میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 44

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام به همگی

    وقت بخیر و شادی

    تحمل کردن و صبر کردن

    داستان گریه کردن بچه استاد عباسمنش باعث شد که این فایل ارزشمند آماده بشه و با کلی آگاهی های ارزشمند که ، با دیدن آن لذت می بریم.

    واقعا من خودم تا الان نمی دونستم که تحمل کردن با صبر کردن فرق داره ، چون شکل هردو شبیه هم هستن ولی با توضیحات استاد فهمیدم که صبر کردن همراه با امید و لذت و شادی هست ، مثلا من زمانی که دانشگاه درس هایم تمام شد و کارهای تسویه حساب را انجام دادم به گفتن 2 ماه بعد مدرک تحصیلی شما آماده میشه و بعداز 2 ماه بیا و مدرکت رابگیر و من آمدم خونه و این 2 ماه من از زندگی لذت می بردم حتی جشن گرفتم کلی خوشحالی می کردم که فارغ التحصیل شدم در حالی که هنور مدرک دستم نبود ولی باور داشتم بعداز 2 ماه می روم به دانشگاه و تحویل می گیرم، و خیالم راحت و آسوده بود .

    اما تحمل کردن ، جریانش فرق می کنه و همره هست با درد و رنج و ناراحتی، و اگر باور داشته باشیم که راه حل داره ، هدایت میشیم به مسیر درست و نیاز به تحمل رنج نیست

    مثال خودم :

    دوران دانشجویی، من داخل خوابگاه بودم و 4 نفر داخل یک اتاق بودیم و یکی از هم اتاقی ها ترم بالایی بود و اهل دخانیات و سیگار بود ، و هرشب داخل اتاق ما مساله و ناراحتی داشتیم، تا این که این وضعیت را باور نکردم و تصمیم گرفتیم مساله را حل کنیم ، 3 نفر باهم هماهنگ شدیم و از خوابگاه بیرون آمدیم و یک خونه شخصی و قشنگ اجاره کردیم و بخوبی و با شادی به درس و تفریح سالم پرداختیم و هر 3 نفر هم با معدل بالا فارغ التحصیل شدیم .

    نکته مهم اینکه، اگر باور کنیم که طبیعی نیست ما تحمل کنیم و رنج بکشیم ، همین باور ما را به مسیر درست و تصمیم درست هدایت می کند. که متوجه می شویم قرار هست ما توی این دنیا همیشه شاد و سالم پ ثروتمند باشیم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    امروز 4بهمن 1403 وقتی برای چندمین بار این فایل رو شنیدم به خودم گفتم که چه چیزهای رو دارم تحمل میکنم؟ دیدم به به ماشالله یکی دوتا نیست و من در بجای قدرت تغییر و صبر چقدر در تحمل کردن قوی شدم و نتیجه گرفتم درسته در تحمل کردن قوی شدم و این قوی شدن یک ضعف بزرگه. اما قوی شدن با نوعی رنج همراهه که انگار دیگه چیزی حس نمیشه و تو داری خیلی عجیب پیش میری مثل داستان قورباغه و آب جوش که احتمالا همه شنیدید مدتی هست به خودم میگم بیا شروع کن اون چیزهای که داری تحمل میکنی رو بنویس و متاسفانه این تحمل کردن چون برام آشناست نمیخام با ی حس خوب تغییر که غریبیست عوضش کنم واسه همین مث ی موتور روی دیوار مرگ دور خودم میچرخم بالا پایین میرم. نمیدونم باید چیکار کنم خیلی از تغییراتی که دا‌شتم نتیجه گرفتم و همیشه اونها رو به خودم میگم ولی تو خیلی جاها هم موندم. باید مثل استاد تو مثال فرزندش از خودم آزمایش(اهرم رنج و لذت )بگیرم و ببینم چه ایراداتی دارم و ی دارو به خودم تجویز کنم و با حال خوبم، حال کنم.

    اگر کسی از دوستان هم راهکاری داره که بتونه به من کمک کنه که بتونم از این چرخیدن دور خودم خلاص بشم خیلی ممنون میشم ازش.

    از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بی نهایت سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      حمید و سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1635 روز

      سلام دوست عزیز، بیشترین چیزی که میتونه بهتون کمک کنه ، ساختن یک اهرم رنج و لذت قوی هست بشینید و نتیجه ی ادامه ی تحمل کردن رو کامل و مورد به مورد بنویسید و همینطور نتیجه ای که تغییر این موضوع بهتون خواهد داد و با ساختن یک اهرم رنج و لذت درست، می‌بینید چقدر مشتاقید برای تغییر و بعد دونه دونه کارهایی که باید بکنید در هر روز، در هر ماه و.. تا این تغییر رخ بدهد و به نتیجه برسد رو بنویسید و هر روز چک کنید که چه کاری انجام شده و یا چه کاری بابد اضافه بشه به لیست

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3152 روز

      سلام دوست عزیز

      بنظرم اگه دوره لیاقت رو ندارین دوره لیاقت رو تهیه کنید خیلی بتون کمک می کنه

      فرکانسی که دوره لیاقت ایجاد می کنه که گیرنده قوی داشته باشیم و ادامه بدیم خیلی از گیرهای ذهنمون باز میشه شادی من مستقیم نتونستم به سوال شما جواب بدم ولی حسم بم گفت این دوره رو بتون پیشنهاد کنم

      انشالله همیشه در مسیر درست و راست هدایت بشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 805 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم

    سلام عزیزان جان

    فایل 147 میزان تحمل شما چقدر است؟

    خدایا شکرت برای همزمانی این فایل با اولین فایل فصل پنجم از سفرنامه تغییر قانون ناخواسته ها

    خدایا شکرت امروز هم کلی هم زمانی با هم دیدم هر بار یه کلمات مثبت و عالی رو گفتم و مهر تایید با همزمانی های عالی زد روش جان جانانم سپاسسسسسگزارم

    باز هم تکرار قانون جهان خداوند

    تمام اتفاقات و شرایط زندگی ام بر اساس باورها و فرکانس ها و افکار خودم بوجود می آید.

    وااای استاد چقدر ما خیلی چیزها رو پذیرفتیم از هر جنبه ای چه سلامتی چه روابط چه مالی و ….

    ما فقط میپذرفتیم .

    اونم بخاطر شرک و بی‌ایمانی نا آگاهی و حرف مردم

    حرف مردم والی از این حرف مردم شرک تا چه حد

    استاد من وقتی چک و لگد های جهان رو خوردم و از اونجایی هم که کتک خورم ملی بود از جهان هر بار فقط شرایط رو تحمل میکردم

    وقتی به تضاد در روابط برخورد میکردیم میگفتن دعوا نمک زندگی است و درست میشه

    من همیشه برام سوال بود که پس کی درست میشه و از اونجایی هم که هیچ آگاهی نداشتم که منم که دارم اتفاقات و شرایط زندگی را خلق میکنم و همیشه هم خودم را قربانی شرایط و تقصیر دیگران انداختن و دست و پا زدن در شرایط بد بودم .

    اصلا ارزشمندی در زندگی ما هیچ رنگ و بو و معنایی نداشت

    تو که ارزشی نداری پس باید تحمل کنی

    اگه این فرد این موقعیت این شرایط از دستت بره دیگه رفته و انگار قحطیه و هیچی دیگه نیست

    و بلطف خداوند من با شما معنای صبر و تحمل را به اندازه درکم از قوانین بدون تغییر خداوند هر روز دارم بهتر میشم

    صبر یعنی :ایمان

    تقوا

    تکامل و تکامل

    روند تکاملی در هر چیزی در کار در بیزینس در روابط در سلامتی در ثروت همه چی به روند تکاملی بستگی داره و از مسیر لذت بردن

    تحمل :یعنی زجر کشیدن بی ایمانی

    اعتماد نداشتن بخدا زور زدن و در باتلاق فرو رفتن

    تحمل یعنی تحقیر و توهین و مسخره شدن و هیچ حرکت مثبتی برای تغییر شرایط انجام ندادن بخاطر حرف مردم

    اگر تمام دنیا هم جمع شدن و با باورهای من در تضاد بود من قبول نکنم

    چرا که خدا وند جهان را بر پایه خیر ونیکی خلق کرده و اساس کار خداوند زیبایی و لذت بردن از زندگی و توجه به زیباییها وشکرگذاری و تمرکز بر خواسته ها و نکات مثبت و احساس خوب اتفاقات خوب را بوجود آورد .

    خداوند هر لحظه هدایت مارا بر خود ش واجب کرده

    پس راه را باز کنم تا لایق دریافت الهامات الهی باشم

    اگر چیزی خوب پیش نرفت یعنی ایرادی داره همون لحظه تسلیم خدا باشم و تا ایده های الهی بیاد

    جواب تمام مسائل در درونم قرار داده شده لطف خداوند هر لحظه شامل حال ماست

    من از وقتی نتونستم که شرایط بد مالی را قبول نکنم و نخوام منتظر باشم تا کسی بهم کمک کنه و از خداوند هدایت خواستم هر روز داره درهای رحمت و نعمت بی‌حسابش رو در زندگی ام باز میکند و باید صبرم در این مسیر بیشتر باشد امید و توکل و ایمان و اعتماد بخدا و تکامل را بدرستی پیش ببرم

    تا درهای رحمت و برکت و رزق بی‌حساب در زندگی ام بیشتر باز شود راه را برای خدا باز کنم تسلیم خدا باشم

    اجازه بدم هدایت الهی در من جاری شود .

    خداوند هر لحظه در حال هدایت من است

    من با احساس خوب رها باشم فارغ از نتیجه لذت ببرم و خودمو تسلیم جریان هدایت الهی کنم تا نتایج هم کم کم در زندگی ام بیشتر و بهتر و عالیتر شوند.

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    به خاطر باورهای اشتباه تحمل نکنم دیگه

    با تغییر باورها تکاملم را با صبر جلو ببرم

    هر تضادی راه حلی داره اومده که منو رشد بده باید در دل تضاد خواسته هامو پیدا کنم و باور درستی براش بسازم و خداوندمرا هدایت میکند

    لاجرم به اتفاقات خوب هدایت میشوم

    وقتی که نپذیریم همینی که هست تحمل نکنم خداوند مرا هدایت میکند .

    استاد دقیقا همین امروز به پسرم همین حرف رو زدم مدتی هست که بینی اش گرفته و با اینکه بردیمش دکتر ولی دارها رو کم و بیش استفاده کرد و گرفتگی بینی و صداش سرجاشه

    من امروز با قاطعیت بهش گفتم پسرم واقعا دیگه تحمل کردن این کار شما برام داره سخت میشه

    و خودتم داری اذیت میشی. نخواه که این وضعیت را تحمل کنی و گفت که مدرسه میخ.ا ببرمون اردو گفتم تو میتونی بری اردو ولی وقتی سرما خوردگی رو هر روز داری با خودت تحمل می‌کنی و نمی‌خوای داروهات رو بخوری و همینجوری صدات گرفته باشه خب در ارتباط برقرار کردن و صحبت کردن به مسئله برمیخوری.

    و پسرم قبول کرد که داروهاشو بخوره و رفت مدرسه

    خدایا شکرت که راه حل ها در درون ماست

    ما نباید بپذیریم و تحمل کنیم

    با صبر و تکامل و عشق رشد و پیشرفت کنیم هم خودمان خوب زندگی کنیم و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم

    خدایا شکرت به خاطر این روزها که خیلی بهتر عمل میکنم و خداوند درهای رحمت را برویم باز کرده است.

    استاد هوای اینجا هم امروز مثله پرادایس بهشتی شده بخدا برا ما هم هر روز مون بهشت شده

    با دیدن هر لحظه زیبا و تجربه بهتر از زندگی هر روز آرام‌تر صبورتر و شادتر و عملگرا تر هستیم

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدانم تو علمت بر تمام عالم محیط است بهم بگو

    خدایا شکرت که با دیدن زیبایی ها بوجد میام و اشک شوق میریزم

    خدایا کرور کرور سپاسسسسسگزارم در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  4. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3908 روز

    استاد مهربان و مریم بانوی عزیزم سلام

    امروز که دوباره به این فایل هدایت شدم خیلی برام قشنگ بود که معنی صبر و تحمل کردن رو یاد بگیرم و دوباره تو ذهنم مرورشون کنم تا برام باوربشه که به قول استاد صبر از قانون تکامل میاد وتحسین شدست و تحمل کردن از شرک و ترس میاد تا یادم باشه هرجا تحمل میکنم از بی ایمانی و شرک منه نه شرایط نه بی عدالتی که خداوند عدل مطلقه.

    من یادمه بار اول که وارد محیط کارشدم باحقوق کمتر از میزان لیاقتم و سوادم استخدام شدم اولش بهم گفتن توشروع کن چون سابقه نداری و بعد خودتو نشون بده اونوقته که اونا برای اینکه از دستت ندن مجبورن راضیت کنن و من با این حرف شروع ب کار کردم اما یکی دوسالی که گذشت با وجود اینکه بارهابهم میگفتن تو عالی ترین پرسنل ما هستی اما افزایش حقوقی درکار نبود و من نه تنها افزایش حقوقی نداشتم بلکه داشتم ب جای دونفر کار میکردم وهربار که باخودم میگفتم برم و با مدیریت صحبت کنم به خاطر ترس و نداشتن اعتماد ب نفس همیشه لحظه آخر منصرف میشدم و داستان به همین منوال گذشت تا شرایط شرکت بهم خورد و کلا منحل شد و من از اون اتفاق و ضرر هایی که کردم یادگرفتم که به کمتر از حقم راضی نباشم و تحمل نکنم تو زمینه کاریم البته.

    تا اینکه بعد به شرکتی بسیار بزرگتر و عالی تر هدایت شدم برای مصاحبه و بعد از قبولی من تو مصاحبه اونها هم حقوق پایینی پیشنهاد دادن و گفتن که شماخیلی عالی و باسواد هستین اما روال کلی شرکت به این صورته که همه اول باخقوق کم استخدام میشن و بعد ارتقا میگیرن من اینبار نپذیرفتم با اینکه شرایط اون شرکت خیلی عالی بود وگفتم هروقت نیاز به نیروی R&D با حقوق بالا داشتین من هستم و رفتم و جالبه چند ماه بعد باهام تماس گرفتن که ماالان بودجه نیروی بالارو داریم و خوشحال میشیم که شما باماهمکاری کنید و من چقدر یاد گرفتم که تحمل از ترس از باور نداشتن به خودت و بی عزت نفسی میاد و وقتی میری تو دل ترست چقدر شرایط به طور معجزه آسایی تغییر میکنه.

    این درس استادو باید اویزه گوشم کنم که تو هییییچ شرایطی نباید تحمل کرد و باید دنبال راه حل گشت و خودمون رو قربانی شرایط ندونیم و بدونیم اگه تو شرایط سختی هستیم به خاطر باورهای خودمونه پس تغییرش بدیم.

    اینهم ردپای من در 4 اردیبهشت1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  5. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، انرژی جاری و ساری در تک تک مخلوقات خود ، و خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت آرمی بزرگ عباس منش ،،

    خدای مهربونم صد هزار مرتبه شکرت که ی روز پر انرژی و ی فرصت بی نظیر و ناموسا یونیک دیگه بهم عطا کردی ،،

    دیگه اصلا یونیک تر از این داریم خاص تر از زندگی داریم ،،

    خاص تر از نفس کشیدن داریم ؟؟

    پس ای نجواهای فلان فلان شده ذهن من بشنوید که دارم فریاد میزنم من عشق خداوند ،، همه چیز در بهترین شرایط ممکن قرار داره ،،

    من سلامت و قدرتمند و محبوب درگاه خداوند دارم به نفس کشیدن ادامه میدم و فرصت تجربه بی نهایت لذت و آرامش و سادی و رفاه تو دنیا و آخرتم دارم خدایا شکرت ،،

    آره بچه ها ،، درسته ،، این الکی قانع شدن خودش سم مهلک ،، تحمل سختی های بی دلیل ،، گذراندن ،، هیچ فکر کردیم گرانبهاترین چیز دنیا همین فرصت که با تحمل تو شرایط گند میریزیمش تو جوب غفلت ،، الله اکبر وقتی استاد عزیزم این مثال رو زدن چقدر لحظه ها برام تو ذهنم روشن شد که ای بابا اونجا هم من دقیقاً همین کارو میکردم ،، دیدی چهارسالم اونا رفت و همینطور تا اینکه باز رسیدم به دوره مقدس قانون سلامتی و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای دوره بی نظیر احساس لیاقتت خدایا شکرت ،،

    خدایا کمکم کن هر لحظه هر ثانیه هر دم و بازدم خودم لمست کنم ببینمت توی تمام امورم ،،

    خدایا ای کریم مطلق منو آسون کن برای آسانی ها ،،

    آسون نفس بکشم ،،

    آسون بخوابم ،،

    آسون پول دربیارم ،،

    آسون غذا بخورم ،،

    آسون ورزش کنم ،،

    آسون برقصم ،،

    آسون لذت ببرم از زندگیم ،،

    آسون عشق بورزم ،،

    آسون لمس کنم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این همه فراوانی و ثروت و سلامتی و زیبایی که عطا فرمودی ای کریم ای سخاوتمند مطلق ،،

    سکرت شکرت شکرت خدااااجونم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    بنام الله وهاب و بی حساب روزی دهنده من

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان عزیزم که روی خودشون کار میکنن

    استاد تجربه من در این مورد اینه من یه موقعی تقریبا 24 سالگیم بعد دوره لیسانس یه صرفه های کوچیک و کوچیک و تکرار شونده گرفتم یعنی از یه دوره ای این صرفه ها شروع شد و پدرمو دراورد انقدر که هم خودم ارامش روانیم بهم خرده بود هم همه دور وریهام مدام پدرم به اصرار میگفت این دکتر برو اون دکتر برو همشونم میگفتن از استرسه و این چیزا یادمه ولی من ته دلم قبول نداشتم یعنی میگفتم اگه از استرس بود که همه مردم باید اینجوری صرفه میکردن تا این که یه دکتری که خیلی معروف بود به اصرار بابام رفتم و تو دفتر دکتر گفتم دلیلش فکر میکنی چیه گفت استرس منم گفتم دکتر من اینجوری فکر نمیکنم هر چند دلیلشو نمیدونم ولی مطمئنم دلیلش استرس نیست بعد برگشتم یه پلاستیک دارو نوشته بود دیدم همش قرص ضد افسردگی و این چیزا خدا شاهده به حرف قلبم گوش دادم ( اون موقع ها نمیدونستم خدا هر لحظه باهام صحبت میکنه ولی انصافا هر جای زندگیم من توجه کردم خدا درحال هدایت من بوده) قبلم گفت دارو ها رو بریز دور بعد مثل فیلم منو یاد آخرای لیسانس برد زمانی که برا ارشد میخوندم و بدجوری سرما خردم و به خاطر این که وقتم تلف نشه دکتر نرفتم تا این سرما خوردگی یه ماه تو بدنم جا خشک کرد و بعد اون این صرفه ها شروع شد با این یاداوری فهمیدم ریشه در عفونته که مونده تو گلوم خدا شاهده رفتم قرص عفونت گرفتم یه هفته خوردم اون موقع بعدش کاملا برطرف شد و خوب شدم باوری که باعث شد اون موقع قبول نکنم حرف دکتر هارو و تحمل نکنم این بود که طبیعی نیست انقد یهویی اتفاق بیفته و عذاب بکشم ، یا اگه درس میگفتن باید برطرف میشد با این همه دکتر، این تجربه خیلی خوبی بود برام که اولا تحمل نکنم و دوم از هدایتهای خدا استفاده کنم خدا که پول نمیگیره منو هدایت کنه بچسبم بهش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    من در شرایطی به این فایل هدایت شدم که رفتم تو حیاط خونمون بسیار سپاسگزار خداوند شدم بابت بارانی که اومده

    سرسبزی ای که وجود داره توی این ماه

    و هوای پاک و سبک بهاری

    و بعد این زیبایی و سپاسگزاری بابتش

    هدایت شدم به این فایل

    که چون دفعه ی پیش تا انتهای فایل رو دیده بودم

    بجز چند دیقه اخر

    دوباره اون قسمت باران زیبای فلوریدا برام پلی شد

    که این همان نشانه ی بزرگیست که آری

    خداوند هدایتگر ماست

    به سمت چیز هایی که به آن توجه میکنیم

    پس بیاید کانون توجهمونو و هر لحظه و هر لحظه بزاریم روی چیزهای خوب

    روی زیباییها

    و چیزهایی که دوست داریم ازون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون شه

    ‘ تحمل کردن ‘

    چقد این جمله برای هممون آشناست

    هممون این وضعیت خود ساخته رو تو زندگیمون تجربه کردیم استاد

    چیزیرو تحمل کردیم و نه تنها درست نشده بلکه بدترم شده

    چقدر این جمله درسته که وقتی داری یه چیزو تحمل میکنی مطمئن باش اون چیز ایراد داره و باید بگردی دنبال ایرادش و حلش کنی

    نه این که تحملش کنی

    استاد این جمله های شمارو باید طلا گرفت

    ” هیچ چیز رنج آوری طبیعی نیست ”

    “هیچ چیزی خود به خود درست نمیشه ، شما باید تغییر کنید تا درست شه

    تو تغییر میکنی مسائل تغییر میکنه ”

    “اگر تحمل نکنی راه حلشو پیدا میکنی ”

    تحمل یعنی تسلیم در برابر سختی ها

    تحمل یعنی راهیی وجود نداره

    صبر یعنی توکل

    صبر یعنی طی کردن تکامل

    خب حالا بیایم جواب سوال زیبای استاد رو بدیم

    چه دانشگاهی بزرگتر از این دانشگاه که تکلیف همه روزه داشته باشی و هر روز یک قدم بزرگتر بشی

    خداوند رو سپاسگزارم برای این نعمت بزرگی که برای ما قرار داده که ما همه روزه ازش استفاده میکنیم و مثل سوخت میمونه برای ادامه ی راهمون

    خدایا شکرگزارتم

    خب ؛

    بانام و یاد خدا

    جواب این تمرین رو شروع میکنم

    استاد عزیزم من در گذشته

    مخصوصا در دوره ای خاص از زندگیم

    همیشه و همه جا در حال تحمل کردن بودم

    و تحمل کردن شده بود یکی از ویژگی های بارز شخصیتم

    ومثل کوه آتشفشانی بودم

    که هر لحظه امکان داشت سر ریز کنه

    و همه جارو در بربگیره و این اتفاق هم افتاد

    بلاخره من اون مذاب درونم رو بیرون ریختم و در صورتی که تمام آدم های اطرافم شگفت زده بودن و توقع نداشتن

    من خوشحال بودم و حالم خوب بود

    چون ازون روز قرار بود دیگه تحمل نکنم

    من سالیان سال حجاب رو تحمل کرده بودم

    من رابطه نداشتن با جنس مخالف و افکار قدیمی در مورد ارتباط با جنس مخالف رو تحمل کرده بودم

    من رابطه با ادم های نامناسب و افکار نامناسب تحمل کرده بودم

    ما شرایط مالی مون شرایط متوسطی بود

    و من هیچ وقت خیلی سختی زیادی متحمل نمیشدم با وجود اینکه یک جاهایی بی اعتماد بنفس میشدم بخاطر این شرایط ؛

    ولی در مورد روابط میتونم بگم خیلی خیلی خیلی چیزارو تحمل کردم همیشه

    و همیشه با خودم فکر میکردم تا دیگران تغییر نکنن زندگی من هم تغییر نمیکنه

    ولی همیشه در پس ذهنم امیدواری بود که شرایطم تغییر کنه

    به جایی رسیدم که لبریز شدم

    و برام مهم نبود دیگران چه فکری راجع بم میکنن و چی میخوان بگم

    من باید تموم میکردم روابط سمیمو

    باید دورش خط میکشیدم

    ادمایی رو که سالیان سال بخاطر این باور که باید با همه مهربون باشیم

    باید دلسوز باشیم تا ادم خوبی باشیم تحمل کرده بودم

    رفتار هایی رو که تحمل کرده بودم

    دیگه جا برای تحمل کردنشون نداشتم

    و اصلا زک در صد هم نمیتونستم با این باور اشتباه قدم بردارم

    دیگه برام مهم نبود دیگران چی میگن در مورد خوب بودن و با خدا بودن

    من فقط مبخواستم قلبم باز شه

    چون مچاله شده بود

    دبگه برام مهم نبود به حرفای اون خدایی عمل کنم که بقیه میگن

    وون کار هایی رو انجام بدم که خدای اونا میگه

    من فقط

    میخواستم خودم باشم …

    و داستان تغییر من از همینجا شروع شد ….

    من بدون این که بدونم قدم تو عرصه ی تغییر گذاشته بودم

    تغییراتی که داشت زندگی منو متحول میکرد ؛در صورتی که تصور خودم این بود که از خدا دور شدم داشتم به خداوند نزدیک و نزدیک تر میشدم

    در حالی که همیشه پس ذهنم باورهایی باعث عذاب وجدانم بود

    من داشتم به جلو حرکت میکردم

    و ازون لحظه اتفاقات زیبای زندگی من شروع کرد به افتادن

    اتفاقاتی که راه منو تثبیت کرد

    اتفاقاتی که بهم ثابت کرد خداوند وجود داره و من فقط باید بهش ایمان داشته باشم

    اتفاقاتی که بهم ثابت کرد این باور های منه که ایراد داره و باید تغییر کنه نه چیزز دیگه

    و راه زیبای من

    آغاز شد …..

    خدواندا شاکرتم بخاط این روزها و لحظه هایی که همراهت بودم

    لحظه هایی که تا به امروز با آرامش و همراهی تو گذشته

    لحظه هایی که قلب من باز بوده

    و میتونستم به سادگی نفس عمیق بکشم و بگم

    خدایا

    شکرت …

    ؛))

    دوستون دارم بچه ها

    خداوند پشت و پناهتون باشه الهی :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار

    و دوستان عزیزم در این سایت بهشتی

    اول از همه چقدر هم زمانی و هدایت برام رخ داد در همین فایل و یادآوری های برام انجام شد من اومده بودم فایل قبلی یعنی گفتگو با استاد رو ببینم دیدن این فایل روی سایت و از اونجا که زیاد سر نمیزنم به صفحه اول چون تو دوره بی نظیر احساس لیاقت هستم ‌، گفتم این فایل برای من یادم وقتی این فایل اومده بود من کارمند بودم و همونجا بود این فایل اومد تا مهر تایید بشه به استعفا دادنم با وجود اینکه همه چی گل و بلبل بود من از کارم استعفا دادم چون واقعا دوست دارم هرجایی که هستم کارم رو به نحوه احسنت انجام بدم و یه جورایی کلا دوست ندارم آقا بالاسر داشته باشم اون فضا رو تحمل نکردم و با توکل به هدایت های خداوند اومدم بیرون از اون فضا، و الان کسب و کاری دارم براخودم و الآنم تصمیمی که دارم و همینجوری که استاد میگن بگردین دنبال عشق و علاقه تون دنبالش هستم و خیلیییییی نشونه ها تو این چند روز از افرادی که عاشق کارشونن به من رسیده باهاشون صحبت کردم و خیلی امیدوارم که به زودی عشق و علاقه ام رو پیدا میکنم با یکی از دوستان هم مسیر که تو کار ادییت و تدوین هستم صحبت میکردم برگشت گفت چقدر جالب منم مثل شما بودم چند تا کار رو امتحان کردم الان رسیدم به عشقم که واقعا این دوستمون عاشق کارش بود از اون عشق های که گذر زمان براش لذت بخش بود برگشت به من گفت آقا سلیمان شما هم هدایت میشی ، قلبم آروم تر شد ، بچه ها به قول استاد تو مسیر بهتون گفته میشه ، نشون داده میشه ، مطمن ام ، رفقا ما اومدیم تو این جهان مادی که تجربه کنیم ،کیف کنیم ، لذت ببریم ، به خودم میگم من نباید چیزی رو تحمل کنم ، این دنیا بازی من باید بازی کنم ،

    قصد کامنت نوشتن نداشتم ، استاد آخر فایل بارون رو‌نشون داد گفتم بازم هم زمانی اینجا هم داره بارون لطیفی می‌باره صبح پنجره رو باز کردم نسیم خنک بارون ،صدای بارون ، صدای پرنده ها سپاسگزاری و ستاره قطبی ام رو نوشتم ، هنوز ام در حال باریدن ، خداروشکرررررر که همیشه ما بنده ها رو به حال خودمون رها نکردی ،

    استاد جان خیلیییی از شما سپاسگزارم و استاد شایسته عزیز که عاشق کارش

    امروز 4اردیبهشت 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      هدیه گفته:
      مدت عضویت: 2081 روز

      سلام سلیمان عزیز

      داشتم از بالا کامنت های بچه ها درباره تحمل نکردن را میخوندم، و توی سرم ی صدایی داشت میگفت تو هم داری شغلت را تحمل میکنی، بعد کامنت شما را خوندم ، من هم کارمندم با ده سال سابقه و موفق اما با حقوق کم و فرسوده دارم میشوم اما ترس هام اجازه تغییر را به من نمیده ، ترس بزرگم همسرمه که اگه بفهمه من استعفا دادم خیلی خوشحال میشه و من میدونم که احساسم بد میشه از خودم و تبدیل میشم به کدبانوی محبوب اون و همش یاده حرف زنهای خانه دار میوفتم که میگن حتما شاغل باش حتی با درامد کم، ( افکار محدود کننده) ولی اینو نمیخام، دلم آسانی و شغل بی دردسر میخاد، اتفاقا من هم در دوره احساس لیاقت هستم و چون استاد گفتن تصمیم عجولانه و احساسی نگیرین منتظر نشستم برای هدایت . . .

      شجاعت شما را تحسین میکنم برای تغییرات دلخواهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3920 روز

    سلام استاد خوبم

    من بیشترین تحمل هایی که انجام دادم در شرایط کارهای جسمانی است منظورم اینه که تا میتونم سعی میکنم از کسی کمک نگیرم سعی میکنم کارهای بقیه رو من انجام بدم سخترین شرایطی که هیچ کسی تحمل نمیکنه رو تحمل میکنم

    فقط فقط بخاطر نبود احساس لیاقت!!!!

    دارم یاد میگیرم که برای خودم بیشتر از همیشه ارزش قائل باشم

    یاد گرفتم که تحمل نکنم و کار و برای خودم راحت بکنم بجای اینکه زجر بکشم!!!

    همین دیروز بود که مشکلی در محل کار داشتم که به راحتی با خرید وسائل مورد نیاز کار برای من لذتبخش تر

    راحت تر و لذتبخش تر میشد….

    من هم با آگاهی هایی که کسب کردم به راحتی مشکل و حل کردم و کیف کردم از تصمیمی که گرفتم

    شاید اگه این مشکل و حل نمیکردم و به قولی باهاش کنار میومدم تاثیری در روند کاری من بوجود میاورد

    که دیگه فراموش میکردم منشاء این مشکل از کجا شروع شده بود و یک مشکل به ظاهر کوچک

    چطور تونست تا این حد ترمز راه من بشه!!!!!

    من هیچ چیز و تحمل نمیکنم

    من در مسیر بهبودی حرکت میکنم

    من برای خودم ارزش قائل هستم

    من خودم ولایق آرامش میدانم

    خدارو شکر برای این آگاهی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    زهرا بصیری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    به نام خداوندی که ما رو هدایت میکنه

    با سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم

    بالاخره بعد از مدتها که توی سایت هستم شروع به نوشتن کردم.خداروشکر که این امروز و فردا کردن ها رو برای نوشتن دیدگاه تحمل نکردم و به خودم گفتم دختر خوب باید از یک جایی شروع کنی و به نام خودش و توکل بر خودش اولین کامنتم رو مینویسم.تا بعدها که اومدم و خوندم به خودم بگم آفرین که به مقاومتهای ذهنی ات غلبه کردی و انجامش دادی.

    تجربه ای که من در این زمینه دارم این هست که اوایل زندگیم شرایط به شدت تاکید میکنم به شدت شرایط سختی داشتم و من فقط داشتم تحمل میکردم اما درون خودم فکر میکردم که دارم صبر میکنم دلیل اینکه داشتم تحمل میکردم اول به خاطر ترسم بود که فکر میکردم اگر این زندگی رو رها کنم شرایطم بدتر میشه و هیچ راهی ندارم وچسبیده بودم به اون زندگی و زجر میکشیدم،از حرف مردم هم میترسیدم خیلی هم میترسیدم….وااای خدای من.اصلا باورم نمیشه چه شخصیت داغونی داشتم.

    وقدرت رو دست خدا نمیدیدم،دست همسرم میدیدم.به جای اینکه روی خدا حساب کنم روی همسرم حساب میکردم.

    خداروشکر میکنم که خداوند منو به مسیر این سایت و اموزه های استاد توانمندم هدایت کرد.دقیقااا از روزی که به خدا توکل کردم و قدرت را دادم دست خدا و گفتم من این شرایط رو تحمل نمیکنم،اگه با باورهای اشتباهم تا اینجا اومدم پس با ساختن باورهای درست و حرکت کردن میتونم شرایط خوبی برای خودم درست کنم.شروع کردم به تغییر کردن.شروع کردم به خودسازی خودم.شروع کردم به ساختن.شروع کردم به قدم برداشتن.قدمهای کوچک روزانه.خداروشکر میکنم که از همون لحظه تصمیم و برداشتن قدمها هرروز هدایت شدم.خداوند دستم رو گرفت و آرام آرام تاتی تاتی حرکت کردن و راه رفتن توی مسیر درست رابهم یاد داد.والان الحمدالله رب العالمین در شرایط بهشتی زندگی میکنم.جهنم اون روزها شده بهشت الانم.شرایطی که برای ساختنش تلاش کردم ناامید نشدم.خوردم زمین اما بلند شدم و هدایت خواستم و ادامه دادم. الان که بعد از گذشت بیست و چند سال از اون شرایط برمیگردم عقب و نگاه میکنم میگم چرا من اینقدر زجر کشیدم کاش زودتر میفهمیدم که باید تغییر کنم. البته به زمان بندی خدا اعتماد دارم.از لحظه ای که من آماده شدم برای تحمل نکردن و آماده شدم برای تغییر.دنبال راهی بودم که شرایط رو عوض کنم شرایطم تغییر کرد

    خدایااااااشکرت.خدایاشکرت.خدایااااشکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1078 روز

      سلام دوست عزیز

      روزهای بهشتی تون هر روز بهشتی تر

      آره از وقتی احساس لیاقت کردی که لایق زندگی بهتری ،تحمل نکردی و برای حال خوبت قدم برداشتی و هر روز بهتر و بهتر شدی

      بچهای اِن اِی در دعاهاشون میگن خدایا کمکم کن تغییر دهم آنچه میتوانم واقعا باید بعضی چیز ها رو تغییر بدیم اگر باورهای مون رو تغییر بدیم دنیای اطراف مون هم تغییر میکنه

      ولی

      ولی باید تشخیص بدیم در ادامه دعاها میگن تشخیص بدهیم بعضی چیزها غیر تغییر هستن و خدایا کمکم کن بپذیرم

      این نکته خیلی مهمه

      اینا رو مینویسم برای خودم ردپایی باشه برگردم و بخونم و بفهمم

      واقعا بعضی خواسته ها تنها خدا میتونه اجابت کنه و باید صبر کنیم و اگه بخوایم خودمون اقدام کنیم و کلاه سرخودمون بزاریم بگین هان میخوام تحمل نکنم و اقدام کنین اینبار یعنی خواستیم خدایی کنیم و می بازیم .

      خدایا در هر صورت هدایتمون کن راه زیبا در عین حال سختی در پیش داریم تنها با تو قدم زدن میتونه مسیر رو برامون هموار کنه.

      موفق باشین

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: