میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 40

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم و همه دوستان گلم

    استاد مثال من از تحمل کردن این بود که من در16سالگی به صورت سنتی ازدواج کردم

    من و همسرم از همون روزهای اول آشنایی باهم مشکل داشتیم و کلی دعوا میکردیم معمولا همه میگن که نامزدی خیلی دوران عاشقانه ای و فلان ولی ما هیچکدوممون هیچ لذتی نبردیم چه در نامزدی و چه بعد ازدواج و همسرم یک ادم بسیار کنترل گر و عصبی و من هم یه ادمی که زیر حرف کسی نمیره و به شدت عصبی بودم وبا تحمل کردن روزهارو میگذروندیم

    چرا تحمل میکردیم؟

    چون بهمون میگفتن که بابا اول رابطه همینطوری میشه آدم تا بیاد بایکی هماهنگ بشه خیلی طول میکشه و انقدر باید دعوا باشه که زندگی درست بشه ،دعوا شیرینی زندگیه و…(والا من تو دعوا هیچ شیرینی نمیدیدم جز عذاب)

    وگذشت و من هربار که به خانوادم میگفتم که اقا من نمیتونم بااین ادم زندگی کنم وخیلی تحت فشارم و همش بهم توهیین میشه

    باهمین حرفا منو رد میکردن و زدو من نخواسته باردار شدم و خیلی ناراحت شدم

    وخیلی جالبه اطرافیان اینبار میگفتن که اگه بچه بیاد تو زندگیت اصلا زندگیت از این رو به اون رو میشه و همه چی درست میشه

    خلاصه که هیچی درست نشد و من یه روزی تصمیم گرفتم و بااین مسیر آشنا شدم که باید خودمو تغیر بدم

    والان خداروشکر خیلی زندگیم عالی شده و هیچ ترس و هیچ کنترلی از دیگران و. همسرم ندارم

    وبا جسارت کارهایی که دوست دارم و انجام میدم و زندگیم عالیه

    حالا مثالم از تحمل نکردن این بود که من ازدواج کرده بودم و رفته بودم شهر غریب و10سال تو غربت زندگی کردم و شرایط طوری بود که اصلا من فکرم نمیکردم یه روزی بشه من بتونم برگردم به شهر خودم وپیش پدر و مادرم زندگی کنم و طوری بود که خیلی دوست داشتم برم شهر خودمون اما با شرایطی که بود تو ذهنم میگفتم عمرا اگه بشه و حتی اگه من یه روزی مردمم اینجا دفنم میکنن

    ولی یه روزی ایمانمو نشون دادم و گفتم اقا من دیگه اینجا نمیمونم و میخوام برم نمیدونم چه اتفاقی میخواد بیفته نمیدونم همسرم چیکار میخواد بکنه شاید اصلا طلاق بگیریم و دیگه بچمو نزاره ببینم ولی من میخوام این کارو بکنم وهیچی برام مهم نیس

    وما به2یا3ماه نکشید که اسباب کشی کردیم به شهر خودم و همه چیز معجزه وار حل میشد

    وانقدر حالم خوبه و انقدر آرامش و رفاه و استقلالم بیشتر شده که خدا میدونه

    اگر بخوام مثال بزنم میتونم 10روز بنویسم

    ولی نتیجه گیری این میشه که هیچوقت تحت هیچ شرایطی تحمل نکنیم و قدمی برای تغیر برداریم و تو جایی که هیچی نمیدونیم باایمان جلو بریم و ایمان داشته باشیم به روز واپسین

    استاد عزیزم ممنون بابت آگاهی های بینظیری که با مابه اشتراک میزاید

    عاشقتونم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 866 روز

      نترس و اندوهگین نباش

      اگر به اندازه سر سوزنی شعور و درک و معرفت داشتیم به خدایی که هزاران هزار بار ما رو نجات داده ایمان می‌آوردیم..

      بارها دیدیم جاهایی که همه چی بر علیه ما بوده و ما بی کس و تنها بودیم اما توکل کردیم همه چی به نفع ما تموم شد و برعکسش که فلان نفر یا همسر یا فلان وکیل و دکتر گفته برو من پشتتم و مشرک شدیم و طوری خوردیم که هنوز داریم میخوریم….

      واقعا کسیکه ایمان واقعی داره هیچی رو تحمل نمیکند،حتی زمانی که ظاهرا همه چیز بر علیهش باشه و چقدر خوب،ابراهیمی عمل کردی و چقدر راحت خداوند جواب ایمانت رو داد

      و کردیت تمام این نعمت ها به خداست چرا که ایمان به اون باعث حرکت درست و شجاعانه می‌شود و حرکت بدون ایمان نتیجه اش کفش پاره کردن و عذاب است…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ارتیست گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    بنام تنها گشایشگر دانا

    خداوند توانا

    سلام

    سلام بر خدایی که باران رو از آسمان نازل کرد

    سلام بر دستان خداوند مریم مهربان و دوست داشتنی و با پشتکار که از سر عشق فقط پشت صحنه با این قاب این همه زیبایی رو با عشق تقدیم هم خانواده ها می‌کنه

    چقدر خانواده صمیمی هستیم چه جمع بی نظیری

    درود بر هم فرکانسی های عزیزم

    درود بر ابر استاد . استاد عباسمنش تاثیر گذار نشر دهنده آگاهی که بی هیچ توقعی این آگاهی ها رو این زیبایی ها رو با ما در میان میذاره

    این فایل نشانه من بود

    واقعا با صد وجودم عرض میکنم که شما با هدایت الهی این بخش از سایت رو راه اندازی نمودید

    زیرا من همیشه بدون استثنا به جواب هدایتم رو میگیرم

    و امروز که عضو این خانواده هستم چندین سال میگذرد

    به یاد دارم که اوایل اصلا صحبت های شما مفهومی برایم نداشت و فقط بخاطر ایمانی که به فرمایشات شما داشتم ادامه میدادم تا امروز زمانی که از همزمانی یا همان معجزات ویا قوانین و هدایت صحبت میکنید و گوشت و جونم درکش میکنم

    زیرا تمام زندگیم به مسیری 360درجه متغیر از گذشته هدایت شده

    و همزمانی های بی نهایت را تجربه کردم و لحظه به لحظه از این مسیر لذت میبرم و به نشانه و هدایت ها با ایمان کامل عمل میکنم و نتیجه شگفت انگیز را تجربه میکنم و بخاطر تک تک آنها خداوند را تا بی نهایت سپاسگزارم

    و اما آنچه امروز هدایت خواستم من درک کردم که اگر میخواهم مسیر برایم روان باشد باید باوری را تغییر و رفتاری را تغییر و نتیجه متغیر از گذشته تجربه کنم

    و من چون باور کرده بودم که توانایی ذهنم و دریافت الهامات و نشانه و هدایت ها بیش از یک گزینه برای ذهنم قابل درک نیست و قدرت ذهنم را براساس گفته های دیگران درباره محدودیت های ذهن آگاه پذیرفتم و مدام در دریافت نشانه ها و الهامات مدام دچار گیجی و شم و دو دلی میشدم

    ولی امروز با دیدن این فایل تحمل نخواهم کرد و باور اینکه هر روز اهامات را واضح و کامل و بیشتر دریافت میکنم را چون خداوند مرا دوست دارد چون خداوند مورد هدایت و حمایت خود قرار داده است چون سکان زندگیم را به او سپرده ام چون خدا رفیق فابمه چون فقط با او در کارهایم مشورت میکنم و به اذنش و با کمک و هدایتش به راه حل الهی هدایت میشوم و به الهامات بیشتر و راحتی بیشتر هدایت خواهم شد و اکنون به مرحله ای از زندگی رسیده ام که به گفت استاد سوار بر گاری طلایی با چرخ خ هایی روان هستم

    و در آخر اثر موجی زیبای که بر رو دریاچه با رقص قطرات باران که انگار همگی شادی کنان با کلام استاد غرق در شکر گزاری بودند و رقص برگ های زرد طلایی که که درمیان برگ های سرسبز درختان چشمانم را نوازش میداد و مرا پر از حس امید و توکل و ایمانی قوی تر از قبل به سمت تجربه ی زندگی که خود خالق آن هستم می کشاند

    و در آخر دعای همیشگی ام را برای شما تک تک عضو خانواده عباسمنش و استاد و مریم عزیز می‌نویسم

    تا بی نهایت بهترین ها فقط با خداااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    بادورود به استاد عزیز وخانوم شایسته محترم .

    این فایل نشانه امروزم است .در مورد بحث تحمل این فایل که همون به نحو ی این مورد برایمان پیش اومده ولی متاسفانه خیلی وقتها فرق تحمل یعنی باصبر رو نمی‌دانیم .تحمل هر اتفاقی که می افته به جای اینکه بگردیم راه حلش رو پیدا کنیم ولی به اشتباه فکر میکنیم که داریم صبر میکنیم ولی در واقع ما داریم تحمل میکنیم .اینها همه از نااگاهی ماست چون اگر نخواهیم که تحمل بکنیم خداوند مسیر وما نشان خواهد داد.

    استاد چقدر اون بارونهای اونجا رو دوست دارم چون واقعاً عالیه باتشکر از تمام دوستان وزحمت کشان سایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 866 روز

      بهترین هدایت برای شما فامیلی شماست…چقدر زیبا…

      هر موقع احساس شادی داشتی بدون که داری صبر میکنی و هر وقت احساس بدی داشتی بدون که در مورد اون موضوع داری تحمل میکنی و چقدر راحت میشه نقش هدایت خداوند رو دید در زندگی با احساس…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم.

    کلید:شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی.

    فایل:میزان تحمل شما چقدر است.

    استاد ازتون متشکرم برای این آموزشهایی که واقعا رایگان نیستند اینها میلیاردها ارزش دارند.

    من تازه متوجه فرق صبر با تحمل شدم

    صبر مقدسه ودر قرآن هم سفارش شده چون صبر همراه ایمان وامید هست بر کاری صبر می کنیم چون امید داریم به بهبود وآینده روشن می بینیم .

    تحمل یعنی پذیرش شرایط بد شرایطی که دوست نداریم ولی به دلیل ترس وبی ایمانی اقدام به تغییر نمی کنیم وهمون شرایط روقبول می کنیم وبا زجر ادامه می دهیم در حالی که در صبر لذت است اما تحمل با زجر همراه هست.

    حالا که فکر می کنم من هم خیلی جاها تحمل کردم چون فکر می کردم باید تحمل کنم.

    من هم پسرم تا 10 ماهگی گریه می کردم ودکتر می گفت عادیه کولیک روده هست بالاخره تب کرد بردم بستری شد وبعد معلوم شد برای عفونت بوده و بعد کاملا آروم شد اما من هم تحمل کردم.

    من یه زندگی پراز مشکل رو سالها تحمل کردم تا بالاخره خسته شدم واز خدا کمک خواستم وهدایت شدم به سایت شما وتوی این چند ماه کلی زندگیم تغییر کرده افکارم تغییر کرده به آرامش رسیدم.

    ولی حالا می فهمم هیچ چیز رو نباید تحمل کرد باید ایمان داشت حرکت کرد وتغییر ایجاد کرد

    استاد متشکرم برای آگاهیهایی که به ما می رسونید.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    بهنام جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    سلام به استاد عباس منش

    از خدا سپاسگزارم بابت نشانه ای امروزم

    در محل کارم بودم در حین کار کردن بودم و وارد

    سایت شدم و اتفاقی این فایل و صوتی دانلود کردم

    و با هندزفری گوش کردم خیلی حالمو خوب کرد

    اتفاقا کارمو تا حدودی دوست دارم ولی چون رفتن اومدنم دست خودم نیست و باید صبح تا شب کار

    کار کنم شب که میرم خونه انرژی زیادی برا خانومم

    و دخترم ندارم احساس میکنم دارم این کارو تحمل

    میکنم و از این بابت حال خوبی ندارم و پیشه خودم

    دارم تحمل میکنم این وضعیت و یا باید اسمشو بذارم صبر کردن تا این تکامل و طی کنم و خداوند

    منو جای بهتری هدایت میکنه استاد از شما سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فرزاد اسدبگی گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم

    من حدود6سال پیش کمرم دچااسیب شدوجراحی کردم وچون دکترگفته بودنبایدزیادفعالیت کنی من پذیرفته بودم که من دیگه نمیتونم هیچ کاری روانجام بدم ودرامدی روکسب کنم واین روندادامه داشت وپذیرفته بودم که من حتمابایددریک کاره دولتی استخدام بشم واگه نشه من هیچ کاری ازم برنمیادهروقت کسی ازم میپرسیدکارت چیه چکارمیکنی فورا میگفتم من کمرم اسیب دیده کاری ازم برنمیادخوب چکارکنم تااینکه حدوددوسال پیش بااستادعزیزم اشنا شدم که چقدردرتغییراین نگاه به من کمک کردوکارخدابودوخداخواست که ازاین راه به منه ینده اش کمک کنه واززمانی که پذیرفتم راهی هست خداکمک کردبه اندازه ی سرمایه ای که داشتم وسایلی روخریدم وبه لطف خدابه ادم های هدایت شدم که کسب وکاری رومیخواییم باهم راه بندازیم ومن سرمایه ای ندارم وبه لطف خداونددوست من پذیرفته سرمایه اولیه روبیاره تابه لطف خداوندکارروشروع کنیم بله استادعزیزاین یک واقعیته که وقتی ماچیزی رومیپذیریم تحملش میکنیم ومن ازوقتی که بیکاری به دلیل اسیب دیدن کمرم رانپذیرفتم وواقعا به معنای واقعی کلمه ازادامه دادن به این نوع زندگی خسته شده بودم وخواستم تغییرکنم به لف خداونددرهای به روم بازشده ورفته رفته اعتمادبه نفس وخوباوریم داردهرروزبیشتروبیشترمیشودواین فایل به من کمک کردکه خودم دارم بامشکلم کنارمیام نه اینکه این مشکل بایدباشه وهیچ راه حلی ام نداره وخداروشکرازموقعه ای که این روفهمیدم ودرک کردم تودله ترسام میرم ویگم باخداهیچی غیرممکن نیست امیداورم سالم شاد ثروتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    هادی شریف پور گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    سلام و دورود به خانواده عباس منش خداروشکر میکنم بابت

    این همه دوستان هم فرکانسی و انرژی مثبت ها

    همینطور که استاد فرمودن یاد زمان های افتادم که وقتی صبوری کردم

    اتفاق های خوب رقم خورده تو زندگیم

    ولی وقتی تحمل کردم پذیرفتم که همینه ک هست کارها بیشتر پیچید بهم

    به قول شاعر میگه ما زنده به آنیم که آرام نگیریم..

    پس هرجا احساس ناخوشایند داشتی از خدا بخواهید

    تا شمارو هدایت کنه و قول میدم با نشان های خیلی ساده راه نشون میده

    سپاس گذارم از استاد عباس منش عزیز و بانو مریم شایسته عزیز دوست دارم

    امیدوارم حال دلتون همیشه بهاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    محمود علیشاه گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    سلام به همگی و استاد عزیزم

    من محمود هستم و امروز بعد از ماه ها کار کردن روی باور هام امروز با گوش دادن این فایل که واقعا نمیدونم چطور بهش هدایت شدم . متوجه شدم که من دارم شرایط بدی رو تحملللللللل میکنم و فکر میکنم که این صبره.ولی به قول استاد شما اگر قدم بر ندارید زیر چرخ دنده های دنیا له میشی . و من امروز بعد از 2 سال تحمل تو کاری که به سختی دارم کار میکنم و حقوق کمی نسبت به کار و ارزش آفرینیم میگیرم امروز در یک شرایط بسیار به ظاهر بد میخوام برم و با صاحب کارم صحبت کنم و در خواست اضافه حقوق بالاتری کنم و به خودم قول دادم بدون ترس از هر گونه عامل بیرونی مثل هزینه ها و خورد و خوراک و اجاره خونه و اگر قبول نکنه بیای بیرون بیکار میشی و …… این کارو انجام بدم و برم تو دل این ترس که بزرگترین پاشنه آشیل منه ….

    من تازه مهاجرت کردم و به لطف خدا با این دوستان آشنا شدم و اینجا شروع به کار کردم ولی خوب کار کار سنگینی یو من اصلا ابدیت نیستم با این کار، روزی 3 ساعت مسیر رفت و برگشتم هست و کلی داستان دیگه که نباید بهشون توجه کنم . ولی خوب من در جایگاهی هستم که با خواسته های من خیلی فاصله داره .

    من تصمیم گرفتم حالا که دارم ماه هاست رو باور های توحیدی و ارزشمندی خودم و فراوانی کار میکنم بیام یکبار برم تو دل این ترس بزرگ و از حاشیه امنم بیام بیرون ببینم خداوند چیکار میکنه برام، این در حالیهکه من ّبارها دیدم وقتی افراد میرن تو دل ترسهاشون و خودمم چند بار رفتم و دیدم جهان چه کرنشی میکنه برای آدم ک ولی خوب به قول استاد پاشنه آشیل آدم باید همیشه تحریک بشه چون همیشه با ماست و فقط بارفتن تو دلش میتونیم کنترلش کنیم .

    من از خداوند تشکر میکنم بابت این سایت و ورودی هایی که به ما میده . و براتون حتما حتما امشب از نتیجه این اتفاقی که میخواد برام بیفته خواهم نوشت ….

    عاشق تک تکتونم همچنین استاد و خانوم شایسته عزیز

    خدایا من تنها تورا می پرستم و تنها

    و تنها

    و تنها از تو طلب کمک میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 866 روز

      آفرین به شجاعتت و آفرین به ایمانت و درود بر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می‌دهند و خداوند بر آنان درود می‌فرستد…

      تو تحت حمایت کامل الله هستی و قطعا بهترینها در انتظارته….

      لا تخف و لاتحزن

      فقط یادت باشه که نیازی به اثبات کردن چیزی یا خودت نداری و یادت باشه هیچ عجله ای و هیچ حرص و طمعی در کار نباشه و کل قدرت رو به الله بده و خودت رو تسلیم بدون ، و آرام باش و توکل کن و لذت ببر از این مسیر زیبای توکل و رحمت بی نهایت الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    رقیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    سلام به دوستان گل هم خونه ایی ام.

    سلام به استاد سید عباس و بانو مریم

    چقدر پارادایس امروز زیباتر شده بود

    سپاسگزارم

    از مناظر زیبا و از باران دلچسب.

    خدایا شکرت.

    مدت هاست که من در روابط با همسرم دچار مسئله هستم

    و شاید تحمل کردم و اسمش رو گذاشتم صبر

    و امیدوار بودم که خدا اینطوری از من راضی تر باشه.

    حرف بقیه ی اطرافیانم برام مهم بود ولی دیگه الان برام مهم نیس.

    اینکه استقلال مالی کامل نداشتم ، مسئله بود ، ولی الان فکر می کنم که ایمانم و اعتمادم به خودم و جهان هستی بیشتر شده و این نگرانی رو ندارم

    نگران وضعیت جسمی پدرم هم بودم که اگر متوجه ی اختلافات بشه و … ، خیلی زیاد جسم و روحش آزرده میشه. که الان چند ماهی هست که به رحمت خدا رفتن

    نگران وضعیت بچه هام بودم و الانم هستم.

    تا کوچیک تر بودن یه نگرانی هایی

    الان یکیشون نامزد داره ، نگران بهم خوردن رابطه اش.

    یکیشون ، کنکور داره و نگران ….

    بهرحال مدت طولانی هست که شرایط نادلخواه رو به جون خریدم و زندگی می کنم.

    مدتی هم هست که یاد گرفتم ، جهانم رو، روابطم رو ، خودم ساختم. خودم جذب کردم ، خودم عامل همه ی ناخواسته های زندگیم هستم.

    عامل درونی .

    شرایطم زاییده ی افکار خودم هست

    روابطم با همسرم ، انعکاس افکار و باور های خودم هست

    تصمیم من به جای تحمل ، صبر هست با توکل به خدا و با تغییر جهادی در شخصیتم . تا اینکه جهان جدید بهتری برای خودم بسازم و خلق کنم با روابط بهتر

    یا با بالا رفتن مدارم ، بر این نگرانی ها غلبه می کنم و تصمیم درست می گیرم

    یا با تغییر مدارم ، جهان خودبخود مسیر جدید رو برام روشن می کنه.

    یا زندگیم اصلاح میشه و باب میل میشه و شرایط نادلخواه تموم میشه.

    ولی اینو فهمیدم که باید از خدا بخوام هدایتم کنه.

    راه درست رو نشونم بده

    صبر کنم ، از زندگی ام و از شرایط دلخواهش و بخش دوست داشتنی اش لذت ببرم

    برای تغییر خودم بیشتر انرژی بزارم

    تا جهان به شکل زیباتری در روابط برام جلوه کنه.

    امیدوارم درست باشه مسیرم و تصمیمم.

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    خدیجه اعتمادی گفته:
    مدت عضویت: 1706 روز

    سلام به استاد عششششق و خانواده صمیمیِ

    اینجا که شده تفریح هر روز من

    من مدت زیادی هست که عضو سایتم ولی مدت کمیه که هدایت شدم به هر روز بهره بردن از مطالب استاد که بشه جز تفریحات من و اونم سر یه تضادی که برام پیش اومد که اینجا به آرامش رسیدم

    جاهای زیادی بوده که تحمل کردم ولی یه جایی که خیلی تو زندگیم مشهوده

    مسله کارم هست

    من حدود ده ماه پیش یه کاری رو شروع کردم که تو شهر ما من اولین اتباع هستم که دارم انجامش میدم و بعد از 4 و 5 ماه که خیلی رشد کردم رقبا خیلی بهم فشار آوردن و حتی تهدید شدم از طرف چند نفر و اون موقع به لطف خدا و این جمله استاد که بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد از اون شرایط روحی سخت بلاخره سربلند بیرون اومدم. وقتی که پا گذاشتم رو ترسم و اعتماد کردم به خداوند ،میترسیدم ولی ادامه میدادم

    تا اینکه 2 ماه پیش با این شخصی که کار میکردم به مشکل برخوردم ،چون نمیتونست محصول منو به موقع به دستم برسونه و من نخواستم همین که هست رو بپذیرم و تصمیم گرفتم با تولید کننده ی دیگه ای هم همکاری کنم و خدا را شکر با آدم بسیار بسیار شریفی آشنا شدم که هم محصول با کیفیت تر داشت و هم بسیار با شخصیت و انسان درستیه

    من چرا اون شرایط رو تحمل میکردم ؟؟؟

    چون فکر میکردم که در مقابل تهدیدات سایر رقبا این شخص منو حمایت کرده و من به لطف ایشون دارم کارم رو ادامه میدم.

    این باور که من اگه با کسی دیگه ای کار کنم دیگه این شخص منو حمایت نمیکنه ،منو داشت به برده تبدیل میکرد .غر هاشو تحمل میکردم ،حتی شده بود سرم داد میزد ،اگه کارگر نداشت میرفتم جا کارگرش براش کار میکردم ، روزهایی که فروشم زیاد بود باید کلی پاچه خواری میکردم متاسفانه.

    من به محض اینکه تصمیم گرفتم که شرایط همین که هست را نپذیرم به آدم درستی هدایت شدم

    وقتی اون شخص اول متوجه همکاری من با همکاری جدید شد ،خیلی خشمگین شد و خلاصه خیلی شاکی شده بود تا جاییکه که حتی همسرمم که اینقدر از شرایط قبلی من ناراضی بود ،میگفت نه بیا با همین آدم کار کن مشکل پیش نیاد.

    روزایی بود که ترسیدم و دوباره باور به اینکه بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد منو سرپا نگه داشت

    و خیلی‌ عجیب به سایت هدایت شدم

    به سایتی که مدت ها داشتم ولی سر نمیزدم

    خیلی اتفاقی یه فایلی رو باز کردم و گوش دادم و به کامنتی از بچه ها رسیدم که سوره ضحی رو با معنی نوشته بود ، استاد جان همین الان که دارم می‌نویسم اشکم داره می‌ریزه رو صفحه گوشی.

    اون کامنت برای من بود

    برای من بود که خدا بهم بگه تو رو هیچوقت رها نکرده ام و برتو خشم نکرده ام

    و به من بگه خدا به تو چنان نعمتی میده که راضی شوی.

    این تجربه خیلی به من کمک کرد که خدا را حس کنم ،خدا جو شوم و توکل و اعتمادم را چندین برابر کرد

    الان هم کارم خیلی رشد کرده ،هم درآمدم بیشتر شده و هم استرس قبل رو ندارم و کلی در زمانم صرف جویی شده

    الهی شکر برای مسیری که در اون هادی بودن خدا را درک میکنم

    خدایی که فقط بخوانیش و اجابتش رو بپذیری و آماده دریافتش باشی.

    الهی شکر برای استادی که شده خانواده من و من باید هر روز با او زندگی کنم

    الهی شکر برای دوستانی که در این سایت اللهی ازشون یاد میگردم

    استاد خیلی دوستتون دارم

    شما چهره ای از خداوند نشونم دادین که عاشقش باشه نه اینکه بترسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه کشتکار گفته:
      مدت عضویت: 1208 روز

      سلام دوست من من هم باخوندن کامت شما اشک در چشمانم جاری شد و خدا راشکر که مسیر رو پیدا کردید و تونستید بر ترستون غلبه کنید ممنونم بابت کامنت زیبا و مفیدی که در اختیار ما گذاشتید و خدا راشکر بابت این سایت بسبار بسیار ارزشمند استاد عزیز که چه روزها و ساعت هایی ما در این سایت با نگاه کردن با فایل ها و دوره ها ارامش ها و چه چیزهایی که اموختیم خدا راهزاران بار شکر موفق باشید دوست من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا راستروان گفته:
      مدت عضویت: 920 روز

      سلام خدیجه عزیز،خداروشکر بابت شجاعت و ایمانتون، واقعا ترس بزرگ ترین دشمن انسانه و اگر بعضی انسان ها احساس کنن طرف مقابل کمی ترس داره بیشترین تلاش رو برای سو استفاده می کنند در هر نقش و نسبت و موقعیت ،کاری ،دوستی، فامیلی،…آنقدر باید شجاع باشیم که اگر کسی دلش خواست از اخلاق ما سو استفاده کنه وقتی نزدیک شد بدونه ما اون طعمه نیستیم.

      و از لحظه ای که انسان شجاعت رو در دلش احساس میکنه تمام شرایط برای تغییر فراهم میشه و چشمک های خدا پشت هم ظاهر میشه کافیه بخوایم و دقت کنیم.

      تغییر از زمانی شروع میشه که از سکوت زیاد و تحمل نا به جا دست برداریم و قاطعیت خود رو از درون ساطع کنیم و اینجاست که انوار خوشبختی از وجودمون ساطع میشه و بهترین نتایج به وجود میان .

      همیشه طبق صحبت استاد عزیز باید به خودم یادآوری کنم صبر با تحمل فرق داره چون گاهی صبر و تحمل رو یه جور جلوه دادن در ذهن ما.

      ان شاءالله شما و همه ی دوستان سربلند،پیروز ،شاد و بسیار ثروتمند و بی نیاز از همگان باشید.

      خداروشکر. شکرگزار خداوند بابت بودن با شما دوستان و بهره مندی از صحبت های زیبا و کارامدتون هستم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: