دلیل نتایج پایدار - صفحه 18

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دالوند گفته:
    مدت عضویت: 3527 روز

    سلام استاد عزیز

    ممنونم ازت بخاطر این فایل بجا و زیبا و این سخنانی که واقعا بهشون احتیاج داشتم

    اون اوایل که تازه وارد مسیر شدم و آگاهانه سعی در اجرای قوانین در تمام ابعاد زندگیم داشتم بسیار نتایج پررنگتر بود ولی با گذشت زمان اون تعهد و استمرار لازم کمتر شد تحت تاثیر عوامل بیرونی و حرفهای روزانه و رایج جامعه قرار گرفتم ی روز فایل گوش میکردم ی روز گوش نمی‌کردم و کم کم نتایجم کمرنگ شد و از فضای سایت دور شدم و هر کاری میکردم نمی‌تونستم مثل اون اوایل بیام تو مدار

    امیدوارم این فایل تلنگری باشه برای بازگشتم به این فضای معنوی و مثبت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    توحید خادمی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    به نام خدایی که زیباست و خالق زیبایی ها…

    استاد جان من در هر پیامی این عرض رو دارم که من واقعا شاگرد حرفشنویی هستم،من سال 99 یا اخرای 98 با این مباحث اشنا شدم،الان حدود 4 ساله که دیگع با پوست و استخونم عجین شده کسب آموزش های شما، و انجام قوانین شما،

    در واقع خیلی از کسانی که میپرسند چرا شاگردهای شما نتایجی شبیه شما نمیگیرند چندین علت داره،

    اول اینکه اون عزیزان میاند من رو به عنوان مثال که حدود 4 سال روی خودم کار کردم رو با شما که حدود 15 سال میگذره از شروع تغیراتتون مقایسه میکنند،خب این سوءتفاهم ایجاد میکنه،هرچند طبق فرمایشات خودتون درمورد شرایط کارو زندگیتون من خودم رو که مقایسه میکنم(که البته درست نیست و هدف انرژی دادنه)نتایج بهتر و بیشتری از شما دارم،

    وبه نظر من دلیلش اینه که من دیگه با وجود شما آزمون و خطاهای کمتری میکنم و به شرط ادامه دادن و عمل کردن به آگاهی ها ،نتایج مستمر و پایدارتر میشه،

    خب چرا خییییلی ها ادامه نمیدند؟؟؟ واسه اینه که فکر میکنند دیگه استاد شدند و واقعا میگم سقف اهدافشون واقعا کوچیکه،من یادم نمیاد توی این چهار سال اگاهانه برگردم به زندگی قبلم،

    هرچند که من برای اینکه موفقیت ها و تغیرات مثبت زندگی ام فراموش نشه برای خودم بارها و بارها شروع میکنم به یاداوری کردن گذشته،به همراه همسرم،هر هفته که توی استراحت کاری با همسرم بیرون میریم آگاهانه یاداوری میکنم که ببین کجا بودیم؟!ببین چقدر ضعیف بودیم،؟!در اصل من توی سایت و توی دفتر و توی ذهنم رد پا میذارم که فراموشم نشه،

    چی بودم و چی شدم و به کجاها میخوام برسم؟؟

    در واقع من قانون تکامل رو خیلی خوشگل درک کردم استاد جان،من معنی تعهد رو خیلی قشنگ و متعهدانه برای خودم معنی کردم و دارم عمل میکنم….

    شاید غلو باشه ولی من تمام رفتارهای مربوط به قوانین شما و بانو شایسته رو به اندازه ی مدار و اگاهی های الانم دارم کپی پیست میکنم،

    من بارها و بارها توی کوچکترین اتفاقات مثبت زندگیم به خودم یادآوری میکنم که ببین مجتبی قانون داره عمل میکنه،و انشالله به نسبت ظرفی که من کسب کرده ام لیاقتی که کسب کرده ام نتایج بزرگتری که از نظر ذهن من بزرگه هم اتفاق میافته انشالله،

    پس استاد جان،دوستان عزیز،شرط رسیدن به شرایط زندگی استاد به نظر بنده داشتن تعهده و اینکه قانون تکامل رو درک کنیم،من این دو رو خیلی عمل میکنم،واسه همین جسارت کردم و مجتبای معتاد سال98 رو که 20 میلیون پول رهن قرضی از پدرش، دریافت کرد رو به همراه سه فرزند با استادش مقایسه کردم،

    استاد خیلی مقوله ی اعتیاد موضوع پیچیده و سختیه،واسه کسی که همیشه دزدی و جنگ و دعوا و مصرف و هرزگی طبیعت وجودی اون بوده،ای کاش همیشه تغییرات رو در ابتدای امر از لحاظ مالی مد نظر نمیگرفتند مردم،

    هرچند که من ایمااان قلبی و الهی دارم به درامد و ثروت کلان و درست میرسم،ولی نعمتی بالاتراز پاکی ودرستی توی دنیا وجود نداره،البته که تقدس پول و ثروت بر کسی پوشیده نیست و منم الان در شرایط خوب مالی هستم ولی انشالا که چون موفقیت خطی نیست،و به صورت الگوریتمی رشد میکنه منم در اینده ی خیلی نزدیک هدف مالی 2 ساله ام رو به پشتوانگی الله و قوانین و تعهداتم میزنم،

    انشالله تعالی…

    عاشق همتونم،دردونه های خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سیده زهره احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2464 روز

    سلام استاد عزیز

    من هم از اون دسته آدم هایی هستم که زمان هایی پیش میاد که زندگیم دیگه اون روال سابق و احساس شور و شعف زیاد رو نداره و دوباره برمیگرده سر جاش. توی طول این ویدیو داشتم همش فکر می کردم تا دلیل رفتار خودم رو پیدا کنم و به یک نتیجه رسیدم.

    من در ابتدای هر دوره و یا هر بار که دوره ای رو دوباره از ابتدا شروع می کردم، بر اساس چیزی که در قسمت اول هر دوره میگید یک تعهد نامه خوب می نوشتم و حواسم قشنگ جمع میشد که عمل کنم به اون تعهد نامه.

    ولی هرچه توی دوره پیش می رم و یا بدتر از اون وقتی یک مدتی از اون دوره تموم میشه دیگه اون تعهد توی عمل کردن رو ندارم. متوجه شدم که برای من دلیلش اینه که، اون اساس رو فراموش می کنم. یعنی مثلاً حواسم هست که روی باور لیاقت و ثروتم کار کنم ولی یادم میره نباید به هیچ چیز منفی ای گوش بدم با اینکه این اساسی تره. یا حواسم هست دنبال ایده های جدید توی کارم باشم و با ذوق دنبالش می کنم ولی یادم میره شکرگذاری های روزانم رو انجام بدم.

    طی همین فایل و بر اساس این چیزی از رفتار خودم یادم اومد تصمیم گرفتم این تعهد نامه رو به ستاره قطبیم اضافه کنم. یعنی اساسی ترین و ریز ترین چیز ها یعنی توجه به نکات مثبت و دوری از منفی ها رو هر روز صبح تعهد بدم. یعنی هر روز صبح یک تعهد نامه بنویسم که تا شب حواسم باشه از جمع های منفی دوری کنم، مثبت اندیش باشم، شیرینی نخورم و …

    و برای دیروز که واقعاً خیلی جواب داد. از بعد از فایل که تعهد رو نوشتم تا آخر شب انگار یک هوشیاری خاصی داشتم که حواسم به اصل باشه. امیدوارم بتونم این تعهد نوشتن رو ادامه بدم تا سطح آگاهی از خودم و رفتارم رو بالاتر ببرم.

    ممنونم استاد به خاطر اینکه دقیقاً وقتی به موضوعی نیاز داریم، اون رو به این شکل فوق العاده برامون توضیح میدید و باز می کنید. شما همیشه در لیست شکرگزاری های من هستید.

    با سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    بیژن قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2996 روز

    سلام

    این جلسه بسیار عالی بود من خیلی سال است که با قوانین آشنا شدم از سال 79 و همیشه فکر میکردم که درست عمل میکنم پس چرا نتیجه نمیگیرم .تا دوره قانون سلامتی که بصورت شریکی با چند تا از دوستان خریدیم من قبلا مثل این دوره را توی یک جمع که توسط یک پزشک تغذیه اداره میشد گذانده بودم و نتیجه گرفته بودم از 123 کیلو به 100 کیلو رسیده بودم ولی بعد از دوره یعنی بعد از یک مدت دوباره به همان عادات غذایی برگشته بودم و وضعیت دوباره همان شده بود ، دوباره بیماری ها برگشت مثل کبد چرب ،در دوره سلامتی هم توانستم مقداری وزن کم کنم اما بعدا چیت دی داشتم البته هنوز هم دارم ادامه میدم ولی چیت دی زیاد دارم و متاسفانه هی درست میشه و هی دوباره مشکل بر میگرده من از همین قانون سلامتی متوجه شدم که چرا به خواسته هام نمیرسم چون به قانون همیشه عمل نمی کنم و همین باعث شده نتیجه نگیرم این جلسه دقیقا مشکل رو گفت اگر حتی یک لحظه هم باز گردی به روش قبلی دوباره همه چیز خراب میشه و باید بازحمت بیشتری دوباره شروع کنی اگر میخواهید موفق شوید مداومت در پیروی از قوانین را میخواهد حتی یک لحظه هم نباید به گذشته برگردید. که البته این کار سختی هست یک از بهترین روش ها بودن در محیطی است که قانون رو مرتب یاد اوری میکنه مثل همین سایت .به خاطر وجود شما و این سایت خوبتون خداوند را شکر میکنم و از شما سپاسگزارم به امید موفقیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2754 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی دوستان

    استاد من از روزی که با شما آشنا شدم واقعا متعهد بودم بارهای بار نوشتم من خیلی شخصیتم زیرورو کردم با اینکه باورهای بسیار درب و داغون داشتم واقعا متعهد شدم من آدم توحیدی بودم ولی بعضی جاها را رعایت نمی کردم مثلا همین غیبت کردن یا توجه به نازیبایی ها وقتی با شما آشنا شدم اگر صدای غیبت کسی را می شنیدم دو تا پا داشتم دو تا قرض می گرفتم فرار می کردم به جایی رسیده بود که باعث اظطراب شدید تو من شد یا اگر صدای تلویزیون می شنیدم همین طور من آنقدر ورودی کنترل کرده بودم جرات نمی کردم تو آدم ها برم من واقعا عمل کردم فکر کنید تو سرکار که هر طرف نگاه می کنی یا غیبت می کنند یا در مورد نا زیبایی ها حرف می زنند تو این چند سال به جرات می گم من یکبار نپرسیدم و دخالت نکردم و گوشهام گرفتم ولی من تغییری که می خواستم تو اوضاع ندیدم شاید تغییر بوده ولی اون تغییر بزرگ نداشته و من الان یک جورایی ناامید شدم ولی هیچ وقت از این مسیر دور نشدم و نمی شوم چون فارغ از نتیجه ای که می خواهم برای من اعمال درست خیلی مهم هست نمی دونم شاید من یاد نگرفتم من . رفتارم با بقیه واقعا فرق کرده البته بقیه هم به من احترام می گذارند .ولی دوست هم فرکانسی ندارم به خاطر همین تنها هستم و این تنهایی را هر چند به حرفهای عبیث و بیهوده به قول قرآن ترجیح می دهم من آدمی بودم بسیار احساساتی و باورهای اشتباه مذهبی دلسوزی نگرانی و غیره ولی از وقتی با شما آشنا شدم واقعا تمام تلاشم کردم پدر . مادر و خواهر و برادر به خدا بسپارم کا ری به غذا خوردن و بقیه کاراشون نداشته باشم و واقعا عمل کردم حتی بعضی جاها به خودم گفتم من شاید دارم زیاده روی می کنم هیچی نمی گم نمی گم نتیجه نگرفتم همین تغییر شخصیت بزرگترین نتیجه است به چشم من نمی یاد خوب شاید من هنوز قانون خوب یاد نگرفتم ولی من ادامه می دهم چون من لیاقتش دارم من وجودم خیلی خیلی از زشتیها پاک کردم واقعا خودم خدا می دونه چقدر درون پاکی دارم شاید سخت گیری باعث احساس بد تو من شد و من از اون چیزی که می خواستم دور کرد استاد از این مسأئل تو ایران صحبت می کردید من هیچی نمی دونستم اگر چیزی فهمیدم از تو سایت بود من آنقدر در بی خبری به سر می برم استاد یک دفعه یک اتفاقی تو محل کار افتاده بود یکی از همکاران داشت به من می گفت فلان جا می آیی گفتم برای چی گفت این طوری شده مگه نمی دونی گفتم نه تعجب کرده بود می گفت مگه تو تو این آزمایشگاه نیستی من فقط نگاهش می کردم هر چند من تو این طور مجالس نمیرم چون احساس خودم مهمتر است بارهای بار شده داشتم کاری انجام می دادم حرف بی خودی شنیدم کار ول کردم رفتم با اینکه کار من خیلی حساس هست من این طوری عمل. کردم حالا نمی دونم چه چیزی تو من اشتباه که نمی ذاره حرکت کنم هر چند الان من زندگی آرام به لطف خداوند سلامتی خودم خانواده‌ام ولی خوب شاید آن درآمد بالا روابط عاشقانه می خواهم نشده ولی ایمان با هیچ چیزی عوض نمی کنم شاید هم من سپاسگزار این تغییر شخصیت نبودم . این ناشکری باعث شد از آن طرف بوم بیفتم ولی مطمئن هستم خدا کمک می کنه و می رسم و الان هم با خواهرم دوره کشف قوانین گرفتیم و دارم کار می کنم به زودی من هم می یام از نتایج بزرگ می گم از بابت این آگاهی سپاسگزارم و شما و خانم شایسته ا به خاطر این ایمان و ثابت قدم بودن تحسین می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      خوشبخت آزاد گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      سلام زهرای عزیزم

      کارت عالی بوده

      ادامه بده

      توصبه من اینه که بیشتر سپاس گزار کارهای خودت باشی و تغییرات زندگیت رو مثبت ببینی

      روی تک تک کارهایی که انجام میدی سپاس گزار باش

      با اینکه دیگران منفی حرف میزنن عاشقشون باش

      و کاری به کار دیگران نداشته باش

      یاد بگیر درعین حال که کنترل ذهن میکنی و حرفای بد نمیشنوی با مردم باشی و به نکات مثبتشون توجه کنی

      من خودم روش های زیادی اختراع کردم برای خودم مثلا بعضی وقتا که شانسی تلوزیون میبینم توجه میکنم به فراوانی

      یا مثلا وقتی با کسی حرف میزنم هررررر ویژگی منفی که دلشته باشه درکش میکنم

      و به فراوانی و نکات مثبتش توجه میکنم

      بیشتر توی جمع ها کار و فعالیت میکنم

      درپناه خدا باشی جانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا کرمی گفته:
        مدت عضویت: 2754 روز

        سلام هانیه عزیزم چقدر قشنگ برام نوشتی چه انرژی مثبتی

        به من دادی وقتی داشتم کامنتت می خوندم انگار خدا داشت با من حرف میزد قلبم باز شد توصیه هات عالی بود خودم خیلی سعی می کنم آدم ها را قضاوت نکنم و با خودم می گم من هم قبلاً این طوری بودم من تمام تلاشم می کنم تا مسیر درست ادامه بدهم سپاسگزارم دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          خوشبخت آزاد گفته:
          مدت عضویت: 1934 روز

          عالیه عزیزم

          توی قلبم بهت افتخار کردم لذت بردم از وجودت خدا آدم هایی مثل شمارو زیاد کنه

          زهرا جان تو بهترینی ادامه بده و بیشتر از همه سپاس گزار خودت باش توی دل خودت به خودت افتخار کن و با بر داشتن قدم های کوچیک اعتماد به نفس خودتو پس بگیر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            زهرا کرمی گفته:
            مدت عضویت: 2754 روز

            به نام خدای مهربان

            سلام هانیه عزیزم

            شما هم بهترینی

            شما را خدا برای من فرستاده این جمله که سپاسگزار خودت باش با قدم های کوچک اعتماد به نفست پس بگیر هزار مرتبه باید به خودم بگم دوست خوبم سپاسگزارم بابت شما خدا را شکر می کنم موفق باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به دو استاد عزیز و هم خانواده ای های نازنین!

    استادجان اجازه بدین اول اندام زیبایی که ساختین رو از این زاویه یه کم تحسین کنم :))) من نمیدونم اونایی که بهتون میگفتن “تپل بهتر بود” چه فازی دارن!!

    بگذریم…

    من همون اوایل که با شما آشنا شدم سال 2019، و با کار کردن روی دوره ی 12 قدم، نتایج خوبی گرفتم به این شکل که “چرخ زندگیم روون تر شده بود” و کارهام راحت تر پیش میرفت. اون موقع دانشجوی دکتری بودم، مثلاً مقاله هام خیلی راحت اکسپت میشد توی جورنال های معتبر و کارهای فارق التحصیلیم خیلی بی دردسر انجام شد، در صورتیکه قبل از اون و قبل از آشنایی با شما و این مباحث خیلی گره تو کارم بود!

    اما هیچ وقت تو این مدت یادم نمیاد با تعهدی که توی این چند ماهه دارم روی خودم کار میکنم، کار کرده باشم. مخصوصاً درمورد مباحث توحیدی. فکر میکنم از زمان فایل های آقای عطارروشن عزیز بود که یه چیزی در من عوض شد، یه چراغی روشن شد، باور کردم که خدا من رو هم میتونه هدایت کنه، باید بهش اجازه بدم، باید باورش کنم، باید ازش سوال کنم و منتظر جواب باشم…و چقدر با خدا بودن شیرینه! خدایا شکرت!

    البته که میدونم این باور داشتن همیشه جا برای بهتر شدن داره و شاید من یه مدت دیگه بگم من تازه الان باور کردم و اون موقع باور نداشتم!

    به نظر من یکی از عواملی که باعث میشه افراد بعد از اینکه مسیر درست رو می شناسن و از اون نتیجه میگیرن، اون رو ادامه نمیدن و دوباره به الگوهای قبلی برمیگردن کمبود ایمانه. یعنی درسته که یه سری نتایج گرفتن، ولی ایمان ندارن که با ادامه ی اون مسیر نتیجه های بزرگ تر هم میتونن بگیرن. به قول شما استادجان، سقفشون همونه.

    استاد این حرفتون خیلی تکان دهنده بود! “چقدر سقف آرزوهات کوچک بود

    خدا میدونه من چقدر هنوز باید روی خودم کار کنم تا در گروه سقف کوتاه ها نباشم! خدایا کمکم کن!

    و مورد بعدی هم تنبلیه به نظر من…یه جورایی وا دادن به ذهن برای برگشت به روتین های قبلی…و از اونجایی که انسان فراموشکاره، فراموش کردن مسیری که اونو به اینجا رسونده.

    وقتی برای خودمون ارزش قایل باشیم مسیر درست رو ادامه میدیم

    این هم یه جمله ی طلایی دیگه! عاشقتونم استاد جان! دُر و گوهر از دهنتون میباره (چشمان قلبی)

    من الان یه چیزی که دیگه هرگززززز بهش برنمیگردم صحبت کردن در مورد اتفاقات بد هست. یعنی این دیگه در من نهادینه شد تموم شد رفت! حتی یکی از رابطه هام سر همین موضوع تموم شد، زمان ناآرومی ها در ایران، اون طرف دلش میخواست در مورد این ناآرومی ها صحبت کنه چون غصه میخورد و میخواست خودشو خالی کنه، اما من هیچ رقمه حاضر نبودم نه در موردش صحبت کنم، و نه در موردش بشنوم! وقتی دیدم اون نمیتونه در موردش صحبت نکنه، گفتم خداحافظ شما!

    خدای یکتای ما! قلب های ما رو بعد از اینکه طعم شیرین هدایت رو به ما چشاندی، به واسطه ی افکار خودمون به احوالات قبلی برنگردون!

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

    عاشق شما دو عزیز و دوستان نازنینم در این خانواده ی صمیمی هستم. به قول سعیده ی عزیز، غار حرای ماست اینجا! خدایا شکرت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مریم واعظ گفته:
    مدت عضویت: 3064 روز

    سلام استاد عزیز

    الان ساعت 5:15 صبح بوقت تهران است و این در حالیست که دیشب ساعت سه خوابیnم (بالاخره منو همسرم از شاگردهای اول قانون سلامتی هستیم.)

    بابت تعهد 2339 روزه ام به خودم می بالم

    2339 روز و حتی بیشتر از آنست که با شما همراه هستم و ادامه می دهم تا آخرین دم

    استاد من حتی یکروز هم از این آگاهی ها دور نبودم

    دیگر تمرینات آنقدر با روح و جان من عجین هستند

    وقتی تمرین فانوس دریایی را انجام ندهم گمشده ای دارم

    من این تمرین را هر روز نه از سر اجبار بلکه با عشق برای آرامش و تجربه هر چه بیشتر زندگی می نویسم

    من به عنوان دانشجوی دوره قانون سلامتی اقرار می کنم اگرچه

    2339 روز پیش باز هم هیکلم عالی بود اما حالا با اینکه تولد 33 سالگی ام را جشن خواهم گرفت برگشته ام به تنظیمات 16 سالگی ام و وزن 48 کیلوگرم و با اندام فوق العاده ورزشکاری

    گاهی اوقات آدمی کور است، مثل گذشته من، گاهی خود را به کوری می زند، مثل روزهای ابتدایی که به قانون شک می کردم، ولی الان همه چیز را با چشم دل می بینم و در هر بار که خواسته ام مطابق میل من پیش نمی رود به خودم و آنچه که درون من است شک می کنم.

    استاد می خواهم از تعهد هر روزه ام به تمرین ستاره قطبی و بیش از دو سال است از انجام تمرین فانوس دریایی ام بنویسم، این تمرین تضمین من است، یعنی چی، به عنوان مثال خواسته هایم را دقیق می شناسم، می نویسم و حالا اگر یک اتفاق به ظاهر ناجالب افتاد نمی گویم قانون ایراد دارد، اول بررسی می کنم می بینم من روزها و روزها، ماه ها و ماه ها و حتی سال ها و سال هاست که حالم خوب است پس این اتفاق به ظاهر بد مرا بهم نمی ریزد بلکه هر ثانیه با خودم می گویم این دقیقا پاسخ خداوند است، استاد الان سالهاست من از شما یاد گرفته ام از خوب به عالی حرکت کنم، اصلا حرکت نکردن، بس بودن برای من معنی ندارد.

    انقدر آرام آرام خواسته هایم را تیک می زنم و این در حالی است که هر روز خواسته های جدیدی در من شکل می گیرد، و من آنقدر عاشق آگاهی های الهی شما هستم، هر بار که خواسته ای در دلم شکل می گیرد، صدای شما در گوش من پخش می شود و از طرف خدا می گوید باریک الله اینم می خوای، خوشم اومدم ازت، بزن بریم رفیق.

    با اینکه الان بیش از چند سال است در فضای ایزوله فرکانسی خودم عشق می کنم، نه به این معنی که با مردم ارتباط ندارم، اتفاقا دارم خوب هم دارم اما ارتباطم با خودم آنقدر برایم لذت بخش است، آنقدر روی اهداف هر روزه خودم کوک شده ام، دیگر وقت و فرصتی برای حاشیه ندارم.

    خلاصه استاد من با عرض پوزش حتی خواندن کامنت تمام بچه های فوق العاده سایت را این روزها برای خودم فیلتر کرده ام، تنها مقاله ها و بهتر است بگویم گنج نامه های مریم شایسته عزیزم را می خوانم، دلی در سایت فایل می بینم و هر روز به یک آگاهی از فایل های شما را پس از گوش دادن عمل می کنم.

    مثلا جلسه 6 عزت نفس حال و هوای این روزهای من است، استاد سید حسین عباسمنش من در آن روزها مشغول سفر تحقیقاتی اش در اروپا است، جمله به جمله اش دیوانه ام می کند و بهم ایمان می دهد و جسارت اقدام برای این روزهای طلایی من است.

    خلاصه استاد جانم در آخر این را می خواهم بگویم، با اینکه اینهمه تعهد داشته ام ولی از نظر ثروت تازه تازه دارد ذهن من کلام شما را می فهمد، نه اینکه از اولین روز جواب نگرفته ام، آخر من اولین روز حتی یک کارت بانکی نداشتم، حالا به مدیریت پول خود فکر می کنم، که مدیریت حساب های میلیون دلاری ام چگونه باشد بهتر است، در شروع یک پراید داشتم که آنهم به عنوان آخرین چیزی که از سر نیاز فروختم موقع تولد دخترم بود اما حالا به خرید ماشین با پلاک اختصاصی ام از دبی فکر می کنم و به زودی اقدام می کنم، بله اینست جواب ادامه دادن، آن مریم السادات آن روزها این کجا، این مریم السادات الان کجا، می ارزید؟ بله که می ارزید،

    من هر روز انگار اولین بار است کلام شما را می شنوم، تشنه ام استاد تشنه این آگاهی ها، عطشی سیری ناپذیر دارم که هر روز در وجود من به صورت عشق فوران می کند، منتظر محصول جدید با عنوان احساس لیاقت شما هستم، یکی از اولین نفرهایی خواهم بود که می خرد و تنها خدا می داند دیگر بار چه نتایج شگرفی در راه است.

    عاشقتم استاد جسور و ابراهیم زمان ما

    عاشقتم مریم آگاه و زیبای ما

    به امید یه روز عالی – مریم السادات

    بماند به یادگار از 19 تیر 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    محمد علیپور گفته:
    مدت عضویت: 1864 روز

    سلام

    استاد عباس منش عزیز و تمامی دوستان همسفرم

    چقدر از شنیدن این کلمات از دل برآمده لذت بردم.

    چقدر اشاره به درستی قوانین داشت.

    چقدر مسیر رو روشن می‌کنه.

    چقدر اختلاف افکار ، ذهنیات ، احساسات و عملکرد و بعد نتایج رو قشنگ نشون میده.

    *چند وقت قبل با یه دوستی داشتیم در مورد نتایج شما صحبت میکردیم…

    گفت : چطور آقای عباس منش به اینجا رسیده؟!

    (((درکی که دارم آروم آروم میرسم رو بهش گفتم :

    ایشون یکسری قوانین ساده رو یاد گرفته و درک کرده و با تمام وجود تصمیم گرفته ، و هر لحظه داره بهش عمل می‌کنه )))

    عزیز ، هر چی که بهش رسیدی نوش جونت…

    حقته ، لیاقتش رو داری ، دمت گرم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام و خداقوت

    مرسی استاد که با این بک گراند زیبا این حرف های فوق العاده را زدید و هنیشه به ما یاد میدید که چشمتون باید فقط زیبایی ببینه

    قبل اینکه بخوام جواب سوالات ابن فایل را بدم باید بگم چقدر خوشحالم معلم یا استادی مثل شما دارم که انقدر میدونه کجا و چطور و با چه مثال های خوبی شاگردهایش را از خواب بیدار کنه

    وگوش دادن این فایل و در کنارش فایل جلسه 7 دوره کشف قوانین و ابن همزمانی باعث آگاهی های بهتری برای رسیدن به خواسته هایم شد

    سوال اول:درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    من بزرگترین آگاهی هایی که از استاد یاد گرفتم مبحث توحید بود اینکه بهم فهموند ند غیر خدا رو کسی حساب نکن واین موضوع چقدر منو بیدار کرد و بندهای وابستگیم را به مرور پاره کرد

    آگاهی بعدی این بود که خدا اندوه را دوست نداره و هرجا اندوهی باشه(ترس. اضطراب. نگرانی و…) شیطون هم همون جاست و اندوهگین بودن مثلکردن دستمون تو آتیشه و همین موضوع چقدر بهم یاد داد سریع خودم را خواسته از احساس بد بخوام دور کنم و صد درصد نتیجه های خوبی گرفتم. من خیلی با عارفه قبلی فرق دارم شاید از لحاظ درآمد مستقل نشده باشه ولی موفقیت تو قدم های اول همیشه مالی نیست و من پاشنه آشیل هایی داشتم که الان فکر که بهشون میکنم خندم میگیره

    الحمدلله

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    من شخصا خداراشکر از وقتی جدی با استاد آشنا شدم در سایت ثبت نام کردم نتونستم رها کنم چون همبن که هربار آگاهیم میره بالا و هی باعث میشه سعی کنم امروزم مثل دیروزم نباشه خیلی برام احساس خوبی داره

    و هیچ وقت و اصلا هم دویت ندارم به اون زندگی قبلی برگردم

    درسته به ظاهر زندگی خوبی داشتم ولی از درون عارفه پر از شرک و اشتباه های پی در پی بود ولی الان احساس میکنم مدارم تغییر کردم و اون اتفاقات قبلی که سال ها در مورد های مخالفت تکرار میشد دیگه دور شده ازم پس باز بیشتر رو خودم کار میکنم که زندگی رویایی خودم را بسازم

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    یکیش میتونه این باشه که به خودشون میگند خب ما که راه را یاد گرفتیم نتیجه هم دیدیم پس اگه برگردم عقب بلدم چطوری برگردم

    یا درگیر یک نواختی میشند و چالش برای رشد بدی را برای خود در نظر نمی‌گیرند و هی عادی شدن زندگی اونا را به عقب برمیگردونه

    مثلا نجواهای فکر خودم در قانون سلامتی را بگم که اگه اشتباه بالای 7ماه هست تو این دوره هستم و خب نتیجه های جذابی هم دیدم

    مثل اینکه از 81کیلو رسیدم به 62

    قاعدگیم نامنظمم بعداز زمانی که یک خانم قاعدگیش شروع میشه منظم شد

    بوی عرق ازم دور شد

    هر بار برای سفر تو ماشین که می‌نشستم حال تهوع بهم دست می‌داد و فکر میکردم خب این چیزیه که همیشه همراهمه و قرص صکضد تهوع میخوردم در صورتی که الان هیچ نشانه ای ازش نیست

    موهای زائد. ترک های کف پا و خستگی خواب آلودگی بعد خواب و شب بیداری ها و… همه رفت کنار

    و چون من این نتیجه هارا زود بهشون رسیده بودم ولی مثلا لک های صورتم کامل نرفته بود یا میخواستم ترک های روی شکمم همون اندکی هم که بر اثر زایمان به وجد اومده از بین بره (که البته اینم میدونستم که تو آموزش های استاد بهمون یاد داده بودند وقتی بدن کامل چربی سوزی میکنه میره سراغ سلول های مرده و کار جوانسازی را انجام میده) ولی ذهن من تو اون لحظه همه این دستاورد هارا نمیبینه میگه حالا فلان چیز را هم بکم خوردی طوری نیست تو که به فلان چیز نرسیدی حداقل اینو لذت ببر و اون موقع ذهن میره سراغ مقاومت

    که به این نجواها گوش نده

    و هیچ وقت یادمون نره بارها خود خدا گفته انسان فراموش کاره

    ما درسته حافظه های خوبی خدا بهمون داده ولی تو این موارد فکر می‌کنیم همه چیز همین جوری بوده و هی باید به خودمون یاد آوری کنیم

    من نباید یادم بره که چقدر برده شکم بودم و غذا خوردن بهترین لذت دنیا بود برام

    من نباید یادم بره که پشت ناهارم حتی روی صندلی هم نشسته بودم خوابم می‌برد و بی حوصله بودم

    من نباید یادم بره این اواخر خجالت میکشیدم جلوی آینه بایستم و خودم را ببینم از بس چاق شده بودم

    من نباید یادم بره جقدر زمانم الکی سر درست کردن غذای های مختلف صرف میشد و چقدر نظر آدم ها درمورد طعم غذام مهم بود

    و

    و

    و

    استاد در بهترین زمان فایلی را گذاشتید که دقیقا نیاز داشتم بشنوم و بدونم چرا نتایجم تو ابعاد مختلف هنوز با زندگی رویاییم فاصله داره

    این فایل را باید بارها گوش داد

    خدا پشت و پناه شما باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    Mrs Jadidi72 گفته:
    مدت عضویت: 2306 روز

    3-به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمیگردند؟

    بنظر من تنها دلیلی که ادامه نمیدیم و برمیگردیم به الگوهای قبلی خودمون،اینه که فراموش میکنیم که؛ ((اصن چرا اومدیم تو این مسیر؟!!))

    به قول استاد؛ ((تصویر نهایی رو فراموش میکنیم…به محض اینکه تصویر از ذهنت گم بشه انرژیتو از دست میدی!!

    یعنی افراد موفق(مثل استاد) افرادی هستن که تصویر رسیدن به هدف شون رو همیشه تو ذهن شون نگه میدارن.

    باید هرروز تصویر نهایی رو ببینی و به یاد خودت بیاری،اینجوری هی ذوق داری که ادامه بدی و ادامه بدی و ادامه بدی…))

    خیلی از ماها فک میکنیم به خاطر تنبلیِ که تغییر نمیکنیم یا یک مسیر درست رو ادامه نمیدیم اما به قول استاد موضوع اصن تنبلی نیست هیچوقت!!

    تنبلی به معنای بی انگیزگیِ…

    اگر مسیر درست رو ادامه نمیدیم چون وسط راه انگیزه هامونو از دست میدیم!!

    چون یادمون میره که اصن براچی اومدیم تو این مسیر؟قرار بوده به چه چیزایی برسیم؟

    تصویر نهایی رو فراموش میکنیم!

    یک مدت کوتاهی نتایج خوبی میگیرم و بعد دیگه درگیر روزمرگی میشیم…

    درگیر نتایج میشیم…

    به قول استاد در لایو شماره 21؛

    ((انسان فراموش کاره…آدم خیلی زود فراموش میکنه که داره با افکارش زندگیشو رقم میزنه.

    یعنی یکسری نتایج تو زندگی آدم میاد بعد ممکنه ما درگیر اون نتایج بشیم.

    مثلا من با کار کردن روی باورهام،با احساس سپاسگزاری،با توجه به نکات مثبت خودم و دیگران، یک رابطه ی عاطفی خیلی خوبی رو که اصن برام باورنکردنی بوده،جذبش کردم و رفتم تو اون رابطه،اولش خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم و بعد اتفاقی که میوفته اینه که ما یواش یواش عاملی که سبب شد این نتایج رخ بده رو یادمون میره و فراموش میکنیم همه چی رو و میریم تو دل نتیجه و بعد انقدر درگیر میشیم و یادمون میره و برمیگردیم به همون ویژگی های قبلی مون که اون رابطه هه میترکه!!

    یعنی اولش خیلی خوب پیش میره و بعد یواش یواش به سختی میرسه و بعد یواش یواش نابود میشه!!

    بعد ممکنه بعضی ها به این نتیجه برسن که ((قانون جواب نداد)) وبعضی ها ممکنه یه ذره بهتر فکر کنن و بگن((قانون جواب داد تاوقتی که من داشتم ازش استفاده میکردم!!))

    ولی من درگیر اون رابطه شدم،همون رابطه ایی که بواسطه ی “قانون” برام بوجود اومد،ولی من به جای اینکه اون مسیر درستی که باعث شد همچین نتیجه ایی رو خلق کنم،ادامه بدم ،رفتم درگیر حواشی شدم…

    فراموش کردم اون تمرکز بر نکات مثبت رو…

    یواش یواش شروع کردم به گیر دادن و غر زدن و تمرکز بر نکات منفی،یواش یواش رفتم تو حالت وابستگی و…

    خیلی از ماها فراموش میکنیم که عامل اصلی رسیدن ما به خوشبختی،چی بوده؟!!

    “اصل” رو فراموش میکنیم…

    اما اگر همیشه و مدام به خودمون یادآوری کنیم که “قانون” چیه، “اصل” چیه ، باعث میشه که مدام‌ خودمون رو مونیتور کنیم،افکارمون رو مونیتور کنیم،احساس مون رو مونیتور کنیم…

    آلارم هایی که دارن بهمون میگن که داریم از مسیر خارج میشیم رو بفهمیم…))

    به یاد آوردن نتایج…

    به یاد آوردن نتایج…

    به یاد آوردن نتایجی که با همین عمل کردن به “قانون” برامون رخ داده…

    سپاسگزاری کردن بخاطر این نتایج…

    اینا باعث میشه که ادامه بدیم و برای انگیزه داشتن و ادامه دادن هم استاد تکنیک بینظیر “اهرم رنج و لذت” رو پیشنهاد میدن همیشه…

    در قسمتی از مقاله خانم شایسته عزیز هم خیلی نکته جالبی بود در مورد تغییر کردن یا ادامه دادنِ مسیر درست:

    ((مهم ترین ویژگی افرادی که خیلی راحت از تغییر  استقبال می کنند نسبت به افرادی که به سختی تغییر می کنند، این است که آنها‌، تمرکزی مداوم دارند بر نکات مثبت‌، زیبایی‌ها و تجارب دلخواهی که قرار است با حرکت در آن مسیر‌، به دست آورند.بدون اینکه به چگونگی‌اش فکر کنند.

    آنها سریع تغییر می‌کنند چون مدام به نتیجه‌ای متمرکز شده‌اند و پاداش‌هایی را به خاطر می‌آورند که‌، آن تغییر در‌ زندگی‌شان ایجاد خواهد کرد.

    وقتی استاد عباسمنش تصمیم می‌گیرد تا تغییری را درباره یک موضوع یا رفتار ایجاد کند‌، به طور مداوم‌، در حال صحبت کردن‌، به یادآوردن و توجه کردن درباره پاداشی است که در صورت ایجاد آن تغییر در زندگی‌اش ایجاد می‌شود…))

    رنج و لذت ها رو باید مدام برای خودمون یادآوری کنیم.

    لذت ها و منفعت های ادامه دادن این مسیر درست…

    رنج ادامه ندادن این مسیر و برگشتن به همون مسیر قبلی و عواقبش…

    و یادآوری این نکته که هیچ چیزی تو این جهان ثابت نمیمونه…

    اگر من تغییر نکنم،اوضاع ثابت نمیمونه،همه چی بدتر میشه!

    اگر من بهتر نشم،همه چی بدتر میشه!

    ورودی های ما، دارن خروجی زندگی مارو میسازن…

    ورودی ها درست باشن همیشه،خروجی هم همیشه درسته…

    حالا این ورودی ها میخواد ذهنی باشه(افکار درست،توجهات درست) یا ورودی های جسمی باشه(تغذیه ی درست)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: