دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2622 روز

    سلام

    دز موزد من مثلا قضیه مهاجزته که اینقدر این رو در ذهن خودم پیچیده میکنم که عملا ترس ها بر من حاکم میشن و قدمی بز نمیدارم…

    ولی وقتی اومدم بارها به خودم گفتم که بابا میریم قدم برمیداریم خداوند کمکم میکنه و توکل بر خدا رفتم کلی چیزم یاد گرفتم ولی باز هر بار مثل یویو رقت و برگشت زدم.. مثلا من همین چند وقت پیش باز رقتم تهران همون روز اول یه کار پیدا کردم درامدشم خوب بود ولی باژ ذهتم گولم ژد..کاره سخت بود.. بعد من هی تو ذهنم مرور کردم که ای بابا این کاره پدر دراره مگ اوسکولم برم کار کنم این کاره خیلی سخته و من اصلا هی نرفتم بابا تا اینجا اومدی کار با درامد خوبم پیذا کردی حداقل برو ببین کاره چیه تا ترست بریزه شاید اونجوری که فکر میکنی نباشه !!!

    و این پیچیده کردن قضیه ی مهاجرت باعث شده من سال ها ترس ها بز من حاکم شم هیچ کاری نکنم و هر وقتم که اومدم توی ذهنم سادش کزدم به سرعت قدم برداشتم و توی همون فاصله ی کوتاه کلی چیز یاد گرفتم چون مجبور شدم کلی مسئلع حل کنم !!! و این باعث شده توانمندی ذهنیم در حل مسائل بالاتره بره !!! و باعث بشه مرحله ی بعد با ذهنی قویتر و باز تر قدم بردارم..

    چون اینجا خیلی همه چی برام بازی شده عملا از توانمندی خودم استفاده نمیکنم ولی وقتی قدم بزمیدارم و میزم توی دل مثلا این ترس مهاجرت باعث میشه اونحا کلی از لحاظ ذهنس مسئله حل کنم و کلی از لحاظ ذهنی چیز یاد بگیزم !!! ولی خب باز نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و میترسم و سریع برمیگردم و به اعتماد به نفس خودم ضربه میزنم !!!! خب اینم باید روش کار کنم و یویو نباشم .. دلیلشم باور پول دراوزدن سخته است… میگم کلی پا روی ترس ها میذارم و شهامت به خرج میدم این باوره همیشه کار دستم میده …کلا وقتی پول دستم باشه خیلی بز ترس هام غلبه میکنم.. ولی ازونحایی که باورم اینه که بزای پول دراوردن باید پدرم دربیاد عملا خیلی وقت ها توی خونه میشنم و درو دیوار رو نگاه میکنم و هیچ غلطی نمیکنم و میگم بابا پدرم درومد من اصلا نمیرم کار کنم دگ .. خسته شدم دگ چقدر برای پول ساختن دهنم سرویس شه اخه !!! و دلیلشم اینه نمیتونم از علایقم پول بسازم … یعنی همین یک باور ذهنی که پول دراوردن بسیار سخت است باعث شده بسیار بسیار ضربه بخوزم و دنبال حل مسائلم نباشم و چیزی یاد نگیزم و پیشزفت نکنم و فاسد شم و به دنبال ایده هام نباشم و اونام فاسد شن و خودمم توانمندی هام فاسد بسه !!! حالا قضیه به همین جا ختم نمیشه… مثلا میبینی کلی میام از لحاظ ذهنی روز ها و ماه ها وقت میذارم روی ذهنم کار میکنم تا انکیزه بگیزم بزای حزکت .. باز پا میشم از بقیه مشاوره میگیزم و اون ها هم هی میگن بابا الان مملکت اینجوریه.. الان اوضاع سخته.و الان کروناس.. الان فلانه.. ووووو هزار تا بهانه توی ذهنم ساختع میشه که باعث میشع توی همون نقطه ی امنم بمونم…

    دلیل این که اینقدر تاکید میشه به دنبال دادن این اگاهی ها به دیگزان نباشید اینه که وقتی میری این حرف ها رو به دیکران میزنی باعث میشی مدام و همیشه شک توی دلت باسه و نه خودت نتیجه بگیری و نه دیگران !!! و همیشه در یک برزخی از تصمیم نگرفتن باشی !!! و فقط کافیه فلانی که باهاش داری حرف میزنی و مشاوره میگیزی ۴ تا ترس بندازع توی دلت همین کار باعث میشه تو قدمی برنداری !!! حاالا هی بیا روی ذهنت کار کن !!!

    به عنوان تمرین جلسه دوم عشق و مودت که چند روزه مدام دارم گوشش میدم این هست که جواب تلفن ادمای مزخرف رو ندم !!! الان چند روژه هی زنگ میژنع و جواب نمیدم اصلا چون میدونم به محض اینکه بگم الو اینقدز طرف روی مخم راه میره و ندای ناامیدی سر میزنع که هرچی روی ذهنم کار کردم و امید ساختم و توکل ساختم از بین میره و باعث میشه باز هم تا مدت زیادی هیچ کاری نکنم و هی این ترس ها بزرگتر شم چون میدونم طرف فقط هدفش سو استفاده از منه و این قضیه بارها تکرار شده و من هی درس نگرفتم !!!

    پس باور ساختن یعنی اینکه از لحاظ ذهنی اینقدر تکرار و تکرار و تکرار بشود که منجر شود بع اینکه حل اون مسئله در ذهنت راحت بشع تا بتونی قدم برداری.. ولی وقتی از همون اول میای همه چی رو توی ذهنت سخت و پیچیده و زجر اور میکنی خب مسلما تا مدت ها هیچ کاری نمیکنی !!! بعدشم میای یه هندزفری میکنی توی مغزت و به شنواییت آسیب میزنی و در توهم ثزوت میمونی !!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    به نام خداوند هدایتگر ، همانکه ما را خلق کرد و هدایت ما را بر خود واجب کرد🕋❤

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان باصفا🌸🌸😊😊

    الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ

    آنها که به غیب ایمان دارند

    (آیه ۳ سوره بقره)

    اگر انتهای مسیر مشخص بود دیگه ایمان به غیب معنا نداشت که ، دیگه توکل معنا نداشت

    قشنگی داستان به این ایمان به غیب داشتن و اعتماد کردن به رب العالمین و قدم به قدم  طبق راهنمایی های او حرکت کردن است

    کل داستان همینه

    در واقع فرمول اصلی اینه که در برابر نجواهای ذهن که میگه

    اگر نشه چی؟

    حالا مگه مجبوری خودتو به سختی بیاندازی؟

    و…..

    قاطعانه بایستی و دلت را با یاد خدا آرام کنی و و این عبارت زیبای حضرت موسی را بگویی آن هنگام که در برابر نجواهای قومش که از ترس لشکر فرعون میگفتند هلاک شدیم و تو بودی که ما را هلاک کردی ؛ فرمود:

    کَلّا  إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ

    هرگز چنین نیست ، همانا پروردگار من با من است و مرا هدایت خواد کرد

    (آیه ۶۲ سوره شعرا)

    و وقتی این را با یقین قلبی گفت ، هدایت آمد که عصایت را به دریا بزن و …

    آره اینجوریاس ، خدا هدایت میکنه ، اونم چه خدایی❤😍

    خدایی که همه کاره است و یکی از اوصافش آسان کننده است زیرا که خودش اینگونه وعده داده و وعده خدا حق است…

    یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ

    خداوند براى شما آسانى مى‌خواهد و براى شما دشوارى نمى‌خواهد

    (آیه ۱۸۵ سوره بقره)

    وقتی خدا هدایت میکند و درها را به آسانی باز میکند پس چرا نگران باشیم و بجای تسلیم هدایت خدا شدن تسلیم نجواهای ذهن شویم؟؟

    واقعا چرا؟ به قول قرآن

    مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا

    چرا بر خدا توکل نکنیم در صورتی که خدا ما را به راه راستمان هدایت فرموده؟؟؟

    گفتم در بسته یاد داستان حضرت یوسف و زلیخا افتادم که زلیخا درها را بست

    وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ

    و درها را بست

    (آیه۲۳ سوره یوسف)

    این آیه میگه در فضای شدید امنیتی نه یک درب بلکه دریها را که تعدادش را خدا میداند بروی یوسف قفل کرد و پیشنهاد شیطانی را به یوسف داد

    اما یوسف چه کرد؟؟

    به خدا پناه برد و از او هدایت خواست و هدایت خدا برایش این بود که به سمت در برو

    حالا وقتی چنین هدایتی آمد مسلما نجواها شروع کرد به سخن گفتن که اگر بری و عزیز مصر تو رو ببینه چی فکر میکنه؟ و….

    ولی یوسف با توکل با رب العالمین به سمت در رفت

    وَاسْتَبَقَا الْبَابَ

    (آیه ۲۵ سوره یوسف)

    و اتفاقا عزیز مصر اون را دید و زلیخا حیله کرد و خودش را بی گناه جلوه داد و یوسف را گنه کار ولی از آنجاییکه خدا خیر الماکرین است مکر زلیخا را بوسیله یک شاهدی از خویشاوندانش به خودش برگرداند

    وای چه درس قشنگی خدا بهم دادی از این داستان یوسف که به تعیبر قرآن احسن القصص هست

    به قول شاعر

    تو پای به راه در  نه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید رفت

    یادم میاد اواخر سال ۹۹ بود و هفته آخری بود که دانشگاه من باز بود و بعدش تعطیل میشد و من که در آبان ماه از پایان نامه ام دفاع کرده بودم می بایست با دانشگاه تسویه کنم و اگر میخواستم تسویه ام را به تعویق بیاندازم دیگه خیلی دیر میشد

    و از طرفی شرایط کرونا بود و در دانشگاه محدودیت بود و این مورد شده بود بهانه ای برای شیطان ذهن که اگر بری اونجا و برخی نهادهای مربوطه نباشند تا همه امضاهایت را جمع کنی تا بتونی تسویه کنی چی؟

    و از طرفی دیگر همسرم را نمیتونستم تنها بگذارم چون واقعا سختش بود که تنها باشه و این هم شده بود بهانه ای برای شیطان ذهن که حالا میخوای بری خانمت از تنهایی حوصله اش سرمیره و این حرفا

    و از طرفی من ماشین هم نداشتم که با ماشین خودم برم و این هم شده بود بهانه ای برای شیطان ذهن که توی این شرایط کرونا با اتوبوس و قطار خطرناکه ، حالا صبر کن ، تازه خانمت را هم اگر بخوای ببری دیگه قوز بالا قوزه

    و از طرفی خودم ساکن یکی از شهرهای کرمان بودم و دانشگاهم تهران بود و این هم شده بود بهانه ای برای نجوای شیطان که تو که میری اونجا کجا میخوای بری ؟میخوای بری خونه دوستات و مزاحمشون بشی؟و….

    و از طرفی پول زیادی هم نداشتم که بتونم باهاش برم و برگردم و این هم دیگه شده بود یک بهانه ای دیگر برای نجواهای شیطان

    و هزاران اما و اگر دیگر که شیطان بوسیله آنها داشت در ذهنم گرد و خاک میکرد ….

    بالاخره تصمیم گرفتم خودم تنهایی برم ولی وقتی میدیدم خانمم هم اینجا تنهاست و از طرفی بعد این همه مدت خانه نشینی بخاطر کرونا افسرده شده و نیاز به یک تفریح داره دلم راضی نمیشد تتها برم ولی از طرفی هم می بایست برم

    تا اینکه توی اون درگیری های ذهنی از خدا کمک خواستم تا اینکه یک شب پدرخانمم گفت ماشین من را بردار و با همسرت برو و کار را یکسره کن

    خب این یک نشونه بود از سمت خدا و با این نشونه تونستم تا حدی یکی از نجواهای ذهنم را که نبود وسیله نقلیه بود خاموش کنم ولی شیطان زرنگ تر از این حرفا بود و از یک زاویه دیگه اومد شروع کرد به نجوا کردن که تو بی عرضه ای و چقدر بدبختی که یک ماشین نداری خودت بری و باید پدرخانمت به سختی بیفته تا تو بری کارتو انجا بدی و من در جدال با این نجواها داشتم میجنگیدم

    خلاصه با اینکه پدرخانمم در شب چنین پیشنهادی به من داد ولی هنوز نتونستم خودم را راضی کنم که با خانمم برم چون نجواهای دیگه مثل مشکل مالی و نداشتن محل اقامت درست و حسابی داشت اذیتم میکرد

    تا اینکه روز بعدش شد و من تا قبل از ظهر همینجوری در جدال بین نجواها بودم تا اینکه یک صدای واضحی از قلبم اومد که

    اگر به من ایمان داری حرکت کن و برو

    این صدا همین بود فقط و من گفتم چشم

    و به خانمم گفتم که میخوام تو را هم ببرم و با هم بریم و وقتی که چنین گفتم خانمم شاد شد و دیگه معجزه شروع شد

    معجزه پشت سر معجزه

    پول جور شد اونم از جایی که فکرش را نمیکردم

    با اون پول در یکی از هتل های خوب تهران با امکانات عالی اقامت دو روزه گرفتیم و بعدش دو روز دیگر تمدید کردیم

    و صبح روز بعدش حرکت کردیم رفتیم

    فقط بگم معجزات این سفر زیاد بود و زیاد و من چندتاشو میگم اینجا

    💎اینکه از یک نفر مدت ها بود پول طلبکار بودیم و دقیقا همان صبح روزی که ما قصد حرکت کردیم اون شخص پول را برای ما ریخت و خب سوال اینجاست چه کسی به دل این شخص انداخت که پرداخت پول ما را به تعویق بیندازد و در زمانی که به آن نیاز بیشتری داشتیم بریزد تا ما آن پول را در سفر خرج کنیم؟ و چقدر برکت داشت آن پول

    💎تمام امضاهای من براحتی هر چه تمامتر جمع شد و هر جا که میرفتم شخص مورد نظر حضور داشت و اگر خودش نبود جانشینش حضور داشت و براحتی امضاهای من در برگ تسویه جمع شد

    💎وقتی که تمام امضاهای من جمع شد و برگه را به مسوول مربوطه تحویل دادم گفت مدرک کارشناسی ارشد تو بین دو هفته تا یک ماه دیگر آماده میشود ولی به صورت معجزه آسا در روز بعد تماس گرفت با من و گفت بیا مدرکت را بگیر

    💎کتابخانه دانشگاه که در ایام کرونا به صورت یک روز در میان باز بود استثنائا در آن هفته بخاطر هفته کتابخوانی هر روز باز بود و این برای من خیر بود که باعث شد کار تحویل نسخه الکترونیکی پایان نامه ام سریع تر انجام شود

    💎کار تدوین نوشتاری پایان نامه ام برای من بسیار زمان بر بود و از طرفی تجربه نداشتم تا طبق قوانین دانشگاه کار تدوین نوشتاری را انجام بدم و از آنجایی که یکی از اموری که در امر تسویه لازم بود تحویل نسخه الکتریکی تدوین شده بود به صورت معجزه آسایی یکی از دستان مهربان خدا پیدا شد و در عرض نصف روز کار تدوین نوشتاری پایان نامه ام را انجام داد و در ازای این کار مبلغ ناچیزی دریافت کرد که نوش جانش باشد

    💎هر بعد از ظهری که ما آنجا بودیم به همراه همسرم به بیرون میرفتیم و از جاهای دیدنی تهران بازدید میکردیم و لذت میبردیم

    و معجزات دیگر که در قالب کلمات نمیگنجند به قول قرآن…

    قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا

    بگو که اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم

    (آیه ۱۰۹ سوره کهف)

    و این سفر برای من درس ایمان داشت و بر ایمان و اعتماد من به خدا افزود و خدا را شاکرم بابت این تجربه زیبا و شیرین و از خداوند درخواست دارم که

    رب زدنی ایماناً

    ای فرمانروای من ، بر ایمان من بیفزا…

    خدایا شکرت

    استاد نازنین و خانم شایسته عزیز از شما ممنونم بابت این تجربه زیبایتان ، بابت این فایل زیبا ، بابت همه چیز…🙏🌸😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 660 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است

    سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و مهربان خودم و سلام خدمت خانم شایسته بزرگوار و زیبا

    و سلام خدمت همه دوستان عزیز و خانواده صمیمی خودم

    استاد اگر بخوام از زندگیم بگم کلاً پر از چالش بوده و همچین مواردی که شما ‌فرمایید که وقتی می‌خوای کاری انجام بدی فکر نکن بهش یا الله رو بگو و برو جلو ه نمونه‌اش یه کار خیلی خاصی بود از نظر خودم گرفتن کارت بازرگانی که به یاره الله قدمو برداشتم الان دیگه مراحل آخرشه کارت اومده یه کلاس‌های بعد آنلاین شرکت کنم انشالله به امید خدا کارت بیاد و کار تجارتمو استارت بزنم یکی از پرچالش‌ترین کارهایی بود که کردم یعنی تمام اطرافیان دوستان می‌گفتن که این کار نمی‌شه خیلی سخته تمکن مالی می‌خواد فلان و بیسار و باید بدویی اینور اونور بالاخره خیلی سخته لی من بیاری الله گفتم می‌تونم و خداوند دستانشو فرستاد و الان دیگه ایشالا به احتمال اینکه 20 روز دیگه تا یک ماه این کارت به دستم برسه هست

    و یکی دیگه از چالش‌هایی که جلوی راه من بود این بود که یه باغچه تو حیاط خونم دارم و اون خونه رو بازسازی کرده بودن و کلی سیمان و آهک و پاراجر تو این باغچه چال شده بود و یه دوستی داشتم این باغ داشت و تو کار درختکاری مهارت داشت و اومد باغچه رو دید و یه بیل زد گفت نه اینجا نمیشه و درخت شاید خشک بشه و از این حرفا من گفتم خب پناه بر خدا حالا می‌کاریم درختو ببینیم چی میشه خوب درختو کاشتیم و بیاری الله مهربان تمام درختان یعنی فکر کنم هفت هشت تا درخت کاشتم همشون رشد کردن میوه دادن بهم خدا را شکر و خیلی هم خوشحالم از اینکه خداوندا همیشه کنارم احساس کردم بهش اعتماد کردم و همیشه یدمش کنارم بچه‌ها همیشه یعنی اعتماد داشتم همون شعاری که انسان‌های نازنین و مهربان آمریکا رو دلارشون نوشتن که ما به وجود خدا اعتماد داریم من همیشه خدا را کنارم احساس کردم تو هر کاری و همیشه هم کمکم کرده خدا. هیچ وقت نشده من کارم لنگ بمونه ماشینم یه جایی خراب بشه که اصلاً برهوت باشه یا به قول استاد اگرم همچین موردی پیش اومده به خیر و صلاحم بوده من بد فهمیدم که به خیر و صلاحم بوده و این واقعاً خیلی خوشحالم تو این سایت توحیدی هستم و وزی هزار بار خدا را سپاسگزارم به خاطر اینکه دستمو محکم‌تر از قبل گرفته و همیشه کنارم هست خدا را شکر وقتی کارو به خدا بسپاری بچه‌ها یه جوری کارو می‌چینه که اصلاً اشک از چشات میاد بیرون خدا من چی بگم حالا شاید انشالله خیلیاتون می‌دونم بچه‌های عزیز این شرایط منو داشتین خدا را همیشه کنارتون احساس کردین به خدا اعتماد داشتید که الان توی این سایت تولیدی هستیم خدا را 100 هزار مرتبه سپاسگزارم به خاطر تمام نعماتی که بهم داده به خاطر دوستان فوق العاده‌ای که سر راه من گذاشته به خاطر تمام نعماتی که الان حضور ذهن ندارم که شکر شکرگزار باشم

    می‌سپارمتون به دستان گرم و مهربان پروردگار یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    saeed va maryam گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    سلام به استاد عزیزم

    از زمانی ک خودمو میشناسم دارم کاری انجام میدم در جهت بهبود زندگی در بعضی جهات عالی ولی در بعضی جهات کمرنگ

    به خاطر همین موضوع هدایت شدم به این مسیر زیبا و الهی

    یه سری موضوعات ک برای من آسون بود مثل اذواج کردن و پیدا کردن فرد مناسب و همراه زندگیت

    من خیلی این باور رو دارم ک خیلی راحت میشه فرد مناسب پیدا کرد و اذواج کرد بخاطر همین من هدایت شدم به فرد مناسبی ک واقعا هرروز بیشتر فررکانسهای ما بهم نزدیک میشه

    و چون من این باور رو داشتم خیلی مراسم عالی گرفت شد بااینکه من و همسرم سن خیلی پایین اذواج کردیم

    سن و سال کمی داشتیم ۱۹ .۲۰ سالمون بود

    خیلی راحت همه چی برای ما پیش رفت با اینکه همسرم اول اذاوج هیچی نداشت منم همینطور و ما بعد از ۷ ماه بعد از اذاوجمون بچه دار شدیم ولی همه چی برای ما راحت پیش رفت ما بعد از گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترکمون هرروز روابطمون بهتر میشه شرایط مالی و….همه چی در این زندگی داره عالی پیش میره

    من فک میکنم بخاطر این باور بود ک خیلی اذواج کردن و تامیین زندگی و بچه دار شدن کار راحتیه و بخاطر این باور ما خیلی راحت همه چی برامون پیش رفت یعنی بخاطر این باور ک هم من و هم همسرم داشتیم تمام مراسم های ما خرج بچه ها…. هرچی ک ربط داره به زندگی مشترک راحت پیش رفت

    ما هیچ دعواها و بحثهای بیخود ترجیحن از بقیه کمتر بود توی زندگیمون

    به این دلیل سعی میکردیم ک راحت بگیرم و جالب اینجاس ک همه چی هم عالی پیش رفت همه چی ..

    با اینکه من و همسرم در سن پایین اذواج کردیم و بچه دارشدیم

    من با اکانت (همسرم،سعید ) مینویسم

    ولی بزرگترین ترمز زندگی من کار کردن با دوتا بچه کوچیک بود

    مسولیت بچها و خونه و اَشپزی و اغلب من توخونهای بزرگ زندگی کردم و حساسیتی ک من همیشه واسه تمیز کاری خونه دارم و داشتم همیشه تو ذهنم کار کردن بیرون از خونه برام سخترین کار دنیا بود

    میگفتم بچه باید زیر دست مادر بزرگ شه من باید خودم خونمون تمیز کنم هیچکس مثل من نمیتونه تمیز کنه و…..‌

    این باور ک با اینهمه کاری ک تو خونه دارم با ۲ تا بچه کوچیک ک پشت سر هم بدنیاداومدن کار کردن من اصلا نشدنیه و اصلا کار سختیه حتما من کم میارم

    بخاطر این من هیچ وقت هیچ قدمی برنداشتم

    و هیچ وقت تخصصی یاد نگرفتم و اصلا درک این ک به چی علاقه دارم رو متوجه نشدم

    فقط به خاطر اینکه من این باور رو داشتم ک کار کردن با بچه سختیه

    البته ک واقعا خونه داری و هندل کردن کار بچه و کار خونه خودش مسولیت بزرگیه ولی خیلیا هستن ک کنار این کارها برای خودشون درآمد دارن من فکر میکنم ک تو این زمینه کم کاری کردم

    البته من همیشه در حالت بهبود همه چی بودم و هستم و به آنچه ک میخواستم رسیدیم در این مسیر….. توی این موضوع کم کاری کردم و وقتی برنامهای شما آشنا شدم هدایت شدم به اجاره دادن ویلای ک ساخته بودیم و من درآمد عالی رو کسب میکنم و داستان خرید خونه وو….هزاران نتایج دیگه که گرفتم و وقتی شرایط عالی شد ۶ ماه بعد ایده اومد مهاجرت کن و همون لحظه عمل کردم قدم برداشتم در حال مهاجرت کردن به یه کشور جدید هستیم و این تصمیم در بهترین حالت ممکن زندگیم گرفته شد ……

    و الان بیشتر ازهمه باور ها و بیشتر روی این باور کار میکنم ک مهاجرت کردن کار راحتیه ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1651 روز

    به نام خدای مهربانم

    فایل روز شمار تحول زندگی من- 171: دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟

    سلام به اساتید عزیزم، سلام به دوستان خوبم

    استاد این از اون فایلهاییه که خیلی عالی و به موقع بود برای من. خیلی برام آگاهی داشت. با اینکه قبلا گوشش داشته بودم ولی الان مصداقهای زیادی ازش توی این برهه از زندگیم هست.

    یه همزمانی قشنگی هم که برام داشت اینه که فایل نشانه ام، گفتگو با دوستان 63 بود که عنوان اون هم «مسیر می تواند همواره روان باشد»، هست که به نظرم این دو تا فایل میتونن مکمل هم باشن. خدایا شکرت که اینقدر قشنگ و واضح داری هدایتم میکنی.

    اگر که ما قدمهای اول رو برنداریم، هیچ نتیجه ای اتفاق نمیوفته و خیلی موقع ها ما قدمهای اول رو برنمیداریم، به این دلیل که فکر میکنیم کار خیلی سختیه. یعنی همین که توی ذهنمون راحت شود، خیلی احتمال بیشتری داره که ما قدمها رو برداریم.

    من این جمله رو که، «کارها رو توی ذهنت آسون کن» رو روی دیوار روبروی میزم نوشتم که هر بار میخوام کاری رو انجام بدم که برام سخت جلوه میده، خوندن این جمله خیلی بهم کمک کنه که قدم بردارم و پیش برم.

    یعنی شمردن و بررسی بیش از حد مراحل کاری که تصمیم داریم انجامش بدیم، میتونه منجر به این بشه که ما از انجام اون کار منصرف بشیم. چون توی همچین پروسه ای ما معمولا با دید منطقی، و بر اساس تجربیات قبلی خودمون یا دیگران میام شرایط و مراحل رو پیش بینی میکنیم. و اغلب اون آسونیها و گشایشها و هدایتهایی که در طی مسیر، خداوند سر راهمون قرار میده رو دیگه درنظر نمیگیریم.

    و دیگه توی ذهنمون اون کار تبدیل میشه که به یک کار سخت و زمانبر، که نیاز به انرژی و حوصله خیلی زیادی خواهد داشت. چون مراحل و استپهاش توی ذهنمون خیلی زیاد میشن.

    …………………………………………………………………………….

    استاد این مثال بیزنس رو که زدین دقیقا موضوعیه که من الان باهاش درگیرم. یه ایده ای برای یه کاری به ذهنم رسیده، اما مدتهاست توی همون مراحل اول متوقف شده چون ذهن من یه ترمزی داره (که اونو هم تازه متوجهش شدم و میخواستم توی عقل کل بپرسم)، و اونم اینه که همون اول ماجرا میره تمام مشکلات و مسائلی که ممکنه در بعدها پیش بیاد رو کشف میکنه و حالا میگه خوب اول بیا راه حل اینا رو پیدا کن، بعد کار رو شروع کن که این مشکلات پیش نیاد.

    یعنی منطقش اینه که با این کار داری پیشگیری میکنی از مسائلی که بعدا ممکنه برات پیش بیاد.

    و چون آدم هنوز اون کار رو شروع نکرده و با خم و چم کار آشنا نیست، طبیعتا جوابی هم برای این سوالات و احتمالات عجیب غریب نداره. و نتیجه اینکه که کار در همون شروع، در نطفه خفه میشه… چون این فکرها یه ترسها و نگرانیهایی رو در آدم ایجاد میکنه که اصلا اون ذوق شوق اول رو هم از آدم میگیرن.

    …………………………………………………………………………….

    واااای این مثال استاد که برای کوه رفتن گفتن… چند روز پیش میخواستم یه کاری انجام بدم، دقیقا مثل این مراحلش اومد توی ذهنم. بعد پشت بندش این جملات استاد اومد توی ذهنم که میگفت بند این کفشت رو باید ببندییییییی، بعد بند اون کفشت رو باید ببندی…. یادم نبود مربوط به کدوم فایله. فقط همین یه تیکه اومد توی ذهنم و با خودم گفتم نباید به مراحلش فکر کنم. باید پا شم انجامش بدم… بعد به فاصله چند روز همون فایل برای روزشمار روی سایت اومد… اینم یه همزمانی دیگه فایل بود برای من.

    …………………………………………………………………………….

    بعضی افراد میان برای اون هدف و خواسته ای که دارن، مسیر رسیدن به اون خواسته رو اینقدر در ذهنشون پیچیده میکنن، که عملا برای اون خواسته قدم بر نمیدارن. و وقتی هم قدم بر نمیدارن، یعنی کاری انجام نمیشه و نتیجه ای اتفاق نمیوفته.

    باید تمرین کنیم که حرکت کردن رو توی ذهن خودمون آسون کنیم. اما باید یادمون هم باشه که اگر این موضوع جز پاشنه های آشیل مزمن باشه، چیزی نیست که یک شبه از بین بره. این چیزیه که ما باید همیشه روش کار کنیم. و فکر نکنیم که ما دیگه توش خوب شدیم و ولش کنیم.

    چجوری؟

    به خودت بگو:

    خداوند یه درهایی رو باز میکنه که الان نمیدونیم چیه…

    خداوند یه راه هایی رو برام باز میکنه که الان راجع بهشون چیزی نمیدونم.

    چون:

    وقتی که آدم قدم برمیداره و حرکت میکنه و توی ذهنش کارها رو سخت و پیچیده نمیکنه، عملا یه سری درها باز میشه.

     من فکر میکنم این درهایی که باز میشه، همون پاداشهاییه که استاد همیشه میگن خداوند به شجاعان پاسخ میده.

    …………………………………………………………………………….

    یکی از کارهایی که من موقع شروع کارهایی که از نظر خودم یکم پیچیده هستن، انجام میدم اینه که توی تمرین ستاره قطبیم از خدا میخوام که با 1000 فرشته پیاپیش من رو یاری و هدایت کنه که با آسانی و با لذت اون کار رو انجام بدم. و همزمان به خودم هم یاد آوری میکنم که این وعده ای که خداوند صراحتا در قرآن گفته. و باز هم به خودم یادآوری میکنم که چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویشه؟

    پس باید همیشه همه چیز رو برای خودم خیلی ساده و راحت کنم و به خودم یادآوری کنم که:

    همیشه همه چیز خیلی راحت انجام شده و خداوند درها رو باز کرده

    و نباید بیام دونه به دونه قدمهایی که باید بردارم رو توی ذهنم مرور کنم و به سختی هاش تمرکز کنم.

    🟦 حالا چرا نباید این کارو بکنم؟ منطقش چیه؟

    منطقش اینه که خیلی از کارها در طول مسیر تغییر میکنه.

    وقتی خداوند تعهد شما رو میبینه، وقتی که خداوند اقدام شما و حرکت شما و عمل شما رو میبینه:

    خیلی ازروندها تغییر میکنه

    خیلی از قدمها تغییر میکنه

    خیلی از کارها راحت تر میشه

    خیلی از دستان خداوند میان و کمکتون میکنن که کارها رو راحتتر انجام بدین

    یاد یه مثالی افتادم. اونایی که فیلمهای هری پاتر رو دیدن، میدونن توی هاگوارتز، یه سری پله بود که یه زمانهایی مسیرشون تغییر میکرد. یعنی پله ها متحرک هستن و میتونه کلا بچرخه و شما از همون پله های که همیشه میرفتی بری اما از یه جای دیگه سردر بیاری.

    توی زندگی هم همینطوره… مسیر میتونه نسبت به پیش بینی تو، یا نسبت به تجربیات قبلی خودت یا سایرین، تغییر کنه و متفاوت بشه.

    این جادوی قدم برداشتن و توکله.

    🟦 ولی کی این اتفاق میوفته؟

    موقعی که ما قدم برداریم دیگه. خیلی بهتره که قبل از اینکه به یه تضادی بربخوریم حرکت کنیم، ولی حتی اگر به یه تضادی برخوردیم که یه خواسته شدیدی رو در قلب ما ایجاد کنه، باید تمام تلاشمون رو بکنیم که حرکت کنیم و از اون تضاد استفاده کنیم برای رسیدن به اون خواسته.

    به جای اینکه شاکی باشم از اینکه چرا شرایطم درست نمیشه،

    باید قدم بردارم برای حل مسائلم

    باید قدم بردارم برای بالا بردن توانمندیهام، برای بالا بردن مهارتهام

    باید حرکت کنم.

    اینطوری نیست که بخوام بشینم فکرم رو عوض کنم و بعد همه چیز یهو تغییر کنه.

    باید هر روز هزار بار به خودم بگم:

    ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است.

    🟦 به این فکر کنم که چرا توی قرآن، آیه های ایمان و عمل صالح با هم و درکنار هم میان؟

    به این فکر کن که این 2 تا چرا مکمل همدیگن و چرا اینقدر مهمن؟

    قدم برداشتن رو ساده کن توی ذهنت

    فقط به اون قدمی که جلوی روت هست توجه و تمرکز کن…

    مثل مربیای فوتبال که فقط به بازی بعدی فکر میکنن. چون وقتی که حرکت کنی، خداوند درها رو برات باز میکنه. خداوند قدمهای بعدی رو بهت میگه. اینو مدام با خودت تکرار کن.

    خیلی موقع ها هست که ما قدم برنمیداریم چون نمیدونیم که اگر قدم اول رو برداشتیم، قدم دوم رو چیکار کنیم؟ یعنی مثلا ما فعلا میدونیم که اول این کار رو باید بکنیم، ولی بعد از این کار رو نمیدونیم. پس بنابراین تا وقتی که ندونم بعد از این قدم اول چه کارهایی رو باید انجام بدم، کاری رو انجام نمیدم، تا بدونم که قدمهای بعدی چیه… این یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل افراد در دنیاست. اینکه که تا ندونن قدمهای دوم و سوم تا الی آخر چیه، قدم اول رو برنمیدارن. و چون نمیدونه اونا رو باید چیکار کنه، اون قدم اول رو هم برنمیداره و خیلی زود هم از ذهنش خارج میشه.

    پس سعی کن که هی خودت رو هل بدی که قدم ها رو برداری و حرکت کنی، چون خداوند درها رو باز میکنه وقتی که ایمانمون خوب باشه وقتی که باورمون خوب باشه.

    وقتی که کانون توجهمون رو کنترل کنیم، و به چیزهایی توجه کنیم که دوست داریم توی زندگیمون باشه… و بیایم الگوهای مناسب پیدا کنیم… به جای اینکه تمرکز کنیم روی کساییکه شکست خوردن، بیام تمرکز کنم روی افرادی که موفق شدن. حتی میتونی بری باهاشون صحبت کنی. موفقیتهاشون رو ببین. اشتراکاتی که توی افراد موفق میبینی رو بذار کنار همدیگه و اونا رو در خودت ایجاد کن.

    اما اگر از همون اول بخوای تمرکز کنی روی افرادی که توی اون کار شکست خوردن، عملا اصلا اون کار رو شروع هم نمیکنی و میرسی به بی حرکتی

    بنابراین وقتی که ما میایم اینجوری تمرکز میکنیم روی چیزهایی که به ما قدرت میده، باعث میشه که ما انگیزه داشته باشیم باعث میشه که باورهامون بهتر بشه. باعث میشه که امیدمون بیشتر بشه. و به نسبت امید بیشتر، به نسبت احساس بهتر، به نسبت توکل بیشتر… به همون نسبت،

    به همون نسبت، ایده های بهتری و هدایت بهتری از طرف خداوند بهت میشه

    ولی اگه بکگراند ذهنت این باشه که این کار موفق نمیشه یا من موفق نمیشم یا هرکی رفته تو این کار شکست خورده، ایده هایی هم که به ذهنت میرسه ایده هاییه که منجر به شکست میشه. به همین سادگی… داستان همینه

    دیگه فقط این میمونه که چقدر میتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم.

    و به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم، نتایج واقعا نتایج لذت بخش و فوق العاده ای میشه.

    پس این فکر که بشینیم توی خونه و هیچ کاری نکنیم و همه چیز خودش اتفاق میوفته، تصور اشتباهیه.

    (یه فایل دیگه هم استاد در این زمینه دارن به نام: «بررسی موردی یک دوست، بوسیله قوانین ثروت»)

    اگر توی ذهنت انجام یه کاری سخت باشه، عملا احتمال اینکه شما اون کار رو انجام بدی، بینهایت کمه… بینهایت کمه

    حتی برای تغییر عادات و سبک غذایی هم استاد از همین شیوه در قانون سلامتی استفاده کردن و به خودشون گفتن که این کار خیلی آسونه…

    …………………………………………………………………………….

    🟩 اصلا الان به ذهنم رسید که از این بعد هر ایده ای به ذهنم رسید، فوری آگاهانه به خودم بگم:

    چه عالی…. این کار که خیلی آسونه.

    حتی خوب میشه که بنویسمش روی کاغذ و بزنم به دیوار روبروی میزم.

    …………………………………………………………………………….

    این کلیده…

    این کلیده:

    این راحت کردنه باعث میشه که آدم شروع کنه، تست کنه، امتحان کنه و عمل کنه و ببینه که واقعا کار راحتیه. چون تا وقتی که انجام ندی، اولش به نظر خیلی سخت میاد. ولی وقتی شروع میکنی میبینی که خیلی هم کار راحتی بود.

    🟦 ولی کِی میبینی که کار راحتی بود؟

    موقعی که انجامش بدی… موقعی که انجامش بدی.

    همه چیز میتونه تغییر کنه وقتی که ما رَوش رو تغییر میدیم. زمانیکه شما حرکت کنی و عمل کنی.

    ولی اگر توی ذهنت اون کار سخت باشه، خوب حرکت نمیکنی و اون نتایج هم بوجود نمیاد.

    باید مراقب باشیم که توهم نزنیم توی مسیر… اگر داری مسیر درست رو میری، باید، باید باید نتیجه بگیری ازش.

    اگر توهم باشه، نتیجه نمیاد. نتیجه با عملکرد درست اتفاق میوفته نه با توهم.

    …………………………………………………………………………….

    🟩 جمله طلایی:

    اگر میخوای بدونی که توی مسیر درست هستی یا نه، ببین داری نتیجه میگیری یا نه؟

    منظور از نتیجه، نتیجه ملموسه. یعنی یه تغییر ملموس توی اون موضوعی که داری روش کار میکنی. ( مثلا توی بازه 2-3 ماهه)

    نتیجه کی بوجود میاد؟

    موقعی که عمل میکنی.

    پس اگر داری یه مسیری رو میری، و نتیجه، نتیجه دلخواه نیست، بدون که:

    یا مسیرت اشتباهه

    یا مسیر اشتباه نیست ولی تو اصلا عمل نمیکنی به اون چیزایی که میدونی (مثل اون افرادی که خیلی خوب حرف میزنن اما توی زندگیشون به نتیجه نرسیدن)

    پس باید این آگاهی ها رو هزاران بار به خودم بگم تا

    منجر بشه به تغییر رفتارم

    منجر بشه به تغییر عملکردم

    منجر بشه به تغییر عادتهام

    منجر بشه به تغییر باورهام

    و منجر بشه به نتایج

    …………………………………………………………………………….

    یعنی، کل مکانیزم اینه که:

    آقا یه کاری کنیم که حرکت کنیم، با باورهای درست.

    اصلا خود بحث حرکت کردن نیاز داره به باورهای درست. یعنی کسی که حرکت میکنه، نشون میده که یه امیدی داره که حرکت میکنه. یه سری باورهای مناسب داره که حرکت میکنه.

    مثلا کسی که میره یه مهارت جدید کسب میکنه، این امید رو داره که این مهارت جدید بهش کمک میکنه که میره حرکت میکنه و یادش میگیره.

    …………………………………………………………………………….

    کارهات رو با تمرکز بالا انجام بده

    وقتت رو سر چیزای بیهوده تلف نکن

    کار کن روی ایده ها و اهدافت

    یعنی زمانت رو مفید بگذرون

    قدم بردار

    هر روز روی باورهات کار کن

    هر روز سعی کن کانون توجهت رو کنترل کنی

    هر روز سعی کن بر زیباییها تمرکز کنی

    و سعی کن کار کنی روی اهدافت، روی بیزنست، روی ایده هات.

    تمرکزت رو بذار روی نکات مثبت اون کاری که میخوای براش اقدام کنی.

    تمرکز کن روی اینکه اگر اون اتفاق و اون کاری که میخوای براش اقدام کنی، پیش بره، بعدش چه اتفاقات خوبی میتونه برات بیوفته. و مرتب به خودت بگو:

    درا باز میشه. و باور داشته باش که وقتیکه قدم برداری، خداوند درها رو باز میکنه.

    …………………………………………………………………………….

    🟩 الان به ذهنم رسید که میتونم بیام براش تمرین سناریو نویسی رو انجام بدم.

    به این فکر کنم که اگه بشه چی میشه

    نذار تمرکزت بره سراغ مشکلات و مسائلی که ممکنه توی کار پیش بیاد (دقیقا موضوعی که من این وقت باهاش درگیرم).

    توکل کن به خدا و شروعش کن و اون وقت میبنی که خیلی راحت تر از اون چیزی که فکر میکردی، درها باز میشه و دستان خداوند میان و ایده ها میان و درها باز میشه.

    به خودت یادآوری کن که سیستم چجوری داره کار میکنه.

    …………………………………………………………………………….

    میخوام آدمی باشم که حرف مفت نمیزنه. آدمی باشم که عمل میکنه به ایده ها و قدم برمیداره.

    باید مثالهای قرآنی در مورد حرکت کردن و اقدام کردن، رو بارها و بارها به خودم یادآوری کنم. بخونمشون. با خودم تکرارشون کنم. ببینم که توی داستانهای قرآنی هم همش نتایج زمانی اتفاق افتاده که الهام شده که این کار رو انجام بده، و اون پیامبر هم اون کار رو انجام داده.

    مثل داستان بنی اسرائیل نباشم که بگم نه این کار سخته و من میترسم… من همینجا میمونم، خدایا خودت برو انجامش بده. نتیجه این کار سرگردانیه… اینکه بشینم توی خونه تا خدا برام پول بفرسته. خدا راهش رو بهم میگه ولی به جای من قدم بر نمیداره… راهش رو بهم میگه، مسیر رو برای من هموار میکنه. دستانش رو هم میفرسته. خودش وعده داده که با 1000 فرشته پیاپی یاریم میکنه… خودش وعده داده که دلها رو نرم میکنه… خودش وعده داده که تیر میزنه و میجنگه…

    اما من هم این وسط باید یک کار انجام بدم…

    باید او رو اجابت کنم… من هم باید بهش اعتماد کنم و قدم بردارم.

    همین…

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿186﴾

    و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤ ال کنند، من نزدیکم. دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می‏خواند پاسخ می‏گویم، پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند. (سوره بقره)

    من فکر میکنم این پذیرفتن دعوت خدا توی این آیه، همون عمل کردن به الهامات ما، درزمینه اون خواسته مون هست.

    یک کاری بهت گفته میشه که انجام بدی، اگر انجامش دادی نتیجه میگیری. اگر هم انجامش ندادی، مثل بنی اسرائیل آواره و سرگردان میشی.

    پس بیا رفتارهای هماهنگ با خواسته هات رو در خودت ایجاد کن و اون رفتارها رو تبدیل کن به عادتهات.

    …………………………………………………………………………….

    توی مثالی که خانم شایسته گفتن، ممکن بود یه نفر دیگه توی همین شرایط باشه و همون ابتدا ذهنش بره روی این موضوع که حالا که من دانشگاه قبول شدم، برام کار پیدا شده؟! من الان دیگه وقت ندارم و از این حرفا.

    ولی خانم شایسته تازه از قبل براش سناریو داشته توی ذهنش و خلقش کرده.

    یه موضوع دیگه هم که اخیرا خیلی توی ذهنم میاد اینه که وقتی به الهاماتمون عمل میکنیم و پیش میریم، خداوند فراتر از انتظار پاسخ میده.

    یعنی نه تنها اون چیزی که توی ذهنم بوده رو تمام و کمال بهم میده، بلکه یه عالمه چیزای دیگه هم میزاره روش و بهم میده.

    مثلا توی مثال خانم شایسته،

    نه تنها هزینه های دانشگاهشون تامین شد، بلکه چندین و چند برابر اون مقداری که لازم داشتن، حقوق دریافت کردن.

    نه تنها حقوق دریافت کردن و درس خوندن و مهارتها و به طبع اعتماد به نفسشون بالا رفت، بلکه توی این مسیر، با یه فردی مثل استاد عباس منش آشنا شدن و بقیه ماجرا.

    …………………………………………………………………………….

    در مورد خودم اگر بخوام بگم، دقیقا الان توی یه وضعیتی هستم که ایده انجام یه بیزنسی به ذهنم میاد، ولی همزمان یه سری مسائل هم در مورد اون کار به ذهنم میرسه که باعث شده متوقف بشم و قدمهام رو اونجوری که دلم میخواد برندارم.

    این مسائل در مورد مشکلات کار نیستن. در مورد مسائلی هستن که ممکنه ممکنه ممکنه بعدها پیش بیاد که من نمیدونم ذهن من اینارو از کجا پیدا میکنه، ولی درکل متوجه شدم که این یک ترمز اساسی در من برای شروع هر کاریه. یعنی از قبل میخواد تمام نکات ایمنی رو بررسی و همه موارد رو کاملا روشن و شفاف کنه و تا این اتفاق نیفته، دوست نداره هیچ اقدامی انجام بده. منظورم از نکات ایمنی، موارد منطقی و عادی یه بیزنس نیست. بیشتر به حالت وسواس گونه، یک اتفاق 1 در 1000 رو هم بررسی میکنه و ازم انتظار داره که همون اول کار برای پیشگیری از اون موضوع یه راهکار داشته باشم. که خوب نتیجه اش مشخصه.

    خیلی خوشحالم که هم فایل نشانه ام و هم فایلی که برای روز شمار اومدن در این رابطه است و این نشون میده که من میتونم با استفاده از این آگاهی ها این ترمز رو در خودم رفع کنم.

    در مورد کارهای که توی ذهن من آسونه و راحت اقدام میکنم، سفر کردن رو میتونم مثال بزنم. البته قبلا اینجوری نبودم اما الان اینجوریم.

    یعنی مثلا توی سفر آخری که داشتم، به خاطر اینکه دیر اقدام به خرید بلیط کردم و قیمت بلیط خیلی بالا رفته بود، بلیطم رو 2 استاپه (2 توقف در 2 کشور مختلف) گرفتم. خیلیا وقتی که میشنیدن تعجب میکردن و میگفتن واااای اینجوری که خیلی خسته میشی… چند ساعت توی راهی؟! و با چهره هایی که انگار میخوان همدردی کنن باهام صحبت میکردن.

    ولی برای من دوست داشتنی و راحت بود چون اتفاقا دوست داشتم جاهای جدید رو ببینم. حتی اگر درحد فرودگاه یه کشور جدید باشه. و واقعا هم بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم، سفر دوستداشتنی و جذابی شد و خیلی بهم خوش گذشت.

    استاد جان، خانم شایسته عزیزم، ازتون سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    نسرین ویسی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر شما استاد عشق ومریم جان عزیزم بانوی عشق

    خداروشاکرم برای هدایتم به این مسیر به این راه راست ،استاد دیروز توکامنت یکی از بچه ها خوندم که انگار خدا این سایتو مخصوص من قرار داده چون همیشه متناسب حال من فایل میاد ،جواب سوالم میاد ،وحقیقتا درست میگفت ،میدونید چرا ،چون شما ودست اندرکاران این سایت  الهی همه توحیدی هستین وعاشق واین توحید شماست وعشق شماست که اینقدر این سایت رو خدایی کرده ،واینقدر ما معجزه میبینیم ،میتونم بگم همیشه به موقع واون لحظه ای که من نیاز داشتم شما یک فایل گذاشتید الله اکبر ،اگه این اسمش معجزه نیست پس چیه ،خدایا شکرت ،هر چقدر من ازشما وخدایم سپاسگزار باشم کمه ،این چندتا فایل اخیر همه وهمه در راستای قدمی هست که این روزها بدنبالشم ،من چقدر دلم میخواست برای همه شون کامنت بگذارم وچقدر حرف داشتم برای گفتن ولی نگذاشتم همیشه تو دفترم مینویسم نکات رو ولی کامنت رو نه ،چون برام کامنت گذاشتن سخت بود ،چرا سخت بود چون وقتی شروع میکنم به نوشتن اینقدر که فایلها پر محتواست منم که نمیتونم حتی از یک نکته ش بگذرم  از خدا هم میخوام که کمکم کنه هرچی اگاهی هست بکشم بیرون اینه که وقتی میشینم پای کامنت نوشتن طولانی میشه وبه همین خاطر همش میگفتم بذار یه موقعی سر فرصت بنویسم  الانم میخوای بشینی ریز به ریز رو پیدا کنی وبنویسی ۵ ۶ ساعت طول میکشه 😅،خلاصه اینکه کارو برای خودم سخت کردم  حالا پیرو این فایل امروز اومدم بنویسم که به خودم ثابت کنم سخت نیست ،تو شروع کن ،یه چیزیم بگم  هرچقدر وقت بذارم رو کامنت نوشتن صدبرابرش سود میبرم ،یعنی هرچی بگم کمه از برکت نوشتن کامنت ،مخصوصا وقتی سعی میکنم ریز به ریز حرفهای استاد رو دربیارم 😊،اصلا همه ش لذته وسود ولی میگم چون وقت زیادی میذارم این میشه که شروع نمیکردم اما امروز با این فایل دیگه پیمانه م پرشده داره سرریز میکنه اگه کامنت نذارم وتشکر نکنم وخودمو خالی نکنم میمیرم ،البته میدونم باید باورهامو درست کنم  چه بسیار دوستان عزیزی که کامنتهای فوق العاده پر محتواوطولانی مینویسن  ومن میبینم که برای هر فایل که استاد میگذارن اینکارو میکنن حتی اگه این فایلها پشت سرهم باشه وحتی تقریبا جز اولین نفرات هستند ،پس وقتی اونها میتونند من هم میتونم وباید اونها رو الگو قرار بدم وسختی اینکارو در نظر خودم اسون کنم .وشروع کنم وبدونم که خداوند کمکم میکنه وبهم میگه کلمات رو وکامنت خودم  رو ارزشمند بدونم ، همون طورکه  کامنت بچه ها اینقدر به فهم من ورشد من کمک کرده کامنت من هم میتونه کمک کنه ،وحتی میتونم این رو یک وظیفه بدونم در قبال خودم که اگاهی هامو گسترش بدم وبرای خودم تکرار کنم وردپا بگذارم وهم وظیفه ای که بعنوان تشکر از شما واین سایت الهی میتونم انجام بدم .

    واما این فایل ارزشمند وگرانبها

    خدایا شکرت برای دیدن چهره نورانی شما اون هم در ماشین زیباتون که عاشقشم .

    خدایا شکرت برای وجود استادی که اینقدر عاشقانه برای ما فایل تهیه میکنه واون هم رایگان .

    دقیقا استاد این مشکل من هم بود نه اینکه فکر کنم بشینم تا با درست کردن باورهام  پول از اسمون بباره برام (هرچند اینطور شده ومن فقط با کار کردن روی باورهام تونستم بدون کار کردن حسابم رو پر پول کنم طوریکه که الان میتونم  دوتا از دوره هاتون بخرم ومنتظر نشونه هستم که چه دوره ای رو بخرم وهر روز از خدا میخوام هدایتم کنه والبته تو این فایلی که گذاشتین اسم دو دوره سلامتی و راهنمای عملی دستیابی به ارزوها اومده ،دوره سلامتی رو که خودم خیلی دوست دارم تهیه کنم ودوره راهنمای عملی روهم خیلی نشونه ازش گرفتم واستاد  من هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسه که بتونم دوره های شما رو بخرم ولی این نشون میده که من خوب روی خودم کار کردم  که تونستم بدون داشتن شغل این پول رو بدست بیارم ،حالا دارم روی خودم وباورهام کار میکنم که کار خودم رو شروع کنم وخیلی هیجان زده ام چون تمام این فایلهایی که اخیرا گذاشتید پاشنه اشیلهای من برای کار کردنم بوده )خلاصه اینکه من پول دراوردن رو یه کار سخت وپرتلاش میدونستم اون هم در مورد کار من که موفق شدن توش نیاز به زحمت شبانه روزی داره واین بود که فکر میکردم باید یه راه اسونتری هم باشه وبه خاطر سختی کارم تن بهش نمیدادم وشروع نمیکردم ،وحالا شما رو میبینم که نه اینطور نیست شما هم روی باورهاتون کار میکنید وهم با ذوق وعشق وامید به نتیجه وباورتون به نتیجه تلاش شبانه روزی وتمرکز زیاد میذارین ،احسنت ودرود به شما .

    اگه ما قدمهای اول رو برنداریم هیچ نتیجه ای  اتفاق نمی افتد وخیلی وقتها ما قدمها ی اول رو برنمیداریم چون فکر میکنیم کار سختیه همین که  توذهنمون راحت شود خیلی احتمال بیشتری داره که ماقدمها رو برداریم .

    فکر کردن به جزئیات کار ومراحل کار باعث میشه  سخت بشه برامون واصلا شروع نکنیم .

    دقیقا ۹۹ درصد کارایی که انجام نمیدیم دلیلش همینه دقیقا استاد خیلی از ادمها این کارهایی رو که ما برای خودمون سخت کردیم خیلی راحت انجامش میدن وموفق  هم هستن ،نمونه ش برای من همین کامنت نوشتن 😅،وهمین شروع کردن کارم ودنبال کردن عشق وعلاقه م .

     مشکل :مسیر رسیدن به خواسته رو اینقدر سخت وپیچیده میکنیم که عملا برای رسیدن بهش قدمی برنمیداریم وقتی هم که قدم برنداریم هیچی اتفاقی نمی افتد .

    اگاهانه باید حرکت کردن رو اسون کنیم ،این چیزی هست که باید همیشه روی خودمون کار کنیم مخصوصا اگر پاشنه اشیل باشه ،وهمیشه باید به خودمون بگیم اگر ما حرکت کنیم خداوند  یه درهایی برامون باز میکنه که الان ما نمیدونیم چیه ،خداوند یه راههایی برامون باز میکنه .

    استاد مثال هایی رو که شما زدید وتجربه هایی که خودم داشتم  احساس کردم کارهایی که قبلا  تجربه هایی خوبی درشون نداشتیم  برامون سخت میشه میتونیم اینجور بگیم به خودموون که اون موقع ما قانون رو نمیدونستیم ودرست عمل نکردیم هرکاری با قانون وباورهای درست اسون میشه پس برای پاک کردن اون تجربه های تلخ هم که شده باید حرکت کنیم وبه خودمون بگیم که من اینبار قانون رو میدونم باورهای درست دارم پس ساده ست  وخداوند دستهاشو برام میفرسته .

    دونه دونه روند کار رو در ذهنتون مجسم نکنید وسختش نکنید  چون خیلی از کارها تغییر میکنه روند تغییر میکنه چون وقتی خداوند اقدام شما وتعهد شما وحرکت شما رو میبینه خیلی از قدمها تغییر میکنه وکارها راحتتر میشه ودستان خداوند میاد .کی این اتفاق می افته وقتی که قدم برداری .

    اول انگیزه هاتو درست کن وقتی یه خواسته جدی در تو بوجود اومد (چقدر مهمه این درست کردن انگیزه ونوشتنش برای خودت که مدام بهش نگاه وادامه بدی )مخصوصا وقتی به تضاد برمیخوری ،باید تمام تلاشو انجام بدی برای حرکت کردن وبرطرف کردن اون تضاد ورسیدن به اون خواسته .

    وقتی خواسته شدید داری ویا تضادی داری باید حتما قدم برداری براش .

    (یه کاری که الان به ذهنم رسید اینکه بشینم چیزهایی که باعث میشه حرکت نکنم وکارو سخت کرده برام پیدا کنم وبنویسم وباورهای درستشون رو پیدا کنم والگوهای درستشون رو پیدا کنم وبرای خودم ضبط کنم وتکرار کنم )

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است وهمه جا در قران گفته درکنار ایمان عمل صالح انجام بدید

    استاد پاشنه اشیل من همینه که بدون رنج گنج میسر نمیشود وفکر میکردم وقتی شما میگید همه چی اسون بدست میاد پس منم باید بشینم باورهامو درست کنم تا همه چی اسون بدست بیاد بدون رنج کشیدن درحالی که تعریف  من از تلاش اشتباه بوده واینکه نمیدونستم وقتی قدم برداری کمکهای خداوند میرسه وچقدر شیرینه همین الهاماتی که می اد وکارها رو اسون میکنه وتو میبینی که انگار خدا تورو زیر نظر گرفته وانگار که دانش اموز زرنگش باشی وهی میاد نگات میکنه  وهرجاببینه داری اشتباه میری بهت میگه وهرجا سختت شد راهنماییت میکنه وهمه اینها رو وقتی تجربه میکنی که حرکت کنی .من خیلی این اتفاق برام تو خیاطی ورانندگی افتاده وچقدر دیدم این معجزات الله مهربان رو وچقدر ایمانم قوی شده که همراه منه وبامنه وچقدر معجزات دیدم خدایا شکرت .باید مدام یاداوریشون کنم تا باورهام قوی بشه برای زدن حرکتهای بزرگ وبزرگتر .

    اره استاد پاشنه اشیل من همین شروع کردنه وهمین سخت کردن کارها برای خودم .دوتا مثال دیگه دارم یکی از مادرم ویکی از همسرم ،یادم میاد بچه که بودیم ماشین لباسشویی نداشتیم ومادرم لباسها رو بادست میشست وخوب اطراف ما همه زنها اینطور بودن ولی فرق مادرم این بود که وسواس تمیزی داشت وباید همه چیز رو اینقدر میسابید که تمیز بشه وبرعکس شده بود اینقدر اینکارو برا خودش سخت کرده بود که لباسها رو نمیشست تا موقعی که زیاد میشد واون وقت یک روز تمام مینشست پاشون ،در حالی که خانمای دیگه دو دقه تا یه لباس کثیفی بود میشستن وسختش نمیکردن برا خودشون ،مامانم تو همه کاراش همینطور بود ودروغ چرا منم همینطور بودم تا اینکه با استاد اشنا شدم وحالا فهمیدم که کارها باید همیشه اسون انجام بشه واینقدر سختش نکنم وخیلی خیلی بهتر شدم تو انجام کارهای خونه ،ویه مثال دیگه همسرم هست میبینم که خیلی از کارها رو در نظرش سخت میکنه ودقیقا به مراحل کار وجزئیات فکر میکنه وسختش میکنه برا خودش وهمین میشه که خیلی چیزا تو خونه ما دیر دیر انجام میشه حتی چیزای واجب مثل نصب کولر یا درست کردن یخچال ،

      باید  ایمان خوب باشه ،باور خوب باشه ،کانون توجه مون خوب باشه وبه چیزهایی توجه کنیم که دوست داریم تو زندگیمون باشه  الگوهایی رو پیدا کنیم که موفق شدن در اون زمینه .

    الگوهای مناسب پیدا کنید یعنی به جای اینکه تمرکز کنید روی کسانی که شکست خوردن تمرکزت رو بذاری روی ادمهایی که موفق شدن .منطقی نگاه کنید اگر اون کار سخت بود پس یه عالمه ادم انجامش نمیدادن ،تمرکز روی ادمهای موفق یعنی بری باهاشون صحبت کنی ببینی موفقیتهاشونو ،بپرسی دلایلشونو مسیرشونو و… واشتراکاتشونو پیدا کنی واونها رو در خودت ایجاد کنی ،هرکس تو حوزه کاری خودش .وحالا اگه ما تمرکز کنیم روی اونایی که شکست خوردن عملا هیچ قدمی برنمیداریم ومیشیم بی حرکت .اگه اینجور تمرکز بذاریم روی چیزای قدرتمند کننده باعث میشه انگیزه پیدا کنیم باعث میشه باورهامون درست بشه وامیدمون بیشتر بشه ،وبه نسبت امید بیشتر وبه نسبت احساس بهتر وبه نسبت توکل بیشتر به همون نسبت خیلی مهمه به همون نسبت  ایده های بهتر وهدایت بهتری از طرف خداوند بهت میشه  .به همین سادگی ،اینکه بتونی ذهنتو کنترل کنی ساده نیست ولی فرمولش اینه ،ولی به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم نتایج لذت بخش وفوق العاده  میشه .

    استاد من تو یاد گرفتن خیلی خوبم ،یعنی هرچیزی رو بخوام یاد بگیرم کاری ندارم که چقدر سخت باشه چون عاشق یادگیری وبزرگتر شدن ورشد هستم وهمیشه میرم انجامش میدم ولی برای شروع کارم اینطور نیستم چندباری هم رفتم شروع کنم ولی نجواها اومدن واینقدر اون کارو برام سخت وبزرگ کردند که ادامه ندادم بخصوص اینکه باورهای ثروت واحساس لیاقتم  هم خیلی مشکل داره ومیدونم باید روی اونها هم کار کنم که به امید خدا با این فایلهایی که اخیرا گذاشتید قدم برمیدارم وقلبم میگه که اینبار با همیشه فرق میکنه ومن به مدار بالاتری رسیدم والان وقتشه .

    استاد شما این اسون دیدن کارها رو منطقی کردید برای خودتون ،مثالش در دوره سلامتی که برای خودتون با یاد اوری روزه  ماه رمضان انجام روش جدید رو ساده وامکان پذیر دیدید.

    من خودم  همیشه میگم هر کاری اولش سخته   .

    همیشه یک معیار برای خودتون در نظر بگیرید که ببینید ایا مسیر رو درست میرید یا نه یه معیار دوسه ماهه ،اون معیار نتیجه ست ،اگر شما مسیر درست رو برید باید نتیجه بگیرید ،نتیجه ملموس ،تغییر تو روابط ،تغییر تو سلامتی ،نتیجه درامد .کی نتیجه میگیریم وقتی که عمل کنیم ،اگه نتیجه نمیگیری یا نتیجه دلخواهت نیست بدون مسیرت اشتباهه،یاعمل نمیکنی .توهم نزنیم وفقط حرف زدنمون خوب نباشه .عمل کنیم .عمل .بذارید همیشه نتایجتون صحبت کنه .استاد چقدر شیرینه که نتایج تو دستت باشه وحرف بزنی ،من خیلی نتیجه گرفتم نتایج ملموس ولی هنوز حرفی نمیزنم منتظرم نتایج خیلی بزرگتر ومحکمتر بخصوص در مورد ثروت بگیرم اون موقع بگم ،من به تجربه  فهمیدم حرف زدن باهاشون هیچی جز ضرر برای خودم نداره.

    به جایی اینکه به بقیه بگیم باید اول هزار بار به خودمون بگیم بعد منجر بشه به تغییر رفتارمون منجر بشه به تغییر عملکردمون منجربشه  به تغییر رفتارمون منجر بشه به تغییر باورهامون ومنجر بشه به تغییر نتایج ونتایج اونقدر بزرگ بشه که بقیه التماس کنن که بهشون بگیم اون موقع در موردش صحبت کنید

    پس مکانیسم اینه که اول حرکت کنیم با باورهای درست که خود حرکت کردن احتیاج داره به باورهای درست یعنی باید یه امیدی داشته باشی که حرکت کنی .

    چقدر خوبه این جایزه دادن به خودمون ،ومن باید اینکارو انجام بدم تا هم موفقیتهامو ارزشمند بدونم وهم تشویقی باشه برای خودم .

    توی دنیای امروز که پر از چیزهای وقت پر کن هست یاد بگیریم خودمونو واردشون نکنیم ،من خودم اصلا سریال نگاه نمیکنم فیلم هم بندرت اگه کسی معرفی کنه وبگه خوبه نگاه میکنم ،ولی اخیرا   اینترنت نامحدودگرفتم وبه بهانه اینکه میخوام اموزشی نگاه کنم  خیلی اینستا رفتم وچون خیلی وقت هم بود که نرفته بودم بدجوری نشستم پاش ومیدیدم چند ساعت گذشته  ومن جز چندتا مورد که زیاد هم مهم نبوده کلی وقت وانرژی مو حروم کردم وخداروشکر زود فهمیدم ‌والان چندروز پاکم .

    وقتمونو هدر ندیم زمانمونو مفید استفاده کنیم ،روی خودمون کار کنیم وبا اگاهیها خودمون پر کنیم . منم امروز به جای رفتن به اینستا چندتا فایل استاد رو دانلود کردم ونگاشوون کردم .با وجودی که خیلی دوست داشتم برم ولی جلوی خودمو گرفتم وگفتم که نسرین باید از وقتت درست استفاده کنی .این زمان باارزشی که خداوند به تو داده و نعمتی هست که با درست استفاده کردن شکرش رو میتونی به جا بیاری وزمانت رو بیشتر کنی .

    استاد شما بهترین نمونه وبهترین الگو هستید برای کار کردن وعمل کردن ونتیجه هم دستتونه بهترین سایت دنیا ،مهاجرت راحتتون .

    من چیزی که یادم میاد درس خوندن برای کنکور بود که سختم بود وشروع نمیکردم ولی بالخره به زوراینکه باید دانشگاه قبول شم وتنها راهش خوندنه خودم رو مجبور کردم وخوندم به این هم فکر میکردم که خیلیها دارن میخونن وخیلی زیاد هم میخونن پس توهم میتونی وشد ،یکی دیگه رانندگی کردن بود که خیلی سختش کردم وترسمو پشت بهانه ها قایم میکردم وچه بهانه هایی درحالی که میدیدم برای بقیه چقدر اسونه ولی به لطف دوره عزت نفس تونستم خودم رو بفهمم وباورهای درست بسازم  والان به لطف خدا رانندگی میکنم وچه راههایی که میگفتم سخته نمیتونم ولی رفتم تو دلش واستاد اصلا معجزه وار اون مسیر سخت وشلوغ برام اسون میشد  وهمون لحظه به خودم میگفتم نسرین این پاداش شجاعت واعتماد به خداست ،یکی دیگه  مدلهای خیاطی هست که هیچ ایده ای برای طرحشون نداشتم وشروع نمیکردم اما در یه موقع ضروری مثلا چند روز مونده به مهمونی یا عروسی که مجبور میشدم شروع میکردم به انجامش وباور نکردنی مشکلاتم حل میشد وراحت وزیبا میدوختمش  ،استاد من فهمیدم با گوشت وپوست واستخوان فهمیدم که وقتی قدم برداری خداوند پاداش میده بخصوص وقتیکه خیلی ترس وبهانه داشته باشی چون خداوند به شجاعان پاسخ میده .یکی از کارهایی که شروع نکردم وقدم نگذاشتم همین کسب وکارم هست که برای خودم خیلی  سختش کردم وبه مراحلش فکر میکنم وجرات شروع ندارم وترسهای زیادی دارم که چه اتفاقی بعدش میفته ،تا حالا سعی میکردم باورهامو درست کنم ومیدونم الان که باید قدم اول بردارمو وبرم تو دلشو اینو یاداوری کنم به خودم که مثل دفعه های قبل باید شجاع باشم وبرم تودلش .خیلی از کسانی رو میشناسم که توانایی شون ومهارتهاشون کمتر از منه ولی این کار منو شروع کردن والان میبینم موفق شدن ودرامد دارن واز من چند پله جلوترن ،البته به لطف خدا واین راهنمایی هاش مطمئنم من این مسیرو خیلی راحتتر وسریعتر طی میکنم  اگه همینطور ادامه بدم وروی خودم وباورهام کار کنم وعمل کنم هرروز شده یک کار کوچیک ولی شروع کنم .برای من این پاشنه اشیل هست ،این اعتماد به رب این توکل ورفتن تو دل کارها  وباید خیلی روی خودم کار کنم در این مورد .

    خداوند به ما ایده میده ما باید انجامش بدیم تا نتیجه بیاد .ما باید ایمانمو نشون بدیم .وجالب اینجاست که خود این قدم برداشتن شیرینتر از نتیجه ست .واگه به الهامات عمل نکنی وای به حالت چقدر محروم میشی .وچقدر ضرر میکنی . در قران مثالهاش  هم  خیلی واضح است ‌.

    ممنونم خانم شایسته عزیزم در مورد توضیحی که در باره دوره راهنمای عملی گفتین خیلی بهم کمک کرد .

    چقدر شما قابل تحسین هستید ،وچقدر این تلاش وتعهد در شما دیده میشه در فایلهای زندگی دربهشت وبا این خاطره ای که تعریف کردین فهمیدم این ویژگی همیشه در شما بوده  . ومطمئنا همین ویژگی باعث شده که جز بهترینها بشید ودر کنار استاد باشید .احسنت ودرود به شما .

    در کل در ذهنمون کارها رو اسون کنیم با دیدن الگوها وبا یاداوری دفعاتی که حرکت کردیم وخداوند کارها رو برامون اسون کرده وانجام داده  وقدم اول رو برداریم وشروع کنیم وتوکل کنیم .خدایا شکرت وبه امید تو .

    باوجودی که بازم طولانی شد ولی خیلی خوشحالم که انجامش دادم وامیدوارم بازم بتونم در روزهای اینده کامنت بگذارم وهم به خودم کمک کنم وهم شاید کمکی باشه برای کسانی که میخوانند .

    ودراخر خیلی خیلی ممنونم از شما استاد وخانم شایسته عزیز برای این اگاهی هایی که برامون واضح وروشن میکنید .وممنونم از خدای مهربانم که در بهترین زمان بهترین دستانش رو برامون میفرسته وازش میخوام که بهترین عمل کننده وشکرگزار این نعمتهاش باشم .

    دست خدا یارتون خدانگهدارتون 😊😘🌺❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      حمیده بهروزی گفته:
      مدت عضویت: 1211 روز

      سلام خانم آزاد عزیز بسیار بسیار سپاسگزارم چقدر لذت بردم از کامنت پرمحتوا تون چقدر محتوایی روی کامنتتون کار کرده بودید چقدرم مثالهاتون روشن بود مثال های واضح بود مثالهایی بود که هممون باهلش دست و پنجه نرم کرده ایم ولی وقتی می‌خواستیم بنویسیم به ذهنمان نمی آمد و من مطمئنم مطمئنم همه افرادی که کامنت شما را میخونن پی میبرن که چقدر مثال واضع در مورد محتوای این فال در زندگی همه امون هست همه ما برای انجام رانندگی مخصوصاً ما خانم‌های مشکلاتی داشتیم ‌،وسواسه روی تمیزی ،مرتب بودن داریم همه ما برای اینکه یه کاری رو شروع کنیم وسواس‌گونه بهش نگاه می کنیم ( البته همیشه استثناهایی هم وجود داره) ولی می خوام اینو بگم می خوام بگم شما چقدر ریزبین هستید چقدر محتوای فایل استاد و فهمیدین و درکش کردید که به همه اش پرداختید که اگه به فایل استاد گوش بدیم یا کامنت شما رو بخونیم به نظر من هیچ فرقی با هم دیگه نداره از بس که شما تمام محتوا رو خیلی خیلی زیبا توی کامنتتون گنجاندید

      بسیار سپاسگزارم بسیار سپاسگزارم ایشالا پربرکت شاد آرام و سعادتمند باشید به گفته استاد

      بنظر من تا اینجا کامنت برتر و پر محتواترین کامنت شماست 🤩🤩🤩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1998 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    انجام تمرین این جلسه که چه هدفی داشتم و از اینکه عمل کردم و تونستم بهش برسم

    من یادم میاد قبلا برای خودم یه بیزنس راه انداختم وقتی میخواستم شروع کنم نیاز بود که برای خودم گلخانه بزنم

    ولی بوجه من فقط در حد خرید تجهیزات گلخانه بود ولی هزینه نصاب رو نداشتم

    با اینکه هیچ اشنایی و تجربه در مورد ساخت گلخانه نداشتم و حتی جوشکاری هم بلد نبودم با این حال تصمیم گرفتم خودم گلخانه بسازم

    با اینکه کلی نجواها می‌اومد

    ولی گفتم اشکال نداره من شروع میکنم و حرکت میکنم تو مسیر خداوند خودش منو هدایت میکنه

    دقیقا هم همین طور شد

    ادمها و شرایط طوری پیش میرفت که من اون چیزی که لازم بود برای ساخت گلخانه بدونم بمن گفته میشد

    مثلا تو حین کار کردن بودم سر به زنگها یهویی پسرخاله‌ام می‌اومد پیش من که از لحاظ فنی خیلی واردتر از من بود بمن پیشنهاد میداد که فلان کار رو بکنی خیلی کیفیت کارت بالاتر میره و بعد من پیش خودم میگفتم اه پسر این ایده خداوند بود که از طریق یکی از دستان خودش اومد این ایده رو بمن داد

    و بعضی اوقات با چند تا تماس و عکس دیدن از کارهایی که دوستان گلخانه ساخته بودن خیلی بهتر می‌فهمیدم که چطور میشه کار رو پیش برد

    و هر چی من بیشتر کار میکردم و تجربه بیشتر بدست میاوردم

    باعث میشد من کلی چیز یاد بگیرم و کار برام راحتر و سریعتر و همچنین با کیفیت‌تر کار انجام بشه

    و خلاصه ساخت گلخانه شاید برای یه نصاب یه هفته ساختش طول مکشید برای من که اولین بار بود حدود یک ماه و نیم طول کشید

    که اینکار باعث شد تو مراحل ساخت گلخانه کلی چیز یاد گرفتم کلی تجربه‌ام بیشتر شد

    و از همه مهمتر اعتماد بنفس و خود باوری من خیلی بیشتر شد

    و اینکه خیلی امید و انگیزه گرفتم که همین خدایی که حتی تو ساخت گلخانه تو فضای هزار متر بمن کمک کرد تا خودم بسازمش پس همین خدا تو خیلی از کارهای دیگه باز هم میتونه منو کمک کنه

    کافیه من قدم اول رو بردارم و حرکت کنم و اینقدر سوال نپرسم چطور و چطور

    من حرکت میکنم قدمهای بعدی بمن گفته میشه

    خدایا شکرت منو هدایت کردی تا تمرین این جلسه رو انجام بدم که اولا کمکی باشه برای خودم که بیاد بیارم موفقیتهای قبلیم بواسطه عمل کردن به چه کارهایی بوده

    که بعدها بیشتر به عنوان مستند ازش استفاده کنم برای خاموش کردن ذهن منطقی نگرم

    عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا هستید شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    آسانگیر برخود کارها کز روی طبع جهان سخت میگردد بر مردمان سختکوش.

    به نام خدایی که مرا هدایت میکند به رهکارهای ساده و سالم و راحت،

    سلام به بهترین استادان و دوستان خوبم

    از روزی که این فایل رو شنیدم هرلحظه که بیادم میاد با خودم دارم این جمله رو مرور میکنم

    « آسانگیر برخود کارها کز روی طبع جهان سخت میگردد بر مردمان سختکوش»

    خدای من به محض اینکه این فایل تموم شد و من رفتم سراغ کاری که داشتم انجام میدادم همون لحظه یه ایده ی بسیار خوب و یاده رسید به ذهنم واقعا چقدر این فایل ها بینهایت ارزششون زیاده اگر ما درک داشته باشیم و خواهان رشد و یادگیری باشیم

    (تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش)

    واقعا تا ما نخواهیم و دنبال اون موضوع نگردیم و درخواست نکنیم و در نهایت باورمون رو درست نکنیم جوابی هم دریافت نمیکنیم،

    من این فایل رو نگهداشتم چونکه فکر میکنم هرروز با تکرارش به اندازه هر دوره ای میتونه منو رشد بده به همین راحتی

    خب حالا بگم از روند و ترکیب آسانی ها و سختی های زندگی خودم،

    مثلا زمانی که من آسیب جسمانی دیدم که خیلی شوکه کننده و اولین بار همچین تجربه ای داشتم اما بااینکه خیلی غافلگیرانه برام‌بود اما گفتم من میرم تو اینترنت از آدمهایی که تونستن با فکرشون بیماری شون رو درمان کنند پس منم میتونم و شاید باورتون نشه بیماری ای که خیلی ها سالها هنوز دارن باهاش دست و پنجه نرم میکنند یه عالمه افراد اینچنینی اطرافم هست اما من با رفتن تو اینترنت و الگوبرداری و انگیزه گرفتن بعد از دوهفته کاملا خوب شدم و بیماری که چندتا دکتر بهم گفتن خیلی وخیمه اما من راحت با باورم تغییرش دادم بااینکه اون زمان اصلا نمیدونستم باور و آگاهی چیه اما الان دیگه شکرخدا سالهاست که درگه هیچ مشکلی ندارم

    «این از آسانگیری من در این موضوع»

    مثلا در مورد هدفم که از نوجوانی عشق رسیدنشو داشتم که انجامش بدم اما از طرفی هم باورهای بسیار داغون و وحشتناک ترمزی داشتم که اطرافیانم بسکه میگفتن و هنوزم میگن بله انجام هر رشته ورزشی باید غذاهای عجیب و غریب بخوری چمیدونم هرکسی نمیتونه،هزینه های بسیار زیادی نیاز داره، درآمد نداره،سخته،خطرناکه،آسیب زننده ست،خیلی اوقات مضره و و و و یه عالمه از اینجور حرفا و باورهایی که از بدو تولد کرده بودن تو مغزم و منم از همون سالها پیش هرروز بیشتر اشتیاقم بیشتر میشد اما از اونطرفم بیشتر ازش دور میشدم و نمیتونستم برم سمتش انجامش بدم و فکر میکردم واقعا خیلی هزینه داره و سخته و درآمد نداره و خیلی سالها ضربه ها خوردم،رنج کشیدم،و…. که چرا من نمیتونم شرایط انجام این کار و داشته باشم خلاصه بعداز سالها در مسیرش و الان درحال انجام دادنشم اما بدلیل اینکه من سالها بخاطر باورهای سختگیرم باعث شد چقدر بخودم سخت بگیرم و ازش محروم باشم

    «خب این از سختکوشی من در سالهای بسیار»

    موضوع بعدی:برا کامنت گذاشتن چه برا فایل های سایت چه دوره ها اینقدر ذهنم برام سخت میگیره قبلش بهم میگه ببین ساعتها باید وقت صرف کنی،الان چیز باارزش زیادی به فکرت نمیرسه بذار بعدا ،آخرشب بعداز نهار،بعداز شام وووووو،اما من از امروز شروع کردم که اینکار هم مثل هرکار دیگه ای قبلش برا خودم آسان بگیرم و بیام زود انجامش بدم مثلا به خودم بگم ببین خیلی ارزش داره بیایی یه اثر خوب از خودت بجا بذاری و نهایتا یکساعت و نیم ازت وقت میگیره اما باعث میشه یه عالمه چیزها خودت یاد بگیری یکبار انجام میدی اما برا یه عمر بجا میمونه،

    و باعث میشه که باورهات خیلی بهتر بشه برا انجام و رسیدن به کارهای اهداف و خواسته هایی که میخوای در زندگیت بهشون برسی،مثلا هر یه نفر از کامنتهات استفاده کنه و بهش کمک بشه باعث میشه کلی بزکت وارد زندگی خودت بشه و الکی طفره نرو که فقط باعث میشه که آخر شب بخودت بگی ای کاش از امروزم بهتر استفاده کرده بودم و…

    مثلا اون زمان هایی که اوایل موتور سیکلت خریده بودم بسکه به خودم سخت میگرفتم باعث میشد همیشه موتور من خراب باشه اما دیگه بعداز سالها ناخودآگاهم تغییر کرد دیگه اصلا خیلی کم خراب میشه و دوستهای موتور سازم هرزمان منو میبینن ازم گله میکنند که بیمعرفت شدی و پیش ما نمیایی و پاسخ همیشگی من بهشون اینه که اصلا موتورم خراب نمیشه که بخوام درستش کنم،،

    خب حالا بگم ترکیبی از سختی و آسانی:

    من قبل از اینکه از شغل قبلیم بیام بیرون چندسال زودتر میخواستم از اون کار بیام بیرون اما بخودم میگفتم وای همکارم خیلی ناراحت میشه،دلخوری ها خیلی زیاد میشه،و یه عالمه کارو برا خودم سخت کرده بودم. اما خلاصه یه روز تصمیم به اینکار گرفتم و به همکارم گفتم من دیگه نمیخوام اینکارو انجام بدم و اونم با یه عالمه مخالفت و گله شکایت و ناراحتی و دلخوری از من ،اما من بعداز چند روز که دیدم عه هیچ اتفاق خاصی که من فکر میکردم نیفتاد و این باعث شد که در ناخودآگاهم باورهای آسانگیرتری ساخته بشه و بعداز چند وقت همون آدم بااینکه هنوز بهم میگه بیا با هم کار کنیم اما با من نسبت به خیلی ها رابطه بهتری داره و بااینکه هنوز بهم پیشنهاد همون کارو میده اما از طرفی هم خیلی بهم احترام میذاره چونکه درون من یه جور دیگه تغییر کرده باعث میشه اونم اینجور برخوردی باهام داشته باشه

    واقعا این ذهن چه معجزاتی میتونه کنه اگر ما بتونیم یه جور دیگه فکر و باور کنیم،،

    و با یادآوری همین نکات خودم و تکرار این فایل باعث میشه که الانم بقیه کارهام رو خیلی راحت تر و آسان تر از قبل تغییر و انجام بدم،،

    و چقدر الان برا چندتا موضوع ارتباط دیگه و موضوعات بعدی هم بتونم ازش استفاده کنم،،

    نکته بعدی:

    مثلا از زمانی که من راحت تر و آسانگیرتر هدایت شدم به مسیر ورزشم الان هرکی میاد پیشم میگه من فلان تمرین رو نمیتونم انجام بدم ،فلان غذا و فلان خوراکی رو استفاده میکنم و حتی بعضا میگن ما معتاد هستیم،چمیدونم مشروب میخوریم،قیلیون و…..مصرف میکنیم اما من میگم اشکال نداره تو شروع کن حالا پیش من یا پیش هرکسی دیگه مهم نیست مهم فقط اینه که تو شروع کنی به تحرک و ورزش تو اصلا مواد مصرف کن ورزشم شروع کن اصلا هر غذایی که میخوای بخور،،

    و باور کنید با این روش ها تا الان باعث شدم یه عالمه آدم شروع کنند به ورزش کردن و چونکه با جملات انگیزه بخش و ریلکس و ساده گرفتن های من تغییر کردن و کم کم شروع کردن و وقتی هم من دیدم شروع کردن بعد کم کم بهشون گفتم الان فلان تغذیه رو نخور فلان چیز رو مصرف نکن و همینجور با شروع مسیر ریلکسی باعث شده بیایند بهم بگن دمت گرم ما اصلا تا چند وقت پیش فکرم نمیکردیم بتونیم اینجور راحت خوب بشیم و تغییر کنیم و الان دیگه اصلا دلمون نمیخواد بریم سمت مصرف چیزهایی که مخرب هستند و خدا بهت خیر بده که اینقدر باعث سالم تر شدن و پیشرفت کردنمون شدی،،

    بااینکه خود من شاید باورتون نشه هنوز یه عالمه رفتارهایی در ناخودآگاهم هست که خیلی شدید سختگیرانه هستن که باید تغییرشون بدم اما شکر خدا تاالان خیلی از کارهای موفقیت آمیز در زندگیم هم تونستم با باورهای آسان گرفتن انجامشون بدم،،

    مثلا تا چند سال قبل برا من خیلی سخت بود که در کنار انجام هدفم که در زمینه ورزشه در هفته چند بار هم برم بدوئم اما از زمانی که کمی خودمو تغییر دادم و رفتم وارد یه تیمی که میدویدن شدم این کار هم خیلی برام راحت تر شد کاری که یه عمر برا من وحشتناک سخت بود بااینکه قبلش هم انجامش داده بودم اما چونکه همراه با باورهای سختگیرانه بود خیلی زود هم رها میشد و نمیتونستم ادامه اش بدم اما همون منی که تا قبلش در کنار رشته ورزشیم حتی حاضر نبودم پنج قدم بدوم اما با استفاده از. این آگاهی ها تونستم تغییر کنم و اتفاقا تو دوتا مسابقه خیلی سخت دوندگی هم شرکت کردم و مدال گرفتم،،

    الان واقعا خیلی بهتر از قبل درک میکنم که آسانگیر بودن با تنبل و بیهوده بودن چقدر فرق داره،،

    و واقعا ما میتونیم با یه تغییر دادن باورهامون بتونیم همون کارهایی که همین الان انجامشون برامون فاجعه آمیزه اما ما با عشق و لذت انجامشون بدیم و زندگی و موفقیت خیلی لذتبخشتر و عالیتر بشه برامون مثلا یکی از نکات خوب برا من اینه که آدمهایی که همه چیز رو آسان میگیرن و ریلکس هستن چقدر باعث تغییر ناخودآگاه من هستن و چقدر تا الان رو ذهن من تاثیرگذار بودن،،

    چقدر عالی شما نگاه کنید یکی از بالاترین نعمت ها همبن دوره سلامتی هست که مثلا اکثر انسانها ازش خبر ندارن ببینید چقدر زود بیمار میشن و یه عالمه از کیفیت و ایمانشون در زندگی سست میشه و همینم باعث شده که اکثرا باور کنند با بالا رفتن سن و سال مترادفه با بیماری و درد و ناتوانی چیزی که به هیچ عنوان تو کت من نمیره و شکر خدا استاد با باورهای آسانگرفتن باعث ساختن همچین نعمتی شد،،

    چقدر ما میتونیم از همین الان این باور آسان گرفتنو در هر موضوع از زندگی شروع کنیم و نتیجه شو ببینیم

    خب حالا دیگه وقتشه برم سراغ کامنتهای بسیار عالی دوستان

    خدانگهدار همگی فعلا🤗🥰✋.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام استاد عزیزم

    واقعا خداروشکر برای حضور شما در این‌جهان زیبا و در زندگی من،خداروشکر که هدایتم کرده به این مسیر و این سایت که تکه و مانند نداره و همش به اصل میپردازه و خداروشکر که در مدارش هستم

    استاد وقتی فکر کردم دیدم منم دقیقا در مورد اسباب کشی که اتفاقا ۲۰ روز پیش اسباب کشی داشتم و آمدم به خودم گفتم ببین سمیه اینقدر کارو برای خودت سخت نکن و به خدا بسپار و همش به خدا میگفتم خدایا راحت خونه پیدا کن برام و راحتم اسباب کشی کنم که اینجوری شد،راحت خونه پیدا کردم خونه ای زیبا و بزرگ و برای اسباب کشی هم چون میرم سر کار گفتم سه روز آخر نان استاپ جم میکنم و در طول یه هفته هم جم کردم هم به خونه جدید آمدم و خیلیم زود جا گیر شدم اونم به تنهایی ولی در بهترین زمان یه نیروی کمکی برامون آمد و روز اول وسایل خواب و آشپزخونه ام ردیف شد و کلی کارم‌جلو افتاد و گفته استاد که من راحت گرفتم و ساده کردم و همش پیش خودم میگفتم بلاخره کار انجام‌میشه و این ذهنم بود که داشت منو میترسوند و تا جایی که تونستم کنترل ذهن کردم و کارهام خیلی راحت پیش رفت و وقتی این فایل رو گوش دادم دیدم نترسیدم و همش میگفتم این همه مدت کارهام انجام شده اینبارم میشه و خداروشکر اینبار خیلی خیلی راحت و ساده کارهام انجام شد

    و قتی بک گراند میزنم به گذشته و انجام شدن یا نشدن کارهام به همین اصل بر میگرده ساده انجام شدن کارها و اصل اعتماد به نفس و توانایی انجام کارها و باور های قدرتمند

    منم اشتیاق خیلی زیادی برای رفتن به دانشگاه داشتم و با دوتا بچه ۳۸ سالم بود رفتم و همش میگفتم من دانشگاه میرم و با دوستی اشنا میشم که مسیر زندگیم عوض میشه که همین جورم شد و این اشتیاق و توی ذهنم با اینکه شرایطم سخت بود از ۸ صبح تا ۸ شب دو روز دانشگاه بودم و اینقدر اشتیاق داشتم زمان اینقدر زود میرفت و بعد می‌آمدم خونه سه وعده غذا درست میکردم کارهای خونه و درسهای دانشگاه که رشته ام عملی بود اینقدر ذوق داشتم خستگی هم برام لذت بخش بود و واقعاااا خداوند روند کارها رو برام راحت کرد و دو ترم آخر هم پندمی شد و آنلاین شدیم و به راحتی و لذت بخش دانشگاهم تمام شد

    وفتی قبلن مثل استاد واقعا ترس داشتم از اسباب کشی و کارها هم سخت برام پیش میرفت و یا همین پیاده روی که در قانون سلامتی داریم برام سخت بود و شروع کارم با قانون سلامتی هماهنگ شد و اینقدر پیاده روی برام راحت شد اونم اهرم رنج و لذت بود و به راحتی مسیر طولانی میرم یکی زود از خواب بیدار شدن بود و برام خیلی سخت بود و الان به راحتی بلند میشم و پر انرژی هستم و یکیش همین رفتن سر کار بود که همش میگفتم چقدر سخت سر کار رفتن ولی الان با اینکه دوشیفت میرم خونه ام از قبل که سر کار نمیرفتم مرتبتر و همه سر جاشه چون هدف دارم الان و گفتم خدا هدایتم میکنه برای انجام کارها

    استاد اصلن زندگیم اینقدر ساده و راحت شده،راحت از حرف مردم راحت از قضاوت دیگران و تمام سعیم رو میکنم به کسی کار نداشته باشم و سرم توی کار خودم باشه،زندگی رو سعی میکنم ساده کنم و راحت و روی خودم و مهارت‌هام و توانایهام کار کنم و تمرکز کنم، و چقدر خوب به همه کارهام میرسم و نتایج هم هر روز داره بهتر میشه به واسطه تمرکز و تنرین و باور های من میاد و هر روز اینو میگم فقط منم هستم که خالق زندگی خودم هستم و این باور قدرتمند چقدر من رو کمک میکنه،به من قدرت میده،چقدر از حاشیه ها دور میشم

    و جواب سوال استاد زمانهایی که کارها برام سخت پیش میرفت قبل از آشنایی با استاد و سایت بود و راحت انجام شدن کارها و لدت بخش شدن کارها و دوست داشتن خودم با آمدنم به سایت شکل گرفته

    و هر روز اینو به خودم میگم من انتظار یه نتیجه بزرگ و دهن پر کن از خودم ندارم از خودم انتظار تعهد و ایمان و تقوا و تسلیم بودن دارم اونم به اندازه توانم،و این این اصله،استاد اینم تازه درک کردم و فهمیدم همین تا ۱۰ روز پیش فقط میگفتم کو نتیجه کو پول کو مشتری ولی مدارم کمی عوض شد و اونم با خوندن دوباره مقاله های اعتماد به نفس خانم شایسته و نوشتن برای خودم اینو درک کردم که هر روز یه قدم کوچیک ولی ممتد و هر روزه و این قانون باید بشه تمام زندگی من،چون تغییر باورها زمانبر و باید زیاد تمرین کنم،چون نیاز به تمرین زیاد دارم،فهمیدم که وقتی روی خودم کار کنم نتایج میفته اونم به راحتی و ساده پس باید ادامه بدم اونم با تعهد فهمیدم نیاز به تعهد دارم نیاز به تقوا و آرامش دارم و اینا رو فقط در ادامه دادن و گوش دادن و نوشتن فایلها و مقاله های سایت رسیدم و به خودم تبریک میگم و میگم اینه درسته این درسته این اصله

    تا تو لایق نشی تا تو تغییر نکنی تا تو قوی نشی نتیجه ای هم نیست باید اینو باور کنم که فقط با حرکت میاد با ممارست میاد با گامهای کوچیک روزانه میاد و سعی میکنم حتی کوچیک عمل کنم و بعد به خودم تبریک میگم و چقدر آرامتر میشم و احساسم خوب میشه و بعد میفهمم مسیرم درسته و از این احساس خوب انرژی میگیرم برای ادامه راه و این راه تغییر باورهاست استاد اینو بعد از دو سال دارم میفهمم واقعا

    و الان در دوره قانون سلامتی هستم و ۱۰ کیلو وزن کم کردم اونم به راحتی و به قول استاد که‌میگه،استاد چی کار کنم دیگه وزنم کم نشه😃😃

    و نتایج قانون سلامتی هم برام نیروی محرکه شده به راحتی وزن کم کردم که چاق هم نبودم ولی دوست داشتم وزنم کم بشه،و اینو هی دارم بهتر میفهمم کارها باید راحت انجام بشه راحت و اگر نیست ایراد از من و باورهای منه فقط باورهای من و به قول استاد راه حل مسایل در دل خود مسئله قرار گرفته اونم رهایی هست و نچسبیده و وابسته نبودن هست

    استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم و شما یکی از سپاسگزاری های هر روزه من هستید❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    بناززززم یکی دیگه از پاشنه های آشیلمم ک نمیدونستم  گفته شد

    لذت بردم از این فایل

    استاد گفت توی قانون سلامتی ما یه سری کار ها رو میایم توی ذهنتون اسون میکنیم میگیم اقا اسونه شما یه سری چیزا رو  نخوری مثه تو ماه رمضون ک فقط دو سه روز اولش سخته بعدش اینقدر راحت میشه ک از نصف رمضون ب بعد تشنه هم نمیشی ،بدن عادت میکنه

    طبع تون تغییر میکنه، علایقون برای خوردن شیرینی کم میشه بصورت طبیعی

    گفت یه سری ها تونستن اینو توی ذهنشون انجام بدم و یه سری ها هم نخواستن ک انجام بدن

    کلید این راحت کردنه باعث میشه طرف تست کنه ک امتحان کنه ک ب این شیوه دوره سلامتی عمل کنه بعد ببینه ک چقدر کار راحته چون تا امتحان نکنه اول خیلی سخت ب نظر میاد، وقتی امتحان میکنی و چند روز اول رو میگذرونی میبینی ک خیلیم کار راحتی بود

    ،کی کار راحتیه؟ موقعی ک انجامش بدی

    الذین آمنوا وعملوا الصالحات  این رو من جستجو کردم تو قران 50 بار فقط همین تکرار شده

    یعنی ایمانی ک عمل نیاره حرف مفته

    یعنی اگه شما دارین مسیر درست رو میرین باید نتیجه بگیرین، اگه توهم بزنید نتیجه اتفاق نمیوفته نتیجه با عملکرد درست  بدست میاد

    نتیجه نمیگیری مسرت اشتباهه

    رسول وقتی داری توی این مسیر حرکت میکنی نتیجه نمیگیری باید بدونی ک یه جای کارت ایراد داره

     

    خب نوبت ب جواب سواله

    من با سریال زندگی در بهشت ، وقتی میدیدم استاد چقدر راحت با امکاناتی ک داره حصار های دور خونه رو برید، درختاری کنار دریاچه رو از ریشه کند، شاخه و برگ اضافی درختا رو قط کردن ک راحت تر رشد کنن، توی اون انبوه درختا یه مسیر برا خودشون ساختن و همین طور فلکه مریم رو، وقتی چکش افتاد توی اب به راحتی چکش رو در آوردن،

    استادم ک موقع اشپزی گفت خانم شایسته با دقت اشپزی میکنه ولی من خیلی راحت این کار رو انجام میدم

    من با دیدن این سریال بصورت ناخود آگاه علاقه مند شدم ک یه سری  کار ها رو انجام بدم وکار هایی خیلی تو ذهنم سخت بود اسون بشن

    مثلا روغن دنبه بره آموزشش رو دیدم و درست کردم

    سخت ترین کار رفتن توی باغمون و انجام کار هاش بود ک الان لذت بخش شده (الان  ثمر باغمون رو میچینم، درختای هرز باغمون رو قط میکنم)

    چن روزیه هم ب ذهنم رسیده ک یه سیستمی درست کنم ک با آب سر حموم کنم( من جنوب کشورم و اینجا خیلی هوا گرمه و آب لوله هم موقع حموم گرمه ب ذهنم رسیده ک اب رو سرد کنم)

    موقعه هایی ک خواسته ای برا بقیه سخت بوده ولی من توی ذهنم اسونش کردم

    من دانشجوی ترم 8 هستم تقریبا ترم اخر،  از ترم یک درس نمیخوندم بنا ب دلایلی این ترم 8 به خودم تعهد دادم ک معدلم رو بکشم بالا و منی ک معدل هر ترمم 11/13/14 بود ترم 8 شدم 16.87 بیشترین معدل توی طول دوران دانشجوییم تا الان رو گرفتم فک کنم الف یا ب کلاس هم شدم با این معدل

    درس هایی دوستانم میگفتن من با این استاد 10 بگیرم بسمه من ب خودم میگفتن من میتونم نمره خیلی بالاتر بگیرم و اخرشم همون درس 18 شدم

    میخواسم پروفایلم رو توی سایت درست کنم، توی ذهنم کار بشدت اسونی میومد، صبح دست ب کار شدم با وجود چالش هایی ک فکر نمیکرم باشن، شب پروفایلم رو قسمت پروفایل شخصی دیدم

    و با این مسائل رو ب رو بودم و هستم ک توی ذهنم بزرگه، نمیدونستم ک میتونم اسونش کنم

    مثلا

    یه رابطه مزخرفی رو شروع و تموم کردم ک از لحاظ ذهنی خیلی درگیر بودم و کلا بد بود، دیگه ب خودم گفتم سخته با ینفر دیگه وارد رابطه بشم

    و الان سختمه ک با جنس مخالف صحبت کنم و توی ذهنم خیلی کار بزرگیه

    و صد البته ک کمبود عزت نفس هم  هست

    و الان فهمیدم ک کافیه توی ذهنم اسونش کنم و تامام

    الهی شکرت بابت طلایی ک امروز بهم داده شد

    من تاحالا ندیدم  کسایی رو مثه اعضای این خونواده ک این حد از استاد و خانم شایسته سپاس گزار باشند

    من از مادرمم ک صب تا شب برام غذا  خوشمزه درست میکنه اینقدر خالصانه سپاسگزاری نکردم

    تا حالا ندیدم اینقدر دعا خالص و از ته دل پشت کسی باشه

    واقعا اینا فرشتن ک خدا بهمون داده

    سپاسگزارم از استاد عزیزم و  شایسته خانم

    خدا حفظتون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: