عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

سلام به استاد عزیزم ومریم خانم مهربانم

استاد دستان شما را از دور می‌بوسم من دوسالی هست که باشما آشنا شدم اما یک سال هست که عضو سایت عزیز شما شدم

استاد من طی این یک سال با درک سه برابری در آمد

درآمدم سه برابر شد و همه چیز عالی بود هم کار م هم از نظر سلامتی و نتایج کوچک وبزرگ زیادی گرفتم

من همسرم آدم خیلی منفی نگر ه و همیشه از صبح تا شب تلویزیون واخبار میبینن با صدای بلند و ناخودآگاه بر بروی من هم تاثیر می‌زاره

ما کار گاه خیاطی داریم همیشه تیکه کلامش این بود که کار کمه باید خیاط ها را کم کنیم دلار بالا رفته پارچه گرونه صاحب کار مان پول نداره پارچه بخره

وازلین حرف ها در صورتی که پنج سال بود برای تولیدی ها کار می‌کردیم هیچ وقت تعطیل نشدیم و همیشه خیاط هم می‌گرفتیم

اما این حرف های همسرم واخبار روی من هم تاثیر گذاشت خیاط ها یکی یکی کم شدن کار مان تعطیل شد کار گاهی که بیست نفر برایم کار میکردند تعطیل شد والان سه ماهی میشه که بیکار شدیم درآمدم به صفر رسید و حالم هروز بدتر میشد هروز فایل ها را گوش میدادم اما احساسم بد بود روم تاثیر نداشت

احساس بد مساوی اتفاقات بد

در مورد من بیشتر شد واعیام عید به خاطر یک مشکلی بین برادر وهمسرم من در میان ناراحتی اون دونفر نه می‌توانستم طرف همسرم را بگیرم ونه می‌توانستم طرف برادرم را بگیرم. هروز حالم بدتر میشد وشب وروز کار من گریه کردن بود

نه برادرم قانع میشد ونه همسرم

از خداهروز با گریه التماس میکردم که راهی رابه من نشان بده اما هیچ نتیجه ای نمی گرفتم میدونستم که من خالق زندگی هم هستم من باید حالم را خوب کنم که اطرافیانم هم خوب باشم اما به خاطر بیکاری واین مشکلاتم نمی‌توانستم تمر کز رو زیبایی ها داشته باشم ساعت ها فایل ها را گوش میدادم اما هیچی درک نمی‌کردم تاا ینکه با خواهرم که عضو این سایت هم هست شروع کردم حرف زدن واو از زبان خداوند دوباره با من حرف زد و راهنمایی ام کرد من با خودم خلوت کردم و تقریبا یک ساعت بعد حالم را خوب کردم گفتم به هیچی فکر نمی کنم خدا خودش پلن من را به بهترین نحو بچینه من همه چیز را به خدا میسپارم وتماشاگر میشم این جملات را با ا خودم تکرار ر میکردم

تصمیم گرفتم با برادرم حرف بزنم تلفنی در اوج آرامش بااو صحبت کردم واو را حت راضی شد

در صورتی که یک ماهه چند بار با او در مورد مشکلمان صحبت کرده بودم اما عصبی میشد وکوتاه نمی‌آمد چون اون موقع حالم بد بود نه اواز حرفش کوتاه می‌آمد نه همسرم

من میان اون دونفر اونقدر فشار عصبی و روحی روم بود که کل این یک ماه حالم بد بود ومعده درد

خدارو شکر که حا لم بهتره الان بیشتر فایل ها را درک میکنم به خصوص این فایل زیبای را که گذاشتین من خیلی لذت بردم چند روزه که بیرون هم میرم فقط زیبایی ها را میبینم وسپاس گذارم از خدای مهربانم خدارو شکر دارم روی مدار م قرار میگیرم وکارم امید به خدا داره شروع میشه قول دادم که باز در آمدم را مثل پار سال به سه برابر برسونم و نتایج عالیم را بفرستم

چقدر قانون درسته ا

احساس خوب= اتفاقات خوب

احساس بد= اتفاقات بد

من امسال این چند کلمه را با تمام وجودم درک کردم تمام تلاشم را می‌کنم که همیشه حتی در شرایط بد هم دیگه حالم را خراب نکنم تا دوباره درگیر مشکلات نشم

استاد عزیزم ممنونم از شما واعضای خوب سایت