تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

423 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    تغییرات شخصیتی ما اینگونه نیست که :

    یک شبه صورت گیرد

    همان گونه که افکار ما یک دفعه ایجاد نشده است:

    یک دفعه هم تغییری نخواهد کرد

    بسیاری از افراد به جای تمرکز کردن بر حل مسئله به صورت اساسی و ریشه ای:

    تنها ظاهر آن را درست کرده و آشغال ها را زیر مبل می گذارند

    به جای آن خودشان را از سایر مواهب که از آن می ترسند یا نگرانند محروم می کنند

    افراد تمایل ندارند پاشنه های آشیل اساسی و مهم و باورهای نامناسب و مخرب خود را بهبود دهند:

    و انتظار تغییر شرایط زندگی خود را دارند

    تا زمانی که نتوانیم ضعف های شخصیتی خود را برطرف کنیم:

    نتایج دائمی و پایدار برای ما رخ نخواهد داد

    اولین قدم برای تغییرات:

    پذیرفتن ایرادات شخصیتی است و

    باور به اینکه :

    می توانیم فارغ از عوامل بیرونی شرایط را به نفع خود تغییر دادن است

    بپذیریم:

    ما می توانیم حتی در بدترین شرایط اتفاقات را به نفع خود تغییر دهیم

    خداوند جهانی را خلق کرده :

    که ما می توانیم هر خواسته ای که بخواهیم را خلق کنیم:

    با افکار خود می توانیم اتفاقات زندگی خود را رقم بزنیم:

    به چه چیزی توجه داریم فکر می کنیم باور داریم همان را در زندگی خود خلق می کنیم

    اگر مانند سابق فکر و عمل می کنیم:

    نتایج ما مانند گذشته خواهد بود

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2168 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما مهشید و شیرین عزیز

      واقعا سپاسگزارم برای این ردپای زیبایی که از خودتون به جا گذاشتید.واقعا هرجا اسم و ردپاتون رو میبینم تحسین تون میکنم. اما همیشه یک گوشه ی ذهنم این سوال هست. چرا دوتایی از یک پروفایل استفاده میکنید؟! مگه کمبود ساخت پروفایل توی سایت داریم؟ یا چقدر شما دو عزیز به هم وصل و وابسته هستین که نباید بصورت مستقل ردپاهای زیباتون رو بگذارید و بیشتر ما لذت ببریم؟ خلاصه این کنجکاوی گفت همین الان همینجا ازشون بپرس. دلم نمیخواد فرافکنی کنم ولی برام خیلی جالبه و خیلی دوست دارم دیدگاه و نگرشی که پشت این پروفایل دو اسمه هست رو مطلع بشم، خیلی دوست دارم با هر دوی شما بیشتر آشنا بشم…واقعا هر دوتون با اون چهره های زیبا عشقین و دوست داشتتنی…

      و چقدر نکته های این فایل هم زیبا نوشتید:

      تا زمانی که نتوانیم ضعف های شخصیتی خود را برطرف کنیم:

      نتایج دائمی و پایدار برای ما رخ نخواهد داد

      واقعا برای وجود ارزشمندتون سپاسگزارم مهشید و شیرین عزیز.

      براتون از الله یکتا رشد و بهبودهای دائمی رو خواهانم.

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مهشید و شیرین گفته:
        مدت عضویت: 1249 روز

        به نام خداوند مهربان

        سلام خانم پژوهنده

        ممنون و سپاسگذار از لطف و محبت شما.

        شما اولین فردی هستید که این سوال را می پرسید و تا به امروز حتی خود ما هم به این نکته فکر نکرده بودیم که سوال شما ما را به تعجب وا داشت ولی حالا ما این سوال را از شما می پرسیم که شما چرا این سوال را می پرسید چون اکانت های دو نفره در سایت باز هم هست آیا شما از آنها هم همین سوال را می پرسید؟ برای ما عکس مهم نیست که چه خصوصیاتی دارد بلکه سعی می کنیم محتوای کامنتی را که مطالعه می کنیم را مد نظر خود قرار دهیم اگر عکس دو نفره دلیل وابسته بودن است پس هیچ کس نباید عکس دو نفره داشته باشد.مطلع شدن از دیدگاه از پشت یک عکس دو نفره برای ما جای سوال دارد.لذت بردن ربطی به رد پای یک نفره یا دو نفره ندارد.

        ما فکر می کنیم اگر شما وقت و انرژی گران بهایتان را در راستای سوالات کاربردی تری صرف کنید به قوانین مهم تری دست خواهید یافت و لذت بیشتری از زیبایی های جهان هستی خواهید برد. برایتان آرزوی سلامتی، موفقیت و ثروت را در تمامی لحظات زندگیتان از خداوند بزرگ را خواستاریم.

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          فهیمه پژوهنده گفته:
          مدت عضویت: 2168 روز

          سلام به شما دوستان ارزشمندم

          سلام به شما مهشید و شیرین عزیزم.

          سپاسگزارم که باعث شدین یکبار دیگه از این “بهترین جای دنیا” نقطه آبی رنگ داشته باشم و باز هم با دیدن کامنت شما عزیزان و اعضای این خانواده بزرگ و صمیمی ارتباط بیشتری داشته باشم واقعا سپاسگزارم.واقعا خدایا شــکــرت…

          خیلی خوشحالم که من اولین نفری بودم که این سوال های تامل برانگیز رو پرسیدم.

          و این جسارت رو داشتم تا سعی کنم این سوال هدفمند رو از شما عزیزانم، “بدون هیچ قضاوتی بپرسم.” تا باعث رشد خودم بشه و بعد باعث رشد هرکسی که در این خانواده ردپاهای ما رو خواهد خواند و به دنبال تغییر و رشده.

          من از طرف شما، جوابی برای سوالاتم دریافت نکردم اما من سعی میکنم به سوال های شما در حد امکانم، با عشق جواب بدم…

          “ولی حالا ما این سوال را از شما می پرسیم که شما چرا این سوال را می پرسید چون اکانت های دو نفره در سایت باز هم هست آیا شما از آنها هم همین سوال را می پرسید؟ “

          _ابتدا باید عرض کنم. موقعی که من اون سوال ها رو نوشتم در چه وضعیتی بودم و هدفم رو باید یکم براتون شرح بدم احتمالا به جواب سوال هایی که از من پرسیدید،خواهید رسید.

          مــن چندین ماهه بسیار فعالیت ها و ردپاهای قشنگ تون رو در سایت میدیدم و هربار تحسین تون میکردم. و چندباری سر زدم تا بخش “داستان هدایت” تون رو بخونم و باهاتون بیشتر آشنا بشم و بیشتر به شما به عنوان عضو این خانواده نزدیک بشم و بشناسمتون.

          واقعا هربار هرجای سایت به اسم یا کامنت “مهشید و شیرین” برخورد کردم ناخودآگاه گفتم: ماشالله به شماها، آفرین چقدر خوب تمرکز کردین و دارین روی خودتون کار میکنید. و اینکه من خیلی آدم اجتماعی و خونگرمی هستم و اصلا حس نمیکنم اینجا شاید ما با هم غریبه هستیم و از طرفی هم خیلی خیلی مشتاقم از همه یادبگیرم نه فقط استادجان، از هــــمــه چیز و هــــمـــه کس یاد بگیرم.(فارغ از سن و ظاهر و موقعیت اجتماعی و مدرک و ….) و از طرفی هم مـــن به شدت دوست دارم، به همه ابراز دوستی و عشق کنم.

          برای من اینجا و تمام اعضایی که متعهدانه دارند روی خودشون کارمیکنند، حکم یک خانواده رو داره، که با هم داریم در مسیر بهبود قدم برمیداریم و هر کسی به روش خودش و هر کسی اون چیزی که لازم داره و در مسیر تکاملش بهش برخورد میکنه رو دنبال میکنه که در نهایت از نظر مـن همه به یک نقطه ختم میشه و از آگاهی هایی که لیدر این مسیر (یعنی استاد عزیزمون)در طول این مسیر بهمون به شکل های مختلف منتقل میکنه و ما ازش هر کدوم نسبت به نیاز و ظرف مون بهره مند میشیم.

          خلاصه من عاشق تک تک اعضای این خانواده و این “بهترین جای دنیا” هستم و واقعا همگی تون رو تحسین میکنم واقعا از صمیم قلبم خوشحال میشم ردپاهاتون رو میبینم و میخونم و از همگی دارم یاد می گیرم.

          راستی من خودم دو سال پیش عکس پروفایلم دو نفره بود(عکسم با همسرم بود) و خیلی از بچه ها رو هم دیدم که با یک اکانت دارند از سایت و مواهبش استفاده میکنن، کامنت میخونن و کامنت میذارن. حتی منو همسرمم در قسمت محصولات با یک اکانت کامنت های خودمون رو نوشتیم. میخوام بگم اگر سوال من باعث شده شما اینقدر تعجب کنید طبیعیه، اولا دیدگاه و عقبه ذهنیت منو نمیدونید و شاید براتون سوء تفاهم پیش بیاد. دوما باید بگم من تقریبا این سوال رو از چند نفر دیگه هم به طرق مختلف پرسیدم و یا توی داستان هدایت شون نوشتن یا یکجایی توی ردپاهاشون باعث شده دیدگاه شون رو بگن و در حد خودم متوجه بشم. که چرا دونفری با یک اکانت اینجا هستن و تا حالا چیزای جالبی متوجه شدم. مثل اینکه چقدر ما آدم ها میتونیم از زوایای مختلفی به موضوعات مشابه نگاه کنیم و نتایج متفاوتی بگیریم.

          اما من واقعا فهیمه ی درونم خیلی دوست داشت هم باهاتون ارتباط برقرار کنه، هم چیزی از داستان هدایت و آشنایی تون که، تا حالا جایی نخونده بودم و به علاوه ی همه این گنگ بودن های چند وقته و این موضوعی که دارم روی خودم کار میکنم،یکهویی باعث شد وقتی ردپا هاتون رو میبینم این سوال واقعا از سر کنجکاوی(نه فضولی)، واقعا از سر کنجکاوی و آشنایی بیشتر به ذهنم خطور کنه و اون روز یکهویی بیام و جسارت به خرج بدم و ازتون بپرسم.

          اون روز یادم رفت بگم که،اگر شما دوست نداشتید به من جواب ندید. اصلا اشکالی نداره عزیزانم و شما آزاد و مختار هستید و من به شما احترام میگذارم. اما اینو دوست دارم بدونید واقعا مثل یک مصاحبه خواستم دیدگاه تون رو بدونم. (مثلا دیدگاه شیرین عزیز رو جدا بپرسم و دیدگاه مهشید عزیز رو هم جدا بپرسم.) و باهاتون بیشتر آشنا بشم. (راستش چند وقته دارم روی باورهایی مربوط به ارتباط و روابط کار میکنم.میخواستم با متوجه شدن نظر هر دو عزیز به یک برآیندی برسم.)

          میخواستم مثل یک مصاحبه یکسری باورها و دیدگاه هاتون رو به صورت مجزا بدونم. و اگر نحوه سوال پرسیدنم یا هر چیزی در ادبیاتم باعث شد تا شما خوشتون نیاد، من مجددا عذرخواهی میکنم و این نقص من هست که شاید نتونستم در اون لحظه بهترین کلمات رو بیان کنم یا احساس خودمو در قالب جملات عنوان کنم.

          (بعد از خوندن کامنت شما رفتم کامنت خودمو خوندم، ببینم چی پرسیده بودم، چی نوشته بودم که باعث شد شما به کامنتم جواب بدین.)

          بخشی از کامنت من و سوالاتی که پرسیدم:

          چرا دوتایی از یک پروفایل استفاده میکنید؟!

          (چرا این سوال ها رو پرسیدم،قطعا میخوام باهاتون ارتباط برقرار کنم که سوال پرسیدم و میخوام بیشتر بشناسم تون و…)

          مگه کمبود ساخت پروفایل توی سایت داریم؟

          (واقعا با این تعداد کاربر احساس کردم برای اسم جدید پروفایل ساختن بعضی دوستان به مشکل میخورند و باید یکجوری اسم پروفایل رو اینجوری متفاوت کنن.)

          چقدر شما دو عزیز به هم وصل و وابسته هستین که نباید بصورت مستقل ردپاهای زیباتون رو بگذارید و بیشتر ما لذت ببریم؟

          این “چقدر به هم وصل و وابسته هستین” رو یک توضیحی بدم. چون احساس کردم خیلی با هم وقت میگذرونید و من احساس میکنم از منو و همسرم بیشتر به هم اتصال و ارتباط دارید. منظورم ارتباط قطع نشدنی شما عزیزان بود و اینکه کلمه “وابسته” رو هم اصلاح میکنم “دلبسته” بخونید. (مثلا مثل دو تا مرغ عشق اینقدر وصل و دلبسته و عشقین شما.)

          حالا “وابسته” هم اینجا میتونه معنی های مختلفی بده اما در کل من اصلا کی باشم که شما رو قضاوت کنم و بخوام به کسی برچسب بزنم.

          خلاصه که من اصلا بازم نمیتونم منظور خودمو بیان کنم و ترجیح میدم تا همینجا و همینجوری به سوال شما پاسخ داده باشم و بگم واقعا دوست دارم و نکته هایی که توی کامنت هاتون مینویسید فوق العاده است و طبق یادگرفتن های بیشترم از هر کامنتی که میخونم یک بخش رو برای خودم بولد میکنم.

          و برای این کامنت هم،ابتدای کامنت تون رو به یادگار برای خودم اینجا مرور میکنم:

          شما اولین فردی هستید که این سوال را می پرسید و تا به امروز حتی خود ما هم به این نکته فکر نکرده بودیم…

          خدایا کمکم کن تا کنجکاوی مقدسم رو همیشه زنده نگه دارم.

          خدایا کمکم کن تا همیشه با انسان های پر از عشق و در مسیر رشد بیشتر و بیشتر مواجه بشم.

          خدایا کمکم کن تا درک کنم هرآنچه را باید بفهمم و بپذیرم و….

          واقعا سپاسگزارم از شما مهشید و شیرین عزیز و دوست داشتنی ام که برایم نوشتید و باعث شدین با عشق مضاعف تر این انرژی ارزشمند و وقت خودمو رو اینجا در جهت یادگرفتن صرف کنم،(طبق قانون درخواست و قانون توجه) باعث شدین من کلی چیز یاد بگیرم و کلی چیزها برام مرور بشه، واقعا از صمیم قلبم سپاسگزار و ممنون شما عزیزان هستم.

          این دعا رو هم در انتها با عشق تقدیم تون میکنم:

          پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی،تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم؛ مرا فهم ده،…

          آمیــن

          براتون از صمیم قلبم بهترین ها رو از الله یکتا خواستارم.

          ارادتمند شما فهیمه_بوس

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 661 روز

    سلام خالق هستی خدای مهربانم

    سلام آزادی

    سلام زندگی رویایی

    سلام سلام سلام استاد نازنیم و خانوم شایسته مهربانم و دوستام همراهم در این لحظه

    خیلی احساس خوبی دارم الان اشک تو چشمام جمع شده دارم کامنتم رو مینویسم اصلا نمیدونین چقدر حالم خوبه

    نمیدونم حتی چطوری شروع کنم

    از اونجایی که پیش از ورود به سایت کم و بیش با شما استاد عزیزم آشنایی داشتم، بعد از ورودم به سایت هدیه شما رو استفاده نکردم چون نمیدونستم از کجا باید شروع کنم و یه حسی در درونم بود که مانع از این میشد بخوام محصولی رو تهیه کنم و دنبال کنم البته که آشنایی چندانی هم با محصولات نداشتم و خودم رو هم درست نمیشناختم و نمیدونستم چه محصولی مناسبم هست .

    ترجیح دادم از فایلهای رایگان استفاده کنم و با خودم گفتم باید از فایلهای رایگان نتیجه بگیرم . کم کم هدایت شدم به سریالها و قسمت روز شمار تحول زندگی من و مصاحبه ها و جاهای مختلف فایلهای دانلودی هدیه و تا جایی که تونستم رد پا به جای گذاشتم . از قوانین سایت غفلت کردم و یه جاهایی حرف دلم رو نوشتم و غر زدم و یه جورایی خودمو خالی کردم و نمیدونستم در حال گذر از مداری به مدار دیگه هستم .

    امروز که در این تاریخ دارم با شما استاد عزیزم صحبت میکنم احساس آزادی و رهایی و سرزندگی میکنم و انگار در تازه ای به روم باز شده .

    در قسمت روزشمار تحول زندگی من فصل اول یه قسمت بود که درباره وام و بدهی صحبت کردین و اونجا بود که من متوجه شدم تمام ذهن من درگیر اقساط و بدهی بانک و بیمه است و من در واقع زندگی نمیکنم ، تلاش میکنم که اقساطم رو پرداخت کنم هی از این شاخه به اون شاخه میپریدم که پول بیشتری به دست بیارم برعکس میشد و بدهی ها عقب میفتاد و همون هزینه اولیه وامها رو هم معلوم نبود کجا خرج کردم .

    امروز به لطف و یاری خداوند و البته راهنمایی شما استاد بزرگوارم از بند تمام بدهی ها رها شدم و واقعا خدا رو شکر میکنم . بیمه تنها قسطی بود که دو دل بودم اما امروز انجامش دادم و بازخرید کردم . هیچ چیز لذتبخش تر از آزادی مالی و زمانی و مکانی نیست .

    اوایل تیرماه سفری برامون پیش اومد و ما باید پدر و مادرم رو همراهی میکردیم با اینکه اصلا آمادگی لازم برای سفر نداشتیم حتی هزینه سفر رو هم نداشتیم اما به اصرار خواهرم برای عوض شدن روحیه پدرو مادرم قبول کردیم و رفتیم شمال و اتفاقا پول هم جور شد از جایی که نمیدونیم خدا میرسونه و لذتبخشترین سفر رو در کنار خانواده عزیزم تجربه کردیم به محض اینکه تو ماشین نشستم دعای سفر شما رو خوندم و گفتم خدایا مارو در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بده و بدون هیچ نگرانی راهی شدیم . جاده های زیبا نم بارون و حتی یه قسمت از وسط ابر رد شدیم خیلی لذتبخش بود و همینجور که پیش رفتیم خدا رو شکر میکردم روز اول که رسیدیم دریا گل آلود بود اما من باز هم لذت بردم و شب تا صبح بیدار بودم تا فقط طلوع خورشیدو تجربه کنم و ببینم و واقعا رویایی بود هوا خیلی عالی بود دمای آب خیلی مناسب بود همه چیز عالی و لذتبخش بود روز بعد ساحل دیگه ای رو تجربه کردیم که پر از ماهی مرده بود توی دریا ماهی مرده میدیدم و من به شدت از ماهی متنفرم از برقی که میزنه بدم میاد و اگه یه ماهی به سمتم پرت کنین من قطعا میمیرم خیلی میترسیدم که ماهی ها دورو برم باشن تا چند قدم رفتم تو آب اما میترسیدم و برگشتم تو ساحل همونجا یه مرد مهربون که غریق نجات بود گفت برو لذت ببر دیگه شاید دریا رو نبینی شاید نتونی بری تو آب هوا مساعد نباشه و من با شجاعت تمام دلمو زدم به دریا و نگاهم و انداختم به دور دستها و از بازی موج و باد لذت بردم و غروب زیبا رو نظاره گر بودم و خدا رو بارها و بارها شکر کردم بابت نعمت دریا و اینکه جسارت کردم و ترس از ماهی رو گذاشتم کنار گفتم ماهی از من میترسه و فرار میکنه و من فقط باید لذت ببرم و از خدا بخوام که منو به مکان بهتر در زمان بهتر هدایت کنه و همینطور هم شد روز بعد به یک ساحل بسیار تمیز و زیبا و آب دریا زلال و آبی و غروب لذتبخش دیگه هدایت شدیم و کلی بازی کردیم و خوش گذروندیم و برگشتیم و مسیر برگشت هم بسیار لذتبخش بود چادر زدن کنار دریا و جنگل و رودخونه رو تجربه کردیم و کلی خوش گذشت و در تمام مسیر خدا رو به خاطر تمام زیبایی ها شکر میکردم .

    از سفر که برگشتیم خیلی با خودم فکر میکردم دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت و دلم میخواست زندگی کنم چون تا الان فقط تلاش میکردم و از زندگی جامونده بودم و تصمیم گرفتم همه چیز رو رها کنم و فقط به عنوان یه دختر خوب برای پدر و مادرم و مادر خوب برای دخترم و همسر خوب برای همسرم باشم و آشپزی کنم و از چیزای کوچیک لذت ببرم . این شد که کم کم مسیر زندگی هموار تر شد بدهی ها تسویه شد و الان آزاد و رها هستم . ایده ای دیشب به ذهنم اومد که مطمئنم از جانب خداوند مهربانم بود و اینکه

    تمام محصولات فروشگاه مجازیم رو حراج کنم و حتی وسیله هایی که خودم باهاشون کار هنری انجام میدادم رو به یه قیمت منصفانه بذارم برای فروش و محصولات دست ساز خودم رو هم که فروش نرفته بودن به عنوان هدیه به کسانی که خرید میکنن هدیه بدم . نمیخوام هیچ بهانه ای برای برگشت داشته باشم و هر چیزی که هست میخوام بفروشم و خدا رو شکر از دیشب مشتریهای من منتظرن که فاکتور خریدشون بسته بشه و واریزی انجام بدن و بستشون ارسال بشه و حتی دوستانی که اصلا فکرش رو هم نمیکردم خرید کردن .

    تا الان حدود 15 میلیون تومن پس انداز کردم و با فروش تمام اجناس فروشگاهم انشاءالله بیشتر هم میشه ، درسته خیلی کمه ولی برای منی که یک زنم با کلی محدودیت خیلی عالیه فقط میخواستم خودمو به خودم ثابت کنم که الحمدلله تونستم .

    خیلی دلم میخواد وارد دوره 12 قدم بشم اما منتظرم که خودش زمان مناسبش رو برام هماهنگ کنه .

    از این به بعد فقط میخوام از زندگی به همین شکلی که هست لذت ببرم و منتظر نشانه های بعدی باشم و ببینم که خدا برام چی میخواد قطعا بهترینها رو برای من رقم خواهد زد .

    دیگه نگران ورودی مالی هم نیستم چون ایمان آوردم از جایی که من نمیدونم نیاز های من برطرف میشه و فقط باید لذت ببرم .

    خیلی خوشحالم بالاخره به یک نتیجه خوب رسیدم

    سپاسگزارم از خدای مهربانم برای آزادی مالی و زمانی و مکانی

    خدایا آماده هستم برای هجرت هدایتم کن

    سپاسگزارم از وجودتون استاد نازنینم بهترینها برای شما و مریم عزیزم اتفاق بیفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مطهره یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 407 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    انگار تازه امروز به درک همین جمله رسیدم

    خداوند بخشنده ومهربان

    بله خدای من بخشنده هست ومی‌بخشد

    فقط باید قلبت را باز کنی

    خدای من مهربان است

    واین را بارها و بارها تکرار کرده

    من چطور دنبال مهرومحبت در انسانهای اطرافم بودم

    درحالیکه منبع اصلی را در وجودم داشتم

    ایاک معبد وایاک نستعین

    امروز هدایت شدم به این فایل

    وچه هدایت شیرینی بود

    چقدر لذت بردم

    من فقط 7روز هست که وارد 12قدم شدم قدم اول هستم

    اما نشانه ها مثل نهال های کوچولو کوچولو دارن از خاک سردرمیارن و من هرطرف سرمو میچرخونم یدونه

    جوونه کوچولو رو میبینم که قراره تبدیل بشه به یک نهال .

    من حالا می‌دونم که وظیفه من اینه که از همین جوونه ها مراقبت کنم فقط…

    خدای من من توی همین 7روز یک ترمز بزرگ رو تووجودم شناسایی کردم

    من درجای جای زندگیم در تموم جنبه هاش

    سعی میکردم که قانون تکامل رو دور بزنم

    قانون تکامل

    همون چیزی بود که من همیشه فکر میکردم که

    دارم رعایتش میکنم اما کاملا داشتم نقضش میکردم با رفتار هام باافکارم و بانتایجم

    من همیشه به دنبال نتایج عالی بودم اما

    همیشه همون ابتدای کار پله ی100رو می‌دیدم

    خودم رو روی اون پله تصور میکردم

    و به خودم آنقدر سخت می‌گرفتم که باید برسم به اون پله حتی فکر میکردم که خب من که دارم روی باورهام کار میکنم دیگه،پس باتجسم با کار کردن روی خودم میتونم برسم به همون نقطه طلایی

    اما چقدر اشتباه کردم

    هرچند گاها در بعضی موارد به نتایجی هم رسیدم اما انقدر تموم مسیر رو باسرعت شتاب و عجله دویده بودم که وقتی به تارگت می‌رسیدم از شدت نفس نفس زدن از نای میرفتم و حتی توان لمس اون خواسته رو نداشتم اون خواسته حالا برای من بود ولی حتی پاهایم رمق نداشت یک سانت دیگر بردارد وحتی دستانم توان نداشت که آن خواسته را در آغوش بگیرد

    تنقدر نفس نفس زدن بودم که دیگه ریه هام توان نداشت یک نفس عمیق بکشد و بگوید آخییییش

    رسیدم

    من حتی نای اون تنفس عمیق رو هم نداشتم

    واون خواسته دیگه برام لذت نداشت

    من فراموش کرده بودم که هیچ رسیدنی در کار نیست

    فراموش کرده بودم که هیچ پایانی نیست

    فراموش کرده بودم که اگر به پله 100برسم باز هم نسبت به پله200خیلی خیلی فاصله دارم وبازهم نقطه ی بالاتری هست

    من فراموش کرده بودم که

    درواقعیت هیچ رسیدنی در کار نیست

    و ما همیشه ی تشنه ی مرحله ی بعدی هستیم

    من با هربار عجله

    باهر بار شتاب زده عمل کردن

    فرصت لمس خواسته هام رو از خودم گرفتم

    و در کسری از ثانیه خواسته ی بعدی شکل گرفت

    ودوباره روز از نو روزی از نو

    ومن یاد گرفتم که تکامل همان جزو لاینفک تمامی خواسته هایم باید باشد

    بـــــایــــــــــد باشد و هیچ راه گریزی نیست

    این کلمه ی 5حرفی که قد دنیا میشود برایش حرف زد را قاب کردم

    مغزم روشکافتم

    واردش شدم

    در دسترس ترین نقطه را پیدا کردم و این قاب رامیخ کردم برروی اون نقطه

    تصمیم گرفتم هروقت که باخودم فک کردم که

    الان دیر میشه

    در جواب بگم به درک

    هروقت گفتم الان تموم میشه

    دوباره تکرار کنم به درک

    هربار خواستم بگم ممکنه از دستش بدم

    فریاد بزنم به درک

    ومن جهادی اکبر نیاز دارم

    برای برپایی قانون تکامل در تک به تک اتفاقات زندگی ام

    و به امید الله نتایج خوبی در راه هست

    من صدای خنده های زنی را می‌شنوم که

    سرمستانه میخندد

    و غرق خوشی و آرامش است

    گویی تازه به این جهان واگذاشته

    گویی از هیچ چیز این جهان خبر ندارد

    و انگار که او اصلا باواژه ای به نام نگرانی تابه حال هیچ برخوردی نداشته و کاملا غریبه است با او

    من صدای خنده هایش را هراز گاهی در ثانیه هایی از شبهایم می‌شنوم و سعی میکنم لبخند بزنم

    و سپاسگزار باشم

    ممنون از استادعزیز و تمام دوستان این سایت

    حضورتون دلگرمی بزرگیه

    وامیدوارم هممون به جایی که بهش تعلق داریم برگردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    به نام خداوند. مهربان و بخشنده

    113مین روز سفر نامه من

    سلام به همه بی عزیزانم

    یکی چیز های که در دوره دوازده و جریان این سفر نامه شروع کردم و خیییلی خوب شد برای من این بود که تعصب خیییلی زیادی به کارگری داشتم یعنی اصلا کردن زیر دست دیگران را یک قبول کرده نمی‌توانستم و خداوند را هزاران بار شکر من شروع به کار کردم و خیییلی برای من خوب شد تجربه های خیییلی زیادی از کار که شروع کردم گرفتم اعتماد به نفس خیییلی بهتر شد چینی مشکلات من این بود که از تنهایی می ترسیدم و خداوند را هزاران بار حالا هیچ فرقی نمیکنه من از تنهایی ام لذت میبرم هر صبح بلند میشم میرم. بیرون قدم زدن و هر بار یک مسیر متفاوت را انتخاب میکنم خدایا شکرت خدایا شکرت

    و من باور دارم که خداوند. افراد هم مدار هم باور و هم فرکانس را وارد زندگی من میکند خدایا شکرت خدایا شکرت

    رد پای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 760 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد ومریم جان وخانواده عباسمنشیم.

    کلید:شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی.

    فایل:تغییر شخصیت جهادی اکبر می خواهد.

    توی این کلید همش داریم از یه تصمیم می گیم تصمیمی که زندگی ما رو دگرگون کنه شخصیتمون رو تغییر بده یه تصمیم اساسی یه جهاد اکبر آره شخصیتی که توی همه این سالها با باور کمبود وفقر ومشکلات وبی عدالتی ظلم و…ساخته شده یه شبه تغییر نمی کنه باید رفت به جنگش یه جهاد اکبر می خواد.

    وقتی آشغالها توی خونست من اول باید بپزیرم که خونم کثیفه وتصمیم بگیرم تمیزش کنم یعنی آشغالها رو بیرون ببرم اگه آشغالها رو زیر مبل بزنم خونه رو تمیز نکردم فقط قایمش کردم واین با گذشت زمان باعث می شه بو بگیره سوسک جمع بشه وهزار تا مریضی بیاد.

    افکار وباورهای ما هم همین طورن اول باید بپذیریم مشکلاتمون رو من باور کمبود دارم من ذهنم فقیره من باور ندارم خدا از جایی که فکر نمی کنم روزی می ده من عزت نفس ندارم من ضعیفم وخودم رو محتاج دیگران می دونم باید بپزیرم این مشکلات رو دارم خوب حالا شروع می کنیم به تمیز کردن نه اینکه قایمشون کنیم بگیم خوب من می ترسم همین هست دیگه سنم بالا رفته دیگه عمری گذشته وقت این کارها نیست از من گذشته مردم چی می گن فامیل چی می گن اینا آشغال زیر مبل کردنه باید ریختش دور باید روی خودم کار کنم نه یه شب ودو شب تمام عمرم هیچ وقت دیر نیست باید باورهای درست بسازم باید ایمان بیارم به خدا باید باور کنم من خلیفه خدا هستم وزندگی من باید در خور خلیفه باشه باید بپزیرم دنیا دنیای فراوانیه نعمت هر روز بیشتر وبیشتر می شه باید اعتماد به نفس داشته باشم باید جهاد کنم برای کانون توجه هر چیزی نگم هر چیز نشنوم هر چیز نگاه نکنم این جوری من تغییر می کنم کم کم اما مدتی که بگذره می بینم ربطی به گذشته ندارم .

    خدایا کمکم کن تصمیم گرفتم به تغییر تو هم کمکم کن تا محکم قدم بردارم با اعتماد به نفس قدم بردارم وخودم وزندگیم رو تغییر بدم.

    استاد سپاسگزارم .

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    از زمانی که تو دوره 12 قدم این مطلب رو شنیدم سعی کردم خودم رو درست کنم ولی هنوز دارم روی خودم رنگ سفید میریزم.

    بعضی از مسائل شخصیتی از زمان بچگی بوده و تو گوشت و پوست و استخوانمان رسوخ کرده و من دارم اونا رو کم کم خارج میکنم.

    البته ایمانم هنوز به اون قدرت نرسیده که ضربه نهایی رو بزنم و بیشتر در ترسهام وارد بشم .

    واقعیت اینه ما لوح پاکی بودیم که دیگران روش یادگاری نوشتن و برای پاک کردن اون یادگاری‌هایی که باور کردیم زمان نیاز داریم.

    راهم مسیرم درسته عجله ندارم ،چرا؟چون خود عجله آدم رو وارد زمین بازی شیطان میکنه.

    استاد جان من از شما سپاسگزارم که روزی تصمیم گرفتید خودتون بهتر زندگی کنید و دنیا رو بهتر برای ما کنید و این فکر و باور شما ما رو وارد فاز توحیدی کرد و این توحید که همه جاش آرامشه رو از اون فکر و باور شما دارم.

    به محض اینکه پذیرفتم ایراد دارم وارد برنامه های شما شدم و رشد کردم و الان رو نمیتونم با گذشته خودم همسطح بدونم چون خیلی متفاوت شدم.

    هم باید قبول کنم باز هم آشغال دارم،هم باید دنبال آشغالها بگردم و پیداشون کنم،هم باید دست به عمل بزنم و آشغالها رو جمع کنم و مهمتر اینکه منبع تولید آشغال رو بشناسم و کلا اون منبع رو بندازم بیرون .

    استاد عزیزم سپاسگزارم از شما ،نمیتونم با بیان از شما تشکر کنم.وقتی تو دور همی ها مثل شب چله و …جمع میشیم من اون تغییراتم رو بیشتر متوجه میشم و میگم من چی بودم چی شدم

    خدایا هزاران میلیارد بار شکرت از خود استاد،سایت استاد

    خدایا شکرت از دوستان ارزشمندم

    خدایا شکرت از استاد شایسته عزیزم

    خدایا شکرت از تمام آگاهی های منور سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام سلام سلام

    بعد از یک ماه اومدم ولی با دست پر پر

    استاد جانم خوبین مریم خانم گل خوبین خداشکر ؟دوستان نازنینم امیدوارم که حالتون درجه یک باشه

    خب من در حال طی کردن روزشمار زندگی بودم که تا این قسمت پیش رفتم و در دفترم نت برداری کرده بودم و تا امروز برای هرروز کامنت مخصوص اون فایل گذاشته بودم

    پنجم آبان من برای گواهی نامه اقدام کردم و کلاس هام از 12اذر کلاس های شهری شروع شد

    گرفتن گواهی نامه یکی از هدف های امسالم بود و به سادگی به زیبایی و عزتمندانه قبول شدم آیین نامه که با یکبار امتحان دادن و شهری هم دفعه دوم بدون هیچگونه خطایی قبول شدم با اینکه آشنا داشتم و می‌تونستم حتی برای امتحان هم نرم و قبولیم افسر امضا کنه ولی من یاد گرفتم توحیدی بودن رو

    قدرت از افسر گرفتم و به خدا دادم و اون آشنا حذف کردم و خود خدا خودش خود مهربانش پارتی من شد و حتی بهش که فکر میکنم میگم یعنی من بودم که رانندگی کردم اصلا قدرت پاهام و دستام عالی بود و بهترین عملکرد خودشون داشتن

    حالم درجه یک هست بی نهایت خوشحالم

    من از تصویر سازی از نوشتن از هدف گذاری کردن شکر گذاری کردن و اهرم رنج و لذت کمک گرفتم چون چند سال بود میخواستم ثبت نام کنم ولی نمیشد ولی با کمک روزشمار زندگی من این هدفم تیک خورد الهی شکر الهی صدهزار مرتبه شکر .

    همسرم هرروز منو میبرد برای کلاس و میومد دنبالم که با ماشین دیگه ای نخوام رفت و آمد کنم و خسته بشم هرشب که میخواستم بخوابم هم از خودش تشکر میکنم هم ده تا از نعمت های زندگیم تو دلم میگفتم و شکر گذاری می‌کردم از خدای مهربان تشکر کردم که دل هارا در مسیر رسیدن من به خواسته‌ ام نرم کرد و بهترین آدم ها در مسیر من گذاشت.

    من تو این یکی ماه نرسیدم بیام به سایت سر بزنم ولی تو راه رفت و آمد وقت چشمم به خونه های مجلل ماشین های عالی هوای تمیز فضای زیبای شهر بود و من تازه دیدم که شهر من چقدر زیباست و چقدر مردم ثروتمند هستند

    خداشکر خدا هزار مرتبه شکر چقدر هایپر مارکت های بزرگ قدم به قدم وجود داشت و راحت با رفتن توی یکی فروشگاه می‌تونستی هر آنچیزی که برای خونه لازم داشتی بخری

    توی این مدت فقط فراوانی دیدم و همین دیدن این فراوانی ها کمکم کرد طلا بخرم و لباس های زیبا و خوشکل برای زمستان .

    خیلی ماه زیبایی بود این ماه آذر .

    بعد که کلاسم تموم میشد میومدم خونه به کار های خونه می‌رسیدم و فایل های آموزش رانندگی تو یوتیوب می‌دیدم که خیلی کمکم کرد واقعا این تکنولوژی این اینترنت این فضای مجازی نکات مثبت زیادی داره و چقدر توی قبولی من و یادگیری بهتر من کمک کرد با اینکه من فقط همین دوازده جلسه پشت فرمان نشستم و اصلا هیچ تمرینی نداشتم .قبل از امتحان هم اومدم سایت و در مورد رانندگی توی عقل کل سرچ کردم و دیدم یک عالمه سوال و جواب هست که همین حا از همه بچه ها تشکر میکنم واقعا حرف هاشون کمکم کرد و ایمانم قوی تر کرد ممنون از استاد بخاطر این سایت و ممنون از خدای عزیزم که منو به این جا هدایت کرده.

    توی یکی از کامنت ها نوشته بود ایمانی که عمل می‌آورد حرف مفت است و اگر تو بخواهی قدرت بدی دست افسر دست فلانی که برات کار کنه و قبولی خودت در گرو دیگران بدونی تو مشرک هستی و تو خدا قبول نداری و فقط حرف مفت میزنی تو باید نشون بدی که خدا همه کاری هیچ عامل بیرونی تاثیری در زندگی تو ندارد جز خودت .

    فقط میتونم بهتون بگم بی هایت بی نهایت خوشحالم از تیک خوردن هدفم و مصمم تر شدم برای رسیدن به هدف های بعدی از امروز دوباره دوره روزشمار شروع کردم و انصافا تو این یک ماه خیلی ذهنم کنترل کردم خیلی روی خودم کار کردم خیلی نوشتم خیلی حرف زدم با خدا .چشم هام گوش هام و زبانم کنترل کردم و نتایج روز به روز بیشتر شد نه فقط در قبولی بلکه در ثروت در مسائل عاطفی و این آرامش عجیب خونم

    خدایا شکرت خدایا متشکرم

    خب برسیم به موضوع این فایل

    برای حل مسئله صورت مسئله را پاک نکن

    اگر از ارتفاع می‌ترسی برو تو دلش اگر از رانندگی می‌ترسی برو تو دلش اگر از بازار کار می‌ترسی برو تو دلش برو و به خودت و خدای خودت ثابت کن که ایمان داری به خدا ایمان داری که یکی برات راه هموار می‌کند .

    تمام اتفاقات زندگی ما حاصل واکنش جهان به کانون توجه ام است هر چه مواظب تر و کنترل بیشتر داشته باشم راحت تر به خواسته هام میرسم .

    تا تغییر ی من در من لیلا صورت نگیرد تغییر در زندگی من رخ نمی‌دهد اگر میبینی تغییر در زندگیت اینجا. نمیشود مشکل از قانون نیست مشکل از باور های خودت و تغییر ناپذیر بودنت است .

    لازمه داشتن زندگی با کیفیت تر توضیح لایی بیشتر نیست بلکه کنار گذاشتن مقاومت های منفی ذهنی است .تا دفع صورت نگیرد جذب اتفاق نمی‌افتد

    خدایا شکرت بخاطر هدایتم به این سایت به خاطر گوشی که دارم و میتونم استفاده کنم بخاطر این اینترنت نامحدود بخاطر دفتر زیبایی که برای خودم هدیه خریدم بخاطر حال خوبم به خاطر هوای ابری امروز بخاطر بودنت در زندگیم شکرت هزار بار شکرت دوستت دارم مهربانم

    استاد و مریم عزیز ممنون بخاطر تمام فایل های سایت و انرژی که صرف میکنید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3052 روز

    آیات 3 تا 5 احقاف :

    ما آسمانها و زمین و آنچه را بین آنهاست جز به حق (و برای حکمت و مصلحت خلق) و جز در وقت معیّن نیافریده‌ایم و آنان که کافرند از هر چه پند و اندرزشان کنند و بیمشان دهند روی می‌گردانند.

    بگو: جز خدا همه آن بتهایی که به خدایی می‌خوانید به من نشان دهید که آیا در زمین چیزی آفریده‌اند؟ یا شرکتی با خدا در خلقت آسمانها دارند؟ اگر از کتب آسمانی پیشین دلیلی بر خدایی بتان دارید یا کمتر اثر و نشان بر درستی عقیده شرک یافته‌اید اگر راست می‌گویید بر من بیاورید.

    و کیست گمراه‌تر از آن که جز خدا کسی را بپرستد که هیچ در حوائج تا قیامت او را اجابت نکند و از هر چه بخوانندشان خود بی خبر باشند؟

    در این آیه ها خدا می خواهد مارا به فکر کردن وا دارد به این که واقعا فکر کنیم قدرت از آن کیست و آیا این چیزهایی که به آنها شرک می ورزیم و ذهنمان آنها را بزرگ می کنند واقعا چه کاری ازشان برمی آید . این را همه می دانند اما گمراهی ان است که خدا را رها کنیم و قدرت را به چیزهای دیگری بدهیم .

    آیه 8 احقاف :

    بلکه کافران می‌گویند که (محمّد) خود این آیات قرآن را فرا بافته است. بگو: اگر این قرآن را من از خود بافته باشم شما از قهر خدا هیچ قدرت بر نجات من ندارید، او به افکاری که در آن فرو می‌روید داناتر است، گواه میان من و شما هم او کافی است و اوست خدای بسیار آمرزنده و مهربان.

    اینجا خدا توضیح می دهد در جواب کسانی که نگرانند این آیات توهمات خود پیامبر است می گوید اگر کار من باشد گناهش بر خود من است و خدا خودش به من غضب می کند ومرا عذاب می کند و من هیچ نجاتی ندارم . کسی که به خدا دروغ می بندد دچار عذابش می شود و هیچ کسی نمی تواند نجاتش دهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    میمنت صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1786 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمام دوستانی که اینجا حضور دارند

    خدای من باورم نمیشه،امروز هم سر یه دوراهی مونده بودم و هدایت طلبیدم و به وضوح جوابمو گرفتم.امروز بین خرید دوتا چیز خیلی مهم توی زندگیم مونده بودم که یکیش بیانگر نگاه ترس آلود و محافظه کارانه من بود و دیگری لازمه ی تغییر شخصیتم و خدارا صدهزار مرتبه شکرمیکنم که جوابم را گرفتم و راهی را انتخاب کردم که باعث شود به دل ترسهایم بروم و خودم را تغییر دهم

    ممنونم استاد عزیز

    برقرار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علی دولت گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته که واقعا شایسته جایی که هستین رو قطعا دارید

    فقط خواستم از صمیم قلبم از خداوند سپاسگزاری کنم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد این یکی از بزرگترین معجزه های زندگی کنه که هدایت شدم و تمام تلاشم رو میکنم از این هدیه ارزشمند پروردگارم به بهترین شکل استفاده کنم .وقتی ی نگاه به گذشته خودم و الان خودم میکنم شاید کسی از دوستان و آشنایان ندونن ،هر چند که بعضی از آنها بهم گفتن تو چکار می‌کنی خیلی عوض شدی ،ولی ولی فقط خودم می‌دونم که چه غوغایی درون من شکل گرفته می‌دونم وصل شدم و تمام تمارینم رو انجام میدم که این اتصال رو بیشتر رو بیشتر کنم اصلأ قبلاً معنی سرور رو درک نمی‌کردم معنی و مفهوم خدایا سپاسگزارم رو درک نمی‌کردم الان وقتی میگم خدایا شکرت با تک تک سلولهای بدنم میفهممش ،

    استاد عزیزم تنها کاری که میتونم الان انجام بدم اینه که بی نهایت سپاسگزارم از شما که منو با خودم آشتی دادی🙏🏼

    بهترینها رو برای همه عباس منشی ها آرزو میکنم ❤️❤️😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: