قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 29

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی دمیرچی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    خیلی سخن رو طولانی نمیکنم کم گوی و گزیده کوی چون در ….

    فقط میتونم بگم خیلی وقته دنبالتون کردم ولی نمی‌دونستم چطور آگاهانه روی خودم و باور هام تمرکز کنم تنها راهکار هایی که به ذهنم میرسید نوشتن و مدام فایل های شما رو گوش دادن بود ولی باز افاقه نمیکرد سایت رو که دیدم از اولین نظر شروع کردم به خوندن و موهای تنم سیخ شد الهی شکر در مسیر آگاهی هستم و دوستانی رو دارم د کنار خودم که ایمان من رو هر روز و هر لحظه بالاتر میبرند در پناه خدا شاد و سالم و خوشبخت باشید ♥️💎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1878 روز

    به نام خدای عشق وقدرت

    سلام به همه ی همنوعان

    من در مورد این موضوع تجربیات زیادی داشتم،اما یکی از تجاربم بسیار ملموس بود

    دانشگاه بودم دفتر یک استاد، از من خواست مشکلاتم را بگم

    اما من در این مورد تعهد بسته بودم با انسان هابه اشتراک نزارم مشکلات وراز ه هارا

    وخدارا شکر رکب نخوردم

    چندی بعد یکی اساتید به من قولی داد بابت این که من را با9 رد کنه که مشروط نشم

    اما وقتی سیستم را چک کردم دیدم نمره 7 به من داده

    فکر کردم وقتی می خواد قلف کنه نمرات را درستش میکنه اما در اخر با همون نمره 7 منا رد کرد فردای اون روز رفتم دفترش واما بحث بی نتیجه بود

    نکته مثبت من، طرز برخوردم بود که توقعی وترحمی از خودم نشون ندادن وسریع اومدم بیرون وروی عزت نفس متمرکز شدم

    ولی یک اشتباه انجام دادم

    در مورد اتفاقی که افتاد واین که اساتید رکب می زنند با خیلی ها صحبت کردم و در ذهنم زیاد مرور کردم گاهی داشتم به انتقال فکر می کردم و…

    گذشت و گذشت تا ترم پیش کُلام با

    استاد راهنمام رفت تو هم ودوتا از آدم هایی که داشتم در امتحان مجازی ازشون کمک می گرفتم هم توزرد از آب دراومدن

    در طول این مدت یه جنس افکار دیگه هم داشتم افکاری که توام با خشم وهیجان بود

    در موردشون زیاد صحبت نمیکنم که این جنش افکار از کجا آب میخورد

    بعد از مدتی این افکار خشم الود شدیدتر شد تا اینکه من برای رهایی از اونها به افکار ی از جنس رفتار دوستانه با بعضی از انسان ها مشغول شدم افکار الوده به ترحمبود . بعداز اون تلاش میکرد درجهت افکارم با بعضی انسان ها وبه خصوص استادی که داشتم ارتباط خوب برقرار کنم این افکار ، اقدامات و احساسی که تولید می کردم خلا های عاطفی را نیز نمایان تر می کرد. در طول این دوران به رکب های انسان ها وپست بودن بعضی از انها هم توجه می کردم. توقعم از کسانی که دوست داشتم بالاتر رفت تا اینکه با یکی از اساتید زن که 15تا20 سال ازم بزرگتر بود و خیلی مهربان بود رابطه دوستانه برقرار کردم همین زمان بود که شرایط دانشگاه یکم پیچیده شد واموزش داشت از مجازی شدن در می امد ومن هم امادگی برای حضوری شدن نداشتم از این استاد درخواستی کردم قبول کرد وقولی داد مجدد درخواست کردم گفت باشه ومشکلی نیست و اون کار را برام انجام میده ، مدتی گذشت وخبری نشد من هم ناراحت شدم اما بدمم نمیومد چون می تونستم اخر ازش طلبکار باشم .

    تو یکی از کلاساش گفته بود مشکلی دارید بهم بگید و من با توجه به موقعیت واحساسی که داشتم مشکلاتما بهش گفتم که 80 درصدشون راست بود…(( گفتم شاید بهتره تعهدی را که بسته بودم که مشکلاتما به کسی نگم و با استاد راهنمامم هم در اول داستان حرفی نزدم اینجا فراموش کنم و می خواستم روی انسانیت حساب کنم))

    خب حلا ببینید چی شد

    خلا عاطفی وفرار از خشم به ترحم.

    مرور بدی ها ورکب های انسان ها.

    ابراز مشکلات تقریبا صادقانه.

    احساساتی بودن در این برحه

    دیگه ادامه داستان را با جزعیات نمی گنم😈😊

    بازخوردی گرفتم که مدت ها درگیرش بودم

    مسعله اینجا بود که این استاد ظاهرا خوب استا گروه خودمون هم بود

    وبش هم احترام می زاشتم

    داشتم به نتیجه ای رسیدم که واقعا انسان های مذهبی ذاتا اهل تزویر هستن

    اول کار از یک استاد رکب خوردم

    ومرور ، این اتفاق را شدیدتر وبیشتر کرد

    اظهار مشکلات که توجه مارا بری مشکلات معطوف میکنه اشتباه بود.

    دوستم دارم با قدرت کانون توجه را بر عشق وزیبایی ها بزارم طوری که با غیر از ان نیز در صلح باشم

    دنبال انسان خوب گشتن! 😂 وای

    به نام خدای خوبی ها دوستت دارم که خوبی تو تنها خوبیست وو کل جهان را به اشکال مختلف فرا گرفته 💓

    فایل استاد مروری بود بر توحید و

    مثبت اندیشی

    واستفاده از چالش ها ومساعل نه برای جلب توجه وترحم، برای افزایش عزتنفس با پیداکردن راه حل و اتصال به منبع.

    دوست داشتم این متن را به اشتراک بزارم تا به وضوح بیشتری قانون را درک کنیم.☺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعید ایمانی گفته:
    مدت عضویت: 4011 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان هم فرکانسی

    سپاسگذار خداوند هستم که شما عزیزان رو فرستاد تا من هدایت بشم

    از شما استاد عزیز سپاسگذارم که راه و نشانه های راه درست رو به ما یاد میدید

    از خانم شایسته عزیز سپاسگذارم که اینقدر ریز بینانه قانون رو به ما یاد میده

    از دوستان عزیز سپاسگذارم بابت این همه انرژی درست و مثبت

    و از خودم سپاسگذارم که متعهد هستم تا مسیر درست رو پیدا کنم

    من و همسرم 10 سال هست که ازدواج کردیم و حدود 8 سالی هست که با استاد آشنا شدیم و به طرز عجیبی از همون اول حرف های استاد در من اثر گذاشته.منی که خیلی حساس به این بودم که مسیر درست رو باید همیشه داشته باشم و حساس به حرفهایی بودم که دیگران میزنن و مراقب بودم که مسیر درست رو گم نکنم. استاد خیلی خیلی درست قوانین رو بیان کردند و میکنند و من و همسرم به مدت 8 سال داریم از ایشون یاد میگیرم و من از شما استاد عزیز تشکر میکنم

    کار من پیمانکاری ساختمان هست و یک سایت فروشگاهی هم دارم و وقتی بسته روانشناسی ثروت 3 رو از سایت خریداری کردم حدود 5 یا 6 سال پیش ، من اون موقع 1 ساختمان در حال ساخت داشتم و بعد از اون آموزش ها در کمتر از چند ما 13 ساختمان هم زمان در حال ساخت گرفتم و خیلی کار و کاسبی پر رونقی داشتم و اون موقع تهران زندگی میکردم و کار به جایی می رسید که در یک زمانی نزدیک به 6 تا 10 کارمند ثابت که حقوق بدم داشتم و پروژه و کار از سر و کولم به قولی بالا میرفت

    توی اوج اون همه کار که هنوز تمام نشده بود من اشتباهاتی مرتکب شدم که البته اشتباه خیلی بزرگ و از همه بدتر این بود که روی غیر خدا حساب کردم و 2 نفر سرمایه گذار وارد کارم کردم که واقعا هیچ نیازی و تاکید میکنم هیچ نیازی بهشون نداشتم و دقیقا و تاکید میکنم دقیقا در همون زمان امضای قرارداد نفر دوم همون جا همون لحظه خیلی واضح احساس کردم خدا بهم گفت که نکن و من گوش نکردم و دقیقا یک روز بعدش پشیمون شدم و اقرار کردم به خودم که اشتباه کردم و از خدا خواستم که چیکار کنم که درست بشه و اون گفت همه بساط کارت رو تعطیل کن و من به حرفش گوش دادم نه دقیقا همون لحظه فکر میکنم 3 ماه طول کشید پروسه تعطیل کردن کارها و این در صورتی بود که هنوز پروژه ها رو به اتمام نرسونده بودم و من هم آدمی هستم در این رابطه (البته الان خیلی بیشتره) که بدونم چیزی اشتباه بوده دیگه میزارمش کنار همون طوری که بهترین دوستم که روز و شب با هم بودیم رو خیلی راحت گذاشتم کنار(منظورم دنیا این کار رو برام خیلی راحت انجام داد) و خلاصه که کار به اتمام نرسه همه میدونید بالاخره یه مسایلی داره که باید حلش کنی و میدونستم اینارو و یه حسی بهم میگفت نگران نباش اون چیزی که بهت گفتیم رو انجام بده و در یک دوره من نزدیک به 32 عدد شکایت علیه خودم رو دیدم و میدیدم که اطرافیانم داشته از نگرانی و استرس میمردند و من واقعا به لطف خدا کلا 2 یا 3 ما اون هم اینقدر فشار اطرافیانم بود یکم حالم خوب نبود و من و همسرم حتی روزهای بود که 5 هزار تومان داشتیم و پیاده میرفتیم تا پارک لاله و اون جا چون پول حتی چایی نداشتیم میگفتیم دفعه بعد میایم و میخریم ولی لذت بردن رو به تعویق نمی انداختیم و همیشه خیلی حسمون خوب بود و حتی 1 مورد خدا شاهده 1 مورد بحث بین من و همسرم اصلا وجود نداره حتی توی اون لحضات و همیشه حسم خوب بود و همیشه به قول بقیه بیخیال بودم چون میدونستم که خدا دوباره میده و حتی ما یک سال اجاره خونه هم نداده بودیم و صاحب خونه چیزی نمیگفت

    خلاصه اینکه با وجود 32 مورد شکایت که چپ و راست احضاریه میومد من اصلا توجه خاصی نمیکردم و حتی من یک روز هم نه بازداشتگاه رفتم نه زندان . خدا شاهده حتی افسر آگاهی اومد دم در و به من گفت باید بریم و گفتم بریم خودش برگشت گفت حالا من میرم خودت پولو بده من دیگه نمیام . تا این مقدار خدا هوای من رو داشت فقط من یه 12 ساعت اونم بخاطر شکایت یه فردی که با پدرم مشکل داشت و من براش داشتم خونه میساختم و ربطی به قضایای اینکه من کارها رو نا تمام گذاشتم نداشت رفتم بازداشگاه که اون هم داستان خودشو داره چقدر خوش رفتاری شد و خود دادستان بعدش که رفتم ازم عذر خواهی کرد که به اشتباه این کار صورت گرفته.

    و یه مثال دیگه از اعراض بگم که همین آقا دوباره شکایت کلاهبراداری از من کرد و دادگاه گفت که باید بیای و توضیح بدی و وکیل من (که اون هم داستان هدایت داره که با اون همه داستانها قبول کرد کارها رو انجام بده و من کم کم بهش پول بدم که واقعا خدا رسوند و همیشه من سپاسگذارش هستم) بهم گفت که نمیخواد بری و هیچ نگران نباش و اینو که گفت گفتم این دستی هست از دستان خدا و خدا شاهده اونایی که یکم کارهای حقوقی رو میدونن باید بری توضیح بدی وگرنه قطعا برات مشکل ایجاد میشه میگم خدا شاهده نه من و نه وکیلم حتی یک بار نرفتیم و با وجود احضاریه هایی فراوان و شش ماه پروسه طول بکشه جوابیه آخر این بود که این شکایت اصلا از ریشه اشتباه بوده و من چقدر بابت این سپاسگذار خدا بودم و کلی اشک شوق که ببین قانون چقدر درست عمل میکنه میریختم

    و یه مثال دیگه از اعراض اینکه ما یک سالی هست اومدیم شمال زندگی میکنیم که توی تهران در یک آپارتمان 68 متری در مجتمع که کلی شلوغی داشت ما هدایت شدیم به خونه ای که زمینش 1000 متره و کلی درخت پرتقال و خرمالو و نارنگی و انار و کیوی و … داره و صبح ها با صدای پرنده ها بیدار میشیم و فقط زیبایی میبینیم . توی این شلوغی ها (البته از همون زمان آشنایی با استاد ما چیزی به نام تلویزیون نداریم) ما که خبر نداشتیم اصلا چی شده و چیکار میکنن و کلا از خانواده شنیده بودیم که حالا یه شلوغی هست و ما رفتیم برای خرید داخل شهر که از دور دیدیم انگار یه هیئتی چیزی داره میره با خودم گفتم حتما اربعینی چیزی هست که قبل از رسیدن به اونها شیشه ماشین پایین بود یه بنده خدایی که خدا اونو رسونده بود برای ما گفت اگه میخوای ماشینت سالم بمونه برگرد و تازه فهمیدم که قضیه چیه و همونجا دور زدم (ماشین برای پدرم بود که یه چند وقت در اختیار من گذاشته بود و چون شمال بودیم کاپوت زنگ زده بود و بدنه حالت نرمال رنگ نداشت بخاطر رطوبت ) و من و همسرم طبق معمول شروع کردیم از این قضیه چطور میتونم بقول خودمون لذت ببریم و برای خودمون جک و زنگ تفریحش کنیم که من گفتم این آقا که گفت برگرد ندید ماشین رو که چیزی برای از دست دادن نداره و کلی حرفهای دیگه که اونجا من یکی از لحظاتی بود که از خنده داشتم ریسه داشتم میرفتم ، و همین نه بحث کردیم نه گفتیم چرا نه هیچ چیز دیگه گفتیم خدا ما رو هدایت میکنه و همه دارن از بی اینترنتی و شلوغی ها اذیت میشن و خدا شاهده نه سایت ما تعطیل شده نه شلوغی دیدیم نه هیچ چیز دیگه. خدای من شاهده تا حالا توی این چند سال سرعتی به سرعتی اینترنت الان نداشتیم و فروش هم داشتیم . زمانی که همه حتی اطرافیانم که میگن مگه میشه تو نشستی خونه و توی این اوضاع داری به راحتی کار میکنی و پول میسازی.منم مثل استاد گفتم که بله میشه(اونا میگن نشستی ما صبح تا شب فقط درگیر دو تا چیز هستیم سایتم که کمتره ولی پیدا کردن باورهای درست و دگیر خواسته ها و درک قوانین بیشتره )که انشااله ما کارهای مهاجرت رو انجام دادیم و دارم کارهاشو انجام میدم که انشااله مهاجرت کنیم و بریم پیش استاد

    این تجربه من بود از اعراض و اینکه کلی چیزهای دیگه هست که در نظر دارم نتیجه مطلوب که حاصل شد با نتیجه یه فایل تصویری بفرستم برای استاد تا با نتایج بیشتر صبحت کنم.

    امیدوارم استاد شما رو از نزدیک ملاقات کنم و شما و خانم شایسته و بچه ها و خودم رو به خدای مهربان میسپارم و خدا حافظ و نگهدارمون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    حسین سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    سلام استادبزرگ عباسمنش

    واقعا چقدرلذت بردم ازاین فایل که پرازآگاهی های ناب بود،چقدرحالم خوب شداستاد،هرروزبیشترخداروشکرمیکنم که بااین سایت آشناشدم وخدامنو هدایت کردبه این سمت .

    واقعا من به شخصه تجربه کردم وقتی تواین فایل میگین کانون توجه ماروی هرمسئله ای باشه ازهمون جنس اتفاقات روبیشتروبیشترواردزندگیمون میکنیم .من خودم قبل ازاینکه بااین سایت واستادعباسمنش آشنا بشم متوجه این قانون نمیشدم ولی اززمانی که به این سایت هدایت شدم وبه آموزشای استادگوش کردم دیدم دقیقا اتفاقات به همین شکل واردزندگیم شدن وواقعا قانون خیلی دقیق عمل میکنه .

    خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم که بااستادآشناشدم واقعا ممنونم استادکه (مخصوصا) دراین شرایط وقت میذارین وقانون روبه مایادآوری میکنین .

    ❤❤❤🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    داریوش جهان مهر گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    سلام و درود بر استاد گرامی، خانم شایسته و همگی دوستانم در این خانواده ی بزرگ و عالی…

    تحسین میکنم استاد شما رو به دلیل اینکه محکم، با ثبات و قانومند بر روی قوانین با پرجا هستید. خیلی ها ادعا کردند و خرف زدند و داستان بافی کردند اما با یک اتفاق کامل تغییر کردند. اما شما از اول تا به این لحظه روی حرف هایی که میزدید محکم و قدرتمند بودید و هستید و خواهید بود.

    این یعنی قدرت

    این یعنی ایمان

    این یعنی ثبات

    این یعنی پست کار

    این یعنی شما شعار نمی‌دید بلکه عمل میکنید.

    کار هرکسی نیست که تی هر شرایطی روی حرف خودش بمونه و عمل کنه و لغزش نکنه.

    درود بر شما…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد جان،خواستم درمورد تجربه جنگیدن با جیزی صحبت کنم.

    یادمه کهوتابستون با یکشری همسایه ها آشنا شدیم که اتفاقا آدم های خیلی دوست داشتنی و خوب و باحالین ولی مسئله اینجست که سیگار میکشیدن.

    من اومدم یکم گیر دادم به این سیگار کشیدنشون و البته که خیلی مودبانه،توی ذهم تذهنم جنگ بود با این مسئله و یادمه که سیگار رو خیلی حساس بودم.اتفاقا با این فایل ها و البتع اجراشون تا همون حدی که کردم تو زندگیم دیدم‌که یواش یواش اصلا به طرز عحیبی کم شدن کسانی که این‌کار رو میکنن.

    یعنی استانبکل شهریه که هرکس میاد ناخودآگاه متوحه میشه که استفاده از سیگار زیاده ولی اتفاق دیروز یادم افتاد که هیلی قکته ندیدم یا کم دیدم،گفتم یا ملت یهو اهل زندگی سالم شدن یا من توجهم رو مسائل دیگست!به هرصورت اینم یه تجربه کوتاه.

    شاد و خندان باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد واقعا روشنفکرم استادم که فکرشون با نور شناخت خدا و قوانینش روشنه

    و سلام به تمام دوستان عزیزم

    مثال اووووو خیلی زیاد هست و البته مثالهام بیشترشون مربوط به اون موقعهایی هست که جنگیدم و دعوا کردم و بحث و بحث و بحث و زندگی رو برای خودم جهنم کردم

    اول میخام برم به زمانی که تازه نوجوان شده بودم و دیگه مسایل رو میفهمیدم موقعی که جنگ غزه بود.من به شکل غیرطبیعی و برای اینکه نشون بدم بزرگم و میفهمم توجهم رو گذاشته بودم روی اخبار اون موقع یه شبکه هایی تمام روز نان استاپ اخبار غزه رو با تمام جزییات پخش میکردن و من هم صبح تا شب پای تلویزیون و غصه خوردن برای مردم غزه. کلا هم خیلی عمیق میشم توی مسایل که یکی از موضوعاتیه که دارم روش کار میکنم.و بعد نتیجه اینکه اخه من با نشستن پای تلویزیون چه تاثیری رو مردم غزه داشتم. اخر من با اون سن که هیچ کاری از دستم برنمیومد رو چه به جنگ در جای دیگه ای از دنیا و نتیجش در زندگی خودم:یک جوانی که واقعا از زندگی عقب افتادم واقعا نسبت به همسن و سالای خودم عقب افتادم.

    یه مثال دیگه از بین اون همه مثال:یه شرایطی بود که برای کاری مادرم نباید به خواهرم پول میداد،در واقع خواهر من باید از قبل فکر این موضوع رو میکرد و خودش حلش میکرد

    من خیلی به این موضوع توجه کردم

    و و جالب اینکه با اینکه خودم تمام سعیمو کردم که در موقعیت مشابه مثل خواهرم عمل نکنم که متوقعانه از مادرم پول بخام و خودم جورش کردم و هیچ از مادر کمک نخاستم. با این حال و خیلی هم جالب که توجهم روی غلط بودن رفتار مادرم و خواهرم بود بعدش مادرم با من بحث میکنه و سعی میکنه به من بگه که تو حقی نداری که پول بخای و من اصلا بهت پول نمیدم با اینکه خودم نمیخاستم و خیلی با من دو دو تا چارتا میکرد که اونجا به پول دادم و فلان جا بت پول دادم.

    نگاه کنید بله

    به یک کار یا رفتار اشتباه توجه میکنی یطوری توی یه زنجیره رفتارهای بد میوفتی چون تو حست بد بود و شرایطی جور میشه که حس بد باز بوجود بیاد به هر طریقی

    و اما وقتهایی که اعراض کردم:از اون موقع که فهمیدم باید اعراض کنم جاهایی بود که باز از این دست منفی بافی و توقعات نابجای مادر و درست کردن درگیری و ناراحتی من رفتم یه گوشه و واقعا با تمام وجود سعی کردم که اصلا توجه نکنم ب ها این رفتارها با این نگرش که داره اشتباه میکنه؟ به خودش مربوطه تو خودت به زندگی و رفتارهای خودت توجه کن و اونهارو درست کن و بعد واقعا برای مدتها من در صلح بودم با مادرم.

    از یک فردی رفتار ناشایست دیدم و بعد از دل اون خواسته و رفتاری که خودم دوست داشتم رو بیرون کشیدم و به اون توجه کردم با این نگرش که خداست که تجربه زیبا و عشق و خوبی و خواسته ها و لذت و شادی رو برای من تامین میکنه و حسم رو خوب میکردم که خدا همه چیز رو برای من رقم میزنه و مشغول خودم میشدم و فکرم رو کاملا از توجه به اون فرد و رفتارش برمیداشتم و بعدا اون ادم رفتارهاش کاملا تغییر میکرد

    و

    و

    و

    خداروشکر که اگاهترم

    تشکر بی پایان استاد

    و خداروشکر من هیچ همچین فکری نداشتم که استاد الان باید بیاد صحبت کنه درمورد این موضوع چون میدونستم درست چیه و نگرش استاد چی میتونه باشه

    و خیلی جالبه این فایل رو من میخکوب شدم پاش خیلی انرژی صحبتای استاد بالاست مارو شیرفهم کرد

    من که با تمام وجود نشستم پای حرفای استاد تو این فایل که مواظب باشم دارم به کدوم سمت میرم و حواسم باشه یه موقع کشیده نشم به سمتی که جامعه میخاد من باشم

    همه در پناه خدا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    زهرا مینوچهر گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    سلام وقتتون زیبا وسرشار از بهترینها.

    یک دنیا بابت این فایل فوق العاده مفید وباارزش ممنون وسپاسگزارم . توی این مدت درشرایط ایران خب منم خیلی سعی میکردم از این مباحث خودم رو دور نگه دارم وهیچ نظری ندم وسکوت کنم هرچند که خیلی سخت بود چون من در یکی از بازارهای جزیره کیش غرفه دار هستم وخب بالطبع داخل بازارو کسبه این موضوعات زیاد مطرح میشه واین اتفاقات اخیر هم متاسفانه به دوستان خوراک سمی رسونده بودو همکاران متاسفانه باولع انواع اقسام این سمهارو به گوش جان وذهنشان میل میکردند که خب من طبق آموزه هام وتعهدی که به خودم وزندگی دونفره خودم ومادر بزرگوارم دارم الان دوساله کلا هرچیزی که بخواهد ذهن من رو درگیر بکنه از اهدافم دورم بکنه ازش فاصله میگرم اونم کاملا بااحترام که به کسی هم خدای نکرده بی احترامی نکرده باشم وجالبه که بزرگوار بدونید من از اول این داستان که الان نزدیک به یکماه شده تقریبا بجای این که اخبار ببینم وخودم ووارد یه بحثی بکنم که هم به خودمو زندگیم هم به اطرافیانم استرس وارد کنم شروع کردم به قرآن خودن وروزی ۵۰ تا آیه قرآن مجید رو با معنی فارسی میخونم وکلی حال خودم رو با خوندن کلام خدا تسکین میدم وسعی میکنم انرژیم رو ببرم بالا تا بتونم به اطرافیانم که توی این روزا به گفته خودشون حالشون خوب نیست باانرژی خوبی که دارم انرژی بدم وامیدوارانه حالشونو برای چند دقیقه خوب کنم وازشون رد بشم. واین فایل رو که از دیشب از شما استاد بزرگوار گوش دادم وامروز هم با مادر عزیزم گوش دادیم دوباره کلی بهم انرژی داد ومتوجه شدم اوکی راهم درسته وخلاصه کلی از حرفای مفیدتون انرژی گرفتم خدا خیرتون بده وبرای خودتون وخانواده گلتون از خدای بزرگ ومهربان وبخشنده عالیترینها وبهترینهارو خواستارم چون شماعزیزان لایق بهترینها هستید.

    موفق وپایدارو باعشق باشید.

    زهرا مینوچهر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ولی الله رحیمی پور گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    🌹🌹🌹بنام الله یکتا تنها راه گشای جهان هستی🌹🌹🌹

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم و همه دوستان هم فرکانسی خانواده گرم و صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیز و مرد الهی از نظر من

    استادجان آفرین به شما که مارو همیشه از قوانین ثابت الهی وجهان هستی متمرکز میکنی و راه صحیح هر مشکل را یاد آوری میکنی

    استاد میدونم شما هم مثل همه ایرانیان از این شرایط نا زیبا لذت نمیبری اما به قول شما ما نباید به نازیبایها توجه کنیم چون واقعا هرچی به اونا توجه بشه بیشتر میشن

    خودم از این نوع نازیبایها زیاد دیدم چون بهش توجه کردم

    مثلا توی همین چندسال اخیر که همه حرفها از مشکل آب خوشکسالی اینا بود منطقه ما همه به این بی آبی توجه کرده بودن وهر روز وضعیت آب بدتر میشد حتا به جای رسید که با تانکر آب رسانی میکردن و مردم بازم ولکن ماجرا نشدن الان بجای رسیدن که تانکرهم نیست اینم تجربه من از توجه به نا زیبای

    استاد اما کسی که در هرجا وهر شرایطی که باشه واقعا اگه به چیزی که باورش کند وبه اون باور برسد که میشه خداوند هدایتش میکنه به اون جایی که لایقش هست و تجربه اش میکنه مثل

    خودم که تقریبا شیش ماه پیش حیران وسرگردان بودم اما به دنبال تعقیر خودم از اون شرایط نادلخواه بودم که خداوند هدایتم کرد به سمت شما استاد عزیزم الان به خواست خدا و فایل ها و اموزشهای شما زندگیم خدارشکر بهتر شده و خیلی تعقیرها در خودم ایجاد کردم خدارشکر تعقیر در روابطم سلامتیم ثروت به لطف الله وشما ذهنم را از نا زیبایها تا حدودی کنترل کردم

    ویه چیز خیلی مهم برای خودم والبته شما که میدونم از من هم بیشتر خوشحال میشی 🌹نتیجه🌹من فایل چگونه درآمد خودم را سه برابر کنم با همین شرایط را گوش کردم تمریناتش را انجام دادم وبه خواست خدا در سه ماه با همون شرایط خداوند درآمدم را از سه برابر بیشتر کرد الان همون سه برابره ثابت هست خدارشکر و امید دارم ده برابر یا هزار برابر بشه به خواست الله

    استاد جان خیلی خیلی از شما سپاسگرارم بابت همه اگاهی های که به ما یاد آوری میکنی که در هرشرایطی ذهنمون کنترل کنیم هر چند واقعا کار آسانی نیست

    🌹🌹🌹همیشه شاد سلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت در پناه الله یکتا 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    The Viper گفته:
    مدت عضویت: 2805 روز

    شما از موسی مثال میزنید که نجنگید، ولی از ابراهیم مثال نمیزنید که مقابل پدرش وایساد و حتی بت هاشون رو شکوند و کاملا در مقابل عقایدشون مبارزه کرد. از موسی مثال میزنید ولی از حسین و علی مثال نمیزنید. از قرآن یا احادیث صرفا تفکری که الان بدردتون بخوره رو مثال میزنید در حالی که مثال نقضش هم وجود داره. از موسی مثال میزنید ولی از انقلاب سیاه پوستان آمریکا که در مقابل برده داری ایستادن(و هزاران نفر هم کشته شد) و نتیجش هم شد ریاست جمهوری کسی مثل اوباما و آزادی الان سیاه پوستان مثال نمیزنید. احتمالا شما اگه تو زمان سیاه پوستان آمریکا بودید بهشون میگفتید از آمریکا برید یه کشور دیگه نمیخواد مبارزه کنید!! خداروشکر شما رهبر هیچ گروهی نیستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سید محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1253 روز

      از نظرمه حالا من کاری ندار که دولت چی میگه مردم چی میگع یا استاد چی میگه اینو میدونم از وقتی که شما به داد زدن کردیم کشور بدتر شده خوب تر نشد همچی گرونی ترشده از موقع که همه ریختیم تو خیابان همش الکی ریختم تو خیابان ها از نظرمن این کار درستی نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: