«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد من..
میخوام از گذشته ام بگم که چه روزهای پر فراز و نشیبی داشتم اولینش اینکه اینقدر احساس کم ارزشی داشتم که هرچی میگفتن فقط چشم میگفتم خودم حقیر میدیدم
اصلا خودم نمیدیدم چشمم به دست دیگران بود ،
روابط که چه عرض کنم نوکری بود
کمک کردن رو هم بلد نبودم
چقدر دلسوزی میکردم
حتی وقتی با سایت استاد آشنا شدم و فایل های رایگان استفاده میکردم
بازهم داشتم همونجوری ادامه میدادم تا اینکه به قول استاد چک لگد جهان قشنگ بهم خورد و با پوست استخوانم خواستم تغییر کنم خدا راه رو نشونم داد و اون سهراب یک سال پیش مرده یه سهراب که داره از زندگیش داره بینهایت لذت میبره و هنوز به یه درصد از آموزه های استاد اوجور که شایسته ست عمل نکرده من فقط از لحاظ مالی رشد نکردم بقیه ش بینظیره و دارم روش خودم کار میکنم امروزم استعفامو نوشتم بدم ریسم برم تو شغل مورد علاقم
و درمورد قرآن بگم که همیشه بامنه
دارم درکش میکنم فهمیدم من هیچکس رو نمیتونم تغییر بدم امروز به خودم قول دادم آموزه های استاد رو برای خودم نگه دارم و کاری به هیچ کس نداشته باشم آخه قبلش یه حرفی میزدن جواب میدادم بهشون الان دیگه نه یه لبخند تحویلشون میدم و آرزوی هدایت براشون میکنم تو دلم البته امروز تصمیم گرفتم این کارو کنم و و شروع کردم حتی میخواستم خواهرمو بیارم تو این راه که فهمیدم اون تو مسیر اگه باشه خودش به یه طریقی میاد
با شناخت قرآن دیگه باهاش انس گرفتم همه چیرو از توش در میارم
همیشه حرف یکی از بچه های سایتو میزنم به خودم (اومدم میلیارد شوم عاشق کوی ت شدم )،پدر مادرم خودشونو کشتن که من نماز بخونم قرآن بخونم هیچوقت نتونستنو از بس میگفتن از شهر دهاتمون فرار کردم.
حالا یه نفر با عشق از قرآن حرف زد و من رو هوا گرفتمش به دلم نشست اصلا بدون هیچ نگاه تعصبی بهم گفت راه اینه میخوای بیا میخوای نیا هیچ اجباری نیست وقتی بدون تعصب و پاک کردم تمام آن چیزی که شنیده بودم و بعد باز کردم قرآن رو پرده ها کنار رفت یکم و البته تکاملی دارم بهتر میفهمم کتاب خدا را
یه دنیا ممنونم من سه نفر رو همیشه دعا میکنم( نویسنده کتاب معجزه سپاسگزاری کسی که کتاب رو اولینبار آورد تو اتاقم و من ورق زدم و استاد که تکمیل کرد جاهای خالی رو)
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم استاد
چهل و سومین روز از روزشمار تحول زندگی من جوری رقم خورد که در مورد دعا کردن بوده است
من همیشه از دعا کردن می ترسیدم
همیشه از این وحشت داشتم که اگر برای خودم دعا کنم این نوعی کفر است و نوعی خودشیفتگی
فقط باید دعا را برای دیگران و همسایه ها انجام بدهم
می دانم که این باور اشتباه و غلط بوده است
اما اکنون به این پی بردم که دعا کردن و نفرین کردن فقط و فقط در حق خودم است و لا غیر و برای خودم است و باز می گردد به خودم
من هیچ تاثیری در زندگی دیگران ندارم
هر کسی نتیجه اعمال خودش را می گیرد
پس من باید روی خودم کار کنم و برای خودم این را از خدای مهربان بخواهم که خوبی ها و نعمت ها زیبایی ها را به من هدیه بدهد
از خدای خودم خیر و خوبی و نیکی بخواهم
به زیبایی ها توجه داشته باشم
اینگونه عمل کنم بی شک بهترین ها هم نصیب من خواهد شد و من در مدار درست قرار خواهم گرفت
زمانی که من مرتکب گناهی بشوم به خودم ستم کرده ام و خودم را آسیب می زنم و هیچ تاثیری در زندگی دیگران نخواهم داشت
یک باور عالی و زیبا
به این باور و به این ایمان داشته باشم که قدرت در دستهای خداوند مهربان است و وقتی که این را بدانم دیگر از هیچ کس نمی ترسم و از هیچ کس فرمان نخواهم برد و از هیچ کس ترس و واهمه ای نخواهم داشت
چرا که قدرت در دستان کسی است که او مالک و فرمانروای این جهان بزرگ است
این را بدانم دیگر قدرت را به دستهای دیگران نخواهم داد و نگاهم از روی دیگران بر خواهم داشت
آنچه که در این فایل یاد گرفتم که فقط خودم و خودم مسئول اعمال و رفتار خودم هستم و این را باید بدانم که هیچکس در زندگی من دخالتی ندارد مگر خودم
قدرت به خدای خودم و دستهای هدایتگر او بسپارم و او بی شک بهترین یاری دهنده بی مزد و بی منت است
حتی شیطان هم در روز آخر کتمان وسوسه های خودش می شود
همه اینها یادآور این است که در این جهان به عوامل بیرونی هیچ قدرتی ندهم و قدرت تنها در دستهای خدای مهربان است و لا غیر
ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل سراسر از آگاهی
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی ام
من خیلی دنبال این بودم ک زندگی افراد اطرافم رو تغییر بدم.
همیشه اینکاررو بزور انجام میدادم و میخواستم چیزهایی ک یاد گرفتم رو به بقیه بگم تا اونها هم زندگیشون تغییر کنه.
اونها توی مدار من نبودن و من میخواستم ک بزور اونها رو وارد مدار خودم کنم تا تغییر کنن( این درحالی بوده ک الان میفهمم من واقعا قبلا لب و دهن بودم و حرفای قشنگ میزدم اما بقول استاد نتایج، تعهد مارو نشون میده نه حرفای قشنگمون)
یکجورایی عصبانی میشدم که غر میزنن و میگن ما نمیتونیم،ازما ک گذشت(درحالی ک جوون بودن)
یا اینکه منتظرن ک دیگران کاری براشون بکنن.
وقتی به حرفام گوش نمیکردن،اگر اون فرد از دوستام بود ک حذفش میکردم از زندگیم و اگرم از خانواده بود،خیلی ازش عصبانی میشدم و برخورد میکردم باهاش.و تنها چیزی ک عاید من میشد احساس بد بود.
یکجورایی حس دلسوزی ام داشتم…
امااا فهمیدم ک من نمیتونم زندگی دیگران رو،چه خوب و چه بد تغییر بدم و همه ی ما به یک اندازه ب منبع اصلی یعنی خداوند وصل هستیم و همه ی مارو خداوند هدایت میکنه و فقط این ما هستیم ک باید گوش شنوا باشیم.
ما تنها کمکی ک میتونیم به اون انسان ها بکنیم اینکه خودمون رو تغییر بدیم و روی شخصیت و باورهای خودمون کار کنیم و زمانی ک نتیجه گرفتیم، اونها نتایج مارو ببینن و اگررر بخوان میان و ازما میپرسن مسیری ک رفتیم رو و ما هم ازاین طریق کمکشون کنیم…(اون هم اگر خودشون درخواست کنن)
روی این موضوع دارم کار میکنم و شکر خدا و به لطف استاد دارم هرروز بهتر میشم.
اینکه شیطان هم در اخرت پشت ادم رو خالی کنه و بگه که بیزار هست از انسانی ک به اون،قدرت داده و به خداوند مشرک شده،واقعاا درد داره…
خداوند داره واضح میگه جواب کسی ک شرک بورزه و دعوت شیطان رو بپذیره در اخرت همین جملست و ما چقدر چشممون بستست و بازم مشرکیم.
بنظرم کسی ک بخواد هدایت بشه، همین جمله براش کافیه.
اما خداوند چقدر رحمان هست که برای ما انسان های ناسپاس این همه جمله رو بیان کرده.
چون میدونسته ک ما به همین راحتی و با یک جمله هدایت نمیشیم…الله اکبر
اینارو برای خودمم میگم:
اگر این حرف رو درک کنیم ک این جهان در مقابل جهان اخرت به اندازه ی یک پلک بهم زدن هم نیست(یک لحظه تصور کن.به اندازه ی یک پلک بهم زدن) اون وقت دیگه دعوت شیطان رو رد میکنیم.
اون میاد گناهو زیبا جلوه میده، میگه فلان کارو بکن ببین چقد حال میده،ببین چه خوبه،اشکال نداره بابا یکباره فقط مگه میخواد چی بشه.
اینارو میگه و ما دعوتش رو قبول میکنیم و همون یکبار دعوتش باعث میشه ک ما شاید خیلی خیلی دیر از اون مهمونی کثیف بیرون بیایم…
اما اگر یادمون بیاد ک این دنیا به اندازه ی یک پلک بهم زدن هم نیست و یاد کارت دعوتی که خدا برامون فرستاده بیفتیم،کارتی ک توش نوشته شده:
( شما بنده ی واقعی من،دعوت هستی به جشنی ک در بهشت تا ابدیت پابرجاست.(بهشتی که خودت،برای خودت ساختی و اقامتگاه دائمی توست)
در اینجا از شما پذیرایی میشود با میوه هایی بینظر و جام هایی از شراب پاک که هر اندازه ک میل دارید میتوانید بخورد و بیاشامید و هرگز تمام نمیشوند…
لباس شما در اینجا از ابریشم است…
دعوت شدگان دیگر ما، هم فرکانس و هم مدار شما
هستند و شما میتوانید تا ابد باآنان هم صحبت شوید…
رودهایی روان با درختانی از میوه هایی گوناگون…
همسرانی پاک و زیبا…
و…
و…
و…
تاریخ جشن: به زودی…))
چقددر این دعوت نامه بوی آرامش و اطمینان میده…فقط کافیه یکم صبر کنیم.درسته زمانش دقیقا مشخص نیست اما بلاخره زمانش میشه…
درمقابل شیطان دعوت نامش فقط برای خوشگذروندن توی این دنیاست و این دنیا بلاخره تموم میشه و اخرش باید دقیقا انگار که توی یک پارتی غیرقانونی و پرخلاف شرکت کردیم، بریم کلانتری و جواب پس بدیم.
اونجاست که صاحب مجلس(شیطان) میگه بمنچه،من فقط دعوتت کردم،مجبورت ک نکردم،بزور ک نکشوندمت ک بیای…
اونجاست ک ادم واقعا دردش میگیره و افسوس میخوره که ای کاش عجله نمیکردم و منتظر جشنی که خدا وعدش رو داده بود میموندم…
امیدوارم که خداوند همه ی مارو هدایت کنه به راه راست،راه آنان که بهشون نعمت داده،نه انان که بهشون خشم کرده و نه گمراهان.
امیدوارم که هم در دنیا زیبا زندگی کنیم و هم در آخرت…
سپاسگزارم ازشما استاد عزیزم بابت آگاهی های فوق العادتون.کلمه ای ندارم ک عمق سپاسگزاریم رو به شما نشون بده…️ممنونم که دستی از دستان خداوند شدید که این همه انسان رو به سوی خداوند هدایت کنید…
خدایا شکرت…
کجا احساس کردی حق با توعه؟
وقتی با خونوادم بحثم شده و سر موضاعاتی با هم اختلاف نظر داشتیم خیییلی شده که حس کنم حق با منه خیلی شده که حس کنم دارن محدودم میکنن و خیلی شده که قدرت و دست پدر و مادر دیدم. به لطف خدا الان هر روز دارم بهتر و بهتر میشم و هر روز دارم بیشتر به این باور میرسم که خانواده نقشی در زندگی من نداره.
مثال:
من برای اولین بار دارم بطور رسمی برای داداشم کار میکنم. یه جورایی کارمندشم و دیشب بابام گفت: بخدا اگر کسی بجز داداشت بود من اجازه نمیدادم بری کار کنی.
من فقط بهش گفتم من به هر حال باید این تابستون کار میکردم و دیگه ادامه ندادم اونم چیزی نگفت.
اما چیزی که مهمه اینه که من با حرفش احساسم بد نشد، حس نکردم که واقعا بابام میتونه مانع من بشه. و این خییییلی درجه بزرگیهههه. منی که قبلا بابام این حرفو میزد احساسم بشدت بد میشد احساس محدودیت میکردم و حرف بابام تو ذهنم هی پلی میشد و قدرت و بیشتر از قبل به بابام میدادم.
خدایا شکرت.
آلارمم آلارممم
هر وقت احساساای بهت دست داد که فکر کردی حق با توعه اما کسی نمیفهمه بدوووون که داری عزت نفست و به حراج میذاریییی.
یکی از مواردی که داخلش تغییر کردم میدونید چیه؟
من وقتی کسی اشتباه میکرد اصلا سرزنشش نمیکردم اما یه جوری حس گناه بهش میدادم.
فکر میکردم فقط احساس گناه کردن یعنی عزت نفس پایین. اما بعدا به هدایت الله به استاد عزیزم فهمیدم اگر به کسی هم احساس گناه بدی یعنی عزت نفست پایینه و با اینکه سخت بود اما وااقعا سعی کردم و الان خیلی عالی شدم در این مورد.
مثلا اگر کسی چیزی میگفت که ناراحت میشدم سعی میکردم با تغییر فکرم حال خودمو خوب کنم نه اینکه به طرف احساس گناه بدم که اررره تو به من ظلم کردی.
چند تا از ایات قران و برای باور سازی میارم:
اگر تو در مدار درستی باشی هیچکس نمیتونه بهت اسیب بزنه و اون طرف به خودش ضربه میزنه.
این باور و همیشه بصورت حفظی از استاد شنبده بودم اما الان دارم درکش میکنم.(خداوند خطاب به پیامبر میگه اونا میخواستن گمراهت کنن اما نتونستن و هودشون گمراه شدن و به تو هیچ ضرری نرسید.)
نعمت های خدا رو به یاد بیار. اینکه الان من تو سایت عباسمنش دارم اگاعی های قبل تولدمو به یاد میارم از هدایت خداونده
خزائن اسمان ها و زمین دست ربه.
قرآن: آنها دشمن تو هستند از انها دوری کن. قران داره میگه بحث نکن، فکر نکن، دعوا نکن، ادامه نده، دووووووووری کننننننن
شکر
با نام خدای مهربان
خدای شکرت بابت تمام نعمت هات
به روز دوم سفر نامه سلام می کنم
یاد گرفتم که اول از همه خداوند تواب است و مهربان
و من را می بخشد و خودش می داند که انسان اشتباه می کند برای همین به راحتی می بخشد
یاد گرفتم که من تاثیری بر زندگی کسی ندارم و کسی تاثیری بر زندگی من نداره
پس اول از همه نباید احساس گناهی از اشتباهاتم داشته باشم نباید غم اشتباهات گذشته رو نگه دارم
باید بگذرم ومن نباید نگران باشم و از احساس گناه بابت دروغ ها بابت خطاهای بچگیم من نباید احساس گناه کنم از شرایط مالی خانواده و اینکه خودم رو مقصر بدونم و اینکه من باید کاری برای آنها انجام یا
اینکه تلاشی برای وارد کردن کسی وار مسیر توحیدی کنم همانطور که من از خدا خواستم من رو کمک کنه و من به اینجا هدایت کنه . کسی نبود که مستقیم و از اصرار مرو به این مسیر بیاری پس منم مسئولیتی در قبال کسی ندارم پس خودم رو باید هدایت کنم با کمک خدا
یاد گرفتم من اگر خداوند رو فرمانروای جهان بدونم نباید از کسی بترسم یا از کسی خجالت بکشم چون اگر باور به ربوبیت خدا داشته باشم نباید ترسی برمن حاکم بشه
شاد و پیروز باشید
سلام آقا محمد عزیز ودوست داشتنی
چقدر قشنگ هدایتم کردی ازت ممنونم
دنبال رسالتم دراین جهان میگشتم
دنبال اینکه چه کاری باید انجام بدم تا ازاین بلاتکلیفی دربیام تو این چند سال
خیلی آموزش ومهارت یادگرفتم که کار کنم وپیشرفت کنم ولی همه رو رها کردم چون چیزی نبود که راضیم کنه ودوستشون نداشتم راستش خسته شده م وگیج
امشب از خدا خواستم هدایتم کنه که باکامنت شما روبه رو شرم
چقدر قشنگ گفتی باید خودم رو هدایت کنم با هدایت خداوند
آخه من عاشق قرآن خوندن هستم ، هم خود قرآن رو روخوانی میکنم وهم معنیش رو میخونم وهم تفسیرش رو وگاهی یک آیه چندروز طول میکشید تا بفهمم ودرکش کنم
هیچ کاری انقدر برام لذت بخش نیست
ولی درآمد ندارم وعذاب وجدان داشتم که من هم باید کار کنم وپول دربیارم
هنوز فایل استاد رو گوش نکردم ولی خوب میدونم که درست هدایت شدم
چون منم احساس گناه میکردم که چرا برای خانواده مفید نیستم ونمیتونم پول دربیارم ، احساس پوچی وبیفایده بودن داشتم
ولی راستش من سه تا پسر گل ونازنین دارم که خدارو بابتشون شکر میکنم ، چون خیلی براشون وقت گذاشتم وهمه تودوست و فامیل ازشون تعریف میکنن ومنهم بهشون افتخار میکنم ولذت میبرم
این آخریا که دیگه بزرگ شدن وزیاد به من نیاز ندارن توخونه احساس بدی داشتم وخیلی رو خودم کار کردم ولی باخودم میگفتم چه فایده من باید عمل کنم تا به پول برسم ومثل مرغ پرکنده این درو اون در میزدم
ولی آلان فهمیدم که من یه مادر خوب وفهمیده هستم که تونستم به مادر بودنم افتخار کنم وباید باز هم ازخدا کمک بگیرم وروخودم کار کنم وبا کمک وهدایت خدا وامید جلو برم
ممنون از توپسر عزیز وفهمیده ام
ازطرف من به مادرت تبریک بگو که پسر خوب ونازنینی مثل تو رو تربیت کرده وحتما دعای خیر پدر ومادرت پشت و پناه توس که راه درست رو انتخاب کردی وپیش میری
سالم وسربلند وموفق وپیروز باشی پسرگلم
به نام خدای جان خرد
سلام به شما معصومه خانم عزیز و مهربان و دوست داشتنی
شما از من تشکر کردید که با کامنتم هدایت شدید اما شاید موقعی که داشتید برای من کامنت میذاشتید فکرش رو هم نمی کردید که چه تاثیری بر من میذاره
وقتی کامنت رو خوندم چشمانم غرق در اشک شد و قلبم لبریز از عشق و محبت به شما و خدای مهربان شد
چرا که در کلام شما پر از عشق الهی برای من بود
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم از قدرت خداوند که انسان ها رو انقدر زیبا در مسیر هم قرار میده
شما رو جذب کامنت من میکنه و چیز هایی در ذهنتون قرار میده که بنویسد که من رو هدایت کنه
شما هم منو هدایت کردید
نوشتید که عاشق قرآن خوندن هستید این برای من یک پیام داشت اینکه باید برم به سمت قرآن به سمت کلام واضح و روشن خداوند کاری که امشب قبل از دیدن و خواندن پیام شما انجام دادم
و الان خدا به من گفته باید ادامه بدم تا قدرتش رو درک و باور کنم تا بیشتر و بیشتر دریافت کنم
تاثیر گذاری پیام پر از عشق و محبت شما از انجایی برام بود که چند روزی هست با خواندن کامنت آقا ابراهیم در قسمت عقل کل برایم مسیری جدید از زندگی رو باز کرد که باید برای آنچه می خواهم در زندگی تجربه کنم باید غرق در شکر گذاری بشم
باید غرق عشق با خواسته هام بشم و باید با قرآن خواندن و باور قدرت خداوند به این درک برسم خداوند هر آنچه من بخواهم به من عطا خواهد کرد
و این جاست که با پیام زیبای شما به یکی از خواسته هام نزدیک تر شدم اینکه آدما بیشتر دوستم داشته باشن عاشقم باشن و نسبت به من محبت بیشتری نشون بدن
همه این هارو با شکر گذاری توی دفتر می نوشتم تا امشب این پیام زیبای شما رو دریافت کردم
و امشب به یکی از زیباترین شب های زندگی ام تبدیل شد و بعد خواندن کامنتتون 10 صفحه فقط نوشتم خدایا شکرت بابت پیام زیبای معصومه خانم عزیز و مهربان
از این جهت اهمیت داره برای من که منی که چند سال پیش گریه می کردم برای اینکه چرا انقدر تنها هستم چرا حس می کنم آدما دوستم ندارن و فکر می کردم به خاطر اشتباهاتی که داشتم خدا آدما رو ازم دور کرده
همش احساس میکردم زشت ترین آدم جهانم
از خودم بدم میومد از تنهایی در مهمونی ها از مهر و محبتی که بقیه داشتن و من نداشتم من بچه مودب و سر به زیر بودم پس چرا آدما با من معاشرت نمی کنن چرا من یه نفر نیست باهاش بازی کنم
این برای من خیلی سخت بود که در نوجوانی پسر ها راحت با دختر های فامیل ارتباط می گرفتن اما من نه برام سخت بود حتی با اینکه تفاوت سنی داشتن من گوشه گیر بودم سختم بود کم کم بیشتر شد سختم بود یه جا بشیم که مثلا یکی زیبا تر از منه همش خجالت می کشیدم در مواجه با جنس مخالف که دیگه بدتر خب ذاتا دختران زیبا ترن لطیف ترن
برای همینه که الان همه چیزی برایم تغییر کرده الان که دوستام بهم میگن چقدر تو خوشگلی یا جذابی اونم ار وقتی که خودم به خودم گفتم که چقدر زیبایی و
این کلام خدا بود که برزبان آنها جاری میشد
برای همین کلماتی که شما در کامنت نوشتید خیلی برام ارزشمند بود حس کردم واقعا خدا داره به من میگه مثلا اونجا که نوشتید
محمد عزیز و دوست داشتنی
پسر عزیز و فهمیده ام
یا در آخر گفتید پسر گلم خیلی واقعا به دلم نشست و واقعا یه حس مادر فرزندی از شما دریافت کردم خیلی ازتون ممنون بابت این کلمات زیبا مادر گلم :)))
جالبه بدونید اسم مادر من هم معصومه است نام شما همنام مادرمه این خیلی برام جالبه
درباره قسمتی که نوشتید دیگه فرزندانتون بهتون احتیاج ندارن این فکر رو واقعا دور بریزید چون این فکر به شما کمکی نمی کنه واقعا
به جای اون خودتون رو پر از احساس سپاس گزاری از وجودشون بکنید
از اینکه عاشقانه دوستون دارن
از اینکه کنارتون هستن
آنچه دوست دارید در رفتارشون ببینید رو سپاس گزاری کنید بزودی اون رفتار رو در اون ها بیشتر میبینید
یک چیز دیگه هم که باید بگم شاید مادر ها فکر میکنن که باید کار خاص برای فرزندانشون انجام بدن اما میخوام به شما بگم مهم ترین و اصلی ترین کاری که مادر برای فرزندش انجام داده
موقع بارداریه .
بزرگترین نعمت هر کس و هر شخص ، نعمت زندگیه که خداوند بهش عطا کرده و به نظر من خداوند بزرگترین دستش رو مادر قرار داده که بوسیله او مهمترین معجزه اش رو نمایان می کنه و به اون قدرت صبرو تحمل رو عطامیکنه اینکه در وجودش از کس دیگری نگهداری میکنه نه ماه
خیلی از مراقبت ها رو انجام میده وزن فرزند رو تحمل میکنه تا اون رو سلامت به دنیا بیاره و درآخر درد زایمان رو تحمل میکنه
ببخشید به عنوان یه پسر 22 ساله شاید خیلی زیبا جمله بندی نکرده باشم :))))
خب من نه ازدواج کردم و نه فرزندی دارم شاید هنوز حتی نزدیک احساس شما هم نباشم و تا حالا از این حرف ها هم نزده بودم فقط اینکه خداوند بر ذهن من جاری کرد و من نوشتم
معصومه خانم عزیز و دوست داشتنی و مهربان ، مادر گلم شما بزرگترین دست خداوند هستید شما عالی هستید
شما بی نظیرید
شما فوق العاده هستید
و اینکه دیگه فرزندانتون به شما احتیاج ندارن می تونه یه فرصت عالی برای شما باشه که بیشتر رو خودتون کار کنید و به خدا نزدیک تر بشید و از زندگی بیشتر لذت ببرید و اگر دوست دارید رفتار هایی که دوست دارید در آن ها مشاهده کنید
پیشنهاد میکنم به این لینک یه سر بزنید کامنت لیلا خانم فرجی و به خصوص ابراهیم رو بخونید پاسخ های کامنت ابراهیم رو هم بخونید که ببینید چه جوری روابطشون رو تغییر دادن
abasmanesh.com
منم دارم کار هایی که ایشون گفتن رو انجام میدم کم کم داره نتایج خودشو نشون میده از جمله کامنت پر از عشق شما اما باید متعهد تر باشم و ادامه بدم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من و معصومه خانم رو در مسیر هم قرار دادی خدایا سپاس گذارم
خدایا شکرت که حالم عالیه
خدایا شکر بابت نعمت و ثروت
مادر گلم خیلی دوستون دارم بار دیگر از پاسخی که به کامنت من دادید سپاس گزارم
خداوند شما و فرزندان تون حفظ کنه و زندگی پر از عشق رو تجربه کنید
سلام محمد جان ، پسرخوب وفهمیده ی من ، خدایا شکرت که تواین سن کم توهدایت شدی به این سایت
ازخدا میخوام که هر روز وهر لحظه بیشتر وبیشتر هدایت بشی به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت داده شده
عزیزم بهت افتخار میکنم همیشه آرزو داشتم ودارم که یه پسر عاقل ، فهمیده ، درسخون ، موفق ، با اعتمادبهنفس، داشته باشم ، پسری که وقتی منم نیستم خیالم ازش راحت باشه که راه درست رو داره میره
بفهمه که خدا هرلحظه کنارشه ومراقبشه وکمکش میکنه وفقط کافیه حسش کنه وصداش کنه
حالا به یاری الله تورو دارم
خدا تو پسر همه چیز تمومو سر راهم قرار داده تا ببینم فرزندی که من آرزوش رو دارم وجود داره ، پس منم میتونم داشته باشمش
محمدم ، ازت ممنونم که منو هدایت کردی به سمت عقل کل و کامنت آقا ابراهیم ولیلا خانم
اصلا انگار یه دنیای دیگه بود راستش این مدت فکر کنم فقط یه دفعه رفته بودم عقل کل
خیلی لذت بردم مطالب بسیار مفید وخلاصه ودلنشین وامیدوار کننده بود
چقدر خوبه که یه پسر داشته باشی که انقدر عاقل و باشعور باشه که با اعتمادبهنفس کامل راه رو به بزرگترش نشون بده وبراش خیر بخواد
راستش من هنوز باورم نمیشه با اینکه جدیدن بچه های موفق ومستقل ودانا تواین سایت وحتی تو فامیل دارم میبینم
نمیدونم شاید یه مادرم و همیشه نگران بچه هام هستم
من حتی جرات ندارم پسر 15 سالم رو تنها بفرستم مدرسه واصرار داشتم که خودم ببرم بیارمش یا براش سرویس بگیرم
آخرم مدرسه ش رو عوض کردم آوردم نزدیک خونه مون
یا پسر بزرگمم همینجور برای کنکور میخواست بره نگران بودم که یه وقت دیر نرسه به کنکور
یه وقت اشتباه نره راه دور بشه
یه جا میرم باید غذاشون آماده باشه که اگه دیر رسیدم خونه فقط خودشون گرم کنن بخورن
پا به پاشون کنارشون بودم که درس بخونن باهاشون درس کار میکردم ومیپرسیدم که خیالم راحت باشه که بلدن
ولی از یه جای وقتی پسرکوچیکم رفت کلاس اول از اون دوتا غافل شدم وهمه وقتم رو گذاشتم رو کوچیکه بنابراین اون دوتا افت کردن
بچه هام خیلی خوبن ولی راستش مستقل نیستن ازبس که توگوشم خوندن جامعه امن نیست از بچه غافل بشی گمراه میشه خلاف میکنه
خداروشکر بابت تو که میبینمت ولذت میبرم پس میشه
پسرم که رشته ش کامپیوتره وهمش سرش تو لپتاپ وکامپیوتر باشه و توجای خوبی بره مث تو محمد عزیز
راستش از دنیای مجازی میترسم ونگرانم
خلاصه که یه بار دیگه ازت ممنونم که خیالم رو راحت کردی
و بابت راهنمایت واقعا مفید وارزشمند بود تعهد میدم بهش عمل کنم
متنی که برام نوشته بودی محشر بود خیلی لذت بردم راستش یه مادر بهترین دوران ولذتبخش ترین دورانش وقتیه که بارداره وبا لذت بچه ش رو باخودش حمل میکنه ومیدونه جاش کاملا امن وامانه وباهر تکونه بچه قند تودل مادر آب میشه
یا زمانی که بچه به دنیا میاد و اونو میزارن توبغل مادر وقتی که جون توبدن مادر نیست تواین لحظه آنگار خدا دوباره یه مادر رو متولد کرده انگار تازه خون داره جریان پیدا میکنه وتو یه ثانیه همه ی قدرت میره تودستامون تا محکم بچه رو بغل کنیم ومراقبش باشیم وهمه اینا شاید از دید اطرافیان سخت باشه ولی برای مادر بزرگترین لذت هر دو جهانه که خدا بهش داده
مخصوصا وقتی بچه شیر میخوره وخیره میشه تو چشم مامان ، تواین لحظه مامان انگار داره گنج همهی عالم رو توچشم بچه میبینه خدایا شکرت که همه رو تجربه کردم ولذت بردم ، امیدوارم این حال خوب رو همه زوجها تجربه کنن واین نعمت بزرگ رو درک کنن
محمد خوبم پسر نازنینم منم تورو دوس دارم وحست میکنم وعشقت رو وانرژی خوبت رو کامل دریافت میکنم با تک تک سلولام
برات بهترینارو آرزو میکنم مطمئن باش دعای من همیشه پشتت هست وخواهد بود
به نام خداوند زیبایی ها
رد پای من در روز دوم سفرنامه
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
ظلم به خود در قرآن
چه قانون زیبایی
چقدر زیباست این قانون که هر دعای خیری که به دیگران میکنیم به خودمان برمیگردد هر چقدر که فکر میکنم متوجه میشوم که این قانون هم قوانین دیگر جهان را تایید میکنه که هر کسی خالق زندگی و آینده خود است
امروز یه متنی به چشمم خورد که شاید بی ربط به این مسئله هم نیست متن این بود:
اگر تخم مرغی با نیروی بیرونی بشکند ” پایان زندگی است ” اما اگر با نیروی داخلی خود بشکند ” آغاز زندگی است ” بهترین تغییرات همیشه از درون رخ میدهند
خواستم به خودم یادآوری بکنم که :
تو مسئول اعمالت و رفتارت و شرایط کنونی خودت هستی
تو الان توهر شرایط و توی هر موقعیتی هستی مناسب ترین موقعیت و شرایط توست
سعی کن بهترین تغییرات خودت رو رقم بزنی
اگر خودت نخوایی هیچ کس نمیتونه شرایط زندگیت رو عوض کنه
پس عزمت رو جزم کن چونکه بهترین ها در راهه
این یه باور خیلی خوب و قدرتمندی هست که هیچ کس نمیتونه به کسی ظلم کنه مگر به خودش
استاد عزیز از شما بابت این فایل عالی سپاسگزارم
خدایا ازت ممنون که امروز فرصت گوش دادن این فایل بینظیر رو بهم دادی
به نام خدای وهاب و زیبایی ها
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم
روز دوم
الهی شکرت که این فرصت داده شده به من تا دوباره بیام دیدگاه خودم رو بنویسم
استاد من چندین بار این فایل رو گوش دادم و کامنت های دوستان رو خوندم ، تازه درک بهتری از این موضوع گرفتم .
تازه متوجه حدیث پیامبر درباره ی شرک میشوم که چقدررررر مخفی هستش . شرک و جهل تنها عامل تمام بدبختی ماهاست .
من تو جامعه و خانواده ایی بزرگ شدم که بارها بارها میشنیدم که مراقب رفتارت با مردم به خصوص با پدر و مادرت باش مبادا ناراحت بشن یا بخوان نفرینت کنن دیگه حق الناس گردنت میفته و دیگه راه خلاصی نداری . چقدر توی جهل بودم و قبول کردن این باور میشه شرک داشتن به خدا، یعنی قدرت رو از خدا گرفتی و به غیر خدا دادی ، خدایا من رو ببخش .
همیشه این جمله رو از بچگی بارها شنیدم و چقدر هم خودم بارها تکرار میکردم که میگفتن : خدا گفته من از حق خودم می گذرم ولی از حق بنده هام نمی گذرم و این کاملا برعکس اون چیزی که تو قرآن اومده . تو قرآن اومده زمانی که موسی یک نفر رو میکشه بعد به خدا میگه من به خودم ظلم کردم و استغفار میکنه و خداوند هم توبه او رو میبخشه و بعد پیامبر میشه ، تموم شد و رفت . پس حق الناس کو ،که ما بارها این رو شنیده بودیم
چقدر اطلاعات غلط و خرافات تو مغز ما فرو کرده بودن و ما هم بدون اینکه تحقیق کنیم پذیرفته بودیم. خدایا ببخش که چقدر تو جهل بودم و با باور کردن این مزخرفات چقدر به خودم گاری بسته بودم .
کسی که تو مدار درست باشه اصلا در مسیر ظلم قرار نمی گیره. در مورد امام حسین خواسته ی ایشون بوده که به شهادت برسه، حالا باور ایشون بوده که این طوری بهترین راه رسیدن به خداوند هست و بعد تو اون مسیر قرار گرفت و به شهادت رسید اما برای هیچ کدوم از پیامبران ما که اسمشون تو قرآن اومده این اتفاق نیفتاده بلکه برعکس بوده هر موقع عذاب اومده اونها در اون مکان نبودند . در مورد یوسف هم همینطور، او زندان رو ترجیح داد و به زندان افتاد . این سیستم شوخی با کسی نداره هر چیزی رو بخواهی بهت بر میگردونه . خداوند عین آینه به افکارت و باورهات پاسخ میده چون خدا خودش گفته من نزدیکم و اجابت میکنم دعاهای شما را .
استاد همه ش بر میگرده به این که ما خدا رو خوب نشناختیم و دقیقا خدا رو مثل انسان خیلی توانمند فرض کردیم که احساس داره ولی وقتی که قرآن رو میخونیم که قسم خورده من جهنم رو پر از جن و انس میکنم با نگاه انسان گونه این قابل هضم نیست ولی با نگاه سیستمی بودن خدا کاملا پذیرفته است و منطقی میشه برامون.
خدایا شکرت که من رو در این مسیر ملکوتی قرار دادی تا تو را بهتر بشناسم و یا به قول انشتین فکر تو را بهتر بخوانم .
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم به خاطر نشر این آگاهی هاتون که هر روز کوچولو کوچولو دارم خودم رو
از روز قبل بهتر میکنم در واقع هر روز خودم رو آپدیت میکنم. و از خداوند یاری میخواهم که تو این مسیر الهی تا لحظه مرگم باشم . الهی آمین
خدایا تنها تنها تنها تو را بندگی میکنم و تنها تنها تنها از تو یاری می جویم
خدایا مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و آسان کن مرا برای آسانی ها
الهی آمین
دوستتون دارم آرامش من
.
برگ دوم سفرنامه من (آرزویی که خدا عاشقشه)
با گوش دادن این فایل یادم افتاد که چقدر در ایام ماه محرم متوسل شدیم به امام حسین و برای تشنه موندنش گریه کردیم ناراحت شدیم و بعد به خودمون گفتیم روز قیامت میاد شفاعتمون کنه استغفرالله خیلی جاها ائمه و افراد زیادی رو جلوتر از خدا دونستم اما میدونم خدا توبه پذیره
اما با گوش دادن این فایل به خودم گفتم آرزو از این به بعد بیا به این توجه کن که امام حسین برای هدفش تا پای جان جنگید احسن بهش
تبارک الله الاحسن الخالقین و تو ببین برای اهدافت چه ها میکنی
بیا از این به بعد یاد بگیر از انسانهایی چون امام حسین که چقدر عاشقانه برای هدفشان جنگیدند و اسمشان به خوبیییی در تاریخ ثبت شد
من خیلی جاها شنیدم که استاد شما گفتین پای تعهدی که میدین بمیرید هم ازش دست نمیکشیدو الان درکش کردیم
چقدر زیبا و لذت بخش درک کردین شما
از این فایل زیبا یاد گرفتم که خودم باید برای خودم استغفار کنم و برای هدفم تا پای جان برم
ودر این مسیر فقط میگم
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
از شما و بانو شایسته نازنینم بابت وقت و انرژی که برای فایلها و کپشن های بی نظیر زحمت کشیدن صمیمانه سپاسگزاری می کنم
خدایا شکرررررررررت به خاطر قرآن
بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان
بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…
سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
برگ چهل و سوم از سفرنامه من
تاریخ 1403/4/12
ساعت 19:59
قبل از اینکه همراه و هماهنگ و همسفر این مسیر و روز شمار بشم
این فایل را گوش دادم
و کلمه به کلمشو نوشتم
و بنظر خودم اونروز در این فایل خیلی بیشتر معنی مدار را درک کردم .
وقتی شما در هر مداری هستید
اگر در مدار درست باشید فقط خیر و خوبی نعمت وارد زندگیتون میشه.
اگر در مدار غلط باشید
فقط بی پولی بیماری مشکل براتون بوجود میاد
و خودتون هستید ک با باورتون با افکارتون مدارتون را بوجود آوردید نه کس دیگه ای
کسی بشما ظلم نمیکنه خودتون ب خودتون ظلم میکنید
با باورهاتون
با بی ایمانیتون
با ترستون
با افسردگیتون
با احساس گناهتون
خودتون را در مداری قرار میدید
ک بلا سرتون میاد
این به این معنا نیست ک اونا دارن بلا سرتون میارن
(شمااااا رفتید جاااایی ک بلاااا هست مصیبت هست بدبختی هست بیماری هست مشکل هست ) همین جمله داخل پرانتز برای من به اندازه یک کتاب معنا داره ، من با این جمله بیدار شدم
و اگر شما باور خودتون را درست کنید و فرکانس خودتون را درست کنید در جایی قرار میگیرید که فقط خوشبختی فقط عشق فقط ثروت فقط سلامتی وجود داره
همین چند خط میتونه یک انسان را از گمراهی و کج فهمی نجات بده
بشرط اینکه تعهد باشه و ایمان
و من هر روز ک میگذره بیشتر آگاهتر میشم و میفهمم ک تک تک افکارم را باید مدیریت کنم .
همیشه ته دلم سوالی بود ک چطور خواسته ی من را ک از خدا خواستم بمن نداده
امام زمان میتونه بده ؟
چطور میتونه امام رضا بده ؟
چطور میتونه امام حسین بده ؟
چطور میتونه سید تو شهرمون بده ؟
هروقت خواستم از یک امامی درخواست کنم ناخودآگاه ب ذهنم میاد مگه خدا نمیتونه بده ؟
چرا از امامش بخوام ؟
این میشد ک اصلا نمیتونستم درست و حسابی مثل بقیه حاجتم را از امامان بگیرم
نمیدونم شاید بقیه بخاطر باور و اعتقادشون حاجت روا میشدن
واقعا نمیدونم
اما من نتونستم این باور را در خودم بوجود بیارم
و این برای زمانیه ک با استاد عباسمنش نبودم .
و موضوع ترسی ک استاد گفتن خیلی برای من جالب بود
کسی ک از کسی میترسه میتونه تسخیرش کنه .
چون میترسید اون میتونه شمارا کنترل کنه.
اگر من باور داشته باشم خداوند بمن کمک میکنه
اگر من باور داشته باشم تنها فرمانروای قدرتمند رب العالمین اللّهِ ، من دیگه نگران نیستم ، من دیگه از کسی نمیترسم
ب جرأت میتونم بگم این مطلب ارزشمند در مورد ترس، واقعا بمن کمک بزرگی کرد
نجاتم داد واقعا راهگشای من شد در خیلی از مسائل زندگیم .
خدارا واقعا شکر میکنم برای این آگاهی ها
خداروشکر میکنم ک من را در این مسیر و مدار قرار داد
خداراسپاسگزارم ک من را مورد لطف و محبت خود قرار داد
استاد من خیلی سپاسگزار و قدردان محبت شما هستم
واقعا با تمام وجودم از شما ممنونم
روز شمار تحول زندگی من
روز چهل و سوم 1403/4/12
سلام
قدم دوم روز شمار من:
– من تمام و کمال مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم.
– ما در جهانی فرکانسی زندگی می کنیم که تمام اتفاقات رو افکار و باورهای ما رقم می زنه.
– هیچ کس ذره ای در اتفاقات زندگی من تاثیری نداره ،پس من اختیار کامل دارم برای خلق زندگی دلخواهم .
– در هر لحظه با تغییر افکار وباورهام می تونم هر چیزی رو که در زندگیم هست رو تغییر بدم.
– حالا چطور باید این کار رو انجام بدم؟در هر لحظه افکار و باورهام رو رصد کنم.احساسم رو بسنجم.چه اتفاقاتی داره من رو از احساس خوب دور می کنه؟چه افکاری داره به من حس بد میده؟من باید با تغییر زاویه نگاهم به احساس بهتر برسم چون دارم با این کار زندگیم رو خلق میکنم.دنیای زیبایی که در ذهنم ساختم. پس باید فقط به زیبایی ها توجه کنم تا دنیای زیبای خودم رو بسازم.
– از افرادی که از لحاظ فرکانسی و یا مداری با من فاصله دارن دوری کنم .و بهشون توجهی نکنم.
این کار خیلی میتونه به من کمک کنه برای اینکه بتونم افکارم رو کنترل کنم و جلوی ورودیهای نامناسب رو بگیرم.
بارها استاد می گفتن مواظب ورودیهاتون باشید ولی من شاید به علت عزت نفس پایین نمی تونستم درک کنم که بابا هرچند این ورودیها از نزدیک ترین افراد خانواده ات باشه باید بتونم ارتباطم رو محدودتر کنم و توانایی مدیریت جریان صحبتهایی رو داشته باشم که از طرف نزدیکانی هست که نمی تونم حذفشون کنم. و در هر لحظه جریان صحبت رو به سمت زیبایی ها سوق بدم.
باید توی این زمینه بهتر و بهتر بشم.چون دارم اون دنیای زیبام رو میسازم.
-تمرکزم رو از روی همه افراد دورو برم بردارم و بزارم روی ایمان و توکلم و هر اتفاقی که میافته بدونم ایمان من نتایج زندگی من رو رقم میزنه چه کسی بخواد چه نخواد چون این منم که خالق زندگیم هستم و وقتی شرک رو از وجودم پاک کنم و توحیدی تر نگاه کنم و ایمان داشته باشم می تونم نتایج زندگیم رو به نحوی که خودم دوست دارم رقم بزنم.
– یادمون باشه که باید جزء صابران باشیم چون زمانی می گذره تا فرکانس ها قدرت می گیره و نتایج به نفع من رقم می خوره .
– آگاه باشم که در هر لحظه که یک فکر نامناسب به ذهنم خطور کرد،احساس بدی به کسی داشتم،از رفتار کسی رنجیده شدم،غیبتی شنیدم، به کمبود فکر کردم،دارم به خودم ظلم می کنم.خداوند که همواره وعده فراوانی داده پس خودت رو لایق این لطف و کرم خداوند بدون. با اعراض از ناخواسته ها و توجه به زیبایی ها و فراوانی ها دنیای زیبات رو بساز که تو خالق زندگی خودتی.
– هیچ کسی نمی تونه برای تو کاری انجام بده فقط خودتی و خودت پس با ایمان و با امید حرکت کن و زندگیت رو بساز.
از محدودیت هایی که دیگران برات تعریف کردن نترس و باورشون نکن.هیچ کسی ذره ای در زندگی تو تاثیر نداره فقط ایمان و باورت رو قوی تر کن که هرچقدر ایمانت قوی تر بشه ترس هات کم تر میشن.
این فایل رو باید بارها و بارها گوش کرد .وقتی این فایل رو گوش دادم یاد روزهای اولی افتادم که با این سایت آشنا شده بودم و این آگاهیها تحولی در من به وجود آورده بود.و حالا با گوش دادن به این فایل همون حس رو دارم. انگار وارد دنیای دیگه ای میشم.
نمی دونستم چی می خوام بنویسم فقط شروع کردم و نوشتم.
خدایا شکرت برای فرصت نوشتن این کامنت و هدایت هات برای اینکه بتونم ردپایی از خودم به جا بزارم.