توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند پاک و منزه
قدم 65
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
چقدر این حس استاد زلاله
از دوران کودکی که کمی میفهمیدم و پدر و مادرم باهم مشکل داشتن تنها خدا بود . در تنهایی هام خدا بود . همه به من پشت کردن اما خدا بود . گرسنه بود خدا روزی میداد و من نمیدیدم
خداوند بود که به من شیر داد . خداوند بود که در شب های بیقراری ارامم میکرد . خدا بود که با من بازی میکرد و همه جا خداوند . همیشه این نیرو با من بود و همیشه میگفتم چرا اینقدر مسیر زندگیم متفاوته ولی نمیدونستم این نیرو همراهم خداست. خانواده من خداست
خیلی چیزها دیدم و کشیدم اما بارم رو خدا بر میداشت .اون روزها نمیفهمیدم
الان که آگاهانه فهمیدم و در این مسیر حرکت کرده ام میبینم من هیچم واقعاً همه کارها رو خداوند انجام میده من که کاره ای نیستم و اتفاقاتی میوفته که بینهایت زیباست
الن یه ذره میفهمم که استاد میگه توحید خوشبختی وسعادته . یعنی چی.
بیان این حس خیلی سخته
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
سلام به استادعزیزم وهمه دوستان
مهمترین رابطه من تواین دنیا رابطه باخداست
اگه بتونم این رابطه رو همیشه زنده وسالم وشادنگه دارم بازی این دنیاروبردم
چون همه چیز خودشه
امروزخدابهم الهام کرده یه اگاهی رو وهدایتم کرد تا اینجابنویسمش
درمورد شرک مخفی که تووجودم داشتم ونمیدونستم
امروز کلی توبه کردم ومیدونم که بخشیده منو
به لطف قانون سلامتی پیاده روی زیاد میرم
دیروزکه داشتم اماده میشدم برم یه کم ارایش کردم چون بعدش باهمسرم قرارگذاشته بودم بریم طباخی جاتون خالی
یه کرم و یه رژ زدم وقتی رژ زدم خیلی حسم خوب شد احساس کردم خیلی خوشگلتر شدم چون خیلی وقته ارایش نمیکنم برام خیلی جدید بود انگار
امروزبهم گفت اون حس خوبت بعداز رژ زدنت شرک بود
گفت چون تو زیبایی و حس لیاقت درونیتو وصل کردی به اون رژ
گفتم خدایا من اصلا نمیزنم میدونی که حالا یه بار اینکارو کردم
گفت نمیگم نزن میگم حس خوبت رو به رژ نباید وصل کنی میشه عوامل بیرونی و وابستگی به عوامل بیرونی یعنی شرک
ومن گفتم چشم ببخشید دیگه اگرم زدم حواسم هست که بدون رژ هم همینقدر زیبا ودوست داشتنی ام
مرسی خدایی قشنگم که اینقدر حواست بهم هست
سفرنامه روز بیست و سوم
امروزها تمرکزم روی سفرنامه یکم کم شده بخاطر همین اولویتم را 12 قدم گذاشته ام و الان که ساعت 18:45 است دیدگاه خانم شایسته را داشتم میخوندم دیدم که در مورد برنامه ریزی و رها کردن اون صحبت کرده اند و من هم اتفاقا به همسرم که داشت برای روزش برنامه ریزی میکرد و تاکید داشت باید دقیق عمل کند ، ومن نعمت اله صادقی به کلمات باید، اما اگر ولی احساس خوبی ندارم و هر جا این کلمات بیایند توبه میکنم و به خدا میگم منو هدایت کن ،آره به همسرم گفتم که من برعکس تو اصلا برنامه ریزی نمیکنم و هرکاری که خدا بهم بگه بهم الهام بشه هر کاری که در اون لحظه بهم حس خوبی بده همون را انجام میدم و این دیدگاه خانم شایسته نیز مهر تاییدی بر باور امروز من در مورد برنامه ریزی بود سپاسگزارم خانم شایسته عزیز که راهنمای من از جانب خدا شدین!!!
حالا برم ببینم فایل امروز چیه!!
سپاسگزارم از استاد که توحید را به من شناساند، خدا را شناساند باز هم شاهکاری دیگه از خانم شایسته عزیز هنوز فایل توحید عملی 1 را دانلود نکرده و گوش نکرده ام اما پاراگراف آخر دیدگاهتون حال من را عوض کرد و نجوای درونم را ساکت کرد نور ایمان را در دلم دانلود کرد ، آخه میدونید چیه امروز پیگیر قطعات و جنس برای مغازه بودم که با هر تامین کننده ای تماس می گرفتم از قیمت های گزاف و نبود قطعات و جنس و …. میگفتند و ازحقیقت که دور نشیم یه ذره حسمو بد کرد ولی قربان استاد عزیزم که بصورت 24 ساعته و بقول خودشنااااااان استاپ داره تو گوشم از توحید و دوری از شرک میخونه داره میخونه فقط را خدا حساب کنم بخاطر همین از خودم سوال کردم که خداجون چه باوری بسازم که برای من قطعات و جنس فراوان باشه؟ برای من و مشتریانم قیمتها مهم نباشه ؟
دوستان چه باوری بسازم لااقل شما هم کمک کنید به نظرتون چه باوری بسازم ؟
خب برم حالا متن توضیح فایل توحید عملی را بخوانم و دانلودش کنم برمیگردم وباز مینویسم در دل من چه می گذرد
ساعت 19:11
هنوز متن فایل را نخوندم که به دیدگاه هوانس عزیز در کانال هدایت شدم احساس کردم از جانب من نوشته اند و همش حرفای منه، همیشه حسرت دانشگاه نرفتن را میخوردم، حسرت درس نخوندن را می خوردم و آن زمانهایی که دوره دبیرستان با چنین شور و اشتیاقی درس می خوندم هدفم این بود که آنقدر درس بخوانم و توجهم را روی درس بگذارم که همه جانبه بر درسهایی که خوانده ام مسلط باشم و شتگرد اول کلاس که نه! شاگرد اول دبیرستان باشم نه برای اول بودن بلکه لذتی خاص و خوشحالی خاص بهم دست میداد بعد از 15 سال گذشت از آن روزها الان که توسایت می بینم بچه ها بهم امتیاز میدن استاد بهم امتیاز میده خیلی ذوق میکنم نه برای امتیاز نه برای نفر اول بودن بلکه باور دارم که اگه اینگونه بتونم رتبه های بالاتر را کسب کنم و شاگرد اول سایت باشم یعنی را درسهایی که از استاد کسب میکنم چه اتفاقات زیبایی که در زندگی روزانه ام نمیفته، استاد عزیزم قول میدم شاگرد اول سایتت باشم همه زحماتت را با ذوق و شوقی که از دیدن نتایج من میگیری جبران کنم و ازت سپاسگزارم که هم معلمی، هم مدیری هم رفیقی، هم برادری، هم راهنمایی
یکتاپرستی آرامش و سلامتی میشود در جسم و جانت، سرمایه اولیه میشود برای شروع کسب و کارت، جرات و جسارت میشود برای حرکت، عزت نفس میشود برای درک ارزشمندی و توانایی هایت و خوش بینی و امیدواری میشود تا قادر شوی آنچه را دیگران بحران میشمارند، فرصتی بدانی که برای رشد تو آمده است.
واوووو این جملات خیلی عمیق است بارها و بار ها خواندنش نیاز است مفهومش را متوجه شدم و مفهومش آنقدر عمیق است که نمیدانم چگونه تفسیرش کنم و چاره ای ندارم به احساسم و فرکانسم تکیه کنم و از طریق آن بیانش کنم و نتایج ام را دریافت کنم
خیلی خیلی دوست دارم از تجربیاتم صحبت کنم از آگاهی هایم صحبت کنم گاهی اوقات به تضادهایی بر میخورم و همون لحظه میگم آخ جون یه فرصت دیگه برای بالا بردن مدارم کشف فرکانس های مثبت تر و واقعی تر خدایا خیلی سپاسگزارم که به چنین درک والایی رسیده ام، خدا یا سپاسگزارم بخاطر این کوه اطلاعات که در این سایت هرروز در حال افزایش است، خدایا سپاسگزارم که تشخیص شرک را برایم آسان کردی، خدایا شکرت تشخیص راه درست را آسان کردی
خدایا شکرت پول درآوردن را آسان کردی
خدایا شکرت که تهیه غذاهای خوشمزه و دسترسی به آن را آسان کردی
خدایا شکرت که سلامتیم خودم و خانواده ام
خدایا شکرت بخاطر آرامشم
خدایا شکرت که اسم قشنگی دارم نعمت
خدایا شکرت که اسمم موجب سپاسگزاری میلیونها انسان میشود
خدایا شکرت که همه چیز آسان حل میشود
خدایا شکرت که رسالت و هدفم را یافته ام
خدایا شکرت که نعمتهای بی نهایتت مرا احاطه کرده است
خدایا شکرت که بیس همه چیز خودت هستی
خدایا شکرت که همواره همراه ماهستی
خدایا شکرت که به من عزت نفس و لیاقت دادی
خدایا شکرت که با قوانینت خیالم را راحت کردی
خدایا شکرت که تورا یافتم و ثروتمند شدم و دارم ثروتمند تر شدم
خدایا شکرت که هرروز دارم سلامت تر میشوم
خدایا شکرت که شادی را به زندگی من دادی
خدایا شکرت که همه انسانها و حیوانات و جهان را دوست دارم
خدایا شکرت که همه منو دوست دارند
خدایا شکرت که در هرلحظه هدایتم میکنی
خدایا شکرت که همواره با نشانه هایت باورهایم را تایید می کنی
خدایا شکرت که توحیدی ام ساختی
خدایا شکرت که به مسیری هدایتم کردی که همه چی درآن برای من مهیاست
خدایا شکرت که رها و آزادم
خدایا شکرت که این جهان را اینقدر بزرگ آفریدی
خدایا بخاطر فضل ورفعتی که برای ما داری سپاسگزارم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که میگی و من مینویسم و هم موجب هدایت خودم میشی و هم موجب هدایت دوستان من میشوی خدایا بخاطر زندگی بی نهایت آسان بی نهایت لذتبخش و بی نهایت فراوانی سپاسگزارم
دوستان در پناه الله یکتا سلامت و سعدتمند و ثروتمند باشید
بدرود
به نام خدای هادی
آقای صادقی عزیز خیلی نوشته هایشان هدایتی است .من هم زمانی استاد حرف از هدایتی شدن زندگی کردن را زد همان روز هدایت شدم را خواستار شدم وگفتم این نو ع نگاه هدایتی راهی شدن زیباست و همیشه تکرار این نوع نگاه به من خیلی کمک کرده است .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی عالی بود مثل همیشه امیدوارم در دورهی ۱۲قدم هم شاهد بالا رفتن فرکانس های تان ونتایج عالیتان باشیم .
در پناه ایزد منان
بفرما اینهم یک نشانه ی دیگر
اینهم یک هدایت دیگر. اینهم یک پیام دیگر از طرف خداوند.
از طرف جان جانان. ایمان دارم که میخواهی مرا هدایت کنی .
میدانستم برای من برنامه هایی ویژه ای داری .
خدایا هزاران مرتبه شکرت .
اگر بخواهم هدایت را از زندگی ام حذف کنم مانند یک انسان کور هستم.
تمام کار های من را خداوند انجام میدم.
فقط کافیست بیشتر تسلیمش باشم .
حتی اینکه فردا چه کار هایی دارم را نیز به او سپردم زیرا من ناتوانم.
و اوست که به من یاداوری میکند هر کاری لازم باشد.
در مسیری قدم برمیدارم که هر لحظه اش را باید خداوند تعیین کند.
توحید یعنی با خداوند یکی شوم.
وقتی توحیدی میشوم همه چیز متفاوت میشود.
شیوه ی نیروی درونم کاملا متفاوت است.
او همه چیز را خوشبین می پندارد.
نکته ی دیگر این است که وقتی با این نیرو هماهنگ هستم در حال زندگی میکنم
و می توانم زیبایی هایی حال را ببینم و لذت ببرم و سپاسگزار باشم.
توحید عملی استاد را همیشه دوست داشتم نه تنها استاد بلکه هر کسی که دیدم.
اما استاد ملموس تر است.
باید برای اهداف جدیدم البومی طراحی کنم.
ایمان داشتم که همین خدایی که این مسیر را این اهداف را این علائق را این ارزوها
را در وجودم گنجانده حمایتگر من نیز خواهد بود.
اتفاقاتی افتاده که این قانون و باور را به شدت تائید میکند.
خداوند همیشه حمایتگر من است و چه کسی بهتر از او.
با شوق برای اهدافم قدم بر میدارم و چی از این زیباتر.
اکنون اهداف بسیار بزرگتر و بیشتری را قابل دسترس و عادی میدانم.
و دارم با شوق برایشان قدم بر میدارم و ایمان دارم که خداوند حامی و پشتیبان من است.
تجسم تحسین نوشتن صحبت کردن دیدن
سلام دوست عزیز
چقدر الهی نوشتید
فوق العاده بود
من کپی کردم تا مرتب بخونمش و مرورش کنم
در پناه خدا سالم ثروتمند سعادتمند باشید 🌹🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی و بچه های موفق سایت.
روز پنجم: توحید عملی {یک}
خدایا بخاطر تنوع رنگ در طبیعت از تو سپاس گذارم
تفاوت در نتایج ما تفاوت در توانایی ما اجرای توحید در عمل است. یکتاپرستی یعنی یقین بدانی هیچ چیز ذره ای بر زندگی ات تاثیر ندارد. [چیزی که همیشه به من از ایمان به خدا یاد دادن این بود که قبول داشته باشی خدا یگانه اس . به نظرم دیدگاه بدی نیست ولی دیدگاه کاملی هم نیست. چون فقط قبول داشتن و پذیرفتن کار خاصی انجام نمیده . مردم ما قبول دارن که خدا یگانه اس اما برای انجام کار های اداری دنبال پارتی می گردن؛ برای قبولی تو کنکور نگران سهمیه ان. برای تیپ و استایل شون دنبال تایید بقیه ان و… این ایمان به خداست ؟ نه هرگز. ]
یکتاپرستی یعنی درک قوانین خداوند و اجرای بی چون چرایشان. قوانین می گوید تمام اتفاقات زندگی ات بی چون و چرا بخاطر باور هایت است.
شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرون از تو برای خلق خواسته هات.
وقتی به خودت شک داشته باشی نمی تونی تمام تلاشت رو بکنی. هیچ کس نمی تونه تاثیری توی زندگی ات داشته باشه و جای تو رو بگیره .
{استاد وقتی راجب سر گذشتتون حرف زدین و درباره ی اون حادثه گفتین. یاد یکی از اتفاقایی که تو بچگی ام افتاده بود افتادم. یبار رفته بودیم دریا ؛ اون زمان خیلی کوچیک بودم نمی دونم چیشد اما یکدفعه دیدم دارم غرق میشم یه لحظه حس کردم الانه که کاملا غرق بشم که یه دفعه یه نفر دستم رو گرفت و از اب کشید بیرون. منم اون موقع خیلی فکر کردم که چرا غرق نشدم مگه زنده موندن یه بچه چه فایده ای قراره برای جهان داشته باشه. مگه این بچه قرار بود چیکار کنه که زنده موند.}
قران رو با قلب ات بخون و بهشون عمل کن.
بت پرستی پرستش مجسمه ی سنگی نیست. بت پرستی ربط دادن وضعیت اسفبار زندگی ات به مشیت الهی است. بت پرستی یعنی پذیرفتن نیرویی به نام شر است.
{استاد این فایل یه حس عجیبی توش بود چیز های زیادی رو به ذهن من اورد. اینکه خداوند همیشه در همه جا در جریانه. یه حس ارامشی تموم وجودم رو پر کرد. قدرت مطلق خداونده . توی کهکشان توی تخیل ما توی قلب ما توی رگ های ما توی ستاره ها همه جا؛ خداوند همه جاست }
اگر کسی فکر میکنه خدا رو پیدا کرده ولی ثروت نداره ولی سلامتی نداره ولی روابطش خوب نیست . هم باور هاش در مورده خدا مشکل داره هم ثروت و سلامتی و روابط
وقتی باور می کنی خدای درست رو ؛ خدا دست هاش رو می فرسته هدایت میکنه. خدا ثروت میشه توی زندگی ات سلامتی توی بدنش عشق میشه توی روابطش .
{استاد چقدر این فایل و کامنت هاش بوی خدا میداد . ارامش درون اش وجود داشت. }
تمام سعادت دنیا و اخرت بهترین تمرکز روی نکات مثبت یکتاپرستیه.
{استاد نوشتن نکات فایل تموم شده بود و داشتم تمریناتم رو انجام میدادم که حس کردم کافی نیست این فایل درسای بیشتری داره نمی تونه اینجا تموم بشه پس برگشتم تا ادامه بدم نوشتنم رو. نیروی رب ، نیروی خیری که توی جهان جریان داره . هر چه قدر بیشتر میشناسیش هر چقدر بیشتر به هدایت هاش عمل می کنی کمتر می تونی وصفش کنی. خدایی که بهت همه چیز میده مهم ترینش هم ارامشه . ارامش رو به قلب ات میاره بهتر بگم ارامش توی قلب ات خونه میکنه وقتی باورش می کنی وقتی عمل می کنی به گفته هاش. نگرانی ترس دروغ غم و اندوه بیگانه میشن باهات بیماری از بدنت خداحافظی میکنه و عشق به روابط ات سلام میکنه . ارامش حاصل از یکتا پرستی مثل دراز کشیدن روی چمن های خنکه توی جایی که هیچ نگرانی و اندوهی حق ورود بهش رو ندارن تا چشم کار میکنه فقط زیباییه و زیبایی به بالا که نگاه می کنی اسمون ابی با ابر های سفید رو می بینی که انگار به تازگی شسته شدن انقدر تمیز ان. نفس که میکشی هوا بوی درخت میده سرزندگی توش جریان داره توی هر قطره ی ابی که می نوشی ، ذراتش در حال رقصیدن ان. صدا های زیادی می شنوی که صدای موتور و ماشین نیست صدای حرف زدن ادم ها درباره ی اتفاقات بد نیست صدای بلبله صدای نوازش نسیم روی برگ هاست صدای جوش و خروش اب توی رودخونه است . طعم توی دهنت شیرینه. شیرینی ای که هرگز دلت رو نمی زنه. می تونین اون حد ارامش که میگم رو تصور کنین ؟ مطمئنم که قلبمون حس اش میکنه. }
تمرین من :
یک : تلاش برای عمل به الهامات .
انجام تمرین :
روز اول:
یک : هدایت همیشگی خداوند
دو : رویش گیاهان
سه : قوانین فیزیک که زندگی رو برامون راحت تر میکنن
چهار : ارامشی که در طبیعت جریان داره
پنج : قوه ی تخیل انسان که بی حد و مرزه .
شش : دیدن برگ جدید گیاهم
هفت : پوستم که به من سلامتی می بخشه
هشت : نعمت های خدا که تموم نمیشن
نه : پیتزا
ده : موسیقی بارون
یازده : بوی خاک بارون خورده
دوازده : زیبایی های پایان ناپذیر چهان
روز دوم:
یک : قسمت 47 سفر به دور امریکا رو دیدم و این خواسته رو در من ایجاد کرد که به سبک شخصی خودم تمام زندگی ام رو بگذرونم.
دو : داشتن سلامتی کامل .
روز سوم :
زندگی یکی از بچه های سایت رو خوندم که تونسته بود از هیچی به درامد بالای سی میلیون برسه .
روز چهارم :
من شروع به خوندن زندگی نامه ی مایکل جکسون کردم.
BLH-aeri, Thu, Jan 7, 8:41 ^-^
به نام خدای مهربانم
سلام ودرود به استادم ومریم عزیزم
توحید عملی(۱)
اول از همه میخوام از مریم عزیزم تشکر کنم بهش غبطه بخورم وبهش بگم خوش به حالت که خیلی جلوتر ازما درک قوانین شروع کردی خوش به حالت که همیشه اولین نفرهستی که داری فایلای استاد گوش میکنی اینا همه نعمت هایی هستن که خدای رزاق توی یک سینی زیبا گذاشته ومیگه مریم عزیزم بفرما گوارای وجودت.
مریم عزیزم چقدر خوبه که اینقدر سر سپرده هستی و انتخاب فایلا رو گذاشتی به عهده ی خدا که اینقدر این فایل ها هدایتی و عالی انتخاب بشن از اونجایی که به خودم تعهد دادم هرروز یک فایل ببینم و کامنت بذارم واسه روز بعد وفایل بعدی لحظه شماری میکنم
استاد عزیزم من به خودم تعهد دادم که توی هر کامنتم از شما سپاسگزاری کنم که اینقدر باعشق فایل تولید میکنید و با اطمینان از نتیجه ی فایلاتون بهمون میگید چقدر خوبه که تو فایلاتون از قوانین ثابت خداوند بهمون میگید..
استاد عزیزترازجانم اگر ماهم مثل شما روی خودمون کارکنیم معلومه که نتایجمون مثل شما میشه من یه خورده کارمیکنم نتایج باورنکردنی گرفتم خدامیدونه که اگر متعهد بشم چه اتفاقایی قراره واسم بیفته (آخ جون)
استاد عزیزم شما به دستور خداوند زنده موندید که راه روشنو به من وامثال من نشون بدید.شما جای درستتونو پیدا کردید الان شما دقیقا همون جایی هستید که باید باشید.اگر همه جای صحیح خودشونو پیدا کنن به ثروت ونعمت وسلامتی میرسن
استاد عزیزم.بخدا من اصلا حوصله ی صحبتای آدمایی که در مورد موفقیت صحبت میکردنو ندارم ونداشتم وهیچ وقت تا آخر ادامه نمیدادم ولی ولی استاد مجنون و دیوانه ی تک تک کلماتتون هستم توی محیط خدایی خودم به آرامش رسیدم به شادی رسیدم با خدای خودم عشق بازی میکنم
همه ی اعضای خانوادمو دوست دارم برای تک تکشون آرزوی سلامتی وثروت وشادی میکنم
خدانگهدارتون💋💋💋💋💋💋
حتی لحن و تن صدای شما هم وقتی از توحید و یکتاپرستی و خداوند صحبت میکنید تغییر میکنه
این فایل های توحیدی انقد ارامشبخشن که تاساعت ها فقط با شنیدنش حتی نه عمل کردن و فهمیدنش بمب بترکه کنارت متوجه نمیشی
استاد شما فقط از توحید بگو
چقدر من به خدا نیاز دارم چقد من به خدا نیاز دارممممم هربار که به یکی از خواسته هام میرسم لحظه های اول خیلی خوشحالم میپرم بالا پایین
بعد که به خودممیام میگم همین؟ همین بود؟؟ چقد ساده تموم شد اون لحظه هایی که منتظرش بودم اون خواسته ای که دعا میکردم براش و آرزوم بودن
و با هربار رسیدن به خواسته هام بیشتر متوجه میشم که خواسته اصلی من خواسته اصلی ما رسیدن به خداست شناخت خداس
ما به خدا نیازمندیم
دقت کردین وقتایی که به خدا نزدیکیم وارامش داریم دیگه اصلا به فکر خواسته های مادیمونم نیستیم؟ چون خیالمون راحته.چون حالمون خوبه آرامش داریم.
خدای عزیزم میدونم شاید گاهی نقش بازی کردم
گاهی بخاطر خواسته هام خواستم بهت نزدیک بشم
اما خودت میدونی که تو مدت زیادیه که تنها دوستمی
میدونید امروز یه تضاد بزرگ برام پیش اومد انقد که نتونستم جلو خودمو بگیرم و همونجا داشتم گریه میکردم میخواستم بیام به خانوادم بگم تا شاید اروم بشم و خیالم راحت باشه
اما دقیقا همونجا بود که شنیدم گفت رو کی حساب باز میکنی
داری قدرتُ به خانوادت میدی؟؟
اونجا بود که صدای شما تو ذهنم پلی شد در فایل فقط روی خداحساب باز کن اونجا که میگفتید
خدا میگه :اکیفکر میکنی کس دیگه ای میتونه بهت کمک کنه؟
برو برو دنبال اونا بهت کمک کنن
البته خداروشکر خیلی زود تونستم خودمو جمع کنم و به احساس خوب برسم
اون الان اینجاست
خدا همین لبخند منه
دست منه که داره تایپ میکنه
همین کلماته
اون اینجاست من حسش میکنم وقتی نگام میکنه وقتی براش مینویسم حسش میکنم
وقتی میرقصمو همراهیم میکنه
وقتی حواسم پرت میشه و اون باز کنارمه
وقتی فراموشش میکنم ولی اون هنوز با عشق کنارمه
خدا اونی نیست که میگفتن تو اسموناس و باید سرتوبگیری بالا تا بتونی باهاش صحبت کنی و صداتو بشنوه
خدا همینجاست تو قلبمون
خدا دوست دارم
اینجا مینویسم ثبت میکنم که
میدونم کمکم میکنی مثل تمام ۱۸سال زندگیم که کنارم بودی وکمکم کردی میدونم درست میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به نام خدای مهربان
سلامی دوباره …
روز بیست و سوم سفرنامه
موضوع ( توحیدعملی قسمت ١ )
استاد منم با شما خدارو پیدا کردم و این بزرگترین و قشنگترین اتفاق زندگی من بود ، ارتباطم با خدا منو بی نیاز کرد نسبت به همه کس و همه چیز ،،،، درسته توی ٢٧-٨ سالگی به خدا رسیدم اما خیلی هم خوشحالم و حسرت نمیخورم چون بلاخره سعادت داشتم که بشناسمش که بفهممش و عاشقش باشم
با هر آهنگ عاشقانه ای مخاطبم رو خدا قرار میدم توی هر خوشی و شادی با ذوق توی دلم باهاش حرف میزنم و شکر میکنم و با ورود هر مسئله ای دلم قرص هست به بودنش … هر بار دعا میکنم جوابمو میده ، نسبت به قبل از شناخت خدا خیلی احساس پاکی و خلوص دارم … و چه معجزه ها که برام نکرد …. دقیق و حساب شده خواسته هامو وارد زندگیم کرد 🥺😊
قلبم آرومه باهاش و ممنونم ازتون استاد
من اصل زندگی رو ازتون یاد گرفتم
با معبودم آشنا شدم ،،، 🤍🤍🤍
متن زیبای دوست عزیزم رو دوباره مینویسم تا جزوی از رد پای من بشه
خداوند در نسیمی ست که میوزد
خداوند پروانه ایست که در باد میرقصد
خداوند قلمی ست که عشق را مینویسد
خداوند سراسر زیبایی و عشق است
خداوند در قلبیست که عشق میورزد
خداوند طلوع خورشید است
خداوند نور آسمانها و زمین است
من دستان خداوند هستم که مینویسد
زبان خداوند هستم که سخن میگوید
قلب خداوند هستم که عشق میپراکند
من دستان سخاوتمند خداوند هستم که میبخشد
این خداست که در من تجلی یافته
آمده بودم میلیاردر شوم عاشق و سرگشته ی کویت شدم
آمده بودم تا اسرار ثروت را بیاموزم قران را در دستانم قرار دادی گفتی بخوان
کلید گنج های زمین و آسمان را درون ان خواهی یافت
بخوان اما با قلبت نه با ذهنت
گفتی بخوان و به دستوراتش عمل کن
دستور عمل ثروت و خوشبختی در تمام جنبه های زندگی در این کتاب نگاشته شده است
این کتاب یک گنج نامه است
اما باید رمز گشایی کنی تا مسیر گنج ها برتو آشکار شود
باید قلبت را پاک کنی از هر احساس ناروا
خواندم تو را و اجابت کردی مرا
تو حکمت را بر قلبم جاری کردی گفتی از توحید و یکتا پرستی شروع کن
از ابراهیم شروع کن و او را بشناس
شناخت ابراهیم یعنی شناخت اسلام حقیقی
معنای بت شکنی ابراهیم چه بوده است
ابراهیم بنیان گزار نحضتی است که میخواهد بشریت را نجات دهد
افتخار پیامبر اسلام انتصاب به مذهب ابراهیم است
ابراهیم حنیف
بت پرستی ، پرستش مجسمه ای با یاقوت و سنگ نیست . بت پرستی توجیه عصفبار وضعیت اجتماعی کنونی ات و نسبت دادن ان به مشیت الهی ، به تقدیر و سرنوشت است
بت پرستی قدرت دادن به شیطان و هر عامل بیرونیست برای تاثیر بر زندگی ات
بت پرستی پذیرفتن نیرویی به نام شر است که زندگی تو را اهاطه کرده و قدرت خلق زندگی را از تو سلب کرده است
بت پرستی و شرک یعنی قدرت دادن به هر چیزی و هر کسی غیر از خدا در زندگی ات
توحید و یکتا پرستی یعنی اینکه همه ی ما رب واحدی داریم یعنی همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم
یعنی همه ی ما برابریم
همه ی ما به یک اندازه به منبع الهی دسترسی داریم
همه ی ما به یک اندازه به قدرت الهی دسترسی داریم
یعنی همه ی ما یک خدا داریم
همه ی ما یکی هستیم
تفاوت انسان ها به علت تفاوت آنها نسبت به باورهای انها به خداوند است
خدای من مارو به راه راست ، راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان هدایت کن 🙏🏻❤️
استااااد ممنونم که هستید من عاشقتونم ❤️❤️❤️
«تولید پکیج زبان انگلیسی برای کودکان و فروختنش به صورت مجازی»
………
این ایده ای بود که برای داشتن آزادی مالی، زمانی و مکانی بهم الهام شد.
من یک سال و نیم پیش در یک آموزشگاه زبان در اصفهان کار می کردم و حقوق بسیار ناچیزی رو با منت فراوان دریافت می کردم. برای مرخصی گرفتن همیشه باید گردنم رو پیش مدیر آموزشگاه کج می کردم که به من اجازه بده به دیدن خانوادم برم که 1200 کیلومتر از من فاصله دارن و در بجنورد زندگی می کنن. مدیر آموزشگاه آدم خوبی بود. همیشه بهم مرخصی می داد اما کلی اگر و اما و شاید و باید میاورد و من هم به همین علت، با اینکه قلبم پیش خانوادم بود، اما زیاد دنبال مرخصی گرفتن نبودم.
یک روز صبح آماده شدم که برم سر کار. گوشی همسرم زنگ خورد. خواهرم بود. من تعجب کردم که چرا این وقت صبح زنگ زده. همسرم کمی باهاش صحبت کرد و بعد ما با هم رفتیم سر کار.
محل کار همسرم دیوار به دیوار اون آموزشگاه بود. در 15 دقیقه زمان استراحتی که بین دوتا کلاس داشتم، همسرم ازم خواست که برم پیشش. من هم رفتم. اونجا فهمیدم خواهرم برای چی زنگ زده. مادرم از این دنیا رفته بود.
من مادرم رو در عید نوروز دیدم و اون تیر ماه از دنیا رفت. بدون اینکه طی سه ماه آخر زندگیش ببینمش، از دستش دادم.
بعد از چهل روز که بجنورد موندم، به اصفهان برگشتم و دوباره رفتم سر همون کار. ته قلبم یه چیزی میگفت اگر آزادی مالی، مکانی و زمانی داشتی، می تونستی قبل از اینکه دیر بشه مامان رو ببینی. اما من اون موقع فرکانسم پایین بود و این الهامات رو دریافت نمی کردم.
این گذشت و مدتی بعد می خواستم برای دیدن پدرم برم بجنورد. زنگ زدم به مدیر آموزشگاه و ازش مرخصی خواستم که بهم گفت نمیشه بری.!!! اون لحظه دنیا روی سرم خراب شد. پشت تلفن داد زدم و گفتم من میرم، چه به من اجازه بدین و چه ندین. من مادرم رو ندیدم و از دستش دادم اما می دونم برای پدرم دیگه نباید منتظر اجازه ی شما بمونم. کمی صحبتمون با صدای بلند ادامه دار شد و بالاخره من به خودم اومدم و بابت صدای بلندم عذرخواهی کردم و یه جوری در صلح و خوشی قضیه رو حل کردیم. روز بعد برای بار آخر رفتم آموزشگاه، از بچه ها امتحان گرفتم و دیگه پام رو اونجا نذاشتم.
روزی که حقوقم رو می خواست بده، با اینکه ترم قبل بیشتر از ترم های پیش، از ما کار کشیده بود، اما حقوقی که به من داد دقیقا همون حقوق ماه گذشته بود. در حالیکه از مدرس های دیگه شنیده بودم به اون ها بیشتر داده. همون لحظه ای که اون حقوق کم رو دریافت کردم از ته قلب احساس شعف و غرور کردم. خوشحال بودم از اینکه دیگه هرگز گردنم رو برای کسی کج نمی کنم و دیگه هرگز اجازه نمی دم کسی برای زندگی من تصمیم بگیره.
بعد از اون ایده های مختلفی برای کار کردن به ذهنم می رسید و همشون از مسیر کار کردن برای دیگران می گذشت. اما من دیگه آدمی نبودم که بخوام برای کسی کار کنم. من باید روی خودم و خدای خودم حساب می کردم.
گذشت و گذشت تا اینکه این ایده بهم الهام شد. اگر می خواستم برای خودم کار کنم و از همه نظر آزادی داشته باشم، باید کاری رو انجام می دادم که من رو وابسته به محیط خاصی نکنه. با ایده گرفتن از کار استاد عباسمنش، تصمیم گرفتم کسب و کارم رو اینترنتی کنم.
توی این مسیر چالش های زیادی رو تجربه کردم. کلی حرف شنیدم. توسط عزیزترین شخص زندگیم بهم بی احترامی شد. همسرم باهام قهر می کرد و دیر میومد خونه و شب پیشم نمی خوابید. اما من دیگه بیدی نبودم که با این بادها بلرزم. من داشتم ایمانم رو در عمل به خدای خودم ثابت می کردم. به خاطر همین مسئله انقدر توسط اطرافیان بهم فشار وارد شد که تا سه هفته آب هم که می خواستم بخورم حالت تهوع می گرفتم. طی سه هفته 4 کیلو وزن کم کردم. به خاطر فشارهای زیادی که روم بود عصبانی شدم و فریاد زدم و همه ی کسانی که روشون حساب کرده بودم علیه من شدن و پشتم رو خالی کردن و من با سر افتادم تو چاهی که خودم برای خودم کنده بودم.
اونجا فهمیدم ایراد کار، از اول تا آخر از خودم بوده. یعنی به جای اینکه روی خدا و فقط خدا حساب کنم، به دنبال کسی غیر از خدا می گشتم که مسائلم رو حل کنه. وقتی این رو فهمیدم ایستادم. یه نفس عمیق کشیدم و تمام انسان های روی کره ی زمین و مخصوصا کسانی که به حمایتشون امید داشتم رو دونه به دونه از توی ذهنم پرت کردم بیرون.
از اون روز به بعد اگر هیچکس هم حمایتم نکنه برام اهمیتی نداره. اگر همه با شمشیرهای آخته به سمت من هجوم بیارن و بخوان تیکه پارم کنن، تنها عکس العملی که از من می بینن فقط یه لبخنده.
وقتی ایمانم رو در عمل ثابت کردم، همون آدم هایی که من رو رنجونده بودن، ازم حمایت کردن. بهم بها دادن. وسایل مورد نیاز کارم رو بی منت و حتی با عزت و احترام تهیه کردن و شدن دستانی از دستان خداوند برای بهبود شرایط زندگیم.
امروز 10 آذر 1401 هست و من کمتر از دو هفته ی دیگه، اولین کارم آماده ی تحویل میشه.
من زمان گذاشتم برای تغییر باورهام. من افراد سمی رو از زندگیم حذف کردم. همه باورشون اینه که یاسمن اجتماعی نیست و می خوان من رو وارد جمعشون کنن. اما نمی دونن این مسیر پر از روشنایی که من دارم توش قدم می زنم، با دوری از جمع شکل گرفته. با حذف ورودی های نامناسب که از اجتماع وارد میشه شکل گرفته. با حذف دوست شریف اما غرغرویی شکل گرفته که وقتی با هم بیرون می رفتیم، اون انرژی می گرفت و من بی انرژی می شدم. چون من مثبت بودم و اون منفی. چون اون انرژی مثبت من رو می گرفت و من انرژی منفی اون رو دریافت می کردم.
من دیگه حاضر نیستم وقت، انرژی و عمر ارزشمندی که خداوند به رایگان در اختیارم گذاشته رو هدر بدم برای اینکه از بدبختی و گرونی و مشکلات و بیماری ها صحبت کنم. من فهمیدم جمعی که توش از این مسائل صحبت میشه ارزش یک ثانیه حضور من رو هم نداره. من ایمانم رو در عمل به خدای خودم ثابت کردم و به همون نسبتی که من عمل می کنم، خدای من هم بهم جواب میده. من امروز رسیور ماهواره که همیشه در حال خاک خوردنه و هرگز روشن نمیشه رو گذاشتم توی کمد و به دنبال فرصت مناسبی هستم که اون رو به کلی از زندگیم خارج کنم. چون تعهد دادم که این خزعبلات رو از زندگیم حذف کنم.
متعهد شدم که تا قبل از شب یلدا پکیجم آماده ی فروش باشه. هنوز مسیر به فروش رسوندنش رو نمی دونم. اما می دونم نیازی نیست مقصد رو ببینم. قدم به قدم مسیر برام روشن میشه و من همون قدمی رو برمی دارم که برام روشن شده.
امروز داشتم فکر می کردم قبل از اینکه فروش محصولم رو شروع کنم، روانشناسی ثروت 1 رو بگیرم و هم زمان روی باورهام کار کنم که درآمدم بیشتر بشه. با اینکه در حسابم پول هست اما این پول رو پدرم به حسابم ریختن و از تلاش های من به دست نیومده. داشتم فکر می کردم آیا این ایده ی خوبیه یا نه که از خدا خواستم هدایتم کنه.
هم زمان فایل توحید عملی 1 هم داشت پخش میشد. یه چیزی ته ذهنم گفت آخه استاد که همیشه میگن قرض نکنین. تو منتظری از دهن استاد حرف دیگه ای بیرون بیاد؟
باورم نمیشه در کمتر از چند ثانیه، استاد شروع کردن به خوندن کامنت دوست عزیزمون. به کلمه ی قرآن که رسیدن اشکم جاری شد. انگار تمام انرژی های دنیا من رو به سمت کشویی می کشوندن که توش قرآن رو گذاشته بودم. با گریه گفتم خدایا، هدایتم کن. هرچی تو بگی اطاعت میکنم.
کل دو صفحه ای که پیش روم به صورت هدایتی باز شده بود رو خوندم تا به این جمله رسیدم:
برای هر چیزی وقت معینی هست…
اشکم سرازیر شد و گفتم چشششششم…چشششششم…چشششششم…صبر می کنم. هر چی تو بگی…هر چی تو امر کنی رو اطاعت می کنم…
من از نوروز 1401 تا الان شخصیتم رو کوبیدم و از نو ساختم. اطرافیانم گاهی من رو نمی شناسن! براشون عجیبه که یک نفر در کمتر از یک سال انقدر بتونه متفاوت فکر کنه، متفاوت عمل کنه و متفاوت نتیجه بگیره. من این کوبیدن و از نو ساختن رو مدیون اعتماد به پروردگارم هستم. پس چشششششم عزیزدلم…چشششششم پروردگارم…صبر میکنم تا هر زمان که تو امر کنی و اون موقع من روانشناسی ثروت رو میخرم.
الهی صد هزار مرتبه شکرت
پروردگار جهانیان ازت سپاسگزارم و عاشقتم که هدایت ما رو به خودت واجب کردی
استاد و مریم جان عزیزم
مرسی که دستی هستید از دستان خداوند برای هدایت کسانی که آگاهانه انتخاب کردن هدایت بشن.
الهی صد هزار مرتبه شکرت ❤️❤️❤️❤️❤️
بنام یکتای جانم
روز بیست وسوم سفرنامه
توحید عملی قسمت 1
امروز صبح که از خواب بیدار شدم تلفنی داشتم از دامادمون
خیلی استرس گرفتم چون میدونستم در رابطه با چه موضوعی زنگ زده بهش گفتم که الان نمیتونم صحبت کنم .
درخواستی ازم داشت برای یک وامی میخواست به نام من بگیره.
میدونم که کار درستی نیست ولی اینقدر رودربایسی داشتم و ترس از اینکه مبادا اگه درخواستشو رد کنم تو رابطه ام با خواهرم تاثیر داشته باشه.
با وجودی که اصلا حس خوبی نداشتم نسبت به این موضوع ولی رفتم و حساب باز کردم.
امروزم زنگ زده بود که در مورد وام یه چیزایی بگه که گفتم الان نمیتونم صحبت کنم.
از صبح با خدا حرف میزنم و فقط از خودش کمک میخوام.ازش نمیخوام که این مسئله رو برام حل کنه ازش میخوام ظرف وجودی منو با این تضاد بزرگتر کنه ازش میخوام ریشه ی این مسئله رو تو زندگیم پیدا کنم و باورهامو در موردش درست کنم چون موارد اینچنینی بارها و بارها به شکل های مختلف تو زندگیم اتفاق میفته و من به خاطر عزت نفس پایینی که دارم نمیتونم رد کنم و خودمو تو درد سر میندازم.
میدونم که قادر مطلق خداونده میدونم که تحت حمایت کامل پروردگارم.میدونم که خداوند قراره منو آسون کنه برای آسونیا.میدونم که تمام این ترسا واهی هستن و هیچ قدرتی تو زندگی من ندارن.از خدا میخوام که ایمان و باور منو نسبت به خودش هر لحظه بیشتر و بیشتر کنه.
من متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم و ایمان دارم در ایمان به خداوندم به ثبات میرسم در داشتن احساس خوب به ثبات میرسم قطعا وارد مدار ثروت میشم و اقیانوسی از ثروت وارد زندگیم میشه.من یقین دارم به پروردگارم.
در پناه الله یکتا