میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
خداروشاکرم که در این جمع دوست داشتنی دارم در جهت پیشرفت قدم برمیدارم
استاد عزیزم اینقدر این فایل زیبا و دوست داشتنی بود که حیفم اومد زیبایی هاش رو نگم
اولا خیلی خوشتیپ شدی استاد خیلی یعنی خیلیا لذت میبرم وقتی میبینمت آفرین قدم که میزدی اندام فوق العاده ی شمارو که میدیدم کیف میکردم تحسین میکنم شمارو که اندام قبلی رو تحمل نکردید و بگید همینی که هست من که همه چی دارم چاق بودنم بی خیالش ژنتیکیه
این منظره ی زیبایی که دوست داشتم ساعت ها توش غرق بشم آسمون دقیقا مثل یه عکس شده بود رنگش از آبی روشن به سمت آبی تیره میرفت و ابرایی که هیچ جا من ابر به این زیبایی ندیده بودم انگار خداوند فتوشاپ الهی رو باز کرده و این منظره ی زیبا رو کشیده آفرین بهتون که قبول نکردید مکان خشک و گرم قم و بندرعباس رو و به سمت زیبای هدایت شدید دوست داشتم ساعت ها بشینم روی اون علف هایی که روش قدم میزدید و مبهوت زیبایی خداوند بشم
وقتی برونی رو دیدم گل از گلم شکفت آخ که من چقدر اسب رو دوست دارم توی ذهن من نماد استواری نجابت و قدرته و وقتی برونی رو دیدم کلی لذت بردم
دقیقا استاد شما نمونه ی بارز این موضوع هستید که قبول نمیکنید چیزی رو که دوست ندارید و در دوره ی کشف قوانین به ما هم یاد دادید که قبول نکنیم هر شرایطی رو
وقتی صحبت میکنی با مردم میبینی که قبول کردن هر چند وقت یکبار مریض بشن و این عادیه آخه کجاش عادیه من اینو تست کردم و پرسیدما ازشون که هر وقت مریض میشید قبلش استرس بالایی یا ترس بالایی رو تحمل نکردین و همشون تایید کردن که آره خب پس کجاش طبیعیه
قبول کردیم که مشکلات مالی طبیعیه و همه دارن اون پولدارش داره اون فقیرشم دارم اما کجا اینطوره تا وقتی که ما درست پیش بریم چرا مشکل مالی آخه
قبول کردن که آره شکست عشقی طبیعیه نه کجاش طبیعیه من دارم هر روز با عشق زندگیم لذت میبرم کی گفته باید شکست عشقی بخورم
قبول کردیم که صاحب کارمون تحقیرمون کنه وووووو……….
اما استاد در دوره ی کشف قوانین من یاد گرفتم که قبول نکنم طبیعی این نیست که همه چی سخت و با مشکلات به دست میاد نه اصلا اینطور نیست طبیعی اینه که همه چی راحت بدست بیاد
زمانی من قبول کرده بودم که برای موفقیت در شغلم باید سختی بکشم تلاش کنم و زور بزنم اما به محض اینکه من ترمز هامو برداشتم هدایت پشت هدایت و اتفاقا اون افرادی که بهشون هدایت شدم میگفتن نه خیلی کار راحتیه و خیلی راحت میشه پول ساخت و من باز هدایت شدم به ایده ها و راهکارهایی که راحت بتونم از شغل مورد علاقم پول در بیارم
و همین دو سه روز پیش یه سری اتفاقاتی که ناخوشایند بود پشت سر هم اتفاق افتاد در طول یکروز از خراب شدن ماشین تا احتمال تصادف به شدت خطرناک خواب نا آرام و من اومدم با خودم گفتم پیش میاد دیگه اما سریع یادم اومد که نه طبیعی نیست که اینجوری پیش بره حتما یه مشکلی وجود داره و اون مشکلو پیدا کردم و برطرف کردم که یک شرک خفیفی در وجودم بود و دوباره روز بعدش همه ی اون مشکلات خیلی راحت رفع شد و این طبیعیه
سوختنو ساختن یک باور کاملا اشتباهه دوستان نپذیریدش
خداوند رو سپاس گذارم بابت این جمع فوق العاده خدایا شکرت…….
سلام و درود خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش عزیز و خانم شایسته با انرژی و دوستان عزیزم در سایت من سال های زیادی از عمر خودم را به خاطر عدم آگاهی و طی نکردن تمام در رنج و سختی زندگی میکردم نه آرامشی نه آسایشی نه ثروتی و بدلیل داشتن باور های غلطی که از سمت خانواده و جامعه به من تحمیل شده بودم سالهای زیادی از عمرم را در رنج و سختی و نواقص شخصیتی زندگی میکردم زندگی ام از هر لحاظ پر بود از سختی و رنجش نداری و بدبختی از با تمام وجود رسیده بودم به آخر خط و دوست داشتم که بمیرم واین را پذیرفته بودم که باید به همین منوال زندگی کنم تا اینکه روزی با خفت خواری بمیرم تا اینکه در شبی حدودا نه سال و پنج ماه پیش اتفاقی عجیب برای من افتاد برای اولین بار حس عجیبی به من دست داد نیمه های شب در اوج تنهایی و خستگی و ما امیدی شروع کردم به گریه کردن و با خدا صحبت کردن و این اولین باری بود که با تمام وجودم با پروردگارم صحبت میکردم یادمه بهش گفتم خدایا میدونم که دارم اشتباه زندگیم رو رقم میزنم و مطمعنم که تو میتونی و تنها کسی هستی که از حال و روز من خبر داری و میتونی بهم کمک کنی یا امشب که میخوابم فردا صبح از خواب بیدار نشم و برای همیشه بمیرم و یا واقعا اگه راهی هست برای درست زندگی کردن تو اون راه رو بکن نشون بدی با تمام وجود اون شب خدا رو حس کردم نمیدونم کی خوابم برد فردا که بیدار شدم حس عجیبی داشتم خدا حرف من رو شنید از طریق یکی از دوستام با یکی از برنامه های دوازده قدم آشنا شدم و خدا بهم گفت این راه درست زندگی کرده باقیست با خودته اگه تصمیم درست بگیری من هم قرص و محکم پشتتم ومن راهم را یافتم خدا رو پیدا کردم و به خودم گفتم دیگه نباید این زندگی خفت بار رو تحمل کنم من لایق بهترین زندگیم من اشرف مخلوقات خدا هستم شروع کردم روی خودم کار کردن یادمه اون زمان من اوج افسردگی بودم یه کلیپ از استاد عزیزم که اون موقع اصلا ایشون رو نمیشناختم و اولین بار بود که صدای پر از حس آرامشش رو میشنیدم کلیپ در مورد سگ سیاه افسردگی با صدای دلنشین استاد عباس منش عزیزم بود خیلی روی من اثر گذاشت من تکامل م رو طی کردم تا چند سال بعد که وارد سایت شدم الان مدت هاست دارم فایل های دانلودی استاد رو گوش میدم گوشیم پر شده از فایلهای ایشون زندگیم شدم عباس منش گونه امروزه من با کار کردن بر روی خودم از طریق آگاهی های استاد عزیزم و همچنین دنبال کردن برنامه دوازده قدم یکی از انجمن ها زندگی من زیر و رو شده سیصد و شصت درجه عوض شدم سرشار از آرامشم من تونستم به بعضی از آرزوهایی که برام محال بود برسم مثل خریدن خانه و ماشین و ازدواج داشتن آرامش شاد بودن امشب که برای اولین بار دست به قلم شدم تا بقول استاد نازنیم از خودم رد پا بذارم دختر دوم سه روزه که بدنیا آورده داشته های زیادی خدا بهم داده که با تمام وجودم ازش سپاسگزارم در ضمن من محصول شیوه حل مسایل و کشف قوانین زندگی رو به تازگی خریدم و میخوام با تمام وجود کارشون کنم فقط راستش دارم تبلی میکنم ولی خدای من قراره چی بشه اگه شروع کنم من لایق بهترین هام با تمام وجودم از خدایم استاد عزیزم آقای عباس منش خانم شایسته نازنین و دوستان عزیزم در سایت که وجودشان سرشار از خیر و برکتی سپاسگذارم امید دارم روزی شما رو از نزدیک ببینم راستی یادم رفت بگم زندگیم سرشار از عشق و محبت و من عاشق همسر و دو دختر زیبای هستم و از همسرم که با من هم مداره و همراه تشکر میکنم یه مقداری تو قسمت ثروت مند شدنم مشکل دارم که باید رو خودم کار کنم من از زنگی الآنم خیلی راضی هستم و اکه بخوام هدایایی که خدا تو این نه سال بهم داده بگم خیلی زیاده ولی من میدونم که لایق خیلی بیشتر و بینهایت شادی و ثروت و آرامش و سلامتیم پس باید بیشتر رو خودم کار کنم ممنون استاد عزیزم وخانم شایسته هستم به امید دیدار شما از خداوند بهترین ها را برای خودم و شما آرزومند خدا نگهدار تا کامنت بعدی…..دوستتون دارم
سلام و درود خدمت استاد عزیزم آقای عباس منش عزیز و خانم شایسته با انرژی و دوستان عزیزم در سایت من سال های زیادی از عمر خودم را به خاطر عدم آگاهی و طی نکردن تکاملم تمام در رنج و سختی زندگی میکردم نه آرامشی نه آسایشی نه ثروتی و بدلیل داشتن باور های غلطی که از سمت خانواده و جامعه به من تحمیل شده بودم سالهای زیادی از عمرم را در رنج و سختی و نواقص شخصیتی زندگی میکردم.. زندگی ام از هر لحاظ پر بود از سختی و رنجش نداری و بدبختی از با تمام وجود رسیده بودم به آخر خط و دوست داشتم که بمیرم واین را پذیرفته بودم که باید به همین منوال زندگی کنم تا اینکه روزی با خفت خواری بمیرم تا اینکه در شبی حدودا نه سال و پنج ماه پیش اتفاقی عجیب برای من افتاد برای اولین بار حس عجیبی به من دست داد نیمه های شب در اوج تنهایی و خستگی و نا امیدی شروع کردم به گریه کردن و با خدا صحبت کردن و این اولین باری بود که با تمام وجودم با پروردگارم صحبت میکردم یادمه بهش گفتم خدایا میدونم که دارم اشتباه زندگیم رو رقم میزنم و مطمعنم که تو میتونی و تنها کسی هستی که از حال و روز من خبر داری و میتونی بهم کمک کنی یا امشب که میخوابم فردا صبح از خواب بیدار نشم و برای همیشه بمیرم و یا واقعا اگه راهی هست برای درست زندگی کردن تو اون راه رو بمن نشون بدی با تمام وجود اون شب خدا رو حس کردم نمیدونم کی خوابم برد فردا که بیدار شدم حس عجیبی داشتم خدا حرف من رو شنید از طریق یکی از دوستام با یکی از برنامه های دوازده قدم آشنا شدم و خدا بهم گفت این راه درست زندگی کردنه باقیش با خودته اگه تصمیم درست بگیری من هم قرص و محکم پشتتم ومن راهم را یافتم خدا رو پیدا کردم و به خودم گفتم دیگه نباید این زندگی خفت بار رو تحمل کنم من لایق بهترین زندگیم من اشرف مخلوقات خدا هستم شروع کردم روی خودم کار کردن یادمه اون زمان من در اوج افسردگی بودم یه کلیپ از استاد عزیزم که اون موقع اصلا ایشون رو نمیشناختم و اولین بار بود که صدای پر از حس آرامشش رو میشنیدم کلیپ تصویری در مورد سگ سیاه افسردگی با صدای دلنشین استاد عباس منش عزیزم بود خیلی روی من اثر گذاشت من تکامل م رو طی کردم تا چند سال بعد که وارد سایت شدم الان مدت هاست دارم فایل های دانلودی استاد رو گوش میدم گوشیم پر شده از فایلهای ایشون زندگیم شدم عباس منش گونه امروزه من با کار کردن بر روی خودم از طریق آگاهی های استاد عزیزم و همچنین دنبال کردن برنامه دوازده قدم یکی از انجمن ها زندگی من زیر و رو شده سیصد و شصت درجه عوض شدم سرشار از آرامشم من تونستم به بعضی از آرزوهایی که برام محال بود برسم مثل خریدن خانه و ماشین و ازدواج کردن و داشتن آرامش شاد بودن امشب که برای اولین بار دست به قلم شدم تا بقول استاد نازنیم از خودم رد پا بذارم دختر دومم سه روزه که بدنیا آومده داشته های زیادی خدا بهم داده که با تمام وجودم ازش سپاسگزارم در ضمن من محصول شیوه حل مسایل و کشف قوانین زندگی رو به تازگی خریدم و میخوام با تمام وجود کارشون کنم فقط راستش دارم تبلی میکنم ولی خدای من قراره چی بشه اگه شروع کنم …؟من لایق بهترین هام با تمام وجودم از خدایم استاد عزیزم آقای عباس منش خانم شایسته نازنین و دوستان عزیزم در سایت که وجودشان سرشار از خیر و برکت و ارامشه سپاسگذارم امید دارم روزی شما رو از نزدیک ببینم راستی یادم رفت بگم زندگیم سرشار از عشق و محبت و من عاشق همسر گلم و دو دختر زیبام هستم و از همسرم که با من هم مداره و همراه بینهایت تشکر میکنم یه مقداری تو قسمت ثروت مند شدنم مشکل دارم که باید رو خودم کار کنم من از زندگی الآنم خیلی راضی هستم و اکه بخوام هدایایی که خدا تو این نه سال بهم داده بگم خیلی زیاده ولی من میدونم که لایق خیلی بیشتر و بینهایت شادی و ثروت و آرامش و سلامتیم پس باید بیشتر رو خودم کار کنم ممنون استاد عزیزم وخانم شایسته هستم به امید دیدار شما….. از خداوند بهترین ها را برای خودم و شما آرزومندم خدا نگهدار تا کامنت بعدی…..دوستتون دارم با تمام وجودم .،،
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلام خداقوت
این فایل منو خیلی درگیر کرد و افکارم را به چالش انداخت و هی بهش فکر میکردم
و دوتا تحمل جالب برام روشن شد
یکی اینکه از وقتی به سن قاعدگی رسیده بودم تا قبل دوره سلامتی درگیر نا منظم بودن این دوره بودم و چقدر این دکتر و اون دکتر میرفتم و چقدر آزمایش های مختلف ازم میگرفتند و هیچی به هیچی و به جایی رسیده بود که من بگم خب همینه که هست درصورتی که برام احساس بدی داشت تا وقتی که دوره سلامتی را شروع کردم و دیگه خبری از اون نا نظمی و اذیت ها و درد ها نبود
خدایا شکرت
و مورد بعدی اینکه من از وقتی ازدواج کردم وقتی با مامانم حرف به حرف میشد و از بی احساسی همسرم تو رابطه زناشویی حرف میزدم همش مامانم میگفت از یه سنی خوب میشه فکر کنید همسرم 10سال از من بزرگتر قرار بود از چه سنی خوب میشه و منم هی تحمل و دنبال اینکه این شرایط را تغییر بدم
و 12سال گذشت و گذشت وگذشت و…..
بله استاد ما گاهی الکی الکی فقط زندگی میکنیم و تحمل میکنیم و دنبال یه معجزه یهویی هستیم
و چون یه بله گفتیم انگار باید به تمام ناخواسته ها هم بگیم بله
چقدر خوبه این فایل هاتون کاش نترس تر از الانم بشم و یک تصمیم جدی بگیرم
وقتی ابن کامنت را مینویسم که در راه برگشت از قم هستم و پراز احساس خوب از این سفر دو نفری با خدا جونم
بنام خداوند مینو سرشت.
السلام علیک یا ابا عبدالله
تسلیت عرض میکنم تاسوعا و عاشورای حسینی رو به تمام دوستان عزیزم توی این سایت الهی …
سلام بر عارفه ی دانا و عارف
حالتون عالی و متعالی
خداوند رو شکر میکنم برای سلامتی تون …
که هدایت شدید به قانون سلامتی .
جملات عالی گفتید …
انشالله بر تمام ترس هامون غلبه کنیم .
سفر سلامت ، الله نگهبان شما ، مواظب خودتون باشید ..
احساس تون عالی و متعالی
باد … درتمام ثانیه به ثانیه ی زندگیتون.
ای دختر دانا
سلامتی و حال خوب
رفیق همیشگیت…
سلام سید عظیم عزیز
انشاالله تک تک ما هم مثل امام حسین از پیله خودمون در بیام و به اون شکوه جلا برسیم و پرواز کنیم
ممنون از تبریکتون
تازه وقتی استاد این فایل را گذاشتند متوجه میشیم چقدر زندگیمون را باری به هر جهت جلو بردیم
معلم خوب نداشتیم میگفتیم همینه که هست
جایی حقمون نا حق میشد میگفتیم همینه که هست
زندگی سخت بود و بی پولی و…. اذیتمون میکرد میگفتیم همینه که هست
ولی حالا میگیم میخوای پس بسازش و ایمان داشته که رقم میخوره
من وقتی میبینم از وقتی با خدا رفیق شدم درونم رنگ و لعاب بهتری میگیره چرا این رفیق را ول کنم
من قبلا داشتم متوجه تیره شدن قلبم میشدم
ولی اون ریسمان نازکی که هنوز بهش وصل بودم به کمکم اومد الحمد لله
منم برات بهترین هارا آرزو دارم
درسته نمیدونم چندساله هستید و اهل کجایید ولی میدونم هممون تیکه ای از خدا هستیم و به هم وصلیم وخوشحالم تو این خانواده بزرگ هستم
بنام الله مهربان
سلام و عرض ادب خدمت خواهر دانای خودم که اینقدر دقیق و میزون هستید.که هرکی با شما زندگی کنه افسرده میشه …خخخخ
از بس جدی و کنجکاو هستید …
الحق اسمتون هم برازنده شماست. به معنای دانشمند و عارف
نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم . و خیلی خوشحال شدم.
بذار نگم چند سالمه
انشاءالله هم عکس میذارم و هم توی قسمت هدایت به سایت.
توضیح مفصلی از خودم برای دوستانم مینویسم.
خواهر بی نظیرم عارفه ی عزیز.
خیلی ممنون که برام وقت میذاری و وقت ارزشمند خودتون رو به ما میدید.
منم در این روز عزیز روز استجابت دعا (عاشورای حسینی )
از خداوند متعال می خوام بهتون
معنویت
سلامتی
ثروت
روابط عالی
بهتون بده …
ازتون بی نهایت سپاسگزارم
درپناه ، رب العالمین
باشید … منتظر کامنت های خوب و تاثیر گذار تون هستیم .
ای دختر دانا و جد
سلام سید جان
خداقوت
امید وارم هر روزتون پر از آگاهی بوده باشه
قسمت اول صحبت تون را متوجه نشده
فرمودید هرکی با من باشه افسرده میشه؟؟
اینجا را نفهمیدم منظورتون چیه
جالبه یه نکته ی دیگه که درمورد تحمل الان متوجه شدم این بود که من از بچگی به ماشین و اتوبوس سوار شدن بد بودم و حالم بد میشد و این اواخر قرص زد تهوع مصرف میکردم تا تو مسیر طولانی دوام بیارم
ولی باز به لطف قانون سلامتی این مورد نا پدید شده و من چند روز پیش رفتم قم با اتوبوس و انگار نه انگار شاداب و سرو حال بودم
خدایا شکرت
بنام خداوند روشن ضمیر،
خداوند روشنگر بی نظیر
سلام و درود فراوان بر خواهر و جواهر ارزشمند عارفه ی دانا…
خیلی خوشم اومد از جمله اول کامنتت و مخصوصا از خدا قوتت (اتفاقا زمانی نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم که خسته بودم و توی دلم گفتم انگار عارفه می دونست، خودمم میدونم که شما عاشق این هم زمانی ها هستید )
مرسی ازتون
بسیار بسیار سپاسگزارم.
خیلی خوشحال شدم برای سلامتی تون و گفتید مشکل تون حل شده (منم اینجوری بودم وحشتناک و قبل از اینکه سوار ماشین بشم، حالم بهم میخورد. و خیلی ببخشید دل و رودم بهم میخورد و خیلی خجالت میکشیدم کسی کنارم بشینه )
خیلی ریز بینانه و زیر کانه مطالب استاد رو پیگیری و از این خصلتت خیلی خوشم میاد و جدی هستی … و به همین خاطر گفتم ازبس همه چیز رو به جد پیگیری و بلدی
طرف مقابلت افسرده میشه ازباهوشی شما.
به قول یکی از دوستان استاد گفته بود شوهر من از بس بلده و باهوشه من دیگه افسرده شدم )
تحسینت میکنم که اینقدر خوب خودتو شناختی و روی خودت کار میکنی .مطمئنم بهترین نتایج میان سراغت ،
خیلی ممنونم که برامون مینویسی و وقت میذاری و اینقدر با حوصله و ظرافت مسائل رو کالبد شکافی میکنید…
مشخصه مطالب استاد رو به جد پیگیری… آفرین بر شما
آرزو میکنم بهترین معمار زندگیت باشی .ستون خانه ات همه ازعشق
سقف خانه ات بلوری و شفاف
فضای خانه ات همیشه پراز مهر
روز گارت شاد شاد
منم بهتر ینها رو براتون از الله مهربان خواستارم
ای دختر توحیدی و فوق العاده
مرسی از کامنت قبلی که برام نوشتی و کلی لذت بردم.
مواظب خودتون باشید
سایتون برقرار و مستدام
بنام خداوند یکتای مهربان
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه دوستان گلم
.
تحمل کردن واقعا زجر آور است
یادمه 12_13سالگی قبل از دوره قاعدگیم بود ک همه خانوم های دور و ورم از درد پریودی مینالیدن
زمانی ک پریود شدم هیچ دردی نداشتم و اینقدر تحت تاثیر اطرافیان قرار گرفتم ک اونا درد دارن چرا من ندارم و یجورایی انگار دلم میخاست درد بکشم
گذشت و گذشت یک سال بعد من هرماه ک پریود میشدم درد کمی حس میکردم و این درد با مرور زمان بیشتر شد
فک و فامیلامون چندین مورد بودن ک رفته بودن دکتر و دکتر گفته بود این کاملا طبیعیه و ی قرص میدادن که گویا اون قرصه آرومشون میکرد اونم موقت (من خودم ازون قرص ها مصرف نکردم)
منم چون باور کرده بودم ک طبیعیه و پذیرفتمش
دقیقا یادمه جوری درد میکشیدم و چشام باز نمیشد یک روز تا شب من مثل مار میپیچیدم دور خودم
عصابم خورد بود داد و گریه و عصاب خوردی و زجر بود همش
یکمی هم برای جلب توجه اطرافیان بود ولی واقعن درد میکشیدم
دوره دوازده قدم رو شروع کردم و اروم اروم شروع کردم از سلامتیم درست کردن
و الان من اینقدررررر راحت پریود میشم
اینقدر این دوران برام شیرین و لذت بخشه و از هر زمان دیگه ای بیشتر به خودم محبت میکنم و خدارو صد هزاران مرتبه شکر که دیگه هیچ دردی ندارم فقط چایی میخورم که اونم نمیدونم تاثیری داره یا ن ولی کمی حس میکنم بدنم داغ میشه و حس خوبی بهم میده
وقتی یادش میوفتم ک جحوری درد میکشیدم واقعن انگار من داشتم تحمل میکردم
چقدر ما راحت میپذریم هر چیزی ک میشنویم رو
از خداوند مهربونم میخام هدایتم کنه به سمت بهترین باورها و بهترین مسیر ها
درپناه الله یکتا باشید خدانگهدار
به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد
سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان خوبم
خداوند را هزاران بار شکر می کنم که منو در مدار دیدن و شنیدن این فایل عالی قرار داد و به راحتی می تونم از صحبت های استاد در زندگیم استفاده کنم
باید بگم که منم در همچین موقعیتی بدم و در زمانیکه من کارمند بودم فکر می کردم که همه چیز من به اینکار بستگی داره و چون رسمی بودم و دیگه نیازی نبود نگران حقوق سرماه باشم و اتومات سرماه که می شد حقوق ام به حسابم واریز می شد البته این یک طرف قضیه بود و اما طرف دیگه قضیه من یک مدیری داشتم که به شدت بامن لج و لجبازی می کرد و هر جا می رفت پشت سر من حرف میزد و منو جلوی همکارها بدجوری خراب می کرد و حتی بدون هیچ دلیلی با مرخصی های من موافقت نمی کرد و من فقط داشتم تحمل می کردم و همش می گفتم به خاطر خانواده ام تحمل می کنم و هیچ اعتراضی نمی کردم چند سال همین جور می گذشت و احساس می کردم در زندان هستم و بسیار اذیت می شدم تا اینکه خیلی اتفاقی توسط یکی از دوستان با استاد و آموزش های ایشان آشنا شدم و یک فایل از استاد دیدم به نام چگونه کار کارمندی رو کنار بزارم و این فایل منو دیونه کرد شاید باور نکنید همون شب تصمیم گرفتم که دیگه تحمل نمی کنم و تا آخر ماه میرم سرکار و از کاری که دیگه قابل تحمل نبود برام استعفا بدم و دیگه از اول ماه آینده سر کار نمی روم و همه دوستان و آشنایان تعجب کردن که چطور ممکنه یکی از کار رسمی استعفا بده اونم کار من که مهندس شیفت بودم و خیلی از نظر اونها در راحتی بودم وقتی که استعفا دادم از شهر خودم به یک شهر عالی و خوش آب و هوا مهاجرت کردم و نتایج یکی یکی وارد زندگیم شد و درآمدم بالای هزار درصد افزایش پیدا کرد و چقدر خوشحالم که خدا هدایت ام کرد به طرف استاد و زندگی منو تغییر داد
خدایا شکرت
سلام استاد عزیز
برای من این بهترین فایلی بود که دیدم از شما. تفاوت صبر و تحمل رو متوجه شدم و نوشتم که چه کارهایی رو و روندهایی رو دارم تحمل میکنم. چقدر مهمه که بدونیم داریم صبر میکنیم تا ثمر بده یا داریم تحمل میکنیم چون جرئت نداریم حرکت کنیم، چون امید نداریم به نتایج خوب، چون باور نکردیم دانه رو که بکاری آب و نور مناسب داشته باشه رشد میکنه و این قانون این دنیاست. چیزی که هر روز جلوی چشمامون اتفاق میافته باور نمیکنیم اما اپر ذهنمون بگه نمیشه تو تله میافتیم چون به جای خدا قبولش کردیم. چون خیلی ساله با ماست فکر میکنیم لابد حرفهاشم درسته. این خیلی ساله هست اما تربیت نشده درست و غلط این دنیا رو مخلوط شنیده همونا رو داره به ما دیکته میکنه. تا حالا هم کس نبوده بهش بگه آخه از کجا میاری این حرفارو؟ با خودمون یکیش کردیم ذهنمونو فکر میکنیم اگر باور کنیم اشتباه میکنه یعنی ما اشتباه هستیم در حالیکه به قول استاد تو دوره 12 قدم ما یک پله بالاتر از فکریم. فرمون دست ماست.
به امید روزهای بهتر و بی شرک و روزهایی که تلاش آگاهانه در جهت خواسته هامون داشته باشیم با امید و صبر به امید بهتر و بهتر شدن. آمین
به نام خداوند بخشنده مهربان
کار ساز ما به فکر کار ماست
فکر ما در کار ما آزار ماست
سلام و درود به استاد عزیز ومریم جون
استاد من سال 75 ازدواج کردم با اخلاق تند همسرم با شک هاش با فوش دادنش با کتک کاریش با تهدیدهاش با محدودیت هاش…ساختم و تحمل کردم با اینکه 18 سالم بود اون موقع و از زندگی زناشویی هیچی بلد نبودم.
خیلی بد بین بود
هزار حرف میزد که زن حق هیچ چیزی ندارد فقط باید اطاعت کنی
من خودم لایق نمی دونستم هنوز هم ازش می ترسم…
مردم می گفتن بچه دار بشی خوب میشه
ولی با تحمل کردن من نه این که خوب نشد بلکه…
وقتی از در میاد خونه خیلی می ترسم بچه هام هم هر کدوم میرن توی اتاق
استاد همه فامیل می گفتن صبر کن ولی الان می فهمم اگه صبر بود حالم خوب میشد
این تحمل بوده که ترس داشتم شرک داشتم دارم و نمی دونم تا کی تحمل کنم …
فقط از خدا کمک می خوام خودم عادت کردم به رفتارش
با اینکه خرجمون نمیده نمی زاره برم کاری برای خودم بکنم میدونم اینکه ازش میترسم شرکه
ولی خیلی تهدید می کنه ولی تحمل کردم و می کنم
استاد خواهش می کنم بیشتر این بحث رو جا بندازید
حتی نمی تونم وقتی هست فایل بزارم یا گوشی دست بگیرم….
از خداوند هدایت می خوام بهم شجاعت بده، ایده بده، راهکار بده، تنها چیزی هست که از دستم بر میاد
خانمها رو ضعیف میدونه میگه نباید به خانم ها رو بدی استاد به خدا دیگه از حرفهاش حالم بهم می خوره
هر روز توی ذهنم حرفهاش هست با خودم در گیرم
انگار ریموتم دست خودم نیست
استاد سپاسگزارم بابت تمام آگاهی هایی که به ما میدی
خدا رو شکر برای سایت و بچه های سایت
تنها کار من گوش دادن به فایل های شماست و کامنت بچه ها
اون موقع هیچی از قوانین نمی دوستم همش گریه می کردم…
خیلی کتکم میزد تا حرفی میزدم تا می تونست میزد
الان دیگه کمتر توجه می کنم
نمی دونم شاید خودم فرکانس بد فرستادم
امیدوارم بتونم ذهنمو کنترل کنم
نزدیک یک ماهی هست که یک روز زنگ زده من ندیدم عذر خواهی هم کردم نپذیرفت و قهر کرده
….ولی نسبت به گذشته کمتر گریه می کنم تحمل میکنم
فهمیدم صبر چیه و تحمل چیه احساسم بد میشه ولی سعی می کنم از فرکانسش بیرون بیام
فرمانروای آسمان ها و زمین از آن خداست
و خدا بر هر چیزی تواناست
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان شایسته و دوستان عزیز هم فرکانسی
خدا رو شکر برای تک تک شما ها
خدا روشکر که میتوانم ببینم گوش کنم بنویسم درک کنم لمس کنم هدایت بشم حرکت کنم …….
پروردگارا : به راستی ما شنیدیم فراخواننده ای به ایمان فرا میخواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید و ایمان آوردیم .
بارالها ! پس گناهان ما را ببخش و بدیهایمان را پوشیده دار و ما را با میکنم بمیران .
پروردگارا! و آنچه بر زبان پیامبرانت به ما وعده کردی به ما ارزانی دار ، وما را در روز رستاخیز رسوا مگردان تو خلف وعده نمی کنی .
*چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
تو این مدت زندگی یادمه همش دوست داشتم آزاد بشم از این زندگی رها بشم ولی راهش را بلد نبودم
همیشه با همسرم بحث ، دعوا ، بیاحترامی ، سردی و بدون هیچ ارتباط کلامی بود که اصلا یاد ندارم ما پنج دقیقه حرف زده باشیم اگه هم میزدیم به داد و بیداد منجر میشد
همیشه میگفتم میخوام جدا بشم ازت حتی اکه تو را خودم انتخاب کردم خیلی اقدام کردم خیلی دعوا خیلی خودخوری خیلی خیلی تلاش کردم و آگاه نبودم میدونستم باید خودم تغییر کنم ولی با قانون آشنا نبودم
همیشه سر پول دادن بحث داشتیم
خیلی خسته بودم از زندگیم و همیشه بیرون از خانه منتظر یه ناجی یه همدم حتی یکی که فقط من پیشش باشم و از زندگیم بگم و اون هم فقط محبت کنه ….
که این حال بد من را به راههای اشتباه کشوند در حدی که فقط سرزنش میکردم خودم را یا به فکر نابودی بودم
هفت سالی هست که بجای دارو شیمایی از داروی گیاهی استفاده میکنیم
خیلی پیشنهاد میدادن برای خواب خوب قرص بخورم ولی نخوردم
چون کاملا مخالف بودم
اوایل تحمل میکردم چرا چون میگفتن خودت انتخاب کردی یا بچه که اومد گفتن تو دیگه بچه داری ولی اینا را من قبول نمیکردم میگفتم اگه قرار برم خوب با بچه میرم ولی ولی
چون مسیرم اشتباه بود فقط ترس داشتم همسرم را برا خودم بزرگ کردم و همین بزرگ کردنش باعث میشد کارها و تهدید و حتی … انجام بده
کارم یه موقع گریه کردن ، آهنگ غمگین ، به خودکشی فکر کردن ….. اینا بود
*چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
باورهای من این بود اره سمانه خودت همسرت را با تمام سختی ها که بهش رسیدی انتخاب کردی
خودت جلو همه ایستادی که بهش برسی
سمانه داری تو خانه 300 متری پدر همسرت زندگی میکنی
سمانه خورد و خوراک خوبی داری
سمانه تو به بار دیگه هم جدا شدی پس دفعه دومی در کار نیست
* چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
اینکه خودم را همان جور که یکسال زمان گذاشتم و تغییر میکردم ولی پایدار
این که اگه همسرت محبت توجه …. نمیکنه تو نباید راهت را اشتباه بری
سرکار میرفتم و نمیترسیدم از همسرم و به این حرفش که خودم خرجت را میدم اکتفا نمیکردم
از تهدید کردنهاش نمیترسیدم
از اینکه تا شرایط را برای خانواده ها بازگو میکردم
میگفتن همینه که هست خودت کردی
تو اگه بخوای میتونی مار را خونش بیرون بکشی
و ضرب المثل های دیگه
تو زندگی به نفر من یه نفر نیمن
*همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
از زمانی میگم که تازه باشه
زمانی که من فهمیدم با استفاده از دوره بینظیر کشف قوانین زندگی که هدف چی هست و روابط را رها کردم راه برام نمایان شد
یک بیزنس یک کاری که دارم مهارت آموزش فروش و راهکار فروش را یاد میگیرم جایی که برد برد جایی که دارم با آدمها ارتباط برقرار میکنم جایی که تمرین برام هست که خوب صحبت کنم
چیزهایی که تا به الان نداشتم
حس امید دارم
حس زنده بودن دارم
حس هدف تو زندگی داشتن دارم
حس مستقل بودن دارم
……………………………………..
الان میفهمم هدف و زندگی و لذت بردن یعنی چی
*و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
دو هفته پیش با پدر همسرم و خود همسرم صحبت کردم و گفتم من دیگه واقعا نمیتونم ادامه بدم به این زندگی و بیاین باهم صحبت کنیم و به نتیجه برسیم و تمام کنیم
به پدر همسرم گفتم تو این یکسال که من برگشتم آیا من اومد گلایه کردم ایشون گفتن نه
گفتم پس به خانواده و هیچ کس هم حرفی زده نشده ولی با وجود حرفها و تو گذشته بودن ….. من دیگه نمیتونم
خوب اون شب چیزی حل نشد ولی همسرم گفت اگه بخوای صحبت میکنیم و تمام میکنیم
ولی حرفهای اون شب ایشون حرفهای تکراری 16 سال بود و من به این نتیجه رسیدم که نمیشه
یه هفته بعدش گفتم چرا از چیزی که ناراحت هستین حرف نمیزنید که مسئله حل بشه
ایشون گفتن من میخوام پولی که دست دوستم هست را پایین با بالا بگیرم بهت بدم و هر جایی خواستی برو
گفتم چقدر خوب ولی عجله نکن که بخوای ضرر کنی
بعد گفتن میخوام تمام بشه تا خانه و مغازه پدرشون بهش برسه چون با وجود ما به نام ایشون نمیشه و حتی گفتن من میخوام یه شرکت بزنم گفتم چه شرکتی ! حالا یه شرکتی
بعد ذهنم سمانه میخواد شرکت بزنه کجا میخوای بری
صبر کن باهاش کار کنی
نه بابا این حرفهاش همیشه رو هواست
خودش میدونه من که بیزنسم را شروع کردم
و اینا اومد تا رسید به فایل 11 کشف قوانین
معرکه اس پر از آگاهی
سمانه تو که الان فهمیدی چی به چی هست
پس اولویت اول تغییر خودت خودت خودت
و بیزینست که تازه شروع کردی
خیلی برام سوال بود که تحمل نکنم
ولی از یه طرفی میگفتم با تغییر من قشنگه که خدا برام بچینه
اون لذت داره که وقتی میفهمی رو خودت کار کردی جهان مکانت را تغییر میده
و اگه هم روزی از طرف ایشون انجام بشه که بازهم به دست خدا بود لاغیر
استاد حالم نسبت به دیروزم عالیه عالی
بینهایت از خدا سپاسگزارم
بینهایت از شما دو عزیز سپاسگزارم
بینهایت از تمام دوستانی که جواب میدن و جوابشون باعث حرکت وتکان و تلنگر برای ما میشن
در پناه الله
سلام به استاد عزیز، مریم بانو و دوستان عزیزم
هرچقدر بگم این فایل برای من و شرایط الانم بود کمه!
تحمل و صبر با هم فرق داره شقایق
صبر به معنای درک قانون تکامل ااا، باید صبر کنی تا بیزینس تو رشد کنه. رشد کردن روند داره و باید طی بشه و شکل بگیره تا اون اتفاق بیوفته؛ مثل رشد بیزینس، تغییر بدن، زبان یاد گرفتن و … در صبر باید نتایج رو و اینکه از کجا شروع کردی رو به خودت یادآوری کنی و با احساس خوب ادامه بدی.
ولی معنای تحمل یعنی من زجر بکشم و تحمل کنم! دارم زجر میکشم و تحمل میکنم به دلایل دیگه، به خاطر اینکه فکر میکنم راه دیگهای وجود نداره، به خاطر اینکه یکی دیگه گفته راهش همینه و دیگر هیچ! چون یکی گفته همینه که هست!
خیلی ها توی زندگی هستن از لحاظ عاطفی، کاری، بیماری و … و دارن تحمل میکنن، چرا؟! چون باور کردن که راهی وجود نداره. باورشون اینه؛ همینه که هست، به خاطر ترسهاشون… (ترس از تنهایی، بیپولی و …)
شقایق زیبای من به خاطر ترسهاشون! به خاطر اینکه یه ذره که میگذره عادت میکنی به شرایط و دوباره ترس (شرک) میاد سراغت! مثل ترس از بی شغلی، تر از بیپولی که الان تورو توی این شغل و محیط کاری که دوسش نداری نگه داشته! شقایق خانم کسانیکه ایمان دارند نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته، روزی تو و حق الهی تو نزد خداوند محفوظ ااا عزیزمن…
پس چرا آدما تحمل میکنن؟ چون باورشون اینه راهی وجود نداره! به خاطر ترسهاشون، تحقیر داری میشی، توهین داره بهت میشه، ارزشهات داره از بین میره، ولی داری تحمل میکنی به خاطر ترس از درآمد نداشتن، به خاطر حرف مردم، به خاطر اینکه “شاید” شغل بهتری پیدا نکنی! به خاطر اینکه اگر الان محیط (شرکت) رو ترک کنم فکر میکنن شکست خوردم! (حرف مردم!) داره بهت اجهاف میشه و تو داری تحمل میکنی شقایق عزیزم.
به خاطر شرک، به خاطر ترس، به خاطر بی ایمانی، تو مگه هر روز نمینویسی من در پناه خداوند هستم؟! اگر به این حرف واقعا ایمان داری پس این همه تحمل کردن درست نیست شقایق! آره 10 ماه پیش این شرکت و این حقوق و مزایا برای تو عالی و پیشرفت محسوب میشد ولی الان فقط داری تحمل میکنی و فکر میکنی راه دیگهای وجود نداره! چون بلاخره هرچی که هست درآمد، مزایا و ...اش چند برابر 10 ماه قبل تو ااا و فکر میکنی از این بهتر وجود نداره، چرا وجود داره شقایق، همونطور که این شرایط و حقوق برات باورپذیر نبود… ولی همه چیز میتونه بهتر باشه شقایق قرار نیست بدتر شه! (جالبه بدونید همین فردا قرار یه مصاحبه دارم با پیشنهاد حقوقی نزدیک به 2 برابر الان!) میدونم که این پیشنهاد خودش نشونه و پیشرفت ااا که شانسی هم نیست و به خاطر یه کوچولو و فقط یه کوچولو بدون ترس عمل کردن و یه ذره ایمانی ااا که نشون دادم.
ولی شقایق همینقدر هم نباید تحمل میکردی عزیزم و تحمل تو اصلا به معنای صبر نبود، فقط نمیخواستی حس شکست و عدم موفقیت از نظر بقیه داشته باشی! (مهم بودن نظر مردم، مادرت و خواهرت که همچنان پاشنه آشیل تو ااا و هر روز باید روش کار کنی و نزاری دوباره و چندباره تورو توی تله بندازه)
باید به مغزمون یاد بدیم که هیچ چیز زجرآوری طبیعی نیست! (چقدر قانون باحال و خفن و آسونه خدایی : ))) ) هر چیزی راهی داره. دلیل اینکه ما هدایت نمیشیم به مسیر درست و آسون، به خاطر اینه که باور داریم که همین مسیر رو باید ادامه بدیم! و انتخابی غیر از این نداریم!
در صورتیکه اگر راه رو باز کنی و ذهنت رو نبندی، خدا هدایتت میکنه به آسونی (مثل هزاران بار قبل)
پس حتما راهی هست و هیچ چیزی خود به خود درست نمیشه، باید تغییر کنی تا درست شه شقایق و چجوری تغییر میکنی، باید روی باورهات کار کنی و مثلا بگی دلیلی نداره من شرایط ناجالب رو تحمل کنم، به خاطر حرف مررردم؟!!!!!!!
من ازدواج اشتباه کردم (در شرایطی که کاملا میدونستم اشتباهه) به خاطر حرف مردم! به خاطر اینکه گفتم حالا حیف ااا چند سال دوستی و رابطه!
من تا 4 سااال طلاق نگرفتم،به خاطر ترس از شکست (نظر مَردم)، به خاطر ترس از تنهایی و شرک، به خاطر دلسوزی، به خاطر اینکه باورم این بود طلاق تو این مملکت سخته و همسرم اذیت خواهد کرد و … درصورتیکه در کوتاهترین زمان و با خنده و سفر (ما از فاصله درخواست تا صدور طلاق دوتا سفر رفتیم!) در کمتر از 2 ماه اتفاق افتاد، وقتی من پا روی ترسهام گذاشتم و اقدام کردم!
استاد شاید بتونم تا صبح بنویسم از تحمل کردنم هام! که ریشه اش عمیقا در شرک پنهان ااا به نظرم.
تحملی در کار نیست شقایق. تحمل با صبر یکی نیست.
صبر توش امید ااا، صبر توش تکامل ااا، صبر توش ایمان ااا، توکل ااا
و تحمل، تسلیم شدن در مقابل بدبختیهاست، تحمل یعنی راه حلی وجود نداره، تحمل یعنی من نمیتونم از این بهتر عمل کنم!، تحمل یعنی همینی که هست و راهی نیست، به خاطر باورهای اشتباهه که تحمل میکنیم.
اگر باور داشته باشیم که راهی هست، بهش هدایت میشیم، به عدم تحمل کردن و آسون شدن مسیر. باید مسائل رو حل کنی و خداوند هدایتت میکنه.
قدم اولش اینه که بپذیری راه حل وجود داره، قدم اول اینه که تحمل نکنی، قدم اول اینه که ناامید نشی از درگاه خداوند.
قرار نیست شرایط سخت رو بپذیریم، به شرطی که ایمان داشته باشیم و باور کنیم که راه داره، اونوقت راهها پیدا میشه و بهمون گفته میشه.
در پناه الله هادی و وهاب باشید، “کسانیکه ایمان واقعی دارند نه ترسی از آینده دارند و نه غمی از گذشته”، الهی شکرت
بنام خداوند مینو سرشت .
تسلیت میگم تاسوعا و عاشورای حسینی رو به شما و تمام خانواده عباس منش توی این سایت الهی …
سلام دارم خدمت شقایق بی نظیر …و زیبا
کامنت شما رو خوندم و بسیار لذت بردم و چقدر خوب توضیح دادید .
واقعا ترس ها همشون واهی و الکین و اگر باورت بشه راهی ، هست هدایت میشی … و در ها به روت باز میشه.
باورت میشه دو سال پیش با استاد آشنا شدم ولی باورهای محدود کننده و ترس .
که چیزی برای گفتن ندارم و چی بگم و …. نجواهای شیطان … نمیذاشت عضو سایت بشم .
مرسی که نوشتید
مرسی که هستید .
خداوند رو شاکرم برای وجود دوستان ارزشمندی مثل شما .
انشاءالله با این روحیه ی که شما دارید. من مطمئنم روز به روز هدایت میشید به ثروت بیشتر و توی بیزینس تون بهترینها میشید.
آفرین بر فرشته ی عاشق و توحیدی شقایق فوق العاده
روز گارت شاد شاد
بزم عشقت پر سرور
قلب نازنیت از غصه دور
عمر شیرینت بلند.
پرو فایلتون بسیار زیباست و شما رو تحسین میکنم.
امضای الله مهربان
پای تک تک آرزوهات.