حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

621 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته باقری گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جان❤

    من یک دانشجو هستم و ارزوی اینو دارم که یک معمار بی نطیر در سطح جهان بشم و بتونم توی امریکا شرکت فوق العاده خفنی برای شخص خودم داشته باشم، ولی واقعا توی دوراهی بزرگی گیر کرده بودم که یک شغلی پیدا کنم بعد از دانشگاه برم اونجا تا ی درامدی داشته باشم با اینک (من الان تو خونه درگیر دیدن آموزشهای نرم افزارای رشتم هستم مثل رویت و تری دی مکس)، بعد دانشگاه فقط بیام خونه اینارو ببینم

    واقعا تو دو راهی بودم نمیدونسم چیکار کنم

    بطور معجزه آسایی امشب اومدم این فایل و دیدم و واقعا اشک توی چشام جمع شد گفتم خدایا شکرت تو جوابمو دادی که باید چیکار کنم و الان فهمیدم که باید فکوس کنم رو هدفم و بهاشو بپردازم و دنبال حاشیه نرم….چون اگر بعد دانشگاه برم سرکار قطعا با خستگی فراوان جون و وقتی برای اموزشاتم ندارم و بهتره خودمو از مسیر اصلی دور نکنم

    واقعا خدارو سپاس گذارم میلیاردها بار سپاس گذارم که همیشه منو به بهترین مسیرها هدایت میکنه

    عاشقتونم استاد جان عاشقتونممممم❤💙💚💛🧡❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    وریا لطفی گفته:
    مدت عضویت: 2062 روز

    به نام خداوند زیبا، لاکچری و دوست داشتنیمون

    سلامی دوباره به استاد عزیزم، مریم خانم و سایر دوستان ارزشمندی که در این کانالِ سرتاسر زیبایی حضور دارند.

    من خودم اهل سنندج هستم و الان هم که دارم این متن رو مینویسم همینجا زندگی میکنم. این مدت بابت مسائلی که پیش اومده بود، تصمیم گرفتم آگاهانه اینستا رو بذارم کنار و اصلا وارد این برنامه نشم و به جاش بیام اینجا سریال سفر به دور امریکا رو با عشق دنبال کنم… باور میکنید یه حس و حالی بهم داده یه جور آرامشی در زندگیم جاری شده که اصلا فقط باید تجربه کرد تا بشه این ارامش رو توصیف کرد و الان بهتر میفهمم که قربانی کردن عجب برکتی داره، قربانی کردن چه حس خوبی به آدم میده و الان بهتر درک میکنم که آره عید قربان چقد ارزشمنده چقد زیباس اما با این دیدگاه زیبا که شما بیان کردید… نه اینکه یه حیوون زبون بسته رو بیارم سرشو ببرم… و چقد خدارو شکر میکنم که این قوانین ثابت هست این قوانین همیشه ماندگاره و ما هر لحظه بخواهیم تصمیم به قربانی کردن بگیریم، بدون شک خدای عزیزجان گوسفندو میفرسته و ما هم کلی لذت میبریم و اینکه این حال خوب رو به دیگران منتقل بدیم و از حضور ما حالشون خوب بشه از دیدن ما از رفتار ما از کلام ما حالشون خوب بشه … چقد خوبه مردم کیف کنن وقتی مارو میبینن چقد خوبه مردم از کلام و رفتارمون ذوق کنن … چقد خوبه با کلام و رفتارمون کاری کنیم که حال بقیه خودمون خوب بشه… این میسر نیس مگر با قربانی کردن …

    کاری که جناب عباسمنش عزیز چقدر زیبا این تأثیرگذاری رو در زندگی هزاران نفر داشته … واقعا آفرین به شما …

    راجع به این کلیپ، راجع به این آگاهیهای ناب، راجع به اندام زیبا و تیپ خوشگل شما، راجع به این فضای زیبا، راجع به اون پرنده سفیدی که اینقد زیبا بود اواخر کلیپ بود پرواز کرد و اوج میگرفت (انگار به من میگه… من بودن در این زمین و در منطقه امن خودم رو قربانی کردم و اوج گرفتم … تو هم قربانی کن و اوج بگیر)، راجع به این نم نم بارون روی دریاچه، راجع به اون مرغهای خوشگل اون دور دورا داشتن عشق بازی میکردن، راجع به اینهمه زیبایی هرچی بگم کم گفتم …

    مهمترین نکته تو این کلیپ این بود که گفتید: “این فایل رو بارها و بارها و بارها باید گوش بدید یعنی بالای ۵۰۰ بار ۱۰۰۰ بار… از خدای خوشگلم میخوام که مارو کمک کنه صدهااااا بار با عشق و همه روزه این فایل رو ببینیم و بهش فکر کنیم///

    آرزوی یک دنیا آرامش عمیق، شادی بی سبب، تنی سالم و پول و ثروت فراوان دارم از ته دلم برای شما و سایر دوستان ارزشمندی که در این سایت حضور دارند.

    سپاسگزار حضور زیبای شما هستم.

    “We reap as we sow”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    لقمان گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همراهان گرامی.

    این فایل رو قبلا هم گوش دادم و هر بار برام تازگی داره .

    اینا رو به خودم میگم که در وجودم نهادینه بشه؛

    وقتی مدعی میشی که موحد هستی و به خدا ایمان داری و زندگیت را به خدا سپردی، یه سری امتحان که در حد توان انسان باشه برای آدم پیش میاد که اگه بتونی اون امتحانها رو با موفقیت بگذرونی به کلاس و لِوِل بالاتر ارتقا پیدا میکنی . حضرت ابراهیم ادعای موحد بودن داشت و خدا با فرزندش امتحانش کرد و سربلند بیرون آمد .

    مثلا در کسب و کار؛ اگه ادعای موحد بودن داری باید پا روی ترسات بزاری وبه هدایت و کمک الله مهربان اعتماد کنی و از محیط امن خودت بیرون بیای تا شغل و درامدت ارتقا پیداکنه.

    چند سال پیش که توحید واقعی رو از زبان استاد شنیدم معنی اصلی یکتاپرستی رو با تمام وجودم درک کردم .

    در اون زمان بود که توی جاده در حالی که خانوادگی از سفر برمیگشتیم نزدیکای شهر خودمون از جاده پرت شدیم طوری که ماشینمون چند تا محلق زد و مردم ما رو از لای آهن پاره های ماشینم بیرون کشیدن و با دو تا آمبولانس به بیمارستان منتقل شدیم . من گردنم شکسته شده بود و دستام فلج شده بود و نمیتونستم حرکت کنم . پسرم هم دستش شکسته بود دخترمم فکش شکسته بود و خانمم که پشت فرمان بود سالم بود ولی توی شک شدید حادثه بود . توی تمام اون لحظات سخت یک ثانیه هم از فکرِ کمکِ خدا غافل نشدم و بعد از چند ماه و چندین عمل جراحی روی خودم و بچه هام شکر خدا زندگی به روال عادی برگشت .

    آها یادم افتاد.. من رو در آخر از ماشین چپ شده بیرون آوردن و دیدم که روی دخترم پارچه سفید کشیدن خیال کردم مرده ، منم که نمیتونستم بلند بشم تلو تلو کنون رفتم نزدیک دخترم، دیدم که داره پلک میزنه و یه روسری سفید روش پهن کرده بودن که آفتاب بهش نخوره . خلاصه خدا دخترم رو دوباره بهم داد . نمیخام فضا رو منفی کنم چون به کمک خدا همه چی به خیر و خوشی تمام شد …

    بعد از اون حادثه ایمانم به خدا چندین برابر شد با اینکه چند سال گذشته ولی یک لحظه از اینکه خدا حامی و پشتیبانم است غافل نبودم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    یکتا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1617 روز

    سلام استاد جانممممم و خانم شایسته عزیز

    🌹🌹🌹

    استاد جان من زیاد بلد نیستم مثل دوستان نظرات

    طولانی بنویسم ولی ب خودم گفتم هر جوری ک

    دوست داری بنویس این اولین کامنت تواه از همین جا شروع کن هر جوری ک بلدی بنویس

    استاد عزیزم ازت تشکر میکنم بابت فایل

    من تو کار مژه هستم و تو سالن کار میکردم ولی

    مشتری های خیلی کمی داشتم

    مشتری نداشتم و یه اسیبی هم ب کمر وارد شده بود

    دیگه ۳ سال کلا سر کار نرفتم

    من قدم سوم تهیه کردم یه جورای دلم میگفت برم

    دنبال کارم بد دوباره میترسیدم میگفتم من ک مشتری

    ندارم کسی منو نمیشناسه کجا برم همش تو ذهنم اینه ک مشتری ندارم

    ولی امروز صب پاشدم تمرین ستاره قطبی انجام دادم گفتم خدایا سرازیری از مشتری برام بفرست

    ولی ته دل خودم می دونستم ک تا حرکت نکنم نتیجه هم نمیگیرم

    سر صبحونه بودم ک یه سرزدم ب سایت دیدم فایل جدید داریم

    بچه هام خواب بودن منم نشستم با تمام دقت فایل

    تا اخر گوش دادم وقتی میرفتم گوش بدم یهو انگار

    یکی بهم گفت خودکار و دفترتو بردار برو بنویس ببین

    چی میگه نکته برداری کن منم رفتم دفتر تمرین قدم سوم برداشت و دیدم وااای خدا این فایل مخصوص

    منه

    اصلا استاد گفته یکتا این فایل برای تو ضبط شده

    منم همش گریه کردم و مینوشتم چند تا کامنت خوندم

    گفتم دیگه وقتشه بلند شو شروع کن خیلی نجوا های شیطانی داشتم خیلی زیاد اینکه تو تازه وارد این شهر شدی کسی نمی‌شناسدت و مشتری نیست ماه محرم نزدیکه کم ترم میشه

    ولی گفتم هر جوری ک هست من باید شروع کنم

    لباسمو پوشیدم از سر صب رفتم ب بیشتر سالن ها سر زدم و خودمو کلی تعریف کردم چون تو کار لیفت

    خیلی قوی هستم و خودمو قبول دارم ولی تو ذهنم

    کمبود مشتری هست الانم دارم ولی خیلی کار میکنم روی خودم ب سالن های میرم ک پر مشتری هستن

    و میگم ببین بی نهایت مشتری هست

    امروز ک رفتم بالای ۳۰ تا سالن خیلی حا گفتن پرسنل داریم

    خیلی هام گفتن تماس میگریم با شما کار شما عالی(از رو پیجم و کارهای قبلی ک انجام داده بودم )

    ولی من امروز روی ترسام پا گذاشتم شروع کردم رفتم

    قدم براشتم گفتم از همین جا شروع کن راه ها خودش بهم گفته میشه من از اینجا میتونستم برای هدفم قدم بردارم از همونجابرداشتم استاد باورم نمیشد خودمم

    هر سالنی ک میگفت نه میگفتم من قرار جای عالی تری کار کنم همش حسمو خوب نگه می داشتم

    ب بیشتر سالن ها سر میزدم بد گفتم راستی وقتی دارم از کارم میگم بزار یکمم از مواد ویژگی های خوب خودمم تعریف کنم ک جلسه اول قدم دو و اونجا کلی لز خودم و موادم توضیح تعریف کردم

    چقد کسایی ک براشون تعریف میکردم خوششون اومده بود و چند سالنم شماره منو گرفتن و گفتن باشما تماس میگیریم

    استاد من امروز اومدم خونه گفتم دختر عجب کاری کردی همین ک امروز قدم برای خواستت برداشتی

    همونی ک میترسیدی بری سالن ها رفتی انجام دادی

    ینی خیلی کارها هم میتونی انجام بدی با تمام اعتماد بنفس ب سالن ها سر میزدم

    خواستم بهتون بگم کاری ک من میترسیدم نمی رفتم جلو امروز انجامش دادم و خواستم برای شما توضیح بدم

    ممنونم استاد عزیزم امروز یه روز خواستی بود خدا را شکر

    در ضمن استاد جان دختر من ترم اول خیلی زیاد درسش ضعیف بود و کارنامش خیلی نمرات پایینی داشت و هر چی صحبت میکردیم زیاد اهمیت نمی داد

    وقتی میبردمش مدرسه فایل قدم اول میزاشتم چون راه مدرسش طولانی بود گوش میداد

    گفت مامان من چقد ارامش میگرم این صحبت ها را گوش میدم دوست دارم بشینم فقط فایل گوش کنم گفتم هر زمانی ک دوست داشتی گوش کن

    بد دیدم فایل های سفر ب دور امریکا و فایل های قدم ها را گوش میده بد امروز رفتم کارنامه بگیرم دیدم تمام نمراتش بیست شده و معلم ها تو کارنامش دخترم عالی بود افرین نوشته بودن وکلی امروز تشویق شد تمام نمراتش ۲۰ گرفته بود

    و الان هم میگه از استاد تشکر کن بگو من مبینا کلی تغییر کردم از ۱۴ خودمو ب ۲۰ رسوندم

    پس کلی کارهای دیگه هم میتونم انجام بدم

    استاد جان میبوسمت ممنونم امروز دوتا اتفاق عالی برام رقم خورد منتظر اتفاق های قشنگی ک از این ب بد میخواد برام اتفاق بی افته باشید میام کامنت مینویسم

    💞💞💞💕💕❤❤😘😘😘😘😘

    عاشقتم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سید حسین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    سلام بر استاد عزیز و گرانقدر و خانم شایسته

    حقیقتا من مدتها قبل از روشی غیر از سایت شما به محصولات دسترسی پیدا کردم ولی استفاده نکرده بودم و همیشه بین نفس اماره و لوامه درگیری بود که یکی میگفت استفاده کن و دیگری منع میکرد.

    امروز دیگه واقعاً از خدا خواستم یه نشونه ای برام بفرسته که باید چه تصمیمی بگیرم و تکلیفمو مشخص کنه و از این دوراهی و تردید نجاتم بدهد. وقتی پیج اینستامو باز کردم چون شما رو فالو دارم این فایل برام اومد و قانون پرداخت بها.

    خدارو شکر راحت شدم جوابمو گرفتم هرچند هزینه پرداخت بهای هیچکدام از محصولات را ندارم ولی میدونم راه درست همینه نشونه هم که دیگه اومد فایلها را پاک کردم و به امید خدا از فایلهای دانلودی و رایگان استفاده میکنم تا کم کم با طی قانون تکامل پیشرفت کنم و بتونم در آینده از محصولات هم خریداری و استفاده کنم.

    باز هم خدای مهربان را شکر میکنم که منو به راه راست و درست هدایت کرد و نیز از شما استاد عزیز تشکر میکنم که دستی از دستان پروردگار هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فاطمه جهانی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام

    برای رسیدن به اهدافم

    ،از دوستان منفی دور میشم از همکارایی که همش در حال تحلیل مسایل خاورمیانه اند دور میشم و از خانواده ای که همیشه برای اینکه تاییدم کنند ،هرکاری کردم و از خودم گذشتم تا تاییدم کنندبا احترام دور میشم تا بتونم کمی عزت نفسم رو بهتر کنم

    و با احترام به نظر دیگران نظرشون برام مهم نباشه و منتظر تاییدشون نباشم

    این اولین قدمه

    با عشق و احترام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مهدیه مهربخش گفته:
    مدت عضویت: 415 روز

    به نام خدایی که تازه دارم میشناسمش

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان؛ وقتتون بخیر.

    این اولین کامنتی هست که من دارم می زارم، تا به حال هیچ وقت این حس رو نداشتم که خدا انقدر واضح هدایتم کنه و بگه همین الان حرف های دلت رو بنویس؛ البته شاید هم میگفت و من انقدر واضح نجوای خدا رو توی قلبم نمیشنیدم. ولی در نهایت با گذر از همه این ها؛ من الان دارم می نویسم و دلم خیلی خوشحاله. با تمام وجودم حس میکنم این کامنت بیشتر از هر کس دیگه ای به خودم کمک میکنه.

    درباره فایل میگم، درباره این چند روز که خیلی عجیب بود:

    این چند روز به شکل عجیبی خدا من رو به فایل های مختلفی که دقیقا به حرفاش نیاز دارم هدایتم میکنه.

    از همه بیشتر هم همین فایل قربانی کردن حضرت ابراهیم.

    از اعتقادات خودم بگم که همیشه به این فکر کردم داستان های که توی قرآن از امامان و پیامبران نوشته واقعی نیست. همش فکر کردم یه جور داستان خلیفه ای برای سلطه بر مردم هست (منظورم داستان امام هاست که امام بعدی دقیقا فرزند امام قبلی هست). با خودم می گفتم شاید پیامبران واقعا وجود داشتن ولی این معجزاتی که درباره شون میگه فقط فقط افسانه و داستانه.

    ولی با تمام این افکار که هنوز هم گاهی توی سرم میچرخن گفتم میخوام به حرف های استاد گوش بدم بدون اینکه بهش فکر کنم داستان هست یا واقعیت.

    من کتاب خوندن رو خیلی دوست دارم. از بچگی دوست داشتم و هنوزم ازش لذت میبرم ولی تا حالا قرآن رو نخوندم. احتمالا به دلیل حرف هایی که از اطرافیان توی ذهنم بود. با خودم گفتم من که این همه کتاب از افسانه ها و داستان ها خوندم و همیشه هم اعتقادم به این بود که افسانه ها برای درس های زندگی گفته شدن پس به حرف های استاد درباره ی داستان های قرآن گوش میدم تا درس های اون افسانه ها رو بگیرم. و همین کار رو هم کردم …

    تا همیشه از اطرافیان میشنیدم که حضرت ابراهیم اون لحظه توی حال خودش نبود و متوجه کارهاش نمیشد؛ وگرنه هیچ وقت کسی بچه ش رو مثل گوسفند قربانی نمیکنه.

    من بار ها این فایل رو گوش دادم ولی این لحظه اشکم رو درآورد که چطور تا حالا متوجه نشدم. اصلا کاری به واقعیت یا افسانه بودن این داستان ها ندارم ولی این رو میدونم این داستان ها پر از درس زندگی هستن، پر از اعتماد به رب، پر از قوانین دنیا، پر از اینکه تو به حرف خدا گوش کن اون بهتر از چیزی که میخوای رو بهت میده.

    (اصلا نمیدونم حرف هایی که میزنم انسجام داره یا نه فقط میدونم هر چی که میاد به قلبم رو دارم مینویسم و اشک میریزم از این همه واضح شدن خیلی چیز ها)

    ابراهیم حاضر شد برای هدفش عمل کنه، قربانی کنه، تسلیم بشه و پر از نعمت خداوند شد؛ پس منم باید برای اهدافم قربانی کنم همون جور که ابراهیم کرد و خلیل الله شد.

    این چند روز خدا گوش من رو پیچوند، دردش در حدی نبود که قابل تحمل نباشه ولی من دارم از استادم یاد میگیرم با کوچیک ترین چیز ها به خودم بیام و حواسم رو جمع کنم.

    من 23 سالمه دانشگاهم تمام شد. رشته ای خوندم که خیلی بازار کار خوبی داره. در حدی که همین الان اقدام کنم میتونم کار پیدا کنم. خیلی از دوستانم ارشد خوندن و اقدام کردن برای شغل های مرتبط با رشته مون ولی من گفتم دیگه نمیخوام بخونم. دیدم با این که شغل پر درآمدیه ولی کاری نیست که دوست داشته باشم زندگیم رو براش بزارم.

    من از بچگی پیانو مینوازم و عاشق نواختن پیانوعم. واقعا نمیتونم زندگیم رو بدون وجود پیانو تجسم کنم. از سال سوم دبیرستان استاد پیانو شدم و خدا تعدادی شاگرد برام فرستاد (بدون اینکه خودم درخواستی بدم). با خودم گفته بودم به جای رشته ای که لیسانسشو خوندم ارشد موسیقی بخونم و تدریس کنم. تدریس پیانو قشنگه و من هم دوسش دارم ولی بعد از مدتی دیدم عاشقش نیستم من عاشق نواختن پیانو برای خودمم نه تدریسش از صفر تا صد برای کس دیگه ای! خیلی برام عجیب بود پس من باید چیکار کنم.

    یه صدایی از قلبم اومد که من میخوام خلق کنم من نمیخوام چیز های تکراری رو تدریس کنم میخوام چیزی که وجود نداره رو خلق کنم و به این دنیا اضافه ش‌ کنم. و بالاخره شغل مورد علاقه م رو پیدا کردم…

    به خاطر بیزینس دلخواهم دو تا شغلی که آماده بود و توشون تبحر داشتم رو کنار گذاشتم. ولی آیا برای این شغل قربانی دادم ؟؟ نه

    من قربانی ندادم، من ترسیدم، من پشت گوش انداختم، من حاضر شده بودم ماه ها با درآمد یک دونه هنرجو پیانو که نگه داشتم سر کنم و از پس هزینه هام برنیام ولی اقدام نکنم. هی نجوای شیطان بگه حالا صبر کن، فلان چیز رو بخر، درباره فلان کار تحقیق کن و …

    قربون خدا بشم که بهترین جا گوشمو پیچوند. شیطان بهم گفت با این همه مواد اولیه که تا الان داری شروع نکن اول باید فلان چیز ها رو بخری بعد. با مبلغی که توی حسابم بود رفتم توی سایت و سفارش دادم ولی دیدم سایت نذاشت پرداخت کنم و خریدم کنسل شد.(خدا گفت باید از همین جایی که هستی شروع کنی با همین امکانات) ؛ ولی من نجوای خدا رو خیلی ضعیف شنیدم و نجوای شیطان رو بلند. گفتم پس عیبی نداره چند ماه دیگه صبر میکنم بودجه م که بیشتر شد حضوری میرم تهران میخرم. فرداش هنرجوم گفت یه سری مسائلی براش پیش اومده شاید دیگه نیاد کلاس ( خدا گفت حالا که درآمدت صفر شد میخوای چیکار کنی؟ بازم میخوای صبر کنی و شروع نکنی؟؟ ) .

    من به خودم اومدم و شروع کردم. با همون امکانات و مواد اولیه، بدون خرید هیچ چیز اضافه تری. به کمال گرایی افراطی م گفتم هیییسسسس ، خدا بهتر میدونه…

    خدایا شکرت، خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت. خدایا شکرت که تونستم هدایتت رو دریافت کنم. خدایا شکرت که شروع کردم.

    ابراهیم اقدام کرد برای هدفش ابراهیم قربانی داد برای هدفش. پس منم باید قربانی بدم . باید ترسم رو قربانی کنم باید کمال گرایی م رو قربانی کنم باید منطقه امنم رو قربانی کنم باید استرس شروع چیزی که توش مهارت خیلی کمی دارم رو قربانی کنم . باید حرکت کنم …

    خدایا با تمام وجودم و از ته قلبم میگم شکرت .

    استاد عزیزم از خداوند ممنونم که شما رو توی زندگیم قرار داد. عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1742 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    خدا را سپاسگذارم بابت شنیدن این کلام ها و انشاالله عمل کردن بهشون

    نکته اول تو شروع فایل این که؛ بنده خوب و حتی شاگرد خوب اونی هست که درخواست داشته باشه

    و تا درخواستی نباشه پاسخی نیست

    همین طور که دوستانی درخواست فایل داده بودن از استاد

    دارم این جمله را مینویسم چون خیلی وقت ها درخواست نمیکنم از خدا در حالی که باید از کوچکترین تا بزرگترین خواسته هام را از خدا بخوام

    حالا این خدا انسان نیست که من بگم و تموم بشه بلکه یک سیستمه و باید فرکانس های مطابق با اون خواسته را بفرستم و توجه تمرکز داشته باشم روش تا اجابت بشه

    اصلی ترین ویژگی متفاوت بودن ابراهیم ،موحد بودن و شرک نداشتن ایشون هست

    یعنی قدرت را فقط به خودش و خدای خودش میده و از هیچ عامل بیرونی ترسی نداره

    تو حرف خیلی راحت میگیم ما هم میخواهیم ابراهیم بشیم اما باید اعمال و رفتار خودمون را در نظر بگیریم

    اگه هنوز موقع خرید ترس و نگرانی داریم ، اگه جرأت نمی‌کنیم بریم دنبال عشق و علاقه خودمون و داریم انرژی خودمون را بیهوده تلف میکنیم ، اگه احساس خوب خودمون را وابسته به بودن کسی و یا داشتن خواسته هایی میکنیم ، اگه برای راضی کردن دیگران تلاش میکنیم و نظر دیگران برامون مهمه یعنی داریم شرک میورزیم

    اما در مورد پرداخت بها

    یادم میاد وقتی تمام الگوی های موفق را در جلسه اول روانشناسی ثروت داشتم بررسی میکردم و یا مصاحبه های اون ها را می‌دیدم میتونم بگم تمام اون ها بهای اون موفقیت ها را پرداخت کرده بودن

    حالا یا اون بها مهاجرت و دوری از خانواده و دوستان بوده ، یا اون بها مطالعه و کسب مهارت بوده ،یا اون بها تمرین و تکرار بوده ، یا اون بها کنار گذاشتن کنجکاوی ها و لذت های موقت بوده ،یا اون بها فقط چند ساعت محدود خوابیدن بوده و تمام این الگوها این بها ها را با عشق پرداخت‌ میکردن و هیچ وقت ناامید نشدن و همواره مداومت داشتن

    به قول آقای بهشتی بهشت را به بها دهند نه به بهانه

    ما خیلی دوست داریم با انواع بهونه ها بهشت را بهمون بدن برای همین خیلی وقت ها توهم میزنیم و رویا پردازی میکنیم و فکر می‌کنیم با نشستن و هیچ مهارتی کسب نکردن و هیچ ارزشی خلق نکردن میتونیم موفق و ثروتمند و خوشبخت بشیم

    خود من اوایل این توهم را داشتم

    و فقط یه سری نشونه ها را می‌دیدم اما نمیفهمیدم به خاطر عدم عمل کردن و درک نادرست نتایج پایدار نیست چون وقتی درست عمل کنیم باید نتایج پایدار باشه

    چون قوانین ثابته مثل قانون جاذبه ، مثل طلوع و غروب که میلیون ها سال ثابته و مثل تمام قوانین ثابت فیزیک ،

    اگه یه بار نتیجه میگیریم یه بار نتیجه نمیگیریم مشکل از سمت ماست

    اما حالا که این آگاهی ها را داریم باید اون ها را در زندگی روزمره ازش استفاده کنیم

    و الا میشیم همون مثال قرآن که میگه یه عده ای مثل قاطری فقط کتاب ها و آگاهی ها را دنبال خودشون میکشن و از اون ها هیچ بهره ای نمیبرن

    گفتن این جمله درد داره ولی متاسفانه خود من این گونه بوده و در بعضی موارد هستم

    اما خدا را شکر دارم روز به روز بهتر میشم

    حالا باید صادقانه از خودم بپرسم در مورد این هدف هایی که دارم حاضرم چه بهایی براش بپردازم

    هر چند پرداخت بها هم تکامل میخواد

    اما وقتی همون قورباغه بزرگه ، وقتی نهایت بها را که جونم هست حاضر باشم پرداخت کنم دیگه چیزی نمیتونه جلودارم باشه

    خیلی خیلی هنوز باید کار کنم روی خودم

    حالا بها هایی که باید پرداخت‌ کنم

    – کنترل آگاهانه ذهن یا همون تقوا داشتن تو تمام جنبه ها

    خدا را شکر به واسطه فایل های استاد آروم آروم اهرم رنج و لذت در مورد یک سری موارد در ذهنم ساخته شد و به راحتی یه سری بها ها را پرداخت کردم

    مثل کنار گذاشتن کامل تلویزون و شبکه های اجتماعی

    حذف یک سری افراد که هنوزم برام قابل باور نیست چون خیلی خاطرات و لحظات عالی باهاشون داشتم

    مهاجرت کردن به شهری که هیچ آشنایی‌ ندارم و ایجاد یک محیط ایزوله برای خودم و ترجیح دادم تنها باشم تا با افرادی باشم که باعث رشد من نشن و چیزی به من اضافه نکنن

    بهای مسخره شدن و خنده دیگران و ایجاد اعتماد به نفس در خود و خود را به چالش کشیدن

    همین چند ماه پیش که خواستم یک کاری را شروع کنم چون تو ارتباط گرفتن با آدم ها خوب بودم فکر کردم اعتماد به نفسم خیلی خوبه

    وقتی روز اول کار خواستم برای سه نفر در مورد یک مطلب کوتا در یک محیط جدید توضیح بدم اصلا نفسم بالا نمیومد و نمیتونستم صحبت کنم و صدام به شدت میلرزید و تازه فهمیدم استاد چی میگه در مورد اعتماد به نفس اما خدا را شکر با رفتن تو دل همون چالش بعد چند بار الان خیلی خوب و عالی دارم اون کار را انجام میدم

    ( همیم جا تو پرانتز بگم وقتی یکم عمل کنیم نتایج باور نکردنی میبیمیم که خود به خود اتفاق افتاده

    یه دفعه میبینه درآمدت تو ۴ ماه سه برابر شده و خودت هم متوجه نشدی درسته مبلغش کمه برای یک کار پاره وقت ولی داره نشون میده قانون جواب میده و اگه تمرکز بزارم رو کار اصلی خودم اون وقت چقدر نتایج بهتر میشه )

    – یادمه یک ساعت نمیتونستم تو خونه بمونم ولی ساعت ها روی سایت و محصولات دارم کار میکنم هر چند یکم عملکردم کم بود اما این هم جزو تکاملم بود و الان دارم سعی میکنم بیشتر عمل کنم و این بها را با عشق دارم میپردازم

    منی که عاشق سفر بودم الان چندین ماه کوله و چادرم را جمع کردم چون این درک و عمل به این آگاهی ها الان برام لذت بخش تر از اون سفر ها شده

    البته باید یادم باشه که بها دادن را با زجر کشیدن اشتباه نکنم چون بها را با عشق می‌پردازیم

    اما اصلی ترین بهایی که باید پرداخت‌ کنم و خیلی توش میلنگم تمرکز هست

    هنوز قدرت تمرکز را درک نکردم

    از خدا درخواست دارم کمکم کنه متمرکز تر روی دوره ها و فایل ها و کسب مهارت هام و مطالعه کردن در مورد کارم ادامه بدم

    پس باید زمان و انرژی خودم را بزارم روی هدفم و قدرت تمرکز را درک کنم و به قول قرآن ان سعیکم لشتی نشم

    پس بهای تعهد و تمرکز را باید پرداخت‌ کنم

    بهای رسیدن به هدف روی خود حساب کردن و مسئولیت تمام کسب و کار را پذیرفتن و کارها را سیستمی پیش بردن و منتظر رفیق و پایه و شریک نبودن

    ( چقدر زیبا و تحسین برانگیزه بهای کنترل ذهنی که شما پرداخت کردید چه اون وقتی که تو اوضاع و شرایط بد مالی وقتی حساب شما را شرکت نداده توجه خودتون را بردید روی خواسته ها و اون موقعی که بدهکار بودید تونستید ذهن خودتون را کنترل کنید )

    اگه نتونیم بهای رسیدن به هدف را پرداخت کنیم به هدف خودمون نمی‌رسیم باید برای خودمون زندگی کنیم و نظر دیگران برامون مهمه نباشه

    هدف امسالم موفقیت مالی و و رسیدن به درآمد پایدار و افزایش روز افزون اون هست

    و خیلی از بها ها را خدا را شکر پرداختم فقط

    تمرکز

    تمرکز

    تمرکز

    باید متمرکز تر روانشناسی ثروت را کار کنم

    باید متمرکز تر روی مطاله و کسب مهارت هام کار کنم

    باید تعهدم را همواره به یاد بیارم و متعهدتر باشم و تا وقتی به موفقیت مالی نرسیدم تمرکزم پخش نشه و انرژیم هدر نره

    و شجاعت و ایمان ام را به خدا ثابت کنم و باور داشته باشم که خدا پاسخ می‌دهد

    و هر روز به یاد بیارم که چه بها هایی را حاضرم پرداخت کنم برای رسیدن به هدف هام

    به یاد بیارم استاد الان اگه تو این جایگاه و موفقیت هست بهاش را پرداخته

    اگه دوره سلامتی این طوری داره نتیجه میده به یاد بیارم استاد میگفت اول که شروع کردم چون مطالب به انگلیسی بود مغزم داشت منفجر می‌شد اما ادامه دادم و کم کم بهتر و راحت تر شد

    به یاد بیارم خیلی از هوس ها را استاد قربانی کرده که الآن به این اندام زیبا و به این ثروت و به این حد از تاثیر گذاری و به این رابطه زیبا رسیده

    یه نکته را به یاد داشته باشم من میتونم با اهرم رنج و لذت بها هایی را پرداخت کنم که عملا بعد از نتیجه گرفتن میفهمم اون ها بها نبودن بلکه سرمایه گذاری بودن برای سعادت و خوشبختی در هر دو جهان

    و میشه گفت زندکی کردن در جهنم خود ساخته در دنیا و آخرت ، فقر و نداری و بیماری و تنهایی و بی ایمانی و عدم موفقیت بهای بی هدفی و عدم کنترل ذهن و عدم قربانی کردن هوس ها و عدم کسب مهارت ها و عدم شناخت خود و خدا و قوانین جهان هست

    و چه بهای سنگینی هست بهشت را فروختن در هر دو جهان

    و ببینم دلایل منطقی که در قرآن هست

    همیشه از نگاه متافیزیکی به قرآن نگاه کرده بودم اما با اشاره شما به استدلال های پیامبران دارم درک میکنم تمام آیات قرآن کاملا منطقی هستن

    منطقیه انسان توکل کنه به ربی که خالق اون و تمام کیهان هست

    منطقیه انسان باور کنه هدایت ربی را که تمام مخلوقات را هدایت میکنه

    منطقیه انسان باور کنه روزی دهنده فقط اوست که داره روزی تمام مخلوقات خودش را میرسونه و…

    خدایا کمکمون کن بتونیم بهای کنترل ذهن را پرداخت کنیم

    خدایا کمکمون کن یهای تمرکز را کاملا پرداخت کنیم

    خدایا از تو درخواست داریم کمکمون کنی اولا هدف های بزرگ داشته باشیم و ثانیا بهای هدف های خودمون را پرداخت کنیم هر بهایی که باشه حتی اکه بهاش جون ما باشه

    استاد جان بی نهایت سپاسگذارم بابت این فایل فوق العاده و انشالله با عمل کردن و نتیجه گرفتن حق این مطالب را ادا کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    صحرا گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    بسم رب کل شی

    سلام و درود خداوند به هر کسی که در مسیر پرداخت بها و قربانی کردن است

    عید بزرگ قربان رو به همتون تبریک میگم

    استاد چقدر پیام قربان زیبا باز میکنید

    اگه دوران مدرسه به جای اون چرندیات همچین آگاهی هایی بهمون میگفتن و به جای اونهمه تکرار این آگاهی ها رو واسمون تکرار میکردن چقدر همین پیام قربانی کردن درس بزرگی واسه زندگیمون بود

    اولا اینکه اهدافمونو بشناسیم

    دوما باید بهاشو پرداخت کنیم

    سوما حواشی قطع کنیم

    از چیزهای کم ارزش بگذریم و به صورت لیزری تمام تمرکز روی هدفمون باشه

    مهم نیست بقیه چه مسیری میرن من وقتی هدف روشن شد هر چیزی که در راستای اهداف نیست قطع کنم

    استاد خیلی خوشحالم وقتی این فایلو گوش دادم دیدم آره من در عمل قربانی کردم

    و عملگرا بودم

    من برای درک قرآن ۲۴ دور این کتاب به صورت ریشه ای مطالعه کردم از اول به آخر از آخر به اول از وسط به آخر

    و تموم شنیده ها رو دور ریختم و خودم شروع کردم به مطالعه حتی من نمیتونستم صحبت های شما قبول کنم خیلی مقاومت داشتم در برابرشون و خودم رفتم سراغ قرآن

    من برای درک قرآن کتاب های زیادی مطالعه کردم

    کتاب های نیل دونالد والش مطالعه کردم و حتی ۸۰ صفحه از کتاب های کفتگو با خدا نت برداری کردم

    کتاب های جو‌دیسپنزا ،بروس لیپتون مطالعه کردم حتی

    کتاب بخواهید تا به شما داده شود استر هیکس نوشتم تا ریز به ریز بفهمم چی به چیه

    بفهمم آیا غیب همون فرکانسه

    بفهمم آیا صلات همون توجه

    بفهمم داستان باورها چیه

    اصلا وقتی باورها ایجاد میشن چه اتفاقاتی در بدنم در ذهنم میفته

    داستان نورون ها رو فهمیدم

    داستان احساس فهمیدم

    برای شناخت خداوند من و برادرم دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو تهیه کردیم بهاشو پرداخت کردیم (البته برادرم با اکانت خودش )

    من جلسات ۷،۸ ،۹ ،۱۰ دوره راهنمای عملی ریز به ریز نوشتم

    حتی یادم میاد من یک هفته درگیر کلمه صلات بودم آیا واقعا توجه میشه و ادامه دادم و ادامه دادم

    این درمورد قران بود

    شما در دوره راهنمای عملی گفتین حتی

    اگه درس خوندن در راستای اهدافت نیست قطعش کن

    من خیلی فک کردم به این موضوع

    میخوام کجا باشم ،کارم چی باشه

    وقتی به این نتیجه رسیدم درس خوندن در راستای اهدافم نیست و نمیخوام کارمند باشم

    ترم اول لیسانس دانشگاه ملی رشته حسابداری بودم قطعش کردم و با مدرک فوق دیپلم ترک تحصیل کردم

    خانوادم و تموم اطرافیان شروع کردند به سرکوب و خط و نشان کشیدن واسه من که نه بدبخت میشی ،آخه این چه کاریه ،دیونه شدی

    زشته یه دختر با این سن و سال کم مدرکش فوق دیپلم باشه

    مردم چی میگن غلط کردی تو باااااااید بری دانشگاه

    و تو دختر زرنگی نیستی چون درستو میخوای ادامه ندی

    (وقتی فک کردم به اینکه خب من میرم دانشگاه حتی با معدل ۲۰ مدرکمو میگیرم آیا این شجاعته ؟ دیدم نه اتفاقا واسه من این نهایت بی ارزه بودنه شجاعت این نیست که یه مسیری که همه رفتن توام بری شجاعت اینه که تو هر جا ترسیدی وارد اون ترست بشی )

    بیا برو دانشگاه بابا همش دو ساله تا چشم روی هم بذاری میگذره

    ولی

    دو سااااال خیلی زمان زیادیه دو سال نشتی فرکانسی منو نابود میکرد

    همه با من بد رفتاری میکردن چون در چارچوب اونا عمل نکردم

    گفتم اگه اینا اینقدر خودخواه هستن میخوان مسیری برم که اونا راضی هستن و خوشحال میشن. من خیلی باید خود خواه تر باشم که مسیر خودمو برم و اهمیت ندم

    و

    این جمله شما همش یه

    گوشه ذهنم بود گفتین که خط قرمز من اینه که ترس بر من غلبه کنه

    وقتی به خودم نگاه میکردم میرم دانشگاه و درگیر امتحانات هستم حتی رشته ای که متنفرم ازش و همش به خودم فوش میدادم

    گفتم تو خجالت نمیکشی اینهمه داری

    روی خودت کار میکنی

    اونهمه انرژی و تمرکز گذاشتی واسه قرآن همش ایمان ایمان میکنی ولی ارزه نداری جایی که نباید باشی قطع کنی اونم واسه حرف مردم

    کوووو ؟ ایمانت کجاست ؟ نشون بده

    و خداروشکر قطعش کردم

    این از درس

    تو بحث علاقه

    خیلی به این فک کردم که علاقم چیه وقتی به گذشته فک میکردم یکی از توانایی هایی که دارم و خیلی بولد بود اینه که من خوش خطم و همیشه تو مدرسه منو به عنوان یه فرد خوش خط قبول داشتند و از من میخواستن اسامی دفتر نمرات بنویسم

    و در حین نوشتن خیلی حس خوبی داشتم و گذر زمان متوجه نمیشدم

    و بلافاصله دوره خوشنویسی ثبت نام کردم که این مهارت قوی و قویترش کنم

    حالا مطمئن نیستم علاقم صدردصد این باشه ولی گفتم اشکال نداره من شروع میکنم من قدم اول برمیدارم ممکنه از این راه به مسیر دیگه ای هدایت بشم

    و این توکل و منطقی فک نکردن

    که من نمیدونم من فقط شروع میکنم خدا هدایتمون میکنه

    و باز این اقدام سریع و عملگرا بودنمو خیلی دوستدارم

    تو بحث روابط

    من الان یک فرد تنهای تنها هستم

    و این تنهاییمو خیلی دوستدارم واسه من کیفیت آدما مهمه نه سیاه لشکر

    و خونه هیچکدوم از اقوام نمیرم وقتی هم اونا میان هندزفری گوشم میذارم

    و من عاشق این خودخواهی هستم که کنترل ورودی ها خیلی مهمتر از اینه که دیگران از من راضی باشند

    به درک میخوام صد سال سیاه راضی نباشن

    و یه سری وابستگی ها رو قطع کردم که چقدر این وابستگی ها واسم نشتی فرکانسی بود

    دقیقا الان من از نظر اطرافیان یه ادم گمراه ،دیوانه مخ تعطیل هستم چون خلاف مسیرشون حرکت کردم و همیشه میگن ببین تو الان سنت کمه ما سنمون بیشتر چند تا پیرهن بیشتر پاره کردیم از تجربمون استفاده کن

    ولی به قول شما نتیجه زندگی مهمه نه حرف و اینا

    و

    این جسارت حضرت ابراهیم که تو جامعه غرق در شرک و بت برستی حتی پدرشون نمایندگی بت داشته😂 پا میشه بت هاشونو میشکنه

    و خلاف همه عمل میکنه

    همیشه اینو به خودم یادآوری میکنم ببین حضرت ابراهیم اینطوری عمل کرد متفاوت بود

    که مهم نیست بقیه چی میگن مسیری که قلبت میگه درسته اونو برو فارغ از اینکه دیگران چی میگن

    گوسفند وار دنبال این سیاه لشکر نباش

    و استاد چقدر این شجاعته این پا گذاشتن روی ترس ها کیف میده بخدا اصلا یه آدم دیگه ای میشی

    و اینا همشون مدیون اگاهی ها بینظیر شماست

    اوایل که با شما آشنا شدم اینکه میگفتین من حرفای قشنگ دوست ندارم عمل عمل عمل مهمه

    میگفتم این عباسمنشم ول کن نیست خب حالا

    باشه بابا تو خوبی 😂🤭

    خیلی مقاومت داشتم در برابر این جملتون

    و اوایل خیلی یقه این و اونو میگرفتم میگفتم ببین همه چی باوره دنیا قانون داره قانوش اینه

    واکنششون این بود خودت چه نتیجه ای گرفتی

    و گفتم فعلا هیچی میگفتن پس ساکت شو و

    گفتم آره کاملا استاد درست میگه

    نتیجه نتیجه نتیجه

    هر وقت خواستین با عباسمنش صحبت کنید درمورد نتایجتون بگید من گوشی برای شنیدن حرفای قشنگ ندارم

    چقدر فوق العادست این بشر بینظیره بینظیر

    صحبت های عباسمنش طلاست جواهره که توی هیچ دانشگاهی از این جنس صحبت ها وجود نداره ولی زمانی که در عمل به کنار بگیریم

    و اینکه وقتی به عملکرد خودم نگاه میکنم میبینم هر روز متفاوت تر از بقیه میشم و این بخاطر این آگاهی های متفاوته

    خلاصه استاد عاشقتووونم

    عاشقتووونم که شما رول مدل هستید و مثالاتون واسه خودتونه

    انشالا هممون این مسیر ابراهیم ادامه بدیم و تکاملی به این شخصیت بزرگ نزدیک بشیم

    در پناه رب العالمین باشید

    صحرا ۱۴۰۱/۴/۲۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    محمدرضا مرشدی گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    ب نام خدای مهربانم ک عاشق منه من محمدرضای خداوندم

    سلام استاد فقط میتونم سپاسگزار خداوند باشم ک شما هستید و تلنگر اساسی ب من بزنید

    شاید 40 یا 50 روزه اومدم و عضو خانواده عباسمنش شدم

    همیشه میگفتم ای کاش خدا شمارو زودتر وارد زندگیم میکرد…

    همیشه از خونه تا محل کار رادیو اوا گوش میدام وبعد اخبار ورزشی

    الان باجرات میتونم بگم ک 40 یا 50 روزه ک من حتی اهنگ هم گوش نمیدم

    فقط و فقط دارم فایل های دانلودی و گوش میدم

    الان بهتر میفهمم معنی بها چیه معنی قربانی کردن چیه

    استاد یادمه ی روزی انقدر ب ماشین های مدل بالای طرف توجه کرده بودم فقط اونارو میدیم و تشکر میکردم ازخداوند و ارزوی موفقیت میکردم( چیزی ک یاد دادی بهم)

    یدفعه ی سمند دیدم با خودم گفتم مگه سمند هم وجود داره هنوز😂درصورتی ک خودم پراید دارم😂استاد خداشاهده کلی تعجب کرده بودم…

    از وقتی ک شما رو پیدا کردم ب جرات میتونم بگم کلی چیزا رو قربانی کردم کلی چیزا رو خدا خودش قربانی کرد واسم مثلا الان واقعا من هیچ دوستی ندارم همکار دارما ولی فقط مجبوریه چون واقعا100% اطرافیانم آدمای منفی فقط ناراضی فقط درحال غر زدن فقط درحال شکایت کردن ی روز ب خدا گفتم خدا همشونو از سر راهم بردار الان نگا میکنم میبینم واقعا شاید 1ماه ک دیگه حتی بهم زنگ هم نمیزنن خیلی وقتا میدیدم طرف خونه داره ماشین داره سلامته زندگی مناسبی داره بازم داره غر میزنه چرا احمدی نژاد یارانه داد چرا بنزین شد 1000تومن چرا شد 3 بهش میگفتم بابا تو این همه نعمت داری ول کن غر زدنو لذت ببر این همیشه هست البته بگم ک قبلش منم جزیی از خودشون بودم ب جرات میتونم بگم ک 1ماهه ک من حتی بحث سیاسی نمیکنم تو اداره بحث سیاسی پیش میاد منم مجبورم گوش بدم فقط تو ذهنم میگم خدایا من عاشقتم دیگه مثل اینا نیستم دیگه واسم مهم نیست ک رئیس جمهور بشه کی نشه کی قراره منو کارمند رسمی دولت کنه یا نکنه

    چون هدف من دیگه تو اون اداره نیست

    بزودی بهای کارمو میدم میرم ب سمت عشقم ک برنامه نویسیه…

    فقط خدا روشاکرم بابت این همه اگاهی

    خداشاهده تو این 40 50 روز بارهاهمسرم بهم گفته ک چقدر اخلاق و رفتارت عوض شده

    من هیچ محصولی خریداری نکردم بجز کتابا و فایل های رایگان الان میفهمم ک بهای همین چیزا فقط ذهنمو وقتم بود ک اهنگ گوش میدادم یا اخبار میدیدم یا کلا تو بحث های الکی بودم ک رئیسی چی میگه فلان وزیر چرا نمیاد مارو تبدیل وضعیت کنه ک مثلا2تومن بیاد روحقوق من…

    واقعا محمدرضای قبلی رو کوبیدم از نو ساختم واس خودم

    حتی خدای خودمو کوبیدمو از نو ساختم خیلی سخته ولی ب قول خودت حداقل دارم تمام تلاشمو میکنم دارم حرکت میکنم حتی اگه اهسته…

    حس میکنم ک من دیگه تو فرکانس خداوندم تو نعمت تو لذت تو زندگی کردن ن تو فرکانس عذاب

    ب امید خدا بعداز کتابا میخوام 12 قدمو شروع کنم

    الان 30 سالم شده ولی انگاری 40 50 روزه ک دارم زندگی میکنم ارومم. مهربونم. عصبی نیستم. همه با من مهربونن همه بامن در صلحن…

    الان میفهمم ک قربانی کردن چیه

    چطور ابراهیم شد ابراهیم

    منم میشم محمدرضای خداوند

    استاد صمیمانه از اعماق وجودم دوست دارم و سپاسگزارتم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: