چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    به نام خدا

    ردپای 46

    سلام به استاد عزیز و دوستان عزیزم

    چقدر بابت این روزها از خدا سپاسگزارم این فایل بی نظیر بود و باعث شد من یه تغییر اساسی در نگرشم بدم

    قشنگ بشینم و به مسیر های قبلم فکر کنم ،چی شد که اونطوری شد؟من چه ورودی هایی دریافت کرده بودم که نتیجه اش اون شکست ها بود؟

    من از محیط اطراف پذیرفته بودم که این کار خیلی سخته !نشدنیه!نیاز به پارتی داره!کلی باید هزینه کنی!سالها باید زحمت بکشی!شب و روز کار کنی !تازه اگه بشه معلوم نیس به زمان تو اوضاع چطوری باشه ،بصرفه ادامه بدی یا نه!مردم برای این کار بیشتر میرن سراغ مردا !بعدش هم کلی دردسر و رفت و آمد داره!دست زیاده!

    الان که فکر میکنم میبینم چطور فراموش کردم من قبلا کارهای مشابه هم انجام داده بودم و اتفاقا نتیجه داده بود، همین اطرافم چندین نفر با زحمت کمتر نتیجه گرفته بودن ،اتفاقا خیلی کار مناسب دخترهاست هم ظریف هم نیاز به صبر و دقت داره هم بچه ها میتونن ارتباط بهتری بگیرن

    هر کار دیگه هم میخواستم وارد بشم سختی داشت اما این سختیهاش هم برام جالبه ،حتی اگه شرایط به زمان من مناسب نبود ،از کجا معلوم تو مسیر دیگه قرار با این دیدگاه!شرایط مناسب باشه

    خلاصه بگم یه انقلابی درون من رخ داد که اصلا چرا من قبلا اینطوری پذیرفته بودم؟

    اصلا با چه منطقی پذیرفته بودم که نمیتونم موفق بشم

    همین دیدگاه باعث شده بود من سخت ترین راه هارو انتخاب کنم و مدام بیفتم تو چاله !مدام تضاد از جنس بیماری و.. تجربه بکنم خودباوری از دست بدم ،کارهای موفقیت آمیز قبل فراموش کنم و…

    چون فکر میکردم سخته الکی به خودم زحمت میدادم درحالی که لازم نبود !هزینه الکی میکردم و خودم از زندگی انداخته بودم در حالی که واقعا نیازی به این کارها نبود

    و چون اشتباه فکر میکردم و اطرافیان هم میگفتن راه درست همینه!از پس اون همه کار بیهوده برنمیامدم و دیگه مطمئن میشدم سخته نمیشه زمان کمه و…

    واقعا عزمم جزم کردم بشینم و دونه دونه ترمزهای دربیارم و چندین مثال و سند بیارم که اشتباه بوده!

    یه مثال خیلی جدید دارم واسش ،یه کاری بود که من بالای 6،7 سال به خاطر یه مسائلی انجامش نمی‌دادم و اتفاقا بارها به ضررم شد

    تا به قول استاد جهاد اکبر کردم و بعد از مدت ها گفتم که هرجوری هست باید انجامش بدم ،و به طرز عجیبی توش خوب بودم!باوجود اینکه ترس از موفق نشدن مدت ها منو از انجام اون کار فراری می‌داد

    اما در اولین تلاش تمرکزی نتیجه عالی بود!

    من در کنار کار فیزیکی باید تایمی اختصاص بدم برای این باورهای محدود کننده که محکوم کننده شکست هستند رو از بین ببرم !با منطق و سند

    راه دیگه که کمکم کرد ،انجام کارهای کوچک و موفقیت آمیز با تعداد بالا بود

    قشنگ اعتماد به نفس از دست رفته من تو این مسیر بهم برگردوند و کاملا شاهد بهبود خودم هستم

    استاد این استمرار به من کمک کرد تا بتونم قوانین بهتر درک کنم و بتونم سریع تر و راحت تر به جریان هدایت وارد بشم

    چقدر خوشحالم که حدودا به اندازه مدت تکاملم ،پذیرفتم کارها بایدددد راحت و با لذت انجام بشه و اگه نمیشه مشکل از منه مشکل از ترمز هامه همین باعث شد که من برای دو تا کارها دنبال راهی بگردم که متناسب با زمان که میتونم اختصاص بدم ،راحت ترین روش پیدا کنم !که بازدهی مناسبی داره

    اگه می‌افتادم دنبال کمال‌گرایی واقعا اوضاع سخت می‌شد

    امیدوارم بتونم از پس کمال‌گرایی بر بیام و در مسیر لذت ببرم

    بخش قابل تامل این روز ها برای من کمرنگ شدن شرک هاس!به اندازه آگاهی ها که تونستم دریافت کنم در این مدت ،دست خدارو حس میکنم و متوجه میشم که خیلی جاها کار روان تر پیش میره

    اگه اتفاق ناخوشایند می‌افته میتونم بگم 60 درصد کمتر از قبل ناراحت میشم و بهم میریزم

    اگه هم حس خوبی نداشته باشم واقعا سریع میتونم حسم خوب کنم قبلا ممکن بود برای اتفاق کوچیک تا یک هفته ناراحت بمونم اما الان در بدترین حالت که اتفاق افتاد 3 ساعت بود!

    خداروشکر بابت این سایت که هر شب به شوق اینکه دستاوردها و آگاهی های که تونستم متناسب با ظرفم دریافت کنم ،بنویسم تا هم ردی از مسیر تکاملم باشه هم به تازه واردها کمک کنه تا بدونن ورود به این سایت چه درهایی براشون باز میکنه

    بسیار ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم

    شما کاری کردید از نتیجه جدا بشم و واقعا برای اولین بار از مسیر لذت ببرم و شاهد رشد باشم

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    فروه قصابي گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    سلام بر استاد بزرگوار

    درود بر مریم بانو

    به به چقدر لذت میبرم وقتی شما رو در این تابلوی زیبای پرادایس میبینم

    زیبایی پرادایس یک طرف

    اندام رویایی و چهره بشاش و شادابتون یه طرف

    واقعا قانون سلامتی معجزه میکنه خدایاشکرت

    سوال یک : من برای اضافه وزنی که حدود 20 کیلو بود هرچه پیاده روی رفتم و رژیم گرفتم کم نشد که هیچ کمردرد و پا درد و فشار خون و چربی خون هم گرفتم

    ولی با قانون سلامتی در مدت سه ماه بدون هیچ تلاش فیزیکی و رژیم و گرسنگی کشیدن وزنم کم شد و الان که یکسال گذشته کامل 20 کیلو کم کردم

    فشارخون و کمردرد زانو درد و دردهای عضلانی همه برطرف شد پوستم شفاف و چهره ام جوان شد

    سوال 2 : من یکی از اقوام نزدیک میشناسم که از نظر مالی به زیر صفر رسید ولی در مدت کوتاهی بسیار موفق شد و الان اوضاع مالی اش خیلی عالی شده

    من خودم از وقتی با قوانین کائنات آشنا شدم خیلی براحتی افزایش درآمد داشتم

    من در کارم ورشکست شدم کلی بدهکار شدم چون قانون رو نمیدونستم و مدام توجهم روی نازیبایی و نداشته ها بود ولی از وقتی با شما آشنا شدم و فایل های شما رو گوش کردم و توجه کردم به زیباییها و احساس خوب خیلی راحت چرخ زندگیم روان شد

    سوال 3 :باورهای محدودکننده زیادی دارم که هنوز به ثروتی که لایقش هستم نرسیدم

    یکی اینکه تا به ثروت فکر میکنم زندگی افرادی که ثروتمند هستند و مشکلی در زندگی دارند به یاد می آورم و میگم ببین ثروت داره ولی سلامتی نداره

    ببین ثروت داره ولی آرامش نداره

    ببین ثروت داره ولی اخلاق نداره

    ببین ثروت داره ولی بخشنده نیست خسیسه

    ببین ثروت داره ولی بچه های خوبی نداره

    وترمزهای زیادی که هنوز نتونستم کاملا شناسایی کنم

    و تصمیم دارم این دوره رو بزودی بخرم تا بتونم بهتر قوانین رو درک کنم

    همیشه بابت دوره قانون سلامتی شکرگزارم و هر لحظه شما رو دعا میکنم که اینقدر راحت به اندام زیبا و سلامتی رسیدم

    هرکسی که من رو می‌بینه خوش تیپ صدام میکنه میگه آفرین عجب اراده ای داشتی که تونستی اینقدر وزن کم کنی بیشتر اطرافیانم تحت تاثیر قرار گرفتند و میگن باعث شدی ماهم انگیزه پیداکنیم برای سلامتی و کم کردن وزن

    استاد یه اتفاق خیلی جالب امروز برام افتاد من امروز قدم هشتم دوره دوازده قدم رو خریدم و قتی که مرحله خرید تموم شد و پیام اومد که از خرید شما سپاسگزاریم همون لحظه ساعت موبایلم

    ساعت هشت و هشت دقیقه رو نشون میداد اینقدر ذوق زده شدم و گفتم این یه نشونه است و مطمئنم قراره در قدم هشتم اتفاقای خیلی عالی برام بیوفته وبه فال نیک گرفتم

    اصلا زندگیم داره روز به روز بهتر میشه

    ستاره قطبی داره به زیبایی در زندگیم اتفاقای عالی رقم میزنه

    استاد عزیزم خیلی دوستون دارم

    مریم جانم بابت تمام زحماتت متشکرم

    انشالله با خرید این دوره و انجام تمرینات نتایج عالی میبینم و بازم کامنت میذارم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مهدیه جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    سلام دوستان عزیزم

    میخوام اول به این سوال جواب بدم :

    1)چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من سالهاست برای رابطه هام تلاش میکنم

    رابطه با دوست جنس مخالف یا حتی اعضای خانواده ام

    سالهاست که تلاش فیزیکی دارم

    به کمکم نیاز داشته باشن اولین نفرم حتی اگه ازم کمک نمیخواستن ناراحت میشدم فکر میکردم دیگه دوستم ندارن یا من فرد لایقی نیستم یا عرضه ندارم در صورتی که حالت طبیعی شاید اینجوری باشه چقدر خوب میشه درگیر مشکلات بقیه نباشیم

    برای نگه داشتن روابطم خیلی تلاش میکنم برای راضی نگه داشتن طرف مقابل خیلی کارا میکردم حتی سعی میکنم با خانواده دوستانمم ارتباط خوبی بگیرم و براشون مفید باشم تا رابطه من محکم تر بشه و مبادا از دست بدم

    از خواسته هام بگذرم اگه من خواسته ای داشته باشم ممکنه طرف مقابلم مثلا پدر و مادرم توی دردسر بیفتن و اذیت بشن و طردم کنن

    تا به کمکم نیاز دارن زندگیم رو بزارم کنار و بدو بدو برم تا مشکل اونارو حل کنم پیششون باشم

    از نظرم روابط درست همینه دیگه باید بها بدی بهای فیزیکی وقت گذاشتن، خرج کردن ، جذاب بودن ، مهربون بودن ، با جنبه بودن ، پایه بودن

    حتی اگه جایی هم خلاف میلم بود یا زیاده روی بود

    من اینقدر تلاش داشتم برای روابطم ولی هیچ وقت نمیدیدم اونجوری که لیاقتش رو دارم و انتظار می‌ره باهام برخورد بشه یا حداقل نصف کارایی که براشون انجام میدادم انجام بدن حتی پدر و مادر

    و این یه هدف بود برای من که روابط خوبی داشته باشم و براش تلاش زیادی هم داشتم و بهش نرسیدم تا الان اونجوری که می‌خوام روابطم عالی باشه

    سوال دوم:چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    دقیقا توی دوستای خودم میبینم که وقت کمتری از من میزاره یا هزینه کمتری می‌کنه ولی همه دوسش دارن قدر دان اون هستن روابط عالی داره

    بهش هدیه میدن و اونو به بهترین موقعیت ها و جشن های خودشون دعوت میکنن حمایتش میکنن و احترام و عشق رو توی کلمات و حرکات بقیه برای خودش داره

    سوال سوم:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    1)حتما باید زیبا و توی بهترین ظاهر خودت باشی

    2)از نظر مالی ثروتمند باشی

    3)موقعیت اجتماعی عالی داشته باشی

    4)یه هنر یا یه ویژگی خاصی داشته باشی

    5)مغرور باشی

    6)خانواده و اطرافیان ثروتمند یا از نظر جایگاه اجتماعی عالی داشته باشی

    باورهام برای داشتن روابط عالی

    داشتن همه این ویژگی ها بود

    و اگه کسی اینارو نداره نمیتونه روابط خوبی تجربه کنه

    حتی مثلا اگه یک روز از نظر ظاهری نمیتونستم به خودم برسم فکر میکردم نمیتونم لیاقت دوست خوب بودنو ندارم لیاقت ارزش داشتنو ندارم

    همیشه باید عالی و کامل و بی نقص بود

    مثلا اگه دوستی میومد خونمون و شاهد یه بحث کوچیک توی خونه ما بود

    من فکر میکردم دیگه تموم این الان با خودش میگه این چه خانواده داغونی داره و قضاوت های بد و ….

    آبروم رفت و من برای دوستی با هیچ کسی مناسب نیستم و عامل ارزش داشتنم رو از خانواده میدونستم

    و فکر میکردم همیشه یه کمبودی دارم که باید با مهر زیادی یا وقت گذاشتن زیادی یا …

    برای طرف مقابلم جبران کنم کمبودارو

    اینا ترمزهای ذهنی روابط من هستن

    هدف دوم من توی زندگی تحصیلات عالی بود

    رشتم تجربی و رویای پزشک شدن رو دارم پشت کنکور موندم و خیلی وقته توی این زمینه تفریحات حتی شاغل شدن گواهینامه گرفتن رو عقب انداختم تا بتونم به درسم برسم و هر روز شرایطم سخت تر میشد حمایتام کمتر میشد حتی جوری که دیگه جایی برای درس خوندن نداشتم و کسی هم برام قدمی ورنمیداشت اگه یه روز میرفتم با دوستام وقت بگذرونم پر از سرزنش بود مغزم که الان یه کنکوری نشسته داره درسشو میخونه تو بیرونی وقتتو از دست میدی امروزتو از دست دادی و …

    جالب اینجاست که هر چقدرم بیشتر خودمو سرزنش میکردم نه تنها تغییری توی روند درس خوندم ایجاد نمیشد بلکه بیشتر شبیه سرزنشام میشدم بیشتر شبیه آدمی که میترسیدم بشم میشدم توی درس خوندن تنبل تر و ناامید تر میشدم باورم این بود که اگه کسی بخواد پزشک بشه یه روزشم از دست نمیده دوست و رفیق نداره گوشی ندارن از بیرون خبر نداره یه سال کلا باید بره محو بشه حتی بعدا بدتر شدم این باورم بود کسایی قبول میشن که از سال دهم نشستن خوندن سه سال قشنگ وقت گذاشتن و شانس این که تو یه سال بشینی بخونی قبول شی کمه همش با حرص و خشم درس می‌خواندم میگفتم کنکور شده مافیا بازار دزدی اصلا عدالت نیست این سهمیه دارا قبول میشن ما هر چقدر تلاش کنیم به پای اونا نمی‌رسیم و حقمونو میخورن درس بخونم که نمیتونم پول در بیارم تا به پول برسم خیلی طول می‌کشه قراره زجر بکشم اذیت بشم بی پولی و سختی داشته باشم از درس که نمیشه پول در آورد یا خیلی دیر به ثروت میرسم

    یه باور دیگه هم این بود که حتما باید زیاد هزینه کنم کتابا و کلاسای عالی بهترین مشاور و برنامه ریزی داشته باشم

    و روزانه با ساعت مطالعه بالا پیش برم تا بتونم قبول شم و این وضعیت محشر و بی نقصی که توی ذهنم ساخته بودم هیچ وقت برام به وجود نیومد

    یه باور دیگه که داشتم این بود

    باید توی شرایط روحی روانی یکسانیی باشم بدون مشکل و دعوا و بحث خانوادگی اصلا نبینم نشنوم اینارو میبینم مغزم درگیر میشه و نمیتونم درس بخونم

    اینا همش باورا و دلایل من برای نرسیدن به موفقیتم توی این هدف بوده و هنوزم موردی که بتونه بر خلاف اینا به موفقیت برسه پیدا نکردم و با این تمرین می‌خوام یه الگوی مناسب پیدا کنم برای خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علی ش گفته:
      مدت عضویت: 2721 روز

      خانم جهانگیری گرامی

      خواهرم

      چندتا مثال واقعی میزنم تا سدهای ذهن شما شکسته بشه

      پیش دانشگاهی بودم. روزی چندین ساعت مطالعه می کردم. یه دوست داشتم درسش خیلی خوب بود اما هر روز فوتبال بازی می کرد.‌اون همون سال رشته خیلی خوبی قبول شد. من سال بعدش و دانشگاه پایین تری از اون

      یه وقتی می خواستم برای یکی از فیلمهام یک سالن نمایش برای یک سانس گیر بیارم. زمین و زمان رو دوختم نشد. بعدش یک نفرو دیدم با یک جلسه صحبت یک سالن عالی هماهنگ شد

      یه وقتی میخواستم ماشین بخرم. سال 88.‌ پول کم داشتم. یک بانک وام سکه می داد. سکه هم پس می گرفت. ده تا سکه داد دو میلیون. سال بعدش سکه دو برابر شد ربای صد در صد به بانک پس دادم‌. اما سالها بعد یک ماشین خریدم نصفشو نقد دادم نصفشم با سه تا چک و اصلا اذیت نشدم

      سخت نگیر.‌کارتو بکن.‌خوب درس بخون. اما تفریح هم‌ داشته باش. موفق میشی.

      با این دیدگاه دکتر هم‌بشی یه جور دیگه خودتو ازار میدی

      به قول‌ استاد سخت گیرد جهان بد مردمان سخت گیر

      خوشحال‌باش

      بهش میرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عادل رضایی گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      سلام به خانوم جهانگیری عزیز

      خواهرم اگه میتونی در مورد رستگار رحمانی تنها ی مقدار تحقیق بکن کسی که با تنها سه ماه درس خوندن تونست دو تا رتبه یک کشوری رو بدست بیاره بنظر میتونه الگویی خوبی براتون بشه

      ان شالله که بتونی به اهدافت برسی به راحتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرانه پناهی گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    من چندوقته با شما آشنا شدم و فایل های رایگانتان گوش میدهم ولی فعلا موفق ب خرید محصولاتتان نشدم

    می خواستم راجب همین فایل و سوالی ک پرسیدید صحبت کنم

    من بعداز 4سال ک زندگی مشترکم می‌گذرد تصمیم گرفتم بچه دارشوم وقبلا ب خاطر ی سری مسائل نتونستم تصمیم ب بچه دار شدن بگیرم الان یک سال تحت نظر دکتر هستم و دارو میگیرم ولی متاسفانه فعلا موفق ب بارداری نشدم ولی ی طوری بچه دار شدن چ هدفم چون من عاشق بچه ام

    و هرماه ک آزمایش بتا میدادم و منفی میشد حالم بد میشد نارحت میشدم ولی میگفتم این ماه نشد ماه دیگه ک الان یک سال گذشته

    با خودم گفتم من باید این مسیر برم باید ناامید نشم حتما خدا میخواد در زمان مناسب بهم بچه سالمی بده

    تا اینکه این ماه تصمیم گرفتم پزشکمو عوض کنم یعنی رفتم شهر دیگه پیش متخصص زنان ک میگفتن چندماه از آمریکا برگشته

    پیش دکتر بودم ک خانمی دیگه پیش دکتر بود داشت سونوگرافی و آزمایش نشون میداد ک دکتر گفت همه چیزیت نرماله بعد خانم گفت پناه برخدا بعد دکتر گفت وقتی من دارم میگم همه چیزت نرماله میگی پناه برخدا یعنی باور نداری بهش گفت خانم برو باور داشته باش شاید من هنوز باور ندارم میتونم بچه دار شم

    و اینکه من همکاری دارم بچه اولش دختر بود الان بارداره شوهرش و خودش دوس نداشتن این یکی دختر باشه پسر میخواستن ک شوهرش گفته بود دختر بود سقط کن ولی خداروشکر سونو داد پسر بود

    و اینکه خیلی بچه نمی‌خوان ولی باردار میشن

    دوس داشتم راجب این موضوع صحبت کنم

    با تشکر از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    همای اوج سعادت گفته:
    مدت عضویت: 3892 روز

    یکی از تمرینهای بسیار خوبی که به ما در کشف ترمزها کمک می کند این است که هر فرد این جمله من…. هستم را کامل کند.

    منتها در طول روز و در طول هفته و به خصوص هنگام بروز شرایط منفی ببیند هنگام گفتگوهای درونی با خود، چگونه خود را توصیف می کند.

    و با این کار کمک می کند که ترمزهای خود را بشناسد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1852 روز

    سلام و درود من چند سال پیش یک رابطه‌ی عاطفی داشتم که خیلی واسه ی نگه داشتنش تلاش کردم یعنی من انقدر به دختره حال دادم که خودم بیچاره شدم ولی نه تنها اون رابطه بهتر نشد بلکه روز به روز بدتر شد یعنی تقریباً از همه چیزم گذشتم تازه آخرشم بهم توهین کرد و تحقیرم کرد و تازه حالم کرد که هرچی دلش خواسته بهم گفته خلاصه هر کاری کردم اون رابطه نه تنها خوب نشد بلکه بد و بدترم شد،حالا اینکه کسی هست که با تلاش کم زود به نتایج عالی رسیده یه مثال از لحاظ مالی دارم،یک نفرو میشناسم که فقط 8 ماه کارگری کرد بعد برای خودش یه مغازه گرفت و همینجوری پیشرفت کرد که الان 2تا مغازه داره این مقالات من بود شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    احمد رضا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    استاد سوال اول اینه که من در رشته بازیگری دوست دارم موفق شوم و به درجات بالا برسم

    تلاش هایی که کردم اینه که کلاس رفتم و تمرین کردم و باور سازی هم کردم و دارم تلاشمو بیشتر میکنم

    حالا اومدم که ترمز های خودمو بشناسم و بگم

    ترمز 1

    این که در سن جوانی کسی نمیتواند ایت موفقیت ها را به دست بیاورد در باره این ترمز دارم الگوهایی پیدا میکنم که ببینم در سن جوانی هم بازیگران خوب هستند که از وقتی پیدا کردم میبینم که کم هم نیستند و و منطق من هرروز داره قوی تر میشه

    ترمز 2 اینه که اگر من معروف شوم احتمالا ادم بدی میشوم

    من برای این ترمز دارم منطق هایی پیدا میکنم که شهرت و ثروت بد نیست بلکه خوب هم هست چون من میتوانم با ثروتم کمک کنم به دیگران که باور کنند خودشان را و قدم در این راه بگذارند

    ترمز اصلی من احساس لیاقته که من لیاقت همچین جایگاهیی را ندارم و من نباید برسم ومطمینم احساس لیاقت کمی دارم و شما به این باگ میگین عزت نفس پایین

    این عزت نفسو من باید بالاببرم با تمرین های خوب ولی من مشگل و ترمز اصلیم اینه که اصلا کاری نمیکنم و میخام همینجوری برسم یعنی در پرداخت بها هم مشگل دارم.

    من هم مثل قای خوشدل این مشگل گیرنده بودن را دارم که نمیتوانم چیزی بگیرم و فکر میکنم بده و زشته و کمبوده ولی با ابن که دوستانی دیدم که در لحظه ای خواسته اند برایشان فراهم شده و دقیقا باور برعکس من را داشتند و گفتند خب داده دیگه من هم استفاده میکنم و الان که دقت میکنم میبینم که پدرم هم این مشگل را داشت ودقیقا عزت نفس پایینی داشت که نمیتوانست درخواست کند

    امیدوارم با منطقی کردن و برداشتن این تزمز ها بتوانم زندگی و حرفه خود را بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      مهدی بیرانوند گفته:
      مدت عضویت: 1878 روز

      دوست عزیزم سلام

      درباره ترمز دومت فک کنم بتونم کمکی کنم

      من خودم یکی از الگوهام یانیه. یانیس کریسومالیس. یه اهنگ ساز یونانی که از شهرت و ثروت بالایی برخورداره و برای خودش صاحب سبکه.

      عملا چیزایی که بهش میگن جاه و مقام و ثروت و شهرت رو داره.

      حالا شما بیا مقدمه کتاب زندگی نامشو بخون. میلینی کع اصلا این ثروت چقدر اونو پخته و با ارامش تر کرده . چقدر قشنگ از پدر و مادرش تعریف میکنه. قشنگ میفهمی که این مسیر باعث رشدش شده و این ثروث اونو تبدیل به یه ادم جا افتاده ای کرده .

      من با خوندن اون کتاب کلا دیدم نسبت به افراد معروف عوض شد . واقعا ادم بزرگیه . فک کنم اسم کتاب یانی : سرگذشت یک ادیسه بود.

      من اینترنتی سفارش دادم اوردن در خونه . سایت گیسوم بود.

      موفق باشی دوست من ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3014 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد عباس منش ارجمندواستاد گرانقدرم خانم شایسته وسلام به دوستان ارزشمندم

    خداروشکر بخاطر امروز وفرصت دیگر برای دیدن این همه زیبایی

    پرادایس زیبا با آسمان آبی پوشیده با ابرهای پفکی آن انبوه درختان سرسبز،واین دریاچه فوق العاده که وجود فواره زیبایی آن را دوچندان کرده با موجهای ریز آب روی دریاچه ،ابراز عشق شما استاد به خانم شایسته ومتقابلا ایشان به شما که واقعا ستودنی است

    خدایا شکر وسپاس بخاطر وجود این همه نعمت وفراوانی بخاطر وجود بنده های نازنینی که برگزیدی تا

    هدایتگر انسانهایی باشند که در مدار دریافت این آگاهیها قرار گرفتند به مسیر مستقیم ،مسیری پراز نعمت،زیبایی،فراوانی،راحتی وآسایش

    استاد دیروز که فایل را گوش کردم گفتم من به هرچه خواستم تلاش کردم رسیدم ولی وقتی شروع به نوشتن کردم خیلی چیزها جلو چشمام رژه رفتند که نه فهیمه تو فراموش کردی

    در مورد سوال اول که چه هدف یا خواسته ای داشتید که با وجودتلاش فراوان به آنها نرسیدی

    در زمینه تحصیل باید بگم وقتی د وره کاردانی ام راتمام کردم با دوستم قرار گذاشتیم که آنقدر خوب درس بخوانیم تا برا کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران قبول بشیم با اینکه دوتاییمون به یک اندازه تلاش کردیم حتی از منابع یکسانی استفاده کردیم دوستم قبول شد ومن نه البته آن موقعه که گفتم قسمت نبوده چون با قوانین آشنا نبودم ولی الان وامروز میفهمم بخاطر باورهای اشتباهی که داشتم مثل عدم لیاقت ،ترس جدا شدن از خانواده ،ترس تنها بودن در یک شهر بزرگ،نداشتن اعتماد به نفس واینکه خودم را لایق نمیدونستم که با وجود اینکه درسم خوبه وخیلی تلاش می‌کنم در یک دانشگاهی که بلاخره دانشگاه بنامی هست در ایران تحصیل کنم و بودند دو تا از هم کلاسیهام که با وجود اینکه به اندازه من تلاش نمی‌کردند وحتی دوره کاردانی هم به سختی به پایان رساندند در دوره کارشناسی در دانشگاهی که مورد نظرشون بود قبول شدند وفقط بخاطر اعتماد به نفس وحس ارزشمندی که داشتند

    ویا در زمینه روابط در زندگی زناشویی اولم بخاطر باورهای اشتباهی که داشتم اینکه زن با لباس سفید میره خونه شوهر وبا لباس سفید میاد بیرون ،بازهم ارزش قائل نشدن برای وجود خودم ترس از قضاوت وحرف مردم همه وهمه باعث شد با تلاش‌هایی که میکردم تا زندگیم رو بسازم به هدف نرسم ولی میدیدم اطرافیانم که براحتی جدا میشند اگر زندگی باب میلشان نیست وخودشون را ارزشمند می‌دانستند وبعد از جدایی هم چه موفقیتهایی داشتند منم توکل کردم به خدا ورها کردم بدون اینکه با قانون آشنا باشم تسلیم شدم وگفتم خدایا همه چیز را به تو می سپارم وجدا شدم از همسرم که بعد از جدا شدن از همسرم با قوانین آشنا شدم وباورهای درست رابطه ای که میخواستم جذب کردم

    درسته استاد وقتی هدفی تعیین میکنیم وهمه تلاشمون را میکنیم وروی خودمون کار میکنیم ولی به نتیجه دلخواه نمی رسیم من فهیمه باید برگردم به درون خودم به ذهن که ببینم چه کد مخرب چه باور محدود کننده ای هست که با وجود تمام تلاش‌های نمی توانم به هدفم برسم

    استاد از شما بی نهایت سپاسگزارم بخاطر نشر این آگاهیها

    در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    امیر کاظمی منش گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    باسلام خدمت بزرگترین استاد زندگی در دنیا.

    استاد گرامی امروز با دیدن این فایلتون به نتیجه ای رسیدم و درسی گرفتم که شاید مدت مدیدی است از آثار و عواقبش رنج میبرم . بهتر است سریعا به اصل مطلب اشاره کنم . من سالها است که در تهران به کار خرید ، بازسازی و فروش آپارتمان اشتغال دارم. ولی چند سالی است که تعداد خرید و فروش هایم بشدت کم شده است . دلیل آن را به عناوین مرتبط نسبت میدادم . گاهی میگفتم زمستان است و مردم نمیخرند . گاهی میگفتم محرم و صفر است . گاهی مشکل را به ماه رمضان نسبت میدادم . گاهی به ارزان شدن دلار . گاهی رکود سالیانه ملک . گاهی به زیاد شدن دست در این کار و … البته گاهی هم به بخت و اقبال .

    زمان گذشت تا حدود 6 الی 7 ماه پیش بخاطر همین رکودهای طولانی مدت تصمیم گرفتم به ساختمان سازی رو بیاورم . کاری که 15 تا 20 سال پیش چند بار انجام داده بودم و دستی در آن دارم . باخود میاندیشیدم که شاید با اینکار از شر نخریدن و رکود فعلی خلاص شوم و حداقل یکسالی را درگیر ساخت باشم تا فروش . برای اینکار باید دو سه عدد از آپارتمان های موجود را میفروختم تا یک ملک کلنگی بخرم . جواز بگیرم و شروع کنم . اما متاسفانه آپارتمان های فعلی بهیچعنوان فروش نمیرفت . قابل توجه اینکه آپارتمان های من همگی تقریبا بدون عیب و نقص خاصی هستند و در جای خوب هم قرار گرفته اند و دلیل فنی برای عدم پسند مشتری وجود ندارد . مدتی فکر کردم قیمت را بالا گذاشته ام . با این فکر کلی تحقیقات کردم و چه از املاک چه از وبسایت های تخصصی قیمت را هم درآوردم و دیدم کاملا بقیمت منطقی و معقول قیمت گذاری کرده ام و با اینحال کمی قیمت را کاهش دادم و باز هم کار پیش نرفت که نرفت !

    دیگر به جایی رسیدم که کار را به خداوند نسبت دادم و گفتم شاید صلاح خداوند بر این است و صبوری پیشه کردم تا ببینم چه میشود .

    امروز که این فایل شما را دیدم از اعماق وجودم به فکر فرو رفتم که نکند من هم ترمزی دارم که نمیتوانم ملک بفروشم ؟

    واقعا چه ترمزی وجود دارد که مانع فروش املاک من میشود ؟. رونق و رکود امری طبیعی است . لیکن این بند آمدن کار فروش برای این مدت طولانی اصلا طبیعی نیست ؟!

    یک آن جواب به ذهنم الهام شد . بله فکر میکنم اشکال را یافتم . من چند سالی است که از یک اتفاق ترس شدیدی دارم و این فکر این اتفاق همیشه در مواقع فروش کل وجود من را به لرزه میاندازد . آن اتفاق این است که : با توجه به روند افزایش همیشگی ملک در ایران . من وقت فروش ترس عجیبی دارم که مبادا بفروشم و با بالا رفتن قیمت ملک از بازار جا بمانم و بدبخت بشوم . مبادا بفروشم و دیگر نتوانم بخرم . و این فکر که : حالا که یکسره ملک رو به بالا است ، برای چه بفروشم ؟ ملک خودش دارد روز به روز گران تر میشود . من چرا بفروشم و در ریسک خرید قرار بگیرم ؟ برد با آن کسی است که ملک را نگه میدارد . خرید و فروش ملک ، آن قسمت فروشش اشتباه است و ممکن است انسان را عقب بیاندازد و …

    بله این ترس فروش ملک همیشه تن من را میلرزاند . بارها پای معامله فروش رفتم و به کوچکترین بهانه ای مجلس را ترک کردم . ولی بلعکس برای خرید همیشه عجله داشتم و معمولا زیر بار هر شرایطی برای بسته شدن قرارداد خرید میرفتم . خیلی وقت ها املاک زنگ میزد که مشتری برایت داریم بجای خوشحالی حسی از غم و نگرانی در وجود من مینشست . این بود که این ترمز رفته رفته موجب آن شد که توانایی فروش خود را از دست بدهم . و در کار ما اگر فروش نباشد ، طبعا خریدی هم نیست و این یعنی عدم کارکرد و بیکار شدن . بهرحال با کمک شما و تعمقی که کردم دیدم واقعا ترمز کار من ترس از فروش بوده و این عامل است که با وجود میلیارها تومان سرمایه ، کار من را به مرز بیکاری و رکود دائم کشانده است .

    احسنت بر شما استاد دانا و گرامی که انقدر زیبا و دقیق و علمی ما را راهنمایی میکنید . شما در حقیقت مشکلات ما را فرموله میکنید و در جلوی ما قرار میدهید . کافی است ما عدد در فرمول شما قرار بدهیم و به جواب نهایی برسیم . جوابی که چاره مستقیم مشکلات ماست .

    از امروز تصمیم گرفتم با مدد الهی این ترس را که ترمز من شده است کنار بگذارم و بدانم که با هر فروش میتوان بهترین خرید را داشت و با هر خرید بهترین فروش .

    به خود قول میدهم که دیگر از فروش نترسم . انشالله که خداوند یار و مددکار همه ما خصوصا استاد بزرگوارمان جناب آقای عباسمنش باشد . درود خداوند بر شما . ارادتمند امیر کاظمی منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محبوبه ثمره گفته:
      مدت عضویت: 2219 روز

      سلام آقای کاظمی دوست همفرکانسی عزیز

      امیدوارم که حال دلتون عالی باشه با فروش زیبا و پرسود واحدتون عالیترم بشه

      خیلی ممنونم بابت این کامنتتون

      حالا چرا بنده کامنت شمارو انتخاب کردم در پاسخگویی ؟

      خوب چون شغل همسر بنده هم دقیقا مثل شماست و اونم دقیقا تو همین مسعله گیر کرده

      ملکی رو مدتها پیش خریدیم که در اون منطقه از لحاظ زیبایی و متراژ و لوکیشن و متریال و همه چیزای خوب دیگه بینظیره

      بطوریکه هر مشاوری میبینه انگشت بدهن میمونه که عجب ملک بینظیری اما مدتها بواسطه ترمز همسرم که دقیقا مشابه ترمز ذهنی شماست فروش نمیره

      دیشب خدا هدایتم کرد بسمت کامنت شما همینجور که داشتم دونه دونه کامنتهای بچه هارو روی این فایل استاد میخوندم رسیدم به کامنت شما و خیلی خیلی برام جالب توجه بود که ای داد بیدا

      چقد مسعله این دوست عزیز شکل ماست و وقتی همسرم اومد خونه بهش گفتم جریان رو

      وگفتم نکنه تو هم میترسی از فروش واحد که اگه بفروشم گرون میشه گفتم بله میترسم

      و بعد کامنت شما رو براش خوندم

      چقد دنیا زیبا کارشو انجام میده و چقد من خوشحال شدم ترمز ذهنی همسرم رو شناختم اونم بواسطه شما دوست عزیز

      امیدوارم امروز که 25 خرداد 02 هست

      خداوند خریدار واقعی و مشتری بینظیری رو بسمت واحد ما و شما هدایت کنه تا ما هم ازین خوان نعمت الهی بهرهمند بشیم و دوباره در جریان کار و تلاش و خرید و فروشهای عالی قرار بگیریم

      از خدای منان سپاسگذارم که از طریق شما ترمز ذهنی مارو نشونمون داد تا در جهت رفع اون تلاش کنیم و بعدم از شما ممنونم که دست خدا شدین برای حل مسعله زندگیم

      موفق و پاینده باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        امیر کاظمی منش گفته:
        مدت عضویت: 1832 روز

        سلام و درود محضر گرامی همراه فرکانسی عزیز سرکار خانم ثمره .

        پاسخ شما را همان زمان که تحریر کردید مطالعه کردم و دعا کردم که خداوند به همه ما توفیق دهد بتوانیم توجه کامل را به فرمایشات استاد بزرگوارمان جناب استاد آقای عباس منش داشته باشیم که صحبت هایشان بی شک حکم فرمان ایزدی دارد و امکان ندارد کسی با اخلاص و عمل دقیق با آن رفتار کند و نتیجه نگیرد .

        آن موقع تصمیم گرفته بودم که با استفاده از رهنمود های استاد جلو بروم و وقتی جواب پیام زیبا و صمیمی شما را بدهم که نتیجه در دستانم باشد.

        آن روزها بشدت مستاصل و افسرده و ناراحت بودم . با افتخار امروز با نتیجه ای که در دست دارم با شما صحبت میکنم .

        نتیجه ای که صد در صد اش لطف خداوند مهربان بود و راهنمایش صد در صد عمل واقعی و ریشه ای به فرامین استاد.

        امروز یکی از بهترین ملک های کلنگی که بخاطر شرایط خاصی که دارد تقریبا 3 برابر ملک هایی که آن روزها آرزوی خریدش را داشته ام سود ساخت و ساز دارد خریده و بنام اینجانب است.

        برای جواز ساخت اقدام شده و بخشی از کار هم به انجام رسیده است .

        خانم ثمره یا هر دوست دیگری که این پیام را میخواند . میخواهم جوری فریاد بکشم که تمام کسانی که هنوز نسبت به درس های این استاد بزرگ کوچکترین شک و شبهه دارند . بدانند که بخدا قسم وضعیت مالی. موقعیت اجتماعی . وضع روحی و جسمی . اعتماد به نفس . احترام و منزلت . روابط خانوادگی . روابط رفاقتی با دوستان . حال و احوال . عزت نفس . معنویت و ارتباط با خداوند و …. دهها و صدها مورد دیگر در من امروز با کمتر از یکسال پیش که این پیام را در سایت گذاشتم و تصمیم گرفتم برای تغییر کلام استاد را وحی منذل بدانم و بس . زمین تا ورای آسمانها تغییر کرده است.

        چند سال است عضو سایت هستم و همیشه در حاله ای از شک و تردید پیگیر بودم. فقط این سوال لعنتی در ذهنم بود که : ” استاد میگویند. ولی آخه چطور ؟؟ ” ولی فقط پس از 6 ماه که دل واقعی به دل استاد بزرگ دادم . خودم هم نفهمیدم چگونه آنقدر تغییر کردم. بخدا همه چیز یکدفعه درست شد .

        کجایند آنان که هنوز مردد هستند تا من به ایشان بگویم که بخدا یک ثانیه تاخیر در اجرای عملی فرمایشات استاد مطابق صد سال ضرر و زیان است .

        اگر همسرتان هنوز ترس دارد . هنوز شک و شبهه دارد . مثل اون روزهای من ؟!

        از قول من به ایشان بگویید فقط باید به درب خانه پروردگار برود. فقط از او یاری و هدایت بطلبد . او خودش همه چیز را برایش درست خواهد کرد .

        چطور به درب خانه خدا رفتن را هم استاد بزرگ جناب آقای سید حسین عباس منش بهتر از هر کس در این دنیا به افراد می آموزند.

        از همان فایل های رایگان سایت هم شروع کنند کافی است و تا حد خود خود نتیجه ما را میبرد. توضیحات بیشتر و باور بالاتر و عمل بیشتر و طبعا نتیجه بیشتر هم با محصولات تخصصی محقق میشود انشالله .

        در پایان برای بزرگترین استاد دنیا . داعی الله . جناب آقای عباس منش . جنابعالی و همه رهپویان راه خداوند و دوستان و سروران سایت آرزوی صحت و سلامت و موفقیت های بالا و بالاتر میکنم . ارادتمند . امیر کاظمی منش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محسن بکرانی گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    سلام خدمت تنها استادی در جهان که واقعا لقب استاد برازنده اونه و من با همه وجودم میپرستمش و احترام خاصی واسش قائلم.اونقدر این جهان به من فشار آورده که برای اولین بار دارم کامنت مینویسم و یه سوال دارم از شما استاد عزیزم و همه کسانی که روزی در این جایگاهی که الان من هستم بودند و بالاخره راهشون رو پیدا کردند.من حدود سه ساله روی برنامه های استاد کار میکنم و این باعث شد دوتا قدم به من الهام بشه و من هردوشونو انجام دادم و الان هشت ماهه که میگذره از قدم دومی که برداشتم ولی نمیدونم چرا قدم سوم به من الهام نمیشه.من بیست سال اعتیاد داشتم و بهم الهام شد که اگه ترک کنم قدم سوم بهم گفته میشه.و من با درد و عذاب وحشتناک این کار رو کردم و الان هشت ماهه پاکم ولی نمیدونم چرا خدا به قولی که بهم داده عمل نمیکنه.و من کم کم دارم ناامید میشم و حتی یه موقع هایی وسوسه میشم حتی و حالم خیلی بد میشه.حتی احساس فوق العاده ای که تو این سه سال داشتم داره کم رنگ میشه.از شما عزیزان درخواست دارم اگه راهنمایی دارین به من بکنین.همش تو دلم میگم این چه تکاملیه که بعد از سه سال تموم نمیشه.هشت ماهه که از قدم دومی که برداشتم میگذره ولی نمیدونم چرا قدم سوم بهم گفته نمیشه.دارم دیوونه میشم.اصلا دلم نمیخاست اولین کامنتی که به شما استاد عزیز میدم اینطوری باشه ولی واقعا چاره ای نداشتم.استاد شما چقدر انسان دوست داشتنی هستی.کاملا مشخصه عشق زیادی رو تو زندگیتون تجربه کردین.استاد از خدا میخام عمر طولانی بهت بده و همیشه سایه ات بالاسره ما باشه…خیلی دیوونتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اعظم م گفته:
      مدت عضویت: 1383 روز

      برادر عزیز و گرامی

      احسنت وآفرین بر اراده ی الهی شما که توانستید از از بهران اعتیاد عبور کنید

      چه قدر عالی و خوب به الهامات توجه کردید ،،فقط کافیه از لحظه به لحظه ی زندگی لذت ببرید و حرکت کنید،،هدایت هارا دریافت خواهید کرد،،منتظر معجزه نباشید معجزه درون شما رخ داده است،،شما رها شده آید ،،،،پس بگذارید این رهایی با لذت بردن شما از زندگی آرام آرام نهادینه شود،،،پس آنگاه هدایت های الهی را دریافت خواهید کرد

      تسلیم خدای بزرگ باشید ولذت ببرید،،تا هدایت ها خود را به شما نشان دهند،،کافی است با عمق جان لذت برده و متوقف نشوید ،،،تا از این مرحله عبور کنید

      شما لایق بهترین ها هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: