قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 38

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه عزیزان.

    با روز شمار فصل پنجم هدایت شدم به این فایل.

    صبحم ساخته شد.

    دقت کردم دیدم چقدر میشه این قانونِ کنترلِ ورودی ها، کنترل ذهن، اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها رو بسط داد تو زندگی.

    این فایل مربوط به یه ایامِ خاصی ضبط شده، اما الان بعد از یکسال که از اون ایام میگذره، انقدر صحبت ها جامع و یادآوریِ قوانینه که میشه بسطش داد به لحظه ی الانِ زندگیِ خود.

    گوش میدادم و ربطش دادم به چیزی که داشت کم کم میومد تو ذهنم…

    کنترل کن ورودی ها و ذهنت رو، ببین داری به چی توجه میکنی؟

    همونو میخوای تو زندگیت؟

    نه.

    پس باید چیکار کنم؟

    توجهم رو بذارم روی چیزی که میخوام…

    توجه کنم به قشنگی ها، زیبایی ها، قسمت‌های هیجان انگیزِ زندگی…

    افکارِ نازیبا عینِ کِرم می مونه، خیلی آروم و نرم و بی سر و صدا میان و نفوذ میکنن.

    خیلی از این یادآوری ها خوشحالم.

    برای همینه لازمه هر روز فایلهای استاد رو گوش بدم.

    چون گاهی یادم میره و لازم دارم به تکرار و یادآوریِ مداوم.

    کاملا بهم اثبات شده لازم نیست ذهنم درگیر شه که چی باید گوش بدم، چون دیدم فایلی که باید گوش بدم خودش میاد تو چرخه ی هدایت و میرسه دستم.

    مثلا وقتی نیاز دارم به کنترل ذهن، فایلی میاد که اون فحوا رو داره.

    الان هم حس میکنم قبل از اینکه بخوام از مسیر خارج شم، خداوند هدایتم میکنه که دقت کن باید روی چی دقت کنی سمانه تا تو چرخه ی سالم بمونی.

    امروز صبحم با دیدن برگ های پاییزی که از درخت میوفتادن، لذت بخش تر شده.

    با خوندنِ 3 تا پاسخ از دوستان نازنینم، لذت بخش تر شده.

    با دیدن بادی که شاخه ها و برگها رو تکون میده، لذت بخش تر شده.

    با انجام فعالیت های مربوط به منزل، لذت بخش تر شده.

    با حضورِ نی نی تو دلم، لذت بخش تر شده.

    با هوای ابری و بوی بارون، لذت بخش تر شده.

    با دیدنِ پرواز پرندگان، لذت بخش تر شده.

    هر لحظه قابلیتِ اینو داره که توجه کنم به بیشمار نعمت و زیبایی و نکات مثبت.

    که سپاس گزاری کنم.

    انقدر دلیل برای شاد شدن و شاد بودن و شاد موندن وجود داره که توجه و تمرکزم نره روی نازیبایی ها.

    استاد جان ممنونم برای تک تکِ فایلهایی که به اشتراک میذارین تو سایت.

    خدایا شکرت برای هوای مطبوعِ الان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    استاد سلام

    من یک داستان شخصی رو بگم از کسی که جنگجو خوبیه ولی یکم سخت متوجه شد که نباید چنگید و باید اعراض کرد و به خواسته ها توجه کرد جاش.

    این شخص کسی نیست جز خودم، و این داستان داستانی نیست جز یکسری افکار بسیار نامناسب که اومد سراغپ، مدت هاب ود و من از یک جایی تصمیم گرقتم‌بجنگم، واقعا هم اگر قرار برجنگ بود من بسیار ساتراتژی های گونگون جنگیدن داشتم و بسیار حمله ور شدم به اون مشکلات. اتفاقی که افتد این بود که من به شدت بیمار شدم، و بعدش سخت تر با اون افکاری که اسحاس کردم باعث نقص ایمنی و حال نامناسب شده بودن جنگیدم، و اتفاقی که افتد این بود که منی که تازه بهبود پی ا رکده بودم یکجور نامنتسبی این مسئله سلامتی برام پیش اومد و حال بدی سلامیت ایجاد شد.

    حالا که اینو مینویسم جند روزی میگذره، خدارو صد هزارمرتبه شکر حال بهتری دارم، اما درسم رو هم دارم مدام بخ خودم یادآوری میکنم، که آقای ارشیا این پیچک ها و افکار مثل علف هرز رو باید حل کرد، راه‌ار این نیست که بجنگی ،راهکار اینه که بعضی افکاز نامماس برو اعراض کنی و برخی دیگر رو با کانون توجه تعویض و مناسبش کنی. خلاصه که این یک نمونه که جنگیدم، به ظاهر داشت همه یچ بختر میشد ، اما از یک در دیگه اون مسائل تضادهاییی ایجاد کرد. اینشد که یادگرتفم که نجنگم با مسائل.

    باشه هبرتی برای خودم و تمامی دوستان تا اون ها مرتکب این اشتباه نشن و این مسائل و تضادهایی که من سرش ایجاد شد رو تجربه نکنن.

    همگی شاد و سلامت باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه همراهان سایت

    بله من هر دو روش رو تجربه کردم،قبلا قانون رو نمیدونستم و فکر میکردم نباید بزارم حقم رو بخورن و برای گرفتن حقم اقدام به جنگیدن میکردم و مدتها ذهنم درگیر اون ماجرا میشد که آیا عملکردم درست بوده یا نه و از قضا به دلیل نداشتن عزت نفس برای کوچکترین اقدامی هم از عزیزان نظر خواهی میکردم و منتظر تاییدشان بودم و اغلب هم ذهن آشفته و غیر متمرکزی داشتم ،اما بعد آشنایی با استاد عباسمنش، از ایشون خیلی یاد گرفتم و متوجه شدم اگر حقی از من ضایع شده و یا اتفاق نامطلوبی در اطراف من رخ میده، تنها چاره کار اعراض از اون ماجرای نامطلوب و اتفاقا آگاهانه با تمرکز و دیدن زیبایی هایی اطراف، کار رو بسپارم به صاحبش (الله)و خودم رو بکشم کنار و هر حس و حال بَد رو در نطفه خفه کنم و عامدانه حس و حالم رو متوجه خوبی ها کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار و همسر محترمشان

    و سلام خدمت دوستان عزیز

    امروز این فایل استاد رو گوش کردم

    یک دو هفته ای بود درگیر یک ماجرای مشابه با همکاران بودم و خیلی با خودم درگیر بودم که تصمیم من درست بود یا نه

    با گوش کردن به این فایل مطمعن شدم انتخاب درستی کردم

    خوشحالم از آشنایی و همراهی با استاد و سایت مفیدشان

    خدا عمر با عزت بهتون بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    سید علی منافی قرابائی گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز جناب عباسمنش و خانوم شایسته گرامی

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که در این سایت حضور دارم و در کنار این جمع فوق العاده هستم به لطف خداوند بزرگ و مهربان

    بنده دقیقا توی این دوروز تنش داشتم با عزیزانم دقیقا یه لحظه به خدا گفتم چرا دوباره مسائل تنش زا رو میبینم توی زندگیم که امروز به لطف الله هدایت شدم به این فایل از طریق نشانه ی امروز من ممنونم از شما استاد نازنین و همراهان عزیزتون بابت این سایت بینظیر و عالی

    مرسی که هستید خدایاشکرت خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    بهترین پسر ایران گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    با سلام‌ ب استاد و دوستان هم‌مسیرم

    من‌ چند وقتی میشه ک تو سایت عضو هستم تا الان خدا بهم‌گفته بود ک شنونده باش و یاد بگیر ولی امروز یکِ هشتِ هزارو چهارصد و دو بهم گفت ک برو کامنت بزار ک هم هرچی یاد گرفتی مرور بشه برا خودت هم با دوستات علم و آگاهی رد و بدل کنی،همین الان الانم بهم گفت متعهد شو ک هر فایلی رو ک اینجا گوش میدی و نگاه میکنی راجبش کامنت بزاری،همین الان الان هم باز بهم گفت ک ب خودت قول بده کامنت کامل و محتوا دار بزاری بازم داره بهم‌میگه مگه نمیخای بری تو اکسپلور اینستا الکی بچرخی و زمانی ک من بهت هدیه دادم رو تلف کنی بیا اینجا تو این مکان زیبا ک تورو بهش هدایت کردم فعالیت کن منم بهش گفتم چشم

    همین الان ک داشتم کامنتای این فایلو میخوندم ی رسیدم ب کامنت خانم‌کوشکی ک‌نوشته بود با خانوادش مشکل داره و گفت ک هدایت شده ب این فایل و یهو استاد گفته خداوند ب موسی گفته با زبان نرم با فرعون صحبت کن نجنگ…این دقیقا هدایت امروز من بود چون تا دیروز میخاستم با جنگ ب یکی از بستگانم بفهمونم ک دوست ندارم اگه کسی راجب من و زندگی من صحبتی میکنه بیاد بهم بگه چون هم‌من و هم‌همسرم رو از مسیر خارج میکنه و اینجوری شد ک تصمیم گرفتم با زبان نرم باهاش صحبت کنم و میدونم ک اگه گوش نکنه و بخاد ب کارش ادامه بده جهان و رئیس جهان یعنی خداوند بزرگ اونو بدون هیچ گونه کنش واکنشی از زندگیم حذف میکنه

    چقد صحبت کردن تو اینجا لذت بخشه…

    من تازه ازدواج کردم و هنوز سر خونه زندگیمون نرفتیم همسرم عضو سایت نیست ولی هم‌مسیرمه ک قول دادیم تا با هم بهترین زندگی رو درست کنیم ک خداروشکر تا الان موفق شدیم‌و میتونم بگم ک خوشبخت ترین زوج شهرمون هستیم اینو من نمیگم نگاه ها و حرف ها و شواهد میگن…الان اسکرین میگیرم از کامنتم و براش میفرستم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  7. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    بنام خدا

    قانون تغییر ناخواسته ها

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا رو شکر که فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    پیام ها و درس های این فایل برای من :

    1. اگر قانون جهان رو درک کنم و رعایتش کنم توی زندگیم و نتیجش رو بگیرم اونوقت دیگه به اتفاقات واکنش نشون نمیدم

    2. 2 خودم رو با قانون هماهنگ کنم نه مردم تا ناخواسته ها رو تجربه نکنم

    3. 3. اگر اکثریتی مسیری رو میرن دلیل بر درست بودنش نیست

    4. معترضین میخوان مردم رو مجبور کنن که مثل اونها عمل کنن

    5. با هر چی بجنگم و مبارزه کنم از همون جنس بیشتر وارد زندگیم میشه

    6. به هرچی توجه کنم اون رو خلق میکنم توی زندگیم

    7. اگر احساسم خوبه یعنی در مسیر خواسته هام هستم و اگر احساسم بده یعنی در مسیر ناخواسته هام هستم

    8. من با کانون توجهم دارم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم

    9. من باید کاری که خودم میدونم درسته رو انجام بدم و کاری به بقیه نداشته باشم

    10. اگر نتونم ذهنم رو کنترل کنم نمیتونم زندگیم رو کنترل کنم

    11. شرایط من عوض نمیشه وقتی تمرکزم روی ناخواسته هاست

    12. اگر تمرکزم روی زیباییها باشه هدایت میشم به جایی که زیبایی های بیشتری هست

    13. کنترل ذهن کار سختیه اما پاداشش خیلی بزرگه

    14. همه ی رسانه ها وجه مشترکشون تمرکز روی نازیباییهاست

    15. به هیچ وجه در مورد ناخواسته ها و نازیباییها ی زندگیم صحبت نکنم

    16. تمرکز نکردن روی نازیباییها به تعهد و تمرین و استمرار نیاز داره

    17. اگر با اعتاراض مشکلی حل میشد که کشورها دیگه هیچ مشکلی نداشتن

    تجربه ی اطراف من در این روزها :

    چند رووز پیش بود که اطرافیان من وارد ی شرکت هرمی شدن که به اونها وعده افزایش سرنایه داده بود که بابت هر مقدار پولی که میزارن روزانه چند دلار به حسابشون واریز بشه و همه توی تب و تاب بودن که ثبت نام کنن من وقتی این رو شنیدم یاد صحبت های استاد افتادم در مورد ترفند پونزی و این که افراد فکر میکنن خودشون قدرت خلق ثروت ندارن و یکی دیگه میتونه این کار رو براشون انجام بده

    یاد صحبت های استاد که اگر اکثریت دارن مسیری رو میرن اون مسیر اشتباهه

    بنابراین خیلی ریلکس و راحت بهشون گفتم این ترفند پونزیه و عاقبت خوشی نداره و دیگه باهاشون بحث هم نکردم چون توی مدار اون اتفاق بودن

    خلاصه داشتن حساب کتاب میکردن که تا 17 روز دیگه روزی اینقدر دلار میشه فلان مبلغ و بعد از اون میتونیم پول خودمون رو هم بکشیم بیرون و من سکوت فقط

    حالا دیشب که رفته بودم خونه خواهرم دیدم ناراحته گفتم چرا اینجوری هستی گفتم پوله رفت هوا !!!!!! شرکته انگار تعطیل شده

    و من فقط خدا رو شکر میکردم که با آگاهی های استاد وارد اون تله نشدم و ذهنم رو کنترل کردم و تعهد داشتم راهی رو که اکثریت رفتن رو نرفتم

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      کیان علیپور گفته:
      مدت عضویت: 1437 روز

      سلام دوست عزیز و ممنون بخاطر مطلب زیباتون خیلی آموزنده بود منم از خداوند میخوام بهترین ها نصیبتون بشه.در مورد ترفند پونزی هم درست گفتید.در شهر ما دزفول هم عده ی زیادی پول خودشون رو توی یه موسسه بنام گلباران گذاشتند به امید پول بیشتر در حالیکه این روزا اخبار نشون میده این شرکت حال و روز خوبی نداره و دنیا بر مبنای همون قانون درست خودش که شما هم گفتید حرکت می کنه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    ندا زارع گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    درود به استادعزیز و تمامی دوستان

    برای اولین بار بعد از گذشت 4سال از زمان آشنا شدنم با استاد میخوام تجربه و نتیجه ایی یا نتیجه‌ هایی که به دست آوردم رو با شما به اشتراک بزارم

    خب سعی میکنم کوتاه و صریح بیان کنم

    من متولد 66 هستم و از همون نوجوانی فکرهام به سبک زندگی نسبت به هم سن هام و خانواده فرق داشت همیشه میگفتم زندگی باید بهتر باشه دنبال زیبایی بودم علاقه زیاد به سوارکاری و پرش که تو اون سن کم دنبال میکردن تلوزیون مسابقات کمی که داشت (خب کوتاه کنم)

    و خانواده همیشه منو بلندپرواز خطاب می‌کرد

    و می‌گفت در نهایت یه درس بخونی یه کار دولتی

    و ازدواج و بچه داری و دست مینداختن که تو بچه ایی و…

    خب من در 18 سالگی در سال 84 با اصرار و با انکار من در نهایت با پسرعمو ی خودم که واقعا حسی جز پسرعمو نداشتم و حتی یه درصد هم از نوع و سبک زندگیش خوشم نمیومد ازدواج کردم

    (فکر کنم نتونم کوتاه بیان کنم همینجا تشکر برای اینکه وقت گذاشتین)

    من اون موقع اصلا از قانون و آموزش چیزی نمیدونستم جز اینکه میشه متفاوت از خانواده زندگی کنی ؛؛ و خیلی نسبت به سنم مغرور بودم

    خب همزمان با ازدواج دانشگاه شروع شد

    و من همیشه به همسر سابق میگفتم دوست ندارم و در نهایت ازتو جدا میشم همیشه دعوا

    و با پادرمیانی خانواده یکم آروم می‌شدیم

    تو این 13سال زندگی دو دختر آوردم با تمام اختلافات من حق انتخاب پوشش، تنهابا دوست رفتن و حجاب نداشتم ..و بعد از گذشت 13سال

    و من با آشنا شدن با استاد در سال 99 با تمرکز روی زیبایی و نکات مثبت به راحتی در آرامش

    بدون اینکه کسی از خانواده متوجه بشه جدا شدم

    من بعد از جدایی تمرکز و دوره کردن فایل های استاد و استاد کوچی که داشتم و نحوه ی تدریسش دقیقا مثل اسناد بود پیش رفتم

    از 99تا 1400 فقط آموزش تمام دوستان قبلم

    که البته من فقط 3دوست داشتم حذف شدن خیلی آروم بدون اینکه حرف و سخنی باشه

    .ببنید من از 1400به 1401 منی که با پدرو خانواده تو جنگ بودم و قهر نمیدونم خودم به یه آدم دیگه شدم بهتر بگم خودم شدم رابطم با خانواده با بچه‌ام پر از عشق شده بود تو کارم پیشرفت کردم برای خودم مغازه زدم اون عشق رو از بقیه هم دریافت میکردم ، چقدر اطرافیانم فامیل همکار

    با من صحبت میکردن میگفتن چقدر در کنارت آرامش میگیریم چقدر حس خوبی داری ؛دوست داشتن من بهشون یاد بدم دوست داشتن با من صحبت کنن کسانی که قبل اینجور نبودن

    ️️️بازم تشکر هنوز همراهی️️️

    من خودم نمیدونم چطور احسام و بگم ببینید

    یه برگ درخت میدیدم با ذوق و عشق بود

    همه رو با عشق میدیدم هر روز صبح از پاییز 1400 به بعد انگار طبیعت منو صدا میزد ، میرفتم

    بدون کفش توی خاک و سبزه و سنگ راه میفرستم

    ناخودآگاه همونجا تو اون خاک و گل و سنگ هر جا بود سجده میکردم شکر میکردم

    ببینید واقعا حسم عجیب بالا بود اصلا انگار من ندای قبل نبودم شده بودم پر از عشق و اتفاق هایی که برام خوب بود و من میخواستم ولی درگرو آن نبودم یهو به طرز باور نکردنی برام فراهم میشد من وسط مغازم تو شلوغی عید انگار یهو یکی میگفت بشین با خودت باش به در و می‌بستم میشستم با یه شمع مدیتیشن میکردم

    شکر میکردم بعد دوباره با یه انرژی بالا شروع میکردم

    ببنید تو کار از لحاظ مادی بگم من سال 1400 اردیبهشت مغازه زدم و از شغل قبلی بیرون اومدم

    چون خواستم کل تمرکزم رشد این باشه

    ماهای اول فروشم بین 2تومن تا 10تومن بود نهایت تو همبن مسیر بهمن 1400 به یه مکان شلوغ تر مغازم جابجا شد من اصلا دنبال مغازه ی دیگری نبودم مغازه ی جدید اتفاقات بهتری رقم زد سرمایم بیشتر شد و از 50ت سرمایه رسید به 150ت (برا منی که با 5ت شروع شد خیلی شیرین بود این سرمایه)

    فروشم به طرز عجیبی رسید به ماهی 30ت

    من که قبلش نهایت یه ماه نزدیک ده بود فروشم

    و هر لحظه سپاسگزارتر بودم

    (من ندا از 99 شروع و تا خرداد 1401 با آموزش و تمرکز به نکات مثبت به خودم و زندگیم معنا دادم)

    و حالا فصل جدید زندگیم که شروعش از اردیبهشت 1401 بود

    تو اون فصل یکی از خواسته هام و تابلو آرزو تشکیل خانواده و ازدواج با عشق بود

    و یه سری ویژگی های مادی رو بیشتر نوشتم و فوکوس کردم البته ویژگی معنوی هم نوشتم

    .

    دقیقه از زمانی که خواستم نوشتم شرایط فرق کرد

    و یک مرد که کرد بود و عید از مغازم خرید کرد

    رفت و آمد هاش بیشتر شد اوشون یک هنرمند مجسمه ساز بود و امسال برای کار به یزد آمون

    یه 50درصد ویژگی های مادی که نوشتم داشت

    وایشون از من آبان ماه1401 رسما خواستگاری کردن (من از تابستون 1401 ذهنم رفت طرف رابطه

    و کمرنگ شد آموزشم وقت گذاشتم با خودم نقشه راهم و الان که مینویسم کلا حذف شد )

    و امروز به خودم اومدم دیدم من ندا وابسطه ی شدید شدم تو رابطه دیگه اون انرژی قبل در من نیست صفر نشده ولی خیلی کمرنگ شده،

    فروش سال قبلم به نصف رسیده ؛ تایم تمرکزم از مغازه خیلی کمرنگ شده ، رابطم با خانوادم دوباره مثل قدیم ، و صاحب مغازه گفته فقط امسال میتونی اینجا باشی، اون نگاه عاشقانم به اطرافم نیست ،؛ و من شدم اون چیزی که رابطم از من میخواد نه خودم ؛؛؛ همسرم الان یه هنرمند مهربون تاثیرگذار ولی ذهنیت مثبت نداره و زود به هم میریزه با کوچکترین رفتارم آموزش و مشاوره رو اصلا قبول نداره و همیشه داخل فضای مجازی

    انواع اخبارهای خوب و بد تایم خوابم قبلا 5صبح بود الان همیشه بدنم خستس

    من ندا تجربه ی تمرکز روی خودم و زیبایی ها رو داشتم و نتیجش شگفت انگیز بود

    و الان تجربه مخالفش رو دارم به خودم پشت کردم تا اونی باشم که بقیه میخوان و نتیجش

    یه نقاب روی صورتم هست با یه لبخند

    زندگیم رو دوست دارم ولی خودم باعث شدم با تغییر نگام و اولویتها خودم رو اذیت کنم

    و من ندا الان شعار نمیدم دوباره بلند میشم

    هر موقع نتیجم بهتر از قبل شد دوباره

    با شما بع اشتراک میزارم

    10مهر ماه 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1025 روز

    به نام خدا،سلام ،استاد جاااان،چند وقته دارم فایلهای کنترل ذهن گوش میدم وتمرکزم روی کنترل ذهنه،من میخام تجربه مو براتون بگم،من دارم گواهینامه رانندگی مو میگیرم ،دیروز که درحال تمرین باماشین بودم مربی مهمترین مشکلی که داشتم رو با تاکید بهم گفت اونم اینکه باید بتونم کلاج رو درست کنترل کنم وکنترلم روش باشه اگه نه منجر به سرنگونی وسیله میشه،ومن یاد پارسال افتادم که وقتی داشتم ازپارک خارج میشدم به شدت بامانع برخورد کردم ،این موضوع توذهنم مثل کنترل ذهن بود چون وقتی ذهنو کنترل نکنی به شدت با موانع زندگی برخورد میکنی،به محض اینکه روی خودت کار کردن رو ول کنی میخوری به دیوار،قبلا که انقد دقیق روی خودم وباورام کار نمیکردم گاهی فایل گوش میدادم،گاهی روزها رها میکردم ودرگیر مشکل میشدم ازاونجایی که خیلی دقیق برگشتم وازاول خیلی دقیق وباتعهد روی قدمها کار کردم ،دیگه رها نکردم ذهنمو ،کنترل زندگی ما دقیقا به ذهن برمیگرده،کافیه که یک لحظه توی یک مساله واکنش نشون بدی واکنش منفی،اون وقت یه تصادف شدید میکنی،ونکته جالب دیگه توی این ماجرا این بود که هرکس روش خاصی توی رانندگی داره وازدید خودش نگاه میکنه به ماشین ورانندگی،اینکه همه درست میگن وهمه تجربه خودشون رو میگن ولی نهایت توزندگی هم این تویی که باید قلق درست یاد بگیری،راجب اون قسمت ازحرفهای استاد که اگه بجنگی جای دیگه بری عین همون داستان جای دیگه همون تکرار میشه من اینو تجربه کردم که یه سری ادمو اززندگیم حذف کردم رفتم جایی دیگه و عین همون ادمها رو دوباره تجربه کردم فهمیدم باید بپذیرم ،نه بجنگم ،نه فرار کنم ،اینکه با رفتن تو فاز غم وناراحتی وجنگ نمیشه اینارو ازبین برد،فقط اونو توزندگی تشدید میکنی،این تجربه من بود خداروشاکرم برای امروز وآگاهی امروز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2521 روز

      به نام خالق هستی

      سلام مریم جان

      امید دارم بارتنرکز بر خودت بهترینها رو دوباره خلق کنی

      اره خیلی مهم هست وقتی رو خودمون کار میکنیم و متعهد میشیم دیگه دنبال دلیل نباشیم و کم کار نشویم

      این تعهد به ادامه مسیر هست که ما رو موفق میکنه و بس

      استاد میگه من تلاش میکنم هدایت میطلبم و ذهنم رو کنترل میکنم و نتیجه خودش میاد

      امید دارم مثل همیشه بهترینها رو دوباره خلق کنی

      شاد موفقو ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مریم احدی گفته:
        مدت عضویت: 1025 روز

        سلام زیبای عزیزم ،دوست عزیزم ممنونم که وقت گذاشتی وبرام ازحس خوبت نوشتی خوشحالم همسفر مسیر خوشبختی هستیم من هم برات بهترینها رو آرزو میکنم ،کنترل ذهن یک ابزار مهم برای خلق خواسته هاست،یادت باشه تو لایق بهترین‌هایی عاشقتم️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    سلام…

    بازهم داشتم تو شک و دودلی دست و پا میزدم که این فایل که نشانه ی امروزم بود مسیر رو برام روشنتر کرد…تقریبا دوهفته ای میشه که درخواست طلاق دادم…تو این یکسال اخیری که دارم فایل های استاد رو گوش میدم تمام سعیم این بوده که تمرکزم روی نکات مثبت همسرم باشه…با اینکه اعتراف میکنم که همیشه موفق نبودم ولی به اندازه ای تونستم رو خودم کار کنم که هیچ احساس بدی نسبت به همسرم نداشته باشم و حتی خیلی هم دوستش دارم…اما با توجه به قانون و اگاهی هایی دریافت کردم فهمیدم که مسیر ما از هم جداست …نه به این دلیل که همسرم ادم بدیه یا من ادم بدیم…نه …ما نگاهمون …اهدافمون ..خواسته هامون کاملا باهم متفاوته…

    دیروز وقتی خونواده ی همسرم و خونواده ی خودم متوجه شدن که ما میخوایم از هم جدا شیم همه باهم بسیج شدن که به من ثابت کنن که تو اشتباه میکنی …و مقصر تویی…و من هم توی اون شرایط کنترل ذهنم رو کامل از دست دادم و هی سعی داشتم دلیل طلاقم رو بهشون توضیح بدم و قانعشون کنم…با اینکه بارها تو خلوت و تنهایی خودم با خودم مرور کرده بودم همسرم اصلااا و ابدا مقصر نیست…و ادم بدی نیست وفقط مسیر ما از هم متفاوته ولی دیروز سعی داشتم با مقصر نشون دادن همسرم و کوتاهی هایی که در حقم کرده بقیه رو مجاب کنم که دلیلم محکم و منطقیه برای طلاق و همینطور همسرم سعی داشت که منو مقصر تمام اتفاقات نشون بده …..و در اخر نه تنها مجاب نشدن بلکه همه ی کاسه کوزه ها سر من شکست…

    و چون همه با هم یکپارچه اعتقادشون این بود که مقصر منم و این منم که اشتباه کردم…

    اینقدر همه بهم توپیدن که وقتی به خودم اومدم دیدم سرشارم از احساس گناه و عذاب وجدان و دیدم که منم همرنگ جماعت شدمو خودم دارم خودمو سرزنش میکنم و خودم رو مقصر میدونم…از دیشب با خدا حرف میزدم که خدایا من چندین ماهه تو خلوت تو ارامش همه چی رو بالا پایین کردم هدایت خواستم نشونه خواستم تا به این تصمیم رسیدم پس چرا این اتفاق افتاد؟

    وقتی این فایل که نشونه ی امروزم بود رو گوش دادم رسیدم به اون قسمتی ‌که استاد گفتن خداوند به موسی الهام کرد که با زبان نرم با فرعون سخن بگو…نه اینکه بجنگی …برو بهش بگو ما میخوایم بریم فقط همین…شما بمونید اینجا هر کاری دوست دارید بکنید ما از اینجا میریم…فرعون هم گفت که ما نمیذاریم از اینجا برید…

    واقعا انگار خدا این قسمت رو به استاد الهام کرده بود که جواب سوال من باشه…

    که اگر من گفتم طلاق اگر من گفتم میخوام جداشم قرار نیست همه بامن موافقت کنن همه منو تایید کنن..اما موافقت نکردن اونها دلیل بر این نیست که تصمیم من اشتباهه…همونطور که تصمیم موسی اشتباه نبود…من باید روی خواسته ام بمونم نه اینکه چون همه باهم مخالف مسیر منن پس حتما اونان که درست میگن…چون تعدادشون بیشتره…

    نه من باید روی خواسته ام و مسیرم بمونم خداوند قطعا راه ها رو برام باز میکنه…

    لایق بهترینهایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: