https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-06 08:42:112024-11-08 04:53:08مفهوم عملی ایمان به غیب
424نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
(یا آن کس که مخلوقات را به وجود می آورد وسپس آنها را باز می گرداند وکسی که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد، آیا او بهتر است یا چیزهایی که شریک او می سازند؟ آیا با خدای یکتا خدای دیگری هست؟ بگو اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید.
(64 سوره نمل)
سلام درود بر بهترین استاد، سلام ودرود بر بهترین وشایسته ترین بانو، سلام بر تمام دوستان گلم
از خدا نشانه خواستم تا اول کامنتم بنویسم واین آیه آمد، که مفهومش برای من همان مفهوم فایل شما یعنی ایمان به غیب هست اینکه تنها وتنها خدا را باور داشته باشیم تنها از او کمک ویاری بخواهیم وکسی را شریک او قرار ندهیم
استاد عزیز دیروز صبح دیدم فایل جدید گذاشتین اما نتونستم ببینم امروز صبح جمعه با چنان شوق وذوقی صبح زود بیدار شدم تا فایل شما را دلنشین ببینم چون تعطیلم ونباید سر کار بروم
چه اسم زیبایی (ایمان به غیب)
چه بنر زیبایی دو چهره شیرین ودوست داشتنی با آن لباسهای خوشگل با استیکر لبخند
وفضای رویایی پشت سرتان که آدم را دیوانه میکند
مریم عزیزم من وهمه بچه های سایت چقدر خوشبختیم که چنین بانویی در کنار استادمان هست که اینقدر با محبت متعهد فایلها را بروز رسانی میکند کلی تمرین اضافه میکند با عشق برایمان توضیح میدهد واز کوچکترین مطالب نمیگذرد شاید همان کلمه همان یک جمله جرقه ای در ذهن کاربران ایجاد کند
ممنونم از عشق ومحبتت بانوی زیبا ودوست داشتنی
امروز تصمیم گرفتم بنشینم با تمرکز 107خواسته ام را بنویسم چه خوب کردید که دریم بورد استاد را نشانمان دادید منم میخوام برای خودم درست کنم با اینکه دفعات پیش هم از استاد شنیده بودم که درست کنیم اما پشت گوش انداخته بودم اما با دیدن این فایل به خصوص قسمت اخرش که استاد به آنچه در خواست داده بوده فراتر وعالی تر از آن رسیده زنگی در گوشم صدا داد که الان وقتشه برو آنچه را که میخواهی بنویس درخواست بده فیلم خودت را بساز تا وقتی بهش رسیدی تو هم مستند داشته باشی
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم برای کلمه کلمه حرفهایی که همچون در از دهانت بیرون میریزد
مریم مهربانم ممنونم برای مهر بانی عشق وعلاقه ات به ما وتمام زحماتی که برایمان میکشی
خدای مهربانم عشق من همدم وهمراه من ممنونم که مرا در این مسیر سبز قرار دادی ومرا گمراه از این دنیا نبردی
محققا خدا آسمانها و زمین را از اینکه از جای خود بلغزند نگاه میدارد، و اگر رو به لغزش و انحراف از مسیر خود نهند گذشته از او هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت،که خدا بسیار بردبار و آمرزنده است.
===================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به یاران غار حرا
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله بر بندگان توحیدی خداوند
اینجاست که شاعر میگه :
یک صبح دیگه!
یک صدایی توی گوشم میگه!
امروز رو زندگی کن…
فردا دیگه دیره!
با اینکه دیشب دیر خوابیدم ولی ساعت 6ونیم صبح خدا بیدارم کرد،اولش ذهنم مقاومت میکرد میگفت بخواب بابا،کجا چه خبره؟!ولی قلبم میگفت پاشو خدا بیدارت کرده،پاشو ببین چیکارت داره …
در جدال همیشگی ذهن و قلبم،قلبم پیروز شد…پاشدم یک قهوه ی کافئین بالا به سلول های مغزم رسوندم و نشستم جلوی پنجره ی خونه…زل زدم به آسمون و دریا و نور طلایی خورشید که ابرهارو سفید طلایی کرده بود …
اولین چیزی که شنیدم این بود :
ساعت هنوز ٧ نشده،تو هم بیداری،ولی دیگه نیاز نیست بری سرکار،تو آزادی !
یادم اومد چه صبح هایی بیدار میشدم تند تند قهوه م رو میخوردم و بعد سریع شروع میکردم تو دفترم شکرگزاری نوشتن و ستاره ی قطبی …اصلا انگار بدون این دوتا اهرم من فلج بودم،حاضر بودم دیر برسم شیفت ولی بدون این دوتا رفیق،از جام تکون نخورم …بعد کل مسیر خونه تا بیمارستان رو آهنگ میزاشتم و غرق تجسمات و عشق بازی با خدا میشدم …
باز اون صداهه اومد :
دیگه نیاز نیست بری icu,نیاز نیست کلی مریض از شیفت شب تحویل بگیری،نیاز نیست پرونده چک کنی،دارو بچینی،با دکترها سرو کله بزنی،نیاز نیست هی شیت هارو بالاوپایین کنی یک وقت چیزی جانمونه،نیاز نیست به ساکشن دست بزنی،نیاز نیست ٣ تا ماسک رو روی هم بزنی برای اینکه به راند مریض ها کمک کنی …تو کارمند من شدی سعیده!
خدا خیر بده به شهرزاد جان که این کلمه رو یادم داد…به جانم نشست…آره من کارمند خدا شدم …
براش توی دفترم نوشتم،خدایا تو منو ازون محیط جدا کردی،تو دستمو گرفتی،تو منو نجات دادی،به عظمت خودت قسم به عقل من اگر بود الان باید میرفتم شیفت …این دختر هایی که الان آروم و بی دغدغه خوابیدن و دیگه نگرانِ نبودنِ من نیستن رو هم معلوم نیست باید به کی میسپردمشون…
واقعا از هر طرف به زندگیم نگاه میکنم میبینم من هیچ کاری نکردم ،خدا همه کار کرده،استاد میگه مگه ازین بهترم داریم که آدم از هرجایی که توی زندگیش هست لذت ببره و بعد آروم آروم ،سوت زنان و به راحتی به خواسته هاش برسه؟
وقتی به خودم و به رفتارم تو محل کار فکر میکنم میبینم من واقعا از تموم وقتایی که داشتم کار میکردم لذت بردم،تو همون محیط بیمارستان،تو icu که دیگه هرچی مریض بدحال اونجاست،که کارشم سخته!که ملک الموت هم زیاد به اونجا سر میزنه….من همون جا میخندیدم،همون جا حالمو خوب نگه میداشتم،همونجا کامنت میخوندم ،کامنت مینوشتم،همونجا آهنگ میزاشتم و حتی میرقصیدم :))) به خدا :)))
یعنی الان من هرچی خاطره یادمه همه ش خاطرات خوشه،من انقدر با محیط کارم در صلح درومده بودم که دیگه اصلا انگار به جای شیفت رفتن، میخواستم برم مهمونی…
چقدر خوبه آدم مسیر رسیدن به خواسته هاش رو فراموش نکنه ،همون رو هی بزاره روی تکرار….تکرار وتکرار وتکرار!
چقدر خوبه که نتایجش براش عادی نشه و نزاره ذهنش همه چیز رو یک جوری جلوه بده که انگار همیشه اینجوری بوده ! نههههه هیچ وقت نبوده هیچ وقت !!!!
من دوتا فیلم دارم از خودم ،یکیش همینجا،جلوی همین پنجره نشسته بودم،از نتایجم برای استاد میگفتم و یک جایی میگم الان بچه هام گرگانند،نمیدونم کی قراره انتقالیم درست بشه وما دوباره کنار هم جمع بشیم ولی میدونم این اتفاق میافته و خدا قولش رو بهم داده!
یکیشم ساعت١ صبح تو icu,سال تحویل ١4٠٢ کنار میز هفت سینی که خودم با عشق چیدم برای استاد فیلم گرفتم وگفتم به امید خدا امسال سال آخری که من کارمندم و میخوام بیزنس و کسب و کار خودمو شروع کنم!
برای هیچ کدومش هیییچ ایده ای نداشتم ..نه رقم خوردن انتقالی ..نه انصراف از کارمندی !
به الله قسم هیییییچ ایده ای نداشتم …
ولی خدا همه کار کرد کرد…خدا تموم پلن هارو چید!!!
استاد تو توحید عملی ١٠ یا ١١میگه :
آدم عاقل کسی که بزاره کارها رو خدا انجام بده!
شاید ظاهرش خیلی تنبلوارانه به نظر برسه …ولی من ترجیح میدم آدم تنبلی باشم ولی از زندگیم لذت ببرم…
واقعا چرا ما انقدر کم از قدرت خدا استفاده میکنیم؟چرا کم روش حساب میکنیم؟چرا ازش کمک نمیگیریم؟یا همه چیز رو بهش نمیسپاریم!؟
اصلا همین آیه ای که من بهش هدایت شدم و اول کامنتم نوشتم چقدر شگفت انگیزه !!!!
این چه قدرتیه که میگه من آسمون ها و زمین رو نگه داشتم که تکون نخورند؟! بعد من برای چی نگران میشم اگر دارم برای رسیدن به خواسته هام،ازین خدا کمک میگیرم؟!
استاد تو فایل تسلیم در برابر خداوند میگه :
باید بدونی داری از چه قدرتی کمک میگیری!
باید بدونی !باید بدونی !باید بدونی!
تموم نگرانی های ما ازین ندونستنست!
از حساب کردن روی عقل پوک خودمون به جای قدرتی که آسمون ها و زمین رو نگه داشته …
وقتی این فایل اومد روی بنر سایت،چشم هام قلبی شد ازین همه زیبایی های استاد جانام…بعد که رسید به دریم بورد استاد اصلا دیوانه شدم ازین همه قدرت خداوند …ازین همه ایمانِ استاد …
استاد توی فایل آیا خداوند مثل مادر مهربان عمل میکند یک جمله گفت که اون شد سر لوحه ی زندگی من،نوشتم چسبوندمش به پیشونیم! به خدا !
بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!
راست میگه !راست میگه ! راست میگه !
این قدرتی که داره کیهان هارو مدیریت میکنه،از پس مدیریت زندگی من برنمیاد ؟!
هرجا ایمانمو حفظ کردم فقط از زندگیم لذت بردموراحت به خواسته هام رسیدم،هرجا هم رنج کشیدم فقط از بی ایمانی خودم بود!
این کل بازی بود که من توی این ٣ سال درکش کردم،ولی درک خالی مهم نیست،مهم اینکه چقدر بهش عمل میکنی.
به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!
همین ساختن دریم بورد خودش نشون دادن یک پله ایمانه،همین نوشتن آرزو ها،همون فیلم هایی که من از خودم گرفتم درحالیکه نمیدونستم چطور به این خواسته هام میرسم …
خب چرا همون مسیر رو ادامه نمیدم؟!
چرا بعد دیدن این فایل نرفتم دوباره دریم بوردم رو بسازم یا آرزوهای جدیدمو بنویسم؟!
فقط من درگیر ذهن منطقی شدم و یادم رفته همین زندگی که الان دارم رو یک روزی آرزوش رو داشتم ولی نمیدونستم چه جوری بهش میرسم …
ولی رسیدم! آقا بهش رسیدم!
من این همه نتیجه توی دستمه دیگه!پس این ذهن باید ساکت بمونه!بایدیه!بایدی!
الان که این کامنت رو تموم کردم میرم دوباره شروع میکنم به نوشتن آرزوهام،با این ایمان که خدا هم کنارم نشسته و داره لبخند میزنه و میگه بنویس !با فراغ بال بنویس …زیاد بنویس …از من بخواه !من بهت میدم !بهترشو میدم!تو فقط هرچی میخوای بنویس …
استاد من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر میکنه …نمیدونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …
کامنتم رو با ایه ای که دیشب هدایتی اومد روی صفحه ی گوشیم تموم میکنم و از خداوند برای هممون ایمانِ بیشتر میطلبم ….ایمان ایمان ایمان … ایمانی که عمل بیاورد …
ازت بی نهایت سپاسگزارم که از روشنی قلبت برام نوشتی،فرکانسش کاملا دریافت شد.
شما هم واقعا برای من همیشه تحسین برانگیزی،هربار پاسخ ها و یا کامنت هات رو میخونم،میگم این پسر چقدر خوب روی خودش کار کرده،چقدر قشنگ همه چیز رو تغییر داده ،چقدر خوب قرآن رو درک کرده …
میدونی ؟اینجا،این سایت،این محفل برای من محفل السابقون السابقون قرآنه،اونجا که میگه:
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
خداروصد هزار مرتبه شکر که قبل مردنمون هدایت شدیم،خداروشکر که کر و کور و نافهم از دنیا نرفتیم…
آقا حمید ،تو کامنت های بی نظیری که نوشتی متوجه شدم که درحال تحقیق درمورد حضرت سلیمانی،قلبم گفت این آگاهی رو برای تکرار و تمرین خودم،برات اینجا بنویسم:
وقتی من میخواستم طبق الهاماتم از کارم انصراف بدم،خدا گفت قبلش تموم تمرکزت رو بزار روی دوره ی روانشناسی ثروت…منم یک عادتی دارم هرجا میخوام شروع کنم به نوشتن از قرآن هدایت میگیرم…خیلی شگفت انگیزه که همیشه یک آیه ای بهم میده که یک ربطی به نوشته هام داره،وقتی میخواستم دفتر روانشناسی ثروتم رو هم شروع کنم ازش هدایت گرفتم و این آیه رو گذاشت تو دستام :
پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.
این یک تیکه از آیه ی شگفت انگیز سوره ی احقاف که مخصوصا این تیکه ش: وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ خیلی با شروع دوره ی ثروت هم خونی داشت.
ولی ببین موضوع به همین جا ختم نشد !
من توی سرچ های قرآنیم به یک آگاهی شگفت انگیز دیگه رسیدم،اونم اینکه این دعا که :از خدا درخواست کنی خدایا من کاری رو انجام بدم که تو ازش راضی باشی،فقط یک بار دیگه توی قرآن تکرار شده و تنها پیامبری که اون رو درخواست کرده ،حضرت سلیمانه!
پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
ببین خیلی باحاله نه؟!
شروع دفتر روانشناسی ثروتم،با دعایی شروع شد که فقط حضرت سلیمان،اینو از خداوند درخواستش کرده و سلیمان تنها پیامبری که به داشتن ثروت و نعمت و فراوانی معروفه …
حالا بیا یک آگاهی از دوره ی احساس لیاقت رو بچسبونیمش تنگش!
استاد تو دوره ی احساس لیاقت میگه بگردید استعداد ها و علایقتون رو پیدا کنید و روش سرمایه گزاری کنید و توی مسیرش حرکت کنید ،این بزرگترین سپاسگزاری شما از خداونده که از استعدادهایی که بهتون داده استفاده کنید برای گسترش جهان …و بعد ثروت و نعمت به دنبال شما میاد!نه فقط تو دوره ی احساس لیاقت که این حرف رو استاد تو تموم دوره ها و فایل های دانلودی فریاد میزنه!
برگردیم به دعای حضرت سلیمان ؟!
وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ
و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم
کار شایسته برای من که هم خدا ازش راضی باشه و هم من ازش لذت ببرم و هم ثروت و نعمت به دنبالم بیاد چیه ؟! نویسندگی!
برای شمای حمید رضا چیه؟! معماری !
برای ساراجان چیه ؟اگرمن اشتباهنگم!یوگا!
برای حسن آقای گرامی چیه؟!کد نویسی!
برای آقا افلاطون چیه؟!ساخت و ساز !
برای حمیدِحنیف چیه؟!صنعت هواپیما
و ….
هرکسی به هرچیزی که علاقه داره و احساس میکنه از بچگی توی این موضوع خدادادی استعداد داشته و وقتی داره اون کار رو انجام میده،متوجه ی گذر زمان نمیشه…و حاضره حتی اگر هیچ پولی بهش ندن اون کار رو انجام بده…
و بعد به قول استاد باورهات رو درمورد ثروت درست کن،ثروت به دنبال تو میاد …
واقعا خداروصدهزار مرتبه شکر برای این همه آسونی جهان…برای این خدا قشنگ و وهاب …برای هدایت شدنمون به این سایت و آموزش ها…برای نعمت قرآن …
ازت ممنونم حمید جان که برام نوشتی،دعا میکنم در اینتمرین وتکرار قانون برای من که باعث روشن تر شدن قلبم شد،برای شماهم بنفیتی بوده باشه …
اى داود، ما تو را در زمین خلیفه ساختیم، پس میان مردم به حق داورى کن، و از دلخواه خود پیروى مکن که تو را از راه خدا گمراه مىسازد؛ کسانىکه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت دارند، زیرا که روز حساب را فراموش کردهاند
بااااز اینجا من دیگه منفجر شد مغذم
خدایاااااا
چی دارم میبینیم؟؟؟
داوود برای کاری که خودش انتخاب کرده و داره درست انجامش میده خدا بهش میگه بواسطه این کار درست تو مقربی نزد ما
تازه باز میدونیم که نزد ما یعنی نزد سیستم و دنیا. چون میگه عِندَنَا
یعنی این کار برای خدا برای دنیا برای کاینات یا هر چی ارزشمند و گرامیه
بعد میکه اگر درست قضاوت نکنی اگر کارت رو درست انجام ندی
إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ
میگه از راه خدا خارج شدی
دقیقا هفته پیش سوالم این بود که خدایا سبیل الله چیه؟
راه خدا چیه؟
میگه اگر کارت رو درست انجام بدی فی سبیل الله هستی
در مسیر خدا هستی
اگر درست انجام ندی عذاب شدیده
یعنی کسبو کار مقدسه الهیه ، کسب و کار یعنی فی سبیل الله بودن
که زرههاى کامل و فراخ بساز، و بافتههاى (حلقههاى آنها) را به اندازه و متناسب کن، و کار شایستهاى انجام دهید (و دقّت کافى در کیفیّت و کمیّت محصول و مصنوع خود داشته باشید) چرا که من مىبینم آنچه را که انجام مىدهید
و باد را مسخّر سلیمان ساختیم که (بساطش را) صبحگاه یک ماه راه مىبرد و عصر یک ماه، و معدن مس گداخته (یا نفت یا معادن دیگر) را براى او جارى گردانیدیم، و برخى از دیوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت مىپرداختند و از آنها هر که سر از فرمان ما بپیچد عذاب آتش سوزانش مىچشانیم
واقعا عجب کتابیه این قران
میگه تو کارت رو درست انجام بده
تو در کارت تمکز به خرج بده
من برات معدن مس فراهم میکنم
تازه مس رو هم برات گداخته و نرم میکنم تا کارت اسان بشه
تازه کلی هم نیرو برات میفرستم از جنیان که بهت کمک کنن
تازه اگر کارشون رو بد انجام بدن مجازات هم میشن
چرا؟؟؟؟؟؟؟
چون وقتی تو داری کار میکنی
داری کار درست میکنی
داره با دقت کار میکنی
عزیز دل خدایی
در مسیر خدایی
مقرب عندنا هستی
و خدا دستهاشو برات میفرسته
واست معدن مس گداخته میشه
واست نیروی های ماورایی میفرسته
واست دستهاشو میفرسته
چون تو داری چرخ های این جهانو به گردش در میاری
چون تو داری جهان رو گسترش میدی
خدایا نمیدونم چی بگم دیگه
یک عمر به خودم ظلم کردم
و کارم رو بی ارزش تلقی کردم
و طبق افکار مذهبی و با اون ترمزها خودم رو بی ارزش دونستم کارم رو بی ارزش دونستم
درامدم رو بی ارزش دونستم
فکر میکردم فی سبیل الله کار کردن یعنی بی مزد کار کردن
حالا میفهمم چرا وقتی برای کارت ارزش قاعل نمیشی حتی زمانی که داری بهترین کیفیت رو در کارت ارایه میدی اسان میشی برای سختیها
چون داری خلاف تفکر خدا فکر میکنی
خدا میگه کسبو کار نزد من با ارزشه تو میگی نه ، مذهب گفته کسب و کار تو رو از خدا دور میکنه
خدا میگه کار با کیفیت نزد من مقربه و والاست ، مذهب میگه اینچیزا لهو و لعبه و تو رو از یاد خدا غافل میکنه
پس با این تفکر اسان میشی برای سختی ها
بعد هر چی تلاش میکنی هر روزت سخت تر از دیروزته
تو مسابقه ای بین نود تا تیم از کل دنیا میشی رتبه سوم ،اونم به تنهاایی ،ولی باورهات اجازه نمیده اون کار انجام بشه
تمام کارفرماهات بهت میگن تو حیفی واسه ایران
ولی ذهنت یه چیز دیگه میگه
بله سعیده عزیز
خدا همه چیزو گفته بود
ولی من تو باغ نبودم
تو قران دنبال شیعه و سنی میگشتم
دنبال امام زمان میشگتم
نوش جونم هر چی سرم اومد
خداروشکر که بقول شما هدایت شدیم به چنین مسیری
سعیده عزیز ازت ممنونم بخاطر این ایات زیبا که نوشتی
اون بالا که نوشتم چرا داوود میگه این قضاوت یجور امتحان بود برای من:
انگار همه ما در مسیر کسب و کارمون با چنین ازمایشاتی روبرو میشیم
ازمایش که با ریشه ” ب ل و ” یا ریشه ” ف ت ن ” در قران اومده به معنای ازمایش الهی نیست
بلکه معنای خودازمایی داره
ف ت ن یعنی جدا کردن ناخالصی طلا از خود طلا با گرما دادن به طلا
یعنی ما با فتنه ها یا ازمایشها سعی میکنیم ناخالصی های خودمون رو در هر کسب و کاری که داریم رفع کنیم
اقا دمت گرم بابت اینآیات و این باورها و این برداشت از قرآن ؛
چون انگار ما دهه شصتی ها بشددددت اینو باور داریم که باید برای رسیدن به چیزی زجر بکشیم ، بشدت اینو باور کردیم که کاری که براش تقلا کنی و سختی بکشی ارزشمنده ؛
چون زمان ما مثلا اینترنتی نبود که ببینیم براحتی میشه از اینترنت درآمد راحت و بالا کسب کرد ؛
خوده من هنوزم بشدت سختمه باور کنم میشه راحت درآمد داشت ، میشه آسون بشم برای رزق راحت و فراوون ؛
کامنتت و بررسی این آیات خیلی حس خوبی بهم داد و حس میکنم خیلی کمک کننده بود ؛ دمت گرم داداشم
اوووه چقدر هم دوره ولی قلبم دقیقا همون نزدیکی هاست شایدم چسبیده به قلب خدایی که داری
به رسم معرفت بی نهایت سپاس گذارم که هستی اصلا همین بودنت تو این مکتب انصافا نعمتی هست که شاید خدا هنوز نعمت حضورت رو به خیلی ها نداده و خدارو شکر که من لایقش هستم. اصلا مگه ما آدما چی میخوایم از این دنیا جز ی همراه و تایید کننده در مسیری که پا گذاشتیم؟
و ازت ممنونم که میای مینویسی و بچه ها رو به کامنت نوشتن ترغیب میکنی و خدا میدونه پاداش این رسالتت چی میتونه باشه.
فقط میتونم بگم سپاس گذارم ازت که دختر
و من چقدر نیاز داشتم به این کامتت قشنگت و پر محتوا
دقیقا همین چند روز پیش در کارم دچار ی تضادی شدم و همین جمله رو گفتم که خدایا به من رزقی بده که تا الان و بعد از من به هیچکس نداده ای
با اینکه اصلا ادم بدخواهی نیستم اصلا و ابدا اما قلبم دقیقا نیاز داشت به ی رزق خیلی مجزا و خیلی خاص. چون با یکی از همکارا که ازش جنس تهیه میکردم و تقریبا همکاری زیادی باهاش داشتم و همیشه میزان خیلی زیادی از موجودیشو نقد میکردم متوجه شدم با اینکه من تعداد زیادی ازش جنس میخرم به چندتا از همکارای دیگه قیمت کمتر جنس داده و حتی متوجه شدم با کلی منت که میگه من قیمت همکاری این عدد میگم درصورتی که به مشتری گذری هم همین قیمت و حتی وعده تخفیف هم داده بود.گفتم ببین خدا داری چی به من میگی؟تو این سال هایی که دارم روحیطه فروش کار میکنم چندین بار این اتفاقا برام رخ داده اما از اونجایی که ذهن محدودی دارم و باور فراوانی من هنوز شکل نگرفته و اینکه هنوز توکلم خالص نیست که تنها منبع رزق و روزی خداست و همچنان با چنین افرادی همکاری میکردم اما این بار تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده حتی اگه نتونم یک ریال در ماه درامد داشته باشم دور چنین همکارایی رو خط بکشم و به خدا گفتم ببین معنی کلمه خالص چی میشه من اونو میخوام. لینک تهیه جنس خالص همکار خالص فروش خالص درامد خالص و حتی مشتری خالص. گفتم عزیزم ببین هر چیزی که اندازه سر سوزنی ناخالصی داشت سمت من نفرست که جرمون میشه و بعد از این عهد حس میکنم ی عالمه ترس از رو قلب من برداشته شد و کامنت طلایی شما دیگه تیر اخر رو زد و گفت ببین سلیمان چی از خدا میخواسته؟؟؟مگه دنبال ی الگو نمیگشتی که ببینی خدا میده یا نه؟مگه یکی نبوده که از خدا خواسته پس یا علی بگو و استارت بزن برو جلو نترس دل بزن دریا خودش کارش نجات هست. اصلا نجات غریق که میگن منظورشون دقیقا خود خداست هر جا غرق باشی نجات میده فقط کافیه اعلام sos کنی.
دمت گرم سعیده قشنگ
بگم که چقدر دوستت دارم قطعا متوجه میشی و باورش هم برات راحته مگه نه؟؟؟
مرسی که برام نوشتی رفیق،از قلبت براومد و به قلبم نشست.
یادم اومد من هم بهت هم تحسین بدهکارم هم تشکر …
تحسین بابت شرایط مالی عالی که برای خودت ساختی،تشکر بابت کامنتی که درمورد اعتصاب پرستارها توی بیمارستان نوشتی…نمیدونی با خوندن اون کامنت چقدر بیشتر قدر توحید خودم رو دونستم…
آره جانم…منم یک روز هایی شیفت های سنگین میرفتم،اعزام و cpr،کارتو icu ,تحقیر و توهین از مافوق و …
ولی تسلیم نشدم.حرکت کردم،شرایط رو عوض کردم…
و حالا فقط اندازه ی یک ماه حقوقم،دیشب حسابم شارژ شد ساناز جان
این پاداش توحیده…
یک چیز جالبه دیگه،یک جمله هست که خیلی بهم آرامش میده و بارهای سنگین رو از روی دوشم برمیداره…
اینکه تا میبینم شرایط یکم سخت پیش میره و ذهنم میخواد بازی دربیاره بخاطر فلانی اینجوری شد،بخاطر فلان شرایط این اتفاق افتاد…
سریع میگم:
این شرایط هرچی هست،خودم به وجودش آوردم.خودمم میتونم تغییرش بدم…
تا میام مسئولیت همه چیز رو گردن میگیرم،خدا از همه طرف کمک هاشو میفرسته….
سلام خانم شهریاری: امیدوارم عالی باشی، بهترین هارو از خداوند وهابم برات آرزو میکنم
از صمیم قلبم و با تموم وجودم تحسینت میکنم: این رابطه فوق العاده ایی که با پرودگارت داری، با تموم وجودم تحسینت میکنم این مداومتی که به خرج دادی: آموزش هارودنبال میکنی، کامنت میخونی، مینویسی و کلی نتیجه و دستاورد تو دستته
خبر داری که این آرامش قلبی که خدا بهت هدیه داده تو کامنتت ساطع میشه و دوستای سایت مثه من این آرامش و این انرژی رواز کامنت ها دریافت میکنن
نوش جانت تموم موفقیت ها و دستاورد هایی که کسی کردی: از ته قلبم برات خوشحالم: آفرین بهت، دمت گرم
خب میدونی من از وقتی کامنتات رو میخونم که روی پروفایت عکس یک آقا افلاطون بود با یک لبخند اگر اشتباه نکنم کنار دریا …ولی در استایل استاد عباسمنش قبل قانون سلامتی :))
اون موقع ها تو روانشناسی ثروت کامنت میزاشتی و من همیشه تحسینت میکردم که انقدر داری خوب روی خودت کار میکنی …شما همینجوری پیش رفتی وپیش رفتی وپیش رفتی و مدار به مدار تحسین برانگیز تر شدی…
همین چند روز پیش دیدم دیگه نمیشه فقط بهش فایو استار بدم،بزار به این پسر بگم چقدر تحسین برانگیزه!
خلاصه شروع کردم برات نوشتن!تحسین پشت تحسین ..
تحسینت میکنم برای این رشد مالی عالیت…
تحسینت میکنم برای این رابطه ی عاطفی فوق العاده ت
تحسینت میکنم برای این همه استمرارت در اجرای قانون
تحسینت میکنم برای این همه تسلط کاریت…
خلااصه!
اَزینجه بَنویشتمه،تا شِمه کوچه سَر :)))
ولی تا فرستادمش ،کامنتم پرید!الکی الکی!گفتم بِببیییین…معلوم نیست این پسر تو چه فرکانسی هست که من بهش دسترسی ندارم!
امروز دیدم که ازت نقطه ی آبی دارم کلی خوشحال شدم…گفتم پس مدارم اومده بالاتر…
ممنونم ازت و برات موفقیت های بیشترو بیشتر و بیشتر آرزو میکنم ….
همیشه بنویس که خیییلی خوب مینویسی!
کله ی مبارک مریم جانم ببوس:)
در پناه نور میسپارمتون…عشق و خوشبختی وثروتتون روووز افزززون
سلام خدمت سعیده خانم شهریاری عزیز؛ دوست عزیز و ارجمندم
خیلی خوشحالم که من دوست های فوق العاده ایی چون شما دارم
از صمیم قلب سپاسگذارتم بابت این کامنت پر از مهری که برام نوشتین؛ انرژی مثبتت، حال خوبت، آرامش درونیت از طرق این کامنت بهم انتقال پیدا کرد و از خدا میخام 1000 برابر این انرژی فوق العاده ایی که برام فرستادی برکتش به زندگیت برگرده
شما واقعا انسان خوش قلب و مهربانی هستین.
من هفته قبل بابت یه کاری اومدم گرگان و اونجا یاد شما افتادم؛ گفتم خدایا شکرت که گرگان هم یه دوست فوق العاده دارم.
دیشب مریم داشت منو میرسوند باشگاه؛ دم دره باشگاه که رسیدم؛ پیامتون رو دیدم؛ گفتم سعیده خانم شهریاری از بچه های شماره یک سایت استاد عباسمنش بهم دستور داد کله مبارکتو ببوسم؛ منم دنبال بهونه بودم و بوسیدم کله مبارکشو به قول شما و مریم خیلی خوشحال شد و با یه حس فوق العاده ایی دیشب رفتم باشگاه
خلاصه اینجا خیلی خوبه؛ آدماش خیلی خوبن، مهربونن، مودبن، برا هم دعای خیر میکنن، از موفقیت هم خوشحال میشن، هم تحسین میکنن.
منم تحسینت میکنم؛ بابت تصمیمات بزرگی که تو این سال ها گرفتی: میدونم شرایطتت عالیه، باید باشه ولی مطمعنم یه روزی، خیلی زود میرسی به اونجایی که میخای؛ خدایی تو لایقشی، واقعا عمل گرایی؛ دمت گرم
شِه هِوارِ دار
از صمیم قلبم بهترین هارو برات آرزو میکنم دوست خوبم
سلام سعیده جونم.چقد با کامنتتون حالم عالی شد.چقد منو بردین توی دنیای دیگه.الحمدلله رب العالمین بایت اینکه هدایت شدم ب کامنت شما.حس قشنگ و جذابی دریافت کردم و چقد این احساس رو خودمم در تحربیاتم و در ایمان قلبیم دریافت کردم و چقد ب این ایمانی ک میگی نیازمندم.
خیلی قشنگ گفتین وقتی ک گفتین
من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر میکنه …نمیدونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …
دقیقا حرف دل منو زدین عزیزم.از خداوند سلامتی ارامش آگاهی و ثروت فراوان میخام برات عزیزم
سلام خانم شهریاری عزیز من از شما تشکر میکنم بابت این صلات هایی که انجام میدید با این صلات ها خدا نه تنها منو بلکه اونایی که تو مدارشن رو به راه راست هدایت میکنه ، اهدنا صراط المستقیم ،ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونا نعمت دادی – کامنت های شما رو خیلی دوست دارم بخونم، اون آیه هایی که توی کامنتتون میارین و تفسیر میکنین خیلی برام الهام بخشه ، و حافظه ی خیلی خوبی هم دارین و خب مشخصه خیلی خوب و زیاد فایل ها رو گوش کردید که قشنگ یه جمله مینویسید میگید این از دوره دوازده قدمه قدم5 جلسه 2 و قبلا برام سوال بود میگفتم خانم شایسته چطوری میدونه موضوع جلسه 8 عزت نفس چیه؟ اینقدر فایل ها رو گوش دادین که قشنگ میدونین این جلسه درمورد چه موضوعیه اون جلسه درمود چه موضوعیه ، از شما سپاسگزارم ،خداوند شما و نیلا ونیکا عزیز رو در پناه خودش حفظ کنه
خداروشکر میکنم که افکار من هستن که زندگی من رو رقم میزنن
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که وجودشون بزرگترین نعمت این دنیای من هست
واقعا خداروشکر میکنم که در ای برهه از زمان و مکان هستم
وجود شما فقط خداوند رو به یاد من میاره
درک مطلب
اول این رو بگم که وقتی که اومدم صفحه اول رو دیدم و دیدم که زده فایل جدید ،خوشحال شدم و سریع زدم که دانلود کنم و یهو دیدم که نوشته آگاهی های دوره قانون آفرینش
ذهن نجوا گر سریع اومد وسط و گفت ببین ببین استاد رفته تو کار ترفند، اینجا نوشته که فایل جدید ولی ننوشته که آگاهی های دوره قانون آفرینش که تو جذب فایل جدید بشی و بری تو و ببینی چه خبره و داشت حس این رو میداد که ول کن ، این همه تو صداقت دیدی از استاد حالا ببین ، فک نکنی که چه خبره و استاد رو حرفهاش رو مثل وحی منزل ندونی و درون من حس ناامنی و شک و تردید انداخت یه لحظه
ولی من گفتم که الان که احساسم خوب نیست پس فعلا کار من اینه که برم احساسم رو خوب کنم و رفتم و بعدش که رفتیم سمت دماوند و داشتم بر میگشتم گفتم بزار فایل رو دانلود کنم گوش بدم
اولین چیزی که دیدم این بود که روی عکس اول نوشته بود آگاهی های دوره قانون آفرینش و ذهنم که این رو دید خجالت کشید
و بعد که داشتم فایل رو گوش میدادم در مسیر ، دیدم وای پسر این ها چیزهایی بود و سوالهایی بود که این چند وقته من از خداوند پرسیده بودم و داشت یکی یکی جواب میداد و حتی سوالهایی بود که در گذشته داشتم و یادم رفته بود
البته این روزها چون تمرکزم روی دوره ثروت 1 و جلسه اول هست ، و این ها همش نتیجه دوره ثروت 1 هست و خداروشکر هی هر روز داره ناخالصی های بیشتری از ذهن من پاک میشه و از بین میره
حتی نگاه من به اسم محصولات ، نگاه من به فایلهای دانلودی به کامنت ها به همه چیز انگار عوض شده ، وقتی که اینها رو مینویسم و فک میکنم بهش و بررسی میکنم متوجه میشم ،وگرنه تو حالت معمولی اصلا معلوم نیست برای خودم ، شاید از بیرون برای آدمها معلوم باشه ولی چون انقد طبیعی طی میشه برای خودم معلوم نیست
ولی وقتی که ب رد پا یا گذشته نگاه میکنم متوجه این تغییرات میشم
مخصوصا وقتی خانم شایسته داشت توضیحات میداد قشنگ داشت پازلها تو ذهن من چیده میشد ، که چطور تمرین کنم ، چطور بهتر عمل کنم
چون این روزها هی از خودم و خدای خودم سوال میکردم که چطور میتونم تمرین ثروت 1 رو بهتر انجام بدم تا قشنگ بشینه تو ذهنم
جالبش اینجاست که قشنگ متوجه تغییر باور محدود کننده سن تو ذهنم شدم، و الان دارم شغل رو کار میکنم
درکهای زیادی کردم ولی اونی که یادم هست بحث دریم برد بود ،وقتی که خانم شایسته توضیح میداد با اینکه من هنوز فایل تصویری رو ندیده بودم و الان که دارم میبینم انگار روش خواسته داشتن و یاد گرفتم
یاد گرفتم که اونجایی که باید سخت گیری کنم به خودم برای اجرای قانون ساده میگرفتم و اونجایی که نباید سخت گیری کنم به خودم سخت میگرفتم و این باعث میشد هم قانون روخوب درک نکنم و هم خودم رو اذیت کنم
مثلا وقتی که به دریم برد خودم نگاه میکردم همش این می اومد تو ذهنم که چطوری
ولی وقتی که دریم برد شما رو دیدم ،گفتم ببین ، استاد اون موقع هیچ کدوم رو نداشته و این رو درست کرده وبه جزئیات توجه نکرده که چطوری یا مثلا رنگ درش و فلان و بهمان
بعضی مواقع نوشتن درک کار سختیه
ولی ایمانم بعد از دیدن این فایلی که شیطان داشت با نجواهاش من رو دور میکرد ازش و خداوند کلام خودش رو بالا آورد باعث شد قوی تر بشه
و این نشانه عمل به تمرین جلسه اول ثروت 1 هست که هی از درو دیوار نشانه ها میاد که من ادامه بدم با ایمان بیشتر
درک من بعد از گوش دادن به این فایل
ایمانم برای تمرین کردن بیشتر شد
درکم نسبت به دریم برد داشتن و اینکه به موضوعات چطور نگاه کنم بیشتر شد
ایمانم به اینکه رویاها اتفاق می افتن و تو فقط ادامه بده بیشتر شد
ایمانم به حرفهای استاد بیشتر شد
تونستم از زاویه ی دیگه ای ذهنم رو بشناسم ، نجوای ذهنم رو بشناسم ، و انگار بهتر میتونم ذهنم رو کنترل کنم
یه عجله اومد که سریع برو قانون آفرینش رو ادامش رو بگیر و کار کنم چون پول تو اونه ، و خب خداروشکر چون قبلا انقد دوره ها رو گرفتم و از این شاخه به اون شاخه پریدم که مثلا برم تو اون دوره ببینم چه خبره و بعد رفتم دیدم که همین مطالبی که در این دوره هست با یه زاویه نگاه دیگه ای در اون دوره هست
و نتیجه گرفتم که هی تمرکزم روی بیرون باشه و بیرون رو عوض کنم ذهنم رو تغییر بدم و یه دوره رو کامل درک کنم تمریناتش رو عمل کنم و کم کم هی برم جلو و این که تمام شد برم بعدی و از آگاهی های اون استفاده کنم
البته که در این مدت این باور در من ایجاد شد به خاطر تجربه هایی که در سایت داشتم و خوند کامنت ها و دوره ها که دقیقا خداوند در زمان مورد نیاز بهت میگه چکار کن و از زمانی که این باور رو در خودم ایجاد کردم حتی نسبت به استفاده از دوره ها و کار کردن در سایت و زندگی و کار و اینها نگرانی و عجله ام کمتر شده ، چون انگار خیالم راحته که خداوند هدایت میکنه
مثل همین که دیدم که یه چیزی گفت که حالا وقتشه که این فایل رو گوش بدی و دیدم که چه انقلابی در من ایجاد کرد و چه آگاهی هایی به من داد که همش تصحیح مسیر کرد برام و الان انگار بعد از طی کردن یه مسیر طولانی یه استراحتی کردم و دوباره شروع کردم به حرکت
اتفاقا خیلی چیزها رو میخوام و اتفاقا اگه داشته باشم خیلی خوشحال میشم
ولی باید از باغ و گلشنِ داشته هام بهِش برسم
داشته هایی که بینهایته، داشته هایی که اگر تمام درختان قلم بشوند و دریاها مرکب ، نمیتونم شکرِش را بجای بیارم
پس بهم مدام گفته میشه باید به شادمانی و رضایت درونی برسی و هر عملی که انجام میدی باید با شور و شوق حداکثری انجام بشه
و این زندگی تورا به اون داشته ها وصل میکنه
با بار کمبود و نقصان نمیشه به خواسته ها رسید با باور ثروتمندی و وفور میشه به اون خواسته ها رسید
راهِش همینه
ما ثروتمندیم
حالا بهم میگه که
هر دم و باز دم تو چقدر ارزِش داره
چند بار در طور روز از این نعمت بهره میبری
چند بار در ماه و سال؟
ما ثروتمندیم
باید ازَش درخواست سپاسگزاری عمیق درونی کنیم
یعنی به جایی برسیم که نه برای بزرگی داشته و خواسته بلکه اینقدر ظرف وجودیمون را بزرگ کنه که برای شنیدن صدای یه پرنده در باغ روبریی خونه خودت به وجد بیای و قلبت باز بشه
و این را رزق بدونی
خیلی وقتها پرنده ها دارن برامون موسیقی عشق و سپاسگزاری سر میدن ولی ما نمیشنویم و در مدار شنیدنِش نیستیم
ما ثروتمندیم
ثروت دیدن بینهایت مهربونی خداونده در همین نقطه زمانی و مکانی با همین امکاناتی که داریم.
باز کنیم قلبمون را و اون جوهره و احساسِ قلبمون را ،و اون کیمیای هستی و احساس را آمیخته کنیم با هر آنچه میبینیم، میشنویم و میگیم
سپاسگزاری یعنی حرکت یعنی جاری شدن یعنی زندگی در لحظه ی حضورِ رب
زندگی در لحظه یعنی سپاسگزاری عمیق درونی و ملاقات خداوند و بودن در اغوشِ بینهایت مهربانِش
استاد جان و دوستان گرانقدر برای خودم و همه شما عزیزان سپاسگزاری عمیق و درونی را آرزومندم.
خدای من کامنت های این فایل عالیه، البته استاد هر فایل رو میزارین یکی از یکی بهتر میشه کامنت هاش، در واقع بهتر که نمیشه من مدارم بالاتر میره و بهتر درکشون میکنم. جدیدا استاد فایل هایی که میزارین بیشتر توحیدی تر شده و این دقیقا همون چیزی هست که من الان لازم داشتم. این کامنت آقای خانکی واقعا منو به وجد آورد من چندین بار این کامنت رو خوندم واقعا لذت بردم، احسنت به شما دوست گرامی که در مدار خوبی هستین، ممنونم که بهم کلی انرژی مثبت دادین.
سپاس خدارو بجامیارم وقول میدم بعد از نوشتن این کامنت برم و 2 رکعت نماز سپاسگزاری و سجدا بخونم.
اینقدر قلبم باز شده که اشکام بزور بند میاد
باخودم میگم بزاربریزه
و ریخت!
داستان ازینجا شروع شد
ذهنم شروع به مقایسه کردن من کرد
همین امروز جلسه 1 دوره شگفت انگیز احساس لیاقت رو گوش میدادم .
باخودم گفتم نباید خودم رو مقایسه کنم اصلا شاید مسیر زندگی من خیلی راحت تر از اون بنده خدا میخاد پیش بره امامن بستم دستان خدارو و گیر دادم به این خاسته کوچولو شاید خدامیخاو بهترشو بهمبده!
چقدر قلبمباز شد
چقدر حالم بهتر شد
دیگه مقایسه نکرد ذهنم
کامنت شما قلبمرو بیشتر باز کرد
درود بر شما
عاشقتونم
خدا یاور همه ما باشه
خدا کمکمون کنه بیشتر با قلب ببینیم و سپاسگزاری کنیم
پروردگار مشرق و مغرب. هیچ خدایى جز او نیست. او را کارساز خویش برگزین.
سلام به اقا رسول گل رفیق خدا و رفیق خودم…
اقا رضا نوش جونت این همه عشق بازی و این همه حال خوب نوش جونت کاکام در پناه جان جانان همیشه مست عشقش باشی….
اره اقا رضا به جرعت میگم اینقدر نعمت داریم که به چشممون نمیاد اون روز داشتم به این فکرمیکردم من چی مخواستم که بهش نرسیدم در پناه رب؟؟؟
دیدم به هر ان چیز که در مدارش بودم رسیدم به سادگی الان چیزهای دیگه میخوام که باید به مدارش نزدیک بشم…
به نظر من همه اینها بماند. ثروتی که بیشتر از همه اینها مهم توحید اگر به اون ثروت خالص برسیم الله اکبر کن فیکون میشه بیا و ببین چقدر دوست داشتنی این ثروت بغیر الحساب…
اقا رسول نوش جونت باشه…
ما ثروتمندترینیم در پناه رب و نتایج کوچیک وبزرگی که داریم در حد مدارمون فقد باید ایمانم رو قوی کنم خدایا شکرت برای کامنت اقا رسول نازنین..
رسول جان اینارو نوشتم برای خودم که همیشه باشش به امید خدا…
مرسی امروز اولین کامنتی که خوندم کامنت شما بود به لطف رب…
ولی باید از باغ و گلشنِ داشته هام بهِش برسم
داشته هایی که بینهایته، داشته هایی که اگر تمام درختان قلم بشوند و دریاها مرکب ، نمیتونم شکرِش را بجای بیارم (چقدر این نوشته حس خوبی بهم داد اقا رسول جان ممنونم ازت)
خدایا شکرت صد هزار بار شکرتتتت…..
خدایا به من هم سپاس گزاری بده از جنس سپاسگزاری سلیمان….
در پناه جان جانان ربالعاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید
من دارم از هر لحظه این فایل کلی چیزای جدید درک میکنم خدایا شکرت
خدای من میدونم که تو انقدر قشنگ میچینی که تو این مسیر تکامل ،داری بهم یاد میدی تا من بهت ایمانم رو نشون بدم
در عمل ایمانم رو بهت نشون بدم و به غیب تو
به اینکه حتی نمیدونم چی قراره رخ بده ایمان داشته باشم و آروم باشم تا تو برای من بخوای
الان که دارم مینویسم ساعت 2:31 نصف شبه
چی بگم از این همه بی نهایت قدرت ،عظمت ،بزرگی و عشق و زیبایی و فراوانی بی نهایتش از ثروت
از دو روز پیش یعنی چهارشنبه که مادرم رسید تهران و اومد خونه ،و من کار قلاب بافی رو تحویلش میدم
و بهم گفته شده از فروش قلاب بافیا حق نداری پولی برای خودت برداری و حتی ایده بافت گل سر انار و هندونه شب یلدا رو خدا بهم داد که من از دیشب ،یعنی از روز 17 آبان 10 تا انار بافتم که گل سر هست و عین یه شاخه روییده
بارها نجوای ذهنم گفت چرا باید بدی به مادرت و پولش رو برداره ،تو که جمعه باهاش میری و مادرت بلد نیست کارت بکشه و تو بازهم میری گل سر بفروشی ، پس چرا پولشو برای خودت برنمیداری
اینبارم بردار و داشت هی نحوا میکرد و منم انگار حریص شده بودم ،میگفتم راست میگه خدا چرا باید از این فروش عالی که قراره فردا همه پولایی که ار کارتخوان و تراکنش هاش میاد به حساب من ،به مادرم بدم ؟
و مدام بین ذهن و قلبم مونده بودم و از خدا کمک میخواستم که بهم بگه و سریع یاد درخواست حضرت موسی افتادم که هفته پیش در عمل اجراش کردم و نتیجه گرفتم
سریع گفتم خدایا قلبم رو از ایمان پر کن و باز کن قلبم رو برای آروم شدن
خودت خوب میدونی چی باید در درونم اصلاح بشه خودت کمکم کن
و من از خدا درخواست کردم که قلبم رو برای دریافت نشونه ای از فروش نقاشی هام بهم بده تا من دیگه به قلاب بافی و درآمد خوب هر هفته جمعه ها فکر نکنم
حتی وقتی گل سر انار رو جدید بافتم گفتم مادرم اگر هفتگی ببره بفروشه تو یه ماه 200 میلیون بدستش میاد اگر اون تعدادی که من مدنظرمه رو بفروشه
و هم داشتم انار میبافتم و هم داشتم فکر میکردم که چرا خودم نبرم بفروشم و مولشو بردارم
که قشنگ حس کردم گفته شد و درکش کردم که صبر کن
الان وقتشه ایمانت رو نشون بدی
طیبه طبق گفته من عمل کن و از فروش گل سر از مادرت هیچ پولی نگیر ،حتی با اینکه این هفته همه رو خودت درست کردی ولی باز هم نباید پولی بگیری بابت کاری که انجام دادی
طیبه پول میخوای ؟ بهت میدیم
وقتی اینو شنیدم یاد فایل استاد افتادم که تو صحبتاش میگفت و گفت ایمان به غیب یعنی اینکه ندونی از کجا ولی آروم باشی و ادامه بدی و مطمئن باشی که بهت عطا میشه
دلم میخواد بیشتر به غیب خدا ایمان داشته باشم
وقتی این حرفو حس کردم آروم شدم
و دوباره درخواستمو گفتم
خدایا ایمانی به قلبم ببخش که آرام باشم و به غیبت ایمانم رو قوی کن و قلبم رو باز کن برای هرآنچه که قراره انجام بدم و به تو بسپرم
ربّ من کمکم کن ،قلبم رو باز کن برای بخنده بودن ،برای عشق ورزیدن ،برای آرام بودن و عمل کردن
و وقتی اینارو میگفتم داشتم انار میبافتم و مادرم هم اومده بود اتاقم و داشت گلارو وصل میکرد به پایه گیره تق تقی ها
و نشسته بود و باهم صحبت میکردیم
خیلی خوشحال بود میگفت طیبه چقدر میشه کل وسیله ها؟؟؟
و میگفت اولین کاری کا میکنم بدهی هامو میدم و بعد میگم خانما برام انار ببافن
و تو بری اولشو یاد بدی
همینجوری باهم صحبت میکردیم و دیدم پیامی از همکلاسی رنگ روغنم که تو کلاس بعد ما هستن اومد و درمورد تمرینم گفته که کار کردم یا نه
منم پیامشو که دیدم گفتم نه کم کار کردم و الان دارم گل سر درست میکنم تا صبح برم جمعه بازار
و عکس گل سرامو براش فرستادم
اصلا قصد اینو نداشتم که بگم بخر
چقدر همه چیز داره تغییر میکنه
من قبلا به این نیست عکس کارامو میفرستادم که همکلاسیام یا هر فرد دیگه ببینه و بخره
ولی الان فقط داشتم میگفتم چیکار دارم میکنم و یهویی دیدم گفت از هر کدوم از کارات دو تا بذار کنار و 760 هزار تمن شد و سریع واریز کرد
چی داشت رخ میداد
من هنوز نرفته به جمعه بازار از نصف شبش فروش دارم
البته پولشو حق نداشتم بردارم ،مادرم گفت طیبه بردار برای خودت و از 3 میلیونی که به خانما دادی برام ببافن کم کن
به مادرم گفتم مامان ببین خداداره چیکار میکنه
این مشتری نصف شب یه پیام داشت برای من
که ایمان به غیب
یعنی از جایی که فکرشم نمیکنی جوی بهت عطا میکنه که ندونی چجوری شد
اینکه حتی اگر نمیدونی درمورد فروش نقاشیات چی قراره بشه و چی رخ بده ولی ایمانت رو به غیب به ربّ و صاحب اختیارت حفظ کن
به وقتش طبق وعده خدا بهت داده میشه
این فروش نصف شب که خدا مشتری شد برای من
البته برای مادرم
به من گفت که برای نقاشی های تو هم مشتری میشم
تو به نجوای ذهنت گوش ندادی و به وعده من چشم گفتی ،پس آرام باش و تماشا کن
خدایا شکرت
الان گفتم بیام بنویسم تا یادم باشه که تو چه ها که برای من داری انجام میدی و من بی نهایت ازت سپاسگزارم
میدونم که تو هرلحظه حامی و هدایتگر منی
الان ساعت 2:54
و من بهم دیگه گل میبافم و درست کنم بعد یکم بخوابم و صبح با مادرم بریم برای فروش و هرچی فروش داشتم طبق گفته خدا به مادرم میدم و دیگه کار برای مادرم شده
الان که از حرفای شما در پاسخ به فایل روز جمعه 18 آبانم رو خوندم و درک هامو نوشتم و گفتم که درس هاشو گرفتم و دیگه هیچ کاری برای مادرم انجام نمیدم و تمرکزم رو به نقاشی میذارم
داشتم به این قسمت از نوشته هاتون پاسخ مینوشتم که گوشیم زنگ خورد و خانمی بود که برای من تیکه های گل سر رو میبافت
بهم گفت حاضره بیا ببر
و من خیلی سریع گفتم باشه به مادرم میگم بیاد ببره
در صورتی که از دیشب تو فکرم بود من برم تحویل بگیرم و به مادرم کمک کنم
ولی از صبح از پیام شما درس گرفتم که گوش بدم به حرف خدا
و مثل فرعون عمل نکنم
چون خداست که همه رو هدایت میکنه و کمک میکنه
من هیچی نیستم
پس من به راه خودم باید ادامه بدم
حس کردم باید از قدم ددستی که در این لحظه برداشتم اینجا بنویسم و خداروسپاسگزاری میکنم
و از شما ممنونم که با نوشته هاتون که دستی از دستان خدا شدین برای من ،آگاهم کرد نوشته هاتون
سپاسگزارم
خیلی خوشحالم که امروز هر سه پیام شمارو دریافت کردم
و این پیام شمارو هم چند روز پیش خونده بودم ولی فرصت نشد پاسخ بنویسم و الان نوشتم
بی نهایت سپاسگزارم از شما و درک هایی که از نوشته هام داشتین رو نوشتین تا من هم از شما و صحبت هاتون درس بگیرم و سعی کنم عمل کنم
بی نهایت ممنونم از شما و خدا روشکر میکنم که قلبم رو باز کرده برای دریافت درک هایی از تک تک نوشته های شما و تمام دوستان تا من رو رشد بده
تا فکر کنم و عمل کنم به آگاهی هاش
بی نهایت حال خوب رو از خدا برای شما و برکت و ثروت در کسب و کارتون و شادی و سلامتی و آرامش بی نهایت باشه براتون
بطور کاملا هدایتی به سمت کامنت هدایت شدم .اصلا نمیدونم چی شد که اینجام . فقط میدونم که دقیقا چی های که باید میشنیدم رو شنیدم از زبانتو عزیز کرده ی خداوند .
چه زیبا قلبت رو باز کردی برای ورود نور الهی . از تک تک کلماتی که نوشتی عشق میبارید و توکل و ایمان . خود بودن . عملگرایی .
چقدر تحسینت کردم. چه ارتباط زیبایی با خدای درونت بر قرار کردی آدم حظ میکنه از این عشق از این پذیرش از این عمل کردن .
دوست دارم بشینم و تا صبح رد پاهای پراز عشقت رو بخونم . اشک بریزم از این همه عشقی که وجودت رو پر کرده .
از خدا میخام قلب منم پراز ایمان کنه . قلب منم آروم کنه .وجودم رو پرتز عشق خودش کنه تا بتونم خالصانه عشق بدم و عشق دریافت کنم .
در دلم ایمان به غیب رو بیشتر و بیشتر کنه
از خدای خوبم ممنونم که منو با شما آشنا کرد با پیام های ناب و خالصی که از زبان شما باید میشنیدم .
افتخار میکنم که در مسیر دوستانی همچون شما عزیزان هستم این بسی خوشبختی و سعادته .
برات آرزوی بهترین هارو دارم عزیزم . انشالله روزی تابلوهای نقاشیت رو میبینم که جهانی شده و هرکدوم میلیونها دلار ارزشگذاری شده .
برای مادر عزیزتون هم آرزوی بهترین هارودارم . بهشون تبریک میگم بابت فرزند صالحی که تربیت کردن و رشد دادن
امروز به محض اینکه بیدار شدم خبر های خوب رخ داد و حس کردم که باید داخل سایت شوم با انرژی کامل و آمدم سایت دیدم موضوع بحث روی قانون آفرینش صورت میگره و من چند وقت پیش هم برایم الهام شده بود ولی جدی نگرفته بودم و آهسته آهسته حالا میدانم خودم که طی مراحل اکونت کار میکنم
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و سپاس از خانم شایسته مهربان و بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیز
از کجا بگم استاد عزیز و خانم شایسته مهربان از دریم برد بگم که دقیقا همون عکس های که استاد 12سال پیش در دریم برد خودشون نصب کرده بودن با تفاوت اندک با من از اینکه خداوند به من گفت آفرین احمد راهت درسته پاتو جای پایی استاد عباس منش گذاشتی وهمینجور ادامه بده تا به اون خواسته هات برسی از امتحان انگلیسی امروزم در زبان سرا بگم که هی استرس داشتم که چی میشه و خداوند میگفت که به دورهای که تهیه کردی عمل کن چکار کن روشون و امتحانت بامن که به راحتی نمره آوردم در هر صورت استاد عزیز همه جهان فهمیدم به نفع من دارن حرکت میکنند ورشد میکنن من فقط باید بندگی خودمو انجام بدم من فقط باید روی شخصیت خودم کار کنم و به قانون احترام بگذارم وعمل کنم تا نشانه ها مثل فایل امشب را برام خداوند بفرسته وبهم بگه آفرین راهت درسته و ادامه بده آقا احمد شما هم مثل استاد و خانم شایسته لایق این زندگی زیبا هستی خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای الهی که در زندگی من جاری وجای داده است ومیدونم منم به زودی به این خواسته ها خواهم رسید واین آهنگ زندگی زیبا نگو استاد عزیز از همون اول بهم گفت خداوند که آهنگی که دوست داری روی این زمینه هست چقدر انرژی گرفتم اصل نمیتونم بگم استاد من علاقه زیادی به این آهنگ ها دارم که خرجی باشه وشاد تک تک سلولهای بدن من به جنب و جوش افتاد خداوند متعال رو سپاسگزارم بابت این آهنگ شاد و زیبا
انشالله هر چه زودتر بعد از اتمام دورهای روانشناسی وارد این دوره بینظیر بشوم انشالله خدا یار ونکهدار شما عزیزان من یا حق
بقول قران و اون قسمهای 7گانه ای که میخوره تا یه چیزیو به پیامبر و مردمانش منطقی کنه منم به همون ها قسم میخورم شما الحق و والانصاف شایستگی یه تشکر ویژه دارید
خدارو بینهایت سپاسگزارم بابت وجود نازنینی مثل شما
این فایل رو یکبار دیدم و با اینکه خیلی از ادیت و تدوین ویدیو مهارتی ندارم و اطلاعاتم خیلی کمه اما همون اول متوجه شدم که بابا چقدر شما خفنید چقدر شما خوبید چقدر عشق و علاقه میخواست این فایل تدوینش ، خانوم شایسته ، شما شایستگی سپاسگذاری از طرف الله رو هم دارید.
همون سلامی که خدا به بندگان صابرشمیده
دم شما به اندازه سماور ذغالی که توش پره ذغاله گرم
من آرزوم بود دریم بردی که استاد قدم دوم میگفت رو ببینم که شما به جمع کثیر خواسته های ما هدایت شدید و اینکارو با عشق انجام دادید
خدارو شکر برای وجود شما
بقول ما قمی ها : نَمدونی شوطو شد حالم
دمتون گرم که اینقدر شایسته هستید هم برای ما هم برای استاد و هم در درجه اول برای بندگی خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
(یا آن کس که مخلوقات را به وجود می آورد وسپس آنها را باز می گرداند وکسی که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد، آیا او بهتر است یا چیزهایی که شریک او می سازند؟ آیا با خدای یکتا خدای دیگری هست؟ بگو اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید.
(64 سوره نمل)
سلام درود بر بهترین استاد، سلام ودرود بر بهترین وشایسته ترین بانو، سلام بر تمام دوستان گلم
از خدا نشانه خواستم تا اول کامنتم بنویسم واین آیه آمد، که مفهومش برای من همان مفهوم فایل شما یعنی ایمان به غیب هست اینکه تنها وتنها خدا را باور داشته باشیم تنها از او کمک ویاری بخواهیم وکسی را شریک او قرار ندهیم
استاد عزیز دیروز صبح دیدم فایل جدید گذاشتین اما نتونستم ببینم امروز صبح جمعه با چنان شوق وذوقی صبح زود بیدار شدم تا فایل شما را دلنشین ببینم چون تعطیلم ونباید سر کار بروم
چه اسم زیبایی (ایمان به غیب)
چه بنر زیبایی دو چهره شیرین ودوست داشتنی با آن لباسهای خوشگل با استیکر لبخند
وفضای رویایی پشت سرتان که آدم را دیوانه میکند
مریم عزیزم من وهمه بچه های سایت چقدر خوشبختیم که چنین بانویی در کنار استادمان هست که اینقدر با محبت متعهد فایلها را بروز رسانی میکند کلی تمرین اضافه میکند با عشق برایمان توضیح میدهد واز کوچکترین مطالب نمیگذرد شاید همان کلمه همان یک جمله جرقه ای در ذهن کاربران ایجاد کند
ممنونم از عشق ومحبتت بانوی زیبا ودوست داشتنی
امروز تصمیم گرفتم بنشینم با تمرکز 107خواسته ام را بنویسم چه خوب کردید که دریم بورد استاد را نشانمان دادید منم میخوام برای خودم درست کنم با اینکه دفعات پیش هم از استاد شنیده بودم که درست کنیم اما پشت گوش انداخته بودم اما با دیدن این فایل به خصوص قسمت اخرش که استاد به آنچه در خواست داده بوده فراتر وعالی تر از آن رسیده زنگی در گوشم صدا داد که الان وقتشه برو آنچه را که میخواهی بنویس درخواست بده فیلم خودت را بساز تا وقتی بهش رسیدی تو هم مستند داشته باشی
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم برای کلمه کلمه حرفهایی که همچون در از دهانت بیرون میریزد
مریم مهربانم ممنونم برای مهر بانی عشق وعلاقه ات به ما وتمام زحماتی که برایمان میکشی
خدای مهربانم عشق من همدم وهمراه من ممنونم که مرا در این مسیر سبز قرار دادی ومرا گمراه از این دنیا نبردی
خدایا همه ما را جزو صالحین وهدایت شدگان قرار بده
آمین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا ۚ وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا(40 فاطر)
محققا خدا آسمانها و زمین را از اینکه از جای خود بلغزند نگاه میدارد، و اگر رو به لغزش و انحراف از مسیر خود نهند گذشته از او هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت،که خدا بسیار بردبار و آمرزنده است.
===================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به یاران غار حرا
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله بر بندگان توحیدی خداوند
اینجاست که شاعر میگه :
یک صبح دیگه!
یک صدایی توی گوشم میگه!
امروز رو زندگی کن…
فردا دیگه دیره!
با اینکه دیشب دیر خوابیدم ولی ساعت 6ونیم صبح خدا بیدارم کرد،اولش ذهنم مقاومت میکرد میگفت بخواب بابا،کجا چه خبره؟!ولی قلبم میگفت پاشو خدا بیدارت کرده،پاشو ببین چیکارت داره …
در جدال همیشگی ذهن و قلبم،قلبم پیروز شد…پاشدم یک قهوه ی کافئین بالا به سلول های مغزم رسوندم و نشستم جلوی پنجره ی خونه…زل زدم به آسمون و دریا و نور طلایی خورشید که ابرهارو سفید طلایی کرده بود …
اولین چیزی که شنیدم این بود :
ساعت هنوز ٧ نشده،تو هم بیداری،ولی دیگه نیاز نیست بری سرکار،تو آزادی !
یادم اومد چه صبح هایی بیدار میشدم تند تند قهوه م رو میخوردم و بعد سریع شروع میکردم تو دفترم شکرگزاری نوشتن و ستاره ی قطبی …اصلا انگار بدون این دوتا اهرم من فلج بودم،حاضر بودم دیر برسم شیفت ولی بدون این دوتا رفیق،از جام تکون نخورم …بعد کل مسیر خونه تا بیمارستان رو آهنگ میزاشتم و غرق تجسمات و عشق بازی با خدا میشدم …
باز اون صداهه اومد :
دیگه نیاز نیست بری icu,نیاز نیست کلی مریض از شیفت شب تحویل بگیری،نیاز نیست پرونده چک کنی،دارو بچینی،با دکترها سرو کله بزنی،نیاز نیست هی شیت هارو بالاوپایین کنی یک وقت چیزی جانمونه،نیاز نیست به ساکشن دست بزنی،نیاز نیست ٣ تا ماسک رو روی هم بزنی برای اینکه به راند مریض ها کمک کنی …تو کارمند من شدی سعیده!
خدا خیر بده به شهرزاد جان که این کلمه رو یادم داد…به جانم نشست…آره من کارمند خدا شدم …
براش توی دفترم نوشتم،خدایا تو منو ازون محیط جدا کردی،تو دستمو گرفتی،تو منو نجات دادی،به عظمت خودت قسم به عقل من اگر بود الان باید میرفتم شیفت …این دختر هایی که الان آروم و بی دغدغه خوابیدن و دیگه نگرانِ نبودنِ من نیستن رو هم معلوم نیست باید به کی میسپردمشون…
واقعا از هر طرف به زندگیم نگاه میکنم میبینم من هیچ کاری نکردم ،خدا همه کار کرده،استاد میگه مگه ازین بهترم داریم که آدم از هرجایی که توی زندگیش هست لذت ببره و بعد آروم آروم ،سوت زنان و به راحتی به خواسته هاش برسه؟
وقتی به خودم و به رفتارم تو محل کار فکر میکنم میبینم من واقعا از تموم وقتایی که داشتم کار میکردم لذت بردم،تو همون محیط بیمارستان،تو icu که دیگه هرچی مریض بدحال اونجاست،که کارشم سخته!که ملک الموت هم زیاد به اونجا سر میزنه….من همون جا میخندیدم،همون جا حالمو خوب نگه میداشتم،همونجا کامنت میخوندم ،کامنت مینوشتم،همونجا آهنگ میزاشتم و حتی میرقصیدم :))) به خدا :)))
یعنی الان من هرچی خاطره یادمه همه ش خاطرات خوشه،من انقدر با محیط کارم در صلح درومده بودم که دیگه اصلا انگار به جای شیفت رفتن، میخواستم برم مهمونی…
چقدر خوبه آدم مسیر رسیدن به خواسته هاش رو فراموش نکنه ،همون رو هی بزاره روی تکرار….تکرار وتکرار وتکرار!
چقدر خوبه که نتایجش براش عادی نشه و نزاره ذهنش همه چیز رو یک جوری جلوه بده که انگار همیشه اینجوری بوده ! نههههه هیچ وقت نبوده هیچ وقت !!!!
من دوتا فیلم دارم از خودم ،یکیش همینجا،جلوی همین پنجره نشسته بودم،از نتایجم برای استاد میگفتم و یک جایی میگم الان بچه هام گرگانند،نمیدونم کی قراره انتقالیم درست بشه وما دوباره کنار هم جمع بشیم ولی میدونم این اتفاق میافته و خدا قولش رو بهم داده!
یکیشم ساعت١ صبح تو icu,سال تحویل ١4٠٢ کنار میز هفت سینی که خودم با عشق چیدم برای استاد فیلم گرفتم وگفتم به امید خدا امسال سال آخری که من کارمندم و میخوام بیزنس و کسب و کار خودمو شروع کنم!
برای هیچ کدومش هیییچ ایده ای نداشتم ..نه رقم خوردن انتقالی ..نه انصراف از کارمندی !
به الله قسم هیییییچ ایده ای نداشتم …
ولی خدا همه کار کرد کرد…خدا تموم پلن هارو چید!!!
استاد تو توحید عملی ١٠ یا ١١میگه :
آدم عاقل کسی که بزاره کارها رو خدا انجام بده!
شاید ظاهرش خیلی تنبلوارانه به نظر برسه …ولی من ترجیح میدم آدم تنبلی باشم ولی از زندگیم لذت ببرم…
واقعا چرا ما انقدر کم از قدرت خدا استفاده میکنیم؟چرا کم روش حساب میکنیم؟چرا ازش کمک نمیگیریم؟یا همه چیز رو بهش نمیسپاریم!؟
اصلا همین آیه ای که من بهش هدایت شدم و اول کامنتم نوشتم چقدر شگفت انگیزه !!!!
این چه قدرتیه که میگه من آسمون ها و زمین رو نگه داشتم که تکون نخورند؟! بعد من برای چی نگران میشم اگر دارم برای رسیدن به خواسته هام،ازین خدا کمک میگیرم؟!
استاد تو فایل تسلیم در برابر خداوند میگه :
باید بدونی داری از چه قدرتی کمک میگیری!
باید بدونی !باید بدونی !باید بدونی!
تموم نگرانی های ما ازین ندونستنست!
از حساب کردن روی عقل پوک خودمون به جای قدرتی که آسمون ها و زمین رو نگه داشته …
وقتی این فایل اومد روی بنر سایت،چشم هام قلبی شد ازین همه زیبایی های استاد جانام…بعد که رسید به دریم بورد استاد اصلا دیوانه شدم ازین همه قدرت خداوند …ازین همه ایمانِ استاد …
استاد توی فایل آیا خداوند مثل مادر مهربان عمل میکند یک جمله گفت که اون شد سر لوحه ی زندگی من،نوشتم چسبوندمش به پیشونیم! به خدا !
بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!
راست میگه !راست میگه ! راست میگه !
این قدرتی که داره کیهان هارو مدیریت میکنه،از پس مدیریت زندگی من برنمیاد ؟!
من توکل نمیکنم !من ایمان ندارم !
پس من زجر میکشم!
وسطنوشت: [پاشم برم شیرکاکائو نیلا نیکارو بهشون بدم برمیگردم:)]
خب برگشتم!آره خلاصه داشتم میگفتم :)
هرجا ایمانمو حفظ کردم فقط از زندگیم لذت بردموراحت به خواسته هام رسیدم،هرجا هم رنج کشیدم فقط از بی ایمانی خودم بود!
این کل بازی بود که من توی این ٣ سال درکش کردم،ولی درک خالی مهم نیست،مهم اینکه چقدر بهش عمل میکنی.
به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!
همین ساختن دریم بورد خودش نشون دادن یک پله ایمانه،همین نوشتن آرزو ها،همون فیلم هایی که من از خودم گرفتم درحالیکه نمیدونستم چطور به این خواسته هام میرسم …
خب چرا همون مسیر رو ادامه نمیدم؟!
چرا بعد دیدن این فایل نرفتم دوباره دریم بوردم رو بسازم یا آرزوهای جدیدمو بنویسم؟!
نکنه خدا عوض شده؟!یا خدا خسته شده؟!یا خدا کنتور میندازه؟! یا خدا میگه بسه دیگه پرو نشو !؟
خو هیچ کدوم!
فقط من درگیر ذهن منطقی شدم و یادم رفته همین زندگی که الان دارم رو یک روزی آرزوش رو داشتم ولی نمیدونستم چه جوری بهش میرسم …
ولی رسیدم! آقا بهش رسیدم!
من این همه نتیجه توی دستمه دیگه!پس این ذهن باید ساکت بمونه!بایدیه!بایدی!
الان که این کامنت رو تموم کردم میرم دوباره شروع میکنم به نوشتن آرزوهام،با این ایمان که خدا هم کنارم نشسته و داره لبخند میزنه و میگه بنویس !با فراغ بال بنویس …زیاد بنویس …از من بخواه !من بهت میدم !بهترشو میدم!تو فقط هرچی میخوای بنویس …
استاد من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر میکنه …نمیدونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …
کامنتم رو با ایه ای که دیشب هدایتی اومد روی صفحه ی گوشیم تموم میکنم و از خداوند برای هممون ایمانِ بیشتر میطلبم ….ایمان ایمان ایمان … ایمانی که عمل بیاورد …
قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ(64 انعام)
بگو: «خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مىرهاند، باز شما شرک مىورزید.»
خداروشکر برای فرصت یک صلات دیگه …برای هماهنگی روحم با خداوند …خدایا من خودمو باهات هماهنگ کردم ،هماهنگ کردن جهان طبق خواسته های من با تو !
دوستت دارم خدا!
دوستت دارم استاد!
دوستون دارم رفیق های غار حرا
در پناه نور میسپارمتون…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، یگانه خالق آفرین من ،،
قدرت مطلق کل هستی ،،
یا نُورَ النُّورِ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ، یا خالِقَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ النُّورِ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ،
یا نُورَ کُلِّ نُورٍ، یا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ، یا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ، یا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ،
یا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ (47) جوشن کبیر
اى روشنى نور، ای روشنى ده نور، اى خالق نور و روشنى، اى تدبیر کننده نور،
اى اندازه گیر نور، اى روشنى هر نور، اى روشنى پیش از هر نور، اى روشنى پس از هر نور،
اى روشنى بالاى هر نور، اى نورى که مانندش نورى نیست (47)
سلام و درود خدمت دوستان عزیز و سعیده عزیز به خصوص ،،
دوست خوبم آخ که چه کیفی میده وقتی خداوند متعال مهربان به همین خوشگلی به وسیله کامنت بی نظیرت با من حرف میزنه ،،،
اشک شوق میریزم و سجده میکنم به درگاه همچین خدای عشقی ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای حضورت عزیزدلم ،،
خدااااااجونم تو خیلی نزدیکی خیلی خیلی خیلی ،،
نمیدونم چی بگم ، توحید عملی 10 و 11 خیلی فایلهای عجیبی شدن برام واقعاً استاد عزیزم میگن که برای ما واسطه ای هستن و دست خداوند شدن برای من ،،
اصلا نمیدونی آخر پیامت که نور علی نور نوشتی سعیده بغضم ترکید دیگه ،،
واو ،،
هیچی نمیشه گفت ،،
فقط با عشق و با بند بند وجودم با تمام قد تعظیم میکنم از همینجا خدمت انرژی مقدس خالق یگانه فرمانروای کل کائنات که اینجوری خوشگل باهامون حرف میزنه ،،
خدایا شکرت مهربونم ،،
باشه سلطان من ، پیامت دریافت شد به روی چشمم مهربانم ،،
خدایا شکرت برای این سایت مقدس ،،
شکرت شکرت شکرت
سلام به سعیده عزیز
اون اوایلی که از مذهبی گرایی دور شده بودم
و زیاد مهمونی میرفتم
اوایلش خوب بود
برام جالب بود و جذاب
بزنی و برقصی و بخوری و مست بشی و …..
البته من که هیچ وقت نفهمیدم مستی چطوریه ، چون هر چقدر هممیخوردم مست نمیشدم خخخخ
هنوز تازه با استاد آشنا شده بودم و هنوز اول راه بودم
اما کم کم کار به جایی رسید که من تو اون مهمانیها بودم ، ولی دیکه مثل اونا نبودم.
هر کسی آخر شب یه گوشه ای ولو بود
هنه جا پر از دود سیگار
یکی خوابش برده بود.یکی داشت تو مستی گریه میکرد
یکی بالا میآورد
یه جایی از خودم پرسیدم من اینجا چیکار میکنم؟
من دقیقا اینجا چه غلطی میکنم؟
وسط این همه آدم ضعیف و کوچیک ؟؟؟؟
این آدما صبح که میشه یا دکترن یا مهندس ،یا استاد دانشگاهن یا رئیس بانک ،
ولی شب که میشه ، همشونمیشن به عده آدم ضعیف که آدم حالش به هممیخوره
گفتمحمید اینجا چه غلطی میکنی
تو یه راهی پیدا کردی که از درون مست شدی پس اینجا دیگه جای تو نیست
چرا من باید وسط جمعی باشم که دیگه تحملش برام سخته
و دیگه آروم آروم فاصله گرفتم از همه شون
اصلا چیشد که اینو نوشتم ؟
چون الان احساس میکنم وسط یه عده ادمقوی هستم
هر کسی کامنت میزاره ،از قدرت و جسارتش واسه تغییر میگه
آدم کیف میکنه آدم عششششق میکنه
از کارایی که گرده میگه که هر کدومش میتونه یه فیلو از پا در بیاره
آدم اینجا احساس قوی بودن میکنه
اینجا آدم به خودش افتخار میکنه که با ادمهایی معاشرت میکنه که دنبال رشد و تغییرن ، درسته که یکمعاشرت مجازیه ،ولی به صد تای اونمعاشرتها میارزه
هر کدوم از بچه های اینجا یه کوله بار از درس و تجربه ان
یه کتاب ناطق هستن
که وقتی میشنویشون صد تا جون به جونات اضافه میشه.
برات بهترینها رو آرزو میکنم
ممنونم بخاطر کامنت زیبات سعیده ی عزیز
در پناه خدا باشی
سلام به حمیدرضای عزیز
ازت بی نهایت سپاسگزارم که از روشنی قلبت برام نوشتی،فرکانسش کاملا دریافت شد.
شما هم واقعا برای من همیشه تحسین برانگیزی،هربار پاسخ ها و یا کامنت هات رو میخونم،میگم این پسر چقدر خوب روی خودش کار کرده،چقدر قشنگ همه چیز رو تغییر داده ،چقدر خوب قرآن رو درک کرده …
میدونی ؟اینجا،این سایت،این محفل برای من محفل السابقون السابقون قرآنه،اونجا که میگه:
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢5﴾
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
خداروصد هزار مرتبه شکر که قبل مردنمون هدایت شدیم،خداروشکر که کر و کور و نافهم از دنیا نرفتیم…
آقا حمید ،تو کامنت های بی نظیری که نوشتی متوجه شدم که درحال تحقیق درمورد حضرت سلیمانی،قلبم گفت این آگاهی رو برای تکرار و تمرین خودم،برات اینجا بنویسم:
وقتی من میخواستم طبق الهاماتم از کارم انصراف بدم،خدا گفت قبلش تموم تمرکزت رو بزار روی دوره ی روانشناسی ثروت…منم یک عادتی دارم هرجا میخوام شروع کنم به نوشتن از قرآن هدایت میگیرم…خیلی شگفت انگیزه که همیشه یک آیه ای بهم میده که یک ربطی به نوشته هام داره،وقتی میخواستم دفتر روانشناسی ثروتم رو هم شروع کنم ازش هدایت گرفتم و این آیه رو گذاشت تو دستام :
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.
این یک تیکه از آیه ی شگفت انگیز سوره ی احقاف که مخصوصا این تیکه ش: وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ خیلی با شروع دوره ی ثروت هم خونی داشت.
ولی ببین موضوع به همین جا ختم نشد !
من توی سرچ های قرآنیم به یک آگاهی شگفت انگیز دیگه رسیدم،اونم اینکه این دعا که :از خدا درخواست کنی خدایا من کاری رو انجام بدم که تو ازش راضی باشی،فقط یک بار دیگه توی قرآن تکرار شده و تنها پیامبری که اون رو درخواست کرده ،حضرت سلیمانه!
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿١٩نمل﴾
پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
ببین خیلی باحاله نه؟!
شروع دفتر روانشناسی ثروتم،با دعایی شروع شد که فقط حضرت سلیمان،اینو از خداوند درخواستش کرده و سلیمان تنها پیامبری که به داشتن ثروت و نعمت و فراوانی معروفه …
حالا بیا یک آگاهی از دوره ی احساس لیاقت رو بچسبونیمش تنگش!
استاد تو دوره ی احساس لیاقت میگه بگردید استعداد ها و علایقتون رو پیدا کنید و روش سرمایه گزاری کنید و توی مسیرش حرکت کنید ،این بزرگترین سپاسگزاری شما از خداونده که از استعدادهایی که بهتون داده استفاده کنید برای گسترش جهان …و بعد ثروت و نعمت به دنبال شما میاد!نه فقط تو دوره ی احساس لیاقت که این حرف رو استاد تو تموم دوره ها و فایل های دانلودی فریاد میزنه!
برگردیم به دعای حضرت سلیمان ؟!
وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ
و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم
کار شایسته برای من که هم خدا ازش راضی باشه و هم من ازش لذت ببرم و هم ثروت و نعمت به دنبالم بیاد چیه ؟! نویسندگی!
برای شمای حمید رضا چیه؟! معماری !
برای ساراجان چیه ؟اگرمن اشتباهنگم!یوگا!
برای حسن آقای گرامی چیه؟!کد نویسی!
برای آقا افلاطون چیه؟!ساخت و ساز !
برای حمیدِحنیف چیه؟!صنعت هواپیما
و ….
هرکسی به هرچیزی که علاقه داره و احساس میکنه از بچگی توی این موضوع خدادادی استعداد داشته و وقتی داره اون کار رو انجام میده،متوجه ی گذر زمان نمیشه…و حاضره حتی اگر هیچ پولی بهش ندن اون کار رو انجام بده…
و بعد به قول استاد باورهات رو درمورد ثروت درست کن،ثروت به دنبال تو میاد …
واقعا خداروصدهزار مرتبه شکر برای این همه آسونی جهان…برای این خدا قشنگ و وهاب …برای هدایت شدنمون به این سایت و آموزش ها…برای نعمت قرآن …
ازت ممنونم حمید جان که برام نوشتی،دعا میکنم در اینتمرین وتکرار قانون برای من که باعث روشن تر شدن قلبم شد،برای شماهم بنفیتی بوده باشه …
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت …
در پناه نور میسپارمت …
سلام به سعیده عزیز
سعیده جان نمیدونم چجوری حسمو بگم
امروز من فکر میکنم خوشبخت ترین ادم زمینم
بالاخره اون چیزی که میخواستم رو پیدا کردم
از روزی که این کامنترو نوشتی ذهنم درگیرشه
هر روز چند بار میخونمش
گفتم خدایا من دنبال جوابم
باید جواب منو بدی
باید نگاهم نسبت به کسب و کارم درست باشه
میدونم شاید واسه تمام مردم دنیا این احمقانه ترین ترمز ذهنی باشه ها
ولی بهرحال این ترمز من بود
من کار خودمو ارزشمند نمیدونستم
در بهترین حالت بعد از رفع اون ترمزی که تو پستهای دیگه نوشتم که ترمز کسب و کار بود میتونستم بگم خوب من دارم کار میکنم
ولی اینکه بخوام کارم رو مقدس بدونم یا براش ارزش الهی قاعل بشم نه نمیتونستم
میگم شاید این واسه بقیه خنده دار باشه ولی تماتم دوازده سال کاریم این ترمز منو تو این سطح نگه داشته
با خودم میگفتم حالا این کار یه کاریه که من ازش درامد کسب میکنم که از گرسنگی نمیرم
دیگه چرا باید براش ارزش قاعل باشم؟ چرا باید بخاطرش به خودم افتخار کنم؟
این ایاتی که نوشتی سعیده جان، بالاخره کار خودشو کرد.
خداروشکر
حالا بریم سر اصل مطلب:
شغل یا حرفه یا کسب و کار رو ما انتخاب میکنیم
هر پیامبری هم خودش کارش رو انتخاب کرده
مثلا خدا به محمد میگه اینکه میخای بین دو نفر حکمیت کنی به خودت مربوطه
ولی اگر حکم کردی به عدالت حکم کن
یا در موضوع داوود :
داوود بین دو برادر قضاوتی میکنه
به درستی هم قضاوت میکنه و عادلانه رفتار میکنه
و بلافاصله میگه خدایا من میدونم که این ازمایشی بود برای من ( در اخر میگم چرا داوود چنین حرفی میزنه)
اینجاش خیلی جالبه:
وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَـَٔابࣲ
بىتردید او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نیکو دارد
یعنی داوود به واسطه انجام کارش و البته انجام درست کارش ، خدا بهش میگه تو نزد ما مقرب هستی و منزلتی والا داری
در ایه بعد میگه:
یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَهࣰ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابࣱ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ
اى داود، ما تو را در زمین خلیفه ساختیم، پس میان مردم به حق داورى کن، و از دلخواه خود پیروى مکن که تو را از راه خدا گمراه مىسازد؛ کسانىکه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت دارند، زیرا که روز حساب را فراموش کردهاند
بااااز اینجا من دیگه منفجر شد مغذم
خدایاااااا
چی دارم میبینیم؟؟؟
داوود برای کاری که خودش انتخاب کرده و داره درست انجامش میده خدا بهش میگه بواسطه این کار درست تو مقربی نزد ما
تازه باز میدونیم که نزد ما یعنی نزد سیستم و دنیا. چون میگه عِندَنَا
یعنی این کار برای خدا برای دنیا برای کاینات یا هر چی ارزشمند و گرامیه
بعد میکه اگر درست قضاوت نکنی اگر کارت رو درست انجام ندی
إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ
میگه از راه خدا خارج شدی
دقیقا هفته پیش سوالم این بود که خدایا سبیل الله چیه؟
راه خدا چیه؟
میگه اگر کارت رو درست انجام بدی فی سبیل الله هستی
در مسیر خدا هستی
اگر درست انجام ندی عذاب شدیده
یعنی کسبو کار مقدسه الهیه ، کسب و کار یعنی فی سبیل الله بودن
اگر درست و نیکو انجامش بدی که دیگه هیچی
حالا باز بریم سراغ جناب سلیمان عزیز
أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتࣲ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرࣱ
که زرههاى کامل و فراخ بساز، و بافتههاى (حلقههاى آنها) را به اندازه و متناسب کن، و کار شایستهاى انجام دهید (و دقّت کافى در کیفیّت و کمیّت محصول و مصنوع خود داشته باشید) چرا که من مىبینم آنچه را که انجام مىدهید
کار سلیمان زره بافی بوده
خدا میگه وقتی داری زره میبافی درست بساز
درست و متناسب و با اندازه های دقیق بساز
یعنی کارت رو درست و بادقت انجام بده
و از اون جالب تر میدونی چیه سعیده جان
اینکه خدا میگه
وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهۡرࣱ وَرَوَاحُهَا شَهۡرࣱۖ وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَیۡنَ ٱلۡقِطۡرِۖ وَمِنَ ٱلۡجِنِّ مَن یَعۡمَلُ بَیۡنَ یَدَیۡهِ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَمَن یَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ
و باد را مسخّر سلیمان ساختیم که (بساطش را) صبحگاه یک ماه راه مىبرد و عصر یک ماه، و معدن مس گداخته (یا نفت یا معادن دیگر) را براى او جارى گردانیدیم، و برخى از دیوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت مىپرداختند و از آنها هر که سر از فرمان ما بپیچد عذاب آتش سوزانش مىچشانیم
واقعا عجب کتابیه این قران
میگه تو کارت رو درست انجام بده
تو در کارت تمکز به خرج بده
من برات معدن مس فراهم میکنم
تازه مس رو هم برات گداخته و نرم میکنم تا کارت اسان بشه
تازه کلی هم نیرو برات میفرستم از جنیان که بهت کمک کنن
تازه اگر کارشون رو بد انجام بدن مجازات هم میشن
چرا؟؟؟؟؟؟؟
چون وقتی تو داری کار میکنی
داری کار درست میکنی
داره با دقت کار میکنی
عزیز دل خدایی
در مسیر خدایی
مقرب عندنا هستی
و خدا دستهاشو برات میفرسته
واست معدن مس گداخته میشه
واست نیروی های ماورایی میفرسته
واست دستهاشو میفرسته
چون تو داری چرخ های این جهانو به گردش در میاری
چون تو داری جهان رو گسترش میدی
خدایا نمیدونم چی بگم دیگه
یک عمر به خودم ظلم کردم
و کارم رو بی ارزش تلقی کردم
و طبق افکار مذهبی و با اون ترمزها خودم رو بی ارزش دونستم کارم رو بی ارزش دونستم
درامدم رو بی ارزش دونستم
فکر میکردم فی سبیل الله کار کردن یعنی بی مزد کار کردن
حالا میفهمم چرا وقتی برای کارت ارزش قاعل نمیشی حتی زمانی که داری بهترین کیفیت رو در کارت ارایه میدی اسان میشی برای سختیها
چون داری خلاف تفکر خدا فکر میکنی
خدا میگه کسبو کار نزد من با ارزشه تو میگی نه ، مذهب گفته کسب و کار تو رو از خدا دور میکنه
خدا میگه کار با کیفیت نزد من مقربه و والاست ، مذهب میگه اینچیزا لهو و لعبه و تو رو از یاد خدا غافل میکنه
پس با این تفکر اسان میشی برای سختی ها
بعد هر چی تلاش میکنی هر روزت سخت تر از دیروزته
تو مسابقه ای بین نود تا تیم از کل دنیا میشی رتبه سوم ،اونم به تنهاایی ،ولی باورهات اجازه نمیده اون کار انجام بشه
تمام کارفرماهات بهت میگن تو حیفی واسه ایران
ولی ذهنت یه چیز دیگه میگه
بله سعیده عزیز
خدا همه چیزو گفته بود
ولی من تو باغ نبودم
تو قران دنبال شیعه و سنی میگشتم
دنبال امام زمان میشگتم
نوش جونم هر چی سرم اومد
خداروشکر که بقول شما هدایت شدیم به چنین مسیری
سعیده عزیز ازت ممنونم بخاطر این ایات زیبا که نوشتی
اون بالا که نوشتم چرا داوود میگه این قضاوت یجور امتحان بود برای من:
انگار همه ما در مسیر کسب و کارمون با چنین ازمایشاتی روبرو میشیم
ازمایش که با ریشه ” ب ل و ” یا ریشه ” ف ت ن ” در قران اومده به معنای ازمایش الهی نیست
بلکه معنای خودازمایی داره
ف ت ن یعنی جدا کردن ناخالصی طلا از خود طلا با گرما دادن به طلا
یعنی ما با فتنه ها یا ازمایشها سعی میکنیم ناخالصی های خودمون رو در هر کسب و کاری که داریم رفع کنیم
تا بقول استاد در قدم چهار همواره بروز باشیم
تا دچار سرنوشت نوکیا نشیم
مثلا من در زمینه معماری ازمایش میشم
شما در نویسندگی یا هر کسی در کسبو کار و حرفه خودش
اینو یادم رفته بود و دوباره ویرایش کردم
برات بهترینها رو از خدا میخام
در پناه خدا باشی
به نام رب بزرگ
سلام به حمیدرضا جان
اقا دمت گرم بابت اینآیات و این باورها و این برداشت از قرآن ؛
چون انگار ما دهه شصتی ها بشددددت اینو باور داریم که باید برای رسیدن به چیزی زجر بکشیم ، بشدت اینو باور کردیم که کاری که براش تقلا کنی و سختی بکشی ارزشمنده ؛
چون زمان ما مثلا اینترنتی نبود که ببینیم براحتی میشه از اینترنت درآمد راحت و بالا کسب کرد ؛
خوده من هنوزم بشدت سختمه باور کنم میشه راحت درآمد داشت ، میشه آسون بشم برای رزق راحت و فراوون ؛
کامنتت و بررسی این آیات خیلی حس خوبی بهم داد و حس میکنم خیلی کمک کننده بود ؛ دمت گرم داداشم
به نام خدای معجزه ها
سلام دوسی قشنگم
شاگرد اول این مکتب
میبوسمت از شیراز تا گرگان
اوووه چقدر هم دوره ولی قلبم دقیقا همون نزدیکی هاست شایدم چسبیده به قلب خدایی که داری
به رسم معرفت بی نهایت سپاس گذارم که هستی اصلا همین بودنت تو این مکتب انصافا نعمتی هست که شاید خدا هنوز نعمت حضورت رو به خیلی ها نداده و خدارو شکر که من لایقش هستم. اصلا مگه ما آدما چی میخوایم از این دنیا جز ی همراه و تایید کننده در مسیری که پا گذاشتیم؟
و ازت ممنونم که میای مینویسی و بچه ها رو به کامنت نوشتن ترغیب میکنی و خدا میدونه پاداش این رسالتت چی میتونه باشه.
فقط میتونم بگم سپاس گذارم ازت که دختر
و من چقدر نیاز داشتم به این کامتت قشنگت و پر محتوا
دقیقا همین چند روز پیش در کارم دچار ی تضادی شدم و همین جمله رو گفتم که خدایا به من رزقی بده که تا الان و بعد از من به هیچکس نداده ای
با اینکه اصلا ادم بدخواهی نیستم اصلا و ابدا اما قلبم دقیقا نیاز داشت به ی رزق خیلی مجزا و خیلی خاص. چون با یکی از همکارا که ازش جنس تهیه میکردم و تقریبا همکاری زیادی باهاش داشتم و همیشه میزان خیلی زیادی از موجودیشو نقد میکردم متوجه شدم با اینکه من تعداد زیادی ازش جنس میخرم به چندتا از همکارای دیگه قیمت کمتر جنس داده و حتی متوجه شدم با کلی منت که میگه من قیمت همکاری این عدد میگم درصورتی که به مشتری گذری هم همین قیمت و حتی وعده تخفیف هم داده بود.گفتم ببین خدا داری چی به من میگی؟تو این سال هایی که دارم روحیطه فروش کار میکنم چندین بار این اتفاقا برام رخ داده اما از اونجایی که ذهن محدودی دارم و باور فراوانی من هنوز شکل نگرفته و اینکه هنوز توکلم خالص نیست که تنها منبع رزق و روزی خداست و همچنان با چنین افرادی همکاری میکردم اما این بار تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده حتی اگه نتونم یک ریال در ماه درامد داشته باشم دور چنین همکارایی رو خط بکشم و به خدا گفتم ببین معنی کلمه خالص چی میشه من اونو میخوام. لینک تهیه جنس خالص همکار خالص فروش خالص درامد خالص و حتی مشتری خالص. گفتم عزیزم ببین هر چیزی که اندازه سر سوزنی ناخالصی داشت سمت من نفرست که جرمون میشه و بعد از این عهد حس میکنم ی عالمه ترس از رو قلب من برداشته شد و کامنت طلایی شما دیگه تیر اخر رو زد و گفت ببین سلیمان چی از خدا میخواسته؟؟؟مگه دنبال ی الگو نمیگشتی که ببینی خدا میده یا نه؟مگه یکی نبوده که از خدا خواسته پس یا علی بگو و استارت بزن برو جلو نترس دل بزن دریا خودش کارش نجات هست. اصلا نجات غریق که میگن منظورشون دقیقا خود خداست هر جا غرق باشی نجات میده فقط کافیه اعلام sos کنی.
دمت گرم سعیده قشنگ
بگم که چقدر دوستت دارم قطعا متوجه میشی و باورش هم برات راحته مگه نه؟؟؟
خدا شریک لحظه هات گل دختر شمالی
سلام ساناز قشنگم
چنین مهربان و دلبرا چرایی دختر؟!
مرسی که برام نوشتی رفیق،از قلبت براومد و به قلبم نشست.
یادم اومد من هم بهت هم تحسین بدهکارم هم تشکر …
تحسین بابت شرایط مالی عالی که برای خودت ساختی،تشکر بابت کامنتی که درمورد اعتصاب پرستارها توی بیمارستان نوشتی…نمیدونی با خوندن اون کامنت چقدر بیشتر قدر توحید خودم رو دونستم…
آره جانم…منم یک روز هایی شیفت های سنگین میرفتم،اعزام و cpr،کارتو icu ,تحقیر و توهین از مافوق و …
ولی تسلیم نشدم.حرکت کردم،شرایط رو عوض کردم…
و حالا فقط اندازه ی یک ماه حقوقم،دیشب حسابم شارژ شد ساناز جان
این پاداش توحیده…
یک چیز جالبه دیگه،یک جمله هست که خیلی بهم آرامش میده و بارهای سنگین رو از روی دوشم برمیداره…
اینکه تا میبینم شرایط یکم سخت پیش میره و ذهنم میخواد بازی دربیاره بخاطر فلانی اینجوری شد،بخاطر فلان شرایط این اتفاق افتاد…
سریع میگم:
این شرایط هرچی هست،خودم به وجودش آوردم.خودمم میتونم تغییرش بدم…
تا میام مسئولیت همه چیز رو گردن میگیرم،خدا از همه طرف کمک هاشو میفرسته….
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩﴾
هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.
ساناز قشنگم،ازت ممنونم که برام نوشتی و باعث وبانی این صلات شدی.
بوس به کله ت از شمال تا شیراز…
انشالله ببینمت …عاشق شیرازم و شیرازی ها …
درپناه نور میسپارمت. خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خانم شهریاری: امیدوارم عالی باشی، بهترین هارو از خداوند وهابم برات آرزو میکنم
از صمیم قلبم و با تموم وجودم تحسینت میکنم: این رابطه فوق العاده ایی که با پرودگارت داری، با تموم وجودم تحسینت میکنم این مداومتی که به خرج دادی: آموزش هارودنبال میکنی، کامنت میخونی، مینویسی و کلی نتیجه و دستاورد تو دستته
خبر داری که این آرامش قلبی که خدا بهت هدیه داده تو کامنتت ساطع میشه و دوستای سایت مثه من این آرامش و این انرژی رواز کامنت ها دریافت میکنن
نوش جانت تموم موفقیت ها و دستاورد هایی که کسی کردی: از ته قلبم برات خوشحالم: آفرین بهت، دمت گرم
موفق و سربلند باشی: پیش خودتو خدای خودت
سلام به آقا افلاطون،چطوری مرد بزررگ؟!
مرررسی که برام نوشتی!
بزار برات تعریف کنم چی شد!
خب میدونی من از وقتی کامنتات رو میخونم که روی پروفایت عکس یک آقا افلاطون بود با یک لبخند اگر اشتباه نکنم کنار دریا …ولی در استایل استاد عباسمنش قبل قانون سلامتی :))
اون موقع ها تو روانشناسی ثروت کامنت میزاشتی و من همیشه تحسینت میکردم که انقدر داری خوب روی خودت کار میکنی …شما همینجوری پیش رفتی وپیش رفتی وپیش رفتی و مدار به مدار تحسین برانگیز تر شدی…
همین چند روز پیش دیدم دیگه نمیشه فقط بهش فایو استار بدم،بزار به این پسر بگم چقدر تحسین برانگیزه!
خلاصه شروع کردم برات نوشتن!تحسین پشت تحسین ..
تحسینت میکنم برای این رشد مالی عالیت…
تحسینت میکنم برای این رابطه ی عاطفی فوق العاده ت
تحسینت میکنم برای این همه استمرارت در اجرای قانون
تحسینت میکنم برای این همه تسلط کاریت…
خلااصه!
اَزینجه بَنویشتمه،تا شِمه کوچه سَر :)))
ولی تا فرستادمش ،کامنتم پرید!الکی الکی!گفتم بِببیییین…معلوم نیست این پسر تو چه فرکانسی هست که من بهش دسترسی ندارم!
امروز دیدم که ازت نقطه ی آبی دارم کلی خوشحال شدم…گفتم پس مدارم اومده بالاتر…
ممنونم ازت و برات موفقیت های بیشترو بیشتر و بیشتر آرزو میکنم ….
همیشه بنویس که خیییلی خوب مینویسی!
کله ی مبارک مریم جانم ببوس:)
در پناه نور میسپارمتون…عشق و خوشبختی وثروتتون روووز افزززون
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت سعیده خانم شهریاری عزیز؛ دوست عزیز و ارجمندم
خیلی خوشحالم که من دوست های فوق العاده ایی چون شما دارم
از صمیم قلب سپاسگذارتم بابت این کامنت پر از مهری که برام نوشتین؛ انرژی مثبتت، حال خوبت، آرامش درونیت از طرق این کامنت بهم انتقال پیدا کرد و از خدا میخام 1000 برابر این انرژی فوق العاده ایی که برام فرستادی برکتش به زندگیت برگرده
شما واقعا انسان خوش قلب و مهربانی هستین.
من هفته قبل بابت یه کاری اومدم گرگان و اونجا یاد شما افتادم؛ گفتم خدایا شکرت که گرگان هم یه دوست فوق العاده دارم.
دیشب مریم داشت منو میرسوند باشگاه؛ دم دره باشگاه که رسیدم؛ پیامتون رو دیدم؛ گفتم سعیده خانم شهریاری از بچه های شماره یک سایت استاد عباسمنش بهم دستور داد کله مبارکتو ببوسم؛ منم دنبال بهونه بودم و بوسیدم کله مبارکشو به قول شما و مریم خیلی خوشحال شد و با یه حس فوق العاده ایی دیشب رفتم باشگاه
خلاصه اینجا خیلی خوبه؛ آدماش خیلی خوبن، مهربونن، مودبن، برا هم دعای خیر میکنن، از موفقیت هم خوشحال میشن، هم تحسین میکنن.
منم تحسینت میکنم؛ بابت تصمیمات بزرگی که تو این سال ها گرفتی: میدونم شرایطتت عالیه، باید باشه ولی مطمعنم یه روزی، خیلی زود میرسی به اونجایی که میخای؛ خدایی تو لایقشی، واقعا عمل گرایی؛ دمت گرم
شِه هِوارِ دار
از صمیم قلبم بهترین هارو برات آرزو میکنم دوست خوبم
بنام خدایی که میگه من از رگ گردن به شما نزدیکترم
سلام به روی ماهت سعیده جونم
باورت میشه امروز دوستم ازم پرسید خدا رو با چه صفتی توصیف میکنی ؟
منم گفتم نور
نور علی نور
سعیده جونم دیروز موقع پیاده روی ، زندگی ام مثل فیلم اومد جلو چشمم و هق هق افتادم
این شرایطی که الان دارم آرزوی پارسالم بود با دقت ریاضی وار
اصلا مو به مو تمام خواسته هام اتفاق افتاده در مورد روابط
پارسال من تمرکزی شروع کردم به شخم زدن خودم و تغییر خودم و امسال از میوه هاش دارم عشق میکنم
بخدا مسیر رسیدن به خواسته ها خیلی ساده و راحته
اینقدر راحته که باورش نمیکنیم
خداروشکر که شما هم الان وسط آرزوی های پارسالت حضور داری عزیزم
خیلی خوشحالم که در این بهشت رویایی حضور دارم که تک تک اعضاش بینظیر هستن
الهی بینهایت شکرت
جالبه که بهت بگم من یه بهشت شبیه اینجا در زندگی ام هست
دوستان بینظیری که اتومات در حال عمل به قوانین هستن و هر جا میرم حرف از خدا و عمل صالح و خودسازی و خلق ثروتِ
اصلا یه وضع جذابیه که دارم فقط عشق میکنم
از بس بچه های اینجا رو تحسین کردم که خدا شبیه بچه های این سایت و به زندگی ام دعوت کرده
خیلی لذت بخشه خیلی خیلی
همه شدن لنز زیبا بینی ، همه شدن مصداق ارزشمندی و عشق
خدایا بینهایت سپاسگزارتم
سعیده قشنگم با تمام وجودم تحسینت میکنم که خالق زندگی دلخواهت هستی
روی همچو ماهت و میبوسم عزیزم به امید دیدارت خانومی
سلام سعیده جونم.چقد با کامنتتون حالم عالی شد.چقد منو بردین توی دنیای دیگه.الحمدلله رب العالمین بایت اینکه هدایت شدم ب کامنت شما.حس قشنگ و جذابی دریافت کردم و چقد این احساس رو خودمم در تحربیاتم و در ایمان قلبیم دریافت کردم و چقد ب این ایمانی ک میگی نیازمندم.
خیلی قشنگ گفتین وقتی ک گفتین
من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر میکنه …نمیدونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …
دقیقا حرف دل منو زدین عزیزم.از خداوند سلامتی ارامش آگاهی و ثروت فراوان میخام برات عزیزم
سلام خانم شهریاری عزیز من از شما تشکر میکنم بابت این صلات هایی که انجام میدید با این صلات ها خدا نه تنها منو بلکه اونایی که تو مدارشن رو به راه راست هدایت میکنه ، اهدنا صراط المستقیم ،ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونا نعمت دادی – کامنت های شما رو خیلی دوست دارم بخونم، اون آیه هایی که توی کامنتتون میارین و تفسیر میکنین خیلی برام الهام بخشه ، و حافظه ی خیلی خوبی هم دارین و خب مشخصه خیلی خوب و زیاد فایل ها رو گوش کردید که قشنگ یه جمله مینویسید میگید این از دوره دوازده قدمه قدم5 جلسه 2 و قبلا برام سوال بود میگفتم خانم شایسته چطوری میدونه موضوع جلسه 8 عزت نفس چیه؟ اینقدر فایل ها رو گوش دادین که قشنگ میدونین این جلسه درمورد چه موضوعیه اون جلسه درمود چه موضوعیه ، از شما سپاسگزارم ،خداوند شما و نیلا ونیکا عزیز رو در پناه خودش حفظ کنه
سلام به سعیده عزیزم
سلام به همون خدایی که دست منو گرفت گفت بچه ی من امروز خیلی ناراحت بودی کلی گریه کردی بیا برو تو سایت ببین سعیده پیام گذاشته یا نه
اگر کامنت گذاشته اون جواب من بتوئه
و جوابمو از دستای قشنگ تو گرفتم عزیزدلم سعیده ی قشنگ
الان ساعت 12 شبه من 3و نیم باید حرکت کنم به سمت اصفهان تا با مدیرم بریم نمایشگاه قزوین
تو این چند روز بخاطر فشار کاری چند کیلو کم کردم از قضا دنیا هم هی داره آلارم میده سمیه بسه این همه کار واسه مردم بسه بسه
صداش خیلی بلنده
سعیده جون من کامنتت رو که میخوندم هر سطر و کلمه ش میگفتم ننه ننه این جواب منه
زمانهایی که توی آی سی یو بودی و فشار کاری اذیتت میکرد و بعد چطور با همون کار به صلح رسیدی و خدارو شکر هدایت شدی
آره راست میگی سعیده من بی ایمانم
میدونی من به قول استاد یه گاری به خودم بستم و دارم حرکت میکنم
بی ایمانم که روی خدا حساب نمیکنم و یه نیروی کمکی اومده تو اتاقم که با دیوار یکیه هیچ فرقی باش نداره
بله من بقول استاد تو جلسه اول قدم اول یادمون میره از چه مسیری اومدیم
من کجا بودم حالا هر چند مدت یه بار ماموریت میرم حقوق خوب دارم و… ولی همون راه رسیدن به هدف رو گم کردم
شکرگزاری، تمرکز به نکات مثبت
حال خوب، همه رو خدا دیدن
ببین سعیده کامنتت رو برای من نوشتی
نوش جونت این لحظات خوش و آزادی
الهی دلت همیشه بخنده
دلم میخواد باز از شروع مسیرت برام بگی بم بگو چیکار کنم که منم به آزادی برسم؟ مرسی ازت مرسی از خدای قشنگم مرسی از استادای قشنگم
سلام به سعیده .. عزیزدلم.
این دومین کامنته منه امروزبرای سعیده ی نورانی پروردگارم
خیلی تحسینت میکنم
چطور به خاطر نوشتنهای قشنگت توسایت ازت تشکر کنم؟
اول ازخدا تشکرمیکنم که بوسیله تومینویسه تاقلبم هربار باز وبازتربشه
بعدهم ازخودت که انقدر خوبی وخوب روخودت کارمیکنی
توفقط بنویس بانو
توسایت
تو چکنویسهات
تو کتاب قشنگت
چقدر خوب درک کردی
چقدر خوب توضیح میدی
چقدر خوشحالم برات که اینقدر مسیرت روشن و واضح وشفافه که تغییراتت کاملا مشخصه
چقدر داری عوض میشه سعیده
ازکامنتهات معلومه قشنگ
خیلی کامنتهات کمکه برام
قشنگ انگار خدا کامنتهات رو برای تکمیل باورهای اون روزم بهم نشون میده و میگه بیا اینم ادامش
عاشقتم دختر
میبوسمت از تهران تا شمال
بوووووس فراوان به روی ماهت
دوستت دارم
مطمئنم اگه باهمین فرمون همگی جلو بریم.هر روز ذره ای این نیرو روبیشتر باور کنیم
میرسیم میرسیم میرسیم به نتیجه هایی که الان ارزومونه
ثروت روابط باعشق
سلامتی معنویت و توحید وتوحید وتوحید
سعیده خیییلی خوشحالم برای مسیری که توشیم
چقدر ما خوشبختیم اخه
چقدر خدا دوستمون داره که به این بهشت هدایتمون کرده
فکرکن با اینجا اشنا نمیشدیم هدایت نمیشدیم وااااای واویلا بود همون زندگی قبل باکلی زجرو سختی
چقدر سوگلی های خداییم ما
هرروز میبوستمون ومیگه بیا بیابرو تواین بهشت که تو لایقشی
دوستت دارم سعیده قشنگم.
باعشق قلبم برات نوشتم
سلام زهرای قشنگم
چقدر تلگرافت پر از آرامش ونور بود دختر!تو کدوم مدار سِیر میکنی؟!
مرسی رفیق که برام نوشتی.
کامنت اولت هنوز به دستم نرسیده،مطمئنم اونم در بهترین زمان میاد.
قلبِ مهربونت رو میبوسم و برات از الله،بهترین ها رو میخوام.از هرچیزی که خودت میخوای،به قول آیه ی 102 انبیا:
لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ
آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.
دوستت دارم ودر پناه نور میسپارمت.
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که افکار من هستن که زندگی من رو رقم میزنن
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که وجودشون بزرگترین نعمت این دنیای من هست
واقعا خداروشکر میکنم که در ای برهه از زمان و مکان هستم
وجود شما فقط خداوند رو به یاد من میاره
درک مطلب
اول این رو بگم که وقتی که اومدم صفحه اول رو دیدم و دیدم که زده فایل جدید ،خوشحال شدم و سریع زدم که دانلود کنم و یهو دیدم که نوشته آگاهی های دوره قانون آفرینش
ذهن نجوا گر سریع اومد وسط و گفت ببین ببین استاد رفته تو کار ترفند، اینجا نوشته که فایل جدید ولی ننوشته که آگاهی های دوره قانون آفرینش که تو جذب فایل جدید بشی و بری تو و ببینی چه خبره و داشت حس این رو میداد که ول کن ، این همه تو صداقت دیدی از استاد حالا ببین ، فک نکنی که چه خبره و استاد رو حرفهاش رو مثل وحی منزل ندونی و درون من حس ناامنی و شک و تردید انداخت یه لحظه
ولی من گفتم که الان که احساسم خوب نیست پس فعلا کار من اینه که برم احساسم رو خوب کنم و رفتم و بعدش که رفتیم سمت دماوند و داشتم بر میگشتم گفتم بزار فایل رو دانلود کنم گوش بدم
اولین چیزی که دیدم این بود که روی عکس اول نوشته بود آگاهی های دوره قانون آفرینش و ذهنم که این رو دید خجالت کشید
و بعد که داشتم فایل رو گوش میدادم در مسیر ، دیدم وای پسر این ها چیزهایی بود و سوالهایی بود که این چند وقته من از خداوند پرسیده بودم و داشت یکی یکی جواب میداد و حتی سوالهایی بود که در گذشته داشتم و یادم رفته بود
البته این روزها چون تمرکزم روی دوره ثروت 1 و جلسه اول هست ، و این ها همش نتیجه دوره ثروت 1 هست و خداروشکر هی هر روز داره ناخالصی های بیشتری از ذهن من پاک میشه و از بین میره
حتی نگاه من به اسم محصولات ، نگاه من به فایلهای دانلودی به کامنت ها به همه چیز انگار عوض شده ، وقتی که اینها رو مینویسم و فک میکنم بهش و بررسی میکنم متوجه میشم ،وگرنه تو حالت معمولی اصلا معلوم نیست برای خودم ، شاید از بیرون برای آدمها معلوم باشه ولی چون انقد طبیعی طی میشه برای خودم معلوم نیست
ولی وقتی که ب رد پا یا گذشته نگاه میکنم متوجه این تغییرات میشم
مخصوصا وقتی خانم شایسته داشت توضیحات میداد قشنگ داشت پازلها تو ذهن من چیده میشد ، که چطور تمرین کنم ، چطور بهتر عمل کنم
چون این روزها هی از خودم و خدای خودم سوال میکردم که چطور میتونم تمرین ثروت 1 رو بهتر انجام بدم تا قشنگ بشینه تو ذهنم
جالبش اینجاست که قشنگ متوجه تغییر باور محدود کننده سن تو ذهنم شدم، و الان دارم شغل رو کار میکنم
درکهای زیادی کردم ولی اونی که یادم هست بحث دریم برد بود ،وقتی که خانم شایسته توضیح میداد با اینکه من هنوز فایل تصویری رو ندیده بودم و الان که دارم میبینم انگار روش خواسته داشتن و یاد گرفتم
یاد گرفتم که اونجایی که باید سخت گیری کنم به خودم برای اجرای قانون ساده میگرفتم و اونجایی که نباید سخت گیری کنم به خودم سخت میگرفتم و این باعث میشد هم قانون روخوب درک نکنم و هم خودم رو اذیت کنم
مثلا وقتی که به دریم برد خودم نگاه میکردم همش این می اومد تو ذهنم که چطوری
ولی وقتی که دریم برد شما رو دیدم ،گفتم ببین ، استاد اون موقع هیچ کدوم رو نداشته و این رو درست کرده وبه جزئیات توجه نکرده که چطوری یا مثلا رنگ درش و فلان و بهمان
بعضی مواقع نوشتن درک کار سختیه
ولی ایمانم بعد از دیدن این فایلی که شیطان داشت با نجواهاش من رو دور میکرد ازش و خداوند کلام خودش رو بالا آورد باعث شد قوی تر بشه
و این نشانه عمل به تمرین جلسه اول ثروت 1 هست که هی از درو دیوار نشانه ها میاد که من ادامه بدم با ایمان بیشتر
درک من بعد از گوش دادن به این فایل
ایمانم برای تمرین کردن بیشتر شد
درکم نسبت به دریم برد داشتن و اینکه به موضوعات چطور نگاه کنم بیشتر شد
ایمانم به اینکه رویاها اتفاق می افتن و تو فقط ادامه بده بیشتر شد
ایمانم به حرفهای استاد بیشتر شد
تونستم از زاویه ی دیگه ای ذهنم رو بشناسم ، نجوای ذهنم رو بشناسم ، و انگار بهتر میتونم ذهنم رو کنترل کنم
یه عجله اومد که سریع برو قانون آفرینش رو ادامش رو بگیر و کار کنم چون پول تو اونه ، و خب خداروشکر چون قبلا انقد دوره ها رو گرفتم و از این شاخه به اون شاخه پریدم که مثلا برم تو اون دوره ببینم چه خبره و بعد رفتم دیدم که همین مطالبی که در این دوره هست با یه زاویه نگاه دیگه ای در اون دوره هست
و نتیجه گرفتم که هی تمرکزم روی بیرون باشه و بیرون رو عوض کنم ذهنم رو تغییر بدم و یه دوره رو کامل درک کنم تمریناتش رو عمل کنم و کم کم هی برم جلو و این که تمام شد برم بعدی و از آگاهی های اون استفاده کنم
البته که در این مدت این باور در من ایجاد شد به خاطر تجربه هایی که در سایت داشتم و خوند کامنت ها و دوره ها که دقیقا خداوند در زمان مورد نیاز بهت میگه چکار کن و از زمانی که این باور رو در خودم ایجاد کردم حتی نسبت به استفاده از دوره ها و کار کردن در سایت و زندگی و کار و اینها نگرانی و عجله ام کمتر شده ، چون انگار خیالم راحته که خداوند هدایت میکنه
مثل همین که دیدم که یه چیزی گفت که حالا وقتشه که این فایل رو گوش بدی و دیدم که چه انقلابی در من ایجاد کرد و چه آگاهی هایی به من داد که همش تصحیح مسیر کرد برام و الان انگار بعد از طی کردن یه مسیر طولانی یه استراحتی کردم و دوباره شروع کردم به حرکت
خداروشکر میکنم
و از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم
سلام خدمت آقای محجوب
چ عجب اقااا چ عجب …قدم رنجه فرمودین ..پا روی چشم ما گذاشتین ..اینور هم کامنت گذاشتین ..
من چند ماه پیش شما رو از داستان پروفایلتون ک نوشته بودید فالو کردم
دریغ از یه کامنت خارج از دوره روانشناسی ثروت
ایمیل میومد برام ک دوازده تا کامنت گذاشتی ..ولی کجا؟؟؟توی روانشناسی ثروت ک من ندارمش متاسفانه
هر روز کلی ایمیل کامنتاتون برام میومد ولی بازم دستم نمیرفت ک آن فالو کنم ..از اونجایی ک جوینده یابنده س ..بلاخره گیرتون آوردم ..خخ
خداروشکر ک این ور هم پیام گذاشتید .ممنونم از کامنتتون . حالا خیالم راحت شد ..برم ببینم کامنتتون چیه .
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش مخصوص خداوندیست که رب و فرمانروای جهانیان است
سلامِ گرم منو از یه شیفت کاری در دل شب
که آمیخته شده با عشق بازی با رب و گرمای عشقی که در دل دارم میشنوید
او میگوید و من اطاعت و مینویسم
راستش جنس درست کردن دریم برد من الان خیلی به نظر خودم متفاوت شده
انگاری یه رنگ و بویی تازه پیدا کرده
انگاری باور کردم که همَش را خدا برام همین الان گزاشته کنار
با اینکه قبلا هم این کار را کردم ولی هیچ باوری پشتِش نبود و قاعدتا وقتی ایمان و باوری بِهِش نداشته باشی اصلا نگاهِش هم نمیکنی
من از اون روز چندین و چند بار با عشق دریم بردم را نگاه کردم و با اون اشک ریختم
انگاری وقتی دریم برد استاد را دیدم باورم شد از درون منم پتانسیل رسیدن به همه خواسته هام را دارم
حالا تو این دل شب ساعت 3 از خدا درخواست کردم بشینیم با هم گل بگیم و گل بشنویم
یادمه دو ماه پیش داشتم تو پارک دانشجو چهار راه ولیعصر به سمت محل کارم از پارک عبور میکردم که واقعا از خودش خواستم که
دوست دارم سپاسگزاری بهم بده از جنس سپاسگزاری سلیمان
گفتم منم میخوام
باید بدی منم بنده توام
فرقی بین من و سلیمان نیست
شروع کردم به سپاسگزاری کردن تا به امروز که هدایت شدم به کامنت عالی حمید نارنجی ثانی عزیز
و خیلی برام درس داشت که در سریال 222 سفر به دور آمریکا برای ابراهیم عزیز پاسخ نوشتند
چندی میشه که با عزیز دلم فاطمه جانم
خیلی در مورد رزق الهی صحبت میکنیم
و به جایی رسیدیم که واقعا باهامون صحبت کرد
تو ایه
إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿37﴾
تو ایه 37 مریم ،خدا میگه به هر که بخواهد روزی بی حساب میدیم
به من گفت روزی بی حساب وقتی به کسی داده شد پرده بالا میره و اون قادر میشه همه نعمتهایی که من دادم که بینهایته رو ببینه و به وجد بیاد
نعمتهایی که بی جان شده
و مرده و هیچ روحی و هیچ شکوفایی در اون دیده نمیشه
و درگیر روز مرگی هایی شده که بدون هیچ عشق بازی با رب به انتهای شب میرسه
رزق بی حساب میشه دیدن بینهایت، توانمدیهای که هر کس در جایگاه خودِش داره و میتونه بهِش جونِ تازه ای بده
و باروَرِش کنه
رزق بیحساب دیدن فراوانی نعمتهاش در کیهانه
به خدا که اگه از صبح آگاهانه تمرین کنیم تموم وجودمون به رقص و شادمانی در میاد
درواقع خلاقیت ما دیدن نعمتهاشه
دیدن اون کارهایی هست که خودش با هدایتهاش کمکمون کرده به ترسها غلبه کنیم و یه کاری را انجام بدیم که آخر کار یه ایول به خودمون گفتیم
که بزرگ و کوچیک نداره
دیدن فراوانی در جهان نیاز به داشته های زیادی نداره
نیاز به این داره قلبمون را باز کنیم و این مهر و عطوفت خداوندی را که به امانت در ما از وجودِ خودِش به ودیعه گزاشته شده
مشت مشت بپاچیم به چیزهایی که تا آخر عمر هم اگر بخواهیم نمیتونیم بشماریمشون
این روزها فقط به من میگه رزق بیحساب یعنی ، یعنی دیدن با قلب ،یعنی شنیدن با قلب
یعنی گوش دادن با قلب
و سکوت و سکوت و سکوت
و مهر زدن به گوش و چشم و زبون به هر آنچه دریچه قلبمون را میبنده
محدودیت ها ،کاستیها ،کینه ها،نفرتها،حسادت ها ،تایید طلبی ها
و اون لحظه ، لحظه شکوفایی من و شماست
لحظه عشق بازی با خداوند بدون نیاز به چیزی بیرون
اتفاقا خیلی چیزها رو میخوام و اتفاقا اگه داشته باشم خیلی خوشحال میشم
ولی باید از باغ و گلشنِ داشته هام بهِش برسم
داشته هایی که بینهایته، داشته هایی که اگر تمام درختان قلم بشوند و دریاها مرکب ، نمیتونم شکرِش را بجای بیارم
پس بهم مدام گفته میشه باید به شادمانی و رضایت درونی برسی و هر عملی که انجام میدی باید با شور و شوق حداکثری انجام بشه
و این زندگی تورا به اون داشته ها وصل میکنه
با بار کمبود و نقصان نمیشه به خواسته ها رسید با باور ثروتمندی و وفور میشه به اون خواسته ها رسید
راهِش همینه
ما ثروتمندیم
حالا بهم میگه که
هر دم و باز دم تو چقدر ارزِش داره
چند بار در طور روز از این نعمت بهره میبری
چند بار در ماه و سال؟
ما ثروتمندیم
باید ازَش درخواست سپاسگزاری عمیق درونی کنیم
یعنی به جایی برسیم که نه برای بزرگی داشته و خواسته بلکه اینقدر ظرف وجودیمون را بزرگ کنه که برای شنیدن صدای یه پرنده در باغ روبریی خونه خودت به وجد بیای و قلبت باز بشه
و این را رزق بدونی
خیلی وقتها پرنده ها دارن برامون موسیقی عشق و سپاسگزاری سر میدن ولی ما نمیشنویم و در مدار شنیدنِش نیستیم
ما ثروتمندیم
ثروت دیدن بینهایت مهربونی خداونده در همین نقطه زمانی و مکانی با همین امکاناتی که داریم.
باز کنیم قلبمون را و اون جوهره و احساسِ قلبمون را ،و اون کیمیای هستی و احساس را آمیخته کنیم با هر آنچه میبینیم، میشنویم و میگیم
سپاسگزاری یعنی حرکت یعنی جاری شدن یعنی زندگی در لحظه ی حضورِ رب
زندگی در لحظه یعنی سپاسگزاری عمیق درونی و ملاقات خداوند و بودن در اغوشِ بینهایت مهربانِش
استاد جان و دوستان گرانقدر برای خودم و همه شما عزیزان سپاسگزاری عمیق و درونی را آرزومندم.
شاد باشد.
سلام خدمت دوست گرامی و استاد عزیزم
خدای من کامنت های این فایل عالیه، البته استاد هر فایل رو میزارین یکی از یکی بهتر میشه کامنت هاش، در واقع بهتر که نمیشه من مدارم بالاتر میره و بهتر درکشون میکنم. جدیدا استاد فایل هایی که میزارین بیشتر توحیدی تر شده و این دقیقا همون چیزی هست که من الان لازم داشتم. این کامنت آقای خانکی واقعا منو به وجد آورد من چندین بار این کامنت رو خوندم واقعا لذت بردم، احسنت به شما دوست گرامی که در مدار خوبی هستین، ممنونم که بهم کلی انرژی مثبت دادین.
سلام به قلب پراز عشق شما
سلام به وجود ارزشمند و پر برکت شما
سپاس خدارو بجامیارم وقول میدم بعد از نوشتن این کامنت برم و 2 رکعت نماز سپاسگزاری و سجدا بخونم.
اینقدر قلبم باز شده که اشکام بزور بند میاد
باخودم میگم بزاربریزه
و ریخت!
داستان ازینجا شروع شد
ذهنم شروع به مقایسه کردن من کرد
همین امروز جلسه 1 دوره شگفت انگیز احساس لیاقت رو گوش میدادم .
باخودم گفتم نباید خودم رو مقایسه کنم اصلا شاید مسیر زندگی من خیلی راحت تر از اون بنده خدا میخاد پیش بره امامن بستم دستان خدارو و گیر دادم به این خاسته کوچولو شاید خدامیخاو بهترشو بهمبده!
چقدر قلبمباز شد
چقدر حالم بهتر شد
دیگه مقایسه نکرد ذهنم
کامنت شما قلبمرو بیشتر باز کرد
درود بر شما
عاشقتونم
خدا یاور همه ما باشه
خدا کمکمون کنه بیشتر با قلب ببینیم و سپاسگزاری کنیم
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا(مزمل 9)
پروردگار مشرق و مغرب. هیچ خدایى جز او نیست. او را کارساز خویش برگزین.
سلام به اقا رسول گل رفیق خدا و رفیق خودم…
اقا رضا نوش جونت این همه عشق بازی و این همه حال خوب نوش جونت کاکام در پناه جان جانان همیشه مست عشقش باشی….
اره اقا رضا به جرعت میگم اینقدر نعمت داریم که به چشممون نمیاد اون روز داشتم به این فکرمیکردم من چی مخواستم که بهش نرسیدم در پناه رب؟؟؟
دیدم به هر ان چیز که در مدارش بودم رسیدم به سادگی الان چیزهای دیگه میخوام که باید به مدارش نزدیک بشم…
به نظر من همه اینها بماند. ثروتی که بیشتر از همه اینها مهم توحید اگر به اون ثروت خالص برسیم الله اکبر کن فیکون میشه بیا و ببین چقدر دوست داشتنی این ثروت بغیر الحساب…
اقا رسول نوش جونت باشه…
ما ثروتمندترینیم در پناه رب و نتایج کوچیک وبزرگی که داریم در حد مدارمون فقد باید ایمانم رو قوی کنم خدایا شکرت برای کامنت اقا رسول نازنین..
رسول جان اینارو نوشتم برای خودم که همیشه باشش به امید خدا…
مرسی امروز اولین کامنتی که خوندم کامنت شما بود به لطف رب…
ولی باید از باغ و گلشنِ داشته هام بهِش برسم
داشته هایی که بینهایته، داشته هایی که اگر تمام درختان قلم بشوند و دریاها مرکب ، نمیتونم شکرِش را بجای بیارم (چقدر این نوشته حس خوبی بهم داد اقا رسول جان ممنونم ازت)
خدایا شکرت صد هزار بار شکرتتتت…..
خدایا به من هم سپاس گزاری بده از جنس سپاسگزاری سلیمان….
در پناه جان جانان ربالعاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
الأحزاب
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ [ ﻭ ﺁﻥ ﺛﺒﺎﺕ ﻗﺪم ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺗﺎ ﻧﺜﺎﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﻮﺩ ] ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ،
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ [ ﻭ ﺑﻪ ﺷﺮﻑ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﺎﻳﻞ ﺷﺪﻧﺪ ] ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ] ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ [ ﺩﺭ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ]ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،(٢٣)
سلام به حسین جانم بنده خوب خدا
سلام به مینا خانم
سلام به زندگی بهشتی شما عزیزانم
سلام به هر نفسی که با یاد اوفرو میرود
و با یاد او بر میآید
سلام بر عشقی که همه ما انسانهای ارزشمند را دور هم جمع کرده
سلام بر انواری که از اقصانقاط جهان بر توحید و یکتاپرستی صلاه را اقمامه میکنند
سلام بر حال خوش ،سلام بر لذت بوی بهشتی لحظه اکنون و سیراب شدن تک تک سلولهایمان از نسیم بهشتی جانِ جانان
سلام به زندگی در بهشت
سلام به لحظاتی که یاد و خاطره دوست را بر خود برجای میگزارد
سلام برحال خوشی که قلم را برداشت و یادی از دوست کرد و شادمانی را با عطر و بوی بهشتی به او هدیه داد.
زندگی زیباست، زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغی تازه می گیراندش
لحظاتتان خوش باد و نَفَسِتان به نفس یار آجین باد .
رسول خانکی بنده خوب خدا
سلام و درود به صبح زیبای پاییزی.خدمت دوست هم فرکانسی الهیم..
همین الان که دارم می نویسم.یه گله گنجشک داره تسبیح خدا رو میگه!…
نوشته هات برام نور زیادی داشت…مخصوصا کلام زیبای اخرت…
آره…همینه!
(ثروت دیدن بینهایت مهربونی خداونده در همین نقطه زمانی و مکانی با همین امکاناتی که داریم.
نور الهی برام روشن شد.
باز کنیم قلبمون را و اون جوهره و احساسِ قلبمون را ،و اون کیمیای هستی و احساس را آمیخته کنیم با هر آنچه میبینیم، میشنویم و میگیم
سپاسگزاری یعنی حرکت یعنی جاری شدن یعنی زندگی در لحظه ی حضورِ رب!
زندگی در لحظه یعنی سپاسگزاری عمیق درونی و ملاقات خداوند و بودن در اغوشِ بینهایت مهربانِش.)
تشکر از شما دوست عزیزم.امروز صبح زود خدا از خواب بلندم کرد..و این کامنتا رو اسکرول کردم اومدم پایین رسیدم به صحبت دل انگیز شما!
خداوند بهم گفت..تو همین الانم ثروتمندی..ثروتمندی که حال و احساس خوب رو تو وجودت برات”در جریان میندازه…
ثروتی که زیباییهای اطرافتو میبینی و حالت دگرگون میشه..
ما باید قدر این لحظات رو بدونیم..تصویر دریم بوردم با افکارم مدام ،”هر روز داره رشد و گسترش پیدا میکنه…فقط من باید یادم بمونه همیشه سپاسگزارش باشم.
یه تابلویی از مسابقه قرآن به خواهرم هدیه داده شده..
من همیشه که نگاش،میکردم احساس خوب”بهم دست میداد..
ولی معنای سپاسگزار بودن رو تو زندگیم درک نکردم..
لطف خدا شامل حالم شد…
که امروز تو محیط سپاسگزاری و احساس خوب باشم!
چقدر خوبه داشته هاتو با ایمان قوی”این مسیر رو تا انتها ادامه بدی…
بازم سپاسگزار خداوندی هستم”که هر لحظه ما را هدایت میکند،به بهترینها!.
.به امید روزی زیبای دیگر.و با ستاره قطبی که سپاسگزاریمونو گسترش میده…و ما هر لحظه در زمان مناسب و در مکان مناسب هستیم..
سلام استاد جون
خب دیگه مطمین شدم دوره جدید در مورد چیه.
در مورد خداوند، رشد و کسترش جهان،نعمتهای زیاد، خواسته های بزرگ، یه سری ایات قران و….
فایلهای اخیرم واسه همین رو سایت قرار داده شد که بچه ها کامنتای مربوط به این مباحث بزارن و باعث بشه محتوای دوره کاملتر بشه.
استاد فکر کنم دنبال این بود بدونه راجع به چه مباحثی باید صحبت کنه
استاد اگر حدسم درسته، پس من یه نشونه ام از سمت خدا ))))))))
لطفا سریعتر دوره رو بزار تو سایت که ما بخریم.
در ادامه بعد از شروع دوره، خدا هدایتتون میکنه راجع به چه مباحثی صحبت کنید و جمله ها رو به ذهن شما جاری میکنه.
همون کاری که توی همه دوره ها کرده.
مچکرم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای نصف شب 18 آبان ماه من ،با عشق
ایمان به غیب
من دارم از هر لحظه این فایل کلی چیزای جدید درک میکنم خدایا شکرت
خدای من میدونم که تو انقدر قشنگ میچینی که تو این مسیر تکامل ،داری بهم یاد میدی تا من بهت ایمانم رو نشون بدم
در عمل ایمانم رو بهت نشون بدم و به غیب تو
به اینکه حتی نمیدونم چی قراره رخ بده ایمان داشته باشم و آروم باشم تا تو برای من بخوای
الان که دارم مینویسم ساعت 2:31 نصف شبه
چی بگم از این همه بی نهایت قدرت ،عظمت ،بزرگی و عشق و زیبایی و فراوانی بی نهایتش از ثروت
از دو روز پیش یعنی چهارشنبه که مادرم رسید تهران و اومد خونه ،و من کار قلاب بافی رو تحویلش میدم
و بهم گفته شده از فروش قلاب بافیا حق نداری پولی برای خودت برداری و حتی ایده بافت گل سر انار و هندونه شب یلدا رو خدا بهم داد که من از دیشب ،یعنی از روز 17 آبان 10 تا انار بافتم که گل سر هست و عین یه شاخه روییده
بارها نجوای ذهنم گفت چرا باید بدی به مادرت و پولش رو برداره ،تو که جمعه باهاش میری و مادرت بلد نیست کارت بکشه و تو بازهم میری گل سر بفروشی ، پس چرا پولشو برای خودت برنمیداری
اینبارم بردار و داشت هی نحوا میکرد و منم انگار حریص شده بودم ،میگفتم راست میگه خدا چرا باید از این فروش عالی که قراره فردا همه پولایی که ار کارتخوان و تراکنش هاش میاد به حساب من ،به مادرم بدم ؟
و مدام بین ذهن و قلبم مونده بودم و از خدا کمک میخواستم که بهم بگه و سریع یاد درخواست حضرت موسی افتادم که هفته پیش در عمل اجراش کردم و نتیجه گرفتم
سریع گفتم خدایا قلبم رو از ایمان پر کن و باز کن قلبم رو برای آروم شدن
خودت خوب میدونی چی باید در درونم اصلاح بشه خودت کمکم کن
و من از خدا درخواست کردم که قلبم رو برای دریافت نشونه ای از فروش نقاشی هام بهم بده تا من دیگه به قلاب بافی و درآمد خوب هر هفته جمعه ها فکر نکنم
حتی وقتی گل سر انار رو جدید بافتم گفتم مادرم اگر هفتگی ببره بفروشه تو یه ماه 200 میلیون بدستش میاد اگر اون تعدادی که من مدنظرمه رو بفروشه
و هم داشتم انار میبافتم و هم داشتم فکر میکردم که چرا خودم نبرم بفروشم و مولشو بردارم
که قشنگ حس کردم گفته شد و درکش کردم که صبر کن
الان وقتشه ایمانت رو نشون بدی
طیبه طبق گفته من عمل کن و از فروش گل سر از مادرت هیچ پولی نگیر ،حتی با اینکه این هفته همه رو خودت درست کردی ولی باز هم نباید پولی بگیری بابت کاری که انجام دادی
طیبه پول میخوای ؟ بهت میدیم
وقتی اینو شنیدم یاد فایل استاد افتادم که تو صحبتاش میگفت و گفت ایمان به غیب یعنی اینکه ندونی از کجا ولی آروم باشی و ادامه بدی و مطمئن باشی که بهت عطا میشه
دلم میخواد بیشتر به غیب خدا ایمان داشته باشم
وقتی این حرفو حس کردم آروم شدم
و دوباره درخواستمو گفتم
خدایا ایمانی به قلبم ببخش که آرام باشم و به غیبت ایمانم رو قوی کن و قلبم رو باز کن برای هرآنچه که قراره انجام بدم و به تو بسپرم
ربّ من کمکم کن ،قلبم رو باز کن برای بخنده بودن ،برای عشق ورزیدن ،برای آرام بودن و عمل کردن
و وقتی اینارو میگفتم داشتم انار میبافتم و مادرم هم اومده بود اتاقم و داشت گلارو وصل میکرد به پایه گیره تق تقی ها
و نشسته بود و باهم صحبت میکردیم
خیلی خوشحال بود میگفت طیبه چقدر میشه کل وسیله ها؟؟؟
و میگفت اولین کاری کا میکنم بدهی هامو میدم و بعد میگم خانما برام انار ببافن
و تو بری اولشو یاد بدی
همینجوری باهم صحبت میکردیم و دیدم پیامی از همکلاسی رنگ روغنم که تو کلاس بعد ما هستن اومد و درمورد تمرینم گفته که کار کردم یا نه
منم پیامشو که دیدم گفتم نه کم کار کردم و الان دارم گل سر درست میکنم تا صبح برم جمعه بازار
و عکس گل سرامو براش فرستادم
اصلا قصد اینو نداشتم که بگم بخر
چقدر همه چیز داره تغییر میکنه
من قبلا به این نیست عکس کارامو میفرستادم که همکلاسیام یا هر فرد دیگه ببینه و بخره
ولی الان فقط داشتم میگفتم چیکار دارم میکنم و یهویی دیدم گفت از هر کدوم از کارات دو تا بذار کنار و 760 هزار تمن شد و سریع واریز کرد
چی داشت رخ میداد
من هنوز نرفته به جمعه بازار از نصف شبش فروش دارم
البته پولشو حق نداشتم بردارم ،مادرم گفت طیبه بردار برای خودت و از 3 میلیونی که به خانما دادی برام ببافن کم کن
به مادرم گفتم مامان ببین خداداره چیکار میکنه
این مشتری نصف شب یه پیام داشت برای من
که ایمان به غیب
یعنی از جایی که فکرشم نمیکنی جوی بهت عطا میکنه که ندونی چجوری شد
اینکه حتی اگر نمیدونی درمورد فروش نقاشیات چی قراره بشه و چی رخ بده ولی ایمانت رو به غیب به ربّ و صاحب اختیارت حفظ کن
به وقتش طبق وعده خدا بهت داده میشه
این فروش نصف شب که خدا مشتری شد برای من
البته برای مادرم
به من گفت که برای نقاشی های تو هم مشتری میشم
تو به نجوای ذهنت گوش ندادی و به وعده من چشم گفتی ،پس آرام باش و تماشا کن
خدایا شکرت
الان گفتم بیام بنویسم تا یادم باشه که تو چه ها که برای من داری انجام میدی و من بی نهایت ازت سپاسگزارم
میدونم که تو هرلحظه حامی و هدایتگر منی
الان ساعت 2:54
و من بهم دیگه گل میبافم و درست کنم بعد یکم بخوابم و صبح با مادرم بریم برای فروش و هرچی فروش داشتم طبق گفته خدا به مادرم میدم و دیگه کار برای مادرم شده
خدای من شکرت
سلام طیبه عزیز
از دیشب که بصورت اتفاقی یکی از کامنتهاتون رو خوندم
یکی یکی دارم تمام کامنت هاتون رو دنبال میکنم
چقدر پر از درسه کامنتهای شما
چقدر زیبا مینویسید
چقدر ازش درس گرفتم
و من هم با خوندن کامنت شما تصمیمی گرفتم
اینکه انگار خدا با کامنت شما به من هم گفت : تو چرا از من نمیخای که برات مشتری بشم؟ چرا داری زور میزنی؟ ببین برای طیبه شده برای تو هم میشه
چرا دنبال راههای عجیب و غریبیبرای پول ساختن
چرا باورهاتو در زمینه معماری تغییر نمیدی؟
چرا درا رو بستی
چرا بهم اجازه نمیدی دستهامو بفرستم
چرا نمیزاری درهای رحمت من بروی تو و زندگیت باز بشه
چرا واقعا؟
من تو زمینه های مختلفی تخصص و توانایی دارم که خیلی بیربط به هم نیست ولی انگار باورهای مناسبی راجع به تخصص اصلیم یعنی معماری ندارم
خدا تو کامنت شما بهم گفت تمرکز کن رو تخصص اصلیت
گفت مگه من خدایی نیستم که معدل 10.25 دیپلمت رو کردم 19.15 تو کارشناسی
ولی کی؟ زمانی که خودت رفتی دنبال عشقت دنبال رشته مورد علاقت
چرا فکر میکنی نمیتونم برات تو معماری مشتری بشم چرا فکرمیکنی نمیتونم واست پول بفرستم و تو فقط عشق کنی تو کار مورد علاقت
و من هم تصمیم گرفتم بگم چشم
تاحالا هر جا گفتم چشم خدا کار که بلکه شاهکار کرده برام
چرا به این نه بگم؟
گفتم چشم خدا.
گفت حتی تجسم هاتو متمرکز کن روی درامد از معماری
و من گفتم چشم
طیبه عزیز ممنونم از کامنتهای زیباتون
براتون بهترینها رو از خدا میخام
به نام ربّ
سلام مجدد بر شما آقای نارنجی ثانی
جالبه گفتم بنویسمش
الان که از حرفای شما در پاسخ به فایل روز جمعه 18 آبانم رو خوندم و درک هامو نوشتم و گفتم که درس هاشو گرفتم و دیگه هیچ کاری برای مادرم انجام نمیدم و تمرکزم رو به نقاشی میذارم
داشتم به این قسمت از نوشته هاتون پاسخ مینوشتم که گوشیم زنگ خورد و خانمی بود که برای من تیکه های گل سر رو میبافت
بهم گفت حاضره بیا ببر
و من خیلی سریع گفتم باشه به مادرم میگم بیاد ببره
در صورتی که از دیشب تو فکرم بود من برم تحویل بگیرم و به مادرم کمک کنم
ولی از صبح از پیام شما درس گرفتم که گوش بدم به حرف خدا
و مثل فرعون عمل نکنم
چون خداست که همه رو هدایت میکنه و کمک میکنه
من هیچی نیستم
پس من به راه خودم باید ادامه بدم
حس کردم باید از قدم ددستی که در این لحظه برداشتم اینجا بنویسم و خداروسپاسگزاری میکنم
و از شما ممنونم که با نوشته هاتون که دستی از دستان خدا شدین برای من ،آگاهم کرد نوشته هاتون
سپاسگزارم
خیلی خوشحالم که امروز هر سه پیام شمارو دریافت کردم
و این پیام شمارو هم چند روز پیش خونده بودم ولی فرصت نشد پاسخ بنویسم و الان نوشتم
بی نهایت سپاسگزارم از شما و درک هایی که از نوشته هام داشتین رو نوشتین تا من هم از شما و صحبت هاتون درس بگیرم و سعی کنم عمل کنم
بی نهایت ممنونم از شما و خدا روشکر میکنم که قلبم رو باز کرده برای دریافت درک هایی از تک تک نوشته های شما و تمام دوستان تا من رو رشد بده
تا فکر کنم و عمل کنم به آگاهی هاش
بی نهایت حال خوب رو از خدا برای شما و برکت و ثروت در کسب و کارتون و شادی و سلامتی و آرامش بی نهایت باشه براتون
سلام به طیبه عزیز.
تو فوق العاده ای دختر .
شگفت انگیزی .
بطور کاملا هدایتی به سمت کامنت هدایت شدم .اصلا نمیدونم چی شد که اینجام . فقط میدونم که دقیقا چی های که باید میشنیدم رو شنیدم از زبانتو عزیز کرده ی خداوند .
چه زیبا قلبت رو باز کردی برای ورود نور الهی . از تک تک کلماتی که نوشتی عشق میبارید و توکل و ایمان . خود بودن . عملگرایی .
چقدر تحسینت کردم. چه ارتباط زیبایی با خدای درونت بر قرار کردی آدم حظ میکنه از این عشق از این پذیرش از این عمل کردن .
دوست دارم بشینم و تا صبح رد پاهای پراز عشقت رو بخونم . اشک بریزم از این همه عشقی که وجودت رو پر کرده .
از خدا میخام قلب منم پراز ایمان کنه . قلب منم آروم کنه .وجودم رو پرتز عشق خودش کنه تا بتونم خالصانه عشق بدم و عشق دریافت کنم .
در دلم ایمان به غیب رو بیشتر و بیشتر کنه
از خدای خوبم ممنونم که منو با شما آشنا کرد با پیام های ناب و خالصی که از زبان شما باید میشنیدم .
افتخار میکنم که در مسیر دوستانی همچون شما عزیزان هستم این بسی خوشبختی و سعادته .
برات آرزوی بهترین هارو دارم عزیزم . انشالله روزی تابلوهای نقاشیت رو میبینم که جهانی شده و هرکدوم میلیونها دلار ارزشگذاری شده .
برای مادر عزیزتون هم آرزوی بهترین هارودارم . بهشون تبریک میگم بابت فرزند صالحی که تربیت کردن و رشد دادن
بازم ازت ممنونم و عاشقتم عزیزم
به نام خدای مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته اولین بانو در سایت توحیدی و سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسیم.
دوره قانون افرینش انشالله بعد دورازه قدم میخرم ولی دوازده قدم هم بی نظیره در تمام جنبه ها من نتایج عالی دارم
جلسات قرانی استاد عزیزم در دوازده قدم در مورد اصل درک قران اسان است و باید به اصل بپردازم و از حاشیه ها دوری
کنم انقدر قانون خداوند اسونه که ما بهش توجه نداریم همش فکر میکنم یک چیز سخت و نشدنی است ولی خداوند
قوانین را اسون کرده در کتاب مقدس قران قوانین جهان را گفته ولی ما خلاف قوانین عمل کردیم و نتایج فرکانسهای
خودمون به خودمون برگشت و میگم چی شد چرا تغییری صورت نگرفت
مثل ایت میمونه که من برم استاد بگیرم برای مهارت بیشتر از حالا ورزش خودم کاراته استادم بیاد بگه تکنیک ها و
فن ها را بهم بگه منم فقط نگاه کنم و به به کنم و دیگه اونها را تمرین نکنم خوب رشدی به وجود نمیاد دیگه چون
فقط گوش دادم ننوشتم تکرار نکردم تو عمل ازش استفاده نکردم همش اگاهی روی اگاهی جمع کردم و نتیجه نمیاد
بعد شاکس هم میشم چرا نشد و فلان و بهمان ولی واقعیت داستان ما انسانها در زمین اینه ما خالقیم با فرکانسها داریم
ارسال فرکانس به جهان انجام میشه و نتایج هم میاد و اگر عمل نکنم مثل ادمی که دکتر میره نسخه دکتر را بخونه
و گریه کنه بگه خوبم کن نه هیچ اتقاقی نمیفته وقتی من به نسخه عمل نکنم فقط ما به ایده هایی که بعد از ساختن
باورهامون الهام میشه عمل کنم نتیجه میاد حواسم به احساسم باشه چون نشانگرش که ایا در مسیر درست هستم یا نه
همین احساس ماست که میتونیم بفهمیم کجای کاریم اگر احساس بد هست دارم به چیزی فکر میکنم که نمیخام تو زندگیم
باشه در واقع دارم به کمبود اون تضاد فکر میکنم و حالمم بدتر میشه من باید بیام اعراض کنم از اتفاقاتی که افتاده دوری
کنم بهشون توجه نکنم و فقط به چیزهایی که دوست دارم به خواسته هام توجه کنم که نشونگرش اینه که احساسم عالیه
مثل بچه ها که همیشه شادن به این خاطر که فقط به چیزهایی که میخان فکر میکنن دلیل شادی بچه ها همینه باید
مثل بچه ها باشم و فقط بخام به خواسته هام توجه کنم حرف بزنم از چیزی که دوست ندارم حرف نزنم اعراض کنم ازش
خدایا منو به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به انها نعمت دادی نه راه کسانی که بر انها غضب کردی و نه راه گمراهان
خدایا هر انچه که دارم از ان توست من از خودم هیچ ندارم همه از لطف و مرحمت توست به هر خیری که ازت به من برسه محتاجم نیازمندم
الهی شکرت تا کامنت دیگه همه شما را به خدای بزرگ میسپرم
خدا نگهدارتون
بنام تنها فرمانروای کل دنیا
سلام بر شما استاد توحیدی و درود خدمت شما خانم شایسته عزیز
امید در هر کجایی دنیا باشید خوش و آرام باشید
امروز به محض اینکه بیدار شدم خبر های خوب رخ داد و حس کردم که باید داخل سایت شوم با انرژی کامل و آمدم سایت دیدم موضوع بحث روی قانون آفرینش صورت میگره و من چند وقت پیش هم برایم الهام شده بود ولی جدی نگرفته بودم و آهسته آهسته حالا میدانم خودم که طی مراحل اکونت کار میکنم
خدا را شکرررررت
ه به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و سپاس از خانم شایسته مهربان و بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیز
از کجا بگم استاد عزیز و خانم شایسته مهربان از دریم برد بگم که دقیقا همون عکس های که استاد 12سال پیش در دریم برد خودشون نصب کرده بودن با تفاوت اندک با من از اینکه خداوند به من گفت آفرین احمد راهت درسته پاتو جای پایی استاد عباس منش گذاشتی وهمینجور ادامه بده تا به اون خواسته هات برسی از امتحان انگلیسی امروزم در زبان سرا بگم که هی استرس داشتم که چی میشه و خداوند میگفت که به دورهای که تهیه کردی عمل کن چکار کن روشون و امتحانت بامن که به راحتی نمره آوردم در هر صورت استاد عزیز همه جهان فهمیدم به نفع من دارن حرکت میکنند ورشد میکنن من فقط باید بندگی خودمو انجام بدم من فقط باید روی شخصیت خودم کار کنم و به قانون احترام بگذارم وعمل کنم تا نشانه ها مثل فایل امشب را برام خداوند بفرسته وبهم بگه آفرین راهت درسته و ادامه بده آقا احمد شما هم مثل استاد و خانم شایسته لایق این زندگی زیبا هستی خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای الهی که در زندگی من جاری وجای داده است ومیدونم منم به زودی به این خواسته ها خواهم رسید واین آهنگ زندگی زیبا نگو استاد عزیز از همون اول بهم گفت خداوند که آهنگی که دوست داری روی این زمینه هست چقدر انرژی گرفتم اصل نمیتونم بگم استاد من علاقه زیادی به این آهنگ ها دارم که خرجی باشه وشاد تک تک سلولهای بدن من به جنب و جوش افتاد خداوند متعال رو سپاسگزارم بابت این آهنگ شاد و زیبا
انشالله هر چه زودتر بعد از اتمام دورهای روانشناسی وارد این دوره بینظیر بشوم انشالله خدا یار ونکهدار شما عزیزان من یا حق
سلام و عرض ادب
آرزوی حال خوب براتون دارم
این متن فقط و فقط سپاسگزاری من از خانوم شایستهست
بقول قران و اون قسمهای 7گانه ای که میخوره تا یه چیزیو به پیامبر و مردمانش منطقی کنه منم به همون ها قسم میخورم شما الحق و والانصاف شایستگی یه تشکر ویژه دارید
خدارو بینهایت سپاسگزارم بابت وجود نازنینی مثل شما
این فایل رو یکبار دیدم و با اینکه خیلی از ادیت و تدوین ویدیو مهارتی ندارم و اطلاعاتم خیلی کمه اما همون اول متوجه شدم که بابا چقدر شما خفنید چقدر شما خوبید چقدر عشق و علاقه میخواست این فایل تدوینش ، خانوم شایسته ، شما شایستگی سپاسگذاری از طرف الله رو هم دارید.
همون سلامی که خدا به بندگان صابرشمیده
دم شما به اندازه سماور ذغالی که توش پره ذغاله گرم
من آرزوم بود دریم بردی که استاد قدم دوم میگفت رو ببینم که شما به جمع کثیر خواسته های ما هدایت شدید و اینکارو با عشق انجام دادید
خدارو شکر برای وجود شما
بقول ما قمی ها : نَمدونی شوطو شد حالم
دمتون گرم که اینقدر شایسته هستید هم برای ما هم برای استاد و هم در درجه اول برای بندگی خدا
درپناه خدا هرروزتون بهتر از امروزتون باشه
سپاسگزارم بینهایت