غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 110 (به ترتیب امتیاز)

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
    مدت عضویت: 2255 روز

    به نام عشقم که من رو هدایت کرد ان الله مع الصابرین

    خدایا شکرت بخاطر این اگاهی های بینظیر این تجربه های ارزشمند

    شلام خدمت استاد گلم و مریم جان عزیز

    نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم اما از خدا میخوام او بگوید و من بنگارم خدایا مچکرم استادجان خیلی باید این توصیه تون رو جدی بگیریم که قبل از اینکه شروع کنیم به کار کردن روی باورها ابتدا اون شرایط و موقعیتی ‌‌ک در ان هستیم ‌‌چ از نظر سلامتی چه از نظر شغلی ارتباط با خدا ارتباط با خودمون و ارتباط با دیگران و اوضاع مالی بنویسیم و یه جایی بزاریم که بهش دسترسی داشته باشیم چون تغییرات اونقدر اروم و بدیهی پیش میرن که ما اصلا متوجه نمیشیم که کجای زندگی پیشرفت کردیم و قبلا کجا بودیم. من این کار رو کردم اما بعضی وقت ها فراموشم میشه که قبلا آرزوی بودن در همچین جا و موقعیتی رو داشتم و شیطان و دست اندرکارانش همه بیکار نشستن و دارن رو مخ ادما کار میکنن 😴😴من وقتی اون دوران‌جاهلیتم رو به یاد میارم وقتی میبینم چه احساس بی ارزَشی میکردم برای حرفام و افکار و زندگیم و برای خودم احترام قائل نبودم چقد انگار همه ادما میفهمیدند و بدترین رفتار رو با هام داشتن و همه اینام بخاطر ورودی های نامناسبی که به خوردم داده بودم و همون رو از کائنات تحویل میگرفتم😩😩 اما وقتی جایگاه الانم رو نگاه میکنم که چقد از همه نظر پیشرفت کردم سلامتی، مالی و روابط 😀😀تا اندک مشکلی پیش میاد و حالم داره بد میشه و نگرانی و استرس سروپای وجودم رو میگره میگه فهیمه ببین از مدار خارج شدی اگر برنگردی و ورودی هات رو کنترل نکنی و مهم تر از همه احساست رو خوب نکنی و شاد نباشی برمیگردی به همون دوران جاهلیت و بدبختی و همان رفتارها و تکرار و تکرار و…

    پس بهترین کار اینه که شاد باشی خوشحال باشی و خودت رو بسپاری به خدا خداییی که تا اینجا اوردتت اگه بهش توکل داشته باشی و الخیر ما فیه وقع داشته باشی تا اخرش هدایتت میکنه و میبردت اون بالا بالاها. پس فقط شاد باش بخند و لذت ببر از زندگی.😃😂😂🎊🎊 عجله در کار نیست

    بابا شاید دو روز دیگه بیفتی بمیری همین دوروز که زنده هستی رو شاد باش و اونجوری که دوست داری زندگی کن.

    خدا رو شکر میکنم که بار دیگر این فرصت بهم داده شده تا در جمع گرم خانواده صمیمی استاد عباس منش باشم. دوستتون دارم و همه تون رو به الله یکتا و تنها قدرت جهان میسپارم . پیروز و برقرار و دلزنده باشید😊😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ابوالفضل اولیائی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    سلام

    چیزی که من متوجه شدن اینه که کانون توجه ما و ورودیهای ما موجب تقویت باورهای ما میشه و باورهای ماست که موجب تصمیمات و نحوه عملکرد و رقتار ما میشن و اینها هستند که موجب تغییر زندگی میگردند

    برای اینکه متوجه بشیم که آیا ورودیها و کانون توجه ما در مسیر خواسته های ماست باید به احساس مان توجه کنیم

    ورودیها + کانون توجه

    احساس برای کنترل درستی آنها

    و ادامه این روند

    = باورها

    و اگه این باورها هماهنگ با قوانین ثابت و محکم الهی باشن موجب نتایج عالی میشن در غیر اینصورت جز بد نمی بینی

    و باز احساس دخیل میشه

    مرور و توجه به نتایج هم موجب ورودیهای جدید و تقویت باور و ایمان میشه

    و این دور تا ابد ادامه داره

    پس کنترل ورودیها و ذهن و احساس باید همیشگی باشه

    مثال :

    مواد اولیه در هر تولیدی در حکم ورودیهای آن است اگه ما از مواد اولیه بی کیفیت استفاده کنیم ، محاله محصول ما باکیفیت باشه

    برای تولید یک پنیر خوب باید شیر خوبی استفاده بشه

    براس تولید یک لباس خوب باید از پازچه خوبی استفاده بشه و ..

    خیلی وقت ها محصول اصلا شبیه مواد اولیه نیست اما از جنس مواد اولیه است.

    پس مواد اولیه در خروجی بسیار مهمه

    اگه میخوای روابط خوبی داشته باشی

    اگه میخوای احساس خوب مالی داشته باشی

    اگه میخوای سلامت و پر انرژی باشی

    باید وردیهای خوبی داشته باشی

    این یک قانونه

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    الهام عبدلي گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    سلام استاد عزیز و مریم بانو

    قدم هفتم

    دقیقا استاد به مسایل روزمره ما اشاره میکنن انگار دارن با ما زندگی میکنن و من دقیقا توی هر قدم متوجه قدمهای اشتباهم میشم و همه تلاشم رو میکنم که بتونم در لحظه لحظه زندگیم هم کلیه موارد رو اجرا کنم

    الهی تو پناهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    خدایاشکرت

    سلام براستادعزیز

    منزل نشسته بودم وهمسرم آمدکنارم بوسم کرد وزبونی به صورتم زدوگفت حرفهای خش بزن

    بچه هام هم داشتن پایتخت میدین

    همسرم گفت این قسمتش رو دیدی جالبه

    من داشتم کامنت میخوندم وکامل ذهنم توسایت نبود وهرزگاهی نگاهی میکردم یدفه بخودم گفتم ماشو وبرو آمدم تواتاق وفایل رودانلود کردم ودیدم

    جالبه خیلی وقتها الهامات بهم دقیقا بهم شده مثلا درموردتضاد هم همین جوربود درگیربودم ووقتی آمدم توسایت دقیقا درموردتضادهاصحبت شد

    چه قدرعالیه ورودیهای مناسب وقتی اون تصاویرزیبای پشت سراستادرودیدم لباس خوش رنگ استاد ظروف غذا شیرینی جات انواع غذاهاهم تحسین کردم استادروهم فراوانی رو

    من هم دوست دارم این حداززیبایی فراوانی وتنوع وخودم روهمچین جاهایی تصور کردم

    راستش دهنم آب افتاد

    یک نفس عمیق کشیدم

    وبه نوشتن ادامه دادم

    وقتی فکرمیکنم میبینم نسبت به قبل خیلی خیلی مواظب وردوی هام هستم

    ولی اولین تاحالا یه ترسی که داشتم این بوده که مثلا ازیه چیزی که تعریف میکردم بعداون تعریفه تعغیرمیکرده به سمت بد

    یاامثال اینها توعقل کل هم خوندم همین سوال رویکی ازدوستان پرسیده بود

    ولی من مصمم هستم وباورکردم ومعجزه هاش رو دیدم ازکنترل کردن ورودی ها شنوایی بینایی وزبانی

    واقعا معرکه هست

    ولی میدونیدهنوزکامل یادنگرفتم بعضی جاها حرف روعوض کنم وقتی توجمعی هستم

    مجبورشدم خیلی جاها بگم دوست ندارم ادامه بدید

    هرچندخودم روخیلی استریزه کردم وازاین کاراضی هستم

    یجورایی پاستوریزه شدم

    قبلا باوراین بودمن همه جکی روباید بلد باشم همه اصطلاحی رو هرمتلک وفحشی رو تاسرباشم وازدیگران کم نداشته باشم که نتایجش روهم دیدم

    ولی خداروشکر حالا خوبم ودارم کارمیکنم عالی وعالی تربشم

    موفق سلامت شاد ثروتمند درپناه الله باشید

    🙌🙊🙉🙈🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    Darya گفته:
    مدت عضویت: 2140 روز

    سلام به دوستان عزیزم و استاد عزیزم .با تک تک سلول هام حرف های استادم رو درک می‌کنم ومتوجه میشم که چه باورها چه ورودی های مسمومی رو وارد زندگیم کردم ،وانتظار موفقیت و نتایج عالی رو داشتم .الان هم همونطور با این تفاوت که آگاهم میدونم که هر اتفاقی بیفته دلیلش خود منم .وخدارو شکر می‌کنم که آنقدر قوانینش دقیق که میتونم خودم زندگیمو بسازم و برعکس

    هر جا هستید هر روز موفق تر و آگاه تر باشید دوستان عزیزم ♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سیمین نیری گفته:
    مدت عضویت: 1622 روز

    با سلام به استاد عزیز و دوستان همراه . سپاس از صحبت های ناب استاد و دوستان عزیز. و اما هفتمین روز سفر نامه من خیلی اهل نوشتن نبودم حتی یاد ندارم یک بار سر کلاس جزوه نوشته باشم اما بعد از مطالعه کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد تلاشم و کردم بنویسم . استاد تاکید داشتن نوشتن دیدگاه هر روز ما در مورد سفرنامه باعث تعهد ما میشه و واقعا که قسم به قلم و آنچه را که می نوسید . امروز تصمیم گرفتم مراقب ورودی های خودم باشم . آهنگ غمگین ممنوع . اخبار ممنوع و هر آنچه که حس من و بد می کنه ….. تصمیم گرفتم تمرکزم رو بزارم روی زیبایی ها و سپاسگزاری . هرگز نمیتونم بگم شکرگزاری چه ورودی و خروجی زیبایی فقط میدونم وقتی تمرکزم روی شکرگزاری زندگی بینظیر. خداوندا در هفتمین روز این سفر معنوی ازت میخوام ارادم و قوی کنی تا بتونم تمرکزم جز زیبایی بر چیز دیگه ای نباشه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    منا و امید گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    سلام خدمت های همراهان گرامی

    فایل رو امروز بارها گوش دادم و کامنتهای ارزشمند دوستان رو هم تا هرجا تونستم خوندم خیلی استفاده کردم واقعا ممنون

    خوب بحث غذای روح که من واقعا خیلی بهش بی توجه بودم. روزانه فایل گوش میدادم ولی بقیه زندگیم مث قبل بود مث قبل تو بحث ها شرکت میکردم و کتابهای نامناسب میخوندم انتظارم داشتم زندگی به اون شرایط دلخواهم برسه که نرسید و من هدایت شدم به اینجا

    از فایل جهان مانند آینه س خیلی دارم به کانون توجه هم حساسیت نشون میدم ولی خوب بعضی وقتا از دست در میره ولی وقتی اگاه شدم از همون جا جلوشو میگیرم که ادامه ندم. خصوصا گفتوگوهای ذهنیم😄 این چند روزه خیلی بهش توجه میکنم ببینم اونجا چه خبره بعضی وقتا بحثش شیرینه وقت توجه غرق میشم ولی بعد چند لحظه به خودم میام میگم شیرین چی این توجه بده داری چکار میکنی با خودت مُنا😑 امروز که فایل مربوط به غذای روح بود دیگه خیلی بیشتر داشتم توجه میکردم من ۹۰درصد مواقع خوابهامو یادم میاد وقتی بیدارشم. امروز عصر یه ساعتی خوابیدم تو خوابم داشتم به چیز بدی توجه میکردم فورا گفتم منا خانم کانون توجه تو اتفاقات رو به وجود میاره توکه دوست نداری اتفاقات بد برات بیافته😂

    بیدارشدم با خودم گفتم استاد ببین چکار میکنه کلامت که تو خوابم یادم هست😍

    من جمعه تو به بحث چند ساعته بودم خوب احساسمو بد کرد و همچنین توجه م رو چیزای بدی رفت که خیلیییی سریع نتیجه شو دیدم

    من بیشترا وقتا خونه م و کم بیرون میرم

    اقا یه گلو دردی گرفتم چشمتون روز بد نبینه😑تازه تونستم امروز(چهارشنبه) از دستش نجات پیدا کنم

    این شد برام تجربه که ببین باعث اتفاقات بد شد اون بحث

    یه جور اهرم رنج و لذتش کردم برا خودم و هی برا خودم تکرارش میکنم ببین با اون توجه به نکات بد چطوری جسم سالمتو مریض کردی تازه این یه نتیجه خیلی کوچیک بود یه جور هشدار که منا جان مواظب ورودی هات باش

    اینم از کامنت های قشنگ دوستان یادگرفتم که باور رو درست کنم که بدنم خودش خودشو ترمیم کنه بدون احتیاج به دکتر

    قبلا بود تا دکتر نمیرفتم خوب نمیشدم البته این باور خودم بوددیگه

    ممنون از فایل ارزشمندتون استاد

    درپناه حق تعالی شاد و ثروتمند باشید😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گلم

    امیدوارم یه روزعالی روشروع کرده باشین

    این فایلتون خیلی خوبه استاد و کاملادرکش میکنم چون من دردوران مجردی خیلی پرانرژی دوست داشتنی بودم و همه دلشون میخواست بامن باشن تومدرسه توفامیل همیشه شادبودم هرجامیرفتم شادی میبردم همه اززیباییم وصدای خوبم استایلم تعریف میکردن وکلا خیلی اعتمادبه نفس بالایی داشتم و مثبت اندیش بودم حالاچرا چون هیچوقت تلویزیون نمیدیدم و گوشی هم نداشتم امازمانی ک نامزدکردم پدرشوهرم ک عاشق اخباربود ودائم پیگیربوداز۲۴ساعت ۲۳ساعت اخبارمیدید حتی وقتی ماخواب بودیم تاصب بیداربود ومنوبدجوروابسته اخبارکرد وکم کم اتفاقات بد برای من شروع شد روابطم ازبین رفت اعتمادب نفسم کم شد دیگ خودمودوس نداشتم واونموقع یه برنامه به اسم شوک بود ک نمیدونم چرا بهش علاقه داشتم ودائم پیگیرش بودم کلا فیلمای مافیایی وخلافکاری و اینامیدیدم نمیدونم چراآخه یه دختر۱۹ساله پیگیرایناباشه ونمیدونستم ک چ غذاهای سمی ب ذهنم دادم وبقول شما این اثراتشو بعدازازدواج واردزندگیم کرد ینی هرروز روزی ده بار ب شوهرم میگفتم قلیون نکشی بعدش سیگاربعدش ماری جواناس بعدش بنگ بعدش شیشه خلاصه داشتم ذهنه اونو آماده برای ورودش به دنیای موادمیکردم بااینک شوهرم کاملا پاک وسالم بود ومتاسفانه دقیقا به همین شکل پیش رفت وتاموادمخدرکشیده شدوخوشبختانه دیگ وقتی رسیدبه موادمخدرمن باقانون آشناشده بودم و فهمیدم ک ای دادبیداد ایناهمش کارمن بوده خودم این اتفاقاروواردزندگیم کردم وشروع کردم ب تغییر دیگ تلویزیون نمیبینم ونمیذارم کسی هم ببینه فقط آهنگای شاد واینکه بجزاینستاگرام ک اونم پیج های مربوط ب شمارومیبینم چیزی ندارم وخداروشکر باکمک الله یکتاشوهرم موادمخدروترک کرده وسیگارو فقط یه مدلش مونده ک اونم خودش اصن ب طرزعجیبی شروع کرده ب کنارگذاشتنش خیلی چیزهاهست ک نمیشه توکامنت گفت ومن الان میدونم ک چجورورودیهاموکنترل کنم وازالله یکتا وشماک دست اونین بی نهایت سپاسگذارم ک منوبه راه راست هدایت کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسین باقری گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز🙏

    خداروشکر میکنم که در فرکانسی قرار گرفتم که این فایل رو گوش کردم.خدایا شکرت.

    چه مقایسه واقعا خوبی کردین استاد.که همونطور که به فکر غذا هستیم و با وسواس انتخاب میکنیم،اصلا به فکر غذای روح و ورودی های ذهنمون نیستیم.من تا به امروز مراقب ورودی های ذهنم نبودم ولی این جمله و صحبت شما استاد عزیز، یکاری با من کرد که به خودم گفتم واقعا وقتی اینقدر به فکر غذا هستی برای صبح ظهر شب، وقتی مسافرت میری، وقتی رستوران میری و…. ولی اصلا به غذای ذهنت هیچ توجهی نمیکنی.

    با خودم عهد بستم که از این لحظه مثل وسواس در غذاخوردن، وسواس در ورودی های ذهنم داشته باشم و هر فکر منفی یا بدی رو به ذهنم وارد نکنم.هر تصویر بدی رو نبینم و هر حرف یا صدای منفی یا بدی رو نشنوم.خدایا سپاسگذارم.خدایا شکرت.

    باز هم ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته برای تمام زحماتشون💐💐🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    فاطمه پاکزاد گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    🌱 بنام الله یکتا 🌱

    به لطف خدا فایل هفتم هم شنیدم

    چقدر رو این مورد موفق بودم خدا میدونه

    هم غذای جسمم نسبت به قبل با کیفیت تر شده

    هم غذای روحم

    همیشه سعی میکنم اگاه بشم

    هرچیزی رو نمیخورم

    هرچیزی رو نگاه نمیکنم

    تلویزیون رو حذف کردم

    شبکه های اجتماعی

    دوستانی که هیچ سودی برام نداشتند

    الان تنهاام ولی با خداام یعنی در واقع تنها نیستم

    یادم باشه

    توجهم توجهم توجهم به چیه

    من همیشه از پنجره اشپزخونه اسمون رو میبینم

    پرنده ها رو

    برگای خوشگل درختا

    زنبورها

    خورشید

    الان تو شرایطی هستم که به شدت تحت فشارم

    ولی به لطف خدا تقوا پیشه میکنم

    دیشب در اغوش خدا گریه کردم ولی گلایه خیر

    خیلی تحت فشار هستم ولی ناامید نشدم و نمیشم

    مطمئنم وقتی تو این شرایط سخت

    توجهم رو نعمتهام میبرم

    و صبر میکنم

    و نگاهم به خداست

    میدونم

    پاداش دارم

    هرچند پاداشی هم نمیخام

    یه عالمه نعمت هست الان تو زندگیم

    از خدا میخام ایمانمو بالاتر ببره

    از خدا میخام کمکم کنه سپاسگزار واقعی باشم

    و هدایتم کنه برای سپاسگزاری کردن

    و رسیدن به اون حس ناب شاکر بودن

    و از خدا میخام منو از مشکلاتم بزرگتر کنه

    و همیشه کنارش باشم

    اینم از رد پای هفتم💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: