چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-13 02:21:542024-07-13 02:41:17چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام استاد خوش قلبم
سلام مریم جانم
سلام به دوستان هم مسیرم
استاد عزیزم من در کل خیلی علاقه دارم شرایط جدید،تغییرات جدیدروتجربه کنم البته شرایط وتغییرات بهتر از شرایط قبلم
الآن تقریباً 11ساله که صاحب خونه شدیم اما قبلا که مستاجر بودیم وهربار یه خونه جدید یه مکان جدید میرفتیم کلی انرژیم مثبت میشد کلی انگیزه میگرفتم برای لذت بردن از زندگیم انگار برام یه شروع جدید ویه تجربه جدید بود یعنی این انرژی مثبت رو در کل خونه وبچهام وخودم وهمسرم میدیدم
خیلی دوست دارم زندگی وشرایط متفاوت رو تجربه کنم
اهل ریسکم
شخصیت جستوجوگری دارم دوست دارم هربار یه شرایط جدیدی روتجربه کنم
علاقم به مهاجرت وهدف اصلیم برا مهاجرت،زندگی وآسایش بهتره.
دوست دارم هربار یه پله ازقبل برم بالاتر ورشد کنم
سپاسگزارم استاد عزیزم شما بی نظیرین با توضیحات تون کاملا این مسئله مهاجرت رو برام روشن کردین
هیچ عجله ای برای مهاجرت ندارم دوست دارم با کار کردن روی خودم ولذت بردن از لحظه لحظه زندگیم وتجربه کردن پله پله زندگیم از همینجایی که هستم رشد کنم ودرزمان مناسبش مهاجرت کنم.
سپاسگزارم استاد عزیزم انشاالله سالم وتن درست باشین
بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم
سلام به دواستادعزیزوبزرگوارم
سلام به تمامی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
این دوتا فایل چقدربه شناخت بهترخودم وویژگی هام کمک کرد، ممنونم استادبرای این فایل ارزشمند این فایل بنظرم مکمل خوبی برای دوره احساس لیاقت هست وهمچنین کشف قوانین چون آدم بااین فایل وزدن تستی که گذاشتین متوجه ترمزهای ذهنش درموردخیلی ازموارد میشه،
من عاشق سفرکردنم دیدن زیبایی ها، امتحان کردن طعم های مختلف غذاها، آشنایی با آداب ورسوم مختلف، چون هیچ وابستگی به جای خاصی نداشتم هیچوقت خودمومتعلق به شهریاکشورخاصی واقعا نمیدونم، اما هیچوقت به مهاجرت کردن به یک کشوردیگ فکرنکردم چون هرچی فکرمیکنم میبینم من عاشق اینم که همیشه درسفرباشم وتاحدودی هم خداروشکرخواسته ام عملی شده، ازسالها پیش همیشه به این موضوع فکرمیکردم که چه شغلی آدم میتونه داشته باشه که بتونه درسفرهم درآمدداشته باشه این سوال ازسال 77درذهن من بوجوداومد وهمیشه بهش فکرمیکردم وخداوندهدایتم کرد به شغلی که هم عاشقشم وهم بسته به مکان وزمان خاصی نیست، ومن هرجایی که باشم بالب تاپ واینترنت کارم انجام میدم، خداروشکر
واینکه من فرقی توذهنم نیست درموردادم ها که اهل چه شهرویاچ کشوری ان همرو با ویزگی هاشون میسنجم وباهاشون ارتباط میگیرم، وخداروشکربعدازدوره احساس لیاقت خیلی بیشتربا خودم درصلح قرارگرفتم وبه همون نسبت هم با آدم ها درصلح بیشتری هستم، من بدون اینکه تلاش کنم تمرکزم روی ویژگی مثبت آدم ها وحتی اتفاقات هست اینو وقتی توی یه جمع قرارگرفتم بارها متوجه تغییرخودم شدم، ویا وقتی ری اکشن دیگران روبه مساعل میبینم متوجه میشم که من چقدر دیدگاهم به مساعل عوض شده ومیتونم بادیدمثبت ترببینم خداروشکر..
من بعدازشغلم که معامله گری هست، مشاورخیلی خوبی ام، اصلا حرفایی میادکه من بهشون فکرنکردم همون لحظه یه چیزی میادومن میگم که روی اون آدم تاثیرگذارمیشه وجوابشومیگیره، وتواین زمینه که هرموضوعی روخوب بتونم جمع کنم وبه نتیجه برسونم اون موضوعِ بحث روخیلی خوبم، اینوبارها دیگران هم بهم گفتن، این کارروهم بعدازکارمعامله گری ازانجامش حس خیلی خوبی دارم.. عاشق راهنمایی کردن وراه حل دادن به دیگرانم این ویژگی ازبچگی داشتم که خوب میتونستم نظردیگرانوتغییربدم وراهکارهای جدیدبدم، یادمه کلاس چهارم ابتدایی بودم توروستامون میخواستن یه مدرسه جدیدبسازن وشورا تصمیم گرفته بودکه مدرسه روتویه محله دورترازما بسازن اکثرا مردم رضایت نداشتن ولی میگفتن دیگ شورا تصمیم گرفته کارخودشومیکنه کی حرف ماگوش میده، من رفتم پیش رئیس شورا وباهاش صحبت کردم حرفایی که زدم ودلایلی که آوردم قبول کرد وتصمیمشون عوض شد برای ساخت مدرسه همه تعجب کرده بودن، یادمه پسرعمه ام که مردبزرگی بود بهم گفت توچه جادوگری هستی بچه، خخخخ من خوشحال شدم ازحرفش چون حرفشوتعریف ازخودم شنیدم، البته من تواون مدرسه هیچوقت درس نخوندم چون سال بعد پایه ابتدایی من تموم شد،
ازنظرتوحیدی بودن هم بنظرخودم خیلی خوب دارم پیش میرم چون ترسام خیلی کمترشده، اینوتواین کشوری که برام ناآشنابود متوجه شدم که چقدرمن نسبت به سال قبل بهتزشدم ومیتونم توشرایط جالش برانگیز خیلی زود ذهنم روجمع وجورکنم، خداروشکربرای نعمت آگاهی، من تواین چندساله که تونستم تواین سایت آگاهی کسب کنم میفهمم تفاوت زندگی باآگاهی وبدون آگاهی، بزرگترین نعمت همینه که آدم آگاهی داشته باشه، ترس شرک، حسادت، خشم همه وهمه دلیلش عدم آگاهیِ..
خداروشکر که تاهمین امروزهم من به فراترازچیزی که 7سال پیش فکرمیکردم رسیدم، زیبایی هایی که رویابود برام روتجزبه کردم واگرهمین امروزاین جهان روترک کنم راضی ام، واگرهم فرصت بیشتزی داشته باشم برای تجزبه دوست دارم زیبایی ها وجاهای دیدنی بیشتری روببینم تجزبه کنم، خدایاشکرت شکرت شکرت
ببخشیداگرنوشته هام پراکنده وبعضیش بی ربط به فایل بود اما هرچی جاری شدمن نوشتم…
به نام خدااااااااا
سلاااااااام سلاااااام از قلب ایرااان اصفهان زیباااا سلااااام
استاد ازتون بسیار سپاسگزارم برای وقت و انرژی که روی سایت و فایلها میزارید ازتون سپاسگزارم که اینقدر انسان فوق العاده ای هستید که راجب هرچیزی اول از خودتون و تجربیاتتون مثال میزنید سپاسگزارم برای این تعهدتون و این شخصیت بی نظیری که دارین شما الگوی همه ما هستید دمتون گرم
از زمانی که بچه بودم عاشق مهاجرت بودم عاشق آمریکا بودم اصلا بدون اینکه بدونم آمریکا کجا هست ، چجوریه،حتی عکسی ازش ندیده بودم فقط یه رویای بچگی در سرم بود که البته این رویا باهام بزرگ شد و هیچوقت از ذهنم نپرید تا زمانی که باشما آشنا شدم و شما گفتین آسمون همه جا یه رنگه
اگه راست میگی همونجایی که هستی شرایط دلخواهتو بساز
از وقتی که فهمیدم با تغییر مکان تغییری در نتایج رخ نمیده دور تمام اون رویاهای بچگانه رو خط کشیدم و از ذهنم پاکشون کردم چون فکر میکردم جاهای دیگه بهشته و اینجایی که من هستم جهنم
الان دیگه تنها چیزی که تو ذهنمه اینکه دلم میخواد شرایطمو همینجایی که هستم عالی کنم و بعد تغییری توش ایجاد کنم و البته این موضوع فقط در مورد مکان و مهاجرت فیزیکی نیست
این جملهی همه جا آسمون یه رنگه واقعا نگرش منو نسبت به همه چیز تغییر داد
تصمیم گرفتم اول شرایط کاری که الان توش هستم به شکل دلخواهم بسازمش و بعد شغلمو تغییر بدم
چون مدتها بود به این فکر میکردم که کارمو عوض کنم و البته یکبار هم اقدام کردم ولی نشد و وقتی دنبال چرایی تغییر شغلم بودم اینکه اصلا چرا این خواسته درمن شکل گرفته دیدم همش بخاطر گله و شکایتهایی که از کارم دارم و شرایط سختی که برام به وجود آورده و به خودم گفتم اگه شغلتو هم تغییر بدی بازهم همین شرایط سختو توی همون شغل هم تجربه میکنی چون تو هنوز همون آدمی با همون باورها پس باورهاتو تغییر بده تا شرایطت استیبل بشه و اونوقت میتونی وارد یه کار جدید که بیشتر دوستش داری بشی
از وقتی فهمیدم همه جا آسمون یه رنگه دیگه واسه تغییر دادن آدمها زور نزدم چون میدیدم آدمها تغییر میکنن اشخاص جدیدی وارد زندگیم میشن ولی همشون همون ویژگی های یکسان رو دارن با اینکه آدمهای متفاوتی هستن ولی همشون به یه نوعی بهم بی احترامی میکنن و من فکر میکردم مشکل از اوناست و سعی میکردم ارتباطاتم و آدمهارو تغییر بدم ولی غاقل از اینکه من هستم که شرایطمو میسازم من هستم که رفتار اونهارو باخودم میسازم پس تصمیم گرفتم به جای تمرکز روی بقیه و قضاوتشون و تلاش برای ایجاد ارتباطات جدید تر بیام با خودم ارتباط نزدیک تری ایجاد کنم خودمو بشناسم تا بتونم شخصیتی در خودم بسازم تا آدمهایی وارد دایره ارتباطاتم بشن که مورد قبول من هستن
تصمیم گرفتم تا وقتی که ارتباطم با خانوادم رو به یه حد خوب نرسوندم فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم چون دخترای زیادی رو اطرافم دیدم که برای فرار از شرایط خانوادشون ازدواج کردن ولی توی زندگی خودشون شرایط بدتری رو تجربه کردن
این فرکانسهای منه که زندگی منو میسازه
آدمها فقط شکلشون اسمشون و نسبتشون باما تغییر میکنه اما این ماهستیم که تعیین میکنیم چه شرایطی رو تجربه کنیم
درکل من مدتهاست که دست از فرار کردن از شرایطم شغلم آدمها محیط زندگیم و همه چییییز برداشتم
دیگه از هیچ چیزی فرار نمیکنم کاملا میپذیرمش و سعی میکنم اون شرایطو به شکل دلخواهم بسازمش و وقتی که اون شرایط خوب ساخته شد اونوقته که میفهمم پس الان باورهای خوبی در وجودم شکل گرفته و الانه که اگه تغییر کنم اگه حرکت کنم میتونم شرایط متفاوتی رو تجربه کنم میتونم با ایجاد تغییر رو به بهبود حرکت کنم
الگوی من خود شما هستید استاد چون شماهم وقتی که بندر عباس بودین یه شرایط خوبی برای خودتون ساختین و بعد تغییر ایجاد کردین
شما از شرایط سخت بندرعباس فرار نکردین بلکه موندین و ادامه دادین
و همینطور در تهران شما از بدهکاری هاتون فرار نکردین بلکه ادامه دادین تا به نتیجه رسیدین و دریک شرایط عالی مهاجرت کردین
این الگوییه که من در ذهنم ایجاد کردم برای ایجاد تغییر در تمام جنبه های زندگیم
درمورد مهاجرت و آزمون این فایل واقعا میتونم بگم هنوز به هیچ عنوان آماده نیستم وکلی باگ تو وجودم دارم که ندیده بودمشون
استاد این سوالات فقط 15 تا سوال بود ولی خیلی هوشمندانه و عالی طراحی شده بود و توضیحاتی داشت که واقعا موشکافانه موضوعو بررسی میکرد ولی من دوبار تا وسط سوالات رفتم و سوالاتو قطع کردم و ادامه ندادم اون خودشناسی که این سوالات واسم داشت از لحاظ ذهنی اذیتم میکرد که میبینی زری تو هنوز کلی مشکل داری و خیلی جاها تغییر نکردی
استاد ازتون واقعا ممنونم که برای یک فایل رایگان اینقدر زمان گزاشتید و بهترینهارو برامون آماده کردید این فایلها باعث شد خیلی زیاد خودمو بشناسم مخصوصا اونجایی که تو شروع سوالات نوشته بودین نسبت به عملکردها و رفتارهاتون پاسخ بدین نه اون چیزی که فکر میکنید درسته
و من وقتی واقعا به خودم فکر میکردم میدیدم درمورد خیلی از سوالات یه جواب سطحی فوری ذهنم میزاره جلوم که آره تو بهترینی همون گزینه اولو بزن ولی وقتی رفتارهام تو شرایط مشابه رو به یاد میاوردم میدیدم نه من واقعا هنوز اونقدری که باید به این حرفها باور ندارم هنوز اونقدر ایمانی ندارم که عمل بیاورد و لازمه خیلی بیشتر رو خودم کار کنم
درمورد مهاجرت الان خواسته متفاوتی از قبل در دلم شکل گرفته اون خواسته ای که الان در وجود من هست جهانگردیه من اصلا به یک جا موندن فکر نمیکنم اینکه تا آخر عمرم بخوام اینجایی باشم که الان هستم یا حتی مهاجرت کنم برم یه جای دیگه و تا آخر عمر اونجا باشم
نه نه اصلا این فکر که قرار همیشه یک جا بمونم از جهنم برام بدتر و سخت تره چون آرزوی من جهانگردیه آرزوی من سفره مهم نیست کجا باشم ایران باشم یا خارج از ایران، برام مهمه که همیشه در حال گردش و تجربه کردن باشم همیشه جاهای جدید تجربیات جدید آدمهای جدید به قول خانوم شایسته تو سفر به دور آمریکا هرروز یه حیاط جدید
روزهایی که سفر میرم یا حتی یه گردش ساده اونا لذت بخش ترین روزها و لحظه های زندگی منه احساس میکنم روحم زنده میشه حتی با یه پیاده روی ساده
این جهانیه که خداوند برای من خلق کرده چرا نباید از این فرصتی که خدا بهم داده استفاده کنم و همه جای جهانو همهی زیبایی هارو نبینم
این خواسته قلبیه منه که حتی فکر کردن بهش قلبمو از جاش میکنه و امیدوارم روزی برسه که از هر لحاظی چه شرایط مالی و کاری چه شخصیتی اون ویژگی های لازمو داشته باشم و بتونم در مسیر این خواسته زندگی کنم
خدارو شکر که میتونم امیدوار باشم
میتونم آرزوکنم و رویاهایی در سر داشته باشم
خداروشکر که میتونم تصورشون کنم
خداروشکر که میتونم آدمهایی رو ببینم که شرایط دلخواه منو زندگی میکنن و میتونم باور کنم که میشود
ارزششو داره اینکه برای خواسته هامون قدم برداریم وقت بزاریم تعهد بدیم و انرژی بزاریم اینکه هرکاری لازم باشه انجام بدیم تا خواسته هامون محقق بشن اونوقت میفهمیم که چقدر ارزششو داره که تلاش کنیم که لحظات عمرمون رو به بطالت نگذرونیم که فقط و فقط روی خودمون کار کنیم
ارزشش به اندازه تغییریه که در زندگی استاد رخ داده از یه اتاق سیمانی در بندرعباس تا پرادایس فلوریدا این تغییر چقدر ارزش داره؟
_
و درمورد احساس خوشبختی گفتین
اینکه مهم ترین چیز اینه که ما احساس خوشبختی داشته باشیم و این احساس خوشبختی فقط با احساس رضایت درونی به دست میاد و احساس رضایت از لذت بردن از کوچکترین چیزها به دست میاد از دیدن نعمتهای کوچیک و بزرگی که داری از لذت بردن از اون کاری که داری انجام میدی از غذا خوردنت لباس پوشیدنت تمیز کردن جارو زدن خوابیدن و…. لازم نیست کار خیلی خاصی بکنیم یا جای خاصی باشیم یا پول آنچنانی داشته باشیم چون احساس لذت رو عوامل بیرونی بهمون نمیده
باید از درون خوشحال و راضی باشیم از لحظه به لحظه زندگیمون
خیلی وقت پیش داشتم واسه یکی از دوستام از خوبی های کیش و چیزهایی که راجبش شنیده بودم حرف میزدم کلا با این دوستم خیلی راجب مکان های مختلف و زیباییهاش حرف میزنم و اون برگشت بهم گفت زری تو چرا همش از یه جای دیگه حرف میزنی اینجوری نمیتونی از الانت و جایی که هستی لذت ببری ها
اولش انکار کردم گفتم نه من لذت میبرم و …. ولی بعد نشستم قشنگ به حرفش فکر کردم دیدم واقعا داره راست میگه من همش درحال سرچ کردن جاهای دیگه ام همش میگم اره اونجا قشنگه اونجا این امکاناتو داره ولی هیچوقت ننشستم بیام زیباییهای محل زندگی خودمو ببینم و زیبایی های اطرافم که نمیشناسمش سرچ کنم اصلا بیام از همینجا شروع کنم چرا راه دوری برم و با یه سرچ ساده یه آبشار روی کله کوه پیدا کردم با نیم ساعت فاصله از خونمون رفتم اونجا و رویایی ترین روز در زندگیم بود چون فقط و فقط و فقط لذت بردم و عششششق کردم
لذت بردن از زندگی خیلی سادست خیلی راحته
فقط کافیه بخوای
فقط کافیه سخت نگیری
فقط کافیه رها باشی
فقط کافیه هدفت رو لذت بردن قرار بدی اونوقت جهان خود به خود موقعیت های ساده ای برات ایجاد میکنه که از شدت شوق اشک میریزی
من به خودم قول میدم که به این زری زیبا زری ارزشمندی که خدا خلقش کرده واسه لذت بردن فقط و فقط زیبایی نشون بدم و فقط و فقط رو صورتش لبخند بیارم
قول میدم اونقدر دوست داشته باشم که محتاج عشق از طرف کسی نباشی
قول میدم اونقدر بهت محبت کنم که گدای محبت از سمت کسی نباشی
اونقدر بهت توجه میکنم و هرچی بخوای برات فراهم میکنم که محتاج توجه دیگران نباشی منتظر تایید دیگران نباشی توقعی از کسی نداشته باشی که برات کاری انجام بدن
اونقدر بهت احترام میزارم و برات ارزش قائل میشم که منتظر احترام کسی نباشی
قول میدم تا آخرین لحظه عمرم برای تو و اهدافت برای تو و خوشبختیت برای تو و زندگیت تلاش کنم و از هیچ بهایی دریغ نکنم چون تو لایق بهترینها هستی
من فقط تورو دارم تو ارزشمندترین دارایی من هستی و خداروشکر برای خلقت منه زیبا
خدایا شکرت هزاران هزاااار مرتبه شکرت که به من فرصت زندگی دادی
من احساس بی نهایت خوشبختی میکنم با همین چیزهایی که دارم چون اینها بهترین چیزهای جهان هستند چون من اونهارو خلقشون کردم و وارد زندگیم کردم
من احساس خوشبختی میکنم چون خدارو در زندگیم حس میکنم چون دست حمایتگر خداوند پشت منه
خداروشکر
سپاسگزارتم استاد
عاشقتونممممم
درپناه ربی که همه عالم از اوست
بنام خداوندمینو سرشت ”
سلام و درود فراوان بردخترفوق العاده ”
حالتون عالی و متعالی ”
کامنت زیباتون رو خوندم و کلی لذت بردیم و کلی آگاهی داشت و باید بارها خوند ”
تحسین میکنم شما رو بخاطر عکس پروفایل ”
تحسین میکنم مدت عضویت عدد 400 رو نشون میده ”
چقدر زیبا ”
تحسین میکنم بخاطر کامنت و این همه شکوفایی ”
دختر شما بی نظیری ”
ما که هم سن شما بودیم ”
تو باغ نبودیم ”
بسیار بسیار محشری ”
و مطمئن باش بهترین ها رو تجربه میکنید ”
واقعا خوشحال شدم ”
انشاالله که به تک تک خواسته هاتون با عشق برسی ”
دختر بهشتی ”
امضای الله مهربان پای تک تک خواسته هات ”
انشالله
به تمام شهرها هم سفر کنید و سمت لرستان هم بیایید ”
.
.
.
مرسی که نوشتید ”
انرژی دادید ”
ماهم عاشق شما هستیم ”
همیشه باش و برامون با عشق بنویس ”
مواظب خودتون باشید ”
در پناه جان جانان باشید ”
فرشته ی همچو زر ” زری
سلام به استاد عزیزم و شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم در این سایت که چقدر از آنها آگاهی کسب میکنم
استاد در جلسه ششم از قدم دوم چه زیبا میگوید:
این فرمول ساده اما اساسی را به خاطر بسپار: جهان خلق شده تا فرکانسهایت را در زندگیات منعکس نماید. مهمترین نشانه ی ارسال فرکانسهای دلخواه، احساس خوب داشتن است و بهترین راه برای رسیدن به احساس خوب، تمرکز بر نکات مثبت و زیباییهاست.
من چند وقتی است که یک سری شکرگزاری درباره قسمت های مختلف بدن می نویسم.
داشتم با خودم فکر میکردم که این دست که خدا در بدن ما گذاشته، چه نعمت بزرگ و غیرقابل تصوری است
در این فکر بودم که اگر ما دست نداشتیم، چه میشد واقعاً؟!!
اصلاً قابل تصور هست چنین چیزی؟!
دست نداشتن که هیچی، اگر ما انگشت نداشتیم چطور می خواستیم زندگی کنیم؟!
چقدر زندگی سخت میشد
الان ما با دست های مان کارهامون رو به راحتی انجام می دهیم و غافل هستیم که همین دست راست و دست چپ و تک تک انگشتان دست ها، چه نعمت بزرگ و بی نهایت ارزشمندی است
اینجا بود که به ذهنم رسید بیایم و تا جایی که فکرم قد میدهد این نعمت بسیار بزرگ خدای مهربان رو سپاسگزاری کنم
تقدیم به نگاه زیبابین شما:
سری بیست و سوم سپاسگزاری های مربوط به اعضاء و اندام بدن: نعمت دست ها
======================================
1. خدایا شکرت بابت نعمت دست راست من
2. خدایا شکرت بابت نعمت دست چپ من
3. خدایا شکرت که با دستم کارهای زیادی انجام میدهم: میتوانم بنویسم، لمس کنم، غذا بخورم، شستشو کنم، کامنت بگذارم، با موبایلم کار کنم، میتوانم با وسایل و ابزارهای مختلف کار کنم، کتاب به دستم بگیرم و مطالعه کنم، در اینترنت سرچ کنم، تایپ کنم، چیزها را بلند و جابجا کنم، عزیزانم را نوازش کنم، از قاشق و چنگال استفاده کنم، لباس بپوشم، و صدها کار دیگه
4. خدایا شکرت بابت قسمت های مختلف دست
5. خدایا شکرت بابت عضلات داخلی دست
6. خدایا شکرت بابت شریان ها و اعصاب دست
7. خدایا شکرت بابت عصب رادیال، که یکی از مهمترین اعصاب دست است
8. خدایا شکرت بابت 27 استخوان دست
9. خدایا شکرت بابت 27 مفصل دست
10. خدایا شکرت بابت 34 ماهیچه ای که حرکات انگشتان را کنترل میکنند
11. خدایا شکرت که یک چهارم قشر حرکتی مغز، به عضلات دست ها اختصاص دارد
12. خدایا شکرت بابت تک تک انگشتان دست هایم
13. خدایا شکرت بابت استخوان های کف دستی
14. خدایا شکرت بابت کف دست و ساختار آن
15. خدایا شکرت بابت برجستگی کوچک کف دست
16. خدایا شکرت بابت برجستگی بزرگ کف دست
17. خدایا شکرت بابت تک تک غضروف های دست
18. خدایا شکرت بابت ناخن های انگشتان دست
19. خدایا شکرت بابت شانه
20. خدایا شکرت بابت آرنج
21. خدایا شکرت بابت ساعد
22. خدایا شکرت بابت بازو
23. خدایا شکرت بابت مچ دست ها
24. خدایا شکرت بابت زیربغل: محل اتصال بازو به شانه
25. خدایا شکرت بابت پیشمُشت : دو برجستگی بزرگ تر بر روی بخش جلوی مشت دست
26. خدایا شکرت بابت سیاهرگ های دست
27. خدایا شکرت بابت سرخرگ های دست
28. خدایا شکرت که سه عصب عمده دست را به کار می اندازند. شامل عصب زند زیرین – عصب میانی و عصب زند زبرین
======================================
29. خدایا شرکت بابت نعمت بازو
30. خدایا شکرت که عضلات مختلفی در بازو قرار دارند که امکان حرکات مختلف را به آن میدهند. از جمله عضله دو سر بازویی و عضله سه سر بازویی
31. خدایا شکرت بابت بافت نرم بازو
32. خدایا شکرت بابت رگ های ناحیه بازو
33. خدایا شکرت بابت اعصاب ناحیه بازو
34. خدایا شکرت بابت استخوان بازو
35. خدایا شکرت بابت اپیکوندیل داخلی بازو
36. خدایا شکرت بابت برجستگی اپیکوندیل کناری بازو
37. خدایا شکرت بابت تکمه بزرگ و تکمه کوچک = دو بخش برجسته از استخوان بازو
38. خدایا شکرت بابت حفره رادیال = یک فرو رفتگی کم عمق در بازو که کمک میکند به خم شدن آرنج
39. خدایا شکرت بابت حفره زائدی منقاری بازو = یک فرو رفتگی کم عمق در بازو که کمک میکند به خم شدن آرنج
40. خدایا شکرت بابت حفره زیر آرنج = یک فرو رفتگی عمیق در بازو که کمک میکند به دراز شدن ساعد
41. خدایا شکرت بابت ماهیچه دوسر بازو، که در حرکات مفصل شانه و آرنج و ساعد نقش دارد
42. خدایا شکرت بابت ماهیچه سه سر بازو، که در حرکات مفصل های شانه و آرنج نقش دارد
43. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازویی
44. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازویی زبر زندی که کار خم کردن آرنج را بر عهده دارد
45. خدایا شکرت بابت ماهیچه غرابی بازویی
46. خدایا شکرت بابت سرخرگ بازویی = مهمترین سرخرگ خون رسان به بازو، ساعد و دست
47. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیربغلی
48. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زیرین
49. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زبرین
50. خدایا شکرت بابت سرخرگ پسین چرخشی بازو
51. خدایا شکرت بابت سرخرگ پیشین چرخشی بازو
52. خدایا شکرت بابت سرخرگ عمقی بازو
53. خدایا شکرت بابت عصب ماهیچهای پوستی که قسمت جلویی بازو را عصب دهی میکند
54. خدایا شکرت بابت شبکه بازویی = مجموعه رشته های عصبی که به بازو مرتبط است
55. خدایا شکرت بابت مجموعه ماهیچههای گرداننده شانه که بازو را در جهات مختلف می چرخانند
56. خدایا شکرت بابت مفصل جناغی ترقوهای
57. خدایا شکرت بابت مفصل سرشانهای ترقوهای
58. خدایا شکرت بابت ماهیچههای کتفیبازویی = هفت ماهیچه که استخوان بازو را به کتف متصل میکنند
59. خدایا شکرت بابت نیام بازویی
60. خدایا شکرت بابت نیام زیربغلی
61. خدایا شکرت بابت فضای چهارگوش = جایی که عصب و سرخرگ بازو از آن عبور میکنند
62. خدایا شکرت بابت فضای سهگوش = محل عبور رگ های چرخشی شانه
63. خدایا شکرت بابت بازوی دست راستم
64. خدایا شکرت بابت بازوی دست چپم
======================================
65. خدایا شکرت بابت نعمت شانه (دوش) که چه زیبا آن را در بدن ما قرار داده ای
66. خدایا شکرت بابت نعمت شانه دست راستم
67. خدایا شکرت بابت نعمت شانه دست چپم
68. خدایا شکرت بابت چهار ناحیه شانه: زیربغلی – سینه ای – کتفی – دالی
69. خدایا شکرت بابت 3 مفصل شانه
70. خدایا شکرت بابت 2 استخوان اصلی شانه
71. خدایا شکرت بابت مجموعه استخوان های کمربند شانه ای
72. خدایا شکرت بابت استخوان پهن شانه که کتف نام دارد
73. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیربغلی شانه
74. خدایا شکرت بابت سیاهرگ زیربغلی شانه
75. خدایا شکرت بابت ماهیچه های گرداننده شانه که باعث میشود بازو در جهات مختلف بچرخد
76. خدایا شکرت بابت ماهیچه دالی = ماهیچه ای در بدن انسان است که محیط گرد شانه را تشکیل میدهد و برجستگی شانه را میسازد
77. خدایا شکرت بابت ماهیچه گِردِ کوچک = ماهیچه باریکی که کار آن چرخاندن بازو است
78. خدایا شکرت بابت ماهیچه زیرخاری = که کار آن چرخاندن بازو است
79. خدایا شکرت بابت مفصل جناغی ترقوه ای
80. خدایا شکرت بابت مفصل زُلاله ای که رایج ترین نوع مفصل در بدن انسان است، و شانه نمونه ای از این نوع مفصل به شمار میرود
81. خدایا شکرت بابت مفصل توپی که یک نوع از مفصل زُلاله ای است و در ران و شانه وجود دارد
82و خدایا شکرت بابت تَرقُوه = استخوان درازی که وزن اندام فوقانی را به تنه منتقل میکند و باعث دور نگه داشتن بازو از بدن میشود
83. خدایا شکرت بابت مفصل سرشانه ای ترقوه ای
84. خدایا شکرت بابت خط ذوزنقهای = یک خط در استخوان ترقوه که به رباط ذوزنقه متصل است
85. خدایا شکرت بابت گودی کاسهای = حفره ای در استخوان کتف که با استخوان بازو مفصل میشود
86. خدایا شکرت بابت تکمه زیرکاسهای = منطقه ای از استخوان کتف که محل اتصال یک ماهیچه است
87. خدایا شکرت بابت تکمه بالاکاسهای = منطقه ای از استخوان کتف که محل اتصال یک ماهیچه است
88. خدایا شکرت بابت فرورفتگی زیرخاری = بخشی از استخوان کتف است
89. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیرکتفی
======================================
90. خدایا شکرت بابت نعمت آرنج = یکی از اعضای فوقانی بدن که شبیه زانو در پا عمل میکند
91. خدایا شکرت بابت آرنج دست راستم
92. خدایا شکرت بابت آرنج دست چپم
93. خدایا شکرت بابت حفره آرنج = فرورفتگی مثلث شکل در ساعد
94. خدایا شکرت بابت مفصل های آرنج
95. اگر آرنج در دست نبود و دست ما یکپارچه بود، واقعاً چقدر بد میشد و چه نمای زشتی هم داشت !
96. خدایا شکرت بابت استخوان زند زیرین در ساعد که مچ دست را به آرنج متصل میکند
97. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زیرین
98. خدایا شکرت بابت دالان آرنجی = یک شیار استخوانی در انتهای بازو که از داخل آن عصب زند زیرین می گذرد
99. خدایا شکرت بابت مفصلی آرنجی = که ساعد را به بازو پیوند میدهد
100. خدایا شکرت بابت ماهیچه مفصلی آرنج = چند تار ماهیچه ای است
======================================
101. خداوندا سپاسگزار توام بابت نعمت ساعد = بخشی از دست بدن است که میان بازو و مچ دست قرار گرفته است
102. خداوندا سپاسگزار توام بابت ساعد دست راستم
103. خداوندا سپاسگزار توام بابت ساعد دست چپم
104. خداوندا سپاسگزار توام بابت بافت نرم ساعد
105. خداوندا سپاسگزار توام بابت اعصاب جلدی ساعد
106. خداوندا سپاسگزار توام بابت رگ های ساعد
107. خداوندا سپاسگزار توام بابت ماهیچه های ساعد
108. خداوندا سپاسگزار توام بابت 3 عصب ساعد: میانی – زند زیرین – زند زبرین
109. خداوندا سپاسگزار توام بابت نیام ساعد = یک روپوش غشایی متراکم که یک غلاف عمومی برای ماهیچه های ساعد تشکیل میدهد
110. خدایا شکرت بابت شریان بازویی
111. خدایا شکرت بابت سیاه رگ های عمقی ساعد
112. خدایا شکرت بابت وریدهای سطحی ساعد
113. خدایا شکرت بابت عضلات ساعد = که موجب حرکت مچ و انگشتان میشوند
114. خدایا شکرت بابت 3 عضله چرخاننده ساعد
======================================
115. خدایا شکرت بابت نعمت مچ دست . که پیوند دهنده ساعد به کف دست است
116. خدایا شکرت بابت مچ دست راستم
117. خدایا شکرت بابت مچ دست چپم
118. خدایا شکرت بابت هشت استخوان مچ دست
119. خدایا شکرت بابت استخوان ناوی در مچ دست
120. خدایا شکرت بابت استخوان هلالی در مچ دست که به شکل هلال ماه میباشد
121. خدایا شکرت بابت استخوان هرمی در مچ دست : یک استخوان کوچک سه وجهی
122. خدایا شکرت بابت استخوان نخودی در مچ دست : که به شکل نخود است
123. خدایا شکرت بابت استخوان چهارپهلو در مچ دست انسان
124. خدایا شکرت بابت استخوان نیمه چهارپهلو در مچ دست
125. خدایا شکرت بابت استخوان کله ای که بزرگترین استخوان مچ دست به شمار میرود
126. خدایا شکرت بابت استخوان چنگکی در مچ دست
127. خدایا شکرت که استخوان های مچ دست طوری کنار هم قرار گرفتهاند که یک قوس را درست میکنند
128. خدایا شکرت بابت دالان مچ دست یا کانال کارپال : گذرگاهی تونل مانند در مچ دست که عصب ها و تاندون ها از ساعد دست وارد این ناحیه شده و به کف دست میرسند
129. خدایا شکرت بابت رتیکولوم در کانال کارپال مچ دست
130. خدایا شکرت بابت فرورفتگی اسنافباکس در مچ دست
131. خدایا شکرت بابت کانال گویان در مچ دست
132. خدایا شکرت بابت استخوان های فرعی مچ دست . که شامل بیش از 20 استخوان است
133. خدایا شکرت بابت ساختار استخوان های مچ دست: بافت اسفنجی محصور در یک لایه از استخوان متراکم
134. خدایا شکرت بابت ماهیچه خمکننده مچ به زند زیرین
135. خدایا شکرت بابت ماهیچه دراز بازکننده مچ به زند بالایی
136. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازکننده مچ به زند پایینی
137. خدایا شکرت بابت شش رباط موجود در مچ دست
138. خدایا شکرت بابت کارکردهای مچ دست از جمله انتقال نیرو از بازو به دست
139. خدایا شکرت بابت پنج تاندون مچ دست
140. خدایا شکرت بابت نعمت کف دست
141. خدایا شکرت بابت استخوان های کف دستی که شامل پنج استخوان در هر دست است
======================================
قبلاً نعمت انگشتان را کامنت کردهام و اینجا آن را تکرار نمی کنم
فقط خوبه که به چند مورد مهم اشاره کنم:
142. خدایا شکرت بابت نعمت انگشتان سالم و زیبایی که به ما عطا کرده ای
143. خدایا شرکت بابت تک تک استخوان های انگشتان
144. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم کارهای ظریفی انجام بدهم
145. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم گرما و سرما رو حس کنم
146. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم زبری و لطافت رو حس کنم
147. خدایا شکرت که با انگشتانم نظافت میکنم و مسواک می زنم
148. خدایا شکرت بابت تمام ماهیچه ها، رگ ها، مفصل ها، تاندون ها، اعصاب و رباط های انگشتانم
ادامه دارد…..
به نام خدای قادر و توانایم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان و همراهان همیشگی
به نظر من تنها دلیل موفق بودنم توی مهاجرت های کوچک به شهر های مختلف این بوده که
نه دنبال کلاس گذاشتن بودم نه به دنبال اینکه حرص کسی رو در بیارم که بگم دیدی من تونستم یا من پیش رفت کردم
خیلی ساده و بی ریا ، وجالب اینکه من و عشقم و فرزندم ،اینقدر باهم پایه هستیم که هر کدوم تصمیم بگیریم تصمیم مون یکی هست اجباری توی اون نیست
و همیشه هر کجا رفتیم با لذت و خوشی بوده
چون تنوع فرهنگ و محیط خیلی واسمون مهمه
و از یکجا موندن زود خسته میشیم،
ما یک جمع سه نفره ای هستیم که اگه کل دنیا رو باهم دور بزنیم خسته نمیشیم و هر سری یک خاطرات جدید رو ثبت میکنیم،و هیچکدوم وابستگی به خانواده و دوستان نداریم ،
نه اینکه واسه خانواده دلمون تنگ نشه یا مهم نباشن ،بلکه لذت مهاجرت و شهر جدید و فرهنگ جدید اولیت بیشتری برای ما دارد
وهدف بزرگترمون هم مهاجرت به خارج از کشور است در آینده ،
توی این دوتا فایل عالی استاد خیلی بیشتر امیدوار شدم به آینده و موارد خیلی خوبی رو آموختم وبعد از تستی که انجام دادم و ترمز های مخفی ذهنم رو فهمیدم ،، اون قسمتی رو که گاهی اوقات مانع تصمیم گیری من میشه رو میتونم به راحتی بر طرف کنم و با امید به خدا رو به جلو حرکت کنم
و بدون شک به هدفم میرسم ، به هر نحوی که باشه
در نا امیدی ،بسی امیدی ست
خدایا هزاران بار شکرت
دوستان عزیز ،موفقیت و پیروز و سربلند باشید
سلام استاد عزیز ، من مهاجرت رو دوست دارم چون منم توکل کردن رو دوست دارم ، چالش رو دوست دارم من تا الان در سطح کشور خودم از دوره دانشجویی تا طرح و تا الان که شغل ثابت به لطف خدا دارم هفت بار مهاجرت کردم و هر بار هم خوب بوده یعنی اولش خوب نبوده ها اولش پر از چالش بوده ولی بعدش استیبل شدم ، جالبه استاد الان فهمیدم که من خودم یه پا مهاجر بودم خبر نداشتم چون شما هر وقت میگفتین مهاجرت شجاعت میخواد من به خودم میگفتم ببین تو پنج ساله تو این منطقه امن هستی تو مهاجرت نکردی تو شجاع نیستی درحالیکه من این همه در اسکیل خودم مهاجرت کردم واقعاً اینجا که هستم رضایت درونی دارم چون درامدمم خوبه ماشین و خونه مستقل دارم فقط هنوز به آزادی زمانی نرسیدم که هروقت دلم بخواد برم مسافرت طولانی البته
مسأله دیگه هنوز نگرانی و وابستگی به خانواده هست البته خیلی روی خودم کار کردم کمتر شده ولی هنوز در حد مهاجرت خیلی دور نیستم و همیشه شما و مریم جان رو تحسین و البته تعجب هم میکنم که در این حد آزاد و رها و متوکل هستین
استاد جان من از اول استقلال و خودساخته بودن رو دوست داشتم از خودم راضی ام اما تا حالا مسافرت خارجی نرفتم خیلی دوست دارم اینو امسال تجربه کنم و جهان بینی بزرگتری پیدا کنم
امسال مسافرت تنهایی با خدا ی خودم به تهران و مشهد رفتم هتل شیک و رستوران و غذاهای عالی و مسافرت هدایتی چقدر عاشق هدایت های خدام ، رفتم مشهد مسیر رفت هواپیما دم پنجره بودم خیلی لذت بردم و سوره سجده رو گوش میدادم برای قدرت و عظمتی که شاهدش بودم اشک می ریختم و لذت می بردم مسیر برگشت من نمیدونستم که میشه خودت بگی مکان من کنار پنجره باشه و وقتی رفتم دیدم صندلی کناری یه خانم و آقای مسن بودم اولش ناراحت شدم و همش چشمم به پنجره بود هرچند اینو هم هدایت خدا دونستم چون این زوج با هم کلی مسافرت رفته بودن و برام تعریف کردن استاد جان میدونم این اتفاقات برای شما عادیه میدونید چی شد الله اکبر صندلی ضربدری ما یه خانم و آقا بودن که آقاهه برگشت به مهماندار گفتن من پام پلاتین داره برام سخته و اینا و مهماندار اینارو برد یه جای دیگه و اونجا خالی شد و من سریع به مهماندار گفتم میشه من دم پنجره بشینم اونم گفت هماهنگ کنم چشم ولی خبری نشد ولی من احساسم رو خوب نگه داشتم و با زوج کناری در مورد مسافرتها شون حرف میزدم که بیست دقیقه آخر پرواز ،مهماندار اومد و بهم گفت برم کنار پنجره ی اون صندلی که خالی شد و من کلی عکس و فیلم گرفتم ، فکر کنم همه فکر میکردند من اولین باره سوار هواپیما میشم ولی مهم نبود باور کنید برای من عادی نمیشه این زیبایی، ابرها ،سکوت، آسمون کوچکی آدم ها، و اون زمین و ملکی که اینجا رو زمین برامون بزرگه
خیلی اونجا آدم وصل میشه به خودش و خدای خودش حتی الان که فکر میکنم و می نویسم بغض کردم
و کلی اتفاق خوب هدایتی دیگه
ان شالله تکاملمو طی میکنم ، خواسته هام داره بزرگتر میشه، دارم رشد میکنم
خدارو شکر میکنم که در مسیر این آگاهی ها قرار گرفتم ،
ان شالله که بیام و تجربه مسافرت خارجی رو اینجا براتون بنویسم
ممنون ازتون
قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ ۗ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ
بگو ای بندگانی که ایمان آورده اید خداترس وپرهیزکار باشید که هرکس متقی ونیکوکار است در دنیا هم نصیبش خوشی است وزمین خدابسیارپهناور است که خداصابران را بحد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد. سوره زمر آیه10
زبانم قاصره از تفسیر این آیه وقتی بعد چندبار خوندن ترجمش انگشت به دهان مونده بودم که این دقیقا خوده قانونه عین حرفای استاده که!!!!
بعد یاد اون صحبتشون افتادم که میگفتن اونموقع که رو قران کار میکردم شب تا صبح راه میرفتم وگریه میکردم بخاطراینکه چقدر این کتاب مطابقت دازه باقوانین ولی تا حالا برعکسشو یادمون دادن.
خدای من الهی قربونت برم که انقدر قشنگ میگی ای پیامبر به بندگان من بگو
بنده های من کیان ؟اون کسانیکه ایمان آورده اند خب نشونه ایمان چیه؟ تقوا، اگه تقوا داشته باشین ( کنترل ذهن کنید)
تو دنیا هم نصیبتون نیکی وخوشیه
یعنی نه تنها اون دنیا که این دنیاتونم براتون بهشت میکنم . الان بهتر درک میکنم که استاد میگفتن فک نکنین اگه الان دارین زجر میکشین برین اون دنیا جاتون بهشته.
آخ استاد وقتی میگید نشانه ایمان آرامشه یعنی همین.
خب بنده من اگه نتونستی کنترل ذهن کنی بخاطر محیطی که هستی ،زمین من پهناوره
مهاجرت کن ، برو ، نمون
که وقتی میری یعنی شرایط موجود رو تحمل نکردی محیط خرابو ننشستی باهاش بسوزی بسازی چیزی که دقیقا برعکسشو یاد گرفته بودم که با مشکلات با ناملایمات بساز صبر کن زندگی همینه درعوض بعدش میری بهشت برین.
در حالیکه خدا میگه برو تا بتونی کنترل ذهن کنی واین رفتن نشانه ایمان وصبرته
چون مهاجرت کردن شجاعت میخواد صبوری میخواد که هرچی داری رو ول کنی و بری
ومهمتر اینکه براکنترل ذهنت مجبوری اعراض کنی و اعراض کردن به الله قسم خیلی صبوری میخواد
خب حالا مژده اینکه صبر کردی مهاجرت کردی اعراض کردی منم بهت بدون حساب پاداش میدم .
آخه چقدر این آیه زیبا و پرمغز و فرکانسیه
آخ که این قوانین چقدر زیبا و دلنشینن.
این آیه نعمت غیرمنتظره خداوند بود که تو تنهایی وخلوتم باهاش نصیبم کرد و دل وجانم رو صیقل داد.
خدایاشکرت برا این هدایت دم غروبت.
شکر که منم هرچی دارم از مهاجرته البته نه به کشور دیگه حدودا سه سال ونیم قبل ما از اصفهان به رامسر مهاجرت کردیم . همسرم بخاطر تضادی که باهاش مواجه شده بود تصمیم به این تغییر مکان گرقت. او با برادری که حاضر بود سرش قسم بخوره و اونو ازهمه بیشتر قبول داشت ( شرک وحساب کردن رو ادمها)خیلی خیلی وحشتناک دعواشون شد ،چون برادرش سرش کلاه گذاشته بود وهمسرم بخاطر فرار از اون آدم وندیدنش تصمیم به مهاجرت کرد البته به بقیه میگفت بخاطر آب وهوا وچون دیگه اصفهان جای زندگی نیست دلیل اینکارشه
من اولش یعنی سال 97 که اومد اینجا زمین بخره مخالف بودم چون پدر ومادرم از تهران اومده بودن اصفهان وهمش میگفتم مامانم پس چی؟ اون خیلی تنها میشه از اینجور فکرا
ولی بعد مدتی با اینکه باقوانین آشنا نبودم واقعا هدایت خدا بود که بهم گفت بابا مگه خودت آرزوت دورشدن از آدمهای اینجا نبود ؟ مگه همش نمیگفتی خدایا منو دور کن از این خانواده حتی به اندازه چندتا خیابون؟ خب الان میخوام دورت کنم یه دور کردن اساسی ببرمت حایی که به این راحتیا کسیو نبینی.یهو بخودم اومدم گفتم اره میگم باشه اونم بخاطر دخترم ،بزار اون تو یه محیط سالم بدون تنش بزرگ بشه، اون موقع انقدر در به داغون بودم که تنها آرزوم خوشبختیه دخترم بود واصلا تنها انگیزه زنده بودنمم بود.
بعد دوسال وخورده ای که خونه آماده شد و اومدیم اینجا یه نفس تازه یه اکسیژن خاصی رو تو وحودم حس میکردم . خونه ما نزدیک بلوار معلم ودریاست دیگه میتونین حدس بزنین چه منظره های زیبایی رو میتونی موقع پیاده روی ببینی
دقیقا حس میکردم که من یه ساقه خشکیده ام که خالا اومدم تو این طبیعت و دوباره ریشه میدم جوانه میزنم وآروم آروم میشم یه درخت تنومند
الان بعد سه سال ونیم که اینجاییم من عاشق اینجام با تموم وجودم این شهر زیبا رو برا زندگی دوست دارم وهیچ چیزیشم برام تکراری نشده.
به لطف خدای مهربان دست آوردهای خوبیم از این مهاجرت دریافت کردم اول ازهمه به طرز جادویی ادمهای منفی از زندگیم خودشون رفتن با اینکه اون موقع هنوز با قوانین آشنا نشده بودم . بعد خوابم بود که بعد چندین سال یه خواب عالی با ارامش و راحتی دارم بعد از اون هدایت خداوند و آشنایی من با استاد بود که این نعمت هدایت یکی از بزرگترین دستاوردهام بود بعد آشتی و دوست ورفیق جون جونی شدن با خداوند مهربان بود بعد جور شدن شغل و کارم ودر مجموع آرامش و حال عالیه منه که با هیج چیز دیگه ای عوضش نمیکنم.
از اون طرف همسرم که دستی شده بود ازطرف خدا که بیایم اینجا همش اصفهانه یعنی هر 10 روز الی دوهفته یهبار میره اونجا چزا؟ اون بزرگترین انگیزش فرار از برادرش بود و وقتی اومد اینجا چون بیکارشد وهنوزم بیکاره میخواد ازاینجا فرار کنه البته مادرش وتنهاییش و اینکه بقیه بهش نمیرسن و اون باید بره واسش خرید کنه و زندگیشو بندازه رو غلطک هم یکی از دلایل رفتنشه ولی چون
اون مردیه که اصلا نمیتونه یه جا بندبشه جه برسه تو خونه واین بیکاری خیلی براش گرون تموم شدباعث شده که ترجیح بده هی تو رفت و آمد باشه. گاهی فکر میکنم اون فقط وسیله ای بود برا استجابت دعاهای شبانه روزم که منو از اون محیط نحات بده ومن با انگیزه ای قوی اومدم بخاطر دخترم ، آزادی، رهایی از ادمای منفی، والان بخاطر هزار ویک آرزویی که برا خودم دارم حاضر نیستم هیچ عقب گردی بکنم چند بار بهم گفته بیا برگردیم حالا یا اصفهان یا تهران
ولی هربار بش گفتم تو برو ما اینجا هستیم من این طبیعت و ارامش و ازادی رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم ، حتی تهران که 28سال اونجابودم وقبلنا خیلی دوستش داشتم .
استادعزیزم من 20سال قبلم یه مهاجرت از تهران به اصفهان بخاطر ازدواحم داشتم کلا آدمیم که راحت دل میکنم وابسته نیستم دلتنگی نمیکنم والان بعد آشنایی باشما حال دل خودم برام مهمتر از همه کس و همه جیزه .
من انگیزه ای برا سفر خارج از کشور ندارم ولی اینو میدونم که اگه روزی شرایط طوری پیش بره که ببینم یه کشور دیگه برام بهتره حتما میرم چون مزه مهاجرت و پاداشهای بی حساب اونو جشیدم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم عاشقتونم من
چقد دلم تنگ شده بود همین دوسه روز که کامنت نزاشتم به شدت مشغول کار کردن رو خودم با دوره ها بخصوص دوره قانون افرینش و دوره دوازده قدم و دوره روانشناسی ثروت 2 هستم به شدت صبح و شب دارم فقط بارها بارها گوش میدم و همه چی عالیه عالی الحمدالله شکر
اما بلخره هم مدار هم فرکانس با این فایل بهشتی شدم تا کامنت بزارم براش با عشق
من راستش دقیقا تو بحثه مهاجرت یه کمی استاپ کردم نمیگم نمیخوام اما الان نه یه چندین ساله دیگه مهاجرت اما گشتن و گرین کارتم رو میگیرم اما واسه همیشه فعلا نه چون واقعا همین ایران اینقدر احساس رضایت درونی دارم و واقعا دارم همینجا زندگی رو زندگی میکنم الحمدالله بخصوص با دوره های استاد ولی دوس دارم تجربه کنم و برم بگردم امریکا رو لذت و تفریح و تجربه و لذت بردن
و این حس هم از ایتالیا رفتن با خونواده که رفتیم شروع شد این حس در من بوجود اومد و مادرم این حس رو به زور بهم فهموند چون من اصلا دوس نداشتم اونموقع برم ایتالیا کلا حال نمیکردم ولی مامانم به زور برا منم بلیط و هتل گرفت همون تور با تور رفتیم کل ایتالیا رم ونیز فلورانس واتیکان پیزا بجز میلان رو رفتم گشتم و چقد عالی بود البته که چون تکاملم طی نشده بود تو هواپیما اذیت شدم اونموقع با اینکه پروازمون قطری بود بهترین پرواز دنیا بود اما ترانزیت داشت تو دوهه قطر و شرایط اب و هوایی اذیتم کرد با هواپیما الان اوکیماااا با هواپیما اونموقع شاید بگم 10ساله پیش بود رفتیم
و چقد عاشقه ایتالیا شدم چقد زیبا بود اما الان دوس دارم با یارم برم از ترکیه استانبول شروع کنم ترکیه گردی یه چندوقت ترکیه بگردیم و عشق و حال کنیم دوتایی بعد از ایتالیا پوزیتانو امالفی رو خیلی دوس دارم برم ببینم درخت های لیمو ابه دریاش زیباس به شدت اینارو دوس دارم با یارم برم تجربه کنم و لذت ببریم و بعد اقیانوس ارام و اقیانوس اطلس رو با یارم برم ببینیم لذت ببرم فقط برای لذت بردن بدونه وابستگی تو هر زمینه ای حتی تو اون محیط و کشور بودن رو نمیخوام وابسته باشم اصلا فقط بریم تجربه کنیم لذت ببریم و عشق و حال کنیم همین اما کلا تو همین ایران هم خیلی لذت میبرم و خوشبخت و خوشحالم الحمدالله و با ذوق رو به جلو میرم و مسائله تو زمینه رابطه عاطفی مو چون دارم فقط رو خودم کار میکنم حل میکنم با قدرت هر چه بیشتر
عاشقتونم
فعلا
در پناه الله یکتا باشید
سلام به خداوند عزیزم
سلام به دستان بزرگ خداوندم استاد عزیزم و بانوی گرامی مریم جان
و سلام به دوستان عزیزم در بهترین سایت الهی
استاد جان عاشقتم،شما بی نظیری
شما همون دستان بزرگ خداوند هستین که منو همیشه و همه جا کمک کردین و راهنمایی کردین
من از خدای بزرگ و عزیز می خوام که باشین همیشه و راه گشای من در مراحل زندگیم باشین
استاد جان چند سال پیش که قصد کردیم از مشهد به تهران مهاجرت کنیم،تنها انگیزمون هم این بود که دخترم که کلاس بازیگری در مشهدمیرفت،اونجا ادامه بده و پیشرفت کنه،چون میگفتیم همه ی فیلم ها توی تهران ساخته میشه،و رفتیم تهران که خونه بگیریم و مهاجرت کنیم،رفتیم استاد حتی بنگاه ها هم رفتیم که خونه ببینیم و انقدر من عجله داشتم که به همسرم میگفتم خونه که دیدیم اگر قولنامه نوشتیم شما برو مشهد من همینجا هستم شما وسایل رو جمع کن و با بچه ها بیا،و همسرم که عاشقشم میگفت باشه زهرا جان حالا هر چی خدا بخواد،((3 سال پیش من وارد سایت شمانبودم،ولی گاه گداری داخل تلگرام،صوتی
از شما یا استاد عرشیانفر رو گوش میکردم،خیلی کم ))بلاخره ما 2 روزی تهران بودیم برای خونه پیدا کردن،استاد جان، همسرم میگفت خب زهرا خونه پیدا کردیم من چه کار کنم،آخه همسر من از بچگی کار از خودش بوده مغازه سوپر مارکت داشت استاد جان،و بقول خودش همیشه پول توی دست و بالش بوده،میگفتم حالا بریم اونجا فوقش میری کارگری،آخه همسر من از بچگی که سوپر مارکت داشتن پدرشون و اونجا بوده تا ازدواج کرد و حتی 2 سال پیش همون سوپر مارکت رو داشتن ولی چند سال اخیر زیاد راضی نبودن از کارشون،چقدر ما ذهنمون درگیر بود که خب به قول شوهرم خونه پیدا کردیم کار رو چه کنیم،استاد من همیشه میگم صدای خداوند عزیزم بود که گفت نه زهرا برو الان مهاجرت برای شما خوب نیست برو ولی تو مهاجرت خواهی کرد،صدا و تصویری بود،تصویر این بود که من یک لحظه از شلوغی تهران ترسیدم،همون جا همسرم گفت چی شد زهرا ادامه بدیم،گفتم نه بریم انشالله هر موقع،وقتش بود خداوند هدایتمون میکنه
استاد اومدیم مشهد و بعد از یک سال شوهرم تصمیم گرفت شغلش رو تغییر بده،(اون موقع فایل های شما رو داشتم گوش میکردم،ولی نه داخل سایت،همون تلگرام ولی بیشتر گوش میکردم)وای خدای من انگار بزرگ ترین کاری بود که ازاول عمرمون میخواستیم انجام بدیم،چقدر بقیه(خانواده)ناراحت بودن،ولی شروع کردیم استاد،سوپر مارکت رو شوهرم جمع کرد و ما میرفتم بالا شهر مشهد از دکور های قشنگ عکس میگرفتم تا شروع کنیم به کار،برای شغل کافی شاپ،و الان همسرم میگه ببین زهرا الان بخوایم مهاجرت کنیم به شهر دیگه خیلی راحتیم،من هنری یاد گرفتم که هر شهری بخوایم بریم راحتیم،الان که صحبت های شما رو گوش کردم دیدم خدای من،ما اون موقع یکی از ترمز های بزرگمون کار همسرم بود که خداوند هدایتمون کرد به شغلی که حتی در سفر به دور آمریکای شما دیدیم که کافی شاپ یا همون مغازه های قهوه در آمریکا
حتی این دفعه که به شهر قشنگ گیلان سفری داشتیم،چقدر همسرم میگفت ببین چه کافی شاپ های قشنگی و حتی یک لحظه که رد شدیم اسم یک کافی شاپ که روی تابلوش زده بود،قهوه سعید چقدر ما ذوق زدیم ،گفتیم ببینن نشونه ی،چقدر من دست زدم و خندیدیم خدایا شکررررت،آخه مغازه ی شوهر منم روی تابلوش زده قهوه سعید،وای استاد چه کافی شاپی شده،خیلی قشنگ که حتی از بالا شهر که میان چقدر تحسین میکنن و چقدر همه عکس میگیرن از خودشون داخل مغازه،
و چقدر همسرم با کارش حالش خوبه
خدارو شکررررر،حال منم که عالیییییییییی
استاد جان من مهاجرت کردم از روستا به شهر 5 ساله و خدا رو شکرررر برامون عالی بوده
امسال که جابجایی داریم با همسرم تصمیم گرفتین از این محله ای که هستیم،بریم به محله ی بالاتر تا به قول همسرم ذهنمون برای خرید خونه به همون جاها باشه،و خداوند هدایتمون کنه به بهترینها انشالله،استاد جان دوستام که همیشه از مهاجرت صحبت میکنن میگم آره منم دوست دارم،ولی همیشه فکر میکردم چرا من مثل اینا همیشه نمیگم مهاجرت،و همیشه بهشون میگفتم من از همین جایی که هستم خیلی لذت میبرم،و حالم خیلی خوبه،(استاد من همیشه این فکرمو روی کم کاری روی خودم میدیدم)وای خدای من چقدر خوشحالم بابت این فایل بی نظیرتون که انگار برای شخص من میگین،چون من خیلی لذت میبرم استاد،استاد ما هر شب بیرون،سالی 2 یا 3 مرتبه مسافرت خدا رو شکررر،و چقدر من لذت میبرم از محله ای که هستیم توی یک قسمت از شهر مشهد،چقدر همه چی برام راحته،صبح که از پنجره آشپرخانه بیرون رو نگاه میکنم چقدر شکرررر گزاری میکنم،چقدر بابت خونمون، بچه هام،همسرم،سلامتیمون،درآمد همسرم،شغل خودم که تو خونه ام ولی برای مغازه شوهرم کیک های عالی و به قول مشتری ها خوشمزه ای میپزم،آخه خودم حتی تست هم نکردم،بابت قانون بزرگ سلامتی،
استاد جان و مریم بانو حرف زیاد دارم برای گفتن
رد پایی میزارم و با امیدواری بالا میگم
به امید دیدار که من فقط چندین روز کنار شما بشینم و فقط از نتایجم بگم و بخندیم و من لحظه ای گریه کنم از این همه نتایج بزرگم
عاشقتووووووووونم،به امید دیدار
خداوند یار و نگهدارتون انشالله
سلام زهرای عزیزم
چقد از خوندن کامنتت لذت بردم و چقد توی کامنتت نشانه دیدم برای خودم واقعا باید دستان هدایتگر خدا رو بوسید .
زهراجان منم در شهر زیبای مشهد ساکن هستم البته ماهم چند سالیه که به خاطر دخترم به این شهر مهاجرت کردیم
واقعا این مهاجرت برای ما خیلی عالی بود و باعث رشد شخصیتیم شد .
زهراجان چه حس خوبی گرفتم ازاینکه آشپزخونت پنجره داره و منم جزو خواسته هامه که خونه ی بعدی که میگیرم یه اشپزخونه با ویوی عالی روبه پارک دریک محله ی عالی باشه .
خیلی دوست دارم یه روز بیام کافی شاپتون وازنزدیک از کیکای خوشمزت بخورم .
به امید دیدارت دربهترین زمان ومکان
درپناه خدا باشی
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد گرانقدر و ازشمندم و سلام به همه ی دوستان و اعضای خانواده ارزشمندم
چــه افرادی برای مهاجــرت مناسبــترند؟ (قسمت2)
مــهــم احــســاس خوشـبختــیـه.
اینو باید بدونیم و به یاد بیاریم که در این جهان مادی و در این دنیایی که زندگی میکنیم، هیچ کجا نیست که همه چی عالی و پرفکت و بدون نقص باشه.هیچ جایی نیست که بگیم همه ی آنچه که من میخوام اون چیزی هست که من دوست دارم.بالا و پایین داره. برای همین بیاید بررسی کنید اونجایی که فکر میکنید، خوبه اگر اون چیزی نیست که فکر میکردید برگردید و بیاید همونجای قبلی زندگی کنید. و در نــهایت احــساس خوشــبختی مهمه. مهم اینه آدم احساس خوشبختی کنه.
_مهاجرت رو به عنوان چشم و هم چشمی و کلاس گذاشتن بهش نگاه نکنید.
یکسری دلیل هایی برای مهاجرت وجود داره مثل اینکه:
من میخوام برم با مجسمه آزادی عکس بگیرم.
من میخوام مهاجرت کنم تا روی فلانی رو کم کنم.
من میخوام مهاجرت کنم تا به بقیه بگم دیدین من تونستم.
من میخوام مهاجرت کنم تا فلان مارک معروف و اصلی رو بخرم و بپوشم.
اینا دلایل و انگیزه های خوبی نیست.
و شما با این دلایل مهاجرت ردن خوشبخت نخواهید بود.
ولی اگر برای خوشبختی، رضایت، رضــایت از زندگی رو در نظر بگیرید و ببینید که وقتی من از اینجایی که هستم راضی ام، برای چی باید مهاجرت کنم.و اگر من راضی ام پس برای چی مهاجرت کنم.
_ اگــر ملاک خوشبختی رو “رضایت از زندگی” بگذاریم، قطعا تصمیم های بهتری خواهیم گرفت. نه ملاک چشم بقیه رو کور کردن وشعاف کردن و آرزوی های توهم زا … باشه.
_وای استاد جان چقدر این مثال دیدن اون فیلمی سال ها پیش دیده بودین و این باور رو در ذهن شماایجاد کرده بود که در آمریکا اینقدر همه جا اینترنت هست که اون افراد برای اینکه اینترنت نداشته باشن رفتن یک تونل زیر زمین کندن و بعد تازه یک سقف با پوشش مسی و کلی تجهیزات ایجاد کردن تا حتی در اعماق زمین هم اینترنت آنتن نده و این باور اشتباه و تصور غلط رو در شما ایجاد کرده بود که در اولین تجربه هاتون و سفرهاتون در آمریکا دیدید نه بابا، از این خبرا نیست. این کشور اینقدر پهناور و بزرگ هست و بخاطر تعدد اپراتورهای موبایل و اینترنت عملا نمیتونید، توقع داشته باشید همیشه همه جا از نظر اینترنت عالی و پرفکت عمل کنه. بالاخره با وجود تکنولوژی های جدید حتی مثل استارلینک هم،یکسری محدودیت ها برای همیشه خوب بودن و همیشه داشتن اینترنت وجود داره.
_ممکنه اطلاعات تون اطلاعات درستی نباشه، در مورد اونجایی که میخواین مهاجرت کنین و بهتره از قبلش اونجا برین، ببین و تجربه کسب کنین تــا مطمئن شوید که دارین درست فکر میکنین.
_مثال اون دوست تون که با شرایط عالی و موقعیت خوب و جایگاه اجتماعی کاری خوب و بالا تصمیم مهاجرت شون بر مبنای حرف و ایده یک دوست شون بوده و انگیزه و دلیل مناسبی برای مهاجرت نداشتن و کار اونجا براشون اینقدر سخت بوده که اشک آدم هم در میاد. و وقتی شما پرسیدید که اگر برمیگشتید به اون سال ها و دوباره قراره بود تصمیم بگیرید که مهاجرت کنید آیا این کار رو میکردید و جواب اونا به این سوال اینه:هـــرگــز. این یعنی دلیل و انگیزه مهاجرت درستی نداشتند. این مثال یکی از اون مواردی بود که این قوانین توش رعایت نشده بود: انگیزه درست و واقعی وجود نداشت، بحث رضایت هم در نظر گرفته نشده بود.
_اگر موضوع رضایت درونی و خوشبختی رو در نظر بگیریم و درست درکـش کنیم متوجه میشیم، اصلا اینطور نیست که هرکسی مهاجرت کرده، خوشبخت تره.
_ اگر برای یادگرفتن زبان جدید مقاومت داری اصلا گزینه مناسبی برای مهاجرت نیستی.
استاد سپاسگزارم که حتی در موضوع مهاجرت کردن هم شما به ما کمک میکنید تا بهتر “اصل رو از فرع تشخیص بدیم.” اصل رضایت درونی و احساس خوشبختی هست هر جا که هستی با هر سطحی از درآمد و جایگاهی که هستی. اصل احساس لذت و شادی و عشقه. اصل احساس خوب داشتن و زندگی رو با تمام وجود زندگی کردن و لذت بردن از تک تک لحظه ها و تجربه های زندگی هست. اصل اینه اینقدر با خودت به صلح رسیده باشی که بدونی چی برات الویته. چی تو رو از درون راضی میکنی. اصل اینه اینقدر به خودشناسی از خودت رسیده باشی بدونی با چی راحتی و چی تو رو خوشحال و راضی میکنه. اینقدر به خودت و ویژگی هات مسلط باشی که بدونی چطور میخوای دنیا رو تجربه کنی و چه تجربه هایی تو رو به احساس خوشبختی نزدیک تر میکنه. اصل اینه ارزش هات و الویت هاتو بدونی.(وای چقدر این فایل، چیزایی که این سال ها درک کردم رو قشنگ داره توی ذهنم نظم میده و اشتیاق منو برای حرکت ها وتغییرهای بزرگ قوی تر میکنه.)
_ وای خدای من استاد چی گفتین اصلا
(من امروز همزمان که فایل رو پلی کردم دارم سعی میکنم،به جای اینک نکته ا و ایده ها رو توی دفترم بنویسم، اینجا دارم همزمان تایپ میکنم و مینویسم و استاد دقیقه های 24 به بعد اصلا دلیل منو گفتین. انگیزه ایی که منو حرکت داد تا از مشهد بکنم و وارد این چالش مهاجرت خودمو بندازم رو گفتین. میدونید چند وقت بود داشتم میگفتم شاید دلیل هایی که من نوشتم کافی نبوده یا درست نبوده، به یک خوددرگیری و کنکاشی در خودم رفته بودم. خصوصا که بعد چندسال دور شدن از شهر و خانواده یکسری چیزا که میخواستم هنوز اتفاق نیفتاده و فشار روانی داره بیشتر و بیشتر میشه و در لول دیگه ایی از کنترل ذهن قرار گرفتم.خصوصا که متاسفانه هی حرف بچه و بچه دار شدن هم میاد وسط و اطرافیان ناخودآگاه بار روانی مضاعف به آدم منتقل میکنن.)
استاد عاشقتم که اینا رو گفتین:
اصلا دوست داشتم برم یک محیط ناشناخته که مجبور باشم به خداوند بیشتر توکل کنم.به عنوان یک معیار.
میزان راحتی با مهاجرت در ذهن من تبدیل شده بود به میزان توانایی در توکل به خداوند. همه ی این عوامل باعث شده بود که من استقبال کنم از مهاجرت.(استاد منم یکی از دلایل استقبالم از مهاجرت همینه.)
استا نسبت به سال هایی که به امریکا مهاجرت کردند خیلی جاها رو رفتن دیدن و تجربه کردن و اونم بخاطر علاقه ایشون به تجربه کردن و شناخت چیزهای جدید هست. “علاقه تجربه کردن جاهای جدید”
_بعضی ها فکر میکنن که با مهاجرت کردن، تمام مسایل شون حل میشه.خیلی غیرواقع بینانه(unrealistic) نگاه میکنند.فکر میکنند که ما مهاجرت میکنیم و همه ی مسائل ما حل میشه.اینطور نیست. مشکلات زمانی حل میشوند، که ما تغییر کنیم از لحاظ درونی، نه از لحاظ تغییر کشور.
_یک ویژگی دیگه ایی که افرادی که میخواهند مهاجرت کنند اینه که: باور کنند که من توانایی هام محدود نیست و من هر چه را بخواهم میتوانم یاد بگیرم. من آدمی هستم که اگر چیزی رو بلد نباشم، میتوانم یاد بگیرم و در اون بهتر بشوم. نه اینکه بگیم من چیزی رو که بلد نیستم یعنی بلد نیستم و یکسری توانایی محدودی رو دارم که نمیتوانم خودمو رشد بدهم و هربار بهتر بشوم.
آدمی که مهاجرت میکنه میدونه که اگر چیزی رو بلد نیست میره یاد میگیره، آدم متعهدی هست و پشتکار بالایی داره و وقتی چیزی رو میخواد یاد بگیره با تمام و جود میره یاد بگیره حتی اگر توش صفر باشه.اون آدم میدونه که بــا “مهارت یادگرفتن” بـا “تعهد و پشتکار” میتونه اون مهارتش رو بالا ببره.
در یک کشور جدید شما نیاز داری به این ویژگی و خصیصه.
یکی از اون چیزهایی که باید یاد بگیرین زبان اون کشوره، یکی دیگه یادگرفتن فرهنگ و یا شناخت صنعت جدید و فهمیدن و درک کردن قوانین و مقررات اون کشوری هست که واردش میشی.
_یکی دیگه از ویژگی ها “کنجکاو بودن” هست.
_یک ویژگی شخصیتی مهم اینه که افراد ببیند که چقدر اون امنیت براشون مهمه، چقدر اون comfort zone(منطقه راحتی) براشون مهمه.اگر آدمی هستی ک برات مهمه که در منطقه امن و راحتی خودت باشی احتمالا مهاجرت بات مناسب نیست.
وقتی مهاجرت میکنی در واقع وارد یک دنیای ناشناخته میشی، که ممکنه داخلش چالش های متفاوتی باشه.
یکی از ویژگی های افرادی که براشون امنیت مهمه و امنیت الویت وارزش بالایی داره، موقعی که میخوان سراغ یک کار برن، اول میپرسن بیمه اش چطوره.چقدر بیمه اش کامله.
_ویژگی بعدی افراد اینه که خیلی راحت ریسک میکنن. افراد ریسک پذیری هستند.چون خوده مهاجرت کردن خودش یک ریسک خیلی بزرگی هست.البته ریسک های حساب شده.
_یک ویژگی دیگه اینکه اون فرد خاصیت resilient (ارتجاعی) داره. مثلا اگر فرد به یک مسئله ایی برخورد کنه و به مشکلی برخورد کنه به چالشی برخورد کنه و یا بخوره زمین، سریع بلند میشه خودشو میتکونه میگه یا الله و دوباره دنبال ادامه ی مسیر میره.ولی اگر یک آدمی هستی که به محض برخورد با اولین مانع،اولین مشکل کاسه ی چه کنم، چه کنم دست میگیری. میگی دیگه فایده نداره دیگه درست نمیشه و خیلی زود تسلیم مشکلات میشی، خیلی زود ناامید میشی.احتمالا مناسب مهاجرت نیستی.
افرادی مناسب هستن که اگر مشکلی هم بربخورند و زمین بخورن،درب و داغون هم بشن، خیلی سریع بلند میشن و تــوکــل میکنند به خــدا،نگاه میکنند که مشکل چی بوده، کجاها ایراد داشتن! چه درس هایی رو میتونن بگیرن! اون چالش چه فرصت یادگیری و پیشرفتی براشون داره و درس هاشون رو بگیرن و حرکت کنن و رو به جلو پیش برون.
چقدر تاب آوری ات Resilience زیاده…
_ویژگی دیگه اینه مثبت اندیش optimist باشند. بعضی از افراد خیلی منفی نگر pessimist هستند. یعنی اگر یک مقدار اوضاع به سختی پیش بره میگن دیگه داره اوضاع بدتر میشه.مثال اون داستان گالیور و اون شخصیتی که میگفت “مـن میدونم ما موفق نمیشیم.” یک آدم کوچولویی با یک شخصیت منفی نگر بنام «گلام» بود. (خدایی وقتی بچه بودیم چه کارتون و انیمیشنی بود آخه زیاد پخش میشد و قطعا توی ناخودآکاه مون رفته.)
افراد منفی نگر همیشه نیمه خالی لیوان رو نگاه میکنند.
فردی که میخواد مهاجرت کنه، باید یک روحیه ی مثبت اندیشی داشته باشه . و با خودش اینا رو بگه:
اوضاع رو به بهبوده.
شرایط رو به بهبوده.
خداوند به من کمک میکنه.
خداوند نیروی خیره.
خداوند دست منو میگیره.
اگر شرایط براش سخت بشه، امیدش رو از دست نمیده. همــیـشه امـیدی برای بهبودی شرایط داره. همیشه امیدی داره به باز شدن دروازه های نعمت.
اگر ابرهای تیره بیان، میدونه که یک بادی میاد و خورشید نمایان میشه و ابرا عبور میکنن و نور الهی بر اون میتابه.یک ویژگی توکل گونه ایی، یک ویژگی این چنینی نیازه.
این ویژگی ها صرفا مختص فردی که میخواد مهاجرت کنه نیست،مهاجرت این ویژگی ها رو خیلی خوب از آدم ها بیرون میکشه. واقعا موافقم استاد که گفتین مهاجرت یکجورایی آدم رو میچلونه. هر چی در وجدت هست رو بیرون میکشه.
ساختن ویژگی های خیلی خوبی مثل: مثبت نگری،مثل همیشه ایمان داشتن و ناامید نشدن، همیشه نیمه پر لیوان رو دیدن، همیشه توکل داشتن، همیــشه منتــظر اتفاقات خوب بودن کــه این ویژگی ها باعـثِ تسهیل در مهاجرت و هدایت شدن به جاهای خوب و برای تجربه کردنِ اتفاقات خوب اونم به سادگی و آسانی خیلی بهمون کمک کنه.
================================================
یکسری هم موارد عمومی برای مهاجرت هست مثل:
داشتن وضعیت مالی نرمال و مناسب (مثلا بدهکار و دست خالی نبودن.)
داشتن شغل و مهارتی که قابل تبدیل در کشور جدید باشه
داشتن زبان خوب قبل اینکه بخواین مهاجرت کنین.
وقتی در اون کشور قرار میگیری شاید از کلماتی استفاده بشه که خیلی خیلی عامیانه( slang) باشه و اصلا توی کتاب ها ازش استفاده نمیکنن مثل اصطلاحات و ضرب مثل ها. یا لهجه هایی که وجود داره،مثل لهجه جنوبی.
====================================================
استاد سپاسگزارم اینقدر با عشق با این هدف قشنگ برامون این فایل ها رو تهیه کردین.
استاد چقدر این فایل مانع میشه تا ما بچه ها شتاب زده عمل نکنیم. تا بتونیم اصل ها رو بهتر بشناسیم.تا بهتر تصمیم بگیریم. چقدر این فایل ها ما رو به خودشناسی بیشتر کمک میکنه. این فایل ها به ما کمک میکنه جاهلانه و شتاب زده و احساسی تصمیم به مهاجرت نگیریم.واقعا استاد جان سپاسگزارم که از وقت ارزشمندتون برامون اینقدر سخاوت مندانه و با عشق هزینه کردین و من خیلی قدردان این فایل ها هستم.
====================================
سوال:
آیا دنبال مهاجرت هستید؟
بله استاد جان من دنبالش بودم و الان مشتاق تر شدم اما میخوام هوشمندانه تر از قبل عمل کنم.
ایا ین ویژگی هایی که گفتید رو در خودم دارم یا اگر ندارم چطور میخوام در خودم ایجاد کنم؟؟!
اجازه میخوام این سوال رو در یک کامنت دیگه و یک فرصت مناسب با یک جمع بندی از این دوتا فایل بیام جواب بدم. و همینطور برم آزمونی که برامون تهیه کردید رو هم پاسخ بدم بعد با عشق میام دوباره سوالاتی که پرسیدید رو جواب بدم.استاد بسیار بسیار سپاسگزارم ازتون.( اشکم رو درآوردین استاد جان که اینقدر عشقین اینقدر خوبیـن…)ارادتمند شما “فهیمه پژوهنده”