داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

702 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 2603 روز

    سلام استاد جونم

    سلام به همه ی دوستانم

    وای خدای من.این دوتا فایل پشت سر هم برای من نشونه ی بزرگیه.الهی شکرت خدا جونم.قربونت برم که این قدر هدایتگری.جوری نشونه ها رو نشونم میدی که قند تو دلم آب میشه.از پارسال تا الان دنبال اینم که برای کارم منتقل بشم به شهر خودم.ولی هنوز نتیجه ی اصلی رو نگرفتم.دیگه این اواخر اشکم دراومد.

    ولی خدا از زبون همسرم گفت که عزیزم نگران نباش.نمیذارم اونجا بمونی.هر جور شده میارمت تو شهر خودت . تو یه مدرسه ی خوب با همکارای خیلی خوب.خدا بهم گفت که پارتی بالاتر از من مگه هست؟خودم یه جوری دل همه رو برات نرم میکنم که خیلی راحت و بی دردسر بیارمت تو شهر خودت تدریس کنی .اونم تو یه هنرستان خیلی عالی . از اون موقع دلم اروم شد و دیگه پیگیر اداره نشدم و کاملا سپردمش به خود خدا.سپردمش به خدایی که هر دلی رو لازم باشه برام نرم میکنه.هر امضایی که لازم باشه برام بزنه.و الان هم که با دیدن این دو فایل هدایت که دیگه نورعلی نور شده .دیگه فقط به مکان جدید با امکانات خیلی خوب، با همکارا و شاگردای خیلی خوبم فکر میکنم و حسم خوب و خوبتر میشه. دیگه کنترلم روی نجواهای شیطانی بیشتر شده و راحت تر ذهن منطقیمو کنترل میکنم. الهی شکرت.اگه استاد تونسته پس منم میتونم. تنها کاری که باید انجام بدم اینه که تمرکزم رو آگاهانه بذارم روی زیبایی های زندگیم و لذت ببرم.و خدا حتما حتما میخواد که به همین زودی زود تا قبل از شروع مدارس این کار رو برام انجام بده.به همین خاطر مهمانهایی که قرار بود بیان پیشم رو خودش به زیبایی کنسل کرد .شاگردهای خصوصیمو کنسل کرد. خونه رو برام اروم کرد تا فرصت بیشتری داشته باشم که در آرامش بیشتر و راحت تر رو خودم کار کنم.اینا اگه نشونه ای برای انتقالی راحت من به شهر خودم نیست پس چین؟ چرا همه ی اینا با هم داره اتفاق میفته؟این زمانبندی ها به قول استاد فقط میتونه کار خدا باشه و بس.به امید روزی که منتقل بشم و بیام براتون بگم.

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام به استاد عزیزتر از جانم و مریم نازنین و هم خانواده ای های دوست داشتنی!

    برای چندمین بار هست که این فایل رو نگاه می کنم و امروز دوباره با دیدنش اشک از چشمانم سرازیر شد! خدایا تو چقدر به همه ی ما نزدیک هستی و ما رو هدایت می کنی! استادجان شما چقـــــــدر عالی عمل کردین در بزنگاه ها!

    وقتی که بدون اینکه هیچ خبری باشه از ایران جمع کردین و زدین به سفر…

    وقتی که توی اسپانیا رفتین سفارت آمریکا ولی بلد نبودین انگلیسی صحبت کنین و اون آقا هم گفته ما نمی تونیم کار شما رو انجام بدیم، نا امید نشدین…

    وقتی ماشین رو پس دادین و خواستین ماشین بعدی رو بگیرین دیدین کارت اعتباری تون کار نمیکنه، برگشتین خونه گفتین نه ماشین داریم، نه پول داریم، سایتمون هم که رفته رو هوا، ولی ناامید نشدین…

    عاااااااشق برخورد مریم جان هستم که گفته اینا یعنی ما داریم میریم، ما دیگه ماشین نمی خوایم اینجا!

    استاد جان شما خیلی ایمان نشون دادین، من فکر می کنم یک دهم این ایمان رو هم هنوز ندارم، با اینکه در ظاهر خیلی خدا خدا می کنم، اما در عمل هنوز خیــــــلی کار دارم…ولی خوشحالم که هر روز دارم بیشتر هدایت میشم و می فهمم که در این زمینه باید بیشتر روی خودم کار کنم…

    یاد ماجرای مهاجرت خودم به کانادا افتادم…که البته اصلاً در مقیاس چیزی که شما تعریف کردین نیست، ولی برای من هم خیلی چیزها به آسونی پیش رفت. من از طریق Quebec skilled worker program برای کانادا اقدام کرده بودم. میدونستم پروسه ی زمان بری هست و برای همین مدارکم رو فرستادم و بعد گفتم دیگه منتظر اون نمی مونم که کِی درست میشه…مشغول زندگیم میشم و هر موقع اون درست شد که میرم. مشغول خوندن دکتری بودم توی ایران، هر از چند ماهی هم یه خبری از پروسه ی مهاجرتم میومد که مثلاً حالا باید نمره ی آیلتس بفرستی…دوباره 6-7 ماه میگذشت و حالا باید نمره ی فرانسه بفرستی…دوباره 6-7 ماه حالا باید فلان مدارک رو بفرستی…و من اصلاً نمی دونستم که نهایتاً درست میشه یا نه، برای همین هم خیلی منتظرِ خبر نبودم و داشتم زندگیمو می کردم. روندِ کار به این شکل بود که قاعدتاً بعد از چند وقت باید درخواست مصاحبه میومد و منتظر جواب مصاحبه میموندی و بعد اگر استان کبک قبولت می کرد میرفتی برای مرحله ی فدرال و نهایتاً اقامت دائم میگرفتی…خلاصه بعد از چند وقت برای من یک نامه اومد که امتیاز رشته ی شما رفته بالا و اصلاً لازم هم نیست مصاحبه بدی و مستقیم میری برای فدرال! من اون موقع داشتم برای کارای دکترام میرفتم هلند. دیگه مدارک لازم برای فدرال رو هم فرستادم و بعد چند وقت درخواست مدیکال اومد و بعدش هم گفتن پاسپورت رو بفرست برای اینکه ویزای ورود روش بزنیم و بری کانادا و اونجا کارت اقامت دائمت حاضره باید بری بگیری!! و من چون اونموقع هلند بودم پاسپورتم یک هفته ای رفت و اومد بدون هیچ مشکلی. و جالب اینکه من جزو آخرین نفراتی بودم که کارم از این طریق درست شد و بعد از اون تعداد خیلی زیادی پرونده ی کبک همه بدون نتیجه بسته شد و قوانین تغییر کرد!

    خدایا شکرت که امروز منو به سمت این فایل هدایت کردی تا باعث بشه این ماجرا رو دوباره به یاد خودم بیارم و باورم قوی تر بشه…همون خدایی که منو تا اینجا آورده، همون منو هدایت میکنه به جاهای بهتر و منو به خواسته هام میرسونه.

    استادجان چند روزی هست که شبانه روز صدای شما تو گوشمه، دیروز بعد از ظهر در حالی که داشتم فایل گفتگوی شما با آقا ابراهیم رو گوش می دادم کمی خوابم برد و یک حالِ عجیبی بود، نه خواب بودم نه بیدار…و داشتم صدای شما رو میشندیم و حال خیلی خوبی داشتم. نمیدونم با چه زبانی از شما تشکر کنم و از خدا به خاطر وجود شما! عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 124

    سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم

    سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    استاد خدا خیرت بده که اینقدر عاشقانه دارین لطف خدا رو به تصویر میکشین

    خدایا هزاران بار شکرت

    الله اکبر

    استاد ما ادما خودمون ی جورایی دلمون میخواد پای خدا رو به زندگیمون نکشیم

    اصلا سعی داریم رد پای خدارو کمرنگ کنیم و بگیم خب اینکه بدیهی بود

    خب لامصب همین بدیهی رو کی چیده اینقدر دقیق؟

    من با گوشت و پوست و استخوانم قشنگ تک تک کلمات رو میفهمیدم و واقعا به ازای هر ی جمله شما چقدر قلبم باز میشد

    خدایا هزاران بار شکرت

    اصلا استاد من وقتی میام لحظه به لحظه زندگیمو به تصویر میکشم به والله میگم من اگه اندازه تمام کوه ها گردنم کلفت بشه ی ذره این اتفاق رو نمیتونم رقم بزنم

    اصلا نفس کشیدن منم حتی به لطف و هدایت خدا بوده وبس

    شغلی که الان دارم

    ماشینی که دارم

    خونه ای که الان توش دارم زندگی میکنم

    دفتر کارم

    تک تکشون به لطف و هدایت خدا بوده وبس

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    استاد من همیشه از اینکه ی دوست صمیمی نداشتم و یا اینکه دوستان اطرافم صرفا فقط برای کارای خودشون منو میخواستن واقعا کلافه بودم

    و همیشه میگفتم من واقعا تنهایی اذیتم خدایا خودت ی رفیق خوب بده و تقریبا ی سالی از همه خودمو دور کردم و گفتم میشینم تا خدا برام بفرسته

    اوایل که این دفتر کارمو کرایه کرده بودم چون تازه اول کارم بود و شرایط مالی خوبی نداشتم ی تجهیزات اداری خیلی سطح پایین با تعداد خیلی کم خریده بودم و تقریبا کل سالن دفتر خالی بود

    ی روز مالک دفترم گفت ی سرویس مبل دارم به در م نمیخوره بهت هدیه میدم بزار دفترت خلوت نباشه

    کلی خجالت کشیدم و ازش تشکر کردم

    تا اینکه چند ماهی گذشت ی روز همینجور اتفاقی گفتم بزار زنگ بزنم ببینم مالک این سرویس مبله رو بهم میده؟

    باهاش که تماس گرفتم گفت ی خانمی ی سری وسایلای اداری داره اورده گذاشته تو پارکینک ساختمان خودمون بیا نگاه کن شاید به دردت خورد خریدی

    رفتم نگاش که کردم خیلی به دلم نشست ولی عددش برام بالا بود زنگ زدن صاحبش وسایلا اومد ی دختر قد بلند و زیبا با لهجه قشنگ اصفهانی

    من بهش گفتم عددی که گفتی برام بالاست ی کم صحبت کردیم و چک و چونه زدیم رو ی قیمت خیلی خیلی پایین بهم داد و من واقعا اون عدد برام شگفت انگیز بود این شد پل ارتباطی ما

    و بعدش فهمیدم دقیقا روبرو ساختمان دفتر من خونه کرایه کرده

    و هر از گاهی میومد پیشم چون تو شهر ما غریب بود برای انجام کاراش مشورت میگرفت و ادرس میگرفت

    تقریبا کم کم رفاقت ما شروع شد تا اینکه ی روزدیدم چقدر رفاقت ما پیش رفته

    مثلا اکثر روزا میگه ناهار پختم بیا پیشم

    حتی با اینکه براش خیلی دوره ولی میاد باشگاه من

    و اونجا تمرین میکنه

    اکثرا تو دفتر من برنامه صبحانه داریم

    وای اینو یادم رفته بود

    استاد تک تک گلهای دفتر منو قشنگ خاکشو عوض کرد کود داد سیستم ابیاریشو اوکی کرد سیستم زهکیش رو اوکی کرد

    تو 3 روز دیدم چقدر گلهای جدید رشد کردن از تو خاکا

    ی بالشت طبی خیلی عالی بهم داده

    وای ی لباس مجلسی گلدار خوشکل بهم داده

    ی زیر پایی اورده میگه قدت کوتاهه پشت میز میشینی بزار زیر پات

    از محبتاش هر چی بگم کم گفتم

    خدایا هزاران بار شکرت

    اصلا خدا میدونه اون هدایت اون روزش که من زنگ به مالک بزنم و دنبال مبل باشم نتیجه چی میشه

    وگرنه من هزاران سال هم تلاش میکردم نمیتونستم اینارو کنار هم اینقدر دقیق بچینم

    خدایا هزاران بار شکرت

    اصلا این سر سوزنی از هدایت خداست اگه بخوام هدایت هر روزشو بگم که باید تا زنده ام کامنت بنویسم

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مهدی بیگی گفته:
    مدت عضویت: 3768 روز

    سلام استاد و بچه های سایت

    چقدر قانون توجه قشنگ داره عمل میکنه با مثال براتون بگم جالبه

    چندسال پیش وقتی تازه ترامپ ریس جمهور امریکا شده بود اعلام کرده بود که اتباع خارجی باید از امریکا خارج بشوند و شرایط کلا سخت شده بود خوب برام جالب بود که الان چه اتفاقی میفته برای استاد خوب اتفاق خاصی برای ایشون نیوفتاد وخوش وخرم زندگیشا میکنه و همه چیز عالی

    حالا مثال بعدی خانم گوگوش خواننده ایرانی بسیار معروف ایشون توی یکی از اون مصاحبه هاش میگفت که اره اوضاع اقامتم سخت شده و این قانون ترامپ هم برای دردسر شده و نمیدونم چی میشه و دوسه تا مصاحبه هم داشن ‌…‌‌

    حالا ایشون مجبور شدن برگردن به فرانسه والان توی فرانسه زندگی میکنند برخلاف بقیه هنرمندان دیگه مثل ابی معین وخیلی های دیگه چرا فقط ایشون مجبور شد بره بیرون

    فقط بخار توجه اش .دوست داشتم این موضوع را با بچه ها درمیان بگذارم و بگم‌ روند طبیعی جهان خوشبختی و سلامتیه فقط ما باتوجه مون داریم انتخاب میکنیم کدوم وارد زندگیمون بشه

    ممنونم از استاد بخاطر این اگاهی های ناب

    دوست دار شما مهدی بیگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    محمدحسین رضازاده گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خداوند هدایتگر ازتاریکی به سمت روشنایی.

    سلام خدمت استادخوبم وخانم شایسته نازنین

    وهمه شما خانواده عزیزم واقعا خدایا شکرت روزبه روز داره میگذره داری بیشتر نشانه هایت رومیفرستی به سمت من تابرای من این مسیر روشن ترباشه تامن بتوانم باایمان بیشتری قدم بردارم من واقعا خیلی لذت بردم ازاین جلسه وخیلی اگاهی کسب کردم ازش یعنی خیلی کامل بود این جلسه اگر من درکشون کنم همین مطالبی که تواین جلسه شنیدم دیگه نیازی به هیچ چیز ندارم یعنی استاد سپاسگذارتم که اینقدکامل واضح وآسان موضوع هدایت روبیان کردید.

    اگاهی های من ازاین جلسه:

    یه وقتایی یه اتفاق می افته که فکرمیکنی دیگه هیچ راهی نیست خیلی حالت گرفته میشه فکرمیکنی تموم شد دیگه نجواهای شیطان ازهمه طرف میاد سمتت که ناامیدت کنه اونجاست اگرواقعا بتونی ذهنت روکنترل کنی بتونی توجه ات روازروی مسائل برداری وبگذاری روی زیبایی ها واحساست رو عالی نگه داری اونجاست باید ایمانت رونشون بدی که چقدخداروباور داری چقد باور کردی قدرت خداوند رو چقد باور داری که این اتفاق هدایت خداست قرار رشدت بده قرار به وسیله اون تورو به بهترینها برسونه به خواسته هات برسونه مثال همین مهاجرت استاد که به وسیله اتفاقات به ظاهر بد وقتی استاد توانست ذهنش روکنترل کنه توجه اش روببره روی زیبایی ها ایمانش روعملی نشون داد ونتیجه اش شده جایی که الان است توبهترین جای دنیا که میخواست چقد این جلسه عالی بود اگر درکش کنیم وبیاریم توزندگی خودمون به کارش ببندیم خداروباورداشته باشیم که هدایتمون میکنه زمانی اتفاقی رخ میده بتونیم سری آگاهی هایی که ازاین جلسه به دست اوردیم روبیاریم تواون اتفاق بگیم ببین استاد عباسمنش توفلان اتفاق کانون توجه اش رو کنترل کرد نگاهش روزیبا کرد به اتفاقات باعزیز دلش هردوتاشون تمام اتفاقات رونشانه هایی ازطرف خدادیدن وهرلحظه یاداوری میکردن به همدیگر که این صحبت خداست این نشانه های خداست یعنی وقتی اینقد نگاهت زیباست به اتفاقات اینقد ایمان داری ایمان داری خدا داره صحبت میکنه باهات بازبان اتفاقات همچی روازطرف خدامیدونی باور کردی خدارو خداهم دقیقا وقتی میبینه توباورش کردی میبینه توتسلیم هستی دربرابرش احساست خوبه توکل داری بهش اون موقع خداهدایتش رو نشونت میده اون موقع بهترین ادمارو میفرسته بهترین دستانش رومیفرسته که عاشقانه بهت کمک کنن اصلا به هرجای داستان استاد نگاه میکنی فقط زیبایی فقط درس نمیدونم چجوری بگم اصلا هرچی این فایل روببینیم وعمیق تردرکش کنیم بازم کمه بابا خدابین ادما فرق نمی‌گذارد وقتی دست استادروگرفته دست منم میگیره به قول ملاصدرا به شرط پاکی دل به شرط ایمان داشتن به شرطی که من باورش کنم چقد باورش دارم چقد ایمان دارم خداهرلحظه بامنه وهراتفاقی می افته هدایت اوست ویا برگردیم به شعر پروین اعتصامی درمورد اون بنده خدا اتفاقاتی به ظاهر بدبراش افتاد اون کیسه پاره شد وریخت وشروع کرد به آه وناله بعد دید این پاره شدن باعث شد که به اون چیزارزشمند برسه اینه موضوع هدایت.

    من باید سعی کنم درس بگیرم ازاین الگوها خداروشکر تمام فایلهای این سایت راهنمای ماست یعنی هرچی بگم بازم کمه از این سایت

    الهی حتی اومدن من تواین سایت والان دارم کامنت مینویسم هدایت خداست واقعا من تومنجلاب بدبختی بودم وداشتم دست وپا میزدم وواقعا ازخدا خواستم وته دلم باور داشتم خدا یه راهی میگذاره جلوم من الان دارم فکرمیکنم میبینم من قبلا بااینکه اینقد آگاهی نداشتم هنوز تواین سایت هم هدایت نشده بودم تواتفاقات ته دلم میگفتم عیبی نداره خداهست وبالاخره یه جوری این مسئله هم حل میشه به والله من به خاطر همین یه ذره ایمانی داشتم هدایت شدم به اینجا هدایت شدم به بهترین مسیرها چون واقعا خدادیدجدییت منوخواسته منو توکل داشتن منو به خودش که وقتی اتفاقی می افتاد من میگفتم خدایا تو اولین چیزی به ذهنم میومد یادخدابود تواتفاقات اینا هیچکدوم بی تاثیر نیست الکی نیست همه ما قبل ازاینکه بیاییم تواین سایت هدایت بشیم نسبت به اطرافیان خودمون بیشتر خداروباور داشتیم نمیگم خیلی ایمانمون عالی بوده خب ولی ازبقیه نزدیکانمون بهتربوده ومن خیلی باوردارم خدایی تااینجا منوهدایت کرده کنارم بود تااخرعمرم بازم کنارم ومنو به خواسته های زیبایی که دارم هدایت میکنه خداروسپاس گذارم که هروز داره درک بیشتری بهم میده هروز داره ظرف منوبزرگتر میکنه هروز داره منوبه خودش نزدیک تر میکنه وهروز داره باورهای توحیدی منوقوی ترمیکنه من خدا روسپاسگذارم الان نسبت به روزای اول آشنایی بااین سایت خیلی درکم بهترشده به خدای خودم احساسم بهترشده ارامشم بهتر شده وقتی میبینم تواین مدت کوتاه اینقد رشد کردم اینقد خدابهم لطف کرده دیگه مثلا ۳سال دیگه چخبره چقد زندگی ام درتمام جنبه های عالی وزیباست خدیاشکرت بابت این فایل که نشانه ای ازطرف توست تامن بیشتر توروباور کنم باورکنم توهرلحظه داری منوهدایت میکنی به سمت بهترین نعمت ها ثروت سلامتی روابط عالی وسعادت دنیا واخرت.

    امیدوارم درپناه حق شادو ثروتمند وسعادتمند باشید 🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مانیا گفته:
    مدت عضویت: 2048 روز

    استاد…

    سلام روزتون بخیر ..

    من الان که دارم این فایل و می نویسم تا میاد اشکم بند بیاد باز سرازیر میشه ..

    این چشمای بارونی همش بخاطر وجود پر برکت و پر آگاهی شماست ..

    شما تو این فایل اصلا با ما نبودی .. تو دنیای خودت بودی .. نگاهتون .. لبخند هاتون .. شادی وجودیتون و گاهی بغض فروخوردتون ..

    اصلا دوربینی نبود ..

    اصلا بیننده ای نبود ..

    فقط شما بودی و خدا که کنارت نشسته بود و دستش رو دستاتون بود و یه لبخند قشنگ رو‌لباش که وقتی داشتین تعریف می کردین تأییدتون می کرد ..

    گاهی بعضی از لحظات زندگیمون .. بعضی خاطراتمون .. اونقدر زندن که وقتی میخوای ازشون یاد کنی پرت می شی به همون روزها و ثانیه ها .. همشون مث یه تیکه ی فیلم و‌ سناریوییکه از قبل خدا نوشته و ما اجراش کردیم از جلو چشمامون رد میشن ..

    این بود که میگم استاد تو این فایل اصلا اینجا نبود.. دقیقا ااز اونجاییکه دفترشو تو‌ تهران بست ، بود تا. …. انجام شدن اقامت آمریکا .. 🤍

    استاد من خدا رو بیشتر از همیشه تو این فایل حس کردم .. با تمام وجود ..

    پارسال بله گفتم به کسیکه ۱۰ سال خیلی عمیق عاشقم بود و قرار بود همین روزها عروسی کنیم .. همهه چیز‌ خوب پیش رفت که یهو این اواخر کم کم گفت از هم فاصله بگیریم که کارامو انجام بدم و بریم سر خونه زندگیمون و بی خبری ها و نبودن ها شروع شد تا جاییکه که هیچ خبری ازش نیست چون گفت میره کاراشو انجام بده و منتظر بمونم یا میتونه و‌میاد یا نه و از اون روز خیلی وقته می‌گذره .. و اونم دنبال زندگی و کارهاشه .. بله باید بگردم دنبال باورها و فرکانس های ارسالی غلط خودم و ریشه یابی کنم .. خدا منو با تصمیمای مهم زندگی اونم تو سن کم امتحان کرد .. داغون بودم اما این فایل شما اشک منو سرازیر میکنه ولی اشک خوشحاللی چون می دونم خیره .. چون هر چقد الان من اصرار میکنم همه چی خراب میشه و فاصله و بی خبری بیشتر .. به خودش توکل می کنم و ادامه میدم ..

    یکم که گذشت و شبانه روز روی باورهای خودم کار کردم با خدا معامله ای کردم : خدای عزیزم اگه خیره برگرده .. اگه نه در صلح و آرامش جهان ما رو از هم جدا کنه .. و خبری ازش نشد و فهمیدم لازم بود .. این تصمیمات گفتنش به حرف آسونه اما امان از عملِ تو اون لحظه که چندین نمونشو از زبان خود استاد توی این دو فایل دیدیم به چشم ..

    اشکم بند نمیاد که چقد خدا بهم لطف داره و در مدارم که باز هم باید هدایت شم به این فایل که هرچه که ااز طرف خداست خیر است و بس ..

    گاهی نمیشه فقط با کلمات عمق احساس و شکرگزاریمونو بیان کنیم ..

    ای کاش می شد تمام ما بچه ها همون لحظاتی که متحول می شدیم اشک میریختیم آگاه میشدیم و وصل بودیم به خدا ..

    بصورت صوتی از قلبمون از حسمون تو اون لحظه براتون کامنت صوتی بذاریم ..

    استاد عزیزم شما منو‌انقد قوی کردی که حتی به قلبم میگم اشکالی نداره .. حتما خیر بوده و بس ..

    تو اصرار نکن .. بذار خدا داره پازلاشو خودش خوب میچینه ..

    استاد .. کلامتون حستون آگاهیتون و صحبت هاتون رو چشمامون .. تو قلبمون که انقد پاک و ناب و خالصه ..

    بچه ها .. هدایت یعنی چی ؟ یعنی همین .. یعنی حتی سخت تر ازینام پیش بیاد بگی اوستا کریم می دونم خیره میدونم بهترینارو برام می خوای .. چشم رو چشمام ..کنترل میکنم احساسم رو .. من – این آدم هم فرکانس من دیگه نیست ..؟ خدا – نه .. من – دلم چی ؟ .. چجوری آرومش کنم ؟ خدا – با یادم‌ .. من – با حضورت تو قلبم ؟ که انقد بزرگی ؟ انقد مهربونی ؟ خدا – مگر من برای تو کافی نیستم ؟ من – ……… خدا – صبر داشته باش .. آروم باش .. قوانین جهانم رو یادت نره .. بهت گفته بودم جز‌خودم‌رو‌هیچ‌کس حساب نکن .. اینم اون‌درسی که باید یاد می‌گرفتی ..

    من – آره .. مگه خودت نگفتی برام کافی ترینی ؟ مگه ااین نیست که ما تو این دنیا هیچی و از دست نمیدیم ما فقط بدست میاریم .. چشم .. این بارم چشم .. با قلبم میگم خدای مهربانم می گذرم از هرچی که تو مدارِ من نیست ..

    قوی تر از همیشه ادامه می دم و استاد ..

    فقط خدا می دونه چقد این فایل هاتون ‌روی من تاثیر گذاشت .. که به هدایت قلبم اعتماد کنم .. که دیگه این دفترمو برای همیشه ببندم و فصل جدیدی از اون رو باز کنم .. پاک و ناب .. خالص و سفید تر از برف ..

    من تو یه تصویر تاری از اشکام از آگاهی های جدیدم از قوی تر شدنام دارم براتون می نویسم که من هستم شما هستی خدا هست تک به تک بچه ها هستن .. اینجا خونه ی خداست ..

    بوی خدا رو میده .. حس خدا رو میده .. همون حسه که انگار میشه با دیدن فایل ها خودتو پرت کنی تو بغل خدا و آروم شی و آسوده بخوابی ..

    جوری که فکر کنم خیلیاتون درک کنین حرفمو که زمان هاییکه حالتون خیلی روبراه نیست هیچ جا رو ارام بخش تر و امن تر از اینجا پیدا نمیکنین .. چون هر‌چی تو‌ روزمرگی هامون بخوایم حالمونو با سفر و دوستان و خرید و اینجور چیزها پر کنیم باز دله راضی نیست انگار تهش آشوبه .. اینکه میگم وصل شدن مهمه .. اینکه میگم حالتم می خوای خوب کنی به‌ درونت رجوع کن .. واسه همینه عاشق این خونم .. قشنگ ترین خونه ی دنیا که بهترین و مهربان تریین و آگاه ترین صاحبان رو داره .. استاد عزیزم که هر روز درس های مهمی از این جهان و زندگی بهمون یاد میده و مریم جااااانم که عشق خالص و ناب خونرو با وجودش پر معنا کرده .. تک تک اتاقای این خونه از آگاهی و عشق و امید و توکل تشکیل شده و مرکز اصلیش خداست ..

    دوستای عزیزم .. همیشه هدایت تو زندگی فقط بدست آوردن نیست .. گاهی از دست دادن هم هست .. مثل .. فرزند استاد .. مثل سایتش .. قفل شدن کارتش و نامزد من .. و ……..

    اما ماها همه قوی ادامه میدیم ..

    و خدا بهمون وعده داده که با صابرینه ..

    این کامنت و وقتی از خواب پریدم و فایل و دیدم می نویسم ..

    «تا شاید شهودی باشه برای دوستان هم فرکانسیم»

    خیلی دوستون دارم استاد و قوی شدن و توکل و بیشتر از هر وقت دیگه ای ازتون آموختم ..

    خدای مهربانم دوستت دارم 💙

    در پناه الله یکتا و مهربانمان باشین که یادش وجودش حسش پناهش تنها آغوش امنِ دنیاست ..

    ✨🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Kazemi NEDA گفته:
      مدت عضویت: 2859 روز

      سلام دوست گرامی

      بعد از بیدارشدن هدایت شدم ب کامنت شما

      دوستم نمیخوام نصحیت کنم ک ناراحت باش یا نباش

      چون میدونم وقتی اینجاییم اگه حس بد بیاد سراغمون میتونیم

      با اینجا بودن خودمونو اروم کنیم

      چقد خوب گفتی با مسافرت رفتن خرید کردن یا هرکاره دیگه نمیشه اروم شد ولی اینجا جنسش فرق میکنه

      اینجا قوی بودنو یاد میگیریم

      اینجا ارامش پیدا میکنیم

      اینجا بهمون ثابت میشه خداوند برامون کافیه و پشت هر سختی راحتی میسازیم

      حتما بهتر ینا رو برات میخواد شک نکن این فایلم نشونه بود تا اروم شی

      حتما وقتی نعمتی ازدست میره قراره بهترشو جایگزین کنه

      من اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم

      باحال خوب امروزمون میتونیم ایندمونو بهتر از الان کنیم

      روزهای خوب ازراه میرسند

      اندکی صبرررر….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2048 روز

        سلام ندای عزیز و مهربانم

        ممنونم از انرژی و حرف های خوب و پر معنات

        برام یک دنیا ارزش داره

        و می دونم باید جنس باورها و فرکانس هامو در این مورد تغییر بدم تا خدا خودش بهترینارو برام رقم بزنه ..

        خوشحالم که دوست هم فرکانسی خوبی چون شما دارم

        در پناه الله مهربانمان باشی 🦋✨

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    اشرف مخلوقات گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    استاد عزیزم مرسی بابت این فایل زیبا

    وقتی این فایل رو تماشا کردم حین صحبت های شما اتفاقات مشابهی که برام پیش اومده به ذهنم اومد

    بعد کار کردن روی دوره ها و فایل های شما خیلی بیشتر شده ، خصوصا تو این 1 سال گذشته ، یکی از بارزترین هاش این بود که من بدون هیچ سرمایه ای کارم رو تو یه مغازه پایین شهر جایی که کسی اونجا شاید هفته 1 بار هم رد نمیشد شروع کردم ، الان خدا هایت کرده منو تو بهترین و گرونترین محله شهرمون ، که تو یه جای خیلی خوب هست

    به نظر من مهم اینه که آدم این اتفقات رو یاداشت کنه و تو ذهنش مرور که که یادش نره که خدا هدایتش می کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    فاطمه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1785 روز

    سلام استادعزیزومهربان من چندماهی است ک باکانال بی نظیرشمااشناشدم یعنی توسط یکی ازدستهای خداونداشناشدم یعنی همون چیزی ک قبلا من چندسال پیش باکانال دیگه ای ک ایندفعه واسطش خودش بوده یعنی خداوند اشنا شدم ومن ادمی هستم ک خیلی دوست داشتم وقتی فایلاروگوش میدم خیلی خوب همه چیو خوب توضیح بده ک متوج شم واقعاکانال خوبی بودواستاداین کانالم عالی بودولی من ب مشکل برخوردم یعنی بجای اینک حالم خوب شه ترس برم داشت توصحبتهاش این بودک اگ منفی فکرکنی ارتعاش منفی بدی تمرکزت روی اون همش باشه اتفاق می افته خلاصه من چون اذیت شده بودم بخاطره ترسام همونجاب خدای مهربونم گفتم چی میشدینفرپیدامیشداین قوانینوخیلی زیبا تمام وجوداینوتوضیح بده ک دیگ ترسی توش نباشه منوب موفقعیتهابرسونه و تغییرعالی داشته باشم وبعدچندسال باتوسط یکی ازاعضای خانواده همون دستهای خداوندباکانال شمااشنا شدم واقعا خوشحالم وخیلی دوست دارم اولین هدفم اینه ک تغییرمثبت داشته باشم یعنی ب رهایی برسم ارامش ذهنی داشته باشم وبعدب موفقیتهای فوق العاده ای برسم چون ازاون موقعی ک باقوانین اشنا شدم یعنی فهمیدم انسان چقدباارزش ولایق عالیترینها است حالادوست دارم برسم چون فوق العاده ام ،درموردهدایت شما وقتی صحبت ازهدایت میکنیدک خداوندشمارودرهرزمانی شماروهدایت میکنه این برای من تعجبی نداره چون کسی ک ب خداوندایمان واقعی داشته باشه پس هیچ چیزی غیرممکن نیست مثل معجزه میمونه وقتی صحبتهای شمارومیشنوم درموردهدایت بخودم میگم خوش ب سعادت استادک ب این درجه والارسیده ک قشنگترین وزیباترین ارامشهاست انسان چی میخوادهمین ارامش شما ب مهمترین درجه ک همین هدایت رسیدیدیعنی تمامی بازشدن قفلهانمیدونم چجوری منظورموبرسونم میخوام اینوبگم شما خودواقعیتون هستیدبخاطرهمینه ک ب تمام انچه ک خواستیدورسیدیدمن همیشه میگم انسان یک ذهن سالم تن سالم زندگی سالم داشته باشه یعنی خوشبخترین ادم روی زمین چون اولین چیزذهن سالم ک همه چیو سالم میکنه پس ریشه اصلی یعنی ذهن مثبت داشتن ک میدونم ک درست فکرمیکنم پس سعی دارم تغییرمثبت داشته باشم چون ازهمین ذهن فکراهاست ک شروع میکنه ک ماروب خوشبختی برسونه یابدبختی این ذهن مثبتو منفی ما هست ک تعیین کننده خوشبختی یابدبختیمونه،استادعزیزازخداوندبی نظیرمهربان وبزرگم میخوام ک انشاالله همیشه موفق سلامت پایدارخندان و یک جمله طلایی عاقبتتون بخیرباشه سپاسگزارم استادعزیز🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    بهروز محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام استاد، روز خوش به شما و خانم شایسته و باقی دوستان

    این فایل هدایت الهی به طرز عجیبی تاثیرات زیادی روی من داشت و منو به یاد بسیاری از هدایت هایی مینداخت که در زندگی خودم ریز و درشت از طرف خدا شده بود من داستان مهاجرت شما و هدایتتون به اروپا و سفارت در فرانسه و خانم فارسی زبان رو به صورت کلی در دوره راهنمایی عملی دستیابی رویاها شنیده بودم ولی با این جزییات خیلی برام جالب بود. زمانی که اولین بار دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو دیدم و شنیدم در تهران زندگی میکردم و مقوله مهاجرت برام جدی نبود و امروز که دارم این فایل رو میبینم مهاجرت کردم، اونم هدایتی، ولی در طول گوش کردن به فایل شما بارها من و همسرم میگفتیم باباااااا این همه عدم آمادگیه منطقی ( پر نکردن فرم ، خشکبار داشتن ، انگلیسی نفهمیدن ، محل اقامت رو به افسر مرزبانی نگفتن از روی ندونستن …… ) هر کردومش شاید با فرکانس حتی الان ما اتفاق بیافته میگیم تمومه رد شدیم ، پس زدن ، کنسل و غیره….

    واقعیت میخوام اینجا یکی از داستان های خودم که کوتاه تر هست رو براتون تعریف کنم از هدایت الهی

    من و همسرم قبل از عید حدود دی ماه داشتیم برنامه ریزی میکردیم که ۱۵ اسفند بریم ایران و عید پیش خانواده باشیم و خوب حدود ۱ ماه و نیم هم در ایران باشیم و اواخر فروردین برگردیم محل زندگیمون ترکیه. زمانی که دیگه بهمن اینا شده بود اوایلش حدودا زمزمه های این داستان ویروس مطرح شد من که خیلی کم مونده بود بلیط رو بگیرم هی احساس کردم یه چیزی بهم میگه صبر کن نگیر نگیر من هم همین کار رو کردم و بلیط رو نگرفتم تا اینکه دیدیم یکی یکی کشورها مرزهاشونو بستن و ترکیه هم از این قاعده مستثنی نبود البته امکان برگشتن وجود داشت به ایران ولی اگر میومدیم اصلا معلوم نبود کی بخواد باز بشه مسیرها که برگردیم پس تصمیم گرفتیم نیاییم ، جالبه همون زمان خانمی که مشاور املاک بود و ایرانی بود گفتن من زودتر از شما میرم و فقط ۱ هفته میمونم و قبل از عید نوروز برمیگردم استانبول و اون خانم رفت و بعد از ۵ ماه برگشت استانبول !!!

    همونجا من و همسرم به خدا گفتیم خدایا شکرت فقط کافی بود میرفتیم و تمام سیستم تمدید مجدد خونه ، تمدید اقامت و بسیاری از چیزهای دیگه تماما بهم میریخت و یه دردسری میشد علی الخصوص که در ایران هم با اینکه پیش خانواده هامون بودیم اما باز هم توان این همه در فضای کوچیک تر در کنار افراد دیگه زندگی کردن رو نداشتیم و هم برای اونا و هم برای ما سخت میشد. خلاصه ما حدود ۴ ماه بعد از زمان اصلی که میخواستیم بریم و با یه حس قلبی که به من دست داد که پرواز ها باز قراره بشه وسایلمون رو جمع کردیم و کارهای تمدید خونه و کارهای پر کردن فرم تمدید اقامتی رو انجام دادیم و بعدش رفتیم به ایران. در ایران شاید بارها پیش اومد که من و همسرم از مدار صحیح خارج میشدیم که اگر پرواز ها باز نشه چی نکنه مجبور بشیم بیشتر و بیشتر اینجا بمونیم و دردسرهای بسیار زیاد بعدش ( چون هنوز پروازها باز نشده بود و فقط حرفش بود ) ما همونطور که گفتم قصدمون ۱ ماه و ۲۰ روز موندن بود و من هربار که این افکار شیطانی میومد سراغمون به خودم و خانمم میگفتم ولش کن بیا از سفرمون لذت ببریم و اصلا ما که حتی به همون اندازه که گفتیم قرار بوده بمونیم نموندیم که ! پس چرا الان اینجارو و لذت بردن از سفر رو یعنی چیزی که بخاطرش اومدیم رو خراب کنیم . خلاصه ۱ ماه و ۲۰ روز شد و یواش یواش زمزمه های من و همسرم بیشتر شد که نکنه موندنی بشیم ، من خبری شنیدم که پرواز ماهان شروع کرده به بردن مسافر اما فقط اقامتی ها دائم و اقامتی های کاری معتبر و شهروندهای ترکیه رو ، ما هم که اقامتمون موقت بود و حتی تاریخ کارت اقامتمون هم ۲ ماه بود تموم شده بود و تنها چیزی که داشتیم برگه ها و مدارک و شماره تمدید اقامت بود که تازه باید برمیگشتیم و تحویل مقامات اداره مهاجرت میدادیم. چند روزی گذشت و من حتی یکبار به پیشنهاد یه نفر رفتم دم سفارت ترکیه چهارراه استانبول که شاید از اونجا بشه نامه گرفت که رفتم و دیدم چقدر شلوغه دم سفارت و شیر تو شیر هست. همونجا گفتم که خدا خودش کار منو راه میندازه خودش میدونه چطوری مسیر رو باز کنه و منو برگردونه ولی حتی به خانمم گفتم که شاید لازم بشه ۲ روز دیگه ساعت ۴ صبح بیایم دم سفارت که اسممون رو توی لیست بنویسن که بریم داخل سفارت شاید بهمون برگه ورود بدن. وقتی همون روز برگشتم خونه به اون خانمی که توی املاک کار میکرد و بنده خدا قبل عید واسه ۱ هفته بود اومده بود و حالا ۵ ماه بود که ایران گیر کرده بود پیغام دادم و گفتم شما چه خبر ( هدایت شدم که بهش پیغام بدم ) و ایشون گفت که توی روزهای اینده پرواز یه شرکت دیگه ایرانی داره میره که اونم گفته باید اقامت معتبر داشته باشید و این حرفا ولی من شنیدم خیلی مهم نیست و میگه ما میبریم اما اگر اونجا برتون گردوندن به ما ربطی نداره و پولتون میسوزه. شایان ذکر هست که اون زمان هواپیمایی قطر میبرد افراد رو حتی اونایی که صرفا با پاسپورت میرفتن ولی بلیط رفت و برگشت رو که حدود ۲۰ میلیون بود ( پرواز عادی رفت ۲ تومن بود ) باید میخریدی و تازه ۱۴ ساعت هم توی قطر برای ترانزیت میموندی. خلاصه من به همسرم گفتم بیا اگر دوسته این خانم که قرار بود با اون پرواز چهارشنبه بره اگر رفت ما هم بگیریم بریم این یه نشونه هست دیگه باقیش با خود خدا. خلاصه دوسته اون خانم رفت و رد شد و عکس پاسش رو فرستاد که اقا من رد شدم اما من شک کردم نکنه اینو فرستاده اون آژانسیه که بگه رد شدن فقط برای اینکه بلیط به ما بفروشه و این حقیقت نداشته باشه ( دوباره شک به قوانین ) . ولی به خودم یادآور شدم که این یه نشونه هست و ما باید ازش استفاده کنیم خلاصه بلافاصله بلیط برای یکشنبه خریدم و من و همسرم و دوستمون و همون خانم املاکی با بچه اش یکشنبه رفتیم پای پرواز و رفتیم استانبول و اونجا هم هیچ مشکلی پیش نیومد و وارد شدیم و جالبه که حتی بلیط رو ارزونتر خریدیم چون از اون خانم آژانسی که میگفت فقط اگر من براتون بلیط بگیرم میتونین برید و راتون میدن ( دکون بازکرده بود برای خودش ) بلیط رو نگرفتم و مستقیم از سایت شرکت هواپیمایی گرفتم و حتی وزن بارم هم ۳۰ کیلو شد. سرتون رو درد نیارم دقیقا اون اخرین پرواز توی همون فاصله کوتاه بود و حتی اگر من ۱ پرواز دیرتر میرفتم دوباره پروازها بسته چون شده بود گیر میکردم و تا همین الان که این کامنت رو میزارم در ایران میموندم ( چون پروازها بسته هست ) و تمام سیستم زندگیم در استانبول بهم میریخت. با خانمم وقتی صحبت میکنیم میگیم انگار خدا پرواز رو برای ما باز کرد و بعدش بست. جالب بود یه خانمی که توی صرافی کار میکرد بعدا که منو دید گفت شما اقامت داشتید که راه دادن و با پرواز ایرانی اومدید گفتم نه تموم شده بود و با پاسپورت اومدیم و چشماش از کاسه زده بود بیرون چون اون بنده خدا عین ما بود و در همون زمان برگشته ما اومده بود اما ۲۰ میلیون به پرواز قطر داده بود و اومده بود…..

    استاد عباسمنش هربار و هر لحظه بیشتر و بیشتر میفهمم چی میگی و بیشتر درک میکنم فاصله خودم با قبل خودم و فاصله فعلی خودم با شما رو و یا خواسته های بعدی ام رو….. باز هم توی این فایل یا توی فایل دیگه ای از تجربیاتم و اتفاقات زندگی مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Kazemi NEDA گفته:
      مدت عضویت: 2859 روز

      سلام دوست هم سایتی

      کامنت تون برام خیلی جالب بود

      چون دلم میخواست خالا ک هدایت استاد وشنیدیم باورامون قویتر شده چقد خوبع بچه های سایتم از هدایتاشون بگن

      تو این چند روز اینو چند بار از خدا خواستم وامروز ب کامنت شما هدایت شدم مرسی هدایت خداگونه تونو ب اشتراک گذاشتین

      امیدوارم هدایتهای بهتربهترو بیشتروبیشتر درانتظارشما و همسر گرامیتون باشع ومهاجرتتون هم پر ثمر باشه

      ب امید روزی ک منم بتونم ایمانمو قویتر کنم وب سمت مهاجرت هدایت شم

      ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ال جِی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    فقط میتونم بگم ک مات و متحیرم …

    فقط میتونم بگم ک بدنم از شنیدن این حرفا میلرزه…

    و خدایی ک در این نزدیکیست .

    چقدر ما ب عقل خودمون راه رفتیم و ب هیچ جا نرسیدیم.

    دوستت دارم خدا

    دوستت دارم استاد جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: