تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

423 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام

    تغییرات شخصیتی یکی دو روزه اتفاق نمیفته

    افکار و باورهای ما نیازمند زمان هست تا تغییر کنن ،همون جور که چندین سال طول کشیده ایجاد شده،حداقل چندین ماه نیاز داره تا درست بشه

    تا زمانی که خودمونا درست نکنیم،تا وقتی باورهامون را درست نکنیم،تا زمانی که داریم فرار میکنیم از ایرادهامون تا وقتی آشغال ها را میزاریم زیر مبل تغییر بنیادی در زندگیمون رخ نمیده

    هر بهانه ای که شما میارید برای اینکه یک تغییر مثبت تو زندگیت ایجاد نکنی،همون هست که باعث پیشرفتت نمی شه

    اگه مثل قبل فکر میکنی و مثل قبل عمل می کنی،مثل قبل نتیجه می گیری

    من خودم تا همین چند وقت پیش همه را مقصر بی پولی و بدبختی خودم میدونستم و فکر میکردم در حقم ظلم شده،آقا تا مظلوم نباشه ظالمی وجود نداره ما خودمون هستیم که با دست خودمون باعث بدبختی خودمون میشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به همه ی شما عزیزان ارزشمندم

    تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد.

    ^ تغیرات شخصیتی یک روزه یا دو روزه اتفاق نمی افته.باید به همون شکلی که آرام آرام ایجاد شدن، آرام آرام اونا رو تغییر داد.قدم به قدم تغییر داد.

    دوره 12 قدم دوره ایی که من هنوز اندر خم کوچه ی اول و دومش هستم.

    خدا کمکم کنه در مدارش قرار بگیرم و درکم به قانون تکامل بیشتر بشه.

    واقعا درک .و عمل به قانون تکامل شده یک ترمز….

    ^ باید ترس ها رو برطرف کنیم نه اینکه خودمون رو محروم کنیم از مواهب زندگی. نباید این آشغال شخصیتی این ایراد شخصیتی ها رو برطرف کنم نه اینکه ببرمش اون آشغال رو زیر مبل.

    من ترس از شکست دارم و شاید شروع نمیکنم و تعلل میکنم.

    ^ قدم اول اینه که ایراد هامو بپذیرم.

    شــروع تغییرات زندگی استاد جان از اونجایی بود، که ایرادهای شخصیتی خودشون رو پذیرفتن.

    ^ من قدرت تغییر زندگی خودمو دارم، من قدرت تغییر شخصیت خودم رو دارم.

    ^هر بهانه ایی که میارید تا یک تغییر مثبتی در زندگی تون ایجاد کنید، این همونجایی هست که مقاومت دارید و باید تغییرش بدید.

    ^ باید اینو بیشتر درک کنم که تمام اتفاقات زندگی ام رو خودم دارم خلق میکنم.

    ^ما خدایی رو داریم و اون جهانی رو خلق کرده که در این جهانش همه چیز خوب و بد رو خلق کرده.در این جهان همه چی هست و تو انتخاب کن چی رو میخوای.و باید بدونی با افکارت داری اونا رو انتخاب میکنی. تو باید حواست باشه که هر لحظه چی رو داری انتخاب میکنی.

    ^ نذاشتم اینقدر افکار بد و نفرت ها و خشم ها،… توی ذهنم تلنبار بشه تا تبدیل بشه به درد…

    ^ متعهد بودن به کنترل ورودی هام

    ^ تصمیم قاطع گرفتن برای تغییر زندگی

    ^ اگر فکر میکنی یک شبه عوض میشیف سخت در اشتباهی. مگه یک شبه تو زبانت رو میتونی قوی کنی.نمیشه.

    ^ از قبل بیشتر لذت بردن.

    ^ از لحظه به لحظه ی زندگی درست استفاده کردن.

    خدایا شکرت که من همین الان قدم یک و قدم دو از دوره ی فوق العاده 12 قدم رو دارم.

    ^ بحث میزان پول نیست، موضوع احساس خوشبختی و رضایت و آراش هست.

    بیــا با من همین لحظه برقص و پایکوبی کن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 972 روز

    بنام خالقم وهدایتگرم

    درود به استاد گرامی وخانم شایسته مهربان

    درود بهدخانواده بزرگ عباسمنشی

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    که امروز راهم باری دیگر بمن این فرصت رادادی تا لذت ببرم از مسیر الهی که درونش قرارگرفتم وهمچنان دارم باطی کردن تکاملم بزرگ وبزرگتر میشوم

    استاد عزیزم بینهایت خداوند رابابت وجود شمادرزندگی ام سپاسگذارم که من راآگاه کردیداز وجودقوانین جهان هستی واینکه من خودم خالق زندگی خودمم

    خداروشاکرم بابت اینکه بمن لیاقت دادتابتوانم محصول گرانبهای دوازده قدم را خریداری بکنم ودرطی یکسال تکاملم راطی بکنم وهرروزم رابهتر ازروز قبلم بسازم ولذت ببرم از تمام نعمتهایی که بمن هدیه دادهدشد ازجانب پروردگارم

    وتا به امروز که قدم دوازدهمم راهم به پایان رساندم وحال کهدبه خودم نگاه میکنم به هیچ عنوان دیگه من اون آدم سال گذشته نیستم بلکه باافکاری روشن وقلبی بازودرکی بالا نسبت به تمامی مسائل پیرامونم

    من دیگه الان براحتی باهرکسی که همکلام میشم فقط ذهنم توجه داره به گفتارش وفقط کلمه به کلمه دارم ازطریق قوانین ذهنش رو میخونم ومیفهمم که چقدر بقول استاد عزیزم توی درودیوارهستند آدمهای اطرافم

    من دیگه خودم رابیشتر ازهرانسانی توی دنیادوست دارم وعاشق خودم هستم واولویت زندگیم خودم هستم

    چقدر احساس خوبی دارم وروحم لطیف شده که بمحض اینکه نام پروردگارم رومیشنوم ناخودآگاه اشک چشمانم سرازیر میشود مثل الان که دارم باقلبم مینویسم واشکم هم داره درمیاد

    چقدر لذتبخشه که خداوند در تک تک لحظات رندگیت کنارته ولمسش میکنی وحتی میتونی براحتی باهاش حرف بزنی ونیازی به هیچ انسان دیگه ای درزندگیت نداری

    چقدرزیباست که تا میخواهی ازش بهت داده میشود

    چقدرمهربونه خداوند که تمام جهان هستی رو براساس سیستم قدرتمندش قرارداده وهیچکسی نمیتونه حتی ذره ای بهت آسیب بزنه

    چقدر خوبه که من خالق زندگی خودمم وهرطوری که درست دارم میتونم زندگیمو برای خودم رقم بزنم والبته که نیاز داره به آموزش های تخصصی که من هم استادم رو دارم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،

    محصول دوازده قدم معجزه بزرگ زندگی من بود

    وهمچنان هم دارم به مسیرم ادامه میدهم وتا زنده هستم به خودم متعهد میشوم که از این مسیر الهی خارج نخواهم شد

    من دستاوردهای بزرگی رو توی این مسیر بدست آوردم

    وباورهای قدرتمندکننده ای رابرای خودم از طریق آموزه های استاد عزیزم ساختم

    خداوند راشاکرم که کسی رو در زندگی ام ودر رابطه عاطفی ام قرارداده که همیشه درکنارمه وپابه پای من دراین مسیر الهی قراردارد وانسانی خودساخته وهمپنان باخودوخدای خود درصلح است ودرآرامش کامل قراردارد واین بزرگترین وبهترین هدیه الهی بمن است

    استاد عزیزم بسیار فایلهای زیبایی داریدوهمچنان از خانم شایسته هم سپاسگذارم‌که از هرلحظه زیبایی های آمریکا تصویربرداری میکنندوبرایمان به اشتراک میگذاریدکه بادیدنسان انگیزه ودرخواست هادرذهنمون بوجود بیایدوبسار لذت میبرم ازدیدن زیبایی ها چونکه احساس میکنم منم درکنارتونم ودارم ازهمان فضا لذت میبرم

    وامیدروزیکه بتونم مهاجرت کنم به آمریکا وببینمتون

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    باآرزوی موفقیتهای روز افزون برای خانواده بزرگ وصمیمی ام

    استادومریم خانم عزیزانم سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 675 روز

    سلام به همه عزیزان

    من از اون دسته آدمهایی هستم که به شدت اهل تقلا و پافشاری برای دستیابی به خواستم هستم و تا قبل از این فکر میکردم این نقطه قوت من هست،اما با گذشت زمان و مشاهده نتایج نه چندان دلچسب و همچنین آموزه های استاد در کمال ناباوری متوجه شدم که این خصوصیات که نوعی لج کردن با خودم و شرایط هم هست، اتفاقا به ضرر من و پاشنه آشیل من هست.

    وقتی مسیری رو فکر میکردم درست و اصولیه اما بعد از پیمودنش،به نتیجه جالب توجهی نمیرسیدم، باز همون مسیر رو هر چند با خستگی و دلخوری تکرار میکردم تا شاید بار دیگه به نتیجه برسم و اتفاقا چیزی که حاصل میشد،شکست و پشت شکست و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان بود.

    به توانایی و گوش های خودم اطمینان میکردم و با خودم می گفتم من که توصیه های استاد رو شنیدم پس از این به بعد مراقبم راه رو درست میرم،اما در کمتر از یک ساعت همه توصیه های طلایی استاد از ذهنم پاک میشد و من میشدم همون الهام قبل از آموزش.از خودم و از این دست و پا زدن های به ضعم خودم موجه خسته شدم و از این به بعد تصمیم دارم بیام توی سایت و برای خودم هم که شده،بازخورد کارهام رو بنویسم تا شاید این بار به زور تکرار و مداومت خودم رو به سمت تغییر مثبت هول بدم.

    خدایا مهربون تو خودت شاهد میزان اشتیاقم برای تحول و تغییر هستی، دستم رو بگیر و موفق کن قوانینت رو درک کنم، عمل کنم و بشه جزئی از شخصیتم.

    از استاد عباسمنش بزرگوار و کار درست که این فضایی روحانی و آموزنده رو برای ما فراهم کردن صمیمانه قدردانی میکنم .

    با آرزو و دعا هایی خوب برای همه عزیزان سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    هؽرو دانش گفته:
    مدت عضویت: 3130 روز

    سلام استادجونم وسلام عزیزدل استاد

    خوشحالم که دراین سفرهیجان انگیزبا شماهمراه هستم به همه مون خوش بگذره

    استادجان یه سوال ازتون داشتم شایدم یه خواسته باشه شما تو جلسه ای که درمورد وزنتون حرف زدین قراربود به مرور از راهکارها و ایده هایی که برای زیادکردن انرژیتون و کاهش وزنتون قراره استفاده کنید بچه هارو هم در جریان بزارید و این درصورتیکه که شماهرروز دارید لاغرتر میشید و تغییرتون خیلی محسوسه ولی اصلا یادتون رفته در موردش حرف بزنید چون خیلی از بچه ها کاهش وزن رو یکی ازاهدافشون قراردادن و نیاز به حرفهای شما دارن البته که شما قانون کلی رو کامل و واضح توضیح دادین و بچه ها باید خودشون از توش راهکار در بیارن ولی راهنماییهای شمام به صورت جزئیات کمک بزرگیه برای همه مون و خالی از لطف نیست

    خیلی خیلی مچکرم که کامنتم رو میخونید دوستتون دارم ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    احسان صالحی گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام

    سلام به همه ی دوستان

    من هنوز موفق نشدم در دوره 12 قدم شرکت کنم چون تاکنون توان مالیش رو نداشتم اما میخوام به زودی و ان شاءالله تا آخر هفته قدم اول رو تهیه کنم.

    سعی کردم تا جایی که میتونم از هزینه هام کم کنم تا بتونم با پس اندازی که جمع میکنم قدم اول رو تهیه کنم.

    الان حدود 3 ماهه که دارم از فایل های رایگان استفاده می کنم. فکر میکنم این 3 ماه تونست منو آماده شرکت در دوره 12 قدم بکنه. هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ ذهنی و فکری و روحی و روانی!

    برای ثبت نام در این دوره از 27 روز پیش شمارش معکوس واسه خودم گذاشتم که تا آخر هفته این شمارش معکوس تموم میشه و به امید خدای خوبم ثبت نام خواهم کرد.

    خیلی زیاد شوق حضور در این دوره رو دارم. خیلی زیاد دوست دارم بدونم چه تمریناتی باید انجام بدم. بارها و بارها متن و فایل مقدمه دوره 12 قدم رو خوندم و دیدم و تقریبا دیگه حفظ شدم که کلیات تمرین ها چی هست اما خیلی دوست دارم. خیلی برای چکاب فرکانسی ام کنجکاوم. البته میدونم که پاشنه آشیل من درباره باورهای محدود کننده راجبه ثروت و مسائل مالیه. هنوز هیچی نشده کلی ذوق دارم در مورد تمرین ستاره قطبی که هر روز باید اول صبح و آخر شب انجامش بدم که چیه و قراره دقیقا چه کار کنم. خیلی خیلی زیاد دوست دارم بدونم که از چه راه هایی قراره پول و ثروت و نعمت به سمتم بیاد. البته میدونم که اصلا نباید راجبه این مسائل فکر کنم ولی خب خیلی کنجکاوم بدونم این بی نهایت راه خدا یعنی چه راه هایی میتونه باشه که حتی عقل من هم بهشون قد نمیده!

    در پایان خوب میدونم که خدا منو به این مسیر هدایت کرده و خوب میدونم که انجام تمرینات این دوره ی رویایی باید مهمترین کار زندگیم باشه. م ه م ت ر ی ن ک ا ر ز ن د گ ی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فرشته آزاد گفته:
    مدت عضویت: 2606 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم٫ سلام به زندگی و سلام به زندگی

    خب اول از همه باید بگم که من نتونستم قدم سوم رو بخرم٫٫ و خیلی عجیب حقوقم رو دقیقا فردای روز تخفیف ریختن!! و من هم تا روز آخر درخواست نکردم که بریزید٫٫ به دو علت

    چون دقیقا دو ماه قبلی هم برای حقوقم درخواست کرده بودم٫٫

    ((( البته این دریافتی یه کار خیلی دوستانه و فانه که خودم جذبش کردم و اولین کار زندگیمه که خیلی جدی از طریق نوشتن پول به دست میارم / خداااااااای مهربون و رزاقم شکرت)))

    یعنی به خودم گفتم حتما توی ذهنم باگ یا ترمزی هست، وگرنه چرا باید هر ماه به موقع نریزن؟؟

    و از طرفی هم ازون جایی که استاد میگن برای هیچی تو این دنیا نباید زور زد٫٫ به خودم گفتم اگه تو مسیر بودم ریخته میشه و فایل استاد رو هم به راحتی می‎خرم٫ و اگرم نریختن یعنی هنوز آماده شنیدن این حرفها نیستم٫

    البته طاقت نیاوردم و صبح روز آخر تخفیف ازشون درخواست حقوق کردم که ناباورانه ریخته نشد و یکم حالم گرفته شد و گفتم پس واقعا مثل اینکه توی مسیر نبودم٫٫

    خلاصه٫٫ این مدت با فایل‎های قبلی استاد مشغولم تا انشاااله به زودی بتونم برگردم تو اتوبوس شما و کیف کنم٫٫ البته از همین فایل های قبلی چه نکات جدیدی رو داارم میشنوم و برام تازگی دارن٫٫ همین الان داشتم جلسه اول قدم دوم رو گوش می کردم که وااااای کولاک بود و با خودم گفتم من چرا تا حالا اینارو نشنیده بودم؟؟!!!

    ٫

    ٫

    الان تازه فایل گزارش استاد دانلود شد و می‎خوام برم گوشش بدم

    و فقط نوشته هارو خوندم و گفتم واااااای چه مهیج بوده مباحث و راجع به شخصیت و خودشناسی

    ٫

    راستش تو این مدت چندباری سر زدم به سایت و دیدم تعداد کامنتای بچه‏‎ها که روی قدم سوم هست کمه نسبتا٫٫٫ نمی دونم چرا حرصم گرفته بود از استاد عباسمنش عزیزم که انقدر دارن تند تند فایل ها رو آپلود می‎کنن (شکلک خجالت و ناراحت) و یه سری فکرای منفی میومد تو ذهنم (براااای اولین بار نسبت به استاد حرصم گرفته بود!!! و با خودم میگفتم چرا خب سه چهار روز دیرتر قدم‌ها رو شروع نمی‌کنه که دیگه همه حقوقای سر ماه رو هم گرفته باشن)

    اما خیلی زود خداروشکر مثبت می‌شدم و می فهمیدم دارم از مسیر خارج میشم و ذهنم را خاموش می‌کردم و می‌گفتم من مدیریت مالی بلد نیستم به روند کاری استاد چه ربطی داره؟!!! :))))

    آخه چند روز قبل از قدم سوم _ یه خرید تپل از چرم درسا کردم که تکاملم رو طی نکرده بودم براش و قرض تو قرض شدم ( پولش رو از مامانم قرض گرفتم که بعدا داستانش رو باید تعریف کنم) یه کیف خریدم دو میلیون و سیصد هزار تومن که با تخفیفش تونستم یه کیف دیگه هم از درسا بخرم به جای یه میلیون میشد صد هزار تومن٫٫٫ همین منو وسوسه کرد که این کارو کنم٫٫

    در صورتی که به جای دومیلیونی که با خواهش و تمنا از مامانم گرفتم٫٫٫ خیلی راحت می تونستم از مامانم هفتصد تومن بگیرم و فایل رو بخرم و چند روز بعدش هم به راحتی برگردونم بهش

    ٫

    خلاصه این شد درسی برای من که واقعااا دیگه خرید خارج از تکاملم نکنم که به جای اینکه حالش رو ببرم٫٫ روال زندگیم رو به هم بریزه :)))

    البته خدای وهابم رو شکر میکنمو کیفای قشنگم رو هم دوست دارم (من عاشق کیفم) اما از قدم سوم و الانم چهارم عقب افتادم و حقوق این ماهم هم نمی‌تونم تقریبا همه‎ش رو بدم برای خرید٫٫ چون دوباره میشه مث ماه قبل و تا آخر ماه پول ندارم٫٫٫

    ولی ایمان دااااارم٫٫٫٫ به زودی٫٫٫٫ نمی دونم از کجا دقیقا مبلغ خرید قدم سوم٫٫ یک میلیون و چهارصد به دستم میرسه و خیلی راحت به شما می‎پیوندم و کیف می‌کنم٫٫ ان‎شاالله

    و واقعااااا تصمیم دارم مدیریت مالی کنم و سر هر ماه برای فایل ها پول کنار بذارم

    چون من همیشه عشقی خرید میکنم و تا قرون آخر پولم رو و تقریبا از وسط ماه همش با استرس و کم پولی مواجه میشم!!!!

    بارها هم سعی کردم پولهام رو جمع کنم اما تا به سقف یه میلیون میرسه یه چیزی می بینم که میخرمش!!!

    و به خودم میگم خدا بزرگه اینا که پولی نیست٫٫٫

    خدا میرسونه

    البته به لطف پروردگار یکتا خیلی از وقتا هم رسیده اما خب٫٫ باید واقعا پس انداز یاد بگیرم٫٫

    خلاصه این ها رو گفتم که بگم کیفش رو ببرید و حال کنید و منم به زودی به حلقه تون ملحق می شم که هرکه در این حلقه نیست فارغ ازین ماجراست٫٫ من برم گزارش استاد رو ببینم

    دوستتون داااارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1810 روز

    باسلام به استادعزیز

    واقعا تغییر باورها جهاد اکبر میخواهد

    چندروزه اینترنت منزل دچار مشکل شده بود ومن خیلی کلافه بودم ولی طبق قانون باید خودمو کنترل میکردم خداروشکر الان همه چی اوکی هست ومن میتونم فعالیتم رودرسایت ادامه بدم چون به خودم تعهد دادم روی باورهام بصورت مداوم کارکنم وتغییر باورها چیزی نیست که یک شبه اتفاق بیفتد وباید مثل غذا خوردن روی باورهامون کارکنیم چون ذهنمون نیاز داره به اینکه زیباییها ونعمتها وفراوانی رو بهش بدیم وما به هر تضادی در زندگیمون برمیخوریم متوجه میشیم که چقدر باورهامون ایرادداره وتلاش میکنیم باورهامون رو تغییر بدیم

    اینکه بپذیریم که قدرت تغییر زندگیمون رو داریم ووقتی تغییر میکنیم زندگیمون تغییر میکنه وماباید ذهنمون رو شخم بزنیم واونجور که میخوایم زندگیمون روبسازیم

    خدایا شکرت که چشمام این زیباییها وفراوانی رو میبینه

    به به چه RV بینظیری نوش جونت استاد حالشو ببرین

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت

    در پناه خداوند خوشحال باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ایلیا میم رام الله گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    انسان به حرف نیست. به اسم و عنوان و ادعا نیست. آیا اگر فردی لباس پادشاه یا گدا یا لباس نظامی یا روحانیون را بر تن کند به صرف این لباس می‌توان او را پادشاه، گدا، نظامی یا روحانی دانست؟ اسم‌ها و عناوین و ادعاها هم مانند همین لباس‌ها هستند. اما واقعیت تلخ آن است که عموماً ادعاها و عناوین معادل واقعیت شمرده می‌شود. یعنی کسی که عنوان گدا را به خود داده، گمان می‌کند که گداست و دیگران هم غالباً همین گمان را درباره‌ی او دارند. کسی که مدعی عرفان و روحانیت است و در آن جایگاه ایستاده یا اسمی به این مضمون به او داده‌اند یا خودش به خودش داده، گمان می‌کند که این حرف شوخی واقعیت دارد. اگر در شناسنامه کسی نوشته شده مسیحی یا اگر مدعی است که مسیحی است، فکر می‌کند واقعاً مسیحی است، در حالیکه واقعاً این‌طور نیست. آیا اگر کسی ماسک دلقک یا ماسک جلاد روی صورتش گذاشت به این معنی است که او دلقک یا جلاد است؟

    ادعاهای و گمان‌های انسان همین حالت را دارند، مثل صورتک‌هایی هستند که واقعیت پشت آنها نهفته است. حرف و ادعا مثل این لباس است. مثل صورتک است؛ مهم آن است که چه کسی دارد آن را می‌گوید.اکثر مردم فعلی و قبلی جهان معتقد بوده‌اند که خدا پرستند یا ایمان دارند، اما این عنوان خدا پرستی و ادعای موحد بودن تا چه حد واقعیت دارد؟ اگر به معنای موضوع و به نشانه‌ها توجه کنیم شاید متوجه شویم که بسیاری از ما اساساً خداپرست نیستیم. پول پرستیم، شیطان پرستیم، شهوت پرستیم، همسر پرستیم، شهوت پرستیم، همسر پرستیم، فرزند پرستیم و چیز پرستی‌های دیگر. همان‌طور که دین انسان به شناسنامه‌ی او نیست، هویت انسان هم به ادعا و حرف‌های او نیست.

    این دیوار خیالی را در خود بشکنید و این گمان موهوم را حفظ نکنید. من دزد هستم. من قاتل هستم. من قدیس هستم. من راستگوترین انسانم. من پادشاهم. من پیامبر هستم. من منتخب خدا هستم. من مسیح هستم. من رهبر جهان هستم. من دیوانه هستم. دروغگو هستم. شیاد و کلاهبردار هستم. من دزد هستم. من پلیس هستم. من خیلی کارها را نمی‌توانم. من هر کاری را می‌توانم. من آدم خوبی هستم.

    همه‌ی اینها حرف است. همه‌اش ادعا است. صورتک است. لباس است. برچسب است. ما آن چیزی نیستیم که گمان می‌کنیم هستیم. ما همان چیزی هستیم که دانایی‌اش را داریم. نشانه‌هایش را داریم. توانش را داریم. اعمال و محصولات ما موید آن است. اگر روی دستگاهی نوشته بودند ضبط صوت یا اگر کسی گفت که فلان دستگاه ضبط صوت است، این الزاماً به آن معنا نیست که ضبط صوت باشد. شاید ماشین رختشویی باشد. شاید ضبط باشد اما از کار افتاده باشد و شاید هر چیز دیگری باشد غیر از ضبط صوت، اما اگر آن وسیله صدا ضبط کرد، اگر امکانی را که از ضبط صوت انتظار می‌رود، داشت، آن وقت می‌توان به آن گفت ضبط صوت.

    ما دارای هزاران هویت دروغین و ساختگی و اندکی هویت راستین هستیم. این هویت راستین غالباً در زیر هویت‌های دروغین گم شده است. هر کسی در اصل خودش است اما چون زندگی اکثر ما از نوع اصلی‌اش نیست پس خودمان نیستیم بلکه غوطه‌ور در نقش‌ها و نقاشی‌ها هستیم.

    انسان همیشه تمایل به راحتی دارد و پیوسته سعی می‌کند که خیال خود را راحت کند. پس دوست دارد با هر توجیه استدلالی یا احساسی که شده، خود را در قالبی مورد قبول بپذیرد.

    اگر تقدس‌ گراست دوست دارد خود را فردی با ایمان، مقدس، بی‌گناه یا کم گناه و مانند اینها بداند. اگر ملی گراست می‌خواهد خود را سرباز وطن، فدایی وطن و تاحدی یک قهرمان بداند. بقیه هم به همین شکل. اما اینها همه ساخته‌ها‌ی ذهنی است. آتش تا آتش نزند آتش نیست. نشانه‌ی آتش آن است که بسوزاند، حرارت دهد و گرم کند. فریب اسم‌ها و ادعاها را نخورید. این را از خودتان شروع کنید و بعد به دیگران توصیه کنید. ما توهمی نیستیم که درباره‌ی خود بافته‌ایم یا برایمان بافته‌اند.

    سنگ محک انسان، دانایی و نوع شعور اوست. توانایی و نوع نیروی اوست. عمل و رفتار اوست. زمان حال اوست. حالا او کیست و دارد چکار می‌کند؟ از کبکی که سر خود را زیر برف می‌کند و طعمه‌ی شکارچی می‌شود نیاموزیم. عمری سر خود را زیر برف می‌کنیم، و اگر از این سر به زیر برف، زمان زیادی بگذرد، برف یخ می‌زند و منجمد می‌شود و دیگر سر از زیر آن بیرون نمی‌آید بلکه انسان در همان حالت قبر می‌شود.

    یک عمر به خود گفته‌ای من آدم خوبی هستم، من آدم با خدایی هستم، من آدم چنین یا چنانی هستم. تا دیر نشده، تا برف یخ نزده سرت را بیرون بیاور. اطرافت را نگاه کن. نشانه‌ها را ببین و خودت را محک بزن. ببین کیستی. اگر دیدی چیز بدی هستی، شجاع باش. از قبول واقعیت نترس. اگر دیدی که انسان نیستی، اعتراف کن که نیستی. این اولین قدم انسان بودن است. اقتدار حرف‌ها و عناوین دروغ را بشکن. اکثر پادشاهان تاریخ خود را بهترین انسان‌ها می‌دانستند. بسیاری از مردمان زمانه هم آنان را به این نام و عنوان قبول داشتند.

    اما آیا این واقعیت داشت؟

    در زمان هیتلر و چنگیز اکثر اطرافیان آنها و مردم تحت سیطره، آنها را می‌ستودند و ستایش می‌کردند و به آنها القاب و عناوین پر زرق و برق می‌دادند. اما آیا این ربطی به واقعیت داشت؟ آیا اگر گرگی را بیاورند و روی پیشانیش بزنند گوسفند یا لباس میش را بر تن او کنند، یا عده‌ای توافق کنند که به او بگویند گوسفند، گرگ گوسفند می‌شود؟ یک طبیت باید علم طبابت داشته باشد و بتواند بیماران را درمان کند. این علم و عمل و توانایی باید باشد تا بتوان به کسی گفت که چنان است. آیا با کارت شناسایی یا لقب طبیب، کسی طبیب می‌شود؟

    اما زندگی اکثر انسان‌ها عکس این قاعده است و شجاع‌ترین‌ها کسانی‌اند که این رسم دروغ را تعطیل می‌کنند. فریب حقه‌های سیستم عصبی هورمونی را نخورید. مغز تمایل به راحتی دارد و به هویتی که خود را در آن راحت بیابد… هر کسی گفت که من سالم هستم به این معنا نیست که بیمار نیست. کسی سالم است که نشانه‌های بیماری را نداشته باشد و بلکه دارای نشانه‌های سلامت باشد. اکثر انسان ها بیمارند و خوشا به حال کسانی که بیماری خود را می‌شناسد زیرا درمان می‌شوند. باورهای بافته شده را از هم بگسلید. عناوین دروغین را که به خود بسته‌اید یا به شما بسته اند بشکنید، نترسید. اگر واقعیت داشته باشند از جنس نشکن هستند و اگر می‌شکنند خوشحال باشید زیرا جای این دروغ را واقعیت خواهد گرفت. داشتن دو پا و دو دست و دو از چیزهای دیگر به معنی انسان نیست. این به معنای جسم انسان است. جستجو را ادامه دهید. کسی که مسئله را متوجه می‌شود نیمی از جواب را پیدا کرده و کسی که هنوز متوجه مسئله نیست، دوبار باید جواب را پیدا کند. اسم حقیقی خود را پیدا کن. راه آن این است که دل به آسمان بزن و خودت باش. حقوق دیگران را رعایت کن اما خودت باش. کسی را قربانی خودت نکن و قربانی دیگران هم نشو و این یک دکترین حیات‌بخش است. دکترینی است که بزرگان آن را در قوانین زندگی خود داشتند و مدام به آن عمل می‌کردند. پیله‌ی کاذب پیرامون خود را پاره می‌کردند. بعد چه می‌شد؟ آیا آنها به آزادی می‌رسیدند؟ نه. ولی قدمی بلند به سوی آزادی و نجات زندگی خود بر‌می‌داشتند. بعد از این پیله‌ی موهوم آنها با پیله‌ی واقعی خود، با قابلیت‌ها و ضعف‌های واقعی خود و با خود می‌شدند.

    با دلخوش‌ کنک ها دل را خوش نکن. بگذار حقیقتاً و برای همیشه خوشحال شوی حتی اگر ابتدا رنجی را متحمل شوی. انسان به حرف نیست. به اسم و ادعا و عنوان نیست. به دانایی اوست و به توانایی اوست. به عمل و نیایج اوست، همان‌طور که درخت به میوه‌ی آن است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2612 روز

    سلام

    فایل ۹۸

    من هم مدت زیادی رو دوره عزت نفس کار نکردم.. باز همون رفتارها در من ریشه زد.. یکسری ترس ها داشتم بازم برگشت توی وجودم و با خودم میگفتم ولش کن ترس داره نمیرم سراغش..

    با شنیدن این فایل یکسرس ترس هایی داشتم خیلی هم ظاهرش ترسناک بود ولی رفتم توی دلش و اعتماد به نفسم بالاتر رفت ودیدم عه پسر چه واهی بود اصلا ترس نداشت..

    ترس از مهاجرت بازم توی وجودم ریشه زده باز باید برم توی دلش..

    در کل باید روی عزت نفسم کار کنم چون اعتماد به نفس به شدت پایینی دارم ..

    از برفرار کردن رابطه ی عاطفی ترس دارم و هی همش خودم رو از رابطه داشتن محروم میکنم..

    درست و حسابی سراغ کار مورد علاقم نمیرم چون ترس دارم ..

    و خیلی ترس های دگ

    تن به کار نادلخواه میدم چون ترس دارم..

    با ادم های نادلخواه ارتباط برقرار میکنم چون ترس دارم ..

    اصلا دلیل مشاوره گرفتن از این و اون ترسه !!

    و واقعا من پذیرفتم که خیلی ایراد دارم در شخصیتم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: