میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2750 روز

    سلام ب استاد عباس منش عزیزم

    استاد الان ک فک میکنم من همین الانم دارم خیلی چیزها رو تحمل میکنم چون اکثرا فراموش میکنم انسانی هستم ک خلق میکنه جهان خودش رو .فکر میکنم برگی در باد هستم و هیچ اراده ایی از خودم ندارم.برا همین دارم تحمل میکنم.تحمل میکنم چون فکر میکنم لیاقت ندارم.اصلا استاد من انقدر ب خواسته هام نرسیدم .دیگه نمیدونم چ خواسته ایی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محیا زارع گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    استاد عزیزم چقدر نکات قشنگی رو گفتید و چقدر نکته مهمی هست که خیلیامون نمیدونیم.

    درسته بعضی وقتا ما فکر میکنیم که طبیعیه که زجر بکشیم و فکر میکنم این امتحان الهی هست.

    من 27 سال با مادر مجردم بزرگ شدم که همش رابطه باهاش زجرم میداد و تو این سه سالی که ازدواج کردم هم از طریق رفت و اومد و تماس تلفنی ادامه پیدا کرد

    من فکر میکردم چون مادرم بزرگم کرده پس باید سنگ صبورش باشم وخدا داره امتحانم میکنه و قطع ارتباط گناه بزرگیه و حتی محدود کردن رابطه هم جواب نداد تا اینکه رابطمو قطع کردم و دیگه عذاب وجدان هم ندارم هرچند گاهی یادم میوفته و کمی ناراحت میشم ولی خیلی کم شده .

    از وقتی رابطه قطع شده دارم طعم زندگیو میچشم و راحت میتونم رو خودم کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمیرا اندی گفته:
    مدت عضویت: 972 روز

    من تو زندگیم اعتیاد برادرام و بیکاری دوتا دیگه از برادرام رو دارم تحمل میکنم ، چون پول ندارم برم شهر زندگی کنم ، توی روستا هم که نمیتونم برم خونه اجاره کنم و اصلا نمیشه تو محیط کوچیک . کلا هیچ راهی از دستشون ندارم .‌واقعا چطور خودمو نجات بدم ؟ با چه پولی با چه پشتوانه ای؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام به همگی

    وقت بخیر و شادی

    تحمل کردن و صبر کردن

    داستان گریه کردن بچه استاد عباسمنش باعث شد که این فایل ارزشمند آماده بشه و با کلی آگاهی های ارزشمند که ، با دیدن آن لذت می بریم.

    واقعا من خودم تا الان نمی دونستم که تحمل کردن با صبر کردن فرق داره ، چون شکل هردو شبیه هم هستن ولی با توضیحات استاد فهمیدم که صبر کردن همراه با امید و لذت و شادی هست ، مثلا من زمانی که دانشگاه درس هایم تمام شد و کارهای تسویه حساب را انجام دادم به گفتن 2 ماه بعد مدرک تحصیلی شما آماده میشه و بعداز 2 ماه بیا و مدرکت رابگیر و من آمدم خونه و این 2 ماه من از زندگی لذت می بردم حتی جشن گرفتم کلی خوشحالی می کردم که فارغ التحصیل شدم در حالی که هنور مدرک دستم نبود ولی باور داشتم بعداز 2 ماه می روم به دانشگاه و تحویل می گیرم، و خیالم راحت و آسوده بود .

    اما تحمل کردن ، جریانش فرق می کنه و همره هست با درد و رنج و ناراحتی، و اگر باور داشته باشیم که راه حل داره ، هدایت میشیم به مسیر درست و نیاز به تحمل رنج نیست

    مثال خودم :

    دوران دانشجویی، من داخل خوابگاه بودم و 4 نفر داخل یک اتاق بودیم و یکی از هم اتاقی ها ترم بالایی بود و اهل دخانیات و سیگار بود ، و هرشب داخل اتاق ما مساله و ناراحتی داشتیم، تا این که این وضعیت را باور نکردم و تصمیم گرفتیم مساله را حل کنیم ، 3 نفر باهم هماهنگ شدیم و از خوابگاه بیرون آمدیم و یک خونه شخصی و قشنگ اجاره کردیم و بخوبی و با شادی به درس و تفریح سالم پرداختیم و هر 3 نفر هم با معدل بالا فارغ التحصیل شدیم .

    نکته مهم اینکه، اگر باور کنیم که طبیعی نیست ما تحمل کنیم و رنج بکشیم ، همین باور ما را به مسیر درست و تصمیم درست هدایت می کند. که متوجه می شویم قرار هست ما توی این دنیا همیشه شاد و سالم پ ثروتمند باشیم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1812 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 147 فصل پنجم

    چیزی رو به زور تحمل نکن……

    دلم میخواد هم اوال نکات خیلی مهمی که تو فایل ازش صحبت کردین و بگم و بنویسم هم جواب سوال و تجربیاتم یکی یکی میرم جلو اول نکات و میگم (جالبه یه مکث چند ثانیه ای کردم ناخوداگاه ببینم کمک میاد)

    * اگه شرایط و تحمل نکنی میری میگردی دنبال راه حل

    * تحمل و صبر معنای جداگونه دارن صبر: به معنای قانون تکامل

    تحمل : اینه که فکر میکنی باید زجر بکشی و تحمل کنی و فکر میکنی که راه حل وجود نداره و دنبالش نمیری چون باورت اینه راهی وجود نداره …

    * اینکه یوقتایی هدایت نمیشیم به مسیر درست برای اینه که فکر میکنیم همین مسیر و باید ادامه بدیم (مسیر غلطی که توشیم ) و انتخابی جز این نیست

    * اگه چیزی خوب پیش نمیره یه ایرادی هست فکر نکنین خودش خود به خود درست میشه هیچ چیز خود به خود درست نمیشه و من باید تغییر کنم

    * بشین فکر کن کجاها تحمل کردی ممکنه ریشه ش برگرده بخاطر حرف مردم ، ترس، شرک یا بی ایمانی

    * هیچ بی احترامی رو کمبودی رو رفتار نامناسب و شرایط ناجالب و تحمل نکن چون راه داره همشون و همین که بدونی راه داره و تحملش نکنی به راهش هدایت میشی چون طبیعی نیست مشکلات فقر بیماری طبیعی نیست قدم اول هم همینه که تو بدونی راه داره

    حالا تجربیات خودم و در جواب به سوال میدم

    استاد جانم واقعا واژه تحمل خودش یه بار سنگینی داره چون خیلی از ماها یا خود من که تو خیلی جاها که تضاد برخوردم بقیه بهم گفتن تحمل کن میگذره اون موقع ها با قانون آشنا نبودم نمیدونستم تحمل کنمم نمیگذره شاید تموم بشه اما اون تضاد به شکل دیگه ای مجدد راهش و تو زندگیم پیدا میکنه مثل خوابهایی که میدیدم اغلبش فرار بود همش خواب میدیدم دارم از کسی چیزی که نمیدونم چیه فرار میکنم

    بیماری که وجود نداشت و تحمل میکردم رفتم دکتر اندوسکوپی کردم اما هیچ چیزی نبود و دکتر میگفت پاشو پاشو الکی جو نده خیلی ام خوبی اما چون فکر میکردم بیماری معده ارثی هست تو خانواده ما ناخودگاه دردش و احساس میکردم

    هر سال بهار تا قبل آشنایی با شما داخل و یه مقداری از بیرون لب و دهنم آفت میزد و من تحمل میکردم چون فکر میکردم همینه دیگه آلرژیه طبیعیه بعد آشنایی با قانون نفهمیدم چجوری برطرف شد چون من دیگه باورش نکردم

    اینکه ثروتمند نبودم و فکر میکردم طبعیه دختر تو سن و سال من نباید خودش ثروت داشته باشه و چون تحمل میکردم شرایط سخت و الگوهایی هم اینچنین میدیدم که پدرشون پولداره خودشون ثروتمند نیستن بعد فهمیدم خودمم و فقط خودم یعنی خودم خالق شرایط و سلامتی و روابط و ثروتمم پس وقتی فهمیدم طبیعی نیست دنبال راهش گشتم و راهشم تغییر باورها بود راهش دیدن الگوهایی از دخترخانمهای خودساخته حتی با سنین کمتر از سن و سال من و سن و سالی که فکر میکردم طبیعیه ثروت نداشته باشم بود

    یا فکر میکردم باید آدمهای دورمو تحمل کنم کسایی مثل فامیل و نزدیکانم مثلا عموها دایی ها یکی از عموهام چون یه کار دولتی خوب داشت و باصطلاح پارتی خوبی بود و از لحاظ مالی هم اکی بود یه دوره ای خیل رفتارش باماها بد بود یادمه وقتی پدرم زنده بود ازش پرسیدم این چرا اینجوری رفتار میکنه و پدرم با ذهن نااگاهش گفت کسایی که دوس داره و اینطوری رفتار میکنه و چون تورو خیلی دوست داره اینجوری میکنه و من همون موقع گفتم نمیخوام منو دوست داشته باشه و تحمل نکردم از همون سن کم و بعدها بزرگتر شدم عوامل بیرونی رو شناختم فکر کردم نگه داشتن این آدم یعنی آب نمک داشتن یجورایی و رفتاراش و شوخی های بدش و تحمل میکردم اما بعدها فهمیدم که این ادم تاثیری در زندگی من نداره و نه تنها ایشون بلکه کل روابط سم و حذف کردم

    البته این به این معنا نیست که دیوصفت بوده باشه رفتارش مناسب من نبود وگرنه ادم خوبی بود

    این اواخر یادمه همه میگفتن رییست و تحمل کن مجبوری چون هرروز داری میبینیش یادمه اواخری که میخواستم از کارم بیرون بیام پشت تلفن چنان دادی سر من زد که وایستادم وسط خیابون به گوشی قطع شده نگاه کردم و چون خیلی عصبی بودم هی با خودم نجوا میکردم که الان میرم چک و مدارک و پرت میکنم رو میزش (از بانک داشتم با مدارکش میومدم) فکر کرده چیه خانواده من تابحال با صدای بلند با من صحبت نکردن چطور جرات میکنه و … کلی نشخوار ذهنی اما بعد متوجه شدم باید ذهنمو کنترل کنم و از روی عصبانیت تصمیم نگیرم یکم دور زدم بیرون وقتی اروم شدم رفتم دفتر اونم اروم شده بود و داشتیم سوتفاهمی که پیش اومده بود و برطرف میکردیم و صحبت میکردیم من اگاهانه نخواستم نقش قربانی بودن و ایفا کنم چون حق با من بود و ایشونم فهمیده بود اما داشت الکی دلیل میورد و از موضعش کوتاه نمیومد که کم نیاره اروم که شد و من کارمو انجام دادم زد تو شوخی خنده و فهمید من سر سنگینم باهاش اخر کار داشتم میرفتم بیرون خیلی جدی و محترمانه بدون ذره ای عصبانیت گفتم آقا رضا بار آخرتون باشه با صدای بلند بامن حرف میزنید:)))) خودم داشتم از خنده منفجر میشدم از قیافش ولی جلوی خودمو گرفتم یهو عصبی شد با داد گفت چییی چشششم بعد ادای منو درآورد من با همون ارامش گفتم بهرحال من حرف خودمو زدم هرچیزی هم بود حق نداشتین اونطوری بامن صحبت کنین میتونستم بدون هیچ حرفی از همون مسیر برگردم برم احترام گذاشتم بهتون پس بهم احترام بزارین و این موضوع تموم شد اما خب بعدها نشانه های واضحتری اومد که نباید شرایط و تحمل کنی تو کار خودت و انجام دادی و فرکانس جوری منو ازونجا کند که تو یه تصمیم شجاعانه اومدم بیرون جایی که انتظارش و نداشتن و درگیری و بحث و جدلی هم نبود بعد اون خدا درهای بیشتری رو برام باز کرد پول آموزشی که برای کار خودم میخواستم برم معجزه آسا جور شد و یه پولی دستم اومد که بتونم وقتی ازونجا بدون یه قرون گرفتن بیرون بیام بتونم روزگارمو تا وقتی که اموزشم تموم شه و کارم اکی بشه سپری کنم و شکر خدا هنوز پیش نیومده بخوام لنگ باشم الان شرایطم با وقتی که سرکار میرفتم تفاوتی نداره چون با سطل سوراخ اون موقعم پولی برام نمیموند و الان حداقل هزینه های اضافی و ایاب ذهاب حذف شده خدایا شکرت بابت وجود استاد راهنمامون خدایا شکرت بابت بودن در مسیر توحید از تو میخوام منو در مسیر راست مسیر کسایی که بهشون نعمت دادی نگه داری نه مسیر گمراهان نه جایی که قرار باشه شرایطی رو تحمل کنم

    ممنونم استاد عزیزم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید رستم زاده دون گفته:
    مدت عضویت: 829 روز

    انجام دادن کارهای سخت وزیاد به تنهایی درشغلم توقع داشتن انجام همه این کارها توسط کار فرما ازمن امانم دراورد،2,باور اینکهشغلم ازدست بدهم بیکار بشم می ترسیدم و دنبال رضایت بیشتری از کار فرما خودم تا حقوق بیشتری بگیرم 3,باور اینکه من هم یک نیرو برتری دارم به نام خدا اکه ازمن مراقبت می‌کنه رزق روزی خدای من میده دیگه نباید ترسی داشته باشم4,خدا باورکردم قدرت به خودش دادم نه غیر او وباور اینکه من آدم با ارزش هستم من یک استاد کار هستم با تجربه هستم نباید همه کارها را به تنهایی انجام دهم باید تقسیم کار کنم 5,همکاری‌های بیشتر در کنار رمان قرار گرفتند و تقسیم کار کردم دیگه اون حد فشار کار از دوش من گرفته شد خدا را شکر خدا را شکر و کارها به راحتی انجام میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    بنام خداوند مهربان

    و چه زیبا فرمود

    فال مع العسر یسری

    و ما چه سخت درک میکنیم این آیه ی زیبا را

    تو این روزهایی که فشار بشدت زیادی روی من بوده و از نظر مالی بشدت تو مذیقه بودم و هستم

    و چه بسا مثل میکائیل درد زندگی چنان بیداد میکنه که دلم میخواد شبانه روز گریه کنم

    و الان درسی که یاد گرفتم اینکه………

    چرا من دارم تحمل میکنم…..

    چرا صبر نمیکنم؟

    چرا از زندگی لذت نمیبرم تا این تکامل طی بشه

    چرا دارم مرتب غر میزنم که خدایا خسته شدم….فرجی کن

    و اما باز هدایتی که خداوند از زبان شما بمن رسوند

    دقیقا صبح با خانواده ی همسرم نشسته بودیم و از اوضاع شکایت کردم

    با وجود اینکه من خیلی تلاش میکنم کنترل ذهن بکنم ….اما …چون این راه اندازی بیزینس جدید چند ماه طول کشیده….

    تقریبا دیگه از پا افتادم

    از خداوند هدایت خواستم و اومدم سایت تا به آرامش برسم….تا خداوند منو هدایت کنه

    و شما واضح گفتید

    صبر کن تا….تکامل طی بشه و این درختی که کاشتیم …به بار بشینه

    خدایا بی نهایت عاشقتم

    و ازت میخوام تک تک بچه های سایت و استاد عزیزم

    با اتفاقات خوب سورپرایز بشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    به نام خداوند

    خدای که همواره منو هدایت میکنه

    سلام استاد و مریم جان

    تحمل یعنی با سختی چیزی را گذران کردن

    و همواره در حال بد باشیم

    صبر یعنی توکل کردن و دنبال شرایط بهتر بودن

    یک موردی که من تحمل کردم

    این بود که بابت کار کشاورزی به خاطر اینکه میگن نمی تونی راحت دوره خرج داره

    تنها هستی و همسرت نمیاد باهات

    چند سال هست فقط حسرت درآمد و موفقیت را دارم

    عید سال 1403 تصمیم گرفتم

    که خودمان برویم

    از همسرم خواستم ماهی یکبار بیاد

    کارش خواستم مسولیت قبول کنه

    صحبت کردم و او نیز قبول کرد

    حرکت کردم و میدونم را صبر به یادگیری و انجام کار اتفاقات خوب میفته

    و حداقل دیگه چشم به دست و کمک دیگران نیست

    خدایا در این مسیر مرا هدایت و حمایت کن

    ایمان دارم بهترینها اتفاق خواهد افتاد

    در پناه خالق جهان

    شاد شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    به نام خدای مهربان

    هر چیزی که دارم ، سلامتی ، موفقیت ، رابطه عاطفی عالی ،موقعیت خوب، پول، ایده ها، و….. خدا بهم داده همش اوست،بارها و بار‌ها باید هر روز اینو به خودم بگم تا حواسم باشه که دچار غرور و تکبر ، که خودم کردم، خودم بلدم، نشم الهی آمین.

    خدایا متشکرم

    استاد متشکرم

    متشکرم از همه هماهنگی ، همزمانی که این فایل هم دقیقا تو بهترین زمان مناسب من و بهترین مکان مناسب ، قرار گرفته ، خدایا شکرت ،

    میزان تحمل شما چقدر است ؟؟؟

    امروز بهم یاد دادی که من خیییییلی دارم تحمل می کنم چون فکر می کنم دگه راهی نیست ، همینی که هست ، خدایا متشکرم خدایا متشکرم خدایا متشکرم

    استاد جان متشکرم متشکرم متشکرم.

    کجاها و چقدر به خاطر مردم تحمل کردید،؟؟؟

    من الآن که فکر می کنم خیییییلی ،،،،

    همش حرف مردم برام مهم بوده و هنوز م هست، اصلأ به خودم فکر نکردم که باید ساده زندگی کرد زیبا زندگی کرد.

    کل زندگی م، اگه مشکل م با همسرم، با مردم، با کم پولی، با بی حرمتی،داره پیش می‌ره چون پذیرفتم که همینی که هست ، پس صدای الهامات هم نمی شنوم ،

    چی داری تحمل می کنی و چرا داری تحمل می کنی؟؟؟ من روزهای و ماهاست،که دارم بی حرمتی ، بی ارزشی ، کم پولی رابطه سرد خانوادگی رو تحمل می کنم چون میگم همینی که هست راهی وجود نداره،

    کجاها شرایط سخت تو زندگی تون دارید تحمل می کنید؟؟؟

    من دارم رابطه ی سخت زناشویی رو تحمل می کنم فقط چون پاشنه آشیل من هست حرف مردم، من دها ایده برای کسب و کارم داره بهم گفته میشه اما ایمان ندارم ، شجاعت ندارم و می ترسم، از بلند شدن از بی پولی ، امروز به لطف خدا یاد گرفتم که اینا تحمل هست من دارم زجر می کشم، من دگه نمی خوام این باور رو داشته باشم که نمی تونم، نمیشه، به یاری خداوند تبارک و تعالی از این لحظه بلند میشم و تغییر میدم هر آنچه که دوست دارم تغییر کند،

    زندگی م

    رابطه ی عاطفی م

    استارت ایده ها، و کسب درآمد عالی

    مستقل زندگی کردن و خوب زندگی کردن

    فقط به تمرکز روی خودم گذاشتن و گوش دادن به هدایت هایی که می شوم.

    خدایا متشکرم

    خدایا متشکرم

    خدایا متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    راضیه افضلی گفته:
    مدت عضویت: 468 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان

    سپاسگزارم بابت این فایل بی‌نظیر و آگهی که به هدایت الله بزرگی به ما دادین واقعا تحسین تون میکنم. ️

    چقدر مهم هست که ما چیزی رو تحمل نکنیم به بهانه های مختلف و بخاطر شرکمون من خودم در گذشته و حتا الان هم خیلی چیز ها رو تحمل میکنم چون اینقدر از بزرگان ام آینو شنیدم که باید تحمل کرد که واقعا اراده فولادین نیاز دارم تا این باور را تغییر بدم و چیزی را که باعث رنج و عذاب من میشود با صبر اشتباه نگیرم که در صبر هیچ رنجی وجود ندارد و تنها ادامه دادن و امید وار بودن در هر چیزی هست اما در تحمل کردن هیچ امیدی وجود ندارد و هرگز چیزی درست نمی‌شود.

    من اینجا به خودم تعهد میدهم که هر وقت دیدم چیزی درست پیش نمی رود و من رنج میکشم ره طبیعی فکر نکنم و تحمل نکنم به هر دلیلی چون این طبیعی نیست و مشکل از من هست و من باید تغییر بدهم خودم را باورهایم را تا شرایط تغییر کند.

    در پناه الله یکتا موفق و پیروز باشید ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: