نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Masume گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم

    واقعا ازتون ممنونم بابت فایل های زیبایی که از پرادایس میزارید

    من همیشع عاشق زیبایی اونجا بوده و هستم

    اما بیشتر از زیبایی عاشق سکوت و آرامش اونجا شدم

    قبلا ها من همیشه توی جمع بودن رو دوست داشتم اما الان واقعا عاشق اینم که ی جای اروم باشم و سکوت باشه و سکوت …

    بخاطر همین بیشتر شب ها بیدار میمونم و با خدای خودم در سکوت حرف میزنم

    هروقت شما فایلی رو از پرادایس زیبا میزارید من چشم هامو میبندم و فقط خودم رو تصور میکنم که ی جای زیبا مث اونجا هستم و فقط سکوت هست و سکوت و وقتی به خودم میام میبینم فایل تموم شده

    قبلا ها توی فایل هاتون وقتی میدیدم که شما یا حتی مریم جان تنها توی پرادایس میمونید به خودم میگفتم تنهایی چطور میتونن بمونن اونجا؟؟

    اما الان با تمام وجودم شما رو تحسین میکنم و واقعا دوس دارم ی همچین موقعیتی رو تنها و در سکوت و ارامش تجربه کنم

    چون بعد از خلوت کردن با خودم و خدای خودم انقدر حال و روحیم خوب میشه و چنان به ارامشی میرسم که بعضی وقتا خودم تعجب میکنم

    انگار دیگه اون ادم عصبی و ‌داغون نیستم

    انگار یکی دیگه ام کسی که ب خدا وصل شده، کسی که نگران هیچیز نیست

    کسی که خودش رو به خدا سپرده و توی قایقی نشسته و دل به دریای اروم و بی تلاطم عشق الهی زده

    چقدر حال الانم رو دوس دارم

    واقعا احتیاج دارم از نزدیک ترین افراد زندگیم دور بشم

    با اینکه سخته برام ولی میدونم که دور شدن به نفعمه، چون هربار که کنارشونم میبینم که چقدر از اون حال معنوی دور شدم

    استاد عاشقتم

    ممنونم از زحمات بی نهایت شما

    زیر سایه خدا سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1352 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز

    و همگی دوستان و کسانی که تو سایت فعالیت میکنن از مدیر فنی اقا ابراهیم و خانوم فرهادی

    خدایا شکرت بابت این فایل بابت این آگاهی ها

    استاد چه پیراهن قشنگ و زیبا پوشیدی چه گردنبد قشنگی چه قدر فضای قشنگ پرادایس به دلم میشینه چه قدر صدای ماشین ها و اون تریلی ها فکر کنم که پشت جاده سمت جنگل هست قشنگه چه صدای آرام بخشی

    آره واقعا اگه مسایل زندگیمون رو حل نکنیم

    حالا چه تو بحث سلامتی ،ثروت ،روابط اگه حل نکنیم ظربه های خیلی بدی میخوریم توی اون مسایل

    مثلا تو بحث ازدواج اگه یه نفر شکست خورده در رابطه قبلیش نمیاد روی خودش کار کنه بعدش با همون باور و افکار قدیمی وارد یک رابطه میشه دوباره شکست میخوره یا بدش میگه قانون جواب نمیده و هزار تا گله و شکایت میکنه

    یا عزت نفس باید روی عزت نفس کار کردن پایه موفقیت هست برای هرچیزی

    اینکه گفتید اگه مسایل رو حل نکنید به شکل ظربه های بدی وارد زندگیمون میشه که خیلی سخت میشه جبران کرد

    استاد من دقیقا دارم همین کارو میکنم خودمو انداختم تو چالش الان یاد گرفتم خودم برای خودم تضاد درست کنم تا قبل از اینکه جهان برام تضاد درست کنه

    کل داستان اینکه باید قبل رسیدن به هدف ها باید بتونیم باورها و افکارمناسب ایجاد کنیم

    مثال ها توی زندگی خودم که دارم اجرا میکنم

    اولش مالی هست مثلا من میام روی باورهام کار میکنم به صورت بنیادین همین امروز دقیقا 70دقیقه کار کردم روی باورها همین امروزم یه پاشنه آشیل پیدا کردم ذهن من میخواد خیلی زود باورهام جواب میده مثلا در مورد پول

    میگم پول هست بی نهایت پول هست ذهنم سریع پیامک واریزی میخواد ذهنم بالا رفتن فروش در محصولاتم میخواد اما من کاری ندارم ذهن چه قدر مقاومت میکنه من میخوام شروع کنم و خیلی وقته دارم کار میکنم و کار میکنم نتایج خودش میاد خودم دارم به چشم های خودم میبینم اصلا از زمانی که دوره دوازده قدم شروع کردم داره معجزه ها شروع میشه کم کم از احساسم استاد درسته تو تضاد هستم اما انگاری حالم خوبه راستی استاد حرفت یادم نمیره اصلا نگرانی معنایی نداره

    چه روزها و شب هایی که غصه میخوردم برای اهدافم برای چگونگیش حل مسایل اما الان نگران نیستم همه چیز درست میشه اصلا دوره دوازده قدم قدم دوم استاد کلید خوشبختی رو میده دستت که هرگز از مسیر خارج نمیشی

    بعدش مثلا در مورد ازدواج

    اگه من میخوام ازدواج کنم باید بیام خودمو بسازم قبلش باورهام درست کنم به جنس مخالف و بعدش بیام تبدیل بشم به شخصی که باید باشم

    مثلا یه دختر خانوم هست میخواد با فلان شخصیت خوب و هرچیزی که میدونه ازدواج کنه اما خودش اون ویژگی هایی رو که از فرد مورد علاقش میخواد داشته باشه رو خودش نداره اون ویژگی رو بعدش فردا روز یه فردی میاد وارد زندگیش میشه که میگه خدایا من اینو نمیخوام این برعکسه اون چیزی هست که هدایت شده به سمتم جواب خداوند اینه؟

    بما قدمت ایدیهم به واسطه آنچه از پیش فرستادی بنده من ؟خدا به بندگانش ظلم نمیکنه ما هستیم که به خودمون ظلم میکنم

    راجب کامنت ندای عزیز هم درس‌ها یاد گرفتم اونم راجب عزت نفس و نظر دیگران

    من از روزی که قانون رو فهمیدم سعی کردم آگاهانه برای خودم زندگی کنم

    من همیشه نظر دیگران برام مهم بود در لباس پوشیدن مثلا دوست داشتم لباسی رو بپوشم که دیگران خیلی خوششون بیاد

    ولی الان هر بار داره تیپ من عوض میشه داره خواسته هام عوض میشه دارم رشد میکنم

    خدارو شکر سعی میکنم رنگ عوض نکنم دارم سعی میکنم یک رنگ باشم و واقعا دارم خوب انجام میدم

    راستی من چند مدت پیش یعنی همین چند روز پیش منظورمه راجب نظر دیگران یه الهامی بهم شد اینو بنویسم برای دیگران هم شاید بتونه کمک خوبی بکنه تو روابط

    مثلا من جایی بودم یه نفر همش غر میزد یا مثلا دیدم یه حرفایی میزد به من ربط داشت

    دقیقا خدا اینو بهم الهام کرد که گفت اون فلانی اگه داره رفتار بد نشون میده پشت سرت حرف میزنه اون فرد اون حرفا نیست اون فرد اون چیزی رو که تو میبینی نیست اون ذهنشه که داره بهش میگه مثلا حرف بزن پشت سرش یا عصبانی شو

    من با این آگاهی خیلی اروم میشم الان اگه یه نفر پشت سرم حرف میزنه میگم بنده خدا آدم خوبیه اما اگه حرف بدی هم زده آگاهی نداره منم قبلا اینجوری بودم چرا بهش گیر بودم من راه خودمو ادامه میدم استاد به جایی رسیدم که دیگه کینه ندارم نفرت ندارم حسادت ندارم نیاز به جلب توجه هم ندارم چون میدونم اگه یه نفر مثلا میخواد پشت سرم حرف بزنه یه سنگ بزنه میگم آگاهی نداره اونو مثل یک بچه میدونم که هیچی از دنیا حالش نیست با این باور دیگه نظر دیگران برام مهم نیست من الان خودم راحت لباس خودمو میپوشم و جوری که دوست دارم زندگی میکنم زندگیم قشنگ تر شده به لطف الله

    آفرین استاد تحسینت میکنم بابت اینکه میگی نظر دیگران برام مهم نیست حتی اگه بدترین نظرات رو بگن چون ما در جامعه ای زندگی کردیم که در گذشته شتشوی مغزی شدیم با خوندن کامنت های نامناسب در فضای مجازی و هرچی ذهن یک شبه تغییر نمیکنه اما باید جهاد اکبر به راه بندازم

    چند روز پیش یه نفر از همکارانم پرسید علی ؟

    گفتم جان گفت تو هیچ برنامه مجازی نداری ؟

    گفتم نه گفت عع پس چرا گوشی دستته گفتم من یه سری کارهای دیگه دارم تو دلم گفتم من سایت عباس منش رو دارم که خدا درونش هست اگه قبلا بودم میرفتم دانلود میکردم وات ساپ تلگرام همه چی تا بهش نشون بدم منم دارم ولی نشون میده من تغییر کردم به لطف الله

    الان از لحاظ. عزت نفس خیلی تغییر دارم اما هنوز کار دارم هنوز کار دارم من ریشه ای کار میکنم

    مثلا همین فایل شما رو گوش دادم میام بهش فکر میکنم مثلا میگم

    استاد گفته اگه مسایل رو حل نکنی دفعه دیگه بدتر میشه بعدش میگم علی حق نداری فرار کنی ازش

    راستی استاد دیشب فایل توحیدی رو گوش دادم اونجایی که شما راجب باورهای قدرتمند گفتید راجب خداوند

    مثلا گفته بودید چه باورهای راجب خداوند بسازیم یا خدا چیه ؟

    من دیشب خودم فکر کردم به این موضوع جواب دادم فکر کردم بعدش خواهر زادم اومد کنارم خیلی کوچیکه بعدش خواستم ازش بپرسم بهش بگم خدا چیه باور کنید جواب هایی رو بهم داد مبهوت موندم

    بهم گفت

    خدا صافه ،خدا کمکمون میکنه،گفت خدا مثلا امروز گفت آب بریز روی ماشین چون یک تضاد رخ داد ماشین باباش داشت میسوخت منظورش این بود خدا به شکل آبی شد که آتیش رو خاموش کرد ،

    من میخوام بگم

    و طبق اون فایل این بود که

    مثلا خدا مثل یک آبه من بهش شکل میدم چه جوری باشه برام

    استاد تو خدا رو ساختی درست یه خدای درست ساختی مثل ابراهیم که آتیش براش گلستان شد خیلی قشنگ گفتی ؟؟؟گفتی خدا هم اتیشه هم آب هم گلستان گفتی همه چیز خودشه گفتی خدا یه حشره هست خدا همه چی هست خدا همه جا هست کل داستان اینکه تو خدای خوبی رو ساختی تو ذهنت که اینقدر قشنگ مسایل رو حل میکنی

    واقعا همینه همون جمله که کافیه کار تو به خدا سپرده شود و خدا یارییتان کند

    خدا همه چیزه خدا هم میتونه به شکل حل مسایل بیاد هم به شکل مشکل که تو ذهنت بسازی

    حتی گفتی این حرفا هم خودشه واقعا خدا داره صحبت میکنه خدا داره داد میزنه توی این فایل توی دورها که مسایل حل میشن

    خدایی که انسان رو افرید با حل مسله افرید

    راه رو بهش نشون داد

    پا بهمون داد بتونیم راه بریم دست داد بتونیم کار کنیم نه کار فیزیکی بلکه با دستت غذا بخوری و هزاران کار دیگه

    دندنون داد تا غذا رو بجویی

    مگه میشه مسایل مادی راه حل یا راهکار نداشته باشن ؟؟؟؟

    من قطعا به سمت راهکارش هدایت میشم خداوند منو هدایت میکنه

    خداوند مثل یک مدیر بزرگ هست یک فرمان روای کل

    من اینو حسو دارم راجب خدا

    که خدا نشسته

    و داره بررسی میکنه من چه نشتی های انرژی دارم بهم نشون میده راه خودشناسی بهم نشون میده ایراد هارو بعدش بهم الهام میکنه علی اینجا ها ایرادهات هست

    خدا به شکل دوره شیوه حل مسایل اومده تا به فرکانس های من پاسخ بده که مسایل راهکار داره هر تضاد با راهکارش میاد

    خیلی قشنگ گفتی خیلی زیبا گفتی

    گفتی خدا تو بهش شکل میدی چه جوری باشه برات

    خدا هر غیر ممکنی رو ممکن میکنه

    من خیلی رفتم تو فکر مثلا تو قرآن چندین آیه هست مثلا

    میگه خدا شنوا و بینا هست خدا به قلب های شما اگاهه چون در اون زمان واقعا پیامبران و بقیه که کسانی که تو قران اسمشون آوردن باورهای توحیدی داشتن که همیشه قلبش ارامش بوده بارها میگه نترس و غمگین نباش نجاتت میدم یعنی بهت الهام میکنم به مادر موسی بهش الهام میشه توی شرایط سخت قرار گرفتی اینکارو کن واقعا خدا صحبت میکنه اگه ذهنمون رو کنترل کنیم الهامات گفته میشه فقط شجاعت میخواد به اون الهامات و انجام در عمل

    مثل استاد که مهاجرت کردند از تهران به امریکا همش هدایت بود شما آزادی خواستید زدین به جاده یه چیزی تو قلبت گفت برو هدایتت میکنم اما قدم به قدم با لذت و مسایل حل شد

    تمام ایات قران همش ایات فرکانسی هست

    و باورهای توحیدی همش توی یک مدار خیلی خوبی هست کل داستان زندگی استاد هم همین جوریه

    شما در مدار ولاخوف ولایحزنون هستید

    در مداری که خداهست دوستان خدا نه میترسند و نه غمگین میشوند

    خیلی این فایل منو تکون داد انگاری خدا گوشمو گرفت گفت علی حواست باشه عزیزم از مسیر خارج نشی و آشغال ها رو زیر مبل نزاری

    آشغال های زیر مبل همون باورها همون افکار ها همون باورهای شرک آلودی هست که در لایه های ذهن پنهانه خیلی پنهانه خیلی اشغال های زیر مبل مثل یک عقرب هست که لونه کرده توی یک سوراخ وقتی آب جوشی میرزی کم کم میزنه بیرون با بچه هاش دقیقا باید اشغال های زیر مبل رو دربیاری وگرنه کرم جمع میشه سوسک جمع میشه و همه جارو به گند میکشه

    آشغال های زیر مبل اگه درنیاریم میتونه ظربات بدی بزنه ما

    استاد عاشقتونم خانوم شایسته عزیز از همتون سپاس گزارم

    واقعا خدایا شکرت

    ماموریت شما استاد همین حرف زدن های خداست از طریق شما

    من میخوام باور کنم مسایل به آسانی حل میشوند !

    این حرفا هم گفته شد نوشتم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام استاد عزیزم.

    استاد چه پیراهن زیبایی، خیلی قشنگه و چقدر اون گردنبند بهتون میاد. هر روز جوون تر میشید استاد خداروشکر.

    چه میکنه این قانون سلامتی. ان شاءالله در مدارش قرار بگیرم و منم ازش بهترین استفاده را بکنم.

    من چند روز بعد از خرید این دوره فوق‌العاده از سایتتون و انجام تمرین عالی جلسه اول رسیدم به جلسه دوم

    و چه تمرین سختی بود برام. اینکه بتونم خودمو بشناسم، یه شخم زدن بزرگی توی وجودم نیاز داشتم و یه جورایی از انجامش فرار میکردم، تا اینکه توی تعطیلات نوروز حسابی روی خودم تمرکز کردم و بارها و بارها نوشتم و بعد جواب تمرینات جلسه دوم را نوشتم. چقدر منو به خودم شناساند و چقدر راه را خوب نشونم داد. بینهایت از شما و مریم خانم سپاسگزارم.

    اومدم بنویسم این دوره یکی از بهترین دوره هاست، استاد دیدم شما تمام دوره هاتون عالی و درجه یک هستند. نمیشه مقایسه کرد.

    الان جلسه سوم هستم و دارم نکته برداری میکنم و بعد برم سراغ تمرین، البته بگم که من در همین زمان از دوره عالی 12 قدم هم دارم استفاده میکنم، اونم بینظیرِ. واس همین یکم سرعتم پایین اومده. چون هر فایلی را حدود 5 روز پشت سر هم گوش میدم. قطعا جلسه 4 و 5 این دوره خیلی بدردم میخوره چون خودم میدونم این یکی از بزرگترین باگهای من هست که کمال‌گرا هستم و نیاز به تایید دیگران دارم. حتی الان که توی این مسیر زیبا هستم تو تجسماتم دارم در مورد این عشقی که کردم و به همه چیز رسیدم واس یکی دیگه توضیح میدم. اینکه اینو بتونم واس خودم تجسم کنم برام خیلی مهمه.

    بینهایت استاد ازتون سپاسگزارم. امیدوارم هر وقت تونستم مدارم را تغییر بدهم و در مسیر شما قرار گرفتم، ببینمتون از نزدیک، باهاتون صحبت کنم و باهم چایی و قهوه بنوشیم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2214 روز

    سلام

    سلام

    سلاااام

    استاد جان من اول فایل صوتی رو پخش گذاشتم، بعد به اون بخشی رسید صحبت های شما که از مریم جان سپاسگزاری کردید، استاد من فایل رو قطع کردم و فایل تصویری رو( که اصلا نمیدونم چرا از اول همینو پخش نگذاشتم) تماشا کردم

    استاد جانم

    استاد

    استاااد

    چقدر من شما رو تحسین می‌کنم، چقدر من قانون بی‌نقص خداوندم رو تحسین می‌کنم، این سلامتی این زیبایی این شادابی این جوانی این تناسب اندام تناسب فکری تناسب عمل و … چقدر برازنده شماست، من با تمام وجودم شما و تمام دوستانی رو که دارن با ارزش و لیاقت تمام دوره قانون سلامتی رو میگذرونن تحسین می‌کنم، هرجای سایت هر کامنتی میخونم و میبینم دوستی درباره حضور و نتایجش در دوره قانون سلامتی صحبت میکنه تحسین می‌کنم و برکات این دوره و قانون رو تجسم میکنم، خدایا شکرت خدایا شکرت، من هنوز وارد دوره نشدم ولی با تنها چند تغییر کوچک توی روال عادی زندگی م نتایج عالی گرفتم، خداروشکر صد هزار بار شکر

    01:16

    استاد جانم چقدر پرادایس زیباست، چه رنگ های شاد و سرزنده و پرنوری خدایا شکرت

    چقدر جریان آرام نسیم روی سطح آب دریاچه زیباست، صدای به هم خوردن آرام برگ های درختان رو میتونم حس کنم، و صدای آرام جریان هوا و صدای گاه به گاه پرنده ها

    چرا که هر روز توی مسیر پیاده روی م کنار ساحل خلیج فارس این حرکت نسیم روی سطح آب دریا رو تماشا می‌کنم، رنگ های زیبای آسمان و بازی ابرها و نور، صدای آرام برگ درختان و …

    استاد چند روز پیش زمان جذر آب بود و دریا تا حد خیلی زیادی عقب‌نشینی کرده بود، من و دوستم در مسیر پیاده روی تصمیم گرفتیم از این فرصت استفاده کنیم و رفتیم روی شنها قدم بزنیم تا هرجا که دریا عقب رفته بود ما پیش رفتیم و عظمت و زیبایی رو تحسین کردیم، استاد تصور اینکه من دارم جایی قدم میزنم که دریاست و در زمان مد بالاترین عمق رو داره، منو به وجد می‌آورد، سطح ماسه ای کف دریا نمدار و نرم بود و دقیقا عین همین امواجی که الان روی سطح دریاچه پرادایس هست روی شنها قالب زده شده بود، دریا با تمام قدرت و آرامش و صبوری‌ش این شنها رو مواج شکل داده بود و من کیف میکردم با هرقدمی که برمیداشتم، الان با دیدن مناظر زیبای پشت سرشما من به یاد اون روز افتادم و همون لذت رو در وجودم دوباره حس کردم و دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم تا لذتم رو در جهان گسترش بدم، خداروشکر

    برای همه زیبایی ها خداروشکر

    برای اینکه یاد گرفتم از شما که از لحظه لذت ببرم و در هرلحظه زیبایی ها رو ببیــنم خداروشکر میکنم و از شما سپاسگزارم استاد.

    درباره گذاشتن اشغال ها زیر مبل استاد هیچ کس نیست که تجربه ای نداشته باشه

    من خودم سالهای سال فکر میکردم خیر و صلاح مادرم رو بیشتر از خودش میدونم، همش بهشون میگفتم شما زیادی احساساتی و دلسوز هستی، من منطقی تر از شما فکر میکنم پس من حرفم و تصمیمم درست‌تره!!! و این باور که میتونم زندگی و روابط مامان رو بهتر کنم، نتایجش رو تغییر بدم و ازشون حمایت کنم رو داشتم و تمام انرژی من رو داشت می‌گرفت و باعث شده بود که همیشه توی ذهنم در حال جنگ و جدل با این و اون، بحث با مادرم، گشتن دنبال راه حل و پیدا کردن جواب آماده برای موقعیت های احتمالی داشته باشم و …

    و استاد بتازگی این باگ رو قبول کردم

    مدتها بود که دیده بودمش ولی اینقدر ریشه در عمق باورهای من داشت که میگفتم من دیگه دخالت نمیکنم ولی در عمل اینکار رو نمی‌کردم، چون میگفتم دخالت نمیکنم یعنی باز هم باور داشتم که میتونم درست کنم اوضاع رو ولی فقط دخالت نمیکنم

    در صورتی که الان حدودا یک ماه یا دوماه هست که مدام به خودم یادآوری میکنم که هیچکس نمیتونه زندگی منو بهتر یا بدتر کنه، هر کار و رفتاری که دیگران، (حتی نزدیکترین افراد به من که داریم توی یک خونه با هم زندگی میکنیم) دارند نمیتونه روی تجربه من از زندگی تاثیری بگذاره، مگـــــر اینکه من خودم اجازه بدم چطور ممکنه من اجازه بدم؟

    با باور کردن و جنگیدن با شرایط دیگران، شرایط خارجی، هرچیزی خارج از جسم و روح خودم این آزادی رو به زمین و زمان میدم و میگم من برگی در باد هستم، به هرطرف میخواهید منو ببرید!!!

    استاد من الان توی این دوماه بیست درصد بهتر شدم توی کنترل ذهن و نجواهای ذهنی و رفت و آمد افکار و با خودم فکر و خیال کردن

    بیست درصد بیشتر خودم رو کنترل تونستم بکنم در عمل و در لحظه تونستم جلوی خودمو بگیرم و حرفی نزنم، عصبانی نشم، دخالت نکنم، نظر ندم، توصیه نکنم

    استاد من با همین اندک کنترل و آگاهی و البته قبول این باگی که دارم تونستم کنترلش کنم و بهبود بدم افکار و شرایط و رفتارم رو و به آرامش و تمرکز بیشتری رسیدم

    نشونه ها رو بیشتر دریافت میکنم، صحبتهای خدا رو با خودم بیشتر می‌شنوم، و خیلی خیلی خیلی خوشحال سپاسگزار و ذوق زده هستم و مدام خودم رو تشویق میکنم

    صد هزار بار شکر صد هزار بار شکر

    من به هدایت و حمایت خدا هر آگاهی که لازم دارم رو از شما و دوستان که دستان نازنین خداوندم هستید دریافت میکنم و خداوندم منو حمایت می‌کنه تا یاد بگیرم، و عمل کنم

    خداروشکر

    02:50

    استاد من تحسین تون میکنم، من مریم جان رو تحسین می‌کنم، من رابطه عاشقانه و آزادانه شما رو تحسین می‌کنم، لذت میبرم سپاسگزاری که از همدیگه میکنید که مهر بی‌پایانی در کلام‌تون به همدیگه جاریه

    استاد من باگ های عمیقی در روابط دارم، تا قبل از دوره دوازده قدم انکارش میکردم و مثل خیلی دیگه از مسایلم که تا قبل از آشنایی با شما با خودم میگفتم خوب طبیعیه دیگه همینه که هست برای بعضی ها خوب برای بعضی ها بد دیگه باید تحمل کنم و بپذیرم

    و روابط یکی از این مسائل بود که خیلی خیلی مقاومت داشتم تا حدی که به تازگی پذیرفتم که من ایراد دارم، و خیلی تازه تر که پذیرفتم که دوست دارم این ایراد رو برطرف کنم، و راهی بلد نیستم، ولی این #باور رو دارم که همین که مساله ای رو بپذیرم، و البته که بخوام حلش کنم، خداوندم شدیدا و عمیقا منو هدایت و حمایت می‌کنه، پس تنها کاری که از دستم برمی‌اومده رو این اواخر انجام دادم، تحسین روابط موفقی که با خواسته ها و سلیقه من میخونه و استاد دو یا سه زوج من فقط میشناسم که قابل تحسین هستند و شما و مریم جان در بالاترین جایگاه لیست من قرار دارید، و من همیشه همیشه همیشه شما رو تحسین می‌کنم، امیدوارم شاد سعادتمند خوشبخت و ثروتمند و آزاد در کنار هم باشید.

    03:06

    استاد جان توی فایل نتایج قبل، شما مثالی زدید که چطور از بچگی کمالگرایی حک شده توی ذهن خیلی از ما ها،،،

    من یکی از همون آدم ها هستم

    استاد من مدرک دانشگاهی م رو با بالاترین سطح دریافت کردم، خیلی با استعداد ماهر خلاق و آموزش پذیر هستم.

    یادم میاد دبستان بودم، اگر می اومدم خونه و می‌گفتم نمره نوزده و نیم گرفتم، مامانم سریع می‌گفت کی بیست گرفت توی کلاس تون؟

    البته ایشون از روی مهرورزی و اینکه من به جایگاه موفقی برسم که سعادتمند و خوشبخت بشم به پیشرفت من علاقه دارن ولی راه، راه درستی نبود و من دچار بدترین سطح کمالگرایی هستم، الان مدت اندکی هست که پذیرفتم که میخواهم تغییر کنم،( مدتی بود که به خودم اعتراف کرده بودم، ولی میگفتم نه هیچ راه چاره ای نداره من بیشتر از اینکه بشه بهبود پیدا کرد دچار کمالگرایی هستم) میخواهم بیشتر در لحظه زندگی کنم و عملگرا باشم، و یکی از بهترین تغییرات م کامنت نوشتن توی سایت هست که هنوز اول راهم و دارم قدم به قدم پیش میام.

    من مادرم رو سرزنش نمیکنم، من ازش سپاسگزارم که منو حمایت کرد تامین کرد و تشویق کرد، آزادی بهم بخشید، کتاب رو بعنوان یک دوست به من معرفی کرد و از بچگی منو به فکر کردن تشویق کرد، من تمام مسئولیت رو میپذیرم و هدایت و حمایت خداوندم رو با کمال میل به زندگی م دعوت میکنم.

    استاد از شما سپاسگزارم که سخاوت دوستان در کامنت نویسی رو تحسین می‌کنید و با سخاوت خیلی زیادتر وقت میگذارید و توضیح میدید، مثال میزنید و تشویق به تغییر میکنید

    خداروشکر میکنم که با شما آشنا کرد من رو

    خداروشکر میکنم که مشتاق به تغییر و رشد هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام استاد عزیزم این فایل نشانه امروزم بود

    و من تونستم با دیدن این فایل یه مسئله ای رو که چند ماه درگیرش بود رو به راحتی حل کنم

    چرا پس چند ماه گذشته نتونسته بودم

    با اینکه چند بار اقدام کردم

    این نشون میده که وردی های ذهن ما اتفاقات رو رقم میزنن

    استاد عزیزم من این چند وقت یه مسئله ای توی رابطه عاطفیم داشتم

    که نمیدونم چرا برام به وجود اومد

    با اینکه من تمام تلاشم رو انجام داده بودم

    که باورهامو تغییر بدم و به کسی کاری نداشته باشم

    اما میدونم که با اینکه تصمیمم رو گرفته بود اما خیلی جاها نخواستم که روی باورهام کار کنم

    نخواستم که حرکت کنم

    نخواستم که قدم بردارم

    احساس قربانی شدن کردم

    ترسیدم

    و در نهایت رسیدم به این مسئله

    در مرحله اول من پذیرفتم که باید الان شاد باشم و احساسم رو بهتر کنم بعدش همه چی حل میشه

    همسرم به خاطر درگیری های ذهنش به خاطر کنترل گریش میخواست منو طلاق بده

    میخواست زندگیمون رو این رابطه رو تموم کنه

    و من وقتی شنیدم اولش خیلی ناراحت شدم که چرا این اتفاق افتاد منکه داشتم روی باورهام کار میکردم

    چرا ج1واب نداد

    منکه شکرگزار بودم تمام تلاشمو میکردم چرا اینطوری شد

    اشتباه اولم این بود که نپذیرفتم خیریتی هست و خودمو خیلی سرزنش کردم

    گفتم هانیه تو درست روی باورهات کار نکردی

    اشتباه دومم این بود که از اینکه همسرم منو اشتباه قضاوت کرد و تصمیم به جدایی گرفته بود خیلی ناراحت شدم همش میخواستم توضیح بدم که من اشتباه نکردم

    و این باعث شد حال من خیلی بد بشه چند روز اول

    اصلا نمیتونستم گریمو کنترل کنم

    بعدش گفتم حتما خیرتی هست سعی کردم توجه نکنم و فقط به خودم رسیدم کم کم حالم بهتر شد

    گفتم اره موافقم طلاق بگیریم ینی همون اول گفتم

    ولی همسرم به صورت کاملا خود جوش بعد خوب شدن حال من

    برگشت به رابطمون

    از اولش باهم زندگی کردیم توی خونه و من احترام میزاشتم کارهای لازم رو براش انجام میدادم میگفتم بالاخره اون کلی کار برای من انجام میده احترام میزاره شکرگزاری میکردم راجب خوبیهاش منم باید یکاری براش انجام بدم بالاخره

    من دیدم اون از همون روز اول پشیمون بود از اینکه به خاطر همچین چیزایی خودشو ناراحت کرده و این حرکتو کرده من فکر میکنم متوجه رفتارش شد

    ولی من اذیت شدم…..

    ولی شکرخدا خودمو جمع کردم با باورهای مناسب

    حالا من قوی تر هستم

    قوی تر از روزهای قبل

    چون میدونم که قرار نیست قضاوت بشم

    و همسرم داره قلبشو آروم میکنه که باورهاشو گسترش بده

    بالاخره اینرفتارش حاکی از این مسئله داره

    توکل بخدا

    ماکه جدا نشدیم

    و برگشتم پیش همسرم عزیزم که عین یه فرشته آرومه

    اما میترسم از روزهای بعدی از اتفاقات بعدی میگم نکنه درست نشه

    نکنه بازم گیر بده

    اما با خودم اتمام حجب کردم که مشکلی نداره اگر دوس نداره رفتارمو میتونه بره

    و باید یه اهرم قوی برای حرکت به سمت اهدافم بنویسم

    که این تضاد باعث نشه من حرکت نکنم….

    مهم ترین رابطه من رابطم با خداونده

    خلاصه که من و همسرم بزرگ تر از این تضاد بودیم

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    فاطیما❤ گفته:
    مدت عضویت: 1998 روز

    سلاااام سلااام به استاد عزیزم و مریم جان

    و تمامی دوستان هم مسیر در این جهان پر از عشق

    استاد الان که این فایل گوش کردم متوجه شدم چقدر ما انسان ها فراموشکاریم

    یادمون میره در گذشته چطور بودیم و ذهن ما چقدر تلاش میکنه تا پیشرفت هامون رو کم اهمیت جلوه بده.

    همیشه سعی کردم به ذهنم بفهمونم که بابااااا لطفا تو ساکت شو اما باز موزیانه وارد عمل میشه.

    من دوسال پیش دوره عزت نفس رو خریدم و بارها و بارها گوش کردم از اونجایی که کامنت هارو میخوندم و دوستانی داشتم و همچنین شما که تاکید زیادی روی عزت نفس داشتید باز فایل هارو گوش میکردم و همیشه میگفتم ؛خب که چی نتیجه ای که بدست نیومد.

    اما الان که این فایل گوش کردم دیدم واااای من چقدر تغییر کردم و اصلا یادم نیست

    ربطی به ادم گذشته از نظر عزت نفس ندارم

    تقریبا یکماه پیش مراسم یکی از نزدیکانمون بود همه همه و تاکید میکنم 99/9درصد اطرافیانم از ماه ها قبل درگیر لباس و آرایش و هزار چیز دیگه بودند که شب عروسی خاص بنظر برسند و من واقعا تو دلم خنده ام میگرفت از این همه حساسیت اون ها

    همش میگفتم خب حالا خاص بشین که چی؟؟؟

    اصلا این موضوع رو درک نمیکردم که تلاش میکنن تا در نظر دیگران عالی بنظر برسند.

    اما من در فاصله ی نیم ساعت لباسمو خریدم و اصلا آرایشگاه نرفتم

    به همسرم گفتم من اینجوری راحتم دوست ندارم تمام شب نگران پاک شدن یا ریختن آرایشم باشم من خودمو اینجوری دوست دارم و از چهره خودم همینطور که هست لذت میبرم

    چه لزومی داره یک شب شکلی از خودم رو به نمایش بزارم که اصلا من اون نیستم

    من فاطیما، همینم با همین ناقرینگی ابروها با همین لک های طبیعی روی پوستم با این رنگ چشم بدون لنز و ….

    الان که این فایل رو گوش کردم متوجه شدم این رفتار من نتیجه بالا رفتن عزت نفسم بوده و مطمئنا 4سال پیش من اینطور رفتار نمیکردم.

    تمام شب در کمال راحتی از مراسم لذت بردم و در لحظه زندگی کردم.

    استاد عزیز ممنونم که چقدررررر به رشد و بزرگ شدن ما کمک کردید و این مطالب رو به این وضوح برای ما باز میکنید و ما براحتی در حد بزرگی روح خودمون درک میکنیم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3447 روز

    سوره ی نور آیه 88

    سلام به همه

    امیدوارم حال دلتون خوب باشه

    جیباتون پر پول باشه

    و شکر گذار کوچکترین داشته هاتون باشید

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میففهممو اینجا بیارم

    لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ‎﴿٣٨﴾‏

    تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده‌اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می‌دهد

    قبل از این آیه میاد معرفی میکنه یه دسته از افرادی رو که دقیقا از لفظ کسب و کار استفاده میکنه و میگه مردانی که کسب و کارشون اونا رو از یاد خدا و دادن زکات و بر پاداشتن نماز باز نمیدارد

    بعدش میاد این آیه رو میگه که اونا اونجوری رفتار میکنن

    ثمره اش میشه چی حالا

    ثمره اش میشه چیزهایی که توی این آیه اومده

    تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده‌اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می‌دهد

    اول خدا میگه اونا رو مطابق بهترین اعمالی که انجام دادن

    پس خدا اینجوری نیس که بگه خب اینا دیگه زکاتو دادنا نمازم خوندنا بعدم به یاد منم هستن خب دیگه پاشونو بندازن روی پاشون دیگه بسشونه دیگه

    دیگه کافی براشون

    بقیه اش من خداام

    اینام توی حزب منن

    هیچ کار دیگه ای نیاز نیس انجام بدن

    بشینن پاشونو بندازن روی پاشون و منتظر بشن که یه گونی پول از آسمون براشون بیوفته زمین

    نه این شکلی خدا رفتار نمیکنه

    میگه تا خدا هم مطابق بهترین اعمالی ک انجام دادن بهشون پاداش بده

    نمیگه هیچ کاری نکننا

    یعنی باید تو به ایده هات عمل کنی اول

    تو تقوا داشتی یه سری کارهایی انجام دادی در کنار ایمان باید اقدام هم شکل بگیره

    اینجوری نیس که هردمبیلی باشه

    حتما باید یه عملی اون وسط باشه

    دوم خدا فضلو باز میکشه وسط

    میگه حالا که تو این اعمالو انجام دادی

    حالا که تو ایمان داشتی

    و به ایده ات عمل کردی

    خدا هم وارد عمل میشه

    اون یه قدم تو برداشتی

    حالا خدا نود و نه قدمو برمیداره

    و از فضلش به اون پاداششون می افزاید

    یعنی یه جورایی براشون میترکونه

    حالا تا اینجا

    من میگفتم که بابا این آیه شاید ربطی به ثروت نداشته باشه ولی آخر آیه حجتو تموم میکنه

    وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ

    بیاین هرچی آیه من تا الان گفتما فراموش کنیم

    اصن همه رو بذاریم کنار

    یه لحظه فک کنیم به اینکه

    اصن قرآنو همین الان باز کردیم

    و اولین آیه ای که بهش برخوردیم همین آیه اس

    چه حسی ازش میگیریم

    بیاین اصن از ته بریم اول کار

    آخرش رزق به غیر الحساب اومده

    کیا توی این دنیا رزق به غیر الحسابو دریافت کردن؟

    رزقی که توی حساب نمیگنجه

    بعدم یادمون باشه طرف حساب ما یه خدایی غنی و بی نیازه که وهابه که اصن بی حد و اندازه میبخشه

    حالا همین خدا اومده با یشا گفته رزق ب غیر الحساب میدم بهشون

    فک کن مثلا یه قطره ی خدایی غنی ما برای ما یه دریاست

    وای به حال این آیه که خدا اینجوری اومده گفته رزق به غیر الحساب

    یعنی سنگ تموم گذاشته دیگه یه جورایی

    و بعد با یشا اومده

    یعنی همه جوره تحت قوانین خودشه خدا

    اونایی که توی مدارش باشن

    و اونی که این کارها رو انجام بده بهشون رزق به غیر الحساب میده

    بذار یه بار از آیه قبلی باز مرور کنیم

    توی آیه قبلش گفته بود کسایی که به یاد خدان

    کسایی که نماز میخونن

    و کسایی که زکاتشون رو میدن

    و همونایی که تجارت اونا رو از یاد خدا غافل نمیکنه

    کسب و کار اونا رو از یاد خدا غافل نمیکنه

    چه قدر داریم آدمهایی که

    یه بقالی دارن

    صب تا شب دارن ذکر میگن

    زکاتشون رو هم میدن

    نمازشون رو هم میخونن

    ولی کلا دارو ندارشون یه دونه بقالیه

    مگه کم داریم از این آدما

    پس چرا خدا رزق به غیر الحسابشونو به اینا نمیده

    اینا که آدمهای خوبی هستن

    مشکل از اینکه

    اولا اون یشا رو ندارن

    دوما اصن تا زمانی که تو ثروت نداشته باشی اصن نماز درست حسابی نمیتونی بخونی

    داستان ثروتو نماز خوندن درست

    داستان ثروتو یاد خدا

    مثل لاله و لادن که از سر به هم چسبیده بودن

    هیچ جایی بدون هم نمیتونستن برن

    دقیقا مثال نماز با خلوص نیت خوندن و ثروته

    و یاد خدا رو مدام توی ذهن داشتن مثل همون لاله و لادن اس

    اینا بدون هم اصن نمیتونن باشن

    اینا همیشه کنار هم دیگه ان

    اینکه میگم تو هر کار خیری ک بخای بکنی تهشو بگیری آخر سر از پول در میاره مثالش همینه

    پول خیلی مهم توی این زندگی باید قبول کنیم اینو

    پول زمانی که باشه آرامش فکری هست

    پول زمانی که باشه تمرکز هست

    پول زمانی که باشه دنیا و آخرت هست

    اصن تا زمانی که تو توی فاز استرس باشی اون روحی که ما رو خلیفه خدا کرده اصن انگار شاخکاش کار نمیکنه

    دقیقا مثال همونه که میگم دلهای فقرا به خاطر باورهای بد سیاهه کثیفه

    به خاطر اینکه هزار و یک باور شیطانی توی دلشون هست

    به خاطر اینکه هزار و یک باور گمراه کننده توی دلشون هست

    مثالشم خیلی واضحه نیازی نیست جای دوری بریم

    خدا گفته راه راست راه کسانی که بهشون نعمت داده شده

    و آخرشم میگه نه مورد غضب واقع شدگان نه گمراهان

    همیشه فقر با گمراهیی

    و همیشه ثروت و نعمت با راه راست با راه خداییه

    اینا جاشون کنار هم دیگه اس

    دو دوتا صد درصد میشه چهار تا نمیشه پنج تا

    مثال ثروت و معنویتم همینه

    شیطان کارش اینکه دلهای ما رو سیاه کنه

    با شرک با وعده فقر و امر کردن به فحشا

    و خدا وند اونایی که تو گروهشن

    کسایی هستن که وعده ی فضلشو باور کردن

    بذار یه جور دیگه برای خودم بگم

    اصن بیارمش توی مثال روزمره خودم

    فک کن من زمانی که از خواب پا میشم با یه دنیایی این دنیا رو میبینم

    هزار و یک اطلاعات جلوی ذهن من هست

    وقتی که میرم توی خیابون

    اگه توی گروه خدا باشم وقتی که یه ماشین خوشگل از کنار دستم رد شد چون باور فراوانی دارم چون باور دارم میشه پولدار شد و توی ذهنم این فیکس و دلم تطهیر شده با این باور

    میگم دمش گرم ببین چه ماشین خوشگلی داره ببین من میخام برسم اینجا همه وجودش پر از احساس خوب میشه

    اونی که توی گروه شیطانه تا یه همچین ماشینی دید هزار و یک بد و بیراه و تهمت به طرف میزنه که این دزده

    ممکن اینا رو اصن به زبون نیاره ولی دله سیاه دله شیطانی زمانی که نشونه ای از فضل خدا میبینه نمیتونه هضمش کنه بهش تهمت میزنه بهش انگ دزدی میزنه و اینا رو باید از احساسمون بفهمیم که توی گروه خداییم یا شیطان

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1726 روز

    سلام به همه عزیزان نازنینم

    از اونجا که من در مرحله شروع و ایجاد کسب و کار جدیدم و استارت آپ هستم، این دوره جدید شیوه حل مسائل زندگی خیلی میتونه کمک راه من تو این مسیر پر از چالش باشه.

    هر چقدر پروژه بزرگ تر باشه چالش هایی که باید حل بشه بزرگترن و باید قدرت حل مسائل رو تو خودم پرورش بدم و از قبل ظرفمو بزرگتر از مسائل سر راهم کنم.

    در این مسیر طولانی، مسائل فراوانی باید حل و فصل بشه و باید براشون راهکار داشته باشم و چقدر این دوره واسه من تو زمان مناسبش داره منتشر میشه و چقدر تو این مسیر طولانی مدت بهش نیاز دارم.

    مریم جان تو یکی از جلسات، یکسری راهکارها و تمرین هایی رو برامون آماده کردن که من قبل از عید انجامشون دادم که واقعا عالیییی هستن. ولی باید بصورت عادت بشه برام و همیشه تا آخر امسال بطور منظم انجامشون بدم تا با توکل به خدای مهربونم و پشتکار و مداومت، نتایج شگفت انگیز و فوق العاده ای بدست بیارم.

    همون قبل عید که انجامش دادم خیلی بهم کمک کرد و واقعااااااااااا مفید بود.

    ایشالله میخوام مجددا فایل ها رو اول گوش کنم و مدام تو انجام این پروژه جدیدم ازشون استفاده کنم و ایشالله حتما حتما در اینده از نتایجش به دوستای عزیزم خبر میدم.

    شاد، تندرست، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل قسمت 2.

    استادجونم سلام .

    وااااای چ پیامهای قشنگی ازاین فایل گرفتم .

    کوتاه ومختصراماپرازپیامهای قشنگ .

    پیامهایی که این روزا،من خیلی درگیرش بودم و هستم .که خب باگوش کردن این فایل وتلنگری که امروزبه خودم زدم حال خودموخوب کردم.

    ازخداهم سپاسگزارم که پیام خودش روازطریق شماره من رسوند.

    راسش استاداین روزا،هرجارفتم مهمونی ،همه ازخونه هاشون وقیمت خونه هاواینکه چقدرکارخوبی کردن که زودترخونه خریدن ونزاشتن به این گرونی هابخوره ،حرف میزدن.

    بخصوص خانومهاخلاصه هرکلاسی که میتونن تواین موردمیزارن که چیاخریدن ولذتی که ازخونه داشتن دارن ،میگن.

    واین درحالیه که می‌دونن من مستاجرهستم .ومدام اتفاقامنوسرزنش میکنن که چراهمسرتوهول نمیدی که خونه بخره ؟!ومن درپاسخ گفتم من چکاره ام ،خب به خودش بگید.

    وحتی سرزنشم میکنن که خیلی اشتباه کردیم تاحالاموقعیتهاروازدست دادیم وخونه ای نخریدیم .

    وازهمه بدترازاوضاع مملکت ونابه سامانی مملکت میگن که بعید می‌دونن دیگه مابتونیم صاحب خونه ای بشیم.

    خلاصه هرجمله ای که بارمنفی داشت بارم میکردن .البته من تواون لحظه هامیخندیدم ومیگفتم آخه چراایناروبه من میگید ؟!چرابه خودهمسرم نمیگید ؟!

    اونجاتومهمونی حال خودموبدنمیکردم وبی توجه ازحرفاشون میگذشتم،ولی راسش وقتی خونه میومدم یه کم فکرم درگیرمیشد.

    ب نظرم خرف بیراه نگفتن.چراتاحالامادست وپابرای خونه دارشدن نزدیم؟!

    اینانجواهایی بود که به ذهنم میومدولی من سعی میکردم طبق قوانین کنترلشون کنم .ولی به خودم گفتم بزارحداقل یه ذره به همسرم که ب نظربی مسولیت هست که منوبعدازاین همه سال خونه دارنکرده ،چیزی بگم.

    یه شب گله وشکایت کردم وحال جفتمون بدشد.خیلی خوشگل آگاهانه توجه وتمرکزم روبه نداشته هابردم وخیلی خوب شرک ورزیدم .چون اون شب نگاه من بازیکن همسرم رفت که وظیفه ی ایشونه واسشون اگه منوصاحب خونه نکنن ،ازمحالاته به خواستم برسم.

    ازطرفی یادم رفت باورفراوانی نعمت وثروت خداوندروبه یادبیارم.

    ازطرف دیگه مگه من مشرکم که نگاهم به کمبودهای مملکت وگرونی واینجورمسائلهابره. واین که منتظربشینم ببینم قراره توکشورمون چ اتفاقی بیفته وباتوجه به اون نگاه من امیدواریاناامیدبشم .

    چون من ایمان دارم ماخونه دارمیشیم .

    واین که هنوزچقدرقضاوت دیگران برام مهمه وروی من تاثیرگذاشته.

    وبازاینکه چرابه خواسته هام توجه نکردم .واینکه چراجازه دادم دیگران درموردزندگی شخصی من صحبت کنن؟

    چراضعیف عمل کردم و گفتم به همسرم انتقادکنید.

    چرابازمقایسه اومدسراغم ؟!

    چرابه جای سپاسگزاری پیش اوناضعف خودمونشون دادم.

    واینکه باوجودآگاهی به این همه قوانین جهان هستی ،اومدم به همسرم گله کردم وتوقعاتم روبرای بازگوکردم.

    خلاصه اینکه سرچندتاجمله ی معمولی که راحت میتونستم بی تفاوت ازش بگذرم .

    بیام به خودم بگم ناهیدخانوم مگه توهم ی امورزندگیتوبه خدانسپردی؟

    مگه تونگفتی هراتفاقی این وسط بیفته ،من در زمان ومکان مناسب هستم ؟

    مگه توایمان به خداوندوقوانین جهان نداری؟

    اگه تاحالااتفاقی هم برات نیفتاده حتمن ازفرکانسهای منفی خودت بوده .

    چرااین همه عجله؟

    مگه دو سال بیشتره که بااین قانون آشناشدی ؟

    مگه معجزات ورفاه توزندگیت بوجودنیومده؟

    چراتحت تاثیرحرفهای دیگران ،همه ی قوانین روزیرپاگذاشتی ؟

    چراچندشبه خودتوخراب کردی؟

    چرابیخودوبی جهت وارداحساس بدشدی؟

    بعدش که این سوالات روازخودم پرسیدم وجوابهاشونم دادم.آروم گرفتم .وامروزکه بیدار شدم روزقشنگ دیگه ای روشروع کردم.

    فهمیدم ماآدمابعضی وقتاچ راحت قانون روفراموش میکنیم وبه خداشرک میورزیم .

    هنوزچقدرحرف دیگران یاتاییداونهابرامون باارزشه.

    وانتقادشون چقدراحت احساس ماروبدمیکنه.

    چ زودیادمون میره که کجای کاریم وبایدچکارایی بکنیم تازودتربه خواسته هامون برسیم.

    اینجا که شنیدم ندی جون بعداز4سال تازه به جواب مشکلاتش رسیده ،امیدوارشدم که منم هنوز فرصت دارم وحیفه که لحظه هاموخراب کنم .

    وبازمتوجه شدم که هنوزبایدخیلی روی عزت نفسم کارکنم .

    یه وقتایی هم ازپیش اومدن چنین اتفاقاتی خوشحال میشم چون عیب ونقصهای خودمومیفهمم .

    تغییرات افکاروباورهای ماخیلی عمیق هستن وخیلی بایدروی اونها متمرکزشیم تااصلاحشون کنیم .

    یه موضوع دیگه هم که بوداینه که من طبق دوره قانون سلامتی بامراعاتی که توتغذیم میکنم ،5کیلووزنم کم شد.

    البته میان اندام بودم الان ب نظرم باربی شدم .

    67کیلوبودم الان 61کیلوهستم .

    همسرم که خیلی از این وزنم خوشحاله وتشویقم می‌کنه ثابت توهمین وزن بمونم .

    ولی امون از نظر،اطرافیان .

    محاله مهمونی برم وکسی بهم نگه آخ چراانقدلاغرشدی .جالب اینجاست که موقعه گفتنشون مینیک صورتشون مثل این میمونه که الان یه آدم داغونی دیدن .درحالیکه انقدهیکلم خوب شده ولباساتوتنم عالی هستن که خودم لذت میبرم ولی نگاه بعضیا چیزدیگس .

    باوجودتکراری بودن حرفشون ولی بازهرباری که تورومیبینن ،میگن .

    واین برام خیلی جالبه .

    وهربارمن میگم عزیزانم خودم دوست دارم وزنم پایین باشه.داشتن اندام مناسب برام خیلی مهمه .

    تواین زمینه تحت تاثیرحرفاشون قرارنمی گیرم .

    فقط ازاین تاسف میخورم که چرابه همه چی آدم کاردارن.تازه توجمع نظرشونومیدن ویه دفه نگاههاهمه سمت تومیره .تولحظه حالم بدمیشه ولی سریع به حالت خوب برمی‌گردم وازشون رنجش به دل نمیگیرم.

    دقیقن حسم میگه به دلیلی که اذیت میشن بهم میگن واون به من ربطی نداره حالاحس حسادته یاهرحس دیگه .به هر صورت باگفتنش وبروزاحساسشون همانطورکه استادگفتن،ضعفشون رونشون میدن.

    ولی تاحالاازاین زاویه به کسانی که تعریف وتمجیدمیکنن نگاه نکرده بودم که اوناروح بزرگی دارن .

    اوناروح قشنگ وزیبای خودشونونشون میدن.

    این جمله همیشه تویادم میمونه وانشالله سعی میکنم ازاین به بعدخیلی استفاده کنم .

    البته من هیچ وقت انتقادازکسی نمیکنم .اصلن روشوندارم.تازه توذهنمم بیادسعی میکنم کنترلش کنم وذهنموبه زیبایی های طرف سوق بدم.

    چون هرکسی ازنظرخودش بهترین کارممکن رومیکنه .حالاتوهرمسئله ای فرقی نمیکنه هرکس خودش اگه عیب و نقصی هم داشته باشه می‌دونه .اگرم ندونه،وظیفه ی من نیست به طرف حالی کنم که چ ایرادی داره .

    بهتره همون روح بزرگ وقشنگوداشته باشم تا همیشه به دیگران حس خوب بدم تاخودمم حس خوب بگیرم.

    استادجونم ممنون ازآگاهی های خوبی که بهمون میدید.

    ومن خداروشکرمیکنم که هرروز یه چیزتازه یادمیگیرم.

    بایدعزت نفسهامون بقدری بالاباشه که دربرابر انتقادات ونظرات مردم ،صبورباشیم .وباگفتن نگفتن اونابهم نریزم یامست نشم.

    هرچی وهرکی که هستیم خودمون شادباشیم وخوشحال.

    واقعن به این درک برسیم خودمون مهم هستیم ولاغیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      به نام خدای هدایتگرم که عاشقشم.

      سلام به همه ی عزیزان.

      سلام ناهید جان.

      با خوندن کامنت شما یاد یه نکته ی خیلی مهم که در دوره قانون سلامتی، استاد عزیزم بهم یاد داده بود و خدا رو شکر رعایتش کردم افتادم:

      بعد از حدود 4 ماه هم کلاسی هام در دوره ی هنری که میگذروندم رو مجدد در دوره ی جدید دیدم…

      طبیعتا من خیلی عوض شده بودم، اونا ورژن تپل منو دیده بودن و حالا یه ورژن لاغر…

      خب اول که گفتن لاغر شدی و تحسین اونا و تشکر از طرف من.

      بعد یکی از دوستام گفت صورتت لاغر شده، سیب زمینی بخور پر شه و این حرفا…

      چون قبلا استاد تو یکی از جلسه های قانون سلامتی کامنتی رو خوندن که یکی از دوستان گفته بود از بس لاغر شده دیگران بهش میگن بسه دیگه، داری زشت میشی و … و ابراز ناراحتی و نگرانی میکرد، استاد در پاسخ گفتن به منم میگن استاد عباس منش تپل بودی بهتر بودی و …

      استاد گفت اصلا مهم نیست دیگران چی میگن، ربطی بهشون نداره، مهم نیست اونا چی میخوان و میگن، مهم اینه ما سبک شخصی خودمونو داشته باشیم و راه درست خودمونو جلو بریم…

      و حقیقتا من پُر شدم از روش درست رفتاری و تفکری که استاد قبلا یادم داده بود …

      به دوستم در جواب بهش لبخند میزدم، و گفتم خوبه اینطوری، من راحتم و عالیه و به سادگی عبور کردم…

      یکی از دوستام حرف خوبی زد که خوشم اومد، گفت الان عادت ندارین (به ظاهر جدید من)، عادت کنین یادتون میره…

      دیدم چقدر درست میگه در کل

      ما تغییرات دیگران رو می‌بینیم و یه لحظه چیزی میگیم و رد میشیم. شاید اصلا برامون مهم نباشه و به زودی هم عادت میکنیم و میریم به یکی دیگه گیر بدیم…

      پس وقتی آدما انقدر ساده و زود از کنار هم رد میشن، چرا من باید روی حرف اونا فوکوس کنم، یا خودمو بابتش ناراحت کنم، یا استرس بگیرم از حرف و نظرشون، که من چطوری به نظر میرسم از دید دیگران؟

      من عاشق خودِ فعلیمم.

      چون به وزنی رسیدم که تو عمرم تجربه اش نکرده بودم در سن 35 سالگی.

      مگه کم چیزیه؟

      معجزه است برای من.

      الهی شکر بی نهایت.

      بهتره هر لحظه برم دنبال سبک شخصی خودم تو زندگی.

      از وقتی دارم تمرین میکنم واسه زندگی به سبک شخصی خودم، خیلی خوشحالتر، رهاتر، زنده تر شدم.

      استاد جان خدا خیرت بده با مفهومِ زندگی به سبکِ شخصی، اینکه خودم باشم، نظر دیگران‌ در موردم باعث نشه زندگی نکنم و لذت نبرم از لحظاتم.

      شجاعت میخواد، عزت نفس و اعتماد به نفس میخواد.

      بله، و من دارم تمرین میکنم با طی کردن روند تکاملیم و لذت بردن از مسیرم ثانیه به ثانیه.

      استاد ممنونتونم برای همه ی دوره ها، آگاهی ها، درس ها، راه حل هایی که جلو جلو به ما میدین.

      که اگه درست گوش بدیم و باور کنیم و عمل کنیم مثل همین مثالی که گفتم راحت میریم جلو بدون توجه به عوامل بیرونیِ نامناسب.

      و اگه گوش ندیم و باور نکنیم که منجر به عمل نمیشه، میریم توگوشی و سیلی از جهان و عوامل بیرونی می خوریم بعد برمی گردیم سراغ شما و آموزش هاتون.

      به خودم تعهد دادم هر روز کامنت دوستان رو بخونم و خودمم کامنت بذارم.

      هدایت شدم به خوندن کامنتهای دوستان، و پاسخ برای کامنت بسیار عالی ناهید جان.

      ممنونم که انقدر شجاعانه نوشتی از خودت ناهید جان.

      بهترین ها رو برات آرزو میکنم در زندگی و مسیر رشد شخصیتی ات.

      یه نکته و باور خیلی مهم رو درک کردم که میخوام بنویسم اینجا برای خودم:

      راه حل و پاسخِ همه ی سوال هایی که من از دوره قانون سلامتی داشتم و دارم، درونِ خود فایلهای دوره سلامتی وجود داره که باید برم انقدر گوش بدم تا دریافتشون کنم.

      دقیقا همون باور جذابِ جدیدی که تو جلسه ی اول دوره شیوه حل مسائل شنیدم و این روزها دارم عمیقا تکرارش میکنم و بهش فکر میکنم:

      راه حلِ همه مسائل درون خودشون هستن و بسیار ساده هستن.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1143 روز

        سلام خدمت دوست عزیز.

        سمانه جون خیلی خوشحالم که درمسیردرست هستیدوقضاوتهای دیگران براتون مهم نیست.

        انشالله درتمام مراحل زندگیتون موفق باشیدوبه تمام خواسته هاتون برسید.

        خیلی وقتها راه حل مسائل روخوب میدونیم منتهی یه نجواهایی تودرونمون مانع انجامش میشن.

        وقتی شناسایشون میکنیم دیگه باید بی خیال موضوعات دیگه بشیم تانتیجه ی دلخواه خودمون روبگیریم.

        راهمون طبق قوانین واموخته های استادباشه بقیش حله.

        ازشماهم بابت پاسختون سپاسگزارم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1902 روز

          سلام ناهید جان.

          ممنونم از محبتت و دعای قشنگت.

          برات بهترینها رو آرزو میکنم عزیزم.

          خیلی وقت ها راه حل مسائل رو خوب می دونیم منتهی یه نجواهایی تو درونمون مانع انجامش میشن.

          جمله ات رو خیلی دوست داشتم.

          ممنونم که برام نوشتیش.

          خدا رو شکر برای همه چیز

          خدا رو شکر برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2834 روز

    باسلام خدمت استاد گرانقدرم و دوستان عزیزم

    اتفاق جالبی که در مورد این فایل فوق العاده برای من افتاداین بود که نمیدونم چرا بااینکه من هرفایلی روی سایت میاد بی وقفه دانلود میکنم و گوش میدم ،این فایل رو فرصت نشده بود ببینم ،تااینکه دیشب واقعا هدایت شدم به این فایل و همسرم پلی کرد و گفت ندا استاد دارن در مورد کامنت تو صحبت میکنن؟؟؟ یهو نفهمیدم چیشد که واقعا افتادم رو گوشی…

    استاد جانم چقدر زیبا این موضوعات رو توضیح دادین ، چقدر تشنه شنیدن این آگاهیها بودم بخصوص در مورد تایید شدن یا نشدن از سمت دیگران.من اعتراف میکنم همیشه تشنه شنیدن این آگاهیها هستم. و بیشتر ازاون چقدر خوشحالم که وقتی اومدم کمالگرایی رو کنار گذاشتم، و در مورد تجربیاتم نوشتم به این شکل این آگاهیها گسترش پیداکرد تا خدا میدونه چند نفر از دوستان هم مدارم ازاین آگاهیها استفاده کنن.

    استاد من قدم به قدم دارم دقیقا در مورد همون مساله پیش میرم.و نمیدونید چطور خدا داره از هردستی در هرقدم حل این مساله بمن کمک میکنه.راهها داره باز میشه،هدایتها داره میاد،و من همچنان قدم به قدم بخش زیادی از راه رو رفتم.فقط مونده مرحله آخرش که مطمئنم اون هم به بهترین شکل ممکن انجام میشه.”همونطور که من می خوام ”

    باید بگم دقیقا زمانی قدم اول رو برداشتم که بر ترس از حرف مردم غلبه کردم،و نمیخوام ادعا کنم کلا در ذهنم این صدا خفه شده نه!! اما حتما ترس از ایمان کمتر شده که قدم برداشتم.. و باز به قول یکی دیگه از جملات ارزشمند شما در جلسه هفتم قدم اول که فرمودین: هیچوقت نمیتونیم بگیم ترس صفر میشه اما صددرصد ایمانه میچربه به ترس که ما حرکت میکنیم و به دل ترسهامون میزنیم..وچقدر این جمله درسته .

    و قطعا در ذهن من هم بعد انجام تمرینات دوره شیوه حل مسایل ، و قطعا بعد از انجام تمرین اهرم رنج و لذت در جلسه سوم این دوره ، ایمانه سوار برترس شد و اتفاق شکل گرفت و قدمه برداشته شد.

    خدا میدونه چقدر باحل این مساله و قدم گذاشتن در مسیرش عزت نفسم بالاتر رفته ،چقدر ارادم قوی تر شده،و عجیب تر اینکه چقدر باورهای مخرب و ترمزهام بیرون ریخته شده،که اگر قدم درمسیر حل این مساله نمیذاشتم بخدا که شاید تااخر عمرم نمی فهمیدم این ترمزها در پس زمینه ذهنم زندگی میکنن. و میتونم دیگه باقدرت روشون کاربکنم. و باز خدا میدونه چقدر میتونم بعد حلشون ،رشد کنم. و چقدر از باقی مسایلم هم بزرگتر بشم.

    و در مورداین فایل زیبا و این قاب زیبا باید بگم ، عاشق استایلتون شدم ، چقدر زیبا و چقدر خوش رنگه لباستون و چه استاد جذاب و خوش تیپی داریم ما .

    این فایل رو تاالان 5بارگوش دادم و مطمئنم باید 5هزاربار دیگه گوش بدم تا باهمه وجودم درکش کنم . عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: