چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام
امیدوارم حال همگی خوبِ خوب باشه
هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
اوست که زنده می کند و می میراند، و چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش. پس بی درنگ موجود می شود
بچه ها ما ی خدایی داریم ک وقتی میگه باش
باش میشود
بچه ها ما ی خدایی داریم که میگه
۞ وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ ۚ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ۚ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ
و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدر فرما، که ما به سوی تو بازگشتهایم. خدا فرمود: عذابم را به هر که خواهم رسانم، و رحمت من همه موجودات را فرا گرفته و البته آن را برای آنان که راه تقوا پیش گیرند و زکات میدهند و به آیات ما میگروند حتم و لازم خواهم کرد.
اعراف 156
خدایی ک رحمتش هرچیزی را فراگرفته
بدون استثنا
شما تو کل جهان هستی و عالم نمیتونین ی چیزی ی کسی ی شی را پیدا کنی ک رحمت خدا شامل حالش نشه
حتی خود خود شیطان را
به قول ی دوستی ک میگفت حتی شیطان ب رحمت خدا طمع کرد
و اینکه فضل خدا زیر مجموعه رحمت خداس
خدایی ک ما داریم
خالق ماست
رب ماست
الله ماست
رزاق ماست
وکیل ماست
محب ماست
مدیر برنامه ماست
حی ماست
رفیق ماست
هدایتگر ماست
نور ماست
خدایی ک به ابراهیم میگه
ابراهیم تو هم اگ بگی
کن فیکون
کن فیکون میشود
ما اگ فقط همینو باور کنیم
به خود خدا قسم دعا کنیم خدا کوه هم برای ما جا ب جا میکنه
من میخوام یاد بگیرم خدا من از خودم هیچی ندارم
هیچی
اگ قلبی دارم ک هر لحظه داره میزنه
خونی ک داره گردش میکنه
مغزی ک داره فرمان میده
هورمونی ک داره ترشح میکنه
ششی ک داره نفس میکشه
کلیه ای ک داره فیلتر میکنه
کبدی ک داره سم زدایی میکنه
اعمالی ک من دارم انجام میدم
ثوابی ک دارم میبرم
اینا را همش تو دادی
من حتی میخوام بگم من هیچ عمل خوبی هم از خودم ندارم
من اگ ی جایی هم ی ثوابی بردم
ی خیری ب کسی رسوندم
اونم خدا توفیق داد
و اگر ن ما چی داریم
و میخوام بگم خدا من تسلیمم
من جفت دستم را میبرم بالا
جلوت ب سجده میفتم
و میگم خدایا من تسلیمم
خدا قربونت بشم من از هر خیری ک ب تو میرسه فقیرم
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
﴿24﴾ قصص پس
دام هایشان را آب داد، سپس به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگار به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم.
خدا من از هر جایی ک ادعا کردم
من از هر جایی روی خودم حساب کردم
من از هر جایی ک روی بقیه حساب باز کردم
من از هرجایی ک به غیر از تو حساب کردم
از همون جا خوردم
مثل فرعونی ک تموم پسر های مصر را داشت میکشت ک از نابودی خودش و حکومتش جلوگیری کنه و تو از همون جا زدیش و اون پسری ک قرار بود نابودش کنه خودش با دستای خودش بزرگ کرد
خدا من از هرجایی ک شرک داشتم منو زدی
من از اونجایی ک کفران نعمت کردم منو زدی
ولی از اون جایی ک روی تو حساب باز کردم
کار را سپردم به تو گفتم خدایا من تسلیم و تو هدایتم کن
تو مسیر درستو نشونم بده
تو ب من روزی بده
از همون جا بهم خیر رسوندی و بزرگم کردی
منی ک الان دارم کارشناسی ارشد میخونم
و چون این باور را دارم ک من چون الان دانشجو ام و کسی بهم کار نمیده
و صفت رزاق و رحیم بودن تو را گرفتم
تو هم از همین جا منو زدی
و منی ک وقتی تابستونه کلی پول دارم ولی وقت تحصیل 8 ام گرو 9 امه
چون باور ندارم تو میتونی بهم از ی جایی رزقی برسونی
از ی جایی ک حتی فکرشا نمیکنم تو برام کار پیدا کنی
ولی من میگفتم ن نمیشه من چون درس میخونم تو ی شهر دیگ
و وسیله ندارم ک بتونم برم سر کار و بیام
پس نمیتونم کار پیدا کنم
منی ک هیچ وقت هنوز نتونستم سرکاری ک عاشقشم و دارم درسشو میخونم
برم سر کار چون میگفتم مدرکم کامل نیست
باید بیام برم شاگردی چیزی ک وقتی مدرکمو گرفتم بتونم برم سرکار
و من قدرت کسی ک بتونه برام کار پیدا کنه را دادم ب مدرک ن ب تو
و الان میگم تسلیمم
من اشتباه کردم و معذرت خواهی میکنم
من قدرت کار پیدا کردن را میسپارم ب تو
و خودت میدونی دقیق چ کاری میخوام و با چ مسئولیتی
خودت برام پیدا کن و هدایتم کن
من اونجایی ک از بچگی میگفتم من سیستم ایمنی بدنم بالاس
من گلبول سفید هایی دارم ک خدا بهترین ورژنشو برام گذاشته
در امان بودم
منی ک تو بیماری همه گیری هیچ وقت هیچ وقت ازش نترسیدم
چون میدونستم تو ی سیستم ایمنی به من دادی ک با این بادا نمیلرزه
منی ک چند وقت انتخاب کردن استاد راهنما بود
0 تا 100 را سپردم ب خودت و تو بهترین گزینه را برام پیدا کردی
استاد تمام برام پیدا کردی
کسی ک پایان نامه را مقاله میکنه
کسی که همه میخواستن استاد راهنماشون همین یک نفر باشه ن کسی دیگ
من میدیدم همه میرفتن باهاش حرف میزدن لابی میکردن ولی تو اونا دادی ب من
منی ک دنبال ی گاو داری بودم برا انجام پایان نامه
و طرف باید حداقل 30 تا گوساله مفتی ی مدت بهم قرض میداد و همه میگفتن هیچکی این کار را نمیکنه 30 تا گوساله میدونی چقدر پولشه
طرف بیاد مالشو همینجوری بده ب تو
و تو روش ازمایش کنی
و من میگفتم خدا هدایتم میکنه
و من فقط ی گاوداری میخواستم ک 30 تا گوساله بهم بده
ولی تو ی گاوداری برام پیدا کردی ک 30 تا گوساله بهم داد ک هیچی
حتی گفت اون مدتی ک اونجایی میتونی همون جا کار کنی و دارمد داشته باشی
اونجا تونستم یخرده مادر موسی را درک کنم ک
میگفت خدایا فقط سالم این بچه را به من پس بده ک تو حتی سالم به مادرش رسوندی ک هیچی حتی پیامبرش هم کردی
من هر جایی روی تو و قدرتت حساب باز کردم و تسلیم بودم و 0 تا 100 را دادم ب خودت یجوری بهم عزت دادی ک باید از روش کتاب نوشت
و هروقت روی خودم حساب باز کردم
روی قدرتم حساب باز کردم
روی بقیه حساب باز کردم
از همون جا خوردم
من عاشقتم خدا
همگی در پناه الله یکتا
به نام او که هر جا داریم از اوست
سلام دوست خوبم
همین الان پاسخ یکی از کامنت دوستان رو دادم ک برای من نوشته بودن و شما هم
و شما هم زدید به قلب من و اشکم جاری شد
خدایا منو ببخش لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الضالمین
خدایا امشب انگار تمام دوستان برای من کامنت گذاشته اند و از زبان تو با من سخن میگویند
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم ای بهترین هادی و هدایتگر
همین صبح دخترم یک پیجی بهم نشون داد که دختر جوانی روزانه 250میلیون تومان درآمدش بود و رفت با درآمد یک روزش برای خودش و مادرش طلا خرید
با درآمد سه هفته اش یه پژو 207خریده بود
با درآمد یک آستوریش گوشی اپل 15خرید
و من اشک ذوق ریختم اشک سپاسگزاری
چقدر تحسین کردم
دخترم میگفت مامان گریه نکن حالا گفتم مامان اونقدر این بهم انرژی داد و احساسم رو خوب کرد که نگو
ببین میشود ببین هست ببین یه خانم تونسته اینها همه کلید هدایت هستن مامان باید باور کنیم فقط همین خودش میاد پول خودش میاد سمت ما
و گفتم خدایا ببین چقدر نعمت و ثروت و فرصت برای ثروتمند شدن و پول ساختن هست خدایا هدایتم کن
خدایا ظرفم رو بزرگ کن من میدانم که برای من هم هست حتی بیشتر .
چقدر کامنت شما زیبا بود چقدر صحبتتون با خدا خالصانه بود
خدایا امروز توی ستاره قطبیم نوشتم امروزم رو متحول کن از صبح دارم به نتایج و احساسات فوق العاده ای میرسم امروز خداوندمنو سوپرایز کرد
خدایا عاشقتم سپاسگزارم سپاسگزارم
دوست خوبم در پناه خدا باشید
بنام خدای هماهنگی ها
سلام
حال کردم حال کرذم حال کردم
خیلی خوووب بود و سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت
خیلی لذت بردم
ممنونم
کپیش کردم تو گوشیم
اغا باید اینارو هرروز بگیم به خودمون
خداجونم من تسلیمم
اقا من تسلیمم
دستام بالاست
گوش به فرمان توام
اقا خدای رزق و روزی شمایی نه این چهارتا ادم دور و ورمون
مارو ببخش اگر لطفتو فراموش میکنیم یادمون میره
انسان جایزالخطاست و شما بنده نوازی
اصلا شما بارها میگی رئوفی
میگی بخشنده ای
بگذر از گناهانمون
و رزق و روزی رو روانه کن روانه کن الله من به زندگی همه ماها
خدا تو که قربونت برم رحمتت فراگیرفته همه جارو
ظرف مارو بزرگ کن بیشتر رحمت توش جا بشه
خدا تو هادی ما هستی
خدا تو ارباب ما هستی
تو ربی
تو همه چیزی
همه چیز دست توئه
من دست توام
ادما دست توئن
اصلا اصلا اصلا ثروت تویی
ادمها تویی
اینکه مسخ بشن واسه ما کار توئه
ما چیکاره ایم
ما بنده شما هستیم
ما تسلیمیم
شما هدایتمون کن
به راه کسایی که بهشون نعمت دادی
نه گمراهان
نه کسایی که بهشون غضب کردی.
سلام استادجان من یه سوال برام پیش اومده شمامیگید همه چیز باوره بله درسته ولی مثلا اگه چیزی اشتباه باشه کلن ولی ماباورمثبت راجع بهش بسازیم بازم قانون عمل میکنه یانه درمورد مسائلی که صحت داشته باشن ودرست باشن میتونیم باوربسازیم مثلا خیلی ساده وسطحی مثال بزنم مثلا پفک ضرر داره طرف براخودش باورساخته که نه اتفاقا خیلیم خوبه هیچ ضرری نداره ایا دیگه براش ضررنخواهد داشت یا نه داره خودشو گول میزنه ؟یامثلا یکی میگه غیبت کردن خیلی بهم انرژی میده بهم حال میده و بعدش حس خوبی دارم چون خالی شدم وخیلی انرژی بخشه خب اساسه غیبت بده ولی این براخودش این باور رو ساخته که حسش خوب بشه میشه راهنمایی کنید باور ساختن درمورد همه ی مسائل هست یافقط مسائلی که درست باشن ازریشه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خواهر عزیزم کسی که غیبت میکنه و بعد میخنده که دلیل بر احساس خوبش نیست….
باید ببینیم چه باوری باعث شده اون فرد به غیبت کردن بپردازند….
رفتاری که از ریشه احساس بد (کمبود،حرص،طمع و …)باشه نتیجه ای جز نتیجه دارای احساس بد (کمبود ،حرص،طمع و …)نخواهد بود.
این شک ها و تردید ها براتون لازمه یکم که توی زندگی خودتون این مسائل رو بیاین ببینین و به تجربیاتتون نگاه کنین کم کم این موضوع براتون جا میفته…
یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ
میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند؛ (اما) نمیفهمند.
یکی از دوستان من همیشه میگفت پول ساختن خیلی آسونه…
و میگفت خدا خوان رو داره …
و همیشه میگفت لیاقت من خیلی بالاست و با هرکسی نمیچرخم و از این حرفا…
اما حرفهای ما مهم نیست اون چیزایی که درونا پذیرفتیم که رفتارامون رو سبب میشه باورای ما رو بهمون میشناسونه….
وام های مکرر گرفته….
رفته بود تو بازار ارز دیجیتال و چند صد میلیون رو در عرض یه هفته از بین برده بود و بعدش هم میگفت نه من اصلا ککم هم نمیگزه و دوباره میاد پول …پول در آوردن خیلی راحته…اما میخواست بره با مصرف مشروب ذهنش رو آرووم کنه …
یه پیشنهاد براتون در مورد چیزایی که از افراد میبینیم و میشنویم در مورد باوراشون قضاوت نکنین چون نمیتونم دقیقا بفهمیم که اونا در درونشون چه فکری رو دارن ما حتی از افکار درونی خودمون هم شناخت درستی نداریم چه برسه به دیگران….
دوره قانون آفرینش میتونه براتون کمک کننده باشه….
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
سلام آقا هادی عزیز
توضیحاتت خیلی جالب بود و من چندین متن از نظراتی که زیر فایلهای دانلودی رو گذاشتی خوندم.
من یه سوال داشتم از شما . با توجه به متنهاتون نشون میده در این زمینه تغییرات اساسی ای داشته اید و همچنان این تغیرات رو دارید. در خصوص مسائل مالی بعد از شروع آموزش از این سایت و دوره ها وداده های استاد رشد محسوسی داشتید؟ واقعا رشدتون بعد آموزش قابل قبول بود؟ اگر واقعا موفقیت مالی داشتید امکانش هست بفرمائید چطور این اتفاقات براتون رخ داد؟ میخوام از گفته های شما به ضعف عای خودم در خصوص عدم تغییر پی ببرم
شما چه کردید و کائنات بعدش براتون چه کرد؟
آیا با الهامات هم و گفتن به شما هم چیزی داشتید که خودتون ناگهان سورپرایز شه؟
ممنون میشم راهنمائیم کنید؟
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ،،
یگانه رب العالمین ، تنها خالق هر آنچه هست ،
یگانه گرداننده ی کل هستی ،،
خالق آفرین من ،،
باور ،،
چی ؟!
چی تو ذهنت !!
تصور کردن !!
جان بخشیدن به فکر ،، به افکار مثبت ،،
من از آموزش های استاد عباس منش استفاده میکنم ، تمرین میکنم ، و مانند هزاران هزار نفر که این مسیر رو رفتن موفق شدم و میشوم در هر زمینه ،،
من به باور های درست دوره مقدس قانون سلامتی فکر کردم ، تمرین کردم ، مداومت داشتم در انجام دادن ، متعهد شدم ، و نتیجه گرفتم ،،
من به باور های طلایی قانون فوق العاده مافوق تمام دوره ها ، احساس لیاقت ، متعهد شدم ، گوش دادم ، تمرکز کردم و نتیجه پشت نتیجه داره میاد خدارو صد هزار مرتبه شکر ،،
من باور دارم به جریان بی نهایت لذت و آرامش و برکت و شادی الله متصل هستم ،،
من باور دارم خالق ثروت و زندگی شاد و تندرست هستم ،،
من باور دارم خداوند قدرت مطلق کل کائنات است ،
من باور خداوند لحظه به لحظه زندگیم کنارم بوده هست و خواهد بود ،،
من لحظه به لحظه زندگیم باور دارم به یاری الله ،،
خدایا شکرت ،،
من باور دارم حال خوب اتفاقای عالی برام میاره ،،
خدا ،،
خداجونم ،،
شکرت ،،
ممنونتم ،،
سلام بر عزیزانم
سلام به استاد خوش اندام و جذابم
استاد جان خیلی ازتون ممنونم که برای ما فایلهای جدید میذارید تک به تک صحبتهاتون ارزشمند هستند
درمورد این فایل میخوام یه مثال از خودم بزنم که شاید یه کم خنده دار باشه . من وقتی به سن بلوغ رسیدم یه کمی اندامم توو پر شد البته نه اینکه اضافه وزن داشته باشم اما یه طوری شده بودم که اطرافیانم همش بهم میگفتن چاق شدی اینورت بزرگ شده اونورت بزرگ شده و خب این حرفا باعث میشد من خیلی ناراحت شم اونموقع هم از لحاظ مالی شرایط اینو نداشتیم که من بخوام برم باشگاه تا وزن کم کنم تا اینکه فکر میکنم کلاس دوم راهنمایی یا سوم راهنمایی بودم که یه حدیثی از یه امامی خوندم که نوشته بود اگر هر کسی وقتی که گرسنه ست غذا بخوره و قبل از اینکه سیر شه دست از غذا بکشه زیبا میشه و من میدونستم که منظورش زیباییه اندامه و توو یه رساله ای هم که درمورد آداب غذا خوردن نوشته بود که بعد از غذا خوردن باید بریم به پشت دراز بکشیم و پای راستمونو بندازیم روی پای چپ که این حرکت باعث میشه زودتر غذا هضم شه و باز هم باعث زیبایی اندام میشه و من نمیدونم چی شد که اینو باور کردم اما از اون به بعد قبل از اینکه سیر کامل شم دست از غذا میکشیدم و میرفتم به پشت دراز میکشیدم و پای راستمو مینداختم روی پای چپم تا اینکه یکی دو سال بعد دیدم کم کم اطرافیانم دارن بهم میگن تو خیلی خوش اندامی استاد جان 15- 16 ساله داره از این اتفاق میگذره و توو این سالا خدا شاهده نبوده کسی از اندام من ایراد بگیره هر جا که رفتم همه انداممو تحسین کردن از بچه و پیر و درختر و پسرو مربی و چاق و لاغرو…… و این در حالیه که من هیچ وقت در زندگیم به صورت جدی ورزش نکردم و و توو این 15 سال نه سختی کشیدم نه رژیم خاصی گرفتم و همیشه اندامم نه تنها متناسب بوده بلکه بسیار زیبا بوده چون به نظر خودم شکل استخوان های من خاصه انگار خداوند با وسواس خاصی استخانهای منو تراشیده و خودم هم از این نعمتی که دارم بسیار لذت میبرم و خداوند رو شاکرم حالا من اصلا نمیدونم این کاری که انجام میدادم از لحاظ علمی منطقی هست یا نه ولی من باورش کردم و برای من جواب داد و الان رسیدم به جایی که باور دارم من تا وقتی زنده هستم همینطور خوش اندام میمونم و انشالله یه تصمیماتی دارم واسه استفاده درست از این نعمت الهی
باور محدود کننده هم که خیلی زیاد دارم خیلی زیاد ، مخصوصا درمورد روابط مثلا اونموقع که میرفتیم مدرسه دخترا خیلی براشون مهم بود برای پسرا جلب توجه کنن و یکی از باورای دخترا این بود که یه پسر وقتی با یه دختر روبه رو میشه اول به کفشش نگاه میکنه اگه کفشش خوب بود باهاش دوست میشه یا مثلا میگفتن اول به لبت نگاه میکنه اگه مدل لبت قشنگ بود بهت پیشنهاد دوستی میده یا میگفتن برای ازدواج خیلی مهمه که شغل پدرت چی باشه و خب منم که پدر نداشتم و میدم همه این چیزایی رو که اینا میگن من ندارم پس هیچکی نمیاد سراغ من و واقعا هم همینطور شد و واقعا هم همینطور شد استادجان من هرچه قدر فکر میکنم میبینم که باورهای من درمورد روابط نه از یکی دو جهت بلکه از هزاران و هزارن جهت نابوده و واقعا زمان میبره تا من در روابط به نتیجه دلخواه برسم اما درمورد ثروت خدارو شکر با همون فایلهای دانلودی ثروت ساز تونستم نتایج عالی بگیرم با اینکه من در یک خانواده تقریبا فقیر به دنیا اومدم اما باز یک میلیارد برابر باورهام درمورد روابط محدود کننده تر هست تا درمورد ثروت اما من خدارو شکر میکنم که خیلی نسبت به این مباحث منعطف شدم و نتایج شگفت انگیزی تا حالا گرفتم و مطمئن هستم که در همه زمینه ها به جاهای عالی خواهم رسید
استاد عزیزم و خانم شابسته عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این فایلهای ارزشمند که گره از باورهای ما باز میکنه
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿6٢﴾
آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿6٣﴾
آنان که ایمان آورده اند و همواره پرهیزکاری دارند.
لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ ۚ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿64﴾
آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا [که وعده ها و بشارت های اوست] هیچ دگرگونی نیست؛ این است کامیابی بزرگ.
وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿65﴾
و گفتارمخالفان، تو را غمگین نکند؛ زیرا همه عزت و توانمندی برای خداست؛ او شنوا و داناست.
=====================================
سلام به استاد عزیزو مهربانم،ازتون سپاسگزارم یکبار دیگه مثل ماه از پشت ابر درومدین و قلب وروح و جان مارو با کلام بهشتیتون جلا دادین
سلام به استاد شایسته جانم که برام همیشه شایسته ی تحسینه،ازتون سپاسگزارم که دست قدرتمند الله روی زمین هستید برای گسترش این جهان توحیدی.
سلام به عزیزترین انسان های زندگیم،رفیق های نازنین غارحرای من که هربار با خوندن هر خط از کامنتشون،انعکاسی از نور الله رو با قلبم دریافت میکنم .
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و مودت الله مهربانم به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون
صدای مارو میشنوید از یکی از جنوبی ترین نقاط سرزمین عزیزم ایران ،جزیره ی زیبای توحیدی کیش،پیچیده در گرمای سوزان خورشید مهربان ،همراه با شرجی فراوان قربه الی الله :)
استاد عزیزم بی نهایت ازت ممنونم،تا به الان ٣ بار به این فایل گوش دادم وهربار بیشتر به عمق آگاهی ها پی بردم و خدا میدونه چقدر دیگه باید گوش داده باشه تا حق مطلب ادا بشه.
این روزها یکی از نگرانی های گوشه ی ذهنم این بود که نکنه استاد دوره ی جدیدش رو لانچ کنه و من باهاش هم مدار نباشم و نتونم بخرمش،اما قلبم پاسخ درستی به این نگرانی داشت.من اردیبهشت ١4٠١ دوره روانشناسی ثروت رو خریده بودم اما حتی خرید دوره به معنی هم مدار بودن با آگاهی های اون دوره نیست.این رو وقتی فهمیدم که اواخر بهمن ماه 1402خداوند بهم الهام کرد از کارمندی انصراف بدم و ازم خواست تمرکزم رو بزارم روی دوره روانشناسی ثروت .
وقتی من به الهامم عمل کردم و شروع کردم به گوش کردن به جلسه ١ دوره، درحالیکه ده ها بار قبلا بهش گوش داده بودم قسم میخورم جملاتی از استاد میشنیدم که انگار برای بار اوله که دارم به این جلسه گوش میدم!
وقتی برای دوره دفتر جدید خریدم و از خدا طلب هدایت کردم تا صفحه ی اول دفتر با چه آیه ای شروع کنم ؟
خداوند با آیه ١5 احقاف پاسخ داد :
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
اى پروردگار من، به من بیاموز تا شکر نعمتى که بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به جاى آرم. کارى شایسته بکنم که تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسلیمشدگانم.
دیگه هدایت ازین واضح تر نمیتونست بهم بگه که داری مسیر درست رو میری و من این رو با تموم وجود باور کردم !
وقتی من باور کردم نشانه ها هم از چپ و راست اومد .
مثل دستبند طلایی یک سال پیش در جاده ی استان خراسان گم شده بود و ته کمد پدرم پیدا شد!!!
مثل حساب بانکی که بی خبر از یک استان دیگه برای من باز شد!!!
مثل سفر مشهدی که توی بهترین هتل و امکانات روزی من و خانواده م شد!!!
هر نشانه رو من هزار بار با خودم تکرار کردم،بارها و بارها جلسه 1تا ٣ دوره گوش میدادم ،تموم ورودی هام رو بستم،تموم تمرکزم رو گذاشتم روی دوره های استاد،سایت رو شخم میزدم،از هر نشانه ای برای پر رنگ تر شدن باور هام استفاده میکردم، و استاد وقتی من باورهای به حد قابل قبول رسید وقتی جهان اراده و تلاش من رو برای تغییر دید،وقتی مدار ثروت من عوض شد.
دقیقا و دقیقا و دقیقا middle of nowhere
من وصل شدم به یک شرکت و کمپانی وارد کننده محصولات خارجی با کیفیت که درعین اینکه شرکت بزرگ و با سابقه ایه،تموم اعضای این شرکت انسان های شریف و توحیدی هستند که من نظیرشون رو ندیدم و بارها و بارها توی کامنت هام از خوبی هاشون نوشتم .
استاد همزمان که من توی شمال روی خودم و باور هام کار میکردم ،مدیر عامل عزیز و توحیدی و شریف من دنبال یک مدیر فروش توی کیش بوده که انتظاراتش رو برآورده کنه .
برگردم به جلسه ١ احساس لیاقت که شما گفتید :خیلی از آدم ها هستند بسیار بسیار کار درست،بسیار بسیار شریف ،بسیار بسیار صالح ،کارهارو به بهترین نحو انجام میدن ولی توی شغل هایی هستند بسیار بسیار سخت و بدترین رفتار باهاشون میشه.
به الله قسم همین چندتا جمله ی شما توی وجود من غوغا به پا کرد،اون موقع که من اینارو از شما میشنیدم فریدونکنار زندگی میکردم ،پرستار بخش ICU و عضو تیم CPR بیمارستان بودم،دوروبرم پر بود از ناخواسته ،از انسان های غیر هم مدار،از همکارهای ….دیگه نگم …
همه ش با خودم جملات شمارو تکرار میکردم و میگفتم همینه همینه ،من انسان سالمیم،من کار درستم،من کارهارو به بهترین نحو انجام میدم،من از کار نمیزنم ،من آدم مسئولیت پذیریم اگر از جام راضی نیستم من باید تغییر کنم ،جهان به وجود همچین انسانی احتیاج داره،من جام اینجا نیست.من لایق بهترین هام،من لایق کار آسون با درآمد بالام،من لایق کار کردن با انسان های شریف و توحیدی ام،من لایق کار کردن در محیط بهترم،من لیاقتش رو دارم.
و طبق آگاهی های جلسه ٣ قدم ٧ که ازتون یاد گرفتم ویژگی های خواسته م رو مشخص کنم و به هیچ پیش فرضی نچسبم و اجازه بدم این جریان هدایت منو هدایت کنه من توی دفترم ویژگی های شغلی که دوست داشتم، داشته باشم رو نوشتم،هر روز روزی چندبار میخوندمش و تجمسش میکردم .
استاد جان به الله قسم در ها از جایی باز شد که به عقل جن هم نمیرسید،اصلا اتفاقات افتاد،آدم ها اومدند،کمک ها از همه طرف رسید و من رو وصل کرد به این شرکت بزرگ و این مدیر عامل شریف و توحیدی و بی نظیر
و من الان اینجام
جزیره ی زیبای توحیدی کیش
جزیره ای که کاملا شبیه به تصاویری که من تو سریال سفر به دور آمریکا میدیدم و با عشق برای هر قسمتش کامنت مینوشتم .
و الان صاحب شغلی هستم که حداقل بالغ بر 6٠/٧٠ درصد ویژگی هایی که خواستم رو برآورده کرده،و میدونم اگر من مسیر هدایت رو ادامه بدم به اصل اون جایگاهی که میخوام داشته باشم میرسم.
واقعا کل بازی دنیا همینه:
باید پارو نزد وا داد،باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست ،به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
استاد هنوز من توی 5 جلسه اول دوره روانشناسی ثروت گیر کردم و دارم بهشون گوش میدم انقدر که آگاهی های سنگینه،وهرچقدر بیشتر گوش میدم در های بیشتری برام باز میشه!
وقتی من اومدم کیش و کار من به عنوان مدیر فروش یا کارشناس فروش شروع شد بهم گفتن کل کارت اینکه توی فروشگاه هایی که نمایندگی محصولات شرکت هست سر بزنی و اگر سوال و راهنمایی داشتند بهشون پاسخ بدی!
با اینکه کار به شدت ساده و لذت بخشی بود ولی من از شما یاد گرفتم همه ش از خودم بپرسم چه طور ساده تر؟ چطور بهتر؟ چطور درآمد بیشتر ؟
و همچنان روی آگاهی های دوره روانشناسی ثروت کار میکردم که یک روز یکی از یکی از فروشنده ها بهم گفت میدونی شرکتتون داره یک بیزینس بزرگتر توی کیش انجام میده و مدیرعاملت داره روی شما داره سرمایه گزاری میکنه برای اون پروژه؟
این نشونه که اومد من ضمن سپاسگزاری از خدا،بهش گفتم مدیر عامل کیه؟مدیر عامل من شمایی !سکان زندگی من دست تو !من خودمو توی آغوش تو رها کردم …خودت من رو به مسیر درست هدایت کن.
و با اینکه بخاطر مهاجرتم و دور بودن از بچه ها و خانواده م تحت یک فشار ذهنی زیاد بودم دست از کار کردن روی باور هام نکشیدم و تموم طول این دو هفته به جلسه١تا5 دوره گوش دادم تا همین دوروز پیش خود مدیرعاملم بهم پیام داد که خانم شهریاری لطفا هرچه زودتر پیگیر لباس فرمت باش،توی فلان پروژه بهت احتیاج دارم:)))
استاد این نمایندگی که داره شرکت میزنه توی بهترین مرکز تجاری کیشه!مرکز تجاری بزرگی که شاید یک ماه طول بکشه بتونی کل لاین های طبقه هاش رو بگردی!!!
مرکز تجاری که فقط انسان های ثروتمند میتونند ازش خرید کنند و به گفته ی خودشون اونجا های لول ترین مشتری ها رو داره…
استاد این نتیجه چیزی جز استمرار من در پیگیری آموزش ها و تمرین ها و تداوم کار کردن روی باور ها نبود!
کار داره روز به روز آسون تر،بهتر،شیک تر میشه و میدونم بزودی درهای ثروت بیشتری هم به روم باز میشه ،این وعده ی خداوند برای اهل ایمانی که عمل صالح انجام میدند و خداوند هیچ وقت خلف وعده نمیکنه من فقط باید مسیر درست رو ادامه بدم.
استاد جان اگر بخوام از ویژگی های مثبت این جزیره ،از ویژگی های مثبت محل کارم ،از ویژگی های مثبت همکار و مدیرعاملم بنویسم ،تا فردا صبح این نوشتن ها تموم نمیشه
استاد اسم این فایل رو گذاشتید
چه موضوعی را باور کرده ای ؟
پاسخ من اینه :
من خدارو باور کردم
من شمارو باور کردم
من جریان هدایت رو باور کردم
و این مسیر رو با کمک الله ادامه میدم و تموم تلاشم رو میکنم خشت به خشت زندگیم رو با نورِ توحید بسازم و هر روز به معنی آیه ٢٢ مجادله نزدیکتر بشم،ایه ای که کلمه به کلمه ش من رو به یاد زندگی شما استاد عزیزم میندازه:
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.
دوستون دارم از روشنی قلبم واز خداوند سپاسگزارم که فرصت یک صلات دوباره بهم داد و قلبم رو به نورش جلا بخشید.
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوان ِ فراوان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» (ﻭ آن [ﻗﺮﺁﻥ] ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ، ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺰ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ .(١٠5)
«وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا» (ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻧﮓ ﻭ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺮ ﻣﺮﺩم ﺑﺨﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ .(١٠6)
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا» (ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﻰﺍﻓﺘﻨﺪ(١٠٧)
وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا» (ﻭ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﻨﺰّﻩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻗﻄﻌﺎً ﺍﻧﺠﺎم ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ(١٠٨)
——————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. بعله دیگه ، مورد داشتیم ویژنش ماشین X33 بود ، الان خداوند متعال بهش فورد عطا کرده. الهی که بیاد توی پارکینگ خونه شخصی خودت. خوشم میاد آمریکایی باز شدی.
——————————————————
سعیده جان ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت که برام نشانه ها داشت و چقدر تحسینت کردم.
و صد البته که «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ».
روز یکشنبه که رسیدم عسلویه ، و وسایلمو گذاشتم توی اتاق و برای چند دقیقه روی تخت دراز کشیدم و سایت رو باز کردم و نقطه آبی ارزشمندت رو دریافت کردم و با اشک شوق کامنتتو خوندم (یا به عبارتی نوش جان کردم) وقتی خواستم برم سر کار ، یکی یکی بچه های شرکت رو دیدم که میرن سمت مینیبوس، و من قیافه هاشون رو میدیدم و توی قلبم میگفتم خدایا ، من همکاریهای بهتر از این عزیزان رو میخوام. خدایا من به بنده هات جسارت نمیکنم اینا آدمهای خوبی ان، ولی هم مدار من نیستن، من یه شغل بهتر از اینو میخوام، همکاران بهتر از اینها و …
هر چقدر فکر کردم دیدم هیچ ویژگی به ذهنم نمیرسه که بگم من دوست دارم توی چه محیطی باشم و چه نوع شغلی رو انتخاب کنم. آیا میخوام بازم توی صنعت بمونم یا نه …
از طرفی به صنعت علاقه دارم و از طرفی دلم آزادی زمانی ، مکانی ، مالی میخواد ، اینها در دو جهت مخالف همدیگه هستند. و خداوند هم مسئولیت درخواستهای مبهم ما رو بر عهده نمیگیره.
قبلاً توی کامنتت خونده بودم که ویژگیهای شغل مورد نظرت رو نوشته بودی. و الان بازم اینجا خوندمش و بازهم یادم افتاد به درخواست دو روز پیش خودم.
از این جهت کامنتت برام نشانه داشت.
چقدر خوشحال شدم از اینکه مراحل رشد و پیشرفت و ترقی رو داری به سرعت طی میکنی.
راستی نوشته بودی Middle of nowhere یاد همین اصطلاح افتادم که قبلاً توی کامنت برام نوشته بودی middle of November . یادم رفته بود توی پاسخ برات بنویسم. میخواستم بگم نیمه نوامبر نیستیم ،اون موقع آخر آگوست بودیم. (خخخخخ) آقااااااا جلوی من سوتی نده من نمیتونم جلوی خنده ام رو بگیرم. (صرفاً جهت شوخی)
از درگاه خداوند برات بهترین ها رو میخوام و الهی که همیشه شاد و سلامت و موفق باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ ﴿١٣﴾
و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار.
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ﴿١4﴾
همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.
=====================================
سلااااام به حمید حنیف عزیزم،سلامی به گرمای سوزان خورشید جنوب،یکی اینجا فیوز پرونده!احساس میکنم مغزم از داخل داره میپزه فقط چون آروم آروم داره میپزه مثل اون غورباقه تا بفهمم کار از کار گذشته :)
خب بهت تبریک میگم،خیلی عالی تونستی با تیکه ی آخر کامنتت یک آدم کمال گرا رو مجاب کنی،کار و زندگی رو ول کنه و بشینه برای کامنتت پاسخ بنویسه ،یعنی من امروز اگر سر کار نرم باید به شما ثابت کنم اون اشتباه کیبووووورد گووووشی بود!!!!
تاااازه همون که نبود فقط!چندتا غلط تایپی دیگه هم بود ،ولی هرکاری میکردم توی اون مدت ویرایش کامنت ،متن ویرایش نمیشد!!!!
انقدر اعصابم خط خطی شده بود میخواستم گوشی رو بزنم به دیوار :))))
به خدا نمیدونی من خودم چندبار هر کامنتمو میخونم تا هیچ اشتباه تایپی نداشته باشه،حالا اون بیماری کمال گرایی به کنار،بینهایت برام مهمه اونی که وقت میزاره کامنت منو میخونه یک متن درست بخونه،برای همین چندبار یک کامنتمو از اول تا آخر میخونم…
الان اینجا یاد حرف استاد افتادم که شما میخوای از من ایراد بگیری ؟آقاااا من خودم اولین منتقد خوددددمم:))))
برو آقا ،برو اینجا واینستاااااااا
=====================================
موردی بعدی،من تو کدوم کامنتم نوشتم ویژن من x33هست؟؟؟؟هووم؟؟؟
اتفاقا اون ماشینی که من دوسش داشتم و٢سال پیش که قدم اولی بودم گذاشتم توی دریم بوردم،x22 بود :))))
اشتباه کردی داداش:)))
این به اون در :)))
آخیش،چه سریع جبران شد :)))
=====================================
بزار اینم بهت بگم ،دیشب بعد مدت ها با فاطمه جان صحبت میکردم ،ببین بهش گفتم من عطر بهشت رو از لابه لای صحبت هات میتونم استشمام کنم ،چه برسه به روزی که ببینمت …
چقدر این هم مداری خوبه ،چقدر توحید خوبه،چقدر آدم ها با توحید دلنشین و جذاب و خواستی اند،به خدا میخواستم از پشت همین گوشی بغلش کنم …
انقدر ذوق داشتم براش کلی عکس فرستادم ،از خودم ،از محصولات شرکت،از تبلیغات های سطح شهر،از ساحل و غروب آفتاب ،حتی عکس مدیر عاملمم براش فرستادم :))))))
دیوانگی هم عالمی داره :))) دیگه وقتی یک هم مدار پیدا میکنی دست خودت نیست ،همه چیز رو میریزی روی دایره :)))
بزار اینجاشم بهت بگم :)
پشت سر شماهم غیبت زیاد کردیم:)
فاطمه گفت کامنت حمید رو خوندی :))))اقا چه خبرتووونه؟؟؟؟
گفتم فاطمه من که حتی نمیتونستم اون اصطلاحات رو بخونم :)))تند خوانی کردم یک سری جاها رو،ببین این بشر نتنها اینارو نوشته که همه رو بلده :))))بدم میاد ازش :)))
قرارمون هم این شد که هروقت اومدیم دیدنت ،من با چاقو بیام :)))در راستای همون بررسی مغز عزیز شما:)بشکافم ببینم توش چه خبره :)))))
ببین به فاطمه گفتم این بشر انقدر باهوشه،فردا کامنت میزاره بهم الهام شده دونفر دارند پشت سرم حرف میزنند:))))))
راستی پشت سر داداش اسدالله هم حرف زدیم،بابا این آقا اسدالله دیگه شور درس خوندن رو درآورده ،من اصلا نمیتونم انقدر درس بخونم ،هیچ وقت نتونستم :))) من فقط دنبال یک فرمول سر راست بودم همیشه کارم رو راه بندازه،این آقا اسدالله رو ته کلاس راه ندین نمیزاره ما خرابکاری کنیم :(((
همون جلو بشینه ما از جزوه هاش استفاده کنیم :))))
=====================================
امروز ظهر دیگه فک و فامیلا هم میرند شمال،من میمونم و جزیره و توحید و خدا( چشمان قلبی بسیار زیاد)
بینهایت ازین تنهایی راضیم،تنها دلتنگی که اذیتم میکنه دلتنگی بچه هاست که اونم به لطف الله قراره جمعه بیان پیشم چند روزی بمونند،همین الان که دارم برات مینویسم کلی مسئله هست که باید حل کنم.
مثل اینکه فردا بخوام برم خونه ی خودم چه جوری این همه وسیله رو تنهایی ببرم ؟کلید خونه رو چه جوری عوض کنم؟
تمیز کاری خونه رو از کجا شروع کنم ؟آب آشامیدنی از کجا بخرم ؟قهوه رو چی کار کنم؟و …و…
ولی خدا میدونه با حل هرکدوم ازین مسئله ها من چقدر از خودم بزرگتر میشم،چقدر چیزهای جدید یاد میگیرم ،اصلا حمید من کجا و قرار داد اجاره ی خونه کجا ؟من کجا و صحبت با مشاور املاک کجا؟
هرکدام ازین مرحله ها ،یک گوشه ای از شخصیت من رو شکل داد و ظرف وجودی من رو بزرگتر کرد …
واقعا چقدر مهاجرت باعث رشد و ترقی آدمه،به ظاهر مسائلی که باید حل بشه،استرس و نگرانی داره ،اما وقتی هرکدومش رو حل میکنی یک سر و گردن از شخصیت قبلیت بزرگتر میشی.
=====================================
بزار اینم تعریف کنم و بعد آماده شم به امید خدا برم محل کار،دوشب پیش یک خواب عجیبی دیدم که وقتی بیدار شدم تا مدت ها توی حس و حال خوابم بودم .
خواب دیدم مرده م،سبک بال و رها،اولش شک داشتم مرده م بعد امتحان کردم بچه م رو بغل کنم دیدم دستام ازش رد میشه دیگه مطمئن شدم .
جالب اینکه اون بچه ای که کنارم بود،اونی بود که احساساتی تره،یکی از قل ها روزی چندبار بهم زنگ میزنه ولی اون یکی خیلی بیخیاله،روزی یکبار هم زنگ نمیزنه،منم عاشق این شخصیت مستقلشم،برای همین توی خواب نیکا رو نمیدیدم ،اما نیلا کنارم بود،جالبه که منو میدید و میتونستم باهاش حرف بزنم .
یک صحنه ای دیدم که جنازه م رو توی پارچه سفید پیچیدن و طبق رسم و رسوم آوردن توی خونه برای خداحافظی ،منم یک گوشه وایساده بودم و داشتم به جسم خودم نگاه میکردم میدونستم اونیکه توی پارچه پیچیده ست منم که همه دارند بالای سرش گریه میکنند،اما اصلا ناراحت نبودم ،اصلا گریه ی بقیه برام مهم نبود،اما تموم تلاشم توی خواب این بود که نیلا رو بکشونم به یک سمتی که این صحنه هارو نبینه…
خیلی خواب عجیب و غریب و واضح و روشنی بود ،انقدر که تا ساعت ها بعد من درگیر خوابم بودم…
تعبیر خواب دیدن مرگ خودت یعنی داری یک مرحله رو میگذرونی و سختی ها تموم میشه
مهم نیست واقعیته یا نه،به قول استاد من میخوام باورش کنم.
میخوام باور کنم که سعیده ی سابق دیگه مرده ویک سعیده جدید متولد شده و قراره ازین به بعد فقط از زندگی توحیدی که برای خودش ساخته لذت ببره …
استاد توی یکی از فایل هاش میگهاگر داری روی خودت کار میکنی ،لذت بردن پایه و اساس زندگی آینده ی تو خواهد بود
ومن میخوام این جمله رو در تموم ابعاد درکش کنم،داشته باشمش،قانع نمیشم به یک زندگیِ پر از کمبود …
و میدونم بزرگترین حامی و پشت و پناهم خداونده!
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؟!
=====================================
راستی حمید جان ،این کامنت احتمالا طولانی باشه:)))اگر میخوای بزار بعدا بخونش:)))))
تا شما باشی از من سوتی نگیری:)))
بدتر از اوباما شدم ،اصلا فکر نمیکردم قراره انقدر بنویسم:)
هیچی دیگه ,همین.
الهی که در بهترین زمان و مکان به دستت برسد.
یک پادرمیونی هم بکن بلکه از شدت این آفتاب کم بشه،من دیگه نمییییکششششم …
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ازت،درپناه خدای مهربونم،نور آسمون ها وزمین باشی همیشه
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا» (ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻰ ﻣﻰ ﻧﻮﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﻲ ﺍﺵ ﺁﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺍﺳﺖ(5)
«عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا» (ﺁﻥ ﺟﺎم ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻰﻧﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺍﻫﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺟﺎﺭﻱ ﻣﻰﻧﻤﺎﻳﻨﺪ(6)
«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا» (ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻧﺬﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﻓﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﺵ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻰﺗﺮﺳﻨﺪ ،(٧)
«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» (ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ(٨)
«إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» (ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .(٩) (سوره انسان)
——————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جانم. انسان نورانی و ارزشمند و عملگرا ، که مصداق بارز ایمان عملی هستین.
ازت متشکرم بخاطر نقطه آبی ارزشمندت. ازت متشکرم که کامنتت رو با آیات سوره طه شروع کردی. این آیات ماجرای شروع ماموریت توحیدی حضرت موسی ست که هر وقت بهشون هدایت میشم خیلی برام لذتبخش و امید بخشه.
آخی به دلم برای فیوزهای حرارت خورده مغزت، ما جنوبیا به مرور زمان آمپر فیوزمون رفته بالا. کم کم عادت میکنی. و فکر نکنم شما زیاد کیش موندگار باشی. احتمالا خیلی زود مهاجرت میکنی به آمریکا.
عجب چیزی یادم دادی ، از این به بعد هر بار یه ایراد از کامنتات بگیرم تا انگیزه بشه برام کامنت بنویسی.
اینجا یکی مشتاق و دلتنگ دریافت هر کامنت شماست.
به قول شاعر «عیب جویان بیشتر گم کرده راه»
من گیر دادم به میدل آو نوامبر ، گفتم آخر آگوست بوده. در حالیکه آگوست دوماه دیگه است ،کامنت شما آخر May بود. آلردی من خودم سوتی دادم شما هم متوجه نشدی ، ببییییییییییین من به خودمم رحم نمیکنم.
اون موقع ماه می بود، الان ژوئن هستیم ، بعدش جولای و بعدش آگوست.
واقعاً همینه من باید یاد بگیرم سرم به کار خودم باشه ، وقتی دارم از اطرافیانم سوتی میگیرم ، خودم دارم سوتی میدم.
——————————————————
ببین در مورد X-22یا X-33 فقط میدونستم یه X داشت و دوتا عدد تکراری. در کل ماشین چینی بود.
شما به بزرگواری خودت ببخش.
همین که از ماشین چینی شیفت کردی به ماشین آمریکایی خودش پیشرفت محسوب بشه.
ببین شوخی سر جاش. این تو رو یاد فایل ارزش ابزار استاد نمیندازه. اگه یه برند قیمت بالاتری داره ، صرفاً پول برند نیست. پول استاندارد و ایمنی و متریال با کیفت بالاست. و البته سالها تجربه و صد البته کارایی.
بینهایت تحسینت میکنم که اینقدر برای دوستانی که کامنتت رو میخونن احترام قائل هستی.
——————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که یه دوست توحیدی داری که یه وقتایی باهاش از قانون و توحید و قرآن گفتگو کنی. اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین من فرکانس غیبت احساس نکردم ولی بشدت احساس دلتنگی میکردم که ای کاش یه انسان محرم اسرار بود که بشه از قانون و توحید و قرآن گفتگو کرد. ببین همین صرف گفتگو از توحید قلب انسان رو جلا میده و ایمان انسان رو بیشتر میکنه.
مصداق بارز آیه 2 انفال که میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
حق با شماست ؛ «چقدر این هم مداری خوبه ،چقدر توحید خوبه،چقدر آدم ها با توحید دلنشین و جذاب و خواستی اند»
یه وقتایی با حسین عبادی جان تلفنی حرف میزنم ، قبلا هم با محمد فتحی چندباری گفتگو کردم. واقعاً فرکانس صحبتهای توحیدی انسان رو رشد میده و احساس آدم رو عالی میکنه و بعد که فرکانست عالی شد ، خودت میدونی که اتفاقات شگفت انگیز رو داری خلق میکنی.
جمله «من از خدامه» رو با چندتا الف اضافه بخون. ببین شما اجازه داری پشت سر من هر چی دلت خواست بگی من به شما اعتماد دارم. مطمئنم اگه اونجا بودم بشدت ذوق زده میشدم. پس اسمش غیبت نیست، تحسینه.
شما لازم نکرده مغز منو بشکافی. من خودم دست تسلیمم بالاست.
در مورد اسدالله جان هم باهات موافقم. بینهایت تحسین برانگیزه و اونقدر که عالی تمام فایلها رو کار میکنه و همه کامنت ها رو میخونه و هر روز بیش از 8 ساعت توی سایت فعاله.
واقعاً لایق نتایج طلایی هستن.
——————————————————
خوش به حالت به خاطر این فرصت تنهایی که برات فراهم شده. خدا رو شکر. تنهایی و آرامشی چنینم آرزوست.
واقعاً از صمیم قلبم دوست داشتم اونجا باشم و بهت کمک کنم بخشی از کارها رو هندل کنی. مخصوصاً تعویض توپی قفل که کار 2 دقیقه است ، یک دقیقه باز کردن توپی قدیمی و یک دقیقه بستن توپی جدید.
معمولاً بعضی از کلید سازیها خدمات سیار دارن. خودش توپی رو میاره و تعویض میکنه.
ولی نگران نباش ، خداوندی که این همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو برای شما چیدمان کرد این خورده ریزهها رو هم خودش از طریق بینهایت دستانش انجام میده.
مثل ماجرای باتری به باتری کردن موتور استاد.
مثل ماجرای بلیط و تاخیر پرواز و شرایط امنیتی آسمون.
خدا باید برات انجامش بده. بذار آگاهانه از خدا سواستفاده کنیم.
——————————————————
من به فال و طالع و تعبیر خواب و این چیزا در صورتی اعتقاد پیدا میکنم که یه باور قدرتمند کننده بهم بده. تعبیر دیدن مرگ خود در خواب ، یعنی پایان سختیها و شروع زندگی پر از آرامش ، پایان یک دوره و شروع فصلی جدید در تکامل. طولانی بودن عمر و رهایی از ناخواسته ها. مهمترین چیزی که توی متن متوجه شدم آرامش شما بوده. همین که آرامش داشتین خودش گویای حقیقت هست.
به لطف و هدایت رب العالمین با کاری که شما کردی و ایمان عملی که از خودت ثابت کردی ، شروع فصلی جدید از تکامل و موفقیت و وفوور نعمت و ثروت در زندگی شما حتمیه. به لطف و هدایت و حمایت رب العالمین.
——————————————————
باور کن برای گرما هیچ راه حلی ندارم، بقول قدیمی ها «کل اگر طبیب بودی ؛ سر خود دوا نمودی»
من خودم توی همین گرما با اورکت آتشنشانی میرم توی آفتاب استندبای.
امروز یه مانور سنگین داشتیم ولی لطف خداوند شامل حال من شد گفت تو نمیخواد بری. بمون توی ایستگاه.
(رشته ای بر گردنم افکنده دوست ؛ میکشد آنجا که خاطر خواه اوست)
——————————————————
بینهایت دلم میخواد کامنتمو طولانی تر کنم و بیشتر حرف بزنم ولی نمیخوام رکورد اوباما رو بزنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده نورانی پروردگار. همواره نورانی و متصل به جریان هدایت باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿6١﴾
و خدا کسانی را که پرهیزکاری پیشه کردند، به سبب اعمالی که مایه رستگاری شان بود نجات می دهد، عذاب به آنان نمی رسد، و اندوهگین هم نمی شوند.
اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿6٢﴾
خدا آفریننده هر چیزی است و او بر هر چیزی نگهبان و کارساز است.
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿6٣﴾
کلیدهای آسمان ها و زمین در مالکیّت اوست، و کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، هم آنان زیانکارند.
=====================================
حمیدِحنیف عزیزم سلام با چشم های گرد شده از تعجب !
اینبار نه بخاطر آخر کامنتت!که با خوندن آیه های اول کامنتت یک لحظه زمان برام ایستاد!چون دقیقا وقتی امروز از خدا طلب هدایت کردم باهام حرف بزنه،این آیه ها رو بهم هدیه داد،شما میگی اتفاقی بود؟من میگم به هیچ عنوان!
چی اتفاقی هست توی این دنیا ؟چی میتونه اتفاقی باشه؟
همه چیز بر اساس نظمه،همه چیز بر اساس تعادله،همه چیز بر اساس هدایته!
داشتم به جلسه ٧ ثروت گوش میدادم که کامنتت اومد تا آیه هارو دیدم قلبم باز شد و شروع کردم به نوشتن،هیچی هم نمیدونم چی میخوام بنویسم ولی دستام بدون اراده درحال حرکت روی کیبورد گوشی اند.
دیروز ظهر،حوالی ساعت ١ فامیلمون باهام خداحافظی کردن و رفتند،وقتی برگشتم توی خونه ،یک چند دقیقه مسخ بودم ،یک نگاه به خودم ،یک نگاه به خونه ،خدایا ؟من اینجا چیکار میکنم ؟بعد از ٢٢ روز تازه معنی دقیق مهاجرت رو فهمیدم ،دمش گرم،ارباب نزاشت که من همه ی فشار هارو باهم تحمل کنم ،٢٢ روز من رو کنار فرشته هاش نگه داشت تا از نظر کاری استیبل بشم،حالا الان !الان که هربار مدیرعاملم بهم زنگ میزنه خانم شهریاری من در شما پتانسیلی میبینم که قدرت رشد فوق العاده توی این شرکت دارید و این تازه اول راهه من میخوام قدم به قدم کمکت کنم رشد کنی ،الان که از نظر اطلاعات کاری به حد قابل قبولی رسیدم و فشار های موقعیت کاری جدید کم و کمتر شد!حالا من شدم و تنهایی و اصل و اساس مهاجرت!
حقیقتش اینکه تا چند دقیقه ای خیلی خنثی فقط نشسته بودم وفکر میکردم خب ؟الان تنهایی سعیده،الان خودتی و خدا و نه هیچ کس دیگه !حالا حرف حسابت چیه ؟
ولی نزاشتم نجوای ذهن زیاد درگیرم کنه ،گفتم من همینو میخواستم ،من برای ثروت حرکت نکرده بودم،من برای توحید در تموم جنبه ها حرکت کردم ،من همه چیز رو باهم میخواستم،پس خیلی هم خوب ازین تنهایی استقبال میکنم.
پاشدم یک آهنگ شاد گذاشتم،یکم کارای خونه رو انجام دادم و سعی کردم فقط با فکر کردن به آینده ی نزدیک و خواسته هام صدای شیطان رو کم و کمتر و صدای الله رو بالا و بالاتر ببرم.
جالب اینکه اولین روز تنهایی من،مصادف شد با اولین روزی که من باید میرفتم یک مجتمع تجاری جدید و به چهارتا فروشگاه سر میزدم خودمو معرفی میکردم و به سوال هاشون پاسخ میدادم،میدونم که میفهمی دارم از چه موقعیتی صحبت میکنم ،احساس میکردم به جفت پاهام زنجیر بسته شده و من نمیتونم حرکت کنم،تموم تلاشم رو میکردم و کلا استاپ خورده بودم که وسط آهنگ های که پخش میشد یهو یک فایل از استاد پخش شد که فکر کنم اسمش درس های از یک بازی بود،و هدایت خدا رسید،استاد داشت میگفت وقتی من ١٠ هیچ عقبم و فقط یک امتیاز مونده به باختم به جای اینکه به این فکر کنم که الان میبازم به خودم میگفتم فقط به یک امتیاز بیشتر فکر کنم ،فقط یکی فقط یکی ،و اینجوری یکی یکی امتیاز هارو میگرفتم و درنهایت برنده هم میشدم.
گفتم اوکی،بریم برای اجرای هدایت در عمل،گفتم سعیده فقط الان به آماده شدنت فکر کن،اوکی؟الان فقط به این لباست رو خوب اتو کنی فکر کن،الان فقط به تاکسی که میخوای سوار شی فکر کن،تا رسیدم تو مرکز تجاری مورد نظر،4تا مغازه باید میرفتم ،برام مثل تمرین آگهی بازرگانی سنگین بود ،گفتم فقط الان به مغازه ی اول فکر کن،فقط به اینکه خودتو چه جوری معرفی کنی فکر کن…ذهنم میگفت توی روی کارت هنوز مسلط نیستی،قلبم میگفت استاد گفته استعداد مهم نیست ،ایمان مهمه ،حرکت کن وبروتو دل ترس هات!
با تموم ترس و دلهره رفتم توی مغازه اول …
حمید باورت نمیشه،جدایِ از عزت و احترامی که دریافت کردم ،یک جوری به سوال های جواب میدادم که خودم تعجب میکردم من کی انقدر مسلط شدم به این همه لاین مختلف ؟نه نه این من نبودم این خدا بود …وما رمیت اذ رمیت …
مغازه ی بعدی ..مغازه بعدی …تا آخری وتمام…
به خدا وقتی از مرکز تجاری اومدم بیرون،احساس کردم یک متر به قدم اضافه شده،یک سر و گردن اومدم بالا …
گفتم دیدی؟دیدی سعیده تو میتونی؟دیدی فقط خودتو دست کم میگیری؟دیدی تو همیشه کارهارو عالی انجام میدی ؟
واقعا فارغ از اینکه اون بیرون چه خبره،به قول استاد توی دوره ی احساس لیاقت ما داریم هر لحظه از درون خودمون رو تخریب میکنیم …و چقدر من هنوز با دورهی احساس لیاقت کار دارم …چقدر هنوز لازم دارم بهش گوش بدم و هر جمله ی استاد رو برای خودم هزار بار تکرار کنم .
=====================================
دیدی شب ها آدم کنترل ذهنش سخت تر میشه؟با این همه اتفاق خوب باز دیشب احساس کردم من ذهنم پراکنده ست،میخواستم بزنم از خونه بیرون که فاطمه جان و داداش رسول باهام تماس گرفتند و کلی باهم حرف زدیم و خداوند باز هم با رسوندن فرشته هاش به کنترل ذهن من کمک کرد،حالا بماند که از هر چهارتا جمله ای که گفتن سه تاش درمورد آقای حمید امیری بود !!!!میشناسیش دیگه؟
فکر کنم میخواستن با شما تماس بگیرند، اشتباهی به من زنگ زدند:))))
خلاصه که بچه ها خیلی عاشقتن،خوش به سعادتت،بهت حسودیمم شد والا!
راستی داداش رسول پرسید:حمید برات موشک نفرستاده باهاش وسایلت رو جابه جا کنی ؟گفتم نه والا،این حمید فقط توی کامنتاش موشک موشک میکنه:))) وقت کار که میشه ازش خبری نیست :)))بازم پشت سرت غیبت کردیم ،راضی باش :))))
خلاصه تماس پربرکتی بود ،بعدشم پا شدم رفتم یک فروشگاه نزدیک که برای خونه خرید کنم ،همزمان هم هدایت شدم به جلسه 4 قدم 6 که استاد میگه توی هر زمینه ای نگاهتون رو از بیرون بردارید و روی خودتون کار کنید،داستان پردهی ماشین که خود به خود رفت بالا …
همزمان که دونه دونه خرید های جدید خونه رو با عشق انجام میدادم به صدای استاد هم گوش میدادم …
اون چیزی که تورو آزار میداده،میخواستی بری درستش کنی دیدی نمیتونی،تصمیم گرفتی روی خودت کار کنی،و بعد به خودت میای میبینی اون مشکل خود به خود حل شده،تموم بازی دنیا همینه،شما روی خودت کار کن،بیرون به بینهایت طریق تغییر میکنه
گوارای وجود استاد این زندگی بهشتی که از هر کلامش نور الله و قرآن میباره و قدم های مارو در مسیر درست حفظ میکنه،الهی که خداوند به عمرش برکت و عزت بیاره که حضورش روی کره زمین،مایه برکت و رحمت ماست.
=====================================
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و منو اینسپایر کردی برای پاسخ دادن ،هر کامنت نوشتن توی سایت برای من صلاته،هر صلات یک مدار من رو به آغوش الله نزدیک و نزدیکتر میکنه،الله الان شده هم خونه ای قشنگم،با خدا همه جا خوش میگذره ،مهم نیست icu فریدونکناره یا اورژانس کودکان گرگان ،یا مرکز تجاری های کیش …با خدا همه جا بهشته.
من با خدا توی خونه حرف میزنم ،غذا میخورم،میرقصم،یک وقتایی هم تو بغلش گریه میکنم …ولی به اینجا که میرسه بهم میگه پاشو پاشو خودتو لوس نکن :)پاشو یک آهنگ شاد بزار برقصیم :)مثل خودم نزده به رقص و نخورده مسته :)
خداروصدهزارمرتبه شکر برای قدرت توحید،برای قدرت توکل،برای کمک هزاران فرشته ای که بهت انگیزه ی ادامه دادن میده،انگیزه ای که حتی میتونه کوه هارو جابهجا کنه و هر غیر ممکنی رو ممکن …
برات بهترین هارو میخوام و ازت ممنونم که هستی که میتونم بدون هیچ نگرانی بنویسم و نگران طولانی شدن کامنتم نباشم.
در پناه نور آسمون ها وزمین ،قلب سلیمت متصل به خدای نورٌ علی نورٌ
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان
خانم شهریاری دمت گرم من یه ساله کامنت های شمارو دنبال میکنم
خیلی لذت بردم از توحید عملی تون که حرکت کردید ب سمت خداوند بلند مرتبه
الله اکبر
ایه امروز من ببین چی اومده الله اکبر
…………………………….
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!
سوره مبارکه توبه آیه 100
………………………………
انشاله با نتایج عالی بیای واسمون کامنت بنویسی
در پناه خداوند متعال باشی
یا حق
علی برزگر
26خرداد 1403
سلام و درود خداوند بر آقا حمید گل
اینقدر حرف تو ذهنم دارم که بی خیال نوشتنشون شده بودم. شاید برای نوشتنشان نیاز داشتم که زمان متوقف بشه!
این تعبیر خوابی که برای سعیده جان نوشتی؛ منو کلی قلقک داد که بیام و بنویسم. و وابدم مقاومتم رو و به اختصارم شده از هر دری بگم . و اینم همان آسان شدن برای آسانی هاست که هر روز خواسته من در تمرین ستاره قطبیه. میدونم کامنتم طول میکشه ولی خیلی مطالبش به شما مربوط نمیشه ولی پاسخی که خداوند به من می دهد همان پاسخ فریدون مشیری به شعر معروف خانه دوست کجاست؟ سهراب سپهری است که می گوید:
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد.
و چه خانه ای بهتر و زیباتر از این سایت الهی و بهشتی!
(انگار اونها هم برای هم کامنت مینوشتن وقتی که کامنت نوشتن مد نبود)
وقتی که کامنت سعیده رو خوندم؛ یادم اومد که منم دو سال پیش همچنین تجربه ای رو داشتم. و به خودم سپردم که یه سرچی بکنم ببینم تعبیر این خواب چیه؟ و الان که دارم مینویسم خدا خودش برام تعبیرش و آورد و گذاشت کف دستم. منم دیدم کمترین سپاسگزاریم اینه که بیام و اینجا کامنت بگذارم برات. حالا همینو که گفتم هزار تا موضوع دیگه ام هجوم آوردن که منم میخوام منم میخوام منم میخوام! انگار همه منتظر این لحظه بودن مثل وقتی که ینفر یه لیوان آب براش میارن و یهو همه درخواست آب می کنند.(هنوز شروع نکردم و این همه حاشیه! من که خودم و میشناسم خخخ. حالا حالاها باید بنشینم و تایپ کنم. داداش تشنه ات شد بگو برات آب بیارم)
بزار اول بگم چی شد که بیخیال نوشتن شدم. هفته گذشته قدم سوم دوره 12 قدم و تموم کردم و یک هفته وقت داشتم برای قدم بعدی. بهم الهام شد صبر کن و قدم چهار رو نخر! بیا رو کامنت ها و کامنت ها رو مرور کن. چند روز رو کامنت خوندم و اصلا نگم برات که حیران ماندم از این اقیانوس بی کران! حساب کن این هفته من از یکشنبه تا حالا فول تایم چه در محل کار و چه منزل فقط کامنت خوندم. حتی یه دونه کار هم در محل کارم نداشتم. از خونه خودمم راحت تر. چون پشت کامپیوتر با صفحه مانیتور بزرگتر می نشستم و گردنمم رو به بالا که فشار رو گردنم نیاد و باد خنک کولر و اتاق خلوت و بیشتر اوقات تنها. مستخدممان هم هر بار که چایی تازه دم می کرد (بنا به عادتم که فقط چایی تازه میخورم) خودش میومد و دو فنجان زیبا چایی برام میاورد با کلی احترام و حال خوب و خوشرویی و گفتن این جمله تکراری که چایی تازه دم کردم برات آوردم. یعنی من اگه مدیر کل هم بودم این همکارم اینقدر نمیتونست بهم احترام بگذاره و من بتونم وجهه مثبتشو برانگیخته کنم. این هفته اینجور سپری شد که گفتم در مسیر برگشت احساس کردم بیشتر کل دوران تحصیلم مطالعه کردم. حالا بماند هی خوندم و هی اشک ریختم.( مثل یعقوب سوی چشمامو از دست ندم صلوات. برم شینا رو برسونم کلاس زبان بر گردم سر کامنت)
سه شنبه بود که دیدم اینروزا من سرم خلوت تره بهتره برم یه مسافرت چند روزه. یه جایی که هم زیاد دور نباشه و هم خنک باشه. یه مسیر سمت اورامان و مریوان مد نظرم بود و یه مسیر هم همدان و بردن شینا به غار علیصدر. و نشانه ها از بین این دو مقصد، مریوان رو برام نشون داد. کلاس زبان شینا این هفته تموم میشه و من قصد داشتم که از فردا راه بیفتم برم سفر. دنبال نشانه ها بودم برای سفر ولی دیدم نشانه ها این سفر رو در این زمان تائید نمی کنند. یه نمونه اش افتادن امتحان پایان ترم شینا به روز اول تیرماه بود. سعی کردم مقاومتم رو کم کنم و بیشتر تسلیم باشم و به برنامه ریزی خداوند اعتماد کنم تا به برنامه ریزی خودم و موضوع رو کنسل کردم. دیشب خواهر خانمم زنگ زد و خبر داد که 4 ام تیرماه قرار مراسم عقد گذاشتن برای برادر زاده اش و مراسم دارند. و آنوقت پی بردم دلیل اومدن اون نشانه اول چی بوده و خداوند رو سپاسگزاری کردم که بهم الهام کرد تا سفر رو کنسل کنم و بیشتر با جریان هستی هم راستا بشم که اگه بهش عمل نمی کردم باعث مسائل و اتفاقات ناخواسته ای برای خودم میشدم.
در همین حین که سفر رو کنسل کردم میخواستم قدم چهار رو بخرم که باز بهم گفته شد صبر کن و ظهر دیدم که فایل جدید اومده رو سایت و دلیل این صبر کردن رو هم متوجه شدم. و در این دو روز اینقدر کامنت خوب خوندم که خودش برام دوره ایه و این از برکات هر فایل جدیدی است که استاد رو سایت میگذاره و مثل توحید عملی 11 هر چقدر هم کامنت بخونی باز تشنه و تشنه تری . که همینجا جا داره از استاد گرانقدر کمال تشکر رو بکنم که اینقدر زود زود کامنت ها تائید میشد و شور و عشق و انگیزه ای در ما ایجاد کرد که سوخت هسته ای نمیتونست در ما ایجاد کنه (یکمم پا تو کفشت بکنیم هر چند میدونم کفشت به پام گشاده خخخ) یه تشکر دیگه ام بابت اینه که استاد خودشون کامنت ها رو میخونند و منتشر می کنند و تائید کامنت هایی که دوستان از سر شوق و حال خوب با همدیگه شوخی کردن هم تائید کننده این موضوع است. خلاصه بگم برات که این هفته برام یه تمرین خوبی از تسلیم بودن بود و نتایجش برام بسیار بزرگ بود و چقدر باورهام رو جابجا کرد خدا رو شکر.( اینو در قیاس با سعیده بخواهم مقایسه کنم باید بگم که خدا میدونه چه نتایج بزرگتری در انتظاره سعیده باشه برای این تسلیم بودن و عمل به نشانه هایش)
یه لیوان از دستم بگیر تو این گرما بخور میدونم بهت میچسبه تا برم سروقت اصل ماجرا. خوابی که من دیدم این بود که تو خواب اطاقم بودم و داشتم همسرمو صدا می زدم ولی جوابی نشنیدم. بعدش شینا رو صدا زدم بازم هر چی صبر کردم جوابی نشنیدم. یه لحظه گفتم نکنه خونه نیستند که جواب نمیدن! پا شدم دیدم دخترم تو اطاقشه و خانمم هم تو هال. رفتم و به خانمم گفتم بابا یساعته دارم صدات میزنم چرا جواب نمیددی؟ ولی واکنشی نشون نمیداد. رفتم پیش شینا و گفتم چرا تو و مامانتو صدا میزنم جواب نمیدین؟ اونم سرگرم سرگرمی خودش بود و واکنشی نشون نمیداد! اون وقت یه لحظه وایستادم و با خودم فکر کردم نکنه برای اینها اتفاقی افتاده که اینجور می کنن؟! و هرچی میگم اینها متوجه نمیشن؟! بعدش گفتم نکنه من مرده ام و خبر ندارم!!! برای صحت ادعام دستم و از دیوار رد کردم دیدم رد شد! گفتم ای دل غافل برای اینه که اینها متوجه حضور من نمیشن پس من مرده ام! بعدش دیگه از سقف خونه میتونستم به بچه ها نگاه کنم و مثل روح مانعی احساس نمی کردم. و جالبتر اینکه تو خوابم به خودم میگفتم که مُردم (این ضمه هم به خاطر کامنت مریم جان گذاشتم خخخ)
حالا اگه تعبیر این خواب بقول شما که متخصص کائنات و کیهان و ستاره ها هستی اینه که یعنی پایان سختیها و شروع زندگی پر از آرامش ، پایان یک دوره و شروع فصلی جدید در تکامل. طولانی بودن عمر و رهایی از ناخواسته ها. که من دو سالی که از این خواب میگذره و سال اول آشنائی ام با استاد بود رو تا حالا مرور میکنم می بینم که چقدر زندگی من رشد داشته و خدا رو شکر بهتر شده است. از لحاظ عمر که هر کسی منو میبینه امکان نداره بتونه سن واقعی منو حتی نزدیکش بشه چه برسه که درست حدس بزنه. از لحاظ کودک درون که من رو 24 استپ زدم و واقعآ گاهی وقتها خودمم از کارهایی که میکنم خندم میگیره و اصلا نگم برات گاهی از شینا هم بچه تر میشم و با چیزای کوچک دلخوش میشم و بقول آقا رضا گاهی اگه یادآوری های همسرجان نباشه من سنم یادم میره خخخ.
من این فایل رو یکی دوبار دیگه موقع خوابیدن پلی کردم و اینقد باورهای خوب و بد یادم اومد که اصلا انگار نشنیده بودم این قسمت ار حرفهای استاد رو! یه نمونه از باورهای خرابی که من از جهل برای خودم ساخته بود این بود که ما عمرمون زیاد نیست و بیشتر از 60-65 سال عمر نمی کنم. دلیلش این بود که عموها و پسر عموم و برادر بزرگم عمر زیادی نداشتند.و من از روی جهل اینو خیلی تکرار میکردم غافل از اینکه دارم ناخودآگاه چه باور نامناسبی میسازم. بعد که با قوانین آشنا شدم بصورت ناخودآگاه هر بار که به قبرستان میروم افرادی رو پیدا میکنم که زیاد عمر کرده اند. مثلا مادر بزرگم 85 سال عمر کرده یا پدر خانمم 90 سال و بیشترین سن تو فامیل دورمان تا 95 سال هم داریم . یعنی من ناآگاهانه این باور رو در ذهنم با این نشانه ها که بازم بصورت ناآگاهانه تکرارشان می کردم خدا رو شکر اصلاح کرده ام. بخصوص دوره قانون سلامتی به من انرژی و سلامتی داده که میتونم باور کنم رکورد 95 سال هم میزنم خخخ و دو ساله که بیمه تکمیلی نگرفته ام و خدا رو شکررر سالمه سالمم . یه باور دیگه هم که کمکم میکنه در این مورد اینه که کوتاه قد تر ها بیشتر عمر می کنند خخخ.
…………………………………………………………..
این قسمت هم ان شاالله سعیده جان میخونه
رسید مژده که ایّامِ غم (دوری) نخواهد ماند
چنان نماندُ، چنین نیز نخواهد ماند
تا اسمت اومد این شعر اومد تو ذهنم. اینم بگم من مثل شما و حمید فارغ التحصیل 12 قدم نشدم که قرآنی برات جواب بفرستم ولی همینم با زبان شیرین خودمان پیامو میرسونه! این قدر این چند روز کامنت های عالی از بچه ها خوندم که باورهامو 1000 برابر قوی تر کرده که شرایط زندگی ما خییلی خییییییلی سریعتر از آنچه فکرشم بتونیم بکنیم یهو تغییر میکنه و نمونه اش هم همین تغییرات زندگی خودت تو این چند ماهه است. اینکه دو دو تا 4 تا کنیم و با عقلمون بخواهیم پیش بینی کنیم نتایجمان رو و اینکه هی بگیم پس کی؟ پس کو؟ … اصلا راه به جایی نمی بریم. باید باور کنیم که هر روز داریم به خواسته هایمان نزدیک و نزدیکتر میشیم و آنروز بسیار نزدیک است.
راجع به درس خوندن هم همون لحظه که گفتی کلی خندیدم. میدونی یاد دوران مدرسه و امتحانات افتادم. (من که گفتم تو کامنت ها تا قبل دانشگاه تعطیل تعطیل بودم. حساب کن سال چهارم تجربی بودم و سال کنکور که همه بکوب مشغول خوندن و کلاس تقویتی و تست زنی بودند و حتی دستشویی رفتن هم وقت تلف کردن بود برای عده ای. اونوقت من بوالله به محض رسیدن به مدرسه کتابهامو تو کشو میزاشتم و میرفتیم فوتبال و وقتی فوتبالمون تموم میشد که شیفت بعدی نه زنگ بعدی ها می اومدن یا شب شده بود و دیگه جلو پامونو نمی دیدیم و بعدش میرفتیم تمرین باشگاهی و مسابقات آموزشگاه ها. یعنی اصلا تو یه فاز دیگه بودم تازه شب یا صبح امتحان می پرسیدم فردا امتحان چی داریم و ازش میخواستم چند تا سوال یا مساله که فکر میکنه برای امتحان میاد بهم بگه تا بخونم و تو مسیر رفتن به مدرسه جوری کتاب دستم بود که هر کسی میدید میگفت آفرین این چقدر درسخونه! و به محض اینکه وارد مدرسه میشدم هم رفقام میومدن سمتم و میخواستند گپ بزنیم و منم میگفتم جون مادرتون با من حرف نزنید بزار این چن سوالو بخونم برگه رو حداقل سیاه کنم و اونهام میگفتند برو بابا کم بخون؛ خر خون!!! این داستان دوران تحصیل من بود. یادمه اون چن روز نمازهام اصلا ترک نمیشد. توکل به خدا که نگوو؛ گاهی حتی نماز شب هم بهش اضافه میشد و نگم که ایمان ازش موج میزد. طوری که در عوض اون چند روز نماز، با شجاعت میرفتیم برای تقلب کردن و توسل به امدادهای غیبی و تقاضای رخ دادن معجزات الهی از خداوند که یلا من دو روزه ایمان آوردم و مثل ابراهیم باید معجزه نشونم بدی! خخخ و معجزات خداوند هم این بود که با اختلاف کمی تو خرداد نذاشت که کاملا مردود بشم و رفتم برای وقت اضافه مرداد و شهریور و بعدش که این مسیر رو بوسیدم گذاشتم کنار و رفتم از اول راهنمایی تازه شروع کردم به درس خوندن) ولی نه فوتبال و شیطنت های آن دوران ما رو به جایی رسوند و نه درس خوندن و دانشگاه و استخدام و کارمند شدن. بلکه همین آگاهی ها و هدایتها و این استاد گرانقدر و این سایت الهی و این فرشتگان زمینی تازه یادمون داده که خدا کی؟! دنیا چیه؟ کی به کیه؟! و اینقدر تشنه ام که اگه میشد و میتونستم دوست دارم 24 ساعته شبانه روز رو تو سایت باشم. راجع به صحبت تون با فاطمه جان هم بگم که ممنون که یاد ما هم بودین و بقول حمید جان تا باشه ازین صحبت ها باشه. حالا درسته شماها یه چیزایی میگین که من بعدها متوجه میشم چی گفتین ولی اینو یه کلمه رو نتونستم تو بعضی کامنت های شما و بیشتر کامنت های حمید می بینم هضمش کنم و هر بار میخونم یجورایی حس خوبی نمی گیرم نمیدونم چرا؟! استاد هم تو 12 قدم یبار اینو گفت و راجع بهش توضیح داد. شاید دلیل تکرارش هم همین باشه. نمیدونم این با باورهای من در تضاده و شایدم من هنوز به اون سطح فرکانسی نرسیدم یا دلیلش ورودی های قبلی بدیه که دارم … اما میدانم که این یه چیز شخصیه و قطعآ بر خلاف من به شماها احساس خوبی میده. اینکه می گید «ارباب» منو یاد رابطه ظالمانه ارباب ها و برده ها میندازه. و چنین رابطه ای را در ذهن من تداعی میکنه که برایم دوستداشتنی نیست. درسته که ارباب جمع مکسره «ربّ» است. و این با باور خلیفه الله بودن انسان؛ جانشین خدا بودن انسان؛ خدا بودن انسان؛ خالق بودن انسان؛ تکه از وجود خدا بودن انسان … در تضاده و این نوع نگاه به من بیشتر قدرت میده و جلوه گر خدا برای من در هستی است. نمی دونم چرا اینو گفتم چون این مساله ربطی به شما و حمید نداره و قطعا هر کسی باوری رو بکار میبره در مورد خداوند که احساس بهتر و قدرت بیشتری رو بهش میده ولی از باب گفتگو و اینکه شاید برای دیگران هم مفید باشه اینو مطرح کردم. و به عینه تجربه کردم که بهترین مکان برای گفتگو کردن و ارتباط داشتن همین سایت الهی است. و به امید و یاری خداوند زمانی دور هم جمع بشیم یا گفتگو کنیم که دستمون پر باشه مثل استاد و چنین گفتگویی برایم زیباست. و خودم را می گویم فعلا سال ها باید مثل طفلی رشد کنم و بزرگ بشم تا بتونم با نتایجم حرف بزنم.
تصمیم گرفتم جواب کامنت های بقیه دوستان رو جداگانه بدم چون قطعآ در اینجا جا نمیشه. اینم بگم و از حضورتون مرخص بشم. دیشب داشتم در سایت فوتبال 360 برنامه ای با حضور دو نفر از فوتبالیست های خارجی سابق پرسپولیس رو می دیدم. و وقتی حرف از ان شاالله شد آقا هر دو متفق القول گفتند که ان شاالله در زبان مردم یعنی این اتفاق نمیته یعنی نه! مثلا میگند فردا میای بریم مثلا کوه میگه ان شاالله دیگه خودمون میدونیم این دیگه نمیاد و مجری هم اینو تائید کرد و کلی خندیدیم. ان شاالله که برا سعیده گفتم یاد دیشب که این برنامه رو دیدم افتادم و کلی خندم گرفت. به همین راحتی یکی از توحیدی ترین کلمات الهی به علت باورهای بدی که از جامعه دریافت کردیم تبدیل میشه به یک دروغ محترمانه!!! اینه تفاوت اینجا با جامعه و باورهای عامه. در پناه خدا باشید عزیزانم.یا حق
سلام به برادر عزیزم آقا اسدالله،از روشنی قلبم،با اشک ها روون…
البته مخلوطی از بوی مَن و وایتکس،نامبرده در حال پاکسازی خونه ی توحیدی جدیدشه…
دنبال چیز دیگه ای میگشتم و خدا آوردتم اینجا،گفت اینو بخون،این برای توعه…
خوندم و خوندم با چشم های نمدار و تا رسیدم به اسم خودم و این شعر دیگه اشک امونم رو برید.
رسید مژده که ایّامِ غم (دوری) نخواهد ماند
چنان نماندُ، چنین نیز نخواهد ماند
یادته داداش اسدالله؟شیفت شب icu بودم؟داشتم کامنتت رو توی دوره احساس لیاقت میخوندم،پاهام روی صندلی دیگه،دستم زیر سرم،تلاش میکردم خوابم نبره؟تا رسیدم به اسم خودم و تبریک تولدم مثل فنر از جام پریدم؟
شما همیشه منو سوپرایز میکنید،همیشه در بهترین زمان ومکان…
از خداوند سپاسگزارم که هربار با یک نوری سیاهی ها و ترس های دوربرم رو محو میکنه و میگه آروم باش….رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند…
میبینمتون….بزودی …شما و حمیدجان،فاطمه و داداش رسول…
چه جوریش رو نمیدونم …
اما قلبم میگه لحظه ی دیدار نزدیک است.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ
اشک ها امون بیشتر نوشتن نمیده…
ازتون سپاسگزارم و قلب سلیمتون رو به الله مهربانم میسپارم،سایه تون بر سرخانواده ی قشنگتون مستدام
به امیددیدارتون در بهترین زمان و مکان
سلام و درود مجدد بر خواهر توحیدی عزیزم
سعیده جان امیدوارم این اشکهات همیشه از سر شوق باشه و شادی مفرط. این پیام ها رو از جانب خداوندی بدان که بقول پاکیزه حواسش به همه هست. اون خدایی که خیلی خیلییی خداست. اون گفت و من نوشتم. هر بار برایت. زمان و مکان و اون تعیین میکنه؛ اون تائید میکنه خواهر ما که کاره ای نیستیم. وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى من اگه به عقل ناقص خودم بخوام عمل کنم که اصلا در فرکانس دریافتشون قرار نمی گرفتی! اینهم لطف و بنده نوازی حق است که مرا لایق کرده گاهی پیامی را به بنده توحیدیش برسانم و حتی خودش می گوید چه بگویم و چه نگویم. اون پیام وسط راه برنامشو که با عقل من تنظیم شده بود بهم زد و گفت همینقدر کافیه؛ بقیه اش بمونه کامنت جدا. و به محض اینکه ارسال شد دیدم لایکتو خورد! من چکاره ام خواهر!!! همه اینها رو کس دیگه ای داره مدیریت میکنه که خیلی براش عزیزی. خوشا به سعادتت. من بودم که رو ابرا بودم. لایق شدن همینه. نوش جونت. این اول یه شکوه بزرگه. لذت ببر و با همین فرمان الهی جلو برو که همان جاده آسفالت صاف سرسبز وسط جنگل بسمت نعمت هاست. در پناه حق رفیق.یا حق
و خدای که به شدت کافی هست
خیلیییی کافی هست
خدای که یک ذره نور خورشید اش تمام جهان روشن میکند گرمایش تمام جهان گرم میکند
آیا خدا برای گرم کردن و روشنی قلب های ما کافی نیست ؟
خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست
خدای که ما را برای خود آفرید دوست دارد ما سردرگم باشیم
خدای که روی ما غیرت دارد و این همه آیت برای شرک آورده که گفته غیر از من از کسی دیگری نخوایی من روی تو غیرت دارم تو فرزند من هستی تو وارث من هستی تو خود من هستی من نمیگذارم آب در دلت تکان بخوره فقط دل بده به من
خدای که میگوید فقط و فقط روی من حساب کن تا جهان و تمام وسایل بازی این جهان را فرش زیر پایت کنم
به یک شرط که به من توکل کنی
و به چیزی که نمیبینی ایمان داشته باشی
حس میکنم که خودش مینویسد
داداش اسداله عزیزم برادر زیبایم خیلیی دوستت دارم همیشه همیشه مثل قلب زیبایت زیبا مینویسی
من هیچی نمیدانم نه از قانون نه از خدا نه از جهان نه از خودم هیچی نمیدانم
و با تمام وجودم احساس میکنم که خیلییی نیازمند خدا هستم محتاج کمکش هستم و اگر خدا نباشد نفس هم نمیتوانم بکشم چی برسد به پیدا کردن مسیر و حرکت به سمت خواسته هایم
خداست همه کاره
خداست عشق
خداست هدایتگر
خداست حمایتگر
خداست بخشنده
خداست وهاب
خداست رفیق
خداست مهربان
خداست غنی
خداست یاری رسان
خداست نشان دهنده
میدانی یک چیزی میخوایم بنویسیم ولی در کلمات درست نمیشود
خدا کند درست بنویسم
وقتایی که ما تسلیم نیستیم و اعتماد نمیکنیم به اون جریان هدایت به اون انرژی که هر لحظه ما را هدایت میکند در حقیقت هم به خودمان هم به عشق خدا ظلم میکنیم
آخر چی کسی وفادارتر از خدا ؟
چی کسی عاشقتر از خدا ؟
چی کسی قدرتمندتر از خدا ؟
ما حمایت شده توسط خدا هستیم
ما هدایت میشویم توسط خدا
مگر من از این سایت از این قوانین خبر بودم ؟
شما خبر بودید
خدا هدایت مان کرد
خدا برای ما نشانه هایش را میفرستد
رفیق جان من از هدایت خدا هیچی نمیدانم
از نشانه ها هم نمیدانم
ولی یک جمله را با تمام قلبم حس میکنم با تمام وجودم درکش میکنم که خدا خیلیییییییییی خداست
خدا خیلییییی رفیق مهربان هست
و خدا خیلیییی حواسش به ما هست
که سوت زنان برویم سمت خواسته های مان
میدانی این چند روز من میگم زهنم آرام میشود دوباره شروع میکند باز من یک کاری میکنم دوباره احساسم خوب میشود باز میبینم حالم بد میشود
دیگر اشکم آمد که خدایاااا چی وقت ؟
بیبیییین خدایااا یک تغییری بیار که من حسش کنم که واقعا زنده گیم تغییر میکند ( مثلا مثل این که به دارمد برسم یا یکباره مهاجرت کنم و و عجله ) در حالی که از نگاهی شخصیتی بی نهایت تغییر کردیم ولی بازم زهنم شروع میکند اینا چیست اینا چیست ؟
در حالی که به خوبی درک کردیم که مهمترین چیز تغییر شخصیت هست ولی امان از زهن چموش
میدانی حقیقت حرفم کجاست رفیق ؟
اینکه جریان هدایت خیلییی حواسش به ما هست
به اینکه امید داشته باش ایمان داشته باش
توکل کن
و نشانه ها را می فرستد
کم نیار
حمایت شده هستی درست میشود خداست
هدایت هایش را میفرستد
تو در حال پیشرفت هستی و همه چیز در حال بهتر شدن هست
زنده گی در حال بهتر شدن هست
میدانی من از کمنت شما در اینجا هیچ خبری نداشتم هیچ اصلا خبری نداشتم نه ایمیلی برایم آمده
ولی خدا دعوتم کرد تا بیایم بخوانم و به خودم ظلم نکنم به اون عشق بدون قیط وشرط خدا نسبت به خودم ظلم نکنم
چی هدایتی زیبا
به خدا این جهان خیلییی قشنگ توسط خدا هدایت میشود
چقدرررر این خدا قدرتمند هست
الهی که خدا درکی از بزرگی اش برای ما عطا بکند
اون زمان درخواست های ما هم عوض میشود
از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونیست و کلی کاستن
خدا هست و هدایت میکند
در حضور خدا هستیم
ما در حضور خدا هستیم
خدای که رب هست و همه چیز مهیا هست
ما توسط خدا خوانده شدیم به این جهان
اون ما را فرستاده این جا
حالا قدرت حمایت ما را ندارد ؟
خنده دار نیست
یک پدر که مخلوق خداست تا زمانی که زنده هست سعی میکند که برای فرزندش همه چی مهیا کند فرزندش را در خدا توانش حمایت کند حالا بیا و این را ضرب در میلیارد کن که ما توسط خدا حمایت میشویم
او بیشتر از ما موفقیت ما را میخواهد
جهان به ما ضرورت داشته که خدا ما را افریده
افرینیشن ما بی دلیل نیست
جهان به ما احتیاج داشته برای گسترش جهان خدا ما را انتخاب کرده
ما نظر کرده خدا هستیم
ما حمایت شده توسط خدا هستیم
همه چیز عالی میشود
همین شعری که برای سعیده نوشته بودی خواندم قلبم باز شد هدایت خدا را احساس کردم
و این قسمت کامنتت
شرایط زندگی ما خییلی خییییییلی سریعتر از آنچه فکرشم بتونیم بکنیم یهو تغییر میکنه و نمونه اش هم همین تغییرات زندگی خودت تو این چند ماهه است. اینکه دو دو تا 4 تا کنیم و با عقلمون بخواهیم پیش بینی کنیم نتایجمان رو و اینکه هی بگیم پس کی؟ پس کو؟ … اصلا راه به جایی نمی بریم. باید باور کنیم که هر روز داریم به خواسته هایمان نزدیک و نزدیکتر میشیم و آنروز بسیار نزدیک است.
از خدا خودش را برایت میخواهم
عرق ارامش و نور الهی باشی برادرم
سلام به مرد توحیدی وسخت کوش
چقدر لذت بردم از کامنت شما و سعیده جان وحمید جان
چقدر نوشته هایتان درس داشت اصلا خودش یه دوره به حساب میاد ماشالا به هر سه شما
منم امروز سر کار زود کارهام را انجام دادم و2 ساعتی مشغول خواندن کامنتها بودم کامنت عالی سعیده جان ونتایج عالیش وچقدر به این دختر افتخار کردم
کامنت حمید حنیف که عالی بود آقا رضا عطار روشن که دیگم نگم چقدر با ایمان قوی وبا عمل نتایج فوقالعاده گرفتن وشما برادر عزیزم که واقعا محشرید موقع نماز چقدر خدارا، شکر کردم از بودن در این سایت از آشنایی با استاد عزیز وبچه های سایت
چقدر همگی حالمان خوب میشود با آمدن در این سایت
چقدر خوشحالم که شاگرد این دانشگاهم درس یاد میگیرم ودر کلاسی هستم که شاگردان نمونه ای همچون شما دارد ومنم از شماها یاد میگیرم ایشالا همیشه موفق باشید واز نتایج عالی تان بنویسید تا ما هم از شما الگو بگیریم قدمهای محکم تر برداریم بیاییم از نتایجمان بنویسیم به همتان افتخار میکنم در پناه حق باشید
سلام خدمت شما دوست هم فرکانسی ام سعیده شهریاری
امیدوارم که چرخ زندگی تون روان تر باشد
چقدر کامنت های جذاب و توحیدی می نویسی
چقدر آدم را سر ذوق می آورد نوشته های جالب شما که منم شرایط زندگیم را مرور کنم و بیاموزم که من در کجای کار قرار دارم
من این روز ها خلی زیاد وقت نمی توانم که روی سایت بی چرخم
چون وقتی که روی سایت می چرخم فقط می آموزم
چی فایل های دانلودی باشد یا فایل های محصولاتی که تهیه کرده ام
من در حالیکه دوره های مانند
شیوه حل مسایل زندگی
دوره دوازده قدم
دوره عزت نفس
اینها را تهیه کرده ام
در حالیکه توی این یک سال یا بیشتر از یک سال روی ابن دوره ها کار کرده ام
اما آن چنان که باید راضی ام کند راضی نیستم
چون من دنبال آزادی مالی آزادی زمانی و آزادی مکانی هستم
منم محیط کارم با انسانهای است که واقعا همه شأن آن قیسم که من دوست دارم باشد نیست
من دوست دارم وقت آزاد بیشتر داشته باشم و بی توانم روی آموزش های استاد عباس منش کار کنم و بارو هایم را تغیر دهم
اما به این آزادی نرسیدم که هیچ تازه وقت کاری آن بیشتر هم شده است
صبح ساعت چهار الی پنج صبح سر کار می روم و تا شب یکسره سر کار هستیم
همین لحظه که دارم این کامنت را می نویسم ساعت از یازده شب گذشته است
و این اولین کامنت است روی این فایل که از شما مطالعه کرده ام
حتی همین فایل که امروز روی سایت قرار گرفت منم بصورت هدایتی دیدم که فایل جدید روی سایت آمده است
خلی خوشحال شدم و فایل صوتی را دانلود کردم و چند بار گوش دادم
و خلی بصورت تمرکزی شینده نتوانستم
و حتی نتوانستم که خودم درک از این فایل دارم را بی نویسم
چون تمرکز نداشتم و نتوانستم چیزی عاید حالم شود
فقط از کامنت جالب و آموزنده شما لذت بردم و تحسین تون کردم
انشاالله در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
به نام خدایی که می خواند مرا
سلام به سعیده عزیزم
این سومین کامنت امشب من هست من تازه تونستم کلیپ استاد رو تماشا کنم و نت به یاری ام آمد
خواستم کامنت بذارم برای استاد از باورهایی که با من عجین شدن و با همه قلبم باورشون کردم و به راحتی توی زندگیم اتفاق می افتند
اما قبلش کامنت شما رو دیدم
بسیار خوشحال شدم بسیار شادمان شدم تحسینتون میکنم
شما استمرار داشتید در هر شرایطی و الان نتایج تصاعدی خواهید گرفت و این گوارای وجود با ارزش و گرانبهایتان باد
بانوی توحیدی و دوست داشتنی
الگوی یک زن موفق
برایتان بهترین ها رو آرزومندم
من اینجام توی سایت استاد شاید هنوز در مدار کامل با استاد دوره ها و سخنان نباشم اما آنقدر می مانم و کامنت میخوانم و مینویسم تا هم مدار بشم تا بزرگ بشم.
استادم و عزیزی ک میخوانی
باورهایی که از بچگی به من همیشه گفتن و خیلی به رشد من کمک کرده
همیشه میگفتن مریم دستش خوشمزه است یعنی هر چی بپزم مزه اش عالی میشه
و این باور اینقدر تکرار شده ک واقعا گاهی خودم از طعم غذاهام شوکه میشم غذا رو خلق میکنم
هر غریبه و آشنایی حتی غذاهای الکی و دم دستی که میپزم به شدت تعریف میکنن حتی میگن من تخم مرغ ساده هام هم طعمش متفاوته
این برای من شده یک باور ک با هر چیزی میتونم اشپزی کنم توی هر شرایطی غذام خوشمزه میشه
و واقعا هم اتفاق می افته
باور دیگ ای که خیلی بهش ایمان دارم من هر کاری رو ک شروع کنم فقط کافیه ی مدت کوتاه بهم زمان بدن که اون کار رو یاد بگیرم نتیجه رو جوری رقم میزنم که تا اون زمان هیچ کس نتوانسته باشه چنین کاری رو انجام بده یعنی الآنم که دارم دنبال علاقه مندیم و شغل میکردم که پول بسازم همش میگم خدایا سپاسگزارم که این استعداد و هوش رو در من قرار دادید این خلاقیت رو که فقط کافیه روند کار رو یاد بگیرم نتیجه همه رو شگفت زده خواهد کرد
من میدونم تمام اینها اعتبارش از وجود خداوندم و به خاطرش همیشه خدا رو شکرگزارم ولی چون استاد فرمودند باورهای قدرتمند کننده رو بنویسید با شوق بسیار دارم مینویسم
باور دیگ ای که سالها به من کمک کرده که ناامید نشم حتی ژ
زمانی که نازیبایی بوده این موردی که همیشه مامان بهم میگفتن و به همه میگفتن
که من دختر بسیار خوش قدمی هستم من هر جا برم آبادانی خواهد بود
هر جا برم اونجا اتفاقهای خوب میفته و حال همه کنار من خوبه
اینو با تمام وجود درک کردم مسافرت رفتم مدرسه رفتم پیش صاحبخانه نشستم جلسه رفتم سرکار رفتم همه میگن مریم که هست اینقدر شادی و نشاط داره و پرانرژیه و مثبت که خدا میدونه بعدش همه منو با شادی و بوسیدن ازم جدا میشن و از بودن با من لذت میبرن خدایا شکرت این ها همه لطف و عنایت توست
وقتی وارد یک مغازه میشم مغازه ای که طرف خسته نشسته هیچ مشتری ندارد اینقدر شلوغ میشه که دیگ خودمم باید هی بگم عاقا من اول اومدم
هذا من فضل ربی
ولی باورهای محدود کننده زیادی دارم امشب چند مورد در کامنت های قبلیم گفتم نمیخوام تکرارشون کنم ولی میدونم که باید بکشمشون بیرون از ذهنم بیارم جلوی چشمم بگم چرا چطور برای چی
و بعد برای ذهنم دلیل و منطق بیارم بگم ببین این باورها اشتباهه غلطه
باورهای درست جایگزین کنم تا نتایجم بزرگ بشه تا ثروت بیاد توی زندگیم
عزیزان سعیده دوست داشتنی منتظر عجیب ترین اتفاقاتی هستم که رقم میزنید تا بشه چراغ راه من که ببین میشود و منم میتوانم
من عاشق کیش هستم هنوز محقق نشده بیام جزو خواسته هام هست
به لطف الله خواهم رسید
استادم نفستون حقه وجودتون حقه خدا رو شکر که شما عزیز دل رو دارم
مریم بانوی عزیزم از شما هم سپاسگزارم که قدرتمندترین زن هستید به نظرم و من تحسینتون میکنم
عاشقتونم در پناه الله باشید
در پناه الله مهربان باشید.
در پناه الله باشی
سلام و عرض ادب خدمت خواهر عزیز و توحیدی خانم شهریاری باز هم مثل همیشه عالی نوشتید سپاسگزارم ازتون راستش از صبح که فایل رو دانلود کردم و دیدم منتظر کامنت تون بودن و هی سایت رو رفرش میکردم تا الان که هدایت شدم به کامنت زیباتون خیلی خوشحال شدم از موفقیت جدیدتون و امید وارم که هر روز موفقیت های بیشتری کسب کنید و تو این شغل جدید مثل سایت بدرخشید
بنام خدای مهربانیها
باسلام ووقت بخیر حضورشما بانوی محترم توحیدی ومتعهد سرکارخانم شهریاری نازنین
من مرتب داستان زندگی شمارو دنبال میکنم همانطور که داستان زندگی بسیاری دیگر ازدوستان موفق دراین سایت الهی ازجمله آقای عطارروشن آقای سیدعلی خوشدل اقای رجب پور اقای عرشیا اقاهادی خانم شب خیز خانم آزاده خانم نفیسه حاجی محسن
وسایرعزیزانی که الان حضورذهن ندارم زیرا ازموفقیت شماعزیزان کلی انرژی وروحیه میگرم برای رسیدن به اهدافم
بسیارتحسینتون کردم وخواهم کردبابت تعهد و موفقیتهایی بی نظیری که کسب کردین وازکارکارمندی بیرون آمدین ودرمدت زمان کوتاهی خداوند شماروهدایت کرد به سمت خواسته تون شک ندارم بزودی شماپله های ترقی رویکی پس ازدیگری طی خواهید کرد
همانطور که بارها از زبان استادنازنین شنیده ایم زمانی که آدما تصمیم به تقیر میگریند جهان به کمک آنها میاد اگرما یک قدم برای تقیر برداریم جهان وخداوند ده قدم برامون برمیداره ومن این موضوع رابه خوبی تجربه کردم انصافا ازسال 98 که خداوند منو به این مسیرالهی هدایت کرد همه چی برام داره عالی پیش میره وبه خواسته هایی رسیدم که روزی برام آرزو بود ورویابود
وباوردارم که اگردراین مسیرثابت قدم باشم همه چیز دست یافتنی خواهدبود ضمنا درپایان باید اشاره کنم که جنس نوشته های شما که برگرفته ازایات نورانی قرآن میباشد منو به وجدمیاره
من همانطورکه هرروز منتظرفایل جدید ازاستادهستم بلافاصله بعدازانتشارکامنتهای دوستان دنبال کامنت شماهستم اگر که موضوع فایل توحیدی باشد که دیگه واقعا حالمو دگرگون میکنه وبارها بارها میخونم وبه احساس خوب میرسم
ازخداوند بهترینها روبراتون ار زو دارم وامیدوارم هرچه سریعتر شرایطی براتون فراهم بشه تابا دختران نازنینت باهم باشین
منتظرموفقیتهای بیشترتون هستیم
به نام خدای مهربانم
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که نور زمین و آسمان هاست
خدای که بهترین رفیق و هدایتگر ما ها هست
خدای که روزی دهنده هست
خدای که آسان میسازد
خدای که راه نشان میدهد
و خدای که هیچ وقت دست بردار از بنده اش نیست
خدای که بهترین رفیق هست
خدای که هر لحظه حواسش هست
سلامممممم سعیده جانم
سلامممم عشق خاص خدا
سعیده عزیزم از روزی اول که وارد سایت شدم کمنت هایت را میخواندم میگفتم خدایاااااا میدانم برای منم میسازی میدانم تو خدای ناممکن ها هستی و بهترین ها را وارد زنده گیم میسازی و این ایمان هر روز قوی تر میشود با خواندن کمنت هایت عزیزم که خدا همه چیز میشود همه کس را خدا خلف وعده نمیکند خدا کارش را درست انجام میدهد
خدای که در خواب در بیداری در کار در هر حالت به دقیق ترین شکل ممکن نفس مرا میکشد قلب مرا میتپد انجام دیگر کار ها جوک هست
آمدم تحسینت کنم
آمدم بگویم نوش جانت نوش جانت این همه آسانی
آمدم بگویم نوش جانت کار عالی که داری
آمدم بگویم نوش جانت زیبایی ها کیش
سعیده عزیزم بی نهایت با جان و دلم تحسینت میکنم
ایمان که خدا برایت ساخت تحسین میکنم
تک تک عمل هایت را تحسین میکنم
درکی که از قرآن پیدا کردی تحسین میکنم
کار کردن با عشق روی باور هایت را تحسین میکنم نازنینم
سعیده جان دوستتتتتت دارم و در آخر خدایت را هم تحسین میکنم که خیلییی خوب و عالی بلد هست خدایی کند
خدایش بهترین خدا هست
الهی کروررررر کروررررر شکرت
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا(فتح4)
اوست که بر دلهاى مؤمنان آرامش فرستاد تا بر ایمانشان پیوسته بیفزاید. و از آن خداست لشکرهاى آسمانها و زمین، و خدا دانا و حکیم است.
سلام سعیده عزیز
سلام و درود خدا به تو ای توحیدی
چقدر درک جملات برام زیبا بود چقدر ایمانت قویه چقدر توکلت قشنگ چقدررر روحت بزرگ شده سعیده چقدر وصل شدی به خدا نوشششششششششششششششششششششششش جونت این همه حال خوب…
فقد اومدم بگم نوشششششششششش جونت همین سعیده توحیدی
چقدر این جملت قشنگ بود…
چه موضوعی رو باور کرید؟؟؟
من خدارو باور کردم….
من شمارو باور کردم….
من جریان هدایت رو باور کردم……
الهی شکرررررررر در پناه جان جانان رب العامین شاد و سلامت و عاشق باشی….
اون ایه همه ایه امروز من بود که خدا چقدر دلت رو اروم کرد و بچه هات رو به اب سپردی و میدونی خیلی زود میان پیشتتتتت
اوست که دلهارو اروم میکنه همیشه در پناهش باشی سعیده توحیدی..
بنام خدای مهربان
سلام ب شما دوست عزیزم آقا حسین
خییلی تحسینتون کردم بخاطر کامنت زیبایی ک نوشتین و آیه ای ک آوردین
چقددد آرامش همراه خودش داشت خیییلی لذت بردم مخصوصا کلمه یسکینه
و چیزی و ب یادم آورد
سالها پیش وقتی ک پیش دانشگاهی بودم ی آزمون استخدامی شرکت کردم
ک ی سری جزوه رو بیاید میخوندم ک مورد معارف بود و آیه هارو معنی قرآن و نوشته بود
ی جا معنی سکینه رو نوشته بود،
سکینه از ریشه ی سکن ب معنای آرامش روح و روان و کسی ک ایمان داشته باشه ب این بالاترین درجه ی آرامش قلبی میرسه
چقد حس خوبی ازش گرفتم اون موقع و دوسداشتم تجربه ش کنم
هرچند ک خودم و غرق گناه میدیدم
و ی جا دیگه درمورد سوره ی حمد نوشته بود ک معنیش مساوی دوسوم قرآنه
ب خودم میگفتم خدایا یعنی این چند آیه چی داره تو خودش ک دوسوم قرآن درش خلاصه شده
و همین سوال وفکرش و اینکه کنجکاو بودم بفهمم این معنی رو منو مرحله ب مرحله بعد چند سال هدایت کرد ب سمت استاد و معنی سوره حمد ک چنسال پیش تو تلگرام ب دستم رسید
خدای من حالا ک فکرشو میکنم چقد قشنگ مرحله ب مرحله هدایت شدم ب پاسخ سوالم
والان شما دوست توحیدی خییلی قشنگ اون ایه رو آوردین و ب من گفتین ک خداوند چطور داره مارو هدایت میکنه
سعیده ی عزیزم و تا اینجا ک ایمان نشون داد و هدایت کرد ب این آرامش قلبی
خیییلی تحسینتون کردم
و اینکه اعتقاد دارم ک ما شبیه معنی اسممون میشیم
مث سعیده جان ک خداروشکر داره خوشبختی و تجربه میکنه
مث شما ک دارین با معنی اسمتون یکی میشین
عبادی، از ریشه ی عبد میاد
معنی اسمتون و سرچ کردم
این کلمه در آیات قرآن به دو معنا آمده است: یکی به معنای بنده مملوک و دیگری به معنای عابد و مطیع خداوند. جمع عبد، عباد و عبید آمده است
خییلی تحسینتون کردم بابت فامیلی زیبایی ک دارین من کامنت هاتون و دنبال میکنم و همیشه لذت میبرم و تحسینتون میکنم
منم این آرامش قلبی و دارم حس میکنم وقتایی ک میام سایت
وقتایی ک درخواستهای ستاره قطبیم تیک میخوره
وقتایی ک حضور خدارو ب خودم یادآوری میکنم
خییلی دوسدارم این حسه این آرامشه قوی تر بشه
مخصوصا دیروز ک مدتی بود ایمیل کامنتهای سایت برام نمیومد
دیگه نمیدونستم چیکار کنم
گفتم خدایا خودت درستش کن برام و بعد دیدم رگباری و پشت سرهم ایمیلهام اومد
گفتم خدایا شکرت دمت گرررم عاشقتمممم
ان شاالله ک همه مون تواین مسیر ثابت قدم باشیم تا گاه مرگ و تسلیم از این دنیا بریم
خدایا صدهزاررر بارشکرت
تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو یاری میخوام منو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
مرسی ک هستی و مینویسی
واینکه عاشقتمممم:)
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
سلام زکیه بزرگ قلب و بنده توحیدی خداااااااا سلامممممم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ(جمعه 1)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا میگویند، خداوندی که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصی مبرا، و عزیز و حکیم است!
میدونی چیه زکیه همیشه بچه های سایت رو تحسین میکنم و به خانومم میگم من دوستایی دارم که وقتی باهاشون میشینم و کپ میزنم دنیا برای خودم میشه وصل میشم به ابدیت دیگه هیچیز برام مهم نیست زمان مکان اصن برا مهم نیست
من ممنون استادم و سپاسگزارم بینهایت
زکیه شاید باورت نشه خیلی وقتا اصن حرفهای استاد رو متوجه نمیشم اونم بخاطر مدار بخاطر مداری که الان توشم…
ولی وقتی میام کامنتاتون میخونم مبینم ااااا چقدر قشنگ بوده و راحت متوجه میشم از شما و تمام بچه های سایت ممنونم که اینقدر قشنگید اینقدر بزرگ و اینقدر شاگرد استادید و تحسینتون میکنم
چقدر قشنگه جمله سکینه رو برام معنی کردی دمت گرم رفیق
و چقدر قشنگ این نقطه آبی به قلبم نشست و روحم رو جلا داد الهی شکرت رب من
سکینه از ریشه ی سکن ب معنای آرامش روح و روان و کسی ک ایمان داشته باشه ب این بالاترین درجه ی آرامش قلبی میرسه الهی شکرت رب من
در مورد اسممم یبار سعیده خانوم جواب کامنتتو داده بود و در آخر کامنت نوشت بود حسین عبادی یعنی بنده خوب خدااااااا
ار اونروز به بعد هر کس رو که مبینم بهش میگم من حسین عبادی بنده خوب خدامممم
و الان کامنت شمااااااا منقلب کرد و من رو بیشترررررر غرق این معنا کرد و راه رو برام هموار تر میکنه این جمله خدایااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
بسم الله الرحمن الرحیم
الم نشرح لک صدرک
ووضعنا عنک وزرک
الذی انقض ظهرک
ورفعنا لک ذکرک
فان مع العسر یسرا
ان مع العسریسرا
فإذا فرغت فانصب
و الی ربک فارغب
سلام به سعیده خانم توحیدی و نورانی
سلام به خانواده توحیدی سایت استاد عباس منش
سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش
خدا را سپاسگزارم بابت این پناهگاه امن و مامن توحیدی
که تا به هم میریزم خدا با این سایت و با این دوستان، آرامش را بهم بر میگردونم و باهام حرف میزنه و با فایلهای به وقت استاد عباس منش اطمینان قلبی برام حاصل میکنه
سعیده خانم خیلی بابت موفقیتهات خوشحالم، الحق که شایسته بهترین ها بودی و شدی
اگه از من که سالهاست دارم قرآن میخونم بپرسن دلنشین ترین آیات قرآن چیه؟ بدون مکث میگم آیات سوره های ضحی انشراح
این آیات دقیقا موقعی نازل شدن که مدتی بود وحی بر پیامبر نازل نشده بود و این موجب تمسخر کافران شده بود و خداوند در بهترین زمان و مکان این سوره ها را نازل کرد
آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟
و بار سنگین را از دوش تو بر نداشتیم؟
و نام تو را بلند آوازه نکردیم؟
باری که پشت تو را میشکست
پس با هر سختی، آسانی هست
قطعا با هر سختی آسانی هست
پس هنگامیکه فارغ شدی به کار دیگر بپرداز
و بسوی پروردگارت مشتاق شو
میبینی سعیده خانم چه کرده این خدا با پیامبرش؟
میبینی چه سکینه و آرامشی خدا به پیامبر داده؟
و میبینی با تو چه کرده؟
چقدر حال پیامبر بعد این سوره دیدنی بوده ، چه انرژی گرفته، چقدر…
و چه حال دیدنی شما داری
چه حالی داره وقتی تو اون شرایط سخت خدا بگه ان مع العسر یسرا
و تو اون شرایط ببینی که: فنیسره للیسری
مگه میشه خدا را داشت و غم داشت؟
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون
مگه میشه خدا را داشت و درمانده بود؟
مگه میشه خدا را داشت و تنها بود؟
مگه میشه خدا را داشت و کار سخت باشه؟
مگه میشه؟ مگه داااااریم؟
نوشتم و نوشتم نوشتم که فقط ذهنم کنترل بشه، نوشتم که بقول استاد جان، چکشی به این باورها و سدهای ذهنی زده باشم تا کم کم بریزه و قلبم خدایی بشه
استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم و به حکم من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
از شما سپاسگذاری میکنم تا از خدای خوبمم سپاسگزاری کرده باشم
سعیده جان ان شا الله بزودی مصداق آیه زیبای
((و لسوف یعطیک ربک فترضی)) بشی
در پناه حضرت حق باشی
(به نام خداوندوهاب)
سلامی به گرمای این روزای کیش که شرجی بودنش مثل این روزای رشت عزیزم هستش که دارم زندگی میکنم باهاش به سعیده خانم شهریاری بانوی موحدوتوحیدی
وسلامی به گرمای این روزای فلوریدابه استادبزرگ آقای عباس منش که گرمایی شبیه به این روزای رشت داره وبارونایی که شلاقی میباره مثل بارونایی فلوریدایی
چندوقتیه کامنت های شمارو میخونم وخیلی چیزاازش یادمیگیرم
این شخصیت توحیدی ودرصلح باخودتون که کمک کردکه درتضادهامصداق کاملی بشین ازفنیسره للیسری بودن
بقول استادمن حرفای قلمبه سلمبه بلدنیستم ولی میدونم چقدرخوبم وتاثیرگذار
تفسیرهای قرآنی فوق العاده تون وهمراه باموفقیت های مالی پی درپی تون روتحسین میکنم که حاصل کارکردن زیادوممارست برروی تغییرباوراتونه
دوست دارم ازتوحیدتون به منم سرایت کنه تا باورام نسبت به خداوندوهاب ام قوی تر بشه
فکرکنم شمابودین که درپاسخ کامنت بچه هامیگفتین بوس به کله ات
خیلی خوشم میومدواین شده الان یه جورایی جمله ابرازمحبت ام به افراد
پس بوس به کله ات خانوم شهریاری بااین نتایجی که گرفتین وباریکلابه شما :)))
استادازشمام بی نهایت سپاسگذارم
وکلمه وجمله ای نیست که بتونم سپاسگذاریموبیان کنم
قلبی استاد :)))
به نام خداوند آفریننده زیبایی ها
سلام وصدسلام به سعیده جان توحیدی ونورانی
خداراهزاران بار شکر وسپاس که توانستی مهاجرت کنی وبه شغل دلخواه خودت برسی
عزیزم خیلی شما راتحسین میکنم که شجاعت وجسارت داشتی وازپرستاری استعفا دادی ودریک شهر دیگر وشغل جدید مشغول شدی خیلی تبریک میگم نازنینم
مهاجرت ازشمال کشور به جنوب کشور وبودن با مدیر عامل شرکت عالی وهمکاران خوب وگرفتن خانه وکلی چالش که یکی یکی حل کردی ورشد کردی وپیشرفت کردی خداراشکر که درمسیر دلخواه هدایت شدی وداری لذت میبری انشالا بزودی دختران گلت هم درکنارت خواهند بود
من همیشه بااشتیاق کامنتهای شما رامیخونم ودرس میگیرم واز آیات قرآن که مینویسی استفاده میکنم
یکبار درکامنت شما آیه ای که حضرت نوح میگه خدایا مرا دربهترین منزل فرود آور که تو بهترین فروداوردندگانی رادیدم وموقعی این آیه رادیدم که دخترم تازه مهاجرت کرده بود ودنبال خونه میگشت ومن مرتب این آیه راتکرار کردم و شعر خانم پروین اعتصامی به نام لطف حق راکه درمورد مادر حضرت موسی بود ومیگفت: رهرو ما اینک اندر منزل است
وخداراشکر دخترم خونه عالی گرفت واقعأ سعیده جان ازت ممنونم که باکامنتهایت من راهمیشه کمک میکنی ووجودم سرشار از شعف میشود
نور وعشق الهی ازقلب شما عزیز به قلبم ساطع میشه وایات قرآن درعمق وجودم نفوذ میکنه
ازموفقیتهایت خوشحال شدم وبرایت بهترینها راارزو دارم
درپناه خداوند مهربان روزگارتان خوش وشیرین باشد وسلامت وشاد وسرفراز باشی گلم
سلام به سعیده ی عزیزم
ازدیروزتاحالا چندین بارکامنتتو خوندم ولذت بردم وکیف کردم
افرین بهت دختر تحسینت میکنم این حد از اراده و عملگرابودنت رو
تحسین میکنم رابطه خوبی که با خدا داری
باپیگیری کامنتهات هربار نوری توقلبم روشن میشه که اگه برای،سعیده شده برای توهم میشه فقط باقدرت ادامه بده
چقدر خوب داری کارمیکنی دختر دمت گرم
خدایا شکرت هزاران بار که ماروهدایت کردی به این مسیر سبز ونورانی
خیلی خوبه خیلی باحاله تجربه های جدید اونم به تنهایی
درسته که ادم فکرمیکنه اگه فلانی بود چقدربهتربودوکمکم میکرد ولی وقتی به تنهایی جلو میری وبا نیروی هدایت کارهاروپیش میبری نتیجه بینظیره
چندین بارامتحانش کردم ولذت بردم واقعا
چقدرمهاجرت خوبه چقدر ادمو بزرگ میکنه چقدرقویترمیشیم
منم دوست دارم محل زندگیموتغییربدم و ازنقطه ی امنم خارج شم
عاشق تجربه های جدیدم
به امید اون روز
توکل به خدای مهربان
به نام خدای بزرگ و با رحم
خدای که بهترین پاداش دهنده گان هست
سلامم دوباره عزیز جانم
سلامممم از نور قلبم به روشنی قلبت نازنینم
سعیده عزیزم امروز این سوال به قلبم الهام شد تا از خودت بپرسم
سعیده جان من چند ماه هست که دنبال شغل دلخواه خودم هستم
من دوست دارم مجری شوم
شبکه که دوست دارم در آن کار کنم عاشقش هستم سال های سال هست که این خواسته را دارم
موقعیت اش هم میدانم
پیش از آشنایی با این مباحث چند بار تا دم درش رفتم
میدانی حتی دو سال پیش تا مصاحبه هم رفتم چون مصاحبه ام عالی نبود و من پر از شرک غرور و حال بد بودم مصاحبه درست نشد و هیچ اطلاعی حاصل نشد
حالا هم خیلیی در باره اش نوشتیم
شکرگذاری میکنم
جمله تاکیدی نوشتیم روی قفل موبایلم با عکس اون کار گذاشتیم
حتی عکس های خودم را ساختم و این کار ها را کردم
نمیدانم هیچ اثری نمیبینم
خودت چگونه نوشتی از ویژه گی های کارت ؟
چگونه ویژه گی های کاری را که دوست داشتی نوشتی ؟
چگونه کاری را که نه دیده بودی و نمیدانستی تجمسش میکردی ؟
چگونه الهامات متوجه شدی
میدانی هر روز از خدا درخواستش را میکنم
یکبار حس کردم که باید یک کتاب را بخوانم کتاب آیین سخنرانی از دیل کارنگی را ولی میدانی با شور شوق نمیخوانم چون میگم این کتاب که به درد نمیخورد
واقعا نمیدانم چی کارش کنم ؟
حتی نمیدانم ترمز دارم یا نه ؟
اگر دارم ترمزم چیست ؟
خیلییی عاشق این کار هستم و خیلییییییی خیلیییی دلم میخواهد صاحب درآمد شوم مستقل شوم
هر روز دفتر بروم و با عشق و اشتیاق پیشرفت بکنم و روزی موفقیت های جهانی کسب بکنم
رفیق جان میشود از همان عملکردی که انجام دادی یک گوشه اش را برایم بنویسی تا الگویش را بگیرم و منم انجام بدم
دوستتتتت دارم
قلب های فراوان رنگی تقدیمت
بوس بوس بوس
پاکیزه ی عزیز و نازنینم سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که هربار یک نقطهی آبی دلچسب برام میفرستی،قلب مهربونت رو میبوسم.
الان که دارم برات مینویسم تازه از محل کار برگشتم،پخش شدم روی مبل زیر کولر،از اسپیکر خونه هم آهنگ شاد معین داره پخش میشه،منم و خدا تنهای تنها …
جدیدا اسمشو گذاشتم هم خونهی قشنگم،من و هم خونه م باهم تقسیم کار کردیم،لذت بردن و شاد بودن و کنترل ذهن و عمل صالح انجام دادن از من،مدیریت بقیه کارها با اون …
اتفاقا خیلیم استقبال کرد ازین تقسیم عادلانه :))))
ارباب دیگه ،من بنده م ،اون ارباب
اون قدرتمند و ثروتمند و صاحب و مالکه،منم که ضعیف و فقیرم و صاحب پوست هسته ی خرما هم نیستم :)تازه قدرت خلق یک مگس رو هم ندارم ،دیگه چه انتظاری از منه؟
ولی ازون خییییییلی انتظاره!مطمئنم کارش رو درست انجام میده !
خلاصه این یک اعلام موقعیت از من،الهی که توهم هرجا هستی حال دلت عالی عالی عالی باشه .
پاکیزه جان،یک همچین سوالی رو یکی از بچه ها توی دوره روانشناسی ثروت ازم پرسید و سعی کردم در حد توانم جواب بدم،امیدوارم الآنم خدا بهم کمک کنه ،با نوشتن پاسخ برای شما ،خودم آگاه تر بشم.
بِببین من ازون دسته آدم هایی بودم که نمیدونستم دقیقا به چی علاقه دارم،و دنبال علاقه م میگشتم،اما اینکه پرستاری علاقه ی من نیست رو کاملا میدونستم .
پس کاری که میدونستم باید انجام بدم رو با قدرت انجام دادم و از کارم انصراف دادم.
استاد میگه مهم نیست چقدر مسیر رو اومدی ،اگر اشتباهه باید بپذیری و استاپ کنی.
قدم اول رو طبق الهاماتم انجام دادم،بعد اومدم ویژگی های مثبتم و توانایی هام رو نوشتم و تقریبا در هفته چندبار میخوندمش،و بعد طبق اگاهی های قدم ٧جلسه٣:
اومدم برای خدا نوشتم ،من توانایی هام اینه ،استعداد هام اینه ،ویژگی های شغل درخواستیمم اینه ،بدون اینکه به هیچ پیش فرضی بچسبم میخوام تو منو هدایت کنی به مسیر درست .
استاد تو همون جلسه میگه :ما یکسری خواسته داریم به خدا میگیم مارو هدایت کن،دیگه به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست،باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه مارو از مسیری به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره
باید ویژگی خواسته هامون رو مشخص کنیم و اجازه بدیم جریان هدایت حرکت کنه،نباید به یک موقعیت خاص بچسبیم و بگیم الا و بلا فقط ازین طریق،اگر داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی،تو یک گاری سنگین به خودت بستی،داری حرکت میکنی،داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد،پوستت داره میشه،ولی من چه پیشرفتی رو میخوام؟من میخوام توی مسیر لیز بخورم لذت ببرم و به خواسته هام برسم،من میخوام روی دوش خدا بشینم،اگر میخوام روی دوش خدا بشینم باید اجازه بدم،نه هی بزنم پس کله ش نه ازینوری نرو،ازونوری برو
پاکیزه ،من صد هزار بار این صحبت های استاد رو با جانم شنیدم و این جریان هدایت رو باور کنم ،من تموم ورودی هام رو کامل بستم،کل تمرکزم روی دوره های استاد بود و همزمان روی روانشناسی ثروت کار میکردم،وقتی اتفاقات افتاد و بهم الهام شد برو کیش !
من بهش نگفتم چرا کیش؟
من گفتم چشم!
وقتی از دستان خداوند پیغام رسید که هرشغلی که فلان آدم گفت شغل توعه،من نگفتم چرا این شغل ؟گفتم چشم!
وقتی بهم گفت بی خونه و بی بچه بزن برو ،من نگفتم سخته نمیشه ،گفتم چشم!
چرا گفتم چشم؟
چون باور داشتم حرفای استاد رو ،چون میدونستم باید بزارم جریان هدایت حرکت کنه و منو به مسیر خواسته هام برسونه ،من باور کردم خدا خیلی بهتر از من میدونه چی برای من خوبه،من پذیرفتم که هیچی نمیدونم و اون همه چیز میدونه و من باید فقط توکل کنم !
این چَشم گفتن های چِشم بسته ،کار راحتی نبود،اما نتیجه ای که ایجاد کرد رو من توی رویامم نمیدیدم.
من آدم مومنی نیستم اما الان میتونم بگم یک قطره از آیه الذین یومنون بالغیب …یعنی چی !
الان میتونم یکم بفهمم استاد میگه باید پارو نزد وا داد یعنی چی …
یک نکته ی دیگه اگر فکر میکنی به مسیری علاقه داری ولی حتی حاضر نیستی یک کتاب براش بخونی ،بهش شک کن!چون اگر علاقه توی کار باشه شما مثل استاد نه یک کتاب،که پونصدتا کتاب میخونی !
من خودم یک زمانی فکر میکردم به ادیتور شدن علاقه دارم یک میلیون هزینه هم کردم دوره خریدم،یک جلسه ش رو هم نگاه نکردم!این یعنی من به ادیت کردن علاقه داشتم اما رسالت من نبود!وگرنه باید دوره رو شخم میزدم از همون روز اول …
درهر صورت برای هرخواسته ای که داری ویژگی هاش رو مشخص کن و دست خدا رو باز بزار تا هدایت کنه،یادت باشه به محض درخواست تو،این جریان شروع میکنه به حرکت کردن …ولی تو باید بزاری ….تو باید اجازه بدی …نباید بچسبی به خزه های کف رودخونه…
باید پارو نزد،وا داد،باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست،به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که نور زمین و آسمان هاست
خدای که بهترین هدایت کننده گان هست
خدای که خیلییی زیبا بلد هست خدایی کند
خداییی که خیلیی خداست
خدای که یک ستاره هست
خدای که یک حشره هست
خدای که انرژی هست
خدا من خدا تو
خدا آگاهی کل هست
خدا خیلییییی قدرتمند هست
خدای که همه چیز خودش هست
خدا اون چیزی میشود که تو میخواهی خدا همه چیز هست
خدای من کروررر کررررورر شکرت
سلامممم سعیده عزیز و دوست داشنتی
رفیق جان صدای مرا میشنوی از کابل زیبا شهر عشق صفا و صمیمیت
صدای مرا میشنوی از اطاق زیبایم که پر از عشق هست پر از ارامش هست برایم
محیط زیبا و ایزوله من
عزیز دل ها نازنینم همین حالا آسمان خدا غرق زیباییی هست
قلب من پر از عشق خداست
بهترین احساس جهان را دارم
خبرت هست که از خوبی خود بی خبری ؟
بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتر هر خوبتری
سعیده جانم تشکرررر که برایم نوشتی
تشکر که این قدر زیبا نوشتی
چند بار میخوانم تا با تمام وجودم درکش کنم و عمل کنم
نمیدانم هیچی نمیدانم سعیده
فقط از خودش میخایم که هدایتم کند
میدانی من با تمام وجودم ایمان دارم که تحت نظر خود خدا هستم
و خیلیییی حواسش به زنده گی من هست
به پیشرفت من هست
به موفقیت من هست
با تمام وجودم ایمان دارم در حال ساختن شخصیت من هست
در حال ساخت زیر بنا های زنده گیم هست
ایمان دارم خدا میسازد
حتی اون چیزی را که نمیدانم برایم میگوید هدایتم میکند
من به خدا ایمان دارم
خودش اینجا آورده خودش هم وکیل من هست
من که چیزی را بلد نیستم
من خیلییی محتاج خدا هستم
او وکیل و سرپرست من هست
باید خودش برایم بسیار چون ریس من اوست
و سپردیم برای خدا
اراممممممممممم تا زمانی که فرمانش بیاید
چون فقط فرمان او جاری هست میان آسمان ها و زمین
سعیده عزیزم صورت ماهت را میبوسم نازنینم
تشکرررر که با صبر و حوصله با عشق مینویسی
خیلیییی دوستت دارم رفیق جان
بوس به صورت ماهت
الهی که در همین روز ها نیلا و نیکا را سخت ومحکم در آغوش بیگیرید
نازنینم
ما خدا را داریم و پرچم ما همیشه بالاست
بالایی بالاییی بالااااااا
هورااااااااااااااااااااا هورراااا
بوس بوس بوس
سلام به روی ماه جفت تون
سلام وصد سلام
سپاسگذارم هستین واز بودنتان بودن منم معنا دار میشود سپاسگذارم
جملات شیرین تحسین میخواهد
جملات ناب خدا رو باید خواند وخواند وخواند
سپاسگذارم.
فقط میتونم بگم هم سوال وهم جواب رو دوست دارم وتحسین میکنم …
سپاسگذارم که در مدار مطالعه ولدت بردن از تک تک جملات هستم
استاد تو همون جلسه میگه :ما یکسری خواسته داریم به خدا میگیم مارو هدایت کن،دیگه به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست،باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه مارو از مسیری به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره
باید ویژگی خواسته هامون رو مشخص کنیم و اجازه بدیم جریان هدایت حرکت کنه،نباید به یک موقعیت خاص بچسبیم و بگیم الا و بلا فقط ازین طریق،اگر داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی،تو یک گاری سنگین به خودت بستی،داری حرکت میکنی،داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد،پوستت داره میشه،ولی من چه پیشرفتی رو میخوام؟من میخوام توی مسیر لیز بخورم لذت ببرم و به خواسته هام برسم،من میخوام روی دوش خدا بشینم،اگر میخوام روی دوش خدا بشینم باید اجازه بدم،نه هی بزنم پس کله ش نه ازینوری نرو،ازونوری برو
سلام و ادب فراوان به سعیده خانم توحیدی
و سلام و سپاسگذاری فراوان به استاد عباس منش عزیزتر از جان
و سلام به همه دوستان توحیدی عزیزم که در مسیر رسیدن به الله در حال شتاب و سبقت گرفتن هستید که بقول قرآن (وَ سارِعُوا اِلی مغفرهٍ مِن رَبِکُم و جَنَّهٍ عَرضُها السماواتُ و الارضُ اُعِدَّت لِلمتقین : و بشتابید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنایش به اندازه همه آسمانها و زمین است و برای متقین (کنترل کنندگان ذهن)فراهم شده است))
سعیده خانم : بی نهایت از پاسختون به خانم بارکزی لذت بردم و خداوند را سپاسگزارم که این کامنت شما برای من کلی درس داشت.. خدا را سپاسگزارم که این خواسته را خانم بارکزی مطرح کرد تا با پاسخ زیبا و الهی شما منم بهره ببرم….
من با اجازه شما قسمتی از پاسختون را برای خودم ویرایش کردم و اینجا مطرح میکنم تا اول برای خودم اول تکرار بشه و دوم دوستانی که احیانا کامنت منو میخونند یه بار دیگه به جواب زیبای شما پی ببرن:
من کامنت دوستان را که میخونم نکات برجسته ش را در یک فایلی کپی میکنم و بعدا میخونم و با صدای خودمم ضبط میکنم تا بیشتر به عمق جانم بشینه
اما پاسخ شما:
بِببین اگه ازون دسته آدم هایی هستی که نمیدونی دقیقا به چی علاقه داری، و دنبال علاقه ت میگردی،و میدونی شغل فعلیت مورد علاقه ت نیست :
اول) کاری که میدونی باید انجام بدی رو با قدرت انجام بده
استاد میگه مهم نیست چقدر مسیر رو اومدی ، اگر اشتباهه باید بپذیری و اِستاپ کنی.
دوم) بیا ویژگی های مثبتت و توانایی هات رو بنویس
سوم) در هفته چندبار بخونش
چهارم) بیا برای خدا بنویس که من تواناییهام اینه ،استعداد هام اینه ،ویژگی های شغل درخواستیمم اینه ،بدون اینکه به هیچ پیش فرضی بچسبم و میخوام تو منو هدایت کنی به مسیر درست
پنجم) باید بپذیری یک جریانی هست که داره تو رو هدایت میکنه،نه تو رو، کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه تو رو از مسیری به خواسته هات برسونه که بهترین مسیره
ششم) اجازه بدی جریان هدایت حرکت کنه، نباید به یک موقعیت خاص بچسبی و بگی الا و بلاّ فقط ازین طریق، اگه داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی، تو یک گاری سنگین به خودت بستی و داری حرکت میکنی، داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد، پوستت داره کنده میشه
هفتم) باید روی دوش خدا بشینی، و اگه میخوای روی دوش خدا بشینی باید اجازه بدی، نه اینکه هی بزنی پس کله ش که نه ازینوری نرو، ازونوری برو
هشتم) ورودیهات را کامل ببند و تمرکز کن روی دوره های استاد
نهم) بپذیر که هیچی نمیدونی و اون همه چیز میدونه و تو باید فقط توکل کنی !
دهم) اگر فکر میکنی به مسیری علاقه داری ولی حتی حاضر نیستی یک کتاب براش بخونی ، بهش شک کن! چون اگر علاقه توی کار باشه شما مثل استاد نه یک کتاب،که پونصد تا کتاب میخونی
اگه داری روی خودت کار میکنی ، لذت بردن پایه و اساس زندگی آینده ی تو خواهد بود
استاد جان تحویل بگیر شاگردان ممتازت رو که دارن چه میکنند
بقول عادل فردوسی پور (البته با کمی دستکاری از طرف خودم…خخخخ) چقققققققققدر خوبییییییین شما
سعیده خانم ….خواهر توحیدی عزیزم … سرعت رسیدنت به خدا داره میرسه به سرعت موشک و ما اون پایین مایینا نظاره گر این سرعتیم
سخت ترین قسمت ماجرا اینه که علاقه به شغلی نداری و مال اون شغل نباشی ولی صادقانه و با نهایت تلاشت در اون شغل کار کنی و کنترل ذهن داشته باشی تا خداوند به وقتش به یه شغل و مکان بهتر هدایتت کنه …
اینکه در سخت ترین شرایط شغلی در آی سی یو باشی و هر روز آماج سخت ترین و دلخراش ترین تصاویر و صحنه ها باشی و بتونی ذهنت را کنترل کنی … به خدا سخته …
اینکه ایمان داشته باشی این شرایط اینطور نمیمونه… این درس ایمانه برای من که ببین سعیده چجوری ایمان داشت به خدا و خدا اونو رو دوش خودش نشونده و داره میبرتش به زیباترین و بهترین جاها …
اینکه اجازه بدی خدا هدایتت کنه تو اون شرایط و بدونی عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
و این میشه که خدا میاد و خودش مدیر زندگیت میشه … سپر بلات میشه و میگه برین کنار …این با منه
خییییلی فرسنگها فاصله ست بین حرف و عمل …
سعیده خواهر عزیزم ازت ممنونم که میای و تجربیات و دست یافته های الهیت را با ما به اشتراک میذاری و چراغ راه میشی و امید را در وجود ما زنده نگه میداری
راستی یکه به دو کردنهات با حمید امیری عزیز هم خیلی برام قشنگ و جذابه… کلی میخندم و کیف میکنم که دو دانشجوی ترم بالای توحیدی اینقدر خوبن اینقدر قشنگ شوخی میکنن که حتی شوخیاشونم درس داره
و اینطور که از حرفهات فهمیدم و البته از کامنتهای حمید عزیزم که مرتب میخونم فهمیدم، حمید جان خودش یه دریاست و یه استادیه برا خودش اما رو نمیکنه
در اخر کلامم
از خداوندم سپاسگزارم که دوباره یه سفره توحیدی پهن کرد و ما رو نشوند سر این سفره
از همه شماها سپاسگزارم
و مجددا از استاد عزیزم سپاسگذارم که اینقد خوب غذای روح ما را تامین میکنه
سلام به برادر عزیزم آقا مجید
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و ثروت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون
نقطهی آبی توحیدی شما،دربهترین زمان و مکان به دستم رسید و با جمله به جمله ش نور الله رو نوش جان کردم.
خاصیت قوانین قرآنی اینجوریه،مهم نیست چقدر میدونی،هرچقدر میدونی بیشتر تشنه میشی،بیشتر میخوای بفهمیش،به الله قسم هر نکته ای که از حرفای من نوشتید رو جوری خوندم که انگار اولین بار دارم میشنوم و میخونم نه اینکه اینا نکته برداری شما از حرفای من که اونم خلاصه ای از آموزش های استاده نه!من اینارو نوری از طرف خدا میبینم که داره هربار مسیر توحیدی من رو رگلاژ میکنه!
همین امروز صبح دوباره نشستم ویژگی های شغل درخواستیم و رابطه ای که میخوام و زندگی ای که میخوام رو نوشتم !برای چندمین بار !
نه برای اینکه خدا یادش میره نه،برای اینکه من از مسیر خارج نشم،برای اینکه تمرکزم رو روی اصل حفظ کنم ،برای اینکه فارغ اینکه اون بیرون چه خبره،من یادم باشه از چه مسیری حرکت کردم و مسیر درست رو ادامه بدم.
من هرروز و هرروز تموم تلاشم رو میکنم که به خدا یادآوری کنم من هیچی نمیدونما،تویی که میدونی ،من هیچی بلد نیستما،تویی که بلدی،فکر نکن الان اومدم کیش و توی این شرکت دارم کار میکنم دیگه تموم شد رفت ،نهههه من هر ثانیه هرثانیه به هر خیری که برام بفرستی فقیرم،این جا تازه اولشه،اینجا تازه شروع داستانه،اوضاع ازینم باید بهتر بشه،ازین کار راحت تر،ازین درآمد بیشتر ،ازین توحیدی تر،ازین لذت بخش تر ….
امروز براش نوشتم ببین من بنده ی ضعیف و فقیر و ناچیزی که مالک پوست هستهی خرما هم نیستم و قدرت خلق یک مگس رو ندارم تویی که مالک و مربی این جهانی و قدرت دست توعه،طبق قانون ادعونی استجب لکم،من از تو میخوام توهم اجابت میکنی،مگه نگفتی هرکسی غیر از من رو بخونید بیچاره ی عالمید،مگه نگفتید فقط از من بخواید من بهتون میدم خوبشم میدم؟خدایا من سلیمان نیستم،من سعیده م،بچه پرو تر از سلیمان ،ازت ثروت و ملک و خوشبختی میخوام که حتی به سلیمان هم ندادیش،چرا؟چون انک انت الوهاااااب !پس بسم الله ،بوس به کله ت بیا وسط،این پیک رو هم خودت ردش کن!
اینجوری که من هرروز دارم زیر این فشار ذهن دووم میارم،از توانایی های من نیست اصلا ،از توانایی های خدای منه،الان که دارم براتون مینویسم وسط حال خونه روی یک تیکه فرش پخش شدم:))) چون خونه هنوز مبل نداره،هنوز یک دونه بالشت هم نداره،پنجره ش پرده نداره،امروز باید زنگ بزنم کیش گاز برام کپسول بیارند،برم آب آشامیدنی بخرم و به این فکر نکنم چه جوری تا خونه بیارمش،ضمن اینکه بعد نوشتن این تلگراف باید دستکش و مَن و وایتکس به دست بیفتم به جون سرویس بهداشتی وسرامیک های خونه و آشپزخونه …
ولی میگم آخ جون میتونم همزمان به صدای استاد هم گوش بدم ،اخ جون فردا قراره دخترام بیان چند روز بمونن،اخ جون قراره همراه خودشون خیار محلی شمال رو بیارن ،اخ جون…
میدونی داداش،کار کردن روی باورها یک مقطع نیست،یک مسیره که هر روز و هر روز ادامه داره …
همین الان شیطان وایساده و با هزارتا کمبودو ترس از آینده میخواد فشار ذهنی رو بیشتر کنه و من تموم تلاشم رو میکنم آموزش های استاد رو در عمل اجرا کنم و نزارم من رو از مسیر خارج کنه….
من هر کامنت و هرنقطه ی آبی رو طوری میخونم که این یک پیغام از طرف خداست برای من،که اومده یک چیزی یادم بده،کامنت شما برای من،فقط یک خلاصه از حرفای من نبود ،برای من آموزش دوباره بود،برای اینکه یادم بیاد چه جوری باید مسیر رو ادامه بدم …
بسم الله …پاشم برم دنبال تمیز کاری های خونه ….به من باشه تا صبح دلم میخواد از قرآن و قانون بنویسم …
این اون چیزی که حتی اگر بهم بابتش پول ندن با عشق انجامش میدم ،اینو به خدا هم گفتم !
اما به این پیش فرض نچسبیدم و اجازه میدم از بهترین مسیر من رو به رسالتم هدایت کنه …
چرا ؟ به همون دلیل که انقدر خوب نوشتیدش:
پنجم) باید بپذیری یک جریانی هست که داره تو رو هدایت میکنه،نه تو رو، کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه تو رو از مسیری به خواسته هات برسونه که بهترین مسیره
در پناه نور آسمون ها وزمین باشی برادر عزیزم
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ای ازت
یا حق
به نام خدای یکتا
سلام
سعیده ی عمل گرا و توحیدی
از نوشتن برای رشما احساس بسیار خوبی دارم چون هر بار درست زمانی که از خدا هدایت میخوام تو هر شرایطی بیشتر به کامنت های شما هدایت میشم.انگار ارزشمندی که در خودتون ایجاد کردین الگوی درستی هست و منطق برای ذهنم که ببین زهرا نتیجه ایمان همه چیز در زمان درست و به شکل عالی هست.چون کامنت های قبلیتون رو میخوندم و الان تفاوت بالا رفتن مدارتون با نتایجتون رو میبینم قلبم انگار محکم تر میشه انگار کنترل ذهن خودش رخ میده با خوندن کامنت هاتون یعنی نیاز نیست زور بزنم منطق جلوی ذهنم بزارم. خوندن کامنت های بچه های موفق سایت چون شما این روزها منطق های قوی هستند که شکل گیری باورهای تازه ای که دارم میسازم رو برام اسون تر میکنه.چقدر مهاجرتتون برام درس داره خوندن اقداماتتون من رو که عاشق رفتنم رو رام سر جام نشونده و میگه فقط عمل کن قرآن بخون فایل گوش بده فایل ببین کامنت بنویس خودش زمان مناسب اتفاق می افته هدایت میشی.دوستت دارم دوست عزیزم و سپاسگزار خداوند مهربانم بابت حضور استاد و خانم شایسته عزیز و دوستانی چون شما که نور الهی رو در کلامتون به اشتراک میگزازید.
با شوق و اشتیاق منتظر خوندن موفقیتهای بزرگ و بزرگ ترتون هستم .
سلام به سعیده جان عزیز و توحیدی
به قول خودت صدای من را از جنوب ایران – اهواز می شنوید.
این مدت خیلی دلم می خواست کامنت جدیدی ازت بخونم ، امروز فهمیدم نه تنها من که خیلی های دیگه هم منتظر کامنت زیبات بودن.
ظهر به محض آمدن از کار آمدم و سایت و کامنت ها رو چک کردم، بله در صدر کامنت ها ، کامنت سعیده جان خیلی خوشحال شدم ، مطمئن بودم این یک نشانه است که بمن بگه مسیرت درسته ، نترس و حرکت کن.لا خوف علیهم و لا هم یخزنون.
سعیده جان بسیار بسیار تبریک میگم و تحسینت میکنم و آفرین میگم بخاطر اینهمه استمرار و ایمان و توکل و کنترل ذهن و تسلیم بودن و رها بودن ، آفرین.
وقتی حرکت میکنی خدا بهت پاداش میده.
کار جدید ، شهر جدید رو تبریک میگم ، کیش شهر زیبا و آرامش بخش و قانون مندی .
امروز بعد از 12 سال قراردادم رو امضا نزدم ، نمی دونم بعدش چی میشه ولی من آرومم ، حالم خوبه ، گاهی نجواهای ذهن میاد ولی سعی میکنم کنترل کنم .و وقتی حالت خوبه یعنی مسیرت درسته . کلی نشونه ها آمد و کلی اتفاقات خوب امروز واسم افتاد. خدایا شکرت .
جالبه وقتی به مسئول اداری گفتم نمی خوام تمدید کنم گفت خیر انشالا و واکنشش با همیشه فرق داشت
از کامنت زیبات ممنونم و بهترینها رو آرزو میکنم.
در پناه حق
سلام ب سعیده عزیزم
اولین باره براتون کامنت میزارم
اما همیشه کامنتهاتون رو خوندم و لدت بردم و تحسین کردم
بینهااااااایت سپاسگدارم ک زیبا مینویسی و توصیح میدی
هم ایمان خودت
هم مارو زیادتر میکنی
همه چی همین توحیده
توکل
سرسپردگی
چقدررررر خوشحالم ک تواین مسیرهستم و یادمیگیرم از دوستان که چطور ایمان داشته باشم
چطور توکل کنم
چطور بسپارم
و از جایی ک گمان نمیکنم بهم روزی میرسه
بشرط ایمان و توکل
چقدررررر تحسینت میکنم ایمان و سرسپردگی تو
چقدررررر تحسین میکنم تو مسیر بودنتو و ادامه دادنتو
برات بهترینهارو ارزو میکنم
ارزو میکنم تو اون برج بزرگ و زیبا کنار ثروتمندها هرروز ثروتمندتر و باشکوهتر بشی
سعیده جان سلام عزیزم
امیدوارم که مثل همیشه بدرخشی و از موفقیت ها روز افزونت بهمون بگی و کلی بهمون انگیزه بدی
من نفس هستم پرستار بخش زنان بیمارستان تهران ،و بعد از به دنیا اومدن پسرم به مدت دو سال نرفتم بیمارستان و هدفم شد تربیت درست پسرم و ارتقا خودم
و تازگی ها یه کار خونگی فروش رو شروع کردم که به لطف خدا قدم به قدم دارم هدایت میشم
ولی دیروز نجواها بر من غلبه کردن که اینهمه وام و بدهی و اجاره خونه داری و با این شغلی که تازه شروع کردی از پسش برنمیایی و زنگ زدم به هدنرس بخشمون و بهم گفت پاشو بیا شب کاری بچه بمونه پیش باباش و من قبول کردم که با حقوق پرستاری میتونم بدهی هامو صاف کنم و قرار شد که امروز با مترون صحبت کنه خبرشو بهم بده
بعد اینکه صحبتم تموم شد گفتم نفس تو علاقه ای به این کار نداری و میدونی که راه داری اشتباه میری و اگه پا بزاری توو این مسیر قطعا برات هیچ خیری نداره
اون لحظه تسلیم شدم گفتم خدایا خودت من رو به راه راست هدایت کن خدایا من به هر خیری که از سمت تو به من برسه محتاجم و فقیرم
امروز که بهم مسیج دادن که بیمارستان فعلا نیرو نمیخواد در حالی که میدونستم بخش های دیگه نیرو میخوام به قدررررررررری من خوشحال شدم و شکر خدا رو به جای آوردم که نگو
از خدا خواستم که منو هدایت کنه و از طریق این سایت الهی واضح و شفاف باهام حرف بزنه که هدایت شدم به کامنت فوقالعاده ی شما
این تیکه از حرفتون دقیقا و قطعا برای منه
«من جام اینجا نیست»
«من لایق بهترین ها هستم»
«من لایق کار آسون با درآمد بالا هستم»
«من لایق کار کردن با انسان های شریف و توحیدی هستم»
«من لایق کار کردن در محیط بهترم»
«من لیاقتش رو دارم »
واقعا از خدای هدایتگرم و از تو سعیده عزیزم ممنونم حالم خیلی خیلی عالی شد با خوندن کامنت شما
شما شدید یه الگو آدم موفق برای من که از شغلش انصراف داده و خیلی راحت و آسون داره پول درمیاره همش با خودم میگم وقتی سعیده تونسته نفس،تو هم میتونی
به امید روزی که منم بیام از موفقیت هام بهتون با افتخار بگم
بوووووووووووس
سلام سعیده جون
من هدایت شدم کامنت شما الان
چقد عالی که تو کامنتات همیشه آیه ی قرآن رو میزاری و من کلی لذت میبرم و چه نشونه ی فوق العاده ای این آیه بود برام که :
آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا [که وعده ها و بشارت های اوست] هیچ دگرگونی نیست؛ این است کامیابی بزرگ.
خیلی عالی خیلی عالییی و من ذوق از این نشونه ی فوق العاده برام
عاشقتم
و عکساتم فوق العاده زیبا و قشنگ هستن همیشه بخصوص همین عکسی که خود خداس و زیباس و منو کشوند این عکسه رویایی ت و زیبات که این کامنت رو بنویسم و تحسین کنم این حد از زیبایی ثروت فراوانی عشق
عاشقتم
برات بهترینها رو میخوام
در پناه الله یکتا باشی
به نام خدای ثروت افرین
سلام فرشته ی نازنین خدا
چقدرر خوشحالم و احساس فوق العاده عالی و الهی دارم که این نتایج عالی رو گرفتی
اونم فقط به خاطر کار کردن روی خودت و باورهات بوده
فقط به خاطر وجود الهی و توحیدی ت بوده
وقتی کامنت زیبات رو خوندم فقط تحسین میکردم و اشک شوق توی چشمام جمع شده بود
و نوشته ی زیبات برا منم نشانه داشت چون منم همین هفته ی قبل بود که نشانه مهاجرت به یکی از کشورهای زیبا اومد و من یه قدم کوچولو برداشتم و خدا بهم جواب داد
و یقین دارم در بهترین زمان خدا هدایتم میکنه و هجرتی دوباره خواهم داشت
اونم با بهترین یار و همدم همیشگی م الله وهاب
عاشقتم سعیده جانم
الهی که هر شادترین و سالم ترین باشی عزیزم
الهی که هر انچه در دل داری به چشم ببینی به زودی زود
به امید دیدارت ️خدایا شکرت
سلامی به گرمای لذتبخش و پر خیر و برکت خوزستان به سعیده خانم موفق و عزیز
سلام به استاد اعظم، خانم شایسته و دیگر اساتید موفق این گروه
خداوند مهربانم رو بسیار بسیار سپاسگزارم که من رو در این مسیر، با چنین انسان های موفق و درست مسیر، و با این نوشته و دل نوشته های پاک و پر از انرژی مثبت هم مدار و هم فرکانس کرد تا لذتم و خوشی هام هر روز بیشتر و بیشتر بشه و بیشتر بتونم سپاسگزار خداوند خوبی ها و زیبایی های خودم بشم.
سعیده خانم من هم مثل اکثر بچه هایی که کامنت شما رو خوندن تحت تاثیر این دل نوشته، این همه نتایج عالی و این استمرار در عمل و این پایداری برای موندنِ در مسیر توسط شما قرار گرفتم اونقدر که انرژیش انگشتان مبارک رو از خواب غفلت و رخوت بیدار کرد و دارم با تمام احساس خوبم و انرژی پاکی که از این کامنت گرفتم شما رو تحسین می کنم.
توی تمام کامنت هایی که از شما خوندم این پایداری در مسیر، پایداری برای کار کردن و ادامه دادن و استمرار برای بهتر شدن موج میزنه و به لطف خدا و از اونجایی که حافظه خوبی دارم داستان کامنت ها و اتفاقاتی که از شما خوندم رو توی ذهن دارم و راحت میتوم این روند رشد و تکامل و سیر صعودی تون رو توی گرفتم نتایج ببینم.
از چند نکته ای که از آموزش های مختلف استاد گفتید یه ایده ای بهم گفته شد که با دل مشغولی این روزهای من کاملا هماهنگ بود و در واقع کلید دغدغه این روزهای من بود.
قسمتی که گفتید ویژگی های چیزی که دوست دارید رو بنویسید و محدودش نکنید.
من هم از اونجایی که این روزها این خواسته درونم شدیدا شکل گرفته که دوست دارم با یک انسان عالی و فوق العاده آشنا بشم و برای امر ازدواج اقدام کنم اومدم و ویژگی های فردی که دوست دارم توی زندگیم باشه رو نوشتم و چون به لطف خداوند مهربان توی بحث روابط به نسبت بقیه زمینه ها باورهای بسیار مناسب تری دارم امید دارم با استمرار من، با توکل و بهتر شدن من خداوند قدرتمند و مهربانم بهترین گزینه ممکن رو سر راهم قرار بده که مطمئنم همین طور هم خواهد شد. چون خداوندی که از خانواده و پدر و مادر و کار و همکارها و شرایط کاری بهترین ها رو به من داده میدونم از فضل خودش این مورد رو هم به بهترین و راحت ترین شکل ممکن بهم هدیه میده تا هر روز بیشتر و بیشتر شکرگزارش باشم.
من هم مثل شما دوره روانشناسی ثروت رو تهیه کردم اما فعلا دارم توی آگاهی های دوره 12 قدم شنا میکنم و از این رودخانه عسل بیشتر بهره مند میشم و انشاالله و به یاری خدوند مهربانم خیلی دوست دارم این دوره رو به با کیفیت ترین شکل ممکن توش غرق بشم و با توپ پر برم سراغ دوره فوق العاده احساس لیاقت و دوباره برگردم توی همین دوره تا اون وقت ببینم که چه نتایج وحشتناکی خواهد گرفتن. انشاالله
خیلی خیلی از نتایجی که گفتید و گرفتید خوشحال شدم و امیدوارم توی این مسیر همچنان از نتایج پربار و عالی تون بیاید و بنویسید تا هم لذت ببریم، هم انگیزه بگیریم و هم به گسترش این انرژی پاک و الهی کمک کنیم.
راستی این جمله نور هدایت رو توی وجودم روشن کرد:
یادت باشه به محض درخواست تو،این جریان شروع میکنه به حرکت کردن …ولی تو باید بزاری ….تو باید اجازه بدی …نباید بچسبی به خزه های کف رودخونه… . خلاصه این که کامنت شما و همه بچه هایی که جواب دادن فوق العاده و همه شون رو save میکنم برای تکرار و درک آگاهی های بیشتر و بیشتر.
دستان پر خیر و برکت خداود مهربانم، خداوند خوبی ها و خداوند رحمت و نعمت و برکت یاری گر شما در جزیره ی زیبای کیش و حامی خانواده محترم شما در هر جای این کشور پر خیر و برکت باشه.
سلام سعیده جان
ماچ به کلت .خدارو شکر که تو کله داری .چقد تو شیرین زبان وشیرین بیانی ،
لذت میبرم از خودندن کامنتات،وچقد درس داره برام ،چقد امیدوایمان وپایداری رو توکل وهدایت رو تو وجودم بیدار میکنه وبرام یاد اوری میکنه ، حسابی تحسینت میکنم عزیزم ،نازنین دختر دوست داشتنی وطناز ،قوی وبا ایمان .نوش جانت همه ی نتایج توحیدیت ،همه نتایج هدایتیت ،
سلام سعیده جون عزیز من سارا هستم دختر الهام خیلی از کامنت خوندن تو لذت میبرم واقعا حس میکنم که قلبم با خوندن کامنت تو باز میشه هر آیه ای که میزاری ی نکته مقبت برای من هست من امشب داخل ستاره قطبی از خداجون از خوندن کامن زیبای شما تشکر میکنم سعیده جون من امروز خیلی از دست خواهرم عصبانی بودم! خیلی خیلی زیادد!!! ولی داشتم تمام سعیم رو میکردم تا خشمم رو فرو ببرم .
اما خیلی خیلی سخت بود!!!!! اخر هم بعد از دعوا آشتی کردیم
ولی هنوزم خشم من فرو نرفته بود برای همین به کامنت زیبای شما هدایت شدم و الان هم میخوام برم ادامه 12 قدم رو گوش کنم
قلبت پاک و روزت پر نور !!
خدا نگهدار سعیده جان
سلام دوست عزیز
تبریک میگم بابت موفقیت تون و اینکه استمرار در این مسیر دارید
یه سوالی داشتم خدمتتون اینکه
منم یه سال پیش دوره ثروت رو تهیه کردم ولی نتیجه به شکل پول خودشو نشون نداده و من تازه متوجه شدم که اصلا باوری که بتونم درآمد زا بشم ندارم ،میشه بگید شما با چه باوری رو خودتون و دوره کار میکنید
ممنون از راهنمایی شما دوست عزیز
سلام سعیده جانم امیدوارم که حالتون عالی باشه
من یک سوال برام پیش اومده،شما گفتین از کارتون استعفا دادین وشروع کردین به کار کردن روی خودتون میخواستم بپرسم در این مدت بیکار بودین؟چون استاد گفتن درسته روی خودتون کار میکنید ولی نباید بیکار بمونید
چون منم الان درهمین وضعیت هستم
ممنون میشم بیشتر توضیح بدین
پیشاپیش ممنونم
بسم الله الرحمن الرحیم
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت ا ست و به شکر اندرش مزید نعمت
سلام بر استاد عباس منش عزی. ومریم بانو جان شایسته
استاد جان خداروشکر که مثل همیشه با فایل های توحیدی و باورهای مثبت تون ،چرخ دنده های افکارم سرویس روغن کاری میشه وار جاده خاکی ناامیدی به صراط مستقیم هدایت میشم واز این مسیر پرنور پرخیروبرکت نهایت لذت وآرامش.را میکیرم .الهی صدهزار مرتبه شکر که رب مهربانم فرمون زندگی رو به خودم داده وبا تابلوهای راهنمایی کنارجاده که آیات منور پرخیروبرکت قرآن فضای مثبت وتوجیدی شما منو به صراط مستقیم هدایت میکنه .امان امان امان از نجواهای منفور شیطان اما لطف پروردگارم آنقدر وسیع وعمیق هست که اجازه نمیده مدت طولانی در شرایط ناجالب باشیم .
یکی از باورهایی که به من حس خوبی میده این بود که از بچگی بمن میگفتن چون دندونهای جلوی شما کمی فاصله دارند شما خوش روزی هستی و علیرغم اینکه دربزرگسالی متوجه بی اساس بودن این باورشدم اما حسم میگفت این باور خوبی هست واین رو بپذیر چون حس خوبی برام ایجاد میکرد ویادم میاد در یکی دو فایل دانلودی شما هم به این موضوع اشاره کرده بودید.خلاصه که استاد جان از خدا پنهان نیست که من این باور مهربون و بی آزارو حال خوب کن رو دوست دارم و اگرچه رزق و روزی من نزد رب مهربانم هست اما این فکر گوگولی رو یه گوشه از ذهنم هست وحس مثبتش رو دوست دارم .
امیدوارم شما وهمه دوستان وعزیزان مون در پناه رب مهربانم شاد وسلامت باشییییبیم .
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ» (ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ، ﻧﻴﻜﻲ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﻦ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺍﻳﻢ. [خداوند] ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ بزودی ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﭘﺮﻫﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻰﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺗﻢ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﻣﻰﺩﺍﺭم (١56 أعراف)
—————————————————————————
سلام ارباب من، سلام پروردگار من ، با قلبی تسلیم و خاضع از درگاهت درخواست میکنم که هدایت و حمایتم کنی تا از تو و برای تو بنویسم. خدایا کمکم کن تا چیزی رو بنویسم که مایه رشد و آگاهی من باشه. خدایا، ولی و سرپرست و دوست من تویی و خودت وعده دادی هر کسی که تو را به دوستی و سرپرستی انتخاب کند او را از تاریکیها به سمت نور هدایت کنی. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» از نور خودت بر من ببار که در تاریکی های ظلمت جهل و گمراهی خودم یاور و سرپرستی جز تو نمیشناسم. خدایا تو خود شاهدی بر ذهن و قلبم که نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم، اما ایمان دارم، باور دارم که بر قلبم الهام میکنی تا بنویسم.
خدایا توکل بر تو ؛ مینویسم و میخوانم به نام با عظمتت که باعث روشنی و خضوع قلبم هستی.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ؛ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ؛ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ؛ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ؛ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ؛ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش جانم. از صمیم قلبم خدا رو شاکرم که این فایل رزق آگاهی امروزم شد. استاد تصویر شما رو که روی بنر سایت دیدم اولین چیزی که گفتم این جمله بود «ای جاااااانم … »
سلام و درود به استاد شایسته جان عزیز و بزرگوار ، قدردان تک تک ثانیه های عمر با برکت و عزیز شما هستم که این فایل رو برامون ضبط کردین و برامون روی سایت قرار دادین. بخاطر هر ثانیه از تلاش شما سپاسگزارم استاد شایسته جان. سپاسگزارم بخاطر هر ثانیه ای که دوربین رو روی دست گرفتین تا این کلام توحیدی استاد رو به ما هدیه بدین، سپاسگزارم از شما، خداوند به تلاش شما برکت و نعمت بینهایت عطا کنه.
سلاااااااااااااااااام و دروووووود فراووووووون به دوستان نازنینم ،مخصوصاً شاگردای شاد و شیطون و بازیگوش ته کلاس ، کلا اومدم که دسته جمعی قریت الی الله کلاس رو شلوغ کنیم.
اینجاست که حافظ شیرازی میگه :
«درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد ؛ نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد»
«چو مهمانِ خراباتی به عزت باش با رندان ؛ که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد»
تفسیرش با خودتون…
—————————————————————————
«چه موضوعی رو باور کردهای؟!»
یکی از مهارتهای بینظیر و شگفت انگیز استاد عباس منش که امیدوارم منم بتونم کسبش کنم اینه که همیشه سوالات عالی میپرسه ، یه سوال خوب خودش بیش از 50% پاسخ و راهنمایی رو به همراه داره. و مطمئنم این هم الهام الهیه و هم تکامل لازمه. از خداوند میخوام که هدایتم کنه جوری تکاملم رو طی کنم که هر بار از خودم سوالات خوبی بپرسم که مایه خیر و برکت دنیا و آخرتم باشه و هدایتم کنه به همون صراط المستقیمی که توی سوره حمد از خداوند درخواست میکنیم.
—————————————————————————
وقتی داشتم صحبتهای ارزشمند استاد رو گوش میدادم، بخشی از خاطراتم مثل فیلمهای سینمایی توی ذهنم شروع کرد به پخش شدن. هر چقدر توی کودکیم جستجو کردم چیزی یادم نیومد که باور قدرتمند کننده ای بهم داده باشن.
یادم هست همیشه بهم میگفتن تو هیچی نمیشی، عرضه هیچ کاری رو نداری، ترسو و بزدلی ، و مخصوصاً در مورد درس و تحصیل فقط و فقط ابزار تنبیه و سرزنش رو یادم میاد و این جمله که شما هیچکدوم تون هیچی نشدین… در مورد سلامتی هیچوقت باورهای خوبی نداشتیم و همیشه گفتن ما خانوادگی بنیه جسمی ضعیفی داریم و ژنتیکی زود مریض میشیم…
باورهای مذهبی رو شخم نزنم براتون ولی همین رو بگم که توی باورهای مزخرف مذهبی که من یادم میاد، که ما سگ درگاه فلانی هستیم، ما اصلا هیچ ارزشی نداریم که بهمون نگاهی کنند تا چه برسه با خود خدا مستقیم و رو در رو گفتگو کنیم ، همین الانش اگه تو مسجد محلمون بگم خداوند بهم اینو گفت … منو تکفیر میکنن.
و هزاران باور غلط دیگه
خداوکیلی به خودم امیدوار شدم که حتی قبل از اینکه بیام توی سایت، یه سری باورها رو تغییر داده بودم و خودم نمیدونستم.
در مورد اینکه تو خنگی و هیچی نمیشی ، من این باور رو جایگزین کردم که من خیلی باهوشم و استعداد دارم و خیلی زود هر چیزیو یاد میگیرم ، مخصوصاً اگه مباحث فنی و صنعتی و مهندسی باشه.
همین چند وقت پیش بود یه کلیپ توی یوتیوب دیدم در مورد موتور J58 هواپیمای SR71 که چطوری این موتور میتونسته باعث بشه این پرنده 3,2 ماخ سرعت بگیره ، (که البته سالهاست زمینگیر شده و دیگه پرواز نمیکنه) وقتی توی کلیپ داشت موتور رو توضیح میداد من دونه دونه اتفاقاتی که توی موتور میافتاد رو میتونستم تجسم کنم، (IGV ، اکچوییتور چرخش و زاویه پره های توربین محفظه احتراق ، نازلهای کوچیک پاشش سوخت توی رینگ افتربرنر) وقتی میگفت فشار اضافه کمپرسور از طریق این داکتهای جانبی تخلیه میشه به سمت خروجی ، من میتونستم لحظه افزایش فشار و باز و بسته شدن دریچهها رو توی ذهنم تجسم کنم. وقتی آیرودینامیک رو توضیح میداد من میتونستم سرعت گرفتن و زاویه گرفتن سطوح بال توی سرعت 3,2 برابر سرعت صوت رو تجسم کنم. شکافته شدن هوا توی سرعت سوپرسونیک رو میتونستم تجسم کنم. انگار یه قایق که داره با سرعت آب رو میشکافه.
این باور درونی منه که میتونم اینها رو یاد بگیرم و توی ذهنم طراحی شون کنم .
—————————————————————————
در مورد باور سلامتی من هر بار جایی از بدنم درد گرفته گفتم راهش اینه که فعال باشم و ورزش کنم. من الان که 37 سالمه نتیجه تست ورزشم از 20 سالگیم بهتره. روزی که اومدم توی آتشنشانی حدوداً 26 سالم بود. امروز آمادگی جسمانیم از 26 سالگیم هم بالاتره. با اینکه همیشه همه گفتن سن که بالا میره توان جسمی کمتر میشه.
دقیقاً من هر سال است ورزشم رکورد سال قبل خودمو زدم.
استاد مثال جراحی کتف حسن یزدانی رو گفتن. من یاد کتف خودم افتادم. سالها پیش کتفم آسیب دیده بود و دکتر گفته بود باید عملش کنی، و من باور داشتم که خودش خوب میشه، من باید روش کار و تمرین کنم و ورزشش بدم تا قویتر بشه، عمل جراحی و استراحت ضعیفش میکنه… نامبرده همین الان میتونه 20 تا بارفیکس روی همون کتفها بزنه ، کتفهایی که عمل نشدن و الان به لطف خداوند سلامت سلامت هستن. من فقط باور داشتم باید روش ورزش کنم تا خوب بشه.
—————————————————————————
در مورد باورهای مذهبی هر چی قرآن رو خوندم و سرچ کردم دیدم خداوند با همه عظمتش نه تنها هیچوقت بنده اش رو تحقیر نکرده ، بلکه گفته : «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» داره میگه ما به بنی آدم کرامت و فضیلت و رزق پاکیزه دادیم به همه مخلوقات برتری دادیم ؛ یادم میاد اگه هم از قرآن چیزی میگفتن آیات عذاب رو میگفتن برامون، فکرشو بکنید توی دوران نوجوانی من میگفتم ببین هر کاری کنی تو اول و آخر فقط باید بری جهنم، هیچ راه نجاتی نداری مگر اینکه فلان امام شفاعتت رو بکنه. ولی الان باور دارم که خداوند همه رو هدایت میکنه ، خداوند با همه صحبت میکنه، هر کسی میتونه توی قلبش با خداوند ارتباط بگیره. تا بود من از روحانیون و منبریها شنیدم که اگه بخوای با خدا حرف بزنی بهت میگه : «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» و بعد تاکید میکردن اخسئوا خطاب به سگه.
اون همه «الرحمن الرحیم» ها و «الغفور الرحیم» ها یکیش برای من نبود؟ اخسئوا شد سهم من ؟ نه نه خدای من هزاران بار از رحمتش حرف زده. من «الغفور الرحیم» ش رو میخوام ، «الرحمن الرحیم» ش رو میخوام ، «الغنی الحمید» ش رو میخوام ، وهاب بودن و خیرالرازقین بودنش رو میخوام.
—————————————————————————
من باور خلاق بودن و توانایی رو در وجود خودم ایجاد کردم، تا پیش از این پدرم و برادرهای بزرگم هزاران بار ناتوانی رو بهم گفته بودن.
من باور دارم که میتونم سخنران خوبی باشم و برای بقیه سخنرانی کنم، کما اینکه این کارو بارها انجام دادم و بعداً افراد بهم گفتن که چقدر آموزش های من براشون تاثیر گذار بوده. (آموزشهای شغلی). حتی باور دارم اگه یه کم تمرین داشته باشم حتی میتونم انگلیسی سخنرانی کنم. من این باور رو در خودم ایجاد کردم که وقتی موضوعی رو میخوام آموزش بدم ، اون رو خیلی عالی آموزش میدم و از جنبه ای اون رو توضیح میدم که افراد خیلی عالی یادش میگیرن.
اینها چیزی نیست که من توهم زده باشم برای هر کدومش یه بکگراند دارم، یادمه سالها پیش که توی زبانسرا، کلاس زبان میرفتم وقتی یه ماجرایی رو سر کلاس تعریف میکردم بعدش استاد یا بچه های کلاس میگفتن حمید تو خیلی خوب و مسلط و نان استاپ صحبت میکنی ، با اینکه ما میدونیم دایره لغاتت از ما پایین تره ، ما کلمات بیشتری نسبت به تو بلدیم ولی نمیتونیم مثل تو مسلط صبحت کنیم.
—————————————————————————
چند سال پیش یه مینی سریال اکران شد در مورد حادثه چرنوبیل، کنجکاوی من اونقدر زیاد بود که چندین بار سریال رو دیدم و بعداً شروع کردم به سرچ کردن گوگل و یوتیوب در مورد این حادثه و در ادامه در مورد نحوه کار انواع رآکتور های اتمی. به حدی که الان (نه به صورت خیلی دقیق و دیتیل) ولی میتونم بهتون بگم رآکتور های تایپ RBMK چطوری کار میکنن و اصلا چرا راکتور 4 چرنوبیل منفجر شد.
وقتی اومدم توی آتشنشانی سر کار بچههای آتش نشانی فقط کار با تجهیزات آتش نشانی رو بلد بودن ولی هیچ ذهنیتی در مورد واحدهای مختلف پالایشگاه نداشتن. (واحدهای پروسس گاز ؛ با این منطق که کار ما نیست) من یکی از اولین افرادی بودم که واحدها رو طبق نقشه های P&ID شروع کردم به یاد گرفتن و هر موقع یه اپراتور واحد رو بیکار میدیدم میگفتم بیا برام توضیح بده واحدت چطوری کار میکنه. (حتی بوده به اپراتور واحد یه چیزی رو گفتم بهم گفته نه همچین چیزی رو نداریم ، گفتم چرا مثلا یه خط لوله هست از برج دیهگزانانیزر واحد 105 میاد میخوره به دیگسینگ درام 103 ، خلوص میعاناتش هم خیلی بالاست ؛ واقعاً طرف نمیدونسته، یا مثلاً یه لوله از واحد 127 آب رو میاره با میعانات گازی قاطی میکنه ، طرف نمیدونسته. بعد که توضیح دادم براش رفته پرسیده خودش تعجب کرده)
اگر باور توانایی و قدرت یادگیری نبود من این کارها رو نمیکردم و چیزای جدید رو یاد نمیگرفتم.
من باور دارم آدم فنی و دست به ابزاری هستم. و هر چیزی که توی خونه خراب میشه برمیدارم باز میکنم. میگم این که خراب شده. من بازش میکنم یا درست میشه یا خرابتر ولی در هر صورت من یه چیز جدیدی یاد میگیرم.
یه دوست عزیزی داشتم ، هر وقت موقع رانندگی خسته میشد و ماشینش رو میداد تا من رانندگی کنم همیشه منو مسخره میکرد که تو رانندگیت خیلی بده، میگفتم من فقط دارم سعی میکنم بیشتر از ماشین خودم مراقب ماشینت باشم. واقعاً خودم داشتم باور میکردم که رانندگیم خیلی بده. ولی وقتی با ماشین خودم رانندگی میکنم میدیدم نه تنها رانندگیم بد نیست که حتی مهارت خیلی خوبی هم دارم. فقط موقعی که سوار ماشین خودمم نگران نیستم. (ضمن عرض ارادت و خضوع به درگاه خداوند و یادآوری لطف همیشگی پروردگار که محافظ ماست)
—————————————————————————
یه باور جدیدی داره توی ذهنم ساخته میشه و اونم اینه هر وقت تو شیفت میخوام برای فایل کامنت بنویسم زنگ عملیات میخوره …
این چندمین باره که توی حین نوشتن کامنت زنگ میخوره (ایموجی با دست زدن تو پیشونی)
یادم رفت کجا بودم و داشتم چی میگفتم …
یه باور دیگه ای که من قبلا توی کامنت ها در موردش نوشتم دیدن عدد 55 و 555 بود. هر وقت هر جا عدد 55 رو میبینم میگم نعمت و ثروت داره به زندگیم میاد ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر. وقتی ذهنم درگیر شرایط سخت مالی میشه، یهو یه جایی عدد 55 یا 555 رو میبینم میگم خداوند داره بهم خبر از یه واریز به حساب میده. خدا رو شکر. باران نعمت الهی همواره در حال باریدنه. الان دیگه وقت دریافته. اونقدر این موضوع برام اتفاق افتاده ، که اصلا بی اختیار تا عدد 55 میبینم یه لبخند میزنم و میگم خدایا شکرت. اعداد دیگه ای هم هستن که هر کدوم یه معنی خاصی برای من دارن. (تاکید میکنم این فقط یه بازی ذهنیه که من برای خودم ساختم ، ولی اصل توحیده، اصل اینه که نعمتهای الهی همواره و هر لحظه جریان داره. چه من 55 ببینم چه نبینم. ولی من با این بازی ذهنم رو متوجه این موضوع میکنم) هر وقت سوالی دارم و عدد 415 رو میبینم توی اولین فرصت سوره سجده رو گوش میدم ، (سوره سجده صفحه 415 است) و بعدش منتظر میمونم جوابها بهم گفته بشه.
یه ماجرای دیگه که باور محدود کننده بود برام و البته استاد هم مثالش رو زدن، در مورد تولد بود. من توی ماه خرداد و توی روز تولدم حالم منفی میشد و افسردگی میومد سراغم. همیشه تحقیر و تمسخر های برادر بزرگترم یادم میومد که میگفت آخه کدوم احمقی روز جمعه بدنیا میاد ، اینقدر تولدت مایه بدبختی بود که عزای عمومی اعلام کردن. و همیشه تا یادم میاد 14 و 15 خرداد همیشه مملکت سیاه پوش بوده و عزای عمومی بوده. و این شده به صورت پیشفرض احساس افسردگی و ناراحتی. همیشه خدا خدا میکردم هر چه زودتر خرداد تموم بشه. به لطف آموزشهای سایت هر بار شرایط برام بهتر و بهتر میشد و نگاه توحیدی تری به این ماجرا داشتم. ولی اعتراف میکنم بازم امسال چند روز منفی بودم ولی به لطف آیات قرآن و فایلهای گنجینه ارزشمند دوازده قدم ازش عبور کردم. و نامبرده نیاز نیست منتظر بمونه تا خرداد تموم بشه حالش خوب بشه، چون آلردی همین الان عالیم …
بچه های شاد و شیطون آخر کلاس دستا بالا، دست و جیغ و هورا یادتون نره… (میان برنامه بود)
—————————————————————————
یه باوری که این روزها دارم تلاش میکنم برای خودم بسازم اینه که خداوند از دریچه قلب خودم به جهان من و به رفتارم نگاه میکنه ؛ و هر چقدر من خوش قلب تر، خوش اخلاق تر ، مهربان تر باشم و با انسانها به خوبی برخورد کنم ، صبور باشم، در موردشون فکر مثبت داشته باشم خداوند هم به همون اندازه بهم اجازه میده در مدار توحید و یکتاپرستی اوج بگیرم. وقتی یه نفرو میبینم به نکات مثبتش توجه کنم ، و رفتار هیچکس رو قضاوت نکنم.
(اینم تفسیر همون دو بیت از غزل حافظ که بالا گفته بودم)
—————————————————————————
یه چیز دیگه ای که از بچگیم یادم میاد این بود که همیشه بهم میگفتن حمید خجالتیه ، اینقدر نمیخواد خجالتی باشی . این درحالی بود که من حتی معنی کلمه خجالتی رو نمیدونستم. ولی این جمله رو هزاران بار تکرار کردن توی ذهنم. از طرفی بازخورد های منفی هم از سمت خانواده و مدرسه (و مخصوصاً مدرسه) میدیدم ، چون من انسان برونگرا و خوش خنده ای بودم ، و بخاطر این خوش خنده بودن بارها تنبیه شدم. الان هر کی منو ببینه فکر میکنه من درونگرا هستم (و حتی بدتر اینکه این پسره چقدر مغروره) ؛ حتی خودم هم فکر میکردم درونگرا هستم. ولی چند بار تست زدم دیدم شخصیت من میانگرا مایل به برونگراست ولی بخاطر همین باورهای غلط باعث شده که کلا از جمع فراری باشم. یا وقتی میخندم بلافاصله ذهنم آلارم بده که خندیدن کار زشتیه.
یا باورهایی که استاد در مورد شرایط مالی میگفتن تقریباً من در گذشته همه اش رو داشتم، هر چند الان کمی بهتر شدم و صد البته شرایطم هم بهتر از گذشته است.
یه مثال دیگه استاد عباس منش در مورد داشتن استعداد ذاتی بود در مورد یک سری چیزها. یادم افتاد به یکی از استعدادهای ذاتی خودم.
من از بچگی نقاشیم خیلی خوب بود، ولی نه نقاشی طبیعت و چهره و گل و درخت و … نقاشی در مورد سازه های دست بشر. خدا میدونه چقدر من نقاشی هواپیما و هلیکوپتر و ماشین و تانک و کشتی … میکشیدم. و سالها بعد وقتی دوستم رشته کار و دانش بود نقشه های درس رسم فنیش رو میآورد تا من براش بکشم. یه نگاه میکردم نمای پشت قطعه رو تجسم میکردم. وقتی خودم رفتم آموزشگاه مکانیک نیروی دریایی و بعدها که رفتم دانشگاه، من همیشه بهترین رسم فنی رو داشتم…
استعداد ذاتی من طراحی صنعتی بود.
همین چند وقت پیش بود (توی کامنتم هم نوشته بودم) رئیس آتشنشانی ازم خواست روی نقشه اتوکد شبکه آب پالایشگاه (شبکه آب آتش نشانی و واحد پمپاژ آب) کار کنم. چیزی که واحد مهندسی طراحی کرده بود ولی کلی نقص داشت. منم تا حالا اتوکد کار نکرده بودم. یه مدت وقت گذاشتم کلی از باگهای نقشه رو اصلاح کردم. برادرم قبلاً با اتوکد کار کرده بود، وقتی از برادرم یه سوال پرسیدم در مورد اتوکد و نقشه رو نشونش دادم گفت نه بابا من اینا رو بلد نیستم ، اینا نقشه های صنعتیه، من نهایتاً چندتا پلان ساختمون رو کار کردم. (اینم از آموزشهای استاد یاد گرفتم که خودتون رو بندازید توی چالشهای جدید مخصوصاً اگه یادگیری یه موضوع جدید باشه ، یه جاهایی هم گیر می افتادم میگفتم خدایا کمکم کن ، خدا هم واقعا کمکم میکرد جوابشو پیدا کنم)
من اسکچ آپ رو خودم به صورت خود آموز یاد گرفتم و تجهیزات پالایشگاهی رو توی محیط سه بعدی طراحی میکردم که برای آموزش استفاده بشه. من باور دارم این استعداد ذاتی رو دارم. استعداد ذاتی طراحی کردن تجهیزات صنعتی. و امید دارم که بتونم توی همین زمینه یه کارای مفیدی بکنم. چیزی که در کودکی به شکل نقاشی کشیدن خودشو نشون میداد و بخاطر نقاشی کشیدن توی کتابهام تنبیه میشدم، بعد از سالها فهمیدم نه تنها نقطه ضعف نیست که نقطه قوته…
(سر کلاس درس فلسفه و منطق حوصله ام سر میرفت و بجای گوش دادن به حکمت مشاء و موجبه بودن کبریٰ و کلی بودن صغریٰ ، کشیدن عکس یه ناوشکن جنگی توی کتاب برام جذابیت بیشتری داشت)
—————————————————————————
استاد مثال امباپه رو زدن، منم دو تا شخصیت رو یادم اومد.
یکی شون استیو هاروی مجری تلویزیونی بود که میگفت وقتی بچه بودم توی مدرسه گفتم میخوام برم توی تلویزیون و معلم جلوی کلاس مسخره ام کرد، الان هر سال روز تولد معلمم براش یه تلویزیون هدیه میفرستم که بهتر بتونه منو توی تلویزیون تماشا کنه.
یکیشون هم جیمی کیمل کمدین و مجری معروف تلویزیونی بود (که افراد معروف و سرشناس مثل اوباما و میشل و کامیلا هریس و سلبریتی ها توی برنامه اش مهمان بودن) ؛ توی مراسم شام اصحاب رسانه با رئیس جمهور (زمان اوباما) بعد از اجرای برنامه اش از چند نفر تشکر کرد و گفت: متشکرم آقای میلز معلم تاریخم که بهم گفته بودی تو هیچوقت هیچی نمیشی ، آقای میلز من الان میخوام با رئیس جمهور ایالات متحده یه Hi five داشته باشم. (های فایو ، همون بزن قدش خودمونه، دست دادن دوستانه)
—————————————————————————
این بخشی از باورها و تجربیات من بود که اینجا توی دفتر مشقم نوشتم. میدونم باورتون میشه، که حتی بعضیهاش برای خودم عجیب بود ولی وقتی هر بار به بخشی از صحبتهای استاد گوش میدادم و فایل رو پاوز میکردم که بنویسم چیزایی جدید یادم میومد که من چه باورهایی در گذشته داشتم و الان چه باورهایی دارم. بعضیهاش رو بعد از سالها فراموشی دوباره بیاد آورده بودم.
—————————————————————————
«وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ»
خدایا خدایا ، ارباب من، کمکم کن باورهام روبر اساس آیات قرآنت و طبق مدار توحید و صراط مستقیم خودت بنا کنم. خدایا ، خدایا ، اربابم من باور دارم تو فقط رحمت و نعمت و فراوانی و نیکی در دنیا و آخرت رو برای من قرار دادی و کمکم کن تا به خواست تو برسم. من باور دارم لایق رحمت و هدایت تو هستم ، اربابم من به «الرحمن الرحیم» بودنت باور دارم. از نور خودت بر قلبم ببار ای پروردگارم، که من به هر خیری به درگاه تو محتاج و فقیرم.
«سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ؛ که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست»
«بسم الله الرحمن الرحیم» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
—————————————————————————
استاد عباس منش عزیزم ، استاد شایسته بزرگوار ، و دوستان نازنین و توحیدی من … از همه شما بینهایت سپاسگزارم و از صمیم قلبم دوستتون دارم.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
الحمدلله رب العالمین.
خدایا از درگاهت برای استادان و دوستانم بهترین ها رو میخوام، نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادکامی و رحمت بینهایت.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و سلامتی و نور و رحمت الله یکتا به شما حمید جان خوشتیپ و با معرفت و با شخصیت و با ایمان و با تمامی مخلفات اضافه :)))
حمیدجان شما چطوری می تونی در مورد موضوعات مورد علاقه ات اینقدر خوب تحقیق کنی؟؟
من خودم به شخصه خیلی خوب تحقیق میکنم مخصوصاً از طریق اینترنت ، اونم بخاطر اینکه کارم برنامه نویسی تحت وب هستش
مثلاً یه مثال براتون بزنم
من تا قبل از اینکه وارد دوره 12 قدم بشم ( در حال حاضر دارم روی دوره 12 کار میکنم ) به مدت یکسال و نیم داشتم دوره روانشناسی ثروت یک رو کار میکردم
خلاصه اینکه توی دوره استاد در دسته بندی باورهای فراوانی تمرین میده که باید انجام میدادیم ، ببین من دیگه شروع کردم تا میتونستم در مورد آدم ها شرکت ها شهرها و کشورهایی که در رابطه با هر چیزی به موفقیت رسیدند یا میشه فراوانی توشون به عینه دید من میرفتم تَهِش رو در میوردم ، مثلاً یه باور اشتباهی در مورد سیستان و بلوچستان هستش اینکه این استان جزو استان های محروم کشور محسوب میشه یه جورایی با این اصطلاح ممکنه آشنا باشی یعنی چی؟ یعنی آدم های بدبخت بیچاره ای هستند ، حالا من چیکار کردم رفتم در مورد تولیدی ناخالصی استان سیستان و بلوچستان تحقیق کردم و فقط همینو بگم که طی یکسال گذشته اش ( این قضیه برای دو سال پیشه تازه ) سیستان و بلوچستان از طریق فقط یک شاخه از صنعت کشاورزی که اونم شیلات محسوب میشه میلیاردها تومان پول ساخته بودند عددش رو الان یادم نیست ولی توی چندتا سایت معتبر ایران به صورت یکسان همه شون یک عددی رو داده بودند که وقتی من اینو خوندم اصن کُپ کردم گفتم دااااداااش اینا که وضعشون عاااالیه
یا اینکه رفتم در مورد شرکت های ایران یه تحقیق اساسی کردم که یکی از اون شرکت ها ، شرکت تراکتورسازی تبریز هستش که دیگه رسماً غول کارخانه های تراکتورسازی ایران محسوب میشه دیگه ، حمید باورت نمیشه این آماری که میخوام بهت بگم برای دو سال پیشه ، آماری که منتشر شده بود چی بود؟ اینکه کارخانه تراکتورسازی تبریز تا جاییکه یادمه 2 سال پیش بالای 7 هزار دستگاه تراکتور در بازار داخلی ایران به فروش رسونده بودند و این در اصل فروش سالیانه این شرکت هستش که اصلاً من گفتم ببین چقدر داره فقط از این طریق پول ساخته میشه و ببین چقدر کشاورز ثروتمند داریم که هر سال داره توسط کشاورزها تراکتور خریداری میشه
خلاصه حمید جان خواستم بگم شما خیلی خوب میتونی تحقیق کنی و بابت همینم هستش که اینقدر خوب در مورد موضوعات مورد علاقه ات میدونی ، اصن شاید چون علاقه داری اینقدر خوب میتونی تحقیق کنی
مثلاً توانایی تحقیقاتی بودنت رو میشه در مورد قرآن هم دید دیگه ، چند بار شده دیدم توی کامنت هات خیلی عالی فهمیدی که توی مثلاً فلان آیه از سوره قرآن چی گفته شده و این ثابت میکنه چقدر خوب داری به این آموزش ها مخصوصاً الان که تمرکزتون مثل من روی دوره 12 قدم هستش دارین عمل میکنید
دوست داشتم قبل از اینکه بخوابم اول برای شما بابت این کامنت ارزشمندی که نوشتی یه پاسخ در خور بدم بعد بخوابم
هیچی دیگه به قول سعیده جان بوس به کله مبارکت :))
ما رفتیم :)
سلام و درووووووود حسن جاااااااااان ؛ حسن جان گرامی که واقعاً فامیلیت برازنده ات هست. انسان ارزشمند و گرامی. بینهایت تحسینت میکنم حسن جان و ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت.
اطلاعاتت خیلی عالیه و همچنین تخصص کاریت، برنامه نویسی. چندباری کنجکاو شدم برم برنامه نویسی رو یاد بگیرم ولی چون همش فکر میکنم خیلی سخته هنوز به سمتش کشش پیدا نکردم.
بینهایت تحسینت میکنم. عجب مثالی زدی ، کنجکاوی منم فعال کردی رفتم این ماجرای شیلات استان سیستان و بلوچستان رو سرچ کردم. منم در مورد سیستان و بلوچستان شنیده بودم که منطقه محروم و فقیر نشین ولی از طریق همسرم یه سری اطلاعات در مورد این استان و مردمش دریافت کردم. ماجرا از این قرار بود که همسرم یه سری لباسهای سنتی مردم سیستان و بلوچستان رو سرچ کرد و یه دوست از اونجا پیدا کرد که همیشه در مورد بلوچی دوزی و جَوَک دوزی و کلی دوخت دیگه ازش راهنمایی میگرفت، و براش از اونجا انواع نخ و پارچه سنتی میفرستاد؛ میگفت لباسهای سنتی خانمهای این منطقه بسیار بسیار گرون قیمته و تماماً با دست دوخته میشه. من که هیچی از مد و لباس نمیدونم وقتی طرحهای لباسها رو میدیدم شگفت زده شون میشدم. میگفتم اینها شاهکار هنریه. حتی چندتا از لباسهای فرح پهلوی با همین الگوی دوخت بلوچی دوزی دوخت شده بوده. و چقدر مردمان فوق العاده نازنینی داره.
ازت ممنونم بخاطر تحسینت، باور کن من چیز چندانی رو سرچ نمیکنم ، این اطلاعات خودشون دنبال من میان. من کجا برم یوتیوب رو باز کنم بلافاصله یوتیوب برام کلیپ ساجست بده در مورد هواپیمای SR71 ، که بر حسب اتفاق مدتها ذهنم درگیر این بود که چرا اسم موتور این هواپیما توربورمجت بوده و …
بارها پیش اومده از اینکه من یه سوالی داشتم و جواب سراغ من اومده. یهو یه مقاله ای چیزی نظرمو جلب کرده و من خوندم دیدم جواب سوالیه که مدتها دنبالش بودم.
ازت متشکرم حسن جان بخاطر کامنت ارزشمندت. و امیدوارم که خوب خوابیده باشی و باز هم خوب بخوابی. این قسمت آخر کامنتت حس سفر در زمان به آدم میده.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی داداش.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
درود به شما دوست گرامی و ارزشمندم ، آقای حسن گرامی
چقدر لذت بردم از این پاسخی که شما برای آقا حمید نوشته بودی
، چقدر لذت بردم از اینکه دو تا مورد از بی نهایت موردی که در تحقیقات خودت بهش رسیده بودی رو اینجا برای ما هم بیان کردی
خیلی خیلی این دوتا مطلب برای من ارزشمند و قابل قدردانی بود و ازشون بهره بردم ، سپاسگزارم
حسن آقای عزیز چه روحیه شاد و سرزندهای داری و چقدر قشنگ و فان و در عین حال تأثیر گذاری می نویسی ، من این مهارت فوق العادهای که برای نگارش داری رو بسیار بسیار تحسین می کنم.
حسن آقا من پروفایل شما رو ذخیره کردم تا به زودی ان شا الله دورهی روانشانسی ثروت رو که خریدم با عشق… تأکید می کنم با عشق دیدگاه های بی نظیری که مطمئن هستم اونجا نوشتی رو بخوانم ، تأمل کنم ، لذت ببرم و تحسینت کنم ، و برابت پاسخ بنویسم
از خداوند مهربان و توانا می خواهم مثل گذشته مه با عشق برای درس خواندنم کامپیوتر و بعدش هم لب تاب رو فراهم کرد ، دوباره برایم یک عدد لب تاب مهندسی و سبک با صفحه نمایش ال ای دی فراهم کنه … که وقتی دورهی روانشناسی ثروت رو بخرم ، یکی دوسالی باهاش کار دارم ، باید یک عالمه دیدگاه بخوانم و یک عالمه دیدگاه بنویسم و یکککک عالمه کار تحقیقاتی انجام بدهم
یعنی … شما نمی دونی چقدررررر عاشق اینجور چالش هام و برایم دلنشینه :))
اصلا این دیدگاه شما رو که خواندم جواب سوالی که مدت ها بود از خداوند می پرسیدم برای خرید کدوم دوره ، اینکه کدوم دوره بیشتر در شرایط کنونی برایم مناسبه ؟؟ جواب این سوالم رو گرفتم
دیشب هم داشتم با یکی از دوست های عزیزم که از اعضای فعال سایت هست و ثروت فوقالعاده خفنی هم با استفاده از روانشاسی ثروت 1 ساخته صحبت می کردم ، ایشون تو صنف شغلی خودم ، اما در شهری دیگه زندگی و فعالیت می کنه … اونقدرررر مکالمهی ما دلنشین و گهر بار بود ، اونقدر از هم چیز یاد گرفتیم که به گمونم بالای دو ساعت طول کشید
در طی مکالمه با ایشون هم خداوند از زبان ایشون به طرز واضح و قابل درکی بهم گفت بندهی من این … این دورهی روانشاسی ثروت اون چیزی که می توانه زندگی تو رو نه فقط در بعد ثروت … بلکه زندگیت رو در تمام ابعاد متحول کنه :)
خدایا دمت گرم تو که داری لب تاب مهندسی می دهی ، بیزحمت مک بوک بده هم خیلی شیک و خوشگله هم قدرتمنده و هم خیلی استفاده های دیگه در زمینه های مختلف داره :)) مررررسی یالا
تشکرم رو به زبان بلوچی گفتم ، از یه آهنگ به زبان بلوچی که خیلی قبلاً ها گوشش میدادم یاد گرفتم:)
سلام بر محمد حسین جان مرد بزرگ و بهترینِ بهترین های ایران و خاورمیانه:)
خوبی رفیق گلم
محمدحسین یه چیز بهت میگم ، فقط امیدوارم پروفایلمو که بخاطرش ذخیره کردی از بیخ و بُن حذفش نکنی :)))
من اون زمان که داشتم تمرینات تحقیقاتی دوره روانشناسی ثروت یک رو انجام میدادم ، متاسفانه هیچکدوم از اون تحقیقاتی که واقعاً مرزهای باورهای منو نسبت به ثروت بینهایتی که در شهرها و استان های کشور ایران هستش رو جابجا کرد ، توی دوره روانشناسی ثروت یک کامنتشون نکردم :|
علتش اینه که به احتمال خیلی خیلی زیاد اون موقع چندان توی مدار کامنت نوشتن نبود ، با اینحال تحقیقاتی که میکردم خیلی ارزشمند بودند
ولی در کل توی دوره روانشناسی ثروت یک که وارد بشی کلی کامنت از دوستای عزیزمون هستش که در مورد موضوعاتی که استاد گفتن تحقیق کردن و کامنتشون هم کردن ، اِنیوِی شما خودت هم در دوره اینکارا رو میکنی
پس امیدوارم در این زمینه خوب عمل کنی که فکر میکنم همینطورم میشه
تشکر آخر کامنتت هم خیلی خاص بود
ازت هم تشکر میکنم بابت تحسین هایی که بر من کردی و کامنت خوبی که برای من نوشتی
ایشالا که همیشه سلامت باشی محمدحسن گل گلاااب
سلام وصدسلام به آقا حمید گُل همشهری عزیزم ،خداقوت پهلوون…
همون دیگه روز جمعه بدنیا اومدی واکثریت سرکار نبوده و همه حواس ها به شما بوده ومهم تراینکه درتقویم هم روز تولدتان همیشه درخاطره ها مانده وفرمودید ماه خرداد تولدتونه ومی خواستید بهتون تبریک بگیم ،من ازصمیم قلبم بهتون تبریک عرض می کنم باکلی دست زدن وکِلِ بوشهری وجیغ وهورا…..
حمیدجان کامنت زیباوطولانی ات که ازبوشهر تاعسلویه بود راخواندم وچقدر خندیدم خدانکششت پسر
من خودم هم اهل خنده وشادی هستم وپرانرژی ازبس که ازکودکی خُرما خوردیم گفتم بالای (خُ) بزارم والا سوء تفاهم نشه وباز من وخنده وروده بُر شدن به حدی که شکمم درد گرفت خدا زیادت کنه خخخخخخ، ان شاالله همیشه شادوسلامت باشید وبخندید ….
یک سری بامصطفی جان رفته بودیم دریای دلوار گفتم بزنه وآقا حمید روببینیم احساس می کردم همون اطراف هستید ،واقعا ساحل دلوار بی نظیره ،خدایاشکرت.
خلاصه که پسر فوق العاده ای بخدا،توچقدر ماشالله به لطف خداوند ،مغز زیباوذهنِ فعالی داری واین ها همه برگرفته ازبه دنیا آمدن تان درروز جمعه بوده ها ،شک نکن یعنی یه روز این ورواون ور می شدی معلوم نبود چه می شد والان بامن حداقل هم فرکانس نبودی وهم ژن در خیلی موارد که بیان کردید ازجمله اینکه من هم عاشق زبان انگلیسی وهرروز دارم آموزش می بینم وکلی لذت می برم ،مورد بسیار مهم دیگر مدت
عضویت زیبای من درسایت طلایی که دورقم 55 درآن چشمک می زند ودیگر تامااااام ، خداروشکر….
دعا می کنم بااین دلِ پاک ومهربونت درکار هم به خواست خداوند وایمان وتوکل واقعیِ خودت وبرداشتن قدم های طلایی دراین مسیر زیبا وتوحیدی و درکناراستاد عیاردارمان ،خودکفا بشوی وکار کردن برای شخص ویادولت وغیره برای کسانی بماند که دوست دارند ومن این تلاش وپشتکارِ باعشقی که دراکثر دوستانم می بینم کم مونده همه به یک نقطه خاص از فضا برویم وخداوند یه هوووووو بگوید جمع کنید اینجا ماموریت تمام بااستاد تشریف بیارید مکان بهشتی که برایتان درنظر گرفته ام ،خداست دیگر هرکاری خودش صلاح بداند …
حمیدجان بی نظیری ….
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید…
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام و درود فراوان به شما مریم خانم. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه.
دست و کِل و جیغ و هورا ، «به همراه نی انبون لطفاً»
الهی که همواره شاد و سلامت باشید و خدا رو هزاران بار شکر.
ممنونم از لطف و محبت شما و بینهایت سپاسگزارم بخاطر تبریک تون. الهی که همیشه در پناه رب العالمین سلامت و شاد و خندون باشید.
به جان خودم دیگه همه میدونن خرما چیه ، اینو دیگه سخت نگیرید. معمولاً آخر هفته ها میرم سمت دلوار ، یه وقتایی دلم میخواد برم توی ساحل و از سکوت و آرامش و صدای دریا لذت ببرم. ولی خب یه وقتایی هم میریم تو پاساژ ها و اکثر بعد از ظهرها بوشهر ساحلی هستم، چون وقتی فایلهای استاد رو گوش میدم نمیتونم یه جا بشینم ، باید راه برم و فکر کنم به صحبتهای استاد. یه وقتایی هم هدف فقط ورزش کردنه. یه وقتایی هم کنترل ذهن ، یه وقتایی تجسم یه وقتایی هم میشینم روی یه نیمکت فقط به غروب خیره میشم. همیشه هم این نجوا هست که الان داری وقتتو هدر میدید ولی یادم میاد به صحبت همیشگی استاد که میگه ، حال خوب مساویست با اتفاقات خوب.
الهی که همیشه حالتون خوب باشه و زندگی تون پر از اتفاقات خوب.
گفته بودین که توی دلوار حس میکردین من اونجا هستم، شاید هم بودم. نمیدونم ، ولی یه چیزی رو میدونم که قانون همیشه درست کار میکنه. چه ما آگاهانه تلاش کنیم براش و چه تسلیم جریان هدایت باشیم. اگر قرار باشه افراد همدیگه رو ببینن ، میبینن. پارسال بود خیلی اتفاقی توی یکی از پاساژهای دلوار یه صدای آشنایی رو شنیدم، گفتم عه این که صدای استاد عباس منشه ، رفتم داخل مغازه دیدم فروشنده داره از توی لپتاپش استاد عباس منش گوش میده ، نمیدونم چه فایلی بود. یکی از محصولاتی بود که من نداشتم، سلام و احوالپرسی کردم گفتم مخصوصاً چون داشتین استاد عباس منش گوش میدادین اومدم داخل. گفتگوی خوبی داشتیم و اون بنده خدا خیلی فرکانس بالایی داشت. و بسیار انسان تحسین برانگیزی بود.
این ماجرا رو گفتم که بگم قانون همیشه کار میکنه و ما با آدمهایی هم فرکانس و هم مدار خودمون ملاقات میکنیم ، یا آدمها وجه مثبت و زیبای درونشون رو به ما نشون میدن، یا اگر هم با آدمی ظاهراً منفی ملاقات کنیم یا مثل من توی شرایطی باشم که محیط کار هنوز یه سری ناخواسته دور و برم هست یعنی من هنوز به اندازه کافی تغییر نکردم. فکر میکنم تغییر کردم. اگر من فقط روی خودم متمرکز باشم و به اندازه کافی تغییر کنم جهان بقیه کارها رو خودش برام انجام میده. پیشنهاد میکنم آیه 18 سوره آل عمران رو یه نگاهی بندازید ؛ با اینکه خداوند همواره قدرت مطلق هست، ولی خداوند میاد در برابر انسان شهادت میده و دو بار میگه «لا اله الا هو» که یه مفهومی رو بیان کنه «قائماً بالقسط» اینکه خداوند همواره برپا دارنده عدالته. همه چیز درست و عادلانه است در جهان. شرایط فعلی همه ما و جایگاهی که هستیم همه و همه عادلانه است. نمیدونم کامنت های سعیده جان رو دنبال میکنی یا نه. چقدر عالی و لذتبخش داره یکی یکی اتفاقات خوب براش میافته. و خداوند حمایتش میکنه. چون ایمانش رو ثابت کرده و حرکت کرده. اون شرایط هم برای سعیده جان کاملاً عادلانه است. و بر اساس لیاقتش داره نتایج رو کسب میکنه.
شد شد، نشد هم میرم میشینم کنار پیرمردهای بوشهری تو جفره ماهینی، به زمین و زمان مونگه میدیم ، والله بخدا چه میخا بشه.
در پناه رب العالمین باشی خواهر بزرگوارم ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و به آقا مصطفی هم سلام برسونید. همواره خندون باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به حمید حنیف عزیز
سپاسگزارم از ایه های نورانی قرآن و کامنتی که نوشتی
خیلی لذت بردم
این کامنت سرشار بود از لیستی
از توانمندی هایی که داری
و علاقمندی هات به حوزه صنعت.
تحسین میکنم که ته هرچیزی که مربوط به شغلت میشه یا تو ذهنت دنبالشی در میاری و پیگیرش هستی
یادگیری خیلی خوبه ..
دوشب پیش سعیده جان کلی عکس برام فرستاد از ماشینهایی خفن و
لاکچری ، گفتم سعیده الان که رسول جان هم شیفته ،ما به یه عدد حمید امیری نیازمندیم که بیاد واینارو دونه به دونه به ما معرفی کنه تا تکلیف مون معلوم بشه که باید کدومش انتخاب کنیم !!!
خلاصه از خوبیات تعریف کردیم باشد که به وقتش
جبران کنی برامون با ایه های الهی .
سعیده گفت این پسره فردا کامنت مینویسه
که بهم الهام شد پشت سرم حرف میزدن !!!
خلاصه امشب هم رسول جان تو صحبت با سعیده جان شروع کردن از شما تعریف وتمجید کردن
مخصوصا از اینکه تحقیق درزمینه قرآن وایه ها میکنی و خداروشکر بارها تو کامنتهات نشانه و راه هدایت برامون شدن ، خدا حفظ تون کنه ان شاالله.
میدونی چی توذهنم بود گفتم این مدت حمید عزیز خوب داره رو باور لیاقتش کارمیکنه که تو کلام ما و مکالمه های ماهم وارد شده
و داره خوش میدرخشه خداروشکر.
وجود ارزشمندت رو قدردانیم و
بی نهایت دوووووست داررررریم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»
ﻭ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ، ﻣﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ . ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺭﺅﻭﻑ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ (١٠ حشر)
——————————————————
سلام و درود فراوان به فاطمه خانم و رسول جان ، الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و براتون درخواست میکنم.
از تحسین و احساس خوبی که بهم دادین سپاسگزارم.
ببینید ماشینهای لاکچری که همه اش خوبن، فقط یه سری جزئیات توی طراحی هست که خیلی مهمه ماشین فقط آمریکایی باشه… حالا تلاش بنز و بی ام و و پورشه و لامبورگینی و تویوتا و سایر خودرو سازها هم تحسین برانگیزه ولی خب ماشین فقط و فقط امریکایی باشه. این نظر شخصی منه ، دوستان هر کسی هم نظر دیگه ای داره نظرش اشتباهه و فقط من درست میگم (در این حد منطقی – صرفاً جهت شوخی)
استاد بارها توی دوازده قدم میگن جهان به تنوع نیاز داره. همه یه شکل فکر نمیکنن ، همه یه مدل لباس یا یه مدل ماشین یا سبک زندگی خاص رو نمیپسندن.
جهان جهان تنوع هاست و همین تنوع ها باعث رشد جهانه.
——————————————————
در ادامه بسیار از لطف و محبت و بزرگواری شما و رسول جان سپاسگزارم و اینکه پشت سرم اینقدر از من به نیکی یاد کردین و منو تحسین کردین ، فقط بخاطر زیبایی درون خود شماست. اینکه یاد گرفتین تحسین کنید و از هر شخصی فقط به نکات مثبتش توجه کنید وگرنه لابلای همین کامنت های من نکات منفی هم هست. اما اینکه شما به نکات مثبت توجه میکنید این نشان از رشد و تعالی شماست.
——————————————————
در مورد آیه های قرآن که گفتین واقعاً هیچ اعتباری به خودم نمیدم و فقط اشاره میکنم به این ابیات شعر از حافظ شیرازی که میگه: «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم ؛ اگر از خمر بهشت است اگر باده مست»
یا
«در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند؛ آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم»
هر کلامی که من مکتوب کردم و احساس خوب و مثبتی رو ایجاد کرده همه و همه اعتبارش با الله ست ، (دیوونه بازیا ولی مال خودمه) ؛ قدرت همین حرکت انگشتان ما روی کیبورد ، همین قدرت بینایی و شنوایی و قلبی که سالهاست بی وقفه میتپه و اکسیژنی که تنفس میکنیم، همه و همه با الله ست.
«قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۖ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»
اینو برای سعیده خانم هم نوشتم توی کامنت (طبق چیزی که از کامنت سعیده جان فهمیدم حوالی اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین) من از شیفت برگشته بودم و توی خوابگاه، توی اتاق خودم تنها بودم. چراغ رو خاموش کرده بودم که بخوابم(جهت کنترل ذهن) ولی خوابم نمیبرد و توی تاریکی نشسته بودم و با خداوند حرف میزدم، که من الان دوست دارم از توحید بشنوم و حرف بزنم. دوست دارم در مورد آیات قرآن گفتگو کنم. دوست دارم از قانون بگم و بشنوم. ولی تنها هستم و آدم های اطرافم هیچکدوم این مداری نیستن.
(اینم بگم که جو خوابگاه اصلا جو تنهایی نیست. من اراده کنم میتونم برم توی جمع بچه ها ، یه چندتا هستن تا برگشتن میرن باشگاه، اتفاقاً من به باشگاه و تمرین علاقه دارم. یه عده شون پای تلویزیون و فیلم و سریال و فوتبال میشینن، یه عده شون اهل بازی مافیا هستن…) میشه تنها نبود و من تنهایی رو انتخاب کردم، میشه گفتگو کرد و من گفتگوی توحیدی رو درخواست میکنم ، میشه توی جمع بود و مسخره بازی درآورد ولی من گفتگوی سالم و شادی و خنده درست رو میخوام.
——————————————————
از خداوند درخواست میکنم کمکم کنه و حمایت و هدایتم کنه که تکاملم رو جوری طی کنم که توحید اصل و اساس زندگیم باشه . یه زمانی دوست داشتم بچه های سایت رو پیدا کنم و باهاشون ارتباط بگیرم. ولی دیدم این حاشیه است. اصل خود توحیده. اگر بسپارم جریان هدایت خودش اتفاقات رو رقم میزنه. من برم جایی توی جمع بچه های سایت بشینم و بخوام حرف بزنم ولی نتیجه دستم نباشه، هر چقدر حرف بزنم این اصلا مهم نیست.
(نتایج قابل مشاهده و قابل اندازه گیری)
——————————————————
از لطف و محبت و دوستی و مهربانی شما و رسول جان بینهایت سپاسگزارم ، و مشتاق دیدار شما دو عزیز هستم.
بینهایت تحسینتون میکنم؛ شما برام الگوی هم مداری توی زندگی و روابط زناشویی هستین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام، کاکو حمید
آقو، تولدت مبارک، با تاخیر.
خیلی هم تولدت روز باحالیه. همه تعطیلن و کلی خاطرات خوب میسازن.به همین خاطر، وقتی اسم 14 و 15 خرداد رو آوردی، کلی احساس خوب سرم خراب شد…دمت گرم که دنیااومدی!
تو واقعا فوق العاده ای. این همه قابلیت و استعداد و شور و شوق تمام نشدنی برای یادگیری چیزهای جدید، واقعا چشمگیر و تک هست. تحسین بر تو.
از بودن توی این سایت، وقتی احساس خوب بهم دست میده که حرکتی عملی بر مبنای آموزه های اینجا انجام میدم. اونوقت همه چیزخیلی خوب و درسته.
سالها توی صنعت کار کردم. بعد از بازنشستگی، حالا تازه فهمیده ام که: عجب…! من اصلا میون اون آدما و اون دستگاهها، اشتباهی بودم!
حالا، زندگیم خیلی لذت بخش تر و بهتره، چون مشغول به کاری هستم که از صمیم قلب دوستش دارم. همراه با هم مدار شدن و کار کردن با نزدیکترین رفیق کودکیم که انسانی بسیار شریف و وارسته و هنرمند است و … باورش نداشتم! فهمیدن همین موضوع، تا حالادوسال زمان برده! آنقدر از علایقم دور شده بودم که دیگر به سختی به یاد میاوردمشان!
چرا باورم نمیشد که این، کاری است که دوستش دارم؟ چون مشرک بودم و باورم نمیشد که ازش پولی در بیاد و بتوانم استقلالم را باهاش تامین کنم… پس، رفتم توی بخش صنعت وهر روز و هر روز ماندن توی جهنم را مرور کردم….!
اصلا تلقی من از استقلال، از اساس غلط بود. یادم میآید که حتی روم نمیشد سر نماز، چیزی از خدا بخوام! همه ش میگفتم: نه، زشته! واسه مرد افت داره!!
ماحصل آن ذهنیت و اعتقاد به کمبود، 90 میلیون پاداش سنوات پس از کسر کسورات و اعمال قانون من در آوردی جدید بود که پاداش سنوات ما را به دوسوم تقلیل داد …تازه همون رو هم پارسال بهم دادند، البته بعلاوه حقوق ماهیانه باز نشستگی.
باور کردنش سخت است، ولی توی همین 2 سال، 4 برابر آن پول را با خانمم ، از راه علایق مشترکمان در آوردیم. تازه امسال توانستم به لطف خدای بزرگ، بچه هایم را به یک خانه که لایق خانواده ام باشد، بیاورم.
توی کاری که عاشقش نیستی، هر چه هم فداکاری بکنی….بگذریم، شاکر تمام و کمال خداوند بزرگ هستم که این درس را به من آموخت، وگرنه از خود استاد عباسمنش هم، چنین چیزی را صد در صد نمی پذیرفتم .
امیدوارم بهترین اتفاقات برایت بیفتد و با بهترین و نزدیکترین رفقا هم مدار شوی… من توی 37 سالگی، همزمان با تولد فرزند دومم، تازه رفتم دانشگاه لیسانس بگیرم!!
زندگی، عجیب بلنده! به پشت سرت که نگاه میکنی، بعضی جاها و کسان را اصلا یادت نمیآید!!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سلام و درود به شما آقای بردبار عزیز و گرانقدر. الهی که حال دلتون همیشه همیشه عالی و مثبت و توحیدی باشه.
از شما ممنونم بخاطر کامنت ارزشمند تون ، و صد البته متشکرم بخاطر تبریک تولد. تولدم 15م بود البته اشکالی نداره چون من امروز 12 روزم شده هنوز دارم ونگ میزنم ، یه پستونکی، شیر خشکی چیزی برام کادو بیارید حل میشه. از شما متشکرم بخاطر تحسینتون و احساس خوبی که توی کلماتتون جاری بود.
از روزی که کامنتتون رو دریافت کردم فکر کنم 4-5 بار تلاش کردم پاسخ بنویسم ولی هر بار اون چیزی که باید به قلبم جاری نمیشد.
یکی از دلایل اینقدر مکث کردن هم این قسمت صحبت تون بود «سالها توی صنعت کار کردم. بعد از بازنشستگی، حالا تازه فهمیده ام که: عجب، من اصلا میون اون آدما و اون دستگاهها، اشتباهی بودم» تموم 16-17 سال سابقه کارم مثل نوار ویدئویی جلوی چشمم رد شد.
تمام طول این مدت تلاشهایی کردم برای تغییر و بهبود، یه جاهایی خوب عمل کردم ولی یه جاهایی نمیدونم خوب نبود یا من عجولم ، که من هنوز لابلای این آهن آلات گیر افتادم. همین چند روز پیش بود قرار بود بریم عملیات موقع پیاده شدن از ماشین آتش نشانی پام توی پله ماشین پیچ خورد و از بالا یه جوری محکم خوردم زمین که هم تمام تاندون های مچ پام پیچ خورد، و هم رو کمر خوردم زمین… لابلای اون همه درد اولین سوالی که از خودم پرسیدم ، تا کی قراره ادامه داشته باشه ؟؟ ولی خب بلافاصله بعدش و روزهای آینده سعی کردم کنترل ذهن کنم که قطعاً اینجوری نمیمونه، قطعاً نتایج بزرگ هم خواهد اومد همونجوری که نتایج کوچیک همین الان موجوده.
فردای اون روز با پای پاندپیچی شده سعی میکردم روش راه برم که دردم ساکت بشه. نمیخواستم ضعف نشون بدم، حتی وقتی چند نفر دور و برم بودن سعی میکردم آروم راه برم که لنگ زدن پام رو پنهان کنم. نمیخواستم کسی بفهمه، حتی با همون وضعیت رفتم بالای مخزن 20 و چند متری. ذهنم همش میخواست یه نجوا کنه، یه نق بزنه ، هر بار میگفتم این نیز بگذرد. تغییرات کوچیک رو یاد خودم مینداختم. میگفتم ببین اوضاع داره تغییر میکنه، نگران نباش. از طرفی نمیشه قانون تکامل رو دور زد. یه کارهایی دارم انجام میدم که باید صبور باشم تا نتیجه بده.
خدا رو شکر که دارید کاری رو انجام میدین که بهش علاقه دارید. هر کاری توش علاقه باشه قطعاً سرعت رشد و پیشرفت چندبرابر میشه ، از طرفی حتی خلاقیتهای ذهن هم چند برابر میشه. من خودم توی کارهای مختلفی که انجام دادم و خلاقیتش رو داشتم که چیزای جدید ارائه بدم ولی بخاطر اینکه به اون کار علاقه نداشتم میگفتم چه اهمیتی داره؟!
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج تون. واقعاً وقتی نتایج دوستان رو میخونم هم از صمیم قلبم خوشحال میشم و هم ایمانم قویتر میشه به ادامه مسیر. وقتی به زمینه علاقمندیم نگاه میکنم میبینم باورهای من و علایق من خیلی خیلی با هم متفاوت هستند. ولی الهام و هدایت الهی هیچوقت اشتباه نمیکنه.
«توی کاری که عاشقش نیستی، هر چه هم فداکاری بکنی….بگذریم» چقدر با این جمله تون موافقم. هم با قسمت اولش ، هم با اون بگذریمش.
مهم فقط مسیر علاقه است. مسیر علاقه توش رشد داره، فداکاری داره، پرداخت بها داره ، خلاقیت داره، شوق و انگیزه داره ولی واقعاً ارزششو داره.
تحسینتون میکنم بخاطر همه تک تک نتایج تون.
ممنونم که تجربیات تون رو با من به اشتراک گذاشتین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
به نام خدایی که همین نزدیکی ست
سلام داداش بینظیر و توحیدی م
چقدررر این کامنت زیباتون حس و حالمو عالی تر کرد
خوندنش یه لبخند زیبایی رو مهمون صورتم کرد
با تمام وجودم تحسین میکنم این همه توانایی هات رو
تحسین میکنم این وجود الهی ت رو که اینقدر زیبا به خودشناسی رسیدی
تحسین میکنم این همه حال خوبت رو
عاشقتوووم مووو کوکاااا
الان که داروم برات مینویسم اشک توی چشمام حلقه زده
الهی که همیشه شادترین باشی کوکا
الهی که همیشه غرق در عشق الله باشی
الهی که از زمین و اسمون برات نعمت و ثروت بی پایان الله بباره
خدایا شکرت ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ» (ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭﻣﻰﮔﺬﺭﺩ. ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﻮﺭ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ(١۵)
«یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﺩ ، ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ(١۶)
(سوره مائده)
——————————————————
سلام و درود فراوان الهه جان خواهر بزرگوارم ، الهی که حال دلت عالی عالی باشه و همواره به هدایت الله وصل باشی. دلت شاد و لبت خندون ، «صدای نی انبون و دستای بندری هم بالای بالا باشه»
——————————————————
ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت. خدا رو شکر میکنم که خداوند چیزی رو به قلبم الهام کرد تا باعث حال خوب و مثبت دوستانم باشه. الهه جان بینهایت تحسینت میکنم. وجود گرانقدر و ارزشمند شما شایسته تحسینه و لایق دریافت نعمت های الهی هستی.
از درگاه خداوند برات بهترین ها رو میخوام ، شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
به نام خدای مهربان سلام خدمت آقا حمید عزیز و دوست داشتنی آتش نشان مهربان
آقا نوع کامنت نوشتنت با شغلت همچین همخونی نداره به نظرم شغلت رو عوض کن بابا به سلامتی مثلاً شما آتش نشانی بعد میای با کامنت هات آتشی بر دل ما میزنی که هزارتا ماشین آتش نشانی با آب فشار قوی هم نمیتونن این آتیش رو خاموش کنن(مزاح کردم)خدا قوت به شما انشالله در تمام مراحل زندگی موفق باشید بی نهایت از کامنت هاتون لذت میبرم و استفاده میکنم راستی منم مثل شما باور دارم که خیلی زود همه چیز رو یاد میگیرم شغلم کمک پرستاری هست و توی بخش آی سی یو کار میکنم اونقدر کنجکاوم که هر وسیله ای که توی آی سی یو هست رو میرم سرکمیکشم ببینم منو چی داره چجوری کار میکنه الان دیگه هر مانیتوری خراب میشه من سریع درستش میکنم و یه جورایی بچه های واحد مهندسی پزشکی رو تنبل کردم چون بهم گفتن هروقت فرهنگیان شیفته ما از بابت آی سی یو خیالمون راحته
همکاران میگن ول کن آقا این چیزا که به ما ربطی نداره من خیلی باهاشون بحث نمیکنم ولی تو دل خودم میگم یه بچه عباس منشی نمیتونه کنجکاو نباشه چون میدونه همه چی در تسخیرشه و میدونه از پس هرکاری برمیاد به این دلیل به همه چی کار داره حتی اگه وظیفش نباشه چون دنبال رشد و پیشرفته.
بازهم تحسینت میکنم بخاطر نظرات ارزشمندت که پر از بوی خداست.
دمت گرم آتش نشان مهربان.
سلام و درود به شما داداش خوشتیپ و خوش پوش. الهی که همیشه حال دلت عالی باشه ، ازت متشکرم بینهایت.
با اجازه شما به پروفایل تون یه سرکی کشیدم و دیدم چه دوره هایی رو کار کردین و داستان هدایت تون رو خوندم و کلی تحسینتون کردم. الحمدلله رب العالمین بخاطر همه نتایج عالی تون. بینهایت تحسینت میکنم و بشدت با حرف شما موافقم روزی نیست که خودم به خودم نق نزنم که حمید تو اینجا چیکار میکنی؟
ولی قانون تکامل رو نمیشه دور زد. من یه گذشته ای رو داشتم با یه سری تصمیمات و باورهای غلط و اینها آروم آروم تغییر میکنه. هر بار توی محل کار به شرایط سختی میخورم به خودم میگم اینجا جای تو نیست ، یه کم بیشتر روی خودت کار کن. سالها پیش وقتی توی یه کلیپ دیدم چطوری سیستمهای اطفا حریق اتوماتیک ساخته شده که با دقت و موثر توی کوتاهترین زمان حریق رو اطفاء میکنن، به خودم میگفتم حمید ببین، این آینده است، شغل تو در حال انقراضه و در آینده ماشینها و تجهیزات اتوماتیک قراره کار تو رو انجام بدن، تو باید اطلاعات آتشنشانیت رو بیاری این سمت.
به وضوح دارم تغییر فرکانسی رو میبینم. وقتی تمام دغدغه همکاران من شده دنبال وام دویدن ، و من دارم آخرین اقساطی رو که دارم دو تا دوتا پرداخت میکنم تا زودتر debt free بشم، میبینم همکاران رفتن یه بازی نصب کردن توی تلگرام به امید اینکه یه همستر میلیاردرشون کنه ، فقط با لمس صفحه گوشی بدون خلق کردن هیچ ارزشی ، و من نشستم یکی یکی جلسات دوازده قدم رو گوش میدم… وقتی میبینم بقیه بیش از نصف حقوقشون رو میدن برای قسط ولی من خیلی شرایط بهتری دارم، آرامش و معنویت و سلامتی رو دیگه نمیتونم با اعداد و ارقام بیان کنم. همه اش پای اخبار و تلویزیون و بحث سیاسی هستن… ولی من یا دارم فایل گوش میدم، یا ورزش میکنم یا قرآن گوش میدم، یا حتی با آرامش خاطر ساعتها میشینم و از یه منظره غروب لذت میبرم و از آرامشم لذت میبرم، اینا واقعاً قیمت نداره؛ من بارها توی محل کار مسائل مختلفی رو حل کردم که بقیه نتونستن، یا آموزشهایی رو برگزار میکنم که بقیه نمیتونن، یا یه روز میام سر کار رئیس از بین کل افراد شیفت فقط یه دونه لوح تقدیر و کارت هدیه به من میده و نه به بقیه، اینها همه اش نشانه است از تغییر فرکانسی و تکاملی که آروم آروم داره شکل میگیره.
از تحسینت بسیار ممنون و سپاسگزارم. و بسیار تحسینت میکنم که اینقدر عملگرا و دست به ابزار و دست به اقدامی. تعمیر کردن تجهیزات، حتی اگر بابتش چیزی به شما پرداخت نکنن، شما داری ارزش خلق میکنی و از طرفی اطلاعات خودتو بالاتر میبری. این مهارت و کنجکاوی و خلاقیت و عملگرا بودن تون رو بینهایت تحسین میکنم ، مطمئنم یه روزی با همین توانایی ها کارهای بزرگی خواهی کرد و میای برامون مینویسی به لطف الله مهربان.
دم شما هم گرم انسان ارزشمند.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام خدمت برادر عزیز و خوبم
بی نهایت ممنونم ازت
خواهش میکنم باعث افتخار من بوده که پروفایل من رو نگاه کردید و ازتون تشکر میکنم که وقت گذاشتید و خوندید این برای من باعث خوشحالی هست.
درباره موضوعی که مطرح کردی باید بگم من هم دقیقا نگاه شما رو به کار خودم دارم اصلا نمیتونم توی جمع همکارانم بشینم و همیشه هم از من گله مندند که چرا پیش ما نمیای چرا درباره هیچی نظر نمیدی چرا پیج اینستا نداری و…و بارها شده که به خودم گفتم من چرا اینجام چرا باید این همکاران رو داشته باشم آدم های خوبی هستند ولی ذات من فرکانس من اون ها رو پس میزنه و نمیتونم ارتباط برقرار کنم باهاشون …
به هرحال مسئولیت این مورد رو هم میپذیرم و مطمئنم اگر اینجام یعنی تقصیر خودمه یعنی هنوز فرکانس هام به اندازه ی کافی رشد نکردن هنوز باورهام به اندازه ی کافی عوض نشدن ولی من ناامید نمیشم و ادامه میدم و مطمئنم همه چی تغییر میکنه همینطور که تا امروز و به اندازه تغییر من اوضاع بهتر شده اما به قول خانم شهریاری عزیز من با خدا تقسیم کار میکنم لذت بردن و عمل صالح با من مدیریت کارها با خدا انصافا هم تقسیم عادلانه ایه من که مالک پوست نازک هسته ی خرما هم نیستم اما اون ارباب و مالک کل کیهان از من انتظاری نیست اما از اون خیلی انتظار هست.
بی نهایت شما رو تحسین میکنم و به طرز عجیبی باهات احساس صمیمیت میکنم انگار که سالهاست با شما دوستی داشتم
خیلی از نظراتت استفاده میکنم.
انشالله همیشه موفق و سربلند باشی.
درود بر شما برادر گرامی و ارشمندم ، آقای حمید امیری عزیز
سپاسگزارم از خداوند مهربان و توانا که هدایتم کرد ، پیام ارزشمند شما رو مطالعه کنم و بهرهمند گردم.
آقا حمید عزیز ، این روزها که روزهای پایانی دههی سوم زندگی ام هست ، دارم وارد دههی چهارم زندگی ام می شوم و کوله باری از تجربیات شیرین و تلخ را به همراه دارم …
به این نتیجه رسیدم که تمام اون تجربیات به ظاهر تلخ هم ، شیرین بودن و نیاز بودن تا من درس هایی ارزشمند یاد بگیرم و این درسهاب عبرت را در ذهنم تثبیت کنم تا بتوانم ازش استفاده کنم برای ساختن زندگیای زیبا تر
حمید عزیز ، برادر گرامی و ارشمندم ، اکنون که 29 سال سن دارم و هنوز طعم شیرین مزدوج شدن رو نچشیدم ، دیگه مثل گذشته به خودم نگاه نمی کنم و نگاهی سرزنش گر به خودم ندارم … بلکه بسیار خوشحال و سپاسگزارم و این رو موهبتی از جانب خداوند می دونم که هنوز ازدواج نکردم
همین چند روز پیش بود ، مادر و خواهر گرامی ام اومده بودن صحبت از ازدواج بنده داشتن و درخواست می کردن که اگر من اجازه بدهم برایم به خواستگاری بروند …
البته که این امر را با هدایت الله در زمان مناسب رقم خواهم زد …
من در مورد مقولهی زیبای ازدواج اینطور باور هایم را ساخته ام …
از اونجایی که خداوند برایم فقط خیر می خواهد ، باید من تا به این سن یه سری الگوهای موفق و نا موفق در این زمینه می دیدم ، تجربه های متفاوتی از رابطههای عاطفی با دختر های مختلف می داشتم تا به علم برسم … منظورم از به علم رسیدن اینه که … به شناخت بهتر از خودم ، نیازهایم ، علایق و سلایقم ، سبک زندگی ای که دوست دارم داشته باشم …
باید به درک بهتر و عمیق تری از دختر می رسیدم … نیازهای این آدم چیه … تفاوت ها و تفاهم هاش با من چیه ، اگر چطور رفتار کنم و زندگی رو به عنوان مرد خانواده مدیریت کنم ، تجربه زیباتری از یک زندگی زناشویی خواهم داشت
اگر چطور رفتار کنم و خانواده ام را مدیریت کنم می توانم پدر بهتری برای فرزندانم باشم ، فرزندانی در صلح ، باهوش و با عزت نفس و مفید را به این جهان و این اجتماع هدیه بدهم.
و ….
من کل این پکیج را رسیدن به علم نام گذاری کردم
و خوشحالم از اینکه اکنون و در سن 29 سالگی یا 30 سالگی می خواهم این امر مقدس و الهی را رقم بزنم
و یقین دارم که زندگی ای تو ام با عشق و مودت و سراسر زیبایی را تجربه خواهم کرد ، ان شا الله.
شما بسیار قلمی زیبا و دلنشین داری برادر عزیزم ، قلبی پاک ، ستودنی و خیرخواه داری … و از آنجایی که بسیار سخنور خوبی هستی … بسیار قدرت بالایی داری در نگارش جملات و بسیار هم روحیه شاد و سرزنده داری که درون متن هایت خودش را فریاد میزند.
بسیار بسیار تحسینت می کنم
بسیار بسیار به خودم می بالم و افتخار می کنم که در حدی خودم را با ارزش دانستم و ارزش هایی درونم خلق کرده ام که در حمع دوستانی ارزشمند همچون … شما ، آقا اسدالله برادر بزرگتر و ارزشمندم ، سعیده جان خواهر بسیار بسیار خوش قلب و ارزشمندم ، آقا احسان ، که من بسیار بسیار احساس خوبی از دل نوشته هایش می گیرم ، استاد عطار روشن ، باران خانم ، خواهر زیبا و زیبا اندیشم ، الهه خانم رشیدی خواهر عکاس و هنرمندم و … اونقدر تعداد این انسان های همانند فرشته در این سایت الهی زیاد است که زبانم از بیان قاصره … اگر که بخواهم تک به تک نام ببرم
حمید عزیز و بزرگوار این دیدگاه را به پاس قدردانی و به عنوان هدیهای ارزشمند تقدیم حضورتون کردم ، امیدوارم که به قلب زیبای شما هم بنشینه
چون از دیدگاه شما برداشت های مفیدی داشتم دوست داشتم نگرش و باوری که به تازگی درونم جوانه زده و دارم بهش آب و نور میدهم و این نهال را تنومند تر و قوی ترش می کنم را تقدیم نگاه تون کنم.
امید دارم که برای شما هم مفید واقع بشه ، ان شا الله.
شاد باشید.
سلام و درود فراوان به محمدحسین عزیز.
الهی که حال دلت عالی و مثبت باشه. بینهایت تحسینت میکنم. پیشاپیش تولدت مبارک ، نمیدونم خردادی هستی یا تیرماهی، لطفاً اطلاع رسانی کن.
نگرانش نباش هنوز وقت داری از دهه سوم زندگیت لذت ببری. چون 30 سالگی هنوز مونده. از 31 سالگی وارد دهه چهارم میشی.
خیام نیشابوری میگه:
«این قافلهٔ عمر عجب میگذرد ؛ دریاب دمی که با طرب میگذرد»
«ساقی غم فردای حریفان چه خوری ؛ پیش آر پیاله را که شب میگذرد»
(اینو باید بیای بوشهر، قهوه خانه سنتی حاج رئیس ، با سبک خیام خوانی بوشهری بشنوی و ازش لذت ببری، اگه وقت کردی خیام خوانی بوشهری رو سرچ کن حالشو ببر، یه سبک موسیقی سنتیه)
پسر از دهه سوم زندگی توحیدیت لذت ببر و با افتخار و اقتدار دهه چهارم رو شروع کن.
یه چیزی رو میخوام برات تعریف کنم فقط قول بده بین خودم و خودت و بچه های سایت بمونه.
نامبرده برای ازدواج کلی تقلا و عجله کرد و توی 24 سالگی ازدواج کرد و با اینکه هیچی از قانون نمیدونست توی هفته اول زندگی مشترکش یه حسی به قلبش الهام شد که این ازدواج کلا اشتباه بوده و الان 13 سال از اون روز میگذره. هر روز به امید اینکه زندگی بهتر میشه و تغییر میکنه ادامه دادم ولی هر بار این باور تقویت شد که ما بهتره هر چه زودتر از هم جدا بشیم و اینقدر وزنه به پای همدیگه نباشیم. همسرم بسیار انسان ارزشمند و بزرگواریه و صدها ویژگی مثبت داره. ولی ما با متر و مقیاس های غلطی وارد این ماجرا شده بودیم.
نمیگم ازدواج کن یا نمیگم ازدواج نکن. بهت پیشنهاد میکنم قبل از اینکه ازدواج کنی اول حسابی خودت رو بشناس. حسابی روی خودت کار کن. خدا رو شکر که دوره عزت نفس رو داری یه مدت یه تمرکز جدی بذار روی عزت نفس، بعدش هم ان شاالله از خداوند کمک بگیر برای دوره عشق و مودت. و ان شاالله دوره احساس لیاقت، تو مسیر از خداوند کمک بگیر هدایت بشی بهشون.
چرا اینا رو میگم ؛ کسی منو راهنمایی نکرد ، اول یه مقاومت شدیدی شد که ازدواج نکن، بعدش هم گفتن خب حالا که میخوای باشه ، ولی ما نمیتونیم بهت کمک کنیم. و تمام ؛ و هیچکس نگفته بود زندگی مشترک چطوریه، و اصلا چرا باید کسی بود که بگه، من توی مدار بسیار وحشتناکی بودم و از سمت خانواده فشارهای مختلفی به سمت من بود، و من فقط میخواستم از خانواده فرار کنم و خلأهای عاطفیم رو با ازدواج جبران کنم. و اینجوری شد… قانون همیشه درست جواب میده…
اول از هر چیز توحید رو بذار مهمترین اصل زندگی؛ هر چیو میخوای در مورد زندگی مشترک با توحید بسنج و درخواستش کن و مکتوب کن و ویژگیهای یه رابطه توحیدی و اون انسان ارزشمندی رو که میخوای رو بنویس، و بارها و بارها با خودت مرور کن؛ و نهایتاً اعتماد کن به مسیر توحید. ارتباطت با خداوند همواره باید اولویت داشته باشه به ارتباطت با بنده اش.
اون ویژگیهایی رو که درخواست میکنی خودت هم باید واقعاً اونها رو داشته باشیش. یعنی اگر شخصی رو توی زندگی میخوای که توحیدی باشه و بر اساس جریان هدایت تصمیم بگیره و اهل رابطه با خداوند باشه و همواره آرام باشه، اهل تلاش باشه و روی بهبود شخصیتش هر روز کار کنه ، خودت باید همه اینا رو داشته باشی و یادت باشه که …
قوانین جهان 100٪ عادلانه رفتار میکنه، (و نه حتی 99٪ بلکه 100٪ عادلانه)
کبوتر با کبوتر، باز با باز …
الطیبات للطیبین
مردان پاک و مطهر برای زنان پاک و مطهر
تا میتونی روی خودت کار کن ، و بقیه اش رو بسپار به رب العالمین که بهترین ها رو برات رقم میزنه.
هرچقدر خودت انسان توحیدی تری باشی انسان توحیدی تری میاد به زندگی.
هر چقدر بیشتر تمرکز بذاری روی خودت ثمره پربار تری دریافت میکنی.
و براش الگو پیدا کن از افرادی که زندگی مشترک بر مبنای توحید و عشق واقعی دارن.
اولین الگو استاد عباس منش و استاد شایسته ، و چندتا از بچه های سایت خودمون که همه شون زندگی های توحیدی و عاشقانه دارن.
(خواستم چندتا از بچه های سایت رو مثال بزنم ولی جریان هدایت اجازه نداد. خودت یه سرچ کن و ببین بعضی از دوستانی که روابط توحیدی و عاشقانه دارند و برای ذهنت الگو سازی کن)
من هر ویژگی رو خواستم توی زندگی تغییر بدم شکست خوردم مگر اون ویژگیهایی که از خودم شروعش کردم. من آدمی بودم با کلی از ویژگیهای منفی (بشدت عصبی و سایر موارد …) هر چی بیشتر وقت گذاشتم روی تغییر خودم زندگیم آرامش بیشتری پیدا کرد ؛ من تلاش میکردم برای بهبود خودم و برای هدفمند شدن، همسرم هم هدفمند میشد و اون هم برای اهدافش تلاش میکرد. من توی شرایط سخت سکوت میکردم کنترل ذهن میکردم، همسرم هم آرامتر میشد. من اینجا توی سایت فعالیت میکردم، یه وقتایی سعی میکردم مباحث استاد رو بهش بگم، از من نمیپذیرفت ولی یهو یه روز میومد خونه میگفت امروز از فلانی اینو شنیدم ، منم بهش میگفتم خدا قوت، اینو من قبلاً بهت گفته بودم نپذیرفته بودی، مشابه صحبتهای استاد رو از گوشه و کنار شنیده بود و برای من تعریف میکرد؛
ولی کماکان اون تفاوت فرکانسی هر روز بیشتر و بیشتر میشه، و منم تمرکز گذاشتم روی خودم کار کنم، اگر واقعاً من تغییر کنم جهان پیرامونم هم تغییر میکنه (چیزی که به لطف رب العالمین، همین الان شواهدش رو دارم توی زندگیم میبینم)
محمدحسین جان، منو ببخش اینا رو نوشتم ولی امیدوارم فرکانس مثبت از کلامم دریافت کنی.
و کامنتم رو با این شعر از مولانا به پایان ببرم که میگه :
«بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست ؛ از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
به نام خداوند خالق اراده ها
سلام و درود من را از یک عصر زیبای تابستانی از بام قم … یعنی پردیسان پذیرا باش.
حمید عزیز بی نهایت با تمام وجودم ازت ممنونم رفیق … تازگیا… یعنی از این پاسخ و پاسخ قبلی که برایم نوشتی فرکانس های خوبی رو ازت دریافت می کنم
احساس می کنم من رو خیلی خیلی دوستم داری و کاملاً هم مشخص و مشهود هستش … وگرنه چرا باید کلی وقت بگذاری و از تجربیات و درس عبرت های زندگی ات برای من بگی و اینقدر رفاقتانه راهنمایی های ارزشمندی رو برای من مکتوب کنی
می خواهم بهت بگم چشم ، چشم من تا اونجایی که در توانم و در مسیر هدایتم باشه از این سر نخ هایی که دادی استفاده می کنم.
حمید عزیز من متولد 11 اسفند هستم
خوشحال میشم شما هم اعلام کنی که یه جا یادداشت کنم و همیشه یادم بمونه.
در هر صورت بسیار بسیار بابت قلب مهربونت و تبریک تولد پر مهر و محبتت سپاسگزارم.
اونجایی که در مورد تغییر خودت گفتی و گفتی که جهان بیرونت ، یعنی واکنش اطرافیان از جمله همسر محترمت نسبت به شما تغییر پیدا کرده بود ، کاملاً درک می کردم
من خودم هم آدم بسیار عصبی و پرخاشگری بودم ، اولین تغییری که به صورت ملموس پس از شروع کار با استاد حس کردم (که خیلی هم سریع شکل گرفت) این بود که بسیار آروم و لطیف شدم
آرام آرام افسردگی ام از بین رفت ، اون خشمگین شدن های بی مورد از بین رفت ، با خودم در صلح قرار گرفتم.
امیدوارم در زمان مناسب ، زمانی که شما تایم داشته باشی ، با ماشین شخصی خودم بیام بوشهر (یعنی تا اون موقع خریده باشم) و با شما بریم دوتایی یه کمی بوشهر گردی کنیم و اوقات خوشی رو سپری کنیم و خاطرات زیبایی رو خلق کنیم … آمین
خداوند یار و نگهدار و هدایتگرت باشه به سمت زیبایی های بیشتر
به نام خداوند بخشنده مهربان .
سلام بر استاد عزیز و درود بی پایان .
با دیدن بنر فایل امروز صبح سورپرایز شدم .حضور استاد پس از مدت مدیدی غیبت و فایلی ارزشمند که سخاوتمندانه برایمان هدیه آورده اید خیلی شگفت انگیز بود .
موضوع مورد بحث در مورد باورهای و نقش باورها در زندگی و باورهای منفی و اثراتش بر زندگی و باورهای مثبت و تاثیرش بر موفقیت و زندگی .
باور های محدود کننده که من پذیرفتم و همواره اذیت شدم باور به این که من آلرژی و حساسیتم ارثی هست و گاهی که شدت حساسیتم زیاد میشه و نفس تنگی می گیرم که به من گفته شده من این حساسیت ام را از عمویم به ارث برده ام .این باور باعث شده که هر جا می روم مراقب باشم گرد و غبار نباشه ،خاک نباشه وادویه و فلفل در غذا نباشه و … که این باور منو از مسافرت ها به جاهای گوناگون و کمپ زدن در دل طبیعت محروم کرده است .
چون این باور را داشته و دارم و پذیرفتم که من حساسیت دارم و ممکنه نفس تنگی بگیرم .حتی از ترسم موقع سفرحتی سفرهای یک روزه اسپری با خودم می برم .این باور سفر را برایم به نوعی سخت کرده است و منو می ترسونه که مبادا مشکلی برام پیش بیاد .از امتحان غذاهای جدید و میوه های جدید
می ترسونه و کلا این باور دست و پای منو بسته در حالی که پدر ،مادر و هیچ کدام ازاعضای خانواده مبتلا نیستند .پس این یک باور محدود کننده است که اساس علمی و پایه درستی ندارد که باید این باور را تغییر بدهم تا راحت تر زندگی کنم و از زندگی ام لذت ببرم .
باور قدرتمند کننده این هست من از لحاظ اسکلتی و استخوان بندی قوی هستم .این باور را من در خودم بوجود آوردم که از نظر استخوان بندی قوی هستم و پاهای قوی دارم .این باور قدرتمند. کننده باعث شده از پیاده روی لذت ببرم .عاشق پیاده روی هستم .اگر ساعتها را بروم خسته نمی شوم .با وجود این که خونه من در طبقه بالا هست و آسانسور نداره من پله ها را با عشق بالا و پایین میروم .اقوام و اطرافیان نگران من هستند و همیشه میگن خونه بدون پله بگیر ،خو نتو عوض کن برا زانوهات مشکل پیش میاد .الان جوونی بعدها میفهمی .اما من عملا گوشهامو بر این حرفها بستم و نپذیرفتم و هر دفعه که میگن من مصمم تر پیاده روی می کنم .پاهامو دوست دارم و به خاطر این که همراه من هستند و خوب و سالم هستند خدا را همیشه شکر می کنم و اگر مشکلی پیش بیاد اعراض می کنم و می دونم زود خوب میشه .همین باور باعث شده چندین ساله که این خونه و خونه های قبلی از پله بالا و پایین میشم .حتی محیط کارم در مدرسه دوتا یکی می کنم پله ها را مثل آهو می پرم .استیکر خنده
ولی این باور در من سلامتی جسمی و لذت از خونه ام را به ارمغان آورده است ه
میشه با خودم تکرار می کنم که چه پاهای قوی دارم .من.و خدارا شکر می کنم .مطمئن هستم هیچگاه مشکل اسکلتی و قامتی درمن رخ نمی دهد و همیشه سلامت و پر توان خواهم بود .
این باور هست که من دوست داشتنی و محترم هستم .این باور باعث که از کودکی داشتم که من از بقیه اعضا خانواده ام عاقل تر و فهمیده تر هستم .این باور را مادرم در من بوجود آورد چون فرزند اول خانواده بودم .
این باور همیشه من را فردی محترم،فهمیده و قابل اعتماد و البته دوست داشتنی ساخته است .
همیشه به من بیشتر از بقیه خانواده احترام می گذارند .و البته در دوره لیاقت این باور را به صورت بنیادین در خودم تقویت نمودم که نتیجه شگفت انگیز شده است .
هر جا می روم احترام و عشق دریافت می کنم .همه به من ابراز احترام می کنند و از خانواده ام محبت های جدیدی می بینم .هر جا که می روم مورد احترام هستم و از من به نوعی تعریف می شود که خیلی برایم شیرین است .
باور دیگه باور به اینکه تربیت دختر آسان هست و من هر تعداد دختر داشته باشم همه خوب ،عالی ودرجه یک هستند و من در رشد و پرورش و تربیت دخترانم بسیار راحت هستم چون خودم دختر آرام ،سر به راه و درستی بودم پس آنها هم خوب و درست و سربه راه خواهند بود .این باور خیلی عالی بوده .واقعا من در بزرگ کردن دخترم از نوزادی اش تا کنون آسان شدم برای آسانی ها .به راحتی هر چه تمام تر .و خدا ا شکر این باور خیلی کمک کننده بوده است .
با تشکر از استاد عزیز با این فایل ارزشمند که کام جانمان را با شهد آگاهی های ناب شان شیرین نمودند .از خانم شایسته نازنین هم که همراه استاد هستند و تلاش می کنند نیز سپاسگزارم .
بنامخداونده بخشنده و مهربانم…
سلام به استاد و مریم بانوی عزیزم سلام خوش اومدید….
سلام به بچه های پاک توحیدی سایت عباسمنش
استاد چقدر قشنگ گفتید که باوررر
یه اطمینان قلبی
چقدر جاهایی بود که میگفتم درست میشه و این اتفاق برا من رخ میده به سادگی سادگی رخ داده….
نمونش همین چند روز پیش اصننننن الله اکبر
ما سر کار بودیم فرداش تعطیل بود و گفتن که باید بیاید سر کار…
تعمیرات اساسی داشتیم خیلی خسته شده بودیم…
من خیلی اعصبی شذدم اون لحظه جلوی خودم روئ گرفتم گفتم خب الان کجایی گفتم سر کار خب فردا کجایی سر کار پس این همه دعوا نداره که تمامش کن بره اتفاق خوب خودش رغم میخوره به امید خداااااا…..
هیچی اومدم اتاق ساعت پنج عصر بودم دیدم سر پرستمون داره صدا میکنه بیا حسین رفتم گفت اقا فردا نیاز نیست تو بیایی استراحت کن
گفتمممم اینه خدایا شکرتتت سپاس از توو بینهایت و نشون به این نشون که سه روز بعدش هم نرفتم سرکار اینجورر باورهای قشنگ…..که اتافق قشنگ خودش رخ میده…
ولی در مورد خیلی از مسایل باورهام سوست هستن…
مثل یو یو هستم و این خیل بده و الان فهمیده هیچیز رو در مورد خودم که بهم ضرب میزنه نپذیرممممم
استاد ازت ممنونم برای این همه باورهای خوبی که تویه ذهنم ساختی الهی شکررر صد هزار بار شکررر
و الان دقیق متوجه شدم و این فایل چقدر برای حال و احساس الانم ساخت شده بود
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرت بنهایت شکرررررررررررررررررررررررررررر..
اینجور مچین واسم خدای قشنگ که بیاد و استاد امروز یه قایل عالی با حال و احوالم بزار روی سایت …….
تمام باورهام که باث میشه اید ه ها و راه های قشنگ تویه ذهنت بیاد……
ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ(حج 10)
این [کیفر] به سزاى چیزهایى است که دستهاى تو پیش فرستاده است و [گرنه] خدا به بندگان خود بیدادگر نیست
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشید
بنام الله یکتا و بی همتا اوست که همه چیز میشود، همه کس را به شرط پاکی دل،به شرط طهارت روح و به شرط معامله نکردن با ابلیس…
بنام تو رب وهابم بنام تویی که من دارم سعی میکنم درک کنم که تو رب عالمیان و جهانیان هستی یعنی چی! تو ای فرمانروای آسمان ها و زمین و مالک هر چیزی که در اون ها و بین اونها وجود داره و من از خودم چیزی ندارم و هرچه دارم از فضل تو به من رسیده.پس از تو عاجزانه درخواست میکنم خودت بگی تا بنویسم. چون میدونم هر کاری که تو میگی و من انجام میدم اون درست ترین هست برای من…
همین ابتدا سپاسگزارم که فرصت نوشتن و توفیق نوشتن رو پیدا کردم.
همین ابتدا سپاسگزارم که فرصت شاگردی کردن در محضر چنین استاد ارزشمندی رو دارم.
همین ابتدا سپاسگزارم که از استاد عزیزم که به من درست اندیشیدن رو یاد داده تا بتونم بفهمم که من خالق زندگی خودم هستم یعنی چی و اونو در این چند ماه اخیر زندگی کنم و بیشتر این موضوع رو باور کنم.
اسم این فایل اینه: “چه موضوعی را باور کرده ای؟”
و جوابی که در جا ذهن من داد این بود: باور اینکه من خالق زندگی خودم و شرایط زندگی خودم هستم.
میخوام یک داستانی رو بگم که برمیگرده به حدود 7 ماه پیش.(وقتی که ایده ی شرکت در کنکور ارشد به ذهنم زد و در کنکور ثبت نام کردم،شروع کردم بعد بیشتر از 12 سال دوباره درس خوندن و همین چند رو پیش نتایج اولیه اومد و من در مرحله اول کنکور مجاز شدم.)
ولی دلم میخواد از آخر برم اول.
اینکه من یک ایده ایی رو انجام دادم و در یک مسیری که میخواستم و علاقه ی من بود حرکت کردم. ایده ایی که دلم میخواست اینقدر قوی و متخصص بشم، اینقدر رشد کنم تا یک روزی ازش پول هم بسازم به راحتی…واقعا نمیدونم چطوری اما باید بگم با اینکه تازه چند روزه لیست انتخاب رشته ام رو فرستادم و اصلا نمیدونم چی میشه و هنوز هم در این موضوع حرف تخصصی خاصی برای گفتن ندارم. اما تونستم پول بسازم. آره استاد جان من به تنهایی از مسیر علاقه ام پول ساختم.
من عاشق تحقیق و پژوهش کردنم. فهمیدم باید مقاله های زیادی بخونم تا بتونم یک روزی مقاله نویس حرفه ایی بشم و صاحب نظر در کار خودم. اما الان دقیق نمیدونم کدومم باورم یا باورهام کمکم کرد تا پول بسازم. مینویسم شاید تونستم بهتر چیزی که توی ذهنم هست رو درک کنم.
من برای اینکه بعد از سال ها میخواستم برگردم تو فضای آکادمیک و رشته تخصصی که تا لیسانس سال ها پیش ازش فارغ التحصیل شدم. سعی میکردم نشونه ها رو دنبال کنم، سعی میکردم قدم بردارم. سعی میکردم در این حوزه بیشتر ذهنم رو درگیر کنم. جاهایی ثبت نام کردم و رفتم که اصلا 7 ماه پیش فکرش هم نمیکردم که اینجوری هم میشه اینقدر این فضا رو بیشتر به یاد بیارم و دیدم که چقدر علاقه دارم و بیشتر مصمم میشدم. یکی از اتفاق های اخیر که واقعا منجر به پول ساختن برام شد. ایده شرکت در یک فستیوال زمین شناسان بود. و بعد ایده ارسال ویدئو مرتبط با یک پدیده زمین شناسی و بعد با امکانات موجودم(آخه من که فیلمی از زمان دانشجویی ام از پدیده زمین شناسی نداشتم، اصلا اون موقع گوشی نداشتیم که بخوایم فیلم بگیریم)
بله من خوشحالم به ایده ایی که به ذهنم زد عمل کردم. اون چی بود استفاده از ویدئوهای موجود در هارد و لپ تاپم که از اونا میتونستم یک پدیده زمین شناسی در بیارم. و باید ویدئو ارسالی حداکثر 15 تا 20 ثانیه می بود. خب من از مهارت تدوین و برش ویدئو و صداگذاری ام استفاده کردم و یک برش چندثانیه ایی از سریال سفر به دور آمریکا رو برداشتم و تدوین کوچولو کردم وفقط لذت بردم.(چون من بیشتر میخواستم خودمو محک بزنم و بیشتر در فضای جدید قرار بگیرم و لذت ببرم و از هر فرصتی استفاده میکردم تا خودمو محک بزنم.) واووو بین حدود 50 ویدئو ارسالی به من خبر میدن که ویدئو شما منتخب شده. حالا باید برای دفاع و توضیح این پدیده زمین شناسی جلوی داوران و اساتید حاضر میشدم و یک ارائه 15 دقیقه ایی و پاورپوینت آماده میکردم.
استاد جان من این صحه رو زمانی که خسته میشدم یک کوچولو تونسته بودم تصویر سازی کنم. زمانی رو پایان نامه ارشد رو دارم در سالن جلوی اساتید ارائه میدم این نقطه پایانی هدف من بود. و حالا داشت به یک شکل دیگه رقم میخورد و خورد. میخوام بگم من خلقش کردم و اینو نشونه ایی میبینم که به نقطه پایانی هدف اصلی ام خودمو نزدیک تر میبینم. خلاصه روز موعد رسید و بین 8 نفر منتخب و 8 ارائه. در انتهای اون روز که اختتامیه فستیوال بود برنده ها مشخص شدند و من نفر اول شدم. آره من فهیمه پژوهنده مقام اول رو بدست آوردم و یک گواهی و تندیس زیبای سنگی و یک کارت هدیه دریافت کردم.بله من ایجوری شد که پول ساختم.
چند هفته قبلش ههدایت شده بودم تا ببینم وو بیشتر باور بسازم که میشود پژوهشگر بود و پول ساخت و از یک استادی شنیدم پژوهشگری که از پژوهشش پول نسازه اصلا پژوهشگر نیست و اون آدم اون استاد شریف خودش یک الگوی مناسب بود چون از همین طریق داشت پول میساخت و توی دوره آنلاینی که با ایشون داشتم داشت باورهای منو میساخت. داشتم بیشتر باور میکردم که این منم که خالق این دوره شدم، خالق این الگویی شدم که ببینم و باورهامو بسازم یواش یواش و حالا ببین فهیمه خدا هدایتت کرد اونم با ویدئویی کاملا هدایتی (که انشالله بشه حتما برای ایمیل سایت ارسال میکنم.)
استاد من با این باور شروع کردم “من خالق زندگی خودم هستم نه هیچ کس و هیچ چیز و هیچ عامل بیرونی دیگه ایی…” من شروع کردم و قدم ها داره یکی یکی گفته میشه و سعی میکنم بفهمم و انجامش بدم. هنوز این تازه اول راهه. تازه من در مرحله اول کنمور ارشد هم قبول شدم و خدا میدانه در ماه های آینده قراره چطور هدایت بشم ولی میدونم اینا رو دارم سعی میکنم خودم آگاهانه بسازم. فارغ از اینکه من در فلان دانشگاه در فلان سال درس خوندم. فارغ از اینکه من الان متاهل هستم، فارغ از حرف و نگاه مردم، فارغ از اینکه قوانین دانشگاه ها و فستیوال ها و اردوهای علمی دانشجویی چی میگه من دارم خلق میکنم جایی که باید باشم و مقام اول شدن در این فستیوال کشوری بیشتر به خودم بگم من لایق این هستم که حرفی برای صحبت های تخصصی و حرفه ایی داشته باشم.استاد من با همین باور شروع کردم و البته در طول مسیر کلی باورهای محدود کننده و ترس هامو دیدم. کلی تضاد اتفاق می افتاد که نزاره من در مسیر درست خودم ادامه بدم. اما من سعی کردم بچسبم به اصل. سعی کردم در شرایط به ظاهر ناخوشایند(که خیلی باورامو توی اونا دیدم و درسش رو گرفتم) ذهنم رو کنترل کنم.
استاد راست میگین همه چی عزت نفسِ
اینکه احساس لیاقت و خود ارزشمندی ات رو بازسازی میکنی درها برات به آسانی باز میشه.
استاد واقعا میتونم از این نتیجه ام بارها بنویسم و قصد داشتم چند روز پیش توی فایل های “تحول زندگی من” یا “نشانه ی من” بنویسم اما با عنوان این فایل انگار اینجا و امروز باید نوشته میشد.
استاد من این موضوع رو بیشتر باور کردم که من خالق زندگی خودم هستم و باور دارم که بازم این منم که مانع هستم تا به بعضی از خواسته هام نرسم یا با زجر و بدبختی برسم چون میدونم کلی ترمز بهم آویزونه…
استاد واقعا واقعا سپاسگزارم که به شکل های مختلف به من آموختین که ما خودمون خالق زندگی خودمون هستیم با باورهامون…