قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 48

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1592 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    قانون تغییر ناخواسته ها…

    فقط یه راه داره، توجه ات رو از اون ناخواسته برداری بذاری روی اونچه که میخوای…

    خب سوال پیش میاد، چطور تو شرایط بد، که انقدر درگیرش شدم بتونم توجه کنم به خواسته ی قلبی خودم وقتی همه چیز برخلاف میل منه، وقتی انقدر ذهن وفکر و روح وروانم وحتی جسمم درگیر اون ناخواسته شده که فکر میکنم اگر دنیا تیکه تیکه بشه، آسمون به زمین بیاد، نمی تونم بهش فکر وتوجه نکنم…!!!!!

    آره واقعا سخته وقتی همه در موردش حرف میزنن، یا هرجا میری یه نشونه ازش می بینی، یا اصلا جلوی جشمته، یا دقیقا الان وسط اون موقعییت گیر کردی….

    سخته بخوای توجه ات رو بذاری رو چیز دیگه…که حالتو خوب کنه…

    من خیلی قدیمها قرص خواب میخوردم که بخوابم چیزی رو متوجه نشم تا از اون شرایط بگذرم، ولی نه تنها وقتی بیدار میشدم حالم بهتر نبود ویادم نرفته بود که چه اتفاق بدی افتاده یا میخواااااد بیفته بلکه سر درد و بی حوصلگی و بی حالی شدیدی هم میومد سراغم بابت قرصهایی که خورده بودم…

    یا مثلا میرفتم دوش میگرفتم، یا میرفتم استخر یه تایم کوتاهی ج میداد ولی باز یادم میومد اون ناخواسته واتفاق بد…

    یا میرفتم بیرون، یا مهمونی، یا مسافرت، ولی فایده نداشت که من توی ذهن خودم هنوز دسط اون ماجرای تلخ وبد و ناخواسته بودم…

    ولی شکر الله مهربان از وقتی اومدم توسایت از وقتی از قوانین جهان هستی آگاه شدم، تضادها وناخواسته های کمتری رو تجربه می کنم، وبا کار کرد 12 قدم فهمیدم یعنی باور کردم، که وقتی من در مسیر درست هستم یعنی به قول استاد دارم روی خودم کار میکنم واحساسم خوب هست و میدونم جهان داره همواره به درخواستها افکار وتوجهات من پاسخ میده، اگر هم تضاد یا ناخواسته ای رو تجربه کنم، سعی میکنم از خداوند بخوام که برام روشن کنه یعنی بهم بفهمونه که دلیلش چی بوده؟ یعنی دنبال حکمتش میگردم واز خدا میخوام حکمتش رو بهم نشون بده، وشکر الله مهربان رو که مثل وحی به قلبم نزول میکنه و بهم دلیلش رو میگه اصلا جوری واضح باهام حرف میزنه که خودم میگم اوکی فهمیدم عزیزم، چشم بازم خودم مقصر بودم، خودم مقصر هستم..

    چون دقیقا جاهایی با یه ناخواسته وتضاد روبرو میشم که یا از سپاسگزاری بابت نعمت هام فاصله گرفتم یا تمرکزم رو گذاشتم روی دیگران…

    خدا صد هزار مرتبه شکر که از وقتی که با تک تک سلولهام درک کردم که خداوند جز خیر وخوشی چیزی برام نمیخواد دیگه اصلا روم نمیشه تو تضادها بگم چرا خدا؟؟؟؟

    چون خودم کردم، خودم خواستم، خودم اونو خلق کردم توی زندگیم….

    یادم میفته، به داستانهای قرآنی، دلم اروم میگیره، به اینکه خدا برای موسی نقشه وهدفی در سر داشت، ومیخواست که زنده نگهش داره، به مادر موسی گفت فرزندتو رها کن تو رودخونه، واااای چه درد سختی، ولی خودش همون لحظه به قلب مادر موسی ارامش داد وخیلی زود هم موسی رو به مادرش برگردوند، هم مادر موسی بچه ی خودش رو مثل مادرهای دیگه از دست نداد وهم موسی در شرایط عالی پرورش پیدا کرد…

    یادم میاد به خواست خداوند در مورد تولد عیسی، مریم پاکدامن رو تو شرایطی قرار داد که بدون همسر باردار بشه، فقط خدا میدونه که مریم چقدر اذییت شد از ترس حرف مردم، وگفت کاش قبل این مرده بودم واین روز رو نمی دیدم، امااااااا خدا عیسی رو بهش داد، نه تنها مریم وفرزندش رو عزیز کرد بین همه، بلکه بهشون عزت،ونعمت وبزرگی بخشید که جبران اون ناراحتی ودرد مریم شد…

    انقدر تو قرآن از این داستانها هست که اگر بخوای معنیش رو بدونی و بخوای درکشون کنی قشنگ متوجه میشی که وقتی تووووووو،،،، یعنی من در مسیر درست باشم وقتی من سعی کنم خودمراقب باشم، وقتی من دارم راه درستمو میرم، وقتی من حواسم به اعمال و افکار وگفتارم هست، اگر تضادی پیش بیاد خداوندی که شاهدش هست و اداره کل جهان بدستشه، منو خیلی قشنگ به شرط صبوری، به شرط ایمان وتوکل، به شرط صداقت ودرستکاری، به شرط یکتاپرست بودن میاره بیرون …

    وجوری همه چیز رو به نفع من تغییر میده، که اصلا یادم بره تضادی هم بوده، سختی هم بوده…

    آره جهان داره با لطف وبخشندگی وقدرت ومهربانی همیچین خالقی اداره میشه…

    بر پایه ی عدل و انصاف…..

    اونکه دنبال تغییر اوضاع وشرایط و آدمها در بیرون از خودش میگرده همواره اسیر وگرفتار ودر بند همون اموال بیرونی هست….

    و اونکه هر لحظه هر ساعت هر روز، یا اصلا هر وقت که یادش میاد، میگه خدایا من به هرخیری که برام بفرستی فقیر ونیازمندم منو حتی لحظه ای به حال خودم رها نکن، خداوند هم اختیار کل اموراتش رو در دست میگیره…

    بعد می بینه خیلی از آدمها در اطرافش دارند عذاب میکشند مینالند و درد میکشند و گله وشکایت میکنند، مثل گذشته خیلی از ماها، ولی اون شخص…

    اون منه متوکل دارم نون وماستم رو میخورم و با لذت تمام روزگار میگذرونم و کاری ندارم که جه اتفاقهایی داره تو جهان اطرافم میفته‌…

    چون جهان من خلاصه شده در پناه بردن به تنها رب جهانیان، که بدون در پناهش همه خیر هست و خوشی…

    وقتی اینهارو می نویسم، وقتی اینجوری تک تک جملاتی که می نویستم از پوست گوشت واستخون و تک تک سلولهام جاری میشه، حس میکنم دقیقا نشستم پیش خدا ودارم پزش رو میدم….

    همینقدر کیف داره بودن باهاش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ناصر ابرباف گفته:
    مدت عضویت: 954 روز

    به نام خداوند فراوانی ها

    سلام و عرض ادب به خانواده عباس منش

    مدت زمان طولانی بود که ناخودآگاه به بعضی نکات که ناجالب بود دقت میکردم

    از نظر من داشتم روی خودم کار میکردم که پیشرفت کنم و سطح من بالاتر بشه و تمرکزم رو از روی نازیبایی ها بردارم. اما من متوجه نبودم و ادامه میدادم و همون کار رو انجام میدادم

    دقیقا مثل همون مسئله مو که استاد در فایل گفتند

    من هرجایی تمرکز میکردم روی غذا که مو نباشه

    ولی یک تیکه دیده میشد من باید روی خوشمزه بودن اون غذا فکر میکردم

    ودر حال حاظر دارم تمرکزم رو روی زیبایی ها میزارم و هر روز یک فایل برای من باز میشه که دقیقا به همون مسئله ای که در ذهنم دارم میرسم

    و به بهترین شکل ممکن انجام میدم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    پیمان فخریان گفته:
    مدت عضویت: 472 روز

    با درود فراوان برشما استاد گرامی وخانواده محترمتان من تازه عضو این خانواده بزرگ شدم و توی این 54 سالی که از خدا عمر گرفتم هیج جا به روشنی وبا این قدرت که شمااز قانون جذب واتفاقات آن صحبت می‌کنید نشنیدم من باز هم خیلی خیلی از خداوند سپاسگزارم که ازطریق شمادراین مدت کم حال احساسم تغییر کرده است ازخداوند وشما سپاسگزارم به امید روز های زیبا وقشنگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    رد پای من در روز 121

    روز شمار تحول زندگی من فصل چهارم

    قانون تغییر ناخواسته ها

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان و سلام به همگی دوستان نور چشمی های خداوند که در این سایت ساکن هستند..

    امسال عید به چند تا تضاد در مورد روابط روبرو شدم که خیلی زود فهمیدم که بخاطر توجه به ناخواسته بوده و این موارد و باورهای نامناسب رو در خودم شناسایی کردم خدا رو شکر .. اینکه عدم احساس لیاقت و دیگری احساس کمبود رو در خودم فوری شناسایی کردم و بخاطر اینکه قبل از عید نوروز در دفتر هدف گذاریم برای تغییر شخصیتم در تمام جنبه های زندگیم نوشته بودم دقیقا خداوند در همین زمینه تضادهایی رو بهم نشون داد تا بطور تمرکزی روی این جنبه های روابطی زندگیم روی باورهایم کار کنم و نکته برداری کردم و دست به عمل شوم

    بخدا قسم آنقدر تضادها دوستان حقیقی و واقعی و نشانه های واضح و آشکار الهی ما هستند که دقیقا دارند بهمون هشدار میدن که باید سریع تغییر مسیر بدهیم.و ما رو بسمت اهداف مون هُل می دهند و باید خیلی هم خوشحال باشیم برای حضور این تضادها و از اینکه ما رو از این تله ها و موانع ها نجات می دهند باید ممنون و سپاسگذار باشیم .

    در مورد روابط درست و مناسب و ارتباطات خیلی سریع فهمیدم که این اشخاص در مدار من نیستند با اینکه از دیدن شون خوشحال شده بودم و خیلی خیلی به من لطف کردند و محبت داشتند و کلی عیدی های خوب و عالی پولی و مالی و مادی هدیه گرفته بودم و خب البته من هم متقابلا این لطف شون رو جبران می کردم و بی جواب نذاشتم خدا رو شکر .. ولی انگار باید این محبت شون رو با مسایل دیگری قاطی نکنم مثلاً این باور رو داشتم که ای بابا اینا اینقدر به من لطف کردند حالا اشکالی نداره که بعضی از حرکت ها و رفتاراشون رو هم تحمل کنم( تضاد ) آخه من همیشه بخاطر اینکه مثلا فلان کار رو برای من انجام دادن کوتاه میومدم ( کوتاه آمدنم نه بخاطر اینکه یادم می‌رفت بلکه در ذهنم داشتم می جنگیدم و به نجواهای ذهنم توجه داشتم ) بخصوص اینکه از طرف نزدیکان باشه و مدام داشتم خود خوری می کردم و یا بعبارتی مدام داشتم به اون رفتارها و یا ناخواسته ها توجه می کردم.. که البته در کامنت های ایام نوروز م نوشتم .. مثلا یکی از اون چند مؤرد. یکیش این بود . اینکه من از صدای بلند موزیک های رپ و بی محتوا ی داخل فضای بسته در اتومبیل لذتی نمی برم و اصلا کنترل ذهن عملا از دستم خارجه و همخونی های این عزیزانم با داد و فریاد و احساساتی شدنشون با این موزیک های شلوغ پلوغ و بی ربط اصلا با افکار من کاملا در تضاد بود و مزید بر علت شده بود .. بخصوص قبل اینکه حرکت کنیم پسر خواهرم با مسخره بازی گفت: هر کی آهنگ های دلبخواه مو دوست نداره با من نیاد… من همون لحظه ناراحت شدم و گفتم: باشه من نمیام .؛ که خواهرم فوری از پسرش حمایت کرد و جبهه گرفتن مقابل من.. یک لحظه فکر کردم و پیش خودم خیلی حساب و کتاب کردم و با خودم فکر کردم اینکه امروز رو کوتاه بیام چون مثلا اینکه داشتیم می‌رفتیم مهمونی خاله جانم ناهار منتظرمون بود و دیگه اینکه عید هستش و دلخوری ایجاد نکنم و به اصطلاح روز مون رو با تصمیمات غیر منطقیم خراب نکنم .. پیش خودم گفتم : من خیلی وقته که از اون 99٪ جامعه جدا شدم پس من باید با افرادی هم مدار باشم که با افکار جدید من در هماهنگی باشند .. پس چرا اینطوری شد ؟؟؟؟

    چرا دیگران باید برای من تعیین و تکلیف کنند؟؟؟

    چرا اصلا در مدار ناخواسته ام قرار دارم ؟؟

    پس اگر ضعفی هست حتما در ذهن من اشکالی وجود داره .. چون من لایق همچین رفتار و روابطی نیستم پس باید روی عزت نفس و لایق بودن و احساس لیاقتم کار کنم یعنی اینجا همون جایی بود که سریع فهمیدم من برای خودم ارزش قایل نبودم و یک احساس کمبودی رو در جنبه های مختلف عمیقأ حس کردم و بعدش چند روزی با خودم صحبت کردم .. اینکه باید باورهامو تغییر بدم .. آنقدر برای خودم ارزش قایل باشم که 1) با هر کسی همسفر و همراه نشم حتی اگر آن شخص از نزدیک ترین اشخاص به من باشه..

    2) باورها مو در مورد فراوانی بهبود ببخشم و آنقدر باید آزادی مالی و آزادی عمل در انجام دادن هر کاری رو داشته باشم که تصمیم گیرنده خودم باشم تا آرامش و آسایش بیشتری رو وارد تجربه ی زندگیم کنم

    من به این نتیجه رسیدم که هنوز شخصیتم در این مورد. تغییر محسوسی نکرده پس برای اینکه در روابط درست و مناسب قرار بگیرم اول باید روی عزت نفس خودم و احساس لیاقتم کار کنم و دوم اینکه باید از ناخواسته هایم اعراض کنم یعنی به رفتارها و اعمال منفی دیگران توجه نکنم( ناخواسته ها)

    بلکه به اعمال و رفتار مثبت و و درست و مناسب اشخاصی که با آنها در ارتباط هستم توجه کنم ( یعنی خواسته ها) که این تغییر باور نیاز به تمرین و تمرین و تکرار مداوم و مستمر و کار کردن روی افکارم رو دارد تا تبدیل به باورهای قدرتمند کننده ای شود .. و باید به نکات مثبت و زیبایی ها تمرکز و توجه کنم و تحسین کنم تا در مدار شرایط و روابط افراد درست و مناسب هدایت بشم و جهان قانون کبوتر با کبوتر رو خودش هماهنگ می کنه و این افراد یا تغییر می کنند و هم مدار می شویم و یا از دایره ی روابطم خارج می شوند که در هر دو حالت بنفع من تمام می شود و بقول معروف الخیر و ما فی ما وقع می شود و جهان خودش وارد عمل می شود..

    اتفاقا چند روزی روی باورم کار کردم و نتیجه این شد که روز سیزده بدر خواهرم اینا می خواستند از کرج بیان پیش مون و یا اصرار داشتند که ما بریم پیش شون ( که البته من همون لحظه پیشنهادشو برای رفتن رد کردم) ولی جهان خودش هماهنگ کرد و به شکل کاملا طبیعی و عالی و بدون هیچ نگرانی بسادگی به راحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه مانع این رفت و آمدهای بی ربط و نامناسب شد و من رو بسمت زیبایی های بیشتر اطراف منزلم هدایت کرد یعنی خیلی شیک و عالی رفتم کوه تپه ی نزدیک خانه ام کلی کوه پیمایی کردم و لذت بردم و اونجا موتور سواری رو دیدم که کلاه کاسکت. داشت و روی تپه ها مانور میداد و باهاش صحبت کردم و احوالپرسی و یاد موتور استاد عزیزم افتادم بعدش با چند نفر از همسایگان خیابان پایینی هم صحبت شدم که سگ های خوشکل شون رو آورده بودند توی سبزه زارهای تپه بازی می کردند و کلی بهم خوش گذشت و لذت بردم و تازه در مسیر رفت و برگشتن هم فایل های استاد عزیزم رو چندین بار گوش میدادم خدایااآاا صد هزار مرتبه شکرت ممنون و سپاسگذارم.. این هم نتیجه ی کار کردن روی خودم .. البته نیاز مداوم به تکرار و تکرار و تمرین بیشتری دارد ولی همین الآنم هم خیلی خیلی راضی و خوشحالم چون در مدار آرامش بیشتری هستم خدایا شکرت

    استاد گفتند .. کسانی که غر میزنند و از هیچی راضی نیستند و مدام اعتراض می کنند و به نکات منفی توجه دارند مثل همین اشخاصی که در خیابان ها معترض بودند هر کجایی که باشند و هر کجایی که بروند از همانجا هم ایراد می گیرند و همیشه در نا آرامی بسر میبرند و هیچ آرامشی ندارند ..

    خدایا ترا تحسین می کنم که این خصلت خداگونه ام را طلب می کنم که هر روز در مدار تحسین های روز افزون بیشتری هدایتم کنی همانطور که خودت انسان را تحسین کرده ای و گفتی تبارک الله و الحسنین الخالقین….

    .تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    کنترل ذهن همان کنترل ورودی هایی است که به آن توجه می کنیم یعنی بایدآگاهانه ببینیم به چه چیزهایی توجه می کنیم یعنی طبق قوانین جهان هستی همین لحظاتی که احساس خوب را داریم را برایمان بولدتر. و بزرگ نما تر می کند ..

    وقتی بتونیم ذهن مون روآگاهانه کنترل کنیم یعنی فرمان زندگی دلبخواه مان در دست خودمان است

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    پس طبق این قانون *ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق می‌کنیم، بنابراین اگر می‌خواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه به خواسته ها و نکات مثبت و زیبایی ها توجه کنیم آگاهانه روی خودمون کار کنیم

    توی تمام جنبه های زندگیمون؛ هر روز به خودمون بگیم و از خودمون بپرسیم چطور با شرایط بهتر و با کیفیت تر و با بهره وری بالاتر میتونیم زندگی مون رو بهتر کنیم و تغییر دهیم تا به مدار بالاتری هدایت شویم تا چرخ زندگی مون خیلی رون تر بشه و تضادهامون کمتر بشه و شخصیت مون در تمام جنبه های زندگیمون تغییر بنیادین و اساسی کنه ..

    البته باید بیاد داشته باشم و بخودم یادآوری کنم که قبل از اینکه به تضادی بر بخورم باید آنقدر به خواسته ام و باورهایم توجه کنم و از ناخواسته هام اعراض کنم که نیازی به نشونه ها و تضادها نباشد الهی آمین

    استاد جان ممنون سپاسگذارم که در چندین فایل شما اعراض از ناخواسته ها رو بطور مفصل هر بار برامون توضیح دادید و مسایل رو با قوانین برامون روشن کردید ..خدایاااا ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت

    خدایاااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    گلزار یوسف گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    خدا رو بینهایت سپاسگزارم زمانی که به‌ طور جدی شروع کردم هر روز تمام روزم رو با فایل های رایگان سایت پرکردن چه حس عالی داشتم و قصد مهاجرت داشتم .نامزدم رفته بود و یه رابطه راه دور داشتیم و همه تلاشم رو کردم برای رفتن به کشوری که از بچگی دوستش داشتم

    شاید باورتون نشه خدا خیلی بیشتر از من انگار این مهاجرت رو میخواست انقدر کار ها برام راحت انجام شد که باور کردنی نیست .

    توی این مسیر خیلی بالا و پایین شدم ولی یه شب احساس کردم دارم تو خیابون های اون کشور قدم میزنم بیدار بودم ولی خودم رو اونجا دیدم فرداش وکیلم زنگ زد با ورتون نمیشه من تا یک ماه دیگه کنار نامزدم در کشور مورد علاقه ام هستم و حتی کارم اونجا اوکی شده ….

    تمام پروسه مهاجرت من 3 ماه طول کشید این معجزه است نامزد من چند برابر من پول خرج کرد 2 سال تو استرس بود…

    تمام کسانی که میشناسم حداقل 3 تا 10 سال برای رفتن به این کشور زحمت کشیدن…

    من الان 7ماه که نامزدم رفته و از روزی که رفت خدای من شاهد گفتم بهش که عزیزم من اردیبهشت پیشتم

    هیچ کاری نکرده بود حتی هیچ راهی نداشتم به طور معجزه آسا ایی که اینجا نمیگنجه کار من اوکی شد …

    یک هفته قبل رفتن نامزدم هم داشتیم پیاده رویی میکردیم و حرفای مثبت میزدیم یک لحظه برگشتم و نگاهش کردم که چیزی تعریف کنم

    انگار تصویر رو تصویر شد وقتی نگاهش کردم انگار درحال پیاده رویی تو خیابون های اون کشور دیدمش

    بهش گفتم تو دیگه ارتعاشی رفتی اونجا من دیدمت

    و ظرف یک هفته جواب سفارت آمد و باورش نمیشد

    از کودکی حس ششم خوبی داشتم

    چون از کودکی با خدا حرف میزدم به قانون فرکانس و جذب اعتقاد داشتم..

    توی روز شمارها پیام گذاشتم و توضیح دادم حال دلم رو توی این مسیر زیبا

    خدا رو شکر میکنم و ازش درخواست یاری و راهنمایی دارم چون من با اون یه تیم شدیم

    در هیچ شرایطی احساس تنهایی ندارم اصلا نگران هیچی نمیشم خودش همه پاس کاری ها رو میکنه دست آخر میگه حالا بزن به هدف

    الهی شکر که هستی

    عاشق این حرف استاد شدم خدا تو رو نان می‌شود. مادر می‌شود پدر می‌شود. در راه مانده را راه می‌شود

    خدا همه چی میشه خدا تو چی میخوای ؟!

    خدا یار و نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

    بل نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم سلام به همه دوستان

    به لطف الله بعد چند مدت روز شمار فصل پنجم شروع کردم و چه به موقع خدایا چطور ازت سپاسگزاری کنم استاد قشنگم اگه کامنت منو میخونید لایک کنید تا بفهمم استادم داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم یهو گفتم برم کامنت بزارم هیچ ایده و نظری نداشتم میدونید من الان یک ماه و نیم تو جلسه اول عزت نفسم که گفتین اگه ایده ندارین قدم بزارید تو راهی کا قلب قشنگت میگه حس زیبای درونت میگه منم بدون ایده اومدم تا به نام خدا گفتم اشکم اومد ایده رسید .من چندروزی دارم برنامه زندگی پس از زندگی میبینم بخصوص روز 19 ماه رمضان خیلی حالم گرفته شد اون حق ناسی که گفتن برام جالب نبود کلی اشک ریختم حسم بد شد همون شب با خواهر عزیزم صحبت کردم گفت چیزی که حست بد میکنه حتی اگه از گفته بهترین فیلسوف باش باور نکن منم گوش دادم نشستم کلی کامنت خوندم فرداش حالم عالی بود نمیتونم احساسم بیان کنم .من این روزا تو آغوش خدا میبینم خودم.استادم من بالا و پایین زیاد داشتم هنوزم گهگداری دارم ولی دارم بهتر یاد میگیرم کنترل کنم .

    یادم من از سن کم 17 سالگی که ازدواج کردم همش دنبال همسرم بودم خیلی رفیق باز بود و دائم تو قهوه خونه .اون روزا من خودم به در و تخته میزدم بیشتر می‌شد اینا به کنار بهش مشکوک شدم شب و روز نداشتم و این توجه ام اتفاق های بدتری رقم میزد بی پولی کم خوردن و پوشیدن آدمای نامناسب غیبت پشت غیبت حسادت به زمین و زمان .با 5 دقیقه دیر کردن شکاک بودن .ولی همش خدا رو داشتم من از بچگی روی پای خودم بودم همه جا از خودم دفاع کردم تو دل بزرگترین ترس ها رفتم چون همیشه خدا کنارم میدیدم یه نیروی همش احساس می‌کردم تا جایی که کمرم خم شد دیگه ناامید و درمونده همون سالی که کرونا اومده بود گفتم خدا من برای چی تو این دنیا هستم برای زجر کشیدن یا منو به راه راست هدایت کن یا منو ببر پیش خودت .اون روزا با استاد عرشیانفر آشنا شدم کم کم روزنه امید باز شد با دیدن فایل ها و خریدن دوره هاشون آدمای منفی اخبار تلویزیون کلا حذف کردم حالم بهتر شدا بود که دوباره به یک تضاد رسیدم که اونم منو بزرگ تر کرد رشد داد تا با شما آشنا بشم آخ که چی بگم تق و لق گوش میدادم ولی الان شاید 6الی7 ماه قشنگ تر کلر میکنم 7 ماه اینستا رو کامل حذف کردم ورودی مجازیم فقط سایت شما هست استاد من بیخیال شدم من از مشروب خوردن رفیق بازی همسرم خسته بودم ولی از وقتی که بیخیال شدم حتی به خودش گفتم دیگه هرجور راحتی زندگی کن من تا الانش هم فکر میکردم دارم در حق تو خوبی میکنم ولی از جایی متوجه شدم من کی باشم استاد من الان همسرم فقط تو خونه و سرکار .شاید سالی 2الی3 بار با دوستاش بیرون میره نسبت به کاراش خونسرد و آروم و اینکه الان همسر عاشقانه دوستم داره بهم احترام میزاره حتی خودش میگه من وقتی با زن و بچه ام میرم بیرون هرچی دلشون بخواد تا ته مونده کارتم براشون هزینه میکنم ولی برای خودش نه .همه جا دوست داره کنارم باش بهم محبت کنه .استادم حالم این روزا خیلی خوبه چنان به خواسته هام نزدیکم که حس میکنم به همه اش رسیدم.

    یک موضوع دیگه بابت فایل اینکه میبینم خانواده ها چقدر روی بچه هاشون حساس اند تا مریض میشن یه آبریزش میگیرن دم در مطب هستن البته حقم میدم دست خودشون نیست ولی من سالهاست که برای جفت بچه هام این حساسیت کنار گذاشتم از روز اول عید هم خودم هم جفت بچه هام یه آبریزش و سرفه داشتیم اصلا به روم نیاوردم محبت اضافه نکردم نه به خودم نه بچه هام خدای من شاهد که الان همه مون خوبیم .

    خیلی خیلی مثال دارم

    مثلا چندین سال پیش که من تمرکزم روی غیبت کردن و افراد نامناسب بود چون تو حیاط مشترک با برادرشوهر و مادرشوهرم هستیم باورتون نمیشه هر هفته قهر دعوا بحث بود اصلا بر سر مسائل بیخود از وقتی که خودم تو خونه حبس کرده بودم آدمای منفی گذاشتم کنار خود به خود کم شد تا الان که من شاید تو یک حیاط ماهی 2الی3 ببینمشون و احترام نگه میدارن مادرشوهرم خیلی باهام خوب برخورد میکنه .

    اصلا دیگه در خودم نمیبینم برای هرچیزی بحث کنم که روح عزیز و نازم ناراحت بشه .

    میدونید از برنامه زندگی پس از زندگی یک چیز عالی دریافت کردم این بود که هر کاری که بهم حس خوبی می‌دانند انجام میدم همون لحظه تو دلم میگم بفرما روح عزیزم لذت ببر اینم جایزه ورودی مناسب اینم جایزه توجه به زیبایی ها .

    استادم من بخاطر ورودی نامناسب خیلی سال پیش تو منطقه ای با آدم‌های هستم که اصلا دوست ندارم تمرکز کنم در موردشون حتی صحبت کنم ولی فقط قسمت حیاط خودم تبدیل به بهشت کردم پر از گل و درخت همیشه سعی میکنم تمیز نگه دارم هر روز بابت حیاط سپاسگزاری میکنم بابت جوجه های نازم .

    یک جای خیلی کوچیک دارم ولی تو همون هم جوجه و مرغ و اردک دارم قبلا از جای کوچیکش ناراحت بودم ولی الان میگم این حیوانات از خدا سپاسگزاری میکنن که پیش بنده ای مثل من هستن اینا جاشون همین جاست .

    استاد منم مثل شما اگه بخوام حرف بزنم روزا طول میکنه چون خیلی از اتفاقا برام رخ داده.

    تنها چیزی که از خدا میخوام تو همین مسیر باقی بمونم این مسیر آسفالت جنگلی که توش سوت زنان به مقصد والام برسم میدونید مقصد کجاست زندگی در کنار خدا .به نظرم مقصدی وجود نداره هر چی هست همین لحظه هست خیلی ها به امید مقصد زندگی حالشون خراب می‌کن میدون ولی می‌بینید هنوز به اون مقصد نرسیده عمرشون تموم میشه .

    استاد جانم من دارم لذت میبرم از شما و خودم و خدای خودم سپاسگزارم که به درخواست های من جواب داده.

    اول کامنت نوشتم که حتی نمیدونستم چی بگم ولی ببینید چی شد .

    شما رو به خدای پاک و توانا و خالق زیبایی ها می‌سپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3549 روز

    به نام خدا

    سلام به‌ استاد عزیز و خانم شایسته

    خداروشکر میکنم که وارد فصل پنجم از روزشمار تحول زندگی من شدم کلی آگاهی از ای فایلهای با ارزش دریافت کردم و تکرار شدند و تکرار یعنی یاد آوری قانون و عمل به آن.

    روز 121

    فایل امروز سفرنامه در مورد اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها و طبق گفته استاد حتی اگر خیل عظیمی از جمعیت وارد بحثی و اعتراضی بشن اما حالشان و فرکانسشان منفیه این بدان معنی نیست که حرکت اونها درسته و چون جمعیت کثیر بوده ما هم وارد این جریان بشیم .طبق گفته استاد که می‌گوید من فقط به قانون جهان عمل میکنم و حتی اگر همه جمعیت جهان به سویی بروند که احساس بدی میده من به اون سمت نمیرم و واقعا حرف اسناد درسته چون طبق قانون خداوند میباشد .

    خداروشکر که در این مسیر هستم و راه را از چاه به ما نشان می‌دهد . من سعی میکنم همواره به قوانین خدا عمل کنم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    رویا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    بعد مدتها اومدم دوباره روز شمار زندگی رو شروع کنم این فایل برام اومد

    من قبلاً هم این فایل و گوش داده بودم از طریق قسمت منو به نشانه ام هدایت کن اما امروز برام معنی دیگه ای داشت

    مدتی هست درآمدم مثل قبل نیست و سر در گم هستم با گوش دادن به این فایل فهمیدم که من تمرکزم کم شده.

    دخترم و همسرش از هم جدا شدن و من تمرکزم روی اون فرد هست و هر کجا صحبت میشه از اون فرد بد گویی میکنم و کارهاشو میگم و بعد که درگیر شدم و کلی انرژی گذاشتم تازه میفهمم که ای بابا باز هواسم نبود و درگیر ناخواسته ها شدم .خشم زیادی از این فرد دارم در صورتی که این اتفاق هم از تغییر فرکانس دخترم هست که خداوند زندگی بهتری رو براش چیده و برنامه های بهتری داره براش چون تو اون زندگی مورد احترام نبود .اما من از خودم قافله نشم با گوش دادن به این فایل از امروز که پنجم فروردین سال چهارصد و سه هست با خودم عهد می‌بندم تمرکزم و از روی این فرد بردارم و روی رشد خودم و تغییر خودم بزارم تمرکزم و روی افراد مثبت و موفق بزارم تا همون افراد وارد زندگیم بشن

    از شما و خانم شایسته ممنونم زندگی من و همسرم

    نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده و خدارو شکر هم از نظر مال و هم از نظر روابط و مسائل زندگی کلی نصبت به قبل تغییر کرده و هنوز هم باید بهتر بشه

    از خداوند برای شما و اعضا سایت بهترین ها رو از خداوند می خوام

    به امید دیدار خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    الان چندین ماه از اون اتفاق داره میگذره اما حالا ببینیم نتیجه چی شده

    اونهایی که به راحتی از دوطرف کشته شدند مثل اون نفر اول

    به قول استاد باید ی لباسی بموشیم که مورد تعرض قرار نگیریم که چی لج بازی

    الان اون خانم تبیدل شد به یک شخصیت رنج کشیده و قربانی در واقع خودش با فرکانسش همچین اتفاقی رو رقم زد فرکانس قربانی شدن رو فرستاد اون خانم فوت شد به راحتی و دیگر بخ زندگی این دنیا باز نمی گرده الان اون دنیا صد در صد نسبت به عملش پیشمونه و دیگه ای پشیمونی فایده نداره و دیگه برنمی گرده و از دو طرف دعوا کلی به همین منوال کشته شدند و ص در صد همشون در اون دنیا پشیمونند برای چی؟برای چه هدفی؟مثلا نتیجه اون هدف الان شده که مثلا خانما با بلوز و شلوار میان تو خیابون خب که جی الان چقدر کشورمون پیشرفت کرد پیشرفت که هیچ پسرفت هم کرد اکثر مردم نادان فکر می‌کنند که اکر مردم مثلا آمریکا پیشرفت کردن به خاطر اینه که آزادی حجاب دارند در حالی که اصلا ربطی نداره مگه زمان پیامبر اسلام که کشور اسلام تا اروپا پیش رفت و مهد تمدن و پیشرفت بود بی حجاب بودند ؟نه صدر در ص نه

    در واقع اصل ی چیز دیگس که استاد لطف کردن و خداوند به ما لطف کرد که به آموزش هایاستاد هدایت کرد و باعث پیشرفتمون شد باعث رهایی از افکار بی ثمر

    من هیچ موقع خودمو قاطی این موارد نمیکردم چون به لطف خدا همواره به یاد مرگ بودم ک میگفتم ک اگر من کشته بشم اگر اون دنیا خدا ازم بپرسه برای چه هدفی چی میتونم بگم اما هنیشه اخبار رو دنبال میکردم اما همین باعث شده بود جاهایی قربانی بشم و رشد نکنم

    خداروشکر که خداوند راه رو برای بهتر شدنمون نشونومیده چون ما هم دنیا رو میخایم هم آخرت رو و همین تقوا که به قول استاد تمرکز ذهن است باعث رشدمون میشه و رسیدن سعادت دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان من

    ردپای من فایل121سفرنامه

    خیلی خوشحالم که فصل جدیدازروزشمارتحول زندگی روشروع کردم به لطف الله مهربان وبرای هرفایلی درفصل های قبلی کامنت گذاشتم

    جهان مایک جهان دوقطبی هست

    هم زیبایی داره هم نازیبایی

    هم فقرهست هم ثروت

    هم سلامتی هست هم بیماری

    هم ادم خوب هست هم ادم بد

    هم روابط عاشقانه ورویایی هست هم روابط داغون ونازیبا

    مهم اینه که داریم به کدومش توجه میکنیم مثلا دادیم به ثروت توجه میکنیم به فراوانی درجهان به بک ماشین چندمیلیاردی درخیابان توجه میکنیم وتحسین میکنیم صاحب اون رووواردمدارثروت قرارمیگیریم ونشونه اون احساس خوبی که داریم

    ولی وقتی داریم مثلابه افرادفقیردرخیابان توجه میکنیم ومدام درموردش تاشب بادیگران صحبت میکنیم ماهم درمدارفقرقرارمیگیریم ودرامدماکاهش پیدامیکنه

    این یک قانون بدون تغییرخداونده که هرگزتغییرنمیکنه وخداوندبه بندگانش ستم نمیکند

    من قبل اشنایی بااستادهمیشه درمحل کارم هرجاکه بودم یک نفرمنواذیت میکردوهرجابرای کارکردن میرفتم یکی مثل اون فردقبلی تواون مکان حظورداشت چون همش توجه میکردم بهش ودرموردش صحبت میکردم ولی بعدازاشنایی بااستادعزبزم اینجورافرادکمتروکمترشدندوتوجه من رفت به سمت زیبایی های بیشترونکات مثبت افراد

    چقدرمن ارامشم بیشترشده واحساسم بهترشده وهمین احساس عالی ماروواردمداربهترمیکنه وادم های اطراف ماباکیفیت ترمیشن

    چندوقت پیش ماشین من روشن نشدوبنزین نداشت ومن تاظهردرموردبنزین نداشتن ماشبنم باددوستانم صحبت کردم وهمین توجه باعث شدکه موقع رفتن به پمپ بنزین یک نفراومدبهم گفت بنزینم تموم شده کمکم کن

    وبعدمن دیدم چقدراین کانون توجه وکنترل ذهن مهمه ومن حرف های استادروکاملاقبول دارم واین حرف نیازی به قسم خوردن نداده که درسته یااشتباهه چون همه ماتجربه کردیم این قانون رو

    واقعامانمیتونیم همه روراضی نگه دادیم هرکارهم که بکنیم خیلی هاناسپاسندوغرمیزنندوازماایرادمیگیرندپس نبایددنبال راضی کردن دیگران باشیم مهم اینه که روی خودمون وزیبایی های اطرافمون تمرکزکنیم وروی خودمون کارکنیم تاهدایت بشیم به زیبایی های بیشتر

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: