علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم م گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام وآرزوی سلامتی برای استاد نازنین وهمه ی متعهدین

    تبریک وتبریک به مناسبت سال جدید تحصیلی

    باز آمد بوی ماه مهر بوی بازی های راه

    مدرسه

    در میان کوچه های خستگی

    می‌گریزم در پناه مدرسه

    دلم میخواهد از چهارشنبه ی زیبایم برایتان بگویم

    روزی پر از تحسین

    روز چهارشنبه معلم پسرم از ما خواست که به جلسه برویم

    تقریبا همه ی اولیا آمده بودند

    معلم پسرم آقایی بسیار جوان21 ساله بودند

    قبل از آنکه به کلاس بیایند ناظم مدرسه به کلاس آمدند

    کلی از معلم تعریف و تمجید کردند

    چون قبلش یک سری از اولیا برای شکایت ودلخوری به مدیریت رفته بودند و گفته بودند که چون پارسال آقای معلم سوم را درس داده پس نمیتونه پنجم را درس بده،،

    ولی ناظم با درایت و خردمندی جواب داد مطالب کتاب ها (محتوا)را

    در ده دقیقه ما مرور میکنیم و همه میتوانیم همه ی پایه هارا درس بدهیم گفت حتی شما هم میتوانید وقبلا هم این کار را کرده آید که مطالب را از گوگل و،،،یاد گرفته آید و به بچه هایشان آموزش داده اید

    مهم نگاه معلم وآموزش معلم و تجربیات معلم است

    دونوع ساز یاد گرفته اند که به همه‌ی سنین آموزش میدهند

    ومسلط به سه زبان آلمانی ،انگلیسی وفرانسه هستند

    توانمندی های بالایی دارند

    معلم وارد کلاس شد وچه قدر محکم ومودبانه توضیح داد که چه روش آموزشی دارد

    گفت که شما نباید از معلم به عنوان حربه ی ترس برای کودک استفاده کنید

    مدرسه باید مکانی امن وشاد برای بچه ها باشد

    اون سیستم آموزشی که قبلاً بوده اشتباه است

    من سعی میکنم بیشتر مطالب در کلاس به بچه ها آموزش داده شود و همین طور یاد گیری کامل در کلاس روی داده شود

    دروس هدیه ها وقران در کلاس پرسش وپاسخ است و نیازی نیست در خانه بخوانند

    و نکته ی مهم این که گفت تکالیف ریاضی

    را بگذارید هرچه قدر خودشان می‌دانند در خانه بنویسند

    یکی از اولیا پرسید اگر اشتباه بنویسند چه

    معلم گفت خوب اشتباه بنویسند اینجا تمرین ها را حل میکنیم و یاد میگیرند ودرستش را مینویسند

    این سیستم غلط بوده که به خاطر اشتباه نوشتن بچه ها باید خجالت بکشند ،،،

    در اشتباه کردن است که مسیر های درست برای ما مشخص میشود

    و درس علوم را هم با انجام دادن آزمایش یاد میگیرند

    و نکته ی مهم دیگر گفتند که ما ارزیابی کلاسی داریم واون ارزیابی کلاسی نمره ی آخر ترم میشه ،وچیزی به نام امتحان نداریم

    چه قدر خیالم بابت این حرف معلم راحت شد ولی بعضی اولیا شاکی شدند

    دوباره یه سری از اولیا گفتند که با این روش شما ممکنه بچه ها بی خیال باشند

    ومعلم با لحن قاطعانه و منعطفانه وخردمندانه اش توضیح داد جای هیچ گونه نگرانی نیست

    به من اعتماد کنید ،،نیازی به فشار آوردن به بچه ها برای درس خواندن نیست

    بزارید راحت باشند .برند با گروه همسالان خود بازی کنند تا تجربه کسب کنند.در کتاب خانه ی عمومی اورا ثبت نام کنید تا کتاب خواندن را یاد بگیرد

    درحالیکه این نکات ارزشمند را می‌گفت با خودم مرور کردم که چه سال های سختی را برای فهماندن دروس و حفظ دادن آن ها به پسرانم به خرج دادم ،،دروسی که باید فقط برای یک بار امتحان بدهند و بعد فراموششان میشد

    ادامه ی حرف های معلم

    گفت نباید درس خواندن برایشان کسالت بار باشد

    (درس خواندن برای پسرم کسالت بار بود)

    به بچه ها سخت نگیرید

    چرا به بچه هایتان سخت میگیرید

    (چه قدر به بچه هام در درس خواندن سخت گرفتم)

    هرچه قدر سخت بگیرید دنیا هم به شما سخت میگیرد

    بگذارید بچه ها در محیط مدرسه لذت ببرند(حرف هایش طبق قانون بود وبوی حرف های استاد را میداد)

    یک ماه به من اعتماد کنید

    من تجربه ی کافی در مورد آموزش دارم و آموزش دادن را خوب بلدم

    ولی باز هم یک سری از اولیا شاکی بودند و میگفتند اگر سخت نگیرید سال دیگر ممکن است با معلمی روبه رو شوند که سخت گیری کند

    و معلم جواب داد،حق شما هم این است که از او قاطعانه بخواهید سخت گیری نکند

    حرف های معلم همه ی الگوهای اشتباه ذهنی مرا پاره کرده بود

    ومیدانستم درست میگوید

    معلم:

    میل خودتان است این روش آموزشی من است میتوانید فرزندتان را به کلاس دیگری ببرید .ولی من از روش آموزشی ام بر نمی‌گردم

    نخواهید من بچه هایتان را بترسانم

    با حرف های درست و به جایی که با این سن و سال کم میزد مدام در دلم او را تحسین کردم وخدای بزرگ را شکر کردم به خاطر وجود چنین معلمی

    خدایا چه قدر طبق قانون حرف میزد ،چه قدر بااین سن کم پر از خردمندی بود و احساس لیاقت میکرد که گفت من از روشم بر نمی‌گردم

    انگار همه یمان تنمان میخارید برای سختی

    خنده دار است نه؟؟

    گفت:

    از شما خواهشمندم جلوی بچه هایتان دعوا نکنید .بعضی از شاگردانم پارسال روحیه ی پرخاشگری داشتند و گاهی افسرده بودند وبعد متوجه می‌شدم که پدر و مادرشان جلوی بچه دعوا میکردند

    گفت:البته بچه ها با هوش هستند و همه چیز را خوب می فهمند حتی اگر جلوی آن ها دعوا نکنید ولی بدانید که تنش های شما را وقتی می‌بینند بدتر در روحیه ی آن ها اثر میگذارد.

    چه قدر اورا تحسین کردم که به آموزش خود ایمان داشت

    وسال گذشته نیز کلاس سوم تدریس کرده بود و همه ی اولیا وبچه ها از او راضی بودند

    خدایا یعنی این قدر راحت بود

    انگار بار سنگینی از دوشم بر داشته شده بود

    خدایا شکرت به خاطر معلم بی نظیری که نصیب پسرم کردی ناظم گفته بود که قرار بوده این معلم برای مهاجرت به خارج از کشور برود که یکی دوماه دیگر مشخص میشود وبه ما اطمینان داد که به روحیات بچه ها اهمیت میدهد و فعلا نمی رود

    وار خود معلم هم پرسیدیم که آیا وسط سال به خارج از کشور میرود

    واو به ما اطمینان داد که نمی‌رود و نمیخواهد بچه ها ضربه ی روحی روانی بخورند وتا پایان سال تحصیلی در کنار بچه ها میماند

    چه قدر این معلم جوان زود تکامل خود را طی کرده بود چه قدر پر از آگاهی و عشق بود

    آرامش عمیقی داشت و پر از احساس لیاقت

    سوالات را یکی یکی با طمانینه و درایت جواب میداد

    کلی برای من آموزش داشت

    روش آموزشی اش مثل خودش تر و تازه وزلال بود

    آگاهی های که به ما داد مثل یک مرد چهل ساله بود

    حرف هایش از باوری محکم و قانون مند سرچشمه می‌گرفت

    من مطمعن بودم درخانواده ای عالی

    بزرگ شده و یا استادی مثل عباس منش دارد

    سپاس از خداوند مهربان

    سپاس از نو بودن وتازگی وعشق

    وسادگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 108 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1452 روز

      سلام اعظم جانم

      حس خوب اون معلم بسیار جوان رو از نوشته های شما گرفتم و چقدر تحسینشون کردم که به قول شما با سن کمشون،بسیار پخته و فرهیخته عمل کردن و چقدر خوبه که بچه ها هر سال این چنین معلمان شاد و آگاه و دانایی رو داشته باشند تا هم از اول کودکی راه درست رو در پیش بگیرند و هم آموزش های مدرسه به دردشون بخوره و دیگه نیازی نداشته باشند بعد از طی سالیان زیاد دوباره بیان از اول باورسازی کنند!باور خوبی که از کودکی در ذهن بچه ریشه دار بشه در بزرگسالی اون رو تا چند مرحله رشد میده

      خیلی احساسم نسبت به اون معلم خوب شد و بسیار لذت بردم از آگاهی و دانایی که با وجود سن کم داشتند

      و تحسین کردم شما رو که از دید قانون ،ویژگی های مثبت معلم جوان رو بزرگ و بلد کردید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3193 روز

      سلام و عرض ادب

      چقدر از کامنت شما لذت بردم سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن تجربه معلم جوان

      اگر براتون مقدور هست و تمایل داشتین بعد از یکماه در مورد رود آموزش این معلم جوان باز هم بنویسید

      من برای این تیپ افراد ارزش فوق العاده ای قائل هستم و باز هم از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1325 روز

      بنام خداوند مهربان

      سلام دوست عزیزم

      چقدر زیبا از حرفهای معلم جوان گفتید

      سال گذشته معلم کلاس اول داداش من هم یک پسر جوان بود که دقیقا مدل درس دادنش به بچه ها با بازی و خوشگذرانی بود

      یادمه روزای اول یک خط به داداشم تو دفترش مینوشت و من کل اون صفحه رو بزور سره داداشم مینوشتم

      یکروز تو دفتر داداشم‌نوشت

      خانوم شریفی لطفا فقط یک خط بنویسد و کل صفحه را ننویسد

      با خودم گفتم‌ینی چی مگه با یک خط نوشتن یاد میگیره

      بعد ازونور دختر عموم که تو روستای بالایی ما بود اخر هفته ها یادمه یکبار 25صفحه درس داده بود بهش و اونم تو دو سه روز تعطیلی باید مینوشت

      نتیجه کارنامه میان ترم داداشم همه درسهاش خیلی خوب و قشنگ میتونست بخونه و بنویسه تااون کلماتی ک اموزش دیده بود رو

      و دختر عموم که حتی کلمات رو نمیشناخت

      واقعن ما فکر میکنیم‌با سختگیریِ که همه چیز عالیی میشه

      واقعن روش جدید تدریس خیلیی فوق‌العادست و خداروشکر میکنم که هرروز جهان داره جای بهتری میشه برای اونایی ک اسون میگیرن

      درپناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1557 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر تجربه خوبی کفتید خوبه که توجه کردید

      چقدر خوبه به روش های جدید معلم اعتماد کردن و چه معلم آگاهی داره و قانون رو میدونه سخت بگیری دنیا به خودت سخت میگیره

      بعضی مواقع برای نظم به پسرم سخت میگیرم خالا چرااا

      چون منم بچه بودم جور دیگری تو ی سری از کارها بهم سخت گرفته شده و ضمسر نا خود آگاه یاد گرفته به غلط اگر میخاس کسی چیزی یاد بگیره سخت بگیر

      و چه معلم اکاهی که از بچه ها نمیخاد کامل باشن و استرس کامل بودن و عدم عزت نفس داشته باشن اجازه اشتباه به دیگران دادن خودش باعث میشه خودتو در گیر اونا نکنی و این یعنی احساس لیااقتتت

      لذت بردم از کامنت شما در پناه خداوند مهربان و بخشنده فراوانی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1006 روز

      سلام و درود بر آجی خوبم

      من این کامنتو دومین بار که دارم میخونم و چقد نکته و پیام رهایی و آزادی و زیبایی داره که ولا بیلااااا به خودمون و بچهامون سخت نگیریم بابا این کتاب خوندنها فقططططط بدرد همین دوره اش میخوره اصلااااا تو زندگیش لازم نمیشه تو زندگی شاد بودنش مهربان بودنش بخشنده بودنش راضی بودنش آروم بودنش بکارش میاد نه علوم نه ریاضی نه هندسه نه هیچی همه فقط مال دروه تحصیله اینقد واس چیزی که بدرد زندگیش و درونش نمیخوره سخت نگیریم و اگه هر چی بیخیالتر باشیم و مدیریت خوب رو اعصاب و روان خودمون داشته باشیم هم بچهامون استعدادشون رو میشه هم تو مدرسه میتونن موفق باشن هم فردای زندگی ولی متاسفانه اینارو ما ایرانیا و یا شایدم خیلی جای دیگه یاد نگرفتیم که این شده هیتلر ها صدام ها و داعشی ها و آخوندها تولید شدن که دین و ایمان مردم و به یغما بردن و برده داری و شرک پرستی در این عصر و دایر کردن همه مشکلات از آموزش غلط اول خانه بعد مدرسه بعد جامعه هست یعنی اگه ما پدر ومادرها خوب باشیم بدنبال رشد درونی باشیم بیسمونو خوب کنیم مطعمن همین بچها مدرسه رو و بعد جامعه رو درست خواهند کرد پس طبق حرف شما خواهرتوحیدی و گلم که از تجربیات زیبات برامون نوشتی نتیجه میگیریم مشکل اصلی تو هر دوره ای از پدر ومادر قبلا که اطلاعات رسانی مثل الان نبود و کنار میزاریم ولی پدر و مادرای جوان ووامروزی مثل خودمون نبایددددد با بچها بهیچ عنوان در هیچ شرایطی بجنگیم بجای جنگ باید حرمتداری کنیم بزرگی کنیم تا هم جایگاهمون در خانه و ذهن بچهامون خوب حفظ بشه هم اینکه به بچهامون یاد میدیم با بچهای خودشون که آینده سازان جامعه بعدی هستن چجوری رفتار کنن ما بایددددد مسولیت پذیر باشیم و سخت کوشی رو در هر مرحله ای از زندگیمون دور بریزیم و آسان کاری و آسان دریافت کردن را یاد بگیریم و یاد بدیم باید از ذهنمون این قانون و از بین ببریم که نابرده رنج گنج میسر نمیشود باید بگیم نابرده فکر و اندیشه گنج میسر نمیشود

      درود بر شما دوست خوبم درووووود.

      کامنتون خیلی برام لذت بخش و یاداوری آگاهی ناب بود

      و اینکه دم این معلم جوان گرم که با این سن کمش چقدددد افکار روشن و زیبایی داشت دعا میکنیم که آموزش وپرورش ما پر بشه ازاین معلمین که دیدی که ایشونم قصد پرواز کردن به اونور آبو دارن چرا چون اونوریا ارزش خودشونو فهمیدن چقد بالاست چون اونوریا خودارزشمندی شون بالاست که دارند همچین آدمایی رو جذب میکنن از کجا از یک کشور دیگه حالا باید بفهمیم که این احساس لیاقت چیکار میکند با ما

      ما برای حفظ این آدما باید ارزشمونو ببینیم و درک کنیم که چقد لایق بهترینها هستیم همینجوری بدون انجام هیچکاری ما لایق بهترینها هستیمممممم اینو درک کنیم تمومه اطراف ما جامعه ما پر میشع از آدمای خوب معلمین خوب آموزگارهای خوب پزشکای خوب البته اینقد سلامتی زیاد میشه که پزشکا میرن دنبال تحقیقات چگونه سلامت بمانیم دیگه کمتر بفکر معالجه کردن میشن خدا همه مارو طبیب و آموزگار و دانشجوی حاذق آفریده اینو ما باید درک کنیم خدایا بما درک عالی برای فهم بیشتر خودمون عنایت بفرماید آمییییییییین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه کدخدا گفته:
      مدت عضویت: 2151 روز

      سلام دوست عزیززز،

      چه قدر از کامنتتون حس خوبی گرفتم

      چه فرکانس عالی شما فرستادین که با همچین معلمی همفرکانس شدین ،منم از خداوند درخواست کردم که در زمینه آموزش و یادگیری دروس فرزندم احساس خوبی داشته باشم ،چون پسرم کلاس دوم ،روند اموزش و یادگیریش برام یه معضل فکری شده ،اینقدر که معلم کلاس اولشون بهش سخت میگرفت و با من تماس میگرفت که بیشتر و بیشتر باهاش کار کنم ،اون سال تحصیلی من همش در احساس استرس و نگرانی به سر می بردم ،طوری که حتی به پسرم کلی استرس وارد میکردم ،بهس سخت میگرفتم و از مسیرم کلی فاصله گرفته بودم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    بنام پروردگار جهانیان

    سلام خدمت استاد فوق‌العاده خودم و دلبر زیباشون خانوم‌شایسته عزیزم

    سلام یاران عزیز و خانواده گرم عباسمنش

    .

    استاد هنوز باورم نمیشه فایل به این ارزشمندی رو بااین همه نکات فوق‌العاده گذاشتین تو سایت به صورت هدیه و رایگان

    همین کارهاتون باعث میشه که به خودم بگم فرشتههههه تو حتی اگه شده به رسم سپاسگزاری از استاد باید همه محصولاتش رو بخری

    این حدااقل کاریه ک میتونم بکنم

    دربرابر نتایج

    من برای تک تک مثالهاتون و حرفاتون کلی حرف دارم

    کلیییی باید خودم رو کنکاش کنم همه این سوالات رو باید از خودم بپرسم

    باید خودم رو درست کنم

    به این نتیجه رسیدم وقتی شب قبل از خاب 30دقیقه مراقبه میکنم و میرم به درونم و تو اون باغِ سرسبز وجودم دختری ک هنوز داره بخاطر ضعف هاش و ترسهاش و احساسات منفیش اشک میریزه رو میبینم و در اغوش میکشمش و بهش میگم ک چقدر ارزشمنده چقدر دوستش دارم واقعن احساس میکنم اونروز ها عجیب بیشتر باخودم درصلحم و اتفاقات بهتری برام میوفته .

    یادمه وقتی برای بار اول ترسها ضعف ها تردید ها و ….. احساساتی ک سرکوب کرده بودم رو بهشون سرزدم

    به شدت و با جیق اشک میریختن و زجه میزدن

    استاد درونم خیلی عجیبه

    من درونم مجموعه ای از احساسات سرکوب شده رو پیدا کردم که همه فریاد میزدن و اشک میریختن

    نقاشیشم کشیدم یک دختر افسرده با کلی احساسات منفی

    از وقتی اون فرشته رو در درونم پیدا کردم خیلی سبکترم

    خیلی راحت تر میگیرم به خودم

    خودم‌خودم رو بغل میگیرم

    روز اول حتی سرشم بالا نمیاورد

    روز سوم شاید یکم از جیقاش کم شد

    ولی هنوزم بشدت اشک میریزع چون هنوزم خیلی جاداره برای اینکه لبخند بزنه

    من فرشته درونم‌رو پیدا کردم و دارم بهش یاد میدم عاشقی رو

    دوست داشتنِ خودش رو

    خداوند رو یافتم(:

    .

    اینقدر حرف راجب عدم‌احساس لیاقت دارم که بزنم ولی چون مساعل شخصیِ خودمه تو دفترم مینویسمش

    .

    استاد خیلییی دوستت دارم

    این فایل عالییی بود خیلی ممنونم

    اینم بگم امروز 500تومن پولِ دوره فوق‌العاده احساس لیاقت وارد کیف پولم شد و من الان 770تومن از پول دوره رو دارم

    عاشقتم خدای مهربونم که اینجوری داری پول دوره رو جور میکنی برام .

    .

    درعین حال فردا مادر پدرم میرن برای پیداکردن خونه در شهر زیبای قزوین

    چون فرشته خانوم قضیه مهاجرتش اوکی شده و داره وارد ی دنیای بزرگتر میشه‌.

    خدامیدونه چقدر اتفاقات عالیی و قشنگ در راهه

    خدا میدونه چقدر بزرگتر میشم چقدر انسانهای بینظیری وارد زندگیم‌میشن با چه انسانهایی برخورد میکنم و چقدر معجزه آسا کارهام انجام‌میشه

    .

    خدا میدونه چقدر پیشرفت ها میکنم

    خدامیدونه چه اتفاقاتی در راهه :)

    .

    خدای مهربونم عاشقتم بخدا خیلیییی دوستت دارم ازت سپاسگزارم که خاسته هام یکی یکی تیک میخوره

    خدایا کمکم کن با کنکاش درونم احساس لیاقتم رو ببرم بالا چون واقعن در همه زمینه ها تاثیر داره .

    .

    فرشته لایق هدایته

    فرشته لایق رسیدن به خاسته هاشه(:

    فرشته لایق دوره احساس لیاقته

    خداجونم شکرتتتتتتت عاشقتممممممم ک هررروز اینجوری داری پول دوره رو جور میکنی برام

    استاد انشالله خیلی زود دوره رو میخرم قیمتش اصلا برام محم نیست

    چون اینقدر ثروتمند میشم که براحتی دوره هاتون و هرچیزی ک خاستم رو بخرم

    88میلیونم بکنید مشکلی نیست استاد عزیزم ارزشش رو داره

    قربونتون برم عاشقتونم من

    فعلا در پناه الله یکتا و توانا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 113 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 878 روز

      به نام خداوند مهربان و عاشق

      به نام یگانه معبود من و معشوق من

      به نام خدایی که بی نهایت بزرگ هست و بی نهایت عاشق هست

      سلاممم فرشته عزیزم رفیق عالی من

      سلام خدا به فرشته خدا

      سلام خدا به فرشته ارزشمند و دوست داشتنی

      نمیدانی چقدررر برایت خوش شدم نمیدانی چقدررر حالم عالیییییی شد زمانی که از مهاجرت خود نوشتی عزیز من

      چقدررر خوش شدم که خواسته ات برآورده شد

      قانون زیاد زیباست قانون پاسخ میدهد

      خدایاا کرور کرور شکرت

      خدایا کرور کرور شکرت که تو این قدر مهربان و بزرگ هستی تو رحیم رحمان هستی خدایااااااااااا ما دیوانه وار دوستت داریم

      فرشته عزیزم از خدا برایت بی نهایت ثروت و خوشبختی میخواهم

      از خدا برایت عالی ترین ها را میخواهم

      از‌خدا خود خدا را میخواهم که منبع همه چیز های خوب هست

      فرشته عزیز زیادد خوشحالم ساختی

      الهی هر لحظه در حال عشق بازی با الله باشی و در حال تجربه عالی ترین اتفاقات زنده گی ات باشی عزیز من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      Sajjad Abolhasani گفته:
      مدت عضویت: 1165 روز

      سلام فرشته خانوم امیدوارم حال دلتون عالی باشه

      تمرینی که گفتین میدین برای مراقبه رو منم انجام میدم اصلا رو دست نداره دقیقا همین باغ آگاهی هست

      مطمئنم دارین کتاب نیمه تاریک وجود دبی فورد رو مطالعه میکنین این تمرین در این کتابه

      بهتون تبریک میگم این شروع صلح با خود رو که دقیقا همین احساس لیاقته

      همیشه موفق و خوشخنده باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1972 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عباس‌منش عزیز، خانم شایسته که به‌قول خیلی از دوستان عزیزدل همه ما هستند و همراهان خوبم در این مسیر الهی که بدون شک حضورشان باعث دلگرمی من در این مسیر و فهم بهتر مفهوم توحید شد

    با تمام وجودم از همه شما عزیزان سپاس‌گزارم

    از خدای مهربانم که نزدیک‌تر از هر پدر و مادری به منه

    رفیق‌تر از هر رفیق

    و عاشق‌تر از هر عاشق

    فکر نمی‌کنم همزمانی‌های این دوره و آگاهی‌ها با مسائل و چالش‌هایی که هر کدام از ماها تو زندگیمون داریم بر کسی پوشیده باشه و خیلی عجیب خواهد بود اگر بخواهیم به درستی و حقانیت مسیرمون ذره‌ای تردید داشته باشیم

    انقدر این تکامل فرکانسی فوق‌العاده دقیق و منظم داره پیش میره که فقط دارم ازش لذت میبرم

    از به‌روزرسانی منظم دوره شیوه حل مسائل بعدش کشف قوانین و حالا احساس لیاقت

    کاملاً با یک نظم کیهانی دقیق داره پیش میره

    یه نکته‌ای توی فایل‌های اخیر استاد خیلی برام جالب توجه بود و اون هم تکامل و انرژی و تأثیر بالاتر صحبت‌های استاد نسبت به گذشتست

    این رو در دوره شیوه حل مسائل و کشف قوانین خیلی بهتر متوجه شدم

    وقتی که فایل‌های قبلی استاد رو گوش میدم احساس میکنم که خیلی نیاز داره به تکرار و تکرار و تکرار تا به‌درستی درکش کنم اما فایل‌های جدیدی که استاد میگذارند عمیقاً بر ذهنم میشینه یعنی همان یکبار احساس میکنم که اندازه شاید 10 بار گوش دادن به فایل‌های قدیمی‌تر تأثیرگذاره.

    این هم خودش برام نشان‌دهنده تکامله. حسم اینکه استاد در توضیح قانون هربار حرفه‌ای‌تر می‌شوند و هربار اصل را راحت‌تر از فرع برامون توضیح میدن. حتی در انتخاب موضوعات و مثال‌ها هم این قشنگ برام قابل لمسه.

    برام شبیه یه بازیکن حرفه‌ای میمونه که قبلاً شاید باید 90 دقیقه بازی میکرد تا برای تیمش تأثیرگذار باشه اما حالا 5 دقیقه هم میاد تو زمین اون تأثیر 90 دقیقه‌ای رو میذاره.

    من پیش از شروع این دوره به معجزاتش در زندگیم تو همین چند روزه ایمان آوردم.

    لایه‌هایی از آگاهی و شخصیت وجودی خودم رو دارم تجربه میکنم که هرگز تا به حال کشفش نکرده بودم.

    شاید برای همه ما بحث احساس لیاقت موضوع تازه‌ای نباشه اما از هر طرف که به زندگیم نگاه میکنم تهش به این موضوع میرسم.

    این دوره تا این جا باعث شده بیشتر از همیشه فکر کنم.

    این روزها بیشتر از همیشه در زندگی خودم عمیق میشم

    بیشتر از همیشه سکوت میکنم

    و از ته دل لبخند میزنم

    بیشتر از همیشه میفهمم که ایراد کجاست

    و سعی میکنم با خودم مهربان‌تر باشم

    صحبت در مورد احساس لیاقت برای من مثل این میمونه که بخوام در مورد احساس بعد از پشت سرگذاشتن یک تومور بدخیم حرف بزنم

    وضعیتی که مدت‌ها احساس خوب و شادابی تو رو تحت‌الشعاع خودش قرار داده و آرام آرام زمینه مرگی خاموش رو برات مهیا میکنه

    احساس لیاقت دقیقاً برای من حکم اون لوله سوراخی رو داره که خانم شایسته در دوره شیوه حل مسائل مثالش رو زدند

    آثارش در زندگی من تقریباً داشت به پِی ساختمان وجودم میرسید

    کار از کم شدن فشار لوله و ترک برداشتن دیوارها گذشته بود اما خداروشکر که به موقع بهش رسیدم

    تا قبل از شیوه حل مسائل فقط آثار تخریب رو در و دیوار زندگی خودم و کم شدن فشار نعمت‌ها مشاهده میکردم

    بعد از این دوره تونستم جلوی پیش‌روی رو با استخدام اصل بهبودگرایی آرام آرام بگیرم

    آثار تخریب سر جای خودش بود اما شکر خدا بدتر نمیشد

    در دوره کشف قوانین تصمیم به کند و کاوی اساسی برای یافتن سر منشا و باعث و بانی اصلی این نشتی‌ها و آثار گرفتم

    از هر طرف که پیش میرفتم به یک نقطه میرسیدم

    تک تک مسیرها رو رفتم

    تمام نقشه ساختمانم را بارها و بارها مرور کردم

    حتی با طراحان ساختمان هم بارها و بارها گفت‌وگو کردم

    مشکل مشخص و واضح بود

    پروژه بزرگ‌تر از چیزی بود که انتظارش رو داشتم اما یه چیزی اینجا متفاوت بود

    و اون هم تجربه من در برخورد با این موضوع

    عین یک پزشک کارکشته که خودش را بازنشسته کرده اما پس از ناتوانی‌های مکرر ازش خواستند که دوباره به کار برگرده و خودش مسئولیت درمان را به عهده بگیره

    این بار بر خلاف همیشه با تمام یاخته‌هایم

    اما بسیار آرام و صبورتر از همیشه به سراغش رفتم

    تکمیل این پروژه برای من موضوع مرگ و زندگیه

    برخلاف همیشه به‌جای استخدام نیروی کار بیهوده سعی میکنم از شهود و الهاماتم کمک بگیرم

    در رابطه به به‌کارگیری شیوه متفاوت برای حل این مسئله تردیدی ندارم و این اطمینان به خاطر احساس خوبی است که دارم.

    موضوع روابط برای من تبدیل شده به موضوع مرگ و زندگی

    هربار از حل این موضوع طفره رفتم

    هربار می‌خواستم هدایت‌ها را نادیده بگیرم و با عقل خودم پیش برم

    هربار ضربه‌ها شدیدتر میشد و من نمی‌خواستم چیزی را تغییر بدم

    خداروشکر که آب از سر نگذشت

    خداروشکر که در مناسب‌ترین زمان ممکن به داد خودم رسیدم

    این فایل دقیقاً در زمانی اومد که من وارد مرحله جدید از زندگی خودم شده بودم و احساس میکردم که هیچ چیزی نمیدانم

    خب تا اینجا عالی پیش رفتی

    از اینجا به بعد چی؟

    حالا چی کار باید بکنم؟

    قدم بعدی چیه؟

    وای خدای من جریان هدایت به شکل دیوانه‌کننده‌ای زیباست و دقیق عمل میکنه

    ایمان داشتم که اگر بخوام مثل قبل عمل کنم مثل قبل نتیجه میگیرم

    ایمان داشتم که نباید به شیوه قبلی خودم عمل کنم

    ایمان داشتم که به هدایت خدا نیاز دارم و خدا در زمان مناسب بهم پاسخ میده

    همین شد

    این رو از تغییر و تفاوت زاویه ذهن و احساسم میفهمم

    از حال خوبی که به نسبت قبل احساس میکنم

    همیشه برام سوال بود که آقا چی میشه، چی میشه که آدما از روابط عاطفیشون لذت میبرند و من نه؟

    بارها و بارها نشانه‌ها و آگاهی‌ها رو دیده بودم اما بی‌توجه بودم تا اینکه انقدر واضح شدند که نادیده گرفتنشان تبدیل شد به سخت‌ترین کار زندگیم

    من همیشه حس میکردم که تا یه نفر تو زندگیم نباشه حس خوبی ندارم

    از طرفی با انبوهی از تجربیات دیگه رمقی برای رفتن در یک رابطه جدید وجود نداشت

    پاک خودم رو باخته بودم

    از کامنتای دوستان درخصوص دوره روابط شنیده بودم که آره نباید وابسته بود و از این جور صحبت‌ها

    خیلی وقت‌ها می‌خواستم ادا دربیارم که آره منم حالم خوبه و الان دارم از خودم لذت میبرم اما در واقعیت اینطور نبود

    در واقعیت احساس من اصلاً با خودم خوب نبود

    در واقعیت هرگز تنهایی خودم رو دوست نداشتم

    انگار یک جبر دوست نداشتنی را پذیرفته بودم

    هنوزم نمیگم کاملاً بهبود پیدا کرده اما به شکل محسوسی در احساسم تفاوت رو میبینم

    این روزها خیلی بی‌منت‌تر عشق میورزم

    تجسم میکنم

    حس میکنم

    اما انگار نشانه‌هایی از وابستگی توش نیست

    انگار دیگه ذهنم دنبال اسم و آدرس خاص نیست

    به خودم میگم بالاخره به چیزی که می‌خوای میرسی

    دارم خواستم رو حس میکنم

    دارم باهاش زندگی میکنم

    سال‌هاست که باهاش زندگی کردم اما حواسم بهش نبود

    اینکه میگن اون عشقی که دنبالش میگردی خودتی یه جمله کلیشه‌ای نیست

    یه حقیقته که انگار همه ما دوست داشتیم نپذیریمش

    از خودم پرسیدم

    همه کسانی که فکر میکردی اگه نباشن تو هم نیستی

    آیا اگر تو نباشی اصلاً مفهومی در این جهان دارند؟

    وجود توعه که داره به وجود اون‌ها معنا میده

    بارها خودم این رو تجربه کردم که من در ارتباط با کسی بودم و دوست من هیچ حس و احساس خاصی به اون فرد نداشته

    شاید بهترین مثال خیلی وقت‌ها پدر مادرها هستند

    ان‌شالله هر کسی که از نعمتش بهره‌منده خدا نعمت بیشتر کیف کردن باهاشون رو بهش بده

    هر کسی هم که الان رنگ و بوی قشنگ حضورشون رو نداره خدا این رنگ و بو رو یه جای قشنگ‌تری بهش ببخشه و سیرابش کنه

    من از رفتار پدر و مادرم نسبت‌به خودم متوجه ضعف‌های خودم در روابط عاطفیم شدم

    من عاشق پدر و مادر هستم و واقعاً رابطه بسیار فوق‌العاده‌ای با هم داریم اما انگار همیشه محبت کردن به من رو وظیفشون میدونستم

    انگار همیشه کارهاشون خیلی برام عادی بوده

    انگار همیشه این حس رو داشتم که خب وظیفشونه بچه به دنیا آوردن که بهش عشق بورزند

    اصلاً غلط کرده هر کسی نمی‌خواد عشق بورزه به بچش بچه میاره

    بعد که بزرگ‌تر شدم دیدم نه همیشه هم انگار این خبرا نیست

    هستند کسانی که بزرگ‌ترین آرزوشون یک نگاه محبت‌آمیز پدر و مادرشونه

    این برای من عادی شده اما برای همه عادی نیست

    حالا میفهمم که چقدر تو روابطم اشتباه رفتم

    چرا این عادی شدنه هیچ‌وقت تو رابطه عاطفی برام تجربه نشده؟

    چرا هیچ‌وقت حتی اون کسی که فکرش رو میکردم عاشقمه هرگز این احساس رو در من ایجاد نمیکرد؟

    چقدر به‌موقع خدایا به دادم رسیدی

    حس میکنم خدا من رو انداخت تو یه مسیری که خیلی اولش برام سخت بود و یواش یواش دیگه داشت دست و پاهام از ناشناخته‌ها شروع میکرد به لرزیدن که انگار اومد محکم دستمو گرفت و گفت نترس من اینجام

    با هر جمله که از زبان استاد گفته میشد و ترمزی که پیدا کردم این روزها حس میکنم داره فشار دستای خدا تو دستم بیشتر میشه و اطمینان بیشتر

    درست در آستانه ورود به یک مسیر تازه بهتر از هر آدم محلی آشنایی همه چاله چوله‌ها جاده رو بهم گوشزد کرد و جلوی آسیب رو گرفت

    خدایا خیلی ازت سپاس‌گزارم

    وقتی داشتم کامنتای دوستان درباره این فایل رو میخوندم حس کردم شیرین‌ترین لحظات عمرم رو دارم حس میکنم

    چقدر من یاد نگرفته بودم برای خودم زندگی کنم

    چقدر دیگران همه چیز رو برای من مشخص کرده بودند بدون اینکه اطلاعی داشته باشم به راحتی اختیار تعیین تکلیف رو داده بودم بهشون

    اگه به خودم بود من دوست نداشتم تو خیلی از جمعا باشم

    دوست داشتم به جاش بشینم کنار پنجره یه موسیقی کلاسیک گوش بدم و فقط به منظره بیرون نگاه کنم

    اگه به خودم بود خیلی با ایمان‌تر ایده‌هایی که بهم گفته میشد رو اجرا میکردم فارغ از اینکه دیگران خوششون بیاد یا نه

    اگه به خودم بود هرگز دلم نمی‌خواست برای عشق از کسی تمنا کنم

    هرگز دوست نداشتم که خودم رو کوچک کنم و طرفم رو ببرم بالا

    هرگز نمی‌خواستم هیچ حقیقت و شخصی بزرگ‌تر از من باشه

    هرگز نمی‌خواستم بدوم دنبال پول

    اگه به خودم بود کارایی که کردم خیلی خیلی گران‌بها بودند همیشه

    اگر به خودم بود حتی یک ثانیه بودن در کنار من خیلی لیاقت می‌خواست

    اگر به خودم بود من پادشاه بودم

    اگه به خودم بود هرگز و هرگز و هرگز دیگه منتظر کسی نبودم

    همیشه دست خودم بوده و ازش بی‌خبر بودم

    خداروشکر میکنم که باخبر شدم

    غافل نمردم

    آرامش عجیب و بی‌مانندی داره این لحظه زندگیم

    احساس کسی رو دارم که یه مدت طولانی گوشش سوت میکشیده و حالا دیگه اون سوته رو نمیشنوه

    یه سکوت خالص جذابی تو زندگیم حاکم شده

    میدونم که این تازه شروع کاره

    حالا موقع شنیدن صداهای قشنگه

    موقع شنیدن ترانه‌های زیبا

    خنده‌های از ته دل

    حرف‌های رمانتیک و عاشقانه

    چند روز پیش که خیلی هدایتی شخصی رو دیدم که همیشه فکر میکردم عاشقشم و اون هم عاشقمه و فقط یک اتفاق بود که ما رو از هم جدا کرد و سال‌ها منتظر بودم که شاید دوباره برگرده، دیدم هیچ حسی دیگه بهش ندارم، دوستش داشتم حس خوبی ازش گرفتم اما ایمان داشتم که عشق نبود، ایمان داشتم که بیشتر از همان چند لحظه دیگه بیشتر دوست ندارم که باشه

    انگار باید این اتفاق برام میفتاد

    بعد ازین ماجرا حس کردم که خیلی تغییر کردم

    خیلی درباره عشق فکر کردم

    متوجه شدم کاملاً تعریفم از عشق اشتباه بوده

    عشق یک فرکانسه

    یک مدار

    یک هماهنگی

    عشق اسم دیگه قانون جذبه

    ما همیشه داریم جذب میکنیم

    اگه تو زندگی حسش نمیکنیم نه به خاطر اینکه قانون داره استباه میکنه نه

    ما عشق نمیدیم که عشق نمیگریم

    ما وابستگی میدیم

    ما تمنا میدیم

    ما ضعف میدیم

    ما نیاز میدیم

    نمیگم الان کاملاً میدونم عشق چیه

    اما حسش میکنم

    عشق یعنی قدرت

    یعنی حال خوب

    یعنی شادی

    یعنی آرامش

    به قول استاد

    سلام احسان جان

    الان حالم چطوره؟

    شادم؟

    آرومم؟

    از وجود خودم و جهان لذت میبرم؟

    منتظر کسی نیستم؟

    بی‌نیازم؟

    از خودم پرسیدم

    اصلاً کی به تو گفته که باید کارای بزرگ تو زندگیت انجام بدی؟

    کی بهت گفته باید فلان چیز و فلان چیز رو داشته باشی؟

    کی کارایی که انجام دادی برات بزرگ بوده؟

    اگه خودت گفتی یا خدا که دمت گرم

    اما اگر احساسی غیر ازین داری باید درباره همه چیز یه تجدیدنظر اساسی کنی

    بدون اگه کاری برات بزرگه یعنی چیزی نبوده که خودت انتخاب کنی

    در مسیر عشق هیچ مانعی وجود نداره

    باز هم خداروشکر میکنم که در این جا هستم

    در این مسیر فوق‌العاده

    من احساسم عالیه از بودن در اینجا

    این همونیه که همیشه باید میبوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      آیناز حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1567 روز

      سلام آقای مقدم

      چقدر کامنت عاااالی و دقیقی نوشتین تحسین میکنم درک جدید و بالارفتن مدار آگاهی که در اون قرار داریم

      تک تک کلمات کامنت شما بوی قدرت الهی وجود انسان فارغ از هر حاشیه ای رو میداد

      همون کلام استاد،

      در فایل معرفی محصول احساس لیاقت ،

      من فقط با قدم گذاشتن به این دنیا لایق و ارزشمندم .

      تحسین میکنم قلم شیوا و متنی که مشخصه از کجا سطر به سطر اون نوشته میشه

      مانا و تندرست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      سلام بر اقا احسان عزیز

      چقدرررر کامنت عااالی بود

      چقدررررر جای فکر کردن داره

      چقدرررررر از درون من حرف زدید

      چقدررررر زیبا و روان نوشتید

      چقدرررررر جای فکر وردن داره این حرفتون:

      ((( اما انگار نشانه‌هایی از وابستگی توش نیست

      انگار دیگه ذهنم دنبال اسم و آدرس خاص نیست

      به خودم میگم بالاخره به چیزی که می‌خوای میرسی

      دارم خواستم رو حس میکنم

      دارم باهاش زندگی میکنم

      سال‌هاست که باهاش زندگی کردم اما حواسم بهش نبود

      اینکه میگن اون عشقی که دنبالش میگردی خودتی یه جمله کلیشه‌ای نیست

      یه حقیقته که انگار همه ما دوست داشتیم نپذیریمش )))

      منم دنبال عشق بیرون از خودم بودم

      نگو گنج واقعی

      عشق واقعی درون منه

      اب در کوزه ما تشنه لبان میگردیم

      یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم…

      چقدرررر نیاز دارم ب درون خودم برم

      خودمو ببینم و بشناسم و درک کنم و بهش عشق بدم

      عاشق خودم بشم

      زیبایی های خودمو ببینم همونطور ک زیبایی بقیه رو دیدم

      خودمو تحسین کنم همونجور ک بقیه رو تحسین میکنم

      بخودم عشق بی قید و شرط بدم همونجور ک ب بقیه میدم

      خودمو لایق بهترینها بدونم هنونجور ک برای بقیه میگم

      چقدرررر در حق خودم کم لطفی کردم

      خودم بخودم ستم کردم

      خدایا منو ببخش ک نبخشی از ستمکاران و زیات دیدگانم…

      واقعا ک لیاقت و لایق دونستن خودت خییییییلی گسترده است و همه جا تاثیر داره

      همیشه برام سوال بوده چرا بمن میگن من اشرف مخلوقاتم

      چرا اسمان و زمین و هرچه در ان هست گوش بفرمان منه

      الان دارم یکم درک میکنم ک ماجرا چیه

      خییییبی جای فکرکردن داره

      و مثل همیشه استاد ب موقع همه چی رو اماده میکنه برامون

      و منم چقدررررر این عمیق ترشدن استاد رو

      درک بیشترشو

      بزرگترشدن ظرفشو

      توحیدی ترشدنشو میبینم و درک میکنم.

      تحسینت میکنم استاد بینطرم تحسینت میکنم بابت این طرف بزرگ و درک عمیق و ایمان بیشتررررر

      و بینهاااایت از شما اقا احسان عزیز سپاسگدارم ک برامون زیبا نوشتید

      کامنتتون بارهااا جای خوندن و فکر کردن داره

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک برامون نوشتید…

      در پناه الله یکتا براتون بهترینهارو ارزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1972 روز

        درود بر شما دوست زیبا و زیبابین و تحسینگرم

        سپاس‌گزار شما هستم برای محبتی که داشتی و‌ نوشتی

        گاهی برخی نوشته‌ها برام الهام‌بخش میشه که چیزی بنویسم

        وقتی به بحث احساس لیاقت و مفهوم ظلم فکر میکنم و در کنار هم قرارشون میدم درک بهتری از قانون بدست میارم

        قبل از دوره کشف قوانین و این فایل‌های احساس لیاقت من خودم ایرادگیر قهار بودم یعنی کافی بود یه ایرادی به چشمم بیاد ردخور نداشت دربارش با خودم و دیگران حرف نزنم اما وقتی که آگاه شدم ایراد از دیگران قطع شد و رفتم سراغ خودم دیدم بله اصلاً مهم‌ترین نشانه اینکه من این اخلاق رو دارم اینکه خودم این ایرادهارو‌ دارم همرو چون رفتاری که همیشه از انسان‌های بزرگ و موفق دیدم این بوده که همش تحسین میکردن اصلاً توجهشون روی دیگران نبوده به خودشون توجه داشتن و زمانی هم که میای سراغ خودت و تو رفتارهای خودت عمیق میشی میبینی بله

        این خانه از پای بست ویران شده و کاملاً نیاز به یک بازسازی اساسی داره

        دقیقاً به‌شکل ویروسی عمل میکنه و تو تک تک رفتارهات خودش رو‌‌ نشان میده

        یه جا رو‌ پیدا میکنی بعد میبینی عه اینجا هم هست که

        بعد میفهمی که باید جدی‌تر روی خودت کار کنی

        خبر خوب اینکه از وقتی برای این کار متعهد میشی (یه تعهد اساسی مثل قرارداد ترکمنچای) نشانه‌های تغییر رو میبینی و اینجاست که باید ادامه بدی مسیر رو

        ما با این سبک زندگی که زاییده شیوه فکریمونه داشتیم به خودمون ظلم میکردیم وگرنه جریان طبیعت خیلی ساده‌تر از این حرفا کارهارو انجام میده

        سوالی که از خودم این روزها میپرسم و فکر میکنم به شما هم میتونه کمک کنه اینکه اگر من بخوام بدون محدودیت به ابعاد مختلف زندگیم فکر کنم، دوست دارم چه تجربیاتی رو داشته باشم؟

        چه نتیجه‌ای تو شغلم باشه؟

        با چه آدمی تو رابطه باشم؟

        چه احساسی رو تجربه کنم؟

        و بعدش بیای از خودت این سوال رو بپرسی چه چیزی باعث شده من رسیدن به این خواسته‌هام رو جدی نگیرم و براشون قدم‌های عملی برندارم؟

        قدم عملی میتونه تجسم باشه

        تو خود این تجسم خیلی از ترمزها بیرون میاد

        ترمز احساس لیاقت

        ترمز چطور

        اینجاست که باید با ابزار آگاهی و منطق بری سراغش

        اگر برای سلیمان شده برای من هم میشه

        اگر برای موسی شده

        اگر برای عباس‌منش شده

        برای من هم میشه

        نکته مهمی که در زندگی خودم پیدا کردم وابستگی غیرمنطقی به چسبیدن به شیوه فکری قبلیم خصوصاً در ارتباط با ارزشمندیه خودمه

        یعنی وقتی به باورهایی که داری فکر میکنی میگی جداً رو چه حساب من این رو باور کردم؟

        همین روند به‌شکل معجزه‌آسایی اتفاقات زندگی رو‌ تحت‌الشعاع‌ قرار میده

        شکل گفت‌وگو و درخواست کردنت از خداوند رو تغییر میده

        دیدی وقتی یه مادری بچش مریضه چجوری همه وجودش میشه شفای بچش؟

        به هیچ چیز دیگه‌ای جز بهبود فکر نمیکنه

        به هیچ کس دیگه جز خدا امید نداره

        حالا سوال اینجاست

        ما چقدر به این شکل به اهدافمون فکر میکنیم؟

        و سوال بهتر و مهم‌تر

        چه چیزی باعث میشه که فکر کنیم خداوند نمیتونه پاسخ بده؟

        چون منطق ما به توانایی خدا باور داره اما اینکه این خدای توانمند بتونه تو زندگی خودش هم کار کنه باور نداره

        واسه همین درخواستش واضح نیست

        مجهوله

        یکی از اولین ترمزهایی که تو تمرین جلسه 2 کشف قوانین پیدا میکنیم همین واضح نبودنه هدفه

        ریشش رو هم که بررسی میکنی میرسه به احساس لیاقت

        دلیل اینکه تو واضح خواستت رو نمیگی اینکه احساس لیاقت نداری

        باور نداری که میتونه بهت داده بشه

        نشانش اینه حالت خوب نیست

        شاد نیستی

        قانون رو فراموش کردی

        فکر میکنی میتونه حالت خوب نباشه و آدم مناسب بیاد تو زندگیت

        مشتری بیاد

        ثروت بیاد

        همه چیز برمیگرده به خودمون

        باید برای بهبود زندگیمون وقت بگذاریم

        باید برای تغییر شیوه فکری و شناسایی رفتارهامون زمان و انرژی بگذاریم

        باز هم از شما دوست قشنگم بسیار سپاس‌گزارم

        امیدوارم که خداوند بهترین لحظات و ناب‌ترین احساسات رو بهت هدیه کنه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1832 روز

          سلام ب احسان عزیزم

          بینهااااااایت سپاسگدارم بابت جواب فوق العاده ات

          بینهااااایت سپاسگدارم و بینهاااااایت تحسین میکنم این دریافت الهاماتت رو

          و چقدررررررر فوق العاده بود کامنتتون

          از دیروز چندین بار خوندم

          و خاستم جواب بدم

          اما بازم دوباره خوندم

          ب سوالات جواب دادم

          دقیقا همین بود

          این حس لیاقت نمیزاره واصح بخای.دقیق بخای

          باور نداری خدا برات انجام میده

          انگار خدای بقیه قویه

          و خدای من…..

          و چقدرررررررر باید رو این لیاقت کارکرد.

          خودم لایق هم صحبتی باخدا میدونم؟؟

          لایق دریافت الهامات؟؟

          لایق اینکه خدا برامنم میخاد ک منم ب خاسته هام برسم اون راحت و اسان….

          این روزها فوکوس کردم رو لیاقت و ساختنش

          و دقیقا مهمترین باور لیاقت اینه که بدونم:

          من از جنس خالقی افریده شدم ک میگوید باش و میشود

          من ارزش دست خالقی هستم ک فقط ارزش خلق میکنه و بقول قران فقط نیکو می افریند

          من انقدرررر ارزشمندم و لایق ک اسمان و زمین و هرچه در ان هست مسخر و گوش بفرمان هستند.

          ((( مثل پادشاهی ام ک فرمانرواست اما مثل 1 ادم عادی و گدا داره زندگی میکنه و نمیدونه ک همه درخدمتش هستند اگه بدونه کیه و چه قدرتی داره…)))

          چقدرررر خوبه سوالات خوب از خودمون بپرسیم

          و جوابهای عاااالی دریافت میکنیم

          هدایت میشیم ب چگونگی

          هدااایت میشم

          هدایت میشم

          چقدرررر مهمه دراین هدایت شدن هم خودتو باید لایق بدونی ک اونقدررر ارزشمند و لایق هستی ک ((( خدا تاکید فراوان کرده ک برماست ک شمارو هدایت کنیم!!)))

          بینهاااایت سپاسگدارم احسان جان

          بابت زیبا نوشتنت

          و بابت درک عالی ات

          و اینکه با ما به اشتراک میزاری این اگاهی هارو

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1832 روز

          سلام ب احسان عزیز

          این روزها بشدددت دارم رو توحید کارمیکنم و لیاقت

          حس کردم عجیب بهم گره خوردن

          تازه فهمیدم چه خدای متفاوتی داریم هرکدوم از ماها

          قبلا ک قران میخوندم تو ایاتی نوشته بود((( مابه هر ک بخاهیم نعمت میدهیم و هرکه بخاهیم نمیدهیم))

          این تو دهنم ساخته شده بود ک این خدا خودش انتخاب میکنه

          ب هرکی خود خدا بخاد میده

          و منم همیشه میگفتم خوب بمنم بده تا ببینی بنده خوبی میشم

          بعد اون دنیاهم بیشتر سوال و جواب کن ازم

          اما…

          عافل ازاینکه خدای اشتباه تو ذهنم ساختم و درتعجب بودم ک چرا1سری چیزها نمیشه

          تا تو ستاره قطبی توی متنی خوندم ک نوشته شده بود (( ما میخاهیم و خدا کارهارو برام انجام میده)) وبا توجه ب بگ گراند من درباره خدا

          اون خدا برا هرکی خودش بخاد کارانجام میده

          برا من انجام نمیده

          و الان دارم خدایی از نو تازه میسازم

          البته دارم ارباب قدرتمند تو ذهنم میسازم

          من بندگی شو میکنم اونم ارباب خوبیه و همه کار برا بنده هاش انجام میده

          این ارباب و بنده حس ارزشمندی میده

          حس اربابی ک عاشقانه و مشتاقانه میخاد کارهای بنده هاشو انجام بده

          و منم حس قدرت دارم

          حس اینکه تنها قدرت این جهان

          تنها ارباب این جهان حامی و حمایتگر منه

          بازم بینهااااااااایت سپاسگدارم احسان جان بابت کامنت زیبات

          دوباره سوالهاتو از خودم پرسیدم دیدم چقدررررر حسم تعییر کرده با این نگاه ارباب و بنده

          اربابی ک بدون چون و چرا فقط بشرط قبول داشتن و بنده بودنش همه کار میکنه برات

          همه کار انجام میده

          بینهاااااایت سپاسگدارم

          بینهااایت سپاسگدارم

          بینهاااااایت سپاسگدارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            Ehsan Moqadam گفته:
            مدت عضویت: 1972 روز

            به نام خالق عشق و زیبایی

            خداى پاسخگو و هدایتگر

            درود بر شما ملیحه جان دوست زیبارو و زیبابین خودم

            ازت سپاس‌گزارم عزیزم که انقدر محبت داری و داری خوب روی خودت کار میکنی

            این روزها به جرأت میتونم بگم از کار کردن روی خودم خیلی خیلی بیشتر دارم لذت میبرم

            قبلاً قانون برام خیلی گنگ بودم فقط احساسم خوب بود اما ربط خیلی چیزهارو با همدیگه نمیفهمیدم

            یه روزایی احساس خیلی عالی و یه روزایی به شدت احساسات نامناسب میومد سراغم

            از این نوسانات شدید احساسی فهمیدم که یه جای کار ایراد داره

            مثل اون مثالی که استاد در جلسات ابتدایی کشف قوانین میزنند درباره بازی که مثلاً چندتا دکمه رو میزدی همزمان با هم بعد بازیکن یه حرکتی میزد اما ازونجایی که نمیدونستی دقیقاً کدوم دکمه‌هارو زدی چندبار تکرار میکردی ازینکه نمیتونستی تکرارش‌ کنی احساست بد میشد اما باز هم میدونستی که این اتفاقی نبوده و حتماً کدهای خاصی دارند با هم کار میکنند

            این حکایت زندگی ماست‌

            درک امروز من اینه که ما اگر قانون رو به‌خوبی درک کنیم خیلی آرام‌تر روی خودمون کار میکنیم

            کامنت شما باعث شد متنی که یک ماه قبل خودم نوشتم رو بخونم و متوجه تغییرات خودم در همین یک ماه گذشته بشم که باید بگم واقعاً خیلی امیدوارتر شدم به خودم چون متوجه تغییرات فرکانسی آرام خودم شدم

            موضوع توحید رابطه مستقیم با دریافت نعمت‌ها داره

            هر نعمتی که وارد زندگیمون نمیشه بلااستثنا ردپای شرک در رابطه با اون موضوع توی ذهنمون هست اما نباید به خودمون سخت بگیریم

            هیچ انسانی موحد کامل و مشرک کامل نیست

            همه ما میتونیم درباره موضوعات مختلف درصد متفاوتی از شرک و توحید رو داشته باشیم اما وقتی میفهمیم که اصل چیه سعیمون رو میکنیم که زندگیمون رو روی اون اصل استوار کنیم

            موضوعی که خیلی وقت‌ها دوست داریم جور دیگه‌ای درکش کنیم

            ما فراموش می‌کنیم که ما باید به شیوه قانون عمل کنیم نه قانون به شیوه ما

            احساس الانم به خداوند دقیقاً مثل همان خالق بازیه

            اینجوری تو ذهنم فرض میکنم خدا این بازی (جهان) رو خلق کرده، قوانینش رو طراحی کرده و یه سری کدهای کمکی به وجود آورده و مارو وارد این بازی کرده

            موضوع اینجاست که این خالق و بازیکن همیشه با هم در ارتباط هستند

            یعنی اون بازیکنه همیشه میتونه از خالق بپرسه که چطوری بهتر بازی کنه

            تا اینجاش رو خیلی از ما ها میتونیم درک کنیم

            اما یه موضوع حیلی مهم و ریزی اینجا هست که به‌نظرم تعیین کنندست و اون هم اینکه ما اجازه به خالق نمیدیم کمکمون کنه و گاهاً باور نداریم که این خالق جواب‌ها رو میدونه و به ما میگه در هر لحظه و تسلیم نیستیم و یه جورایی میگیم به جایی اینکه بهم بگی جواب درست چیه بهم بگو جواب اینه که من میگم

            به جای اینکه راه درست رو بهم بگی بهم بگو همین راهی که من میرم‌ درسته

            میبینی دوست عزیزم؟

            چقدر این دو نگاه با هم تفاوت داره؟

            همزمانی این روزها با قدم 11 ومبحث سوالات سازنده خیلی داره بهم در فهم بیشتر قانون و جهت‌دهی کانون توجه کمک میکنه

            فهمیدم همه پاسخ‌ها میتونه خیلی واضح و روشن باشه اما انقدر گره‌های ذهنی در ما هست که اجازه نمیده مسیر درست رو پیدا کنیم

            و‌ نکته مهم اینجاست که ما داریم از باور صحبت میکنیم

            به‌قول استاد باور یه دکمه نیست که بگی عه من اینو میزنم الان همه چیز دکرگون میشه

            نه

            دیروز که از خواب بلند شدم (در ادامه پرسش‌های سازنده که از خودم دارم) گفتم تو این مدتی که با قانون آشنا شدی چه باورهای قلبی رو در وجودت ساختی؟!

            جالب بود تا چند دقیقه هیچ جوابی به ذهنم نمیومد

            حتی درباره ارتباط با خدا هم نتونستم سریع جواب بدم

            باور قلبی مثل اسمت میمونه

            از هر کسی بپرسند اسمت چیه بدون لحظه‌ای درنگ اسمش رو میگه

            اما کدوم ماهاعمیقاً درباره یه باور همچین احساسی رو داریم واقعاً؟!

            دقیقاً به همین خاطرم هست که گاهی از نتایجمون متعجب میشیم و فکر میکنیم که داریم روی باورهامون کار میکنیم

            دونه دونه باورهای اساسی که تو این مدت مثل توحید، لیاقت، فراوانی، معنویت ثروت و هر باوری که بود رو بررسی کردم و دیدم نخیر من قلباً هیچکدوم از این باورها رو ندارم

            خب طبیعی هم هست که نتیجه زندگی اینه

            اما راهش این نیست که به خودت سخت بگیری

            یکم که فکر کردم دیدم یه باوری رو دارم که به نسبت باورهای دیگه قدرت بیشتری داره و زمانی که نتایج زندگی رو هم بررسی کردم دیدم بله این باوره زورش زیاد بوده و اون هم این بود که:

            من از پس هر کاری که بخوام برمیام کافیه فقط بخوامش اونوقت عالی‌ترین خودم رو میگذارم توی اون کار

            بعد که یکم دربارش فکر کردم دیدم داره قدرت میگیره و باورهای قدرتمندکننده دیگه‌ای هم دارم مثل سلامتی و شخصیت مثبت و خوبم

            بعد به خودم گفتم ببین باید همین مسیرو بری

            لیاقت، فراوانی و هر باور مثبت دیگه هم به همین اندازه و بیشتر باید قدرتمندکننده باشه

            به‌قول استاد تا وقتی داریم سعی میکنیم یه باوری روبسازیم یعنی هنوز اون باوره کامل نشده ما باید ادامه بدیم انتظار نداشته بشیم دو قدم بریم به همه چیز برسیم نه صبوری می‌خواد اما نشانه‌ها میاد از همان لحظه

            باید نشانه‌هارو‌ تایید کنیم

            منی که یه عمر خودم رو با بقیه مقایسه میکردم حالا نمیتونم انتظار داشته باشم یه شبه همه چیز درست بشه آروم آروم باید عادت‌های جدید مثبت رو در خودم ایجاد کنم تا ذهنم دیگه بدش بیاد ازون رفتار غلط

            من خیلی از عادت‌های منفی خودم رو همینجوری گذاشتم کنار یعنی به جای اینکه به خودم سخت بگیرم به خودم فضا دادم برای تغییر اجازه دادم بدش بیاد از اون عادت اشتباه

            همان کاری که اهرم رنج و لذت داره انجام میده تو ذهن

            بنابراین مهمه که در این مسیر درست تسلیم باشیم

            مهمه که نشانه‌ها را جدی بگیریم

            اتفاق‌های مثبت، آدم‌ها و برخوردهای متفاوت رو بولد کنیم

            مهمه که صبور باشیم

            به خودم میگم بابا تو بیست و اندی سال بی‌خبر بودی از همه چی حالا به‌جای اینکه به خودت سخت بگیری و عجله کنی بیا به خودت و خداوند فرصت بده تا قوانین رو بهتر درک کنی

            باز هم از شما دوست عزیزم سپاس‌گزارم که برام نوشتی باعث شدی این صحبت‌ها گفته بشه

            امیدوارم بهترین لحظات و ناب‌ترین تجربیات رو داشته باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      زهرا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      سلام احسان عزیز

      باز هدایت شدم به کامنتت

      وقتی هر خط رو ک میخوندم خاطراتم و گذشته و احوالاتم وهزار و یک باور محدود کننده و همه و همه از جلو چشمم رد شدن

      راستش نمیدونم بخاطر اگاهی هایی ک دریافت و درک میکنم هست یا برای وجود قشنگمه ک اشک میریزم

      اصلا نمیتونم حال این روزهامو توصیف کنم

      برای دوره احساس لیاقت خواستم محک بزنم خودمو و از خدا نشونه ای خواستم

      ان شاءالله درمدار این دوره قرار میگیرم

      ممنونم ازت بخاطر کامنت هایی ک میذاری

      داشتم شعر گوش میدام ک رسیدم به کامنتت

      ( از نگاه یاران به یاران ندا می رسد

      دوره ی رهایی رهایی فرا می رسد

      این شب پریشان پریشان سحر می شود

      روز نو گل افشان گل افشان به ما می رسد

      بخت آن ندارم که یارم کند یاد من

      حال من که گوید که گوید به صیاد من

      گرچه شد دل زار گرفتار به بیداد او

      عاقبت رسد عشق رسد عشق رسد عشق به فریاد من)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      اسماعیل حاجی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1112 روز

      به‌نام خداوند مهربان

      سلام دوست خوبم احسان جان

      واقعا درود بر شما چقدر عالی خودتو کند کاو می کنی خییلی لذت بردم از کامنت شما

      چقدر ایده های خوبی داشت دیدگاه تون

      چقدر انگیزه گرفتم و بعد به خودم گفتم که باید اینجوری روی خودم کار کنم اینقدر دقیق اینقدر با ایمان و اینقدر

      با تعهد

      با آرزوی موفقیت های پی در پی در زندگی زیبات احسان جان

      خدا یارو و نگهدارت باشه

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرشته بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 779 روز

      سلام دوست عزیز

      بی نهایت ممنونم از انتشار این آگاهی ناب

      چندین بار خوندمش جدا کم نظیر و گیرا بود مخصوصا اونجا که از استعاره صدای گوش و آرامش الانتون نوشتید واقعا زیبا بود و لذت بردم از خدای بزرگ تداوم این حس و حال و رشد روز به روزتون رو میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حوری باختری گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    به نام ربّ

    تنـــها قدرت جهـان

    فرمانروایی، تنها از آنِ اوست (لَهُ الْمُلْکُ)

    و همه ستایش ها مخصوص اوست (ولَهُ الْحَمد)

    سلااااااام… سلامی به خوش عطری ستایش خداوند که هرچه در عالم هست او را ستایش می‌کنند و عطر تسبیح او را تا هفت آسمان بالا می‌برند

    هفت آسمان و زمین و هر کس که در آنهاست او را می‌ستایند (تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ والْأَرض)

    خدا را شکر میکنم برای وجود ارزشمند استاد عزیزم و عزیز دل هممون و همچنین برای حضور بنده‌‌های نازنینی که در اینجا همانند تمام هستی، همواره تسبیح‌گوی خداوندند

    و هیچ‌چیز نیست مگر اینکه درحالِ‌ستایش، تسبیح او می‌گوید

    ولى شما تسبیح آنها را درنمى‌یابید…(ان من شىء الایسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم)

    از سخن دوست که بگذریم، باز هم سخن دوست خوشتر است… خدا رو بی‌نهـــایت شـکر میکنم که توفیق نوشتن و مکتوب کردن  سپاسگزاری از او و از بنده‌های نازنینش رو در این مکانِ معـطـــر به‌یادخدا، رزق امروزم قرار داد تا بنویسم و سپاس بگزارم و صلاه امروز را اینگونه به‌جای آورم. خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت.

    استاد نمی‌دونید چقدر خوشحالم که این دوره‌ی فوق‌العاده رو آماده کردید و لحظه شماری می‌کردم که این دوره بیاد روی سایت و از اینکه می‌دیدم دوستان هم خیلی مشتاق شروع دوره هستند بیشتر خوشحال می‌شدم. تا اینکه دو روز پیش، به محض اینکه دیدم دوره روی سایت اومده، نمی‌دونید با چـــه ذوق و شـوق و شُکـری، سریع هزینه‌اش را پرداخت کردم و این دوره را مــال خودم کردم

    این در حالیه که روزیکه وارد این سایت شدم حتی پول ارزانترین دوره را هم نداشتم و بدتر از اون، حتی بــاور هم نداشتم که یه‌روزی شرایط مالیم عوض بشه یا حتی خودم انقدر تغییر کنم و از اون حوریِ غمگین و نالان و افسرده، به حوریِ شاد و خندان امروز تبدیل بشم اما فایلها و دوره‌های شما و کار روی باورها، این تغییر و این معجزه را برای من هم رقم زد. خوب یادمه و خندم میگیره که اولین کامنتی که نوشتم این بود که من اگر خودمم بکشم نمیتونم یک دوره بخرم! خخخ وای که عجب فرکانس درب و داغونی داشتم. وقتی با کمک دوره‌ها خدا رو پیدا کردم همه چی کم کم تغییر کرد و قشنگیها به زندگیم دعوت شدند و کم کم تونستم اولین دوره‌ای که آرزوی من بود بخرم. دوره‌ای که اسمش رو نمی‌دونستم و بهش میگفتم دوره‌ی قرآنی و حتی در خوابم دیده بودمش و دلیل این اسم این بود که من ماه‌ها بود که می‌شنیدم استاد دوره‌ای برگزار کرده که در اون از کلام خداوند میگه و کدهای قرآن رو باز میکنه و درسهای زیبای اون رو قابل درک میکنه و هرچه سایت رو بالا پایین می‌کردم این دوره‌ی قرآنی رو پیدا نمی‌کردم تا اینکه اولین ویدئوی گفتگو با دوستان رو در اینستاگرام دیدم و در تمام لحظاتی که ویدئو پخش میشد، به‌شدت اشک می‌ریختم طوریکه دیگه چشمام هیچی نمی‌دید ، مثل اینکه با چشمان باز زیر آب باشی. هنوزم وقتی یادم میاد چشمانم پر از اشک میشه، چون خدا در اون ویدئو آدرسو بهم داده بود.

    اصلا هدایت شدنم به اون ویدئو هم کار خدا بود و اون لحظه استاد دقیقا از همون دوره‌ای صحبت می‌کرد که من مدتها بود دنبالش بودم، همون دوره‌ی قرآنی، همون دوره‌ای که عطر خدا رو انتشار می‌داد، همونی که بشدت بهش نیاز داشتم، همونی که خوابشو دیدم.

    و اون دوره اسمش، 12 قدم بود و من نمیدونستم و درست فردای اون روز بطرز عجیب و معجزه‌واری تونستم قدم یک رو بخرم و تونستم از وقتی وارد سایت شده بودم، به اولین آرزوی قلبیم برسم. الهی شکر.

    استاد جانم، ازتون ممنونم که همیشه برنامه‌ای رو تهیه می‌کنید که دقیقا وقتش هست. از خدا هم ممنونم که بین اون‌همه موضوع برای دوره، به دلتون انداخت که در مورد موضوع احساس لیاقت و خود ارزشمندی صحبت کنید. چرا که تمام زندگی خلاصه میشه در داشتن و نداشتن این احساس لیاقت و حتی بر ارتباط با خدا و مبحث توحید هم تاثیر داره و مورد نیاز هممون هست و دقیقا این همون دوره‌ایه که مثل غذا‌ برای زندگی ضروریه و باید هر روز و هر روز روز تکرار بشه و انتها نداره.

    و اما نشانه‌های احساس عدم لیاقت در من از اول زندگیم:

    استاد، احساس عدم لیاقت من، همیشه خودش رو در خجالتی بودنم نشون می‌داد. این حس خجالت‌ در من به حدی بود که از بچگی وقتی مهمان غریبه یا مثلا دوست‌های برادرام میومدن خونمون، من میرفتم زیرپله و قایم می‌شدم و حتی ساعت‌ها همونجا می‌موندم تا اینکه دیگه خانواده نگرانم می‌شدن و دنبالم میگشتن تا منو پیدا کنند.

    خیلی گوشه‌گیر بودم و دوست نداشتم اصلا جایی برم حتی عروسی‌ هم نمیرفتم.

    دوران مدرسه و دانشگاه هم بدلیل همین احساس عدم لیاقت نمیتونستم جلوی بچه‌ها کنفرانسمو اجرا کنم و انقدر حالم بد میشد و فشارم میوفتاد که معلم و استاد میگفتند برو بشین اصلا نمیخواد اجرا کنی، الان از حال میری!

    یادم نمیره دوران دبیرستان، وقتی تو مسیر خونه یا مدرسه از دور می‌دیدم دو تا پسر یا حتی یکی ایستاده، نمیتونستم از جلوشون رد بشم و انقدر مسیرم رو دور می‌کردم و از جاهای دیگه میرفتم که از جلوی پسرها رد نشم.

    هیچ وقت نتونستم توی جمعی حرفمو بزنم و نظرمو بگم چه برسه به اینکه بخوام نظر مخالف بدم. همیشه خودم رو کم می‌دونستم.

    یه نشانه‌ی دیگه احساس عدم لیاقتم این بود که از عکس انداختن، فراری بودم‌‌. هر وقت حتی توی مجالس میگفتند بیایید عکس بگیریم، من خودمو گم و گور میکردم که کسی منو نبینه و عکس نگیرم.

    خلاصه که این احساس عدم لیاقت، چه‌ها که نکرد با زندگی من. حتی با خدا هم قهر بودم و میگفتم تو که به این بنده‌ی درب و داغونت نگاهی نمیکنی، همیشه با گریه داد میزدم که ای خداااا، اصلا منو می بینی؟!!!! صدای منو می‌شنوی؟!!!!! و نمیدونستم که دقیقا این خودم بودم که خودمو نادیده می‌گرفتم و برای خودم ارزش قائل نبودم. و مثالها و فداکاریها وخودکم‌بینی‌ها و نشانه‌های عدم لیاقتم انقدر زیاد بود که از من یه آدم منزویِ مظلومِ قربانیِ شکسته‌ی افسرده ساخته بود که دیگه گفتنش بیش از این، جایز نیست. ولی بالاخره با اومدنم به سایت و با کمک خدای مهربون  تونستم برای تمام ناخوشی‌ها یک نقطه‌ی پایان بگذارم و برم سرخط

    استادجانم، خیلی خوشحالم که این دوره را شروع کردین و با جان و دل متعهد میشم که با تمام وجودم به آموزش‌های این دوره عمل کنم و با دوستان و هم‌دوره‌ای‌های عزیزم مسیر جدیدتر و پر از ثروت و سلامتی و سعادت (حتی بیشتر از قبل) رو تجربه کنیم. با کمک الله مهربان.

    عاشقتونم زیااااااد

    یا رب تو مرا به نفس طناز مده

    با هر چه به ­جز تُست مرا ساز مده

    من در تو گریزان شدم از فتنۀ خویش

    من آنِ توام مرا به من باز مده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 141 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      حوری عزیز

      خداوند رو سپاسگذارم بخاطر وجود دوستانی آگاه و ارزشمند که باعث آگاهی و درک بیشتر ما از قانون میشه.

      بزارید تحسین‌تون کنم بخاطر پیشرفتی که داشتین و از اون گذشته‌تون که از همه جمعی فراری بودن رسیدین به این صلح درونی و این پذیرفتن خودتون.

      واقعا چقدر خوشحال میشم از تغییرات مثبت بچه‌ها چون چند روز پیش از خداوند خواستم هدایتم کنه برای ساختن باورهای قویتر و الان اینچنین میبینم بچه‌ها تغییر کردند امیدوارتر مسیر رو ادامه میدم…مسیری که خداوند ما رو در اون خالق توانمند زندگی خودمون گذاشته و هر آنچه که لازم داشتیم رو در اختیارمون گذاشته..واقعا کسانی که از این فرصت استفاده میکنند جز صالحین هستند…

      جنس سپاسگذاری اول کامنت‌تون خیلی خالص بود و وقتی ادامه دادم فهمیدم از کجا نشات گرفته…واقعا سپاسگذار خداوندی هستم که این دوستان نازنین تو زندگیم هست که کامنت‌هاشون با سپاسگذاری شروع میشه، مخصوصا وقتی از بودن بچه‌های آگاه گفته میشه و بهش توجه میشه…چرا که واقعا احتیاج داریم به آدم‌های آگاه بیشتر و اینکه بچه‌ها سلام میکنند به بچه‌های سایت واقعا برام جذابه و خداوند رو سپاسگذارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        حوری باختری گفته:
        مدت عضویت: 1765 روز

        به نام رب،

        پروردگار،

        صاحب اختیار

        و

        تنها قدرت جهان

        …وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشکُرُ لِنَفسِه‌…

        هر کس سپاسگزاری کند به سود خود سپاسگزاری کرده (نمل‌/40)

        …وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ…

        و هر کس شکرگزارى کند، پس به نفع خود اوست (لقمان12)

        سلام دوست عزیز و هم‌خانواده‌ای ارزشمندم

        از اینکه با قلبی پر از مهر

        و دستی پر از سخاوت

        نوشتید و تحسین کردید

        صمیمانه تشکر می‌کنم.

        و سپاسگزارم برای این عبارت که نوشتید:

        « مسیری که خداوند ما رو در اون خالق توانمند زندگی خودمون گذاشته و هر آنچه که لازم داشتیم رو در اختیارمون گذاشته…»

        یعنی اگر همین یک عبارت رو بتونیم دائم به خودمون یادآور بشیم و با سلول به سلول وجودمون باور کنیم، دیگه چیزی کم نداریم و به پشتوانه‌ی همین خدای بزرگ می‌تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم.

        در پناه و در امان خدای مهربان، شاد و سرافراز باشی

        ای تو امان هر بلا، ما همه در امان تو

        جانِ همه خوشست‌و در سایه لطف‌ جان‌تو

        شاه همه جهان تویی، اصل همه کسان تویی

        چونک تو هستی آنِ ما، نیست غم از کسانِ تو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَکُلًّا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ» «وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ» «وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» (ﻭ ﻫﺮ ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ های [ ﭘﻨﺪﺁﻣﻮﺯ ] ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻴﻢ، ﺣﻘﻴﻘﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻛﻨﻴﻢ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖﻫﺎ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺗﺬﻛّﺮﻱ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻗﺪﺭﺗﺘﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻤﺎﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻳﻢ؛ 120-122 هود)

    الهی الهی، هدایتم کن و بر من ظرف وجودم نور ببخش تا بتوانم در صراط مستقیم تو بمانم و بندگی کنم و از توحید بشنوم و از توحید بگویم و از توحید بنویسم. خدایا من را عمل کننده حقیقی به توحید قرار بده و به اندازه وسعت جهانت بین من و شرک فاصله بیانداز. خدایا غل و زنجیرهای شرک رو از پای من باز کن و بال پرواز ببخش و غبار شرک را از قلبم بزدای و منور کن به نور توحید و ایمان، آنچنان که بر من میپسندی در مسیر بندگی تو باشم و نه در مسیر دشمن آشکارم. خدایا هر روز و هر لحظه مرا مشتاق تر به خودت قرار بده و ایمانم را راسخ تر کن و قلبم را اطمینان ببخش. خدایا باقیمانده عمر مرا مصداق آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» قرار بده تا اهل ایمان و اهل رضایت تو باشم که همانا«وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»

    سلام و درود و رحمت بینهایت رب العالمین به استاد عباس منش و استاد شایسته و همه دوستان عزیزم.

    استاد عباس منش عزیزم بسیار بسیار بسیار از شما سپاسگزارم بخاطر این دوره ارزشمند احساس لیاقت و خود ارزشمندی، همچین دو فایل آگاهی و جلسه اول دوره چقدر من رو متوجه علفهای هرز زندگیم کرد. از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یه دوره آموزشی دیگه و کلی آگاهی جدید. این دوره یکی از پاشنه های آشیل منو هدف قرار داده. پاشنه آشیل که چه عرض کنم!!! دقیقاً گسل آشیل که به اندازه گرند کنیون دهن باز کرده. نمیدونم بازم برم تو کار خود افشایی و دونه دونه اشتباهات گذشته خودمو شخم بزنم یا … بگذریم…

    من با نداشتن احساس لیاقت در گذشته به خودم ضربه جدی زدم، بماند که هر کدوم رو شخم میزنم میبینم یه بکگراندی در گذشته و در کودکی من داره.

    از اقتدار و کاریزمای استالینی پدرم گرفته که اونقدر تمرکز گذاشته بود روی جستجوی حقیقت و راستی آزمایی شخصیت من در هر زمینه ای، و رفتار بازجویانه اش و البته مقایسه کردن های هر روزه و هر روزه من با همه همسن و سالها ( از پسر همسایه گرفته تا اون بچه فرغون بدست توی خیابون که درحال حمل کپسول گاز بود، از نظر پدرم همه اونها بهتر از بچه خودش بود)؛ حتی وقتی من بهتر از دیگران بودم بازم مقایسه اتفاق میافتاد، و نهایتاً یه شخصیت ضعیف و داغون از من ساخته شد که همیشه مشتاق دور شدن از خانواده بودم. و کار کردن روی خودم از زمانی شروع شد که از خانواده دور شدم. از همه مقایسه ها دو تاش از همه دردناک تر بود. وقتی یه آدم معتاد یا خلافکار یا بدبخت و داغون توی خیابون می‌دیدیم خانواده منو با اون بنده خدا مقایسه میکردن که اگه به حرف ما گوش ندی و درس نخونی در آینده اینجوری میشی… و مقایسه دردناک دوم زمانی بود که تلویزیون نمایش‌های سیرک رو نشون میداد که مربی یه بچه میمون رو با چوب و شلاق وادار می‌کنه پشتک معلق بزنه، و بزرگوار می‌گفت:«اینها میمون رو تربیت میکنن من بچه آدم نمیتونم تربیت کنم‌…»

    نتیجه همه اون قیاس‌ها و تحقیر شدن ها شد اینکه هزاران بار من خودم رو لایق هیچی نمیدونستم. از زمانی که توی مدرسه بودم با اینکه همیشه شاگرد زرنگ بودم و کلی درسم خوب بود ، ولی بازم سر اینکه چرا 18 شدی و 20 نشدی تنبیه میشدم، نتیجه اش میشد اینکه سری بعدی که 20 می‌گرفتم و تشویق نمی‌شدم حس میکردم الان یه بخشی از برنامه هر روزه من ناقصه، من لایق این 20 گرفتن نیستم، چون سری قبل که 20 گرفتم کسی منو تشویق نکرد ولی 18 و 19 تنبیه داشت. یادم نمیره یه روز با چشم گریون رفتم خونه چون املا رو 19,75 گرفته بودم و تهدید شده بودم اگه 20 نگیری چنین شود و چنان شود، طی سالهای تحصیل هر چی بیشتر این تنبیه ها و تحقیرها ادامه پیدا می‌کرد نمره های درسی من بدتر و بدتر میشد.

    من اصلا حافظه خوبی در مورد گذشته ندارم ولی از وقتی شروع کردم به کار کردن روی دوره عزت نفس و الان دوره احساس لیاقت ، به طرز عجیبی ذهن من فعال شده و عین سریالهای آبکی ایرانی فلاش‌بک میزنه به گذشته و برام خاطراتی رو بیرون می‌کشه که خودم تعجب میکنم من چطوری فلان موضوع رو یادم اومده. عین ریشه یه علف هرز که پیداش کردم و وقتی بیرونش میکشم کلی شاخه و علف هرز دیگه با خودش بیرون می‌کشه.

    نهالی که در کودکی من کاشته شد توی دهه سوم و چهارم زندگی من به ثمر نشست به شکل انتخاب شغل و انتخاب همسر و روابط داغون و شرایط درآمد و حتی نداشتن معنویت و ارتباط با خداوند… چقدر مثال میتونم بزنم که من تغییری مثبت رو در زندگیم ایجاد میکردم و با واکنش تند و منفی خانواده مواجه میشدم، یکیش که خیلی بولد شد توی زندگیم موضوع تغییر شغلم بود که خانواده خیلی منو زیر فشار گذاشتن. با اینکه شاید حقوق ماهیانه الان من تقریباً دو برابر نظامیان همدوره ایم هست ولی خانواده هنوز هم معتقدن تو اگه نظامی مونده بودی برات بهتر بود. یادم میاد کلاس اول ابتدایی بودم یه همکلاسی داشتیم اسمش علی بود، دوتا مداد بهم هدیه داد، یه مداد سیاه یه مداد قرمز که بدنه اش نوارهای رنگ رنگی داشت. خیلی قشنگ بودن. هر چقدر اصرار کردم که من اینها رو نمیخوام، گفت نه بردار برای خودت. من از ترس خانواده توی مسیر برگشتن به خونه مدادها رو با سنگ شکستم و زیر خاک قایم کردم، من خودم رو لایق دریافت هدیه نمیدونستم، حتی تا به امروز که سی سال از اون ماجرا میگذره.

    چرا جهان باید اون فرصت های طلایی شغلی رو به من هدیه می‌کرد؟ منی که هیچوقت احساس لیاقت نداشتم؟ منی که عدم لیاقتم رو در دریافت یه مداد به اثبات رسانده بودم، قطعاً نمیتونستم بیشتر از اون هم دریافت کنم.

    منی که خودم خودمو تحسین و تشویق نمیکنم و خودم رو تایید نمیکنم و برای خودم احساس ارزشمندی قائل نیستم ، معلومه که احساس ارزشمندی و دوست داشتن رو باید کف خیابون گدایی کنم ، و اگه یکی هم منو تحسین کنه فکر کنم دارن مسخره ام میکنن، یا باور نمیکنم.

    نقطه عطف زندگی من 19 سالگی بود که برای اولین بار از خانواده جدا شدم و توی جو آموزشی ارتش قرار گرفتم (اعتراف میکنم روزهای اول بخاطر سختی تمرینات نظامی و فشار روانی و تحقیر شدن ها و دلتنگی توی تنهایی خودم گریه میکردم) ولی ولی ولی … تحمل کردم و موندم چون میدونستم سختی تمرین نظامی تموم میشه ولی حرفهای حقارت آمیز خانواده ادامه خواهد داشت. از بین بیش از 150 نفر درجه دار آموزشگاه مکانیک نیروی دریایی من جزو 7-8 نفر اول بودم، باورتون نمیشه من چند سال بعد متوجه این موضوع شدم که خداوکیلی من چقدر باهوش و با استعداد بودم که جز 7-8 نفر اول رسته مکانیک شدم.

    اگه بخوام برای احساس عدم لیاقت بیشتر مثال بزنم میتونم سه برابر این کامنتی که نوشتم بنویسم و مثال بزنم و خاطراتم رو مرور کنم. از زندگی زناشویی ،از خرید ماشین، از خونه ای که الان توش زندگی میکنم، از برخوردهای خانواده ام، از فرصت‌هایی که تا دم دستم رسید ولی بدستم نرسید، از سلامتی و تناسب اندامی که هر بار بهش رسیدم و از دستش دادم، از ارتباطم با خداوند که هر بار روش تمرکز گذاشتم و دوباره با یه اشتباه خرابش کردم و و و …که ریشه همه شون عدم احساس لیاقت و خود ارزشمندی و نداشتن عزت نفس بود. یه سری چیزها رو توی دوره عزت نفس متوجه ش شده بودم ولی خداییش این آگاهی های دوره احساس لیاقت و جلسه اول این دوره مثل پتکی تو سرم خورد. اونقدر ضربه اش محکم بود که خاطرات 20-30 سال پیش رو بیادم آورد.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این دوره و این فایلها، و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خداوند از طریق دستانش من رو به سادگی وارد مدار دریافت آگاهی های این دوره کرد.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر استادی چنین بینظیر و توانمند در تشخیص اصل از فرع. امروز که این فایل رو میدیدم همش میگفتم استاد عباس منش بینظیره، این جزییات ریز رو از کجا می‌تونه پیدا کنه و بکشه بیرون !!! مثل پیدا کردن بذر علف هرز توی عمق خاکه. خدایا شکرت که این استاد بینظیر رو به زندگی من عطا کردی.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر قوانین بدون تغییر الهی، که ضمن همه خاطرات و اتفاقات و شرایط نازیبای گذشته ما رو خالق زندگی خودمون قرار داد و بینهایت توانا در تغییر زندگی خودمون.

    از خداوند میخوام در این مسیری که متعهد شدم روی احساس لیاقت و ارزشمندی خودم کار کنم ، اونچنان برکتی بهم عطا کنه و حمایتم کنه که بتونم با تمرکز روی پاشنه های آشیلم کار کنم و شخصیت خودم رو بهبود ببخشم. و یاد بگیرم که ببخشم خودم رو و ببخشم همه اونایی که هر رفتار نازیبایی در مورد من از خودشون نشون دادن.

    از خداوند میخوام کمکم کنه چشم به نعمتهای دیگران ندوزم و خودم رو با دیگران قیاس نکنم و هر بار خودم رو با خودم قیاس کنم و تحسین کنم و شکر کنم که بهتر و بهتر شدم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 149 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1328 روز

      سلام به حمیدِ حنیف عزیز،بنده ی صالح خداوند

      سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب روشنت

      قبل از نوشتن این کامنت،از قرآن طلب هدایت کردم کدوم آیه ها رو برات بنویسم،مثل کامنتی که خودم نوشتم،دوباره هدایت شدم به سوره بینظیر شعرا آیه های 84 تا 136…

      دعوتت میکنم دوباره بخونیشون،حتما برای قلب روشنت،هدایت های زیاد داره ….

      کامنت بی نظیرت رو خوندم و با هر خطش از ته قلبم جسارت و شجاعتت رو تحسین کردم که تیشه زدی به ریشه تا از بیخ و بن بی ارزشیِ القا شده از اطرافیان رو بکنی و بندازی دور تا به امید الله سفت و محکم پایه های خوشبختیت رو با توحید بچینی …

      خودت،بهتر از من میدونی، هیچکسی توی جهان نیست که کودکی پرفکت داشته باشه و همه ی ما کم و بیش درگیر تربیت ناسالم بودیم،ولی اون روز ها اومدن و رفتند تا الان ما به ارزش خودمون پی ببریم،توحید رو توی وجودمون پیدا کنیم،و با افتخار خوشبختی رو با دست های خودمون بسازیم،خوشبختی توحیدی بدون هیچ دخل و تصرف …

      از الله مهربان برات نور و هدایت درخواست میکنم که هر قدمی که برمیداری،خدا با چراغ چندین قدم جلوتر وایساده باشه و مسیر رو برات روشن کنه،شما عزتمندانه و براحتی به سمت خواسته هات حرکت کنی …

      و آماااااااااا!

      به قول آقا اسدالله،سرزده،کلید انداختم اومدم اینجا

      برای اشتراک گذاشتن یک هدایت قرآنی در حد ظرف پلاستیکی سعیده،چند روز پیش که شیفت بودم و طبق معمول بیکار :)مشغول قرآن خوندن بودم که عبارت صَبَّارٍ شَکُورٍ که هردو صیغه ی مبالغه از صبر و شکرگزاری من رو اینسپایر کرد برای سرچ قرآنی …

      از خداوند طلب هدایت و نور میکنم برای اینکه به درک و آگاهی من بباره همونطور که خودش گفته:

      وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ

      ========================================================================

      طبق سرچ من در سایت (پارس قرآن) این عبارت 4 بار در کل قرآن تکرار شده،بریم ببینیم چه خبره!

      خب تبریک میگم :) همین اول من سوپرایز شدم،این عبارت در سوره ی (ابراهیم،لقمان،سبا،شوری) اومده و من میخواستم ببینم به ترتیب نزول آیه ها رو بیارم بهتره یا به ترتیب مصحف قرآن!

      دیدم هر دوتاش یکیه :) یعنی چه به ترتیب نزول،چه به ترتیب سوره ها در قرآن،همونی که من توی پرانتز برات نوشتم.سبحان الله

      ========================================================================

      وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(ابراهیم5)

      ما موسی را با آیات خود فرستادیم؛ (و دستور دادیم:)قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه‌هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار!

      اولین چیزی که به چشمم اومد،استفاده از أَرْسَلْنَا بود،یعنی فرستادن موسی با معجزه هاش برای نجات قومش،کار سیستمی بوده،از نجاتش از رود نیل،از بزرگ شدنش در خونه ی فرعون،از رسیدن به مقام پیامبری، تا باز شدن دریا برای موسی و قومش …غیر ازین هم نمیتونه باشه دیگه،میدونی یاد کدوم شعر افتادم که استاد تحلیلش کرد؟

      رودها از خود نه طغیان میکنند

      آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

      ما، به دریا حکم طوفان میدهیم

      ما به سیل و موج فرمان میدهیم

      نسبت نسیان بذات حق مده

      بار کفر است این، بدوش خود منه

      برگردم به خود آیه،که خداوند میگه ایام الله رو به یاد قومت بیار و در انتها میگه برای اونایی که خیلی صبورند و خیلی شکرگزارند در این موضوع نشانه هایی هست.

      میدونی که داستان خود موسی و قوم موسی خیلی زیاد توی قرآن اومده و تکرار شده،چه اتفاقات معجزه آسایی که برای موسی افتاده،چه قومش…

      تو تفسیر نور نوشته بود:

      توجّه به تاریخ، زمینه‌ى صبر و شکر را در انسان به وجود مى‌آورد. یادآورى مصیبت‌ها و تلخى‌هاى گذشته و برطرف شدن آنها، انسان را به شکر وادار مى‌کند. توجّه به پایدارى امّت‌ها و پیروزى آنان، آدمى را به صبر و مقاومت دعوت مى‌کند.

      باز برمیگردیم به حرفای استاد،داشتن یک چکاب فرکانسی،برای اینکه یادمون نره از کجا به کجا رسیدیم،و به یاد بیاریم گذشته مون رو هم برای اینکه از شکرگزاری درنیایم،هم در موقعیت های جدید پیش رو،صبر رو سر لوحه ی زندگیمون قرار بدیم وایمانمون رو حفظ کنیم که همون مسیری که مارو به اینجا رسونده،بقیه ش رو هم پیش میبره….

      ========================================================================

      أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیَاتِهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(لقمان 31)

      آیا ندانسته ای که کشتی ها به سبب نعمت های خدا [چون باد، هوا و دیگر عوامل] در دریا روانند تا خدا برخی از نشانه های قدرت خود را به شما نشان دهد؛ بی تردید در این [واقعیت] برای هر شکیبای سپاس گزاری نشانه هایی [از توحید، قدرت و ربوبیت خدا] ست.

      خب همونطور که خودت خوندی،علم استفاده از کشتی ها روی دریا،بخاطر قوانین ثابت جهانه و اگر این قوانین ثابت نبودند نمیشد ازشون استفاده کرد،به قول انیشتین خدا تاس نمیندازه بالا،اگر 2 اومد این اتفاق رو رقم بزنه،اگر 6 اومد فلان اتفاق،همه چیز طبق قانونمندی داره اتفاق میفته،وخداوند توی این آیه از قوانین ثابت جهان به عنوان نعمت خودش یاد میکنه و نشانه ی قدرت خودش میدونه،واین موضوع رو باز برای هر فرد خیلی صبور و خیلی شکرگزار نشانه قرار میده ….

      این نکته در تفسیر نور هم برام جالب بود:

      در قرآن، صبر و شکر، در موارد متعدّدى کنار هم آمده‌اند و شاید رمزش این باشد که مسائلى که در اطراف انسان مى‌گذرد، یا طبق مراد است که جاى شکر دارد ویا خلاف میل انسان است که جاى صبر دارد، پس انسان دائماً باید یا در حال صبر باشد، یا در حال شکر و گرنه در حال کفران و غفلت خواهد بود.

      ========================================================================

      فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(19سبا)

      پس [این مغرورشدگان به رفاه و خوشی و ناسپاسان در برابر نعمت] گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما، دوری و فاصله انداز.و [این گونه آنان] بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هایی [برای عبرت آیندگان] قرار دادیم و جمعشان را به شدت متلاشی و تار و مار کردیم، همانا در این [سرگذشت ها] برای هر صبرکننده سپاس گزاری عبرت هاست.

      خلاصه داستان قوم سبا اینکه ی جایی زندگی میکردن که لم یزرع بوده،خشک و بی آب و علف،از لطف خدا اونجا حاصلخیز میشه و پر از رود و نعمت و …ولی اونا ناسپاسی میکنند،به ثروتی که خدا بهشون داده،مغرور میشند و میگند بین و ما فقرا فاصله بندازو خداوند نتنها نعمتش رو ازشون میگیره که کلا قلع و قمعشون میکنه!

      و این داستان رو نشانه ی ای قرار میده برای افرادی که خیلی صبور و خیلی شکرگزارند.

      من پیام های تفسیر نور رو برات اینجا میزارم :

      1- قوم سبأ به خداوند معتقد بودند و در دعا از کلمه ربنّا استفاده کردند. «رَبَّنا باعِدْ»

      2- ناسپاسى، ظلم به خویش است. «باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»

      3- متلاشى و تارومار شدن قوم سبأ قصه مجالس و ضرب‌المثل میان مردم شد. «فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ»

      4- ناسپاسى، سبب فروپاشى زندگى انسان مى‌شود. «کُلَّ مُمَزَّقٍ»

      5- افراد و ملّت‌هایى مى‌توانند از تاریخ عبرت بگیرند و پایدار بمانند که بسیار بردبار و سپاسگزار باشند. «لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ»

      ========================================================================

      إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهْرِهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(33شوری)

      اگر بخواهد باد را فرومی نشاند، در نتیجه کشتی ها به روی آب ساکن و بی حرکت می مانند؛ یقیناً در این واقعیت برای هر شکیبای سپاس گزاری نشانه هایی ست.

      تفسیر نور:

      1- تناسب میان آب دریا و کشتى از نظر وزن و حجم، از نشانه‌هاى قدرت الهى است. «وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ» (فرو نرفتن کشتى‌هاى غول‌پیکر در اعماق دریاها، به خاطر تفاوت‌هایى است که خدا میان اجسام و اجرام نهاده است.)

      2- زمانى قدر نعمت شناخته مى‌شود که از دست برود. «إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ»

      3- آنچه را ما یک نشانه و آیه مى‌بینیم در نزد محقّقان پر حوصله چندین نشانه است. «لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ»

      4- طبیعت و مظاهر آن چون آب و باد، براى کسانى آیه و نشانه است که بر سختى‌هاى دنیا صابر و بر رفاه آن شاکر باشند. «لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ»

      در قرآن کریم چهار مرتبه کلمه‌ «صَبَّارٍ» بکار رفته که به دنبال تمام آنها کلمه‌ «شَکُورٍ» آمده است و این نشانه آن است که صبر و شکر در کنار هم نقش ویژه‌اى دارند. در حدیثى از رسول‌خدا صلى الله علیه و آله آمده است که ایمان دوشاخه دارد یک شاخه صبر وشاخه دیگر شکر است.

      ========================================================================

      یک نکته ی خیلی جالب که حتما خودت متوجه شدی توی تموم 4 آیه ،موضوع قوانین کشتی و دریا و رود هاست،حتی توی داستان موسی هم میگه ایام الله رو ذکر کن که چی به شما گذشته و از معجزه های موسی هم گهواره ی موسی روی آب که سالم میرسه به دربار فرعون،هم باز شدن رود نیل برای موسی و قومش …یعنی حتی توی آیه اول هم غیر مستقیم خداوند به نشانه هاش در رود ها و دریاها اشاره کرده!

      4 تاآیه،تو 4 تا سوره مختلف! با یک موضوع! الله اکبر به این کتاب و این آیات …

      خداوند به ما سعادت و لیاقت بده،با قرآن زندگی کنیم،با قرآن به سعادت دنیا و آخرت برسیم،و با قرآن برگردیم به سرای آخرت و آغوش پروردگار ….

      یک آیه خوندم از عظمت این کتاب و واقعا شرمنده الله شدم.

      لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ(21احزاب)

      اگر این قرآن را بر کوه نازل مى‌کردیم، از خوف خدا آن را ترسیده و شکاف خورده مى‌دیدى. و این مثالهایى است که براى مردم مى‌آوریم، شاید به فکر فرو روند.

      حرفی نمیمونه جز اینکه امیدوارم این سرچ قرآنی و دریافتی منِ ضعیف در برابر آگاهی قرآن،برای شما و هر دوست عزیزی که این کامنت رو میخونه مفید بوده باشه و رنگ ایمانمون رو به الله و قرآنش پر رنگ تر کرده باشه،و از ما شخصیت صبورتر و شکرگزار تر بسازه …

      این دعارو خیلی دوسش دارم،با خوندنش قلبم روشن میشه …

      به امید برآورده شدنش….

      أَللهُمَّ بِالحَقِّ أَنْزَلْتَهُ وَ بِالحَقِّ نَزَلَ، أَللهُمَّ عَظِّمْ رَغْبَتی فیهِ وَاجْعَلْهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدْری و ذَهاباً لِهَمِّی وَ غَمّی وَ حُزْنی اللهمَّ زَیِّنْ بِهِ لِسانی وَ جَمِّلْ بِه وَجْهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّلْ بِهِ میزانی وَارْزُقْنی تِلاوَتَهُ عَلی طاعَتِکَ آناءَ اللّیلِ وَ أَطْرافَ النَّهارِ، وَاحْشُرْنی مَعَ النَّبِیِّ محمّدٍ وَ آلِهِ الأَخْیارِ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای:
      • -
        جواد یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2779 روز

        سلام و بقول خودتون الله اکبر

        من همین الان داشتم پاسخ کامنتتون رو در فایل جدید استاد مینوشتم و بعد اومدم دوباره از توی ایمیل به کامنت حمید حنیف

        که در ادامه پاسخهاش رسیدم به کامنت شما و …الله اکبر الان که دارم مینویسم تنم به مور مور میفته همون موضوعی که اونجا من براتون نوشتم شما اینجا میای بازش میکنی باز هم قرآنی و با صیغه مبالغه شکور

        و اینکه باید به اون گزینه صبر رو هم من اضافه میکردم که شما به مقامش رسیدین

        و انشالله که موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1534 روز

        بانام خداوندهدایتگر

        باسلام ودرودبی پایان براهالی این خانواده توحیدی وصمیمی

        وتشکرویژه ارحمیدعزیز وشمابانوی محترم

        چندروزی است ازنظرخودم به یه تضاد برخوردم وبه شدت فرکانسم افت کرده وبه هر دری میزنم ازگوش کردن فایلهای استادنازنین وخوندن کامنتهای دوستان درسایت تابتونم ازشرنجواها رهابشم

        وامروز عاجزانه ازخداخواستم که کمکم کنه تادوباره من به مسیرش برگردونه منودراغوشش بگیره دوباره دستموبگیره منو انی به حال خودم وامگذاراه منو دوباره روی شونه‌هاش بزاره ببره بهرجاکه دلش خواست

        به خودخدا قسم این دوسه روز انگار گمشده ای دارم انگاردر بین زمین هوامعلقم وهیچ تکیه گاهی ندارم

        اماخداخیلی مهربانترازاین حرفاست

        به من نگاه نکرد که این دوسه روزه به دلایل واهی حسمو بدکردم وازاین مسیرالهی دورشدم

        به محض اینکه ازش درخواست کردم دوباره نشنوهاشو فرستاد

        اول یه تماس عالی درباره همین به اصطلاح تضادی که داشتم

        دوم زنگ خونه به صدادرامد رفتم دروبازکردم یه خانم ویه آقایی بسیارباشخصیت آمده بودند برای تحقیق ازدخترخانم همسایمون برای امرخیر برای پسرگلشون که چقدرابن موضوع به من احساس خوب منتقل کرد

        بعد هدایت شدم به کامنت حمید عزیز وپاسخ بی نظیر وفوق العاده شما

        من عاشق مباحث قرآنی شماهستم اصلا دریچه دیگری ازخداشناسی وخودشناسی برویم بازمیکنه

        وامروز با دو مفهوم صبر وسپاسگزاری بیشتراشناشدم واگاه های نابی دریافت کردم وحس میکنم که امروز خدا دستان خوبشو بسیج کرده تا منو دوباره به جاده اصلی وصاف واسفالته برگردونه

        خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت همه چیز

        خدایاشکرت

        خدایاشکرت

        خدایاشکرت

        بسیارتابسیارتشکرمیکنم ازاستادنازنین خانم شایسته گل وهمه دوستان عزیزم درسایت عباسمنش بخاطر فراهم کردن این بستر

        بهترین‌ها روبرایتون ارزودارم

        درپناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1359 روز

        سلام و درود بشما دوست عزیزم.

        امروز حدودا دم دمهای مغرب..از خداوند هدایت خاستم تا بتونم باورهای قدرتمتد تری رو بسازیم..دوستداشتم بیشتر درکش کنم.

        چند روزه سوالم خیلی پر جواب شدن..

        بهم گفت برو کتابهای رویاهایی که تو دفتر زیبای اسمانی نگارش کردی فصل ششم رو بخون..شروع کردم.معمولا برای اینکه تمرکز داشته باشم در اتاقمو میبندم..

        الله اکبر دقیقا موضوع سبک شخصی و سپاسگزاری بود..

        این مطالبا..دقیقا منو وارد فرکانسی کرد تا بازم از خداوند بخوام..امشب وارد کامنتای شما دوستان عزیزم بشم..

        دقیقا یادم از صحبت استاد عزیزم تو این کتاب افتاد..سرکار خانم الف..که به محض اینکه احساسش بد شد.در مقابل حسادتها و موفقعیتهای دیگران..اون روزنامه ایی که دور بشقابها چسبیده بود..با نگاه کردن به موضوعی احساسشو بیشتر بد کرد و ناسپاسیش بیشتر شد…

        این تفکر برای من با احساس خوب و لایق پیدا کردن به کامنت شما شدم.

        دوست عزیزم.چقدر لطف خداوند شامل حالت شده مخصوصا ایات قرآن میاریید بیشتر حالمو دگرگون میکنه.تمام بدنم به لرزه میفته.

        چقدر خوشحالم که اینقدر قانون الهی خوب داره با نحو شگف آوری کار خودشو انجام میده..

        چقدر نور الهی هم وقت در اطرافم قوی شده..

        هر روز هدیه های زیبا روانه این غار خرای من که اتاقمه بیشتر شده.به طرز عجیبی پیچکهای خشک زیاد.لابه لایش سبزی زیبایی خودشو بنمایش گذاشته برای من تا زیباییهاشو بیشتر بببینم و سپاسگزار خداوندم بشم.

        سعیده عزیزم..ممنونم از شما..و سپاسگزار خداوندم که اینچنین فرشتگانی رو دور خودش جمع کرده..تا هر لحظه این حس سپاسگزاری رو بیشتر قوی و بولدتر کنیم.

        خداوند داره فقط اجر میده و باورهای قوی تری رو در وجودمون نهانیده میکنه

        به امید بهترینها

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        پریسا و جلال گفته:
        مدت عضویت: 1210 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام به دوست همفرکانسی عزیزم سعیده جان

        بسیار بسیار کامنت زیبایی بود و من واقعا از تک تک جملات کامنت شما لذت بردم

        تحسین میکنم سعیده عزیز رو به خاطر تسلطی که روی تفاسیر آیات قرآنی دارد و کاملا داری اونهارو درک میکنی

        من هم علاقه بسیار زیادی دارم که تفسیر آیات رو با درکی که از قوانین پیدا میکنم ،درک کنم

        به امید خداوند و هدایت خودش تکاملی من هم به این مرحله خواهم رسید

        موفق و پیروز باشی عزیزم و سعادتمند در دنیا و آخرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1723 روز

      سلام و درود فراوان به برادر امیر ماوریک

      برادر احساس کردم هنوز نسبت به پدرتون بغض دارید و قطعا خیلی اشتباهات داشتن در مورد شما

      در مورد منم داشتن

      منم یادمه بچه که بودم یبار تصادف کردم از ترس اینکه پدرم ازینکه تصادف کردم دعوام نکنه وقتی تو صحنه ی تصادف بهم گفتن شماره ی والدینتو بده من بین مغازه ی بابام و بابابزرگم که هردو به من نزدیک بودن شماره ی بابا بزرگمو دادم که اتفاقا ماشینم نداشت قربونش برم با دوچرخه اش خودشو رسوند سر صحنه ی تصادف و بازم ته ماجرا تو خونه بابام ک فهمید من تصادف کردم لقده رو نوش جان کردم :)

      ولی الان بابامو خیلی دوست دارم همین چند مدت پیش خیلی ازش رنجیده خاطر بودم هیچ وقت نمیتونستم رضایتشو بگیرم همیشه یه بهونه ای وجود داشت …

      حتی یادمه از بچگی برای جلب محبت بابام سعی میکردم یسری کارای پسرونه انجام بدم ک فکر میکردم اونجوری شاید منو بیشتر دوست داشته باشه و و و

      ولی الان دوسش دارم …

      الان بابامو به عنوان یه آدم ناقص دوسش دارم …

      همونطور که خودم ناقصم …

      بابام کلا تحسین کردن براش سخته موضوع من نیستم .

      ولی همین بابا تا همین چند روز پیش حدود 1 ماه پیش من موند منی که یکی از دلایل مستقل شدنم از خونواده بابام بود :)

      و تو این 1 ماه شاید حدود 2،3 باری با هم دعوا کردیم اما خاطرات خوبم ازش خیلی بیشتره .

      رفتارش خیلی باهام تغییر کرده از زمانی که من تجسماتمو رو حرکات بعدیش تغییر میدم تو ذهنم سعی میکنم تمرکزمو بذارم رو رفتارهای خوبش و طبق گفته های استاد ارزشمند و عزیزمون شاهد تکرار همون رفتارهای خوب از طرف بابا بودم .

      بابامو الان دوسش دارم و پذیرفتمش به عنوان یه آدم ناقص که اگر سر تصادف لگدی حواله ی من میکرد از سر این بود که نمیتونست تو مغزش حلاجی کنه چجوری باید از دخترم محافظت کنم و چطوری باید بهش بفهمونم که باید بیشتر دقت کنه و چون نمیتونست اعصابشو مدیریت کنه بدون اینکه بفهمه لگده میپرید میومد سمت من که یادمه تو همون صحنه بابابزرگ مهربونم جلوشو گرفت گفت نکن با بچه ….

      ای خدا چقدر جفتشونو دوس دارم هردوتاشون ناقص بودن یکیشون که الان پیش خداست بابام هنوز کنار من داره نفس میکشه.

      همیشه فکر میکنه درست ترین کاری که میتونه در حق من بکنه چیه .

      خیلی وقتا هم شاید از نظر من تصمیماتش اشتباه باشه ولی اگه برم بشینم تو مغز بابام تو سیستمی ک بزرگ شده تو دلش تو آگاهی های کمش میتونم خودمو ببینم که منم احتمالا همون تصمیماتی رو میگیرم که اون میگیره و فکر میکنم اینا بهترین تصمیماتیه ک برای دخترم میتونم بگیرم.

      ولی خب الان اصل چیز دیگه ایه

      اصل اینه که من خودم رفتار اطرافیانمو کنترل میکنم .

      حتی مهربونی و عصبانیتشونو

      خساست و سخاوتشونو

      من

      به هر میزانی که مهارت پیدا کنم تو کنترل افکارم تو مرور ویژگی های خوب اطرافیانم و و و

      همه مون دوست داشتنی ، ارزشمند و ناقصیم …

      به قول استاد ارزشمند و عزیزمون

      برای اینکه کامل بشیم .

      یه ادم کامل که دیگه نمیتونه کامل بشه :)

      مرسی استاد گل گلاب و مرسی خانم شایسته ی گل گلاب و مرسی همه ی بچه های ارزشمند و گل گلاب سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        سلام و درود به شما خانم احمدی عزیز ، از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون و تجربیاتی که برام نوشتین و همینطور نکات طلایی که در درک من از احساس ارزشمندی کمک کرد.

        ازتون بینهایت سپاسگزارم. واقعیت ماجرا اینه که به زبونم میگم پدرم رو بخشیدم، و از عمق قلبم از خداوند برای روحش آرامش و بخشش میخوام. من سالها بود این اتفاقات رو فراموش کرده بودم. من اصلا حافظه خوبی ندارم در بیاد آوردن گذشته. این مایه تعجب من بود که وقتی شروع کردم به کار کردن روی دوره عزت نفس و الان دوره احساس لیاقت ، عجیب خاطراتی از عمق ذهن من میاد بالا که انگار سالها اون پایین دفن شده بود. عین یه غواص که میره توی عمق دریا یهو میخوره به بقایای یه کشتی غرق شده که سالها از غرق شدنش میگذره. هر وقت این خاطرات یادم میاد و حالمو بد می‌کنه سریعاً این جمله رو بیاد خودم میارم که پدرم داشت تلاش می‌کرد من پیشرفت کنم ولی بیشتر از این بلد نبود. از طرفی منم توی این سالها کلی مطالعه کردم و روی خودم کار کردم و این باعث میشه من دیگه از اون گذشته جدا بشم، با اینها حال خودمو بهتر میکنم. از طرفی اونی که واقعاً به بخشش نیاز داره خودم هستم. با اینکه حدود 12 سال از زندگی مشترک من میگذره ولی همون خاطرات منفی این ذهنیت رو در من شکل داده بود که من بچه نمیخوام، من بچه نمیخوام، چون دوست ندارم همون رفتاری رو بکنم که با خودم شده، خاطرات فراموش شده بود ولی اون خط کد هنوز هست، و من هنوز از اینکه بچه ندارم خوشحالم. (البته این همه ماجرا نیست…)

        اگه پدرم، مادرم یا برادرای بزرگترم با من رفتار غلطی رو داشتن حتی با فرض اینکه از سر نفرت و کینه هم بوده و الان هم از گذشته پشیمون نباشند، منم که به آرامش درونی ناشی بخشش دیگران نیاز دارم. اینها رو به حرف میگم. ولی هنوز هم از مرور خاطرات گذشته قلبم آزرده میشه. اون زمانی میتونم بگم بخشیدم که دیگه احساسم منفی نشه.

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون که باعث شد من به عمق بیشتری برم و ریشه ای تر به موضوع نگاه کنم و تلاش کنم دیگران رو ببخشم بخاطر خودم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محدثه شمس گفته:
      مدت عضویت: 1705 روز

      سلامی پراز شور وشوق به شما اقای حمید امیری شجاع

      خیلی خیلی تحسینتون میکنم شمارو

      اینکه پا روی ترس هاتون گذاشتید

      اینکه شغل عوض کردین

      اینکه قدرت به خدا دادین

      وبه حرف خانواده نکردین از حرفای اطرافیان

      مردم

      که ممکنه چی بگن

      گوش ندادین واز نظام دراومدین

      خیلی خیلی براتون خوشحالم

      بنده همسر یک نظامی هستم

      15ساله داریم زندگی میکنیم

      از همون سال اول گفتم بیا بیرون از ارتش اینجا جای ما نیست

      بخدا بیرون گشنه نمیمونیم

      ولی ایشون بخاطر حرف پدرش که لازم نکرده بیای

      والبته مادر من که میگن من دیوونه ام که میخوام همسرم از شغل کارمندی دربیاد

      وصددرصد فرکانس های خودم

      و ترس هاش هنوزم نظامیه

      وقتی متوجه شدم شما پاروی هرچی که بوده گذاشتید ونظام گذاشتید کنار

      اصلا نمیدونم چطور تحسینتون کنم

      بعضی وقتا از همسرم میشنوم که فلانی هم از ارتش اومده بیرون

      میگم دمش گرم

      دم شما هم گررررم حمید خان

      اصلا بعضی وقتا کلمه پیدا نمیکنم برای بیام احساسم

      ارزومیکنم به هر چی میخوای برسید که البته میرسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        سلام و درود فراوان به شما خانم شمس. بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم. بخاطر این تعهد و کار کردن روی خودتون. من هم زمانی که تصمیم گرفتم از ارتش بیام بیرون مجرد بودم. اگه متاهل بودم و دغدغه و نگرانی و مسئولیت خانواده رو داشتم قطعاً این کار رو نمیکردم. وقتی دوستان و همکاران من بهم میگفتن از ارتش نرو میگفتم الان شرایطم اینه، فردا روز اگر متاهل شدم چی؟؟ اون بیرون خدا هست.

        اما در مورد همسر شما من به ایشون حق میدم، نظامی ها به شدت اهل احتیاط کردن هستن و از طرفی جدایی از سیستم نظامی ممکنه به پروسه قضایی منجر بشه. از طرفی مسئولیت و نگرانی از آینده هم هست. اینها هم دلایلیه که یک نظامی نتونه اقدام کنه برای جدایی از سیستم. پیشنهاد میکنم شما منتظر ایشون نمونید. و خودتون اونقدر تلاش کنید و به هدایت‌های پروردگار وصل بشید و در حد توان تون بیزینس شخصی خودتون رو استارت بزنید، خیلی ها هستن با یه گوشی موبایل در حال پول درآوردن هستن. بقول استاد عباس منش اجازه بدین نتایج تون صحبت کنه. افراد که نتایج شما رو ببینن خواه ناخواه از شما میپرسن چیکار کردی؟ این همه موفقیت مالی، این همه آرامش، این نتایج طلایی رو از کجا آوردین ؟ اونوقت شما سایت رو معرفی کنید که من از اینجا شروع کردم.

        پیشنهاد میکنم توی فایلهای دانلودی روی دسته بندی فایلهای اجرای توحید در عمل و قوانین بدون تغییر خداوند تمرکز بذارید. صحبتهای استاد رو بشنوید و یادداشت کنید، فایلها رو به صورت صوتی دانلود کنید و یه پوشه براش بسازید و هر روز وقتی دارید کارهای روزانه تون رو انجام میدین بازم گوش بدین، و بعداً براش الگو پیدا کنید. توی اینترنت سرچ کنید خانمهای موفقی که بیزینس شخصی خودشون رو شروع کردن و الان کارآفرین هستن. منتظر تغییر دیگران نمونید، شما اون شخصی باشید که تغییر رو از خودش شروع می‌کنه. فایلها رو ببینید قطعاً نظرتون کمی تغییر خواهد کرد. شما ارزشمند و لایق نتایج هستین و خداوند مشتاقه تا درهای نعمت و ثروتش رو به روی ما بندگانش باز کنه. شاید ما مقاومت نشون بدیم و نتونیم باور کنیم ولی خداوند از خود ما به رشد و پیشرفت ما و ثروتمند شدن ما مشتاق تره.

        منو ببخشید که کامنتتون رو با تاخیر پاسخ دادم. از درگاه رب العالمین بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و آسایش و امنیت براتون درخواست میکنم. الهی که اونقدر نتایج طلایی کسب کنید که افرادی که تا پیش از این به صحبتهای شما بی توجهی میکردن مشتاق شما باشن و ازتون بپرسن محدثه خانم اینجا به نظرتون من چیکار کنم، راهنماییم کنید. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2355 روز

      سلام آقا حمید انشاالله هرکجا هستین شادوسالم باشید

      ازطریق یکی از دوستان هدایت شدم به کامنت شما،با اجازه تون داستان هدایتتون وچند تا دیه از کامنت هاتون رو خوندم وچقدر تحسینتون کردم وسپاسگزار خداوندم شدم که سعادت آشنایی باشما وقرار گرفتنم در جمع خوبانی چون شما رو بهم داده

      سپاسگزارم آقا حمید به خاطر کامنت بی نظیرتون که چقدر واسه من درس داشت چقدر تحسینتون کردم

      چقدر خوشحال شدم وسپاسگزار خداوندم شدم که هدایت شدین به این مسیر الهی وبا قدرت مسیر زندگیتونو تغییر دادین چقدر لذت بردم از توانایی هاتون شما بی نظیر هستین.از خداوندم براتون آرزوی خوشبختی وسعادتمندی دراین دنیا واون دنیا رو خواستارم.درپناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      حمید عزیز

      خداوند رو هزاران بار حمد و سپاس بخاطر وجود دوستانی ارزشمند و صادق عین شما که اینقدر ماهیییییی

      از تجربیاتت استفاده کردم دوست عزیز و ما یکی از وجود شما لذت خیلییییی فراوان میبریم…

      من واقعا از گذشته‌ شما استفاده کردم و حالا نگاه خودم رو براتون مینویسم امیدوارم خداوند کمکمون کنه گره‌های زندگیمون رو باز کنیم تا جریان ثروت و خوشبختی بدون تقلا وارد زندگی‌هامون بشه…

      آدم‌ها ترس دارند…زیاد‌ هم ترس دارند….من خودم کوه ترس بودم و البته که هنوز کار دارم…

      گاهی وقت‌ها اینقدر این ترس‌ها زیاد میشن که ما اینو پروجکت میکنیم رو دیگران و با چاشنی انتقاد میکوبیمش تو سر و صورت دیگران….فرقی هم نمیکنه کی باشی یا چند سالت باشه…وقتی کسی اینجوری برخورد میکنه تو اون کار به استادی میرسه…استاد تحقیر و‌ توهین به دیگران…البته که نمیخوایم به چشم کینه و انتقاد کردن بهشون نگاه کنیم چرا که در اینصورت هیچ فرقی با اونها نداریم…خداوندی که ما رو اشرف مخلوقات قرارمون داد میدونست ما توانایی بخشیدن…توانایی گذشت…توانایی ساختن از نو رو داریم و با توکل به خودش میتونیم خودی نو بسازیم طوری که وقتی به گذشته برگشتم و نگاه کردم از اشک به درگاه خداوند بیافتم و بابت این برکتش سپاسگذاری کنم…به خودم افتخار کنم که راه درستی و صداقت رو برگذیدم و مشتاق زندگی و دریافت برکت بیشتر باشم….

      حمید عزیز من یکی از شخصیت توانمند، باهوش، سپاسگذار، فان ، آگاه و جستجوگر شما بوجد میام و همیشه تحسینتون میکنم. از صداقتی که دارید و از اطلاعات جامعی که بهمون میدی….

      تو یکی از کامنت‌ها راجع به این کش بدنسازی گفته بودی که با این موجود میشه هر حرکت ورزشی زد…میخوام سفارش بدم…دمت گرم بابت این تجربیاتت…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام رب هدایتگرم.

    سلام استاد عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه.

    ••چند وقت پیش که خبر آماده سازی دوره جدید را دادید با تمام سلولهای وجودم این دوره رو درخواست کردم اونموقع پولی نداشتم ولی احساسم عالی بود، خداوند از بینهایت راه میتونه منو به خواستم برسونه.گذشت و هرروز با فایلهای سفرنامه عشق و حال میکردم و روزها با خداوند تقسیم کار کردم ،میدونستم این دوره زمانی روی سایت قرار میگیره که حسابم پر از پول باشه،استاد جان الان من مهاجرت کردم، سرکار هستم، پول تو حسابم هست و شما دوره جدید رو معرفی کردید ……

    خدایا شکرت چه هماهنگی قشنگی ایجاد شد..

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که در مدار راحتی قرار گرفتم…

    استاد جان از شدت ذوق و شوق قلبم تند میزنه چون خداوند بهترین برنامه ریز جهانه….طبق یک مهندسی دقیق ،همه چیزو جوری برنامه ریزی کرده که با خیالی آسوده و به دور از هیاهو و ناراحتی خونه(امروز اتفاقی رخ داده که من متوجه تغییرات مثبت درونی ام شدم و کامنتش رو در قسمت نشونه های من که فایل 76 زندگی در بهشت بود ،نوشتم ) در شهر دوری باشم و با آرامشی وصف نشدنی به دوره احساس لیاقت فکر کنم…..

    •• در مورد موضوعات این فایل نمیدونم چی بگم بس که فکرمو درگیر کرده چون نشونه های عدم احساس لیاقت که مطرح کردید کم و بیش بعضیاش در منم هست و اتفاقا خودمم ازاین مورد ناراحت بودم ولی ریشه رو نمیتونستم پیدا کنم، با توضیحات شما و‌خوندن متن دوره ،متوجه شدم خیلی خیلی جای کار دارم و این دوره نیاز منه

    وقتی متن توضیحات رو میخوندم ناخودآگاه اشک میریختم چون بیاد آوردم روزهایی که بخاطر احساس عدم لیاقت چقدر اذیت میشدم ، اذیت میشدم حساس بودم ولی ریشه رو‌پیدا نمیکردم بنابراین خودمو قانع کرده بودم که آرررره دیگه من شخصیت زودرنجی دارم ، زود میرنجم ،دلم نازکه!!!

    خیلی خوشحالم که این دوره رو آماده کردید

    خداروشکر میکنم که میتونم تهیه کنم

    آرزوی من خریدن دوره ها بود چون میدونم این مسیر سعادتمه و تا آخر عمر میخوام تو همین مسیر بمونم .الان که سرکارم و تایمم کمه ذهنم نجوا میکنه میگه دوره رو بخری نمیتونی کار کنی !!

    ولی من نجوا رو ساکت کردم و بهش گفتم تا جایی که بتونم از زمان خالیم استفاده میکنم و این دوره رو میتونم بعدا کار کنم تا آخر عمر کارکردن روی دوره ها ادامه داره پس ذهن عزیزم لطفا ساکت باش.

    استاد جان خیلی دوستون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 198 رای:
    • -
      علی رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1024 روز

      سلام ای نجمه جان ای دوست هم فرکانس من خیلی خوش حال شدم که تو مهاجرت کردی انگار که برای خودم اتفاق افتاده دوست من تو دیدگاه زیبای داری تو توکل زیادی داری از خدا خوش بختی حال خوب و زندگی سرشار از عشق رو ارزو میکنم امید وارم همیشه در مسیر هدایت و هم زمانی های زیبا باشی ای دوست زیبا و قشنگ من

      من تو را ندیدم ولی قلبم الان حرف میزند و تو را در ذهنم زیبا میکند امید وارم همیشه اینقدر پیشرفت کنی من هم دوست دارم این دوره رو بخرم و منتظر واریز حقوق خودم هستم

      امیدوارم شاد سالم و سلامت باشید و خداوند حامی نگه دارتون باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 791 روز

      به نام خدا

      سلام به نجمه عزیزم

      خیلی لذت بردم زمانی که گفتی من مهاجرت کردم و دارم کار میکنم و مستقل شدم

      واقعا وقتی یه دختر قوی مثل شما میبینم ذوق میکنم میگم اره همینه من از همین جنس دختر هارو میخام که شخصیت قوی داشته باشه مثل شما مثل مریم خانم واقعا خوشحال شدم و دیدن شما برای من یه الگو هست که همچین اشخاصی هم هستن که توحیدی هستن و البته دختر هستن

      واقعا سپاس گذارم ازت بابت این که انقدر توحیدی داری عمل میکنی

      بی نهایت از استاد عزیزم سپاس گذارم و بی نهایت سپاس گذار رب العالمین هستم

      برات آرزوی بهترین هارو دارم

      در پناه خدا شاد و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به روی ماهتون استاد جونم

    استاد این فایل بینظیر و سه بار گوش دادم و هر بار لذت بردم از این همه تغییری که کردم

    تقریبا میتونم بگم تمام مواردی که گفتین و قبلا داشتم،

    البته که من احساس بی ارزشی و خیلی وسیع تر در تمام لحظه های زندگی ام با قدرت خیلی زیاد تجربه کردم و طبق قا‌نون ثابت جهان ، انسان‌هایی رو جذب میکردم که اونها هم به شدت احساس بی ارزشی داشتن

    میخوام چند مورد و بنویسم

    من فکر میکردم با خرید لباس و وسایل برند های خاص ، انسان ارزشمندی هستم و جالبِ که اصلا متوجه نمیشدم که این حرص زدن برای خرید های گرون قیمت از کجا نشات میگیره ؟؟!!!

    تا اینکه 6 سال پیش دوستی داشتم که کمد لباس هاش از ویترین برند های معروف دنیا لوکس تر و پُر پیمونه تر بود ، تا نبینید قابل باور نیست

    از لباس از کفش از عطر هر برندی که فکر کنید بود و به شدت هم روی وسایلش حساس

    صبح یک تیپ میزد عصر با ی تیپ دیگه ، رد بوی عطرش تا ساعت ها میموند اما اما اما این آدم افسردگی شدید داشت که روزی 8 تا قرص میخورد و وقتی بهش نزدیک تر شدم و با من راحت حرف زد متوجه شدم به شدت احساس خوب نبودن و احساس بی ارزشی داره

    در حالیکه از بیرون بقیه فکر میکردن خیلی آدم موفق و شادی اما اصلا اینجوری نبود

    و ی ماسک داشت برای بقیه اما واقعیت چیز دیگه ایی بود

    همون موقع من انگار بیدار شدم که منم این مدلی هستم با شدتِ کمتری و خداروشکر آروم آروم درستش کردم

    همش از من میپرسید من آدم دوست داشتنی هستم ؟

    منم همیشه تو روابط چه با مرد چه زن همیشه این سوال و تو ذهنم میپرسیدم آیا من و دوست داره ؟ آیا من دوستِ خوبی هستم ؟

    من حتی تو رابطه با فرزندم هر روز این و از خودم میپرسیدم آیا مامان خوبی هستم ؟؟

    و بعضی وقتها اینقدر احساس گناه و حس بد داشتم از اینکه فکر میکردم مامان کافی یا خوبی نیستم که مثلِ ی خدمتکار در خدمتِ دخترم بودم تا هر خواسته یی که داره بگم چشم قربان

    و اینقدر براش خرید میکردم تا خلا بی ارزشی خودم و پُر کنم و البته که هیچ وقتم پُر نشد که هیچ ، هر روز عمیقتر میشد

    و این همون ظلمی که خداوند در قرآن میگه

    اونا خودشون به خودش ظلم کردن

    فکر میکرد هرکسی بهش نزدیک میشه برای سواستفاده مالی و خودش و دوست نداره !!

    دقیقا منم همیشه فکر میکردم آدم ها برای سواستفاده با من دوست میشن !!!

    و جالبِ که برای بقیه هدیه های گرون قیمت میخرید تا مورد توجه باشه !!

    منم همین کار رو میکردم !!!

    همه رو از روی برند ِ لباس شون قضاوت میکرد !!

    من فکر میکردم کسی که لباس گرون میخره یا شیک پوشِ ، آدم ِ ارزشمندتریه !!!!

    کلاً من پول و معیار موفقیت و ارزشمندی میدونستم !!

    پول عالیه و خداگونه ترین چیزی که هست اما زاویه دید من مهمه !!

    هر کسی پولدار تر یعنی به خدا نزدیک ترِ

    هرکسی پولدارتر ِ یعنی بخشنده بودن خدا رو باور داره

    هر کسی پولدارتر یعنی فراوانی رو باور کرده

    هر کسی پولدارترِ مثل درختی میمونه که پر میوه تر و خاشع تر ِ

    هر کسی پولدار ترِ مهربان تر و بخشنده تر

    اما قبلا فکر میکردم وقتی پولداری باید مغرور باشی

    باید از بالا به بقیه نگاه کنی

    چقدر زاویه دید و احساسی که داریم بینظیر درستی مسیر و بهمون نشون میده

    الهی و ربی من لی غیرک

    عید نوروز دوسال پیش اومده بود ایران و کل 15 روزی که ایران بود مهمونی گرفته بود و بریز و به پاش که بقیه بگن wooowwwwww چقدر طرف آدم حسابیه !!!!!

    ی ماشین سوپر لاکچری هم کرایه کرده بود برای تایمی که ایرانِ

    فقط برای اینکه بگه من ارزشمندم !!!

    اما با کوله باری غم و غصه و احساس ِ بد برگشته بود آلمان و بارها بارها خودش و سرزنش کرد که چرا این همه بریز و بپاش کردم واسه آدم های به درد نخور

    البته من الان حدودِ یک سال هست که اصلا ازش خبر ندارم

    وقتی به طور جدی شروع کردم به تغییر خودم آدم‌های زندگی ام کامل عوض شدن

    خدایا شکرت

    الان کفش مارک میخرم برای راحتی پای خودم نه احساس ارزشمندی

    الان عینک برند استفاده میکنم برای خودم نه برای ارزشمندی

    خیلی فرق داره که با چه نیتی کارهامون و انجام میدیم

    قبلا از خودم مایه میزاشتم تا بقیه رو راضی و خوشحال کنم تا مورد تاییدشون باشم تا بگن سارا مهربونِ

    اما الان اگه محبتی میکنم فقط برای رضای خداوندِ و اصلا به عکس العملِ آدم ها کاری ندارم

    قبلا اگه کسی برام کادویی میخرید من خواب و خوراک نداشتم تا براش چند برابر جبران کنم

    اما الان میدونم که محبت و کادو آدم ها هدیه ایی از طرف پروردگارم و احساسم عالیه از کادو گرفتن

    قبلا هر مهمونی که میخواستم برم سعی میکردم شیکترین و جذاب ترین زن مجلس باشم اما الان فقط میخوام احساس شیکی نسبت به خودم داشته باشم و جذاب‌ترین برای پروردگارم باشم و نکته جالبش اینکه

    الان با اینکه خیلی ساده میپوشم و خیلی ساده هستم

    آدم ها خیلی خیلی خیلی زیاد بهم عشق میدن و خیلی با احترام و محبت با من رفتار میکنن

    من این و درک کردم که احساس ارزشمندی یک انرژی درونیه و اصلا هیچ ربطی به دستاوردها و شرایطِ بیرونی نداره دقیقا مثلِ ثروت

    بخدا که 10000000٪ ایمان دارم این جهان برمبنای فرکانس داره پیش میره

    به هرچی توجه میکنیم سریع وارد تجربه مون میشه

    خدایا با بند بند ِوجودم سپاسگزارتم که هدایتم کردی به راهِ کسانی که به آنها نعمت داده یی

    الحمد لله رب العالمین

    ایشالا که همه بچه ها در مدار هدایت و نعمت باشن و به راحتی و با احساس عالی این دوره ی بینظیر و تهیه کنن و لذت ببرن از زندگیشون

    من که با عشق دوره ها رو خریدم و هر کدوم بینظیر هستن اصلا نمیشه گفت کدوم بهترِ

    خدایا با تمام وجودم ازت درخواست میکنم توانایی عمل به قوانین رو در وجودِ تک تک بچه های بینظیر ِ این مسیر روحانی و رویایی قرار بده و هر روز آسون ترشون کن برای آسونی های بیشتر

    الهی آمین

    خدایا به عظمت و شکوهت تجربه بهشت رو در این جهان ِ رویایی نصیبِ تک تک بچه ها کن

    عاشقِ همتون هستم

    خواهرم روزی که دوره اومد تماس گرفت و با ذوق گفت سارا دوره احساس لیاقت اومده ، تو همه دوره ها رو خریدی و منم استفاده کردم دلم میخواد این دوره رو من بخرم و با هم استفاده کنیم

    بهش گفتم قربونِ دل مهربونت بشم فائزه جونم

    خیلی خوشحالم که میخوای دوره رو بخری

    اما من باور دارم وقتی بهای تغییراتم و خودم پرداخت میکنم جهان به طرزِ باور نکردنی حمایتم میکنه در مسیرِ تغییر

    مگه استاد نمیتونه به خواهراش دوره رو هدیه بده ؟؟؟؟

    اما استاد از انرژی حمایتگری که با تعهد و حرکت و عمل ما در جهان به جریان میافته باخبرِ !!

    استادِ عزیزم با تمامِ وجودم سپاسگزارتم که اصل رو آموزش میدین

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 197 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      سارا عزیز

      خداوند رو شاکرم بخاطر دوستانی آگاه و قانونمدار…

      مچکرم از مثال‌هایی که زدید و چقدددددددر استفاده کردم از نوع نگاه شما و همینطور دوستتون و همینطور نگاه شخصی خودتون به زندگی…از قدیم گرفته تا الان‌تون و این تغییرات مثبتی که انجام دادین….دیروز داشتم به خودم میگفتم تغییر مثبت چیه؟ شاید ذهن بگه تغییر اینه شب بخوابی صبح پاشی یه کیسه پول بیافته تو زندگیت…ولی هرچی نگاه میکنم میگم نعععع تغییر اینه که من تو مدت زمانی که روی خودم کار کردم اگه شخصیتم تغییر کرده و کسی شدم که دیگه مثل گذشته رفتار نمیکنم..این بعنی تغییر…این یعنی ارزشمندی…این یعنی وفای به عهد..این یعنی توکل….این یعنی استمرار و این یعنی خودت بودن و پذیرفتن خداوند و قوانینش…

      وقتی اینچنین گذشته خودت رو میریزی تو کاسه و با الان خودت مقایسه‌اش میکنی و تفاوت زمین تا آسمون رو میبینی باید به خودت تبریک بگی…باید به استمرار و پافشاری‌ات آفرین بگی…باید به اینکه آدمی هستی که تو بادهای زندگی به جهت‌های مختلف نرفت آفرین بگی…

      مچکرم از کامنت زیباتون که باعث آگاهی‌های بیشتر شد.

      هر چی بیشتر استاد نگاه میکنم و خورد میشم تو رفتار بچه‌ها میبینم همه یجور خودانتقادی شدید داشتند و دارند که میگه کافی نیستی…بجنب یالا ….یکاری بکن….خود من چقدر از این باگ بزرگ ضربه خوردم و زندگی و آرامش الانم رو مدیون خود جدیدم هستم که دیگه به خودانتقادی‌هام گوش نداد…دیگه بهشون توجه نکرد و خداوند رو سپاسگذارم بخاطر این آگاهی‌های ارزشمند که واقعا شیرین‌تر از هر چیزی هست که بشه عنوان کرد.

      ممنونم از دوستای عزیز و آگاهی که دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتی

    سلام به همه ی دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    استاد ازتون سپاسگزارم که سخاوتمندانه این آگاهی های ناب رو در اختیارمون میزارین

    استاد دقیقا تمام مواردی گه گفتین از نشانه های عدم لیاقت در روابط و من داشتم و هنوزم دارم

    ولی دارم رو خودم کار میکنم و دوره عشق و مودت خیلی بهم کمک کرد تا بیشتر با خودم به صلح برسم

    استاد یه مشکل بزرگی که داشتم این بود که اگه همسرم حالش خوب بود منم خوب بودم و اگه به هر دلیلی احساس خوبی نداشت منم حالم بد میشد

    و به شدت حال خوبم رو گره زده بودم به حال خوب همسرم و به شدت تلاش میکردم حالش و خوب کنم

    یا اصلا ایشون به یه دلایل دیگه ای ذهنش درگیر یه موضوع دیگه ای بود ولی من هزار بار ازش میپرسیدم آیا من کاری کردم ؟ آیا از دست من ناراحتی

    بعد تلاش میکردم یه کاری کنم حالش خوب بشه غافل از اینکه بابا اون اصلا به خاطر یه مسئله دیگه ای ذهنش درگیره و اصلا هم به من مربوط نمیشه

    انقدر بهش اصرار میکردم که بگو چرا بگو چی شده بگو من چی کار کردم که آخر بحث و دعوا میشد

    ولی الان به همسرم فرصت میدم که با خودش تنها باشه

    الان بهش فرصت میدم که با خودش به صلح برسه و اصلا هم دخالتی نمیکنم

    چقدر الان آرامش جفتمون بیشتر شده

    دیدم من با این کارهام نه برای خودم ارزش قائل هستم نه برای همسرم

    من داشتم آزادیش رو میگرفتم انقدر که همیشه دنبالش بودم و همیشه بهش وابسته بودم

    استاد دوره عشق و مودت خیلی بهم کمک کرد انشالا دوره احساس لیاقت هم میخرم که بیشتر رشد کنم

    الان واقعا زندگی برام لذت بخش شده واقعا رابطه مون عالی شده

    از وقتی من با خودم به صلح رسیدم همه چیز تغییر کرد تو زندگیم

    استاد دقیقا میگفتین چقدر این رفتارها براتون آشناست ؟ آره برای من خیلی آشنا بود این حرفها

    مورد بعدی که گفتین طرف به شدت نیاز داره به لمس فیزیکی

    بازم چقدر این احساس در من شدید بود

    واقعا احساس میکردم اینکه وقتی میریم بیرون حتما دستم رو بگیره این یعنی عشق

    بعد دیدم بابا آدم دوست داره اصلا آزاد باشه راحت راه بره و من با این کارهام دارم مزاحمت برای همسرم ایجاد میکنم

    امکان نداشت بزارم همسرم تنهایی جایی بره

    همیشه من باید همه جا همراهش بودم و احساس میکردم اگه تنهایی بره یعنی من و دوست نداره

    یا با دوستای خودش نمیزاشتم بیرون بره میگفتم حتما باید با من باشه حتما باید برای من وقت بزاره

    نه خودم با دوستام تنهایی جایی میرفتم نه میزاشتم همسرم بره

    استاد دقیقا همیشه میگین این ما هستیم که داریم با افکارمون و با کانون توجهمون اتفاقات زندگی مون رو رقم میزنیم

    دقیقا من بودم که با افکار بیماری زا که داشتم همیشه باعث بحث و ناراحتی و دعوا میشدم

    بعد اصلا فکر نمیکردم من مقصرم

    فکر میکردم همسرم مقصره و چقدر احساس قربانی بودن داشتم همیشه

    استاد حتی این مورد که گفتم رو یه تجربه دیگه ای هم دارم ازش در مورد یکی از دوستان خودم تو دوران دبیرستان

    یعنی منظورم اینه با اینکه اون دوستم هم دختر بود اصلا رابطه عاطفی هم نبود

    ولی انقدر ما دو تا بهم وابسته شده بودیم که همیشه با هم بودیم و هیچ کدوم از ما حق نداشت بره یه دوست جدید پیدا کنه

    اگه هرکدوم میرفتیم یه دوست جدید پیدا کنیم اون یکی ناراحت میشد

    حتما باید وقت مون رو برای هم میزاشتیم

    یه رابطه با وابستگی شدید که اسمش هم این بود که چقدر ما باهم صمیمی هستیم

    و آخرش هم چی شد یه روز یه دعوای وحشتناک باهم کردیم که هیچ کس باورش نمیشد که عه این دو تا انقدر برای هم دو تا دوست خوب بودن چرا پس باهم قهر کردن

    و دیگه از زندگی هم کلا محو شدیم

    استاد الانم تو اطرافیانم خیلی از این موارد میبینم

    یه مورد دیگه هم که دوست دارم بگم اینه که

    استاد من یه خواهر زاده دارم که 4 سالشه

    این بچه از وقتی به دنیا اومد من هرروز میرفتم دیدنش و هرروز بدون استثنا براش هدیه میخریدم

    مخصوصا وقتی یه کم بزرگتر شد میخواستم وقتی میرم خوشحال بشه که براش هدیه خریدم

    حتی گه هدیه نبود ولی یه خوراکی باید براش میخریدم و امکان نداشت دست خالی برم

    توجیهم هم این بود که بچه است دیگه خوشحال میشه

    استاد این روند تا همین چند وقت پیش بود یعنی من اون بچه رو عادت دادم به اینکه وقتی میرم پیشش براش هدیه ببرم

    و همیشه کلی بغلم میکرد و بوسم میکرد و میگفت فقط خاله مونا رو دوست دارم

    یه روز همسرم بهم گفت مونا اینکه آدم واسه عزیزانش هدیه بخره خیلی خوبه ولی به نظرم تو بیش از حد داری اینکار و انجام میدی و اون بچه عادت کرده به اینکه تو حتما براش هدیه بخری

    بزار اون بچه تو رو واسه وجود خودت دوست داشته باشه نه به خاطر اون کادویی که میخری

    منم دیدم آره من دیگه بیش از حد دارم این کار و میکنم

    تصمیم گرفتم چند بار که میرفتم پیشش چیزی نخرم

    بعد از چند بار که چیزی نخریدم اون بچه با اون سن کمش به خواهرم گفته بود من دیگه خاله مونا رو دوست ندارم چون دیگه برام چیزی نمیخره

    من فهمیدم من یه کاری کردم که وجود خودم برای اون بچه هیچ ارزشی نداره بلکه اون کادو هست که ارزش ایجاد کرده

    اگه من کادو بخرم دوست داشته میشم و اگه نخرم دوست داشتنی نیستم

    و از اون به بعد سعی کردم بیام طوری رفتار کنم که دیگران من و به خاطر خودم بخوان

    نه به خاطر کاری که براشون انجام میدم یا به خاطر هدیه ای که میخرم

    نه فقط در رابطه با خواهر زادم بلکه در رابطه با همه آدم های زندگیم

    و مدتها دیگه براش هدیه ای نگرفتم و اومدم رو خودم کار کردم که این وجود منه که ارزشمند هست

    و اتفاقا الان هربار که میبینمش کلی بغلم میکنه و میگه خیلی دوست دارم با اینکه هدیه ای هم براش نگرفتم

    استاد چقدر دنبال تایید و تحسین دیگران بودم

    چقدر از خودم میکندم میدادم به دیگران تا اینطوری ارزشمند باشم

    مخصوصا در رابطه با خانواده همسرم فکر میکردم خودم و به آب و آتیش بزنم خودم و فدا کنم تا دوست داشته بشم

    خودم و به سختی مینداختم خودم و اذیت میکردم که اونا راضی باشن

    درسته اونا راضی بودن اونا دوستم داشتن ولی این دوست داشتن به خاطر اون کارهایی بود که انجام میدادم و به خاطر خودم نبود

    احساس لیاقت هم باید درونی باشه اگه رو عوامل بیرونی سوار بشه با یه تق فرو میریزه و تو نابود میشی

    استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمند

    هیچ وقت نفهمیده بودم این کارهای من ایراد هست تازه بهشون افتخار هم میکردم

    شما بهم یاد دادین که آگاهانه زندگی کردن یعنی چی

    این تغییرات شخصیتم برام بزرگترین ثروت دنیاست

    استاد عزیزم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 240 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1947 روز

      سلام مونا جانِ عزیز.

      چقدر مثالت در مورد کادو خریدن برای خواهرزاده ات که تبدیل به عادت شده بود عالی بود.

      خیلی تو درک این نکته ی ریز بهم کمک کرد که آدما ما رو به خاطر خودمون دوست دارن یا به خاطر چیزی که بهشون هدیه میدیم.

      من رابطه ام با بچه ها خوبه، یعنی دوست دارم باهاشون معاشرت کنم، گفتگو کنم، بازی کنیم و …

      یادمه نوجوان بودم خیلی حساس بودم بچه ها مخصوصا خواهرزاده هام ازم ناراحت نشم و گاهی باج میدادم، انگار منِ بزرگ اهمیتم کمتر باشه از بچه ها…

      خدا رو شکر زود متوجه شدم احترام خودمو حفظ کنم و روندم رو عوض کنم، به بچه ها به خاطر کوچک بودنشون باج ندم، همیشه بله ندم و به خودم احترام بذارم…

      اتفاقا بعدش روابطم صمیمانه تر شد …

      خواهرزاده هام و برادرزاده ام همچنین برادرزاده های همسرم منو دوست دارن و روابطمون خیلی خوب و صمیمانه ی حقیقیه، فارغ از اینکه آیا من هدیه خاصی بهشون میدم یا نه، بیرون میریم یا نه، خونه مون میان یا نه…

      خود رابطه سالم شده خدارو شکر.

      دوست داشتنِ سالم، نباید شرطی باشه.

      که اگه باشه یعنی یه جای کار میلنگه.

      ممنونم از کامنت خوبت و مثال های خوبت.

      مثالت در رابطه با دوستت هم منو یاد دوستم در دوران هنرستان انداخت که بسیار صمیمی بودیم و تو دانشگاه هم، با هم بودیم…

      یادمه زیاد ناراحت میشدم تو دلم، چون دوستم با دیگران هم روابط گرم داشت،اما من فقط اونو برای خودم میخواستم، میخواستم فقط با هم باشیم، من به اون وابسته بودم، اون دختر وابسته ای نبود.

      اگه میدیدم منو رها کرده رفته با یه دوست دیگه به شدت بهم برمی‌خورد و ناراحت میشدم و کنار میکشیدم…

      اون موقع که متوجه نبودم، فکر میکردم منم زود رنجم و این ویژگیِ منه.

      هر وقت میتونستم وابستگی مو کنترل کنم و رها بشم، حالم خوب میشد تو روابط دوستانه ام.

      اما وقتی نه، به شدت از درون ناراحت و پژمرده و عصبانی میشدم.

      اصلا هم فکر نمیکردم مشکل من باشم.

      فکر میکردم اون بی عاطفه است که منو رها میکنه با دیگری صحبت میکنه.

      این در حالیه که ما خیلی با هم بودیم…

      انگار من 100 درصد دوستمو برای خودم میخواستم…

      تازه الان کاشف به عمل اومده این وابستگی بوده که خطاست.

      تو مدرسه (زمان معلم بودنم در مدرسه)، هم با یکی از همکارام خیلی صمیمی شدیم و باز وارد الگوی مخربم شدم…

      من وابسته شدم به طوریکه کندنم ازش سخت بود و دوست داشتم غالبِ زمان رو با هم باشیم.

      اونم ارتباطات اجتماعیش وسیع بود و اینجا باز من آسیب میدیدم و خودم متوجه نبودم.

      فکر میکردم خوبه دیگه، دوست صمیمی هستیم…

      اما من به خودیِ خود نمیتونستم گاهی هویت مستقل خودمو پیدا کنم و جدا باشم ازش…

      نمیدونم سال دوم یا سوم همکاری، یه اتفاق ناخوشایند پیش اومد و با هم دچار مشکل شدیم و کنده شدم ازش…

      میخوام بگم یا میچسبم یا یهو میکنم.

      البته بعدها متوجه شدم جفتمون خطا داشتیم، و من وابستگی داشتم بهش…

      که گاهی ارزش خودمم می‌آوردم پایین…

      البته این الگوها در موارد و با آدم های دیگه هم پیش اومده، اما این دو مورد خیلی شدید بود و خیلی اذیت شدم.

      سال آخر همکاری در مدرسه، حالا ارتباطات خودم وسیع تر شد و وابستگی هامو کم کردم و اتفاقا حالم با همه ی همکارام عالی بود و همه شونو دوست داشتم، حتی کسانیکه قبلا زیاد خوشم نمیومد و چسبیده بودم فقط به یکی دو تا از همکارام.

      چقدر تغییر دادن نگاه خوبه، آدم سبک و رها میشه، زندگی هم شیرین تر میشه.

      خوشحالم با آموزش های استاد متوجه دلیل برخی از ناراحتی هام میشم کم کم.

      مرسی برای کامنت خوبت مونا جان و اینکه بهم انگیزه دادی منم مجدد کامنت بذارم برای این فایل.

      دلم میخواست این مثالها رو بنویسم و کامنت تو دقیقا این فرصت رو واسم فراهم کرد.

      این دوره رو گذاشتم تو سبد خریدم و در حال حاضر 500 هزار تومن تو کیف پولم دارم و مطمئنم مابقی در بهترین زمان چیدمان میشه برام توسط خدا و میخرمش.

      سربلند و با عزت باشی همیشه عزیزم.

      خدایا شکرت که از تو دل هر کامنت درس ها یادآوری میشن برام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2157 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام سمانه عزیزم

        ازت سپاسگزارم که وقت گزاشتی و برام نوشتی و این آگاهی های ارزشمند رو جاری کردی

        واقعا خیلی این تغییرات قشنگه این آگاهانه زندگی کردن خیلی شیرین و لذت بخشه

        سمانه جان منم با خوندن کامنتت ازت الگو گرفتم و دوره احساس لیاقت رو گذاشتم تو سبد خریدم

        به امید الله در زمان مناسب بخرم

        بازم ممنونم کامنتت برام کلی درس داشت

        خدارو شکر برای وجود دوستان خوبم

        عاشقتم عزیزم

        انشالا که همیشه در پناه الله یکتا بدرخشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نسرین سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2536 روز

      سلام مونا جان عزیز. چقدر قشنگ خیلی از موارد رو توضیح داده بودین .اما اون جایی که در مورد خواهرزادتون نوشتین دقیقا انگار داشتین مثال من رو میزدین .منم ی همچین رابطه ای رو با خواهرزادم دارم .یعنی از بس براش کادو گرفتم دیگه عادت کرده به این کار و همش منتظره من براش ی چیزی بگیرم حتی زمانی که رفته بودم مسافرت اینقدر زنگ میزد خاله کی میای اونم به خاطر چیزهایی که براش خریده بودم که خودم هم کلافه شده بودم .الانم هم همین طوره که من هر چند روز ی ابار باید ی چیزی براش بگیرم بقول شما در حد ی خوراکی .تازه با این کامنت شما فهمیدم چکار کردم .سپاسگزارم از این یادآوری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2157 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام نسرین عزیزم

        ممنونم که برام نوشتی دوست مهربونم

        خدارو شکر که این آگاهی ها داره به همه مون کمک میکنه که آگاهانه زندگی کنیم

        و زندگی مون شیرین تر و لذت بخش تر و با کیفیت تر باشه

        عاشقتم عزیزم

        انشالا که همیشه حال دلت عالی باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1288 روز

      سلام مونای عزیزم چقدر کامنتت رو دوست داشتم پراز درس بود واقعا کامنت همه ی بچه ها مثل گنجه از هر کدومش میشه یه نکته رو پیدا کرد که درعین حال که ساده بنظر میاد ولی چقدر مهمه .

      چقدر مثال رابطت با خواهرزادت عالی بود این الگو ممکنه تو روابط ما باافراد مختلف وجود داشته باشه چقدر قشنگ گفتی : درسته افراد راضی بودن و دوستم داشتن ولی این دوست داشتن بخاطر کارهایی بود که انجام میدادم نه بخاطر خودم

      چقدر من افرادیو دیدم که برای همه عزیز و محترم ان بدون اینکه هیچ کار خاصی بکنن و افراد دیگه ای که کلی تلاش میکنن حتی از خودشون میگذرن تا دیگرانو راضی کنن ولی همیشه آخرش اون آدم بده داستان هم میشن .

      خیلی قشنگه آدم واسه کسایی که دوسشون داره هدیه بخره ولی باید ببینیم هدفمون از خرید هدیه چیه بخاطر ترس از دست دادن طرف نباشه واسه نگه داشتن و راضی نگه داشتنش نباشه ‌، واسه اینکه دوستمون داشته باشه نباشه ‌.

      یه نوزاد بدون اینکه هیچ کاری بکنه دوست داشتنی و ارزشمنده همه دوسش دارن ، ما از بچگی یاد گرفتیم اگه فلان کارو بکنم مامان بابام راضی میشن و دوستم دارن و اینو تو همه روابطمون تکرار میکنیم و ارزشمندی خودمونو گره زدیم به عملکردمون

      خداروشکر که داریم یادمیگیریم باید چطور زندگی کنیم .

      مونای عزیزم ممنونم از کامنت قشنگت عالی بود در ضمن عکس پروفایلتم خیلی قشنگه من هربار که میبینم تحسینتون میکنم خیلی کنار هم قشنگید برات بهترینهارو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2157 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام لیلا جان ممنونم ازت عزیزم که برام نوشتی

        ممنونم از محبتت و انگیزه و انرژی خوبت

        لیلا جان چقدر مثال نوزاد زیبا بود

        واقعا راست میگی یه نوزاد برای همه دوست داشتنی هست بدون اینکه کاری کنه

        ممنونم برای آگاهی هایی که بهم دادی

        لیلا جان عکس شما هم خیلی زیباست و خیلی چهره دلنشینی داری

        خوشحالم برای وجود دوستان خوبم

        برات آرزوی بهترین ها رو دارم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 3548 روز

      سلام مونای قشنگم چقدر قشنگ نوشتی چقدر حرفاتو با پوست و خونم لمس کردم چقدر من این باگ‌ها رو داشتم اما نمی‌دونستم همیشه حس قربانی می‌گرفتم که من به هر کی خوبی کنم جوابش بدیه یا دست من نمک نداره تا برای دیگران کاری می‌کردم خوب بودم اگر کاری نمی‌کردم بی‌تفاوت شاید هم حس خودم اینطوری بود نی‌دونم اما جایی که در مورد همسرت گفتی که همیشه فکر می‌کردی نباید از دستت ناراحت باشه در حالی که اصلاً از دست تو ناراحت نبود دقیقاً حال و روز منه تو زندگی فعلیم با اینکه خیلی کار کردم روی خودم اما میبینم خیلی دیگه کار داره خدا را شکر تونستم دوره لیاقت رو تهیه کنم انشاالله بتونیم در کنار هم باشیم و احساس ارزشمندی خودمون رو ارتقا بدیم سپاسگزارم به خاطر کامنت بسیار زیبا و تاثیرگذارت دوست دارم مراقب خودت باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2157 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام فاطمه جان ممنونم ازت عزیزم که برام نوشتی

        چقدر این احساس قربانی بودن به من ضربه زد تو زندگیم و کامل متوجه شدم که از وقتی دارم رو خودم کار میکنم و با خودم به صلح میرسم و سعی میکنم این احساس قربانی بودن رو نداشته باشم

        جهان چطوری واکنش نشون میده و چقدر اتفاقات به نفع من رقم میخوره

        خوشحالم که تونستی دوره رو تهیه کنی عزیزم

        انشالا که کلی ازت خبرهای خوب بشنویم

        عاشقتم عزیزم

        در پناه الله یکتا به همه خواسته های قشنگت برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3193 روز

      سلام و عرض ادب

      خیلی از کامنت زیباتون لذت بردم و چقدر نکات ریز زناشویی رو با قلم خوش رنگتون در ذهنم من ترسیم کردین ازتون سپاسگزارم

      در مورد محدودیت آزادی همسرتون خوب تونستید با خودتون کنار بیاین و منطقی و از راه درستش ، راه رو برای ایشون باز گذاشتید و نتیجه اش شد عشق و مودت بینتون

      یا هدیه برای خواهرزادتون رو خیلی خوب توصیف کردین و درس های ارزشمندی برای من داشت

      در مورد دوره عشق و مودت که گفتین کلی انرژی گرفتم چون سالها پیش این دوره رو تهیه کردم و چقدر در روابط من تاثیرگذار بود و الان مجدد تا جلسه هشتم این دوره رو دارم جلو می برم

      یه تجربه از خودم جهت یاداوری به خودم میگم که ” نباید از آموزه ها و آگاهی های الهی که از زبان استاد عباس منش جاری میشه غافل شد ”

      چون خودم بارها و بارها ضربه اش رو خوردم

      پس انشالله این دوره قدرتمند و ارزشمند ما رو به شخصیت بهتر و ارزشمندتری تغییر بده و این روند تا وقتی زنده ایم ادامه دار باشه

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2157 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام دوست ارزشمندم

        سپاسگزارم که وقت گذاشتین و برام نوشتین

        من همیشه فکر میکردم نیازی به دوره عشق و مودت ندارم چون روابطم خوبه

        ولی وقتی دوره رو خریدیم تازه فهمیدم من چقدر پر از خلا و کمبود بودم و نمیدونستم

        و تازه فهمیدم برای تجربه یه رابطه عاشقانه و بدون وابستگی هیچ محدودیتی نیست و انتهایی وجود نداره

        سپاسگزارم از شما

        انشالا تو این مسیر زیبا همیشه پرقدرت قدم بردارین

        در پناه الله یکتا باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ

    پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شایستگان ملحق کن.

    وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ

    و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان.

    وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ

    و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده.

    وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ

    و پدرم را بیامرز که از گمراهان است.

    وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ

    و در آن روز که مردم برانگیخته می‌شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن!

    یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ

    روزى که نه مال سود مى‌دهد و نه فرزندان.

    إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

    مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!

    =======================================================================================

    خدای عزیز و مهربون و دلبر و شیرین زبونم،فرمانروای جهان،قدرت مطلق،بینایی چشم هام،شنوایی گوش هام،نظمِ ضربان قلبم،مدیری که هم کیهان و کهکشان هارو مدیریت میکنی و هم کانال های سدیم پتاسیمیِ تک تک سلول هامون رو،ازشما طلب هدایت و رحمت و نور میکنم برای تموم زندگیم.

    الله مهربان و بی نظیرم :

    ازت قلبِ سلیم ابراهیم رو درخواست میکنم که اندازه ی مورچه روی سنگ سیاه در دلم شرک نداشته باشم.

    إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ(84صافات)

    ازت ایمان ابراهیم رو درخواست میکنم که تموم آتیش های زندگیم رو به گلستان تبدیل کنم.

    قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ(69 انبیا)

    ازت ثروت ابراهیم رو درخواست میکنم که بهترین غذاها رو برای مهموناش آماده میکرد.

    فَرَاغَ إِلَىٰ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ(26 ذاریات)

    ازت توکل ابراهیم رو درخواست میکنم که زمینِ بی آب و علف رو براش تبدیل به مکه کردی.

    رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ(37 ابراهیم)

    ازت تسلیم ابراهیم رو درخواست میکنم که از فرزندش هم گذشت تا به مقام رضای شما برسه.

    وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿صافات١٠4﴾

    قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴿صافات١٠5﴾

    ازت خود ارزشمندی ابراهیم رو درخواست میکنم که بدون هیچ پیروان و امتی،به تنهایی خلیل الله شد.

    إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(120 نحل)

    وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا(125نسا)

    دین چه کسى بهتر از دین کسى است که به اخلاص روى به جانب خدا کرد و نیکوکار بود و از دین حنیف ابراهیم پیروى کرد؟ و خدا ابراهیم را به دوستى خود برگزید.

    =======================================================================================

    یک سلااام پر انرژی به استاد ابراهیمی من،به رفیق های غار حرای من،همه ی پیروان راه ابراهیم خلیل الله

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به روی ماهتون،به قلب سلیمون،به روح پاکتون

    صدای مارا میشنوییید از گرگان جان،در راستای استیبل شدن تموم کشیک های من،و کم شدن تعداد مریض های بخش به صورت تصاعدی، دیگه دیشب بهم زنگ زدن،خانم شما نیا اصلا! امشب آف شدی،گند زدی توی درآمد بیمارستان،بروو فقط بروو :)))

    ماهم بار و بندلیمون رو جمع کردیم یک روز زودتر وارد مرخصی یک هفته ای شدیم در غار اصحاب کهفمون،به امید الله لیزر فوکس روی اهداف …

    استاد عزیزم،خیلی پر انرژی نشستم پای لپ تاپ که فایل رو ببینم و به امید خدا کامنت بزارم،بعد فایل که تموم شد دیدم انرژیم که تحلیل رفت هیچی،ی احساس رخوت و بی حالیم دارم،نفهمیدم چی شد!

    گفتم یکبار دیگه گوش میدم حتما انرژیم برمیگرده برای کامنت نوشتن،دوباره نگاه کردم،باز همون اتفاق!

    تازه دوزاریم افتاد!این فایل های خودشناسی،یک جورایی چوب میزنه ته شخصیت و گذشته ی آدمو با یک آینه ی صیقل داده شده،بهت نشون میده که چه مسیری رو اومدی الان نتیجه ی زندگیت اینه!

    بعد یادت میاد چه سال هایی رو تباه چه کارهایی رو کردی فقط بخاطر عدم احساس لیاقت

    وبرای همین کدی که توی ذهنم ران شده بود،انرژیم افت کرد!

    اما آیا من آدم تسلیم شدنم؟ NEVR EVER

    گفتم ببین سعیده،همین که الان به صورت واضح وشفاف میدونی،چه اشتباهاتی باعث دریافت این نتیجه شده،با علم به قانون فرکانس و قدرت تغییر نتیجه ها با تغییر شخصیت،الان باید خوشحالم باشی اشکال کار رو پیدا کردی و همین نصف مسیره،بقیه ش هم به لطف الله،با آموزش های استاد و معجزه ی تمرکز خودت قطعا و حتما درست میشه،چون وعده ی خداوند حقه!

    استاد من هنوز تو نوشتن جلسه 1 عشق و مودت گیر کردم،چون حتی از نوشتن یک جمله تون نمیتونم بگذرم،از تک تک کلماتتون انرژی میگیرم برای حرکت،مخصوصا که گذشته تون دقیقا مثل من بوده،اینجا که میگید:

    من در 20 سالگی

    با باورهای نادرست،بخاطر خلاهای درونی خودم

    با این نگاه که من آدم کاملی نیستم وبا ازدواج کامل میشم

    کلی خلا عاطفی دارم و تنها هستم

    اگر یکی باشه با من،که خلاهای من رو پرکنه،که به من عشق بورزه،من زندگیم عالی میشه

    چون اعتماد به نفسم کم بود میخواستم اعتبار بگیرم

    خودم رو دوست نداشتم و ارزش های خودم رو نمیدیدم

    ارزشم رو در نگاه دیگران میدیدم و هرچقدر افراد برام ارزش قائل بودن،من برای خودم ارزش قائل بودم

    با این نگاه،با این بیماری های فکری،من وارد یک رابطه شدم

    استاد بخدا به خودم میگم، اینا همش گذشته ی منه،آخه چطور ممکنه انقدر دقیق گذشته ی سعیده ای رو که نمیشناسی،بریزی روی دایره!

    یادمه هرچقدرم اطرافیانم بهم میگفتن، برای چی داری انقدر زود ازدواج میکنی؟برای چی این انتخاب؟چرا این زندگی؟هنوز 19 سالته،یکم صبر کن

    من اصلا نمیفهمیدم اونا چی میگن،چون من حتی خودم رو لایق همین ازدواجم نمیدیدم!یعنی انقدر در مدار نالایقی و بی ارزشی بودم!

    هرچند ازون سعیده،جز گرد و غباری ته افکارم باقی نمونده،و من با آموزش های شما هیچ ربطی به اون آدم گذشته م ندارم!

    نتایج من گواهه که من خیلی توی احساس لیاقت درونی پیشرفت کردم.

    احساس لیاقت کردم که کارم آسون باشه:

    از شیفت های درب داغون و پر از اعزام و مریض و همراه مریض های نامناسب،رسیدم به شیفت هایی که انقدر استیبله!

    از بدترین سرپرستارها و اذیت کردناشون رسیدم به جایی که همه میگن چرا هیچکس با تو کاری نداره؟

    احساس ارزشمندیم رو از داشتن رفیق زیاد جدا کردم و تموم آدم های نامناسب رو با جسارت حذف کردم:

    الان زندگیم پر از انسان های صالح و درستکار و دوست داشتنی در مدار درسته

    احساس ارزشمندیم رو از نظر بقیه جدا کردم و هیچ اهمیتی به حرفاشون ندادم:

    با جسارت روش قانون سلامتی رو پیش بردم و با حرف های پوچ و بی ارزش بقیه،پا پس نکشیدم!

    تسلیم جریان هدایت شدم و بچه هامو از خودم جدا کردم!

    کارهای انتقالیم رو به خدا سپردم و بخاطر نظر بقیه،شرک رو وارد زندگیم نکردم!

    با جسارت مهمونی های غیر همفرکانس رو رد میکنم و نگران نظر بقیه نیستم!

    و خیلی خیلی نتیجه های دیگه….

    اما این احساس ارزشمندی و لیاقت باید خیلی درونی تر بشه تا من بتونم دقیقا وارد مدار خواسته هام بشم!

    خیلی باید روی خودم کار کنم تا بین اعتماد به نفس و لیاقتم فرق بزارم و به قول این جمله ی طلایی شما توی جلسه یک دوره ی احساس لیاقت به مغزم بفهمونم:

    احساس لیاقت و احساس ارزشمندی ما،غیرقابل مذاکره ست

    ما لایقیم،ما ارزشمندیم،به همین شکلی که هستیم

    فارغ ازینکه چه دستاورد هایی گرفتیم،چه نتایجی کسب کردیم

    چقدر این باور به ما احساس آرامش و امید میده،چقدر حالمون رو خوب میکنه،چقدر بهمون احساس امنیت میده،چقدر مارو امیدوار میکنه به آینده ی نزدیک،و به آگاهی های روحمون نزدیکتر میکنه…

    باز برمیگردم به آگاهی های جلسه 1 عشق و مودت ک استاد میگه:

    اگر من کانون توجهم رو روی نکاتی بزارم که به من احساس بهتری میده،و من رو به روحم نزدیکتر میکنه

    وقتی فاصله ی ذهن و روح شما بهم نزدیک بشه

    اتفاقی که میفته اینکه:

    هرچیزی که میخوای بهت داده میشه

    هرچیزی که میخوای بهت داده میشه

    استاد میدونی؟

    این تمرکز شما بر اصل و دوری از حاشیه،این آموزش درست و اصولی،این پیوستگی مطالب همه ی دوره ها تون باهم،این تاثیرگزاری بی حدو حصر،این فرکانس خالص آگاهی ها

    اینا همش معجزات قرآنی بودن کلام شماست …نور قرآن از شما و زندگی و کلام و آموزش هاتون جاریه …

    این اون چیزی که فارغ از تموم ویژگی های منحصر به فرد و فوق العاده تون،من رو مجذوب شما کرده،از همه ی عالم و آدم بریدم خودم رو مقیم غار حرا(سایت شما)کردم و تموم تمرکزم رو گذاشتم روی دورهاتون و مثل اصحاب کهف در غار تنهایی خودم انقدر روی خودم کار میکنم تا بستر دریافت هدایت الله رو فراهم کنم.

    إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

    هنگامی را که [آن] جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتی از نزد خود به ما عطا کن، و برای ما در کارمان زمینه هدایتی فراهم آور.

    وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا

    اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد.

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای سعادت هم صحبتی با بندگان صالح خداوند،که هر بار سر نمازم به سلام آخر میرسم،با گفتن:

    «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» یاد تموم اسم ها وعکس های رفیق های غارحرا میفتم و از روشنی قلبم براشون سلام میفرستم.

    در پناه الله یکتا،غرق نورِ آرامش و خوشبختی و ثروت و سلامتی باشید.

    قلبِ فراوان برای همه تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 354 رای:
    • -
      معصومه ربیعی گفته:
      مدت عضویت: 2041 روز

      سلام به استادعزیزم وخانم شایسته وتمام دوستان،،سلام سعیده ی قشنگم سعیده ی مهربوووونم،،سعیده ی توحیدی،،سعیده ی نازنینم نمیدونی باهربارخوندن کامنتتات چقدرررررمنوبه خدانزدیکترمیکنی چقدرررربرام قابل تحسینی،،هربارکه که کامنتات میخوندم میومدم برات کامنت بنویسم ولی یه حسی درونم بهم میگفت توچی داری که براش بنویسی تویی که این همه روزه عضوسایتی ولی اصلا نه تاحالا روخودت کارکردی ونه هیچ فایلی گوش دادی چی داری براسعیده بنویسی ولی امروزباگوش دادن این فایل میخوام برات بنویسم وازت سپاسگزاری کنم که هرباربانوشته هات باعث شدی من بیشتربیام توسایت ببینم چخبره،،من خیلی وقته که عضوسایتم ولی تااین چندماه اخیراصلانمیومدم توسایت واصلااهل کامنت خوندن نبودم ولی خداروهزاربارشکرکه الان یمدت کوتاهی که دارم باخوندن کامنتالذت میبرم وبیشترسرمیزنم به سایت،سعیده ی زیباچقدرررردوستت دارم باورت میشه هربارکه میام توسایت اولش میام روپروفایلت وبه عکست خیره میشم وچقدرچهره ی نازنیت عاشقانه نگاه میکنم،واقعامیتونم مهربونی خداروتوچهرت ببینم،همین الان که دارم این کامنتومینویسم نمیدونم ارسالش کنم یا نه چون تاحالاصدباراین کاروکردم وبعدگفتم کامنتایی که بچه هامینویسن کجاونوشته های توکجا؟؟؟؟؟

      عاشق نوشتنم ازبچگی دوس داشتم نویسنده باشم ولی نمیدونم چراهربارکه میخوام چیزی بنویسم مغزم قفل میشه؟؟؟؟

      وقتی کامنتای طولانی بچه هاروتوسایت میخونم واقعاغبطه میخورم که خدایاایناچجوری اینهمه مینویسن وآرزومه که منم بتونم اینجوری زیباوعالی بنویسم….

      ازخداهدایت میخوام که منم مثل شمابتونم روخودم کارکنم خودم بشناسم خودم ارزشمندببینم خودم لایق بهترینابدونم خودم ازهیچکس کمترنبینم

      خیلی دوست دارم بتونم این دوره تهیه کنم چون واقعا احساس میکنم ریشه ی تمام اتفاقات بدزندگیم که تجربه کردم بخاطرنداشتن همین احساس لیاقت وخودکم بینی…

      ازت واقعاسپاسگزارم که مینویسی ونمیدونی بااین نوشته هات هربارچقدراشک ریختم وازخدابرات بهتریناروخواستم…

      دیروزکه این فایل دیدم منتظرکامنت شماوچندتاازبچه هاکه کامنتاشون دنبال میکنم مثل آقاحمید،آقاابراهیم وبقیه بچه هابودم ودیدم توجلسه ی یک دوره احساس لیاقت همه کامنت گذاشتین ،،خیلی ناراحت شدم وگفتم یعنی دیگه اینجانمیان کامنت بزارن تاکسایی مثل من که هنوزدوره تهیه نکردیم استفاده کنیم ولی وقتی کامنتت ودیدم انقدرخوشحال شدم که گفتم امروزدیگه حتمابایدازت سپاسگزاری کنم که همچنان داری برای ماکامنت میزاری…

      سعیده ی نازنینم نمیدونم چجوری بایدازت سپاسگزاری کنم تا بدونی که چقدرنوشته هات ارزشمنده وباعث شده من عاشق این سایت وکامنت خوندن بشم ازخداممنونم که منوبه کامنتای شماهدایت کردومن یه الگوی خوب براخودم پیداکردم،،آرزومه که یروزمثل شمابتونم ازتوحیدحرف بزنم واینکه رابطم باخدامثل شمابشه

      سعیده جااااااانم برات ازخدابهتریناااااارومیخوام امیدوارم به آروزت که دوستداری قلبت مثل حضرت ابراهیم سلیم باشه وهیچ شرکی حتی به اندازه مورچه تووجودت نباشه،برسی

      خیلی دوستت دارم خیلیییییییییی

      بقول استادعزیزامیدوارم خوشبخت وسعادتمندوثروتمنددردنیاوآخرت باشی دخترتوحیدی ومهربون وخوش قلب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1328 روز

        معصومه ی نازنینم،سلام به روی ماهت،چنین دلنشین و زیبا چرایی؟

        رفیق عزیزِ غار حرای من، بینهایت ازت سپاسگزارم که در حقم لطف کردی و برام نوشتی

        معصومه ی نازنینم،این قدرت تحسین دیگری به این زیبایی ،فقط نشون دهنده ی روشنی قلبت و قشنگی روح نازنینته دلبرجان

        واقعاعالی مینویسی و پر از عشق خداوند

        از خداوند برای قلب روشن و مهربونت،از هرچیزی که خودت میخوای بهترینِ بهترین هارو درخواست میکنم.

        معصومه جان،این لطف شماست که وقت میزاری و کامنت های منو میخونی،ازت میخوام حتما کامنت نوشتن رو شروع کنی،باور کن من هم اوایل که نمینوشتم،بعدشم نهایتا دوسه خط…ولی همین استمرار همین مقایسه کردن خودم با خودم،باعث شد که هر روز بهتر از قبل بشم.یعنی اگر جمله ای از کامنت های من به قلب شما و دوستان نازنینم نشسته،اولا اعتبارش از من نیست،دوما یک تکاملی پشت این کامنت نوشتن ها بوده …منم اوایل چیزی برای نوشتن نداشتم،اما پله به پله اومدم بالاتر ….

        موضوع جلسه اول دوره احساس لیاقت هم دقیقا هم مقایسه نکردن با هیچ چیز و هیچ کس…تمرکز گذاشتن روی خودت و توانایی هات

        کامنت نوشتن توی سایت خیلی به روشن شدن قلب آدم کمک میکنه معصومه جان،به شخصه برای من حکم صلات رو داره،پس حتما شروع کن به نوشتن که خداوند قطعا و حتما هدایتت میکنه چی بنویسی…

        دوستت دارم عزیزم بی نهایت،قلب روشنت رو میبوسم و به امید دیدار روی ماهت در بهترین زمان و مکان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          معصومه ربیعی گفته:
          مدت عضویت: 2041 روز

          سلااااااام به مااااااهترین وپاک ترین وزیباترین وبهترین سعیده ی دنیا

          چشم سعیده ی نازنیم، حتماسعیم میکنم که بنویسم. ازت سپاسگزارم ازدستای نازنینت فرشته ی مهربووووونم که برام بااون قلب مهربونت نوشتی وتشویقم کردی،، نمیدونی چقدرخوشحالم کردی

          ازخدابرات بهتریناروآرزومیکنم الهی که حال دلت همیشه ودرهرلحظه عالی عالی باشه دخترخوش قلب وتوحیدی…

          آرزومه که یروزازنزدیک ببینمت وروی ماهتو واون دستای نازنینت که برامون ازخداوتوحیدمیگه ببوسم

          عاااااااااااااااااااااشقتممممممم من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علیرضا یکتای مقدم گفته:
        مدت عضویت: 1375 روز

        به نام خداوند مهربان وهدایتگر

        سلام خانم ربیعی

        خداقوت کامنت زیبای شما را مطالعه کردم و دقیقا دیدم که شما خودت را داری با بقیه مقایسه می کنی با وجود اینکه خودت داری خوب می نویسی و نمونه اش همین پاسخ شما به دیدگاه خانم شهریاری ، باور کنید خیلی قشنگ بود شاید از نظر شما پایین باشه ، ولی از نظر من که مخاطب هستم عالیه ، کامنت شما هم حس و حال خوبی داره به شما تبریک میگم

        فقط توصیه می کنم همیشه بنویس و در نوشتن زور نزن ، حرف دل بنویس احساس نزدیکی به قرآن کن،

        من هم خیلی به کامنت های خانم شهریاری علاقه دارم و علتش اینکه حرف دلش را خوب منتقل میکنه و مخصوصآ که با قرآن مانوس شده و قراره چند روز آینده برم شهر فریدونکنار و از نزدیک با ایشان ملاقات داشته باشم ، از خدا هدایت می خوام تا این فرشته را از نزدیک ببینم ک ازش یک آیه قرآنی هدیه دریافت کنم.

        در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید.

        علیرضا یکتای مقدم

        مشهد مقدس‌

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          معصومه ربیعی گفته:
          مدت عضویت: 2041 روز

          سلام آقاعلیرضا

          سپاسگزارم ازنگاه زیباتون واینکه دقیقادرسته حرفاتون واقعامقایسه کردن خودم بابچه هایی که اینهمه روخودشون کارکردن وحتی توکامنت نوشتن تکاملشون طی کردن کاراشتباهی،،خداروشکرمیکنم بابت دوستان خوب ونازنینی مثل شماکه انقدرلطف دارین وباعث میشین که انگیزه بگیرم وبنویسم

          ازخدابراتون بهتریناروآرزومیکنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1438 روز

        سلام معصومه عزیز

        قلبم گفت بنویس و من مسئول تایپ هستم،از این اینکه شکرگزار خدا هستی و سپاسگزار بنده خدا هستی که در راه رسیدن به الله تلاش میکنه خودش نشان‌دهنده توحیدی بودن تو هستش و تلاش و کوشش که در راه توحید قرار بگیره اثرش همیشه باقی و نوشته اش همیشه اثر بخشه و هیچ وقت هم پاک نمیشه،معصومه تو هم بنویس که نوشتنت میتونه درد خیلی ها رو مداوا کنه و اثر بخشه ،خدا رو شکر که از توحید همه چی سرچشمه میگیره و اشکهای طلایی ریخته میشه و تبدیل به طلا و گوهر پاکیزه زمینی میشه

        سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          معصومه ربیعی گفته:
          مدت عضویت: 2041 روز

          سلام آقاابراهیم عزیز

          سپاسگزارم ازتون ازقلب مهربونتون که برام نوشتین وتشویقم کردین که بنویسم…

          بله واقعاکه ازتوحیدهمه چیزسرچشمه میگیره وهرجایی که سخن ازتوحیدباشه انسان ناخودآگاه بهش کشش پیدامیکنه وقلبش آروم میگیره،،من قبلافکرمیکردم که خدارودارم ولی الان جوردیگه ای احساسش میکنم وقتی ذهنم وساکت میکنم وباتمام وجودم صداش میکنم یه آرامش عجیبی که تاحالاهرگزلمسش نکرده بودم تمام وجودم میگیره ومن حاضرم هرکاری کنم که کل روز اون احساس داشته باشم حسی که برام باهیچ احساس خوبی تودنیاقابل قیاس نیست،،امیدوارم بتونم روزبروزبیشتروبیشتربهش نزدیک بشم وبتونم این احساس نزدیکی به خداوند منم مثل بقیه دوستان توحیدی به اشتراک بزارم..

          سپاسگزارم ازتون وامیدوارم درپناه خدای مهربون همیشه شادوسلامت وثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید،دعایی بهترازدعای استادپیدانکردم که براتون بنویسم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2779 روز

      سلام بر خانم شهریاری بزرگوار

      قبلا وقتی میخواستم کامنت شما رو باز کنم تا وقتی که صفحه سایت باز میشد اعوذ بالله و بسم الله میخوندم و باز میکردم کامنتتون رو

      ولی گویا جدیدا باید با وضو و طهارت و رو به قبله با حضور قلب کامنتتون رو باز کنم .

      احساس میکنم با این حجم تسلط که ماشالله به آیات پیدا کردین و احتمالا بقول حافظ

      از دعای سحریتون و توسل سحریتون بوده که به حریم قدسی حضرت حق وارد شدین و فیض سحر رو درک کردین اگه در زمان پیامبر بودین میشدین منشی حضرت محمد ص

      واقعا خودتون هم گویا احساس کردین خیلی تفاوت کرده تو همین چند هفته اخیر جنس کامنتهاتون

      و خدا رو شکر که ما مستقیما با منشی رسول الله در یک تیم افتادیم

      دیشب پریشب بود که همینجوری هدایت شدم به یکی از فایلهای استاد

      گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان قسمت 60

      اصلا گفتم این کجا بوده که من گوشش نکردم تا حالا

      بعد دیدم نه من بارها گوشش کردم و این دفعه بهتر حالیم شد و پیشنهاد میکنم گوشش کنین البته برای عده ای اگه موقش باشه این کامنت رو میخونن عده ای چشمشون به این آدرس میفته عده ای رد میشن عده ای گوشش میدن عده ای میفهمن و عده ای هم عمل میکنن

      جالبه که اصلا نمیخاستم این مطلب رو اینجا بنویسم هدفم تحسین خانم شهریاری بود و حرف همینجوری یهو سر از اینجا در آورد و دست من نبود .

      به هر حال ماشالله خانم شهریاری افتادین روی یک دور سراشیبی بقول استاد در جلسه 2 قدم 1 سوت زنان دارین میرین و بقول مرحوم ناصر عبداللهی همه رو جا میزارین.

      و بقول سهراب به باران برسان سلام ما را

      و من با توجه به آنچه که از آموزه‌های استاد یاد گرفتم این داستان شما برمیگرده به اون شکر گذاری عمیق و دیتیل وار که دارین از اون توی توی سلول‌های بنیادی تون

      خدا هم میگه بابا این حواسش به اون خورد و ریزا هم هست دمش گرم اونا رو یک در میلیون نمیدونن چی هست این فهمید و چقدر هم تشکر میکنه از اون پمپها و یاتاقان ها و …

      این خوبه بیاد تو دفتر پیعمبر منشی وایسته

      و خود خودش میاردش توی دفتر بهش میگه بشین اینجا یاد بگیر تازه تقلب هم کردی عیب نداره

      مثل این بچه پولدارا و عزیز دردونه های مدرسه بودند میبردنشون توی دفتر مثلا اون فردای روز امتحان که اینا غیبت داشتند ازشون با بقول استاد کمکهای غیبی امتحان میگرفتند اوپن بوک

      شمام شدی همینطوری و ماشالله

      امیدوارم خداوند همه ما رو در مقام مقیمان غار اصحاب کهف وارد کنه

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1328 روز

        برادر عزیزم،آقا جواد سلام

        نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید.

        درحالیکه ناامیدانه آخرین بار سایت رو رفرش کردم شاید خبری باشه و داشتم تلاش میکردم ی جوری جلوی نجواهای ذهن و همزات شیطان رو بگیرم،خداوند با کامنت شما قلبم رو آروم کرد،و با اینکه در فرکانس نوشتن کامنت اصلا نبودم نتونستم ازتون سپاسگزاری نکنم.

        داداش جواد،تحسین شما تجلی روح روشن و قلب مهربونتونه،وگرنه من کجا و لیاقت این لطف های شما کجا…

        همین سعادت خوندن قرآن هم لطف خداست و اگر ازم بگیرتش من واقعا گمراهم …

        ازتون سپاسگزارم بی نهایت و میخوام من رو از دعای قلب روشنتون وقت صلات محروم نکنید،تا بتونم استقامت به خرج بدم و قدم هارو محکمتر از قبل بردارم.

        در پناه نور آسمون ها و زمین باشی برادر عزیز راه دور من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1148 روز

      سلام سعیده جانم

      ممنون از کامنتت وقتی بالای هر برگی از سایت اسم تو رو میبینم چشمام میدرخشه چون میدونم قراره با ایات قران و سخنان استادم و اگاهی هایی که خودت دریافت میکنی قلبمو نورانی کنی

      من قبلا تو دوره عزت نفس هر چی استاد میگفت شما وجودتون ارزشمنده بدون در نظر گرفتن نتایج اصلا نمیفهمیدم چی میگه

      دیشب یه احساسی بهم گفت تو از بین میلیون ها گامت که دوست داشتن این زندگی دنیایی رو تجربه کنن لیاقت اینو داشتی که وارد دنیا بشی تو از بین این همه تونستی وارد جهان مادی بشی و این یعنی اثبات لیاقت تو

      زندگی تو قبل از تولدت جریان داشته تو با تولدت فقط وارد این جهان شدی تو از قبل بودی بعد مرگت هم خواهی بود تو لایق ترینی برای بهترین و قشنگ ترین تجربه ها تو قبل از اینکه وارد دنیا بشی لیاقتت رو نشون دادی که الان اینجایی فقط احساس لیاقتت رو به یاد بیار فقط تو وجودت پیداش کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اکرم مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1262 روز

      سلام به سعیده یکتاپرست ودوست نازنین دروغ نگم واقعا هربار بعداز دیدن فایل های استاد دنبال کامنت شما می گردم چون کلی مطالب ارزشمند ومثال های قرآنی توش هست که واقعا عاشق هستم از کامنت هات کلی درس می گیرم وخواندنش برام لذت بخش

      بهترین از خداوند برای دوستان غارحرا یی خودم به قول خودت می خواهم .

      شاد وسعادتمند باشی عزیزدل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1328 روز

        سلام به روی ماهت،دوست عزیزم

        ازت سپاسگزارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و برام نوشتی

        ممنونم از قلب مهربونت،خداوند به من سعادت داده با بندگان صالح و نازنینش هم مدار باشم و در کنارشون شخصیتم رو رشد بدم.

        برات از نورِ آسمون ها و زمین،سعادت دنیا و آخرت میخوام.

        الهی که همیشه غرقِ احساس عمیقِ خوشبختی باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مجید حرفت گفته:
        مدت عضویت: 1435 روز

        سلام خانم محترم وقتتون بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه؛خیلی هدایتی متنتون رو خوندم،گفتم اگر جسارت نیست یادآوری کنم شما اگر پروفایل سعیده خانمو باز کنین بالای عکسشون یه متنی هست که یه بار روش کلیک کنی در واقع اتوماتیک وار تمام متن‌های سعیده خانم براتون ایمیل میشه. جسارت بنده رو ببخشید قصدم راهنمایی بود.

        به خدای مهربون می‌سپارمتون و براتون شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 939 روز

      سلام به سعیده عزیز امیدوارم حالت عالی باشه

      واقعا دوسداشتم ازت سپاسگزاری کنم بابت این کامنت بی نظیری که گذاشتین چقدر حال آدم رو عالی می‌کنه اونم زمانی که آدم از هجوم تضادها پناه میبره به سایت

      خداروشکر بابت وجودتون وکامنتهای نابتون

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا و صدیقه گفته:
      مدت عضویت: 1967 روز

      سلام سعیده عزیز

      خدا رو بابت وجود استادانمون و این سایت و غار حرای همگیمون و وجود دوستان اگاه و عزیزانی چون شما سپاسگزارم.سپاسگزارم که اگاهی های ارزشمندت رو باهامون به اشتراک میگزاری.همیشه یه حال و هوای عجیبی رو از کامنت هات تجربه میکنم. آرامشی که سالها شهر سبز و ارامتون گرگان تجربه کردم با سبزی وجود شما و اگاهی های سبزت دوباره هزاران برابر تجربه میکنم.چقدر عالی آیات رو درک میکنی و بارها و بارها با کامنت هات اشک از چشمام سرازیر میشه و آیاتی که مینویسی من رو به فکر و کنکاش در خودم فرو میبره و اینکه زهرا بیدار شو.چقدر عالی اون درک خالصت رو با ما به اشتراک میگزاری.تحسینت میکنم که انقدر عالی داری به دوره سلامتی عمل میکنی تحسینت میکنم که انقدر عالی داری احساس لیاقت بی قید و شرط رو در درون خودت نهادینه میکنی.انقدر عالی از زندگیت هر جا که باشی لذت میبری .تحسینت میکنم که علاوه بر این که نور خدا تو این سایت الهی هستی و کامنت هات روشنایی این سایت رو بیشتر میکنه نور محل کارت هم هستی و برکت عملگراییت اونجا رو هم تحت تاثیر قرارداده.دوره احساس لیاقت گوارای وجود شما و تمام دوستانی که تا به الان تهیه کردند.انشالله روزی همه مون بشه به زودی.سعادت دنیا و آخرت در تمام ابعادش هر روز بیشتر و بیشتر به زندگیت سرازیر بشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1894 روز

      سلام بر سعیده عزیزم

      اخه چقد تو زیبا مینویسی دختر

      اشکمونو جاری میکنی الهی ک همیشه قلبت نورانی باشه

      خدا خیرت بده ک این همه ما رو با قران مونس میکنی و بهمون انگیزه میدی که بیشتر بریم سراغش

      گاهی با خودم میگم این ایه ها چقد قشنگن پس چرا من تا حالا ندیدمشون با وجود اینکه چندبار قران رو ختم کردم

      البته اون زمان من جاهل بودم و فقط برای ثوابش قران رو میخوندم اما الان برای یادگیری و درک قوانین میخونم

      هم قلمت زیباس و هم قلبت

      دلم میخاد اومدم شما ببینمت و از نزدیک از انرژی الهیت بهره مند بشم

      الهی ک هر روز شاهد معجزات الهی باشی و بیای برامون ازشون بنویسی

      شاد و ثروتمند باشی دختر زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      خانواده فرح بخش گفته:
      مدت عضویت: 1212 روز

      مادر خانواده

      سلام به خانم شهریاری فرزانه

      من هم بر خودم لازم دانستم از شما سپاسگزاری ویژه داشته باشم بابت کامنت بسیار زیبا و تاثیرگذار تون

      چقدر قشنگ و بجا و ماهرانه از آیات استفاده می کنید . و چه حس زیبایی رو به من منتقل می کنید.

      من هرموقع وارد سایت میسم و کامنتها رو می خونم از خداوند بسیار سپاسگزاری می کنم بابت این سایت واقعا توحیدی و مقدس و با تعبیر شما به غار حرا تقدسش برام بیشتر شده .

      بهتون تبریک می گم که اینقدر رشد یافته و زیبا سخن هستید.

      امیدوارم با همین سرعت تمام قله های پیشرفت رو فتح کنید.در پناه رب باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1237 روز

      سلام به دوست عزیز سپاسگزارم از کامنت زیباتون که برام نشانه بود که من باید حرکت کنم به دل ترسهام اخه من هم چند وقتی که دارم روی فایل احساس لیاقت مخصوصا کامنت هارو میخونم انقد که یاد اوردم که چه کارایی که کردم با خودم احساسم بد میشد گفتم خدایا من نمیخوام حالم بد بشه یه جورایی خواستم ول کنم این خوندن هام رو اما یه چیزی گفت که با این کار دوباره از مدار احساس لیاقت میری بیرون ادامه بده که کامنت اول شما دقیقا حرفهای خودم بود حالا متوجه میشم خدا هنوز منو با این دوره هم مدار نکرد به خاطر این که خواست یه کم قوی تر بشم باز اوکی کنه خدایاشکرت

      تحسینتون میکنم واقعا دوست عزیز واقعا کامنتتون بی نهایت زیباست و شجاعتتون رو هم تحسین میکنم خدایاشکرت بازم سپاسگزارم از خدا و شما دوست عزیز و استاد و خانم شایسته نازنین در پناه خدا شاد باشید دوستون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و بانوشایسته بزرگوار و همه دوستان توحیدی نازنینم در این میکده عباس منش که خواندن نظرات و تجربیاتشان ، حکم “شَرَابࣰا طَهُورًا”یی را دارد که “لَّا یُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا یُنزِفُونَ” ؛ حکم شرابی را دارد که انسان را از خود بیخود میکند ، مثل شرابی از جنس زیبایی ، که یوسف نبی به زنان مصر داد و آنها را چنان از خود بیخود کرد که دستانشان را بریدند و یک آخ هم نگفتند و “قُلۡنَ حَـٰشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَـٰذَاۤ إِلَّا مَلَکࣱ کَرِیمࣱ”…

    دیروز اتفاقی زیبا و عجیب برایم افتاد که گفتنش در اینجا میتواند در عرصه احساس لیاقت ، الهام بخش باشد برای خودم و دوستانم….

    داستان از اینجا شروع میشود که دیروز من و برادرخانم کوچولویم با هم به پیاده روی رفتیم و در طول مسیر با هم صحبت میکردیم و برادرخانمم در بین صحبت هایش از یک آرزوی خود صحبت کرد که دوست دارد گِیمر معروفی باشد و بابایش یک اتاقِ گِیمینگ برایش بسازد تا او در آنجا بازی کند و فیلم بگیرد و در یوتیوب منشتر کند تا بازدید بالایی بگیرد و کارت طلایی یوتیوب را دریافت کند…

    ============================

    ذکر این نکته را بگویم که او عاشقِ بازی های کامپیوتری است و در یک کامنت ، که لینک آن در قسمت زیر است ؛ از درس زیبایی که از او در مورد ساختار و سیستم جهان هستی گرفتم ، توضیحاتی داده ام که خواندنش خالی از لطف نیست تا این کامنت را بهتر متوجه شوید…

    abasmanesh.com

    ============================

    وقتی که من چنین آرزویی را از او شنیدم به او گفتم که چرا منتظر بابا هستی تا برایت یک اتاق گِیمینگ بسازد و چرا به این فکر نمیکنی که خودت با پول خودت چنین اتاقی را برای خودت بسازی؟

    جوابش این بود که من الان با این سن کمی که دارم ، پول ندارم و بعد در مورد ارزشمندی پول گفت که پول اینقدر مهم است که اگر پول نداشته باشی دو روز هم زنده نمیمانی و….؛ در اینجا من از این نگاه او به پول خوشم آمد و دلم میخواست یک بحثی را با او به وسط بکشم…

    مشغول همین صحبت ها بودیم که هواپیمایی از بالای سر ما رد شد و این کودک مات و مبهوت عظمت و بزرگی این هواپیما بود…

    در این لحظه من از همین فرصت و نشانه هواپیما استفاده کردم و از خدا خواستم تا برای او رَسولی شوم “بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ” ، رَسولی باشم تا بتوانم با همان زبان بچه گانه اش با او صحبت کنم و زلزله ای در شخصیت و باورهای الانش ایجاد کنم تا این باور مخرب و نابود کننده “پدرم مسوول من است و باید برایم اتاق گِیمینگ بسازد” را از ذهنش محو کنم و این باور را در وجودش بسازم که “خودِخودِخودت ، مسوول و خالق تمام اتفاقات زندگی ات هستی”…

    (اگر در کتبِ درسیِ اول ابتدایی جمله ، بابا آب داد تبدیل به جمله ای دیگر شود ، این باور از همان بچگی در این کوچولوها تقویت میشود که “من خودم خالق و خلق کننده آب هستم” و نباید منتظر گدایی از کسی باشم تا برایم آب بیاورد)

    شروع کردم و با همان نشانه هواپیما از او پرسیدم که قیمت یک هواپیما چند؟ او در جواب گفت خیییلی زیاد و من گفتم یک عدد بگو که او گفت 10 میلیارد تومان….

    حال در اینجا از او پرسیدم که آن شخصی که این هواپیما را طراحی کرده و ساخته ، اگر به مدت یک دقیقه اکسیژن به او نرسد چه میشود؟ او قاطعانه جواب داد که معلوم است که میمیرد.‌‌‌‌‌‌..

    گفتم که پس قبول داری که او به برکت این اکسیژن توانسته چنین عظمتِ 10 میلیارد تومانی را بسازد؟ او تایید کرد و من در ادامه به او گفتم که قبول داری که ارزش یک عدد اکسیژن خیلی بالاتر از پول است؟ در حدی که میتوان گفت از هواپیمای به این با عظمت 10 میلیاردی هم بالاتر است؟؟؟ او بدون هیچ مقاومتی قبول کرد که بله درسته و اصلا اگر اکسیژن نباشه زندگی معنایی ندارد…

    حال در اینجا از او خواستم که یک عددی را برای قیمت یک عدد اکسیژن بگوید ، او گفت خییییلی زیاد و من گفتم که یک عدد بگو و او گفت 100تریلیارد تومان

    و من فقط به او گفتم که 100 تریلیارد تومان را مقایسه کن با ده میلیارد تومان و در این فکر کن که این اکسیژن به این با عظمتی چگونه به راحتی و فراوانی روزی ات میشود و….

    او که منظور من را فهمیده بود که میخواستم بگویم پول هم اینگونه روزی ات میشود ، ادامه صحبت های من را قطع کرد و گفت که

    ببین درست میگی ولی آخه داستان پول و اکسیژن فرق میکند و… که در همین جا به او گفتم

    یعنی تو میگی که خدایی که اکسیژن به این باارزشی را راحت و فراوان روزی ما میکند ، نمیتواند پولی را که خودت گفتی ارزشش نسبت به اکسیژن حیاتی ، کمتر است روزی ما کند؟؟؟

    در اینجا با قاطعیت تمام گفت که نههه اصلا اینجوری نیست ، خدا خیلی تواناست و فقط کافیه با یک بِشکن کلی پول به من بده و من که عاشق این فطرت پاکش بودم که هنوز خراب نشده بود ، او را بابت این جواب توحیدی اش تحسین کردم و گفتم پس اون چی بود که گفتی که اینا با هم فرق دارن؟؟؟!!! و او سکوت کرد و جوابی نداشت….

    حالا دیگه تنور داغ شده بود و پذیرای دریافت خمیر شده بود تا تبدیل به نان شود و من این خمیر را به او تحویل دادم تا خودش برود و تبدیل به نانش کند و آن خمیر ، این سوال بود که

    “به نظرت چرا در طول روز این همه اکسیژن را براحتی و فراوانی از جانب خدا دریافت میکنی ولی از دریافت چنین پولی از سمت خدا محروم هستی؟؟؟”

    این سوال خیلی برایش عجیب بود و جوابش این بود که نمیدانم ولی من گفتم باید فکر کنی و جواب های ذهنت را به من بگویی که او گفت شاید باید برای پول خیلی زحمت بکشم و سخت کار کنم که من در جوابش گفتم ، یعنی الان تو برای دریافت اکسیژن به ارزش 100 تریلیارد تومانی ، سخت کار میکنی و تلاش میکنی؟ جواب را که شنید ساکت شد زیرا که منطق خیلی قوی پشت این جواب بود

    گفتم بیشتر فکر کن چرا؟؟ که جوابی از زبانش جاری شد که خیلی عجیب بود و آن این بود که

    “نمیدانم ، شاید لایق پول نیستم”

    در جوابش گفتم که چطور لایق دریافت اکسیژن به این ارزشمندی هستی ولی لایق دریافت پولی که خودت گفتی ارزشش از اکسیژن کمتر است نیستی؟؟؟!!! در اینجا باز سکوت کرد و چیزی برای گفتن نداشت….

    و بعد کنجکاوانه از من می پرسید که جواب این سوال چیه؟ و من گفتم خودت برو دنبالش و یک مثالی برای او زدم که اگر دستت را جلوی بینی ات بگیری چه میشود؟؟او گفت خفه میشوم و من گفتم تو الان دستت را جلوی ورودی پول گرفته ای و خود را د‌ر بی پولی خفه کرده ای ، حالا برو فکر کن چرا من دستم را گرفته ام جلوی ورودی پول به زندگی ام؟؟برو فکر کن که مثل بازی “ماینکرافت” که کد میزنی و جلوی چشمانت ظاهر میشود ، این دنیا چجوری باید کد بزنی تا در جلوی چشمانت در واقعیت این دنیا ظاهر شود

    سوالها برایش جالب بود و من برای تکمیل صحبت هایم به عنوان الگو کانال یوتیوب ” rayan ” را به او نشان دادم که یک کودکی بود هم سن و سال خودش و ثروتی هزارمیلیاردتومانی را در این سن دارد و جزو یوتیوبرهای فعال هست ، و بعد از دیدن کانالش تعجب کرد که او هم سن و سال این بچه است و این کجا و آن کجا؟

    و همچین از آنجایی که کلاس نقاشی میرود و نقاشی های زیبایی دارد ، به عنوان الگو ، نقاشی معروف “الزورت کلی” با عنوان “لکه سبز” را نشانش دادم که در عین سادگی اش با پول کشور ما به قیمت 64 میلیارد تومان به فروش رفته بود و او فقط مات و مبهوت مانده بود که من خیلی بهتر از این میکشم و چون در ذهنش میلیارد عدد بزرگی بود خیلی از این رقم 64 میلیارد خوشش آمده بود…(نقاشی او را در اینترنت سرچ کنید و ببینید که با چه نقاشی ساده ای این چنین پولی ساخته تا معنای این پاراگراف را بفهمید)

    به او گفتم قدر خودت را بدان و چون میدانستم انسان عجول است و قانون تکامل را رعایت نمیکند ، به جهت پیشگیری قبل از درمان ؛ به او گفتم که در این مسیر هیچ وقت عجله نکن و از همین لحظه شروع کن و در حرکات دومینو نگاه کن که یک دومینوی کوچک ، دومینوی کمی بزرگتر از خودش را میاندازد و همینجور بزرگتر و بزرگتر تا جاییکه خیلی بزرگ میشود و او از این مثال خوشش آمد که یوقت فکر نکنه ، الان که شروع کرد باید به قله برسه و اگر نرسید ناامید شود…

    و در پایان  با همین سوالی که از او پرسیدم و او دنبال جوابش بود ، برای او یک اهرم رنج و لذت قوی ساختم که اگر به جواب این سوال برسی غرق در پول میشوی و اگر به جواب آن سوال نرسی و دستت را از جلوی ورودی پول بر نداری بیچاره و بدبخت میشوی….

    و تمام….

    و اما خودم…

    وقتی که به خودم نگاه کردم ، دیدم در هر دقیقه 8 عدد اکسیژن مصرف میکنم و این یعنی در هر روز 11،520 عدد اکسیژن

    حال بر مبنای آگاهی بالا و منطق قوی پشتش از خودم پرسیدم که

    “من در طول روز 11،520 عدد اکسیژن به ارزش 100 تریلیارد تومانی از سمت رب العالمین دریافت میکنم ، حال من چه کرده ام که از دریافت پولی اینچنینی محروم شده ام؟”

    با جواب هایی مواجه شدم که گل سرسبد آن جواب ها این بود که ندایی در اعماق ضمیر ناخودآگاهم میگفت تو لایق نیستی و این نعمت پول مال از تو بهترونه….

    وقتی که چنین جوابی شنیدم با خودم گفتم که

    خودم کردم که رحمت بر خودم باد که الان به لطف الله این ترمز مخفی ذهنی ام را پیدا کردم و…

    با خودم گفتم که منم مثل حضرت یونس که در ظلماتِ شکمِ نهنگ بود ، به خودم ظلم کردم و خودم را ظلمات بی پولی و فقر قرار دادم و ذکر لبانم را این ذکر مقدس “لا إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنتَ سُبۡحَـٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ” قرار دادم ، ذکری که آن را میگویم به شوق “فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَـٰهُ مِنَ ٱلۡغَمّ” شدن و رهایی از این ظلمات بی پولی و… ، ذکری که یونس را هم از دل آن ظلمات شکم نهنگ نجات داد و….

    و به قول اولین شخص لبیک گفته به دعوت پیامبر به توحید و یکتاپرستی در جلسه “وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ” ؛ در دعای توحیدی کمیل

    اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ

    خدایا بر من ببخش آن باورهای محدودکننده ای را که خودم در خودم ایجاد کردم و بخاطر آنها باعث شدم که از نعمت هایت محروم شوم(براستی که او ، چه زیبا آموزه ها و قوانین خدا را در تحت تعالیم پیامبر آموخته بود و با آنها بزرگ شده بود که اینگونه خودش را مقصر تمام اتفاقات زندگی اش میدانست…)

    و الان بدنم را طوری طراحی کرده ام و عادت داده ام که اگر چنین نجوایی از سمت شیطان به سمتم بیاید که تو لایق نیستی ، نفس عمیقی میکشم و در حین این تنفس ، آگاهی های بالا را در ذهنم مرور میکنم و آرام میشوم و گویا بعد از این تنفس صدای شیطان را میشنوم که با خودش میگوید

    “بابا تو دیگه کی هستی ، غلط کردم آمدم سمت تو ، فقط این آگاهی را با خودت حفظ کن و به دیگران نگو”

    ولی من گفتم و نوش جان هر کس که در مدارش باشد و آن را بخواند و عملی کند…

    این بود داستان این اکسیژن که با این همه بی زبانی اش ، حامل این همه پیام برای ما بود ، به قول سعدی شیرازی در دیباچه گلستان

    “هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات”

    نفس که بالا می آید “مفرّح ذات” است ، یعنی شادی بخش وجود ما میشود و باید هم این چنین باشد و حامل این پیام شادی بخش برای ما باشد که

    “همانطور که بدون هیچ دلیلی لایق اکسیژنی به این ارزشمندی هستی ، لایق نعمت های دیگر خدا هم هستی که ارزش آنها در برابر این اکسیژن حیاتی کمتر است”

    و اگر تامل کنیم متوجه میشویم که “ٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ دَاۤئمُونَ” یعنی کسانی که در هرلحظه حواسشان هست که به قول سعدی “در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب” و “ٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ یُحَافِظُونَ” یعنی کسانی که حواسشان هست هر نفسشان با یاد خدا همراه باشد ، به قول شاعر “فیض کاشانی”

    دَمی کان بگذرد بی یاد رویش

    از آن دَم بی شمار استغفرالله

    خوش بحال آنها که هر نفسشان تسبیح خداست ، تسبیحی از جنس تسبیح یونس در شکم نهنگ که اگر آن تسبیح نبود ، او همچنان در همان شکم ماهی میماند

    (فَلَوۡلَاۤ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ)×(لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦۤ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ)

    [سوره الصافات 144_143]

    تسبحی از جنس

    “لا إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنتَ سُبۡحَـٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ”

    به این معنا که خدایا تو پاک و منزهی از اینکه برایم بِبُری و بِدُوزی ، این خودِخودِخودِخودم هستم که به خودم ظلم میکنم و از فرکانس زیبایی و “آتِنا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ” خارج میشوم و وارد فرکانس “عَذَابَ ٱلنَّارِ” میشوم ، جهنم و عذابی از جنس روابط داغون ، عذابی از جنس بی پولی ، عذابی از جنس جعبه دارو و قرص های آرام بخش و خواب آور و از این دکتر به آن دکتر رفتن و…

    خدایا شکرت برای این آگاهی

    به قول سلیمان نبی

    هَـٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی [سوره النمل آیه 40]

    به قول حافظ شیرازی…

    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟

    مستحق  بودم  و  این‌ها  به   زکاتم   دادند

    خدایا شکرت برای این لحظات زیبا که هر لحظه زیباتر میشود

    آینده زیباست زیرا که این قانون خداست که هر چه در زندگی ما اتفاق میفتند حاصل “ذَ ٰ⁠لِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ” ماست و خدای هرگز چیزی را برای ما نمیخواهد ، زیرا که او “وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّـٰمࣲ لِّلۡعَبِیدِ” است به فقول حافظِ شیرازی

    هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندامِ ماست

    وِر نه تشریفِ تو بر بالایِ کَس  کوتاه  نیست

    ============================

    البته این جمله “خدای هرگز چیزی را برای ما نمیخواهد” نیاز به توضیحات بیشتری دارد و یک تبصره دارد که خدا برای ما میخواهد و آن هم خوشبختی ماست ، برای همین این همه پیامبر را برای خواستگاری از ما فرستاد تا جواب بله از ما بگیرد برای وارد شدن به زندگی حیات بخش

    یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱسۡتَجِیبُوا۟ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمۡ لِمَا یُحۡیِیکُمۡ…

    [سوره اﻷنفال 24]

    ولی نکته این است که

    “او با صدِ وجودش میخواهد ، آیا من هم میخواهم؟؟؟”

    حال اگر من بخواهم و یک قدم به سمت او بردارم او صدها قدم به سمت من می آید”مَن جَاۤءَ بِٱلۡحَسَنَهِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا”

    ولی اگر من نخواهم و به ندایش لبیک نگویم و از او دور شوم او فقط یک قدم از من دور تر میشود “وَمَن جَاۤءَ بِٱلسَّیِّئَهِ فَلَا یُجۡزَىٰۤ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ”

    این سیستم رب العالمین است که “کَتَبَ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَهَ” و رحمتش بر غضبش سبقت گرفته و تنها دلیل این اتفاقات ما هستیم و رفتارها و فرکانس هایمان و لا غیر

    ============================

    در پناه رب العالمین باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 469 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1947 روز

      سلام آقای احمدیِ نازنین.

      آقا عجب مثالی زدی برای برادر خانمِ باهوشت…

      اکسیژن و پول…

      یعنی تو میگی که خدایی که اکسیژن به این باارزشی را راحت و فراوان روزی ما میکند ، نمیتواند پولی را که خودت گفتی ارزشش نسبت به اکسیژن حیاتی ، کمتر است روزی ما کند؟؟؟

      دست گذاشتی رو ترمزهای ذهنیم…

      این با اون فرق میکنه رو هم جواب دادی…

      یه لحظه چندین حس رو تجربه کردم خوندم این قسمتو…

      میخکوب شدن، خجالت کشیدن، تعجب، شرمنده شدن، امید، میشه و …

      عین یه قصه یا سریال داشتم کامنتتون رو میخوندم و رسیدم به اینجا طاقت از کف دادم و اومدم بنویسم آقا دَمِت گرم…

      یه هواپیما دیدی.

      اومدی برای نوجوان باهوشِ داستان ما راهگشایی کنی، نمیدونی مامور شدی از طرف خدا که بگی و بنویسی و خیلی آدم های دیگه رو هم تو قلبشون چراغ روشن کنی.

      از این به بعد باید بگیم سریالِ ماجراهای آقا رضای احمدی و برادر خانمِ باهوش و توانمندش.

      خدایا چقدر واضح صحبت میکنی باهام.

      آخه منم حس میکردم باید دلیل و توجیهی این وسط باشه که خدا بهم پول بده.

      نمیشه همینطوری بده خیلی صاف و مستقیم و بی دلیل…

      جوابمو خوندم:

      خدا خیلی تواناست و فقط کافیه با یک بِشکن کلی پول به من بده و من که عاشق این فطرت پاکش بودم که هنوز خراب نشده بود

      یه جمله ی معرکه:

      همانطور که بدون هیچ دلیلی لایق اکسیژنی به این ارزشمندی هستی ، لایق نعمت های دیگر خدا هم هستی که ارزش آنها در برابر این اکسیژن حیاتی کمتر است

      آقای احمدیِ بزرگوار، مرسی که خدا به دلتون انداخت و گفتگو کردین و اینجا هم مکتوب کردینشون.

      یکی از بهترین کامنت‌هایی بود که این مدت خوندم.

      من حس میکنم چون به خدا باور دارم که بهم اکسیژن رو میده، سلامتی رو میده، پس میده و دارم هر لحظه.

      ولی چون باورم نسبت به اینکه خدا بهم پول میده خیلی شل تره، پس دریافتیم شل تره.

      دارم روی فراوانی و رزاقیِ خدا کار میکنم، خدا بهم گفته من بهت روزی میدم تو نگران چی هستی؟

      و خداییش هم دارم تمرکزی بررسی میکنم هر روز با اعتماد بهش:

      داره هر روز بهم روزی های رنگارنگ‌ میده، روزی های متنوع، از خوراکی گرفته، تا هوای خوب، پیاده روی خوب، روابطِ خوب، آدم های خوبی که سر راهم میاره، امنیتی که شامل حالمه، سلامتیم، آرامشم، لذت بردنم از زندگی، اینکه حالم با داخلِ خودم خوبه و …

      میفهمم ذهنِ چموش و نجواگرم دائم دست میذاره روی پول…

      میگه کو پس پول…

      باشه بگه

      منم دارم کار خودمو میکنم…

      وقتی چند لحظه پیش یهو یادِ نعمتها و روزی های امروز و دیروز افتادم بلافاصله گفتم خدایا شکرت برای ورودِ … به خونه مون و …

      یه عالمه مورد گفتم…

      همیناست دیگه

      فقط باید ادامه بدم

      با پشتکار و تقویت همین باورها و باز کردنِ بیشتر چشم و قلبم به روی نعمتهای ریز و درشتی که هر روز داره بهم میده به صورت تفکیکی و جدا با جزئیات…

      دارم تمرین میکنم روز به روز زندگی کنم.

      من فقط امروز رو زندگی میکنم.

      هیچ کس از فردا خبر نداره به قولِ زنده یاد خانم هما روستای هنرمند.

      دیروز و روزهای پیشش خیلی خوب زندگی کردم و کلی لذت بردم.

      دیشب تولد خواهرم کلی شادی کردیم، رقصیدیم، جیغ زدیم، شیطنت کردیم، ادا اطفار دراوردیم، شوخی کردیم، خندیدیم، خودم بودم و حسابی با خودم خوش گذروندم بدونِ وابستگی به هیچکس…

      من قبلا خجالت میکشیدم برقصم حتی بینِ خواهرام…

      دیشب که کلا رها بودم، رهای رها و خودم واسه خودم با حسِ خودم و سبکِ خودم و خوشایند خودم رقصیدم و لذت بردم…

      یه بار فرصت زندگی داریم.

      میخوام امروز هم نهایت تلاشمو بکنم بیشترین لذت رو ببرم از زندگیم تا پایان شب و زمانِ خواب…

      فردا که چشم باز کردم دوباره ریست میشم از اول لذت ببرم تا شب موقعِ خواب…

      این تازه ترین پِلَنِ من واسه زندگیمه…

      والا که هیجان انگیزتر شده زندگیم این چند روز…

      هر طور که بلدم دارم زندگی میکنم و قشنگش میکنم لحظاتمو.

      این اصلا معنیش این نیست تضاد ندارما.

      اتفاقا تضاد هم توش اومده، اما به معجزه کنترل ذهن و باور عالیِ خیره خوب مدیریت شده تضادهام.

      الهی شکرت.

      آقای احمدی بزرگوار مرسی این کامنت عالی رو نوشتی.

      به منم انگیزه دادی بنویسم و لذت ببرم از لحظاتم.

      از جانبِ من به برادر خانم باهوش و توانمندت سلام مخصوص برسون.

      خدایا شکرت که تو زندگیمی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1870 روز

      سلاااااااااااااااامممممم و صد سلام به برادرخوب و فرهیخته ام اقای احمدی عزیز

      بهه

      بههه

      از خواندن کامنت تون حظی وافر بردم..

      نمیدونم خداوند برادر خانم‌ کوچولو و دوست داشتنی شما رو برای ماها نشونه فرستاد یا شما رو برای ایشون ؟؟!!

      ولی هر چه بود که سراسر سود بود و سود بود و سود

      خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

      یقین دارم کلامی که بر زبان شما جاری شد از لطف الله بود و الهامات الهی..

      در نوشته هاتون چیدمان خداوند کاملا مشهود و معلوم هست و خداوند رو برای این همه زیبایی و نشانه هزاران هزاران بار شکر و سپاس..

      مثال اکسیژن عجب مثلی شد !!

      دم دستی و کاملا قابل درک !!

      واقعا همینه جناب احمدی عزیز : اصلاااااا قبل از این که ما به هر چیز و به هر نوع نعمتی نیاز داشته باشیم خداوند اونو خلق کرده برامون ، فقط ما باید آماده دریافت باشیم به قول مولانای جان :

      ما نبودیم و تقاضامان نبود

      لطف حق ناگفته ما می‌شِنود

      بسیار سپاس گزارم از همه یادآوری های فوق‌العاده تون که همیشه نیاز به تکرار و تکرار هست برای منِ انسان درگیر نسیان..

      هزاران بار بهتون آفرین میگم برای تلفیق متن هاتون با اشعاری که روح مون رو به پرواز در میاره و آیاتی روح مون رو نور باران میکنه…

      از خداوند سمیع و رزاق براتون در همه ابعاد زندگی خوشی و موفقیت ارزو میکنم . ان شاءالله

      در پناه نور و عشق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      B گفته:
      مدت عضویت: 2026 روز

      سلام به اقا رضای عزیز

      چه کامنت گرانبهایی

      من رو به فکر فرو برد کلی هم نشستم حساب کتاب کردم

      در طول روز هر انسان حدودا 378 لیتر اکسیژن مصرف میکنه(کل هوا نه، فقط اکسیژن)

      که بعد از تبدیل به کیلوگرم با استفاده از چگالیش و محاسبه تعداد مولکول هاش رسیدم به عدد 10 اکتیلیون یا 10 کادریلیارد

      یعنی عدد 10 با 27 صفر جلوش

      امیدوارم درست حساب کرده باشم

      حالا من ک نمیتونم قیمت تعیین کنم برای هر عدد اکسیژن

      اما حدودی گفتم ببین مثلا ادمهایی ک با دستگاه نفس میکشن

      وای واقعا نمیشه مقایسه کرد

      ب این راحتی دارم نفس میکشم همه جا در اختیارمه هیچ چیزی لازم نیس برای نفس کشیدنم همیشه بوده هست و خواهد بود به لطف خدا و رایگانه!و رایگانه!و رایگانه!!

      و بی منته و راحته و در دسترسه و از اب خوردن هم راحتتره!

      خیلی راحته

      از باز و بسته کردن چشم هم راحتتره

      من نمیتونم قیمت برای هر مولکولش بذارم

      چی بگم؟؟؟خود این عدد کافی نیس،؟؟این تعدادشه

      در طول روز

      دیگه چی بگم از قیمت

      چون نمیشه قیمت روش گذاشت.ب همین تعداد بسنده میکنم و سکوت

      ایا خدایی ک در طول روز این تعداد مولکول رو در اختیار من میذاره برای راحتیم و سلامتیم

      راستی از این تعداد بیشتره ها

      این چیزیه ک بدنم دریافتش میکنه

      موقع ورزش هم بیشتر میشه

      وقتایی ک ب تنفس بیشتری نیاز دارم

      خدایی ک اینجوری داره جسمم رو هدایت میکنه مگه غیر اینه سایر قسمتهای زندگیم رو هم اینجوری چیده؟؟

      من روح خدا هستم و بی نهایتم

      ما که بی نهایت رو درک نمیکنیم

      حداقل بیایم با این امار و ارقام یکم ب این باور سیمانیا چکش بزنیم

      ببینیم میفهمه این ذهن

      اره چون منطقیه ساکت ساکته

      تازه این ی بخشی از این جسمه

      هر ضربان قلبی ک تجربه میکنیم در کمتر از یک ثانیه رخ میده!!!!

      یعنی تایم ک بگیری کمتر از یک ثانیه این چرخه قلب انجام شد تموم شد رفت میره سراغ بعدی

      در 0.8 ثانیه این انقباض و انبساط انجام میشه

      الله اکبر

      پس مگه غیر اینه در کمتر از هر ثانیه داره ی ایده جدید میاره برام یه نعمت جدید یه فرصت جدید یه ثروت بیشتر

      و هی تکرار میشه

      تو خواب همینطور

      تو بیداری

      موقع ورزش

      موقع غذا خوردن

      من مگه کاری کردم برای این جسم؟مگه میتونم کاری بکنم اصلا؟؟پس تمام زندگیم همین شکلیه

      اگه چیز دیگه ای هست مشکل از این ذهنه

      من تشبیهش میکنم ب وسایل خونه

      بعضیا وقتی میرن سفر رو کل وسایل پرده سفید میندازن تا خاک نگیره

      این ذهن ی پرده سفید انداخته رو حقیقت

      همه اون ثروت و نعمت و خوشبختی و هرچیزی در ابعاد بی نهایت هست فقط ی پرده روش انداخته شده.عین همون دست گرفتن جلوی بینی

      کافیه کم کم برش دارم تا دریافتش کنم.نقطه سر خط

      مرسی بابت این کامنت تماما اگاهی بخش

      موفق و شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      آقای خاص گفته:
      مدت عضویت: 1913 روز

      سلام به دوست همفرکانسی عزیزم آقا رضا

      چندتا کامنت شما رو خوندم ‌و کلی لذت بردم و این کامنت شما غوغایی در دل من ایجاد کرد و انصافا از دوره های هزاران اساتید موجود در ایران دوره تر و انسان ساز تر بود اعتراف میکنم که اون بچه کوچک من بودم و شما به زیبایی ترمز ذهنی من رو هم نمایان کردی امیدوارم هر روز بدرخشی واقعا لذت بردم بی نهایت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2268 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقا رضا عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجو

      آقا رضا سپاس گذارم بخاطر نوشتن این متن توحیدی که حامل باورهای ثروت و یکتاپرستی است.

      وقتی روزت رو با این کامنت پر محتوا شروع کنی،خدا داند تا آخر امروز قراره چه آگاهی های ناب دیگری مهمان خدای مهربان و بخشنده باشیم.

      آقا رضا تحسین تان می کنم بخاطر این احساس لطیف و خداگونه ای که دارید و این دریافت ها را با عشق در اختیار دوستانی قرار می دهید که در مدار شما و این صحبت ها هستند.

      برای تان از خدای متعال می خوام که رشد شخصیتی و موفقیت های مالی و سعادتمندی شما به سرعت نور به سوی قله در حرکت باشد.و خواسته های الهی شما در طرفه العینی برآورده شود.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشید.

      الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      کوثر کیا گفته:
      مدت عضویت: 903 روز

      سلام خدمت شما اقای احمدی

      امیدوارم هرکجا که هستید در پناه خدا باشید

      این کامنت شما دقیقا قلمش از طرف خداوند بوده

      و من به شدت از خدای خودم سپاسگذارم بابت چنین بنده های آگاهی که میتونن با یه کامنت کل سوال های تو ذهن منو جواب بدن

      ممنونم ازتون

      من خیلی اتفاقی هدایت شدم به این فایل و باورتون نمیشه که چقدر از همه لحاظ من تونستم شناسایی کنم ترمز های ذهنی خودمو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1819 روز

      سلام دوست عزیزم رضا جان

      چقدر لذت بردم از کامنت سرشار از اگاهی و نابتون

      در واقع این حرفای شما به اوت پسربچه حتی برای منی که فکر میکنم قانون رو میدونم هم عجیب و جالب بود، و البته قانع کننده

      خیلی تحسین برانگیزه که انقدر مسلط هستین و میتونین با کودکی به راحتی ارتباط برقرار کنین و طوری درباره قانون باهاش حرف بزنین که متوجه بشه

      این یه ویژگی مثبته که شما دارین که زبان پسری در اون سن و سال رو میفهمین

      بازم ازتون تشکر میکنم واقعا کامنت نابی بود.

      در پناه الله یکتا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      سلام و درود بر اقا رصای عزیز

      وااااای ک چه کامنت زیبایی بود

      تنها رسول برادرخانمتون نشدین

      رسول همه ما شدین

      واقعاااا سوالتون عاااالی بود

      خییییلی وقته ب نفس کشیدنم توجه میکنم و اندکی سپاسگدار

      اما ازاین زاویه بهش نگاه نکرده بودم.

      خدایی ک ب این راحتی و بی منت تنها با موجود بودنم منو لایق این اکسیزن ناب کرده

      لایق ثروت نکرده؟؟؟؟

      ((((( به نظرت چرا در طول روز این همه اکسیژن را براحتی و فراوانی از جانب خدا دریافت میکنی ولی از دریافت چنین پولی از سمت خدا محروم هستی؟؟؟” ))))))

      منم باید روزها ب این سوال فکرکنم؟؟؟؟؟؟

      من خودم جلوی ثروت رو گرفتم

      باافکارم

      با باورهام با لایق ندونستن خودم

      انگار پول فقط برای بقیه اس ن من

      واقعاااا جای فکرکردن فراوان داره حرفهاتون

      و من بینهاااااایت ازتون سپاسگدارم بابت توصیحات زیبایی ک دادید و منو بفکر برد ک درک کنم لیاقتم چقدر زیاده و پول در برابرش چیزی نیست

      و من میتونم ب راحتی نفس کشیدن ثروت بدست بیارم.

      بینهاااایت سپاسگدارم

      بینهاااااااایت سپاسگدارم

      و بینهااااااااااایت سپاسگدارم بابت دیدگاه زیباتون و مثال زیبایی ک ب کار بردید!!!

      همین لحطه بخودم میگفتم من لایق اینم ک ثروت فراوان مثل اکسیزن راحت و اسان بدست بیارم

      از هزاران راه بمن ثروت میرسه

      ((( ذهنم: از کجا میخاد برسه؟؟؟

      جواب خدای درونم من نمیدونم از کجا

      مگه من میدونم اکسیژن از کجا میاد و بمن میرسه؟؟؟

      ثروت هم از بینهایت راه میرسه کافیه بدونم ب فراوانی اکسیژن ثروت هست و همونجور ک نگران اکسیژن نیستم نگران ثروت هم نباید باشم

      هست میاد

      راحت و اسان

      کافیه بخام و ایمان داشته باشم ب فراوانی اش و اینکه من لایقش هستم)))

      ثروت هم همه جا هست و کافیه مثل نفس کشیدن اراده کنم ک بینهاااایت راحت و طبیعی وارد شش های من بشه و باعث حیات و زنده بودنم بشه!!!

      بازم بینهاااایت سپاسگدارم ازتون بابت کامنت فوق العاده تون

      ((؟( من بینهااایت لایق ثروت اسان و راحت و فراوان مثل اکسیزن هستم

      ک همه جا در دسترسه و اسان و راحت وارد زندگیم میشه…..))))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      رضا عزیز

      خدا قوتت بده بابت این کامنت زیبا.

      احسنت بر این منطق‌های قوی که ذهن نجوا کننده در مقابلشون سکوت میکنه.

      من اون کامنت قبلی رو خونده بودم و اتفاقا یادم رفت اونجا تشکر کنم بابت نگاه زیبات ولی خب الان اینجا با خوندن این کامنت زیبا واقعا دلم نیومد تشکر نکنم و ساده از کنارش بگذرم.

      واقعیتش داستان همینه…حالا نعمت‌های رب‌العالمین که بیشماره و نمیشه واقعا سپاسگذاریشون رو انجام داد…

      حالا همین یه اکسیژنی که شما مثال زدی اگه واقعا روش متمرکز بشیم و ببینیم این همه سال گذشته….از کره زمین‌….از شکل‌گیریش….از برخورد سیارات و خود ماه و …..از اومدن آب بر روی این سیاره و….عصرهای یخبندان و دوران مذاب بودن سطح کره زمین…تا حیوانات و تکامل اون‌ها و بعد رسیدن ما به این نقطه از داستان….

      وجود اکسیژن و درختایی که بغییر زیبایشون حیات رو ممکن میکنن…واقعا اگر براستی انسان در آفرینش زمین و گردش شب و روز اون دقت کنه فقط میرسه به سپاسگذاری…به تسلیم بودن…به آرامش داشتن…

      تو کامنت قبلیم نوشتم مکالمه‌ام با خدا رو که بهم گفت میلیادها سال گذشته تا شما رسیدید به این نقطه و این جای داستان….

      میخوای تو عمر کوتاه 90 ساله‌ات کل این داستان رو بفهمی و بدونی چطور کار میکنه؟ دیدم واقعا ما آدم‌ها عجولیم…خدایا به ما صبر بیشتر بده تا با توکل بر‌ تو بتونیم از مراحل مختلف زندگی سر بلند بیرون بیایم و وقتی جهان مشغول سرند کردن آدم‌هاست ما جامون جایی باشه که انتظار داشتیم..

      خداوند رو شاکرم بخاطر دوستای توانمند و توحیدی که دارم و دیروز داشتم میگفتم اگر در جمع خوبان هستم این خودش بزرگترین نعمت و برکته برای من…اگر ذهن من فکر میکنه پیشرفتی نکردم یا کم کردم من بخودم میگم اگه تونستم با این بچه‌ها باشم و بمونم و کار کنم…این یعنی پیشرفت…این یعنی حرکت…اگر مشغول چرت و پرت‌های جامعه نیستم….این یعنی پیشرفت…اگر در مسیر علایق دارم میرم جلو…این یعنی پیشرفت…اگر الان آرامش رو دارم تجربه میکنم، این خودش یعنی پیشرفت و خداوند رو سپاسگذارم که عمر کوتاه و پر برکتم را تو این راه گذاشتم، تعالی و رشد…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        علی مدنی گفته:
        مدت عضویت: 2170 روز

        دوست عزیز خواندن پاسخ شما این جرقه را تو ذهنم بیدار کرد

        که

        خدایی که هستی به این بزرگی با این عظمت را که حتی من نمی توانم تصور بزرگیش را تو ذهنم بکنم آفریده

        اینهمه سیارات کهکشانها

        همشون زنده اند همشون جاندارند و دارند زندگیشون را می کنند با نظم

        خدایی که آنقدر قدرت داره که همه اینها را داره مدیریت می کنه

        حالا مقایسه کنم وسعت کل جهان را با وسعت زمین

        وسعت مسایلی که خدا در تمام هستی داره مدیریت می کنه با مسایلی که من نو زندگیم دارم

        ابدیت را درقبال مدت زمان زندگی کوتاه زندگی من

        حالا بین چقدر من بی ایمانم

        که باور ندارم که خدایی به اون قدرتمندی و آگاهی که کل هستی را با اون عظمت و بزرگی را داره مدیریت می کنه من فکر می کنم قدرتش نداره که زندگی من و مسایل من تو زندگیم را حل کنه مدیریت کنه

        چقدر من بی ایمانیم

        و به اندازه ایمانم خدا وارد زندگیم می سه و مسایلمم را حل می کنه به اندازه ای که به قدرتش ایمان میارم

        و چقدر من شرک و ممبینی دارم نسبت به قدرت عظیم و مطلق پروردگارم

        و چقدر من بی ایمانم

        و به اندازه بی ایمانیم دارم با مسایل دست و پنجه نرم می کنم

        که خودش می گه اگر ایمان داشتید می تونستید کوهها را جابجا کنید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1438 روز

      سلام رضا جان

      چقدر آدم لذت میبره از کنار شما بودن،چقدر صحبتهات راه رو برامون هموارتر میکنه،چقدر مثال‌های قشنگی زدین،تحسینت میکنم که تو سن جوونی اینقدر زیبا میگی و مینویسی،واقعا تو لایق همه نعمتهای خدا هستی و البته کسی که لایقه میتونه چنین متنی بنویسه

      خوش بحال برادر خانم کوچولوت که تو رو درکنارش داره و خوش بحال ما که تو رو تو سایت داریم

      امروز ذکر یونسیه رو زیاد گفتم چرا که یه پرده ای جلو منو گرفته و نمیزاره من آگاهی‌های ناب رو دریافت کنم ،نمیدونمم از کجا آهان یادم اومد گوگل کروم که باز کردم یه صفحه ای میاد که چند تا اخبار داره که کم میشه نگاه کنم سرچ میکنم و میبندم،امروز نگاه کردم و یکی از اون اخبار ذکر یونسیه بود که نگاه کردم و خوندم و دوباره سرچ کردم و خوندم و نوشته بود که عرفا نگاه ویژه ای دارن.هیچ اتفاقی اتفاقی نیست،این ذکر رو بعد از ظهر زیاد تکرار کردم تا الان به کامنت شما هدایت شدم و خوندم و اتفاقا هدف امسالم مالیه و خیلی برام باور سازی کرد و البته زیاد باید ببینم و تکرار کنم.چه سایت توحیدیه، سپاسگزارم استاد،سپاسگزارم آقا رضا و سپاسگزارم همه دوستانی که با کامنتهای قشنگتون دیوونمون میکنید

      الان غرق در آگاهی شدم باز هم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2355 روز

      سلام آقا رضا عزیز

      چقدر قابل تحسین هستین

      اینقدر که کامنتهاتون با درک بالا وسنجیده وبی نظیر نوشتین که درک این مطالب یکم واسم سنگینه وباید خیلی روی باورهام کار کنم تا ظرف وجودم بزرگ بشه.

      شما فوق العاد وبی نظیر هستین.راستش از خداوندم درخواست کردم اینقدر رشد کنم وبه درک بالا برسم تا بتونم مطالب شما رو با اعماق وجودم درک کنم.

      آقا رضا دوست خوبم سپاسگزارم که سخاوتمندانه این مطالب رو با عشق با ما به اشتراک می گذارین.

      سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود چنین بنده های پاک وخالص و با ایمانش

      درپناه الله شادوسالم وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1529 روز

      سلام اقا رضای عزیز

      عجب کامنت پرباری نوشتید جناب

      چه سوالهای از اون بچه پرسیدید عجب منطق های قوی روازاین سوالها میشد کشیدبیرون

      واقعا تحسینتون میکنم که اینقدر خوب روخودتون کارمیکنید .و اینقدرباقران مانوس شدید که برای هرمثال وتوضیحی ایه مربوطش رو مینویسید

      ارزوی خوشبختی پایداربراتون دارم

      درپناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      الهام و وحيد گفته:
      مدت عضویت: 1619 روز

      سلام دوست عزیزم

      سپاس گزار خدایی هستم که من رو هدایت کرد به چنین سایت چنین دوستانی و چنین کامنتی

      عاشق این جا شدم و احساس بسیار نیکویی به من داد

      که

      که خدا برای ما میخواهد و آن هم خوشبختی ماست ، برای همین این همه پیامبر را برای خواستگاری از ما فرستاد تا جواب بله از ما بگیرد برای وارد شدن به زندگی حیات بخش

      خدایا شکرت البته که کامنتتون پراز محتوا و حرف دل بود

      سپاس دوست عزیز

      چه کار خوبی کردیم که به ندای. قلبتوا گوش دادید و باهاشون به اشتراک گذاشتید و نجوای شیطان رو شناختید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      سلام خدمت رضای عزیز و توحیدی

      سپاسگزارم ازت به خاطر کامنتهای بی‌نظیری که مینویسی و آگاهی های نابی که با هامون به اشتراک میزاری مخصوصا آگاهی این کامنت که عالی بود واقعا که ما با باورهای محدود کننده خودمون جلوی ورود نعمت‌ها به زندگیمون رو میگیریم وگرنه نعمت‌های خداوند مثل اکسیژن همه جا وجود داره و ما فقط کافیه که جلوی دماغمون رو نگیریم و خودمون رو لایق اون نعمت ها بدونیم تا نعمت‌ها به صورت طبیعی وارد زندگی مون بشن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 1033 روز

      سلام به آقا رضا عزیز

      سپاسگزارم برای این کامنت زیبا

      این برای من بود…

      کلی برام درس داشت…

      اندازه هزار کتاب برام درس داشت…لذت بردم… می خوام چاپش کنم و قدر این کامنت رو بدونم

      خیلی جالب بود برام نمی تونم قیمت روش بزارم…

      خدا رو هزار مرتبه شکر برای این سایت الهی…

      دخترم به طور هدایتی برام خوند که دیوونه این کامنت زیبا شدم و برام درس داشت

      انشاالله همیشه بدرخشی برادر و از این کامنت های زیبا بنویسی برامون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1006 روز

      سلام رضا جان برادر توحیدی و برادر گلممممم

      یدونه ای در دونه ای نمیدونم خیلی وقت پیش زیر یکی از فایلهای استاد عزیز کامنت شمارو خوندم و خداروشکررررررر که امروز بعد مدتی زیاد دوباره در مدار آگاهی ناااااب شما قرار گرفتم و درود و احسن وآفرررررررین برتوو بنده زیبااندیش خداوند زیبا پسند زیبا آفرین

      از کجای کامنتت بگم و تحسینش کنم درود بر برادر خانم کوچک بالیاقتتون که شده برادرخانم شما و چقد دوتاتون باهم جفت شدین تا یه همچین آگاهی نابی را تولید کنین برای ما جویندگان نور

      ممنونم از شما سپاس از شما چقد زیبا برامون ارزش و لیاقت درونی داشتن و بیان کردید خیلی بجا و به موقع بهش رسیدم آره ما صدرصد لایق ثروتمند شدن و میلیاردر شدن هستیم اصلا ما مولتی میلیادر بدنیا اومدیم فقط مشکل اینه که این مسله مهم و نتونستیم درک کنیم نتونستیم خودمونو باور کنیم خدایا شکرت که فهمیدم من لایق پول هستم فقط خودم جلوی راه پولو گرفتم و باید از جلوی راه پول کنار برم تا ثروت درزندگیم بباره همین وسلام

      اگه از جلوی راهش کنار نرم مقیم عذاب النار خواهم شد وسلام

      سپاااااااس برای این آگاهی رضاجان گل گلاب دوستت دارم دم خودتو برادرخانم گلت گررررررررم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 2014 روز

      سلام دوست عزیز

      پاسختون بی نظیر بود ساده و در عین حال کاملا منطقی براتون آرزوی بهترین ها رو دارم چون شما هرروز خودتون رو لایق بهترین نعمات خداوند میدونید بدون ذره ای جان کندن و تلاش زایده از حد. شما خودتون رو آسون کردین برای آسونی ها شاد و پیروز در پناه رب العالمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
      مدت عضویت: 2273 روز

      سلام خدمت اقا رضای بزرگوار

      خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم چقدر پر محتوا بود از روز اولی که گذاشتین و اون سوال رو از برادرخانومتون کردین خیلی من رو به فکر فرو برد واقعا چرا چرا باید این همه راحت اکسیژن خدا رو دریافت کنم اما در باره پول این همه به سختی پول بیاد و به جواب هایی جالبی میرسم یکی از این جواب ها این بود که باید برای پول به سختی کار کرد و باید براش زحمت کشید همینجوری که خدا پول رو نمیده باید یه خدمتی انجام بدی یه کاری بکنی تا پول بیاد و وقتی ازش پرسیدم مگه من برای دریافت اکسیژن کار میکنم و زحمت میکشم که به من برسه چطور برای بدست اوردن پول باید کار کنم و گفت چون تو لایق پول نیستی پول رو خدا به همه که نمیده به از شما بهتر میده؟

      مگه از من بهتر کیه که بده و به من نده؟ من بقیه با من چه فرقی دارند؟

      خدا به کسایی میده کهدصبح تا شب براش دولا راست بشن و نماز بخونن تو نماز یومیه تو به زور میخونی چرا خدا باید بهت بده؟؟

      چون خدا به همه میده حتی به اونیکه اصلا نماز نمیخونه هم میده کسی که اصلا مسلمون نیست میده من که مسلمونم من که هرچند هم بکنی بالاخره تا حد کمش نمازم و صلاتم رو انجام میدم و مواظب ورودی هام هستم به من که هنوز باید خیلی خیلی بیشتر ازینا بده اینا که چیزی نیست. بخاطر اینکه من بندشم و گفته ما خودمون بهتون روزی میدیم از ترس روزی فرزندانتون رو نکشین خودش رزق و روزی من رو از بدو تولد متقبل شده چرا نده اگه من باورش کنم خیلی هم زیاد میده فقط من باید باورش کنم که میده مثل اکسیژن راحت و نیازی به بدو بدو و زجرکشین نیست.

      خدارو سپاسگذارم که در این سایت الهی دوستانی مثل شما هستن که از سخنانشون در گهربار میریزه ایشالاه هرجا هستین به قول استاد در پناه الله یکتا شاد باشید سالم خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 798 روز

      سلام آقای احمدی عزیز

      ممنونم واسه این کامنت فوق العاده پر از آگاهی

      و چقدر جذاب بود واسه من که همین الان داشتم رو باورهای ثروتم کار میکردم و بعدش هدایت شدم به کامنت زیبای شما

      چه درکی دارید که اینطور میتونید این بچه رو قانع کنید منم یه دختر عموی 9 ساله دارم که اصلا عشق آمریکاس به خاطر فیلمای دیزنی که میبینه و همیشه همه دعواش میکنن وقتی میگه و سرکوبش میکنن ولی وقتی با من حرف میزنه من همیشه بهش انرژی میدم میگم اره چرا نشه باهم میریم اصلا و براش سفر به دور آمریکا میزارم براش توضیح میدم

      و دقیقا اونم شروع میکنه به بهانه گرفتن که نه ما چجوری بریم آخه پدر مادرمون نمیزارن ما بریم ماکه پولشو نداریم زبانشونو بلد نیستیم اصلا اونا خیلی از ما بالاترن ما در حد اونا نیستیم

      مثل مثال شما (ما اصلا لایق اونجا نیستیم )

      و من هرچقدر باهاش حرف میزنم نمیتونم قانعش کنم و از یه جایی به بعد رهاش کردم تا خدا خودش از راهی که میدونه هدایتش کنه

      این ماجرای شما با این بچه رو خیلی دوست دارم و دقیقا انگار آدم داره با خود کوچولوش حرف میزنه حرفهایی که بهتون زده مثل نجواهای ذهنه که دقیقا وقتی به یه هدفی فکر میکنی ذهن شروع میکنه به وراجی و دقیقا باید مثل یه بچه باهاش حرف بزنی تا قانع بشه

      و چقدر اون نقاشی لکه سبز منو متحیر کرد چقدر عجیبه خدای من باورهای ما چه کارها که نمیتونن بکنن

      درکل کامنتتونو خیلی خیلی زیاد دوست داشتم و احساس عالی بهم داد و کلی چیز ازتون یاد گرفتم و لازم دیدم تشکر کنم

      درپناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 2010 روز

      سلام خدمت آقای رضای عزیز

      این اولین کامنت من بعد از 1323 روز عضویتم در این سایت هست

      فقط میخواستم ازتون بابت این کامنت ارزشمند تشکر کنم که اینگونه و از زبان شما آگاهی هایی به من منتقل شد بطوریکه با خوندن کامنتتون به پهنای صورت اشک ریختم و خدا رو بابتاین جملات ارزشمندتون که تونستم بخونم شکر کردم ممنونم ازتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهدی وجدی گفته:
      مدت عضویت: 548 روز

      دوست عزیزم سلام

      خیلی خیلی از شما ممنونم بابت این کامنت فوق الاده ای گذاشتین

      واقعا تحسینتون میکنم بابت درکتون از اگاهی ها

      چند روزی هست که به دنبال جواب سوالی در ذهنم بودم که چطور باید احساس لیاقت و ازشمندی رو در خودم به وجود بیارم و توی سایت به دنبال فایل های استاد با مضنون احساس لیاقت بودم که وقتی این فایل رو از استاد مشاهده کردم گفتم خب این که همش در رابطه با رابطه عاشقانه بود و من به دنبال ثروت تا ندایی به من گفت برو و کامنت ها رو بخون و منم همیشه وقتی میخوام کامنت بخونم میزنم روی از بیشترین امتیاز و کامنت شما اولین کامنت بود و یک دگرگونی در من و باور های من به وجود آورد که واقعا خداوند رو بابتش سپاسگزارم که چقدر قشنگ و دقیق جواب پاسخ سوالات ما رو میده و به وقتی اون لحظه که گفتین در جواب سال گفت (نمیدانم،شاید لایق ثروت نیستم) یک لحظه یه دگرگونی در خودم حس کردم که قابل وصف نیست انگاری چراغی در ذهنم روشن شد که گفت دینگ همین چند کلمه جواب سوالت بود که به دنبالش میگشتی و تو در وجودت احساس عدم لیاقت ثروتمند شدن را داری و وقتی به گذشته رجوع کردم و باور های محدود کننده ای را که از خانواده و جامعه شندیم رو مرور کردم دیدم بله این یک پاشنه آشیل ریشه دار از گذشتگان من است که در من ریشه کرده و من همیشه فکر میکردم که ثروت مال از ما بهترونه یا برای ثروتمند شدن باید سخت کار کرد ولی با مثالی که شما زدین که چطور برای به دست آوردن امسیژن هیچ زحمتی نمیکشیم هیچ سختی نمیکشیم چطور برای ورود ثروت باید کار سخت انجام دهیم و یعنی خداوند قادر به وارد کردن ثروت به آسانی به زندگی ما نیست و این مثال خیلی خیلی منطقی بود که دهن شیطان رو در ذهن من بست و خود شیطان گفت این دیگه داره درست میگه من حرفی ندارم

      از خداوند بزرگ سپاسگزارم که کامنت شمارو برای من آورد که جواب سوالم رو بگیرم و از شما ممنونم بابت کامنت زیباتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 549 روز

      سلام و نور

      “لا إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنتَ سُبۡحَـٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ”

      سلام دانشجوی ممتاز سید حسین عباسمنش من ایستاده کف مرتب له افتخار شما به این قلم زیبای شما میزنم

      چقدر تحسین برانگیزه این همه انس و الفت شما و با منطق برای جمله به جمله ای که می‌نویسید مثل استاد از آیات قرآن مثال های منطقی و خفن برای خفه کردن ذهن نجوا گر استفاده می‌کنید

      خیلی تحسین برانگیز و باعث افتخار

      میدونید من وقتی دیروز دقیقا بعد تعیین هدف اصلی امسالم هدایت شدم به نشانه روزم و پله به پله کامنتها رو میخوندم گفت بهم برو صفحه 1 و وقتی رسیدم کامنت شما انگار انقلاب درونیم رخ داد ،شاید روزها و روزها ماه‌ها و ماهها زمان ببره من فقط اون کامنت شما رو بفهمم و وقتی رفتم رو پروفایلتون که ایمیل کامنت‌ها تون رو روشن کنم دیدم عهههههه ایمیله که روشن و همیشه کامنتهای شما برام میومده اما من اصلا دقتی نداشتم

      اونجا بهم گفت :باید در مدارش باشی جانم ،نوش جونت این شراب بهشتی الان وقتش بود و فهمیدمممم مسیرم درسته هدفی که در پیش گرفتم درسته چون میدونید من امسال رو برای خودم سال رفاقت با خودم انتخاب کرده بودم ولی برعکس بعد انتخاب هدف رفاقت با خدا انگار دیگه حالم خوب نبود اصن یه جوری بودم انگار فاصله می افتاد تا اینکه کار خودش بود طبق هدایتی بهم گفت ببین تو رسیدن به ثروت آسون رو انتخاب میکنی و باهم ویش میریم و تو توی مسیر تو حرکتهایی که میزنی تو دل هدف به منم میرسی ایمانت قوی و قوی تر میشه دخترررر

      و وقتی که دیروز به کامنت فوق العاده شما هدایت شدم هنوز تقریبا 2 روز نشده بود که هدفمو انتخاب

      کرده بودم و دقیقا من ثروت خواسته بودم اما با توحید اما با خدا برای رفاقت با خدا و این کامنت شما که سرشار از باورهای توحیدی بود هم ثروت هم توحید همه و همه که من 100 درصد فهمیدم عاقاااااااا مسیر درسته

      این کامنت دنیای من رو زیر و رو کرد

      بعد خوندنش زندگیم زیرو رو شد امروز یه احساس ناببببب یه حس یکی شد با خدا دارم،خیلی سپاسگزارم با استفاده درست برخورد درست با همه چی میخوام ازش سپاسگزاری کنم میخوام شکر گذارتر باشم

      میخوام این کامنت رو اونقدر بخونم بفهمم که نان استاپ بتونم در موردش حرف بزنم میخوام این کامنت رو زندگی کنم خدایا اینجا کجاست

      خدایا چطور باید شکرگزاری کنم ازت که من رو آوردی گذاشتی وسط این همه گنج (میگه با عمل کردن چشم ارباب چشم ازم برندار چشم )

      abasmanesh.com

      دیگه میخوام استااااااااد هرچی میگه بهتر از قبل عمل کنم ،چون استاد همیشه میگفتن کامنتهای سایت گنج هستن عینه طلان اما من بهای 100 درصدی نمی‌دادم ولی دیگه حجت برام تموم شد استااااااااد عزیزم دنیا باید به داشتن مرررررردی مثل شما افتخاااااار کنه

      دانشجوی ممتاز سایت آقای احمدی من بازهم تسلط شما به قرآن رو تحسین میکنم دعا میکنم آرامش الهی سهم قلب مهربونتون

      واقعا از صمیم قلب برای خودم هم دعا کردم که منم یه روزی اینقدر مسلط به قرآن باشم به لطف خدا شما فوقالعاده این ،خیلی سخاوتمندید بی نهایت سپاسگزارم

      “لا إِلَـٰهَ إِلَّاۤ أَنتَ سُبۡحَـٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ”

      خدایا کمکم کن همونطور که تا حالا از هر طرف محافظت بودی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا تقوی گفته:
      مدت عضویت: 1410 روز

      سلام دوست عزیزم.

      بسیار کامنت زیبایی بود. من از خودم پرسیدم که چرا خدا اکسیژن رو میده ولی پول نه. جواب هایی که اومد این بود که اکسیژن از اول بوده اما پول باید ساخته بشه. اکسژن ضروریه اما پول که ضروری نیست. رو چه حسابی من بگم اینقدر ملیلارد پول میخام خدا هم بده.

      این باور محدود کننده ایه که تو ذهن من هست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: