ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 50 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداییکه که هرلحظه در حال حمایت و هدایت ماست گام 159
من از کودکی بخاطر دیده شدن دوست داشتم عینک داشته باشم و اونقدر توجه کردم به همکلاسیم که عینکی بود در کلاس اول بجایی رسیدم کلا داشتم کور میشدم و صاحب عینکی شدم بقول معروف ته استکانی و میدیدم پدرم هر وقت از سردرد مینالد مادرم بهش توجه میکند و دچار سردردهایی شدم جورییکه مرگ را میبینم و زمانیکه ازدواج کردم توجمع ها اونقدر از بی پولی و اخلاقهای منفی شوهرم میگفتم که حرفی برا گفتن و جلب داشته باشم تا رسیدم به طلاق و فقر مطلق،، از اخلاقهای منفی پسرم اونقدر گفتم که منو له کرد با رفتارهاش ،،الان متوجه شدم که خودم کردم که …….و الان تعهد دادم که دیگر هرگز در مورد مشکلاتم حتی با خودم و خدایم صحبت نکنم تا روند رو به رشد داشته باشم همونجور که منفیها رو خودم خلق کردم پس میتوانم با مسیر برعکسش مثبتها رو خلق کنم به امید الله
با تشکر از الله و استاد عزیز و خانم شایسته خدا قوت
سلام به استاد عباسمنش عزیز و دوستان
چقدر این نشانه ی امروز ،به جا و وصف حال امروز من بود .
قبل از گفتن درباره نشانه ی امروز ، این رو بگم که حدود هشت سال پیش وقتی شرایط جسمی بدی گرفتم و پزشک تشخیص یک بیماری خود ایمنی داد، شاید باورتون نشه درعین اینکه ناراحت بودم انگار خوشحالم بودم ، انگار وقتی اون آمپول های خاص رو مصرف میکردم یک افتخاری بود که به همه میگفتم و همه جا میخوردند و اظهار تأسف میکردند و باز شاید باورتون نشه که وقتی اوایل بدنم به آمپول ها جواب داد در عین خوشحالی فراوان ته دلم انگار نمیخواست این بیماری تموم بشه . و وقتی دوباره عود میکرد انگار یه حرفی برای گفتن داشتم که ، آی همه دیدید که این بیماری خاص هست و حالا حالا دست از سر من برنمیداره و حتی غیر از خودم همسرم هم به دیگران مدام از شرایطم میگفت و نتیجه دقیقا همونی که فکر میکنید شد ، یک سال و نیمه که جوری بیماری عود کرد که بعد از یکماه بستری ،به کل خونه نشین شدم ، از همه کار افتادم ، تمام امور زندگیم از دستم خارج شد ، و الان که شش ماه قانون رو با فایلهای رایگان تا حدودی متوجه شدم، دارم تلاش میکنم که آگاهانه به بیماری توجه نکنم ولی هنوز کامل موفق نشدم ،اما کامل بهم ثابت شده که مسبب این شرایط افکار خودم بوده و خیلی شرایط واسم سخت شده ،فایلها رو گوش میدم روزانه ، اما احساس میکنم خیلی کار دارم تا نتیجه ای ببینم .
در مورد نشانه ی امروز هم من دقیقا امروز با دوستم تلفنی از شرایط بیماری که بدتر شده و خصوصیات همسرم که خیلی آزارم میده ، صحبت کردم کلی گریه کردم اما در دلم ناراضی بودم که چرا صحبت کردم و این فایل یهو شد نشانه امروز من ، چقدر من رو متعجب کرد….
خدایا راه رو برای من آسان کن ، تنها تو را میپرستم تنها از تو یاری میخوام
سلام و درود
استاد عزیز خیلی ممنون بخاطر آموزش های عالی تون که راهنمای زندگی من شدین
فقط این مورد رو خیلی خلاصه میگم فقط بخاطر یادآوری تجربه
این مورد برمیگرده به چندین سال قبل یعنی 1399 که حدودا سه سال بود که درگیر دادگاه و طلاق و مهریه بودم و حدود 23 تا پرونده تو دادگاه ها داشتم هر روز درمورد مشکلاتم با دوستام صحبت میکردم و هر روز یکبار یا یکروز در میان پدرم یا مادرم زنگ میزد که چه خبر چی شد و
اونموقع ها شروع کرده بودم به استفاده از دوره های رایگان شما و یکسری فایل درمورد شرک و مناجات ملا صدرا
تا اینکه یک روز به خودم اومدم و فهمیدم که خودم هر روز با توجه کردن به این موضوعو توضیح اش به دیگران دارم این مشکل رو بزرگتر و بزرگتر میکنم و کلا از درآمد ساقط شدم
و یک روز زیپ دهنم رو کشیدم و دیگه در موردش با کسی صحبت نکردم و هرکی میپرسید میگفتم حل میشه، خودش حل میشه، فعلا خبری نیست، حل میشه و بلطف خدا وطبق قوانین دیگه هیچ خبری نبود که البته این قضیه یه مرحله بعدی هم داشت و اون هم شرک من بود نسبت به رب
دنبال وکیل و پارتی و… بودم و هیچ نتیجه ای نمیگرفتم که بدتر هم میشد، استاد خدا شاهده عید 1400 فک کنم روز هفتم عید بود، رو بقبله واستادم دستامو بردم بالا و گفتم خدا من دیگه نمیتونم من توانشو ندارم تو ربی تو میتونی خودت حلش کن خودت تمومش کن و منو رها کن.
الان که دارم اینارو مینویسم مو به تنم سیخ میشه
استاد 14 فروردین همسر سابقم خودش دادخواست طلاق داد بدون اینکه حتی من به دادگاه برم یا به دفترخانه برم طلاقشو گرفت و همه چی تموم شد.
اونموقع بود که فهمیدم باید زیپ دهنمو بکشم ودر مورد چیزی که نمی خوام صحبت نکنم حتی با خود خدا ومهم تر از همه چیز فقط و فقط بخدا ایمان داشته باشم چون تنها قدرت رب تنها فرمانروا رب تنها عامل موفقیت وپیروزی من رب.
عاشقتم استاد
موفق وپیروز باشید.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-بسیاری از بیماری های جسمانی را خودمان برای خودمان با افکار و باورهای منفی و نامناسب تلاش برای جلب توجه و ترحم دیگران صحبت کردن درباره ی آن با دیگران جمع آوری اطلاعات درباره ی آن احساس قربانی شدن ایجاد می کنیم
-یکی از مهم ترین عواملی که باعث جذب بیماری ها و مشکلات متعدد می شود داشتن احساس قربانی شدن است
-اغلب ما به صورت ناآگاهانه تمایل داریم اتفاقات نامناسب برای ما رخ داده و از این طریق جلب ترحم کنیم
-با صحبت کردن درباره ی بیماری ها و اتفاقات نامناسب با دیگران از خداوند درخواست بیشتری برای بروز مشکلات و اتفاقات نامناسب داریم
-خداوند به پیامبر می فرمایید:
درباره ی مشکلات خود با من صحبت نکن
-درباره ی مشکلات و گرفتاری ها با خداوند خودمان و دیگران صحبت نکنیم
-مشکلات اغلب ما ناشی از تلاش برای جلب ترحم از آنهاست
-با توجه کردن به مشکلات باعث تولید مشکلات بیشتر می شویم
-آگاهانه سعی کنیم درباره ی مسائل و مشکلات خود با دیگران صحبت نکنیم
-هرگز نخواهیم با بیماری و مشکلات خود جلب ترحم کنید
-ممکن است در ابتدا احساس خوبی از جلب ترحم دیگران داشته باشیم اما داشتن احساس خوب ناشی از آن باعث جذب مشکلات بیشتر و به مراتب بدتری می شود
-به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما می شود
-بسیاری از بیماری های فرزندان ناشی از توجه والدین به بیماری آنهاست
-باورهای خود را به شکلی تغییر دهیم که به جای تلاش برای جلب ترحم افراد از بیماری با سلامتی خود جلب توجه کنیم
-از نقاط قوت خود برای جلب توجه استفاده کنیم
-بدبختی ها و مشکلات دیگران را نشنویم
-افراد نامناسب که همواره درباره ی مسائل و مشکلات خود صحبت می کنند را از زندگی خود حذف کنیم
-آگاهانه به افراد گوشزد کنیم که دوست نداریم درباره ی مشکلات و اتفاقات ناگواری که برای آنها رخ داده بشنویم
-با توجه به مشکلات از جنس همان را جذب می کنیم
-با صحبت نکردن در مورد مشکلات و بیماری ها به حل اساسی و ریشه ای آن کمک می کنیم
-جهان هر لحظه به باورها افکار کانون توجه ما واکنش نشان می دهد
-به هر چیزی توجه کنیم درباره ی هر چیزی صحبت کنیم از اصل و اساس آن را جذب می کنیم
-همواره متفاوت از عموم جامعه فکر و عمل کرده تا متفاوت از آنها نتیجه بگیریم
-اغلب افراد دائما در مورد مشکلات و بدبختی ها صحبت می کنند
-جهان کاری به خوشایند یا ناخوشایند بودن اتفاقات برای ما ندارد به هر چیزی توجه کنیم از اصل و اساس آن را جذب می کنیم
-به جای بزرگنمایی مشکلات و مسائل ناجالب آنها را از دید خداوند و خودمان مخفی کنیم
-اجازه ندهیم دیگران متوجه احساس بد ما شوند
-علاقه ای به شنیدن اتفاقات نامناسب و ناجالب دیگران نداشته باشیم
-در هر شرایط به جای گله و شکایت فرصت ها را برای رشد و پیشرفت بیشتر ببینیم به خاطر نعمت های کنونی خود سپاسگزار خداوند باشیم
-با توجه به مشکلات دیگران ،مشکلات بیشتری را برای آنها ایجاد می کنیم
-قانون را به درستی درک کرده و بدانیم همان گونه که با باورها و افکارمان اتفاقات نامناسب را برای خود رقم زده ایم به راحتی می توانیم اتفاقات مثبت را با تغییر باورها و افکارمان خلق کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
بنام خدا و سلام
من از وقتی یادم میاد حرف زدن از ناخواسته ها قشنگ حالمو بد میکرد و اینو متوجه میشدم
و تا حد امکان سعی میکنم که به زبون نیارم ناخوشی هارو مگر وقتی که دارم موضوعی رو برای حل کردن میشکافم
ولی متاسفانه مادر من اینجوری هستن که علاقه داره به این مسائل و جلب ترحم کردن
و تازگیا که من خیلی دقیق شدم روش و از وقتی فایلای استاد رو گوش میدم و خیلی فکر میکنم به همه چی به عنوان یه مورد دارم روش تحقیق میکنم رسما :)) و میبینم تک تک حرفای استاد رو باید با طلا نوشت که هر جلسه ش چنتا کتاب خودشناسی و روانشناسی و خداشناسیه.
اخیرا یکی از خونه هارو که با خواهرم شریک بودن فروختن تا باهاش کاری بکنن ، نه تنها اون کارو انجام ندادن بلکه این وسط وسوسه شدن یه خونه بهتر از اون بگیرن و در نتیجه خودشو تو یه دردسر و بدهی بزرگ انداخت و بعد شروع کرد از این ور اونور پول جور کردن و هی از ما درخواست پول و کمک میکرد و مارو با حرفاش می رنجوند و مخصوصا منو که قبلا بهم کمک کرده بود سر موضوعی هی منت میزد و هی میگفت اونارو جبران کن ، منم واقعا تو شرایطش نبودم و کلی ازم انرژی گرفت خلاصه و تو این دوماه زندگی رو برای ما جهنم کرده بود که خدارو شکر به تازگی ازش خلاص شدیم
اما میدونم که بزودی سوژه دیگه ای جایگزینش خواهد شد چون مدلش اینجوریه :))
وقتی هم که یه مریضی ساده میگیره هی ناله میکنه و میگه وای خدا “دارم میمیرم”!!و هی اینو تکرار میکنه!
چند وقت پیش که دچار یه سری مشکل گوارشی شده بود یه جوری نگران و ناراحت بود که من بردمش دکتر و همه ش میگفت وای اگه بگه عمل لازمی چی! وای اگه بگه سرطانه چی !!!!!!!!!!!!!
در حالیکه با یه نسخه کاملا خوب شد خدارو شکر
و یه عالمه از این موردا که حتی گفتنشون حس خوبی نداره
مادر من بهشتی که تو زندگی برای خودش میتونس بسازه رو بخاطر ناآگاهیش با دستای خودش از خودش گرفته.زندگیش پر از نعمته اما قدردان هیچکدوم نیست.
من یه زمانی تحت تاثیر این اخلاقاش بودم و ناراحت میشدم واقعا اما مدتی ازش دور شدم و از خونه مون کلا چون بهرحال جو مسمومی رو تو خونه هم ایجاد میکرد.
اما بنابه شرایطی مجبور شدم دوباره برگردم پیش خانواده و اینبار خیلی اذیت نشدم چون فهمیدم همیشه هم دور بودن جواب نیس باید یاد گرفت که حال خوب از درونه حتی وسط ناملایمت ها و بنابرین دارم سعی میکنم همونجا باشم فعلا و فقط رو خودم کار کنم و خودمو قویتر کنم.وقتی مدارم بالاتر رفت جهان خودش محیطمو هم عوض میکنه بزودی. سعی میکنم نسبت به این فازهای منفی هر روز بی تفاوت تر و بیخیال تر بشم متاسفانه مادرم نه محبت میپذیره نه کمک و نه اینکه ذره ای تمایل به تغییر داره و تا خودش نخواد مسلما عوض نمیشه.
بنابرین تنها کاری که میکنم اینه که خودمو درگیرش نکنمو فقط رو خودم کار کنم
من دوسش دارم چون مادرمه و اینکه آدم خیلی خوبی هست ذاتا. اما اینکه نمیتونم باهاش ارتباط خوبی برقرار کنم چون همه حرفاش حتی دلسوزیای مادرانه ش پر از کنایه و غم و حسای بده برا همین فیزیکا تویک خونه اما کیلومترها دوریم از هم.
و خدارو شکر میکنم که خودم در مسیر رشدم و این تضادها باعث شدن من واقعا بفهمم چی از زندگی میخوام فهمیدم آخرو عاقبت مثل مادرم فکر کردن و زندگی کردن میشه آخرو عاقبت اون و فهمیدم تضادها چقدر مفیدن برام.و باعث قوی شدنم میشن. فهمیدم همه حواسم تو زندگی باید فقط به خودم و باورهام باشه دوری کردن و فرار کردن یا حتی جنگیدن با چیزایی که نمیخوام دعوت بیشتر اونها به زندگیم هست
و خدارو شکر میکنم به خاطر تغییرات این چندماه اخیر از وقتی تمرکزم رو گذاشتم رو فایلا زندگیم چقدر عالی شده
موضوعاتی که منو قبلا خیلی بهم میریخت و غمگینم میکرد الان بیشتر از ساعتی طول نمیکشه که با خودم صحبت میکنم و همه رو حل میکنم
و کنترلم رو ذهنم و افکارم هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
به امید روزی که نور آگاهی همه جهان و قلب انسانهارو روشن کنه.دوستون دارم :)
برای همه آرزو میکنم که بتونن از این قوانین به خوبی استفاده کنن و مسایلشون رو حل کنن، زندگی خوبی داشته باشن، همین طور برای خودم که مسائلی دارم که فکر کنم با توجه زیاد به اونها بزرگشون کردم، و هر وقت حل شد بتونم اینجا درموردشون صحبت کنم
سلامت و شاد باشید
سلام به استاد عزیز و همه دوستان سایت عباس منش
فایل خیلی ارزشمندی بود واقعا ممنونم.
برای من سوالی پیش اومده که اگر نباید از مشکلات و ناراحتی های خودمون صحبت کنید پس چگونه دیگران را متوجه درک موقعیت خودمون کنیم اگر از موقعیت سختی که درش هستیم صحبت نکنیم ، مثلا من در محیط کارم مسائلی هست که چون درموردش صحبت نکردم مسئول اونجا با توجه به اینکه هیچ درکی از شرایط و مسائل کاری من نداره و از من توقع کارهای بیشتری داره و اگر بخواهم از مشکلات کاری صحبت کنم از طرفی متضاد با قانون جهانه. بنابراین تکلیف چیه ! ممنون میشم منو راهنمایی کنید
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز159
ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا تجربه کنم بهترین خودم را چون من لایق بهترینها هستم
خدایا شکرت که در مدار شنیدن این فایل بینظییییر قرارم دادی و با اینکه چند وقت پیش هم شنیده بودم ولی بد جور خلافشو انجام دادم و چک و لگد محکمی از جهان خوردم
استاد طی سال که پسرم مدرسه میرفت چندباری سرماخوردگی شدید گرفت و و یه بار هم مدرسه نرفت
من بااینکه توجه خاصی بهش نمیکردم بر اساس آموزش های شما یاد گرفته بودم و همیشه شکر گذاری میکردم و از کنار این مسئله رد میشدم و به ظاهر توجه نمیکردم و دلسوزی نمیکردم ولی بهش میگفتم رعایت کن که زودتر خوب بشی و پسرم هم اصلا رعایت نمیکرد و هر روز هم ببنیش کیپ بود شبا با سر و صدا میخوابید همش در حال خروپف کردن بود و صبحها همه صدامون در میومد که با صدای خر و پف پسرم کسی خواب درستی نداشت
و من همش بهش میگفتم دارهاتو بخور تا خوب بشی و هر وقت هم کسی میدید میگفت چرا بچتو دکتر نمیبری با اینکه برده بودمش و پسرم داروها رو نمیخورد
منم دیگه به پسرم غر میزدم که اگه دارو بخوری زودتر خوب میشی و اینقدر خودت و ما اذیت نمیشیم
خلاصه من خیلی روی حرکات پسرم حساس شده بودم ولی بظاهر میگفتم توجه نمیکنم
تا چند روز پیش خودم گلو دردی گرفتم و بهش توجه نکردم و وپیش کسی هم نگفتم که این مشکل رو دارم ولی چندتا از اطرافیانم متوجه شدن و من برای اینکه خیلی حرفی نزنم زیاد جایی نمیرفتم
و هر روز گلو درد داشت بیشتر میشد و میدونستم ابشخورش از کجاست یکی دوبار راجع به بیمار شدن بقیه حرف زده بودم و اینکه به پسرم توجه کرده بودم که بخودش نمیرسه و سرما میخوره
و من چند روزی درگیر این گلو درد شدم وحشتناک بود سیلی محکمی خوردم
ولی خدا شاهده به بار هم گله و شکایت نکردم چرا من چون میدونستم خودم با کانون توجه و تمرکزم با افکارم بوجود اوردمش و همش میگفتم الخیر و فی ما وقع
و هر لحظه تسلیم پروردگارم بودم
ایمان داشتم که خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط مرا سالم میکند
باید درس بزرگی از این اتفاق بگیرم که آگاهانه بیاد بیاورم همین تضاد خودم را و هیچ وقت نخوام حتی به عزیزترین افراد زندگی ام هم توجه کوچکی حرفی کاری داشته باشم
خدایا کمکم کن که فقط در حرف نباشه در عمل و قلبن هم عملگرا باشم
چون توجه کردن به هر چیزی یعنی دعوت کردن به زندگی خودم
چون صحبت کردن در هر موردی یعنی دعوت کردن اون موضوع به زندگی خودم
چون تمرکز گذاشتن روی هر چیزی یعنی دعوت کردن همون اتفاق به زندگی خودم
پس فقط کانون توجهم را روی خودم معطوف کنم
خدایا شکرت برای سلامتی کامل امروزم
خدایا شکرت که قدرت در دستان توست و به موقع به فریادم رسیدی و سلامتی رو مثله معجزه بدست آوردم
خدایا شکرت برای دستانی که به کار انداختی که من الان در سلامتی کامل هستم
خدایا شکرت برای درک بهترم از قوانین بدون تغییر ت
خدایا شکرت که قوانین همواره یکی هست هیچ تغییر نمیکند ن برای هیچ پیامبری ن هیچ کس دیگری همواره یکی هست
خدایا شکرت که کنترل ذهنم را برایم راحتر کرده ای
خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم به لطف خودت در مورد هیچ مسئله ای با هیچ کس حتی خود خدا همحرف نزنم
خدایا شکرت که باید تمرکزم را روی تربیت خودم بگذارم خدایا کمکم کن من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی به سمت موفقیت طی کنم آرام و صبور باشم و هر لحظه در همه کس و همه چی تو را ببینم
خدایا شکرت من از هر خیری از تو بهم برسد من سخت فقیر و نیازمندم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین خالق زندگی خودم کردی مرا
خدایا شکرت که تمام اموراتم را به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که تو را دارم
خدایا شکرت به خاطر توانایی شکر گذاری در وجودم خدایا کمکم کن از شکر گذاران واقعی ات باشم من تسلیمم همین که با احساس خوب نشستم و خودت میگی و من مینویسم کلی حالم خوبه میدونم کاره خودته درکم را بالاتر و بهتر کن خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم تو بهم بگو
هر لحظه میخ.اهم با تو باشم در هر کاری در هر سخنی در هر دیدن و شنیدنی در هر شرایطی خودت نگهبان و محافظم باش
یک لحظه هم مرا به حال خودم وامگذار
خدایا شکرت که تنها تو برایم کافی هستی
خدایا شکرت که اسانم کردی بر آسانی ها
خدایا شکرت که چرخ زندگیم روانتر شده
خدایا شکرت که باورهای قدرتمند را بهم نشون دادی
خدایا شکرت که ترمزهای ذهنی ام را برام واضح تر کردی
خدایا شکرت که تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود میآید پس آگاهانه هر روز کمی بهتر عمل کنم
هر روز یه ذره بهتر فقط یه ذره تکاملی تر باشم
میدونی خدا جونم من انسانم و عجول ازت میخوام خودت صبرم بدی فقط یه ذره بهتر باشم هر روز به ذره بهتر من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شرک های وجودم را بگیر
تا رشدو پیشرفت کنم هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای
خدایا شکرت که دارمت با هر بیراهه رفتن یه پس گردنی بهم بزن گوشمو بپیچون که سریع برگردم به مسیر الهی
خدایا شکرت که احساس خوب اتفاقات خوب را بیشتر کرده
خدایا شکرت که با احساس خوب لایق میشوم برای دریافت نشانه ها الهامات ایده ها و راهکارهای الهی که در وجودم قرار داده
خدایا شکرت برای تواناییهایی که در درونم دارم
خدایا شکرت بابت تمام داشته هایی که بهم ارزانی کرده ای وهمگی از آن توست
خدایا شکرت برای سرزمین وجودم مالک اصلی تویی عاشقتم وابسته به اصلم هستم نه وابسته به غیر
خدایا شکرت کمکم کن
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بنام خالق هستی
سلام عرض احترام به شما استاد گرانقدر سید حسین عباسمنش
بسیار بهرمند شدم در لحظه از فایل ارزشمندتون و صحبت های ناب از قوانین جهان هستی و انسان
امیدوارم بتونم کمال بهرهمندی را از صحبت های شما و حضور زیبای خانم شایسته عزیزم رو داشته باشم
امیدوارم هر لحظه در مورد موهبت هایی که دارم متمرکز باشم و زیبایی و آرامشی که میخواهم و لایقش هستم را خلق کنم چرا که ما از روح خداوندیم و خالق بودن از صفت سرچشمه ی برتر ماست
با سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته عزیز
با گوش کردن به ای فایل و کامنت زهرای عزیز که به عنوان متن انتخابی فایل در نظر گرفته شد بود آگاهی های خیلی خوب دریافت کردم که امیدوارم به لطف خدا فراموششون نکنم.
ای رفتارو تو یکی از دوستام خیلی دیدم که وقتی میدیدمش یا بهش پیامی میدادم و ازش احوال پرسی میکردم همیشه میگفت مریضم و بی حالم حتی چن بارم شد که گفت سروم زدم و از ای جور حرفا.
الان دقیقا فهمیدم به خاطر قربانی کردن خودش بوده که هی میخواسه جلب توجه کنه و ناآگاهانه مریضی های بیشتری رو به خودش جذب میکرده و امان از اینکه آدم نمیدونه با حرفا و رفتارش چه بلایی داره سر خودش میاره!!
امیدوارم که همه اعضای صمیمی خانواده عباسمنش همیشه حواسمون به اینجور قربانی کردن ها و جلب توجه های الکی باشه تا باعث به وجود اومدن ناخواسته ها به زندگیمون نشه
خیلی خوشحالم که عضو این خانواده صمیمی شدم و استادی پر از معلومات و آموزه ها داریم که در هر لحظه و هر موقعیت آگاهی های جدید و مختلفی داره بهمون میده و از بانو شایسته برای کمک به در این عرصه تشکر میکنم
دوستان خوبم همیشه خوشحال و سالم و ثروتمند باشین در همه جنبه های زندگی تا کامنت بعدی خدانگهدار