اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام دوستان گرامی و سلام ای استاد ممنون بابت هرچه که راجب توحید به من آموخته آید و خواهم آموخت امروز هنوز نصف کامل روز هم نشده و من بهترین چیز هارو دریافت کردم از طرف خداوند واقعا شکر گزاری و سپاسگزارم بابت این که من رو در مدار و مسیر درست هدایت کرد از ته وجودم از خدا تشکر میکنم و امروز غذای بینظیر اختلاف فوق خوب خانواده نسبت بهم و بازی تفریح زیبایی هاییی که بهم داد و واقعا چیزی نمیبینم که بخوام باهاش عوض کنم استاد ممنونم که کمک کردی دید بهتری داشته باشم از خداوند ممنونم آدمی سر راهم گذاشت که من به شما برسم انشاالله همگی خودم و کل جهان به قول شما در پناه الله یکتا باشند
سلامم خدمت شما استاد عزیز و خااانم شایسته قشنگ و دوستان خوبام .
توحید عملی قسمت 8 !
زمانیکه به عوامل بیرونی باور داشتیم چه نتیجه گرفتیم؟
اگر بخواهم بگویممم عوامل بیرونی در ما چه باور ایجاد کرده ،نمیگوییم 99 فیصد بلکه میتوانم بگویمم 100 فیصد اگر باور برای آن عوامل ایجاد کنیمم 100 فیصد ضربه شدید میخوریم چون (شرک) است . بجز خداوند روی کسی حساب کنیمم !
شرک نقطه مقابل توحید و یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل قدرت دادن به یک آدم، شرایط، ژنتیک و …
استادد قبل ازینکه با شما آشنا شوم من هم تا جاایی این خله هارا داشتم .گاهی شیطان مرا زیر کنترل میگرفت و میگفتم این مشکل من به تقصیر دولت ،فامیل ، دوست ها و آشنایانام است .حتی گاهیی وقتا من میشدمم دختریکه میخواست خودکشی کند .!
اما آهسته آهسته به طی کردن طی مراحل قانون جهان خواستمم از خدایم که دستانم را بگیرد وبرایم یک زندگی جدید رسم کند .با آرزو های که داشتیم شب ها تا صبح رویا بافی میکردم حتی حالاهم امی قسمم هستم شب ها .
خدایاش من خیلیی دختر رویا پرداز هستم که به شدت به رویا پردازی خود مقاومت و ذهن فعالتر دارمم .
ازینجا که من بدبخت خود را تصور میکردمم بدبختتر شدم
اما برایمم گفتم بیا و ازینجا استارت کار و جرقهای زندگیت را بزن .و بعداز آن من طوفااان کردممم در یک سال گذشته واقعا جاهای زیادی سعی کردمم بیشتررر آرام و آرامش خود را حفظ کنم .
اما حالا بهترین روند زندگی خود را مهیاکردم برایام با همه وجود .
واقعاا از شدت زیباییی که حالا دارمم
از شدت مقاوومت در بعضی مسایل پیدا کردممم
از شدت اینکه خط زیبا دارمممم
از شدت اینکه درکم بیشتر شده
از شدت اینکه قدرت کلامیم بیشتر شده
از شدت اینکه قدرتت تجسممم بیشتر شده
از شدت اینکه نمیخواهیم در زندگی دیگرا دخالت کنم
از شدت اینکه احترام میشومم
از شدت اینکه لحظه به لحظه به بی نهاااایت نعمت ها و داده های پروردگارم را میبینم ……..
واقعاااا بی نهایت سپاس گذارممم هرزمان هرحالت هر کجا ارامششش بیشتر نصیبم شده
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیزم. امیدوارم همیشه همینجور شاد ، سالم ، سرحال ، شاداب و پر انرژی باشید.
من همین چند دقیقه پیش این فایل رو دیدم و تصمیم گرفتم بیایم و به تمرین ان عمل بکنم.
در رابطه با باورهای شرک آلود و نتایج آن در زندگیم چند مورد دارم که الان در ذهنم بیاد می اورمشان :
1_ همین باور که اگر اب بخورم هم چاق میشوم که باعث شده بود سالها توی زندگیم با تلاش بینهایت فراوان نتوانم به اندام دلخواهم برسم.
2_ باور به این که من بد شانسم و تمام ناکامی های خودم رو به بدشانسی و بی عرضگی خودم ربط میدادم و یکی از بد شانسیهای بزرگ خودم رو بدنیا اومدن در خانواده خودم میدونستم و خب نتیجه این باور شرک الود چیزی جز ذجر و حسرت و روبرو شدن با موقعیت هایی که این باور منو بهم ثابت میکردند ، بود. مثلا همیشه خودم را توی ذهنم به پسر عموهام مقایسه میکردم و دلیل رشد اونها رو در زمینه تحصیلی داشتن پدر و مادر بهتر و دلیل به جایی نرسیدن خودم رو داشتن پدر و مادر بدتر میدونستم.
3_ در زمینه کاری با باور نداشتن مدرک تحصیلی و مهارت در یک زمینه خاص و …. به هیج درامد قابل قبولی نتونستم برسم .
و کلی باور شرک الود و مخرب و محدودکننده دیگر که کلی ازشون ضربه خوردم.
ولی الان به لطف الله مهربان و آموزش های استاد عباسمنش عزیزم من تونستم خیلی از این باور ها رو بهبود بدم و الا نتایج بسیار بهتری کسب کردم. درامدم نسبت به سه سال قبل حدود 7_ 8 برابر شده . اندامم فوق العاده بهتر شده و انرژیم بیشتر شده و رابطم با خانواده ام و خدا و همه بسیار بهتر شده است و اینها همه از زمانی شروع شد که من یاد گرفتم به اموزش های استاد مثل وحی منزل نگاه کنم و اروم اروم باورهام رو بهتر کنم و روی باورهای توحیدیم بیشتر کار کنم و الان خیلی به خودم افتخار میکنم که تونستم این همه تغییر رو به لطف خدا در خودم ایجاد کنم . و همه این تغییرات از زمانی شروع شدند که بقول استاد اومدم و قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدای درونم دادم .
استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم که مسیر توحید و توحید عملی رو به من نشون دادی و اجاز دادی که پا جای پای شما بزارم .
سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته مهربان و دوستان هم دوره ای
راستش من یک باور غلط در رابطه با طلسم و بستن بخت دارم که هنوز نتونستم باورم رو تغییر بدم وگاهی مشرک میشم به اینکه واقعا این اتفاق برام افتاده و خدا دستانی داره که باید این رو برام باطل کنن . خیلی دلم میخواد روی این باورم کار کنم و بندازمش دور منتهاانگار نقش بسته به وجودم . خواستم خواهش کنم از استاد عزیز و یا دوستان به من کمک کنن در از بین بردن این باور . و این باعث شده هر چه در روابطم پیش برم آثار باورم رو ببینم با وجود کار کردن روی خودم در دوره روابط ولی این ترمز در من وجود داره . میتونم خواهش کنم به من کمک کنید لطفا ؟
لطفا در این موردیکه مطرح کردید به فایل چشم زخم استاد گوش کنید فایل دانلودی بسیار ارزشمند هستش و حتما به استفاده کنید علاوه بر این، شما کل فایل های توحیدی را گوش کنید پاسخ سوالتون را خ. اهید گرفت،
سلام بر استاد عزیزم و بانو مریم شایسته دوست داشتنی
من سعیدم یک مرد 45 ساله از شهر زیبا همدان شهری پر از موقعیت های فراوان
استاد من از زمانی که با شما و سایت زیبا و پر از انرژی شما آشنا شدم و تقریبا تمام فایلهای دانلودی شما رو ذخیره در هارد دارم و الان در حال گذراندن 12 قدم هستم و یکی از افتخارات من هم همینه اما…..
با این همه ادعایی که در ان مورد دارم بعد پسی از دستان خداوند خوردم در مورد توحیدی که خودم خیلی روی اون پافشاری میکردم که الان هم از سیلی که از خداوند خوردم گوشم زنگ میزنه که دوست داشتم با دوستان هم فرکانس خودم در میان بزارم و به شما هم بگم که چی شد.
من بعد از سه سال مطالعه و آموزش دیدن پام لیز خورد بد هم لیز خورد. من با یک نفر سال گذشته با فردی در زمینه شغلی که دارم آشنا شدم که به نظر خودم بسیار آدم موفقی در زمینه ساخت و ساز بود و هست و دوستی ما بسیار نزدیک شد و من هم که یکی از آرزوهام و دوست داشتنهام در زمینه ساخت و ساز و فعالیت در زمینه ساتمان سازی بوده و هست با اینکه رشته تحصیلی و دانشگاهی من گرافیک بوده و باخودم بعد از آشنایی به این آقا که در زمینه ساختمان سازی هست و کارشناس ارشد عمران دارند آشنا شدم و …
اینجا بود که من با اینکه هرشب از خداوند در خواست این شغل رو میکردم و به قانون تکامل هم ایمان داشتم با آشنایی با مهندس به خودم گفتم این همون فرده و چشم بسته دنبال ایشان میرفتم و همه کارهای ایشان رو انجام میدادم و خودم رو اینجوری مجاب میکردم که دارم از ایشان کار یاد میگیرم ولی .. ایشان هم از این فرست بدست آمده نهایت استفاده رو میکرد و تمام کارهایش رو به دوش من انداخته بود و من هم چون از این کار لذت میبردم بی چون و چرا انجام میدادم تا اینکه او فرست که منتظرش بودم و همیشه به خداوند میگفتم و در خواست میکردم که خدایا تو سرمایه این کار رو به من بده از جایی که من نمیدانم و خودت میدانی.
تا اینکه دختر خاله من از تهران به من زنگ زد و گفت من مقداری پول دارم و دوست دارم با تو در همدان ساخت و ساز کنم و از اونجا بود که من ترسیدم از این کار و به مهندس مطرح کردم و ایشان هم با آغوش باز قبول کرد و سه دانگ از زمینی که از قبل خریداری کرده بو رو به من پیشنهاد کرد و من هم قبول کردم و گفتم دوست دارم از شما و در کنار شما باشم و کار رو یاد بگیرم و من دختر خاله خودم رو با ایشان آشنا کردم و نگفتم که دختر خاله من قرار بود پسرش رو هم به همدان بفرسته و باهم کار کنیم ولی ولی….
با آشنایی این دو نفر باهم آنقدر قشنگ و شیک جناب مهندس بعد از آشنایی اینها باهم من رو دور زدن و کنار گزاشتن که الان هم من توی شکم.
من خودم رو مقصر میدانم که بعد از اینکه با مهندس آشنا شدم دست خودم رو از دامن خداوند برداشتم و مهندس رو خدای خئدم دونستم و ایمان داشتم که این آقا من رو به تمام آرزوهام میرسونه و توحید خودم رو فراموش کردم و دو سه ماه بود که حالم خراب بود حتی کار خودم رو هم انجام نمیدادم و کلاف کار از دستم درآمده بود و الان دوهفته است که خودم رو پیدا کردم از خدای خودم معذرت خواهی کردم واقعا طلب بخشش کردم خواستم بگم منی که این سه سال زندگیم از 10 نمره به 50 رسیده بود چنان با این اشتباه خداوند گوشم رو پیچوند که …
خواستم با این داستان بگم که توحید و خدا شناسی فقط به کلام نیست و جمله زیبای شما که
حرفی که ایمان نیاورد حرف مفته
استاد از شما سپاسگزارم از لطف شما
از اینگه آگاهی با عمل خوبه آگاهی که عمل داخلش نباشه اصلا بدرد نمیخوره
و و و.
عجب که خداوند زود گوشت رو میپیچه زود خیلی هم زود
به من گفت دادم ولی تو خودت نخواستی
دوستون دارم عشق شما استاد عزیز هستم و برای شما و خانم شایسه عزیز از الله مهربان برای همه عزیزان سلامتی، شادی، آرامش، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
زمانی که به عوامل بیرونی وابسته بودم چه نتایجی گرفتم؟
1)وقتی بابام و تنها منبع پول و رزق میدیدم فقط از اون جذب پول داشتم و البته خیییلی اذیت میشدم اگر بهم میگفت نه مثلا پول نمیدم.
2)تا زمانی که از خونواده میترسیدم که تنهایی برم بیرون نتونستم تنهایی بیرون برم، یعنی من تا سن 18 سالگی اگر با دوستامم میخواستم برم بیرون مامانمم میومد.. در این حد
3)توی رابطه عاطفی وقتی که به طرف مقابل قدرت دادم احساسم خییلی بد بود تو رابطه، خیلی توقع داشتم، خیلی ازش انتظار داشتم، خیلی برای چیزای الکی ناراحت میشدم ازش، محتاج محبتش بودم و احساس بد= اتفاقات بد
4)یادمه یه زمانی گشت ارشاد خیلی زیاد شده بود و من خییلی میترسیدم بطوریکه بیرون میرفتم همش ترس داشتم، احساس بد داشتم. و باز هم احساس بد=اتفاقات بد
5)در زمان پریودی خدا رورفراموش میکردم و انتظار محبت زیاد داشتم از ادمای مهم زندگیم و این خیلی من خوار و ضعیف کرده بود.
مثال خییییلی زیاد دارم خیییلی… که تو مقاطع مختلف فهمیدم و توحید و جایگزینش کردم.
در شرایط سخت چطور باورهای شرک الود شما رو به این باور رسونده که قدرت تغییر شرایط و ندارید؟
خیلی وقتا میشد در مسیر تغییرم بترسم. مثلا بترسم که مانتویی بشم و چادر و کنار بذارم وقتی کنار بابامم.
میترسیدم تنهایی بیرون برم. وقتی رو ذهنم کار نمیکردم شرایط اینقدر برام خفقان اور میشد که از بابام بدم میومد که حس میکردم وجودش باعث شده من به خیلی از چیزایی که دلم میخواد نرسم.
گاهی هم شده که هنگام خرید با قیمت اجناس مواجه شدم و دولت و خییلی قدرتمند دیدم بطوریکه حس میکردم من هر چقدر تلاش کنم باز نمیتونم قدرت خرید داشته باشم و اصلا دنیا برام تیره و تاریک میشد.
نتایج من بعد از تغییر باورای شرک آلود:
من از شرایطی که میترسیدم جلو بابام چادر نپوشم الان رسیدم به جایی که رااحت با مانتوی کوتاه میرم دانشگاه و همه چیز اوکیه و هیچ اخطاری یا رفتار بدی ندیدم.
من حتی یادمه چندسال پیش داداشمم به پوششم خیلی گیر میداد، اما از وقتی من سعی کردم به این باور برشم که اون هیچ حقی نداره که به من بگه چی بپوشم چی نه دیگه اصلااااا. یعنی حتی شده زنش بش میگه تو چرا فقط به من گیر میدی به خواهرت هیچی نمیگی و اونم گفته که اون به من مربوط نیست.
از جایی که تا سر کپچه تنهایی نمیتونستم بیرون برم الان آزااادم از صبح تا شب با هر کی دلم میخواد بیرون باشم و الان تا شب ساعت 9 اینا اوکیم. حالا شما بیا و ببین تا چند وقت دیگه این ساعت میرسه به هروقت که دلم خواست. یه خواسته هم دارم که مجردی با دوستام برم مسافرت اما خوودم هنوز راجبش باگ دارم اما به زودی اینم اوکی میشه. مطمئنم چون نتایج زیادی رو بوجود بیارم.
وقتی قدرت مالی رو از بابام گرفتم و به خدا دادم پول بیشاری جذب میکنم، وابستگیم به خونواده کمتر شده، کم کم خودم رفتم سر کار و از لحاظ مالی وااقعا رشد کردم.
تو رابطه عاطفی وقتی وابستگی از بین بردم، رابطه شاد، پر ل
از ازادی، بدون توقع، بدون ناراحتی. و رابطه دو تا ادم توانمند و دارم.
چطور باورای توحیدی. رو جایگزین کردم؟
منبع اصلی صحبتا و فایلای «دانلودی» شما هست که با گوش کردن بهشون با نوشتن راجبش و البته با طی کردم به مسیر تکاملی تغییر یافته.
مورد دوم دیدن الگو های اطرافم و کامنتی سایت هست که بهم حس باور پذیری میده.
سلام…وقت بخیر…نمیدونم چرا بعضی از افراد مقاومت میکنن در برابر حرف درست…ولی من یک نکته رو خوب فهمیدم که…به من چه !!! من فقط سعی میکنم مطلبی که برام مفیده و ازش جواب گرفتم قبول کنم و انجام بدم…چون تا بخوام دنبال دلیل و مدرک بگردم عمرم تموم شده…اخه من قبل این که با شما آشنا بشم خیلی سخت قبول میکردم هر چیزی رو…ولی الان تا میبینم برای من جوابه دیگه کاری به چرا و چگونه ندارم…من خداوند رو خیلی شکر میکنم که منو با این روش زندگی آشنا کرد…شما یک روش جدید و راحت به من آموختین و من سعی میکنم انجامش بدم و خیلی راحت کار میکنه این قوانین…یکی از همه مهمتر قانون شکرگزاریه…برای هر چیزی هر چند برای دیگران کوچیک من خدای خودم رو شکر میکنم…خداوند تو زندگی من یکی سنگ تموم گذاشته…همه کار و زندگیشو ول کرده فقط دنبال حل مسایل زندگی منه و هدایت من به افراد و راه های درست و عالی…خدایا شکرت…خدایا هر چی ازت خاستم بهم هدیه کردی میدونم که بازم این کارو میکنی…چون من تغیر کردم…من دنبال چرا و چگونه بودم…دیگه نیستم…دنبال بهانه برای کارهای اشتباه خودم بودم…دیگه نیستم…و یک ارتباط خیلی خیلی خوب و عالی با پروردگار خودم برقرار کردم که قبلا فکر میکردم که بندگان برگزیده خداوند خیلی با امثال من فرق دارن…در صورتی که به تعداد انسانها خدا وجود داره و خدای من با خدای شما شاید یک شکل نباشه و دیدگاه من در مورد پروردگار با دید شما فرق داشته باشه…به من گفته بودن که خدا جباره…سرب داغ و … ولی من خدای بخشنده و مهربان خودم رو پیدا کردم و هر چه ازش درخواست کردم بهم هدیه کرد اگر هم چیزی بهم نداده یا زمانش نرسیده یا برای من مناسب نبوده…یک مطلب مهم دیگه…من قبلا کلید میکردم وقتی از خداوند چیزی میخواستم…الان فقط میگم خدایا اینو میخوام تلاش خودم رو میکنم و تمام…خیلی بیشتر نتیجه گرفتم تا زمانی که مثل یک بچه لجباز میگفتم دست از سرت برنمیدارم تا فلان مورد ردیف نشه!!! عزیزای دلم به حرف استاد عزیزم گوش کنید و از هر لحظه زندگیتون لذت ببرین که زندگی یک سفر کوتاه و دلنشینه…حالشو نبری باختی…من در همین لحظه باز هم خدای خودم رو شکر میکنم که این همه نعمت عالی بهم هدیه کرد و انسانهای عالی مثل استاد عباسمنش رو سر راه من قرار داد تا بهتر با قوانین این جهان آشنا بشم…خدایا سپاسگزارم و همچنین استاد عزیز و خانم شاسته محترم از شما هم خیلی متشکرم که در فهم بهتر قوانین بهم کمک کردین…دوستون دارم و به امید روزها و شبهای بهتر و عالی تر…خدا نگهدار
به نام خدا
ذهن من همیشه دنبال بهانه های الکی است که فرار کند
دلیل اینکه من پیشرفت نکردم چون پدرم مادرم ووو به من سخت نمی گیرند
و برای من آسان کردند آسانی ها را
من نباید اجازه بدهم به ذهنم تا برای من تصمیم گیری کند
که تقصیر فلانی است که من فقیرم . که من بیمارم . که من پیشرفت نکردم . که من نمی تونم خلق کنم . که من نمی تونم بیزینس شخصی خودم را داشته باشم
و هزاران مورد دیگر
من هر چی که بپذیرم همون را برام رقم می زند
وقتی عامل اینکه من عزت نفس بالایی ندارم را افراد . اقوام . فامیل ها ندونم پیشرفت می کنم براحتی
عامل اینکه من الان خونه ندارم دلیلش پدرم نیست مادرم نیست شوهرم نیست
دلیل باورهای من است
وگرنه الان خیلی ها دارند با عشق در خونه های خودشون زندگی می کنند
دلیل اینکه من الان زمین و ملک ندارم موقعیت هایی نیست که من از دست داده ام . بنگاه دارها نیستند که نمی گذارند .
بلکه باورهای من است که نمی گذارد
اگر درست شود من هم مثل بقیه صاحب خونه میشوم . صاحب ملک . صاحب زمین می شوم براحتی با عشق
من تحسین می کنم دوستانی که در دوره سلامتی استاد هستند و این امید و اطمینان داشتند که بیماری وجود ندارد و سلامتی را خداوند بهشون هدیه داده است
خدا را صد هزار مرتبه شکر
سلام دوستان گرامی و سلام ای استاد ممنون بابت هرچه که راجب توحید به من آموخته آید و خواهم آموخت امروز هنوز نصف کامل روز هم نشده و من بهترین چیز هارو دریافت کردم از طرف خداوند واقعا شکر گزاری و سپاسگزارم بابت این که من رو در مدار و مسیر درست هدایت کرد از ته وجودم از خدا تشکر میکنم و امروز غذای بینظیر اختلاف فوق خوب خانواده نسبت بهم و بازی تفریح زیبایی هاییی که بهم داد و واقعا چیزی نمیبینم که بخوام باهاش عوض کنم استاد ممنونم که کمک کردی دید بهتری داشته باشم از خداوند ممنونم آدمی سر راهم گذاشت که من به شما برسم انشاالله همگی خودم و کل جهان به قول شما در پناه الله یکتا باشند
سلام خدمت استاد عزیزم
واقعا تغییر باورها کمک کننده است
من سالها که پدرم دیابت داشتند فکر میکردم که چون پدرم دیابت دارند من هم باید خیلی مراقب باشم
ولی از وقتی که با سایت شما آشنا شدم و باورهام رو تغییر دادم چقدر احساس بهتری رو از همه نظر تجربه کردم
باور اینکه من هر روز سالم تر میشم و به سمت غذاهای بهتری هدایت میشم که بهترین هستند
کلی باورهای دیگه در مورد رابطه ،سلامتی، معنویت
ممنون از استاد جان عزیز
که این آگاهی های ناب رو به ما میرسونن…
بنام آنکه هرچی دارم از آن اوست .!
سلامم خدمت شما استاد عزیز و خااانم شایسته قشنگ و دوستان خوبام .
توحید عملی قسمت 8 !
زمانیکه به عوامل بیرونی باور داشتیم چه نتیجه گرفتیم؟
اگر بخواهم بگویممم عوامل بیرونی در ما چه باور ایجاد کرده ،نمیگوییم 99 فیصد بلکه میتوانم بگویمم 100 فیصد اگر باور برای آن عوامل ایجاد کنیمم 100 فیصد ضربه شدید میخوریم چون (شرک) است . بجز خداوند روی کسی حساب کنیمم !
شرک نقطه مقابل توحید و یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی مثل قدرت دادن به یک آدم، شرایط، ژنتیک و …
استادد قبل ازینکه با شما آشنا شوم من هم تا جاایی این خله هارا داشتم .گاهی شیطان مرا زیر کنترل میگرفت و میگفتم این مشکل من به تقصیر دولت ،فامیل ، دوست ها و آشنایانام است .حتی گاهیی وقتا من میشدمم دختریکه میخواست خودکشی کند .!
اما آهسته آهسته به طی کردن طی مراحل قانون جهان خواستمم از خدایم که دستانم را بگیرد وبرایم یک زندگی جدید رسم کند .با آرزو های که داشتیم شب ها تا صبح رویا بافی میکردم حتی حالاهم امی قسمم هستم شب ها .
خدایاش من خیلیی دختر رویا پرداز هستم که به شدت به رویا پردازی خود مقاومت و ذهن فعالتر دارمم .
ازینجا که من بدبخت خود را تصور میکردمم بدبختتر شدم
اما برایمم گفتم بیا و ازینجا استارت کار و جرقهای زندگیت را بزن .و بعداز آن من طوفااان کردممم در یک سال گذشته واقعا جاهای زیادی سعی کردمم بیشتررر آرام و آرامش خود را حفظ کنم .
اما حالا بهترین روند زندگی خود را مهیاکردم برایام با همه وجود .
واقعاا از شدت زیباییی که حالا دارمم
از شدت مقاوومت در بعضی مسایل پیدا کردممم
از شدت اینکه خط زیبا دارمممم
از شدت اینکه درکم بیشتر شده
از شدت اینکه قدرت کلامیم بیشتر شده
از شدت اینکه قدرتت تجسممم بیشتر شده
از شدت اینکه نمیخواهیم در زندگی دیگرا دخالت کنم
از شدت اینکه احترام میشومم
از شدت اینکه لحظه به لحظه به بی نهاااایت نعمت ها و داده های پروردگارم را میبینم ……..
واقعاااا بی نهایت سپاس گذارممم هرزمان هرحالت هر کجا ارامششش بیشتر نصیبم شده
خدایا شکرت برای همه زندگیممممم .
در هرکجا هستید در پناه حق باشید
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیزم. امیدوارم همیشه همینجور شاد ، سالم ، سرحال ، شاداب و پر انرژی باشید.
من همین چند دقیقه پیش این فایل رو دیدم و تصمیم گرفتم بیایم و به تمرین ان عمل بکنم.
در رابطه با باورهای شرک آلود و نتایج آن در زندگیم چند مورد دارم که الان در ذهنم بیاد می اورمشان :
1_ همین باور که اگر اب بخورم هم چاق میشوم که باعث شده بود سالها توی زندگیم با تلاش بینهایت فراوان نتوانم به اندام دلخواهم برسم.
2_ باور به این که من بد شانسم و تمام ناکامی های خودم رو به بدشانسی و بی عرضگی خودم ربط میدادم و یکی از بد شانسیهای بزرگ خودم رو بدنیا اومدن در خانواده خودم میدونستم و خب نتیجه این باور شرک الود چیزی جز ذجر و حسرت و روبرو شدن با موقعیت هایی که این باور منو بهم ثابت میکردند ، بود. مثلا همیشه خودم را توی ذهنم به پسر عموهام مقایسه میکردم و دلیل رشد اونها رو در زمینه تحصیلی داشتن پدر و مادر بهتر و دلیل به جایی نرسیدن خودم رو داشتن پدر و مادر بدتر میدونستم.
3_ در زمینه کاری با باور نداشتن مدرک تحصیلی و مهارت در یک زمینه خاص و …. به هیج درامد قابل قبولی نتونستم برسم .
و کلی باور شرک الود و مخرب و محدودکننده دیگر که کلی ازشون ضربه خوردم.
ولی الان به لطف الله مهربان و آموزش های استاد عباسمنش عزیزم من تونستم خیلی از این باور ها رو بهبود بدم و الا نتایج بسیار بهتری کسب کردم. درامدم نسبت به سه سال قبل حدود 7_ 8 برابر شده . اندامم فوق العاده بهتر شده و انرژیم بیشتر شده و رابطم با خانواده ام و خدا و همه بسیار بهتر شده است و اینها همه از زمانی شروع شد که من یاد گرفتم به اموزش های استاد مثل وحی منزل نگاه کنم و اروم اروم باورهام رو بهتر کنم و روی باورهای توحیدیم بیشتر کار کنم و الان خیلی به خودم افتخار میکنم که تونستم این همه تغییر رو به لطف خدا در خودم ایجاد کنم . و همه این تغییرات از زمانی شروع شدند که بقول استاد اومدم و قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدای درونم دادم .
استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم که مسیر توحید و توحید عملی رو به من نشون دادی و اجاز دادی که پا جای پای شما بزارم .
بازم سپاسگزارم عزیز دلم ! استاد نازنینم !
شرک قدرت دادن به عوامل بیرونی
قدرت دادن به هرکسی شرک هست
چه پدر
چه مادر
چه پلیس
چه سپاه
چه دولت
چه وزارت اطلاعات
قدرت فقط و فقط از ان خداوند است
قدرت دادن به هر عامل بیرونی
مانند ژنتیک،قیافه،اندام،پول کلا شرک است
قدرت فقط و فقط از ان خداوند است
تنها گناهی که بخشیده نمیشود شرک است
وقتی باور داری که عاملی بیرون از تو وجود دارد که قدرت دارد در زندگی ات وقتی اوضاع سخت شود همان عامل به شدت بزرگ میشود در ذهنت
به جای این که ببینی دانشمندان چه چیزی میگویند ببین چه باوری به شما کمک میکند
ببین چه فکری به شما کمک میکند فارغ از اینکه چه کسی میگوید
مغز همیشه دنبال پیدا کردن مقصر هست در شرایط سخت
وقتی میخواهی به عامل بیرونی قدرت بدهی یادت باشد این شرک ورزیدن هست
قدرت مطلق فقط و فقط خداوند است ولاغیر
هر موقع قدرت را به عواملی بیرون از خودت میدهی این فکر در شرایط سخت به شدت در سرت جولان میدهد
باور نکن شرایطی که در گذشته داشتی باعث عدم رشد تو در اینده میشود
با تمرین کردن میتوان ارام تر بود
وقتی عوامل خارجی را به اندازه حتی دانه ارزنی در زندگی ات قدرت بدهی همان یک ذره در شرایط سخت میشود هزار درصد
بی نهایت دختر خوب برای ازدواج وجود دارد
مطلقا قدرت را به هیچ یک از عوامل بیرونی نده
سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته مهربان و دوستان هم دوره ای
راستش من یک باور غلط در رابطه با طلسم و بستن بخت دارم که هنوز نتونستم باورم رو تغییر بدم وگاهی مشرک میشم به اینکه واقعا این اتفاق برام افتاده و خدا دستانی داره که باید این رو برام باطل کنن . خیلی دلم میخواد روی این باورم کار کنم و بندازمش دور منتهاانگار نقش بسته به وجودم . خواستم خواهش کنم از استاد عزیز و یا دوستان به من کمک کنن در از بین بردن این باور . و این باعث شده هر چه در روابطم پیش برم آثار باورم رو ببینم با وجود کار کردن روی خودم در دوره روابط ولی این ترمز در من وجود داره . میتونم خواهش کنم به من کمک کنید لطفا ؟
با سلام
لطفا در این موردیکه مطرح کردید به فایل چشم زخم استاد گوش کنید فایل دانلودی بسیار ارزشمند هستش و حتما به استفاده کنید علاوه بر این، شما کل فایل های توحیدی را گوش کنید پاسخ سوالتون را خ. اهید گرفت،
ببخشید من تا این سطح میتونم راهنمایی کنم،
سلام بر استاد عزیزم و بانو مریم شایسته دوست داشتنی
من سعیدم یک مرد 45 ساله از شهر زیبا همدان شهری پر از موقعیت های فراوان
استاد من از زمانی که با شما و سایت زیبا و پر از انرژی شما آشنا شدم و تقریبا تمام فایلهای دانلودی شما رو ذخیره در هارد دارم و الان در حال گذراندن 12 قدم هستم و یکی از افتخارات من هم همینه اما…..
با این همه ادعایی که در ان مورد دارم بعد پسی از دستان خداوند خوردم در مورد توحیدی که خودم خیلی روی اون پافشاری میکردم که الان هم از سیلی که از خداوند خوردم گوشم زنگ میزنه که دوست داشتم با دوستان هم فرکانس خودم در میان بزارم و به شما هم بگم که چی شد.
من بعد از سه سال مطالعه و آموزش دیدن پام لیز خورد بد هم لیز خورد. من با یک نفر سال گذشته با فردی در زمینه شغلی که دارم آشنا شدم که به نظر خودم بسیار آدم موفقی در زمینه ساخت و ساز بود و هست و دوستی ما بسیار نزدیک شد و من هم که یکی از آرزوهام و دوست داشتنهام در زمینه ساخت و ساز و فعالیت در زمینه ساتمان سازی بوده و هست با اینکه رشته تحصیلی و دانشگاهی من گرافیک بوده و باخودم بعد از آشنایی به این آقا که در زمینه ساختمان سازی هست و کارشناس ارشد عمران دارند آشنا شدم و …
اینجا بود که من با اینکه هرشب از خداوند در خواست این شغل رو میکردم و به قانون تکامل هم ایمان داشتم با آشنایی با مهندس به خودم گفتم این همون فرده و چشم بسته دنبال ایشان میرفتم و همه کارهای ایشان رو انجام میدادم و خودم رو اینجوری مجاب میکردم که دارم از ایشان کار یاد میگیرم ولی .. ایشان هم از این فرست بدست آمده نهایت استفاده رو میکرد و تمام کارهایش رو به دوش من انداخته بود و من هم چون از این کار لذت میبردم بی چون و چرا انجام میدادم تا اینکه او فرست که منتظرش بودم و همیشه به خداوند میگفتم و در خواست میکردم که خدایا تو سرمایه این کار رو به من بده از جایی که من نمیدانم و خودت میدانی.
تا اینکه دختر خاله من از تهران به من زنگ زد و گفت من مقداری پول دارم و دوست دارم با تو در همدان ساخت و ساز کنم و از اونجا بود که من ترسیدم از این کار و به مهندس مطرح کردم و ایشان هم با آغوش باز قبول کرد و سه دانگ از زمینی که از قبل خریداری کرده بو رو به من پیشنهاد کرد و من هم قبول کردم و گفتم دوست دارم از شما و در کنار شما باشم و کار رو یاد بگیرم و من دختر خاله خودم رو با ایشان آشنا کردم و نگفتم که دختر خاله من قرار بود پسرش رو هم به همدان بفرسته و باهم کار کنیم ولی ولی….
با آشنایی این دو نفر باهم آنقدر قشنگ و شیک جناب مهندس بعد از آشنایی اینها باهم من رو دور زدن و کنار گزاشتن که الان هم من توی شکم.
من خودم رو مقصر میدانم که بعد از اینکه با مهندس آشنا شدم دست خودم رو از دامن خداوند برداشتم و مهندس رو خدای خئدم دونستم و ایمان داشتم که این آقا من رو به تمام آرزوهام میرسونه و توحید خودم رو فراموش کردم و دو سه ماه بود که حالم خراب بود حتی کار خودم رو هم انجام نمیدادم و کلاف کار از دستم درآمده بود و الان دوهفته است که خودم رو پیدا کردم از خدای خودم معذرت خواهی کردم واقعا طلب بخشش کردم خواستم بگم منی که این سه سال زندگیم از 10 نمره به 50 رسیده بود چنان با این اشتباه خداوند گوشم رو پیچوند که …
خواستم با این داستان بگم که توحید و خدا شناسی فقط به کلام نیست و جمله زیبای شما که
حرفی که ایمان نیاورد حرف مفته
استاد از شما سپاسگزارم از لطف شما
از اینگه آگاهی با عمل خوبه آگاهی که عمل داخلش نباشه اصلا بدرد نمیخوره
و و و.
عجب که خداوند زود گوشت رو میپیچه زود خیلی هم زود
به من گفت دادم ولی تو خودت نخواستی
دوستون دارم عشق شما استاد عزیز هستم و برای شما و خانم شایسه عزیز از الله مهربان برای همه عزیزان سلامتی، شادی، آرامش، ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
شما رو به خدای مهربان می سپارم.
دوستون دارم
زمانی که به عوامل بیرونی وابسته بودم چه نتایجی گرفتم؟
1)وقتی بابام و تنها منبع پول و رزق میدیدم فقط از اون جذب پول داشتم و البته خیییلی اذیت میشدم اگر بهم میگفت نه مثلا پول نمیدم.
2)تا زمانی که از خونواده میترسیدم که تنهایی برم بیرون نتونستم تنهایی بیرون برم، یعنی من تا سن 18 سالگی اگر با دوستامم میخواستم برم بیرون مامانمم میومد.. در این حد
3)توی رابطه عاطفی وقتی که به طرف مقابل قدرت دادم احساسم خییلی بد بود تو رابطه، خیلی توقع داشتم، خیلی ازش انتظار داشتم، خیلی برای چیزای الکی ناراحت میشدم ازش، محتاج محبتش بودم و احساس بد= اتفاقات بد
4)یادمه یه زمانی گشت ارشاد خیلی زیاد شده بود و من خییلی میترسیدم بطوریکه بیرون میرفتم همش ترس داشتم، احساس بد داشتم. و باز هم احساس بد=اتفاقات بد
5)در زمان پریودی خدا رورفراموش میکردم و انتظار محبت زیاد داشتم از ادمای مهم زندگیم و این خیلی من خوار و ضعیف کرده بود.
مثال خییییلی زیاد دارم خیییلی… که تو مقاطع مختلف فهمیدم و توحید و جایگزینش کردم.
در شرایط سخت چطور باورهای شرک الود شما رو به این باور رسونده که قدرت تغییر شرایط و ندارید؟
خیلی وقتا میشد در مسیر تغییرم بترسم. مثلا بترسم که مانتویی بشم و چادر و کنار بذارم وقتی کنار بابامم.
میترسیدم تنهایی بیرون برم. وقتی رو ذهنم کار نمیکردم شرایط اینقدر برام خفقان اور میشد که از بابام بدم میومد که حس میکردم وجودش باعث شده من به خیلی از چیزایی که دلم میخواد نرسم.
گاهی هم شده که هنگام خرید با قیمت اجناس مواجه شدم و دولت و خییلی قدرتمند دیدم بطوریکه حس میکردم من هر چقدر تلاش کنم باز نمیتونم قدرت خرید داشته باشم و اصلا دنیا برام تیره و تاریک میشد.
نتایج من بعد از تغییر باورای شرک آلود:
من از شرایطی که میترسیدم جلو بابام چادر نپوشم الان رسیدم به جایی که رااحت با مانتوی کوتاه میرم دانشگاه و همه چیز اوکیه و هیچ اخطاری یا رفتار بدی ندیدم.
من حتی یادمه چندسال پیش داداشمم به پوششم خیلی گیر میداد، اما از وقتی من سعی کردم به این باور برشم که اون هیچ حقی نداره که به من بگه چی بپوشم چی نه دیگه اصلااااا. یعنی حتی شده زنش بش میگه تو چرا فقط به من گیر میدی به خواهرت هیچی نمیگی و اونم گفته که اون به من مربوط نیست.
از جایی که تا سر کپچه تنهایی نمیتونستم بیرون برم الان آزااادم از صبح تا شب با هر کی دلم میخواد بیرون باشم و الان تا شب ساعت 9 اینا اوکیم. حالا شما بیا و ببین تا چند وقت دیگه این ساعت میرسه به هروقت که دلم خواست. یه خواسته هم دارم که مجردی با دوستام برم مسافرت اما خوودم هنوز راجبش باگ دارم اما به زودی اینم اوکی میشه. مطمئنم چون نتایج زیادی رو بوجود بیارم.
وقتی قدرت مالی رو از بابام گرفتم و به خدا دادم پول بیشاری جذب میکنم، وابستگیم به خونواده کمتر شده، کم کم خودم رفتم سر کار و از لحاظ مالی وااقعا رشد کردم.
تو رابطه عاطفی وقتی وابستگی از بین بردم، رابطه شاد، پر ل
از ازادی، بدون توقع، بدون ناراحتی. و رابطه دو تا ادم توانمند و دارم.
چطور باورای توحیدی. رو جایگزین کردم؟
منبع اصلی صحبتا و فایلای «دانلودی» شما هست که با گوش کردن بهشون با نوشتن راجبش و البته با طی کردم به مسیر تکاملی تغییر یافته.
مورد دوم دیدن الگو های اطرافم و کامنتی سایت هست که بهم حس باور پذیری میده.
سلام…وقت بخیر…نمیدونم چرا بعضی از افراد مقاومت میکنن در برابر حرف درست…ولی من یک نکته رو خوب فهمیدم که…به من چه !!! من فقط سعی میکنم مطلبی که برام مفیده و ازش جواب گرفتم قبول کنم و انجام بدم…چون تا بخوام دنبال دلیل و مدرک بگردم عمرم تموم شده…اخه من قبل این که با شما آشنا بشم خیلی سخت قبول میکردم هر چیزی رو…ولی الان تا میبینم برای من جوابه دیگه کاری به چرا و چگونه ندارم…من خداوند رو خیلی شکر میکنم که منو با این روش زندگی آشنا کرد…شما یک روش جدید و راحت به من آموختین و من سعی میکنم انجامش بدم و خیلی راحت کار میکنه این قوانین…یکی از همه مهمتر قانون شکرگزاریه…برای هر چیزی هر چند برای دیگران کوچیک من خدای خودم رو شکر میکنم…خداوند تو زندگی من یکی سنگ تموم گذاشته…همه کار و زندگیشو ول کرده فقط دنبال حل مسایل زندگی منه و هدایت من به افراد و راه های درست و عالی…خدایا شکرت…خدایا هر چی ازت خاستم بهم هدیه کردی میدونم که بازم این کارو میکنی…چون من تغیر کردم…من دنبال چرا و چگونه بودم…دیگه نیستم…دنبال بهانه برای کارهای اشتباه خودم بودم…دیگه نیستم…و یک ارتباط خیلی خیلی خوب و عالی با پروردگار خودم برقرار کردم که قبلا فکر میکردم که بندگان برگزیده خداوند خیلی با امثال من فرق دارن…در صورتی که به تعداد انسانها خدا وجود داره و خدای من با خدای شما شاید یک شکل نباشه و دیدگاه من در مورد پروردگار با دید شما فرق داشته باشه…به من گفته بودن که خدا جباره…سرب داغ و … ولی من خدای بخشنده و مهربان خودم رو پیدا کردم و هر چه ازش درخواست کردم بهم هدیه کرد اگر هم چیزی بهم نداده یا زمانش نرسیده یا برای من مناسب نبوده…یک مطلب مهم دیگه…من قبلا کلید میکردم وقتی از خداوند چیزی میخواستم…الان فقط میگم خدایا اینو میخوام تلاش خودم رو میکنم و تمام…خیلی بیشتر نتیجه گرفتم تا زمانی که مثل یک بچه لجباز میگفتم دست از سرت برنمیدارم تا فلان مورد ردیف نشه!!! عزیزای دلم به حرف استاد عزیزم گوش کنید و از هر لحظه زندگیتون لذت ببرین که زندگی یک سفر کوتاه و دلنشینه…حالشو نبری باختی…من در همین لحظه باز هم خدای خودم رو شکر میکنم که این همه نعمت عالی بهم هدیه کرد و انسانهای عالی مثل استاد عباسمنش رو سر راه من قرار داد تا بهتر با قوانین این جهان آشنا بشم…خدایا سپاسگزارم و همچنین استاد عزیز و خانم شاسته محترم از شما هم خیلی متشکرم که در فهم بهتر قوانین بهم کمک کردین…دوستون دارم و به امید روزها و شبهای بهتر و عالی تر…خدا نگهدار