که بخوام بسیار ثروتمند باشم و به من انگیزه بده برای حرکت کردن و به واسطه ثروت من حهان هم گسترش پیدا کنه.
یکی از تضاد های گذشته خانواده من مسائل احساسی و طرد شدن از طرف فامیل بوده. اما نتیجه این تضاد اینه که امروز خودمون رو فقط محتاج خدا میدونیم و از هیچ کس هیچ انتظاری نداریم. امروز میتونیم خیلی آزادانه تر عمل کنیم و تصمیم بگیریم و بدون هیچگونه وابستگی به نقاطی که خدا در زندگی هدایتمون میکنه حرکت کنیم.
من به تضاد های زیادی برخورد کردم، تضاد های خیلی زیاد. اما هر کدوم باعث شدن که خواسته من بزرگ تر بشه. و اگر تا الان راه رسیدن بهش رو بلد نبودم، دیگه الان کلید موفقیت توو دستای منه؛ پس دنیا، بشین و تماشا کن…
خیلی جالبه که وقتی استاد این فایل رو ضبط کردن سال نو بوده، و الان هم که من گوش دادم سال نو میلادی شروع شده. و انگار استاد داره به شخص من تلنگر میزنه که:
تصمیم بگیر نحوه تفکرت رو در سال جدید عوض کنی. باور کن همه چیز به نحوه تفکر و نگاه ما بستگی داره.
من توو این چند روزی که دارم این فایل رو گوش میدم، انگار که درونم به زلزله محکم رخ داده و همه چیز زیر و رو شده، حالا دارم با حرفای استاد همه چیز رو از نو میسازم.
دیروز که داییم خونه ما مهمون بود داشت به شهر خودشون بر میگشت و برای سوغات رفتیم یه چیزایی خرید کنه، و متوجه شدیم که یه مقدار همه چیز گرونتر شده، و مادرم هم رفتن پیش دکتر و شب که اومدیم خونه گفت چقدر همه چیز گرون شده ویزیت همین دکتر یکماه پیش ۶۰ تومن بود الان شده ۱۰۰ تومن.
تا اینو گفت بهش گفتم، خدا رو شکر چقدر درآمد مردم بیشتر شده.
چند وقته که تا بحث گرونی میشه یه صدایی از توو دل من میگه بابا اگه گرون شده درآمد مردم هم خیلی بیشتر شده. و این زاویه دید چنان احساس آرامش و خوشحالی به من میده که این گرونی باعث شکرگذاریم میشه.
🌻 واقعا استاد راست میگه ها. حواسمون هست؟ همه چیز به زاویه دید خودمون بستگی داره.
بیاید به خودمون قول بدیم هر روز فقط یک نشونه بنویسیم از چیزی یا اتفاقی که طی اون روز دیدیم نشانه فراوانی بوده. چون باعث میشه کل روز دنبال فراوانی بگردیم. و این توجه به فراوانی باعث رخ دادن اتفاقاتی در زندگیمون میشه که گواه فراوانیه. و اینطوری میوفتیم توی چرخه ی فراوانی.
اینو میتونیم در رابطه با هر چیزی انجامش بدیم.
استاد میگه:
دلیل اینکه همه چیز رو به راحتی بدست میاره اینه که:
✨استاد تصمیم گرفته روی باورهاش بیشتر کار کنه. چون همونجور که خودش میگه این باور ها باعث میشن که ما به هر مسئله ای از چه دیدی نگاه کنیم، و اون دیدگاه چه احساسی در ما بوجود بیاره. پس هر چیزی که احساس ما رو بد کنه یعنی یا باور اشتباه پشتش خوابیده. یعنی بجای اینکه با قلبمون در ارتباط باشیم با شیطان توی ذهنمون در ارتباطیم. پس بیاید و اون باور اشتباه رو پیدا کنید و با منطق باورتون رو به باور درست تبدیل کنید تا همون مسئله در شما احساس مثبت ایجاد کنه یا حداقل احساس منفی ایجاد نکنه.
✨و استاد روی رابطه خودش با قلبش بیشتر کار میکنه.
این نکته رو که کلی راجع بهش اول کامنت نوشتم.
✨و در دنیای خودش باشه و روی هماهنگ کردن ذهن و روحش کار کنه تا روی مسائل بیرونی.
چی بگم آخه. واقعا همه چیز از درون ما شروع میشه. درون من یعنی نکاتی که من دارم بهش توجه نشون میدم و احساسی که این توجه ها داره در درون من بوجود میاره. یعنی آگاه باشم از احساسی که در من هست، احساس من سامانه هدایتگر منه. به من میگه این خوبه، بهش توجه کن این خوب نیست ازش اعراض (یا اعراز🙄 یا هرجوری که مینویسنش 😁) کن.
هماهنگ کردن ذهن با روح یعنی استاد باور هایی در خودش ایحاد میکنه که هر روز احساس بهتری نسبت به قبل داشته باشه، چون روح ما قسمتی از خداست و قلب ما، ما رو با حساسات خوبمون به منبع وصل میکنه.
✨اونوقت نتیجه این کارا میشه همون زندگی رویایی که میخوای.
حالا شما به من بگید. با وجود این آگاهی هایی که در این فایل استاد بهمون داد، انگیزه کافی برای استفاده از قانون و ساختن زندگیتون همونجوری که دوست دارید پیدا نکردید؟ من که پر از انگیزه ام. و میخوام هربار که موتور وجودم یکم سرد شد (اخه ما انسانیم و فراموشکار، و البته در راستای پیشرفتم و بالاتر رفتن مدارم خدا میدونه چقدر آگاهی دیگه مونده که از این فایل دریافت نکردم) این فایل رو دوباره گوش بدم و بنویسم و درک کنم و عمل کنم.
این فایل خودش خود بخود عمل میاره…
ممنونم از رب مهربانم. ممنونم از مریم بانوی فوق العاده و بی نظیرم. و ممنونم از استاد عزیزم. استاد شما عزیز دل همه مایید🧡
سلام به همه. اینها تکرار نکات ارزشمندی هستن که استاد عباس منش و خانم شایسته دوست داشتنی در مورد موضوع این فایل گفتن:
– این فایل تمرینی برای در صلح بودن با خودمون هست.
– نشانههای واضح فردی که با خودش در صلح هست: رفتار و گفتار بی نقص و به موقع / انرژی مثبت / همواره در زمان مناسب در مکان مناسب بودن
– انسانی که با خودش در صلحه یعنی تونسته مهمترین رابطه زندگیش یعنی رابطش با نیرویی که اون رو خدا میدونیم خوب بنا کنه چون وقتی این رابطه شکل میگیره همه ارتباطات زندگی را مدیریت میکنه.
– دلیل اینکه چنین فردی در زمان مناسب در مکان مناسب هست اینه که سکان زندگی رو به دست نیرویی سپرده که قادره همه روابط ما با دنیای پیرامونمون رو به بهترین نحو برنامه ریزی و مدیریت کنه. نیرویی که درون همه ماست و همه ما به یک اندازه بهش دسترسی داریم.
– ساختن این رابطه به عنوان مهترین رابطه زندگیمون از تلاش برای در صلح قرار گرفتن با خودمون آغاز میشه.
– در صلح بودن با خود یعنی یافتن ارزشمندیمان در آنچه هستیم، چهره ای که داریم، پدر و مادر و شهری که توش به دنیا اومدیم، فارغ از اینکه دیگران تاییدش میکنن یا نه.
– در صلح بودن با خود یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت. در صلح بودن با خود یعنی مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت رو موجودیت فرکانسی خودت بدونی. موجودی که قادره با فرکانسهاش زندگیش رو از هیچ خلق کنه. موجودی که قادره از دل ناخواسته ها و تضادها خواسته هاش رو بسازه و جهان رو رشد بده.
– هر زیبایی ای که چشمانمون بتونه تشخیص بده و هر احساس خوبی که تجربه میکنیم نشانه ای است از در صلح بودن با خودت.
– تک تک لحظاتی که میتونی موفقیتهای دوستی رو تحسین کنی، به غریبه ای کمک کنی، به عابری لبخند بزنی، از موسیقی ای لذت ببری، حسرت نداشته هات رو نخوری و برای داشته هات سپاسگزار باشی نشانه هایی است از در صلح بودن با خود.
– نتیجه طبیعی مستحکم تر شدن مهمترین رابطه زندگیت هدایت نعمت ها و برکت ها به زندگی ات است.
– وقتی به خاطر داشتن چنین چیزی ناراحتیم یعنی در حال دور شدن از اون هستیم. وقتی درباره خواسته ای احساس نگرانی داریم یعنی در حال دور شدن از اون هستیم. چسبیدن به خواسته ها مساوی است با دور شدن و فاصله گرفتن از اونها.
– تمام اتفاقات زندگی ما وقتی در جهت مثبت تغییر میکنه که در درون ما همه چیز تغییر کنه… وقتی نگاهمون به خودمون تغییر کنه، وقتی رابطمون با درون، قلب یا همون انرژی ای که خدا میدونیمش رو مهمترین موضوع زندگی بدونیم.
– به هر شیوه ای که میتونی خودت و چیزهای خوب اطرافت رو تحسین کن و با این کار میان ذهنت و روحت هماهنگی برقرار کن.
– به هر شیوه ای که میتونی (با تغییر زاویه دید) به احساس خوب برس و بعد همه چیزهایی که به دنبالش هستی راهشون رو به سوی تو پیدا میکنن.
– تنها کاری که باید انجام دهیم ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح هست به نحوی که به آرامش و شادی بیشتر برسیم.
– اگر ایمانمون رو تقویت کنیم و محتاج توجه دیگران نباشیم، خود به خود به ما توجه میشه، خود به خود ما رو دوست میدارن، خود به خود برامون هدیه میگیرن، خود به خود ارزشمند میشیم، خود به خود مشهور میشیم، خود به خود محبت افراد به ما جلب میشه.
– حضرت علی (ع) در نهج البلاغه به خدا گفتن: تو کاری کردی که اسم من سر زبونها بیفته. تو باعث شدی که من شهرت نیک داشته باشم.
– باید خدا رو در زندگی اصل ببینیم.
– رابطه ما با افراد و فاکتورهای دیگه در زندگی مثل سلامتی و ثروت و عشق و غیره نتیجه و تحت تاثیر رابطه ما با خداست.
– ما باید شادی رو تو قلبمون پیدا کنیم. باید با خدای خودمون رفیق باشیم. نباید محتاج چیزی یا کسی باشیم. باید از چیزی که هستیم راضی باشیم و بهش افتخار کنیم.
– باید بقیه رو دوست داشته باشیم چون اونها هم مثل ما تکه ای از خداوند هستن.
– نباید برای دیگران زندگی کنیم.
– خداوند میگوید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما رو.
– رابطه ما با خدا مختص یک دین و مذهب و رفتار خاص نیست. یک موضوع درونی و عاشقانه هست.
– وقتی همه چیز رو از زاویه دید خدا ببینیم و با فرزند و همسر و دولت و کشور و رهبر و رئیس جمهور و رئیس و کارمندمون در صلح باشیم و بفهمیم که همه چیز سر جاشه و درسته و هیچ اشکالی در کار جهان نیست، خود به خود همه چیز درست میشه و لذت بخش میشه و همه اتفاقات خوب رخ میده.
– وقتی ما در هماهنگی با خودمون و جهان قرار میگیریم و حسرت نمیخوریم، به موقع همه خواسته های ما اجابت میشه.
– باید خدا رو تنها قدرت جهان هستی ببینیم و اون رو باور کنیم و همه چیز رو از اون بخوایم و فقط رابطه خودمون رو با اون تقویت کنیم.
– نباید وقت و انرژیمون رو برای تغییر مسائل بیرونی تلف کنیم.
– هر چقدر بیشتر روی مسائل بیرونی تمرکز کنیم، نتایجمون کمرنگ تر میشه. وقتی روی خودمون کار کنیم همه چیز خود به خود درست میشه.
– میشه همه چیز رو خیلی ساده به دست آورد به شرطی که روی باورهامون کار کنیم و ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم. باید با تعهد روی خودمون کار کنیم.
– نگاهمون رو به هر چیزی باید جوری تغییر بدیم که حتی شده کمی احساس بهتر پیدا کنیم. مثلا اگر جایی رفتیم و دیدیم که مردم برخورد بدی با همدیگه یا با ما دارن، اینطور نگاه کنیم که شاید اگه ما هم جای اون فرد بودیم چنین برخوردی میکردیم. نباید دیگران رو قضاوت کرد.
– وقتی ما نگران رسیدن به خواسته ای هستیم یعنی اون چیز بیش از حد برای شما مهم شده که باعث شده برای شما نگرانی و احساس بد ایجاد کنه.
– احساس بد زمانی سراغ ما میاد که ما زندگی رو خیلی جدی میگیریم.
– دیدگاه خداوند اینه که همه چیز به صورت طبیعی در زمان مناسبش اتفاق میفته.
– خداوند بیشتر از ما میخواد که ما به خواسته هامون برسیم. چون وقتی ما به خواسته هامون میرسیم، جهان گسترش پیدا میکنه.
– جهان یک روند طبیعی داره. اگه ما طبیعی باشیم، اتفاقات طبیعی جهان رو تجربه میکنیم. اما اگر غیرطبیعی باشیم، اتفاقات غیرطبیعی برامون رخ میده. این یه قانونه.
– دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش / وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش / گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع / سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
– اگر نگران رخ دادن چیزی هستی یعنی هنوز باور نکردی که میتونه برات اتفاق بیفته و به خاطر همینه که نگرانی.
خدایا ممنون بابت این سایت فوق العاده که یه تیکه از بهشت روی زمینه. این همون بهشتیه که میشه تو این دنیا تجربش کرد…
سلام بر شما دوست عزیز.
خیلی خوب نکات این فایل و نوشته های خانم شایسته را درک کردی.
من شما را تحسین میکنم.
هر جا هستی متمرکز بر روی نکات مثبت باشی.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 7 مهر رو با عشق مینویسم
امروز تولدمه
نه تولد جسمی و مادی و دنیایی
تولد عمیق روحی و آگاهی من
روز تولدمه که این روز آگاه تر شدم و تازه یه سری قوانین رو درک کردم
امروز از صبح یه بارون بسیار بسیار زیبا میبارید تا شب
و من که بیدار شدم دیشب خوابیده بودم داداشم اومد گفت طیبه فردا صبح منو بیدار کن باید زود برم سرکار و گفت نون داریم ؟؟ گفتم نه و صبح میرم میگیرم
ولی وقتی صبح بیدار شدم نجوای ذهنم میگفت نرو بیرون فوقش داداشت و خودت نون نخورین هیچی نمیشه
ولی نذاشتم ادامه بده و حاضر شدم رفتم نون گرفتم و تو هوای بارونی زیر بارون لذت میبردم از این همه نعمت و فراوانی
که درست تو روز تولد آگاهی من بارون نعمت خدا باریده
بعد یاد سال 1401 که میفتم میبینم
درسته که از مهر ماه سال 1401 پا تو مسیر آگاهی گذاشتم ولی اصلی ترین تولد من روزی بود که از این سایت رسما شروع کردم هر روز به آگاهی های فایل هاش گوش دادم و سعی کردم تو این یکسال قدم بردارم و عمل کنم
چقدر زمان سریع گذشت به اندازه چشم بر هم زدنی دو سال گذشت که الان یکسالش رو در این سایت پر از آگاهی هستم
یه وقتایی که دقیق ریز میشم به تغییراتم باورم نمیشه که این من باشم که تغییر کرده
و امروز اولین سال تولد من ،تولد آگاهی من هست
و بی نهایت از خدا سپاسگزاری میکنم بابت همه چیز
صبح که بیدار شدم و منتظر بودم خواهرم بیاد خونه ما که من برم بانک تا پیگیر مشکلی که برای کارتخوانم پیش اومده بود ، برم بپرسم
وقتی تو هوای بارونی رفتم بانک و کارمندش نگاه کرد گفت پرونده ات درسته ولی ویرایش اطلاعاتتو میزنم
وقتی کارم تموم شد خیلی خوشحال بودم یهویی بهم گفته شد
لازمه که الگوهای تکرار شونده رو پیدا کنی و اصلاحشون کنی
از دیشب هی میگفتم که شیرینی بخرم و ببرم تا تو کلاس بچه ها با استاد شیرینی بخوریم و پیشرفتمو به استادم بگم
وقتی برگشتم از بانک و اومدم خونه
داشتم میرفتم کلاس میخواستم شیرینی بخرم یادم رفت از خونه که بیرون اومدم یکم مسیرو رفته بودم یهویی یادم اومد شیرینی نگرفتم ،اولش گفتم ولش کن نجوای ذهنم گفت چه بهتر پولت برای خودت میمونه
ولی گفتم نه خدا باید بگه که من بگیرم یا نگیرم
بعد گفتم خدا خودت میدونی چیکار کنم بخرم یا نخرم تو نشونه بده و تو دلم عدد74 رو نشونه خواستم چون خیلی وقتا تا میام یه چیزی بپرسم که چیکار کنم خدا نشونه میشه برام در عدد 74 و بهم میگه که حرکت کن و ادامه بده کارت درسته
وقتی پرسیدم دیگه چشمم دنبال عدد و چیزی نگشت چون چند روز پیش و دیشل بهش گفتم نشونه بده بهم گفت که تو ساکت باش و چشمت دنبال چیزی نگرده من خودم بهت نشونه رو میدم
بعد که داشتم میرفتم دیدم رو زمین یه پاستیل افتاده که حرف انگلیسی بود که حرف اول خواسته ای که من داشتم بود خندیدم و تا سرمو برگردوندم سمت خیابون دیدم یه ماشین رد شد پلاکش 774 بود
وقتی دیدم گفتم چشم خدا جانم میرم شیرینی میخرم و اون نشونه ها آرومن کرد
زیر بارون خیس شده بودم و خیلی حس خوبی داشت رفتم شیرینی گرفتم و رفتم تجریش
وقتی رسیدم کلاس استادم که دید ،پرسیدم استاد شهریه کلاس چقدر شده ؟؟؟؟؟
استادم یهویی آروم اومد و گفت طیبا نمیخواد تو زیاد بدی 1800 بده این ماه رو
خندیدم و گفتم نه استاد دارم خداروشکر میدم
و شروع کردم به تعریف کردن که با فروش گل سرای جوانه و گل هم کارتخوان خریدم و قرارا بیاد
و هم پول کلاس جور شد و هم پول رنگا
و من خیلی خیلی خوشحالم و وقتی داشتم تعریف میکردم خیلی ذوق داشت و تحسین میکرد
استادم انقدر انسان خ بی هست که خداروشکر میکنم که خدا منو هدایت کرد سمتش تا ازش نقاشی یاد بگیرم
وقتی کلاس شروع شد و اودین جلسه رنگ شناسی رن. روغن بود و استاد اومد شیرینی رو پخص کردم و بلد کلاس شروع شد
بچه ها میپرسیدن دلیل شیرینی چیه؟
بعد وقتی کلاس رو شروع کزد نقاشیامونو یکی یکی نشون دادیم و استادم گفت طیبه هم میره برگ میفروشه هم رنگ میکنه ، آفرین
من اون لحظه فقط رضایت خاصی داشتم عمیقا و احساس لیاقت و ارزشمندی میکردم ، چون که اولین باری بود که من داشتم با عشق مبلغ شهریه کلاس رو میدادم و با اینکه 400 هزار تومان به شهریه کلاس اضافه شده بود ولی من با عشق دوست داشتم پرداخت کنم و اولین بار بود که به استادم نگفتم که میشه من یکم دیر پرداخت کنم
وای الان که دارم مینویسم ،باور نکردنیه
خدا یهویی همه چی رو جوری چید که من رنگ روغن خریدم و پول شهریه کلاسو دادم
همه اینا کار خداست و داره بهم بینهایت ثروت میده
وقتی رنگاروهم میخواستم بخرم استادم گفت طیبه نخر فعلا
واجبا رو بخر
باز هم استادم فکر میکرد که من پود ندارم و این دیدگاه رو داشت که من طیبه چند ماه پیشم و نگران پول کلاس و رنگا هستم
خیلی خوشحال بودم که به راحتی و ساده و طبیعی ترین شکل ممکن من رنگ خریدم و حتی برای خودم تخته شاسی طراحی خریدم و یه قلمو
و به این فکر بودم که هدفون هم بخرم
چون هدفونم چند روزی بود خراب بود و میخواستم سریع بخرم تا حرفای استاد رو گوش بدم
هرچی امروز خرج میکردم پولم بیشتر میشد
از تو کیفم کلی پول درمیومد و تمومی نداشت و سه تا رنگ خریدم
که کل خریدام امروز شد 3 میلیون و شهریه کلاسمم دادم که بازهم یک میلیون و 400 داشتم و دائم میپرسیدم که چرا تموم نمیشه ؟؟ و سپاسگزاری میکردم
انقدر خوشحال بودم و لذت میبردم از خرید و رنگامو میدیدم کیف میکردم
من امروز بافتنیا و گل سرامم با خودم بردم سر کلاس که یکی از هنرجوهای استاد ازم خرید کرد و یکم درمورد کاراش و اینکه اونم خودش شروع کرده و از خانواده اش نمیگیره میگفت و میگفت کلی هنرجو تو قم داره
خیلی دختر زیبا و مهربونیه
درمورد جمعه بازار و گل سرا بهش گفتم و وقتی کارامو دید خوشش اومد و ازم خرید کرد
وقتی کلاس تموم شد و برگشتم خونه تو راه گفتم خدایا یه هدفن هم میخوام سر راهم باشه که بخرم ، تو مترو یه آقا میفروخت که ازش خریدم و بی نهایت خوشحال بودم که هرچی خرج میکنم بازم پول داشتم و بازم کیفم پر پول بود
،همین که رسیدم ، رفتم از خانمایی که قرار بود برام تیکه های گل سرارو ببافن گرفتن و پرداخت کردم دستمزدشونو و به یه نفرم رفتم یاد دادم و برگشتم خونه تا شب خیلی زیبا بارون میبارید
من وقتی صبح رفتم کلاس و بارون میبارید رو پل عابر پیاده بلند داد زدم ربّ من دوستت دارم و یه جیغی کشیدم واقعا خیلی حس خوبی داشتم
انقدر اتفاقات روزم لحظه به لحظه عالی داره میشه وقتی میام مینویسم رد پام رو خدا رو شکر میکنم که بهم ایدا های ناب رو میده
و من باید هر لحظه سعی کنم که عمل کنم
خدایا شکرت
و بابتش از خدا بی نهایت سپاسگزارم از همه جا داره ثروت به سمت من سرازیر میشه و حتی قشنگ حسش میکنم
و مهم تر از همه انضباط شخصیم رو داشته باشم
سلام دوستان این سفر نامه من هستش برای این فایل :
باورم نمیشه که چنین فایل مهمی داشت توی بخش آرشیو سایت خاک میخورد و منم یک سال پیش بهش گوش کرده بودم اما این حرف ها رو نشنیده بودم !
سوالاتی که من قبل داشتم اما تو این فایل فهمیدم :
۱ – اصلا در صلح بودن با خود یعنی چه ؟؟
۲ – برام سوال بودش که چطوری با خودم در صلح باشم ؟
۳- حالا که من دقیق خواسته هایم رو میدانم باید چی کار کنم ؟؟
اما قوانین کیهانی که بعد از گوش دادن به این فایل مهم یاد گرفتم :
جواب سوال :
۱- در صلح بودن با خود یعنی مهم ترین رابطه زندگی ات رابطه ات با خداوند هستش. یعنی از همه چیز زندگی ات لذت می بری , یعنی تمام زیبایی هایی که چشمانت میتوانند تشخیص دهند , یعنی احساس سپاس گزاری که به خاطر داشته هایت داری , یعنی با خودت دوستی و خودت را فرد ارزشمندی میدانی , یعنی از تنهایی و خلوت کردن با خودت لذت میبری , یعنی به هیچ چیزی وابسته نیستی و از نبودش ناراحت نیستی , یعنی امید داری که خواسته هایت خود به خود در وقت مناسب بهت داده میشه و هیچ حرصی نمیزنی که چرا هنوز بهشون نرسیده ای (این همان باور قوی هستش و همچنین قانون رهایی) ,یعنی هیچ وقت نظر دیگران برات مهم نیست ,یعنی در جایی که خیلی ها زیبایی ها رو نمیبینن تو داری کلی زیبایی در اونجا میبینی , در کل یعنی طوری از زندگی ات و تمام داشته هایش لذت ببری که انگاری آخرین روز عمر تو هستش .
————————————————————————————————————————————————–
۲ – لازم نیست کار عجیب و غریبی بکنی که با خودت به صلح برسی ! تنها کافیه که جوری به زندگی ات نگاه کنی (با تغییر زوایه دید) که از زندگی ات لذت ببری (تاکید میکنم لذت ببری و حال کنی) و دنبال زیبایی های زندگی ات باشی و سپاس گزار تمام داشته هایت باشی. طوری لذت ببر که انگاری آخرین لحظه های عمرت هستند. تنها راهش همینه (لذت بردن از زندگی و داشته هایت) ! از اینی که هستی راضی باش و بهش افتخار کن .
اوج هنر اینجاست که وقتی اتفاق به ظاهر بدی رخ داد طوری زاویه دیدت را بهش عوض کن که انگاری یه موهبت خیلی بزرگ برات بوده و هدیه ای از طرف جهان هستی بدان . و اون موقع است ظرف وجودت بسیار بزرگ میشه ! و کلی اتفاق بعدش می افته که به خاطر اون اتفاق به ظاهر بد خدا رو سپاس میگویی (برای توضیحات بیشتر این مورد پیشنهاد میکنم به فایل : دلیل سرقت ماشین دنده آرژانتینی استاد مراجعه کنید ).
هیچ موقع به خواسته هایت نچسب و وقتی می بینی که دیگران چیز هایی دارند که تو نداری باید اونها رو تحسین کنی طوری که از دیدنش لذت ببری و احساس کنی که خداوند به زودی حتی بهتر از اونا رو هم بهت خواهد داد .
————————————————————————————————————————————————–
۳ – یادت باشه هیچ وقت برای رسیدن به خواسته ات زور نزن , چون این طوری داری ازش دور تر میشی . نباید بهش بچسبی طوری که هر روز فکر و ذهنت مشغولش باشه .
فقط از زندگی لذت ببر و خدا را بارو کن , اون خودش وقتی که زمانش رسید بهت میده . همین :)
استاد خودش گفت که گاهی اوقات قانون یادش میره و میاد روی عوامل خارجی تمرکز میکنه و بعد میبینه که نتایج یواش یواش دارن کم رنگ تر میشن و بعد قانون یادش می افته و دوباره شروع میکنه روی کار کردن بر خودش و بعدش همه چیز اتوماتیک درست میشه .
————————————————————————————————————————————————–
خداوند میگه که مرا اجابت کنید تا شما را اجابت کنم .
مرا اجابت کنید یعنی همینا .
در پناه تنها فرمانروای کل کیهان .
سلام دوست خوبم
ممنونم بابت کامنت عالی تون
یاد آوری این موضوع که استاد هم گاهی روی عوامل خارجی تمرکز میکنه و بعد وقتی دوباره قانون رو انجام میده نتایج خود به خود اتفاق می افته، واقعاً برای من روحیه بخشه.
مرسی بابت یادآوری تون.
برایتان بهترینها را آرزومندم.
سلام خدمت شما هم فرکانسی عزیزم، خیلی ذوق کردم وقتی مورد سوم (شماره 3) رو خوندم، زور نزن و از زندگی لذت ببرید تا اتفاق بیفته، دست خوش ?خدایا شکرت
سلام دوست عزیز
خوشحالم که کامنتم براتون مفید بوده .
باید بگم که استاد واقعا راست میگه منم هر موقع تو هر کاری زور زدم هم حرص خوردم و هم بهش که نرسیدم هیچ بلکه واقعا هم ازش دور شدم …. و وقتی به موفقیت هایی که کسب کرده ام فکر میکنم میبینم که در موردشون واقعا ناخود آگاه از این قانون پیروی کرده بودم .
شاد و خوش باشید.
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
لطف خدا شامل حال من شده و من به تازگی در دوره عزت نفس ثبت نام کردم. اما قبل از ورود به دوره تصمیم گرفتم مقالات سرکار خانوم شایسته و فایل های دانلودی استاد در مورد عزت نفس رو کار کنم و بعد وارد این دوره بشم. به همین منظور امروز این فایل رو دیدم.
از زمانی که استاد این فایل رو گذاشتن تا الان بیشتر از 8 ساله که گذشته و واقعا الان می تونم بهتر بفهمم مسیری که استاد عباس منش رفتن و اعمالی که انجام دادن منجر به ایجاد این همه نتایج فوق العاده شد.
چقدر صحبت های استاد برای من در این فایل آگاهی داشت. و چقدر اطمینان من رو به کارکرد قانون بیشتر کرد. استاد دقیقا در اون سال ها هم تاکید فراوانی بر داشتن احساس خوب داشتن. خیلی مهمه که من بدونم اصلا برای رخ دادن اتفاقات توی زندگیم نیازی به تلاش فیزیکی ندارم. اصلا تلاش فیزیکی یعنی من دارم راه رو اشتباه میرم. اگه قراره اتفاقی در زندگی من بیفته صرفا با کار ذهنیه. وقتی به خدا توکل می کنم و کار ذهنی انجام میدم، اون زمانه که داره یه اتفاقی می افته. وگرنه وقتی کار فیزیکی صرف می کنم (که غالبا همراه با احساس منفی و وابستگیه) اتفاقا دارم از مسیر دور میشم.
و چقدر این جمله استاد در این فایل رو دوست داشتم که «نگرانی یعنی عدم توکل به خدا!»
آدم وقتی نگرانه یعنی یه چیزی رو توی ذهنش بزرگ کرده. اونقدر که از قدرت خدا براش بزرگ تر شده. وگرنه اگه قدرت خدارو مافوق همه قدرت ها بدونم، دیگه واقعا چه چیزی هست که بخواد من رو نگران کنه؟! اونم وقتی که می دونم همه قدرت از آن خداست و خداوند قدرتشو به من بخشیده.
خیلی این فایل برای من آگاهی داشت. قانون عدم وابستگی و رها بودن چیزیه که شدیدا برای رسیدن به خواسته هام بهش نیاز دارم. خداروشکر واقعا که من رو در مسیر دریافت این آگاهی ها قرار داد.
از استاد عباس منش عزیز برای استمرار فوق العاده ای که در کار روی ذهنشون در تمامی این سال ها داشتن که نتیجش این فایل ها و دوره های فوق العاده شده سپاسگزارم.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
1403/1/24
20:08
واقعا اگر بتونیم حسادت رو برای همیشه از خودمون دور کنیم و با دیدن هر شخصی با هر موفقیتی جوری خوشحال بشیم که انگار اون شخص خود ماییم ، ما هم در مسیر خوشبختی و مهمتر از همه رسیدن به آرامش ذهن و روحمون میشیم.
استاد من کمتر از یه هفته است که با شما هستم ولی از وقتی با شما و خانواده ی قدرتمند عباسمنش آشنا شدم روز به روز آرامش رو بیشتر احساس میکنم و اول از خدا شاکرم و بعد از شما،
پیروز و سربلند باشید استاد
سلام
یک راه برای رفع حسادت پیدا کردم یک سره در دل به همه تبریک می گم یک سره همه را تشویق می کنم این قدر این کار را می کنم که برایم عادی بشه و موفقیت همه برام جذاب بشه
بسم الله الرحمن الرحیم
26 بهمن 1397
ردپای روز نهم سفرم
سلام،
سلام به همه کسایی که با شادتر کردن خودشون با انجام دادن فقط کارهایی که بهشون عشق میورزن دنیا را گسترش میدهند.
این فایل واقعاا ارزشمنددد و بینظیره واقعا بینظیر. ممنونم استاد جوونم
تولد استاد هم نزدیکه خداروشکر.
از همینجا میخوام جانانه تولدت را تبریک بگم استاد جوون هر جایی که هستی خوش تر، ثروتمندتر، خوشبخت تر و موفق تر از همیشه باشی.
تو بینظیری استاد،
تولدت مبارک.
H A P P Y ??? B I R T H D A Y
I W I S H ?? A L L T H E B E S T
داستان تولدی که امسال برای خودم و اونم تنهایی، جالب و شنیدنیه میخوام دوباره بگمش.
9 مهر 74 تولدممه، چند ماه قبل مهر 97، تو همین قسمت گنجینه ( عقل و کل) یک سوالی را دیدم که موضوعش این بود” کسی برام تولد نمیگیره یا کادو نمیده و برام عقده شده، اون موقع یک جوابی دادم. که چند ماه بعدش دقیقا همون شد.
جواب که بهش ایمان داشتم.
چند روز قبل از تولدم یک بلیط قطار برای جایی که در نظر گرفته بود گرفتم، رفتم آبشار بیشه لرستان
روبه روی خود آبشار چند کوه پشت سر هم و بزرگ وجود داره که پشت این کوه ها، آفتاب طلوع میکنه و از یک قسمت دیگه اش غروب. غروبی زیبا هم چو طلوع شگفت انگیز.
تو یک روز پاییزی زیبا، صبح زود رسیدم اونجا صدایی نبود، فقط یک رفتگر پرانرژِی و یک معلم خندان را دیدم که با دیدن من با اون کوله که همه چی برای زندگی توشه
و روی خوش من با اون لبخند همیشه زیبام به وجد اومده بودند،
” سلاممم جووون ، خدا قوت”
“سلام پدر سلام آقای معلم، امروزز چه روز عالیهه روی خوبی داشته باشید.”
وقتی روبه روی آبشار رسیدم، پاهام ایستاد! چون طبیعت جلوی من خیلییی زیبااا بود، درخت های سرسبز و رنگی رنگی
نقاشی خدا را میگم
پرواز پرنده ها با اون سمفونی اول صبحشون، شگفت انگیز
صدای شرشر آب، وای خدای من باد خیلی خنکی که میزد به صورتم اوننن لبخند زیبای من را پهن تر از همیشه کرد الان بعد از دقیقه ها ماندن در اونجا وقتش بود که به سمت جایی که خدا برای من با اون مشخصاتی که میخواستم هدایت کنه.
از کوه های روبه روی آبشار رفتم بالا، بالا، بالا…
جامو دیدم جایی که هیچ انسانی نمیتونه منو به هیچ عنوان ببینه ولی من همه را میتونم ببیینم
جایی را رفتم که یک جایی برای گذاشتن ننو ( بین دو درخت میبندن و دراز میکشی روش و لذت میبری تازه بادم که میاد لالاییتم میده.? ) سرم را به سمت آبشار میگذاشتم جوری که همش از اون بالایی که بودم همش خودشو میدیدم، آبشار زیبا
یک جایی مناسب برای کمپ و یک جایی هم برای برپایی آتش، هفت روزو هفت شب اونجا بودم بدون اینکه با آدمی صحبت کنم. فقط هر صبح و بعضی روزها هم پایین میرفتم و 4 لیتر آب خوردنی می اوردم بالا. هر دو روزم میرفتم به جایی که آدمی نیست خیلی دورتر از آبشار میرفتم و آب تنی میکردم و این برنامه ی من بود.
همون روزا، محل برپایی آتش و آشپزیم، همینطور چادر و ننو توجه ام را جلب کرد، دیدم که دقیقا هر کدام روی یک راس مثلثی قرار گرفتند.. جالببب بود.. ناخودآگاه
اون روزها بینظیر بود همه چیز داشت با من حرف میزد.
سکوت شب، صدای بوق قطار از اون دوردست ها، حتی شب ها وقتی مینشستم دور آتیش تنهای تنها ولی تنهایی که بهترین یار و یاور همیشه و در هر لحظه همراهشه.
میتونم “قسم” بخورم، به اندازه ی شب تولدم هیچچچ وقتی ستاره هایی روشن و واضح با هوایی 100% پاک و تمییز به اون اندازه ندیده بودم. هرگز
انقدر ستاره ها مشخص بودند که میتونستی تک تکشون را بشماری. تازه ستاره هاای دنباله دار از بالا سرم رد میشدند.
واقعا چه وقتی این اتفاق میافته و تازه وقتی که نگاه به آسمان میکنی،
اون حس اون همراه همیشگیت بهت میگه، عزیز من” مارکو جان ” این همش برای توئه!
غیر از اینه وقتی که با خودت هماهنگ میشی وقتی که در صلح قرار میگیری وقتی که هیچی به اندازه ی احساس “خوب” در هر لحظه برات مهم باشه. بخدا قسم تمام اتفاقات تمام چیزهایی که یک عمررررررر میخواستی اشون یکی یکی برات رقم میخوره.
هر چقدر که ظرفت بزرگتر بشه همون خواسته هایی که ظرف خیلی بزرگتر میطلبن کافیه با خودت همیشه در صلح باشی ذهن و روح مقدس، اون موقع در زمان مناسب و مکان مناسب بهت داده میشه و تو را خوشحال تر و خرسندتر از همیشه میکنه. و تویی که تا قبلش همیشه سعی میکردی سپاس گزار باشی اون موقع سپاس گزارتر و شادتر خواهی بود.
میدونی چرا همچین اتفاقاتی برات رخ میده؟!
چون مهم ترین خواسته ات را پیدا کردی!
برای اینکه خود گنج را پیدا کردی.. برای اینکه خدا را پیدا کردی برای اینکه احساسش میکنی در هر لحظه برای اینکه داره باهات حرف میزنه
با کلام انسان ها، با عشق به تو، با لبخند و نگاه مادرانه، با تحسین و کادوی رفیق، همه ی این ها وقتی یکی یکی اتفاق میافته که تو با خودت در صلحی. آرامش داری، نگران نیستی، اظطراب نداری.
من اون روزها آرامشی را پیدا کردم که الانش امروز که اومدم طبیعت زیبای کرخه اطراف شهر زیبام در طبیعت سرسبز خوزستان با هوای بارونی، تنهایی با موتور قدیمی برادرم مثل همیشه تقریبا، اون ” آرامش ناب” خیلی خیلی بیشتر شده.
اما این روزها اصلا دیگه احساس تنهایی نمیکنم وقتی که یک جای جدید و ناشناخته میرم بدون اینکه یک ذره ترس به دلم راه بدم ترسی که فقط از بی ایمانیه تا وقتی که خداا را داری، توکل داری بهش، ایمان داری بهش انرژی ای که همیشه محافظت میکنه از تو از وسایل هات چه دلیلی برای نگرانی و اظطرابی که توی اکثر جامعه برای هر کاری هست، داشته باشی.
اصلا!
من I
تو YOU
اینجاییمم بی باکیم، شجاعیم
چون مثل دیگران مثل جامعه بودن شجاعت میخواد و مثل اونا فکر نمیکنیم، عمل نمیکنیم
مثل اونا راه نرفتن مثل اونا لباس نپوشیدن شجاعت میخواد
شجاعت میخواد ثروتمند باشی
شجاعت میخواد عمل کردن حتی.
و تو شجاعی و تو بهتره قدر خودت را بدونی .
این روزها اصلا احساس تنهایی نمیکنم وقتی یک جای میرم، آدمااا منو میبینن اصلاا یک نگاهه ویژه بهم میکنن، منو میبینن لبخند میزنن منو به صرف لذیذترین نهار، شام به خانه ی مقدسی که دارند به آرامش گاهی با اینکه من را اصلا ندیدن نمیشناسن ولی چیه که دلامون را به هم از اون دور دورا بهم وصل میکنه، و وقتی که سلام میکنه احساس میکنی خداست اون داره بهت لبخند میزنه اون داره باهات حرف مییزنه اونه که میخواد با زبان بنده اش هدایتت کنه، مشخص تر و واضح تر از این.
باورتون میشه تا قبل از اینکه بنویسم روی ننوم دراز کشیده بودم با صدای باد و سمفونی پرنده ها صدای آب کرخه که از کنارم میگذره و هوایی که ابریه و آفتاب پشت ابرهاست به خوابی شیرین فرو رفته بودم، و چشم بندمم هم روی چشام، بلند شدم الان که دارم مینویسم اصلا جایی اومدم که آدم نیست، میدونی چه اتفاقی افتاد؟!!!
یک نفر اومد پیشم و نصف کلوچه خرمایی شیرین و فوق العاده بهم داد و رفت. آره!!
واقعا همیچین اتفاقی افتاد الان، اینجاااا
خدای منننننننننننننننننن
َشکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت همین.
حتی یکی از دوستان که تو روستاهای حوالی اینجا زندگی میکنه وقتی ازش آدرس یک جای بکر را پرسیدم شماره ی منو مشتاقانه گرفت و گفت هر چیززززززززی خواستی فقط بهم زنگ بزن. همین
این به نظرتون چیزی به غیر از لطف و مهربانی خدا میتونه باشه؟!
آخرش گفت، خوشحال تر میشم. توجه کردید ” تر ” خودش خوشحاله از اون چیزی که هست. چوپانه ولی راضیه انگار دنیا را بهش دادن اینو میشه از چشماش فهمید.
بچه ها اینا کین؟!
………….. ? ……… اشک امانم را بریده ….
آره! همه ی این ها دستانی از دستان بی نهایت خداوند هستند که وقتی در صلحی دست به دست هم میدن کائنات، بنده ها، خدا همه و همه برای اینکه تو به خواسته ی مقدست برسی.
وقتی که تو با خودت در صلح و هماهنگی قرار میگری..
مگر نه اینه که دنیای بیرونت بازتابی از دنیای درون تو، باورهای توئه!
ددنیای من زیباست
دنیایی که خدا همه چیز
خدا همه جاست، خدا در هر لحظه با منه ..
خدا در هر لحظه با من حرف میزنه، خدا دوستم داره و عاشقمه
خدا بیشتر از من میخواد که ثروتمندتر باشم، خدا همه چیز خوب را برای من میخواد
خدا میدونه که من لیاقت بهترین ها را دارم، من ارزشمندم، من اشرف مخلوقاتم.
خدا هیچی از ما نمیخواد، فقط میخواد که ما، “شاد” باشیم.
شاد بودنت کمک میکنه که دنیا جای بهتری برای زندگی بشه
– . – . – همون روز رسالتم را فهمیدم چیه – . – . –
دوستون دارم.
عاشقتونم هر جایی که هستید همین الان با همون چشم های زیبایی که داری این نوشته ی زیبا را دنبال میکنی.
دوست دارم..
سلام مارکو جان دوست عزیزم.
نظرت را خواندم بسیار لذت بردم خیلی کیف کردم و ازش یک کپی هم برداشتم تا بار های بار ها مطالعه کنم.
خوشحال شدم که با خودت در صلح هستی و این قدر اتفاقات خوبی برایت افتاده است.
هر جا هستی متمرکز بر روی نکات مثبت باشی.
به نام خداوند یکتا
سلام بشارت دهنده ی خدا
سلام پیامِ آورنده ی بادِ صباح
ممنونم از تو که با خودت در صلح هستی، و این بها را این تمرکز را این ارزش را برای خودت قائل شدی که علمت را بیشتر کنی، آگاهی هات را بیشتر کنی، درکت از خدا، خواندن فکر خدا با تفکر و تدبر در آیات و نشانه های خدا ( کامنت ها، الهامات، قرآن کریم … ) بهتر و دقیق تر بکنی. مثل یک خط موازی
در واقع اینجا یک خطش که بی انتهاست و تو میتونی هر لحظه پیشرفت کنی و بالا بری، با افکار زیباتر، با ایمان بیشتر، با دوست داشتنی بیشتر خودت، میدونی با خداگونه تر شدنت، با توحیدی تر شدنت آره این همون سعی و تلاشی هست که آگاهانه سعی میکنم هر لحظه ای که بهم هدیه داده شده را زندگی کنم، کمی بیشتر درک کنم خودم را بیشتر خودم را بشناسم، بیشتر به درونم سفر کنم، سرند بکشم، پشت هر کاری که میکنم و فکر میکنم را ببینم چی هست، از چه باورهایی نشات میگیره، من کجای کارم؟ چقر میتونه این داستان بهتر و بهتر بشه این زندگی زیباتر و زیباتر و رنگارنگ تر بشه
این ها درس ها، عشقی بود که از زبان ربم توسط من جاری شد و من نوشتم و لذت بردم.
الحمدالله رب العالمین
ممنونم که برام دست خدا شدی و نشانه ی تولد دوباره ام را بهم دادی، پیام تولد دوباره ی خودم
پیامِ و نشانه ی اووج رفتنم
سبکبال تر و سنگین بار تر شدنم
ممنونم عزیزِ دلِ من، بشیر جان
میخوام آرزو کنم برات، و تو یعنی خودم
آرزو کنم که به معنای بیشتر و کامل تر این جمله برسیم با تکامل و حل بشیم توش ..
اینکه؛
” هر که خدا را دارد، چه که ندارد؟ ”
دوست دارم.
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام به استاد دوستداشتنی و عزیزم و خانوم شایسته و دوستان گرامی.
واییییییییییی خدای من چقدر قانون فوقالعاده عمل میکنه
من از یک ماه پیش برای سال جدید
تعهد جدی دادم به خودم و ورودی هام رو خیلی جدی تر کنترل کردم و برگشتم به دوره 12 قدم دوباره
هروز کامنت هارو میخونم و فایل میبینم و تو فایل های هدیه هم هرروز چنتا گوش میدم.
و سعی میکنم در زندگیم اجرا کنم.
و. نکته جالب این احساس شادی و آرامشی که داشتم و هر لحظه میگم خدا کارارو انجام میده بهراحت ترین شکل ممکن من فقط باید رو خودم کار کنم خدا بقیه کارارو انجام میده.
و این یک ماه واقعا مدت زمان بیشتری احساس خوب دارم در حدی که زود اشکم در میاد.
من یک هفته پیش هدایت شدم به این فایل و دیدم آره من 22 سالمه و هیچوقت هیچ تولدی برام گرفته نشد مثلا پارسال فقط یک نفر تولد من یادش بود و یه تبریک گفت
مامانم حتی یادش رفته بود تولد منو
و من تو مغازه که بودیم پارسال دیدم خانواده یکی از بچه ها براش تولد گرفتن و من واقعا همون احساس بد بهم دست داد که من هیچوقت هیچ کس حتی تولدم رو یادش نبوده.
خیلی جالبه من تاریخ تولدم 1380/01/21
یعنی دیروز تولد من بود.
و من یک هفته پیش به این فایل هدایت شدم و. تا دیروز بارها دیدمش و دیروز صبح که تولدم بود این فایل رو گوش دادم تو قسمت آرزوهام نوشتم
خدایا شکرت تولدم مبارک درسته کسی یادش نیست تولد منو ولی من باید لذت ببرم از زندگیم و ارتباطم با خدای درونم رگ قوی کنم و گفتم خدایا شکرت تو منو لایق بهترین ها و دونستی که خلقم کردی. تمام جهان رو مسخر کردی برای من.
و احساسم خوب شد گفتم درسته کسی تولدش رو یادت نیست مهدی ولی تو در مسیر خداوند هستی و اگه با تعهد ادامه بدی و به قانون عمل کنی همه چیز عوض میشه
من دیروز به خودم قول دادم سال های آینده واسه هدیه تولدم برای خودم اون. چیز هایی که دوستدارم رو میخرم بهراحتی.
و خیلی جالب دیروز مادرم زنگ زد بهم و تبریک گفت تولدم رو و کلی خوشحال شدم گفتم مهدی این یک نشونه بود.
و احساسم خوب شد و آخرشب دختر داییم تولدم رو تبریک گفت با این که من اصلا هر چند سال نمیبینمش ولی اون یادش بود.
و من تو ذهنم اومد ببین خدا کارارو داره انجامیده مهدی توفقط لذت ببر خیالت راحت.
و دوستانم امروز همین الان تو مغازه برام کیک گرفتن تولد گرفتن و واقعا سوپرایز خیلی خیلی زیادی شدم
گفتم خدااااایا من تو زندگیم کسی برام تولد نگرفته بود
الان من تو مغازه ای که 4 ماهه اومدم و تازه آشنا شدم باهاشون براک تولد گرفتن کلی محبت کردند و واقعا همشون دوسم دارن.
و گفتم خدایا چقدر عالی داری نشونه میفرستی که مسیر درسته ادامه بده.
من این یک سالی رو خودم جدی تر کار کردم واقعا هدایت شدم به آدم هایی که انقد خوب و دوستداشتنی و درست کار هستند و انقد منو دوس دارن که بعد سه چهار ماه آشنایی برام تولد گرفتن.
واقعا وقتی من قبل شروع سال جدید تعهد دادم که خدایا من تمرکز میکنم رگ بهبود شخصیتم و باور های ثروت ساز رو کار میکنم رو خودم الان فهمیدم که چرا من هفته پیش هدایت شدم به این فایل.
خدا هدایتم کرد به این فایل تا ایمان من قوی تر بشه و به قدرت ادامه بدم
من فقط باید لذت ببرم و هدفمند زندگی کنم و فقط روی قانون کار کنم و به استفاده از علایقم ثروت بسازم وبرای جهان هستی بدرد بخور باشم.
خدایا شکرت واقعا خیلی احساسم عالیه.
عاشقتونم استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیزم.
سلام به استاد عزیزم
سلام و خسته نباشید به خانم شایسته خستگی ناپذیر
استاد تو این فایلتون هم مثل تمام فایلاتون پر بود از اگاهیهای ناب که فقط کسایی که تو مدارش باشن اونارو درک میکنن
استاد تو همین فایل من چن تا از ترمزهامو پیدا کردم که واسه ردپا و یاداوری بهشون اشاره میکنم
من همیشه با خودم در جنگ بودم خودمو سرزنش میکردم مخصوصا وقتایی که تصمیمات اشتباه میگرفتم روزها و هفته ها تو اون احساس عدم لیاقت و شایستگی میموندم در کل اصلن در صلح با خودم نبودم
یه کاری میخواستم انجام بدم انقدددد به اتفاق افتادنش گیر میدادم که ضررش بیشتر نفعش برام بود بد میگفتم من که اینهمه پشکار به خرج دادم چرا اینجوری شد پس ..الان به این اگاهی رسیدم که برای خواستم تلاش بکنم ولی انقدررر بهش نچسبم یه جورابی رو اتفاق نیوفتادنش تمرکز نکنم بزارم خودش خود به خود اتفاق بیوفته
همیشه اطرافیون دوست رفیق و خانوادرو مقصر تمام مشکلات خودم میدونستم همیشه از اتفاقات و سختیهایی زندگیم به عنوان خشم خدا یا
تلختترین روزهای زندگیم یاد میکردم ولی الان فهمیدم اونها موهبتهایی بودن که به صورت تضاد ایجاد شده بود تا من خواسته خودمو بشناسم چون من ادمی بودم که اصلن هیچ خواسته ای نداشتم مرده متحرک بدون هدفی بودم برگی در باد بدون هیچ اختیاری .الان من عاشق خودم هستم مسایلی برام پیش میادو دوس دارم پیش خودم میگم اخ جوون یه خواسته جدید داره شکل میگیره
االان دارم یاد میگیرم که هر اتفاق یا موردی برام پیش اومد مثل ادمهای دیگه بهشون نگاه نکنم از زاویه دید خداوند بهشون نگاه کنم یه جورابی چشمامو باید بشورم جور دیگه ای باید ببینم تا کمی احساسم بهتر بشه و نوع نگاهم رو تغییر بدم تا حالم خوبتر بشه
محمدی که همیشه خودشه با بقیه مقایسه میکرد خودشو عقب تر از بقیه
میدید موفقیت دیگران رو نمیتونست ببینه و سراسر افسوس حسرت بود الان یاد گرفتم سبک زندگی خودم رو داشته باشم دنبال راضی نگه داشتن بقیه نباشم فقط و فقط با خودم در صلح و ارامش باشم
من همیشه اعتقاد به سخت کار کردن و زحمت کشیدنو در کل زجر کشیدن واسه پول دراوردن داشتم یه جورایی میگفتم هزارتومنی زیرر پایه فیله ?..ولی الان دارم یاد میگیرم که رو باورهام کار کنم که پول دراوردن خیلی خیلی اسونه و راحت پول و ثروت به سمتم میاد یه حورایی دارم بهش میرسم و پول دراوردن داره برام مثه اب خوردن میشه
من عاشق این قسمت رهایی و نچسبیدن به خواسته هام که یکی از ترمزهای اصلی من بود که تو این فایل پیداش کردم و متعهد میشم که روش کار کنم و دیگه به خواسته هام گیر ندمو بهشون نچسبم یه جورایی زندگیو راحت بگیرم تا اونم بهم راحت بگیره
محمدی که همیشه دنبال مقصر بود تا تنبلیو کم کاردنو ضرر تو کاسبیشو گردن شرایط بیرونی بندازه تا خودشو توجیه کنه ..الان فقط و فقط دنبال دلایل درونی تو خودم میگردم تا پیداشون بکنم رو باورهای قدرتمند کنندم کار کنم تا شرایط رو اونجور که دلم میخواد رقم بزنم تعهد میدم که رو خودم کار کنم و تمرکز کنم بقیه اتفاقات خوشایند و خوب خودش خود به خود اتفاق میوفته
نگاهمون رو به همه چیز انقد تغییر بدیم که احساس بهتری بهمون دست بده اگرم حرف یا کار کسی ناراحتم بکنه از زاویه ای بهش نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده
و در اخر عاااااشق این قسمتم که استاد میگه زندگیو راحت بگیر خیلی جدیش نگیر و یه جورایی به مسایل اتفاقات یه جوری نگاه نکن که نگرانش باشی چون من یه ادم حرص خور نگران استرسی بودم که به لطف خدا دارم تکاملم رو طی میکنم و هر روز دارم بهترو بهتر میشم
استاد عزیزم و خانم شایسته بی نهاااااااایت ازتون سپاسگذارم ???????بابت تمام زحمتهایی که بی منت میکشید و در اختیار ما میذارید.دوستون دارم به امید روزی که بتونم از نزدیک شمارو ببینم
یا علی
سلام استاد و دوستان عزیز
روز نهم و تعهد من!
در واقع طبق فرامین استاد،وقتی رجوع میکنیم به خودشناسی،و تمرکزمون رو از مسائل بیرون از خودمون برمیداریم،در همه ی ابعاد رشد میکنیم
در واقع این خودما،درونه ما،افکار ما،ترمزها وکویرهای ما هستن که موجب شدن ما در یکسری مسایل رشد نکرده یا خیلی کم نتیجه ببینیم
اما وقتی ،سفر میکنیم به درونمون،احساس لیاقت،باور فراوانی ،باور رهایی …میسازیم
و ترمزهایی مثل حرف مردم،باور کمبود،وابستگی به این دنیا و ریزو درشتش ازهمه لحاظ(مالی ،خانواده و روابط ،حتی جسم خودمون ..که برای خداست )دست میکشیم
نا خداگاه بخاطر فرکانس های سالمو خالص،از نظر مالی به بهترین ها و امکانات، بدون سختی و در سریعترین زمان هدایت میشیم
در روابط با بهترین انسانها در بهترین مکانها و زمانهای مناسب مراوده و همنشینی داریم و روابطه غیر همفرکانس با ما،بدون اذیتو نار احتی در کمال احترام و ارامشه خاطر جدا میشیم
در سلامتی ،انداممون به بهترین نحو ممکن،عمل میکنن و اندام ناسالم شروع به سالم شدن میکنن
در واقع حس رهایی و تسلیم بودن،در مقابل منبع بی انتهای تدبیر کننده،موجب لذت و راحتی بیشتر در همه ی ابعاد میشه
باعث سبک بالی و رها بودن میشه
حس سوار بودن بر شونه های خدا
که هرجا ببره،قطعا عالیه
چون قدرت مطلقه
چون خودش ساخته و خوب خبر داره کجا منو ببره بیشتر بهم خوش میگذره
فقط باید رها از دنیا،متمرکز به درون باشم
چون از خود شناسیه که به خدا شناسی میرسم
مثل همین مساله ک 6سال بود درگیرم
از زمانی که تصمیم گرفتم رهاش کنم و رجوع کنم به درونم،ایراد خودمو دربیارم ،به صورت باور نکردنی به مدت دو هفته نتایج اومد
نتایج ینی همون ارامش خاطر
همون پایان انتظار
یعنی قوت قلب برای مسائل دیگ٫ که دیدی ندا این اکی شد؟پس راجب همه چی اینجور باش
حرص پولو فلان خونه و ماشینو نزن
برو باوراتو درست کن
دنبال این بیرون نباش ک ببینی چه خبره
این بیرون،هرکی داره به اندازه ی شناخته درونش نتیجه میگیره
اگه دوستت بهترین کشور مهاجرت کرد،درونش بوده
مسیرش به تو ربطی نداره
اگه داداشت فلان رابطهه ی خوب یا بد داره بخاطر درونشه به تو ربطی نداره
اگه مامانت بیماری داره،بخاطر درونشه به تو ربطی نداره
تو ببین چیکارا کردی با زندگیت! احساس ارامش داری؟رهایی از اینده و دیروز؟ رهایی از پولو ثروت؟رهایی از ترس از قضاوته مردم؟
به معنای واقعی،رهااااایی؟
اگه نیسی ایراد هست
ایراد این بیرون نیس دنبالش نباش نداخانم
ایراد از محل کارو مدیر نیس
ایراد از تورمو دلار نیس
ایراد از کشورو شهرت نیس
ایراد از قانونو مملکتت نیس
ایراد از پدر مادر نییس
ایراد از خواهر و برادرت نیس
ایراد از هیچ جا نیس،جز اون درون پاکی که وقتی فرستادمت روی زمین و تو خواسته یا ناخواسته انقد خط کشیدی روش انقد پاکش کردی دوباره خطو تا بالاخره به این درک برسی که این لوح پاک درونت که بهت داده بودم،باید تلاش کنی پاک باشه پاک نگه داری
باید یروزی برسه که خودت متوجه بشی ک باید پاکش کنی ازهمه خط خطیهایی که با ورودیات کردی
و اون روز تو دوباره متولد میشی
اینبار با قدرت انتخاب
اینبار با ورودی های اگاهانه
نداجانه من،تمام پیامبرانه من، هم این تکاملو طی کردن تا به مرتبه ی بالا و پیامبری رسیدن
بخاطر اشتباهات گذشته ،خط خطیا ،خودتو سرزنش نکن
بخاطر چیزهای از دست رفته حسرت نخور
اینا همه جزوی از این مسیر برای تولد دوباره بوده
از حالا ببعد انتخاباتو درست کن
بازهم اشتباه میکنی اما اینبار کم رنگتر ک سریعو راحت از لوح درونت پاک میشه و نقاشیای قشنگ زندگیت زشتنمیشه
خدایا شکرت برای هزارتا نشونه های امروز که بخاطر همینحس رهاییه که دارم فقط چندروزه کار میکنم
هدایت شدن به کوهای زیبا و رود قشنگت
غذاهای خوشمزه توی دل همون طبیعت بکرت
اشک ریختن از سر سبک شدن و ارامش
شنیدن حرفای قشنگت خداجون از زبون ابجی لیلا
تماس مامان یکی از شاگردام برای تشکر ازمن بابت خیلی چیزها که من واقعا خودم متوجه این همه تاثیر مثبته خودم روی اطرافیانم نبودم
تماس یک نفر دیگ برای پیشنهاد یک باشگاه با شرایط عالی که اجاره کنم
رعایت قانون سلامتی
اسمون ابیه پر از ابرهای بهاری
نم نم بارون کنار رود و سبزها و درختای خوشرنگ و شکوفه های زیبا و قهوه ای ک داشتم حین تماشای این زیبایی ها میخوردمو ابجیم از خدا برام میگف
ندا خدا همین روده خدا همین درخت زیبایست خدا همین بارونه خدا همین قهوست خدا همه ی ایناست ک تو لذت ببری
و
خدا تو چقدر کافیی برای من
(نشونه های فقط همین 8 ساعت اخیر)
به نام رب
دختر تو چقدر داری خالص میشی.
قشنگ اینو از جنس نوشته هات میشه فهمید ومنی که از نزدیک باتوام از رفتارت وحتی از نگاهت این احساس پاکت رو میتونم با تمام وجودم حس کنم.
زمانی که توی کوههای دارآباد باهم قدم میزدیم وحرف از قوانین بود وفقط نشون دادن زیباییهای خالق به هم.
ذوق کردن برای رویش گل روی سخره.
ذوق کردن برای شکل زیبای ابرها.
ذوق کردن برای نم بارون.
ذوق کردن برای قهوه.
ذوق برای رود .
ذوق برای ریواس
ذوق برای هم که چه احساس خوبی داریم.
ذوق برای اینکه چه استادی داریم وچه هدایتی شدیم.
وخلاصه ندای عزیزم خیلیییییییییییییی خوشحالم از اینکه یکی از شاگردای باحال استاد کنارمه.
حرفامو میفهمه..البته که قبل تر هم تو این مسیر تنها بودم عشق میکردم با خودم وخدایی که از رگ گردنم به من نزدیکتره .
اما الان احساسم به مراتب بهتره که باهم داریم این مسیر زیبای زندگیمون رو سوت زنان ولذت بران طی میکنیم.
عشق میکنیم از خدا میگیم از قوانین ثابت میگیم که چقدر مارو مطمئنتر کرده برای ادامه ی مسیر ورسیدن به خواسته هامون وبرای حل مسائلمون وگذر از تضادهامون…
اخ که ندا دلم میخواد هر لحظه کنارهم بودیم وهرلحظه تکرار وتکرار میشد چون لحظاتی که باهم هستیم لحظات روحانیست البته که بودن در فضای سایتم همین حس رو به من میده چون اکثر بچه ها تو این خانواده تو یه جنس از فرکانسیم.
خداروشکر
ابجی
تازه میفهمم کامنت نوشتن چقدر باعث ایجاد فرکانسای خوبمیشن
الان ک متوجه شدم به کامنتم،پاسخ امده ،وقتی اومدم کامنت خودمو خوندم بی اختیار رر همینجورررر اشک میاد از چشام
چقدر اروم شدم
چقدر خوبه که برام نوشتییی
دوست دارم
احساس ارامش
انگار با خوندن کامنت خودم و تو نشونه هایی بوده ک باید میفهمیدم
اونم رهایییبه
به قول استاد باید هرلحظه کار کنین
و من احتیاج داشتم دوباره یادم بیارم
که رهایی چقدر نتایج برای من ساخته
نزارم دچار روزمرگی بشم
و وقتی اومدم برای این کامنت
یه نفسراحت از ته قلبم کشیدم
خیلی برام لذت بخش بود و سبک شدم
سلام به خواهر عزیزم ندا طلایی
ابجی جونم خدا روشکر که کامنت شما رو دیدم وهزاران بار تحسین میکنم که این قدر رشد شخصیتی داشتید وبه خودم می بالم به داشتن خواهری مانند ندا طلایی که همه بچه ها این قدر دوستش دارن حالا می فهم که چرا این همه دوست دارن به خاطر اینکه مانند فرشته ها پاک هستی اشک در چشمانم پر شد وقتی نوشته های زیبایت رو می خوندم دوست دارم