چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد خدیوپور گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    به نام خدای بخشنده ومهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمه دوستان گرامی

    آقای این فایل بی نظیره واقعا ارزشمند هست خیل خیلی هرچی بگم کمه واقعا ممنونم ازتون استاد جان

    میخواستم یه تجربه از خودم بگم درمورد روابط

    تا کمکی کرده باشم به دوستان

    من همیشه از قدیم تو وجودم خودمو زیبا جذاب میدیدم

    بعد مثلا با هر دختری میخواستم میتونستم خیلی راحت ارتباط بگیرم

    چندین بار برام اتفاق افتاد که باور کنید دختر بود زیبا از لحاظ خانواده به قول جامه پول دار من اصلا هیچ وقت مثلا درخواست بهش ندادم که بیا مثلا با من باش یا فلان بعد خودش به یه بنده خدایی گفته بود به فلانی بگو من دوسش دارم نمیدونم شمارشو برام بگیر

    بعد تا حالا چندیدن باز این اتفاق برام افتاده

    ولی اصلا بهش توجه نکرده بودم

    تا این که این فایل رو 2بار دیدم بعد با خودم گفتم محمد

    ببین تو نابود آگاه داشتی اینجوری رفتار میکردی

    این نتایج که تو روابط داشتی الکی نبوده

    وواقعا وقتی این فایل رو دیدم فهمیدم دلیل این نتایج چی بوده

    بخدا قسم دختر بود که خانوادش پول دار من هیچی نداشتم بیکار بیکار شاید با و تون نشه

    خودش میومد بهم پیشنهادمیدادشاید باورتون نشه گفتم بگم شاید بتونم کمکی گرده باشم به دوستان

    البته که یه سری از اتفاقات تو روابط برام افتاده که

    نخواستم دیگه بنویسم

    خواستم بگم واقعا عالیه این فایل عالی استاد جان واقعا ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    معصومه بشنیجی گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    سلام ودرود به استاد عزیز ومریم جان

    امروز من با دیدن چهره استاد خیلی خوشحال شدم

    با انگیزه وشور شوق فراوان فایل وتماشا کردم

    با دیدن این فایل فهمیدم نتیجه هایی در زندگی دارم ازچه باورهای غلطی هست که شاید از دیدگاه خودم درست هست وروی باور م تاکیید داشتم

    فهمیدم چطور فرزندم رو راهنمایی کنم تا تصمیم درست بگیرد

    چطور باورهایی که خوب نیست حذف کنم وباورهای درست را جایگزین کنم

    در فایل استاد اینقدر آگاهی زیاد وکاربری به ما گفتن باید 10بار فایل رو ببینیم نت برداری کنیم

    من اینقدر ذوق زده شدم با یک بار دیدن کامنت گذاشتم تا فقط از استاد تشکر کنم که این آگاهی های ناب رو برای ما گذاشتن واز مریم جان تشکر میکنم برای بروز رسانی دوره های عالی وباعث میشه این دوره ها عالی‌تر بشوند وبرای ما هر روز ورودی های مثبت وعالی باشد

    من هرروز با ذوق واشتیاق سایت رو نگاه میکنم اگر فایل جدید باشد ببینم یا از فایل های روز های گذشته گوش کنم تا بتونم هرروز ورودی مثبت ویک آموزش ببینم تا بتونم شرایط زندگیم رو بهتر وبا کیفت تر کنم

    با آروزی سلامتی وشادی برای استاد عزیز ومریم جان وهمه دوستان در سایت عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    به نام الله یکتا و هدایتگرم

    سلام گرم منو پذیرا باشید استادعزیزم و مریم گلم و تمام عزیزانی که در این خانواده بی نظیر دور هم جمع شدید

    امروز که داشتم این فایل رو گوش میدادم کلی از باورها و ترمزهامو بیشتر شناسایی کردم به لطف استاد عزیزم انگار باهاشون فیس تو فیس شدم یکی از اون باور یا ترمز این بود که من به اندازه کافی خوب و زیبا نیستم این باوری بود که از کودکی در من شکل گرفته بود از زمانی که به دنیا اومدم مادرم به علت بارداری مجدد نتونسته بود به من شیر بده و یه جورایی با بارداری نمیتونست اون توجهی که باید رو برای من انجام بده و بعدش هم با اومدن خواهرم دیگه اصلا توجهی به من نبود با اینکه من 1سال داشتم کلا توجه ها به سمت خواهرم بود و بعد از اون زمانی که بزرگتر شدم و از لحاظ مالی ضعیف بودیم کلا دوستان اقوام و..خیلی رابطه ایی نداشتیم باهاشون پدرم خیلی علاقه ایی نداشت به اومدن کسی به خونه ما و…..زمانی که راهنمایی بودیم همیشه میدیدم و میشنیدم که مادرم از خواهربزرگترم تعریف میکنه توی جمع از زیبایی اون میگفت و همه هم هرزمان مارو میدیدن فقط میگفتن این 2تا دخترت یه شکل دیگه هستن اما دختر بزرگت خیلی زیباست و این تحسینها همیشه بوده حتی تا الان که من 43 سالمه…و من با این باور که زشتم و همه از من زیباترن ازدواج کردم و همیشه به حداقلها قانع بودم و هیچ خواسته ایی نداشتم چون فکر میکردم همینم زیاده و اون زندگی تموم شد با تمام تجارب و اتفاقای عالی که بعدش افتاد و من چقدر خداوند رو شاکرم …من خودمو لایق نمیدونستم و هنوزم خیلی جاها با اینکه بهتر شدم اما هنوز بامنه و فکر میکنم دیگران از من بهترن و حتی این ترمز توی کارم هم هست..خیلی جاها شروع نکردم و یا ادامه ندادم چون میگفتم دیگران بهترن…ولی الان به لطف خدای مهربون و اومدن استاد عزیزم خیلی دارم بهتر عمل میکنم

    در مورد خیانت مردها…چیزی،که خودم تجربه کردم در زندگی اولم خودم باعث شدم با بی ارزش دیدم خودم این کارو کردم من الان اینارو مبفهمم وابسته بودن و بی ارزش و مفید و مهم نبودن خودم …به خاطر پدرم که شنیده بودم مردا خیانتکارن مخصوصا وقتی پول داشته باشن و شلوارشون دوتا میشه

    تمام مواردی که استاد گفتن رو من داشتم و تجربه کردم اما توی روابط به نظرم خوب بودم از همون کودکی و دبستان محبوب دل همه همکلاسیها و مدیران و ناظم و..بودم تا دانشگاه در تمام سالها نماینده کلاس بودم مدیریت و گروه داری رو داشتم مسابقات سرود و مسابقات ورزشی هماهنگی بچه ها و…همیشه با من بود حتی در دبستان..حتی در شغلم که همین 3سال پیش انجامش میدادم منتخب کل افرادی بودم که در اون شرکت کار میکردن بدون اینکه بشناسمشون و حتی قبلا دیده باشمشون…و اینها بهم قدرت و لذت به همراه داره

    چقدر از این روند تکامل خوشحالم و خداوند رو شکر میکنم چیزی که بهم آرامش بیشتری میده این هست که مریم رو فقططططط با مریم قبل مقایسه کن نه با هیچ کسییی…مریم قرار نیست قضاوت و مقایسه بشه مگر با خودش

    اینو دارم جامیندازم توی زندگیم

    از شما سپاسگزارم استادجانم و مریم گلم که اینقدر تلاش میکنید و این حرفهای بی نظیر رو با ما به اشتراک میزارید و از شما و دوستان ممنونم که کامنت منو میخونید

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    فریبا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2426 روز

    به نام خدایی که با منه

    مستانه محمدی

    سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته دوست داشتنی

    واقعا ازتون ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر، قشنگ با یه بیل افتادین تو مزرعه ذهن مون و من تونستم کلی باور مخرب رو پیدا کنم که تغییرش قراره کلی اتفاق خوب رو برام خلق کنه

    1.من لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم،آدم خوشگلی نیستم.

    درباره این موضوع من می‌تونم بگم با اینکه ظاهر واقعا  بی نهایت جذاب و خوشگلی دارم اما تا وقتی این موضوع رو خودم باور نکردم و با خودم تکرارش نکردم کسی این موضوع رو به من نگفت، اینکه چشمای قشنگی دارم رنگ پوست خیلی خوب، مدل صورتم که استخوانی، موهام، لبام، قدم، ابرو هام و…

    از روزی که من عاشق زیبایی خودم شدم، دیگران هم اون رو تایید می کنند و حتی گاهی اوقات به بعضی نکات ظاهر من توجه می‌کنند که من خودم قبلا بهش توجه نکرده بودم و من میام بابت اون نکته مثبت خدا رو شکر میکنم و تکرارش میکنم. تا زمانی که خودتون از خودتون تعریف نکنید زیبایی ها تون رو تحسین نکنید کسی نمیاد این کار رو بکنه، تو بعضی موارد مثلا میگن ملاک زیبایی دست، اینه که کشیده باشه، ولی  دست من کشیده نیست با این حال وقتی به این فکر میکنم که خدا با عشق نشسته این دست رو برام خلق کرده هزار بار عاشقش میشم، یه چیزی الان اومد تو ذهنم که شاید تو ذهن اونهایی هم که زیبا هستن این باشه که مثلا من رو به خاطر زیبایی م میخوان نه خودم.

    یادمه چند ماه پیش، یکی از آشنا هامون وقتی تازه وارد رابطه شده بودم بهم گفت اگه میخوایی باهات بمونه یا اگه رابطه خوب میخوایی یه ذره بیا به خودت برس، نمی دونم کاشت ناخن و لیفت مژه و ابرو و رنگ کردن موها، راستش من با هیچ کدوم از اینها مخالف نبودم اما قشنگ یادمه اون لحظه تو دلم به خودم گفتم من می دونم یه عالمه باورهای مخرب دارم اینا اولویت شون بیشتره خیلی خیلی بیشتر، و یه شکلی اومد تو ذهنم انگار که بخوام روی یه چیز بد (باورهای اشتباهم)رو بپوشنم و مخفی کنم (با زیبا کردن ظاهرم). آقا من ظاهرم رو یه ذره تغییر دادم و وارد یه رابطه داغون شدم و سریع تمومش کردم ، بعدش نشستم خیلی خوب رو خودم کار کردم روی احساس ارزشمندیم و وارد یه رابطه‌ی خیلی خوب شدم. (ارزش هاتون رو به ظاهرتون پیوند نزنید به رشد درونی‌ت پیوند بزنید،  به ویژگی های درونی که قابل بهبود پیوند بزنید ) زیبایی به ظاهر نیست زیبایی به درون منه، هر کسی به یه شکلی زیبا هست، و یه قیافه‌ی خاص نداریم که زیبا باشه، همه دنبال اون قیافه خاص نیستند(روی خود ارزشیت کار کن روی احترام به خودت کار کن، خودت رو دوست داشته باش)

    2.من توانایی خاصی ندارم، جذابیت خاصی ندارم.

    این نمونه رو به خوبی دیدم توی یکی از دوستام آقا نه مهندس نه دکتره نه هیچیه هیچی ولی بی نهایت برای خودش ارزش قائل، و رابطه‌ی بی نظیری رو هم داره.

    من برای این مورد تمرین 12 قدم رو انجام دادم وقتی اومدم توانایی‌های که داشتم رو نوشتم  هر روز میخونم اون توانایی هارو و بهش اضافه هم میکنم،خیلی خوب شدم  ولی ذهن نجواگرم هی میگه اینا که چیزی نیست.خیلیییی جای کار دارم برای این مورد.(چون استانداردهایی رو که جامعه برای یک فرد موفق تعریف کرده ندارم، نباید خودم در الگوهایی ببرم که جامعه به عنوان یک فرد موفق تعریف کرده) ارزشت رو مدرک های تحصیلی گره نزن

    3.همه‌ی خوبهارو بردن.

    من این رو از آشناها شنیدم که هر چی پسر خوب، پولدار رو بردن فقط موتور سوارها و فقیرها موندن برای ما.

    عه آقاا خودم نمونه‌ی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش.

    میلیاردها آدم تو جهان هست که هر کدوم ویژگیهای یونیکی دارن، همیشه آدم های فوق‌العاده هست(در مورد آخرین رابطه‌م با اینکه ویژگیهای بی نظیری داشت اما من احساس کردم باید این رابطه تموم بشه، به یه دلایلی و بعد از اون دوستم همیشه بهم میگفت بهتر از این گیرت نمیاد دیگه، ولی واقعا یه چیزی بهم میگه که بهتر از این هم هست، اگه خدا این رو به سمتم هدایت کرد، بهترش رو هم هدایت میکنه)، همیشه موقعیت پولساز هست، همیشه ایده های بهتر است، همیشه هر روز فراوانی بیشتر و بیشتر میشه. اگه باور کمبود داشته باشی تلاش نمیکنی برای یه فرصت شغلی، اگه این آدم خوب بود،  خوب ترش هم میاد چون کلی انسان خوب توی دنیا هست که با خودشون در صلح هستند و عاشق این هستن که با دختری مثل من وارد رابطه بشن

    اگه باورت اینه که همه رو بردن، پیداش نمیکنی، نه اینکه نباشه ما هدایت نمی‌شیم به سمتش. وقتی فراوانی رو باور کنی هدایت میشی به سمتش. این همه آدم تو جهان هست مگه میشه تمام خوبها رفته باشن

    4_من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم

    در این باره آخرین رابطه‌م یک انسان واقعا فوق‌العاده بود، و یه روزی که من داشتم فکر می‌کردم که خدای من، این آدم چقدر خوبه چقد عاشق منه این صدا رو شنیدم که این جوابت به درخواست خدایا می خوام عشقت رو بهم ببینم هستش و از طریق این آدم خدا تجلی پیدا کرد، ولی در رابطه قبل ترم هی این سوال تو ذهنم بود که ایا این ادم لایق منه، یا من لایق این آدم هستم، ولی در واقعیت من خودم رو لایق اون نمی دونستم و داشتم  ازش فرار می‌کردم که این خیلی خیلی بهتر از منه، و رابطه از هم پاشید.

    ولی حتی اگه سطحش هم بالاتر باشه، من در حال پیشرفتم، دارم روی خودم کار میکنم این مهمه، و من هم یه روزی می تونم به سطح اون از هر لحاظ برسم حتی بیشتر.

    تقریبا میشه گفت همه این باورهای مخرب پاشنه آشیل من بودن، و باید برای هر کدومشون باورها و الگوهای مناسب رو پیدا کنم و برای خودم تکرار کنم

    استاد مهربونم شما خودتون بهترین الگوی رابطه عاشقانه هستید خیلی ممنون بابت این فایل بی نظیر که واقعا بی نهایت ارزشمند بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1259 روز

      سلام فریبای عزیزم

      چقدررر زیبا و عالی درمورد هرکدوم از ترمزها مثال زدی و نمونه هایی اوردی از زندگی خودت و مثال هایی که داشتی برای هرکدوم بزنی

      خیلی کامنتت درس های ارزنده ایی داشت و باعث شد یک درجه فرکانس من خالص تر بشه چون میخوندم و تایید میکردم

      یک قسمتی از کامنتت رو خیلی دوست داشتم و یک لبخند خیلی قشنگی اومد رو لبم که گفتی:

      عه آقاا خودم نمونه‌ی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش

      وای دختر چقدر قشنگ اینجا گفتی و تحسینت کردم بعدش منم همینطوری برای خودم منطقی کردم که اقا یک پسر خوبم منم که نبردنش..

      من توی باور های نامناسب برای روابط کلی پاشنه آشیل دارم که حسابیییی باید روشون کار کنم

      الان البته تمرکز من روی مبحث باور های مالی هستش اما هدایت شدم به این فایل و یکسری از کامنت های دوستان

      یکی از پاشنه های آشیل من توی بحث روابط همین موضوع عدم لیاقت هست وای که چه بلاها و چه احساساتی در من به وجود اورده

      حسابی کار رو در تمام ابعاد برام سخت کرده اما سعی میکنم حسم رو بد نکنم و خوشحال باشم که پیداش کردم و با فکر به اینکه اگر این ترمز رو بردارم چه اتفاقاتی میفته حسم رو خوب کنم

      مثلا همین امروز یک احساس بدی رو تجربه کردم که ریشه اش رو که پیدا کردم از عدم لیاقت میومد. و ریشه داره از بچگیم،، پدر و مادر و برادر بزرگترم و تجربیاتم همه یک جوری احساس عدم لیاقت رو به من تلقین کردن و این از همون موقع روی من مونده،، خودم رو حتی لایق پیشنهاد دادن به یکسری افراد نمیدونستم (و شایدم هنوزم همینه)

      اما وقتی که تعریف هایی که از خودت توی این کامنت کردی رو مطالعه کردم واقعااا لذت بردم از این احساس لیاقتی که در خودت ایجاد کردی و اومدم بهت تبریک بگم و یک حس قوی گفت که بیام کامنت بزارم برات

      خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که بهم گفته میشه درمورد ترمز ها و کار کردن روشون و خدایا شکرت که در این مسیر زیبا با این دوستان فوق العاده قرار گرفتم.

      خیلی وقت ها کمال گرایی منو از انجام تمارین، کار کردن روی باور ها و همه اینها باز داشته حتی با اینکه دوره کشف قوانین و تهیه کردم اما تمرین هاشو درست حسابی انجام ندادم و روی باور هام کار نکردم

      درصورتی که استاد توی جلسه اول میگن این دوره زندگی شمارو در تمام ابعاد تغییر میده اما انگار من، باور نکردم هنوز و برای خودم توضیح ندادم که سینا زندگی تو باید در تمام ابعاد تغییر کنه اومدی اینجا سر کلاس درس کدنویسی استاد تا کدنویسی خلق شرایط دلخواه رو یاد بگیری حالا میخوای اون شاگرد تنبله ته کلاس دنبال حاشیه باشی یا اصل رو بچسبی و تمرین کنی و نمره بیست رو دریافت کنی؟

      (این نوشته های کامنت همین الان بهم گفته شد و چقدر لذت بردم از این مثالی که زدم الان:)

      تا الان که دنبال حاشیه و کمال گرایی و اینا بودم که منو نگه داشت سرجای خودش تقریبا 4 ماه میشه که دوره رو دارم اما هنوز از جلسه 6 به بعد رو نگاه نکردم چون تمرین هاشو انجام ندادم بودم به صورت کامل و واقعا هم رضایتی نداشتم از نحوه کار کردنم، هعی برمیگشتم عقب اما باز تنبلی و تعویق انداختن کار ها که بلاخره فهمیدم بابا مشکل کار این کمالگرایی است که همش دنبال یک فرصت عالی برای گوش دادن فایل هاست، دنبال یک فرصت عالی برای انجام تمرین هاست.

      یادم شده بود اون ذوق و شوقی که برای تهیه این دوره داشتم رو

      به خودم باید بگم: سینا میدونی چندنفر آرزوی اینو دارن که مثل تو دوره کشف قوانین رو داشته باشن و صبح تا شبروی ترمز هاشون کار کنند اما توی فرکانسش قرار نگرفتن هنوز که دریافتش کنن؟

      از این گنج استفاده کن، تایمت رو سر چیزای بیهوده هدر نده،، واقعا هر یک ساعتی که پای دوره میزاری از هر تایم دیگه ایی برات ارزشمند تره..

      حتی میخوام یک روتین برای خودم درست کنم که هدفمند تر روزم رو سپری کنم و از مسیر خارج نشم و یک تعهد جانانه بدم برای اجرا این روتین…

      و تکرار بارها و بارها اموزش های همین دوره بجای از هرچیز یکبار دیدن و گذشتن

      میخوام شکل فکر کردن مغزم رو جوری تربیت کنم که ترمز سنج باشه و. بلافاصله یاد بگیره بعدش بشینه و قشنگ روی تک تک ترمز ها و باور هاش کار کنه

      حتی یادمه اوایل که ذوق و شوق داشتم چقدر منظم میومدم باور هارو دسته بندی میکردم تا روشون کار کنم و نثخیلی انگیزه داشتم برای کار کردن روی باور ها

      اما دو چیز انگار جلوی منو گرفت

      1.کمال گرایی که درموردش گفتم

      2. احساس عدم لیاقت

      این احساس عدم لیاقت هعی جلومو میگرفت و میگفت تو لایق داشتن نتیجه نیستی، اصلااا و اصلاا ذهنم نمیتونست باور کنه که میتونه موفق بشه(الانم همونه حتی ولی خیلییی بهتر شده خداروشکر) چقدرر سرعت خودم رو کند کرده بودم

      اما الان میخوام دیگه با بهبودگرایی و تمرکز بالا روی خودم کار کنم و لذت ببرم از این کار

      و خیلی دوست دارم یک اهرم لذت خیلی خوبی توی ذهنم بسازم از کار کردن روی باورها تا نخوام زور بزنم بلکه لذت ببرم از این کار و حالم خوب بشه باهاش

      و ذوق و شوق خودش باعث خلاقیت من توی اینکار بشه

      چون

      کشف هر ترمز و کار کردن روش=مجوز ورود صادر کردن برای کوهی از ثروت و نعمت

      اول که اومدم کامنت بنویسم فقط قرار شد یک دیدگاه برات باشه و یک تشکر و خداقوت حالا اینکه به اینجا چطوری کشید رو نمیدونم اما سبک کامنت هام همینه رها میکنم خودمو و خدا میگه و مینویسم هرچی بیاد و بگه رو مینویسم

      خدایا سپاسگزارم ازت

      چقدر همین کامنت نوشتن خودش کنترل ورودی هاست و حواس منو میاره سر جای خوب خودش

      امیدوارم همه ما احساس لیاقتمندی رو در خودمون به وجود بیاریم فقط صرف اینکه در این دنیای مادی به عنوان یک خالق پا گذاشتیم و بدون هیچ قید و شرط دیگری

      خدانگهدارت دوست خوبم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فریبا محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2426 روز

        مستانه محمدی”

        سلام سینا جان

        خیلی ممنون بابت دیدگاه قشنگت کلی درس داشت برام .

        راستش اولین بار که پاسخت رو دیدم کلی ذوق کردم، چون چند روز پیش از خدا تو ستاره قطبی خواستم که دوست‌های هم فرکانس پیدا کنم که به رشدم کمک کنه همون روز هدایت شدم به سایت و وقتی دیدگاه ها و پاسخ هایی که دوستان به اون دیدگاها داده بودند توی سایت دیدم اینکه چقد قشنگ به سوال بقیه جواب میدن یا پیشرفت بقیه چقد خوشحال شون میکنه یا همین که میان از پیشرفت‌ها و مسیری که طی کردن میگن دیدم، با خودم گفتم من چقد دوست بی نظیر داشتم و خودم خبر نداشتم برای همین تصمیم گرفتم تو سایت فعال تر بشم مسیری رشدم رو برای بقیه بگم تو پاسخ به دیدگاه فعال بشم، اگه دیدگاه شون کمکم کرده بهشون بگم و..‌. اینطوری هم خودم تمرکزم رو اصل میمونه هم ارتباطام قوی تر میشه و کلی مزیت دیگه

        روز بعدش هم پاسخ شما رو ،رو دیدگاهم دیدم گفتم به به قانون چقد خوب جواب میده، خواستم همون لحظه به دیدگاهت جواب بدم اما کمال‌گرایی من مانع از این کار شد که نه من میخوام یه پاسخ عالی بدم و این کار رو به عقب انداختم تا به امروز که دیگه گفتم بیام این کامنت رو برات بنویسم چون تصمیم گرفتم که کارهایی که به تعویق انداختم رو انجام بدم تا به جای مرور اونها تو ذهنم جا برای الهامات الهی باز بشه.

        تو بحث روابط راستش اولین بار که استاد تو 12 قدم گفت که آشغال هارو میزاریم زیر مبل و خودمون رو از لذت یه رابطه عاشقانه محروم میکنیم یه علامت سوال خیلیییی بزرگ رو سرم شکل گرفت، که لذتتت مگه رابطه عاشقانه لذت هم داره کلا یه چیز گنگ بود برام، چون تا اون زمان به خاطر باورهای اطرافیانم اجازه ورود به هیچ رابطه ای رو به خودم نداده بودم، چون گناه بود تو ذهنم، تو ذهنم بود که فقط یکی میاد با هم ازدواج میکنیم و خوشبخت میشم در حالی که تعریفی از خوشبختی تو رابطه عاشقانه نداشتم، البته تو فایل ها استاد گفته بود ویژگی های که دوست داری طرف مقابلت داشته باشه رو بنویس، اما من اونجا هم اومده بودم ایده ال هایی که جامعه تعریف کرده بود نوشته بودم نه چیزی که خودم دوست داشتم، خلاصه بعد یه مدت که یخ ذهنم یه ذره آب شد،به زور یکی از دوستام وقتی فهمید رابطه ای نداشتم منو با یه پسر آشنا کرد که با هم حرف بزنیم، تو این رابطه چون من برای خودم ارزش قائل نبودم، خودم رو دوست نداشتم و….طرف مقابلم هم همین طور بود برام، و بدون خبر از رابطه رفت بیرون،چون دوست داشتنی وجود نداشت از اون جایی که آدم وابسته و ضعیفی بودم خیلی خوب ازم سو استفاده کرد.

        بعدش من احساس بی ارزشی می کردم با خودم می گفتم حتما زیبا نیستم یا به خاطر

        اینه من توانایی خاصی نداشتم من جذاب نیستم و حتما لیاقتش رو نداشتم اون خیلی از من سرتر بود، بدجوری خورده بود تو ذوقم، واسه همین اومدم تو سایت اون موقع در مورد روابط کلی فایل گوش دادم از فایل های دوره عزت نفس تا فایل های رایگان نظرات بچه ها تو بخش عقل کل خیلی بهم کمک کرد یکی از بچه ها توی یکی از کامنت ها نوشته بود وقتی تو از خودت سو استفاده میکنی، برای خودت ارزش قائل نیستی دیگرانم ازت سو استفاده میکنند.

        من کلی رو خودم کار کردم، کلی باور خوب ساختم و هنوزم دارم بهتر و بهترش میکنم، من مسئولیت همه چی رو پذیرفتم و به خودم گفتم رفتار و حرفای بقیه با من نتیجه رفتاری که خودم با خودم دارم، دیگه فهمیدم از رابطه چی میخوام

        و نتیجه‌ی این کار کردن اومدن آدم های بی نظیر تو زندگیم بود و هر روز بهتر و بهتر می شدن، و من به وضوح دیدم، همون شبی که شروع کردم به نوشتن باورهای خوب، دقیقا فرداش یه پیشنهاد عالی داشتم، و آخرین رابطه‌م واقعا یه رابطه به دور از هرگونه وابستگی، که به رشد هم دیگه کمک می کردیم و حالمون کنار هم عالی بودو احساس ارزشمندیمون هر لحظه کنار هم بیشتر می شد و وقتی فهمیدیم مسیر مون با هم متفاوت بدون هیج دلخوری خیلی راحت از هم جدا شدیم. و این پروسه تغییر از اون رابطه ی داغون تا اون رابطه عاشقانه کمتر از 6 ماه بود نه هزار سال.

        به نظرم تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت دیگران هر رابطه ای رو عالی میکنه وقتی کوچکترین حرکت مثبتی رو انجام داد بهش توجه کنی، یکی از تمرین های قشنگی که یکی از بچه ها انجام میداد این بود که هر روز صبح نکات مثبت 5 نفر که بیشترین ارتباط رو باهاشون داشت می نوشت، این تمرین واقعا عالیه

        الان که فکر میکنم مرور این مسیر نوشتنش هم برای خودم یادآوری بود که هر خواسته ی دیگه ای هم که دارم مسیرش شبیه همینه تمرکز بزارم روی باورهام و مثال الگوهای مناسب بیارم برای خودم

        واقعا خدا رو شکر میکنم توی این مسیر هستم و توی این جمع از دوستای فوق العاده قرار گرفتم

        دوست خوبم امیدوارم هر جا هستی حالت همیشه عالیه عالی باشه و هر لحظه‌ت پر از خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سینا سبزواری گفته:
          مدت عضویت: 1259 روز

          مستانهه عزیزمممم سلااممم

          وای که چقدرر به قول خودت:

          به به چقدر این قانون قشنگ عمل میکنهههه

          این حرفایی که زدی دقیقا حرفایی بود که نیاز داشتم بشنوم برای رابطه خودم و چقدرر این روزا دقیقا ازم وقت و انرژی گرفته بود و قانون رو انگاری یادم شده بود با اینکه همیشه برای خودم یاداوریش میکردم یادم شده بود به میزانی که من خودمو دوسداشته باشم و روی رابطم با خودم و خدا کار میکنم دیگران هم منو دوسدارن و من لایق یک رابطه عالی هستم.

          واقعا چقدر هدایت قشنگه همین دیشب یعنی دقیقا شبی که تو برام کامنت گذاشتی من درمورد این رابطه ام توی سایت کامنت گذاشتم و چقدررر واقعا کالبه که دقیقا امروز کامنت تو به دست من رسید و در فاصله کمتر از یک روز منتشر شد کامنت

          و چقدر بجا و درست هست باز دوباره این قانون که خداوند در بهترین زمان هدایت میکنه رو دارم درک میکنم

          فکر کن تقریبا یک ماه از نوشتن کامنت من برای تو میگذره چی میشه که تو تصمیم میگیری اون شبی جواب منو بدی که این اتفاقات میفته و منم دقیقا روزی کامنت تورو بگیرم که بیشترین نیاز رو بهش داشتم

          خلاصه بت بگم

          توی رابطه عاطفی که داشتم همه چیز عالی بود ما بدون وابستگی باهم بودیم و لذت و عشق رو تجربه میکردیم اما من از یک جا به بعد قانون یادم شد که لذت و حال خوبم رو به عوامل بیرون پیوند نزنم به صحبت کردن باهاش پیوند نزنم به دیدنش یا تماس گرفتنش پیوند نزنم

          و همین به تنهایی باعث میشد انچنان توی این چندروز اخیر اذیت بشم بخاطر وابستگی که ایجاد کردم انچنان حال بدی رو تجربه کنم که ناخوداگاه اتفاقاتی افتاد که اون قشنگی رابطه ما انگار توی ذهنم کمرنگ و کمرنگ تر شد اون حال خوب کمرنگ شد و واقا چقدر ازادیم گرفته میشد اون تایمی که من باید میزاشتم برای اهدافم و تمرکز کردن روی هدف هام رو گذاشتم روی یکسری مسائل بیهوده

          اما بزار درمورد امروز بهت بگم که چقدرر روز فوق العاده ایی بود..

          امروز به حالی بسیار خوب صبح بیدار شدم نم بارون زده بود و بسیار لذت میبردم از هوا اینقدر توجهم رو گذاشته بودم رو نکات مثبت که حسم نمیتونست اصلا خوب نباشه اما یکم باز دغدغه های فکری سراغم میومد چون کامل مسئله رو حل نکرده بودم درمورد رابطم و هنوز نمیدونستم این حس بد من و این مشکلات از کجا نشات میگیره خلاصه اتفاقاتی افتاد و هدایت هایی رخ داد که من فهمیدم وای! از مسیر خارج شدم من دارم کم کم وابسته میشه ب پیام دادن بهش چک کردنش، زنگ زدنش و همچنین میخواست یک تایمی رو اوکی کنه که ببینم و این دیدنِ رو انگار من به زور ایجاد کردم براش و میدونی باعث چی شده بود؟ اینکه هم فکر اون درگیر بشه از هدفاش دور بشه و هم فکر من و این خراب میکرد اوضاع رو

          همچنین من واقعا بهترین احساساتم رو زمانی دارم که احساس میکنم دارم روی هدف هام کار میکنم و پیشرفت میکنم و عاشق اینم که آزاد باشم توی این موضوع و نگرانی نداشته باشم که تمرکزم رو بهم بزنه

          خلاصه

          امروز خیلی حالم و اگاهانه خوب میکردم خلاصه اینقدر خوب کردم که اگاهی ها شروع به اومدن کردن قانون دوباره برام مرور شد توی فرکانس و حال بسیار عالی قرار گرفته بودم و این عالی بود و فهمیدم بابا من حس خوب درونیم رو به یکسری مسائل ربط دادم و برای خودم محدودیت درست کرده بودم

          و چقدر باعث شده بود تمرکزم بره و چقدر از هدفام دور بشم

          خلاصه این تضاد روابطی رو خیلی از خدا هدایت خواستم که حل بشه و چقدر دیدم قشنگ حلش کرد

          و میدونی ته همه این مسائل به چی میرسیدم؟

          احساس لیاقت

          ببین این موضوع خیلیی کلیدی هست و احساس لیاقت قشنگ داره برام مرور میشه

          خداروشکر این رابطه کاری کرده با من که قشنگ درونم و کنکاش کنم و ببینم ته ذهنم گیه و بازخورد بگیرم از رفتار ها و نتایجم همچنین چقدر این شخص احساس لیاقت داشت، هدفمند بود و باز همین باعث میشد بیشتر درس بگیرم از این رابطه

          و واقعا به میزانی که خودت رو لایق میدونی بقیه هم تورو لایق میدونن

          یعنی این جمله رو واقعا باید صد بار به خودم مرور کنم

          به میزانی که خودت را لایق بدانی بقیه هم تورو لایق میدانند

          و چقدر قانون جهان مهمه توی همه جنبه ها اشاره بشه

          خیلی قشنگ درمورد قانون توضیح دادی که به نکات مثبت طرف توجه کنیم و این خیلیی واقعا مهمه منم انجام میدم ..

          چقدر بیشتر مفهوم صلح درونی رو درک میکردم شاید قبلا فقط میشنیدمش اما الان درکش کردم و دیدم چقدر مهمه و اهمیت داره

          امروز خیلی قشنک مدار های احساسی رو طی کردم و الان درحالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که توی حس عشق و رهایی و اشتیاق هستم

          درمورد رابطم بگم اینکه من بهش توضیح دادم که اقا ما دیگه نباید زور بزنیم که همو ببینیم اینطوری هم تو اذیت میشی هم من و بهش گفتم چقدر مهمه که ما هرکدوم به سمت هدف های خودمون باشیم..

          و کلی توضیح دیگه

          و ایشون خداروشکر اینقدر توی این مسائل درکش خوبه و حسابی درک میکنه این موضوعات رو و خودش هدف داره کلی ویژگی مثبت داره دقیقا میفهمه که نباید وابسته شد و خلاصه همه اینها

          و با خودم گفتم واقعا هم هرموقع احساس میکنیم که داره ازادیمون از هدف هامون از کارهامون گرفته میشه و محدودیت برای ما ایجاد میشه میتونیم خیلی راحت از هم جدا بشیم و لذت ببریم از زندگی خودمون

          وقتی استاد میگه تعهد توی رابطه درست نیست برای همینه دیگه چون یک جایی ما ادمیم تغییر میکنیم امکان داره طرز تفکرمون عوض شه حالا ما بیایم خودمون رو بزور نگه داریم تو رابطه که چی؟؟

          همچنین چقدر ایمان پیدا کردم به قانون که اگر من رو لیاقت خودم کار کنم یا ایشون میره و یکی بهترش میاد یا هم که همین رابطه بینهایت رشد میکنه و بهتر و بهتر میشه

          ((الان که دارم این کامنت رو مینویسم جایی نیستم که بتونم با تمرکز کامنت بزارم و امکان داره یکم کلماتم رو دقیق جمله بندی نکنم اما طبق اصل بهبود گرایی که متضاد هست با کمال گرایی من مینویسم و لذت میبرم اینم حسم گفت بگم))

          و چقدر واقعا امروز که یک ذره بیشر طعم صلح درونی رو چشیدم برام زیبا و لذت بخش بود و چقدر حالم با خودم خوب شده جقدر امیدوار تر شدم چقدز هدف هامو دوسدارم و اشتیاق دارم برم سمتشون که فرکانس اشتیاق یکی از بالاترین فرکانس هاست و همچنین خیلی عشق من نسبت به خداوند وخودم بیشتر شده

          یک چیز جالب بگم از اتفاقی که همین ی ساعت پیش افتاد

          من رفته بودم پیاده روی و داشتم لذت میبردم بعد این بار به طرز عجیبی این گربه ها از کنار من رد میشدن و من میدیدمشون اما اونا هیچ ترسی و هیچ چیزی که بخوان فرار کنن و گربه اخری هم به طرز عجیبی بهم نزدیک شد نشستم نازش کردم و اینقدررر باهام بازی کرد و اینقدرررر حالش با من خوب بود و من یادم نمیاد اینطوری با یک گربه ها که همیشه میترسیدن نزدیک بشم و بازی کنم و بعد فهمیدم دارم تغییر میکنم دارم عشق میدم به خدا و خدا هم داره با تمام اجزاش به من عشق میده و رها شدم و خودم رو لایق بهترین رابطه، بهترین درامد و بهترین عشق میدونم

          عاشقتممم مستانه عزیزمم که اینقدر قشنگگگ نوشتیییی

          بازم بنویس لذت میبرممم

          خدایاشکرت واقعا بخاطر این دوستانی که توی سایت داریم

          خدا یار و نگهدار و هدایتگرت دوست خوبم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سپیده فهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    سلام به همه

    خیلی مطالب مفید وخوبی بود استاد عزیزم ممنون ازت خدا بهتون انرژی بده.

    یه ترمز که هست خودم درموردش یه ایده بنظرم رسیده رو میخوام با بچه ها به اشتراک بزارم.

    اونم این ترمزه که پسر ودختر خوب وجود نداره!

    من باخودم اینو گفتم که وقتی دختری مثل خودم هست که اهل هیچ چیز مزخرفی نیس انقد مثبته هنرمند وانرژی مثبته البته که نقص دارمو دارم روشون کار میکنم حتما پسری مثل منم هس که شبیه خودمه از وقتی که اینارو به خودم گفتم دائم خواب کسیو میبینم که شبیه خودمه وتواینستا این طور آدمارو بیشتر میبینم مطمعنم آینده نزدیک باهاش آشنا میشم.

    اما درمورد ثروت هنوز ترمزمو پیدا نکردم وهرچی پیش میرم نتیجه ظعیفه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام استاد

    اول از همه خیلی خیلی زیاد متشکرم ازشما دوباره یه فایل عالی رو رایگان در اختیار ما قرار دادید چقدر شما بخشنده ای استاد ممنونم از سخاوت شما

    بینهایت از شما سپاسگزارم خیلی دوست داشتم در زمینه ی روابط فایلی بذارین بازم سپاسگزارم از شما

    میرسیم به درس و نکته برداری این فایل بینظیر…

    1- من از لحاظ ظاهری جذاب نیستم

    من زمانی ک برای خودم زیبا بنظر برسم و با خودم به صلح برسم و خودمو همینجوری که هستم دوست داشته باشم در نگاه دیگران انسان بسیار زیبایی بنظر خواهم رسید و افرادی ک در مدار من هستند قطعا مرا همان قدر زیبا میبینند که من خودم را زیبا و جذاب میبینم

    2-همه دنبال زنان عمل کرده و پروتز کرده هستند

    من چی ؟ من کدومو دوست دارم چهره ی طبیعی فردی رو یا چهره ی عملی ؟ خب باید بگم من قطعا چهری دختری که عمل ب اصطلاح زیبایی انجام نداده رو دوست دارم و همیشه خانم هایی ک حتی ارایش هم نمیکنن و تحسین میکنم

    نتیجه چی میشه؟ قطعا طبق باور و توجه ای که دارم افرادی رو جذب میکنم که مثل خودم فکر میکنند و مردانی که چهره ی من رو بدون هیچ عمل و ارایشی تحسین میکنند

    3- توانایی خاصی ندارم

    من در هرزمینه ای ک علاقمند باشم براحتی میتونم مهارت کسب کنم فقط کافیه امتحان کنیم هیچ کاری نیست ک کسی تونسته باشه انجام بده و ما نتونیم

    قرار نیست هرکسی هر مهارتی کسب کرده ماهم بلد باشیم چ لزومی داره؟ چیزیو بلد باش که دوست داری بلدش باشی

    4- همه ی ادم های درست و حسابی تموم شدن

    خب این باور واس وقتیه ک توی سایت نباشیم و جست و جو نکنیم

    من از وقتی شروع کردم دنبال الگوها گشتن تو همین سایت هدایت شدم به الگوها و افرادی که بتازگی هم مدار شدیم و اصلا به حدی من افراد ثروتمند و فوق العاده و باشخصیت وبا ویژگی های دلخواهم دیدم ک این بارو کمبود رو پودر کرد ب کل

    فقط کافیه یک نفر رو حتی شده واقعا یک نفرو پیدا کنید و تحسین کنین اون یک نفر میشه هزار نفر

    5- من همیشه ادم های نامناسب رو جذب میکنم

    من کی ادم های نامناسب رو جذب میکردم؟

    در گذشته ، ایا من هنوز همون ادم قبلم؟ خیر

    پس چرا نتیجه ای ک در گذشته داشتمو با خودم حمل میکنم و دارم میبرم تو اینده ام ؟

    نتایج و افراد نامناسب واس زمانی بوده ک من ادم مناسبی نبودم و هزار باور اشتباه داشتم

    الان باتوجه به مدارم و تلاشم در باورسازی درست قطعا نتیجه چیزی درست خواهد بود شک ندارم

    6-من لایق رابطه ی عاشقانه نیستم

    چه کسی از من لایق تر؟

    قطعا هیچ فردی از من برتر و لایق تر نیست

    وقتی الگو هارو پیدا کنیم افرادی ک شرایطی مشابه ما داشتند یا اصلا اینک اگ فردی تونسته انچه ک دلخواه ماهست رو داشته باشه و تجربه کنه چرا ک ما نتونیم

    من همیشه اینو به خودم میگم اگ فلانی تونسته منم میتونم و چه الگویی بهتر از خانم شایسته ی نازنین

    اگ خانم شایسته تونسته منم میتونم و تامام

    7-تمام روابط اخرش به رنج و جدایی و طلاق ختم میشن

    اقا کی گفته هزاران هزار نفر در عشق و ارامش دارن زندگی میکنن انصافا این دیگ نامردیه

    یکم چشم هارو باز کنیم باباجان این همه ادم دارن عاشقانه زندگی میکنن چرا بدو بدو میری سمت سیاهی بخدا ک ظلمه

    دوستان من همشون یک رابطه ی فوق العاده رو دارن تجربه میکنن هرروز کیفیت رابطه شون بهتر و بهتر میشه و تعهد و وفاداریشون مستحکم تر

    تو همین سایت چقدر میتونه خوندن کامنت دوستان در عقل کل به باورسازی ما کمک کنه الگو ها کم نیستن فقط کافیه ما بخوایم

    8-من برای تجربه یک رابطه عاشقانه سن بالا یا خیلی جوان هستم

    سن فقط یک عدده اینو همیشه ب خودت بگو

    به گذر سال و ماه و هفته توجه نکن خودتو محدود به زمان نکن هیچ وقت واس تجربه کردن دیر نیست

    هیچ محدودیتی وجود نداره زود و دیر فقط بازی ذهنه

    نذار محدود بشی انقدر درگیر تولد ها و بالا رفتن سن نشو عدد هیچ نقشی در تجربه کردن لذت ها نداره وقتی زنده ای پس میتونی لذت ببری گذر زمان هیچ تاثیری روی احساس نداره اینا همش یک تله س

    9-پرفکت بودن یا بینظیر بودن برای جذب طرف مقابل:

    چه کسی معیارهای پرفکت بودن رو تعیین میکنه ؟

    چه کسی گفته این ویژگی ها پرفکت و عالی هستند و بعد همه ی ادم های کره ی زمین تایید کردن و پاش امضاء زدند؟

    عزیزدلم بینظیر بودن و پرفکت بودن واس من ی چیزه و یه سری خصوصیات شخصیتی هست

    واس شما ی سری چیزهای دیگ

    اون شخصیتی ک من دوست دارم ی سری دوست ندارند پس من کسی رو جذب خواهم کرد که منو با همین ظاهر و شخصیت میپسنده ته کمالگرایی کجاست؟ همینجوری ک هستیم عالیه بخدا راحت باشیم باخودمون نخوایم هی دنبال کمالگرایی باشیم و بریم پی چیزی ک انتها نداره نقاط قوت رو تقویت کن

    و ویژگی های مثبت رو ببین و به خودت احترام بذار

    10- افراد همیشه خیانت میکنن:

    افراد همیشه خیانت نمیکنن تو رفتی دنبال اونایی ک

    خیانت میکنن بیا برو دنبال اونایی بگرد ک متعهد و وفادارند ببین ک تمومی نداره اگ بری دنبال الگوها ی مناسب افراد مناسب رو جذب خواهی کرد ب همین ساده گی و راحتی کانون توجه ات رو بذار رو روابطی ک میخوای نه چیزی ک نمیخوای

    11-من پولدار نیستم :

    اگ بخوای و درجهتش حرکت کنی و تمام تمرکزت رو بذاری پولدار هم میشی اما اگ الویت اولت رابطه اس بگرد دنبال میلیون نفر ادمی ک باهم از صفر شروع کردن و الان در آسایش و رفاه دارند از زندگیشون لذت میبرند اگ خانمی هستی ک خودتو لایق ازدواج با مردی ثروتمند نمیدونی باید بگم داری ب خودت ظلم میکنی با ی سرچ ساده میبینی ک خانم هایی با درامد بسیار پایین با افراد ثروتمند جهان ازدواج کردند تاکید میکنم ثروتمندان جهان ن در شهر شما

    12- من بهتره تنها باشم

    چرا اونوقت چرا لذت هایی ک برای ما حلاله و در دسترس از خودمون دور کنیم؟ چرا از اون ارامشی ک خداوند در قران گفته خودمونو محروم کنیم ؟

    گول نزن خودتو ریشه رو پیدا کن

    13-من بلد نیستم رابطه تشکیل بدم

    رابطه مگ چه چیز پیچیده ای داره ک بلدش نباشیم؟

    بابا بشریت داره دست به کارهایی میزنه ک حدو حدود نداره اونوقت یه رابطه چه شاخ و غولیه ک نتونیم بلدش باشیم چه شق القمریه مگ

    اسون بگیریم بخدا همه چیز اسونه با ادمی طرف میشیم ک چفت و بست خودمونه ادم فضایی نیست ک حرفشو نفهمیم وندونیم چجوری باید باهاش برخورد کنیم ما تو اجتماع بزرگ شدیم بعد چجوریه ک میگیم ایجاد رابطه فوت و فن داره و بلد میخواد

    شما روی خودت کار کن مطالعه ات رو ببر بالا دسترسی به کتاب اموزشی و سایت هم ک مثل اب خوردنه دیگ همت میخواد ک روی خودت کار کنی

    14-وارد رابطه بشی ازادیت سلب میشه اسیر میشی

    ببخشید مگ ما تو چه دهه ای زندگی میکنیم ؟

    بازم میگم الگو زیاده انقدر هستند زوج هایی که رابطه ی بدون وابستگی و ازاد و رها دارند یک نمونه استاد عزیز و خانم شایسته همین یک نمونه رو تحسین کن توجه کن میبینی ک یکی یکی نمونه ها زیاد میشن و اونوقت ک باور میکنی میشه در رابطه ای ازاد و رها و عاشق و دوست بود

    ترمز های بسیاری هست اما کامنت خیلی طولانی میشه فعلا در این قسمت به چندموردی ک استاد ذکر کردند بسنده میکنم

    استاد عزیزم در نهایت بازهم از شما سپاسگزارم بابت این فایل ارزشمند عاشق شما و خانم شایسته عزیز هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سید محسن فاطمی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر قشنگ مورد 13 را توضیح

      دادین چقدر من سختش کردم

      و قول ساختم ازش و اصن اینطوری

      ک شما توضیح دادین یه نگاه دیگر

      ب این قضیه پیدا کردم خیلی بتش

      کردم برا خودم و هی فکر میکنم

      چی بگم وقتی از یکی خوشم اومده

      و اینقدر فکر میکنم ک همیت نمیزاره

      برم جلو درخواست کنم

      موفق باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      زهرای عزیزم چقدر قشنگ نوشتی ، چقدر قشنگ با این حرفا ذهن خودت و مارو برای باورهای درست منطقی کردی ، لحن متنت خیلی باحال بود انگار رفتی به جنگ باورای غلط ، دوست داشتم ادامه داشته باشه و بیشتر بخونم

      هم خیلی قشنگ حرف میزنی هم اینکه خیلی زیبایی

      برات بهترینها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محجوبه هاتف گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام به همه عزیزان هم فرکانسی

    از وقتی فایل آقا رضا عطار روشن رو دیدم با خودم عهد کردم که امسال باید قسط هام رو صاف کنم.

    به ماه خرداد که رسیدم داشتم به این فکر میکردم که موعد بیمه ماشین هست و متاسفانه نمیتونم قسط های این ماه رو چندتایی بدم. تا اینکه تو یه شب یه بنده خدایی نصف شب زد به ماشین من که دم در پارک بود و بهم گفت برم هزینشو از بیمه بگیرم.

    جزئیات اتفاقات رو تو کامنت قبلی گفتم. اولش خیلی ناراحت شدم ولی همش تلاش کردم با آموزه های استاد حال دلم رو خوب کنم

    به خودم میگفتم استاد بچشو، جگر گوشه از دست داد ولی کنترل ذهن کرد، ماشین من که چیزی نیست.

    فردای این اتفاق، خیلی احساس خستگی داشتم چون اتفاق نصف شب افتاده بود و عملا تا صبح یه جورایی درگیر بودم.

    از اونجایی که از استاد یاد گرفتم شکایت نکنم از ناخواسته هام حرف نزنم تا بیشتر تو فرکانس اتفاقات بد قرار نگیرم فقط سکوت کردم و گفت و گوی ذهنیمو بردم سمت و بشر الصابرین،  الخیر فی ما وقع

    ظهر موقع نهار به همسرم گفتم دلم میخواست امروز اف بودم و عصر استراحت کنم و بعد پاشدم برم آماده شم برای شیفت که دیدم سعیده عزیزم از ده صبح پیام داده بود و زنگ زده بود که اگه تمایل داری من بجات شیفتت رو میرم. الله اکبر، خدای قشنگم ممنونتم که همیشه هوای بنده هاتو داری.

    تو دل این داستان و فرایند رفتن به راهنمایی و رانندگی کلی درس و اتفاقات خوب افتاد.

    مامور بیمه زنگ زد بهم گفت ما قطعات مصرفی روتحویل میگیریم (توی یه شهر دیگه که حدود30 کیلومتراز محل زندگی ما فاصله داشت) و بعد پول رو واریز میکنیم و اگه شما شرایط ندارین قطعات رو بیارین ما حدود 40 درصد کم میکنیم و بعد واریز  میکنیم گفتم من پرستارم بچه کوچیک دارم شرایط تحویل ندارم گفت میکنم 20 درصد. گفتم اون تنش و استرسی که بهمون وارد شد به کنار، علاوه بر   لیست موجود کلی هزینه اسنپ و آژانس برای راهنمایی و رانندگی و اداره بیمه دادم. گفت 10 درصد کم میکنم.

    گفتم با همسرم مشورت میکنم بهتون میگم.

    همسرم گفت قبول کن هزینه بردن قطعات از فریدونکنار به آمل همون حدود ده درصده

    به مامور بیمه جمله همسرم رو گفتم

    گفت میکنم 2.5 درصد. در عین ناباوری دیدم کامل واریز شد.

    در نهایت مبلغ هزینه های من حدود6 میلیون کمتر از مبلغ واریزی بیمه شد.

    تو دل این داستان خیلی برام خیر بود ماشینم خیلی زیباتر از قبل شد چندتا مشگل دیگه داشت که به لطف تصادف خود به خود حل شد،هزینه بیمه ماشینم جور شد، حتی با بقیش یک قسط اضافه هم دادم.

    خداوند رو شاکرم بابت این سایت توحیدی که مهارت زندگی رو بهمون آموزش میده. کاش این مهارت ها رو تو مدرسه بهمون یاد میدادن. این اتفاق که افتاد داشتم فکر میکردم من که چند وقته دارم رو ورودی ها و خودم کار میکنم، تو فرکانس اتفاقات بد نبودم چی شد که اتفاق افتاد؟

    سعیده عزیزم بهم گفت به قول استاد اگه دارین رو خودتون کار میکنین و اتفاقی بر خلاف فرکانس ارسالیتون افتاد همون اتفافیه که قراره شمارو به خواستتون برسونه شاید این اتفاقی بود که قرار بود منو به هزینه بیمه و زیبا تر شدن ماشینم و کم کردن  ترس های من در مورد رانندگی و تصادف  برسونه. ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و این سایت توحیدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان

    و سلام به دوستان عزیزم درسایت

    من عاشق شما و خانم شایسته هستم.

    تکه کلامی که بارها از زبان شما در ابراز احساساتون بهم دیگه ما شنیدیم.

    استادجانم می دونید کامنت نوشتن توی این سایت توفیق می خواد فرکانس خالص می خواد باید اینقدر فرکانست خالص شده باشه از درون بجوشه تا از انگشتان دستانمان به صورت کلمات جاری بشه در صفحه سایت،منی که بیشتر از 6 ماه هر روز کامنت نوشتم یهو انرژیم افتاد هربار امدم فایل گوش کردم امانشد کامنت بنویسم، الان خیلی خیلی خوشحالم که دارم کامنت می نویسم. الان معنی این تکه جمله شما رو متوجه میشم که همیشه اول فایل هاتون می فرمایید و منم می نویسم خداروشاکر وسپاسگزارم به من فرصت داد که کامنت بنویسم توی سایت …

    چه عنوانی رو برای این دوقسمت انتخاب کردید و چه دسته کامنت هایی انتخاب کردید.

    روابط

    استاد باورتون میشه من توی این قسمت کلمه ” دوست داشتن” معنیش با توضیحات شما فهمیدم.

    و ترمزی که اساسی هست در وجود من جدا از دوست داشتن خود دوست داشتن خانواده ام دوست داشتن خونه ای که توش زندگی می کنم دوست داشتن محله ای که زندگی می کنم دوست داشتن زبان خانواده پدریم که ترک زبان هستن ،اصلا با گوش دادن این فایل بیش از چندبار متوجه شدم من فکر می کنم خانواده ام رو…. رو دوست دارم من فکر می کردم محیط زندگی ام رو…. دوست دارم.

    همیشه بهترین خواستگارها رو داشتم طوری که دوستام بهم می گفتن تو کم عقلی جواب رد می دی و….. اولش وقتی چنین اشخاص بهم پیشنهاد می دادن اولش توی شوک بودم بعد خوشحال و بعدش بعد یه مدت به یک هفته یا 10 نمی رسید که خودم بهم می زدم،که ادامه پیدا نکنه هیچ وقت نمی تونستم با خودم کنار بیام ازبس احساس بد میشد از اعتماد به نفس نداشتن از …. اصلا دلیلی نداشتم فقط می گفتم نه چه زمانی که دانشجو کارشناسی بودم پسرایی پیشنهادشون می دادن که همه دوستام حسرت منو می خوردند ووقتی هم جواب رد منو روبه رو میشدند واز طرفی هم چادری بودم همان ابتدا می گفتن من باخانواده برای آشنایت می آم و….. می گفتم نه بعد از جواب رد دادن بعد یه مدت پشیمون میشدم ازبس که دوستام حسرت منو می خوردند و….

    اما من هیچ وقت خانواده مو دوست نداشتم فکر می کردم دوست دارم ، خانواده ای که پاک ترین خانواده خانواده ای که پدرم هیچ وقت برام از لحاظ مالی کم نزاشت همیش سعی تلاشش این بود رزق کارش حلال باشه وخدایا شکر مادری هیچ وقت پاشو از خونه بیرون نزاشت یه مادر خونه دار و مهربان که همیشه بهترین خوشمزه ترین غذاهارو درست کرد ومی کنه خونه رو تمیز کرد می کنه همه بچه هاش خوب تربیت کرد اما من اینارو ندیدم

    چون خودم تحصیل کردم اما خانواده ام تحصیلات نداشتن و دکتر مهندس استاد دانشگاه نبودند همیشه چون پسری که بهم پیشنها دادن به محضی که می شنویدم مادرش شاغل و… وپدرش شاغل فلان ارگان

    حتی حتی وقتی هایی که متوجه میشدم دوست صمیمی من مادرش مدیر فلان موسسه و پدرش ریس فلان ارگان با اکراه وبی میلی از خانواده می گفتم هیچ وقت این عشق صمیمیت ندیدم اینکه همیشه پدرم بهترین لوازم تحریر ها خرید اون وقتایی دانش آنوز بودم بهترین اردو ها رو رفتم حتی زمان دانشجویی ام وقتی عتبات شرکت کردم با اینکه یکم از لحاظ مالی …. به محضی که متوجه شد از مادرم اسمم در امد برای عتبات اونم هوایی با اینکه خودم از مادرم خواسته بودم بهش نگه وقتی متوجه شد گفت تو چیکار به وضعیت مالی من داری مگه تا به حال برات کم گذاشتم اینم برو گفت اینقدر پس انداز دارم که دخترم بفرستم اردو عتبات اینها عشق بودند و من ندیدم اینها دوست داشتن بودتد من ندیدم زمان هایی که می خواستم معرفی کنم چه به شخصی ابراز علاقه وپیشنهاد ازدواج داد چه ….

    استاد یاد قسمت های اول سریال زندگی دربهشت افتادم وقتی پیچک ها می زدید فرمودید که این پیچک ها مثل باورهای محدود کننده است در بیشتر باورهای ما ریشه داره،

    استاد عزیزم خانم شایسته مهربان نمونه یک زوج عاشق وموفق همدل ،همراه، همدم ،مونس، همنفس همسر ، بهترین زوجی هستید که دیدم.

    استاد من فکر می کردم کمال گرایی منه باعث میشه من جواب رد بدم کمال گرایی بود ترس بود اما دوست داشتن خیلی چیزا که واقعااا ارزشمند برام ندیدم دخترایی بودند همسن من 100 درجه از خانواده من پایین بودند وضعی مالی خانواده اش متوسط روبه پایین اما با کسایی ازدواج کردند که خودم بارها این حداز اعتماد به نفس وجسارتی که داشتن تحسین کردم، بعضی اوقات هم این حداز اعتماد به نفس شون فامیل گستاخی برچسب می زدند ومنم تایید می کردم. بارها شده بود وقتی خواهرم ازم می پرسید چرا نه دیونگی نکن و… فلانی رو ببین هیچ وقت اینارو ندید همیشه هم طوری حرف می زنه انگاری خانواده اشو بالاتر از خانواده همسرش ومی دونه وهمه می دونند پدرش معتاد اما هیچ وقت اینارو ندید

    غرق خوشبختی شده الان خانواده همسرش چقدر دوستش دارند چقدر از هرلحاظ ساپورتشون می کنند،

    خودش خانواده اش بالاتر از هرکس هرچیز دید تو که 1000 برابر ازهرلحاظ بالاتری …..

    استادجانم ازت ممنون سپاسگزارم بابت این فایل دوست داشتن داشته هامون باید باتمام وجود باشه باعشق حرف بزنیم تا فرکانس این همه عشق هم ارسال کنم

    الان این یه ترمز از 100 تا ترمز به قول خانم شایسته این شاه ترمز همه ما دخترااادبه خصوص دخترایی که مثل من ازاین شاه ترمزااا زیاد دارن، خدایابابت استاد عزیزم وخانم شایسته شکر شکر شکر…

    استادجانم وخانم شایسته مهربان سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    پروانه کاکویی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    استاد عزیز سلام

    میدونم که حالتون عالیه چون شما قانون دنیارو درک کردین و توبالاترین مدارهای فرکانسی هستین ازهر نظر.

    این روزها کار همیشگی من این شده که سرکار ،موقع پیاده روی، تومسیر و خلاصه هرجایی فایلای استاد رو گوش میدم و این فایل رو تقریبا هر روز گوش میدم و وقتی برای بار دهم یابیشتر داشتم گوش میدادم باخودم میگفتم دیگه تمام جملاتشو درست شنیدم و احتمالا کلمه جدیدی تواین فایل نیست برام ولی …

    درکمال ناباوری موقع گوش دادن بازم به جملات جدید برمیخوردم.

    این جمله ی استاد رو باورکردم که باورهای ما یک شبه به وجود نیومدن که یه شبه از بین برن

    پس

    باید خیلی درموردباورهای جدید بخونیم

    گوش بدیم

    حرف بزنیم(حتی باخودمون)

    تاباورهای جدیدی بسازیم.

    باورهای ثروت ساز ،باورهایی که ارامش و روابط خوب به زندگیمون بیارن.

    حدود ده روز از گذاشتن این فایل میگذره و من الان تازه اومدم نظربذارم چون فکرمیکنم باید برای خودم رد پا بذارم.

    همین جا به خودم قول میدم که روی این بخش زندگیم خیلی کارکنم و تاسال اینده این موقع باورهای نامناسبی که درمورد روابط دارمو تبدیل کنم به باورهای زندگی بخش .

    که خداروشکر از روابطی ک تا الان داشتم راضی بودم و فرد خوبی بودم توی رابطه تاجایی که اون رابطه کار میکرده.

    با ارزوی صلح

    و سلامتی

    برای همه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    همای سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    سلام استاد عزیز ومریم بانو

    یعنی من‌از این فایل که قبلا هم گوش داده بودم به یه خود شناسی رسیدم که نمیدونم تاالان کجابوده

    بالاترین ترمز من اینه که

    واقعا اون احساس لیاقت را ندارم

    یعنی تو هرچیزی توی زندگیم نگاه کردم خیلیییی ذهنم احساس بی لیاقتی میکنه

    واقعا بزرگترین ترمزمه

    یعنی اون رابطه ی خوب هرروز بهتر میشه انگار به یه جایی که میرسه اون حسه میاد که میگه نه دیگه خیلی داره خوب میشه و اصلا احساس میکنم یه جای کار داره می لنگه که همه چیز انقد خوبه

    من حتی وقتایی که ارتباطم با خدا خوب میشه و لذتشو میبرم هم این فکر میاد که تو کجا و عشق بازی با خدا کجا

    تمام خواسته های من یا سر لیاقت به دست نیومده اگه اومده من هنوز بهش عادت نکردم

    خدا بهم یه ماشینی که عاشقشم رو به شکل معجزه اسا داد نمیدونم چرا همش فکر میکنم بقیه که از ما پول دار تر بودن ندارن ما چرا داریم؟

    رفتم سر کاری که ارزوشو داشتم

    هی میگم خدا این کارو جور کرد وگرنه من که لیاقتشو نداشتم

    من حتی خودمو لایق اینکه با لذت غذا بخورم و نترسم از چاق شدن نمیدونم

    من خودمو لایق دریافت هدیه نمیدونم

    من 10ساله توی یه خونه اجاره ای هستم حتی خودمو لایق جابجا شدن ورفتن به یه خونه بهتر وبزرگتر نمیدونم

    حتی لایق مادر خوبی بودن

    من هرجا میلنگم سر همینه بخدا

    انگار امروز درهای عجیبی به روی ذهنم باز شد

    عهد میبندم که از همین لحظه بگردم وراه های افزایش احساس لیاقتو پیدا کنم

    من اولی که قدم هاتون رو گذاشتین قدم یک ودو رو خریدم الان چند ساله اونارو تکرار میکنم احساس لیاقت که برم قدم سه رو ندارم

    هی میگم نه ببین اگر اینارو درک نکنی و بری که تو لایقش نیستی

    شگفت زدم بخدا

    من همسرم بارها برام هدیه و گل گرفته تو دلم میگفتم واییی اون اینهمه خوبه و داره منو تحمل میکنه واین کارا واقعا اضافیه

    بارها احساس کردم که بهش ظلم شده که من زنشم

    در حالی که خودش صد بار گفته هرکسی دیگه جای تو بود با شرایط من هزار بار رفته بود

    حتی سرکارمم یه مدت همه چیز فوق العاده بود بعد یهو گفتم نه من اینهمه لیاقت بازخوردای خوب و نتایج نیستم همین دو سه روز پیش یه چالش بزرگ برام بوجود اومد که حسابی دل سردم کرد

    من حتی خودمو لایق حقوق چندر قازی که سر اینهمه زحمت کشیدن میگیرم نمیدونم

    هرجا دعوت میشم برای کلاس گذاشتن همش رایگان و خیریه و ….

    یعنی تو ذهن من اینکه همه چیز سرجای خودش باشه مشکل داره و همیشه باید یه جای کار بلنگه تا اوکی باشه

    من حتی خودمو لایق اینکه کسی بهم کمک کنه یا کارامو برام انجام بده هم نمیدونم

    سر هر درخواستی یه عالمه عذرخواهی میکنم

    بعد جالبه که ظاهر من یه ادم فوق العاده با اعتماد به نفسه

    و هرجا میرم همه میگن تو که ماشالات باشه فلانی

    تو که دیگه مثلا کارو بارت ردیفه

    و واقعا خودم به خودم خندم میگیره

    اما به همین روز عزیز قسم میخورم که تا جایی که توانمه روی این موضوع کار کنم وبعدش به دیگران انتقالش بدم

    یک دنیا ممنونم از اینکه این فایلو برامون اماده کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی طهماسبی گفته:
      مدت عضویت: 554 روز

      سلام و درود

      شما تنها نیستید. من و قطعا خیلی های دیگه هم هستند که پاشنه آشیل دارند در کمبود احساس لیاقت و احساس ارزشمندی…

      نمیخواهم درد و دل کنم و شروع کنم از به گفتن از مشکلاتی که عدم احساس ارزشمندی برام رقم زده ولی ولی صرفا جهت اینکه من هم چند مثال زده باشم چند مورد رو مینویسم و بعد راه حل هایی که این لحظه دارم رو مینویسم .

      من شغلم ماساژ هست و کیفیت کارمم هم بالاست ولی درونی برای کارم ارزش قائل نیستم و با قیمتی پایین تر از همکارانم کار میکنم.وهمیشه 5_10 دقیقه بیشتر ماساژ میدم و یه جورایی اشنتیون میدم

      .

      من توی روابط عاطفیم بار هاشده که بگم وای این دختر چقدر خوبه … بد بخت گیر من افتاده

      در صورتی که ما عین دو تا فرشته داشتیم از وجود هم لذت میبردیم و دقیقا برای هم بودیم ولی این احساس وقتی در من اوج میگیره خیل خیلی زود رابطه نابود میشه

      .

      یا اینکه مثلا درونی انگاردوست دارم پول سخت بدست بیاد و وقتی راحت داره پیش میره حس میکنم یه چیزی ایراد داره یا این پول حلال نیست

      .

      و…. چندین مثال دیگه که همگی ثابت میکنن که من کمبود احساس ارزشمندی دارم و خودم رو لایق یه زندگی خوب و شرایط و روابط خوب و عالی و آسان نمیدونم.

      من 10 ساعت روی این فایل و فایل قسمت 1 کار کردم و مطمئنم این قوی ترین ترمز من هست

      من باتمام قدرت پام روی این ترمز هست.

      و اینجا جا داره که تبریک بگم به خودم و شما خانم سعادت که توانستیم مسئله رو ریشه یابی کنیم

      چون پیدا کردن ریشه مسئله خودش 50 درصد کاره!!!

      و ما توانستیم به افکارمون آگاه شویم.بخدا که کار هر کسی نیست که خودش خودش رو بشناسه

      الهی شکر . سپاسگذارم استاد دستت رو میبوسم .

      میماند 50 درصد مابقی که من باید سعی کنم خودم رو به احساس ارزشمندی بیشتر و احساس لیاقت بیشری برسونم

      استاد بشارت داد که اگر ترمز ها رو بردارید جرررییااانیییی از نعمت وارد زندگی تون میشود چون پاتون از قبل روی گاز بوده

      اما راه حل هایی که همین لحظه میدانم و وظیفه دارم که بهشون عمل کنم و حرکت کنم و ایمان بی عمل نباشم.و البته که خداوند هم وقتی حرکت و ایمان منو ببینه در های بیشتری رو برام باز میکنه و منو به راه ها هدایت میکنه تا به احساس ارزشمندی بیشتری برسم.

      استاد یه جمله داره که خیلی به من احساس قدرت میده:

      همین که شما متولد شدید و یک انسان هستید یعنی لیاقت تجربه ی همه ی نعمت ها رو دارید که متولد شدید.

      1_از این لحظه قیمت ماساژ من هم قیمت ماساژ دیگر همکاران خواهد بود و نه کمتر .

      2_میخوام از افراد درخواست های بیشتری داشته باشم

      3_ما در شهر ساری خانه داریم.میخوام چند روز برم اونجا و با خودم خلوت

      4_دیگه دنبال کفش های استوک تاناکورا نمیگردم

      5_اولویت خودم رو در خریدلباس راحت بودن اون لباس قرار بدم نه مد نه صلیقه فلان گروه

      6_فهرست کنم افتخارات زندگیم رو خدماتی که ارائه دادم شاگرد هایی که پرورش دادم مهارت هایی که دارم

      7_میخوام از عکس های بچگیم قاب کنم . تشکر کنم از خودم و از پروردگار که تا اینجا مسیر . 24 سال حرکت کردم.شده شکست بخورم شده افسرده بشم ولی خیلی زود برگشتم و همیشه حرکت کردم همیشه در هر شرایطی حرکت کردم.

      8_دیگه نباید خط قرمز هامو برای اینکه مبادا دیگران ناراحت بشن زیر پا بزارم . من باید خودم رو در اولویت بزارم و بتونم اونجایی که لازمه با احترام (نه) بگم.

      9_از چند رو بودن خسته شدم دوست دارم برای آرامشم با همه به یک شکل صحبت کنم .

      10_چند تا از جمله هایی که احساس قدرت میدن رو ضبط کنم و گوش کنم و از این طریق باور سازی کنم

      فکر میکنم وقتی این ده مورد بالا رو اجرایی کنم جهان هم تا حدودی احساس ارزشمندی بیشتری رو به من ثابت میکنه.

      مثلا یه رفتاری با من میشه

      یه نعمتی میاد

      اینجا من این نتایج رو نشون خودم میدم و تاکیدد میکنم برای خودم تا بیشتر باورم بشه که من خود ب خود همینجوری لیاقت تجربه نعمت ها رو دارم

      از شما در خواست میکنم که شما هم چند تا راه حل برای افزایش احساس ارزشمندی بنویسید تا من هم ایده بگیرم.

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        همای سعادت گفته:
        مدت عضویت: 2318 روز

        سلام دوست عزیز

        اول اینکه خیلی ممنونم وقت گذاشتین وکامنت بنده رو مطالعه کردین

        دوم اینکه ممنونم بخاطر پاسخ بسیار ارزشمندتون

        سوم‌اینکه باعث شدید دوباره با خواندن کامنت خودم احساسم بهتر بشه

        تو همین چند روزی که از این فایل گذشته و من مدام با خودم حرفایی رو‌تکرار کردم که باعث افزایش لیاقتم بشه چقدر نتایج شگفت انگیز برام بوجود اومده

        من هرروز توی دفترام نوشتم ونوشتم که طبیعی ترین حالت جهان برای بنده های خدا اینه که ادمها باید غرق نعمت و ثروت وفراوانی وعشق باشن واتفاقا هرجا نیستن یعنی یه جای کار میلنگه وغیر طبیعیه

        در حالیکه قبلش فکر میکردم طبیعیش اینه که باید یه جای کار بلنگه

        مگر نه اینکه قانون جهان اینه که ادمها هرجایی هستن دقیقا همونجایی که باید باشن هستن

        پس اینو هی به خودم یاد اوری میکنم تو اتفاقا لیاقتشو داری که انقد همسرت باهات خوب برخورد میکنه

        اتفاقا که تو از بس خودت خوبی باعث شدی خوبی های اون‌برانگیخته بشه

        اتفاقا از بس ارزشمندی اون همیشه برات هدیه خریده

        درمورد کارم مدام به خودگفتم اتفاقا تو واقعا شایسته این مقامی

        کی به اندازه تو تلاش میکنه؟

        کی اینهمه برای بالابردن مهارت هاش زمان میذاره؟

        کی انقد با مسئولیت داره کارمیکنه

        و جالب اینجاست دو سه روز نشد همون موضوعی که باعث چالش توی کارم بود تبدیل شد به فرصت

        یعنی چیزی که قرار بود‌از من گرفته بشه رو بهم گفتن قراره دو‌برابرش بکنند و شگفت زده شدم از اینهمه تاثیری که احساس لیاقت میتونه بهمون بده

        واتفاقا توی روابطمم قشنگ تغییراتی در طرف مقابلم میبینم که میگم اینا کجا بود تاحالا؟

        یا مثلا درمورد ارتباط با خدا میگم معلومه که من لایق عشق وعنایت خدا هستم وقتی دارم تمام تلاشمو میکنم تا بنده خوبی باشم اگر خدا عاشق من نباشه و اینهمه بهم لطف نداشته باشه یه جای کار میلنگه وگرنه الان که باید اینهمه حواسش بهم باشه

        سر موضوع تناسب اندام خیلی جای کار دارم یه جوری هست که نه نمیتونم خودمو همینطوری بپذیرم با اینکه خیلیا بهم میگن خیلی خوبی نه اینکه احساس لیاقت برای ا‌ون با لذت خوردن و متناسب شدن ومتناسب موندنه رو دارم اینم از خود خدا خواستم هدایتم کنه و شک ندارم در مسیرشم و هدایت میشم

        بازم ممنونم از وقتی که گذاشتین

        فکر میکنم هیچ چیز به اندازه خود گویی هایی که باخودمون داریم تاثیر گذارنیست وتوانایی کنترل ذهن به نحوی که خودگویی های ما بره سمت اینکه همه چیز سرجای خودشه واتفاقا این منم که لیاقت دارم بهترین هارو داشته باشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          علی طهماسبی گفته:
          مدت عضویت: 554 روز

          سلام و درود

          ممنون از شما بخاطر این کامنت های عالی تون که باعث میشه که من همون لحظه که سایت برام ایمیل میزنه کل کار هامو بزارم کنار و بشینم و بنویسم و تفکر کنم.

          دقیقا منم مثل شما ، نتایج گرفتم و این منو شگفت زده کرده.

          میدونید آخه فقط سه روزه که گذشته از کامنت اولم روی این فایل!!!

          میدونید من چکار کردم، من یه دفتر چهل برگ گذاشتم برای کار کردن روی احساس ارزشمندی و لیاقت و به این شکل عمل کردم که نوشتم، علائم عدم احساس ارزشمندی و لیاقت در روابط، در شغلم، در رانندگی، در غذا خوردن، در زمین بسکتبال.

          بعدش مینوشتم رفتار هایی که ریشه اونا بخاطر عدم احساس لیاقت بوده.

          و بعد به چند تا مورد رسیدم که در همه ی این زمینه ها تکرار میشد یکی : رفتار حمایتگرانه ( همش به دنبال اینم که به افراد حال بدم)

          و یکی هم : ایثار

          مخصوصا ایثار و از خودگذشتگی.

          مثلا توی رانندگی من مسیر خوبو من جای پارک رو شده که بدم به یکی دیگه در حالی که نیاز داشتم خودم.

          یا توی غذا خوردن قسمت های خوب غذا رو میدادم به دیگران در حالی که میشد تقسیم کرد و همه یک اندازه داشته باشن

          توی بسکتبال من سخت ترین پست ها رو قبول میکردم،و بیشتر دوست داشتم که یه کاری کنم هم تیمیم گل بزنه. در صورتی که بسکتبال اینشکلی که همه باهم دفاع میکنن و همه باهم حمله میکنن

          و….

          کلی مورد دیگه که نوشتم و وقتی نوشتم و آگاه شدم خیلی احساسم خوب شد. چون آدم میفهمه این همون کار هایی که نباید انجام بده.

          دقیقا دیروز بود که دوتا مشتری جدید اووومد، روز جمعه تازه اونم توی این دوران تعطیلات و من به جشن تولد دعوت شدم

          و روابطم دقیقا به من احساس ارزشمندی میداد!

          یه جوری باهام رفتار میکردن که احساس لیاقت میداد بهم.

          آخر شب هم یه دوستی اومد منو سوار ماشینش کرد و رفتیم جنگل لویزان و اووون بود که به من حال داد و اون اومد دنبال من!

          سه سال میگذره از اینکه یه دوستی بیاد دنبال من چون همیشه این من بودم که میرفتم دنبال بقیه. و نمیدونید چقدر با اومدنش احساس ارزشمندی کردم.

          من یه کانال یوتیوب دارم. و ویدیویی که دیروز منتشر کردم دوبرابر بازدید گرفت! بازدیدی که در 30 روز گذشته بی سابقه بود!

          فوق العاده بود

          با سه روز کار کردن روی این موضوع ببینید چی شد!!!

          واقعا گاز و ترمزی که استاد میگه همینه. به محض اینکه ما یکم پامونو از روی ترمز برداشتیم ماشین حرکت کرد و یه نیم کلاچ گرفتیم انگار و سریع جهان پاسخ داد.

          مطب آخری که دوست دارم بنویسم اینه که صد در صد من و شما لیاقت نعمت هایی که الان داریم رو داشتیم که به ما داده شده. میدونید چرا؟

          چون خداوند اشتباه نمیکه (سبحان الله)

          چون قانون اشتباه نمیکنه.

          الهی شکر بابت تمام نعمت هایی که توی زندگی دارم.

          سپاسگزارم ازتون خانم سعادت

          من باز هم برمیگردم و این کامنتا رو ادامه میدم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 872 روز

      به نام الله یکتا

      من احساس میکنم شما با خودتون در صلح نیستین و همش دارین با خودتون می‌جنگید…

      انگار یک خشم و عصبانیت از خودت داری که از گذشته است و از نه نگفتن ها و رودربایستی هاست….

      آرام باش و توکل کن،تو همین الان فارغ از دستاوردهایی که داری و فارغ از خانواده و شغل و همسر و بچه و… بسیار ارزشمندی

      اگر برگردی به گذشته ات میبینی که تک تک نعمتهایی که الان داری یک روز برات آرزو بوده و الان با بدست آوردنشون عادی شده…

      به نظرم هر روز بشین و بنویس که چی میخواستی و چطور بهش رسیدی و توجه کن به اون نعمتهایی که داری و لذت ببر از وجودشون…

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: