میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 51
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باعرض سلام به استاد اقاسید عزیز خانم شایسته وهمه عزیزان هم گروه
من حدود پنج سال قبل مغازه ای اجاره کردم (نونوایی سنگکی )مغازه خیلی قدیمی و تقریبا کثیف ازلحاظ بهداشتی (سوسک وموش …)همه نوع حشره داشت من شرط گذاشتم بامالک که تغییر وتحول بدم ازین حالت مغازه رو دربیارم البته به هزینه خودم
حدود 130 ملیون خرج کردم تا اینمغازه تمیز ومرتب شد کاشی سرامیک شیشه مرال .کرکره برقی نقاشی تعویض لوله کشی اب وبرق بلاخره مغازه شد یه نونوایی که هم مشتری راضی بود وهم خودم درزمانی که من 130 ملیون خرج کردم دوتا پارس خشک میتونستم بخرم متاسفانه الان چهار ساله نون همون نرخ قبله وگرون نشده (2هزارتومن)ولی کرایه مغازه از7تومن رسیده به 30 تومن کارگر از دویست تومن روزی رسیده به یک ملیون و…..همه ملزومات 7 برابر وحتی بیشتر شده ولی نون همون دوتومن اینی که دارم میگم الان 4 شهریور 1403 هست دوساله من تمدید کردم به امید اینکه نون گرون میشه ومیتونم جبران کنم ولی این اتفاق نمیفته امسال هم که تمدید کردم اول گفتم نمیخوام بااین هزینه ها خودم فقط دارم ضرر میکنم هزینه کارگرم درنمیاد مالک کرایه رو امسال اضافه نکرد ازیه طرف اتحادیه گفت امسال حتما گرون میشه والان ده استان نرخ نون بالا رفته ولی هنوز بخشنامه برا ما که کرج هستیم نیومده ازیه طرف میخوام مغازه رو تحویل بدم میبینم کلی هزینه کردم زحمت کشیدم ومشتری زیادی از همه جای شهر جذب کردم حالا که نون در شرف گران شدنه تحویل بدم مثال داستان اقای داربی میشم ومعدن طلا در یک قدمی رها کرد ازیه طرف میگم شاید این ترس باشه که درواقع نمیترسم چون میدونم بخودم ایمان دارم هرشغلی که بخوام درکوتاهترین مدت میتونم با بهترین مهارت اون شغل یاکسب وکار رو یادبگیرم وبه صورت حرفه ای انجام بدم امتحان کردم واز توانایی واستعدادخودم اگاهم همه دوستان وفامیل میگن علی اگه بخواد سریع یاد میگیره وتغییر میکنه
این فایل رو گوش کردم خواستم ازشما کمک بگیرم بنظر شما این تحمل کردن وترس هست یا اینکه تلاش وممارست در کار تا به نتیجه رسیدن
ممنون میشم اگه راهنمائی کنین
درپایان تشکر میکنم وسپاسگذارم ازشما استاد عزیزبخاطر تمام زحماتی که برای رشد انسانها میکشین تاجهانی زیباتر راببینن
وسپاسگذار ازخداوند عادل
سلام به دوست هم فرکانسی
به نظر من بدترین چیز در
دنیا قرار گرفتن در دو راهی هست
به نظر من به صدای قلبت گوش کن اون همیشه نظر های خوبی میده
با خودت خلوت کن با خدای خودت صحبت کن و از اون راهنمایی بخواه
به هر حال خودتون بیشتر از همه خودتون و توانایی های خودتون آگاه هستید،
زودتر تصمیم بگیرید اینقدر در دو راهی نمونید، و وقتی تصمیم گرفتید بگید که اگر به نفع ام شد که خوب اگر هم به ضررم شد ازش تجربه میگیرم
سلام الهه خانم
صبحتون بخیرو شادی
سپاسگذارم از اینکه وقت گذاشتین مطالعه کردین وجواب دادین
تا اخر همین ماه بخودم فرصت دادم اگه تغییری دراین راستا نشد مغازه رو تحویل بدم
بقول استاد بیشترازین صبر کردن نیست ،تحمل کردنه
سپاسگذار ازاستاد عباسمنش مریم خانم شایسته وخانواده بزرگ عباسمنش
امید به اینکه روزی عالی همراه باثروت وسلامتی وشادی پیش رو داشته باشید
انشالله
با سلام
مواردی که من صبر و تحمل کردم مثل خیلیای دیگه زیاد بوده…
موقعی که من رشته مورد علاقه ام برای دانشگاه رو مکانیک انتخاب کردم و قبول شدم و تنها دختر کلاس بودم با کنایه ها و حرف ها و صحبت های ناخوشایند،اطرافیان، دوستان، همکلاسی هاو حتی اساتید خودم روبرو بودم همه رو هم صبر کردم هم تحمل، مطمئن بودم که راهی رو که میرم مورد علاقه ام هست و درسته و دوست دارم تنها کسی که حامی من بود پدرم که انسان فرهیخته و جلوتر از زمان خودش بود به من قدرت میداد که صبور باشم.
صبر کنم و امیدوار باشم که در آینده درک و آگاهی جامعه به سطحی خواهد رسید که استعداد و مهارت و تلاش رو فارغ از جنسیت خواهد پذیرفت..
از آنموقع سالهای زیادی گذشته و هیات علمی شدم در کارخانه ها کار کردم پروژه های زیادی انجام دادم ولی باز صبر باز تحمل در پذیرش، الان که صحبت های شمارو شنیدم من با خودم فکر می کنم چرا درست تشخیص ندادم و چرا تحمل کردم !وقتی شما فکرت از یک گروهی جلوتر هست نیازی نیست در آن گروه بمانی و زجر بکشی و تحمل کنی و مقدار زیادی از انرژیت را هدر دهی اگر امیدی بود صبر کن ولی واقعا در برخی جوامع امید با سالهای عمر کوتاه ما همخوانی ندارد…
همه جوامع بالاخره رشد می کنندولی باید ببینیم سرعت رشد یک جامعه چقدر هست …اگر ارزشش را دارد صبر کنیم …صبر …وگرنه به قول استاد گرامی نباید تحمل کرد باید درک کنید یک جای کار می لنگد…و چیزی هست که درست نیست و باید تغییر کند ….و اون در باورهای خودمون هست..
ضمنا موقعی که براونی رو نوازش می کنید اون بز یا بزغاله رو هم بهش توجه و محبت کنید چنان نگاهتون میکرد و منتظر بود که من دلم رفت….
وا
بنام خداوند بخشاینده بخشایشگر
147مین روز تحول من
موضوع فایل:میزان تحمل شما چقدر است؟؟
بعضی اوقات براساس جذب اتفاقات نادلخواه شرایطی نامطلوب پیش میاد که باید طبق اون وقایع یا تحمل کنی یا صبور باشی، کلمه تحمل کردن نماد تحمیل کردن و زجر کشیدن بدلایل متفاوتی که از لحاظ نظرات دیگران بخاطر ترس و بی ایمانی بخاطر ایرادات مختلف،مجبور به تحمل کردن بسیاری از موضوعات هستیم،اگه چیزی پیش نمیره یک ایرادی داره خودبخود مسایل حل نمیشه باید دنبال واکاوی در وجود خودمون باشیم،
اما واژه صبر و صبوری کردن کلمه ی بسیار انسان ساز دارای ایده های تکامل یافته میباشد که خداوند بارها و بارها در قرآن به وضوح بیان کرده،چیزی که خوب پیش نمیره باید راه حلی برایش پیدا کنیم نه اینکه شرایط سخت رو بخاطر باورهای اشتباه تحمل کنیم، صبر یعنی امید ،ایمان هدایت و تکامل و در نهایت رشد کردن و پیشرفت که مطمئنا هدایت میشیم به راههای جدید،
فقر ،مشکلات ،بیماری چیزی طبیعی نیست و غیر طبیعی هست نباید این موضوعات را تحمل کنیم،و این شرایط نادلخواه را بپذیریم،باید باورهای سازنده و بنیادینی برای خودمون ایجاد کنیم نگاه و دیدگاه زیبابین داشته باشیم و سپاسگزار خداوند منان باشیم بخاطر نعمتهای زیاد و بی نظیر و کثرت فراوانی ها و زیبایی ها،اگر چیزی ایراد داره ترمزی وجود داره باید ترمز را برطرف کنیم، جهان براساس باورهای ما واکنش نشان میدهد و با تغییر ذهنیت و باورها راه حل های جدید پدیدار میشه،
سپاسگزار خالق بی منت و بی همتا بابت دریافت آگاهی های سایت استاد عباس منش و بانو شایسته.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 147: سلااااام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان خوبم ، امیدوارم که حالتون عااالی باشه ، استاد چقدر از دیدن فضای پارادایس کیف کردم و اون صحنه ورودتون با به تیپ جذاب و ماشالا ماشالا استاد چه بدنی ساختید عاااااالیه خیلی حال کردم اصن عاااااالی ، از همینجا اون عطر و تازگیه هوای اونجا رو حس کردم ایشالا همیشه سلامت باشید ، خب تحمل و صبر ، صبر خیلی خوبه و خداوند تو قرآن هم بش اشاره داشته ، یعنی درک قانون تکامل ما هیچ وقت به شبه با یه تمرین نمیتونیم بدن عالی بسازیم ، یا با یه بار مثن تو فوتبال که رشته خودمه ، ایستگاهی تمرین کردن نمیشه ایستگاهی زنده ماهری شد هر چیزی نیاز داره به یه تعهد و تمرین مداوم ، اون موقع آرام آرام ما نتایج رو به وضوح در خود میبینیم و سپاس گذاره خداوند هستیم من قانون تکامل رو تازه دارم آرام آرام میفهممش ، حالا تحمل یعنی چی یعنی اینکه ما یه شرایطی رو قبول کنیم و هی زجر بکشیم و بگیم خدا خواسته باباااااا پسر خوب دختر خوب چی رو خدا خواسته خدا همون چیزی رو میخواد که خودت واسه خودت بخوای با افکارت با رفتارت با فرکانس نه با زبونت ، هیچ موقع نباید چیزی رو تحمل کرد و قبول کرد که راهی دیگه این نیست اون موقع باید مسیر رو تغییر داد تا خدا مارو به راه درست هدایت کنه من اونبار شنیدم استاد گفت فک کنم تو فایل توحید عملی قسمته 11 فایل فوق العاده ایه پیشنهاد میکنم ببینید ، گفت که هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید بگید خدایا مارو به راه راست هدایت کن ، چه باروووووونه زیبااااایی آخر ویدیو زد خدااااااای من.
سلام اما من هنوز نمیدونمدارم تحمل میکنم یا صبر نمیدونم حالم خوبه یا بد ودر تمااام زندگیم این دوراهی و دودلی بوده که اذیتم کرده تا حالا حالم خوب نبود اما ازوقتی شکر گذاری میکنم حسم بهتره اما با دیدن این فایل بازم به شک افتادم که ایا راهم درسته یا دارم تحمل میکنم منی که سغلم رو کنار گذاشتم تا شرایطم بهتر بشه اما باز غیر مستقیم دارم همون کار رو با سختی بیشتر انجاممیدم و به نتیجه ای که میخواستم نرسیدم لطفا بگید چه فایل رایگانی رو ببینم تا این مسأله روحل کنم و تشخیصم در مسایل بهتر بشه بدونم تحمل میکنم یا صبر
سلام دوست خوبم.
جواب سوالتون رو توی یه نظر جداگونه توی نظرات همین فایل نوشتم. چون وقتی اینجا نوشتم در پاسخ به دیدگاه خودتون، سایت نصف متنمو حذف کرد. نمیدونم دلیلشو واقعا.
امیدوارم بخونیش و کمکت کنه. چون سوال شما، سوال منم بود.
بسم الله الرحمن الرحیم.
فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ ۚ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَهً مِّن نَّهَارٍ ۚ بَلَاغٌ ۚ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ (35)
سوره احقاف…
سلام و درود خدا به استاد عزیزم…استاد عزیزی که از زبان پروردگار ما را هدایت می کند،’برای درک بهتر قانون و عدالت،و سنت بدون تغییر الهی…
منم روزی ،چقدر از درون،بخاطر این نوع نگرش الهی ،سپاسگزار این خداوندم که مرا هدایت نمود…که برای همیشه سپاسگزار این عدالتش باشم…
این فایل..دیروز عصر من هدایت شدم بجایی دیدم پوستر شخصی که بخاطر فوت ایشون بود.به سردر یکی از خیابونا زده بودن…
که ایشون بخاطر ،شرایطی که داشتن دست به خودکشی زده بودن..
چیزی که اخبارش تو سطح شهر پیچیده بود…
و من امروز صبح بفکر وادار کرد…بدون قضاوت کردن…فقط یه لحظه…بخودم یاداوری کردم…
چون اینروزا به شدت روی بیزنسم کار میکنم…
و منو هدایت کرد.و چند بار بهم تاکید کرد..که برو فایل..صبر رو نگاه کن…
و بعد بهم گفت همون میزان تحملت چقدره..
و همینو صبح تا حالا داره برام یاداوری میکنه.که بیام.با دقت بیشتری بهش گوش بدم…
واین نکته برام بولد شد…که دلیل صبر و تحمل رو بیشتر درک کنی…
و از صحبت شما استاد عزیزم.و این ایه قران در اول صبح و هدایت خداوند و روشن شدن نور الهی بصورت واضح…تا بیشتر معنای صبر رو در روند کاریم بکار ببندم…
چون میزان تحملم….تو شرایط سختی که قبل از ورودم به این بهشت..منو وادار نمود…که چکار کنم تا بتونم تو هر جتبه ایی از زندگیم تحربه خوبی رو،از زندگیم داشته باشم.
و اینقدر صدای درونم قوی بود..که راضیم نمیکرد تو این شرایط بمونم.
به محض اینکه این خاسته درونی،شکل گرفت من کم کم هدایت شدم..
که شرایط سختی که داخلش ،غوطه ور بودم.و شبانه روز مورد قربانی شدن توسط دیگران و افراد خانواده ام بهم میشد…رو پیدا کنم و کم کم با هدایت خداوند راه حلشو پیدا کردم….
دقیقا تو صحبت استاد..موقعه ایی که بعد از 6ماه نپذیرفت این راه حلش درست نیست..و زور گرفت از هدایتی که بهش شده بود.که یه ازمایش گرفته بشه..باعث شد.درها بروش باز بشه…
این همان جهاد در راه خداونده…
که نپذیری گفته های دیگران..و حساب نکردن روی دیگران رو…
منم اینقدر تحملم کم شده بود..و چون بخاطر باورهای گذشتگانمان پذیرفته بودییم که زندگی فلان بساط.و کلی باورهای تخریب….اجازه به من نمیداد…و من.به لطف خداوند بخاطر همون تضادهایی که داشتم..دیگه نپذیرفتم…و گفتم دیگه خدا تحمل اینهمه روابط ناجالب و شرایط سخت رو ندارم..تو منو هدایت کن تو شرایط رو برام رقم بزن..
و من کم کم به لطف خودش هدایت شدم اینم به آسانی بجایی که کلام خودش در هر ثانیه برای هدایت من..باز بازه..
و من فقط اراده کنم و روی خودم و باورام کار کنم..اینم به اسانی…
و این چند ماهی بصورت تمرکزی روی باورام کار کردم ..به لطف خدا کارم بجای عالی کشونده شد..
یسری تمریناتی بخودم قفل کردم..و در برابرشون تونستم خیلی خوب عمل کنم.و درها بازم به مرحمت خداوند باز شد..چه ترسها و چه برنامه هایی بهم الهام شد…
تا دیروز بهم یاداوری کرد که بیام همین چند ماه کارایی که تو لیست گوشیم نوشته بودم و انجام شده بودن و تیک خورده بودن..رو نگاه کردم..چقدر چقدر من خوشحال شدم.واقعا که هر چی نگاه میکنم…
همه در راستای بهبود باورای درونیم بوده..
بعضا کارهایی که از نظر جامعه پذیرفتنی نبوده. ولی من انجامش داده بودم.اونم بخاطر ایمان بخداوند..همه بخاطر توکل و امید بخدادند پا روی ترسهام گذاشتم..
و باورهایی که از نظر پدرو مادرم کسر شان،’ برای خانوادشون هست..همه رو انجام دادم..گفتم اگه خداوند بهم الهام کرده باید انجام بدی و این جهاد برای تویه…
و این ذهنیت شیطان گونه رو باید بشکونی …
و ببینی نتایج بعدشو…
و من به لطف خدا پیش رفتم…
و اینقدر درونم پر از شجاعت بود…که نمیتونستم ،حرکت نکنم…اینقدر صدای خداوند برام واضح بود..مثل شعله اتش…درونم میسوخت..و نمیزاشت از سکون ،پایبند باشم..
چه روزهای خوبی چه روزهای شور شوقی…همون چیزی که از بچگی ارزوم بود..که به یه زندگی خداگونه ایی برسم..
بخدا از همون بچگی این پکیچ تو درونم بود…
از بس دوستداشتم زندگی متفاوتی داشته باشم نسبت به خانواده ام و اطرافیانم…
و امروز من هدایت شدم به این فایل و اون ایه قران سوره احقاف…که بدونم.
صبر …قانون تکامله..باید ادامه بدم و بزارم این گیاهی که کاشتمو جوانه بزنه.و بکار خودش ادامه بده اونم بازم قانون تکامل!…
واقعا معنای صبر..داره بیشتر برام واضحتر میشه…
و بیشتر برام بولد میشه..تا قانون تکامل رو بپذیرم..روندشو ادامه بدم..احساسم هر روز عالی تر میشه..جسارتم قوی میشه اتفاقات عالی توی شخصیتم.داره قوی تر میشه..ایمانم و توکلم و سر سپردگیم هر روز داره بیشتر اوج میگیره..
همینکه بقول قرآن نه غمی دارن و نه میترسن..این حالت داره برام بیشتر بیشتر میشود..
این صبر و این استقامت و پایداری همیشه داشته باشم…..که معنای درونیش همون احساس بی خیالی و توکل و ایمان و حال خوبه…حال خوبه حال خوبه…
چقدر من همزمانی و در زمان و مکان مناسب بازم داره تو زندگیم بیشتر میشه.توی روند کاریم و دیگر جنبه ها…
خداوند بهم گفت…باید تکاملت طی بشه..همین فرمون صبر و پایداری رو ادامه بده…
من معبود تو که جز من معبودی نیست..صبر کن..پایداری کن..صبری که پیامبران داشتند…و بهم گفت عجله و شتاب نسبت به صبر نداشته باش…
بهم گفت باید تکاملتو طی کنی تا کم کم وارد مراحلی که من میدونم برات خوبه بشی…
میدونی معنای توکل.چیه…یعنی سپردگی نسبت بخدادند…مسیر درست..مسیری دستی که هدایت شدی اون خداوند میدونه چه موقع خاسته ها با تو هم مدار بشه…چون او از همه نظر بر تو احاطه داره.
و خداوند توی سوره محمد آیه 19بهم گفت..خداوند گذرگاه و قرارگاه شما را می داند…
خداوند احاطه کلی رو بهت داره اون میدونه پس با احساس خوب پیش برو…
اینقدر اینروزا حالم خوبه…من بهشت را بصورت واضح توی شخصیتم میبینم..اینقدر اینقدر الهامات خداوند رو میبینم.اینقدر این مسیر داره برام رویایی میشه..که بخداوندی خودش هر چقدر سپاسگزاری میکنم احساس میکنم تشنه تر میشم…
مخصوصا خوندن قرآن..دز اوایل صبح…و دریافت نور الهی روی ایات مهم قرآن هنوز مدارمو بیشتر تیون میکنه برای پیشبرد کارهام…
همینکه که حالم خوبه..توی یه فایلی استاد گفتین..حالم خوب بود موقعه ایی که،هدایت خداوند اومد باید بندرعباس رو ترک کنم..که با یه چمدون راه افتادم..
دقیقا منم برای تمرین 6روزه و دیگر تمرینات غلبه بر ترسم همین حالت برام پیش میومد…اینقدر حالم خوب بود..انگار نه انگار دارم کاری انجام میدم..که خانواده ام بهش بی خبر بودن…
اینقدر عطش الهی تو درونم بود..که هیچی نمیتونست سد راهم بشه..
و همه رو لطف خدا و قوانین درست تکامل میدونم..
همون تکاملی که آتش رو بر ابراهیم گلستان کرد..
همون تکاملی که قربانی فرزندشو پذیرفت..
همون قربانیها..باعث شد که دوست و یاور خدادند بشه…
من هر چقدر شکرگزار همبن یه دونه پکیچ خدادند باشم بهمون احد و واحد بودنش زبانم از گفتنش به سکوت مبدل میشه..اینقدر این خداوند بزرگ و با عدالته..
پس این نکته اینه..که ما طبیعیه که زندگی عالی رو در همه جنبه های زندگیمون داشته باشیم..
اگه شرایطی برامون سخت میشه..یعنی باید روی باورامون کار کنیم..
واقعا این نیاز اساسی به جهادی اکبر داره ..که حرف مفت نیست..
دیروز یه شخص نزدیک بهم یه اتفاقی پیش اومد..کانال شما رو توی تلگرام من دید..بهم گفت این شخص خیلی ادم خوبیه..ولی بعد ایشون رو دیدم داره حرفهای ناجور میزنه.
یسری تاثیرات رو گرفته..
خیلی فرد درستکار و متینه..
و فردی بسیار قوی توی کارش…
ولی دیدم اره..ادمها فقط دارن ظاهر چیزی رو برداشت میکنن.بقول خودتون حرف زیبا…
و منو به این درک واداشت…واقعا ساخت شخصیت یه جهاد اکبره..
و شخص من..اگه گذشته به اینجور پکیچی بهم قول داده بودن.که اینده این اتفاقات خوب برات پیش میاد..نمیتونیتم باورش کنم..
و باز قانون تکامل این شخصیت درونی منو،’زیرو رو کرد..
که همه رو لطف پروردگار و قوانین و سنت زیباییش میبینم..
و سپاسگزار خداوندم که مرا هدایت نمود که امروز بیام این فایل ارزشمتد رو ببینم.و براش بها بدم…و انشالله این بها همیشگی باشه!الهی آمین یا رب العالمین!
عرض سلام و ادب و احترام
بنده سالهاست بخاطر باورهای مخرب نتونستم شرایط مالی خوبی برای خودم محیا کنم و دلیلش هم پنهان بودن این باورها بوده و من بی توجه به این باورها مدام فایل گوش میدادم و تمرین انجام میدادم اما شرایط تغییر نمیکرد و من به گمان خودم داشتم در مسیر درست حرکت میکردم و به خودم این قول رو میدادم که وقتی روی خودم کار میکنم زمان همه چیزو حل میکنه!
اما مسئله اینجاست که وقتی انسان درست روی خودش در هر موضوعی کار کنه باید از همون اول بصورت تکاملی نتیجه رو ببینه و این در حالی بود که شرایط مالی من حتی یه ذره هم تغییر نمیکرد…
و اون ترمزها این بود که اگه ثروتمند بشم آدم فاسدی میشم…قبلا این جمله استاد رو بارها شنیده بودم که ثروت فقط ویژگی هایی رو که داریم بولد میکنه نه اینکه خودش عامل ایجاد ویژگی در انسان باشه اما یه سری ترجمه های غلط از قرآن شده بود سد من که دارم روش کار میکنم تا درستش کنم…
و موضوع جالبی که تا اینجا بهش رسیدم اینه که هیچ چیزی در دنیای فیزیکی از نگاه قرآن نیست که عامل باشه در سعادت یا شقاوت انسان ها…بلکه باورها و نگرش های انسان ها عامله… یه نمونه از ترجمه های غلطی که مثل سد مانع من بود رو اینجا میزارم تا ببینید چقدر توی نتیجه گیری تفاوت ایجاد میکنه…
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ
این چنین نیست [که انسان سپاس گزار باشد] مسلماً انسان سرکشی می کند.
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ
اگر خود را در غنای مالی ببیند!!!
در حالی که استغنا از مصدر استفعال به معنی طلب چیزی کردن است و وقتی غنی به معنی بی نیازی را در این باب قرار میدهیم معنی آن این میشود: اگر خود را بی نیاز ببیند یا اگر خود را کسی ببیند که درخواست بی نیازی میکند… خوب حالا سوال پیش میاد… انسان خودش رو از چی بی نیاز ببینه؟ که در آیات قبل پاسخ داده شده:
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
[و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
یعنی اگر انسان خودش رو از اینکه توسط خداوند تعلیم ببینه و رشد کنه بی نیاز ببینه سرکش میشه… در ترجمه غلط یه عامل مادی به نام ثروت باعث انحرافه اما در ترجمه درست یه نگرش باعث انحرافه!! و اگر به دقت در تمام آیات قرآن تعمق کنیم میبینیم هر جا در مقابل ثروت وعده عذاب اومده اونجایی بوده که افراد به خاطر باورهای شرک آلود یا ثروت رو اصل دونستن یا غرق لذت های نامشروع شدن یا ثروت رو ملاک ارزش دونستن و هزار عامل شرک آلود دیگه و ثروت و امکانات مالی اصلا عامل نبوده…
صحبتمو با این آیات زیبا از سوره نوح به پایان میبرم تا برام یادآوری بشه:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا
پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است.
یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا
تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند.
وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا
و شما را با اموال و فرزندان یاری کند، و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد،
به نام تنها فرمانروایی کیهان
روز 147
خدایا شکرت بابت یک روز دیگر
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم الهی شکرت بابت یک روز دیگر یک فرصت دیگر خدایا شکرت
چند وختی بود بالای خودم به صورت جدی کار نمی کردم و از هر سو چک و لگد های جهان را می خوردم و همیشه بهانه می آوردم و بهانه های که هم می آوردم بهانه های پوچ و مسخره ای بودند اما دیروز تصمیم جدی تر گرفتم و جواب تمام بهانه های که داشتم را با منطق دادم و همین دو روز من نگرشم را تغییر دادم و نخواستم این شرایط را تحمل کنم خدا را شکر نعمت ها چندین برابر وارد زندگی من شد و احترام عشق و محبت از سویی غریبه های خییلی زیاد شد به من الهی شکرت
چقدر خوبه این مسیر و چقدر به خودم افتخار میکنم که فریب آن بهانه را نخوردم و شروع کردم خدایا شکرت
در قدم سوم استاد درباره اشغال ها روی مبل نگذارید حرف می زند من دقیقا همین کار را می کردم اشغال ها زیر مبل می گذاشتم و اصلا دنبال حل ریشه آن مسأله نبودم خدا را شکر حالا بهتر فهمیدم و حالا دنبال حل مسأله هستم خدایا شکرت
رد پای من
به نام خدای معجزه ها
یادگار 147
سلام استاد عزیرم و مریم قشنگم
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
استاد عزیزم ی دنیا سپاس گذارم بابت این فایل فوق العاده
هر سری ی فایلی میگم این دیگه اخرشه اما میام ی فایل دیگه گوش میدم میبینم ای وای این دیگه محشره
میرم سراغ ی فایل دیگه
میبینم اون دیگه اخرشه
اصلا تمام این فایل ها هر کدوم ی تکه ای از پازل هستن باید تک تکشون باشن که این پازل اوکی شه
و هر کدوم از این فایل ها دارن ی ترمزی از من میکشن بیرون و ی مساله ای رو برای من حل میکنن
و چقدر عالی تفاوت صبر و تحمل رو گفتین استاد قشنگم
و من یکی چقدر خوشحالم که انصافا تو این مورد همیشه خوب عمل کردم
یادم نمیاد جایی از زندگیم واقعا به مدت طولانی چیزی رو تحمل کرده باشم
یعنی در هر شرایطی که قرار میگرفتم ی ذره برام ناجور بود به هر شکلی شده بود باید تغییر میدادم
البته اون موقع ها من اصلا از قانون چیزی نمیدونستم ولی موندن تو شرایط بد واقعا برام زجر اور بود
یادمه همیشه خریدن ماشین برام ی عشق خاصی بود و از بچگی همش تو رویاهام رانندگی میکردم
حتی هنوز به 18 سال نرسیده بودم رفتم کلاس رانندگی
و همیشه تمام تلاشم بود ماشین بخرم خب منکه کار نمیکردم و پولی نداشتم و همیشه دوران دانشجویی هم همش میرفتم سرکار تا پول ماشین جور شه
و همیشه وقتی با ماشین خانواده یا داداش جایی میرفتم اینقدر اذیت میشدم که تمام سفر من زهرمارم میشد و حتی تو یکی از این سفرها داداشم بهم تذکر داد فلان چیز که تو دستته میریزی تو ماشین و ماشین کثیف میشه
من به حدی به هم ریختم که تا برسیم بغض خفن کرد
یک سال شب و روز تلاش کردم و در طول این یک سال با هیچکس هیچ جا نرفتم تا خودم ماشین بخرم
یا شغل قبلیم که من پرسنل وزارت دفاع بودم خیلی اذیت شدم خیلی محیط سمی بود
اصلا ی موجودات خاصی اونجا کار میکردن که فقط ظاهرشون شبیه انسان ها بود
عینا جلو چشمت حرکتایی میزدن ولی چون مقامشون از تو بالاتر بود باید میگفتی چشم
با اینکه من خیلی خیلی مغرور و زبون دراز بودم اما سر ی اتفاق اینقدر منو اذیت کردن که به زور منو وادار به عذر خواهی کردن
و همیشه بابت اون عذر خواهی بیجا احساس پوچی میکردم
بعد از اون عذر خواهی گفتم اینجا جای من نیست
و همه میگفتن بخدا بیرون کار نیست
کلی قسط و اجاره خونه و خرجی خودم و ماشین داشتم
ولی گفتم اشکال نداره میرم کف خیابون دست فروشی ولی شرف خودمو حفظ میکنم
ی نامه نوشتم که به خاطر بیماری پدرم ی مدت نمیام و به سختی موافقت کردن چون اغلب شخصیت منو میشناختن و من رفتم که رفتم که رفتم
حتی زمانی که مرخصیم تمام شد تماس گرفتن که بیا و من گفتم بابت این همه مدت که کنار شما کار کردم بی نهایت خوشحالم و ازتون سپاس گذارم
و اینقدر برام مزخرف بود که حدود 4 سال طول کشید با من تسویه مالی کنن که من حتی پولی که واریز کردن مستقیم واریز کردم حساب خیریه
و در شخصیت خودم اصلا ادمی نیستم که بخوام ی ذره بی احترامی رو تحمل کنم
قشنگ ی کلمه بشنوم به راحتی جمع رو ترک میکنم بدون هیچ رودربایستی
و چقدر خوشحالم که با این سایت معنی تمام اتفاقا رو فهمیدم
من بی نهایت عجول بودم بی نهایت
اصلا واژه صبر تو لغت نامه زندگی من تعریفی نداشت
و به شدت دست به عمل میشدم
اما دقیقا اینجا
تو این مکتب فهمیدم که چیزی هست به نام تکامل
چیزی هست به نام سهم خودت و سهم خدا
چیزی هست به نام فاصله ای بین ارسال فرکانس و گرفتن نتایج
چیزی هست به نام استمرار و تکرار
چیزی هست به نام رها کردن و سپردن به خدا
و چیزی هست به نام حکمت و خیریت
استاد عزیز من
من اینجا تو مکتب شما معنی زندگی رو فهمیدم
و ی دنیا ازتون سپاس گذارم
و شما به ی دختر زندگی دوباره بخشیدین
دختری که کل خانوادش روش حساب کردن برای هر چیزی و هر کاری
استاد نازنینم دمت گرم
و دستتو میبوسم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرانقدر
خداوندا درهای معرفت و گنجینه دانش ات را بر ما بگشا،ای مهربانترین مهربانان
استاد چقدر این فایل عالی بود و چقدر تعریف جالبی بین صبر کردن و تحمل کردن رو گفتید.
استاد من میخام از تجربه خودم بگم.
استاد من سال قبل در بین دوستانی سمی می گشتم. این دوستانی که من داشتم بسیار انسانهای سمی بودن و همیشه من رو مسخره می کردند.
اما من بخاطر ترس از تنها بودن و نداشتن عزت نفس، به خودم میگفتم دیگه نمی تونم دوستی پیدا کنم مخصوصا تو جمع دوستانم پسر عموم بود که از بچگی با هم بودیم و ما همه سفرها و بیرون رفتن ها و هر کاری که بگین با هم انجام داده بودیم.
و بیشتر برام ترس از دست دادن پسر عموم بود تا مابقی دوستام و من همیشه تمسخر اونها رو بخاطر پسر عموم تحمل می کردم.
گذشت تا اینکه با هم یه سفر شمال رفتیم. تو شمال دیدم که پسر عموم شروع کرده متلک انداختن و مسخره کردن من و طعنه زدن بهم.
در اصل اونها با من شوخی میکردن و شخصیت من رو هدف قرار میدادن.
خیلی تحمل کردم، اما هر دقیقه حالم خراب بود و خیلی بهم سخت می گذشت.
روز پنجم سفر دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم حتی اگه همشون از دستم ناراحت بشن دیگه مهم نیس،
و محکم باهاشون برخورد کردم و کلی باهاشون بحث کردم. تا آخر سفر دیگه کسی با من حرف نزد. تا برگشتیم خونه و بعد از برگشت دیگه هیچ کدومشون بهم زنگ نمیزدن و گوشیم رو جواب نمیدادند.
همون ترس به واقعیت تبدیل شده بود و من تنها شدم.
اوایل این تنهایی بهم سخت میگذشت تا کم کم خودم شروع کردم تنهایی بیرون رفتن، تنهایی سفر رفتن، تنهایی پیاده روی رفتن.
وای استاد این تنهایی چقدر عالی بود هر روز حالم بهتر میشد.
هر چی دوست داشتم می خوردم، هر جا دوست داشتم می رفتم، هر فایلی که دوست داشتم رو ظبط ماشینم پلی می کردم، با خودم حرف میزدم.
تازه فهمیده بودم که اون ترس بیخود بوده و چون من اعتمادبنفس درستی نداشتم و نه قوانین خداوند رو نمی دونستم، نمی تونستم اون جمع رو کنار بزارم.
و الان میگم، کاش من زودتر این جمع رو رها می کردم.
استاد این یکی از تجربه های من بود که خواستم با بچه ها به اشتراک بزارم.
استاد از شما بسیار ممنونم که هر روز باعث میشین که ما به آگاهی بیشتری کسب کنیم.
خدایا شکرت که همیشه من رو هدایت می کنی.