علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آیدا گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    به نام خدای هدایتگر مهربانم

    استاد عزیزم مریم جانم سلام

    و سلام به همه ی دوستان الهی عزیزم

    خداروهزار مرتبه شکر که دوباره دارم مینویسم و رد پا میزارم در این سایت الهی خداروشکر که دارم به مسیر نعمت و موهبت برمیگردم

    استاد عزیزم حدود چهل روزی درگیر موضوعی تو روابط بودم اینکه امروز این فایلی که گذاشتین در مورد احساس لیاقت در روابط بود برای خود من بود برای داستان من بود که این یک ماه اینقدر درگیرش بودم که حتی یک لحظه نمیتونستم از فکرش بیام بیرون ذهنمو کنترل کنم و هر روز داشت بدتر از روز قبل میشد

    تا اینکه دقیقا بعد از چهل روز چهارشنبه تصمیم گرفتم که دیگه تموم کنم این احساس بد تموم کنم این ترسمو و به زندگی قشنگ به روزهای فوق العاده ای که تو این دو سال داشتم برگردم

    اگه الان بهم بگن بزرگ‌ترین خواسته ات چیه تو زندگی میگم که میخوام احساس آرامش و شادی همیشه و هر لحظه تو زندگیم باشه

    وقتی این اتفاق پیش اومد هر لحظه فقط و فقط میگفتم خدایا هدایتم کن به روزای پر از آرامشم برگردم کمکم کن بتونم کنترل کنم خودمو ذهنمو کلاممو

    واقعا که آرامش چه نعمت بزرگیهههههههه

    چهارشنبه گفتم دیگه کافیه همین که گفتم کافیه همین که به سمت خدا آغوشمو باز کردم همینکه دویدم به سمت خداوند خداوندی که همیشه آغوشش برام باز بوده و من خیلی اوقات فراموش میکردم ،پریدم بقلش گفتم خدایا ببخش منو ببخش که این مدت فراموشت کردم خودمو اذیت کردم به خودم بد کردم

    گفتم خدایا تو تک تک لحظات کنارم بودی تو برام تو این مدت بهترینا رو چیدی برنامه هایی که به صلاحم نبود کنسل میکردی آدمایی که نباید میدیدم از مسیر راه کنار میزدی حتی موقعی که تو شرکت من برسم ساعت کارمو بزنم سوار اسانسوری بشم و اون فردی که نباید میدیدم از اون یکی اسانسور پیاده بشه و تو مارو باهم رو در رو نکنی

    خدایا من غافل بودم از یادت غافل بودم از اینکه همه چی در دستان پر مهر توه غافل بودم از اینکه تو دستانت پر از نعمت و برکت و ثروت و انسان های فوق العاده و روزهای فوق العاده اس

    و من گیر یک نفر بودم و دنیامو به اندازه یک نفر کوچیک کرده بودم

    همینکه تصمیم گرفتم به سمتت بیام دوباره تو بهترین نشانه رو از طریق انسان فوق العاده ات استاد عباسمنش برام فرستادی دوره احساس لیاقت دقیقااااا همون روز که گفتم خدایا همه ی زندگیم در دستان تو من آرامش میخوام تو مسیرشو بهم نشون بده

    استاد جانم بدون درنگ دوره رو خریدم

    من با پوست و گوشت و جانم تجربه کردم که عزت نفس و احساس لیاقت چقدر میتونه زندگی قشنگ کنه ادم های فوق العاده وارد زندگیت کنه روابطتتو عالی کنه و در کل چرخ دنده های زندگیتو خیلی روون کنه

    ولی امان از روزی که وابسته میشی از روزی که خودتو دوست نداری از روزی که بدبین میشی از روزی که خودتو با آدمای دیگه مقایسه میکنی و همش ناسپاسی میکنی

    از روزی که انتظارات منفیییی داریییی جهان بدجوری بهت میگه تو درست فکر میکنی و تمام چیزهایی که با کار کردن روی خودت بهشون رسیدی دونه دونه به بدترینننننننن شکل از دست میره

    البته که فقط خریدن دوره نیست با صرفا خریدن هیچی درست نمیشه باید کار کرد تلاش کرد گوش کرد به حرفا و عمل کردد وقتی دوره عشق و مودت خریدم گفتم خب دیگه حله روابطم عالی میشه ولی وقتی اینجوری تو روابط به این احوالات گرفتار شدم دیدم ای بابا ایمانی بود که عمل نداشت هیچی عمل نداشت و نتیجه ای هم نداشت

    احساس خود ارزشمندی مهم ترین اصل زندگیه وقتی خودتو دوست داری اصلا به خاطر چیزی یا کسی خودتو ناراحت نمیکنی اون طرف اونی که میخوای نیست خداحافظ نه گریه داره نه اذیت کردن خود

    اینو دارم بعد از چهل روزی میگم که هر روزم استرس بود و نگرانی و ترسسسسسسس

    منی که خیانت دیده بودم و نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم و شده بودم سرتاپا نفرت از اون ادم

    ولی میدونی چیه وقتی قوانینو میدونی نمیتونی سر خودتو گول بزنی من میدونستم که با افکار خودم این قضیه رو جذب کردم

    با ترسام با ترسام با ترسامممم ماه ها بود که سر این داستان گیر بودم که آخرش جهان بهم ثابت کرد اینجوری فکر میکنی خودتو لایق یه زندگی خوب یه روابط خوب و عاشقانه و وفادار نمیدونی پس درست فکر میکنی بیا ببین اینم نتیجه اش

    خدایا من عاشقت هستم که خیلی حواست به من هست چهارشنبه که دوره رو به لطف خدای مهربانم خریدم و همون روز جلسه اول گوش کردم همون شب خواب دیدم که پشتم به کسیه ولی رومو برمیگردونم و میرم به سمتش یه آدمی که نمیشناختم ولی حرفاشو خیلی واضح یادمه بهم گفت که من خیلی وقته اینجا منتظرتم بلاخره اومدی

    خدایا اون تو بودی تو بودی که با آغوش باز منتظرم بودی که برگردم به مسیر دوباره بشم همون آیدا با عزت نفس همون آیدایی که رو خودش کار میکنه مینویسه همونی که اون روزی که دریم بورد حرفه ای برای خودش درست کرد و زد به دیوار اتاقش ایمان داشت به تک تک خواسته هاش میرسه

    خدای عزیزم من اومدم در آغوشت میخوام بشینم رو شونه هات منو ببر به بهترین احوال من آرامش میخوام عشق میخوام سلامتی میخوام شادی میخوام من اینارو میخوام چگونگیش با خودت

    استاد جانم عاشقتم و بسیار ازتون سپاس گزارم که این دوره فوق العاده رو برای ما تهیه کردین که ورژن خیلی بهتری از خودمون بشیم و آسان بشیم برای آسانی ها

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3193 روز

      سلام دوست عزیز

      از خوندن کامنتون لذت بردم مخصوصا این جمله تون :

      “از روزی که انتظارات منفیییی داریییی جهان بدجوری بهت میگه تو درست فکر میکنی و تمام چیزهایی که با کار کردن روی خودت بهشون رسیدی دونه دونه به بدترینننننننن شکل از دست میره”

      من چندبار تجربه ش رو دارم

      وقتی به خودم مغرور شدم و دست از کار کردن روی خودم برداشتم اون چیزهایی هم که قبلا با کارکردن روی خودم بدست آورده بودم با رنج از دست دادم

      امیدوارم در این مسیر موندگار بمونیم و روز به روز احساس لیاقت و خودارزشی در درونمون افزایش پیدا کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1006 روز

      سلام بر خواهر گلم

      لذت بردم و بیدارتر شدم از نوری که با کامنتتون تابیدین بر ما ممنونم ازتون دقیقا درسته خداوند با تمام نعمتهای بینظیرش در لحظه مقدس حال انتظار مارو میکشه تا ما با بالا بردن لیاقت درونی مون بهش برسیم و غرق نعمت و آرامش الهی بشیم

      اگه با کمالگرایی و قضاوت کردن های بیخودمون و با احساس عدم لیاقت درونی جلوی هدایتمون بسمت لحظه مقدس اکنون رو نگیریم ما همیشه پیروز و شاد و راضی هستیم

      من مشکل تایید گرفتن از دیگران دارم مشکل کمالگرایی دارم و همیشه درحال منم منم کردنم دارم خفه میشم از بوی تعفن خودپسندی و غرور بیجا خدایا نجاتم بده خدایا دستمو بگیر نزار تو این تاریکی غرق بشم نجاتم بده امشب ازت باتمام وجودم اینجا زیر کامنت خواهرگلم التماست میکنم خداجونم شفایم ده ازاین بیماری ویرانگر الهی التماس کمک التماس اجابت التماس شفا

      لطفا لطفا لطفا

      متاسفم لطفا مرا ببخش متشکرم دوستت دارم

      الهی مرا ببخش و پاکم کن تا بتوانم آزاد و رها شوم از کمالگرایی ویرانگر

      خواهرگلم آیدا جان درود بر شما و کامنت زیباتون که باعث شدی بیام و با خدا رازونیاز کنم.درود بر شما خواهرتوحیدیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3859 روز

    به نام خدایی که قدرت خلق زندگیم را بهم داد.

    سلام …

    هپی برس دی تو می … Happy Birthday To me … 28 years Welcome

    خداروشکر که سال جدید زمینی شدنم شروع شده و من اینجا هستم، قوی تر، شادتر و ثروتمندتر از همیشه‌ام

    خداروشکر میکنم که خداوند دوباره من را با قوانین ثابتش آشنا کرد و تونستم به همون میزانی که درک کنم عمل کنم و نتیجه بگیرم.

    خداروشکر که خیلی چیزها را فهمیدم تو این سال‌ها، که البته همه چیز یا جز اصلیات بوده یا فرعیات.

    خداروشکر میکنم برای همین سپاس گزاری.

    خداروشکر میکنم که یک روز دیگه فرصت زندگی و پویایی بهم داده شده چرا که خیلی ها از امروز پیش ما نیستند.

    خداروشکر برای اینکه میتونم به راحتی نفس بکشم چرا که خیلی ها نمیتونند هنوز یک نفس را به راحتی بکشند.

    خداروشکر برای سایت عباس منش و وجود استادی که عاشق خودشه عاشق هدفشه عاشق این زندگی و لحظه به لحظه‌اشه. خداروشکر

    خداروشکر برای داشتن دوستان فوق العاده دوستانی فرشته .. دوستانی بینظیر .. دوستانی متفاوت از همه جهات.

    خداروشکر برای این جهان که براساس فراوانیِ، فراوانی در همه چیز فراوانی در فرصت ها فراوانی در موقعیت ها فراوانی آدم های خوب فراوانی آگاهی فراوانی ثروت فراوانی باران فراوانی مهربانی فراوانی زیبایی فراوانی دختر خوب فراوانی پسر خوب فراوانی پول فراوانی الگو … فراوانی از هر چیزی.

    بریم سراغ این فایل بینظیر و بی نهایت ارزشمند

    خداروشکر میکنم برای اومدن دوره ی بینظیر احساس لیاقت عجب دوره‌ای! تو بهترین زمان اومده رو سایت.

    خداروشکر میکنم که میتونم ببینم و میتونم تایپ کنم ده انگشتی و لذت ببرم از شنیدن و همزمان نوشتن درکی که دارم.

    خداروشکر میکنم برای این کامنت ارزشمند که چقدر میتونه به دوستان هم فرکانسی‌ام کمک کنه … الهی شکر .. کلی ذوق و شوق دارم … یوهوو

    اولین نکته مثبتی که دارم میبینم از این فایل، آرامشیه که از آرام صحبت کردن شما میگیرم استاد جان

    و وقتی که بحث آرامش میاد وسط سریع ذهنم میره سر باور فراوانی.

    چه خوب که قراره در مورد نشانه های عدم احساس لیاقت صحبت کنیم:

    کامنت های بچه ها واقعا فوق العاده است و خداروشکر میکنم برای داشتن همچین گنجینه‌ای.

    + یک نکته‌ای که هست، احساس لیاقت، عزت نفسی … باور .. همیشه اینجوری نیست که بالا باشه باید همیشه روش کار کرد. این جهان جهان پویایی. چقدر این ویژگی جهان را دوست دارم اینجوری که خدا جهان را کدنویسی کرده میخواد که برای دریافت نعمت های بیشتر، احساس سرزندگی بیشتر باید و باید تلاش کنی باید در لحظه باشی.

    + آنچه که ما به جهان ارسال میکنیم تبدیل میشود به شرایط و آدما و ایده ها که وارد زندگیمون میشه.

    + چقدرر چقدرر این قشنگه این قانون این قسمت که حالتو خوب کنی با کار کردن روی ذهنت با اوردن مثال، الگو، منطق درست اصن حسی که بهت میده شیرین‌ترین حس دنیاست جذاب ترین حس دنیاست، انگار رفتی تو آغوش کسی که عاشقشی .. همراهت همسفرت .. ذوق و شوقی دوباره احساس کردم با شنیدن این قسمت استاد جان، اینکه میای توی مسیری که قدم برداشتی به یک تضادی چیزی برمیخوری و میای سعی میکنی از یک زاویه متفاوت بهش نگاه کنی این این این متفاوت فکر کردن تو را واقعاا متمایز میکنه با جهان پیرامونت با آدمای اطرافت تورر اصن با قبل خودت.

    + اگر بتونیم از درون باورهامون را نسبت به احساس ارزشمندی و لیاقت تغییر بدیم همه چیز تغییر میکنه. /

    ++++ ++++ ++++

    1. یک نشانه احساس عدم لیاقت:

    احساس نیاز به تعریف دیگران، تایید دیگران، توجه دیگران برای اینکه ما حالمون خوب بشه.

    تو مثالی که زدید استاد دقیقا امروز یک دوستی را دیدم که خیلی دوسش دارم خیلی آدم دوست داشتنیه و هنرمند و موقع تبریک تولدم دقیقا یک همچین ادایی را درآورد و من همونجا به خودم گفتم و حالا دارم تاییدش را میشنوم.

    یاا خداا برای این مثال دوستی که مثال زدید استاد .. منم مغزم اروور داد اصن همچین رابطه‌ای هم هست .. حالا یک تماس دو تماسشو دیدم ولی نه انقــــدرش را.

    آخ آخ از این جهان که بازتاب افکارتو باورهاتو بهت نشون میده.

    توی مثال هدیه، کامنت مونای عزیز را خواندم که به بچه خواهرش از بچگی تا چهارسالگی هر روز براش هدیه میخریده و چه اتفاقی در ادامه افتاد وقتی این جریان هدیه خریدن را قطع کرد.

    چقدر ممنونم برای این مثال هم، کسی که هر روز گل میخره و میبره و با اون فکرش و عملکردش و نیازش آخرش این رابطه به کجاها کشید. به چه فرارهایی.

    احساس بی لیاقتی با این چیزا درست نمیشه .. با چیزهای بیرونی … درون درون .. درون .. خداروشکر برای دوره احساس لیاقت ( ذوق و شوق )

    کنترل کردن هم یک نشانه ی واضح احساس بی لیاقتی و بی ارزشیه.

    صحبت کردن در مورد روابط گذشته شخص هم نشانه احساس بی لیاقتیه، ممنونم استاد برای آگاه تر شدنم نسبت به این موضوع.

    یکی دیگه از نشانه ها، اگر یک فرد حالش بد بشه پارتنر هم حالش بد میشه و یا اگر یکی خوب باشه اون یکی هم خوبه.

    یادم باشه یادت باشه که من مسئول شادی دیگران نیستم.

    لمس فیزیکی هم یکی دیگه از نشانه هاست .. اوه یه

    *یک نشانه دیگه، اگر توی یک مراسمی برم جایی برم که اقایی باشه که اون شخص کلا جو جمع را در دست گرفته و من – از اینکه اون شخص کلا جو را در دست گرفته و از اینکه من نمیتونم خودمو نشون بدم – افسرده بشم .. این یک نشانه از بی لیاقتی.

    استاد جان من اینو دارم نمیگم افسرده میشم ولی یکم ساکت میشم میرم تو خودم، دقیقا الان که دارم میشنوم و می نویسم درکم را متوجه شدم که من این مسئله را دارم و دقیقا روز جمعه این اتفاق یک کوچولو افتاد توی یک جمع جدیدی رفته بودیم تو دل طبیعت و یک پسری بود که کلی میخندید و کلا شاد بود و همه بهش توجه میکردند و من یکم عقب کشیدم.. ممنونم ممنونم ممنونم استاد جونم خداروشکر که الان متوجه شدم من یکم باگ احساس نیاز به توجه دیگران را دارم. الهی شکرت.

    امشب متوجه شدم که من تو این سه نوع توجه، مسئله ام، توی توجه دیگران به منه تا تایید گرفتن و تعریف دیگران.

    استاد جون عاشقتم من

    سپاس گزارم برای این سری تولید محتوای نشانه های عدم احساس لیاقت.

    خانواده ی عزیزم، دوستون دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1288 روز

      سلام محمد عزیز ، تبریک میگم تولدت رو ، بهترینهارو برات از خدا میخوام و امیدوارم روزها و سالهای فوق العاده ای رو در پیش داشته باشی .

      همیشه وقتی کامنتاتو میخونم بخاطر پر انرژی بودنت که گاهی با طنز همراهه و این انرژی واقعا به خواننده منتقل میشه خیلی لذت میبرم و تحسینت میکنم و ازت ممنونم

      خیلی خوب شد که به این دنیا قدم گذاشتی و عضو این خانواده هستی و ما هم از وجودت خوشحالیم دوست عزیزم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3193 روز

      سلام محمد جان

      ممنون بابت کامنتی که نوشتی

      نکات کلیدی و مهمی رو عنوان کردی که کم و بیش منم باشون درگیر بودم و هستم و انشالله با خریدن این محصول ارزشمند بتونیم احساس ارزشمندی رو در درون خودمون بسازیم و هم خودمون خوب زندگی کنیم و هم کاری کنیم جهان جای بهتری برای زندگی کردنمون بشه

      موفق باشید دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2575 روز

      سلام آقا محمد عزیز

      تولدت رو بهت تبریک میگم با آرزوی خوشبختی و سعادت روزافزون. البته ببخشید که با تاخیر گفته شد

      دلیل این تاخیر هم این هست که من تازه به کامنت‌های شما هدایت شدم. دیروز از طریق کامنت رویا مهاجر سلطانی هدایت شدم به کامنت‌ها و داستان هدایت فرنوش عزیزم و از طریق کامنت‌های ایشون به کامنت شما و به خوندن داستان هدایتتون هدایت شدم

      نمیدونید چقدر لذت بردم از خوندن داستان هدایتتون. واقعا تعجب کردم گفتم خدایا این تویی که داری با من حرف میزنی یا آقا محمد که عضو سایت بینظیرمون هست؟ بعد خدا بهم گفت خودم هستم اما با نوشته‌های بنده برگزیده‌م محمد دارم باهات حرف میزنم. حال عجیبی داشتم بخصوص وقتی از خدا و ارتباط باهاش حرف میزدید.

      میدونی چیه؟ انگار الان دارم درک میکنم که وقتی این سینا میگه «هر موجودی (نه فقط انسان) بهره‌مند از جاذبه عشق الهی هست و خداست که چنین عشقی را در کُنه و ذات جهان هستی به امانت نهاده است» یعنی چی؟ انگار هر چی دارم پیش میرم این عشق رو دارم بیشتر درک میکنم. همه آگاهی‌ها همه موفقیت‌ها همه زیبایی‌ها در این سایت برمیگرده به خدا. از هر چی که میگیم بازم برمیگرده به عشق الهی. اینه که باعث شده هزاران نفر عاشقانه جذب این سایت و آگاهی‌هاش بشن. چون با روح رونده به سمت عشق الهیشون هماهنگه.

      با این که امروز تعطیل هستم و روز کاریم نیست از ساعت 6بیدار شدم و دارم کامنت‌های شما و سایر دوستان رو میخونم و اصلا دلم نمیخواد هیچ کجا برم دلم نمیخواد هیچ کاری انجام بدم غیر از بودن در این سایت. دلم میخواد زمان بایسته و من ساعت‌ها و روزها همین جا باشم.

      دیشب وقتی میخواستم بخوابم تصمیم داشتم مثل شب‌های گذشته (البته حدودا دو ماهی هست که دارم روی خودم کار میکنم که ترک کنم) برم در شبکه‌های مجازی اما به خودم تلنگر زدم که نه پری حیفه حیفه وقتت رو بذاری واسه چنین فضاهایی. برو توی سایت. سایت امن‌ترین و بهترین جا واسه توئه. اومدم سایت و ادامه داستان هدایت فرنوش بیگدلی عزیزم رو خوندم. و خیلی زود خوابم برده بود بدون اینکه متوجه بشم. صبح که بیدار شدم سریع باز رفتم ادامه داستان رو خوندم و چقدر لذت بردم تصمیم گرفتم همه کامنت‌های فرنوش رو بخونم و چند تا کامنتهاش رو که خوندم هدایت شما به یکی از کامنت‌های قدیمی شما در سال 97 اگه اشتباه نکنم و از اونجا هم هدایت شدم به داستان هدایتتون. اونجا دیگه واااااقعا خدا داشت باهام حرف میزد. اونقدر ذوق زده شدم وقتی داشتی از خدا میگفتی که نمیدونم واقعا نمیدونم چطور شد که انگار خود خدا بود که داشت بهم میگفت پری بیا اینم جایزه‌ت که دوری کردی از فضاهای مجازی. بیا ببین چطور هدایتت کردم به جاهای خوب. خدا با من حرف زد و من از اون موقع فقط دارم اشکهام رو پاک میکنم تا بتونم بخونم این نوشته‌های الهی رو به قول شما ده انگشتی تایپ کنم. شاید اگه کسی از بیرون این سایت این حرفها رو بشنوه بگه دچار توهم شدی و خیالات برت داشته اما شما ، استاد و سایر عزیزانم که در این سایت هستین میدونین من چی میگم؟ دلم میخواد بگم خدایا من هیچی نمیخوام فقط تو رو میخوام فقط عشق به تو. میخوام بگم خدایا من هیچی نمیخوام فقط اجازه بده باهات حرف بزنم. من فقط عاشق تو هستم ای خدا بینظیرم ای خدای مهربان و قدرتمندم.

      خیلی ممنونم که وقت میذاری و این نوشته‌ها رو میخونی

      واقعا نمیدونم چطور ازت تشکر کنم بخاطر اینکه …. بخاطر چی؟ بخاطر رشدت؟ بخاطر کسب آگاهی و در مسیر بودنت؟ بخاطر احساس عالی که داری؟ بخاطر نوشت داستان هدایتت که با ما به اشتراک گذاشتی؟ بخاطر همه اینها از شما سپاسگزاری میکنم. بخاطر اینکه باعث شدی حال دلم عالی بشه.

      از خدا میخوام که به تمام خواسته‌های کوچیک و بزرگت برسی

      آرامش و سعادت الهی نصیب شما و همه دوستان عزیزم در این سایت بینظیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

    سلام‌به استاد عزیزم مریم عزیز و‌همه بچه‌های با صفای این سایت زیبا

    استاد عزیز من قبلا حدود 5 الی 6 سال پیش تمام این مواردی که ذکر‌کردید‌را داشتم و حتی در اطرافیان نزدیکم هم‌همین‌مسایل را میدیدم و شاهد‌بودم ولی به لطف خدا و بی شک‌هدایت عالی خداوند که هیچ چیز جز لطف خداوند مهربان برام نبوده هدایت به سمت اموزش های مجانی شما و بعد از کار کردن روی دوره های شما و‌اینکه‌ ورزش را هر‌روز‌ ادامه دادم‌تا الان کلا شخصیتم تغییر کرد

    نمیگم کلا برطرف شده هنوزم هست یک باقی مانده ای از اون نیاز به تایید شدن‌توسط‌دیگران‌را هنوز‌دارم که هر‌روز‌دارم‌روش‌کار میکنم نا بهتر و‌عالی تر‌بشم‌ولی‌در کل چیزی که الان‌هستم‌با قبلم‌اصلا قابل مقایسه نیست از بس متفاوت شدم به لطف خدا که‌همش‌هدایت خداونده

    میدونید این‌بحث ها همش یک شیرازه و اصل داره همش به‌یک‌نقطه‌میرسه من‌بارها و‌بارها در کامنت هام نوشتم و‌شما هم‌همش‌تاکید‌دارید‌رو‌این‌موضوع که‌اصل را باید گرفت

    وقتی اصل را دو دستی میچسبی به‌نظر من همه چیز‌با یک‌تلاش کوچیک‌درست‌میشه ولی وقتی اصل تو‌دستت نباشه مدام از این‌موضوع‌به‌اون‌موضوع‌پرت‌میشی و‌کلی انرژی میگیره‌و کلا گم‌میشی تو‌موضوعات‌مختلف

    و اون‌اصل

    توحیده باور‌به اینکه‌قدرت فقط یکی است‌و‌اون‌ذات پاک الهی رب العالمین پروردگار و‌فرمانروای جهانیان است و‌بس

    وقتی ما‌تو‌همه مسایل خط کش توحید‌را بزاریم عزت نفس احساس لیاقت همه چیز درست میشه البته که باید‌خودمون را لایق خوشبختی و ارتباط با خداوند بدونیم تا این مهم را درک‌کنیم ولی من میگم درک همین موضوع هم قطعا هدایت خداونده‌وهمین‌درک‌هم‌از‌توحید‌و‌شناخت‌خداوند میاد

    خیلی جاها بوده ما‌بدون این اگاهی ها توحیدی عمل کردیم باج‌ندادیم اصلا از این موضوعات خبر هم نداشتیم ولی همین که‌توحیدی عمل‌کردیم‌باعث‌شده‌ما چندین‌قدم‌رشد کنیم و‌بالا بیاییم

    من شخصا در مورد تایید شدن توسط دیگران در فضای مجازی هنوز‌ نیاز به کار دارم البته این طبیعی عست که‌هر کسی وقتی تایید میشه خوشحال میشه حتی خود شما هم‌از‌تایید دیگران قطعا شاد میشید چون‌من بارها شنیدم که گفتید‌ با عشق کامنتها را میخوانید‌ و همین ارسال کامنت تایید هست منظورم‌اینه که همه انسا نها با تایید شدن احساسشون خوب میشه ولی

    اگر این‌انسانها وابسطه این‌تایید شدن‌ها بشن یا اینکه‌انسانها دارن‌مسیرشون‌میرن‌خوب‌تایید‌هم‌میشن

    این‌دوتا بینهایت با هم فرق داره

    من یک‌مسیری را میرم‌که‌تایید‌بگیرم ، یا اینکه من‌هدفم‌مسیرم‌هست‌در‌حین‌مسیر تایید هم‌میشم

    تفاوت اینجاست که یکسری کلا مسیر را میرن‌برای تایید گرفتن ، و یکسری مسیر را میرن چه تایید بگیرن‌چه‌تایید نگیرن هدف ها متفاوت هست

    منم دوست‌دارم لباسم ست باشه و‌برم‌بیرون ولی ایا ست کردن لباسم برای گرفتن تاییده ؟ یا ست کردن لباسم کار هر‌روزم‌هست برای زیبایی بیشتر برای اینکه من لایق بهترین تیپ و‌شاد ترین تیپ و‌تمیز ترین اباس ها هستم چون انسان دوست‌دااشتنی هستم‌چون انسان با ارزشی هستم !؟ حالا تو‌این مسیر تایید هم میشم

    دقیقا مثال دیگش اینه

    من‌ چند روز پیش پسرم با عشق برام با پول تو‌جیبی خودش که بسیار براش با ارزشه و‌کلی هدف و‌ارزو‌داره برای من یک گل زیبا خرید مادرش به من پیام داد که علی عاشق تو هست و‌تورا خیلی دوستت داره من اصلا تعجب نکردم من اصلا ذوق زده نشدم من اصلا حواب ندادم وااااای چقدر عالی که پسرمون‌عاشق منه

    من بارها و بارها و بارها در دفاتر شکر گذاریم بابت این‌مساله از خداوند‌تشکر کردم و همون‌روزم کلی سپاسگزار خداوند و‌پسرم شدم ولی من اصلا محتاج این گل نیستم من دارم مسیر خودما میرم و‌مطمانم‌مسیرم‌درسته مطمانم‌مسیر من مسیری هست که همون‌جیزهایی که‌دوست‌داشتم‌را برام فراهم میکنه ولی خودما وابسته اونها نمیکنم تو ثروت‌هم همینه تو‌روابط هم همینه

    و‌میگم همه اینها توحیده

    مثالش تو‌همین‌سایت هم هست تو‌همین کامنت ها هم هست دیروز یک‌خبری خوندم که فلان پروفسور ترک 300 هزار تا فلاور‌داره ولی فلان شو‌من ترک 15 ملیون‌فالور داره اگر کسی تمرکزش رو فلاور‌ و لایک باشه قطعا با دیدن این‌موضوع‌دیوانه‌میشه ولی اون پروفسور اصلا براش مهم‌نیست که چند تا فلاور‌داره چون‌اون داره مسیرش میره و‌قطعا اگر جز‌و خواسته های اون‌پروفسور‌دیده‌شدن‌باشه این اتفاق براش رخ میده به جور دیگه و اگر الان نشده شاید کلا خواسته اش نبوده دیده شدن

    هدف هر کسی مهمه

    هدف من هست که بتونم در موضوعات مختلف سایت کامنت بنویسم و از نتایج و تجربیات خودم بنویسم که تمرکزم بر نکات مثبت و خودسازی باشه و نظر و‌کامنت های خوب دوستان را هم بخونم حالا در این مسیر کسی لایک میکنه یا نمیکنه اهمیتی نداره برام هدف لایک نیست

    ولی اگر هدفم گرفتن لایک باشه این میشه عدم‌احساس لیاقت

    همه چیز به هدف گره‌میخوره و‌چه‌هدفی بالاتر از توحید چه‌هدفی زیبا تر از هماهنگی با خداوند وقتی با اون هماهنگ باشیم همه خواسته های ما خود بخود اتفاق می افته الهی شکر بابت این‌نظم‌دقیق جهان الهی شکر بابت این قوانین عالی جهان الهی شکر بایت حال خوبم الهی شکر بابت تک‌تک دقایق عمر من در این جهان زیبا

    به‌هر حال این‌دوره‌قطعا دوره عالی هست و‌مورد‌نیاز من که بشدت‌هست و‌در‌ زمان مناسب انشا الله تهیه میکنم

    ممنونم استاد عزیز بایت مثال هایی که زدید

    در پناه حضرت حق رب العالمین باشید

    وحید ربانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1972 روز

      درود بر شما وحید جان

      دوست زیبا، پرانرژی و ربانی من

      همینطور که داشتم نوشته پربار شمارو میخوندم این صحبت استاد که ارزش کامنت‌ها از کتاب‌های موفقیت بیشتره برام مرور میشد

      درک پیشرفت دوستان و درس‌هایی که میگیرند خیلی به باورسازی بیشتر کمک‌ میکنه و خیلی هدایتگرتره

      وقتی روی خودت کار میکنی تو بارها و بارها پیش ازون چیزی که در واقعیت تجربه کنی در ذهنت بهش رسیدی و برات کاملاً بدیهیه

      یادآوری این قانون توجه ما رو خیلی بهتر روی اصل قرار میده

      موضوع توحید خیلی موضوع جالبیه

      هربار از لمس کردنش شگفت‌زده‌تر میشم

      خیلی سپاس‌گزارم از شما دوست نازنینم و امیدوارم که بهترین لحظات و ناب‌ترین احساسات رو در کنار خانواده عزیزت تجربه کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فرهاد نجاتی گفته:
      مدت عضویت: 1092 روز

      سلام آقا وحید

      ممنونم بابت کامنت عالیتون و اینکه سخاوتمندانه آگاهی هاتون رو با ما ب اشتراک گزاشتین و اصل رو بیان کردین

      اینکه توحید اصل هست و من با باور ب اینکه انسان ارزشمندی هستم و لایق دریافت الهامات الهی و حتی هم صحبتی با خداوند هستم و رفافت با خداوند

      و در همه جنبه ها سعی کنم احساس خودم رو بهتر و بهتر کنم و در موضوعات مختلف صفر و صد عمل نکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        وحید ربانی گفته:
        مدت عضویت: 1512 روز

        بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

        سلام به شما و سلامت باشید فرهاد عزیز دوست خوبم

        عاشقانه دوست دارم هرچیزی که یاد گرفتم و عمل کردم را به دوستان همفرکانسی خودم بگم بله درست فهمیدید همه چیز توحیده

        خداوندی که جواب تمام سوالات میدونه و به اسانی میشه ازش درخواست کرد و جواب شنید به شرط ایمان و عمل به شرط حرکت و‌شجاع بودن به شرط اعراض از ناخواسته ها و‌توجه به زیبایی ها که او همواره خالق زیبایی است

        ممنونم از شما دوست عزیز براتون ارزوی بهترین ها را از خداوند دارم

        در پناه حضرت حق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    بنام جان من و تمام من.

    بنام تویی که کنار منی در وجود منی

    تویی که عشق میشی ثروت میشی زندگی میشی ،خون میشی توی رگ هام ،جون میشی توی تنم .

    جان دلم بگو بهم از چی بگم ….

    خوبم من ،خدای خوبم خیلییی هدایتتو میخوام ،تو تک تک آرزوهای بزرگو تو قلبم گذاشتی،گفتی مهساااا بخواه،هرجی میخوای بخواه ،نگران بقیش نباش،اینو بهت بگمممم،مهساااا ناامید نمیشه،مهسا عقب نمیکشهههه،مهسااااا پیش میره ،قدم برمیداره،مطمعنم بارم رو زمین نمونه،تو پناهمی ،تو امیدمی،تو خدای منی.

    سلام استاد عزیزم،این حرفاروو نمیدونم چرا یهو اول فایل زدم ،این فایلو که دیدم به خودم بالیدم،مهسایی که تمام این علائمو داشت و توی روابط داغون بود،مهساییی که هیچ شخصیتی بیرون اط خودش نداشت ،مهسایی که شکننده و ضعیف بود و وابستع و محتاج به روابط به آدماااا،چقدررررر قوی تر شدم ،،،

    استاد به قبل برمیگردم خیلی قبل ،،،،،

    یادمع برای اینکه با پارتنرم توی رابطه باشم ،همه کاری میکردم براش،براش مدام کادو میگرفتم ،مدام شارژ میزدم ،کارای انتخاب واحدشو میکردم ،همه کاراشو انجام میدادم فقطططط بخاطره اینکه تو رابطه باهام بمونه،خیلییییی شکننده بودم ،داغوووووون،،،،،اما جهان هربارررر ضربه های محکم تری میزد،هربار جهان ،منو بی ارزش تر و بی لیاقت تر نشون میداد،مگههه میشه جهان چیزی غیر از فرکانس هارو بفرسته.

    یادمه مسافرت و بیرون که میرفت مدام زنگ زنگ زنگگگگگ ،بعضی وقتاا خودمم حالم بهم میخورد،و ماااا روز به روز دور تر و دور تر……

    اوتقدررررر این روندد بارهاا بهم ضربه زد و چککککک خوردم ،که تصمیم گرفتم تغییر کنم،استااد عزیزممممم ،من تمام رابطه هامووو که در بهشتی زیبااا قرار دارن از دوره های شما دارم ،دوره عشق و مودتتتتت و دوره عزت نفس بهم یاد داد،محتاج نگاه و توجه دیگران نباش….

    منه مهساااا بدون ارایش نمیتونستم بیرون برم که نکنه آدماااا بعممم توجه نکنن،به لطف شمااااا مهساااا نزدیکه به 8 ماهه در یک رابطه عاااشقانه فوق عالی قرار داره ،مهسایی که التماس و اشک میریخت برای اینکه تو رابطه باهاش بمونن،الان پارتنرش روزی چندبار بهش زنگ میزنه و حالشو میپرسهههه،در حالی که اون موقه ها یادمه هرگز بهم زنگ نمیزد،کی اینجوری شد؟؟؟؟؟؟؟

    از زمانی که

    1-برای خودم ارزش قائل شدم

    2-عاشق خودم شدم

    3-خودمو لایق دونستم…..

    بعضی وقتاااا میگم مهسااااا تو هیچ ربطی به مهسای قبل نداری،

    استاد من از شدت وابستگی ،کارم به جای باریک کشیده بود و به تهش رسیدممممم،ولی الان به لطف خدا و شماااا قلبم ،روحم،جانم،تمامم ،گرمه به الله.

    این روزا با یه تضاد مواجه شدم،قراره مهاجرتم کنم نجواها میگن با کدوم پول میخوای بری،قلبم میگع هیسسسسس!!!!!

    مگه خدات مرده؟؟؟

    مگهههه یادت رفته تو روابط جهنمی زندگی میکردییییی؟؟؟

    مگه یادت رفته تعهد دادی که روابطت بهشتی بسازی و خلق کنی و تونستیییییی،از پسش بر اومدی.

    اینبارم خلق میکنی هرآنچه میخواهی .

    خدایا هدایتم کن.

    عاشقتمممممممممم استاد جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      الهام و وحيد گفته:
      مدت عضویت: 1620 روز

      مهسا جان این کلامت به دلم به روحم چنگ زد

      مگه خدات مرده؟؟؟

      واقعا مکه خدای من مرده که من غصه بخور م

      مگه خدای من مرده که من ناراحت باشم

      نکران باشم

      توی کمبود باشم

      احساس بد باشم

      مکه خدای من مرده که من خودم رو وتوانایی هام رو باور نکنم

      من خدایی دارم توانا و دانا به مدبر المور

      خدای من هست زنده است به وسعت اسمانهاست

      به بزرگ دلم و ظرف وجودی ام

      خدایا ازت هدایت میخوام برای بزرگتر شدنم برای رشد کردنم. خدایا ثابت قدمم قرار بده

      ممنون از شما دوست عزیزم وکامنت هایی که میزارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1085 روز

        سلاااام به دوستان خوبم وحید و الهام عزیزم.

        هرآنچه از دل برآید

        لارجرم بر دل نشیند

        این حرفااا گفتن تک تک این کلمه هااا ،همه از خدام بوده و من فقط نویسنده بودم ،این حرفا از قلبم اومد و نوشتم.

        دوست خوبم خوشحالم که دلت گرمه بخدا

        امیدوارم بتونیم توحیدو در عمل زندگی کنیم.

        خدایاشکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1211 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام خدمت دوست عزیزم

      واقعا این جمله ات که گفتی :مگه خدات مرده من رو منقلب کرد

      ایمان و توکلت رو تحسین میکنم

      خداوند همه مارو در این مسیر ثابت قدم نگه دارد و هدایتمون کند

      منم این روزها به چالش و تضاد خوردم و احساس میکنم داره سقف ایمان و توکلم سنجیده میشه….خداوندا خودت هدایتم کن

      موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1085 روز

        سلام به دوستان خوبم ،

        خوشحالم که کامنتم برای شما تاثیر گزار بود.

        ممنون که به کامنت من پاسخ دادین و خداروشکر که نشانه بوده برای شما.

        چقدر دعای قشنگی کردین که خدایا هدایت کن مارو ،هر لحظه و هررر ثانیه.

        دوست خوبم هر تضاد قراره مارو رشد بده و بزرگ کنه،قراره پلی بشه برای رسیدن به خواسته هامون .

        در پناه خدا.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    پرستو سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام استاد عزیز و فرزانه ام

    خداروشکر برای وجود پر از خیر و برکتتون

    خداروشکر برای این سایت

    خداروشکر برای این دوره ارزشمندم

    استاد عزیزم خداروشکر میکنم و افتخار میکنم شاگرد شما هستم

    چقدر منتظر این دوره بودم بخدا از وقتی که فرمودید داره آماده میشه دوره احساس لیاقت هر روز میام ببینم این دوره اومده…

    من خودم من پرستو خیلی خیلی زیاد به این دوره نیاز دارم

    واقعا این خودارزشمندی خیلی جاها تو زندگیم خودشو نشون داده …

    و واقعا ی جاهایی من احساس لیاقت نمیکنم با اینکه من واقعا دارم رو خودم کار میکنم دوره های عزت نفس و عشق و مودت و تمامی دوره های شما رو تقریبا خریداری کردم ولی این احساس عدم لیاقت واقعا شده معضل برای من

    نمونش هم همین چند وقت پیش تو شروع رابطه دیدیم …با اینکه خداوند به من گفته بود قبلا پرستو تو یک گنجی ….یعنی تو لیاقت بهترینها رو داری …

    ولی تو چند وقت پیش یک موردی که خیلی خاص نبود ولی خانواده خوبی داشت و برادرهایش پستهای مهمی تو اجتماع دارن ولی خودش یک آدم معمولی بود

    نمیدونم چرا واقعا من باید این حس عدم لیاقت بیاد سراغم …با اینکه خواهرها و برادر من هم تحصیل کرده و همشون مستقل هستن و خود من مدیرعامل هستم و بیزینس خودمو دارم ولی متاسفانه این حس عدم لیاقت اومد …و من همش بخودم گفتم پرستو تو لیاقت بهترینها رو داری و به خدا توکل کردم و همین با عث شد من نگران رابطه و چیزی نباشم و راحت برم جلو و به خودم قول دادم هر جا نخواستم بگم نه…

    و یک مورد دیگه من نه گفتن به آدمها ی جاهایی برام سخته متاسفانه …

    و دوست دارم قوی و محکم باشم و همیشه برای خودم ارزش قائل باشم

    استاد بی‌نظیر و فوق العاده و ارزشمند و عزیزم بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    مریم جان عزیز و شایسته از شما هم واقعا واقعا سپاسگزارم

    و بینهایت بینهایت بینهایت بینهایت از خداوند برای وجود شما و دوستان عزیز سایت عباسمنش سپاسگزارم

    در پناه حق تعالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1972 روز

      درود بر شما پرستو جان با نام و چهره زیبات

      بار اولى که کامنت شمارو خوندم حس میکردم باید یه پاسخى بنویسم اما نمیدونستم باید چى بگم

      در رابطه با موضوع احساس لیاقت این روزا خیلى دارم فکر میکنم

      هنوز براى ذهنم خیلى آسان نیست که بخواد به اطمینان برسه درخصوص این موضوع که چقدر احساس لیاقت سطح زندگى مارو میتونه تغییر بده

      شاید جاى سختش اینجاست که نمیتونیم تشخیص بدیم دقیق که چرا در بعضى جاها خوب پیش رفتیم نتیجه خوبى گرفتیم و در برخى جاها نه و نتیجه دلخواهمون ایجاد نشده

      وقتى تجربیات خودم رو مرور میکنم بیشتر میفهمم که قضیه یکم متافیزیکى‌تره

      یعنی موضوع به یک بار به یک شکل خاص عمل کردن یا فکر کردن نیست

      موضوع نهادینه شدن یک روش فکری خاصه

      مثلاً من خودم آدمی هستم که صحبت کردن تو جمع برام خیلی راحته یعنی برخلاف خیلی‌ها ابایی از صحبت تو جمع ندارم

      یادم میاد وقتی صحبت از تمرین آگهی بازرگانی میشد هربار میرفتم و انجامش میدادم

      حسم خوب میشد

      احساس قدرت داشتم

      اما تغییر خاصی احساس نمیشد

      نمیتونستم درک کنم که چرا

      مثلاً درخصوص همین رابطه عاطفی وقتی یاد خود قبل از قانون با خود بعد از قانون میفتم میدیدم من اون موقع خیلی راحت‌تر ارتباط میگرفتم اما الان مثل سابق نیست

      یعنی باوجود اینکه من احساس اعتمادبه‌نفس بیشتری دارم اما اون نتیجه هماهنگ نیست با اون انتظاری که از خودم دارم

      یا مثلاً آدم‌هایی رو میدیدم که از نظر شخصیتی خیلی ضعیف هستند اما افراد خیلی فوق‌العا‌ده و حس خیلی خوبی دارند تو رابطه تجربه میکنند و این همیشه برام سوال بود که خدایا این بی‌عدالتی نیست؟

      مگه نمیگفتی اعتمادبه‌نفس؟ پس چرا اون اتفاق خوبه نمیفته؟

      و روزبه‌روز سردرگم‌تر میشدم

      به‌قول خانم شایسته وقتی قانون رو درست درک نمیکنی و عمل نمیکنی به‌جای اینکه به خودت شک کنی به قانون شک میکنی

      ازونجایی که مطمئن بودم قانون درسته باز در خودم دقیق‌تر شدم

      و رسیدم به موضوع احساس لیاقت

      همه آدم‌ها در ابعاد مختلف درجه متفاوتی در مورد موضوعات مختلف درخصوص این موضوع دارند

      مثلاً چند روز پیش یه مصاحبه‌ای دیدم از ایلان ماسک و اردوغان که اردوغان ازش پرسیده بود همسرت کجاست و او گفته بود که از هم جدا هستیم

      اونجا به خودم گفتم ببین این ایده درستیه که احساس لیاقت در افراد مختلف در مورد موضوعات مختلف نسبی عمل میکنه دلیلش هم اینکه ورودی‌ها و مسیرها متفاوت بوده و مهم‌تر از همه ما متوجه و آگاه نیستیم اغلب که این عامل داره نتیجه رو ایجاد میکنه

      یادم میاد یه جایی در دوازده قدم یکی از خواهرهای استاد گفته بودند که آره من ازینکه دیگران بهتر نتیجه گرفتند تو مدتی که دوره رو شروع کردیم و من به اندازه اون‌ها نتیجه گرفتم احساسم بد میشه

      و استاد گفته بودند که اصلاً این مقایسه خیلی اشتباهه چون همه ما در شرایط متفاوتی به دنیا آمدیم و مسیرهای متفاوت و فضا و فاصله فرکانسی متفاوتی داریم یعنی باورهامون به یک میزان و در یک سطح نیست

      یکی از همان مباحث مهم خودارزشمندی بدون قید و شرطه که ذهنم خیلی باهاش مقاومت داره

      اما وقتی میام بررسی میکنم و مقایسش میکنم و مثال براش میزنم از اتفاق‌های مشابه در زندگی خودم حس میکنم که آرام داره مدل فکرش تغییر میکنه

      مثال‌های متعددی دارم ازینکه واقعاً وقتی اومدم روی این موضوع کار کردم و به رهایی رسیدم جهان خیلی راحت‌تر برام یه سری کارهارو انجام داد بدون اینکه من از نظر فیزیکی کار خاصی انجام داده باشم

      اما باز به‌قول استاد برای ایجاد نتایج متفاوت حتماً باید فرکانس‌ها تغییر کنه

      درک همین موضوع به‌نظرم پیروزی بزرگی برای من بود

      در آشنایی با استاد عطش زیادی برای تهیه دوره‌ها داشتم و تند تند تهیه میکردم اما نتیجه خیلی فاصله داشت

      تا رسیدم به کشف قوانین و انگار ترمزم کشیده شده

      ما با عجله می‌خواهیم همه چیز رو تغییر بدیم و این اشتباهه

      اصلاً همین عجله خودش نشونه اینه باوره جا نیفتاده درست

      به‌جاش بیای اینجوری فکر کنی که این مسئله حالا هرچی که هست، ثروت، رابطه هر چی بالاخره راه‌حلی داره و راه‌حلش هم خیلی آسانه طبق قانون ان مع‌العسر یسری و خداوند به من راه‌حل‌ها رو میگه خیلی آرام‌تر اجازه میدی به خودت که کارها انجام بشه با احساس خوب

      هرچند که در این مسیر ذهن مقاومت میکنه

      ممکنه نوسانات احساسی و انرژی زیادی هم به‌وجود بیاد اما در حقیقت یه‌جورایی مثل معتادانی که اوایل وقتی این سم می‌خواد از وجودشون بیاد بیرون اذیت میشن ممکنه این اتفاق برات بیفته اما باید صبور باشی

      اجازه بدی سم این عجله و دور زدن قانون از وجودت بره بیرون

      اینجا باید صبور باشی

      اینجا باید ایمانت رو نشان بدی

      باورهای قبلی تمام تلاششون رو میکنند تا باقی بمانند و شاید هیچوقتی نباشه که کامل از بین بروند اما تو باید ایمانت رو با بیشتر کار کردن روی باورها و منطق‌های هم‌جهت بیشتر کنی

      دائم درباره الگوهای موفق فکر کنی

      شاید نگاه بازیگونه داشتن به زندگی در این مواقع خیلی به کمک آدم بیاد

      یادآوری هدایت

      اینکه یه شرایط دشواری به ظاهر پیش میاد به خودت بگی خب حالا جالب شد ایول چه باحال شد این مرحلش چه کیفی میده ردش کنم من که تا اینجا اومدم از پس این هم برمیام

      دوست داشتم که دراینباره صحبت کنم چون خیلی بهم کمک کرده این نگاه و مطمئن هستم که میتونه برای همه ما کمک‌کننده باشه از این جهت که مسیر شخصی خودمون رو پیدا کنیم چون هرکسی برای کارکردن روی خودش یه مسیر منحصربه‌فردی داره

      دوست دارم بهت بگم خدا پاسخ درخواستت رو داده

      لطفاً تو جایگاه دریافت بمون

      خودت رو براش آماده کن

      باهاش زندگی کن

      آدم اگه به قشنگیای زندگی الانش نگاه کنه میفهمه چقدر اگر قرار باشه خدا چیزی بهت بده آسان میده و اصلاً لازم نبود این همه تقلا کنی

      آدم جایی تقلا میکنه که میپذیره این گره با دست باز شدنی نیست حتماً باید با دندون بازش کنی

      از خوندن داستانت هم خیلی لذت بردم و خیلی تحسینت میکنم

      احساس اقتدار باشکوهی در شما حس میکنم و خودش برام الهام‌بخش بود

      امیدوارم به هر آنچه الان آرزو داری برسی دوست زیبای من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
      • -
        پرستو سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        احسان عزیز

        چقدر پیامتون ،کامنت،پاسخ یا بهتره بگم کلام خداوند در زبان شما برای هدایت من ،عاااالیییی بود

        چقدددررر زیبا نوشتی

        چقددددر درکت زیباست

        چقدددررر پیامت به دلم نشست

        خدایا سپاسگزارم

        چقدر اینجا خوبه چقدر اینجا بهشته

        چقدر آدمهای با درک و شعور چون شما اینجا زیادن

        خدایا سپاسگزارم

        سپاسگزارم برای این سایت

        برای استادم

        سپاسگزارم احسان عزیز

        واقعا واقعا لذت بردم

        و سپاسگزارم برای تحسینت

        برای توجه و درک زیبات

        واقعا سپاسگزارم

        و برات آرزوی بهترینهارو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        Zahra گفته:
        مدت عضویت: 1797 روز

        احسان عزیز سلام

        چقدر جملاتتون کلام خدا بود

        وحرف هایی که نیاز بود بشنوم .

        اونجایی که گفتیدآدم ها خودشون را مقایسه میکنن ،

        مثلا من نگاه میکنم به تاریخ

        ورود خودم به سایت وتاریخ

        ورود یسری های دیگه که ازمن

        خیلی دیرتر وارد سایت شدن

        اما نتایجشون خیلی بیشترو

        بهتر از من هست ،یا اینکه کامنت های زیاد والبته عالی

        توی سایت مینویسن واین همیشه من واذیت میکرد ومیگفتم من چرت نمیتونم اینجوری باشم ولی به لطف الله

        امروز توسط شما دوست عزیزو

        یه کامنت دیگه ای که اونم هدایتی بود خوندم اینو فهمیدم که مقایسه کردن اشتباه است من باید خودم وبا خودم مقایسه کنم وببینم چقدر

        از دیروزم بهتر شدم و به قول شما هر کس با شرایط متفاتی

        به دنیا اومده یا اینکه یکی از

        پایین کوه شروع میکنه و یکی

        دیگه از وسط کوه به واسطه مداری که توش هست مهم اینه که به نوک قله برسیم والبته از این مسیر حرکت به نوک قله لذت ببریم واینکه نگاهمون به دنیا یه حالت بازی

        باشه نه مسابقه دادن سپاسگزارم ازالله که من وبه سمت کامنت شما هدایت کرد

        وسپاسگزارم از شما که اینقدر خوب روی خودتون کار کردین و پاسخ قابل درک وآسانی نوشتین .

        اما یه سوال ازتون دارم که به درک بیشترم کمک کنه

        اول یه بک گراند از خودم بدم بعد برم سراغ سوالم .

        من به مدت سه وخورده ای سال هست که توی سایت عضو هستم و همیشه فعالیت

        داشتم چند تا دوره هم تهیه کردم والبته عمل کردم ونتایج خوبی هم گرفتم اما یه مدت هست بخاطر تغذیه یا عدم سلامتیم تمرکزم به شدت اومده

        پایین و علائمی که استاد توی

        دوره سلامتی میگن ودارم نمیتونم درست روی فایلها تمرکز کنم وکنترل ذهنم از دستم خارج میشه ،توانایی خرید دوره سلامتی راهم ندارم

        از مسیر مورد علاقم هم هنوز

        نمیتونم پول بسازم ،به همین

        خاطر دارم از کارهایی که بلدش

        هستم پول میسازم که کار کشاورزی هستش اما توی این

        کار هم نیاز به فعالیت فیزیکی

        بالا داره و من هم از نظر سلامتی کم انرژی شدم برام یکم سخت شده البته تلاش من برای ساختن ثروت اینه که

        بتونم دوره سلامتی را بخرم .

        چه جوابی میتونید به من بگید

        که کمکم کنه .

        سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          Ehsan Moqadam گفته:
          مدت عضویت: 1972 روز

          درود بر شما زهرا جان

          سپاس‌گزار خداوند هستم که من رو در جمع دوستان فوق‌العاده‌ای مثل شما قرار داده تا بهم کمک کنیم و زندگی زیباتری برای خودمان بسازیم

          قبل ازینکه کامنتت رو بخونم یه حسی بهم گفت که باید یه چیزی برای این دوستت بنویسی و زمانی که دیدم سوال پرسیدی مطمئن شدم که این حس داره درست عمل میکنه، موضوعی که دوست دارم در پاسخ برات بنویسم و بیشتر دربارش صحبت کنم و اون:

          توجه به صدای قلبه

          مقایسه کردن خودمون با همدیگه از پایه و اساس یک موضوع ایراد داره اما ما باید همین موضوع رو هم برای خودمون منطقی کنیم

          الان من مقاومتم در مورد اینکه نباید خودم رو با دیگران مقایسه کنم خیلی کمتر شده چون ذهن ازم دلیل می‌خواد، میگه میگی مقایسه نکن؟ چرا نباید مقایسه کنم؟ فکر نمیکنی داری با این حرفا خودت رو گول میزنی و واقعیت رو نمیپذیری؟

          قانون جهان اینکه هر کسی داره بازتاب افکار و فرکانس‌های خودش رو در جهان تجربه میکنه، یعنی همه مثل یک فرستنده و گیرنده عمل میکنیم و دیگرانی در این مسیر وجود ندارند. مگر وجود امواج و برنامه‌های رادیویی مختلف باعث اختلال همدیگه میشن؟ مثلاً بگی که رادیو ورزش به این دلیل موفق نشد که رادیو جوان خیلی از فرکانس‌ها رو به خودش گرفته بود؟

          آیا ما در خصوص امواج و برنامه‌های رادیویی اینطور فکر میکنیم و اصلاً همچین چیزی وجود داره؟

          چطور میشه که درباره خودمون و دیگران میایم وارد مقام مقایسه میشیم؟

          همینکه از این موضوع باخبر میشی خودش پیشرفت خیلی بزرگیه و باید خودت رو برای این درک تحسین کنی چون تو کلید گنج رو پیدا کردی به این دلیل که بسیاری از انرژی ما در مسیر مقایسه خودمون با دیگران داره اتلاف میشه و منطقی کردن این موضوع برای ذهن یعنی حفظ مهم‌ترین سرمایه وجودیمون.

          وقتی که میگی دارم روی خودم کار میکنم، یعنی دقیقاً چیکار کردی؟

          آیا میتونی برای خودت توضیح بدی که من مثلاً توی این مدت این کار و این کار و این کار رو انجام دادم یا مثلاً این باور و این باور و این باور رو تغییر دادم که نتیجش شده فلان و فلان؟

          چقدر واکنشت نسبت به اتفاقات تغییر کرده؟

          در طول روز چقدر احساست بهتر شده؟

          چقدر سپاس‌گزاتر هستی برای چیزهایی که همین الان در زندگیت داری و واقعاً ازشون لذت میبری؟

          چقدر ارتباطت با خدا بیشتر شده و راحت‌تر میتونی حرفت رو بهش بزنی و صداش رو گوش بدی؟

          چقدر گفت‌وگوهای غالب ذهنیت تغییر کرده؟

          چقدر تغییر باورها رو جدی گرفتی؟

          آیا به همان اندازه که باور داری اگر روی زمین کار کنی بالاخره یه پولی داری که هزینه‌هات رو جبران کنی، باور داری که کار کردن روی باورها میتونه تو رو در فرکانسی قرار بده که خیلی راحت‌تر در مسیر پولسازی و تحقق خواسته‌ها قرار بگیری؟

          یا سوال مهم‌تر اینکه اصلاً چقدر خودت رو ارزشمند میدونی که راحت پول بدست بیاری؟

          چقدر دنبال الگوهایی میگردی که باورهات رو برات منطقی کنند؟

          باور اینکه می‌شود؟

          چقدر میتونی رها کنی خودت رو از نتیجه و به چگونگی نچسبی و دستان خداوند رو باز بگذاری برای هدایت؟

          چقدر باور کردی که خدا میتونه تو رو هدایت کنه به سمت خواسته‌هات؟

          چقدر به صدای قلبت گوش میدی برای انجام کارهات؟ یا فقط فکر میکنی جایی که صحبت از خدا باشه هدایت کار میکنه؟ فکر نمیکنی که مثلاً برای همین لحظه هم خدا میتونه من رو به سمتی هدایت کنه که یک قدم هم که شده به خواستم نزدیک‌تر بشم؟

          چقدر خداوند رو نزدیک و اجابت کننده به خودت میبینی؟

          چقدر باور کردی که میتونی به خواستت برسی؟

          وقتی الگوها رو پیدا میکنی چه احساسی داری؟ احساس یقین و حالت تحسین یا احساس بد و حالت حسادت؟

          چقدر پیش‌فرض‌های ذهنیت درخصوص موضوعات مختلف تغییر کرده؟

          چقدر تغییر وضعیت سلامتی و مالیت برات اهمیت داره؟

          چقدر متمرکز و مصمم هستی که این وضعیت رو تغییر بدی یا فکرت همه جا هست الا جایی که باید باشه؟

          از زمان و تمرکزت داری در کجا استفاده میکنی؟

          چقدر نسبت به قبل شجاعانه‌تر تصمیم میگیری و به‌جای اینکه بیشتر فکر و سبک سنگین کنی دل به جریان هدایت میسپاری و به هدایت الله ایمان پیدا کردی؟

          چقدر خودت رو در حل مسائلت توانمندتر میبینی؟

          چقدر نگرانی‌هات کمتر شده وقتی به وضعیت الان جسم و جیبت نگاه میکنی؟

          چقدر امیدوارتر شدی که آینده بهتر خواهد شد؟

          چقدر دیگه محدودیت‌های گذشته رو با خودت به آینده نمیبری؟

          چقدر باور کردی که بیماری، فقر و هر محدودیت دیگه طبیعی نیست و زاییده افکار خودته؟

          چقدر نقش خودت رو در تغییر اوضاع پررنگ میبینی و چقدر عوامل بیرونی رو در وضعیت کنونی خودت دخیل میدونی؟

          چقدر به این فکر کردی که وضعیت فعلیت دقیقاً همان چیزیه که باید باشه و این وظیفه توعه که با تغییر افکار و کانون توجهت تغییر ایجاد کنی؟

          چقدر ایمان داری که خداوند در این مسیر هدایتت میکنه و هیچ پرسشی رو بی‌جواب نمیگذاره؟

          چقدر باور داری که پاسخ خیلی سادست و در دل خود مسئله است؟

          چقدر خودت رو لایق وضعیت بهبودیافته میبینی؟

          چقدر برای دیدن اون لحظه زمان و انرژی میگذاری؟

          چقدر باور کردی که این مسیر خیلی سادست و تو لایق این هستی که خیلی ساده به راه‌حل‌ها دست پیدا کنی؟

          پاسخ این پرسش‌ها نشان میده که ما چقدر روی باورهامون کار کردیم

          بنویس دوست من

          مکتوب کن وضعیتت رو

          ذهن خیلی زود فراموش میکنه

          نه اینکه مقصر باشه، ماهیتش همینه

          این وظیفه ماست که تکرار کنیم

          اتفاقاً این خیلی هم خوبه که اینجوریه چون اگر اینطور نبود فراموش کردن اتفاقات بد برامون دشوار بود و احساس ندامت و گناه همه ما رو خیلی زود از بین میبرد

          باید ذهن رو بیاریم تو تیم خودمون

          باید مصمم بشیم برای تغذیه مناسب ذهنمون

          باید برای همیشه تصمیم بگیریم و متعهد باشیم که روی ذهنمون و ورودی‌ها کار کنیم

          نباید خیلی زود تا شرایط بهتر شد قانع بشیم و مثل قبل جدی نباشیم

          دلیل اینکه بعد از یه مدت طولانی ما نتیجه خاصی نمیگیریم اینکه جدی نمیگیریم

          اگر همان تعهدی که در شروع مسیر داریم رو برای همیشه ادامه بدیم برای همیشه اوضاع ما فقط میتونه بهتر بشه این قانون جهانه

          ما از یاد میبریم

          ما زود به وضعیت یکم بهتر عادت میکنیم و دنبال باز از این بهتر نمیریم

          ما سقف ذهنیمون کوچک شده

          این وظیفه ماست که بزرگش کنیم

          ما خودمون رو پیشرفت‌هامون رو نادیده میگیریم

          ما کارهامون رو کوچک و بزرگ میکنیم و بهشون برچسب میزنیم

          ما خودمون رو نمیبخشیم و به خودمون برای تغییر فرصت نمیدیم و دائماً برچسب‌های گذشته رو همچنان به خودمون متصل نگه داشتیم

          ما از قلبمون سوال نمیپرسیم

          اگر هم بپرسیم بهش اعتماد نمیکنیم

          داشتم چند روز پیش ورق بازی میکردم با یه عده‌ای که خیلی زیاد حرفه‌ای بودند

          به خودم گفتم می‌خوام از خدا کمک بگیرم این بار خدایا تو بهم بگو چیکار کنم

          یه جوری بردی که اصلاً براشون باورکردنی نبود با اینکه دستشون خوب میومد اما نمیتونستند ببرند و متعجب بودند از اشتباهات بچگانه‌ای که انجام میدادند و تصمیمات نادرستی که میگرفتند یا نحوه چرخش بازی که نمیتونستند از برگه‌هاشون به خوبی استفاده کنند.

          مثلاً با وجود اینکه نوبت من میشد با اینکه دستم پر نبود اما بهم میگفت مثلاً روی این برگه بازی کن و من فقط اطاعت میکردن و میدیدم که جریان چطور داره کارهارو انجام میده

          این بازی من رو خیلی بیشتر درباره هدایت به فکر فرو برد

          ما روی هدایت قلبمون حساب باز نمیکنیم

          بهش اعتماد نداریم

          قلبمون رو باز نمیگذاریم

          می‌خواهیم با محدودیت‌های فعلی ذهن خودمون مسائلی رو حل کنیم که مدت‌هاست عقلمون در حلش عاجزه

          باور نکردیم که خداوند همه راه‌ها رو میدونه و جواب‌هارو بلده

          یکی از باگ‌هایی که همین امروز داشتم با خودم دربارش حرف میزدم و برمیگرده به احساس عدم لیاقت موضوع اینکه من با اینکه پول ساده بدست بیاد مقاومت دارم

          ازونجایی هم که اهل سخت کار کردن نیستم پول به میزانی که می‌خوام وارد زندگیم نمیشه

          به همین دلیل بسیار ساده

          چون اشاره کردی دوست دارم که یادآور بشم این جمله استاد در کشف قوانین رو که موفقیت فتح قله نیست

          موفقیت میتونه هم قله باشه هم سرپایینی

          برای ما اون چیزیه که باورش میکنیم

          کی گفته که موفقیت یعنی فتح قله؟

          چرا موفقیت سرسره بازی نباشه؟

          همین تعریفه که ذهن ما پسش میزنه و جدی نمیگیره کارهای ساده رو و همش به‌دنبال انجام کارهای عجیب غریبه و راضی نمیشه تا زمانی که سخت کار نکنی

          این انتخاب ماست که مسیر چطور باشه

          خداوند خودش بر همین موضوع تاکید کرده

          یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ

          آیا شما به همان اندازه که کار کردن روی زمین برات مستلزم زمان، انرژی و تمرکزه تا کارت رو خوب انجام بدی، نگاهت به تغییر باورهات همینطوره؟

          موضوع اینجاست که ما جدی نمیگیریم

          باور نکردیم که این مسیر جواب میده

          فکر میکنیم کار کردن روی باورها و نتایج و اتفاقات زندگی دو تا چیز متفاوتند

          کار کردن روی باورها باید در تک تک لحظات زندگیمون باشه

          نه اینکه محدود بشه به یه زمانی که ما کاری نداریم و یه دفتر قلم جلومونه و یا داریم فایل گوش میدیم، نه، این معنی کار کردن روی باورها نیست

          کار کردن روی باورها یعنی همیشه به‌دنبال افکاری باشی که احساس بهتری بهت میدن و کارها راحت‌تر، ساده‌تر، پر بازده‌تر و در حجم بیشتر و کیفیت بالاتری انجام بشن

          یعنی گفت‌وگوهای غالب ذهنت مدام درباره بهبودها و انتظارات مثبت صحبت کنه

          یعنی ذهن دائماً به‌دنبال الگوها و منطق‌های بهتر باشه

          که این نیاز داره به تمرین

          نیاز داره که توقعمون رو از خودمون پایین بیاریم و بهبودها رو ببینیم و دائماً برای خودم تکرار کنیم تا مقاومت‌ها ذهنمون بشکنه

          از شما دوست عزیزم بسیار سپاس‌گزارم که باعث شده درباره این موضوعات خیلی عالی صحبت کنیم

          از خدای مهربان برات بهترین لحظات و ناب‌ترین تجربیات رو آرزومندم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
          • -
            Zahra گفته:
            مدت عضویت: 1797 روز

            به نام خدای مهربان

            احسان عزیزسلام

            سپاسگزار خداوندی هستم که در جمع دوستانی دانشمند مثل شما

            قرار دارم

            وسپاسگزار شما دوست عزیز هستم

            بخاطر مطالب آموزنده ای که برام نوشتین ،

            از دیروز بارها وبارها کامنتتون را خوندم و اشک ریختم .

            کامنتتون را خوندم ونکته برداری کردم.

            اونقدر این کامنتتون را میخونم تا

            مقاومت هام بشکنه .

            الان فهمیدم که چقدر من به خودم

            ظلم کردم وبه خودم سخت گرفتم .

            چقدر توقعم از خودم بالا بود ودنبال

            نتایج سریع وزود بودم بخاطر همین

            چقد خودم به خودم فشار آوردم .

            چقدر مقاومت داشتم وخودم ونسپردم به جریان هدایت یادم

            رفته بود که باید پارو نزد وا داد باید

            دل را به دریا داد،خودش میبردت

            هرجا دلش خواست ،به هرجا برد بدون ساحل همونجاست .

            چقدر روی خودم حساب کتاب کردم

            وچقدر توقعم این بود توی شغلی که

            عاشقشم وتازه واردش شدم انتظارم

            از همون اول نتایج عالی بود.

            چقدر پیشرفتهایی که کردم ونادیده

            گرفتم واین باعث شد مدارم بیاد پایین.

            عزت نفسی که ساخته بودم وبیاره

            پایین

            توکل وایمانم وبیاره پایین

            خدایا دمت گرم که تو این مسیر را

            آسونش کردی

            دمت گرم استادی آفریدی که از آسون ترین راه ما را به تو وخوشبختی

            سعادت برسونه

            دمت گرم دوستانی آفریدی آسان شدن برای آسانی ها

            خداوندا من را ببخش که یادم رفته

            بود نشانه هایی که از تو بود بیاد بیارم ،خواب هایی که بهم الهام کرده

            بودی وفراموش کرده بودم حتی تو

            خوابی که سوره ضحی را برام فرستادی ،گفتی من همیشه پیشتم

            وحواسم بهت هست قسم خوردی به

            روز وشب که هوامو داری.

            اره من تغییر کردم من پیشرفت کردم من روابط عالی وعاشقانه ساختم حتی توی این حوضه علاقم

            که روانشناسی هست کمک کردم زندگی چندین نفر تغییر کنه وعالی

            بشه .

            خدایا من در طول روز همیشه آروم

            بودم چون تورا حس میکردم .

            ممنونم احسان عزیز که دوباره کمک

            کردی خودم وپیدا کنم وبه خودم سخت نگیرم ، ازامروز شروع کردم

            دوره هایی که دارم ودوباره روش تمرکز بزارم وکار کنم ،شروع کردم

            دوباره تمرین ستاره قطبی انجام بدم

            ودیروز نشانش دیدم .

            اونقدر کامنتتون را میخونم تا مقاومت هام بشکنه واونقدر میخونم

            تا بتونم به تک تک سوالهایی که پرسیده بودین وبهم کلی کمک کرد

            جواب بدم .

            بازم ازتون سپاسگزارم

            انشالله که هرروز توی این مسیر

            زیبا لذت ببرین شاد باشین وتوحیدی

            ودرپناه الله مهربانی ها باشین .

            خدایاشکرت……

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            مجید بختیارپور عمران گفته:
            مدت عضویت: 1006 روز

            سلام احسان جان عزیز دوست خوب توحیدی ام

            آقا احسان باعشق درود بر تو و ممنونم از شما که چقد کامنت زیبا و چه سوالهای بسیاااار زیبا رو مطرح کردین برای ایجاد خودارزشمندی در خود از کامنتت کلمه به کلمه اش لذت بردم

            و اون قسمتی که گفتین ما ذهنمون کوچیکه ووگنجایش نعمتهای بیشتر یا بزرگتر در روز و نداره یعنی امروز یه خواسته ای یا نعمتی وارد شد دیگه ذهن میره رو حالت خنثی تا فردا یا طبق ظرف درون تا چند روز بعد این یعنی عدم احساس لیاقت اینو خوب درک میکنم چون خودم چندین سال تو کسب و کارم اینطوری بودم که نتونستم رشد کنم اینو کاملا قبول دارم که ما هر نعمتی بما رسیده باید بابتش شکرکنیم و باید جرات کنیم به خدا بگیم حالا که اینو دادی اونم میخوام فلان چی و هم میخوام اینجاست که ایمان واقعی رو میشه که ترس داری یا ایمان و این جهان جای آدمای ترسو نیستتتتتتتتتتتتتتت

            دمتگرم احسان جون داداش گلم که گفتی تا منم بگم و بفهمم چمه

            دوستت دارم رفیق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1263 روز

        سلام آقا احسان دوسداشتنی و آگاه من

        چقدر زیبا راجب موضوع رهایی صحبت کردین و تجربهای که داشتی با ما به اشتراک گذاشتی ..

        این عجله واقعا پاشنه آشیل همه ماست خصوصا خود من که تازگیها خیلی بهتر درکش کردم

        من بخاطر تضادی که بهش برخوردم خیلی سعی کردم با آشنایی با استاد از مباحث ایشون استفاده کنم بخاطر همین شب و روزمو بسته بودم بهشون و همش رو خودم کار کردم و خیلی وقتا هم نتیجه خوب گرفتم ولی وقتی یکم گذشت حس کردم من دیگه قانون بلدم و باید اتفاق بزرگه بیافته بهمین خاطر هی عجله میکردم و اتفاقی که افتاد این بود که نه تنها اتفاق خاصی نیافتاد بلکه بخاطر احساس بدم از خواستهام دورتر میشدم تا اینکه بهم الهام شد و فهمیدم که دارم عجله میکنم و از روزی که فهمیدم تصمیم گرفتم رهاتر باشم و از همون روز خدا رو شاهد میگیرم هم احساسم خیلی خوب شد و هم رزق برکتم بیشتر شد

        واقعا درست گفتی پسر خوب برات آرزوی موفقیت میکنم

        ضمنا اون تکنیک بازی که گفتی گل گفتی و منم سعی میکنم آگاهانه بیشتر اینکارو کنم

        سپاسگزارم ازت دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1359 روز

        سلام و درود بشما دوست عزیزم.

        آقا احسان گل..همیشه کامنتتون برای من صحبتهایی ویژه ایی داره..

        تشکر میکنم و سپاسگزار خداوندی هستم که افراد هم فرکانسی را دور همدیگه جمع کرده.همون مجمع خوبان…تا از تجربیاتشون استفاده عالی رو ببریم..

        راجه به عجله کردن گفتین.دقیقا منم به این نقطعه خیلی برخوردم..چون قانون عجله نمیشناسه..مسیر زندگی لذت بخشه..تا ما رو پیش ببره.دوستدارم کامنتتونو بیشتر بررسی کنم.

        چون زندگی قبل از من با استاد..بخاطر همین عجله کردنها..خیلی جاها ارزش بیلیاقتی شدیدی رو تو زندگیم پیش میبردم..

        مثالش برام..مثل اینکه تو لجنی گیر کردم هر چی دست و پا میزنم بیشتر لجن منو بسمت خودش میکشوند..

        باید آرام باشیم و کم کم زباله های مخفی شده ذهنمونو بیرون بکشیم.و با سعی کردن هر بار روشون کار کنیم..

        و ناگفته نمونه هر چی پیش میرم..تمام باورهای محدود کننده در هر جتبه ایی از زندگیمون کلا برمیگرده و دارم خودمو تا اونجایی که تلاش میکنم شخم میزنم..

        بیشتر برام واضحتر میشه..

        باید من به احساس خوب پایدار برسم.

        حرفهای استاد زندگی گذشته ام را مثل یه برنامه ایی که زندگیم رو ضبط کرده و یه آن نگاش کردم…فهمیدم من برای تایید شدن کارهایی عجیب و غریبی انجام میدادم..

        و همین مرور باعث شد تا بیشتر سپاسگزار قانون بدون تغییر پروردگارم باشم.

        چقدر این خداوند الرحمن الراحمین هست.که میتونه تو رو در بدترین شرایط به اوج برسونه.که وقتی برمیگردی به زندگی قبلت..رفتارهات و شخصیتت برای الان یچیز هضم نشده ایی باشه.و به خودت مدام یادآوری کنی که گذشته کجا بودی الانت کجا هستی!

        باز ممنون شما دوست عزیز هستم.موفق و پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پریسا و جلال گفته:
        مدت عضویت: 1211 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام خدمت دوست همفرکانسی عزیزم

        این کامنت شما که در پاسخ به دوست عزیزم بود واقعا عالی بود واقعا بی‌نظیر بود

        احساس میکنم خداوند از طریق کامنت شما داره باهام حرف میزنه

        داره بهم دلگرمی میده

        داره بهم میگه پریسا صبر داشته باش

        داره میگه این مسیر درسته حالت رو خوب نگه دار

        داره میگه نکنه از مسیر خارج شی

        نکنه ایمانت ضعیف شه داره میگه عجله نداشته باش و حالت رو خوب نگه دار

        تو بی‌نظیری پسر

        از خداوندم سپاسگزارم که من رو به این مسیر هدایت کرد به این سایت هدایت کرد

        به دوستان و افرادی هدایت میشم در این سایت و کامنتهاشون رو میخونم که قلبی زلال دارند و نشانه هارو درک میکنن و من دارم کلی مطلب می آموزم و به صورت تکاملی درک میکنم

        از خداوند هدایت میخوام که همه مارو در این مسیر ثابت قدم قرار بدهد

        از استاد عزیزم و مریم بانو هم به خاطر فراهم کردن این بستر سپاسگزارم.

        شاد و پیروز و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرزاد امان اله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1640 روز

      سلام به دوست عزیزم خانم سلطانی

      چقدر زیبا نوشتین چقدر راحت و صادقانه صحبت کردین

      همین سه ماه پیش بود که در فایل های دانلودی الگوهای تکرار شونده من به پاشنه اشیلم پی بردم که خیلی عمیق در من ریشه دوانده بقدری که من وارد هر رابطه‌ی میشدم به چند روز نرسیده اتفاقات خیلی عجیبی میوفتاد که به جدایی ختم میشد و این در من یه حس بدی ایجاد می‌کرد و بعد از پی بردن به این ترمز قوی اومدم خیلی تمرکزی روی احساس لیاقتم کار کردم اون موقع هنوز صحبت دوره احساس لیاقت تو سایت نشده بود.از من شروع به کار کردن و از خدای مهربان پاداش.

      الان با یه فرشته دارم زندگی میکنم که هدیه خداونده من که اصلا آگاهی های دوره احساس لیاقتو نمیدونستم دست و پا شکسته برای خودم تمرین درست کردم و نتیجه شد لعلک ترضی

      کامنت زیبای شما باعث شد یه نگاهی به پروفایلت بندازم و دلنوشته زیبای شمارو در مورد داستان هدایت بخونم اشک تو چشمام جمع شد با این ایمان و توکل ادامه دادین و الان مدیر یک شرکت هستین و خیلی از خانم ها و آقایانی هستن که هنوز تو در و دیوار هستن. بهتون تبریک میگم و امیدوارم به زودی زود نتایج شما در حد بین‌المللی بدرخشه

      این مسیر مسیر ثروت و نعمت و همه چی در این مسیر به ما داده میشود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2241 روز

        سلام و درود خدمت شما آقا فرزاد عزیز .

        اول از همه ورود عشق الهی به زندگی تون رو صمیمانه تبریک می گم خدا رو شکر با کار کردن روی خودتون به خواسته تون رسیدید و از اینکه بهترین ها وارد زندگی تون شده و کلید قلب تون رو دریافت کرد واقعا تحسین بر انگیزه و به شما زوج عزیز تبریک می گم

        آقا فرزاد عزیز فقط یک سوال داشتم ..

        روی کدام فایل ها بیشتر کار کردید؟؟

        یا چه باورهای خوب و قشنگی رو ساختید؟؟.

        منم خیلی روی مبحث روابط کار می کنم البته نتیجه های کم و بیش خوبی بدست آوردم ولی برای خواسته ام انگار فقط نشانه هاشو دریافت می کنم که الان از کامنت شما هم برام نشونه ای در بر داشت

        امیدوارم منم پاشنه ی آشیلم رو پیدا کنم و مثل شما ذوق زده بیام اینجا از نتایجم بگم

        آقا فرزاد عزیز بازم از صمیم قلبم بهتون و عزیزدلتون تبریک می گم و امیدوارم همچنان آفتاب درخشان زندگی تون همیشه نورانی و درخشنده باشه

        روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق و سلامتی و ثروتمندی و خوشبختی و سعادتمندی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          فرزاد امان اله زاده گفته:
          مدت عضویت: 1640 روز

          سلام به دوست عزیزم رویا خانم

          اول از همه خیلی سپاسگزارم بابت کامنت های زیبای شما که همیشه با خوندنشون لذت میبرم و بعدا بی نهایت ممنونم بابت تبریکتون

          همونطور که گفتم من با فایل پیدا کردن الگوهای تکراری چند تا ترمز قوی در مورد روابط پیدا کردم اومدم یکی یکی نوشتم و جداگانه وقت گذاشتم براشون فایل مرتبط با اونارو پیدا کردم گوش دادم و بعد تکرار و تعهد..مثلا با صلح رسیدن به خودم یکی از اونا بود من فکر میکردم با خودم در صلح هستم فکر میکردم حالم خیلی خوبه ولی این حال خوب من، وقتی که در روابط به مشکل برمی‌خوردم کلا بهم میرخت. فایل های آرامش در پرتو آگاهی خیلی خیلی در این مورد بهم کمک کرد یا در بخش عقل کل کامنت های زیبای آقای ابو دردایی

          من خیلی میخواستم دیگران و تغییر بدم این همیشه بصورت ناخودآگاه تو رفتار و شخصیت من اجرا میشه خیلی روی این پاشنه اشیلم کار کردم دوره دوازده قدم ، برام معجزه کرد

          و بعد الگوهای مناسب در فامیل یا نزدیکای خودم

          الان من بیام بگم که روی یه فایل خاص کار کردم نه فقط اون چیزای که استاد و بچه ها تو کامنت ها گفتن به قسمتیشون عمل کردم. مهم اون پاشنه های اشیل هستند که باید پیدا کنیم و بعد بیاییم رو اونا کار کنیم من بیشتر از 10 تا ترمز در روابطم پیدا کردم کم و بیش کار کردم و الان میبینم بازم میتونم بهتر و بهتر بشم یه تعهد و عمل به اون آگاهی های که یاد میگیریم

          اونوقت نتایج میاد من حتی یه قدم فیزیکی برای روابطم انجام ندادم فقط ذهنی اومدم شخصیتم و رفتارهارمو تغییر دادم

          دوست عزیزم شاد و سعادتمند و ثروتمند باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        پرستو سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        سلام دوست عزیز من

        سپاس بینهایت از شما

        برای کامنت فوق العاده و پر از حس خوب

        و چقدر خوشحال شدم بابت هدیه خداوند به شما و داشتن یک همراه و شریک در زندگیتون که فرشته مهربان خطابش کردید خداروشکر

        چقدر درس قشنگی به من دادید

        که وقت گذاشتید و برای این هدف و خواسته تلاش کردید و احساس لیاقت را در خود پرورش دادید

        واقعا خداروشکر میکنم برای استاد عباسمنش واین سایت بی‌نظیر

        و دوستان فوق‌العاده ای چون شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3193 روز

      سلام دوست عزیز

      از خوندن کامنت شما لذت بردم

      از اینکه در مورد خودتون اینقدر صادقانه صحبت کردین رگه های احساس لیاقت و ارزشمندی هم در دورن من تلنگری خورد چون من هم یه جاهایی بخاطر نداشتن احساس لیاقت و ارزشمند ضربه خوردم

      بعضی وقتا خدا خیلی خیلی واضح در درون بامون حرف میزنه باید به حرفش گوش کنیم و مهمتر از گوش کردن عمل کنیم.

      خودم باز مشکل دارم تو این مورد

      سالیان پیش در مورد انتخاب همسر خدا در درونم گفت آنجا که تو صبر می کنی ، خدا بهترین ها رو برات فراهم می کنه

      من خیلی زود فراموش کردم این حرف خدا رو و کار خودم رو کردم و ضربه ش رو هم خوردم

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        پرستو سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        دوست عزیز من سلام

        سپاس فراوان از توجه شما و سپاس از پاسخ بی نظیر و پر از صداقتتون

        ما لایق بهترینها هستیم چون خداوند مارا لایق خلق کرده اند

        خداروشکر میکنم

        دوستان فوق العاده ای چون شما دارم

        هم همفرکانس هم در جهت تلاش

        برای بهتر شدن

        و ساختن دنیای بهتری برای خود

        با کمک استادی فرزانه

        بینهایت سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    وای خدا چقدر جا داره ک رو این موضوع کار بشه فک میکردم خیلی بهتر شدم ولی الان فهمیدم ک داستان خیلی جدی تره!

    البته ک من الان دارم رو عزت نفس کار میکنم ولی بازم باید کار کنم

    چن روز پیش یکی از خواستگارای قبلیم به خواهرم در مورد من تعریف کرده بود و گفته بود خیلی دختر خوبیه و حیفه ب هرکسی بره و لیاقتش بالاست و یکمم ابراز پشیمونی کرده بود ک چرا بیشتر برای من تلاش نکرده!

    *وقتی اینا رو خواهرم گفت خیلی احساس خوب و شور و شعفی بهم دست داده بود و خیلی حالم برای چند ساعت خوب شده بود خیلی خوشحال بودم و همش تو ذهنم میگفتم اره من لایقم و خیلی باارزشم و ازین حرفا…..‌

    شب دفتر و مداد برداشتم و رفتار ناخوداگاهم و حال مو بررسی کردم و به خودم گفتم زهرا تو تا وقتی که از یکی دیگه نشنیدی تعریف تو خودتو قبول نداشتی و حتما مگه یکی باید بهت بگه تا تو خودتو باور کنی ؟ و واقعا اونجا فهمیدم ک خیلی جای کار دارم و با این فایل تایید شد

    2.یادمه با خواستگارم بیرون بودم و دست مو گرفته بود بعد یه جایی یهو بی هوا دست مو ول کرد نمیدونم چرا؟ولی خیلی ناراحت شدم و پیش خودم گفتم حتما خوشش نیومده که این کار و کرده و به اندازه ی کافی جذاب و دوست داشتنی نبودم براش خلاصه که خیلی ناراحت شدم شاید اگه الان از خودش بپرسم اصلا یادش نیاد ولی من چه اسمون ریسمونی بافتم برا خودم اخه چرا من باید حالم بد بشه؟ خدایا چقد این احساس عمیقه و چقد عمیقه و چقد بیتارفه و شوخی نداره

    خدایا کمکم کن اصل این احساس رو بسازم برا خودم و فیک نباشه خدایا این درخواست من ب توء و حتما اجابت میشه ️

    خدا رو شکر در مورد لباس خیلی وقته که ب خودم یاد دادم نظر نخوام ولی همینکه یه ذره رو خودم کار نمیکنم نگران میشم و از دیگران میپرسم و اینا برام مثل الارم شده هر وقت این رفتارا رو تو خودم میبینم میفهمم ک دارم جاده خاکی میرم….

    تو اولین رابطه دوستیم که سالها پیش بود انقد توجه طلب بودم ک همش میخواستم بهم دوستت دارم دوستت دارم که اگه تو یکی از پیاماش ی شب نمیگفت کلا بهم میریختم و میگفتم دیگه جذاب و دوست داشتنی نیستم براش ….

    خدا رو شکر که الان خیلی خیلی بهتر شدم ولی وقتی عمق این داستان رو میبینم نگران میشم یکم….

    و چقد اعتماد ب نفسم تو رابطه پایین همیشه فکر غالب و واضحم اینه که بقیه دخترا از من خیلی بهتر و خفن ترن و خیلی راحت حتی اگه پسری رو دوست داشته باشم پا پس میکشم چون فک میکنم بقیه دخترا از من بهترن براش و من لیاقت این ادم رو ندارم چون اون لیاقتش بالاتره…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
  7. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    سلام به استاد عزییزم و دوستان گلم

    امروز با گوش دادن این فایل خیلی اتفاقات درون من افتاد خیلی ترمز ها پیدا شد

    خیلی قوانین رو بهتر درک کردم خیلی دلیل بعضی اتفاقات رو فهمیدم

    هرچند هنوز خیلی درک کمی دارم و خیلی جا داره که بگم درک کردم

    منم مثل خیلی ها احساس عدم لیاقت و ارزشمندی درونم هست

    وقتی که مثال میزدید مثل یک فیلم همون صحنه ها از جلوی چشمام رد میشد که داشتم به جهان میگفتم من ارزشمند نیستم

    با این فایل فهمیدم که من حتی به رفتارهام فکر نمیکنم

    اصلا فکرشم نمیکردم وقتی از مهرک میپرسم و اصرار دارم که نظر واقعیش راجب لباسم رو بگه داشتم به جهان فرکانس عدم لیاقت رو میفرستادم

    و به جرات میگم دلیل نتایج خیلی از افراد مخصوصا استاد همین ریز شدن تو رفتارها و تنظیم کردنشون با قوانین جهانه

    هرچی این فایل جلو تر میرفت من و مهرک بیشتر با دهان باز به هم ذل میزدیم

    اما خبر خوبش این بود که چندتا از مثال هایی که استاد زدن و من در گذشته به شدت ازش ضربه خوردم به خاطر بودن تو مسیر و تغییر کردنم به کل حذف شده

    مثل اینه تو گذشته اگر مهرک با هر خانمی کمی گرم میگرفت و میخندید من اینقدر داغون میشدم و بد رفتاری میکردم و به هردوتامون همه چیز رو زهرمار میکردم

    یا اصرار داشتم باید تو خیابون دستم رو بگیری مخصوصا وقتی از کنار دختر ها رد میشدیم

    یا مثال چک کردن گوشیش یا زنگ زدن زیاد که کجاس و داره چیکار میکنه

    یا اینکه هر شب بپرسم مثل روز اول دوسم داره

    و چقدر احساس ضعف و کوچیک بودن بی لیاقتی میکردم و منتظر بودم که رابطم خوب بشه

    اما دقیقا همه چیز تو رابطه ما از اونجایی عوض شد که من با قوانین اشنا شدم

    اونجایی که هر لحظه روی خودم عزت نفسم و قوانین جهان کار میکردم از تمام ابعاد نتایج تغییر کرد

    دقیقا چند ماه اولی بود که با استاد آشنا شده بودم

    و منو مهرک 5 سال بود که باهم دوست بودیم و خانواده مهرک نه تنها مخالف بودن که ما باهم ازدواج کنیم بلکه مخالف بودن که باهم در ارتباط باشیم چون من تنها زندگی میکردم و پدر مادرم از هم جدا شده بود و ازادانه لباس میپوشیدم و اعتقادشون به این صورت بود

    و من هم از لحاظ مالی تو سطح خیییلی پایینی بودم

    دقیقا 4.5 ماه بود که داشتم قوانین رو عالی بهش عمل میکردم کلی تغییر کرده بودم و باورها تغییر کرده بود

    اینقدر احساس لیاقت میکردم که

    این تو ذهنم بود که حتی اگر مهرک نظرش با خانواده اش یکی بشه و ارتباطمون قطع بشه من اصلا ناراحت نمیشم و قطعا فردی بهتر که من رو با این شرایط دوست داشته باشه وارد زندگیم میشه

    دوستان واقعا به این موضوع اعتقاد داشتم اصلا نگران نبودم

    خودم رو به شدت دوست داشتم و کلی تمرین کرده بودم برای عزت نفسم

    و مثل همیشه قانون بدون تغییر خداوند

    که ما با باورهامون با کانون توجهمون داریم به جهان فرکانس میفرستیم و جهان به صورت ادم ها اتفاقات شرایط وارد زندگیمون میکنه

    خانواده مهرک بدون اینکه مهرک کلمه ای باهاشون حرف بزنه {این در صورتی که تا قبلش همه تلاششو کرده بود تا قانعشون کنه }خودشون خواستن که ما ازدواج کنیم منو دعوت کردن خونشون و همه چیز رو بدون ذره ای قدمی از طرف ما انجام شد

    و تقریبا

    6 ماه بعدش هم مهاجرت کردیم و تو خونه ای زندگی کردیم که رویامون بود

    همین الان که داشتم این کامنت رو مینوشتم متنی که زیر این فایل استاد گذاشتن رو خوندم و به ذهنم و باورهام تایید دادم که دقیقا همینه چون منم ازش نتیجه گرفتم

    اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر می‌کند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر می‌کند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروری‌ترین کار زندگی هر فرد است.

    و این نتایج کار کردن روی احساس لیاقت عزت نفس و عمل کردن به قوانینی که استاد تو تمام فایل ها ازش ده ها هزار بار گفته

    من ازشون بسیار سپاسگذارم که اینقدر عاشقانه این قوانین رو برامون توضیح میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1263 روز

      سلام به دو قناری عاشق ..چقدر بهم میاین و چقدر جذابیتتون به دل آدم میشبنه

      کامنت زیبای شما رو خوندم و لذت بردم و یه آگاهی بهم داده شد که دوسدارم اینجا ثبتش کنم برای خودم ردپا باشه

      استاد عزیز هر بار در مورد تبلیغات ازش پرسیدن فقط یه جواب داد و اونم اینکه تو لازم نیست بری تلبیغ کنی تو رو خودت کار کن رو احساس ارزشمندیت کار کن جهان کار خودشو میکنه

      و در مورد روابط هم همینو میگفت که لازم نیست دنیای بیرون و آدم بیرون تغییر کنه تا اوضاع تو عوض بشه بلکه این درون ماست و خود ماییم که باید عوض بشیم تا جهان اطراف ما عوض بشه

      من هیچوقت اینو به این وضوح نفهمیدم که امروز با جملات زیبای شما دوست عزیز برام جا افتاد و کدش حک شد تو ذهنم

      من وقتی خواسته ای از این جهان دارم تنها چیزی که روش کنترل دارم خود خودم هستم نه دنیای بیرونم ،در مثال شیدا و مهرک عزیز گفتن که من رها بودم و تصمیم گرفتم اگه حتی خانوادها مخالف بودن ناراحت نشم و نچسبم به اتفاق افتادن این قضیه و بجاش روی خودم و دوسداشتن خودم کار کنم و بازتاب این احساس خوب و احساس ارزشمندی نتیجش این شد که خانوادها خیلی راحت قبول کردن

      و درس برای من در تمام قسمتهای زندگیم این بود که تغییر باید از خودم شروع بشه نه از دنیای بیرونم پس باید باورهای من تغییر کنه تا نتایجم عوض بشه

      سپاسگزارم از شما دو فرشته عزیز بابت نوشتن این آگاهی ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1288 روز

      سلام شیدای عزیزم

      اول اینو بگم که چقدر عکست قشنگه خیلیییییی کنار هم قشنگید خیلی به هم میایید براتون بهترینها رو آرزو میکنم .

      چقدر کامنتت زیبا بود من خیلی خوشحال میشم وقتی تجربیات بچه هارو میخونم و بیشتر ایمان میارم که قانون داره جواب میده از کامنت شما هم این نکته رو دریافت کردم که وقتی به مسئله ای نچسبیم و رها باشیم درعوض بیاییم رو خودمون رو عزت نفس و احساس لیاقت و هر آنچه مربوط به خودمون هست کار کنیم بقیه مسائل هم خود به خود به بهترین شکل درست میشه .

      ممنونم از کامنت قشنگت دختر زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        شیدا و مهرک گفته:
        مدت عضویت: 1768 روز

        سلام لیلا جان

        ممنونم عزیزم شماهم خیلی قشنگی

        و قشنگ تر از اون نگاهته که دنبال قشنگیاس تو یک عکس

        سپاسگذارم از کامنتی که برام گذاشتی

        به قول استاد عزیزم اگر تمام عوامل موفقیت رو روی یک کفه ترازو بزاریم و عزت نفس رو روی کفه دیگه عزت نفس سنگینی میکنه

        درسته با کار کردن روی احساس لیاقت و عزت نفسمون اوضاع از تمام ابعاد تغییر میکنه اما من برای نتایج بهتر باید روی قسمت های دیگه باور هم کار کنم تا زندگیم از تمام ابعاد هرروز بهتر بشه

        ممنونم ازت لیلاجان برای کامنت قشنگی که برام نوشتی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1833 روز

      سلام ب شیدای عزیزم

      بینهاااااایت سپاسگدارم بابت کامنتی ک نوشتی برامون

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک انقدر راحت از نتایجت برامون نوشتی

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک در زمان مناسب کامنت رو خوندم تا چراع و ایمانی بشه برای من..

      واقعاااا ک لایق دونستن و کارکردن روی اون همه چیز رو تغییر میده

      و من تحسینت میکنم بخاطر این کار کردن روی خودت

      چقدرررر باین جمله ات و کارکردنت حال کردم

      (( اینقدر احساس لیاقت میکردم که

      این تو ذهنم بود که حتی اگر مهرک نظرش با خانواده اش یکی بشه و ارتباطمون قطع بشه من اصلا ناراحت نمیشم و قطعا فردی بهتر که من رو با این شرایط دوست داشته باشه وارد زندگیم میشه

      دوستان واقعا به این موضوع اعتقاد داشتم اصلا نگران نبودم

      خودم رو به شدت دوست داشتم و کلی تمرین کرده بودم برای عزت نفسم)))

      و واقعا ک این حرف استاد رو قبول دارم ک..

      ((( اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر می‌کند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر می‌کند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروری‌ترین کار زندگی هر فرد است)))

      انشا… باشد ک منم درک کنم و عمل کنم و لیاقتمو بیشتر کنم و لایق بهترینها بدونم…

      تحسینت میکنی ک رها شدی از نتیجه و بهترین رو برای خودت خلق کردی

      تحسین میکنم رابطه زیبای بین شما و اقا مهرک رو

      و بینهاااااایت تحسین میکنم اعتماد بنفس و عزت نفس و لیاقتتو

      براتون بهترین هارو ارزو میکنم

      عشقتون پاااایدارررر و روز افزون ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        شیدا و مهرک گفته:
        مدت عضویت: 1768 روز

        سلام ملیحه عزیزم

        منننم ازت سپاسگذارم عزیزم

        خدا میدونه وقتی کامنت شما دوستانم رو میخونم چقدر احساساتم دگرگون میشه

        خداروشکر میکنم که من رو تو این مسیر هدایتم میکنه

        طبق قانونی که استاد میگن همه چیز میتونه بهتر از این باشه

        من هم میخوام که هرروز عزت نفسم احساس لیاقتم و زندگیم از همه ابعاد بهتر بشه

        من طرف خودمو سعی میکنم درست انجام بدم چون خداوند طرف خودش رو عالی انجام میده

        در پناه الله و در مسیر الله سلامت و ثروتمند باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2216 روز

    سلام به استاد خوبم، خانم شایسته و دوستان عزیزم.

    حدود یک ماهه که بعد از چند سال وارد یک رابطه عاطفی شدم. دلیل اینکه چند سال بدون رابطه بودم از نظر خودم کمال طلب بودن بیش از حد هست که یک پاشنه آشیل برای من توی تمام زمینه هاس که مدام سعی در کنترلش دارم. بالاخره یک ماه پیش رابطه ای رو شروع کردم. توی کار با هم آشنا شدیم و ایشون یک سال و‌نیم پیش به من پیشنهاد داده بودند که نپذیرفته بودم ولی این بار که توی یک کنفرانس کاری در دبی همو دیدیم پذیرفتم. رابطه خیلی سریع پیش رفت و ایشون در کمتر از دو‌هفته چندین هدیه گرون برای من خریدند و خیلی گرم و اتشین جلو اومدند و سریع منو به خانوادشون معرفی کردند که باعث شد بنظرم رابطه قابل اعتمادی بیاد و با خودم فکر کردم چون به قول خودش یک سال و‌نیم دوست داشته با هم باشیم و‌من قبول نکرده بودم، الان داره تمام سعیش رو میکنه که رابطه خوب پیش بره. بعد از 10 روز از شروع رابطه، ایشون برای مدیریت شرکت هندیش باید میرفت هند و تا اخر سال میلادی باید اونجا بمونه. منم باید برمیگشتم ایران و هر دو پلن داشتیم که سال میلادی جدید به دبی مهاجرت کنیم و این خودش یک نشونه خوب بود برای اینکه این مدت تلفنی بیشتر آشنا بشیم و بعد از رفتن به دبی بتونیم اونجا رابطه بهتری داشته باشیم. ولی از زمانیکه ایشون برگشتند هند و منم اومدم ایران و از هم فیزیکی دور شدیم، یک سری مسائل رو میبینم که برای خودم دلخواه نیست اما به دلیل اینکه دارم تمرین میکنم روی نکات مثبت طرف مقابلم فوکوس کنم، سعی کردم اون مسائلی که دلخواهم نیست رو ایگنور کنم. توی این فایل یه سری از ویژگیهایی که بعنوان نشانه های فردی که احساس لیاقت نداره ذکر شد، خیلی نزدیک بود به ویژگیهایی که توی ایشون دیدم.

    ایشون یه ادم خوش قیافه ، خوش اندام ، خوش زبون و مدیرعامل یکی از شرکتهای نسبتا موفق در زمینه کار خودمون هستند، وضعیت مالی قابل قبولی دارند، توی دبی و ترکیه خونه و زندگی دارند و در کل ادم نسبتا موفقی هستند و شاید خیلی از خانمها دوست داشته باشند باهاشون در ارتباط باشند، برای همین این احساس عدم لیاقت رو در ایشون درک نمیکنم.

    خودشون تو صحبتهاشون گفته بودند که تا قبل از من با خانمهای نه چندان سالمی در ارتباط بودند که به گفته ایشون بهشون دروغ زیاد گفته میشده و مسائلی از این قبیل.

    اگر من با ایشون تماس تلفنی بگیرم وسط تماس اونو به تماس تصویری تبدیل میکنند و این کار رو چندین بار تکراررکردند که با اینکه به روی ایشون نیوردم ولی احساسم این بوده که میخواد مطمئن شه وقتی میگم مثلا خونه و تنها هستم راست میگم یا نه. حتی یک بار با خانواده خاله م دور هم بودیم و باز اصرار داشت تصویری تلفنی صحبت کنیم در حالیکه من با خانواده خالم رودرواسی داشتم که قبول نکردم و ایشون با اینکه چیزی نگفت ولی مشخص بود که دلخور شده.

    یا اینکه استاد میگن ممکنه طرف بپرسه “هنوزم منو دوست داری؟ چند تا منو دوست داری؟”، من با اینکه کلا رابطمون یک ماهه شروع شده ولی چندین بار این سوال ازم شده. فکر کردم شاید توی رفتار من سردی هست که این شبهه برای ایشون به وجود میاد و سعی کردم که کلام و برخوردم با محبت بیشتری باشه ولی بازم مثلا اگه یک روز کار زیادی داشته باشم و چند ساعت با ایشون تماس نگیرم با اعتراضشون مواجه میشم. من 36 سالمه و ایشون 38 سال و این نیاز به توجه و تماس از طرف مقابل توی این سن یک‌مقدار برام هندل کردنش جالب نیست.

    مورد دیگه‌ اینکه ایشون چند روز پیش یک سفر کاری باید از هند به ترکیه میرفت و از من هم خواست برم تا اونجا همو ببینیم. هرینه بلیط رفت و برگشت به ترکیه معمولا از حدود 12 تومن شروع میشه به بالا ولی اون چند روز که ایشون میخواست بره، شروع قیمتها از 40 تومن بود که نمیدونم علت این افزایش قیمت تو اون چند روز چی بود. با اینکه مشکلی برای پرداختش نداشتم ولی دلیلی نمیدیدم برای یه دیدار دو‌ سه روزه چند برابرِ معمول پول بلیط بدم. موضوع رو صادقانه به ایشون با لحن نرمی گفتم، ایشون اصرار کرد که خودش برای من بلیط میگیره. با اینکه هدایایی که برام گرفته بود چند برابر پول این بلیط هزینه ش بود ولی برام خوشایند نبود که من بگم بلیط گرونه و اون برام بخره. یه مقدار این حرکت با عزت نفسم در تضاد بود. و در نهایت ایشون خیلی ناراحت شد که یعنی من اندازه 40 تومن برات ارزش ندارم که بیای منو ببینی و حتی نمیذاری خودم هزینه ش رو بدم.

    خلاصه اینکه یک سری مسائل برام خوشایند نیست ولی به هر حال میخوام تا زمانیکه مهاجرت کنم به دبی همینطور ادامه بدم و تصمیمی برای این رابطه نگیرم. بخصوص که استاد گفتند طی دوره احساس لیاقت تا پایانش تصمیم مهمی نگیریم. فعلا رو‌خودم‌ کار میکنم و بعد میریم دبی و میذارم اونجا یه مدت از نزدیک رابطه داشته باشیم تا بعد تصمیم بگیرم.

    این فایل خیلی مفید و عالی بود مثل همیشه، ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      منصور نصیری گفته:
      مدت عضویت: 2442 روز

      پاسخ به کامنت شهرزاد

      سلام به شهرزاد عزیز و دوستان عزیز سایت الهی عباسمنش

      چقدر خوندن این داستان با عینک احساس لیاقت برام آموزنده بود.

      چقدر تسلط شما روی قانون رو میشه بند بند این خطوط دید. چقدر این دقت میلیمتری نکته داره که نشون میده فارغ از تعارفات به قول خودتون جزو شاگرد زرنگای استادین. هم از دستاوردهای مالی و غیر و هم از دستاوردهای عزت نفسی و احساس لیاقتی که شاید خیلی نمود بیرونی نداشته باشه اما اینجا برام خیلی مشهود بود.

      و تحسین بعدی و تشکر بعدی از اینکه نوشتن این داستان با شفافیت و جرات، باعث شد من هم جرات کنم که بیشتر خودم باشم و راحت‌تر بنویسم و افشاگری کنم. خیلی حس خوبی بود اینکه انگار واقعا مارو خانواده خودت دونستی و باهامون داری در میون میذاری این حس رو. باعث شد که من هم احساس همدلی بیشتری کنم برای نوشتن.

      ——————————————

      فارغ از هر گونه قضاوتی، نکته مهم دیگه‌ای که توجهم رو جلب کرد این بود که واقعا عزت نفس و احساس لیاقت ربطی به وضعیت مالی نداره… ممکنه کسی وضعیت مالی فوق العاده عالی ای داشته باشه اما به هر دلیلی احساس خوشبختی نداشته باشه و بیقرار تجسس باشه برای اینکه خیالش راحت شه…

      (داخل پرانتز تاکید کنم و یاداور بشم که ربطی به پول دار بودن یا نبودن نداره… عزت نفس انگار ملاک احساس رضایت قلبی آدمیه در زندگی – یعنی اگر احساس لیاقت و عزت نفس داریم خیلی خوب و ارزشمنده)

      یه آیه‌ای در قرآن هست که از وقتی با قوانین آشنا شدم و نگاهم به قرآن تغییر کرد به عنوان یه دستورالعمل و راهنما سعی میکنم انجامش بدم. «تجسس نکنید» … (آیه 10 سوره حجرات: ای کسانی که ایمان آورده‌اید….. تجسس نکنید.)

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿12﴾

      این آیه خیلی جالبه… همون آیه ای هست که راجع به غیبت کردن حرف میزنه و میگه مثل خوردن گوشت برادر باعث کراهته… و از تقوا میگه…

      این برام باز شد که:‌ فکر منفی کردن و حدس و گمان ذهنی راجع به دیگران (نجوا) هم نوعی غیبت کردنه!!! انگار که شیطان داره با ما غیبت میکنه راجع به کسی و ما داریم به حرفش گوش می‌دیم که حتمن باید اعراض کنیم…

      یعنی غیبت هم میتونه بیرونی باشه و بین دو یا چند نفر. و هم میتونه یه گفتگوی ذهنی باشه…

      بعدتر در کتاب شفای زندگی لوییز هی جمله‌ی تاکیدی جالبی خوندم که نشست کنار این آیه… «هر آنچه را که لازم است بدانم خواهم دانست»… این دقیقا شبیه همون حرف استاد راجع به پیگیری نکردن اخباره… اخباری که لازم باشه من بدونمش به من می‌رسه… چون جهان در حمایت منه… پیغام سروش دایم با من در ارتباطه… یه ایمانی توی این جمله هست دیگه… یعنی من در پیوند و تماس با کایناتم. حس میکنم این تماس رو و حمایت و هدایتش رو هر لحظه احساس میکنم… اگه این رو باور نکنم و نگران باشم یعنی ایمانم ایمان نیست دیگه… و خب عمل نکردم و نتیجه هم همون نتیجه سابقه…

      من راستش یاد خودم افتادم و نگرانی‌هایی که قبل از اینکه با قوانین آشنا بشم داشتم. نمی‌تونم بگم الان صد در صد این داستان در من رفع شده ولی می‌تونم بگم آخرین باری که دلواپس چنین چیزی بوده باشم یادم نمی‌آد. چه در فضای ارتباطاتم با آدما چه در فضای کار و به طور کلی در زندگی

      از این بابت واقعا خدارو شکر میکنم برای تمام آگاهی‌هایی که بواسطه استاد عباسمنش و کامنت‌ها و دیگر مطالب مرتبط بهم رسید و کارگر شد برای بهبود شخصیتم.

      ——————————————

      تحسین دیگه اینکه مشخصه چقدر روی خودت کار کردی که درگیر سن و سال نیستی. که وای دیگه دیر شد و نکنه تنها بمونم و اینها… چرا؟ چون داری از تنهاییت لذت می‌بری. به سمت بهترین رابطه هم هدایت می‌شی… حتا همین تجربه هم با اندک ناخواسته‌هایی که داره خودش هدایته… برای بهبود همین رابطه یا هدایت به سمت رابطه‌ای بهتر… در نهایت آرزوی بهترین‌ها رو هم برای شما و هم ایشون دارم.

      همچنین درگیر اینکه طرف مقابل چقدر مقام و پست و وضع مالی فلانی داره هم نیستی. نه که مهم نباشه اما ملاک و اولویتت به نوعی عزت نفس و احساس لیاقته اون فرده… که این خودش گواهه احساس ارزشمند و احساس لیاقت شماست که داره توی شخصیتت نهادینه میشه…

      این موضوع برای من که یه پسر هستم خیلی جالبه. چون این نوع بودن باورمحدودکننده‌ی خیلی از پسرها رو میتونه بشکونه که آقا جان خودتو نکش که با پول و ثروت و جایگاه جذاب به نظر برسی… با اندام و ظاهر صرف جذاب به نظر برسی (اینا نمود بیرونیه خیلی هم خوبه اگر باشه) … اما مهم تر از هر چیز احساس لیاقت و عزت نفسه…

      به قول استاد تو دوره عزت نفس (فکر کنم جلسه دوم) میگه انقدر روی خودت کار کن که حتا اگر از کسی خوشت میاد و الان وضع مالی خوبی نداری و اونا وضعشون خیلی خوبه، با عزت نفس بری درخواست کنی چرا؟ چون میدونی که با این عزت نفس و احساس لیاقت وضع قرار نیست اینجوری بمونه…

      ——————————————

      عزت نفس خیلی مهمه

      چون کسی که خودش رو عزیز می‌دونه یعنی با خدای درونش در ارتباطه و کسی که با درونش در ارتباط عاشقانه ست، جز عشق نمی‌خواد و جز عشق و محبت ازش جاری نمیشه… راضیه و در آرامشه و در مسیر رشده… فارغ از مقایسه و اینکه الان نسبت به دیگری کجاست… نسبت به خودش همیشه در مسیر رشده…

      هیچکس کامل نیست و بعضی از درسها رو آدمها قراره در ارتباطات‌شون بگیرن… اما این موضوع فکر میکنم یه دوزی داره…

      یادمه استاد عباسمنش تو فایلهای مصاحبه میگفت گاهی به ندرت پیش اومده من صدام رو بالا بردم اما مریم خانم شایسته رو تحسین کردن که حتا در اون شرایط هم تمرکزشون روی نکات مثبت بوده و روی خودشون بوده (نه به حالت مقصر که مسوولانه) … تا روی باورهایی کار کنه که جاذب اون اتفاقات بوده… و این خیلی خیلی روشون کار کرده…

      ——————————————

      خلاصه که تحسین برانگیز بود این کامنت و نتونستم چیزی در این باره نگم و ننویسم.

      ——————————————

      حقیقتن هندل کردن کسی که پیگیر و نگران و دنبال توجهه بسیار انرژی گیره… من بارها موقعیتی پیش اومده که وارد ارتباط بشم اما به محض اینکه متوجه شدم این جنس از انرژی در اون آدم هست (جنسی از وابستگی) با احترام عقب کشیدم و احتیاط کردم…

      که محترمانه دلیل اینکه چه باوری باعث جذبشون شده رو در خودم جستجو میکنم.

      ——————————————

      همه اینا پر از درس بود برام. مرسی واقعا

      خیلی وقتا اتفاقایی که انتخاب اساسی ما نیستن سر راهمون قرار میگیرن که مارو آزمون کنن. وقتی به اون ناخواسته میگی نه… وارد مدار بعد میشی… که خواسته ت اونجاست.

      مثلا من تصمیم جدی گرفتم که کلا دختری رو که سیگار میکشه و الکل مصرف می‌کنه بدون اینکه قضاوتی کنم حتا اگر ازش خوشم بیاد، به راحتی از کنارش رد شم. چون ایمان دارم که شخصی که من می‌خوام «هست»… نمیدونم کیه و کجاست… ولی هست…

      دلیل این انتخاب هم ارتباطیه که تجربه کردم پیشتر… و مدتها با تصور اشتباه اینکه با توجهم به نکات مثبت طرف مقابل تغییر خواهد کرد موندم در رابطه و در نهایت تصمیم جدی گرفتم که توجه به نکات مثبت به معنی این نیست که راه اشتباهی رو ادامه بدم…

      ممکنه راه پر فشاری بود اما لازم بود که تصمیم بگیرم بر اساس چیزی که خودم رو لایقش می‌دونم…

      تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم و جاهایی که ایشون تمایل داشت بره ولی من تمایل نداشتم رو نمی‌رفتم و درواقع دیگه حاضر نبودم نقش کسی رو بازی کنم که نیستم. و مجبور هم نبودم تحمل کنم یا… در نهایت با عزت و احترام همه چیز تمام شد و به قول یه عزیزی مسیرها جدا شد… ایشون خوشحاله حتمن در مسیر خودش… منم خوشحالم در مسیر خودم…

      و این اتفاق درست زمانی افتاد که یادمه من عمیقا در آرامش بودم و تصمیم گرفته بودم کاری رو که حس بد بهم انجام میده رو انجام ندم و به انتخاب‌های ایشونم احترام بذارم…

      یه جورایی که انگار من از جلد یه آدمی که احساس لیاقت نمیکنه و عزت نفس نداره رفتم تو وضعیت کسی که میخواد قدر خودش رو بدونه…

      و این مسیر جدا شد از هم… همونطور که استاد می‌گفتن…

      نتیجه ش هم شد اساسی که برای خودم تعیین کردم…

      اینکه استاد میگن توجه به نکات مثبت نکات مثبت از همون جنس رو وارد زندگی می‌کنه…

      جالبه کم کم هدایت شدم سمت یه پروژه‌ای که هیچ کسی حتا کسی که نقش اصلی رو ایفا میکرد: نه سیگار میکشید و نه اهل چیزی بود. بسیار هم با هم گپهای عمیق می‌زدیم پشت صحنه.

      گرچه پیشترش بودم سر پروژه‌ای که نقش اصلی اینجوری نبود اما من به قول شما اعراض میکردم و توجهم روی ویژگیهای مثبت بود… همین هم باعث شد هدایت شم به پروژه بالایی که گفتم.

      ——————————————

      برام خیلی درس داشت این کامنت.. خیلی زیاد… اینکه من قرار نیست تمرکز کنم روی تغییر چیزی… و مسوولیت موقعیتی که درش هستم رو هم می‌پذیرم و می‌گردم دنبال باوری که باعث شده چنین تجربه‌ای رو جذب کنم…

      من امتحان کردم و هی انجامش میدم. اگه خود خود خودم باشم آدما تکلیفشونو میدونن. یعنی مثلا اگه طرف میگه من آدمی هستم که روزی باید چهار بار با هم صحبت کنیم. میگم من چنین آدمی نیستم. اون تکلیفشو میفهمه… بخواد بره، خب باید بذارم بره (از لحاظ درونی منظورمه) و خودم رو کنترل کنم.

      اینجوری همجنسها میرن پیش هم… ممکنه اون آدم جذب کسی بشه که مثل خود اون آدم باشه و به خاطر ترس از دست دادن حاضر باشه به جای اینکه خودش رو راضی کنه نگران راضی بودن فرد مقابل باشه… (که میشه خلا در خلا که استاد در عشق و مودت حسابی شکافتن موضوعشو)

      به قول یه عزیز نه هایی که میگیم. آره به چیزهای دیگه ست…

      و آره ها، نه به چیزهای دیگه ست…

      چه خوبه آره بگیم به خواسته‌ها

      اخیرا یه ویدیو دیدم از یه خانمی که بالی زندگی میکنه و مجرده… بسیار زیبا و جذاب بود و دلیل اینکه مجرده این بود که میگفت با فرد سابق مچ نبودیم… اون عشق مهمونی رفتن و درینک بود و من اصلا اهلش نبودم و دوست دارم روی خودم کار کنم و مراقبه کنم و گفتگوی عمیق داشته باشم با فرد مقابلم.

      این باور من رو خیلی قوی کرد که بابا چیزی که ما میخوایم وجود داره.

      این تصور که دختران زیبا فقط در مهمونی ها یافت می‌شن و حتمن اهل درینک هستن و … غلطه…

      ——————————————

      شکر از نگاه و توجه همه گی

      و شکر پیشاپیش برای حال خوب و آگاهی های ناب پیش رو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2216 روز

        سلام به منصور عزیز،

        آقا من خودم یادم رفته این کامنتها رو گذاشتم :)) الان که ریپلای شما رو دیدم نشستم کامنت خودمو دوباره خوندم.

        چه این کامنت و چه کامنتی که توی جلسه دوم احساس لیاقت گذاشتم که هر دو‌ کامنتم در مورد رابطه عاطفی بوده.

        بارها گفتم که یکی از اساسیترین باگهای من توی بحث ارتباط عاطفیه که با توجه به اینکه با وجود این همه آدمهای خوب، هنوز هم توی رابطه ای نیستم این نشون میده که هنوز این باگ در من وجود داره و نتونستم روی این پاشنه آشیل فایق بیام :)

        به همین دلیل از همین تریبون به دوستانم اعلام میکنم که فعلا در مورد نوع نگاه و تقابل توی رابطه عاطفی از من الگویی نگیرن که الگوی مناسبی توی این زمینه نیستم :))

        الان که کامنت خودم رو دوباره خوندم از خودم پرسیدم من چرا انقدر دیتیل وار شخصیت آدم مقابل خودم رو جستجو میکردم؟! مگه من خودم آدم کاملیم که انتظار دارم کسی که توی ارتباط با منه کامل باشه؟

        استاد وقتی از احساس لیاقت صحبت میکنه منظورش پیدا کردن نشونه های عدم لیاقت در خودمون و رفع این نشونه ها با تقویت احساس لیاقت در خودمونه. ولی من به غلط در حال جستجوی این نشونه ها توی آدمهای دیگه از جمله این آقا بودم! به جای تمرکز روی بهبود شخصیت خودم، در جستجوی نواقص ایشون بودم!

        شما میگی قرآن میگه تجسس نکنید و چقدر هم درست میگی. این آقا بعلت رابطه های ناجالبی که تجربه کرده بود، در تجسس صداقت یا عدم صداقت، وفاداری یا عدم وفاداری در من بود. ولی من چی؟ من هم در حقیقت در تجسس بودم! در تجسس احساس لیاقت و عدم لیاقت در ایشون!

        پیشنهاد میکنم اگه کامنت من روی جلسه دوم احساس لیاقت رو میخونی، حتما پاسخ سارا جانِ مرادی رو هم به اون کامنتم بخونی. اون موقع که کامنت ایشون رو خوندم پاسخی ندادم چون آمادش نبودم اما الان گفتم باید برای ایشونم بنویسم و تشکر کنم از پاسخی که داده که چقدررر درست گفته.

        واقعیت اینه که من باید روی خودم کار کنم و ببینم تمرکزم روی چیه. اگه قرار باشه تمرکزم در جستجوی نواقص دیگران باشه، این جستجو هیچوقت پایانی نداره چون آدمها در کنار میلیونها حسنی که دارند، بالاخره یک نقصی هم دارند و من پیروزمندانه همیشه این نقص رو پیدا میکنم و ازش یه غول توی ذهنم میسازم و با توجیه اینکه این آدم مناسب من نیست، بلافاصله از رابطه بیرون میام! پس این ایرادِ منه. سارا جان درست میگه که وقتی یک الگوی تکرارشونده دارم باید ببینم کجای کار خودم ایراد داره.

        خدا رو سپاسگزارم که حداقل این پیشرفت رو داشتم که الان با خوندن کامنتهای قدیمی خودم بفهمم مسیرم درست نبوده.

        استاد دوره “عشق و مودت” رو هم داره. من تقریبا همه دور ه های استاد رو خریدم ولی اصلا سمت دوره “عشق و مودت” نرفتم، چرا؟ الان فکر میکنم چون ذهنم انقدر نسبت به مسائل عاطفی مقاومت داره که حتی جرات نکرده سمت این دوره بره و با نواقص خودش روبرو بشه!

        شما مهربانانه از تسلط من روی قانون و دقت میلیمتریم نوشتی ولی قانون میگه این دقت میلیمتری رو باید در کنکاش خودمون داشته باشیم نه عوامل بیرونی از جمله آدمهایی که باهاشون در ارتباطیم و من الان متوجه این قضیه شدم!

        درنهایت باز هم یک دنیا ازت ممنونم منصور جان که با ریپلای روی کامنتهای قبلیم منو به یاد مرورِ مجدد کامنتهای قبلیِ خودم و مرور شخصیم انداختی. خیلی خیلی سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
        • -
          منصور نصیری گفته:
          مدت عضویت: 2442 روز

          سلام شهرزاد عزیز

          من از شما ممنونم که انقدر صریح و صادقانه می‌نویسی. خیلی خوبه که دوربین رو به سمت خودت گرفتی… چیزیه که منم سعی می‌کنم مثل فرمون ماشین دستم بگیرم و همیشه سمت خودم باشه… تلنگری بود برام کامنتت…

          نکته‌ای که در این باره می‌تونم بگم: در کل‌: اینه که اشتباهی هیچ کجا رخ نداده

          و چیزی از دست نرفته..

          یه جا تو کتاب «چشم دل بگشا» خوندم که می‌گفت:‌ تمام برکت و روزی‌ای که سهم ماست (از مالی گرفته تا روابط و محبت) همه برای ما وجود داره و به محض اینکه اجازه ورودش رو بدیم برامون محقق می‌شه…

          این باور باعث میشه نجوای ذهنم رو کنترل کنم و منو نبره تو ای کاش و افسوس… و حسم رو بد نکنه…

          فوق العاده ست این صداقت با خویشتن و حتمن اون کامنت و کامنت اون عزیز رو هم میخونم و یاد میگیرم.

          حقیقت اینه که در مورد رابطه عاطفی کاملا درست میگی… این تمایل به کنکاش در من هم هست. به نوعی این خودش سواستفاده‌ی شیطان از آگاهی هاست… که مارو متمایل میکنه که آدمارو با این عینک کنکاش کنیم به جای اینکه فقط روی خودمون کار کنیم….

          چه قدر خوب کشف کردی مقاومتت رو راجع به روابط و حتم داره الان انگار وقتشه که رو به رو بشی با آگاهی‌های اون دوره… مشتاقم که کامنت‌هات رو بخونم…

          بسیار درست میگی که باید حواسمون باشه که تمرکز اصلی مون باید فقط و فقط روی خودمون باشه… چون این متمرکز بودن ما رو تبدیل به موجودی می‌کنه که جاذب بهترین‌ها میشه…

          ممنونم ازت برای این پاسخ‌ها و نگاهت

          و پیشنهاد می‌کنم حتمن از دوره عشق و مودت بهره ببری

          باعث شدی خودم هم بذارم توی برنامه‌م که بپردازم بهش مجدد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2000 روز

    به نام خدایی که ویژگیش بخشنده گی بی حد و حصر هست و همه چیز تحت سیطره ی قدرت اوست و هدایت تمام مخلوقاتش رو بر خود واجب کرده

    سلام به استاد ودوستان عزیزم

    استاد جان از این نشانه ها و علائم احساس عدم لیاقت که گفتید و مثال هایی که به خصوص در مورد روابط زدید در مورد اطرافیان و دوستان خودم دیدم ولی نکته مهم و جالب این بود که من اصلا این موارد رو از عدم باور لیاقت نمیدونستم و فکر می‌کردم کار درستی هست و تو روابط باید این رفتارها رو داشت ولی با این توضیحات کامل شما با مثال هایی که زدید متوجه شدم چقدر باور عدم لیاقت میتونه انسان رو در چرخه معیوبی قرار بده که جهان به خاطر فرکانس غالب احساس عدم لیاقت بهت ثابت میکنه

    در مورد لباس پوشیدن و گرفتن تائید و تحسین و تشویق دیگران که خودم مسئله دارم ،تو مهمونیها که چقدر مهم بود برام که در راس توجه باشم از هر لحاظ بهتر باشم و این نوع نگاه نادرست چقدر ناراحتی و حسادت رو ایجاد می‌کرد و کلی از مسائل دیگه ای که از عدم باور لیاقت هست و تاثیر گزار روی همه قسمت‌های زندگی هست و ریشه می‌دونه تو همه بخش‌های موفقیت مالی، سلامتی، روابط عاطفی، آرامش و معنویت فرکانس احساس لیاقت و خود ارزشمندی هم فرکانس خیلی خیلی بالا و موثری تو نتایج عالی در همه ابعاد داره

    تغییر باور و تغییر رفتار فرکانس های غالب تو رو تغییر میده و جهان هم طبق قانون بدون تغییر خداوند به این فرکانس‌های غالب و جدید تو در هر لحظه پاسخ میده و کرنش میکنه در مقابل این جسارتی که به خرج دادی تا شخصیت خودت رو تغییر بدی و پاداش‌ها لاجرم از راه میرسه خدایا صدها میلیارد بار شکرت که در مدار دریافت این آگاهی ها و انشالله عمل به اونها هستم

    صدای واضح و بلند و شفاف خداوند رو می‌شنوم که تو قلبم جاری میکنه که این تغییرات درست در شخصیت من راه ورود ثروت و نعمت و زیبایی و برکت و رحمت خداوند در زندگیمه الهی امین

    استاد جان تو همون قسمت اول این دوره باور لیاقت رو با مقایسه نکردن خودم با دیگران با اون همه مثال و تایمی که گذاشتید تا به بهترین شیوه ممکن ساده و راحت ما رو به درک و عمل این آگاهی ها برسونید برام بسیار آگاهی دهنده بود با تمام وجودم میگم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
  10. -
    پوریاکاتبی گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    بنام نامی یزدان

    امروز 1402/07/07 داشتم این فایل رو میدیدم و یه جملش خیلی برام هایلایت شد فکر کنم یه ده باری زدم عقب که دوباره بشنومش استاد میگه:

    از زمانی که من باورهام رو تغییر دادم،از زمانی که سعی کردم احساس خوبی نسبت بخودم و جهان بیرونم داشته باشم،از وقتی سعی کردم ورودی هام رو کنترل کنم،از وقتی سعی کردم کانون توجهم رو بزارم روی مسائلی که احساس بهتری بهم میده ،انصافا خداوند شاهده یک هزارم مسائل و مشکلات من بوجود نیامد که من بخوام احساسم رو خوب نگه دارم درموردشون

    بچه ها نمیدونم شماهم مثل من این جمله رو یه هدیه الهی دیدین و درک کردین یا صرفآ فقط یه چیز معمول جا افتاده بود براتون،،ولی خیلی مهمه ها یعنی اصلی ترین چیزی که استاد میگن همین جمله بالاست و تمام فایل ها دوره ها و همین سایت و دوستان این سایت ،عقل کل،کامنت ها و هرچیزی که هست و وجود داره فقط داره بما کمک میکنه بتونیم همین یکی دوخط فرمولی که استاد فرمودن رو اجرا کنیم

    من نزدیک 603روز اینجام هزار بارم این جمله استاد رو شنیده بودم به طرق مختلف ،کامنت هم دربارش نوشته بودم،ولی واقعا به اون درک لازم وحی منزل گونه بهش هیچوقت نگاه نکردم تا اون تضاد چندماهه و اون اوضاع واقعا نابسامان ولی الان فقط شده شکرگزاری من اون تضاد چون واقعا یه ورژن جدید از من پوریا ساخت یه ورژن هماهنگ تر یه ورژن مناسب تر،یه ورژنی که سعی میکنه خودشو با اصل و اساس هماهنگ کنه چون با پوست و گوشت و استخونش این بار قوانین و سیستم خداوند رو درک کرد و فهمید با کسی شوخی نداره و به کسی الکی حال نمیده

    من زمانی که با استاد عزیز آشنا شدم و در مدار درک قوانین و گفته های ایشون قرار گرفتم،مغازه داشتم،یه درآمد خوب داشتم،ماشین داشتم،تقریبن چیزهای ایده آل یه جوون رو داشتم احساس میکنم ،فقط یه احساس گنگ داشتم راجب خوشبختی اینکه فکر میکردم یه تیکه از پازلم کمه نیست و قطعا شما و من و هرکسی اینجاست میدونه اون تیکه پازل چیه و کیه ،،اون تیکه فقط فقطخدا و توحید درون زندگی هممون بوده

    من با آموزش های استاد خیلی حال درونیم بهتر شده بود ،درآمدم چندبرابر شده بود ولی هنوز یه چیزی توی وجودم میلنگید،اینکه میخواستم سر قوانین کلاه بزارم یعنی بیام حالم رو خوب کنم درآمدم رو بالا ببرم ولی هنوز با اون دوستای نامناسبم میگشتم تصمیم داشتم بزارمشون کنار ولی به قطعیت نرسیده بودم،یکسری رفتارهای شخصیتی غلطم رو اصن متوجهش نبودم تا اینکه به لطف خدا مهاجرت شغلی کردم یعنی یه مغازه تو یه جای خوب با درآمد خوب رو جابجاش کردم رفتم تویه منطقه دیگ با پس زمینه پیشرفت و ترقی کردن انصافآ همه چی اولش عالی بود هدایتی یه جایی رو پیدا کردم خیلی شیک خیلی تمیز خیلی قیمت مناسب حال درونیم عالی 24ساعت تو سایت بودم کامنت میزاشتم فایل هارو میدیدم دوره هامو دوره میکردم،اما وضعیت مالیم هرروز داشت رو به افول میرفت و من فقط بخاطر درک ناقصم از همین جمله ی اول کامنتم از استاد ،نتونستم پلن خدا رو ببینم و بجایی رسید که اوضاع انقدر وخیم شد من مغازمو جمع کردم ،اون تضاد پوریا ساز از همین جا استارت خورد ،یعنی نجوا اومدن سراغم شروع کردن به سمپاشی ،تو که انقدر رو خودت کار کردی،حالت خوب بود،پس کو اون پوله دسترنج چندسالتم که خراب کردی و این خضعبلات و من فقط چون ایمانم به قوانین و اصل اساس بقدری نبود که بخوام بجای شک و تردید محکم روی اصولم بایستم و فقط مسیر درست رو انجام بدم شروع کردم به جنگیدن با نجوا ها

    طبق قانون شما با هرچیزی بجنگی داری بهش توجه میکنی و از اون جنس توجه در زندگیت بیشتر و بیشتر اتفاق میفته من 3ماه تمام هروز و هرشب و هر ثانیه تلاش کردم که ازون فضا بیام بیرون ،مغازه رو جمع کردم تو خونه نموندم رفتم سریع سراغ یه کار دیگ که الانم دارم انجامش میدم ولی ذهنی و فرکانسی بشدت اوضاعم وخیم بود تا اینکه یه شب از شدت خستگی و کلافگی ازین حال درونی اومدم نشستم پای قلم و کاغذم تا یکبار برای همیشه این مسائل و مشکلات رو با خدا حلش کنم بره اونجا درها بروم باز شد ،اون پرده ای که خدا توی قرآن میگه ما به چشم های مشرکین پرده گذاشتیم که حق و حقیقت رو نبینند برداشته شد

    دیدم ای داد بیداد این همه من ادعای توحید داشتم چهارتا رفیق ساده و نامناسب رو هنوز نتونستم بزارم کنار

    دیدم یکسری خصوصیات اخلاقی بد دارم که اصن در تضاد با اون چیزهایی که اینجا یادگرفتم ولی هنوز نتونستم بزارم کنار

    و قسط علی هذا مشکلاتی که من فقط بخاطر اینکه خودم رو لایق تراز اون جایگاهی که بودم نمیدونستم انجامشون نمیدادم ،از فرداش بند کتونیمو سفت کردم که برم تمام این چاله چوله ها رو ترمیم کنم چون واقعا با تجربه قلبی و واقعی معنای تاثیر ورودی و باور درست و احساس خوب رو تو زندگیم چشیدم ،دیدم اونموقع هایی که احساسم بد بود واقعا همیشه یه گره ای تو ذهن و زندگیم وجود داشت که راه نفسم رو میبست و زمانی که حتی با ایمان ناقص قوانین رو اجرا میکردم زندگیم گل و بلبل بود

    دوستانی که بالای10سال باهاشون خونه یکی بودم هزاران خاطره باهم داشتیم رو دونه به دونه رفتم گفتم دیگه نمیخوام این سبکی زندگی کنم و لطفن بمن زنگ نزنید،حتی یکی از دوستانم همسایه خودمونه تو ساختمون خودمون هست من همیشه میگفتم نمیشه اینو بزارم کنار اینو همیشه میبینمش،بخداوندی خدا وقتی با ایمان گذاشتمش کنار الان چندین ماهه کسی که من از در خونه میزدم بیرون محال بود نبینمش رو ندیدم اصن ،نیست انگار اصن همسایه ما نبوده انقدر خدا قشنگ بردش از زندگیم بیرون،،،اون موقع اصن من نمیدونستم استاد میخواد دوره احساس لیاقت بزاره ولی بولله قسم تو ذهنم همیشه میگفتم عیبی نداره اینارو میزارم کنار خدا بهترین دوستارو میاره تو زندگیم ،الان میفهمم داشتم با خودم درون خودم احساس لیاقت رو ایجادش میکردم،،بعد از چندین سال مصرف سیگار الان چندین ماه لب نزدم دیگه بهش،،من چندین ماه ورودی مالی نداشتم اصن پاشنه آشیل من مسائل مالیه الان به لطف خدا اوضاع خیلی بهتر شده و من خیلی شکرگزار خداوندم چون جدای از همه این صحبت ها بمن اون شاه راه مستقیمش رو نشون داد چون به قول استاد تو همین فایل

    تنها قانونی که شما میتونید با استفاده از اون زندگیتون رو تغییر بدین،چون کارکرد این جهان و قانون اینه که افکار،باور،توجه مارو تبدیل میکنه به ایده ،آدم ها،اتفاقات،شرایط و هر چیزی که دور برمون هست و وارد زندگیمون میکنه

    من الان احساس خوشبختی میکنم چون احساس میکنم همین یه قانون رو حالا بهتر و جدی تر درکش کردم و این باعث شده ذره ذره شخصیتم طوری شکل بگیره دیگه دنبال نتایج نباشم صرفن و سعی کنم تو تمام حالات و وضعیت و شرایط دیدگاهم رو هم راستا کنم با قانون چون این هماهنگیه که جهنم میکنه بهشت،آتیش رو میکنه گلستان،فقر رو میکنه ثروت ،احساس بد رو میکنه خوب

    من اینو تجربش کردم تو زندگیم و خداروشکر که فقط همین موضوع به این مهمی رو درک کردم چون تغییراتش رو تو همین نوشتن هام هم دیدم بقول استاد عزیزم تو دوره 12قدم

    کسانی تاپ لول هستند که سعی ندارند با قانون جذب حتی هوا رو هم کنترل کنند بلکه کسایی اند که تحت هر شرایطی میتونن دیدگاهشون رو طوری تغییر بدهند که ازون وضعیت نهایت لذت رو ببرند

    خداروشکر واقعا فقط همین

    استاد من تا عمر دارم قدردان این آموزه های شما هستم یا حداقل سعی دارم که باشم و بی نهایت خوشحال و خوشبختم که این مسیر رو انتخاب کردم و در این جمع بهشتی همنشین خوبان شدم

    دستتون رو بگرمی میفشارم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 104 رای:
    • -
      Rojina گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      سلام آقا پوریای عزیز

      چه کامنت خوبی گذاشتین

      به چه نکات درستی اشاره کردین

      تحسینتون میکنم

      قسمت آخر کامنتتون یه جرقه زد توی ذهنم که از استاد توی 12 قدم نقل قول کردین.

      خیلی نکته مهمیه… من خصوصا اوایل همش زور میزدم که شرایط اونجوری که من میخوام یا من دوست دارم باشه.

      برای همین هم این مسیر برای من فقط تقلا بود. و خب طبیعتا هرگز هم اونجوری که من میخواستم نمی‌شد چون هم مقاومت داشتم و هم احساسم با این کار خوب نبود.

      یعنی همش میخواستم به زووووور بگم آره دقیقا شرایط اونجوریه که من میخوام. و با چنین وسواسی توی ذهنم، نکات منفی شرایط بشدت در نظرم بولد میشد و دقیقا به ضرر خودم از قانون استفاده می‌کردم…

      اما الان دارم به این درک می‌رسم که اصل لذت بردنه، از هر شرایطی که هست و ایمان به اینکه با این رویکرد همه چیز دائما بهتر و بهتر می‌شه.

      و انگار تازه الان قانون داره درست برای من جواب میده چون خودم تازه دارم یاد می‌گیرم چطور باید ازش استفاده کنم.

      حتی وقتی مثلا میخوام برم جایی یا روزم رو شروع کنم، دیه زور نمی‌زنم، پیشبینی نمی‌کنم، اصرار نمی‌کنم که صد درصد شرایط عالی پیش بره، چون می‌بینم اینجوری دارم فقط برای خودم نشت انرژی درست می‌کنم. چون اینجوری اگه یذره شرایط از تصور و انتظار من کم و زیاد بشه من حس میکنم که تمام تصورات من قراره همینجوری خراب بشه و این حال منو بد میکنه.

      به جاش فقط سعی میکنم سپاسگزار اون چیزی باشم که در این لحظه دارم، چون اینجوری احساسم بهتره و قطعا نتایج بهتری هم می‌گیرم…

      ازتون ممنونم که باعث پررنگ شدن اصل قانون برای من شدین

      شاد و سلامت و ثروتمند باشین…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      الهام 🌳 گفته:
      مدت عضویت: 2384 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا مبهوت شدم، اصلا همینجوری موندم که این چه کامنت عجیبی بود… عجب درکی پیدا کردم، عجب جمله های نابی که من تا حالا نشنیده بودم،

      منم مثل شما این جمله های استاد(از زمانی که من باورهام رو تغییر دادم،از زمانی که سعی کردم احساس خوبی نسبت بخودم و جهان بیرونم داشته باشم،از وقتی سعی کردم ورودی هام رو کنترل کنم،از وقتی سعی کردم کانون توجهم رو بزارم روی مسائلی که احساس بهتری بهم میده ،انصافا خداوند شاهده یک هزارم مسائل و مشکلات من بوجود نیامد که من بخوام احساسم رو خوب نگه دارم درموردشون)

      رو شنیدم و بهش فکر کردم و کلی لذت بردم از این نوع نگاه استاد و حرفاشون .

      اما چیزی که الان توجه من رو جلب کرد و خیلیییی تو فکر رفتم که خدایا آخر شبی چی بهم فهموندی ، این بود که:

      (کسانی تاپ لول هستند که سعی ندارند با قانون جذب حتی هوا رو هم کنترل کنند بلکه کسایی اند که تحت هر شرایطی میتونن دیدگاهشون رو طوری تغییر بدهند که ازون وضعیت نهایت لذت رو ببرند)

      منی که از وقتی کشف قوانین رو خریدم یعنی همین 2، 3 ماه پیش

      ، هرروز دنبال تغییر و باب میل خودم ساختن زمین و‌زمان بودم، شمال میرفتم درخواست باران می دادم،

      تو خونه بودم در خواست هوای ابری…

      بیرون میرفتم درخواست تحسین ،

      و هرروز درخواست معجزه و وقتی هم نمی شد یکم ناراحت می شدم ، اما خب راهی براش پیدا ‌میکردم که نمونم تو اون حال.

      این چیزی که الان فهمیدم مغایرت داشت با این سبک زندگی که 2،3 ماهه شروع کردم.

      ازتون سپاسگزارم برای کامنتی که گذاشتید و باعث شدید به این آگاهی دسترسی داشته باشم.

      هنوز حیرت زدم…

      پس کی قرارِ این قانون رو درست بفهمم!!!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        مصطفی خدابخشی گفته:
        مدت عضویت: 2085 روز

        الهام عزیز

        واقعیتش کامنت‌تون نذاشت کامنت نکنم چون مسئله شما مسئله خود من و خیلی از بچه‌های دیگه هست…فرصت رو غنیمت شمردم تا آگاهی خودم رو به اشتراک بزارم…

        بنام خداوند مهربان..واقعیتش کلید گم شده این در و دیوار بودن بنظرم صبر و ایمان ناقص ماست…وقتی دوره میخریم و آگاهی میگیریم فکر میکنیم جهان تو مشت ماست…البته این تا حدودی درسته ولی وقتی میتونی ادعا کنی جهان تو مشتت هست که عین استاد بگی آقا اگه جنگ هم شد من میگیرم این گوشه موشه ها میخوابم…خودش درست میشه…نه اینکه بخوای وارد اون جنگه بشی عین پوریا عزیز که اینجا ازش تشکرم میکنم…بخوای با اون بجنگی صرف اینکه قانون بلدی…ذهن ما گولمون میزنه ولی آگاهی ما که برگرفته از حس آرامششش و اطمینان قلبی هست بر همه چیز میچربه….من فقط میخوام یاد بگیرم چجوری آروووم باشم همین….وقتی آروم باشم درخواست بارون بدم میگم اشکال نداره بالاخره رخ میده…نه اینکه زور بزنم بارون بیاد…هرچی بیشتر تو قانون خورد میشم ته ته تهش میرسم به یه جمله:

        ای انسان آرام باش!

        چقدر لازم دارم این جمله رو بگم و بلند تکرارش کنم تو زندگیم….

        من دوره 12 قدم رو خریدم با توهم اینکه دوره قراره کاری کنه برام ولی انصافا از فایل‌های رایگان استاد نتایجم شروع شد…چرا چون از جایی بود که باید میبود…هنوزم تو فهمیدن ستاره قطبی و درخواست مشکل دارم…هنوزم تو سپاسگذاری کار دارم و این ها رو لازمه من تو زندگیم بیشتر کار کنم تا هدایت شم به مدارهای بالاتر.

        در پناه الله مهربان باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد مومنی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1377 روز

      سلام به پوریای عزیز و با ایمان

      دمت گرم چه قشنگ قانون رو درک کردین و این مسیری که رفتین و به تضاد هایی خوردین که در دلش رسیدن به آگاهی ناب الان و در آینده خواهد شد

      وقتی داشتم میخوندم خودممم رو دیدم واقعاً

      ما که حاضر نیستیم کوچکترین بها رو بپردازیم چرا باید به اهداف مون برسیم چندتا قدم برداشتیم!!

      واقعاً اون درک دوباره دوازده قدممم بینظیر بود که

      کسانی تاپ لول هستند که سعی ندارند با قانون جذب حتی هوا رو هم کنترل کنند بلکه کسایی اند که تحت هر شرایطی میتونن دیدگاهشون رو طوری تغییر بدهند که ازون وضعیت نهایت لذت رو ببرند

      ممنونم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: