توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    دوست دارم استاد

    هرچی بیشتر گشتم ،بیشتر به این نکته پی بردم

    که تو بهترین استادی ،بهترین الگویی

    تو بهترینی بهترین ،وقتی میبینم برامون بااین

    دقت وبااین همه اگاهی واین همه برات مهمه

    واین حجم از اگاهی رایگان میزاری واقعا شگفت زده میشم ،هرروز به شوق اینکه فایل جدید گذاشتین واز خودتون خبری داشته باشم

    وهم اگاهی های جدید ببینم ذوق زده میشم .

    واقعا هرچی بیشتر سمینارهای بقیه دکترهارو رفتم

    وقتی حرفای بقیه استاد هارو گوش دادم

    هرچی بیشتر دیدم به راهت بیشتر ایمان اورودم

    از ته قلبم برات خوشبختی های بیشتر وبیشتر

    میخامو برای مریم جون

    قبل از اینک فایل باز کنم انقدر شگفت زده شدم

    واقعا سپاس سپاس

    سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس

    سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس

    سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس

    نمیدونید چقدر خوشحال وسپاس گذار خدام

    که در مدار اگاهای های ناب قرار گرفتم

    چقدر خوشحالم که انقدر فعالیت دارید

    چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم فایل جدیدذاشتی

    قبل استفاده واقعا باید بگم هیچ مبلغی جایگرین این فایل ها نمیشه کرد

    هیچ هدیه نمیشه براش داد

    هیچ زبونی نمیتونه تشکر کنه به اندازه ارزشش

    هیچ جوره خلاصه نمیتونم تشکر کنم اونجور که شایسته شماست

    اونجور که لایق شماست .

    دوستتون دارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    مرد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1133 روز

    سلام خدمت دوستان هم مدار خودم

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته

    من یک تجربه جالب از باور و عدم باور علم ژنتیک دارم

    من وقتی که همه در مورد ژنتیک صحبت می‌کردند که فلانی دکتر شده چون خونوادگی درس خون هستن ببین دایش دکتر یا داداش دکتر یا… و مثلا تمام اعضای خانواده مادری من کیسه صفرا عمل کردند چون همشون باور دارن چون مادر ما این بیماری داشته ماهم داریم ولی من این موضوع مغزم قبول نمی‌کرد و وقتی بهش فکر میکردم میگفتم این یک دروغ اصلا این با اصل عدالت خدا متفاوته من یا هرکسی دیگه چه گناهی کرده که فرضا باباش یا داییش سرطان داره اونم بگیره خدا شکر هیچوقت نتونستم این باور قبول بکنم و قدیما که قانون جذب بلد نبودم و سریع با دیگران بحث میکردم همیشه سر این موضوع با بقیه بحث میکردم

    من هم پدرم هم برادرام و هم داییم کچل هستند و خیلی کم مو هستند ولی من همیشه با خودم میگفتم قرار نیست چون اونا کچل هستند منم کچل بشم و این باور میگفتم دروغه ولی با مغزم نمیجنگیدم که بخوام بیشتر به این موضوع توجه بکنم این نکته مهمه نباید با چیزی که نمیخوایم بجنگیم چون بیشتر بهش توجه میکنیم و بیشتر بهمون نزدیک میشه حتی اگر اون قبول نداشته باشیم مثلا یکی از همکارهای من می‌گفت کرونا دروغه وجود نداره و… روزی ده بار فقط به من این حرف می‌زد بماند که به بقیه چقدر این حرف میگفت آخر دوبار کرونا گرفت که هم موهاش ریخت و هم فراموشی گرفت و یه اوضاع بدی بهش پیش اومد حتی دارو اشتباهی بهش دادن و می‌خواست بمیره ولی من اصلا کرونا نگرفتم شاید باورتون نشه. بریم سراغ موهام داشتم میگفتم :با این موضوع نمیجنگیدم ولی الان با اینکه 30 سالم هست موهای بسیار خوبی دارم ولی 5 تا داداشام تو سن 30 سالگی همشون کم مو و کچل شده بودن ولی من نشدم

    در ضمن من بعد از چندین ماه آشنایی با این موضوعات فایل گوش دادن تازه ایمان

    واقعی پیدا کردم که با تغییر باورها زندگی تغییر میکنه چون من خیلی اوضاع باورهام داغون بود و الان یک هفته است دوره کشف قوانین زندگی خریدم و احساس میکنم داره زندگیم تغییر میکنه

    ممنونم از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز تلویزیون من شده سریال زندگی در بهشت هم صحبت من شده استاد عباسمنش و مطمئن هستم نتیجه میگیرم عین روز برام روشنه

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    آوا مختاری نیا گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    سلام استاد عزیز و سلام به مریم جان و دوستانم در سایت؛

    من زهرا هستم.

    من زمانی که دو سال پیش همسرم رو از دست دادم، خیلی نگران آینده و بزرگ کردن فرزندانم شدم.

    بعضی از اطرافیانم من رو که میخواستم مستقل بشم، از سختی بزرگ کردن بچه ها به تنهایی ترسوندند.

    از طرفی من باید به یک سری کارهای اداری رسیدگی میکردم که برام خیلی تازگی داشت.

    این مسئله رو خیلی شنیده بودم که تو اداره ها حرف ی زن رو خیلی توجه نمیکنن،

    باید همیشه ی مرد همراهت باشه و ازین حرفها.

    ولی خدا شاهده من ته ذهنم به خودش ایمان داشتم. و رفتم تو دل کار.. هرکاری که پیش اومد.

    و..

    من تو این دو سال 99 درصد آدمهایی که باهاشون سر و کار داشتم آدمهای درست ، کمک کننده و با ملاحظه ای بودن.

    تو اداره ها کار منو بی توجه به جنسیتم راه انداختن و من یاد ندارم که احساس کرده باشم که مورد تبعیض قرار گرفتم.

    اتفاقا به خاطر شرایط خاصم کمکم هم کردند.

    از بابت بچه ها هم نمی‌گم عالی، ولی 70 درصد شرایط اوکی بوده که شاید از خیلی ها شرایط برای ما بهتر هم بوده.

    استاد عزیز ، من چند وقت پیش به صورت تجربی تونستم درک کنم که ذهن چقققدر تحت تأثیر اون چیزیه که میبینه و میشنوه، و در یک کلام ورودی ها.

    چند وقت پیش به اصرار چند تا از نزدیکان رفتیم اتاق فرار.

    برای دوستانی که نمی‌دون عرض کنم که اتاق فرار ی جاییه برای ایجاد ی ترسی مث فیلم های ترسناک، با داستان سازی و ایجاد دکور ترسناک که واقعی بنظر برسه.

    ی جورایی ورژن پیشرفته ی همون تونل وحشت خودمونه.

    خلاصه ما رفتیم، من میگفتم خوب این که معلومه که الکیه، عوامل این مجموعه هستن که ما رو میترسونن، این که مث فیلم نیس که آدم بره تو جو ساختگی فیلم.

    ولی واقعیت اینه که من انققققدر ترسیدم که نمیتونستم چشمام رو باز کنم. از ترس حالت تهوع گرفته بودم.

    و بعدش که فکر کردم گفتم این که من مطمئن بودم این الکیه اصن باعث نشد من مث ی تئاتر به قضیه نگاه کنم.

    ذهنم قشنگ هر چی که دید پذیرفت و منم اون ترس شدید رو‌ نوش جان کردم.

    بعدا تصمیم قطع گرفتم که هرگز سمت اتاق فرار و شهربازی هیجانی نرم ، چون خودمو شناختم.

    از شما چه پنهان خودمو بابت اینکه رفتم اتاق فرار و اون ترس رو با دستهای خودمو به جون خودم ریختم سرزنش میکردم.

    ولی یکبار از دید شناختی بهش که نگاه کردم واقعا دیدم این تجربه هم برام درس مهمی داشته.

    وقتی ذهنم دروغ بودن چیزی که میتونم قسم بخورم دروغه، باور نمیکنه، پس آنچه که عده ای ادعا می کنند واسش رفتن تحقیق کردن و آزمایش و …. فلان، اون که واقعا ذهن جرئت نمیکنه به این آسانی ها انکارش کنه.

    تنها راه شناخت قدرت باورها ست، و اینکه بفهمیم هر باوری که بسازیم از همون نتیجه میگیریم.

    پس ببینیم چه باوری به من کمک می‌کنه.

    واقعیت هایی که بعضاً پخش میشه به عنوان حقیقت، مث جهان های موازیه که می‌تونه برای هر کسی که باورش می‌کنه ی جهانی رو بسازه.

    امیدوارم که حالا که لایق دریافت این آگاهی های ناب شدیم، عامل به آن هم باشیم.

    متشکرم که کامنت منو مطالعه کردین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2513 روز

    توحید عملی 8

    به نام خداوند عمل

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    نکات این فایل :

    1.شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی غیر از خداوند

    2.اگر باور داشته باشیم که یک عامل بیرونی این توانایی رو داره که ی سری اتفاقات و شرایط رو رقم بزنه توی زندگیکوم توی روزهای سخت ذهنمون اون عامل رو دلیل شکست و بدبختیمون میدونه

    3. هر فکر و باوری که به ما کمک میکنه بهتر زندگی کنیم رو میتونیم بپذیریمش سوای از اینکه گویندش کیه

    4. ذهن ما همیشه در شرایط سخت دنبال مقصره

    5. وقتی داریم به ی عامل بیرونی قدرت میدیم یعنی داریم مشرکانه عمل میکنیم

    6. خیلی از ما ها برای اینکه حرکت نکنیم اقدام نکنیم به دنیال ی عامل بیرونی می گردیم که تقصیر رو بندازیم گردنش

    7. هر چیزی رو باور کنی همون رو تجربه میکنی

    8. دلیل که داشته باشی برای مسیر درست ذهن میپذیره اون رو

    9. آنچه رو که داریم تجربه می کنیم توی زندگیمون آیینه ی تمام نمای افکار و باورهای خودمونه پس باید مواظب باشیم چه افکاری رو داریم توی ذهنمون پرورش میدیم

    10. نتایج ما نشون میده که چه چیزی رو باور کردیم

    استاد عزیز با این توضیحات من تازه فهمیدم که توی ی جنبه هایی از زندگیم چقدر مشرک هستم مثلا در مورد شغل چون فکر میکنم اگر فلان شغل رو داشتم اون شغله میتونست ی زندگی متفاوتی رو برای رقم بزنه و الان وضعیتم بهتر بود و چون اون شغله رو ندارم پس معلومه که باید وضعیت مالیم خیلی در سطح بالایی نباشه و دقیقا در شرایط سخت ذهن من میگه ببین چون توی اون شغل رو نداری این وضعیت رو داری

    تازه دارم می فهمم که وقتی اون حدیث پیامبر رو میگفتین :

    که شرک در دل مومن از راه رفتن مورچه توی دل شب روی ی سنگ سیاه مخفی تره یعنی چی

    بعد از 5 سال کار کردن روی ذهن و باورهام در مورد توحید و شرک تازه دارم میفهمم مخفی بودن شرک رو که چقدر موزیانه در وجود آدم رخنه میکنه جوری که خودت هم متوجه نمیشی و تازه با ی همچین آگاهی هایی وقتی دقت میکنی توی رفتارهات متوجه میشی که از کجا داری میخوری

    خدا رو شکر که امروز تونستم با این آگاهی های یکی از جنبه های شرک آلود رو توی زندگیم پیدا کنم که تا حالا متوجهش نبودم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ولی الله رحیمی پور گفته:
      مدت عضویت: 1121 روز

      سلام و درود خدمت دوست عزیز وهم فرکانس نسرین خانم

      آفرین به شما که خوب به حرفای استاد گوش کردی و باعث شدی که منم اون مثال استاد که همیشه میگه

      شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه برروی سنگ سیاه در دل تاریکی شب یعنی چی

      واقعا درسته که شرک یک همچین چیزی هست اما فهمیدنش کارکردن روی خودت میخواد

      درپناه الله شاد سلامت و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا باقری گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    سلام ب استادِ جان و موحد خودم

    سلام بانو شایسته عزیز

    سلام دوستان هم فرکانسی

    استاد من پدرم یه انسان بی ریسک و بدون حرکت مثبتی بوده تو زندگیش

    مثلا یه زمینی داره ک از سال 85 شرکتشون قطعه بندی کرد و اینو بهش داد ینی ب همه پرسنل داد

    ساااالهاست اون زمینو نه ساخته نه فروخته و نه هیچ کار دیگه ای

    من تا قبل از آشنایی با قوانین جهان هستی مث پدرم بودم

    فکر میکردم منم باید مث پدرم باشم مث اون باید منزوی و بدون رسیک پیش برم تا گربه شاخم نزنه

    اما…

    یا از بچگی خانوادم ب من گفتن تو هیچی نمیشی

    تو آیندت معلوم نیس چی میش تو زنو بچه نمیتوتی راه ببری

    اما…

    یا میگفتن تو باید کارمند بشی ما طایفمون تو یه شرکت مشغول بودن و هستن 18 نفر از خانواده پدری و مادری من تو اون شرکت مشغولن

    ب منم میگفتن باید توام بری پیش داداشت پیش پسرعموهات اونجا مشغول بشی

    اگ نری گشنه میمونی کار نیس

    فلانیو ببین رفته اونجا ماشین داره خونه داره

    اما…

    یا میگفتن تو آدم ولخرجی هستی تو پول نمیتونی جمع کنی نمیتونی پس انداز کنی

    اما…

    اما سخت بود،سخت بود تغییر باور تغییر حرفایی ک از بچگی شنیدی

    ژنتیک من این بود ژنتیک من اینجوری بود

    باور کرده بودم…

    راهی نیس چاره ای نیس

    آقا علیرضا ژنته دیگ ژن ک قابل تغییر نیس باید بسوزیو بسازی

    کنار بیا با این مسئله

    اما…

    اما من از زمانی ک با خدای واحد با رب عالمین فرمانروای جهان با استاد خوبم آشنا شدم

    در تلاش بودم با عمل توحیدی با شرک نداشتن با تغییر باورهای شرک آلود ک از بچگی تو ذهن من فرو کردن زندگیمو جوری ک خودم میخام و بهم کمک میکنه تغییر بدم

    ب لطف الله یکتا و با رهنمایی شما استاد گران قدرم تونستم ذره ای تغییر ایجاد کنم

    چون این باورها ریشه کرده تو من

    با اجازه از استاد عزیزم یه درخاستی از دوستانم داشتم در مورد تغییر یه باور بنیادین ب من کمک کنن

    اون باور اینه:

    من تلاش میکنم کار میکنم و زحمت میکشم همین ک میخاد یه پولی بیاد دستم احساس میکنم از اون پول بدم میاد یا بهتر بگم اون پولو دوست ندارم

    ترمز من تو این باور کجاس؟

    استاد خوبم من سالهاست عضو این خانوادم اما کم کامنت نوشتم

    ممنونم ک هستین ممنونم ک بی دریغ از ته دل ب ما آموزش میدین

    دوستان نارنینم از شماهم پیشاپیش سپاسگذارم بابت تمام کمک هاتون

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      احسان و حدیثه گفته:
      مدت عضویت: 3174 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی خوبه که تصمیم به تغیر باورهات گرفتی

      بهترین نسخه برای تغیر باورهای مالی کار کردن روی دوره ثروت یک استاده .

      اگه خریداری نکردین در اولین فرصت تهیه کنید اگر شرایط خرید ندارید با قدرت بیشتری فایلهای رایگان رو گوش کنید و سوالهاتون رو توی عقل کل جستوجو کنید دوستان جوابهای فوق العاده ای اونجا دادن

      امیدوارم موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی اصغر انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1118 روز

      سلام

      وقت همگی بخیر و شادی

      در دوره های روانشناسی ثروت ، استاد بطور کامل در این خصوص صحبت میکنند.

      اما در فایلهای رایگان (چگونه درآمد خود را در عرض یکسال سه برابر کنیم ) هم در مورد مهمترین باور خودشان نیز اشاره میکنند.

      توصیه ای که می تونم کنم اینه که این سه تا فایل رو بصورت مکرر گوش کنید.

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3827 روز

    بنام یگانه بی همتا

    استاد توحیدی عزیزم سلام به شما و همه خانواده توحیدی مون، من چقدر عاشق فایل های توحیدی شما هستم (مخصوصا توحیدی ،البته عاشق همه فایلا هستم ولی توحیدیا خدا وکیلی یه چیز دیگه ست)

    چرا آخه همه ما و ازهمه بیشتر خودم اینقدر شرک داریم در مورد همه چیز منی که مثلا هر روز از خدا میخوام یه ذره توحیدی تر باشم نسبت به دیروز یه ذره شرکامو کمتر کنم و رو خودم کار میکنم که فقط روی خدا حساب کنم و هر موضوعی که تو ذهنم میاد برای حلش اول بگم خدا ولی متاسفانه هنوز موفق نشدم اول میگم آره این هست با این میشه بعد سریع یکی بهم میگه باز رو غیر خدا حساب کردی مشرک ،نمیدونم بالاخره می تونم موفق بشم که اول رو خدا حساب کنم یا نه که امیدوارم بتونم

    چقدر بهتون افتخار میکنم که استادمی،من عاشق این عملکرد توحیدی تون هستم که به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نیستین فقط روی خدا حساب می کنین خوش به حال شما و خوش به حال ما که شما رو داریم که توی این دنیایی که همه روی غیر خدا حساب می کنن از مذهبی گرفته تا هر آیین دیگه شما هستی که بهمون یادآوری کنین فقط روی خدا حساب کنیم سپاسگزارم ازتون .

    خواستم بگم این دغدغه این روزای منه که بتونم فقط رو خدا حساب کنم ولی افسوس که خیلی مشرک تر از این حرفها هستم هر جا رو درست میکنم می بینم از یه جا دیگه سر درمیاره خدایا خودت کمکم کن ،

    بگذریم امروز یه مسئله ای برای ما پیش اومد یه وسیله ای تو خونه خراب شده بود همسرم گفت اینجا چون تازه اومدیم و آشنا نداریم راحت نیست کسی و پیدا کنم که هم آدم درستی باشه و هم مهارت داشته باشه اگه خونه قبلی بود خیلی آشنا داشتم،( ای دل غافل از این انسان مشرک و فراموشکار )سریع به ذهنم اومد شرک نداشته باشیم گفتم: چرا باید روی آشنا حساب کنیم خدا آشنای ماست قبلش هم چند جا رفته بود به چند نفر زنگ زده بود چون جمعه هم بود و روز تعطیل کسی نیومده بود و یکی هم قول داده بود آخر وقت بیاد و بعدش هم کنسل کرد به خداوندی خدا چند لحظه نگذشته بود که گفت همسایه بغلی مون که باهم خیلی دوست شدیم اینم وارده بذار بهش بگم، که به خانمش زنگ زدم اونم اومد و خیلی راحت و عالی بدون هیچ هزینه ای بدون هیچ منتی درستش کرد و یه وسیله دیگه که تو خونه از عید خراب شده بود و ما چندین نفر تعمیرکار آورده بودیم و نتونسته بود درستش کنه اونم سریع درست کرد به راحتی ،آخ من چه جوری قربون این خدا نرم که وقتی روی خودش فقط خودش حساب می کنی از جایی که گمان نمی بری برات میرسونه از نزدیک ترین راه بهترین راه ،بی منت ترین راه ،بی هزینه ترین راه

    از این جهت میگم بی منت چون بعضی تعمیر کارا هم پول شو میگیرن هم منت میذارن که اومدن واقعا عجیبه یکی نیست بهشون بگه آقا این کارتونه شما هزینه شو گرفتی دیگه منت نداره.(البته اینم خودش یه باور اشتباهیه)

    خیلی ذوق کردم برای این فایل توحید عملی که همزمان شد با مسئله امروز ما و حل آسون اون به دست یکی از دستان خوب خدا که بی شمارند در این جهان هستی ،من عاشق فایلای توحیدیم مخصوصا توحید عملی 6 که یکی از علایقمه و هر چند وقت یکبار دلم براش تنگ میشه و با عشق گوش میکنم مخصوصا وقتی می ترسم نگران یه چیزی هستم بهم آرامش عجیبی میده .

    سپاسگزارم از تون انشالله در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    بابک رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و همه دوستان همفرکانسیم

    فک کنم جز اولین کامنت بشه دیدگاه من چون به محض اینکه فایل رو سایت اومد دیدم و کلی لذت بردم

    مثل خیلی از بچه ها در مورد گذاشتن کامنت گارد دارم و پاشنه آشیل منه

    استاد منم بارها برادر کوچیکتر از خودم همین بحثارو پیش کشیده که در خونواده ما هم افسردگی و زیادی فک کردن و چه میدونم این مسائل ژنتیکه و تازگیا جلسات مشاوره که میره و خیلی قبول داره مشاورش رو‌ و خیلیم انگار اسم و رسم داره مشاورش این باور رو براش منطقی کرده که این مسائل ژنتیکه خونواده شماست و ….ولی نمونه ی عینی دیگه حداقل برا خودم ،خودمم خب مشخصه که دوستان منو نمیشناسن ولی این فکت و باور که صددصد من تغییر کردم ونخواستم مثل بقیه خونواده م فکر کنم الان کاملا مشهوده و من کلی تغییر کردم هرچند که این باورا یه جاهایی اونقد ریشه دارن که باید همیشه روش کار کنیم ولی اسمون تا زمین عوض شدم

    توی شرایط به ظاهر بد ویا مسائلی که الان مطمئن شدم که دقیقا خیلی از این شرایط به ظاهر ناخواسته که همشم از فرکانسای خودم بوده خیری نهفته س و باور ژنتیک افسردگی و حال بد رو که در این شرایط من احساس قربانی شدن میکردم و کل زمین و زمانو مقصر میدونستم الان ندارم و جالبه سعی میکنم احساس خوبمو نگه میدارم(بازم میگم بهتر شدم و در حال تکامله)و همین جایگاه الان من همین باوری ژنتیک داشتن و تاثیر عوامل بیرونی رو برای من روزبه روز داره کم رنگتر میکنه

    یا تاثیر حواشی و اینکه ما شانس نداریم و باید همیشه یه سری مشکلات در زندگی ما باشه تا حلش کنیم و امان از این باور شانس نداشتن خانواده ما….که چقد ریشه داره و من قبول نکردم و مهمتر از اون خواستم منم همه ی این باورهای مخرب رو که خانواده م و اطرافیانم گفتن و باور کردن خط زدم و دیدم که فقط باور بوده و هر روز بیشتر و بیشتر قوانین رو‌ درک میکنم

    بازم خداروشکر که این فرصت رو خدا بهم داد بتونم کامنت بزارم و هزاران مرتبه شکر که حال خوبم رو دارم با تمرین هر روز بیشتر و بیشتر میکنم

    سپاس از استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    بنام نامی الله .

    سلام استاد عزیزم سلام مریم جان و دوستان خوبم .

    بنام تویی که جان میشوی،دوست میشوی ،عشق میشوی ،ثروت میشوی ،بنام تویی که همه چیز میشوی برای من ،به شرط باور من ،به شرط شکل دادن تو به هرآنچه که میخواهم .

    به روز هایی برمیگردم که تورو تنهااا خدایب خشمیگن میدیدم ،خدایی که بنده هایش را برای دادن نعمت غربال میکند ،خدایی که بنده را بیشتر و بنده ای دیگر را کمتر دوست دارد،این باور ها این شرک هااا این قدرت دادن من به آدمای های اطرافم به گروه های خاص به این پارتی هست و ……نتیجه ای جز روحی خمشگین از تو ،کینه از تو نداشت ،چقدر خدای من در نظرم ،سنگدل بود، نتیجه این باور هااا و این ترمز هااا چیزی جز نرسیدن به خواسته یا به سختی رسیدن بود،استاد عزیزم به سال ها قبل برمیگردم که قانون نمیدونستم ،خدارو نمیشناختم و خدا فقط برام یه کمه سه حرفی بود،بدون قدرت ،خدا برام فقط حرفای بقیه بود،درحالی که قدرت خدا انگار تو دستای بقیه بودن،اون روزا میخواستم تربیت معلم قبول بشم ،تلاش میکردم اما با اکراه،چون باور من و گفته های جامعه این بود که تا سهمیه ای ها موندن تا خانواده های خاص و ایثارگر مونده ،تا اونایی که پارتی دارن ،تورو میبرم اخهههه؟؟؟؟؟؟

    خلاصه کنکور دادم با رتبه عااالی اما بخاطره همون باور خودم قبول نشدم و اخرشم هرجی کینه بود به خدا بیشتر شد ،چقدر الان از افکارم قبلا خندم میگیره ،چقدر من به حرف و نگاه ادمااا چشم دوخته بودم ،شده بودم یه عروسک خیمه شب بازی برای اینکه حرفا و باور های چرت بقیه رو زندگی کنم ،من از خودم هویت نداشتم ،فکر میکردم اره دیگه سرنوشت اینه ،امااا نکته مثبت من اینه با اینکه اون موقه قانون بلد نبودم اما آدم به شدت با اراده ای هستم و متعدم که به هدفم برسم ،خب اون موقه ام این اراده باعث شد دوباره بخونم ،به هدف رسیدم اماااا با تلاش خیلییی زیاد ،البته با کلی دنگو فنگ که اونم بخاطره همون باور هام بود،من دانشگاه تو همون رشته قبول شدم امااا به زور و سختی اینم همون نکته ای که باور همه چیزه ،اگه باور هم جهت نداشته باشی نمیرسی اگرم برسی با هزار تا جون کندن و سختی و البته زمان زیادی ،طول میکشه که برسی،خلاصه من قبول شدم امااا بخاطره باور های خودم ،رفتم دانشگاه برای ثبت نام ، استاد باورتون میشه من جز قبول شده ها بودم امااا مسئول آموزش اونجا گفت سنت یه روز زیاده به شرایط تربیت معلم نمیخوره ،منم چون خیلییی آگاهی نداشتم از شرایطش ،نمیدونستم چیزی ،من خوش حالی کرده بودم قبلش کلی جشن گرفته بودم با دوستام امااا بخاطره همین باور هام بخاطره شرککککک الله اکبر بخدا که شرککککک آدماا از اوج اسمون میاره به زمین،اون موقه که نمیدونستم اینارو بازم تو دلم میگفتم اینااا سرنوشت منه ،ناراحت بودم بخدا انگارتو برزخ بودم کلی تلاش کرده بودم ،قبول نکردم این حرفشونو ،رفتم سنجش تهران ،سازمان مرکزی ،هرجور شده رفتم با مسئولش حرف زدم که نههه من سنم درستع و اینااا،اقاهه مهربون ،نگاه کرد به کارنامه من گفت نه مشکلی نداره اون مسئول ما حتما اشتباه کرده ،همین اشتباه الکی نزریک بود تمام تلاش منو به باد بده،یادمه بازم اون موقه اطرافیانم میگفتن میخوان پارتی بازی کنن و یع کسی از خودشونو جای تو بزارن ،کلی اون موقه گریه کردم ،اون موقه بود که انگار فقط خدا باید کمکم میکرد ،دیگه خبری از اون حرفا نبود،خلاصه رفتم ،قبول شدم،معلمم شدم امااا من بخاطره باور هام به سختی و با کلی چاله چوله رسیدم.

    امااا پاسخ سوال دوم:

    استاد عزیزم منه مهساااا،این روزا شخصیتم با آموزه های شما عوض شده من با شمااا خداروشناختم ،من با شمااا و حرفاتون به این باور رسیدم که استااااد فقط با یک قدرت و انرژی الان تو این جایگاه ،بخاطره باورش به الله ،باوری که میگه خدایاااا فقطططط تو فقط خودت .

    وقتی خالی میشم از شرک ،چقدر خیالم راحته که برگی بدون اذن تو از درخت نمیوفته،وقتی توحیدو با آموزه های شمااا جایگزین شرک کردم ،بعد قبولیم رفتم یه شهر دیگه اون موقه داشتم رو خودم و باور هام کار میکردم ،خب قبلش همه میگفتن که فلان شهری که میری اینجوره اونجوره،اما من بخاطره باور های درستم راجب خداوند راجب اینکه اون با دستاش از طریق آدمااا بهم کمک میکنه،رفتم اون شهر ،بخدا قسم استاد،فقط عشق و خوبی دیدم از آدماش،همکارام اونقدرر عالی هستن عین مادر برام هستن ،عین خواهر هستن ،حتی راننده های تاکسی با مهربونی وقتی میدیدن خرید دارم درو برام باز میکردن یا وقتی هوا سرد و بود و زمین یخ زده بهم گفتن مراقب باش ،اون لحظه هاا همین نتایج بهم قوت قلب میداد و میگفتم ایناااا خدای من هستن ،لبخند آدمااا کمک ادمااا ،همه ایناااا خدای من هستن ،خدایی که اگه من اونور دنیاام باشم ،برام خانواده میشه پدر و مادر میشه،با دستاش به قول شمااا نمیزاره کارم رو زمین بمونه ،استاد من تمام این روزا کمک ادمااا رو از خدا میدونم و ته قلبم میگم مرسی خدام اینا همه تویب ،البتع که بنده های خدای مهربونم تشکر میکنم ،،،،،،،

    ممنون و شکر که هستین.

    در پناه الله .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    بنام خدای هدایتگر و قدرتمند و توانای جهان هستی

    درود بر استاد عشق و توحید استاد عباس منش بزرگوار و مریم بانوی در صلح و آرامش

    امشب موقع خواب ، خیلی به عملگرایی ام در توحیدی بودنم داشتم فکر میکنم ، به نتایجی که با کار کردن روی خودم این مدت بدست آوردم و به نتایجی که هنوز نرسیدم .صبح که بیدار شدم چقدر خوشحال شدم ، دلم واقعا یک فایل توحیدی میخواست که استاد انگاری برای من گذاشتید چه تایم طولانی از آخرین فایل توحیدی تون گذشته بود فایلهایی که من صدها بار گوش دادم و نوشتم و دیدم . با این فایل تون درک‌کردم.: باید در عمل و لایه های زیرین مغزم عملگرایی توحیدم‌و داشته باشم ، در نتایج ام نشون بدم در باورهایی که دارم و بتونم شرک هایی که دارم که سالها از جامعه و مدرسه و دانشگاه و دوستان و رسانه و تی وی و فضای مجازی …دریافت کردم حذف کنم و هرروز نتایج ام با نزدیک شدن به خدای هدایتگرم بیشتر بشه، با استمرار و ادامه دادن پیوسته در این مسیر توحیدی ، با عزت نفسی و خود باوری و خودشایستگی و توحیدی که از شما استاد عزیزم آموختم .

    میدونم تغییر شخصیت ، تغییر باورها و رفتار و عادات ام نسبت به دو سال و دوماه قبل خیلی خیلی زیاد بوده ، میدونم کلا یک سمیرای دیگه شدم ، میدونم این روزها با خودم و خدای درونم چقدر در صلح و آرامش ام .

    چه جاهایی تو زندگی گذشته ام مثل پیدا کردن موقعیت کاری و ازدواج ‌و خلق پول و ثروت و اومدن مشتری ….قدرت میدادم به عوامل بیرونی ،

    استاد وقتی شرک و‌میزاری کنار چقدر آرومتریم ، چقدر خیالمون راحت تره و سرمون همیشه بالاست ، قدرت دادن به عوامل بیرونی در زندگی مون کشور و جامعه‌ و دولت و‌ حکومت و هر فرد قدرتمندی ، به ظاهر و چهره و سن و‌جنسیت و ژنتیک و مقام اجتماعی افراد و محل زندگی و پدر ‌‌مادر و خانواده ….چقدر مارو در رسیدن به خواسته هامون محدود تر میکنه ، این و تو این فایل تون لمس کردم با تمام وجود . اجازه نمیده حالمون خوب باشه و بهونه و‌مانعی برای رسیدن به اهداف و خواسته ها و لذت و شادی و خوشبختی است.

    از وقتی که فهمیدم توحید، یعنی قدرت ندادن به عوامل بیرونی نه ‌ فقط نماز خوندن مون از سر عادتی که داشتم ، گریه و زاری به درگاه خداوند برای استجابت دعاهام و‌شفاعت و درخواست از ائمه و زیارتگاه‌ها و …میدونم هنوز لایه های شرک در وجودم هست ، میدونم‌و‌تسلیم پروردگار جهان هستی ام که هرروز منو به توحیدی بودنش نزدیکتریم کنه ، هرروز حالم بهتر باشه از بودن در کنارش و رازو‌نیاز و خدانوازی با تنها قدرت جهان هستی، هرروز نتایج بیشتر و هرروز پاک شدن از شرک و باورهای شرک آلود…

    خدای مهربان و اجابتگرم هدایت مون کن در این مسیر الهی ، در این مسیر بودن با تو ، با باورهای قدرتمند و تجارب زیبایی مون جهانی زیباتر برای خودمون خلق کنیم .

    استاد ازتون سپاسگزارم از این فایل توحیدی آموزنده که تلنگری بود بر پاشنه آشیلی که بر باورهای توحیدی مون داریم بندازیم .

    بودن در این سایت زیبا و دیدن و گوش دادن بارها و بارها به فایلهای آموزنده و‌پر محتوا و آگاهی دهنده و خوندن کامنتها و‌نظرات دوستان هم مداری ام انگاری ، مفیدترین زمانی است که من در زندگی سپری میکنم و با هر تکرار و تکرار و پیوستگی و استمرار و ادامه دادن باز هم تشنه این مطالب آموزنده ام .

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه گمراهان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    لیلا رستمی گفته:
    مدت عضویت: 825 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام صمیمانه خدمت استادوخانم شایسته عزیزم

    درمورد باور به عوامل بیرونی باید بگم از قدیم ازمادربزرگ ومادرم می شنیدم که فلان طایفه خیلی خوش شانس هستن و تقریبا همه باور کرده بودن و به خاطر همین باور وصلتی با اون طایفه انجام میگرفت به خاطر اینکه اون باور آنقدر قوی بود زندگی خوب و باشرایط عالی می‌شد

    و ازدواج هایی که وصلت با طایفه مورد نظر نبود درگیر فقر و نارضایتی بود و باور بر این بود که ما شانس نداریم و ژنتیک اون طایفه رو عامل خوشبختی می دونستن

    درصورتی که وقتی یه هم صحبتی با هرکدوم از این دو پیش می اومد می‌شد فهمید ژنتیک هیچ نقشی در خوشبختی نداره فقط اون خانواده های خوشبخت سپاس گزارتر و خوشحال تر و کمتر درمورد کمبودهای زندگی صحبت میکنن و تمرکزشون بروی زیبایی هاست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: