چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

960 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    با عرض درود وسلام بی پایان خدمت استاد عزیزتر از جان وخانم شایسته مهربان یار همیشگی استاد جان.استاد جان من قبل از اشنایی با شما وقبل از هدایت شدنم به سایت شما واگاهیهای ناب ،بسیار انسان دهن بین وبا شخصییت بسیار باصطلاح خمیری بودم ومخصوصا در زمینه های منفی وغلط ،سریع باورم به سمت قبول گفته ها وسخنان اشتباه سوق پیدا میکرد.وگویا اماده بودم که فلان باور منفی رافقط بشنوم،،بدون منطق ودلیل انرا میپذیرفتم.ودر ادامه مسیر زندگی میتوانید حدس بزنید نتایج را.مثلا درزمینه ثروت که الی ماشاالله به باور غلط ونادرست که ذهن من درخودجای داده بود ومتاسفانه تا سالهای سال ،کارهای بسیار بزرگ وعملکرد عالی در زمینه پیمانکاری ساختمانی،،نتیجه ای جز دویدن ودست خالی ملندن ودراکثر واقع بدهکار شدن.چندین کار شاخص در استان تهران انجام دادم که خیلی از دوستان وهمکاران ساکن تهران از نتایج من تعجب میکردند ومن هم عالم وادم را مقصر ضررهایم میدانستم ،،الا باورهای غلط ذهنی خودم…

    در روابط هم باورغلطی که باعث ضربه بدی به من شد این باور غلط بود که کسانی که واقعا عاشق هم هستند به هم نمیرسند وطبق یک قصه قدیمی که الان از بیانش شرم دارم بخاطر فاصله اگاهی که درذهنم ایجاد شده است.اون رابطه درمسیر ازدواج هم به شکل بسیار بد ودرداوری به جدایی انجامید.

    در رابطه با ارتباط با خداوند هم باورهای غلط مذهبی درمورد خداوند باعث شد تا همیشه خودم را یک بنده با کولباری از گناه وشرمگین که راه وامید زیادی به نجاتش نیست ببینم.واین هم خیلی من را درموضع ضعف در نماز وارتباطم با خالقم قرار داده بود.مثلا بخاطر دزدیدن گوجه سبزهای باغ همسایه مان در سن ده سالگی در روستا،،من در سن بیست وپنج سالگی احساس گناه میکردم.یا مثلا بعد ازدواجم باوری داشتم که ما چون با هم فامیل هستیم،فرزندانمان دچار مشکل میشوند.واین باور غلط وترس از این اتفاق مرا درشرایطی قرار داد که دوتا از فرزندانم به همین شرایط دچار شدند وبعد از طی یک دوره نزدیک به هفت ماهه از دنیا رفتند.که حالا میفهمم همان خالق مهربان که من ازش ترس وشرم داشتم ،با بردن ان دو فرزندم ،،چه لطفی هم درحق من کرد وهم درحق انها.وباورهای مثبتی که به من کمک کرد به عنوان مثال من باور کردم کهبدن مستعد ورزشهای رزمی دارم وخیلی موفق شدم ومثالهای مثبتم بسیار کوچک وبرای مسایل جزئی زندگی بود.اما باورهای غلطی که به ذهنم راه دادم ،بکلی مسیر زندگیم را دگرگون کرد.واما الان به لطف خدای بزرگ قرار گرفتن درمسیر اگاهیهای شما وتغییر کلی ذهنم،الان نتایج خیای خوبی درمواضع شکست خورده قبلی بدست اوردم وهمچنان در حال پاکسازی این میدان. ذهنی پراز مین های گذشته هستم.استاد من خیلی با زبان ساده از شما تا پای جانم حاضرم قدردانی کنم.وخداوند را روزی هزاران بار بخاطر قرار دادن درمدار اگاهیها شکرگذارم.شما وهمه دوستان عزیزم رابه خداوند منان میسپارم.حسن طهماسبی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 856 روز

    به نام خدای مهربانی که جهانی سرشار از خوبی و زیبایی و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و عشق را آفریده

    و مرا از بدو تولد، موجودی ارزشمند و لایق خلق کرده که لیاقت برخورداری از تمام نعمت‌هایش را دارم

    و بیشتر از خودم به خوشبختی و ثروتمندی من مشتاق است

    و می‌خواهد که من به چیزی خیلی بیشتر از زندگی دلخواه و ایده‌آلم برسم

    و تمام آرزوها و رویاهایم به تجربه زندگیم تبدیل شوند.

    من باور دارم که تجربه خوشبختی، سلامتی، آرامش، عشق ناب و وفاداری، موفقیت، ثروتمندی و سعادتمندی، روند طبیعی زندگی من است

    چون ذات من ارزشمند و لایق خوشبختی، عشق پاک، ثروتمندی، زندگی در آسایش و رفاه، آرامش و سعادتمندی است.

    سلام به تمام خوبی‌ها

    سلام به تمام زیبایی‌ها

    سلام به تمام آدم‌های خوب دنیا

    سلام به تمام نعمت‌ها

    سلام به ثروت بی‌انتها

    سلام به زندگی عاشقانه و خوشبختی بی‌چون‌و‌چرا

    سلام به جهان زیبایی که در آن زندگی می‌کنم

    سلام به یگانه خالق تمام این خوبی‌ها و زیبایی‌ها

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    یک باور می‌تونه حقیقت نداشته باشه، حتی پایه و اساسش درست نباشه، اما به پیشرفت و موفقت و رشد من کمک‌کننده؛

    می‌پرسی چطور؟

    چون من باورش کردم.

    مثلا من واقعا باور دارم مادرزادی استعداد فوق‌العاده‌ای توی کارهای هنری یا یادگیری زبان انگلیسی دارم، تو خون منه، تو ژن‌های منه.

    فارغ از اینکه توی ژن‌های من باشه حالا یا نباشه، چون این جمله احساس خوبی به من می‌ده، قبولش می‌کنم، تکرارش می‌کنم، باورش می‌کنم، اصلا همین الان هم باورش دارم و از گفتنش احساس بسیار خوبی به من دست می‌ده.

    و

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    اگر یک باوری به پیشرفت من کمک کنه، حتی اگر حقیقت نداشته باشه، مادامی که باورش دارم همچنان داره به من کمک می‌کنه، پس باور قدرتمند‌کننده‌ای هست.

    پس ی باور می‌تونه واقعی نباشه، ولی به نفع آدم کار کنه.

    ما به باورهای قدرتمندکننده و کمک‌کننده نیاز داریم.

    پس باور خوب بساز، باروی که احساس خوب بهت بده، باوری که به رشدت کمک کنه، باوری که باعث پیشرفتت بشه.

    چون:

    اون چیزی که باور می‌کنی، اون چیزی که با تمام وجودت قبول داری، اون چیزی که میلیاردها بار تکرار می‌شه، اون چیز قطعا اتفاق می‌افته.

    باور یعنی این هست و جز این نیست؛

    باور ی اطمینان قلبیه.

    اگر باور کنی که استعداد ذاتی در فلان فیلد رو داری، مشخصا بیشتر روش سرمایه

    ‌گذاری می‌کنی.

    بنابراین باوری که باعث بشه احساس کنی برتری ذاتی داری، این کمکت می‌کنه.

    مثلا من چون دلم می‌خواد توی زمینه ادیت ویدیو عالی بشم و خیلی راحت و مهم‌تر از همه، با لذت زیاد و به سادگی پول زیاد دربیارم، پس باید بگم من ساخته شدم برای این کار، ادیت ویدیو تو خون منه، من استعداد فوق‌العاده‌ای دارم توی این کار، من بهترینم، من ذهنم برای این کار عالی جواب می‌ده…

    توی هر زمینه‌ای که می‌خوای بهتر بشی، برو اول باوری بساز که قدرتمندکننده باشه، کاری به بقیه هم نداشته باش.

    چون اون چیزی که باور کنی، اون چیزی که می‌پذیری، اون چیز اتفاق می‌افته. اصلا مهم نیست درست باشه یا غلظ.

    فکر نکن سنت زیاده، جنست اونه، پارتی نداری، تحصیلت فلانه، ارث نبردی، شرایط مالیت خوب نیست… این فکرهای بیهوده رو بریز دور. چون یکسری باورها اصلا نمی‌زاره حرکت کنی، نمی‌زاره ایده مناسب به ذهنت بیاد.

    اون چیزی که می‌پذیری، تبدیل می‌شه به واقعیت زندگیت. پس باورهای خوب بساز.

    وقتی شروع می‌کنی به تغییر باورها، جهان نشانه‌هایی میاره، خداوند اتفاقاتی رو رقم می‌زنه در زندگیت که تایید می‌کنه این تغییر عقیده رو؛

    می‌گی ثروت ساختن راحته،

    آدم خوب زیاده،

    وزن کم کردن راحته،

    خوندن زبان راحته،

    اون چیزی که تو باور کنی، جهان تایید می‌کنه.

    پس بیام باورهایی رو در ذهنم ایجاد کنم که کمک کنه، حرکت کنم؛

    وقتی که باور داشته باشم می‌تونم توی موضوعی پیشرفت کنم، حرکت می‌کنم.

    اگر آدم توی موضوعی باور قدرتمندکننده‌ای داشته باشه، به احتمال بسیار در موردش تلاش می‌کنه، مطالعه می‌کنه، حرکت می‌کنه، رویا‌پردازی می‌کنه، تجسم می‌کنه، می‌بینه خودشو که پیشرفت کرده.

    با باور غلط، قبل از اینکه مسابقه بدی باختی. پس باورت رو درست کن.

    هر جمله‌ای که می‌شنوی، اگر باور محدودکننده باشه، اصلا مهم نیست، بریز دور، از این گوش اومد توو، از اون یکی بندازش بیرون.

    هر باوری که حس خوب بهت می‌ده، قدرتمندکننده هست، باعث رشدت می‌شه، نگهش دار، خوب بهش توجه کن، تکرارش کن، اونقدر بگو که بشه ملکه ذهنت، چون برات می‌شه سوخت موشک، چون می‌تونی باهاش آپولو هوا کنی، چون باعث رشدت می‌شه، پیشرفت می‌کنی…

    مثلا با خودت بگو، اونهایی که اسمشون مریمه، خیلی آدم‌های خوبی هستن، عشق پاک و ناب رو تجربه می‌کنن، خیلی خوشبخت می‌شن…

    با خودت بگو، بچه آخریا، خیلی ثروتمند می‌شن، راحت پول می‌سازن، در آسایش و رفاه زندگی می‌کنن، زندگی براشون راحت و لذت‌بخشه، پول از همه طرف وارد زندگیشون می‌شه، حساب‌های بانکیشون پر از پوله، هرچی خرج می‌کنن، تمومی نداره پولشون…

    پس مراقب اینفلوئنسرهای زندگیت باش، ببین کیا رو الگو قرار دادی، داری کیا رو دنبال می‌کنی…

    هر چیزی که احساس ترس، ضعف، نگرانی و… بهت می‌ده رو باور محدودکننده است، بریزش دور.

    آنچه که باور کنم، در زندگیم رخ می‌ده.

    پس خیلی راحت:

    من خودم خالق زندگیم هستم.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    مابین صحبت‌های استاد ی باور محدودکننده در مورد ثروت توجه من رو به خودش جلب کرد. یعنی احساس می‌کنم با تمام تلاش هام و شناسایی گاز‌ه و ترمز از محتوای دوره شگفت‌انگیز کشف قوانین زندگی، الان توی این فایل متوجه‌ش شدم. یعنی باور به فراوانی رو دارم تقویت می‌کنم، باور بخشندگی خدا، قدرت خلق‌کنندگی خودم، ارزشمندی و لیاقت ذاتی خودم و همچنین اینکه ثروت خیلی خوبه، ثروتمندی کار خوبیه، ثروتمندان آدم‌های خوبین و… همه اینا رو دارم روشون خیلی کار می‌کنم، ولی این باور مثل مویی توی ماست بود که الان کشیدمش بیرون:

    این جمله که هر که بامش بیش برفش بیشتر، در گوشه ذهنم جا خوش کرده بود. چون احساس می‌کردم هر کسی وضع مالیش عالی باشه، خیلی پولدار باشه، یعنی مشغله و دردسرش هم بیشتره. پولدارها باید بیشتر نگران نگهداری از پولشون باشن، مراقب باشن کسی ازشون ندزده، بدونن کجا سرمایه‌گذاری کنن، مالیات باید کلی بدن، اون وقت همه ازت انتظار کمک دارن، می‌خوان تو مهمونشون کنی، می‌خوان تو خرجشون رو بدی، باید بترسی از اطرافیان یا کارمندات…

    اگر خونه‌ی بزرگی بخری باید سیستم امنیتی گرون‌تری براش نصب کنی، اگر ماشینت لوکس باشه باید بیشتر نگران این باشی که کسی خط بندازه روش چون قیمتش یهو می‌کشه پایین، اگر طلا بخری راحت می‌دزدنش، اگر دلار بخری ممکنه ارزشش بیاد پایین…. چه چیزهایی توی ذهنم پنهان شده بود، الان خودم ترس ورم داشت که تا حالا چراغ خاموش ی گوشه نشسته بوده و داشته تاثیر مخربش رو روی ذهنم می‌زاشته. واقعا از کنکناش ذهنم ی کوچولو ترسیدم، معلوم نیست در مورد خواسته‌های دیگه‌ام، چه چیزهای دیگه‌ای وجود داره که مخفی شدن. اما بی‌انصاف نباشم، خیلی از این کشف خوشحالم، احساس پیروزی می‌کنم، احساس می‌کنم ی پله رفتم جلو، فهمیدم ماشین چرا حرکت نمی‌کنه، ی دستاورد داشتم امروز. خب خدا رو شکر، اونم هزاربار.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    – من توی زندگیم چه باورهای قدرتمندکننده‌ای دارم که باعث شده پیشرفت کنم؟

    باورهایی که الان به‌عنوان ردپا اینجا می‌نویسم، بعضی‌هاشون واقعا نهادینه شدن در ذهن و روحم و نتیجه خوب هم از اونها دارم می‌گیرم، ولی می‌خوام اون باورهایی که هنوز دارم روشون کار می‌کنم هم بنویسم، چون حسم رو خوب می‌کنن.

    از بچگی همیشه احساس می‌کردم آدم متفاوت و فوق‌العاده‌ای هستم که هر کاری بخواد می‌تونه انجام بده.

    باور دارم هر چیزی رو توش وارد بشم، می‌تونه حرفه‌ای بشم و عالی نتیجه بگیرم.

    احساس می‌کنم خدا استعداد همه چیز رو در وجود من قرار داده از وقتی به دنیا اومدم.

    هوش محاسباتیم و ریاضیم خیلی عالیه. می‌تونم مسائل رو با کمی دقت، خیلی راحت حل کنم.

    تو کارهای هنری و خلاقانه فوق‌العاده‌ام، ی چیزهایی درست می‌کنم که خودم از دیدنشون کلی لذت می‌برم.

    همیشه احساس می‌کردم که از لحاظ فیزیکی هم بدن قوی دارم، چون واقعا قوی بودم، مسابقه دو رو می‌بردم، پینگ‌پونگم بای دیفالت عالی بود، تو ورزش عالی بودم، توی هنر عالی بودم، توی زبان عالی بودم، تیو ادبیات عالی بودم، توی کامپیوتر عالی بودم، توی موسیقی عالیم، توی نویسندگی عالیم، توی شعر گفتن عالیم، توی آشپزی معرکه‌ام، توی خوانندگی هم عالیم، توی حفظ کردن فوق‌العاده‌ام، اصلا مموری من ی چیز توپیه که خودم رو گاهی شوکه می‌کنه، توی کارهای فنی و به‌خصوص عالیم… اینها رو واقعا می‌گم، گاهی متعجب می‌شم از این همه پتانسیل و استعدادی که دارم…

    جدای از اینها، یکسری از باورهای دیگه هستن که ی جورایی اساسی‌تر هستن و تکرار اونها حالم رو دگرگون می‌کنه و اصلا ی چیزی می‌گم شما ی چیزی می‌شنوی. گفتم هنوز دارم تکرارشون می‌کنم اینقدر حالم خوبه، خدا می‌دونه وقتی بشن ملکه ذهنم دیگه چه قدرتی برای خلق زندگیم خواهم داشت، چقدر می‌تونم راحت‌ زندگی کنم، چقدر می‌تونم خلق کنم، چقدر می‌تونم تعیین‌کننده باشم، چقدر می‌تونم آرامش بیشتری داشته باشم و فقط از روند زندگیم و بودن در این جهان زیبا لذت ببرم؛ این باورها اینها هستن:

    جهان پر از فراوانی و نعمت و ثروته

    و ثروت و نعمت به راحتی وارد زندگی من میشه.

    جهان پر از آدم‌های فوق‌العاده عالی و باوجدان و عاشق و وفادار و ثروتمند و زیباست

    و توی کل این دنیا آدم‌های زیادی هستند که از ظاهر و اخلاق و رفتار من خیلی خوششون میاد و دوست دارن که بات من زندگیشون رو بسازن

    و من به زودی عشق زندگیم رو با تمام معیارهایی که در ذهنم براش متصور شدم پیدا خواهم کرد، همان‌طوری که من عشق زندگی او هستم و زندگی فوق‌العاده‌ای رو با هم شروع می‌کنیم.

    من باور دارم آدم خیلی خوبی هستم، واقعا مهربونم، دوست دارم کار درست رو انجام بدم، دوست دارم همیشه صادق بودن ویژگی اصلی من باشه، باور دارم که آدم درستی هستم، آدم خوبی هستم و در ذات خودم، لایق خوشبختی و سعادتمندی هستم.

    باور دارم که خدا من رو خیلی دوست داره، خدا می‌خواد من خوشبخت باشم، زندگی عاشقانه‌ای و نابی رو تجربه کنم، بسیار ثروتمند باشم، بسیار موفق باشم، رشد کنم، پیشرفت کنم، سلامت باشم، در آرامش باشم، در آسایش و رفاه زندگی کنم، خدا می‌خواد که من از زندگیم نهایت لذت رو ببرم.

    من باور دارم چهره زیبایی دارم، هیکل فوق العاده‌ای دارم، تیپم عالیه، اصلای جذابیت به‌خصوصی دارم، از بچگی همچنین فکری همیشه داشتم که خیلی اترکتیو هستم. استثنایی هستم، کارم درسته، همه چی تمومم…یعنی به معنای واقعی کلمه مرکز دنیام واقعا خودم بودم. (فک کنم اومدم توضیح بدم منظورم روشن‌تر بشه، بدتر مبهمش کردم :))

    من حتی خیلی خوش‌شانس هم هستم. چون شده اتفاقات عجیبی برام رخ بده که احتمالش اونقدر ضعیف بوده، که خودم دهنم باز مونده. یعنی می‌دونین فرض کنین 20 تا سوال جلوتون بزارن و بگن بدون خوندن سوال، از بین 4 گزینه انتخاب کن و فرض کنین من 18 تا رو در عرض 1 دقیقه، درست انتخاب کنم. خب طبیعیه که باور کنم آدم خوش‌شانسی هستم. حالا اگر این اتفاق هم نمی‌افتاد، من باز با خودم تکرار می‌کردم آدم خوش‌شانسیم :) چون حس خوبی به من می‌ده، چون می‌خوام که خوش‌شانس باشم.

    می‌دونین اینها یکسری از باورهای قدرتمندکننده و چیزهای خوبی هستن که توی ذهن من مدام تکرار می‌شن.بعضی‌هاش رو اصلا ننوشتم، شاید ی وقت دیگه این کار رو بکنم، اما الان فقط می‌خواستم بگم که باورهای خوب و قدرتمندکننده زیادی در ذهن من وجود دارند، هر روز با آموزش‌های استاد عباس‌منش دارن بیشتر هم می‌شن و هر روز این مسیر زیبا داره من رو به ی مقصد زیباتر میٰ‌رسونه. همین که هر روز امیدوارتر و آرام‌تر دارم می‌شم، هر روز دارم جهان و خدا رو بیشتر می‌شناسم، خودم و قدرتی که در من هست رو دارم بیشتر می‌شناسم، یعنی باورهای قدرتمندکننده بیشتری دارن جای باورهای محدودکننده رو می‌گیرند و دارن اونها رو از میدون به در می‌کنن.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    من باور دارم که از ابتدا موجودی ارزشمند و بالیاقت به دنیا آمدم،

    و بسیار خوشبخت و ثروتمند بودن، روند طبیعی زندگی منه،

    من به لطف خدا اومدم تا بهترین نوع زندگی رو در این جهان تجربه کنم،

    تا نقشی در گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند داشته باشم،

    تا اثر خیلی خوبی از خودم به جا بزارم،

    تا برسم و لذت ببرم و بسیار شکرگزار باشم،

    و در آخر کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم خداوند از من راضی باشه.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      خدیجه خدانژاد گفته:
      مدت عضویت: 718 روز

      واو بارک الله مریم جانم

      خیلی زیبا بود کامنت عالی که نوشتین لذت بردم از خوندنش

      و حالم عالیشد خدایا شکرت بابت دوست های بی‌نظیر بی همتای سایت فوق‌العاده عالی مان و مربی بی مثال مون شکرت ربی عالی بود موفق باشی مریم عزیز و دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Maryam گفته:
        مدت عضویت: 856 روز

        سلام خدیجه مهربون و زیبا

        خیلی ممنونم که حس خوبت رو با ارسال پیام شیرینت به من هم منتقل کردی و باعث شدی حال خیلی خوب امروزم، عالی‌تر از قبلش بشه.

        خوندن پیام زیبات از جمله اتفاقات خوب امروز من بود که بابتش خدای مهربون رو شکر می‌کنم.

        خدیجه عزیز، من برات آرزوی داشتن زندگی فوق‌العاده عاشقانه و پاک، سلامتی بسیار، آبرومندی، عزتمندی، آرامش، موفقیت، ثروت بسیار و زندگی در آسایش و رفاه رو دارم

        و امیدوارم در هر دو جهان، خوشبخت و سعادتمند باشی.

        با نهایت عشق و احترام، دوست تو، مریم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حمیدرضا ملکی گفته:
    مدت عضویت: 532 روز

    سلام استاد عزیزم

    من بندری نیستم اما بندر عباس زندگی میکنم من تا چن ماه پیش بسات خوراکی داشتم

    روزی 20 25میلیون فروش داشتم من هر سال 7 ماه بیشتر کا ر نمیکنم از برج 5 شروع میکنم

    تابرج 1 من7 ماه میشه که باشما تو این سایت هستم و بافایل های رایگانتون تا یکه ماه پیش داشتم

    زندگی میکردم تااینکه دوره 12 قدم و خریداری کردم. من قبل از این که دوره 12 قدم خریداری کنم تصمیم گرفتم

    که یه مغازه اجاره کنم و اون جایی که کار میکردم رو کلن رها کردم والانم قدم 2 هستم واقعا با این همه اگاهی دارم

    لذت میبرم. وقتی که قدم اول و که داشتم روش کار میکردم تصمیم قطعی شد که برم یه مغازه اجاره کنم وکارمو راه بندازم

    والانم خدارو شکر مغازم به راهه. من اول کار فروشم خوب بود ک الان چن روزی که فروشم پایین اومده

    نمیگم اگاهی های دوره 12 قدم بده نه اتفاقا خیلی بهم کمک کرد تا این جرات رو داشته باشم که مغازه خیلی شیک اجاره کنم و خیلی موضوعات دیگه که حتی فکرشم برام قابل باور نبود

    ولی انگاه این فایل پشت بنده اون دوره 12 قدم بود که الان یه قدرتی در درونم شعله ور شد

    که گوشیمو برداشتم 45 دقیقه صدای خودمو ظبط کردم در مورد پاشنه اشیلم و این که باور های منه که داره اتفاقاتو رقم میزنه . میدونستم چه باور های محدود کننده ای دارم

    ولی این قدرتو نداشتم که اینطور با تمام وجودم به خودم تعهد بدم که از امروز همه چی فرق میکنه

    خداروشکر الان امادم که برم سرکار باقدرت تمام رو خودم کار کنم.

    میدونم خدای مهربانم منتظره که (دستی و بیارم پایین وترمز رو که دوتا پاهامو گذاشتم روش بردارم باعشق منو حل

    بده به جلو .جلویی که بینهایت ثروت و نعمت منتظر منن

    عاشقتم خدای مهربونم که این همه اگاهی های ناب از طریق استا عباس منش عزیز بهم میدی

    خیلی خوش حالم که با همچین خدایی وبا همچین استادی سرکار دارم

    خداوند یارو یاورتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    یاشار گفته:
    مدت عضویت: 725 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    درود بر شما استاد عزیز و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش

    در زمانی که شما با مثال‌های زیباتون قصد داشتین هرچه بهتر و عمیق‌تر منظورتون رو برسونید من هم همراه با فرمایشات شما در خاطراتِ به دست آوردها و از دست دادها یم سیر میکردم با توجه به اینکه من در خانواده‌ای بزرگ شده ام که همیشه موفقیت در تحصیل را از خود خیلی خیلی دور می دانستند و می‌گفتند که ما کلآ قدرت یاد گیری خوبی نداریم ولی در عوض قدرت بدنی بسیار خوبی داریم و این از گذشته تا الان ادامه دارد یا اینکه ما در فلان سن دچار فلان بیماری می‌شویم یا اینکه کلآ ما از یک سطحی‌ از زندگی بالاتر نخواهیم رفت و رشد مالی و اقتصادی و اجتماعی ما سقف دارد همه این حرف ها ترمز های بودند که من و خیلی از کسان دیگر رو قبل از ورود به مسیر خواسته‌هایشان نا امید و متوقف می‌کرد در این 48سال زندگیم هر جای که با قریزه ام و بی توجه به اینکه دیگران در مورد من چه می‌گویند و چه فکری می‌کنند قدم به سمت خواسته‌ایم برداشتم به خدا قسم موفق شدم . و الان به واسته شما استاد عزیز و لطف خدا وند هدایت گر و آشنایی با قانون جذب‌ وقتی پلی بگ به آنچه در خود از گذشته میبینم با قانونی که شما به ما آموزش می‌دهید یکی است .

    میخواهم یک خاطره از زندگی خود برایتان تعریف کنم

    پدر من راننده ماشین بود و ما از درآمد حاصل از این شغل گذران زندگی می‌کردیم خانه ما بر یک جاده‌ ای بود که من خیلی دوست داشتم که آنجا یک ساختمان تجاری بسازیم ولی پدرم اصلا حاضر به شروع این کار نمیشد و همیشه این مثال بای من میزد و میگفت که پسر جان باید کوهی را خراب کنیم تا بتوانیم یک دره را پر کنیم یعنی اینه باید یک جای را بفروشیم تا بتوانیم ساختمانی جدید را بسازیم ولی من این حرفها اصلا تو گوشم نمی‌رفت و فقط به خواسته ام فکر میکردم چند سال طول کشید ولی پدرم حاضر نشد که نشد سال 76من خدمتم تمام شد رفتم سر کار کوتاه میکنم داستان رو من فقط به اندا@ه صفحه‌ تورهای اون ساختمان پول داشتم و رفتم صفحها رو آوردم بدونه هیچ نقشه یا جوادی یا اصلا هماهنگی فقط با یک جوش‌ کا صحبت کرده بودم ایشون هم گفت اینجا 20تا ستون میخواد شروع کار من تا اتمام ساختمان چهار سال طول کشید تا آن ساختمان به پایان رسید و به لطف خدا و همه چیز به صورت هدایتی انجام شد من تازه چند ماه هست که با مفهوم‌ واقعی هدایت آشنا شده ام و الان که به آن روزها فکر میکنم متوجه میشوم که در آن روز ها همه نفرات و کار ها کاملا هدایتی بوده است و همه چیز را خداوند برایمان مهیا نمود وای خدای من تو چقدر مهربانی که برای اینکه من به خواسته هایم برسم تمام آن روز ها جلوتر از من حرکت میکردی و مسیر را برای من هموار مینمودی تا من به راحتی و آسانی از آن مسیر بگذرم بخدا قسم که این 10 خط آخر که نوشتم ناگهان به ذهنم رسید و تازه متوجه شدم که آن سالها لحظه به‌ لحظه و قدم به قدم خداوند همراه و هم گام بامن بوده است و الان اشک در چشمانم حلقه‌ زده و از خوشحالی از این الهام نمی‌دانم چگونه و با چه زبانی باید از خداوند بخشنده مهربان سپاسگزاری کنم چه گره های چه موانعی برسر راهم بود که مثل آب خوردن برایم حل می‌شده طوری که همه اهل محل فکر می‌کردند و می‌گفتند که ما در زمان کندن زیر زمین گنج پیدا کرده ایم

    من تازه با معنا ومفهوم واقعی هدایت آشنا شدم و متوجه شدم که تمام آن نفرات مصالح فروش جوشکار بنا و……. همه آن عزیزان که آشنای با تک تک آنها هم خوش داستانی جداگانه دارد همه آن عزیزان که با دل و جان ما را در ساختن آن بنای بزگ در آن زمان سال 82به پایان رسید دست های خداوند بودند من تازه الان فهمیدم و طوری اشک از چشمان من جاری شد که همسرم فکر کرد خبر بدی شنیده ام و من موضوع را به همسرم توصیح دادم که تازه به فهمیده ام که 20چند سال پیش خداوند برایم چه کاری را انجام داده که من همین الان در این لحظه در زمان نوشتن این دید گاه به عمق وجود آن روزها باخبر شدم که با یک حقوق کارگری و بی هیچ سرمایه مالی اولیه ای حدود هزارمتر بنا ساخته شد در بهترین حالت ممکن.

    خدایا بخاطر این الهام از تو هزاران بار شکر گذارم و از شما استاد عزیز

    خدای دوستت دارم خدایا ممنونم خدایا عاشقتم

    خدایا این بهترین احساس و بهترین و قشنگترین دیدگاهی بود که تا بحال نوشته ام اگر می‌توانستم صوتی بگویم که بی نظیر میشد بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد خوش هیکل که ابهت و عظمت بازوهاش منو به وجد آورد و چندین دقیقه فقط محو تماشای اندام زیبای استاد بودم!

    سلام خدمت بانوی اول سایت ،بانو شایسته ی عزیز که کار یک گروه کامل فیلمبرداری رو به تنهایی و زیبایی هر چه تمام تر انجام میدن!

    و سلام خدمت دوستان عزیز در این جمع زیبا که هر روز با کار کردن روی باورها و رعایت پروسه ی تکامل،در هر چه بهتر شدن خودمون و شناخت خویشتن و شناخت قوانین زیبای جهان هستی،در زیباتر شدن این جهان زیبا،سعی و تلاش می کنند تا با افکار مناسب و رو به جلو!جهانی زیبا رو خلق کنیم!

    آگاهی های این فایل همراه شده با جلسه ی چهارم از قدم دوم ،که درباره ثروت است و هماهنگ با همین فایل و باورهای قدرتمند کننده ای که بعد از پایان دادن به کارم که تقریبا سه سال تمام انجامش دادیم به لطف خدای مهربان و با اینکه کاری بود که علاقه داشتم بهش ولی کاری بود که سختی های خودش را داشت و آزادی زمانی و مکانی نداشتم و با باور جدید و نوپایی که میشود براحتی و با زحمت کم چندین برابر اون درآمد رو داشت انشاالله به لطف خدا در آستانه ی زدن استارتش هستیم و میخوام در اول کار باوری قدرتمند که میشه با زحمت کم ،یه کار پر درآمد و راحت رو داشت در ذهنم نهادینه کنم و پول در آوردن رو انجام یه کاره فیزیکی سخت برای کسب درآمد نکنم بلکه براحتی و البته با کارکردن روی ذهنم ،باور پذیرش کنم که میشه به آسانی و راحتی پول بسیار زیادی ساخت!و بقول استاد اگر بنا بود با انجام کاره فیزیکی به درآمد و ثروت برسیم الان باید کارگرای معدن و کشاورزان پر در آمدترین قشر مردم بودند در حالی که همه ی کارها رو ذهن و افکار و باورها دارن انجام میدن!

    باور قدرتمند دیگه ای که از استاد یاد گرفته ام چون قبلا اون قدر با باورهای محدود کننده و آسیب دهنده احاطه شده بودیم که اصلا قدرت تفکر نداشتیم و فکر میکردیم قانونه زندگی اینه و جز این نیست و هر کسی از یه جایی باید کمبود رو تجربه کنه ولی به لطف استاد عزیز و آگاهی های این سایت!باور کرده ام که میشود همیشه سالم و سلامت بود و هیچ بیماری رو تجربه نکرد چون الگوی مناسب برای اینکار رو پیش چشمانمان داریم و اگه منطقی بشه باور پذیریش به نسبت راحت تره!

    نمیدونم باورام و مسیر تکاملم در چه حدیه!؟ولی باور دارم به این مسیر و این خدا که بزودی آسون میشم بر آسانی ها،چون لذت میبرم از بودن در این مسیر و کسب آگاهی ها و تجربه های جدید رو وامیدوارم هر چه زودتر با نتایج درخشان تر و دست پر تر در اینجا حاضر باشم و خدا از من راضی و خشنود باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    چه باورهای قدرتمند کننده ای داری که آن باورها ایمان و انگیزه هایت را در راستای تحقق خواسته هایت افزایش داده، به گونه ای که منجر به قدم برداشتن، اجرای ایده ها و تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به نفع شما کار می کند؟

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    سلام ب استاد عزیز و دوستانم

    اولا بگم ب من از بچگی نه باور قدرتمندکننده ای داده شده و نه باور محدود کننده از سمت خانواده، ینی یه جورایی بیطرف بودم و بقیه مشغول دنیای خودشون بودن و منم مشغول دنیای خودم، بنابراین از دوستام یا مدرسه شاید باورهایی رو گرفتم چه مثلت چه منفی ولی قدرتمندکننده نبودن. پس فک کنم هرچه باور ساختم خودم با نتایجم برا خودم ساختم و اینطوری برام منطقی شده. و همه این باورها را بعد از آشنایی با استاد یاد گرفتم و تقویت شده در من، و اقدامات م هم بعد از اشنایی با استاد بوده.

    اولین باور و مهم ترینش باور توحیدی بوده، اینکه خدا منو ول نمیکنه ب حال خودم، من وظیفه ام این بوده این قدمو بردارم بقیه اش با خودش، من فقط باید تقوا کنم و حالم و خوب نگه دارم.

    دومین باور مهم عزت نفس بالا داشتن و حرکت کردن عه، اقدام کردن عه.بیرون اومدن از منطقه امنم، اینکه بار هربار حرکت روبجلو و رفتن در دل ترسهام یه موهبت و جایزه ای از سمت خدا دریافت کردم.

    اینو دارم ب خودم میگم تاوقتی من حرکت نکردم و اون ایده های الهامی رو اجرا نکردم نتونستم برم مرحله بعد ایمان، مرحله بعد توحید، منطق و الگویی از خودم نداشتم ک نجواهارو ساکت کنم. بعدش دیدم ک نه اونقدرهام سخت نبود.

    و این باور رو هم دارم ک من کاری ب نتیجه ندارم من فقط انجام میدم شاید این قدم هیچ نتیجه مالی برای من نداشته باشه ولی قدم بعدی ب من گفته میشه، و مثلا میگم خدا میگه اگر تو این قدم رو برداری بهت اون نعمتی ک میخوای رو میدم.فارغ از اینکه ربطی داشته باشه یا ن. انگار میخوام ایمانم رو ب خدا ثابت کنم، میگم ببین من انجامش دادم ببینم تو چیکاره ای حالا؟ اگه میگی قوانین ام ثابته پس بهم ثابتش کن. و انجام داده و انجام داده حتی شده تو لحظه های آخر. خودشو حضورش رو بهم ثابت کرده ولی من باز برای حرکت جدیدی ک میخوام بزنم ترس دارم و میگم نکنه خدا منو یادش بره.

    باور دیگه ای ک دارم اینه ک خدا دستاش رو میفرسته کمک من ک کارهام آسان تر انجام بشه، بار رو از دوش من برمیداره و من ازش میخوام ک منو آسان کنه برای آسانی ها، میگم پول درآوردن سخت نیست، دستات رو ایده هات رو بفرست ک این کار راحت انجام بشه، من اعتقادی ندارم باید پدرم دربیاد، من میخوام کارهام راحت انجام بشه. چون تو برام انجامش میدی.

    یه سری بارها در مورد توانایی های شخصی ام دارم مثلا اینکه من  فست لرنرم، خیلی سریع یاد می گیرم و ب اصطلاح زرنگ ام، استعداد و توانایی زیادی دارم، چه اداره هایی ک کار کردم کارو خیلی سریع گرفتم، چ ورزشی ک یکی بهم یاد داده، چ نقاشی روی سرامیک و هنر،من همیشه ایده های فکر شده میگم، ایده های کاربردی ک افراد میگن دمتتت گرم ( ک اعتبارش واقعا ب هدایت های خدا میرسه نه من)

    من قدرت فیزیکی بالایی دارم، نسبت ب جثه ام بسیار قدرتمندترم و همه شک میکنن ک چطور این کارها رو انجام میدم مثل کوهنوردی، بارهای سنگین.من قدرت معاشرت و طرز برخورد خوبی دارم، با هرکس طبق شخصیتش بهترین رفتار رو میکنم.خیلی سریع و فرز هستم در انجام یک کار و اون کارو با نهایت سرعت و کیفیت انجام میدم.من فردی درستکار و مسئولیت پذیرم و کاری ک بهم سپرده بشه رو ب بهترین نحوی ک بتونم انجامش میدم.

    ی مثالی دارم دخترعمه ام ک کلاس سوم هست، رو ما همیشه بهش گفتیم تو خیلی زرنگی توی درسا و ب مادرت رفتی و این باور شده در بچه و اتفاقا خیلی زرنگ عه و عاشق درس خوندن و مدرسه و همه درس هاشو خودش میخونه حتی علوم رو خودش حفظ میکنه و میگه من عاشق مدرسه ام و ما همیشه بهش میگیم تو خیلی زرنگی و اصن جوری شده ک میخواد ثابت کنه ک آره من خیلی زرنگم.

    یه سری باورهای محدود کننده رو من نپذیرفتم از خانواده اونم بخاطر دره عزت نفس استاد بود. مثلا من این باورو نپذیرفتم ک من چون دخترم نمیتونم برای خودم کار داشته باشم والان مغازه دارم، یا ما چون مهاجریم نمیتونیم بریم کار اداری خوب داشته باشیم و خودم در هر دو زمینه اولین نفر بودم، حتی اولین دختر در فامیل ک سرکار میره توی سن 19 سالگی چون بودن دخترای خیلی بزرگ تر از من ک جرئت نداشتن ب خانواده هاشون اعلام کنن، ولی من الگو شدم براشون و کم کم راه برای اونها باز شد. چه بحث کار و آزادتر زندگی کردن و حجاب و پوشش.و من از این بابت خیلی خوشحالم ک سنت شکن شدم برای فامیل و اطرافیانم.

    حتی من مدرک ام دیپلم بود ولی کار اداری کردم و حدود 4،5 سال پیش ک بازار مدرک برای داشتن شغل هم خیلی داغ تر بود، ولی من نپذیرفتم و شغل های متعددی برای مصاحبه رفتم وآخر در شرکت های خوبی استخدام شدم.چون ب توانایی و درستکاری ام ایمان داشتم و مطمئن بودم اینها مولفه اصلی هست.

    باورهای محدودکننده ک مانع حرکت کردنم میشه.

    اگر نتیجه نده چی، اگر کسی نخره چی، اصن کی میخواد بخره، چطوری میخوای بفروشی اش، پولتو یه جای دیگه خرج میکردی.و همش برمیگرده ب باور ترس و کمبود ک من همون لحظه میگم نجوا از سوی شیطانه، این وعده های فقرآلود و کمبود از سوی شیطانه، خدا وعده گشایش داده  هدایت بنده هاش ب سمت تو وظیفه اونه، تو کاریت نباشه، تو تا اینجا کارتو انجام دادی. و اتفاقا امروز من یه جنسی رو خریدم برا مغازه و همین نجواها بودن و من با همین باورها ساکت شون کردم و از خدا خواستم ک امروز برام بفروش تا ب این ذهن چموش ثابت کنم قدرت دست کیه و همین دقایق پیش یک خانمی اومدن و خریدن و گفتن خداروشکر شما داشتین من تا بالا نرفتم ؛)) ینی دقیقا بعد از چند ساعت خرید من یکی از اون جنس رو فروختم ولی باز نجواهه هست، هست ولی کم هست خخخخ، داره قدرتش کم و کمتر میشه با فکت و منطق های قبلی.

    مرسی ک کامنتم رو خوندید ؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سعید راد گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      از کامنتت خیلی لذت بردم دوست عزیز

      مخصوصن راجب خودت تو بیوت که نوشته بودی

      راجب کسبو کارت که کسی که کسب و کار شخصی خودشو راه بندازه بهتر خودشو میشناسه بهتر خدای درونشو میشناسه بیشتر درخواست میده بیشتر ایمان داره و توکل ببشتری می‌کنه

      ترساشو پاشنه اشیلاشو پیدا می‌کنه

      اینو توی کسب و کار شخصی قبلی خودم ک تو شروعش یودم کامل درک میکنم

      و این ک اشاره کردی بودی به این که الگویی نداشتی و یک سری کارا که خدا هدایتت میکرده و انجامش میدادی و سنت شکنی میکردی

      یاد خودم افتادم

      میدونی کلا سنت شکنی که یاعث پیشرفتت بشه و تو باعث الگو شدن کسای دیگه بشی خیلی کیف میده هم به خودت کمک میکنی و هم به جهان

      یا این ک گفته بودی که جاهایی که برای استخدام میرفتی به مدرک تحصیلی که میخاستن توجه نمیکردی چون توی ذهنت عواملی بیرونی= شرک بوده و و تحصیلات خودش عوامل بیرونی بوده

      و تو با ایمان میرفتیو کارتت میشده

      عوامل بیرونی = شرک

      همین یه جمله رو اگه من هرروز به خودم یادآوری کنم هرروز بهتر از دیروز زندگی میکنم

      یادمه موقعی که از شرکتم بیرون اومدم جایی که خودم جذبش کرده بودم همون جوریم خودم اومدم بیرون خیلیا دوس داشتن بیان بیرون و خیلیام ارزوشون یود از جلوی اون کارخونه رد بشن چه برسه توش کار کنن ولی شجاعت اینو نداشتن فقط حرف میزدن ولی من ایندمو میدیدم و میدونستم زندگی من از اون جا نمیگزره

      و بعد از 2سالو نیم در اون جا زدم بیرون با این که خیلیا میگفتن نرو این جا خیلی خوبه بری دیگه نمیتونی کاری کنیا کسبوو کار خودتم نمیتونی راه بندازی هم از اون جا میمونی هم از این جا و کسایی یودن که انتظار داشتن همه چی کامل و انجام شده باشن براشون فرش قرمز بندازن بعد بیان بیرون ولی من به هیچ کدوم از این حرفا توجه نکردم و باورشون نکردم الان ک 4 ماه از کارم اومدم بیرون و میخام کسبو کار شخصی خودمو راه بندازم هنوزم بچه ها امار منو میگیرن و میپرسن سعید چیکار کرده یا همین چن روز پیش سرپرست خط تولیدمون زنگ زد گفت کجایی چیکار میکنی و اینا دلتنگت شدم و اینو به همکار سابقم میگفتم از تعجب شاخ در میاورد که هیچ کی با اون حرف نمیزنه چی شده که به تو زنگ زده

      و همه ی این کاهارو خدا برام انجام داده اون محبت و عشق منو تو دل بقیه میندازه و چه مردو چه زن ازم انرژی خوبی میگیرین و دوسم دارن

      خدایا منو آسون کن برا اسونیا

      هرلحظه منو هدایت کن به بهترین زمان و مکان و همزمانی ها

      که بارها و بارها دیدم من توی بهترین همزمانی و مکانی قرار گرفتم حتی در حد چن ثانیه

      و خدایی که کافیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1321 روز

        خدایا شکرت ک نوری از انوار خودت رو ب موقع برام فرستادی، نقطه آبی پربرکت عاشقتم، قشنگ ترین رنگ دنیاست، هیجان انگیز ترین پیام هارو داره برام چون میدونم یه مسیج از طرف خودِ خداست ؛) خدایا دمت گرم چشمممم بخدا ک میدونم این ایده الهامیه ایده خودِ خودته این ایده جواب میده مطمئنم.

        سلام سلام ب شما دوست خوبم

        ازتون ممنونم بابت لطف و محبت تون

        کامنتم برای خرداد پارسال بود، سال اول مغازه داریم، خدایاااا یادته لطف و محبت هات رو؟ یادته چقد بهم درسهامو یاد دادی؟ یادته چه رشدی کردم؟ چه پولهایی ک با هم نساختیم، چه کنترل ذهن هایی ک نکردیم، چه ایمان هایی ک قوی نکردی و نزاشتی متزلزل بشم. الله الله

        تو همیشه پشتیبان و حمایت کننده من بودی و من فراموشم شده اگر تو همون خدایی ک منو از کف ب آسمون بردی و توی زمینه مغازه داری انقدر معجزه وار کمکم کردی چرا فکر میکنم الان تو کار جدیدم نمیتونی کمکم کنی؟ چرا میترسم؟ خدای من ک همون خداست ولی با این تفاوت ک من خیلی شخصیتم بهتر شده، باورام کلی تغییر کرده پس مطمئنم نتایج بهتری می گیرم.

        دوست خوبم سعیدجان من قراره کسب و کاری ک عاشقش هستم رو شروع کنم ب لطف خدا، از صفرررر با خودِخودش، میدونی اینجوری خیلی حال میده، خیلی توحیدی تری، تکیه ات فقط ب خودشه، اعتبار تک تک مشتری هارو ب خودش میدی، اون معجزه میکنه برات معجزه، یه مشتری هایی میفرستاد برا من ک قشششنگ کار خودش بود ب عقل جن هم نمی رسید.

        کامنت تون بوی بشارت میداد، بوی پیروزی، فتح قریب، ب یاری الله پیروزی نزدیک است. کامنت خودم سراسر درس بود برام، عزت نفس و توحید اصل و اساس شروع یه کسب و کاره. حتی تو این کامنتم از نقاشی رو سرامیک گفته بودم، حتی گفته بودم میرم کوه، ای خدا همین چند لحظه پیش ازت سوال کردم. قربونت برم منننن

        من هم شمارو تحسین میکنم بسیار، دقیقا منم حدود 5 ماهه از مغازه داری اومدم بیرون و اون گاو شیرده رو سر بریدم چون مطمئنم بودم جای من روخونه نیست اقیانوسه، چون میگفتم من بیهوده آفریده نشدم. چون دنبال رضایت از زندگی بودم نه صرفا پول روی پول آوردن. تبریک میگم بهتون حضور چنین دوستان شجاعی باعث افتخارمه، حضور استاد عزیز بهترین الگوی من باعث افتخارمه.

        و خدایی ک کافی است، بله بله کافی است برایمان، فقط باورش کنیم. و حرکت کنیم.

        دوست خوبم در پناه الله باشید، ب ایده هاش چشم بگید و قدم ب قدم پیش برید اون همه جا کنارتونه دست شما تو دست الله عه، خدا ب شجاعان پاسخ مثبت میده، خدا همراه ماست اون جلوتر رفته کارارو راست و ریست کرده منتظره ک ما برسیم بهش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سعید راد گفته:
          مدت عضویت: 1442 روز

          به نام رب وهاب

          ناعمه ی عزیز سلام

          چقد از پیامت خوشحال شدم و حس خوبی گرفتم و خوشحال تر از اون این که دستی از دستان خدا بودم

          همه ی ما ادما موجودات فرکانسی هستیم که دستی از دستان خدا یه روز من برای دیگری و ی روز دیگری برای من

          الهی شکر بابت قوانین ثابتت

          ودوستای هم مداریم

          ناعمه ی عزیز چقد خوبه مه ادم بره دنبال شغل یا ورزش یا چیزی که بهش علاقه داره و ازش پول درامد بسازه

          وقتی که این ایده کار مورد علاقت بهت گفته شده یعنی تو تو مسیر دریافتش بودی و تو مدارش هستی و( هروقت چیزی به دلت بیوفته نشونش اینه که خدا تو دلت انداخته و میگه میتونی بهش برسی این جمله ی یکی از فایل های استاد بود ک برا خودم دوباره مرور شد)

          خدایی که تا این جا کمکت کرده از این جا به بعدم میکنه

          و چقد ما زود یادمون میرع

          من خودمو میگم وقتی بعضی وقتا این حسه که نه نمیشه و سخته و اینا میاد سراغم به موفقیت ها و کارهایی که گزشته برام انجام دادنش شاید سخت بوده ذهنم مقاومت میکرده ولی بهش عمل کردم و نتیجه گرفتم فکر میکنم و میبینم نه میشه

          به قول استاد مثل این میمونه ما توی جنگل هستیم و راه میریم و خدا از بالای جنگل توی یه هلیکوپتره و همه چیو از بالا میبینه و مدیر مطلقه

          و اون بهم میگه که کدوم وری برم از چه مسیری برم

          و گرنه اگع بخام با عقل و منطق خودم برم کل جنگل شبیه همه گم‌میشم

          خیلی خوش حالم از پیامت از مدارت که رفته بالاتر

          یاد کار استاد افتادم موقعی که میخاسته پکیج تند خوانیو با این که فوق‌العاده فروش خوبی و عالی داشته از رو سایت برداره همه بهش گفتن خب چرا برمیداری میتونی اینو کنار پکیجای دیگه بزاری باشه میان میخرن دیگه ولی اون به ندای درونش رجوع کرده و کارخودشو کرده و توکل کرده به رب

          و به این جا رسیدع شاید اگع ایم کارو نمیکرد هیچ‌کدوم از دوره هایی خفنی که الان روی سایته وجود نداشت

          (دوست خوبم در پناه الله باشید، ب ایده هاش چشم بگید و قدم ب قدم پیش برید اون همه جا کنارتونه دست شما تو دست الله عه، خدا ب شجاعان پاسخ مثبت میده، خدا همراه ماست اون جلوتر رفته کارارو راست و ریست کرده منتظره ک ما برسیم بهش)

          چقد چندخط آخر پیامتو دوست داشتم و دقیقا توام دست خدا بودی برامن انگار خدا یه بار دیگه از طریق تو داشت میگفت نترس ادامه بده نترس ادامه بده فقط حرکت کن تو منو داری قدرت مطلق من کسیم که به تو جون دادم ایا نمیتونم بهت رزق بدم؟؟ 100البته که میتونی هزاران بار که میتونی پادشاه و ارباب جهان

          و دقیقا خدا با شجاعانه خدا با متوکلینه

          مثل پیامبر که هجرت کرد و تاریخ هجرتش مبدا تاریخ اسلام شد

          مثل ابراهیم که رفت تو دل اتیش و گلستان شد

          مثل اسماعیل که به دستور قربانی شدن خدا عمل کرد و خدا براش گوسفند فرستاد

          مثل استاد که از کف بندر عباس به اوج امریکا رسید

          در پناه خدای مهربون و دوست داشتنی خدایی که از رگ گردن بمن نزدیک تره

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فرهاد و عسل گفته:
    مدت عضویت: 3740 روز

    درود خدمت شما استادعباس منش عزیزم

    خداقوت و ممنونم از این جلسه ی فوق‌العاده

    استاد عزیزم چقدر لذت می‌برم از دیدگاه‌ها و نظرات شما که همیشه خیلی عالی نگاه ویژه‌ای و متفاوتی به مصاحبه‌ها ودیدگاه‌های بقیه دارید

    خیلی خیلی لذت بردم از باور آقای امباپه و اینکه در کودکی هدفی رو انتخاب کرد و در نهایت بهش رسید و با شنیدن این مثالتون مو به تنم سیخ شد و خیلی خیلی آقای امباپه رو تحسین کردم

    استاد عزیزم باورهای خیلی زیادی رو از گذشته دارم و تا جایی که یادم بیاد براتون مثال می‌زنم

    باورهایی مثل

    نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود

    باید همه رو راضی نگه دارم

    هیچکس نباید از من ناراحت باشه

    هر که بامش بیش برفش بیشتر

    همین که انسان خوبی باشم کافیه پول زیاد مهم نیست

    پولدارها آدم‌های بدی هستند

    وقتی پولدار بشی باید به همه کمک کنی

    هر طوری شده بقیه را از خودم راضی نگه دارم

    به بقیه کمک کن حتی اگر خودت لازم داری

    علم بهتر است یا ثروت

    خیلی خیلی روی دوره روانشناسی ثروت 1 فوکوس کردم تا بتونم این باورهای مخرب رو کمرنگ و کمرنگ و کمرنگ‌تر در زندگیم کنم تا بتونم باورهایی مثل پول درآوردن احت‌ترین کار دنیاست رو باور کنم

    جایگزین اون باورها

    باورهایی مثل پول درآوردن معنوی‌ترین کار دنیاست

    من هرچه پولدارتر بشم نعمت و ثروت بیشتری رو در جهان پخش میکنم

    خوب بودن یا بد بودن آدم‌ها به پولشون ربطی نداره انسان‌ها می‌تونن انسان های خوب یا انسان‌های بدی باشند

    من با کمک کردن نمی‌تونم کسی رو پولدار یا فقیر یا خوشحال یا ناراحت کنم انسان‌ها اگر در مسیر خداوند باشند

    همینجوری که من هدایت شدم اون‌ها هم هدایت میشن و فقط به افرادی دلم می‌خواد کمک کنم که دلی باشه و توقعی از اون فرد نداشته باشم

    استاد عزیزم دوره‌ای مثل دوره روانشناسی ثروت یک رو هر کسی بهاشو داده و خریدتش به نظرم باید شبانه روز روی این دوره کار کنه و تا وقتی که بتونه در یک شرایط ایده‌آل و مورد علاقه‌اش و در مکان و شهر مورد علاقه‌اش برسه و خیلی راحت وعالی به این موفقیتها رسیدم

    خیلی خیلی خیلی خیلی باید روی خودمون کارکنیم و به موفقیت‌های خیلی خیلی زیادی برسیم تا خودم وخانوادم در آزادی زمانی ،مکانی و آزادی مالی برسیم و مثل شما به شهر و کشور مورد علاقه و مکان زندگی مورد علاقه و کار مورد علاقه برسیمو دیگ اونوقت خیلی راحت‌تر می‌شه باورهای بهتر رو بهتر و بهتر کرد

    استاد الان سال‌هاست که دارم با فایل‌های شما زندگی می‌کنم و تقریباً هر روز حدود بیشتر از 4 ساعت با فایل‌های شما زندگی می‌کنم و از دوره‌ها استفاده می‌کنم استاد هر چقدر که بیشتر از دوره‌ها استفاده می‌کنم تاثیر و حرف بقیه و عوامل بیرونی بر باورهام و زندگیم و حال خوبم کمتر و کمتر می‌شه و هر وقت که کمتر روی فایل‌ها تمرکز دارم عوامل بیرونی به مقدار خیلی خیلی کم تاثیرگذار میشن

    یه باور خیلی فوق العاده‌ای که از بچگی پدر مرحومم به من داد این بود که همیشه

    برای بقیه تعریفی کرد که من در انجام کارها خیلی خیلی بهتر هستم تا درس خواندن و الان پس از گذشت 25 سال دارم می‌بینم که در انجام کارهای فیزیکی و مدیریت کارها خیلی خیلی قوی هستم تا در حفظ کردن یک کتاب

    خواسته من اینه که

    به موفقیت‌های خیلی خیلی زیادی برسم تا خودم و خانوادم در رفاه کامل باشیم و از تمام زندگی لذت ببریم وتا وقتی که زنده‌ام سالم و سلامت و پر انرژی باشم

    به لطف خدا دارم توی این مسیر حرکت می‌کنم و به موفقیت‌های خیلی خیلی زیادی در کارم و زندگیم رسیدم

    موفقیت‌هایی مثل

    در کنار همسرم فوق العاده‌ام و دختر عزیزم و پسرگلم هستم و بودن با خانوادم ثانیه به ثانیه من رو شکرگزارتر و انرژی مثبت تر می‌کنه

    مستقل شدن در کارم و اتمام شراکت 13 سالم که خیلی خیلی انرژی من رو زیاد و زیادتر کرده

    ساخت آپارتمان فوق العاده‌ای عالی 4طبقه که رو به اتمام است و بدون بدهی و به صورت نقدی دارم می‌سازمش

    سالم و سلامت بودن خودم و خانوادم و در وزن ایده آلم به لطف خداوند و کمک دوره قانون سلامتی هستم

    و بی‌نهایت لطف خداوند که در زندگی من ثانیه به ثانیه وارد می‌شه و کارهام خیلی زود و عالی انجام میشه

    25 خرداد 1403

    انشاالله همیشه در پناه فرمانروای کیهان دراوج سالم سلامت ثروتمند قدرتمند لیاقتمند و خوشحال باشیم

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    محبوبه استخری گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته

    اول از همه بگم که استاد جان خیلی دلمون واسه شما وخانم شایسته تنگ شده بود واین بهشت زیبا

    استاد وقتی شما درحال پیاده روی فایل ضبط میکنید من واقعا نمیدونم این بهشت زیبا رو ببینم یا حرفای شما رو گوش بدم زیبایی این بهشت واقعا کور بینا میکنه

    استاد خیلی دلمون شما تنگ شده برای سریال زندگی دربهشت

    اونقد انرژی شما بالاست که هروقت فایل جدید میذارید من حالم خوب میشه و انگیزه امید میگیرم‌

    استاد جان درمورد موضوع این فایل

    واقعا من خودم به شخصه اصلا نمیدونم چه باورهایی دارم چه مثبت چه منفی

    وقتی تو دورها حرف از تغییر باورها می‌زنید

    من هیچی متوجه نمی‌شدم الان بعد از گذشت سه سال خورده ای تازه میفهمم اونم کم که عه من این باور دارم

    استاد درواقع یه نوع مقاومت شدید همراه بانپذیرفتن یا اصلا اونو نشنیدن داشتم می‌شنیدم شما مثلا میگید کسی که باور داره پول درآوردن سخته ولی درکش نمیکردم اصلا

    من هر فایلی که از شما می‌شنیدم چه محصولات چه دانلودی درکی نداشتم

    روزای اول عضویت در سایت فایلی گوش دادم درمورد چشم زخم چقدر من این فایل اون صحبت‌ها رو خوب درکش کردم و پذیرفتم چون من از قبل به این موضوع شک کرده بودم

    و وقتی کسی میگفت چشمم زدن یا چشم خوردی یا مادرم میگفت مثلا این دعا رو بخون یا اسفند دود کن توذهنم به خودم میگفتم پس خدا این وسط چیکارست چرا و اینکه مثلا می‌شنیدم درمورد اینکه کسی دعا گرفته از دعا نویس یا بمن پیشنهاد میدادن من هیچوقت این موضوعات رو باور نکردم

    وزمانیکه اون فایل شمارو شنیدم باتمام وجودم پذیرفتم هیچ مقاومتی نداشتم وبعد از سه سال هنوز خاطرتمه

    ولی موضوعاتی که باهاش مقاومت دارم و من درموردشون باورهای قوی دارم اصلا موضوعات فایلهای شمارو یادم نمیاد حتی اگر 100 بار گوش داده باشم

    دوره احساس لیاقت که دیگه پاشنه آشیلمه

    کلا منو بهم میریزه تاحالا شاید جلسه اول هزار بار گوش دادم ولی بازم هیچی یادم نیست ازش

    میخوام بگم که درمورد باورهای محدود کننده جوری مقاومت داریم که انگار اصلا نمی‌شنویم نمی‌بینیم

    ولی من یه کم تغییر. حس کردم تازه فهمیدم چندتا باور محدود کننده دارم

    اینکه پول دراوردن سخته باید زجر کشید

    اگه برم سرکار از خدادور میشم دیگه نمیتونم نماز بخونم باخدا صحبت کنم کلا هروقت رفتم سرکار بعدشم بهم ریختم بعد به خودم گفتم نه من پول نمی‌خوام اگه خدانباشه اینو تازه فهمیدم که دقیقا قبل از که بیام تواین ساین چندوقتی بود که خیلی به خدا احساس نزدیکی میکردم هروقت فکر میکردم خوب اوضاع مالی خرابه داره بهم فشار میاد باید کاری کنم این میومد توذهنم که نه من برم سرکار دیگه نمیتونم اینجوری نماز قرآن بخونم خسته میام خونه نمیشه

    یک مورد دیگه درمورد احساس لیاقت فکر نمیگردم بتونم ثروتمند بشم فکر نمیکردم بتونن زندگی خوبی داشته باشم

    استاد دقیقا شما به این باور محدود کننده من اشاره کردین که اگر یکی ازدواج کرده و جدا شده فکر میکنه که ازدواج دوم دیگه خوب نمیشه نمیتونه ازدواج کنه داره دیر میشه

    من هم این باور داشتم که خداروشکر روش کار کردم احساس میکنم که بهتر شدم و بیشتر برآن باور پذیر شده که می‌شود من لیاقتشو دارم من ارزشمند میتونم یه رابطه فوق العاده داشته باشم

    ولی درمورد باورهای مالی هنوز مقاومت دارم

    جنسیت

    سن

    اینکه هیچ سرمایه ای ندارم

    ازیه طرف فکر میکنم پول دراوردن سخته از اونطرف میگم اصلا حوصله تایم زیاد رو ندارم واسه کار یعنی یه چیزی تو وجودم منو ترغیب میکنه واسه اینکه چرا باید اینقدر زجر کشید واسه پول درگیرم کلا

    یه جورایی همون باور نمی‌شود باعث شده که من تواناییهامو باور نکنم وحرکت نکنم بااینکه باتمام وجودم میخوام که از نظر مالی رشد کنم‌

    استاد خیلی وقتا شده که من باتمام وجود باور کردم یک موضوعی رو و تونستم توش موفق بشم بااینکه سختی‌های هم داشته ولی درمورد بیشتر چیزها ایم باور میتوانم می‌شود برعکس کار میکنه درذهن و منو زمین گیر میکنه

    استاد جانم خیلی از خداوند مهربان سپاسگزارم برای وجود شما درزندگیم شما بهترین الگویی هستین که دارم

    استادمن بااینکه هنوز اونقدر نتیجه نگرفتم ولی به خودم قول دادم که باید بتونم پیشرفت کنم‌ باید عمل کنم تازه دارم درک میکنم وقتی شما میگید باورهاتون تغییر بدید یعنی چی

    ولی خیلی سخته استادخیلی بعضی وقتا فکر میکنم ناتوانم از تغییر این افکار

    وازخدا کمکم میخوام که خودش کمکم کن هدایتم کنه وگرنه من بدون کمک خداوند هیچم نمیدونم چرا انسان تمایل بیشتری داره برای اینکه به سمت منفی ها بیشتر بره تا مثبت

    خدایا خودت هدایتمون کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    استاد عزیزم و خوشتیپ بسیار خوشحال شدم که شما رو امروز دیدم و بسیار سپاسگزارم و این احساس خوب رو از کامنت من بگیرید که چقدر شما در زندگی من تاثیر گذاشتید

    به امید ویاری خداوند که سمیع وقریب هست

    شنوا ونزدیک سریع اجابت میکنه درخواست مارو

    سپاسگزارم از شما خانم شایسته مهربان که زحمت فیلم برداری حرفه ای رو می‌کشید

    ا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    امیررضا شیخ شعاعی گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز و هدایتی سایت

    «چه موضوعی رو باور کرده ای؟؟»

    هر موضوعی رو باور کنیم حتی اگر اشتباه باشد اتفاق میفتد.

    باید سعی کنیم باورهای قدرتمندکننده رو جایگزین باورهای محدود کننده کنیم.

    «تمرین»

    1- چه باورهای محدود کننده ای دارم؟؟

    – من باور دارم که هر چی رابطه داشته باشم آخرش بالاخره تموم میشه و رابطه سرد میشه و طرف مقابلم منو رها میکنه یا شاید خیانت کنه.

    – باور قدرتمند کننده: استاد من چند وقتی هست که دارم روی خودم کار میکنم که این باور رو جایگزین کنم که هر رابطه ای که دوست دارم داشته باشم اول باید خودم در مدار اون رابطه باشم خودم متعهد باشم خودم باور درست ایجاد کنم خودم سعی کنم آروم باشم خودم سعی کنم مثبت باشم خودم سعی کنم درکم رو بالا ببرم خودم سعی کنم تعریف درست و دقیقی رو از رابطه داشته باشم و مهمتر از اون از تجربیات روابط قبلم درس بگیرم و بفهمم که چی میخوام.

    – من همیشه سعی کردم از بچگی در مورد ثروت مراقب ورودی ها و باورهایی که میسازم باشم.

    مثلا من از بچگی باور داشتم که اولین مولتی میلیاردر خانواده خواهم شد.

    کسی خواهم بود که کارآفرین برتر خواهم شد میلیونها شغل ایجاد میکنم، به دیگران کمک میکنم که در مسیر ثروتمند شدن از مسیر لذت ببرند و عاشق تجربیات و شکستهای مسیر باشند و با آغوش باز بپذیرند که این قدمی برای تکامل برای ثروت خواهد بود.

    – باور محدود کننده بعدی من: استفاده از کلماتی مثل ولی و اگر و تمرکز روی پلن B هست.

    این کلمات و باور ها بسیار تاثیر میذاره روی رسیدن به هدفهام مثلا میگم میخوام این معامله رو انجام بدم ولیییییییییی اگر فروشنده موقع قرارداد این حرفو زد و قرارداد انجام نشد چی؟

    جالب اینجاست که دقیقا همین اتفاق میفته.

    « استاد خیلی دوست دارم فقط تمرکز بذارم روی باورهای قدرتمندکننده و از باورهای محدود کننده دور بشم تلاشم رو میکنم و مطمئنم که میتونم.»

    – یکی از باورهای قدرتمند کننده من:

    در زمینه شغلم Real Estate همیشه باور دارم که نسبت به بقیه متفاوت کار میکنم، و همیشه ایمان دارم که من استراتژی کاریم در دو کلمه صداقت و پیگیری نهفته هست و همین باعث معاملات ملکی من میشه.

    وقتی راه میرم و وقتی در مورد ملک صحبت میکنم و وقتی در جمع مابقی مشاورین املاک هستم، حس برتری نسبت به بقیه به نسبت استراتژی کاری خودم دارم و ایمان دارم در آینده این استراتژی کمک شایانی به من میکنه.

    ممنونم استاد بخاطر این فایل باحال و خفن

    ممنونم از دوستانم در سایت که فوق العادن

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    آرش گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم شایسته عزیز و همه دوستانی ک شاید این کامنت رو میخونن

    امیدوارم که امروزتون بهتر و عالی‌تر از روزهای قبل باشه

    در مورد سوالاتی که استاد پرسیده بودند که چه باورهای مخربی داشتم که خیلی مخرب بوده برام؛

    یک عمر به من گفته بودن ک پول نیست ،هوا آلودست،

    اگر مراقب نباشیم بیماری در کمینه،ما ژنتیکمون جوریه که هوا هم میخوریم چاق میشیم،قند و آرتروز در ژن مادریم وجود داره،در خونواده ما کلا هیچ کس ب هیچ جایی نرسیده،به ما که دختر خوب رو نمی‌دن، خدا روزی رو صبح زود تقسیم میکنه،کاسب باید هر روز صبح اول وقت مغازه باشه تا آخر شب،خوشی هامون رو نباید غریبه ببینه،کار و درآمد کم شده،مردم پول خرج نمیکنن

    این آخوندها یا این دولتی ها همه مال و ثروت ایران رو دارن میخورن و سیر نمیشن،دیگه پولی نمی‌مونه برای ما،ما بدبخت و بیچاره هستیم،تو نمیتونی اینجا حرف بزنی چون سوادش رو نداری،نباید حرف بزنی چون طرف از تو بزرگتره و بیشتر میفهمه،اون درس خونده تو چی و…

    تا دلتون بخواد من کلکسیونی از باورهای مخرب و افتضاح داشتم

    البته بگم ک خیلی باور داشتم که اینها همش درسته

    ولی ب لطف خدا العان میتونم بگم ب جرات روی باورهای مخرب خودم خیلی کار کردم و دارم کار میکنم

    هر کدام رو ب یک شکلی دارم از ذهنم کم رنگ میکنم

    مثلا من باور داشتم بیماری در کمینه و هر لحظه ممکنه بیماری ب سراغم بیاد و..

    العان میتونم ب جرات بگم سه ساله یا بیشتر به لطف خدای خودم حتی سرما هم نخوردم

    من باور داشتم که دختر ک مریض میشه من بلافاصله از اون بیماری رو میگیرم ولی متوجه شدم که اگر من نخوام اتفاق نمیوفته خداروشکر مشکل این باور خیلی در ذهنم کمرنگ شده

    در مورد ثروت و کار باور داشتم که صبح زود خدا روزی رو تقسیم میکنه،من هر روز باید به شرطی بود ساعت 7 مغازم رو باز میکردم

    ولی با تغییر باورم اصلا کلا مغازه ساعت نگاه نمیکنم

    هر وقت دوست داشته باشم میرم و هر موقع که دلم بخواد تعطیل میکنم

    البته بگم این باور خرابم باعث شد که برشکست شدم و العان یک جای کوچیک دارم برای کس دیگه ای کار میکنم و ب لطف آموزش های استاد و خواست خودم و هدایت خداوند در این لحظه در یک کشور دیگه در یک کارگاهی برای یکی کار میکنم که نه اصلا میگه چیکار می‌کنی و نه اصلا می‌پرسه کی میری ومیای

    چون باور دارم من در کار خودم خبره هستم و این عزیز از من کار درست و با کیفیت میخواد

    بنابر این ما هر دو در یک مدار قرار داریم و زندگی و کار برام لذت بخش شده

    العان باورهای من نصبت ب درآمد و کسب ثروت در ایران خیلی تغییر کرده

    که میفهمم کجاها من ب اشتباه حرکت کردم و خیلی کمال گرا بودم، دنبال فرصت میگردم و منتظر هدایت های خداوند هستم برای شروع دوباره

    من در یک دوره ای از زمان وزنم تا 126 کیلو رسیدم و همه دردها رو داشتم،کمر درد،زانو درد،پا درد،خواب آشفته،همیشه گرسنه و… اصلا راه نمیشد برم

    باورم این بود که من هوا میخورم چاق میشم و هیچ وقت لاغر نمیشم،ولی از یک جا تصمیم گرفتم که برگردم به 10 سال قبلیم

    العان اصلا نان،برنج،شکر نمیخورم_هر روز صبح بدون هیچ وقفه ای ساعت پنج میرم برای پیاده روی و ورزش صبحگاهی وبعد بجا می‌شینم و ب طلوع خورشید و نظم جهان و سیستمی که هست نگاه میکنم و نعمت های خدارو شکر میکنم که من رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میده

    کلی عکس میگیرم که برای خودم یادآور بشه که سیستم چجوریه

    و زیبایی و برکت چطوری وارد زندگیمون میشه

    به لطف خدا و به کمک آموزه های استاد عزیزم و البته مریم شایسته عزیز

    تلاشم بر این هست که تک تک باورهای مخربم رو از درونم کمرنگ کنم و خودم خالق زندگی خودم باشم

    البته خیلی برام سخته ولی چون میبینم تغییرات کوچیک زندگیم رو،این باور برام پُررنگتر میشه که میشود انجام داد

    خیلی حرف زدم ببخشید

    از خدا می‌خوام که همه کسانی که برای پیشرفت جهان و خودشون تلاش می‌کنن رو هدایت کنه به مسیر و فرکانس مناسب و در مدار درستی و سلامتی و ثروت قرار بده

    استاد عزیز عاشقتم و برات آرزوی سلامتی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: