توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام به روی ماه و دلنشین استاد عزیزم و مریم بانوی عشق و همه ی دوستان نابی که اینجا باهم داریم یاد می گیریم. یه شیفت شب شیردهی دیگه و من هستم و این فایل و کامنتای فوق العاده ی دوستای خوبم. وای که چه فایل خوبی بود. استاد واقعا هرچی فکر می کنم هیچ جور نمیشه از اینهمه لطف و محبت شما تو آموزشهاتون که بسیاریش هم مثل این رایگان هست تشکر کنیم بجز با نتایج عالی که از خدا می خوام کمک کنه تا همین کار رو بکنم. چقدر خوبین شما استاد مگه میشه؟ مگه داریم آخه؟ عاشقتونم استاد. خدا رو هزاران بار شکر که این سعادت رو داشتم که با شما و با قوانین آشنا بشم و از جهل و تاریکی بیام به سوی نور و نعمت و سعادت. وای اصلا فکرش رو می کنم اگه من با شما آشنا نشده بودم الان چه وضعی داشتم مو به تنم سیخ میشه… خداجونم شکرت

    عجب نکته ی ظریفی بود استاد این قضیه، هرچقدر تو هرکاری قوی تر میشیم کمتر از خدا هدایت می خوایم وقتی اول کاریم کلی از خدا هدایت می خوایم و می دونیم که خودمون توانش رو نداریم ولی بعد کم کم یادمون می ره و زیادی رو خودمون حساب می کنیم و خودمون رو درواقع از هدایت خداوند محروم می کنیم. وقتی اینو گفتین همه گفتیم عه آره درسته! چطور تاحالا بش فکر نکرده بودم!

    اینکه چقدر الهامات و هدایت های خداوند رو دریافت می کنیم به این بستگی داره کهچقدر باور داریم خداوند ما رو هدایت می کنه چقدر باور داشته باشیم لیاقت دریافت پیامهای خداوند رو داریم

    خدارو شکر که این احساس لیاقت برای دریافت الهامات و اینکه خدای من باهام صحبت کنه عاشقم باشه نوازشم کنه بغلم کنه داره هی بهتر و بهتر میشه بخصوص بعد از دوره ی بی نظیر احساس لیاقت… یادمه دقیقا همینجوری که گفتین استاد، قبل از آشنایی با قوانین، قشنگ باور من این بود که نه بابا من که لایق هم صحبتی با خدا نیستم باید بنده ی خاص خدا باشی باید انقدر نماز شب بخونی تا به اون مدارج برسی… غافل از اینکه هیچکس خاصتر از خودم نیست چون هر کسی به نحو خودش خاص هست . بخصوص اگر گناهی ازم سر می زد اونوقت هم احساس عذاب وجدان و هم اینکه اگر فلان اتفاق بد افتاد بخاطر گناه من بوده رو داشتم… عجب خدایی داشتم واقعا بیشتر از اینکه رحمن و رحیم باشه ظاهرا مچ گیر بوده ومنتظر که ببینه کی خطا می کنم… خداجونم چه خوب شد که پیدات کردم چقدر تو خوب و مهربونی چه خدای یکتا و فوق العاده ای هستی…

    حتی اگر مسیر اشتباه رفتیم تو زندگیمون‌بپذیرینم که خداوند ما رو هدایت می کنه و بر خودش واجب کرده که ما رو هدایت کنه ان علینا للهدی چی دلگرم کننده تر از این آخه؟! فارغ از اینکه چقدر اشتباه رفته باشم خداوند هدایتمون می کنه . جریان رحمت و هدایت خداوند همیشه هست وقتی ما گیرنده مون درست کار می کنه و دریافت می کنیم که باور داشته باشیم که دریافت می کنیم هدایت خداوند رو، یعنی فرکانس رو موج درست تنظیم شه و تمام. اون وقت آماده ایم برای دریافت پیام خداوند

    بپذیزیم که خودمون چیزی نمی دونیم. اون علمی که داریم در مقابل آگاهی خداوند هیچ نیست،ظرفمون رو خالی کنیم اینم یه نکته ایه که همیشه باید به خودمون یاداوری کنیم… من چند وقتیه دارم سعی می کنم آگاهانه بیشتر برای هر مورد کوچیک و بزرگی از خداوند هدایت بخوام حتی تو چیزای خیلی ساده… ولی تو کارم و رشته م هم باید حواسم باشه که من واقعا در مقابل خدا هیچی نمی دونم و ازش هدایت بخوام موقع باتری ساختن موقع نوشتن نتایج، مقاله و غیره… برای ایده ای که بخوام بدم تو کارم، برای همه ی اینا باید حواسم باشه که از خودش کمک بخوام و الان کلی ذوق دارم که بعد از مرخصی زایمان که برگردم سرکار چقدر متفاوت خواهد بود بخاطر همین درخواست هدایت تو تمام جنبه ها…

    وقتی خدا پشت و پناهت باشه احساس گیر کردن نمی کنی

    همبشه یه اطمینانی داری که خدا داره هدایتت می کنه، حتی اگه الان نمی دونم جیکار کنم می دونم در زمان مناسب دریافت می کنم. مثال پدر فوق العاده پولدار خیلی مثال خوبیه، واقعا اون احساس اطمینان که هر مشکلی پیش بیاد بابام حلش می کنه یا اعتبار بابام حلش می کنه قابل تصوره… تازه اون بابای فوق العاده پولدار ممکنه به هر دلیلی نخواد ساپورت کنه ولی خدا قربونش برم نه تو کارش نیست… چرا ما درک نمی کنسم یا بهتزه بگم حواسمون نیست به این واقعیت… خدایی که در هر لحظه داره تمام کائنات رو هدایت می کنه مثل آب خوردن من رو هم می تونه هدایت کنه فقط باید بخوام ازش…

    هرکاری که می خوام بکنم بگم ایاک نعبد و ایاک نستعین

    استاد خیلی توضیحاتتون کمک کننده بود و اینکه گفتین خداوند با هر فردی به شکل خودش ارتباط برقرار می کنه جنس رابطه برای هر شخصی فرق می کنه من تا چندوقت پیش سکم درگیر این بودم که چطور باید صدای خداوند رو بشنوم وقتی ازش هدایت می خوام یا سوالی می پرسم، بعد هم تو کامنتا بیشتر گشتم دنبالش هم یادمه از سعیده ی نورانی سایت پرسیدم و حالا کم کم دارم می شنوم اون صدا رو و واقعا خوشحالم و یه آرامش خاصی به آدم می ده… اینکه می دونی هر آن به خدایی وصلی که جواب همه ی سوالا پیش اونه، قدرت مطلق اونه و تو بخشی از خدایی…

    استاد اون تصاویر و لبیک الهم لبیک عالی بود چقدر حس خوبی داد بهمون. یک دنیا نه هزاز دنیا ممنونم از شما و مریم بانوی گل که مطمئنم اون قسمت آخر کار ایشون بوده (کلی چشمای قلبی).

    خداجونم عاشقتم و خوشحالم که دارمت :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان ازتون بی نهایت سپاسگزارم برای احساسی که به واسطه این فایل در من بوجود آوردین .بعد از مدتها احساس کردم قلب من مثل روزهای اولی که با استاد آشنا شدم لطیف شده و حس قشنگ لبخند به همراه اشک شوق دوباره در من زنده شد ..من همونطور که در داستان هدایت خودم به این سایت داستان آشنایمو توضیح دادم وقتی که حسابی از این جهان چک و لغت خوردم و عاجز شده بودم و ترجیحم این بود که بمیرم ولی به این سبک زندگی ادامه ندم خداوند دست منو گرفت و گذاشت در دستان استاد عزیز و اونجا بود که همه چی از نو شروع شد محمدی که کل زندگیش ترس بود و نگرانی و آرزوی درست خوابیدن رو اشت از اون روز به بعد تبدیل شد به کسی هر صب با ذکر این دعا که خدایا تنها تو راه میپرستم و تنها از تو یاری میجویم روزمو شروع میکردم و تسلیم خداوند بودم کل روزمو تا شب فایلهای استاد توی گوشم بود غرق عشق بازی با خدا شده بودم محمد از اون روز به بعد شده بود یه محمد شجاع و نترس و آماده دریافت الهامت و حرکت کردن به سمتشون …طولی نکشید با خروارها بدهی که داشتم به مسیرهای هدایت شدم که هر روز درآمدم بیشتر شد و چه ایدها و چه آدمهای مثل فرشته اومدن توی زندگیم و منو به مسیرهای هدایت کرد که اگر هر کسی داستان زندگی خودمو برام تعریف میکرد باورش برام سخت بود ..منی که طلبکارا هر روز به محل کار من میومدن و هر طوری میخواستن با حکم جلب منو به زندان بندازم تبدیل شدم به کسی که بدهی هامو تقریبا تسویه کردم و شعبه دوم خودمو در نزدیکی محل زندگیم در حال افتتاح کردنم با کمترین هزینه ممکن و البته با درک قانون تکامل به صورت کاملا نقد

    همه اینا رو فقط میتونم توی یه جمله خلاصه کنم اونم توحید اونم وصل شدن به رب که کارها رو برام به آسونی هر چه تمام تر انجام داد

    خدایا خودت میدونی که من بنده توام و فقط تلاشم بندگی کردن تو بود هر جا که ذره ای خواستم شرک بورزم گوشمو بپیچون

    خدایا بی نهایت سپاسگذارتم برای موهبت زندگی برای هر بار تپش قلبم توی سینم

    برای اشنایی من با استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    مهدیه جهانی گفته:
    مدت عضویت: 201 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام ودرود فراوان به استاد عزیزم وخانم شایسته ی نازنینم وهمه ی دوستان بهشتیم دراین سایت توحیدی ومقدس.

    تمرین الف:

    درباره ی چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی ،به مهارت وکاربلدی خودت آنقدر مغرور شدی،خودرابی نیاز ازهدایت های خدا دیدی وسراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی ،اما به طرز غیرقابل انتظاری،نتیجه خوب از کار درنیامد یا دچار خطا یا اشتباه شدی؟

    یادم می آید زمانی که سال آخر دبیرستان بودم وامتحانات نهایی را دادم وتوانستم با موفقیت کنکور بدهم ،هنگامی که برای انتخاب رشته دانشگاهی به کمک یک نفر که دراین زمینه استاد بود به خانه ی ما آمد وبرای من انتخاب رشته کرد ولی من چکار کردم؟

    به حرف دوست هم کلاسی ام گوش کردم که میگفت امسال را درخانه می مانیم تا سال دیگه حتما پزشکی قبول شویم ومن هم به حرف اواعتماد کردم وشب هنگام که همه خواب بودند برگه ی انتخاب رشته را پاک کردم وداخل پاکت گذاشتم وصبح به همراه مادرم آنرا به باجه ی پستی دادم.

    حالا چه اتفاقی افتاد؟

    هنگامی که نتایج آمد آن دوستم دانشگاه روزانه رشته کارشناسی دانشگاه تهران قبول شد ومن درعوض که به حرف اوگوش داده بودم درخانه ماندم وچون درخانه دیگر تلاشی نکردم مجبور شدم سال بعد دانشگاه آزاد باکلی هزینه ثبت نام کنم.

    این نتیجه ی پشت کردن به کمک وهدایت های خداست.

    الان که چند سال از آن موضوع میگذرد ومن با خودم الان متوجه شدم که خداوند هر لحظه درحال هدایت کردن من است ومن باید شاخک هایم را تیز کنم وبه خودم مغرور نباشم که همه چیز میدانم بلکه متواضع باشم وهر لحظه از خداوند هدایت بطلبم.

    چند روز پیش گردنبندم پاره شد ومن باخودم گفتم آنرا بفروشم وبرای خودم ساز بخرم ولی دیروز هنگامی برای فروش آن رفته بودم ودائم از خداوند هدایت میخواستم ناگهان وارد کوچه ای شدم که روبروی آن مغازه طلا فروشی بود که اسم مغازه (ایمان)بود.

    ومغازه بسته بود من چون دائم از خداوند هدایت میخواستم باخودم گفتم من باید ایمان خودم را نشان بدهم تا خداوند جواب بدهد.

    جلو رفتم و ابتدای کوچه یک مغازه ی بسیار کوچک بود که طلا تعمیر میکرد که ناگهان به ذهنم آمد که گردنبند را تعمیر کنم ودو تیکه از آن را تبدیل به گوشواره کنم وبه مغازه دار گفتم و او همینکار را کرد ونه نتها گردنبندم درست شد وخیلی قشنگ تر شد بلکه یک گوشواره ی زیبا هم بدست آوردم.

    الان که دارم فکر میکنم یادم می آید که چند وقتی بود که دلم میخواست یک گوشواره مثل گردنبدم داشته باشم وخداوند چطوری وچقدر آسان به من گوشواره داد.

    واقعا اگه به خدا اتکا کنیم وروی خدا حساب کنیم وروی خود مون حساب نکنیم چه درهایی که به رویمان باز میشود.

    خدایا من هر لحظه به تومحتاجم.

    خدایا من به هر خیری از جانب تو محتاجم.

    خدایا شکرت که من هر روز از هر لحاظ بهتر وبهتر میشم.

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد نازنینم درزمان حیات خودم.

    استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیزم ازشما بسیار سپاسگذارم .

    درپناه الله مهربان شاد وپیروز وسربلند در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    داود حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام استاد عزیز و گرامی

    امروز یه دوسه باری اومدم تو سایت و برگشتم فایل 143 روز شمار زندگی من رو گوش کردم الانم اومدم دوباره یه سری بزنم که دیدم توحید عملی 11 اومده بالا چقدر کیف کردم، واقعا عاشق فایل های توحید عملی هستم به شخصه و بارها گوششون دادم خیلی تغییر این نگرش و جمله طلایی استاد که میگن قدرت رو به غیر خدا ندید رو سرلوحه زندگی م کردم و نتایج خیلی خوبی دیدم

    قبل از اینکه این فایل رو گوش بدم تمرینی رو که استاد گفتند رو خوندم و چون دوره عالی 12 قدم رو دارم کار میکنم کاملا با این تمرین استاد عزیزم آشنایی دارم و احساس نزدیکی کردم،

    استاد عزیزم و دوستان گرامی من

    من سالهاست بدنسازی کار میکنم و عاشق این ورزش هستم واقعا با اینکه چشم بسته و عاشقانه این ورزش رو انجام میدم ولی هروقت که قبل از رفتن به باشگاه با وجود خستگی به خداوند توکل کردم و از اون هدایت وانرژی خواستم چنان تمرین با کیفیت و عالی انجام دادم که بعد از ورزش سنگین هم پر از انرژی و احساس مثبت بودم ولی هروقت با خودم گفتم که خوب خداروشکر امروز سرحال هستم و یه جورایی خودم رو بی نیاز از خداوند دیدم با وجود انرژی خوب قبل از تمرین اصلا نتونستم ورزش با کیفیت و عالی انجام بدم و یه بی حالی خاصی داشتم، و اینکه توی باشگاه به اون بزرگی کلی باید دنبال وزنه نیگشتم، خلاصه انگار هیچ چیزی خوب پیش نمیرفت ،واقعا همه چیز خداوند اون انرژی ناب خداوند، اون احساس عالی خداوند، اون نفس نفس زدنای وسط تمرین خداوند یا مثلا بارها شده واسه انجام کارهای اداری پیچیده توکل کردم و همه چیز رو از ته دل سپردم به خودش به ساده ترین روشها کارم انجام شده ولی روزهایی بوده که گفتم این یکی رو خودم حلش میکنم و رفتم تو دلش و به کلی چالش برخوردم و آخرش هم پای خدا رو کشیدم وسط تا حل شد ماجرا، امیدورام استفاده کرده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    ساناز فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 1020 روز

    به نام آرامش بخش قلبها

    روزهایی رو پشت سر می گذارم که شرایط سینوسی دارم گاهی در قله و گاهی در پایین ترین نقطه هستم و کنترل ذهنم آسان نیست. چند ماه پیش در بهترین شرایط دوران زندگیم بودم و هیچ دوره زندگیم آنقدر شکرگزار نبودم و از لحظه لحظه زندگیم لذت می بردم و سرشار از شکرگزاری بودم و تمام کائنات رو حامی و محافظ خودم می دانستم و خودم رو خالق زندگیم می دونستم تا اینکه حال پدرم بد شد و در بیمارستان بستری شد، در تمام مدت به خداوند گفتم تو آگاهتر از هر آگاهی هستی (من همیشه به خدا میگم با من صحبت کن و قرآن رو باز می کنم و همیشه خداوند جواب می دهد و گفت خداوند آگاهتر از هر آگاهی است) و فقط تو می دونی علت بیماری چیست و با تمام وجود به خداوند توکل کردم و گفتم آماده دیدن معجزه هستم – خدایا آماده دریافت شکوهی از جانب تو هستم- خدایا کاری کن که از دست خودت برمیاد و تمام جواب آزمایشات که باید به بخش تحویل می دادم رو نگاه نمی کردم و میگفتم خداوند به بهترین صورت ممکن تبدیل میکنه و به بخش تحویل می دادم، قبلا جواب آزمایشات را در گوگل سرچ می کردم اما گفتم با تمام وجود به خداوند اعتماد دارم و به او می سپارم و هر دکتری که معالج پدرم است بهترین دکتری است که از جانب خداوند معرفی شده تا روزی که مرخص شد. روز ترخیص احساس کردم حال پدرم خوب نیست اما بیمارستان گفت بخاطر این است که چند روز خوابیده بود و الان بلند شده. آمدیم خونه و نوبت بعدی دکتر برای جواب آزمایش رو گرفتیم ،بعد هم نسخه رو گرفتیم و فقط یک قرص معده بود و اونجا به خودم گفتم به خدا توکل کن چون سال پیش برادرم به کما رفت و به لطف خدا برگشت وقتی از بیمارستان مرخص شد خیلی ضعیف شده بود و حتی قدرت بلع نداشت. برگشتیم خونه کنار پدرم بودم و تمام مدت از خدا می خواستم مرا هدایت کند و نشانه امروز من رو جستجو کردم که فایل 175 زندگی در بهشت بود رو کنار پدرم دیدم و به دوستم گفتم برای پدرم دعا کنه اول قرص معده رو دادیم و بعد بابا غذا خورد. بعد از توکل به خدا و احساس بهتر تصمیم گرفتیم خرید برویم و گوشت و میوه تازه بخریم. وقتی نزدیک خونه بودیم یک لحظه احساس کردم قلبم از سینه ام کنده شد ولی سعی کردم به خودم مسلط شوم و چیزی به خواهرم نگفتم وقتی به خونه رسیدیم منتظر اورژانس بودند و حال بابا بد شده بود و اورژانس آمد و احیا قلبی جواب نداد و بابا به رحمت خدا رفت (در صورتیکه بابا روز قبل اکو کرده بود و همه چیز خوب بود).

    همیشه خواب این موضوع منو به شدت پریشان میکرد ولی قدرتی خداوند به ما هدیه کرد و موقع خاکسپاری احساس خوبی داشتیم و خداوند ما رو بغل کرده بود اما بعد از آن دچار سرزنش خودم شدم و اینکه چرا کاری نکردی… چرا به ذهنت نرسید به دکتر زنگ بزنی … چرا متوجه نشدی حال بابا بد است … چرا به ذهنتت نرسید فشارخون بابا رو چک کنی …. چرا اون روز از جلوی کلینیک خونه رد نشدی که شاید به ذهنت برسه با دکتر مشورت کنی … چرا دکتری که در ساختمان ما بود رو ندیدم و با او مشورت کنی …. و هزاران چراهای دیگر… اگر لحظه ای احساس میکردم قرار است این اتفاق بیفته زمین و زمان رو بهم میریختم.

    من هر روز سوره حمد رو می خوانم و از خداوند هدایت می خواهم، من به معجزه اعتقاد دارم و بارها معجزه رو دیدم و هر موقع به خدا توکل میکردم معجزه میشد اما این بار که به خواسته ام نرسیدم به توکل خدا شک کردم و فکر کردم باید خودم کاری میکردم (گفتم قوانین خداوند و سیستم کائنات درست عمل میکنه و حتما من اشتباه کردم و کار درست رو انجام ندادم). ترس و عذاب وجدان وجود منو فرا گرفته بود و دیگر نمی توانستم توکل کنم و رها کنم و به خداوند بسپارم و خودم رو مسئول همه چیز می دونستم و این که همه چیز بخاطر من است. این مدت شنیدن فایل های استاد و پاسخ دوستان در عقل کل حال مرا خوب میکنه ولی گاهی هم دچار نجواهای ذهن می شوم اگر کاری میکردم الان بابا زنده بود و اینکه شاید در این ساعتها بابا حالش بد بوده اما چیزی نگفته و من متوجه نشدم. بعضی صحبت های اطرافیان و این افکار حال مرا بد می کند (گاهی فکر می کنم نمی توانم نفس بکشم الان پاهام درد میکنه و میدانم که وقتی در مسیر اشتباه هستی ابتدا جسم واکنش می دهد ) که سعی می کنم ذهنم را کنترل کنم و پاسخ دوستانم رو مرور می کنم و خدا رو به خاطر این سایت و دوستانم سپاسگزارم که خیلی به من کمک کردند اما به خودم یادآوری میکنم که به زمان بندی خدا باید اعتماد کنم چون تنها قدرت جهان خداوند است که همیشه خیر است خداوند هزاران دست دارد و هزاران وسیله برای نجات انسانها دارد و تمام این سالها قلب پدرم رو خداوند هدیه داده بود تا بتپد و نفس بکشه. یکبار هم مجددا از قرآن هدایت خواستم و آیه مادر موسی آمد که نوزادش را به نیل بیاندازد و اینکه خلاف منطق است اما خداوند اینگونه او را نجات داد. از خداوند خواستم مرا هدایت کند که این فایل را شنیدم الان احساس می کنم توکلم درست بوده اما به تضاد برخورد کردم. (روز قبل هم دوبار آیه یدا… فوق ایدیهم رو شنیدم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      Asudeh گفته:
      مدت عضویت: 3418 روز

      سلام دوست عزیز

      من هم مثل شما پدر از دست دادم و تنها کسی از خانواده که اشکی نریخت و آرام بود من بودم چون همیشه سعی می کردم تا زمانی که پدر و مادر هستند بدون منت و با عشق تا آنجا که در توانم هست خدمتشون کنم و بارها و بارها پدر و مادر بهم گفتند که با تو راحت هستیم و حتی الان که در خدمت مادرم هستم نسبت به بقیه خواهر و برادرها با من راحت تر هست و حتی وصیت شو هم به من کرده.

      حتی من نسبت به بقیه خواهر و برادرها بیشتر خواب پدرم را می بینم چون همیشه یاد خوبیهاش هستم و هر وقت یادم میاد خیراتی براش می فرستم حالا یک صلوات باشه یک آب دادن به کسی باشه، یاد خوبی هاش در بین جمع می کنم، یک سوره حمد براش می خونم و حتی ی بار هم در خواب مطلبی گفت که فهمیدم منظورش منه و برام دعا می کرد می خوام بگم یاد عزیزانمون بودن خیلی راحت فقط خوبی هاشون را در ذهنمون مرور کنیم و در بین اقوام از خوبی هاش تعریف کنیم همین یاد کردن آنها قلب انسان را آرام می کند چون روحشون از ما شاد و خداوند هم از اینکه خوبی های بندشو بازگو می کنیم خوشحال می شود و این شادی قطعا به ما هم می رسد.

      من همیشه از خداوند این دعا دارم که خدایا هر کسی در کنارم هست احساس آرامش و امنیت داشته باشد و اگر هم می خوام کاری کنم براش، بی منت و عاشقانه باش حالا هرکی می خواد باشه. و این دعا خیلی بهم کمک کرده و باعث آرامش وجودم شده.

      امیدوارم عزیزانی که جاودان شدند در عالم دیگر، اول آسایش و راحتی و شعف آنها باشه و ما هم همیشه خیر بندگانش را با کردار خودمون نشون بدیم

      سربلند و عزتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 1020 روز

        سلام دوست عزیز

        خداوند پدر بزرگوارتان رو رحمت کنه و در آغوش پرورگار مهربان مشعوف باشه. برای پاسخ ارزشمند شما سپاسگزارم. خواندن پاسخ شما دوستان به من کمک میکنه تا احساس بهتری داشته باشم و به لطف خداوند و شما همراهان در سایت قلبم آرامتر و شادتر بشه.

        متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      شاهین حسن زاده گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      به نام خداوند بخشاینده مهربان

      به نام انکه میمیراند وزنده میکند

      به نام انکه اگاه است به انچه درون سینه هاست

      وبه نام انکه روزرادر شب وشب را در روز وارد میکند

      سلام ساناز عزیز امیدوارم که حال دلت خوب باشه

      یه حسی بهم گفت براتون کامنت بنویسم

      خداوند پدرتون رو رحمت کنه انشاالله

      من نمیتونم جای شما باشم وبگم چطوری عمل کنید چون به لطف الله هنوز سایه پدرم بالای سرم هست

      اما میخوام بگم همون خدایی که برگی بدون اذن اون از درخت نمی افتد

      قطعا هیچ قلبی هم بدون اذن اون نمی ایستد

      خودتون رو سرزنش نکنید اگر قرار بود کاری انجام بدید که پدرتون نیاز داشت قطعا هدایت میشدید

      توی کتاب انسان در جستجوی معنا خانومی بوده که خیلی برای شوهرش که از دست داده بود غصه وغم میخورد وخودشو سرزنش میکرد

      واصلا نمیتونست که اروم بشه

      تا اینکه روانشناس بهش میگه اگر تو جای شوهرت بودی دوست داشتی اونم مثل تو برات غصه بخوره وخودشو سرزنش نکن گفت نه اصلا

      گفت خب تو الان داری اونو بیشتر اذیت میکنی چون اون دوست نداره تو اینجوری باشی

      امیدوارم هرچه زودتر به ارامش برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 1020 روز

        سلام دوست عزیزم

        خداوند پدر و مادر عزیزتون رو حفظ کنه. از پاسخ پرمهر و ارزشمند شما سپاسگزارم. هر روز این صفحه رو چک میکنم و خواندن پاسخ ها خیلی به من کمک میکنه تا احساس بهتری داشته باشم و مشتاقانه نظرات دوستان را می خوانم. برای راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 684 روز

      دوست خوبم سلام

      خداوند مهربان پدرتان را رحمت کند و بیامرزد.

      این طبیعیه که آدم بعد از ازدست دادن عزیزی دچار این حسرتها میشه.

      من پیشنهادی که یه روان شناس به یکی از دوستان ما که عزیزی از دست داده بود

      به شما میگم.

      سوگ را انجام بدهید.

      یعنی یه بار که خیلی برا بابات دلتنگ شدی تو تنهایی خودت حسابی براش گریه کن یا اینکه سر مزارش تنها برو و هر چه می خوای باهاش درد و دل کن و احساساتت را بگو و گریه کن تا آرام بشی.

      چون گاهی اوقات گریه کردن آدمو آرام می کنه.

      مثل گریه ای که عرفا در دل شب با خدا راز و نیاز می کنند و آرامش می گیرند.

      براتون آرامش و سلامتی آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 1020 روز

        سلام دوست عزیز

        متشکرم برای پاسخ شما، دقیقا. من در این مدت بخاطر شخصیت “قوی باش” فرصت و موقعیت سوگواری نداشتم.

        خدارو سپاسگزارم بخاطر شما دوستان خوب و ارزشمند که هروقت نجواهای ذهن سراغم میاد مرور پاسخ ها باعث احساس خوب می شوند.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مریم علوی گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    سلام و درود استاد عزیزم من مریم علوی هستم بسیار سپاسگزارم از فایلهای فوق‌العاده شما من با شما به خدای خودم نزدیک شدم و حس فوق‌العاده ای دارم آرامش و صبر بی‌نظیری در من به وجود اومده.خداراسپاس به خاطر وجود شما من همیشه به همسرم میگم استاد عباسمنش عزیزم پیامبر زمان ماهستن که خدا برامون فرستاده خدایا شکرت که هدایتم کردی و دستانم رو گرفتی. انشالله خداکمک کنه همیشه متواضع و متوسل به الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    ناجیه گفته:
    مدت عضویت: 1132 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    کدام کار است که خداوند انجام داده نتواند؟ کدام خواسته ات است که خداوند برایت داده نتواند؟

    خداوند بر هر کاری تواناست خداوند بر همه چیز داناست خداوند قدرتی است که همه چیز در دست خودش است دست خداوند بالاترین دست هاست خداوند می‌گوید موجود باش و موجود میشود

    خداوند قدم به قدم هدایت ات میکند با تو صحبت میکند خواسته هایت را اجابت میکند میگوید من نزدیکت هستم نترس غمگین نشو من برای تو کافی هستم از غیر من نترس ایمان داشته باش

    من برایت کارها را انجام می‌دهم

    من برایت کارها را انجام می‌دهم

    من برایت کارها را انجام می‌دهم

    من دستت را میگیرم و به مسیر دلخواهت میبرم من دستت را میگیرم و روی راه حل مسله ات می‌گذارم من برایت انجام می‌دهم به آسان ترین مسیر و نزدیک ترین مسیری که میان تو و خواسته ات است هدایت ات میکنم

    به من توکل کن خودت را به من بسپار خواسته هایت را به من بسپار برای من ناممکن وجود ندارد مرا باور کن قدرت مرا باور کن نه حرف مردم را

    از من که بخواهی همه چیز ممکن میشود

    از من که بخواهی همه چیز ممکن میشود

    از من که بخواهی همه چیز ممکن میشود

    کارهایی برایت انجام می‌دهم که ظاهرش برای دیگران ناممکن باشد من می‌توانم ایاک نعبد و ایاک نستعین فقط از من بخواه به پول اش فکر نکن به مسیر اش فکر نکن به سختی فکر نکن دستت را بگذار در دست خداوند خودش همه‌ی کارها را انجام می‌دهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    ندا عادلی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    سلام

    فایل فوق العاده ای بود مثل همیشه

    میدونید منو برگردوند به دوران کودکیم

    به اون موقعی که توی شکم مادرم بودم

    که چطور منو پرورش داد

    که چه کارهایی برام کرده تا الان

    و من حواسم بهش نبوده

    به اینکه چقدر مغرورانه زندگی کردم

    ولی اون مهربانانه ادامه داده

    و همچنان هست و خواهد بود

    به خودم قول میدم که ازین به بعد

    کمک خواستن ازش فراموشم نشه

    تقویت کنم باور هدایت و

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    ملورین گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    سلام به روی ماه شما استاد عزیزم،آخه نمیگید دلمون براتون یه ذره شده،چشمام به بنر سایت خشک شد،بی قرارتون بودم استاد جانم؛خدارو شکر که می‌بینمتون اون هم با بحث شیرین توحید که همه وجودم میشه گوش خصوصا با صدا و چهره آرام بخش شما

    سپاسگزارم برای این سلسله فایل های توحید عملی و آگاهی های ناب و سپاسگزارم برای تدوین چند دقیقه آخر فایل که وقتی داشتم می دیدم اشک هام از قلبم جاری می‌شد لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک لبَّیک.

    گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست،فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمت‌ها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم استاد از شما سپاس گزارم که همیشه در بهترین شرایط و در بهترین زمان،درست ترین و بهترین راهنمایی ها و هدایت های پروردگار رو از طریق شما دریافت کردم،شما فوق العاده اید.

    مضمون این فایل منو یاد سوره مبارکه انفال آیه 17 انداخت

    فَلَم تَقتُلوهُم وَلٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ۚ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ وَلِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ

    این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا می‌خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند (در واقع منظور از امتحان همان آشکار شدن گوهر ناب وجود انسان و رشد هست)

    واقعا جاهایی بوده که کاملا خداوند رو حس کردم و هر چقدر بیشتر درک می کنم که من هیچم و رب العالمین همه چیز و من هیچ علمی ندارم و اوست که بر هر علمی احاطه دارد،بیشتر کمک هاشو دریافت می کنم.

    من از زمانی که قوانین الهی رو درک کردم بارها پیش اومده که در حال رانندگی بودم با وجود این که سال هاست رانندگی می کنم اما همیشه از الله کمک خواستم و گفتم :خدایا خودت بگو از کجا برم ؟چیکار کنم؟ خودت کمکم کن که کاملا متمرکز باشم و ببینم آنچه که باید ببینم و نبینم آنچه که نباید ببینم ،بعد اتفاقی که افتاده از یک تصادف صد در صد و فاجعه بار یک دفعه بدون اینکه بخوام فکر کنم و بعد تصمیم بگیرم که باید چه کاری انجام بدم یک نیرویی خودش در کسری از ثانیه فرمان ماشین رو چرخونده و به راحتی جان سالم به در بردم که بعدش فقط اشک ریختم و با خودم گفتم خدایا این تو بودی که منو از حادثه به سلامت بیرون بردی،بارها و بارها این اتفاق برام افتاده و من از ترس تا نیم ساعت بعدش هم هنوز طپش قلب داشتم اما اون خدایی که قدرتش تمام و کمال هست و بر جهان محیط هست برام کاری کرده که حتی در سخت ترین شرایط خار هم به پای من نرفته و حتما در دفتر سپاس گزاری هایم در قسمت بهترین اتفاق های روزم یادداشت می کنم و فقط شکر بزرگی و قدرتش رو به جا میارم.

    حتی در زمینه روابط هم به دلیل چالش هایی که با یکی از افراد نزدیکم همیشه داشتم، تا زمانی که خودم دائم فکر می کردم که باید چه عکس العمل هایی و چه رفتاری داشته باشم تا از این همه مسئله و تضاد رها بشم همچنان مسائل ادامه داشت اما درست لحظه ایی که کاملاً مستأصل شدم و اونقدر احساس عجز و ناتوانی کردم و واقعا هیچ راهی به ذهنم نمی رسید و با تمام وجودم از پروردگارم کمک خواستم چون تمام انرژی من برای این چالش ها هدر می رفت و نابود میشد، تا این که خیلی زود ندای قلبم به فریاد رس من شد و راهی رو به برای من باز کرد که در عین سادگی کارا هم بود و قبلاً اصلا حتی به ذهنم هم نرسیده بود و جالب این بود که بعد از دریافت راه حل، مجدد هدایت شدم به صحبت های یک روانشناس که خیلی اتفاقی در تلویزیون دیدم و مهر تأییدی بود بر آنچه که دریافت کرده بودم و من هم مو به مو مسیری را که دریافت کرده بودم اجرا کردم و خدا رو شکر هرگز مسئله و چالشی در این مورد ندارم.

    خدا رو شکر می کنم که دارم هر روز در این زمینه بهتر میشم نسبت به قبل و هر روز بیشتر درک می کنم که من هیچ چیز نمی دونم و هر چه بیشتر باور می کنم که کلید تمام آگاهی ها در دستان قدرتمند نیرویی است که کل جهان را هدایتگر و حامی ست نتایج ملموس تر هست.

    ما خود سوی تو گردانیم سر

    چون تویی از ما به ما نزدیک تر

    یا رب این بخشش نه حدِ کارِ ماست

    لطفِ تو لطف خفی را سزاست

    باز خَر مارا از این نفس پلید

    کاردش در استخوان ما رسید

    از چو ما بیچارگان این بندِ سخت

    کی تواند گشاید ای شَهِ بی تاج وتخت

    این چنین قفل گران را ای ودود

    کی تواند جز که فضلِ تو گشود

    استاد عزیزم بی نهایت سپاس گزارم برای این همه آگاهی این همه عشق خداوند که از طریق شما بر ما جاری می شه،چقدر خوبه که خداوند شما را به ما هدیه داد و سرچشمه رحمت و عشق برای ما هستید،عمرتان جاودان،به امید خبرهای خوب

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    امیر صبوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    لبیک الله

    سلام به همه دوستان عزیزم

    سلام به بنده خوب خدا سید حسین عباسمنش

    چه توفیقی بالاتر از اینکه در مسیر درستی و نعمت پروردگارم رب العالمین باشم و هدایت شوم به گوش دادن این فایل و چقدر احساس بی نظیر و وصف نشدنی داره که خودت رو به پروردگارت نزدیک ببینی اونقدر که یکی بدونی و بتونی درخواست کنی و اوست که همواره اجابت میکنه درخواست بندگانش رو ، برای بار دوم هست که این فایل رو گوش میدم و برای بار دوم زیر این فایل توحیدی کامنت میذارم ، فقط میخوام شکرگذار باشم از هدایتهای پروردگارم رب العالمین و تمام نعمتهای بیشماری که در زندگی من قرار داده و این حس الان منه که هیچ وقت خودم رو تا این اندازه به معبودم نزدیک ندیدم و فوق العاده ترین هست که انگار کیهان در دست توست فقط اینکه خودتو وصل به وجود بینهایت آفریدگار هستی ببینی و همه چیز حل شده میشه برات مادامی که فکر میکنی و باور داری به حضور نزدیک پروردگار ، به زندگیم که نگاه میکنم هر جا حضور خدا رو خواستم به طرز عجیبی همه چیز خوب پیش رفته و‌ هر جا که غفلت کردم و از خداوند کمک نگرفتم زمین خوردم ، خودمم نمیدونستم که چرا خوب پیش نمیره و حواسم نبوده و ضرر کردم ، واقعیت اینه که ما تموم زندگیمون رو با خدا زندگی کردیم و ته دلمون ایمان داشتیم که خدا هست ولی از موقعی که با این مفاهیم آشنا شدم بیشتر فهمیدم که همه چیز خداست همه کس خداست همه خیر و نیکی خداست و از کوچکترین تا بزرگترین چیزی که آدم میتونه بهش فکر کنه و تجسم کنه دست ذات اقدس الهیست و میخوام که عاقل باشم به لطف پروردگارم و همیشه وصل باشم به این جریان نعمت و ثروت و آرامش و خوشبختی ان‌شاءالله

    شکرگذار پروردگاری هستم که فرمانروای مطلق جهانیان است

    دوستدار همه دوستان و عزیزان و بزرگواران

    عاشق استاد گرانقدرم بنده خوب خدا

    یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: