داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-74.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-26 12:00:062023-12-21 07:12:52داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
سلام به همه دوستان همفرکانسیم
واقعا این فایل هایی که میزارید عالییییییه
هزاران هزار درس داره ، سپاسگذارم از شما که اینقدر عالی رسالت خودتون رو انجام میدین 🙏🌹
استاد جان دقیقا شبیه به این اتفاق که براتون افتاده برای منم افتاد یه بار که خیلی برام عجیب و شگفت انگیز بود ، چند وقت پیش در راستای بروز رسانی کردن خونم یه پارچه سفید بزرگ لازم داشتم که بزنم جلوی پاگرد که وسایل پشتش دیده نشه ولی نداشتم
ولی مطمئن بودم خونه مادرم حتما پیدا میشه همچین چیزی ، یکی دوبار که رفتم اونجا و مطرح کردم مامانم گفت نمیدونم کجاست باید دنبالش بگردی ، ممکنه توی کمد بالا باشه و چهارپایه میخواد که بگردی ، یک روز که قرار شد مامانم بیاد خونه من همش میخواستم بهش بگم که دنبال پرده بگرده و برام بیاره ولی دلم نیامد گفتم با این وضعیت حالش چطور بره رو چهارپایه خلاصه هیچی نگفتم و وقتی مادرم آمد دیدم یه پلاستیک دستشه و یه پرده توشه
وقتی دیدم خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم
گفتم اتفاقا خواستم بهتون بگم که بیارید ولی دلم نیامد و بیخیال شدم ، مادر گفت رفتم توی کمد چیزی بردارم دیدم همین جلوی دستم هستش و یادم آمد که تو خواستی همچین چیزی رو 🤩🤩🤩
تازه اون پرده کاملا اندازه اون جایی بود که میخواستم و من بدون هیچ کار اضافه ای وصلش کردم.
اینقدر برام شگفت انگیز بود که واسه همه تعریف کردم اون روز و حتی گریم گرفته بود که چقدر خداوند به فکرم بوده و کارم رو واسم انجام داده 😢😭 ولی بعد چند روز یادم رفت و فراموش کردم این اتفاق رو 😐 ، و الان دوباره یادم آمد.
استاد جان از بقیه داستانتون دیگه من حرفی ندارم 🤐🤐 .
فقط الله اکبر
الله اکبر از این همه هدایت ، از این همه ایمان ، از این همه اعتماد به نفس ، از این همه فراوانی و ثروت …
خدایا شکرت .
خدایا چقدر الهامات و کمک های تو میتونه زیاد باشه
چقدددددددددددددددددر جوابگوی اعتماد کردن بهت هستی .
الله اکبر… تو میتونی کارهای بزرگتری رو واسه کسی که بهت ایمان و اعتماد داره انجام بدی .
برای من که در دایره امن خودم موندم واقعا این صحبت ها بزرگ بود و به قول خودتون استاد سنگین بود.
البته که برای خداوندی که صاحب و گرداننده آسمان و زمین هست و کهکشانها رو خلق کرده ، این کارها
براش کوچیکه و چیزی نیست ، اما واسه من که
که به خاطر ترسهام قدم بر نداشتم خیلی خیلی بزرگ هست و الان میفهمم که استاد عزیزم بسیار بسیار از اون چیزی که من فکرشو میکردم ایمان داره به راهی که انتخاب کرده .
من که عاشق مسافرت و رفتن و مهاجرتم فهمیدم که نباید خودمو پابند کنم یک جا ، خیلی وقتا با خودم میگم اگه فلان کار رو بکنم ممکنه وقتی میخوام برم پا بندم کنه و نشه که برم. یا مثلا با وجودی که به نگهداری گل و گیاه علاقه زیادی دارم ولی الان دیگه هیچ گلی نمیخرم و حتی همین هایی که دارم رو به مهمونایی که میان خونم میدم که کم بشه و تموم بشه که وقتی خواستم برم نگرانشون نباشم و نگم گلهای قشنگم پس چی ؟ وقتی بریم مسافرت به خاطر گلهام نمیخوام زود برگردم دوس دارم چیزی نباشه که به خاطرش باید برگردم ، یا وقتی دارم به شغلی فکر میکنم میگم باید یکی از ویژگیهاش این باشه که بتونم هر جایی اون رو ادامه بدم و هیچ مانعی نباشه واسه انجام دادنش .
الله و اکبر از باورهای مناسبی که داشتید و با خانم شایسته و مریم جان با شما همراهید و اینقدر در مدار عالی و ایمان قوی با هم و تکمیل کننده هم هستید .
الله اکبر از اعتماد به ندای درونتون که باعث شد هر چی داشتید رو رها کنید و بفروشید تا پاسخی که خداوند بهتون داده رو بهش عمل کنید .
خدایا شکرت که اینقدر قوانینت ثابته ، خدایا شکرت که اینقدر به وعده ای که دادی عمل میکنیی ، خدایا شکرت که استاد عزیزم رو به راه راست هدایت کردی به راه کسانی که بهشون نعمت دادی نه اونایی که بهشون غصب کردی و نه گمراهان .
بدون شک همه انسانها به یک میزان به نعمت های خداوند دسترسی دارن اما هر کس اندازه ظرفش میتونه دریافت کنه .
خدا رو شکر استاد که ظرف شما اینقدر بزرگه
البته که دیگه ظرف نیست 😉.
استاد چقدر این باور که ادو شود سبب خیر اگر خدا خواهد در مورد اتفاقاتی که براتون می افته صدق میکنه و شما از دل هر مشکلی راه حل رو پیدا میکنید و اینقدر عالی و بدون نقص درستش میکنید .
واقعا با تمام وجودم و بدون هیچ شکی ایمان پیدا کردم که راهی رو که خداوند به من نشون داده و تو مسیرش هستم الان حق هستش .
خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که از زبان شما استاد عزیزم با این راه آشنا شدم و با شما ادامه میدم
شمایی که اول هستید در این راه
شمایی که عمل کننده واقعی هستید در این راه
شمایی که ایمان واقعی دارید
شمایی که مومن واقعی هستید
شمایی که عمل کننده هستید به قوانین خدا رو شکر
سپاسگذارم از پروردگارم که احساس لیاقت و اعتماد به نفس رو در من دوباره بیدار کرد و من رو هدایت کرد به این مسیر سبز🙏
سپاسگذارم که این همه نعمت به من داد 🙏
سپاسگذارم که فرصت رو به من داد تا این فایل بینظیر رو گوش کنم و در مدارش باشم . 🙏
خدایا بینهایت دوست دارم❤ و ازت ممنونم 🙏
سپاسگذارم از شما که صادقانه این مطالب رو در اختیار ما قرار میدین تا بفهمیم همه چیز ممکن داره🌹🙏 .
از خودم هم سپاسگذارم که وقت گذاشتم و اهمیت دادم به خودم 🙏😍 دوست دارم من❤ .
در پناه حق 🌹
این فایل و فایل بعدی جز بهترین فایلهایه که من از این سایت میبینم و میشنوم. میگم بهترین چون هر بار که میبینم یا میشنومش، انرژی هدایت خداوند وارد زندگیم میشه و بیشتر هدایت خداوند رو دریافت میکنم.
کلا اگر با چشم و گوش جان فایلها رو گوش کنیم هر فایلی یه انرژی خاص خودش رو داره که وارد زندگیمون میشه. حالا یکی راجع به هدایته، یکی توحید، یکی دست به عمل زدن، یکی اعتماد به نفس و تغییر و… مهم اینه که ما چقدر آماده ایم و چقدر تعهد داریم به عملی کردن اون موضوعی که میشنویم.
این فایل و فایل بعد بهترین چون من میبینم که وقتی خدا بخواد هدایت کنه چقدر ساده هدایت میکنه و چقدر قدم برداشتن در مسیر با هدایت الله راحته.
جز فیوریتهای منه این فایلهای هدایت.
واقعا چند بار اولی که این فایلهای هدایت راجع به مهاجرت رو گوش میکردم و خودم برای دوستام تعریف میکردم، چشام گرد میشد و هی میگفتم مگه میشه ؟ مگه داریم اینطوری !؟ و یاد حرف استاد می افتادم که میگفت هر چقدر این حرفها رو باور کنید میتونید هدایت الله رو دریافت کنید.
از یه جایی به بعد گفتم آره چرا نمیشه، به همین راحتی میشه، تو که داری نتیجه رو میبینی.
اومدم راجع به یکی از هدایتهام بگم که نتیجه ی بزرگی برای زندگیم داشت. هم برای خودم ثبتش میکنم که یادم نره و هم شاید یکی از دوستان بخونه و باورش راجع به هدایت و کمک الله و جهان برای رسیدن ما به خواسته هامون قویتر بشه.
داستان از اینجا شروع میشه که از مدتها قبل یه ندایی درون من میگفت که از دوستات تو سالن جدا شو و برای خودت یه جای دیگه اتاق اجاره کن (این رو بگم که من آرایشگرم)
در این فکر بودم و میگفتم خب حالا برم وسایل و تجهیزات بزرگ بخرم، اتاق اجاره میکنم.حالا که جام خوبه، بعدا اتاق اجاره میکنم و از اینجور حرفها که نشونه ی عمل نکردن به الهامات و ترس و ایمان نداشتنه.
خلاصه که دوستم گفت ما باید لوکیشن سالن رو عوض کنیم، اگر تو اتاق میخوای، من یه سالنی بگیرم که یه اتاقش رو به تو اجاره بدم. منم گفتم خب پس اتاق گرفتن رو خدا داره برام جور میکنه. دیگه خودم هم رفتم دنبال تجهیزاتی که فقط باید تو اتاق میذاشتم و نمیتونستم وسط سالن و در کنار بقیه میزها ازش استفاده کنم.
ثبت نام کلاس و سمینارهای ادپت و از این جور حرفها هم رفتم دنبالش.
دیگه دوستم هم اینو گفت، گفتم پس خدا میخواد من با دوستم بمونم ! در حالی که هنوز اون ندای قلبی بهم میگفت که جدا شو و من از روی بی ایمانی و اینکه خب پیش دوستم راحتم و وسایلم جاش امنه گوش نمیکردم.
شد روزهای سمینار و جابجایی سالن که دوستم بهم گفت سالنی که گرفتم اتاقی نداره که به تو اجاره بدم، اگر میخوای برو از پیشمون ! یکم ناراحت شدم البته اولش ولی وقتی ایمان باشه هر چیزی که اتفاق مییوفته رو توش خیریت میبینی.
منم همون شب بعد از سمینار دیگه عزمم رو جزم کرد که حتما حتما جدا شم و گفتم دیگه خدا چجوری بگه جدا شو !؟
تو دیوار شروع کردم به گشتن دنبال اجاره ی اتاق. یکی دو روز بعد سمینارهام دنبال اتاق گشتم تا اینکه شب دوم نشستم همه ی مشخصاتی که از یه اتاق مناسب در ذهنم بود رو روی کاغذ اوردم و از خدا خواستم که خودش برام پیدا کنه.
یکی از دوستام هم گفت رخشا دنبال اتاق تو مناطق بالای شهر هم بگرد، میتونی قیمت مناسب پیدا کنی. همون حرفش رو نشونه گرفتم و تو دیوار مناطق بالا رو هم سرچ کردم.
فکر کنید من برای اتاقی که سه هفته پیش آگهیش تو دیوار بود تو منطقه ی 1 زنگ زدم و گفتم اتاقتون هنوز هست و شرایط اجاره اش چطوریه ؟
(میگم سه هفته پیش چون وقتی تو دیوار آگهی میذارن خیلی زود اجاره میره و خیلی از اتاقایی که مثلا برای دو روز پیش یا یه هفته پیش بود آگهیش، اجاره رفته بود. ولی این نه.)
برای خودم عجیب بود هم اتاق اجاره نرفته بود هم شرایط اجاره اش عالی بود. قرار گذاشتم برای اینکه برم اتاق رو ببنم.
فرداش که دیگه سمینارم تموم شده بود، رفتم. اتاق همونی بود که نوشته بودم. منطقه ی عالی شهر. سالن شیک و به روز و آروم. اتاق روشن و تمیز و شیک. حتی یه سری امکانات عالی داشت که وقتی اتاق اجاره میکنی باید خودت اون امکانات رو تهیه کنی ولی اینجا بدون هیچگونه پولی اون امکانات رو در اختیارم قرار داده بود. مثل میز و آینه و صندلی انتظار برای مشتری و کمد و…
شرایط همونی بود که میخواستم. مدیریت همونی بود که میخواستم. اتاق همونی بود که میخواستم. خودم اولاش باورم نمیشد که با اون پول تونستم همچین جایی رو با همچین شرایط اجاره کنم.
الان که یه ماه کمتر از این جریان میگذره هر بار یادم مییوفته یا تو اتاقم برای مشتریام کار میکنم خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم و میگم خدا با تمام سهل انگاری و بی ایمانی من انقدر من رو دوست داشت که همین که گفتم باشه خدا جدا میشم، گفت بیا همونی که میخوای رو به راحتی (تاکید میکنم به راحتی و بدون دردسر و خیلی زود) بهت میدم.
میخوام بگم اگر چیزی بهمون الهام میشه نترسیم عمل کنیم، خدا پشتمون هست.
اگر چیزی رو میخواییم حتی اگر احساس میکنیم الان شرایطش رو نداریم، بخواییم و به صورت واضح راجع بهش بنویسیم، چون خدا بهمون میده. (البته با توجه به مداری که توش هستیم. نه اینکه دوچرخه هم نداریم از خدا ماشین پورش بخواییم بعد بگیم همین الان بده !)
اتاق من واقعا یکی از معجزاتی بود که تو زندگیم رخ دارد. معجزه ای که با الهام خدا شروع شد، با ایمان من قدم اول برداشته شد و من هدایت شدم به نعمتی که شاید آدمهای دیگه ندیده بودنش.
استاد همیشه میگه بچه ها هدایت میشین به مسیرهایی که توش نعمت هست واقعا همینه.
من داشتم مقاومت میکردم برای دریافت نعمت بیشتر ولی خدا گفت عزیز من تو برگرد سمت من، من نعمت رو میذارم تو زندگیت.
اگر الهامی بهمون میشه از روی ترس مقاومت نکنیم. قدم برداریم.
بچه ها خب من منطقه ام رو عوض کردم، این ترس بود که مشتریم اینهمه راهش رو برای یه کار آرایشی دور نکنه. میترسیدم ولی اجاره اش کردم با ایمان به خدا.
حالا میخوام از یه هدایت دیگه مرتبط با این و ادامه اش بگم
خب این ترسه بود که شاید مشتریام نیان هی نجواها مییومدن و من میگفتم خدایی که اتاق رو برام با اون شرایط عالی اجاره کرده مشتریش رو هم میاره. در همین صحبتها بود که الهام بعدی اومد که سیمناری که شرکت کردی رو بشین رو کاغذ بیار و بهتر یادش بگیر.
هی پشت گوش مینداختم این موضوع رو تا اینکه مشتری نداشتن روم خیلی فشار اورد چند روزی و شروع کردم به جزوه برداشتن از درسهای سمینارم.
شاید باورتون نشه ولی هنوز چند صفحه هم ننوشته بودم که وقت گرفتن مشتریام شروع شده. دایرکتها و مسیجهای واتس آپی و تلفن برای گرفتن مشاوره شروع شد.
خیلی عجیبه ولی واقعیه. خودم میفهمم خدا بهم میگه اگر دوست داری تو این حوزه وارد بشی کار تو بهتر شدن مهارته کار من اوردن مشتری. میبینم این رو به عینه.
و بعد از گذروندن روزهای سخت که خیلی داشت بهم فشار مییورد که دیدی جات دور شد مشتری نداری (جالبیش اینکه اصلا ازم مشاوره نمیگرفتن که بدونن اصلا جام عوض شده؛ انقدر انرژی این فکر زیاد بود که یه مشاوره ی ساده هم نمیگرفتن !)
و موضوع دیگه ی هدایت راجع به کارم.
بهم الهام شد که آقا تعداد فالوور مگه اعتباره !؟ این چه بی ایمانیه که داری فکر میکنی فالوورت زیاد باشه پس آدم مهمتر و حرفه ای تری هستی !؟ خودت که میدونی حرفه ای هستی و چرا فکر میکنی اعتبارت رو از آدمها میگیری و اگر تعداد فالوورات بالا باشه مشتری بیشتر بهت اعتماد میکنه ؟! اینا فکرایی بود که میکردم متاسفانه. و الان دو شبه دارم فالوورهای غیرفعالم رو ریموو میکنم و هر کسی که واقعا مشتریم نیست رو پاک میکنم. یادمه استاد یه فایل داره فکر کنم به اسم هر روز بهتر از دیروز یه همچین اسمی که تو اون فایل اگر اشتباه نکنم گفتن که ما کاربرای غیرفعالمون رو از سایت حذف میکنیم و به چه کار ما میاد آدمی که حتی یه کامنت نمیذاره یا فعالیتی نداره. ما اعتبارمون رو از تعداد بالای آدمها نمگیریم.
یا تو روانشناسی ثروت 1 گفتن که وقتی فهمیدن که یکی از کاربرا گفتن که شما نتایج من رو گذاشتین تو صفحه ی اولتون و از نتایجی که من نوشتم دارین سواستفاده میکنید برای کسب اعتبار بیشتر خودتون، اون سکشن رو کلا برداشتن و گفتن من اعتبارم رو از آدمها و نتایجشون نمیگیرم.
این و چندین مثال دیگه رو قبلا شنیده بودم ولی هنوز انقدر مدارم بالا نرفته بود که خب عمل کن، تو هم ایمانت رو قوی کن و کاربرای غیر فعالت رو حذف کن. ولی این نجوای شیطانی بود که اگر تعداد فالوورم بالا باشه مشتری بیشتر بهم اعتماد میکنه ! ولی خدا رو شکر به لطف الله بهم الهام شد که کاربرای غیرفعالم ور ریموو کنم و دارم این کار رو انجام میدم.
دیگه بگم راجع به کلاس نویسندگی که میرم. به خودم قول دادم خودمو با کسی مقایسه نکنم. داستان بچه ها رو نخونم، نظر استاد رو راجع به داستان بقیه گوش نکنم و….
اولای کلاس که به این الهام گوش میکردم هر هفته بهتر و بهتر مینوشتم و از یه جایی که رفتم تو فاز مقایسه و شیطنت کردم و چند تا داستان از بچه ها خوندم ونظر استادم رو راجع بهش گوش کردم خودم دیدم کیفیت داستانام اومد پایین ! در حالی که وقتی به خدا وصل میشم ایده هایی به ذهنم میرسه و بهتر مینوسیم (هر بار با توجه به مهارت اون زمانم)
این چند نمونه ای بود که راجع به کار و مهارتی بود که دارم یاد میگیریم. هر چند وقتی آروم میشم و نگاهم رو از بقیه برمیدارم و به الهامات کوچیک هم گوش میکنم، بابت کارهای کوچیک هم هدایتها رو دریافت میکنم.
امیدوارم ایمانم قویتر بشه که وقتی الهامی بهم میشه بهش عمل کنم و پاداش عمل کردن به اون رو بگیم.
مرسی بابت این فایلهای فوق العاده مخصوصا این فایل و فایل بعدی که راجع به هدایته که به من خیلی خیلی از خیلی از جهات کمک کرد.
با سلام
روز 123
استاد هدایت قشنگتر ازین؟
من همش با ذوق منتظرم
نشونه ها رو ببینم،هدایتارو بفهمم
اونایی که سخته اونایی ک پیچیدگی داررو میذارم کنار
هر فایلی کگوش میدم،هر محصولی،هر دانلودی،کلمه ی مهاجرت هست!
حرف از مهاجرته
چی بهتر ازین که شما بگین چجوری پیش رفته برای شما
قلبم با جونو دل،انگار داشت پاره پاره میشد وقتی میگفتین من هیچی نمیدونستم،فقط میدونستم که باید همه چیو جمع کنم
گفتم خب ندا،امسال ک قرارداد تموم شد،تمدیدی در کار نیست ،غلو زنجیرتو باز کن
اونجا ک فرمودین توجهتونو بردین به جایی ک میخواین،گفتم خب ندا،الان تنها کاری ک میتونی با شرایطت که فعلا راحته انجامش ،زبانه،متمرکزتر باش
هرچند که شما زبانم نخونده بودین
ولی خب من به اندازه ی باورام،این قدمو حس میکنم باید بردارم
یه حاهایی ذهنم میگفت،ندا استاد ازادی مالی داشته،با اون همه پول رفته برای مسافرت
تو نداری که
تو نهایت بتونی بری همین نزدیکو برگردی اونم شاید!
ولی قلبم گفت،استاد به امیدو توکل به اون پولا نرفت،به امید خدا و هدایتش رفت
حتی اگه اون پولا هم نبود،میرفت
قدمشو برمیداشت،به قول استاد،همون خدایی ک تا اینجا حمایت کرده،بازم حواسش هست
یکم ذهنم اروم شد ولی بازم ذهنه دیگه،کارشه این حساب کتابا
ذهنم حرفو بهونه زیاد میزدو میزنه
هی میگفت،استاد خونه گرفته،ماشین داشته،ویزا کارت،هزینه ی سفارتو….
ولی میدونم که نه ! قلبم میدونه که اینارو یکی دیگ انجام میده
میگم خب اک تکامل!از ی جای نزدیک شروع کن!
قلبم میگه،ندا دورو نزدیک ینی چی؟اینا کار ذهنته،تکامل و اولین قدمو بمن بسپار،بهت میگم
نزار ذهن،اولین قدمو بگه،چون از سر ترسه،از سر حساب کتاباو باور کمبودته!بسپار بمن…
امروز توی جمعی بودیم
بهم گفتن چرا لاتاری ثبت نام نکردی،چند نفر باهم!
گفتم اعتقادی به شانس ندارم.
حرفا زیاد شد،یه لحظه ذهن گفت خب لاتاری هم ممکنه راهش باشه،چرا ثبت نام نکردی؟؟؟
بعد بیاد اوردم ک من ثبت نام نکردم چون ریشه اینکاره به ظاهر هدایت،از باور محدودیتو کمبوده،اینک ممکنه هیچ راهه راحتو اسونی برات نباشه ندا،شانس بهت روکنه با لاتاری بری،ولی منه ندا یاد گرفتم که باورامه که زندگیمو مسیرمو میچینه
من دارم باورمو اینجور میسازم که مسیره من چیده میشه،راحت اسون سریع کم هزینه
توی همون جمع،توی دلم گفتم اگه استاد عباسمنش بود،لاتاری ثبت نام میکرد که بره؟؟ توی جوابه این ادمها،خودشو سرزنش میکرد؟یا با قدرتو ایمان ،حتی یه ثانیه هم به اون خدای درونش شک نمیکرد
خلاصه که استاد ازتون ممنونم
و از خدا هم ممنونم که هدایته منو از طریق زیونه شما انتقال داد
قلبم گفت بیام بنویسم،آخ استاد چه قدر راست میگین،از این به بعد خیلی به هدایت هابیشتر گوش میسپارم و قشنگ به خودم میگم ببین هدایت رو ببین،این جا هم میخوام بنویسم.
داشتم به فرکانسم نگاه میکردم که ببینم چه قدر الآن (منظورم همون زمان)باور دارم به رب باور دارم و همه چی رو از اون میدونم،دیدم نه،اون جور که باید نیست.گفتم خوب کار میکنم روش و با هدایتش هر روز به خودم از پیامبر ها میگفتم،تکامل طی شد هر با از شما و هر بار بیشتر،هر بار هدایتم میکرد به توحید بیشتر و به شرک کمتر و هر بار ترمز هام رو بیشتر درک میکردم و بیشتر توحید روی میآوردم(الآن هم همینطوره)
تا زمانی که مدارم رسید به آگاهی که باید دریافت میکردم،حسم گفت حالا که قسمتی از برنامه رو انجام دادی،الآن وقت اینه که آگاهی بشنوی و روش کار کنی،گفت برو داخل سایت(این ها همش احساس بود و الآن دارم با کلمات مینوسم،البته زمانی که قوی تره و بیشتر باورش دارم داره باهام حرف میزنه،نه،خدا همیشه داره با من حرف میزنه،این من که با رشد و تکامل هر بار بهتر و واضح تر و دقیق تر میفهمم و سریع تر و هر بار بهتر عمل میکنم.)وقتی رفتم اول رفتم داخل فهرست سریال زندگی در بهشت،گفت نه،این جا جایی نیست که بخوای بشنوی،برو داخل فهرست دانلود ها،رفتم،وقتی داشتم همین طور اسم ها رو میخوندم،یکیش چشمم رو جلب کرد،تعجب کردم،گفتم حتی اگه ۸۰،۹۰ درصد فایل ها رو دیده باشم حداقل اسم همشون رو یک دوری خوندم،این چرا اسمش جدیده؟!
رفتم داخلش،جواب شما به پرسش آخرین سوال و مسابقه ای بود که برگزار شده بود.بعد وقتی دیدم نزدیک دوساعته خوش حال شدم😄زدم رو دانلود،بعد گوشش دادم…
چه غوغایی درونم پا شد،اولش وقتی رسیدم به باور این که خدا همه کار میکنه برای من،همه چی میشه برای من ذهنم مقاومت کرد گفت نه،تو این همه وقت منطق و دلیل آوردی،حالا میخوای با این باور همه رو دود کنی بگی اصلا همه چی وجود داره این منم که انتخاب میکنم؟،ولی حسم گفت نه درست نیست،گوش کن،مطمئن باش حتی بهتر هم میشه،بعد وقتی بهش فکر کردم تازه خدای واقعی رو شناختم،تازه درکش کردم،تازه فهمیدم چی میگه،چی میگفت این همه وقت،تازه درکش کردم،فکر میکردم یک گوشه نشسته و سیستمی رو که خودش برقرار کرده رو اداره و نظارت میکنه و سیستم هم کار خودش رو میکنه،اما تازه فهمیدم که نه،همه این ها خداست،همش خداست،خدا داره با باور هام همه کار ها رو انجام میده بدون این که نیاز داشته باشه من کاری براش انجام میدم،دیوانه شدم،وقتی فکر کردم چرا این باور میتونه درست باشه یا حداقل دلیلش چی میتونه باشه،فهمیدم توحیدی تر از این باور وجود نداره،این که تمام قدرت ها رو وصل میکنم به اون،به نظرم حتی اگر کسی بگه باید با سختی به یه چیزی برسم،شرکه،یعنی این که میگه تلاش زیاد قدرت بدنی باعث موفقیتم میشه با این که ما میبینیم کسانی که قدرت بدنی ندارن(فلج هستن یا نابینا یا…)ولی چه طور موفق هستن،یعنی این افراد قدرتی که خدا در اختیارشون داده رو باور ندارن و شریک قائل میشن و میگن که خدا وجود نداره،پس من باید همه کار ها رو انجام بدم،و وقتی این رو هر بار بهتر و بهتر درک کردم،تازه دیدم نه تنها هیچ اتفاقی نیوفتاد،بلکه تازه بهتر شد و کلی ترمز و چیز هایی که در ذهنم بود بسته شد،اصلا بگم چی،توصیفی براش ندارم،فقط تا سه روز داشتم اشک می ریختم و خوش حال بودم و تازه فهمیدم خدا یعنی چی و جهان یعنی چی و تا چه حد قدرت رو داده دست من و همه چی مسخره من کرده،و همینطور بعد از اون داشتم به این باور فکر میکردم که خدا همه کار ها رو انجام میده و بدون این که نیاز داشته باشه من کاری براش انجام بدم،و هر بار داشتم به خودم میگفتم،فکر میکردم ببین عباس منش رو،بعد شیش ماه که از بندر عباس رفته بود تهران و دعوتش کردن به سالن طبقه آخر دانشگاه شون،۱۰۰۰ وخورده ای نفر اومدن بدون هیچ تبلیغی.کی داره کار ها رو انجام میده؟خدا،با چی داره انجام میده؟با باور ها،به چه اندازه؟به اندازه ظرفم،به اندازه ظرفش
و همین طور داشتم فکر میکردم،وقتی از محصول تند خوانی گفتید که چه قدر فروش داشته،دیدم که خدا چه طور همه کار های پیامبر ها رو انجام داده،همشون،بعد فهمیدم این توحید واقعیه،این باور واقعیه به قدرت خدا و به قدرت خودم.مگه من زمانی که به دنیا پا گذاشتم میتونستم نیاز های خودم رو برطرف کنم؟نه.خدا همه این کار ها رو برام کرد بدون این که نیاز داشته باشه من براش کاری انجام بدم،مگه این هضم غذا این پمپاژ قلبم این فرستادن پیام های عصبی رو من انجام میدم؟نه خودش انجام میده بدون این که نیز داشته باشه من براش کاری انجام بدم،بعد دیدم همه چیز این طوره،قرار بر این بوده که من هدایت بشم به سمت خواستم و این تضاد ها اومدن کمکم کنن تا من خواسته ام رو بشناسم و با توجه کردن به اون و با قدم برداشتن هدایت،رشد کنم و تجربه اش کنم.خیلی مفهوم توحید رو،هدایت رو،بهتر درک کردم،چه قدر دگرگون شدم،خیلی بیشتر یا خودم در صلح قرار گرفتم.
همین طور داشتم به اسناد فکر میکردم به پیامبر ها و هر شواهدی که از این قدرت خدا میگفت،داشتم با هر بار تکرار کردن و فکر کردن بهشون این رو برای خودم طبیعی میکردم،با خودم میگفتم استاد چه طور تونسته دست به کار هایی بزنه که حتی قبل از خودش کسی انجام نداده بود؟! گفتم شاید این قدر این الگو های موفق رو برای خودش تکرار کرده بود که براش دیگه طبیعی شده بود(یک احساس بود).اما وقتی این فایل صوتی دوساعته رو شنیدم،بار دیگه دگرگون شدم،انگار تمام معادله های ذهنم حل شد،وقتی چند صد سال پیش نیکولاس کوپر نیک گفت زمین گرده و مرکز نیست بلکه دور خورشید میچرخه و چند صد سال بعد این کاملا اثبات شد و اون زمان که گفته بود هنوز تردید های وجود داشت و به خیلی از سوال ها پاسخ نرسیده بودن.با خودم میگفتم چه طوری،چه طوری این رو فهمید،ولی الآن بهتر درک میکنم که قانون هست که تعیین میکنه،نه گفته بقیه،پیشینیان
اصلا چه تحولی بود،تازه درک کردم کار هایی که انجام دادین،با خودم میگفتم چه طوری ،چه طوری،و بهش فکر میکردم و هر بار واقعی تر و باور پذیر تر وبا ایمانم میکرد،اما هوز یک سوال بود،البته این رو هم خودم متوجه نبودم که فکر میکردم که الآن فهمیدم چی به چیه،اما وقتی این فایل امروز رو گوش دادم فهمیدم.
با خودم میگفتم استاد چه طور به این درک ها رسیده،چرا خیلی ها نرسیدن،از زمان های قدیم این قدر فیلسوف وجود داشتن،حتی الآن با مدرن شدن زندگی ها و این قدر آدم که مدرک نمیدونم مثلاً جامعه شناسی گرفتن،چرا کسی این جور که استاد حقیقت رو درک کرده کسِ دیگه ای درک نکرده؟چرا خیلی ها این راه رو که رفتن سر در از بی خدایی در آوردن یا هنوز بین تردید یا دوراهی هستن،این که آدم جرئت کنه همه چیز رو مورد سوال قرار بده و بگه نه،شاید هر چیزی که توی این تمام عمرم و ۲۰ و خورده ای که شنیدم غلط باشه و از اول همه چی رو پایه بریزم درست کنم با منطق و قانون،چه طوری،یکم یه جوری به نظر نمیرسه؟!این که نکنه بین دوراهی که نه،چند راهی بمونم؟!و جوابش رو دادین،هدایت
هدایت،هدایت،نمیدونم هنوز سوالی مونده درونم یا نه،اما میدونم من روی خودم کار میکنم و خودش هدایتی میکنه،این جریان هدایتی بود که میخواستم بنویسم،بگم چی، دورنم رو وصف کردنی نیست،خدام میفهمه.خدا یا شکرت،هر لحظه داری هدایتم میکنی
راستی من در همین حین یک ترمز هم پیدا کردم😄😁،خدام هدایتم کرد.
داشتم درمورد این هدایتی که خانم شایسته این تصویر رو واضح دید فکر میکردم،حسی درونم به وجود میاومد که انگار میگفت،ببین،ببین اگه به حرفش گوش نمیکرد چه اتفاقی میافتاد و حسی که انگار ترس همراهش باشه،یکم فکر کردم دیدم نه،درست نیست حسه،برای چی درست نیست؟فکر کردم،بعد فهمیدم که به خاطر این که انگار یک نیروی شری وجود داره که اگه هدایت خدا نمیاومد،این نیروی شر میاومد کارش رو میکرد و اصلا این هدایته میخواست این بلا را خنثی کنه!!!بعد من یک لحظه موندم،گفتم ببینم این ریشش به کجا برمیگرده،بعد یادم اومد بچگیم که هر وقت مثلاً کسی میخواست از هدایت حرف بزنه،برای این که خیلی مهم و یا عجیب نشون بدن و بگن از چه راهه عجیبی خدا داشته نشونه میداده و اگر مثلاً بهش عمل نمیکردن چه اتفاقی که نمیافتاده!!!و با آوردن چیزی به اسم نیروی شر،داشتن به این هدایت مثلاً اهمیت میبخشیدن!!!
بعد گفتم بزار به اتفاقات زندگیم نگاه کنم ببینم چی میبینم.همین چند روز پیش یه هدایتی میاومد اما من درک نمیکردم و همین جور داشتم به روند قبلی ادامه میدادم و تعجب هم میکردم که چرا اتفاقی نیمافته،بعد که دیگه از این کار و ادامه دانش خسته شدم و گفتم اون کار دیگه رو انجام بدم،تازه انگار هدایت رو گرفته بودم،فهمید بودم خدا چی داره بهم میگه و از همون روش که انجام دادم چه قدر احساسم خوبه و خدا داره هدایتم میکنه و دارم پیشرفت میکنم.بعد با خودم فکر کردم وقتی من به هداته عمل نمیکردم،واقعا اتفاق بدی افتاد؟!!!یک چیز عجیب غریبی اتفاق افتاد؟!!نیروی خاصی پیش اومد؟!!نه!!!
من به همون اندازه که احساسم خوب نبود به همون اندازه نتیجه گرفتم بعد درک کردم و به هدایته عمل کردم.همین.
اگر عباس منش هم میرفت و به احتمال یک درصد عمل نمیکرد،مگه اتفاقی میافتاد؟!!نه میتونست به وکیلش بگه کار هارو و انجام بده،همین.بعد با خودم گفتم که ببین قدرت خدا واحدِه.هدایت اومده تا راه من رو آسون تر سر راست تر کنه،اومده تا من با سپردن همه چی به خدا و لذت بدن و عمل کردن به هدایت،رشد پیدا کنم و خواسته ام رو تجربه کنم.همین.خدیا شکرت که این ترمز رو درک کردم و بیشتر به توحید روی آوردم.
استاد عجب چیزی گفتید،من تازه درک کردم،من فکر میکردم که باید برای هدایت کاری بکنم تا دریافتی کنم،بعد گفتین نه،من باید بهش اجازه بدم،باید بهش اجازه بدم کار خودش رو بکنه و من بهش عمل کنم همین،بعد وقتی من دیدم که تقلا دیگه نمیکنم و احساسم رو بد نمیکنم و همه چی رو میسپارم به خودش،چه قدر احساسم تغییر کرد و خدا داره هدایتی میکنه و خودش بهم میگه چه کاری رو انجام بدم و چه کاری رو انجام ندم چه موقع،خدایا شکرت برای این آگاهی ها،خدایا شکرت
استاد،همون دلمون میخواد فقط بشینیم و داستان تک تک هدایت هاتون رو بشنویم،چی شیرین تر ازاینه؟!
واقعا ممنونم که برامون میگین،خدایا شکرت هدایت میکنی و موجه ترم میکنی هر لحظه،خدایا شکرت،آره،با من حرف میزنی،همیشه،خدایا شکرت،خدایت شکرت خدایا شکرت💞🌹،خیلی خوش حالم
با ایمان به رب العالمین در حال تجربه خواسته هاتون باشین💞🌹🌹
سلام الناز جان
تحسینت می کنم بخاطر ارزش قائل شدن برای کنجاوی مقدست و پیدا کردن پاسخ
چقدر عالی در مورد هدایت خدا و نیروی شری که عقاید گذشتگان ما میاد، توضیح دادی.
با خوندن خط به خط کامنتت تحسینت کردم عزیزدلم
برای درک عالی ترت از قانون و از خدا بهت تبریک میگم دوست خوبم
برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را خواستارم 😘😘🌹🌹
به نام ربم یگانه آرامش بخشه وجودم
سلااام به روویه ماه همتوون الخصوص استاد عزیزم و مریم جوونه شایسته.
آغااا زباان قاااصر است.نمیدونم چی بگم چطور بگم از کجا بگم.پس مثل همیشه دل میدم به خوووده ربم و فقط میگذارم که کلامش از طریقه من جاری بشه.
نفس عمیییییق …..
سلام مجدد به همه ی رهروان راهه عشق.از هدایته خودم بخوام بگم به این فایل که پر از شگفتیست و خدایا هزاران بار شکرت.در واقع میخواستم خونه رو جارو کنم و به دنباله یک فایل میگشتم که فقط تصویری نباشه و فایل صوتیم داشته باشه و بعد سلکت کردن چند تا فایل و بک زدن اسم این فایل برام چشمک زد و گفتم احتمالا همینه دیگه.اومدم دیدم آره صوتیم داره.هدست رو راه انداختم شروع کردم به گووش کردن.این فایل و دومیش که در ادامه ی همند منو جووری میخکوووب کرد که ثانیه ای نخواستم به چیز دگ ای گوش کنم.خدایااا شکرت.هزاران بار سپاااس.
وقتی گوشش کردم استااده عزییزم وقتی به خوودم اومدم متوجه شدم که درچه دنیایی پر از شگفتی غووطه ورم چه دنیایی پر از نظم و هماهنگی.میدووونم تنها کسی که بیشتر از هر کسی باور میکنه شماایین.میدوونییید این فاایل خاااصه من و رویدادهای روزایه اخیرم و به طور کلی مسیر زندگیم بوود. برای واضح شدن حرفام از اتفاقایه اخیر میگم براتون.
اول اینکه من عااااشقه سفرم و گشت و گذااار و دیدن طبیعتایه بی نظیر ربم درین دنیایه زیبا و پهناور.دوم اینکه تقریبا 2 روز قبل دو زوجه عزیییز و دوووست داشتنی که راه زندگیشونو با سفر کردن به دور ایران اتخاذ کردن اوونم با ماشینایه مجهز شده ی خودشون به همه چییی مثل سرویس بهداشتی و ظرفشویی و گاز و تخت و … برخورد داشتم.حالا داستانه برخوردمم خیلییی هدایت گونه بود و این هم پاداش من بود برای توجهم به الهاماتم و شک نکردن به هدایتای بزرگ ربم تا رسیدن به تجربه ی چیزایه ناااب.من خیلییی هدایت گونه به پیجه این دوستان در اینستا رسیده بودم و صبح اون روز برای کاری میرفتم بیرون از خونه .قبلش دیدم استوری گذاشتن که اومدن کرمان.غرقه اشتیاق شدم که خدایا دووست دارم ببینمشون به چند دلیل.اول اینکه این باور رو ساختم کسایی که در سفرن به این باور رسیدن کسییی که همیشه میمونه براشون فقط خوودشونن و خداایه خوودشون.همیشه در حاله تجربه ی رویدادهایه ناااب هستن اماا ازشون میگذرن و وابستگی پیدا نمیکنن چون میدونن هنووووز چیزایه بهتری هم هس.باید بگذری تا تجربه کنی.این باورو از سفر به دور آمریکا که خانم شایسته ی عزیز گفتن سعی کردم در خودم ایجاد کنم.موضوع بعد این بود که هدایت گونه به پیج همسر یکی ازین زوج ها هدایت شدم و متوجه شدم که ایشون کنسر داشتن و اماااا چقدر شاااد و زیبا زندگیشونو اداامه دادن و از سفر لذت میبرن و روند درمانشونم طی میکنن.من یه پیغام فرستادم براشون و حقیقتا با ترسهایی ازین قبیل که ولش کن برا چی حالا پیام میدی اونا وقت نمیکنن جواب بدن.شاید حتی نخوننش مقابله کردم.گفتم خدایا بم میگی این تجربه رو میخوای پس به حسم اعتماد میکنم و پیام رو میدم.تویه مسیر بودم که دیدم اتفاقا جواب دادن و چقدر هم مشتاقن که منو ببینن و محل استقرارشونم گفته بودن.گفتن باغ شاهزاده ماهونن و عصرم میرن شاه نعمت الله ولی و دم غروب میرن کویر.منم توصیه هامو برایه رفتن به کویربهشون کردم . اشتیاقم برای دیدنشون رو گفتمم.خلااااصه با دنیایی از شگفتی و نعمممت به اتفاقه جاانه دلم و یکی از دووستانم به سمته کویر راه افتادیم.از طبیعت و شگفتیه کویییر که قبلا براتووون گفتممم.کووییییر زیبااا بییی کراااان و آراااام باز منو به سمت خوودش کشوووند.پیشه خودم قبل سال گفته بودم که خدایا دوست دارم حتما تا هوا گرم نشده یبار دیگه منو به کویرت دعوت کنی و هییچ فکر نمیکردم خدا اینجوری برایه این درخواستم برنامه ریخته باشه.چه هوااایه بی نظیری بود و دقیقا در همون 3 روز هوا مثل قبل سال در اسفند ماه خنک شده بود و به بهترین نحو از من پذیرایی کرد این کویییر لوووته پهنااور.شب رسیدیم به دوستانی که انگاار سالهاا میشناختیمشون.بووویه خداا میدادن.بووویه عمممل کردن و ایماان میداادن.بووویه تووکل میدادن.بوویه اعتمااد بی قید و شرط به هداایت ربشون رو میداادن.تا دم دمایه صبح با یکی از اون دوستان بیدار موندیمو گفتیموو خندیدیییم و صدایهه خنده هامووون زییر آسموون پر ستاره ی کویییر مثل نووور شهاااب سنگا در آسمووون کویییر در اون عظمت گم میشدن.صبحم با دوستایه جدید ولی گوییی آشنااایه قدیمی صبحونه خوردیم و گفتیمو خندیدیمو از تجربه هاشونو خاطره هاشون شنیدیم.ازینکه انسیه جوون میگف دوس داره با فرهنگ و رسووم مردم زندگی کنه و فقط دیدنه جاهایه دیدنی اونو اغنا نمیکنه.از مراوده با ادما لذت میبره.و اینکههه حقیقتا من از مراوده باهاااشون غرقه شووق بودم.هزاران بار خدارو سپاسگذاری کردم برایه این تجربه ی زیباا.برای اولین بار بود از کسی خداحافظی میکردم اشکام میومدن.در آخر همو در اغوش گرفتیمو برگشتیییم به شهر زیباامون.
عااشق خودمم که همیشه خااطره هایه نااب دارم و عااشقه خدامم برایه لایق کردنم برایه دریافتشون..خدایاا هزاران باار شکرت.هزاراان بار شکرت بخاطر لایق بودنم که درینجام برایه بودنم درین سایت الهی و پر از آگاهی.
استااده عزیزم میدونی چرا میگم این فایل اصن انگاری انلی فوور(only for )حااله الانه من بود؟؟؟؟؟؟؟؟
من و جانه دلمم به امید خدا به زودی میخوایم ازدوااج کنیم.میخوایم ازینجا بریم و استارتش رو بزنیم برایه هدایتایه بعدی.برایه من دوری از خانوادم سخته و یکدونه دخترم اماا میخوام که دل بدم به هدایتایه ربم و پیش برم.میخوام دنیارو ببینم و چیزایه جدید رو تجربه کنم و روحمو رشد بدم و آدمایه جدید رو ببینم.به قوله استاد تو موقعیتایه جدید قرار بگیرم و خودمو محک بزنم و ایماننمووو رشد بدم.رابطه ی اصلیموو رشد بدمم و رشد بدممم و بااعثه گسترشه جهااان بشم.استاد عزیزم منو با این داستانتون به دنیایی بردین پر از توکل ایمااان و عمل عمل عملللل.شمااا به رااستی کسی هستین که حرفیو که میزنین عمل میکنین.به قوله شاعر حرفی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند.براا همینه نباااید تلاش کنین برا به خورد دادنش به مااا.چوون هم ما تو مداارشیم هم شماا با دلتون میگییین.پس لب مطلب بیااان میشه به لطفه رب.چه قدر خوووب بود که گفتین چیاا شد.من خیلی دووست داشتم داستانه مهاجرتتون رو بدونم اما نمیدونستم کدوم فایل بوده.امااا واااقعاااااااااا خدایا هزاران بار شکرتتتت که در بهترین زمان و مکااانه ممکن اینو شنیدم و در مسیرم قرار گرفت.شاید چند ماه قبل این درک رو پیدا نمیکردم.چقد این دیید از زندگی به آدم آرامش میده.خدااایه من زمانی که گفتین خانم شایسته چند نفر جلوتر از شما رفت داخل سفارت و مراجعه داده شد به اون افسر من همش میترسیدم که نکنه الان جدا شین که شما گفتین شمارم پیشه همون افسر فرستادن من دگ گفتم نگییین جووون آرااام باااش خدا میدونه داره چیکا میکنه.فک میکردم مثه فیلما لحظه آخری همه چی خراب میشهههه.امااا اونا فیلمه و زندگیییی همییینه.همهه چییییز دقیق مرتب بر اساس میزانه ایمااان و توکل و نتیجه میشه تجربه ی معجزااته ناااب که تو میدونی اینااا روااله معموله زندگیتههه نه ساایر افراده غیر هم مدااارت.
چیز دیگه ای که برام جالب بود این بود که من فایل دیزنی لند رو هم دیدم و وقتی متوجه شدم که شما در چه وضعیتی اون فایل ناب رو با اون حسایه خووب گذاشتین وااقعا باور کردم که واقعااا شما مرد عملین که میگین باید همیشه حالمونو خوب نگه داریم حتی در مشکلات و شمااا ثااابت کردییین اینووو.دمتووون گرم استاد جانم.باااااشد که من نییییز همینگوونه تررر شوووم.خخخخخ
خدایااا شکرت هزاران بااار شکرت شکرت شکرت برایه شنیدنه این سخنان ناابت از زبون این استااد بزرگواار.اوونجا که گفتین قرآن رو از چه بعدی بهش نگاه کنین دیگه منو شهید نموودید.من ازین دید نگاه میکنم که دریافتایه حضرت محمده از خدا.منم باااید به دریافتام و الهاماتم دل بدم.بلههه این زندگی هسسست که میخوااام بسااازم.خدایاااا شکرتتت شکرت شکرتتت.استاده عزیزم مریم جوونه شایسته ی من ممنوونم ازتون بخاطر این همه سخاوتتون در بخشش تجربه هایه نابتوون.
انقد داستان دارم براتون بیام بگمم.از خدا میخوام کمکم کنه بیام براتون بنویسم که شمام غرقه لذت بشین عزیزایه دلم.دوووستووون داااارم.
در پناااه رب یگاانه فرمانروایه هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستااان اوووست مومن وعمل کنندهه باااشید.
سلام عزیز دلم ..
فکرشو کن که این پیامو برات بفرسته خودِ خدا توسط یکی از بهترین هاش .. در صلح ترین هاش .. آروم ترین هاش ..
وقتی این پیام را باز کردم که بخوانم فکر کردم پیام خودم را برای خودم فرستاده ..
بعد دیدم نوشته نگین (اولش عکس پروفایل شما بالا نیومده بود )
خلاصه شروع کردم به خواندن .. هر چقدر جلوتر میرفتم میدیدم عه چقدر شبیه علایق ِ من را داره .. شبیه علایق عزیز من را داره ..
عه کرمانِ .. عه شاه نعمت الله ولی و کویر و شهداد و باغ شازاده و .. و همش خاطراتی که در اونجاها داشتم در سفرم ..
تموم که شد scroll up کردم دیدم که عه نگینِ خودِ خودِ نگین .. چقدرر خوشحالم واست عزیزم
چقدر خوشحالم که شما هم توی این مسیر هستی
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت هم پاره جانِ جانانم …
دوست دارم
و میدونم که به خواسته ی مقدست خیلی وقته که رسیدی .. سفر .. رابطه ی عاطفی فوق العاده ..
میبینمت ..
در پناه الله یکتا شادتر و ثروتمندتر از همیشه باشی.
به نااام رب یگانه آرامش بخشه وجوودم
سلااام مارکووویه جاانم.چقدر از دیدنه پیامه الهیت غرقه شادی شدم.خدارو هزاران بار بخاطر این نظمش و این برکتش سپاسگذارم.
بله به لطف خدا رابطه ی عاشقانه ی خوبی رو تجربه میکنم و خداروهزاران بار بابتش سپاسگذارم.سفر به شدته قبل نرفتم اما سعی کردم از دیدنه ریزترین چیزا لذت ببرم و همیشه در آگاهی باشم که تماااامه چیزها نشونه و عظمته خداست.همیشه ازت یه چیزیو یاد گرفتم که چقدر موحدی و در کارات به طی کردنه تکاملت دقت میکنی و از مسیر لذت میبری.اواخر سال ۹۸ و اوایل ۹۹ با تو روحه بزرگ خدا و دوستانه دیگری هم فرکانس بودم و فقط خداوند عالمین میدونه که چقدر نعمت بزرگی رو در بهترین و زمان ممکن در اختیارم قرار داده بود.خدارو هزاران بار بابتش سپاسگذارم.مارکویه من دوسته الهیه من هم پاره ی من فکر میکنم توام رابطه ی عاطفیه زیبایی رو تجربه میکنی و بسیار برات خوشحالم.امیدوارم هم خودت و هم عزیز دلت غرق در نعمت هایه خدا در کنار هم به رشد و عشق بازی با خدا در بالاترین حدش برسید.
شاید برات جالب باشه که وقتی دوباره به کویر پهناور دعوت شدم بهت فک کردم و گفتم چه هم پاره هایی اومدن اینجا و رفتن و مارکویه ماهم اوومده.چقدر داستان کویر رفتنت باب آشنایی و دوستیه الهییه ما رو زیبا رقم زد.بسیااااار پیامایی که بینمون رد و بدل میشد به رشد من کمک کرد.
دوووست دارم هم پاره ی من.
در پناااه رب یگانه فرمانروایه آسمانها و زمین کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستانه اوووست مومن باشی و عمل کننده 💐🌾🍃🍇🌺
سلام به استاد عباس منش عزیزم ، خانم شایسته و بچه های پرانرژی سایت
مدت ها بود ک دستم به نوشتن نمی رفت ، کتابی ک قرار بود تمومش کنم در دو فصل متوقف شده بود ، انگار ک دیگر قلم متعلق به دستانم نبود،
چند ماهی از اخرین نظری ک در سایت گذاشتم میگذشت ، فقط به دنبال اهدافم بودم البته مهم ترینش که نوشتن کتابم بود رو فراموش کرده بودم ، دیگر نوشتن با من و دستانم غریبی میکرد
فایل های بی نظیر سفرنامه در بهشت رو دنبال میکردم ، و باعث هدایت من به خانه دلخواهم شد ، خانه ای زیبا آن هم در سن ۱۷ سالگی ، باور کردنی نیست اما بازسازی کلبه چوبی پرادایس همزمانی عجیبی با بازسازی و تغییرات دلخواهم در خانه ام بود
اما این همه ماجرا نبود ، من همچنان قلم رو به فراموشی سپرده بودم
🌷تا اینکه چند شب پیش ، استاد عباسمنش رو در خواب دیدم ، تو خواب میدیدم که با چند نفر دیگر از بچه های سایت در کلاس یا سمینار استاد شرکت کردیم ، اما کلاس یه کلاس عادی نبود ، من فقط چهره استاد رو میدیدم بس ، و استاد داشت در مورد رویاهایی ک رویا نیستن صحبت میکرد…بعد کلاس من با استاد تنها شدم ، قدم میزدیم و حرف میزدیم ، استاد در مورد شخصیت و رفتار میگفت ، در مورد تغییر عادات بد میگفت ، و در اخر برگشت بهم و گفت باورهاتو تغییر بده تا عادت ها تا رفتارهات تغییر پیدا کنه ،و من از این خواب رویایی بلند شدم
نزدیکی ظهر بود از خواب بلند شدم ، تو دلم بخوبی می دونستم که استاد فایلی گذشته که به خواب من مربوطه ، پس بلافاصله به سایت رفتم و دیدم استاد فایل هدف گذاری با قانون تکامل آپلود کرده .
باورکردنی نبود ، پیام کلی فایل با حرف هایی ک استاد در خواب بهم گفته بود یکی بود ، و ایمانم و اعتقادم به استاد از قبل هم بیشتر شد.
🌷و یقین دارم همون زمان ک استاد مشغول پیاده روی در فلورایدا بوده و با خودش و خدای خودش صحبت میکرده دقیقا همون لحظه ، هدایت الهی به شکل یک خواب ، منو به فایلی ک در حال آماده شدن بوده ، هدایت کرده
براستی به قول استاد این یه حقیقته ما در هر لحظه در حال هدایتیم
و این هدایت به هر شکلی چه از طریق اشخاص ، چه از طریق یک کتاب و حتی به شکل یک خواب رخ میده
به امید بیداری چشم ها و گوش ها
و دیدن هدایات الهی
دوستتون دارم 🌷❤️
به نام الله یکتا
به نام خداوندی که مرا خالق مطلق زندگیم آفرید👌👌
سلام استاد بزرگوار،خانم شایسته نازنین و همه دوستان عزیزم
“داستان هدایت خداوند”
استاد چی بنویسم که همه زندگی ما، همه تجربه هامون، همه خوب و بدهایی که چشیدیم ، داستان هدایت خداوند هست
ولی چقدر جالب گفتید که ما فراموش میکنیم. همونطور که قبلا هم گفتید انسان از نسیان یعنی فراموشی میاد و ما انسان ها طبق ویژگی درونیمون فراموش میکنیم که تا حالا پا توی چه مسیرهایی گذاشتیم و چه هدایت هایی شدیم و چه نتایجی گرفتیم، خدایا شکرت توهمیشه هادی ما هستی اما ما فراموشت میکنیم اما ناآگاهانه… استاد چقدر خوبه که شما مداوم این درسا رو برامون تکرار میکنید تا ما اگه هم بخوایم فراموش کنیم، نتونیم چون مدام برامون تکرار میشه، مدام یادآوری میشه ،که چی؟؟؟ که ای انسان که ویژگیت فراموشکاریه، تو هر وقت من رو صدا زدی، هر موقع هر خواسته ای داشتی، من اجابت کردم و حالا شکرگذار باش تا نعمت و هدایت خودم رو برات افزایش بدم… خدایا هزار بار شکرت
استاد من از دیروز دیدم این فایل روی سایته ولی امروز به یه تضادی خوردم و اتفاقی این فایل رو دانلود کردم و گوشش دادم و چقدر عالی بهم برای بارها گوشزد کرد که هی ذهنتو درگیر نکن. فکر نکن که باید حتما برای انجام کارت، کار فیزیکی انجام بشه نههههههه…. تو آروم باش ، ذهنتو آروم کنو بذار خداوند هدایتت کنه … و استاد من اصلا از همون لحظه ای که فایل رو پلی کردم و هی شنیدم و شنیدم ، به خودم گفتم چه همزمانی اتفاق افتاد… چشم خدای من، من ذهنمو کنترل میکنم، نمیذارم حالم بد شه، نمیذارم افکار منفی بیاد سراغم و ایمانم رو حفظ میکنم تا هدایت خدا بیاد.. آخه من اگه الان بخوام اقدام کنم بدون هدایت هست و کار سخت میاد توی ذهنم ولی کار خدا اینه که منو به سمت راه حلهای آسون هدایت کنه، چیزی که من بعدش میگم ببین…. اگه خودم میخواستم بدون هدایت کارمو انجام بدم باید لقمه رو دو سه دور دور سرم میچرخوندم ولی حالا شد هلو، بپر تو گلو….. استاد خداوند بهت خیر بده که این الهامات و هدایت های خداوند برای شما، داره بطور غیر مستقیم ما رو هم هدایت میکنه،چقدر عالیه، ممنونم خدای خوبم.
استاد چقدر عالی گفتید که بابا، به خدا اجازه بدید که کارها رو براتون انجام بده. چجوری من باید اجازه بدم؟؟؟؟ با ایمان ،با توکل به خدا.
ما خیلی مواقع شک داریم به خوب یا بد بودن یه کار و بعد که هدایت میشیم میگیم خدایا شکرتتتتتتت، این برای من بهترین کار توی این زمان بود و این چقدر حسش خوبه… دارم تصور میکنم که هدایت شدم به سمت راه کاری که میخوام و بعدش کارم راحت راحت پیش رفته و اون نتیجه عالی که میخواستم رو داره و خوشحالم و لذت میبرم….. الهی ، پروردگارم هزاران بار شکرت
پس کار من و وظیفه من اینه که توی این لحظه کانون توجه و تمرکزم رو از ناخواسته و چیزی که نمیخوام بردارم و تمرکز ۱۰۰% کنم رو چیزی که میخوام تا اتفاق بیفته هر اون چیزی که بهترینه، هر اون چیزی که برای منه و هدایت خداونده، خدایا ممنونم ، چقدر حالم خوبه..
استاد توی این فایل چقدر حال خاصی داشتید… انگار این اتفاقی که افتاد و اون هدایتی که شدید برای برداشتن اون موارد شستشو، یه تلنگر زده به ذهنتون که سید، فراموش نکن منو، من همیشه هستم. حتی میدونم عشقت چی لازم داره و من اون رو توی مسیرت قرار میدم تو فقط قضیه رو بگیر و برو جلو… استاد حقیقت اینه که شاید بالای ۹۰% ماها اگه این اتفاق میفتاد یا بی خیال برداشتن اون میشدیم یا سریع مینداختیمش توی خونه و حرکت میکردیم و اون نشانه ، تاکید میکنم اون نشانه رو نمیگرفتیم… استاد همین موارد شما رو متفاوت کرده با نتایج متفاوت… ولی منم مخوام هدایتی پیش برم، میخوام کار کنم مداوم و آگاهانه روی باورام و مقاومت نکنم… الان ذهنم خیلی داره شیطنت میکنه برای انجام یه کاری تا اون قضیه رو پیش ببره حتی همین الان که دارم کامنت مینویسم اما کور خونده… من میخوام آروم باشم و توی آرامش و حال خوب،هدایت بشم به مسیر درست که قطعا بهترین نتیجه رو برای من داره…..
استاد یسری موارد کلیدی توی این فایل گفتید که دوست دارم تاکیدشون کنم تا با مرورشون هی برام تکرار بشه :
۱.باید شخصیت ما بزرگ بشه
۲.باید به دنبال ان باشیم که همه ابعاد زندگی رو تجربه کنیم تا همه جوره لذت ببریم( این همون آزادی زمانی و مکانی و مالیه یعنی همه جنبه ها)
۳.انسان ها به نقطه تمرکزشون هدایت میشن(به هر چی توجه کنیم از اساس همون وارد زندگیمون میشه)
۴.اگه میخوام به جایی برم به مقصد تمرکز کنم نه جا یی که الان هستم( استاد این دقیقا همون تجسم خواسته هست)
۵.با کسب تجربه های بیشتر و بیشتر، ما می فهمیم که چی میخوایم( یعنی توی مسیر، اون خواسته های ما برامون واضح میشن پس قدم بردارم)
۶.اول کار هیچ ایده ای نیست و فقط الهام پروردگاره که انسان رو جلو میبره پس اجازه بدیم که خداوند هدایت کنه
۷.همه ما همیشه داریم هدایت میشیم بطور کامل ولی بعضیامون نمیگیریم اون الهامو و بعضیا دقیقا بهش عمل میکنیم
(استاد اون داستان کشتی کروز و سفرتون رو که گفتید، اینو بگم من عاشق سفر کردن و تجربه لذت بردن همه جوره هستم. دقیقا ۲ شب پیش داشتم کشتی های کروز و سفر باهاشون رو چک میکردم شاید بیشتر از ۱ ساعت داشتم بررسی میکردم و الان امروز توی این فایل، شما در مورد این سفرتون صحبت کردید… آخ که چه لذتی داره این هم زمانیا، این نشانه ها و بعدش به یاری خدا هدایت هایی که میشیم…. خدایا چشمای من رو به روی هدایت های همیشگیت باز کن تا بفهمم و درکشون کنم)
۸.توی هر کاری به ظاهر بد هم، خیریتی هست که شاید بعدها بفهمیمش ولی توی این لحظه ها، کنترل ذهن و موندن توی حال خوب خیلی مهمه( داستان سایتتون خیلی جالب بود برام )
۹.همون خدایی که من رو به سمت یه مسیر هدایت میکنه، تا ته مسیر با منه فقط ایمان، ایمان ایمان
الهی شکرت بابت شنیدن همه درسای این فایل. واقعا هدایتی اومدم و شنیدم و کامنت گذاشتم🙏
خدایا شکرت که همیشه هستی. 🙏
خدایا ممنونم که همیشه بهترینها رو برام رقم میزنی 🙏
خدایا شکرت بابت امروزم🙏
خدایا شکرت بابت این سایت، استاد م و دوستانم🙏
روزگارتون شیرین شیرین♥️♥️
به نام خدایی که مرا انسان افرید
به نام خدایی که هر لحظه هر لحظه هدایت میکند دردانه هایش را
استاد استاد
به خدا دیوانه شدم
من مردم
من روانی شدم
وای وای من الان دارم فقط اشک میریزم از این همه هدایت های خداوندم
وای یعنی به خدا هر چیزی که میام توی دفترم مینویسم
هر ترمزی که برمیدارم
و پیداش میکنم
هر لحظه که میام ویس میگیرم و با الهام قشنگم حرف میزنم
بعد دقیقا دقیقا چند دقیقه بعدش میام میبینم دقیقا همون چیزی که باید میشنیدم که شما میگین
همون جواب
همون هدایت
همون راه کار
وای وای دقیقا از فایل هدفگذاری که توی اینیستا گذاشتین بگیر بعدش مکالمه ی ناب خدایی و هدایتی شما با اقا ابراهیم عزیزمون و بعد لایوتون که غوغا کرد و دیوانه شدم و الانم
که حجت رو تمام کردید
دقیقا من شب این پست ناب هدایت خداوندم رو دیدم
به خدا دیوانه شدم
به قول اقا ابراهیم عزیزمون خداب از سرم پرید میگفتم و گریه میکردم که خدای نازنینم چقدر زیبا هدایت میکنی
وای وای از کجاش بگم استادم
دیوانه شدم
خدایاشکزت هزاران بارشکرت
همه چیز هدایته
همه چیز این عشق خداونده که چقدر عاشق اینکه هدایت کنه
چقدر عاشقانه هدایتمون میکنه به اون چیزی که من میخوام
چون سیستم اینه که تو دقیقا به اون چیزی که توجه میکنی و تمرکز میکنی هدایت میشی
به خدا هدایت میشی
عاشق این هدایت های نابشم
عاشق اینم که چقدر زیبا قوانین پاسخ میدن
عاشق اینم که چقدر زیبا خداوند وعده اش اینه که تک تک کارای منو انجام میده
انجام میده برام
این وعده ی خداونده
استاد عزیزم اونقد پر از هیجان بودم که یاد رفت سلام بدم
سلام به روی ماهتون یگانه ی الگوی من
یگانه پیام رسان خداوند من
استاد عاشقتونم
ممنونم که این فایل خدایی که تک تک حرفای خداونده برام
خود وحی منزله برام رو باز مثل همیشه به الهامتون لبیک گفتین و ضبط کردین در اول میخواستم تشکر کنم برای ضبط این فایل بی نظیر هدایتی
وای
هر کلمه ی که میگین من بیشتر پرواز میکنم
خدای من
خدای من
چقدر زیبا هدایت میکنه
هدایت میکنه چه کسی رو
کسی رو بهش ایمان داره
کسی رو که ذهنش ساکته
کسی رو که باور داره که میشنوه الهام خداوند رو هدایتش رو باور داره که هر لحظه هدایتم میکنه و باهام به راحت ترین شکل ممکن حرف میزنه
کسی که با تمام وجودش تمرکزش بروی زیبایی هاست کسی که هر لحظه به الهام خداوند جواب میده بله میگه اعتماد میکنه از جلوی راه خداوند میره کنار که خداوند انجام بده تک تک کارا رو
خدای من اون فایل بارون منو کشت وای وای وای نمیدونین استادم چقدر پرواز کردم چقدر عشق کردم خدای من چقدر زیبا بود اون ذوق و شوق و عشق شما اون سماسگذاری شما بی نهایت دو چندان میکرد این ثروت و نعمت و زیبایی بی پایان خداوند رو
داشتم فکر میکردم که دقیقا چقدر زیبا گفتین که همه ی زندگی من اینه همه ی زندگی من هدایته
همه ی لحظه لحظات من اینه که هدایت میشم و خداوند باهام صحبت میکنه دقیقا دقیقا هر لحظتون همین هدایت ناب خداوندم جاریه توی 6 ماهی که تو سفر به دور امریکای قشنگمون بودم با تمام وجودم میدیدم که هر کدوم از حل مسئله ها هر کدوم از جاهایی که میخواستین برین تک به تکش هدایت میشدین تک به تکش افراد مناسب دستان خداوند افراد هم فرکانس به سمتتون میومدن و کاراتونو به راحت ترین شکل انجام میدادن دقیقا هیچ وقت یادم نمیره توی یکی از استیک پارک ها که بی نظیز هم خفن بود بی نظیر هم عالی بود میخواستین بمونید و باید حتما 6 ماه قبل جا رزرو میکردین دقیقا برای شما همون روز خداوند جا باز کرد یا تک به تک جاهایی که میخواستین برین خداوند به زیبا ترین جاها هدایتتون میکرد که اصلا همش هدایتی بود توی همین کلاس بهشتمون چقدر هدایت خداوند ایده های خداوند الهامات خداوند رو شاهد بودیم
میخوام بگم
دقیقا خداوند با تک تک ما حرف میزنه
تک تکمون عاشقانه هدایت میکنه
عاشقانه کارامونو انجام میده
چون وعده ی خداوند اینه
وه خودش توی قران گفته که هدایت شما برعهده ی ماست
چه کسانی را
کسانی که هدایت بخواهند ما بی شک هدایت میکنیم
خدای من
وای خدای من
تو ببین هدایتو
دقیقا همون مایغ تمیز کننده بیاد که مریم قشنگم درست همونو درست همونو بهتون گفته بود بیارین
یعنی من واسه این درس خداوند مردم
چقدر زیبا گفتین استادقشنگم
واقعا تک تک کلماتتون خود خداست واسه من
چقدر عاشق اینم که اینو تکرار کنم
اقا من خود من دقیقا دیشب همین اتفاق شبیه به استادم افتاد
خدای من هزاران بارشکرت
هزاران بارشکرت برای این هدایت های نابت
خدایاشکرت برای این فایل پر از اگاهی های ناب اونقد عظیم بود عمیق بود
تک تک حرفاتون الهام خداوند بود
دقیقا مثل همین حرفتون که همه چیز دست به دست هم میدن که این فایل یه فایل بی نظیر و پر اگاهی های ناب خداوند باشه
چقدر زیبا گفتین استادعزیزم
وای من دیوانه شدم
دقیقا از همون زاویه ایی که تو بعد از صبحت با دوست نازنینمون که دارن یکی از خونه های بهشتمونو تمیز میکنن برگردین و دقیقا از همون زاویه خداوند هدایت کنه که این مایعیه تمیز کننده رو ببینید و بردارین و دقیقا به صدای قلبتون گوش کنین که وقتی این اومده بیرون وقتی این اصلا دیده شده در مقابل چشمان من
پس اتفاقی نیست و میخواد بهم چیزی بگه برام از جانب خداوند پیام داره
و من الان باید نشانه هارو دنبال کنم و تایید کنم و به صدای قلبم گوش کنم و برش دارم
خیلی خیلی عمیقه ها
یعنی واقعا همه چیز این ایمانه استاده ها
یعنی همه چیز این باوره استادمونه که تک تک کارا رو خداوند انجام میده
“”خداوندی که میتونه اینکارو انجام بده خیلی کارای دیگه رو هم انجام میده””
من دیوانه ی این جملتون شدم استاد عزیزم
دیوانه ی این جملتون شدم که چقدر ازش ایمان میباره
چقدر باور میباره
همینو به خدا همینو تو بگیری و عمیق بودنشو درک کنی
با تمام وجودت درک کنی
به خدا کافیه
که چقدر باید به همین جمله ایمان بیاریم
خدای من تو ببین هدایت خداوند رو
چقدر زیبا هدایت میکنه
الله اکبر
میدونی چیه
هر لحظه دارم با تمام وجودم بهتر و عمیق تر درک میکنم اون سخن ناب استادمونو وقتی داشتن با اقا ابراهیم عزیزمون حرف میزدن که اقا وقتی من با تمام وجودم روی خودم کار کنم وقتی من دقیقا قلبمو برای دریافت الهامات خداوند برای دریافت صدای خداوند برای دریافت صدلی قلبم باز کنم وقتی من اگاهانه ذهنمو کنترل کنم و فقط فقط روی خودم کار کنم
اعتماد کنم به کارای خداوند به هدایت های خداوند که تک تک کارارو برام انجام میده
دیگه بقیه اش رو خداوند خودش حلش میکنه
دیگه بقیه اش رو جهان درس میکنه برام برام میچینه
حتی به مایع تمیز کننده ایی که نیازم بوده هدایتم میکنه
هر جا میرم اون افراد مناسب و هم فکر دقیقا هم فرکانس و عقیده رو به سمت من هدایت میکنه که حتی با اونم بشینم و ساعت ها از قوانین ناب خداوند حرف بزنم
خیلی برام درس داشت استادم
که دقیقا همین دوست عزیزمون که اومدت و دارن خونه ی تمپامونو تمیز میکنن دقیقا اینم هم فرکانسه و عاشقانه عاشقتونه و دوست داره ازتون عکس بگیره و باز به اونم الگویی شدین که بتونه اونم این چنین خلق کنه زندگیش رو
خدای من
الله اکبر
واقعا الله اکبر
اینه که فقط فقط ادم باید رو خودش کتر کنه و اینکه باور
باور باور باور به اینکه من قدم برمیدارم و خداوند هدایتم میکنه
هر لحظه این هدایت خداوند اینکه تمام کارای منو انجام میده
تک تک افراد رو به سمت من هدایت میکنه من فقط رو خودم کار کنم
میدونین چیه استادعزیزم
اینکه شما اینقدر عالی درک میکنین اینقدر عالی میشنوین اعتماد میکنین اینقدر عالی متصل هستین
داشتم فکر میکردم که چی باعث میشه که اینقدر استادم عالی درک کنه و بشنوه
از سکوت ذهنتونه
از اینکه دقیقا
دقیقا
چقدر زیبا جواب دادین به دوست قشنگمون که
رحمت خداوند عشق خداوند نعمت خداونو ثروت خداوند برای همه هست
من وارد مداری شدم
من روی خودم کار کردم
من ذهنمو پاک کردم و ذهنمو ساکت نگه داشتم و تربیت کردم که ببینم قانون چی میگه از دیدگاه قانون ببینم همه چیز رو دقیقد هیچوقت مثال نابتون توی یوتا رفته بودیم موتورسواری یادم نمیره اونم دقیقا لایو هدایتی بود دقیقا توی بهترین زمان و بهترین.مکان یه حرف خیلی فوق العاده ای گفتین
هدایت خداوند مثل یه دستگاه رادیویی است که موج هایی داره که همیشه پخش میشه همیشه هست برای همه هست اما کسی میتونه بشنوه و درک کنه که وارد اون موج رادیوی خداوند میشه وارد این مدار رحمت خداوند میشه دقیقا مثل این هدایت خداوند چقدر زیبا گفتین استادم که این هدایت ها هر لحظه برای تک تکمون هست این الهاماتت این صبحت کردن خداوندم باهامون برای تک تکمون هست مهم اینکه وارد اون موج خداوند بشی وارد مدار شنیدنش بشی اعتماد کنی قلبتو باز کنی و اجازه بدی خداوند کارشو انجام بده
چرا که خداوند وعده اش اینه که کارای منو همشو انجام میده
وعده داده دقیقا همون چیزی که توی قدم گفتین استادقشنگم
دقیقا وقتی قلبتو باز میکنی وقتی باور داری که من روی شونه های خداوند نشستم و خداوند داره منو میبره
دقیقا انگار وارد جریان بی نهایت نعمت و ثروت و عشق پروردگار میشی توی اون رودخونه ایی قرار میگیری که دیگه نگران هیچی نیستی میدونی که اون هدایتت میکنه
دقیقا توی همون جاده ی صاف و بی نهایت سر سبز و پر از زیبایی و پر از صدای زیبای پرندگان قدم برمیداری که لذت وار با عشق داری قدم میزنی و لذت میبری و عشق میکنی و به خواسته هایت میرسی هدایت اینه
هدایت همیشه از مسیر اسونش گفته میشه
که دقیقا مثل استادمون که درست از همون زاویه ایی اومدن که این مایع تمیز کننده رو ببینن
من دیوانه شدم
خیلی بران درس داشت
خیلی دقتم رو عمیق تر خیلی واضح تر کرد که بهتر و عمیق تر به صدای قلبم گوش بدم و قدم بردارم و عمل کنم
چقدر زیبا بود چقدر بی نظیر گفتین استادقشنگم
که اون لحظه وقتی هدایت رو دریافت میکنیم و اونقد با ذوق و شوق هم شکر میکنیم و هم حتی عمل میکنیم به هدایت
وقتی بعدش فراموش میکنیم
بعدش باز ذهن.میاد نجواهاشو شروع میکنه
که فلان و بهمان
چقدر زیبا کفتین استادقشنگم که اینقدر باید تکرار کنیم اینقدر باید به یادمون بیاریم تک تک این هدایت ها و نشانه ها و حرف زدن قلبمون با خودمون رو که اینقدر عمیق تر و جا افتاده تر بشه توی ذهنمون که بره دیگه توی ناخوداگاهمون
میدونین چیه
یه چیزی که دقیقا توی تک تک هدایت ها و الهاماتت نابتون داشتم دقت میکردم
توی تک تکشون تمام لحظه لحظه ی زندگیتون
این بود که شما قدم برمیدارین
یعنی این قدم برداشتن ها
این لبیک گفتن ها و بله گفتن ها به الهامات خداوند
هم یه جور سپاسگذاریه از خداوند با عمل اینو نشون میدین که سپاسگذارم که بهم نشون دادی این مایع رو و من با عمل کردنم به نشونه های تو
این سپاسگذاری رو انجام میدم
و یدونه همین تکرار این هدایت ها
و ادامه داشتن این هدایت ها
از همین عمل کردن ها به هدایت های شما میاد
مثل این میمونه که شما استاد نازنینم با قدم برداشتن هاتون نسبت به اون الهام و هدایت خداوند که دریافتش میکنین
راه هارو باز تر میکنین برای دریافت بیشتر
به قول عزیزدلم
شکر هدایت…هدایتت افزون کند
یعنی اون چشمه ی درونتون رو که هر لحظه داره باهاتون حرف میزنه
با تک تکمون داره حرف میزنهِ هر لحظه با بله گفتن بهش
جوشان ترش کردین فوران ترش کردین
گسترده ترش کردین
و این اونقدر ادامه دار شده که دقیقا ذهنتون اینو پذیرفته و تربیت شده نسبت به این
چقدر زیبا بود خدای من
چقدر چقدر
هر لحظه با قدم برداشتن های ادامه دارتون متوالیتون این چشمه ی درونتون گسترده تر شده و هدایت خداوند بیشتر و بیشتر و هر قدم بعدی بهتون گفته شده
و باز عمل کردن و باز الهام رو گرفتن و قدم برداشتن
این داره بهم میگه
فقط عمل باشه
یعنی من فهمیدم که این هدایت خداونده
فهمیدم که این الهام و نشانه ی خداونده
فقط فهمیدنش کافی نیست
عمل کردنشه که من میتونم ادامه دار کنم این هدایت رو به سمت خودم ادامه دار کنم شنیدن واضح و دریافت الهامات رو به سمت خودم
و هر لحظه دریافت کنم الهامات خدایم رو و عمل کنم بهش و اعتماد کنم بهش و باور داشته باشم که روی شونه های خداوندم نشستم و با تمام وجود خداوند داره تک تک کارامو انجام میده و اعتماد کنم بهش و قلبمو باز کنم برای دریافت نشانه ها و هدایت هایش و.مهم تر از همه بعد از دریافتش قدم بردارم و عمل کنم
خدای من شکرت هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت
مکالمه ی ناب شما استاد قشنگم با اقا ابراهیم نازنینمون
چقدر چقدر هر دفعه که بشنوم به خدا کمهِ اونقدر که پر از اگاهی پر از الهام پر از هدایت ربمونه
دقیقا
چون همیشه استادم شما در زمان مناسب و مکان مناسب بودین
چون هر لحظه عمل میکنین به تک تک الهامات و صدای قلبتون و دقیقا چون این خرف خداونده
دقیقا میبینی اون چیزی میشه که تک تک دوستان نابم نیازش داشتیم و یا پاسخ سوالاتمون بوده
چقدر این اتفاق افتاده واسه خود من
دقیقا
همین فایل هنین تک تک کلمات دقیقا اینجوری بوده که من دیشب تک تک ترمز هامو نوشتم و کشیدم بیرون باور ساختم و خداوند باز هدایتم کرد به بهترین شکل و راه کارشو از طریق پیام رسان عزیزش بهم گفت
خدایاشکرت
هزاران بارشکرت
هزاران بارشکرت
خدای من شکرت
خدای من
من دیوانه ی این جمله ی ناب خداوند شدم””
اصلا من کار خاصی نکردم به جز اینکه اجازه دادم که خداوند منو ببره
در مورد خداوند باید اجازه بدیم که خداوند کارارو انجام بده
اون اجازه ی ما ایمان ماست
اجازه ی ما توکل ماست
باور ماست که خداوند داره همه ی ما رو هدایت میکنه””
خدای من الله اکبر
وای وای وای
واقعا چی میتونم بگم برای وصف این جمله ی خداوند
که خود خود داره میگه بهمون
خدایاشکرت هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت
نکته ی بعدی::
اتفاقاتی که هدایت میشیم و انجامش میدیم
ما هیچ علمی نداریم که چه چیز خوبه و چه چیز بده
ما هدایت میشیم
و یه اتفاقی میوفته و بعدا میفهمیم ودرک کنیم ببین چقدر اتفاق خوبی بوده
و این دقیقا همون “”الخیر فی ما وقع”” است
که وقتی در مسیر درست باشی و هر لحظه روی خودت داری کار میکنی
هر اتفاقی که میوفته به خیرت و صلاح و و در رستای خواسته ی منه
و تو بعدا میفهمی که چقدر تورو نزدیکتر کرده به خواسته ات
خدای من هزاران بارشکرت
من چقدر عاشق این تکرارم خدای من
چقدر چقدر چقدر عاشق این تکرارم که دقیقا تک تک این هدایت های نابتونو دارین تکرار میکنین استادقشنگم دارین هم برای خودتون هم برای ما یاداوری میکنین که چقدر چقدر عمیق تر و دقیق تر و جا افتاده تر میشه چقدر باورامون عمیق تر میشه.چقدر این تکرار دقیق و مصم تر و محکم ترمون میکنه
واقعا خدایاشکرت
استاد استاد استادم😍😍😍😭😭
چقدر زیبا گفتین
این دقیقا هدایت خداوند برای دل ناب الهامم بود
بی نهایت خدایم رو سپاسگذارم
این جملتون منو کشت
“”اگه میخوای مهاجرت کنی کاری که باید انجام بدی تمرکزت رو روی چیزی که الان هستی برداری و روی چیزی که میخدای باشی بذاری
چقدر زیبا بود خدای من
دقیقا
شما عمل حضرت نوح رو انجام دادین استادم
دقیقا اون ایمان فعالی که هیچ ایده ایی نداشتین هیچ فکری نداشتین چقدر زیبا به الهام خداوند چقدر زیبااا و دقیق عمل کردین و قدم اول رو برداشتین و با هر قدمی که بر داشتین قدم های بعدی بهتون گفته میشد
و همین ادامه دادن همین استمرار شما بروی هدایت ها و الهامات خداوند
بود که دقیقا همین متصل بودن شما هر لحظه روی خودتون کار کردن شما بود که اینقدر دقیق الهامات و هدایت خداوند رو دریافت میکردین
وقتی گفتین استاد قشنگم که من تمام پروژه ها و دوستان نازنینمون رو کلا جمع کردم و گفتم میخوام برم و هیچ خبری فعلا از رفتن و مهاجرت نبود
یاد حرکت نوح افتادم که خداوند بهش الهام کرد که الان باید کشتی بسازی
الان وقتشه که شروع کنی
و خبری از هیچ بارونی نبود اما
همین الهامات و هدایت های خداونده که دقیقا وقتی بهش ایمان میاری که داری باهات حرف میزنی وقتی توکل میکنی که خداوندم برای من کافیست و اون هدایتم میکنه به بهترین مسیرها
وقتی ایمان داری به کن و فیکون بودن خداوند دقیقا
اونم کن و فیکون میکنه برات
دقیقا اونم تورو به سمت اون چیزی که میخوای هدایت میکنه
اصلا سیستمی بودن خداوند همینه
چون قانونش اینه که هدایت میشیم به سمت اون چیزی که توجه داریم بهش و دقیقا خداوند به تک تک فرکانس های ما پاسخ میده و از همون جنس وارد زندگیمون میکنه
دقیقا همین سخن خداوندی که
گفت
ما علم نداریم به هیچ چیزی وقتی توکل میکنیم و ایمان داشته باشیم که هدایت میشیم یه اتفاقی میوفته بعدا میبینم چقدر این اتفاق برامون خوب بوده
خدای من خدای من
دارم دیوانه میشم من
من دیوانه ی این جملتون شدم استادعزیزم
که::
از دو نگاه میشه قران رو درک کرد::
خداوند به محمد الهام کرده
محمد این ایات رو از خداوند شنید
و این اون چیزی هست که محمد شنیده و درک کرده
و این چقدر میتونه درک جای جای ایات قران رو برامون بهتر و عالی تر و عمیق تر و راحت تر کنه
خداوند هر لحظه با ما حرف میزنه
هر لحظه داره هدایتمون میکنه
و من دقیقا نسبت به ظرف وجودی ام دقیقا با شرایط خودش در اون مداری که هست نسبت به ان گنجایش و ظرفی که داره
داره این هدایت های ناب خداوند رو دریافت میکنه
نسبت به تکاملی که برای درک بهتر اگاهی های طی کرده داره درک میکنه و دریافت میکنه این هدایت های ناب و الهامات خداوند رو
یعنی گنجایشمون گسترده تر باشه و عمیق تر باشه میتونیم نسبت به گنجایشمون بشنویم و درک کنیم اگاهی ها و هدایت های ناب خداوند رو
دقیقا استادعزیزم
دارم فکر میکنم که چقدر زیبا دقیقا
خداوند هدایتتون کرد که شاخه و برگای اضافی رو قطع کنین
اون ترمزایی که میتونست باشه رو برطرف کنین
چقدر زیبا گفتین استادقشنگم که دقیقا
اون پروژه هایی ک میخواستین شروع کنین نیاز به تمرکز بالا داشت و چقدر چقدر زیبا گفتین که دقیقا من به سمت چیزی. هدایت میشم به چیزی که توجه و تمرکزم روی اون باشه و به نقطه ی تمرکزم هدایت میشم
میخوان بگم
دقیقا هدایت کرد که اون شاخ و برگا قطع بشه خدای من چقدر زیبا داری باهام خرف میزنی قربونت برم من
چقدر برام درس داره تک تک حرفاتون استادم
حرف های دقیق و واضح خود خود خداست
شما یگانه پیام رسان خداوند منین
وه چقدر زیبا حرف های خداوند رو دارین بهمون ابلاغ میکنین
استاد چقدر زیبا گفتین که
من همه چیزو باهم میخوام
من زیاد میخوام
این یعنی باور به غنی بودن و بی نهایت بیکران بود نعمت ها و هدایت های خداوند
این یعنی
من لایق بهترین هام
و لایق تجربه ی چیزهای جدیدم
لایق لذت بردن های بی نهایتم
لایق بزرگ شدن و گسترده شدن و حتی گسترش دادن جهانم
چقدر زیبا بود
الله اکبر
کدومشو بگم کدومش بمونه خدای من
طی کر ن زیبای تکاملتون
که قدم به قدم هدف ها براتون بزرگ تر و بزرگتر میشد
اون چیزی که توی فایل هدفگذاری گفتین که توی سابقمون اون هدف و مانند اون هدف باشه و هر لحظه قدم به قدم بیشتر و بیشتر و بیشتر برین جلو
خدای من شکرت هزاران بارشکرت😭😭
قربون این الله اکبر گفتنون برم استادم
چقدر چهرتون پر از ارامشه
چقدر زیبا این لباس قرمز محشر بهتون میاد
من پرواز کردم هر لحظه با این نگاه خداییتون وقتی تک تک این هدایت هارو یاداور میشدین😍😍
یعنی اصلا عاشق اون قسمت شدم که
استادم گفتین “” تو راس میگی تو مهاجر تو وکیل “” خدای منِ😂
الله اکبر
وای وای وای
چقدر زیبا بود خدای من
که دقیقا استادعزیزم
دقیقا که همین احساس ماست
همین قطب نمایی که داریم جی پی اس ماست که هر لحظه داره هدایتمون میکنه
که قلبتون گفته تو چیکار به اینا داری
من هدایتت میکنم به سمت اون چیزی که تو میخوای من هدایتت میکنم
چقدر چقدر برام درس داره
ازن هدایت و مهاجرت هدایتی و ناب شما استادعزیزم
چقدر
استاد استاد
چقدر محشرگفتین که
خداوند گفت پس باهمون چیزی که داری بزن به جاده
یعنی چی یعنی من قدم برمیدارم و نمیدونم چی میشه برنامه ریزی رو خداوند انجام میده
خداوند توی مسیر بهم میگه هدایتم میکنه
و منم قدم.برمیدارم و تک تک هدایت ها و قدم های بعدی بهم گفته میشه
دقیقا
دقیقا
وای خدای من دقیقا حتی همین که با ماشین حرکت کردین و دوماه و چند مدت توی تک تک کشور ها موندین
دقیقا داره تکامل توی هر هدفی رو بهم میگه
خدای من
من مردم برای این جمله به خدا روحم پرواز کرد””بزن به جاده که بفهمی دقیقا چی رو میخوای””
یعنی هر لحظه با طی کردن تکامل من با هر لحظه به مدار بالاتر رفتن من درکم عمیق تر میشه و خواسته های من واضح تر
تو ببین هدایت خداوندمو
“” من الان نماینده ی اون کسی هستم که اونجوری زندگی میکنه که میخواد””
استادعزیزم
عاشقتونم
عاشقتونم که یگانه الگوی تمام عیار منین
و دقیقا
دقیقا خداوند هدایت کرد شما رو به اون چیزی که میخواستین
چون این قانون خداونده که این نیزوی خلق کنندگی رو درونمون نهادینه کرده که من خلق میکنم هر لحظه ی خودمو
با باورها و فرکانس ها و کانون توجهم
و خداوند به اون چیزی که من انتخابش کردم و میخوام هدایتم میکنه
حالا چه خوب باشه چه بد
چون خداوندم پاسخ میده به فرکانس های من
که اقا تو میخوای من
بهت میدم
تو فقط ایمان داشته باش
فقط توکل کن
تو حذف کن اون ترمز ها و شاخ و برگای اضافی رو
تو اجازه بده تا هدایت بشی
من هر لحظه در حال هدایت تک تک بندگانم هستم
وای وای وای خدای من
خدای من
الهی من قربون اون نگاه خدایی مریم قشنگم برم
خدای من این الهامی که به مریم بانوی زیبایی ها منو کشت
چقدر زیبا دریافت کردن این الهام ناب رو چقدر زیبا عمل کردن به این الهام
دارم با سلولام درک میکنم که اگه ایمان داشته باشی
اگه باور داشته باشی به ربت
به یگانه هدایتگرت
به یگانه پروردگارت ببین چه ها که برات نمیکنه
ببین چقدر زیبا هدایتت میکنه
که تو فقط قدم بردار فقط توکل کن
استاد واقعا درس تر از درسه برای من این فایل دیوانم کرد
نمیدونین چیکار کرد با من
نمیدونین
چه ترمزایی رو برام باز کرد
نمیددنین چقدر هدایتم کرد
الله اکبر
الله اکبر
دستم داره میلرزه دارم اینارو مینویسمِ
اشکام بند نمیاد
خدای من
شکرت هزاران بارشکرت
ببین چقدر.زیبا ایمان فعالشو نشون میده استاد
همین که با باور به این الهام که مریم قشنگم دیده
همین ایمان به اینکه خداوند داره هدایتم میکنه و راه هارو برامون باز میکنه
نمیدونستین چطور نمیدونستین کجا حتی میخواین بعد از فرانسه برین
اما باور به ربتون
دیوانه کار وجودتون رو پر کرده بود
اون عشقتون اون توکلتون کارخودشو کرده بود
دقیقا
تک تک همین کارا انکار داشت فرکانس نابتونو میفرستاد که من دیگه دارم میرم برای مدت طولانی
یعنی تک تک پل های پشت سرتون رو خراب کردین رها کردین خودتون رو به جریان هدایت
یعنی اون شاخ و برگارو همش رو قطع کردین
همه ی وسایل رو به مادر نازنین دادن
ماشینارو فروختن
ببین تو باور رو
چقدر بهم درس باور دادین استادقشنگم
چطور من سپاسگذاری کنم خدای هدایتگرم رو
خدای من شکرت هزاران.بارشکرت
الله اکبر
الله اکبر
ببین هدایت همین لحظه رو
که اون تابلو رو دقیقا دیدین استادم
وای وای خدای من هزاران بارشکرت
همه چیز هدایته
اینقدر خداوند واضح باهامون حرف میزنه عاشقانه باهامون حرف میزنه
خدای من
شکرت هزاران بارشکرت
نکته ی بعدی که بی نظیر بود
“”عدو شود سبب خیر اگر خداوند خواهد””
خدای من خدای من
ببین دقیقا الخیر فی ما وقع است که هر اتفاقی که بیوفته چون در مسیر درستی و احساست عالیه حتما به نفع و خیر توست خدای من توببین هدایت خداوند رو که اون عدو بیاد و اینکار رو انجام بده برای سایت و این هدایت بشه برای استادمون که همه چیز رو از ایران پاک کنه و سایت رو هم بیاد و توی امریکا نصبش کنه
خیلی حرفه ها
که کسی که به خداوند توکل میکند خداوند برایش کافی است کسی که تنها خدارو میبیند خداوند وکیل اوست و برایش تمام کارهارو انجام میدهد همه چیز توحیده خدای من خدای من
این هدایت همون بوده که دیگه باج ندم و دست دراز نکنم به بقیه و دقیقا موحد تر و توحیدی تر بشم و این توحید یعنی اینکه هیچ کسی کوچکترین تاثیری توی زندگیمون نداره و دقیقا هر اتفاقی بیوفته به نفع ماست در رستای خواسته های ماست
خیلی خیلی خیلی درس داره توش که تو بیین چقدر زیبا استاد توی اون لحظه های حساس و اصلی کنترل ذهن کرده
چقدر زیبا توکل کرده
چقدر زیبا عمل کرده به قانون که گفتن به مریم نازنینم و مایک عزیزمون که بریم و لذت ببریم و عشق کنیم و من میسپارم به رب خودش هدایت میکنه
و بعدش این الهام بیاد و هدایت بشین که هاستتونو از ایران خارج کنین
هزاران بارشکرت
استاد نازنینم بادتمام وجودم سپاسگذارم
با تمام قلبم سپاسگذارم از اینکه اینقدر زیبا گوش میدین به حرف ناب خدای درونتون و این فایل هدایتی رو ضبطش کردین
سپاسگذارم که پیام رسان خداوند هستید برام
عاشقتونم خیلی خیلی خیلی عاشقتونم بی نهایت سپاسگذارم ازتون
به شدت منتظر قسمت بعدی این هدایت های ناب خداوندم هستم
خدای من هزاران بارشکرت برای وجود نازنین استادم توی زندگی بهشتی ام
خدای نازنینم هزاران بارشکرت که هر لحظه به بهترین مسیرها هدایتم میکنی
خدای نازنینم
من تنها به تو توکل میکنم و تنها تورا میپرستم
تنها از تو یاری میجویم
مارا به سمت مسیرکسانی که به انان نعمت و رحمت و برکت دادی هدایت کن
خدایاشکرت هزاران بارشکرت
به نام خالق زیبایی
سلام استاد جان
خدای من من سر سپردم دل چیه 😍
خدایا شکرت بازم در مدار دریافت و مرور این آگاهی قرار گرفتم
داستان هدایت داستان سر سپردن است داستان هدایت داستان توکل و اعتماد به ندای درونی هست که میخاد منو به سمت کمال و رشد و پیشرفت هدایت کنه ندای درونی که میخاد من خوشبخت و ثروتمند باشم و میخاد من رو به مسیر دریافت خواسته هام با آسونی هدایت کنه
ای خدا من چی بگم که استاد دلم میخاد با هرکلمه ای که از توحید و هدایت الله مهربان میگی ساعت ها اشک بریزم و عین شما مثال بزنم تو همین چند وقت که خدا داره از قبل هدایتم میکنه و آماده میکنه منو برای اتفاقات جدیداستاد سراسر فایل فقط اشک تو چشمام جمع شده بود که آخه این فایل چقدر به موقع بود برای من ای خدا
همین امروز صبح ها داشتم به این فکر میکردم که این یه هفته ای که من مغازه رو جمع کردم اومدم تو خونه چه جوری برسم به همه کارهام و روی خودمم کار کنم که دقیقا خدا پاسخ داد با اعتماد به هدایت من که شما مثال کامنت اون دوستمون رو زدید
استاد اویل آشنایی که شما هی از زندگیتون مثال میزدید که من دوست دارم روابطم اسقلال داشته باشه من دوست دارم کارمندان فلان باشه من دوست دارم هرجا میرم درآمد داشته باشم من دوست دارم آزادی زمانی داشته باشم و هزار تا مثال دیگه و تاکید میکردید من دوست دارم شاید کس دیگه ای اینجوری دوست نداشته باشه مخصوصا تو روابط من میگفتم خوب استاد فقط اینجوری دوست داره من دلم میخاد تو روابطم وابستگی باشه نگرانی برای طرف مقابل باشه فلان باشه در آمدم فقط از فلان کار باشه اما هرچی رفتم جلو تر دیدم تمام این های که شما گفتی پشتش آزادی و رشد به همراه داره یعنی من اگر روابط در روابطم خواهان آزادی و استقلال باشم رشد میکنم چون تمام تمرکزم میاد روی خودم اگر آزادی زمانی و مکانی بخام برای کسب درآمد رشد میکنم چون بازم خیلی اهدافم همونطور که شما گفتید برای سفر و گشتن دنیا باید خیلی چیهارو رها کرد و حذف کرد و حالا میبینم که استاد منم تمام چیز هوایی که. شما دارید میگید رو میخام چون این پشتش رهایی و آزادی هست و رشد شخصیتم
و خدارو شکر خدا هم داره منو آماده میکنه وقتی هر کلمه ای که گفتید که فلان چیز رو حذف کردم ماشین رو فروختم و فلان کار و انجام دادم فقط اشک میریزم از اینکه خدا هم داره قدم به قدم منو هدایت میکنه به حذف خیلی چیز ها و حتما برای منم برنامه های قشنگی داره وفقط کافیه من مقاومت کمتری داشته باشم و گوش کنم به ندای قلبم و اعتماد کنم و توکل کنم اونوقته چه دقیقا عدو شود سیب خیر برای منم اتفاق افتاد خدایا شکرت
استاد منم چسبیده بودم به همون جایی که بودم و تمرکزم به جای اینکه روی جایی که میخام برم باشه تمرکزم روی همون جا که بودم بود و تمام انرژیم داشت صرف این میشد که چطوری تو این کویر برنج کشت کنم 😅🤭
اما من اعتماد کردم فقط به یه کلامی که انگار خدا از دهان شما برای من پیام فرستاد و اون نشونه رو دنبال کردم و میدونید نتیجه چی شد ؟الان فقط دوهفته از اون تصمیم شجاعانه و جسورانه گذشته اما درآمد من تقریبا دوبرابر همون مغازه که من اصرار داشتم بمونم شده روابط من عالی شده و چند تا از خواسته هام به طور طبیعی بدون هیچ زور اضافه برآورده شده فقط به خاطر اینکه من اعتماد کردم به خدا و گفتم میرم انجامش میدم اگر از نتیجه راضی نبودم من که راهشو یاد گرفتم حالا عوضش میکنم اما واقعا نتیجه ای که داره روز به روز هم بهتر میشه منو شگفت زده کرده البته میدونم این قانون که مو لای درزش نمیره و وقتی به قول شما من در مسیر رحمت خدا قرار گرفتمو من خلق کردم رحمد خداوند رو که شامل حالم بشه نتیجه این شد به طور طبیعی آدم ها در مدار من قرار گرفتن و به سمت من هدایت شدن ایده های اومد که کلی نتیجه مثبت داشت خدایا شکرت فقط میتونم بگم استاد زبانم قاصر از شکر خداوند که به من گفت بیا تو هم کارتو به صورت آنلاین انجام بده و من دقیقا اون لحظه پر ازترس و پر از نگرانی شدم اما با به قول شما گفتم همون خدایی که منو تا اینجا آورده بیقیه شو خیلی خیلی بهتر مدیریت میکنه و من اعتماد کردم و سر سپردم و دل سپردم به هدایت الله امروز من زهرا آبلو به خودم افتخار میکنم که شهامت برداشتن قدم های شجاعانه و بزرگ رو دارم بدون ترس ازحرف مردم و خدارو شکر میکنم دارم میبینم که نتیجه این اعتماد احساس خوب و ثروت و شادی و آرامش خدایا شکرت
استاد این کامنت هم شد گفتم نتایجم و هم برداشتم از این فایل که دلم میخاد کلمه به کلمه رو با تمام وجود ببلعم که همش از توحید گفتید و دقیقا اصل فقط توحید و من وقتی نتایجم شروع شد که تمام تمرکزمو رو گذاشتم روی درک اصل و به قول شما منم دقیقا خواستم که شخصیتم رشد کنه نه اینکه فقط پل دربیارم خواستم به درک بهتری ازخودم و خداوند برسم به احساس بهتری برسم و اونجا بود که گفتم خدایا این تو و این سکان کشتی زندگی من دقیقا مصداق این شعر هستیم همه ما که میگه
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطر خواه اوست
و ای جانم به این دوست که فقط منو به سمت خوشبختی و ثروت و شادی بیشتر میکشه
خدایا هزاران بار شکرت ازاین همه آرامش تو وجودم ازاین همه عشقی که دارم دریافت میکنم
استاد تو همین دوهفته کلی نتیجه برام رخ داده دقیقا همون بوم بوم بوووووم که شما همیشه میگید برای من داره نتایج رخ میده اما باز تو این فایل درست گفتید که ما یادمون میره خیلی زود چون ذهن دوباره شروع میکنه و کار من چیه مثل همین الان شما بیام و هی تکرار کنم این نتایجم رو و به یاد بیارم که کجا ها گوش کردم به هدایت الله و بهترین نتیجه حاصل شده درسته اول راه هیچی پیدا نبوده مثل داستان مهاجرت شما تازه گاهی هم مثل اینکه گفتید سایت رو از دسترس خارج کردن و کارت اعتباری تون از کارافتاده اما مطمعنم که قرارع به مسیر بهتری هدایت بشم دقیقا عین شما که دامنه ای از خارج از ایران برای سایت خریدید و عدو شد سبب خیر و پیشرفت
خدایا شکرت فک کنم دیگه خیلی طولانی شد 😅
بقیه کامنت منم برای قسمت دوم داستان هدایت 🤭
استاد عاشقتم مریم جان جات توقلب ماست و به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😍😍
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز
سپاااااااااااااااااس فراوان از شما بخاطر این دو تا فایل قسمت اول و دوم.
من این دوتا فایل رو بارها و بارها گوش دادم. الان چند روزه این دوتا فایل توی دوتا تب گوگل بازه،و هر بار گوش میدم ، فایل یک و بعدش فایل دو. استاد یه جمله هایی توی فایل میگید و رد میشید، جمله خیلی ساده بنظر میرسه ولی وقتی بهش فکر میکنی خیلی ایمان پشتش هست. یه ایمانی میخواد از جنس ایمان موسی وقتی که فرعونیان در تعقیبش هستن و میره سمت ساحل با آرامش و ایمان به اینکه من میرم و خداوند مرحله بعد رو بهم میگه. ایمانی از جنس ایمان ابراهیم نبی وقتی که بتها رو خورد میکنه با باور اینکه مهم نیست که جامعه چیکار میخواد بکنه، توکل من به خداست.
وقتی اینقدر سرمایه گذاری کنی و ناگهان همه رو قربانی کنی و بگی من به پلن خدا اعتماد دارم، نه پلن خودم. وقتی همه فکت ها میگه این موضوع مهاجرتی برای ما غیر ممکنه ولی خدا میگه« اونش با من ، تو دنبال من بیا ، من همون وکیل مهاجرتی هستم که تو بهش نیاز داری، من بودم که به موسی ندا کردم «فاخلع نعلیک ، انک بالواد المقدس طوی» من بودم که نوح رو از دل سونامی رد کردم، موسی رو از دریا عبور دادم، ابراهیمرو از آتش» من همیشه به این آیه فکر میکنم. خدا مشکلش با کفشهای موسی چی بود که گفت کفشتو دربیار. حس میکنم خدا داره میگه هر چی پای تو رو بسته و باعث نگرانیت هست رو رها کن، تو در حریم امن من هستی» سرزمین طوی نماد امنیت و آرامش در محضر خداست.
استاد یه جایی یه جمله ریزی گفتین، من هم بعد از ده ها بار گوش دادن این جمله شنیدمش. «به هر چی تمرکز بذاری به همون هدایت میشی» گفتم آره همینه، منم خیلی تمرکز روی چیزهای متفرقه میذارم. باید همه اش رو جمع کنم یه جا. روی یه خواسته.
خنده ام گرفت اونجا که صحبت وکیل مهاجرتی رو گفتین «امریکا غول مرحله آخره و کاملاً غیر ممکنه» در حالیکه بیشترین ایرانیان خارج از ایران توی آمریکا هستن. چطوریه که آمریکا غیرممکنه ولی چند میلیون فکت برای امکان پذیر بودنش وجود داشته باشه؟
یکی از همون جملات ساده این بود استاد «خدا میگه اجازه بده تا هدایتت کنم» . چقدر این جمله به دلم نشست. واقعاً هر چی قرآن رو سرچ کردم در مورد ایمان و هدایت خدا همیشه آدم رو سر یه انتخاب چند گزینه ای میذاره، و بهت حق انتخاب میده، میگه تو دو تا راه داری راه خودت ، یا راهی که من میگم. اینجاست که فرق اهل ایمان و تقوا و آدمهای معمولی مشخص میشه. میگه اگه دوست داشتی با روش خودت برو جلو ، یا میتونی «اجازه بدی من هدایتت کنم». چقدر دوست دارم یاد بگیرم چطوری از سر راه خداوند برم کنار، چطوری اجازه بدم خدا منو هدایت کنه و من آرام و شاکر قدم در مسیر خودش بذارم و از نتایج لذت ببرم.
یه جایی گفتین «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» «وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ» وقتی خدا برات یه خیر بخواد هیچکس نمیتونه کنسلش کنه. یه جمله ساده این بود: «همون خدایی که همه این کارها رو برای من انجام داده بقیه کارها رو هم درست میکنه. توکل کنیم و غصه نخوریم.» چقدر ایمان عملی پشت ماجراست. چقدر علامت سوال توی ذهن آدم درست میشه ، آخه چطوری ممکنه؟ بله ممکنه «و علی الله فلیتوکل المومنون» .
خیلی خیلی ممنونم استاد عباس منش. که با این گفتگوی ارزشمند با این توضیحات گرانبها بهمون یاد میدین و یادآوری میکنید که همیشه به کی باید اعتماد کنیم برای انجام دادن هر کاری. از کی باید راهنمایی بخوایم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی استاد عزیزم.