توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پوریاکاتبی گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    بنام نامی یزدان

    استاد عزیزم عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت شما و سرکار خانوم شایسته گرامی

    امان ازین انسان فراموشکار

    من کسی هستم که میتونم بگم تو این 3 4 ماه اخیر تفاوت شرک و توحید رو در تک تک ثانیه و لحظات زندگیم لمس کردم

    از اون روزهایی که انقد توحید سرلوحه رفتارم بود که هرکسی منو میدید فکر میکرد دارم فیلم بازی میکنم که وایب غالب من انقدر تا این حد مثبت شده و بلعکس این 3ماه اخیر که به کل از مسیر دور بودم چرا که نتونستم از دل تضادی که برام پیش اومده بود اون باور و اون دیدگاهی رو بیرون بکشم که بهم کمک میکنه و نتیجش هم مشخص بود

    الان چند روزی هست که به لطف الله یکتا تونستم خودم رو جمع و جور کنم و دوباره پذیرفتم که مسیر رو باید از اول شروع کنم،خیلی برام سخت بود و غیر قابل پذیرش که باید برگردم و از صفر شروع کنم ولی به محض نشون دادن ایمان اولین نشونش اومد

    آرامش استاد بزرگترین موهبت برای من توی این زندگی دنیایی درحال حاضر فقط این آرامش هست، ثروت رو دوس دارم سلامتی رو میخوام روابط عالی رو سرلوحه زندگیم قرار دادم ولی به جرئت میتونم بگم همه این ها بدون آرامش قلبی و ذهنی ذره ای به کار آدم نمیاد

    من بارها تو دوره ها و فایل های دانلودی ازتون شنیده بودم که میشود تمام نتایجی که شما دارید رو داشت ولی از زندگی لذت نبرد ،اون روزها خیلی برام جمله ی زیبا و تاثیرگزاری بود این جمله شما ولی عمیقا درک درستی ازش نداشتم ولی الان فکر کنم بتونم ادعا کنم که ذره ای معنی و مفهوم این جمله شمارو درک کردم

    زندگی بدون آرامش ذره ای ارزش نداره،و آرامش چیزی نیس جز وجود خدا،وجود توحید در ذهن افکار و باورهای ما

    من نمیدونم فردا تو این مسیر باشم یا نه ولی اینو خوب فهمیدم که الان تو این لحظه باید با تمام وجودم توحید و یکتا پرستی رو در زندگیم اجرا کنم تا معنی خوشبختی رو بتونم لمس کنم بقیش وقتی من در مدار مناسب قرار داشته باشم به من گفته خواهد شد

    خداروشکر‌میکنم که تونستم بعد از صدها روز از ته دلم یه کامنت دیگه در این سایت الهی بزارم

    الهی شکر فقط همین

    ممنونم استاد بابت یادآوری این اصل بزرگ

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1597 روز

      سلام پوریا جان

      چطوری چه خبرا چه قدر دلم برات تنگ شده بود

      فکر میکنم توی مدتی که من تمرکزم رو دوره قانون سلامتی بود شما هم دور شده بودی از سایت البته من هم به خاطر تمرکز رو اون دوره از کامنت نوشتنو خوندن دور شده بودم و متوجه کم فعالیتیت نشده بودم

      ولی تا جای ممکن کامنتات رو مثل همیشه دنبال میکنم

      چند روزه میگفتم پس چرا پوریا کامنت نمیذاره که الان دیدم گذاشتی وبا اینکه باید بخوابم و حال نداشتم کامنت هیشکیو بخونم اسم تورو که دیدم سریع اومدم برا خوندنش

      میدونی چرا ؟؟؟؟؟!!!

      .

      چون من چندین ماهه پیش شاید شیش هشت ماه پیش دقیق یادم نیست ، بهت قول داده بودم تبلیغ اگهی بازرگانی مترو رو انجام بدم چون تو انجامش داده بودی و کلی برام الگو شدی …

      من طی تلاش های بسیار توی اتوبوس انجامش دادم اون اوایل ولی مترو زورم نرسید

      تا اینکه دو سه هفته پیش بود که مصمم شدم براش

      اون موقه ام یه کامنت گذاشتی که گفتی منی که اگهی مترو رو انجام دادم فلان کارم میتونم انجام بدم

      خلاصه که این باعث شد خجالت بکشم ازت … گفتم نگار چرا چرا نتونستی مترو رو انجام بدی چطور روت میشه بیای کامنتای پوریا رو بخونی ؟؟؟

      منم دلو زدم به دریا

      تمرکزی روش ایستادم

      چند بار تو اتوبوس انجام دادم بعد رفتم سراغ جلوی چند تا اقا انجام دادن و بعد مترو

      من تونستم و تبلیغ اگهی رو دو بار توی مترو انجام دادم

      البته بگم بخش زنونه اش بود … ولی شلوغ شلوغ بود و از چند تا واگن اون طرف تر همه برگشتن نگام میکردن و برام اخرش دست زدن و ارزوی موفقیت کردن:)))) نمیدونی … نه میدونی تو کسی هستی که میدونی چه احساسی بهم داد اون لحظه ای که انجامش دادم :)))) انقدر هیجانی شدم از کشتن این غول که همونجا تو مترو به یکی از دوستای عباسمنشی ام زنگ زدم و تعریف کردم براش با احساس ذوق فراوان تعریف کردم و ایشون هم چه قدر تحسین ام کرد :)))

      خلاصه که قبل انجامش همه اش یاد تو بوده ام

      یاد اولین کامنتی که از اگهی ات نوشته بودی خوندم و ازونجا فالوت کردم … یاده اینکه چن بار تسلیم شدی و باز برگشتی تا انجامش بدی :))) و زندگی همینه پسر :)))

      مثل همون موقع که چن بار خواستی انجامش بدی و ندادیو برگشتی الان هم این مدت فقط یکم برگشته بودی دور شده بودی :)) ولی صد در صد برمیگردی و انجامش میدی و الگو میشی :))) ما برای همین خلق شدیم

      که با این چالش ها روبه رو بشیم و خودمونو قوی تر کنیم

      همین امشب داشتم روی همین احساس خوب کار میکردم روی اینکه داشتنه احساس خوب ، سپاسگزاری و توحیدی بودن باید بشه روتین هر روزه ی زندگیم ، روتینی که با تمام وجودم عاشقش باشم معتادش باشم جوریکه بدونش بمیرم و چه قدر جملات خوبی بهم الهام شد

      بذار چن تاشو برات کپی میکنم اینجا

      .

      پولدار بودن ، ماشین داشتن ، پنت هاوس توی لاس انجلس داشتن و …

      اینها هیچ کدوم خوشحالی برات نمیاره

      همونجور که یه مدت دستاوردهای که تا اینجا داشتی برات نیورد

      اگه الان خوشحال و سپاسگزار نیستی از همینجایی که هستی

      اون روز اون هم عادی میشه دیگه و هیچی تو دنیا نمیتونه به تو ارزش و لذت بده چون این یه چیزه درونیه نه بیرونی

      تو باید از درون الماس باشی تا این الماس بزرگ شه اونقدر که کل وجودتو بگیره و در بیرون نمایان شه و ازین الماس تا اخرین نفس زندگیت محافظت کنی

      و این الماس

      روتین و عشق و اعتیاد تو به اونه

      فقط وقتی امروزت رو اینجور باشی و روی روتین

      کار کردن روی فایلا ، توحیدی بودن ، سپاسگزار بودن ، حس خوب داشتن ، انجام برنامه روزانه ات و ..

      یعنی تو یک فرد موفق بودی

      روتین همه چیزه

      همیشه حس عالی

      همیشه سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت

      همیشه توحیدی بودن نشون دادن ایمان

      همیشه انجام روتبن ورزشی و رقصی

      و این بشه پوست و استخونت

      این بشه دی ان ای تو

      روتین یعنی زندگی

      امروز روی روتین ات بودی

      پس امروز زندگی کردی

      اگر نبودی تو فقط یک مرده متحرک بودی .

      .

      این فقط یه قسمت کوچیکش بود

      من میخوام از امروز به بعد با خوندنه این جزوه ام یاد خودم بیارم که یک وقت لغزش نکنم … یک وقت از مسیر دور نشم … ما خلق شدیم تا این چالش ها رو حل کنیم نه که ثروتمند بشیم … ثروتمند شدن موفق شدن وسیله است … حاشیه اس … اصل زندگی همین امروزه همین توحیده در زمانی که شرایط خوب نیست همین سپاسگزاری همین عشقه همین سایته همین کامنت هاس همین کنترل ذهنه همین لحظه اس :))))

      .

      در پناه الله یکتا دوست عزیزم

      برات ارزوی پایداری در مسیر برای همیشه رو دارم و همچنین برای خودم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        پوریاکاتبی گفته:
        مدت عضویت: 1252 روز

        سلام نگار عزیزم

        چقدر از دیدن دوباره وجود نازنینت و جملات زیبات خوشحالم

        الهی شکر ،خداروشکر که انقدر پیشرفت کردی تو این مدت آفرین بهت که تعهدی که داده بودی بلاخره اجرایی شد

        دل من هم برای دوستان جانی چون شما تنگ شده بود که کلامشون انقدر انرژی زیبا داره

        این بالا و پایین شدن ها همگی یه مسیر هستش تا انسان خودش رو کامل تر بکنه و نقص هاش رو برطرف کنه

        من بخاطر عدم رعایت تکاملم دچار انجام یکاری شدم که اصن اندازه و سایز من نبود

        به هرحال باز خداروشکر که اینجام و در کنار دوستان جانی چون شما

        اما یه درس بزرگ تری که ازین لغزش دستگیرم شد اینه که واقعا همه چی نتیجش و سرنوشتش دست منه و منم که خلق میکنم چه بسمت بدی چه بسمت خوبی

        بهترین آرزوها رو برات دارم نگار عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مهدیه گازرانی گفته:
        مدت عضویت: 1303 روز

        سلام نگار عزیزم

        امیدوارم حالت خوب باشه دوست عباس منشی ام

        خوشحالم ک کامنت زیباتو خوندم

        دمت گرررم واقعا ک تمرین آگاهی بازرگانی رو توی مترو و اتوبوس و جلوی آقایون انجام دادی

        منم انجام دادم این تمرین رو ولی ن ب قدرتمندی تو دوست عزیزم

        منم باید تلاش کنم ک این کار ها رو انجام بدم و لذت بعدش رو بچشم هرچند ک تا الانم چشیدم

        ولی هرچقدر بزرگتر میشه این تمرین لذتشو عظیم‌تر انگاری

        ممنونم ک تجربه باهامون ب اشتراک گذاشتی

        واقعا ما باید از مسیر رسیدن ب خواسته هامون لذت ببریم

        وگرنه ب خیلی از اهدافمون رسیدیم و گفتیم خب ک چی الان چی شد مثلااا؟؟

        خب بعد از اینکه ب هدفمون می‌رسیم احساس پوچی بهمون دست میده

        پس بهتره برای هر روزمون هدف داشته باشیم نگار جونم

        من تا الان اهداف زیادی داشتم برای هر روزم و ی وقتایی میگم خدای من از کجا شروع کنم؟؟دوره ی عزت نفس و گوش کنم یا عشق و مودت یا کشف قوانین

        یعنی باید خداروشکر کنم ک انقد هدف های خوبی دارم تو زندگیم و ب هیچ سرگرمی ای مثل اینستا و واتساپ و تلگرام هیچ احتیاجی ندارم یا اینکه فلانی چ کار کرد یا بشینم با کسی غیبت کنم یا بد بگم ن من هدف هام خیلی وقته ک فرق کرده و من تشنه ی این اگاهی هایی هستم ک استاد میگن و سرپا گوشم و البته درک کردن و عمل کردن

        ک ی مدت من فقط گوش میییکردم

        الان میگم وای خدای من باید اینا رو درکشون کنممم

        خدا رو شکر ک تو این مسیر زیبا و بهشتی هستیم نگار جونم

        ممنونم ک جواب دادی ب کامنت دوست عزیزمون پوریا و باعث شدی ک منم کامنت بزارم

        دمتون گرم دوستای عزیزم

        امیدوارم ی روزی از نزدیک ببینمتون

        خبرای خوب ازت بشنوم نگار جونم

        خدانگهدار باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مانلیا گفته:
          مدت عضویت: 1597 روز

          سلام مهدیه عزیزجانمممم

          من ازتووون خییییلی تشکر میکنم بابت این که کلماتی که خداوند میخواست امروز به من بگه رو اجازه دادید جاری بشه ازتون و دستی از خداون بشید امروز برای یاداوری یک نکته اساسی و مهم دیگه که دقیقا دقیقا در زمان و مکان مناسبش این کامنتتونو دریافت کردم و خوندم :)))

          بله دقیقا همینطوره

          باید از مسیر لذت برد

          ولی نجواهای شیطان همیشه پابرجاست :))) اون همیشه سعی میکنه از یادم بمدازه این نکته رو و من رو در احساس نگرانی عجله و کمبود بندازه …

          امروز صبح داشتم میرفتم سر کلاسم ، حالم یه جوری بود که نیاز داشتم یه نشانه ای خدا برای اون لحظه ام بفرسته

          و سایت رو باز کردم دیدم کامنت اومده برام و خوندمش و اخ چی بگم دقیقا کامنتتونو که خوندم گرفتم نشونه خدارو برای حال امروزم و بعدش با خودم باور و افکار مثبت رو کلی تکرار کردم و نوشتم و حالم از متوسطی که داشت میرفت رو به پایین پرش جهشی کرد به عااااااالییییی بودن :))))

          بله امروز در زمان مکان دقیقا درست و مناسب خداوند به من یاداوری کرد که از مسیرت لذت ببر :))))

          کامنتت خیلی بهم حس خوبی داد عزیزه دلم :)))

          ازت سپاسگزارم که دستی از دستان خدا شدی امروز برای حال خوبم :))))

          مهدیه جونم منم امیدوارم تورو ببینم و به جمع دوستای عباسمنشی ام اضاف بشه … حتما وقتی هم مدار هم باشیم و ترمز نداشته باشیم چنین دوستانی لاجرم وارد زندگیمون میشن

          و واقعا چهههه قدر یک دوست عباسمنشی میتونه به پیشرفتت کمک کنه اینو دارم میبینم تو زندگیم و تجربه میکنم :))))))

          مهدیه جون واقعا از شنیدن فایلا تا درک کردن تا عمل کردن واقعا فاصله هست و هیچ چیزی به جز تکامل و صبوری نمیتونه این فاصله رو پر کنه

          منم سالهای پیش فقط میشنیدم ولی الان خیییلی دارم درک و عمل میکنم که قبلا نمیکردم

          حتی یه مدت به درک رسیده بودم ولی به عمل نمیرسید اون درکم :)))) و خدارو شکر میکنم که داره اگاهی و مدارم میره بالا و درکم داره همراه عملم میشه :)))

          همین نکته ی لذت از مسیر چههه قدر داره توی عملکردم بیشتر میشه و احساس بدم نسبت به قبل خییییلی کوتاه شده شاید چند دقیقه و بعد زود درست و تیونش میکنم :))))

          واقعا خداروشکر میکنم بابت شما و این سایت و بچه ها استاد و فایلا و همههههه چیییز

          بازم ممنونم ازت عزیزه دلم میبوسمت از چهارباغ بالای اصفهان که دارم این کامنتو مینویسم :)))) در پناه الله یکتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            مهدیه گازرانی گفته:
            مدت عضویت: 1303 روز

            سلام نگار جونم دوست عزیز و مهربون و خوش قلبم

            واقعا ذوق کردم جوابتو ب کامنتم خوندم و خیلی خوشحالم کردی

            همین ک الانم من تو این سایت هستم و هزاران دوست مثل شما دارم عالیه عالی

            ولی اینکه بخوام از نزدیک ببینمشون و باهاشون معاشرت کنم باید فرکانسم خیلی بره بالاتر و باید فقط روی خودم کار کنم باید روی شیطان و کم کنیم نگار جونم ما میتونیم اون زندگی ای ک میخوایم رو خلق کنیم همین راه درستشه فقط باید ادامه بدییییم

            نتایج مطمئنم ب زودی زود اتفاق میوفته نگار جونم و از نزدیک بغلت میکنم و میبوسمت

            من چند وقت پیش از دانشگاهم ک اصفهان بود اومدم اراک فارغ التحصیل شدم تازگی

            خاطرات خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی دارم از اصفهان مخصوصا چهار باغ بالا و پایین(استیکری ک تو چشاش اشک شادی هست)خخخ

            نتایج بزرگتو ببینم نگار جونم

            خیلی دوست دارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    کیمیا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    به نام خداوند هدایت گرم

    سلام بعد مدتها سلام خیلی وقت هست که فقط مدااام دارم فایل گوش میدم و هدفم رو دنبال میکنم اما تو سایت نمیام امروز که اومدم دیدم چقدر دلم تنگ شده بود برای این سایت برای استاد برای بچه ها و کامنت ها باید اعتراف کنم که انرژی مثبت و حال خوبی که موقع کامنت خواندن و نوشتن دارم رو هیچ موقعی ندارم خدارو هزاران بار شکر که همیشه در حال هدایت منه برای بهتر کردن حالم و داشتن زندگی خیلی با آرامش بیشتر

    استاد در فایل روابط یه موضوعی رو گفتید که من الان با پوست گوشت استخوانم دارم حسش میکنم اینکه اگر بخوای تغییر کنی ربطی به خانواده دوستان اطرافیانت‌نداره اینکه داری در یک خونه باهاشون زندگی می‌کنی یا حتی در یک اتاق ، اینا باعث نمیشه توهم زندگی مثل زندگی اونا داشته باشی و فقط کافیه باورتو عوض کنی راستش اوایل یکم ذهنم قبولش نمی‌کرد تا اینکه خیلی خیلی واضح الان دارم تو زندگیم میبینم که باور داره چیکار می‌کنه با من اینکه چه جاهایی باورمو عوض کردم و مثل اطرافیانم رفتار نکردم و چقدر خوشگل خدا منو هدایت کرد به سمت همون چیزی که باورش کرده بودم و جاهایی که مشکل پیش اومد نتونستم باورمو عوض کنم و ذهنم رو کنترل کنم و باز دقیقاً از جنس همون باور اوردش تو زندگیم

    زمانی که باورهام راجب روابط مشکل داشت من مدام به خودم میگفتم همینه دیگه زندگی همینه دعوا مشکلات طبیعیه تو زندگی یا اینکه اگر میبینی مشکلی نیست و دعوا پیش نمیاد حتما خیانتی تو کاره الان که دارم مینویسمش خیلی خندم میگیره از باورهای عجیب اون موقع من اما خب وجود داشت تا اینکه دست از حسرت خوردن برداشتم و دیگه شروع کردم روی خودم به کار کردن و پذیرفتم که همه اینها رو خودم دارم بوجود میارم با باورهای خودم از همون روز های اول که تمرینات رو انجام دادم و خصوصیات خوبشون رو شروع کردم به نوشتن و شکرگزاری کردم هر روز و سعی کردم فقط توجهم رو بدم به نکات مثبت آدما و روابط خوب رو تحسین کنم و توجهم روش باشه اصلا انگار که زندگی من رو چرخوندن روی دیگه رو بهم نشون دادن و من همون زمان باورم رو عوض کردم و هر موقع که کسی میاد راجب مشکلات و دعوا و خیانت حرف میزنه توجه نمیکنم و الان مطمئن هستم که اینا باورای خودشه که داره تجربشون می‌کنه و قرار نیست من این تجربه رو داشته باشم چون من این باور ندارم

    استاد در یک فایلی موضوعی رو گفتید که باعث شد من دیگه استپ نکنم و مدام کار کنم رو ذهنم اونم خلاصش این بود که ما رو سطح شیب داریم یا داریم به سمت بالا حرکت میکنیم یا پایین یعنی اگر من میگم امروز حالا تجسم نمیکنم یا امروز شکرگزاریمو انجام نمیدم یا تمرینات رو انجام نمیدم این به این معنی نیست که من دارم مسیر مستقیم رو میرم به این معنیه که دارم رو به پایین حرکت میکنم

    خداروهزاران بار شکر میکنم که قدرت خلق زندگی خودم رو بهم داده قدرت اینکه ساکت بشینم و دیگه نخوام این موضوعات رو برای کسی توضیح بدم و دنبال تغییر و بهتر کردن زندگی دیگران نباشم رو به داده و خدارو شکر میکنم که همیشه در حال هدایتم هست به سمت آرامش و عشق بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2498 روز

    توحید عملی 8

    به نام خدای فراوانی

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها ی کم بزرگتر

    سپاسگزارم استاد به خاطر این فایل

    فایل های دسته اجرای توحید در عمل حس و حال خاصی رو در من ایجاد میکنن و ابزار خیلی قوی هستن برای کنترل ذهن من جوری که بارها و بارها گوش دادم و نکته برداری کردم و مرور کردم چون با کار کردن روشون خیلی آرام میشم

    و الان با این موسیقی باز هم ی حس و حال زیبایی در وجودم شکل گرفت جوری که شاید فقط ده بار اون 90 ثانیه اول رو ریپیت کردم با سرعت های مختلف تا اون حسه هی ادامه پیدا کنه

    این 90 ثانیه موسیقی با اون تصاویری که همراه شده بود خودش ی سند محکمیه برای شکل گیری باورها که:

    اگر باور کنی لایق ی زندگی عالی هستی هدایت میشی به ی زندگی عالی

    اگر باور کنی میتونی توی ی فارم زندگی کنی هدایت میشی به ی همچین فارم رویایی

    اگر باور کنی میتونی توی ی کلبه ی چوبی روی آب زندگی کنی هدایت میشی به ی همچین خونه ای

    اگر باور کنی که میشه توی حیاط خونت دکل اینترنت باشه هدایت میشه به ی همچین شرایطی

    اگر باور کنی آب چشمه ها میتونه توی حیاط خونت جریان داشته باشه هدایت میشی به ی همچین چیزی

    اگر باور کنی که میشه ی عزیز دل همراه و هم فرکانس داشته باشی هدایت میشی به ی همچین رابطه ای

    اگر باور کنی اصل فراوانی رو توی جای جای خونت فراوانی رو میبینی از درخت ها ی گوناگون گرفته با شکل ها و اندازه ها و رنگ های مختلف تا ابرهای توی شکل های مختلف تا آب و موج های بی نهایت روش

    اگر باور کنی که میشه توی حیاط خونت فواره داشته باشی که پیوسته جریان داشته باشه هدایت میشی به همچین صحنه ای

    اگر باور داشته باشی که میشه کار و تفریحت یکی باشه هدایت میشی به ی همچین کسب و کاری

    اگر باور داشته باشی که میتونی با خانوادت باشی و لذت ببری و کار کنی و پات رو از خونت هم نزاری بیرون هدایت میشی به ی همچین موقعیتی

    اگر باور داشتی باشه که همچه چیز توی این جهان به صورت طبیعی وجود داره و تو میتونی ازش استفاده کنی حتی برای کسب و کارت بدون هیچ دخل و تصرفی اون وقت هدایت میشی به ی همچین لوکیشن طبیعی برای فایل هات که همه چیزش طبیعیه

    اگر باور داشته باشی که حتی میتونی جسمت رو تغییر بدی به اون شکلی که میخوای نتیجش میشه ی همچین جسم حیرت انگیزی چیزی که 100درصد فکر میکنن غیر قابل تغییره چون ارث و وراثت مشخصش کرده وخدا و تو هیچ کاره ای این وسط

    اگر باور داشته باشی که میشه عزیز دلت همکارت باشه و خیلی از کارها رو برای سایتت انجام بده هدایت میشی به ی همچین عزیز و همکاری که فیلم میگیره و تدوین میکنه بدون اینکه تو هی بخوای بهش بگی چه کار کنه

    و …………………………

    استاد توی همه ی فایل ها و دوره هاش میگن همه چی باوره بخدا همه چی باوره :

    ثروت باوره

    رابطه ی عالی باوره

    سلامتی باوره

    معنویت باوره

    خوشبختی باوره

    و هیچ ربطی به هیچ عامل بیرونی نداره

    اما مساله اینه که من نوعی تا چه حد این باورها رو باور کردم ؟!!!!!!!!!!!!!!!

    من هزاران بار شنیدم از استاد که همه چی باوره اما تا چه حد این رو پذیرفتم و مهمتر از اون درکش کردم و عمل کردم بهش ؟ چون اینه که نتایج رو رقم میزنه نه صرف شنیدن

    وقتی بررسی میکنم میبینم که قبل از اومدن به این مسیر من هم مثل بقیه فکر میکردم که اینکه وضعیت توی کشور من و یا حتی توی جهان چطوره وضعیت دلار چطوره قیمت نفت بالا یا پایینه یا کی رئیس جمهور و یا حتی رهبره میتونه روی زندگی من تاثیر داشته باشه و خب نتیجه هم مشخص بود اوضاع هی بدتر و بدتر میشد آرامشی وجود نداشت خواب راحتی وجود نداشت استرس و اضطراب و تشویش قسمت اعظم زندگی من رو مثل اکثریت تشکیل میداد چرا؟

    چون من کنترلی روی هیچ کدوم از اینها نداشتم چون من قدرتی در مقابل اینها نداشتم

    و بنابراین بقول پائولو کولیو بزرگترین دروغ جهان رو قبول کرده بودم و تقصیر رو گردن سرنوشت گذاشته بودم

    قبل از اومدن توی این مسیر پذیرفته بودم که سرنوشت اینه :

    بعضی ها میشن دختر فلانی و توی ناز و نعمت زندگی میکنن

    و من هم شدم دختر فلانی و باید بار این زندگی نامناسب رو بدوش بکشم

    بعضی ها توی لوس آنجلس به دنیا اومدن و دارن کنار ساحل لذت میبرن خدا هم کار ی بهشون نداره

    من هم باید توی ایران و توی این استان و توی این شهر بدنیا می اومدم و حسرت آزادی باید توی دلم بمونه چون اون خواسته دیگه (هرچند همیشه این سوال توی ذهنم بود مگه میشه ما و اونا مثل هم باشیم این بی عدالتیه یعنی چی )

    چرا؟

    چون باز هم من کنترلی روی اینها نداشتم دست من که نبوده من که انتخاب نکردم اون خدای ناعادل این کار رو کرده و من هم باید سرخم کنم و بگم باشه حالا که اون اینجوری خواسته با وجود اینکه پر از خشم بودم و نفرت می گفتم اوکی به جهنم بزار زندگی همین جوری پیش بره

    قبل از اومدن توی این مسیر :

    همش فکر میکردم که پدر و مادرم چقدر ناتوان بودن که با وجود اینکه هر دوتاشون پدرشون کدخدا بودن و کلی زمین و املاک داشتن نتو نستن حق خودشون رو بگیرن که ما ی زندگی راحت داشته باشیم و اونا رو مقصر میدونستم در نرسیدن به خواسته ها و رویاهام

    همش فکر میکردم که خانوادم مقصرن در عدم موفقیت من اگر اونا شرایط رو مثل هم کلاسیهام برام فراهم میکردن من هم الان ی دکتری چیزی بودم اونم منی که همیشه شاگرد ممتاز بودم و اونا حتی از من پایین تر بودن ولی چون خانوادشون شرایط رو براشون فراهم کردن موفق شدن

    قبل از اومدن توی این مسیر :

    همش فکر میکردم اگر من کم حرفم اگر من اجتماعی نیستم اگر من اعتماد به نفس ندارم اگر من سرو وزبون ندارم به خاطر ژنتیک و ارثه دیگه پدرم و مادرم همین جوری بودن دیگه من هم اینجوریم تقصیر من چیه !!!! اگر فلانی اینقدر اجتماعیه و سرو زبون داره و اعتماد به نفس داره خب طبیعیه چون خونوادشون همشون اینجورین چون پدر و مادرش اینجورین اینم اینجوری بار اومده خودش که کاری نکرده

    قبل از اومدن توی این مسیر :

    همش فکر میکردم که اگر فلان فرد رابطه ی خوبی با خداش داره و از لحاظ معنوی توی سطح بالایی قرار داره خوب طبیعیه چون خونوادش اینجورین چون اینجوری بزرگ شده دیگه و اگر من اینجوری نیستم چون خونوادم اینجوری نبودن

    قبل از اومدن به این مسیر :

    همش فکر میکردم اگر فلانی و فلانی و فلانی ازدواج کردن یا بخاطر خونوادشون بودن یا اینکه خوشگل بودن یا کارمند دولتی بودن و بخاطر شغلشون باهاشون ازدواج کردن

    یعنی هر جنبه ای از زندگیم رو توی اون زمان بررسی میکنم همش بر میگشت به تاثیر یک عامل بیرونی به شرک که البته اون موقع نمیدونستم چون اصلا نمیدونستم توحید یعنی چی شرک یعنی چی

    اون موقع توحید برای من مساوی بود با نمازخوندن و روزه گرفتن و حجاب رو رعایت کردن و البته پذیرفتن خواست خداوند که برای بعضی ها خواسته برای بعضی ها نخواسته

    و تازه بعد از اومدن به این مسیر :

    متوجه شدم که انگار اینجوری نیست چون تمام اون موارد بالا نقضی براشون وجود داشت

    خیلی از همکلاسی های من شرایط من رو داشتن اما موفق تر بودن

    خیلی از دخترها رو دیدم که نه خانواده ی ثروتمندی داشتن و نه شاغل بودن و نه خوشگل اما ازدواج های موفقی داشتن

    خیلی از اافراد رو دیدم که ارثی نبردن و ثروتمند شدن

    خیلی از افراد رو دیدم که بر خلاف پدر و مادرشون خیلی اجتماعی و سر و زبون دار و با اعتماد به نفس بودن

    و ……….

    و تازه متوجه شدم که :

    از کوزه همان برون تراود که دروست

    متوجه شدم که همه چی از خودم شروع میشه و به خودم بر میگرده

    و کم کم شروع کردم به کار کردن روی خودم شروع کردم به تیر پرتاب نکردن به بیرون و به دیگران البته اولش بعضی وقتها با تیر به خودم حمله میکردم و خودم رو زخمی میکردم اما کم کم یادگرفتم که تیرها رو بزارم برای شیطان وجودم که هر وقت خواست مانعم بشه ی تیری در بساط داشته باشم و ی زمانی به بعد دیگه به این نتیجه رسیدم که اگر من مجهز باشم به توحید دیگه حتی تیر هم نیاز نیست چون اون صاحب توحیده خودش حواسش هست و نمیزاره آسیبی به من برسه

    و این شیفت در نگرش باعث شد همه چیز تغییر بکنه :

    اول از همه قبول کردم که خودم هستم که همه چیز رو بوجود میارم دیگه بخشیدم همه رو از جمله مرحوم پدر و مادرم رو که اونا تا جایی که تونستن تلاش خودشون رو کردن در حد توانشون و حتی مادرم خیلی بیشتر از توانش

    دیگه پذیرفتم که شرایط کسب و کارم به خودم و افکارم بستگی داره نه هیچ عامل بیرونی و وبه خاطر همین تونستم ی پیشرفت هایی رو داشته باشم و الان منم مثل استاد توی خونه خودم کار میکنم و پام رو بیرون نمیزارم فقط مونده بحث لذته که هدایت بشم به چیزی که ازش لذت ببرم نه اینکه برای پول انجامش بدم

    دیگه الان میدونم که من و اون آمریکاییه توی لس آنجلس و کالیفرنیا پیش خدا یکی هستیم الا در تقوی و اصلا چیزهای دیگه همش فرع و حاشیه هستن و من هم اگر باورهای خوبی داشته باشم هدایت میشم به جایی که آزادی رو در همه ی ابعادش تجربه کنم

    دیگه الان ایمان رو توی وصل بودن به خداوند میدونم حالا به هر شکلی که خودم دوست دارم و راحتم نه به ی شکل خاص

    دیگه الان برام مهم نیست که شرایط کشور و جهان چیه کی رئیس جمهوره کی رهبره بحث اول کشور یا جهان چیه اصلا خبر ندارم اون بیرون چه اتفاقی داره می افته و هفته ی گذشته واقعا متوجه شدم که توی این زمینه خیلی تغییر کردم چون وقتی خانمه :

    ازم پرسید اخبار گوش میدی گفتم نه اصلا و به یادآوردم 4 ساله پرده ی گوشم رو کشیدم روی رسانه ها

    ازم پرسید بحث روز دنیا چیه و من جوابی نداشتم براش چون واقعا نمیدوستم چه خبره

    ازم پرسید نقش رهبر چیه و من هرچی فکر کردم جوابی نداشتم چون توی ذهن من رهبر هم ی بنده ی خداییه مثل بقیه که افکار و باورهای خودش رو داره و نمیتونه ی ملت و کشور رو تغییر بده من به ایشون احترام میزرام ولی ایشون وظیفه ای در قبال ملت نداره

    دیگه الان میدونم که ازدواج نکردنم همش بر میگرده به افکار و باورهای خودم و ترمزهایی که توی ذهنمه نه ی عامل بیرونی یا ی فاکتور بیرونی

    دیگه الان میدونم که سلامت جسمم هم دست خودمه و میتونم کنترلش کنم همونطوری که با دوره سلامتی این رو به خودم ثابت کردم

    استاد در مورد دوقلوها صحبت کردن توی این فایل و من الان دقیقا ی مورد رو توی یکی از کلاس هام دارم که دو تا خواهر دوقلو هستن دوقلوی همسان :

    هر دوتاشون قد بلندن

    موهای فر دارن

    بور هستن

    خوش هیکلن

    توی ی خونواده با هم زندگی میکنن

    اما کاملا از لحاظ ویژگیهای درونی با هم متفاوتن :

    یکیشون اجتماعی تره شادتره قدرت یادگیریش بالاتره توی همه چیز لهجه ی زیبایی داره فعال تره توی همه چیز

    درصورتیکه اون یکی از همه لحاظ توی سطح پایین تری قرار داره

    و این هم خودش ی مصداق عینی برای من برای رد تاثیر وراثت

    استاد با وجود اینکه شما قبلا گفته بودین که هرچیزی رو من هم حتی میگم چشم بسته قبول نکنین برین تحقیق کنین توی قرآن تا خودتون به درستیش برسین اما من الان مدتیه که خیلی خوب این رو اجراش میکنم و توی مدار درکش قرار گرفتم

    وقتی رفتم سرچ کردم کلمه دانشمندان رو چون تازه سوره توبه رو شروع کردم و میدونستم معادل دانشمندان کلمه احبار میشه توی قرآن کلمه احبار رو پیدا کردم 4 بار این کلمه تکرار شده :

    اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿ توبه ٣١﴾

    آنان دانشمندان و راهبانشان و مسیح پسر مریم را به جای خدا به خدایی گرفتند؛ در حالی که مأمور نبودند مگر اینکه معبود یگانه را که هیچ معبودی جز او نیست بپرستند؛ منزّه و پاک است از آنچه شریک او قرار می دهند. (31)

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٣۴﴾

    ای اهل ایمان! یقیناً بسیاری از عالمان یهود و راهبان، اموال مردم را به باطل می خورند و همواره از راه خدا بازمی دارند؛ و کسانی را که طلا و نقره می‌اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، به عذاب دردناکی مژده ده. (34توبه )

    إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّاننِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَللِیلًا ۚ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِککَ هُمُ الْکَافِرُونَ ﴿۴۴﴾

    بی تردید ما تورات را که در آن هدایت و نور است نازل کردیم. پیامبرانی که تسلیم تورات بودند بر اساس آن برای یهودیان داوری می کردند، و دانشمندان الهی مَسلک و عالمان یهود به سبب آنکه حفظ و حراست کتاب خدا از آنان خواسته شده بود و برآن گواه بودند به وسیله آن داوری می کردند. پس از مردم نترسید و از من بترسید، و آیاتم را به بهایی اندک مفروشید. و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوری نکنند، هم اینانند که کافرند. (44ما ئده)

    لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ ﴿۶٣﴾

    چرا دانشمندان و عالمان یهود، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خواری بازنمی دارند؟ بسیار زشت است سکوتی که همواره پیش می گرفتند( مائده 63)

    خدای من همین آیه ها تاییدیه بر حقانیت کلام شما که قبول کردن وباور کردن حرف ی دانشمند اگر اون حرفه ی چیزی باشه که با قوانین خداونده هماهنگی نداره یعنی شرک .یعنی قرار نیست هر حرفی که ی دانمشند میزنه درست باشه چون اونهم یک انسانه و افکار و باورهای خودش رو داره همونطوری که داره توی این آیه ها میگه .ولی اگر اون دانشمنده طبق کلام خداوند ی چیزی رو میگه پس میشه بهش اعتماد کرد

    گره زدن ی ویژگی که ذات خداونده به ی عامل بیرونی یعنی شرک .شادی جز ذات خداوند و خداوند این رو در وجود انسان هم قرار داده بود تا زمانی که او اشتباه ازشون سر زد و چیزی به اسم ناراحتی و غم بوجود اومد که باز هم خداوند برای اینکه انسان توی اون حالت نمونه بهش یاد داد که چطور توبه کنه و دوباره برگرده به شادی

    همین خدایی که راجع به دانشمندان توی کتابش صحبت کرده راجع به غمیگن نبودن هم صحبت کرده که تاکیدش همش بر شادی و خوشحالیه چون خودش این رو میخواد پس من نوعی بایدسعی کنم غالب اوقات شاد باشم و خوشحال چون این طبیعیه و اگر هم ی زمانهایی غم و ناراحتی به واسطه کردار خودم سراغم میاد باید ی راهی پیدا کنم برای برطرف کردنش و خداوند این توانایی رو به من داده همونطوری که به آدم داد

    استاد جان اونجایی که گفتین اگر :

    داری قدرت رو میدی به ی عامل بیرونی یادته باشه که داره شرک میورزی

    و این جمله برای من در حکم ی ابزاره قوی کنترله مخصوصا توی موضوع ازدواج . من این رو توی کارم هر وقت نجواها میان و ترس میاد سراغ استفاده کردم اما از این به بعد برای ازدواج هم باید با قدرت ازش استفاده کنم

    اونجایی که استاد در مورد سن و باورها گفتین :

    همیشه اطرافیان به من میگن اگر ازدواج کنی با این سنت سخته بچه دار بشی سن از 40 که بگذره دیگه فلان میشه و فلان اما من هیچ وقت این رو باور نکردم و نمیکنم چون منطقش رو دارم توی دنیای بیرون میبینم دخترهای کم سن و سالی که بچه دار نمیشن و خانم های حتی مسنی که بچه دار شدن پس این فقط ی باوره .تازه توی قرآن هم که دیگه زکریا و خانمش ی مثال بارزن از اینکه اگر خدا اراده کنه حتی ناممکن ها از نظر بشر هم ممکن میشن پس اصلا نگرانی بابت این موضوع ندارم

    ی نکته ای هم در مورد عضله سازی امروز برام بلد شد :

    من حرکات عضله سازی توی دوره سلامتی رو ی مدت کمی انجام دادم و بعدش گذاشتم کنار با این بهانه که زیادن و وقت ندارم هر روز هفته اینکار رو بکنم اما همون موقع استاد هم میگفتن که من فقط شنا انجام میدم و دمبل میزنم ولی من خیلی دقت نکرده بودم و الان دوباره این موضوع برام بولد شد که کافیه همین دوتا حرکت رو انجام بدی پس دیگه بهانه ای نیست

    اونجایی که استاد در مورد باور به اینکه آمریکایی ها اینجوری و اونجورین صحبت کردین و باور متفاوت شما و تجربه های متفاوت شما :

    همین چند روز پیش که رفته بودم ایلام مرکز استانمون توی ماشین ی مسافر بود که میگفت این ایلامی ها کار ما آبدانانی ها رو راه نمیدازن و تجربه خودش رو گفت در صورتیکه منی که الان این باور رو ندارم هر وقت کاری داشتم خیلی ساده و راحت حتی بدون اینکه خودم مراجعه کنم برام انجام شده و این در مورد حتی من و خواهرم که از ی خونواده هستیم هم اتفاق افتاد که من خیلی راحت کارم انجام شد ولی به اون خیلی گیر دادن درصورتیکه هر دو نفر ایلامی بودن پس اینا فقط باورن

    و دو نکته ی طلایی پایان فایل :

    1.همه چیز میتونه خیلی ساده و راحت اتفاق بیفته

    2. هرچیزی که به من کمک میکنه بهتر زندگی کنم و بهتر نتیجه بگیرم رو باور کنم حالا گویندش هرکی میخواد باشه

    خداوندا سپاسگزارم برای زمان آزاد بیشتری که امروز داشتم که تونستم با خیال راحت در آرامش و سکوت 4 ساعت تمام با تمرکز نشستم گوش دادم فکر کردم و نوشتم

    خداوندا من ناسپاس را ببخش که بعضی وقتها همین نعمت ها : سکوت و آرامش و خلوتی و زمانی که دارم برای روی خودم کار کردن رو فراموش میکنم .

    و ازت میخوام که کمکم کنی همیشه و در همه حال به یادت باشم همونی که خودت میگی توی کتابت :

    الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿ ال عمران ١٩١﴾

    آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که ای رب ما اینها را را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار. (191)

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  4. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1293 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون خوشگل و بینظیر

    وااای وااای عجب فایل بهشتی بود خدارو بی نهایت شکرت چه موزیک رویایی و قشنگی بود خدارو بی نهایت شکرت مناظر رویایی رمانتیک عاشقانه از عشق الهی خدارو بی نهایت شکرت چه آرامشی چه سکوتی چه احساس امنیتی آدم داره با این طبیعت و نیچر بکر و بینظیر خدارو میلیاردها بار شکرت

    من فقط به هر کسی که این حرف رو میزنه که نمی‌دونم ژنتیک ربط داره از این چرت و پرتا بخدا فقط میخندم استاد من هر لحظه هر لحظه دارم خالق بودنه بی حد و‌مرز خودمون رو حس میکنم با تمام آگاهی هایی که فقط و فقط از شما و دوره هاتون دارم من تو خونواده ای بزرگ شدم که همه پزشک و متخصص هستن از این حرفای چرت و پرت فوق العاده زیاد میگن و من تا میبینم دارن از این چرت و پرتا میزنن سریع اون محل رو ترک میکنم و یا بحث رو عوض میکنم و سریع فایلای شما رو گوش میدم به نتیجه هایی که از دوره های شما گرفتم سریع فکر میکنم به بی نهایت خالق بودنه خودمون فکر میکنم الگوهایی که اینجوری که دیگران میگن نیست رو سریع پیدا میکنم و ذهنم منطقی آروم میشه ساکت میشه واحساس یقین احساس آرامش احساس اطمینان و امنیت دارم و میگم خدایا تو چقد عادلی تو چقد بینظیری که ما رو خالقه زندگی خودمون آفریدی ما حتی تو رفتار با بقیه با خودمون کنترل داریم تا این حد ما خالقیم دیگه بقیه موارد جای خودشو داره من با دوره ی قانون سلامتی شما ثابت کردم هم به خودم هم به همه که عضله ساختن به باشگاه رفتن و وزنه زدن های سخت و مداوم نیست تنها ورزش من پیاده روی هر روز و شب هست تنها ورزش من و روزی یه وعده غذا خوردن و گاهی هم فست هست، طوری که اصلا هیچکی باورش نمیشه من تنها ورزشم پیاده رویه یه نتیجه ی فوق العاده کوچیکه تو زندگیم استاداااااا نتایج دیگه م نمی‌دونم از کدوم بگم براتون رابطه م با خدام روابط بین فردی م ثروت م سایتم عزت نفسم کدوم بینظیر و عالی و همه چی عالی اما جا داره بازم بیشتر و بیشتر و بیشتر تا بی نهایت روی خودم کار کنم

    همه چی باوره همه چی فرکانسه همه چیییییییییییییییییی همه چی مداری هس که ما توش قرار داریم

    من خودم به همه چی جوری توجه و نگاه میکنم که بهم احساس عالی بده احساس آرامش بده به خوبی های همه ی آدم‌ها چه سیاسی چه غیرسیاسی توجه میکنم به خوبی های هر چیزی توجه میکنم تا از جنس اون خوبی ها برام بیاد و من نتیجه تو دستمه و عوامل بیرونی نتایج افکار و باورا و فرکانسای ما هست

    چی رو باور میکنیم چیزی که به ما احساس بهتر و عالی تری بده ما رو به اهدافمون برسونه تا باعث گسترش جهان بشیم چیزی که خدا می‌خواد که انجامش بدیم

    فقط و فقط باورای مناسب باید برای خودمون بسازیم و از این حرفای چرت و پرت دوری کنیم اگر حرفی به ما احساس خوب میده احساس اطمینان یقین آرامش میده اون حرف خداست اون الهامه اون واقعیت داره و اگر حرفی به ما احساس بدی میده احساس ترس نگرانی کمبود میده اون نجوای شیطانه اون حرف دروغه کذب محضه و وجود نداره

    بارها و بارها استاد گفتن تو قرآن اومده که خدا میگه شیطان به شما وعده ی فقر و فحشا میده و خدا به شما وعده فراوانی و فزونی وثروت میده

    اینکه باور کنی ژنتیکه دیگه کاریش نمیشه کرد یعنی احساس کمبود احساس ترس و نگرانی و کمبود فوق العاده ی عزت نفسسسسس

    ژنتیکی وجود نداره باورای تو هستن که وجود دارن چی رو باور میکنی چی رو میپذیری چیزی رو قبول کن که بهت احساس عالی یقین اطمینان آرامش بده و تو رو به اهدافت برسونه من بی نهایت حواسم به این موضوع شرک نورزیدن به خداوند بی همتا و بینظیر مون هست بی نهایت

    به قول استاد تو دوره عشق و‌مودت جلسه 8که راجع به عدم وابستگی به غیر خداوند و به طرف مقابلمون به رابطه حرف زدن باهامون شرک ورزیدن مومن به خدا مثل راه رفتن مورچه ای در دل تاریکی شب بر روی صخره ی سیاه مخفیه

    خیلی خیلی باید حواسمون به این موضوع باشه بی نهایت باید حواسمون باشه من تو بحث روابط به این موضوع حواسم چهارچشمی هست به این موضوع هر لحظه چون واقعا مبحثه مهمیه

    در هر صورت خدارو بی نهایت بار شکر برای این حد از خالق بودن خودمون که فقط و فقط با باورامون و فرکانسمون داره زندگیمون خلق میشه

    استاد عزیزم و مریم جون خوشگل عاشقتونم

    به امید دیدنتون فلوریدا

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید و خداوند یار و یاور و نگهدار همه ی ما باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  5. -
    غزاله ایمانی گفته:
    مدت عضویت: 929 روز

    استاد عزیزم ،من قبل از هدایت دوباره به سمت شما،

    با چند استاد دیگه برخی باورهامو کار کردم و ،اما همش از خودم می‌پرسیدم ی مشکلی که‌در من حل نشده چیه

    اون مشکل اساسی من شرک بود که فایل های توحیدی شما منو متحول کرد،واقعا با همین فایل های توحیدیتون عزت نفسم رو ساختید منی که در ناخودآگاهم نظر دیگران به شدت مهم بود و متوجه نبودم با فایل توحید انگار آب رو آتیش میریختید،

    بعد کار کردن رو ذهنم همش ی ترسی داشتم از پدرم هر وقت میومد خونه حسم بد میشد حالم بد میشد که اونم به خاطر تجربه های دوران کودکیم بود که پدرم واقعارفتار بدی داشت و حرف های مادرم راجبش که از اون غول ساخته بود،بارها میگفتم خدایا چرا باوجود خوبی‌اش در ناخودآگاهم دوسش ندارم تا این فایل هاتون آرامش رو بهم هدیه داد،اصلا پدرم شده ی آدم دیگه اتفاقا اون ترسه جاش رو به دوست داشتن پدرم داده،و کلی تغییر و معجزه به لطف الله یکتا و فایل های شما که دست خداوند بودید و خدا جواب کلی سوالهام رو داد

    باور نمیکنید با این آرامشم طوفان خانه ی ما خاموش شده و سرشار از عشق و شادی شده و انگار پدرم یک آدم دیگه شده شکر برای خدا

    اما این شرک هم هنوز جای کار داره الان دررابطه با رییسم،که باید از اول کل این فایل هاتون رو بارها گوش کنم به لطف الله ،که ی نوع سازنده عزت نفس هم هستن ،سپاسگزارخدا هستم برای وجود شما به عنوان دستی از دستانش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  6. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    ای جانم انگار همین الان که من تو سایتم و دارم تو کامنتا میچرخم استاد هم هست و داره کامنت منتشر میکنه، چون تعدادشون هی داره میره بالاتر:)))

    استاد عجب شروعی داشت این ویدیو، چه احساس عظمت و زیبایی و جلال و جبروتی داشت و اون ورود قهرمانانه ی شما به قول سید علی جان خوشدل:)

    خیییییلی خییییلی قشنگ و حرفه ای فیلم گرفتین و واقعا بهترین و مناسبترین موسیقی رو گذاشتین

    من دیروز عصر که این فایل اومد با خواهرم نشستیم از تو تلوزیون دیدیمش و هم لذت بردیم هم بسی استفاده کردیم.

    چقدر این مبحث توحید زیبا و دلنشین و در عین حال مهم و لبه تیغیه، ینی حواست نباشه از یه وری میفتی میری تو دام شرک، مثل همون مثال خیلی قشنگ و ملموسی که آقا رضا عطار روشن عزیز زد، که آدم اصلا گاهی ناآگاهانه تو حرفاش میگه آره خوب داشتم میرفتم که فلان اتفاق افتاد.

    من وقتی نگاه میکنم به گذشته، به زندگی کاریم، هرجا حواسم بوده و اعتماد کردم به خدا و سمت خودم رو فقط چسبیدم و درست انجام دادم و تو چگونگی و تو کارای سمت خدا دخالت نگرفتم نتیجه گرفتم اونم عالی

    چندسال پیش مدتی بود برای خودم شخصی کار میکردم تو خونه و از پیجم، بعد یه مدت دلم میخواست دوباره تو شرکت کار کنم، چون تو کار شخصی هم ورودیم به نسبت کم بود، هم تو محیط کار بودن و حال و هواش رو دوست داشتم، یه شرکت خیلی بزرگی بود که من کلاینتهای شخصی خودم رو برای یه بخشی از کارشون به اونجا معرفی میکردم، یه روز گفتم من دوست دارم اینجا کار کنم، یکی دوبار خودم هم رفته بودم اونجا و بزرگیش رو و محیطش رو خیلی دوست داشتم، خلاصه گفتم میخوام برم و یه ایمیل درخواست همکاری زدم بدون اینکه اصلا بدونم اونا الان نیرو میگیرن یا نه و بدون شک و شبهه، فکر کنم اونموقع تازه 12 قدم اومده بود و شروع کرده بودیم، درست یادم نیست ولی رو یه دوره ای کار میکردم و تقریبا هم اوایل آشناییم با استاد بود و با ولع میبلعیدم آموزه ها رو و از درکشون لذت میبردم.

    خلاصه من اون ایمیل رو زدم و عصری رفتم پیاده روی، تو یه پارک زیبا نشسته بودم که از اون شرکت بهم زنگ زدن و قرار مصاحبه برای فرداش برام گذاشتن… اون شاید اولین خواسته ی بزرگ من بود که اگر قبلنا بود شاید اصلا به این فکر نمیکردم که من همینجوری وردارم به اینا ایمیل بزنم بگم میخوام همکاری کنم باهاتون، ولی به خاطر اون باورهای جدیدم کردم اینکارو و از نتیجه ش شگفت زده و ذوق زده شدم واقعا

    خلاصه که من اونجا مشغول به کار شدم و یه سرویس جدید کلا معرفی کردم (تو همین زمینه مهاجرت به کانادا) که من بلد بودم و خیلی هم روش خوبی بود ولی اونا نداشتنش و با عزت و احترام مشغول کار شدم و خیییلی هم راضی بودم از کار تو اونجا، البته حین کار بعضی جاها حواسم پرت میشد و اسیر این شرک پنهان میشدم، ولی در مجموع خیلی دوران خوبی بود چون باورهای خوبی داشتم.

    حتی دقیقا یادمه، یه بنده خدایی اونجا بود که من با طرز فکر کاریش و نحوه کارش و مخصوصا اینکه به شدت اهل آه و ناله و انرژی منفی دادن بود خیلی مشکل داشتم، ولی حواسم بود به اینچیزا تمرکز نکنم، شخصی هم بود که هم خیلی با سابقه بود اونجا، هم با کار من کاملا درگیر و من باهاش در ارتباط، ولی قشنگ یادمه که ذهنمو کنترل میکردم و میگفتم من تمرکز کنم به خوبیها و نکات مثبتی که تو کارم دارم، اینم یه جوری حل میشه، شاید باورتون نشه، ظرف یکی دو هفته طی اتفاقاتی که اصلا ما نفهمیدیم چی بود و چرا، ظاهرا یه نا هماهنگی و عدم توافقی بین ایشون و مدیر عامل پیش اومد که ایشون کلا از اون شرکت رفت، نه از اون بخش ها، از اون شرکت کلا… ینی من فقط میگفتم الله اکبر، ببین قانون جچوری کار میکنه، همین اتفاق تو دو سه تا مورد مشابه دیگه هم اتفاق افتاد که چیزی مطابق میل من نبود و من بهش توجه نکردم و قدرت رو فقط به خدا دادم در اون مورد، و به شکل فوق العاده ساده و عجیبی حل شد. بعد از حدود یکسال هم وقتی احساس کردم دیگه از اونجا بودن لذت نمیبرم و داره حالت تحمل میشه برام ازونجا درومدم و یه خاطره ی شیرین و یه الگو و سند موثق شد تو ذهن من از اینکه قانون کار میکنه، به شدت و لاجرم هم کار میکنه

    مثال کاری که اینجا تو کانادا پیدا کردم هم که قبلا گفتم فکر کنم تو پروفایلم هم کلا همین رو نوشتم

    اما مثلا تو همین کار کانادا، من این باور رو پذیرفته بودم که تو کانادا کار سخت پیدا میشه و مهم اینه که کار اول رو پیدا کنی با هر حقوقی شده و بعد برای کارای بعدی که دیگه تجربه کار کانادایی داری اونموقع دستت بازتره، خییییلی اینو میگن همه جا، من هرجا تونستم اینو از ذهنم بیرون کنم، نتایج عالی گرفتم، مثال اینکه از همون یکی دوماه بعد از اومدنم با یه شرکتی به صورت دورکاری و پور سانتی کار گرفتم، خیلی اچیومنت بزرگی بود و خیلی خدارو براش شکر کردم و میکنم، بعد داستان اینکه قرار بود بعد از فارغ التحصیلیم هم همونجا کار کنم و اینکه چطور یه دفه به هم خورد و من تونستم ذهنم رو کنترل کنم و قدرت رو فقط به خدا بدم و در نتیجه خیلی سریع یه جای دیگه کار پیدا کنم که تو پروفایلم تعریف کردم، اما تو این کاری که پیدا کردم و الانم اونجا مشغولم اسیر این باور شدم که طبیعیه اینجا حقوق کم بدن، اونم درحالیکه همون شرکت قبلیه که به هم خورد قرار بود خیلی بیشتر بده و من باید این رو ملاک ذهنم قرار میدادم و حقوق کم رو قبول نمیکردم اما اینجا یه کم شرک ورزیدم و ترسیدم چون باید هزینه اجاره خونه و اینا رو تامین میکردم و گفتم نمیتونم نقد کم رو به امید نسیه ی زیاد ول کنم، شاید کار دیگه ای اصلا پیدا نکردم اونوقت اجاره این ماه رو چیکار کنم… البته که واقعا شرایط سختی بود، نمیدونم اگر الان هم بود شاید بازم همون کارو میکردم، ولی خب از طرفی اگر من تو ذهنم و قلبم اون باور رو نداشتم شاید همینجا حقوق بالاتری بهم میدادن. خلاصه یه سری داستانهای این شرکتی که الان هستم رو تو بعضی کامنتا تعریف کردم، الان دوباره این چندوقته خیلی دارم رو خودم کار میکنم مخصوصا با دوره کشف قوانین و مطمئنم که نتایج عالی میگیرم، که همین الانم نشونه هاش هست، انشالا به سرانجام برسه میام تعریف میکنم:)

    خدایا هزار بار شکرت برای خودت که خدای به این خوبی و بزرگی و عزیزی هستی که عاشقتم

    برای این بنده ی نازنینت که پیغمبر زمان شده و ما رو به معنای واقعی و با احساس خیلی زیبا به تو نزدیک کرده و همینطور مریم نازنین

    و برای همه دوستان توحیدی این سایت بهشتی

    شب و روز همه دوستای قشنگم به خیر و شادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1793 روز

      سلام نسیم عزیز

      خداروشکر میکنم که در این مسیر الهی همراه دوست نازنینی چون شما هستم .

      من این انرژی و انگیزه ی بالای شمارو بینهایت تحسین میکنم .

      ماشالا به این فعالیت که من روی هر فایلی از استاد میبینم و میام کامنت هارو بخونم کامنت شما دوست عزیز رو‌میبینم و چقدر انرژی میگیرم ، به به

      داستان هدایتتون‌ خوندم و خواستم تحسینتون کنم از اینکه محدودیت هارو کنار گذاشتین ، وابستگی هارو از بین بردین و حرکت کردین به سمت خواسته هاتون

      واقعا انگیزه و شور و هیجان به سن و سال نیست ، مهم دله که باید جوون باشه .

      شما از اون دسته آدم‌هایی هستین که کودک درونتون رو همیشه فعال نگه داشتین و بهش بها دادین .

      تحسین میکنم که انقدر واضح از نتایجتون برامون مینویسید تا ما الهام بگیریم و از اونا استفاده کنیم .

      من الان در شرایطی هستم که یه جورایی آچمز شدم ، واقعا سردر گمم و فعلا فقط دارم تمرینات رو انجام میدم .

      روز و شبم یکی شده اصلا تو حال خودم نیستم اما اینو میدم که میخوام همه ی وجودمو تو این راه بزارم تا رشد کنم .

      شما هم اسم خاله ی منی و خاله من هم مثل شما انقدر پر انرژی و دوست داشتنیه .

      امیدوارم که روز به روز رشد کنید و از نتایجتون برامون بنویسید ، مطمئنم با این انرژی و شور وشوقی که برای رسیدن به اهدافتون دارین خیلی زود به خواسته هاتون میرسید .

      در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1619 روز

        سلام به علیرضای عزیز

        خیلی ممنون از وقتی که گذاشتی و برام پاسخ نوشتی و چه زیبا هم نوشتی ممنون از لطف شما دوست پرستاره و توحیدی.

        منم کامنتهای شما تو تمرین تعهد کدنویسی کشف قوانین رو میخونم و استفاده میکنم، که البته با پروفایل مامانم، فاطمه سلیمی، میام اونجا کامنت میذارم.

        فقط در مورد اون جمله که گفتین روز و شبم یکی شده و میخوام همه ی وجودمو تو این راه بذارم… با تمام توان و حداکثری کار کردن رو خودمون و رو این فایلا که قطعا خیلی خوبه ولی به قول سید علی خوشدل عزیز تو کامنت قبلیش رو فایل الگوهای تکرار شونده 5، باید حواسمون به اکنون و حال هم باشه، همش عجله نداشته باشیم که هی جلو بریم

        چندتا جمله از کامنت سیدعلی جان رو اینجا کپی میکنم که برای خودم هم تکرار بشه، خیلی دوسشون دارم:

        “آقا عجله نداشته باشین و فکر نکنین که اگر شما برین جلو یه اتفاق معجزه آسایی تو فایل های بعدی میفته! اهمیت درک توحید جزو مهم ترین مسائل و فایل های بعدی اهمیتش از این جلسه کمتره”

        همه این موفقیت ها و عملکرد ها تهش قرار به قول استاد عزیزم بشه حال خوب و اینکه بگی آخیشششش عجب روز با کیفیتی بودا!

        برآیند همه این آموزش ها باید منجر به حال خوب بشه و اگر واقعا تو زندگیمون حال خوب نداریم حتی اگر داری قرآن گوش میدی باختی عزیز دل!

        رشدی خوبه که منجر به لذت شما بشه و همه حس کنن اینو که پسر خیلی حالت خوبه ها…

        و اینم بگم که شما هم هم اسم پسر منی:))) خیلیم اسم قشنگیه صدالبته:))

        هرروز موفق تر و با حال خوب تر باشین از روز قبل:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    جهانگیر گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه خانواده صمیمی عباسمنش

    واووو چه تصاویر نابی ، از خواب بیدار میشی با دیدن این مناظر زیبا و پرادایس و این بهشت کوچک قشنگ مان مگه میشه انرژی ات چند صد برابر نشه ، خدایا شکرت .

    با دیدن استاد جنتل من و خوشتیپ مگه میشه کیف نکنی خدایا شکرت.

    شرک نقطه مقابل توحید…

    استاد بعضی وقت ها نیازه که با تندی و محکم صحبت کنی که این ذهن چموش ما حساب کار دستش بیاد که همه چیز توحیده.

    چقدر با این جمله ارتباط برقرار میکنم که کاری به تحقیقات دانشمندان نداشته باشیم ، دانشمندان ممکنه یه تحقیقاتی داشته باشند و به یک نتیجه ای برسن و چند وقت دیگه که تحقیقات بیشتری انجام بشه ممکنه چیز دیگه ای بگن ، مهم این که من چه چیزی را باور می کنم.

    من در سیستم بهداشت و درمان کشور مشغول کارم تا دو سال پیش پروتکل ها برای بارداری این بود که سن بارداری ایمن برای خانم ها حداکثر 35 سال هست و بعد از 35 سالگی اگر خانمی باردار بشه ریسک زیادی داره هم برای مادر و هم برای بچه ولی شاید باور نکنید الان پروتکل جدید آمده سن ایمن بارداری برای مادر و فرزند از 15 سالگی تا 54 سالگی هست و کلی فکت و دلیل و مثال هم بود که مثلا تعداد بارداری زنان بالای45 در آمریکا در 5 سال گذشته 10 برابر شده و …

    خیلی دوست داریم که همه چیز را به عوامل بیرونی ربط بدیم و شاید خیلی شدید تر ذهن دنبال دلیل هایی میگرده و آنها را بولد میکنه که نمیشه و کار سخته و…

    الان فصل مالیات بر درآمد در ایران هست و هر جا میری ملت می نالن از اینکه چقدر مالیات زیاد آمده و کلی آیه یئس که نمیشه تو ایران کار کرد ،

    این موضوع مالیات مرا کنجکاو کرد که یه تحقیقی داشته باشم که قضیه چیه و بر چه مبنای مالیات میاد که خلیا می نالن .

    یه روز رفتم یک سوپر مارکتی و پول نقد لازم داشتم ، گفتم فلانی اگه داری 100 هزار تومان پول نقد بده که من کارت می کشم که شروع کرد به نالیدن که آره نمیشه 100 میلون برام مالیات آمده و از این حرفها ، گفتم مالیات بر چه مبنای مگه میاد که همه مینالن گفت شما هر چقدر تراکنش داشته باشی 20 درصد حساب می کنه سود کردی و از این 20 درصد سود 8 درصد مالیات میگیرن البته برای سوپر مارکت ها و این موضوع سرنخی شد که برم حساب کتاب کنم که قضیه چیه ، طبق تحقیق من این شخصی که 100 میلیون براش مالیات آمده ، شش میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان تراکنش داشته و از از این مبلغ ، یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون سودش بوده با معیار 20 درصد و 8 درصد این مقدار شده 100 میلون تومان . یعنی اگر کل تراکنش را حساب کنیم این شخص 1/6 درصد مالیات داده.

    حالا شما حساب کن چقدر آدم هست که بخاطر همین حرفها که فلان قدر باید مالیات بدی بیزینس را شروع نمیکنن ، چه اشکال داره من ماهی 300 میلون تومان مالیات بدم در عوض بیش از 18 میلیارد تراکنش داشته باشم.

    حالا جالبترش هم اینه که دیگرانی که بیزنسی ندارن این حرفها را بیشتر تکرار می کنن و همین باعث میشه که هیچ حرکتی نکنن و این قدرت دادن به عوامل بیرونی و شرک هست.

    خدا را شکر می کنم بخاطر وجود استاد عزیزم و آگاهی های نابی که در اختیارمان قرار میده که به نظر من این نقطه ها همان رمز و رازی هستن که همه مان دنبالش هستیم اینکه هیچ عواملی بیرون از ما نیست و همه چیز برمیگرده به باورهای ما و اگر حرفی را شنیدیم و آن را باور کردیم جهان هم همانطور با ما رفتار میکنه.

    راستی الان به مدت عضویتم نگاه کردم 1000 روز شده ، به خودم تبریک میگم ، پسر 1000 روز شد در این مسیر توحیدی ماندن خدایا شکرت.

    شاد و پیروز باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2392 روز

      سلام به جهانگیر عزیز

      این کامنت شما برای من بود که از دوتا شرک درذهنم آگاه بشم .

      من از شما بی نهایت سپاسگزارم.

      اولین شرک من قدرت دادن به حرفهای پزشک زنان وزایمان بود که 5ساله منو نازا معرفی کردند وگفتند من زود یائسه شدم ومنم بخاطر همین باور دیگه باوجود علاقه به مادر شدن پذیرفتم دیگه مادر نمیشم.

      وبارها مشرک شدنم را فراموش کردم واز خدا گلایه کردم که چرا انقده زود من یائسه شدم واز نعمت مادر شدن محروم شدم .

      در حالیکه زنانی را مشاهده میکردم که در سن 50 سالگی بارداری سلامتی رو تجربه کردند.

      وهمین موضوع که پس چرا من در 38 سالگی باید یائسه شوم خیلی منو اذیت می‌کرد.

      من با استفاده از دارو یکسال ونیم قاعدگی منظمی داشتم والان دوماهه که دوباره قطع شده ودیگه پیش پزشکم نرفتم چون خیلی ناامید شدم.وچند روز بود که این موضوع رو بالا پایین میکردم که اصلا چرا باید پرید من به این زودی قطع بشه وهیچ جوابی پیدا نمیکردم.

      الان متوجه شدم بخاطر باوری هست که پزشک به من القا کرد .

      خانم تو داری یائسه میشی.

      تخمک‌ها ضعیف شدن .

      ودیگه نمیتونی مادر بشی.

      البته خداروشکر من فرزند دارم ولی خیلی دلم میخواست یکی دیگه هم بیارم .

      ولی مشرک شدم .

      فراموش کردم مکانیزم طبیعی بدن رو که خداوند خلق کرده.

      فراموش کردم بدن من خودش شفاخانه وداروخانست.

      واین کامنت شما با سوالات چندروز اخیرم برای من نشانه ی محکم وواضحی بود که نپذیرم چیزی که پزشک میگه .

      به قدرت خداوند مومن بشوم .

      وباور کنم که من تا 120 سالگی در سلامتی ونشاط کامل زندگی میکنم ودوباره می‌توانم مادر بشوم وفرزندان سلامتی را بدنیا بیاورم .

      سن وسال وبیماری ونقص همگی از باورهای شرک الودست که از جامعه وگذشتگان به ما رسیده .

      وموضوع دیگری که شما دوست عزیز برای من نوشتین مالیات بود.

      درسال گذشته رقم مالیات ما 360 ملیون تومان بود .

      من خیلی اولش از این موضوع جا خوردم واحساسم بد شد که دولت داره پول زور میگیره .

      دیگه به هیچ کس پول نقد ندادم.

      وکلی نگران شدم که ما بخش بزرگی از درامدمون رو داریم میدیم به دولت.

      این داستان شده بود نقل ونبات جامعه ی کاسبین.

      اما من قانون رو میدونستم .

      وتونستم خودم رو از بدنه ی جامعه جدا کنم .

      خداروشکر که الانم با کامنت شما قلبم اروم گرفت چون باورم بنیادین در مورد مالیات تغییر کرد.

      دوست خوبم جهانگیر عزیز برای شما آرزوی سعادت وخوشبختی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        جهانگیر گفته:
        مدت عضویت: 1727 روز

        سلام به خواهر عزیزم لیلا خانم

        هم اسم دخترم هستید و چقدر این اسم را دوست دارم ، دخترم لیلا الان دانشجویی رشته مامایی هست.

        ان شاءالله که با باور سازی که انجام میدید بزودی صاحب فرزندی سالم و صالح باشید.

        خوشحالم که پیامم برایتان مفید بود

        در مورد مالیات اینقدر دیدگاه و باور جامعه محدود کننده هست که من تصمیم گرفتن در این مورد دیگه به کسی چیزی نگم ،

        همین موضوع را چند بار در جمع های که می نالیدن از مالیات مطرح کردم ، فکر می کنید چه جواب دادن ، اصلاً این مالیات اگه صرف کشور ما میشد مشکل نداشتیم ، این به فلان کشور و فلان کشور میره و…

        که من همانجا به خودم گفتم ببین باورهای محدود کننده چه کرده با ملت و دیگه تصمیم گرفتم دباره این چیزها با کسی صحبت نکنم و سعی نکنم کسی را قانع کنم ،

        راستش این مورد هم یکی از نشتی های انرژی بود که جدیداً پیدا کردم و دیگه به خودم قول دادم اگه چیزی را درک کردم با کسی بحث و تبادل نکنم فقط با بچه های سایت اگه لازم بود برای باور سازی بیشتر مطرح کنم.

        خدا را شکر هر چه بیشتر می گذره در این مسیر انگار تکامل مان بیشتر طی میشه و قانون را بهتر درک می کنیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1303 روز

      سلام آقای جهانگیر عزیز

      ممنونم بابت آگاهی هایی ک در اختیار ما قرار دادید و من ک لذت بردم

      واقعا من نمیدونستم جریان این مالیات دادن رو

      و اینکه خانوما از سن 35سالگی ب بعد نمیتونن بارداری رو تجربه کنن بله این باور لز بچگی من ب خوردمون داده می‌شد

      و خیلیا این باور و دارن ک داره سنشون میره بالا نتونستن ی ازدواج خوبی رو تجربه کنن و ریشه ی این موضوع برگیرده ب اینکه دیگه نمیتونن باردار بشن و دیگه نمیتونن لذت مادر شدن رو تجربه کنن و این باور محدود و خود منم دادم اینکه داره سنم میره بالا و نتونستم اون ازدواج دلخواهم رو داشته باشم

      و الان این کامنت شما ب من این باور و داد ک میتونم هر زمان ازدواج خوبی داشته باشم و میتونم در زمان مناسبش هم بارداری راحتی رو تجربه کنم

      بازم ممنون آقا جهانگیر عزیز ک این کامنت آگاهی بخش رو برای ما نوشتید تشکر فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    بهزاد نورانی گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    به نام رب یکتا.

    اینارو مینویسم برای یادآوری به خودم، یک نیرو هست در جهان، یک نیروی واحد که منبع همه چیزه و اگه من اونو باور کنم دنیا و آخرتم آباد شدس، مثل یک پادشاه زندگی میکنم، ولی اگه شرک بورزم و یادم بره که قدرت کیه و یادم بره که عزت دست کیه و کیه که عزت میده،رو سیاه برمیگردم سمت خودش،هر چقدر تلاش کنم اعتبار بگیرم از بقیه، تایید شم از نظرشون،و یادم بره منبعی رو که همه چیز از آن اونه، جز فلاکت چیزی نمیبینم، اگه شرک بورزم اولین چیزی که ازم گرفته میشه و بر من حروم میشه احساس آرامش و رضایته، پس بهزاد نورانی درس رو بگیر، خدایا منو بیامرز و هدایت کن، گوشمو زود بپیچون اگه رضایت جز تورو خواستم،خدایا منو به خودت نزدیک کن، منو تسلیم خودت ببین،ببخش خطاهامو، رو بقیه حساب کردنامو،خدایا منو به حال خودم ول کن من ضعیفم و نیازمندم به تو.اصل تویی از من راضی باش. من مدت ها بود که از مسیر درست خارج بودم و یادم رفت بود که وظیفه من بندگیه فقط اونه، و ضربشم سخت دیدم،تا ناکجا آباد رفتم تا فرکانس اسفل سافلین، اما اون هدایتم کرد و دستمو گرفت،خدایا شکرت خدایا شکرت، چقدر دلم برای این آرامش تنگ شده بود هیچی آرامش نمیشه، یاد جمله استا. از پیامبر اسلام افتادم:نیت شرک در دل مومن مثه راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه و صاف در دل تاریکی شب پنهان است. برای خودم و شما دوستان عزیزم آرزوی آرامش و هدایت و برکت دارم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  9. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 818 روز

    به نام خدا

    ردپای 77

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    راستش خیلی خوشحالم که یه زبان جدید یاد گرفتم ،زبانی که توش کلمات پر تکرارش هدایت توحید باور ایمان تکامل عمل و…

    قواعدش احساس خوب اتفاقات خوب

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت استِ

    هر چقدر این کلمات بیشتر تکرار میکنم ،متوجه بهتر شدن سطحم میشم

    خداروشکر بابت این زبان جدید

    قبل از هر چیز از آثار فایل ها بگم ،اول از همه دوتا جوجه اردک خیلی خوشگل مهمون خونمون شدن ،ساعت ها باهاشون بازی می‌کنم و غذا میدم بهشون و کیف میکنم

    مورد دیگه مسافرته ،که جاهای مختلف میریم و حسابی میگیم و میخندیم

    امروز در مسیر سفر کوتاهی که داشتم ،از شیوه استاد استفاده کردم برای بیشتر سود بردن

    تو مسیر ،ماشین های خوب میشمردم تا وجود ثروت و فراوانی تاکید کنم

    تو مکان های مختلف به زوج های خوب نگاه میکردم و لذت می‌بردم

    آدم هارو نگاه میکردم که با شادی دارن از لحظه هاشون لذت می‌برند، شده با یه بستنی شده با یه گل زیبا وسط پارک

    اگه اتفاق ناخوشایند هر چند کوچیک اتفاق می‌افتاد، کانون توجهم تغییر میدادم

    اما یه چیزی توی مسیر ،باعث شد بیشتر فکر کنم

    من فراوانی باور دارم اما بسته به شرایط!

    مثلا اردیبهشت ماه که تولدم بود و تازه با سایت آشنا شده بودم،بالای 30،40 تا کادو مختلف گرفتم !6،5 بار دوستا و خانواده تولد گرفتن واسم

    اتفاق که قبلا نبود

    اما من بعد از اون یادم رفت که من باز هم میتونم کادو بگیرم ،حتما که نباید تولدم باشه!

    یا مورد دیگه ورودی مالی من بود که از 2،3 جای مختلف ورودی مالی دارم

    اما من تا همون حد به فراوانی پول باور دارم

    یا مثلا فراوانی رفتار خوب و دوست داشتنی بودنه

    من تو جمع خانواده و دوستان ،همیشه رفتار خوب و احترام دارم

    اما این باور آنقدر عمیق نیس که اگه یه جای خیلی جدید رفتم توقع داشته باشم همون میزان دوست داشته شدن دریافت کنم

    انگار فراوانی دوست داشته شدن من به شرط آشنا یا فامیل بودن ،اعتبار داره

    خیلی تلنگر خوبی بود که من به یاد بیارم تا چه اندازه به فراوانی باور دارم

    تا چه اندازه دست خدارو باز گذاشتم ؟

    بریم سر موضوع اصلی ،توحید!

    توحید در گذشته برای من خلاصه می‌شد به کتاب دینی !تازه اونم نه درک توحید بلکه حفظ توحید

    وقتی با استاد آشنا شدم و زبان جدید شروع به یادگیری کردم دریچه جدیدی به روم باز شد

    به راستی چرا همه چیز در زندگی من قدرت داشت جز خدا؟

    چرا نظر ایکس و ایگرگ مهم تر از نظر خدا بود برام؟

    چرا از فلانی بیشتر از خدا حساب میبردم؟

    چرا نگران از دست دادن فلانی یا ناراحت شدن بهمانی بودم ،اما خدا جایی در زندگیم نداشت؟

    چرا نظر فلانی راجب من مهمتر از نظر خدا بود؟

    چرا قدرت در دست همه بود جز خدا؟

    تازه دلیل خیلی از احساسات پوچی میفهمم !تازه میفهمم چرا هر چی میدوییدم بیشتر شاکی میشدم

    خب لعنت بر فلانی که باعث شد….

    من چیکارم؟خدا چیکارس؟وقتی ماجرا به بیرون از من منتقل می‌شه معلومه که کنترولی روش ندارم و شاکیم

    الان که قدرت و کم کم دارم از بقیه میگیرم و به صاحب اصلیش بر میگردونم، تازه داره فرمون زندگی به دست خودم برمیگرده

    قشنگی توحید برای من اونجاس که خودش میاد کمکت !یعنی میگه آمدی سراغ خوب کسی،پاشو بریم برات درستش میکنم

    کی فهمیدم؟

    میخواستم یه کاری بکنم که پدرم کلی مقاومت داشت که این کار غلطه

    اما من میخواستم این اتفاق بیفته،الان اون بیشتر از من مشتاق و پیگیر شده که هر جوری هست این کار انجام بشه

    آنقدر که خودم میگم بیخیال بابا جان از من بیشتر عجله داری؟

    یا یه مقاومت دیگه هم بود ،اما بازم من میخواستم انجام بدم و اینبار قاطعانه انجام دادم ،خودبه‌خود مقاومت ها از بین رفت

    قدرت تو ذهن من تو دستای خدا بود ،اگه من و خدا بخوایم یه کاری بکنیم ،بقیه همراه میشن ،نگرانی نیس

    هر چی فکر میکنم کلییییی مثال میاد تو ذهنم که فقط با ایمان و قدرت به خدا نه بنده خدا ،انجام دادم

    خدا خیلی قشنگه واقعا از دوستی باهاش دارم لذت وافی و کافی میبرم

    دستش درد نکنه

    خیلی خوشحالم بابت 77 روز گذشته زندگیم

    استاد عزیزم ازتون بسیار سپاسگزارم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  10. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3821 روز

    به نام خدای روزی رسان بی حساب و هدایتگر مطلق

    .

    .

    سلام

    .

    .

    یک داستان میخوام براتون تعریف کنم براساس واقعیت.

    دو

    سه ماه پیش بود که یک روزی عادله کیانی عزیزم را دوباره پیدا کردم خیلی راحت و آسون و لاجرم گونه، به دلم افتاده بود یک سوال ازش بپرسم.

    گفتم، اگر بخوای کل این دورانی که داشتی و ندیدمت و این همه تغییر داشتی و تجربه های فوق العاده، داستان های رسیدن هات را در یک خط بهم بگی، چی میگی؟

    گفت: تو این همه روزا با تمام تجربه ها و اتفاقات یک چیزو دیدم لبخند خدا را … لبخند خدا را حسش میکردم، اینکه همیشه باهامه.

    و شنیدن این داستان و کلمه “لبخند خدا” جرقه ای برق آسا شد برای من محمد که بخوام کاری را انجام بدم که خیلی وقت پیش دوست داشتم انجامش بدم یعنی میکسی از تمام فایل های توحیدی، هفت فایل توحیدی.

    از اون جایی که موسیقی یعنی هنر بیان احساس، دوست داشتم با موزیک های بی کلام و باکلام مورد علاقم را با اون قسمت های مهم مهم میکس کنم تا همیشه گوش بدم چون این ورودی هاست که میدونید خروجی را میسازه و چه ورودی مهم تر از توحید و یکتاپرستی و نام خدا و قدرت خدا و قدرتی که خداوند به هر کدام از ما روی زمین داده.

    شروع کردم،

    پنج قسمت اول هر روز یک قسمتش را طبق تعهدم تموم کردم و سخت لذت و اشک ریختم حین ادیت، و خدا را به معنای واقعی کلمه بیشتر از همیشه روزای دیگه‌ام داشتم حسش میکردم، فایل ششم یک هفته زمان برد و فایل هفتم بیش از 50 روز، به هر حال دیشب یعنی بامداد 23 تیر 1402 اتفاقی افتاد که فهمیدم من در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم و مسیرم درسته، چطور؟

    به محض تمام شدن ادیت و خروجی گرفتن و فرستادنش برای کسی که این پروژه با او جرقه خورد به سایت رفتم و دیوانه گشتم و گشتم و گشتم!

    بعد از یکســــــــــــال و اندی فایل توحید عملی 8 اومده بود روی سایت! درست درست درست همون شبی که من پروژه را تموم کرده بودم؟ واقعا؟!!!!!!

    و من از خدا هدیه میخواستم برای دیروزم ( برای هر روزم درخواست میکنم ) و این توحید عملی 8 بهترین هدیه‌ی سوپرایزی بود که میتونست منو دیووانه کنه در حد گیجی که نفهمم چی شد اصلا ( خنده ) ساعت 3 بامداد شده بود تو خواب و بیداری بامداد جمعه را به صبح شش رسوندم و اومدم این فایلم چندبارم گوش دادم و چند بارم تو تو ادیتش و اضافه کردنش به میکسی از هفت فایل و پروژه همین الان اماده شد و اپلود کردم تو کانالم تا فرشته های خدا هم همون حس و اشکی که من میرختم و داشتم هر کسی که تو مدارشه تجربه‌اش کنه.

    روزهایی که مینشستم این کارو انجام میدادم بیشتر فهمیدم این واقعیت را « از هر دستی بدی از همون دستم میگیری “ این جهان یک کارمای فوق العاده است انرژی بدی انرژی میگیری، عشق بدی عشق میگیری، و استاد جان نمیدونم چی بگم واقعا به خاطر وجود شما از خدا سپاس گزارم انقدر متصل انقدر رها شما یک الگوی فوق العاده هستید برای هر کسی که خواهان تغییر +. بامداد و امروز که داشتم این فایل را گوش میدادم کلی دعاتون کردم و به خودم گفتم با همین فایل توحید عملی 8 خدا میدونه چقدر از ادما الان دوباره برگشتن به مسیر چند نفر اون کارهایی عقب مینداختن الان سوخت جت لازمشو دریافت کردند، چند نفر به هوش اومدند بیدار شدند … God knows

    دوستون دارم یادتون باشه

    این کارو فقط به خاطر لبخند خدا انجام دادم

    و یادتون نره شما فرشته های خدا روی زمینید به خاطر خنده های شما،عاشقتونم … مارکو

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و در آرامش باشید.

    من شاکرم شاکر این فرصت، این لحظه، این قلم، این حضور، این من، این شما، این حال، این قانون، این درک قانون و عمل به قانون.

    شاکرمم من شاکر وجود ارزشمند خودم

    شاکرمم شاکر این خویش که سعی میکنه همیشه خودش باشه.

    شاکرم شاکر این خداا برای این فرصت زندگی که خیلی ها امروز از دستش دادند و دنیا را دارن تو بعد جدیدی تجربه میکنند.

    شاکرم برای اینکه هر روز داره حال من بهتر میشه و هر روز وضع من از هر جهتی بهتر و بهتر.

    من اشرف مخلوقاتم و لایق بهترین زندگی لایق زندگی سرتاسر از زیبایی و شکوه و ثروت و فراوانی و ماجراجویی … یووهوووو پیش به سوی تجربه های بیشتررر و بیشترررر )))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3821 روز

      سینا، رویا، حسین، شهناز و دوستای عزیز دیگه ام

      داشتم به این سوال فکر میکردم که چطوری میتونم پاسخ این سوال را بدم

      و خودمو جای استاد گذاشتم و گفتم واقعا چطور فکر میکرد نسبت به این سوال، منی که میدونم قانون این سایت چیه.

      خب همه چیز مدار … همه چیز

      به خودم میگم و مرور میکنم که

      چطور شد من عادله عزیز را دوباره بعد از مدت ها خیلی اسون دیدم، یا رضای عطارروشن را یا هادی ترابی عزیز یا حامد را و .. به راحتی چطور هر کدام را به راحتی در زمان و مکان مناسب دیدم و هم صحبت شدیم … خیلی راحت و اسون بوده.

      یا تو چیزای دیگه چطور شد ایده‌هایی که به دنبالشون بودم توی کارم تو کافه توی محصولی که میخواستم اومد و انجام دادم و نتیجه گرفتم هومم

      و میبینم همه چیز اینجوری بوده زمانی اتفاق افتاده که میخواستمش و گذاشتم هدایت بشم حالا این هدایت گاهی به هم صحبتی با دوستی بوده، گاهی توی صفحه‌ی مانیتور تی وی یا اینترنت بوده گاهی تو مصاحبه یک شخص گاهی تو ولاگ و کانال یک شخص بوده واقعا.

      .

      ‌هدایت میشی

      هدایت …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        جابر عثمانی حسن آبادی گفته:
        مدت عضویت: 1144 روز

        سلام محمد عزیزم

        چقدر خوبی پسر تو

        چقدر لذت میبرم از اینکه هستی

        خداروشکر میکنم بخاطر حضورت در این مجموعه الهی

        من شروع کردم به خوندن کامنتات از صفحه ی اول تا که حدودا 80 صفحه بود و دیدم چقدر عالی رشد کردی عزیزم واقعا تحسین برانگیزه برام

        چقدر حس خوبیه و چقدر خوشحال بخدا

        نمیدونم ازت چجوری تشکر کنم و فقط میتونم از همینجا ببوسمت عزیزم

        یه سوال داشتم ازت

        من عاشق سفرم و توی مدت یکسال نصف ایرانو رفتم حتی با ماشین کیش هم رفتم منم هم سن خودتم عزیزم براحتی هم، این اتفاق برام رخ داد و بشدت دستان خداوند اومدن و برام فراهم میشد و پولم می‌ساختم توی سفر

        میدونی چیه محمد

        اینه که من علاقه ام سفر کردنه

        میدونی چی میگم

        من به خیلی کارها خودم رو سوق دادم و حتی نتیجه گرفتم و خیلی هم خوب نتیجه گرفتم میدونی

        اما من داشتم برای پول میرفتم سراغ اون کار و در کنارش سفرم میکردم

        خلاصه کنم

        من وقتی متوجه شدم که علاقه ی من سفر هست و باید این کارو بکنم

        نه تنها از اون کار به طرز عجیبی اومدم بیرون بلکه الان دوماه هست متوقف شدم ولی حالم خوبه

        خیلی دارم خوب حسم رو خوب نگه میدارم

        در مسیر درست هستم

        چالش ها رو حل میکنم

        مسائل رو براحتی حل میکنم

        من فقط میخوام سفر کنم اما ترمزی هست که میگه سفر نیاز به پول داره!!

        یا اینکه سفر کردن های قبلیت برای این بوده که برای بقیه و کار بقیه ارزش ایجاد میکردی!!

        من میخوام تجربه تو بشنوم

        ایده ای اومده برام که بلیط بگیر برو شمال و چند روزی توی جنگل باش و لذتشو ببر

        این ترس این وسط چی میگه ها

        منی که خیلی تغییرات داشتم وچقدر شجاع تر شدم

        حالا وقتی از کاری اومدم بیرون که برام سفر رو فراهم می‌کرد اینجوری برای یک سفر دارم دو دوتا میکنم

        من سفر رو میخوام

        من عاشق سفر کردنم

        همونطور که استاد عباسمنش رسالتش ترویج یکتاپرستی بوده

        من یعنی رسالتم سفر کردنه؟؟

        ازت مچکرم

        نمیدونم چقدر منظورم رو گرفتی اما من کسی هستم که از صفر به جایی رسیدم که درآمدم شد ماهی 20 میلیون تومان خب توی سفر کردن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          محمد فتحی گفته:
          مدت عضویت: 3821 روز

          بهت پیشنهاد میکنم پادکست پی پی زد فرناز جاودان خرد را ببین!

          سلام جابر

          از وقتی که اولین بار این کامنتت را خواندم گفتم میام و جوابت را میدم یک گوشه ی ذهنم گذاشتم تا وقتش برسه!

          پادکست را ببین در یوتیوب، مسیری که براش واضح واضح ترش میکنه.

          تو خودت میدونی چی میخوا، عشق و علاقتو میدونی کجاست

          پس خودت پاتو در ره بنما و هیچ مپرس که این راه قشنگ خود بگویدت که چون باید کرد.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            جابر عثمانی حسن آبادی گفته:
            مدت عضویت: 1144 روز

            محمد بدون سلام بهت بگم من به 10 روزی هست توی سفرم با بهترین کیفیت الانم سمت سنندج کرمانشاه و کلی جاهای خوب در غرب هستم،،، منم یه روزی دوباره سر فرصت میام برات از خوبی های سفرم میگم

            میدونستم جواب میدی عزیزم

            میدونستم حس خوبتو در جایی عالی میگیرم

            الانم در طاق بستان کرمانشاه هستم جات خالی

            مو توی تنم سیخ شده بخداا

            خدایا شکرت خدایا شکرت

            همه چی عالی

            خداوند دقیقا هدایت میکنه

            اون شعری که گفتی تو خودت پای در راه بنه و هیچ مپرس رو دارم بصورت عملی در زندگیم میبینم ب الله

            خدایا هزار مرتبه شکرت

            اصلا رها ترین شدم بدجور

            ازت سپاسگزارم

            من از این زیبایی ها لذت ببرم

            شما هر جا هستی پر از عشق باشی

            انرژیت بالا باشه

            می بوسمت بخداا

            در قلب منی

            خداحفظت کنه

            وقتی دیدم جواب دادی بدجور لذت بردم فرکانسم بصورت تصاعدی رفت بالا و درحالی که دستم توی آب یخ بود فریاد زدم و همه برگشتن و لذت بخش ترین حس دنیا رو داشتم درواقع این سفر باتجربه تر شدم

            الهی تر شدم

            الهامات رو بیشتر میفهمم

            بیشتر رها تر شدم

            بیشتر ارتباط میگیرم

            بیشتر هدایت میشم به آسانی ها

            بیشتر داره رشد میده منو

            بیشتر زندگی رو دارم درک میکنم

            جزئیات داره حذف میشه

            یسری اصل ها داره حفظ میشه

            و پایدار می مونن

            در کل سفر همون چیزی هست که من آرزوشو داشتم

            درسته الان بصورت یک جوی آبه ولی بالخره این جوی آب تبدیل به رودخونه میشه و بعد بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه در واقع من هر روز به اقیانوس میرسم

            مهم مسیر هست

            موقعی هایی زیادتر حسم خوبه

            خونه ی من هر صبح که از چادر میام بیرون جای جدیدی هست این چقدر بمن حس خوبی میده

            اصلا من تسلیم هستم و تسلیم هستم

            محمد جان خیلی دوست دارم ببینمت

            درواقع همه ی انسان ها عالی هستن

            اما یسری ها خیلی به آدم نزدیک تر هستن اونا رو آدم بیشتر باید از خدا بخواد

            برات سفری آسان با کیفیت در بهترین کشور های دنیا از جمله سوئیس، ایتالیا، آمریکا، برزیل میخوام

            برات عشق فراوان میخوام

            برات ثروت پایدار میخوام

            برات روابط عالی از خداوند میخوام

            هرجا هستی شاد باشی

            پاشو بزن برقص لذت ببر

            عاشقتم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2401 روز

      سلام به محمد فتحی عزیز!

      داستان مصادف شدن فایل توحید عملی 8 با اتمام فایل “لبخند خدا” که میکسی از تمام فایل های توحید عملی هست واقعاً برای من که فقط یک شخص سومی بودم که این ماجرا رو میشنید تکان دهنده بود و باورت نمیشه چه حس شور و شوقی در من ایجاد کرد که چقدر زیبا خدا هدایت میکنه و به ما میگه که راهمون درسته!

      این فایل که ساختی بی نظیره، تا حالا البته 1 ساعت و نیمش رو موفق شدم گوش بدم، باهاش اشک ریختم، خوشحال شدم، به پرواز دراومدم، حتی همینجور که روی تختم دراز کشیده بودم و گوش میکردم و از پنجره ی اتاقم به حرکت برگ های درخت توی باد و آسمون ابری نگاه میکردم، رفتم تو خلسه و با اون حس فوق العاده یه کمی خوابم برد…اصن یه وضعی! خیلی دارم حال میکنم باهاش! چقدر خوبه که پیدات کردم! خدایا شکرت! حالا میخوام تجسم کنم ببینم خودت چه حال و هوایی داشتی از ساختن این میکس زیبا…میدونم که قابل توصیف نیست!

      الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّه

      منتظر کارهای قشنگ دیگه و موفقیت های روزافزونت هستم (قلب قلب قلب)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2202 روز

        سلام یاسمین جان چقدر خوبه که شما فایل های میکس توحید عملی مارکو عزیز رو پیدا کردید و گوش کردید .

        میخواستم بدونم چطوری میشه این فایل میکس شده رو داشته باشم . آنقدر تعریف کردید که هیجان زده شدم . چطوری پیداش کنم عزیزم،،،،؟؟

        وقتی داشتی برای مارکوس عزیز تعریف می کردی اینکه..

        این فایل که ساختی بی نظیره، تا حالا البته 1 ساعت و نیمش رو موفق شدم گوش بدم، باهاش اشک ریختم، خوشحال شدم، به پرواز دراومدم، حتی همینجور که روی تختم دراز کشیده بودم و گوش میکردم و از پنجره ی اتاقم به حرکت برگ های درخت توی باد و آسمون ابری نگاه میکردم، رفتم تو خلسه و با اون حس فوق العاده یه کمی خوابم برد…اصن یه وضعی یاسمن جون راستش خیلی دلم می خواست منم این فایل های میکس مارکو رو گوش بدم

        ممنون میشم راهنمایی ام کنید عزیزم ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلام و درودفراوان به محمد عزیزم

      چطوری مارکو؟

      محمد جان بنویس که عاشق کامنت هات هستم من

      این انرژی فوق العادت رو خیلی دوست دارم که قشنگ انرژی رو در قلم جاری میکنی تا مارو هم شریک کنی و باز به خودت برمیگرده این انرژی به قول خودت این جهان یک کارمای فوق العادست

      .

      لبخند خدا

      چقدر همین حرف داره ها! مرسی که اشتراکش کردی با ما تا ماهم بهش فکر کنیم و چقدر این جرقه ایی که توی ذهنت زده شد بعد از شنیدن این کلمه قشنگ بود!!

      محمد جان این پروژه ات رو چطوری گوش بدم؟ چطوری کانالت رو پیدا کنم عزیزم ادرسی چیزی بزار منم دوست دارم از این فایل توحیدی استفاده کنم.و کانالت رو بیینم

      این روز ها هدف بزرگ من همین توحیدِ منم کلی ذوق کردم وقتی دیدم توحید در عمل 8 رو استاد آماده کرده. و هرروز این رو بیشتر درک میکنم که توحید اصل و اساس همه چیزِ*

      همیشه پر انرژی باشی:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Shahnaz گفته:
      مدت عضویت: 2097 روز

      سلام آقای فتحی امیدوارم که همیشه سلامت و شاد باشید و لبخند روی لبتون باشه مثل عکس پروفایل تون

      کامنت شما مثل همیشه عالیه من همیشه کامنتهای شمارو با عشق میخونم ویه حس خیلی عالی به من میده

      اگه امکان داره بگید چطوری میتونیم این فایل میکس رو گوش بدیم چطوری کانال رو پیدا کنیم

      منم دارم روی توحید کار میکنم و تا این موضوع درست نشه به مرحله بالاتر نمی‌ریم

      لطفاً منو راهنمایی کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسین امیری گفته:
      مدت عضویت: 1395 روز

      با سلام خدمت آقا محمد امیدوارم که همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب باشیدچقدرخوبه که شادی و تفریح ولدت بردن در لحظه از اولویت های شماست اگه امکانش هست راهنمایی بفرماید برای دریافت میکس فایلهای توحیدی باسپاس از شما واستاد وتمام دوستان سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      سلام و درود آقای فتحی ماکوی عزیز

      آقای جواد فتحی که در این سایت هستند با شما نسبتی دارند . آخه تشابه فامیلی با شما داشتند . چقدر خوبه که اکثر دوستان سایت یا خانوادگی و یا زوج ها در اینجا فعال هستند و چقدر هم خوبه که چنین باشه حد اقل صحبت های مشترک با هم دارند و این همبستگی در صحبت ها مدار رشد و پیشرفت رو تصاعدی می کنه و این خودش یک نعمت فوق العاده ای است که نصیب چنین افرادی است. خدا رو شکر

      در ضمن می خواستم بدونم این هشت تا فایل های توحیدی استاد رو که میکس کردید رو چطوری میشه دریافت کرد .. آخ که چقدر این میکس های توحیدی استاد می تونه تاثیر گذار باشه.. آخه من شب تا صبح فایل های استاد رو روشن می‌ذارم تا هر وقت خوابم برد و یا صبح زود بیدار میشم یکسره صدای استاد رو بشنوم.

      توی کامنت دوستان خواندم که این میکس فایل های دانلودی استاد رو دریافت کردند ای کاش من هم در مدار دریافت این میکس توحیدی استاد بودم

      بخاطر سعی و تلاشی که برای این فایل های دانلودی توحیدی استاد وقت و زمان گذاشتید تحسین تون کردم واقعا اشک ذوق و شوق من رو در آوردید

      چقدر این سایت نورانی و الهی و بهشتی است با چنین ساکنینی که سرشار از عشق و مهر و محبت و نور الهی است

      بهترینها بهترین نور الهی رو برای شما آقای فتحی عزیز و برای همه مون آرزومندم

      پایدار و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: