«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
43. چهل و سومین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
من که الان دارم رد پامو میذارم ساعت 1:39 هست
و میخوام راجع به قدم هام و ایده های جدید خدا بنویسم
که روز 3 بهمن قدم هامو برداشتم
والان 4 بهمن شده
من صبح روز سوم بهمن، که یه بارون قشنگ و عالی میبارید ، حاضر شدم و رفتم بازار تا برای جاکلیدیام حلقه بگیرم و به چوبا وصل کنم و تحویل مغازه ای بدم که گفته بود کارتو نمونه بیار
من رفتم و نشستم تو حیاط یه مسجد و شروع کردم به درست کردن و بسته بندی کارام که ببرم تحویل بدم
و بعد رفتم سفارشی که گرفتم با پست ارسال کردم
وقتی برمیگشتم یه لحظه دیدم تو اینستاگرام که پیج اطلاع رسانی مسابقات طراحی طلا جواهرات و نگاه میکردم یه پست گذاشته که مسابقه طراحی تو کشور هند هست
گفتم حتما یه نشونه هست خیلی دلم میخواد شرکت کنم تو مسابقات طراحی طلا و جواهرات
و بعد پیگیری کردم و سوالاتمو پرسیدم
وقتی جاکلیدیارو تحویل دادم مغازه دار گفت که سفارش بگیرم 1000 تا زنگ میزنم تا 4 روزه تحویل بدی و من خیلی خوشحال بودم از اینکه خدا منو هدایت کرده به اون مغازه و میدونم که خودشم برام مشتری میشه و خیلی راحت و ساده سفارش عمده میگیرم و به یکی از خواسته هام که کارآفرین شدن هم هست امروز احساس کردم قدمو برداشتم
چون من اومدم خونه به مادر و خواهرم گفتم که من تقسیم کار کنم شما حاضرین کار کنین سفارش گرفتیم کار کنیم ؟ خیلی استقبال کردن و خوشحالم از اینکه شروع کردم به قدم برداشتن و عمل کردن
فروش پفیلاهای من که خدا همه کاراشو برام انجام داد باعث شد خواهرم با دیدن اینا تشویق بشه که اونم ترسشو پل پشت سرشو بشکنه و اونم بفروشه کارای دستی شو
خوشحالم از تک تک موفقیت های امروزم که کسب کردم و متعهدانه دارم قدم برمیدارم و سعی خودمو میکنم و خدارو سپاسگزارم
من هر بار میرم بیرون این باورو تکرار میکنم و باهر بازار رفتن که یه عالمه جنسای مختلف میبینم انقدر ذوق میکنم که از همه چی فراوانی هست بی نهایت هست
هرچقدر لباس مردم بخرن بازم بی نهایت تولید میشه
خوراک و پوشاک و مسکن و تمام وسایلای مورد نیاز خیلی بینهایت هست و تولید میشه
و چقدر لذت بخشه امروز تو بازار دیدم چقدر انسان های ثروت مند بودن که از بازار خرید میکردن و فراوان بود از مشتری های خوبی که با ثروتمندیشون و خریدشون جهان رو گسترش میدن و باعث میشن که جهان پیشرفته تر و فعال تر باشه
من امروز و هر روز میبینم که مردم در حال تلاش هستن و با قدم برداشتن در راستای اهدافشون بهم یاد میدن تا منم قدم بردارم
هرچقدر قدم برمیدارم و شگفتی خدا رو میبینم بیشتر علاقه مند تر میشم برای برداشتن قدم های بعدیم
برای تک تکتون عشق بی نهایت و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
بنام الله یکتا خالق آسمان ها وزمین
نیرویی ک همه چی هرآنچه در آسمانها و زمین است تحت سیطره ی قدرت مالکیت وفرمانروایی اوست ک هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته
همیشه بوده و هست
هرگز خوابش نمیبره
هرگز فراموش نمیکنه
زنده و پاینده س
بهترین پارتی هارو داره
بهترین ایده هارو داره
همه رو ب من میگه
و هدایتم میکنه
الهی صدهزار مرتبه شکر
سلااام ب عزیزای دلم استاد جانم ودوستان توحیدی قشنگم
روز27
میخواستم کامنت امروز و بنویسم گفتم خدایا بهم بگو کجا بنویسم کامنتم و ک هدایت شدم اینجا
ظلم ب خود
من الان فایلو گوش ندادم ولی قبلا بارها شنیدمش میخوام برداشت خودمو بنویسم
پس الهی ب امید تو خودت بهم بگو و هدایتم کن تا راحت بتونم اونچه ک تو ذهنم هست و بنویسم
الان حس عالی دارم ی جورایی متوجه شدم ظلم ب خود یعنی چی
ظلم ب خود یعنی وقتی من دارم ب نازیبایی ها توجه میکنم و اونارو دعوت میکنم ب زندگیم
یعنی بزرگ کردن آدم ها تو ذهنم و قدرت دادن بهشون
یعنی موندن در احساس بد
یعنی رفتن دنبال حاشیه ها
یعنی تو زندگی بقیه سرک کشیدن
و مقایسه ی خودم با بقیه
مقایسه ی ظاهر و پوششم
مقایسه ی درآمدم با درآمد بقیه
تو یکی از فایل های انگیزشی استاد میگه ک
تنها کسی ک میتونه جلوی پیشرفت تو رو بگیره خودت هستی
هیچ دشمنی بیرون از تو نیست
تنها کسی ک میتونه بهت کمک کنه خودت هستی
هیچ دوستی بیرون از تو وجود نداره
یعنی من، خودم مسئول 100%تمام اتفاقات زندگیم هستم مسئول افکار و باورهام
چون هیچ کس نمیتونه ب جای من فرکانس بفرسته یا من نمیتونم ب جای کسی فرکانس بفرستم
من عاجزم از تغییر بقیه
از آنجایی ک من قدرتی ندارم ک کسی و خوشبخت کنم یا بدبخت
هیچ کسی هم نمیتونه منو خوشبخت یا بدبخت کنه چون توانش و نداره
من تو محل کار قبلیم چون حجم کارم زیاد بود و دستمزدم هم خیلی کم بود حتی اون مبلغ کمی ک برام درنظر گرفته بود هم نصفشو بهم میداد
اول گفتم من باید تکاملم و طی کنم اشکال نداره استاد گفته از جایی ک میتونید شروع کنید و منهم شروع کردم
برای من یک میلیون و پنصد در نظر گرفته بود صابکارم
ولی همونم بهم نداد گفت چون باید آموزش ببینی اول بهت 800میدم منم قبول کردم
این درحالی بود ک من طی 3روز اول نهایت تا یک هفته اول کار. یاد گرفتم و کار دیگه برای مشتری استفاده میشد و ارزش خلق میکردم
ماه اول 800دریافت کردم
ک با این وجود هم راضی بودم ولی رفتار صاحبکارم خییلی جالب نبود وچون در یک مدار نبودیم همه ش منو تحقیر میکرد و من اذیت میشدم
من تلاش کردم ک رو زیبایی هاو نکات مثبتش توجه کنم و رفتارش و نادیده میگرفتم تا یک روز خیلی ناراحت شدم از حرفش و گفتم فلانی من دارم اذیت میشم از رفتارت اگه بخوایی اینجور ادامه بدی من تحمل نمیکنم
خلاصه قبول کرد ک تکرار نکنه ولی باز تکرار شد
ی مدت حسابی ذهنم درگیر شد ک نکنه بخاطر فرکانس منه ک اینجور داره با من رفتار میکنه و شرایط خیلی سخته برام
و حتی جمعه ها هم گاهی میگفت باااید بیایی و من نزدبک 7ساعت یک روز اونم جمعه نشستم و کار انجام دادم ک بتونه کار مشتری و انجام بده
تا یک روز باز رفتار نامناسبش با من تکرار شد من خونه بودم ک ی پیام برام فرستاد ک چرا لیوانت و رو میز برنداشتی و چون منشی هم بخاطر رفتار نامناسبش از سالن رفته بود
خودش مجبور شد ک سالن و مرتب کنه و کارهای نظافت و انجام بده
خلاصه من کلی حسم بدشد و بخاطر همین تصمیم گرفتم ک دیگه نرم سرکار و برای خودم ارزش قائل بشم
بلافاصله جواب پیامشو ندادم بعد چند ساعت ک اروم. تر شدم بهش پیام دادم ک من نمیتونم اخلاقتو تحمل کنم
اگه میخوایی برگردم باید حقوقم و بیشتر کنی و بهم احترام بزاری اگه خواستی با این شرایط بهم خبر بده ک برگردم
بعد ازاینکه این پیام و نوشتم یک آرامشی وجودم و گرفت ک اصن قابل وصف نیست انگار رها شدم
و ی بار سنگین از رو دوشم برداشته شد
ک روز بعدش آجیم ی خاستگار معرفی کرد خخخخ ک متوجه شدم بخاطر اینه ک احساسم بهتر شده این اتفاق افتاد
و ی مسافرت کوتاه داشتم ب تهران اونم کاملا رایگان
وبعد 20روز یکماه الان هدایت شدم ب یک مرکز پوست ک صاحبش همکار آجیم هست
بهم گفت من میخوام فقط در سالن و بازکنی برام و ی سری توضیحات بدی ب مشتری ها در مورد کارهایی ک انجام میدیم اصلا ازت انتظار ندارم کارنظافت انجام بدی
ک برای منشی 1500میدم بهت فعلا
و کار اصلاح وابرو کوتاهی براشینگ بافت
اینارو 50%باهات حساب میکنم
تو سالن قبل یک سوم باهام حساب میکرد واینکه ایشون آدم فوق العاده مهربون سالم با اخلاق توحیدی هست ک
من خیلی دوسشدارم واقعا تحسینش میکنم
و بهم گفت کارهای پوستی و هم آموزشت میدم و درصدی هم بهت میدم ازش
خلاصه اصن شرایط کارم کلا تغییر کرد خداروشکر و حتی امروز ک کلید هارو آورد در خونه مون بهم گفت زکیه از فردا 3ونیم 4بیا سالن چون خلوتیم فعلا تا بعد محرم وسفر
و جمعه رو هم دارم خداروشکر
و این تغییرات کوچیک ک آروم آروم داره اتفاق میفته ی مدت دیگه میشه مث بهمن وارد زندگیم میشه الهی صدهزار بارشکرت
امروز گفتم خدایا برام پول بفرست 300تومن اومد ب حسابم الهی شکرت
خدایا شکرت بابت روز عالی ک داشتم شام خوشمزه و مقوی ک بهم رزق دادی
رابطه ام با داداش بزرگه ام خییلی بهترشده خداروشکر
خدایا شکرت بابت مشتری ک دیروز برام فرستادی
سپاسگزارم بابت هدیه ای ک امروز بهم دادی
خدایا شکرت بابت ایمانی ک در دلم داره رشد میکنه و اتفاق های قشنگ زندگیم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
بخاطر محیط جدید وآدم های سالم مهربون و خوش اخلاق و صادق
الهی شکرت بخاطر هدایتم ب این مسبر زیبا
عاشقتمممم
خودت هدایتم کن ب راه راست راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی ن کسایی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سلام زکیه عزیز
از دوره احساس لیاقت دلم برای کامنتهات تنگ شده بود و خداروشکر الان کامنتت رو خوندم
خواستم بگم کامنتهات بهم حس خیلی خوبی میده و شخصیت گلت رو دوست دارم دوست نازنینم
به امید موفقیت های بیشتر و ثروت های بیشتر و نعمتها و روابط بیشترت دوست خوبم
بنام رب جهانیان ابر قدرت کیهان، نیرویی ک در درون منه و هر لحظه داره هدایتم میکنه و ب زیبایی تمام عاشقانه بامن حرف میزنه بهم عشق میده و روزی بی حساب میده
سلام ب رویای عزیزم
حالت چطوره دوست قشنگم
مرررسی از کامنت پراز عشقی ک برام فرستادی
در بهترین زمان ممکن بدستم رسید و منو سوپراییز کرد
و واقعا حیرت کردم از این همزمانی
امروز روز 87تمرکز بر نکات مثبت من بود
کامنتی ک قبلا نوشتم دقیقا واسه 2ماه پیشه امروز5مهر 1403بود
و دقیقا دوماه پیش من تازه هدایت شده بودم ب سالن مرکز پوست آسیه
این ماه دستمزد من شد 2میلیون و 400تقریبا
آسیه ب حرفش عمل کرد پوست و یادم داد و خیلی بااحترام و محبت باهام رفتار کرد
و درصدی ک گفته بود بهم داد
ولی من چون برام عادی شده بود دوتومن بیشتر میخواستم
چن روز پیش درخواست دادم ب خداوند ک درآمدم دوبرابر بشه
ک ی پیشنهاد کار جدید بهم شد ک حقوقش 4میلیون و800تومنه والبته ثابته
از خودم پرسیدم ک چرا میخوام برم تو ی مطب دندون پزشکی کار کنم
وقتی ک خوب فک کردم
دیدم من دوسدارم با مردم در ارتباط باشم
و چون تو سالن فقط با خانم ها در ارتباط بودم
مبخوام برم این شغلو تجربه کنم
و روابطم و بهبود بدم و برام عادی بشه ارتباط با جنس مخالف
قبلش خییلی مقاومت داشتم بعد گفتم خدایا من تسلیمم خودت هدایتم کن و رهاش کردم
ک باز پیشنهادش مطرح شد برام
امروز ک ب آسیه گفتم میخوام برم خییلی ناراحت شد
گفت زکیه ناراحتم داری میری
میخوایی اصلاح و کامل بهت بدم
میخوایی ی کم دستمزدتو بیشتر کنم در حد3,3ونیم
هرچند میدونم اگه بری ب نفعته ولی من خیلی ازت راضی بودم
ان شاالله ک خیر باشه برات
و کلی بهم عشق داد
و شادی کراتین کارمون گفت باورم نمیشه میخوایی بری
ولی هرجا میری ان شاالله موفق باشی
آسیه گفت زکیه من تا چند روز منتظرت میمونم میخوایی برو ببین خوشت میاد از کار یا ن
اگه راضی نبودی برگرد پیشم
و گفت دوسدارم تو اتاق پوستم حضور داشته باشی
و اومد برام گریل پیل انجام داد یکی از جدید ترین محصولاتش والبته گرون ترینش رو
گفت حداقل بزار برات فیشیال انجام بدم
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک دلهارو برام نرم میکنی و بهم عشق میدی از طریق دستان قشنگت
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز بعد کار هدایتم کردی در زمان درست در مکان درست باشم
و آبرسان شوینده و ضدآفتاب مناسب پوستم رو بخرم
سپاسگزارم بخاطر پولی ک داشتم و تونستم خرید کنم
خدایا شکرت ک امروز خیلی سریع برام تاکسی فرستادی
و آسانم کردی برای آسانی ها
الهی شکرت بعد خریدم موقعی ک میخواستم بیام خونه مسافر نبود و تونستم با دونفر از دستان نازنینت نصف مسیر و لیام و کرایه ام و هم حساب کردن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
من ب هر خیری ازسمت شما فقیرم و محتاج
من هیچی نمیدونم
تو میدونی
من ب پلنی ک برام ریختی اعتماد دارم
و اولین قدم و برداشتم بقیه ش باخودت
سپاسگزارم دوست عزیزم
مرسی ک دست خدا شدی و از زبان خداوند باهام حرف زدی
و گفتی ک تنها کسی ک میتونه جلوی منو بگیره خودمم
هیچ دشمنی بیرون از من نیست
و تنها کسی ک میتونه بهم کمک کنه خودمم هیچ دوستی بیرون از من نیست
من لایق کار راحت و درآمد بالاهستم
من لایق ارتباط با آدمهای فوق العاده وعالی ام
من لایق عشق واحترامم
من همین جوری ک هستم کافی هستم
نیازنیست کار خاصی انجام بدم تا لیاقت و کسب کنم
لیاقت تو وجود من هست
من همین جوری ک هستم ارزشمند هستم
من همین حوری ک هستم لایق بهترینهام
تغییرات اساسی در زندگی ما از جایی شروع می شود که این دو مفهوم را به خوبی می پذیریم و درک می کنیم:
1-ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم
2-ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران- خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم
مهربان پروردگارِ سخاوتمندم کمکم کن تا این دو مفهوم رو درک کنم ، وقتی به ناراحتی های کوتاه مدت و گذرای این روزهای خودم نگاه میکنم میبینم بخاطر باور نداشتن و درک نکردن درستِ این مفاهیمه.
اگر باور میکردم که من هیییییچ قدرتی برای خوب کردن حال کسی ندارم و قدرتی برای بد کردن حال کسی ندارم و هرآنچه هرکسی درحال تجربشه بخاطر فرکانس هاشه ،اونوقت انقدر دلم براش نمیسوخت و انقدر احساس گناه و مسئولیت نسبت به این شخص و رابطه نمیکردم .
واگر الان از چیزی میترسم که یک ترس کهنس و گه گاهی میاد سراغم فقط به این دلیله که باوجود اینکه مثالهای زیادی از خلق خواسته هام دارم و با وجود اینکه نتایج زیادی دستمه اما هنوز به درستی این مفهوم که
«ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم» را درک نکردم وگرنه اصلا نگران از دست دادن ها نبودم چون یقین داشتم خودم باز خلقش میکنم
خدایا کمکم کن تا با تمرین و تکرار زیاد و با دادن ورودی های مناسب، دیدن نشانه ها و یادآوری نتایج گذشته ، ایمانم به این جمله های طلایی و توحیدی زیادشه و این تضادهای کوچیک که وظیفشون اینکه منو به وضوح برسونن و خواسته هامو آشکار کنن هم به آسانی منو به راه حل برسونن که ای ماریا ای موجود فرکانسی مراقب احساست باش که احساس بد مساوی با اتفاق بد و احساس خوب مساوی با اتفاق خوب پس نذار این تضاد مثل گذشته ترو با خودش ببره ، تو شاگرد عباس منشی از این طریق به وضوح برس تو رابطه ای سرشار از عشق و آرامش میخوای تو میخوای انقدر رو خودت کار کنی تا همه موهبت ها به صورت طبیعی و به آسانی وارد زندگیت شه ،تو میخوای خالق بودن رو در بالاترین سطحش تجربه کنی پس از احساس خوبت مراقبت کن و احساس گناه رو دور بنداز و اعتراض کن ازش، از اصل دور نشو و کانون توجهتو کنترل کن .
با قوانین هماهنگ باش و بذار هرکسی نتیجه باورهاشو زندگی کنه ، دل سوزی رو بزار کنار که خود این احساس شرکِ، تسلیم خداوندباش و بزار طبیعت کار خودشو کنه
همونطور که بتو قدرت خلق کنندگی داده شده به تمام انسانهای دیگر هم داده شده ، پس تمرکزتو رو آگاهی های توحیدی این سایت بزار و بااین راه حل به اصل بچسب که تنها راه نجاتت همینه .
خدایا من به هرخیری از جانب تو فقیرم منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که غضب کردی و نه گمراهان.
به نام خداوند هدایتگرم که هرلحظه به سمت ناب ترین و خالص ترین آگاهیها هدایتم میکنه،
سلام استاد عزیزم خانوم شایسته نازنینم، و دوستان هم فرکانسی و عزیزم،
*هردعای خیر و خوشبختی به سمت خودم برمیگرده،
اگر کسی در مدار درست باشه نیاز به دعای خیر من نداره چون لاجرم زیبایی ها برایش اتفاق می اُفته،
*کسی که مومنان را مسخره میکند آیینه اعمالشان را برایشان نشان میده به سمت خودشان برمیگردد،
* سیستم پاسخ میدهد به رفتار اعمال و حرکات من پس من باید مراقبت کنم از حرکاتم،
*چه فرکانسی رو دارم ارسال میکنم؟!!! همون فرکانس روتحویل میگیرم،
این جهان کوه است و فعل ما ندا،
سوی ما آید صداها را ندا
*من خودم باید استغفار کنم از خدای خودم طلب آمرزش کنم، نمیتوانم کسی را واسطه قرار بدهم،
*کسی که خیانت میکنه در واقع به خودش خیانت میکنه ظلم میکنه ضرر میرساند،
* اگر گناهی مرتکب شوی اگر تهمتی بزنی به شخصی بار هردوگناه به گردن خودت است،
* من مسوول افکار اعمالم هستم نه هیچ کس دیگری،
فقط من خودم مسوولم چه فرکانسی رو ارسال میکنم به جهان؟!!!!
*غیبت کردن تهمت زدن قضاوت کردن تَجَسُس در زندگی دیگران فقط و فقط ضرر به خودم هست،
* من وقتی به منبع وصل هستم حالم خوبه تسلیم هستم خداوند را دارم و هر کار بدی در حق من در واقع نصیب خودشان میشود، چون من در مدار درستم
من وقتی در مدار درستم لطف خداوند در حقم عظیم است،
*خداوند به پیامبر میگوید از مدارهای نامناسب دوری کن فقط اعراض کن حتی بحث هم نکن،
*خزانه دار گنجهای آسمان زمین ثروتها همه در دستان خداوند است مالک خداوند است، چه نیازی به ترس و کمبود است؟ وقتی مالک رب العالمین است،
خداوند روزی رسان من است.
* سرنوشت هرکسی در دستان خودش است،
کسی نمیتواند دلیل بدبختی یا خوشبختی کسی دیگر شود،
*کسی که خداوند را باور کند ایمان داشته باشد مورد ظلم قرار نمیگیرد
اگر باور داشته باشم خداوند به من کمک میکند،
اگر من باور داشته باشم تنها فرمانروای جهان رب العالمین است من نه نگران هستم نه میترسم،
* اگر از چیزی یا کسی ترسی داشته باشم اون میتواند من را کنترل کند،
* مدار درست مدار نعمتهاست لطف خداوند است زیبایی و رحمت خداوند است
مدار نادرست بدبختی فقر بی پولی حال بد است،
*حق الناس وجود ندارد ما نمیتوانیم حق کسی را بگیریم یا ضرر برسانیم… در واقع به خودمان ظلم میکنیم،
* ایمان داشتن یعنی حرکت کردن،
*رزق روزی در دستان رب العالمین است پس ترس فقط از رب العالمین،
*کسی که فکر میکند کسی دیگری میتواند او را چشم بزند در واقع به شیطان قدرت داده است و قدرت را از رب العالمین گرفته است
قدرت مطلق و بی نهایت خداوند است،
چشم زخم وجود ندارد یعنی به شیطان قدرت میدهیم به غیر از خداوند، و قدرت خداوند را ندیده میگیریم،
* خداوند خیر مطلق است.
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این آگاهی ها،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این باور سازی ها که باید نهادینه شود،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای وجود ارزشمند استادم،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای بودن این سایت الهی،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این قوانین و عدالت خداوند،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای اینکه میتوانیم زیبا با قدرت سالم و سرشار از حس خوب زندگی کنیم با وجود چنین قوانینی….
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم😘😘😘😘 و مریم جون😘😘😘 و همه ی بچهای سایت؛ دوستای گلم😘😘💟🙂☺😊
روزشمار تحول زندگی من فایل ۴۳.
شاید این بهترین کامنتم تو سایت بشه. آی دونت نو.😕🙇🤔
قبلا گفته بودم من دیرتر شروع کردم سفرنامه رو وقتی که دو سه جلسه گذشته بود اما عجله ای ندارم و نداشتم برای رسیدن به روال سایت مهم نیست صرفا ما یکسری فایل تموم کنیم مهم اون درک ماست و اون بالارفتن مداره و فرکانسه که معلومه.درضمن من روالم این نبود که حتما روزی ی فایل تموم کنم اگر دیدم نکته ای بود که باید درنگ میکردم رو ی فایلی میکردم این کارو. و اغلب یک روز و نیم طول کشیده. اما این فایل رو شدیدا ازپیارسال که برای بار اول گوشش کردم تا الان شاید ۵۰،۶۰ بار گوشش داده باشم عاششششقشششم اولین بار که این فایل رو گوششششش کردم دیواننننننه شدددددم کل تفکرات و جهانبینی و رفتار و شاید زندگی و اتفاقات زندگی مو دگرگون کررردددد محشششره دیوانش شدم من این دفعه برای این فایل سه روز زمان گذاشتم البته الان روز چهارمه اما خب روز گذشته نتمون قطع شد نشد کامنت بذارم دلیل درنگ سه روزم علاقه مندی پرنکته بودن و درواقع اصل کاری سوال بی جوابم بود که آخر کامنت مطرحش میکنم. خب بریم سراغ چندتا از نکاتی که برداشت کردم کلشو نمیشه نوشت ی کتاب میشه.😅😄
تراوشات مغز علیرضا🤔🙇💡:
۱.استاد میگه دعای کسی در حق دیگری تاثیری نداره خود طرف تصمیم گیرندس.
یادش بخیر مادر من برای خاله کوچیکم چندساااال شاید پنج شیش سال دعا و نماز خوند که آقا ازدواج کنه ازدواج خوبی کنه ی کتاب داره به اسم داروخانه معنوی کللللی دعا ازش خوند کلللی این در اون در زد اما خالم ازدواج نکرد که نکرد چون اون باور داشت به چشم زخم چون باور داشت چشش میزنن چون باورهای خیلی منفی ای که از بابابزرگم به ارث رسیده رو عوض نکرد چون حتی روز خواستگاری شدیدا وسواسی هی دکور خونه رو عوض میکرد چون نظر اونا خیلی براش مهم بود درنهایت اتفاقاتی عجیب غریب رخ داد تو مراسم که کلا بهم خورد سالها گذشته ازون موقع خالم بهترین دوستش باهاش دعوا کرد الانم کمردرد خیلی بد داره. درنهایت دعاهای مادرم کاری براش نکرد اون خودش تصمیم گیرندس بقول استاد اون خودش با فرکانس هاش خلق کرد این شرایط رو اون خودش تصمیم گیرندس بقیه بی تاثیرن👌بقول استاد وقتی جهان اطراف مون رو نگاه میکنیم خوب قانون رو میشه فهمید.
۲.کتاب و فاسق: استاد خیلی جالبه خیلی خیلی جالبه منو تو و بقیه بچها داریم درباره قانون حرف میزنیم و اما بشنوید از معنی این دو کلمه. تصور عموم این هستش که آره خدا گفته ای پیامبر ما این کتاب رو به تو عطا کردیم کتابم که کتابه دیگه مثل همین کتابهای الان. اولا پیامبر سواد نداشته اصلا دوما اون موقع اصلا کاغذی وجود نداشته تو اون اکثر کشورهایی که پیامبر ها بودن کاغذ از درخت پاپیروس اختراع شد تو مصر حالا تو زمان نزول قرآن تو بعضی کشورها مثل چین هم بوده اما نه تورات نه انجیل نه قرآن اون اوایل تو برگه های بهم پیوسته کاغذی ینی کتاب نوشته نشدن . پس معما این جاست کتاب ینی چی تو زمان نزول قرآن؟ اون موقع تو اون جوامع حالت قبیله ای چون سواد نبوده و اینا مثلا ی قانونی میخواستن بذارن دیگه رو سنگی حک میکردن رو پوست حیوان یا چرم مینوشتن اونا که سواد داشتن این یجورایی میشه همون کتاب و کتاب در لغت ینی نوشته شده نوشته شده نه به معنای نوشته شده رو کاغذ به معنی قرار داده شده گمارده شده مث اینکه میگن طرف اصلا رو پیشونیش نوشته شده بدبخت طالعش بدبختیه. دیدید که مردم میگن؟ این نوشتن نه که نوشته شده ینی قرار داده شده ینی گمارده شده. درعین شگفت انگیزی همانطور که دید کتاب الله ینی قوانین خدا!!!!!!!!!!! استاد هم میگه تو قرآن گفته شده که خدا گفته کسانی که کتاب خدا رو انکار کردند خدا هدایتشون نمی کنه چه بخوای چه نخوای!!! ینی کسی که قوانین رو انکار می کنه و طبق اونا پیش نمیره و تو مدار هدایت نیست آقا هدایت نمیشه آقا حالا ما خودمون هم بکشیم همینه که هست.
فاسق: جالبه فسق هم ینی ردکردن حدود و.قوانین الهی ینی رعایت نکردن اونا ینی طبق اونا پیش نرفتن. اعراب میوه رو هم وقتی پوستش کنده میشه درون میوه بیرون میزنه میگن فسق چون ازون حد و مرزش عبور کرده درون میوه اومده بیرون!!!!استاد میگه تو قرآن خدا میگه میخواهی هفتاد بار(عدد کثرت ینی بی نهایت نه اینکه اگه ۷۱ بار استغفار کنه دیگه حله) برایشان استغفار بکن میخوای نکن خداوند فاسقان را هدایت نمیکنه. ینی اونا که حریم شکنن طبق قوانین پیش نمیرن تو مدار هدایت قرار نمیگیرن آقاااا تو خودتم بکشی من هدایتشون نمیکنممممم.تمام!!!
۳.پیامبر خودت استغفار کن: بی نهایت طلبی در توحید و پاک شدن از شرک و ایمان و صفات مثبت اخلاقی.
استغفار از غفر میاد غفر ینی پاک شدن این کلمه معنای دقیقش ینی پاک شدن از عواقب گناه. خب ماکه میدونیم پیامبر مشرک نبوده خب ولی آیا از اول هدایت شده بوده؟ پیغمبر زاییده شده؟نه. خود قرآن میگه بابا ما هدایتت کردیم بابات رو ندیدی مرد مادرت مرد عموت و پدربزرگت سرپرستی تو برعهده گرفتن مردن اما ما بودیم هدایتت کردیم ینی از اول معنویت پیامبر عالی عالی نبوده خیلی آدم محشری بوده اما خب خد کمکش کرده پس ای پیامبر تو بی نهایت طلب باش همچون که روحت هست تا پاک تر بشی بطلب تا بیشتر در مدار استغفار قرار بگیری شاید قبل پیامبری اصلا ضعف هایی داشتی آثارش مونده پس استغفار کن بنده ی من استغفار کن!!!!
۴.خدا از قوانینش بیخیال نمیشود درباره پیامبر چیه درباره نوح هم که ۹۰۰سال در راه خدا کار کرد همین بساطه.پس طلب آمرزش نکن.
این ۹۰۰سال همینطوری عین کارگران ها برای جذاب کردن داستان نیستااااا!!!! پدرمادر هرچییییی نکتههههه هستش این ینی آقا کسی که نخواد هدایت بشه کسی که تو مدار هدایت باشه آقا هدایت نمیشه آقاااا. خدا داره میگه اینا رو به پیامبر که تو بشارت دهنده و هشدار دهنده ای گیر نده ولشون کن.
مثل اینه که مسیری رو که منتهی میشه به کوچه ۶ رو بری بعد انتظار داشته باشی برسی کوچه ۴. آقااااا ۹۰۰سال هم مثل قوم نوح بری نمیشه و نمیشششههههههههه. تمامممم. پس ما نمی تونیم دیگران رو تغییر بدیم ما دسترسی ای به فرکانس های بقیه نداریم شرکه اگه فکر کنیم داریم که فکر کنیم میشه دور زد قانون رو!!!!!🤔🤔🙇🙇💡💡بچها بیاید رد نشیم ازین آیه ها و فکر کنیممممم.
۵.استغفار ابراهیم!!🤔🤔🙇🙇واقعاااا؟؟؟؟؟
خیییلییی از خودم راضیم!!!استاد میگه من همه چیز رو نمی گم بهتون خودتون برید تحقیق کنید. قرآن رو با قرآن بخونید برید دوتا آیه قبل دوتا آیه بعد برید اون موضوع رو تو قرآن سرچ کنید و من این کار رو کردم احسنت به من😇😇😇😎😎😎😎😎💪💪💪 با اینکه میدونستم استغفار ابراهیم بی تاثیره رفتم پیدا کنم تا یقینی بشه مثل خود ابراهیم که میگه خدا چطور مرده ها رو زنده میکنی؟؟؟ میگه مگه ایمان نداری میگه چرا فقط میخوام دلم مطمئن بشه.😊😅😄
موضوع استغفار ابراهیم برای پدرش تو ۴آیه قرآن اومده که تک تک الان بقول خانوم شایسته دلو روده شونو درمیارم الان براتون.
توبه:۱۱۴
و طلب آمرزش ابراهیم [هم] برای پدرش، تنها به خاطر وعدهای بود که به او داده بود، اما وقتی بر او روشن شد که [پدرش] دشمن خداست، از او تبری جست [=با او قطع ارتباط کرد]، به راستی ابراهیم بسیار دلسوز و بردبار بود.توبه ۱۱۴. اما وعده باباش چی بود؟گفت گمشو برو دور شو تو دیگه بچم نیستی اگه حرفاتو نسبت به بتها ادامه بدی سنگسارت میکنم .ابراهیم میدونست استغفارش بی تاثیره اما خب ترس داشت نه اما از جونش بلکه از تعصب کور و خطرناک پدرش. پس گفت بابا خدایا اینو هدایت کن خیلی اوضاعش خرابه مهری که نسبت به پدرش داشت باعث این حرفا شد استاد خودش تو همین فایل اینو فریاد میزنه که کسی تأثیری نداره تو زندگی ما اما برا ما آرزو و دعای خیر می کنه بخاطر محبتشه نه ندونستن قوانین و خدا تو همین آیه هم توضیح میده چرا استغفار کرد اولا وعده که کسی میده تو دنیای قرآن عمرا خلف وعده کنه پس ابراهیم استغفار کرد دوما خدا دقیقا تو ادامه آیه دلیل شو میگه میگه به راستی ابراهیم دلسوز بود. اما کلمه عربی دلسوز چی میشه؟؟؟؟لاَوّاه صیغه مبالغه از ریشه اُوّه (سخنی که در تاثر و تاسف ادا شود)به کسی گفته میشود که دارای احساسات لطیفی هست و در دعا و تضرع به درگاه خدا حضور قلبی خاضعانه دارد و بسیار میگرید.
پس خدا داره میگه بابا سر احساسات لطیفشه وگرنه میدونه بی تاثیره.
مریم۴۷:
[ابراهیم] گفت: [امیدوارم] سلامت باشی! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواستم، او [مهربانانه] بر من اشراف و اطلاع دارد. (اینم باز همین قضیس)
ابراهیم:۴۱
ای پروردگارمان، مرا، و والدین مرا، و دیگر مؤمنان را در روزی که حساب برپا می شود بیامرز.
اینجا ابراهیم داره کعبه رو بازسازی می کنه مثل بنا ها که حین کار سرود و آواز میخونن ابراهیم هم به حالت آواز دعا میخونه آیه های قبل میگه ستایش خدایی که تو پیری اسماعیل و اسحاق رو داد خدایی که هاجر و بچمو تو بیابان سیراب کرد منو هدایت کرد و فلان خدایا اینجا رو(مکه) رو شهر امن قرار بده(از قتل و غارت راهزن ها و قبایل) و میگه بابامم بیامرز اما خودش هم میدونه که باباش جواب اعمالش رو میگیره اما بدلیل دلسوزیش واحساسات لطیفش اینطوری میگه استاد هم وقتی سرکارشه(تولید فایل)آرزوی خوشبختی میکنه استاد سالهاست داره از قوانین میگه تا مردم بیان تو مدار تا موفق بشن اما خودش میدونه تصرفی در مردم نداره هرکی بخواد میاد.
و اماااا تیرررر آخر تو روشن شدن قضیه رو اینجا خدا می زنه ببینید که قرآن چه زیبا درحکم روشن سازی موضوعات قدم برمیداره!!!!
ممتحنه:۴
بیشک برای شما در [روش] ابراهیم و همراهانش [با دشمنان خدا] سرمشقی نیکو است،۱۱ آنگاه که به قوم [بُت پرست] خود گفتند: ما از شما و از آنچه [=اصنامی که] به غیر از خدا [به یاری] میخوانید مبرّا هستیم؛۱۲ [عقاید و اعمال] شما را نمیپذیریم۱۳ و میان ما و شما [به دلیل این تعارض] برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است،۱۴ مگر آن که یکتایی خدا را باور کنید.۱۵ [این شیوه ابراهیم بود] به استثناء سخن ابراهیم به پدرش که [وعده داده بود] حتماً برای تو آمرزش خواهم ساخت۱۶.و[لی]دربرابر خدا هیچ اختیاری به سود تو ندارم . پروردگارا، بر تو توکل کردهایم و به پیشگاه تو باز آمدهایم۱۷ [=توبه کردهایم] و سیر نهایی [=سرانجام تحوّلات] به سوی تو است.۱۸
و[لی]دربرابر خدا هیچ اختیاری به سود تو ندارم !!!!!!!!!!!!!!👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌
میگه آره من دعا میکنم چون زشته وعده دادم خلف وعده تو مرام و منش من خیلی ضایس اما من دربرابر خدا میگه نه که نتونم اصلا هیچ اختیاری نداررررررم به سود تووووووووو…و👌👌👌👌👌👌👌🤔🤔🙇🙇🙇💡💡💡WOOOWWW موضوع روشن شد.
۶.نکته:صلو و صلاه ینی توجه کردن رو کردن و توجه کردن به خدا همون حرف قانون جذب که مثلا مهم نی به پول فکر میکنی مهم توجه به پوله وجه ینی رو. به کدوم روی پول توجه میکنی بودن یا نبودش. کانون توجه رو هرچی قرار بگیره همونه. صلو هم ینی توجه کردن رو کردن.
این موضوع کانون و وجه توجه رو استاد تو قسمت ۴۱ همین سفرنامه گفت.🙄🤔🙇💡
۷.استغفار محمد و دیگر بندگان!؟🤔🙇💡
من سرچ موضوعی کردم تو قرآن ۲۰آیه مرتبط با کلمه استغفر اومد من چنتا که صریح هست و یا شک برانگیز هست میذارم تا موضوع روشن شه:
ال عمران۱۳۵:
و [همان] کسانی که هرگاه کار زشتی مرتکب شوند، یا بر خویشتن ستم کنند [بیدرنگ] خدای را به یاد آرند، پس [در پرتو این بیداری] به خاطر [عواقب] گناهانشان [از خدا] آمرزش طلبند- و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد- و بر آنچه کردهاند، در حالی که میدانند [خطا کردهاند]، اصرار نمیکنند [=ادامه نمیدهند].
وقتی انقدرررر صریح میگه کیییی جز خدا ینی تمام فقققط ی نفر میتونه اونم خداست هیچ استثنائی وجود نداره.
ال عمران۱۵۹:
پس به [لطف و جاذبه] رحمتی [ویژه] از جانب خدا بود که بر ایشان [=تخلفکنندگان در جنگ] نرم شدی و اگر خشن و سخت دل بودی، بیگمان از پیرامونت پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها[ی اجرایی] با آنها مشورت کن. پس هرگاه [بر اساس شورا] تصمیم گرفتی، به خدا توکّل کن [و نگران نتیجه رأی ناپخته آنان مباش] که مسلماً خدا توکلکنندگان را دوست دارد.
اینجا اون تیکش سوال برانگیزه که میگه براشون آمرزش بخواه!!! اصلا چرا میگه اگه درشت خوی سنگدل بودی؟؟
خب کل کسایی که دعوت کرد سیاه لشکر شدن جز ی عده کم که ایمان آوردن! اینا میان تو جنگ احد با پیامبر ی عده که وسط جنگ آقا الفرار!! ی عده میگن ما هستیم اما اصلا نمیجنگننن!!! ی عده منطقه استراتژیک تپه احد رو سر غنایم جنگ ول میکنن دشمن از اونجا از پشت میاد تار و مار می کنه پیامبر زخم عمیق برمیداره ی عده فرار میکنن پیامبر میگه نریددد اما با زخم جاش میذارن حمزه عموش هم کشته میشه توسط هند جگر خوار اماااا ببین چی بوده این بشر که میبخشه و خدا میگه اگر درشت خوی سنگدل بودی از پیرامونت پراکنده میشدن میگه آقا استغفار کن این موضوع برای اینه که محمد کینه و نفرت نیاد تو وجودش ازین ها برای این که دلش آرام بگیره آروم بشه کینه نگیره به صلح برسه با خودش و جهان پیرامون خودش و مردمش همینن. یکار شخصیتیه پیامبر احتمالا گفته خدا چکار کنم دلم از بی وفایی شون آروم شه عصبی نشم گفته براشون دعای خیر کن تا بخودت خیر برگرده تا دلت آروم شه وقتی خیر بخوای براشون خب خیر از مردمت دریافت میکنی دلت صاف تر میشه باهاشون همییییییین😕😕😕😕😕😕😕وگرنه تو آیه بالا میگه کیه که جز خدا آمرزشی برای گناهان داشته باشه؟؟؟🤔🤔🙇☺😊😕😕🙇💡
نساء:۶۴
و ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن که به اذن خدا [با آمادگی قلبی مردم، نه به اجبار] مورد اطاعت قرار گیرد ۱۵۵ و [بر این مبنا] اگر کسانی که [با نفاق در پذیرش حکم طاغوت] به خود ستم کردند، نزد تو آمده از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر نیز برای آنان آمرزش میطلبید، مسلماً خدا را آمرزنده مهربان مییافتند.
نساء:۶۵
پس چنین نیست [که با دورویی و نفاق بتوان ادعای ایمان کرد]، به پروردگارت سوگند که آنها ایمان [راستین] نیاوردهاند مگر آن که در مشاجرههای میان خویش تو را داور قرار دهند؛ ۱۵۶ سپس از آنچه [به نفع یا ضرر هر یک] حکم کردهای احساس دلتنگی نکنند و کاملا [بی چون و چرا] تسلیم [حکم] باشند.
اینم که ماشاالله استاد کامل توضیح داد.😕🙇🤔💡 فقط ی نکته میگه ایمان نمیارن مگررر؟؟؟؟ینی فقط در یک صورت ایمان میارن که اختلاف هاشونو بسپرن بهت آره پس راهش تغییر روش و باور هاشونه نه استغفار پیامبر.
حتی درزبان عربی دارای سه معناست .انتهای غایت،تعلیل و بالاخره استثناء که اینجا استثناء بود.
توبه:۸۰
ـ [ای پیامبر] چه برای آنان آمرزش بخواهی، چه نخواهی، اگر هفتاد بار هم برای آنها طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نیامرزد، زیرا [وحدانیّت] خدا و [نبوّت] رسولش را انکار کردهاند و خدا مردمان خارج شده از مسیر حق را به مقصد [سعادت] نمیرساند. ۱۰۶
محمد:۱۹
پس بدان که بیگمان هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست و برای [آثار و عوارض] گناه خویش۳۵ و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه که خدا رفت و آمد و قرار گرفتن شما را میداند.۳۶
شگفتاااا که خدا به محمد هم میگه از گناهانت استغفار کن البته چون خدا انتظار بالایی از ایشون داره یکار ساده از ایشون هم که گناه نیست مثلا درنگ کردن برای گفتن حرفی یا زیاد دلسوزی کردن برای بقیه خدا میگه برای سطح و لول تو گناهه اینا استغفار کن!!!!
۸.استاد فقط ی نکته😄😄😄 قصد جسارت ندارم اونجا که میگه این قرآنیست عربی برای دانایان و شما میگید این قرآنیست به زبان عربی برای دانایان و بسیار واضح و مشخصه
شاید شما طبق اون ترجمه گفتید اینو و خودتون بهتر داستان رو میدونید.
کلمه عرب اینجا به معنی زبان عربی نیست بلکه عرب در لغت ینی: فصیح آشکار. اینجا بیشتر منظور همون حرف شماست ینی میگه آشکاره آقا واضحه نیاز نیست کسی برای شما تفسیر کنه خودت برو تو دلش میفهمی.😊💟🙇🤔💡💡🙇🤔💡🤔🤔🙇
۹.قصص:۵۶
ـ [ای پیامبر] مسلماً تو آنرا که دوست داری نمیتوانی هدایت کنی، این خداست که هر که را بخواهد [طبق نظاماتش و با تلاش خود او] هدایت میکند و او به هدایت یافتگان آگاهتر است [=نیازی نیست که بندگان در این مورد داوری کنند].
WOOOOOWWWW اینجا باز در تایید حرفای بالا بدون اینکه بخوام خیلی هدایتی رسیدم به این آیه که چقدددرررر صریح و عالی قوانین توضیح داده شده از یشا ینی مشیت ها قوانین حرف به میان آمده که ای محمد به دلخواه و سلیقه تو نیست هرکی طبق قانون تو مدار هدایت باشه هدایت میشه نباشه نه. شوخی ای هم با کسی نداریم تعارف و رودربایستی و پارتی ای هم با کسی نداریم.👌👌👌👌👌👌 اینهههه عداللللللللللللللتتتتتتت😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 بقول استاد ایننننننه جهانی که بر پایه مدار و فرکانسسسسسسه🔥🔥🔥🔥🔥💡💡💡🤔🤔🙇🙇🙇👌😍🔥 یسسسسس😇💟💪
۱۰.احقاف۹:
[ای پیامبر] بگو: من [=رسول] نوظهوری از [سلسله] رسولان نیستم [پیامبری سابقه تاریخی دارد] و من نه میدانم [فردای قیامت] بر خودم چه خواهد رفت و نه بر شما [سرنوشت همه دست خداست]، من تنها از آنچه به سویم وحی میشود پیروی میکنم و جز هشداردهنده آشکاری نیستم.
شگفتااااااا که همه آدم هارو از عدم عزت نفس همه رو غول میکنن پیامبر بزرگ هست اما نباید بیاریمش در لول خدا. خدا میگه اینو بگوووو!!!!! که من نمیدونم که فردا چی بهم میگذره حالا این آینده ممکنه آخرت باشه ممکنه همون فرداش. چون خدا میدونه چه قانونی گذاشته محمد رو از شکم مادر پیامبر نزاییده به سطح و لول پیامبری اولوالعزم رسیده اما بیمه یا تضمینی نیست همینطور بمونه خدا فرکانس رو قرار داده و همه آدم ها مختار تا وقتی فرکانس هست میشه به سمت خوب یا بد تغییر کرد!!!برای پیامبر هم همین مساله هست و چقدر این شخص متواضع بوده و خوب قانون رو فهمیده!!!!!!این درحالیه که ی عده امید به شفاعت ایشون در قیامت دارن این افراد برده عن برده این دوستان فکر نمیکنن!!!!برده عقاید کورکورانه عن!!!!🙄🙄🤔🤔🤔🙇💡💡💡
و اما طرح یک سوال💡💡💡💡💡💡💡🤔🤔🤔🤔🙇🙇🙇🙇:
رسالت از پیش تایین شده موسی🤔🙇💡🙄😳😳😳😳😳😳😳😳😳؟؟؟؟؟؟
قصص:۷
و [جریان از آنجا آغاز شد که] به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده، پس هر گاه بر [جان] او ترسیدی، او را به رود [نیل] بیفکن و مترس و اندوه مخور که به تو بازش میگردانیم و از رسولانش قرار میدهیم.
این آیه رو خود استاد خیلی استفاده می کنن که به الهامش عمل کرد مادر موسی اما من سوالم تیکه آخر متنه🙄😳😳
و از رسولانش قرار میدهیم؟؟ چرا خدا به مادر موسی میگه از رسولانش قرار میدهیم؟؟ این سلب اختیار نوزاد نیست؟ شاید اون نخواد پیامبر بشه خب در آینده؟ یا اصلا اون تو نوزادی نمیدونه فرکانس چیه که بگیم فرکانس خوب فرستاده تو مسیر درستیه که بگیم در آینده پیامبرش می کنه؟ اگه بگیم خب چون ورودی هاش خوب بوده(ایمان قوی مادرش که باعث رشدش و پیامبریش میشه) که کنعان پسر نوح هم این شرایط رو داشت.
آگاهی های قبل تولد؟؟؟ ینی روح موسی قبل از زندگی در این جهان مادی فرکانس های عالی ای فرستاده؟؟؟
فک نکنم این باشه..🤔🤔🤔🙇💡
قضیه چیه چرا خیلی تضمینی و بیمه شده خدا میگه پیامبرش میکنیم چرا از پیش تایین میکنه این که هنو فرکانس یا عمل خاصی انجام نداده؟؟؟ سه روزززه دارم فکر میکنم به کله مرسلین ریشش از پنج شیش جنبه خودم پاسخ دادم قانع کننده نبود🙇🙇🙇💡💡🙄🙄🙄
هر ۱۲۹ موردی هم که اسم موسی تو قرآن اومده بود و خیلی از ریشه های مرسلین و رسول رو هم سرچ کردم به جوابی نرسیدم.
من خیلیییی تلاش کردم اما این شده ی سوال بی جواب برام😑 امیدوارم با تلاش فراوان و پشتکار فراوانی که کردم و تحقیق کردم و به جواب نرسیدم استاد عزیز مریم جون و هر کدوم تون که سوال منو میبینید ی جواب منطقی ها منطقی اگه دارین بهم بدین چون هررررچی فکر میکنم بی نتیجس!!!!!!!!
استاد مریم جون دوستان کی جواب این سوال رو میدونه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!🙇🙇🙇🙇🙇💡💡💡🤔🤔🤔🤔🤔💯💯💯💯💯💯💯💯💯🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
سلام به دوست خوبم
ممنون بابت کامنت عالی که نوشتین و چقدد خوب با آیات قرآن و توضیحات عالی مفاهیم رو توضیح دادین
در مورد سوالی که پرسیدین احتمالا تا الان جوابتون رو گرفتین من تو عقل کل سرچ کردم و بهترین جوابی که بهش هدایت شدم تقریبا قانعم کرد جواب رو اینجا میذارم
در فایل 8 کشف قوانین زندگی استاد ب تفصیل ت. ضیح داده ک ما قبل از تولد در یک آگاهی بی نهایت بودیم و بعد آگاهانه ب ابن دنیا اومدیم و بعد فراموش کردیم ک برای چ هدف و چ کاری ب این دنیا اومدیم. البته ک خدا فراموش نکرده. و این ک خداوند از آینده انسانها مطلع باشه هیچ مغایرتی با قوانین کیهانی نداره. شما فرض کن یک ماشین ب مقصد بندر عباس از تهران حرکت میکنه و شما ب عنوان ناظر مطمن هستی این ماشین دیر یا زود ب بندر عباس (با توجه ب همه احتمالات) خواهد رسید و خداوند هم از هدف اصلی هر انسانی اگاه است و میداند ک در نهایت هر کسی راه خودشو پیدا میکنه
و یچیزی اضافه کنم نظر من اینه انسان چون مختاره انتخاب میکنه چه راهی رو بره
و میتونست پیامبر نشه شاید راهش عوض میشد اگر اون افکار و باورای درست رو نداشت)
سلام به همه دوستای عزیزم . سلام به استاد و مریم عزیزم.
روز چهل و سوم
این فایل کار رو برا من تموم کرد
آیه زیبای”فرشتگان به هنگام قبض روح آنان که برخود ستم رواداشته اند بپرسند(چگونه بودید؟) پاسخ دهند:(ما در زمین زار و زبون بودیم). گویند:(مگر زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟) جایگاه آنان دوزخ و سرانجامشان نامیمون است”
این آیه برای من به منزله بسته شدن تمام بهانه ها برای عدم حرکت، تمام دلایل ناخواسته یا خواسته بر انکار دستان هدایتگر و قدرتمند خدا و انکار فروانروایی مطلق خدا بر جهان هستی است. این آیه نحوه گمراهی ساده بنده و هدایتشون به عمق بدبختیست.
این آیه به من میگه که وقتی یه شرایطی باب میلم نیست، نیام خودمو با آنچه که آن لحظه هست و یا دارم توجیه کنم و بگم اره دیگه باید بسوزم و بسازم.
بلکه هر وقت شرایطی دارم که با اون چیزی که میخوام فرق داره، بیام با خدای مطلق جهانیان در میون بذارم. ازش مشورت بگیرم و باور اسون بودن مسیرهای هدایتی خدا رو باور کنم و روی شانه های خدا حرکت کنم. به حرف دلم که ندای خداست گوش بدم و دست در دست خدا با چشمان بسته(به دور از چرا ها و چگونگی های ذهن) پای در مسیر بذارم و به مقصد برسم.
برا اینکه توجه به نکات منفی زندگیم رو خنثی کنم، نیام اون حس رو در غالب عمل درد و دل کردن نشر بدم! وقتی رفتار نامناسبی دیدم نیام زحمت بخرج بدم تا طرف توجیه بشه رفتارش بده یا حق با منه. نخوام دنبال دلیل بر انجام نشدن خواسته ها یا شرایط دلخواهم بگردم و به اون دلیل دلخوش کنم و یه گوشه بشینم و با مثل میسوزم و میسازم وقتمو تلف کنم. بلکه هر لحظه در تلاش برای کشف زیبایی ها و نعمت های خداوند، تحسین آنها. عشق ورزیدن های بی دلیل به همه موجودات و ماندن درحس خوب باشم. و داشتن حس خوب مهمترین کار زندگیم باشه. یادگرفتم جهت دیدم به سمت زیبایی ها باشه حتی در دل مسیرهایی که به ظاهر بد دیده میشن.
این آیه به من آموخت که راه خوشبختی فقط یه راهه. اونم راه بندگی خالص خدا بودنه. درک قدرت خداوند. ایمان به قدرت خداوند و ستایش و راهنمایی خواستن از اونه. تنها نیازمند خدا بودن ولاغیر.
آموخت که هر چی غیر خداییه، منو به هلاکت میرسونه. نه تو این دنیا بلکه تو اون دنیا که ابدیت هست هلاک خواهم شد. پس کدوم عقل سلیمی وقتی همچین بیان شیوا و واضحی رو میبینه و اینقد سیستم دنیا رو که به بهترین شکل توضیح داده رو میخونه. میاد باز از خدا روی برمیگردونه؟
کسی روی برمیگردونه که هر روز و هر لحظه و ثانیه هاش با خدا نباشه. قرآن مثل پازلی میمونه که جواب همه سوالات رو تو خودش داره. تو اوایل سوره بقره، خدا گفته مومن در همه حال به غیب ایمان داره. هر لحظه در حال ستایش ربشه. و کسی که غیر این باشه یعنی مومن نیست و فقط در یه لحظه خاص این ایه رو دیده و همون لحظه گفته باید مومن باشم و بعد فراموش کرده. انسان فراموش کاره و برای اینکه موضوع به این مهمی، همیشه و هر لحظه تو ذهنمون باشه، اینه که همواره در حال ایجاد هماهنگی بین قلب و ذهنمون باشیم. به عبارتی همواره ذهن رو کنترل کنیم. موقع شستن دستامون بدونیم داریم دستامونو میشوریم. موقع غذا خوردن بدونیم داریم غذا میخوریم. موقع شونه کردن موهامون بدونیم داریم موهامونو شونه میکنیم. موقع درس خوندن بدونیم دقیقا داریم چی میخونیم. اگه بدونیم تو هر لحظه چیکار میکنیم، خیلی بهتر میتونیم بفهمیم ذهنمون دقیقا به چه چیزهایی تمرکز میکنه و به راحتی بهش جهت بدیم. کار اسونی نیست که بیایم هر لحظه زندگیمون بدونیم دقیقا داریم چیکار میکنیم ولی همین روش ساده کمک میکنه ذهنمون خودکار خودش بهمون گزارش کار بده. خودش بگه دقیقا داره رو چی تمرکز میکنه. و حتی گزارش احساساتمونم بده و بدونیم هماهنگیم یا نه. این روش زندگی آگاهانه تنها و تنها و تنها و تنها راه بهت بهشته.
یکتا مسیر رسیدن به ایده ال ترین نوع زندگی. یعنی زندگی در ناز و نعمت و ثروت. زندگی در احساس آرامش و شادی در هر لحظه. زندگی در همون ورژنی که خدا برای ما معین کرده که با افزایش ایمانمون بهش برسیم.
و اما ایه” هنگامی که کار تمام شود، شیطان بگوید: خداوند به شما وعده راست داد و من نیز به شما وعده ای دادم و تخلف کردم. من بر شما سلطه ای نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و شما پذیرفتید. بنابراین مرا سرزنش نکنید، خود را ملامت کنید، نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من، از اینکه شما از بیش مرا شریک خدا ساختند، بیزارم. و برای ستمکاران عداب سختی است.”
این آیه تنها راه فرار تمامی سهل انگاری ها، مقصر مقصرها رو بسته و حجت رو برای تمام افرادی که برای مسایلشان ذره ای هم قدم برنمیدارن و ذره ای به خدا ایمان و امید ندارن رو تمام کرده.
من از این فایل یاد گرفتم بیشتر و بیشتر از قبل به خودم یاداور بشم که خدا رب مطلق منه. خداست که حلال مشکلات من از ریز و درشته. وقتی میگم ریز و درشت منظورم حتی ریزترین موضاته. مثلا من خداروشکر خیلی آگاهانه فایلا و متنهای هر روز سفرنامه رو گوش میدم و میخونم. تو این مسیر برای کامنت نوشتن، ذهنم یه ترمزی که داشت، هی میگفت حالا برا امروز چی بنویسیم و… و این ترمز حتی گاهی وقتا دنبال این بود که نکنه استاد خوشش نیاد . نکنه کسی خوشش نیاد. نکنه اصلا حرفام درس نباشه و اینکه فلان کامنتت اصلا لایک نخورده و هزاران دلیل جور وا جور برای سخت کردن کامنت نوشتن میاورد که حتی تو این موضوع هم گفتم خدایا تو خودت هدایتگر قلم دستان من باش. من حرکت اول رو با دستام و به کمکت تو میزنم. بقیش با تو . این توکل اینقد بهم ارامش میده که اصلا دیگه نگران این نیستم که قراره چی بنویسم و چقد بشه
و لایک بخوره یا نخوره و….فقط تو دلم میدونم،باید ادامه بدم و بیشتر و ریزتر از قبل باید توکل کردن به خدا تو تمام مسایل زندگیم رو یاد بگیرم.
خدایا شکرت که امروز هم به دستان من هدایت فرستادی تا این کامنت زیبا تو این روز از سفرنامه ثبت بشه و من از آگاهی های زیبا و ارزشمند و مفید این کامنت که تو برام نوشتی لذت ببرم ویاد بگیرم.
به نام خدا
سلام به همگی
امروز که برای بار دوم فصل اول سفرنامه رو شروع کردم دیدم که گوش کردن به این فایل ها چقدر درک این فایل رو برام بیشتر کرد
چیزایی که سری قبل نشنیده بودم الان وقتی میشنیدم تازه میفهمیدم منظور استاد چیه
وقتی استاد میگن ما نمیتونیم حق کسی رو بخوریم مگه فقط این دنیاست ما تصویر بزرگتر رو نمیبینیم بخاطر همین خدا رو درک نمیتونیم بکنیم ،تو فایل سفر به دور آمریکا وقتی استاد درون رو فرستادن بالاو اون چاله ها رو برامون از بالا فیلم برداری کردن زیباییشون هزار برابر شد وقتی تصویر بزرگتر رو دیدیم درکممون از زیبایی و عظمت اونها خیلی بیشتر شد ما هم اگه درک کنیم این دنیا ادامه داره و فقط این دنیا نیس بهتر میتونیم درک کنیم که حق کسی رو نمیتونیم بخوریم و داریم به خودمون ظلم میکنیم .
کسی که خدا رو باور میکنه اصلا بهش ظلم نمیشه
من اگه تا الان ظلم رو قبول کرده بودم بخاطر این بود قدرت خدا رو فراموش کرده بودم فک میکردم من تقصیری توی ظلمی که بهم میشه ندارم چرا خدا اجازه میده این آدما بهمون ظلم کنن البته که این باور خیلی باید روش کار بشه آنقدر که ورودی نامناسب داشتیم که ما مورد ظلم قرار گرفتیم کسی که به خدا ایمان داره از کسی نمیترسه نگران نیس که ظلم میشه بهش همشو همش عاملش خودم بودم چه قضاوت ها خدای خودم رو کردم اما خدا رو شکر مسیر درست و خدای واقعی رو شناختم من اگه به خدا ایمان دارم میدونم که تنها منبع ثروت و روزی خداوند و از کسی نمیترسم و اگه الان تو ی زندگی مشکلاتی دارم چون تو مدار غلط بودم وبا تغییر باورام میتونم مدارم تغییر بدم و خدا به من این توانایی رو داده و با داشتن این توانایی و باور خدا هیچچچچ کس نمیتونه به من ظلمی کنه
هر دعای خیری بکنیم برای خودمون کردیم و برای هر کسی هم بدی بخواهیم به خودمون برمیگرده چقدر وقتا به اشتباه برای کسانی که فک میکردم تو زندگی بهمون ظلم کردن بدی میخواستم ولی خدا رو شکر الان هر کسی حتی اگه کاری که دلخواه من نیس انجام میده براش آرزوی هدایت میکنم چون میدونم با این کار خیر و خوبی بیشتری وارد زندگیم میشه چقدر قوانین خدا درست کار میکنه و بر پایه ی عشق و دوست داشتنه همون جور که خدا ما رو دوست داره خدا داره میگه با این قوانینش بنده ی من فقط به هم عشق بدین حتی اگه به هم دیگه نمیگید تو دلاتون به هم عشق بدین حالا بیشتر این جمله استاد که میگن از موفقیت دیگران آنقدر خوشحال باشید که انگار خودتون موفق شدین چون با این کار موفقیت بیشتر رو سمت خودمون جذب میکنیم ما به این دنیا اومدیم برای عاشقی اومدیم بهترین ها رو تجربه کنیم و این کار با تنفر نمیشه عشق که میتونه همه ی این کارا رو انجام بده هر کی بتونه بهتر عاشقی کنه جایگاه بهتری داره
چقدر این قوانین درست کار میکنه که اگر اینجور نبود باید به عدالت خدا شک میکرد تا قبل اینکه با قوانین آشنا بشم همش برام سوال بود خدا که میگن عادل چرا یکی تو کارتن داره میخوابه یکی تو یه رفاه کامل ولی وقتی فهمیدم و درک کردم که هر کی خالق زندگی خودشه و خودشه که داره در حق خودش ظلم میکنه بیشتر عدالت خدا رو درک کردم حتی بازم نجواها میاومد سراغم که اون بنده ای که توی شهر های دورافتاده است چطوری بفهمه این موضوع رو استاد آنقدر خوب تو یه فایل توضیح دادن که هر کسی هر لحظه ای که اراده کنه تغییر کنه خدا هدایتش میکنه یاد داستان خودم افتادم مگه کسی به من گفت مسیر چیه من از شرایطی که داشتم خسته شده بودم فقط از ته دلم خدا رو صدا کردم چنان خوشگل هدایتم کرد که الان به مسیر نگاه میکنم بیشتر مطمین میشم هر کسی هر جایی که هست کافیه خدا رو صدا کنه همه چی براش آسون میشه
خدا جونممم شکرتتتتتتت فقط شکرتتتتتت
روز 43 چهل سوم
روز شمار تحول زندگی من فصل دوم
ظلم به خود از دیدگاه قرآن
سلام به استادان عزیزم
و دوستان همیشگی در این سفرنامه
امروز چهل و سومین روز از تعهدم در این سفرنامه است و خیلی خوشحالم امروز هم توانستم به تعهدم عمل کنم و پله های این سفرنامه رو با موفقیت بالا بیایم خدا رو شکر گذارم .. اول از همه این باور رو همیشه آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من در این سفر نامه است اینکه..تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است
در این قسمت بیشتر باید تمرکز کنم چون این گفته های استاد برام بیشتر آگاهی داشت یعنی با این آگاهی های امروز م بیشتر به این باور رسیدم که بر اساس این دو اصل باید بیشتر روی خودم کار کنم
ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم
ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران- خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم
واقعا از اعماق قلبم به این گفته ی استاد عزیزم رسیدم . چون قبلنا فکر می کردم و یا وظیفه داشتم که این آگاهی ها رو به گوش دیگران برسونم و و بتصور اینکه شاید آنها هم مثل من بخواهند رشد کنند و آگاه شوند ولی ذهی خیال باطل بود و بارها هم ضربه اش رو خوردم . خدا رو شکر چندین سال هست که کلا در مورد حرکت هایم و یا موارد این سایت چیزی به کسی نمی گوییم چون آنها نتیجه ی من رو می خواهند ببیند . آن هم نتایجی که به چشم شون بیاد .. یعنی نتایج پولی و مالی چشم گیر .. البته من هم دیگر از کسی توقعی ندارم که باورم کنند . چون طبق قانون تکامل.. دارم به مسیرم ادامه میدهم . پس نیازی نیست که دیگران رو همراه خودم ببرم .. و یا بخواهم توضیحی راجب کارام به کسی بدهم .. از همه اعراض کردم . از همه دوری کردم .. و خلوت گزینی رو برای بازسازی خودم برگزیدم چون باید روی خودم خیلی خیلی کار کنم . باید از فرصت هام استفاده کنم .. باید تمرکز بیشتری روی فایل ها داشته باشم . باید به درک و آگاهی بیشتری هدایت شوم تا بتونم به اهداف و خواسته هام بصورت صحیح و بنیادی هدایت شوم .. بعداً نتایجم گواه این مسیرم هستند و نیازی نیست که جار بزنم چون نتایج خودشان فریاد میزنند . پس بهترین کار این است که سکوت کنم و چراغ خاموش حرکت کنم
باورهای سمی و خانمان سوزی به نام احساس گناه و احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن چندین سال در وجودم تبدیل به یک بار سنگینی شده بود….
اینو خودم کاملا درک کردم چون بعد از چند سال هنوز این ضعف ها در من کاملا خشکیده نشده تا بتونم درهای زندگی ام رو به روی نعمت ها و فرصت ها ی بیشتر و الهام و شهود و هدایت های الهی ام بگشایم البته به همان اندازه ای که روی خودم کار کردم به همان اندازه هم توانستم نعمت های الهی رو دریافت کنم .. البته به این درک و آگاهی رسیدم که این احساسات منفی از عدم لیاقت و عزت نفس پایینی سرچشمه داشته و تمام موانع زندگی من از همین ترمزها نشات گرفته و با این احساسات منفی به باورها و ارسال فرکانس های منفی منجر شده … طبق قانون ما موجوداتی فرکانسی هستیم و در جهانی زندگی می کنیم که مبتنی بر مدار و فرکانس است
استاد جان ممنون سپاسگذارم که این مبحث باورها را اینقدر قشنگ توضیح دادید و به درک بیشتری هدایت شدم اینکه گفتید که جهان ساخته شده تا یک دستگاه مبدل باشد برای تبدیل فرکانس های دریافت شده در قالب اتفاقات و شرایط های هم سنگ و هم پایه و هم اساس با باورها و فرکانس ها و کانون توجه مان
خب از وقتی به این باور رسیدم که تمام اتفاقات زندگی خودمان رو خلق می کنیم سعی کردم رها تر باشم . بیشتر تسلیم اراده ی الهی باشم .. و بیشتر از همیشه کارها رو به او بسپارم و آسان بگیرم ..
برای اینکه این باورهای ویرانگر و مخرب رو از بین ببریم باید بیشتر روی خودمان کار کنیم و برای باز سازی این فرکانس باید خودمان را دوست داشته باشیم… دوست داشتن خودمان یعنی اینکه.. با تکرار کلمات عفو و بخشایش برای خودمان و دیگران با خودمون به صلح درونی برسیم این که در ضمیر ناخود آگاه مون این باور و این موضوع رو با باورهای درست و مناسب جابجا کنیم و با تغییر باورهای جدید و مناسب مدارمون رو تغییر دهیم…
یعنی آنهارو ببخشیم … یعنی
خودمان رو ببخشیم یعنی
رها کنیم و به خدا و جهان هستی بسپاریم و ایمان قلبی بخداوند داشته باشیم و با خودمان و دیگران به صلح برسیم …اینکه این
باور رو در وجودمون هر روز تکرار کنیم و فرکانس درست رو به جهان ارسال کنیم اینکه ….تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است
قبول کنیم که هر کسی نتیجه ی اعمال و رفتار خودش رو دریافت می کند
.. هر چند که کار بسیار سختی برام بود بخصوص در مورد زندگی گذشته ام و یا فوت مادر عزیزم که قبلنا در کامنتم نوشته بودم. ولی الان خیلی خیلی بهتر شدم و دیگه عذاب وجدانی ندارم ولی خب گاهی با حرف های اطرافیانم ذهن نجوا گرم دوباره شلوغ کاری می کند .. ولی من همیشه دارم روی افکارم در این زمینه کار می کنم و به امید خدا درهای رحمت و برکات الهی بیشتر از همیشه به رویم گشوده خواهد شد …
در این فایل استاد توضیح دادند که…
اگر فرکانس ارسالی ما به جهان کمبود و یا منفی و ترس و دلهره و نگرانی و خشم و کینه و یا هر احساس منفی دیگری باشد طبق قانون جهان . سیستم و یا دستگاه مبدل این جهان هستی اساس و نتایج آن فرکانس ارسالی را در قالب همان احساسات وارد تجربه ی زندگیمان می کند
بقول مولانا
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
خدایا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر. از دست ها و قدرتی بالاتر از قدرت ها برای من در کار باشی جهت رشد و پیشرفت های تصاعدی پولی و مالی و مادی و معنوی ام در این جهان سه بُعدی مادی … تا آرامش بیشتری را داشته باشم .. تا لذت بیشتری را وارد تجربه ی زندگیم کنم.. تا بهترین ورژنی از خودم باشم .. دستی از دستان فرشتگان الهی را همراهم کنی برای توانگری ام تا پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگرم باشی
خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
خدایاا ممنون و سپاسگذارم
IN GOD WE TRUST
سلام و درود به همه ی عزیزان دل
امیدوارم با این دوره ی بینظیر “روز شمار تحول زندگی من” هر روزتون پر از رشد و درک بهتر قانون باشه 🌹🌹🌹
فصل اول.. روز دوم..
“هر دعای خیری که میکنیم به خودمون برمیگرده” جمله ای به ظاهر ساده اما در عمل و باور به آن، چالش بر انگیز!!
متاسفانه ما دید درستی در مورد دعا نداریم مثلا فکر میکنیم وقتی برای کسی دعا میکنیم داریم در حق اون طرف لطف میکنیم.. یا مدام بهم میگیم “التماس دعا” بنظرم این کلمه هم یه شرک خفیه.. چون بین خودمون و خدا واسط قرار دادیم..
در مورد بخشیدن افراد هم همینطور مثلا از کسی ناراحتیم میگیم نمی بخشیمش.. انگار که بخشیدن اون آدم لطف به اونه! من تو این مورد یه تجربه دارم که مال همین دیشبه و خیلی برای خودم جالب بود و چون این فایل استاد باعث شد که دیدگاهم به این موضوع عوض شه واسه همین خواستم به عنوان سفرنامه ی دومم اینجا مطرحش کنم.
چند وقت پیش بین من و زنداداشم یک بحث و ناراحتی پیش اومد من و ایشون خیلی باهم صمیمی هستیم عین خواهر و برادر میمونیم چند وقت پیش رفتاری با من کرد که من به شددددت ناراحت شدم ازش طوری که تا یکی دو هفته هر موقع یادش میوفتادم واقعا حالم بد میشد ولی در ظاهر اصلا بروی خودم نیاوردم همونجور صمیمی باهاش رفتار میکردم در صورتی که توی دلم واقعا ازش ناراحت بودم و بخودم گفتم من دیگه پامو خونه ی برادرم نمیذارم تا به زنداداشم بفهمونم که بخاطر اون بحث ازش ناراحتم و بهش بفهمونم که چقدر رفتارش بد بوده و یه جورایی تلافی کنم تا اینکه دیشب وقتی داشتم حرف های استاد رو گوش میدادم تو ذهنم میگفتم این حرفای استاد درسته ولی من خونه داداشم نمیرم! باید به زنش نشون بدم ازش ناراحتم و رفتارش رو تلافی کنم!!… چند لحظه بعد فایل استاد رو پاز کردم از خودم پرسیدم محسن میخوای نری که چی رو ثابت کنی؟؟ ذهنم جواب داد: تا ثابت کنم چقدر رفتار زشتی باهام داشته و ازش دلخورم و فراموش نکردم و نمیکنم. بعد دوباره پرسیدم : مگه تو قانون رو قبول نداری؟؟ ذهنم جواب داد: معلومه که قبول دارم. گفتم خب اون اتفاق تقصیر خودت بوده! ذهنم گفت تقصیر من؟؟؟؟ گفتم آره! تو خودت تو مداری بودی که اون رفتار باهات بشه! مگه قبول نداری تماااام اتفاقات زندگی حاصل فرکانس های خودمونه؟؟ خب اون اتفاق هم بخاطر فرکانس خودت بوده! تو چی رو میخوای تلافی کنی؟؟ با کی میخوای بجنگی؟؟ فکر کردی الان نری خونه شون و به ظن خودت تلافی کنی چی میشه؟ هیچی اونم ناراحت میشه دوباره رفتار بدی میکنه توام دوباره میخوای تلافی کنی وووو همینجوری ادامه پیدا میکنه.
در صورتی که اون بنده ی خدا اصلا کاره ای نیست! اون وسیله ای بوده تا جهان به فرکانس تو جواب بده! حالا زن داداشت نبود با یکی دیگه دعوات میشد فرقی نمیکنه.. پس حالا اینکه تو بگی نمیبخشمش و تلافی میکنم و.. فقط تو رو بیشتر تو این فرکانس و مدار نگه میداره و اتفاقات بدتری و رفتارهای بدتری رو از طرف دیگران برات رقم میزنه. پس ببخش که خودتو نجات بدی! برای اونکه فرقی نمیکنه اون همین الانم نمیدونه تو بخشیدیش یا نبخشیدیش.. ولی این کار حال تو رو خوب میکنه تو رو از این مدار خارج میکنه! پس بخودت ظلم نکن! چون قانون بخاطر تو تغییر نمیکنه! بجای اینکه انرژیت رو جای نامناسب و برای فرستادن فرکانس منفی هدر بدی، مدارت رو عوض کن تا انرژی و زمانت صرف رسیدن به اهداف و خواسته هات بشه!
الان با این دیدگاه خیلی حالم بهتره و جالب اینکه واقعا دیگه از زنداداشم ناراحت نیستم! اون اتفاق پیغامی برای من داشت که محسن توی مدار درستی نیستی فرکانس خوبی به جهان نمیفرستی باید تغییرش بدی که در مسیر خواسته هات قرار بگیری!
..
ما قانون های بی اساس و پایه ای رو واسه خودمون وضع میکنیم مثل همین تلافی کردن یا این جمله که خیلی ها قبولش دارن و میگن “میبخشم ولی فراموش نمیکنم” واااای خدای من این جمله یه زمانی شاخ ترین دیالوگ تاریخ بود 😆😆
در حالیکه از قانون اصلی جهان هستی غافلیم و نمیدونیم که جهان خودش قانونهای زیبا و بینظیری داره واقعا قانون جهان با چیزی که تا الان داشتیم زندگیش میکردیم خیلی تفاوت داره و خداروشکر که بلخره فهمیدم و متعهد شدم طبق قانون زندگی کنم! 🙂🙂
چقدر قشنگ توضیح دادید من چندین بار پیامتون رو خوندم واقعا بی نظیر بود درک شما از قانون فوق العاده است و خیلی چیزهارو برام روشن کردید از شما بابت دیدگاهتون ممنونم ❤
تجربه ی زیبایی رو رو مطرح کردید دوست عزیز،سپاسگزارم
روز شمار دوم
سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته ی نازنینم
کودکی من خیلی سخت گذشت. ما پنج تا بچه بودیم ومن بچه ی چهارم خانواده بودم. مادرم فقط ارتباط خوبی با خواهرم که بچه ی اول بود داشت. چون خودشو توی کودکی به عقد پدرم درآورده بودن ودر 13سالگی صاحب بچه شده بودو اختلاف سنی کمی با خواهرم داشتن مثل دوتا خواهر بودن. مادرم بزرگ کردن خواهرم رو مثل عروسک بازی میدونسته وخیلی دوسش داشت. تمام زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم وتوی خونه پدری بودم مادرم درگیر شوهردادن خواهرم بود وهیچ توجهی به تربیت بقیه بچه ها نداشت. خواهرم 7سال از من بزرگتر بود. وکلا همه چیزهای خوب از لباس گرفته تا کفش برای اون بود ومن کهنه پوش اون بودم. تمام خاطرات بچگی من کتک ها واذیت آزاری که برادرانم در حقم میکردن هست. نمیدونم ویادم نمیاد چرا مادرم جلوی برادرمو نمیگرفت که اینقدر منو اذیت نکنه. من حتی اجازه غذا خوردن با بقیه رو روی سفره نداشتم وباید تنهایی در آشپزخانه غذا میخوردم. خدا رحمت کنه پدرمو فقط زمانی که اون از سرکار برمیگشت من میتونستم سر سفره غذا بخورم. سنی نداشتم وخیلی خیلی لاغر ونحیف بودم وهیچ زوری نداشتم از خودم دفاع کنم.. مادرمم گاهی شاهد کتک خوردنم بود ولی چیزی نمیگفت. 8ساله بودم مادرم یه پسر دیگه بدنیا آورد ولی چون مریض بود دوسال عمرشو توی بیمارستان گذروند ومادرم کنارش بود. توی این مدت چون نظارتی به خونه نداشت برای درامان بودن من از دست برادر بزرگترم منو خونه دایی ام میفرستادن ولی اونجا هم بخاطر رفتار بد زن دایی زود برمیگشتم خونه وسعی میکردم جلوی چشم برادرم نباشم تا اذیتم نکنه. پدرم وقتی نوزاد بوده پدرومادرش رو از دست داده بود وزیر دست عموهای ظالمش بزرگ شده بود واصلا نمیدونست محبت کردن چیه ولی خدایی هیچ وقت هم کتکم نزد. اینکه پدرم محبتی به ما نداشت مقصر نبود چون محبت پدر ومادر ندیده بود وبلد نبود. 14روز سرکار بود وبقیه رو دنبال رفیق بازی وکتک زدن ودعوا با مادرم بود. منم خیلی بچه بودم که از طرف خواهروبرادرام اذیت میشدم وراه فراری نداشتم.. خلاصه کودکی من مثل کوزت گذشت.
تمام کودکی من در حسرت بازی با همسالانم گذشت. حتی اجازه بازی هم نداشتم. حسرت محبت از مادرم. حسرت شبی بدون کابوس. پدرم وضع مالی خوبی داشت ولی بازم مادرم برای من کم میذاشت. همیشه وقتی بی مهری مادرمو میدیدم فکر میکردم نکنه من بچه ی اینا نیستم وسرراهی هستم. خیلی بده یه بچه تمام کودکیش با این فکر بخوابه که مطمعنا بچه ی اینا نیستم والا چرا باید همچین رفتاری میدیدم وبعد بهشون حق میدادم که حتما بچشون نیستم وحق دارن با یه غریبه اینکارو بکنن. وهمین که غذا وجای خواب دارم کلی بهم لطف داشتن. بسن نوجوانی که رسیدم تقریبا 17 یا 18ساله بودم هرشبی که برادر بزرگم خونه بود قبل خواب بالای سرم میومدو تهدیدم میکرد که اگر اشتباهی ازت سربزنه توی خواب میکشمت. گاهی هم گردنمو با دستش فشار میداد به نشونه خفه کردن. فکر کنین چه خوابهایی میدیم تا صبح. چقدر کابوس میدیدم. با هر جون کندنی بود به سن 18سالگی رسیدم ودیپلم گرفتم درسم خیلی خوب بود ولی چون هیچ محبتی از خانواده نمیدیدم علاقه ای به درس نداشتم وفقط میخواستم شوهر کنم واز این خونه فرار کنم. بلاخره تو سن بیست سالگی با پسر همسایه دوست شدم وازدواج کردم. مراسم نامزدی وعقد وازدواجم مثل یه بچه سرراهی برگزار شد. مادرم اصلا حمایتم نکرد. حتی برای خریدها کنارم نبود. منم با هرشرایطی که خانواده داماد میگفت موافقت میکردم فقط برای اینکه زودتر از شر خونمون راحت بشم. اشتباه بزرگ من از همونجایی شروع شد که فکر میکردم خونه شوهر فرق میکنه. هیچ فرقی نمیکرد. همه ی اون اتفاقات با شکلهای متفاوت برام افتاد. وقتی بهشون فکر میکنم دیگه نمیتونم جلوی اشکمو بگیرم.
سالها نقش قربانی و مظلوم رو بازی کردم و زجر کشیدم. بخاطر آموزه های اشتباهم فکر میکردم هرچی بیشتر به درگاه خدا ناله وگریه کنم نتیجه ی بهتری میگیرم ولی متاسفانه هربار اوضاعم بدتر میشد. سالها گذشت صاحب دوپسر شدم ولی رابطه ی عاطفی خوبی با همسرم نداشتم وندارم. بعد از اینهمه سال واذیت وآزار همسرم تازه فهمیدم اگر بچگی ام دست خودم نبود وراه فراری نداشتم ولی میتونستم زندگی مشترکم رو خودم با افکار وباور درست بسازم. کاش سالها قبل با استاد آشنا میشدم. الانم دیر نیست.الان میدونم نه همسرم ونه هیچ کس دیگه نمیتونه بهم ظلم بکنه. اونها در واقع به خودشون ظلم میکنن. مدتهاست با کنترل ذهنم اجازه نمیدم حالم بد بشه. مثلا امروز میدونستم که همسرم بهم دروغ گفت وبرای دیدن زن دیگه ای از خونه بیرون رفت اولش افکار مسموم به سراغم اومد تا مثل دفعات قبل دعوا راه بندازم وحداقل بهش نشون بدم من خبر دارم. ولی با کنترل ذهنم به خودم گوشزد کردم که کسی نمیتونه بمن ظلمی بکنه واز خدا خواستم کمکم کنه روی خودم کار کنم ومدارم رو عوض کنم وهمسرم اونی بشه که من میخوام ویا به آسانی از زندگی من خارج بشه. دیگه نمیخوام با جنگ ازش جدا بشم چون قبل تلاش کردم وموفق نشدم. میدونم وایمان دارم یادرست میشه و یا در آرامش منو ترک میکنه.
خدایا شکرت که اینجام ودر مسیر درست قدم میزنم.
خیلی دوست دارم بتونم از ته قلبم برادرم ومادرم وخواهرم روببخشم. گاهی فکر میکنم که بخشیدمشون ولی وقتی خاطرات دوباره باعث گریم میشه میفهمم هنوز اون ته ها یه چیزایی مونده. مادر وخواهرم و برادرم بعد ازدواجم وبا دیدن مشکلات زندگیم خیلی از کاراشون پشیمون شدن وقتی فهمیدن برای فرار از اونها تن به این ازدواج هول هولکی دادم. وخیلی تلاش میکنن با محبت کردن جبران کنن.
من الان 40 سالمه وصاحب دوتا پسر هستم. کلی تلاش میکنم باهاشون باعشق رفتار کنم وخیلی سعی میکنم باورهای درستی براشون نهادینه کنم. ولی خیلی چیزها در کودکی از من و باباشون دیدن که سالها طول میکشه بتونم براشون جبران کنم.
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا.
بعد از 40 سال میدونم که همه ی زندگیم رو خودم ساختم با افکار وباورهای غلطم ولی نمیدونم چرا اینقدر کودکی سختی داشتم. اونموقع که خیلی کوچیک بودم وقدرت دفاع از خودمو نداشتم و کاری از دستم برمیومد که بکنم تا مورد ظلم واقع نشم البته میدونم که برادرم در واقع بخودش ظلم کرده ولی نقش من چی بوده. من باور کردم وایمان دارم تنها دشمن من افکار نامناسب من هستن. من از وقتی دوباره بعد دوسال به این سایت برگشتم به خودم قول دادم زندگیمو از نو بسازم اونطوری که شایسته ی منه. من لایق بهترین عشق ها ومحبت ها هستم. من شایسته ی یک زندگی در کمال آرامشم.
در پناه خدا سالم وشاد باشین