حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

621 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    سلام استاد عزیز و زیبای من

    استاد واقعا سپاسگزارم. از صبح دنبال یک چیزی بودم درباره امروز و می خواستم بدانم. فایل اعتماد به رب را قبل ها بارها گوش کردم. در اینترنت چرخ می زدم تا از قربانی مفهومی درک کنم که به دلم بنشیند.

    این مفهوم برایم بسیار عمیق است. چون مدتهاست با زبان و گفتار شما و فایل های شما روز وشبم را سر می کنم، مثل همیشه به موقع (این کلمه به موقع درباره تمام فایل های شما صدق می کند) شما فایلی ر اآماده کردید که گمشده ی امروز من بود. سپاسگزارم. چقدر درست از مفهوم بها سخن گفتید، برای مایی که می خواهیم به هدفی برسیم. از دوستتان که مدرس زبان انگلیسی در سطح بالایی بودند و می خواستند آنلاین کار کنند گفتید و نکاتی را برای هدفش به او گفتید مثل اینکه داشتید به من می گفتید چکار کن.

    از بهای کنترل ذهن گفتید. ازبهای حذف تلویزیون، حذف دوستانی که در مسیر هدف شما نبودند. از حرکتهای بزرگتون گفتید. جاهایی که من هم بهایی پرداخته بودم بسیار خشنود می شدم.

    وقتی به یاد آوردم که من هم تلویزیون ر احذف کردم، خوشحال شدم که بهایی پرداخت کردم. وقتی به یادآوردم که پرسه زدن در فضای مجازی ر ا حذف کردم، خوشحال شدم که بهایی پرداخت کردم. بله این بهایی که پرداخت کردم واقعا برایم زجر و ناراحتی به همراه نداشت و بسیار هم لذتبخش بود و راه ر ا برایم هموار کرد. از کنترل ذهن گفتید که این نیز بهایی است که باید پرداخت.

    تمرکز! بله تمرکز یک بهایی است که وقتی می پردازی نتایج عالی می شود و حتما که لذت هم می بری. وقتی تمرکزت را روی خواسته ات می گذاری، زمانی که مسئولیت تمام کارت را به عهده می گیری، وقتی سعی می کنی به سخن دیگران اهمیت ندهی همه و همه بهایی است که باید پرداخت. قربانی کردن آنچه که نفس ما می خواهد به آنها بپردازد اما نمی داند که این مواردی که شاید لذتی چند ثانیه ای به بار می آورد بیشتر تو را جوری سرگرم می کند که نمی توانی بفهمی چقدر از هدف اصلی دور شدی.

    باید قربانی کرد آنچه را که ذهنت به آن فرمان می دهد. گشتن در فضای مجازی، دیدن یک سریال تلویزیونی، رفتن به یک مهمانی و سخنان ناخوش شنیدن.

    از قربانی ها بزرگتری نیز سخن گفتید مثل رها کردن شغلتان و رفتن به تهران، سخنرانی در 30 کلاس دانشگاه و همه ی اینها قربانی است که برایتان نتایج بزرگتری رقم زده است. بله باید بهای آنچه را که می خواهیم بپردازیم اما این به معنای سختی و رنج نیست، اگر باورهای درستی داشته باشیم و اعتماد کنیم به پروردگار به رنج و بدبختی نخواهیم افتاد.

    حتی اگر گاهی به تضادی برخورد کنیم می تواند درسی باشد که سکوی پرتابی برای قدم های بعدی باشد.

    بسیار لذت بردم. من هم دوست دارم از ابراهیم بشنوم. دوست دارم آیه های مربوط به این اسوه را بخوانم. سپاسگزارم که این خواست من اجابت شد و شما این فایل عالی را تهیه کردید. سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    کزین اندیشه بر نگذرد

    سلام بر استاد عزیزم

    سلام بر همه ی دوستان خوبم

    استاد جان .. استادی که داری پدری میکنی در حق ما ..خدا وکیلی آب رو ریختی روی آتیش.. دوباره بیداری و دوباره مصمم شدن برای ادامه ی راه حقیقت

    خیلی به خودم افتخار کردم… به خودم و به استاد عزیزم

    به خودم بابت اینکه زهرا راهت درسته و همین منوال را ادامه بده

    به استادم که حقیقت را درک کرده و به من به عنوان ابراهیم زمانه می فهمونه که همینه و برو جلو

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    خیلی حرف هاتون الهی بود . با دیدن این فایل و شنیدن صدای دستی از دستان خداوند فهمیدم که راهم درسته و برم جلو

    تعهد هام رو دوباره نگاه کنم

    تعهد هام درسته

    تعهدهام حقیقته

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    من برای کنترل ورودی هام اولش سختم بود ولی گفتم استاد جان میگه باید انجامش بدم

    اولش یه هفته نرفتم خونه مادرم . ترک دوستان . بعد دیدم فشار رومه ..تازه من از اونهایی نیستم که رفیق دوست و اینا باشم اما باید همین رو هم کنترل می کردم .

    بعد استاد جان با //قانون تکامل //آشنام کرد

    و من با تکرار و تکرار این قانوندرهای باز شدن

    خوبیش این بود که استاد از زندگی خودش می گفت. منم می گفتم خب !!پس باید در زندگی خودم درستش کنم

    کم کم تونستم ورودی هامو بسیار عالی کنترل کنم . چون خانواده ی من . خانواده همسرم . اطرافیام به شدت مذهبی هستن و باید ازشون دوری می کردم و این فایل اتمام حجت بود با تعهد هام شخص من خدایا صد هزار مرتبه شکرتت

    //////استاد من فقط باور کردم که میتونم لاغر شوم .!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط با دیدن شما در سایت که دیدم لاغر شدید و همینطور یه حسی بهم میگفت این رو بخور و این رو نخور . با این کار چند نفر به من گفتن که لاغر شدی !!!! این در حالیه که من /// دوره قاون سلامتی //// را ندارم ..

    حالا چطور لاغر شدم؟؟؟؟؟ فقط با دیدن و باور کردن ………………………..

    بادیدن استاد جان

    با صحبت هایی که می فرمودن

    اونهایی که میگن نتیجه من خودمو میگم ما یادمون میره و نباید این اتفاق بیفته این خودش یه نوع شکست محسوب می شود

    استاد شما خیلی ماهید

    من هر چی که می گید را تا اون جایی که می تونم تا پای جان ، بهش عمل می کنم

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    استاد خدا بهتون ثروتی بده که نتونی بشمریش

    داره مهاجرت مون هم جور میشه به امیدخدای مهربان

    دست های خداوند همه ی کارها رو برای ما می کنن فقط با ، باور کردن قاون بدون تغییر جهان هستی ، فقط مثل وحی منزل گوش کردن به صحبت های استاد جان ، فقط زوم کردن روی استاد و زندگی استاد . نتایج استاد . باخوردهای استاد چرا؟؟؟؟ چون ایشون کسی هستن که نتیجه گرفتن و در حد حرف زدن نیست کسی هستن که بهش عمل کردن و عمل میکنن

    استاد من به عنوان شاگردتون افتخار میکنم که در مکتب شما هستم

    استاد شما بی نظیرید

    استاد شما ماهید

    استاد شما همتا ندارید

    از قادر متعال براتون بهترینها را خواستارم

    در دوره دوازده قدم فرمودید /// من به عنوان شاگرد شما باید این حرف ها رو به هیچ کس نگم /////// من هم گوش کردم و به هیچ کس نگفتم به غیر از همسرم که اول راه که بودم برای ترس بود که تمومش کردم و یه کم هم برای دخترم و اونم تموم شد و رفت . الانم برای همسرم که میگم همسرم وقتی التماس میکنه براش میگم و همه رو که نه ؟؟؟ مثله قبلا که خودمو خسته کنم و اینم روی خودم کار کردم

    واقعا خدا را شکر میکنم که در این مسیر با استادی هستم که حرف هاش بوی خدا می دهد

    استاد خدا بتون اجر بده که با حرف هاتون که همه را من باور میکنم ، باعث می شود که خداوند را بیشتر با خودم رفیق کنم

    استاد خدا بهتون ثروتی بده که نتونی بشمریش که حرف هاتون چنان انرژی به من میده که زهرا برو و برو وبرو و انجامش بده همین رو برو و نترس همین رو برو و نگو نمیشه

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    من تمرین اگهی رو چندین و چند بار انجامش دادم و چنان قدرتی خداوند بهم میده که خودم باورم نمیشه خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    دیشب همسرم بهم میگفت داره درها باز میشه…

    بهش گفتم خب .. بعد گفت یه انسان شریفی اومده و میگه می خواهیم با هم بریم تهران و تو برام کار کن ….من هم خونه ات میدهم به صورت رایگان با خانواده ات در اون خونه بشین و زندگی کن ….میگه اون خونه خیلی خوبه وبزرگه و ……

    بعد من اول هیچی نگفتم ….بعد گفت نظرت چیه؟؟؟؟؟ بهش گفتم : من استاد جانم گفته طبق مدارت باید بری جلو و یه شبه نمیشه که ثروتمند بشی یا یه شبه بیماریت درمان شود باید کم کم و تکاملی بری جلو

    گفت خب باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟

    گفتم باید تکامل را رعایت کنیم و چون ما تا حالا در خونه های کوچیک بودیم الان در مدارش نیستیم و به زمین می خوریم البته باری خدا کاری نداره ولی در مدارش باید باشی تا لذت شو ببری …باید خودمون رو در مدارش قرار بدهیم تا در خونه های بزرگ باشیم و اگه تکامل رعایت نشود نمیتونیم و دوباره زمین می خوریم

    همینو که گفتم. گفت :پس باید این کار رو کرد. گفتم : آره …گفت : باشه

    و بعد مثال هایی که طبق گفته های استاد رفته بودیم جلو و نتیجه داده بود ، را بهم گفتیم و یاد آوری کردیم و هر دو تامون احساس مون خوب شد خدا را شکر

    خدایا صد هزارمرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام به همه ی دوستان عزیزم واستاد عزیز و بزرگوار

    من همیشه به عید قربان یه نگاه خاصی داشتم ودارم از اونجا که. ۲۰ساله ما هرسال برای عید قربان قربانی میکنیم

    وهمیشه برام سوال بود یعنی چی چرا به چ دلیل تا اینکه توسط استاد با نحوه ونوع نگاه ابراهیم آشنا شدم و نگاه ابراهیم از قربانی کردن

    دوست دارم دیدگاه خودمو در مورد بها بنویسم و برای خودم بنویسم و اگر واقعا دوستانه که کامنت منمو میخونن دوست دارم اگر نوع دیدگاهم درست نبود حتما بگن چون دوس دارم درک کنم مطلبو

    دیدگاه من اینه که خداوند چه نیازی داره به من هیچی منم که به اون نیازمندم

    خداوند منتظر اینه که من برم یه چیزیو قربانی کنم وبگم من اومدم واین گوسفند و امسال قربانی کردم برای خداوند خب که چی

    دید من اینه ابراهیم وقتی خدا گفت برو قربانی کن و چه کسی رو پسرتو بچه تو که بعد سالها بهت دادمش حالا قربانیش کن اگه می‌گفت خودتو قربانی کن کار برای ابراهیم راحت تر بود من پدر نیستم هنوز اما وقتی به پدر مادر خودم نگاه میکنم حاضرند خودشو قربانی من بکنند شکی هم ندارند همون‌طور که استاد تو فایل اعتماد به رب توضیح دادند

    اما چه چیزی ابراهیم رو آنقدر بزرگ کرد که تونست این بهای بزرگو بده فقط یک چیز (ایمان) این بهاست

    وخدواند هم به اندازه رشد ایمان من بها میخواد

    اما ایمان ابراهیم یک شبه نبود شاید تکمیل ایمان ابراهیم همون قربانی اسماعیل بود

    اما از وقتی که گفت من یکتاپرستم خداوند بهش گفت که حالا ایمان تو قوی کن

    با شکستن بت ها با دادن فرزند تو اون سن با رفتن داخل آتیش با اعتماد به ربی که بچه تازه به دنیا اومده رو با زنی که تازه بچه به دنیا آورده وسط بیابون ول کردن همه ی این. ها ایمان ابراهیمو قوی کرد که شد اون ابراهیم وابراهیم بهای اهدافشو با ایمان و توحید داد

    واگه الان استاد عزیز اگه خدا بهت بگه که عباس منش خودت می‌دونی که من همه چی بهت دادم از همه چی همه چی ثروت سلامتی عشق ارتباط خوب همه چی

    همه رو ول کن همه رو ببخش سایتتم ببند و ازاول شروع کن اگر این پیام خدا برای تو باشه آیا انجام نمیدید قطعا انجام میدید حتما این کارو میکنید چون اون ایمان شما شکل گرفته ونترسی خواهی داشت و نه غمی چون ایمان داری

    اما من چی من نه من نمیتونم بلوفم نمی‌زنم چون ایمان من در اون حد نیست که اون بهارو بدم اما شما میتونید

    اما بهای من برای اهدافم الان چی بوده

    الان که میخواستم این مطالبو بنویسم ذهنم می‌گفت توکه بهایی ندادی که به خواسته هات برسی باید بری بدویی تلاش طاقت فرسا کنی سختی بکشی اما مچشو گرفتم

    بهای من یک سال ندیدن خانواده مه که عاشقانه دوسم دارند بهای من اومدن تویه شهر که ۱۰۰۰کیلومتر فاصله داره با ۱۰۰هزار تومن تو کارتم

    بهای من قطع وابستگی با خانواده م

    بهای من کات کردن با ۱۰۰درصد دوستانم که تنهایی تنها شدم

    بهای من ترک دختری که خیلی دوسش دارم اما قطع رابطه به دلیل اینکه شرک داشتم و وابسته میشدم وباید شرکو حذف کنم بعد رابطه وهر چیز دیگه ای

    بهای من حذف شبکه های اجتماعی و… بوده

    اما من با دادن این بها ها هنوز از لحاظ مالی رشدی نکردم وخدواند فقط توسط دستاس تا اینجا منو آورده

    اما الان از هر دری که میخوام وارد میشم فقط به یه چیز بر میخورم توحید ایمان به رب

    این بهایی اصلیه که باید پرداخت کنم این مهم ترین بها است که وقتی یه مشتری که میتونم با قراردادی که برای اوکی میکنم خیلی از مسایل مالی حل بشه اما بهم میگه نه و نمیشه ومن اون لحظه این بهارو بدم که بگم خدا از دست دیگه ش بهم میده ومن نگران نیستم من ایمان دارم این همون بهاست

    خیلی بها ها هست که من حاضرم بدم بهاهایی که میبینمشون وحاضرم اون بها هارو بدم اما بهایی که نمیبینمش و حاضرم اون بهارو بدم ایمان و اعتماد به ربه که بهم وعده پیروزی وثروت وفزونی داده به شرطی که من به اون اعتمادکنم واین یه بهایه کاملا درونیه

    من خیلی حرکت کردم از شهرم از روستام اومدم بیرون با ظاهر اینکه اونجا خیلی همه چی فراهم بود از خانواده م گذشتم با اینکه عاشقانه منو دوست دارن وبعنوان بچه کوچیک خانواده از همه بیشتر دوستم دارن بهای من اومدن ونه غذایی برای خوردن داشتن ونه سقفی داشتن اما همه رو اون جور کرد برام الله یکتا

    اما چرا هنوز به خواسته های مالیم اهداف مالیم نرسیدم چون شرک دارم هنوز ایمان کامل ندارم که خداوند که به من رزق میده روزی میده نه مشتری نه مدیر. نه هیچ کس دیگه این اون بها هستش واکه کسی فک می‌کنه این بها نیست و دویدن وسختی کشیدن بهاست به نظر من امتحانش کنه تا برسه

    چون ایمان داشتن و اعتماد بی چون چرا بهای بزرگیه

    یه اتفاقی که قبل عید امسال برام افتاد میخوام تعریف کنم که برای خودم نشانه محکم تری باشه

    ما تو دفتر کاریمون نشسته بودیم غروب بود یه بنده خدایی که سازنده بود تو منطقه وهست اومد که یکی از واحدهاشو برای فروش بذاره از قضا سرصحبت باز شد این آدم مولتی میلیاردره وبسیارم آدم ساده وخاکی در مورد خودش وچطوری رسیده به اونجا صحبت کرد ۴ساعت تا ساعت ۱۲شب صحبت کرد واز اول صحبت هاش وتا آخرش فقط اینو گفت (عزیزان من فقط خدارو باور کنید) همین می‌گفت هرچی دارم رو اون بهم داده هرچی عزیزانم برید خدارو بشناسید

    نه قانون میدونست نه بلد بود اما ناخودآگاه قشنگ اجراش میکرد

    می‌گفت خدا هرچقدر بهم بده من انفاق میکنم

    ۱۰۰تومن بده ۱۰تومن می‌بخشم

    گفت هیچی بلد نبودم فقط گفتم خدا دستمو بگیر گفت تو عرض چند سال یه جوری من کشید بالا گفتم خدا چیکار میکنی دستمو کندی گفت خدا بهم گفته تو چیکار داری تو دستتو دادی به من کاریت به بقیه ش نباشه واز کارهای که خدابراش انجام داده بود می‌گفت وهیچ اعتباری از اون همه ثروت و زندگی به خودش نمی‌داد فقط می‌گفت خدا

    (عزیزانم برید خدارو بیشتر بشناسید)

    به نظر من بها ایمانیه که باید پرداخت بشه من خودم آدمی بودم و هستم که همیشه حرکت کردم اما بدون ایمان زجرم کشیدم ساختیم کشیدم دربه دریم کشیدم واخرش هیچ اما تصمیم گرفتم حرکت کنم این بار با ایمان با اعتماد به رب و قربانی کنم تمام شرک های وجودم رو

    به قول استاد که گفت تو یکی از فایلاش که من شرک داشتم نسبت به ثروت وکلی دویدم بدهکار شدم وبعد وقتی فهمیدم شرکمو با ایمان به رزاقیت خداوند که خداوند اگه خدای رابطه عاشقانه ست اگر خدای سلامتیه اگه خدای اعتبار خدای پول وثروت هم هست وبعد دیگه زجر نکشیدم پول خودش اومد

    تمام این حرفها رو به یگانه عالم هستی قسم فقط برای خودم گفتم نمی‌دونم فقط نوشتم حتی الان نمیدونم چی نوشتم مگه دوباره بخونمشم

    سپاسگذارم همتون هستم برای کامنت هاتون

    وسپاسگذار استاد عزیز امیدوارم ماهم مثل تو بتونیم موحد باشیم شرک هامونو قربانی کنیم

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری مجویم 🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سامان مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2486 روز

    سلام استاد عزیزم خیلی ممنونم بابت این آگاهی های نابی که در اختیارمون میذارید ❤️❤️

    من اون اوایل که با شما و برنامه هاتون آشنا شدم خیلی نتایج خوبی رو میگرفتم در مورد تمام مساعل زندگیم و بخصوص در مورد مساعل مالی که تا بحال تجربشون نکرده بودم بعد از مدت یک سال نتایجم خیلی کمرنگ تر شد و همیشه برام سوال بود ( من که خیلی وقته دارم رو قانون کار میکنم و اطلاعات و تجربه ای که الان از قانون دارم خیلی بیشتر و در مورد مساعل دیگه واقعا نتیجه گرفتم اما چرا تو مساعل مالی دارم افت میکنم ؟ ) متوجه نبودم که من اون زمان درسته تجربه م و اطلاعاتم کمتر بوده اما عملا هر انچه که اون زمان داشتم رو قربانی کردم وقتم انرژیم از کارهایی که خیلی حال میداد بهم اما منو دور میکرد زدم و با تمرکز زیاد و لیزری رو مسیر عشق و علاقم کار میکردم و نتایج خیلی بزرگی رو نسبت به سامان قبل میگرفتم اما بعد از مدتی من برگشته بودم به آدم قبل همون کارهارو حالا با درصد کمتر اما انجام میدادم یه سری کارارو که قشنگ حس میکردم داره دورم میکنه از مسیر علاقم و قانون و من امروز از شما یاد گرفتم که برای رسیدن به موفقیت : تمرکز لیزری و همه جانبه میخواد و این تمرکز جز با حرکت در مسیر عشق و علاقت نمیتونه اتفاق بیوفته چون اگه مسیر عشق و علاقمو نرم نمیتونم تمرکز بذارم روش و طبیعتا پیشرفتی هم نمیکنم خلاق نیستم ایده هامو جدی نمیگیرم و … بعد از اینا میرسیم به اهمیت بحث باورها که اگر برم تو مسیر عشق و علاقم و تمرکز وانرژی بذارم اما نتونم پول بسازم و ثروت خلق کنم باهاش کم کم مجبور میشم برم دنبال مسیری که علاقه ندارم بهش برا اینکه بتونم فقط مخارج زندگیم رو تامین کنم در حد زنده بودن به قول خودتون مثل بدنه جامعه ، پس در نهایت باید باورهام رو همه جانبه برای خلق ثروت از مسیر عشق و علاقم درست کنم و بچسبم به همین مسیر و هر انچه که منو از این اصل از این مسیر الهی دور میکنه قربانی کنم ( فیلم سریال مهمونیها دوستان … و کلی چیزای دیگه که حسابی منو عقب انداخت بعد از اون همه نتیجه باید بهاش رو بپردازم و قربانی کنم برای رسیدن به خواسته هام ، استاد این بزرگترین درسی بود که تا به امروز از این عید به لطف خدا و وجود شما گرفتم واقعا سپاس گذارم ازتون که از زوایایی قوانین رو اموزش میدید به ما که بتونیم استفاده کنیم ازش تو زندگیمون برای پیشرفت و موفقیت ممنونم ازتون ❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    النازصالحی گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    به نام الله یکتا

    سلــــــــــام 💜

    حاضرم برای هدفم چه چیزی رو قربانی کنم ؟!!!

    دو روز پیش این فایل فوق العاده ارزشمند رو دیدم و دو روزه تمامه که شب و روز دارم به این فکر میکنم که تا اینجای کار برای هدفم چه کار کردم ،از چه چیزای بیهوده و موانعی که سد راهم بود گذشتم و چه ارتقایی در راه رسیدن به خود تعالیم انجام دادم ؟؟!!

    استاد عزیزم ازت سپاسگذارم ،خدارو سپاسگذارم که اینجا هستم و توسط شما هدایت میشم 🌸💙،وقتی این فایل رو میدیدم ته قلبم گفتم این همون فایلی بود که من نیاز داشتم انگار طرف صحبت هاتون فقط من بودم انگار خدا داشت از طریق کلام شما هدایتم میکرد، باهام حرف میزد ،حس میکردم یه عضو نزدیک خانوادم یه پدر یه برادر بزرگتر وضعیت و حال درونیم رو میدونه و نشسته و رو در رو و چشم تو چشم و جدی داره نصیحتم میکنه که این راهته ، اونقدر که وسطای فایل وقتی باهمون حالت دوست داشتنیِ همیشگی که جدی میشید ،گفتید «تو قربانی کردی ؟؟!!، حضرت ابراهیم تا قربانی کردن پسرش جلو رفت تو تا کجا میری ؟؟!!!» بغضم گرفت ،حرفای شما تو گوشم میپیچیدو نگاهم به تابلوی رویاهام بود و ته دلم از خودم میپرسیدم «واقعا براشون چی رو قربانی کردم ؟!» ، این فایل و صحبت های شما من رو خیلی تکون داد استاد روز و شب دارم به این فکر میکنم ، مینویسم حتی همون شب مثل شما اومدم یک بار دیگه رویاهامو لیست کردم و یه نگاه کلی بهش انداختم و به خودم گفتم الناز، استاد برای اینجا بودن جونشو وسط گذاشت تو برای هدفهایی که لیست کردی حاضری چیو وسط بذاری ؟، با خودم تنها شدم و از خدا هدایت خواستم تا اینکه دیروز یه تصویری توی ذهنم دیدم خودم رو دیدم که لبِ یه دره ایستادم اون طرف دره هم خود متعالیم بود ،منی بود که داره آرزوهاشو زندگی میکنه اما بینمون فاصله بود و توی این فاصله صدها من وجود داشت ، من های زیادی که هر کدوم ترس های خاصی داشت ،ترس از حرف مردم ،ترس از طرد شدن ،ترس از شکست و …. یکشون گَه گاهی رو مردم حساب میکرد و توکلش ضعیف بود، یکیشون اصرار داشت تو دایره ی امنش بمونه، یکیشون میخواست مورد تایید باشه و …..کلی از تاریکی های وجودم رو دیدم ، دیدم که تنها راه رسیدن به اون طرف دره که خودمتعالیم و زندگی رویاییم هست اینکه از این تاریکی ها عبور کنم …، نمیدونم این تصویر هرچی که بود به دلم نشست فهمیدم بزرگترین مانع من خود منم ، من باید با کسب نور آگاهی نیمه ی تاریک وجودیم رو روشن کنم هر چه قدر آگاه تر بشم بهتر میتونم از ترس هام عبور کنم ، راستش اینبار که هدف ها و رویاهامو لیست کردم چون فقط تیتر و موضوع اصلی رو نوشته بودم بهتر متوجه شدم باید چی کار کنم و به چه سمتی حرکت کنم، تصمیم گرفتم مهارت های لازم برای هدفم رو ارتقا و بهبود بدم مهم نیست چه قدر انرژی و زمان میبره من از شما یاد گرفتم استاد جانم که با لذت بها بپردازم چون پرداختن این بها درست مثل خریدن بلیط برای شهر بازی میمونه بهاشو میدی تا لذتشو ببری 😍💫

    بی انصافی نمیکنم منم از خیلی چیزا گذشتم برای ارتقا و بهبود زندگیم و فکر میکنم یکی از دلایل آشناییم با شما و در این مدار قرار گرفتنم همین بوده که روابطم رو محدود کردم و شُدم خودم و رویاهامو کتاب های موفقیت و دوره های موفقیت ، بزرگترینشم ایستادگی و دفاع از اهدافم درمقابل مقاومت های عزیزترین و نزدیک ترین فرد به من بود، تصمیماتی که گرفتم به دور از منطقِ چارچوب جامعه بود همه ی فرعیات از نظر من و اصلیات و طلایی ترین مورد برای موفقیت از نظر دیگران رو گذاشتم کنار اینها خوبه اما کافی نیست حداقل نه برای اهداف من ،هدف های بزرگ و ارزشمند قربانی بزرگ و ارزشمند میطلبه نه مثل قابیل یه شاخه گندم …

    میدونید استاد من 24 سالمه 20 سال نگم حداقل 10سال از زندگیم تو نادانی و جهل و افسردگی و خم و راست شدن و گریه کردن برای بُتی که اسمشو گذاشته بودم خدا گذشت به امید اینکه همه چی بیرون از من یهویی درست بشه ،4 ساله که هدایت شدم به سمت مسیر الهی و چند ماهه هدایت شدم به این مسیر بهشتی وتازه دارم خودم رو پیدا میکنم ،شادم، همیشه شادم هدف دارم ،رویا دارم رویایی که یاد آوریش قلبمو به تپش میندازه و اشک شوقم رو جاری میکنه ، امیددارم ،خدای واقعی رو تازه چند ماهه پیدا کردم تازه فهمیدم زندگی چــــــه قدر قشنگه💫😍💙 ، خانواده ای دارم که به جای نگه داشتنم تو دایره ی امن بهم یاد میدن چه طور رو به جلو برای تحقق اهدافم قدم بردارم ،با وجود ترس هام شجاع باشم حرکت کنم و تنها روی خدای احد و واحد حساب کنم و به معنای واقعی کلمه من زنده ام و زندگی میکنم💖 ،اما آدما چیزی رو که نفهمند کسی رو که درک نکنند روش یه برچسب دیونه و شکست خورده میزنن و تمام…

    بهتره که ازشون ناراحت نباشیم پیامبر اسلام سالها خدا خدا میکرد بهش گفتن دیوانه ،حضرت موسی از وجود خدا نشونه میاورد بهش میگفتن جادوگر، به خاطر گفتن این حقیقت که زمین به دور خورشید میچرخه و نه خورشید به دور زمین آدمهای بزرگ و عالم رو محاکمه میکردن میگفتن تو اشتباه میکنی اما امروز همه مون میدونیم چه کسی اشتباه میکرده 😊😉، مهم نیست بقیه چی میگن مهم اینه که ما به مسیری که قلبمون میگه درسته ادامه بدیم درخششمون رو دنبال کنیم به مرور همه میفهمن مسیر درست کدوم بوده و برای حرکت کردن تو این مسیر تو جایی قدم میذارن که تو قبلا ازش گذشتی ، رد پای تو رو دنبال میکنن…. تو دنیا فقط من هستم و من دیگران فقط نماییی از فرکانس های من هستند ، پس چرا برای دیگران و نظرشون بیشتر از خودم و علایقم ارزش قائل باشم؟! ،این دنیا و این هدیه ی شگفت انگیز زندگی اونقدری هست که ما فقط جای خودمون زندگی کنیم اونقدری فرصت نیست که بخوایم برای دیگران وقت زندگی کردنمون رو تلف کنیم …

    نمیدونم با کدوم کلمات میتونم تحسینتون کنم استادجان، به خاطر همه چی تعهدتون ،ایمانتون ،دل مهربونتون که راهنمای ما شده برای رسیدن به خوشبختی و…شاید این کلمه از نظر من کاملترین باشه 👈دمتون گرم دمتون گرم 💜🌸🌼

    برای همگیمون یه عالمه احساس ناب خدایی آرزومندم 💙💫😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    بنام خالق آرزوها

    سلام و درود بر استاد جان و خانم شایسته و همه عزیزان

    ✅ سپاسگزار خداوند رزاق و وهاب هستم که عضو این سایت هستم و دریچه ای برای تکامل ، خودسازی ، خودشناسی ، خداشناسی و دریافت قانونمندیها و آگاهی های هستی به رویم گشوده است تا به غفلت طی عمر نکنم!

    👈 این فایل همانند سایر فایلهای استاد ، همانندکلام وحی بر دل و جانم نشست و بارها و بارها و بارها این فایل را گوش کردم و نیاز دارم که همواره گوش کنم .

    ✍ واقعیتش من برای رسیدن به هر هدفی که در زندگیم داشته ام و بهش رسیده ام تا بحال از خودم سوال نکرده ام که برای رسیدن به آن هدف حاضرم چه بهایی را بپردازم؟!! ولی وقتی گذشته خودم را مرور میکنم میبینم درست است که من این سوال قدرتمند کننده را تا بحال از خودم نپرسیده ام ولی تمام توانم را برای آن اهدافی که کسب کرده ام گذاشته ام.ولی با دیدن این فایل متوجه شدم که اگر من همواره این سوال را از خودم بپرسم که برای رسیدن به هدف و خواسته هایم حاضرم چه چیزی را قربانی کنم؟ یا چه بهایی حاضرم بپردازم؟ از چه چیزهایی حاضرم بگذرم؟و… چقد انرژی و توان بمن می دهد که محکمتر ، با انگیزه تر، مصمم تر، متمرکز تر و عملگرا تر قدم بردارم برای رسیدن به خواسته هایم.

    👈 ممکن نیست ما به خواسته ای برسیم ولی بهای آنرا نپرداخته باشیم! آدمهایی که برای خودشان ارزش بیشتری قائلند و نظر دیگران برایشان اهمیت چندانی ندارد راحتتر برای اهداف و آرزوهایشان حاضرند بها پرداخت کنند و از قضاوت و عدم تائید دیگران واهمه ای نداشته باشند و تمرکز لیزی بر اهدافشان و خودشان داشته باشند ، هر چند برای دیگران رفتار ما عجیب و غریب به نظر آید.

    ✅ از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم که یکسال می گذرد از خیلی از لذتهای آنی، رفت و آمدها ، شبکه های اجتماعی، دیدن تلویزیون و فیلم و سریال و فوتبال و والیبال و کشتی و … گذشته ام و بیشتر وقتم را در این سایت الهی سپری میکنم و دارم بهتر و بهتر میشوم و جرات غلبه بر ترسهای بزرگتری را پیدا میکنم.حاضرم برای رسیدن به هدفی که برای سال آینده ام گذاشته ام دست به هرکاری بزنم و هر چیزی را که نیاز باشد قربانی کنم و هر هدایتی که دریافت کنم را عملی کنم و تا رسیدن به خواسته ام از هیچ تلاشی فروگذاری نکنم.

    👈 داشتن لایف استایل و دیسیپلین از خصوصیات آدمهای موفق است. داشتن بدن سالم و فرم بدن مطلوب خیلی روی اعتماد بنفس و سلامتی ما تاثیر گذار است و این عکس استاد را وقتی با عکس قبلی فایل اعتماد به رب مقایسه میکنیم، میبینیم که چقدر استاد در این فرم زیباتر، جوانتر، سالم تر و الگوی کاملتری هستند برای ما و من لذت بردم از دیدن این تصویر و تحسین میکنم اراده و زیبایی که بدست آورده اند و کمکی که به خودشان و دیگران کرده اند برای زندگی سالم تر و با کیفیت تر.

    بهترینها را برایتان آرزو میکنم در پناه حق❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محمدرضا جمالپور گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیزم؛

    امروز بعد برگشتن از دانشگاه تو مسیر داشتم فایلو گوش میدادم و هر حرفی که استاد میزدن من رو یاد لحظاتی از زندگیم مینداخت.

    در واقع ما برای هرچیزی بهایی میپردازیم و همیشه داریم با جهان داد و ستد میکنیم؛

    دروغ بگیم دروغ میشنویم،

    صداقت به خرج بدیم صداقت میبینیم،

    محبت کنیم محبت میبینیم،

    حرف خوب بزنیم حرف خوب میبینیم،

    اما…

    مهم ترین چیزی که همه ی ما و در هر شرایطی بعنوان بها به جهان میپردازیم زمانه…🙂🙂

    این زمان برای ما تکامل اهدافمون رو میاره،

    پخته شدن و یادگرفتن قوانین رو میاره،

    این زمانه که برای ما نتایج رو مشخص می‌کنه

    بعد گوش کردن به فایل باز یادم اومد که زندگی من ابدی نیست که بخوام در جا بزنم و حتی بخوام ذره ای از این زندگی رو تلف کنم،

    دوستان این خیلی من رو به فکر وا داشت که آیا از همه لحظات زندگیم درست و مفید استفاده میکنم؟

    آیا وقتی که برای رسیدن به هدفام میذارم مفیده؟

    واقعا بیاین رو این فکر کنیم و خودمون رو آگاه تر کنیم نسبت بهش…

    این جرقه که با حرف های استاد تو ذهنم زده شد بهم یادآوری کرد که من شیش ماهه می‌خوام برنامه نویسی کامپیوتر یا فتوشاپ یاد بگیرم ولی خیلی کم براش«زمان»گذاشتم و «زمان»داره میگذره،

    پس تصمیم گرفتم برم سمت این هدف و بیشتر از این وقتم رو تلف نکنم،کل زمان باقی مونده از تابستون رو(یک ماهش صرف امتحانات دانشگاه شد)برای این هدف اختصاص بدم و براش تلاش کنم🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    خوشحالم از این بابت که هر فایلی که استاد میذارن ی دری واسم باز می‌کنه یا ی چیزیو یادم میندازه که بهش نیاز دارم…

    حالا از شما هم فرکانسی های عزیز هم میخوام فکر کنیم به این که واقعا از«زمان»استفاده درست میکنیم؟

    این بهایی که هر لحظه در حال پرداختش هستیم برامون چی به ارمغان آورده؟ازش راضی هستیم؟

    مرسی که کامنتم رو مطالعه کردید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    الهی خیلی دمت گرم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی

    هر چی فکر میکنم نمیدونم چرا و چطور و از کی من با استاد و با این مباحث آشنا شدم ولی خیلی اوقات میبینم که اکثر مردم اصلا در کورد این مسائل نه شنیده اند و نه دیده اند و فقط سپاسگزار خداوندم برای بودن با استاد گرانقدر و شما دوستان عزیز

    این فایل یه دنیا درس و تجربه است و به نظر من از مجموع کتب موفقیت ارزشش و کاراییش بیشتره

    اوایل آشنایی با استاد خیال میکردم که او آدمیه که در عین حالی که زیاد کار نمیکنه و با چاشنی شانس به این موقعیت رسیده ولی هر چی اومدم جلو دیدم اتفاقا این شخص آدمیه که هر ایده و الهامی رو با تمام وجود و تعهد و ایمانش انجام داده و ازش بازخورد گرفته و مسیرشو اصلاح کرده

    دوستان وقتی استاد میگه من برای رسیدن به این جایگاه زجر نکشیدم و به راحتی به این دستاورد ها رسیدم به این معنی نیست که هیچ کاری نکرده و خود به خود همه چی اتفاق افتاده خیر…

    اولا که بیشتر از هر کسی روی خودش و باورهاشو ایمانش کار کرده و ضمنأ اینو بدونید استاد چون عاشق کارش و مسیرش بوده و به درستیش ایمان داشته، خستگی براش بی معنی بوده و کار کردن تا نیمه شب و تا دیر وقت و برای چند سال تلاش فراوان، همه و همه فقط جزیی از مسیر بوده توی ذهنش و لذت میبرده.

    پس وقتی استاد میگه من برای رسیدن به این جایگاه زجر نکشیدم اشتباه برداشت نکنید که دیگه من با گوش کردن به یک فایل به موفقیت میرسم و همه چیز خود به خود اتفاق میفته

    امیدوارم همه تون توی مسیر درست باشید و هدایت خداوند سوخت مسیرتون باشه و سایه اش آرامش زندگیتون🙏

    استاد بزرگ ازتون بسیار ممنونم برای این دید دقیق و منحصر به فردتون که این برداشت زیبا رو از این عید بزرگ داشتید👍

    الهی هزاران هزار مرتبه شکر برای وجود پر برکتت در زندگی همه مون❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    وقت رفتنه و وقت دفن ترسمه و تنها دلخوشیم به ایمان قلبمه

    عمل به قانون به صورت آگاهانه، طبق عمل به جلسه چهار عزت نفس

    باورهایی که من با اونها شروع به انجام خارج شدن از منطقه امنم و رفتن به دل ترسم کردم اینها هستن.

    تنها راه غلبه بر ترس رفتن به دلش هست

    خداوند هدایت گر من هست

    من خالق زندگی خودم هستم

    بهترین زمان شروع همین لحظه است

    نقطه مقابل ترس ایمان است

    خارج شدن از منطقه امن جسارت میخواد و ایمان .

    وقتی دائی رضام تونسته انجامش بده منم میتونم .

    باید جوابی برای فرشته مرگ که از مهاجرت می پرسه داشته باشم.

    حرف مردم بی اهمیت ترین چیز در این دنیاست

    من وابسته به حقوق ماهانه و دست درازی جلوی دیگران شدم و باید از شرک خودم رو نجات بدم

    دنیا به جسارت پاداش میده

    باید کویر رو رها کنم

    حاظری برای هدفت چه چیزی رو قربانی کنی؟

    هر مسئله و چالشی یه راه حل ساده ای داره

    قدم اول رو بردار قدم بعدی بهت گفته میشه ، با نشستن چیزی درست نمیشه

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    موسی حرکت کرد دریا باز شد

    مدت سه سالی که در این کارخانه هستم و کار میکنم ، خیلی رشد کردم ، روز اولی که وارد اینجا شدم ، فقط طراحی قالب بلد بودم و بس، و با تعداد نفراتی که کار کرده بودم یک یا دو نفر بیشتر نبود، در کار قبلی اول کارمند طراحی بودم بعد شدم سرپرست ،اینجا که اومدم به عنوان طراح رفتم ،اوایل که کار رو شروع کردم باید از یه نفری که دوست نداشت یاد بده کار رو یاد گرفتم ، اون روزها خیلی به سرم میزد بخاطر رفتارهایی که میدیدم کار ول کنم و برم سراغ کار دیگه ای، ولی دائم می اومد تو کامپیوتر تایپ میکردم و هی میگفتم که تو باید به قانون عمل کنی، احساس خوب اتفاقات خوب و هی سعی میکردم که به احساس بهتر برسم که این مسئله به مدت 4 ماه طول کشید تا اینکه اون فرد از اونجا به صورت اتفاقی رفت، یاد جمله استاد افتادم که میگفت شما رو خودتو کار کنید بدترین حالت اینه که اون کسی که همسر طرف هست فوت کنه ، یعنی هیچ چیزی غیر ممکن نیست ،فقط شما رو خودتو کار کنید، و در اینجا اون طرف از اونجا رفت و تمام کارها افتاد دست من ، و همون چهار ماهی که من سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم باعث شد که هیچ کدوم از دستگاه ها رو از اونجا نبرن و بدن دست ما،و منی که بلد نبودم دستگاه رو از کجا روشن کنم بعدش شدم برنامه نویس، و کارهایی کردم که راندمان بالا رفت و چقد عزت و احترام من بیشتر شد، و من به عنوان مدیر تولید شناخته شدم ، و درخواست اضافه حقوق کردم و 5 تومن درخواست دادم با اینکه کلی مخالفت شده بود ولی مدیریت پذیرفته بود، و گفتن تو کل 600 نفر کارخونه حقوق تو بالاترین حقوق هست .

    بعد از سه سال تمام شرایط برای من ایده آل شد.

    الان وضعیت من در اوج اونجا هست، یعنی عزت و احترام بشدت بالا ،امنیت بالا، احساس راحتی فوق العاده ، درآمد به نسبت اونجا بالا،

    و به قول خود مدیریت تو الان در ایده آل ترین و بهترین شرایط اینجا هستی ، طوری که هر کسی شاید آرزوی داشتن اون موقعیت کاری رو داشته باشه

    و من امروز با عمل به دوره عزت نفس استعفای خودم رو دادم

    و گفتم که تا اخر اسفند یعنی 40 روز دیگه کارها رو تحویل میدم و دیگه نمیام ، خیلی ناراحت شد مدیریت چون با هم خیلی با احترام و دوست شدیم ،وبه من میگفت برادر

    من قبلش بشدت ترس داشتم که اگر عنوان کنم به من بدو بیراه بگه در صورتی که کاملا برعکس شد

    و انگار یه ترسی از من ریخت

    علت استعفا رو به اون نتونستم بگم : این بود که و وقتی ریشه کارم رو نگاه کردم دیدم که از ترس دارم حرکت نمیکنم ، به شغل جدید، به مکان جدید، به آدمهای جدید

    تنها و تنها ترس بود ، و تنها راه غلبه بر ترس هم رفتن به دل ترس هست.

    و من این کار و کردم ، خیلی قبل از استعفا ترس داشتم خیلی نجوا داشتم ،ولی انجامش دادم

    هنوز نمیدونم گام بعدی چی هست ،ولی به خدا گفتم خدایا من که به درونم نگاه میکنم چیز دیگه ای نمیبینم جز ترس که اونم رفتم درونش ، حالا قدم بعدی رو به من بگو و منتظرم که قدم بعدی گفته بشه

    خیلی ترسهای دیگه ای هست، و نگرانی ها حتی،ولی من باید برم درونش ، باید جوابی برای فرشته مرگ داشته باشم ، که بگم من به خدا ایمان داشتم و حرکت کردم من در عمل ثابت کردم ،من حرف مفت نزدم

    این کار بزرگترین کار و بزرگترین ترس من بود

    این اسماعیل من بود که قربانی کردم ، برای هدفم بها پرداخت کردم

    دیگه از این به بعد میخوم جملاتم رو اینطور بنویسم مثل الان

    من بها پرداخت کردم برای هدفم نه اینکه میخوام بها پرداخت کنم

    من استعفام رو امروز که بزرگترین ترس زندگیم بود دادم نه اینکه میخوام استعفا بدم

    من کار رو انجام دادم و الان دارم مینویسم نه اینکه میخوام انجام بدم

    قبلش این جمله رو به خودم گفتم

    وقت رفتنه و وقت دفن ترسمه و تنها دلخوشیم به ایمان قلبمه

    مجتبی تو از بزرگترین چیزی که میترسیدی رفتی تو دلش ،پس اولین قدم رو برداشتی ، حالا قدم بعدی رو باید برداری

    از خداوند هدایت میخوام

    و اونم مطمئن هستم باید حرکت کنم تا به من گفته بشه

    و در کامنت بعدی میام و نتیجه این اقداماتم رو مینویسم تا متوجه بشم که از کجا شروع کردم و چه باورهایی داشتم و چطور عمل کردم تا از اون برای گام های بعدی و اهداف بعدی استفاده کنم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعید باقریان گفته:
      مدت عضویت: 2275 روز

      سلام آقا مجتبی گل

      امیدوارم حالتون عالی باشه

      چقدر شما من هستی

      منم دقیقا شرایط شما رو داشتم و دارم…

      چقدر جالب هدایت شدم به کامنت شما…

      منم 6 ماه پیش پا گذاشتم رو ترسم از منطقه امنم خارج شدم قربانی کردم چیزی رو که خیلی برام ارزشمند شده بود…اعتماد کردم به هدایت رب…و استعفامو دادم و هیچکس براش قابل باور نبود..و میگفتن تو دیوونه شدی از این شرایط داری استعفا میدی…

      اما تو دلم خبر دیگه ای بود ..آرامش دیگه ای بود و می‌گفت تو حرکت کن تو قدم بردار قدم به قدم میگم چیکار کنی

      خدارو هزاران بار شکر برای تمام نعمت هات️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    سلام به دوستان هم مسیرم

    نشانه امروزم

    حاضرم واسه هدفم چه چیزی رو قربانی کنم.

    هدفهایی که دارم

    1-از نظر ارتباط عالی بشم

    2-از نظر مالی رشد کنم

    3-درک توحید

    بهاهایی که در حال حاضر واسه رسیدن به خواسته هام دادم

    1-سعی کردم ورودیهای مناسب داشته باشم،چند سالی هستش که تلوزیون واخبار و..از زندگیم حذف کردم،از فضای مجازی دور شدم

    2-ارتباطم رو با افراد نامناسب قطع کردم حتی با نزدیک ترین افراد بهم.

    3-تمام سعیم رو میکنم به زیبایی های اطرافم توجه کنم وآگاهانه نگاهم رو از روی نا زیبایی ها بردارم

    4-به نکات مثبت افراد توجه داشته باشم

    5-سعی میکنم اگه اتفاقی یا نا خواسته ای در زندگیم رخ داد توجهم رو از روش بردارم وبهش فکر نکنم وبا این نگاه که هر اتفاقی در زندگیم حتما به خیر و صلاح منه وبا این نگاه حالم واحساسم رو خوب نگهدارم.

    6-از وقتی که ایده کار کردن کنار همسرم در نونوایی به ذهنم رسید بهش عمل کردم فارغ از بهونه ای که حالا کار کار مردانه هستش یا بچه کوچیک دارم،شرایط کار مناسب من نیست وحالا مردم واطرافیان چی میگن فارغ از همه ی این حرف شروع کردم وخداروشکر خیلی عالی بودم وحتی یک روز هم جا نزدم ومرتب رفتم بدون حتی یک روز غیبت

    7-کار کردن روی فایل های سایت ودروه هایی که تهیه کردم وخواندن کامنت دوستان وگذاشتن کامنت.

    8-متعهد بودن به مسیری که انتخاب کردم.

    خداجونم کمکم کن تا به تمام تعهدهام عمل کنم وبه تمام اهدافم برسم.

    سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر تمام آموزه هاتون سپاسگزارم مریم جانم

    انشاالله هر کجا هستین شاد وسالم وسعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: