علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ارزو دوستدار گفته:
    مدت عضویت: 2055 روز

    به نام خداوند مهربان و رزاق و بخشنده

    سلام به همه عزیزان دلم

    واقعا 11 دقیقه فایل پر از آگاهی بود این نشانه امروزم بود همین مدت داشتم میگفتم من نرم افزار فتوشاپ رو خوب یاد گرفتم و هنوز نرم افزار ایلستریتور رو نه. واقعا با دیدن این فایل فهمیدم که خدا داره میگه بابا تو کلی نرم افزار بلدی کلی مهارت و کلاس گذروندی کلی تجربه کار داری بعد اینا رو ندیدی فقط چسبیدی به همین یدونه واقعا که قانون داره کار میکنه و زمان بندی خداوند چقدر دقیقه و هر لحظه هر چیزی که سوال باشه رو توی سایت استاد جواب میگیرم

    خدایاهزار مرتبه شکرت که به من مسیر رو نشون دادی تا بیشتر برای توانمندی ها و استعداد هایم ارزش قائل باشم و واقعا کارهایی که کردم که الان برام عادی شده ولی از نظر بقیه بزرگ رو یادم اوردی تا هر لحظه به خودم یاداور باشم.

    خدایا شکرت برای استادمان و همه عزیزان اینجا و این سایت توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سکینه دهقان گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    سلام به استاد گرامی خانم مریم شایسته وای چقدر قشنگ بود بار ها گوش کردم وتازه فهمیدم که احساس لیاقت چی هستخدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت این فایل اینفدر زیبای های داره که حالم راخوب میشه دیروز رفتم برای خودم تاب خریدم وبه خودم احساس لیاقت دادم استاد گرامی وخانم مریم دوستتون دارم انشالله همیشه سالم وسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.

    یادم باشد من زیبا هستم و اگر یک خط بخیه در صورتم هست،مهم نیست؛مهم این است که چشم و ابرویی زیبا دارم. خدایا بابت زیبایی‌های که به من عطا کردی شکر و بابت ناشکری‌ها،پوزش.

    یادم باشد تلاش‌های تحصیلی من ثمر داده است و مدارج خوبی را طی کرده‌ام و اگر کاستی‌هایی بوده و هست،مهم نیست.

    یادم باشد من در کار بهترین خود را ارائه داده‌ام و اگر جایی مشکلی پیش آمده،طبیعی است و مهم نیست.

    یادم باشد من لایق رابطه خوبم هستم و اگر مسائل کوچکی پیش می‌آید،مهم نیست.

    یادم باشد باید پیوسته روی احساس لیاقت خود کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    باران ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته دوست داشتنی و همه دوستان‌

    مشکلی که من از کودکی دارم و هنوز هم نتونستم حلش کنم موضوع کم حرفی منه نمی دونم خوبه یا بد خصلته یا اکتسابی ولی در هر حال من توی جمع تا حد زیادی گاها قادر به ابراز وجود و صحبت کردن از خودم و یا هر موضوعی نیستم.

    نمی دونم ریشه اش بر میگرده به کجا ولی از کودکی یادمه وقتی مورد توجه قرار نمی گرفتم با خودم میگفتم من بعدا لیلقتهاپو به این آدمها ثابت می کنم که این موضوع هم باعث کمال گری در من شده . خوب خیلی میشد که تو جمع نادیده گرفته بشم و این موضوع عذابم میداد و یا اینکه این باور که عطر آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید هم خیلی در من تاثیر گذاشته بود و باعث شده نتونم از خودم و تواناییهام صحبت کنم و بگم دیگران باید از من تعریف کنند نه خودم باید مثل عطر گرانبها باشم انقدر لیاقت کسب کنم تا آدمها کور شن و به من بی توجهی نکنند ‌

    یه تفکر کاملا اشتباه ولی ریشه دار در من

    نمی دونم چی باعث شده بود من از کودکی خودمو یه آدم کم حرف ، خجالتی و قربانی حس کنم شاید نصایح بزرگان از اعمال خوب و بد. در هر صورت من این مسله را دارم و دوست دارم حلش کنم

    چون من یه دختر دارم برای تربیت درست اون اول باید بتونم خودمو اصلاح کنم و دردهای خودمو درمان کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه حضرتی گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    سلام آقای عباسمنش.

    به نظر من عالی میشه اگه در زمینه احساس ترحم هم صحبت کنید.(فکر میکنم به احساس بی لیاقتی ارتباط مستقیم داره.) من خودم به شخصه تا قبل از دیدن این فایل نمیخواستم قبول کنم که از ترحم یا از تمجید دیگران لذت میبرم. ولی حقیقت اینه که من بیشتر وقت خودم رو صرف خیالپردازی های ذهنی میکنم که مثلا من دارم در اونها ایثار یا فداکاری بزرگی میکنم و به اون علت همه منو ستایش میکنن. یا مثلا فکر میکنم که زندگی خیلی سختی داشتم ( که نداشتم در حقیقت ) و به اون بابت همه به من ترحم میکنن. همه اینا یعنی من فکر میکنم و باور دارم که من در یک ارتباط اجتماعی با همین که هستم (همین آدم عادی) لیاقت ندارم که دوست داشته بشم و بهم توجه بشه و جزئی از جمع باشم. حتما باید کار خارق العاده ای انجام بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناس نب گفته:
    مدت عضویت: 628 روز

    آقاااا

    خیلی جالب شده این قضیه باور و رسیدن به اهداف برام.

    من ی مدت خیلی کوتاهه تو سایت عضوم و فقط فایل های دانلودی و گرفتم و هر روز واسه سه ساعت پیاده روی میکنم و گوش میدمشون. بعد چند روز حس کردم کم کم دارم ارتباط میگیرم و کم کم صداهای قلبمو شروع کردم شنیدن. و امروز ی خبر خیلی عالی از چیزی که مدتها دنبالش بودم و گرفتم.

    اون موقعیت شغلی ای که تو آمریکا دنبالش بودم و گرفتم. خیلی خوشحالم واسش.

    هفته پیش به خودم گفتم اگه این کاره اکی بشه اولین محصول مو یعنی حس لیاقت یا عزت نفس و میخرم.

    دمتون گرم باشه و سلامت باشین همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    به نام خدایی که قلب منو برای نعمت هایش بزرگ می کند و منو برای تمام نعمت هایش لایق و شایسته می دادند و من لایق اینم که نعمت ها به آسانی در مسیر من قرار بدهد …

    سلام به استاد عباس منش و سلام به مریم خانم شایسته و سلام به دوستان عزیز …

    سپاسگزار شما هستم که در مورد مهم ترین مسائل صحبت می کنید و باعث تفکر و تعقل می شوید …

    چقدر درباره ی موضوع مهمی صحبت کردید …

    دوست داشتم بیام و دوباره کامنت بگذارم و این مسئله رو برای خودم باز کنم …

    اینکه ما به جای توجه به زیبایی هامون به آنجا که نتوانستیم کامل باشیم و بی نقص باشیم نگاه می کنیم (آنجا که خداوند دلیلی برای ما قرار داد تا بخواهیم حرکت کنیم و گسترش قرار بدهیم )و به جای توجه به اینکه ما می تونیم بازم گسترده تر بشیم . از آن به عنوان نقص خود می بینیم ، و خودمان رو سرزنش می کنیم …

    و احساس می کنیم با احساس سرزنش و احساسات منفی می ووانیم خودمونو گسترش بدهیم! در حالی که ما رو دور می کند و از مدار در معرض قرار گیری اتفاق ها یی که برایش تلاش می کنیم …

    در حالی که باید به خوبی هامون نگاه کنیم . به اینکه چقدر ارزشمندیم . و وقتی تضادی به وجود آمد . ایمانمانمو قوی کنیم یا خدا خودش جواب رو در مسیر فرار می دهد و یا با الهامی که به قلبمون می کند . باز هم یک در الهی برای مت باز می کند و خدا رو واقعا سپاس …

    گاهی برای اینکه بفهمیم چقدر با ارزشی بهتره به جای توجه به پوسته هایی که به ما جسبیده . به جای توجه به جسممون ، به ظاهر و یا ویژگی هایی که احساس می کنیم بخشی از ما رو تشکیل داده . به منبع وجودی خودمون و به همان انرژی تشکیل دهنده ی خودمون توجه کنیم . و بگیم این روح دقیقا ما هستیم و نه جسم و نه هیچ چیزی دیگر و این روح دمیده شده در من از هیچ روح دمیده شده در کسی دیگر پست تد و یا بهتر نیست و من به همان سطح انرژی دسترسی دارم که همان آدم هایی که به من نخبه معرفی شدند . دارند …

    و حالا آنها در مسیر زندگی خودشان و من در مسیر خودم ..‌

    و من به اندازه ی آنها می تونم بزرگ و وسیع بشم … (استادم سپاس گزار شما هستم که در این راه معلممشدید و باعث شدید این طور فکر کنم و چقدر زیبا هست اینطور فکر کردن)

    و نکته دیگر اینکه مم لایق همه ی چیز های خوبی هستم که می بینم به آسانی در زندگی افراد در هرجای دنیا جریان دارد . مسُله ی مهمی که خیلی وقت ها می بینم سد راه منه این هست که گاهی به لایق بودنمان شک می کنیم و یا لایق بودنمان رو به دلیلی و علتی وصل می کنیم . مثلا من بنده ی خوبی هستم و یا نیستم .( و خیلی زمان ها به دلیل های واهی خودمونو بد می دونیم مثل نمازمو اینطوری خوندم و یا فلان کاری رو در حق اون آدم کردم و …در حالی که اصلا ملاک خوب و بد بودن ما نیست) و یا به اندازه کافی حتما باید تلاش کنیم . و یا محصولی که آماده کردم در مقایسه یا فلان محصول خوب نیست . د اینطور روح ارزشمندمون رو کوچک می کنیم . به این اعتقاد برسیم . در هر جایگاهی که هستم فوق العاده ام . توانمندیم و قدرت انجام خواسته هامونو و رسیدن به آنچه می خواهیم رو داریم …

    نکته ی دیگر درباره لیاقت داشتن و احساس خود ارزشمندی ما این هست که فکر می کنیم برای داشتن نعمتی نباید اینی که الِن هستیم باشیم . باید یک شکل دیگر باشیم و یا صفتی عوض بشود و یا هرچیزی … باید به این موضوع برسیم تا زمانی که این روح خداوندی در وجود ما هست که هیچ زمانی هم از ما جدا نمی شود . ما لایق نعمت های خداوندیم …

    و یا اینکه باید حتما در رابطه ی عاشقانه باشیم . ثروتمند باشیم . و یا زیبا و جوان باشیم که احساس ارزشمندی کنیم … و این اتفاقا ما رو دور می کند از احساس ارزشمندی …

    چرا که هیچ اتفاق بیرونی ای باعث پر شدن ما نمی شود و تا زمانی که از لحاظ درونی پر نشویم . چیزی رو در دنیای بیرون نمی بینیم … باید به این باور برسیم که من همین طوری که هستم چه قدر زیبا هستم . زیبایی ام رو ببینم … و اینکه نباید حتما از نظر مادی و ظاهری مثلا پر بشوم تا محبوب بشوم . وقتی از درون احساس ثروتمندی دارم . اون منو غنی می کند و زیبا می کند . و من همین طور که هستم محبوبم …

    (صلح رسیدن با خود واقعی ام می تواند کلید واقعی برای خود ارزشی من باشد …)

    نکته ی دیگری که دوست دارم درباره اش بنویسم احساسات من هست … ما گاهی به دلیل احساسات خودمونو سرکوب می کنیم . مثلا اگر احساس حسادت کنیم و یا هر حس منفی ای …

    چرا که به ما یاد دادند این احساسات رو نباید داشته باشیم . در حالی که در ذات طبیعی ما هست . و در وجود ما آفریده شده و وقتی عصبانی هستیم احساس بدی نسبت به خودمان داریم و این ها باعث بدتر شدن حالمون می شود . در حالی که باید به این باور برسیم در هر حالی با ارزشم . بی نهایت خوبم ، اگر گاهی یک اتفاقی برای من افتر این هیچ دلیلی برای اینکه از خدا دور شدم نیست … اینا تضاد هایی هست که نشان می دهد . من واقعا چی می خواهم … و درک کردن احساساتم …

    راستش داشتم یک فیلم آمریکایی می دیدم و چیزی که برایم جالب بود که اونها راحت درباره احساساتشون صحبت می کنند و یک اتفاق طبیعی هست . در حالی که ما مرتب خودمونو و احساساتمون سرکوب می کنیم و حتی من زمانی که با این گروه زیبای عباس منش شروع کردم واقعا در زمانی که کمی احساسم منفی می شد نمی توانستم با خودم خوب رفتار کنم . و کم کم یاد گرفتم … من باید بیشتر از هرکسی خودم رو درک کنم . و درک کردن خودم باعث حال بهترم می شود و گوش کردن به احساسات منفی ام چقدر بهم کمک می کند که دقیقا چی می خواهم مثلا احساس حسادت من از من پیشرفت می خواهد … خسیس بودن من برای من احساس ثروتمندی می خواهد و وقتی به خودم این اطمینان رو بدهم که من در مسیر بهشتی ام . من ثروتمندی اونطوری این احساسات من در من به صلح می رسند …

    نکته ی دیگر درباره احساس ارزشمندی من اینکه لازم نیست که انسان خاصی برای فردی. یا افرادی باشم …( مثلا مادر خوب و همسر خوب …) در جامعه ای من در مدارش هستم ‌. مرتب لایق بودن رو به این گره می زنم که من چقدر مادر خوبی ام و یا به عنوان همسر خوب …

    در حالی که من در همه حال خوبم … من زاده نشدم برای اینکه برای کسی دیگر خوب باشم . اگر در مسیر فرزندم و یا همسرم قرار گرفتم این هست که هم مدار بودیم …هر لحظه امکان جدایی ما هست …

    من برای خودم زاده شدم برای تجربه ی دنیا …

    برای گسترش پیدا کردن خودم …

    برای کشف شگفتی های جهانم …

    و چقدر ل ت بخشه وقتی احساس کنی که خداوند ازت چیزهای زیادی نمی خواهد . او مرتب می گوید خیالت راحت تو زندگی کن … تو حالت با خودت خوب باشه … همه چیز با من با وقتش بهت الهام می کنم … من خودم خدایی می کنم برای فرزندت و تو توجه و تمرکزت رو بزار برای خود ت …

    تو در لحظه ی حال زندگی کن و نه نگران آینده باش و نه از گذشته بترس …هچ مسئله ای نیست که من ِخدای تو ، منی که درقلب تو در جریان هستم . نگرانش باشد …ممنونم از خدای خوبم …

    من لایق این هستم که برای خودم زندگی کنم . و این ایمانو داشته باشم که خداوند من خیراحافظین هست …

    و او هدایت گر من هست…

    نکته ی دیگر درباره ی همان مسئله ی هدایته …

    گاهی عجیب می دانیم که با عندازه پیغمبران الهی و افراد موفق و و هر آدم روحانی که در نظر داریم .لایق اتفاق های خوبیم …. لایق هدایت های بی نظیری… لایق اتفاق هایی که به نظر معجزه هست . و یا باز شدت درهایی که برای باز شدن تلاش می کنیم . اونم به آسانی …

    باید با تومان هزار هزار بار تکرار کنیم … من به اندازه ی پیغمبری که در کوه حرا می نشست و با چشمانش به آسمان ها خیره می شود و با قلبش خدا رو دروجودش یافت و قلبش به روی الهی ترین کلمات باز شد لایفم ….(من همام روح خدایی رو دارم …) من مانند حضرت مریم که خداوند قلبش را برای میوه های بهشتی باز کرد . لایقم …

    به اندازه ی حضرت ابراهیم … و حضرت یوسفی که به زیبا ترین شکل ها به سوی عزیز مصر بودن هدایت شد . و این اتفاق خیلی راحت تر می تواند باشد ….و من لایق اینم که هر لحظه متکامل تر بشم …

    خدا رو شکر برای نعمت های الهی…

    خدایی که منو اشرف مخلوقات آفرید … خدایی که به من قدرت آفرینندگی بخشید … خدایی که به من قدرت معجزه بخشید … و خودم رو منبع انرژی قرار داد. قلبم رو برای هدایت گشود …

    سپاس گزار خدایی که منو به آسانی به آسانی ها هدایت کرد …

    سپاس گزار از شما …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Shirin Gh گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    سلام استاد عزیز خدا قوت

    وای یه مثالی زدید شما عین همین برای من اتفاق افتاد من جشن تولدی از اقوام نرفتم در صورتی که جشن تولد فقط متعلق به یه فرد نبود تولد کس دیگه ای هم بود که مربوط به منم میشد و من نرفتم و چون اون فرد فامیل منو دعوت نکرد منم گفتم چون خونه اون هستش نرفتم و بعدش پشیمون شدم چون در واقع من اول خوشی خودمو کنسل کردم درصورتی که همیشه تو مهمونیا بهم خوش گذشته بود و دوم اینکه دو نفر رو بهم ربط دادم که بی دلیل بود و الان که این فایل شمارو گوش دادم بیشتر متوجه شدم که از اساس ایراد داشت کار من و فهمیدم الان که اصل قضیه رو باید دریابیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهدی شیخ گفته:
    مدت عضویت: 2623 روز

    سلام استاد عزیز و مهربانم

    نشانه های کمبود احساس لیاقت

    شاید مهم ترین احساسی که میتوانیم در خودمان ایجاد کنیم که بیشترین تاثیر را روی احساس خوب داره- احساس لیاقت است.

    چون جهان به اندازه ای که ما برای خودمان ارزش قائل هستیم برای ما ارزش قائل هست.

    افراد و حتی ثروت به اندازه ای که ما خودمان را لایق ثروت و افراد خوب میدونیم و به اندازه ای که خودمان را لایق خوشبختی میدونیم و به اندازه ای که ما خودمون را لایق احترام میدونیم- به همان اندازه خوشبختی و احترام و افراد و ثروت وارد زندگی ما میشود.

    جهان هر لحظه داره به افکار ما پاسخ میدهد.

    به دلایل زیادی ممکنه احساس لیاقت ما از بین رفته باشه و احساس بی ارزشی بکنیم- ولی اگر بتونیم این موضوع را تغییر بدیم و روی خودمون کار کنیم زندگی ما میتواند در تمام ابعاد عوض شود.

    یکی از نشانه های احساس عدم لیاقت این است که افراد استعداد ها و دست آوردها و موفقیت هایشان را خیلی با ارزش نمیدونن ولی ایرادات و اشتباهات و شکستهایشان را بسیار بسیار پر رنگ میبینند و توجه میکنند.

    اگر استعدادی دارد و موفقیتی کسب کرده به شانس ربط میدهد و به موفقیتی که داشته بی توجهی میکند ولی کافی است یکبار اشتباه بکند یا کافی است یک نقصی را در خودش پیدا کند تمام توجه خود را روی نقص و اشتباه خود می گذارد

    فردی که احساس عدم لیاقت دارد توجه خودش را روی شکستهایش میگذارد همین باعث میشود که جهان فرد را در موقعیتهایی قرار میدهد که بیشتر بهش توجه کرده- درنتیجه بیشتر از همان جنس را تجربه خواهد کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Reyhan گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام به استاد عزیز

    بسیار بی‌نظیره این آگاهی ها

    من راستش این فایل رو که گوش دادم متوجه شدم حالا علاوه بر عدم حس لیاقت، مغز من از این موضوع که نقص ها و ضعفهای خودم رو ببینم و بهشون اشاره کنم جلوی همه یه لذت کاذب ساخته بود برام که آره وقتی اینکارو میکنم یعنی من انقدر بالام که هنوزم بااین همه رشد یا توانایی که دارم تواین موضوع هنوز راضی نیستم پس ای ملت(مخاطب من!) ببینید که من چقدر برترم بالاترم خوبم، خب حالا منو تحسین کنید تاکیف کنم و به تایید مورد نظرم برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: