قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق زیبایی ها
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته ی مهربون
زندگی من سراسر تجربه ی همین موضوعیه که اشاره کردید استاد
گاهی ناخواسته طبق قانون عمل کردم و نتیجه گرفتم
اما از وقتی یاد گرفتم و سعی کردم به قول شما آگاهانه روی تمام موارد این اصل رو اپلای کنم و از قانون استفاده ی درست در جهت خواسته هام داشته باشم، همه چیز زیر و رو شد. چند تا از تجربیاتم رو به عنوان تمرین مینویسم:
1) در طول دوران کارشناسی، پیش میومد که درس هایی رو با اساتیدی برمیداشتم که دیگران می گفتند این استاد نمره نمیده و همه رو میندازه یا مثلا رفتار نامناسبی داره و بی احترامی میکنه. اما من باورم این بود که با هر استادی کلاس داشته باشم من اینقدر عالی عمل میکنم که بالاترین نمرات رو از “این اساتید” اتفاقا میگیرم. و حتی این باور رو داشتم که سخت گیری این استاد بخاطر اینه که خودش علمش بالاست و خوب به درس مسلطه و چون دوست داره ما هم به خوبیِ خودش درک کنیم اینطوری حرص میخوره و وقتی من خوب عمل کنم هم خیلی خوشحال میشه و هم ارتباط خوبی باهم پیدا میکنیم و اتفاقا اون درس بیشتر برای من جا میفته و یاد میگیرمش. و این دقیقا اتفاق افتاد.
من توی اون دروس خیییلی پیشرفت میکردم و نمرات عالی میگرفتم و با اختلاف بسیار زیاد از بقیه نفر اول میشدم. من تونستم تمرکز کنم بر علم اون استاد بر دلسوزی اون استاد و اینکه هدف من چیه؟ من معدل بالا میخوام؟ خب این راهشه نه اینکه از استاد بد بگم و وقت خودمو تلف کنم و باعث پسرفت خودم بشم. اون اساتید اغلبشون تبدیل شدند به بزرگترین مشوق ها و راهنماهای من در مسیر موفقیت تحصیلی و مسیر حرفه ای زندگیم. واقعا هرچی بگم از اثرات فوق العاده و عمیقی که این دسته از اساتید در زندگیم گذاشتن کم گفتم. خیلی زیاد خیلی. و خدا شاهده من حتی تو ذهنم هم به ویژگی های بد فکر نکردم اصلا بنظر من نداشتند و ندارند. اونها بنظر من انسانهایی بودن به شدت باسواد و دلسوز که عاشق این بودن و هستن که دانشجو پیشرفت کنه اونم پیشرفت واقعی و علمی. و این دقیقا همون چیزیه که من تجربه کردم.
اون کسی که بقیه میگفتن بی احترامی میکنه؛ تمام تلاشش رو کرد که من توی المپیاد دانشجویی شرکت کنم. بگذریم که من خودم بخاطر باورهای نامناسبم که فکر میکردم آمادگی ندارم شرکت نکردم. اما ایشون تماس گرفت با پدر من میگفت افروز حتما باید شرکت کنه. همین استاد بااارها و بارها استعدادهای من رو تحسین کرد. یادمه یک بار داشتم یک مسئله رو حل میکردم و توی حال و هوای خودم بودم؛ اومد نشست کنارم فقط نگاهم کرد و گفت تو تا چند سال دیگه دکتری ت رو هم گرفتی؛ برو جلو دختر.
یکی دیگه از اساتید که میگفتند پدرتونو درمیاره تا نمره بده؛ چنان پروژه ای ارائه دادم که از 2 نمره ی پروژه بمن 4 نمره داد. کسی که اغلب باهاش میفتادن من ازش 20 گرفتم.
یکیشون که همه میگفتن با هیچکس گرم نمیگیره و خیلی رسمیه و فلان؛ وقتی بعد از دوران تحصیلم بهش ایمیل زدم که یک سوالی رو بپرسم از من با واژه ی “عزیز” یاد کرد و به بهترین شکل دست خدا شد برای هدایت من به مسیر حرفه ای و اصلی زندگیم. با ایشون هم یک درسی رو 20 گرفتم و نمره ی بعد از من 15 بود :).
یکی از اساتیدم که میگفتن خیلی سخت گیره وقتی امتحان میانترم داده بودیم و میخواست نمرات رو اعلام کنه؛ وقتی اومد سر کلاس گفت: برگه هاتون رو تصحیح کردم؛ ولی قبل از اینکه بهتون بدم برگه هارو؛ ازتون میخوام یک دست برای ایشون (من) بزنید. و وقتی کل کلاس من رو تشویق کردند گفت: هرگز برگه ای رو ندیده بودم که اینقدر کامل باشه و کسی رو ندیده بودم که اینقدر درک دقیقی از مسائلی که تدریس کرده بودم داشته باشه. این همون استاد سخت گیر بودااا.
باز هم مثال اینطوری خیلی دارم.
اما همین افروز قبلا نتایج متفاوتی داشت هااا. در این حد بگم که دوران راهنمایی و دبیرستان اینقدر جنگنده بودم که تقریبا اخراج شده بودم به خاطر رفتارها و باورهای نامناسبی که داشتم.
2) توی دوران نوجوونی پدر و مادرم یک سری رفتارهایی داشتن که من رو به شدت عذاب میداد مثلا اینکه هیچ گونه آزادی بمن نمیدادند حتی اینکه برم تولد دوستام. در این حد. تا سااالهای سال من همش سر این مسائل اعتراض میکردم و با شدددددت و حدت هرچه تمام تر می جنگیدم و هر روز هم ارتباطم با خانوادم از روز قبل بدتر میشد.
اما وقتی که “””من””” تغییر کردم خدا شاهده چنان ارتباطی شکل گرفت با خانوادم که نه تنها سراسر عشق و احترامه؛ بلکه آزادی هایی رو چند ساله دارم که واقعا کمتر دختری در ایران تجربه کرده. استاد شما می دونید چی میگم؛ بقول خودتون اصلا هیچ ربطی به گذشته ندارم.
3) همین مثال “مو” که گفتید رو من از اون افرادی بودم که همیشه تو غذام مو بود :))). باز هم مثال مشابه این مثال مو دارم که شاید بنظر کوچیک و بی اهیمت بیاد؛ ولی وقتی بهش قدرت میدی میتونه کلی از انرژی ذهنیت رو هدر بده و زندگیتو ببره به سمت ناخواسته های بیشتر.
4) چند ماه پیش موبایلی که داشتم در شرایط نامناسبی قرار داشت و به چشمم آسیب میزد. اون موقع هم در شرایطی بودیم که قاعدتا به لحاظ بودجه ای که در اون شرایط برای خودم و خانوادم موجود بود منطقی نبود که به داشتن گوشی اونم بالاترین مدل فکر کنم. اول یه مدت غر زدم که گوشیم داره کورم میکنه و اذیتم و اینا :). یک دوستی بهم گفت تو از خدا بخواه تو چیکار داری الان اوضاع چطوریه. گفتم راست میگه خب همین کارو میکنم. نشستم به سرچ کردن راجع به گوشی و از جدید ترین و بالاترین مدل سامسونگ که اون موقع اصلا یک ماه بود وارد بازار جهانی شده بود خوشم اومد. دیگه اصصصلا به گوشی قبلیم و مشکلاتش توجه نکردم از بس محو این گوشی جدید شده بودم :)). گفتم من اینو میخوام :). بعد هی عکساشو نگاه میکردم و تحسینش میکردم و میگفتم وااای این دقیقا همون ویژگی هایی که من میخواستم رو دارهههه. یعنی یک ویژگی هایی داره هوش مصنوعی این گوشی که میشه گفت تاحالا روی هیچ گوشی موبایلی استفاده نشده بوده و اولین بار بود با این کیفیت انجام میشد و من گفتم اینو دقیقا واسه من ساختن :))). و به طرز معجززززهههه آسایی طی چند روز تمام اون مسئله ی مالی بدون اینکه من اصلا دخل و تصرفی توش داشته باشم جور شدددد و حل شد. و بابام بهم گفت افروز اون مسئله ای که درگیرش بودیم یک طوری حل شده که کامل مسائلمون حل شد و تو گوشی میخواستی آره؟ گفتم آره فلان گوشی رو میخوام :). گفت باشه بیا بریم بخریم :). منم از قبل آدرس مغازه ای که نمایندگی بود رو پیدا کرده بودم همه چیزو آماده کرده بودم گفتم خب بریم به این آدرس :) . رفتیم همون روز چقدرررر هم فروشنده ها خوش برخورد و محترم بودن. خلاصه محصولِ تازه از تنور دراومده رو خریدیم و هرچی بیشتر میگذره میبینم ویژگی های تکنولوژیکیش خیلی هم بالاتر از چیزیه که تصور میکردم.
خیلی دوستون دارم
همتونو
همه ی ما شایسته ی تجربه ی زندگی زیبا هستیم
خدا خدا خدا
باورهامون نسبت به توانایی های خدا
قبلا گفتم بازم میگم:
از دهان شما دُر و گُهر میباره استاد
عاشقتونم
سلام منو به پرادایس و مرغ و جوجه ها و براونی و بَبَیی ها برسونید :)
با عشق
افروز
سلام استاد عزیزم
استاد من مهمان جدید فکر کنم دوماه شما هستم و قطعا عضو خانواده عباسمنش خواهم شد . استاد من قبل از شما حدودا یکسال با استاد عرشیانفر بودم و از روزی ک با ایشون آشنا شدم و لحظه ک آشنا شدم و تا به امروز که با شما هستم و فقط شما را دنبال میکنم و طرفدار سرسخت شما شدم و خواهم بود لحظه به لحظه زندگیم به اگاهیم دارا افزوده میشه دارم رشد خودم را میبینم و پیشرفت میکنم ،استاد من عاشق علم و دانش آگاهی هستم نمیشه گفت عاشق ،روحم تشنه ی آگاهی و علم بود و هست ک روز به روز لحظه به لحظه دارم تو این مسیر رشد میکنم ، استاد من لذت میبردم از کسانی ک پر از علم و آگاهی بودن و حسرت میخوردم ک من چطور عالم بشم و کسانی ک صحبت میکنن تو حرفاشون با مدرک ینی برای هر جمله شون حکایت میارن شعر میگن یا آیه از قرآن میگن اخ استاد من تشنه ام تشنه این اندازه علم ک منم با آیه قرآن حرف بزنم و حکایت بگم و استاد شدم رسیدم به این لحظه ای ک آیه قرآن حکایت میارم تو صحبتام و همه مات و مبهوت میشن و لذت میبرم هم خودم و هم بقیه ، استاد طوری شده ک من نباشم اسم منو میارن میگن بقول فلانی باید اینطور رفتار کنیم باید اینجور حرف بزنیم یا نباید انجام بدیم ،استاد میدونید وقتی میان میگن بمن ک همه جا حرف منه ینی حرفای منو بیان میکنن من چقدر ذوق میکنم ؟ ذوق من از این نیست ک اسممو میارن ولی افتخارم از اینه ک من ارزشمند و احساس فایده بودن میکنم ک ک از علم من حرف میزنن استاد ،استاد من دوماهه با شما هستم بگم ۶۰ درصد یا ۵۰ درصد فایلهای شما را دارم نگاه میکنم فقط تنها جایی ک هدفون ندارم تو حمومه ، ک دوبار شما گفتین ک تو حموم هدفون میذاشتین الان دارم فکر میکنم ک آیا با همین هدفون منم میشه رفت حموم؟ از صبح ک چشام باز میکنم تا شب ک میخابم هدفون ب گوش هستم و فایل های شما را گوش میدمد،استاد من به همه میگم استاد عرشیانفر معلم کلاس اولم بود چون یسال با ایشون بودم و تا زمانی ک با ایشون بودم فایلهای شما را تو سرچر اینستا میدیدم میگفتم بابا این چی میگه فقط عرشیانفر ، ولی استاد ب مرور ک نمیتونستم دست از فایلهای شما بردارم هرروز ب این پی میبردم نههههه فتیلهای استاد عباسمتش یه چیز دیگست ،میگفتم استاد عباسمنش خیلی خیلی واضح در مورد هر موضوعی حرف میزنن با مثال ، ادم متوجه میشه با یدونه فایلش نگاه کردن میفهمه ک منظور استاد چیه و این خیلی بمن چسبید ک اومدم عضو سایت شدم و منی ک استاد عرشیانفر فقط قبولش داشتم الان اینستاگرام حذف کردم و فقط از طریق سایت شما را دنبال میکنم ،استاد الهی خیر ببینید الهی تنتون سلامت باشه همییشه شما خیلی خوب هستید ،فایلهای رایگان شما خیلی پر اگاهی هست ،من از اون دسته آدمهایی بودم ک آگاهی نداشتم اصلا هیچ هیچ از قانون زندگی و هیچ دنیا و خدا اطلاعات نداشتم و اما از آن دسته ادمایی هستم ک یکنفر مورد اعتمادم باشه خیلی راحت با اراده همه ی حرفاش را میپذیرم و تمریناتش را عملی میکنم استاد من ۱۴ ماهه تلویزیون نمیبینم ۱۴ ماهه کلام منفی ندارم و اجازه نمیدم کسی هم پیش من کلام منفی داشته باشه و یا دردودل کنه ۱۴ ماهه گله نمیکنم ۱۴ ماهه ک ب معنای واقعی خدا را شناختم حضور خداوند را در قلبم در زندگیم حس میکنم استاد من شدیدا از مرگ میترسیدم بیمار میشدم اگر کسی میمرد اما الان میگم من همین الان بمیرم مشکلی ندارم میرم پیش خدا وهمونطور ک اینجا دارم از زندگیم لذت میبرم اونجا قطعا بیشتر لذت خواهم برد ما از یک مهمانی داریم میریم به مهمانی دیگر همین ،استاد من ۱۴ ماهه حالم خوبه ۱۴ ماهه اتفاقات اگر ب ظاهر بد هم اگر برام باشه لبخند میزنم و میگم یقینا خیری توش هست استاد من تغییر کردم استاد من رسالت خودم را پیدا کردم من ادم افسرده ای بودم ادمی ک شب و روز تو خونه فقط گریه میکرد عصبی بودم اما الان با شوق و علاقه دانشگاه ثبت نام کردم و با امید و با ایمان قدم برداشتم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکنه برای قدم های بعدیم و اعتماد دارم خیر و خوشی غیرمنتظره ای در انتظارمه و یقین دارم موفق میشوم ،استاد من خیلی خوشحالم ک تغییر کردم استاد فایلهای شما بمن انرژی میده ،استاد من فقط و فقط با حضور خداوند ک خداوند حضور داره و هر لحظه از من حفاظت و حمایت و هدایت میکنه دارم زندگی میکنم و عاشق خدا شدم عاشق قوانین خداوند ، استاد خداوند من را از باتلاق بیرون کشید خداوند من را از ته چاه ب بالا کشید دست منو گرفت و نجاتم داد ،استاد خوشحالم ک احساس ارزشمندی و احساس مفید بودن میکنم ، استاد من اصلا حتی یدونه فیلم اعتراضات و مشکلات اینروزا را ندیدم حتی یدونه ،الان دو روزه اینستاگرامم را حذف کردم اما قبل دو روز هم هیچ فیلمی ندیدم و حتی بطور دقیق نمیدونم چ اتفاقی افتاده ،من مراقب گوشهام چشمهام و زبانم هستم که هر چیزی را نبینن و نشنون ، من یه زمانی سرویس مدرسه میبردم به بچه ها ک تو ماشینم بودن از راه دور میدیدم ک یجا شلوغه میدونستم تصادف شده میگفتم بچه ها سمت راست را نگاه کنین چقد قشنگه ببینید اینطرف چقد … ک مبادا بچه ها اون صحنه را ببینن خلاصه ک استاد من خداوند را سپاسگزارم خداوند را لحظه به لحظه شکرگزار هستم ک مسیرم را تغییر داد و به را درست و راه راست هدایتم کرد و حالمو خوب کرد و نجاتم داد و شما استاد عزیز را در مسیر من قرار داد استاد خدا شما را حفظ کنه 🙏
سلام استاد عزیزم از راه دور بعلت میکنم که اینقدر حرفات با روح ما پیوند میخوره و میره تو تمام وجودمان.
استاد اول من یه چیزی بگم بعد در مورد این موضوع بنویسم، ما استادی داریم که تمام آنچه درونش هست و یاد گرفته و داره عمل میکنه رو خالصانه در مورد قانون زندگی و هرآنچه لازمه زندگی در این جهان و اون جهان رو داره به ما آموزش میده و من و تمام بچههای عباسمنشی که داریم از آموزه ها شمااستفاده میکنیم مطمعن باشید داریم همگی حالا بعضیا کم بعضیا زیاد تر مثل شما داریم فکر و عمل میکنیم و از این حرفم مطمعن هستم فقط خواستم اینو بدونید.
حالا داستان من ، من سال 88 که مثال زدید من تو دل همون جمعیت تجریش تا راه آهن بودم و چه کارهایی که نکردم و چه اتفاقاتی رو از سر گذراندم با طرز نگاهم به اینجور اتفاقات که نمیخوام اینجا بازگو کنم، ولی نگاهم و توجهم همش به نازیبایی و همش اینو اون رو مقصر دانستن بود این بره اون بیاد مثل تمام مردمی که اینجوری فکر میکنن و بعد از اون اتفاقات و حتی قبلش هم همین جور فکر میکردم ، در کل فقط یک زندگی کلا باری به هر جهت داشتم اصلا نمیدونستم دارم چکار میکنم پر کاهی بودم توی باد که هرطرف میبردش در مورد هر اتفاق ناخوشایند صحبت میکردم تیکه مینداختم قشنگم حرف میزدم طرف رو اچ کار میکردم.
الانفکر میکنم یک ساله با استاد آشنا شدم خیلی تکاملی اومدم جلو یعنی اول به یه شغل تو محله خوب هدایت شدم بعد با چندتا کتاب خوب معرفی شدم هر کتابی که میخوندم منو به یه کتاب بهتر معرفی میکرد بعد به چندتا فایل صوتی و تصویری این پروسه درسته خیلی یواش یواش بود (من همیشه حسرت میخورم چرا زوتر با استاد آشنا نشدم)
بعد با استاد آشنا شدم و حالا تو تمام زندگیم الگوی من هستن .
من چون اون روزای 88 بخاطر دارم دیگه اصلا به هیچی جز زیبایی تمرکز ندارم حتی بودم گفتم خدارو شکر که تمام شبکه های اجتماعی قطع شده فقط سایت استاد هم بالا نمیومد و آسه این یکم ناراحت بودم که نمیتونم فایل جدید ببینم که اونم درون خود حلش کردم خیلی راحت مسائلو حل میکنم با خودم فکر میکنم الگوی عالی داشتم تا اینکه دیروز و امروز تونستم بیام سایت که دیروز 7 مهر تونستم مصاحبه با پپ رو گوش کنم و امروز این فایل ،و کلا من نه تلویزیون دارم نه به حرفهای کسی گوش میدم یه چیز جالب بگم من قبل از این اتفاقات تصمیم گرفته بودم یه هفته ده روز از سبکهای اجتماعی فاصله بگیرم البته من فقط موردی موفقیت و انگیزشی رو میدیدم نه چیز ولی میخواستم اونا هم نباشه چون استاد برام کافی بود که این داستان راه افتاد که اینترنت قطع شد شبا که کلا نت نداریم ولی برای من مهم نیست من تمام فایلا رو ذخیره داشتم و رو جنبه های مثبت نگاه میکنم حتی یه معترض از نزدیک ندیدم تو پارک میرم ورزش صداهارو که گذاری میشنوم ولی اهمیت نمیدم کار خودمو انجام میدم.
این جور طرز فکرو استاد شما به من یاد دادید من اول راهم شما تو یه فایلی گفتید اول باید بشنوید وقتی شنیدید بفهمیدش بعد باید درکش کنید بعد بتونید عمل کنید من تو قسمت درک فایل ها هستم که خوب درک کنم و بره تو وجودم دارم عمل کرد هوایی هم داشتم ولی حسن میگه بیشتر درک کنم و بفهمم تا بهتر عمل کنم و نتیجه بهتر بگیرم ،(یه چیز این فایل خیلی منو گرفت اونایی که اعتراض میکن اگه به یه جایگاهی برسن مثل کسانی رفتار میکنند که مقابلشون قبلاً وایستادن و اعتراض میکردن من همیشه از خودم میپرسیدم اگه من یه کاره ی مملکت بودم واقعا چجوری رفتار میکردم همیشه یه سوال بی جواب بود برام ولی الان میدونم)
فکر میکنم قروقاطی نوشتم از همه چی نوشتم مراقب خودتون باشید در پناه الله …
به نام خالق زیباییها
سلام به استاد و مریم عزیز
این فایل هدایت من بود از طرف خدای مهربون سوالی داشتم در مورد روابطم که ایراد من چیه خدا خودت راهنماییم کن یه حسی به من میگفت مطمینا استاد امروز یه فایل جدید میزارن وقتی فایل رو گوش کردم خدای من جوابم به وضوح از زبان استاد به من گفته شد توجه نکردن به ناخواسته ها نجنگیدن با چیزایی که دوست نداری خدای من خدای من سپاسگزارم دقیقا جواب سوال من بود
خدای شکر که با این سایت اشنا شدم جایی که بتونم جواب سوالاتم رو به این وضوح بگیرم
سپاس از شما استاد عزیز
سلام به همه دوستان و استاد عزیزم😍
چقدر قشنگ توضیح دادید
چقدر زیبا قانون رو درک کردید
چقدر من خوشبختم ک به سمت این فایل فوق العاده هدایت شدم و چقدر خداوند منو دوست داشته ک همچین استاد عزیزی رو در زندگیم قرار داده
اینقدر قشنگ قانون رو میگید ک آدم حس میکنه واقعا کلام خداست ک توسط شما جاری میشه
درمقابل ناخواسته ها به نظرم فقط یه کلید وجود داره و اونم پذیرش هست پذیرش شرایط موجود و توجه بر خواسته ها
اتفاقی ک چند ماه پیش برای من بوجود اومد ومرتبط میشه به بحث امروز رو براتون میگم
من برای فارق التحصیلی ام ب مشکل برخوردم و قرار شد درخواستم توسط چند تا استاد بررسی بشه وقتی با مدیر گروهم در مورد درخواستم صحبت کردم گفت مدیر دانشکده تغییر کرده و امکان نداره با درخواست شما موافقت کنه ولی شما درخواستت رو بده
من کلام مدیر گروه رو نشنیده گرفتم و با ایمان ب اینکه خداوند گره کارم رو باز میکنه درخواست رو دادم
وقتی اومدم خونه کلامی از این موضوع با هیچکس صحبت نکردم و هرموقع ذهنم شروع ب نجوا میکرد ک اگه نشه تو دیگ نمیتونی ارشد شرکت کنی اگه نشه کارت گیر میکنه و … سریع دستمو میذاشتم روی قلبم و میگفتم من ایمان دارم خداوند کارمو درست میکنه💫
منتظر موندم و سعی کردم به زندگیم برسم و به قول شما به زیبایی های دیگه زندگیم توجه کردم
بعد چند وقت وقتی سایت رو چک کردم دیدم چنتا از اساتید همگی درخواست منو تایید کردن و تایید یکی از اساتید و توضیحی ک در رابطه با درخواست من داده بودن دلیلی شده بود تا رئیس دانشکده هم تایید رو بزنه
من اصلا نجنگیدم،اعتراض نکردم و خداوند کسی رو وسیله قرار داد تا کلام اون باعث بشه کار من حل بشه این در شرایطی اتفاق افتاد ک خیلی از دوستام درخواستشون رد شده بود و تمام کارمندهای دانشگاه تعجب میکردن ک تو چطوری درخواستت تایید شد حتی یکیشون میگفت دوباره سایت رو چک کنید حتما اشتباهی پیش اومده اما به لطف خداوند معجزه آسا درخواست من تایید شد و خداوند خیلی راحت کارامو انجام داد و فارق التحصیل شدم و الان هم یک هفته از شروع کلاسهای ارشدم میگذره👩🎓
صحبت نکردن درمورد مسئله ایی ک پیش اومده🤐
ایمان به اینکه یه نیرویی فراتر از من وجود داره که تمام قدرت در دست اونه و میتونه به من کمک کنه❤
تمرکز بر زیبایی های زندگی و کنترل ذهن 🧠
باعث شد این معجزه رخ بده
سلام استاد عزیزم
اول یه نکته رو بگم که خداوند در من یک باور فوق العاده ساخته که همیشه آموزگاران فوق العاده ای رو در زندگیم دارم ، در بهترین شرایط همیشه هدایت میشم و همیشه در مسیرم به بهترین استادها با الهاماتم با شرایطی که برام پیش میاد برخورد میکنم
مثلا در شناخت قوانین جهان به سمت شما استاد عزیزم هدایت شدم ، در درک قرآن با یکی از بهترین ها آشنا شدم ، در مبحث شناخت دیگر ادیان هم به همین شکل که در نهایت من رو به همین توحیدی رسوند که شما و قرآن میگفتید
حالا قشنگی داستان اینجاست که زمان بندی خدا در هدایت من همیشه بی نظیر بوده مثلا در دوره قانون سلامتی دقیقا زمانی که من از باشگاه رفتن و نتیجه نگرفتن خسته شده بودم ، از کالری شماری نتیجه نگرفته بودم و بعدشم گیاه خواری کردم و بعد ۳ ماه بدون نتیجه شدم رو به خدا کردم و گفتم عشقم (( اسمی که من رو خدا گذاشتم )) من رفتم دورامو زدم و با ذهن و منطق خودم راه ها رو رفتم ، اشتباه کردم و اول از تو کمک نخواستم و همون وعده ای که تو قرآنت دادی که تو برگشت پذیران را دوست داری حالا اومدم و راه رو میخوام نشونم بدی .
بعدش خدا هدایتم کرد به بهترین دوره یعنی دوره سلامتی در بهترین زمان ممکن
حالا چی شده که این متن رو نوشتم
من به تازه گی دوره روانشناسی ثروت رو شروع کردم جلسه اول رو گوش کردم و کلی نشونه شروع شد
جلسه دوم که اصلا من تازه یکی از قوانین اصلی جهان رو با اینکه بار ها و بارها شنیده بودم ولی درکش نکردم رو درک کردم و در بهترین زمان و شرایطم این اتفاق افتاد
حالا برسیم جلسه سوم که اصل صحبت من اینجاست
در جلسه سوم استاد شما راجبه توجه حرف زدین و دقیقا من داشتم درک درستی از کنترل توجه پیدا میکردم که این اتفاقات افتاد و دقیقا چه زمانبندی خدا داشت و چقدر بموقع بود
دقیقا زمانی که من در گذشت همیشه در راس این اخبار و اعتراظات بودم خدا مبحث کنترل ذهن رو برام مطرح کرد و من شاید یکی دو روز کم و بیش در مدار افرادی که این حرف ها رو میزدن بودم ولی با گوش دادن دوباره به اون فایل و یاد آوری ایاتیاز این دست که خدا در اون حتی به محمد رسول الله هم میگفت انقدر غصه مردم رو نخور که خودت رو داری میکشی یا راجبه مشکلاتت منو حتی مخاطب قرار نده به درک درستی رسیدم و اونجا بود که درک کردم که وای خدا این همه استاد عباسمنش میگه واسه اینکه موفق بشی باید جور دیگر عمل کنی و مثل افراد جامعه نباشی یعنی چی اصلا
وقتی تو خودم کنکاش کردم دیدم آقا سروش دقیقا تو خودت قبلا دوست داشتی یه چیز رو در جامعه نابود کنی یه جریان رو حتی در تجسماتت ، یا در مورد ضربه خوردن مثلا نظام و اینا و اگر مشکلی برای دولتی ها پیش میومد تو خوشحال میشدی از مشکل اونها
به خودم گفتم آیا این تفکراتت الهیه؟
آیا اینا چیزایی بود که از قرآن یاد گرفتی؟
(( اخه استاد منم مثل شما که میخواستی قران رو از پنجره کشتی بندازی بیرون منم میخواستم بسوزونمش ولی یه حسی بهم گفت تا حالا خوندیش ، اصلا دلیل اشنایی من با شما همون فایل ظلم در قران بود که میخواستم ببندمش ولی تا گفتی اومدم بندازم بیرون من گفتم چه باحال این همون اتفاقیه که برا من افتاد و گوشش کردم ))
آیا این تفکرات تو دقیقا مثل بقیه افراد نیست؟
به خودم گفتم اگه خدا در اون لحظه ها میخواست افکار تو رو به تو برگردونه ، آیا تو با این توجه و با لذت از رنج بقیه افراد و شکنجه شدنشون ایا چیز درستی رو به سمت خودت بر میگردونی؟
اونجا بود که گفتم یه جور دیگر باس فکر کنم و خدا من رو هدایت کرد
اتفاقا پیش دوستان قانون جذبیم بودم ۳ ۴ روز پیش استاد
یکیشون خیلی درگیر شده بود حتی بگم شاید خندتون بگیره دیدم حسش بده مثل همیشه که با هم سعی میکنیم قانون رو مرور کنیم تا حالمون خوب شه باهاش حرف زدم ولی یه حرفی زد که موندم گفت قانون تو بحث ناموس حکم نمیکنه و میگفت امام حسین اصلا سر ناموس شهید شد
من موندم که خدایا دوستی که همیشه با اون بحث از توحید داشتم چطور این فکر رو پیدا کرده!
احازه دادم در خودش باشه و با یکی دیگر از دوستانم صحبت کردیم و اونم داشت ذخنش رو کنترل میکرد و تا ۴ صبح داشتیم حرف میزدیم و کلی هدایت های این چند روز رو گفتیم و اشک ریختیم از حس خوب
جالب اینه اون دوستمون هم فرداش زنگ ژد و میگفت که من مشرک شده بودم
خلاصه که استاد دقیقا همینه و واقعا درک کردن همین موضوع زندگی رو دگرگون میکنه که توجه به هر چیزی همون رو به زندگی ما می آورد
تمام کار ما فقط انتخاب این است که تو لحظه به چه چیزی توجه میکنیم و اینم به خودم زیاد میگم که حتی اگر به چیز خوب توجه میکنم وتوجهم خوبه چجوری بهتر و عالی ترش کنم
البته که وفتی انجامش میدی و نتایجش میاد و نتایجش رو میبینی و با خودت مرور میکنی و خودت رو تحسین میکنی ۱۰۰۰ برابر میشود و خیر و نیکی و ثروت از درو دیوار برات میاد مثل همین هفته که کسب و کار من معجزه وار پیشرفت کرده و قشنگ مشتریانم ۲ برابر شده با این که میگن تعطیلاته و خیابون خلوته و هزاران حرف مفتی که میام به من میزنن و … و کار من فقط توجه به چیزیه که میخوام نه حرف اونها . اگالبته یه چیزیم بگم بچه هایی که این متن رو میخونید سوال حافظه ای واسه دور شدن از این افراد عالیه
در پایان عشقم رو با تمام جسم و جان و توانم سپاس میگم بابته این هدایت های بینظیر و بموقعش ، دمت گرم عشقم
بچه ها امیدوارم کنترل ذهنتون دست خودتون باشه توجهاتتون رو خواسته هاتون و همیشه برای پیشرفت و در مسیر تکامل بودن متعهد باشید
استاد بی نهایت ممنون و سپاسگذارم که واقعا بهترین الگو هستید
راستی استاد یه چیزی بگم با دوستانم راجبه شما حرف میزدیم یه مسئله ای مطرح شد راجبه اینکه شما چقدر قدرتمند هستید در کنترل ذهن که حتی نوح هم در این مسئله جلو شما کم اورد و واقعا از ایمان شما به حرف هایتان تعجب کردیم و اشک بر چشمانمون نشست از این همه ایمان درود بر شما
دوستدار شما سروش
سلام وصد سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیز وهمه ی دوستانم در این سایت😍😍
استاد جانم من همونطور که شهادت میدم خدایی جزء خدای یکتا که آفریینده جهان وهرچه در آن هست وجود نداره وتنها رب جهانیان تنها خداست ومحمد فرستاده خدا و قرآن کتاب آسمانی و حرف خداست🤩🤩🤩
در اینجا واین لحظه ودراین کامنت شهادت میدم که هرآنچه که شما تا به امروز گفتید خصوصا خصوصا این فایل که در مورداتفاقات اخیر در ایرانه حرف حق ودرستی هست!!!
اگه بخوام از سالهای قبل بگم از زمانهایی که مثل ۹۸ درصد ادمهای اطرافم دنبال تغییر دنیا و آدمهاش وشرایط اطراف وزندگیم بودم و با خدایی کردن برای خودم ودیگران وحتی کل قوانین وجوامع چه بلاهایی سر عواطف واحساسات وباورها و روح وروان وقلبم وحتی جسمم آوردم می تونم یه کتاب بنویسم…
من در طی شبانه روز هر وقت بتونم وشیطان از یادم نبره انقدر شاکرانه وسپاسگزارانه به درگاه خداوند تشکر وقدر دانی میکنم که رحمتش رو شامل حال من کرد تا بفهمم قوانین جهان هستی چیه، وچطور می تونم خوشبختی رو حس کنم زندگی درآرامش رو حس کنم پول داشتن رو وخرج کردن درست پول رو حس کنم داشتن روابط خوب با خودم ودیگران رو حس کنم داشتن روابط معنوی خوب و روابط عالی با خداوند رو حس کنم وباهاشون زندگی کنم😍😍😍
واینها همه از لطف آشنایی باشما برام اتفاق افتاد خدارو هزاران بارشکر، که شمارو مامور کرد برای اینکه هزاران هزار نفر با خداوند وقوانین جهان هستیش آشنا کنید و به مسیری هدایتشون کنید که توش فقط خیر هست وبرکت و شادی وآرامش وسلامتی وثروت وسعادت💜💚💛🧡💙❤💗
الهی هزاران بارشکر که حداقل بعد نصف عمری که از خدا گرفتم این فرصت به من داده شد تا بادرک جهان هستی با درک اینکه من قدرتی برای تغییر دیگران یا شرایط ندارم مگر اینکه چنان خودم رو در مدار درست وپراز حس خوب وامید ورحمت وهدایت قرار بدم که جهان در برابر خواسته های من متواضع بشه وسر تسلیم فرود بیاره تا من در نهایت صلح وصفا وآرامش وشادی و احساسات خوب شاهد اتفاقات خوب و روابط عالی و موقعییت های مالی وپولی عالی وسلامتی و حس خوبه خوشبختی باشم….
من همه ی اینهارو باشما یاد گرفتم، که جنگ از آن من نیست، من آفریده شدم تا درآرامش وصلح زندگی کنم حتی اگه به ظاهر همه چیز بدهست من با امید وتکیه به قدرتمندترین رب جهان بتونم همه چیز رو به نفع خودم کنم…
خب منم ادمم احساس دارم قلب دارم دارم تواین کشور زندگی میکنم واز دیدن کسانیکه دست خالی و مثل گذشته های من بدون تفکر و به زور خواستند وهنوزم میخواند شرایط رو به نفع خودشون ویا بازور تغییربدن چطور جون خودشون رو از دست دادن وپرپر شدن غمگین وناراحت میشم 😔
ایکاش وایکاش صدای شما به گوش همه میرسید وهمه خدایی که شما شناختید وبه ما شناسوندید وقوانین جهان رو میفهمیدند ودرک میکردند وسعی میکردن با همین قوانین زندگی کنن، قوانینی به این واضحی که خیلی راحت در دسترس همه هست، کنترل ذهن، باور اینکه من قدرت تغییر کسی رو ندارم ، من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که توزندگیم هست ، من هستم که تعیین میکنم شرایطم چطوری باشه( فقط وفقط با درک وباور قوانین هستی که احساس خوب= اتفاقات خوب)
وقتی من امیدم به الله مهربان هست وقتی من سهم ونقشم رو درست انجام میدم واز خداوند هدایت میخوام همیشه، وقتی من میدونم تمام افکار واحساساتم روی شرایطم تاثیر میذاره واقعا چرا باید برای خودم بد بخوام؟!!!
من یه اصول شخصی دارم که باتجربه های دردناکی بدست آوردم،که بهم کمک میکنه تا حرفهاتون رو وحی منزل بدونم وتواین دوسال از تجربه ها وآموزه های شما استفاده کنم تا بتونم در آرامش باشم وبرای خودم شرایط واتفاقات خوب رو رقم بزنم به لطف الله مهربان😊😊
قبلا تو کامتهام چندبار گفتم من پدرم هم اعتیاد داشت هم الکل مصرف میکرد وهم به شددت دیکتاتور بود ومادرم رو کتک میزد وبددهنی میکرد😔
من انقدر برام پذیرش این موضوع سخت بود وانقدر میجنگیدم حتی روزها وشبها توی ذهن وقلبم با پدرم، چون جرات اینو نداشتم که بهش چیزی بگم چون خیلی سنم کم بود وازش میترسیدم…
تو ازدواج اولم همسرم اعتیاد شدید داشت که بابتش به رحمت خدا رفت، وتو ازدواج دومم که فک میکردم دیگه پاکسازی شده روح وروان واحساساتم بعد ۷سال، کسی وارد زندگیم شد که شاید اعتیاد به مواد والکل نداشت اما فوق العاده بد دهنی میکرد وکتکم میزد..
دیگه اونجا بود که دوسال پیش با اعلام عجز وناتوانیم به درگاه خداوند با شما استاد عزیزم آشناشدم وباقوانین جهان هستی…
خب معلوم بود وقتی من شبانه روز توی ذهنم با پدرم وبعد همسر اولم میجنگیدم وازشون خشم وکینه داشتم ومیخواستم یا اونها طبق خواسته من تغییر کنند یا من از دستشون راحت بشم ، جای دیگه با ادمی که دست کمی از پدرم وهمسر اولم نداشت روبرو شدم، با اینکه همسر دومم از نظر مالی وظاهر وخانوادگی وتحصیلی واجتماعی از جایگاه خوبی برخوردار بود، ولی در پشت پرده وتو زندگی خصوصیمون بی نهایت آسیب دیده وآسیب زننده رفتار میکرد ، وبه قول شما من با باورهای مخربم وبا احساسات بدم همه ی این شرایط رو برای خودم به وجود آورده بودم…
شکر خدا تا قانون رو درک کردم، شروع کردم روی خودم کار کردن وصلح رو به درونم آوردم وباورهامو تغییر دادم کم کم وتمرین کردم که تسلیم باشم در برابر خواست خداوند وتنها از خودش هدایت بخوام ونجنگم باشرایط نجنگم با افراد، بازهم به قول گفته شما که حقیقت محض بوده وهست جهان خیلی راحت مسیر من وهمسرم رو ازهم جدا کرد…
طوریکه یه روز فهمیدم دارم خودم وپسرم رو نابود میکنم وذره ذره آب میشیم به خاطر ترس از قضاوت خانواده ودیگران ترس از بی پولی ترس از تنها شدن دوباره ترس اینکه اگه طلاقم نده اگه بلایی سرم بیاره چی!!!!
اما وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و اول احساساتم رو تونستم کنترل کنم وبه خدا پناه بردم وتمام وجودم وتارپودم رو با فایلهای شما پر کردم وبهشون تاجایی که تونستم عمل کردم وتوکل کردم وهدایت خواستم وکم کم ترسهام به امید تبدیل شد، شرط بخشیدن مهریه وحق وحقوقم رو بپذیرفتم واونهارو بخشیدم وخدا شاهده بدون حتی یکبار دادگاه رفتن ایشون منو یکطرفه طلاق داد، ومن فقط برای ثبت طلاق به دفترخونه رفتم….واینها همه از لطف خدا بود، چون ایشون منو تهدید میکرد که طلاقم نمیده،بعدها از اقوام ودوستان ایشون شنیدم که باهمسر اولش هم همین رفتار رو کرده و خیلی بد وبا دعوا وکتک کاری و دوسال دگیر دادگاه وکلانتری بودن و ……وآزار واذییت کردن همسرش طلاقش داده….
خب همه ی این اتفاقات رو خودم جذب کرده بودم من چی کاشته بودم ۳۵ سال؟ ومیخواستم چی برداشت کنم؟!
ترس از اعتیاد، ترس از الکل، ترس از فوش وکتک مرد، ترس از بی پولی، ترس از تنهایی، ترس از قضاوت مردم و….
خب همونها سالها درشکلهای مختلف نصیبم شده بود..
همون چندماهی که رو خودم کار کردم ومعجزه وار همسرم از زندگیم خارج شد وبرخلاف تهدیدهاش و… من وپسرم تحت مراقبت خداوند زندگی عادیمون رو داشتیم وداریم بهم ثابت شد، بله قوانین درست عمل میکنه استاد عزیزم هرچی میگن درسته وحقه…
واین دستاوردی شد تا اعتمادبه نفسم بالاتر بره و امیدم وتوکلم بیشتر بشه ، ایمانم به خداوند بیشتر وبیشتر شد…
اتفاقا بعد جدایی انقدر اتفاقات عالی برای من وپسرم افتاده که فقط خدای عالم میدونه که نتیجه صبر وایمان وخودمراقبتی، واحساس خوب داشتن، وعمل به قوانین ودر صلح بودن وانجام سهم ونقش درست در زمان ومکان درست چه نتیجه های نابی رو به ارمغان میاره🤩🤩
خیلی حس خوبیه که آدم هروز به این امیدبیدار میشه که خداوند بهش روزی رو عطاء میکنه که میتونه زندگیشوفقط برای یک روز انطور که میخواد رقم بزنه ، این فقط برای یک روز زندگی کردنها وقتی کنار هم قرار میگیره ،بعد چندماه و حتی سال میشه دید که زندگی شاکرانه و سپاسگزارانه وخود مراقبتی وکنترل ذهن وداشتن احساسات خوب وعملکرد درست و هدایت خواستن از خدواند وتوجه به نشانه ها وپیامهای خداوند چطور تونسته حس خوب خوشبختی رو برای آدم رقم بزنه…💗💗
منم آدمم منم گاهی میترسم گاهی حسم بد میشه گاهی حس میکنم سختمه….اما سریع میرم سراغ خوندن ایات وسخن خداوند، پناه میبرم بهش، سریع شروع میکنم سپاسگزاری کردن و دیدن داشته و میام سایت وساعتها کامنت دوستان رو میخونم هروقت بتونم کامنت میذارم، فایلهای شما استاد عزیزم رو ساعتها می بینم ومی شنوم، جوری شکرالله زندگیم رو استریل کردم با مثبت ها وچیزهایی که حس خوب بهم میده، تایم دقایقی که منفی بشم یا حالم بد بشه کمتر از ساعت شده، واینها رو فقط باتمرین کردن بدست آوردم…
کنترل خودم برام خیلی سختر از کنترل دیگران وشرایط بود خیلی سخت ولی باتمرین یادگرفتم که کنترل خودم وذهنم و ورودیهام برام انقدر راحت ودلچسب بشه که بشه عادت، وشکر الله مهربان این عادت خوبو دوست دارم چون دستاوردهایی داشته برام، همچون داشتن سلامتی و روابط خوب، درآمد خوب وعالی، احساسات خوب وعالی ، رابطه عالی باخدواند ،داشتن آرامش وحس خوشبختی😍💜💚
استاد جانم خیلی دوستتون دارم وامیدوارم همیشه سلامت وسربلند وشاد و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید در کنار مریم عزیز😘😘😘😘
در پناه امن خدا باشید
سلام به دوستان عزیزم
توی این چندروزه فهمیدم چقدر سایت نعمته
چقدر استاد نعمته
چقدر تجربیاتش نعمته
چقدر دونستن قانون نعمته
واقعاا چقدررر نعمت داریم که تا از دستش ندیدم نمی فهمیم چقدر با ارزش بوده :)
استاد چقدر خوب میتونه از دیدگاه قانون به موضوعات نگاه کنه و دلیل این زندگی که داره دقیقاااا به خاطر عمل طبق قوانین واضح و شفاف جهانه!
برای موضوعاتی که استاد گفت کلی مثال پیدا کردم و فهمیدم قانون داره در زندگی من دقیق و با جزئیات اجرا میشه حالا من دوتا راه دارم
یا هم جهت باهاش عمل کنم و اون زندگی داشته باشم که لایق مقام انسانه
و یا بر خلافش حرکت کنم و زندگی داشته باشم که خود شیطان اون دنیا به من بگه من از تو بیزارم!
من دارم روی خودم کار می کنم و و از خدا میخوام من رو در این مسیر ثابت قدم کنه و خدایان کنه تا راه رو پیدا کنم :))
مثال ۱:
من بچه تر که بودم ،دندونایه نیشم از روی لثم در اومده بود وپسرخالم که همبازی بچگیمه و همسن خودم هروقت منو میدید بهم میگفتی دراکولا و …
من همیشه ناراحت میشدم و کلی دعوا راه مینداختم که چرا به من میگی دراکولا و این بی ادبیه و…
اما فایده که نداشت هیچ بلکه وقتی میدید من دارم حرص میخورم خوشحال ترم میشد و با انگیزه تر اینکارو انجام میداد!
(نتیجه عمل بر خلاف قانون)
اما زمانی که من خودم حساسیتمو کم تر کردم و دیگه هیچ اهمیتی به این حرفاش ندادم انقد روتین و آروم آروم این رفتارش تغییر کرد و تو مدت خیلییی کمی به صفر رسید که الان بعد از دوسال تازه به خودم اومدم و اصلا یادم رفته بود که یه روزی همچین رفتاری با من داشت!
(نتیجه عمل طبق قوانین)
مثال ۲
این مثال بهترینم مثالیه که من تو زندگیم میتونم بزنم و نشون میده چقدرررر دقیق قانون داره با جزئیات به رفتار های ما فیدبک میده
ما یه همسایه پایینی داشتیم که حداقل هفته ای یک بار پارتی میگرفت ، مشکل ما با پارتی گرفتنش نبود مشکل ما با صدای بلند موزیکش بود
و بلندگوشم دقیقا زیر تخت من بود و تایم خواب من تازه مهمونیشون شروع میشد و خودتون میتونید متوجه حس اون موقع من بشید(◕ᴥ◕)
خلاصهه گذشت و ما هی دعوا و جر و بحث با این همسایه داشتیم اما درست که هیچ بدترم میشد
تا این که یه بار ما دوبار به پلیس زنگ زدیم و دیدیم رسیدگی نشد و فهمیدیم دستمون به جایی بند نیست بیخیال شدیم😂😂
همین که بیخیال شدیم دیگه مهمونیاش راس ساعت ۱۲ تموم میشد و کم تر شده بود و قابل تحمل بود
همه چی اوکبود تا این همسایه رفت
و بعدی اومد جاش
و دوباره همون اش و همون کاسه 😂
دوباره پارتی و صدای بلند و..
ما اون اول یکم بهشون گفتیم دیدیم گوش نمیدن بیخیال شدیم و به محض بیخیال شدن ما اونام دیگ مهمونی نگرفتن اما دقیقا حرف استاد شد
این همسایه از قبلی بد تر بود😀😂😂
این همسایه دوتا سگ داشت که کافی بود با آسانسور از واحد اینا رد شدی تا جوری پارس کنم که تن و بدنت بلرزه😂😂
خلاصه درگیری ما با این همسایه سر سگش بود..
گذشت و گذشت و این همسایه ام رفت و همسایه جدید اومد
چون ما بیخیال مهمونی شده بودیم این همسایه خیلی همسایه خوب و آرومی بود اما میتونید حدس بزنید وقتی برخلاف قانون پیش بری چی میشه دیگع؟
•این همسایه هم سگ داشت!•
با این مثال دقیقاااا بهم ثابت شد وقتی استاد میگه با هرچی بجنگی موندگارت تر میشه برام ثابت شد
تا زمانی که با صدای بلند میجنگیدیم حتی زمانی که همسایه رفت و بعدی اومد نه تنها اون مشکلو داشت بلکه مشکلاتمون بیشترم شده بود
و زمانی که بیخیال شدیم و سعی کردیم احساسمونو خوب نگه داریم تمام اون مشکلات دمشونو گزاشتن رو کولشون و رفتن
و زمانی که دوباره قانون یادمون رفت و درگیر شدیم حتی با اینک یه آدم جدید اومده تو ساختمون اما بازم همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم
یعنی حتی فکر اینک آقا جان،ادم جدید اومده اما دقیقاا همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم بهم ثابت میکنه که
اهمیتی نداره تو چی میخوای به هر اندازه که برعکس قانون حرکت کنی به همون اندازه زیر چرخ دنده له میشی!
اگر به صدای بلند همسایه توجه میکنی اون دوباره وارد زندگیت میشه حتی اگر همسایتون عوض بشه!
این قانونه
به هرچی توجه کنی وارد زندگیت میشه!
..
من همیشه دوست دارم یه بار با دوستم برم ویلاشون سمت تبریز
اولین بار که با خانوادم مطرحش کردم،خیلییی مخالفت کردن دلیلشم این بود که
•من باور نداشتم خانوادم اجازه میده من برم•
و چون برخلاف قانون برآورده شدن خواسته ها عمل میکردم نتیجه عکس میگرفتم اما نمی پذیرفتم که مشکل از منه فکر میکردم مشکل از خانواده منه و باهاشون میجنگیدم و هرروز ناراحت تر و عصبی تر میشدم
اما امسال بدون اینک بجنگم به پدرم گفتم میشه برم؟ و اونم چند ثانیه فکر کرد و گفت برو!
چرا؟
۱من جنگیدن تموم کردم
۲ من امسال باور داشتم که قطعا پدرم اجازه میده که برم چون من دختر مستقلین!(ناخودآگاه)
و نتیجه عمل به قوانین شد تجربه تجربیات دلخواهم 😀😀
چقدررر عمل به قوانین سادس و وقتی که فیدبک درست به خاطر رفتار طبق قانون میگیری بهت میچسبه😀
..
من همیشه دوست داشتم تنها بیرون برم
من عاشق استقلال و به خودم متکی بودن بودم
دلم نمیخواست آویزون خانوادم بشم تا منو ببرن بیرون و…
اولا باهاش میجنگیدم
داد میزدم
گریه می کردم
بحث می کردم
که چرا نمی زارید من تنها برم و…
اما یکم که گذشت
یکم که قانون بهتر درک کردم
فقط روی خودم و باور هام کار کردم
شرایط طوری شد که خانوادم با کلیی تشکر بهم پول میدم که با اتوبوس و تاکسی از منطقه دو برم منطقه شش
منی که خانوادم نمیزاشت تا سر محله خودمون برم!
دلیلش چی بود؟؟
توجه به نکات مثبت خانواده
باور لیاقت و
خورد خورد مستقل شدن!
اینها مثال هایی بود
که من الان از هم جهت بودن با قانون یا برعکس قانون عمل کردن و فیدبک هر کدوم یادم بود و براتون نوشتم
عاشقانه دوستون دارم و تحسینتون می کنم و از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم
عاشقتونم!❤️
خبرهای خوبی در راهه!❤️❤️😀
سلامممم خوبین استاد؟ خانم شایسته و بچه های گللل
درباره تجربه، من مو تو غذا رو خیلی تجربه داشتم که وقتی توجه نمیکردم به قدری کمتر میشد ، که اصلا فراموش میکردم من همچین مسعله ای رو داشتم، و الان هم انصافا میترسم xD راجبش صحبت کنم و فکر کنم! چون بار ها شده دوباره رفتم تو مدار توجه بهش و برام پیش اومده
استاد خیلی من خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که با اینکه تو ایران هستم ، حتی نمیدونستم دقیقا چه اتفاقی افتاده، و نمیدونستم حتی ایشون فوت شدن و الان از شما شنیدم،
و خیلی خوشحالم که این کنجکاوی کردن تو دیدن نازیبایی هارو حداقل این بار به درستی توی خودم کشتم و توجهی نکردم
و یه چیزیم که برا خودم پیش اومده و دوست دارم برای شما پیش نیادو بگم
بچه ها من خودم وقتی استاد همینجوری یه سره درباره اکثریت جامعه و طرز تفکرشون و این که تعداد زیادی هستن صحبت میکنن، احساس تنهایی میکنم تو این مسیر! ولی حقیقت اینه که:
ما اصلا تو این مسیر تنها نیستیم ، و درسته شاید اکثریت تو این مسیر نباشن، ولی اصلا تعداد کسایی که تو مسیر هستن کم نیست! خیلی زیاد هم هست اتفاقا! فقط یه نگاه به تعداد افراد موفق بندازین، چندتان؟
همشون از همین قوانین استفاده کردن دیگه! پس کلی آدم هستن که این مسیر رو دارن متعهدانه میرن مثله خودم ،مثله پیامبران، مثله ایلان ماسک ، مثله همه افراد موفق و خوشبخت و مثله استاد که خودشون گفتن دیگه از تعهدشون به اجرای قانون
خدایی ۲ ملیون نفررررxD چه حد از تعهد میخواد که اعراض کنی؟
و بچه ها اینم به ذهنم میومد موقع حرفای استاد که ،بخدا این اتفاقات فرصتن هااا، فرصتن که از جامعه فاصله بگیری و ایمانتو نشون بدی و خدا ببرتت اون بالاهااا، یادمون نره اون فردی که بمب هایی که رو سرشون مینداختن رو فرصتی دید و ازش استفاده کرد!
یعنی فکر کن چقدر افراد الان بیزنسشون بخاطر نگرانی هایی که دارن افت کرده و الان یه صاحب بیزنس با ذهن مثبت با چه سرعتی پیشرفت میکنه؟
و دلیل اینکه اتفاقات با توجه بهشون حل نمیشه و باز هم پیش میاد به این دلیله که، مثلا تو روابط،ما اون فرد رو برای مثال از زندگیمون بیرون میکنیم ولی شخصیتمون رو که همراه داریم !
و اون شخصیتمونه که باعث برانگیخته شدن اون وجه نادلخواه فرد مورد نظر میشه!
پس باید رو شخصیتمون و باورهامون کارکنیم بجای اینکه اون فرد رو سعی کنیم از زندگیمون بیرون کنیم، اینطوری در اکثر موارد اون فرد رابطش با ما خوب میشه و یا اگه نشه از زندگیمون راحتتت میره بیرون و شخصی که با باورها و شخصیت جدید ما همخونی داره وارد زندگیمون میشه!
و استاد اینم بگم یه سری جاها من باهاتون مخالف بودم بعد به غلط کردمxD افتادم و گفتم اقا من تسلیم! در برابر آموزشات شما! شما بگو چه کار کنم فقط، من میگم چشم! و الانم فکنم واقعا ۱۰۰% دارم حرفاتون رو عمل میکنم و به خودمم گفتم آقا از این وضعیت نادلخواه فعلا در بیارم بعدا تصمیم میگیرم که ادامه بدم یا نه
مرسی استاد بابای بچه هااا
سلام و صد سلام به استاد عزیزم
به دوستان عزیز و دوست داشتنی سایت عباس منش
چقد خوشحالم که امروز و این لحظه این آگاهی ها برای درک بهتر قوانین جهان هستی به من الهام شد
و چقدر خوشحالم که ذهنم کلی رشد داشته که بتونم این قوانین رو به بهترین شکل بدون ساخت موانع بپذیرم
چقدر خوشحالم که در مسیر زندگیم یک بزرگتر با تجربه ، یک استاد قوی ، یک ندای الهی با اسم سید حسین عباس منش دارم و از تموم همراهان استاد هم بابت حضورشون و کمک به اشتراک این جنس از آگاهی ها تشکر میکنم
بعد از صحبت های شما با مروری که برگذشتم داشتم واقعا به درک هر دو موضوع با یادآوری تجربیات گذشتم رسیدم ، دوران سربازی من که طی ۲۱ ماه گذشت به دلیل همون جنگیدن که مثلا من پایه خدمتیم بالا تره ، چرا مرخصی نمیدین ، این کیه که بخواد به من امر و نهی بکنه و از این قبیل کار ها باعث شد که هر روز اذیت کننده باشه و در طول اون ۲۱ ماه کمتر روزی رو طبق میل خودم تجربه کنم و اینکه اون تایم هم اصلا با قوانین اشنایی نداشتم
و دقیقا اون تضاد ها بود که من رو بسمت حقایق هدایت کرد و بهترین تجربه من برای توجه به نکات مثبت دقیقا زمانی بود که شرایط بد مالی رو توی زندگیم سپری میکردم و کلی بهونه و نکات منفی تو زندگیم وجود داشت که میتونستم علتی بر عدم رشدم بکنم و دقیقا همون موقع تصمیمگرفتم روی آموزش ها ،روی قوانین ،روی داشته هام و با ایمان به خودم قوی وایسم و بگم که من شرایط رو بلکل عوض میکنم و من پتانسیل این ایجاد تغیر رو دارم
و لطف خدا همیشه شامل حال من بوده
همیشه احساس کردم که توی تصمیم گیری هام همراهم بوده
خداروشکر میکنم بابت این همه توانایی و عظمی که در وجود من نهاد با قدرت ذهنم و کار کردن روی خودمتمامی شرایط بلکل تغیر پیدا کرد و من هدایت شدم به خواسته هام ، به اتفاقاتی که جنسشون اشک ذوق رو تو چشمام جاری میکرد و بهم احساس عزت نفس و افتخار میداد ، این مسیر هم دقیقا مصادف شد با حذف یکسری آدم های درجه ۱ زندگیم و همینطور دور شدن بیشتر از فضای مجازی
بعد از دیدن فایل استاد اول فکر کردم شاید موضوعی برای من تو این موارد نبوده که یکم ریز شدم و واقعا الان که تایپ میکنم یاد اون روزا و عملکرد مننسبت به اون وقایع و نتایج من بعد از استفاده از قانون چقد زیبا و تحسین بر انگیزه
استاد نازنیم از حضور گرمت در کنار ما سپاسگزاریم
آرزویی سعادتمندی و سلامتی برای شما و تموم دوستان عباس منشی دارم ♥️😍