نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-07 03:55:212023-02-07 04:04:44نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادآرامش بخش زندگیم هزاران هزار بار از الله یکتا سپاس گذارم بابت هدایتم به سمت شما
وسلام خدمت همیار دوست شما مریم خانم
سلام خدمت دوست عزیز و با اشتیاق رضا عزیز
استاد افرین به شما با چنین شاگردان پر انرژی و با تعهد که همه اینا دستاوری از شما استاد هستم که یاد بگیرن با تعهد به خود وخداوند به کجا که نمیرسن افرین
هرچقدر تشکر سپاسگزاری کنم بازم کم کردم
اقا رضا واقعا با ایمان با تعهد.هرچه در توان داشته حرکت کرده افرین به رضای عزیز دوست هم فرکانسم خیلی دوستون دارم واقعا تمام گفته هاتون به دل وذهنم نشستن خیلی خوب انجام دادی تمام مسیر به خوبی آومدی با ایمان و توحید که اصل هست و تو بهش رسیدی هزاران بار بهت تبریک میگم واز خداوند میلیونها بار سپاسگزارم بخاطر رسیدن به زندگی دلخواهت وبه خواستهایت افرین همینطور ادامه بده و برو جلو به امید الله
یعنی واقعا خیلی خوب توضیح دادی کاملا مشخص هست که با ایمان کامل به همه گفته های استاد عمل کردی خیلی عالی بود گفتهاتون به دل من نشست
اونجای که گفتی ماشین جدید خریدی یک 206 خیلی با شوق و زوق گفتی که انگار همین الان تاز بهش رسیدی و من احساسم دگرگون شد و اشکم درومد بخدا قسم افرین افرین به رضا جان
خداوندم را سپاس که همچین بنده های به سمت من هدایت میکنه که من هم حتما مثل شما هستم واستادم که سر راه هم دیگه قرار گرفتیم
خیلی خیلی سپاسگزار استاد عزیزم هستم بابت این سایت قشنگ و پر از ایمان توحید ثروت سلامتی و زیبایی که برای ما ساختن
به امید الله روزی منم میخوام برای استادم همچین فایل با ارزشی با کلی نتایج عالی بفرستم
همیشه شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت در پناه الله
با سلام خدمت استاد عزیز مریم مهربان و هم فرکانسی های عزیزم
بسیار لذت بردم از دیدن این فایل ونتایج شگفت انگیز آقا رضا. مرحبا تحسینتون می کنم. استاد جان اینه نتیجه پشتکار و علاقه و انگیزه که شما همش بهش اشاره می کنین. هزاران نفر سالهاست عضو سایت هستن و فایل های رو گوش دادن و محصولات رو خریدند ولی آدمهایی نتیجه می گیرن که مثل آقا رضا شاگرد اول کلاس میشن و ادامه میدند و با ایمانشون علاوه بر اینکه از رحمانیت خداوند برخوردار میشن مشمول رحیمیت خداوند هم میشن این یعنی ایمان واقعی. واقعا تحسینتون میکنم آقا رضا که اینقدر صحبت های استاد رو جدی گرفتین و در همه جا ازش استفاده کردین و اینقدر سپاسگزار استاد و آموزه ها ی استاد هستین و اینقدر شاکر خداوند مهربان هستین.
ماجرای عجیب و باور نکردنی خرید ماشین و خونه شما واقعا منو تکون داد .باور کنیم دستان خداوند رو، باور کنیم از جایی که فکرش رو نمیکنیم به ما روزی می دهد. باور باور باور خدای بزرگ ترا سپاس به خاطر این قوانین بی نظیرت . به خاطر هدایتت به خاطر دستان پر مهرت که به کمک آدمها میاد. خدایا ترا سپاس.
پشتکار آقا رضا و انگیزه وشوق وعلاقه آقا رضا به شغل جدیدشون ورها کردن شغل قبلی و لیزری تمرکز گذاشتن روی شغل جدیدشون باعث موفقیت ایشون شده اینها همه قوانینی است که استاد بارها بهشون عمل کردن. چه قدر دوست داشتم صداقت آقا رضا، برق توی چشمانشون و ذوق و شوقشون رو در مورد موفقیت هاشون چه قدر لذت بردم از اینکه آقا رضا سالهای سال رو با صدای استاد و چهره ایشون سپری کردند و با فایل های ایشون زندگی کردند. مرحبا مرحبا به این پشتکار و انگیزه بالا.بسیار لذت بردم از دیدن عکس خونه و ماشین بسیار زیباتون . مبارکتون باشه آقا رضای عزیز خداوند صدها برابر بیشتر به زندگیتون برکت بده. و چه قدر با دیدن این عکس ها برای همه ما باور پذیر شد که می شود می شود با تغییر باور ها و کانون توجه واستمرار و پشتکار به نتایج دلخواهی رسید. می شود و امکان پذیر است.
خداوند همیشه به شجاعان پاداش می دهد. به صابران پاداش به غیر از حساب می دهد.
برای همه عزیزانم در خانواده بزرگ عباس منش سلامتی و ثروت و شادی بی پایان آرزومندم. در پناه خداوند مهربان شاد و تندرست باشین.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان. خدا را هزاران بارشکر میکنم که بعد از فکر کنم 4سال لیاقت پیوستن به خانواده عباسمنش راپیدا کردم حتما همه شما تعجب میکنید چرا4سال؟بله4سال انتظار برای رسیدن به دنیای جدید برای رسیدن به خدا برای شروع زندگی دوباره بقول معروف ی ضرب المثل هست که میگن معما چوحل گشت اسان شود و من الان دارم میفهمم که باورهایی انچنان در من و در مغز من چسبیده بود که بالاخره توانستم باورهای سیمانی و بتونی را از ذهنم جدا کنم خدا را هزارررران بار شکر میکنم که بلاخره موفق شدم اولین ترمز مخفی ذهنم رو پیدا کنم و انهم چون من میانسال هستم باور کرده بودم که نمیشود اما شد وخوب هم شد الان که داشتم نشانه امروزم را میدیدم جایی که دوست خوبم گفتن گریه خوشحالی کردن بیشتر به وجود خدا و قوانین پی بردم دیشب برای اولین بار تصمیم گرفتم کامنت بزارم موقع فرستادن دیدگاه نمیدونم دستم رو کدوم کلید خورد که هر چی نوشته بودم پرید و این رو ی نشونه دونستم وموکول کردم به بعد امروز صبح که میرفتم سرکار بخداوندی خدا در حال شکر گذاری بودم که از خوشحالی کلی گریه کردم کلی با صدای بلند نعره میزدم و خدا رو شکرمیکردم و چقدر زود نشونه رو فهمیدم شاید حرفهای دیشب که نوشته بودم جملات مناسبی نبوده و خدا خواست که بهترشو بنویسم دوستتون دارم به امید رسیدن همه به ارزوهایشان
بنام خدای مهربان سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
من مسعود هستم و شکر گزار خداوند هستم بخاطر یک روز زیبای دیگه ای که به من هدیه داد
امروز روز اول سال 1402است یعنی روز نوروز و سال نو رو به شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز تبریک میگم و همچنین به همکلاسی های فوقالعاده من در شهر هرات کشور افغانستان زندگی میکنم و دلیل اینکه خواستم بیام و کامنت بنویسم یه حس درونی بود
موضوع رو از یک معرفی مختصر در مورد مردم اینجا و عقایدشون شروع میکنم مردم افغانستان بشدت با جشن سال نو مشکل دارن و میگن قطعا حرام است شاید با این تفکرات آشنا باشین شایدم نباشین ولی این یک تعصب وحشتناکه اینجا طوری که اگه شما روز اول نوروز بخوای بری تفریح اجازه نمیدن و میگن این تفریح رو مثلاً فردای روز اول سال برو و یک سری عقاید عجیب غریب دگه هم دارن که خیلی تعدادشون زیاده نمیخوام. واردش بشم ولی بعضی هاش که تو کشور ایرانم هست و همه مون میدونیم
دیروز که من مغازه خودم بودم یکی از همسایه هام اومد و صحبت در مورد نوروز شد ایشون گفتن که اره مردم خیلی الان هوشیار تر شدن باز هم نصبت به سالهای گذشته گفتم چطور:گفت چون امسال کسی نوروز رو تجلیل نمیکنه و مردم آگاه شدن و من هر کسی رو باهاش صحبت کردم میگه آره نباید نوروز بریم تفریح و حرام است و گناه است به این دلیل مردم آگاه شدن
دیشب هم که خونه بودم مهمون داشتیم مهمونامم باجناقم بود با داداشم
وقتی غذا رو خوردیم و تموم شد خواهر زنم گفت فردا شب مهمون مامانم هستیم همه همه یعنی تعداد زیاد چون مادر زن من دختر زیاد داره معمولا زمانی همه تجمع میکنن که یک مناسبتی باشه
خلاصه وقتی خواهر زنم اون حرف رو زد سریع باجناقم گفت مگه چخبره یعنی منظورش این بود که اگه بخاطر تجلیل از سال نو باشه من نیستم خیلی هم متعصب بود در مورد این موضوع و خلاصه وقتی این بحث توی مهمونی دیشب خونه من شروع شد همه متحد به حرام بودن نوروز گواهی دادن تازه خیلی هم خودشون رو اهل ایمان و قرآن بنده خاص خدا هم جلوه میدادن
دلیل این کامنت من همین اتفاقاتی بود که تعریف کردم از جای که جای امن تر و عاشقانه تر از این سایت وجود نداره تو دنیا گفتم چه جای بهتر از این سایت که بخوام حرفهای قلبمو بزنم جای که نه تعصبی است نه قضاوتی است نه تهمتی است و خلاصه اومدم توی سایت و تو دسته بندی ها دسته تشخیص اصل از فرع رو انتخاب کردم و فکر میکنم بهترین دسته بندی رو برای این موضوع خودم انتخاب کردم تا کامنت بزارم
من انصافا یک چیز رو تو زندگیم خیلی یاد گرفتم از استاد عباسمنش عزیز اونم تشخیص اصل از فرع هستش من هر چی بد بختی تو زندگی افراد تو دین و ادیان تو موفقیت یا بدبختی خودم و بقیه دیدم همین موضوع تشخیص ندادن. اصل از فرع بوده و دلیل اینکه اصلا من تو دو مورد دیروز خودم رو با کسی درگیر نکردم که کسیو قانع کنم هم همین بود که من گفتم وقتی در مورد چیزی صحبت میکنم که اصلا نتیجه ای برام ببار نمیاره میشه همون موضوع برداشتن تمرکز از روی مسایل اصل و گذاشتن بر روی مسایل فرعی و این باعث شد که من با کسی صحبتی نداشته باشم و تمرکزم رو بزارم روی مسائلی که به من احساس خوبی میده مسائلی که به رشد من کمک میکنه و من خیلی خوب دارم حس میکنم عقب ماندگی مردم و دولت دلیلش چیه یعنی وقتی الان تو جمع های قرار میگیرم که همچین بحث های میشه قشنگ واضح حس میکنم که من چقدر ذهنمو تعقیر دادم و قشنگ حس میکنم که چقدر فاصله گرفتم از این افکار بیماری زا وقتی من یادم میاد به آموزش های استاد چقدر. خوب درس دادن این موضوعات رو مثلاً تو ایراد های شخصیتی تمرکز مون رو بزاریم روی ایراد های اصلی شخصیتمون مون اون ایراد های که بارها و بارها دارن تکرار میشن و چقدر هم مهمه که ما در زندگیمون تمرکز مون رو بزاریم روی مسائل اساسی زندگی مون و همچنین چقدر مهمه که تمرکز مون رو بزاریم روی درک مسائل اصلی زندگیمون نه اینکه بگیم نوروز فلانه نماز بهمانه روزه اینجور و غیره و بخدا من هرچی کسانی رو که تموم صحبت هاشون در مورد مسایل پوچ و بی ارزش هست رو میبینم هیچ کدوم هیچ موفقیتی کسب نکردن یعنی بخدا تو همین دو مورد دیروز کسانی که چنین افکاری رو داشتن همه شون بد بخت بودن و در مقابل منی که کوشش کردم تو زندگیم تمرکزم رو بزارم روی مسائل اصلی و اساسی خدای از اون افراد دیروز موفق تر هستم از لحاظ مالی از لحاظ آرامش از لحاظ تعصب از هر لحاظ
و داشتم به این فقط فکر میکردم که اگه بجای این مزخرفات و عقاید پوچ این بندگان خدا تمرکز بزارن روی مسائل اصلی زندگیشون چقدر حسشون بهتره چقدر خداوند رو مهربان تر میبینن چقدر با خودشون در صلح میشن چقدر دگه قضاوت نمیکنن چقدر آسان گیر تر میشن به همه چی وقتی از اون بند های که برامون ساختن خودمون رو آزاد میکنیم چقدر احساس خوبی داریم خدای من تجربه کردم این رو و همیشه این آیه که در سوره آل عمران آیه هفت اگر اشتباه نکنم رو میخونم بخدا مو به تنم سیخ میشه که ببین با اینکه خداوند چقدر واضح بیان کرده. این موضوع رو بازهم ما درک نمیکنیم بخاطر چیزهای که ساخته شده تو ذهن ما و ما هم بدون اینکه بریم دنبال حقیقت قضیه هر کس هر چی گفت رو قبول کردیم و تازه چقدر هم تعصب داریم روش و هر روز این اتفاقات باید برامون یاد بده که تشخیص بدیم اصل رو از فرع وقتی من کامنت های دوره شیوه حل مسائل رو میخونم دیوانه میشم انشاالله بزودی هم تهیش میکنم
ولی وقتی بچه ها در موردش حرف میزنن وقتی از طریق اون سوالها شما کوشش میکنید که مورد های اصلی بچه ها رو براشون بشناسونید و بعدش یاد بدین چگونه حلش کنن اون یعنی زندگی اون یعنی موفقیت و دلیل این حد از رضایت دوستان و موفقیت هاشون در آینده بواسطه حل کردن همین مسائل اصلی و اساسی است
نه اینکه من کل مسئله زندگیم این باشه که نزاریم زن و بچمون برن تفریح تو روز اول نوروز ما باید کوشش کنیم که مسئلمون رو در مورد شناخت صحیح خداوند حل کنیم نه اینکه بگیم خاک تو سرم بازهم نماز ظهر غذا شد باز هم روز اول رفتم تفریح الان چه خاکی تو سرم بریزم چقدر خداوندرو اینجوری درک کردن که خود من هم زمانی همینجوری بودم یک خدای که ریش داره امامه داره. یک چوبم گرفته دست هر کی نمازش قضا بشه هرکی روز اول نوروز بره بیرون هر کس تار مو بیرون بشه هر کس روزش رو بخوره با چوب میزنه تو سرش و لهش میکنه چقدر زمان برامون تعیین کردن برای لذت بردن که باید این روز و اون نمیدونم عید فطر عید قربان برا لذت بردنه بعدش بد بختی کردنه
بخدا من خودم وقتی بچه بودم زمانی که نزدیک عید میشد چون تو کشور افغانستان عید خیلی خوب تجلیل میشه همه جا تعطیله همیشه قبل از شروع عید نگران تموم شدنش بودم انگار که تو فقط سه روز حق داری خوش باشی بعدش حق نداری خوش باشی و باید بعدش دوباره بری دنبال بد بختی اومدن تعیین تکلیف کردن برامون حتی کوشش کردن با این مزخرفاتشون لذت بردن مون رو هم تحت افکار خودشون قرار بردن
و تو فایل ما در تعقیر دیگران ناتوانیم که استاد در مورد طالبان صحبت کردن تو صحبت های استاد نتیجه مشخص بود دگه کسی که کل ذهنیتش روی مسائل فرسوده است رو اگر کل دنیا جمع بشوند نموتنن تعقیر بدن و بخدا دلیل اون نتایج همین تمرکز مردم روی مسائل پوچ و بی ارزش بود
من تو همون فایل هم یک کامنت گذاشته بودم و توضیح دادم که چه درهای در دل جنگ برام باز شد منی که تمرکزم نه روی جنگ بلکه روی مسایل اصلی خودم بود و عاشقانه به شما دوست عزیزم که این کامنت رو میخونی پیشنهاد میکنم که. تمرکزت رو بزار روی موارد اصل در زندگیت
سپاسگزارم از استاد عزیزم بخاطر آموزش های بی نظیرشون و دوستان عزیزم که این کامنت رو میخونن
در پناه خداوند شاد باشین
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیز و بانو شایسته و تمام دوستان عباس منشی.
یه مقدار ترس خارج شدن از نقطه ی امن زندگیم و دارم که میدونم باید به خدا توکل کن و بذارم خدا برام همه چیزو پیش ببره و مثل اب روون باشم،رها باشم تمام چیزی که میخوامش اتفاق میوفته و تمام تمرکزم و باید روی خواسته هام بذارم ولی میدونی بعضی وقتا نجواهای ذهنی قوی میشن یه مقدار بهمت میریزن که نذاشتم این نجواها زیاد طول بکشه و سریع دست به کارشدم و برای هدفی که دارم تمرین کردم و نشستم پای خوندن کامنتا که خیلی نشونه هایی دیدم که با حال الان من یکیه من یکی دو روز اینده دیگه از نقطه ی امن زندگیم کلا خارج میشم و میرم کار میکنم و ترس این و داشتم اگر کسی قبول نکرد بام همکاری کنه چی ولی گفتم بیام به این فکر کنم که اگر همکاری کردن چی؟اگر اون چیزی که میخوای اتفاق بیوفته چی؟باز ترس و نگرانی داری و میخوای ثابت یجا وایسی یا حرکت کنی؟اره حرکت میکنم بدون اینکه برنامه بچینم و تو ذهنم سناریو بسازم و نجواهای ذهنی من و گول بزنن حرکت میکنم و فقط روی خواستم تمرکز میکنم و اگه قرار باشه توی ذهنم سناریویی هم بسازم باید درمورد این باشه که من به خواسته هام رسیدم و روی نشدن ها تمرکزی ندارم و میذارم خدا برام بچینه خدایی که برای استاد و اقارضا و خیلی از دوستان عباس منشی چید برای منم میچینه اون چیزی که میخوامو، میذاره به تمام خواسته هام برسم.
اومدم گفتم بیا به این فکر کن تو داستان اقا رضا چقدر دیدی گفت ترس داشتم نگران بودم ولی حسم قوی تر بود به حسم تکیه کردم و رفتم کاری که بهم میگرو انجام دادم بنظرت اگه اقا رضا بخاطر ترس و نگرانی پا پس میکشید الان این شرایط و داشت؟نه نداشت پس توهم نذار ترس ها برتو غلبه کنن شجاع باش که خداباشجاعان من اگر یه قدم بردارم خدا هزاران قدم برای من برمیداره و یجوری همه چیز رو به صورت معجزه اسایی برام رقم میزنه که فکرشو نمیکنم.
یه اتفاق خوشحال کننده ای برای من میوفته و من شروع به کار کردن میکنم و اون خواسته و هدفی که تو فکرشم بهش میرسم بقیه هم برای کارم با من همکاری میکنن چون من همه چیزرو با باورهام رقم میزنم من الگوش رو هم دارم که میشه پس دیگه نباید بذارم نجواهای ذهنی من گول بزننن.
خدایاشکرت که تو این مسیر فوق العاده هستم خدایاشکرت که به هرچی که میخوام میرسم خدایاشکرت که اتفاقاتی که برام رخ میدن مثل یه معجزن خدایاشکرت که یادگرفتم سریع احساسمو خوب کنم و نذارم نجواهای ذهنی بهمم بریزن.
خدایاعاشقتم که انقدر دوسم داری و حواست بهم هست و منو هدایت میکنی به بهترین شکل.
شاد، موفق، ثروتمند و سلامت باشید.
آفرین آقا رضای عزیز،آفرین به ایمان قوی ای که داری
کلی تحسینت میکنم
چقدر بهم انگیزه میدی با حرفات
اشکم دراومد ،اشک شوق…که خدا چطور بهت پاسخ داد.
آفرین به شما که اینقدر با ایمان حرکت کردی
اینقدر شجاعانه
و خدا به شجاعان پاسخ میدهد
واقعا لذت میبرم از صحبت هاتون،دارم یاد میگیرم .خدا همه جوره داره این روزها هدایتم میکنه که حرکت کنم .
منم چند ماهه که بیکار شدم و درآمدم صفر شده.
از امروز تصمیم گرفتم که دوباره بلند شم و حرکت کنم .میدونم که خدا کمکم میکنه .
ممنون از شما دوست عزیز که اینقدر خالصانه داستان زندگیت رو با ما به اشتراک گذاشتی
تا ما باور کنیم که میشه…
ممنون از استاد عباسمنش عزیز که بنیانگذار این سایت بینظیره .
هر روز از خدا برای وجود گرانقدر شما توی زندگیم تشکر میکنم
انشالله همیشه سالم و شاد و پر برکت باشید
دوستتون دارم .
سلام
سپاس الله مهربان را
چه جالب رضای عزیز اشاره به این موضوع داشت که خدای را شکر که در مدت زمان زندگی من در این کره خاکی مصادف شده با حیاط استاد عباس منش.
سال 1400 من مصاحبه ای از دن لاک (Dan Lok) دیدم که خیلی تاکید داشت که یکی از ارکان موفق شدن داشتن استاد و مربی درست و حسابی هست. همون موقع این خواسته در من شکل گرفت که ای کاشکی من هم میتوانستم یک مربی داشته باشم تا در هر لحظه از زندگی خطاهایم را بهم گوشزد کند. بعد این فکر به ذهنم آمد که ای بابا مربی کجا بوده دیگه. مگه مربی موفقیت که به صورت خصوصی آدم رو زیر نظر داشته باشه هم وجود داره در ایران؟ یا این فکر به ذهنم آمد که اصلا اون مربی مگر بحر العلوم هست که از همه چیز درست و غلط اطلاع داشته باشد؟ فارق از اینکه برای موفقیت و آموزش آن نیازی به بحر العلوم بودن نیست فقط کافیه اصول و قوانین اصلی جهان رو بدونیم. خلاصه 2 و یا سه ماه بعد خداوند جواب خواسته من رو داد و به صورت خیلی تصادفی من با سایت استاد عباسمنش اشنا شدم. که نه تنها از مربی خصوصی بسیار بسیار بهتر هست بلکه معبد شائولینی برای موفقیت فردی هست.
خدای را سپاس
سلام به استاد عزیز دل و تمام دوستان گرامی
به یه داستانی هدایت شدم دوست داشتم اینجا به اشتراک بذارم
مردی برای اصلاح سروصورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفتوگوی جالبی بین آنها درگرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمیکنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمیکنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی ست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت اینهمه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد اینهمه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظهای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت بهمحض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و بههمریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همینالان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تأکید کرد: دقیقاً نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد
چقدر این فایل مملو از آگاهی و عشق و امید بود
الان که این نوشته رو مینویسم دارم اشک میریزم و چنان شوری تمام وجودم رو گرفته از اینکه چقدر خداوند بزرگه و
چقدر گاهی ما به راحتی ما فراموش میکنیم ؟
همین دیشب چالشی برای من ایجاد شد و همین که جملاتی در موردش گفتم سریع ذهنم رو کنترل کردم
و گفتم سارا یادت نره که خدا فراوان داره و بیحساب میبخشه ! دیگه حق نداری راجع به این موضوع صحبت کنی و افکار منفی ببافی !
و اما قضیه این بود که هزینه عمل مادرهمسرم 81 میلیون تومان شده بود و خودشون از اونجایی که به شدت انسانهای ناسپاس و مشرکی هستند متاسفانه
باید فرزندانشون هزینه رو پرداخت میکردند و…
با خودم گفتم تو که الان هیچچیزی کم نداری
همه چیز برای تو فراوان هست ، تو فقط باید روی باورهات کار کنی این تنها کار توئه
خداوند میتونه از هزار راهی که اصلا به ذهن تو نمیرسه اون مبلغ رو پرداخت کنه و…
وقتی به خودم این حرفها رو زدم به شدت آرام شدم و همهچیز از ذهنم پاک شد ….
مدتی هست که با آموزه های استاد عزیزم حالم فوق العاده هست و دارم آرام آرام تکامل خودم رو طی میکنم و در مسیرم به ثبات میرسم
هرچند الان هیچ شغل و درآمدی ندارم
اما هر روز دارم از هر لحاظ بهتر میشم و میدونم که با استمراری که در تمرینها و ساخت باورهای درست و مقابله با نجواهای ذهنم دارم، به آنچه در قلبم چون آتشفشانی در حال فوران و سوختن است خواهم رسید
حدود دوهفته پیش که برای لایت کردن موهام رفته بودم آرایشگرم گفت داری چی مصرف میکنی؟ یک عالمه بچه مو لابلای موهات داره درمیاد !
و من شور و شوق وصف ناپذیری داشتم و میدونستم که اگه بگم دارم روی باورهام کار میکنم هیچکس درک نمیکنه!
و ایمان دارم اینها نشانه است که من دارم در مسیر درستی قدم برمیدارم
از اون روز بارها و بارها بچه موهامو نگاه کردم و ذوقشون کردم و عاشقانه عشق ورزیدم به سارای عزیزم
که متعهدانه داره در مسیر قدم برمیداره!
و
میتونم و ایمان دارم با وجود خدایی که اون رو از همیشه بیشتر در درونم احساسش میکنم میام و یکروز هم از نتایج مالیم مینویسم
تا به محکم شدن ایمان دوستان عزیزم کمک کنم
خدایا شکرت ….
خدانگهدار شما دوستان و استاد عزیزم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
برای موفقیت درحوزه ی کسب و کار:
لازم نیست حتما تیم داشته باشیم و کاری را به صورت گروهی انجام دهیم
زمانی به سراغ تیم یا افراد دیگر برویم که:
زمان مهارت انرژی کافی برای انجام کار مورد نظر نداشته و در صورت پرداختن به انجام کار تمرکزمان در کسب و کار خود و انجام وظایف آن کاهش یابد
اگر باورهای مناسب داشته باشیم خداوند:
افراد شرایط موقعیت ها ایده ها را به سمت ما هدایت می کند
وجود تیم مناسب به عنوان عامل بیرونی موجب موفقیت و ثروتمند شدن ما نخواهد شد بلکه:
داشتن باورها و فرکانس های مناسب است که باعث موفقیت و ثروتمند شدن ما می شود
باید بتوانیم:
با هزینه ی هر چه کمتر در کسب و کار خود درآمد بسیار بیشتری خلق کنیم
برای ساختن پول بیشتر لازم نیست: هزینه ی بیشتری صرف کنیم
الگوها و باورهای مناسب را بیابیم که:
با هزینه ی بسیار کم درآمد بسیار زیادی کسب کرده اند تا برای ذهن ما تحقق چنین هدفی باور پذیر شود
می توان کسب و کاری را ایجاد کرد که:
با هزینه ی بسیار کم درآمد بسیار زیادی را کسب کرد
خدایا شکرت
عاشقتونیم