«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4020 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستای همفرکانسی

    روز شمار تحول من ، جلسه دوم :

    چقدر این بحث احساس گناه یا قربانی شدن و مورد ظلم واقع شدن ریشه ای هست برای همه مون ، مخصوصا آدمهای مذهبی تر ؛

    من خودم چون پدر و مادرم مذهبی هستن و توی همچین خانواده ای بزرگ شدم خب مثه همه یسری خرافات رو شنیده و باور کرده بودم ؛

    معمولا تو خانواده های مذهبی برای اینکه بچه رو مجبور به انجام کاری بکنن ، از احساس گناه دادن به اون بچه استفاده میکنن ، مثلا اگه فلان کارو کنی خدا قهر میکنه ، اگه اون کارو نکنی خدا و پیامبر خوششون میاد ، اکه گریه و زاری کنی به حاجتت میرسی و ….

    یادمه همیشه تو مراسم های عزاداری وقتی میدیدم با صدای اون مداح بقیه چجوری گریه و زاری میکنن تعجب میکردم ، هر چقدر زور میزدم منم چهارتا اشک بریزم واقعا نمیتونستم خخخخ

    قشنگ حس میکردم از درون یه حسی بهم میگه اینکار اشتباهه ولی یجورایی برای اینکه اون احساس گناه رو از خودم دور کنم زور میزدم که اشک بریزم چون فکر میکردم اگه گریه نکنم حتما سنگدل هستم ؛ که هیچوقت هم نتونستم مثه بقیه اشک بریزم ؛

    خداروشکر بعد که با این مسیر بهشتی و توحیدی آشنا شدم چقدر خداروشکر کردم که اتفاقا چه کار خوبی کردم که اشک نمیریختم ، چون اصلا مسیر اکثریت مسیر شرک و جهنمیه ؛

    یا مثلا میگفتن اگه روز شهادت و عزا تخمه بخوری یا اهنگ گوش کنی یا شاد باشی کار گناهیه ؛

    همیشه از درون با این دیدگاه مشکل داشتم و حسم تاییدش نمیکرد ؛ و بعدها فهمیدم که این حس همون خدا بوده که اصلا چیزی به اسم غصه و ماتم رو تایید نمیکنه و صد در صد مسیر غلطیه ؛

    چون هر چقدر ما تو فرکانس گریه و غم و عزاداری میمونیم ، چیزی که واضحه طبق قانون از همین موارد وارد زندگیمون میشه ؛ شاید بی دلیل نیست که کشور ما همیشه توی درگیری و بلاهای مختلف دست و پا میزنه ؛ هر چند وقت یکبار یه بلا و مصیبت برای کشور ما پیش میاد ، که صد در صد نتیجه فرکانس هاییه که خودمون فرستادیم ؛

    ممنون از استاد عزیزم که به جرات میتونم بگم با فایلهای شما طی این سالها ، خیلی بهتر قرآن رو درک کردم و یجورایی با قرآن آشتی کردم ، چون منم مثه بقیه با قران هیچ احساس راحتی نمیکردم ، فقط بخاطر باورای غلطی که از دین و قران و خدا بما داده بودن ؛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    EHSAN گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستانی که در این مسیر زیبا هستند

    دومین برگ سفرنامه‌ی عشق

    از وقتی یادم میاد طی حداقل ده سال گذشته وقتی به خاطر هر مساله و تضاد بزرگی که توی زندگیم باهاش برخورد میکردم البته نه اینکه همیشگی باشه ولی با اینکه آنقدر  دقیق از قانون مطلع نبودم وقتی یکم به آرامش می‌رسیدم به این فکر میکردم که آخر همه هیاهوهای ابن دنیای فیزیکی با مرگ تموم میشه و پس هیچ چیز ارزش آنقدر سخت گرفتن و تقلا کردن رو نداره

    تا اینکه بعد از مدتی با خوندن چندین کتاب و دیدن مصاحبه افرادی که تجربه نزدیک از مرگ رو داشتند و برای مدت کوتاهی هم که شده اون دنیا رو تجربه کردند و برام خیلی خیلی جالب بود که توی تشریح اصول کلی همگی مشابه هم بودند فارغ از هر قوم و هر کشوری اصلا ذهنم شخم اساسی خورد.

    اینکه می‌گفتند اصلا مهم نیست توی زندگی چه اشتباهاتی مرتکب شدی و تورو با همین چیزی که هستی میپذیرن و عشق بی قید و شرط نصیبت میشه

    اینکه خودت می‌شینی صفر تا صد زندگیت رو کامل مرور می‌کنی و به تمام جوانب و فرکانس های اعمالت آگاهی ،  حتی یادمه یکی میگفت وقتی مثلا من یه گل رو میدیدم و احساسم خوب میشد  و بهش لبخند میزدم میدیدم که این لبخندم انگار تبدیل به یک موجی میشه و توی کل کهکشان میره و بعدش مثل پژواک به خودم بر میگرده

    خلاصه اینکه آنقدر توی یک دورانی از زندگیم با این آگاهی ها خودم رو غرق کردم که حتی خیلی خیلی چیزها و آگاهی ها توی خواب بهم گفته می‌شد

    هیچوقت فکرش رو نمیکردم که بخوام یک روزی این مطالب رو توی سایت بگم ولی حالا که اومد میگم

    توی اون مدت آنقدر و آنقدر به قول استاد لطیف شده بودم که با در و دیوار با گل با حشره با هرچیزی حرف میزدم و به همه چیز و همه کس احترام میذاشتم ، واقعا قلبا احترام میذاشتم

    میدونید چرا؟

    چون آنقدر و آنقدر با اون انرژی که میگیم خدا دوست شده بودم که انگار یه همراه همیشگی و صمیمی ترین دوست جهان رو  داشتم

    باهاش لحظه به لحظه برای هر کاری و هرچیزی حرف میزدم و نظرش رو می‌پرسیدم و خیلی وقتها باهاش شوخی میکردم مثلا میخواستم غذا بخورم بهش تعارف میزدم و یا اگه مثلا دست و پام به جایی می‌خورد و یا اتفاقی برام میفتاد به شوخی میگفتم بیا ، یکم باهات خندیدم داری بی جنبه بازی در میاری وشاید باورتون نشه ولی بعضی وقتها تا حدی بود که دلم نمیخواست بخوابم و بیشتر باهاش باشم

    بعدش صبح یا هر وقت شب که بیدار میشدم عاشقانه بهش سلام میکردم و ازش سپاسگزاری میکردم هم به خاطر خواب راحتم و هم به خاطر بیدار کردنم که دوباره بخوایم باهم باشیم و لذت ببریم

    اصلا باهم می‌خوردیم با هم مینشستیم میخوابیدیم بیدار می‌شدیم بیرون میرفتیم کار میکردیم تفریح و بازی میکردیم و…

    نه اینکه رسمی و کتابی باهاش حرف بزنم و شکرگزاری کنم نه ، درست مثل یه دوست صمیمی و هم سن و سال خودم که حاضرم جونمو براش بدم

    اصلا من چندین ماه توی آسمونها بودم،  با خورشید حرف میزدم با ماه با ستاره با در و دیوار با هرچیزی و هر کسی و دلیل اینکه گفتم به همه قلبا احترام میذاشتم فقط این دیدگاه بود که چون همه موجودات رو این خدایی که اینقدر باهم رفیقیم و دوست بودیم خلق کرده فقط به خاطر عشقی که بهش داشتم انگار همه رو از اون میدیدم و عاشقانه توی قلبم به همه چیز و همه کس و همه موجودات احترام میذاشتم

    شاید باورتون نشه ولی به خودش قسم بعضی وقتها انقدر غرق در عشقو احساس بی نظیری که نمیتونم توصیفش کنم میشدم که بهش به ظاهر شوخی ولی از ته قلبم میگفتم بیا و این شیطان رو هم به خاطر من ببخش و بیخیال شو دیگه ، حالا جوگیر شد و یه غلطی کرد و من براش ریش گرو میزارم و جایگاه خودم رو پیش خدا خیلی خیلی بالا میدیدم که حتی برای شیطان هم بارها وساطت  می کردم

    بارها و بارها نصف شب که بیدارم می‌کرد ، برای تمام کسانی که کوچکترین کینه نفرت یا خشمی در قبالشون داشتم از قلبم پاک میکرد و عاشقانه براشون دعا میکردم وساعتها غرق در اشک شوق میشدم

    هرچقدر که بیشتر می‌گذشت رابطه عاشقانه بین ما بیشتر می‌شد و بیشتر و بیشتر احساس یکی بودن باهاش میکردم

    هیچ ترسی ، هیچ و هیچ و هیچ ترسی از هیچ چیزی نداشتم و همیشه با خودم میگفتم بدترین ترسی که میتونه وجود داشته باشه اینکه با هر اتفاقی بمیرم دیگه ، چه لذتی بالاتر از اینکه بتونم این کسی که شبو روزم رو پر کرده از نزدیک و توی یک جهان دیگه با آگاهی فراتر ببینم و درک کنم؟

    بزارید یه مثال بزنم شاید بتونم شما رو متوجه این دیدگاهم بکنم:

    فرض کنید شما توی یک جزیره بهشتی با کلی زیبایی و نعمت هستید و یک همسر و بچه‌هایی بی نظیر که بینهایت دوستشون دارید

    به شما یک ماموریت کاری میدن که باید یه مسافرت طولانی به اون طرف جهان برید و بعد از مدتی که نمیدونید حتما برمی‌گردید خونه خودتون توی همون جزیره بهشتی کنار خانواده ای که عاشقانه منتظری ببینیشون و از وجودشون لذت ببری

    حالا منی که اومدم به این مسافرت توی خوشی هاش که دارم لذت میبرم، با فکر کردن به اینکه بعد از تموم شدن این مسافرت دوباره قراره برگردم و لذت بیشتری توی اون جای بهشتی زیبا پیش کسانی که عاشقانه منتظرند تا برم وعشقشون رو نثارم کنن ، انگار این لذت مسافرت و خوشی الانم میلیونها برابر میشه

    اگه هم توی این مسافرتی که هستم به هر دلیلی سختی یا ناخواسته و مشکلی برام پیش بیاد با فکر کردن به اینکه بازهم درنهایت قراره برگردم به اون جزیره بهشتی کنار کسانی که عاشقم هستند تحملم در قبال اون مشکل به صبری لذت بخش تبدیل میشه و یا بخوام با لذت و عشق اون رو حل کنم چون نگاهم به اون مشکل تغییر میکنه

    حالا دقیقا من همچین دیدگاهی رو توی اون دوران داشتم که درنهایت قراره برگردم پیش این دوستی که عشقش تمام وجودم رو گرفته پس سعی کنم تا میتونم از فرصت استفاده کنم و از هر لحظه‌‌ام لذت ببرم.

    همیشه خوشحال و شاد ، همیشه لذت ، همیشه آرام(واقعا آرامش قلبی) ، انگار تک تک سلول‌های بدنم توی صلح و آرامش بودن و انگار یه زره ای داشتم که هیچ چیز نمیتونست باعث ترسیدنم یا ناراحت شدنم و بد شدن احساسم بشه

    شاید از نگاه بعضی ها کمی مضحک باشه ولی آنقدر از وجودش و اینه همیشه و هر لحظه باهامه لذت می‌بردم که ابدا به فکر ازدواج هم نبودم(علیرغم فشار زیاد خانواده)

    باورتون نمیشه ولی من این ارتباط و این عشق توصیف نشدنی رو به پول و حتی به خانواده و والدینم هم ترجیح میدادم و انگار همه چیز در مقابل اون برام رنگ می‌باخت

    اصلا روان شده بودم ، همه چیز و همه کس عاشقم شده بودند و اصلا همه امورم بدون اینکه بخوام براحتی برام انجام می‌شد و واقعا این باور رو داشتم که انگار اون منو پادشاه کرده و اصلا یه دیدگاه و نگاه خاصی به خودم داشتم

    اگه بخوام راجب لطافت روحم و تغییر دیدگاه و نگرشم بگم تمومی نداره

    ولی نمیدونم از کجا و چطوری و چی شد که آروم آروم آروم دوباره برگشتم به همین دنیای پرهیاهو و دوباره همون افکار و باورها و محدودیت‌ها و….

    چندسال فقط با خاطرات اون دوران طلایی سپری کردم بدون اینکه ابدا چیزی بازگو کنم تا اینکه توی یکی از فایلهای استاد خودشون هم از تجربیات ازدست دادن دوستان خودشون توی انفجار تانکر و بعدش خلوت گزینی و لطیف شدن روحشون گفتن و انگار با شنیدن این حرفها از استاد قبلم دوباره باز شد و اصلا به شوق اومدم

    فهمیدم که باید از خودم از روحم و از ورودی هام توی اون دوران بیشتر مراقبت میکردم و اینطور نیست که به خودی خودش تا ابد باقی بمونه و وقتی یک مثال زنده و بارز مثل استاد رو دیدم که هنوز اون ایمان و رو توی وجودش زنده نگه داشته و حتی بیشتر و قوی‌ترش کرده این خواسته دوباره توی وجودم جون گرفت.

    باز هم شاید باورتون نشه ، الان که ذهن منطقیم فقط دنبال ثروت و موفقیت و سلامتی‌ و اینجور خواسته هاست ولی خواسته قلب و روحم فقط و فقط دوباره تجربه کردن و رسیدن به اون احوال و اون دوران طلایی زندگیم و البته این دفعه مراقبت کردن و موندن تا ابد در اون هست.

    انگار اگه خدا بهم بگه یک آرزو بکن تا برات برآورده کنم میون این همه تضاد و خواسته ها و هیاهو بدون لحظه‌ای تعلل بهش میگم دوست دارم دوباره باهم همون رفاقت و همون دوران رو تا آخر عمرم داشته باشیم.

    میدونم که این خواسته بدست نمیاد مگه اینکه دوباره شایستگی خودم رو بالا ببرم و از شما بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیزم که با دیدن و گوش کردن باورهای توحیدی و نگاه توحیدی و خاص شما به خداوند برام یک الگوی فوقالعاده شدید.

    اصلا موضوع فایل چی بود و چقدر ازش فاصله گرفتم ولی باور کنید نمیدونم چرا این مطالب اومد که بنویسم و چرا توی کامنت این فایل؟

    فقط اگه به قول استاد بتونیم باورمون رو نسبت به خدا عوض کنیم تمام جهان در اختیارمونه

    به خدا من یکبار تجربه کردم و از صمیم قلبم برای تک‌تک شما عزیزانم این تجربه رو آرزومندم.

    در پناه رب العالمین باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1734 روز

      بنام الله یکتا رب هدایتگرم

      سلاااام ب دوست عزیزو ارزشمندم آقا احسان عزیز

      چقددد حس فوق العاده ای گرفتم از حرف های زیبا وپراز عشق واحساس تون

      خیییلی تحسینت کردم و بهت افتخار کردم

      افرین واقعا بهت تبریک میگم

      خدااای من تقریبا یک ساعت پیش چقد دوسداشتم حضور خدارو بهتر لمس کنم

      این خواسته تو دلم بود حتی ب زبان نیاوردم

      والان کامنت شما منو زیر ورو کرد خداای من ازت ممنونم ک اینقددد سریع پاسخم و دادی از طریق یکی از دستان عزیزت

      الهی صدهزاررر بارشکرت

      چقددد قابل لمس بود برام

      گاهی اوقات همچین حسی رو دارم ولی خداروشکر شما چقدر عالی تونستی وصل بشی ب منبع درونت

      ب خدای مهربان

      ک هر روز وهر لحظه کنار ماست ومارو هدایت میکنه

      سپاسگزارم دوست عزیزم بخاطر اینکه لطف کردی و تجربه ی ارزشمندتو نوشتی برامون ک ما هم بتونیم

      راحتتر درکش کنیم

      وباور کنیم ک ب همین راحتی میشه باخدا حرف زد

      شوخی کرد

      عشق بازی کرد

      اصن خدا بشه همه کسو کارت

      چقد قشنگ معنی این اگاهی و توضیح دادین برامون:ک

      تنها خدا برایم کافیست

      باخدا باش وپادشاهی کن

      خدایی ک ازش گفتین و اینقدر عاشقانه کنارتون بوده

      و رفیق بودین همین الانم کنارتونه

      خودش شمارو هدایت کرده ک اینجا باشین و کامنت بزارین:))

      من پاره ای از خدا هستم وتو هم پاره ای از من

      پاره ای از کیهان

      پاره ای از آگاهی

      ما ابدی هستیم

      ما لایتناهی هستیم

      من و تو دوقطره از دریاییم

      خود دریاییم ،خود خدا

      سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود ارزشمند شما

      و هدایتم ب این آگاهی های ناب الهی

      و اینکه من عاشقتونممم بی قید وشرط

      ما یکی هستیم

      دوقطره از دریا

      خود دریاییم

      ب الله یکتا میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        EHSAN گفته:
        مدت عضویت: 1328 روز

        سلام خدمت شما دوست خوبم خانم لرستانی عزیز

        شاید باورتون نشه ولی اصلا خودمم نمیدونم چرا بعد گذشت چند سال اینها رو توی سایت و یکباره اینجا بازگو کردم ، آنقدر برام پر از احساسات والا و لطیف بوده که میشه چندین کتاب ازش نوشت

        منتها چیزی که درک کردم اینه که ابدا و ابدا اینطور که توی ذهنمون قرار دادند نیست که هرکس مرتکب اشتباهی نشده و یا یک انسان کاملا بی نقصی میتونه به خدا نزدیک بشه

        این باور رو به حدی توی وجودمون قوی کردن که ما به محض کوچکترین خطایی انگار حتی می‌ترسیم کوچکترین درخواستی از خدا داشته باشیم

        بارها پیش اومده که من توی کل این سالها حتی به وجودش شک کردم ، نه توی دوران گرفتاری ها ، انگار هروقت بخوای اونو از دید و منطق انسانی خودت درک کنی نمیشه و جواب نمیده

        من فهمیدم که توی هر حالتی و هر اوضاعی و هر اندازه خطایی اگر باور اینو داشته باشیم که ما لیاقت و شایستگی رفاقت با اونو داریم

        داستان قتل موسی و پیامبر شدنش و یا داستان آزمایش سلیمان که جسدی رو روی تخت پادشاهیش انداختند تا آزمایشش کنن و وقتی به قول قرآن متذکر شد و فهمید این یک امتحان بوده توبه کرد و بعد از توبه از خدا میخواد که اون سلطنت عظیم رو بهش بده و درجا هم اجابت میشه و یا داستان امتحان دوتا چوپانی که حضرت داود رو قاضی قرار دادند و…. همه و همه حکایت از این داره توی هر شرایطی اگر بتونیم فقط احساس گناه رو از خودمون دور کنیم و حتی از خدا طلبکار باشیم بسته به باورمون و ظرفمون هر چیزی بخوایم بهمون میده

        به نظرم کلید اصلی همه شایستگی ها شکرگزاری هست چون خودم توی اون دوران از همه چیز و همه کس شکرگزار بودم ، شاید به زبون نمیاوردم ولی توی قلبم این احساس بود که اون منو غرق نعمت کرده و خیلی متواضع و فروتن شده بودم

        حتی با دیدن علفها و یا یک گل وحشی و هرچیزی و هر جایی انگار این دیدگاه رو داشتم که این رو فقط مخصوص من آفریده تا من از زیبایی‌اش لذت ببرم و وقتی میدیمشون یا لمسشون میکردم قلبا از خود او نعمتها هم سپاسگزاری می‌کردم و آنقدر از همون یه دونه گل وحشی مثلا لای دیوار توی قلبم تعریف میکردم که انگار میخواستم زیبایی و محاسنش رو به خودش یادآوری کنم و بهش اعتماد به نفس بدم که کارت رو توی این جهان به بهترین نحو انجام دادی و حتی اگه هیچ کس همه متوجه تو نشده باشه من دیدمت و از تمام زیبایی و احساس خوبی که به من دادی سپاسگزارم و بعدش به شوق و وجد می‌آمدم و باز هم زیبایی های بیشتر رو هر جایی میدیدم

        تمام این چیزهایی که گفتم اینطور نبود که ساعتها طول بکشه ، انگار همون چند ثانیه‌ای که کنارش بودم زمان می ایستاد و این نگاهم و احساساتم رو بهش بروز میدادم و میرفتم

        توی اون شرایط انگار کل جهان برات کندتر میشه و زمان کش میاد تا بیشتر و بیشتر لذت ببری ، برخلاف چیزی که توی این دنیای پر از تقلا و هیاهو هست

        نمیدونم ولی یکباره انگار این بهم الهام شده که اگه بخوام از اون دوران و از اون باورها و نگاهم بنویسم تمومی نداره و توی ذهنم این افتاد که هربار این دیدگاه‌ها یا خاطرات رو برای خودم ویس ضبط کنم بهشون گوش بدم تا بتونم بیشتر و بیشتر احساس لیاقت و ارزشمندیم رو بالا ببرم و باورهای قدرتمندکننده بیشتری در قبال خودم و خداوند بسازم و انگار این یادآوری ها خیلی خیلی بیشتر بهم کمک میکنه

        از شما هم خیلی خیلی سپاسگزارم که با کامنتتون باعث شدید تا بیشتر توی اون مدارها و خاطرات قرار بگیرم و این ایده بهم الهام شده و چقدر وقتی از اون دوران و دیدگاه و نگرشهام حرف میزنم احساس فوق‌العاده‌ای پیدا میکنم

        خیلی خیلی خوشحالم که کامنتم براتون مفید بوده و سپاسگزار خداوندم برای بیانش و از صمیم قلبم بهترین‌ها رو براتون آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زکیه لرستانی گفته:
          مدت عضویت: 1734 روز

          احسان عزیزم دوست خوبم سلااام

          خداروشکر میکنم بابت روح پاک و لطیفی ک داری

          چقددداز کامنتت باورهای ناب وفوق العاده دریافت کردم

          سپاسگزارم ک وقت ارزشمندتو گذاشتی وباعشق برام نوشتی

          چ قلب بزرگی داری پسررر، ی چیزی الان اومد تو ذهنم

          تو قرآن بارها گفته

          بیاد بیارید

          بیاد بیارید نعمت هایی ک بهتون دادم وشکر گزار باشید

          بارها ب بنی اسرائیل میگه بیاد بیارید چ معجزاتی و براتون ایجاد کردم

          همین بیاد آوردن

          مارو سپاسگزار تر و درلحظه حال نگه میداره

          قطعا با یادآوری آگاهی های نابت و رفاقت زیبایی ک با خدا داشتی

          دوباره ودوباره

          بارها وبارها

          اون حس شیرینو لمس میکنی ان شاالله

          ی نکته خیلی مهم ک متوجه شدم تو کامنتت:

          منتها چیزی که درک کردم اینه که ابدا و ابدا اینطور که توی ذهنمون قرار دادند نیست که هرکس مرتکب اشتباهی نشده و یا یک انسان کاملا بی نقصی میتونه به خدا نزدیک بشه

          این باور رو به حدی توی وجودمون قوی کردن که ما به محض کوچکترین خطایی انگار حتی می‌ترسیم کوچکترین درخواستی از خدا داشته باشیم

          بارها پیش اومده که من توی کل این سالها حتی به وجودش شک کردم ، نه توی دوران گرفتاری ها ، انگار هروقت بخوای اونو از دید و منطق انسانی خودت درک کنی نمیشه و جواب نمیده

          من فهمیدم که توی هر حالتی و هر اوضاعی و هر اندازه خطایی اگر باور اینو داشته باشیم که ما لیاقت و شایستگی رفاقت با اونو داریم

          داستان قتل موسی و پیامبر شدنش و یا داستان آزمایش سلیمان که جسدی رو روی تخت پادشاهیش انداختند تا آزمایشش کنن و وقتی به قول قرآن متذکر شد و فهمید این یک امتحان بوده توبه کرد و بعد از توبه از خدا میخواد که اون سلطنت عظیم رو بهش بده و درجا هم اجابت میشه و یا داستان امتحان دوتا چوپانی که حضرت داود رو قاضی قرار دادند و…. همه و همه حکایت از این داره توی هر شرایطی اگر بتونیم فقط احساس گناه رو از خودمون دور کنیم و حتی از خدا طلبکار باشیم بسته به باورمون و ظرفمون هر چیزی بخوایم بهمون میده

          اینجا ک گفتی:

          داستان آزمایش سلیمان که جسدی رو روی تخت پادشاهیش انداختند تا آزمایشش کنن و وقتی به قول قرآن متذکر شد و فهمید این یک امتحان بوده توبه کرد و بعد از توبه از خدا میخواد که اون سلطنت عظیم رو بهش بده و درجا هم اجابت میشه

          و

          توی هر شرایطی اگر بتونیم فقط احساس گناه رو از خودمون دور کنیم و حتی از خدا طلبکار باشیم بسته به باورمون و ظرفمون هر چیزی بخوایم بهمون میده

          ازت خییییلی خیییلی ممنونم بابت اینکه ب ندای درونت گوش دادی و نوشتی برام

          لطفا بیشتر کامنت بزار تا بتونیم از آگاهی های نابت استفاده کنیم

          کامنت نوشتن ذهنتو منظم میکنه تا بتونی احساستو بهتر متوجه بشی

          برات بهترین بهترین ها

          خود خدا رو آرزو دارم

          درپناه رب جهانیان شاد باشی سالم باشی وثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت ان شاالله

          راستی تو کامنت قبلیت ی چیزی نوشتی ک الان یادم اومد

          گفتی ک الان ذهنم منطقم خواسته ش فقط مادیات و ثروت هست اگه اشتباه نکنم

          این ی باور اشتباهه ک ثروت و جدا از خدا میدونیم

          فک میکنیم هرچقدر ثروتمند بشیم از خدا دورتر میشیم، درصورتی ک خدا خودش ثروته

          ثروت ی انرژیه ی فرکانسه ک باید در مدارش قرار بگیریم

          این ترمز منم هست ک ثروت و از خدا جدا میدونم ولی الان بهتر شده ی کم

          درپناه خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کبری احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1107 روز

      سپاسگزار خداوند سبحان. من هم دو سال پیش زمانی که با این اگاهی ها و هدایت الله یکتا با قانون اشنا شدم هر لحظه از زندگی ام پر از زیبایی و شادی وصف نا پذیر بود. روی زمین راه نمیرفتم و پرواز میکردم خاب و خوراک نداشتم. لحظه به لحظه خدارا حس می کردم و جهان را به زیبایی بهشت می دیدم که انگار همه چیز با گذشته فرق می کرد و توی یک جهان پر از زیبایی پا گذاشته بودم. چه احساس نابی رو با یگانه خدایم تجربه کردم چه زیبایی هایی دیدم خدا شکرت که با این فایل و کامنت شما هم فرکانسی عزیز دباره اون خاطرات زیبا برایم تداعی شد. من هم هدایت شدم به روز شماره تحول زندگی و این فایل بی نظیر از استاد عزیز بی نهایت از شرک های وجودم رو به من نشان داد خدا را به خاطر این فایل واگاهی ها سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم همگی در پناه الله یکتا شاد و پر انرژی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    الهی به امید تو.

    بنام جان من و تمام من

    بنام خدای عشق و زیبایی و ثروت.

    دومین روز از تعهدم.

    سلاااااام به استاد عزیزم ،سلااااام به دوستان هم فرکانسی ام .

    خدایاشکرت که به دومین روز تعهدم عمل کردم و فایل روز دوم گوش دادم ،یادداشت کردم و به لطف الله کامنتشو می نویسم.

    چقدر این فایل زیبا و محکم بود،محکم از آیات الله ،آیاتی که درهایی از آگاهی رو به روی ما باز کرد.

    وقتی به گذشته برمیگردم ،چقدر راجب حق الناس میگفتن بهمون و بارها و بارهاا مارو از خدا ترسوندن ،این فایل تکمیل کننده جلسه 10 راهنمای عملی هست.

    دعا و استغفار

    جهان آیینه باور ماست ،جهان همون کوه عظیمی هست که فقط واکنش نشون میده به باور های مااا.

    خداوند اون انرژی که واکنش میده به باور ها و افکارمون ،نه با گفتار و کلام ما.

    مثه یه کنکوری که درس نمیخونه ،از صب تا شب میشینه دعا میکنه ،فکر میکنه با اون دعا رتبه یک میشه،در حالی که اینجوری نیست ،ایمانی که عمل نیاره حرف مفته،اونایی که به الله ایمان داشته باشن حرکت میکنن نه اینکه فقط حرف قشنگ باشن.

    هیچ کسی نمیتونه بهم کمک کنه تا وقتی خودم نخوام.

    هیچ کسی نمیتونه بهم ظلم کنه تا وقتی که خودم با باورهام بهش اجازه بدم .

    نکته طلایی

    مهسا جان اگر از کسی بترسی ،شرک ورزیدی ،وقتی ام که شرک بورزی ،از عرش به فرش خواهی اومد،وقتی قدرتو بدی به دست بقیه و ازش بترسی ،باعث میشه کنترل رو بدی به دست اون آدم*

    چه آیه زیبایی.

    ما به اونها ظلم نکردیم بلکه خودشون به خودشون ظلم کردن.

    خدا میگه بنده من تو با باور هات و افکارت به خودت ظلم میکنی و جهنم تو این دنیا برا خودت میسازی.

    من فقط واکنش دهنده به افکار و باور های توام.

    پس خداوند عادل مطلقه به کسی ظلم نمیشه در این دنیا ،بلکه آدمااا با رها کردن کانون توجهشون بر روی زشتی ها،و نازیبایی ها به خودشون ظلم میکنن.

    خدایااااا هر لحظه هدایتم کن

    خدایاااا منو به راه راست هدایت کن .

    خدایاااا منو در زمان و مکان درست قرارم بده.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 808 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جونم

    سلام به تمام اعضای خانواده معنوی ام

    خدایا شکرت که که در بخش اول جلسه دوم سفرنامه هدایت و کردی

    خدایا قلم تو را بدست میگیرم خودت بگو تا بنویسم

    باور کنم که قدرت فقط در دستان خداوند است

    هیچ کسی به هیچ وجه نمی‌تواند به من آسیبی برساند مگر اینکه من قدرت را از خدا گرفته باشم و به مخلوق بدهم

    خداوند بارها در باره ظلم گفته

    ما به کسی ظلم نمی‌کنیم

    انسانها خودشان به خودشان ظلم میکنند

    خداوند می‌فرماید ما شما را کمک میکنیم

    حالا میخواهی بهشتی باشی کمکت میکنم

    میخواهی جهنمی هم باشی کمکت میکنم

    الله و اکبرررر

    درک این آیه خیلی عالیه

    احساس خوب اتفاقات خوب

    احساس بد اتفاقات بد

    منم که هر کدام را انتخاب کنم بیشتر به آن مسیر میروم در هر احساسی که باشم از جنس همان وارد زندگی ام میشود

    من خالق زندگی خودم هستم

    هر اتفاقی بواسطه افکار و باورهای من بوجود میآید

    هر خیری من برای دیگران بخواهم چند برابرش به خودم برمیگرده و برعکس اگر شر ویدیو برای کسی بخواهم بازهم چند برابرش به خودم برمیگرده

    ن من در زندگی کسی تغییر ایجاد میکنم ن کسی در زندگی من

    هر آنچه که هست بواسطه افکار و باورهای خودم هست .

    پس من آگاهانه خودم را در احساس خوب و کنترل افکار و توجه به زیبایی ها و نعمتها و داشته های زندگیم و فراوانی نعمتهای خداوند معطوف میکنم

    که با احساس خوب اتفاقات خوب هم رخ دهد

    قانون خدا بدون تغییر است

    خدایا شکرت

    وقتی شروع میکنم به قرآن خواندن خداوند کلمه به کلمه با من حرف میزند

    تماما با من صحبت میکند چقدر روحم لطیف شده

    با دیدن هر زیبایی به وجد میایم از تمامی لحظات باید لذت ببرم

    ما مدت کمی در این جهان هستیم بقول قرآن گویی نصفی از روز یا شب بوده

    الله و اکبرررر

    پس زندگی را زندگی کنم با خداوند خودم را هماهنگ کنم تا هم دراین دنیا دربهتش باشم وهم در آخرت جاودانه

    الهی شکررررررت

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سیمین منصوری گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    به نام الله یکتا

    سلام و درود به استاد عزیزتر از جانم و مریم جان شایسته و همه ی اعضای عزیز خانواده ام

    خدا رو سپاسگزارم بینهایت برای هدایت شدنم به این مسیر روشن و سبز و پر از نور و آگاهی که هر لحظه و هر لحظه راحتتر و زیباتر میشه.

    خدایا شکرت

    قبل از اینکه بخوام این کامنت رو بنویسم داشتم فایل استاد با عنوان (همینجوری نمی‌مونه ) که ترانه ای پخش میشه و استاد عزیزم نکاتی بینظیر را در کمال زیبایی و سادگی بیان میکنن و بازهم تلنگر و بازهم آگاهی

    و اونقدر حال من خوب شد و شاد ی و عشق و آرامش وشکر گزاری و حس خوشبختی بی پایان به خاطر داشته هام و زندگی همین لحظه ام بهم دست داد که اشک شوق از چشمانم سرازیر شد و تمام زمان فایل رو در حال شکر گزاری عمیق و شمردن داشته هام بودم ، وااااایییی واقعاااا چه حال عجیب و لذت بخشی بود ، خیلی عالی بود ، طوری که احساس میکردم من همین حالا همه چیز دارم و در نهایت خوشبختی هستم و دیگه هیچی نیاز ندارم چون قدرت و رحمت خداوند رو هم کاملا در قلبم احساس میکنم و در انتهای فایل استادِ جان به زیبایی هرچه تمام گفتن که به خواسته تون نچسبید، از همین لحظه لذت ببرید و احساستون خوب باشه ، همه چیز همینه احساس خوب در لحظه حال

    چون حالم عالی بود دوست داشتم که با شما عزیزان در میان بزارم

    و اما درباره این فایل بازهم بینظیر ، ظلم به خود از نظر قرآن

    بله من قرآن رو دو مرتبه با دید متفاوت و برای هدایت شدن خواندم و همچنان دارم میخونم و با تمام وجودم سیستمی بودن خداوند و وجود قانونی بدون تغییر رو درک کردم

    و بارها و بارها خداوند در قرآن فرموده که هر اتفاقی که برای ما می‌افته دقیقا نتیجه اعمال و توجه ما هست . پس ما می‌فهمیم که زندگی هر کسی ساخته ی اعمال و توجهات خودش هست . پس نه من میتونم زندگی کسب رو نابود کنم که این باعث رفع احساس گناه در موارد مختلف برای ما میشه و هم اینکه کسی نمیتونه در زندگی ما اثری داشته باشه که این هم باعث احساس قدرت و رهایی و شجاعت به انسان میده و موحد بودن رو خیلییی راحتتر می‌کنه ، چون نسبت به کسی احساس نیاز نمی‌کنیم و روی کسی حساب نمی‌کنیم و از کسی هم حساب نمیبریم و چقدر این زندگی راحتتر و لذت بخش تر هست و به معنای واقعی کلمه سرشار از آزادی هست .

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی و فرستاده ات که اینقدر ساده همه چیز رو بیان می‌کنه و اینکه قدرت ساختن زندگیم رو با قانون بدون تغییرت فقطططططط به خودم دادی و بس.

    خدایا شکرت برای قرآن که حقیقتا کتابی هدایت کننده با بیان روشن هست برای افرادی که می‌اندیشند.

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    به نام خدای همیشه همراهم

    روز دوم

    به لطف خدا و آموزه های استاد خیلی وقته در مدار شادی سلامتی و ثروت هستم خیلی وقته مراقب ورودی های ذهنم هستم اگر لحظه ای حالم نامیزون بشه سریع یادم میاد لیلا مراقب باش احساس خوب اتفاقات خوب

    سریع یادم میاد خودم مسئول رفتارم هستم خودم خالق لحظاتم هستم از کسی توقعی ندارم کسی را مقصر نمیدونم

    رعایت همین نکات زندگیم را زیر و رو کرده خیلیا از مسیر ما جدا شدن خیلیا جدید اومدن

    همیشه سپاس گزار خدا هستم من و همسرم خیلی مراقب رفتارمون هستیم همیشه به من یادآوری میکنه فلان رفتارت ببین ریشه در کجا داره وقتی مینویسم و باهاش حرف میزنم متوجه میشم در احساس گناه ماندن و گاهی یه باور غلط گوشه ذهنم باقی مونده و متوجهش نبودم این روزها خیلی جدی به آموزه های استاد عمل می‌کنیم و در حال رشد هستیم خداوند از راه هایی که قابل پیش بینی نیست ما را هدایت میکنه و به وضوح اینو درک کردم که همیشه باید وصل باشیم همیشه باید روی خودمون کار کنیم این راه پایان نداره خیلی خوشحال و سپاس گزار شما هستم استاد جان خداوند به زندگیتون خیر و برکت روزافزون عطا کنه آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    روشنا مسیح گفته:
    مدت عضویت: 483 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی عشق و دوستان هم فرکانسی ام

    تو این فایل بزرگترین مبحث قوانین خدا رو آموختم خدایا شکرت

    من هیچوقت ب هیچ کسی ضربه نزدم این حرف چقدر آرامش بخشه چقدر احساس مسئولیت بهم دست میده من مسئول بدبختی یا حس بد یا حتی یه سرماخوردگی ک طرف مقابلم میگیره که میگن واگیر داره نیستم (خیلی وقته این باور و دارم البته در مورد مریضی واگیر)من مسئول خوشبختی یا ثروتمندتر شدن یا حال خوب کسی نیستم ک بعدا بواسطه ی اون کار مثبتم مثلا طرف مقابلم رو با قانون جذب اشنا کردم بخام تو ذهنم بگم من بودم ک حال و روز اون فرد و بهتر کردم بلکه باید درک کنم اون فرد در حال تکامل و هدایت خدا بوده حالا اگه منم نبودم اون فرد خودش از بینهایت راه با قانون جذب اشنا میشد.با اینحال از بس از بدو تولد احساس گناه رو جوری بهم گفتن و من باور کردم که بزرگترین گناه حق الناسه ظلم ب دیگری اما چقدر خودم رو نادیده گرفتم بخاطر این طرز فکر اشتباه چقدر سعی در کنترل کردن دیگران داشتم خدایا من بخاطر ظلمهایی که ب خودم کردم ازت طلب بخشش میکنم اینبار هیچ امامی رو واسطه نمیکنم من ازتو بخاطر کمبود عزت نفسم ازت عذر میخام و ازت میخام انقدر بهم احساس ارزشمندی بدی ک بتونم ب جایگاه بهتری هدایت بشم .و یه چیز دیگه ای که من برداشت کردم از این فایل البته مطمئن نیستم با اینحال اینجا میگمش استاد فکر میکنم شیطان همون افکارمونه چون ما با فکر کردن از چیزی میترسیم با فکر کردن به نکات منفی از روحمون فاطله میگیریم و با فکر کردن یه شخصی رو برای خودمون خدا میکنیم و کان افکار ما چون میخاد ما ب نازیباییها توجه کنیم و نا امیدمون کنه و خیلی منطقهای دیگه ….چقدر این فایل نکته داشت من هنوزم حرفای استاد و درک نکردم فقط در این حدم ک متوجه شدم خدا رو شکر میکنم و از خدا میخام منو به درک و باور عمیق درست از آموزه های استاد بکنه

    همتون و ب دستای پر مهر خدا میسپارم عاشقتونم با تمام وجودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    آیسو گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام به استاد عزیزم

    روز دوم سفر نامه:

    خداوند سیستم است

    یعنی خوبی کنی بهت خوبی برمیگردونه و بدی کنی بهت بدی برمیگردونه

    وقتی درباره خدا صحبت میکنیم منظورمون سیستم و آینه که داره به من بازخورد میده

    هرکسی نتیجه ی اعمال خودشو میگیره

    اینجوری نیست که کسی خطا و اشتباه کنه و بعد بره پیش فرد دیگه ای و بگه تو پیش خدا ابرو داری و برای من استغفار بخواه!

    این شرکه

    اگه خود فرد ، طلب آمرزش نکنه

    براش فرقی نمیکنه

    سیستم داره در هر صورت به درستی عمل میکنه

    اینکه ابراهیم برای پدرش استغفار میخواست هیچ نتیجه ای براش نداش چون پدر ابراهیم باید نتیجه ی اعمال خودش رو دریافت میکرد و اینطور نیست که حضرت ابراهیم درخواست کنه که نتیجه ی فرکانسش بهش برنگرده و سیستم هم اجرا نشه

    و حتی زمانی که حضرت ابراهیم متوجه شد که پدرش درفرکانس دیگری است حتی نخواست وارد اون فرکانس بشه

    وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا ﴿64﴾

    و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند، و پیامبر هم برای آنان طلب آمرزش می کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند. (64)

     

    فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ﴿65﴾

    به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع واختلاف دارند به داوری بپذیرند؛ سپس از حکمی که کرده ای دروجودشان هیچ دل تنگی و ناخشنودی احساس نکنند، وبه طور کامل تسلیم شوند. (65)

    ‌اینا ایمان نمیارن مگر اینکه تورو داور قرار بدن و تسلیم نتیجه داوری تو باشن..ایمان نمیارن مگر اینکه باور و رفتار اونها عوض بشه ، حتی اگر تو استغفار کنی براشون اتفاقی براشون نمیفته

    إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللهُ‌ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیماً [105]

    ما این کتاب را به‌حق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى؛ و از کسانى مباش که از خائنان حمایت نمایى.

    حالا توی این دنیا اومدیم و از ستمکار دفاع کردیم.. مگر فقط این دنیاس؟!

    دنیای دیگری ام وجود داره ، در اون دنیا کی میخواد ازشون طرفداری کنه؟

    این دنیا پلک به هم زدنی در مقابل جهان دیگر نیست…حق هیچ کسی پایمال نیست و این دنیا قطه ای در مقابل اقیانوس نیس.

    ادامه‌ی توضیجات استاد در آیات دیگر سوره‌ی نسا..

    اگر به خودت ستم کردی و از خدا طلب آمرزش کردی میبینی که خدا آمرزندس …

    هر کس مرتکب گناهی بشه ، فقط به خودش ستم کرده نه به دیگران

    اگر غیبت و تهمت وجود داشته باشه تو فقط به خودت ضرر زدی نه اون

    گروهی میخواستن تورو گمراه کنن اما چون تو به خدا وصل هستی و آرامشتو حفظ کردی و در مسیر صحیح هستی اونا خودشون گمراه شدن و به خودشون ضربه زدن

    چون پیامبر انسان امین، درستکاری بود و قبل از پیامبری همه ی مردم اونو به ایمان و امانت داری و درست کاری میشناختند …مورد فضل و رحمت خدا قرار گرفت..

    و کسانی که بعد ایمان اوردن به مسیر نا درستی رفتن و در مدار نادرستی رفتن خدا به قلبشون مهر میزنه و درک آن ها دیگر صحیح نیست ..

    _ کلمه ی حق الناس در قرآن وجود نداره

    اگر به این معنا باشه که با بدی کردن به کسی میتونیم سرنوشت اونو عوض کنیم و یا مسیر اونو عوض کنیم این نه در جهان هستی و نه در قرآن وجود نداره.

    اگر ظلمی کنم به خودم میکنم

    وقتی یه فرد در مسیر صحیح باشه من حتی اگه بهش بدی کنم، به نفع او خواهد بود

    _ قرآن کتابی است واضح

    و هیچ جای قرآن نگفته کسی باید این کتاب رو برای شما تفسیر کنه و بلکه گفته این کتاب واضح و روشنه

    _ وقتی از فردی بترسی ،چون میترسی اون میتونه تورو کنترل کنه وقتی ترسم فقط از خدا باشه کسی نمیتونه منو کنترل کنه و اصلا کسی نمیتونه به من آسیبی برسونه چون فقط از خدا میترسم

    _ وقتی حضرت موسی باعث شد فردی کشته بشه در اینجا به خودش ظلم کرد و گف خدایا من به خودن ظلم کردم تو منو ببخش پس از طرف خدا بخشیده شد

    حق الناس اینجا به این معنی نیست که ما میتونیم حق اونو ، خوشبختی اونو ازش بگیریم، وقتی در مدار خوبیم ، خیر و برکت میاد تو زندگیم و اگر در مدار بدی هستن درگیر مواردی میشم که بلا سرم میاد‌

    در واقع با افکار خودم و باور خودم رفتم جایی که بلا هست‌… این منم که رفتم اونجا ..

    حق الناس به این معنا نیست که ما حق کسیو میگیریم بهش نمیدیم ما نمیتونیم اینکارو کنیم .فقط میتونیم خودمون خوشبخت یا بدبخت کنیم

    إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًاکسانى که فرشتگان (قبض روح)، جان آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید؟» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [= فرشتگان]گفتند: «مگر زمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و فرجام بدى دارند.

    اگر تو در مسیری قرار گرفتی که گفتی به من ظلم شد ، من در زمین مستضعف بودم ، به تو گفته میشه چرا حرکت نکردی ؟

    یعنی به خدا ایمان نداشتی؟

    خودت در مسیری قرار گرفتی که بهت ظلبن بشه در واقع مدارت رو طوزی تنظین کردی که به تو ظلم بشه … پس بدون سر انجام این بی ایمانی این شرک اینه که در جایی باشی که بدتره.. در دوزخ!

    وفتی ایمان داری میبینی حقتو میخورن و توسرت میزنن میگی من به خدا ایمان دارم مگه رزق و روزیم از خدا نمیگیرم مگه پروردگار من رب من فرمانروای من نیست؟

    چرا بمونم اینجا چرا پس تو سری بخورم؟!

    مگه ایمان ندارم؟!

    پس میرم!!

    هی نمیگم فلانی باهام اینکارو کرد..‌وای دلار گرون شد وای رئیس جمهور امریکا عوض شد!!

    وقتی که قیامت بشه شیطان هم مسئولیت خطای منو به عهده نمیگیره و میگه خدا بهت وعده راست داد منم یکسری وعده ها دادم.. ترسوندمت به بیماری و کفر و شرک دعوت کردم

    من که به شما سلطه نداشتم

    فقط گناهو برات زیبا کردم

    خدا هم دعوتت کرد منم کردم ولی تو دعوت منو قبول کردی پس منو سرزنش نکن و خودتو ملامت کن ..

    این جهان فرکانسیه.. هرکسی در مدار میره که فرکانسش رو فرستاده

    کسی که فکر میکنه کسی میتونه چشمش بزنه این یعنی به شیطان داره قدرت میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سهیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام بر استاد و همه

    رد پای من در روزشمار تحول زندگی من، روز 2

    “من متعهدم به این مسیر و خوندن توضیحات و چندتا از کامنت‌های همان فایل و نوشتن کامنت”

    در توضیحات این فایل به دو موضوع به خوبی اشاره شده بود که:

    تغییرات اساسی در زندگی ما از جایی شروع می شود که این دو مفهوم را به خوبی می پذیریم و درک می کنیم:

    ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم

    ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران -خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم

    “احساس گناه”‌، “احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن”‌، دو ترمز مهم هستند.

    این فایل خیلی فایل ارزشمند، قوی و سنگینی بود

    نیازمند بارها و بارها تکراره

    مفاهیم قرآنی زیادی در آن مطرح شد

    استاد در ابتدای فایل در مورد دعای خیر صحبت کردن و گفتن که

    – هر دعای خیری که ما میکنیم، به خودمون برمیگرده

    و اگه کسی در مدار درست باشه، اتفاقات خوب براش رغم میخوره. چه ما دعا کرده باشیم چه نکرده باشیم

    استاد در ادامه به مسائل استغفار و آمرزش اشاره کردن:

    – جهان مثل یک کوه یا آیینه است، هر چی بهش بدی همون رو برمیگردونه

    – هر کسی نتیجه اعمال خودش رو میگیره چه پیامبر طلب آمرزش کنه چه نکنه

    – اگه فرد گناهکار خودش تغییر نکنه و خودش طلب بخشش نکنه و از کس دیگه ای اینو بخواد، شرک ورزیده

    – این دنیا در برابر آخرت به اندازه یک قطره ست در برابر اقیانوس. باید تصویر بزرگتر رو ببینیم

    – خدا آمرزنده مهربان است

    – گناهم میکنی فقط به خودت آسیب میزنی نه دیگران

    – من مسئول افکار و رفتارم هستم

    – اگه به کسی تهمت بزنم گناه اونم گردن منه

    – خداوند به پیامبر فرموده

    چون تو وصلی به منبع، تسلیمی، خدا رو پذیرفتی، به خدا ایمان داری، هر بلائی خواستن سرت بیارن سر خودشون اومد

    چون تو در مدار اونا نیستی، حرفهای اونا رو باور نکردی، باهاشون بحث نکردی، درگیر نشدی، اعصابت رو خرد نکردی و آرامشت رو حفظ کردی.

    – چون پیامبر آدم امین، درستکار، امانت دار و با ایمانی بود، خداوند بهش لطف بزرگی داشت.

    – چون پس از ایمان آوردن کافر شده بودن، بر قلبشان مهر خورد.

    – قرآن صریح و آسونه. حرکت کنید شفافیت و وضوح را خواهید دید.

    – چون اعراض میکنن از حقیقت، توجه نمیکنن، در مدارش نیستن، الهامات رو دریافت نمیکنن و نمیشنون

    بینشون حائل است. دیوار فرکانسی و مداری

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    – اگه معنی حق الناس اینه که ما میتونیم حق کسی رو ضایع کنیم، این به هیچ عنوان در قرآن نیومده.

    – ما نمیتونیم سرنوشت/زندگی کسی رو تغییر بدیم

    اگر ظلمی هم بهش بکنیم، ظلم به خودمونه. در زندگی اون تاثیری نداره

    اگر میبینید به کسی ظلم شده، اون خودش خداوند رو باور نداره و مورد ظلم قرار گرفته

    – گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم کردم مرا ببخش!» پس او را بخشید. همانا او آمرزنده و مهربان است. (16 قصص)

    – خودتون به خودتون ظلم میکنید. با باورهاتون، احساس گناهتون، بی ایمانیتون، با ترس و نگرانیاتون، افسردگیتون، خودتون رو در مداری قرار میدید که بلا سرتون بیاد.

    این به این معنی نیست که بقیه دارن بلا سرتون میارن، شما رفتید جایی که بلا هست.

    و اگر شما باورتون رو درست کنید و در فرکانس و مدار مناسب باشید، در جایی قرار میگیرید که فقط خوشبختی، عشق، ثروت و سلامتی هست.

    – هر چقدر کوانتوم فیزیک و قوانین انرژی رو بفهمید، قرآن رو هم میفهمید.

    – خودتون باید حقیقت رو پیگیری کنید

    – شیطان فقط دعوت کرده، خودتون رفتید سمتش.

    – اگه فکر میکنید کسی میتونه بهتون آسیب بزنه (مثل چشم زخم) به شیطان قدرت میدید و به خدا شرک میورزید.

    در پناه خدا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2613 روز

    به نام خدای مهربان و روزی رسان

    سلام و احترام

    روز دوم / «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن

    همیشه وقتی این فایل ها و دوره ها رو گوش میدادم. همش یه جورایی دنبال این بودم که خب این دوره رو گوش کنم و پولدارم شم،،بعد برم اون یکی دوره رو گوش کنم و پولدار شم،، یعنی من توی تمام فایل ها و دوره ها دنبال پیدا کردن پول بودم !!

    ولی دارم کم کم دنبال این میگردم که شخصیتم رو عوض کنم،، شخصیتی که سال های سال در غفلت و بی خبری بوده و سال ها ورودی های نامناسب دریافت کرده ،، یعنی اون باورهای محدود کننده که وارد ذهن من شده شخصیت من رو ساخته است و الان این شخصیت گام به گام تغییر میکنه.

    وقتی که تونستم پروژه ی قبلی یعنی خانه تکانی ذهن رو متعهد باشم و هر روز از خودم رد پا به جا بذارم،، این تعهد کلی به من اعتماد به نفس بخشیده،، اون تعهد باعث شد که من الان دو هفتس دارم مرتب هفته ای پنج روز یوگا تمرین میکنم و زبان کار میکنم و البته تکاملم رو هم دارم رعایت میکنم.

    حالا میخوام با پروژه ی روز شمار تحول زندگی من با تعهدی جدی پیش برم و ادامه بدم و پروژه رو تا انتها پیش برم و این بار دنبال این هستم که خودم رو تغییر بدم و نه دیگران رو امیداورم که همیسه این موضوع یادم بمونه و یادم بمونه که من توانایی تغییر دیگران رو ندارم. و هر اقدامی به جهت تغییر دیگران باعث میشه خودم از خوشبختی دور بشم !!

    چقدر من سوره ی اعراف رو دوست دارم ،، بریم با هم دیگه یکبار دیگه ایه 16 سوره ی اعراف رو بررسی کنیم :

    قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ( 16 اعراف )

    گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم!

    خب شیطان از درگاه خدا رانده شد و بعد شیطان یقه ی خدا رو گرفت و به خدا گفت من مقصر نیستم و من ایرادی ندارم و تو مقصری و تو منو گمراه کردی و بعدش گفت ادم ها رو هم گمراه میکنم!!!

    و یک چیزی به نام ذهن نجوا گر در انسان ،، اون رو به سمت اعمال ناشایست مثل دروغ و تهمت و ترس و غیبت و حسادت و کینه و طمع و عجله و دزدی وووو این داستانا دعوت میکنه !!!

    و بعضی ادم ها توی دام شیطان افتادن و به نجواهای ذهنشون قدرت دادن و به سمت اعمال ناشایست حرکت کردن و گمراه شدن !!

    حالا بریم این ایه رو بررسی کنیم :

    وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ ۖ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ ۖ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ۗ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ( 22 ابراهیم )

    و شیطان، هنگامی که کار تمام می‌شود، می‌گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند!

    حالا رستاخیز شده ،، ابلیس داره میگه منو سرزنش نکنید بلکه خودتون رو سرزنش کنید،، به من چه ربطی داره !!! میخواستی به حرفای من گوش نکنی !!

    جالب اینجاست میگه ازتون بیزارم خخخخخخخ..

    عجب این ابلیس خبیثه خخخخخ ،، یعنی اولش رفت یقه ی خدا رو گرقت و به خدا گفت تقصیر تو بود و من ایرادی نداشتم و بعد این ابلیسه اومده با نجواهاش توی ذهن ادم ها باهاشون کرده که اونا مسیولیت پذیر نباشن و برن به دولت فحش بدن و یقه ی دولت خدا و مملکت و اینو و اون رو بگیزن و بعدش حالا رستاخیز شده و این ابلیس مکار الان دیگه زیر بار نمیره و میگه به من چه ربطی داره ،، چرا به حرفای من گوش دادید خخخخخ ،، خدا لعنتت کنه خخخخخ که چقدر خبیثه !!!

    با این ایه متوجه میشم که بابا نجواهای شیطان همشون دروغ و توهمی هستن و بنابراین ازشون نترسم.. مثلا میاد به من میگه دلااار رفت بالا بدبخت میشی ،، منم بهش میگم خب که چی این همه قبلا دلار بالا و پایین شد ،، چی شد مثلا !!! وووو یه عالمه ترس ها رو در مورد موضوعات مختلف توی ذهن ما ایجاد میکنه که باید بدونم همشون دروغ هستن !!!

    یادم باشه همه ی این حرف ها که توی ذهن من میچرخه که دیگه از سنت گذشته ،، دیگه دیره ،، خدا دوست نداره ،، تو گناهکاری،، تحصیلات نداری،، توی این مملکت نمیشه ،، مسئولین فلان و بهمانن ،، وووو اینا همش نجواهای شیطانه و همشون دروغن و همشون بی پایه و اساسن!!

    یادم باشه اگر مثل خیلی از مردم کشوزمون بشینم به دولت و مملکت فحش بدم و یقه ی مسیولین و این و اون وبگیزم و بگم شما ها مقصرید ،، اون دنیا میان یقمو میگیرن ،، میگن چرا مهاجرت نکردی به جای بهتر !!!

    بنابراین اگر میخوام فرشته ها یقمو نگیرن،، با ناراضی بودن و فحش دادن به مسئولین و یقه ی دولت رو گرفتن کار،، فحش دادن به شهرم ،، و توجه کردن به زشتی های شهرم فقط کار رو بزای خودم خر ابتر میکنم و خودم رو بیشتر محدود میکنم و اون دنیا هم اوضام خراب خواهد شد !!!

    راهکار چیه ؟؟ از زندگیم هر جایی که هستم لذت ببرم همین !!! چطور لذت ببرم ؟؟ با توجه کردن به زیبایی های اطرافم ،، با رفتن و گشت زدن و لذت بردن و به خودم و دیگران سخت نگرفتن و دیدن زیبایی های اطرافم و تحسین کردن اون ها !!!

    مگه میشه من همش بیام غر بزنم وااای این چه شهریه ،، هیچی نداریم ،، اصلا امکانات نیست ،،چقدر ادماش مسخره ن ،، چقدر بی فرهنگن وووو و همش غر بزنم و بعد بتونم مهاجرت کنم ؟؟!!

    بنابراین به جای تمرکز کردن بر ناخواسته ،، میام تمرکز میکنم بر روی خواستم و راجب اون صحبت میکنم و بعد هدایت میسم به سمت راهکار !!!

    این موضوع اینقدر ساده س که ذهن قبول نمیکنه و بهت میکه مگه میسه همه چی اینقدر ساده باشه ؟؟!! من بیام راجب خواسته ای که اژ دل این تضاد متولد شد ،، صحبت کنم و بعد به سمتش هدایت بشم ؟؟ مگه میشه !!

    بله میشه.. چون قانون ساده س و میگه توجه کن و هدایت شو

    حالا اگر حس لیاقت داشته باشم من میام به خواستم توجه میکنم و از مسیر هموار و لذت بخش بهش میرسم و نیازی نیست زجر بکشم !!!

    بریم داستان یوسف رو بررسی کنیم :

    اقا یوسف ظاهرا به خاطر اشتباه خودش که رفت خوابش زو برای بزادرنش تعریف کرد افتاد توی چاه،، ولی چطور شد که یوسف از چاه نجات پیدا کرد ؟؟؟ آیا خدا بزاش میخواست ؟؟ آیا خدا از قبل بزای یوسف مقدر کرده بود که عزیز مصر بشه ؟؟ ایا خدا از قبل برای یوسف برنامه چیده بود که یوسف رو بندازه توی چاه و بعد بیاد ببره اون رو عزیز مصر بکنه ؟؟

    نه نه ،، چون طبق ساختار نظام افرینش و شبکه ی کیهانی اصلا چیزی به نام تقدیر از پیش تعیین شده وجود ندارد..

    یوسف به خاطر اشتباه خودش افتاد توی چاه ،، ولی یوسف احتمالا وقتی توی چاه بود به اشتباه خودش پی برده و ارامشش رو حفظ کرده و به رحمت خداوند امیداور بوده و بنابراین این نوع طرز فکر باعث شد که یوسف از چاه نجات پیدا کنه !! ایا یوسف وقتی توی چاه بود ، اگر مینشست گریه و زاری میکزد و به بختش فحش میداد و به برادراش فحش میداد و به چاه فحش میداد و غر میزد آیا نجات پیدا میکرد ؟؟ هرگز ،، و میموند توی چاه و میمرد !!!

    امیدوارم با این استدلال ،، سر خودم رو گول نمانم و ترس های خودم رو توجیح نکنم ،، ولی به نظرم اینکه من دوست دارم مهاجرت کنم. ولی همش بیام راجب مشکلات شهرم و نبود امکانات توی این شهر و محدودیت هاش ووو این داستانا همش غر بزنم و ناله کنم ،، من فقط خودم رو از خواستم که مهاجرت به یه جای بهتره دور و دور تر میکنم و تقلی کردن و زجه زدن فقط من رو اسیر و محدود تر میکنه !!

    اقا دیگه مثال واضحش یوسف بود که ته چاه بود، یوسف چطور میخواست با تقلی کردن از چاه بیزون بیاد ؟؟!! ولی خدا برد اونو عزیز مصر کرد.. چرا لطف خدا شامل حال یوسف شد ؟؟ چون یوسف ارامشش رو حفظ کرد و توی چاه غر نزد و ناله نکرد و گریه و زاری نکرد و به رحمت خداوند امیداور بود !!!

    برعکس پدر یوسف به خاطر اینکه اون همه سال ناله کرد و گریه و زاری کرد ،، چشماش رو از دست داد !!!

    حالا طبق توضیحات بالا ،، من میدونم خواستم به خاطر تضاد هایی که بهش برخوردم اینه که مهاجرت کنم و قبلا هم هر چی براش تقلی کردم توی مسیر خیلی ناهمواری قرار گرفتم ..

    خب اشتباهم این بود که تقلی کردم .. بابا من الان هیچ ایده ای برای مهاجرت ندارم پس اینو ولش کنم و رها باشم و از زندگیم لذت ببرم ،، چیه اینقدر چسبیدم به تهران ؟؟!!

    یادم باشه با تقلی کردن فقط کار رو بزای خودم خرابتر میکنم ..

    امیدوارم خودم رو توجیح نکرده باشم‌ و ترس هام رو توجیح نکرده باشم. ،، ولی اینو میدونم اگر میخوام به جای بهتر مهاجرت کنم ،، با توجه کردن به مشکلات جای فعلی و شهر فعلی و غر زدن راجب اون ،، من فقط خودم رو از خواستم که مهاجرته دور تر و دور تر میکنم. یعنی درواقع من با غر زدن و ناله کردن و شکایت کردن از جای فعلی فقط درهای رحمت خداوند رو به روی خودم میبندم و این مهاجرت هیچ وقت رخ نمیدهد !!

    امیداورم برداشتم از صحبت ها درست باشد و عمل کننده به ان ها باشم..

    خب اینم از رد پای من از روز دوم ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد حسین گنجی گفته:
      مدت عضویت: 903 روز

      سلام به استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی خیلی دوستت دارم استاد.

      سلام آقا رضای عزیز.

      اول پنج ستاره دادم ولی نتونستم بدون واکنش رد بشم.

      باید پارو نزد وا داد.باید دل رو به دریا داد.

      چقدر از کامنتی که گذاشته بودی لذت بردم.

      واقعا این نکته خیلی مهمه که تا شخصیت ما تغییر نکنه اتفاقات زندگی ما تغییر نخواهد کرد.

      ما باید از یک آدم غر غر کن به یک شخص زیبا بین تبدیل بشیم، وقتی تمرکز ما رو نکات منفی کارمون رو نکات منفی شهرمون رو نکات منفی اطرافیانمون باشه جهان طبق قوانین بدون تغییر خداوند نمیتونه ما رو به جای بهتر ببره.

      محمد.محمد این نکته خیلی مهمه تو باید فرکانست رو تغییر بدی تو باید به احساس آرامش برسی چطور به احساس آرامش میرسی؟ وقتی فرمون رو میدی دست خدا. وقتی فرمون رو میدی دست رب اونموقه اگر آرامش نداشته باشی و شک داشته باشی یعنی اصن نتونسی فرمون رو بدی دستش و فرمون هنوز دست نجواهای ذهنه، نشونه حضور خدا و اینکه خدا تمام زندگیت رو در دستانش گرفته و داره پیش میبره آرامش و احساس خوب هست.

      محمد این نکته مهمه که، تو نمیخاد زور بزنی واسه مهاجرت، تو نمیخاد زور بزنی واسه تغییر شغل، تو نمیییخاااددد زور بزنی واسه پولدار شدن.

      وظیفه تو زور زدن نیست وظیفه تو درخواست کردنه ، وظیفه تو بندگی کردنه.

      وظیفه رب فرمانروایی کردنه، وظیفه رب هدایت کردنه، وظیفه رب اجابت کردنه.

      اگر میخای وارد جریان هدایت بشی باید بگی من آمادم من محیا هستم که منو ببری و محیا هستم که با تضادها مواجه بشم و

      هنگام مواجه با اون تضادها بتونم ایمانمو حفظ کنم بتونم بفهمم که الان در دل تضاد هستم و با این آگاهی در اون لحظات مواجه با تضاد احساسم رو خوب نگه دارم.

      با علم به اینکه رسیدن به همه درخواست ها یک روند تکاملی داره من باید بدونم تکامل یعنی توجه به اینکه من نسبت به ورژن قبلی خودم بهتر بشم و فقط به این توجه کنم که آیا الان نسبت به یک ماه پیش. یک سال پیش و… الان بهترم؟ ،اگر جواب مثبته یعنی در جریان هدایت خدا قرار دارم و این بهتر شدن من،اگر از مسیر خارج نشم، اگر خودمو فقط با خودم مقایسه کنم نه با دیگران،

      اگر رویاهای خودمو فراموش نکنم و آگاهانه به روند تکاملی جهان ایمان داشته باشم، این بهتر شدن من هر روز و هر روز ادامه خواهد داشت و من به اون رویاهام میرسم و وقتی به رویاهایی که الان برام بزرگه میرسم میبینم چقدر ایمانم قوی تر شده میبینم، واقعا واقعا واقعا یک قدرت بیشتر در جهان نیست که این جهان رو خلق کرده و داره هدایت و مدیریت میکنه و شروع میکنم به داشتن خواسته ها و رویاهای جدیدتر و بزرگ تر و هرجا هم این روند قطع شد با شادی و عشق وصف نا پذیر به ملاقات رب یکتا میرم و دوباره جزئی از خودش میشم …

      خب…

      تضاد چیه تضاد فرعون و سربازاش هستن که دارن همه بچه های شیرخوار پسر رو میکشن اما تو ایمانت رو با سپردن بچه به خدا نشون میدی بچه رو میندازی تو دریا.

      بعد از نشون دادن ایمان نتیجه این اعتماد به رب رو وقتی میبینی که میان دنبالت و میگن فرعون همه خانوم ها رو جمع کرده ببینه اون بچه ای که دریا بهشون هدیه داده از سینه کی شیر میخوره و بچت در کاخ فرعون میاد تو آغوشت و سینه تورو میگیره و سال ها تو و فرزندت در قصر پادشاه و با استفاده از بالاترین امکانات روز و خوردن بهترین غذاها زندگی میکنید.

      تضاد یعنی همون یوسف که دوست گلم آقای دهنوی خودت اشاره کردی، که با نشون دادن ایمانش از قعر چاه به تخت شاه رسید.

      خیلی از خوندن کامنت زیبای شما و نوشتن این کامنت لذت بردم.

      من الان در دوره مقدس 12 قدم هستم، قدم سوم-جلسه چهارم، اما امروز به من الهام شد رها کن و برو سفرنامه رو استارت بزن، خیلی شیطان نجوا کرد و خیلی تو گوشم خوند که، ن نمیخاد تو الان تو 12 قدمی همینو برو جلو ولش کن ، اما خب چون جنس نجواش براحتی قابل تشخیص بود، باعث شد اطمینان پیدا کنم اینجا جاییکه باید متعهدانه واردش میشدم و در کنار دوره فوق العاده 12 قدم برم جلو.

      خداروشکر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: