داستان هدیه تولدم - صفحه 88 (به ترتیب امتیاز)

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه نوروزی پور گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم

    مهم ترین رابطه توی زندگی ما رابطه ما با خداوند هست که اگه این رابطه به خوبی ساخته بشه همه چی به راحتی به دست میاد

    وقتی با خدا ارتباط محکمی داریم همه چیز را همان طور که هست دوست داریم چون از زاویه دید خداوند به همه چیز نگاه می کنی

    وقتی با خودمون در صلح هستیم میتونیم عاشق همه چیز باشیم میتونیم برای همه لبخند داشته باشیم میتونیم از موفقیت همه خوشحال بشیم

    وقتی با خودمون در صلح هستیم همه رو با خودمون یکی میبینیم و جایی برای ناراحتی گله و شکایت و حسادت و… نمیمونه

    خدایا کمکم کن تا هر لحظه ایمانم به تو بیشتر بشه و رابطه ام با تو محکم تر

    خدایا کمکم کن تا بتونم عاشق تمام مخلوقاتت باشم

    خدایا کمکم کن تا خودم رو همونجوری که هستم بپذیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3487 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    روز نهم سفرنامه تحول زندگی

    و رسیدیم به محبوبترین فایل من،به طور خاصی من با ان فایل و صحبت های استاد در آن ارتباط برقرار میکنم و خیلی آرام تر میشم خیلی خیالم راحتر میشه و این نشون میده که در تقلا هستم .

    احساس سبک بالی میکنم و خیی قدرت میگیرم در رفتارهام و برخوردهام توی روابط.توی نیتم از انجام هر کاری حتی خودسازی

    خالصتر میشم

    نشانه های صلح با خود من در امروز:

    با تمام وجود زیبایی باران را حس کردم رفتم زیر باران زدم به خیابان در زیر باران .وقتی صدای باران را میشنیدم خوب احساس کردم که صدای خداست و این همان خداست(اصلا هم منظورم ان حرفی که همه میزنند نیست،این به تمام معنا یک حس بود)

    دست بچه ای را گرفتم و شادمانه عین او چرخیدم .بچه ی همسایه را صدا زدم که خودش خیلی مرا دوست دارد و باش صحبت کردم و خندیدن شادمانه اون رو تماشا کردم

    غذای خوشمزه مادرم را با لذت خوردم نه با عجله.

    اولین کاری که امروز انجام دادم رفتن جلوی اینه بود و با یک شوق خاصی خودم و زیبایی هایم را تحسین کردم و با احساس خوبی به خودم گفتم که زهرا من دوست دارم عاشقتم و فقط برای خودت .دوست دارم بدون هیچ دلیلی بدون اینکه کار خاصی کردی. گفتم زهرا من عاشقتم و هر چیزی برای خوشبختی نیاز داری تو همین من هست.

    (اینکه برای خودم ،خودم رو دوست اشته باشم رو از جواب یکی از دوستان در عقل کل که دیشب خوندم الهام گرفتم خیلی نکته زیبایی گفته بود که ما گاهی خودمون رو بخاطر دیگران و برای اینکه تایید بشیم از دیگران دوست داریم)

    این وسوسه انجام کارهایی برای ارتباط گرفتن بیخودی با دیگران را بیشتر از هرروز کنار گداشتم و میخاستم خودم را و تنهایی خودم را احساس کنم.گفتم زهرا همین تو همین زندگیت همین کارهایی که روزانه انجام میدهی همین درس خواندنت که عشقت است همینها خیلی خوبن و نیازی به وجود کسی نداری

    همینکه با خودتی فقط با خودت و فقط خدا هست همین کافی است همین زیباست تجربش کن

    راستش دغدغه این روزهای من این است که چطور هماهنگ بشم با حودام چطور خدا رو حس کنم در درونم چطور مهمترین رابطم با خدا باشه و با خودم همون چیزی که استاد و دوستان ازش حرف مزنند همون ارتباطی که وقتی ازش حرف میزنن سر شوق میان چشماشون اشک شوق میاد .همون که میگن طوریه که کاملا رهان حسش میکنن شادن سرخوشن و در آغوش او روحشون لطیف میشه همینکه عاشق این ارتباطن و حسش میکنن و باعث شده عاشق بشن عاشق خودشون .همون ارتباطی که باعث میشه به صورت عملی برا خودشون وجودشون ارزش قائل باشن و این ارزشمندی کاملا درونی و عمیق طوری که در بیرون نمود پیدا کرده

    ایمان دارن مطمئنن هدایت میشن و هدایت خدا رو میفهمن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    برای رسیدن به این مرحله و این مدار چکار باید بکنم ؟؟؟؟؟؟

    همیشه دوست داشتم وقتی برسه که من نتیجه بزرگی گرفته باشم و بیام اونو بگم خیلی جالبه واقعا یکی از نتایجی که ارزوم بود یه موقعی اینقدر بدیهی حالا دارمش و توی همون مسیرم که حتی نفهمیدم اینم یکی از نتایجیه که بدست اوردم و بیام بگمو حالا یهو یادم اومد من الان دانشجوی ارشدم تو رشته ای که عشقم بود و هست و کاملا در مسیر عشقم هستم و لذت همین مسیره همین انجام کاری که با ذوق انجام میدی

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    من زهرا همیشه سپاسگزار شما استاد

    در پناه خدای رئوف باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    خدا یاور من است گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    رو نهم از سفرنامه….

    خودت رو قبول داشته باش فارغ از اینکه قبولت داشته باشن یا نه. خودت رو دوست داشته باش فارغ از اینکه دوستت دارن یانه. استاد این فایل شما فوق العاده است ها. مطمئنم خودتون میدونید. اما من نمیدونستم. فکر کنم این فایل رو قبلا بالای ده بار گوش کرده بودم و مثل یه آهنگی که گوشش می کردم گوش میکردم نه بیشتر از یک بار و کل درکی که داشتم از فایل این بود که مثبت فکر کنم. باور می کنید فقط همین رو می شنیدم. دیروز بار اول این فایل رو گوش کردم مثل دفعه های قبل. گوشش کردم و گذاشتمش کنار تا مثل مشق مدرسه بیام برگ روز نهم رو بنویسم و برم سراغ روز بعدی. و درست از دیروز به چند تا تضاد بزرگ برخورد کردم. اول اجازه بدین از وضعیت خودم بگم براتون. قبلا اگر بود کلی مضطرب میشدم. مدام خودم رو سرزنش می کردم. به بقیه بد و بیراه می گفتم و ازشون متنفر میشدم چون فکر می کردم در حقم بدی کردن. آخر سرم نا امید و مایوس میشدم. اما من دیروزی این شکلی نبودما. این من دیروزی رو شما هدایتش کردینا به خواست خدای مهربونم. خیلی جالبه من بیشتر از یک دقیقه دیگه ناراحت نمیشم. شاید کمتر از اون میدونید چرا. چون میگم خوب این قضیه چی میخواد بهم بگه. باید چیکار کنم؟ من چه اشتباهی دارم که این قضیه هی واسم تکرار میشه. یا حتی دیروز یه اشتباهی کردم که قبلا اگر کسی اون اشتباه رو با من میکرد کلی کلامی یا توی دلم به اون آدم بد و بیراه می گفتم. اما من دیروز خودم رو کنترل کردم. با خودم گفتم که اشکالی نداره تو یه چیز جدید یاد گرفتی از اشتباهت. درسته که صد در صد مثل اون آدم ایده آلی که هستم ذهنم رو کنترل نکردم اما توی کشاکش خود قبلیم و صدایی که توی قلبم میگفت نگران نباش! هیچ اتفاق بدی نمیفته و هیچ آسیبی نمیتونی بزنی به کسی. خدا حواسش بهت هست. و فقط میخواست که تو یه چیز جدید یاد بگیری، شخصیت جدیدم متولد شد. یعنی کسی که زود مضطرب میشد دیروز تبدیل به فردی شد که بدون اینکه نیازی به صحبت کردن با کسی داشته باشه، خودش خودش رو آروم میکنه. اینم نکته مهمیه ها. من قبلنا دوست داشتم این آرامش رو از بیرون بگیرم و حتما یه کسی آرومم بکنه. اما الان خیلی وقته که خودم خودم رو آروم میکنم و حرف خودم، یعنی اون صدای مطمئنی که از توی قلبم میاد و صداش نسبت به قبل خیلی بلند تر شده کمکم میکنه اونم به بهترین وجه من رو قدرتمند تر میکنه بعد از هر تضادی. و اما یه چیز مهم دیگه ای که فایل شما باعث افزایش آگاهی من شد این بود که من اون ایمان بی قید و شرط و توکل صد در صدی رو به خدا از یادم برده بودم. چرا؟ چون به یه سری نتیجه رسیده بودم و بازم داشتم مثل قبلا فکر می کردم. بازم آدما حرفاشون داشت درست تر و معتبرتر از ایمان به خدا میشد. از دیروز متوجه شدم گربم یهویی حالش خوب نیست. دارم میگم دیگه چند تا تضاد گنده لااقل برای من پیش اومد. داشت چشام پر اشک میشد، قلبم دوباره میخواست از جا کنده بشه. دستم میخواست بره سمت گوشی و برم انواع بیماری های خطرناک گربه ها که کشنده هست رو بخونم و علائمشون رو با گربم چک کنم.یه صدایی دوباره از قلبم اومد و گفت: نکن، نخون به حرفش گوش دادم. دوباره چند دقیقه بعد داشتم نازش میکردم و میخواستم ببینم کجاش مشکل داره و برم توی اینترنت سرچ کنم. اما دوباره قلبم گفت بدن خودش قابلیت ترمیم داره و طبیعیش اینه که حالش خوب بشه. اگه استراحت کنه حالش خوب میشه. بعد از ته قلبم از خدا خواستم که بهش کمک کنه و پا شدم رفتم. تضاد بعدیم این بود که پولم رو داده بودم دست کسی برام نگه داره تا خرجش نکنم و پول جمع کنم. دیروز که خواستم ازش پولمو بهم بده گفت اول طلب های قبلیم رو بهم بده بعد. اگر قبلا بود دیوونه میشدم کلی چرت و پرت میگفتم و لوس بازی و بازی قربانی. اما در بعد از نیم ثانیه ناراحتی گفتم باشه، این باشه برای طلبت. همچنان دلخور بودم ولی بعدش که فکر کردم. با خودم گفتم اولا این آدم حق داره، و من باید پولش رو بر میگردوندم. خدایا شکرت که اینقدر درآمد دارم که پول هایی که کسی بهم قرض داده رو بر میگردونم. دوما تو از این تضاد یاد می گیری که خودت لیاقت نگه داشتن و پس انداز کردن پولت رو داری و دیگه هیچ وقت پولت رو نده دست کسی تا برات نگه داره. سوم خودت پول دربیار و هر وقت هر چقدر هم کسی خواست با اصرار بت قرض بده قبول نکن. آخر سر اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و گفتم خدایا ازت سپاسگزارم که اینقدر واضح باهام داری صحبت می کنی و میگی که بیام و روی ثروت کار کنم و حواسم به پولم باشه و واسش یه فکر اساسی بکنم. یه چیز دیگه ای که خیلی دوستش داشتم این بود که دیروز بعد از اشتباه کردنم، شونه هام داشتن میرفتن که آویزون بشن، احساس شرمندگی بکنم و صدام ضعیف تر بشه ….تازه نمیخواستم اشتباهم رو به رئیسم بگم. ولی بعدش به خودم گفتم این اشتباه اینقدر می ارزه که بخاطرش اعتماد به نفست رو خراب کنی و حال خودت رو بد کنی. بعد که تصمیم گرفتم بگم میخواستم طبق معمول گذشته هی پشت سر هم عذر خواهی بکنم و خیلی ناراحت و بیچاره و بدبخت خودم رو نشون بدم. اما دوباره همون صدا بهم گفت خیلی جدی و راحت و با قدرت میگی اشتباهت رو و قدت رو نمیشکنی و شل و ول هم حرف نمیزنی. و من این کار رو کردم و حالا حالم بابتش خیلی خوبه. خدایا شکرت.

    استاد فایل شما باعث شد من دیروز دوبار و در دو جنبه از زندگیم از نو متولد بشم و یه شخصیت جدید پیدا کنم. تولدم مبارک. خیلی ممنوم. خیلی ممنونم که بازم یادم انداختین که صد در صد به خدا توکل کنم و مطمئن باشم که همه چیز درست میشه و قدرت دست من و خدای منه و من تحت هر شرایطی قدرتمندم. میدونین من در مورد همین قضیه خیلی مطمئنم. چون از همون روز اولی که بعد از شنیدن فایل های شما شروع کردم کارامو بسپرم به خدا، دیدم که خدا با بندهاش چیکار میکنه و چقدر خوش قوله و هزار برابر بهتر از اون چیزی که میخوام رو بهم میده. خدایا شکرت بابت آگاهی های امروز.

    ازتون خیلی ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    بنام خدا

    روز۹روزشمار تحول زندگی من

    این فایل از فایلهای عااالی هست که من در اینروز ها بشدت نیاز دارم به شنیدن اگاهی هایش…

    من نیازدارم بیشتر روی عزت نفسم کار کنم تا از دیدن و شنیدن موفقیتهای دیگران نه تنهاناراحت نشوم بلکه خوشحال هم بشوم!!!! چون اگه حسادت بورزم خودمو از مدار خارج کردم چون به اون شخص هیییچ ضرری وارد نمیشه وهرکس مسئول اعمال ورفتار فقط خودش هست نه کسی دیگه ای

    باید در خودم این عادت و ایجاد کنم که نباید به هدفم بچسبم بلکه از مسیر رسیدن لذت ببرم اگه باسختی زیادی همراه باشه در اخر میگم همش همین بود که خودمو اینقد به سختی انداختم ؟!؟!!

    مهمترین رابطه ، ارتباط من با درونمه یعنی ارتباطم باخدای خودم خدایم در درونم قرار داره وصداشو از قلبم میشنوم. نحوه ارتباطم بادیگران ، دسترسی م به نعمت و ثروت و موفقیت به میزان ارتباط بااین نیرو هست. یعنی هرچقد بیشتر خودمو بشناسم علاقه هاموبدونم و برای رسیدن بهشون گام بردارم ولذت ببرم یعنی به خدا ومنبع همه چیز وصد شدم. هرچقدر بتونم بیشتر وصل باشم ، ثروتمندتر و خوشحالتر و سالمترو باحالترم و وقتی در هماهنگی باخودم قراربگیرم اونوقت هرحرف و حرکتی که داشته باشم به دلها میشینه .الان که دارم اینهارو تایپ میکنم رو قبلتر از زبان استادم شنیده بودم اما حالا کمی بهتر درک میکنم و به مدارش نزدیک شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نسرین ویسی گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    به نام خدا

    سلام ،واقعادلم برای کامنت نوشتن واثراتش تنگ شده ،این توجه خاصی که موقع نوشتن کامنت به حرفهای استاد واتفاقات زندگی خودمون داریم ،این توجه ،توجه به خوبیهاست ،وبرای همین کامنت نوشتن اینقدر تاثیر گذار هست ،امروز اومدم بنویسم ،توکل برخدای مهربان که هرچه داریم ازوست ،خدایا به امید تو .

    برای من یکی از مهمترین چیزهایی که اعتماد بنفسمو کم میکرد ،چهره م بود ،من چهره زیبایی دارم اما رنگ پوستم سبزه ست ،در بچگی به خاطر این موضوع خودمو بی ارزش میدونستم وناراحت بودم ،وقتی هم رفتار بدی باهام میشد دلیلش رو زشت بودن خودم میدونستم ،نمی دونم جاهای دیگه هم این صحبت زیبایی اینجور باشه ولی در اطراف من بود والان فکر میکنم همه ش به خاطر باورهای خودم بوده ،در نوجوانی اتفاق بدتری افتاد ،جوشهای جوانی ،دیگه فکرشو بکنید اعتماد بنفس من تا چه حد پایین اومد ،در کلاس درس ریاضی وهندسه در حالی که هیچ کس جواب سوالات رو نمیدونست من با وجود اینکه خیلی راحت وباذوق حل میکردم ولی خجالت میکشیدم برم پای تخته وجوابو بگم .این مشکل تا دانشگاه هم بامن بود نه تنها در مدرسه بلکه در رفت وامد های خانوادگی کمتر حاضر میشدم وکمتر خودمو نشون میدادم ،در زمان دانشجویی ، پیش متخصص پوست رفتم وهمون موقع که احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کرده بودم وپوستم بهتر شده بود ازدواج کردم ،دیگه این مسئله پوست برام مهم نبود مثل قبل ،دیگه گرفتار زندگی وبچه داری بودم ودچار افسردگی که توش جایی برای پوستم نبود ،تا الان که تقریبا دوساله روی خودم کار میکنم وفایلهای استاد رو گوش میکنم وخداوند از فضلش برای من پول دوره عزت نفس رو جور کرد ،هنوز تو جلسه اول هستم ودارم کلی تغییر رو در خودم میبینم ،یکی از این تغییر ها که برای خودم خیلی عجیب بود جور شدن رسیدگی به صورتم بود میگم عجیب چون برام اونقدرها هم با اهمیت نبود ،واقعا خیلی اتفاقی (البته بهتره بگیم برنامه ریزی خدا ) برام جور شد که با قیمت خیلی مناسب در بهترین کلینیک شهر وبا بهترین مواد ابروهام رو درست کنم ،وقرارشد همون جا کار روی پوستم هم انجام بشه ولی چون پولش رو نداشتم توکل به خدا کردم وگفتم خدا پولش رو جور میکنه ،دقیقا دیروز شوهرم کارتی بهم داد وگفت اینقدر مبلغ توش هست اندازه کار روی پوستم اون هم برای سه جلسه ای که گفته بودن ، وجالبیش اینجاست که خود کلینیک بهم زنگ زد که برای ترمیم ابرو برم واین برام معحزه بزرگی بود چون قبلش نمیدونستم اگه پولش جور نشه چجوری باید بهشون بگم ودقیقا خداوند پولش رو به موقع جور کرد .هیچ وقت فک نمیکردم بیام واین مطالب رو اینجا بنویسم ولی یه چیزی فهمیدم اون هم اینکه وقتی میخوایم تغیر کنیم اول از همه باید حفره های درونمون پر بشه ،احساس میکنم این کار کردن روی زیباییم یکی از حفره های بود که پنهانی داشت اعتماد بنفس منو ضعیف میکرد وبا وجود اینکه من فک میکردم با چهره م وپوستم کنار اومدم ولی در حقیقت خداوند بهتر میدانست که درون من چه خبر است وچون من به هدایت خداوند ایمان دارم ونشانه ها را خوب میفهمم دستشو گرفتم ومعجزه ش رو دیدم ،امیدوارم بتونم در این ساختن عزت نفس پله پله دست در دست خدا بالا بروم ، غیر از چهره م که حالا بهتر شده ،شجاعت من هم در این رفتن وانجام دادن چند پله بالا رفته ،من درواقع یکی از تصمیماتی رو انجام دادم که خیلی وقت بود میخواستم انجام بدم ولی میترسیدم ودودل بودم .نکته این فایل برای من این بود که بدونم واگاه باشم که چطور بودم والان چطور هستم ،ویادم نره اینها همه از فضل خداونده ،خدارو سپاس میگم که منو به این راه کشوند وهدایتم کرد وهرروز بهتر از روز قبل میکند ،باید باورش کنم که بهترینها را برای من میخواهد .برای داشتن دوره عزت نفس خیلی هیجان زده ام وکلی تغییر وبرکت در زندگیم اورده اون هم فقط با جلسه اول واز خدا میخوام کمکم کنه بتونم بنویسمشون .این فایل نشانه من بود ومثل همیشه روزم رو ساخت وکلی اگاهی ونشانه بهم داد .خدایا شکرت برای اینکه منو باارزش افریدی ،خدایا شکرت که بین من وروحم هماهنگی گذاشتی ،خدایا شکرت که همیشه کارات درست ورو حساب هست بهترین موقع همه چی رو جفت وجور میکنی ،خدایا شکرت که عقده های قدیمی مون رو در حالی که فراموش کردیم بهبود میدی واین رو نشونه ای میذاری برای اینکه بدونیم چقدر تغییر کردیم وچه لطفی بهمون داشتی ،خدایا شکرت که همه چی باوره ،خدایا شکرت که من روز به روز در همه جنبه ها بهتر وبهتر میشم ،خدایا شکرت برای این جهان زیبات ،خدایا شکرت برای استاد عزیزم که الگوی ماست وخانم شایسته وبچه هایی که کامنتهاشون یه دنیا اگاهیه .خدایا شکرت برای این سایت پر برکت .خدایا شکرت ،شکری بی نهایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    MM گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    سلام به استادعباسمنش

    چقدر بااین فایل به حس خوب رسیدم هرچندامروز به چندتا تضادبرخوردکردم ولی باکمک این فایل به نکات مثبت ان بیشتر توجه کردم

    چه جالب است وقتی بتوانی ذهنت رادر شرایط بد کنترل کنی وخواهی دید چه نتایجی زیبای راجذب خواهی کرد

    خدایاشکرررت خدایاشکررت خدایاشکرررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    همایون اعتصام فرد گفته:
    مدت عضویت: 1560 روز

    دوستان عزیز سلام

    در صلح بودن با خودمون.

    در هر لحظه شاد بودن.

    خیلی وقتها به این موضوع که استاد اشاره کرد فکر میکردم به اینکه افرادی که یکم موفق بودن همیشه از سختی راه صحبت میکنن.

    با خودم میگفتم خب منکه با سختی مشکلی ندارم، روزی 14 ساعت کار میکردم حتی روزهای جمعه و تعطیل و چقدر تو مسیر اشتباهی بودم.

    وچقدر قشنگ و دلنشین بود اونجا که استاد گفت وقتی من راحت به همه چیز رسیدم شما هم میتونین، فقط کافیه تصمیم بگیرین، رو خودتون کار کنین، رو ورودی هاتون کار کنین….

    خدایا شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی.

    استاد عزیز ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این همه آگاهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا چراغی گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    به نام خداوند مهربان♥️

    سلام به استاد عزیزم و دوستان

    یکی از مهم ترین رابطه‌ی ما در زندگی رابطه ما با خودمون و رابطه‌ی ما با خدا هست

    ♥️اگر ما رها بشیم از انسان ها و اگر خدا رو باور کنیم و اگر با خدا عشق کنین و ایمانمون رو تقویت کنیم و محتاج توجه دیگران نباشیم، بسکه در وجود خدا غرقیم خود به خود به ما توجه میشه و خواسته هامون به وجود میاد♥️

    زمانی که به زندگیم نگاه میکنم میبینم که هر موقع روی این موضوع تمرکز کردم که رابطم رو با بقیه درست کنم و به کسی نزدیک بشم بجای اینکه درست بشه بدتر شده

    چون اول باید رابطمون رو با منبع درست کنیم و بعد تمامی روابط درست میشه همه‌ی خواسته‌هایی که داشتیم برامون اتفاق میوفته

    وقتی که خودمون رو دوست داشته باشیم گذشته رو و اشتباهاتمون رو دوست داشته باشیم چون برای تکامل و ساخته شدن ما لازم بود خودمون رو باور داشته باشیم و نظر بقیه برامون مهم نباشه زمانی که دیگران رو دوست داشته باشیم و از موفقیتشون خوشحال بشیم و تحسینشون کنیم و به خواسته‌ای نچسبیم و هیچ چیز آنقدر برامون مهم نباشه که صبح تا شب بهش فکر کنیم خودبه‌خود همه‌چیز برامون اتفاق میوفته 😍👌

    خداروشکر میکنم بابت آگاهی امروز، ممنونم استاد♥️♥️ مهم ترین دلایلی که تصمیم گرفتم تغییر کنم تضاد توی روابطم بود و از زمانی که عضو سایت شدم بیشترین فایلی که گوش کردم داستان هدیه تولدم بود و تازه یکم دارم درک میکنم صحبت‌هاتون رو استاد و دارم توی زندگیم میبینم که هروقت اومدم رابطم رو با خدا درست کنم و با احساس خوب شکرگذاری کنم بابت نعمت‌هام،شکرگذاری واقعی همون موقع نشانه‌های خیلی خوبی دیدم، محبت اطرافیان بیشتر شده و…😍 و زمانی که روی رابطم با خدا کارمیکنم آنقدر احساس خوبی بهم میده که دیگه بقیه برام مهم نیست فقط اون لحظه های خوبی که با خدا دارم مهمه امیدوارم بتونم این حس قشنگ رو بیشتر در طول روز تجربه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سحر دامن زن گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    رد پای روز نهم

    سلام به استاد عزیزم

    چقدر این فایل به جا بود امشب روز زن هست و به خودم میگفتم آیا همسرم هدیه میگیره یا نه ؟

    جوابم رو ازتون گرفتم خیلی خیلی عالی بود خدایا تو چقد منو دوست داری عاشقانه میپرستمت،,,

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    به نام خدا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    چقدر این فایل ارزشمند و گرانبهاست

    من این فایل رو حداقل پنجاه بار پی در پی گوش کردم

    هنوزم دارم گوش میکنم حرفهایی تو این فایل میزنید که میدونم حکم چراغ جادو رو داره برام

    اما مدارم پایینه درکش نمیکنم

    من میخوام از خدا که کمکم کنه با خودم در صلح باشم

    من میخوام که بدونم چجوری باید با خودم در صلح باشم

    از همین امروز تلاش میکنم تا بتونم غرق در وجود خدا بشم

    در پناه الله یکتا شاد پرانرژی ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: