میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    استاد جانم واقعا فایلهای دانلودی تون هم مثل محصولات با ارزش ، پر از نکته ،مفید و باکیفیت هست

    ما بچه های سایت و خودتون این موضوع رو خوب درک کردیم (این و نوشتم تا اگه کسی تازه میخواد شروع کنه و زمانی به کامنت من هدایت شد )بدونه که اگه به این آگاهی ها عمل کنه حتی با همین فایلهای رایگان و دانلودی هم نتیجه میگیره

    فکر نکنه چون رایگانه راحت بگذره اتفاقا من بعد از خرید محصولات بازهم بهت افتخار کردم که شما خیلی با کیفیتی هم محصولاتت هم هدیه هایی که به رایگان تو سایت گذاشتی

    به خودم می بالم برای داشتن دوست و استادی چون شما

    من و بقیه بچه ها

    خداییش هم اول از همین فایلها نتیجه گرفتیم و بعد هم از 12 قدم و چقدر جالبه که موضوع این مبحث با جلسه آخر قدم 7 واقعا مرتبط بود واقعا اشک شوقم در اومد از اینهمه ارزش ، بخشندگی و تواضع شما استاد عزیزم

    با خودم گفتم ببین مریم این فایل دانلودی چقدر زیبا این مفهوم تحمل نکردن رو با مثال واقعی از خود استاد توضیح داده واقعا با ارزشه و من قدر دانم، ممنونم استاد جانم از وقتی شرایط ناخواسته رو

    تحمل نکردم و گفتم میشه بهتر هم شد تمرکزی رفتم سراغ روز شمار تحول زندگی من و یک سال این فایلها رو گوش دادم و نتیجه گرفتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 329 روز

    سلام اما من هنوز نمیدونم‌دارم تحمل میکنم یا صبر نمیدونم‌ حالم خوبه یا بد و‌در تمااام زندگیم این دوراهی و دودلی بوده که اذیتم کرده تا حالا حالم خوب نبود اما ازوقتی شکر گذاری میکنم حسم بهتره اما با دیدن این فایل بازم به شک افتادم که ایا راهم درسته یا دارم تحمل میکنم منی که سغلم رو کنار گذاشتم تا شرایطم بهتر بشه اما باز غیر مستقیم دارم همون کار رو با سختی بیشتر انجام‌میدم و به نتیجه ای که میخواستم نرسیدم لطفا بگید چه فایل رایگانی رو ببینم تا این مسأله رو‌حل کنم و تشخیصم در مسایل بهتر بشه بدونم تحمل میکنم یا صبر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی شاکر گفته:
      مدت عضویت: 1555 روز

      سلام دوست خوبم.

      جواب سوالتون رو توی یه نظر جداگونه توی نظرات همین فایل نوشتم. چون وقتی اینجا نوشتم در پاسخ به دیدگاه خودتون، سایت نصف متنمو حذف کرد. نمیدونم دلیلشو واقعا.

      امیدوارم بخونیش و کمکت کنه. چون سوال شما، سوال منم بود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علیرضا محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 473 روز

    باعرض سلام به استاد اقاسید عزیز خانم شایسته وهمه عزیزان هم گروه

    من حدود پنج سال قبل مغازه ای اجاره کردم (نونوایی سنگکی )مغازه خیلی قدیمی و تقریبا کثیف ازلحاظ بهداشتی (سوسک وموش …)همه نوع حشره داشت من شرط گذاشتم بامالک که تغییر وتحول بدم ازین حالت مغازه رو دربیارم البته به هزینه خودم

    حدود 130 ملیون خرج کردم تا اینمغازه تمیز ومرتب شد کاشی سرامیک شیشه مرال .کرکره برقی نقاشی تعویض لوله کشی اب وبرق بلاخره مغازه شد یه نونوایی که هم مشتری راضی بود وهم خودم درزمانی که من 130 ملیون خرج کردم دوتا پارس خشک میتونستم بخرم متاسفانه الان چهار ساله نون همون نرخ قبله وگرون نشده (2هزارتومن)ولی کرایه مغازه از7تومن رسیده به 30 تومن کارگر از دویست تومن روزی رسیده به یک ملیون و…..همه ملزومات 7 برابر وحتی بیشتر شده ولی نون همون دوتومن اینی که دارم میگم الان 4 شهریور 1403 هست دوساله من تمدید کردم به امید اینکه نون گرون میشه ومیتونم جبران کنم ولی این اتفاق نمیفته امسال هم که تمدید کردم اول گفتم نمیخوام بااین هزینه ها خودم فقط دارم ضرر میکنم هزینه کارگرم درنمیاد مالک کرایه رو امسال اضافه نکرد ازیه طرف اتحادیه گفت امسال حتما گرون میشه والان ده استان نرخ نون بالا رفته ولی هنوز بخشنامه برا ما که کرج هستیم نیومده ازیه طرف میخوام مغازه رو تحویل بدم میبینم کلی هزینه کردم زحمت کشیدم ومشتری زیادی از همه جای شهر جذب کردم حالا که نون در شرف گران شدنه تحویل بدم مثال داستان اقای داربی میشم ومعدن طلا در یک قدمی رها کرد ازیه طرف میگم شاید این ترس باشه که درواقع نمیترسم چون میدونم بخودم ایمان دارم هرشغلی که بخوام درکوتاهترین مدت میتونم با بهترین مهارت اون شغل یاکسب وکار رو یادبگیرم وبه صورت حرفه ای انجام بدم امتحان کردم واز توانایی واستعدادخودم اگاهم همه دوستان وفامیل میگن علی اگه بخواد سریع یاد میگیره وتغییر میکنه

    این فایل رو گوش کردم خواستم ازشما کمک بگیرم بنظر شما این تحمل کردن وترس هست یا اینکه تلاش وممارست در کار تا به نتیجه رسیدن

    ممنون میشم اگه راهنمائی کنین

    درپایان تشکر میکنم وسپاسگذارم ازشما استاد عزیزبخاطر تمام زحماتی که برای رشد انسانها میکشین تاجهانی زیباتر راببینن

    وسپاسگذار ازخداوند عادل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه ندیمی گفته:
      مدت عضویت: 880 روز

      سلام به دوست هم فرکانسی

      به نظر من بدترین چیز در

      دنیا قرار گرفتن در دو راهی هست

      به نظر من به صدای قلبت گوش کن اون همیشه نظر های خوبی میده

      با خودت خلوت کن با خدای خودت صحبت کن و از اون راهنمایی بخواه

      به هر حال خودتون بیشتر از همه خودتون و توانایی های خودتون آگاه هستید،

      زودتر تصمیم بگیرید اینقدر در دو راهی نمونید، و وقتی تصمیم گرفتید بگید که اگر به نفع ام شد که خوب اگر هم به ضررم شد ازش تجربه میگیرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علیرضا محمدزاده گفته:
        مدت عضویت: 473 روز

        سلام الهه خانم

        صبحتون بخیرو شادی

        سپاسگذارم از اینکه وقت گذاشتین مطالعه کردین وجواب دادین

        تا اخر همین ماه بخودم فرصت دادم اگه تغییری دراین راستا نشد مغازه رو تحویل بدم

        بقول استاد بیشترازین صبر کردن نیست ،تحمل کردنه

        سپاسگذار ازاستاد عباسمنش مریم خانم شایسته وخانواده بزرگ عباسمنش

        امید به اینکه روزی عالی همراه باثروت وسلامتی وشادی پیش رو داشته باشید

        انشالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    سلام این نشانه دومین بار است که برای من آمده قبل از خرید دوره دوازده قدم وحالا که قدم سوم هستم و واقعا استاد درست میگن که فرق هست بین کامنت هایی که بچه‌هایی که دوره ها را خرید کردند وانهایی که فایل‌های دانلودی را همین طوری می‌بینند در مورد من این واقعا صدق می‌کنه قبلا فکر می‌کردم استاد برای تبلیغ محصولاتش این رو میگه اما وقتی واقعاً خواستم زندگیم رو تغییر بدم واز خرید یه لباس ورزشیم زدم وپولش رو دادم وقدم اول رو گرفتم واقعاً زندگیم تغییر کرد تازه من قدم سوم هستم ببین اگر تا قدم دوازدهم برم دنیام چقدر زیبا تر میشه اونوقت دیگه تحمل نمیکنی گام به گام پیش میری وخودت میفهمی که در مسیر درست قرار گرفتی ولذت میبری از زندگی حالا اگه بخوام قبل از خرید دوره دوازده قدم یه فایل رایگان بهت معرفی کنم اون فایل انگیزشی شماره 3هست که اگه به دونه دونه کلماتش با دقت گوش بدی کلیدت زده میشه رفیق برو گوش کن وحالش رو ببر ممنونم از استادم مریم جان ودوستان هم فرکانسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا میانکاله گفته:
      مدت عضویت: 990 روز

      سلام دوست عزیزم

      از شما بابت معرفی فایل انگیزشی شماره 3 بسیار سپاسگزارم .

      این چهارمین هدایت خدا برای همین امروزم که تا الان 3 ساعت شده بوده.

      خیلی خیلی نیاز داشتم و امروز شما دستی از دستان خدا برام شدید.

      خدا واقعا خیلی خیلی بهم نزدیک و عاشق منه ،شاید بخاطر اینه که همیشه باورم این بوده تنها حامی من خداست و همیشه کنارمه و با آسون ترین راه ها هدایتم میکنه.

      خیلی دوستون دارم از خدا براتون بهترین ها رو خواستارم.

      در پناه حق شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهام رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 254 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    دقیقا تفاوت زیادی وجود داره بین صبر و تحمل

    من در روابطم شرایط خیلی سختی رو تحمل میکردم و میدونستم که دارم تحمل میکنم ..ولی به خاطر ترس‌هام و وجود دو فرزندم و تهدیدهایی که همسرم میکرد …. باز هم ادامه میدادم و زجر میکشیدم …ولی هیچ کاری نمیکردم…

    ولی تو این چند ماهی که با استاد عزیزم آشنا شدم و آگاهی هایی که دریافت میکنم و خدایی که در نزدیکی من بود و من دور بودم ازش رو پیدا کردم…

    الان تصمیم گرفتم که با تغییر خودم و کمک از خدای مهربانم و با امید به نتایج درخشانی که در آینده قرار اتفاق بیوفته در این مسیر زیبا، مصمم و صبور پیش برم…به لطف خدا دوره حل مسائل رو تهیه کردم و دارم باهش قدم به قدم جلو میرم و امیدوارم که با تمام عشقی که به همسر و فرزندانم دارم بتونم قدم هام رو محکم بردارم و در مسیر تکاملم از تمام تجربه ها و درس‌هایی که میگیرم لذت ببرم …

    استاد عزیزم به خاطر تمام این آگاهی و آرامش نابی که در کلام شما هست ازتون سپاسگزارم و شاکر خداوندی هستم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کرد…

    در پناه خدا زندگیتون سرشار از عشق و آرامش و ثروت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Hadis nemati گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    سلام

    سلام به همه، همه ی عباسمنشی های عزیز

    میزان تحمل شما چقدر است؟؟؟؟

    من همیشه تو رابطه از آدم ها بت می ساختم

    و کلی بهم توهین میشد

    حتی از زندگی قبلیم فرار کردم چون میگفتم همینی که هست هیچی درست نمیشه این رابطه درست نمیشه باید برم بیرون از این رابطه

    حالا اومدم تو رابطه جدید همون کاسه همون آش فقط شکل آدم ها و اسمشون تغییر کرده بود

    اونجا فهمیدم یه جای کار می لنگه!!!!

    یه چیزی درست نیست تا چند سال پیش که بواسطه یه همسایه خوب با استاد آشنا شدم

    تا چند ماه پیش تو در و دیوار بودم همش فکر میکردم باید محصولات بخرم تا نتیجه بگیرم چند ماه پیش فهمیدم باید تکاملم طی بشه بعدش تو مدارش قرار میگیرم

    حالا برگردیم سر بت کردن همسر

    که دیگه اون شرایط بد برام طاقت فرسا شده بود

    همش ذهنم میگفت این زندگی ترک کن بروووووو خلاصه اینکه گوش ندادم اون نجواهارو همش میگفتم یا درست میشه راه حلش میفهمم یا باید بمیرم

    تمام تلاشم کردم که باورهای مخرب پیدا کنم بجاش باورهای توحیدی بذارم هر چقدر که بیشتر تلاش می‌کنم بیشتر نتیجه میگیرم شکرخدا.

    یه مثال بزنم

    چند وقت پیش قرار شد روفرشی بگیرم چون دوتا بچه کوچیک دارم

    همسایه خوبم بهم زنگید گفت من مبل جدید سفارش دادم تو هم سفارش بده(همیشه از پیشرفت هاش برام میگه تا منم بیشتر به قوانین ایمان بیارم)

    من پیش خودم گفتم با وضعیت بد مالی چطور همسرم راضی ب خرید مبل میشه(خودم خانه دار هستم)

    اونجا گفتم خدایا من ببخش تو رزاق و روزی دهنده ایی همسرم اونم مثل من بنده ی تو،اونم یه قدمیشو

    می بینه باید بخدا وصل باشم.

    مدام با خودم زمزمه میکردم که میخوام موحد باشم در عمل،حالا وقتشه نشون بدم

    خداشاهده اصلا یه جوری خدا چید که حیرت زده شدم

    خود همسرم پیشنهاد خرید مبل داد که مبل از روفرشی بهتره،اونم مبل سفارشی ن مبل بازاری الله اکبر الله اکبر.

    آدمی که چند سال حاضر نیست مبل بخره میگه پول حروم کردنه.

    من فقط ذهنم از غیر خدا خالی کردم و بس

    ( ن با خودم سر جنگ داشتم ن با همسرم

    دیگه غم باد نبودم،آرووم آررررررروم)

    وقتی ذهن خالی میشه از غیررررررررر

    صبر کردن خودش نشون میده

    دیگه تحمل و زجر کشیدن باروبندیلش می بنده میره

    امیدوارم جوابم چراغی در مسیر راهتون باشه

    همنجور که جواب شما چراغ راه منه.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سارا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 762 روز

    سلام استاد عزیزم

    سارا هستم و باز هم از فایل های شما نشانه گرفتم

    پدرم داد های زیادی می زنه یعنی چند ساله

    من کل این 4 سال داد زدناشو تحمل کردم ولی هنوز که هنوزه رفتارش به این شکله

    تا اینکه با مامانم راجب به این موضوع صحبت کردم و مامانم گفت که باهاش حرف بزنی من بهش گفتم که رفتارت رو درست کن اما نکرد

    دقیقا همین دیروز بود که من باهاش صحبت کردم و اتفاقی نیوفتاد .همان مدلی موند

    من همین طور تاااا همین حالا با گوشی آسمان نگاه کردم و به خودم گفتم من این رفتار رو تحمل نمی کنم!

    و ایده ها را خداوند بهم داد

    یک ایده ای که خداوند بهم داد یک چیز ارزشمند بود که حتی دوستان عزیزم می توانند ازش استفاده کنم

    بازی عصبانیت یا نه

    این بازی به این صورته که داخل روز باید داد ها و رفتار های تشونت یا پرخاشگری کمتری داشته باشیم هرکسی که رفتار هوی بهتری داشت باید روز بعد یک رفتاری که غیر خشونتی رو اگر کم کرد خب باید همین روند رو ادامه بده تا یک هفته بعد یک هفته بدون هیچ دنگ و فنگی باید با کسی و جایی که دوست داره بره

    و اما کسی که بیشتر رفتار خشونتی و پر خاش بیشتری داشت روز بعد باید سعی کنه اگر روز قبل 10 تا داد و خشونت به خرج می داد بکنتش 5 بار داد زدن و خشونت و اگر نتونست باید ظرف های یک هفته رو اون بشوره

    استاد عزیزم ممنونم که روز ها و شب های ما رو پر از زیبایی می کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رویا شربت اوغلی گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان

    من لیلا هستم که با خواهرم رویا فایلها رو خریداری میکنیم.

    در واقع من میخوام سوالی بپرسم اگر دوستان جوابشو بدن و کمک کنن ممنون میشم،

    من حدودا سه ساله مهاجرت کردم و یک سال قبل شروع به کار کردم بعد از اتمام تحصیلم.

    کارفرمای من اخلاق عجیبی داره، و خیلی اوقات رفتارش ازارم میداد.(من از نظر زبانی خیلی خوب نیستم ولی نالج مربوط به رشتم خیلی خوب هست،)

    بدلیل اینکه زبانم خیلی روان نیس، معمولا با کارفرمام نمیتونستم صحبت کنم جایی که لازم بود مثلا ممکن بود اشتباهی اتفاق بیفته و یه جورایی چون من نیروی جدید بودم تقصیر کار میشدم، و من نمیتونستم توضیح بدم و از خودم دفاع کنم.

    بهر حال زمان سپری سد و خیلی شرایط بالا و پایینی در محیط کارم ایجاد سد، دایما فکرم این بود نکنه نخوان من اادامه بدم اینجا.

    با مدیر مجموعه مون که بسیار انسان فهیمی هست صحبت کردم و میزان استرس و نگرانیم رو بهش ابراز کردم متوجه شدم تا حدودی من خودم حساس شدم، ولی در هر صورت کارفرمام بخاطر اخلاق خاصی که داره و معمولا وقتی از جیزی ناراحته تمام مجموعه رو درکیر میکنه حس میکردم من خیلی اسیب پذیرتر از بقیه هستم ، میدیدم بقیه میکفتن “به من چه که حالش بده” ولی رفتار ناراحتش منو خیلی تحت تاثیر قرار میداد چون در اون زمان که حالش خوب نبود به زمین و زمان گیر میداد.

    در طی این زمانی که من اینجا بودم دو نفر استعفا دادن و رفتن، و حس کردم انگار بقیه هم بخاطر جو سنگین در سختی هستن.

    من موندم و ادامه دادم و الان نزدیک به دو سال هست که اونجام، بهر حال رفتار کار فرمام از قبل خیلی بهتره، ولی هنوز هم بعضی وفتا اون رفتارای عجیب و استرس دهنده رو میبینم.

    سوالم اینه، من بعنوان یه فردی که تاره وارد کار شده در یک کشور دیکه با همه چیز جدید ، ایا این کار من صبر بوده که تا الان موندم اینجا علیرغم اینکه خیلی روزا فشار روحی بالایی رو تحمل میکردم،سعی کردم تجربه کاری کسب کنم که البته داشتن تجربه کار اینجا خیلی ارزشمنده، برای گرفتن موقعیتهای بهتر در اینده و البته که الان یه مقدار بهتر از قبل شده و من رو بهتر شناختن، یا اینکه من این محیط رو تحمل کردم ؟

    البته اینم بکم که توضیحاتمو تکمیل کنم، من خیلی اون وسطای کارم تصمیم میکرفتم که استعفا بدم ولی از اونجایی که زبان متوسطی داشتم و کار رو کمی با سختی گیر اورده بودم فکر میکردم نمیتونم دوباره کار بگیرم.

    از طرفی هم میکفتم همه چی اولش سخته ولی تجربه بدست میاری.

    از کمک دوستان عزیز و استاد گرانقدرم قبلا کمال تشکر رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      خدیجه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1959 روز

      بنام الله مهربان و هدایتگر

      سلام به رویای عزیزم

      نمیدونم جواب من بهت کمکی می کنه یا نه ولی طبق هدایت خداوند که گفت اینجا بنویس مینویسم

      منم تقریبا شرایط شما رو داشتم و از وقتی پا روی ترسم گذاشتم و اومدم بیرون همینجور پشت سرهم معجزه داره میاد تو زندگیم. بزار جریانمو برات تعریف کنم..

      من 26 فروردین با هدایت خداوند رفتم مغازه داداشم برای کار تعمیرات خیاطی. و اینم بگم من خودم ده سال خیاطی زنانه دوزی کار کردم ولی طی یه داستانهایی مغازه مو جمع کرده بودم و بیکار بودم، خلاصه من رفتم اونجا شروع بکار کردم، اوایل همه چی عالی بود اما ازونجایی که ما بچه های سایت عباسمنش داریم میپذیریم که شرایط باید بهتر از اینی که هست بشه و ساعت کاری مغازه داداشم از ساعت 4 تا ساعت ده و نیم یازده شب بود و من وقتی میرسیدم خونه به شدت خسته بودم طوریکه همون کنار سفره دراز می کشیدم و خوابم میبرد، و این شرایط بشدت برام آزار دهنده بود، با اینکه تو مغازه داداشم من داشتم کاری رو انجام میدادم که عاشقش بودم و با تمام وجودم کار میکردم اما اینقدر حجم کار زیاد بود که من بعضی وقتا فرصت آبخوردن نداشتم، و اصلا هم روم نمیشد به داداشم بگم مثلا من دوست دارم شبا زودتر تعطیل کنم برم خونه، یا لااقل روزهای تعطیل نیام سرکار، و این بدلیل اعتماد به نفس پایینم بود.

      وقتی استاد این فایلو گذاشتن روی سایت تنها چیزی که تو مغزم سوت کشید در مورد تحمل کردن موندن تو مغازه داداشم بود ولی با خودم میگفتم شایدم باید تکاملتو طی کنی شاید باید صبر کنی، تا محرم شروع شد و بخاطر خلوتی بازار داداشم گفت لازم نیست فعلا بیاین سرکار و من یه جورایی بهم برخورد که تا وقتی مغازه شلوغ بود من با تمام وجودم کار کردم و حالا که یه کم کارش سبک شده بهم میگه نیا سرکار و واقعا دیگه نخواستم این شرایط رو تحمل کنم و از خدا خواستم هدایتم کنه،

      دقیقا روز عاشورا یکی دیگه از برادرهام که اونم مغازه خیاطی داره بهم زنگ زد و گفت آبجی اگه دوست داری بیای مغازه من کار کنی بیا برای خودت کار کن و مشتری بگیر، اینم بگم که اصلا دلیل اینکه رفتم مغازه اون داداشم این بود که بتونم درامد داشته باشم و برای خودم چرخ بخرم و مغازه بزنم انشاالله، و الان تقریبا پول خرید چرخ برام جور شده بود اما به شدت از اینکه به داداشم بگم من نمیام میترسیدم، من تماس داداشم رو هدایت خدا دونستم برای اینکه وقتشه پاروی ترست بزاری و دیگه اون شرایط سخت رو تحمل نکنی.

      و بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم زنگ زدم به داداشم و بهش کفتم من دیگه نمیام مفازه تو و میخوام برم مغازه مهدی برای خودم کار کنم. حالا بماند که داداشم کلی بهم ریخت و عصبانی شد ولی مهم این بود که من قدم برداشتم و معجزه ها شروع شد، من دقیقا با همون پولی که داشتم یه چرخ عالی برای خودم خریدم و دیروز اولین روزی بود که من کسب و کار کوچولوی خودمو از گوشه مغازه داداشم شروع کردم، حالا زمانم دست خودمه و به شدت احساس رهایی می کنم، و نمیدونی چقدر حالم عالیه، و اما معجزه ها که همینجور میرسه و حال منو عالیتر می کنه و ایمانم رو بیشتر می کنه برای کنترل ذهنم و اعراض از پیامهای ناخوشایندی که داداشم بهم میده، و دلخوشیهایی که خدا میفرسته، پولیهایی که برام میفرسته از جاهایی که تصورشو نمیکردم. خیلی خوشحالم از اینکه اون ترس مذخرف رو شکستم و دیگه تحمل نکردم و هر بار بخودم احسنت میگم که این شرایط رو نپذیرفتم و مطمئنم خدا برام سورپرایزهای خفنی داره که یواش یواش بهشون میرسم.

      و همه اینا بخاطر درسهای بینظیر استادمونه که عاشقشم و بینهایت سپاسگزار وجود نازنینش هستم.

      خدارو شکر می کنم که بهم گفت بنویس و بهم قدرت نوشتن داد. امیدوارم تو هم راهتو پیدا کنی، باور کن فرصتها و موقعیتها بینهایته و بیرون از اونجا اتفاقای بهتری در انتظارته، اگه داری تحمل می کنی بدون که مسیرت اشتباهه.

      همون خدایی که تو مهاجرت هواتو داشت و تورو برد اونجا، ازاونجا بهترم میتونه ببرت. همینجوری که برای من درست کرده، خدایا شکرت

      برات بهترینها رو آرزو می کنم رویای نازنینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رویا شربت اوغلی گفته:
        مدت عضویت: 3072 روز

        سلام خدیجه جان

        خیلی ممنونم بابت پاسخت و بیان تجربه خوبت ، واقعا این ترسها که چه کار با ما نمیکنه، خیلی کمک هوبی بود امیدوارم منم بتونم شجاعتر عمل کنم تجربه شما هم واقعا جالب و تاثیر گذار بود،

        در حال حاضر یکی از همکارانم استعفا داده و ااان دارم میبینم رییسم خیلی ارزش بیشتری رو برام قایل میشه، این همکارم هفته بعد میره و یجورایی مدیر و رییسمون ازش دلگیرن بدلایلی که طاهرا کمی بد بیان کرده دلیل استعفاشو. ولی باز هم بنظر من دلیل نمیشه چون میخاد بره دیگه رفتار بقیه باهاش بد بشه، البته اینم بکم خود این همکارمم یکم یه جاهایی فکر میکنم ناسپاسی نشون میده در هر صورت شجاعتشو تخسین میکنم و خودش میکه اصلا برام مهم نیس.

        در مورد قضیه شما اون حرف برادرتون که کفتن به صورت موقت نیابن یه کمکی بوده تا شما شجاعانه تر پیش برین، تحسین میکنمتون ، بهر حال رابطه خواهر برادری هم خودش میتونه ادم رو تو رودربایستی بیشتری قرار بده ولی شما این مانع رو شکستین.

        امیدوارم من هم بتونم.

        باز ممنونم از پاسخ خوبتون.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محسن جاویدتجریشی گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    سلام. یکی از نکاتی که من همیشه می پذیرفتم سالها مشکلات دندانم بود.. من اولین تصویری که از زندگیم یادم میاد زمانی هست که سه ساله بودم و زیر دست دندانپزشک بسیار بد اخلاق و خشن که خانمی بودند با کلاه کاسکت کار میکردند و بسیار عصبانی بودند و همیشه من را تهدید میکردند و بخاطر مشکلاتی که دندانم داشت من از آن سال به دندانپزشکی رفتم و تقریبا هر سال یک الی چند بار کارم به دندانپزشکی میرسید تا همین 4-5 سال پیش که دیگر واقعا خسته شدم و هدایت شدم به اینکه ای بابا چرا هی من باید دندانهایم خراب بشود و برم با زجر و درد به دندانپزشکی؟

    من از بچگی این باور را داشتم کلا ما خونواده مون همینجوری هستیم دیگه ! دندان های ضعیفی داریم.. پدر بزرگ و مادربزرگم همیجور بودند و پدر و مادر های ایشان که من ندیده بودمشان.. مادرم و خاله ام و دایی هایم و… از 4-5 سال پیش به خودم گفتم چرا من به خانواده پدری نرفتم؟ همه دندان های سالم و محکم حتی مسواک هم نمیزنند! انقدر برام عجیب شد که رفتم به توصیه یکی از دوستان خوبم شروع کردم به تحقیق در مورد دندان از سایت ها بگیرید تا 14-15 تا دکتر دندانپزشک که میرفتم به عنوان مشاور و برخی هم حتی پول ویزیت میگرفتند و سوالاتی می پرسیدم و جواب سوالاتم را می نوشتم .

    تا وقتی که فهمیدم عجب نکات ساده ای رو من رعایت نمیکردم که از وقتی مطلع شدم دیدم همه مردم اینها رو رعایت میکنند اکثرا.. مثلا 27 سال بود که من نخ دندان استفاده نمی کردم! فکر میکردم مسواک واجب تر است و دهان شویه در صورتی که این دو مثل نخ دندان واجب نیست.. حتی دهانشویه اصلا واجب نیست و هفته یک بار با آب نمک رقیق دهانشویه کنیم بهتر است.. ! یا مثلا فهمیدم باید در طول روز یکی دو بار کل لثه هایم را ماساژ بدم با انگشت یا مسواک که خون در جریان بیوفتد . یا اینکه اگر دندان چرکی و خراب داشته باشم روی عصب دندان های دیگر نیز تاثیر می گذارد و مدام همه را خراب می کند.. پس باور کردم که مشکل اصلا ژنتیک نیست و رفتم تمام دندان های حتی کمی خرابم را نیز درست کردم.. یا اینکه اگر من شب ها غذا زیاد بخورم و پر خوری کنم که قبل از این موضوع همیشه عادتم بود ، اسید معده کم میاد و زورش به هضم غذا نمیرسه و غذای باقی مانده در معده گاز تولید می کنه و تا صبح دندان های من را خراب میکنه.. از آن به بعد چند ساعت قبل خواب غذا خوردم و کم خوردم.. همین چند نکته ساده باعث شده به لطف الله 4-5 سال هست که دیگر به دندان پزشکی نرفتم و اون درد ها و زجر های دندان را تجربه نکردم.

    خدایا شرکت که قدرت تحقق خواسته ها و رهایی از ناخواسته ها را در اختیار ما قرار داده ای و این آگاهی را هر روز برایمان شفاف تر می کنی که نباید هیچ چیز آزار دهنده ای را تجربه کنیم.. مگر اینکه کارهای لازم را کردیم و همچنان میکنیم ولی خب طبق تجربه باید فرایند و تکامل آن طی شود تا به نتیجه ما برسد که به آن صبر می گوییم. درواقع صبر کردن بسیار لذت بخش است چون نتیجه واضح واضح است و ما اذیت نمی شویم ولی تحمل موجب احساس خوب نمیشود چرا که اصلا نتیجه معلوم نیست که چه زمان و چطور رخ می دهد و اصلا نتیجه مناسبی در پیش ندارد.

    الان هم در خدمت سربازی هستم و مدتهاست دارم روی باورم کار میکنم که بتوانم پروژه ای یا روشی پیدا کنم که کسری بگیرم و سریعتر به کارت پایان خدمت و ترخیص از سربازی نزدیک شوم تا به آرزو ها و رسیدن به خواسته های زندگیم نزدیک تر شوم. اگر از شما عزیزان کسی میدونه جایی هست که برای سرباز کار های تخصصی دارند و کسری خوب می دهند معرفی کنه همینجا واقعا سپاسگزارش هستم.

    ممنون از این کلیپ عالی که استاد و خانم شایسته زحمت کشیدند و از الله رب عالم ها نیز بسیار سپاسگزارم بخاطر این آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    توحید ارامش گفته:
    مدت عضویت: 1960 روز

    سلام دوستان عزیز.استاد و خانم شایسته عزیز .

    من شغلم را تحمل میکردم تحمل که چه عرض کنم

    میشه گفت تحمل میکردم

    و بعد مدتی تحمل را میشکستم و حرکت ‌

    بچه ها تحمل را میشکستم ولی بدون صبر

    یعنی شش ماه کار را تحمل میکردم تحمل تمام.

    بجای تغییر باورها و صبر و سر کار موندن تا هدایت خداوند.

    حرکت بدون تغییر باورها

    و چند ماه بعد ورشکستگی و بر گشت به شرکت و همان شغل

    باور نمی‌کنید این دقیقا ده سال طول کشید

    من چونکه تحمل نمی‌کردم و صبر هم نمی کردم

    مجبور شدم ده سال تحمل کنم

    دوستان تحمل نکنید

    ولی بدونید که تحمل نکردن بدون صبر یعنی تحمل طولانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: