https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-14 07:39:312024-12-27 05:36:55روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بینهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر این فایلهای عالی. آقا دستتون درد نکنه. خیلی باحاله این جلسات. این روزشمار واقعا بخش جالب و خوبیه.
چه فایلهایی، چه فایلهای بینظیری
چه آگاهی هایی داره.
یه مورد جالب منم الان اصفهان کفش خریدم با جعبه داغون که آقا برو بارکد بزن، سایت نایک را میاره. ولی قلبا من میفهمم این اون نیست. که این مورد درستی نیست.
موضوع بعدی تکامل خیلی موضوعیاست که الان خیلی بهتر درکش میکنم. الانی که دارم دوباره 12 قدم را گوش میدهم، خیلی بهتر دارم درک میکنم موضوعاتی که شما میفرمایید.
این یه موضوع دیگه اینکه چقدر جالب منم دیشب داشتم با همسرم از قوانین صحبت میکردم و گفتم ببین قانون اینه، نه اینکه من میتونم عمل کنم بهش. ولی باید سعی کنم اینکارو بکنم.
و استاد چقدر خوب من توانستم ذهنمو کنترل کنم و از نازیبایی ها بذارم روی زیبایی ها. همین چند دقیقه پیش یکی از دوستان اومد و داشت توجه میکرد روی نازیبایی های، یهو وسط حرفاش بحثو بردم روی شوخی و خنده تازه غش غش داشتیم میخندیدیم.
بعدشم چقدر خداروشکر کردم. که ببین قوانین چقدر خوب داره عمل میکنه. هرچیزی را بهش توجه کنی همونو دریافت میکنی.
خداروشکر میکنم. وای چقدر حالم خوبه.
استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگزارم که این فایلها را آماده کردید. این سلسله فصل های روز شمار تحول من را آماده کردید. خدا میدونه چقدر حس خوبی پیدا کردم این چند وقتی که دارم روی این فایلها و دوره 12 قدم کار میکنم.
عاشقتونم. جاداره ثانیه و ثانیه این فایل را گوش بدهم، نکته برداری کنم و احساس خوب را بذارم سر لوحه زندگیم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
خداوند را سپاس گزارم که هروز کارهایم راحت تر و آسان تر میشه .
به نام خداوندی که بشدت کافی است .
سپاس گزارم برای اینترنت عالی که دارم و در هر زمانی که اراده می کنم براحتی هدایت می شوم به آموزش های ناب و فوق العاده تاثیر گزار.
هر نتیجه ای می گیرم ، خوب یا بد من هستم صد در صد ، .بما قدمت ایدیهم ….
و جمله
Control what you can control
شکرت برای سپاس گزاری در شرایط به ظاهر ناجالب و شکارچی نکات مثبت هستم در همه شرایط .
ممنونم که هستی کنارم و می دونم اگه دوست دارم شرایطم عالی بشه باید توی ذهنم متفاوت باشم ) نگرش و زاویه دید) و متفاوت عمل کنم.
تجربه دیروز پاداش شرکت و خودم را در زمان کوتاه جمع و جور کردم و زاویه دیدم را گذاشتم روی صدها و صدها نکته مثبت شرکتم از جمله کلاس یوگا ، کلاس آموزش تصمیم بهتر، اینترنت عالی که دارم و همکاران هالی محیط عالی ، احترام ….
من حالم از همین جایی که هستم خوبه و لذت می برم.
علیرضا : تهران چهارم دیماه : ستاره قطبی : 05 و 23 دقیقه صبح و شروع باران رحمت الهی و پیش بسوی ی روز عالی دیگه …
خداهدایتم کردتا الان بخونمش و ازطریق کامنته شماخیلی واضح وروشن باهام حرف زد که میشه
خیلی جالبه دوروزه درگیر یه مسئله ایی هستم که اخه چطورمیشه من بهش برسم وتمام این دوروزخدای قشنگم یه عالمه برام نشونه فرستاده که میشه امکانش هست من کمکت میکنم
والان کامنته زیبای شما که دیگه حجت رو برمن تمام کرد تابرم تودفترم بنویسم دقیق که به چی میخوام برسم و ازفردا انشاءلله تجسم رو درمورداین خواسته ی زیبام تصویرسازی کنم وبسازمش توذهنم ومهمترازهمه باورکنم که میشه وبهش میرسم
امروزصبح ساعت 4که بیدارشدم وقران خوندم خدابهم الهام کردکه چه خواسته ایی روبایددنبال کنم والانم که خیلی شیک ومجلسی باکامنته شماباهام حرف زدکه توبخواه شک نکن میشه
تومیتونی
تومیتونی
قربونه توخدای هدایتگرم بشم من که اینقدرهوای منو داری ..عاشقانه تنها تورامیپرستم وتنها ازتویاری میخواهم
دوست عزیزم سیدعظیم واقعآ سپاسگزارم بابت کامنت زیبایی که نوشتی وخداراشکر میکنم که هدایت شدم وخوندم این کامنت پرازدرس وپرازامیدوزندگی را.خوشحالم که دوستانی مثل شما واستادعزیز هستین که من وامثال من بادیدن وشنیدن حرفاتون امیدوار باشیم ومطمعن بشیم به خواسته هامون میرسیم بااحساس خوب ودنبال کردن مسیر تکامل ودنبال کردن خواسته هامون.خداراشکربرای بودن دوستان واستادعزیزوسایت عباسمنش
سلام و درود بر آقای بساطیان، هم فرکانسی عزیز و هم خانواده مهربان.
خیلی خیلی زیبا ،آموزنده وتاثیرگذار بود این نظری که بیان کردید.
واقعا چقدر خوبه با یه دید جدید و زیبا به زندگی و مسائل اون نگاه کنیم. و البته به یاد داشته باشیم دستان ما در دستان خداوند مهربان، بخشنده، روزی رسان و کریم است.
سلام سید عظیم عزیز. متنت خیلی برای من آرامش بخش بود، که با احساس خوب به همه چیز میرسی نه اینکه فلان چیز رو بدست بیارم احساسم خوب بشه. و نکته جالب دیگه این بود که گفتی اپل دنبال استیو جابز بود. واقعا جای تامل داره طرز فکر شما. آفرین به نگاه زیبات. در پناه خداوند شاد و موفق و پیروز باشی. امیدوارم بازم افکار زیبات رو در سایت ببینم.
فایلی جذاب که تو قسمت 124 روزشمارِ تحول زندگیِ من فصل 5، هدایت شدم بهش.
داستانِ هدایت…
یادمه از همون اول که جدی با استاد شروع کردم (18 فروردین 99 به بعد)، متوجه شدم شدید به مبحثِ هدایتِ خدا علاقه مند و کنجکاو شدم.
از همون موقع ریز ریز شروع کردم به تمرینِ اشناییِ بهتر با هدایت و کمک گرفتن از هدایت تو زندگیم.
طی این مدت بارها و بارها شاهدِ هدایت ها و چیدمان های جذابِ خدا تو زندگیم بودم و هستم…
همه رو مینویسم، تو دفتر سپاس گزاری ام مینویسم چون فراموش میکنم، مثل الان که چیزی تو ذهنم ندارم ولی میدونم فقط کافیه دفترهامو باز کنم و بخونم تا با کلی هدایت و نشانه روبه رو شم.
جالبه این فایل درباره مهاجرت استاد هست و گوش کردم، بلافاصله بعدش هدایت شدم به فایل 19 مصاحبه که یهو مواجه شدم با اینکه این فایل هم درباره داستانِ مهاجرتِ استاد هست.
برام این همزمانی خیلی جالبه.
هدایت به قولِ مریم جون: دکمه ذهن قطع شه تا دکمه هدایت وصل شه…
درکِ هدایت، جزوِ قسمتِ شهودیِ هر انسانی هست که هر چی بیشتر بهش باور داشته باشه بیشتر میتونه دریافتش کنه.
خوشحالم که به شهودم دارم توجهِ بیشتری میکنم، چون منِ قبلی قسمتِ منطقش پررنگ تر بود و خیلی روی خودش و منطقش حساب میکرد که بی خطا داره عمل میکنه.
چند تا از هدایت هایی که یادم میاد رو مینویسم تا هم برای خودم تقویت کنم قدرتِ هدایتِ خداوند رو، هم برای دوست عزیزی که میخونه:
(اینطوری هدایت برای من آشکار میشه که خدا میندازه به دلِ خودم که کاری رو انجام بدم، یا از زبون کسی میشنوم یا چیزی میبینم که باز یادم میاره کاری رو انجام بدم، یا خیلی غیر منتظره به یادِ خودم میاره که چکار کنم…)
– رفتم مطب دکتر، پرونده ام بعد از انجام فرایند پزشکی اونجا بود، قبل از خروج یهو بهم یادآوری کرد پوشه تو بردار…
انقدر برام واضح و آشکار یادآوری کرد که خیلی ذوق کردم.
اون مطب از خونه ما دور بود، اگه خدا یادم نمینداخت اذیت میشدیم برای بازگشت به اونجا و حتما سرزنش میکردیم حواس پرتی رو.
– یه بار دیگه برای انجام فرایند پزشکی دیگه ای مطبی بودم، انجام شد، تموم شد، تا اینکه یهو قبل از خروج از مطب، خانم دکتر مجدد گفت باهام کار داره، رفتم و متوجه شدم یه فرایند پزشکی جا مونده و انجام نشده و اون لحظه دوباره به خدا گفتم ممکنه من و خانم دکتر و کل جهان یادمون بره، اما تو یادت نمیره و هر لحظه هدایتمون میکنی به درست و بهترین.
– همون مطب دوباره ما اومدیم بیرون تو آسانسور بودیم که زنگ زدن برگردین، عکسِ کارِ جدید رو نذاشته بودن تو پوشه ام بهم بدن، برگشتم و تحویل گرفتم.
جالبیش چی بود، این قسمت که یادشون رفته بود بررسی کن اتفاقا مهمترین کاری بود که باید بررسی میشد و میبردم پیشِ پزشک خودم تا جواب رو ببینه.
بازم خدا رو شکر کردم برای این یادآوری و هدایتش.
– چند سال پیش میخواستم به یکی از اقوام زنگ بزنم برای احوالپرسی، خیلی سختم بود، اما وقتی نشانه ها و هدایت اومد که سمانه زنگ بزن، به سادگی زنگ زدم، طوریکه خودمم باورم نمیشد چطوری تا لحظه ی قبل سختم بوده ولی اون لحظه تحتِ جریانِ هدایت، انقدر ساده و شیرین انجامش دادم.
– برای انجام دادن کاری شک داشتم، نمیدونستم باید انجام بشه یا نه؟ لازم و واجبه یا نه؟
به خدا گفتم هدایتم کن، من نمیدونم…
بعد خیلی جالب طیِ فرایندهایی که انجام دادم دیدم تو چرخه ی هدایت بهم نشون داد باید انجام بدی و لازمه، همه شون رو انجام دادم و خوشحالم که اینچنین راهنمایی میکنه خدا منو در همه ی اموری که آگاهی ندارم بهشون.
موارد بیشماری دارم تو هدایت های خدا برام و دوست دارم دفترهامو بخونم و حسابی برای خودم یادآوری شه این نعمت.
اینکه چقدر زندگی تو چرخه ی هدایت خدا، برام آسونتر و شیرینتر میشه، چقدر ترسم رو کمتر میکنه، شجاع ترم میکنه و …
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را برای هدایتم به این فایل زیبا ودلنشین
استاد عزیزم من این آگاهی های شما را با دل و جان می پذیریم و ایمان دارم که هر لحظه خداوند داره منو هدایت میکند به سمتی که من انتخاب میکنم به شرط ایمان و اعتقاد
چراکه من فهمیدم من خالق زندگیم هستم من لایق بهترین هدایت های خداوند هستم
استاد عزیزم می خواهم یه مثالی از اون اتفاقات که در شهر مادرید برای شما افتاد هم سایت شما رو هوا رفته بود و هم کارت های اعتباری شما کار نمی کردند بزنم در این مدتی که در سایت الهی کار می کنم وقتی شما گفتید که نه وامی میگیرید و نه سود بانکی من هم می خواستم مثل شما عمل کنم
تا جایی که دسته من بود کلی وام ها را تسویه کردم ولی یکی از اون وام ها هنوز تسویه نشده
چون که همسرم به وام خیلی اعتقاد داره البته که من هم تا دو سال پیش همین طور فکر می کردم ولی به آموزش های شما خواستم عمل کنم و من یه مبلغی در بانک داشتم و سود بانکی می گرفتم
همون روز من تصمیم گرفتم که اون مبلغ را از بانک
بگیرم این مبلغ به اندازهی یه روز تو حساب من بود وبعد اون یه اتفاقی افتاد یه نفر به همسرم زنگ زد که ما از صدا و سیما تماس گرفتیم و شما برنده شدید و شما میتوانید هم به زیارت کربلا بروید و هم این مبلغ را به صورت نقدی دریافت کنید خلاصه من هم که کلی ذوق کردم که دیدید قانون جواب میده بعد اون آقا از ما یه شماره حساب خواست وباید دم کیوسک میرفتیم بعد از کلی رفت و آمد این هم اینو بگم که کارت همسرم خالی بود مجبور شد که کارت منو بده من که کلی ذوق زده شده بودم با هیجان این کارها را انجام دادیم بقیه کارها را خودتان حدس بزنید حساب من که خالی شد ما که اعتراض کردیم گفتند که فردا بت اون مبلغ جایزه واریز میشه
ما منتظر فردا که هیچ هنوز هم منتظر اون فردا هستیم بعد فهمیدیم که اون آقا کلاهبرداری کرده
تا اینجای ماجرا خیلی غمگین بود اگر من قبلی بودم که زمین و زمان را مقصر می دانستم ولی با آموزش های شما متوجهی اشتباه خودم شدم وبعد یاد دزدی پیکان شما افتادم وبه خودم گفتم که الان باید ایمانت را نشان بدی بدانی که احساس خوب مساوی اتفاقات خوبه پس باید خودت را سرزنش نکنی باور کنید من خیلی بی خیال بودم و
به خودم میگفتم که ده برابرش خداوند به من میده اینجا باید ایمانم را نشان بدهم
خلاصه بعد از مدت کوتاهی سه برابر اون مبلغ از جایی که فکرشو نمی کردم وارد حسابم شد و این شده برای من ی الگو از هدایتهای خداوند
یه ماجرای که از همزمانی خودتان در لسآنجلس
گفتید هم می خواهم بگویم
این ماجرا بر میگردد به سی سال پیش زمانی که من مجرد بودم اون زمان من یه خواستگار داشتم که همدیگر را خیلی دوست داشتیم ولی خانوادهی
من مخالف سر سخت این ماجرا بودند این خواستگاری به مدت یک سال طول کشید اون بنده ی خدا هم به هر بنی بشری رو زد برای خواستگاری کردن خلاصه این وصلت اتفاق نیفتاد
در این مدت هم پسر عموم هم از خواستگاران بود
در عوض خانواده با پسر عمو خیلی اوکی بودند من هم چون که اونا با خواستهی من مخالف بودند با اونا لج کردم به پسر عموم هم جواب منفی دادم
خلاصه بعد از یه سال علی موند و حوضش همه رفتند سر زندگی خودشان من موندم و سرزنش های خانواده و اطرافیان
خلاصه من خیلی نا امید بودم تا اینکه همه چیز را سپردم به خداوند دیگه از همه چیز برده بودم تا اینکه یه روز یکی از این فامیل های نزدیکمون آمد خونه ما گفت که یه خواستگار آمده می خواهم شما را معرفی کنم اون غربیه اون موقع ها مردم خیلی اعتقادی به افراد غربیه نداشتند
خلاصه که این وصلت جور شد من خدا را شکر با یه انسان بی نظیر زندگی میکنم
نکته جالب این ماجرا این بود که میخواستم از هدایت خداوند بگم خانواده همسرم در بین راه این فامیل ما را میبیند و او را با ماشین به خونه میرسونند در بین راه گفتگو میکنند که شما این جا غریب هستید اون هم میگویند که ما دنبال یه خانواده خوب برای پسرمون می گردیم واقعیت ما میخواهیم فلان جا بریم حالا ایرادی نداره اگر شما ی خانوادهی خوب می شناسید معرفی کنید
خلاصه این ماجرا منجر به ازدواج ما شد که خدا را شکر در این چند سال به خوبی و خوشی گذشت
میخواستم این ماجرا را از هدایت خداوند گفته باشم
من این هدایت را به وضوح دیدیم وقتی که یه روزایی نا امید میشم یاد اون هدایت می افتد
و به خودم یاد آوری می کنم که کی می توانست این همزمانی را درست کنه که اون لحظه فامیل با خانواده همسرم آشنا بشه جز هدایت خداوند که البته من همیشه اینو معجزه میدانستم
خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتننتت برای هدایتم وباز گو کردن این ماجرا
سلام عزیزم چقد خوب گفتی ماجرای شما تقریبا شبیه من بوده منم وقتی 14 سالم بود خیلی پسر خالم دوست داشتم و اونم دوسم داشت و خانوادش راضی کرد بیان خواستگاریم اما اون موقع بابام چون سنم کم بود قبول نکرد و خودمم چون دوست داشتم درسم ادامه بدم هیچی نگفتم و پسر خالم فکر کرد من فریبش دادم و سریع با یکی دیگه ازدواج کرد اون دوران برام خیلی سخت بود تا یکی دوماه چون فکر میکردم بهتر از اون پیدا نمیشه برای من و با هیچکی اندازه اون خوشبخت نمیشم همون باور کمبود آدمای خوب اما الان که 23 سالمه یاد اون موقع میوفتم خیلی خداروشکر میکنم چون به نفعم بوده ما آدما از خدا یه چیزی می خوایم گاهی بهمون نمیده بعدا متوجه میشیم که چقد خوب شد بهمون نداد پسر خالم زندگی خوبی داره الان اما اگه اون موقع بابام قبول میکرد باهاش ازدواج میکردم اول از درسم میموندم بعدش الان احتمالا درگیر خونه داری و بچه داری بودم و از دوران نوجوانی و جوانیم لذت نمیبردم الان خیلی خوشحالم مجردم و تو این فضا قرار گرفتم و کلی هدف و خواسته تو دلم شکل گرفته که براشون قدم بردارم و خدا می دونست که من دختریم که دوست ندارم مثل بیشتر جامعه زندگی کنم و به کم قانع باشم منم مثل استاد سعی میکنم جرعت خواستن اهداف بزرگتر رو داشته باشم خدایا شکرت بابت همه هدایت های قشنگت تو زندگیم و مثل مهدیه واستاد عزیزم خودت هدایتی آدم خوبی رو وارد زندگیم کن که به پیشرفتم کمک کنه
[12/24، 1:19] طراحی و دوخت لباس: خدایی که به زیبایی و آسانی حرکت سیاره ها و کهکشان ها و هر چه در آسمان و زمین است را کنترل و مدیریت میکنه
از پس هدایت و کنترل جسم و ذهن و مغز من هم برمیاد
خدایا خودت جسم من دست پا و ذهن و افکارم و تمام وجودم را به عهده بگیر
یا ستارالعیوب
یا ستار العیوب
یا ستارالعیوب
یا غفار و یا رحیم از ذهن و نجواهایش به تو پناه می آورم
خدایا به من آرامشی ده بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
و بینشی عطا کن که تفاوت میان این دو را بفهمم
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:23] طراحی و دوخت لباس: خدایا مرا سپاسگزار و قدردان نعمت ثروت وجود عزیزانم کن
خدایا چشمم را برای دیدن نعمات و ثروتهای بی کران زندگی ام بینا کن
خدایا مرا تنها بنده سپاسگزار خودت کن
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:30] طراحی و دوخت لباس: خدایا به من بفهمان نعمت سوار شدن ترک موتر پدر مهربانم برای رفتن خانه و خوردن غذای دستپخت مادرم به همان زیبایی و ارزشمندی حرکت با هواپیمای اختصاصی و صرف غذا در لوکس ترین کشتی اختصاصی کروز است.
خدایا به من بفهمان تو در یک پراید غراضه زوار در رفته هم به اندازه فردی که سوار بر بنز و بی ام است ارزشمند و لایق و باشکوهی
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:56] طراحی و دوخت لباس: خدایا دست این کودک نوپای لرزان و ترسان را محکم بگیر
خدایا من حتی از راه رفتن و زمین خوردن دوباره میترسم
با نور ایمان و امید به خودت راهم را روش و هموار کن
خودت ذهن و جسمم را در مسیر درست، به صراط مستقیم هدایت کن
خدایا کمکم کن
دستم و قلبم رو فقط به سمت خودت راهنمایی و هدایت کن
آمین یا رب العالمین
من می تونم یه طراح لباس و خیاط معمولی باشم ولی باعزت نفس الهی و احساس ارزشمندی در آرامش و شادی و رضایت و عشق الهی زندگی کنم و از وجود ارزشمند خودم در زندگی لذت ببرم
اره من خودم را همین گونه که هستم می پذیرم و دوست دارم
احساس داشتم باید بگم یک سال هست از فایل های رایگان استفاده میکنم جواب هم خوب میگیرم خیلی هم دوست دارم که دوره ثروت یک و دو و سه رو خریداری کنم چند روز پیش یکی از دوستانم پیشنهاد داد تلگرام یک فایل برات میفرستم خیلی عالی هست
تا امروز تلگرام باز کردم دیدم دوره ثروت یک و دو و سه کانال برام فرستاده صادقانه اول خوشحال شدم با اینکه نوشته شده بود رایگان ولی استاد یک فایل باز کردم اول فایل گفت فقط کسی که خرید کرده میتونه به خانواده پیشنهاد بده اگر از جایی دیگه تهیه کردین من راضی نیستم از خداوند صادقانه سپاسگزارم با اینکه خیلی فایل ها بود ولی تنونستم گوش کنم یک فکرم میگفت همون چیزی که میخوای خدا برات درست کرده ولی یک نفر از درونم میگفت محسن درست نیست این یک دامه یک تله هست وقتی پاک کردم اروم شدم قلبم آروم شد راضی باشی یک دقیقه گوش کردم خداروشکر تازه متوجه شدم چقدر تغییر کردم احساسم خوب شد از خداوند و شما سپاسگزارم از خداوند خواستهام که در همین مسیر هدایتم کنه
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستان بهتر از گلم
خدارو صد هزار بار شکر که دوباره این فایل هدایت 1 و 2 و شنیدم چقد دلم تنگ شده من قبلا گوششون داده بودم اما الان یجور دیگه بودن در لحظاتی بلند بلند میخندیدم در لحظاتی اشک شوق جمع میشد توی چشام در لحظاتی چنان احساس سپاسگزاری شدیدی پیدا میکردم و واقعا حسم عالی عالی شد
دلم میخاد داستان هدایت همینجوری ادامه پیدا کنه و بازم از هدایت هایی که میشین که البته تمام زندگیتون بر همین اساسه بازم بگین و یه عالمه قسمت داشته باشه تا دوباره منم یادم بیاد که خداوند هر لحظه داره همه مون رو هدایت میکنه و ایمان و یقین به هدایت و الهامات پروردگار بیشتر بشه . از خداوند میخام که قدرت درک این هدایت رو بهم بیشتر و بیشتر بده خیلی خوبه . هدایت ها ادم رو واقعا آسان میکنه برای آسانی ها
دیروز داشتم توی دفتر کارامو میکردم بعد لازم شد یه سری مدارک رو ببرم کارگاه ولی یجورایی حسش نبود بهرحال پاشدم مدارکو برداشتم اومدم که برم یه حسی گفت برو خودتو تو آینه نگا کن بعد برو رفتم داشتم برمیگشتم دیدم یکی از همکارام داره با تلفن صحبت میکنه بهش گفتم آقای فلانی همینطوری ک در حال صحبتی اینارو میبرین کارگاه گفت آره حتما . بعدم بهش دادم و برگشتم دفتر . بعد گفتم خدایا شکرت که گفتی ازونور برو
دوباره امروز کاری پیش اومد که ترجیح دادم پاشم خودم برم کارگاه با مدیرعاملم یه مشورتی بکنم تقریبا هر چی میخاستم رو اماده کردم اخراش بود که دیدم مدیرعاملم خودش اومد و باز دوباره خوشحال شدم.
من کلا با شبکه های مجازی حال نمیکنم و شناخت زیادی هم در مورد اینستا ندارم ولی برای شرکت و اینا این موضوع لازم بود منم بلخره یه دو سه هفته قبل یه پیج با کمک ابجیم درست کردم و به محض درست کردنش ایده ها میومد که این رو بذار و کپشن اینو بگو حتی استوری که تا حالا هیچ وقت نذاشتم و بلد هم نبودم حتی دیشب منو هدایت کرد به یک نرم افزار رایگان برای ساختن استوری و پست و انگار خداوند خودش داره تند تند هدایتم میکنه و یادم میده و واقعا اسانم میکنه برای اسانی ها
خدایا صدهزار مرتبه شکرت عاشقتم و میدونم عاشمی
استاد عزیزم در مورد آشنا شدنتون با مریم جون هم صحبت کنید قطعا میدونم که کلی باورهای عالی ازش یاد میگیرم
سلام استاد عزیزم.
روز 125
بینهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر این فایلهای عالی. آقا دستتون درد نکنه. خیلی باحاله این جلسات. این روزشمار واقعا بخش جالب و خوبیه.
چه فایلهایی، چه فایلهای بینظیری
چه آگاهی هایی داره.
یه مورد جالب منم الان اصفهان کفش خریدم با جعبه داغون که آقا برو بارکد بزن، سایت نایک را میاره. ولی قلبا من میفهمم این اون نیست. که این مورد درستی نیست.
موضوع بعدی تکامل خیلی موضوعیاست که الان خیلی بهتر درکش میکنم. الانی که دارم دوباره 12 قدم را گوش میدهم، خیلی بهتر دارم درک میکنم موضوعاتی که شما میفرمایید.
این یه موضوع دیگه اینکه چقدر جالب منم دیشب داشتم با همسرم از قوانین صحبت میکردم و گفتم ببین قانون اینه، نه اینکه من میتونم عمل کنم بهش. ولی باید سعی کنم اینکارو بکنم.
و استاد چقدر خوب من توانستم ذهنمو کنترل کنم و از نازیبایی ها بذارم روی زیبایی ها. همین چند دقیقه پیش یکی از دوستان اومد و داشت توجه میکرد روی نازیبایی های، یهو وسط حرفاش بحثو بردم روی شوخی و خنده تازه غش غش داشتیم میخندیدیم.
بعدشم چقدر خداروشکر کردم. که ببین قوانین چقدر خوب داره عمل میکنه. هرچیزی را بهش توجه کنی همونو دریافت میکنی.
خداروشکر میکنم. وای چقدر حالم خوبه.
استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگزارم که این فایلها را آماده کردید. این سلسله فصل های روز شمار تحول من را آماده کردید. خدا میدونه چقدر حس خوبی پیدا کردم این چند وقتی که دارم روی این فایلها و دوره 12 قدم کار میکنم.
عاشقتونم. جاداره ثانیه و ثانیه این فایل را گوش بدهم، نکته برداری کنم و احساس خوب را بذارم سر لوحه زندگیم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
خداوند را سپاس گزارم که هروز کارهایم راحت تر و آسان تر میشه .
به نام خداوندی که بشدت کافی است .
سپاس گزارم برای اینترنت عالی که دارم و در هر زمانی که اراده می کنم براحتی هدایت می شوم به آموزش های ناب و فوق العاده تاثیر گزار.
هر نتیجه ای می گیرم ، خوب یا بد من هستم صد در صد ، .بما قدمت ایدیهم ….
و جمله
Control what you can control
شکرت برای سپاس گزاری در شرایط به ظاهر ناجالب و شکارچی نکات مثبت هستم در همه شرایط .
ممنونم که هستی کنارم و می دونم اگه دوست دارم شرایطم عالی بشه باید توی ذهنم متفاوت باشم ) نگرش و زاویه دید) و متفاوت عمل کنم.
تجربه دیروز پاداش شرکت و خودم را در زمان کوتاه جمع و جور کردم و زاویه دیدم را گذاشتم روی صدها و صدها نکته مثبت شرکتم از جمله کلاس یوگا ، کلاس آموزش تصمیم بهتر، اینترنت عالی که دارم و همکاران هالی محیط عالی ، احترام ….
من حالم از همین جایی که هستم خوبه و لذت می برم.
علیرضا : تهران چهارم دیماه : ستاره قطبی : 05 و 23 دقیقه صبح و شروع باران رحمت الهی و پیش بسوی ی روز عالی دیگه …
ذکر : من خالق زندگی خودم هستم
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
روزی که وارد سایت استاد شدم
شروع به آموزش دیدن کردم
اولین فایل هایی را که تعهد کردم با خودم که آنها را ببینم و روی خودم کار کنم همین فایل های روزشمار تحول زندگی من بود
این فایل ها واقعا عالی و منحصر به فرد بودند
حس و حال خوبی از آموزش داشتم
هر روز یک فایل را می دیدم و ذهن به مدت چهار ماه درگیر یادگیری بود
واقعا برای من عالی و لذت بخش بود
واقعا برای من بی نظیر و حس و حال خوبی را داشت
هر روز از فایل ها یک نکته جدید یاد می گرفتم چرا که فایل امروز با روز قبل کاملا متفاوت بود
جوری ترتیب این فایل ها چیده شده بود که ذهن کنجکاو و پرسش گر من را غلغلک می داد تا منتظر فایل روز بعد باشم تا بتوانم فایل را ببینم و روی خودم کار کنم
استاد هم هر روز یک موضوع را مورد بررسی قرار می داد و آگاهی های نابی را برای خودش داشت
از همه مهمتر و زیباتر این بود که
من بیشتر جذب این آگاهی ها می شدم
روزشمار تحول زندگی من را تا به حال من دو مرتبه از اول تا به آخر گوش داده ام و خدایی برای من یک تحول عظیم و عالی در زندگی من بوده است
بصورتیکه وقتی خودم را مقایسه می کنم امروز خودم را با دیروز خودم هزار و یک درجه تفاوت کرده ام
کسب و کار موفق خودم
روابط عالی خودم
دوستی خودم با خدای خودم
قوی تر شدن ایمان و توکل من در همه امور و کارهای زندگی من
روان تر شدن چرخ زندگی خودم
وای که چقدر از این روزشمار تحول زندگی من نتایج عالی من گرفته ام
سپاس از استاد مهربان بخاطر تمام زحماتی که برای ما در این راه کشیده اید
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام فرمانروای کل کیهان ”
بنام کسی که قدرت داره ” هر چی رو تغییر بده ”
سلام بر استاد گرامی
دوستان سلام
رفقای جان سلام ”
اگر ما به خدا ایمان داریم ” همه چیز رو داریم ”
آسمان رام توئه، زمین رام توئه ”
تو اینقدر قدرت مندی که می تونی خواسته هاتو” خلق کنی.
فقط باید باورهای محدود تو از بین ببری؟
فقط نباید هم رنگ جماعت شی ؟
فقط نباید مثل اونا فکر کنی ؟
شرط همینه؟
بعضیهامیگن آگه به اون شخص برسم و ازدواج کنم و فلان خونه رو داشته باشم
و فلان ماشین رو داشته باشم ”
حالم خوب میشه! ؟
ولی
قانون
چی میگه؟ اتفاقا برعکس ؟
وقتی حالت خوبه به اینها میرسی؟
وقتی حست بده ، وقتی حالت بده وقتی از درون حالت خوب نیست ”
چطور میخای برسی ؟ عزیزم؟
با حال بد هیچی اتفاق خوبی نمی افته،
با دپرس بودن،
با آهنگ های عاشقونه که داری گوش میدی؟
مثل مروارید اشک میریزی به هیچ جا نمیرسی؟
حتی با یک روانشناس بالینی که سالهاست تخصص داره ، انواع روش ها رو نشونت میده” و از قانون هیچی نمی دونه ؟ باز به هیچ جا نمیرسی؟
امیدوار باش”
هر آرزوی که درون شماست ” توسط شما جذب شده ”
اون رو لایق خود دونستی ”
که جذبش کردی؟
پس اگه میخای به موفقیتی برسی،
اگر میخای به شخصی برسی ،
اگر میخای به درآمد خاصی برسی ”
اون خواسته ام دنبال توئه؟
پس خواسته ها دنبال شمان.
که بهش فکر میکنی؟
من همیشه میگم،” اپل دنبال استیو جابز بود ”
نه استیو جابز دنبال اپل ”
تلفن دنبال گرا هام بل بود ”
نه گرا هام بل دنبال تلفن ”
این آرزوها و خواسته هستن که دنبال شما هستن ”
اگر خواسته ای درون توئه ” در مسیر مناسب هستی ”
برای دریافتش ”
و خداوند عاشقانه دوست داره، پیشرفت کنی و به خواسته هات برسی”
چون با رسیدن شما به خواسته هاتون ”
جهان رو گسترش میدی ؟
اون عشق رو خلق کردکه به مودت و آسایش برسی ؟
من آسایش رو دوست دارم ”
خداوند دوست نداره ما غمگین بشیم ”
و غم ما رو ببینه ”
اشک ما رو ببینه ”
اون دوست نداره به چه کنم، چه کنم بیفتیم ”
من تو رو دوست دارم و من قدرت خلق به تو دادم ”
تو رو خدایی دیگر میبینم ”
تو می تونی ”
تو می تونی ”
کائنات رام تو میشه ” مثل خمیر تو دستاته و می تونی بهش شکل بدی ؟
پس نرو پیش رمال ، جادوگر ، فال گیر ،
اون اینو گفت ” این اینو گفت…
تقدیر من اینکه بدبخت باشم ”
تقدیر من اینکه بهش نرسم ”
نه دوست من ”
توی دنیا
و توی هیچ تابلویی سرنوشت یک دقیقه تو رو ننوشتن ”
تو لحظه به لحظه تو خلق میکنی؟
طرز فکرت رو تغییر بده ،
25 ساله یک جور فکر کردی؟
حالا بشین یک جور دیگه فکر کن ؟
بیا توی سایت و ببین ” وقتی بچه ها میگن اینجوری فکر کردم و نتایج متفاوت گرفتم ”
مگه من همون آدم نیستم”
بله من همون آدمم ولی با طرز فکر متفاوت ”
میگن یه عمر یک جور فکر کردیم؟
نگران این نباش ”
اون نمیذاره ”
پدرم نمیذاره ”
تو نگرانی، تا وقتی نگرانی و ترس داری به هیچ جا نمیرسی؟
تو بخواه شک نکن میشه؟
وقتی شک نمی کنی، رها میشی ”
خیالت راحته ”
پس اگر میخای به خواسته هات برسی باید حالتو خوب نگه داری ؟
باید به احساس شادی برسی؟
باید نا امید نباشی ؟
باید از خونه بزنم بیرون؟
باید برم دنبال علایقم ”
خدا منو هدایت میکنه؟
همه چیز باز تاب خودته ”
دنیا کارش آینه کردنه ” ویژگی های خودمونه ”
خودتو بمباران کن با افکار مثبت ”
بمب ، بمب ،بمب ”
تا لیاقت اینو پیدا کنی ، تا به تو برسه ”
نه به شخص دیگه ”
رسانه ها عشق رو به نرسیدن تعبیر کردن ”
خوب ما هم باور کردیم ”
باید پوستت کنده بشه، باید پدرت در بیاد تا برسی؟
مثل فرهاد باید کوه بکنی ؟
مثل مجنون باید دیونه بشی ” مثل بیژن
باید روانی شی ؟
در نهایت نه به لیلی میرسی .
نه به شیرین و نه به منیژه ”
یعنی به هر چیزی که علاقه دآری و خوشت میاد ” نمیرسی ”
پس من میخوام و زیادش میخام ”
من بزرگ شده ی خواسته هامم ”
شکر و هزاران شکر برای وجود استاد
و تمام دوستان ”
روزتون شاد ”
وسرشار از عشق و آرامش “
سلام به جناب بساطیان عزیز
چقدرکامنتتون زیبا وپرمحتوا بود
خداهدایتم کردتا الان بخونمش و ازطریق کامنته شماخیلی واضح وروشن باهام حرف زد که میشه
خیلی جالبه دوروزه درگیر یه مسئله ایی هستم که اخه چطورمیشه من بهش برسم وتمام این دوروزخدای قشنگم یه عالمه برام نشونه فرستاده که میشه امکانش هست من کمکت میکنم
والان کامنته زیبای شما که دیگه حجت رو برمن تمام کرد تابرم تودفترم بنویسم دقیق که به چی میخوام برسم و ازفردا انشاءلله تجسم رو درمورداین خواسته ی زیبام تصویرسازی کنم وبسازمش توذهنم ومهمترازهمه باورکنم که میشه وبهش میرسم
امروزصبح ساعت 4که بیدارشدم وقران خوندم خدابهم الهام کردکه چه خواسته ایی روبایددنبال کنم والانم که خیلی شیک ومجلسی باکامنته شماباهام حرف زدکه توبخواه شک نکن میشه
تومیتونی
تومیتونی
قربونه توخدای هدایتگرم بشم من که اینقدرهوای منو داری ..عاشقانه تنها تورامیپرستم وتنها ازتویاری میخواهم
خیلی سپاسگزارشماهستم برای این کامنته زیباتون
درپناه حق باشید
بنام خداوند مینو سرشت ” بنام خدای علیم و حکیم ”
سلام و درود گرم با عطر گل و به لطافت لبخندرضایت خدا ”
سلام بر خواهر نازنینم زهرای توحیدی ”
مرسی که برام نوشتی ”
ازتون ممنونم که کامنت بنده رو خوندید ”
منم از شما سپاسگزارم”
باید بخواهیم تا داده شود ”
و خداوند هدایت میکنه”
به مسیری که ما میخواهیم ”
ما برای هدفی و رسالتی خلق شدیم”
مگه میشه کسی که ماشین رو ساخته بگه من بلد نیستم رانندگی کنم”
خداوندی که ما رو خلق کرده ” یقینا هدایت میکنه”
انشاءالله به تک تک خواسته هاتون میرسید ”
خواهر گلم زهرای عزیز”
خداوند هر چیزی رو که لازم داری درون شما گذاشته ”
خلاقیت و نیرو گذاشته ”
خداوند همه چیز رو در اختیار شما گذاشته ”
خداوند به اسم ما قسم میخوره”
خدا با ما صحبت میکنه”
انشاءالله که با تمام خواسته هات پاسخ میده ”
دلتون شاد ”
و به پاکی آسمان ”
زندگی تون زیبا ”
بهترین ” بهترین ها رو برات آرزومندم ”
بی نهایت باشی ”
وجودتون پراز عشق خدا “
دوست عزیزم سیدعظیم واقعآ سپاسگزارم بابت کامنت زیبایی که نوشتی وخداراشکر میکنم که هدایت شدم وخوندم این کامنت پرازدرس وپرازامیدوزندگی را.خوشحالم که دوستانی مثل شما واستادعزیز هستین که من وامثال من بادیدن وشنیدن حرفاتون امیدوار باشیم ومطمعن بشیم به خواسته هامون میرسیم بااحساس خوب ودنبال کردن مسیر تکامل ودنبال کردن خواسته هامون.خداراشکربرای بودن دوستان واستادعزیزوسایت عباسمنش
بنام الله مهربان ”
سلام بر آقا رسول عزیز”
حال دلت عالی ”
منم از شما متشکرم که برام نوشتی ”
خوشحالم که خوشتون اومد”
(البته اعتبارش مال الله است )
انشاءالله به تمام خواسته هات میرسی ”
فقط بخواه و ایمان داشته باش ”
ما هر کدوم برای هدفی و رسالتی خلق شدیم ”
ما اومدیم خودمونو تجربه کنیم ” و لذت ببریم ”
انشاءالله معمار زندگی خودت باشی ”
خوشحالم از اینکه در یک مسیریم ”
از خداوند سلامتی ”
دل شاد و موفقیت در تمامی اهدافتون رو خواستارم ”
امروز مال توست ”
روزت رنگین ”
پراز اتفاقات قشنگ”
سلام و درود بر آقای بساطیان، هم فرکانسی عزیز و هم خانواده مهربان.
خیلی خیلی زیبا ،آموزنده وتاثیرگذار بود این نظری که بیان کردید.
واقعا چقدر خوبه با یه دید جدید و زیبا به زندگی و مسائل اون نگاه کنیم. و البته به یاد داشته باشیم دستان ما در دستان خداوند مهربان، بخشنده، روزی رسان و کریم است.
ممنون.
بنام خداوند جان”
سلام و درود فراوان بر روی ماهت آقا هاشم ”
حالتون عالی و متعالی ”
ممنون که برام نوشتی ”
و انرژی رو روانه کردی سمتون ”
دقیقا همین طوری هستش ” ما آمدیم از خود یک انسان زیبا دیگر بسازیم ”
ماه راه جدیدی رو درزندگی پیدا کردیم ”
راه تحول ”
راه رشد ”
راه پیشرفت ”
راه سعادت و خوشبختی ”
همه ی ما دستان خداوند هستیم و از روح خودش بر ما دمیده ”
پایان کامنت تون چقدر لذت بخش بود ”
بهترین ها رو برات آرزومندم ”
روزگارت بر مراد ”
سهم چشمانت بهار”
قلب مهربانت از غصه دور “
سلام سید عظیم عزیز. متنت خیلی برای من آرامش بخش بود، که با احساس خوب به همه چیز میرسی نه اینکه فلان چیز رو بدست بیارم احساسم خوب بشه. و نکته جالب دیگه این بود که گفتی اپل دنبال استیو جابز بود. واقعا جای تامل داره طرز فکر شما. آفرین به نگاه زیبات. در پناه خداوند شاد و موفق و پیروز باشی. امیدوارم بازم افکار زیبات رو در سایت ببینم.
بنام خداوند جان ”
سلام و درود بر محمد عزیز ”
حال دلت عالی “گل پسر”
مرسی که برام نوشتی ”
به بنده لطف داشتی ”
قطعا درونت زیباست ”
خداوند رو شاکرم برای وجود دوستانی مثل شما ”
سلامتی
ثروت ”
محبت ”
روابط عالی ”
آسایش روح ”
تقدیر بلند ”
لبخند قشنگ ”
و هر چه لطف خداست رو برات آرزومندم ”
روزهاتون زیبا و در پناه خدا “
به نام خالقِ یکتا
سلام به همه.
فایلی جذاب که تو قسمت 124 روزشمارِ تحول زندگیِ من فصل 5، هدایت شدم بهش.
داستانِ هدایت…
یادمه از همون اول که جدی با استاد شروع کردم (18 فروردین 99 به بعد)، متوجه شدم شدید به مبحثِ هدایتِ خدا علاقه مند و کنجکاو شدم.
از همون موقع ریز ریز شروع کردم به تمرینِ اشناییِ بهتر با هدایت و کمک گرفتن از هدایت تو زندگیم.
طی این مدت بارها و بارها شاهدِ هدایت ها و چیدمان های جذابِ خدا تو زندگیم بودم و هستم…
همه رو مینویسم، تو دفتر سپاس گزاری ام مینویسم چون فراموش میکنم، مثل الان که چیزی تو ذهنم ندارم ولی میدونم فقط کافیه دفترهامو باز کنم و بخونم تا با کلی هدایت و نشانه روبه رو شم.
جالبه این فایل درباره مهاجرت استاد هست و گوش کردم، بلافاصله بعدش هدایت شدم به فایل 19 مصاحبه که یهو مواجه شدم با اینکه این فایل هم درباره داستانِ مهاجرتِ استاد هست.
برام این همزمانی خیلی جالبه.
هدایت به قولِ مریم جون: دکمه ذهن قطع شه تا دکمه هدایت وصل شه…
درکِ هدایت، جزوِ قسمتِ شهودیِ هر انسانی هست که هر چی بیشتر بهش باور داشته باشه بیشتر میتونه دریافتش کنه.
خوشحالم که به شهودم دارم توجهِ بیشتری میکنم، چون منِ قبلی قسمتِ منطقش پررنگ تر بود و خیلی روی خودش و منطقش حساب میکرد که بی خطا داره عمل میکنه.
چند تا از هدایت هایی که یادم میاد رو مینویسم تا هم برای خودم تقویت کنم قدرتِ هدایتِ خداوند رو، هم برای دوست عزیزی که میخونه:
(اینطوری هدایت برای من آشکار میشه که خدا میندازه به دلِ خودم که کاری رو انجام بدم، یا از زبون کسی میشنوم یا چیزی میبینم که باز یادم میاره کاری رو انجام بدم، یا خیلی غیر منتظره به یادِ خودم میاره که چکار کنم…)
– رفتم مطب دکتر، پرونده ام بعد از انجام فرایند پزشکی اونجا بود، قبل از خروج یهو بهم یادآوری کرد پوشه تو بردار…
انقدر برام واضح و آشکار یادآوری کرد که خیلی ذوق کردم.
اون مطب از خونه ما دور بود، اگه خدا یادم نمینداخت اذیت میشدیم برای بازگشت به اونجا و حتما سرزنش میکردیم حواس پرتی رو.
– یه بار دیگه برای انجام فرایند پزشکی دیگه ای مطبی بودم، انجام شد، تموم شد، تا اینکه یهو قبل از خروج از مطب، خانم دکتر مجدد گفت باهام کار داره، رفتم و متوجه شدم یه فرایند پزشکی جا مونده و انجام نشده و اون لحظه دوباره به خدا گفتم ممکنه من و خانم دکتر و کل جهان یادمون بره، اما تو یادت نمیره و هر لحظه هدایتمون میکنی به درست و بهترین.
– همون مطب دوباره ما اومدیم بیرون تو آسانسور بودیم که زنگ زدن برگردین، عکسِ کارِ جدید رو نذاشته بودن تو پوشه ام بهم بدن، برگشتم و تحویل گرفتم.
جالبیش چی بود، این قسمت که یادشون رفته بود بررسی کن اتفاقا مهمترین کاری بود که باید بررسی میشد و میبردم پیشِ پزشک خودم تا جواب رو ببینه.
بازم خدا رو شکر کردم برای این یادآوری و هدایتش.
– چند سال پیش میخواستم به یکی از اقوام زنگ بزنم برای احوالپرسی، خیلی سختم بود، اما وقتی نشانه ها و هدایت اومد که سمانه زنگ بزن، به سادگی زنگ زدم، طوریکه خودمم باورم نمیشد چطوری تا لحظه ی قبل سختم بوده ولی اون لحظه تحتِ جریانِ هدایت، انقدر ساده و شیرین انجامش دادم.
– برای انجام دادن کاری شک داشتم، نمیدونستم باید انجام بشه یا نه؟ لازم و واجبه یا نه؟
به خدا گفتم هدایتم کن، من نمیدونم…
بعد خیلی جالب طیِ فرایندهایی که انجام دادم دیدم تو چرخه ی هدایت بهم نشون داد باید انجام بدی و لازمه، همه شون رو انجام دادم و خوشحالم که اینچنین راهنمایی میکنه خدا منو در همه ی اموری که آگاهی ندارم بهشون.
موارد بیشماری دارم تو هدایت های خدا برام و دوست دارم دفترهامو بخونم و حسابی برای خودم یادآوری شه این نعمت.
اینکه چقدر زندگی تو چرخه ی هدایت خدا، برام آسونتر و شیرینتر میشه، چقدر ترسم رو کمتر میکنه، شجاع ترم میکنه و …
خدایا شکرت که انقدر هدایتگر و مهربانی.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را برای هدایتم به این فایل زیبا ودلنشین
استاد عزیزم من این آگاهی های شما را با دل و جان می پذیریم و ایمان دارم که هر لحظه خداوند داره منو هدایت میکند به سمتی که من انتخاب میکنم به شرط ایمان و اعتقاد
چراکه من فهمیدم من خالق زندگیم هستم من لایق بهترین هدایت های خداوند هستم
استاد عزیزم می خواهم یه مثالی از اون اتفاقات که در شهر مادرید برای شما افتاد هم سایت شما رو هوا رفته بود و هم کارت های اعتباری شما کار نمی کردند بزنم در این مدتی که در سایت الهی کار می کنم وقتی شما گفتید که نه وامی میگیرید و نه سود بانکی من هم می خواستم مثل شما عمل کنم
تا جایی که دسته من بود کلی وام ها را تسویه کردم ولی یکی از اون وام ها هنوز تسویه نشده
چون که همسرم به وام خیلی اعتقاد داره البته که من هم تا دو سال پیش همین طور فکر می کردم ولی به آموزش های شما خواستم عمل کنم و من یه مبلغی در بانک داشتم و سود بانکی می گرفتم
همون روز من تصمیم گرفتم که اون مبلغ را از بانک
بگیرم این مبلغ به اندازهی یه روز تو حساب من بود وبعد اون یه اتفاقی افتاد یه نفر به همسرم زنگ زد که ما از صدا و سیما تماس گرفتیم و شما برنده شدید و شما میتوانید هم به زیارت کربلا بروید و هم این مبلغ را به صورت نقدی دریافت کنید خلاصه من هم که کلی ذوق کردم که دیدید قانون جواب میده بعد اون آقا از ما یه شماره حساب خواست وباید دم کیوسک میرفتیم بعد از کلی رفت و آمد این هم اینو بگم که کارت همسرم خالی بود مجبور شد که کارت منو بده من که کلی ذوق زده شده بودم با هیجان این کارها را انجام دادیم بقیه کارها را خودتان حدس بزنید حساب من که خالی شد ما که اعتراض کردیم گفتند که فردا بت اون مبلغ جایزه واریز میشه
ما منتظر فردا که هیچ هنوز هم منتظر اون فردا هستیم بعد فهمیدیم که اون آقا کلاهبرداری کرده
تا اینجای ماجرا خیلی غمگین بود اگر من قبلی بودم که زمین و زمان را مقصر می دانستم ولی با آموزش های شما متوجهی اشتباه خودم شدم وبعد یاد دزدی پیکان شما افتادم وبه خودم گفتم که الان باید ایمانت را نشان بدی بدانی که احساس خوب مساوی اتفاقات خوبه پس باید خودت را سرزنش نکنی باور کنید من خیلی بی خیال بودم و
به خودم میگفتم که ده برابرش خداوند به من میده اینجا باید ایمانم را نشان بدهم
خلاصه بعد از مدت کوتاهی سه برابر اون مبلغ از جایی که فکرشو نمی کردم وارد حسابم شد و این شده برای من ی الگو از هدایتهای خداوند
یه ماجرای که از همزمانی خودتان در لسآنجلس
گفتید هم می خواهم بگویم
این ماجرا بر میگردد به سی سال پیش زمانی که من مجرد بودم اون زمان من یه خواستگار داشتم که همدیگر را خیلی دوست داشتیم ولی خانوادهی
من مخالف سر سخت این ماجرا بودند این خواستگاری به مدت یک سال طول کشید اون بنده ی خدا هم به هر بنی بشری رو زد برای خواستگاری کردن خلاصه این وصلت اتفاق نیفتاد
در این مدت هم پسر عموم هم از خواستگاران بود
در عوض خانواده با پسر عمو خیلی اوکی بودند من هم چون که اونا با خواستهی من مخالف بودند با اونا لج کردم به پسر عموم هم جواب منفی دادم
خلاصه بعد از یه سال علی موند و حوضش همه رفتند سر زندگی خودشان من موندم و سرزنش های خانواده و اطرافیان
خلاصه من خیلی نا امید بودم تا اینکه همه چیز را سپردم به خداوند دیگه از همه چیز برده بودم تا اینکه یه روز یکی از این فامیل های نزدیکمون آمد خونه ما گفت که یه خواستگار آمده می خواهم شما را معرفی کنم اون غربیه اون موقع ها مردم خیلی اعتقادی به افراد غربیه نداشتند
خلاصه که این وصلت جور شد من خدا را شکر با یه انسان بی نظیر زندگی میکنم
نکته جالب این ماجرا این بود که میخواستم از هدایت خداوند بگم خانواده همسرم در بین راه این فامیل ما را میبیند و او را با ماشین به خونه میرسونند در بین راه گفتگو میکنند که شما این جا غریب هستید اون هم میگویند که ما دنبال یه خانواده خوب برای پسرمون می گردیم واقعیت ما میخواهیم فلان جا بریم حالا ایرادی نداره اگر شما ی خانوادهی خوب می شناسید معرفی کنید
خلاصه این ماجرا منجر به ازدواج ما شد که خدا را شکر در این چند سال به خوبی و خوشی گذشت
میخواستم این ماجرا را از هدایت خداوند گفته باشم
من این هدایت را به وضوح دیدیم وقتی که یه روزایی نا امید میشم یاد اون هدایت می افتد
و به خودم یاد آوری می کنم که کی می توانست این همزمانی را درست کنه که اون لحظه فامیل با خانواده همسرم آشنا بشه جز هدایت خداوند که البته من همیشه اینو معجزه میدانستم
خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتننتت برای هدایتم وباز گو کردن این ماجرا
خداوند به همهی ما آسایش و آرامش عنایت کنه
دوستدار شما قربانی
سلام عزیزم چقد خوب گفتی ماجرای شما تقریبا شبیه من بوده منم وقتی 14 سالم بود خیلی پسر خالم دوست داشتم و اونم دوسم داشت و خانوادش راضی کرد بیان خواستگاریم اما اون موقع بابام چون سنم کم بود قبول نکرد و خودمم چون دوست داشتم درسم ادامه بدم هیچی نگفتم و پسر خالم فکر کرد من فریبش دادم و سریع با یکی دیگه ازدواج کرد اون دوران برام خیلی سخت بود تا یکی دوماه چون فکر میکردم بهتر از اون پیدا نمیشه برای من و با هیچکی اندازه اون خوشبخت نمیشم همون باور کمبود آدمای خوب اما الان که 23 سالمه یاد اون موقع میوفتم خیلی خداروشکر میکنم چون به نفعم بوده ما آدما از خدا یه چیزی می خوایم گاهی بهمون نمیده بعدا متوجه میشیم که چقد خوب شد بهمون نداد پسر خالم زندگی خوبی داره الان اما اگه اون موقع بابام قبول میکرد باهاش ازدواج میکردم اول از درسم میموندم بعدش الان احتمالا درگیر خونه داری و بچه داری بودم و از دوران نوجوانی و جوانیم لذت نمیبردم الان خیلی خوشحالم مجردم و تو این فضا قرار گرفتم و کلی هدف و خواسته تو دلم شکل گرفته که براشون قدم بردارم و خدا می دونست که من دختریم که دوست ندارم مثل بیشتر جامعه زندگی کنم و به کم قانع باشم منم مثل استاد سعی میکنم جرعت خواستن اهداف بزرگتر رو داشته باشم خدایا شکرت بابت همه هدایت های قشنگت تو زندگیم و مثل مهدیه واستاد عزیزم خودت هدایتی آدم خوبی رو وارد زندگیم کن که به پیشرفتم کمک کنه
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی و دوستان نازنینم در این فضای معنوی وسایت الهی…
استاد باید ساعتها ایستاد و برای شما کف زد… با این حد از ایمان.. این حد از توکل… این حد از کنترل نجواها و این حد از
دریافت های الهی… یاد یه فیلم افتادم چند وقت پیس بر اساس واقعیت… درمورد زن سیاه پوستی بود که سیاهان رو از
دست مالکانشون رها میکرد و کیلومترها بصورت الهامی اونها رو میبرد تا به مناطق شمالی آمریکا میرسیدن و خیلی از برده
ها رو اینجوری نجات داد… ایمان حقیقی که تورو فارغ از تمام گفتگو های ذهنی در مسیر به پیش میبره…
این مسیریه که حتی حضرت موسی هم نتونستن ازش عبور کنن اون هم زمانی که حضرت خضر حجت خدا رو در مقابل
داشت و ایشون به وضوح مسیرو نشون میدادن و حضرت موسی دایما بر اساس زبان منطق خودشون (ذهن)
استدلال میکردن و همین شد که “هذا فراق بینی و بینک”… یادمه در سوره بارها خونده بودم که خداوند به نفس انسان
هدایت ها رو الهام میکنه اما همیشه برام سوال بود که پس چرا من صدای این هدایت رو به وضوح نمیشنوم!!
و عجب همزمانی داشت خوندن مطالب شما استاد عزیزم و آگاهی که وارد قلبم شد…
من همیشه این بخشو نمیدیدم چون به فرکانسش نرسیده بودم… و نفس و ما سویها… بعدش میگه فالهمها فجورها و
تقوی ها… یعنی خداوند نفس رو تسویه و پاک میکنه و بعد بهش الهام میکنه… تسویه میکنه یعنی چی؟ یعنی یکدست
میشه که هیچ صدایی ازش نمیاد… هر جا نفس انسان دارای عدم تعادل باشه صداها از همون جا بلند میشه… هر جا که
باورهای نادرست زمختش کرده باشه نجواها از اونجا میاد… اول باید باورهای درست داشت و به موازات درست شدن
و تسویه نفس به مرور تکاملی هدایت ها هم میاد حالا هرچی این نفس تسویه بهتری بشه و باورهای توحیدی بیشتری
بشینه روش دریافت هدایت ها هم بهتر صورت میگیره … مثل آنتن تلویزیون… بعد یهو الهامی یاد این آیات افتادم که
میگه روز قیامت هیچ فراز و فرودی نخواهد بود که انسان ها پشتش پنهان بشن و همه چی یکدست میشه و اونروز روز
ایمانه… یوم الدین… یعنی تا نفس تسویه نشه ایمان حقیقی و یوم الدین محقق نمیشه و انسان خدا رو با همه وجود
درک نخواهد کرد و به نسبتی که انسان وجودش تکامل پیدا میکنه و باورهای توحیدی میسازه و به سکوت درون میرسه
به یوم الدین هم نزدیک میشه و این یه سیر درونیه و زمانی و مکانی نیست… این همون مقام وحدانیته که انسان با منطق
نمیتونه درکش کنه… چیزی که عرفا بهش میگن مقام سکوت… به میزانی که انسان به مقام سکوت میرسه و نجواها رو
با تغذیه نکردن باورهای مخرب آرام میکنه هدایت ها رو دریافت میکنه… آب کم جو تشنگی آور به دست.. تا بجوشد
آبت از بالا و پست. در پناه الله شاد و سلامت باشید
[12/24، 1:19] طراحی و دوخت لباس: خدایی که به زیبایی و آسانی حرکت سیاره ها و کهکشان ها و هر چه در آسمان و زمین است را کنترل و مدیریت میکنه
از پس هدایت و کنترل جسم و ذهن و مغز من هم برمیاد
خدایا خودت جسم من دست پا و ذهن و افکارم و تمام وجودم را به عهده بگیر
یا ستارالعیوب
یا ستار العیوب
یا ستارالعیوب
یا غفار و یا رحیم از ذهن و نجواهایش به تو پناه می آورم
خدایا به من آرامشی ده بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
و بینشی عطا کن که تفاوت میان این دو را بفهمم
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:23] طراحی و دوخت لباس: خدایا مرا سپاسگزار و قدردان نعمت ثروت وجود عزیزانم کن
خدایا چشمم را برای دیدن نعمات و ثروتهای بی کران زندگی ام بینا کن
خدایا مرا تنها بنده سپاسگزار خودت کن
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:30] طراحی و دوخت لباس: خدایا به من بفهمان نعمت سوار شدن ترک موتر پدر مهربانم برای رفتن خانه و خوردن غذای دستپخت مادرم به همان زیبایی و ارزشمندی حرکت با هواپیمای اختصاصی و صرف غذا در لوکس ترین کشتی اختصاصی کروز است.
خدایا به من بفهمان تو در یک پراید غراضه زوار در رفته هم به اندازه فردی که سوار بر بنز و بی ام است ارزشمند و لایق و باشکوهی
آمین یا رب العالمین
[12/24، 1:56] طراحی و دوخت لباس: خدایا دست این کودک نوپای لرزان و ترسان را محکم بگیر
خدایا من حتی از راه رفتن و زمین خوردن دوباره میترسم
با نور ایمان و امید به خودت راهم را روش و هموار کن
خودت ذهن و جسمم را در مسیر درست، به صراط مستقیم هدایت کن
خدایا کمکم کن
دستم و قلبم رو فقط به سمت خودت راهنمایی و هدایت کن
آمین یا رب العالمین
من می تونم یه طراح لباس و خیاط معمولی باشم ولی باعزت نفس الهی و احساس ارزشمندی در آرامش و شادی و رضایت و عشق الهی زندگی کنم و از وجود ارزشمند خودم در زندگی لذت ببرم
اره من خودم را همین گونه که هستم می پذیرم و دوست دارم
سلام آقا عباس منش از شما سپاسگزارم
احساس داشتم باید بگم یک سال هست از فایل های رایگان استفاده میکنم جواب هم خوب میگیرم خیلی هم دوست دارم که دوره ثروت یک و دو و سه رو خریداری کنم چند روز پیش یکی از دوستانم پیشنهاد داد تلگرام یک فایل برات میفرستم خیلی عالی هست
تا امروز تلگرام باز کردم دیدم دوره ثروت یک و دو و سه کانال برام فرستاده صادقانه اول خوشحال شدم با اینکه نوشته شده بود رایگان ولی استاد یک فایل باز کردم اول فایل گفت فقط کسی که خرید کرده میتونه به خانواده پیشنهاد بده اگر از جایی دیگه تهیه کردین من راضی نیستم از خداوند صادقانه سپاسگزارم با اینکه خیلی فایل ها بود ولی تنونستم گوش کنم یک فکرم میگفت همون چیزی که میخوای خدا برات درست کرده ولی یک نفر از درونم میگفت محسن درست نیست این یک دامه یک تله هست وقتی پاک کردم اروم شدم قلبم آروم شد راضی باشی یک دقیقه گوش کردم خداروشکر تازه متوجه شدم چقدر تغییر کردم احساسم خوب شد از خداوند و شما سپاسگزارم از خداوند خواستهام که در همین مسیر هدایتم کنه
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستان بهتر از گلم
خدارو صد هزار بار شکر که دوباره این فایل هدایت 1 و 2 و شنیدم چقد دلم تنگ شده من قبلا گوششون داده بودم اما الان یجور دیگه بودن در لحظاتی بلند بلند میخندیدم در لحظاتی اشک شوق جمع میشد توی چشام در لحظاتی چنان احساس سپاسگزاری شدیدی پیدا میکردم و واقعا حسم عالی عالی شد
دلم میخاد داستان هدایت همینجوری ادامه پیدا کنه و بازم از هدایت هایی که میشین که البته تمام زندگیتون بر همین اساسه بازم بگین و یه عالمه قسمت داشته باشه تا دوباره منم یادم بیاد که خداوند هر لحظه داره همه مون رو هدایت میکنه و ایمان و یقین به هدایت و الهامات پروردگار بیشتر بشه . از خداوند میخام که قدرت درک این هدایت رو بهم بیشتر و بیشتر بده خیلی خوبه . هدایت ها ادم رو واقعا آسان میکنه برای آسانی ها
دیروز داشتم توی دفتر کارامو میکردم بعد لازم شد یه سری مدارک رو ببرم کارگاه ولی یجورایی حسش نبود بهرحال پاشدم مدارکو برداشتم اومدم که برم یه حسی گفت برو خودتو تو آینه نگا کن بعد برو رفتم داشتم برمیگشتم دیدم یکی از همکارام داره با تلفن صحبت میکنه بهش گفتم آقای فلانی همینطوری ک در حال صحبتی اینارو میبرین کارگاه گفت آره حتما . بعدم بهش دادم و برگشتم دفتر . بعد گفتم خدایا شکرت که گفتی ازونور برو
دوباره امروز کاری پیش اومد که ترجیح دادم پاشم خودم برم کارگاه با مدیرعاملم یه مشورتی بکنم تقریبا هر چی میخاستم رو اماده کردم اخراش بود که دیدم مدیرعاملم خودش اومد و باز دوباره خوشحال شدم.
من کلا با شبکه های مجازی حال نمیکنم و شناخت زیادی هم در مورد اینستا ندارم ولی برای شرکت و اینا این موضوع لازم بود منم بلخره یه دو سه هفته قبل یه پیج با کمک ابجیم درست کردم و به محض درست کردنش ایده ها میومد که این رو بذار و کپشن اینو بگو حتی استوری که تا حالا هیچ وقت نذاشتم و بلد هم نبودم حتی دیشب منو هدایت کرد به یک نرم افزار رایگان برای ساختن استوری و پست و انگار خداوند خودش داره تند تند هدایتم میکنه و یادم میده و واقعا اسانم میکنه برای اسانی ها
خدایا صدهزار مرتبه شکرت عاشقتم و میدونم عاشمی
استاد عزیزم در مورد آشنا شدنتون با مریم جون هم صحبت کنید قطعا میدونم که کلی باورهای عالی ازش یاد میگیرم