چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 1

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماهان بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه همکلاسی هایم . به لطف خدا من از وقتی با قانون اشنا شدم و همون یکمی که درکش کردم و به خیلی از خواسته هام به راحتی رسیدم ولی خب خواسته هایی هم هستن که هنوز دست نیافتم بهشون . من برام روابط خیلی مهم بوده و هست و من وقتی عزت نفسم بهتر شد ، روابطم هم بهتر شد ولی باز اونی که میخواستم نبود . یاد اون فایل از استاد افتادم که راجب تضاد روز تولدشون حرف میزدن . من چسبیده بودم به این خواسته و داشتم احساس حسرت رو تجربه میکردم به جای اینکه خوشحال باشم از اینکه من ایمان دارم میشود . خیلی جالبه ، همزمان دوستم رو میدیدم که یک ادم علی بی غمه و اصلا اهمیت نمیده و حساس نیست و چقدر صمیمیت و عشق رو داره تجربه میکنه ! گفتم ای بابا پس ایارد من کجاست ؟ این که اصلا بیخیاله . بعد تر فهمیدم قانون همینه که اسان گیر بر خود کار ها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش . هرچقدر که جلوتر میرم و به اگاهی های مخصوصا دورع حل مسایل عمل میکنم ، بیشتر اصول رو از فرعیات تشخیص میدم و همین باعث شده که اون حسرت ها کم کم براورده بشن . وقتی این باور شرک الود چسبیدن به خواسته و گره زدن خوشبختیم به این خواستهه رو فهمیدم ، شروع کردم به ساختن اهرم رنج و لذت که این شخصیت رو تغییر بدم. این ماجرای حسرت صمیمیت در روابط ید طولایی داره در هیستوری کل خانواده ما ولی من گفتم من میام اولین نفری میشم که توی این زمینه روی خودش کار کرده و این مشکل رو حل میکنم . هجده خرداد تولدم بود و دو هفته از اهرم رنج و لذت میگذشت که 4 تا تولد واسم گرفتن ! بدون اینکه من اهمیت بدم . مادرم کلی حساسه سر اینکه چرا فلانی زنگ نزد و فلان چیز رو نگفت ولی من رها بودم و دستم توی دستای ذات الهیم بود و نتیجه هم کاملا معلومه ! هرچه بیشتر میگزره به حرف استاد بیشتر میرسم که جواب همه چیز در باور های ماست نه هیچ عامل بیرونی . من دو دوره شاهکار عزت نفس و حل مسایل رو دارم و خیلی خیلی کار دارم باهاشون ، ولی ایمان دارم در زمان و مکان مناسب به خرید این دوره هدایت میشم همونطور که قبلا شدم . عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 416 رای:
    • -
      هاجر حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      سلام . تولدتون مبارک . تولدتون مبارک . تولدتون مبارک و تولدتون مبارک ….

      درباره مطالبی که توی اهرم رنج و لذت نوشتین می تونین چند مورد مثال بزنید ساختن اهرم رنج و لذت . من به ذهنم نمی رسه برای این مشکل چیا بنویسم . و دقیقا این ترمز رو دارم . ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        ماهان بختیاری گفته:
        مدت عضویت: 1385 روز

        خیلی ممنونم از شما برای تبریک (:

        این ترمز برای اینه که ما بیش از حد اهمیت میدیم به همه چیز حتی همین کار کردن روی خودمون ! درسته که بالاترین اولویت رو داره ولی ترمز مخفی تری به نام کمالگرایی باعث میشه به خودمون سخت بگیریم . من توی قسمت رنج ها ، از قانون نوشتم که من هرچقدر بیشتر به خودم سخت بگیرم که از کمبود عشق به خودم میاد ، جهان هم همونجوری باهام برخورد میکنه . اگه من حالمو یکم بهتر نکنم و به حال خوبم اهمیت ندم ، نجواها منو به راحتی گیر میندازن و من هرچقدرم کار کنم روی خودم ذهنم پیروز میشه . توی قسمت لذت ها هم از نتیجه ایمانم نوشتم . حتما شما هم تجربه کردین که دست ها میان کمکتون میکنن . یاد آوری اون موقعیت هایی که حالمونو خوب کردیم و خدا دستمونو گرفت بهترین الگوییه که ذهن ساکت بشه . من به شدت پیشنهاد میکنم روی عشق دادن به خودتون کار کنین در کنار دیدن سریال های سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت . یعنی هروقت ذهنتون درگیر شد سریع یه قسمت بزارین ببینین و همون لحظه رو زندگی‌کنین واقعا جواب میده . جلسات 4 و 5 و 6 دوره حل مسئله هم به بیماری کمالگرایی میپردازه . اگر دارینش که حتما استفاده کنین ولی اگر ندارین ، یه کتاب خوب هست و بنظر من بهترین کتاب توی زمینه رشد فردی هست به نام چگونه کمالگرا نباشیم اثر استفان گایز . خیلی بهتون کمک میکنه . به قول استاد عزیزم : در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1900 روز

          به نام خداوند هدایتگرم، که هر ثانیه داره هدایتم میکنه به زیبایی ها، به شناختنِ خودم، به نشون دادن مثال ها جلوی چشمم تا بهتر قوانین رو درک کنم.

          سلام به همه ی دوستان عزیزم، یا به قول خودت آقا ماهان عزیز، سلام به هم کلاسی های عزیزم در کلاسِ درسِ خداوند.

          این کلاس، یه سری شاگردِ نمونه داره که علاوه بر کار کردن روی تکالیفِ خودشون و بهبودِ خودشون، دارن به بقیه هم کمک میکنن که تکالیف درسی شون رو بهتر درک کنن و انجامشون بدن.

          دو تا از شاگردهای برتر این کلاس، استاد عباس منش عزیزم و مریم جانِ عزیزِ دلم هستن.

          سلام به همه ی هم کلاسی هام.

          سلام به شاگردهای پرتلاشِ کلاس که با نوشتنِ کامنت، خوندن کامنت، هم به خودشون کمک میکنن برای درکِ بهتر مطالب، هم به بقیه ی دوستان.

          چقدر قشنگ نوشتی ماهان جان، خیلی لذت بردم از این جمله ات:

          این ترمز برای اینه که ما بیش از حد اهمیت میدیم به همه چیز حتی همین کار کردن روی خودمون ! درسته که بالاترین اولویت رو داره ولی ترمز مخفی تری به نام کمالگرایی باعث میشه به خودمون سخت بگیریم.

          برای من یه تلنگر بود…

          دقیقا این جمله برای من بود.

          جالبه که آدم یه چیزی رو در ظاهر میدونه، اما مدام یادش میره.

          من با اینکه میدونم کمال گرایی دارم و البته که دارم روش کار میکنم، باز یه جاهایی از دستم در میره و متوجه نمیشم الان افتادم تو دامش…

          شما اومدی و نوشتی، تازه دوباره یادم اومد وارد بازی اش شدم…

          خوشحالم که تو این سایت هستم، استاد جان و بچه ها هستن و داریم به هم یادآوری میکنیم چی به چیه…

          از همین کمال گرایی، هنوز نرفتم سراغِ نوشتن جواب سوالات این فایل و فقط عبور کردم.

          فقط فایل رو گوش دادم…

          چندین بار اومدم و کامنت هارو خوندم، الان کامنت شما باعث شد با خودم روبه رو شم که چرا نمیشینی پای نوشتن در مورد سوال و ترمزهات؟

          چون میترسم روبه رو شم با خودم، با باورهای معیوبم …

          یه سری هدف دارم که اصلا کار خاصی براشون نکردم، فقط هر سال تکرارشون میکنم تو ذهنم یا مینویسم، اما دریغ از اینکه بخوام برنامه ریزی کنم براشون.

          این به کنار.

          اما اهدافی که براشون برنامه ریزی دارم:

          خب دقیقا به اهدافی میرسم که برنامه ریزی و اجرا و حرکت دارم و ترمز ندارم.

          مثلِ تناسب اندام و سلامتی ام، خلقِ حس خوب و صلحِ بهتر با خودم با انجامِ تکالیفِ روزانه ام.

          حالا برسیم به سوالِ استاد:

          ترمزم در مورد مسایل مالی هست و اینکه چرا در مورد مسایل مالی رشدم مثل مابقیِ مواردی که کار میکنم نیست؟

          دقیقا خوندنِ کامنتِ بچه ها امروز، که به قسمت ثروت و ترمزها اشاره کردن باعث شد بهم تلنگر بخوره که چرا نمیشینی پای تحلیل و نوشتنِ ترمزهات؟

          یه ترمز من اینه که شلوغ میکنم دور و ور ذهن خودمو، یعنی با یه دست ده تا هندوانه بر میدارم، میخوام همزمان رو شونصدتا موضوع با هم کار کنم، که اولش چون هیجان دارم عالیه ولی طبیعیه که بعد چیزی جز سردرگمی برام نداره…

          و اتفاقا این سردرگمی ترمز میشه برام.

          به عبارتی انگار تمرکزم از اصل میره به سمت حاشیه و شلوغ کاریِ ذهنی.

          یکی دیگه از ترمزهام، اینه که نمیخوام با باورهای نادرستم درباره ثروت روبه رو شم، بشینم پای میزِ مذاکره باهاشون. فقط سطحی روبه رو شدم باهاش، نرفتم عمیق لابه های درونیمو بررسی کنم.

          امروز تو کامنت آقا حمید خوندم که از مذهب و خودِ خدا به عنوان ترمز یاد کرد…

          کلا خوندن کامنتها باعث شد بهتر متوجه بشم که ترمزها یا همون باورهای غلط چطوری دارن خودشونو نشون میدن.

          ترمز دیگم، عدم پذیرفتنِ مسئولیت اون مسئله است. یا ترس از خوب نشدن اون مسئله.

          دقیقا از کمال گرایی میاد، از عزت نفس پایین میاد…

          یه ترمز دیگه هم دارم: من هر روز بیشتر عاشق خدا میشم، اما متوجه شدم در زمینه مالی باورهام نسبت به قدرت خدا خیلی ضعیفه، یعنی هنوز نتونستم خدایی که اینهمه دوستش دارم، هدایتهاشو صد قبول دارم، وصل کنم به خدایی که میتونه تو حیطه مالی هم برام صد بذاره…

          یه ترمز دیگه هم همین الان خدا هدایتم کرد به درکش:

          مدتیه دارم سپاس گزاری میکنم، هم کلامی، هم نوشتنی، هم قلبی، هم احساسی…

          اما الان کشف کردم کمه، به اندازه ای که باید برای این همه نعمت و ثروتی که دارم سپاس گزاری نمیکنم، اینا رو بدیهی میدونم و فقط چشمم به دنبالِ خواسته های جدیدمه که باید زود محقق شن، چرا نمیشن؟

          یعنی شکر نعمت، نعمتت افزون کند.

          کفر نعمت از کفت بیرون کند شاید داره برام اتفاق میوفته.

          تو ظاهر امر حس میکنم خیلی سپاس گزارم اما در عمق این اتفاق نمیوفته و یه ترمز خیلی خیلی مزاحمه که خودشو حتی نشون هم نمیده انقدر که قائم شده.

          یه راه حل براش پیدا کردم، اینکه از نعمتهایی که خدا داده استفاده کنم، لذت ببرم در لحظه، که اینطوری عملا دارم سپاس گزاری عملی میکنم برای اون نعمت.

          دارم میگم والله یرزق من یشاء بغیر حساب

          اما ترمزهام نمی‌ذارن ثروت و رفاه بیشتر وارد زندگیم شن.

          مواقعی بوده که ورودیِ مالیم بیشتر بوده تازه مثل الان هم آگاهانه کار نمیکردم روی خودم…

          حتما که اون مواقع ترمزها کنار رفته بودن، باورهای غلط کنار رفته بودن…

          یه چیز دیگه هم هست، اینکه عجله برای من نقشِ ترمز رو بازی میکنه…

          همیشه جاهایی که عجله نمیکنم موفق تر هستم و وقتی عجله میکنم تو در و دیوارم.

          به قول رضوان جان، این سوالات هوشمندانه استاد و فایلها، باعث شده آدم دست بندازه داخل خودش و یه سری نازیبایی ها رو از درون خودمون بیرون بکشیم تا بتونیم خالص تر شیم.

          یه مثال جالب جلوی چشمم قرار گرفت چند روز پیش:

          سر موضوع مشترک مالی بین من و یه بنده خدایی، من به هم ریختم، ایشون خونسرد بود، بعد دیدم چه جالب ایشون که خونسرد بود به سرعت روزی به سمتش اومد، آسانی به سمتش اومد.

          اونوقت من فکر میکردم با به هم ریختن یا ناراحتی مثلا مسئله حل میشه؟

          البته طی مدت کوتاه‌تری نسبت به گذشته ام، به خودم مسلط شدم و کنترل ذهن کردم چون نمیخواستم با بد شدن حسم اتفاقات بد پشتش بیان.

          چقدر با این مثال‌ها بهتر درک میکنم قوانینِ بدون تغییر خداوند رو.

          ممنونم از کامنت های خوبی که نوشتی آقا ماهان.

          و باعث شدی کامنت امروزم، در پاسخ به کامنت شما نوشته بشه.

          برات بهترین ها رو آرزو میکنم شاگردِ خوب و تلاشگرِ کلاس.

          خدایا دوستت دارم

          خدا رو شکر برای همه چیز

          خدا رو شکر برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
          • -
            رضا گفته:
            مدت عضویت: 1164 روز

            درود بر شما و همه دوستان عزیز

            درود بر استاد و خانم شایسته.

            این کامنت در جواب دوستمون بود ولی خیلی آگاهی در خودش داشت. قسمت سپاسگزاری خیلی عالی بود و متوجه شدم منم همینطور هستم. ترمزهای عایی رو شناسایی کردین و باعث آگاهی بنده هم شدین ، وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم احساس میکنیم بدون نقص داریم پیش میریم ولی نتایج نشان میده در چه مسیری هستیم و فایلهایی از این دسته که باعث میشه تلنگر بخوریم قشنگ ذهن رو حلاجی و خوندن کامنت تاثیر فایل و درک فایل رو چندین برابر میکنه و خیلی راحتتر به نتیجه میرسیم .

            بازم از شما و دیگر دوستان سپاسگزارم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              سمانه جان صوفی گفته:
              مدت عضویت: 1900 روز

              سلام آقا رضا.

              ممنونم از توجه تون به کامنتم.

              منم همینطور فکر میکنم، گوش دادن به فایلهای استاد و بعد خوندن کامنت بچه ها خیلی مسائل رو واضح تر میکنن تو زندگیِ شخصی خودمون.

              خودِ من هیچ درکی نداشتم از ترمز و گاز، که استاد قبلا بارها و بارها تو فایلهای متفاوت بهش اشاره کرده بودن و شنیده بودم، تازه تو این فایل برام کمی شفاف تر شد که منظور استاد چیه، مخصوصا که کاملا منتظرم بودم کامنتهای بچه ها رو بخونم تا با مثال‌هایی که مینویسن از خودشون، مطلب برام شفاف تر شه…

              خدا رو شکر برای حضور در این سایت ارزشمند با دوستانی ناب و توحیدی.

              در پناه و آغوشِ خدای مهربون باشین.

              خدایا دوستت دارم

              خدا رو شکر برای همه چیز

              خدا رو شکر برای همیشه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            ماهان بختیاری گفته:
            مدت عضویت: 1385 روز

            سمانه خانوم چقدر کامنت محشری نوشتین واقعا تحسین برانگیز بود . چقدر منو درگیر کرد اونجایی که گفتین زمانی که عجله نمیکنم موفق ترم … واقعا همینه . نکته فوقالعاده دیگه ای که گفتین اینه که واقعا سپاسگزار باشیم . چقدر زیباست این سپاسگزاری عمیق . خیلی خیلی انرژی کامنتتون رو دوست داشتم ایشالا که حال دلتون در پناه الله یکتا عالی باشه .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              سمانه جان صوفی گفته:
              مدت عضویت: 1900 روز

              سلام ماهان جان.

              ممنونم از کامنتت، حس خوبی بهم منتقل کرد.

              تحسینت میکنم که در مسیر رشد و بهبود هستی و مطمئنم روز به روز بیشتر موفق میشی.

              واقعا تحسینت میکنم که آگاهانه وارد مسیرِ پیشرفت شدی و خیلی خوب جلو میری و قلباً بهت افتخار میکنم.

              برات بهترین هارو آرزو میکنم و اینکه همیشه در آغوشِ گرم و پر از امنیتِ خدا باشی تو ثانیه به ثانیه ی زندگیت.

              خدایا دوستت دارم

              خدا رو شکر برای همه چیز

              خدا رو شکر برای همیشه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          گلابتون خوشبخت گفته:
          مدت عضویت: 3200 روز

          سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

          و سلام به آقای خوشدل و ماهان عزیزو سایر دوستان به خاطر بیان ترمزهای ذهنیشون

          در پاسخ به سوال استاد که کدام کار هست که شما براش زحمت بسیار کشیدید ولی بهش نرسیدید میتونم قضیه آیلتس گرفتن برای مهاجرت رو بگم که به مدت 2سال هست که معلم گرفتم و زمان گذاشتم و بعداز ظهرها که از سر کار میام خونه فقط زبان میخونم و آخر هفته ها هم جایی نمیرم مگر اینکه کار خاصی پیش بیاد یا مهمون بیاد کلا خودم رو از هر تفریحی محروم کردم و زمانی تفریح میکنم که یکدفعه به شدت مریض میشم و متوجه میشم که دیگه روحم تحمل این فشار رو نداره اونوقت یک برنامه سفر جور میکنم و به این ترتیب استراحت میکنم یعنی اینطوری بگم که 2سال عید ها رو نرفتم مسافرت چون استاد زبانم گفت 3ماه فشرده وقت بزار بخون و پروندشو ببند و من در هر 2تا عید چنان مریضی شدم که یک هفته افتاده بودم و جون هیچ کاری نداشتم نکته جالبش اینجاست که وقتی تصمیم جدی برای خوندن حسابی میگیرم یک بلایی سرم میاد که بشینم سرجام و به آسته آسته رفتن ادامه بدم .کلا من همه زندگیمو waitاین آیلتس کردم حتی وارد هیچ رابطه عاطفی نمیشم یک جورایی پس میزنم افراد رو که نکنه وقت منو بگیرن و من به هدفم نرسم .

          ترمزهای ذهنی من که مانع گرفتن مدرک آیلتس میشود.

          ترمز 1:کمالگرایی که این رو از نوشته های ماهان عزیز دریافت کردم که من هر چقدر بیشتر به خودم سخت بگیرم که از کمبود عشق به خودم میاد جهان هم همونجوری با من برخورد میکنه

          ترمز 2:کفر نعمت از کفت بیرون کند(با تشکر از کامنت سمانه صوفی عزیز)من اصلا سپاسگزار پیشرفت های کوچکی که کردم نیستم بطور مثال یادم رفته که پارسال این طور موقع ها تته پته میکردم تو speaking ولی تو ماکی که دادم نمره 6گرفتم تو مهارتspeakingدر واقع من سپاسگزار نعمت هایی که الان تو زندگیم دارم نیستم و همش منتظرنمره overall و نتیجه ای هستم که در آینده باید بگیرم

          ترمز 3:باور اینکه آیلتس گرفتن خیلی سخته و کار مردونه ای هست و چون ذهن اگر باور کنه چیزی سخته ازش فرار میکنه به وضوح تو رفتارهای خودم میبینم که باید برم زبان بخونم ولی هی طفره میرم و میگم ولش کن فعلا خودشناسی کار کنم و میام مثلا حرفهای استاد رو گوش میدم یک جورایی فرار میکنم ازکاری که باید انجام بدم تا نتیجه بگیرم .

          ترمز4:باید خیلی زحمت بکشم تا موفق بشم مثلا شب بیداری بکشم صبح ها زود بیدار بشم حسابی سختی بکشم و اینکه گاهی که درسته حسابی زبان نمیخونم میگم من که خوب درس نخوندم چرا باید موفق بشم اون پسر داییم که اونجوری با برنامه ریزی و اصولی درس میخوند و 3ماه لیزری درس میخوند موفق میشه نه من که بعضی روزها حال ندارم درس بخونم یکجورایی انگار خودمو لایق نمیدونم برای گرفتن این مدرک

          ترمز 5:باورهای توحیدی ضعیف

          من و مادرو خواهرم تو تهران زندگی میکنیم و هیچ فامیلی تو این شهر نداریم و گاهی فکر میکنم آیلتس بگیرم که چی بشه اینها رو تنها ول کنم برم چه کسی ازشون حمایت میکنه همین الانشم ما تنهاییم

          -من ترس از دست دادن عزیزانم رو هم دارم و گاهی که تلفن جواب نمیدن قلبم میخواد بیاد تو دهنم و بعضی مواقع فکر میکنم خوب حالا اگر اون ور دنیا خدایی نکرده همچین اتفاقی افتاد و تلفن جواب ندادن میخوای چیکار کنی چه کاری از دستت برمیاد

          -خواهرم تنهاست خوب اون اول ازدواج کنه بعد من برم بهتره که یک حامی داشته باشه

          -ترجیح میدم مادرو خواهرم مهاجرت کنن شهرمون شیراز که حمایت فامیل رو داشته باشن بعد من برم از ایران

          -اگر تو یک کشور غریب مریض بشم چی میشه

          -من فوبیای ترس از حیوانات دارم حالا با ترس از سگ و گربه چیکار کنم اونجا

          ترمز6:ما در خانه اجاره ای زندگی میکنیم و یکی از ترمزهام اینه که حتما قبل از رفتنم باید یک خونه برای مامانم بخرم که خیالم راحت باشه موقع رفتن …باور کمبود

          ترمز7:باورهای ناشی از کمبود عزت نفس :

          -من نمی تونم امتحان سختیه من توانشو ندارم و بارها تو این راه ناامید شدم

          -چطوری هزینه هامو بدم

          -چطوری ارتباط برقرار کنم من که تو همین ایران هم مشکل ارتباط برقرار کردن دارم

          گاهی انقدر این افکار احاطم میکنه که فکر میکنم این همه زحمت برای چی ولی توی یکی از فایل های استاد شنیدم که استاد گفتن هر آرزویی داری برو بهش برس بعدش اگر هم راضی نبودی تو یک شخصیت بهتری ساختی و با اعتماد بنفسی که بدست اوردی میتونی راه بعدی رو سریع تر طی کنی

          در پایان سپاسگزارم از خداوند که منو با استاد آشنا کردن و از استاد عزیز بخاطر طرح سوال بجاشون و بخاطر این همزمانی که برای من بوجود اومده بود که خیلی ناراحت بودم چرا 2ساله دارم درس میخونم ولی نتیجه دلخواهمو نمیگیرم

          دوستان اگر من رو برای ساخت باورهای درست و حذف ترمزهای ذهنیم راهنمایی کنید خیلی خوشحال میشم و امیدوارم که این انرژی خوب به زندگی همگی برگرده

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1900 روز

          سلام ماهان جان.

          الان دوباره هدایت شدم به خوندنِ مجددِ کامنتت.

          این نکته برام بولد شد:

          هرچقدر بیشتر به خودم سخت بگیرم، از کمبود عشق به خودم میاد.

          چقدر مهمه که با خودم خوب برخورد کنم.

          دقیقا این روزها یه سری شیطنت هایی انجام دادم که نتایجش رو شاهدم.

          اما کاملا دارم تمرین میکنم که خودمو سرزنش نکنم و با خودم بد برخورد نکنم.

          به خودم این باور رو تکرار میکنم:

          سمانه انتخاب کردی و تصمیماتی رو گرفتی.

          سمانه رو سرزنش نکن.

          مسیولیتِ انتخاب هاتو بپذیر و جلو برو.

          اگه شرایط سختی برات به وجود اومده، حاصلِ انتخابِ خودته و باید بپذیریش.

          بسیار خوشحالم که نوشتی جلسه 4،5 و 6 دوره شیوه حل مسائل به کمالگرایی پرداخته، خوشحالم که این محصول رو تهیه کردم و میتونم روش کار کنم برای بهبودِ بیشتر خودم.

          این نکته هم بسیار جالبه که نوشتی:

          اگه من حالمو یکم بهتر نکنم و به حال خوبم اهمیت ندم، نجواها منو به راحتی گیر میندازن و من هر چقدرم کار کنم روی خودم ذهنم پیروز میشه.

          دقیقا منم به این نتیجه رسیدم:

          آگاهانه باید دائما برم سراغِ خلقِ حسِ خوب برای خودم.

          یعنی دائم باید این قسمتِ خلقِ حسِ خوب رو شارژ کنم و فرصت ندم به نجواهای ذهنی برای نفس کشیدن.

          چون غفلت کنم نجواها بالا میان و برام تولیدِ دردسر می کنن.

          یه چیزی که خیلی برام جالبه اینه که سرزنشِ خود، به شدت نجواهای ذهنی رو بالا میاره و به شدت فعالشون میکنه، یعنی انگار دری رو باز میکنه به روی نجواهای بیشتر و بیشتر و بیشتر.

          و اینکه چقدر کنترلِ ذهن میتونه کمک کنه به آدم برای خروج از نجواهای ذهنی.

          مرسی که دستِ خدا شدی و باعث میشی بهتر فکر کنم، تحلیل کنم، بنویسم برای درکِ بهترِ خودم برای رشد و بهبودِ بیشتر.

          در آغوشِ خدا باشی ماهان جان.

          از خداوند مهربان و هدایتگرم میخوام، که اگه ظرفِ وجودم آماده است برای دریافت دوره ی جذاب کشفِ قوانین زندگی و شناسایی ترمزهام، منو به سمتِ دریافتش هدایت کنه.

          خدایا دوستت دارم

          خدا رو شکر برای همه چیز

          خدا رو شکر برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          گزارش نقض قوانین سایت
          • -
            ماهان بختیاری گفته:
            مدت عضویت: 1385 روز

            سلام سمانه خانوم خیلی خیلی خوشحالم که کامنتم بهتون کمک کرده . نکته طلایی ای رو گفتید : سرزنش کردن یعنی هیزم خشک برای آتیش نجواهای ذهن . یکی از ترمز های جدیدی که روش کار کردم جدیدا و بهتر شده و خیلی زیرکانه بود این بود که من اومدم گفتم من خالق زندگیم هستم و مسئولیت اتفاقای زندگیم رو چه خوب و چه بد میپذیرم ولی وقتی یه اتفاق به ظاهر بد میفتاد یا مسئله ای پیش میومد ، من میشستم میگفتم وای ماهان چه فرکانسی فرستادی ای وای بدبخت شدیم چرا سر من اومد . در صورتی که مهم نیست چگونه و چرا اینجاست من که اونقدر باهوش نیستم دلیل اصلیش رو الان بدونم ، مهم اینه که بگم خب این اینجاست چطور مدیریتش کنم چطور حالمو خوب کنم چطور ازش بهره ببرم . الان احساس گناه و قربانی بودن بسیار بسیار کمی دارم و هر دفعه که اینگونه رفتار میکنم ، مثالی جدید بدست میارم واسه اینکه تونستم حل مسئله کنم و اعتماد به نفسم میره بالاتر . یکی از کار هایی که در خال حاضر برای حال خوب بیشتر دارم انجام میدم ، اینه که یه سری از سفر به دور امریکا رو انتخاب کردم و گفتم با دقت میشینم میبینم و نکات مثبت رو کامنت میکنم و نمیدونین چقدر باطری هامو شارژ میکنه ! مواظب خودتون باشین و خیلی به خودتون افتخار کنین که دارین روی خودتون کار میکنین

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1785 روز

      سلام ب ماهان عزیز

      افررررین پسرررر دمت گرم خیییییلی لدت بردم ک از این سن شروع کردی و انقدررررر عاااالی و متعهد داری کاررر میکنی

      و چقدرررررر لدت بردم از رها بودنت

      چقدررررر لدت بردم از اینکه انقدر دقیق هستی توی رفتارت و کار میکنی رو خودت

      تحسینت میکنم بینهااااااااایت

      بینهااااایت تحسینت میکنم ماهان عزیزم

      و برات بهترینهارو ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نگین فلامرزی گفته:
      مدت عضویت: 1697 روز

      خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که به کامنت ماهان عزیز هدایت شدم

      ماهان عزیز واقعا تحسینتون میکنم تحسینت.ن میکنم که دوره عزت نفس که بی نظیر ترین دوره هست را داریند و و روش کار میکنید و بهش عمل میکنید ،مه عملگرا بودن مهمترین اصله

      واقعا همینه جواب همه چیز در باورهای ماست و نه هیچ عامل بیرونی

      سلامت ،شاد،ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      عمران نوری گفته:
      مدت عضویت: 1979 روز

      پسر فوق العاده‌ای

      ماهان عزیز تولدت رو بهت تبریک میگم

      یعنی با خوندن کامنتت و این درک فوق العاده‌ات به قانون رو دیدم از اینکه چقدر خوب روی قوانین مسلط هستی نشون از پیگیر بودن و کار کردن روی خودت هست

      چقدر نکته مهمی رو بهش اشاره کردی که ما تو کار و زندگی و حتی روابطمون کمالگرا هستیم

      و همش منتظریم تا نتیجه پرفکت بشه تا ما راضی باشیم

      و خودت همین عامل باعث میشه ما غافل بشیم از نتایج کوچیکی تو زندگیمون داره رخ میده و حواسمون بهش نباشه

      واقعا این نکته و این ترمزی که من ناخوداگاه دچارش میشم و همش بدنبال نتایج بزرگ و چشمگیر هستم مخصوصا از وقتی که دارم با این آگاهی‌ها کار میکنم انتظار دارم یهویی یه تحولی در شرایط مالی من رخ بده

      و همین عامل باعث میشه من نتایج ریز و کوچیکی که تقریبا هر روز داره تو زندگیم و بیزنسم رخ میده رو نبینم و ازش غافل بشم

      و تو حالت بدتر ناامید بشم از ادامه مسیر

      در صورتی که این واقعیت زندگی من نیست که اگر بیام در کل کیفیت زندگی خودم رو بررسی کنم من اصلا هیچ ربطی به عمران 3 سال پیش ندارم

      از لحاظ سلامتی ، از لحاظ ارزشمندی و لیاقتی که برای خودم دارم قائل میشم ، از لحاظ ارتباطم با خودم و خدای خودم ، روانتر شدن زندگیم و ارتباطم با خانواده‌ام ، اسونتر گرفتن زندگی و کلی نتایج فوق العاده دیگه

      اخ اخ از لحاظ اسون گرفتن که من اصلا احساس میکنم خیلی دارم خوب عمل میکنم ( البته باز هم میخوام بهتر بشم )

      در حدی که بعضی اوقات از لحاظ مالی اینقدر اوضاع بحرانی میشه که من اگر عمران 3 سال پیش بودم تمام سیستم عصبی من بهم میخورد و زمین و زمان رو میخوردم که چرا این وضعیت رو دارم و تو حالت بدتر میرفتم پول قرض یا بدهی بالا می‌اوردم تا تو ظاهر شرایط بهتر بشه ولی اوضاع باز بدتر بدتر میشد

      ولی الان کسی منو و شرایط و رفتارهای منو ببینه

      پیش خودش میگه بابا از عمران بیخیالتر ادم نداریم

      دنیا رو اب ببره عمران رو خواب میبره انگار نه انگار

      خیلی به خودم افتخار میکنم که به این درجه از مدار رسیدم

      این نشون از باورهای توحیدی و تسلیم بودن و ایمان من به خداست که میدونم خودش منو هدایت میکنه و خیلی راحت و اسون و نرم و طبیعی منو به خواسته‌ام میرسونه

      کافیه من روی خودم و باورهام کار کنم و الهاماتی که در راستای باورهای درست بمن گفته میشه رو انجام بدم و تمرکزم این باشه که کار سمت خودم رو درست انجام بدم و دیگه نگران نباشم

      خدا خودش ارباب خوبیه و کار خودش رو دقیق و عالی انجام میده

      ماهان جان بینهایت سپاسگزارم از اینکه چه نکته مهم و کلیدی رو بهش اشاره کردی و کمک کردی تا من بیشتر حواسم باشه

      عاشقتم بازم تولدت رو بهت تبریک میگم

      انشالله سال جدید رو با خلق اگاهانه خواسته‌هات و قویتر کردن باورهات پیش رو داشته باشی

      انشالله هر کجا هستی در پناه خدای مهربان شاد ، سالم و خوشبخت و ثروتمند باشی

      فعلا

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        ماهان بختیاری گفته:
        مدت عضویت: 1385 روز

        خیلی سپاسگزارم آقا عمران عزیزم . ممنونم واسه ریپلای عالیتون واقعا به لحظه یه ذوقی درونم اومد که اره این مسیر درسته … تحسینتون میکنم که اینجایین و انقدر دارین پیشرفت میکنین ایشالا که عمل به این آموزه ها براتون میلیون ها دلار ثروت و بی نهایت آرامش و شادی براتون بسازن . شما هم به من یاداوری کردین که زوم اوت کنم و از بیرون نعمت هامو ببینم ! الهی شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رضوان بنی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1460 روز

      تولدتووووووووون مبااااااااارک کل هستی بااااااشه مرسی که بدنیااااااا اومدین و دنیااااااا رو قشنگتر کردین ️️️ من هم امروز دوره کشف قوانین رو خریداری کردم و میخوام با تک تک سلولهای بدنم از راز هستی باخبر بشم … ممنونم از استاد عزیزم جناب عباسمنش .استاد شما فرشته نجات زندگی من شدین و بزرگترین الگوی من در زندگی .خدارو هزاران بار شاکرم بابت داشتنتون و آگاهی هایی که من میدید …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهدی و زهرا سیدی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    سلام دوستان.

    حدود سال 97 با همسرم گالری پوشاک راه اندازی کردیم .و دقیقا طبق گفته استاد با وجود تلاشهای زیاد اموزشهایی که دیدیم وقت و انرژی که گذاشتیم ؛ نتیجه خوبی حاصل نمیشد . و این درحالی بود که مغازه روبه رو ما روز به روز بزرگتر میشد و تمام چیزهایی که برای ما ارزو بود اونا به دست میاوردن و جالبش اینا بود هم کار میکردن هم اخر هفته هاشون حسابی تفریح میکردن .

    الان یک سالی هست که ما شغلمون رو عوض کردیم و بعدش کشف کردیم که چرا ما موفق نشدیم و میخوام در ادامه ترمز های ذهنی امون رو بنویسم :

    1. ما هر موقع میرفتیم تهران جنس بخریم از بازار فک میکردیم همه بازاریا گرگن و کلاه بردارن

    2.فکر میکردیم ما مثل خیلیا پارتی نداریم تا یه عمده فروش خوب به ما معرفی کنه

    3. مغازه امون داخل پاساژ بود فکر میکردیم به خاطر مکانمون هست که مشتری ما کمه

    4. کارمون در حوزه پوشاک نیازمند عکاسی مدلینگ بود که با باورهای مذهبی من در مورد پوشش فاصله داشت و همش میگفتم من چون مثل بقیه نمیتونم لباسای تنگ و کوتاه و لخت بپوشم و محتوا قشنگ نداریم مشتری نداریم …

    الان که یک ساله وارد شغل جدید شدیم ، به خوبی درک کردیم که قبل از شروع تمرمزهامون رو انالیز کنیم .

    مثال دوم در حوزه سلامتی :

    من بیماری خودایمنی صدف دارم .بارها دیدم تو قانون سلامتی نتیجه گرفتن و خوب شدن ولی ترمزهای من اینه : میگن ریشه این بیماری ارثیه . میگن استرس برای این بیماری سمه و لکه ها ظاهر میشه . میگن بادمجون حساسیت زا و قهوه ام این بیماری رو تحریک میکنه …! و اشتباه من با تمام تلاشهایی که برای بهبودش دارم باعث شده نتیجه نگیرم .

    مثال اخر در مورد مهاجرت به دبی : برای منی که گیلان زندگی میکنم اب و هوای دبی بزرگترین ترمز ذهنم شده . و هر بار که میام براش زحمت بکشم کاری کنم هی این قضیه بزرگ میشه تو ذهنم و کاملا هم اگاهم که این موضوع ترمز ام شده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 152 رای:
  3. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 809 روز

    استاد عزیزم واقعاااا نمیدونم چی بگم از این قوانین

    هنوز چند ساعت از ردپای دیشبم نمیگذره که دقیقااااا راجب همین موضوع حرف زدم و مثال های زندگی خودم آوردم و درست الان استاد راجب همین موضوع فایل جدید گذاشتن

    خدای من چه خبره؟چقدر خدا قشنگ جوابمو میده ،چقدر خدا خوب تضادهایی به یادم میاره و بلافاصله راه حلش یا نشونه اش تو فایل های این سایت جلوی چشمم قرار میده

    خدا چطوری بهم ثابت کنه که ما خالق زندگیمونیم؟چطوری برام اثبات کنه مدار های مختلف و آگاهی های اون مدارو

    نمیتونم ذوقم در کلمات ابراز کنم که غوغایی درون منه ،مثل بچه ای که تازه داره میبینه میشنوه لمس میکنه و… تمام جهان اطرافم متفاوت شده و اینبار به جای اینکه من واکنش نشون بدم اونه که داره متناسب با من واکنش نشون میده

    یکی از لذت های این روزا برای من هدایت شدنه .میگم خدایا از فایل های استاد منو هدایت کن به فایلی که نیازه امروز درس هاش مرور کنم

    و باورتون نمیشه چقدر ذوق میکنم وقتی فایلی که قبلا گوش دادم ،دوباره گوش میدم و اینبار آگاهی هارو بهتر درک میکنم

    میگم خدایا شکرت که ظرفم داره بزرگ میشه خداروشکر که بهم این فرصت دادی خودم خالق زندگیم باشم و همه شرایط برام فراهم کردی

    استاد عزیز شوق دیدن این فایل و حس فوق العاده اش کاری کرد که نتونم منتظر شب باشم تا این پیام در قالب ردپا بنویسم

    تمام طول ویدیو اشک ریختم و خدارو بابت حضورش شکر کردم

    از خدا ممنونم که از هر طریقی خودش بهم نشون میده

    از شما بسیار بسیار سپاسگزارم

    اجرتون با خدا استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 131 رای:
  4. -
    مجید حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    سلام ب استاد عزیزم و تمامی دوستان عزیز و سپاسگذار خداوندم بابت وجودتون

    امروز روز تولدمه و به سمت این فایل هدایت شدم و میخام بعد از تایمی کامنت بزارم

    در مورد این سوال ک واقعا چن ساله ذهنم درگیرش همین چن وقت پیش هم داشتم بهش فکر میکردم

    من دوسال رو به بیزنس کار کردم بصورت کاملا تمرکزی و با تمام وجودم هم دوسدخترم هم خانوادم هم دوستانم رو کلا بخاطر این کار هیچ گونه ارتباطی نداشتیم صبح زود بیدار میشدم مطالعه میکردم جلسه میذاشتم و خلاصه خیلی کار می‌کردم واقعا از تمام وجودم مایه گذاشتم ولی خب نمیشد انگار رو تردمیل بودم ولی یه نفر دیگه ک ن اصلا سواد درستی داشت ن حرفای خاصی میزد ن کار خاصی می‌کرد مث آب خوردن رشد می‌کرد و من هنگ میکردم خدایا جریان چیه من دارم خودمو ب در و دیوار میزنم نمیشه این چجوریه ک انگار رو سرازیریه شل کرده همینجوری از در و دیوار براش میاد ن اینکه حسادت کنم شایدم میکردم ولی بحث این بود جریان چیه مثلا با همون فرد ی جلسه میزاشتم بعد میبینم این اصا هیچی نمیدونه البته ناگفته نماند اون موقع اصا با شما آشنا نبودم ولی ب لطف خدا و آموزشهای شما الان همه چی عالیه و خیلی خوشحال و سپاسگذارم. و اینکه سوال سوم چ باورهای محدود کننده داشتم ک باعث نشد تلاهاشم جواب نده

    اینکه من در مورد ثروت و ثروتمندان کلا ترمز داشتم و اصا با خداوند رابطه خوبی نداشتم حداقل در مورد ثروت

    دومین باور احساس لیاقت بود ک من خودمو لایق تون جایگاه و اون درآمد نمیدونستم

    باور کمبود داشتم و الانم توش یکم مسعله دارم

    چهارمین باور اینکه پول بسختی بدست میاد هرچقدر بیشتر اذیت بشم و بیشتر تلاش کنم و زجر بکشم بیشتر موفق میشم

    فک میکردم بقیه باید یکاری بکنن ک من موفق بشم و بیشتر تمرکزم روی تغییر دیگران بود

    روی آدما بیش از حد حساب میکردم ن روی خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 175 رای:
  5. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان ارزشمند م

    ای خدای بخشنده چقدر زیبا جواب کسانی را که به دنبال هر خواسته ای باشند میدهی

    استاد عزیزم میگه من از صدای آب خیلی لذت میبرم این خواسته برایش محقق شده همیشه باران بی انتها بر سر این سرزمین بهشتی که استاد انتخاب کردند می‌بارد . حتی با این که استاد عزیز روز های زیادی را از نعمت باران بهرمند است باز هم میخواهد که همیشه صدای آب را با این فواره ی زیبا و پر قدر ت و پر از تکنولوژی بشنود . خدایا بی نظیری که این آدم بی نظیر را برای ما آدم‌های بی نظیر فرستادی تا یاد آور . فراوانی نعمت ها مثل فراوانی شادی خوشبختی . فراوانی سلامتی. فراوانی ثروت فراوانی آب ،باران. هوای عالی ، سرسبزی بی انتها حتی در زمستان، زمستانی که همیشه بهار است برای استاد عزیزم یاد آور باشد

    خدایا استاد از زبان تو به من گفت وقتی یک خواسته ای در دلت شکل میگیره قطعاً یقین بدان و ایمان داشته باش که خدا دوست دارد صد در صد به آن خواسته برسی و قطعا راه بدست آوردن خواسته را برایم هموار می‌کند

    خدایا اینقدر راحت و آسان و بی پرده حرف میزنی که نهایت ندارد

    خدایا یعنی من هر چه که در دلم باشه و بنویسمش. تو مهر تایید به پای محقق شدن آرزویم میزنی

    یعنی اینقدر آسان و بدیهی و طبیعی خدایا واقعا کریم و بخشنده ای. ای بی نهایت

    خدایا من هدف عالیم را می‌نویسم دو هفته ای هم برایش تلاش میکنم اما چرا اینقدر با اینکه نتیجه میگیرم از نوشتن هدف،،، جزو رفتار همیشگی ام نمیشود استمرار ندارم در انجام کاری که درست و آسان است چرا من باید اینقدر سست ایمان باشم

    خدا جون می‌دونی چیه من ارزش خودم رو هنوز درک نکردم

    هنوز خودم رو باور نکردن که خالق تمام اتفاقات زندگی خود هستم

    هنوز نتوانستم قدرتی که در درون من وجود دارد را درک کنم

    هنوز برایم باور پذیر نیست هنوز این پیام های الهی که از زبان استاد عزیزم با من در میان میگذاری را درک نکردم

    آخه چرا اینقدر به خودم صدمه میزنم آخه چرا اینقدر من سست عمل میکنم

    خدای مهربونم این سوالی که از من شده که فکر کنم.

    آیا هدفی داشته ام که برایش خیلی تلاش کرده باشم اما به آن نرسیده باشم ؟!

    آخه هر چی فکر میکنم منی که قانون را میدانم با اینکه اینقدر این آگاهی ها خالصه

    چقدر تونستم تلاش کنم میبینم که تلاش من فقط برای یکی دوروز با شوق و اشتیاق و عشق و علاقه و سر زندگی بوده بعد ه دو سه روز دیگه باد من خوابیده

    ننشستم ببینم این بادی که داره از چرخ محقق شدن آرزویم خارج می شود چه مشکلی دارد چه چیزی است که این لاستیک را پر باد کرده ام اما سریع خارج میشود

    من قطعا باید ببینم که شاید میخی فرو رفته شاید ریزه پارگی داره یا به قول قانون رانندگی یه پام روی گاز. یه پام روی ترمز و دارم باقدرت تمام هر دو مورد رو فشار میدم اما ماشین حرکت نمیکنه

    یه داستان!! پدرم یه موتور ایج داشت که خیلی ازش کار میکشید خیلی هااااااا هر روز هم یه مسافتی را تا زمین کشاورزی طی میکردیم پنج نفر سوارش می‌شدیم به اضافه ی غذاو وسایل خورد و خوراک یک روز کامل

    برای اینکه چند بار پدرم رفت و برگشت نکنه که یه وقت بنزین تموم نشه. که ما پول نداریم بنزین بخریم پس چرا باید من دوسه بار رفت و برگشت انجام بدم

    خلاصه موتور مون بی چاره از بس که بار به اون سوار میشد هر روز پنچر میشد. هر روز باید پیش میکانیک می‌بردیم غیر از اون اون هزینه ای که برای بنزین موتور پرداخت نمیشد به قیمت چند ده برابر به مکانیک محله داده میشد به غیر از اون. کلی تو راه معطل می‌شدیم که بلکم پدرم خودش بتواند درستش کند. چند بار پیاده می‌شدیم که پنچر گیری کند

    اما پدرم اگه این همه بار به این زبان بسته بار نمی‌کرد

    یا چند بار رفت و برگشت انجام میداد هیچ وقت این اتفاقات نمی افتاد

    وچقدر عصبانی میشد و کلی هم بد و بی راه می‌گفت که ای خدا مگه صدای منو نمیشنوی تو که می‌دونی من بد بختم ‌‌‌چرا اینقدر تو کار من لنگ می‌ندازی چرا اینقدر من بدبختی میکشم

    من که دارم برای نون حلال زحمت میکشم

    من که دارم از ریختن عرق بازو ها و پیشونیم نون در میارم پس چرا منو نمی‌بینی

    چرا بد بختی پشت بدبختی برام میاد

    چرا این همه کشاورزی و باغ داری و دامداری میکنم و زحمت میکشم هیچی ته کاسه ام نمی‌مونه چرا بدهکار تر هم میشوم

    دارم فکر میکنم که چرا پدر من اینقدر ساده می‌تونست چند بار رفت و آمد داشته باشه این همه زجر برای خودش به جون می‌خرید چون تنبلی هم بود که چند بار باید این مسافت رو بیاد و بره و هنوز که هنوزه موتورش هر روز روی سر میکانیک چون استفاده درست از وسیله نمیشه چون که اینقدر به بدبختی و مشکلات توجه می‌کنه. هر روز اخبار رو میبینه و اتفاقات بد بیشتری رو جذب می‌کنه

    یادمه بچه که بودیم همیشه سر سفره ی عید دعا میکرد که بچه ها بدهی هایم را پرداخت کنم حتما شما را مشهد میبرم ما هم خیلی برا زیارت ذوق داشتیم

    اما هیچ وقت بدهی پدرم پرداخت نشد اون باور نداشت که میتواند بدهی اش را پرداخت کند برای همین این بهانه را آورد که آره من که نمیتوانم الکی به بچه ها بگم که تا وقتی بدهی پرداخت شد شما را میبرم ما هم چنان که ازدواج کردیم هنوز هم این آرزو به دل مان است که خانوادگی زیارت بریم . پدرم می‌گفت تا سال دیگه اگه بدهیم پرداخت شد شما رو مشهد میبرم نشد که نشد .فقط برای ساکت کردن ماکه آخه بدهی پرداخت نشده

    ما هم در زندگی هیچ وقت برای رسیدن به آرزو های مان تلاش نکردیم تلاش ذهنی چون نمی‌دانستیم

    اما حالا هم که قانون را میدانیم باز هم تلاشی برای تغییر نمی‌کنیم که حداقل ما به پدر مادرمان نشان دهیم که میتوانیم

    چون ما 6تا فرزند هر وقت دور هم جمع می‌شویم به پدر می‌گوییم که این کار درست است. از این روش به ثروت می‌رسی پس انجام بده. اما هر بار پدرم میگوید. این همه دم از قانون میزنید. شما چه گلی به سرتان زده اید. شما که بدبخت تر از من دارید در مشکلات. دست و پنجه نرم میکنید

    گلیم تان را از آب بکشید بیرون ببینم چطور. اما من قطعا به خودم و خانواده ام ثابت میکنم که میشود. من یک تعد واقعی داده ام

    یک تمرین برای خودم ایجاد کرده ام که شکارچی نکات مثبت باشم این تمرین را از 9/3/1402شروع کرده ام به خودم قول داده ام که حتما اتفاقات مثبت هر روز را بنویسم. تا روز تولدم که 26خرداد است و ببینم که با این کار چه موهبت های بیشتری را دریافت کرده ام و چه هدیه های از خداوند گرفته ام تا روز تولدم . یک برگه چسپانده ام به در ورودی خونه که چشمم بخوره و ببینم. وانگیزه و اشتیاق داشته باشم که بنویسم هر چند که گاهی تنبلی میکنم دیر تر می‌نویسم اما باز هم انجام میدهم تا جزو رفتار و عادت من شود به صورت خود کار این کار توسط من انجام شود

    یه نکته ی مهم. وقتی روز تولدم رسید این تمرین را کنار نگذارم به صورت بهتری انجامش بدهم

    استمرار داشته باشم من تاریخ تعیین کرده ام که بدانم در فاصله‌ی زمانی کم هم چقدر میتوانم به نعمت های بیشتری برسم پس باید هدف دیگری را مشخص کنم که انگیزه ام خاموش نشود از بین نرود

    استاد عزیزم من هیچ کامنتی نخونده ام

    خیلی ذوق دارم که مورد تایید شما قرار بگیره. ودرمورد کامنتم صحبت کنید. چون خیلی زیباست برای من که یه آدمی را هزاران نفر به صداقتش ایمان دارن حالا اون آدم برای من ارزش قائل هست و من را خوش حال می‌کند تا بیشتر بتوانم شوق نوشتن داشته باشم

    نمیدانم چقدر توانستم به صحبت ها ی شما اشاره کنم اما خودم رو تقویت میکنم.

    استاد عزیزم جان دل خدا شما رو برای هدایت من فرستاد. من قطعا تلاش میکنم تا ذهن ثروتمند داشته باشم من آدم آرامی هستم. انسان آرام و با آرامش ثروتمند می‌شود نه اینکه انسان. حریص و طمع کار و بی صبر

    به امید موفقیت های خودم.

    از تمامی دوستان عزیز ممنونم که کامنت مرا خواندن و رای دادن الله یارِ وَ به گویش کرمانجی

    اَزز گَرِه بِگیژِمَ آرزویِ خا استادِ مِن خایییی یارِ ته بویَ یعنی من باید برسم به ارزو یم. خدا نگه دارن باشه استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 137 رای:
    • -
      داریوش طاوسی گفته:
      مدت عضویت: 2773 روز

      سلام به شما دوست عزیزم حنیفه جان. سپاس فراوان بخاطر اینکه وقت گذاشتین و این کامنت رو نوشتین. با خواندن کامنت شما بی اختیار اشکهایم جاری شد. از خداوند عزیزم میخوام که انشالله بزودی به هر آنچه که آرزو دارین برسین. با سپاس فراوان از استاد گرامی و دیگر دوستان. انشالله در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        hanife sepehri گفته:
        مدت عضویت: 1438 روز

        سلام اقای طاوسی عزیز

        ممنون از شما همچنین ارزوی موفقیت روز افزون برای شما خواستارم

        خدا رو شکر شما در مداری قرار گرفتید که این محصول رو از استاد عزیز خریداری کردید

        من تمام کامنت های دوستان رو باید وقت بگذارم اما کسانی که محصول میخرند بیشتر ذوق دارم بخونم چون اینها دارن با قانون حرف میزنند

        قانونی که در زندگی تجربه کرده اند من از خوندن کامنت خودم بعد هفت ماه خیلی لذت بردم چون یه رد پایی از خودم جا گذاشتم

        همیشه با خودم میگم تغییر نکردم اما وقتی الان خودم رو میبینم. چقدر تغییر داشتم و نا دیده گرفتمشون

        خدا رو شکر من کامنت قبل تولد گذاشتم. وبعد تولد به وضوح دیدم که چه موهبت هایی نصیب من شده

        خدا رو شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه ابراهيمي گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      دوست عزیز سلام . لازم دونستم حتما یه نکته ای رو متذکر بشم به شما . به هیچ عنوان ‌به هیچ وجه تا خودتون نتیجه ای نگرفته اید چه کم چه زیاد اصلا به کسی نگید چیه قانون درسته ، چون بقیه فقط شمارو دلسرد خواهند کرد . نه با پدرتون و‌ نه با هیچ کس دیگه کاری نداشته باشید ، این یک موضوع شخصی بین شما و شماست. هر چند منم اون اوایل اینجوری بودم و از روی ذوق آدم به همه میخواد بگه . ولی نه اینکار غلطه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        hanife sepehri گفته:
        مدت عضویت: 1438 روز

        سلام به شما فاطمه ی عزیز

        خیلی ممنون. که قانون رو برام یاد اور شدید.

        سپاسگزارم دوست عزیزم

        از خدا میخواهم که در این راه ثابت قدم باشیم

        چون هر چه قدر استمرار و تکرار قوانین را در زندگی داشته باشیم قطعا. به نتایج دلخواه میرسیم

        من باید یاد بگیرم و در ذهنم بماند که در مورد قانون به کسی چیزی نگم

        مگر اینکه خودم به نتایج رسیده باشم

        مگر اینکه کسی از من درخواست کند از چه راهی اینقدر ارامش پیدا کردم

        اینقدر علی بی غم اینقدر راحت زندگی میکنم

        اینکه چقدر سلامتی دارم تو زندگیم اینکه چقدر همسرت دوست داره

        این که چه قدر دوتا دختر نازنین و زیبا و دوست داشتنی دارم

        اینکه ادم های دور و ورم چقدر هم فرکانس اند با من و وتحسین میکنند موفقیت هایم را سپاس گزار خداوندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3345 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    به استاد منحصربفردم

    و واقعا هر آنچه که بخواهیم خداوند بسیار زیبا و سریع در اختیارمون قرار میده.

    بعد از گوش کردن به آگاهی های بی نظیر این فایل اولین حس قلبی من این بود که آیا در دنیا جایی بهتر از این جایی که من هستم هم وجود داره؟هدایتی بالاتر و آگاهی بالاتر هست ؟

    من در همه حالت ، شرایط از خدا رشد و یادگیری و زندگی در کیفیت بالا خواستم ، اکثر نوشته هام ی همچین جمله ای داره و الان که اومدم کامنت بذارم به خودم گفتم تو در درست ترین و بهترین جای ممکن هستی ، آرزوی همیشگی تو ، رشد ، یادگیری ، کارکردن روی خودت ، اصلاح کردن ، بهتر و بهتر شدن خواسته قلبی تو در هر روز هست و تو اینجا و هر روز در کنار بهترین بنده های خدا این روال رو داری ، میشنوی ، میبینی ، گوش میدی ، میخونی ، یادمیگیری ، اصلاح میکنی و این یک روال بی نظیر و دائم شده برات ، این آرزوی تو بود که الان هر روز در دست داریش که هیچ دانشگاه و فضایی این همراهی ، قدرت و آگاهی های الهی رو ندارن و این جواب و هدایت معجزه امروز هست .

    و می دونم هرچقدر سپاسگزار باشم در مقابل این نعمت ذره ای بیشتر نیست .

    خدایا از عمق وجود ازت سپاسگزارم .

    واگر بخواهم به سوال های جلسه جواب بدم ، امروز خیلی عمیق جواب می دهم و یکی دو روز آینده طبق آنچه فکر میکنم و حسم باشه خواهم جواب داد .

    چه هدف و رویایی داشتم که بهش با تلاش زیاد نرسیدم ؟ دختر رویا پرداز ، بلندپرواز و اصطلاحا نظر بلندی بودم و هستم و از سال های دور اهداف زیاد نوشتم که هنوز برام این حد از رویا و ذهن بزرگ جالب هست ، اما به ی درصدی از تمام آنها رسیدم و طبق دید کمال گرایانه به نقطه دلخواه نرسیدم ، اما طبق قانون هستی ، یادگرفتم ، رشد کرم ، خودمو شناختم و تمام اون نتیجه حال حاضر عمیق ، مطابق با اصل قانون هستی (البته در اندازه خودم) و یجورایی با ی اساس درست هست .

    من عاشق داشتن ، ثروث بی حد ، خانه ، سفرهای متوالی ، کار بی نظیر و … بودم و هستم اما تلاش من در دهه گذشته زندگی ام مث اکثر افراد جامعه بود و خوب نتیجه ای نداشت نقطه عطف زندگی انس گرفتن با آگاهی های الهی بود و من کم کم خودمو شناختم ، خواسته هامو شناختم ،نگاهم رنگ الهی گرفت و پله پله رشد کردم ، عزت نفسی که پایه هست را ریز ریز قدرت بخشیدم ، دوستی ام با خدا رنگ دیگه ای گرفت ، زمان برد تا مفهوم هر اتفاقی میوفته از درونت هست را درک کنم ، خودمو با دوستان سایت قیاس نکنم ، خیلی زمان برد بفهمم یعنی چی باور بسازم ، باور چیه ، تجربه کنم من ارزشمندم، قدرتمند و…

    و از ی جایی که خواستم قوی تر بشم ، تلاشم در سایت بود ، برای قدرت بخشیدن به درون ، ساخت باورم و خوب من در این لحظه خیلی خواسته ها ، اتفاقات زندگی ام را بهتر می دانم و میخواهم وهدایت میشوم و نمیتونم بگم به خواسته ای نرسیدم اما می دونم اول راهم و فقط در جایگاهی هستم که میتونم خودم را با خودم مقایسه کنم .

    در مورد سوال دوم نیاز به فکر کردن بیشتر دارم و به محض به یادآوردن می نویسم .

    و باورها و ترمز هایی که از دید خودم دارم که نبود یا زودتر تغییر میدادم شرایط خیلی خیلی تغییر میکرد ، باور فراوانی ، باور لایق بودن ، باور هدایت شدن ، باور اینکه در این دنیا اومد شاد باشم و لذت ببرم ، که همه ی این آیتم ها در چالش و تضاد برام روشن شد و بهم قدرت داد و یادگرفتم که با عزت نفس ، اعتماد بنفس ، خودباوری ، ساده گرفتن و لذت بردن از روزهای زندگی در خودمو قوی کنم ، حالمو خوب کنم ، اتفاقات خوب سراغم میاد و باور دارم با بودن در این راه خیلی زود و با کیفیت خیلی خیلی زود از تک تک خواسته هامو و رسیدن بهشون میگم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  7. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلاااام، عاشقتونم️

    بینهایت سپاسگزارم، به خاطر مطرح کردن این سئوال عالی. عجب چیزی پرسیدید!

    احتمالاً من جزو همان دو دسته ای باشم که شما فقط قرار است برایشان دعا کنید و کار دیگه ای براشون از دستتون بر نمیاد! با این وجود، میخواهم به این سئوال فکر منم، چون عاشقتونم و چون اعتقاد راسخ دارم که کار شما درسته!

    خب، چرا جزو همان دو دسته هستم؟ جوابش اینست: مجبور نبودم چیزی بخوام!

    چرا شما به این حد از ثروت و زیبایی و محبوبیت رسیدید؟ چون خواست خودتان بوده! از جان و دل می خواستید که اینطور باشد!

    چالش مالی از کودکی، شما را به سمت این هدایت کرده که شاخکهایتان برای پول، خوب کار کند! چون راه دیگری نداشتید!

    چاقی بیش از حد و چالشهای سلامتی شما را به سمت کشتی گرفتن و بعد انواع رژیم‌های غذایی و بعد قانون سلامتی آورد، چون مجبور بودید! سلامتی مهم بود و اگر سلامتی از دست میرفت، همه چیز از دست می‌رفت…پس برایش از زیر سنگ هم شده، راهی پیدا کردید!

    در حوزه روابط، شما کودکی بودید که ارتباطاتتان خوب نبوده، پس برایش بالاخره راهی پیدا کردید!

    هر آنچه شما در آن بهترین هستید، قبلاً یک چالش و کمبود بزرگ بوده که با عنصری به نام عرضه و وجود خودتان و استمرار و ایمان فوق العاده، درستش کرده اید! همه چیز را امتحان کرده اید و نهایتاً به قوانین بدون تغییر خداوند رسیده آید که فرمول‌های آسان و صریحی برای همه این موارد دارد!

    اما من! از کودکی چالش خاصی نداشتم! بخور و بخواب و بچه نازنازی بودم و همه چیز گل و بلبل بود و خودم هم بچه درسخوان و شیرین کلاس بودم…فقط یک چالش سلامتی در 14 سالگی برایم پیش آمد که با ورزش کردن، ظرف 10 سال، لهش کردم! سخت بود، ولی درستش کردم! حالا به خاطر همان چالش، صورت و اندام اصلاً به سنم نمی‌خورد و 15 سال جوانتر به نظر میرسم! چون 27 سال است، ورزش من بندرت یک روز قطع شده و غذاهای خوب میخورم….پس همان چالش، برای من هم به نوعی سبب خیر شد!

    ولی اینکه ذهن من معطل چک و لقد است تا به موفقیت برسد، نشان از عزت نفس بسیار خرابم دارد. من به این خاطر تلاش زیادی برای مسایل مالی و کسب شهرت و مرتبه های بالای اجتماعی نکردم که ترسو بودم و به همین چیزی که هستم قانع بودم. ماشین خوب را برای خودم زیادی بزرگ می‌دیدم…خانه لاکچری را دردسر می‌دانستم و میدانم و داشتن پول زیاد را هم هنوز دردسر میدانم، چون در بعضی مسایل تنبل هستم.

    شاید هم تضاد از سر و کولم میبارد، ولی به خاطر تمرکز بر نکات مثبت، بهشان بی توجه شده ام! حقیقت اینست که تصمیمات خراب مالی، هر سال من را در فصل رهن و اجاره اذیت می‌کند و از طرفی، بچه هام دارند بزرگ میشوند و نیاز های جدیدتر و بزرگترین دارند و من هنوز در هپروت 4 سالگی آنها هستم!

    پارسال یک تضاد در رابطه خانوادگی با همسر و فرزندانم حس کردم و با قدم سوم دوره دوازده قدم، آن را هم به تمام معنا لهش کردم! حالا شرایطم رویایی شده!

    با کمال خوش شانسی در جوانی بازنشسته شدم و حالا در شغل جدیدم، حس میکنم دارم شب و روز در آسمانها زندگی میکنم، چرا؟ چون اواخر کار، آن شغل هم چالش و داستان شده بود!

    چه جالب! هر چه را اراده کرده ام، به بهترین نحو تغییر داده ام!

    میدانید، دوسال است در تمرین ستاره قطبی، هر روز آرزو کم میاورم! فقط نزدیک های پرداخت حقوق که پول کم میاورم به خواست مالی فکر میکنم! آرزو! آرزو و خواست کم دارم!

    نمیدانم چطور باید به خودم انگیزه بدهم…آخر چالش ساختگی مالی درست کردن از طریق وام و قسط و…انرژی منفی زیادی وارد میکند و…

    ببینید بچه ها! ببینید استاد! بهم فحش ندهید! خب، من اینجوری هستم! و حتم دارم که میتوانم یک چیز بزرگ را در این زندگی تغییر دهم! چون برای همه نوع بشر، خیر و خوبی و لذت میخواهم!

    خب! اینم روز پنجم چالش نوشتن و خواندن کامنت من! از شما بچه ها یادش گرفتم! حتم دارم که اینجا یک الگوی عالی برای وضعیتم پیدا میکنم! حال خوب و خیلی خوب، ثمره ی این سایت معرکه و شما دوستان معرکه ام بوده و تا ابد عاشق تک تکتون هستم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1629 روز

      سلام دوست عزیز

      راستش کامنت شما شبیه بقیه نبود هم لبخند روی لبانم آورد وقتی گفتید من جز دسته اول و دوم هستم هم اینم جسارت می خواد که فیلم بازی نکردید

      موفقیت های شما هم زمانی که به مساله خوردید و حلش کردید قابل تحسین است.

      اگر دارید از زندگی لذت می برید که به نظرم همینطور است حتما شما در مسیر درست هستید.

      احتمالا شما از آن آدم هایی هستید که ناخودآگاه باورهای خوبی دارید و کارتون قبل از تضاد خودش پیش می ره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1856 روز

        سلام دوست خوبم

        خیلی ممنونم که به کامنت من جواب دادید، این نشانه مثبت امروز من بود.

        استاد عباسمنش در یکی از فایلهای قدم دوم یا سوم گفت: ما پیش از به دنیا آمدن همه چیز داشته ایم و به دنیا آمدنمان فقط برای اینست که تکاملمان را طی کنیم و به سعادت برسیم.

        دلم به این مفهوم خوش است.برای شما هم شدیداً آرزو میکنم که به سعادت و تکامل برسید…با حداقل چالش و تضاد! خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    داود مستعد گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    به نام خدا

    با عرض سلام.

    من با دیدن این فایل متوجه شدم که من سالها برای داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه مورد علاقه ام تلاش می کردم ولی نتیجه نگرفتم بدلیل باورهایی اشتباه و ترمز هایی بوده که در ذهنم داشتم و اینکه من احساس لیاقت نداشتم و احساس ارزشمندی نمی کردم و من خودم را دوست نداشتم و از خودم و از ظاهر و اندامم متنفر بودم و این باورهای اشتباه و این ترمزها بوده که با اینکه خیلی تلاش کرده بودم چنین بار خواستگاری رفتم و کلی التماس افراد را کردم که با من ازدواج کنند و کلی به خودم سختی دادم که طبق سلیقه و نظر اونها رفتار کنم و کلی کار برای جلب نظر دیگران انجام دادم ولی نتایج دلخواه یک داشتن یک رابطه عاطفی و عاشقانه با ویژگی‌هایی که دوست دادم را نمی گرفتم دلیلش این باورهای مخرب و این ترمزها در ذهنم بوده است ولی خواهر زاده هاو برادرزاده هایم و چتد تا از دوستانم خیلی راحت تر و در زمان کوتاه تر و با تلاش و زحمت خیلی کمتر براحتی و به سادگی ازدواج کردند و رابطه عاطفی برقرار کردند در واقع من یک خواسته ای به عنوان داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه و ازدواج مورد علاقه داشتم و کلی هم براش وقت گذاشتم و تلاش کردم و زحمت کشیدم ولی نتیجه نگرفتم و به خاطر این بوده کلی ترمز داشتم از قبیل اینکه احساس بی ارزشی و بی لیاقتی می کردم و خودم لایق و ارزشمند نمی دونستم و خودم رو و ظاهر خودم و صورتم و اندامم رو دوست نداشتم و از خودم متنفر بودم و به همین دلیل هر چقدر تلاش می کردم به خواستم نمی رسیدم . خدایا شکرت بابت این فایل فوق العاده و بی نظیر و زیبا و تشکر از شما استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز در این سایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام دوست عزیزم

      آخرش نفهمیدم، حالا موفق شده ای رابطه عاطفی داشته باشی یا نه؟!

      اگر نه، خب برات پیشنهاد دارم:

      1- روزی نیم ساعت پیاده روی کن

      2_ روزی 10 تا شنا برو، رو دست، کف زمین!

      3_ روزی چند دقیقه جلو آینه قربون صدقه خودت برو!

      منکه از همینجا فهمیدم تو فوق العاده ای رفیق! ما تو سایت عباسمنش فقط آدم حسابی و خوش ذهن و انسان و…داریم!

      دمت گرم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته چه فایل پر مفهموم وزیبایی بود واستاد چقدر آموزنده ورسا نکات این فایل را تبیین کردند که برای من فوق العاده بود واقعا حرفای استاد برای من یک هدایت الهی است وواقعا احساسم خوب میشه مثلا همین فایل چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته هایم نرسیدم چقدر استاد این موضوع را قشنگ وجامع وکامل توضیح دادند وراه را نشان دادند همه چی از افکار ما شکل میگیره وجهان هم به افکار ما به احساس ما به فرکانس ما وبه تمرکز ما داره پاسخ میده به قول استاد از خدا بخوایید که بهتون بده همه چی ما خداست ما باید بهش احساس داشته باشیم خدا خواهر منه برادرمنه همه ما خداست دیدمون را به جهان عوض کنیم که جهان داره به افکار ما پاسخ میده تمرکزمون بر روی زیبایی ها باشه نه چیزایی منفی وبه ویژه سعی کنیم در همه حال تا میخواییم احساسمون بد میشه بلافاصله احساسمون را خوب کنیم ویاد صحبت های استاد بیفتیم فقط میخوام بگم میشه به همه چی رسید ایمان ایمان داشته باشیم واین فکر واین ذهن را در مسیری هدایت کنیم که به ما حس خوب بده وما را به خواسته هایمون برسونه واین شدنیه بازم ممنون انشاالله هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد وپیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  10. -
    جواد jk گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان

    این صحبت ها استاد و آماده شدن این دوره برای من حکم معجزه بود

    از وضعیت الانم میگم قبل از گرفتن این دوره

    الان در شرایط هستم ک به قول استاد شب روزم بهم دوختم تا به خواسته ام برسم و حدود یک سال است ک بدون هیچ تعطیلی و بدون هیچ استراحتی دارم روزی 17 ساعت کار میکنم تخصص خیلیی زیاد یاد گرفتم زبان زیاد برنامه نویسی یاد گرفتم پروژه ها زیاد انجام دادم جا های مختلف کار کردم ولی اصلا اون چیزی ک انتظارش داشتم نشده با کمک دوره های که از استاد داشتم یه کم بهتر شد اوضاع درآمدم ولی باز هم هزینه ها بیشتر شده با این ک این همه دارم کار میکنم ولی اصلا نتیجه اون چیزی ک میخوام نشده حتی در خیلی موارد بد تر شده به خاطر کار کردن زیادم رابطم با اطرافیانم و حتی پارتنرم از دست دادم و چون هیچ استراحتیم نداشتم و فشار کار زیاد هم داشتم بدنمم ضعیف شده و حتی اوضاع در حد بدتر هم شده ک درگیر مسائل مالی دادگاه شکایت از من شده و فقط با کمک توکل به خدا و دوره ها 12 قدم و آموزشا استاد و تونستم روحیم حفظ کنم و نا امید نشم

    و جالب بگم ک کنار خودم دوستی دارم ک یک صدم من هم کار نمیکنه شاید ولی درآمدش 100 برابر منه و هم سن من هم هست و حتی تخصص من از اونم الان میتونم بگم بیشتر ولی در آمد اون خیلی بیشتر از منه و لذت میبره از زندگی و همیشه در حال تفریح

    و چند روز بود ک به خدا داشتم میگفتم خدایا من ک با تمام وجود تلاش میکنم چرا تغییر ایجاد نمیشه ک در حالت نا امیدی بودم و وارد سایت استاد شدم و دیدم استاد آپدیت دوره کشف قوانین گذاشته میتونم بگم اون سه تا ویدئو قبلی این دوره رو هر کدوم بیشتر از ده بار نگاه کردم و با خودم میگفتم آره آره دقیقاااا

    اینا نوشتم تا قبل از خریدن دوره مستند برام بمونه و به یاد داشته باشم ک در چه شرایط بودم

    و در انتها ممنونم از خدا مهربان ک جواب متوکیل را میدهد از طریق دستانش بر روی زمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای: