قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 35
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام نامی الله.
سلام استاد عزیزم ،سلام بانو مریم.
استاد عزیززززززم ،بودنتون تو دنیای امروز من ،یه معجزه بود،و من چه خوشبختم که در زمانی زندگی میکنم که حضورتون تو زندگیمه،روز ها ….
شبا……
لحظه به لحظه زندگی من دوخته شده به هنسفریم که فقط صدای شماست که تو گوشم می پیچه،فقط حرف حرفای طلایی شماست و روندی که روز به روز بهتر میشه و خوشبختی و هدایت های خداوند که هر روز رنگ تازه ای برام میگیره:)
از وقتی که با آموزه هاتون دارم زندگیمو رقم میزنم ناخواسته ها کمتر شده و هموناام پلی شدن برای خواسته هام .
از وقتی که یاد گرفتم به تمرکز عزیزموووو،تمرکز با ارزشمو فقط معطوف کنم به چیزهای زیبا ،به چیز هایی که اونارو میخوام ،این جهت دادن به کانون توجه و ساختن باور با صدای شما ،با پیدا کردن الگو تو هر زمینه از زندگیم در هایی از معجزه به روم باز کرده.
استاد عزیزم من قبلا خیلی ادم واکنش گرایی بودم اونجوری که امکان نداشت چیزی و ببینم و بشنوم و واکنش نشون ندم و از همه بدتر بارها و بارها راجبش صحبت میکردم جالبه نتیجش چیزی جز حال بد و اتفاقات بد نبود.
اما این روزا من واکنش گرایی قبلو ندارم و فقط میگذرم ،گذر میکنم چون میدونم واکنش منفی به هرچیزی یعنی توجه به ناخواسته و توجه به هرچیزی از جنس همون وارد زندگیم میکنه،اینو بارها و بارها به ذهنم میگه اخه ذهن فراموش کاره و ممکنه یادش بره ،البته که من اونقدر دارم قانونو زندگی میکنم که ناخودآگاه ازش استفاده میکنم…..
ناخودآگاه توجه میکنم به زیبایی ها
ناخودآگاه برای هرچیزی میگم خدایاشکرت ……
البته که اگاهانه میگردم دنبال نکات مثبت،روابط عالی،نمود فراوانی،سلامتی و …….
یادمه ماها پیش کع این اتفاق تو ایران افتاد ،استاد بخدا قسممممم که من با اینکه خیلییی ام رو خودم کار نکرده بودم اماااا متعهد به حرفاتون بودم که برعکس جامعه پیش برو کهههه قرار نیست کارایی که همه میکنن درست باشههههه….
اونجا بود که فهمیدم کافیه به این قضیه واکنش نشون بدم تا تا ببینم چطوری به سمت ناخواسته های بیشتر میرم…..
اون زمان قشر زیادی از مردم همه اعتراض میکردن و من اون زمان یادم میاد اینستا بخاطره این فضا پر شده بود از استوری و این حرفااا ،کلا پاکش کردم و گذاشتمش کنار و چقدر به خودم افتخار میکنم مثل بقیه عمل نکردم……
استاد عزیزززززززم عاشقتممممممممم
در پناه خدا باشید.
سلام به استاد عزیزم و خانواده عزیزم
استاد واقعا من این حرفهای شما رو توی زندگیم درک کردم
خیلی از این موارد توی زندگیم بوده ولی فقط یه مورد خیلی کوچیک و میگم که شاید برای خیلیهامون ایناتفاق افتاده
استاد من همیشه توی دهنم آفت میزد و همیشه هم از این موضوع ناراحت بودم و به همه میگفتم و دنبال داروی خاص بودم و از همه راه حل میگرفتم که چکار کنم و هر روز دردش و زخمش بیشتر میشد و من هم کلافه تر میشدم از این درد و یک هفته و شایدم بیشتر طول میکشید تا آفت دهن من خوب بشه
ولی استاد باور کنین من یکی دو روز پیش دهنم آفت ز د و اینقدر درد میکرد که حد نداشت ولی از وقتی که با این قانون آشنا شدم رفتم جلوی آینه به خودم یاد آور ی کردم که خب هاجر استاد گفته که قانون میگه بهش توجه نکن پس الان اصلا بهش،توجه نکن و توجهت رو ببر روی یک چیز دیگه دوستان و استاد عزیزم باورتون میشه ؟که من هیییچ توجهی نکردم یعنی یه جوری که کلا فراموش کردم همچین زخمی توی دهن من هست فردای اون روز یهو یادم اومد دیدم که کلا خوب شده و هیچ اثری ازش نیست به همین راحتی قانون جواب داد زخمی که یک هفته منو درگیر میکرد و حالمو بد میکرد به یک روز هم نکشید و خوب شد
و خیلی از موارد دیگه ای که من همینجوری بر طرف کردم
من از خداوند خیلی سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این مسیر بسیار زیبا و مطمعن هستم که اگه همینجوری ادامه بدم و زیبایی هارو ببینم زندگیم به بهترین شکل تغییر میکنه و از خداوند ممنونم که منو هدایت کرد و جز هدایت شدگان هستم واز استاد عزیزم خیلی سپاسگزارم که اینقدر ساده و روان قوانین رو میگن در پناه الله یکتا باشید
سلام و عرض ادب استاد من یه زندگی شکست خورده داشتم و جدا شدم به آقایی دوسال زندگی کردم اوایل خیلی خوب بودیم متاسفانه یکسری مسائل باعث جدایی ما شد الان دو روز و من ایشون رو از خونه بیرون کردم خیلی ناراحتم چون میدونم من باعث بودم نمیدونم چیکار کنم احساس پشیمانی زیادی دارم فقط میدونم شما می تونید کمکم کنید اون هم بخاطر ذهن من و پرورش افکار منفی من چیکار کنم استاد
سلام دوست عزیز..من هم مثل شمایک زندگی پرازتنس وناآرامی دارم واحساس میکنم اصلا خانمم بامن ازنظرفرکانسی خیلی دوره ونمیخوادتغییرکنه یک زمانی تصمیم گرفتم ازاین زندگی فرارکنم .برم توی شهری دیگه به تنهایی شروع به ساختن یک زندگی جدیدکنم ولی هرچی به این موضوع فکر میکنم حالم خیلی بدترازقبل میشه چون باهرچی بجنگیم بیشترازهمون جنس واردزندگیمون میشه واون اتفاقات رو درزندگی تجربه میکنیم.. و بعدش تصمیم گرفتم که چون ازتغییردیگران ناتوانیم فقط و فقط روی خودم کارکنم وجهان نیزکبوترباکبوتر باز با باز رورعایت میکنه ویا خانمم تغییرمیکنه ویایک فرد دلخواه راکه بامن هم فرکانس هست به راحتی و بدون هیچ زحمتی واردزندگی من میشه..شماهم دوست عزیزفقط روی خودت کارکن وجهان هم لاجرم به تصمیم شما کرنش میکنه وشمارابه شرایط عالی هدایت میکنه..روی عزت نفست بیشترازقبل کارکن..
سلام به استاد عباس منش عزیز،خانم شایسته و همه ی اعضای این خانواده ی صمیمی..
این اولین باریه که بعد از سه سال عضویت در سایت و همراه بودن با این خانواده ی بزرگ میخام کامنت بزارم..همیشه کامنت هارو میخوندم و توی این سه سال هم کلی نتیجه گرفتم و هزاران بار سپاسگزار خداوند و استاد هستم..
دقیقا در زمان درستش هدایت شدم به سمت این فایل و تمام حرف های شمارو استاد درک کردم با تمام وجودم من همیشه آدمی بودم که به شدت آرومه و خاستار صلح و کلا آدم جنگیدن نبودم و فهمیدم این هم یکی از ویژگی های خوبه شخصیتم هست..
و بحثی که مربوط به این موضوعی که شما راجبش صحبت کردید و مفهوم آزادی ای که درستش رو کاملا واضح بیان کردید رو کاملا درک کردم..
من دقیقا قبل خودم رو به یاد دارم که اولین بار بود که درگیر موضوعاتی راجب گیاهخواری شده بودم و سر همین موضوع با خیلی ها میجنگیدم و الان این رو درک میکنم که با جنگیدن من نه تنها اوضاع رودرست میکردم بلکه تازه بدتر جلوم حیوونارو اذیت میکردن گوشت و مرغ زیاد میخوردن و دقیقا برعکس چیزی که میخاستم اتفاق میوفتاد و از روزی که توجهم رو از روی اینکه بخام با بقیه بجنگم برداشتم و فهمیدم که جهان جهان تفاوت هاست و همه حق دارن اونجوری که میخان باشن نه تنها خودم حالم بهتر شد بلکه جهان من رو به سمت مکان ها و افرادی برد که هم نظر با خودم بودن..
سر موضوع ایران و حرف های شما استاد من با تمام وجودم آزادی رو در همین ایران تجربه کردم من یه دختر 17 ساله ای هستم که خیلی از عقایدم بر خلاف مردم ایران هستش و از اول هیچ کس جز خودم و هدفم مهم نبوده از اول تویه یه شهر کوچیک هر طوری که دوست داشتم گشتم و به محدودیت های شهرم اصلا توجهی نکردم و جهان هم بهم کمک کرد و من رو به تهران هدایت کرد که بتونم آزاد تر زندگی کنم نه مشکل حجاب اجباری دارم نه هر چیز دیگه ای که اکثر هم سن های من و حتی سن های بالاتر دارن و دقیقا تو کل این چند ماهی که کل مردم درگیر بودن من اصلا توجهی نکردم و اتفاقا من سفر میرفتم و به راحتی لب ساحل بدون حجاب شنا میکردم بدون اینک کسی بخاد بهم گیر بده تو کل زندگیم اونجوری که خاستم بودم و هر روز هم جهان من رو به آزادی بیشتر هدایت کرده و سپاسگزار خداوندم ..
توی شغل مدلینگ دارم کار میکنم شغلی که همه باور دارن توی ایران نمیشه ولی من با آزادی کامل فقط به خوبی های شغلم به زیبایی های بدنم به انسان های خوب سر راهم توجه کردم و هر روز هم جهان بیشتر من رو بی هیچ مانع و ناخاسته ای هدایت میکنه به موقعیت های بیشتر..
و در آخر همه چیز کانون توجه ماست این رو میدونم که به زودی جهان من رو از همین مکان هم جدا میکنه و آزاد ترم میکنه برای شغلم برای آزادی ای که حق منه و من هیچ زور خاصی هم نمیزنم و من سپاسگزار همین کشور ایرانم و تمام لذتم رو هم ازش بردم..
از شما هم بسیارررر سپاسگزارم بابت تمام انرژی ای که میزارید بابت اینک انقدر خالصانه قانون رو بیان میکنید و تلنگری میزنید تا هر لحظه بتونیم زندگی خودمون رو به راحتی خلق کنیم..
من هر لحظه بیشتر سپاسگزار خداوند شما و دوستای خوبم هستم و دوستتون دارم🫀
با سلام و خسته نباشید به استاد عزیز و تیم عالی که این فضا را آماده کرده اند که ما تغییر کنیم وهر روز بیشتر با خود ، خداوند و جهان آشنا تر شویم ، من از یکم قبل تر بگم از جایی که فهمیدم درون من یک خلا وجود دارم که من همیشه حس میکردم و نمی دانستم چیه همیشه ناراضی و زندگی ام آشفته بود تا چند سال قبل که طی یک اتفاق من شروع به تغییر روی خود و باور هایم را شروع کردم در تمام جهات زندگی ام و جهان به قول استاد به من پاسخ داد و هر روز من با احساسات و اتفاقات جدید روبرو می شدم برای من ناشناخته بود و درد میکشیدم و خیلی دست و پا زدم تا فهمیدم کجای کار من ایراد دارد البته این آگاهی 5سال طول کشید ولی من سرد نشدم فقط حرکت کردم ………
با تغییر روی خود و افکارم فهمیدم من به دنبال یک چیز بیرونی هستم تا درون خودم را خوب کنم اینجا بود که فهمیدم یک عمر اشتباه رفتم و فهمیدم نا خواسته های من خیلی بیشتر از خواسته هایم است و شروع کردم به نوشتن خواسته هایم بدون توجه به موقعیت زمان و مکان و نوشتم و باز هم نوشتم تا کم کم برای من به وضوح رسید خواسته هایم و بعد شروع به باور سازی کردم که و به قول استاد عزیز فهمیدم که میشود و قابل دسترسی هست فقط باید بخوای
ناخواسته ها من را با خواسته هایم آشنا کرد و ذهن من عادت کرده بود به تکرار ناخواسته ها
ناخواسته ها حاصل افکار و اتفاقات روزمره شکل میگیرد هرچه ما از مدار منفی و کسانی که هم فرکانس ما نیستند خارج باشیم در امانیم
جنگیدن فقط ما را خسته میکند وهیچ نتیجه ای ندارد .
جنگیدن با ناخواسته مثل تردمیل عمل میکند.
وقتی خودت میخواهی با ناخواسته ها روبرو شوی و ترس را کنار میزاری خداوند به تو شهامت میدهد و به تو نشان میدهد خواسته هایت را و هر روز بیشتر بیشتر میشود خواسته ها یت و وقتی روی مدار قرار میگری لذت میبری از داشته هایت و شکر گزار میشوی و ایمان میاوری که میشود و کم کم شخصیت تو عوض میشود و با برخورد به نا خواسته ها از تجربه و آگاهی خیلی راحت گذر میکنی و آرامش را تجربه میکنی ……استاد عزیز ممنون که هستید
خدا را سپاس بخاطر این قانون که ته ته عدالت است و خدا را سپاس که شما را سر راه زندگی من قرار داد که اینگونه کامل زیبا و روان قانون هستی درک کنم مدت بود که روی یک موضوع اگرچه کوچک ولی ناخواسته توجه میکردم که امروز با این فایل مواجه شدم و احساس فوق العاده آرامش به من داد و خدا را شکر میکنم به قول خدا که میفرماید مومنان واقعی نه غمی دارند و نه ترسی.ممنونم از شما استاد عزیزم و ممنونم از خدای مهربانم بخاطر وجود شما در زندگی ام.هرجا هستین در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت.
به نام خدایی که من و به سمت بهبود هدایت میکنه
سلام استاد عزیز.
با صحبتای اولیه شما راجب کنترل ورودی ها یعنی ندیدن تلوزیون، استفاده خیییلی کم و درست از شبکه های اجتماعی و ایزوله کردن محیط اطرافت با آدم های مثبت؛ من رفتم تو کانتکت هام و خیییلی از شماره ها رو پاک کردم، از خیلی از گروه ها لفت دادم. به این فکر کردم که من باید مواظب باشم با چه آدمایی در ارتباطم. من باید مواظب ورودی هام و محیط اطرافم باشم.
جدیدا توی دانشگاه(چون اولاشه) خیلی حواسم هست که با همه خوب باشم و همه از من خوششون بیاد ولی وااقعا چرا؟ چرا اصلا برام مهمه همچین چیزی؟ کسی که باید از من خوشش بیاد و در مدار من باشه، میاد پیشم. واقعا چرا سعی در راضی نگه داشتن آدمها بودم این نشون دهنده عزت نفس پایینه و ریشش هم برمیگرده به مدرسم که تو کلاس خیلیا با من اوکی نبودن ولی من دوس داشتم همه بام اوکی باشن برا همین تو دانشگاه میترسم که دوباره اون اتفاق بیفته ولی الان میگم خب بیفته اصلا فرار نیست همه از من خوششون بیاد.
اگر تو محیط اطراف و فامیل و اینا دقت کنید میبینید افرادی که همه آدما اون و دوس دارن برا دل هودشون زندگی نمیکنند، به آدم ها نه نمیگن،هر کی یه چی میگه باهاش موافقت میکنه و این دیگه ته بی عزت نفسیه بنظرم.
بابا بیخیاال اصلا مهم نیست اصلا نمیخوام که همه از من خوششون بیاد چون اونوقت ینی سبک زندگی خودمو رها کنم.
من اونطور که دلم میخواد رفتار میکنم، با کسی بحث و جدل نمیکنم، به آدمها مهربانی میکنم اما رفتارم و به خاطر اونا تغییر نمیدم
پرمورد شبکه اجتماعی هم خیییلی دارم تلاش میکنم که کار فیزیکی بکنم و کلا بیکار نباشم که برم تو اینستا الکی بچرخم برا خودم
یه چیزی میخوام بگم ربطی به فایل نداره اما همین الان اتفاق افتاد دوست دارم بگم.
چند دیقه پیش داشتم با دوستی صحبت میکردم که داشت میگفت دوست دارم بدونم چرا پدر و مادرم و حتی تو توی مدیریت پولتون خوبین اما من نه.
و ایشون از من درخواستی نکرد که تو راه حلت چیه اما من شروع کردم براش توضیح دادن و واکنش خوبی رو دریافت نکردم. بعد اومدم با خودم گفتم اینا همش اتفاق میفته تا تو بفهمی و عمل کنی تا وقتی کسی ازت چیزی نخواسته صحبت نکنی.
واااقعا خداروشکر میکنم قبلا همیشه برا مزدم سخنرانی میکردم، نصیحت میکردم، برام مهم بود با صحبتام یکی رو تغییر بدم اما الان چقدر پخته تر شدم و خییییلی بهتر شدم تو این مورد، خیلی کم پیش میاد که کسی ازم درخواستی نکنه و من صحبت کنم. واقعا سپاسگزار خداوندم.
سپاسگزار خدام که من میدونم نباید کسی رو نصیحت کنم و تا ازم درخواستی نکرده صحبت نکنم اما میبینم افرادی خیییلی بزرگتر از من هستند از لحاظ سنی که فکر میکنن مسئولیت زندگی بقیه هم با اوناس، فک میکنن قدرت تغییر دیگران و دارن و شرووع میکنن تصمیم گرفتن واسه اون شخص. سپاسگزارم رب قدرتمند من🫂
آزادی میخوای؟ به مردم آزادی بده. استاد خییییلی برام جالب بود و تا حالا نشنیده بودم این مورد ر.
اگر آزادی میخوایم باید به نظرات و عقاید مردم هم احترام بذاریم و اونا رو مجبور نکنیم که مثل ما فکر کنند که مثل ما عمل کنند
دو تا آگاهی خفنننن؛:
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس خوبی داری یعنی داری اتفاقات خوب و برای خودت بوجود میاری.
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس بدی بت میده بدون که داری آدم های بد اتفاقات و شرایط بد رو به خودت جذب میکنی برای آینده.
اگر بتونی به زیبایی ها توجه کنی، به خواسته هات و چیزایی که داری توجه کنی، خداوند تو رو به جایی هدایت میکنه که زیبایی های بیشتری رو ببینی، خوشبخت تر بشی،. مثلا استاد که الان پرادایس و اییییین همه زیبایی رو دارن، سال ها پیش توی خونه کوچیکشون هم زیبایی و نکات مثبت و میدیدن.
این جمله بالا تنها چیزیه که هر چی میشنومش برام تکراری نمیشه و هر باار انگار جدید تر میشه.
باید تمرکزم و روی خواسته هام بذارم به کوچیکترین نظم و زیبایی توجه کنم
اگر توی زندگیت چیز بدی رو میبینی یا مثلا توجهت و میذاری رو چیزایی که میخوای و نداری، و فحش بدی اعتراض کنی بجنگی خشمت و بروز بدی…………. جهان برات اتفاقات این چنینی که خشمت و عصبانیتت و بیشتر میکنه و آرامش و ازت میگیره رو برات بیشتر میکنه.
یاد یکی از دوستام افتادم، همیشه استراتژیش این بود که داد و هوار کن و از حققق خودت دفااع کن. چند باری تحت تاثیر قرار گرفتم ولی دیدم که این روش چقددر آرامش و ازم میگیره و درونم و غیر شفاف میکنه.
مثال: بابای من اصرار داشت من میرم دانشگاه چادر بپوشم، اولش خیلی مخالفت میکردم و این باعث شده بود خیلی روح و روانم اذیت بشه و تازه رابطمم با پدرم بد شده بود. از یه جایی به بعد گفتم چرا بحث میکنی؟ اصلا تو بگو باشه بذار برات چادرم بخره ولی تو نپوش. بچا حتی بهش گفتم بریم چادر بخریم اما اون نیومد و دیگه هیچ بحثی هم بینمون نشد و من به خواستم رسیدم.
کلا از این مدل اتفاقا با پدرم زیاد داشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که خشم و اعتراض کار بیهوده ایه و تو نباید بحث کنی ولی کار خودت و انجام بدی. اصلا میدونی چیه؟ کسی عصبانی میشه و به اصطلاح میخواد از حقش دفاع کنه که باور داره پدرش یا حالا هر کس دیگه (عامل بیرونی) نقشی توی زندگیش دارن و میتونن مانع بشن از زندگی دلخواه اون فرد.
و اول از همه بگم خودمم جزو این افرادم اما دارم تلاش میکنم که روز به روز از قدرت بابام توی ذهنم کم کنم و به خدا بدم.
استاد با تموم وجودم سپاسگزارتم که داری بهم یاد میدی چطور زندگیم بشه خوشبختی🫂
یکی از چیزایی که بهم یاد دادی این بود که صحبت نکنم. استاد منِ بشدتت برونگرا چققققدر تو تین موضوع خوب شدم. منی که تا یه موضوع بد اتفاق میفتاد مثلا اگر حتی پریود میشدم اگر بابام مثلا تو یه مورد بهم گیر میداد به زمیین و زمان میگفتم (تا فقط توجه جلب کنم) من الان کجام؟ من حتی وقتی بیمار میشم که خیییلی کم اتفاق میفته، به خونوادم میگم دلم نمیخواد هییچکی بدونه و اگر کسی حالمو بپرسه حتی اگر درد داشته باشم میگم عالیم خیلی خوبه.
خدایا شکرتتو این موضوع خیییلی خیلی بهتر شدم.
استاد پدر من خیییلی اخبار میبینه و همین چند روز پیش نمیدونم چطوری نزدیک چهل میلیون از حسابش و برداشتند و پدر من بنظرم به تمااام مخاطبینش رنگ زد و این و گفت. من این و میفهمیدم که پدرم که عاشقشم کار درستی رو انجام نمیده چون کنترل ذهن براش سخت تر میشه و از اون جنس اتفاق ممکنه بازم براش بیفته. من متوجه شدم که همچین اتفاقی که خیلی کم اتفاق میفته بخاطر فرکانس بابام (بخاطر دیدن زیاد اخبار) برای اون اتفاق میفته.
و جالبه بهم افتخار کنید که من حتی با یک نفر هم راجب این موضوع حرف نزدمیعنی تو ذهنم میومد که بگو ولی من جلوشو گرفتم و فقط یه جا اومدم بگم تازه چند جمله گفتم که یکی از بچه ها یه چیز دیگه گفت بین حرفام و خداروشکر بحث عوض شد و منم دیگه نیمدم باز بگم
استاد امروز یه اگاهی جدید کسب کردم. این فایل و چندین بار گوش خواهم گرفتم. سپاسگزارممم
سلام عرض ادب به استاد عزیزم عباسمنش وخانم شایسته مهربان امیدوارم حال دلتون عالی باشه …
سلام به تک تک عزیزان هم فرکانسی ….
بنده کیانوش شاهرونی هستم چند وقت هست که عضو سایت شدم خیلی خوشحالم خدایاشکرت سپاسگزارم…منو به بهشت هدایت کردی واقعا ممنونم ازت استاد عزیز من هنوز دوره تکامل طی نکردم انشالله عید امسال میخام دوره عزت نفس استارت بزنم خریداری کنم ….ولی چندماه هست از فایل های دانلودی رایگان دارم استفاده میکنم ….
من عضو کلاس یه استادی توایران بودم ولی از وقتی که صدای استاد برای اولین بار شنیدم آرامش خاصی از حرفای استاد گرفتم و هرچی فایل وکلاس ازون استاد بود پاک کردم وعضو سایت شدم …
استاد من این فایل رو 10باره دارم گوش میدم. ….دقیقا با هرچی جنگیدم صدبرابر بلا به سرم آمد دقیقا میخواستم خیلی چیزا رو تغییر بدم ناخداگاه نمیدونستم با هرچی بجنگیم ازجنس همون اتفاق برامون میفتع الان بعد 10بار گوش دادن نکته برداری جواب تک تک سوالاتم گرفتم ….و این باور غلط که هرکسی بده باید تغییرش بدی
من خیلی تلاش میکردم خیلی ها رو تغییر بدم موفق نشدم هیچ پدرم درآوردن نابودم کردن قلبم تیکپاره کردن الان متوجه شدم خدایاشکرت من باید روی باورهای خودم کار کنم باید خودم اصلاح کنم باید. باورهای توحیدی خودم تقویت کنم ….جهان قانونش ثابت هست باید تو مدارش باشی تا درک کنی واقعا این جمله استاد تا بمیرم یادم نمیره واقعا استاد دگرگون شدم از لحاظ اخلاقی رفتاری ایده ای نشانه های الهی روزی شاید 10نشانه میبینم…..واقعا احساسم بی نظیره فرکانسم مثبته ….
این مدت که دارم از فایل های رایگان استفاده میکنم دقیقا غسل شده تمام وجودم ….
از در دیوار برام نشانه میاد با آدمای جدید مکان های جدید پر از آرامش اخلاق خوب انسان های مثبت هروز هدایت میشم خدایا شکرت سپاسگذارم
استاد باتوجه به تجربه کمی که تو سایت دارم به جرات میگم تنها فایلی که دگرگونم کرده
1قانون تغییر ناخواسته ها
2فقط روی خدا حساب کن
البته مابقی فایل ها هم عالی هستن کامل بی نظیر توحید عملی ووووو که واقعا درود به استاد عزیزم که این فایل های رایگان هم کامل هستن از هزار تا کلاس عملی وانلاین که 1سال تمام وقتم گذاشتم بالاتره کلی هم هزینه کردم خدا روشکر به سایت استاد هدایت شدم ….
زندگی آینه باور هاست…وهرکسی تو زندگیش نان باور هاشو میخوره….
ازخدا برای همه اعضای سایت سلامتی ثروت آرامش زندگی پر از عشق پراز پول خواستارم الهی آمین
به نام خداوند مهربان ،بخشنده ویکتای عزیز….
سلام به استاد عزیزم ،سلام به مریم جان عزیزم ..وبچهای خوب ودوستداشتنی سایت …
من هربارکه میرم باشگاه تمام سعیم رومیکنم باتمرکز وباعشق تمریناتم روانجام بدم ،،چون عشق ورزش رفته تووجودم واین عشق هربار منو بیشتر عاشق خودش میکنه ..
وهمیشه سرم به کاره خودم هست تمرین هاروانجام میدم وبادوستان درحد سلام و احوالپرسی وبعدازاتمام تمرین .خداحافظی وتمام..
امروز برخلاف همیشه بادوتاازبچها بعدتمرین نشستیم پای حرف زدن .وحرفهایی اززندگی وشوهر وخانواده شد..
ودیدم وقتی دوستام دارن در مورد مشکلات زندگیشون صحبت میکنن من واقعا هیچ حسی نسبت به حرفهاشون ندارم …
قبلا شاید من خودم شروع کننده تمام این حرفهای پرازناراحتی بودم ازخودم واززندگیم ..
ولی العان که مدتیه دارم مدام روی خودم وباورهام کارمیکنم ..
ودرکل تمام تمرکزم روگذاشتم روی خودم …میبینم که داره جواب میده .میبینم که بایاد گرفتن این قوانین ..
واعراض کردن ازناخواستها ..
وتمرکز آگاهانه روی خواستها ،زیباییها ،وسپاسگزاری،وشاکربودن ازخدا باعث شد من نتیجه ی زحمات خودم روامروز ببینم ..بماند که تا همین لحظه هم خیلی زیاد اتفاقات خوب روتجربه کردم ..
واین هم امروز خیلی برام خوشایند بود ..
خدایا شکرت ..
منی که اصلا تمام تمرکزم روی نداشتها وحرفها ومشکلات بود .امروز خیلی خوب وراحت فقط تمرکز م روی نکات مثبت حرفها بود شاکر بودم ..واصلا توبحث همراهی نکردم واحساسم خوب بود اگرم حرفی زدم ازخوبی بود از نکات مثبت بود ..وخیلی خوشحالم که این توانایی روبه دست آوردم که بتونم کنترل کنم ذهنم رو خدایا هزاران مرتبه شکرت …
تویکی از فایلهااستاد گفت ازیه جایی به بعد که قوانین رو متوجه شدین .دیگه باید انجامش بدین درسته که همون موقع که هم داریم این فایلها وحرفهای ارزشمند استاد رو گوش میکنم باید عمل کنیم ..
ولی من تواین مدت متوجه شدم حتی عمل کردن به اینها هم باید تکامل خودش روطی کنه ..
یعنی من باید کاملا درکش کنم ووقتی درکش کردم میتونم انجامش بدم و نتیجه بگیرم …
یعنی هروقت احساسم خوب بود اتفاقات خوبی هم تجربه کردم …
توتمام این مدت هم که توایران این اتفاقات افتاد به جرات میتونم بگم من در هرحال توبهترین شرایط وازادانه زندگی کردم و هیچ اتفاق بدی رواصلا ندیدم نه خودم ونه خانوادم …خدایا شکرت همش به خاطر عمل کردن به حرفهای استاد بود که تمرکز کنیم برروی زیباییها فرای تمام اتفاقاتی که دراطرافمون میوفته ..
حتی هردفعه که به بهانه ای یکی از اقلام میگفتن دیگه نیست وتمام شده، واین حرفها …حتی قبل از اینکه من بااستاد آشنا هم بشم حالا به صورت ناخواسته ولی العان که میدونم …هرگز نرفتم سمت این حرفها وهمیشه گفتم من توهرشرایط راحت زندگی میکنم وخرید میکنم وخداروشکر هم همینطور شد خدایا هزار بارشکرت …وحالا هم که دیگه کاملن متوجه شدم و میدونم باید احساسم رو مدام خوب نگه دارم وتمرکزم بر فراوانی نعمتها باشه وسپاسگزار باشم ازخداوند ،من چیزی توزندگیم کم ندارم وخداازهزاران راه بهم نعمت و برکت میرسونه خدایا شکرت ..
واین واقعا درسته وجواب میده ..
من یادگرفتم هربار که داره حسم در مورد موضوعی بدمیشه ،باگفتن جملات خوبی که احساس خوب بهم میده ،اون موضوع رو به نفع خودم پیش ببرم چون به گفته ی استاد این یه قانونه..
العان که داشتم این فایل رو نگاه میکردم،باخودم گفتم خدایا شکرت که امروز چقدر خوب وعالی من تونستم درسم رو پس بدم وگفتم باید اینجا ثبتش کنم ..چون دونه دونه ی این اتفاقها برای من یه دستاورد بزرگه من به خودم افتخار میکنم ..که امروز چنین طرز فکر خوبی چنین باورهای خوبی دارم…
خدایا هزاربار شکرت …
حتی خیلی جالبه بگم وقتی سعی میکنم آگاهانه روی تمیزی و نظافت وزیبایی تمرکز کنم ..حتی ماشینهایی که اکثر وقت سوارمیشم برم جایی تمیز ومرتب هستن وواقعا لذت میبرم وخداروشکر میکنم ..
استاد جان من عاشق شما هستم .وباتمام وجودم شما ومریم جان عزیز رو دوست دارم ..
وازتون بینهایت سپاسگزارم …
من همیشه ازاخبار اعراض میکردم واصلا دنبال خبر نبودم ..شاید گاهی گوشم میخورد گوش میدادم اونم دقت نمیکردم فقط میشنیدم ..
خداروشکر العان حدود دوساله خیلی جالب تلویزیون ما سوخت ومن خیلی خوشحال شدم ..وقتیم که شنیدم استاد گفت بهتر که اصلا تلویزیون نبینید..من هم هیچ اصراری برای خرید این وسیله به همسرم نکردم .وخداشاهده که چقدر من آرامشم بیشتر شده ..
یادم باشه باید وباید همیشه تمرکزم روی نکات مثبت افراد وهمه چی باشه ..
سپاسگزار خداوند باشم بابت تمام نعمتهایی که بهم داده ..
انگیزه داشته باشم وهدف داشته باشم ..وسرشار ازشوق رسیدن باشم ..رسیدن به هدف فقط ملاک نباشه ازمسیر هدفم لذت ببرم ..
توهرشرایط که زندگی میکنم توهرکشوری که زندگی میکنم ..باید سعی کنم کاملا آگاهانه تمرکزم روبزارم روی زیباییها ..آسمان خداوند همه جه یک شکله من باید یادبگیرم هرجاکه هستم شاد باشم واززندگیم نهایت لذت را ببرم ..جدای ازتمام اتفاقاتی که داره دراطرافم رخ میده …چون دراین حالت هست که جهان من را به جاهای بهتر ،ادمهای بهتر ،زیبایی بیشتر ونعمت وثروت وسلامتی وروابط بهتر هدایت میکنه …
فقط با داشتن احساس خوب وسپاسگزاری ازخداوند ..
خدایا شکرت واسه همه چی ..واسه امروزم که خیلی خوشحال شدم خدایا شکرت شکرت شکرت ..
استاد عباسمنش دوستت دارم
درود بیکران
استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار
ممنون از زحمات بیکرانتون، خیلی خیلی در راه گسترش آگاهی به من و افراد تو مدار صحیح کمک میکنید،
( خدا قوت).
عزیزان؛
تنها مثالی که به ذهنم میاد این هستش که مادر عزیزم همیشه در حال غر زدن به فرزنداش بود .
که چرا توی کارای خونه کمک من نمیکنید .
ما هم در حد توان بهش کمک میکردیم اما به چشمش نمیومد.
و دائم مینالید که من خستم توان ندارم چقدر کار کنم
البته ایشون یه باور خیلی خیلی باحالی داره :
دوست دارن همیشه برن بگردن .
البته این عادت خیلی عالیه.
اما توقع داره بره گشت و گزار و زمانی که برمیگرده خونه تمیز و مرتب و غذا آماده باشه.
البته من ازدواج کردم رفتم اما باز توقع داره
انقدر( غر زد) و غر زد که بطور ناگهانی و میتونم به جرات بگم یه بلا بزرگ اومد تو خونه مادرم.
هههههه
نترسید
یه حشره موزی
به نام (ساس)
اصلا ما تا اون موقع نمیدونستیم این حشره اصلا چیه؟؟؟؟؟
بعدا متوجه شدیم که این والا مقام چقدر دردسر داره.
متوجه شدیم از طریق یکی از اقوام که دانشجو بود و رفته بود تو خوابگاه و وسایلش آورده بود خونه ما از طریق اون اومد خونمون.
خلاصه مادر بیچاره من ناخواسته درگیر ساس شد
کلی هزینه کرد
هزینه برای سمپاشی اونم چند بار
مجبور شد کل فرشهای دستبافت خونه بشوره
تمام رختخوابها
تمام پردهها
رو تختیها
سرویس های بهداشتی
تمام درهای خونه
مبلها همگی شسته شدن
و….
سرتون درد نیارم بنده خداها کلی هزینه زیاد برای کشتن این موجود کوچولو صرف کردن
خودشون قرنطینه میکردن که نکنه با وسیله کسی بیاد خونه دیگران.
جالب اینجاست که منم تو اون دوران خونم درگیر شد اما خدارو شکر زود متوجه شدم.
منم الان که فکر میکنم تو فرکانس خوبی نبودم آخرای دوران بارداری میگذروندم و یه بچه کوچیکم 1 ساله هم داشتم.
فکر کنید هفته آخر بارداری همش در حال شستشو بودم چون این ساس کوچولو همرو نیش میزنه و خون میخوره .
منم از ترس بچهها همش بشور بشور داشتم
الحمدالله به لطف الله خلاص شدیم.
من با تکرار این جمله که خونه من پاک و مطهر هستش و عاری از هر چیز ناخوشایند تونستم ذهنم متمرکز کنم بر زیباییها.
به لطف الله خونم پاک و تمیز و مملو از شادیه
بعد از خلاص شدن نکتهای به مادرم یادآوری کردم که مامان عزیزم
کاش به جای غر زدن بگی:
خدایا شکرت که سرحالم و خودم کارامو میکنم
خدایا شکر به کسی احتیاج ندارم
خدایا شکر که توانمندم و از پس کارام برمیام
خدایا شکر که میتونم هر کاری به تنهایی انجام بدم و وابسته دیگران نیستم.
موفق و پیروز باشید.