علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    به نام یگانه قدرت مطلق جهان

    با عرض سلام و خداقوت به استادان عزیزم و همه بچه ها و این خانواده صمیمی ام.

    همون مقدمه 5دقیقه ای اولِ فایل، دریایی از اگاهیه که باید هزاران بار گوش بدم. و فقط اون قسمتش که استاد میگن (مدت  هاست دیگه ناخواسته ای ندارم که بخام فکر کنم ببینم از چه زاویه ای باید بهش نگاهش کنم که به احساس بهتری برسم.)

    خیلی تو گوشم زنگ زد و یادم اورد این مسیر اولش سربالاییه و بعد به قله میرسی و بعدم سرازیری.

    چه منطق قشنگی آوردی استاد جان برای اثبات قانونِ فرکانس. این منطق، هر ذهنی رو خلع سلاح میکنه. همین که گفتید:

    « یک اتفاق یکسان برای 2نفر پیش میاد و برای یکی میشه مایه تغییر شخصیت و خوشبختی و رشد و برای اون یکی مایه شکست و ناکامی.خوب این همه تغییر نتیجه، به دلیل نوع فرکانس های ارسالیه و نوع نگاهشون. و ثابت میکنه که فرکانس همه چیزه. باز یاد این میفتم که اتفاق ها به خودی خود معنایی ندارند و خنثی اند و ما هستیم که با طرز فکرمون بهش رنگ و جهت میدیم.

    گفتید  «نقطه عطف» بهش فکر کردم. به نظرم نقطه عطف اون مساله و موضوعیه که به شدت شخص رو درگیر کنه و به تامل واداره و منجر به تغیییر شخصیت و طرز فکرش بشه.

    یادمه خوندم توی پروفایل شخصی مریم جان که با شنیدن اتفاقیه فایل حزن در قران و تفسیر اون ایات در شرکت تهران، متحول شده و نقطه عطف‌شون اونجا بوده و بعد با تکامل به این مسیر رویایی وارد شدن.

    داشتم فکر میکردم همه ما در زندگی نقطه عطف داشتیم ولی بعد مدتی که از اون مسئله گذشت فراموش میکنیم مسیر چی بود در واقع اهمیت موضوع با گذشت زمان برامون کمرنگ میشه. (سقف ارزوهامون کوچیکه) و فرق  من با استاد و مریم جان و سایر ادم های موفق جهان در اینه که اونا برگشت به عقب ندارن و زندگی شون یویو و سینوسی نیست.(چون توقع و احساس لیاقتشون بالاست.)

    و علت این رفتارمون از حس لیاقتمون میاد تا یکم اوضاع خوب میشه میگیم عالیه خوبه دیگه. و اجازه نمیدیم اگاهی ها جزیی از شخصیتمون بشه و ناخداگاه عمل کنه. من اینو تجربه کردم.

    پس باز رسیدم به استمرار و استمرار در مسیر همراه با حس لیاقت واقعی…

    موقع دیدن فایل این به ذهنم رسید که یک برگه کاغذ بردارم و بنویسم که چرا من ارزشمند نیستم، و همون جا کلی موارد اومد که در کمال تعجب دیدم که اکثرش در اثر مقایسه خودم با دیگرانه. درحالی که در 12قدم استاد تاکید میکنن تو فاز مقایسه نرید. و البته در یکی از مثال های همین فایل اونجا که از روابط قبلی طرف سوال میکنیم. و کنجکاوی داریم میبینیم که استاد مقایسه کردن خودمون با دیگران رو نشانه دیگری از بی لیاقتی دونستن.

    راهکارش کنترل ورودی ها و رفت امدهاست ولی در جوامع الان امکانش سخته که ایزوله کنیم محیط رو. پس راهکار ریشه ای اون رسیدن به حس ارزشمندیِ درونیهِ واقعیه.

    از ادامه این فایل و مثال هایی که استاد زدن فهمیدم که چقدر حس لیاقت و ارزشمندی ریشه ایه و چقد گسترده است و چقد روی مسایل مختلف تاثیر گذاره.

    توی این مثال ها اصلا فکر نمیکردم این موارد و مثال ها به حس ارزشمندی و لیاقت مربوط باشه. فکر میکردم خوب وابستگیه در روابط. ولی انگار حس ارزشمندی خیلی مهم تر و ریشه ای تره و حس وابستگی زیر مجموعه حس ارزشمندی میشه و ادم خودشو ارزشمند نمیدونه و خودباوری نداره که به دیگران و یا یه چیزی وابسته میشه.

    من خیلی از این مثال های دوستانِ استاد رو داشتم و قبلا انجامش داده بودم. مث اینکه تلاش کنم طرف مقابلم از ناراحتی دربیاد.یا توی مجالس با دیدن دیگران اعتماد به نفسم کم بشه.

    الانم هست ولی به لطف سایت و تمرکز روی این اگاهی ها، خیلی کمتر شده.

    خداروشکر بابت این سایت و اگاهی هاش، و دوستان خوب و متعهدی که با اینکه اصل دوره رو خریدن دراین فایل های معرفی هم کامنت میزارن تا همه بهرمند بشیم کمال تشکر رو از همتون دارم. سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    به نام پروردگار مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    چقدر خوشحالم به خاطر‌اگاهیی های این دوره بی نظیر که حتی فایل های معرفیش هم قراره کلی به ما کمک کنه و دقیقا زمانی که من کل تابستانی که گذشت رو داشتم رو دوره عزت نفس کار میکردم به خودم میگفتم کاش برای یکسری موضوعات اگاهی های بیشتری بشه داشت با اینکه دوره عزت نفس خودش به تنهای خیییییلی جامع و کامل هستش

    الان متوجه شدم‌ اون موضوعاتی که تو ذهنم بود کاملا همین بحث احساس لیاقت بود

    واقعا خوشحالم به خاطر این دوره و حس میکنم مکمل بسیار قوی در کنار دوره عزت نفس برای ساخت بنیادین شخصیت ماست خداروشکر

    از طرفی دیروز یه اتفاقی افتاد که من رو خیییییلی به فکر فرو برد و خیلی بهش فکر کردم

    در مورد پارتنر سابقم یکی از دوستانم گفت که دوباره با همون فردی که قبلا باهاش بود وارد رابطه شده من دیدم با اینکه ما دوساله هیچ رابطه ای باهم نداشتیم با اینکه من مشکل وابستگی حال خوبم به این ادم‌رو حل کرده بودم و در کل مشکل وابستگیم در روابط خیلی بهتر شده پس این احساس بد از کجا میاد چرا هربار که این فرد از رابطه بیرون میاد خوشحال میشم یا هر بار باز وارد رابطه میشه ناراحت میشم احساس بدی بهم دست میده یا همش امیدوارم‌بگه من رو دوست داره و چقدر این موضوع تو وجود من پنهانه یعنی تو ریز ترین لایه های وجودمه که همش گمش میکنم و با یک تضاد یاداوری میشه تا اینکه دیشب نذاشتم در بره و هی از خودم سوال کردم گفتم تو که حتی این فرد بگه دوست داره نمیخای باشی باهاشی تو که اصلا میدونی مناسبت نیست پس این رفتارا چیه و پاسخ احساس بی ارزشی بود گفتم برای اینکه تو روابطم تمام احساس ارزشم رو بستم به اینکه طرف مقابل چقدر دوستم داره اینکه مثلا پارتنر سابق من رهام‌کرد دلیل اینکه ضربه سنگینی خوردم این بود که فکر میکردم من بدون دوست داشته شدن توسط اون ادم هیچی نیستم و این خیلی اذیتم میکرد خیییییلی تضاد عجیبی بود تو زندگیم تازه به خاطر غرورم انقدر حضم این مسئله سخت بود که یسری دروغ فقط به خودم گفتم واسه همین تا این حد طول کشیده این داستان چون زمانی که تو یچیزو از جلو چشمت برمیداری دلیل بر نبودنش نمیشه و این خیلی واضح بود واسه من و از طرفی وقتی فهمیدم با یکی دیگه وارد رابطه شده قشنگ انگار که نابود شدم از نظر عزت نفس به این دلیل که نمیتونستم تحمل‌کنم که جای من یکی دیگرو دوست داره و فکر میکردم بی ارزش ترین و نالایق ترین انسان کره زمینم و خب الان نمیگم به اون اندازه واقعا واقعا تو دوره عزت نفس خیلی از این مسائلم حل شد حتی خیلی از این چیزایی که استاد گفتن رو داشتم و بهتر شده خیلی بهتر شده اما هست نشونه هاش رو میبینم و میدونم که هست و باید انقدری روش کار کنم که از بین بره یا حداقل خییییییلی کمرنگ بشه و این چیزی بود که دیشب بهش رسیدم که اره من به خاطر احساس بی ارزشی کردن هست که اینطور هستم و احساس ارزش ندارم تو روابط عاطفیم و فکر میکنم اگه طرف مقابل دوستم داره خیلی لطف بزرگی در حق من کرده

    چقدر خوشحالم‌که این ضعف های وجودی رو پیدا کردم و از وجودم بیرون کشیدم

    یا در این مورد که زمانی که از کسی خوشم میاد

    همین الان نشستم تو یه پارکی یه نفر جلوم نشسته که به نظرم خیلی باحال میاد بعد به من خودم میگم انقدری احساس ارزش و لیاقت داری که بری بگی مثلا وارد رابطه بشیم اصلا حالم بد میشه حتی بهش فکر میکنم و برام غیر ممکنه و خب این خیلی واسم ازار دهنده است چون پیش اومده از کسی خوشم بیاد و اصلا نتونم بگم و حس میکنم هی باید منتظر باشی تا دیگران این‌ پیشنهاد رو به تو بدن و وقتی اونا اینکارو نمیکنن باز احساس کمبود عزت نفس میکنم

    خلاصه تمام این داستان احساس لیاقت من تو روابط خیلی واسم پررنگه و امید وارم یروزی برسه که من این موضوع رو به صورت ریشه ای حلش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  3. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1155 روز

    به نام او که هر چه هست از اوست

    استاد عزیزم کلمه ی استاد بی شک تو جهان فقط میتونه لایق یه نفر باشه و اون شمایی

    وقتی دونه به دونه ی این موارد رو میگفتین یاد خودم در گذشته افتادم یاد کسی که اصلا ربطی به این رویا نداره و معتقدم اون من نبودم اون شیطان بود که در جلد من زندگی میکرد

    استاد من خودمم نفهمیدم چطور تو یه سال و خرده ای انقد عوض شدم انقد نرم و تدریجی تغییر کردم که اصلا اون رویای سابق برام غریبس

    حتی عکسای گذشته رو که میبینم اصلا نمیشناسمش

    من الان میتونم بگم بدون شک در زمینه ی روابط 80درصد احساس لیاقت میکنم

    از همسرم اصلا نمیپرسم کجا میری؟کی میای؟کجایی؟چیکار کردی؟

    وقتی بیرونه زنگ نمیزنم

    محتاج تعریف کردنش نیستم وقتی تعریف میکنه ذوق نمیکنم وقتی انتقاد میکنه ناراحت نمیشم

    در مورد لباس پوشیدنم ازش سوال نمیکنم و درمورد لباس های اون نظر نمیدم تا وقتی نظر نخواسته

    وقتی تلفنی داره با یه خانم صحبت میکنه اصلا نمیپرسم کی بود چی گفت چیکار داشت و کنجکاو نمیشم

    اصلا اصلا دنبال این نیستم که بهم ابراز احساسات کلامی بکنه و اصلا برام اهمیتی نداره این کار

    اصلا اصلا توقع کادو خریدن ازش ندارم چون در کل هیچ توقعی از کسی حتی از همسرم ندارم تنها توقع زندگیم از صاحب اختیار و اربابمه و میدونم جز اون کسی قدرتی و تاثیری در زندگیم نداره

    اصلا توی خونه ارایش نمیکنم لباس های عجیب نمیپوشم که مثلا دلبری کنم اون طوری هستم که خودم راحتم

    برام اجازه گرفتن همسرم بی مفهومه اینکه بعضیا باید اجازه بگیرن از همسرشون اما همسرم تو یه سری کارها بدون سوال من خودش نظرمو میپرسه و مشورت میگیره

    استاد همه ی این تغییراتو اول مدیون خداوند بعد عم شما هستم اصلا وقتی وارد مسیر توحید میشی یک سری چیزهای اساسی خودش درست میشه و شما لطف میکنین دوره میذارین تا اون چاله چوله ها هم پر بشن

    من امروز متوجه شدم تغییر مدارم رو چون الان پول خرید دوره رو حتی بیشترش رو هم دارم درصورتی که قبلا ازین پولها خبری نبود الان با اینکه رو ثروت هیچ کار اساسی ای نکردم پول وارد زندگیم شده یا بهتره بگم من در مدارش وارد شدم وگرنه پول که همیشه بوده من نمیدیدم اصلا هم بابتش تقلا نمیکنم اصلا هم از کوچکترین نیازم نمیزنم حتی بیشتر از قبل خرج میکنم تو همه ی موارد

    احساس میکنم دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت دوتا چیزن که هر کدومو باید اویزه ی یه گوشم کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2076 روز

      سلام رویای عزیزم.عکس پروفایلت کاملا مصداق حرفهای زیبات بود خود خود واقعی ات بدون هیچ گونه آرایش.منم تقریبا تو زندگی مشترک مثل شماهستم.ویکی از چالشهایی که با مادرشوهرم دارم اینه که میگه چرا سخت نمیگیری به شوهرت؟باید دنبال مرد ها باشی نگاه کن فلانی شوهرش چقدر درست کرده ومن یک گوشم در ویکی دروازه.چون که به قانون اگاهم.من قبلا اینطوری نبودم هی دوست داشتم چک کنم ولی از وقتی عضو سایتم دیگه برام این کارها مفهومی نداره.تابستونها شوهرم با دوستاش کوه میرن ومن مخالفتی ندارم.اصلا ارایش کردن برام سخته خیلی ظاهر خودموقبول دارم حتی توی مجالس ساده میرم ومیام.بهتون تبریک میگم بابت این احساس لیاقتی که توی این زمینه داری وبراتون ارزوی ثروت وشادی وسلامتی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      به نام خداوند هدایتگرم

      سلام به دوست همفرکانسی عزیزم رویا جان

      تحسین میکنم این احساس لیاقت رو و این تغییراتی که در این دو سال کردی

      بسیار بسیار لذت بردم و از ته دل خوشحال شدم و ذوق کردم

      عاشقتم عزیزم تو بی نظیری دختر و داری خیلی خیلی خوب دوره عزت نفس رو اجرا میکنی و الان هم داری دوره احساس لیاقت رو عملی میکنی

      تو بهترینی و به قول دوست عزیزمون عکس پروفایلت مصداق کامل حرفای کامنتت هست

      خداوند هدایتمون کنه که در این مسیر ثابت قدم باشیم

      شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی دوست من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3200 روز

      سلام و عرض ادب

      خیلی لذت بردم از تغییرات درونی که در این مدت داشتین تحسین تون می کنم و انشالله پر قدرت در این مسیر ادامه بدین

      فقط از خوندن کامنتتون این موضوع به ذهنم خطور کرد که شیطان همیشه در کمین ماست مراقب باشیم وقتی قله ای رو فتح می کنیم نگیم دیگه تمومه چون اگه حواسمون پر بشه و از مسیر دور بشیم شیطان از پشته تپه ای دیگه بمون حمله می کنه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2056 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدا رو سپاس که باز هم فرصتی برام فراهم شد تا دل بسپرم به آگاهی های زندگی ساز بیشتر و بیشتر.

    استاد قشنگم سلام می کنم به روی ماهِ کامل شما و ازتون تمام قد سپاسگزارم برای آنچه که هستید. شما وجودتون به تنهایی برای من و جهان من سراسر برکت و صلح و آرامشه. درسهاتون که به جای خود….

    سلام به استاد شایسته مهربونم و درود به همه دوستان عزیزم.

    از خدای حکیمم درخواست می کنم که در بهترین زمان و مکان و فرکانسم دعوتم کنه به دوره ارزشمند احساس لیاقت.

    استاد من از دوره 12 قدم نتایج خوبی گرفتم و دلم می خواد نصفه و نیمه باقی نمونه، احساس جالبی ندارم اگه تا اینجایی که هستم ولش کنم یا تمرکزم روش کم بشه و جامپ کنم روی یک دوره دیگه. از طرفی گاهی نجوای ذهن میاد میگه تا تخفیف داره بخرش، با بقیه بچه ها شروع کن و هماهنگ با استاد جلو برو ولی دوباره میگم وقتی ته دلت داره بهت میگه الان وقت تموم کردن دوره های 12 قدم و شیوه حل مسائل هست گرفتار عجله نشو و به حرف دلت گوش بده. حتما در بهترین فرصت هدایت میشی بهش. از طرفی اگر من واقعا شاگرد خوبی باشم اونچه که نیاز دارم رو از همون دوره ها و همین فایلهای معرفی درمیارم. جون من به وضوح دیدم که اگر در مدارش نباشم دوره خریداری شده هم کمکم نمیکنه. ولی اگر آماده دریافت رزق و روزیم از قوانین باشم از فایلهای رایگان هم با موچین درشون میارم.

    استاد من عاشقتونم که اینقدر بامحبت و سخاوتمند هستید و آگاهیهای ارزشمندتون رو محدود به دوره ها نمی کنید هرچند که می دونم دوره ها به مراتب پربارتر و گرانقدرتر هستند.

    در مورد روابط و احساس ارزشمندی…..

    وقتی به روابط سابقم نگاه می کنم ردپای عدم لیاقت رو می بینم:

    چندتا دوسم داری؟ ازم ناراحتی؟ چرا جواب ندادی؟ چرا اینجوری جواب دادی؟ چرا زنگ نمی زنی؟ اشکالی نداره ناراحت نشدم (در صورتیکه ناراحت شده بودم)، من اصلا آدم زودرنجی نیستم(چرا هستم)، ببخشید این حرفو زدم ناراحت شدی؟ من بحث نمی کنم (از ترس طرد شدن، نه بخاطر اعراض از ناخواسته ها و حفظ آرامش)، من ظرفا رو میشورم (برای مقبول واقع شدن با اینکه دستم اگزما داشت)، ببخشید دیر زنگ زدم فلان کار و فلان کار رو داشتم (هیچ کاری نداشتم فقط دلم باهات صاف نبود، یا اصلا یادم نبود که بهت زنگ بزنم) و هزارتا مورد دیگه…

    از وقتی که روی مسئله کسب و کارم تمرکز کردم هدایت شدم به توحید عملی، در این بین اصلا متوجه نشدم کی و چطور روابطم بهبود پیدا کرد. بخدا اصلا یادم نمیاد که من روی بهبود روابط و عزت نفسم بطور مشخص و تخصصی کار کرده باشم ولی خودش خودبخود خیلی بهتر شد.

    به قول مریم جان در دوره شیوه حل مسائل وقتی اون درخت یا شاخه اصلی هرز رو میکنی و دور میندازی به همراهش کلی شاخ و برگ اضافه که دور این شاخه اصلی پیچیده بوده هم خودبخود و بدون زحمت دور ریخته میشه. و من الان این موضوع رو درک می کنم.

    استاد شما رو تحسین می کنم از این بابت که وقتی آدم در مسیر رشد قرار می گیره متوجه چگونگی حل شدن بعضی مسائلش نمیشه و سخته که برگرده و دقیقا مشخص کنه که من چه فکری رو تغییر دادم یا چه باوری رو ایجاد کردم که فلان مسئله ام حل شد. چه بسا مثل من به یه منظور دیگه تمرین خودسازی رو انجام بدی ولی در موارد متفاوتی که اولویتت نبوده رشد کردی. و شما اون استاد تیزبین و بسیار دقیقی هستید که ریشه همه این تغییرات رو در خودتون شناسایی کردید: عزت نفس، توحید، احساس لیاقت

    در مورد رابطه الان خودم با همسرم که فکر می کنم اون احساس بی لیاقتی شدید رو نمی بینم بلکه بیشتر متمایلم به خودارزشی. خداروشکر. اما جا داره که خیلی بهتر از این هم بشم.

    در مورد روابطم با خانواده همسرم اما، تغییر بزرگ اینجا اتفاق افتاده. بطوریکه من همین دیشب از یک سفر 4 روزه بسیار خوش و خرم با خانواده همسرم و بدون حضور خود همسرم دعوت شدم. این شرایط قبلا 180 درجه با الان متفاوت بود.

    در مورد سایر روابطم هم تقریبا در شرایط خوبی هستم و پاشنه آشیلم اینجا نیست. در جای مناسبش راجع به پاشنه آشیل احساس لیاقتم حتما حرف می زنم.

    اما اینجا دلم می خواد مثالی از دوستانم بزنم که قبلا احساس بی ارزشیشون رو من به اشتباه ارزشمندی تلقی می کردم. چون پشت نقاب عزت نفسشون قایمش کرده بودن. (استاد من هنوزم فرق دقیق عزت نفس و احساس لیاقت رو نمی دونم ولی می دونم که به مرور یاد می گیرم. شما به استادی خودتون ببخشید)

    چند نفر از دوستان و اطرافیانم هستند که به شدت ادعای بلدی و زرنگی و داناییشون میشه و دائما در حال ایراد گرفتن از بقیه و متهم کردنشون هستن.

    یکیشون که یادمه وقتی در مورد یکی دیگه از دوستان مشترکمون حرف زدم و از موفقیتهاش تعریف کردم زد زیر همه اش و گفت بابا دروغ میگه… حالا شاید مربی شنای یه آکادمی شنا شده باشه ولی خودش مؤسسش نیست. بابا اون از اولم دیوونه بود تو توهم بود در حالیکه من مدارک اون دوستمون رو دیدم و می دونم که راست میگه. اصلا نیازی به اثبات حرفم ندیدم و دیگه نه بحث کردم و نه با این رفیقمون رفاقتم رو ادامه دادم چون مقاومت عجیبی در مقابل موفقیت دیگران داره با اینکه ادعا میکنه اینطور نیست. ناگفته نماند خودش هیچ کار خاصی در زندگیش نمیکنه که چشمگیر باشه.

    من قبلا فکر می کردم فرد باعزت نفسیه ولی الان می بینم ایشون از درون بسیار ضعف و ترس داره. خودش رو دوست نداره و به همین خاطر می خواد دیگران رو تا مرتبه خودش پایین بیاره تا احساس بی ارزشی نکنه.

    یا یک مورد دیگه از ایشون اینکه وقتی شنید جاریش بچه اش رو در مدرسه بین المللی ثبت نام کرده شماره اون مدرسه رو گیر آورد و زنگ زد به اون مدرسه ببینه جاریش چقدر هزینه کرده واسه این مدرسه و چه خدماتی دریافت میکنه. و جالبه به من می گفت که ای خدااااا یعنی میشه بچه اش رو از این مدرسه بیرون کنن من دلم خنک شه. آخه این دهاتی کجا و مدرسه بین الملل زبان انگلیسی کجا؟

    خوب با توضیحات استاد در مورد احساس عدم لیاقت پرواضحه که ایشون داره از این مسئله رنج شدید میبره و این تبدیل شده به حسادت و کینه.

    در مورد یکی از بستگان بگم که خیلی از موارد گفته شده در این فایل در مورد ایشون صدق میکنه. هم هدیه زیاد خریدن، هم توجه جلب کردن و نیاز شدیدش به تعریف و تحسین دیگران طوریکه ازش تعریف نکنی گله و قهر و شکایت میکنه، هم خودشو به بیماری میزنه تا دلسوزی و توجه اطافیان رو بخره، خلاصه یه معجونی از احساس قربانی شدن و زرنگ بازی و منم منم کردن. از پارسال هم که نشست درس خوند تا دندونپزشکی مسکوی روسیه قبول شد و شرایط بسیاربسیار سختی رو الان داره تجربه میکنه هم خودش هم همسرش. از لحاظ مالی که بیش از حد در فشارن. فرصت نمیکنه اونجا برای خودش غذا هم درست کنه و خدا میدونه چه مشکلات دیگه ای که دیگه روش نمیشه بگه همش بخاطر اینکه فکر می کرد بره خارج درس بخونه کلاسش بالاتره و میتونه به همه فخرفروشی کنه اما الان به معنای واقعی کلمه گیر کرده تو گِل. نه راه پس داره نه راه پیش. خوب اگه ایشون به اندازه کافی احساس لیاقت می کرد یا همون رشته خودش رو در ایران ادامه می داد (بیوتکنولوژی) یا اینکه می تونست با این هوش و استعدادش دندونپزشکی تو ایران قبول بشه اما….

    بگذریم…..

    امروز در تقویم ایرانی روز آتشنشانی و ایمنی هست. دلم می خواد از همینجا به تنها آتشنشانی که اینجا می شناسم دوست بزرگوارمون حمید امیری (Maverick) این روز رو تبریک بگم. حمید آقا اگه کامنت منو می خونی دمت گرم. دلت پر از نور و دستان پرتوانت پر از ثمرات مادی و معنوی باشه.

    استاد جان دم شما هم گرم که آتش عذابهای روحی خودساخته ما رو خاموش می کنید و زندگیمون رو به فضل خدا به گلستان تبدیل کردید. به قول سعیده جان شهریاری من دور سر شما بگردم باشه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1321 روز

      سلام و درود به شما خانم رضایی بزرگوار و گرانقدر، خواهر عزیزم، از شما بینهایت ممنون و سپاسگزار لطف و محبت و بزرگواری شما هستم و تبریک تون رو به جان پذیرا هستم. من رو ببخشید که با تاخیر کامنتتون رو پاسخ میدم. خیلی اتفاقی کامنتتون رو دیدم و دیدم که هفت مهر رو بهم تبریک گفتین. و امروز 21 مهر که 14 روز از تبریک شما گذشته. واقعاً از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم. کامنت بسیار ارزشمندی بود و باعث شد من به درون خودم برگردم و هر چیزی رو نوشته بودین چه مثبت و چه منفی‌ها به خودم نگاه کردم تا ببینم من با خودم چند چند هستم. من چقدر حسادت میکنم، من چقدر موفقیت های دیگران رو ناچیز میدونم، من کجاها تحسین کردم کجاها تحقیر.

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به لطف آگاهی های توحیدی این سایت ما هر روز نقاط قوت و ضعف خودمون رو بهتر میشناسیم، طوریکه بتونیم خودمون رو هر روز بهبود ببخشیم. از شما ممنون و سپاسگزارم.

      در پناه رب العالمین همیشه سلامت و موفق شادکام و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2074 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    احساس نیاز به تایید دیگران / توجه دیکران/ تعریف دیگران برای اینکه حال ما خوب بشه

    یعنی حال خوب ما کاملا وابسته هست به یه عامل بیرونی

    این نشون میده که ما خودمون رو لایق خوشبختی و نعمت ها نمی دونیم مگر اینکه یه نفر با توجه و کلامش به ما حس خوب بده وگرنه ما از درون لمسش نمی کنیم و حس ناکافی بودن داریم

    و درواقع اگه از عوامل بیرونی این تعریف و تحسین ها رو دریافت نکنیم ، یعنی خودمون رو لایق نمی دونیم

    من خیلی اهمیت می دادم به نظر دیگران برای لباس هام… قبلا به شدت و داغون برام مهم بود و الان کمتر… خیلی کمتر ولی هنوز نمی تونم بگم کاملا حذف شده

    *یه نکته خیلی مهم این بود که ما در رابطه عاطفی باید ابراز عشق بکنیم …ولی تفاوت زیادی هست بین «نیاز» داشتن به شنیدن این جملات عاشقانه و خوشحال شدن از شنیدن اونها

    *من با آموزه های دوره عزت نفس به این باور رسیده بودم که کسی که «خیانت» رو تجربه میکنه هم به دلیل عدم کنترل ذهن و شکل گیری باورهای مخرب هست و هم عزت نفس پایین که خودش رو بهترین نمی دونه… امروز متوجه شدم که علاوه بر این موارد ، چنین افرادی حس ناکافی بودن دارن و برای همین جنس فرکانسی هم این شرایط رو تجربه میکنن

    *در مورد هدیه دادن و یا هدیه گرفتن چقدر نکات جالبی بود

    اگه محتاج دریافت هدیه هستیم… اگه هدیه میدیم تا بخوایم چیزی رو ثابت کنیم … همه اینا نشون دهنده احساس ناکافی بودن هست

    *من همیشه فکر میکردم چقدر خوبه که یه مرد هر روز گل برای خانومش ببره خونه… عجب دیدگاه خرابی بود…چرا من باید حال خوبم رو ربط بدم به هر شب گل گرفتن؟ یعنی اون گل نده حال من خوب نیس ؟ یعنی گل نده من رو دوست نداره؟! من این حس نیاز رو حداقل در ذهنم داشتم … چقدر این حس لیاقت موذیه …

    *اگر حس کنیم که وظیفه ما هست که حال طرف مقابل رو خوب کنیم باز هم برمیگرده به عدم احساس لیاقت

    *احتیاج به لمس فیزیکی اگه بصورت افراطی باشه یا از روی احساس نیاز ، یعنی ما خودمون رو کم ارزش می دونیم

    در روابط نکته مهم اینه که بررسی کنیم که آیا رفتارهای ما از روی «عشق» هست و یا از روی «ترس»

    *نیاز به مورد توجه قرار گرفتن در یک جمع… قبلا اینجوری بودم، اگه مورد توجه نبودم و یا ازم تعریف نمیشد حس بدی میگرفتم و دیگه بهم خوش نمی گذشت .. این مورد با دوره عزت نفس برای من از بین رفت …خدارو شکر

    چقدر خوشحالم که این دوره اومد روی سایت و چقدر زندگی من زیباتر میشه .. با دوره عزت نفس که فوق العاده رشد کردم، با این دوره بی نظیر هم صعودی تر

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3200 روز

      سلام و عرض ادب

      سپاسگزارم بابت کامنتی که گذاشتین

      یه چیزی که آلان بم گفته شد و موهای تنم الان سیخ شده اینکه

      جملاتی که دوستان می نویسن تکراریِ از زبان استادِ . ولی هر دوستی که می نویسه فرکانس خودش رو داره و تاثیر خاص خودش رو برای من داره

      بهتر بگم وقتی شما درباره مسائل عدم احساس لیاقت و ارزشمندی نوشتید من فرکانس شما رو دریافت کردم و روحم ارتباط برقرار کرد با فرکانس شما

      و چه حس بی نظیری داره این همفرکانسی

      من سالهاست عضو این سایت هستم ولی زیاد کامنت های دوستان رو مطالعه نمی کردم

      ولی با شروع دوره احساس لیاقت حسی در درونم بیدار شده که بهترین فضا برای ایزوله نگهداشتن ت از بدنه جامعه همینجاست

      از صبح که از خونه بیرون میام فایل های استاد تو گوشمه

      سرکار میرسم با همکاران خوش و بشی می کنیم و چایی می خوریم بمحض اینکه می خوان شروع کنن به گله و شکایت من آگاهانه محیط رو ترک می کنم

      بازم سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3023 روز

    بنام خداوند عشق خداوندی که مرا خالق ولایق زندگیم آفرید

    سلام به استاد عزیز ومریم جان ارزشمند ودوستان توحیدیم در این سایت الهی

    خداروشکر که در مدار دریافت آگاهی‌های این فایل قرار گرفتم وخداوند به من نیرو وانرژی دوباره داد برای نوشتن

    دیروز وقتی جلسه اول دوره احساس عدم لیاقت رو گوش دادم بعد از سه دفعه گوش دادن تصمیم گرفتم کامنت بنویسم یخورده از کامنتم را اصلاح کردم گفتم شاید کامنتم تایید نشه وادامه دادم رفتم جواب تلفن بدم نگاه گوشیم که کردم دیدم کل کامنت پاک شده بدون اینکه متوجه باشم ازسایت بیرون آمده بودم وگفتم خیر وفی ماوقع

    در یه زمان مناسب تر با تمرکز بیشتر مینویسم تا اینکه نصف شب دیدم فایل جدید آمده سریع شاخکام تکان خورد ببین این علائم چی شاید بفهمی چرا کامنتت ناخواسته پاک شد

    علائم احساس عدم لیاقت

    احساس لیاقت ،احساسی که خیلی گسترده وریشه دار است واگر ما بتونیم این احساس خودارزشی را در خود نهادینه کنیم وببریم تا بالای بالا واین تمرین کردن ادامه داشته باشه همیشه آن بالا میمونیم واتفاقات خیلی خوبی رو در زندگی تجربه میکنیم ما در جهانی زندگی می‌کنیم که جهان به فرکانس‌های ما،به باورهای ما،به افکار ما واکنش نشان میده وما با توجه به احساسی که در هرلحظه داریم متوجه میشیم چه فرکانسی را به جهان ارسال میکنیم فرکانس عشق یا نفرت،فقر یا ثروت،ارزشمندی یا نالایقی، و جهان اتفاقات وشرایط وآدمها وایده هایی بر مبنای آن فرکانسها به زندگی ما برمیگردونه ،که اگر ما در درون احساس شجاعت ،ایمان،عشق ، ثروت داشته باشیم جهان هم اتفاقات خیلی خوبی وارد زندگی ما میکنه وبرعکس اگر احساس بی ارزشی ،نفرت و… داشته باشیم اتفاقات بد را تجربه میکنیم

    وما باید تلاش کنیم به هرشرایطی جوری نگاه کنیم که به ما احساس بهتری بده وما با تغییر افکار وباورها مون احساسمون را بهتر کنیم واگر در موقعیت وشرایط ناجالبی قرار گرفتیم سعی کنیم با تغییر نگاهمون به احساس بهتربرسیم تا اتفاقات خوبی وارد زندگی ما شود واگر در احساس بد بمانیم اتفاقات بد بیشتری را تجربه میکنیم وبه خاطر همین است که اشخاص از یک اتفاق مشابه نتایج متفاوت می‌گیرند

    احساس لیاقت موضوعی است که تاثیر زیادی در فرکانس های ما دارداینکه ما از درون احساس بی ارزشی وعدم لیاقت داشته باشیم ماهمواره به جهان این فرکانس را ارسال میکنیم که من نالایقم وجهان هم همواره به من ثابت میکنه این بی ارزشیم را واگر بتوانیم از درون باورهامون را تغییر بدیم از آن به بعد همه چیز تغییر می‌کند

    علائم احساس عدم لیاقت

    یکی از آنها احساس نیاز به تایید وتوجه دیگران است اگر دیگران از ما تعریف وتمجید کنند وبه ما توجه کنند حال ما خوب است یعنی حال خوب ما وابسته به یک عامل بیرونی است این به این معناست که من خودم را لایق خوشبختی وشادی نمی‌دانم وخیلی از ماها تا وقتی از ما تعریف وتمجید نشه احساس ارزشمندی نداریم اینجای صحبت هاتون یکی از دلایلی که کامنتم دیروز پاک شد متوجه شدم دقیقا اینا مواردی بود که من در برهه ای از زندگیم ارزشمندی خودم را در صرف کردن وقت وانرژی برای دیگران میکردم می دیدم با اینکه سختی ها را تحمل میکردم ولی برای تایید دیگران وتوجه آنها بی خیال خودم بودم بله در صورتی من فرد ارزشمندی بودم که دیگران من را تایید کنند ووقتی امروز این نشانه ها که شما گفتید یک به یک بررسی کردم فهمیدم چقدر آهسته آهسته تغییر کردم

    مثال‌هایی که شما گفتید :

    در رابطه عاطفی آن کسی که احساس نیاز بیشتری داره،احساس عدم لیاقت بیشتری دارا هر بار به همسرش به دوستش .. زنگ میزنه تو من رو دوست داری ،اگر دیر جواب بده میگه از دستم ناراحتی چقدر برام آشناست یادمه موقعی ای که در رابطه زناشویی ام از همسرم جدا شدم وتازه با همسر الانم آشنا شده بودم چقدر این قضیه برام مهم بود که ایشون به من توجه کنه به من زنگ بزنه بهم بگه دوست دارم هردفعه ریز کاراش رو بهم بگه همیشه با خودم فکر میکردم خب من قبلا یبار ازدواج کردم واز ایشون بزرگترم وایشون مجرده

    نکنه فردا پشیمون بشه یه روز که بحث شدیدی باهم داشتیم از ایشون جدا شدم همین جور که رانندگی میکردم با گریه خدا رو صدا زدم گفتم چرا خدایا چرا من یه چیزی از درونم گفت تو خودت این شخص رو خلق کردی پس چرا می‌ترسی اگر سپردی به من پس اصلا نگران چیزی نباش تو خودت این ارزشمندی ولیاقتت رو ثابت کردی میدونم که باورتون میشه یعنی شاید من به سر آن خیابون که از هم جداشدیم نرسیده بودم که زنگ زد مواظب خودت باش از آن روز هر روز این باور رو باخودم تکرار میکردم

    که من بهترینم ولایق بهترینها

    مدام میگفتم رضا وخانواده اش از خداشون باشه من عروسشون باشم

    در این مورد دیگه به مسئله ای بر نخوردم

    در مثال‌های بعدی که عنوان کردید در اطرافیانم خیلی دیدم یکی ازداداشام موقعی که خونه مامانم بود هر لباسی می پوشید میومد ازم من می پرسید این تیپم خوبه این بلوزوشلوار بهم میاد اینقدر به قول شما سرکمد لباس این لباس آن لباس می‌کرد که خسته می‌شد دیگه آخر میگفتم خب هرچی خودت دوست داری بپوش وهیچ وقت فکر نمیکردم این امر بر میگرده به نداشتن احساس لیاقت وارزشمندی

    مثال دیگه تون از لمس فیزیکی در روابط بود

    اینم یکی از پاشنه آشیل های من بود که وقتی دیگه برام مهم نشد نتیجه هم فرق کرد وشد همانی که من میخواستم هروقت خانه مادر همسرم دورهمی می رفتیم من توقع داشتم همسرم کنار من بشینه ووقتی میدیدم که مرا تنها میزاره ومیره کنار خواهرش یا برادرش یا دامادشان حالم خیلی بد می‌شد آنقدر که آخرش یه اتفاق یه بحث جدی بین ما رخ می‌داد وچقدر خنده دار بود که فکر میکردم میتونم سرجهان وقوانین آن کلاه بزارم یعنی هنوز به این درجه از درک قوانین نرسیده بودم در ظاهر بی اعتنا بودم ولی درذهنم مدام افکار داشتند رژه می رفتند آنقدر که بدون اینکه حواسم باشه یا متوجه باشم چهره ام درهم می‌شد آن موقعه یادم شروع کردم به گوش دادن مقدمه دوره کشف قوانین آن هم بعد دوسال وگاهی هم فایلی رندمی گوش میدادم ودیگه از درون آرام بودم ودیگه برام مهم نبود که همسرم کنار من باشه یا نه ومثالهای دیگرش

    استاد جان شما بارها وبارها گفتید این کار کردنه باید ادامه دار ومستمر باشه ولی من بعد از تقریبا 6 سال که عضو سایت هستم دارم این قانون رو درک میکنم هنوز آن موقعه با اینکه من نتیجه عمل به قانون را دیده بودم ولی چون همیشه رو باورام کار نمیکردم اکثر وقتا فراموش میکردم چه مسیری رفتم تا همسری با ویژه گیهایی فراتر از آنچه که من میخواستم ومینوشتم را جذب کردم واین فراموشی سبب شد احساس لیاقت وارزشمندی ام را هم فراموش کنم فراموش کنم همین که من به این دنیا آمدم یعنی ارزشمندم اینکه من تکه ای از وجود خداوندم یعنی به خودی خود ارزشمندم استاد گفتی هر کسی یه نکته عطفی در زندگی داره نکته عطف زندگی من هم پارسال مهرماه بود آن موقعه شرایطی که به نظر هم بد بود وناجالب برای من درسها داشت برا من فهیمه مشت ولگدی بود که از جهان خوردم شرایطی بود که بخاطر ناسپاسی وندیدن نعمتهام وداشته هام داشتم تجربه میکردم ودر آن شرایط به ظاهر بد آن بیماری که درگیرش شدم ودکترها به همسرم گفته بودند بچه ات رو از دست دادی ولی اگر یه ذره دیر شده بود همسرت هم از دست میدادی من خوشحال بودم چون خدا را در آن شرایط دوباره دیدم چون در آن شرایط نازیبا چشمانم به نعمت‌ها وداشته هام بینا شد چون دیگه میدونستم قانون جهان بدون تغییر است و

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    و

    احساس بد = اتفاقات بد

    و جاهایی که ذهنم شروع می‌کرد به نجوا میگفتم حواست باشه آنکسی که احساسش خراب میشه تویی نه طرف مقابلت

    حواست باشه چه فرکانسی داری به جهان ارسال میکنی

    وچقدر من سپاسگزار خداوند که این اتفاق به ظاهر بد نکته عطف زندگیم بود وبه صورت جدی تصمیم به تغییر خودم وباورهام گرفتم ودیدن داشته ها ونعمتهام وسپاسگزاری بابت آنها تازه الان تو این یکسال استاد دارم درک میکنم که ایمان بدون عمل حرف مفت هست به شخصه تو یکسال بارها اتفاقاتی پیش آمد که حتی همسرم را هم نگران میکردم گاهی وقتها بقدری به من سخت می‌گذشت که ناراحتی رو توچهره پدر ومادر وهمسرم میدیدم ولی به خودم میگفتم تو مگه بخدا نگفتی میدونم هوامو داری مگه خدا یبار دیگه تولایق زندگی در این جهان نکرد پس ایمان داشته باش ومصمم ادامه بده واحساست رو خوب نگه دار وهرلحظه باخودم تکرار میکردم خیر فی ماوقع

    از وقتی استاد جان شما مبحث احساس لیاقت وارزشمندی رو شروع کردی یعنی اصلا باورم نمیشد تا این حد گسترده باشه وچقدر جاها که من فکر میکردم بخاطر نداشتن عزت نفس ویا ترس هست اشتباه عمل میکردم فکر میکردم مشکل جای دیگه است نگو که از درون من بود والان

    که با این مباحث فهمیدم خداوند فرصت دوباره ای که بهم داده یعنی من لایق بهترینم مصمم تر در عمل به قانون هستم

    خدارو هزاران هزار بار شکر که در مدار دریافت ودرک این آگاهی‌ها بودم

    استاد جان از شما ومریم عزیزم از صمیم قلبم سپاسگزارم

    درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1877 روز

      هزاران درود به فهیمه عزیزم

      دوست خوبم چقدرررررررررررررر برات خوشحالم که تغییرات مثبتت هر روز برات ارمغانی از خوشی به همراه داره و گامهای موثرت رو برای زیبا زیستن تحسین میکنم…

      واقعاااااااااا تغییر کردن جسارت و شجاعت زیادی میخواد و چقدر قابل تقدیر و تحسین هستند کسانی که حتی با ترسهاشون گام میزارن در دل تغییر …

      و نتایجی که هر چند در لحظه معلوم و ملموس نیست ولی با صبر یکی یکی اونها رو از زیر خرابه های ذهن می‌کشن بیرون …

      افرین دوست عزیزم برای این همه شجاعتی که به خرج دادی ..

      بهت تبریک میگم رابطه خوبت رو و خلق یک فرد مناسب برای روحیه خودت در زندگیت رو…

      واقعاااااااااا قدرت انسان نامحدود و عجیبه اگر به قدرت نامحدود خداوند وصل بشه که شکر خدای عزیز به برکت بودن در این سایت این اتفاق برای ما افتاده ..

      خدا رو شکر برای همه الطافش..

      با خوندن هر جمله از کامنتت تحسینت کردم فهیمه جان..

      خدا رو شکر میکنم که چنین دوستان ارزشمند و لایقی دارم ..

      خدا رو شکر میکنم برای فهیمه شجاع و پر تلاش و اگاهم…

      خدا رو شکر میکنم افتخار خودشناسی و خدا شناسی رو به همه ما عطا کرده..

      خداوند عزیزم بی نهایت شکرت شکرت شکرت

      روی ماهت رو میبوسم دوست خوبم

      و برات در سراسر زندگیت برکت و عشق و اگاهی و خوشی و ثروت ارزو دارم…

      در پناه نور و عشق الهی باشی فهیمه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 3023 روز

        بنام حق

        سلام به وجیهه بانوی عزیز

        سلام به قلب پاکت به روح بزرگت

        به آرامش درونی به عطر وجودت

        سپاسگزارم بانو جان که منت گذاشتی هدیه ای شدی برام از جانب خدا

        روی چون ماهت رو میبوسم

        زندگی سراسر عشق بیشتر وثروت بی شمار وسلامتی را برات آرزو میکنم

        خیلی دوستت دارم

        باحق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    جواد بایرامی گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    به نام خالق توانا و حکیم

    که با حکمت خود مرا خالق زندگیم ، آفرید

    سلام و عشق فراوان خدمت استاد عزیزم

    خانم شایسته نازنین

    و تک تک دوستان ارزشمندم

    به به به

    الهی شکرت

    یک حرکت جدید

    یک دوره جدید

    یک پیشرفت و بهبود شخصیتی عالی دیگه

    یک قدم دیگه به سمت خلق زیبایی ها

    یک حرکت دیگه به سمت خلق ثروت و نعمت و زیبایی

    شوق و عشق بسیار زیادی دارم برای شروع این دوره

    دیشب که رفتم برای سیمی کردن کتاب های دختر و پسرم ، خالق مهربونم گفت : دوره رو تهیه کردی ، ولی دفتر جدید برای این دوره هم باید تهیه کنی.

    و من گفتم که چشم

    و از همون دیشب سعی کردم که تعهد بالای خودم رو عملی کنم

    یک دفتر زیبا و گرون قیمت

    با تصویری زیبا از آسمانِ نیلی با ماه و ستاره های بی نظیر ، خریدم

    و بعدش خودم رو به یک جگرکی عالی دعوت کردم :):):)

    .

    .

    استاد عزیزم ، در شروع دوره کشف قوانین سعی کردم هر چیزی رو که گفتید رو انجام بدم :

    درک قوانین زندگی

    تمرین کد نویسی

    تکرار و استمرار

    هدف داشتن

    احساس خوب بیشتر در طول روز

    و صبر کردن و لذت بردن از داشته ها

    .

    و به لطف الله انجام دادم و نتایج بی نظیرش رو تجربه کردم

    استاد من از نتایج عالی دوره کشف قوانین به لطف الله کلی بدهی هام رو پرداخت کردم

    به لطف خدا و برای اولین بار تونستم شهریه مدرسه غیرانتفاعی دختر و پسرم رو قبل از شروع سال تحصیلی پرداخت کنم

    کلی البسه و پوشاک درجه یک بخرم

    و روابط و سلامتی و حال خوب عالیییی و ….

    .

    .

    و اما روز چهارشنبه 1402/07/05

    روز چهارشنبه که بنر دوره رو دیدم ، کلیییی خوشحال شدم

    این اولین دوره ای بود که در عرض یک دقیقه دیدم ، الهامات و نشانه های خداوند رو دریافت کردم و تصمیم گرفتم و بلافاصله خریدم …

    اولین بار بود که خیلی بیشتر از پول دوره رو تو حسابم داشتم

    به الله قسم همین پارسال برای خرید دوره عزت نفس و بعدش دوره کشف قوانین کلی صبر کردم که هزینه اش رو فراهم کنم

    ولی به لطف خدا نتایج دوره کشف قوانین برای من این شرایط رو رقم زد

    الهییی شکرت

    .

    .

    به الله احد و واحد قسم ، همون روز چهارشنبه (پری روز) که صبح دوره رو خریدم ، عصر ساعت 6 ، نزدیک به 5 برابر پول این دوره از طرف خدای رزاق و مهربانم به حسابم برگشت…

    مات و مبهوت بودم از این اتفاق

    و فقط زبونم به شکر کردن می چرخید ….

    صبح چهارشنبه که دوره رو خریدم ،کاملا واضح کلام خدا و وعده الله رو شنیدم که به من گفت که اتفاقات و نتایج بزرگ در راه هستند

    خودم می دونم که چه باگ بزرگی در احساس لیاقت دارم که در ادامه خواهم گفت

    شروع دوره برای من با این معجزه و الهامات شروع شد و خیلی راحت می تونم پیش بینی کنم که چه نتایج عالی رو در ادامه خلق خواهم کرد.

    استاد عباسمنش عزیزم ، با تمام وجودم از شما سپاسگزارم

    قبل از دیدن جلسه اول دوره احساس لیاقت ، تصمیم گرفتم که مثال این فایل رو با دقت در گذشته و حال خودم جستجو کنم

    الله مهربان آگاهی خود رو بر ما جاری کن

    ما رو در بهبود شخصیتی و رشد و پیشرفت همه جانبه زندگیمان یاری کن

    تعهد و ایمان و جسارت رو در وجودمان بیشتر و بیشتر کن

    توانایی و جسارت پیدا کردن ضعف ها و ایرادتم رو به من بیشتر و بیشتر عطا کن

    بریم به امید خدا

    .

    .

    .

    انتخاب لباس

    واوووو

    افشا کردن بعضی چیزها ، یک کوچولو شهامت و جرات می خواد…

    ولی اشکالی که نداره ، باعث تقویت ایمانم میشه.

    هیچ وقت یادم نمی ره به دلیل وجود نداشتن احساس شجاعت و جسارت و ارزشمندی در درونم ، به دلیل مذهبی بودنم ، جوری لباس می پوشیدم که بچه محل های مذهبی و مداح هیات و اهل مسجد من رو تایید کنند!!!

    شلوار لی نمی پوشیدم که حاج آقا فلانی یک وقت ناراحت نشه!!!

    خخخخخخ

    به الله قسم عین واقعیتِ

    صورتم رو شیو نمی کردم ، به خاطر تایید شدن توسط وقت اهل هیات

    به خاطر لازم شدن نامه های یا تاییدیه برای استخدام !!!!

    الله اکبر عجب مشرکی بودم من خخخخخ

    به خدا خنده می گیره از گذشته ام

    خنده هم به دلیل هست که خیلی تغییر کردم و باورم نمیشه چنین آدم مشرک . ضعیفی بودم

    مگه کم شنیده بودم که در این مملکت یکی این سه بند پ رو باید داشته باشی :

    پول

    پارتی

    پدر توانمند

    خدای من … چه افکاری به من تزریق شده بود و دقیقا با سلول سلول بدن پذیرفته بودیم

    چک شدن توسط همسر

    من یکی از حرفه ای ها در این مورد بودم

    باید دقیقا از زمان ومکانم برای همسرم عکس میفرستادم

    باید به یک نحوی اطلاع رسانی انجام می دادم که کجا هستم و با کسی هستم و چی کار می کنم!!!

    همه اش به دلیل سست بودن پایه های ارزشمندی در وجودم بود

    و رضایت و آرامش همسرم به هر نحوی برام الویت بود

    ایشان مقصر نبود ها…..

    من ضعف داشتم

    نوع حرف زدن

    دقیقا از زمانی که یادم میاد بزرگ شدم ، همیشه سعی می کردم جوری حرف بزنم که بستگان و بزرگترها من رو تایید کنند…

    اهل محل و همسایه تمجید کنند

    باید تو عزاداری ها و مراسم ها شرکت کنیم

    هم تو مجالس مذهبی فامیل های مقیم مرکز!!!! هم تو مجالس مسجد

    تازه هیات هم باید بریم اگر یک شب جمعه نریم بچه ها ناراحت می شن!!!

    پسر!!!! دنیاو آخرت رو هم با تقلید از بقیه ساخته بودیم!!! عجب موجودی بودم من!!!

    سقف آرزوی و امکانات و خواسته ها و افکار و رفتار و کلام باید و باید منطبق با عقاید آقایان باشه!!!

    مگه داریم؟؟

    به خدا قسم که عین عین واقعیت زندگی من بوده!!!

    خخخخخخ

    یه وقت نگن پسر حسن آقا نجار (معروف ترین کاسب محل) بچه پرو شده یا بی ادب شده از راه راست منحرف شده !!!

    فقط و فقط جوری حرف بزنیم جوری راه بریم جوری موی سر رو اصلاح کنیم جوری لباس بپوشیم و جوری زندگی کنیم که بقیه ما رو تایید کنند

    عجب چیزهایی داره بالا میاد…

    خدایا شکرت

    اینجوری بیشتر می فهمم که چی بودم و الان چی هستم !!

    اینجوری بیشتر و بیشتر درست بودن مسیرم رو درک می کنم…

    حواست باشه!!! بقیه رفتند جونش رو دادند که ما به این شکل زندگی کنیم!!!!

    ما مدیون هستیم!!!

    عجب !!!

    خود اون بندگان خدا که چنین ادعایی نداشتند

    و با همین مسیر فکری و باورها و نداشتن کوچکترین عزت نفس و احساس لیاقت ، وارد زندگی زناشویی شدم

    نتیجه …

    کاملا واضح و روشن!!!

    و فکر می کردم که طرف مقابل من مشکل داره و باید شخصیت رو بهبود بده

    نشان دادن دوست داشتن به طرف مقابلم

    این موضوع در درون من باعث شکل گیری احساسات نامطلوب می شد . فقط دنبال خنده و رضایت هسرم بودم

    دقیقا ماسک می زدم که اون رو راضی کنم

    خواسته هام رو از بین می بردم که او راضی بشه

    با بستگانم قطع رابطه می کردم که ایشان راضی باشند

    و نتیجه ، دعوا و درگیری پشت سر هم اتفاق می افتاد

    فکر می کردم که زندگی زناشویی این هست که من به خاطر همسرم باید شبیه افکار ایشان بشم !!

    از خود گذشتگی کنم که خوشبختی رو بهش هدیه بدم!!

    سین جیم شدن

    به دلیل نداشتن احساس لیاقت ، فکر می کردم که وظیفه من هست به وسلیه همسرم سین جیم و اعتراض هم نکنم!!!

    حق مسلم زن هست که از مرد استنطاق کنه!

    و کلمه مضحک و مسخره و بی پایه و اساسِ زن ذلیل بودن

    همه اینها به دلیل ورودی هایی بوده که من دریافت کرده بودم

    نه یک بار و 100 بار & بلکه میلیون ها بار

    توسط افراد مختلف

    سوال کردن از روابط گذشته طرف مقابل

    وااای عجب موضوعی …

    شدیدا در این مورد مشکل داشتم

    خیلی برام مهم بوده که در گذشته طرف مقابلم با چه افرادی دوست بوده؟

    و میومدم خودم رو با نگاه طرف مقابلم در مورد اون شخص ، مقایسه می کردم

    تازه من خودم که طرف رو ندیده بودم

    ولی به دلیل نداشتن احساس لیاقت ، حرفهای طرف مقابلم رو در مورد دوستان قبلیش ، قبول می کردم و شروع می کردم به مقایسه کردن و در انتها به احساس بد می رسیدم

    و تعجب می کردم که چرا همیشه روابطم به مشکل بر می خوردند؟؟!!

    تلاش برای خوب کردن حال خوب طرف

    مقام اول این موضوع به خود من میرسه ، بدون شک!!!

    و روزها و چه سالهایی از عمرم رو تلف کردم برای این موضوع

    و همیشه نتیجه معکوس بود

    در مهمانی ها دنبال دیده شدن بیشتر بودن

    دقیقا همیشه دنبال این بودم که جوری بپوشم و بشینم و بلند شم و برقصم که ، جلب نظر کنم

    حواسم به نگاه بقیه بود

    توجه ام به قضاوت شدن بود

    تمرکزم روی تایید شدن یا نشدن بود

    و نتیجه مساوی با احساس بی ارزشی و عدم خودباوری

    اگر کسی کار خاصی در مهمانی انجام می داد من به هم می ریختم

    استاد درود بر ایده ها و نکات آموزشی بی نظیر شما…

    اگر کسی تو عروسی رقص آذری رو بهتر از من انجام می داد ، از درون احساس ضعف و ناتوانی و بی ارزشی می کردم

    چرا من بهتر از اون نمی تونم برقصم؟؟

    فلانی از تو بهتر تیپ زده و بهتر رقصیده

    این ها چیزهایی بود که من با اونا بزرگ شده بودم و همون چیزی رو که در وجودم کاشته بودم و آبیاری کرده بودم رو ، داشتم درو می کردم.

    الهی شکرت برای مرور عالی گذشته

    الهی شکرت که مسیر از گذشته تا حال ، مرور شد

    الهی شکرت که یک آدم دیگه شدم

    الهی شکرت که خیلی بهتر از قبل شدم

    الهی شکرت که از شرک و آدم پرستی دور شدم

    الهی شکرت که به احساس لیاقت و ارزشمندی مناسبی رسیدم و در حال بهتر و بهتر شدن هستم

    به امید الله مهربان ، دوره رو شروع می کنم

    و ایمان دارم که نتایج بسیار بزرگی در آینده بسیار نزدیک برای من رقم خواهند خورد

    تعهد ، ایمان ، صبر ، احساس خوب همیشگی ، لذت بردن از زندگی در24 ساعت شبانه روز ، بهبود ، توکل و اعتماد به خدا وظیفه من هست

    و اجابت خواسته ها و هدایت به سمت اونها و ورود جریان ثروت و خوشبختی و نعمت و موفقیت با خدای مهربان

    با آرزوی تعهد و بهبود و بالا رفتن مدار و تجربه خوشبختی های بی نظیر برای تک تک عزیزان

    حال دلتون خدایی

    هر روزتون بهتر و زیباتر و لذت بخش تر از دیروز

    آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 913 روز

      به نام الله یکتا

      چقدر قدرت گرفتم از ایمانی که عمل می آورد

      واقعا عالی رشد کردین و تحسینت میکنم و ممنون بابت مثال‌های خودت که باعث چراغ هدایتی میشه برای همه ی ما

      همه چی از الله هست و بازگشت همه ی امور به سوی اوست

      چقدر احساس خوبیه وقتی میبینی رشد از درون شروع میشه و نه از بیرون…

      خدایا ما رو از شرک نجات بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      دوست عزیزم اقا جواد

      سلام

      هدایت شدم ب کامنت شما

      ی جمله های از خود افشاییتون

      یجورایی از درون ی حس بهم داد که برای چند ثانیه معده ام انگار فشرده شد

      جملاتی ک من یاد خودم انداخت

      و تحسین میکنم شهامتتون رو ک شرایط قبل تون رو با صداقت تمام نوشتین

      و من هنوز شهامت ب زبون و‌ذهن اوردن برای خودم ندارم

      یادم ک ب یکیشون میوفته احساس بدی در مورد خودم پیدا میکنم

      خجالت میکشم ک بگم

      روزایی بود ک من بنده عینک ریبن شیشه آبی و خاصم بودم ک ب تیپ و چهره ام مینشست

      یا داشتن پلاک تهران روی ماشینم تو ی محل زندگیم ( استان بوشهرم و اون سالها پلاک تهران اینجا خیلیییییی کم و داشتنش خاص بود)

      احساس اینکه تو محل کارم هیچکس ب زیبایی من نیس

      و اگر یکی ب ی همکارم توجه میکرد یا از طاهرش تعریف نیکرد از درون بهم میریختم

      و هزار تا مثال دیگه

      منم دوره احساس لیاقت خریدم

      خیلی منتظر بودم بیاد

      وقتی دوره رونمایی شد موجودی کارتم زیر 1500 بود

      حالم گرفتتت

      رها کردم

      و یهو خدا هدایتم کرذ ب ی جمله تو کامنت حمید امیری عزیز

      و پولی که ب حسابم اومده بود و دوره رو تهیه کردم

      امیدوارم این مسیر یادگاری براتون پربار و برکت باشه

      و از نتایج بینظیرتون بخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    بنام خدای لیاقت و ارزشمندی

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    استاد عزیزم این روزها که متعهد شدم جدی تر روی خودم کار کنم و فایل ها و آگاهی هاتون رو بارها و بارها گوش بدم و تکرار کنم چون این روندیه که خودتون طی کردین و هنوز هم دارین انجامش میدین از وقتی که این دو فایل روی سایت قرار گرفته بارها و بارها گوششون کردم مخصوصا قسمت اول رو و خیلی چیزها برام مشخص شد و بقول خودتون دلیل تمام رفتارهام دلیل تمام ناکامی هام رو قبل از آشنایی با شما فهمیدم و برام واضح شد.

    میدونم که ی سری از این مطالب رو باید زیر فایل جلسه قبل کامنت میکردم اما مهم نیست میخوام هر چی که میاد رو در مورد این دو تا فایل اینجا بنویسم

    چقدر این آگاهی ها باعث شد که من شناخت بیشتری نسبت به خودم پیدا کنم توی این چند روز

    با این آگاهی ها من خود قبلیم رو به یاد آوردم که :

    با وجود اینکه پول داشتم اما ی گوشی خوب برای خودم نمی خریدم و میگفتم همین خوبه مگه میخوام با این گوشی چکار کنم

    با وجود اینکه تواناییم توی انجام کارم خوب بود اما وقتی ی مدت توی یکی از دانشگاهها معاون آموزشی شدم اونم با دعوت خودشون نه اینکه من درخواست بدم با وجود اینکه حقوق خیلی کمی به من پرداخت می شد اما به همون راضی شده بودم و درخواست ارتقای حقوقم رو نمیکردم و همون هایی که خودشون در بدر دنبال من بودن تا براشون کار کنم همونها هم پایان کارم رو دادن و ی شکست کاری برای من رقم خورد

    با وجود اینکه پول داشتم و میتونستم ی لپ تاپ خوب بخرم اما ی لپ تاپ دسته دوم خریدم که ویندوزش اونقدر پایین بود که هر بار ی ایرادی پیدا میکرد و باید میزدم زیر بغلم و میبردم کافینتی تا برام درست کنه و کلی هم تحقیر میشدم

    با وجود تواناییهام توی تدریس چند سال واسه ی آموزشگاه دیگه با حقوق ناچیزی تدریس میکردم

    با وجود تواناییهام توی تدریس 12 سال با حقوق ناچیز واسه این دانشگاه و اون دانشگاه کار میکردم

    با وجود نمره ی علمی بالا همیشه توی مصاحبه ها کم می آوردم

    با وجودی اینکه دوست داشتم وارد رابطه بشم اما اونقدر خودم رو کوچیک میدیدم و ارزشمندیم رو گره زده بودم به عوامل بیرونی که افرادی رو که به سمتم می اومدن رو خیلی راحت از دست میدادم

    اونقدر ارزشمندیم رو ربط داده بودم به وضعیت خانوادگی که اصلا دوست نداشتم توی جمعی حاضری بشم که ی کم از ما بالاتر بودن

    اونقدر احساس کوچیک بودن میکردم که توی جمع ها دچار استرس میشدم و دست و پام می لرزید و کاملا لرزش توی صحبت کردن هام مشخص بود

    اونقدر خودم رو ضعیف میدیدم که از همکلاسی هام که به جایی رسیده بودن به قول معروف خودم رو قایم میکردم که من رو نبینن وسوالی ازم نپرسن

    و ……….

    یعن الان که دارم فکر میکنم حتی ی ذره هم احساس لیاقت و ارزشمندیم توی وجود من نبوده

    اما خدا رو شکر با آشنا شدن با شما و کار کردن روی خودم خیلی از چیزها و موارد بالا تغییر کرد و بهبود داده شد از همه لحاظ اما بقول شما این ی رونده و همیشه باید روش کار بشه

    من توی این 5 سال همش سوالم از خودم این بود که منی که اینقدر دارم روی خودم کار میکنم با جدیت و از همه لحاظ هم تغییر کردم و روند رو به رشد بوده چرا روند تغییرات سریع نیست اونجوری که دوست دارم و بارها هم توی کامنت هام نوشته بودم

    و با این فایل ها فهمیدم که ریشش فقط به احساس لیاقت بر میگرده .من به اندازه ی ی ذره ای که احساس لیاقتم بیدار شده با آگاهی های شما به همون اندازه نتیجه گرفتم

    اما هنوز اون احساس لیاقت بی قید و شرط در من ایجاد نشده .خیلی از چیزها رو میخوام اما اون پایه ارزشمندیشون انگار خوب ساخته نشده که من بدون داشتن ی سری فاکتورهای بیرونی و همین جوری که هستم لایق داشتنشون باشم .هنوز هم اما و اگر توی رسیدن به خواسته هام هست

    استاد جان شما توی این فایل دارین راجع به نشانه های عدم لیاقت صحبت میکنین اصلا ناخودآگاه با شنیدن این صحبت ها کلمه ی سندرم توی ذهنم اومد که ی سری از عوامل کنار هم جمع میشن تا ی بیماری به وجود بیاد به عبارتی یکسری علائم بالینی قابل مشاهده نشان از وجود یک بیماری دارن

    چند تا از نشانه های بیماری کمبود احساس لیاقت رو شما ذکر کردین که بقول حمید امیری عزیز ( مرسی دوست عزیز بابت کامنت های شور و شیرینتون ) نامبرده چند تا از این علایم رو داشتم و دارم :

    مورد اول اینه که :

    بعضی وقتها وقتی حرفی رو به دوستم میزنم احساس میکنم ناراحت شده و بعدش یا پیام میدم یا تماس میگیرم که ببینم ناراحت شده یا نه !!!!!!!

    مورد دوم در مورد لباس پوشیدنه :

    من هنوز هم نظر خواهرم توی پوشیدن لباس رو میپرسم و برام مهمه

    مورد سوم :

    هنوز هم یکم حسادت میکنم به خانمی که توی ی جمع مورد توجه و فکر میکردم ی کمش طبیعیه ولی الان فهمیدم که ریشش به کمبود لیاقت بر میگرده پس روش کار میکنم که این هم از بین بره

    البته این موارد نسبت به قبل از آشنایی با استاد خیلی کمتر شدن ولی هنوز هم اتفاق می افتن

    خدا رو شکر بقیه نشانه های ذکر شده قبلا هم توی من وجود نداشته و الان که دیگه برام اهمیتی ندارن اصلا مثلا در مورد هدیه دادن و هدیه گرفتن هیچ وقت برام مساله ی مهمی نبوده و بیشتر مواقع هدیه دادم و انتظار چیزی هم نداشتم

    در مورد کنجکاوی در مورد رابطه های قبلی قبلا ی کم این حالت رو داشتم اما الان خدا رو شکر برام مهم نیست

    در مورد خوب کردن حال طرف قبلا به شدت این کار رو میکردم ولی الان میدونم مسولیتی در این مورد ندارم و خودم رو درگیر نمیکنم

    در مورد لمس فیزیکی و این جور چیزها هم نیازمند این کارها توی جمع نبودم و نیستم و اتفاقا این نظر رو دارم که توی خلوت و از روی عشق خیلی هم عالیه ولی برای جلب توجه نشان از کمبود شخص داره

    در مورد گزارش دادن هم خدا رو شکر قبلا خوب بودم و الان خیلی خیلی بهترم و برام اهمیتی نداره

    خب اگر بخوام ی نتیجه گیری در مورد این موارد بکنم در کل نسبت به قبل خیلی بهتر شدم و این یعنی بهبودحاصل شده

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    خدا را شکر می‌کنم که با فایل جدید احساس لیاقت و صحبت‌های استاد عزیز مطالب خوب و ارزنده‌ای را به دست آوردم اما تنها قانون این است که اگر ما به جهان هستی هر چیز خوب یا بدی را ارسال کنیم تبدیل می‌شود به شرایط و آدم‌ها از همان جنس وارد می‌شود اگر از زاویه دیگه‌ای به مسائل نگاه کنیم و احساس بد نداشته باشیم به جهان ارسال مثبت را می‌فرستیم

    وقتی ما از درون احساس عدم لیاقت می‌کنیم به جهانم ارسال می‌کنیم که من ارزش ندارم و جهان هم ثابت می‌کند که همین طور است یکی از عدم احساس لیاقت احساس نیاز به توجه و تعریف دیگران است که حالمان را خوب کند یعنی عوامل بیرونی باید به ما کمک کند که حالمان بهتر باشد بشنوم که طرف مقابل به من بگه که چقدر دوست دارم یا برای پوشیدن لباس حتماً باید کسی رو می‌بردم برای خرید تا برای من تصمیم بگیره که لباس و خوب و عالی بپوشم

    مورد دیگه اگر کاری می‌کردم باید تایید دیگران که از من تعریف و تمجید کنند و این برای من خیلی مهم بود و من نمی‌توانستم ثابت کنم برای خودم که ارزشمند هستم مثلاً من قبلاً برای دوستی باید هدیه می‌گرفتم چون می‌خواستم دوست داشتن را بهش بفهمونم چون فکر می‌کردم می‌خواهم آن را از دست بدهم یا اگر حال کسی بد میشد سعی می‌کردم از هر طریقی حال آن را خوب کنم حتی اگر به ضرر خودم باشد چند نظر مالی چه فکری این هم از عدم احساس ارزشمندی بود که می‌آمد

    یا در مهمانی سعی می‌کردند خودم را جوری نشون بدم که من از همه بالاتر هستم و احساس کمی نکنم در خودم با هر چیزی توجه همه را در خودم جلب می‌کردم و قطعاً صدها نمونه می‌شود مثال زد فعلاً همین رامی‌دانم که اگر این محصول ارزشمند احساس لیاقت را کار کنم چیزهای بیشتری هم می‌توانم ریشه آن را پیدا و شناسایی کنم و آن را بهبود ببخشم و ارزشمند خودم را باید باور کنم تا شرایط خوبی در زندگی داشته باشم

    همه شمارا به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم هر کجا هستید در پناه الله مهربان شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1877 روز

      هزاران درود به شما اقای روحی بزرگوار

      سپاسگزارم که به نوعی مطالب استاد رو خلاصه وار در متن کامنت تون اشاره کردین و با خوندن کامنت تون گویا دوباره فایل رو مرور کردم و آموزه های نابش رو گوش کردم..

      ممنونم که همیشه مفید و عالی مینویسید و ما بهرمند میشیم از این آگاهی های لازم…

      هر موقع به یک کامنت عالی مثل کامنت شما ، هدایت میشم

      تاکید استاد رو ، برای خوندن کامنت دوستان ، بیشتر درک میکنم..

      چون هر کامنت بخشی از آموزه های استاد رو داره باز نویسی میکنه و خوندن اونها باعث ثبات قوانین در ذهنمون میشه .. ان شاءالله…

      ممنونم از کامنت پر محتواتون

      امیدوارم در این مسیر سبز همیشه پایدار و موفق و سلامت گام بردارید

      در پناه نور و عشق الهی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        محمدرضا روحی گفته:
        مدت عضویت: 1364 روز

        به نام هدایت الله

        سلام خدمت خواهر موحد ویکتاپرست وجیهه بانوی بزرگوار

        خیلی سپاسگزارم بابت متن خوبی که برای بنده حقیر نوشتی

        کامنت شماهم عالی ومفید و از درک بالایی برخوردار است

        در کنار شما دوستان ارزشمند افتخاری است برای من

        امیدوارم همواره در این مسیر بهترین نتایج عالی و خوبی را برای ما به اشتراک بزارید

        به امید موفقیت در تمام جنبه های زندگی الله نگهدارتون باشه انشالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      به نام خداوند آرامش بخش دلها

      سلام خدمت دوست همفرکانسی عزیزم

      تبریک میگم آقای تازه داماد

      تبریک میگم به خاطر اینکه وارد رابطه ای شدین که دوست داشتین

      تبریک میگم به خاطر جذب همسر و همراه همفرکانس با خودتون

      تبریک میگم قدرت تحسینتون رو از رابطه زیبای استاد و مریم جون

      این نوع ازدواج و این نوع رابطه بینظیره و بهترین

      خداوند همراهتون

      شادو پیروز و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مژگان ز گفته:
      مدت عضویت: 1363 روز

      درود بر دوست وهمخانواده ای گرامی اقا محمدرضا.

      خداروصدها هزار بار شکر برای استاد عزیز ودوستان خوبی مثل شما که همیشه نطرات کامل وعالی رو درسایت ارائه میدن،نعمتی هستند وراحت تر مارو بسوی آگاهی وتکامل هدایت میکنند.

      کامنت شما مثل همیشه عالی وپرازآگاهی ومفیدبودسپاس

      ازتجربیات ونطرات شمااحساس خوب رو دریافت میکنیم،واین عالیه.

      ورودیهاودریافتهای ذهنی شما کاربردی وجالبه،ممنون که به اشتراک میزارید.

      ازالله یکتاموفقیت بیشتروبرکت ورزق بیحساب وبی پایان سلامتی وشادی،آگاهیهای بیشتر وزیباتر براتون خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        محمدرضا روحی گفته:
        مدت عضویت: 1364 روز

        به نام هدایت الله

        سلام به خواهر خوبم مژگان جان

        سپاسگزارم بابت خوندن کامنت من واز اینگه مفید واقف بود ودرک و آگاهی برای شما دوست خوبم موثر بشم ممنونم

        کامنتهای شما هم فوق‌العاده وخوب است ومن باعشق همیشه دنبال میکنم

        سپاس از دعای خوبتون بهترین‌ها را براتون آرزو دارم امیدوارم همیشه در تمام جنبه های زندگی بدرخشید وما هم خوشحال بشیم ولذت ببریم

        شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مژگان ز گفته:
          مدت عضویت: 1363 روز

          درودبه برادر وهمخانواده ای گرامی وبزرگوار اقا محمدرضا عزیز.

          خداروشکر دراین سایت درکنار دوستان خوب ومحترم ودانایی هستیم وارکامنتهای هم انرژی بالا،عالی ومثبت میگیریم ورشد میکنیم.

          ازکامنتهای عالی شما ودوستان حداکثر استفاده مفید رومیبرم سپاسگزارم.

          چقدر خوبه که دراینجا باهم تبادل نظر میکنیم وباورهاوتصورات درست اززندگی ،قوانین جهان هستی وخودمون روآگاهانه درک میکنیم و میپذیریم،وآینده خودرابی نقص ودرست میسازیم،آینده خاص وعالی که باید به ان برسیم،همون اینده ای که درباورها وذهن ماست.بنقل ازسهراب سپهری:چشم هارابایدشست،طور دیگرباید دید.

          باشور واشتیاق بهمه چیزنگاه کنیم،آینده مون روترسیم کنیم پاک وزیبا.

          مهم بودن،سالم بودن،باارزش بودن،توانا بودن روانتخاب کنیم .

          ازالله یکتا موفقیت ودرخشش شما روآرزومندم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد عزیزم سلام

    دوستان عزیزم سلام.

    خدا رو شکر میکنم‌در مدار دریافت این آگاهی ها هستم….

    استاد چقدر خوب شد توی این قسمت در مورد روابط صحبت کردید.

    اول اول صحبت هام میخوام از صمیم قلبم از تمام دوستانی که پیام تبریک ازدواج به من گفتن تشکر کنم کلی حالم عالی میشد وقتی کامنت های بچه ها رو میخوندم و با خانمم کلی از سر شوق اشکمون در میومد.

    اول از همه تجربه خودم رو بگم بچه ها.

    خلاصه هیچی نباشه تازه داماد سایت منم دیگه.خخخ

    من خدا رو هزاران بار شکر میکنم که با کسی ازدواج کردم که عضو سایت هست

    و باهم داریم روی محصولات کار میکنیم.

    و همیشه سعی میکنیم مباحث سایت رو پیگیری کنیم.

    توی کامنت های تبریکی که به من دادن بچه ها سوال بود که چطور وارد رابطی شدم که با طرفم هم مدار هستم.

    من خودم میتونم الان به جرات بگم فقط با الگو قرار دادن استاد و خانم شایسته من تونستم وارد همچین رابطی ای بشم.

    چقدر رابطه استاد و خانم شایسته رو توی دلم تحسین میکردم و الان هم میکنم که هیچ جا من این مدل رابطه رو ندیدم به دور از وابستگی

    و داشتن عشق بی قید و شرط به هم دیگه.

    و تحسین و توجه من باعث شد من هم‌وارد رابطه ای بشم که خدا رو شکر توش وابستگی نیست

    توش احترام هست

    تو ش دوست داشتن هست

    توش هم مداری هست .

    البته اینا رو که میگم خیلی خیلی جا داره بهتر بشه.ولی الان در شروع اون قدری هست که میتونم در موردش صحبت کنم.

    استاد واقعا ازتون بی نهایت سپاس گذارم .

    و با افتخار خوشحالم که شاگرد شما هستم .

    و دوره احساس لیاقت رو تهیه کردم و تعهد دادم روی خودم کار کنم.

    استاد در مورد مثال هایی که زدید من چند تا از دوستای نزدیکم رو به چشمم‌دیدم بعد ازدواج به قدری وابستگی شدید و احساس بی ارزشی داشتن که زندگی شون به سال نکشید.تلفن های دم به دقیقه

    تماس تصویری که طرف مطمن باشه

    هزاران مورد که الان میفهمم تمام اینها از ریشه احساس عدم لیاقت نشات میگیره.

    خیلی خوشحالم این دوره رو خریدم

    و از خدا میخواهم قدم به قدم هدایتمون کنه برای بهتر زندگی کردن.

    تشکر از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      ایمان بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1779 روز

      سلام به محمد رضای عزیزم

      تازه دامادمون

      تازه داماد سایت

      اصلا من وقتی میشنوم یه زوج که عباسمنشی ان قند تو دلم آب میشه یجوری که همین الان دارم این کلمات و با لبخند ملیح برات مینویسم .

      تحسینت میکنم به خاطر الگو سازی که کردی و تونستی رابطه قشنگتو بسازی واقعا میشی برا منم الگو چون منم خیلی اینجور رابطه رو دوس دارم تجربه کنم و با پارتنرم درباره قانون حرف بزنم اون یچی بگه من یچی بگم من یکی بزارم روش اون از یه زاویه دیگه نگاه کنه و…..

      اصلا میدونی چقدر کار راحت تره وقتی یکی هم مسیر با خودمون داشته باشیم دیگه لازم نیس تمرکز بزاریم روی طرف و اون خودش اصلا مسیر و میدونه و با هم سوت زنان هدایت خدارو دنبال میکنیم

      اصلا خداوند مردان پاک رو برای زنان پاک در نظر میگیره و این ترکیب واقعا سعادت دنیا رو میتونه رقم بزنه

      در هر صورت برات آرزوی خوشبختی میکنم و این کامنت رو با احساس عالی و لبخند ملیح و ذوقی که براتون کردم بهت با عشق تقدیم میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        محمدرضا یکتای مقدم گفته:
        مدت عضویت: 1383 روز

        سلام ایمان جان

        سر صبح انرژی گرفتم

        مرسی که برام نوشتی

        منم تحسینت میکنم که داری روی خودت کار میکنی.

        خدا رو هزار مرتبه شکر

        دقیقا همینطوره که میگی وقتی پارتنرت هم مسیر باشه

        چقدر لذت بخشه

        چقدر میشه رابطه بهتری از دید قانون داشت

        و این از همه چیز مهمتره

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: