توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    به نام خدای به موقع و دقیق

    به نام او که هر چه دارم از اوست

    به نام نامی اش

    سلام استاد جانم

    سلام مریم جانم و سلام به تو دوست عزیزم

    دوست عزیزم برای تو می‌نویسم زیرا قصه ی من در زیر این فایل توحیدی برای توست.

    همیشه خطاب به استادم می‌نویسم ولی این بار روی سخنم با توست.

    من بهاره ام.

    به تمام بهترین ها آره میگویم.

    من برای بهشت و لایق بهشت آفریده شده ام.

    میدانی من از بهشت آمده ام و به بهشت هم باز میگردم.

    زیرا خودش گفت: انا لله و انا الیه راجعون

    من به بهشت راضی ام، آنجا که همه چیز را با هم دارد.

    قصه ام زمانی آغاز شد که برای موفقیت مالی به این سایت آمدم.

    هیچ چیز نمی دانستم. فقیر بودم ، به هر خیری از خدا فقیر بودم. بی کم و کاست تمارین استادم را انجام میدادم.

    من استانبول زندگی میکنم و این را گفتم که بدانی من تمرین آگهی بازرگانی ام را با زبان دست و پا شکسته ی ترکی در مترو این شهر انجام دادم.

    من ترس های زیادی را قربانی کردم.

    ترس از حیوانات

    ترس از حرف مردم

    ترس از قضاوت مردم

    ترس از فقر

    ترس از تنهایی

    و…

    حقیقت را بگویم من مثل ربات اینها را انجام میدادم و از توحید هیچی نمی‌دانستم.

    من منتظر بودم دوست پسرم هزینه های زندگی ام را بپردازد. یعنی جوری مسایل را برایش تعریف میکردم که بگوید بیا این پول برای تو. اینقدر از توحید دور بودم ولی قدم قدم توحید را در دلم کاشتم.

    قدم قدم خودم را باور کردم.

    وقتی استاد از هدایت می‌گفت من نمی‌فهمیدم.

    وقتی استاد از این می‌گفت که خدا دستت را میگرد و میبردت سر اصل موضوع، خود خدا شاهد است نمی‌فهمیدم.

    ولی یواش یواش یاد گرفتم.

    من مثل کنه چسبیدم به این آموزش ها.

    من لحظه ای نیست به این آموزش ها فکر نکنم. خدایم شاهد است لحظه ای نیست.

    من هر روز در حال بهبود خودم هستم. من هر روز دنبال یاد گرفتن هستم.

    و همین ویژگی ام مرا در عرض کمتر از چند ماه تبدیل کرد به یک کارآفرین.

    قصه ی کارآفرینی ام از آنجا شروع شد که، خانم خانه ای که من به عنوان خدمتکار و پرستار در آنجا مشغول به کار بودم، وقتی شنید که میخواهم استعفا بدهم، جلوی من زد زیر گریه.

    با تمام وجودم درک کردم که احساس عجز میکرد بدون من، با تمام وجودم درک کردم که ارزشی که در خانه شان ایجاد کرده بودم را از دست رفته دید.

    ولی من با دوازده قدم و عزت نفس، خودم را پیدا کرده بودم.

    همانجا قربانی کردم کارت آبی رنگ که نشان دهنده ی اجازه کاری بود که خانم خانه برایم گرفته بود. کارت آبی که خیلی ها در پی اش هستند که بعد از پنج سال تمدید آن پاسپورت ترکیه ای بگیرند. من قربانی کردم و گفتم خدایا من کارمند خودت میشوم.

    می دانستم به راحتی میتوانم ذهن کودکان را بخوانم. انگار در درونم بچه ها میروم و میفهمم الان به چه نیاز دارند. الان نیاز به آغوش گرم دارد یا بازی، شاید هم چشم غره ای کلید کار باشد.

    دستشان را می‌خوانم و همین باعث میشود عاشق و شیفته ی « بهار تیچر» شوند.

    آخر من بعد از آن خانه قربانی‌های دیگری دادم.

    یک سری ترس های بیشتری را سر بریدن و شدم معلم زبان انگلیسی در مهد کودک ها.

    چون من به شیوایی مطالب را شیر فهم میکنم و عاشق بچه ها هستم. یا بهتر است بگویم بچه ها در دستم موم هستند.

    و هنوز اینجا ها هیچ چیز نمیدانستم، از بیزنس، از رشد کسب و کار، از باور های دست و پا گیر، از احساس لیاقت، از توحید ، از توحید و از توحید

    همان رباتی بودم که استاد می‌گفت و من انجام میدادم.

    درامدم بیست برابر شد. صاحب کسب و کار و پرسنل شدم، شدم خالق بهار آکادمی.

    در استانبول سیستم آموزشی زبان انگلیسی ام را پیاده کردم.

    بچه های مهدکودک و پیش از دبستان، به چشم بهم زدنی انگلیسی صحبت میکردند.

    مدیران مهد کودک ها خیال راحت از قسمت زبان انگلیسی مهد کودکشان و خانواده ها راضی از اینکه فرزندانشان به راحتی زبان انگلیسی حرف میزنند.

    و بچه ها عاشق « بهار تیچر»

    کمی شرایط مالی ام به ثبات رسید، ورودی ها مالی ام می‌رسید و من آزادی زمانی و مکانی را تجربه میکردم. حالا وقتش بود بهبود بدهم، حالا وقتش بود قربانی جدیدی بدهم، مدار بهتری را تجربه کنم.

    این سیستم را به مهد کودک های تهران معرفی کردم.

    مدیران مهدکودک ها در ایران شیفته ی این سیستم.

    معرفی بعد معرفی، رضایت بعد از رضایت و اینجا بود که آزادی مالی ام اجازه داد به توحید فکر کنم.

    میدانی چه میگویم؟ تا وقتی گشنه بودم، حرص میزدم وقتی برای فکر کردن به توحید نداشتم. اما وقتی پول ها آمد ، پول های خوب آمد من یاد توحید افتادم.

    رفتم سراغ دسته بندی توحیدی و دانه دانه فایل ها را با گوشت و استخوانم نوش جان کردم. این که میگویم برای همین تابستان گذشته است.

    خدایم به من فرصتی طلایی داد، در اتاقی تک و تنها مثل ملکه ها که با او تنها شوم و از طریق کلام استادم با او آشنا شوم. بفهممش. دوستش شوم.

    بعد از آن دیگر صدای توحید را می‌شنیدم.

    بهار این کار را بکن

    بهار از مسیر

    بهار این تماس

    بهار این کار

    بهار آن کار

    و…

    دیدم خدایم هر لحظه و هر آن در حال هدایت من است.

    مهر را از قلبم برداشتم و شنیدم صدای او را.

    من که در ابتدا سوالم این بود که از چه راهی درآمدم را بیشتر کنم حالا در تعطیلاتی هستم( به لطف آزادی مالی و زمانی و مکانی در بهشتی در کنار دریای اژه، که بی شک خدا بهشت را از اینجا توصیف کرده ) که سوالم از خدا این است بگو حالا قدم بعدی ام چیست. حالا چگونه میتوانم ارزشی والاتر به دنیا اضافه کنم. چطور میتوانم دنیای تو را زیبا تر کنم؟

    و خدای مهربانم با نشانه ها مسیر را برایم روشن کرد و هدایتم کرد به بهبود بهار آکادمی.

    بارها گفته ام باز هم میگویم. من هیچ کاری نکردم، راه را او گفت ، راه حل را او گفت و حتی او دل مرا قرص کرد و شجاعت قربانی کردن را داد بهم.

    همین سفر را هم او به قلبم انداخت. گفت بهار وقت خلوت دو نفره است. من هم لبیک

    چه خلوتی بهتر از خلوت با او که همیشه در کنارم هست، همیشه حامی و هادی من بوده و هست و تمام آسمان و زمین و جامدات و موجودات و انسان ها را به تسخیر من و هدفم در آورده.

    از خدایم هم هست.

    و تمام اینها از جایی شروع شد که بی سوادترین شدم در این مکتب الهی و بیسواد ماندم تا به امروز.

    هدف امسالم روابط هست و احساس لیاقت

    این فایل و فایل قبلی دو درس برایم داشت.

    1-همه چیزم از اوست

    2-قبل از هر کاری با نام او شروع کنم و به او گوشزد کنم که من فقیرم به تو

    مثل دوش آب گرمی که گرفتم و از ابتدا گفتم من نمیدانم چطور خودم را بشویم تو بگو من انجام دهم و اجازه دادم قلبم به من بگوید.

    بعد از دوش گرفتن بهشتی ام، او هم مرا غافلگیر کرد،

    وقتی در خیابان بودم بهم یک جعبه پر از خوراکی نذری داد

    و وقتی از دلم گذشت که به دخترم بگویم کنترل تلویزیون را بده، او برایم کن فیکونی کرد و من بدون اینکه دهانم را باز کنم، کنترل را توسط دخترم آورد.

    بهم گفت تو به من فقیر شو ،

    رزقت با من،

    دنیا را به تسخیرت در میارم.

    آری من لایقش هستم

    هر چه راحت تر من لایق تر

    دوست عزیزم

    نمیدانم کجای این قصه ها برای تو بود ولی بدان اگر تا به اینجا آمدی ، بی شک این نوشته برای تو چراغ راه است. از الان تا هزاران سال بعد.

    الله اکبر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
    • -
      عادل مولانی گفته:
      مدت عضویت: 1635 روز

      سلام بهار خانم عزیز

      چقدر از کامنتت لذت بردم و تک تک جملاتت که از توحید گفتی یه جورایی برام آشنا بود

      اوایل آشنایی با استاد وقتی میشنیدم میگفت توحید همه چیزه واقعا درک نمیکردم و سعی میکردم فقط عمل کنم و شایدم ادای توحیدی بودن رو درمیاوردم ولی بعد چند سال کم کم لذت توحید رو دارم میچشم و میفهمم که سپردن کارها به خدا یعنی چی

      رو دوش خدا نشستن یعنی چی

      دریافت الهامات لحظه ای یعنی چی

      احساس عجز و ناتوانی در برابر خداوند یعنی چی

      و فقیر بودن به خیر خداوند یعنی چی

      خداروشکر کم کم دارم توحید رو یاد میگیرم و لذتشو میبرم و نشانه ها از چپ و راست داره میاد و بیشتر منو دلگرم به راه مستقیم میکنه و خدا میدونه با این گاز پیش بریم و خدا کمکمون کنه تو مسیر مستقیم بمونیم چه معجزه های بزرگی و چه پیشرفت هایی در طی سالیان آینده برامون رقم میخوره

      خیلی لذت بردم از کامنتتون بهاره خانم توحیدی و دست داشتنی و با اراده

      از خداوند خیر دنیا و آخرت رو براتون خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      سلام ب بهار تیچر مهربون و دوسداشتنی

      چقدررر کامنتت چراع دلمو روشنتر کرد

      چقدر لدت بردم

      و هربار با هر کامنت بیشتر میفهمم خدای من چه قدرتهایی داره و چه چیزهایی میشه خاست و برات کن فیکون میکنه

      بشرط باور کردنش و شناختنش

      چقدرررر لدت بردم از رشد کردنت

      توحیدی شدنت

      از ایمانت

      از بهار تیچر شدنتون

      چقدررر تحسینتون میکنم ک زیبا و با لیاقت ازش میخای و اونم جواب میده

      و چقدررررر لدت بردم از اخر کامنتتون

      ((((دوست عزیزم

      نمیدانم کجای این قصه ها برای تو بود ولی بدان اگر تا به اینجا آمدی ، بی شک این نوشته برای تو چراغ راه است. از الان تا هزاران سال بعد.))))

      و چه زیباست ک از کامنتهای دوستانمون هم خدا حرف میزنه باهامون

      و میگه ببین تو هم میتونی اینو بخای اینجوری و منم برات انجام میدم

      کلا این سایت و کامنتها همه شون برام شدن الهامات و کلاس درس

      و از خداجون خاستم کمکم کنه شاگرد خوبی باشم و قلبمو بازتر کنه و گوشم رو شنواتر و ایمانمو بیشتر و هدایتم کنه ب قدم برداشتن و حرکت کردن و با ایمان بیشتر خاستن ازش

      براتون بهترینها رو ارزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1261 روز

      سلام بهار جان .

      خیلی کامنتت به دلم نشست . خود خودت بودی .

      از اینکه پا روی ترس هات گذاشتی و یک به یک از بین بردی که اولین قدم همین ترس ها و وحشت ها است.

      بهت تبریک میگم که پر شدی از ثروت که اینم یکی از مهم ترین مراحل است که باید اینقدر پر بشی تا بتونی ازش گذر کنی. راه گذر از هر چیزی پرشدن از اون است.

      خیلی خوشحالم که یه دوست هم فرکانسی در این سایت در کشوری دیگر اینقدر موفقیت آفریده و بهت تبریک میگم.

      امیدوارم که همینجور تسلبم بودن را ادامه بدی.

      و ممنونم که راهت را اینجا گفتی و تسلیم خدابودن را گفتی که وقتی نتیجه گرفتی که تسلیم محض شدی

      مبارکت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      الناز و هانیه گفته:
      مدت عضویت: 1904 روز

      سلام بهار عزیزم

      چه اسم زیبایی دارید، اسم زیبایتان هم مثل کامنت زیبایتان باعث روشنی دل و امیدواری میشه.

      من کامنت شما رو چند روز پیش خوندم و جوابی ندادم چون زیاد عادت به نوشتن در سایت ندارم ولی چند روز بود اسم شما و یکی دیگه از اعضای سایت مرتبط برایم تکرار می شود.

      چقدر نوشته هایتان برایم الهام بخش بود با وجود اینکه می دانم خودم در کدام مرحله از زندگی ام هستم ولی هر چقدر سعی می کنم نمی توانم با تمام وجودم توحید را درک کنم. نگرانی های مالی افکارم را آشفته می کند.

      این مدتی که با استاد آشنا شدم بحران های خیلی زیادی را از سر گذراندم و زندگی ام چالش های پرفراز و نشیبی را سپری کرده است همین که الان اینجا هستم . سالم تر و شاداب تر و با روحیه تر و معنوی تر و رهاتر و ثروتمندتر از سه سال قبلم خدارو بسیار شاکرم.

      ولی همیشه برای رسیدن به خواسته هایم در عجله هستم و وقتی پیام امیدبخشی مثل پیام شما را می بینم نور امیدبخش مسیر زندگیم پرنورتر می شود و مرا وادار به حرکت با ایمان بیشتری می کند.

      من می دانم که در مرحله پی ریزی هستم من در حال اماده شدن و ساخته شدن ایمانم هستم و باید ایمان داشته باشم به غیب ایمان داشته باشم به خدایی که هست به خدایی که خدای استاد و بهار و هزاران نفر دیگر است که آنها را غنی کرده است.

      خیلی خوشحال هستم که دوستان موفق و ثروتمندی مثل شما دارم و خداروشکر هستم که در جمع این خانواده بی نظیر هستم.

      برای شما بهار عزیز آرزوی موفقیت و ثروت بیشتر را دارم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید محمد رضا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 649 روز

      سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،

      سلام و درود خدمت آرمی بزرگ عباس منش ،،

      واو ،،

      سلام بهار عزیز ،،

      دستم را بالا بردم و اعلام میکنم که پیام خدای مهربونم را از جانب تو عزیز دریافت کردم ،، و صمیمانه خداوند را با اشک شوق خودم شاکرم ،،

      نمیدونم بخندم شاد باشم بنویسم گیج شدم ،، الله اکبر ،، آره ،، آرههههههه ،، دقیقاً برای منه این پیامت خداجونم ،، شکرت ای یگانه رب من ای رب العالمین ،،

      تو در من جاری و ساری هستی ،، در تک تک مخلوقاتت جاری هستی ،،

      عطر فوق العاده تو در سراسر این گیتی پهناورت پیچیده ،، و ما همه مست شده از یاد تو پیاله هایمان را لبیک گویان به دنبال خود میکشیم ،،

      سلام بر عشق مطلق ،،

      سلام بر قدرت مطلق ،،

      سلام بر هدایت مطلق ،،

      استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز دمتون گرم خداقوت ،،

      خدایا تو با این دوره مقدس احساس لیاقت چیکار داری میکنی با من با پیکره باورهای سازنده من خدایا شکرت ،، خدایا من حست میکنم خدایا میدونم اولین کسی که این متن و میخونه خودتی خدایا من سراسر تسلیم توعم خداجونم همیشه توی تک تک لحظات زندگیم لیاقت و افتادگی در برابر خودت سرور و مولایم قرار بده ،، خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ایمان دارم به هر خیری از وجود نازنین تو محتاجم ،،

      خدایا صد هزار مرتبه شکرت ،، برای حضورت ،،

      خدایا من گرفتم دریافت کردم جواب امروزمو خدایا میدونم هر چقدر عاشقت باشم باز تو بیشتر منو دوست داری خدایا تا لحظه وصالم به وجود مقدست لحظه به لحظه زندگیم حضور گرمت و نشونم بده ،، هر روز اشک شوق بریزم از دیدنت ،، من میبینمت ،، من بو میکشم عطرت ،، من لمست میکنم ،، خدایا منو همیشه تو آغوش گرمت نگاه دار ای عزیز ترینم ،،

      آره ،، خدا با ما حرف میزنه ،،

      خدا برای ما کار انجام نمیده که بچه ها ،، خدا شاهکار میکنه که فقط دهن آدم باز میمونه ،،

      همه چی ازت میخوام خدا همه چی همه چی ،، ایمان دارم تک تک خواسته هامو دادی بهم ،،

      ایمان دارم بهت خدااااااجونم ،،

      واو ،،

      یاد صحبت های اون دوستمون افتادم که خدا خدای مهربونی ،، خدا خدای خوبی هاست ،،

      نمیدونم چی بگم ولی ی خداقوت جانانه برای تو دوست عزیزم بهار عزیز همین فرمون تخت گاززز برو تا آخر چرا که دقیقاً دست خداشدی ،، و واقعاً نمیدونم چیجوری بگم از اینکه سایت منو ورود نمیداد و من همینجوری چرخیدم و چرخیدم تو کامنت بچه ها و قشنگ عین بچه های شاگرد خودت خدا دستمو گرفت آورد گفت استااااااپ ،، همینه ،، بهار تیچر ،، الله اکبر ،، گفت بخون بابایی ،، بخون عزیزم ،، الله اکبر ،،

      یا الله ،،

      خدایا شکرت ،،

      خدایا چیا ازت بخوام ،،

      آخ جونمی جون ،،

      میدونی خندم میگیره از ذوق که میدونستم این کامنت خوندن و نوشتن استاد عزیزم گفتن معجزه ها میاره ولی واقعا این سایت دریچه ای به اون بالا بالاها ،، خدای مهربونم که منو از کریم بودنت از لحظه تودلم از آغوش خودت قبل از تولدم از روح مقدس ذات الهی ات که در من دمیدی و منرا اشرف مخلوقاتت نامیدی لایق بهترینهایت و لایق مقام والای خلیفه الله آفریدی ،، خدای مهربونم کمکم کن تا لحظه وصالم به وجود نازنینت لحظه به لحظه زندگیم پیشرفت کنم ،، لحظه به لحظه زندگیم ثروتمند تر و قدرتمند تر شوم و لحظه به لحظه زندگیم به گسترش جهان هستی ات کمک کنم آمین یا رب العالمین ،،

      دم تک تک اعضای خانواده محبوب درگاه الهی عباس منش گرم برای این محیط بی نظیر و این همه عشق و انرژی مثبت و الهی تون ،،

      خدااااااجونم عاشقم ،،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زینب حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1390 روز

      سلام به بهار عزیز

      با کلمه به کلمه نوشته هاتون گریه نه بلکه زار زدم

      چقدر در نوشته هاتون ارامش بود خود خدا بود نمیتونم حسم رو بگم

      پاراگراف آخر دیوانم کرد ممنون بابت دل نوشتتون قطعا برای من چراغ راه است

      اول کامنتتون واقعا از خدا خواستم منم یک روز کامنتی بنویسم از قصه زندگیم و برای دیگران چراغ راه بشود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رحمت الله غزنی گفته:
      مدت عضویت: 1878 روز

      خدای خوبم سرورم خالقم هادی من ای همه چیزم من پیامت را دریافت کردم شنیدم و سعی میکنم هر روز صبح جز اولین کارم باشد هدایت خواستن از تو و اعلام عجز و نادانی و ناتوانی خودم را در برابر تو

      این روزها همزمانی های عجیبی برایم رخ میدهد از در و دیوار برایم به اشکال مختلف گفته میشود که تسلیم باش در همه امورت

      برای بدست آوردن سلامتی ات برای آسان شدن برای آسانی ها برای همه چه

      هر روز به لطف تو پروردگارم آن چرخ زنگ زده زندگی ام که سالهای سال با زجر و بدبختی وحشتناکی که با خودم حمل می کردم کم کم روغن کاری میشه و زندگی روی بهترش را برایم نشان میدهد

      آغاز همه اینها از تسلیم شدن در برابر رب شروع شد البته که هنوز فرسنگها فاصله برای تسلیم شدن ولی همین قدر که توانستم تسلیم نتایج فوق العاده اش را می بینم آسان شدن برای آسانی ها می بینم

      خدایا من ایمان دارم که در یک لحظه میتوانی مشکل که سالها ما نتوانستیم را در یک لحظه با یک ایده ساده در یک چشم بهم زدن حل کنی خیلی راحت چون بر هر کاری قادر هستی

      خدایا من همیشه محتاج و نیازمند تو هستم

      خدایا من همیشه به تو فقیرم

      خدایا تمام سعی ام را میکنم که ظرفم را خالی کنم برای دریافت هدایت ها

      پروردگار خوبم ازت می خواهم که به همه ما چنان درک و بینشی بده که با تمام وجود به هیچ بودن خود پی ببریم و تسلیم محض تو شویم در تمام امور زندگی

      خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

      بهار عزیز و توحیدی سپاس گزارم ات که دست خدا شدی و با کامنت الاهی ات قلب ما را به خودش نزدیکتر ساختی

      با آرزوی بهترین ها برای همه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته گرانقدر

    و همه دوستان ارزشمندم

    استاد سال 1402 من وقتی رفتم مهارتی که دوست داشتم یادگرفتم بعداز دوره لیاقت درصدد گرفتن دستگاه خودم وشروع کارم بودم که زنگ زدم برا خرید دستگاه نورد و درحین تماس بودم که

    فروشنده گفت قیمت امسال اینه و بعداز سال جدید قیمت جدید میشه …

    دقیقا جمله اش این بود که این آخرین فرصته برای خرید به صرفه و یه شما ره کارت فرستاد ، فاطمه جان گفت فعلا پول امشب نریز و طبق خوابی که روز قبل دیده بود گفت دوروز صبرکن و اقدامی نکن و همون لحظه بخاطر اینکه ذهنمو کنترل کنم با فاطمه جان رفتیم پیاده روی

    و درزمان پیاده روی کردن فاطمه گفت

    ببین این فروشنده گفت آخرین فرصته

    استاد گفت هروقت این جمله رو شنیدین

    صبرکنین و اتفاقا خرید نکنین و مثال ملک وخریدهاشون رو زدن و بعد گفت

    و ما هم با باور کمبود و داشتن بدهی دستگاه را نخریدیم

    نشانه ی روز من نتایج دوستان اومده قسمت 16 که درباره آقای رضا عطار روشن

    بود و نشونه ای هست برای کارهایی که ایشون عملی انجام دادن مثل پرداخت بدهی هاشون ،الان ما اگه وام از سال های قبل برداشتیم و تسویه نکردیم ،دستگاه بگیری هیچ فایده نداره و این جرقه در ذهن مون زده شده که همین اسفند ماه تسویه بانک و وام را انجام میدیم من رفتم بانک تا تسویه رو انجام بدم و بی خیال خرید دستگاه شدم و تو بانک دقیقا لحظه ی تسویه کردن و گرفتن رسید از بانک ،

    پول به حساب اون یکی کارتم واریز شد ومن با همون مبلغ که اومد به حسابم وام اون یکی بانک هم تسویه کردم و جالب بود فامیلی این مسئول بانک

    آقای توحیدی بود و من همش نگاه میکردم به ایشون و شاد بودم و لبخند میزدم و تعجب آدمها حتی کارمندهای بانک که آقا چرا اینکارو میکنی ؟؟

    مگه عقل نداری همه دنبال وام هستن

    خبر نداشتن استاد که این جهان قانون

    داره وباقانون کار میکنه ، بارها تو ذهنم میگفتم ببین شک نکن ادامه بده

    استاد نتیجه دیده وگفته وام یعنی شرک ، همه ی این حرفارو به خودم میگفتم وتکرار میکردم .

    تو هردوبانک تموم کارهای منو حتی استاد پرکردن فیش هارو کارمندها انجام دادن

    بارها با تموم قلبم گفت خدایا شکرت

    تو بخوای همه ی ادمهارو قلبهارو نرم میکنی و بادستهات کارهامو به آسونی انجام میدی ..

    استاد امروز خیلی با این فایل حال کردم

    چون دیروز توجاده فهمیدم کیفم جا مونده گفتم هدایته و برگشتم ..

    تو مسیر کارت بنزینم هم پیشم نبود رفتم یه جایگاه و کارگر اونجا گفت جایگاه ما

    بنزین آزاد نداره ، من اصلا نگفتم کارتم جامونده توکیفم و همراهم نیست و

    اومدم سوار ماشین بشم و برم همین کارگر گفت آقا صبرکن برم از رییسم کارت بگیرم برات بیارم .

    من وایسادم وکارت آورد گفتم چقدر میتونم بزنم و گفت هرچقدر دوست داری بزن با لبخند ،باز همون جا گفتم خدایا

    همه این کارها از خودته ها من هیچ کاره ام اینکه بهم گفت آزاد نداریم بعد خودش رفت کارت آورد بعد گفت هرچقدر دوست داری بنزین بزن اینها ار جانب کی می تونه باشه جز قدرت خدا .

    فایل قدم دوم و فایل چهارم رو بعداز تسویه بدهی ها فقط هرروز بارها گوش میدادم و میدم تا باورم بشه و به مدار آگاهی هایی که میگین برسم

    استاد من دستگاه نگرفتم به ظاهر و

    تموم حسابهام وبدهی هام صفر کردم

    و حالا در اولین ماه امسال بگم چه قدر پول وارد زندگی مون شد چقدر برکت چقدر نعمت ورزق الهی

    چه سفرهایی با خیال آسوده رفتیم

    چه خوبه خرید کنی و نگاه به موجودی حسابت نکنی و بدونی خدایی هست که رزق ونعمت هاش،نامنتهاست ونامحدوده.

    بارها میگفتم استاد میگه ثروت ذهنی هست یعنی چی ؟؟

    استاد هرچی گفتین درسته وبه حرفاتون ایمان دارم و تکاملی دارم قدم هامو با قدرت وکمک خدا برمیدارم .

    اینکه دیروز تو سفر ما دوبار قدم ششم جلسه اول را گوش دادیم وحرف زدیم واز نتایج مون گفتیم و امروز فایل توحید عملی شما را شنیدیم بهترین نتیجه است برام که خدا حرفاشو توسط استاد بهت

    میرسونه و قلبت آروم میگیره .

    سپاسگزارم استاد عزیزم وبانو شایسته

    که همیشه الگوهای زندگیم هستین .

    مدتی میشه که در سال جدید فقط مثال‌ها و نتیجه های خودم را به خودم باز گو میکنم و فقط تو این مسیر شما الگوی من هستید.

    خدایا تنها تو را میپرستیم و از تو یاری می‌گوییم.

    همین یه جمله را درک کنم همه راه ها برام بازه و من هر لحظه در بهشت زندگی میکنم.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 199 رای:
  3. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2107 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    إنا فتحنا لک فتحا مبینا

    سلام به هم مسلکان توحیدی ام

    سپاسگزار خدایی هستم که به بنده قلمی عطا کرد و علم و حکمتی از فضل عظیمش ،تا با اراده اش جاری شود و جریان آگاهی را در بند بند وجودمان نفوذ دهد.

    قدردانی عاشقانه ام نثار یکایک عزیزانی که همتی الهی به خرج داده و زمانی گرانبها قرار می‌دهند و با پاسخ هایی که حلاوت دریافتش انگیزه بخش ادامه مسیر نویسندگی ام است، لحظات مرا غرق شور و شعف می‌کنند.

    چرا راه دور بروم بگذار از همین دست به قلم شدن آغاز کنم. آن زمان که بر خود غره میشوم که منننن چنین و چنان ، اذن الهی از نوشتنم برداشته شده و مرا تماشاچی و نیمکت نشینی میکند که فقط می‌تواند خواننده باشد نه نویسنده.

    این روزها با عزمی جزم به سراغ نشر و آگاهی گستری در صفحه شخصی ام کرده ام.

    قرار عاشقی ام در روزهای اضطرارم است، با او بیعتی الهی بستم که اگر مرا از دل آن طوفان ها و آتش ها به سلامت بیرون کشاند اسمش را سر هر کوی و برزن به قادر مطلق بودن فریاد میزنم.

    او هم به رسم بنده نوازی اش همچون همیشه مرا مشمول نجاتی الهی کرده و فتحا مبینایی برایم رقم زد تا آیه للمومنینی باشم.

    سپاسگذاری و تمرکز بر نکات مثبت زندگی بهشت ام را به رسم زیبایی گستری ،چاشنی محتواهای تولیدی کرده و به هدایتی الهی مبنی بر نکته برداری از بهترین کتابهای موفقیتی دنیا فارغ از نتیجه عمل میکنم.

    همزمان پست هایی با قلم الهی ام نشر میدهم.

    اما لازم است بدانید تا اذن الهی نباشد ، جوهری در این قلم جاری نمی‌شود که متنی نوشته شود.

    غیبتهای صغری و کبری بنده را به وضوح نظاره گر بوده اید.

    لازم است تشکری ویژه داشته باشم از آقای احمدی که کامنت های سراسر آگاهی بخش قرآنی شان ، نور آگاهی الهی را به لحظات بهشتی ام جاری می‌کنند.

    بهترین استاد معنوی دنیا ،دوست داشتم لحظه ای که با دیدن فایل توحیدی جدیدتان،همچون فنری پریده و خواب را از چشمانم ربودید نظاره گر بودید. ‌

    چقدر مرز باریکی است که در لحظه لازم است حواسی شش دانگ جمع کنم تا از خاطر نبرم حضور اشارت گونه تان که تحقق وعده صدق الهی بوده تا با خواندن آیات الهی مرا از ظلمات جهل شرک خارج کرده و به نور توحید دعوت کند را نیز بزرگ‌تر از خدا نبینم و وابسته نشوم.

    چقدر سخت است کسی که با دم توحیدی اش همچون مسیحا تو را که همچون مجسمه پرنده ای در قفسی زرین بودی به اذن الهی به پرواز درآورد را لحظه ای بزرگ‌تر از خدا نبینی.

    همچون مرده متحرک کور و بیماری بودم که دم توحیدی تان به اذن الهی مرا زنده کرد.

    من حق داشتم که این دم توحیدی را لحظه ای رها نکنم.

    این دم توحیدی آنقدر شفا بخش بود که نفیسه ای که دنیای محقرانه اش به اندازه یک ازدواج دهان پر کن با یک همسر زیبا و جذاب و مشهور موفق عاشق ،کوچک بود را دگرگون کرد.

    آنچنان که در اوج بهترین شرایط ظاهری زندگی و موفقیت های جهانی جلوی قومی بایستد و بگوید این مسیر من است استاد من ایشون است هرکس ناراحت است به سلامت.

    این دم توحیدی آنقدر جلابخش بود که مرا کوبید و از نو ساخت.

    آری دنیای محقرانه من به اندازه بیشتر کردن متراژ خانه و داشتن مجموعه ورزشی در شمیران کوچک بود.

    هویتم آنچنان به فرش های نفیس ابریشم خانه ام گره خورده بود که افراد میتوانستند با محروم کردن من از آن زهر چشمی از من بگیرند.

    هویتم آنچنان به مبلمان ورق طلا و اکسسوری ها و کریستال های ایتالیایی و چک و ظروف طلاکوب و ماشین های چنین و چنان پارکینگ خانه ام گره خورده بود که برای حفظش ،حرمت نفسم را نادیده گرفته بودم.

    از شرایط صفر همه شان را در زندگی به آسانترین شکل خلق کرده بودم.

    به گمانم تجربه مادر شدن و مهاجرت به آمریکا غایت خوشبختی بود و مرا به شرک و باجی سوق داده بود که کرامت انسانی ام را به فنا داده بود.

    عزت و اعتبار و ارزشمندی ام آنچنان به ازدواج گره خورده بود که برای بقا و حفظش حرمت انسانی ام را زیر پا نهاده بودم.

    حق داشتم ،جهل غالب جامعه ،ازدواج را با کامل شدن دین برایمان یکجا کرده بودند.

    هیچکس نگفته بود که همینقدر که ازدواج مقدس است طلاق که سوره ای برایش نازل شده و بعد از آن خدا وعده جنات تجری من تحت الأنهار داده نیز مقدس است.

    مهر طلاق را بدشگون جلوه دادند و نگفتند که اگر بهترین خودت را در رابطه خرج کرده باشی مهر طلاق یک نجات الهیست که خدا بر شناسنامه ات زده تا به تو تولدی دوباره هدیه دهد.

    دنیای زنانگی من در این روزها دیگر همچون سابق کوچک و محقرانه ،با پشت همسر موفق بودن و فداکاری و ایثار و خودفراموشی و پله رشد و موفقیت او بودن تعریف نمی‌شود.

    نور الهی در فردیت جاری شده و فارغ از اینکه در چه لوکیشن و رابطه و شرایطی باشم شناسنامه ای اصیل به دستم داده است.

    شناسنامه ای که مزین به نعم العبد بودن است.

    این روزها حتی دیگر از القاب و کنیه های کلمات شاه و ملکه و مهندس و دکتر نیز رها شده ام.

    برایم نعم العبد بودن بالاترین مقام دنیاست.

    همین که سرتیفیکیت نعم العبد بودن را در دست داشته باشم به نقطه لعلک ترضی میرسم.

    دنیای زنانگی من این روزها ، هم لاک خوش رنگ دارد و هم کفش تق تقی، هم خودآگاهی و معنویت و آگاهی گستری.

    این روزها آراستگی های رنگ و وارنگ را در حد اعتدال وارد زندگی ام کرده ام.

    کودک درونم چنان شاد است که در مراقبه هایم با لباس عروس با من میرقصد.

    از من میخواهد او را از این زینت ها محروم نکنم، زیرا او دختر خلق شد و از همان بچگی آرزویش کفش تق تقی و آرایش و دلبری کردن.

    میدانی من به درو دیوار خودفراموشی و ایثارهای غیر الهی محکم کوبیده شده ام.

    طعم تلخ خود فراموشی و دست از خود رسیدگی کشیدن و پله رشد بقیه بودن و از رویت اردنگی زنان رد شدن را چنان جانانه چشیده ام که اهرم رنجی در ذهنم نقش بسته حتی در مواقعی مرا از این ور بوم پرت میکند و مرا در یک خود میام بینی کودکانه فرو میبرد.

    گرچه حمایتگری در جهت رشد و موفقیت و عزیزانم از بنیان های وجودی من است چیزی که در دی ان ای من حک شده و من هرگز نمیتوانم به آن کفر ورزیده و غیر از شاکله ام عمل کنم.

    اما بیعتی الهی بسته ام تا پای مرگ و زندگی ، که رسالت فردی ام را هرگز قربانی موفقیت هیچ احد و ناسی نکنم.

    گرچه این همان پاشنه آشیلی است که هرگز نباید ادعایی برای درسش را گرفتن داشته باشم.

    هنوز هم یک زندگی لاکچری داشتن از ارزش‌ها و اصول و استاندارهایم است اما اینک همچون وصیتهای الهی توحید سرآمد و رأس آن زندگیست که سر آن با هیچ أحد و ناسی حتی پدر مادرم شوخی ندارم.

    توحید همان نقطه ایست که تمام سعی ام را میکنم بینان اولیه من در هر رابطه و شرایطی باشد.

    همان که به خاطرش زیر میز زده و بازی را خراب میکنم.

    این روزها از فضل عظیم الهی در تکه ای از بهشت

    زندگی میکنم.

    کسی که یکی از آرزوهایش این بود تعطیلات در ویلایی لاکچری او میزبان باشد به جای مهمان، این روزها در حال تجربه این نعمت الهی در ویلای ‌پدریست.

    شیرین دورهمی با خانواده ام دور آتش دان در روف گاردن در تیکه ای از بهشت که تا چشم کار میکند باغها و جنگل‌ها و دریا و صدای آواز پرندگان و رودهای جاری و چای آتشی خوردن ها ،بلال کباب کردن ها ،رستوران گردی ها و خرید های لاکچری در کمال استقلال و….را از قبل توحیدی دارم که عمل کردنش را خدا با کلام الهی تان به بند بند وجودم تزریق میکند.

    هرچند که از بیان حد خوشبختی و رضایت درونی ام در قالب کلمات عاجز هستم.

    در سرتاسر زندگی ام آنقدر در رضایت درونی و امنیت و آرامش را تجربه نکرده بودم.

    به جنگل انبوه روبرویم مینگرم تجربه هر روزه تماشای پرواز عقابها و پرستوها ، استشمام اگسیژن خالص ، دیدن طلوع و غروب زیبای خورشید ، مراقبه انرژی خورشیدی ، لی لی کردن ها و آواز خواندن زیر باران در فضای روف گاردن.

    به یاد می آورم که چه جاهلانه دودستی به آپارتمانی چسبیده بودم باج دهی میکردم و میترسیدم رهایش کنم مبادا بهتر از آن برایم نباشد.

    به خاطر می آورم رویایم ویوی دریاچه ای بود و داشتن حیاطی سرسبز.

    من از او ویوی دریاچه خواستم او به رسم بنده نوازی اش ویوی دریا را قره العینم کرد.

    این روزها در آرامش و امنیتی الهی در ویلای لاکچری تریبلکس 6 خوابه که فقط طبقه دوم آن را انواع لوازم بازی اعم از میز بیلیارد فوتبال دستی و میز تخته نرد پر شده است. بهترین لحظات عمرم را از فضل عظیم الهی در عزت و احترام و عشق میگذرانم.

    از بهترین و اورگانیک ترین مواد غذایی که کریمانه همچون مائده ای آسمانی پیش رویم قرار می‌گیرد.

    از لباسهایی که حتی به دستان فرشتگان الهی ام پس از شستشو پهن شده و خشک و تا شده دریافت میکنم.

    هر روز به هیچ بودنم بدون او اغراق میکنم. این رمز موفقیت من است.

    این همان رمزی است که نتایج مرا حتی متفاوت از خانواده ام کرده است.

    این همان رمزی هست که تا زمانی کع به آن اعتراف میکنم چرخ زندگی ام آسان میچرخد و کن فیکون را برایم به روتین زندگی تبدیل میکند. هر زمان فراموش کرده و روی زیبایی و عقل و هوش خود حساب میکنم چنان مرا سرجایم مینشاند تا چنین گستاخانه جلویش قد علم نکنم.

    چندی پیش به سمیناری از خانم دکتر بیتی حسینی هدایت شدم. برای الگو برداری از موفقیت هایشان در یکی از دوره های ایشون شرکت کردم.

    مراقبه ای داشتند به اسم تکنیک آسانسور که باید خود را در آسانسوری محبوس شده تجسم کنی که هیچ راه نجاتی نیست.

    فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟

    من اصلا نمیتوانستم تجسم کنم که جایی گیر کرده باشم.

    میدانی چرا ؟ چون من خدایی را پشت خودم تجربه کردم که نه یک بار نه صدبار بلکه در بخش بخش زندگی ام مرا از دهن گرگها و سگها و دل آتش مکر و خدعه ها نجات داده است.

    من نتوانستم آن مراقبه را انجام دهم چون من طعم نجات الهی را با پوست و گوشت و استخوانم از لبه تیغ لمس کرده ام.

    من نتوانستم آن تکنیک را انجام دهم زیرا من حقانیت وعده نجات مومنین بر عهده ماست را با همه وجودم لمس کرده ام.

    چطور میتوانستم باور کنم که راه خروجی نیست وقتی ، نفیسه ای که ممنوع الخروج از کشور ممنوع الطلاق بود و همه درها به رویش بسته یجعل له مخرجا را باور کرد و آن را در یک شب تجربه کرد.

    من ته ته بن بست ها را دیدم در یک شب هم باز شدن درها با عزت ‌و قدرت و بدون باج دادن را نیز دیده ام.

    بیعتی الهی بسته ام سر هر کوی و برزن فریادی الهی سردا‌ده و به گوش همگان برسانم

    نکنه صلح به هر قیمت کنی، نکنه بترسی و باج بدی و حرمت و کرامت انسانیت رو لگدمال کنی که لاجرم عذاب ألیم را با بندبند وجودت لمس خواهی کرد.

    اما اگر او را وکیل خود قرار دهی بر او توکل کنی او تو را تمکین کرده و از خجالتت در می آید.

    او به بنده نوازی مشهور است.

    ‌و من یتق الله یجعل له مخرجا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 217 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1744 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم…

      سلام و درود فراوان بر شما دوستِ توحیدی و بزرگوارم ، سلام و درودی از جنسِ…

      هُوَ ٱلَّذِی یُصَلِّی عَلَیۡکُمۡ وَمَلَـٰۤائکَتُهُۥ لِیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَـٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ…

      او کسی است که به همراه فرشتگانش ، در هر لحظه و در هر حال ، در حالِ توجه به شماست تا شما را از تاریکی ها به سمت نور خارج کند…

      [سوره اﻷحزاب 43]

      او در هر لحظه و در هر دم و بازدمِ من حضور دارد ، به شوق یک لبیک شنیدن از من تا دست به کار شود و تاریکی هایِ زندگیِ مرا غرقِ نور کند….

      او کسی است که به عنوان یک بیمه نامه ، ذکر مقدسی را با ندای “قُل” بر سرِ زبان حضرت محمد و امّتِ ایشان میاندازد تا آن را بگوییم و در آغوشش آرام شویم…

      (وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ)

      و از شرِّ هر تاریکی ای که فراگیر میشود ، به من پناه آور

      [سوره الفلق ٣]

      و چه زیبا شما در آن لحظاتِ سمینار ، رسمِ نعم العبد بودن را بجای آوردید و در آن تکنیک آسانسور شرکت نکردید….

      برای من هم قابل درک نیست که چرا دور سَری  که درد نمیکند ، باید دستمال پیچید؟؟؟!!!

      وقتی که خودِ خودِ خودش ، در هر ثانیه ی من حضور دارد به شوق اینکه مرا غرقِ نور کند ؛ چرا باید خودم را در فضایی تاریک محبوس کنم؟؟؟!!!

      آری ، او کریم است و در شان کریم نیست که…

      ارتعاشِ نوشته هایِ شما بسیار زیبا و دل نشین است و من چنین خصلتی را در شما تحسین میکنم…

      معمولا وقتی کسی به سفر حج میرود و به خانه باز میگردد ، برای او بنری نصب میکنند و بازگشت شکوهمندانه ی او را با عبارت حجُّکم مقبول و سعیکم مشکور ، تبریک و تهنیت میگویند…

      حال من هم دوست دارم با تأسی از آن کاری که با آن حاجی از سفر برگشته میکنند ، اینکار را هم با شما انجام دهند و چه زیبا شد که در نامِ شما هم لفظ حاجی هم وجود دارد…

      بازگشت شکوهمندانه بانو حاجی محسن را از آن زندگی قبلی به زندگی جدید تبریک و تهنیت عرض میکنیم ، زندگیِ جدیدی که در آن ، بانویِ قصه ی ما قصد این را دارد که حول محور رب العالمین طواف کند و حاجیِ دائمی او باشد…

      و بر خود لازم میدانم که صبر و استقامت شما را برای هجرتِ از آن گذشته ، به این آینده تحسین کنم ، صبر و استقامتی که از جنسِ زیر می باشد…

      (وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ)

      و بخاطر پروردگارت ، صبر کن…

      [سوره المدثر 7]

      و نتیجه ی چنین صبری ، چنین پاداشی شده که این پاداش ، حکمِ سوپی را دارد که به عنوان پیش غذا ، تقدیم به شما شده تا غذای اصلی را بیاورند…

      و چه غذای اصلی ای هم بشود ، غذای اصلی ای که مخصوص صابران است ؛ همانها که دانه را میبینند ولی در ذهن خود درخت پربار را تجسم میکنند و آن غذای اصلی ، همان رزق بغیر حساب است ؛ رزقی که فقط و فقط برای صابران تهیه دیده شده با یک سند معتبر…

      إِنَّمَا یُوَفَّى ٱلصَّـٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَیۡرِ حِسَابࣲ

      بدون شک صابران پاداش بی حسابِ خود را به صورت تمام و کمال دریافت میکنند

      [سوره الزمر 10]

      و این معجزه صبر است که در نزد خدا چنین جایگاهی دارد که چقدر به آن اهمیت میدهد با وعده هایی از قبیل

      إِنَّ ٱلله مَعَ ٱلصَّـٰبِرِینَ…

      همانا خدا با صبر پیشه کنندگان است…

      [سوره اﻷنفال 46]

      و یا…

      وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلصَّـٰبِرِینَ…

      و خدا صبر پیشه کنندگان را دوست دارد…

      [سوره آل عمران 146]

      و یا…

      وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِینَ

      و به صبر پیشه کنندگان بشارت بده…

      [سوره البقره 155]

      هم بشارت میدهد و هم دوست میدارد و هم پا به پای آنها حرکت میکند و از همه زیباتر رزق بدون حساب و کتابش را به پای آنها میریزد ، دیگه چی بهتر از این؟؟!!

      به قول مولانا…

      صد هزاران  کیمیا حق آفرید

      کیمایی همچو صبر آدم ندید

      برای شما و خودم و همه دوستان ، بودن و ماندگاریِ در گروه صابران را از آن خدای رحمان خواستارم

      و پیشاپیش آینده یِ زیباترِ شما را به شما تبریک میگویم ، آینده ای از جنسِ…

      …وَجَنَّهٍ عَرۡضُهَا کَعَرۡضِ ٱلسَّمَاۤءِ وَٱلۡأَرۡضِ…

      …بهشتی که وسعتش به کرانه های آسمان و زمین است

      [سوره الحدید ٢١]

      آینده ای از جنس چنین بهشتی از ثروت و مُلک و دارایی که دهان همگان را به احترام شما میبنند تا کسی جرات نکند در برابر شما از گرانی و افزایشِ قیمتِ خیارسبز از 10 هزار تومان به 11 هزار تومان حرف بزند

      آینده ای از جنس چنین پاداش های بهشتی که همگان را به سوال  میاندازد که آخه خانم حاجی محسن ، اینها را از کجا آوردی؟؟؟!!! و شما جوابی مریم گونه به آنها میدهید و نام خدا را بر هر کوچه و بازاری فریاد میزنید که…

      …قَالَتۡ هُوَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ إِنَّ ٱللَّهَ یَرۡزُقُ مَن یَشَاۤءُ بِغَیۡرِ حِسَابٍ

      و مریم چنین گفت که این از جانب پروردگار من است که او هر که را که تحت مشیتش باشد رزق بدون حساب و کتاب دهد

      [سوره آل عمران 37]

      آینده ای از جنس استفاده از زینت های حلال خداوند بروی این سیاره خاکی تا به درجه سیرشدن از لذت های آنان شوید و از همه آنان بگذرید و آماده ی یک لذت بالاتر شوید که همان دیدار با خداست و در یک شب آرام و زیبا بعد از اتمامِ ماموریتِ خویش بروی این سیاره خاکی ، با لذت و آمادگی هر چه تمامتر و با ندایی زیبا از سمت او که…

      (ٱرۡجِعِیۤ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهࣰ مَّرۡضِیَّهࣰ)

      [سوره الفجر ٢٨]

      به قول مولانا

      خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم

      دیدیم  این جهان را تا آن جهان رویم

      به قول یوسفِ نبی

      …تَوَفَّنِی مُسۡلِمࣰا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ

      پروردگارا ، مرا در حال تسلیم بمیران و مرا به صالحان درگاهت ، ملحق کن

      [سوره یوسف 101]

      در پناه رب العالمین ، غرق در نور باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
      • -
        نفیسه گفته:
        مدت عضویت: 2107 روز

        سلام و سپاس پر مهر مرا از قطعه ای از بهشت پذیرا باشید.

        سپاسگزار خدا هستم برای خلقت ارزشمندتان ، چند روز پیش بود که طبق معمول همیشه لینک کامنت هاتون رو برای دوستانم فرستادم.

        دوستانی که همچون خودم آنقدر شیفته آگاهی های ناب الهی تان هستند که از من درخواست کردند هروقت آقای احمدی کامنت گذاشتند به ما اطلاع بده.

        تنها چیزی که توانستم در تحسین این حد از آگاهی و خلقت ارزشمندتان به زبان بیاورم این بود :

        فتبارک الله أحسن الخالقین

        به پدر مادرتون تبریک میگویم برای داشتن همچین پسر برومندی غلام علیم همچون یحیی برای ذکریا.

        که علیم بودن همان نقطه برتری است که حسنه الدنیا و حسنه فی الآخره را به ارمغان می آورد.

        همان که سرآمد همه گنج ها و خوشبختی هاست.

        همان که خیرا کثیراست و فضلا عظیما

        او به هرکه نگاه ویژه کند ابتدا به او اوتوالعلم و الحکمه کند همچون موسی.

        حتی قارون هم با علمی که بر او نازل شد به کنز هایی دست یافت که مردان جنگی لازم بود آن را حمل کنند.

        فقط جای حکمت یا همان نگاه توحیدی خالی بود که از همان خلأ هم ضربه را خورد.

        و این علم همراه با حکمت را چه زیبا در زندگی شما جاری ساخته است.

        گوارای وجودتان این علم و حکمت‌های الهی.

        تبریک به همسر عزیزتان برای بودن در کنار همچین نعم العبدی

        و همچین چشمه جوشان علم و حکمتی

        علم و حکمتتان افزون باد.

        از دیروز که پیغام سراسر بشارت شما عزیز دل خدا را دریافت کردم.

        منتظر زمانی بودم که بتوانم این سلام و بشارت های الهی را در وسعم به نیکوترین شکل که در خور شأن بنده ای صالح و پاک چون شما بوده ،پاسخ دهم.

        و به قول قرآن اگر آنها تو را سلام دادند مانند آن یا بهتر از آن را به آنها باز گردان.

        پیغامتان را همچون بشارت‌های فرشته گونه ای دیدم که در زمان مناسب به هرکس که شایسته و لایق شنیدن باشد رسانده میشود.

        همچون بشارت‌های ذکریا و ابراهیم و ساره.

        رزق به غیر حساب را نمیدانم چرا اینقدر برایمان عجیب غریب و کج و معوج جلوه داده اند.

        رزقی که در خور شأن ربوبیت است و هر جنبنده ای آن را باور کند مشمول آن میشود.

        بیان این خاطره برای اثبات شأن ربوبیتش خالی از لطف نیست.

        تعطیلات عید فطر بود ،در یک همزمانی الهی وقتی منتظر بودم ماشین ها از پارکینگ بیرون آمده و با خانواده و عزیزانم که به دیدنمان آمده بودند، به گردش و تفریح برویم، متوجه تکان خوردن بچه سگی شدم که تنها و لرزان زیر محفظه زباله پناه گرفته بود.

        عمق ترس چشمانش ، لرزان بودن اندامش گواهی بود از گرسنگی و وحشت و رهاشدگی که آن را به ناظر بیرونی انعکاس میداد.

        از آنجا که آگاهانه بسیار حواسم را به احترام گذاشتن و تصدیق قانون الرجال قوامون علی النساء به قوامیت مردهای زندگی ام جمع شده است ،تا به اسم شجاعت و توحید پا در کفش مردان نکنم ،برادرم را صدا زده تا شرایط را بسنجد.

        با محبت و نوازش او را آرام کرد و پدرم برایش شیر اورگانیک گوسفند آورد و جلویش گذاشت.

        آنقدر گرسنه بود که در چشم به هم زدنی دو کاسه شیر را هورت کشید.

        همگی دورش حلقه زده بودیم و خدایی که هم توجه ما و هم مهر این بچه سگ را در دلمان آنچنان گذاشته بود که تفریح و گشت و گذار را متوقف کرده بودیم تا به این سگ رسیدگی کنیم.

        از آنجا که برادرم بسیار مهربان و عاشق سگ ها است، تمام سعی اش را میکرد پدرم را متقاعد کند که آن را داخل آورده در حیاط بزرگش کنیم.

        اما پدرم مقاومتی عجیب داشته و خلاصه از برادر و مادرم اصرار از پدرم انکار.

        از آنجا که تمام سعی ام این است اجبار کننده به پدر مادرم نباشم به دفاع از مقاومت قلبی پدرم پا در میانی کردم و از مادر و برادرم خواستم که پدرم را مجبور به کاری که قلبش راضی نیست نکنند.

        قرار بر این شد هر وعده غذایی

        در همان کوچه زیر همان محفظه غذا را برایش بگذارند ، تا سگ طفلکی در کمال آزادی جانی بگیرد و دنبال زندگی اش برود.

        در این چند روز بی وقفه پدرم شیرش را جلویش میگذاشت،تا اینکه متوجه شدیم سگ نیست.

        دیروز صبح بود هنگامی که دور روف گاردن پیاده روی کرده و در این فضای بهشتی با صدای چه چه پرندگان ،مشغول به اشتراک گذاری دیدگاه‌های قرآنی با عزیزانم در گروه الهی مان بودم، چشمم به خانه روبرو افتاد.

        سگ کوچک در یک شب ورق زندگی اش از فرش به عرش تغییر کرده بود.

        مرد همسایه که خودش یک جفت سگ نر و ماده دارد و بسیار با آنها رئوف و مهربان است گویا متوجه این سگ کوچک در کوچه شده و او را به منزل برده است.

        اینک زندگی او از توله ای رها شده گرسنه تنها زیر محفظه زباله بی سرپرست به بودن در آغوش گرم یک جفت سگ نر و ماده که از دیدن مهر و عشقی که به او می‌دهند شادی و لذت را به هر بیننده ای القا می‌کنند، تبدیل شده است.

        آیا این رزق به غیر حساب نیست.

        پدر و مادری که عاشقانه پذیرای او شده اند، عشق ، شادی ، امنیت ، غذا ، تفریح و لذتی که با پدر مادر جدیدش تجربه میکند.

        اگر این رزق بغیر حساب نیست پس چه اسمی می‌توان رویش گذاشت.

        خدایی که یک سگ را این چنین رزق بغیر حساب داده و در یک شب از کارتون خوابی به یک فضای دنج و عالی و خانواده هم جنس و مهربان هدایت میکند ، چرا من اشرف مخلوقات آنقدر برایم برخورداری از رزق به غیر حساب عجیب و غریب شده است.

        چرا من اشرف مخلوقات به قول شما در گیر افزایش قیمت خیار هستم وقتی به قول شما یک وعده غذای یک نهنگ را آنجور کریمانه خدای رزاق ذوالقوه المتینبر عهده گرفته است.

        کاش باور کنیم که او قادر مطلق است و از شئون ربوبیتش رزق بغیر حساب.

        کاش باور کنیم که رزق بغیر حساب آسان ترین کاریست بر ذمه اش.

        کاش باور کنیم ما حق رزق بغیر حساب برگردنش داریم به شرط صبری جمیل که آن هم نیز نزد خودش است و نزولش بر ذمه خودش.

        او آنقدر شیفته آن است که در خوش حسابی هایش عرض اندامی الهی کند که حتی نزول صبر را نیز بر ذمه اش پذیرفته تا بنده اش به حق الهی اش که همان رزق به غیر حساب است برسد.

        آخ که چه حرف‌ها که پشت این داستان و آیات الهی نهفته است ،که ای کم ایمانان من در یک شب یک سگ را اینچنین تمکین میکنم…..

        در مورد تکنیک آسانسور لازم است خدمتتان عرض کنم که پشت این تکنیک درس‌هایی زیبا نهفته بود همچون لحظاتی که در آیات قرآن خدا ما را در دل کشتی در دل طوفان بدون نجات و یاریگر پرت میکند که ببیند چه کسی را صدا میکنیم و چه قول و قراری در آن لحظه اضطرار میبندیم و چون بنده در دنیای واقعیت آن را لمس کرده بودم احساس کردم آن تکنیک برای افرادی در مدارهای پایین تر است.

        برایتان علم و حکمتی الهی و روز افزون آرزومندم که درهای ورود به حسنه الدنیا و الآخره است.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
        • -
          رضا احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1744 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم…

          سلام و درود مجدد و فراوان بر شما دوستِ توحیدی و بزرگوارم ، سلام و درودی بهشتی از جنسِ…

          (سَلَـٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ) [سوره الرعد 24]

          این داستانی که در جلوی چشمانِ شما اتفاق افتاد که نقشِ اول آن یک سگِ گرسنه یِ بی پناه بود ، چقدر برای من زیبا و درس آموز بود…

          بگذارید اینگونه بگویم که…

          قابیل بخاطر آتشِ حسادتی که وجودش را میگیرد ، برادرِ خود را میکشد و در لحظاتِ بعد از قتل متحیر و درمانده میماند که الان با این جسدِ برادرم چکنم؟!

          حال در اینجا ، یک پرنده بنام کلاغ ، مامورِ الهی میشود که پیامِ خدا را به قابیل برساند…

          و آن کلاغ می آید و با پاهای خود زمین را میکند و جسمی را در زیر خاک دفن میکند و با این حرکت خود ، برای قابیل الهام بخش میشود که تو هم اینگونه جسد برادر خود را دفن کن…

          فَبَعَثَ ٱلله غُرَابࣰا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَ ٰ⁠رِی سَوۡءَهَ أَخِیهِ

          *و در آن هنگام ، خدا کلاغی را برانگیخت که برای مخفی کردن طعمه اش ، زمین را می کاوید تا به او نشان دهد که چگونه پیکرِ برادرش را زیرِ خاک پنهان کند؟

          [سوره المائده 31]

          ولی در ادامه همین آیه ، بعد از اینکه قابیل شاهد رفتار آن کلاغ بود ، از خود سوالی را می پرسد که حُکمِ یک پتک را داشت که بر سرِ خود زد

          قَالَ یَـٰوَیۡلَتَىٰۤ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِثۡلَ هَـٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَ ٰ⁠رِیَ سَوۡءَهَ أَخِی…

          در آن هنگام با خود گفت که وای بر من ، آیا من از یک کلاغ کمترم که نتوانستم مثلِ او ، پیکر برادرم را بپوشانم…

          [سوره المائده 31]

          حال همه ی اینها را گفتم تا برای خودم به این سوال برسم که…

          چرا همان خدایی که کلاغ را برای قابیل میفرستد ، یک سگِ گرسنه ی بی پناه را جلوی چشمانِ بانو حاجی محسنِ بزرگوار ، قرار میدهد و از طریق ایشان این خاطره را برای من بازگو میکند؟؟؟!!!

          این سگِ قصه ی ما که در یک مدت کوتاهی از فرش به عرش رسید حامل چه پیامی برای من است؟؟!!

          شاید باید اقتدا کنم به قابیل و مانند او از خود بپرسم که

          ….

          آیا منی که مُهرِ اشرف مخلوقات را بر گردنم دارم و طبیعتا جایگاهی والاتر از سگ دارم نمیتوانم مثلِ او از فرش به عرش برسم؟؟!!

          آیا آن خدایی که اینگونه و با چنین عزتی ، این سگ را از فرش به عرش میرساند ، با انسانی که اشرف مخلوقاتش است چه میکند؟؟؟!!!

          جا دارد لطف خدا را شاکر باشم که در زمان گذشته به عنوان یک نشانه ، شخصیتِ یک سگی را جلوی چشمانم قرار داد که نامش گانتر چهارم نام دارد که داری ثروتی 400 میلیون دلاری است که براحتی هر چه تمامتر به او رسیده…(داستان او در فضای مجازی موجود است)

          حال در چنین شبی این خدای رحمن ، با یک نشانه ی زیبا از طریق خانم حاجی محسن بزرگوار ، به من یادآور آن سگ شد تا این عبارت را با خود مرور کنم که…

          خدایی که اینگونه با یک سگ رفتار میکند ، با منی که اشرف مخلوقات هستم و تاجِ “وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ”  را بر سر دارم ، چه میکند؟؟!!

          سپاسگزار شما هستم که وقت گذاشتید و برای من چنین خاطره ای را مکتوب کردید تا درس ها بیاموزم…

          و اما این دو کلمه فرش و عرشِ موجود در کامنتِ شما که گره خورده با همان حیوانِ باوفا بود ، وجودِ مرا برانگیخته کرد تا باز هم بنویسم از یک داستانِ زیبای قرآنی که من عاشقش هستم ، داستانی که نقش اول آن ساحرانِ فرعون و نقش دوم آن خودِ فرعون و نقش سوم آن حضرت موسی می باشد

          قبل از ورودِ به این داستان و درس هایِ زیبایِ نهفته در آن لازم است که اعترافی را بجای آورم که داستان موسی و فرعون برای من قابل فهم نبود که آخه یعنی چی که دریای به این بزرگی ، معبری برای عبورِ یاران موسی و قتلگاهی برای لشکریان فرعون میشود تا اینکه این آیه را خواندم…

          فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَهࣰ…

          و ای فرعون ، ما در‌ امروز پیکرِ بی جانِ تو را از دریا نجات میدهیم و به ساحلِ دریا میاندازیم تا نشانه ای برای آیندگان باشی…

          [سوره یونس ٩٢]

          خب وقتی که من این آیه را خواندم و کلام یکی از دوستانم را که‌ ساکنِ بندرعباس و اهل دریا است ، شنیدم که اینگونه به من گفت که…

          ببین ،‌ اگر شخصی در دریا بمیرد و جنازه اش را نهنگ ها و کوسه ها نخورند ، خودِ دریا به صورت خودکار‌ آن جنازه را به ساحل هدایت میکند و…

          بیشتر این آیه را باور کردم ولی زمانی به یقین قطعی رسیدم که این عبارت موجود در آیه به من چشمک زد که

          لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَهࣰ….تا نشانه ای برای آیندگان باشی…

          و با خود گفتم که الان من جزو آیندگان هستم و اگر این کتاب حقیقت داشته باشد ، باید این نشانه جلوی چشمانِ من باشد

          با یک‌ جستجوی ساده به مستندی علمی برخورد کردم بنام “فرعون ، رامسس دوم” که 34 دقیقه بیشتر نبود ولی جلوی آن میخکوب شدم و فهمیدم که بله… ، واقعی است

          و وقتی که‌ این کتاب حقیقت داشته باشد ، داستان موسی و ساحران فرعون  هم حقیقت دارد و چنان شیفته این داستان شده ام که از تفکر‌ در‌ آن سیر نمیشوم….

          و زیباییِ داستان برای من اینجاست که این‌ ساحرانِ فرعون ، در یک لحظه چنان از فرش به عرش رسیدند که هیچ کس احتمالش را نمیداد…

          آنها رفته بودند که با شکست دادن موسی ، خود را به فرعون اثبات کنند و ارتقای شغلی دریافت کنند ولی…

          ولی آن چنان از درجات پایین کفر و شرک و خداناباوری به درجاتِ بالای ایمان رسیدند که آن‌ایمانشان با تهدیدهای جانی فرعون هم متزلزل نشد….

          آخه مگر از جان هم مهمتر داریم که وقتی از‌‌ سمت فرعون تهدید جانی شدند که دست و پای شما را بر خلاف هم قطع میکنم و به وحشیانه ترین حالت ممکن شما را میکشم تا شما بدون اجازه من دین و آیین خود را به سمت دین و آیین موسی تغییر ندهید ، با هم متحد شدند و چنین جوابی دادند که

          (قَالُوا۟ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّاۤ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ)

          و چنین گفتند که باکی نیست ، بیا و ما را بکش ؛ ما به سمت پروردگارِ خویش منقلب شده ایم….

          [سوره الشعراء 50]

          واقعا به شدتِ هر چه تمامتر ، این ایمان ساحرانِ فرعون را تحسین میکنم

          با خودم فکر میکنم که اگر شخصی بیاید و مرا تهدید مالی کند (تهدید جانی نه ها بلکه تهدید مالی) ، من میترسم و نگران میشوم ؛ حالا چی شد که آنانی که اصلا توی این فضاها نبودند ، در یک لحظه به چنان ایمانی به رب العالمین رسیدند که…

          چقدر من این سجده ی ساحران فرعون را دوست دارم که بعد از معجزه موسی…

          (فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ) [سوره الشعراء 46]

          واقعا در آن لحظه آنان چی دیدند که اینگونه به سجده افتادند و….

          و این داستانِ ساحران فرعون مرا یادِ یکی از شاگرد زرنگ هایِ خدا میاندازد ، همان که نوه ی حضرت محمد است و در دامان انسان های بزرگی چون علی و فاطمه بزرگ شده است

          شاگرد زرنگی که داستانِ موسی و ساحرانِ فرعون را میخواند و زرنگی به خرج میدهد و میگوید که عهه ، پس اینطوریاس ؛ اگر برای آنان شده پس برای من هم باید بشود و در عاشقانه هایش با خدا که کلماتش در دعای عرفه ثبت شده ، اینگونه خدا را صدا میزند که…

          یا من استنقذ السحره من بعد طول الجحود وقد غدوا فی نعمته یاکلون رزقه ویعبدون غیره وقد حادوه ونادوه وکذبوا رسله

          وای که چقدر این عاشقانه امام حسین علیه السلام دیوانه کننده است…

          تفسیر آن عبارتِ عربی ، اینگونه میشود که…

          ای کسی که ساحرانِ فرعون را که روزگاری دراز ، رزق و روزی تو را میخوردند و بر علیه تو تبلیغ میکردند و رسولانت را تکذیب میکردند ؛ نجات دادی ، حال با کسی که حداقل در عمرِ خویش نعمتت را خورده و یک خدایاشکرتِ زبانیِ ساده گفته باشد چه میکنی؟؟؟ یا با کسی که حداقل در عمر خویش یا یاالله ساده بر سر زبانش آورده باشد ، چه میکنی؟؟؟

          و خدا هم ، عاشقانه هایش خالصانه او را شنید و مهر استجاب بر آنان زد به او چنان ایمانی بخشید که در برابر تهدیدهای یزید و ابن زیاد و عمربن سعد و شمر و… ، ایمانش متزلزل نشد و جانش را هم به قربانگاه برد و هر چه داشت را بپایِ خدا ریخت و خدا هم تمامِ وجود خودش را به او بخشید و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” شد

          خدایا ، منم یک از فرش تا به عرش میخوام ، لطفا به من بده…

          تویی که‌ با ساحرانِ فرعون چنین کردی ، با من هم چنین کن

          به قول مولانا ، که از زبان خدا به همه ما میگوید…

          زِ خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید؟

          که    از    کمال   کَرَم   دستگیر    اغیارم

          وقتی که با ساحرانِ فرعون چنین کردی ، با کسی که روزش را با یاد و نامِ تو شروع کند چه میکنی؟

          خدا رو شاکرم…

          لازم است که اعتراف کنم که نمیخواستم در‌ جوابِ شما کامنتی بنویسم و در ذهنم برنامه ای ریخته بودم که میخواستم به آن برنامه ام برسم ولی نفهمیدم که چه شد که آن داستانِ شما از آن سگِ گرسنه ی بی پناه ، آن برنامه ی من را تغییر داد و مرا به مدت نزدیک به سه ساعت غرقِ در تفکر و نوشتن کرد…

          و لازم است اعتراف کنم که ارتعاشِ نوشته های شما خیلی خیلی خیلی خاص است ، مثل این چند کلمه ای را که در پاسخ به من به نگارش در آوردید…

          حتی قارون هم با علمی که بر او نازل شد به کنز هایی دست یافت که مردان جنگی لازم بود آن را حمل کنند.فقط جای حکمت یا همان نگاه توحیدی خالی بود که از همان خلأ هم ضربه را خورد.

          در همین چند خط شما ، یک کتاب هزاران صفحه ای نهفته است

          این کلمات بوی ملکوت را میدهد ، از جنس همان ملکوتی که روزی ابراهیم شد…

          (وَکَذَ ٰ⁠لِکَ نُرِیۤ إِبۡرَ ٰ⁠هِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَـٰوَ ٰ⁠تِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِیَکُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِینَ)  [سوره اﻷنعام 75]

          این کلمات بوی همان لوح محفوظ و کتاب مکنونی را میدهد که حضرت محمد بدان دست یافت از آنجا قرآن را به عنوان هدایتگر بشریت به ارمغان آورد…

          (إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانࣱ کَرِیمࣱ ۝  فِی کِتَـٰبࣲ مَّکۡنُونࣲ)  [سوره الواقعه 77 – 78]

          (بَلۡ هُوَ قُرۡءَانࣱ مَّجِیدࣱ ۝  فِی لَوۡحࣲ مَّحۡفُوظِۭ)  [سوره البروج 21 – 22]

          حقیقتا که نویسنده ای توانا هستید که خدا از طریقِ قلم شما “عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ”میکند و می آموزد آنچیزهای را که انسان نمیداند و یادآوری میکند به انسان آن چیزهایی را که میدانسته ولی فراموش کرده…

          برای شما و خودم و همه دوستانم ، از خداوند متعال تمام علمِ کتاب را خواستارم ، همان علومی که آن مامور دربارِ سلیمان فقط گوشه ای از آن را داشت و به برکت آن علم توانست تختِ ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدنی در برابر سلیمانِ نبی حاضر کند…

          قَالَ ٱلَّذِی عِندَهُۥ عِلۡمࣱ مِّنَ ٱلۡکِتَـٰبِ أَنَا۠ ءَاتِیکَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن یَرۡتَدَّ إِلَیۡکَ طَرۡفُکَ…

          [سوره النمل 40]

          و این علوم در هیچ دانشگاه و کلاسی تدریس نمیشود ، مگر همان کلاسی که حضرت محمد در آنجا شرکت کرد و شاگرد آنجا شد و بدون اینکه سوادِ خواندن و نوشتن بداند ، مدرّس همه اساتید و… شد ؛ به قول حافظ شیرازی…

          نگارِ من به مکتب نرفت و خط ننوشت

          به  غمزه  مساله آموز  صد  مدرس  شد

          د‌ر پناهِ الله یکتا غرقِ در آگاهی و علم الهی باشید…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
          • -
            سعیده آیت گفته:
            مدت عضویت: 1044 روز

            بنام خداوند هدایتگر

            سلام به شما دوست عزیز

            مدتیه که خداوند منو هدایت کرده به کامنتهای با ارزش و قابل تآمل شما

            جاداره ابتدا ازتون تشکر کنم بخاطر این حد از فهم و درک قران و اینکه سخاوتمندانه این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میذارید.

            بعد بریم سراغ مطلبی که باعث شد بیام و براتون کامنت بذارم واون معرفی مستند فرعون رامسس دوم هست.

            یادمه تو یه کامنت دیگه ای هم شما گفته بودید خوشا بحال کسی که تو مدار دیدن این مستند قرار بگیره اونبار من از کنارش گذشتم دوباره تو این کامنت وقتی بش برخورد کردم گفتم حتما این یه هدایته خداونده

            واسم اونو رو یه دستمال کاغدی که کنارم بود نوشتم تا امروز که فک کنم من درمدار دریافت این حد از عظمت و بزرگی خداوند قرار گرفتم .

            اصلا نمیتونم با کلمات اون حس وحال رو توصیف کنم

            اول مستند این حد از سفاک بودن و قدرتمندی فرعون که در پشتش یک وحشیانه گری خاص وحود داشت برام تداعی شد.

            چون قدرت بنظرم میتونه همراه با این حد از جنون نباشه

            وبعد که رسیدیم به پژوهش و تحقیق و جستحوی اون افراد که واقعا خدارو بخاطر هدایت اونا به این جستجو سپاسگزارم

            تمام تنم میلرزید مو به تنم سیخ شده بود ضربان قلبم با سرعت عجیبی میزد و خلاصه آب وروغن قاطی کردم . چرا آخه؟

            منکه قران رو باور داشتم سالها واز وقتی با این قوانین آشنا شدم دزک بهتر وزیباتری از خداوند وجهان و قران دارم پس چرا انقدر تمام بدنم به لرزه افتاد ؟ چرا انگار دارم یه چیز جدید میشنوم ؟ فک کنم

            چون هربار که قران و میخوندم یا درمورد فرعون شنیده بودم تو دلم میگفتم اکی اره دیگه یه انسان ظالم و خونخواری بوده و راحت از کنارش میگذشتم

            یا دریا بازشد و حضرت موسی و یارانش رد شدند خب اره دیگه خداوند قدرت داره و اینکارم کرده وبازم راحت از کنارش رد میشدم.

            یا اونحا که موسی میگه خدایا من در مقابل فرعون زوری ندارم وخداوند میگه من پشتتم.اون حد از ترس موسی رو نمیتونستم درک کنم .

            یا این حد از تسلیم شدن ساحران فرعون رو که در برابر چه موجودی به خداوند ایمان آوردن وباخدا معامله کردن

            یازمانی که حضرت موسی صدای خداوندو میسنوه که من خدای یکتام رب عالمیان جه ترس ورعبی به تن موسی ممکنه افتاده باشه؟

            ولی امروز با دیدن وبازسازی وقایع اون زمان به شکل تصویری انگار تمام اون ابهت و قدرت فرعون و ترس و رعب مردم درمقابلش برام کاملا قابل فهم شد و در نهایت قدرت مطلقه خداوند برام به شکلی عینی تر ملموس تر اثرگذارتر جلوه گر شد

            وکاملا حس کردم که خداوند تو قران میگه کسانی که به خدا ایمان میارن یه رعبی تو دلشونه یعتی چی

            نه اینکه از خدا بترسند چون خیلی ترسناکه نه

            در مقابل این حد از قدزت وشکوه وجلال و عظمته خداونده که لرزه به تن ادم میفته

            که خدایا من هیچم درمقابلت

            نه فقط من تمام انسانها از اول خلقت تا اخر دنیا در مقابل این عظمت و قدزت هیچ هیچ هیچیم

            تاحالا که میگفتم خدایا درمقابلت هیچم بالاخزه به اندازه نوک سرسوزن فک میکردم وجود دارم ولی امروز فهمیدم هیچ به معنای مطلق کلمه هیچم

            همش میگفتم

            لا اله الا الله نه تنها هیچ خدایی جز تو نیست

            بلکه هیج چیزی تو این دنیا جز تو وحود نداره

            ما همگی هیچیم فقط تویی که هستی که وحود داری که برازنده وحود داشتنی الله اکبر الله اکبر به عظمتت

            وقتی مستند تموم شد سربه سحده گداشتم وفقط سپاسگزاری کزدم ازش بخاطر اینکه من تو مسیر دیدن این فیلم قرار داد و قدزت وعظمتشو یه جور زیباتر انگار حک کرد تو مغزم تو قلبم وتو تموم وجودم

            ازتون ممنون آقای احمدی عزیز بخاطر اشتراک گداشتن این مستند وازتون میخوام از این دست مستندها اگه در مسیرتون قرارگرفت بازهم سخاوتمندانه برامون به اشتراک بذارید.

            خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
            • -
              رضا احمدی گفته:
              مدت عضویت: 1744 روز

              به نام الله یکتا که بخشاینده و با رحمت است…

              سلام بر شما سعیده خانم بزرگوار….

              چقدر فامیلِ زیبای شما برای من تحسین برانگیز است…

              در زبان فارسی به صورت “آیت” نوشته میشود و در زبان عربی “آیه”

              اصلا در‌ همین آیه ای که به برکت آن ، به مستند “فرعون ، رامسس دوم”هدایت شدم ، ردپایی از فامیلِ زیبای شما هست…

              فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَهࣰ…

              و ای فرعون ، ما در‌ امروز پیکرِ بی جانِ تو را از دریا نجات میدهیم و به ساحلِ دریا میاندازیم تا نشانه ای برای آیندگانی باشی که بعد از تو می آیند…

              [سوره یونس ٩٢]

              آری ، همین عبارتِ “لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَهࣰ”…

              فرق است بین زمانی که من قرآن را به شوق ثواب و رسیدن به پاداش بخوانم با زمانی که به نیت تدبر و تفکر در آیاتش…

              نه نه نه ، بهتر است اینگونه بگویم که تعیین ثواب ، برای خواندن قرآن ؛ بهانه ای بوده که ما بیشتر و بیشتر چشمانمان را به آیات قرآن کریم بیاندازیم تا بالاخره به پیام های نهفته در آن آیات پی ببریم که خدا چه ارمغانی را برای ما از طریق حضرت محمد آورده است؟؟؟…

              و حال ، تفکر کنیم…

              در ادامه همان آیه ای که ذکر شد ، عبارتی آمده است که تفکر و تامل در آن ، نسخه ی بسیار خوبی است تا به درگاهِ باری تعالی اظهار عجز کنیم و درخواستِ عضویت خود را در کلاسِ خصوصی خدا ثبت کنیم به شوق اینکه به آن کلاس راه پیدا کنیم… ، حال انتهای آن آیه چیست؟

              …وَإِنَّ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَایَـٰتِنَا لَغَـٰفِلُونَ

              …و همانا بسیاری از مردم از نشانه های ما غافل هستند.

              [سوره یونس 92]

              اگر کمی بروی این آیه تامل کنیم ، به چراغ راهنمای خدا در این آیه پی میبریم که در حال هدایتِ ماست که اینگونه از از بخواهیم که…

              خدایا ، لطفا مرا جزو انسان های غافل ننویس…

              و اما حکایتِ غفلت که باید از آن به سمت خدا فرار کرد… ، به تعبیر قرآن…

              فَفِرُّوۤا۟ إِلَى ٱلله

              پس به سوی خدا فرار کنید

              [سوره الذاریات 50]

              واقعا پناه بر خدا از اینکه در‌ زمره غافلین باشم…

              پناه بر خدا از اینکه در برابر نشانه های خدا ، کور باشم و پرده ای در برابر چشمانم باشد که نبینم نشانه هایِ خدا را….

              پناه بر خدا از اینکه هم نشین انسان هایی شوم که کارِشان تحلیلِ افزایش قیمتِ خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزار تومان است که خیار سبز گران شد و بدبخت شدیم و رفت… و غافل شوم از قدرتِ بی حد و اندازه ی خدایی که “إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّهِ ٱلۡمَتِینُ” است

              پناه بر خدا از اینکه هم نشین غافلانی شوم که عظمت خدا را در 37،000،000،000،000،000،000 سلولِ فوقِ هوشمندی که به من عطا کرده نمیبینند و بجای اینکه از این سرمایه یِ عظیمِ خدادادی در مسیر الله یکتا استفاده کنند ، آن را صرفِ تحلیلِ بازار ارز و مَسکن و بورس و… میکنند ، تحلیل های چرت و پرتی که انسان را “وَ یَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَـٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ” میکند و او را با دستانِ خودش به سرزمینِ هلاکت و بدبختی ای میرساند که قرآن ما را از آن نهی کرده است با عبارتِ “وَلَا تُلۡقُوا۟ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَهِ”….

              آری ، فرق زیادی است بین زمانی که ما مینشینیم و مستندِ به این عبرت آموزی را میبینم و آن را تحلیل میکنیم با زمانیکه‌ مینشینیم  و افزایش قیمتِ قبرِ چندمتری و مراسمات تشییع و تدفینِ اموات را تحلیل میکنیم…

              تفاوت این دو تحلیل ، از زمین تا آسمان است ؛ در تحلیل اولی به حالتِ زیبایی عاجز بودن  و هیچ بودن در برابر عظمت الله مهربان میرسیم و در تحلیل دوم به حالتی نازیبا که….(تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل)

              آری ، فرق زیادی است که بنشینیم و چگونگی ایجاد چرخه باران را تجزیه و تحلیل کنیم و به عظمت نیرویِ پشت پرده این اتفاق پی ببریم و در برابر او سجده کنیم با زمانیکه بشنیم و آخرین مصوبه دولت و مجلس را تحلیل کنیم که آره ، دولت میخواد مالیاتِ بیشتری بگیره ، دیگه بدبخت شدیم و رفت و ایران شده جهنم که هر کس را بخواهند عذاب کنند ، به داخل این کشور تبعید میکنند….

              این است داستان غفلت ، که خدا کند جزو آنانی نباشیم که…

              ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَهࣲ مُّعۡرِضُونَ

              لحظاتِ حسابرسی مردم نزدیک است و این در حالی است که مردم با حالتی غافلانه  در حالی روی گردانی از آن لحظات هستند…

              [سوره اﻷنبیاء ١]

              بگذریم…

              حقیقتا خیلی خیلی خیلی خوشحالم که دیدنِ چنین مستندی برای شما مفید بوده ، همانگونه که برای خودم هم مفید بوده و الان دوست دارم در موردِ شخصیت نوح بنویسم که نشانه هایش در عصرِ حاضر ما چیست….

              با توجه به اینکه این نشانه در سوره ای بنام قمر است ، دوست دارم یک اعجاز لفظی قرآن را که در این سوره است ذکر کنم و بعد وارد آن نشانه شوم

              سوره ای در قرآن داریم بنام “قمر” که در زبانِ فارسیِ ما به معنای “ماه” است…

              حال اگر به این سوره نگاه کنید ، متوجه میشوید که انتهای همه ی آیاتِ این سوره به حرف “ر” ختم میشود…

              حال ما در زبان عربی یک خط داریم بنام‌ “خطِ نسخ” که‌ اگر به این خطِ عرب زبانان مراجعه کنید و حالتِ حرفِ “ر” را ببینید متوجه ارتباطی زیبا میشوید و آن ارتباط این است که…

              اگر در اوایل هر ماهِ قمری ، به ماه نگاه کنید ، به صورت هلال است و شکل آن بسیار بسیار شبیه است به همان حالت “ر” که به صورت خطِ نسخ در بینِ خوشنویسانِ عرب زبان ، نوشته میشود…

              این نشانه برای من خیلی زیبا بود که چگونه شخصی مثل حضرت محمد که سواد خواندن و نوشتن نداشت ، آیاتی که داری وزنِ مشخصی است و همه آنها به “ر” ختم میشود را در قالب یک سوره می آورد به اسم “قمر” و چنین کلمه ای در زبان فارسی یعنی ماه و…(محاسبات ذهنِ بشری نمیتواند چنین ارتباط هایی را برقرار کند مگر اینکه از جایی دریافت کرده باشد)

              و اما آن نشانه ی زیبا که در‌مورد حضرت نوح و آن کشتی ساخته شده توسط ایشان است ، نشانه ای که جلوی چشمانمان است…

              اگر آیاتِ ابتدایی سوره قمر را بخوانیم متوجه میشویم که بخشی از این آیات در مورد قوم نوح و داستانِ آن کشتی است ، مثلا میگوید…

              (وَحَمَلۡنَـٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَ ٰ⁠حࣲ وَدُسُرࣲ)

              و نوح را بر کشتیِ ساخته شده از تخته ها  و میخ ها سوار کردیم

              [سوره القمر 13]

              حال در ادامه همین آیه ، ادعای عجیب را مطرح میکند…

              (وَلَقَد تَّرَکۡنَـٰهَاۤ ءَایَهࣰ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرࣲ)

              و ما آن کشتی را به عنوان نشانه ای برای آیندگان بر جای گذاشتیم ، آیا هیچ کسی است که از این نشانه پند بگیرد؟

              [سوره القمر 15]

              خب بسم الله…

              خدایا تو داری میگی که آن را به عنوان نشانه ای گذاشتم برای آیندگان و من هم الان جزو آیندگانم ، پس کجاست این نشانه ات؟؟؟!!!

              یا در سوره عنکبوت میفرماید…

              فَأَنجَیۡنَـٰهُ وَأَصۡحَـٰبَ ٱلسَّفِینَهِ وَجَعَلۡنَـٰهَاۤ ءَایَهࣰ لِّلۡعَـٰلَمِینَ

              و سرانجام ما نوح را و اصحاب کشتی را نجات دادیم و آن را نشانه ای عبرت انگیز برای جهانیان قرار دادیم

              [سوره العنکبوت 15]

              خب خدا ، قربونت برم من ؛ منم که جزو جهانیان هستم ، پس این نشانه ات را جلوی چشمان من قرار بده…، سریع بهم بگو…

              و خدا در این لحظه با لبخندی زیبا میگوید…

              باشه عزیزم ، بهت میگم ولی کجا با این عجله؟! بیا پیشِ ما یکم بنشین و یه چایی بخور و رنگ و بوی ما را بگیر…

              و خدا در ادامه میگوید…

              بهت میگویم ولی تو اول باید درمان بشی ، باید گوش و چشمت را درمان کنم ، زیرا که این گوش ها و چشمانِ تو در اثر هم نشینی با انسان هایی که در مورد افزایش قیمت خیار سبز و…صحبت میکردند و قدرت رزاقیت مرا زیر سوال میبردند ، ویروسی شده و الان باید درمان شوند و پاکیزه شوند تا بتوانی ببینی آنچه را که نمیدیدی و بشنوی آنچه را که نمیشنیدی

              و خدا در ادامه میگوید…

              تا حالا کجا بودی ، خیلی وقت ها بود که منتظرت بودم که بیای به سمت من تا….

              بگذریم…

              خب مستندی در این عرصه در فضای مجازی هست ، با عنوانِ “مسافرِ طوفان”که میتواند شروعی باشد برای کاوش در این عرصه و البته مستندهای دیگری هم هست ولی در طولِ این تحقیقاتِ خود به این آیه قرآن دقت کنید…

              وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّ

              و کشتی بر بلندای جودی نشست

              [سوره هود 44]

              جودی یک نشانه است که به ما کمک میکند تا به آن چه که میخواهیم نزدیک تر شویم و این جودی منطقه ای است در ترکیه که واقع در استانی بنام سیرناک است که در محدوده ی کوه های آرارات است و اگر این عبارتِ زیر را در نرم افزار گوگل ارث سرچ کنید

              Noah’s Ark National Park, Turkey, Üzengili Köyü, 04400 Doğubayazıt/Ağrı, ترکیه

              متوجه عظمتِ این نشانه میشویم و عجیب تر آن است که اگر از قابلیت های نرم افزار گوگل ارث استفاده کنید ، متوجه میشوید که جهت نوکِ کشتی به گل نشسته ی نوح ؛ به صورتِ بسیار دقیق ، به سمت خانه یِ کعبه که در عربستان است ، قرار گرفته است…(حال فکر کنیم که ترکیه کجا و عربستان کجا و آیا این اتفاق ، همینجوری اتفاقی است یا اینکه…)

              اگر به نرم افزار گوگل ارث دسترسی ندارید که چنین امری را بررسی کنید میتوانید عبارت “معجزه قرآن ، کشتی نوح دقیقا به سمت خانه کعبه” را در گوگل سرچ کنید و اولین فیلمی را که برای شما می آورد که دیدنش یک دقیقه و 23 ثانیه از زمانِ شما را میگیرد ، ببینید و…

              خدایا شکرت برای چنین نشانه ای… ، نشانه ای که ما را به عظمتِ تو و حقانیت کتاب آسمانی قرآن ؛ هدایت میکند…

              و حسن ختامی بر این نوشته ؛ یک نشانه دیگر باشد از این کتاب آسمانی ، نشانی ای از قومِ هم جنس باز حضرت لوط که در قرآن آمده است که…

              (وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَاۤ ءَایَهَۢ بَیِّنَهࣰ لِّقَوۡمࣲ یَعۡقِلُونَ)

              و ما از آن رویدادِ تاریخی ، نشانه ای روشن برای مردی که اهل اندیشه و تعقل هستند ، باقی گذاشتیم…

              [سوره العنکبوت 35]

              خب خدایا ، من میخواهم اندیشه و تعقل کنم و بر ایمانم نسبت به عظمت تو و کتابِ آسمانی ات بیفزایم ، میشه لطفا بر مبنای ادعای این آیه ، نشانه ای از آن ها را جلوی چشمانم قرار دهی؟ آخه خودت توی این آیه گفتی که ما از آنان نشانه ای باقی گذاشتیم…

              و پیدا کردن حقائق این آیه و کاوش در آن ، بر عهده خود شما….(جهت شروعِ تحقیق خود در این آیات میتوانید از این دو سرنخ و کلید واژه استفاده کنید ، اولین کلید واژه “شهر سدوم واقع در اردن” و دومین کلید واژه “شهر پمپئی واقع در ایتالیا”)

              زحمت پیدا کردن چنین نشانه ای به عهده خود شما…

              (وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦۤ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلۡفَـٰحِشَهَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدࣲ مِّنَ ٱلۡعَـٰلَمِینَ)

              و ای محمد ، حضرت لوط را به خاطر بیاور در هنگامی که به قوم هم جنس باز خود گفت : شما کار زشتی میکنید که هیچ یک از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است

              [سوره العنکبوت 18]

              خدایا شکرت برای این هدایت هایت

              باشد که پند گیریم و جزو گروه “قَلِیلࣰا مَّا تَذَکَّرُونَ” قرار بگیریم

              آمین یا رب العالمین

              و سپاسگزارم از شما دوست توحیدی و بزرگوارم ، بابت پیامِ اثر بخش شما برای من که وجودم را برانگیخت تا بنویسم

              در پناه الله یکتا ، به شایستگی نامِ زیبایتان ، غرق در سعادت و خوشبختی ؛ باشید…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
          • -
            سعیده آیت گفته:
            مدت عضویت: 1044 روز

            سلام به شما دوست عزیز توحیدی و محقق سایت عباسمنش

            اول ازهمه یه دنیا ممنونم ازتون که درحواب من اینهمه نکات ارزشمند وزیبا نوشتید که هرکدومش یه دنیا گنجه

            دوم ایتکه ببخشید که با تاخیر دارم این کامنت رو مینویسم یک دلیلش این بود که قسمت پاسخ در زیر کامنتتون فعال نبود و اولش موندم که کجا باید کامنت بنویسم ودلیل مهمتر جالشی بود که در آخر کامنتتون ازم خواستید خودم برم و جوابش رو بیابم

            این اولین باریه که من دارم تو قران یه تحقیق این مدلی انجام میدم

            وبازم ازتون ممنونم که منو به تحقیق وتعمق وادار کردید

            با کلید واژه هایی که نوشته بودید دو روزه دارم گوگل رو زیر ورو میکنم تا بتونم به جواب درست رهنمون بشم

            خیلی از خداوند هدایت خواستم که کمکم کنه در این زمینه .

            ببینید با سرج در مورد شهر سدوم مطالبی که نوشته شده بود این بودکه یکی از سهرهایی است که قوم لوط در اونجا ساکن بوده در اردن واقع شده وشهری اباد وسرسبز بوده که بعد از نزول عذاب کاملا دگرگون مبسه و هیچ اثری ازش باقی نمونده

            برطبق تحقیقات باستانشناسان و مورخان 3600 سال قبل با یک شهاب سنگی بزرگ و عظیم این سهر کاملا از بین میره و در مورد شهر پمپئی در ایتالیا نیز دقیقا موردی مشابه با همین قضیه هست افراد اون سهر هم مردمی نابکارو فاسق بودند ورابطه جنسی نامشروع مهمترین موضوع بین آنها بوده و برطبق تحقیقاتی که پژوهشگران کردن اتشفشان کوه وزو به یکباره فوران میکنه و همه مردم در دم براثر گازهای سمی خفه میشوند و بخاطر گلهای متحجر متراکمی که برسر انها میریزه همگی به مجسمه تبدیل میشن وبا اینکه این همه سال از اون واقعه گذشته ولی اون مجسمه ها باقی موندند و الان اون شهر تبدیل به موزه شده و مردم زیادی هرساله ازاون مکان دیدن میکنند دقیقا مصداق ایه قران که عبرتی برای ایندگان بشه

            خب بازهم محققین میگن بخاطر شباهت زیاد این دو رویداد و اینکخ ایات قران هم نشان دهنده اینه که میتونه اتشفسان باعث از بین رفتن قوم لوط شده باشه

            چون در قران امده گلهای متحجر متراکم که میتونه گدازه های اتشفشان باشه یا اینکه ما به یکباره همه را درخانه هایشان هلاک کردیم و درمجسمه های باقی مانده شهر پمپئی هم نشان دهنده همینه که مردم به همان کاری که مشغول بودن یکباره تبدیل به مجسمه شدن و….

            فقط تنها تناقض اینه که این اتشفشان 79سال قبل ازمیلاد اتفاق افتاده در حالیکه حضرت لوط که هم عصر باحصرت ابراهیم بودند قدمت بیشتری دارند

            من هرچی گشتم تحقیقات جدیدتری انجام نشده که آیا این مردم همون قوم لوط بودند یا نه

            ویه چیز دیگه که به ذهنم رسید گفتم حضرت لوط با دخترانش فرار میکنه آیا ممکنه مردم شهر پمپئی از نسل دختران لوط باشند ؟

            دراین مورد هم منبع موثقی پیدانکردم یه سری مطالب بود در مورد رابطه دختران لوط که نمیتونه واقعی باشه.

            نمیدونم دقیقا اون نشانه ای که قران در موردش صحبت کرده اگه قوم لوط مروم شهر سدوم باشند و شهر پمپئی که کاملا گواه اون نشانه و عبرت است قومی دیگر باشند و دختران لوط که هیچ منبع موثقی از چگونگی روند زندگیشان بعد ازاون واقعه ذکر نشده

            چی میتونه باشه؟

            دلم میخواست این ارتباط رو خودم پیدامیکردم ولی از یه جایی دیگه حسم بد شد وبهتر دیدم که دیگه ادامه ندم .

            بازهم ازتون یه دنیا تشکر سپاس

            امیدوارم که همیشه موفق و موید باشید.

            خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 832 روز

          به نام خدای مهربان و بزرگ

          به نام خدای که عشق مطلق هست

          به نام خدای که ریموت تمام قلب ها در دستان اوست

          به نام خدای که هیچ کس در برابر او قدرتی ندارد

          عشق مطلق اوست

          قدرت مطلق اوست

          حامی و هادی اوست

          رب اوست

          بزرگ اوست

          همه اوست

          خدای که همه چیز میشود همه کس را

          سلاممممم به بنده عزیز خدا

          سلاممم به زیباترین بنده خدا

          نفیسه عزیزم من چقدرررررررررررررررر تحسینت میکنم برای درک زیبایت برای زنده گی بهشتی ات و از همه مهم احساس لیاقت که در وجودت در نوشته هایت میبینم احساس ارزشمندی که تو در میبینم خیلیییییییییییییی زیباست

          منم از خدا میخواهم که چنین درک از احساس ارزشمندی و از شناخت خودش برایم عطا کند

          بی نهایت تحسینت میکنم چقدررر زیبا مینویسی و چقدرر زیبا از زنده گی بهشتی ات یاد میکنی

          داستان سک من را به گریه انداخت و وادارم کرد تا برایت بنویسم و تشکری کنم

          خدا وقتی یک سک را فراموش نمیکند به حال خودش رها نمیکند چطور من که عزیز دلش هستم من اشرف المخلوقاتش هستم فراموش کند ؟

          واقعیت که من جایگاه خودم را فراموش کردیم که چی کسی هستم ؟

          خدای که اینگونه قلب ها را نرم میکند برای یک سک آیا نمیتواند برای منم همین کار را بکند ؟

          خدا قادر هست

          خدا می‌تواند هر کاری را انجام بدهد

          اعتراف میکنم که خدا را به او بزرگی که دارد نمیدانم و درکش نکردم

          اعتراف میکنم خدای من هنوز هم کوچک هست

          خدای عزیزم ازت درخواست دارم که خود خود واقعی ات را برایم بفهمان همانی که هیچی و هیچکس جلو دار فرمانش نیست

          همانی که قدرت بی نهایت این عالم هست

          همان که در های بسته را به یوسف باز کرد

          همان که زلیخا را جوان زیبا ساخت

          همان که به مریم غذا بی غیر حساب میاورد

          همان که به ذکریا فرزند داد

          همان که به ابراهیم آتش را گلستان کرد

          همان که یک سک را از فرش به عرش رساند

          همان که تمام خواسته های استادم را و حتی بالاتر از آن را اجابت کرد

          منم ازت درخواست دارم یا رب

          نفیسه عزیزم دوستت دارم در پناه عشق خودش باشی

          الهی که عشق ثروت خوشبختی سعادت و فراوانی بدود به دنبال مان

          الهی امین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          ریحانه رحمتی گفته:
          مدت عضویت: 1413 روز

          سلام خانم حاجی محسن عزیزم

          ای کاش میتونستم تلفنی با شما حرف بزنم . اصلا اشکم اجازه نمیده من کامنت بنویسم .

          خیلی عجیبه من چند وقتی هست که در این سایت هستم ولی من نه شما رو می شناختم و نه آقای احمدی رو و امروز با شما دو عزیز و بزرگوار آشنا شدم . با خوندن این کامنت شما برای آقای احمدی سوالی که چند لحظه پیش از خدای خودم پرسیدم به من داده شد از طریق کامنت شما

          گفتم خدایا واقعا صلاه تو چه جوریه؟ چون من تقریبا یک سالی هست اون نمازی که قبلا میخوندم رو نمی خونم چون متوجه شدم هیچ ارتباطی که باید اون طوری با منبع الهی بگیرم رو نمی تونم دریافت کنم .

          با خوندن کامنت شما همینطور اشک از چشمانم سرازیر میشد و یک لحظه من تصویری از آیت الله بهجت رو دیدم که در موقع خواندن سلام نماز شروع به گریه کردن میکرد . وااااااااااااای خدای من معنی السلام علینا و علی عباد الله الصالحین رو الان متوجه شدم .

          همین محفل و خوندن کامنت شما عزیزان و دیدن و شنیدن فایل های استاد یعنی صلاه .

          الان دارم درک میکنم که چرا استاد میگه من بعد از بیدار شدنم میام کامنت های سایت رو میخونم .

          من تا به امروز که تو سایت بودم انقدر زمان برای خوندن کامنت ها نزاشته بودم . واااااای چه در و گوهری در این سایت بوده و من خبر نداشتم . و این نعمت زمانی به من داده شد که من واقعا خودم رو تسلیم او کردم و گفتم من هدایت شده تو هستم ، تو من رو ببر ، من هیچی نمیدونم، تو من رو آگاه کن

          خدایا ازت متشکرم که با چنین عزیزانی مرا آشنا کردی .

          دوستتون دارم خانم حاجی محسن عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      بیعتی الهی بسته ام سر هر کوی و برزن فریادی الهی سردا‌ده و به گوش همگان برسانم

      نکنه صلح به هر قیمت کنی، نکنه بترسی و باج بدی و حرمت و کرامت انسانیت رو لگدمال کنی که لاجرم عذاب ألیم را با بندبند وجودت لمس خواهی کرد.

      اما اگر او را وکیل خود قرار دهی بر او توکل کنی او تو را تمکین کرده و از خجالتت در می آید.

      او به بنده نوازی مشهور است.

      ‌و من یتق الله یجعل له مخرجا

      نفیسه ی نفیس و گرانبهای بهشتی ام سلام

      سلام به عطر قرآنی که از خط به خط نوشته هات جاریه و هربار که مدارم سعادت خوندن دست نوشته های قشنگت رو داره،محو خوندن جملات شیرینت میشم و وقتی به خودم میام حس میکنم عطر و بوی بهشتی اطرافم رو فرا گرفته …

      عزیزِ مهربونِ شیرین زبونم،رفیق دلبر من در غار حرا

      ازت بینهایت سپاسگزارم برای این کامنت الهی که نوشتی و این تیکه از متن کامنتت که انگار جان دوباره بهم داد،گوشه ای از نت گوشیم رو به خودش اختصاص داد تا همیشه بخونمش و یادم باشه خداست که وکیل منه…و آدم هایی که قدرت خلق یک مگس ندارند،حتی قد وز وز پشه هم نمیتونند به من آسیب برسونند.

      بینهایت دوستت دارم و بینهایت برام تحسین برانگیزی و همیشه ازت یاد میگیرم.

      همیشه در پناه نورِ آسمون ها وزمین باشی ،خدای نورٌ علی نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
    • -
      صفاگنجی گفته:
      مدت عضویت: 1747 روز

      به نام خداوند رحمت گستر و روزی رسان بی منت.

      سلام وهزاران درود به نفیسه ی عزیزودوست داشتنی ام

      هزاران هزار بار احسنت و تبارک الله به تمومی جملات گهر بارتون

      هزاران هزار بار‌تحسینت میکنم بخاطر این کلامتون،آفرین آفرین بخدا تک تک جملاتتون رو چندین بار تکرارمیکردم،اشکم سرازیر شد دختر بی نهایت بار خدارو شکر میکنم که به سمت جملات گهربار شما هدایت شدم

      خداروصدهزاران مرتبه شکر بخاطر نتایج عالیی که گرفتید و از ته ته بن بست ها به بازشدن درها دریک شب رسیدید،اون هم بدون باج دادن به کسی و کاملا عزتمندانه و مقتدرانه…

      نفیسه جان براتون آرزوی بهترین هارو ازخدای قدرتمند جهانیان دارم و امیدوارم ازین جایگاهی که داری به بالاتراز اون هم برسی به سادگی و زیبایی و عزتمندانه

      خدا یاروهدایتگرتون باشه به سمت آرامش و آسایش بیشتر…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      امیر تقوایی گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ ۚ قُل لَّسْتُ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ(66 الانعام)

      قوم تو آن را تکذیب کردند در حالی که آن حق است. بگو: «من بر شما نگهبان نیستم».

      باسلام به نفسیه خانم عزیز

      احسنت چقدر زیبا نوشتید

      تحسینتون میکنم بخاطر

      قلم زیباتون

      تولد دوبارتون

      شجاعت و اعتماد بنفستون

      ویووی زیبای اون جنگل و دریا

      زنانگی

      که فکر میکنم حلقه گمشده نسل حاضر باشه…

      کفش تق تقی (که نمیدونم چه حسی داره ولی حدس میزنم شبیه کفشهای فوتبالی من که توی دکور جا خوش کردن باشن)

      لاک خوش رنگ

      نعم العبدبودنت

      وفضل عظیم الهی

      گوارای وجودت

      واز صمیم قلب خوشحالم برای ان فتح و پیروزی ات

      وآرزوی دارم این فصل عظیم روز افزون باشد برایت

      به نیابت ما یک چای آتیشی بزن بر بدن

      قرعه یک آیه از قرآن عزیزم سهم شما شد که در ابتدا آوردم

      حکمتش رو نمیدانم اما امیدوارم مفید واقع شود

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      لیلا طهماسبی گفته:
      مدت عضویت: 3180 روز

      منزّهی تو، چه تنگ است راه‌ها بر کسی که تو راهنمایش نباشی و چه آشکار است حق، نزد کسی که راه را نشانش دادی.

      سلام به نفیسه عزیزم

      نفیسه جان کامنتت چه هدایت زیبایی بود که دریافت کردم برای اینکه به یاد بیارم و آگاهتر بشم که نتیجه شرک و نادیده گرفتن خود چیه و نتیجه توحید و در هر لحظه خداوند رو با اختلاف اولویت دادن و انتخاب کردن چیه.  خداوندی که عاشقانه هر لحظه برای ما بهترین حس و حالها بهترین جایگاهها بهترین رفاهها و آسایشهای مالی و روابطی پر از عشق و احترام رو میخواد به شرطی که متواضعانه و از سر تسلیم همیشه و در هر حال به راه توحید بریم.

      در پناه خداوند مهربان، شاد و آرام و ثروتمند و سعادتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1234 روز

      «مَا یفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلَا مُمْسِک لَهَا ۖ وَمَا یمْسِک فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ» دری که خدا از رحمت به روی مردم بگشاید هیچ‌کس نتواند بست و آن در که او ببندد هیچ‌کس جز او نتواند گشود و او خدای بی‌همتای با حکمت و اقتدار است

      «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلًا» همان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن. خدا می‌تواند هر خیری را به ما رسانده و هر ضرری را از ما دفع کند

      سلام و درود بر یاران غار حرا

      سلام بر نفیسه خوش بیان و خوش قلم

      واقعا تحسینت میکنم خدا رو هزاران بار شاکرم ک این سعادت نصیبم شد ک در جمع یاران بهشتی باشم

      فارغ از فایل استادم که وقتی از توحید صحبت میکنه روحمان را پرواز میده کامنت های یاران بهشتیم هست که روحم رو جلا میده

      واقعا این صفحه از کامنت ها میتونه یک کتابی باشه که هیچ کجای دنیا یافت نمیشه

      به به اصلا قبل از خوندن کامنتا همین که اسم سید علی خوشدل رو دیدم اول نگاه لیست کردم ببینم کیا جواب دادن از خوشحالی پرواز کردم

      سید علی خوشدل

      رضا عطار روشن

      رضا احمدی

      نفیسه حاج محسنی

      سعیده شهریاری

      رتبه برترها و نعم االعبد های غار حرا خدااای من یکی از یکی بهتر

      هنوز لازمه ک بارها فایل استادم رو گوش بدم تا درک کنم اون همه اگاهی رو

      و لازمه بارها کامنت های رتبه برترهامون رو بخونم تا بتونم اگاهی های فایل بی نظیر استادم رو عملی کنم .

      میکس فایل استاد با کامنت های همین صفحه میشن یک دوره کامل توحیدی ک باید من عملیش کنم برای خودم

      خدایا شکرت ک هر چه دارم از تو دارم

      این عزت و افتخار و جایگاه شریف وکالت را به جانشینی از خودت به من ارزانی کردی و من در همه پرونده هام حق توکیل گرفتم ک تو رو وکیل خودم قرار دهم ک تو بهترین وکیلی و شکست ناپذیر ..

      ایا خدا برای من کافی نیست؟

      خدایا فقط خودت میدانی و من که کجاها بهت توکل کردم و تو اجابتم کردی

      آن گاه ڪه لیاقت دریافت خدا را در خویش داشته باشے، بدان ڪه او به هزاران شیوه در تو تجلے خواهد ڪرد!

      خدایا شکرتخدایا شکرت

      دوستون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1453 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلااااام بر نفیسه ی عزیزم

      دختر چه زیبا می نویسی

      آفرین بر تو

      آفرین بر خالق تو

      بی نهایت تحسینت می کنم

      بی نهایت تحسینت می کنم که زندگیت رو اینگونه خلق کردی

      نفیسه جانم

      من هم تصمیم جدی دارم برای جدایی از زندگی که ایده آلم نیست

      برای هدایت این زندگی به سمت ایده آلم خیلی تلاش کردم

      ولی دیگر به وضوح رسیده ام که نباید ادامه دهم

      و می خوام به همان خدایی توکل کنم که اشاره کردی

      ‌و من یتق الله یجعل له مخرجا

      از خدای خود خواسته ام از سرراست ترین مسیر، لذت بخش ترین و راحت ترین و ساده ترین مسیر این جدایی رو محقق کند.

      چقدر این کامنت شما برایم نشانه بود

      از خدای وهابم ممنونم که برای باورسازی، مرا به کامنت دوستانی همچون شما که این مسیر را لذت بخش طی کرده اید، هدایت می کند.

      مررررسی از به اشتراک گذاشتن این تجربه هات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نفیسه گفته:
        مدت عضویت: 2107 روز

        سلام دوست عزیزم

        متشکرم از نگاه پر از عشق و محبتتان به بنده

        لطفا بر اساس کامنتهای بنده تصمیم به این مهمی را به قطعیت نرسانید.

        نسخه رشدی هر کس منحصر بفرد خودش است.

        سطح زندگی دیگران را با عمق زندگی خود مقایسه کردن ، جاهلانه ترین کار دنیاست.

        ما دو‌نوع طلاق داریم ،طلاق الهی طلاق شیطانی.

        به شما توصیه میکنم برای اینکه اجازه ندهید شهود خام و ناپخته بر شما غالب شده باشد و فتنه ای برای شما ایجاد کند ،حتما از یک زوج درمانگر حرفه ای کمک گرفته تا بتوانید بالغانه تر تصمیم بگیرید.

        برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          Life time گفته:
          مدت عضویت: 1452 روز

          سلام دوست گرامی

          من هم دوست داشتم به شما این رو بگم همینطور که خودتون بهتر اشراف دارید

          نسخه هر کس منحصر به خودشه

          چه برای جدا شدن و چه براش بازگشتن یا برای ادامه دادن و ندادن … نمیشود برای کسی نسخه داد

          فقط چیزی که میدانستیم گفتیم جهت اگاهی

          امیدوارم موفق باشید

          سلام دوست گرامی

          من هم دوست داشتم به شما این رو بگم همینطور که خودتون بهتر اشراف دارید

          نسخه هر کس منحصر به خودشه

          چه برای جدا شدن و چه براش بازگشتن یا برای ادامه دادن و ندادن … نمیشود برای کسی نسخه داد

          فقط چیزی که میدانستیم گفتیم جهت اگاهی

          امیدوارم موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      سلام و درود بر نفیسه عزیز

      سلام بر دوست توحیدی ام

      (نکنه صلح به هر قیمت کنی، نکنه بترسی و باج بدی و حرمت و کرامت انسانیت رو لگدمال کنی که لاجرم عذاب ألیم را با بندبند وجودت لمس خواهی کرد).

      دوست من نفیسه عزیز این قسمت کامنتتون خیلی حال مرا خوب کرد و آگاهیی عالی برام داشت که از عزتمون هرز خرج نکنیم که تاوانش بسیااااار سنگین است.مرسی از این کامنت و همه کامنتتون که پر از آگاهی توحیدی بود که اگه شرک بورزیم چیجوری از عرش به فرش خواهیم آمد.

      دوست من کامنتت بسیار لذت بخش و بسیار آگاهی دهنده بود ممنونم ازت بسیار زیبا در کلمات تجربه های شرک آمیزت را گنجاندی و نشون دادی که خدا برایت چیکار کرد زمانهایی که دل بهش سپردی ممنونم ازت قسمتی از کامنتات و که خیلی حال دلمو خوب کرد هم بالا و هم اینجا آوردم( اما بیعتی الهی بسته ام تا پای مرگ و زندگی ، که رسالت فردی ام را هرگز قربانی موفقیت هیچ احد و ناسی نکنم)

      و اما این کامنتی که جز آرزوها و اهداف مالی منم بود خصوصا میز بیلیارد و فوتبال دستی میز تخته نرد و شطرنج و پینک پنک که همیشه تو ذهنم هست اینجا خوندم خیلی سوپرایز شدم و کلی ذوق کردم که نشانه ای بود برای من ممنونم ازت نفیسه عزیز ممنونم وولباسهای زیبا و خوراکی های ارگانیک دمتگررررررم که به این چیزا رسیدی تا نشونه من باشی که دیدی همچین چیزایی باهم هست پس ایشون رسید منم میتونم برسم سپااااااس خدای نفیسه عزیز

      (این روزها در آرامش و امنیتی الهی در ویلای لاکچری تریبلکس 6 خوابه که فقط طبقه دوم آن را انواع لوازم بازی اعم از میز بیلیارد فوتبال دستی و میز تخته نرد پر شده است. بهترین لحظات عمرم را از فضل عظیم الهی در عزت و احترام و عشق میگذرانم.

      از بهترین و اورگانیک ترین مواد غذایی که کریمانه همچون مائده ای آسمانی پیش رویم قرار می‌گیرد.

      از لباسهایی که حتی به دستان فرشتگان الهی ام پس از شستشو پهن شده و خشک و تا شده دریافت میکنم.

      هر روز به هیچ بودنم بدون او اغراق میکنم. این رمز موفقیت من است)

      نفیسه عزیز ممنونم از این کامنت زیباتون متشکررررررررم دوست من خواهر گلم ممنووووونم.

      شاد و پیروز و شیرین کام باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    بنام بگانه خالق و یکتا قدرت جهان

    الهی به امید تو

    دستگیرنده تویی و قلم را درانگشتانم تو میچرخانی،کلمات را برزبانم تو میرانی و تو بجای من میگویی و بجای من مینویسی،تویی که هرلحظه کلمه به کلمه ام را میشنوی ، حتی اگر برزبان نیارم.تو در من جاری هستی.

    زیباترین جمله ای که درباره توشنیدم ازاستادم بود اینکه “خدا یک جریان جاری در زمان حاله”

    چقدررررر این جمله زیباست،چقدر قدرتمنده،چقدر باما درصلحه وچقدرر عجیبه.

    من با تمام این 11جلسه توحیدی خدارو شناختم ،وهر سال که جلوتررفتم درک بهتری ازش پیداکردم و بهتره بگم بیشتر تجربش کردم.

    این یک ایده الهامیه برای درک بهترخداوند:

    فکرکنیم ما وارد یه خونه ای شدیم،همه چیز بشکل عالی ای چیدمان شده،بوی گلهای زیبا درگلدان درفضا پیچیده،وعطر غذاهای لذیذ درخانه،ملحفه های تمیز ومرتب روی تخت،برق زدن ظروف روی میز،فرشهای تمیز و جاروشده،مبلمانی که از شدت تمیزی بوی نو بودن میده،وما همینجور که مات اینهمه حس خوب شدیم،متوجه میشیم انگار کسی درخانه حضورنداره،وخونه پرازدوربین مداربستست.و صاحبخونه داره بما نگاه میکنه،اما ما فقط ازروی آثارش،نشانه هاش وکارهایی که انجام داده قشنگگگ حسش میکنیم،میفهمیمش و دلمون براش میره.همینقدر دور وهمینقدر نزدیک.

    این صاحبخونه خداست واین خونه جهان ماست.

    میخوام بعد از تجربه 7سال آشنایی باافتخار باشما بگم تجربه آشنایی بامفهوم توحید ،مهمترین،کارامدترین و بی مانندترین مفهومی بود که از آموزه های شما یادگرفتم وتلاش کردم بهش عمل کنم،نمیخوام مبالغه کنم وبگم همیشه توش موفق بودم ونمیخوام کمالگرایی کنم و بگم باید 100درصد توش موفق میبودم،نه!! من میپذیرم که یک انسانم و ممکنه اشتباه کنم.

    اما…

    هربار رشته این عشق رو بدست گرفتم دلم لرزید،اشک شوقم ریخت و ماه برعشقم خندید.

    چه جاهایی که بشکل عجیبی محافظت کرد ازم،چه بسیار موقعیتهای درست رو نزدیک کرد بمن،چه آدمهای فوق العاده ای رو سرراهم قرارداد و ازجاهایی بمن روزی رسوند که صدانسان درآن حیران بماند.

    بارها پیش اومد وقتی آروم بودم وازش هدایت خواستم ازطریق بچه های همین سایت من رو آورد اینجا و گفت -بیا اینم جوابت-

    نشون به نشون تمام کامنتهایی که درطول این سالها درجواب همون دوستان نوشتم و گفتم که چطور هدایت شدم.

    چقدرررر پیش اومد کاری رو باکمک وهدایتش براحتی انجام دادم و بعدش نتیجه چون اون چیزی نبود که میخواستم،شاکی میشدم که چرا…وبعد چندماه یاچندسال الان میفهمم که چراباید اون اتفاقه می افتاد ،تا من رو به مسیری ببره که خواستم دراونه.ومن در نااگاهی بودم،

    استاد من خیلی یادگرفتم که غر نزنم،گله نکنم،آزادورها فقط درمسیر لذت ببرم،چون میدونم دقیق ترین جاده رواون فقط بلده.

    من معنی اهدناالصراط المستقیم و درک کردم.

    من معنی انا علینا للهدی رو فهمیدم.

    من معنی ان مع العسر یسرا رو زندگی کردم.

    معنی آسان شدن برای آسانیها..

    معنی الخیر فی ما وقع

    وحتی

    معنی عذاب برای سپاسگزارنبودن

    معنی عذاب برای شرک ورزیدن و…

    ودریک کلام…

    من دراین هفت سال با معنی زندگی کردم.

    واین یعنی همه اون نتیجه ای که باید میگرفتم.

    روزا وماههای اول آشناییمون ، از قانون رهایی بدم میومد،چون نمیفهمیدمش ،من اومده بودم برای رسیدن ،پس رهایی معنی نداشت برام،اما امروز من رها هستم نه برای رسیدن ونرسیدن،برای لمس لحظه لحظه زندگیم،برای تجربه لذت بردن از هرچیزی که دارم،بدست اوردم ویاحتی ندارم.

    نمیدونم چرا نمیتونم توکامنتم ازجلسه اول،دوم،نهم،دهم،وسیزدهم دوره فوق العاده راهنمای عملی حرف نزنم،دوره ای که به عجیب ترین شکل هدایتم کرد تابخرمش.وبعدها صدها نتیجه از آگاهیاش وارد زندگیم شد.

    سال 1397 بود،من باعشق روزی نه ساعت روی سایت فعالیت میکردم و100تومن درکیف پولم داشتم،نزدیک صبح بود که صدای بلندی بمن گفت :راهنمای عملی دستیابی به رویاها (فقط همین) وانقدر بلند بود که من ازخواب پریدم ونشستم سرجام،واون روز بشکل عجیبی برام پولش جورشد وبایک تخفیف روز آخری که اون موقع اعمال میکردین خریدمش،و چندماه بعد تنهادوره ای که هزینش یهو سه برابر شایدم بیشترشد همین دوره بود.

    این دوره درشروع کسب وکارم نقش حیاتی داشت،و مهمترینش کمک به دریافت هدایتهای بزرگی که درزندگیم داشتم.

    ازش ممنونم که درهمین لحظه هم داره من روهدایت میکنه بسمت قدم بعدیم،

    خدایا من ازعهده شکرت برنمیام،خودت کمکم کن که بنده سپاسگزارتری باشم.

    من فهمیدم که ما نیازنیست چیزی بدست بیاریم وبعدشکرش کنیم،همینکه الان لخت نیستیم،سقفی بالاسرمونه،عزیزانی داریم که عشق رو باهاشون تجربه میکنیم یاکردیم ،غذایی برای خوردن و.‌‌..یعنی جای ساعتها شکرگزاری داریم…ما لخت بدنیا اومدیم ،بدون هیچی،هیچی.

    پس هر چیزی که داریم الان ودرهمین لحظه یه نعمت بزرگه.

    وتا سپاسگزارنباشیم،نعمتها بیشتر وبیشتر نمیشه.

    هرآن چیزی که دراین کامنت نوشتم اعتبارش بخداست.

    لذت بردم ازاین فایل فوق العاده،ممنون و سپاسگزارتم استاد عباس منش تاابد.

    یاحق

    نداگوهری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 259 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1611 روز

      سلام به ندای عزیز که ندای هدایت خدا شدی برای ماها با این کامنت فوق العاده زیبات

      چقدر لذت بردم از کامنتت، چقدر دلی نوشتی و لاجرم بر دل نشیند.

      خیلی خوشحالم از دستاوردهات و آرزو میکنم روز به روز تصاعدی پیشرفت کنی.

      انقدر حس خوبی از کامنتت گرفتم که دوست داشتم برات بنویسم و هم تحسینت کنم هم ازت تشکر کنم برای این متن زیبا و این حس خوب:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      سلام ندا جان

      سپاسگذارم که هستی وبودنت زیبایت با مکتوب کردن این نوشته ها واقعا زیباتر است

      ممنون هستم مینویسی وباورهایت رو با ما حرف میزنی ممنون ندا

      سپاسگذارم‌

      چقدر با حرفات موافقم چقدر دوست دارم این نوع نگارش را

      چقدر ممنونم …

      سال 1397 بود،من باعشق روزی نه ساعت روی سایت فعالیت میکردم و100تومن درکیف پولم داشتم،نزدیک صبح بود که صدای بلندی بمن گفت :راهنمای عملی دستیابی به رویاها (فقط همین) وانقدر بلند بود که من ازخواب پریدم ونشستم سرجام،واون روز بشکل عجیبی برام پولش جورشد وبایک تخفیف روز آخری که اون موقع اعمال میکردین خریدمش،و چندماه بعد تنهادوره ای که هزینش یهو سه برابر شایدم بیشترشد همین دوره بود.

      این دوره درشروع کسب وکارم نقش حیاتی داشت،و مهمترینش کمک به دریافت هدایتهای بزرگی که درزندگیم داشتم.

      ازش ممنونم که درهمین لحظه هم داره من روهدایت میکنه بسمت قدم بعدیم،

      خدایا من ازعهده شکرت برنمیام،خودت کمکم کن که بنده سپاسگزارتری باشم.

      من فهمیدم که ما نیازنیست چیزی بدست بیاریم وبعدشکرش کنیم،همینکه الان لخت نیستیم،سقفی بالاسرمونه،عزیزانی داریم که عشق رو باهاشون تجربه میکنیم یاکردیم ،غذایی برای خوردن و.‌‌..یعنی جای ساعتها شکرگزاری داریم…ما لخت بدنیا اومدیم ،بدون هیچی،هیچی.

      پس هر چیزی که داریم الان ودرهمین لحظه یه نعمت بزرگه.

      وتا سپاسگزارنباشیم،نعمتها بیشتر وبیشتر نمیشه.

      هرآن چیزی که دراین کامنت نوشتم اعتبارش بخداست.

      لذت بردم ازاین فایل فوق العاده،ممنون و سپاسگزارتم استاد عباس منش تاابد.

      سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1674 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیز و همفرکانسی لذت بردم از کامنتت و نکات عالی که نوشته بودید و مثال‌های فوق‌العاده تون در مورد خدا واقعا اگه ریز بشیم تو زندگی مون و نعمت هامون می‌بینیم که خیلی چیز ها داریم واسه سپاسگزاری کردن از لباسهایی که میپوشیم از غذاهایی که میخوریم به خاطر عزیزانمون حتی واسه نفس کشیدن برای پولهایی که خرج میکنیم و کلی چیزهای دیگه

      سپاسگزارم ازتون برای نوشتن این مطالب فوق‌العاده و عالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2496 روز

      به نام خدای خوب و عالی

      خدای که هر لحظه روشنگر راه ماست و هادی و هدایتگر

      سلام ندا جان

      اول از مثال خونه کهمه چیز مرتب هست

      و بعد متوجه میشیم یه دوربین داره لذت بردم و فکر کردم

      و اینکه هر لحظه میشه در لحظه بود و زندگی کرد

      و آنجا که گفتی ما لخت بدنیا اومدیم

      و هر آنچه الان داریم شکر باید کرد برای لباس برای سقف بالای سر برای خوراک

      خیلی عالی بود

      ممنون دوست من

      میخوام بیشتر درک کنم و بیشتر لذت ببرم

      از خدا خواستم معجزه و هدایت این رو خوندم

      ازت سپاسگزارم

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرشته عباسی گفته:
      مدت عضویت: 2165 روز

      سلام ندای عزیزم

      بسیار لذت بردم از کامنت پر از آگاهیت و نشانه هایی ک داشت

      من این فایل رو گوش کردم و با توجه ب مداری ک درش هستم یه سری آگاهی ها از فایل و کامنت شما دریافت کردم ک حس خیلی خوبی در من ایجاد کرد و شناخت من رو نسبت خدای بزرگ و عزیزم بیشتر کرد

      تحسین تون میکنم بابت نتایج بی نظیری ک گرفتی خوش بدرخشی دوست همفرکانسی️

      ممنون از استادم بخاطر این فایل زیبا و کامنت شما دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 832 روز

    ما را به جز خیالت فکر دگر نباشد

    در هیچ سرخیالی زین خوب‌تر نباشد

    یار عزیزم خدای مهربانم قربان صورت ماهت شوم عزیز دلم ای دلبر جانم خدای وهاب و بزرگم بهترین و وفادار ترین رفیق من شکرت شکرت

    خدای عزیزم با تمام وجودم ازت ممنون و سپاسگذار هستم ای یار عزیزم خدای عزیزم تو از رگ گردنم به من نزدیک تر هستی تو عشق من هستی تو لیلی من هستی تو در رگ رگ خونم جاری هستی خدای من

    جای که تو باشی آنجا خطر نیست آنجا که تو باشی سردی وجود ندارد خدای بزرگم دلبر شرینم

    ریس زنده گیم با هر نفس کشیدنم محتاج تو هستم خدای عزیزم

    من برای قدم ماندن بر زمین هم محتاج تو هستم

    تو کمکم نکنی من چی کنم ؟

    تو یاری ام نکنی کی یارم باشد ؟

    به تو تکیه نکنم به کی تکیه کنم ؟

    به تو پناه نیارم به کی پناه بیارم عزیز من ؟

    دل من به تو گرررررم هست خدای عزیزم

    من هیچی نمی‌دونم من نادان هستم من راه را بلد نیستم من از یک لحظه بعد خودم هم خبر ندارم تو هستی یار من تو هستی مدد رسان من تو هستی حاکم و فرمانروایی من

    خدای عزیزم من نیازمند تو هستم

    خدای عزیزم من فقیر درگاه تو هستم

    خدای عزیزم شکرت شکرت شکرت شکرت

    خدای مهربانم با تمام وجودم ازت سپاسگذار هستم رب قشنگم برای زنده گی زیبایم که به لطف تو در حال ساختنش هستم چی زیباست زنده گی چی دلپذیر هست هر نفسی که میکشم چقدررر لذت دارد زنده گی در این سیاره زیبا

    خدای من شکرت برای وجود نازنینم

    خدای من شکرت برای حسی که در وجودم جاری ساختی

    خدای من شکرت برای تمام زیبایی های که در زنده گیم جاری میسازی

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت شکرت برای همین جای زنده گیم برای همین لحظه برای همین نفس کشیدنم خدای من شکرت برای همین لحظه برای همین جای زنده گیم برای نفس کشیدن هایم خدای من شکرت برای فرکانس های عالی که میفرستم این فرکانس ها خودت میدانی چقدرر زیبای های بیشتر را وارد زنده گیم بسازد الهی شکرت شکرت شکرت

    تقصیر دلم نیست تماشایی تو زیباست

    وقتیخدادستور_دهد

    وقتی خداوند دستور دهد که فرمانی (نعمتی) به سمت شما بیاید

    هیچ نیرویی جلودار او نیست حتی در موضوعی کارشناسان و بقیه افراد به شما گفته اند این غیر ممکن است و این کار شدنی نیست

    و همه شرایط بر علیه شماست اما وقتی خداوند بخواهد فرمان به سمت شما می آید

    و خداوند کاری ندارد که شما درکجا زندگی می کنی

    یا چقدر درآمد دارید فقط و فقط نعمتی که به سمت شما می آید مهم است.

    موهبتی که خداوند دستور داده است که به سمت شما بیاید با خیر و خوشی این اتفاق می افتد

    مثل قراردادها و موقعیت ها و موفقیت ها و غیره .

    شما هیچ گاه نباید ناامید بشوید و بگویید من نمیتوانم اون چیز را به دست بیاورم چون هیچکس آنجا من را قبول ندارد

    چون این مهم نیست فقط مهم این هست که خداوند شما را دوست دارد.

    سلام استاد عزیزم سلام مریم عزیزم سلام به پاکیزه زیبایم دختر موفق و قدرتمند سلام به تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی

    نور عشق خدا را برای تک تک شما عزیزان خواهان هستم

    چقدرررر امروز زنده گیم زیبا بود الهی شکرت چقدررر من قوی شدیم چقدررررر من تغییر کردیم

    یک کف جانانه برای خودم میزنم و به افتخار خودم بلند میشوم چون واقعا در حال پیشرفت هستم در حال عالی شدن هستم در حال تغییر هستم

    احسنت به تو پاکیزه زیبایم

    تحسینت میکنم پاکیزه قوی ام چقدرر تو عالی شدی چقدرر تو قدرتمند هستی چقدررر تو بینظیر هستی

    کی میگوید نمیشود با خدا قدم زد ؟

    کی میگوید نمیشود خدا را بغل کرد؟

    کی میگوید نمیشود با خدا سخن گفت ؟

    تنها تو بودی کنارم تنها تووووووو یار رب

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهمممممم

    صبح از خواب بیدار شدم دیدم حالم چندان خوب نیست تمام فکرم روی نخواسته هاست

    نشستم گفتم پاکیزه عزیزم منتظر کی هستی که بیاید تو را خوشبخت بسازد روزت را خوب بسازد تو هستی تو فقط تو که روز را برای خودت زیبا میسازی تو هستی که خودت را خوشبخت یا بدبخت میسازی

    خودمممم را محکم بغل کردم خودم را بوسیدم من عظمت دارم من عیاردار هستم چون خدا درون من هست عشقم درون من هست خدای من شکرت

    بلند شدم همان لحظه خودم را آماده ساختم و با عشق رفتم رستورانت شیک بهترین غذا را برای پاکیزه عزیزم سفارش دادم چقدرر فراوانی دیدم چقدرر احساسم از درون عالی شد به خودم بیش از حد توجه کردم از زیباییی ها فلم گرفتم فقط زیبایی دیدم من به خدای درونم احترام میگذارم بابا خدا درون من هست خدا حق زنده گی عالی را دارد چون برای بهترین ها به دنیا آمده

    چشمممم فقط زیبایی می دید غرق در زیبایی ها شده بودم

    حس میکردم با هر قدمم زمین عاشقتر میشود

    با هر نفسم هوا پاک پاکتر میشود

    با هر پلک زدنم خدا هم عاشقتر میشود

    با هر تپش قلبم خداوند زنده میشود

    با هر نگاهم اطرافم مقدس تر میشود

    خدای من شکرت برای تمام زیبایی ها دنیا

    خدای من شکرت برای زیبایی ها جهان

    تمام این نعمت ها و این زنده گی عالی از سوی خدای من هست

    خدای من ، من را لایق بهترین ها میداند و همیشه بهترین ها را برای من در نظر دارد

    من تحت نظر خودش هستم

    چقدرر زنده گی من زیباست چقدرررر جهان من زیباست چقدرر همه چیز برایم زیباتر شده الهی کرورررر کروررررررر شکرت

    امروز بهترین روز زنده گیم بود

    با تمام وجودم سپاسگذار خدایم هستم و سپاسگذار استاد عزیزم برای آموزه های بی نظیر شان

    من بخدا جذب کننده انرژی های مثبت شدیم

    من جاذب موقعیت های فوق العاده شدیم

    من جاذب آدم های فوق العاده شدیم

    آنقدر همه با مه نایس مهربان رفتار میکنند بیش از حد

    آنقدر همه با عشق از من تعریف میکنند از زیبایی صورتم از جذابیتم خودم خدا هم میگوید چقدر این پاکیزه من عشق هست چقدررر این پاکیزه من بینظیر و مهربان هست

    چقدرر قلب من پاک و دوست داشنتی هست

    خدایا شکرت که احساس خوشبختی بدون قیط و شرط دارم الهی شکرت

    آنقدر امروز زیبایی دیدم که فقط غرق در احساس سپاسگذاری شده بودم

    گل های زیبا پر از شگوفه های زیبا

    آدم های مهربان و شاد

    رفتار های عالی از همه

    آسمان آبی پر از پرنده های قشنگ

    مهتاب که از پشت ابر ها حرکت میکرد و من دیوانه میشدم

    طیاره زیبا که از پشت ابر ها با آرامی حرکت میکرد

    شاخچه های زیبا درختان و لا به لای ان نور قشنگ آفتاب

    ابر های زیبا

    مهتاب زیبا در لا به لای شاخچه درختان من را دیوانه کرد یا رب

    یا رب چقدررر دوستتت دارم که زنده گیم را هر روز قشنگتر ساختی

    خدایااااااااا خیلیییی دوستتت دارم خدا از رگ گردن به من نزدیک هست خدا من را خیلیییی دوست دارد خداوند برای من کافی هست من در زنده گی به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارم خداوند من را کافی هست فقط خداوند برایم کافی هست خدای من شکرت

    خیلییی حالم خوب هست خیلییی احساسم عالی هست

    استاد عزیزم در بعضی از فایل های تان که میگوید احساسم خیلیی خوب بود خواستم این احساسم را با شما هم شریک کنم و این فایل را ظبط کنم منم همان احساس را دارم میخواهم این احساس خوبم را با شما شریک کنم

    من خدا را عاشقانه در قلبم احساس میکنم

    من وقتی جلو آیینه ایستاد میشوم به چشم هایم نگاه میکنم میبینم که خدا به من نگاه دارد

    خدااااااااااا خیلییییییی خوب هست

    همه ما یکی هستیم

    همه ما از خدا هستیم

    خدا از ما جدا نیست خدا از رگ گردن به ما نزدیک هست

    خدا در درون ما زنده گی میکند

    خدا همیشه ما را میخواهد خداوند بی نهایت عاشق ما هست

    خدا مثل یک پدر خیلییییییییییی مهربان هست که همیشه بهترین ها را برایمان میخواهد

    چقدررر حالم از درون عالی هست

    چقدرررر من در حال رشد پیشرفت هستم

    امروز هر زیبایی دیدم فقط تحسین کردم متوجه بودم که خودم را با هیچ انسانی مقایسه نکردم خدای من شکرت چقدرر من در حال رشد پیشرفت هستم

    چقدرر امروز احساس ثروتمند شدن داشتم

    چقدررر ثروتمند شدن زیباست

    تمام اینا را گفتم تا بگویم خدا خیلییی زیباست

    خدا خیلیییییی بزرگ هست

    تمام اینا کار خداست

    من هیچی از خودم ندارم

    خداوند من را اینجا هدایت کرد و هر روزم را زیباتر ساخت

    و گرنه من کسی بودم که همیشه منتظر دیگران بودم تا لحظاتم را قشنگ بسازد

    چقدررر به خودم افتخار میکنم من چقدررر لایق و ارزشمند هستم من چقدرررر دختر بی نظیر هستم

    خدای من کرورررر کر‌رررور شکرت

    همه تان دوستتتتتتتت دارم

    الهی شکرت

    الهی که پول ثروت فراوانی عشق نعمت بدود به دنبال مان

    الهی کرورررررررررررر کرورررررررررررر شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 270 رای:
    • -
      ابراهیم خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1365 روز

      سلام به پاکیزه ی دوست داشتنی.

      من مطمئنم خودتم درک نکردی که چی نوشتی

      چون معلومه بقدری تند تند کلمات روی قلبت جاری می‌شد و مینوشتی که حتی فرصت فکر کردن بهشون هم نداشتی،چون این کلمات با فکر کردن نوشته نمیشن،این کلمات الهام میشن.

      من به محضی که از خواب بیدار شدم یاد حرفه استاد افتادم که گفت من وقتی بیدار میشم قبل از اینکه دست و صورتم رو بشورم میرم و کامنتهای شما رو میخونم،همون لحظه گوشیرو گرفتم و رفتم تو سایت و اولین کامنت،کامنت شما بود و خوندم و جمله به جمله اش رو لذت بردم .

      اول همینجوری اومدم تند تند رد بشم قلبم گفت با دقت بخون و دیدم چقدر خدا در قلبت حضور داره.

      پاکیزه جان

      نیاز نیست دیگران تعیین کنن که تو تغییر کردی یا نه

      کافیه همین یه دونه کامنتت،همین حس و حالت رو مقایسه کنی با چند سال پیشت متوجه میشی تغییر یعنی چی

      قطعا باید تکاملی رو طی کنی تا به تغییرات بزرگتر برسی و تمرکز 100٪

      رسیدن به همچین احساسی که بزرگترین نعمت هست رو بهت تبریک میگم تو لیاقت بهترین هم صحبت ،بهترین اتفاق و بهترین احساسات رو داری.

      کامنتت فوق‌العاده دلی و زیبا بود

      در پناه خدای واحد باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        نجمه امانی گفته:
        مدت عضویت: 797 روز

        سلام و صد سلام به اقا ابراهیم بنده توحیدی خدا ک چند روزی هست ازش بیخبریم.

        امشب هم شب عید قربان هست . این شب و روز عزیز رو خدمتتون تبریک میگم

        قطعا هر کجا ک هستی داری روی خودت کار میکنی و به زودی با دست پر میای برامون میگی ک چطور با کنترل ذهن و با تمرکز به زیبایی ها با تحسین کردن تونستی مثل همیشه گل بکاری و شرایط رو براحتی با عزت و خیلی شیک و مجلسی به نفع خودت عوض کنی .

        دلمون برای کامنتهای قشنگت تنگ شده بابا , کجااییی؟؟؟

        همیشه جواب سوالات بچه ها رو توی عقل کل ک میدادید من میخوندم . الان چند وقتیه ک اعلام حضور نمیکنی بیااا پاشووو بیااا ..

        بیا دوباره قدم بزن رد پا بزار ..یه ملت رو منتظر گذاشتی ک

        به امید حضور سبزت ..

        هر چند فکر میکنم کامنتهاا رو قطعا میخونی ولی کامنت نمیزاری

        منتظریم بیااا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          ابراهیم خسروی گفته:
          مدت عضویت: 1365 روز

          سلام دوست خوبم.

          خیلی ممنونم از نظر لطفتون و از اینکه جویای احوالم شدین.

          قطعا اگر تو سایت هم نباشم اما مثله کسی که نور خورشید رو دیده و نمیتونه منکر روشنایی اون بشه منم به همون مقدار ایمان و باور دارم و قلبا می‌دونم اگه جایی هم مشکلی باشه یا شرایط بخوبی پیش نره ایراد از خودمه.

          نمیدونم چقد براتون قابل باوره اما بعد از چند سال تو این مسیر بودن ،تو این چند مدتی که نبودم فقط به یه درک رسیدم اونم اینکه ما مسئول زندگی‌مون هستیم چه اتفاقای خوبش چه اتفاقای بدش و اونم اینکه هیچ خیر و خوشی در جهان نیست مگر اینکه از فیلتر احساس لیاقت و عزت نفس رد بشه.

          آرزوی لحظاتی رو براتون دارم که هم صحبت خدا باشین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1392 روز

      سلام پاکیزه عزیز

      اصلا جنس کامنتهات جوریه که حتما باید برات بنویسم تا ادای دین بشه.منم به حرمت و افتخارت می ایستم و برات دست میزنم و برات طلب خیر میکنم و برات آرزوی بهترینها یی که خودت دوست داری دارم.

      واقعا قشنگ ستایش خدا رو میگی،خیلی قشنگ حمدش رو بجا میاری.الهی خداوند از جایی که انتظار نداری برات خیر و سعادت و نعمت ببارونه.

      همه چیز خداست و بجز او هیچ

      ما هم مخلوق خداییم و تصمیم خدا این بوده که ما رو خلیفه الله کنه.خب ما هم خالقیم اما با درخواستهامون.

      خدا اجابت میکنه به هرکی که اونو باور داشته باشه.امیدوارم من هم هدایت بشم با این زیبایی با خدای خودم صحبت کنم.تحسینت میکنم و برات آرزوی عاقبت بخیری دارم.

      سپاسگزارم که نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      Zahra گفته:
      مدت عضویت: 1684 روز

      سلام دوست من

      انشاالله همیشه حالت آنقدر خوب و عالی باشه انشاالله همیشه در مسیر زیباییها باشی و لذت ببری خیلی خیلی این حس و حال خوب رو تحسین میکنم بسیار لذت بردم از کامنت شما مخصوصا جاهایی که گفتید:

      «خودمممم را محکم بغل کردم خودم را بوسیدم من عظمت دارم من عیاردار هستم چون خدا درون من هست عشقم درون من هست خدای من شکرت»

      «من به خدای درونم احترام میگذارم بابا خدا درون من هست خدا حق زنده گی عالی را دارد چون برای بهترین ها به دنیا آمده»

      واقعا اینکه ما آگاه باشیم از اصل وجودمون از ارزشی که داریم خیلی زندگی برامون راحت تر میشه و خیلی کارهایی که نباید انجام بدیم رو کنار میگذاریم خیلی اقداماتی که باید انجام بدیم قدم‌هایی که باید برداریم رو با شجاعت و اطمینان قلبی برمی‌داریم چون لیاقت خودمون رو درک کردیم…

      و باز هم لذت بردم از جایی که گفتید:

      «خداوند برای من کافی هست من در زنده گی به هیچ چیز و هیچ کس نیاز ندارم خداوند من را کافی هست فقط خداوند برایم کافی هست خدای من شکرت»

      اینکه درک کنیم برگی بدون اذن خدا نمی افته هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست و خدا همیشه هست درون ماست این ماییم که بی توجهیم و کافیه به یادش باشیم و کافیه فقط دستمون رو در دستش بگذاریم تا زمین و زمان رو خیلی راحت و ساده با ما همراه کنه تا به خواسته مون برسیم اگه اینو درک کنیم اگه فقط به همین برسیم و عمل کنیم چقدر زندگی زیبا و رویایی و راحت برامون پیش میره؟…

      باز هم ممنونم که حال خوبت رو با ما به اشتراک گذاشتید

      انشاالله در ‌پناه رب العالمین همیشه سلامت ثروتمند سپاسگزار موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2266 روز

      سلام پاکیزه ی پاکیزه

      دوست عزیزم چقدر از کامنتت عشق و صداقت موج میزنه

      سپاسگزارم که اینهمه عشق و زیبایی رو به اشتراک گذاشتی تا حال هم فرکانسی هات رو عالی کنی

      خداروشکر که در فضایی هستم که همگی عاشق رشد و پیشرفت هستند و همگی در تلاشند تا نسخه ی بهتری از خودشان بسازند و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنند خدارا صدهزار بار شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فهیمه گفته:
      مدت عضویت: 1209 روز

      سلام پاکیزه عزیزم

      ناامید نشسته بودم داشتم کامنت می‌خوندم تا حالم بهتر بشه ،همش فکر میکردم که من دارم تلاش میکنم چرا نتایج نمیاد سراغم تا رسیدم به کامنت شما ،با تک تک نوشته هات انرژی گرفتم هم لبخند زدم هم گریه کردم که چرا من از ته دل شکرگزار خداوند نیستم ، و اونجایی که نوشتین بلند شدم و به خودم کف زدم ،منم بلند شدم و چند دقیقه به خودم کف زدم و دیدم من چقدر تغییر کردم ولی چون نتایج مالی نمیاد برام این تغییرات شخصیتیمو احساس نمی‌کنم …و با نوشته هاتون فهمیدم که من شکرگزاری رو از ته دل انجام نمیدم ،من هنوز کامل به خداوند اطمینان ندارم که می‌تونه همه کارامو انجام بده .. من هنوزم از مغزم میپرسم که مگه میشه ،چطوری آخه …

      من هنوز ایمانم کامل نشده بخاطر همینه که نتایج نمیاد

      مرسی پاکیزه جان که شکرگزاری رو بهم یاد دادی

      منتظر نوشته های دلنشینت هستم

      به خدای زیباییها میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 832 روز

        به نام خدای بزرگ و مهربان

        به نام خدای که عشق مطلق هست

        خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست « هو معکم این ما کنتم »

        خدای که همیشه آماده اجابت درخواست های ما هست

        خدای که قدرت مطلق زمین و آسمان هست

        خدای که فرمانروایی تمام جهان هست

        خدای که نور امید در دل های مان هست

        خدای که سراسر عشق و زیبایی هست

        خدای که بی نهایت لطف دارد بر بنده اش

        خدای که سراسر مهربانی هست

        خدای که عزیز ترین عزیز من هست

        خدای که بخشنده هست بی حساب میبخشد

        خدای که هیچ وقت خلف وعده نمیکند

        خدای که هیچ وقت دیر نمیکند

        خدای که همیشه عاشقانه ما را نوازش میکند

        خدای من دوستتت دارم خدای من شکرت برای حضورت در قلبم که تمام زنده گیم را غرق احساس خوب ساختی غرق عشق خودت ساختی خدای من شکرت که هر لحظه حواست به ما هست خدای من شکرت که قلب مرا میتپی خدای من شکرت که نفس مرا میکشی خدای من شکرت که هدایتم میکنی خدای من شکرت که بغلم میکنی

        خدای عزیزم کر‌رررروررر کر‌رررروررر شکرت

        سلاممم فهیمه عزیزم الهی که حال دلت عالی باشد

        شما چقدرر خانم زیبا هستین

        فهیمه عزیزم خداوند به قلبم الهام کرد که برایت بنویسم هر کمنتی که خودش بگوید پاسخ میگذارم

        فهیمه عزیزم خدا خیلیییی بزرگ و رحیم هست

        خدا خیلییییی قدرتمند هست

        خدا خیلیییییی قادر هست

        خداوند قادر به انجام هر کاری هست

        خداوند تمام کیهان را اداره میکند بدون اینکه احساس خسته گی بکند

        باز اون وقت خواسته های من و تو برایش یک پلک به هم زدن هم نیست

        خداوند تمام جهان اداره میکند ذات او انقدرر قدرتمند هست که ما نمیتوانیم تصورش را بکنیم

        دست خدا بالای همه دست هاست

        ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین

        خداوند یک مورچه را در دل خاک روزی میدهد یک پرنده را در دل آسمان هدایت میکند

        چطور نتواند کار های من تورا که برایش هیچی نیست انجام ندهد ؟ من و تو که خود خود خودش هستیم من و تو که عزیز دلش هستیم چطور فراموش مان کند ؟

        بیبیبین این جهان چقدررر نظم عالی دارد شب و روز چقدرر دقیق صورت می‌گیرد

        تمام اینا قدرت خداست

        بدون اینکه من و تو فکر کنیم نفس میکشیم قلب ما میتپه این از قدرت کیست ؟

        تمام اینا قدرت خداست

        به چشم ما توجه کردی ؟

        که چقدرر ظریف و زیبا هست و چقدرررررررر زیبا طراحی شده این قدرت کیست ؟

        خداوند خیلیییییی قدرتمند هست

        خداوند کار های را انجام داده که باورش برای من و تو ناممکن و سخت هست

        مثل فرزند دادن به ذکریا در اون سن

        تبدیل کردن آتش به گلستان برای ابراهیم

        باز کردن دریا به موسی

        انتخاب کردن کره زمین برای سکونت ما

        باریدن باران

        وووووو

        به همین درخت های که در خیابان هاست توجه کردیم ؟

        کی برای شان آب میدهد ؟

        کی مواظب شان هست ؟

        در کشوری که من زنده گی میکنم اصلا کسی مراقب شان نیست ولی وقتی میبینم هر روز برگ های شان زیباتر و سبزتر میشود این کار کی می‌تواند باشد غیر از خدا ؟

        خدا مواظب همه ما هست

        خدا برای ما کفایت میکند

        حمایت خدا از سر ما هم زیاد هست

        و حرف اخیر فهیمه مهربانم

        همه چیز خوب خوب میشود

        اگر ما ادامه بدهیم نا امید نشویم بدانیم که خداوند هست و هدایت ما میکند ایراد های مان را درست میسازد او کارش را درست بلد هست به اندازه سرسوزن خطا نمیکند

        هر وقت حالت بد شد

        با خودت بگو این حال بد این نا امیدی چی کمکی می‌تواند برای من بکند ؟

        اگر فعلا احساس خوب داشته باشم در نهایت همین لحظه را خوب زنده گی میکنم همین لحظه زنده گیم میشود بهترین لحظه زنده گیم و با خودت مهربان باش و از زنده گی لذت ببر

        احساست خوب نگهدار بقیه کار ها با خداست او خطا نمیکند

        دوستتتت دارم فهیمه جانم

        هر چی به قلبم الهام شد برایت نوشتم

        در پناه خودش باشی

        الهی که پول نعمت ثروت عشق سعادت و خوشبختی بدود به دنبال مان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          فهیمه گفته:
          مدت عضویت: 1209 روز

          سلام پاکیزه عزیزم

          چقدر اشک ریختم ..این نوشته

          پیام خدا بود برا من از طرف شما

          ممنون که برام نوشتی

          از دیروز که به زیبایی های بیشتر توجه میکنم حالم خیلی خوبه و داره کم کم آروم آروم نعمت وارد زندگیم میشه

          از امروز تصمیم گرفتم بیشتر سپاسگزارم خداوند باشم

          متاسفانه مقاومت دارم در مورد نوشتن .‌‌.. از خداوند هدایت می‌خوام تا هر روز زیباییها و سپاسگزاری هامو بنویسم ،با اینکه می‌دونم نوشتن خیلی نعمت وارد زندگیم می‌کنه ولی متاسفانه تنبلی میکنم و یادم میره

          پاکیزه جان ممنون که شکرگزاری از خداوند رو برام نوشتی و یادم دادی سیو میکنم تا هر روز بخونم و یاد بگیرم

          در پناه خداوند زیباییها باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    شاداب شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1574 روز

    سلام

    محمدامین هستم با اکانت همسرم کامنت میگذارم،

    وای استاد عزیزم، وای که چقدر دلم برای اون روی ماهتون تنگ شده بود،

    بخدا قسم که میانگین روزی حداقللللللللل 2یا 3 بار سایت رو چک میکردم ببینم فایل جدید گذاشتید یا نه،

    با اینکه دارم دوره لیاقت رو کار میکنم و میدونم مهمترین و با ارزش ترین گنج زندگیمه و سعادت این دنیا و اون دنیامو میسازه ولی از طرف دیگه ذوق داشتم ببینم چی میاد روی سایت، چون تو فایل سال جدید گفتید دارید روی یک پروژه کار میکنید.

    استاد جانم، قربونتون برم، نمیدونی چقدر چهرتون نورانی تر شده، لطیف تر شده، نازنین تر شده بعد از دوره لیاقت، یعنی قشنگ اون فایل توحید عملی 10 که بعد از دوره لیاقت گذاشتید، خدا شاهده برای من شده آرامش خالص، صدای خداست قشنگ، آنچنان لحنتون آرامش بخش و زیباست که من تا الان حداقل 50 و 60 بار گوشش کردم تا امروز، خلاصه خیلی لطیف تر و زیباتر شدید از هر لحاظی بعد از دوره لیاقت، این هم من از کامنت یکی از بچه ها متوجه شدم و تا خوندمش گفتم اررررررررره راست میگی، و خواستم خودم هم این نکته رو باهاتون درمیون بگذارم، چون واقعا یک ارامش الهی گونه ای توی تن صداتون هست، که قلب منو آروم میکنه.

    استاد عباسمنش عزیزم، خدا شمارو برای ما حفظ کنه، همش با خودم میگم اگه استاد نبود چی می شد؟ چه بلایی سره من می اومد؟ بعد ذهنمم میره سراغ بقیه آدم ها و میگم چقدر بیچاره ها توی درو دیوارن، بعد سرییییییعا یاده حرف شما میافتم که “هر کسی هرجایی هست جای درستش همونجاست” تو نمیخواد دلت به حال بقیه بسوزه. سرت رو بزار توی کار خودت، استاد تمرین کردما که اینجوری شدم، مگه نه من آدمی بودم که دائما ذهنم پیش بقیه افراد بود و …

    راجع به این موضوعی که گفتید دوست دارم تجربه خودم رو بگم براتون، که کجاها روی خدا حساب کردی و نتیجه گرفتی کجا مغرور شدی و له شدی،

    من سال 99 ازدواج کردم و میخواستیم مهاجرت تحصیلی کنیم و بعد از یکسال شرایط شروع به تغییر کرد، که پس چی شد؟ چرا نمیرید؟ نمیخواید همینجا بمونید ؟ و صدها سوال دیگه شبیه همین موضوع، چون ما سره خونه زندگی نرفتیم به امید اینگه ماه دیگه ماه دیگه ماه دیگه اوکی میشه رفتنمون و این قضیه 3 سال طول کشید ولی من اون زمان خیلی حس میکردم ارتباط خوبی با خدا دارم و توی مراحل مختلف کمک های زیادی ازش دریافت کردم، و درهای بسیار زیادی رو برام باز کرده بود، حتی همون ازدواجم بسیار خدایی بود، چون پسری بودم که نه سربازی رفته بودم نه کار داشتم نه ماشین نه خونه از خودم(معیارای جامعه برای ازدواج)، و یک دانشجوی ساده بودم که میخواد بره دکتری شو بگیره خارج از ایران، ولی به لطف خدا به یک خانواده بسیار عالی و خوب رسیدم و …

    ما مهاجرت کردیم با همه اوصاف و بارها و بارها و بارها دست های خدا و لطف های بزرگ خدا رو دیدم، که چقدر هیچکس سر سوزنی بهمون گیری نداد برای صدها موضوع و من اومده بودم یک لیستی درست کرده بودم، و شکرگذاری هامو نوشته بودم داخلش که یادم بمونه خدا چجوری هوای منو داشته، چجوری خدا داره قلب همه رو نرم میکنه برای من، باورتون نمیشه حتی توی بحث ویزامون یک سری اتفاقایی که برامون افتاد اولین بار بود، یعنی شخصی که پرونده مارو انجام داد گفت این موضوع تا حالا نبوده، من انجام میدم ولی تضمین نمیکنم که افسر قبول کنه و خداشاهده من صدها موضوع دیگه شبیه این دارم که بگم براتون.

    من رسیدم، خونه موقت برای یک ماه خیلی راحتتتت پیداکردیم از یک پسر دانشجوی بسیار باشخصیت، دانشگاهم شروع شد، یک سوییت پیداکردیم برای یکسال از یک خانوده ایرانی بسیار عالی، همسرم کار پیدا کرد، و من آنچنان خوشحال بودم که نمیدونستم چجوری از خدا تشکر کنم، و خودمم در کنار درسم رفته بودم توی دلیوری غذا با دوچرخه که درامدی داشته باشم و گذران زندگی کنیم،

    دست از قضا شرایطی پیش اومد که نوع تحصیل من عوض شد و من باید یک مدتی منتظر می موندم تا نتایج دانشگاه بیاد و برای بحث شهریه دانشگاه هم که مبلغ بسیار بالایی بود باید از یک جایی (چه خانواده ها و چه از صنعت و دانشکاه و ..) تامین میشد چون پرداخت شهریه در کنار مخارج زندگی برای من وهمسرم اصلا امکان پذیر نبود با اون شغل های ساده ای که داشتیم، و برای خانواده هامون هم خیلی سخت بود که بخوان پرداختش کنند.

    خلاصه این تایم که حدود چندماهی شد که من فقط کارم با دوچرخه بود و دلیوری غذا، و خانمم یک فروشندگی ساده با شیفت های کم، میگذشت و من نجواهای ذهنیم شروع شده بودن که: اگه شهریه جورنشد چی؟ میخوای به ایران بگی؟ اونا که ندارن؟ میدونی دلار چقدره؟ میخوای چیکار کنی پس؟ میخوای برگردی ایران؟ بعده چندسال که میخواستی مهاجرت کنی حالا میخوای بعده چند ماه برگردی بگی نشد؟ میخوای کار جدید پیدا کنی اینحا؟ زبانت انقدر خوب هست که بتونی هرجا خواستی کار کنی و اصلا قبولت میکنند مگه؟ برگردی ایران یک بازنده واقعی هستی و اونجا همه تو رو قضاوت میکنند؟ اینجا میخوای چیکار کنی؟ راهی نیست که؟ توی قبض و کرایه خونتون موندی؟ تا کی میخوای کار کنی؟ تو که میخواستی درس بخونی پس چی شد ؟ دلیوری غذا با دوچرخه؟ اینم شد کار ؟

    من تو عمرم هیچوقت مجبور نشده بودم کار کنم، و تا سن 29 سالگی همش درس میخوندم و اگه رفته بودم سرکار از رو خوشی بوده و بعدشم زود پشیمون شدم و گفته بودم سخته من درس رو ترجیح میدم، شما تصور کن این ادم که تو عمرش کار نکرده و بچه اخری بوده توی یک خانواده پرجمعیت و همیشه خدا ساپورت میشده از صدطرف و حتی یک قبض هم پرداخت نکرده بودم تو کل عمرم، ازدواج کنم و مسئولیت زندگی رو دارم و تازه مهاجرتم کرده باشم و شرایط بالا هم پیش بیاد، چقدر از لحاظ ذهنی اذیت میشه، نمیدونم حس درد و فشار ذهنیش رو تا چه حد میتونید متوجه بشید ولی واقعا زیاد بود برای من واقعا زیاد. (اینم اضافه کنم که طبق دوره لیاقت فهمیدم چقدرررررر توی مسئله خودارزشمندی نابود هستم، و چقدر به یادمیارم که توسط همین خانواده در بچگی تخریب شدم و باورهای بی نهایت افتضاحی داشتم که اصلا تو عرضه داری از پس زندگیت بربیای؟ تو میخوای برس سرکار؟ بابا خسته میشی نمیتونی بیخیال بیا برو برگرد ایران پیش مامانت تو مال اینجا نیستی اینجا له میشی نمیتونی نمیشه از پسش برنمیای.)

    اگه بخوام به طور خلاصه بگم، اون آدمی که انقدر شاد و خوشحال و پرامید بود، توسط این نجواهای ذهنی که گفتم، به یک نقطه ای رسیدم، که فکر میکردم دیگه کنترلی روی ذهنم ندارم و نمیتونم نجواها رو خاموش کنم و اصلا از وجوده همین نجواها ترسیده بودم، همش با خودم میگفتم خدایا چرا یه چیزایی میاد تو فکرم؟ چرا من اینجوری شدم؟ چرا دست از سر من برنمیدارن این نجواهاااا؟ یعنی هرررجایی میرفتم هر لحظه از شبانه روز با من بودن و من واقعا ترسیده بودم از اون ورژن خودم، اولش یعنی یه ماهی شد که همش گفتم خدایا خودت برس به دادم، هرکاری بگی کردم، مثلا تا میترسیدم ایت الکرسی میخوندم، صلوات میفرستادم، مینوشتم و …… ولی دیدم نه فایده نداره و این نجواها ساکت نمیشن و من بی نهایت مضطرب شده بودم و تا جایی پیش رفته بود که توی همون دوران که با دوچرخه کار میکردم به خدا گفتم ازت میخوام که یک ماشین بهم بزنه و من رو از شر این زندگی خلاص کنی.

    خداشاهده که چندهفته بود منتظر بودم یکجایی یک ماشینی بزنه بهم و من از این دنیا برم،

    حدودا یکی دوماهی از اون شرایط ترسناک گذشت و من کاملا عاجز شده بودم از کنترل ذهنم و زندگیم و امیدم به اینکه خدا هست و ایناهم کلاااااااااااا از بین رفته بود، یعنی اصلا توی ذهن اون موقع من هیییییچ اثری از خدا و این حرفا نبود، اقا بخدا هیچی نبود جز ترس و استرس و شک و بدبخت شدی و این چیزا.

    یعنی دقیقا یک مهر گنده خورده بود روی قلب من. و من از سایه خودمم دیگه داشتم میترسیدم.(اینم بگم بخاطر فرکانس داغونی که داشتم دیگه از سایت و اینا هم خبری نبود و اصلا با کلیپ های استاد هیچ ارتباطی نمیتونستم بگیرم از بس صدای شیطان ذهنم بلندشده بود)

    توی همون اوضاع ناامیدی یه شب دیگه بی نهایت حس ترس و بدبختی وناامیدی منو گرفت و نشستم گوشه خیابون و شروع کردم به گریه کردن و گفتم خدااااااااااایا مگه نیستی؟ مگه وجود ندارییییییییییییییی؟ چرا شرایط من اینجوری کردی؟ چرا من به این حال و اوضاع افتادم؟ این چه وضعیت گندیه که من توش قرار دارم؟ چرا سراسر وجودم ترسه؟ باید چیکار کنم نمیدونممممممممممممممممم مگه نمیگی هستی پس چرا کمکم نمیکنیییی؟

    خلاصه با یه حالت دعوا و خشمگینی از خدا کمک خواستم :)))

    هدایتم کرد به روانشناس و چندماهی با اون خانم گذشت و دقیقا حرف استاد: آشغالارو هل میدی زیر مبل بود، یعنی بنده خدا مییخواست یکاری بکنه ولی اصلا شیوشون به دردنمیخوره و واقعا سراغ اصل و اساس نمیرن، حال من به طور نوسانی خوب و بد میشد، ولی دیگه یکم به این نجواها عادت کرده بودم ولی همچنان به شدت ترس توی وجودم بود و دیگه اواخر توی جلسات تراپی انلاینم با ایران، خیلی میشد که زار میزدم، گریه نمیکردما، زار میزدم، یعنی همین عجزی که استاد میگه رو قشنگ داشتم با پوست و گوشت و استخونم لمسسسسس میکردم، یعنی استااااااااک شده بودم به زندگی و هیچ چیزی طبق میل من پیش نمیرفت، و از همون شبی هم که با خدا دعوام شد :) یه جورایی انگاری سیممم قطع شد، یه حسی بهم میگفت خدایی نیست، میدونم شیطان ذهنم بود و جالبه خیلی منطقی برام خدارو حذف کرد که میگفت بابا تو خودت خدایی تو میدونی بیخیال بیا با همین روانشناسه برو، خدا توی ذهنته، و از این چرت و پرتا، چون من همیشه از بچگی یه ارتباطی با خدا داشتم و ازش میخواستم و میشد ولی هیچوقت این ارتباط رو بهش دقت نکرده بودم و بررسیش نکرده بودم و درگیره روزمرگی زندگیم بودم.

    خلاصه میخوام بگم سیمم به خدا قطع شده بود، با روانشناسم هیچی بهتر نشده بود که هیچ تازه داشتم کل گذشته دردناک من رو هم هر هفته می اورد جلوی چشمم. منم ادمی بودم که همش چشم میزدم یه چیزی تغییر کنه ولی هیچی عوض نمیشد و من هر روز ناامید تر میشدم از خودم و زندگیم و اصلا هییییچ میلی به زندگی نداشتم واقعا، و اصلا استرس توی شکم و معده من برام عادی شده بود، انچنان دلشوره ای میگرفتم که اصلا خودم باورم نمیشد، وای خدای من چه روزگاری بود،

    توی همین اوضاع که میتونم بگم 6و7 ماه پیش بود، یک روزی داشتم ناهار میخوردم تنها توی خونه، و یکهو دوباره اون حس عجز و ناله و بدبختیه زد بالا، و قشنگ حس کردم خدا بهم میگه، محمدامین جان بس نیست آیا؟ بازم چک و لگد میخوای بخوری؟ خسته نشدی ؟ هنوزم فکر میکنی خودت میدونی ؟ هنوزم فکر میکنی خودتی که داری کارارو پیش میبری؟

    و اونجا بود که من واقعا از روی حس عجز ناله گریم گرفت و گفتم خدایاااااااا تو برس به دادم، من این زندگی الانم رو اصلا و ابدا دوست ندارم ازش متنفرم، تو رو به اون عظمت و جلالت قسم میدم که برس به دادم، قشنگ حس کردم که چقدر ضعیف وناتوانم، چون وقتی خواستم با اون فکر برم جلو، هیچ چیزی خوب پیش نمیرفت و اصلا از لحاظ مالی و عاطفی و خیلی چیزای دیگه زندگیم بد و بد و بد شده بود واصلا ارتباطم با همسرم یک ارتباط به شدت بی کیفیت شده بود و چیزی بود که خودم با دستای خودم ساخته بودم برای خودم، آدمی شده بودم که ذره ای احساس لیاقت نمیکردم، بخاطر اون جایگاه شغلی که داشتم من که فکر میکردم میرم و دکتری مو میخونم خارج ازایران شده بود یه دلیوری من توی اوبر، و هرکاری هم میکردم هییییییییچ کاری پیش نمیرفت و یک جمله طلایی استاد توی دوره لیاقت جلسه چهارم تکمیلی گفت که دقیقا برای من بود: “تو اگه با احساس بی لیاقتی هر کاری را بخوای شروع کنی، اون کار انجام نمیشه و تو شکست میخوری و احساس بی لیاقتی تو ضربدره هزار میشه”. و این دقیقااااااااااا مصداق بارز اون روزای من بود که هرکاری میکردم هیچی پیش نمیرفت و هر روز احساس من به خودم بدتر میشد و اصلا دیگه خودم رو دوست نداشتم اون روزها.

    بعد از اون روزی که هیچ وقت تا لحظه مرگم فراموشش نمیکنم و دقیقا به قول استاد شد نقطه عطف زندگی من، و شدم مثل حضرت موسی که گفتم “خدایاااااا، به هررررر خیییییری که از طرف تو برسه بی نهایت محتاجم، محتاجم بد جوری ام محتاجم”، یعنی فقط من رو از این منجلاب بکش بالا، ازت واقعا کمک میخوام، اون روز این حس تسلیم بودن رو خیلی خوب درک نمیکردم، فقط یه حالتی پیش اومد که من حس عجز کردم و شروع کردم به گریه و گفتم خدایا ببخشید، و تو برس به دادم، یعنی توی اون حجم از افکار شیطانی و ترس و وحشت، یهو سیمم وصل شد و از خودش کمک خواستم، نمیدونم چجوری توصیفش کنم، ولی انگار یهو یه دری باز شد که من بتونم وصل بشم به اصل خودم و ازش کمک بخوام.

    ولی هی که میگذشت و استاد تو فایلهای مختلف از تسلیم شدن گفتن، گفتم اون روز هم برای من روز تسلیم شدنم بود، روزی که از اعماق قلبم فهمیدم چقدر ضعیف و ناتوان و عاجزم در پیش بردن زندگی خودم.

    قربون خدا برم که چقدر با دقت چقدر زیبا چقدر با کیفیت و با ارامش من روهدایت کرد. قدم به قدم، دقیقا دقیقا توی بهترین زمان مناسب من رو به بهترین فایل مناسب هدایت میکرد، چون من اون زمان فکر میکردم دیگه خوب نمیشم واقعا اینجوری فکر میکردم که یک بیماری ذهنی گرفتم و اصلا قابل درمان نیست و ذهن من دچار اختلال شده. و همیشه این ترس و استرس ها با من هستن، و شک ندارم ذره ای شک ندارم چندماه دیگه اون مسیر پیش میرفت من قطعا یک بلایی سره خودم می اوردم، چون واقعا خسته شده بودم، ولی زمانی که تسلیم شدم، زمانی که گفتم اقا من تسلیم، اون وقت این انرژی مهربون این انرژی زیبا و لطیف و پرقدرت رسید به دادم، قدم به قدم :)

    همون روز بهم گفت یادته یبار توی کلاب هاوس استاد با یه خانمی (رزای عزیز )از انگلیس حرف زد که میگفت من پیش روانشناسم که میرفتم فقط گریه میکنم، برو اونو گوش کن، “قسمت 37″، تو هم خب همون شرایطو داری دیگه، گفتم اوکی، و بعدش هم فایل مصاحبه با هادی رو یادم انداخت، هادی عزیز که 18 سال افسردگی داشته و بعدش فایل اقای عطارمنش عزیز، و بعدش بهم گفت یادته یه روز شده بودی مسئول خواهرت که هدایتش کنی به سمت راه درست و براش دوره قانون افرینش رو خریده بودی، برو شروع کن، اون رو گوش کن،

    استاد اون زمانی که اول این فشارهای نجواهای ذهنیم بود و فکر میکردم اگه فایل های شماروگوش کنم همه چی خوب میشه و ایمانم قوی میشه و این حرفا، ولی نجواها و ترس ها قوی تر شده بودن، یه جورایی با شما هم قهر کردم بعده یه مدت :))) گفتم بابا این استادم حالا یه سری چیزا میگفت خوب بودن ولی نه دیگه حالا اونقدرر، چقدر واقعا جالبه، یعنی الان برای خودم خنده داره، حدوده اواسط 99 که با شما اشنا شدم، تونستم به اارامش خوبی برسم و تمرکزم رو زیبایی ها باشه و اخرشم هدایت شدم به شهر زیبای سیدنی، یعنی واقعا همون فایل های شما بهم کمک کرد، ولی حرفم اینه که چقدر ادمیزاد راحت فراموش میکنه همه چیزرو و چقدر شیطان درکمینه. و طی اون سال های قبل از مهاجرت و این داستانا؛ حتی توی حموم هم فایل های شما رو گوش میکردم ولی درکم خیلی بالا نبود، به قول خودتون که میگید مثل یک مسکن فقط بهشون نگاه میکنید ولی همونا هم برای من جواب داد و مثل همه بچه های سایت اوایل شده بودم راهنما و هدایت کننده اطرافیانم که چقدر این رفتار اسیب زنندست.

    بعد از بازگشتم به سایت و این داستانا، اوایلش حتی خداشاهده صداتون رو میشنیدم استرس میگرفتم چون دقیقا منو میبرد به اون روزای اول استرس زام، ولی گفتم نه درسته این مسیر، شک نکن، فقط ادامه بده،

    و بعد از یکماه که گذشت هدایت شدم به دوره لیاقت، و من با اون دوره ادامه دادم،

    استاد حدوده 6و7 ماهه پرقدرت دارم روی فایل های شما کار میکنم، هرکاری که گفتی رو کردم و زندگیم بهتر شد، نیازی نیست بگم چیکار کردم دیگه بچه ها میدونن خودشون ولی از زمانی که تسلیم شدم و ازخدا کمک خواستم به خودش قسم که هر روز یک درجه زندگیم زیباتر و قشنگ تر و نرم تر شد،

    انقدر زیبا مسیرو برام چید که واقعا با کلام نمیتونم توصیفش کنم، چقدر باهام حرف زد، چقدر تو روزایی که توان نداشتم برای حرکت برای ادامه مسیر، بهم گفت محمدامین، تکاملت رو طی کن، ادامه بده، یهو یک کامنت میخوندم طرف از تکاملش حرف زده بود، دوباره هفته بعد ناامیدی می اومد یه فایل گوش میدادم که شما از هدایت خداگفته بودید، بالای 10و20 بار کل فایل هادی عزیز رو گوش کردم،

    یه جایی وسط کار هم توسط فایل “درمان سگ سیاه افسردگی”فهمیده بودم این حالت من افسردگی بوده و احساس عجیبی پیدا کردم ولی همین هم انگاری بهم کمک کرد که با قدرت بیشتری ادامه بدم.

    استاد من با فایلهای توحیدی زندگی میکنم، من خدارو تو زندگیم پیدا کردم، هر روز و هر روز و هر لحظه سعی میکنم ب یادش باشم، اصلا یادش منو اروم میکنه.

    کارم عوض شد، خونمون عوض شد، ارتباطم با همسرم خیلی صدبرابره قبل قشنگ تر شد، درامد مالیم خوب شد، زندگی نرم و روان تر شد، خیلی ارامشم بیشتر شده، نعمت های خدا داره میاد همینجوری، چقدر خوب شد که امروز این کامنت رو نوشتم، با اینکه کلی کار داشتم برای انجام دادن، و با اینکه یکبار 4 ماه پیش توی دوره لیاقت این داستانو کامل توضیح داده بودم ولی خیلی مهمه که رد پا بگذارم برای خودم، هر ماه میشینم جلوی دوربین گوشیم و با خودم یکساعت حرف میزنم وهمه ی بهتر شدن شرایط رو توضیح میدم و بارها و بارها وبارها میگم خدایا شکرت.

    استاد تو جلسه توحید عملی 10 که گفتید تواضع داشته باشید، باورتون نمیشه ذهنم شیطان ذهنم میگفت چرا تواضع یعنی چی خودت رو محتاج خدابدونی؟ تو مگه کم کسی هستی؟ پس غرورت چی میشه؟ بیخیال تو برا خودت شخصیت داری به خودت بیا :))

    شاید باورتون نشه که من انقدر قشنگ صدای مغزم رو میشنوم و میدونم چی میگه، چون دفترها پر کردم با جلسه 2 دوره لیاقت و خیلی واضح شده برام گفتگوی ذهنیم،

    همون گفتگوهای ذهنی که بی نهایت زیاد شده بودن و بهم گره خورده بودن و منو از زندگی خودم سیرکرده بودن، الان انقدر آروم و واضح وشفاف شدن و دراکثر مواقع هم دارن حس خوب میدن بهم،

    خیلی طولانی شد، ولی خواستم بگم من توی بدترین شرایط ذهنی ممکن بودم و خیلی جنگیدم خیلی سخت بود و قشنگ نیرو و قدرت خودش منو سرپا نگه داشت، توکل به خودش امید به خودش به پاهام جون میداد برای ادامه مسیر.

    یه چیزه کوچولو بگم و تمام:

    استاد فایلهای “آرامش در پرتو آگاهی” تیر خلاص بودن برای من :)

    بی نهایت بی نهایت در بهترین زمان ممکن که از خدا خواستم بهم بگه هدف من از خلقتش چی بوده چرا باید بیام توی این دنیا و بعدش برم و همه چی تموم میشه و از این جور فکرا، که طبیعتا ذهنم هنوز نجوای منفی گونه میده ولی من بهش میگم صبر کن خدا هدایتم میکنه به یه جایی که جواب همونجاست. و این قدرت برتر من رو هدایت کرد اول به فایل “ما بی انتها هستیم” و بعدش “آرامش در پرتو آگاهی”

    استاد میخوام بگم قدم به قدم هدایتم کرد، هر چیزی در زمان خودش، هر آگاهی در زمان خودش،

    خسته نمیشم حتی اگه تا ساعت ها ازش بنویسم.

    درپناه خدای مهربون شاد و سالم و خوشبخت باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 314 رای:
    • -
      فرزانه علیان گفته:
      مدت عضویت: 1837 روز

      محمد امین عزیزم سلام

      خداروشکر که به کامنت زیبا و الهام بخشت هدایت شدم

      تحسینت میکنم که تونستی از پس کنترل نجوهای ذهنت بربیای

      تحسینت میکنم که تونستی بازهم ارتباطت رو با خدای مهربون وصل کنی و بقول خودت، سیمت دوباره وصل شد

      همه ما گاهی اوقات درگیر این نجواهای شیطانی میشیم. بقول استاد وقتی که به خودمون مغرور میشیم که من دیگه این موضوع رو یاد گرفتم و این مسئله رو حل کردم و همونجاست که ذهنم میگه خب دیگه رهاش کن بسه دیگه نمیخواد روی خودت کار کنی نمیخواد یادگیریِ بیشتر رو ادامه بدی…

      همونجاست که تسلیمش میشیم و ضربه هارو یکی یکی از همین اعتماد به نفس کاذب و غرّه شدن به خودمون میخوریم…

      تحسینت میکنم که بازهم تونستی فقط روی خدا حساب باز کنی و تسلیم بی چون و چرای خودش شدی؛ درست درجایی که از همه چیز ناامید شده بودی و فکر میکردی بن بست هست!

      اما درون قلبت نور هدایت دوباره تابید و نزاشت که خود مقدست رو به قعر نابودی بکشونی…

      خداروشکر برای این مسیر زیبا و الهی

      خداروشکر که هر روز به بهترین ها هدایت میشیم

      خداروشکر برای این کامنت های بی نظیر که تک تکشون برامون درس و آگاهی و نوره

      دوست عزیزم

      کامنتت برای من سرشار از آگاهی و درس بود چون خودمم میخوام از طریق همین مسیر مهاجرت کنم و به لطف الله مهربان هر روز دارم براش قدم برمیدارم و تلاش میکنم…

      از خدای مهربون بهترینهارو برات میخوام

      امیدوارم که بازهم مسیرت هموارتر و زیباتر بشه

      امیدوارم که همه ی ما توحید رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیم و به قانون عمل کنیم

      درپناه الله مهربان زیباترینها برات رقم بخوره

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      شاداب شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 1574 روز

      سلام وقت همگی بخیر

      محمدامین هستم با اکانت همسرم کامنت میگذارم

      امیدوارم حالتون خوب باشه استاد عزیزم

      حدودا 3الی 4 ماه پیش، من برای توحید عملی 11 کامنتی نوشتم و از شرایطم گفتم که از چه وضعیت سیاه و تاریکی، رسیدم به یک وضعیت بهتر، اون هم زمانی که دستمو بردم بالا گفتم خداجونم، من تسلیمم، من بی نهایت ضعیف و ناتوانم، تو اگه به من کمک نکنی من خار و خفیف ترین موجود جهان میشم، که در واقع توی اون شرایط هم همچین اوضاعی داشتم، به لطف و مرحمت خدا به مهاجرتی که سالیان سال منتظرش بودم رسیده بودم و کارهام داشت همه جوره خوب پیش میرفت، ولی نمیدونستم چقدر درونم شرک هست، شرکایی که اصلا ازشون خبری نداشتم، نمیدونستم چقدر بی ایمانم توی واقعیت، نگو فقط به ظاهر و خیلی سطحی دارم میگم خدا و …، خلاصه منی که مهاجرت کرده بودم که زندگیمو بسازم و بسیار بسیار بسیار شوق و هیجان داشتم بابتش بعد از چند ماه به یک وضعیت بسیار بسیار اسفناکی رسیده بودم که آرزوی مرگ داشتم از خدا، ولی همونطور که گفتم بعد از نوش جان کردن کلی چک و لگد بسیار بسیار فراوان از جهان، رسیدم به جایی که گفتم تسلیمم، البته بعدا فهمیدم که اون روز من تسلیم شدم، یعنی به این وضوح نمیدونستم چه اتفاقی رخ داده و به این موضوعات چک و لگد خوردن از دنیا و عاجز بودن در برابر خدا و تسلیم شدن آگاه نبودم، شاید قبلا از کلام شما شنیده بودمشون ولی اصلا درکی ازشون نداشتم. توی کامنت قبلی هم گفتم در حدی اوضاع من خراب بود و سطح مدارم اومده بود پایین که هیچ یادی از خدا دیگه توی وجودم نبود، استاد الاان که اینو گفتم واقعا خودم تعجب کردم، چطور یه آدم انقدر میتونه تغییر کنه آخه؟ من از بچگی خدارو توی زندگیم داشتمش و خیلی جاها ازش نتیجه گرفته بودم ولی انقدر افکار منفی توی ذهن من خونه کرده بودند که حال من از لحاظ روحی و روانی بسیار بسیار بد بود، یادمه یه مدت میرفتم تراپی، ولی هر هفته شرایط بد تر میشد و من تو هفته های آخر توی جلسات تراپی از حس عاجز بودنم فقط زار میزدم کل جلسه، یعنی هیچ امیدی توی ذهنم وجود نداشت.

      اینارو گفتم که از شرایط گذشتم بگم، شرایط اول مهاجرتم که به دلیل بی ایمانی هایی که داشتم و شرایطی که به وجود اومد ترس ها یکی یکی اومدن و کل فضای ذهنمو گرفتن تا اینکه من یه روزی به خودم اومدم و از خدا کمک خواستم و اونم منو قدم به قدم هدایت کرد.

      استاد شاید آدمای کمی این کامنت روبخونن، ولی فقط من این متن رو برای شما مینویسم و امیدوارم که خودتون کامنت منو بخونید. دوست داشتم بیام و یه صحبتی باهاتون داشته باشم و یه ردپایی هم از خودم به جا بگذارم، و امیدوارم خدا اون روز برسونه که من بتونم حضوری باهاتون معاشرت کنم، یعنی چقدر اون روز لذت بخشه که آدم بتونه با شخصی صحبت کنه که حرفاش بوی خدا میدن، حرفاش به آدم حس مثبت و باورقوی میده، واقعا از ته دلم از خدا این خواسته رو دارم که بتونم یه موقعی با شما معاشرت طولانی داشته باشم، و هر لحظه به خودم ببالم که دارم از حرفای شما رشد میکنم. انشالله مدارم انقدر بیاد بالا که همچین اتفاقی بیافته. خلاصه خواستم بگم توی این کامنت مخاطب من شما هستید و من یکم از خودم و شرایطم و آگاهی هام بگم خدمتتون استاد بی نظیرم.

      توی کامنت بالا گفتم که وقتی تسلیم شدم از شرایط خیلی بدی رسیدم به یه شرایط خیلی خوب.

      ولی اومدم الان بگم شرایط بالا پیش شرایط الانم یه شوخی بیشتر نیست 

      درسته، از زمین تا خوده آسمون شرایطم بهتر شده بود ولی الان به لطف پروردگار بزرگ الان اصلا با قبلا قابل قیاس نیست، چون من ادامه دادم ادامه دادم و ادامه دادم.

      و فقط اگه بخوام بگم الان در چه شرایطی هستم، میتونم اینجوری بگم که الان به لطف خدا در حدی روی ذهنم کنترل دارم که خیلی خیلی تایمای بیشتری از روز احساسم خوبه، نمیدونم چجوری بگم، منظورم اینه هر روزی که گذشت حال من بهتر شد و من درک بهتری از خودم و خدا و جهان اطرافم داشتم و میدونم این مسیر تا روز آخر عمرم ادامه داره.

      استاد من یبار رسیدم به ته خط، بعد گفتم خدایا اصلا داستان چیه؟ چرا منو به دنیا آوردی؟ خب که چی؟ بیام و بعدش بمیرم برم تموم بشه بره همه چیز؟

      استاد شما میدونید آدمی که به اون حد از افکار منفی و شیطان گونه میرسه، از مرگ هم میترسه، یعنی شیطان این موضوع رو برات به بدترین شیوه ممکن جلوه میده و بهت میگه ببین، ببین چه روزگار مزخرفی داری، همه شاد و خوشحال و راضی هستن از زندگیشون و تو یه آدم هستی که هیچی نداره و به هیچکدوم از خواسته هات نرسیدی، هر روز هم داره میگذره و تو نمیتونی کاری بکنی و آخرش هم که قراره بمیری بری همه چی تموم بشه، خودم خندم میگیره به این جملاتی که الان نوشتم ولی استاد باورکنید دقیقا دقیقا دقیقا همین گفتگوهای ذهنی توی ذهن من جریان داشت و من از سپری شدن روزها و هفته ها و توجه به تاریخ تقویم هم ترس داشتم، در واقع فکر محدودکننده این بود که دیر شد همه چیز تموم شد بدبخت شدی زمان هم داره میگذره ولی تو هیچ عرضه ای نداری که شرایط رو تغییر بدی. این افکار یه مدت توی سر من میچرخید،

      یعنی شما توی دوره لیاقت میگید که آدما میتونن با مقایسه کردن گوره خودشون رو با دست خودشون بکنن، دقیقا یکی از اون آدما من بودم، سیکل معیوب با مقایسه شروع میشد، بعدش هم حس عجله میداد که بدو بدو دیر شد، بعد از اون طرف یه باور دیگه این بود که تو ناتوانی و عرضه خلق زندگیت رو نداری و در نهایت حس من بد میشد و این روند زمان زیادی ادامه داشت.

      استاد من 4و5 تا دفتر 80 برگ و صدها فایل Word و هزاران خط توی نت گوشیم مینوشتم هر روز و هنوزم مینویسم که ببینم چی داره توی ذهنم میگذره، یعنی اون جلسه 2 لیاقت آنچنان زنگی توی گوش من زد که خدا میدونه.

      چون من حس میکردم بیمار شدم، چرا؟ چون یه سری افکار منفی توی سر من هست و من نمیتونم کاری بکنم (چون یه باور بینهایت قوی و مخرب توی وجودم بود که تو رسما و عملا هیچ گونه تسلطی روی ذهنت نداری، این باور مخرب از زمان بچگی حدودا 10 سالگی شروع شده بود و تا سن 27 سالگی که ازدواج کردم ادامه داشت، اون هم بخاطر بحث خودارضایی بود، در واقع چون هر موقع این افکار منفی می اومدن سراغم من نمیتونستم باهاشون مقابله کنم و …، استاد شما اگه بدونید من با خودم چیکار که نکردم برای ترک این موضوع! چون من تو خانواده نسبتا مذهبی بزرگ شدم و خودم هم همیشه خدارو توی وجودم حس میکردم، و به همین دلایل بعد از انجام این موضوع عذاب وجدان وحشتناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکی میگرفتم که ای خدا چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم در برابر این موضوع؟ استاد استاد استاد، من خودم رو شکنجه میدادم برای ترک این موضوع، بقران مجید آنچنان خودمو میزدم آنچنان خودمو تخریب میکردم آنچنان حرص میخوردم آنچنان حسم بد میشد آنچنان از خودم متنفر میشدم که خداشاهده با کلام نمیتونم بیانش کنم، چون شما ببینید من مثلا از 12،13 سالگی فهمیدم نباید این کارو بکنم و این موضوع تا 27 سالگی ادامه داشته باشه، استاد میتونید تصور کنید چی به من گذشته؟ بالای میلیون بار تصمیم گرفتم که اینکارو نکنم، به هر دری بگید زدم، توی سایت های ترک خودارضایی عضو میشدم، با خودم عهد میکردم نماز اول وقت، ذکر بگم، هیچ صحنه از فیلمی نبینم که تحریک کننده باشه، آهنگ تحریک کننده گوش نکنم، و هربار که این اتفاق میافتاد و بعدش من عذاب وجدان میگرفتم این عواملی که مثلا فکر میکردم باعث میشن من اینکارو انجام ندم شدید تر میشدن، ولی باز حداکثر 2 هفته من میتونستم تحمل کنم، و بعدش روز از نو، و من هر بار شکنجه ها و عذاب وجدانم و غصه خوردن و باورکردن این موضوع که من ناتوانم در برابر کنترل ذهنم و هیچ اراده ای ندارم توی وجودم بیشتر رشد میکرد و توی خیلی از مراحل زندگیم این باور منفی و محدودکننده به من ضربه زد.

      حتی یه مدت روی دست با چاقو خط مینداختم که دیگه تکرار نکنم این موضوع رو، خلاصه یه شرایط بسیار بدی رو توی دوران نوجوانی داشتم و اون جایی که شما توی جلسه 2 لیاقت میگید، آدما وقتی یه اشتباهی میکنند میان خودشون رو تنبیه میکنند و فکر میکنند تنبیه کردن باعث میشه اون اتفاق رخ نده دیگه، این جمله منو خیلی آگاه کرد.

      استاد بعد از اون همه نوشتن و درک کارکرد ذهن و مغز و باور و فرکانس و … یکم آروم شدم، یعنی گفتم خب اگه باوره پس من هستم که عامل اصلی ام، بسم الله شروع کن باور جدید بساز، این جمله تا اومد توی وجود من شکل بگیره و ته نشین بشه نزدیک 9 ماه طول کشید، 9 ماهی که من روزی 9 ساعت فایل های شما رو مداوم گوش میکردم و مدام مینوشتم و هر ماه یه سری نقاط توی ذهنم به هم وصل میشد و من درک بهتری از همه چیز پیدا میکردم، و دلایل زیادی برای خودم پیدا کردم که دوست دارم بهشون اشاره کنم.

      مثلا یکی از اهداف من توی زندگیم مهاجرت بود، اوکی، مهاجرت خیلی خوبه ولی خب بعدش چی؟ درسته میخواستم بیام دانشگاه و ادامه تحصیل بدم ولی انگار توی وجود خودم برا بعدش هدفی نداشتم یعنی کل زندگی من معطوف شده بود به مهاجرت، تو مهاجرت کن دیگه همه چی تمومه، تو فکرمم این بود که میرم مهاجرت میکنم و دوره ثروت هم میخرم و زود پولدار میشم (قبل از این داستانا من یه ارتباط خیلی سطحی با سایت و شما داشتم و به قول خودتون این مسایلو یه سری موضوعات فانتزی میدونستم که آره چه باحال چه خفن)

      خیلی هم انگیزه داشتما، بخدا خیلی انگیزه داشتم، یعنی کلی فیلم و کلیپ از ایلان ماسک و رونالدو میدیدم و حس خوب میگرفتم، ولی غافل از اینکه بنای اصلی این ساختمونی که دارم هر روز طبقه ها بیشتری روش میسازم از پنبه ساخته شده و با یه انگشت کوچیک یا حتی با یک فوت کلش میریزه.

      خلاصه بعد از ماه ها کار کردن روی خودم و دریافت هدایت های الله و خودشناسی های بیشتر یه درجه یه درجه بهتر میشدم و نجواها صداشون یکم یکم کمترشد. بعد گفتم عه تونستم شد پس ادامه میدم. ولی خیلی سخت بود چون خیلی زود همه چیز ناپدید میشد و من دوباره حالم بد میشد، و من کارم سخت بود و باز باید ادامه میدادم چون به شدت شیطان در کمین بود که بیاد و منو به ظلال و گمراهی بکشونه.

      استاد اینو یادم اومد دوست دارم بهش اشاره کنم، یه شب اون اوایل که شروع کرده بودم که دوباره با شما کار کنم، در واقع بعد از تسلیم شدنم، خدا فایل رزا رو یادم انداخت بعدش هم فایل هادی و بعدش یادم اومد من یه دوره قانون افرینش خریده بودم برا خواهرم قبلا برم خودم استفادش کنم، (دیگه ببینید چقدر داغون بودم قبلا که فقط به فکره تغییر بقیه بودم خودم که عالی ام و بدون مشکل) توی اون روزای اول گفته بودید باور خوب بسازید، منم شروع کردم به ساختن، استاد خدارو شاهد میگیرم یادمه وقتی برای اولین بار میخواستم توی دفترم بنویسم من آدمی هستم که به افکارم مسلط هستم، خودکار توی دست من نمیچرخید، یعنی اصلا ذهنم حتی اجازه به نوشتن این جمله رو به من نمیدادو یادمه چقدر سختم بود، بازم به قول شما، وقتی برا اولین بار میخوای شروع کنی از خودت تعریف کردن، تا میگی من آدم با استعدادی هستم، ذهنت فقط تو رو مسخره میکنه، دقیقا من اون شرایطو داشتم.

      داشتم اینو میگفتم که اولین چیزی که به عنوان یک باگ بزرگ توی خودم کشف کردم به کمک فایل های شما، فهمیدم آقا من هیچ اقدامی برای رعایت تکامل خودم نکردم، اومدم سیدنی و میخوام یک ماهه خونه چندمیلیون دلاری بخرم؟ آخه یکی نبود به من بگه تو تا حالا یک میلیونذ تومن تو کل 28 سال زندگیت درآمد داشتی؟ من کل زندگیم درس خونده بودم و هیچ وقت سرکار بخصوصی نرفتم جز یه مدت کوتاه اون هم با دامادمون به صورت پارت تایم. خیلی مختصر وجزیی.

      ولی نه، من میرم و از دوره ثروت استاد استفاده میکنم چون شنیده بودم بچه ها اومدن و استفاده کردن و …

      درک کردم من فقط آرزوم مهاجرت بوده و برنامه ای برای بعدش نداشتم و طبق سوره الحشر، که خداوند میگه تا به هدفی رسیدی برای هدف بعدی خودتو اماده کن، من هیچ هدفی نداشتم و فقط توی باد اون موفقیت خوابیده بودم تا جهان هستی اومد سراغم و …

      درک کردم که هیچ درکی از قانون تکامل نداشتم و خواستم یه شبه میلیاردر بشم.

      و همچنین درک کردم که من تمام ارزش و لیاقت و وجود خودمو گره زدم به درس و دانشگاه و اون مدتی که من درس و دانشگاه نمیرفتم و مشغول کار دلیوری غذا بودم توی اوبر برای گذران زندگی، و بعدش هم که بهتر شد و رفتم سره یه کار تقاشی ساختمون، این حس بی ارزشی تمام روح و روان منو نابود کرد و کل داستان افسردگی و شروع شدن نجواها که تو بی ارزشی نا توانی و … از همونجا آغاز شد، دقیقا طبق جلسه 4 لیاقت، من کل انسانیت و ارزشمندیم رو به این موضوع گره زدم که وقتی نبودش من انگار سرسوزنی ارزش نداشتم توی فکر خودم.

      چون طبق هدایت خدا، من شرایط درس خوندنم رو تغییر دادم و این اتفاق باعث شد من درس و دانشگاه فاصله بگیرم و ترکیب این اتفاقات من رو قعر چاه برد ولی به لطف خدای بزرگ قدم به قدم همه چیز عوض شد.

      استاد از یه جایی به بعد فهمیدم گوش کردن فایل های توحیدی یه آرامش عجیبی به قلبم وارد میکنه، اصلا انگار کل ذهنم خاموش میشه وقتی شما از خدا حرف میزنید. ببینید ارتباطم با خدا وصل شده بودا ولی خیلی ضعیف بود اما از یه جایی به بعد فهمیدم بابا من تمرکزمو باید بیشتر بزارم روی این سمت، در اصل هدایت خودش هم بود.

      استاد شما خوب میدونید نیازی به قسم نیست، ولی خدا به یک شیوه رویایی من رو بین فایل ها و محصولات شما چرخوند که اصلا وقتی برمیگردم به عقب نگاه میکنم میگم ای خدا تو چی هستی کی هستی که انقدرعالمی؟ یعنی یک پازلی برای من درست کرد که فقط وفقط از عهده خودش برمیاد. اول با بخش 1 افرینش بهم یاد دادم اصلا باور و فکر و فرکانس واینا چی هستن، چون من اون زمان فکر نمیکردم من توانایی دارم که تغییری توی ذهنم ایجادکنم حالا بزار قانون افرینش رو گوش کنم ببینم چی میشه، و تنها چیزی که فهمیدم و بهم امید داد بعد از 5 بار گوش کردنش، این بود که من با شنیدن میتونم تغییراتی ایجاد کنم توی ذهنم، همین و بس. بعد یکم گذشت دوره لیاقت رو خودش برام خرید، به شیوه ای الهی، و شما از نجوا و گفتگوی ذهنی گفتید، از مقایسه گفتید، بعد من اونجا استاپ شدم، فهمیدم من تمام زندگیم دارم مقایسه میکنم و تصمیم گرفتم روزی یه دونه مقایسه کمتر انجام بدم. و گفتید گفتگوی ذهنی تون رو دنبال کنید اینجوری میفعمید باورهاتون چی هستند، من هم شروع کردم، استاد خیلی سخت بود خیلی زیاد، چون انقدر نحواها زیاد و قوی بودن که اجازه عرض اندام به من نمیدادن، ولی من فقط یه راه داشتم که اونم این بود که وارد این نجواها بشم، و یکم یکم ببینم چی داره توی مغزم میگذره و هر ماه و هر هفته که گذشت شرایطم بهتر شد. و دیگه الان کنترل ذهن و توانایی تشخیص گفتگوی ذهنی برام کار نسبتا آسونیه، بعدش دوباره هی منو هدایت میکرد به فایل های قانون افرینش و عزت نفس و دوباره لیاقت و من از هرکدومشون یه چیزی یاد میگرفتم و هی این پازل تکمیل تر میشد برای من،

      من یه مدت بی نهایت تلاش کردم که بتونم مسایل دانشگاهمو حل کنم، تمام تکنیک های قانون افرینش رو انجام میدادم ولی نتیجه ای نمیداد، خودمم حس میکردم انگار ناخوداگاهم این موضوع رو پس میزنه، و من هی نگران میشدم که چرا؟ و اون باوره مخرب که بهتون کفتم هم هی می اومد و منو زجر میداد که دیدی نشد؟ دیدی گفتم تو توانایی تغییر نداری؟ تو فلان تو بهمان و حال منو به شدت بد میکرد.

      بعد از گذشت ماه ها فهمیدم که به قول شما من یه پام رو ترمزه یه پام رو گازه، و ترمز اصلی من احساس بی لیاقتی هست که بخاطر نبود دانشگاه و اون باور مخرب توی وجودم ایجاد شده.

      توی این مدت که از خدا خیلی هدایت خواستم که اقا اصل داستان چیه؟ خیلی قشنگ هدایتم کرد، بهم گفت محمد امین، تو مرگ تو کارت نیست، تو خودت درخواست داشتی بیای توی این دنیا و حس خالق بودن رو تجربه کنی، تو خودت آگاهانه انتخاب کردی از جایی که هیچ تضادی نیست بیای به این دنیای پر از تضاد و خودت رو شکوفا کنی، تو میدونستی قدرت خلق داری با فرکانس هات و میدونستی دنیایی که داری میری داخلش کاملا آمادست تا به فرکانس های تو جواب بده، تو قرار بوده بیای و شادی و عشق و لذت و … روتجربه کنی و رشد کنی و بعدش برگردی پیش خودم تا ابد توی بهشت از تمام نعمت های اون استفاده کنی، استاد عزیزم تمام اینارو شما به ما یاد دادید، استاد اگه این موضوعات نبود من انقدر آرامش نمیگرفتم که بتونم ذهنم و خودمو جمع و جور کنم، یعنی بحثای توحیدی آب روی آتیش هستن، به قول شما که همیشه میگید توحید اصل و اساسه، خداشاهده که همینطوره.

      استاد حدودا یکی دوماه پیش پدرم به رحمت خدا رفت و من اینجا بودم و نمیتونستم برم ایران برای مراسمشون، ولی به لطف خدا و آموزش های شما، من آگاهی هام و ایمانم و توکلم بخدا در حدی بود که فقط چند دقیقه گریه کردم و کلا دیگه بعدش آروم بودم، در صورتی که خانوادم توی ایران به شدت نگران حال من بودن ولی وقتی تماس میگرفتیم من به اونها آرامش میدادم که بابا رفت پیش خدا و جاش خیلی بهتر از اینجاست.

      استاد یه موضوعی که شما منو ازش آگاه کردید این بود که من نباید در برابر خدا مغرور باشم، اینو من از فایل توحیدی 10و11 خیلی خوب یادگرفتم و چقدر هم درسته حرف شما، هر چقدر بیشتر ما فرمون رو بدیم دست خدا، و از منیت ذهنمون کم کنیم کارها قشنگ تر و راحت تر پیش میرن.

      استاد عزیزم دیشب یه خوابی دیدم که دوست دارم اونم بهتون بگم، خواب دیدم که یه پارچه دوره دهنم بستم و یه حشره کش خیلی قوی گرفتم توی دستم و یه چیزی شبیه چوب یا میتونم بگم شبیه بیل کوچیک دستم بود، و رفتم تو زیرزمین خونمون، و انگار از قبل میدونستم که توی اتاق های زیرزمین پر از کثیفی و حشره های وحشتناک و سوسک و مار هست و من آماده شده بودم که خیلی شجاعانه برم و همشون رو از بین ببرم، من رفتم توی زیرزمین و هی این سوسکارو میکشتم و هی حشره کش میزدم و هی تقلا میکردم برای از بین بردنشون و نابود کردنشون و جالب اینجا بود که وقتی یه سری شون رو میکشتم یه سری دیگه از زیراون ها قد علم میکردن و من دوباره باید اونارو هم میکشتم و خیلی شدت درگیری بین من و این موجودات بالتگرفته بود و فضا هم پر از گرد وغبار شده بود. من یهو از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی و همش با خودم میگفتم خدایا این چه خوابی بود من دیدم؟ چیزی میخواستی بهم بگی و کلا فکرم درگیره این خوابه بود که یهو یه حسی بهم گفت این معادل همون کاریه که این مدت داشتی انجام میدادی و هی میرفتی سراغ افکار منفی توی ذهنت و اونارو از بین میبردی و این علف های هرز موجود توی ذهنت رو از بین میبردی.

      استاد واقعا خیلی طول کشید تا من بفهمم دارم از کجا ضربه میخورم و دلیل این حال بدی هام چی هستن؟

      درواقع هربار یه چیزی دستگیرم میشد و من خوشحال میشدم ولی اون اصل داستان نبود و انقدر پیشرفتم تا رسیدم به اون باوری که بهتون گفتم از زمان نوجوانی توی ذهنم خونه کرده و تبدیل شده به یک باور بی نهایت قدرتمند که واقعا به قول شما توی فایل آخرتون(چگونه ذهن ما رو فریب میدهد) منو فلج میکرد و بهم میگفت ببین محمدامین، تو اینجا تو سیدنی موفق نخواهی شد و دوباره شکست میخوری و بیا برو خونتون ایران پیش مامانت اینا چون خودت تنهایی توانایی کنترل ذهن و … رو نداری. در واقع شما میگفتید هیچ آدمی با یک ماه و دو ماه حتی یکسال حالش خیلی بد نمیشه، بعد من هم با خودم میگفتم خب من هم یه چیزی تو ذهنم هست که مال قبل از مهاجرت کردنمه و کاری به این یکسال اخیر نداره و خیلی رفتم و شخم زدم کل وجودمو به لطف خدا تا تونستم این باورهای مخرب قوی رو پیداکنم، البته که میدونم باورهای مخرب و محدودکننده زیاد دارم ولی تا به اینجا فکر میکنم اونا خیلی قوی و مخرب هستند.

      استاد شما تو لایوهاتون با اقاری ارشیان فر میگید که آدم اگه بتونه توی گردنه های زندگیش به سلامت بگذره بعدش خیلی قوی تر میشه و کنترل ذهن براش راحت تر میشه و ایمانم قوی تر میشه بخدا، من واقعا الان یه همچین حسی دارم و از خدا بی نهایت میخوام که کمکم کنه مغرور نشم به خودم چون همین مدت هم هرموقع کمکاری کردم در برابر فایل های شما و یکم خدا فراموش شد چک و لگدها می اومدن. و من الان خیلی خوشحالم که این دوران سخت اومدن و من با کمک هدایت های خدا از اونها سربلند اومدم بیرون و قوی تر شدم و واقعا واقعا واقعا واقعا با محمدامین پارسال هیچ ارتباطی ندارم من.

      استاد خیلی روزهای سختی بود، بنظرم هرکسی که تجربه کرده باشه میتونه اون حس ترسی که کل وجودت رو میگیره رو درک کنه، اون حس عجز وناتوانی که اصلا غیرقابل توصیفه. واقعا از خدا میخوام که کمکم کنه این مسیری که با هم شروع کردیم رو هر روز باقدرت بیشتری ادامه بدم و بتونم از تمام نعمت ها و زیبایی های این جهان هستی استفاده کنم.

      استاد خواستم ازتون تشکر کنم به عنوان یک شاگردی که خوب تکلیفاش رو انجام داد، چقدر شما آگاهی دارید و چقدر قلب مهربونی دارید که اینجوری با عشق و با تعهد میاید و به ما کمک میکنید.

      به قول هادی عزیز که من بالای 20، 30 بار فایلهاش رو گوش دادم، تو روزایی که ناامیدی کل وجودمو میگرفت میرفتم سراغ فایل هادی و میگفتم اره اره میشه منم میتونم مثل هادی، هادی شرایطش خیلی بدتر از من بوده اون تونست منم میتونم خدایا کمکم کن دوباره. به قول هادی ما که نمیتونیم از شما تشکر کنیم مگه اینکه فقط بیایم از نتایجمون بگیم و شماروخوشحال کنیم.

      نتایج مالی زندگیم هم بهتر شده، و اصلا با پارسال که توان خرید بسیار بسیار اندکی داشتیم قابل قیاس نیست، الان کلی پول پس انداز داریم و چقدر راحت هرچی میخوایم میتونیم بخریم، واقعا به خودم و به خدای خودم افتخار میکنم که تونستم شرایط زندگیم رو به کمک فایل های شما از این رو به اون رو کنم.

      به قول آزاده عزیز شما مثل معصومین و آدمای نزدیک به خدا هستید که همنشینی با شما سعادتی میخواد که نصیب هرکسی نمیشه؛

      باز هم میگم امیدوارم روزی روزگاری با شما استاد عزیزم هم کلام بشم و بتونم شمارو در آغوش بگیرم.

      درپناه خدا شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    توحیدعملی 11

    همزمانی این فایل و کامنتم در

    قدم ششم جلسه اول

    که موضوعش هدایت های خداوند هست و سفر ما

    همه وهمه برام خیلی درس داره و

    یه آلارم خوشگل داد به قلبم ..

    این مثال رانندگی رو استاد عالی گفتین انگاربرای منه ، چون من که تازه این روزها پشت فرمون میشینم به شدت احتیاط میکنم و یا کند پیش میرم

    و هنوز خیلی برام عادی نشده و خیلی نیاز به کار دارم تا مسلط تربشم

    خوبه تو دوره لیاقت هستم استاد وگرنه اگه تو دام مقایسه خودم می افتادم به جد میگم که بی خیال رانندگی میشدم …

    ما تو سفرمون درحال برگشت حدود 80کیلومتر اومده بودیم که متوجه شدیم کیف رسول جان ،جا مونده خونه ی مادرشون ..

    خب ابتدای کار ذهنیت مون کنترل کردیم و این آگاهانه بود

    من وقتی وسایل را جمع کردم به رسول گفتم ببره بذاره تو ماشین و مثل همیشه

    به خیال خودم گفتم همه چیز اوکی هست

    و کارمو خوب انجام دادم و مرتب هستش

    اما همون لحظه بیش از ده بار احساسی بهم گفت یه سر اتاق بزن ومن اهمیت ندادم من نشنیده گرفتم

    من مغرور شدم ورو خودم وذهنم حساب کردم و گفتم همه چیز برداشتم …

    غافل از اینکه بنده خدا یه اتاق سر زدن که چک وچونه نداره حالا یه نگاه بنداز …

    همینکه در بین راه متوجه این شدیم

    همون لحظه گفتم شاهکارتو تحویل بگیر

    ادعات شده اینم نتیجه اش ..

    چندباربهت گفت اتاق ببین چرا خودت به کر بودن زدی …

    اما استاد نذاشتم جمله م ادامه وار تو ذهنم بیاد وسرزنشم توقف کردم

    گفتم هیچ چیزی نشده …

    پیش اومده .

    رسول تا صندوق ماشین نگاه کرد و مطمئن شد که کیف نیست نگاه کرد به من

    گفت کیف خودم هست و خودم باید حواسم بیشتر میشد که جا نمونه

    من عذرخواهی کردم وگفتم که چه جریانی پیش اومد واهمیت ندادم

    واکنش جالبی نشون داد

    گفت درس شما گوش دادن به هدایت های خداونده ، درس منم اینه که مسئولیت پذیرباشم و از طرفی بگم حتی برگشت دوباره من به این مسیر هدایته وبس .

    خدا بهم اینجا گفت کیفم جامونده نذاشت برم کرج وبفهمم..

    ببین ماشین خودمون هست وخداروشکر میکنم که راحت میریم وبرمی داریمش

    ببین نعمت این ماشین

    اینکه الان فهمیدیم کیف جامونده ، همه از خداست

    الان بیا باهم خوباش رو ببینیم

    خدا همیشه حواسش هست ودرزمان مناسب قلبم اینو دریافت کرد خیالت راحت

    باهم میریم وکلی از این جاده بهاری هم لذت میبریم

    ما برگشتیم و تو این 80کیلومتر

    قدم ششم جلسه اول را گوش دادیم

    ما برگشتیم اما با احساس خوب

    ما برگشتیم اما با دل شاد ولبخند

    خلاصه کیف را برداشتیم و دوباره به راه افتادیم بعداز یک ساعت ونیم درجاده بودن

    و حرف زدن درباره فایل ها و آگاهی ها و

    هدایت ها و اتفاقات یهو رسول جان دوربرگردون رو رد کرد و این دفعه هردو باهم خندیدیم وهمزمان گفتیم هدایته خداست بی برو برگشت و ما بعداز 20دقیقه از ترافیک، آزاد شدیم خدایا چه جاده ای هدایت مون کردی

    چه هوایی چه ابرهایی

    چه بارون زیبایی دیدیم چه قدر تمیزی…

    اصلا از این مسیر اولین باربود برمیگشتیم

    خدایا من بازهم تسلیم هدایت هاتم …

    میدونین استاد داشتم فکر میکردم درسته ظاهرا اون کیف جا موند اما ما حالمون خوب بود ما 80کیلومتر برگشتیم اما صدای شما و فایل های 12قدم را دوباره گوش کردیم که اینم از لطف خدامیدونیم

    ما باید درمدار شنیدن این فایل با این اتفاق قرارمیگرفتیم تا مجدد قانون بهمون یادآوری بشه و رو خودمون کارکنیم و بدونیم قدرت ازخداست وما هیچ هیچیم .

    تو ایام عید ما اماده شدیم بریم مهمونی ومن میخواستم طبق معمول پول نقدم همراهم باشه و توکیف داشته باشم

    تو مسیر رفتن به عابربانک ، انگاریکی بهم گفت از این یکی خیابون برو ومن به رسول جان گفتم دوربزن ازاین خیابون بریم وایشون دورزد وگفت کجابریم این خیابون بن بسته

    عابربانک نداره که ، گفتم من نمیدونم یه حسی گفت ازاین خیابون بریم باشه برو انتهای کوچه تا دور بزنیم و به انتهای کوچه نرسیده دایی خودمو دیدم و تا منو دید اومد نزدیک و دوبرابر اون پول رو که نقدی میخواستم بگیرم داد دستم و گفت عیده و عیدیش این پول که تو پاکت هم بود

    تقدیم شما عزیزم …

    همونجا داد دستم و من مبهوت موندم که هدایت میاد حتی تو کوچه بن بست !!!

    گفتم خدایا ممنونم که نذاشتی حتی تاعابربانک وصف وایسم و درست درلحظه رزق خودتو ازدستهای داییم فرستادی خیلی آسون وراحت ..خدایاشکرت

    چندتا مثال هم تو کامنت دوره مقدس 12قدم

    قدم شش جلسه اول نوشتم وبه همین چندتا بسنده میکنم.

    هرجا گفتم من ، همونجا گند زدم و عاجزموندم ….

    هرجا دست برداشتم از ذهن ناچیز خودم نسبت به قدرت خدا و سپردم به خودش اوضاع عالی پیش رفت …

    این اعتماد کردن به خدا هم تکاملی هست استاد راستش این روزها خودم متوجه ام که هرچه از میزان غرور ومنیت هام کم تر داره میشه هدایت های خدا رو بهتر درک میکنم نسبت به دوسال پیش خودم که

    هرکاری رو میخواستم فقط خودم حل کنم …

    غافل ازاین بودم که دربرابر خدا ناچیزم..

    این روزها هم داره تکاملم بیشترمیشه

    دارم رشد میکنم و دربرابر خدا حتی تو این اتفاق هم گفتم خدایا دمت گرم منو اون لحظه هدایت کردی و گوش نکردم …

    فکر کردم حالیمه اما حالیم نیست وخودت هم میدونی وداری بهم نشون میدی

    فقط رو خودت حساب کنم وبس .

    بازم بیشتر هدایتم کن

    من محتاج هدایت هاتم

    نگفتم حالا که هدایتم کرد وگوش ندادم

    دیگه مجازاتم میکنه و…

    اینم بخاطر کمرنگ ترشدن احساس گناه و بهبود احساس لیاقته …

    اتفاقا با حال خوب تری گفتم و اعتراف کردم که خدایا بیشتر کمکم کن تا هدایتهاتو بپذیرم ..

    تا بپرم تو بغل خودت و همه چی رو بسپارم به قدرت خودت

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    خانم شایسته مهربونم

    عاشقتونم

    خیلی دوستتون دارم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 340 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1633 روز

      سلام فاطمه جان

      امیدوارم که خوب باشی و کامنتم در بهترین زمان به دستت برسه

      فاطمه جان چند روز پیش یکی از فایلهای گفتگوی دوستان با استاد به عنوان نشانه من اومد که فکر میکنم که شما با استاد صحبت کردین (چون اسم اون خانم هم فاطمه بود و همسرشون رسول بود) و با اون صدای دوستداشتنی و هیجان زدتون از نتایج فوق العاده تون برای استاد گفتین.

      و حالا هم که به کامنت شما هدایت شدم، میخواستم هم به خاطر نتایج فوق العاده تون و کار کردن عالی روی خودتون بهتون تبریک بگم، و هم بگم چقدر از نحوه برخورد شما و همسرتون در مورد کیف لذت بردم…

      درس شما گوش دادن به هدایت های خداونده ، درس منم اینه که مسئولیت پذیرباشم.

      اینکه هیچکدومتون اون یکی رو سرزنش نکردین و احساستون رو خوب نگه داشتین و ازش به عنوان یه فرصت بیشتر برای گوش دادن به آگاهی های دوره ها استفاده کردین.

      خیلی لذت میبرم و تحسین میکنم وقتی کامنتهای زوجهایی مثل شما رو میخونم که هردو باهم در این مسیر همراه و همفرکانس هستن و همدیگه رو تشویق میکنن و رویکردشون توی مسائل زندگی مثل همه.

      و وقتی ماجرای رفتن از کوچه بن بست و عیدی دائی رو گفتین اشکمو دراوردین..

      به هر دوتون تبریک میگم برای داشتن همسری همراه و فوق العاده و براتون سلامتی و خوشی و حال خوب آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1078 روز

        سلام به مهشید جان عزیزم

        سپاسگزارم از لطف ومهرت .

        کامنتت دربهترین زمان به دستم رسید ونشانه ای شد به قلبم در این دم صبح وهوای بهاری ،عاشقتم.

        اون خانم عزیز من نیستم

        یکی دیگه از دوستان سایت هستن واتفاقا اسم همسرشون هم رسول هستش .

        چندتا ازدوستان هم اشتباها فکر کردن من ایشون هستم و بهم پیام دادن .

        هرچند من به فال نیک میگیرم

        و امسال هم پیام شما ،نشونه ای هست که در مدار گفتگو با استاد عزیزم قراربگیرم

        ان شاالله.

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 1241 روز

          سلام فاطمه عزیزم

          دیگه نتونستم جلوی خودم و بگیرم و ننویسم برات

          اعتراف میکنم هر وقت هر جا حتی توی این سایت که 90 درصد بچه ها ماسک نمیزنن و حقیقت و میگن ، عکسی از یه زوج خوشبخت میدیدم مقاومت شدیدی داشتم که به هیچوجه نگاهشون نکنم یا کامنت شون رو نخونم

          چون راستش و بخواید هم حسودی میکردم چون خودم روابط دلخواه و همسر یار و یاوری تا الان نداشتم که مخصوصا هم مدار. و هم مسیر من باشه

          هم تو دلم میگفتم اینا همش شو آف ه

          صبح تا شب تو سر و کله هم میزنن جلوی مردم عزیزم و عشقم عشقم راه میندازن وعکس های عشقولانه شون و میزارن پروفایل که دل مردم و بسوزونن

          چرا؟

          چون دور و بر خودم چنین عشقی رو ندیده بودم

          یه مورد هم که دیده بودم ، بعدا فهمیدم که اوه اوه ، اینا هر دو هفته یه بار با هم قهر میکنن و کلی مشکل حاد تو زندگیشون دارن و وقتایی که با هم آشتی هستن و اوضاع یکم خوبه ظاهر سازی هاشون و میکنن

          مثلا امشب کیک تولد می‌خرن و کلی نوشته های عاشقانه روی کیک که مثلا

          تو مرا جان و جهاااانی و…

          دو روز بعد با هم قهر و دعوا

          و

          آقاهه پنهانی با چند تا خانوم دیگه حتی شوهر دار ارتباط داره چون تو زندگی زناشویی شون مشکل دارن

          این الگوهای نامناسب باعث شده بود باور نکنم

          و

          حسادت هم مزید بر علت شده بود

          اما

          امشب به خودم گفتم

          مگه یکی از خواسته هات داشتن یک همراه هم مدار و هم فرکانس نیست؟

          پس لااقل اینا رو که دارن چهره واقعی شون و نشون میدن باور کن و تحسین کن تا کم کم سیمان اون باورهای مخرب شل بشه و برسی به باوری که میشه تو هم داشته باشی

          از صمیم قلب برای شمازوج عاشق عباسمنشی و تمام زوج های عباسمنشی خوشبخت آرزوی بهترینها رو دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            فاطمه و رسول گفته:
            مدت عضویت: 1078 روز

            سلام به نگین جان عزیزم

            سپاسگزارم از لطف ومهرت

            رفیق جاااااانم

            خیلی تحسین کردم که تو کامنتت از احساس درونیت نوشتی و این خودافشایی خودش شجاعت می خواد.

            منم حسادت دارم و بعداز دوره ها ساعتها زمان میذارم و اتفاقات وواکنش هامو و افکارمو می سنجم تا ببینم ریشه ش کجاست ؟؟؟

            یه وقتایی از نداشتن و باورکمبودهست

            یه وقتایی از غرور وکمالگرایی

            یه وقتایی از نبود عزت نفس

            یعنی یه جورایی باید با خودمون روراست باشیم حالا نه تو کامنت بنویسیم شده تو یه دفتر از احساس مون نسبت به شرایط بنویسیم تا بهتر متوجه باورهامون بشیم و ادامه کامنتت هم عالی نوشتی

            گفتی من که دنبال رابطه خوب

            هستم پس بیام وتحسین کنم و باورجدید بسازم یعنی هم خودمو باورهامو رشد بدم وذهنمو بمباران کنم با افرادی که رابطه عالی دارن مثل خوداستاد جان وخانم شایسته مهربون مون.

            و کم کم این باور درست تو ذهن مون شکل میگیره جوونه میزنه وعالی رشد میکنه .

            یادت باشه نتایج هرچند کوچیک خودتو من همیشه میگم نتایج فندقی تو ببین و بدون که بزرگترین نتایج از دل همین کوچولوها در میاد .

            خیلی از داستان هدایتت هم لذت بردم نازنینم .

            روی ماهتو میبوسم .

            الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مجید بختیارپور عمران گفته:
            مدت عضویت: 960 روز

            سلام و درود بر نگین عزیز و با دل و جرات

            خوشم اومد ازتون که تونستی بر نفست غلبه کنی و قدمی بزرگ برای داشتن یک ارتباط رویایی بگیری تحسینت میکنم بدون اینکه بترسی حسادتو به زبان آوردی کاری که خیلیها جرات گفتنشو از جلوی روی خودشونم ندارن چه برسه تو همچین جمعی بخوان بروز بدن بقول خانم دبی فورد در کتاب نیمه تاریک وجود ما باید خصلت های بد خودمونو قبول کنیم و درآغوشش بگیریم و پنهانش نسازیم تا بتوانیم براحتی از شرش خلاص شویم شما دوست گلم کار مهمی کردین و مطمعنن روابط رویایی نصیبتون خواهد شد به شرط اینکه همین فرمون بری جلو و به نکته های جالبی اشاره کردی که الگوهای ما در اطراف ما براحتی بما میگن چه باورهایی داریم و با درآغوش گرفتن آنها و اعتراف درونی میتوانیم خواسته های خوبمونو رقم بزنیم دعا میکنم تا همیشه در برابر خصلتهای به ظاهر بدت اینجور جسورانه و شجاعانه رفتارکنی تا اون نتیجه دلخواهت نصیبت شود الهی آمییییییین.

            به خودت افتخار کن که داری اون بتون های سیمانی ذهنتو میشکونی.

            موفق باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زن باران گفته:
      مدت عضویت: 1468 روز

      سلام عزیزم،بسیار زیبا نوشتی،چقدر از نوع برخورد شما لذت بردم و در لحظه خوندن اتفاق عیدی دقیقا عین یک فیلم ماجرا رو تو ذهنم دنبال کردم و منتظر بودم بگید یک عابر بانک جدید تاسیس شده بود و شما گفتی عیدی گرفتم و ناخودآگاه از هدایت خدا بغض کردم…

      چقدر نگاهتون بعد از رد کردن دوربرگردون قشنگ بود و چقدر زیبایی دیدید ،من هم میخام خونه مو تغییر بدم و تماما متمرکز شدم بر هدایت خدا،میدونم بهترین اتفاق رو

      برای من رقم میزنه،من قدمهامو برمیدارم،ترمزهامو از طریق دوره کشف قوانین اصلاح میکنم،خواسته ام رو مینویسم ،اقدام رو میکنم ولی هدایت رو به خدا میسپارم…

      خدا خودت حامی من باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      درودددد و سلام خدمت زوج بینظیرمون فاطمه جون و آقا رسول خانکی عزیز و پسر گلمون محمد حسن خانکی و هلیسا جان

      فاطمه جان چقدر داستان جا گذاشتن کیف در منزل مادر شوهر تون برام خیلی جالب بود ..اینکه همدیگر رو مقصر ندونستین و اینکه هر کدام تون مسعولیت کار خودتون رو پذیرفتید یعنی قوانین رو خیلی خوب درک کردید و این جای تحسین و تمجید داره واقع بهتون تبریک می گم که این موضوع می تونست بلوایی به پا کنه اون هم 80 کیلو متر بعدش تازه این موضوع رو فهمیده بودید واقعا کنترل ذهن رو نشون میده خدا رو شکر که یک زوج بینظیر با همدیگر در یک مسیر و یک مدار هستند و هر دو تلاش می کنند که در مواقعی که به تضادی رو برو میشن قوانین رو بکار ببرند و یک تعادل و هماهنگی خوبی رو بوجود بیارند آفرین بخدا خیلی جای تحسین داره بهتون تبریک می گم

      اینکه بلطف خداوند ماشینی دارید که می تونستید با آرامش برگردید جای شکر داره و اینکه از اون دورربرگردون ناخواسته گذاشتید و سبب خیر شد که بهم بخندیم و شاد و خوشحال بشید همه اش هدایت پروردگارا خدایاااا شکرت

      دوم اینکه .. چقدر خوبع که دو نفر که زوج هستند علاوه بر اینکه همسر و همراه و همسفر زندگی همدیگر هستند می تونید راجب مسیر مشترک تون فایل های استاد رو گوش بدید و تازه راجب این فایل ها با هم تبادل افکار می کنید و این نوع رابطه رو واقعا تحسین می کنم یعنی خداوند دو بال فرشته رو برای پرواز و رشد و پیشرفت بهتون داده و این خودش یعنی سکوی پرتاب بسمت رسیدن به اهداف و خواسته ها و جای شکر گذاری رو داره و تحسین تون می کنم خدا رو شکر و این خودش امتیاز ی بزرگی هست و جای تحسین داره خدا رو شکر

      فاطمه ی عزیزم خیلی خیلی خوشحال شدم که به کامنت پر محتوا و زیبایت هدایت شدم چون نشونه ها و هدایت های الهی رو واقعا نباید دست کم بگیریم هر چند خداوند خودش باید نشانه ها رو برامون پر رنگتر کنه تا متوجه ی نشانه ها بشیم و صدای آلهام و شهود مون رو بلندتر کنه که رساتر بشنویم و بفهمیم و درک کنیم و آگاه شویم و بی درنگ عمل کنیم واقعا همه چی خودشع و خودش هم باید دستمون رو بگیره و مسیر رو بهمون نشون بده بقول خودت یک جمله ی قشنگی گفتی اینکه اعتماد کردن به خدا هم تکاملی هست

      نکته‌ی قشنگ دیگری که گفتی در مورد گرفتن پول از عابر بانک بود که هدایت شدید به اون کوچه ی بن بست که دایی جان رو ببینید و عیدی خوشکلی رو دریافت کنید و حتما سبب خیر هم برای دایی جان بوده که این عیدی رو بهتون اهدا کردند . دست دایی جان پر برکت بوده خدا رو شکر و بازم یک جمله ی قشنگ دیگری گفتی اینکه ..

      هدایت میاد حتی تو کوچه بن بست !!! درسته فاطمه جان .پس باید این رو هم الگوی منطقی برای ذهن مون بتصویر بکشیم که می شودددددد

      بلکه میشود حتی توی کوچه ی بن بست و حتی در اعماق چاه مثل یوسف

      فاطمه جان بهترین ها رو برای تو عزیز دل و همسر نازنین و بچه های دسته گلت آرزومندم

      موفق و سلامت و ثروتمند و شادمان و پایدار باشید

      بقول شینا جون خداحافظ!!!!

      IN GOD WE TRUST

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2496 روز

      به نام خالق هستی و هستی بخش خدای هادی و هدایتگر سلام به شما دوستان عزیز

      فرزند گلمون خوبه هر دو رو ببوسید

      اسم تون که دیرم کلی ذوق کردم

      و اومدم بخونم کامنت زیباتون رو

      عید رو بهتون تبریک میگم

      و ازاینکه هر دو عزیز چه زیبا وقتی تضادی پیش اومدسعی کردید درس بگیری و و ادامه بدید

      تبریک میگم

      و چه خوب به هدایت گوش دادید رزق بیحساب و عیدی گرفتید

      تبریک میگم و بهترین عیدی رو از خداوند براتون آرزو مندم

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      سلام و درود بر فاطمه و رسول عزیز و دوست داشتنی

      زوج خوشبخت و هم مدار

      این هم مداریتون و تبریک میگم و انشالله هر روز برای این نعمت عالی و منحصربفرد الهی تون هم لذت ببرین هم لحطه به لحظه شکرگزار خدا باشین که زن وشوهر در یک مدارین

      انشالله روزی برسه همسر منم با افکار من هم مدار بشه و بتونیم درباره موضوعات توحیدی و آگاهی های ناب این سایت بحث کنیم گپ بزنیم لذت ببریم

      خیلی خیلی از کامنت زیباتون ممنونم فاطمه خانم گل خواهرگلم چقد حرفای قشنگی زدی و جا انداختن کیف و گرفتن عیدی و لدت بردن از جاده پیام های خوب و روشنگری توحیدی عالی برام داشت که حواسم باشه هر وقت خدا تو دلم میگه فلان کارو انجام بده سریع جلوی ذهن منطیقیم وایستم و برم کار خدارو انجام بدم و مثل شما لذت ببرم از هدایت های خداوند

      انشالله لحظه های خوشی رو با خدا و همسر گلتون داشته باشین خیلی لذت بردم از خواندن کامنتتون و از داستان هدایتی که داشتین

      سپاس از شما زوج دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2194 روز

    توحید عملی | قسمت 11

    خدایاا شکرت که بر در و دیوار این شهر هر دم از تو نشانه است ..

    خدایا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی..

    خدایاا شکرت من باور دارم که لایق و شایسته ی شناخت بیشتر تو هستم..چون شناخت خداوند هم لیاقت و شایستگی می خواهد

    سلام به خداوند وهاب وفور و فراوانی

    سلام به خداوند هدایت گرم

    سلام به بهترین فرشتگان الهی

    سلام و هزاران درود و سلام خدمت دو استادان عزیزم

    سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    سلام به تمام فرشتگانی که در این سایت بینظیر الهی حضور دارند

    خدایا شکرت سلام به خداوند روشنی بخش هدایت گرم

    خدایااا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی

    همینکه بطور مداوم توی این سایت و خانواده ی صمیمی عباسمنش هستم روز و شب خدا رو شکر گذارم ..

    اینکه این سایت یک فضایی با انرژی مثبت و یک مکان تلاش و پویایی برای رشد و موفقیت و رشد شخصیتی هست یعنی بیس و پایه و اساس اینجا باید همین طوری باشه اگر غیر از این باشه یعنی غیر عادیع.

    خدایا نمی‌دونم چطوری تشکر قدردانی کنم برای این همزمانی که داشتم در واقع روز گذشته در قسمت روز شمار تحول زندگی من در فصل پنجم و در روز 126 … استاد عزیزم ترجمه ی درست فارسی در فایل دانلودی دعای کمیل رو گذاشتید که خیلی هم تاثیر گذار بود و من تا شب همین طوری داشتم فقط اون فایل رو گوش میدادم و اشک می ریختم که ما هم ای کاش بتونیم اینقدر خودمون رو بخداوند نزدیک کنیم و عاجزانه و خاشعانه در برابر این عظمت خداوند سر تعظیم فرود آوریم و به خودمون و مهارت هامون و این دنیا و سرگرمی هایش مغرور نشیم..

    استاد عزیزم هیچکس در دنیا نتونست ترجمه ی فارسی این دعای کمیل رو به این زیبایی به ما تفهیم کنه . یعنی آنقدر این دعاها رو قشنگ برامون توضیح دادید که تا مغز استخوانم حک شد..

    .خدایاا شکرت که با این فایل بینظیر استاد به این درک رسیدم که واقعا در بهشت زندگی می کنم چون معنای جهنم رو درک کردم . اینکه جهنم یعنی قطع رابطه با پروردگار و رب العالمین وقتی بین ما و خداوند و این منبع قدرت جهان هستی فاصله میوفته یعنی جهنم..

    جهنم واقعی آنجایی است که این فاصله و دوری با خداوند ایجاد بشه این معنای واقعی جهنم هست .. که من در همین دنیا بخودم ظلم کردم و جهنم رو برای خودم ساخته بودم ولی خدا رو شکر خداوند بازم رهام نکرد و دستمو گرفت بمسیر درست و بهشت هدایتم کرد خدایااا شکرت

    بهترین دعای استاد : “از خدا میخوام توحید رو در دل ما و در وجود ما جاری کنه ” . آمین :)

    صبح روز گذشته .. تصمیم گرفتم برم کوه تپه ی نزدیک خانه ام و توی مسیر رفتن به اون بالا فقط فایل روز 126 روز شمار رو داشتم گوش میدادم و آنقدر توی مسیر اشک ریختم که نفهمیدم چطوری به اون بالا رسیدم و داشتم از اون بالا نگاه می کردم به آسمان صاف قشنگ آبی رنگ بینظیرت و همچنان خیره بودم به اون ابرهای پنبه ای فصل بهاری و فقط اشک می ریختم و سپاسگذاری می کردم و بعدش دوباره موقع پایان آمدن از کوه بار دیگر دوباره پلی کردم و گوش دادم وزش باد بهاری رو بیشتر لمس کردم بزرگی ترا بیشتر درک کردم نعمت های بیکران ترا بیشتر دیدم عطر گل های روییده شده رو بیشتر استشمام کردم و ناتوانی و تنهایی خودم رو بیشتر از همیشه در این دنیا احساس کردم … خدایا شکرت بخاطر اینکه در محضر چنین استادی خردمند و توحیدی ترا شناختم و ترا درک کردم و آگاهانه عاشقت شدم خدایاااا ممنون و سپاسگذارم که من رو به بهترین شکل هدایتم کردی تا بتونم فقط و فقط از تو یاری بجویم و عمل کنم … بقول استاد عزیزم باید همیشه در همه ی کارها او را پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگر مون بدونیم باید همیشه همه ی کارها رو به خداوند بسپاریم و تسلیم اراده ی نیکوی او باشیم و آنقدر به مهارت و حرفه ای بودن خودمون مغرور نباشیم ..

    استاد جان خیلی ممنونم که ایندفعه بجای فوتبال از رانندگی صحبت کردید چون من قبلنا مربی رانندگی بودم و تمام مواردی رو که به خواهر گرامی تون توضیح دادید کاملا درسته و دقیقا به همین ترتیبع یعنی باید همیشه در جای بسیار خلوت تمرین های لازمه انجام بشه و بعدش آرام آرام در کنار یک شخصی که می‌تونه راهنما باشه قدم به قدم حرکت کرد و حرفه ای شد ….

    استاد جان امروز صبح طبق عادت هر روزه ام آمدم داخل سایت که کامنت ها رو بخونم که با خواندن کامنت زیبا و تاثیر گذار آقای عطار روشن عزیز روزمو شروع کردم و تازه متوجه شدم که فایل توحیدی جدید بر روی سایت قرار داده شده

    وقتی از هدایت خداوند استفاده میکنی همیشه در زندگی ات راه هست ولی وقتی روی خودت حساب می کنی به بن بست و چه کنم چه کنم می افتی.

    انسان در شروع هر کاری خشوع بیشتری داره.

    واقعا همینطوره و کاش همیشه بتونیم در هر شرایطی که هستیم خودمون رو در نقطه شروع ببینیم و به همون شکل نقطه شروع خاشع و متوکل باقی بمونیم.

    و تقریبا ده دوازده دقیقه ی اول رو دیدم که پیش خودم گفتم بیام اینجا کامنت رو بنویسم ..و فهمیدم که چقدر این فایل توحیدی قسمت 11 با فایل توحیدی دعای کمیل در ارتباط مستقیمی است چون شب گذشته برای بار سوم اون دعاها رو داشتم با دقت بیشتری می‌دیدم و گوش میدادم و بخواب خوب و خوش و عمیقی فرو رفتم و حالا صبح امروز با چنین فایل توحیدی روبرو شدم . انگار خداوند به من داشت صحبت می کرد که اصل همینه و همینطور باید ادامه بدم خدایاااا شکرت که هر لحظه در مدار هدایت های الهی تو هستم خدایاااا ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم ..

    خدای من : چه دارد آنکه تو را ندارد / و چه ندارد آنکه تو را دارد

    خدایامن هم همچون موسی به هرخیری که ازطرف توبه من برسه محتاج وفقیرم

    خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام

    ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،

    خداوندا بیامرز من را که آن گناهانم که امید را قطع می کند….

    خداوندا بیا مرز هرکاری که کرده ام و هر خطایی که از من سرزده…

    پروردگارا ، به ناتوانی پیکرم و نازکی پوستم و بارریکی استخوانم رحم کن ای آنکه به آفرینش و یاد و پرورش و احسان و غذا دادنم پرداختی ..

    بزرگواری و نیکی پیشین خود که بر من روا داشتی ببخش،

    معبودا و سرورا و پروردگارا…

    تو بزرگ تر از آنی که دست پرورده ات را به تباهی کشی یا آن را که پناه داده ای آواره سازی و یا کسی را که خود سرپرستی کرده ای و بدو مهر ورزیده ای به گرفتاری و بلا واگذارش کنی….

    معبودا – سرورا – و صاحبا

    به نیکی اجابت خود بر من منت نه . لغزش ام نادیده گیر و گناهام بیامرز که همانا پرستش خود را به بندگانت واجب کرده ای و آن ها را به دعایت فرمان داده ای و اجابت آن را ضمانت کرده ای

    ، پروردگارا رو به سوی تو دارم و بسوی مهربانی تو دست نیازم را دراز کرده ام ، پس سوگند به عزت و شکوهت که دعای مرا اجابت فرما

    و من را به آرزویم برسان و از فضل خود نومیدم مگردان …مرا از گزند دشمنانم خواه پریان و خواه آدمیان برهان.. ای آنکه زود از بندگانت خشنود شوی

    بیامرز کسی را که به برگ و نوایی جز دعا ندارد؛

    همانا تو هرچه خواهی آن کنی، ای آنکه نام او دارد و یاد او درمان و فرمان برداری او توانگری و بی نیازی است ،…

    رحم آور بر کسی که سرمایه ای جز امید ندارد و سلاحی جز گریه ندارد ای تمام کننده ی نعمتها… ای رفع کننده کیفرها …ای روشنایی وحشت زدگان در تاریکی .. و با من آنگونه رفتار کن که تو را سزد

    (ایاک نعبد وایاک نستعین)تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    و از خداوند هدایت میطلبم (اهدنااصراط المستقیم) خدایا من را به راه راست هدایت فرما

    (صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین) به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای … نه راه کسانی که بر آنها غضب کردی نه گمراهان

    خدایااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 390 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1078 روز

      سلام به رویا جان نازنینم وزیبارویم

      سپاسگزارم از کامنتی که بهت هدایت شد و دراین سایت بهشتی برامون نوشتی و دلمون رو دلی تر کردی

      نوشته هایی با عشق و از منبع عشق.

      سپاسگزارم از مهرت ولطفت و کامنتی که برام نوشتی اما دوست داشتم زیر کامنت خوشگل خودت برات بنویسم

      تا بدونی چقدر عالی نوشتی .

      دمت گرم رفیق جانم

      خداروشکر برای وجودت

      خدا حفظ ت کنه ان شاالله و لبخند بر لبات باشه عزیزم .

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلام خدمت شما آقا رسول عزیز و فاطمه جون .. سلام بر فاطمه جون نازنین زیبا بین و زیبا اندیش و شاعر و نویسنده و همه چی تمام…

        فاطمه جون ببخشید اسم شما رو اشتباهی وجیه خانم نوشتم و باید از آقا رسول هم عذر خواهی کنم…

        آقا رسول عزیز باید عذرخواهی منو پذیرا باشید که اسم فاطمه جون رو اشتباهی وجیه خانم نوشتم .. ببخشید اشتباه شد ..

        البته شما در کامنت قبلی تون که از پروفایل خودتون بود برام نوشتید ولی اشتباه منو بهم یادآوری نکردید و حالا از پروفایل زوج تون برام کامنت نوشتید یهویی متوجه شدم اسم مادر محمد حسن نازنین و همسر نازنین تون فاطمه جون رو اشتباهی نوشتم .. در هر صورت بازم ممنون و سپاسگذارم که نقطه ی آبی پروفایلمو به نور قلب تون روشن و منور کردید

        ممنون و سپاس

        موفق و سلامت و پولدار و ثروتمند و پایدار به برکت الهی باشید

        روز و شب بر شما خوش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1116 روز

      سلام و درود به بانو مهاجر سلطانی

      بسیار لذت بردم از کامنت عالی و پر از احساسِتون

      و واقعا اون حس و حال بندگی و حال خوشِ شما به بنده هم منتقل شد.

      خیلی لطف کردید که این جملات نورانی و روحانی را به رشته تحریر درآوردید

      و این حالِ خوبتون در بهترین زمان به دست من رسید .

      درپناه حق همیشه سلامت و ثروتمند و شاد باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلام خدمت آقای خانکی عزیز ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتون رو برای نوشتن این کامنت ارزشمند گذاشتید خدا رو شکر که ما همه از هدایت شدگانیم و همیشه و همیشه در زمان درست و مناسب و جادویی و در مکان درست و مناسب جادویی هستیم و از اینکه شما هم دربهترین زمان و مکان این حس و حال خوب الهی ام رو دریافت کردید از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایا شکرت

        انشالله همیشه در مدار نور و عشق الهی باشید و بهترینع بهترین ها زیباترین ها و شادی ها وارد تجربه ی زندگی تون و خانواده ی نازنین تون بشه .. وجیه خانم نازنین و محمد حسن گل پسرمون و هلیسا ی خوشکل مون .الهی همیشه بدرخشید و درخشان باقی بمانید الهی آمین

        روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و شادی و شادمانی و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق و سلامتی و تندرستی و پول و ثروت و نعمت و برکت های الهی .

        موفق و پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمدعلی قماش چی گفته:
      مدت عضویت: 1386 روز

      سلام سرکار خانم رویا

      بسیار لذت بردم از نوشته های ناب و خالص شما

      خواستم به رسم یادآوری الطاف قبلی تون در پاسخ به کامنت هایم،

      من پاسخی بنویسم :

      این فایل را بشدت جدی بگیرید

      من که الان در حال نوشتن هستم،کاملا با تفکر تسلط بر آموزش ها و قوانین،چند مدتی آموزش هایم را رها کردم و به دستاوردهایی که از رهگذر همین تعلیمات توحیدی بدست آورده بود،سرگرم و مشغول بودم.

      یادم رفت که اگر باینجا رسیدم بخاطر توحیدی عمل کردن بود

      من خدا را فراموش نکردم،اما اقرار میکنم که عملکردم هم توحیدی نبود.

      توصیه میکنم حرف من را بعنوان کسیکه این راه را رفته و بشدت آسیب خورده جدی بگیرید و این روحیه واحد بین خودتان را هر روز و هر روز بهبود ببخشید.

      چه اینکه زندگی مثل یک مسیر شیب دار است.

      یا پایین می‌روی یا بالا

      امیدوارم روزی بتوانم بیشتر و بیشتر از شما یاد بگیرم.

      با احترام،محمدعلی قماش چی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلام خدمت شما دوست قدیمی آقای محمد علی قماش

        خیلی خیلی خوشحال شدم بخاطر حضور دوباره ی شما در این فضای الهی ..

        خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که برام نوشتین .. اینکه بهم یادآوری کردید که همینطوری ادامه بدم .. واقعا از حرفت تون ممنونم …اینکه گفتید این فایل را بشدت جدی بگیرید بخدا هر روز ازش عاجزانه درخواست می کنم و می نویسم که بلطف قدرت کامیابی بخش خداوند هر لحظه ثانیه به ثانیه از روز و شبم در مدار هدایت های الهی ام باشم

        ممنونم که پاسخی زیبا برام نوشتید و از خداوند می خواهم خودش پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگر همه مون باشه تا بتونیم بطور مداوم در این مسیر توحیدی و الهی پشت سر استادمون حرکت کنیم

        از خداوند می خوام یک لحظه خودمون رو به حال خودمون رها نکنه و همواره دستان مون رو به دستان خودش محکم گره بزنه آمین..

        آقای قماش چی عزیز ممنون و سپاسگذارم که لطف خداوند شامل حالم شده تا نشونه ی الهی رو از پیام شما دریافت کنم

        ممنون و سپاسگذارم

        شاد و سلامت و ثروتمند موفق و پایدار باشید .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدمحمدحسینی گفته:
      مدت عضویت: 2113 روز

      سلام به شما دوست عزیز خیلی کامنت شما برام تاثیر گذار بود و خیلی احساس خوبی داشتم. خیلی جالبه این چند وقته این فراز از دعا که تو فایل استاد بود درباره دعای کمیل تو گوشم زمزمه می شد خدایا بیامرز آن گناهی یا گناهانی که نعمت های را دگرگون میکند و همزمان شد با این فایل و اولین کامنتی که خوندم همین بود و( همون لحظه اول حسم گفت 5 ستاره بده بهش ) خیلی زیاد ارتباط برقرار کردم با این متن و دوست داشتم یک نظر و تشکر داشته باشم از شما و بگم چقدر زیبا خدا هدایت میکنهو پاسخ میده به فرکانس های ما در هر لحظه خدایا شکرت هر کجا هستید انشالله سلامت شاد و در پناه رب به قول استاد خوشبخت باشید یک نکته ای هم الان یادم اومد اینکه این چند وقت به شدت به سمت فایل روی کسی حساب باز نکن یا فقط روی خدا حساب کن هدایت شدم و بقیه فایل های توحید عملی و مخصوصا آیاتی که خداوند واضح می فرماید آنهایی که جز او می خوانید قدرت ذره ای ضرر یا سودی رساندن به شما ندارند و همه این ها پیامش برای من اینه فقط با تمام هستی ات هر لحظه با من در ارتباط باش کسی که همه ی جواب ها را بهترین جواب ها را سر راست ترین راه ها را بلده و خودت به من بسپار و دیگه به بقیه اش فکر نکن. خیلی راضیم از این مسیر الهی و پاک خیلی زیاد و از بودن با این دوستان الهی و این فضایی که همش بوی خوش حضور حق رو میده که همیشه آرزوم بوده خدایا شکرت باز هم ممنون و سپاسگزاریم از استاد عزیز که خالصانه این آگاهی هارو با ما به اشتراک گذاشتند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلام خدمت شما آقای حسینی عزیز

        ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتون رو برای این پیام و نشونه ی الهی گذاشتید واقعا برام خیلی ارزشمند . بله شما درست میگید فایل فقط روی خدا حساب کنید یکی از اون فایل های توحیدی است که بعد از چند سال هنوز که هنوزه مثل سیل باران اشک میریزم یعنی من عاشق تمام فایل های استادم هستم ولی بعضی از فایل ها ی استاد آنچنان تاثیر گذاره که تا مغز استخوانم رسوخ می کنه . خدایا شکرت

        ممنون و سپاسگذارم آقای حسینی عزیز برای کامنت زیبا و تاثیر گذارتون و برای امتیازی که ستاره بارانم کردید و وقت ارزشمندتون که این کامنت زیبا رو برام نوشتید ممنون و سپاسگذارم و تشکر و قدردانی می کنم

        براتون بهترین و زیباترین و شادترین روز و شب رو آرزومندم

        شاد و سلامت و ثروتمند و موفق و پایدار باشید

        الهی آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      به نام هدایت الله

      سلام ودرود خداوند به رویا خواهر عزیز وتوحیدی وارزشمند وفعال سایت

      دختر بی‌نظیری واقعا از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی وهر کلمه و نوشتهای شما درس و آگاهی‌های زیادی برای من داشت

      مخصوصا جمله طلایی که نوشتی

      خدایاا شکرت که بر در و دیوار این شهر هر دم از تو نشانه است ..

      خدایا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی..

      خدایاا شکرت من باور دارم که لایق و شایسته ی شناخت بیشتر تو هستم..چون شناخت خداوند هم لیاقت و شایستگی می خواهد

      ازشما ممنونم اصل توحید وتقوا برای ما به قلم کشیدی امیدوارم همیشه با بهترین نتایجها وموفقیت ها بدرخشید مثل ستاره های آسمان و ما هم لذت ببریم خداروشکر میکنم دوستان خوبی مثل شما رویای مهربان نعمتی هستند دراین سایت الهی

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        با درودددد و سپاس خدمت شما دوست عزیز آقای محمد رضای روحی عزیز

        آقای روحی عزیز منم از شما ممنون و سپاسگذارم که این جمله ی طلایی رو برام نوشتید

        ازشما ممنونم اصل توحید وتقوا برای ما به قلم کشیدی امیدوارم همیشه با بهترین نتایجها وموفقیت ها بدرخشید مثل ستاره های آسمان و ما هم لذت ببریم

        بخدا خیلی کامنت تون برام ارزشمنده و خوشحال شدم و ذوق کردم و قوت قلب گرفتم .. وقتی میبینم دوستان عزیزم اینقدر به من لطف و محبت دارند احساس می کنم خداوند خیلی دوستم داره .‌ احساس می کنم خداوند از طریق این دوستان عزیزم حواسش بهم هست یعنی تمام دوستان مو بچشم نظاره گری میبینم که فرشتگان الهی هستند و دارند با این پیام ها و کلمات شون منو هُل میدن بمسیر بالاتر و بهتر و قشنگتر .. این تشویق های شما دوستان واقعا منو شگفت زده می کنه یعنی برای هر چیزی من آنقدر ذوق می کنم و خوشحال میشم که اشکم در میاد یعنی همین الان هم اشکم در اومده . یعنی از صبح که بیدار شدم و اومدم توی سایت و اون نقطه آبی خوشکل رو دیدم همین طوری ذوق کردمممممممممممم تاااااااا

        اینکه پیام های دوستان رو خواندم پاسخ نوشتم دارم اشک میریزم البته اشک ذوق و شوق الهی میریزم خیلی خوشحالم و واقعا هم بقول شما مثل ستاره های آسمان درخشان در میان دیگر ستارگانی چون شما عزیزان در حال درخشیدن هستیم .. ممنون مرسی مرسی که با کلمات زیباتون امروزم رو شاد کردید .‌

        آقای روحی عزیز میدونید میدونید امروز چه در خواستی از خداوند داشتم !!!!؟؟؟؟؟

        گفتم خدایا می خوام با بهترین ها زیباترین ها و شادی ها و روزم رو شروع کنم و با بهترین ها و زیباترین ها و شادی ها و رقص و پایکوبی روزم رو به شب برسانم فعلا تا مرحله ی بهترین ها و زیباترین ها و شادی پیش رفته و منتظرم که به بقیه اش هم هدایت بشم .. برای اول صبحی خیلی خیلی هم خوب پیش رفتم ..

        یعنی آنقدر از دیدن این سایت و نقطه آبی های خوشکل پیام های دوستانم و مهر و محبت و دعاهای خیر و خوشی دوستانم شاد شدم و خوشحال شدم که ذوق زده شدم و منم براتون مثل بومرنگ تمام دعا ها رو هدیه و بدرقه ی راهتون می کنم

        بهترینع بهترین ها رو از هر نوع در سراسر دنیا و زیباترین ها و شادی ها و جشن و رقص و پایکوبی ها رو برای شما دوست عزیز آقای محمد رضا روحی و برای همه مون آرزومندم

        شاد و سلامت و ثروتمند و موفق و پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 904 روز

      سلام بر دوست عزیزم با این کامنت فوق العاده خوب و بی نظیر شون

      صبحتون بخیر خدایا شکرت برای این جمع صمیمی برای دوستان آگاهم که هر روز از خوندن کامنتهاشون خیلی درسها میگیرم و لذت میبرم که من در جمعی هستم که همه خداشناس هستن خدایا شکرت که امروز منو به اینجا هدایت کردی

      رویای عزیزم کامنتت عالی بود معلومه از ته دلت نوشتی خداوند هدایتت کرده که اومدی اینقدر زیبا نوشتی و معنی دعای کمیل چند خطشو نوشتی و من هم دوبار خوندم خدایا شکرت

      خیلی آرامش پیدا کردم ممنون و متشکرم دوست خوبم بهترینها نصیبت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلاممممممم خدمت شما دوست گرامی خانم مشتاقی عزیز

        واقعا ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتون رو برای نوشتن این پیام زیبا و تاثیر گذار برام گذاشتین .. دستا پر مهرتون رو به نرمی و به گرمی می فشارم دوست عزیزم

        ممنون و سپاسگذارم که چراغ نقطه ی آبی رنگ پروفایلمو روشن کردید و قلب و روحم رو به نوری الهی منور و نورانی روشن کردید به خدا هر یک از شما عزیزان دستی از دستان پر مهر خداوند هستید که همچون فرشتگان الهی پیام و نشونه ای رو برام فرستادید . خدایا شکرت ممنون و سپاسگذارم

        خانم مشتاقی نازنینم ممنون و سپاسگذارم که برام نوشتید .. ممنون و سپاسگذارم که اشک شوقم رو در آوردید .. ممنون و سپاسگذارم که ساکن چنین فضای الهی هستیم

        خدایاااا شکرت مرسی مرسی عزیزم اینکه گفتی رویای عزیزم کامنتت عالی بود معلومه از ته دلت نوشتی( واقعا درست گفتی دوست عزیزم از اون اعماق قلبم نوشتم ) خداوند هدایتت کرده که اومدی اینقدر زیبا نوشتی و معنی دعای کمیل چند خطشو نوشتی و من هم دوبار خوندم خدایا شکرت مرسی عزیزم

        بخدا خودم وقتی کامنت خودم رو خواندم همینطوری اشک می ریختم یعنی این فایل های توحیدی استاد اینقدر تاثیر گذاره که هر دفعه میبینم اشک ذوقم در میاد .

        خدایا شکرگذارم ممنون و سپاسگذارم

        خانم مشتاقی نازنین بهترینع بهترین ها و زیباترین ها و شادی ها رو برای شما و برای همه مون آرزومندم

        شاد و سلامت و ثروتمند و موفق و پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      بنام خداونده بخشنده ومهربانم

      سلام به رویا خانوم زیبا و توحیدی

      رویا خانوم این جمله منرو دیوانه کرد و نوشتم روی مانیتور زدم دم شما گرم

      خدایاا شکرت من باور دارم که لایق و شایسته ی شناخت بیشتر تو هستم..چون شناخت خداوند هم لیاقت و شایستگی می خواهد….

      واقعا شناخت فرمانروای جهان لیاقت میخواد و اقعاااااا لیاقت میخواد من لایق هستم الهی شکرت رب من

      و اونجا ست که امام علی تویه همین فایلی که گفتید فصل 5 روز 126

      که میگه….

      خداوندا بیامرز آن گناهانم رو که پرده پاکدامنی هارا درد…

      خداوندا بیامرز آن گناهانم را که عذاب و کیفر فرود آورد.

      خداوندا بیاموز آن گناهانم را که نعمتهایی دگرگون سازد

      خداوندا بیامرز آن گناهانم را که بلا فرود آورد

      خداوندا بیامرز آن گناهانم را که امید را قطع می‌کند…

      خداوندا بیامرز گناهی که کرده ام و هر خطایی که از من سر زده است….

      الهی آمین

      لذت بردم از کامنتت دمت گرم

      در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2194 روز

        درود و سلام خداوند بر شما دوست عزیز آقای عبادی عزیز خدایااااااا شکرت که امروز صبح اول وقت چشمم به چراخ پیام رسان آبی رنگ سایت مون جلاء یافت و برق نور و ذوق شادی صبحگاهی ام رزقم شد الهی آمین

        خدایا شکرت ترا سپاس می گذارم که صبح زیبایم را با بهترین ها شادی ها خیر و خوشی و احساس خوب و عالی شروع کردم خدایا ممنون و سپاسگذارم که در چنین فضای روحانی با چنین دوستان الهی همسفر روح های الهی هستم

        خدایاااا شکرت

        آقای عبادی نازنین خیلی خیلی مممنون و سپاسگذارم که امروز منو با بهترین دست نوشته هاتون برام ساختید الهی قلبتون به نور عشق الهی روشن و درخشان و درخشنده تر بشه ..

        مرسی مرسی که امروز سبب خیر شدید تا اول طلوع صبحگاهی دوباره به کامنت خودم و دعاهای بینظیر این فایل توحیدی و کامنت خودم مراجعه کنم تا رزق و روزی ام باشد و سبب خیر و برکت و دعاگوی برای شما دوست عزیز آقای حسین عبادی نازنین باشد

        الهی هر آنچه که در دل و روح آرزو دارید به چشم دل ببیند و در واقعیت زندگی تون تجربه کنید و با چشمان ذوق زده و چهره ای شاداب و خنده دریافتش کنید

        الهی صدای خنده هاتون به گوش تمام هم فرکانسی هاتون برسه

        الهی آنقدر لایق شاد بودن باشید که همش از اعماق قلبت ذوق کنید و شاد باشید و من هم براتون بهترین احساسات خوب و عالی رو آرزو می کنم چون شما و همه ی ماها لایق چنین خدایی هستیم الهی آمین

        آقای حسین عبادی خواستم تشکر و قدر دانی کنم برای کامنت صبحگاهی تاثیرگذار تون که قلبم به نور و چراغ الهی روشن شد

        یک چیزی از نوشتن ستاره ی قطبی می خوام بگم براتون

        من هر وقت راجب روشن شدن چراغ آبی رنگ پیام رسان خوشکلمون از خداوند سوال می کنم دقیقا بهم این درخواست مو با بهترین ها بهم نشون میده

        دیشب نوشتم .. خدایا چه کسی چراغ پیام رسان آبی رنگ خوشکلمو روشن می کنه !!؟؟؟

        و حالا در این صبح دل انگیز صبحگاهی روز جمعه دو عزیز نازنین با بهترین ها سوپرایزم کردند خدایااا شکرت همین الان لحظه ی طلوع خورشید و شنیدن صدای سنفونی پرندگان شاد و خوشحال رو دارم میبینم و می شنوم و شاد هستم ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،

        خداوندا بیامرز من را که آن گناهانم که امید را قطع می کند….

        خداوندا بیا مرز هرکاری که کرده ام و هر خطایی که از من سرزده…

        اول ماه کامل و قرص ماه کامل بر شما مبارک و تبریک میگم

        بهترین دعاهای اول ماه مبارک رو بهم یادآوری کردید ممنون و سپاسگذارم مری مرسی

        براتون بهترینع بهترین ورودی های خوش خبری و دیده ها و شنیده ها و بهترین معجزات الهی رو آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2625 روز

    به نام خدایی که نامش آرامش بخش لحظه های ماست

    سلام به همه رفقای خوبم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ (6)

    ای انسان! چه چیزی تو را نسبت به پروردگارت مغرور ساخته است؟!

    فک میکنم غرور شاید ریشه ای ترین رفتاری که باشه که نزاره هر انسانی از جایگاهی که هست بیشتر رشد کنه و بدتر عامل شروع پس رفت بزرگ زندگیش باشه

    شاید ماه هاست از آخرین کامنتی که روی سایت گذاشتم میگذره و خیلی این مدت درگیر زندگی کردن بودم و واقعا این فایل حال و روز من بود…

    چند ماهی حسابی نشستم هر چیزی که می خواستم و نمی خواستم رو بررسی کردم و با خودم خیلی روراست صحبت کردم که خیلی از چیزهایی که می خوای برای خودته یا برای اینکه اگر نداشته باشی به غرورت بر می خوره؟!

    و شاید هزار هدف هدف کوچیک بزرگ از ذهنم پاک شد و یهو دیدم تهش چیزی جز زندگی ساده نمی خوام !

    ماشین x و y و خونه فلان همش برای من هدفی بود که شاید بیشتر به خاطر الگو ها ساخته شد و واقعا مال من نبود و خدا شرایطی فراهم کرد که بعد مهاجرتم به عمان خیلی همه چیز رنگ جدید پیدا کرد برای من…

    تمام لذت من این شد که هفته ای 5 بار برم با دوستای عرب زبانم تو ساحل فوتبل ساحلی بازی کنیم…

    یا نیمه شبا با هم بریم یه قهوه بخوریم…

    تو مراسم ها و دوره همی هاشون دور هم جمع بشیم و هر روز یک کلمه جدید عربی یاد بگیرم…

    و انگار خوشحالی و لذت این زندگی انقدر به دلم نشست که رنگ و لعاب زندگی مجلل نتنها برام شیرین نیست بلکه واقعا آزارم میده

    انقدر همه چیز هماهنگ پیشرفت که خدا من رو آورد تو دل یک محیط تمام عربی و خانواده هایی که لذت زندگیشون دور هم بودن و خندیدن ها ته دل بود…

    از اینجا این ربط داره به غرور که دوستان ما با اینکه شاید خیلی سطح زندگیشون از لحاظ عددی و مالی با هم فرق داشت ولی اگر یه موقع اونی که شرایط مالی ضعیف تری داشت می خواست همه رو به کباب روی تپه شنی دعوت کنه کسی حتی به خودش اجازه نمیداد که بگه آره حالا تو پول نداری یا مثلا بخش زیادی از درآمدت رو می خوای بزاری نکن اینکارو و بزار من هزینش رو بدم چون بیشتر از تو دارم!

    انگار یه جور بی احترامی به خدا می دونستن اینکار رو و با عشق دور هم میشستن و هر درخواست بیشتری داشتن از صاحب اون مهمانی می کردن…

    انقدر توحید عملی در جماعت که نه مذهبشون با من یکیه و نه پیش نیاز های فکریشون درس های زندگی برای من داشت که من فقط ماه ها زمانم رو گذاشتم صرف اینکه واقعا تو همینطوری هستی علی؟!

    چه موقع هایی بیشتری حال و دلت پاکه و با خدات ارتباط داری؟! چرا نمیشینی خودت رو بسنجی و بفهمی و درک بهتری ازش داشته باشی؟

    اگر اون در کاری هست که خیلی سادست و شاید حتی درآمدش کمتره خب همون رو پیش برو و درگیر این نباش که باید حتما بشی اون ترینی که تو ذهنته، ببین چه چیزی هست که قلب تو رو خوشنود می کنه!؟

    واقعا اگر خوشدله فامیلت زندگین هم با دل خوش پیش میره؟

    و نتیجه همه این ماه ها فکر کردن چیزی نبود جز موضوع همین فایل!

    دیدم واقعا اونقدر فرقی ته دلم بین بنز و هوندا و هیوندای نیست!

    دیدم واقعا اونقدری که فکر میکردم ویلا داشتن شاهکاره نبود…

    و هرچی بیشتر تجربه کردم به این رسیدم که شرمنده خدا شدم که سر به سجده گذاشتن رو گذاشتم کنار چون غروری من رو فرا گرفته و اون غرور اینه که راه من بهتره!

    و همش باد مینداختم تو غبغبم و میگفتم کی گفته حتما باید نماز خوند؟! ولی واقعا تهش جایگزین بهتری از سر روی خاک انداختن نداشتم!

    متاسفانه به جای اینکه حرف خدای خودم رو گوش بدم، فقط بدون تحقیق و فکر همه چیز رو پشت گوش انداختم و البته که خدا هوای من رو داشت ولی با نشانه های کوچک و بزرگ بهم نشون داد که راه اینه…

    چه قدر خوب بود مثال efootball ، که دقیقا داستان همون ultimate بازی فیفا هست و هر موقع که هدفت فقط بردن میشه و تحقیر کردن شوت های صد در صد در و دیوار می خوره یا بازیکنت سر می خوره زمین و هر موقع هدفت لذت بردن میشه 100 تا شوت حریفت گل نمیشه و سانتر تو مستقیم میره تو گل!

    همش تو زندگیمون دنبال مسابقه دادنیم با بقیه و نشون دادن چیز های مختلفمون به هم…

    شاید بشه تو این خلاصه کردش که تو داست داریم ثابت کنیم درست میگیم . و گرنه ثابت کردن این حقیقت که همه ماموریتی داریم در این دنیا و اون سعی کردن و عبادت کردن خدا از راه های مختلفه زیاد سخت نیست…

    راستش رو بگو از رویای های بلند خودم که فقط من رو مادی گرا و دور از خدا میکرد دست کشیدم و واقعا به مرحله بعدی مهاجرتم فکر نمی کنم حتی اگر سالیان سال عمان بمونم!

    بدو بدو نمی کنم که زودتر برسم به یک مقصد جدید و فعلا لذتم رو در همین فوتبال لب ساحل بازی کردن و یاد گرفتن چیز های جدید میزارم و کسب و کار جدیدی که شروع کردم میزارم

    اگر هم نشد که به اون رویاهام برسم زیاد اتفاق بزرگی نیست و ولی رویای بزرگ تری رو بدست آوردم و اونکه دارم راضی زندگی می کنم!

    همین که تونستم خانوادم و بستگانم رو بیارم پیش خودم و باهم بریم بچرخیم و سفر قشنگی براشون رقم خورد و با یک خاطره قشنگ برگشتن به خونشون خیلی برام می ارزه!

    لذت پیک نیک کنار ساحل تو یک کافی شاپ ساحلی متروکه که با داداشم دو نفره زیر آفتاب دلچسب فوتبال بازی کردیم خیلی عمیق تر و شیرین تر شد از داشتن یک رویای خاص…

    شکستن غرور یعنی در لحظه زندگی کردن و سعی در اصلاح نکردن بقیه هست…

    شکستن غرور یعنی دنبال مسائلی رفتن که به ما احساس زنده بودن میده…

    شکستن غرور یعنی به خاطر ظاهر شبیه بقیه نشدن هست…

    خیلی فایلتون برام دل نشین بود و سپاس گزارم از انرژی فوق العادتون :)

    امسال اولین سالی هست که تصمیم گرفتم سفر نکنم و به جای مهاجرت بیرونی بیشتر به مهاجرت درونی اقدام کنم و از گرمای تابستان اینجا لذت ببرم

    خیلی دوستتون دارم و براتون آرزوی بهترین ها دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 566 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3792 روز

      سلام و درود به دوست عزیزم آقا سید خوش دل و البته خوش سیما و همچنین خوش سخن و مهمتر از همه خوش قلب

      انشاالله همیشه در بهترین حالت خودت باشی

      با خوندن نوشته شما افکاری در ذهنم مرور شد که به عقیده من ارتباط به نکاتی در لابلای نوشته شما دارد.

      خداوند در قرآن می فرماید ما انسان را اشرف مخلوقات قرار دادیم.

      انسان بودن در حد هر موجودی بودن است ما زمانی آن چیزی خواهیم شد که خداوند از اول برای ما درنظر گرفته است که اشرف بودن را تجربه کنیم.

      اشرف نه بر یکدیگر، اشرف بر سرنوشت و زندگی خویش

      برای درک اشرف بودن اگر انسان بودن را با هر موجودی بودن مقایسه کنید شباهت بسیار زیادی دارد.

      بعنوان مثال زندگی زرافه را بررسی کنیم.

      زرافه متولد میشود همانگونه که انسان متولد می شود.

      زرافه رشد کرده و بزرگ می شود همانگونه که انسان می شود.

      زرافه امرار معاش می کند همانگونه که انسان امرار معاش می کند.

      زرافه تولید مثل می کند و در تداوم نسل خویش مشارکت دارد و انسان هم همینگونه است.

      زرافه بعد از سپری شدن مدت حیات خود می میرد همانگونه که انسان می میرد.

      شباهت های بسیاری بین زندگی همه موجودات با یکدیگر است و انسان در جایگاه موجود بودن شبیه همه موجودات است.

      البته تفاوت های جالبی بین انسان و سایر موجودات وجود دارد از جمله اینکه زرافه برای گذران زندگی خویش متحمل رنج و سختی نمی شود اما انسان برای برای زندگی در همان حد زرافه با مشکل مواجه می شود.

      زرافه یک میلیونم توانایی مغز و هوش و استعداد انسان را ندارد اما اصل زندگی را ساده تر از بسیاری از انسانها مدیریت می کند.

      این شباهت انسان با سایر موجودات در جایگاه موجود بودن است.

      پس تفاوت من با سایر موجودات چیست؟

      چرا من و بسیاری از انسانها برای داشتن حداقل زندگی در حد یک زرافه با مشکل مواجه می شویم.؟!

      پس وعده خداوند چه می شود که انسان را اشرف مخلوقات قرار داده است؟!

      آیا همه ما در وضعیت اشرف مخلوق بودن در حال زندگی کردن هستیم؟!

      خداوند در قرآن می فرماید علم اسما را به انسان آموختم همچنین عنوان می کند این جهان با همه آنچه در آن است مسخر انسان است.

      اشرف مخلوقات بودن انسان شامل دو وجه می شود:

      یکی امکاناتی که خداوند در اختیار انسان قرار داده است که این مزیت شامل سایر موجودات نمی شود.

      دوم امکانی که خداوند در وجود انسان تحت عنوان ذهن یا قدرت اندیشیدن قرار داده است که در سایر موجودات وجود ندارد.

      در بررسی ساده می توان به این نتیجه رسید که امکانات عالم که بدون محدودیت و در بالاترین حد خود در اختیار نسل فعلی و زنده بر روی زمین قرار دارد.

      من، شما و همه انسانها از بالاترین امکانات جهان هستی برخوردار هستیم.

      آنچه در چند سال پیش رویای ثروتمندان و پادشاهان بود اکنون به شکل عموم در دسترس انسانهاست.

      اما نکته اصلی در اینکه چرا با این همه امکانات و وعده الهی ما احساس اشرف بودن نداریم به قدرت ذهن ما بر می گردد.

      آیا ذهن من معیوب یا ناقص است؟!

      قطعا اینگونه نیست

      پس داستان چیست؟

      داستان از این قرار است که با استفاده نکردن از ذهن خود یا استفاده نادرست کردن از ذهن خود باعث شدیم که این قدرت بی نهایت را بر علیه خود برانگیخته کنیم.

      اگر از ذهن خود در جهت رشد و اشرف مخلوقات بودن استفاده نکنیم ناگزیر از آن برای حقیر بودن و پست زندگی کردن استفاده خواهیم کرد. راه دیگری وجود ندارد.

      چرا من و شاید دیگر دوستان هربار که به انسان بودن خود فکر کرده ایم به محدودیت هایمان فکر کردیم؟

      چرا من به راحتی و از سر عادت همیشه در حال فکر کردن به کمبودها و نقص ها و ناتوانی هایم هستم؟

      چرا اگر بخواهم به توانایی هایم فکر کنم یا استعدادهایم را به کار بگیرم باید دفتر و قلم دست بگیرم و بنویسم و زور بزنم تا به یاد بیاورم من هم استعدادها و توانایی هایی دارم؟!

      من هم عزت نفسی دارم؟

      من هم خدایی دارم؟

      من هم فلان و بهمان هستم؟!

      غیر از این است که همیشه از منظر کمبود و ناتوانی درباره خودمان فکر کرده ایم؟

      چرا نمی توانیم از منظر اشرف مخلوقات بودن درباره خودمان فکر کنیم؟!

      اگر من که صاحب اراده برای استفاده از قدرت ذهنم هستم از منظر فقر و کمبود و ناتوانی درباره خودم فکر کنم چگونه خداوند دستان توانمند خود را به یاری من هدایت کند و قدرت خلق کنندگی و هدایت کنندگی اش را به رخ من بکشد تا من ببینم و تجربه کنم و سپاسگزار باشم؟

      استفاده صحیح نکردن از قدرت بی نهایت ذهن که مایه برتری انسان بر سایر موجودات شده است سبب شده که از زندگی کردن به اندازه یک حشره نتوانیم لذت ببریم.

      وقتی از قدرت ذهن برای خلق کردن استفاده نکنی ناگزیر از آن برای رنج کشیدن استفاده خواهی کرد.

      چرا انسان از هر شرایطی در زندگی اش رنج می کشد؟!

      تا وقتی بی کار هستیم رنج می کشیم، وقتی شاغل می شویم هم رنج می کشیم.

      تا وقتی مجرد هستیم رنج می کشیم و وقتی ازدواج می کنیم باز رنج می کشیم.

      تا وقتی بچه نداریم رنج می کشیم و وقتی بچه دار شدیم هر روز رنج می کشیم.

      تا وقتی فقیر هستیم رنج می کشیم و وقتی پول دار می شویم باز رنج می کشیم.

      ماشین نداریم رنج می کشیم، صاحب ماشین می شویم رنج می کشیم.

      مهاجرت نکردیم رنج می کشیم و مهاجرت کردیم باز رنج می کشیم.

      یک جنبه از زندگی را نمی توان پیدا کرد که هر دو سر آن رنج نباشد.

      در نوشته خود ذکر کردید که ویلا و ماشین و …. هم چاره ساز نبود.

      در واقع مایه رنج شما شده بود.

      برای تجربه خوشبختی و احساس اشرف مخلوقات داشتن باید رنج کشیدن را متوقف کنیم.

      انسانی که رنج می کشد قادر به درک و تجربه اشرف مخلوقات بودن نخواهد بود.

      اینکه من، شما و احتمالا سایر دوستان هم عقیده هستیم که خداوند را فراموش می کنیم یا بر خود مغرور می شویم و …. این نیست که بی ایمان یا غیره هستیم و ….

      چرا اگر اوضاع من مقداری بهتر می شود و کار من می گیرد دوباره فکر میکنم از خدا دور شدم و باید همه چی خراب شود تا دوباره به یاد خداوند باشم یا تصور می کنم که دوری از خدا باعث خراب شدن کسب و کارم شده است؟!

      موضوع کلمه خداوند یا جملاتی که درباره او به کار می بریم نیست.

      مشکل این نیست که من چقدر سجده میکنم یا کار را به او می سپارم یا خودم یا …

      مگر ایلان ماست و امثال او شناخت و رابطه ای مانند من و شما با خداوند دارند؟

      انقدر که ما زمان خود را صرف راضی کردن خداوند و خوب کردن احساس خود نسبت به خدا کرده ایم که اگر ایلان ماسک هم مانند ما عمل کرده بود اکنون در بین ما در حال گفت و شنود بود.

      مساله اصلی فراموش کردن اشرف بودن است

      فراموش کردن توانمند بودن و بی نهایت بودن قدرت خلق کنندگی است.

      مساله اصلی رنج کشیدن است

      وقتی به رنج کشیدن عادت کنی وقتی نداری رنج می کشی وقتی هم داری باز رنج می کشی و چون رنج میکشی از زندگی و وجود خود لذت نمی بری و این نگرش که من بی خدا شدم یا خدا را رها کردن در وجود ما شکل می گیرد درحالی که واقعیت این نیست و ما هرگز بی خدا یا دچار قطعی اتصال نمی شویم.

      من باید از یاد خدا به درک اشرف بودن خود برسم و ذوق و شوق زندگی کردن و خلق کردن در وجود من شدت پیدا کند.

      اما اکثر انسانها منتظر هستند تا خداوند معجزه ای وارد زندگی او کند و خوشحال شود و سپاسگزاری کند و برای چند لحظه یا ساعت از شدت رنج او کاهش پیدا کرده ولی دو سه ساعت بعد دوباره رنج کشیدن از موضوعی دیگر شدت پیدا می کند و باز داستان تکرار می شود.

      اینکه من یا شما با شنیدن این گفته های استاد احساس خوبی پیدا میکنیم چون تصور می کنیم اشتباه‌ خود را یافته ایم و دوباره به مسیر برگشته ایم و از این بعد تصمیم می گیریم که بیشتر حواسمان به خدا و سپردن کارها به او و توکل و ایمان داشتن و … باشد.

      اما همه اینها مانع رنج کشیدن نخواهد شد تا وقتی که نسبت به رنجی که در ذهن و درون ما شکل می گیرد آگاه نباشیم.

      با یاد خداوند دلها آرام شود.

      چرا آرام شود؟‌

      چون با یاد خداوند باید اشرف بودن و ویژگی های اشرف بودن زنده شود.

      امروز بعد از نماز در گفتگوی شخصی با خداوند از او خواستم تا مرا به سمت تجربه اشرف بودنم هدایت کند.

      از او خواستم تا همواره به من یادآوری کند که از رنج کشیدن پرهیز کنم و هرگاه دچار رنج در افکار شدم با مرور یادش در ذهنم رنج مرا کاهش دهد.

      ما از خداوند دور نمی شویم،‌ حتی فراموش نمی کنیم که همه چیز از اوست و او فرمانروای جهان است.

      اما درگیر رنج کشیدن می شویم،‌ با مرور خاطرات،‌ با بررسی دلار، با فکر کردن به اینکه چرا نشد؟!

      به راحتی از طریق مرور افکار درگیر رنج می شویم و همش فکر میکنیم من مشکلی دارم، من چقدر اوضاعم خرابه، من فلانم

      این نگرش درباره خودم از نگاه کم بود و کم شمردن انسان بودن ایجاد می شود و نمی دانم چرا و چگونه دچار این نگرش شده ایم که هربار به خودمان فکر می کنیم شرمنده و سرافکنده و مایوس می شویم.

      تصور نمی کنم اگر از زرافه درباره خودش سوال کنی احساس شرمندگی کند

      اگر از موش درباره خودش سوال کنی احساس ضعف و ناتوانی کند

      اما چرا انسان هر وقت درباره خودش فکر می کند یا حتی صحبت می کند از نقص ها و کمبودها و ناتوانی ها سخن می گوید؟!

      انشاالله بتوانیم در مسیر درک و تجربه اشرف بودن گام برداریم.

      درود فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2625 روز

        سلام و درود بر جناب عطار روشن عزیز و زیبا رو ، دوست خوش خنده و خوش زبان من

        ممنونم از پیام بسیار بسیار ارزشمندتون

        برام سرشار از آگاهی بود ولی دوست دارم زاویه نگاه خودم رو با شما بیان کنیم

        سوره ای داریم در قرآن به اسم بلد

        خدای متعال از آیه ابتدا تا این آیه 3 تا قسم می خوره …

        و میگه

        لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ

        فارق از اینکه داستان پشت سوره چیه ولی به نظذم زندگی ما از سختی جدا نیست!

        فقط بحث اینجاست که ما با باورمون به خیر بودن و زیبایی زندگی این دنیا میگی ان للله و انا الیه راجعون

        داشتن فرزند سختی داره و نیاز به زمان داره و باعث میشه ما انرژی بزاریم ولی شیرینیش برامون بیشتره پس از نعمتش لذت میبریم

        به نظرم هیچ لذت کاملی در این دنیا نیست و همین مسئله باعث تفاوت سلیقه ها شده

        آیا کار کردن من با کامپیوتر ساعت ها تضادی نداشت و سختی نداشت؟ وقتی بقیه دو ساعا میشینن پای کامپیوتر و میگنن بابا مداریم میمیریم تو چه طوری ساعت ها میشینی

        اینجا همون مبحث رنج و لذتی که بارها اسناد صحبت کردن نقشش پدیدار میشه

        برای همین من با درک حداقلیم فهکیدم خیلی از چیزهایی که من تو ذهنم ساختم از خونه و ماشین برای من نوعی اونقدر لذت ویژه ای به ارمغان نیاورد و حتی اگر ساده تر میبد برای من علی بهتری بود ولی تضادی با خلق ثروت من نداره

        چون من آذمیم که می خوام روزی 200 دلار مثلا خرج اینترنت و داده ها و ابزار هپش مصنوعیم کنم ولی یکی میگه نه من اصلا دوست ندارم

        یعمی وجهه اشرف مخلوقات بودن من در اون نقطه ای بر انگیخته شده که من دنبالشم و هیچ وقتم ازش دست نمی کشم

        مثال ساده ای بزنم :

        من وقتی بازی کامپیوتری fifa داشتم می کردم برای اینکه تجربه بهتری تو بازی داشته باشم رفتم 50 برابر پول بازی خرج ما یحتوی بازی کردم … این همون اشرف مخلوقات بودنه دیگه …

        ولی وقتی الان تو خونه ی ویلایی هستم و میبینم تمیز کردنش و … چه تضادهایی برام ایجاد کرده و شاید حتی تمیز کاری گل و گیاهان و … برام روشن شد من زندگی مثل سبک استاد رو اگرم دوست داشته باشم به هیچ وجه علاقه ای به داشتن پردایس ندارم …

        این به معنای کم خواهی یا زیاده خواهیم نداره بحث اینه که میل من نمیکشه

        فکر می کنم همه چیز شفافه تو این عالم من درآمد غالبم از ایرانه وقتی دیدم ناخواسته و خواسته دلار داره تضاد آرامشی برام ایجاد میکنه واقعا گفتم خدایا من رو بی نیاز کن از تومان ایران و این اتفاق به زیبایی و آرامی داره میفته …

        ولی برای من هیچ لذتی بالاتر از درک خدا الان وجود نداره و برای همین رسیدن به خواسته های مادی برام رفته تو جاده فرعی و بعید میدونم حالا ها حالا ها برم دنبال اینکه بخوام بمب اقتصاد بشم ، من الان در حد سفرهام و

        و داشتن زندکی بی نگرانی کافیه برام

        و ثروت سلیمانی از فکرم خارج شده و بینش محمدی شده مرکز تمرکزم

        من این دنیا رو بسیار کوتاه میدونم و در مورد خیلی از اعتقاداتم هنوز شک دارم و باید مطمئن بشم و طبق همون قرآنی که می خونم باید بفهمم که چرا من نمازم ترک شده؟

        در قرآن بارها خوندم که اشاره ویژه ای به مومنان با صفات الذین یحافظون علی صلاتهم داره …

        و ارکعو مع راکعین والسجدو مع الساجدین داره

        این وظیفه من تحقیقم رو کامل کنم که شکل صحیح نماز خوندنم رو درک کنم

        و بله الان تمرکزم اینه نه پول درآوردن ولی اعتقاد دارم قطعا خدا هم رزقش رو میفرسته اگر تلاش داشته باشم …

        اگر استاد 3000 بار قرآن خوندن منم باید بخونم تا بفهمم

        الان اومدم یک کشور عربی تا بفهمم و ریشه هارو درک کنم و هر روز دارم بیشتر میفهمم

        برای آقای ایلان ماسکم آرزوی خوش بختی دارم ولی هرکس باید اون وجهه ای از زندگی رو انتخاب کنه که واقعا شادش می کنه

        سوره ضحی هم دلگیری پیامبر مشخصه از خدا و پاسخ خدا خیلی قشنگه همانا آخرت برای تو بهترست از این دنیا …

        میگم من اصلا نمیگم مادیات بده و امیدوارم کسی سو برداشت نکنه ولی خب به تعداد موهای سرم دیدم با سودای ثروت چه قدر از دوستانم پا گذاشتن روی ارتباط خوبشون با خدا

        احترام به پدر مادرشون

        و …

        و خیلی ها هم هستن پکیجشون کامله و ازشون بی نهایت یاد میگیریم

        و خلاصه کنم الان من هدفم اینه :

        ان صلاه تنها عن الفحشی و المنکر ولذکر الله اکبر

        اگر این نماز تنها راه دوری از فحشا و منکر هست فعلا باید درموردش بیشتر و بیشتر بخونم!

        چون اینجا که اومدم خیلی ابزار بهتر و عالی تری دارم

        آیه 59 سوره نسا :

        یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا

        این آیه اشره به اطاعت به از رسول خدا و بزرگان داره که خب دست بر قضا من در کشوری به دنیا اومدم که شیعه بوده و بزرگان پر‌نوری داره و چرا خودم رو‌محروم کنم از بررسی و تحقیق روش زندگی اونا

        شاید واقعا نماز خوندن اونا بهتره از خیلی نظرها

        وقتی میبینم این مدل نماز خوندن باعث بهبود زندگی من میشه چرا الکی به خاطر غرور ردش کنم؟

        وقتی میبینم صبح ساعت چهار بیدار شدن من رو‌ مجبور میکنه شب در ساعت مناسب تری بخوابم

        وقتی میبینم که نماز شهر باعث میشه از کار دست بکشم و تمرکز بزارم روی خدا و از همه مهم تر اینکه تعددش حفظ بشه خیلی قشنگ تره

        بحث اصول کلامی داخل نماز نیست ولی فعلشه!

        وقتی میبینم خانومم هزینه بابت یوگا درمانی دریافت میکنن و خیلی حرکات شباهت زیادی به همین نماز داره واقعا برام مهم شده که بیشتر بفهمم و سال ها از ترس پدرم خوندم و باعث تنفرم از این سبک شد ولی دوباره دارم با عشق و عطش میرم سمتش

        و چه قدر سعادتمندم در سایتی هستم که جز کلام خدا جاری نیست و این همون حلقه گمشده زندگی من بود و حالا با ثروتی که خدا بهم بخشیده خیلی عبادتم قشنگ تره و سپاس گزاریم عمیق تره و برای من قسمت پایانی فایل استاد بسیار بسیار نشانه بزرگی بود که به نظرم همون تیر آخر برای من بود بعد از تحقیق چند ماهم

        اینارو بیشتر بیان کردم بگم که بز اساس اولویت هامون ویلا خوب یا بد میشه و به نظرم این همون چیزی هست که الان دارم درکش میکنم

        ممنونم از پیام ارزشمندتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 117 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1278 روز

          سلام علی آقای خوشدل دوست خوبم، دیدگاه تون در مورد نماز منو ب فکر برد و اومدم نشستم با خودم ب حرف زدن و نوشتم، راستش من هم وقتی وارد سایت شدم دیدم اون روش نماز خوندن بهم حس خوبی نمیده و ترکش کردم( با وجود مادری بسیار مذهبی ک تقریبا هر روز میگه نمازت رو بخون ولی من اعراض میکنم و هیچی نمیگم و تو دلم میگم چشم مادرجانم) ، بجاش نماز من شد روی قوانین کار کردن و اینکه یاد بگیرم صدق بالحسنی بودن رو، یاد بگیرم تقوا رو، کنترل ذهن رو، صبر رو اعراض رو از پای غیبت خانواده بلند شدن و … و در عمل اجراشون کنم.شاید نماز من اون موقع اجرای این کارا بود، این اواخر ک درک بهتری از قرآن دارم و انگار بهتر میفهمم اش ب آیه های سجود و رکوع ک میرسیدم میپرسیدم ک چرا خدا سفارش ب این کار کرده؟ و ب قول شما یه جورایی تنبلی هم میاد سراغ آدم ک بلند شی و بری وضوی بگیری و وایستی برا نماز، میگی خب ول کن دیگه من دارم لحظاتی تو روز توجه میکنم ب خدا همون میشه نمازم.

          بعد اومدم ب خودم گفتم : خب میخوام امتحان کنم این شیوه نماز خوندن رو، ببینم چه حسی می گیرم از این کار

          اون حالت تواضع و خشوع و یاد خدا بودن رو دوست دارم در زمان های بیشتری تجربه کنم، اون حالت هیچ بودن خودم، اون حالت اعتبار تمام نعمت هارو ب خدا دادن، اصن سجده کردن

          حتی دوست دارم وقت هایی نماز بخونم ک هیچ کس منو نبینه در خلوت و تنهایی خودم، شاید اصن وقت هایی ک هیچ کس نماز نمیخونه من برم وضو بگیرم نماز بخونم.

          گفتم باید تجربه کنی و روش نماز و رسیدن ب خداتو خودت پیدا کنی ببینی چی حالت و خوب میکنه، ببینی این کار تو رو ب خدا نزدیک میکنه؟ وقتی درحال انجامش هستی چ حسی داری ؟ از خودت راضی ای ؟ احساس بنده بودن بیشتر بهت دست میده؟

          اصن شاید درحد 2 دیقه بشه 5 دیقه بشه ولی میخوام ب یاد بیارم نعمت هام رو، میخوام بگم خدایا من بدون تو هیچی نیستم، میخوام باهاش حرف بزنم، اون جانماز بشه محراب من، بشه مکان نزدیکتر البته احساس نزدیکتر ب خدا داشتنم.

          اون لحظاتی ک وضو میگیری و آگاهانه از جات بلند میشی و میری برای نماز و وضو یعنی میگی خدایا من ب یادت هستم.و یک نوع یادآوری میشه انگار.

          گفتم ببین از طرفی اینم هست ک نخوای ب خودت بگی خب خدایا ببین من دارم نماز میخونم پس ازت توقع دارم این نماز توی روند درآمد من تاثیر بزاره، من 1 هفته نماز میخونم ولی ریز حواسم ب اینه ک ببینم این نمازه تاثیری تو درآمد من میزاره یا ن، ببینم تو هم برا ما اون پشت کاری میکنی یا ن، درامد مو زیادتر میکنی یا نه

          چقدر باید ب خودم گوشزد کنم ک آقا تو برا خودت داری عبادت میکنی، تو نیازمند خدایی خدا نیازی ب سپاسگزاری و نماز تو نداره اون صبح تا شب فرشته ها دارن تسبیح اش رو میگن، تمام موجودات رو زمین از پرندگان، از درختان، باد و دریا و همه دارن تسبیح خدا رو میگن تو نمیفهمی زباش رو.

          اگرم میخوای این شیوه رو بری باید هزار بار ب خودت بگی من برای بزرگ شدن ظرف وجودی خودم این شیوه رو میرم، انجامش میدم ببینم آیا احساس خوبی پیدا میکنم؟ انجامش میدم ببینم منو ب خدا نزدیک تر میکنه، انجامش میدم ببینم ظرف وجودی ام بزرگتر میشه، چون همه چیز برمیگرده ب احساس خوب و ظرف وجودی.

          باید بگی من برای بزرگ شدن ظرف وجودی ام میخوام این شیوه رو برم، برای خودم خاطر خودم چون منم ک محتاج خدام خدا هیچ نیازی ب عبادت من نداره، نکنه 2 بار نماز خوندی ب خدا بگی ببین من 2 روزه دارم نماز میخونم چی شد پس چرا اون پارنتر نیومد؟ چرا درآمدم ایکس برابر نشد؟ چرا مشتری هام رو زیادتر نکردی؟

          تو باید برای خشوع درمقابل خداوند اینکارو کنی، چون من فکر میکنم گاهی فراموش میکنم و غرور یا فراموشکاری یا ترکیب هردوش میاد سراغم. میخوام با این روش نماز خوندن ب یاد نعمت هام بیوفتم و قلبی سپاسگزاری کنم. احساس میکنم وقتی تو سجده هستی قلبا عبادت میکنی قلبا سپاسگزاری میکنی چون حس خشوع داره.

          واقعا الان ک فکرش رو میکنم وقتی سجده هستم خیلی ب کوچیکی خودم فکر میکنم، و بیشتر یادم میاد ک من هرچی دارم از خداست، وقتی هم تو روزی 3 بار بلند شی برا نماز و تو هربار 5 تا سجده کنی و باهاش حرف بزنی خب عملا خیلی شیوه خوبیه ب نظرم برای انسان فراموشکار.شاید اصن نماز ی روز من 5 دیقه طول بکشه اصن بحث زمانش نیست، شاید تو سجده ذکر توحیدی بگم، شاید صبح تمرین ستاره قطبی و سپاسگزاری مو تو اون حالت بگم یا اینکه بنویسم تو دفترم بهتره؟

          شاید یکی از دلایلی ک بخوایم نماز بخونیم اینکه ک ما انقدر درگیر روزمرگی و پول درآوردن و باورها و خواسته های بیشتر و بیشتر میشیم ک فراموش میکنیم انالله و انا الیه الراجعون واقعا کدوم یک از ما توی روز یادش میوفته ک این دنیا ابدی نیست انقد بهش نچسب، تا ب ی تضاد نخوریم اونچنان یادمون نمی افته.ولی بنظرم نماز میتونه یادآور خوبی در این زمینه هم باشه شاید. چقد خود من به دنبال درآمد بیشتر بودم بجای بهتر کردن کیفیت رابطه ام با خدا، یا بهتر شناختن اش.دقیقا مصداق این جمله تون ک نماز باعث میشه من از کار دست بکشم و ب یاد خدا بیوفتم.

          شما الان دیدگاهت رو در مورد ثروت بدست اوردی ینی خدا رو تو ثروتی ک بهش رسیدی دیدی و حالا میخوای خدا رو بهتر بشناسی و کیفیت رابطه ات با خدارو بهبود ببخشی، ینی میگی خدایا من میخوام بهت نزدیک تر بشم میخوام بیشتر تو زندگیم حست کنم چیکار کنم بهتره؟ من تو رو توی ثروتی ک خلق کردم توی سفرهایی ک رفتم، دوستانی ک ملاقات کردم، رابطه زیبایی ک خلق کردم و…. من تو رو توی تک تک اون لحظات دیدم ولی میخوام عمیق تر کنم این رابطه رو عشقی ترش کنم.

          ممنون برای اشتراک گذاری دیدگاه تون، منم همون صحبت های تو نت ام رو نوشتم برای درک بهتر و اشتراک گذاری با دوستانم. بنظرم نماز یعنی راه پیدا کردن خدا و وصل شدن بهش و همه ما تو یه برهه ای یک سری روش های خاص رو انتخاب میکنیم و مطمئنا میتونه این روش ها بهتر و باکیفیت تر بشه با توجه ب رشد ظرف وجودی مون.

          در پناه الله شاد و موفق و ثروتمند باشید دوست خوبم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
        • -
          آقای نیکو گفته:
          مدت عضویت: 3071 روز

          سلام به علی آقا خوشدل

          همیشه لذت میبرم از خوندن کامنتهای عالی شما

          یسری از دوستان رو کامنتهاشون رو دنبال میکنم برای یادگیری

          دوستانی مانند شما، آقای عطار روشن، آقای احمدی، عادله خانم همسرتون، خانم نفیسه حاجی محسن و چند تا از دوستان دیگه که الان ذهنم یاری نمیکنه اسامی شون رو بیارم.

          اما میدونم شما و این دوستان الگوی خوبی برای خیلی از اعضای خانواده استاد عباسمنش هستین،

          خود من از اون کسانی هستم که از قدیم با خوندن نماز مشکل داشتم و بیشتر بخاطر بقیه نماز میخوندم اما اعتراف میکنم وقتی با توجه بیشتر اینکار رو انجام میدادم حالم خوب بود، اما از یه زمانی نماز رو گذاشتم کنار و اعتراف میکنم من هم به نتیجه رسیدم اگه بخوام توجهم رو بسوی رب العالمین کنم بهترین روش همین خوندن نمازه،

          چون شما ملزمی که روزی سه مرتبه به خداوند توجه کنی و اگه بتونیم اینکار رو با توجه به معانی و با حوصله بخونیم حتما در مدار بهتری قرار میگیریم، چند وقته دارم با خودم کلنجار میرم که دوباره نماز خوندن رو شروع کنم یا نه،

          ممنون میشم که در این مورد اگه به نتیجه رسیدین حتما نتایج تون رو به اشتراک بزارین به هر حال تصمیم شما و دلایل منطقی که میارین کمک زیادی به اعضای سایت و شخص من میکنه.

          بسیار خوشحالم و لذت بردم از اینکه بعد از مدتها دو دیدگاه از شما دوست عزیز خوندم.

          بهترینها رو براتون آرزومندم، امیدوارم در کمال آرامش و لذت به تمام اونچه که خواهانش هستین برسین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          زهرا نظام الدینی گفته:
          مدت عضویت: 2395 روز

          سلام پسر خوب قصه

          چرا خبری ازت نیست؟

          تازه داشتی به جای قشنگ قصه می‌رسیدی!

          به اصل قصه.

          اینکه تو بیای بگی دارم می‌رم ببینم حقیقت چیه، قصهٔ حقیقت شنیدن داره.

          تو که تا حدی موفقیت مالی رو کسب کردی، عشق رو چشیدی؛ ولی هنوز سیراب نشدی و رفتی تا سرچشمه رو پیدا کنی. الان حرفات شنیدن داره.

          مطمئنم به جاهای قشنگی رسیدی. بیا و قصه رو ادامه بده و بگو که توی مسیر جدیدت چی دیدی و چی شنیدی که این وادی که تو توش افتادی که گوهر جذب کنی، داستان‌های شنیدنی بسیار خواهد داشت.

          امروز از چیزی ناراحت بودم. گفتم بذار برم سایت و حواسم رو از اون موضوع دور کنم.

          نشونم رو که زدم، کامنت اول تو بودی. تو کامنتات چرخیدم؛ البته من همه کامنتای تورو قبلا خوندم و یادداشت هم برداشتم؛ اما حرف وقتی از قلب بیاد بیرون، ارزش چند بار شنیدن و خوندن رو داره.

          لابه‌لای کامنت‌هات چرخیدم و تحسینت کردم به نتیجهٔ آخری که رسیدی. نه صرف نماز که تو داری دنبال نور می‌گردی و بی‌شک به اون خواهی رسید.

          علی قصه، اگه تونستی بیا و قصه‌ت رو ادامه بده و اگر نه،

          دست خدا پشت و پناهت!

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          محمد محسن گفته:
          مدت عضویت: 661 روز

          سلام به آقا سید علی گل.

          آقا اول یه چیزی بگم وقتی کامنتت رو چه تو فایلهای دانلودی چه تو دوره احساس لیاقت میخونم میفهمم که اصلا تو یه مدار دیگه ای هستی و خیلی مدارت بالاتره.

          از همین رو کمکم میکنه به آگاهی بیشتر.حاجی دمت گرم.

          بابت بحث نماز منم مثل بچه هایی پاسخ دادن به کامنتت،از بچگی به دلیل فضای مذهبی که نوش بودم میخوندم

          ولی پن بیشتر به خاطر ترس از خدا بود نه ترس از والدین.

          در واقع ترس از خدا نیود،ترس از جهنم بود به خاطر باور ها و حرف هایی که بود که اگه نخونی اون دنیا اتیشت میزنن و ….(حالا که فکر میکن همه کارای دینی که میگفتن انجام بدین رو بدلیل ترس انجام میدادم)

          تا اینکه از اون فضا اومدم بیرون ولی هنوز نمازو میخوندم ولی چون دیگه دلیلی نداشتم یا اینکه دلیلش کمرنگ تر شده بود(دیگه ترسه انفدر پررنگ نبود)ترک شد نمازم.

          بعد از مدتی دوباره اون حسه برگشت و دوباره نمازه شروع شد.ولی وافعا از یه زمانی شروع کردم به تحقیق درباره اینکه چی درسته.از پرسش از افراد گرفته تا مطالعه.واقعا نمیدونم چه مسیری درسته؟

          من خودم به شخصه وقتی فارسی با خدا حرف میزنم و دعا میکنم خیلی حس آرامش بهتری میگرم.

          ولب از یه طرف تو قرآن از رکوع و سجده حرف زده.نمیدونم

          خوشحال میشم اگه نظر شما و تحقیقاتشان رو در این مورد بخونم.

          خیلی دوستتون دارم

          امیدوارم که خدا هممون رو هدایت کنه

          در پناه نور و عشق الهی باشید

          خدانگهدار

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          جمشید انوری ۲ گفته:
          مدت عضویت: 339 روز

          سلام به سیدعلی خوشدل عزیز و تمام دوستانیکه کامنت منو میخونن.

          قُلْ هَذهِ سَبیلِی أَدْعُو إِلَی اللّه عَلَی بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ

          بگو این است راه من که من و هر کس پیروى‏ ام کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مى ‏کنیم و منزه است‏ خدا و من از مشرکان نیستم (108)یوسف

          تو این آیه صریحا رسالت محمد(ص) و پیروانش اومده. اونم چیه؟ دعوت با بصیرت بسوی خدا. آخر آیه هم میگه من مشرک نیستم یعنی دعوت نکردن مساویست با شرک.

          بنظر من دعوت کردن خیلی انسانو متواضع میکنه، اصلا دعوت ایمان خیلی قوی نیاز داره.

          نیاز داره به اینکه قلبش پاک باشه از هر غیر خدایی.

          وَمِنَ النَّاس مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَی الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذَاب

          برخی از مردم معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می کنند و آنها را در حدّ خداوند دوست می دارند امّا عشق موحّدان به خداوند بیشتر است و آنهایی که به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را ببینند در می یابند که همه ی قدرتها به دست خداوند است و همانا مجازات خداوند بسیار شدید و سهمگین است.

          البقره(165)

          توی این آیه هم نکته مهمی که وجود داره اینه که خداوند میفرماید کسانیکه ایمان آوردند بیشترین علاقه شان برای خداوند است.

          ولی آیا من اون علاقه رو ساختم در خودم؟

          از خود من نه، برای من خدا فقط وسیله ای برای رسیدن به خواسته هامه. همین که میرسم میزارمش کنار و حتی هیاهویی تو سرم ایجاد میشه که من چرا باید نماز بخونم؟ من که خودم خالق زندگیمم…

          بتهای امروزی بنظرم میتونه پول باشه، مهارتامون، تواناییامون، خواسته هامون، داشته هامون،مشتریامون. چطور بت میشن؟ وقتی زیاد یاد بشن. در حالیکه بیشترین فکر و ذکر مومن باید خدا باشه.

          یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

          ای کسانی که ایمان آورده اید؟ هنگامی که با جماعت دشمن روبرو می شوید، ثابت قدم باشید، از توسّل به نامهای خداوند و ذکرهای الهی کمک بطلبید تا پیروز شوید؛

          الأنفال(45)

          یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا ﴿41﴾

          اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خدا را یاد کنید یادى بسیار

          احزاب41

          خود نماز هم زیرشاخه ذکر و یاد خداونده. البته این به این معنی نیست که انجام نشه.

          إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذکْرِی

          همانا منم اللّه: خدایی و معبودی جز من وجود ندارد، پس مرا پرستش کن و نماز را برای یادآوری مقام من برپادار.»

          طه(14)

          اگه یاد نکنه چه بلایی سرش میاد؟؟

          وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى ﴿124﴾

          و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى ‏کنیم (124)طه

          یکی از خطرناکترین بت های انسان خودش یا هوای نفسش هست.

          أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا

          آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى آیا [مى‏ توانى] ضامن او باشى

          الفرقان(43)

          کل هستی سجده میکنند و تکبر نمیورزند.

          وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ دَابَّهٍ وَالْمَلَائِکَهُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿49﴾

          و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین از جنبندگان و فرشتگان است براى خدا سجده مى کنند و تکبر نمى ‏ورزند (49)

          به امید اینکه بتونیم کعبه درونمون رو از بتها پاک کنیم.

          الهی شکرت

          درپناه رب باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          Life time گفته:
          مدت عضویت: 1452 روز

          سلام آقای خوشدل . منم سال 97 با سایت اشنا شدم خیلی چیزا یاد گرفتم ولی در نهایت پارسال بود که تفاوتهای عقیدتی ، روم اثر بدی گذاشت تضادبدی دیدم و بعد خودم رسیدم به اینکه حقیقت همون مذهب تشیع هست باهمه باوراش نماز روزه وضو غسل طهارت نجاست حلال حرام حجاب ، اهل بیت ، امام زمان ع ، امام حسین ع ، حضرت علی ع و منم فهمیدم که واسه کسب ثروت ، خیلی از عقاید و چیزای درستمو باید زیر پا میگذاشتم و وقتی نادانسته پا روشون گذاشتم فکر میکردم از طرف خداست این الهامات بعدش به تضاد بدی خوردم ‌ . دلیل این سرگردانی های ما اینه که ما با کنار گذاشتن قواعد ، فرکانس غلط دریافت می کنیم . اگر میخواهید الهامات پاک الهی بیاد همه قواعد رو باهم اجرا کنید وگرنه اون نجوا الهی نیست هرچند که تاوقتی متوجه نباشیم که باید چه کار کنیم در واقع هم مداریم حتی باهمون نجواهای نادرست ولی در اصل مطابق با مدار فعلی مون

          ببینید آقای خوشدل پارسال هم براتون کامنت نوشتم …

          ولی الان میبینم که خودتون رسیدین به یه سری چیزا

          از خدا میخوام که هممون رو به کمال برسونه هرچه زودتر

          اما نکته کلیدی بهتون میگم اگر دنبال بینش محمدی (ص) هستید همه قواعد رو باهم اجرا کنید منم انصرافی رشته آی تی هستم وقتی دارید کد مینویسید باید همه قواعدش رو درست نوشته باشید تا اون کد اجرا بشه و خروجی بهتون بده اگر می خواهید بینش محمدی پیدا کنید همه اصول رو باهم اجرا کنید یعنی چی یعنی لباستون پاک و طاهر بدنتون پاک و طاهر فکرتون پاک و طاهر چشم گوش زبان همه اعضا و جوارح چه باطن چه ظاهر پاک پاک ، زمینی که نماز میخونید پاک باشه غصبی نباشه پولتون پاک باشه همه اینا رو مداری که هستید اثر داره سعی کنید انفاق کنید تا پاک بشن یسری فرکانس منفی بما قدمت ایدیهم وقتی به طهارت برسید خود به خود همه اون افکاری که باید بیان میان الهامات میان . سعی کنید همه قواعد رو بپذیرید

          بله غرور بدترین مانعه . حتی اگر کفشتونم باید بدین بدین می ارزه به رسیدن به حقیقت

          یه نکته کلیدی مهم مهم مهم

          طهارت بسیار مهمه

          طهارت همه جانبه

          آیه قرآن

          انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا

          ببینید فعل یرید اومده یشاء نیومده. طهارت اومده ، اهل بیت اومده اینا خیلی مهم هستن

          بخواید ازشون منابع انرژی جهان خدا و 14 معصوم هستن شما وقتی کامل میشین که ارتباط انرژیکی تون رو با 14 معصوم کاملا برقرار کنید چاکراه پاک بشه . طهارت ، تطهیر

          اینکه شرکه و اینا . درست نیست . خداوند اینطور قرار داده

          وقتی در قرآن میفرماید من منظورش خود خدا ولی وقتی میفرماید ما منظور خودش و 14 معصوم

          من باعمق وجودم به اینها رسیدم منم روزی مثل شما نماز کنار گذاشتم .

          ثروت اصلی ایمانه یه ایمان کامل که مو لای درزش نره

          ایمان اصلی ارامش قلبیه و نکته مهم باز . وقتی فرکانسهاتون کامل درست شد جایی قرار میگیرید که باید باشید از سرگردانی ها رها میشید قرار و اطمینان قلبی میاد

          سلامتی میاد

          ثروتی میاد که خالص مال خودتونه ….با اومدن و رفتنش خسته و مضطرب و گیجتون نمیکنه

          فقط حرفهام رو کسی میتونه کامل درک کنه که خودش این راه ها رو رفته باشه

          موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رسول عباسی گفته:
        مدت عضویت: 3976 روز

        درود بر جناب عطار روشن عزیز

        به این درک و تجربه رسیده ام که اکثر رنج‌‌های ما بخاطر وابستگی های ماست

        بخاطر رها نکردن های ماست

        بخاطر جدا پنداشتن جز از کل هست

        وقتی فقیر هستیم رنج می کشیم و ترس از آینده داریم

        وقتی پول دار می شویم باز به امید امکانات بیشتر در آینده، لذت زندگی زمان حال را از دست میدهیم

        وقتی مهاجرت نکرده‌ایم رنج شرایط وطن را می کشیم و وقتی مهاجرت میکنیم باز رنج دوری از اقوام را می کشیم.

        کمتر کسی پبدا می‌شود که تمام وابستگی هایش را رها کرده باشد و زندگی در لحظه حال را شروع کرده باشد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
        • -
          رضا عطارروشن گفته:
          مدت عضویت: 3792 روز

          سلام و درود دوست عزیزم

          کاملا با شما موافقم

          وابسته شدن به داشته ها از هر نوع سبب شده که همیشه احساس ترس و نگرانی داشته باشیم و همین نگرش باعث ایجاد رنج در وجود انسان می شود.

          در کتاب مسیحیان از زبان عیسی مسیح آمده است که: خودت را انکار کن.

          خیلی برام جالب بود که چطور خودم رو انکار کنم و بعد از فکر کردن متوجه شدم که منظور از خودت را انکار کن با وجود خودم نیست بلکه با آنچیزی است که من خود را به آن وابسته می دانم.

          عین همین نگرش در قرآن کریم به شکل دیگری و کاملتری آمده است

          خداوند می فرماید: و مسلما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و زیان مالى و جانى و کاهش محصولات مى‌آزماییم، و صابران را نوید ده (155 بقره)

          دقیقا خداوند هم به از دست دادن را مایه سرافرازی و سعادت معرفی کرده است.

          همه وعده های خداوند درباره از دست دادن وابستگی هاست،‌ از دست دادن مواردی که به آنها دلگرم می شویم و این را امتحانی معرفی کرده که مایه سعادت است.

          بنابراین رها کردن وابستگی ها لزوم تجربه خوشبختی در دنیاست.

          قبل از آنکه از طریق امتحان الهی با از دست دادن مواجه شویم خود را از آنچه داریم جدا و رها کنیم و بر وجود الهی خود متکی باشیم.

          موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
          • -
            شاهدخت گفته:
            مدت عضویت: 1516 روز

            درود و هزاران درود به خالق یکتای من

            درود به استاد عزیزم و مریم بانو

            درود به شما آقا رضای عزیز و گرامی و بقیه دوستان..

            در جواب کامنت شما در مورد عدم وابستگی به هرچیزی جز خداوند ..میخام از تجربه تلخ و دردناک خودم در مورد از دست دادن پسر بزرگم براتون بگم

            من سه تا پسر داشتم و بخاطر زندگی سختی که با همسرم داشتم و بخاطر 4 تا بیماری روحی که همسرم داشت بشدت به بچه هام وابسته بودم تا اینکه بخاطر یه تصادف پسر بزرگم رو از دست دادم همون لحظه ایکه فهمیدم این بچه مرده اولین جمله ایکه اومد روی زبونم این بود…..

            الحمدلله رب العالمین شکر

            ….میدونم باورش براتون خیلی سخته اما من اینو به خدا گفتم

            و جالبتر اینه که من تمام مدتی که در گیر مراسم عزاداری برای بچه ام بودیم و مردم و دوستان و فامیل و خانواده های دوستاش اومدن خونمون برای تسلیت گفتن من فقط سه تا جمله رو تکرار میکردم

            خدایا راضیم به رضای تو

            الحمدالله رب العالمین شکر

            و خدایا بهم صبر و آرامش و قدرت بده

            آقا رضا شاید باورتون نشه شاید باورش سخت باشه ولی به همون خدا قسم نمیدونم چه انرژیی و چه قدرتی خدا بهم داده بود که در نهایت داغدیدگی این حرفارو میزدم و همش همش میگفتم و میگفتم تا آروم بشم الان که یادم اومد دوباره اون حس قدرت و حمایت خدا برام تداعی شد و کم کم احساس میکردم خدا بهم میگه این بچه ها رو من بهت دادم و تو فقط باید بمن وابسته باشی

            کم کم وابستگی ام به بچه ها در من کمتر شد تا اینکه همسرم از ما جدا شد و رفت و من موندم و دوتا پسر بچه و ….خدا مرتب بهم می‌گفت و یادآوری بهم میکرد که فقط باید بمن وابسته باشی و پسر بزرگم رفت تهران پیش خواهرم و اونجا مشغول کار و درس شد و باز این نجوا برام تکرار میشد که وابسته اش نباش من مراقبش هستم چند سالی گذشت و پسر آخرم رفت تهران پیش داداشش و بازم این نجوا منو رها نکرد

            و مرتب مرتب بمن یادآوری میکرد که تو فقط باید بمن وابسته باشی

            الان دوساله که من اصفهان تنها زندگی میکنم و دیگه هیچ خبری از وابستگی توی وجودم نیست

            و جالبه که وقتی مهمونی یا عروسی یا دورهمی میرم و توی شلوغی هستم و خیلیم داره بهم خوش میگذره یه نیرویی بهم میگه پاشو بریم یه جای خلوت ….

            منم از جمع شون جدا میشم و میرم یکجا تنها می‌شینم و اون نیرو بهم میگه :

            دلم برات تنگ شده بود

            نمیشه که همش پیش دوستات یا خانوادت باشی

            تو باید فقط بمن وابسته باشی حالا بیا بشین پیشم وبا هم حرف بزنیم….. آقا رضا نفسم بند اومده بخدا…یاد آوریش هم بهم لذتی میده وصف نشدنی

            خداااای من…..شکرت شکرت

            و منم می‌شینم ساعتها باهاش حرف میزنم ،قربون صدقش میرم و بهش میگم که خدا جونم نگران نباش من فقط ترو دوست دارم و فقط بتو وابسته ام و فقط عاشق توام….

            و این بود داستان وابستگی من اول به بچه هام و بعدا به خداوند…

            دوست داشتم این تجربه رو با شما آقا رضای عزیز و بقیه دوستان به اشتراک بذارم ….

            شاد و سلامت و ثروتمند باشید…

            از استاد عزیزم هزاران بار تشکر میکنم بخاطر وجود الهی اش.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              شهلاحیدری گفته:
              مدت عضویت: 1248 روز

              به نام خدای عزیزتر از جانم

              سلام به شما شاهدخت نازنین

              کامنتتون رو خوندم ،سپاسگزارم ازشما

              حس کردم که باید چند کلمه ای بنویسم،ستایش میکنم حال خوبتون رو باخدا

              ستایش میکنم خلوت زیباتون رو باخدا

              من هم تقریبا همین حس وحال رو دارم،یه جاهایی که خیلی خوشحال وسرمست میشم،منظورم حال درونیم میبینم چقدر باخوشحالی ظاهری که از آدمها بدست آوردم فرق میکنه

              حس وحال خداگونه اصلا از عمق وجودت نشأت میگیره،انگار رگ وریشه های بدنت دارن بهت گواهی میدن که خود خود خوشبختی همین هست وبس

              من هم دوتا فرزند دارم وتمام مسئولیتشون از اول بامن بوده،از زمانی که بااستاد آشنا شدم کاملا تغییرات درونیم باعث شده نحوه ی زندگیم تغییر کنه وهمین تغییرو در بچه هام هم به وضوح دیدم

              اتفاقا یه وقتایی من همبه این فکر میکنم که مستقل زندگی کنم،واین حس دیگه اصلا آزارم نمیده،ومیدونم به وقتش دربهترین حالت ممکن اتفاق خواهد افتاد..

              ممنونم که باخوندن کامنتتون این حس خوب رو به من هم منتقل کردین

              دوستون دارم مادر نمونه و قوی

              در پناه حق

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            جمال خسروی گفته:
            مدت عضویت: 1269 روز

            سلام وصد سلام

            با درود فروان به دوست ارجمند و امین عطار روشن

            سپاسگذارم که هستی وبودنت را بسیار مایه آرامش وامنیت میدانم سپاسگذارم هستی ومکتوب میکنی الهامات خود را …

            انکار خود …..

            سخت‌ترین کار هر فرد

            هر مومن با انکار خود به الوهیت می‌رسد…

            با تمام وجودم با شنیدن سخنان شما اولین ایده ای که داشتم دوسال گذشته از درونم شروع کردم به انکار کردن از سیگار شروع شد وهنوز ادامه داره وخیلی تغیر کرده ام با وجوداین همه تغیر بازم ذهن هر از گاهی با نجواهای از جنش ناامیدی مرا به قعر چاه ناآگاهی می‌برد که می‌توانم با سپاسگذاری مداوم وتمرین واستمرار به

            پیشرفت وگسترش آگاهی‌هایم ادامه وادامه بدم .

            بسیار سپاسگذارم

            کاملا با شما موافقم

            وابسته شدن به داشته ها از هر نوع سبب شده که همیشه احساس ترس و نگرانی داشته باشیم و همین نگرش باعث ایجاد رنج در وجود انسان می شود.

            در کتاب مسیحیان از زبان عیسی مسیح آمده است که: خودت را انکار کن.

            خیلی برام جالب بود که چطور خودم رو انکار کنم و بعد از فکر کردن متوجه شدم که منظور از خودت را انکار کن با وجود خودم نیست بلکه با آنچیزی است که من خود را به آن وابسته می دانم.

            عین همین نگرش در قرآن کریم به شکل دیگری و کاملتری آمده است

            خداوند می فرماید: و مسلما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و زیان مالى و جانى و کاهش محصولات مى‌آزماییم، و صابران را نوید ده (155 بقره)

            دقیقا خداوند هم به از دست دادن را مایه سرافرازی و سعادت معرفی کرده است.

            همه وعده های خداوند درباره از دست دادن وابستگی هاست،‌ از دست دادن مواردی که به آنها دلگرم می شویم و این را امتحانی معرفی کرده که مایه سعادت است.

            بنابراین رها کردن وابستگی ها لزوم تجربه خوشبختی در دنیاست.

            قبل از آنکه از طریق امتحان الهی با از دست دادن مواجه شویم خود را از آنچه داریم جدا و رها کنیم و بر وجود الهی خود متکی باشیم.

            موفق باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1611 روز

        سلام و درود بی کران به آقا رضای عطار روشن که الحق و الانصاف روشنی بخش این بهشت زیبامون شدین

        چقدر عالی و روون توضیح دادین داستان از این قرار است که با استفاده نکردن از ذهن خود یا استفاده نادرست کردن از ذهن خود باعث شدیم که این قدرت بی نهایت را بر علیه خود برانگیخته کنیم.

        چرا اگر بخواهم به توانایی هایم فکر کنم یا استعدادهایم را به کار بگیرم باید دفتر و قلم دست بگیرم و بنویسم و زور بزنم تا به یاد بیاورم من هم استعدادها و توانایی هایی دارم؟! واقعا همه ی ما کم و بیش همینجوری هستیم!

        و دلیلش رو چه قشنگ شما گفتین

        وقتی از قدرت ذهن برای خلق کردن استفاده نکنی ناگزیر از آن برای رنج کشیدن استفاده خواهی کرد.

        یک دنیا ممنونم ازتون که این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میذارین

        فقط دوست داشتم بنویسم و تحسینتون کنم و ازتون قدردانی کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        سارا گفته:
        مدت عضویت: 1917 روز

        درود بر استاد عزیز و شما دوست گرامی

        کامنت شما عالی بود با خوندنش حس کردم بهتون گفته شده و شما هم به اشتراک گذاشتین.

        به نکته ای اشاره کردین که دیروز با خوندن کامنت آقای خوشدل ذهن منو به خودش مشغول کرد. راجع سجده و بازگشت به سمت خدا.

        همه ما با وجود تلاش های بیرونی و کنترل ذهن و توکل بازهم چالش هایی داریم که باید حل کنیم و هی مسیر جدید برامون باز شه. من بشخصه خیلی انسان تلاشگری هستم هر چیزی بهم الهام میشه هر چند برام سخت باشه تو ذهنم انجامش میدم ولی گاهی تا نتیجه حاصل شه و وارد اون مدار و فرکانس بشم زمان میبره و گاها از خودم میپرسم کجا رو دارم اشتباه میرم؟ سریع مسیر رو وباورهام و میزان توکل و عملکردم رو چک میکنم که مبادا جایی داره نشتی میده.

        دیشب کامنت اقای خوشدل منو بفکر فرو برد که سارا شاید چون نماز نمیخونی خدا فلان جا با وجود تلاشهات هنوز راه باز نکرده یا شایدم کرده هنوز وقت دریافت نرسیده.

        بعد فکر کردم خب نماز خوندن رو شروع کنم شاید زودتر نتیجه بگیرم مثلا خدا زودتر راضی شه بعد دیدم احساسم بد شد من نماز خوندن رو دوس ندارم و حالم باهاش خوب نمیشه. دیدم دارم خودمو مجبور میکنم و این با چیزایی که از استاد و قانون یاد گرفتم مغایرت داره. من که هر لحظه در وجودم خدا رو یاد میکنم و ازش هدایت میخوام شکر گزارم و برای بهبود دائمی در تلاشم …. پس الان چرا خودمو مجبور کنم به کاری که حالم خوب نمیشه باهاش.

        خلاصه از دیشب تو یه تضادی افتادم

        شاید به ثروت و خواسته دیگه م نرسیدم اونجور که دلم راضی شه بخاطر ترک نمازه. و یه احساس گناه اومد سراغم. با اینکه تو دوره لیاقت با مضرات احساس گناه بطور کامل آشنا شدم. به خودم دقیقا مثال آدمهای موفق و ثروتمند دنیا رو زدم

        که اتفاقا اصلا مسلمون نیستن.

        و جالبه ذهنم درگیر بود تا امشب که یهو کامنت شما رو دیدم و دقیقا همین مسئله رو خیلی قشنک بیان کردین.

        ممنون از کامنت تون

        راهتون روشن تا ابد

        استاد عزیزم واقعا دلم براتون تنگ شده با دوره لیاقت با شما زندگی کردم دوران طلایی بود کاش تکرار شه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        Hadis nemati گفته:
        مدت عضویت: 1907 روز

        سلام به همه

        سلام به آقارضا

        چقدر درک اون چیزی که نوشتید و درک کردید واقعا سختهههههههه

        ولی منم به این نگرش نا زیبا مبطلا هستم

        همش رنج رنج رنج

        بودن با عزیزانم همش رنجه

        نبودنشون کنارم، بازم رنج

        …….

        انگاری از هیچ چیزی لذت نمیبرم البته الان کمی بهتر شدم به لطف الله

        ولی این لذت نبردن و رنج کشیدن بزرگترین پاشنه آشیل منه،

        که الله یکتا میخوام در این سال جدید ریشه ایی این ترمز برام برداشته بشه.

        شما درست میگید هم زمان نمیشه هم لذت برد هم رنج کشید، وقتی انسان نتونه از توانایی های مغزش در جهت لذت بردن استفاده کنه ناگزیر در جهت رنج از اون استفاده میکنه.

        آقا رضا از شما از این آگاهی نابتون واقعا سپاس گزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        فاطمه فضائلی گفته:
        مدت عضویت: 1233 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام به اقای عطار روشن عزیز

        اگه ده سال بودن تو این مسیر منو به این گفتگوهای ذهنی زیبا و عمیق میرسونه عاشقانه از خدا توفیق موندن و ادامه دادن و استمرار را میخواهم

        همونجوری که قبل اشنایی با استاد همیشه به این فکر میکردم که یه جای این دین و مذهب اشکال داره, الانم واقعا گاهی میشد به این فکر میکردم که بابا این همه ادم موفق تو دنیا هستند مثالشو شما برای ایلان ماسک زدید که واقعا اوناهم اندازه ما میشینند همش به وصل شدن خودشون به خدا و اینجور صحبتا فکر میکنند و مینویسند

        چی میشه که ما اصلا و خیلیارو دیدم که تا یه ذره اوضاع بهتر میشه میگن نه ما اینو نمیخواستیم و همون دورهم بودن بهتره و ثروت عامل خوشبحتی نیست و اصل خداست و فلان, ولی افرادی مثل همون ایلان ماسک هم که اگر میخواستند اینطوری فکر کنند که همون چندسال اول باید بیخیال همه چیز میشد و میگفت همین دورهم بودن بهتره و بریم خوش باشیم,

        خود منم اینو داشتم بارها و بارها شده بود دیگه مثالاش تکرار مکرراته و میدونیم ,یه سیکل معیوب

        خیلیم میخواستم فاز فیلسوفی بردارم میگفتم هیچی بهتره

        یه پازلی این وسط کم بود, چقدراستاد زود به اصل هدایت شده بود که توجه برنکات مثبت در هرلحظه و هرجا و باهرکسی, این میشد رنج نکشیدن ولی من و شاید خیلیا برعکس عمل کردیم خواستیم فقط برسیم به این اصلی که استاد فریادش میزد عمل نکردیم که با تمرکز بر نکات مثبت این رنج کشیدنو متوقف کنیم

        وگرنه همش رنج ,رنج, رنج, داشته باشیم رنج میکشیم نداشته باشیم رنج میکشیم بعد هم میفتیم تو سیکل معیوب و میگیم اینا همش بی فایدست و من باید برم از بی ثروتی لذت ببرم و نمیدونم چیزای الکی, یا باید یه پارچه دورم بپیچم بشم مثل گاندی

        مساله اصلی رنج کشیدن است

        عادت کردیم رنج بکشیم بعد اینطوری میخواهیم به دیگران بگیم تو رسیدنها خبری نیست ولی خود من هروقت به هررر خواسته ای رسیدم رشد کردم, اتفاقا تو رسیدنها خبری هست رشد هست بزرگتر شدن هست ولی موضوع اینه که رنج کشیدن و رسیدن دوتا موضوع جدان و ما عادت کردیم از هرچیزی رنج ببریم

        چندین روزه چندین بار این پیامو خوندم و یهو یه حسی بهم گفت رنج نکش و تمام, حالا ادامه بده, میخوای بگی زندگی یه رنج بی پایانه؟ اوکی ولی تو یاد بگیر رنج نکش و همون لحظه بلند گفتم و با مامانم راجبش صحبت کردیم گفت منم رنج میکشیدم که چرا ماشین نداریم بعد خریدیم رنج کشیدم چرا بیرون شهر نمیریم بعد که میرفتیم رنج می کشیدم چرا کم میریم, رنج کشیدم چرا پسرم ازدواج نمیکنه بعد ازدواج کرد رنج کشیدم چرا خانمش باب میل من نیست و افتادم تو یه سیکل که بعد چندسال تصمیم گرفتم رهاش کنم,حالا سه روزه تو ذهنم همه چیز پلی میشه که رنج نکش

        شاید حلقه گمشده همین بوده ,استاد چقدر فریاد زد تمرکز بر نکات مثبت اصله ولی ما نشنیدیم و همون اوایل بهش با تمرکز عمل میکردیم بعد اینو فرع دیدیم و این باعث عادت رنج در ما شد

        بازم ممنونم که نوشتید برامون

        خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فهیمه گفته:
        مدت عضویت: 1209 روز

        سلام آقای عطارروشن

        خیلی سپاسگزارم به خاطر مطالب زیبا و پر از آگاهی

        سه بار خوندم و نقطه به نقطه یاداشت کردم

        چقدر عالی قدرت ذهن رو توضیح دادین امیدوارم بتونم در ذهنم هر روز تکرار کنم تا تبدیل به باورهام بشه

        در پناه خدا باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 960 روز

        سلام و درود بر رضای عزیز و دوست داشتنی و نامبروانی که کامنتت همه اول تا آخر بوی توحید و الهی میده

        رضای خوب رضای بینظیر این کامنت بی نظیر پر از آگاهیی تو خوندم نوشتم و خوردم خخخخ

        چی گفتی داش رضا به بههههه ببه به بههههه دقیقا همینطوره ما اینقد به رنج خو گرفتیم که میخوایم شادی کنیم رومون نمیشه میگیم گناه داره فلانی رو ببین غمگینه فلانی رو ببین مشکل داره تا اینا مشکل دارن منم نباد شادی کنم امان از این احساس عدم لیاقت امان ازاون از خدا بی خبرایی که بما غمگین بودن را آموختن تمام رسانه های ما شده غم غم غم شهادت عزاداری فقر و بدبختی و همه رو دقیقاااا داریم با ذهنمون رونقش میدیم عجب چیزی گفتی عجب آگاهی نابی رو برامون پرده برداری کردی برای تجربه کردن اشرف مخلوقات بودنمون باید از ذهنمون در راه درست بهره بگیریم با توجه نکردن به بحث های سیاسی و عقیدتی جامعه توجه نکردن به انتخابات توجه نکردن به وضعیت دلار سکه و گرانی و ارزانی با قضاوت نکردن غیبت نکردن حسرت نخوردن حسادت نورزیدن حرص و طمع به مال و ناموس مردم نداشتن با ناامید بودن احساس ناتوانی و ترس و نگرانی نکردن میتوانبم ذهنمون را در راستای رشد و پیشرفت بکار بگیریم دمتگررررررم رضاجون به چه چیز مهمی اشاره کردی نوشتمش تا هرروز ازروش بخونم و بخودم ذهنم درونم یاداوری کنم که چی باید بخوام برای چی باید بخوام

        رضا جان اونجا که گفتی ما باید از ذهنمون در راستای تجربه رشد و اشرف بودنمون بکار گیریم درغیر اینصورت آسان میشویم برای سختی ها بسیاااااار لذت بردم

        (اگر از ذهن خود در جهت رشد و اشرف مخلوقات بودن استفاده نکنیم ناگزیر از آن برای حقیر بودن و پست زندگی کردن استفاده خواهیم کرد. راه دیگری وجود ندارد.))

        اینو میگم با خوندن این قسمت کامنتت منقلب شدم که باعث شد کل کامنتتو نوشتم حالمو دگرگون کردی آقا رضا این چه آگاهی نابی بود از خدات بما رسید و چقد جالب و زیبا بما فهموندی که ما خدارو فراموش نکردیم ازش جدا نشدیم بلکه با تحمیل رنج روی نور خدا سایه انداختیم که احساس سرماش استخون مارو هم میسوزونه چقد احساس خوبی کردم که فهمیدم باید رنج و از دلمون ذهنمون بکنیم بندازیم دور ،با توجه نکردن به نازیبایی ها

        که این نازیبایی در افکار هرز گفتار هرز و کردار هرز هست

        رضا جان دمتگررررررم زنده باشی رفیق شفیقمون بهترینهای سایتی دمتگرررررررم کامنتت و عکس پروفایلت بما جانی دوباره میبخشد ای اشرف مخلوقات خدا تبریک که اشرف بودنتو داری تجربه میکنی از خدامیخوام که بمنم اجازه تجربه کردن اشرف بودنمو بده هرچند خدا اجازه داده این ماهستبم که تو کار خدا سنگ میندازیم با هرز رفتن ذهنمون.

        سپااااااااس خدایا سپااااااس

        رضا جون سپاااس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          آرزو کاظمی گفته:
          مدت عضویت: 503 روز

          سلام و نور الهی خدمت شما آقای بختیار پور

          از کامنت استاد عطار خوندم و خوندم یه کم مبهم بود برام یعنی چی ما از خدا دور نمیشیم تا… ولی الله اکبر وقتی رسیدم به این بخش از کامنت شما انگار پرده ها کنار رفت احسنت به درک و فهم شما،سپاسگزارم بابت دست به قلم شدنتون

          اینو میگم با خوندن این قسمت کامنتت منقلب شدم که باعث شد کل کامنتتو نوشتم حالمو دگرگون کردی آقا رضا این چه آگاهی نابی بود از خدات بما رسید و چقد جالب و زیبا بما فهموندی که ما خدارو فراموش نکردیم ازش جدا نشدیم بلکه با تحمیل رنج روی نور خدا سایه انداختیم که احساس سرماش استخون مارو هم میسوزونه چقد احساس خوبی کردم که فهمیدم باید رنج و از دلمون ذهنمون بکنیم بندازیم دور ،با توجه نکردن به نازیبایی ها

          خدای خوبم کمکمون کن با تحمیل رنج روی نورت که همیشه هست سایه نندازیم یا ارحم الراحمین

          در حصار امن الهی باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            مجید بختیارپور عمران گفته:
            مدت عضویت: 960 روز

            سلام و درود به خواهر خوبم که حامل نور الهی هستین

            ممنونم از نوری که در دلم ایجاد کردین با تحسین تون از پاسخم به رضای عزیز که واقعا کامنت بی نظیری نوشتن درباره اشرف مخلوقات بودن و اشرف مخلوقات ماندنمون و ازاینکه تونستم کمکی باشم برای درک بهترتون خداروشکر میکنم و خیلی حس خوبی گرفتم برای روشن شدن اون چراغ خوشرنگ آبی آسمانی ام ازت ممنونم و بحث رنجشی که درونمان هست که از حس گناه میاد اصلاااااا نباید غافل باشیم که واقعااااد سوزش استخوان سوز هست و تخریبش زیاد و از زیر آوارش در اومدن سخت هرگزززززز نزار حس گناه رنجش درت ایجاد کنه که اگه به این کار خوی بگیریم خیلی سخت میشه ار دستش در بریم

            ممنونم که دوباره این مطلب مهم را بهم یاداوری کردین واقعا بهش نیاز داشتم به این که با گناه با حس گناه با انجام کارای بیخود از نور خدا دور نشیم تا آسان نشیم برای سختی های فراوان خدایا به من و دوستان خوب و نورانی من کمک کن تا هرروز اشرف مخلوقات بودنمون را تجربه کنیم

            ممنونم آرزو خانم گل ممنونم و موفق باشین هرجا که هستین .

            سپااااااس از توجه خوبتان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        آرزو جانی زاده گفته:
        مدت عضویت: 931 روز

        سلام به شما آقای عطار روشن عزیز

        میخواستم از شما تشکر کنم خیلی خوندن کامنتتو به من کمک کرد چون ذهنم درگیر کامنت آقای خوشدل بود با خوندن کامنتتون دری از آگاهی به روی من باز شد اصلا هروقت کامنتای شما رو میخونم لذت میبرم و واقعا تحسین میکنم شما رو مخصوصا اینکه خیلی واضح و روشن توضیح میدید این خیلی زیباست و به من بسیار کمک کرده ازتون بازم سپاس گذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1261 روز

      سلام آقای خوشدل

      چقدر خوشحالم که دوباره بعد از مدت ها کامنت گذاشتید.

      چند وقت پیش داشتم فکر میکردم که یعنی این بچه هایی که اینقدر موفق میشن دیگه این فایل های جدید استاد براشون عادی میشه و مدارشون اینقدر بالا رفته که دیگه صحبتی برای نوشتن ندارند.

      همش برام سوال شده بود که چه اتفاقی برای بچه های موفق میفته که کم کامنت میزارن.

      خوشحالم که تحولاتی عالی براتون پیش اومده و این تولد جدید مبارکتون باشه.

      به قول استاد باید از چیزی پر بشید تا بتونید ازش دل بکنید و شما احتمال زیاد از ثروت و مثلا از ماشین و پول و ملک و مهاجرت دارید پر میشید تا به تولد جدید برسید.

      بهتون تبریک میگم

      و باز هم ممنون از کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      آسمان گفته:
      مدت عضویت: 1563 روز

      بسم الله نور

      سلام به اقای خوشدل

      چقدر خوشحالم که شما هم به این رسیدین که سجده به درگاه خداوند اصلی‌ترین کار ماست .چون بیشتر بچه های سایت بعد از استاد از کسانی که تو سایت پیشرفت داشتن الگو می‌گیرند.

      فکر میکنم اولین چیزی که شاید همه نه اما اکثر ما بعد از ورود به سایت کنار می‌گذاریم همین نماز خوندن هست که من هم شرمسار خداوندم از پذیرش این کار و مدتی هست که مسیر رفتنم و گذر از این دنیا رو تعقیر دادم فهمیدم که بهترین کار من در این دنیا سر به سجده گذاشتن هست در مقابل خداوند.

      من فهمیدم این دنیا یک بازی هست که خداوند ما رو به اختیار خودمون فرستاده تا ببینه چه میکنیم در مقابل زیبایی‌های جهان در مقابل بد اخلاقی دیگران در مقابل مهر و محبت دیگران و تنها چیزی که باقیست واکنش ما به این بازیهایی جهان هست.

      وقتی به این فکر کنیم که غرور و تکبر شیطان اون رو از سجده کردن منع کرد می‌فهمیم اولین قدم دوری از خداوند و اولین سلاح شیطان همین غرور هست که در گوشمان زمزمه میکنه تا از سجده دست برداریم( این فقط کمی تامل میخواد)

      چقدر وقت میگزاریم برای خدا؟؟

      و امیدوارم در این دنیا زیبا و با افتخار به بندگی خداوند زندگی کنیم و در آخرت هم رو سفید باشیم کنار پروردگارمون

      خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای

      امین یا رب العالمین

      در پناه خدای مهربانم باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      دروددددد و سلام صبحگاهی منو بپذیرید . خدایااآاا شکرت امروز دوباره اسم آقای خوشدل عزیز رو دیدم و اون عکس شاداب و خندان تون رو دوباره دیدم … آقای خوشدل عزیز گاهی اوقات آدم با برو بچه هایی که در یک دوره ای همسفر میشه و تلاش و تکاپو های رقابتی مثبت و عالی رو میبینم دلتنگ میشه .. یادمه هر روز از سفر هاتون می نوشتید . و من مثل کتاب هزار و یک شب شهرزاد قصه گو بدنبال کامنت های شما بودم .. هر روز می‌دیدم شما جزو نظرات انتخابی و پر بازدید کننده هستید .. یعنی یک سری جمله ها و مطلب ها و نتیجه گیری هاتون برام فوق العاده آموزنده بود خیلی دوران خاطره انگیز رو برامون ساختید .. یعنی چه خوبع چنین خاطره های شیرینی رو برامون ساختید مرسی مرسی آقای خوشدل نازنین .. چه خوب شد دوباره اومدید خبر خوبی از خودتون برامون نوشتید اینکه الان در عمان ساکن هستید و فوتبال ساحلی رو انجام میدید خدا رو شکرت

      اینکه انگار شما هم مثل استاد مون آنقدر به ثروت و خواسته ها تون رسیدید که از آنها عبور کردید ..

      بی نیازی از لحاظ مالی و عبور از ثروت و خواسته هام آرزوی منه

      همین الان در این لحظه این خواسته در من شکل گرفته و می‌خوام در لیست آرزوهام قرارش بدم

      خیلی خیلی خوشحال شدم که کامنت شما امروز نشونه ای رو برام فرستاد مرسی مرسی ممنونم

      راستی آقای خوشدل عزیز میدونستید خیلی شبیه عادل فردوسی پور هستید!!!!؟؟؟؟ همش فکر می کنم مثل اون هم تند و سریع صحبت می کنید از نوشتن هاتون اینطوری احساس می کنم راستی به خانم عزیزتون هم عادله جان هم سلام بر و بچه های سایت رو برسونید بگیید دلمون براشون تنگ شده انگار ایشون اصلا خیلی وقته توی سایت نیستند .. در هر صورت هر کجا که هستید شاد و موفق و سلامت و ثروتمند و پایدار باشید

      روز و شبت تون ساحلی خوب و خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      عاطفه براهویی گفته:
      مدت عضویت: 2527 روز

      سید علی کامنتت خیلی واسه من حرف داشت انگارمخاطب نوشته هات من بودم

      چه زیبا گفتی که جز سجده و سر به خاک نهادن در پیشگاه رب العالمین جایگزین بهتری ندارم

      با این جمله بغض کردم گریستم و فهمیدم منم خیلی گرفتار غرور شدم و به خودم ظلم کردم. هرجای دنیا هستی عبد ،شاکر،و خوشحال باشی برادر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 911 روز

      به نام الله مهربان

      سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی

      سلام به دوست عزیز و توحیدی ام سلام به سید علی

      دلم میخواد به جای دنج تنها پیدا کنم و با کامنتتون گریه کنم و لذت ببرم از آنچه که برای من نوشته بودید

      کامنت عزیزانی چون شما رو باید پرینت گرفت و بذاریم جلوی چشممون تا یادمون نره تا فراموش نکنیم.

      توی مدرسه پسرم هستم اما قلبم و ذهنم پیش شماست پیش مسیری که من ابتدای آن و شما انتهای آن هستید از صمیم قلب شما رو تحسین میکنم کارکردن روی خودتون قدم برداشتن اعتماد به خدا بدست آوردن لذت بردن تجربه کردن و گذشتن

      و شکستن غرور و زندگی در زمان حال

      خدا رو سپاسگزارم که مرا در این مسیر قرار داد.

      سپاسگزارم از شما که تجربیات ارزشمند تون رو با ما به اشتراک میذارید من هنوز کلیپ استاد رو تماشا نکردم و طبق عادت همیشگی ابتدا یک دور کامنت ها رو میخونم بعد کلیپ رو تماشا میکنم و مجدد کامنت

      الان اونقدر مشتاق دیدن کلیپ استاد شدم

      وقتی شاگرد اینچنین می‌نویسد. پس استاد چه گفته و چقدر برای من تاثیرگذار خواهد بود.

      برای شما بهترین ها رو آرزومندم و شما رو به خداوند مهربان میسپارم .

      در امان الله باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1073 روز

      سلام سیدعلی عزیز

      خیلی وقت بود چشممون نورانی نشده بود به کامنت تون

      خوب شد اومدید و باز کامنت قشنگی گذاشتید

      واقعا غرور یعنی پیش به سمت حرف مردم

      غرور یعنی مراقب قضاوت دیگران شدن

      غرور یعنی شکستن ارامش خودمون جنگیدن برای ملک و دینار دنیایی تا مردم بگن موفقه ثروتمنده

      باید واقعا در لحظه زندگی کرد نباید وابسته به درهم و دینار دنیا شد

      چقدر خوبه سجده در درگاه خدایی که در لحظه به نفع ما رقم میزنه و همیشه کنارمونه و نه اینکه مقابل مون بایسته و امر و نهی کنه

      خدا را شکر حالتون خوبه و اتفاقای خوبی برای اطرافیانتون رقم زدید

      همیشه به شادی و تفریح

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2353 روز

      سلام و درووود سید علی جان

      اره دیدم عکس هاتون رو خیلی لذت بردم ازینکه که مهاجرت کردین و مشغول کسب و کار شدین در این کشور ثروتمند جهان و چقدر اگاهی هات االان پخته تر شده

      معلومه چقدر بیشتر وصل خودش شدی

      چقدر از ذهنت عبور کردی و ب قلبت متصل شدی و میدونی که هر چیزی رو اون انتخاب کنه بهترین هست و جهان بر اساس نظم خاصی طراحی شده که تماما ب نفع تو هست و دیگه نگران نمیشی و ترسی نداری بخوای تلاش کنی زور بزنی و ب چیزهایی برسی که در توان تو نیست

      و فقط او باید برات بچینه

      اره او بچینه خیلی قشنگتر میچینه جذابتر میچینه

      خوشحالم که ب ارامش درونی بیشتری رسیدین سلام برسونید به عادله عزیز

      ما قلبی شما رو خیلی دوست داریم و بهترین هارو میخواهم براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      آوا مختاری نیا گفته:
      مدت عضویت: 2698 روز

      سلام بر سید علی

      ممنون بابت کامنتت ، چه شب خوبیه امشب، اول کامنت آقا رضا عطار روشن رو خوندم بعد کامنت شما رو،

      عالی بود.

      چقد دغدغه هات منو یاد خودم انداخت.

      این که یک چیزهایی رو رها کردم چون دیدم اون نتیجه ای که می خوام توش نیس،

      مث نماز ،

      دنبال ی نشونه نشستم،

      می بینم روزها چقدر سریع میاد و میره،

      چقدر تند تند شب میشه،

      پس زندگی‌ کردن چی میشه، راضی بودن ، ..

      به قول آقا رضا از تلاش و تقلا هیچی عاید آدم نمیشه،

      باید پارو نزد وا داد،

      خودش می بردت ی‌جاهایی که سورپرایزت می‌کنه،

      خدا می دونه ما ته تهش چی می خواهیم ،

      هر وقت تسلیم شیم دستمون رو می‌گیره میبره همون نقطه ،

      اونجا که دل راضیه،

      خوشحالم که راضی هستید،

      این بزرگ ترین موهبته،

      راضی بودن.

      نوش..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مهسا نصرالله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1801 روز

      سلام علی آقای عزیز

      ممکن هست که توضیح بیشتری در مورد نماز بدین

      چون منم در حال حاضر مثل گذشته شما همش میگم کی گفته حتما باید به این شکل نماز خوند،اما چند وقته همش ته دلم انگار تمایل به خوندن نماز داره اما دنبال یه دلیل منطقی هستم تا ذهنم رو قانع کنم چون ذهنم مقاومت زیادی نسبت به خوندن نماز داره

      آخه استاد تو یه فایلی در مورد نماز گفته بود که صلاه یعنی توجه به خدا در هر لحظه

      ممنون میشم اگر به سوالم جواب بدین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        حامد مسجدی گفته:
        مدت عضویت: 1495 روز

        سلام وقت بخیر

        البته که جواب رو باید سید عزیز بدن

        ولی یه جایی از استاد فکر کنم قدم سوم بود شنیدم یا جایی دیگه برای نماز گفتن نماز یعنی توجه هر لحضه به خداوند یعنی توجه کامل کردن به معبود

        و گفتن حتما بهترین روش هم همون طور هست که پیامبر میخوندن ولی ما باید درک کنیم که دلیل نماز خوندن چیه و اینکه خداوند بی نیاز هست از نماز خوندن ما

        این ما هستیم که نیاز داریم و باید به منبع انرژی وصل بشیم

        و نماز خوندن باید حال خوب به ما بده اگه نماز خوندن باعث بشه مثل اصرار پدران حال بد بگیریم و روی اجبار باشه فایده نداره

        دولا راست شدن بدون هدف چه فایده داره

        باید نماز حال خوب ایجاد کنه

        و این قانون بدون تغییر خداوند که حال خوب اتفاقات خوب رو برات رقم میزنه میسر میشه

        ولی هنوز خود من هم مثل همگی به درک دقیق این مطالب نرسیدم ولی سعی میکنم از گذشته بهتر باشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1483 روز

      سلام به سید علی عزیز

      چقدرممنونم که کامنت نوشتید دوباره

      اوایل کامنتهاتون فقط برام جذاب بود ولی الان حس میکنم پرازاگاهیه

      یه کامنتی تودوره احساس لیاقت جلسه 7 بودفکرمیکنم گذاشتید انچنان ذهنه منو زیرو رو کرد که هرروزاون جملتون روباخودم تکرارمیکنم که میدونم ازطرف خدابرای شخصه من گفته شده از زبان شما

      الهی هر روز درمسیری که هستید خوشبختتر و ارامترباشید

      الهی هر روزبه منبع خدای مهربان نزدیک ونزدیکتر بشید

      ممنونم که اگاهیهایی رو که دریافت میکنید باما به اشتراک میذارید

      درپناه الله باشید هرکجاکه هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2353 روز

      یا رزاق یا وهاب

      سلام و درووود سید علی جان

      اره دیدم عکس هاتون رو خیلی لذت بردم ازینکه که مهاجرت کردین و مشغول کسب و کار شدین در این کشور ثروتمند جهان و چقدر اگاهی هات االان پخته تر شده

      معلومه چقدر بیشتر وصل خودش شدی

      چقدر از ذهنت عبور کردی و ب قلبت متصل شدی و میدونی که هر چیزی رو اون انتخاب کنه بهترین هست و جهان بر اساس نظم خاصی طراحی شده که تماما ب نفع تو هست و دیگه نگران نمیشی و ترسی نداری بخوای تلاش کنی زور بزنی و ب چیزهایی برسی که در توان تو نیست

      و فقط او باید برات بچینه

      اره او بچینه خیلی قشنگتر میچینه جذابتر میچینه

      خوشحالم که ب ارامش درونی بیشتری رسیدین سلام برسونید به عادله عزیز

      ما قلبی شما رو خیلی دوست داریم و بهترین هارو میخواهم براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3792 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم خانواده

    محتوای‌ توحید عملی در سایت برای من گنج واقعیه

    جالب اینکه اگه یه مدت به سایت سر نزده باشم ولی دقیقا همون روزی که فایل توحیدی روی سایت اومده باشه خداوند منو ترغیب می کنه که به سایت سر بزنم و دقیقا امروز هم بعد از چند روز این احساس رو دریافت کردم که انگار یه چیزی در سایت استاد هست که برای منه و به محض باز کردن سایت با عنوان فایل توحیدی مواجه شدم.

    هنوز ابتدای فایل هستم که شور و اشتیاق نوشتن درباره موضوع این جلسه باعث شد که فعلا فایل رو در دقیقه 12 متوقف کنم و چند جمله درباره اش بنویسم.

    از همون دقیقه اول می دونستم که موضوع این فایل درباره چی هستش و دقیقا موضوعی بود که باید همین امروز دوباره به من گوشزد می شد.

    کلید اول برای من این عبارت استاد بود که: حواست باشه هرچه توانایی و مهارتت بیشتر میشه دچار غرور نشی.

    چقدر مثال و شرح عالی توسط استاد عزیز داده شد

    اینکه آدم اول کار خیلی توکل و خشوع بیشتری داره ولی به مرور که کار پیش می ره درگیر منم منم میشه و همین غرور باعث بروز مشکلات در زندگی می شه.

    به شکل عمیق تا مغز استخوانم رنج این موضوع رو تجربه کردم.

    سال 93 که با شما استاد عزیز آشنا شدم از همه جا رانده و در زندگی ام مانده بودم.

    آشنایی باشما مثل طنابی بود که از طرف خداوند به سمت من پرتاب شده بود تا خودم رو از نابودی و نیستی نجات بدم.

    به محض اینکه دستم به طناب نجات رسید نه تنها با دو دستم طناب رو گرفته بودم بلکه جهت اطمینان بیشتر طناب رو دور گردن و کمر و پاهام هم پیچیده بودم که مبادا دستم از طناب نجات رها بشه.

    هیچی نداشتم و هیچی بلد نبودم و هیچ ادعایی نداشتم و به شکل کامل‌ تسلیم شده بودم و فقط انتظارم از خداوند بود که شرایط زندگی منو تغییر بده.

    در سی و چند سال زندگی همه تلاش ها و راهکارها رو انجام داده بودم و دیگه هیچ ایده و امیدی نداشتم و وقتی با شما استاد عزیز آشنا شدم با تمام وجودم با شما همراه شدم.

    با تمام وجودم قبول کردم که من هیچ کاره هستم و فقط امیدم به خداوند بود که شرایط زندگی منو تغییر بده.

    با این نگرش و عملکردی که در اون ابتدا داشتم در کمتر از 2 سال اتفاقات و شرایطی در زندگی من رقم خورد که نه تنها برای خودم بلکه برای هرکی منو می شناخت معجزه محسوب می شد.

    اما به مرور که شرایط من تغییر کرد در معرض وسوسه های ذهنم قرار گرفتم که مثلا برای افزایش درآمد می خوای چیکار کنی؟

    چطور می خوای فروش رو بیشتر کنی؟

    چطور می خوای به فلان خواسته هات برسی؟!

    هر روز دلار داره میره بالا ولی درآمد تو هر روز بیشتر نمی شه؟ میخوای چیکار کنی؟

    هر روز دلار داره میره بالا و پس انداز تو داره هر روز بی ارزش تر می شه میخوای چیکار کنی؟

    یعنی به سادگی فراموش کردم که اون چیزی که باعث نگرانی من شده بود که چطور باید ارزشش رو حفظ کنم یا افزایشش بدم رو چند وقت قبل نداشتم و شاید خیلی خنده دار باشه که تلاش می کردم چیزی رو که خدا بهم داده بود رو حفظ کنم یا افزایشش بدم.

    بارها شده که به نتایج دو سال اول آشنایی خودم با استاد عباس منش فکر می کنم و به این نتیجه می رسم که اون نتایج فقط بخاطر هیچ دونستن خودم و همه چی دونستن خداوند بود.

    هیچ مدرک و دلیلی نمی تونم پیدا کنم که من اون نتایج رو رقم زدم چون اگه موضوع مهارت باشه که من چیزه جدیدی یاد نگرفته بودم و همه مهارت های قبلی ام منجر به شرایط نامناسب در زندگی ام شده بود که دست به دامان خداوند از طریق سایت استاد عباس منش شده بودم.

    اگه بخوام بگم هوش من باعث اون نتایج شده بود که بازم خنده داره چون اگه هوش مالی و تجارت داشتم که قبل از آشنایی با استاد در اون شرای قرار نمی گرفتم.

    یعنی هرطور حساب و کتاب می کنم فقط دلیلش همه چی دونستن خداوند و هیچی دونستن خودم در زندگی بود.

    اما هرچه نتایج من بیشتر و پررنگ تر شد افکار و گفتگوهای ذهنی هم بیشتر شد که حالا می خوای چیکار کنی؟

    الان این ماشین رو خریدی خوب حالا چطور می خوای اون ماشین رو بخری؟!

    فلانی رو نگاه کن نصف تو سن داره وضع زندگیشو ببین،‌ تو میخوای چیکار کنی؟

    و از یه جایی به بعد تلاش من برای بهبود آنچه خداوند به من داده بود شروع شد. در واقع از اون لحظه که من تصمیم گرفتم خودم شرایط رو بهتر کنم، سر و کله رنج در زندگی من پیدا شد.

    تا قبل از اون من ایده و فکری نداشتم و فقط بر اساس ایده های خودم پیش می رفتم و از اینکه یه کار جدید یا حرکت جدید زدم خوشحال می شدم ولی از وقتی که خودم دست به کار شدم که برای رشد و پیشرفت یا افزایش سرعت ثروتمند شدن اقدام کنم چون هر کاری می کردم چشمم به نتیجه بود و نتیجه هم اون چیزی که من می خواستم نمی شد رنج و ناراحتی در من شکل می گرفت و وقتی گرفتار رنج بشی دیگه کار روز به روز سخت تر و پیچیده تر می شه.

    به لطف خدا در این ده سالی که همراه استاد عزیز هستم در دو مرتبه دچار رنج عظیم فکر کردن و مغرور شدن برای بهبود شرایط شدم که خدا رو شکر خیلی طول نکشید و شاید در حد 6 ماه منو درگیر کرد که دوباره متوجه اشتباه‌ خودم شدم و سعی کردم نگرش های منطقی و معیارهای روزمره زندگی رو رها کنم و به آرامش قبل برگردم.

    البته که در همین دو مرتبه ای که رفت و برگشت داشتم رنج زیادی رو متحمل شدم. چون برگشتن به مسیر انرژی زیادی می خواد.

    اگه در ابتدا 100 کیلو انرژی نیاز داشته باشی تا وارد مسیر درست بشی، وقتی نتایج به دست میاد و به هر دلیل از مسیر خارج بشی برای بازگشت به مسیر بیشتر از 100 کیلو انرژی باید صرف کنی تا به مسیر برگردی ولی یه مزیت هم داره که برگشتن به مسیر از نظر زمانی کوتاه تر از مرتبه اوله.

    البته این تجربه من بوده و شاید برای بقیه متفاوت باشه.

    به لطف خدا امروز احساس می کنم با همین چند دقیقه اول این فایل دوباره در مسیر برگشت به مسیر اصلی قرار گرفتم. انشاالله که این بار از صابرین و ثابت قدم ها باشم.

    خوب برم سراغ بقیه فایل (دقیقه 12)

    اونجایی که استاد درباره اینکه انسان در شروع هر کاری چقدر واضح خودش رو به خدا می سپاره صحبت کردند یاد خودم افتادم که در اوایل آشنایی با استاد عزیز واقعا نمی دونستم قراره چی بشه یا چه اتفاقی رخ بده

    من فقط هر روز صبح تا شب فایل ها رو گوش می دادم و یواش یواش یه کارهایی رو انجام دادم. کارهای ساده ای که هیچ ربطی به موفقیت یا تغییر شرایط نداشت.

    مثلا اینکه من علاقمند شدم یا ترغیب شدم که سیگار نکشم، یا با لباس مرتب برم سر کار، یا ترغیب شدم که دیگه گله و شکایت نکنم و خیلی تغییرات ساده ای که وقتی انجامش دادم اصلا به این نیت نبود که این کار رو می کنم که موفق بشم یا خوشبخت بشم.

    اصلا اینطور نبود من فقط باور کرده بودم که خدا داره با من حرف می زنه و الان خدا بهم گفت که مثلا سیگار نکش

    دیگه نکشیدم

    یا مثلا خدا بهم گفته که از امروز باید با لباس مرتب و آراسته در محل کار حاضر بشی و من همین کار رو کردم.

    الان که نتایج واضح شده یا مدت ها از اون روزها می گذره می تونم درک کنم که انجام همین کارهای ساده و بدون ریسک و خطر باعث شد که من آمادگی انجام کارهای بزرگتر رو داشته باشم.

    روزی که من ترغیب شدم یا در من این احساس شکل گرفت که باید مغازه ابزار و یراق رو جمع کنم به همون سادگی من این قدم رو برداشتم که وقتی بهم گفته شد لباس مرتب و تمیز بپوش من انجامش دادم.

    همه اطرافیانم وحشت زده بودند ولی من آرامش کامل‌ داشتم. از نظر بقیه تصمیم اشتباهی بود ولی از نظر من فقط یک اقدام کوچک بود.

    تمام تصمیماتی که در زندگی ام گرفتم به همین سادگی بود بدون اینکه اون تصمیم برای ایجاد تغییر بزرگ در زندگی ام باشه.

    من فقط انجامش می دادم و دنیا هم با من همراهی می کرد.

    ولی مشکل از جای شروع شد که افکار و نجوای ذهنی به من می گفت خوب برای بیشتر شدن می خوای چیکار کنی

    مثلا این خونه رو خریدی خوب برای خرید خونه بعدی یا خونه در فلان جا می خوای چیکار کنی

    یعنی به شکلی افکار در ذهن من شکل گرفت که انگار چیزی که الان هست و به دست اومده که کوچیک بوده و چیز خاصی نیست حالا تو برای اون هدف بزرگه می خوای چیکار کنی.

    و خوب باید اعتراف کنم یه جاهایی گول خوردم و شروع کردم به تقلا و تلاش برای بهبود دادن و بزرگتر کردن و ….

    و در همه موارد دو اتفاق رخ داد

    1- اصلا از تلاش و تقلا کردن هام نتیجه نگرفتم.

    2- نتیجه حاصل از تلاش و تقلا کردن ها باعث بهبود زندگی و لذت من نشد که هیچ بلکه دردسرساز هم شد.

    اما اون نتایجی که به واسطه تسلیم بودن و گوش به فرمان خداوند بودن در زندگی ام حاصل شد هنوز که هنوزه باعث خوشحالی و شادی و امیدواری من به زندگی هستند.

    همین الان که دارم درباره اش می نویسم احساس می کنم قلبم باز شده و احساس سبکبالی و رهایی از شر افکار مزاحم دارم.

    نیاز دارم این جمله استاد رو تکرار کنم:

    من بدون هدایت خداوند هیچی نیستم.

    چقدر جمله آرامش بخش و لذتبخشیه

    برای من که خیلی لذتبخشه چون به شکل عالی این شرایط رو تجربه کردم.

    روزهایی که همه ناراحت شرایط و آینده من بودند ولی من آرام و مطمئن بودم که همه چی درست می شه.

    استاد عزیز چقدر توصیف به جا و قشنگی به کار بردید:

    انسان در شروع هر کاری خشوع بیشتری داره.

    واقعا همینطوره و کاش همیشه بتونیم در هر شرایطی که هستیم خودمون رو در نقطه شروع ببینیم و به همون شکل نقطه شروع خاشع و متوکل باقی بمونیم.

    خدایا تو را می پرستم و از تو یاری می جویم. مرا هدایت و حمایت کن.

    واقعا اینکه خداوند در هر لحظه داره هدایت رو می فرسته کاملا درسته و بارها تجربه اش کردم.

    مهم نیست چقدر خرابکاری کرده باشیم همین که بخوای دریافتش کنی و یه مقدار سر و صدای ذهنی رو کاهش بدیم صدای خداوند رو دریافت می کنیم.

    صدای خداوند همیشه هست ولی گوش ما مشغول شنیدن سر و صدای دنیای اطراف و دنیای ذهن خودمونه.

    اینکه سالهاست من به توصیه استاد رسانه ها رو دنبال نمی کنم چقدر سر و صدای محیط رو در زندگی ام کاهش دادم.

    همین کار ساده که به نظر خیلی از انسانها احمقانه است باعث شده که صدای خداوند رو واضح تر بشنوم.

    استاد یه عبارتی رو به کار بردید که شرح حال زندگی من در این چند ساله

    وقتی از هدایت خداوند استفاده میکنی همیشه در زندگی ات راه هست ولی وقتی روی خودت حساب می کنی به بن بست و چه کنم چه کنم می افتی.

    دقیقا همینطور

    در طی این ده سال که همراه شما هستم چندین بار به بن بست رسیدم و واقعا نمی دونستم دیگه باید چیکار کنم! و الان از زبان شما شنیدم که بخاطر این بود که من روی خودم حساب می کردم که باید یه کاری انجام بدم یا یه تصمیمی بگیرم که از قافله عقب نمونم.

    از این لحظه تصمیم گرفتم بیشتر از قبل خودم رو از مسیر رشد و پیشرفت خارج کنم و اجازه بدم خداوند مسیر رو بازسازی کنه و من در مسیری که خداوند طراحی و برام فراهم کرده به زندگی ام ادامه بدم.

    با تشکر از استاد عباس منش عزیز که همیشه با شنیدن صدای شما قلب من باز می شه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 813 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1279 روز

      بنام خدای مهربان و فراوانی ها

      سلام عمو رضا فوق‌العاده

      چقدر کامنتی ک نوشتین وصف حال منه امروز

      من خوب تازه به درامد رسیدم و به لطف خدا تونستم 1 میلیون پس انداز کنم

      از وقتی این 1 میلیون رو پس انداز کردم از در و دیوار پول وارد زندگیم‌میشه

      بعد امروز یهو به ذهنم رسید اون پولهایی ک برای لباسهام و وسایلی ک میخاستم تهیه کنم کنار گذاشتم رو بزارم روی پس اندازم و اولین سرمایه گذاریم رو برم یک گرم سکه بخرم

      بعد چشمام برق زد ک دیگ اخ جون من میخام پولامو زیادتر کنم

      همونطورم ک گفتید الان دلار میره بالا طلا میره بالا ومن گفتم مول بمونه تو حسابم ارزشش میاد پایین طلا بخرم بهتره برام

      خیلی جالبه بعد 5دقیقه همه افکار از ذهنم پاک شد و گفتم بیخیال فرشته این قضیه برا الان تو نیست تو باید امدازه‌ی جیبت پس انداز کنی ن ک پولایی ک واس خرید وسایل دلخواهت هست رو بری جمع کنی

      اصلا میخایی جمع کنی ک چی بشه

      میخایی ماشین بخری

      چون فلانی ماشین خریده ؟

      گفتم اصلا و خط قرمزم مقایسه خودم با دیگران شده تصمیم گرفتم به هیچ وجه اینجوری بااین احساس عجله کاری نکنم

      خلاصه من بیخیال این داستان شدم و نشونه ها اومد مشتری ها اومدن و بمن پول میدادن به عنوان شیرینی عروسی و عیدی

      گفتم خدایا شکرت وقتی جلوی نفستو میگیری خداهم بهت پاداش میده

      و قول دادم به خودم ک فارغ از شرایط بیرونی مثل قبلم پس انداز کنم و به خودم فشار نیارم

      سپاسگزارم برای کامنت ارزشمندتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1028 روز

      سلام به آقا رضای عزیز و دوست داشتنی ،مرد صادق و توحیدی

      آقا رضا کامنت شما انقد شیرین بود و با حوصله و جزییات و دقت که دوس نداشتم تموم بشه

      و چقدر مدام باید تکرار کنیم به قول شما که ما بدون خداوند هیچی نیستیم ،دقیقا منم اینطوریم زمانی که عاجز شدم و سپردم و هرچی می‌گفت بهش عمل میکردم نتایج عالی بود در تمام ابعاد ،اما از یه جایی به بعد منم دچار این منیت شدم و یادم رفت که خدا این نتایج رو رقم زده وخیلی استفاده کردم از نکته ی به جایی که عنوان کردین ،اینکه وقتی آدم به هر دلیلی از مسیر خارج میشه انرژی زیادی میخواد یه مسیر برگرده ،برا منم اینطوریه و فک میکنم به خاطر این باشه که آدم دقیقا یادش میاد که اون آرامش و اطمینان قلبی و تسلیم بودن داشت براش کارها رو انجام میداد و الان یهو به خودش میاد میبینه به هر نحوی حریف نجواها نشده و کلی از مسیر دور افتاده و اون شتابی که هست برای برگشت به مسیر درست ،و اون شور و شوق آدم دوست داره هر چه زودتر دوباره مسلط بشه به افکارش و الهامات رو دریافت کنه و به قول شما تمام نتایجی که الآنم دلخوشیم به اونها همه در آرامش و با حال خوب رقم خورده ،زمانی که می‌گفتیم خودمون هیچیم و خدا همه چیز و چقد باید دقت کنیم و دعای قشنگی کردین انشالله که همیشه تصورمون این باشه که در نقطه ی شروع هر چیزی هستیم تا به این ترتیب خاشع باشیم و افتاده در مقابل خداوند و یک نکته فوق العاده دیگه که بیان کردین ،این که گفتین من اصلا لاجرم یک سری کارها رو ترغیب میشدم که انجام ندم که همون عادات بده مثل سیگار کشیدن یا اهمیت ندادن به خود که به احساس لیاقت هم ربط داره و بعد آدم یک سری کارها رو ترغیب میشد که انجام بده اصن خودکار ، این زمانی اتفاق میوفته که کاملا تسلیم هستیم و فرمون رو دادیم دست خداوند که اصن لاجرم کم کم کم کم انسان متوکل و انسانی که خاشع و افتاده در برابر خداوند هست رو ،خداوند چنان زیرو‌رو می‌کنه از هر نظر که برای خودشم قابل باور نیست ،اما هر چقدر این انسان فراموش کار نتایج بزرگتر میشه فک می‌کنه دیگه من می‌دونم و من باید نتایج رو بزرگتر کنم و اینجاست که رو خودش حساب نمیکنه و میرسه به بن بست ها ،

      اون نکته طلایی که گفتین برای من جمع کردن مغازه ابزار و یراق تو اون شرایط مثل ترک سیگار ساده بود یک بار دیگه این چراغ رو در ذهنم روشن کرد ،اسن نکته شما همون حرف استفاده که میگه ،وقتی انسان می‌دونه که روی چه نیرویی حساب کرده دیگه نگران نیست که به چه مسأله ای ممکنه برخورد کنه ،وقتی در آرامش به الهامات عمل می‌کنه اصن همه چیز روونه ،وقتی که خودشو هیچ می‌دونه و خدارو همه چیز ،کل زندگیش در تمام ابعاد عالی پیش می‌ره ،

      پس خدایا کمک کن تا همیشه مثل نقطه شروع هر کار جدیدی در مقابل تو خاشع و افتاده باشیم

      کمک کن تا همواره یادمون باشه که ما بدون تو هیچیم

      کمک کن تا همواره به یاد داشته باشیم که هرچه داریم از توست

      به قول آقا رضای عزیز خب من مهارتم که همون مهارت بود و هوشمم همون هوش قبلی که اون همه زندگی به هم ریخته بود ،چه چیز تغییر کرد که زندگی این شخص کن فیکون شد در عرض دوسال ؟؟؟این دیدگاه تغییر کرد که من نمی‌دونم من عاجزم من هیچم و تو همه چیزی ، من سپردم بهت همه چیو ،واقعی ها واقعی ، و چه منطقی از این محکم تر ؟؟؟ از این مثال زیبای شما آقا رضا ؟؟؟که من هوشم همون بود و مهارت و تواناییمم همون ،

      خدایا کمک کن تا همواره به یاد داشته باشیم در هر لحظه که «مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی »

      آقا رضای عزیز از خداوند مهربانم در دنیا و آخرت برای شما سعادت و خوشبختی خواستارم و امیدوارم که در تمام مراحل زندگی هرروز به سمت بهتر و بهتر شدن با سرعت هر چه بیشتر حرکت کنی و از موفقیت هات بخونم و لذت ببرم مرد شیرین سخن و ساده نگر و صادق و دوس داشتنی .

      در پناه الله یکتا .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2194 روز

      دروددددددد و سلاااام خدمت شما شاگرد اول کلاس این مکتب الهی

      آقای عطار روشن نازنین باور کنید بعد از استاد عزیزمون وقتی اسم شما رو توی لیست ایمیل هام میبینم فوری میام کامنت زیبا و پر محتوا و نکته سنج های شما رو می خونم بخدا کامنت شما هم قلب من رو باز می کنه نه تنها قلب منو بلکه قلب تمام دوستان عزیزی که در چنین سایت با شکوه الهی ساکن هستند

      امروز صبح زود وقتی بیدار شدم اولین خواندن کامنت صبحگاهی من کامنت شما بود .. خواستم تشکر و قدردانی کنم که با خواندن کامنت پرمحتوا و باکیفیت شما به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم و نکته ها و پندها و نصیحت های تجربیات شما رو دریافت کردم و آویزه ی گوشم کردم مرسی مرسی آقای عطار روشن عزیز برای حضور تون ..شما هم مثل استادمون هر وقت می‌آید در فایل های دانلودی استاد کامنت می‌گذارید چشم و دلمون روشن میشه البته در قسمت محصولات که جدا گانه دیگر دوستان این نعمت رو دریافت می کنند . خدا رو شکر گذارم که نکته های فوق العاده ای که اینجا مطرح کردید رو همیشه باید مد نظر داشته باشم

      من هنوز فایل رو ندیدم به امید خدا بعد نوشتن سراغ فایل دانلودی میرم که صبح زیبامو با بهترینها و زیباترین ها شروع کرده باشم خدایااا شکرت

      اینکه گفتید..وقتی از هدایت خداوند استفاده میکنی همیشه در زندگی ات راه هست ولی وقتی روی خودت حساب می کنی به بن بست و چه کنم چه کنم می افتی.

      انسان در شروع هر کاری خشوع بیشتری داره

      واقعا همینطوره و کاش همیشه بتونیم در هر شرایطی که هستیم خودمون رو در نقطه شروع ببینیم و به همون شکل نقطه شروع خاشع و متوکل باقی بمونیم.

      روزهایی که همه ناراحت شرایط و آینده من بودند ولی من آرام و مطمئن بودم که همه چی درست می شه.

      بهترین جمله های تاثیر گذار شما رو اینجا نوشتم تا ردپایی به یادگار بماند برای من…

      روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و شادی و شادمانی

      و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق و سلامتی و پول و ثروت و نعمت و برکت ها و موهبت های الهی که چراغ روشنایی هدایت همه مان باشد

      اولین خواندن کامنت صبحگاهی من و اولین پاسخگویی ام همچون تعهدنامه ای در اینجا حک کردم

      خدایااا فقط و فقط تو را می پرستم و فقط و فقط از تو یاری می جویم

      IN GOD WE TRUST

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1261 روز

      سلام جناب آقای عطار روشن

      چقدر خوشحالم که کامنت شما را در این فایل میبینم.

      دقیقا توی این چند روز من مجددا شاید برای بار سوم مصاحبه شما با استاد را گوش کردم . و چقدر دوباره برام الگو شدید.

      و کلام شما در این کامنت اینقدر باهام آشناست. چون شما اینقدر خلوص داشتید اینقدر قشنگ قدم به قدم همه چیز را به خدا سپرده بودید و خدا هدایتتون میکرد که کاملا برای من محسوس بود.

      انگار به خدا میگفتید من هیچی نمیدونم و فقط فقط گوش به فرمان تو هستم.

      اینقدر توحید عملی را در زندگی شما دیدم که کاملا کلام این کامنت شما را میفهمم .

      و به نظر من همه چی خلوصه . وقتی خالصیم همه چیز خود به خود خالص میشه.

      توی هر چیزی خالص بودن مهمه اینجا هم همون خشوع و سر تعظیم به خدا آوردن همون خالص بودن ماست.

      ممنونم که دوباره اشاراتی به توحید عملی کردید.

      امیدوارم در کنار خانواده عزیزتون همیشه شاد و سربلند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      صابر صبوری گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      سلام استاد روشن عزیز

      تبریک تان باد این زنده گی عالی که دارین وخودتان به کمک وهدایت الله خلق کردین یک سری به کار ها تان کامنتها داستان هدایت تان زدم تا رد پای تان را ببینم چقدر فایل های نتایج تان عالی بود که با شنیدنشان ذوق کردم می خوام چنین نتایج بگیرم تک تک کامنتا تان به گفته استاد از هر کتاب موفقیت آگاهی دهنده اس این استمرار تان را تحسین می کنم وقتی به خودم نتایجم نگاه میکنم می بینم در بسیاری از جاها حاشیه رفتم ترس داشتم انشاالله روش کار می کنم

      باز هم میگم الگوی خیلی خوبی هستین برای ما تازه کاریم

      در پناه حق باشید..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      Meysam گفته:
      مدت عضویت: 992 روز

      آقا رضای عزیز

      کیف کردم از این کامنت زیباتون

      و اینکه چقدر قشنگ تحلیل کردید

      چقدر شما که جز با تجربیه های سایت هستید خیلی زیبا و ریز بینانه فایل ها رو تحلیل می کنید

      ما که هنوزم که هنوز اون فایل نتایج دوستان که شما دارید رو گوش میدیم برای چندمین بار کیف می‌کنیم و از تجربیاتتون استفاده می‌کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      میلاد نجفی گفته:
      مدت عضویت: 1090 روز

      سلام آقارضا من فایل شمارو خیلی نگاه میکنم بااستاد صحبت می‌کنید خیلیم دوستون دارم چندماهی میشد نگاه نکرده بودم ولی امروز داشتم یادتون میکردم حرفتون داشت توگوشم می‌پیچید شب اومدم دیدم بهم ایمل اومد کامنت گذاشتین من ایمل شمارو فعال کردم هرموقع کامنت میزارین میادبهم آقارضا آخه چقدر تودوست داشتنی هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1406 روز

      سلام آقای عطار روشن عزیز

      کامنت سراسر درک شما از قانون بسیار لذت بخش بود برام…

      وقتی خودت میدونی کاری که کردی از کجا آب میخوره،وقتی اشتباه خودت رو قبول میکنی،وقتی میدونی غرور باعث میشه جلوی خیلی از نعمت ها گرفته بشه!!!یعنی در آغوش خدا هستی و با یه تلنگر میخواد دوباره به راه راست هدایت بشی…

      چقدراحساس خوبی گرفتم از کامنتتون!!کلا این فایل پر از حس قشنگ توحید بود!چقدر نام برازنده ای استاد برای این فایل ها انتخاب کرده!

      توحید…

      انگار تمام وجودمان تشنه ی شنیدن این حرف ها بود!!!از دیروز چندین بار گوش کردم و اشک ریختم از اینکه چقدر راحت میتونیم همه چیز رو بخدا بسپاریم و به شکل زیبایی انجام بشه ولی همه چی رو با ذهن خودمون سخت میکنیم و وقتی به شدت مستاصل میشیم و تسلیم اونوقت راه نجات میاد چون راههای ذهن رو می بندیم و از خودش کمک میخوایم کاری که اول باید انجام بدیم رو میزاریم برای لحظه ی آخر…

      چقدر همین یه دونه کار مارو صد متر بلکه هزاران هزار متر جلو میندازه ولی ما غافلیم از یه هدایت خواستن از خدا

      چقدر این فایل منو هل داد به سمت خودش تا بگه برای کوچکترین تا بزرگترین(البته از نظر ذهن)کار به خودم توکل کن!چقدر نیاز داشتم اینا رو بشنوم،چقدر احساس ناب و خدایی استاد رو دوست داشتم که اینقدر به خدا نزدیکه!!!چقدر تحسینش کردم…

      و چقدر لذت بردم از کامنت شما واحساس فوق العاده ای گرفتم اونجایی که گفتین:

      آشنایی باشما مثل طنابی بود که از طرف خداوند به سمت من پرتاب شده بود تا خودم رو از نابودی و نیستی نجات بدم.

      به محض اینکه دستم به طناب نجات رسید نه تنها با دو دستم طناب رو گرفته بودم بلکه جهت اطمینان بیشتر طناب رو دور گردن و کمر و پاهام هم پیچیده بودم که مبادا دستم از طناب نجات رها بشه.

      این منم با هزاران هزار دستم خدا رو گرفتم چون بشدت به بودنش در لحظه لحظه ی زندگیم نیاز دارم…

      ممنون از وجوده شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رضا بهادری زاده گفته:
      مدت عضویت: 3950 روز

      درود بر استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی گرامی

      سلام و ارادت به دوست قدیمی آقا رضا عطارروشن

      برای من این کامنت جنس دیگری دارد!

      مدت‌های زیادی است که اینجا خیلی فعالیت ندارم و کامنتی ننوشتم

      تا اینکه امروز ایمیلی از سایت دریافت کردم که رضا عطارروشن کامنت جدید نوشته است.

      رضا جان در بهترین زمان نوشته تو را خواندم.

      به عنوان‌ شخصی که شاهد رشد و پیشرفت و بالیدن تو بودم، خواندن مجدد راهی که طی کردی و همچنین پایمردی و تلاشی که هنوز بعد از ده سال ادامه دارد برای من ستودنی است.

      خوشحال هستم که مسیر زیبایی را طی می‌کنی و ما هم با نوشته هات از آن بهره می‌بریم و رشد می‌کنیم.

      در پایان بگم تسلیم و رضا مقام بلندی است که باید همیشه یادآوری کنیم که من باید نهایت تلاشم بکنم اما خودم به نتیجه نبندم بلکه همیشه باید به منبع وصل باشم

      هـر لـحظـه که تســـــــلـیـمـم در کارگه تقدیر

      آرامتر از آهو ،بی بــــــــاک تر از شیــــــرم

      هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

      رنـــج از پی رنــــج آید ،زنجیــر پی زنجیـر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2019 روز

      یکی از خصوصیات خودم رو که با گوش دادن به فایل یادم اومد این هست که من آدمی هستم کهوخیلی گم دیگران رو قضاوت می کنم و همیشه وقتی یه چیز ناخواسته در کسی می بینم یه ندایی درونم می گه ممکنه یه موقع خودتم توی این شرایط همین کار رو بکنی یا این جوری بشی یا اشتباه بکنی یا فکر کنی کارت درست باشه ولی واقعا نباشه و یا ..

      این ویژگی وقتی کامل می شه و کمبود عزت نفس و ترس رو به همراه نداره که در کنارش موقع انجام هر کاری بگی خدا کنارم هست خدا با من هست و من قدم بر می دارم و اون راه رو به من می گه .

      و خدا روشکر زمانی که من حتی به این وضوح این قدرت مطلق رو نمی شناختم که البته هنوز خیلی راه است برای شناخت ، از این نیرو استفاده می کردم و واقعا می تونم بگم هر جایی که موفق بودم و احساس موفقیت می کردم این رهایی از غرور و سرسپردگی به ندای درونم بوده .

      باز در تایید و تکرار صحبتهای ارزشمندداستاد:

      خداوند انسانونبست که اگر من جایی اشتباه کنم و خطا بکنم عصبانی بشه از دستم و با منوقهر کنه ، خداوند یک سیستم و یک قانون است مثل جی پی اس اگر من مسیری رو اشتباه برم ، سیستم با من قهرونمی کنه و اگر من به هدایت اون ادامه بدم ، از همونوجتیی که هستم بهترین مسیر برگشت به راه مستقیم و بهترین راه به مقصد رو از همون جا که هستم دوباره به من نشون می ده ، فقط کافیه که بهش گوش کنم و عمل کنم.

      پس خداوند همیشه بامنه و یه سیستمی است که همیشه برای هدایت من به صراط مستقیم آماده ست و این من هستم که باید ببینم ، باور کنم، و عمل کنم تا

      زنده هستم ، در مسیر صراط مستیم دریافت نعمتها باشم.

      یه فکری که باعث می شه همیشه و در کاری حتی ، اون کتری که فکر می کنیم خیلی تجربه داریم و خیلی می دونیم، این علم و دانش خودمون رو با علم و توانایی مطلق خداوند مقایسه کنیم و ببینیم که به اندازه نقطه ای هم در مقایسه با رب که علم و توانایی مطلق هست، نیستیم. پس اگر با هوش و زرنگ باشیم به جای تکیه به علم خودمون ، وصل می شیم به علم بی پایان رب، با خشوع و سرسپردگی هر چه بیشتر.

      خداوندویه نیرویی هست که هر چی ما بخوایم می گه چشم. موقعی که تازه کار هستیم و ازش یاری می خوام و می گیم خدایا من نمی دونم کمکم کن. آنقدر عالی هدایتمون می کنه که خودمونم باورمون نمی شه.

      و

      زمانی که توی یه کاری با هدایتهای قبلی که درخواست کرده بودیم به نتایجی می رسیم، سریع فراموش می کنیم که کی به ما کمک کرده ک داه رو نشون داده و مغرور می شیم که من‌بلدم و می دونم و در واقع به جهان این فرکانس رو می دیم که نیاز به هدایت نداریم و خودمون راه رو بلدیم و خدا هم می گه چشم عزیزم و اون موقع دوباره به گل می شینیم(چیزی که درقرآن بارها به اون اشاره کرده) و یادمون میاد که باید به خودش توکل می کردیم و و صل می شدیم. چون ما به گفته قران انسان و فراموش کار هستیم و این فراموشکاری ویژگی دنیوی ماست. پس باید به اون آگاه باشیم و درمان آن که یادآوری است را به جا بیاوریم.

      پس هر چه ما باهوش و زرنگ تر باشیم به جای هی راها شدن ک وصل شدن باید سعی کنیم به یاد بیاوریم (چیزی که دایم قران به حضرت محمد می گه به یاد بیاور….) هر لحظه که چه کسی و چه نیرویی پشت همه موفقیتهامون هست و اتصال خودمون رو با خشوع و سرسپردگی حفظ کنیم و دایم در مسیر رشد و پیشرفت باشیم.

      سلام دوست عزیزم

      داشتم کامنت می نوشتم که اسم آشنای شما رو دیدم و کامنت زیباتون رو خوندم.

      وقتی برای پاسخ کلید رو زدم دیدم ادامه کامنتم اومد و گفتم حتما باید باشه و هدایت رب هست.

      با خوندن کامنت شما داشتم به این موضوع فکر می کردم که چطور می تونم از این افکاری که شما گیر کردید رها بشم .

      البته که من خودم این چند روز دارم دایم با خودم این باور رو تکراد و منطقی می کنم که بهترین و مفیدترین و پرسودترین کار در هر لحظه برای هم جهت شدن و رسیدنم به هر خواسته ، کاری است که در حال حاضر به من لذت بیشتر می دهد. و اون می تونه دیدن غروب باشه یا مثل اون موقعدشما ، پوشیدن لباس تمیز و مرتب سر کار یا هر چیز دیگه ای .

      و این باور که نوع کار و عملی که انجام می دهم هیچ تاثیری در ثروتمند شدن من نداره .

      مثلا من یه زمانی که در مشکل مالی بودم و از خدا هدایت خواستم، گفت به اندازه ای که نمی تونی نه بگی تو هم در گرفتاری مالی همسرت سهیم هستی ، درسته که به خاطر کار کردن روی خودم اون فشار روحی که به همسرم میومد اصلا روی من نبود و نگران نبودم ولی یه جورایی در نتایج این گرفتاری مالی سهیم بودم ، مثلادر خانه جدیدم حدود یکسال بود که برق کشی مشگل داشت و هنوز درست نشده بود.

      و بعد از اینکه من به همسرم گفتم که من نه برتی ضمانت و نه برای گرفتن وام هیچ فرمی رو امضا نمی کنم و دسته چکم رو هم پاره کردم که از دسته چک من استفاده نکنه (پیرو الهاماتی که دریافت کردم) با اینکه بنده خدا خودش همه قستها و بدهی ها رو پاس می کرد و خم هیچ کاری برای این نداشتم، از همون موقع شرایط زندگی ما معجزه آسا درست شد و همه نواقص خانه تازه رفع شد و وسایل بسیار زیبا و با کیفیت خریدم و …

      این رو دایم به خودم یادآوری می کنم فاطمه جان نوع کاری که تو انجام می دی ممکنه به ظاهر هیچ ربطی به رسیدن تو به خواسته نداشته باشه ولی در واقع اون باوری که در پس انجام اون کار هست داره کار رو انجام می ده.

      وقتی من به دنبال کار و فعالیتی که در هر لحظه روزم. به من حس خوب می ده می روم، یعنی:

      1. من بسیار ارزشمندم و ارزش من به ولیل اینکه بخشی از رب هستم آنقدر زیاده که ارزش هر چیزی مثل پول بعد از ارش من هست . و جهان این احساس ارزشمندی رو به شکل پول و ثروت بیشتر وارد زندگی من می کنه.

      2. هدف اصلی من از زندگی لذت بردن هست و بس ، اگر من بی نهایت پول و اون شرایطی که توی ذهنم هست و بهش برسم ک لذت نبرم که هیچ استفاده ای نکردم. پس من اگر با هوش باشم ، تمام تلاش خودم رو می کنم از همین لحظه که در اون هستم و نعمتها و امکانات و شرایطی که دارم لذت بیشتر ببرم . و میزان لذت بردنم حد وسقف ندارد و این هنر من هست هر چه بیشتر استفاده کنم و لذت ببرم.

      از طرف دیگر جهان هم با ارسال این فرکانس نعمتها و شرایط لذتبخش بیشتری را طلق قانون بازخورد فرکانس به من نشان می دهد

      3. وقتی من فقط لذت می برم یعنی من به خداوندی که قدرت و علم مطاق است همه کارها رو سپردم و به اون اعتماد دارم . و اون نه تنها از ظاهر و باطن همه جهان هستی باخبر است ، بلکه بهتر از خود من خواسته ها و تمایلاتم را می شناسه و من رو به سمت آنها هدایت می کنه ، که تازه می می فهمم چقدر فلان چیز به من لذت می داده و من نمی دونستم.

      (وقتی به اعتماد به خدا فکر می کنم یاد این مثال میوفتم، من وقتی فرزندم را برای چند ساعت پیش مادرم بگذارم که به کارهام برسم، خیالم از مراقبتهای مادر راحت هست و به اون اعتماد دارم و با خیال راحت و آرامش کارهایم رامی کنم یا اگر برای تفریح رفته باشم تفری لذتبخشی دارم ولی زمانی که به کس دیگری که اعتماد به نگهداری درست او از فرزندم نوتشته باشم بسپارم ، دایم زنگ می زنم و فکرم پیش بچه است و آرامش ندارم.

      حال توکل به رب که علم و قدرت مطاق است،فرای اعتماد به مادر است .)

      و…

      و جهان با نعمتها و ثروتها و لذتهای بیشتروبه این فرکانس ما پاسخ می دهد.

      خدایا شکرت به خاطر این قوانین بسیار ساده و آسان و لذتبخش که فقط ما کافی باور داشته باشیم تو رو و آرام باشیم و لذت ببریم و همه چیز رو به تو بسپاریم و اعتماد کنیم و به اعمال ساده و راحت و آسان و لذتبخشی که بهمون می گی عمل کنیم و تو همه کارها رو به بهترین شکل برنامه ریزی می کنی و نتایج عالی رو به ما تحویل می دی.

      خدایا شکر و سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      سلام

      آقا رضای عزیز

      خیلی دوس داشتم خودمو مقایسه نکنم با شما برای ترک سیگار

      یک هفتس که توی فایل دوم ثروت 1 هستم و اهرم رنج و لذت

      تصمیم به ترک سیگار و کامنتهای شما رو هم برای این موضوع خوندم

      نمیدونم آیا خدا میخواد منم مث شما ترک کنم یا به شکل دیگه ای

      دارم هر روز اهرم رو میخونم

      استاد گفتن 21 رو ز بخونیدش و اقدامای عملی کنین

      اقدام هام برا سیگار کوچیکن

      مثلا دیگه سیگار همراهم نیست

      نخی میخرم و بسته نمیخرم

      هر روزاهرم میخو.نم

      ومنتظر نتیجم

      بعد مقایسه میکنم که چطور آقا رضا تونستن

      چطور سپیده خانم تونستن

      منم میتونم

      اما اونا یهو ترک کردن

      چرا تو اینکار رو نمیکنی

      از خدا خواستم بیشتر برام این درس رو توضیح بده

      هر روز الهاماتی بهم میگه

      اما آقا رضا جان آیا منم باید مث شما یهو بزارم کنار

      یا نه شکل های دیگه ای هم میشه

      اگه ممکنه شما راهنماییم کنین

      از خدا میخوام اگه شما نتونستین راهنماییم کنین

      خودش هدایتم کنه به کامنتی یا یه جایی و بهم بگه چطوری سیگار رو میتونم ترک کنم

      اتفاقای خوبی که افتاده

      اینه که

      قبلا خیلی مقاومت داشتم که میتونم

      قبلا اصلا حاضر نبودم که همراهم نبرمش و همش توی جیبم بود

      اما الان

      خیلی راحت همراهم نیس

      خیلی راخت خونه نمیکشم

      خیلی راحت باور کردم که اتفاقش می افته

      با ایمان اهرم رو هر روز میخونم

      ذهنم ساکته و مسخرم نمیکنه که برو بابا بیخودی نخون تو که نمیتونی

      انگار ساکت شده

      از شما و خدا ممنونم بابت راهنماییتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        رضا عطارروشن گفته:
        مدت عضویت: 3792 روز

        سلام و درود

        برای ترک سیگار باید اول نفرت از اون رو کنار بذاری

        اگه از سیگار و سیگار کشیدن متنفر باشی ترک کردنش سخت می شه

        در عوض باید عاشقش باشی

        عاشق سیگار باش

        نسبت به سیگار قدردان و سپاسگزار باش

        لحظات خوبی برات رقم زده

        چه لحاظاتی که با اشتیاق به سمتش رفتی و از کشیدن سیگار لذت بردی

        اون همیشه خودش رو سوزاند تا به تو لذت بده

        بنابراین جایز نیست که در حق سیگار نامردی کنی

        همیشه از سیگار قدردان باش و هرگز درباره بدی های سیگار گله و شکایت نکن

        این تو بودی که یه روزی سیگار رو برای دوستی انتخاب کردی و انصافا در این مدت دوستی لذت بسیاری برات فراهم کرده

        پس قدر دان باش

        سپس یه نامه برای سیگار بنویس و بگو که یه روز به دوستی با تو نیاز داشتم و از اینکه در این مدت همیشه حضور داشتی و هیچوقت کم نذاشتی ازت سپاسگزارم.

        براش بنویس که در حال حاضر در شرایطی هستی که باید این دوستی به اتمام برسه و بهش اطمینان بده که انشاالله اگر فرصت فراهم شد دوباره با سیگار رابطه دوستی برقرار خواهی کرد.

        نامه رو بنویس و امضا کن و تاریخ بزن و دوستی رو خاتمه بده

        یادت باشه که وقتی خودت دوستی رو تموم میکنی دیگه جایز نیست فردا و پس فردا و … دوباره با حضور نزد دوست باعث اذیت و مزاحمت او بشی.

        موفق باشی و خدا نگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
        • -
          حسام گفته:
          مدت عضویت: 1961 روز

          سلام آقا رضا جان

          سلام به روی ماهتون

          با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که با زبون شما راهنماییم کرد

          با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که جهان سرشار از انسانهای نازنینه که از هر جهت دارن به من کمک میکنند

          با چه زبونی از شما تشکر کنم که اشک منو درآووردین

          آقا رضا جونم

          میدونین

          توی دوره احساس لیاقت قبل جلسه 4 به خدا گفته بودم خدا جون از تو هر چی خواستم دادی وتنها کسی که میتونه تمام قوانین آدما رو دور بزنه تویی

          چون تو اصلا نیاز نداری دور بزنی

          در واقع قانون اصلی توهستی

          و بقیه قانونا برا اینه که من بتونم مسائلو درک کنم و بتونم حرکت کنم

          آقا رضا جون به خدا گفتم قانونو دور بزن و منو با استادم همکلاس کن

          دوس دارم کنار استاد بشینم

          روی نیمکت کنار استاد

          وای آقا رضا جون از اونجایی که هیچکاری برا خدا سخت نیس

          از اونجایی که خودش گفته بیقید و شرط میدم فقط بهم ایمان بیار

          جلسه 4 شروع شد

          استاد فک کنم دقیقه 6 یا 7 یا نمیدونم دقیقه 15 یا 16 جلسه گفتن

          “” اولاً من به هیچ عنوان اداعا نمیکنم که احساس لیاقتم بالاس

          منم مث شما دانشجوی این دورم

          منم مث شما دارم یاد میگیرم

          منم مث شما دارم هر روز و هر روز بهتر میشم”””

          وای آقا رضا جان یه لحظه حجم زیادی از انرژی و فرکانس سپاسگزاری اومد سراغم

          یهو گفتم خدا جون یعنی تو درخواست منو میبری امریکا و به استاد توی کلاس سر گوشش میگی اینو بگو که تو هم دانشجویی

          این از این

          تا رسیدم به درخواستم به خدا که خدا جون دوس دارم آقا رضا که الگوی منه راهنماییم کنه

          آقا رضا جون الگوی من

          من قبلا به خاطر باورای بشدت مذهبی فک میکردم فقط اماما هستن که میتونن الگو باشن چون به دروغ نزدیک 45 سال شنیده بودم اونا پاک پاک پاکن از هر اشتباه

          اما روح من و ذات خداوندی من تشنه یه الگوی زنده بود

          یه الگویی که بهش سلام کنم

          لبخندشو ببینم

          و شما و استاد الگوی من هستین

          اینکه خداوند به شما گفت”رضا جان با دست نازنینت چند خط برا حسام بنویس و شما برام نوشتین و از انرژیتون یه اثر ارزشمند رو خلق کردین بینهایت سپاسگزارم که خدا درخواستمو داد.

          آقا رضا جان الگوی نازنینم

          متنی که برام نوشتین با توجه به سابقه 30 ساله من برا سیگار

          نه توی هیچ کتابی دیدم

          نه توی هیچ فیلم مستندی دیدم

          نه کسی تجربه اینجوری داده بهم

          فقط بگم

          این دقیقا عین کلام خداوند

          این دقیقا عین الهام خداونده به شما

          این دقیقا چیزی بود که هرگز از این زاوی دید وسیعتون من ندیده بودمش

          من بهش عمل میکنم

          استاد عزیزم

          آقا رضا جان

          واقعا میگم اینکه شما گفتین یه شبه استاد شدین واقعا لیاقتشو داشتین

          واقعا ظرفیت شما بالاس

          من دوستون دارم

          به حرفتون عمل میکنم

          مطمئن شدم

          شک ندارم

          یقین دارم با صلح با خودم و با رفاقت چندین ساله با سیگار ازش تسشکر میکنم و ازش خداحافظی میکنم .

          عاشقتونم

          عاشق لبخندتون توی عکس پروفایلتونم

          از شهر کاشان میبوسمتون

          امیدوارم یه روزی بتونم روی ماهتون رو ببینم.

          …………….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          مینا منصوری گفته:
          مدت عضویت: 1073 روز

          سلام اقارضای عزیز

          وای چه قدر خوب راهنمایی شون کردین

          واقعا عطار روشن برازنده شماس

          چقدر قشنگ قضیه رو برای دوست عزیزمون روشن کردین

          وای چقدر خوب شده شما رو فالو کردم و کامنت هاتون رو دنبال میکنم

          خدایا شکر بابت استاد سایت

          چقدر روزانه من خدا را به خاطر استاد مریم جان و سایت و دوستانم شکر میکنم

          این کامنت هدایتی برا منم شد چون میخواستم به عادت بدی تو وجودم رو ترک کنم ولی چه طورش برام سوال بود و حالا میرم سمتش

          واقعا خواستن و توانستن

          خواستم ترک کنم و توانستن شروع شد کامنت شما و ادامه با من و هدایتا با خدام

          خدا را شکر

          خدایا شکر

          عاشقتم خدا

          در پناه حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        زری گفته:
        مدت عضویت: 752 روز

        سلام دوست عزیزم

        دوست داشتم اون چیزی که میدونم باهاتون به اشتراک بزارم شاید به دردتون بخوره

        چون منم یه عادتی رو از زندگیم حذف کردم که بدتر از سیگار بود و خیلی اعتیاد شدیدی بهش داشتم

        اینکه یهو ترکش کنی بهترین راهه درواقع تنها راهه

        چون تو هربار که نیکوتین مصرف کنی بازهم بدنت میخواد

        اون فرقی بین یک نخ و ده نخ نداره

        اون چیزی که میخواد بهش رسیده و بازهم میخواد

        مهم نیست اگه مثلا یکساله ترک کردی و الان یه نخ تفریحی بکشی

        اگه اینکارو بکنی خودتو نابود میکنی

        کنترل ذهنتو نابود میکنی

        چون ذهنت از همون راه وارد میشه و خواسته خودشو به همین روش ازت میخواد که حالا همین یه نخ دیگه نمیکشم

        فریب ذهنتو نخور

        این دقیقا کاریه که با دادن کربوهیدرات به بدن این اتفاق میوفته

        توصیه میکنم فایل قدرت اراده در مقابل نحوه عملکرد مغز رو ببینید

        به ازای هر یک لحظه ای که پاک هستین و مصرف نمیکنن خدارو شکر کنین

        حتی اگر لغزش کردین بازم مصرف کردین به خودتون احساس گناه ندین خودتونو به عنوان یک انسان بپذیرین که کاملا طبیعیه که اشتباه کنه

        و یه توصیه دیگه اینکه شنیدم افرادی که سیگار و ترک میکنن یه چیزی رو جایگزینش میکنن مثلا یکیشون میگفت من هروقت به سیگار فکر میکردم به جای سیگار یه لیوان آب میخوردم

        یا مثلا به جای اینکه سیگار بخرم فکر میکردم که چه چیز دیگه ای با پولش میتونم بخرم و یه چیز دیگه ای میخریدم

        آقا حسام عزیزم تمام عادتهایی که ما تو زندگیمون داریم حالا هرچیزی که باشه عادت به پرخوری ،غیبت، سیگار یا هرچیزی که هست فقط و فقط بازی ذهنه و مطمئن باش تمام لحظاتی که به سیگار فکر میکنی یه سری افکار خاص میاد توی ذهنت که لذت سیگارو برات زیاد کنه و اون رنجو از ذهنت ببره

        اهرم رنج و لذت خیلی خوبه ولی در کنارش باااااید بتونی به توانایی کنترل ذهنت برسی باید اون افکارو بشناسی و مدیریتش کنی

        من دقیقا زمانی تونستم عادتمو ترک کنم که افکار ذهنمو کنترل کردم

        من هزاران و هزاران راهو امتحان کردم

        از هرچیزی که فکرشو بکنی وارد شدم که جلوی عادتمو بگیرم و کمش کنم

        ولی نمیشد

        فقط و تنها فقط زمانی موفق شدم که تونستم اون افکارو مدیریت کنم

        تونستم ذهنمو بشناسم افکاری که به ذهنم میاد بشناسم دلیل و ریشه اون افکارو بشناسم و بعد روی اون ریشه کار کنم و مدیریتش کنم و اونوقت اون عادت خود به خود از ذهن من و از زندگی من رفت

        اینا چیزهایی بود که من تجربه کردم

        امیدوارم که براتون مفید باشه

        و خیلی زود بدنتونو پاک کنید از سمی که واردش میکنید

        بدن ما خیلی با ارزشه و ما باید در حد لیاقتش باهاش ارزشمند رفتار کنیم و بهش عشق بدیم چیزهای خوب بهش بدیم و همونجوری که خدا خلقش کرده نگهش داریم

        امیدوارم مسیر زندگیتون سرشار از آرامش و خوشبختی باشه

        در پناه رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          حسام گفته:
          مدت عضویت: 1961 روز

          سلام زری جان

          سلام به روی ماهتون

          با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که با زبون شما راهنماییم کرد

          با چه زبونی از خداوند تشکر کنم که جهان سرشار از انسانهای نازنینه که از هر جهت دارن به من کمک میکنند

          زری جان

          سری اول که پاسختون رو خوندم نفهمیدم

          مرتبه دوم بعد از یک روز خوندم و به خدا گفتم خدا جونم بگو زری خانم چی میخواد بهم بگه

          همین که دست خدا شدین و تجربه ارزشمندتون رو بهم دادین این خودش عالیه

          میدونین به نظرم این شما نبودین که خواستین منو راهنمایی کنین

          این خدا بود که در درون شما بود

          من به خدا گفتم تو منو بیشتر راهنمایی کن من توی دوگانگی هستم

          اونجا بود که اونطرف ایران فرشته ای بنام زری خانم از طرف خدا مامور شد که تجربیات ارزشمندشو بنویسه

          و من توی پاسخ شما درک کردم که چرا شما اون حرفها زو زدین

          زری جان میدونین

          من حدودا 10 سال عضو انجمن ان ای بودم و نزدیک 6 ساله که انجمن رو ترک کردم ولی هنوز پاکک هستم

          چرا

          چون اهرم رنج و لذت جوری سرجاشونه که اگه تمام ایران مواد مصرف کنن من پیششونم ولی نمیخوام

          اما برا سیگار اینطور نبود

          این حساب رو نمیکردم که اون میتونه زندگیمو نابود کنه

          الان که شما مثال مواد رو زدین گفتم نکنه ایراد همینه

          مسئله رو پیدا کردم

          اون اینه که من سیگار رو نابود کننده زندگیم نمیدونم

          سیگار رو نابود کننده افکار قشنگم نمیدونم

          سیگار رو شرک به خدا نمیدونم

          اینو شما با دست های نازنینت برام نوشتی

          زری نازنیم

          شما گفتی مشرک نباش

          و این مث یه آوار رو سرم خراب شد

          چون فک میکردم باورای توحیدی درس کردم دیگه خیلی کارم درسته

          و بعد که رفتم ببینم سیگار یا هر عامل بیرونی که قدرت رو از من میگیره چطور میتونه شرک به خدا باشه

          فهمیدم سیگار تمامش شرکه از اصل و اساس

          اونی که فهمیدم و بهم الهام شد اینه که اگه من قدرت به آدما بدم و خودمو محروم کنم از نعمتها ،،،، به هر حال اون آدمه به اندازه ای که قدرت رو از خدا میگیریم و به اون آدم میدیم ،،، همون اندازه شرک منه مثلا من از مدیرم 50 درصد میترسم به اندازه 50 درصد مشرکم

          وقتی اینو آووردم توی سیگار دیدم سیگار مث مدیرم توقع و انتظار و حسادت و رقابت نداره باهام و اصلا هیچ مشکلی باهام نداره

          اما اون مدیره به هر اندازه میتونه تاثیر بزاره

          خدا گفت از این زاویه نگاه کن و ببین قدرت رو از من گرفتی و به یه انسان دادی تا قدرت رو از من گرفتی و به یه چیز پوچ بی خاصیت بی اراده بی احساس دادی که اصلا هیچی توش پیدا نمیکنی

          خیلی حالم بد شد

          با مقایسه آدم و سیگار و نسبت شرکشون به خدا فهمیدم سیگار کشیدن خود خود باور کمبوده

          باور شرکه

          باور احساس گناهه

          باور بی لیاقتیه

          و………

          زری جان چی بگم

          نمیدونم

          نمیفهمم

          میخوام بشکل موسی تسلیم بشم

          میخوام بشکل رضا تسلیم بشم

          میخوام بشکل زری تسلیم بشم

          ………

          عاشقتم

          عاشقتم که

          میدونین

          میخوام درک کنم نقش رفتارام تا حالا ، توی زندگیم که به کجاها آسیب وارد میکنه و میتونه تاثیر بزاره

          خیلی تحسینتون میکنم که با پاسختون به ثروت جهان اضافه میکنین

          میدونین زری جان

          یکی از هنرمندیهای شما اینه که دقیق بودن روی اون چیزی که میخواین و اون ترک بود

          و بهش توجه می کنین و این یه الگوی خوبی برام شد که تا چه اندازه حاظرم روی تعهدم به خودم بمونم

          وای نمیدونین چقدر سپاسگزاری کردم از خدا

          وقتی پاسختون رو خوندم که دارین از زبون من مینویسین یعنی دقیقا عادت هایی و شکل زندگیمو که هیچ وقت بهشون فک نکردم و ….غیره بهم گفتن شکل زندگی اینجوری بوده

          باور جدیدی که ساختم اینه که

          وقتی من و شما شرو میکنم از یه جاهایی باورام رو درست میکنیم ، اینم میتونه تولید ثروت باشه چرا که ثروت با همین حرکت های کوچیک وارد زندگیمون میشه و من یقین دارم با خدای آسونیا این اتفاق برا هممون می افته و جهان یقینا به این احساس خوب وامید مون پاسخ میده

          وقتی از افکار اشتباه رها بشم

          صد درصد جهان با این احساس لیاقتی که من نشون میدم

          جهان ایده ها – شرایط – اتفاقات و آدمایی رو سر راهم میزاره که با عث تولید ثروت و پول توی زندگیم میشه

          من میخوام این ارتباط ذهنی با احساس لیاقت و پول رو درک کنم که هر چقدر شرک هام کمرنگ تر بشه

          هر چقدر درک کنم تواناییهام و کارایی که بلدم پیشم ارزشمنده ، خداوند منو آسون میکنه برای آسونیا

          میخوام پاسخم درباره شرکی که به خداوند داشتم باشه

          .خدا جون من به قدرتی که بهم دادی مشرک بودم

          اونجا که میگه شرک در دل مومن مث راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاهه و …….

          من به تواناییهام مشرک بودم

          من الان ترک میخوام

          من الان احساس لیاقت میخوام

          و الان ندارمشون

          من ترک نکردم

          و تو گفتی میتونی

          ولی من با رفتارم از روی ناآگاهی به حرف تو و قدرت خودم مشرک شدم

          ببخشید

          من از روی نادانی مشرک شدم

          عمدی نبوده

          زری جان

          کامنتت تو و همه نوشته هامون ، این یه اثر جاویدان و ارزشمند برا خودممون میشه

          و باور دارم خالق یه اثر بودن از همین جاها شرو میشه

          میدونین

          من قبلا فکر میکردم یه نویسنده یا یه عکاس یا یه رمان نویس یا یه نقاش هنری ….. میتونه یه اثر ارزشمند رو خلق کنه و به ثروت جهان اضافه کنه

          اما امروز فهمیدم تک تک کامنت های دوستان میتونه یه اثر هنری و ارزشمند و مفید و راهگشا باشه که خلق شده و میلیونها نفر میتونن چه توی سایت چه بیرون سایت و توی جستجوی گوگل ببینن و ازش استفاده کنن.و همین ساختن ثروت توی جهانه

          قبلا فکر میکردم فقط رفتن سر کار و پول درآووردن

          ثروت سازیه

          گسترش جهانه

          معنویته

          اما الان باور دارم همین که من صبح ها کارمندم و عصرها میام روی باورام کار میکنم

          اون زمان عصر برای باورسازی هم پول توی خودش داره

          من اون پول رو نمیبینم ولی بعدا نتایج عالیش به شکل پول به شکل های متفاوت وارد زندگیمون میشه

          همون آیه قرآن

          بقول استاد عزیز

          کسانی که به غیب ایمان دارند

          سوره : البقره آیه 2

          الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

          آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.

          شما با پاسختون به غیب (خداوند و امید به آینده) ایمان داشتین

          شما با پاسختون نماز (کنترل ذهن کردین )خوندین

          شما از آگاهیتون به مردم جهان انفاق کردین

          بسیار بسیار ازتون سپاسگزارم

          عاشقتونم

          مطمئنم به راحتی به خواستم میرسم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            مصطفی خدابخشی گفته:
            مدت عضویت: 2039 روز

            حسام عزیز

            تبریک و تحسین بخاطر تلاش و کوشش‌تون برای خلق نسخه‌ای جدید از کسی که بودین.

            خب خدارو شکر که تو جمع این خانواده صمیمی هستیم و خداوند کمک‌مون کنه قدر بدونیم و تو این راه همیشه باشیم.

            تقریبا همه ماها یه اعتیاد داریم و به نوعی تجربه‌اش کردیم…حالا اعتیاد به مواد از اون جهت بد تلقی میشه که پررنگ ترین نوع اعتیاده! وگرنه آدمها اعتیاد دارند دروغ بگن و اینو اصلا چیز بدی نمیدونن….آدم‌ها غیبت میکنن و اینو چیز بدی نمیدونن‌…آدم‌ها به هزاران چیز معتادن ولی به روی خودشون نمیارن…کاری نداریم…منم خودم اعتیادهایی داشتم که به لطف خدا پاکم الان…

            چیزی که به من خیلی کمک کرد و به شما دوست عزیز توصیه‌اش میکنم، اینه که با خودتون رفیق باشی! حتی اگه خیلی هم به نظر خودت پایینی…به خودت اجازه بلندشدن بده…هرگز و هرگز و هرگز خودت رو با دیگری مقایسه نکن که چرا فلانی تونست من نتونستم؟! بگید بالاخره منم از پسش برمیام و به خودتون در این سفر اجازه بدید و راحت بگیرید.

            بدونید حق دارید از این تجربه و رفتارهاتون درس ارزشمند بگیرید و قدم به قدم به یاری خداوند پیش برید و بالاخره مسئله‌تون رو حل کنید. داستان همه ماها مثل هم نیست….کسی که مثلا 2 ماه مصرف کرده و راحت میزاره کنار خب معلومه کارش راحته نسبت به کسی که 20 سال مصرف کرده و این عادت ریشه کرده تو وجودش و زمان میخواد خب! ما آدم‌ها خب اینو نمیبینیم…به قول استاد اون ضربه آخری طرف رو میبینیم و میگیم طرف یه ضربه زد و شاخ غول رو شکست…ما 50 تا ضربه زدیم هیچی‌هم نشد…. غافل از اینکه فلانی 99 تا ضربه زده ما آخری رو دیدیم فقط…

            شما تو این مسیر با خودت مهربون‌ترین باش.. بقیه‌اش خود بخود درست میشه…

            شاید بزرگترین مسائلی که الان ما باهاشون درگیریم…پاشنه‌های آشیل ما هستن که باید یادبگیریم ازشون عبور کنیم…باقیش دیگه هدایت خداونده…

            مچکرم از کامنتون که باعث میشه حرفای خوب زده بشه..

            در پناه الله مهربان شاد و سالم وتندرست و خداییی باششید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              حسام گفته:
              مدت عضویت: 1961 روز

              مصطفی جان سلام ب روی ماهت

              دستت رو میبوسم ک اینقدر انرژی گرفتم از کلمات ارزشمندی ک برام نوشتی

              از تجربیات ارزشمندت

              از وجود نازنینت ک باعث شده جهان جای زیباتری بشه

              از اینکه دست خدا میشی تا از هر جهت ب دیگران سود برسونی

              مصطفی جان

              میدونی

              کامنت زیبات ک همون پیام خداوند ب منو

              ددو تا نکته عالی داشت

              ک باید بیشتر بهش فک کنم

              یکی مقایسه

              یکی دوست مهربون

              توی مقایسه ک استاد توی دوره احساس لیاقت گفتن بزرگترین پاشن آشیل تمام انسانهاس چ موفق چ غیر موفق

              اما تو درس میگی من رفتم توی مقایسه

              و ازت ممنونم بابت راهنماییت

              و توی دوست مهربون

              باید حواسم باشه مث ی دوست خوب هوای خودمو داشته باشم

              مصطفی جان من رفتم پاسخ ب زری جان رو خوندم و چقدر برای کامنت خودم اشک ریختم بابت اینکه شرک دارم

              ولی خوشسحالم ک فهمیدم بالاخره موفق میشم

              مصطفی جان یه جایی گفتین :: من نتونستم؟! بگید بالاخره منم از پسش برمیام و به خودتون در این سفر اجازه بدید و راحت بگیرید.

              با این جملتون من ب فکر فرو رفتم

              ب خودم گفتم حسام جان

              اگه مطمئن باشی ک تا 5 ماه دیگه کامل ترک میکنی ک خدا صد درصد قولشو داده باشه

              آیا؟

              آیا الان خوشحالی میکنی ب هدفت رسیدی یا نه ؟

              جواب دادم اگه اینجوری بشه الان ب همه خانوادم بستنی میدم مهمون من

              بعد خواوند گفت بهم

              یه مثال بزنم تا ذهنت قبول کنه

              گفتم بگو

              گفت خفن تر از استاد عباسمنش سراغ داری

              گفتم نه

              گفت مگه استاد ی بار تو بندر عباس 20 کیلو وزن کم نکرد و لاغر شد و از تجربش برا هدفاش استفاده کرد

              گفتم آره

              دوباره گف استاد یه بار دیگه تقریبا 7 یا 8 ماه پیش با خودش قرار گذاش 6 ماه بره دوره قانون سلامتی رو طی کنه و 6 ماه خودشو توی تمپا زندانی کرد تا متمرکز بشینه ببینه چی شده دوباره چاق شده درسته ؟

              گفتم آره

              گفتش پس اگه استادت 6 ماه زمان گذاشته تا بفهمه چی داره توی مغزش میگذره

              تو هم شاید کمتر ،، شاید بیشتر ، نیاز داری ب خودت زمان بدی و متمرکز روش کار کنی درسته

              مصطفی جان اینجا بود ک حرفای شما رو درک کردم

              یعنی خدا جوری باهات حرف میزنه و مثال میاره ک دیگ جای هیچ مقاومتی نمونه

              هم از تو ممنونم

              هم از خدا جون بابت الهامش و مثال استاد که زدش

              خوشحالم بابت پاسخ ارزشمندت ب من

              و ازت ممنونم ک منو دوس داری و بهم احترام گذاشتی

              دستتو میبوسم

              امیدوارم بازم ب کامنتهای قشنگت بر بخورم و بخونمشون و یاد بگیرم

              عاشقتونم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 960 روز

        سلام حسام جان دوست خوب توحیدی من

        کامتتو خوندم چون خودم سیگار میکشیدم و ترک کردم بدون اینکه اذیت بشم گفتم شاید راهکارم بکارت بیاد اومدم تا کمکت باشم.

        آقا رضا عزیز در جوابت راهکار بسیااار عالی داد که ازش متنفر نشو من دراین باره کتاب زیاد خوندم که از چیزی اگه تنفر داشته باشی طبق قانون ول بکنت نیست همه جا باهات هست پس تنفر و بزار کنار من کلااااا خیلی سیگارو دوست داشتم برای همین میگفتم سیگار و کنترل شده میخوام بکشم بقیه چیزا رو که مصرف میکردم چندین سال گم شدن چون من اهرم رنج و لذتم این بود که مرد خدا نباد به چیزی وابسته باشه مرد خدا نباد چیزای بیخود مصرف کنه چندین ساله 8ساله شروع به تغییر کردم سیگار کشیدنم بخاطر این دیدگاهم کم شد تا اینکه این اواخر یکماه نمیکشیدم باز تو جمع دوستان که بودم تک وتوک میکشیدم یا برنامه گذاشتم شبی یک نخ بکشم اونم بیرون خونه و یا فقط پنج شنبه جمعه میرم بیرون بکشم یه یکسالی اینجوری کردم دیدم میتونم کنترلش کنم ولی اصلا نگران نبودم که چرا نمیتونم ترک کنم اصلا نکشم یعنی همینکاری که داری میکنی که خونه نمیکشی یه نخ یه نخ میخرز کاری که این اواخر منم بسته نمیخریدم اوایل خجالت میگشیدم بعد دیدم اعتماد بنفسم زیرسوال میره بیخیال شدن اصلاااا خجالت نکشیدم همون یه نخ دونخ میخریدم بعد تصمیم گرفتم پیش بجها نکشم وقتی تصمیم اینجوری میگرفتم دیگه روم نمیشد تو جمع سیگار بکشم و این اعمال و طرر فکرم باعث شد سیگار کشیدنم برام سخت شد تا اینکه یروز داشتم فایل عدم احساس لیاقت قسمت 1گوش میدادم بعد چندین بار گوش دادن ایندفعه سلولهای ذهنم اینو گرفتن که استاد گفته بود هر عملی انجام میدی داری ارتعاش میفرستی به کاینات که ارزشت چقده بعد یهویی یچیز تو ذهنم زنگ زد که پس منی که سیگار میکشم چه یک نخ چه صدنخ فرقی نمیکنه دارم به کاینات میگم من لیاقت سلامتی رو ندارم قبلا هم شمیده بودم که هر کار برخلاف سلامتیت انجام بدی ارتعاش بیماری میفرستی و این هر وقت سیگار میکشیدم تو گوشم می پیچید و باعث میشد وجدان درد میگرفتم یه نخ میکشیدم یهویی یه هفته پشت هم میکشیدم بعد یهویی فشار روحی وجدانی زیاد میشد خسته میشدم میزاشتم کنار و بعد گوش دادن این فایل دیگه کاملا داستان و فهمیدم که با هر عمل نادرست ارتعاش بی ارزشی میدیم با هر عمل درست ارتعاش ارزشمندی که این باعث شد بعد چندسال براحتی نصمیم گرفتم دیگه برای همیشه سیگار نکشم تا اینکه فایل آقا رضا رو دیدم بر نصمیمم مصمم شدم و خواستم به شما هم بگم اگه یهویی نمیتونی اصلااااااا ناراحت نباش همین منوال ادامه بده ولی سعی کن وقفه بزاری وسطش تا یواش یواش جهان خودش به کمکت میاد و براحتی همه چی تموم میشع البته روش نامه آقا رضا هم عالیه باهاش دوست باش منم فکر میکنم دوست داشتنم باعث شد ترکش کنم اونم براحتی الان خیلی ها میشم سیگار میکشن اصلااااااا ذره ای وسوسه نمیشم اینش جالبه که وقتی خدا کمکت کنه دیگه کسی وسوسه ای نمیتونه ترو از راه بدر کنه بهش ایمان دارم حسام جان بهت تبریک میگم چون همین الان فکر کن ترک کردی همینکه بسته ای نمیخری همینکه تو خونه نمیکشی همینکه کم کردی یعنی ترک کردی حالا شاید یخورده کمتر یا بیشتر زمان ببره اصلاااااا نباد ناراحت بشی خودتو فشار بیاری گاماس گاماس ولی سعی کن مقدار کشیدن سیگار و زماتشو یولش یواش دورتر کنی و فاصله بدی بقیه خودش در زمانش اتفاق میوفته فقط فایل عدم احساس لیاقت و اگه نداری دانلود رایگان هست بگیر تو این مدت گوش کن و به سیگار کشیدن ربطش بده که اگه سیگار بکشی پس ارتعاش بی ارزشی داری میفرستی این اهرم رنج و لذت بسبار عالی هست برای من که تلنگری عالییییی داشت انشالله برای شما هم داشته باشه و خبر ترک سیگارتو میشنویم و موفقیت های بعد اینو

        شاد و پیروز باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          حسام گفته:
          مدت عضویت: 1961 روز

          وای مجید جان عاشقتم

          مجید جان اشک منو درآووردی

          با چ زبونی

          چ طوری از قلب مهربونت تشکر کنم

          چ حالی شدم وقتی دیدم خدا از زبونت بهم پیغام داده

          چ حالی شدم خدا بهم گف ترکت حتمیه

          عبور از سیگار حتمیه

          مجید جان دستتو میبوسم ک از وقت ارزشمندت گزاشتی برا من تجربه قشنگتو گفتی

          مجید جان چن وقتیه درآمدم ب لطف باورای توحیدی دو برابر شده

          مجید جان همون کار کارمندیم

          همون زمان چن ساعت کار از 8 ساعت کار

          یعنی اینک راحتم

          خلاصه همون شرایط منی ک همیشه میگفتم کارمند حقوقش ثابته

          خدا درآمدم رو دو برابر کرده

          نزدیک تقریبا 6 ماهه

          و همیشه ی سوال داشتم

          خدا جون چرا چیزی تهش نمیمونه

          امروز مجید جان چن بار ب خدا گفتم جریان چیه

          هیچ چیز اضافه ای هم نمیخریم

          ب خدا خودم و خانمم شاک شدیم

          تاره توی دوره ثروتم جلسه 4 هستتم و قاعدتا باید جهان سوراخ ظرفمو کمتر کرده باش

          اما این وضعمه

          وقتی پیام خدا رو از کامنتت خوندم

          گفتم همینه

          طبق صحبت استاد

          هر فرکانسی بفرستی همسنگ همون وارد زندگیت میشه

          من با چن نخ توی روز فرکانس بی لیاقتی میفرستم

          و جهان همسنگشو از طریق بی پولی وارد زندگیم میکنه

          قشنگ الان درک کردم

          دقیقا پاشن آشیل من برای احساس بد بی پولیه

          یعنی ممکنه ی روز سرما بخورم اصلا حالمو بد نمیکنه

          ممکنه دندونم درد بگیره فوری میگم خوب میرم دکتر و اصلا احساس بدی ندارم و ذهنم قبول کرده طبیعیه

          اما خدا نکنه پولم تا آخر برج نرسونه زمین و زمان برام تلخ میشه

          حالا حرف استاد رو درک کردم

          جهان میدونه اون فرکانس بیلیاقتی سیگار من همسنگش با بی پولی مساوی میشه چون فقط بی پولی حالمو بد میکنه

          ولی کامنت تو

          اما پیام تو

          بخدا خیلی خوشحالم کرد

          بهترین خبر خوبی بود ک میشد ب من بدن

          بخدا نزدیک یک ماهه از صد تا زاویه براش اهرم نوشتم

          بخدا 7 تا کامنت تخصصی برای اهرم رنج و لذت ترک سیگار توی سایت گذاشتم

          پریروز رفتم شمردم

          کامنتای دوستایی ک تر ک کردن رو 20‌مورد پاسخ مفصل ب کامنتهای ترک سیگاری ها گذاشتم و مشورت خواستم

          یعنی توی ی درس 2 ثروت نزدیک 40 یا 45 روزه دیدم 27 مورد دیدگاه گذاشتم

          همه اینا نتیجش این ک امشب خدا بهم گفت ترک میکنم

          و با دستان نازنین تو بهم گف

          و خیلی ازت ممنونم

          مجید جان کامنتت ی اثر ارزشمنده ک باعث گسترش جهان میشه

          قبلا فک میکردم ی نقاش

          ی موزیسین

          ی هنرمند

          ی مخترع

          میتونن ی اثر ارزشمند خلق کنن

          اما تازگی فهمیدم کامنت تو ی اثر ارزشمنده ک ب میلیونها نفر سود میرسونه ک توی سایت و بیرون سایت توی جستجوی گوگل سیگار بزنن

          و مجید جان اثر ارزشمندت باعث گسترش جهانه

          از خدادمیخوام همونطور ک دست خدا شدی

          همونطور ک بدون منت ب من خبر خوب و سود رسوندی

          جهان و خداوند خبر خوب و سود بهت برسونه

          مجید جان عاشقتم

          مجید جان دستت رو میبوسم

          مرسی

          بعد از خ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            مجید بختیارپور عمران گفته:
            مدت عضویت: 960 روز

            سلام و درود بر داداش خودم

            چقد لذت بردم چقد از دعایی که در حقم کردی عشق کردم که محتاج کمکیم از طرف خدا و چقددددد خوشحالم تجربه من به کار یکی از بندگان خوب خدا اومد و خداروشکرررر میکنم منو تواین راه قرار داد تا بتونم از تجربه ام الگو بسازم من از شما ممنونم که با سوالتون باعث شدین بفهمم جقد باارزشم و چه کار ارزشمندی برای جهان کردم شما ،من ،همه دوستانی که اینجا هستیم مستحق بهترینها هستیم اگه نبودیم عمراااااا اینجا بوده باشیم در مدار استادعباسمنش نازنین بودن خودش موفقیته باید بابتش قدردان باشیم تا درهای بعدی برامون باز بشه اینو همین الان به ذهنم اومد یکساله اینجام بابتش اونجور که باید قدردانی نکردم حسام جان درست گفتی شما ترک سیگارت حتمی حتمی حتمی اصلاااا نگران نباش همینکه یه نخ میکشی انگار داری از گوشت تنت میخوری این یعنی مژده ترک سیگار برای همیشه و خوشحال باش که داری مدار سلامتی و ثروت ووطی میکنه و خبر خوشحال کننده موفقیتتو اینجا به اشتراک میزاری حسام جان بازم سپاس و مرسی وومتشکرم از احساس قشنگ و دعای بسیار عالی که از خودت برام نشون دادی انشالله در دنیا و آخرت شادی و نشاط رقم بخوره بی قید وشرط برای شما و خانواده عزیزت.

            بدروووووود حسام جان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رڼا ځاځی گفته:
      مدت عضویت: 1676 روز

      سلام دوست عزیز وختی کمنت شما ره میخاندم با خواندن هر پرګراف در ذهنم شروع به ګپ زدن میکدم مثل ایکه با شما روبرو حرف میزنم مه هم کاملا مثل شما در مسیر کج میرم و بخاطر پیشرفت بیشتر در زنده ګیم و بدست اوردن خواسته هایم خودم تلاش میکنم و میبینم فقط خودم ره خسته میکنم خودم ره رنج میتم و باید بګذارم خدا برم بته نه ذهنم شب و روز درګیر چطور ان باشه ای یک درس بود که از شما یاد ګرفتم و تشکر میکنم

      من مثل شما همیشه دو دنیا متفاوت ره تصور میکنم

      یکی دنیای درونم یکی دنیای دور و برم که هر دو نیاز داره به صورت نورمال پیش برود ای هم یک نقطه مشترک دګه ما است

      دوست عزیز یک شرک خفیف ره د درون خودم و باورهایم از کمنت شما پیدا کرده تانستم

      مه بجای ایکه به خدا بچسپم به استاد چسپیدیم و میګم که حرفهای استاد برم همه خواسته هایم ره میته و ای باعث شده که شبانه روز 24 ساعت حتی موقع خواب هم تمام فایلهای استاد با صدای بلند برم پلی هستن و نتیجه طوریکه میخواهم وجود نداره مه باید استاد ره راه بسنجم به طرف خواسته ها نه کسی که با حرفهایش خواسته هایم ره بدست بیارم

      خدا خودش از ای شرک خفیف مره نجات بته و استاد ره برم راه و خودش ره برم دهنده بسازه خدایا شکرت که ای شرک خفیف ره متوجه شدم و تشکر دوست عزیزم که یک سنګ بزرګ سره راهم ره شناختم از طریق شما خداوند اجرش ره برتان بدهد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 960 روز

        سلام و درود بر خواهر خوب و خواهر معنوی من

        اسم و فامیلیت خاص بود برای همین توجه ام جلب کرد زدم رو اسمت صفحه پروفایلت باز شد فهمیدم از کشور همسایه و دوست و خواهر معنوی مایی و داستان تو خوندم یسری کلمات سخت بود فهمش ولی تا آخر خواندم خیلی خیلییییی برام جالب بود که در اون تاریکی مطلق دینی تعصبی کشور و تفکرات تاریک نسل در نسل و خانوادت چیجوری تونستی اینهمه دوام بیاری و از ریسمانی که بقول رضاجون روشن خدا بسمت فرستاد(فایل استاد) بگیری و جدا نشی و چند سال در مسیر رشدت قدم برداشتی بر خودم واجب دانستم تا برات کامنت بزارم فقط بهت بگم ای احسن برتو ای باریکلله برتو ای آفررررررین برتو که الگوی بسیاااااار قدرتمندی شدی برای من که بگم ما که در یک آرامش نسبی بهتر از شما داریم زندگی میکنیم از طرفی مرد هم هستیم چرا به سمت نور ندوییم من شمارو تحسین میکنم اول بخاطر اینکه یک بانوی افغانی هستی که تونستی از دل تاریکی محض با فشااااار تعصبات خانوادگی و نژادپرستی اینجوری برای رشدت برای آزادی ات اقدام جانانه کنی و از دست سودجویان جنسی از خدا بی خبر و از تفکرات تاریک پدر و مادر و برادرت اینجوری ایستادگی کنی تا اینجا بیای که آرزوی آمریکایی شدن و ثروتمند شدن در سرت بپرورانی واقعاااااا باید از شما درس بگیریم خیلییییی تحسینت میکنم خواهرگلم ربا بانو به آیین یکتاپرستی خوش آمدی تبریک که از اسلام وحشی گری که برای ما ساختن به اسلام نوین و زیبا که جز تسلیم شدن محض نیست خوش آمدی و مطمعنم شما حتماااااااا پرواز خواهی کرد فقط با آموزه های استاد و ایمان به خدا دلتو قرص کن کار خوبی میکنی به فایل های استاد گوش میدی درسته که نباید استاد و خدا دانست ولی گفته های استاد و باید وحی منزل بدانی تا ریسمانی شود برای عبور از تاریکی که توش اسیری حتماااا میگذری مطمعنم شما چنان قوی خواهی شد الگوی بسیااااااری از زنان وومردان میهنت و جاجای این کره خاکی خواهی شد فقط سعی کن از دل تاریکی سر برآوری و کم نیاری که نمیاری مطمعنم شما موفقی مطمعنم .

        شاد و پیروز و قدرتمتد و سرافراز باشی

        یک لحظه نمیشه نمیتونم خودمو بزارم جای تو واقعااااا باید تا همینجا اومدی بسیاااااار تحسینت کرد تندیس بانوی قوی را باید بهت داد خواهر خوبم از خدا آرامش درونی رو برایت آرزومندم که همه مون برای رشدمون بهش محتاجیم….

        خواهر خوبم زنده باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی بهره ور گفته:
        مدت عضویت: 3222 روز

        سلام به دوست عزیزم ربا حاجی

        من هر چند با تلاش بسیار این کامنت شما رو خوندم تا متوجه منظورتون بشم دفعه اول که شروع کردم متوجه نشدم تا اینکه دو سه بار خوندم و خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم که این کامنت بسیار فوق العاده رو نوشتید تا به من هم کمک بسیاری کردید که متوجه این اشتباهم بشوم که نباید با حرفای استاد به خواسته برسم فقط و فقط پاراگراف یکی مونده به آخرتون اون جمله که میگید مه بایداستاد ره راه بسنجیم و… رو اگه بتونید منظورتون رو برسونید خیلی خیلی ازتون ممنونم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رڼا ځاځی گفته:
          مدت عضویت: 1676 روز

          علیکم سلام دوست عزیز نمیدانم چطور توضیح بدهم ولی ګفتم استاد و حرفهای استاد راه و طریقه یا روش برای بدست اوردن خواسته هایم است نه کسې که خواسته هایم را با شنیدن حرفهایشان بدست میارم خواسته هایم را خدا براام براورده میکند از این بیشتر نمیتانم برتان اسانتر بسازم بخاطر تفاوت زبان تشکر از کمنت تان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1102 روز

      سلام جناب عطار روشن

      نمیدونم چطور شد که هدایت شدم به این فایل و این کامنت شما ولی این همون چیزی بود که الان باید میخوندم

      وقتی یاد زمانهایی که همیشه ارامش داشتم همیشه قلبم سبک بود و نزدیک خدا بودم میفتم میبینم به این خاطر بوده که همه چیز رو سپرده بودم دست خودش اصلا تقلا نمیکردم اصلا نگران نبودم و میدونستم هر اتفاقی که بیفته به نفع منه چه ظاهرش خوب باشه چه نباشه

      ولی امروز یه حس سنگینی و دوری از منبع رو داشتم بخاطر اینکه تقلا داشتم نگران بودم یادم رفته بود که هرررر اتفاقی که میفته به نفع منه چه ظاهرش خوب باشه چه نباشه و ذهنم درگیر بود و میگفت پس کی؟ چرا فلانی اره تو نه؟

      نمیدونم اصلا روزی میرسه که این نجواها نباشه و ما یادمون بره؟

      من خودم هر وقت قلبم اینطوری سنگین میشه و از هر راهی که وارد میشم و نتیجه نمیگیرم همش میگم حیف چقد فلان موقع قلبم باز تر بود چقد به خدا نزدیک بودم چقدر راضی و خوشبخت تر بودم و میام خودمو با قبلم مقایسه میکنم و باعث ناامیدیم میشه

      ولی الان همین کامنت شما کافی بود تا این اگاهی برام یاد اوری بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 2069 روز

      سلام استاد عطارروشن عزیز و دوست داشتنی

      صبح زیباتون بخیر و شادی باشه

      خیلی خوشحالم تونستم کامنت زیباتون رو بخونم و کلی ازش درس بگیرم و لذت ببرم

      کامنت هاتون رو خیلی ساده و خودمونی و با جزئیات مینویسین و ادم از خواندنش سیر نمیشه

      ویدیویی که برای استاد فرستادین و گذشته خودتون رو توضیح دادین فوق‌العاده بود

      مسیری که طی کردین و نتایجی که کسب کردین ، بی نظیر بود

      جمله به جملش برایم درس داشت

      همیشه، هم گفته های شما ناخوداگاه توی ذهنم پخش میشه و دائم شما رو تحسین میکنم ، و هم چهره شاد و بشاش و دوستداشتنی شما برام تصویر میشه و ناخوداگاه من هم از درون انرژی مثبت شما رو دریافت میکنم

      شما الگوی مناسبی برامون هستین

      واقعا شجاعت شما و ایمانتون و کارایی که کردین تحسین برانگیزه

      از زمانی که مغازه داشتین و شروع به تغییر گرفتین

      از پر کردن اون سر رسیدها از فایل های استاد

      یا اینکه تو هر شرایطی حال خودتون رو خوب نگه میداشتین

      عملی کردن ایده هایی که خداوند بهتون الهام می‌کرد

      خرید و فروشتون به صورت نقدی

      پاره کردن دسته چک هاتون، که این یکی واقعا جرات زیادی می‌خواست و کلی کارای دیگه ای که شما قاطعانه عمل کردین و به مسیر الهامی خودتون ادامه دادین

      از داستان زندگیتون درس تلاش و پشتکار میگیرم

      درس استمرار و ادامه دادن با امید و احساس خوب

      خیلی خوشحالم هم ویدیو هاتون میتونم ببینم و کلی ازش درس بیگیرم و انگیزه پیدا کنم و هم کامنتتون که خیلی زیبا و خودمونی هست رو میتونم بخونم و کلی انرژی مثبت ازشون بگیرم

      از اینکه تو این سایت هستم، و از اموزشهای استاد استفاده می‌کنم و دوستان خوب و عزیزی مثل شما دارم ، بسیار خوشحالم و خدا رو بینهایت سپاسگزارم

      همیشه شاد خندان ، قدرتمند و ثروتمند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1231 روز

      چقدرقشنگ دوباره یاآوری کردین که وقتی سر و صدهایذهنمو کاهش میدم صدای خداوند و واضح میشنوم ، دقیقا هم همینه وقتایی که خودم و میسپارم به خودش و باتمرکز کارایی که دوست دارمو انجام میدم و سرم توی کار خودمه هم حالم بهتره هم نتیجه هایمالی میگیرم هم پیشرفت میکنم ،

      خدایا چقدر نامردم که اصلادوست دیگه ای به جایتو میذارم ، تو همهچیزی ، تو همه عشقی ، تو همه کتابی ، تو همهزیبایی و حال خوبی ، تو معرکه ترینی ، تو هرچیز قشنگی ،

      خودت کمکم کن که تو بهترین دوستم باشی ای بهترین نقشه و مپ زندگی.

      بهترین اطلسی که هر آدمی میتونه توی زندگی داشته باشه .

      بهترین نقشه ای که صبحبه صبح میتونین باز کنیم و از روش مسیر زندگیمونو بخونیم و راه پیدا کنیم ،

      به شرطی که صبح بگیم ایاک نعبد و ایاک نستعین.

      خدایا خودت هدایتم کن کهفقط صداها و تصویرهایی که تو واسم انتخاب میکنی و ببینم و بشنوم.

      آقای عطار روشم ممنون از اینکه دوباره یادآوری کردین من کجایی زندگی خداییم هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      آوا مختاری نیا گفته:
      مدت عضویت: 2698 روز

      سلام جناب عطار روشن

      خیلی خوشحال شدم که دیدم اولین کامنت پر امتیاز کامنت شماست، گفتم به به ، چه شود!!

      واقعا این آگاهی ها مصداق روزی بغیرالحسابه،

      از توضیحات شما همیشه استفاده می کنیم.

      سپاسگزارم.

      قطعا هدایت خداوند صراط مستقیم ماست.

      آن ربی علی صراط مستقیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سعید گنجی گفته:
      مدت عضویت: 1802 روز

      به نام خدای بزرگ

      سلام به استاد و عزیزان و سلام به اقای رضا عطار روشن .

      یادمه روزهایی که با استاد اشنا شده بودم کامنت های شما باعث شد من پروفایل شمارو نگاه کنم چقدر لذت بردم از خودتون و داستان زندگیتون نوشته بودین ، اونقدر عالی نتایج کسب کرده بودین که شمارو یکی از شاگردهای خوب استاد حس میکردم و همیشه در هر فایلی دنبال کامنت شما بودم که بخونم و لذت ببرم . همیشه اتفاقات زندگی شمارو تو ذهنم نگه داشتم و از رد پای قدم شما استفاده میکردم . بعد این فایل تا کامنت های پر امتیاز را دیدم باز اسم شما و کامنت شمارو خوندم و خیلی لذت بردم . یادم نمیره فایل تصویری که فرستاده بودین استاد اونو چندین بار نگاه میکردم و همرو سئو کردم و هربار نگاه میکنم و لذت میبرم که چقدر پله پله رشد کرده بودین .

      خداروشکر خیلی خوبه که در خانواده ای هستیم که شما هم کنار من هستین و چقدر لذت میبرم وقتی از تجربه های شما استفاده میکنم و شما و افرادی مثل اقای سید علی خوشدل این خانواده خوب مارو شاد با روحیه تر کردین .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فروه قصابي گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      درود برآقای عطارروشن عزیز

      چقدر خوشحال شدم که کامنت شما رو دیدم و چقدر لذت بردم از خوندن کامنت شما

      من هروقت که استاد فایل میذارن و میبینم اول از همه سرچ میکنم که ببینم شما کامنت گذاشتین که بخونم و کیف کنم واقعا آقا رضا لذت میبرم

      کل مصاحبه شما با استاد رو چند بار گوش کردم و الگو شدین برام و تمام حرفهاتون و راهکارهاتون رو به خاطر سپردم و حک کردم در ذهنم

      بخدا اینقدر که از موفقییت شما شاد و خوشحال شدم شاید برای خودم اینقدر خوشحال نباشم یعنی فقط کیف کردم که اراده آهنین داشتین و زندگیتون رو تغییر دادین

      خیلی تحسینتون میکنم

      الهی همیشه موفق باشین

      منم با دیدن کامنتهاتون و خوندنش قلبم باز میشه

      در پناه خدا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سجاد بحرینی گفته:
      مدت عضویت: 1956 روز

      سلام آقا رضای عزیز

      ببخشید با اسم کوچک صداتون میزنم با اینکه از نظر سنی از من بزرگترین ولی چون با شما احساس نزدیکی و راحتی میکنم من کامنت های شما رو برای خودم فعال کردم تا چراغ هدایتی باشد برای من که فرکانس استاد رو بتونم بهتر دریافتش کنم

      وقتی داشتم کامنت شما رو مرور میکردم صحبتای جلسه اول قدم اول برام تداعی شد نمیتوانم چرا

      ولی یهویی اون صحبت های استاد تو ذهنم مرور شد

      اون سوالاتی که استاد برای کندو کاو کردن و خودشناسی مون مطرح کردند و تاکید کردن که اگه برای هر سوال چندین صفحه هم پر بشه اصلا اشکالی نداره

      چون آدم بعضی وقتا به کارایی انجام میدهد و فکر میکنه که مسیرش درسته ولی غافل از اینکه داره فرکانس اشتباه میفرسته

      و خوب قانون فرکانس هم که هیچ وقت اشتباه نمونه و کارش رو درست انجام میده

      دقیقا مثل به معتاد که کلی دلیل منطقی تو ذهنش داره برای آنجام کار اشتباه

      یا انسانی که از لحاظ سلامتی مالی و روابط کلی مشکل تو زندگیش داره و داره کلی زجر میکشه ولی حاضر نیست دست از اون کار اشتباه برداره چرا؟

      به ی دلیل ساده که حاضر نیست دلایل منطقی توی ذهنش بسازه که نتایج عالی براش به ارمغان بیاره

      چون استاد عباس منش به ما یاد دادند که با نتایج مان با بقیه صحبت کنیم و حتی با خودمان

      چون با نتایج خیلی راحت باو ساخته میشه و وقتی باور ساخته بشه میشه یک پله برای بالا رفتن و بهتر شدن و اصطلاحا کمی بهتر از قبل مان شدن

      و همین کمی کمی ها میشود یک انسان الگو

      و با خودم گفتم خدا وکیلی توحیدی بودن چقدر منطقیه و چقدر آدم رو میبره بالا

      چقدر درک آدم بیشتر میشه

      باید پارو نزد وا داد…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مسلم حاجتی گفته:
      مدت عضویت: 2782 روز

      سلام

      آقای عطار روشن عزیز

      با خواندن کامنت شما دقیقا خودم رو میدیدم

      من 12 قدم را شروع کردم تقریبا 4 سال پیش و شرایط و اتفاقات جوری پیش رفت]الان میفهمم که خدا بود که داشت کارا انجام میداد[ که تونسته بودم بعد دو سال قدم ها رو گوش دادن بدهی ها رو صفر کنم و شغلی آزاد داشته باشم که در نهایت از کارمندی اومدم بیرون اوضاع خوب پیش می رفت اینقدر که یک سال پیش قدم ها در ذهنم تکراری شد اومدم روانشناسی ثروت یک رو خریدم با این نیت که شغل آزاد و ماشین اتو نیم شاسی خونه دو خواب کافی نیست بیشتر می خوام می خوام قبل مردنم ثروتمن واقعی بشم

      روانشناسی ثروت یک رو خریدم بعد 6 ماه نمی دونم چی شد نه دیگه روانشناسی رو گوش کردم نه قدم ها نه فایل رایگان کلا سایت هم نمی رفتم تو در دیوار بودم مثل افسرده هانتایج هم آرام آرام کم شد شش ماه از ابن آموزه ها دور بودم تا یه جایی دیدم شدم همون قورباغه معروف که پخته و تقریبا کارش تمومه حداقل از لحاظ مالی

      تا اینکه هدایت شدم به فایل های توحیدی سابت که گوش می کنم

      و قدم ها رو شروع کردم 🫠

      یه جا نوشتی که اگه قبلا 100 انرژی می خواست الان 1000 تا می خواد

      یکم نا امید شدم

      ولی احساس می کنم حقمه

      و اگر 1000 تا انرژی می خواد علت ش

      اینه که باید نازش رو شدیدا بکشم

      نازه الله یکتا رو میگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سمیرا سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 1503 روز

      سلام به شاگرد اول سایت توحیدی آقای رضا عطار روشن

      درود و‌سواس بیکران بر شما با این کامنت زیبای ارزشمندی که واسمون نوشتید ،

      من با دیدن مصاحبه شما با استاد و خلق نتایج و خواسته هاتون با استمرار و پشتکار و تمرین و عملگرایی تون در مسیر اجرای قوانین جهان هستی، درس ها از شما گرفتم.

      چه زیبا اشاره کردید ::::

      روزهایی که همه ناراحت شرایط و آینده من بودند ولی من آرام و مطمئن بودم که همه چی درست می شه.

      اصلا از تلاش و تقلا کردن هام نتیجه نگرفتم.

      2- نتیجه حاصل از تلاش و تقلا کردن ها باعث بهبود زندگی و لذت من نشد که هیچ بلکه دردسرساز هم شد.

      امروز هم با این کامنت زیباتون‌ از رد پاتون از تسلیم شدن و دریافت هدایت الهی در زندگی شما را بارها تحسین کردم دوست هم فرکانسی من .

      انشالله که همیشه تصورمون این باشه که در نقطه ی شروع هر چیزی هستیم تا به این ترتیب خاشع باشیم و افتاده در مقابل خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زیبا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 591 روز

      سلام به اقا رضای عزیز

      اقا رضا شما الگوی بزرگی برای ما هستین

      واقعا سپاسگزارم که از نتایجتون از اگاهی هاتون برامون مینویسین

      کامنت هاتون خیلی روی من تاثیر میزاره

      یه جورایی انگار خدا از زبان شما با من حرف میزنه

      چقدر خوشحالم که الگوهایی مثل شما هستن تا ما به خوبی قانون و درک کنیم

      و این مسیر زیبا رو ادامه بدیم و کلی درس از شما بگیریم

      واقعا سپاسگزارم برای کامنت زیباتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سحر الوندی گفته:
      مدت عضویت: 664 روز

      سلام به خدای مهربونم

      سلام استاد عباسمنش عزیز

      و سلام به آقای عطارروشن

      امروز در بن بست زندگیم که از نظر کاری انگار به ته خط رسیدم بعد از عید و نمیدونم کدوم راهو برم سرگردون مونده بودم که سایتو باز کردم و این فایل توحیدی رو گوش کردم

      و بعد با خوندن کامنتها چقد برام باز شد که هی تو افکارم درگیر انجام دادن کاری هستم.

      و هی میخوام از بیرون شرایطو تغییر بدم.

      یادم رفته بود که از خدا هدایت بخوام

      مستاصل و آشفته

      الان که دارم مینویسم به پهنای صورت اشک میریزم

      یادم رفته بود که روز 26فروردین از خدا هدایت خواستم و خودش منو هدایت کرد

      خیلی اتفاقی

      برای خوردن ناهارم دنبال یه طبیعت بودم

      و دقیقا اون لحظه بی اختیار ماشینو کنار یه پارک، پارک کردم و رفتم داخل یه پارک تو خیابون ستارخان

      رو صندلی نشسته بودم که دیدم غذام سرده و برام لذت بخش نبود گذاشتمش کنارو یه دفعه سرمو یه نفر بلند کرد و یه تابلو روبروم بود

      که یه شعر از حافظ بود که دقیقا شرح حال من بود

      سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

      خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

      دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

      بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

      قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز

      ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

      الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

      پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

      جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست

      ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

      همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی

      دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

      در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

      خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

      به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند

      سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندیی

      و من همه ایناا رو انگار یادم رفته بود. این شعر دقیقا شرح حال منه و بهم یادآوری کرد که من هستم همه کاره ی زندگیت ، تو چرا داری دست و پا میزنی.

      مرسی آقای روشن شماهم امروز به من یادآوری کردین که وقتی روی خودم حساب باز کنم رنج در پی رنج آید.

      ایام به کام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2353 روز

      یا کافی

      سلام رضا جان امیداوارم حال دلت عالی باشه

      خوشحال شدم کامنت قشنگتو دیدم

      خداروشکر چقدر قشنگ درک کردین این موضوع رو و اینکه ساکن قلب خودتان هستین و پیروی می کنید از هدایت هایتان و مشکل خیلی از ماها هست با تلاش ذهنی میخواهیم به نتایج بزرگ برسیم

      فکر میکنیم باید قدمی برداریم کاری بکنیم در صورتی تلاش اصلی تقویت ایمان هست

      تقویت توجه کردن به قلب هست و کافی دانستن خداوند هست در زندگی مون

      ما اگر به جریان عشقی که در جهان در جریان هست اعتماد کنیم همیشه در مسیر درست هستیم و زمانی احساس کنیم رها شده ایم از کل جدا میشیم و دچار درد و رنج میشیم با سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      سلام و درود بر داش رضای گل

      خیلی وقت منتظر کامنت نابت بودم که امروز بصورت هدایتی اومدم اینجا زدم رو ص اول دیدم کامنت شما هست موندم و کیف کردم که اینجام و چقد خاطراتت آموزنده بود زدم رو پروفایلت داستانتم خوندم خیلیییئی دلم گرم شد از رشدت از رسیدنت به نور از دل اون تاریکی دمتگررررررم شیرمرد دمتگررررررم که چیجوری ایمانتو نشون دادی و دم خدا هم گرم جیجوری بر وعده اش ایستاده و یکی یکی بندگانش و رشد میده دم این خدا گرررررررم الهی شکرت برای ملک الحق المبین بودنت سپاااااس

      داش رضا از اون جای کامنتت که گفتین با انجام کارهای کوچک به کارهای بزرگ رسیدی یا کارهای بزرگ انجامش راحتتر میشه خیلی حال کردم چون خودم چندین سال مشروبات و مخدرات و چندین وقته سیگارو برای همیشه گذاشتم کنار سیگار و تک و توک میکشیدم ولی الان با خوندن کامنتت قصد کردم دیگهههههه نکشم و خداروشکرررر رر اصلا وسوسه کشیدنش و مصرف هیچی مواد مخدر ووالکلی رو ندارم و الان فهمیدم که چه کار مهمی انجام دادم و قدرشو ندانستم و بی توجه بودم بهش بایدخودمو تحسین کنم بخاطر سرمایه های مهم درونم تا گسترش پیدا کنم امروز با گوش دادن به این فایل بی نظیر استاد جان و مطالعه کامنت شما داش رضای گل خیلییییی دلم گرم شد که بایددددد هر لحظه برای انجام هرکاری از خدا هدایت بخوام آیه سوره حمد باید ورد زبونم بشه تا حک بشه در تابلوی وجودم تا الگو صراط المستقیم در من کشیده بشه تا مورد لطف خدا باشم مورد توجه خدا و هرگز از این توجه دست نکشم با ذکر لحظه به لحظه و رویکرد به خدا و بهبودگرایی

      الهی شکرت برای وجود این فایل هایی که این دوستان گل سرسبد و به حرف میندازه تا برای ما تازه واردها چراغ راه شوند برای عبور از تاریکی داش رضا بی نهایت از داستان زیبای رشدت و آگاهی های این کامنتت سپاسگزارم ازت لذت بردم و حتما بهر خواهم برد.بیدارم کردی ممنونم

      روی ماهت را

      میبوسمت از مازندران بابل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 960 روز

      سلام و درود بر رضای عزیز و دوست داشتنی

      رضا جون عکس پروفایلت خیلییی انرژی مثبته چون عشقی داداش عشق

      اولین بار ماه قبل کامنتتو اینجا خوندم سوپرایز شدم چون خیلی دنبالت میگشتم هم بصورت هدایتی اینجا به شما رسیده بودم هم در روز نشانه ام که در زیر معرفی دوره روانشناسی ثروت فایل تصویری داستان موفقیتت و دیدم کلی ذوق کردم چون چندین ماه بود دنبال این فایل بودم نمیدونستم کجاست چیجوری باید سرجش کنم ولی درمدارش قرار گرفتم خودش خودشو بهم نشون داد فکر کنم خواسته ها همینجوری میرسن به آدم اگه تقلا نکنیم و همه چی و بسپاریم به خدا

      و امروز دوباره از فایل شناسایی ترمزها گفتم بیام اینجا چون منم تشنه فایلهای توحیدی هستم یعنی برخلاف عموم مردم شب و روز درباره توحید عملی بشنوم خسته نمیشم اصلااااا واسه همین اومدم اینجا تا انرزی بگیرم که دوباره اومدم رو کامنت بی نظیر و زیبای شماااااا که چقدددد آگاهیی داشت که اگه موفق شدیم رشد کردیم هر اتفاقی در اطراف میوفته که نگران کننده هست ما نباید نگران بشیم و دست بکار بشیم باید مستقیم بریم نزد خدا و ازاو کسب تکلیف کنیم و اون براحتی مارو از هر چیزی که باعث آزارمون میشه مارو عبور میده امروز چیز دیگه ای از کامنتتون آموختم که فکر کردن به اون اول برام نگران کننده بود که خوب من اگه پولدار بشم یوقتی یجا درجا بزنم چیکار باید بکنم ویا چیجوری درآمدمو زیادتر کنم نگو که این کار اصلا سخت نیست فقط کافیه خاشع و سپاسگزار باشیم و فقط از او هدایت بخوایم همین و خودمونو از منبع انرژی که اینجا هست دور نکنیم

      رضا جان با خوندن کامنتت دیگه نگران هیچی نخواهم شد هر وقت نگران شدم میام اینجا فایل استادو گوش میدم و کامنت شمارو میخونم ودیگر دوستاتی که یاداوری بسیار زیبایی دارند

      داش رضای گل بازم ممنونم کا با رشدت نور شدی برای ما پژوهندگان نور سپااااااس

      خداروبرای این فایل آموزشی توحیدی عالییییی و کامنت زیبای شما که پراز آگاهی هست شکر میکنم الهی سپاااااااااااااااااسگزارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مسعود تربتی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1686 روز

      وااای واای وای اقا رضا عاشقتم بخدا این کامنت زیبات در وصف همین امروز و شرایط من بود سیمانهای مغزم یکم

      ترک خورد ممنون سپاسگزارم ازت بخاطر این کامنت زیبات که بدونم کجای زندگیم هستم از همین دور دست شما و استاد عزیزم را میبوسم خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم

      بخاطر بودنتون بخدا اینا همش لطف خداونده که ما با یه کامنت با یه پس گردنی سری میایم تو مسیر توحیدی

      خدایا کمکم کن دستمو ول نکن که من بی تو هیچم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: