میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 46 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    -اگر شرایط نامناسب را تحمل نکنیم راه آن را میابیم

    -تفاوت عظیمی بین کلمه ی صبر با تحمل وجود دارد

    -صبر بسیار تحسین برانگیز و در قرآن به داشتن آن سفارش و توصیه شده است

    -صبر به معنای: درک قانون تکامل است

    -زمانی که گیاهی را می کاریم باید صبر کنیم تا رشد کرده و راهی برای سریع تر رشد کردن آن وجود ندارد

    -کسب و کاری را راه اندازه کرده باید صبر کنیم تا نتیجه دهد

    -رشد هر چیز نیاز به طی کردن روند صحیح آن دارد

    -رشد عضلات بدن نیاز به طی شدن زمان و روند صحیح دارد

    -روندی باید طی شده تا اتفاق مورد نظر برای ما رخ دهد

    -تحمل کردن به معنای: زجر کشیدن به این دلیل است که راه حلی برای حل مسئله وجود ندارد

    -به دلیل ترس از دست دادن شرک بی ایمانی شرایط نامناسب را تحمل می کنیم

    -همواره متعهد باشیم: شرایط نامناسب را به هیچ وجه تحمل نکنیم

    -با تحمل کردن مسائل و مشکلات ما حل نمی شود

    -راه حل تمام مسائل خود را بیابیم

    -تحمل شرایط نامناسب و رنج آور تحت هیچ عنوان طبیعی نیست

    -تمام مسائل راه حل آسان و قابل دسترس دارند

    -اگر شرایط نامناسب را نپذیریم به افراد شرایط ایده ها موقعیت هایی برای حل و برطرف کردن آنها هدایت می شویم

    -خداوند همواره در حال هدایت ماست

    بنابراین:

    +در زندگی خود شرایط نامناسب را تحمل نکنیم

    +اگر شرایط نامناسب را تحمل می کنیم حتما مشکل و تضادی وجود دارد

    +هیچ مسئله ای خود به خود حل نمی شود

    +باید اقدامی برای حل مسائل خود انجام دهیم

    +باید باورها افکار و اعمال خود را تغییر دهیم تا مسائل تغییر کنند

    +از خود سوال کنیم دلیل تحمل شرایط نامناسب چیست

    +دلیل تحمل شرایط نامناسب اغلب به دلیل اهمیت داشتن حرف مردم برای ماست

    +شرک بی ایمانی ترس باعث می شود شرایط نامناسب را تحمل کنیم

    +هر اتفاقی به خوبی پیش رود طبیعی و هر اتفاقی بد پیش رود غیر طبیعی است

    +با تحمل نکردن شرایط نامناسب به راه حل درست هدایت می شویم

    +صبر همراه با امید تکامل ایمان و توکل است

    +تحمل تسلیم شدن در برابر بدبختی ها پذیرفتن نبود راه حل ها عدم توانایی عملکرد درست است

    +باورهای نادرست باعث می شود شرایط سخت را تحمل کنیم

    +هیچ بی احترامی کمبود رفتار نامناسب را تحمل نکنیم

    +باورهای خود را تغییر داده تا شرایط به گونه ی دلخواه ما ایجاد شود

    +هر مسئله ای راه حل خود را دارد

    +اگر باور داشته باشیم تمام مسائل راه حل دارند به سمت آنها هدایت می شویم

    +وجود مشکلات طبیعی نیست

    +قدم اول برای تغییر نپذیرفتن شرایط نامناسب است

    +همه ی مسائل راه حل دارند به شرطی که شرایط نامناسب را نپذیریم

    +ما محدودیت ها را پذیرفته و به دلیل پذیرفتن آنها به شرایط ناجالب هدایت شدیم

    +اگر باورهای خود را تغییر دهیم جهان واکنش متفاوتی به ما نشان می دهد

    +قوانین و عدل خداوند را باور کرده افکار و ذهنیت خود را تغییر دهیم تا به شرایط مناسب هدایت شویم

    +هیچ مسئله ای را تحمل نکنیم باورهای خود را تغییر داده تا به شرایط و موقعیت بهتر هدایت شویم

    +باورهای مخرب ما باعث تحمل اتفاقات نامناسب می شود

    +راه حل ها همواره وجود دارند

    +کوچکترین تغییر در باورها و افکار مان باعث تغییر نتایج به نفعمان خواهد شد

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2213 روز

    بنام خدایی که من رو خالق زندگیم آفرید

    سلام استاد جان سلام مریم عزیزم و یک سلام ویژه خدمت دوستانم در این سایت بی نظیر

    استاد جان چقدر خوبه شما در سری فایل های جدید انگشت روی خودشناسی گذاشتین تا فایل شروع به دیدن کردم پیش خودم گفتم نه من همچین موردی ندارم ولی وقتی فلش بک به زندگیم زدم دیدم من شرایط خیلی سختی تحمل کردم نه صبر بخاطر آبروی خانواده حرف مردم و مجبور شدم به طرفم باج بدم و اونم حسابی تازوند.

    استاد به نظر من در تحمل ریشه هایی از شرک به خدا وجود داره اگر ما خدا رو قادر مطلق می دونیم اگر ایمان به خالق بودن خودمون داریم واقعا تحمل معنایی نداره.

    من در برهه ای از زندگیم مجبور شدم توهین و بی ادبی های همسرمو تحمل کنم که چی؟ اگر من جدا شم مردم چی میگن بچه ام چی میشه و هزهران بهونه بی دلیل و مسخره انقدر در اون شرایط تحت فشار بودم که بعضی وقت ها فکر به خودکشی یا فرار از محل زندگیم به سرم میزد تحمل میکردم شاید عوض بشه شاید دست از این کارها برداره ولی هر روز بدتر و بدتر میشد تا کار به جایی رسید که بهم خیانت کرد.

    باورم این بود که جدا شدن پروسه خیلی سختی آبروی خانواده ام میره بچه ام این وسط داغون میشه من بخدا و نیروی هدایتش ایمان نداشتم من باور نداشتم که روال طبیعی زندگی اینجوری نیست باور نمی کنین مدام تنم به لرزه بود که دعوایی و سر و صدایی راه نندازه میخواستم به زور عوضش کنم زهی خیال باطل

    کم کم به این نقطه رسیدم که مردم هر طوری دوست دارن میتونن فکر کنن اصلا حرف مردم ارزش نداره که من سالیان سال با زجر و استرس زندگی کنم به این باور رسیدم که خدا از رگ گردن به من نزدیک بچه مو حمایت می کنه دوست دارم آرامش داشته باشم و به قول شما استاد عزیزززززم دیگه همینی که هست نپذیرفتم و در عرض 2 ساعت تصمیم به جدایی گرفتم پیش خودم فکر کردم من لایق زندگی آروم هستم من لایق همسر خوب هستم من لایق این هستم که از ته دل بخندم استاد شاید یکم سخت بود ولی خدا مدام برای درهای مختلف باز کرد آدم های دوست داشتنی سر راهم قرار داد و من مثل یه پرنده از قفس به همراه پسر کوچولوم پرواز کردیم استاد نمیتونم اون روز براتون توصیف کنم اولین شبی که آروم بدون هیچ فکری خوابیدم از اون آدم عصبی و بداخلاق تبدیل شدم به یک آدم نرمال و بزرگترین معجزه زندگیم رخ داد آشنایی با شما و عجین شدن تمام زندگیم با سایت و آموزه های شما شناخت خدایی که سالیان سال فکر میکردم عادل نیست جواب دعاهامو نمیده خدایا شکرت به اندازه همه قطرات بارنت که راه درست زندگی رو بهم از طریق استاد یاد دادی

    استاد این باور که هیچ چیز زجرآوری نباید تحمل کرد و این غیرعادی اگر در وجودمون نهادینه کنیم زندگی بهشت میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Sogand گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    واقعا فایل فوق العاده ای بود از صحنه اول فایل که یه جنگل فوق العاده زیبا بود و ابر ها تو آسمون یه حالت فوق العاده ای ایجاد کرده بودن تا آخر فایل که یه بارون لطیف و زیبا میبارید اون حالتی که رودخانه ایجاد کرده بود با دیدن فایل واقعا انگار داشتم تو اون فضا نفس میکشیدم و از اعماق وجودم سپاسگذاری کردم اینقدر که این صحنه زیبا و دلنشین و خاص بود اون سرسبزی درختا حس شادی و سرزندگی رو به آدم منتقل میکرد صحبتهای استاد که دیگه جای خود دارد این که واقعا کلمه به کلمه این فایل زیبا رو میشه از طلا نوشت اغراق نکردم چون مثل یه تلنگری هست که میگه همه چیز باید خوب و خوشایند باشه اگه یه چیز باب میلت نیست حتما یه مشکلی هست حتما یه باور اشتباهی باید درست کرد

    اگه بخوام تجربه خودمو از این موضوع بگم

    میتونم به چند تا مطلب اشاره کنم

    ●شرایط نادلخوام:

    من یه مشکلی که داشتم این بود که کف دستهام زیادی مرطوب بود اوایل زیاد نبود ولی از وقتی که شروع کردم به ناسپاسی و شکایت کردن به خدا اونو جذب کردم و رطوبتش به حدی رسید که وقتی یه برگه ای دستم میگرفتم یا داشتم چیزی توش مینوشتم بعد 1 دقیقه خیس خیس شده بود جوری اگه دست میزدم بهش ممکن بود پاره بشه

    ●باوری که باعث شده بود بپذیرمش:

    ولی دیگه قبولش کرده بودم که شرایط همینه هر کار هم بکنی دیگه همینه که هست همین موضوع باعث شد که شرایط عوض بشه و من اینو قبول کردم

    ●آسیبهایی که بهم زد:

    اعتماد به نفس بی نهایتمو از دست دادم دیگه نخواستم با کسی دست بدم نقاشی کردنو عاشقش بودم ولی چون برگه نقاشی خیس میشد و دیگه نمیتونستم ادامه بدم دیگه نقاشی نکشیدم از آدما دوری کردم چون

    1-میترسیدم. 2-خجالت میکشیدم

    ●حل مسئله:

    تا اینکه یه روز به خودم اومدم دیدن انگار این موضوع خیلی واسم بد شده کم کم داره زیاد میشه جوری که چکه چکه در حالت عادی آب از دستم سرازیر میشدتصمیم گرفتم دیگه باهاش کنار نیام چون من از اول که دستهام اینطوری نبود حتما یه راهی واسه درمان هست اینو قبول کردم از همون موقع نشانه ها اومدن که از راه ذهنم درمانش کنم یا اینکه برم دکتر تصمیم گرفتم که ذهنمو تغییر بدم و همونطور که این رطوبتو جذب کردم درمانش کنم نشستم ترمزهایی که در این رابطه تو ذهنم بود نوشتم چیزایی مثل همینه که هست و درمان نداره و…. و به شیوه صحیح اونا رو بازنویسی کردم و هر روز صبح اونا رو میخوندم راهوکه ادامه دادم راه حل های بیشتری اومد که بهم گفتن خوردن خرما و شاهی واسه درمانش خیلی خوب و نکته مهمش این بود که انواع سبزی از جمله شاهی تو باغچمون کاشته بودیم و من هر روز میتونستم بهتر از دیروز بشم

    بعد از چند روز ادامه دادن روز به روز زمان مرطوب بودن و مقدارش کمتر میشد و انگار داشت تکاملشو طی میکرد و اینجا دیگه باید صبر داشت چند روز گذشت و همینطور این حالت ادامه پیدا کرد و پیشرفت کرد تا اینکه دیگه دستهام اونطور مرطوب نیستن و در عین حال یه رطوبت خیلی خیلی کمی که باعث میشه نرم باشن دارن البته یه نکته ای که باد در نظر بگیری اینکه که باید باور کنی که مسیری که داری میری درسته و خدا داره هدایتت میکنه

    واقعا خدارا سپاسگذارم که همیشه منو هدایت میکنه به سمت بهترین چیزها و اینکه منو با سایت آشنا کرد چون از وقتی که تصمیم گرفتم واقعا روی خودم کار کنم یه حس خوب دارم و انگار همه چیز عالی و شدنیه و از شما استاد عزیز و مریم جون مهربونم واقعا ممنونم

    در پناه خداوند یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    شاهین ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    سلام استاد

    خداروشکر

    من شاهینم 19 ساله کورد کرمانشاه

    دیروز کامنت گذاشتم زیر فایل میزان تحمل شما چقدر است وخیلی حالم خوب نبود و دنبال نشانه بودم

    امروز بلند شدم ک تحمل نکنم واومد داخل شهر همین الان سوار تاکسی ام که برم پیست تمرین کنم استاد ب محض برگشتم ب خانه و10 دقیقه بعد از اون کامنت

    ی دوره ای رو پیدا کردم که در یوتوب بود استاد. مربی اون دوره که رایگانم از صفر تا صد در یوتوب تدریس میکرد خیلی مربی قوی بود وهستش

    وچندین شاگردش قهرمان جاهن هستن البته که مربی بی تاثیر من باید خودم باور ایجاد کنم وبخوام

    این از دیروز خداروشکرت

    وامروز داشتم ب تحمل های بعدی ام فکر میکردم خیلی سخت بودنوسخت فر ض میکردم وبی انگیزه بودم و میبایست حتی اینم تحمل نمیردم و راه چاره پیدا کنم ونمی خواستم حتی این سختی ام که ب ظاهر تهش خوبه رو تحمل کنم. واومدم تو سایت گفتم ببینم استاد چی گفته دلم اروم بگیر

    وناگهان اتاق شخصی جواب دیدگاه م رودیدم که ی علامت ابی داشت وروش کلیک کردم وجواب کامنت تجربه دیروزم بود خدارو شکر استاد این ردپام باشه تا موقعیت های بدی ی جوری جواب کامنت ام دادن و هم جهت شدن باهم و خودشون بامن یکی فرص کردن و بهم انگیز دادن این فرشته ها ودست های خدا که اصلا الان هیچ دردی احساس نمیشه در قلب ذهنم و در وجودم .وفکر میکنم میتونم پرواز کنم و الان مشتاق ب برداشتن تحمل های بعد ایم و فرض بر پوچ بودنشون دارم که ان شا الله همین توری هستش اصلا باور کردنی نیست ک بهتر شدم الهی شکرت استاد چقدر عزیزاً این هم شاگردی هام راضی ام از شون خداروشکر [ ایشالله] (شک در قانون نیست) استاد دوستتون دارم ایشالله سالم سربلند باشید هروز مثل همیشه وهمیشه خوب خوب تر باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امید آریا گفته:
    مدت عضویت: 2813 روز

    سلام خدمت دوستان

    من یکی دوتا مثال بیشتر نمیزنم چیزهایی هستش که خوب یادمه

    یکیش تو زمینه روابط هستش

    من یه دختر خانومی رو دوست داشتم و باهاش آشنا شدم و رابطه فوق العاده ای داشتیم و یه مشکلی پیش اومد و خانواده ش نسبت به من بدبین شدن ولی اولش تحمل نکردم باور نکردم حس کردم که یه راه حلی داره و بعدش یه ماجرایی پیش اومد که مثلاً اونجوری از شر من راحت بشن ولی همون به نفع من شد ولی بعد از اون این بنده خدا گفت که اول صبر کنیم آبها از آسیاب بیوفته و…. در هر حال صبر کردیم در ظاهر ومنم سعی کردم برم سرکار و وضعیت مالیم رو بهتر کنم و هی زمان خورد و من میگفتم برم صحبت کنم با پدرت گفت نه ناراحت میشه صبر کن به وقتش و … متاسفانه من از دست دادم چیزی رو که میخواستم همیشه با خودم میگم اگه میرفتم صحبت می کردم قانعش میکردم و….

    یکی هم تو زمینه کسب و کار

    من یه وبسایت فروشگاهی برای خودم طراحی کردم (طراح سایتم) بعد مجوزها و… گرفتم به جز پروانه کسب هی به مشکل میخوردیم هی حل می کردیم یه تایمایی بیخیال میشدم ولش میکردم و… در نهایت اسفند پارسال من پروانه کسبم رو گرفتم با کلی پیگیری و بیخیال نشدن بعد بهم گفتن نماد کسب و کار مجازی سایتت رو دو هفته بعد بهت میدیم یعنی میشد قبل عید از اون موقع من هر سری پیگیری کردم گفتن سیستم قطعه و…. اگه باور نمیکردم و تحمل نمیکردم و پیگیر میشدم میگرفتمش

    این فایل یه چیزایی رو توی من شکست

    ممنون از شما استاد عزیز این فایل جالبی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سارا باقرپور گفته:
    مدت عضویت: 789 روز

    باسلام خدمت استادعزیزودوست داشتنیم ومریم جون با اراده

    دوستان وهمراهان عزیزم

    اول ازهمه بگم که همیشه به این فکرمیکنم واقعا استادعباسمنش بسیارقوی بودن وهستند چون توی یه شرایط خیلی نامناسب ومحیط خیلی سطح پایین بزرگ شدن وکارش خیلی سخت ترازماهابوده

    چقدرتلاش کرده بااینکه استادی مثه ما نداشته

    فایل های آماده ای مثل ما نداشته , باتمام وجود تلاش کرده روی باورها ش کارکرده وبه اینجا رسیده وآرامش وزندگی الانش واقعا حق طبیعی زحماتشه

    من خداروشاکرم که به طورمعجزه با شما آشنا شدم

    خیلی از مسائل من که زندگیموسیاه کرده بود

    براحتی حل شد

    وهرروزمن وهمسرم داریم فایل ها روگوش میدیم

    وروز به روز پیشرفت وآرامش توی زندگیمون پررنگ ترمیشه

    سپاسگذارم که به زندگیمون راه بازگردید

    من یه فروشگاه پوشاک دارم چون شغل دومم هستش یکی ازآشناها داره میچرخونش واصلا راضی نیستم وفقط دارم تحمل میکنم چون نتونستم بگم نیاد دیگه

    چون نیازداره به حقوقش

    حتی به این فکر کردم که جمع کنم مغازه رو

    ولی الان متوجه شدم نبایدتحمل کنم

    چرا من بایدجمع کنم وایرادازمنه نه اون

    بزودی خجالت رومیزارم کناروعوضش میکنم

    ممنونم ازفایل قشنگتون که منو به خودم آوردید وراه روجلوی پام گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1609 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 147: سلااااام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان خوبم ، امیدوارم که حالتون عااالی باشه ، استاد چقدر از دیدن فضای پارادایس کیف کردم و اون صحنه ورودتون با به تیپ جذاب و ماشالا ماشالا استاد چه بدنی ساختید عاااااالیه خیلی حال کردم اصن عاااااالی ، از همینجا اون عطر و تازگیه هوای اونجا رو حس کردم ایشالا همیشه سلامت باشید ، خب تحمل و صبر ، صبر خیلی خوبه و خداوند تو قرآن هم بش اشاره داشته ، یعنی درک قانون تکامل ما هیچ وقت به شبه با یه تمرین نمی‌تونیم بدن عالی بسازیم ، یا با یه بار مثن تو فوتبال که رشته خودمه ، ایستگاهی تمرین کردن نمیشه ایستگاهی زنده ماهری شد هر چیزی نیاز داره به یه تعهد و تمرین مداوم ، اون موقع آرام آرام ما نتایج رو به وضوح در خود میبینیم و سپاس گذاره خداوند هستیم من قانون تکامل رو تازه دارم آرام آرام میفهممش ، حالا تحمل یعنی چی یعنی اینکه ما یه شرایطی رو قبول کنیم و هی زجر بکشیم و بگیم خدا خواسته باباااااا پسر خوب دختر خوب چی رو خدا خواسته خدا همون چیزی رو میخواد که خودت واسه خودت بخوای با افکارت با رفتارت با فرکانس نه با زبونت ، هیچ موقع نباید چیزی رو تحمل کرد و قبول کرد که راهی دیگه این نیست اون موقع باید مسیر رو تغییر داد تا خدا مارو به راه درست هدایت کنه من اونبار شنیدم استاد گفت فک کنم تو فایل توحید عملی قسمته 11 فایل فوق العاده ایه پیشنهاد میکنم ببینید ، گفت که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید بگید خدایا مارو به راه راست هدایت کن ، چه باروووووونه زیبااااایی آخر ویدیو زد خدااااااای من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رقیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    سلام به دوستان گل هم خونه ایی ام.

    سلام به استاد سید عباس و بانو مریم

    چقدر پارادایس امروز زیباتر شده بود

    سپاسگزارم

    از مناظر زیبا و از باران دلچسب.

    خدایا شکرت.

    مدت هاست که من در روابط با همسرم دچار مسئله هستم

    و شاید تحمل کردم و اسمش رو گذاشتم صبر

    و امیدوار بودم که خدا اینطوری از من راضی تر باشه.

    حرف بقیه ی اطرافیانم برام مهم بود ولی دیگه الان برام مهم نیس.

    اینکه استقلال مالی کامل نداشتم ، مسئله بود ، ولی الان فکر می کنم که ایمانم و اعتمادم به خودم و جهان هستی بیشتر شده و این نگرانی رو ندارم

    نگران وضعیت جسمی پدرم هم بودم که اگر متوجه ی اختلافات بشه و … ، خیلی زیاد جسم و روحش آزرده میشه. که الان چند ماهی هست که به رحمت خدا رفتن

    نگران وضعیت بچه هام بودم و الانم هستم.

    تا کوچیک تر بودن یه نگرانی هایی

    الان یکیشون نامزد داره ، نگران بهم خوردن رابطه اش.

    یکیشون ، کنکور داره و نگران ….

    بهرحال مدت طولانی هست که شرایط نادلخواه رو به جون خریدم و زندگی می کنم.

    مدتی هم هست که یاد گرفتم ، جهانم رو، روابطم رو ، خودم ساختم. خودم جذب کردم ، خودم عامل همه ی ناخواسته های زندگیم هستم.

    عامل درونی .

    شرایطم زاییده ی افکار خودم هست

    روابطم با همسرم ، انعکاس افکار و باور های خودم هست

    تصمیم من به جای تحمل ، صبر هست با توکل به خدا و با تغییر جهادی در شخصیتم . تا اینکه جهان جدید بهتری برای خودم بسازم و خلق کنم با روابط بهتر

    یا با بالا رفتن مدارم ، بر این نگرانی ها غلبه می کنم و تصمیم درست می گیرم

    یا با تغییر مدارم ، جهان خودبخود مسیر جدید رو برام روشن می کنه.

    یا زندگیم اصلاح میشه و باب میل میشه و شرایط نادلخواه تموم میشه.

    ولی اینو فهمیدم که باید از خدا بخوام هدایتم کنه.

    راه درست رو نشونم بده

    صبر کنم ، از زندگی ام و از شرایط دلخواهش و بخش دوست داشتنی اش لذت ببرم

    برای تغییر خودم بیشتر انرژی بزارم

    تا جهان به شکل زیباتری در روابط برام جلوه کنه.

    امیدوارم درست باشه مسیرم و تصمیمم.

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محدثه پیرنیا گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته ی مهربان

    چقدر من ممنونتونم بابت ضبط این فایل های زیبا و حال خوب کن .چقدر احساس فوق العاده ی ارامش میگیرم با دیدن این همه زیبایی .این حجم از آگاهی”این حجم از روابط عالی و دوست داشتنی”این حجم حال خوب و احساس عمیق آرامش توی نگاهتان و صحبت هاتون “واقعا متشکرم ازتون واقعا ممنونم خیلی خیلی واقعا دوستون دارم که اینقدر عالی هستین وقوانین رو انقدر ملموس به ما میگید .

    خداروشکر بابت وجود ارزشمند شما….

    از جمله تجربه های کلی که میتونم بگم که اصلا باعث شد در این راه قدم بزارم همین تحمل نکردن یه زندگی شبیه اطرافیانم بود .البته میشه گفت همونطور که استاد فرمودند تا یه جایی تحمل میکنی برای من حدود 20سال طول کشید این تحمل اونم چون ذهنم ساخته ی دیدن و تجربه اطرافیانم شده بود و هیچ کنترلی روی هیچ چیز نداشتم. دقیقا میتونم بگم بیست سال یه زندگی زجر اور رو تحمل کردم چه وقتی بچه بودم چه وقتی بزرگ شدم .لحظه ای که فهمیدم نمیخوام مثل بقیه زندگی کنم وقتی که زندگی اطرافیانم رو میدیدم بیشتر پی میبردم که اصلا این زندگی نیست واز خدا خواستم بهم نشون بده اگه راهی هست برای زندگی بهتر اگه نیست که بهتره بمیرم تا اینکه اینجوری زندگی کنم لحظه ای بود که همه چیز برام شروع به تغییر کرد با انسانهایی آشنا شدم که دارن به راحتی زندگی میکنن و ارامش نه تنها توی کلامشون بلکه توی نگاهشون موج میزد و اونموقع بود که گفتم اینه میخوام یه زندگی اینجوری بسازم قفسی که خودم با ذهن خودم ساخته بودم رو خودم نابودش کردم…و خدا میدونه چقدر خوشحالم که با شما و سبک زندگیتون آشنا شدم و این سایت فوق العاده اعجاب انگیز…

    و دقیقا زمانی که دیدم زندگی خیلی شیرین تر از این حرفا میتونه باشه تغییرات درونی و بیرونی خودشون رو نشون دادن و خدارو شاکرم واقعا …همه چیز بهتر شد روابطم حال خوب خودم کیفیت زندگیم همه چیز ”

    ممنونم ازتون واقعا ممنونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان هدایتگر نجات دهنده

    خداوندا آرامش عطا فرما تا بپذیرم آنچه که نمیتوانم تغییر دهم شهامتی که تغییر آنچه را که میتوانم و دانشی تفاوت این دو را بدانم

    سلام به همه عزیزانم در سایت توحیدی و یکتاپرستی

    هر روز یک مرحله جدید زندگی را تجربه میکنم

    هر روز من زیبا تر شده هر روز روابط عالی را میبینم ثروت های عظیمی را میبینم ماشین های جدید و عالی را میبینم خدایا شکرت

    و قراره یک مرحله بالاتر بروم و کم کم از وابسته گی های خانواده گی ام رها تر بشوم و هر روز چشم های من باز و باز تر می شود برای درک آگاهی ها

    اتفاقات و چیز های که رخ میده روز مرا زیبا تر می‌سازد

    نمیدانم سال قبل در این موقع ما نذری داشتیم و من از شدت استرس به هر چی فکر میکردم نکنه اینو خراب کنم نکنه اینو خراب کنم تمام آن نذری به من می شد جهنم و اصلا لذت نمی‌بردم و از نام نذری فراری بودم حالا با یک تفاوت تغییر زاویه دید خودم لذت بردم تحسین کردم و همه ای روز را شاد بودم حالم خوب بود و همه چیز به شکل احسنت انجام شد خدا را شکر

    بیایم به سوال این فایل

    میزان تحمل شما چقدر است؟

    من یک مثالی میزنم از همین اتفاق که برای من چند وخت پیش رخ داد تقریبا 5یا 4ماه پیش

    خوب من از افغانستان می خواستم برم ایران هم برای این که تفریح شود و چند محصول سایت را بخرم بچا یعنی من خیییلی ورودی منفی نسبت به ایران داشتم خوب همه از دوست و آشنا های من از ایران که می آمدن خییلی بد تعریف می کردن.

    خوب بگذریم

    اما من آن زمان که جدی تر روی فایل ها کار می کردم بیخیال این حرف ها شدم و من وختی به ایران رسیدم نه تنها برخورد خوبی مردم بود بلکه خیییلی مردم مهربان داشتن آن حرف های که به من گفته بودن تمام اش چرت و پرت بود خیییلی لذت بردم و بسیار دید من وسیع شد نسبت به فرهنگ بین افغانستان و ایران خوب برگردیم به اصل داستان

    پدرم مرا مستقیم فرستاد پیش پسر عمه ام پسر عمه ام که یک انسان بود اصلا خدا را قبول نداشت و نمیفهمم یکی از اشخاص در یوتیوب بود در باره همین حرف ها حرف می زد(بی دینی و بی خدایی) و من هر روز زجر می کشیدم روز را که اصلا در خانه ایشان نبودم فقط شب هم برای خوابیدن میرفتم و حتی پسر عمه ام شب هم در خواب آن حرف های و آن ویدیو ها را گوش می داد من هم بشدت زحر میکشدم و رنج می بردم و هر روز به خودم میگفتم تو برای این کار ها و گوش دادن به این حرف ها نیامدی و ذهن هم داشت خییلی مشکلات را بزرگ تر نشان میداد خب از این بگذریم که در خانه که در افغانستان کابل بودیم اتاق شخصی داشتم و در خانه پسر عمه ام یک اتاق و یک سالن بود که همه ایشان در سالن می خوابیدن و برای من خییلی بد میگذشت تا این که تحمل من به سر رسید و من تصمیم گرفتم تا وختی در ایران هستم برم یک جای دیگر دقیقا همانجا را حس کردم که حضرت موسی به خداوند میگوید از هر خیر از تو به من می‌رسد فقیرم و واقعا همین حس را داشتم و به طور خیییلی معجزه وار من هدایت شدم به یک شخص فوق‌العاده یکی از دستان خداوند انسان خییلی عالی که با قانون جذب آشنا بود و هر روز درخواست های خود می نوشت و هر شب زیبایی ها را تصدیق می کرد با همان دفترچه زیبای اش می نوشت.

    و ایشان هم افغانی بود و کلی چیز یاد گرفتم و کلی لذت بردم و خیییلی دوست های خوب هم یافتم و هر شب من غذای معروف افغانستان قابلی را می‌خوردم چون این دوست من رستورانت افغانی را در ایران داشت نتیجه این داستان من همینه اگر من همان اول دست خدا را باز نگه میداشتم و می‌گذاشتم خداوند هدایتم کنه و خییلی زود تر هدایت می شدم به چیز های زیبا و اشخاص هم مدار و نیاز نبود به این قدر زجر

    خب من خواستم خییلی خلاصه تر بنویسم نگو چقدر من دوست های خوب یافتم چقدر جاهای زیبا را دیدم اگر از من از زیبایی ایران و مردم بپرسین و اتفاقات خوب که برایم رخ داده تا فردا صبح هم تمام نمیشه اینقدر که به من عالی گذشت و خییلی تجربیات عالی داشتم.

    خدای مهربانم سپاسگزارم بابت این لحظه که برایم فرصت آگاهانه زندگی کردن را دادی خدایا شکرت بابت این دوست عزیزم که از کامنت من لذت میبرم و سپاسگزارم و هر بگم از بزرگی و عظمت تو کم گفتم خدای مهربانم مرا همیشه در مسیر توحیدی هدایت کن خدای مهربانم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: