چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2118 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    استاد جان من همیشه دوست داشتم از نظر مالی پیشرفت کنم و به قول شما هر سال میومدم کلی هدف گذاری میکردم ولی نتایج اونطوری که من دلم میخواست نبود

    تا اینکه هدایت شدم به دوره حل مسائل زندگی

    اومدم ریشه مسئله ام رو پیدا کردم که چیزی هست که نمیزاره من از نظر مالی پیشرفت کنم

    دیدم اولین و مهم ترین مسئله ای که تو زندگیم هست اینه که من اصلا تمرکزی رو کسب و کارم ندارم

    اومدم این مسئله رو پیدا کردم که من به جای اینکه وقت و انرژیم رو بزارم رو خودم و روی رسیدن به اهدافم

    وقت و انرژی من و تمرکز من داره برای دیگران خرج میشه

    من شدم حلال مسائل دیگران

    من با دلسوزی کردن برای دیگران با فداکاری کردن

    با نداشتن قدرت نه گفتن و نداشتن عزت نفس

    دارم مسائل دیگران رو حل میکنم و هر کسی هر کاری داره به من میگه و من برای خودم وقت و انرژی و تمرکز نمیزارم

    بعد تعجب میکنم که چرا من نتیجه دلخواه رو نمیگیرم

    چرا من پیشرفت نمیکنم

    و تو دوره حل مسائل یه کامنت مفصلی نوشتم که با سوالات جلسه 2 این باورهای مخرب و این ترمز ها رو شناسایی کردم و اومدم اونا رو برطرف کردم

    و انگار یه احساس سبکی و آزادی پیدا کردم

    از زمانی که من تصمیم گرفتم تمرکز رو فقط بزارم رو خودم و روی اهدافم انصافا جهان هم کمکم کرد و انگار دیگه کسی با من کاری نداشت

    و به این موضوع رسیدم که استاد همیشه میگن

    وقتی تو مصمم بشی و متعهد بشی که به اهدافت برسی جهان در برابر تو تعظیم میکنه

    با حل کردن این مسئله تایم و انرژی و تمرکز من بیشتر شد و میتونستم رو اهدافم تمرکز کنم

    موضوع بعدی که بهش رسیدم این بود که من باید مهارت هام رو تو حوزه کاری خودم افزایش بدم

    و یه هدفی در نظر گرفتم که بیام فلان تخصص رو یاد بگیرم تا بتونم ثروت بیشتری بسازم

    اصلا شرایط جور نمیشد یعنی اصلا هدایت نمیشدم که برم آموزش ببینم

    در صورتی که مطمئن بودم من باید تو کارم پیشرفت کنم

    من باید این مهارت رو یاد بگیرم

    ولی به سمتش هدایت نمیشدم

    وقتی رو دوره حل مسائل کار میکردم یه ترمزی رو تو خودم پیدا کردم که خیلی هم مخفی بود که نمیزاشت من برم این مهارت و یاد بگیرم

    و ترمزم این بود که

    چون یه نفر دیگه داشت برامون این کار و انجام میداد و از ما دستمزد میگرفت

    من ته ذهنم این ترمز بود که اگه من خودم یاد بگیرم دیگه ما به این آدم کار نمیدیم و این از نون خوردن میفته

    میگفتم ولش کن نون این بریده میشه

    حالا داره انجام میده و یه پولی هم میگیره

    و دقیقا وقتی یه کم کار کم میشد اون طرف نگران میشد میگفت دیگه کار نمیدین بهم؟

    بعد من هی میخواستم تلاش کنم که اون کار بگیره و درآمد داشته باشه

    اینم از همون مواردی بود که گفتم تمرکز من رو دیگران بود

    من سر راه خدا ایستاده بودم

    وقتی این ترمز رو پیدا کردم اومدم باورهای مناسب ساختم

    این باور که خداوند همه بنده هاش رو هدایت میکنه

    خداوند مسئول روزی رسوندن به بنده هاش هست

    من نمیتونم کمکی به دیگران کنم و دیگران خدا دارن و خداوند هدایتشون میکنه

    استاد دقیقا از وقتی اومدم این ترمز رو پیدا کردم و برطرفش کردم با ساختن باورهای درست

    همه چیز تغییر کرد

    من هدایت شدم

    هدایت کلید واژه ست به قول شما

    خیلی سریع و راحت و آسان هدایت شدم

    اول میخواستم برم کلاس بعد یه ایده ای اومد که برو تو یوتوب اصلا یه سرچی کن یه اطلاعاتی پیدا کن برای قدم اول

    وقتی سرچ میکردم دیدم یه نفر که تو این کار خیلی حرفه ای هست ده جلسه آموزش رایگان گذاشته تو کانالش

    منم همون آموزش ها رو پیگیری کردم و دیدم چقدر هم کامل و مفید و تخصصی داره آموزش میده

    و شروع کردم به آموزش دیدن

    موضوع خیلی مهم بعدی این بود که

    وقتی من قدم برداشتم خداوند برام نشانه فرستاد

    هم زمان دو تا مشتری برای این کاری که داشتم یاد میگرفتم اومدن

    واقعا خدا فرستادشون که بهم بگه مسیرم درسته

    یکیش دوستم بود که باهام تماس گرفت گفت من میخوام فلان کار و انجام بدم یه دفعه یاد تو افتادم گفتم تو میتونی برام انجام بدی

    هزینه اش هم هر چقدر بشه من پرداخت میکنم

    منم قبول کردم و هم زمان آموزشهایی که میدیدم و رو کار دوستم اجرا میکردم

    هم مهارت هام داره افزایش پیدا میکنه و ارزش خلق میکنم و این خیلی حس خوبیه

    هم دارم ثروت خلق میکنم

    و هم به این موضوع رسیدم که تو وقتی ترمزهات رو پیدا میکنی و اونو برمیداری و واقعا متعهد میشی برای رسیدن به اهدافت خداوند کمکت میکنه

    این خیلی برام لذت بخش بود و باورهام و تقویت کرد که من فقط اومدم رو خودم کار کردم و بقیه کارها رو خدا انجام داد

    یعنی مشتریش و خدا جور کرد

    و دقیقا در مورد سوال دوم هم بگم که

    خداوند همون روزا یه آدمی آورد تو زندگی ما

    یه همکار یه دوست

    بعد من دیدم این آدم نسبت به من هیچ برتری نداره حتی تو حوزه کاری خودمون میتونم بگم من از اون هم بهترم

    ولی اون داره خیلی خوب ثروت میسازه

    بعد دیدم اولا اون باورهای خوبی درباره ثروت داره

    وقتی من و همسرم هدایت شدیم که چند بار با ایشون همکاری کنیم از رفتارهاش و و از صحبت هاش فهمیدیم که خیلی باورهای خوبی درباره فراوانی داره

    اینکه همیشه کار هست پول هست مشتری هست

    و چقدر به مسیرهای ساده و آسان هدایت میشه برای ثروت ساختن

    مورد بعدی اینکه اعتماد به نفسش تو کار خیلی زیاده

    دیدم همیشه پا گذاشته رو ترس هاش رفته جلو

    اصلا انگار خدا این آدم رو آورد که به من نشون بده که باورهاست که داره کار میکنه

    اصلا من توسط این آدم فهمیدم چقرتوانایی دارم و خودم خبر ندارم و نمیتونم درست از این توانایی هام در جهت ثروت ساختن استفاده کنم

    ولی اون آدم با اینکه شاید مهارت هاش تو کار کمتر از من هم باشه ولی میتونه از همون توانایی هایی که داره خیلی خوب استفاده کنه و ثروت بسازه

    استاد ازتون سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند

    خدایا ازت سپاسگزارم که من را هدایت میکنی به اون مسیری که خودم میخواهم

    استاد جان راستی اینم بگم ممنون که بارون و بهمون نشون دادین و این حس و حال فوق العاده رو باهامون به اشتراک گذاشتین

    وقتی آخر فایل و دیدم گفتم خدایا منم بارون میخوام

    بعد نوشتم خدایا امروز بارون بیاد برم تو تراس

    استاد جون همین الان داره اینجا بارون میباره رفتم تو تراس کلی لذت بردم

    هوا بینظیره

    استاد و خانوم شایسته عزیزم عاشقتونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    السا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و تموم بچه های سایت

    من دراین مورد یک نمونه مثال زدنی هستم

    راستش من حدود ده سال هست که درحوزه میکاپ فعالیت میکنم هرسال هم خودمو اپدیت میکنم

    کارمم خیلی قشنگ و تمیزه و همه سبکمو دوست دارند

    اما مشتری جندانی ندارم و درامدمم انچنان نیست

    این درصورتیه که هنرحوهام بعد ازاینکه دوره شون تموم میشه و وارد بازار کار میشن خیلی سریع رشد میکنند و موفق میشن و ب درامد خیلی بالایی میرسن

    فکر کنم پاشنه اشیلم مربوط ب گذشته میشه ک

    خونواده ام همیشه منو بی عرضه میخوندن و هیچوقت روم حساب نمیکردن و اهمیت نمیدادن بهم

    بعنی همون عدم لیاقت

    من خودمو عمیقا باور ندارم

    و اینکه درارتباط با پول هم باورهای غلطی دارم که با 12قدم دارم بیشتر خودمو میشناسم

    اما بازم از بچه ها میخام اکر نوضوعی هست ک من خودم متوجه اش نیستم

    اگاهم کنند

    ممنون استاد عزیزم

    من هرروز صبح که ازخواب پا میشم اول میام سایت

    بهد روزمو شروع میکنم

    استاد خیلی ازتون ممنونم ک مسیر درست زو بهمون نشون میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  3. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    سلاااممم استاد عزیزم

    قبل از پاسخ بگم که از صمیم قلب از شما سپاسگزارم برای گذاشتن فایل جدید

    و از استاد شایسته هم از صمیم قلب سپاسگزارم بابت فیلمبرداری تدوین فایل و …

    استاد جونم چه قدر این فایل و سوالهایی که شد چیزیه که خودم اینروزا خیلی دارم بهش فکر میکنم از چنبه های مختلف و سعی میکنم ترمز هامو پیدا کنم و حلشون کنم :))

    البته من برای اینکه ناامید نشم همیشه با خودم میگم نگار اشکالی نداره داری تکاملت رو طی میکنی داری اروم اروم مدارت میره بالا و همین که میره مهمه و …

    ولی از طرفی هم که شما این سوال رو جدی پرسیدید گفتم خب باید با تمرکز بیشتری جوابش رو پیدا کنم الان یک سال گذشته ، میتونست توی این یک سال روندم خیلی بهتر باشه …

    از طرفی هم من تازه سه ماهه تو دوره سلامتی اومدم و برای هدفم خیلی خیلی به این انرژی روحی و جسمی نیاز داشتم که قبلا از یک سال پیش تاحالا obviously , نداشتم و اون هم مانعی بزرگی برای اهدافم شده بود

    ولی الان این مانع بزرگ برداشته شده و هر روز هم بهتر میشه خداروشکر

    درباره ی هدفم بگم

    من پارسال هدفم این بود که مربی رقص بشم

    من اونقدر در مدار پایین تری بودم که تحقق این خواسته رو خیلی دور میدونستم ، اما با کار کردن روی باورام و عمل کردن به هدایت و الهامات خدا ، با قدم برداشتن ، با حرکت کردن ، اون هم حرکت کردنی که صد در صد به خاطر شکل گیری باورهای جدید بوده … تونستم به این خواسته ام برسم .

    پارسال دقیقا همین همین موقع

    یعنی خرداد 1401

    من بسیار بسیار ناامیدی گرفته بودم حدودا یک ماه افسردگی داشتم چون خییییلی نجواها داشتن منو از درون میخوردن

    من اینارو میگم چون الان یادم رفته الان اینکه مربی رقص هستم و چندین سانس کلاس عمومی و خصوصی بالاشهر دارم و چند تا جای دیگه برام خیلی عادی شده میگم اینکه چیزی نیست درحالیکه پارسال همین موقع داشتن یک سانس کلاس حتی برای یکی دو نفر هنرجو در پایین شهر برام خواسته های دور و سخت و غیر ممکن بود و از شدت نجواها که چطور چگونه ، همین روزا پارسال افتاده بودم گوشه ی اتاق و …….

    ولی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی فایلای شما رو گوش کردم با خودم حرف زدم ، الگو و منطق هارو اوردم از مثال هایی که میشود و فلانی تونسته ، و پاشدم اقدام عملی انجام دادم در راستاش و ….

    و بله بهش رسیدم .

    پارسال خرداد که تموم شد من حالم و اوضاعم کمی بهتر شد و با کنترل ذهن ، شرایطی پیش اومد و من کلاس هام شروع شد در تیر ماه …

    توی این یک سال خب خیلی چیزها یاد گرفتم ، خیلی پیشرفت و رشد داشتم ، مدارم رفت بالاتر هنرجو ها و شرایط بهتر ، ادمای خوب و باکیفیت کنارم ،

    توی این یک سال یعنی کل سال 1401 ، من بزرگترین پاشنه اشیل زندگیم که روابطم بود رو حل کردم

    دوستی صمیمی داشتم که منو بسیار پایین میکشوند ولی من ارزش و لیاقت وجودیم به بودن اون کنارم در این پنج سال میدونستم و از بچگی همینطور بودم همیشه به خاطر دوستام حالم بد بود همیشه ، حتی وقتایی که رابطه ام باهاشون بسیار بهم ضربه میزد بسیار تحقیر میشدم باز با تمام وجود میخواستم نگهشون دارم چون خودمو بدون دوست صمیمی ام بی ارزش میدونستم ….

    ولی این بزرگترین پاشنه ی اشیل رو درست کردم :)))))

    یادمه از پنج سالگی من این مشکل رو داشتم :)))))

    یادمه تمام روزهای دبستان ، راهنمایی و دبیرستانم به خاطر این نقص بزرگم زهرمارم شدن و هر روز ناراحتی و …

    اما من سال 1401 این هم درست کردم برای همیشه

    بارها سعی کرده بودم اما ریشه ای نبود این بار ریشه ای برای ابد حل شد و خداروشکر بابتش ….

    و خب در کنار اون هدفم که مربی رقص شدن بود و نقص ها و ترمزهای بزرگی که داشتم تو زندگیم که حل شد و بعدش هم انرژی جسمانی و روحی پایینی که داشتم حل شد با دوره سلامتی و الان میدونی احساس میکنم اماده ام برای پرش و جهشی بزرگتر در راستای این هدفم ….

    اینا رو گفتم چون استاد اول فایل گفت چه هدفیه که خیلی تلاش کردی ولی بهش نرسیدی من با خودم گفتم خب من پارسال تا حالا تلاش کردم برای ارتقا پیدا کردن تو شغلم و بالارفتن ولی به اون بالای بالا نرسیدم که دیدم عه من تو این یه سال چه ترمز هایی رو برداشتم در مسیر این هدفم و نمیشه بگم خب من خیلی تلاش کردم نرسیدم بهش … من تلاش هام توی مسیر دیگه ای رفتن که کلی سنگلاخ مسیر موفقیتی زندگیم رو برداشتن و الان اماده حرکتم ، به قول استاد کوله بار بسیار سنگینی داشتم با پاهای برهنه و گاری که چرخ نداشت رو زمین کشیده میشد … من الان توی این یک سال این وزنه های سنگینو برداشتم از دوشم و بابتش به خودم افتخار میکنم چون واقعا یادم رفته بود به طور کامل :))))))

    من هدفم این بود و هست که هنرجوهای زیاد و با کیفیت و ثابت داشته باشم توی کلاسای رقصم …

    و الانا که دوره سلامتی هم رو به پایان هست برام …

    داشتم به همین موضوع فکر میکردم …

    من چه ترمزی دارم در برابر رسیدن به هدفم ؟؟؟

    میشد و میتونست که توی این یک سال هنرجو های زیادتر و با کیفیت تر و پیشرفته داشته باشم چرا نشد ؟؟؟

    چرا هنوز نمیشه ؟؟؟؟

    با توجه به اتفاقی که اخیرا افتاد من فهمیدم که یک ترمز بزرگ داشتم و اون این بود که خودمو لایق این موفقیت نمیدونستم :))))

    مثلا اینو بگم هنرجوهای من تو بالاشهر از نظر مالی هم خب خیلی بالاتر بودن

    کفشایی که میپوشیدن لباساشون و خب سن پایین دارن ولی ماشین دارن و … از من خیلی بهتر بود یکم هم این مورد باعث میشد با خودم بگم ببین اینا که از تو کوچیکترن و هنرجوی تو هستن لباسا و کفشای گرون دارن ولی تو نه پس تو چجور مربی هستی …

    یا باور کمبود دارم میگم هنرجو کمه مشتری کمه و …

    یا اگر هست فلان مربیه کشونده سمته خودش برا من نمونده

    و الان دارم روی این باورام کار میکنم

    توی عزت نفسم مشکل دارم

    خودمو مقایسه میکنم با فلان مربیه میگم اون مربیو ببین چه قدر به خودش میرسه چه لباسا و کفشای گرونی میپوشه چه قدر ارایش و هزینه برای خودش میکنه ، چه قدر شرایط مالی خانواده اش بهتر از منه پدر مادرش هر چی بخواد براش میگیرن و از همه طرف براشون هزینه میشه و همه براشون ارزش زیادی قائلن ، دوستای زیادی دارن ، یا ناخن میکارنو فلانو بیسال … من هیچ کدوم ازینا رو ندارم من هیچی شو ندارم هیچیشو پس کمترم از اون ….

    گهگاهی هم این باوره میاد که اونا کلی تبلیغ کردن پول دادن تو اینکارارو نکردی پس برای همین داره طول میکشه

    درحالیکه نهههههه تو قانون خداوند اینجور نیست یعنی هدایت خداوند قدرتش کمتر از تبلیغاتهههههه ؟؟؟؟

    استغفرالله اعوذب لله

    و اره دیگه این باورا پس ذهنم توی ضمیر ناخوداگاهم هستن و خیلی هم ریزن یعنی ادم باید خیلی احساسات خودش رو بشناسه با خودش صادق باشه تا بتونه پیداشون کنه و من دارم روشون کار میکنم و ضد این باورای مخرب رو درونم میسازم .

    سوال دوم :

    ایا فردی رو میشناسید که همون هدفای شما رو داشته و با تلاش کمتر زمان کمتر بهش رسیده ؟؟؟

    وااای استاد بله صد در صد بله :)

    من اینو در دوره ها و اموزه هاتون فهمیده بودم که باید برای رسیدن به هدفی الگو پیدا کرد

    و با خودت بگی فلانی تونسته پس منم میتونم فقط باید باورایی که اون داره رو داشته باشم مثل اون عمل کنم

    من هم همینطور شد پارسال که همین موقع تو خرداد در ناامیدی بسیار غرق شده بودم برای بیرون اومدن ازون حال همش با خودم میگفتم نگار اون تونسته فلانی الان داره این خواسته رو تو چرا نداشته باشی ؟؟؟؟ مگه مهارت رقص تو ازون کمتره ؟؟؟ نه نبود من از همون اول که کارمو میخواستم شروع کنم خیلی مهارتم بهتر از خیلی مربیا بود الان هم هست

    و با همین مثال ها خودمو کشوندم بالا

    الان هم که هدفم درجه بالاتری پیدا کرده

    یعنی داشتن هنرجوهای تعداد بالا و مهم : کیفیت بالا هست

    دارم بازم از این الگوها استفاده میکنم

    اره استاد هست

    من همین الان یه مربیو میشناسم که به خدا نصف منم مهارت رقص و اموزشش نیست … هنرجوهایی که چند ماهه دارن با من کار میکنن الان ازون بهتر میرقصن … شاید باورتون نشه

    ولی استاد چناااان پول زیادی دارن از رقص در میاره و سانس های کلاس هاش پره پره پره پره و دمو دیقه ورک شاپ میذاره همه هم میرن ورک شاپ هاش ثبت نام میکنن :))

    ولی من ورک شاپ گذاشتن رو برای خودم خیلی بالا میبینم خب به اندازه ی اون هنرجو ندارم و اونقدرا تو کارم رشد نکردم برای گذاشتن ورک شاپ

    و این چیزی نیست که فقط من بگما

    نه خیلی از دوستانم و بقیه مربیا بهم گفتن نگار کاره تو فوق‌العاده است ما دنسر بهتر از تو ندیدیم .

    البته بگم من قبلنا حسادت میکردم به این شخص :)

    و یکی از ویژگی هایی که ساختم تحسین واقعی افراد بوده

    و همین فردی که میگم قبلا منو فالو نداشت توی اینستا ذهن بد منم بهم میگفت نگار انفالوش کن تو ازون بهتری چرا فالوش داری و … ولی من گفتم نگار اگه میخای پیشرفت کنی باااید بتونی به اون به خاطر موفقیت هاش تحسین اش کنی تحسین واقعی از ته دل …

    بعد از فقط یکم کار کردن رو این ویژگیم نمیدونم چی شد یه دفعه فالوم کرد و منم از قانون تحسین استفاده کردم و توی پیامی بهش تمام ویژگی های مثبتش و دستاوردهاشو تحسین کردمو و نتیجه فوق العاده بود همین فرد باهام دوست شد و کلی حس مثبت و صمیمی بینمون ایجاد شد .

    و بله این است قدرت تحسین

    الان هم همین فرد رو دارم الگو میکنم برای خودم

    چون واقعا تلاش و مهارت رقصش و زمانی که میذاره خیلی کمتر از منه و راحت خییلی راحت همه سانس هاش پره خیلی درامدش بالاتر از منه خیلی خیلی محبوب تر و مشهور تر از منه :))))))))

    و دارم با کمک این الگو و تحسین واقعیش از صمیم قلبم ، با قانون فراوانی و به خصوص قانون لیاقت ( که دارم رو این لیاقته خیلی تمرکزی کار میکنم و الان نمیتونم بازش کنم چون مبحثش خییلی طولانیه و مفصله احتمالا به زودی درباره این هم کامنت میذارم ،) رو خودم کار میکنم .

    و خداروشکر که نشونه هارو دارم میبینم

    دارم میبینم این فهمیدنه ترمز و کار روش داره جواب میده به خدا داره نتیجه میده

    همین الان دارم این کامنتو میذارم کلاس عمومی ام با کودکان که بالاشهره اصفهانه تموم شد و همین هم ارزوی بزرگم بود که البته چون بهش رسیدم برام عادی شده خخخخخخخ

    جدیا باید هر دفعه بنویسم چیا قبلا ارزوم بوده و یاداوری کنم که الان دارم چون الان این عادی شده برام میگم نه من سه تا سانس با بچه های کوچیک با کیفیت میخوام … خخخ

    این بچه هایی که میگم زیره 10 سالن و منظورم از باکیفیت اینه که خانوادشون پولدارن و با فرهنگ و ارزش بالای رقص رو میدونن ، خود بچه ها استعداد رقص دارن ، تمرین میکنن ، سر کلاس به حرفای من گوش میدن ، و زود یاد میگیرن

    هنرجوی کم سن با کیفیت برای من یعنی این

    که تازه دو هفته اس دارن میان کاش میتونستم ویدیوشونو بذارم اینجا ببینید چطور تو سه چهار جلسه بهشون یه رقص هماهنگ گروهی یاد دادم و چهههههه قددددر خوووشگل میرن اصلا ذوق مرررگ میشممممم براشوووون تاحالا ندیدم کلاس رقص کودکان که اینقدر خوب باشه

    هیچ چیزی توی کل دنیا نمیتونه اندازه ی اینها منو به ذوق مرگ بودن برسونه :))))﴾))

    این نتیجه ی داشتن شغل رویایی ات هست

    عشق عشق عشق عشق عشق عشق فقط عشق حتی وقتی هفت روز هفته باشگاهی و تمرین میکنی ورزش میکنی کلاس میذاری کلاس میری و …. فقط داری عشق میکنی :))))

    .

    الان چیزی که من میخوام داشتن درامد بالاتر از رقص ، داشتن هنرجوهای خصوصی بهتر ، داشتن سانس های بیشتر با تعداد بیشتر ، و اینکه همین هنرجوها ثابت تا چند سال دیگه و کامل در طول سال پیش من بیان و من به حرفه ای ترین دنسر ها توی سن کم تبدیلشون بکنم :))))) و این هم ارزوی منهههههه‍ههههه

    وااااااای خدااااای من اصلا بهش فکر میکنم از هوش میرممممممم

    من میمیرم برای این اهدافم جونم هم میدم و واقعا تا الان ثابت کردم که واقعا اینقدر عاشق این اهدافم هستم که حاضرم جونم هم بدم براش .

    و دیگه از اهدافم داشتن سانس بزرگسالان حرفه ای و پیشرفته با تعداد بالا و با کیفیت و ثابت هست

    این کیفیت بالا تر ، تعداد بالاتر و ثابت بودنه

    این سه تا ویژگی هست که خیییلی برام مهمه و هدفم هست

    و بعد هم گذاشتن ورک شاپ رقص

    دو تا مربی هست تو اصفهان تند تند تند پشت سرهم ورک شاپ میذارن خخخخخخ

    به خدا مهارتشون از من بیشتر نیستا …. خخخخخخ

    ولی خداروشکر تحسینشون میکنم عاشقشونم که اینقدر موفق هستن

    ولی میدونی چیه منی که عباسمنشی ام باید خییییلی بیشتر ازینا موفق باشم :)))))))))﴾)

    و میشم هم :)))))

    ااره اره باشه الان ذهنم داره میگه تو یک ساله شروع کردی با وضعیت مالی پایین و خونه ی بیرون از شهر و اون ترمز های زیادی که داشتی و تازه برداشته شدن ولی اونا نه

    اونا هم بالای چهار پنج ساله دارن کار میکنن ، هم خونه شون تو شهره مثل تو روزی چهار ساعت تو مسیر رفت و برگشت نیستن ، و این ترمز هایی که به خاطر شرایط مالی و عاطفی که تو بزرگ شدی رو ندارن و تبلیغ هم میکنن و بلاگری اینستا هم میکنن ولی تو نه و …

    اوکی باشه ذهن عزیزم من که گفتم برا این هدفم تا پای مرگ و جونم حاضرم بمیرم اینا که چیزی نیست خودم میسازم

    عوضش من استاد و اگاهی هایی دارم که اونا ندارن

    همین وضعیت و شرایطی که دارم بعد ها باعث افتخارم میشن

    همینا باعث میشن که من خیییلی تلاشم رو بیشتر کنم خیلی به خودم متکی باشم و پولدار تر و موفق تر از اونا بشم .

    چون اونا این تضاد های مالی و عاطفی که من از بچگی و همین الان دارم رو اونا ندارن پس به اندازه ی من ، کوهی از اتش اشتیاق برای پول دار شدن برای رشد و پیشرفت در رقص برای موفقیت برای خونه و ماشین خریدن ، برای دستاوردهای عظیم و جهانی در رقص ، در کلاس ها و هنرجو و محتواهای متفاوت و … ندارن

    اما من دارم

    به لطف همین تضاد ها من دارم :)

    پس این هم شد برای سوال دوم

    .

    عه استاد چه جالب شما هم به قانون احساس لیاقت اشاره کردید در ادامه فایل که من قبلش نوشتم :))))

    اره اره اره این دو تا خیلی مهمن

    احساس لیاقت و قانون فراوانی

    تا الان من نتایج خوبی گرفتم ولی بیشتر نشد به خاطر این دو تا ترمز ذهنی من بوده

    هم لیاقت که یه تیکه توضیح دادم بالا که چرا خودمو لایق نمیدونستم و قانون فراوانی که من فکر میکردم نیست هنرجو کمه اما الان دارم میبینم دارم باور میکنم که هم من لایق هستم هم هنرجو زیاده خیلی هم زیاده و هر روز دارم با جزییات بیشتر روی این دوتا کار میکنم :))))

    و میبینی چه قدر نتایج زود و خوب میان :))))

    استاد من هر سه تا سوالی که مطرح کردید رو تا الان جواب دادم ناخوداگاه خخخخخخ

    یعنی قبل از شنیدنه فایله شروع کردم به نوشتن و دیگه خیلی جالب و هدایتی سوال سوم رو جواب دادم همراه توضیحات سوال اول و دوم :)))))

    توی جنبه های دیگه هم مثل روابط عاطفی هم مطمعنا ترمزهایی دارم ولی راسیتش ترجیحم اینه که فعلا تمرکزم فقط روی شغلم و خودم باشه و تمرکزم رو پراکنده نکنم .

    انشالله نوبت به اونم میرسه ولی الان دوست دارم همینجوری این روند رو به تنهایی پیش ببرم تا بعد …

    خداجونممممم شکرت هزاران مرتبه شکرت بابت هدایتت و کمکی که بهم کردی برای نوشتن

    کامنت قبلیم بازخورد خیییلی خوبی داشت اون خیلی منو هیجان زده کرد برای نوشتن کامنت جدیده این فایل :)))))

    دارم میرم برای شروع کلاس بعدیم :)))

    در پناه الله یکتا :))))

    عاشق تک تکتونم بچه های سایت

    بوس بهتون :+)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3820 روز

      این کامنت یکی از اون احساسی ترین هایی بوده که تا الان خواندم، عاشقتمم من بابااا

      چقدر زیبا نوشتی

      چقدر زیبایی تو

      چقدر زیبا تغییر دادی خودت را

      و چه شخصیتی ساختی الان

      واووو

      خداروشکر میکنم که اولا ما ادمیم

      خداروشکرر میکنم که در عین حال ما ادمیم میشه تغییر هم کرد

      و خداروشکر که این تغییر تغییر این و اون و اونا و ایناا نییی بخداا تغیرر خوته خوت هاا والا

      این درون این ذهن عزیز که وقتی درست تربیتش کنی یک سواری معرکه‌ای میگیری ازش و امان از سواری او بر تو!

      تحسینت میکنم برای اینی که هستی چقدر خوبه خوبه که هدفات واضح و مشخص اصننن میدونی چی میخوای خیلی وقت ها خودم فراموش میکنم.

      چقدر عالی بود اینجا که در مورد تغییر زاویه ی دیدت نوشتی و تحسین کردن دوستی که از تو درامد خیلی بیشتری داره البته الان قطعا خودتم تو مسیرشی و هدایت داری میشی.

      عاشقتم من

      سپاس از خدا برای وجودت

      پیش به سوی رشد و ترقی بیشتر یوهوووو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        مانلیا گفته:
        مدت عضویت: 1595 روز

        سلاااام عشقهههه منننن

        مرررررسی برا کامنتت

        مررررسی برای تحسین کردنت

        همینکه دوسته گلی مثل تو دارم خودش برام یه مهره تاییده از اینکه چه قدر من مدارم بالاتر رفته

        منی که پارسال هیچ دوست عباسمنشی نداشتم و به خاطر عزت نفس پایینم به دوستایی میچسبیدم که باعث پسرفت من میشدن ولی الان هیچ کدوم ازون دوستا نیستن … هیچ کدوم .

        کلی دوست دارم که عاشقانه دوستم دارن ، باعث رشد و پیشرفت من میشن ، وجودشون بهم انرژی الهی فوق العاده زیادی میده و قطعا تو یکی ازین دوستایی برام . وقتی ادم تغییر میکنه اینجوری خدا نتایج رو برات میاره … همه ی این دوستا وقتی اومدن که من همه ی دوستای قبلیمو گذاشتم کنار و تنها شدم و با اون تنهایی در صلح و عشق قرار گرفتم … بعدش دوستای خوب اومدن :)))) خداروشکر برای وجودشون و وجودت .

        بوس دوا لیپایی بهت Muaw

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      مهری حیدرزاده گفته:
      مدت عضویت: 2698 روز

      سلام دوست نازنین

      سلام به دانشجوی ساعی و فعال استاد گرانقدرم

      همه ی کامنت های شما را با عشق می خونم و ازش درس میگیرم . چرا ؟

      @اول- نگار جونم چسبیدی به اصلِ قانون و حاشیه رو رها کردی ! عالیه!

      @@دوم – در موردِ طی شدن تکامل ت چقدر عالی توضیح دادی . این که قبل از طی شدن تکامل ممکنه حسِ (چرا خوب پیش نمیره و چرا اونا بهتر عمل می کنن و چرا همه چی جلوی راهم و گرفته و…) اما می بینی وقتی آدم با خودش رو راست می شینه و زندگی شو زیر ورو می کنه و می ذاره زیر ذره بین ، کلی انرژی میگیره ،چون متوجه میشه که آقا من خودمو با خودم فقط باید مقایسه کنم . ختم کلام !

      دیدن الگو ها خیلی عالیه ، روند رشد بقیه رو رصد کردن خیلی عالیه ، اما ما هیچوقت نمی تونیم بفهمیم اون آدمای دیگه چه پروسه ای رو طی کردن ؟ چطور تکاملشون طی شده توی همه ی موارد روابط، مالی ، معنوی و شغل ؟؟!!

      @@@سوم – این که ما در زندگی مون یا در حالِ پیشرفتیم و یا در حالِ بی حرکتی و رکود که همون پسرفت حساب میشه !

      این که نوشتی در عرض یکسال سه دوره کلاس برای عشق های کوچولو ترتیب دادی ، وای خدای من قند توی دلم آب شد ! عزیزم این یه رشد عالیه برای تو، برای تویی که خودتو آنالیز کردی و به اصطلاح استاد جونم ترمزهاتو تا حدودی شناختی . امان از ترمز عدم احساس لیاقت و احساس کمبود که عالی اشاره کردی .

      @@@@چهارم – داشتن پلان و هدف یکساله ویا پنج ساله طبق آموزه های استادم !

      ###یه داستان برات بگم . می گن آدمای خردمند حتی موقع خواب یه چشمشون بازه ، قبلن ها می گفتم خب ممکنه خیلی ها یه چشمشون موقع خواب باز باشه اماااااااااا بعدتر ها فهمیدم که نه بابا این یه تمثیلیه بر ای این که بگه این آدما چقد همیشه حواسشون جمع و جوره . یعنی چی ؟

      یعنی علاوه بر طی زندگی روزمره و روز به روز ، حواسشون به اهداف دورتر و عالی ترشون هست ! انگار اهدافشون و روی یه پلاکارد روی پیشونی شون نوشتن ! هر روز صبح به هنگام بیداری اول یه ریویو می کنن به اهدافِ در پیش رو ، بعد می گن خداجونم سپاسگزارم که برای امروزم هم یه هدف خوشگل و عالی و کوچولو دارم ( یعنی مثلن مثل ما تمرین ستاره قطبی شو می نویسه میشه هیجده مورد که قراره تا شب تیک بخوره ! عاشق این تمرین ستاره قطبی ام) و بعد می گن الهی به امید تو و روز و با اشتیاق و حواس جمعی به دیدن نکات مثبت شروع می کنن . اینم یه الگو از آدمای خردمند!

      در نهایت کامنت هات برام یه رنگ و بوی تازگی ، غیر تکراری ، نو ، با احساس و با اشتیاق داره که به خاطر عشق و علاقه ت به کارت ایجاد میشه .

      منتظر نظرات ارزشمندت هستم .

      سپاسگزار از استاد بی نظیرم

      سپاسگزار از نگار نازنینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مانلیا گفته:
        مدت عضویت: 1595 روز

        سلاااام مهری جاااان عزیییزم نمیدونی چههه قدر حالو هوام با خوندنه کامنتت دگرگون شد

        موقع خوندنه کامنتت اینقدر لذت میبردم که برای اولین بار این احساسو داشتم که نمیخواستم اسکرول کنم برم پایبن تر چون میترسیدم تموم بشه … با هر اسکرول هی میگفتم نکنه برم پایین تموم بشه این کامنت

        اصلا اینقدر خوشحال شدممم اینقدر ذوق کردم که زود به محمد فتحی عزیز پیام دادم گفتم مهری برام کامنت گذاشته .خخخخ

        میتونم بگم زیباترین پاسخی بوده که تاحالا داشتم …

        مرسی از اینکه نکات و ویژگی های مثبتم رو برام نوشتی … ما انسانیم نسیانیم فراموش میکنیم برای همین سپاسگزارم بابت یاداوری این مهمِ ارزشمند به من :))))

        عاااشقتم از سرتاسر وجودت عشق و خوبی و محبت میباره .

        و دیدم که چه قدر پاسخ هات همیشه مفصل و بسیار بسیار ارزشمنده کلی کیف کردم و به خودم هم افرین گفتم که کامنتم باعث شد فردی مثل شما برای من دست به قلم بشه و بنویسه

        چون میدونم شما فقط فقط موقعی دست به قلم میشید که واقعا اون چیز شما رو خیلی به وجد بیاره و چیزی بسیار ارزشمند باشه نه هر چیزی … و اون موقع کمیاب هست که با تمام وجود مینویسید و این محبت نصیب من شد ….

        خداجونم شکرت شکرت شکرت

        از دور میبوسمت ایشالله هر جا که هستی شاد و خرم و سلامت و ثروتمند باشی عزیزه دلمممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضا صبوری گفته:
      مدت عضویت: 1117 روز

      سلام عزیزم منام همسر رضا صبوری

      واقعا دمت گرم دختر بهت افتخار میکنم وازت خیلیییییی ممنونم که این کامنت و گذاشتی چون باعث شد کلی حرفهایی که باورهام بود متوجهشون نمیشدم پیدا کنم که در کارم کلی ضربه خوردم

      که فک میکردم فقط یه خودخوریه اما الان فهمیدم که نه باورهامو مرور میکردم

      میتونی بهم بگی چطوری روشون باید کارکنم تغییرشون بدم عزیزم ؟

      همیشه بدرخشی دختر قوی دنیا به زنان قوی شدیداً نیاز داره

      عاشقتممم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    چقدر عالی که همیشه استاد عزیز در حال برزو رسانی فایل ها و آبدیت کردن محصولات سایت هستند

    همه اینها نشان از قانون تکامل است و نشان از این است که هرگز نباید به یک روند بسنده کرد

    باید همیشه و همیشه در حال بهبود خود و زندگی خود بود

    دقیقا من هم تلاش های زیادی برای اهداف خودم کردم

    یکی از همین تلاش ها بازپرداخت بدهی های خودم بود

    ولی هر چه که تلاش می کردم باز عقب و عقب تر می رفتم

    باز پیشرفت نمی کردم نمی دانستم که گره کارم از چه است؟

    اکنون می دانم که نداستن قانون و عمل نکردن به قوانین من را عقب نگه می داشت

    باورهایی داشتم که هرگز این باورها را نمی شناختم که ترمز هایی برای جلوگیری از پیشرفت من بوده است

    واقعا اکنون پی به این برده ام که خودم هستم که شرایط زندگی خودم را رقم می زنم

    استاد دقیقا درست می فرمودند

    داشتن الگو ها و دیدن موفقیت آنها می تواند برای من و ذهن منطقی من یک روند عالی و خوب باشد

    من می توانم با کمترین زمان و کمترین کار بدنی به موفقیت برسم

    باید چکار کنم که همیشه در این راه بتوانم موفق بشوم

    باید دیدگاهها و باورهای خودم را عوض کنم و هر چه بیشتر به قوانین زندگی خودم مسلط باشم و آنها را بشناسم بهتر و بهتر می توانم به هدف خودم برسم و به موفقیت برسم

    ترمزهای ذهنی من و گره هایی که در ذهن خودم دارم و محدودیت هایی که با ورودی های خودم به خورد خودم می دهم همه اینها سبب می شود که من نتوانم براحتی و آسانی حرکت کنم و رو به جلو بروم

    یادم باشد که باید باورهای خودم را عوض کنم

    هدف گذاری کنم و با نشان دادن الگوهایی از موفقیت هایی قبلی خودم برای ذهن منطقی خودم این را بسازم که اگر قبل توانسته ام پس اکنون هم می توانم موفق بشوم

    می توانم به خواسته های خودم برسم

    از همه مهمتر این است که باید احساس لیاقت را در خودم پرورش بدهم

    من لایق این هستم که به خواسته ها و اهداف و آرزوها و نعمت های خوب این جهان دست پیدا کنم

    باید سزاوار نعمت سلامتی و ثروت و پول و آرامش هستم

    از همه مهمتر این نکته است که باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

    این را باید یک باور برای خودم کنم و همیشه و همیشه و بارهای بار آنرا برای خودم تکرار کنم

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

    باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

    اگر خداوند یک خواسته ای را در دل من گذاشته است ولی آن اتفاق نمی افتد به این خاطر است که ترمزهایی در ذهن من است

    با شناسایی این ترمزها من براحتی می تواند روند رسیدن به خواسته های خودم را تسهیل کنم

    همه اینها را می دانم که در دوره کشف قوانین زندگی براحتی به دست خواهم آورد

    می دانم که می توانم با این دوره روند زندگی خودم را بهتر و آسون تر کنم و براحتی به آنچه که در ذهن خودم دارم برسم و در ضمن ترمزهای زندگی خودم را خواهم شناخت

    چقدر خداوند همه چیز را براحتی و آسانی سر راه من قرار داده است

    فقط کافی است که من راه و در ورود این نعمت ها را باز بگذارم تا براحتی وارد زندگی من بشوند و اگر این روند اتفاق نمی افتد به این دلیل است که من هوز ترمزهایی در ذهن خودم دارم

    می خواهم باورهای خودم را شناسایی کنم

    می خواهم گره هایی ذهنی خودم را پیدا کنم

    و از این دوره کمک می گیرم تا بتوانم براحتی به هدف خودم برسم

    ممنونم از استاد عزیز بخاطر این دوره عالی

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2201 روز

      درود و سلام خدمت آقای صادق زاده عزیز و همیشه فعال ..

      آقای صادق زاده ی عزیز چقدر خوب شد امروز صبح زود خداوند منو به کامنت شما هدایت کرد..

      یعنی چند وقتی هست فهمیدم که باید برای هر کاری آسان شوم و فقط از خداوند می خوام که

      آسان کند آسانی های اصلاح باورهایم را بر من

      خدایااا آسان کن مشتری های پولدار و ثروتمند و دست به نقد را برای من

      خدایاااا آسان کن افزایش سطح انرژی جسمانی ام را برای تناسب اندام درست و مناسبم را

      خدایاااا آسان کن وفور و فراوانی نعمت هایم را بر من*

      و چقدر تکرار این جمله های زیبای شما نشونه امروز صبح من بود

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد

      باید به آسانی و راحتی و خوبی همه خواسته های من به سرانجام برسد و وارد زندگی من بشود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احمد با تقوا گفته:
      مدت عضویت: 1085 روز

      سلام به دوست و همسفر عزیزم سعید آقای گل، بهترینها رو براتون آرزو دارم، به به، چقدر خوب درک کردید و با این کامنت زیباتون باعث شدید منهم بهتر درک کنم، البته که استاد عباس منش، این مرد خدا و فوق‌العاده، در آموزش دادن و شفاف سازی قوانین جهان هستی برای همه مون سنگ تمام میزارن و واقعا بینظیرند و همجنین الحق که شما هم یکی از شاگردهای خوب استاد عزیزمان هستید خدارو شکر می کنم که این استاد مهربان با گذشت و دانا رو سرراه مون قرار داده که اینقدر خوب و عالی همه مون رو به چالش می‌کشند و به این خوبی راهنمایی می‌کنند،، یکی از بهترین نعمت‌ها و ثردتهای دنیا که نصیب ما شده همین استاد نازنین و سایت الهیشون هست که بهش هدایت شدیم الهی صد هزار مرتبه شکر، بخدا این فایلها اصلا رایگان نیست، اینها پوله، اینها دولاره که استاد عزیزمون بطور رایگان در اختیارمون قرار میده بازم خدا رو بی‌نهایت شکر، در پناه الاه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    داود مستعد گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    به نام خدا

    با عرض سلام.

    من با دیدن این فایل متوجه شدم که من سالها برای داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه مورد علاقه ام تلاش می کردم ولی نتیجه نگرفتم بدلیل باورهایی اشتباه و ترمز هایی بوده که در ذهنم داشتم و اینکه من احساس لیاقت نداشتم و احساس ارزشمندی نمی کردم و من خودم را دوست نداشتم و از خودم و از ظاهر و اندامم متنفر بودم و این باورهای اشتباه و این ترمزها بوده که با اینکه خیلی تلاش کرده بودم چنین بار خواستگاری رفتم و کلی التماس افراد را کردم که با من ازدواج کنند و کلی به خودم سختی دادم که طبق سلیقه و نظر اونها رفتار کنم و کلی کار برای جلب نظر دیگران انجام دادم ولی نتایج دلخواه یک داشتن یک رابطه عاطفی و عاشقانه با ویژگی‌هایی که دوست دادم را نمی گرفتم دلیلش این باورهای مخرب و این ترمزها در ذهنم بوده است ولی خواهر زاده هاو برادرزاده هایم و چتد تا از دوستانم خیلی راحت تر و در زمان کوتاه تر و با تلاش و زحمت خیلی کمتر براحتی و به سادگی ازدواج کردند و رابطه عاطفی برقرار کردند در واقع من یک خواسته ای به عنوان داشتن رابطه عاطفی و عاشقانه و ازدواج مورد علاقه داشتم و کلی هم براش وقت گذاشتم و تلاش کردم و زحمت کشیدم ولی نتیجه نگرفتم و به خاطر این بوده کلی ترمز داشتم از قبیل اینکه احساس بی ارزشی و بی لیاقتی می کردم و خودم لایق و ارزشمند نمی دونستم و خودم رو و ظاهر خودم و صورتم و اندامم رو دوست نداشتم و از خودم متنفر بودم و به همین دلیل هر چقدر تلاش می کردم به خواستم نمی رسیدم . خدایا شکرت بابت این فایل فوق العاده و بی نظیر و زیبا و تشکر از شما استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عزیز در این سایت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1863 روز

      سلام دوست عزیزم

      آخرش نفهمیدم، حالا موفق شده ای رابطه عاطفی داشته باشی یا نه؟!

      اگر نه، خب برات پیشنهاد دارم:

      1- روزی نیم ساعت پیاده روی کن

      2_ روزی 10 تا شنا برو، رو دست، کف زمین!

      3_ روزی چند دقیقه جلو آینه قربون صدقه خودت برو!

      منکه از همینجا فهمیدم تو فوق العاده ای رفیق! ما تو سایت عباسمنش فقط آدم حسابی و خوش ذهن و انسان و…داریم!

      دمت گرم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    مسعود محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    بنام خداونـــــد بخشنـده مهـــــــربان

    امروز یکشنبه بیست و یکم خرداد ماه سال هزارو چهارصد و دو ساعت 9.00 صبح

    خداوندی را سپاســـگزارم که هرگـاه در زندگیم با مشکل و ناخواسته ای مواجه میشم و قراره که چالشـی رو تجربه کنم که برام بزرگـه و منو میترسونه و قلبمو میلـرزونه که حس میکنـم توانایی اینکه از پسـش بربیام رو ندارم میتـــونم به همون اندازه که باور دارم و ایمانم قوی شده به نیرویی مطلق در جهان اتکا کنم که خیلی از کارامو اون ((ربّــــــــ جهــــان ))هست که انجام میده .

    این ذهـــن نجوا گر من که میخواد هرکاری رو که میخوام انجام بدم ، با منطق و استدلال های بازدارنده جلومو بگیره و مانع بشه که از الهامات خداوند بهره بگیرم و با جلوه دادن ترس و دشواری های مسیر منو از برداشتن هرقدمی به جلو باز داره

    راستش علیرغم اینکه من ادعا میکنم که رو خودم کار میکنم خیلی سست و شکننـده میشم و توکلم ضعیف میشم و به قول استاد عباس منش انگـار علـف های هرز ذهن من شروع به رشد میکننـد که منو از پا دربیارند

    تو این مواقع بستگی داره که چقدر تونسته باشی در شرایط های مختلف ذهنتو تربیت کرده باشی که با ابزار های مناسب از حالت نامناسب دور نگهش داری

    چقدر بتونی زمان بخری تا وقت مناسبی و شرایط و موقعیت متناسب با اون چالش سر راهت ظاهر بشه . چون وقتی ما یه خواسته ای داریم جهانی که در حال گسترش هست تلاشس میکنه که موقعیتی برات فراهم کنه که تورو به موفقیت برسونه

    هر چقدر بتونی ذهنتو از باتلاقی که درونش افتادی رها کنی میتونی امیدوار تر باشی که امداد های غیبی از سوی خداوند دریافت کنی ؛ کمک هایی که اگه هزاران ساعت فکر میکردی بهشون نمیرسیدی ولی اگه دریچه الهـامات خداوند را قلبت رو باز بگذاری این توفیق رو پیدا میکنی که با تلنگری از سوی خداوند از راهی که اغلب بدیهی هم بنظر میرسند راه حل مشکلات رو دریافت کنی

    شرایط و موقعیت هایی که معجزه وار سر راهت ظاهر میشن که تورو به مقصودت برسونن ؛ این طبیعت جهان هست که میخواد تورو به کمال برسونه

    ولی سختی کار اینجاست که چطوری میتونیم از دست ذهنمون رها بشیم در حالی که از هر دری وارد میشه که مارو درگیر خودش کنه واقع که سخته و جز با تمرین بدست نمیاد.

    خداوند خودش مارو با چالش های قدم به قدم تو طول زندگی به این توانایی میرسونه که بتونیم تو هر مرحله از زندگی قوی تر از گذشته با مشکلاتمون مواجه بشیم. به قول معروف هرآنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت. مشروط بر اینکه تو دل مشکلاتمون گیر نکنیم و از اونا فکتی بسازیم تا در آینده حربه ای باشند که در مقابل ذهن نجواگرمون قرار بدیم.

    امروز که با این فایل استاد عباس منش روبرو شده و دیدم و شنیدم در حالی هستم که با چالشی مواجهم که در طول زندگی باهاش دست به گریبان هستم و فکر میکنم که اگه ثروتمند بودم از پسش برمیومدم شاید این خودش یه ترمز باشه نمیدونم ؛ شایدم انگیزه ای باشه برای رسیدن به ثروت

    در هرصورت چیزی رو که دوست دارم باور کنم اینه که خداوند از یه راهی که برام دست یافتنی باشه مشکل منو حل میکنه این قشنگترین فکری هست که میتونه منو آروم نگه داره.

    الغرض این چالشی که الان دارم حسابی منو درگیر کرده

    دیشب تصمیم گرفتم انقدر خودمو خسته کنم یعنی باشگاه رفتم بعدش رفتم آبیاری باغ کوچیکی که دارم که البته اونجا هم فضای خوبی هست که خواسته هامو با خدا مطرح کنم و گاهی هم فقط مراقبه کنم خلاصه اینکه انقدر خسته شدم که به محض رفتن به خونه خوابیدم. البته فایل های در پرتو در آرامش استاد رو گوش کردم تا خوابم برد.

    صبح که بیدار شدم سعی کردم احساسم رو تو مسیر سپاسگذاری نگه دارم تا به دفتر کارم رسیدم .

    این مفهوم این نیست که من در طول زندگیم تلاشی رو برای رسیدن به اهدافم نکردم ؛ اتفاقا من کار هایی رو تو زندگیم انجام دادم که خیلیا نتونستن و نمیتونن انجامش بدن و لذت هایی رو تو زندگیم تجربه کردم که همه مردم با اون دارایی انجامش نمیدن؛ اصلا فکرشم نمیکنن که زندگی میتونه انقدر زیبا باشه

    مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده

    الان که دارم مینویسم دارم کنترل ذهن میکنم

    اول اومدم تو دفترم بنویسم ولی گفتم چرا تو سایت ننویسم که ماندگار تره شاید به لطف خداوند کلمه ای بنویسم که جرقه ای برای کسی هم ایجاد بشه اینم یجور انفاق میشه واسه خودمم خب خوبه

    میخوام از همین جا از خداوند بخوام که منو به مسیری روشن و مقدرات خودش به رزق و روزی و فراوانی های خودش هدایت کنه

    از خداوند میخوام که منو به موقعیت ها و شرایط و دستان بی نهایت خودش هدایت کنه

    از خداوند میخوام که منو در بهترین زمان در بهترین موقعیت قرار بده تا رحمت خودش رو از عالم غیب دریافت کنم.

    از خداوند میخوام که منو به سمت انسان های خوب و دوست داشتنی هدایت کنه و منو نافذ قلب ها بگرداند.

    از خداوند میخواهم که مرا به سمت لذت و خوشبختی و سعادت و صراط مستقیم راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت فرماید.

    امیدوارم کسانی که از این متن رو تا اینجا مطالعه کردند تونسته باشند از اون برداشت خوبی کرده باشند.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      نگین فلامرزی گفته:
      مدت عضویت: 1705 روز

      خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بابت این هدایت

      سپاس گزارم از دوست عزیز و همفرکانسی عزیز م با این انرژی خوبشون

      سپاس گزارم بخاطر اینکه این نکته را یاد آوری کردیند

      مطابق آموخته های خودم در دوره دوازده قدم خدارو شکر با قرآن دوست شدم و فارغ از مذهب یاد گرفتم که چطور میتونم از این کتاب آسمانی تا حد زیادی برای رهایی از مشکلات قوت قلــب بگیرم . جاهایی که خداونـد بهمون این مژده رو میده که اگه کنترل ذهن کنیم و تقوی داشته باشیم کارها برامون آسان میشه اینکه راه حل مشکلات تو دل خودشون هست و نشانه هایی از حضور خداوند تو هر لحظه زندگیم آیاتی از خداوند که توحیدی هستند که به تو یاد میده که جـــز به خداونـد توکل نکنی و فقط خودشو بندگی کنی و فقط از خودش بخوای که کارارو برات انجام بده

      سلامت و شاد ،ثروانتد و سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    محسن پی سپار گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیزم و همه همراهان گرامی

    و سلام و درود بر استاد و مریم خانم گل

    چی بگم که بزررررررگترین سوالی که توی ذهنم سال هاست ووووول میخوره همین موضوعه

    وقتی توی فایلها این موضوع که، همه چیز باید آسون بدست بیاد و نیازی نیست واسش تلاش خاصی بکنیم رو از زبان استاد بارها و بارها می‌شنیدم همیشه توی ذهنم بود که یعنی واقعا میشه!؟

    و این مثال میومد که چقدر خوب میشد اگه مثل فیلم چراغ جادو، یه شرایطی بود که یکی بهت بگه ارباب هر آرزویی داری بگو، من واست برآوردش میکنم و دیگه ازت نپرسه

    واسه چی میخای؟

    چقدر واسش تلاش کردی؟

    فلان آموزش و فلان دوره رو رفتی؟

    تو بازار خاک خوری کردی؟

    کدوم محصول رو تو تولید کردی؟

    چ خلاقیتی به کار بستی؟

    پاشنه کفشت رو ورکشیدی و از صبح اینور و اونور دویدی؟

    یا اصلا اصول بازاریابی و مشتری مداری رو بلدی؟

    تو اصن بلدی بفروشی؟

    دانش و علم فلان موضوع رو چطور، اونو داری؟

    تبلیغات رو چی، اصلا میدونی چقدر مهمه! تو چیزی ازش میدونی؟

    شاگردی فلان اوستا رو کردی؟

    سحرخیزی چی! یا تا لنگ ظهر خوابی؟

    اصن بگو ببینم تو در مقابل این خواسته چه ارزشی تو دنیا ایجاد کردی؟

    میخای چیکار کنی باهاش؟

    فن بیانت چی! بلدی چهار نفر رو جذب کنی،روابط عمومیت خوبه؟

    فضای آنلاین که الان همه چیزه، کار باهاشو بلدی؟

    دس به آچارت خوبه؟

    زبان چی بلدی، زبان که کلید همه درهاست، بگو ببینم بلدی؟

    و فقط بگه چشم ارباب،

    پول میخای بفرما

    سلامتی میخای بفرما

    عشق و محبت میخای بفرما

    شهرت میخای جا و مقام میخای بفرما

    میخای بری دور دنیا رو بگردی و هی پول بیاد تو حسابت خب بفرماااا

    میخای کسب و کارت تو خونت باشه و هروقت خواستی انجامش بدی خب بفرما

    میخای درآمد دلاری داشته باشی خب بفرما

    ماشین، خونه ، ویلا و … میخای خبببب بفرما

    (فقط بگه باش و انجام بشه)

    چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى‏ گوید باش پس موجود مى ‏شود

    حرفای ذهن نجواگرم

    ولی ذهنم یهو میپره وسط میگه آرررره بیاااااااا پختن واستتتت،تو فقط بیا بشین بخور

    بلندشو جمع کن خودتو و برو یه کاری انجام بده

    یه دوره ای ببین، یه مهارتی کسب کن

    دیدی فلان شرکت رفتی ازت فلان دوره رو خواست، دیدی فلان سابقه رو خواست فلان مدرک و …

    تنبلیییییییی نکن و اینجوری داری فقط خودتو گول میزنی، درسته که استاد گفته قانون اینه که هرچی بخوای به راحتی وارد زندگیت میشه ولی خب نمیشه کاری هم نکرد

    بعد از اونطرف کار مورد علاقت رو هنوز پیدا نکردی و چون هزینه داری و پول میخای و استاد هم گفته برو تو دل کار و عمل کن، میری تو دلش بعد با خودت میگی بازم ک شد همون مسیر، همون دویدنا، همون سخت کار کردنا

    بعد دوباره ذهن جواب میده خب قبلا تو با حس خوب کار نمیکردی، الان با حس خوب کار می‌کنی

    و اینجوری میشه که با خودت میگی خب من اینجوری تنبلی نمیکنم و عملللل میکنم

    اما این سوال منه همیشه که استادجان یا شما دوستان خوبم

    بنظرتون آیا میشه که بشه همچین چیزی!؟

    میشه که فقط بگیم باش و بی درنگ بشه!؟

    اصلا این منطبق با قانون هست؟

    همیشه وقتی کامنت ها رو می‌خونم بچه ها اومدن نوشتن من دلم میخواست فلان خونه رو داشته باشم و هیچیییی پول نداشتم و همش حسمو خوب نگه داشتم و تجسم کردم و یهو شد که اون خونه رو خریدم!!!!!

    و هیچوقت و شاید خیلی کم گفتن که اون یهو چی بوده

    اصلا منظورتون از اون یهو چیهههه

    یعنی پول از آسمون باریده!؟

    واقعا من متوجه این یهو نمیشم

    حالا من یه سوال دارم

    اگه ما اینجوری فکر کنیم که چقد خوب میشد یکی میومد فلان ماشین رو بهم هدیه میداد

    یه شرکتی فلان میزان حقوق رو میده به یه کار ساده و دور بخوره دور بخوره بیاد به تو پیشنهاد بده اون شغل رو

    یا تو عاشق سفر خارجه هستی و دنیا بگرده و بری توی یه شرکتی که همه اموراتش با سفرهای آنچنانی به کشورهای دنیا میچرخه

    یا یه راه واس درآمد دلااااری خیلی آسون از یه دوست بهت گفته بشه

    آیا این خواسته ها مترادف با تنبلیه یا نه منطبق با قانونه!؟

    یا یه مثال دیگه

    مثلا قبلنا من دلم موتور میخاست یا ps4

    خب هردوتاش توسط پدرم واسم خریده شد و من هیچ تلاش خاصی واسش نکردم و یهو اومد تو زندگیم

    اما وقتی می‌خوام به عنوان یه نمونه موفقیت تجسم و قانون بهش رجوع کنم ذهنم میگه شوقی داره بابات واست گرفته!؟

    مرد اونه که خودش بخره و خودش پول بسازه

    حالا اینجوری بدست آوردن خواسته ها آیا مشکلی داره یا نه طبق قانون اوکیه؟ چجوری ذهنمو ساکت کنم؟

    اصن اگه من دلم بخواد مثل یه پادشاه بشینم یه جا و یکی بادم بزنه یکی مشت و مالم بده یکی غذاهای آنچنانی واسم بیاره و همه چی داشته باشم

    آیا این تنبلیه!؟

    یا امکانش هست توی این دنیا

    میشه توی این دنیا به روش غول چراغ جادو زندگی کرد آیا؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2068 روز

      سلام محسن جان

      من هم مث تو کلی سرگردون این قوانین بودم

      دائم در حال تجزیه و تحلیل و استدلال و آنالیز

      دائم درحال آزمون و خطا

      از این شغل به اون شغل

      از این شهر به اون شهر

      بیشتر از سیصد تا کتاب در زمینه موفقیت خوندم.

      سمینار ها رفتم مقاله ها خوندم

      بحث ها کردم

      دوره های اساتید مختلف خریدم و تاااااااا رسیدم اینجا

      سایت معنوی یک استاد معنوی

      تازه فهمیدم منه مذهبی سراپا مشرک بودم

      تازه فهمیدم توحید یعنی چی

      تازه فهمیدم خدای ساخته ذهن من عجب خدای وحشتناکی بوده و من با اون خدا به هیچی نرسیدم جز بدهی و بدبختی

      تو تمام زندگیم فقط یه بار بهش اعتماد کرده بودم به اون خدای واقعی

      به اون رب واقعی

      و اون موقع انتخاب همسرم بود که با همه وجود از خداوند خواستم و چه کرد خدا برای من

      بهترین موجودی که در عالم میتونست برای من همسر باشه رو خدا به من هدیه داد و این شد که تنها هدیه خداوند دوای تمام دردهایی بود که من با بقیه زندگیم برای خودم بوجود آورده بودم

      مرحم زخمها و سنگ صبورم و ..

      تنها نشانی که میتونستم روی زمین از وجود خدا ببینم همین همسرم بود که به شکل معجزه آسایی به زندگی من معنا بخشید.

      اما در ابعاد دیگه زندگی به شدت داغون بودم.

      کسی که به من سراپا استدلال و ذهن بود بلاخره با کلام گوهربار استاد عباس منش فهمید که این شرک چه بلاهایی سرآدم میاره

      و نقطه مقابل نگاه توحید و تسلیم شدن در برابر خواست خداوند

      (تو کامنتم در همین فایل توضیح دادم)

      محسن جان

      من دیر فهمیدم اما درست فهمیدم که باید از سر راه خدا برم کنار و ذهن رو تعطیل کنم

      فهمیدم جای خدا تو دل آدمهاست و از اونجاست که خدا راهو نشونت میده

      من ندای قلبمو در تمام مسیر ندیده گرفته بودم

      در دوره 12 قدم فهمیدم که چجوری این ذهنو کنترل کنم تا خفه خون بگیره

      نجواهای شیطان زندگی رو برام جهنم کرده بود

      یا در غم گذشته بودم یا ترس از آینده

      یا در حسرت نداشته ها یا در مسابقه مقایسه ها

      چراغ جادو رو یافتم

      بله وجود داره

      همین امروز چشم به یک فلز طلایی براق افتاد ، یه لحظه با خودم گفتم: چی میشد اگه این طلا بود و…

      رفتم تو تخیل که یهوووووو

      دلم گفت : هوووووووووو ابله دنبال طلایی!؟

      پی گنجی,؟

      دنبال نون راحت و لقمه جویده ای ؟

      داری رو زمزن دنبالش میگردی،؟

      ابله جان تو خودت کلید دار تمام گنجهایی

      تو خودت پادشاه این عالمی

      مگر خدا تا حالا به کسی وعده دروغ داده

      مگر باور نداری که زمین و آسمان در تسخیر توست و عالم مسخر تو

      خب بخواه

      وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿186﴾و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (186)

      فهمیدم اگر

      “وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً”

      و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند،

      و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می‌سازد و بر هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرّر داشته است.

      داش محسن

      خلاصه دستارو بردم بالا و تسلیم شدم.

      گفتم: خدایا غلط کردم

      از من خواستن و از تو اجابت

      آره منم تنبلم اما برا خدا حال خوبت مهمه

      این قانون کائناته که موقعی که حالت خوبه چه فرکانسیو میفرستی

      با حال بد نمیشه از خدا چیزی گرفت.

      این معنی همون تقواست

      داداش ذهن لعنتی رو کنترل کن که حالتو خراب نکنه

      تو حال خوب همه چی بهت میدن

      این قانون رد خور نداره

      که حال خوب= اتفاقات خوب

      حال بد= اتفاقات بد

      پس هر چی از خدا خواستی در حال خوب بخواه بعدم برو کنار بزار خودش ردیف کنه

      یعنی باید بهش اعتماد کنی.

      اآخ که اگر بفهمی اعتماد چه میکنه

      آخ که اگر درک کنی خدا چقدر عاشقته

      برو کامنتمو بخون داش گلم

      عاشقتم پسر خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محدثه سوفسطائی گفته:
      مدت عضویت: 2176 روز

      سلام دوست عزیزم، محسن جان

      چیزی که قلبم گفت میخوام بنویسم برات

      وقتی برمیگردیم و گذشته مون برسی میکنیم میبینم عه من فلان خواسته را داشتم و شد اما من هیچ کار خاصی هم براش نکردماااا

      موضوع اصلیش که شد میدونی چیه اینکه ما اصلا مسیر رسیدن و چطوریش تو ذهن مون نیاوردیم فقط خواستیم با تمام وجود احساسش کردیم و این یعنی تجسم و فرکانسش فرستادیم و شد

      قطعا شما هم مثل من از این خواسته هایی که شده زیاد داری

      مثل غذایی که مامانت میپزه و مورد علاقه اته

      دوستی که یهویی زنگ میزنه و تو فکرش بودی

      کتابی که ی دوست بهت هدیه میده و میخواستی بخریش دقیقا من پارسال میخواستم کلاسور بخرم برای ترم جدید دانشگاهم دوستم برای تولدم هدیه خریده بود

      من خودم چند روز پیش یک بطری آب داشتم درش خراب شده بود نمیتوانستم همراهم ببرم چون آب ازش تو کیفم میریخت بخدا فقط تو ذهنم اومد که یک‌ بطری میخوام که سالم باشه و شب خواهرم اومده بود خونه دو تا خریده بود یکی هم برای من دقیقا

      و وقتی به خودم گفت عه محدثه چطوری این خواسته واضح شد و اتفاق افتاد اما اون ماشینه نشده

      چون دیدم تو ذهنم براش چطوری چطوری نکردم؟

      که حالا از کجا

      پولش کجا بود

      کجا بزارمش

      واقعا نیازم بود و میخواستم

      اما ماشینه تو ذهنم اینه آخه کجا پارکش کنم اگر خراب شد من چیکار کنم من که الان پولش ندارم

      میدونی این سوالها یعنی من نمیتونم داشته باشم

      اما وقتی با تمام قلبت بگی خدایااا من میخوام نمیدونم چطوری

      چطوریش با تو

      و فقط متمرکز بشیم روی وجه داشتنش و احساس خوبش و به فکر چطور و اما و کجا نباشیم مطمئنم میشه

      اما وقتی منه محدثه تو چطوریش موندم حتی جرات هر روز تجسم کردنش هم به خودم نمیدم و هر وقت تو کوچه و خیابان میبینمش میگم عه پس چرا نشد؟

      چون نخواستم

      این خدا که براش فرغی نداره چی میخوای بزرگ و کوچیک پول آب غذا و … ما داریم بزرگ و کوچیک میکنیم

      من خودم دقیقا دیروز میخواستم ی مسافتی تاکسی سوار بشم که پول نقد همراهم نبود و اون جایی که همیشه تاکسی ها بودن دیروز نبودن دیگه تازه ی عجله داشتم برسم گفتم خدایا چیکار کنم

      چند ثانیه بعدش آقای محترمی اومد گفت خانم بیا بالا گفتم پول نقد همراه ندارم گفت طوری نیست

      خلاصه سوار شدیم

      ببین دست خدا چی میگه خانم خدا گفته ازم بخواید تا پاسخ دهم شما را همچنین شرایطی درخواست کن کسی بتونه سوارت میکنه

      واقعا چقدر ما تو همین موضوع درخواست کردن مسئله داریم

      خجالت میکشیم یا کلی نجوا های ذهنی و ….؟

      تمام مسئله ما اینه روی چطوریش موندیم

      تمام سوالهای شما هم داره راه حل رسیدن میگه که با خداست اما خدا دقیقا میگه فقط بخواید نگفته چطوری

      شاید از دست پدر باشه

      از دست مادر

      خواهر

      دوست

      استاد

      همکلاسی

      غریبه

      نمیدونم چطوری

      میشه بخدا میشه

      فقط بشینیم بررسی کنیم خواسته هایی که شد

      میفهمیم قانون جواب میده نه به چطوری

      به خواسته مون

      اونجایی که گفتید آخه مگه شوقی داره بابات بهت داده ؟ دقیقا منم همچنین چیزی تو ذهنم نسبت به دریافت هایی که از خانواده دارم داشتم و خیلی بهتر شده

      وقتی اومدم روی باور دستان خدا از جایی که فکرش نمیکنم بهت میدن

      ببین این پدر و مادر و خواهر بنده های خدان

      وجودشون هم نعمته بهت خیر میرسونند

      توقعی هم نداریم مثل بقیه بنده های خدا

      پس دیگه اینطوری وقتی ی خواسته دارم مثلا ماشین میخوام نمیگم خانواده ام که پولش ندارن

      بابااااا مگه خانواده میخواد بهت بده

      اگر هم میده اون خداست که داره برات از این راه به خواسته ات میرسوندت

      چون من اکثرا چیزهام از این طریق بدستم رسیده از ی جایی به بعد که نمیشد میگفتم عه پس چیشد

      چون خدام شده بودن

      در صورتیکه خدا روزی میرسونه امروز با دست خانواده و فردا رو خودش می‌دونه

      اما من رها هستم ؟

      قانون بی نقص خدا را میشه از بدو تولدمون بررسی کنیم دیدی میگن بچه برکت داره خودش روزی شو با خودش میاره

      دقیقا وقتی ما بدنیا اومدیم خدا همه چی برامون فراهم کرد از جایی که فکرش هم نمی‌کردیم فقط میخواستیم چطوریش هم مربوط نبود

      برامون عشق مادرانه شد

      حمایت خانواده

      شیر مادر

      پوشاک تمیز و نو

      بهداشت حمام

      وو…..

      کلی کلی چیز که فراهم شد

      وقتی ما رها رها بودیم

      اما الان ذهن مون منطقی شده

      کلی دو دو تا چهارتا میکنه که حتی چطوری پولش جور بشه اما واقعا در معامله با خدا

      دو دو تا چهار تا میشه؟

      و موضوع بعدی لیاقت داشتن خواسته هامونه

      خب حالا میدونیم قانون جواب میده

      خدا به خواسته هامون شکل میده

      قانون برای همه خواسته هامون جواب میده

      اما آیا من خودم لایق داشتن میدونم؟

      آیا لایق این میدونم که براحتی به خواسته ام برسم؟

      یا دنبال اینم که سخت ترین راه انتخاب کنم

      و باز هم وقتی خودمون لایق نمیدونیم مسیره سخت میشه برامون چون میگیم حتما باید سخت برسیم و از ی جا به بعد منصرف میشیم از داشتنش

      و این دقیقا موضوع همین ضرب المثله که میگن

      گربه دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف

      چقدر خوب که این سوالات پرسیدی مطمئنم هر روز و هر روز پاسخ برات شفاف میشه

      من به اندازه درکم تا الان و تجربه هام قلبم جاری شد

      خدا بر هدایت هدایت شدگان میافزاید

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2068 روز

        سلام محدته خانوم

        من فکر میکردم جواب کاملی به محسن دادم اما وقتی پاسخ شما رو به محسن خوندم

        منم کلی چیزی یاد گرفتم

        گاهی مغرور میشم از اینکه همه چیو دیگه میدونم و بعد وقتی بیشتر میرم جلو میفهمم که هیچی نمیفهمم

        یا جهانی به این عظمت رو از نگاه محدود خودم فقط میبینم

        وقتی میام کامنت ها رو میخونم و جواب بقیه بچه‌ها رو که به سوالات بقیه پاسخ میدن

        میبینم چقدر هنوز راه دارم تا فهمیدن

        در چهار گام رسیدن(1-دانستن2-درک کردن3-عمل کردن4-پایداری)

        من گمان میکردم تو گام چهارم گیرم چون 20 ساله این قوانینو میشناسم اما درک این قوانین و پیدا کردن جایگاهم در این جهان هنوز خیلی کار میبره

        هنوز باید مدار رشد و مسیر تعالیم حالا حالا هاااااا طی بشه

        این پله ها ، بسی پله ها دارد

        چقدر لذت بخشه وقتی که خوب میفهمی که اصلاً نمیفهمی

        تازه از اون نقطه پیشرفت شروع میشه

        هر وقت به دنبال کتاب جدیدی در مسیر موفقیت میگشتم و به کتاب فروشی میرفتم و میپرسیدم کتاب جدیدی به بازار نیومده,؟

        کتاب فروش چندتا کتاب معرفی میکرد که همه رو خونده بودم

        یه روز یکیشون گفت : تو هر روز اینجا وول میخوری و دنبال کتاب موفقت میگردی، تو که این همه خوندی خب برو عمل کن!!!

        یه تلنگر بود@# تازه فهمیدم منم یه کمالگرایی مبتلا بودم

        اینو تو این سایت فهمیدم

        درک مفاهیم و قوانین و جایگاه در مسیر تعالی بیش از 20 سال زمان برد

        اما اینکه بفهمی که نمیفهمی بهترین دستاورد آگاهیه

        و

        من با همه وجودم از خداوند هدایت خواستم

        سپس خواستم جوری بگه که بفمم

        سپس خواستم ایمانی بده که اعتماد کنم و جونی بده که حرکت کنم

        خواستم صبری بده که از ادامه مسیر خسته نشم و انرژی و انگیزه ای بده که در گام چهارم نلغزم و پایدار برای ادامه و استیبل بشم

        سپس نگران زمان شدم (نکنه دیر برسم)

        پس خواستم تا به عمر و زمانم برکت بده و با همه وجود برکت رو درک کردم

        فهمیدم جایی برای نگرانی نیست و اعداد و ارقام بقول همسرم ماتریکسن

        دیگه نگران نرسیدن و یا دیر رسیدن نیستم

        دیگه اصلا نگران نیستم

        چون به خدایی اعتماد کردم که تمام محدودیت های ذهن مارو میتونه اگر اجازه بدیم و اراده کنه پاک کنه و دوباره ریست فکتوری بشیم

        آرامش دستاوردی عظیم و زیباست و نشانه اعتماد و ایمان به خداوند

        و نتیجه کنترل ذهن

        باوری که ساختم برای رسیدن

        استفاده از انرژی عشقه

        عبارت تاکیدی همه وجودم اینه

        «خدایا عاشقتم چون با تو همه چی ردیفه »

        سرشار از عشق و آگاهی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 880 روز

      سلام دوست عزیز

      اینکه شما موتور میخواستی و برات مهیا شده و میگی این موفقیت نیست

      این دقیقا موفقیته

      ما قانونو اموزش میبینیم تا تلاش ذهنیمون بیشتر از تلاش فیزیکیمون بشه حالا اینکه من یه خواسته ای دارم و دست خدا رو باز میذارم که از هر راهی که خودش صلاح میدونه و راحت تره بهم بده

      اینکه پدرم

      رئیسم

      برادرم

      دوستم یا هر شخص دیگه ای

      چه فرقی میکنه

      منم با این کلمه یهویی خیلی مسئله داشتم

      و مثل شما متوجه نمیشدم

      هر چند الان هم باز خیلی جاها کم میارم و میمونم که چیکار کنم

      اما تا حدی که رو خودم کار کردم متوجه این یهویی بودنه شدم

      و چون ما وقتی مدام رو خودمون کار کنیم تو مسیر تکامل پیدا میکنیم متوجه این چیزا کم کم میشیم

      و جواب سوالا بهمون گفته میشه

      ولی اینکه من یه جا بشینم منو باد بزنن اشتباهه

      استاد خودشون ازادی مالی دارن اما کارهای فنی رو تا جایی که امکان داره انجام میدن و از زندگی لذت میبرن

      تو دوره قانون آفرینش استاد میگن

      ما حسمون رو خوب نگه میداریم

      به نکات مثبت توجه میکنیم

      و احساسمون رو هر لحظه خوب نگه میداریم

      یعنی 99 درصد تلاش ذهنی میکنیم

      بعد به مسیرهایی هدایت میشیم که کاری به ما گفته میشه که با لذت و حس عالی حاضریم حتی برای انجام اون کار شب تا صبح بیدار بمونیم

      و این به معنی سخت تلاش کردن نیس

      بلکه به معنی لذت بردن از کار و تلاشمونه

      امیدوارم جواب سوالتونو تا حدودی داده باشم

      البته اینم بگم به قول استاد گاهی وقتا ما کلی فایل گوش میکنیم اما اون چیزی رو که خودمون میخوایم از فایل برداشت میکنیم نه اون چیزی که هست

      بنظرم با دقت بیشتر و بدون قضاوت قبلی فایل ها رو گوش کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      توحید نیکویی گفته:
      مدت عضویت: 2011 روز

      سلام خدمت دوست عزیزم

      به نظر من میشود هر آنچه که بخواهیم دقیقا همون واسمون خلق بشه،فقط ما باید راههای رسیدن به اون خواسته رو باز بزاریم،این سوال شما سوال منم بود ولی جدیدا که دارم رو دوره کشف قوانین کار میکنم تا حدودی داره واسم واضح تر میشه،مثلا یه دوست خوبی خانمم داره که چند وقت پیش از طریق خانمم با استاد آشنا شد و چون مدتها دوست داشت همسرش ماشین شاسی بلند بگیره ولی واسش جور نمیشد تا اینکه با استاد آشنا شد و با همون روشهای خودش اون ماشین و تونست به لطف خداوند خلقش کنه و چقدر وقتی خبرشو به همسرم داد خوشحال بود و از اینکه همسرم این راه و جلو پاش گذاشته بود و واستاد و قانون و بهش شناسانده بود خیلی سپاسگزاری میکرد،و‌وقتی این خبرو من شنیدم اول ذهنم رفت سراغ اینکه چطور این ماشین و با این قیمت خریدن و بعد فهمیدم که با وامی که یهویی واسشون جور شده بود ماشین و خریدن و من که تو زندگیم تعهد دادم اصلا وام نگیرم این نتیجه ایشون بی ارزش میدونستم از دیدگاه خودم،چون واقعیتش خودم چند وقتی هست می‌خوام ماشین موردعلاقمو بخرم ولی چون تعهد دادم که فقط نقدی بخرم و تو ذهنم فقط این راه میاد که باید درآمدم اون قدر بالا بره تا پولشو جور کنم یکم که چه عرض کنم خیلی سخت میشه واسم در صورتی که تواناییشو دارم بهتر از اون ماشین و با همین درآمدم به صورت اقساط و یا وام خریداری کنم براحتی ولی چون اومدم راههای رسیدن بهشو محدود کردم واسه همین تو ذهنم سخت میشه،بلکه باید اون جور تو ذهنم منطقی کنم که راه وام و اقساط و بستم ولی خداوند از بی نهایت طریق می‌تونه منو به اون ماشین برسونه براحتی فقط باید کارهای سمت خودمو انجام بدم،منطقشم میشه مثل عملکرد پدر خانم شایسته که رفته بود گواهینامه شو تمدید کرده تا اگریه روزی ماشین خرید شرایط سوار شدنشو داشته باشه و از این سمت خداوند و جهان بهترین ماشین و از سمت خانم شایسته مهربان به ایشون رسونده بود.اونم نه 206 که ایشون تو رویاهاش بوده بلکه به سانتافه صفر فول آپشن.این همون هزاران راهی که خداوند می‌تونه ما رو به هرخواستمون برسونه به شرطی که ما دستشو باز بزاریم و کارهای سمت خودمونو انجام بدیم،منم باید برم برای کارت ماشینی که دارم اقدام کنم تا این ور این کارمو انجام بدم تا اون ماشین خوشگل هم به زودی از راه برسه.امیدوارم شما هم به تموم خواسته هاتون برسیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Eli گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      سلام اقا محسن خوبید انشالاه؟

      کامنتتون کلی خنده به لبم اورد(((((:بشکن بزنی و لم بدی همه چی اوکی باشه ….معموله خیلی خسته اید که درکتون میکنم وبهتون حق میدم تجربشو دارم ….

      قبلا یه کتابی خوندم جهان هولوگرافیک توش درمورد یه بودایی مثال زده بود که مینشست حتی غذاشو با اشاره دست موجود میکرد یعنی رو هوا درست میشد واین بخاطر این بوده کع یه عمر رو خودش کارکرده تا به این مرحله رسیده که بهشتشو خودش ایجاد کرده وتو بودیسم هم معتقدن هرکس خودش بهشتشو میسازه وهرچی دلش خواست میتونه خلق کنه بشرط ساختن درون خودش وپاک کردن کارماهاش درست وغلطشو نمبدونم ولی خیلی مهمه که ما اول ازهمه بدونیم هدفمون از اومدن به زمین چیه؟ایا لزوما لذت بردن یا هدفی برترازاینا مثل رشد روحی وتغییرباورها و بزرگترشدن از مشکلاتمون وتضادهامون وتغییرخودمون اگاهترشدنمون که از تبعاتش رسیدن اسونتر وراحتتر به ارزوهامونه …..خیلی جالبه که کامنت شما بموقع انگار واسه من بود ..این چالش منم هست همین چند دقیقه پیش بخودم شبیه این حرفارو میزدم وبهش فکر میکردم بعدش یادم اومد که چندسال قبل چقد اشتیاق وانگیزه واسه کار ومهارت جدید داشتم ویک روز نمیتونستم بیکار بمونم ویاد نگیرم نه لزوما کارکردنی که پول دربیارم یعنی وقتم بایه کار حتی مطالعه یا تمیزکاری خونه وخریدکردن پر باشه ….ولی الان اصلا دلم کار کردن ازنوع شاغل بودن نمیخواد دلیلشم اینه که خسته شدم و ازخود واقعیم از خواسته قلبیم دور شدم انگار گم شده باشم والان میترسم واسه دلم وکاری که عاشقشم قدم بردارم وانگیزم کم شده بخاطر باورای غلطی داشتم کمالگرا بودم عجله داشتم دنبال ارزش خودم تو شغل وکارم بودم …دنبال پول بودم ومعتقد بودم نمیشه از کار موردعلاقه پول دراورد ..دنبال موفقیت و روشهای درامدزایی وبازاریابی امروزی اینستاگرامی بودم …پراز اطلاعات پراز منابع مختلف اطلاعاتی و دوره های اموزشی و این شاخه اون شاخه کردن …الان دیگه خسته وکوفته رسیدم به سکوت ….دوروبرم خلوت شده وخالی شدم که الان فهمیدم واسه شناخت بهترخودم چیز خوبیه و فعلا دربست بیکار واز کار کردن متنفر…فکر میکردم تنبل وبی ارزه م یا شانس ندارم ولی نه،،، دنبال خودمم هدف واقعیم عشقم ودلخ.اهم که هرروز واسه اون کار باهمه وجودم از خواب بیداربشمو صبحمو شروع کنم …خداروشکر ازوقتی با استاد اشنا شدم فهمیدم من باورام ایراد داره وهرروز باید هواسم بهش باشه وگرنه ذهنم عین کش درمیره وازکنترل خارج میشه ..توکامنت شماهم چندتا باور مخرب نسبت به کار هست یه باردیگه خودت بخون ..قشنگ میبینیشون،،همینا باعث میشن ادم دلش نخواد بره سرکار …خصوثا این باورا که: کار ولذت وتفریح باهم یه جا جمع نمیشن …،کارکردن یعنی سختی کشیدن یعنی جون کندن،،سگ دو زدن،،،نابرده رنج گنج میسرنمیشود،که همشون نیاز به مراقبت وتغییر روزانه دارن..واینم یادمون باشه دنیا محل تضاده اصن لذت کاروتلاش به چالشهاشه بدون ماجراجویی واسه کارایی که عاشقشونیم که خداییش حوصله مون سرمیرفت…. کامنتم طولانی شد ،،پرحرفیمو ببخشید،تو فایلهای رایگان دراین مورد استاد زیاد صحبت کردن…

      لذت تمام نشدنی از کارکردن و ثروت وتفریح و شادی وارامش وبهترینهارو براتون ارزودارم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      سلام آقای پی سپار چقدر خوب و عالی باورهای محدودکننده تون رو پیدا کردین اینا بسیاری از سوال های من هم هست و بوده اما اگه باورش کنیم احساس میکنم اتفاق بیفته اما چجوری باید باورش کرد سواله و اونم با منطق از چیزهای کوچک که ایجاد شده بدون هیچ تلاشی باید شروع کنیم و راه خداوند رو محدود فقط به یه مسیر خاص نکنیم که فلان شرکت و ….. بلکه راه های رسیدن رو اگه بتونیم به خدا بسپاریم و به چگونگیش کاری نداشته باشیم از بینهایت طریق از بینهایت طریق مارو بخواسته مون میرسونه. اینارو به خودم یادآوری میکنم که مثل شما این باورها تو ذهنم می چرخند. میشود میشود اگر خدا رو باور کنیم و باورهامون رو درست کنیم میشود، میشود ، میشود، انا اقول کن فیکون،میشود ذهن من باور کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اکرم احمدی گفته:
      مدت عضویت: 966 روز

      سلام دوست همفرکانسی

      اول باید بگم خیلی سوال خوبی بود چون دقیقا این سوالها اوایل اشنایی بااستاد برای من هم پیش امده بود،

      ومن باگوش دادن به فایلهای دانلودی به این جوابها رسیدم که باید کاری رو شروع کنم وباصبوری ولذت بردن ازمسیرتکاملم رو طی کنم

      هرجا به تضادی برخوردم

      ازدرونم سوال کنم که چطوری باید این مشکل رو حل کنم؟

      ودرلحظه زندگی کنم تا جواب سوالم رو بگیرم ،وباسپاسگزاری نوشتن مسیربرام لذت بخش میشه .

      و ی وقتایی هم این سوالها خسته ام میکنه ولی ناامید نمیشم وادامه میدم

      مثال وقتی ذهن نجواگرم بهم بگه عجله کن درجواب بهش میگم جهان هم در 6 زمان بوجود اومده

      یا استادهم تکاملش روطی کرده تا هم به ازادی مالی وزمانی رسیده

      باتشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Life time گفته:
      مدت عضویت: 1459 روز

      سلام دوست گرامی

      خوب استاد بارها فرمودن

      ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

      باورها و تجسم و حس خوب و ستاره قطبی و ….نقش ساختن ایمان رو دارن و ایمان باید منجر بشه به عمل

      این مباحث به تفصیل در دوره روانشناسی ثروت یک بیان شده اند

      اما در فایل های هدیه هم بارها این نکته بیان شده است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3921 روز

    سلام ارادت

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    هدف سال های سال هست که در تخصص خودم یک سایت مرجع آموزشی داشته باشم.

    بارها در این مسیر حرکت کرده ام اما نتایج اون چیزی که باید باشه نیست

    این میتونه بخاطر فعالیت بدون پشتوانه من باشه

    چون کلی باورهای محدود کننده در وجودم شناسایی کرده ام.

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    خیلی افراد با نیمی از تلاش و شجاعتی که من انجام داده اند نتایج خیره کننده ای کسب کرده اند.یه زمانی فکر میکردم که انگار تمام این اتفاقات برنامه ریزی شده است و من قدرت کمی دارم برای ثبت چیزی که خودم میخواهم . البته که این باور بسیار اصلاح شده و دارم با دوره کشف قوانین زندگی بهتر و بهترش میکنم.

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    باورهایی در ارتباط با عزت نفس

    باورهایی در ارتباط با کمبود

    باورهایی در ارتباط با کنترل نداشتن زندگی

    باورهایی در ارتباط با شکل رفتار خداوند

    باورهایی در ارتباط با توحید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  9. -
    محراب هدایتی گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همراهان سایت

    من الان چهار ساله که دارم برنامه نویسی اندروید کار میکنم دوره های زیادی در این کار خریدم شاید به قیمت الان بیشتر از 20 میلیون بابت چند تا دوره هزینه کردم اما یک ریال تا حالا از این کار بدست نیاوردم با این که هر روز بیشتر از 6 ساعت در این حوزه فعالیت دارم حتی سربازی هم برای این موضوع رفتم و حتی کارگری هم برای تهیه دوره ها وسیستم کردم

    اما از مثلا فوتوشاپ درامد داشتم (هر چند خیلی معمولی) با این که برای یاد گیریش با قیمت الان 500 هزارتومن هزینه نکردم و سه ماه هم برای یادگیری زمان نذاشتم

    من افرادی رو از نزدیک ندیدم که تو حوزه فعالیت من با تلاش کمتر و زمان کمتر نتیجه گرفته باشن اما اساتیدی که ازشون دوره ها شونو گرفتم افرادی رو نشون میدادن که مثلا با یک سال نیم یا دو سال زمان الان استخدام شده و درامد به نسبت مناسبی هم داره

    باور هام که الان هم به ذهنم اومد میتونه اینا باشه:

    1.این حوزه برنامه نویسی (اندروید) پروژه کمه همه شرکت ها برنامه نویس اندروید نمیخوان ولی مثلا وب میخوان

    2.باید تو تهران زندگی کنم اونجا شرکت ها زیاد ترن (با این که من مشهد زندگی میکنم و شهر معمولی ای نیست)

    3.چون درس این کار رو زمان تحصیل نخوندم و مدرکشو ندارم منو نمیخوان

    4.این کار تخصصیه ایه و به خاطر همین باید خیلی تلاش کرد

    5.الرژی انو دارم که همه چیزو باید یادداشته باشم بعد راحت وارد شرکت بشم

    6.سنم کمه (23 سالمه) و اونا افراد سن بالاتری رو میخوان

    7.حس اینو رو هم دارم که چیز هایی رو بخوان و من خیلی بلد نباشم و کلا بیخیالم بشن

    8.سربازی هم قبلا بوده که این ترمز بعد از رفتن به خدمت برداشته شد

    اینا ترمز های من هستند که چند تاشون بعد از نوشتن به ذهنم اومد واقعا وقتی منویسی میاد… الان میفهمم چرا درامد نداشتم ماشین هم دو ترمز بیشتر نداره من هفت تا دارم

    از شما هم تشکر میکنم بابت اگاهی های عالیتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  10. -
    مرجان گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    به نام فرمانروای عالمیان همون که فرمانروای قلبم هست

    سلام ودرود بابهترین استاد ویاورباوفای ایشون استاد مریم شایسته. همچنین خانواده بزرگم

    استاد اول تحسین میکنم اندام زیبای شما که بی نهایت باورهای مارا عوض کرد. من دوره قانون سلامتی شرکت نکردم ولی با فایل های رایگان شما وکامنت دوستان تونستم 15 کیلو اضافه وزنم را به راحتی آب خوردن کم کنم. تنها با دیدن نتیجه شما ونتیجه ی دوستان که کامنت می‌نویسن.

    این کار باعث شده باورکنم من میتونم کار های بزرگ دیگه هم انجام بدم اگه الگو وباور درست داشته باشم اگه استادی بالا سرم باشه مثل شما ومریم جووون تا قدم به قدم همراهم باشین. مثل طفل نوپایی که پدر ومادر همراهیش میکنن تا بتونه راه بره. شاید بارها زمین خوردم. ولی سعی کردم دوباره شروع کنم. واین هم نشون میده کدهای مخربی دارم که بارها از راه راست بیرون رفتم. تنبلی کردم. فقط شنیدم وعمل نکردم

    خواسته وهدف که زیاد دارم. ولی در جلسه 6 قدم اول یاد گرفتم هدفم را کوچیک کنم. دوتا هدف داشتم که از چند ماه پیش هدف گداری کردم یکی کم کردن وزنم یکی هم چندبرابر درآمدم

    وزنم با الگوبرداری ازشما وکامنت دوستان واهرم رنج ولذت باورکردم که میتونم وشد

    درآمدم از یک سال پیش که با شما همراه شدم ودوره فوق العاده دوازده قدم حداقل 5 برابر شده ولی ترمزهای دارم که درآمدم یویو وار هست بالا پایین میشه. همین که یکی دوماه درآمده بالامیره یدفعه کارها خراب میشه. من خیاط هستم وکارم تولیدی سرویس شاهنشین یکی از کارهای سنتی شهر یزد هست که با ترمه دوخت میشه

    یکی از ترمزهای که پیدا کردم اینه که چون من فقط خیاطی میکنم و کار تولید اصلی سرویس ندارم نمیتونم ثروتمند بشم.

    یکی دیگه ترمز من اینه که باورکردم همه ی کسانی که خیاطی می‌کنند بخاطر فقر وبدبختی هست. اینم بخاطر فیلم ها وسریال هایی هست که قبلا میدیم هرزنی که شوهرش معتاد یا فوت کرده خیاطی میکنه سوزن میزنه که بتونه خرج زندگی دربیاره

    یه باور غلط دیگه احساس بی لیاقتی هست که من نمیتونم ثروتمند بشم

    یکی دیگه اینکه اعتقادی به فراوانی ندارم که دارم روی این مورد کارمیکنم

    چون کارمن فقط با چند تا مشتری خاص هست وکارمن یه جورایی سنتی هست باورندارم بتونم توکارم ثروتمند بشم

    ترمز بعدی من. اینه که ازبس همه ی مشتریام گفتند کارما فصلی هست ازاول مهر زیاد میشه وتا آخر اردیبهشت کم میشه منم باورکردم

    ولی الان دارم روی این باورکارمیکنم که الله الخالق هست خداهرلحظه داره خلق میکنه

    ترمز بعدی من خانواده ام وهمسرم هستند که تمرکز اصلی من رامیگیرند بخاطر اختلافاتی که دارند چون همسرم کار خاصی نداره ومن بیشتر کار میکنم اختلاف بین خانواده ام هست واین باعث شده یه مدت یکبار قهرودعوا پیش بیاد

    من عاشق کارم هستم. اگه شبانه روز کارگام باشم اصلا زمان راحس نمیکنم ولی ترمز ها نمیگذاره احساس آرامش داشته باشم ودرامدم بالا پایین میشه.

    الان تعهد 40 روزه دادم که روی باور فراوانی واحساس لیاقت. ودریافت الهامات تمرکزی کارکنم.

    ممنون میشم اگه دوستان برای باور سازی بهتر کمکم کنند والگوهایی بهم معرفی کنند

    استاد باور فراوانی رو آخر فایل دیدم وبه شدت اشک شوق ریختم بادیدن باران الهی. خدای من. تئوری سطل وباران. برام تداعی شد. چقدر تو این فایل ترمزها را با عشق بهمون نشون دادید باید دوباره این فایل رو گوش بدم

    ممنون از همه دوستان

    خدایا هدایتم کن. ایاک نعبد وایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      فاطمه فضائلی گفته:
      مدت عضویت: 1240 روز

      سلام عزیزم

      شما که میدونی باورات چی هستند خیلییی راحت میتونی روشون کار کنی, پیشنهاد من اینه که تجسمت رو با احساس لیاقتت همسو کنی

      ما یک همسایه داریم, یه خانم خیلییی خیلی باکلاس و متشخص که شغل شمارو داره, همیشه ماشین های مدل بالا در خونه ش پارک هستند برای اینکه بیان پیش ایشون برای سفارش لباس, من خودمم رفتم پیشش کارشون عالی و البته دستمزدشونم خیلی بالا بود

      ایشون تو خونه خودشونن حتی کارگاه ندارن و منطقه بالا شهر هم نیستند, خیلی الگوی تحسین برانگیزیه ,تکرار همین الگوها ذهنت رو تغییر میدن بجا اینکه به اون الگوهایی که خودت میگی تو فیلمها دیدی

      موفق و سربلند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      هادی احمدخانی گفته:
      مدت عضویت: 2480 روز

      سلام و احترام به استادم

      سلام به دوست عزیز

      خیلی برات خوشحالم که تونستی تو خودت بری و این ایمان را پیدا کردی و فهمیدی که خودت خالق زندگی خودت هستی اماااااااا …. هنوز به یک یقین قلبی نرسیده

      البته مواردی که میگم از دیدگاه خود شما میگم

      مهمترین موضوعی که پاشنه آشیل شما و به نظرم بیش از 95 درصد مردم جهان بوده باور ما نسبت به خداست خدایی که ما باور کردیم خدایی تو ذهن ما ساخته شده اون خدایی که توی قرآن تعریف شده نیست ، خدای ذهن ما کوچک و ضعیفه دلیلش را میتونی از میزان امیدت یا اندازه ترس هات ببینی و در قاعده کلی نتیجه الان زندگیت که مثل یه بلندگو داره داد میزنه خدای تو ذهنت چه قدر دارنده و دهنده هست و اصلا صفاتی که براش قائلیم آیا باور هم داریم

      به خدا همه چی همینه باور ما نسبت به خدا

      این بزرگ ترین پاشنه آشیل آدماست

      نتیجه ساختن این باور که انصافا کار میبره و تلاش آگاهانه میخاد به تنهایی میتونه بسیاری از مسائل زندگی رو پوشش بده

      چون که صد آید نود هم پیش ماست یه فایل استاد در مورد ( بهترین باور نسبت به خدا ) که دانلودی رایگان هم هست را بهت توصیه میکنم گوش بده این فایل را من بیش از 4 سال هر روز گوش میدادم حتی شبها زیر بالشتم میزاشتم و صداشو کم میکردم که خودم بشنوم صدها هزار باور مخرب را میریزه و یه فضایی تو ذهنت ایجاد میشه که از اونجا به بعد دیگه میتونی خودت بسازی خودت شکل بدی اون خدایی که تو عاشقشی

      اونوقت درک عمیق تری در رابطه خدا و فراوانی وآرامش و سلامتی و هر نعمتی پیدا میکنی

      اونوقت درک عمیق تری در رابطه خدای توی ذهنت و هدایت و الهامات پیدا میکنی

      اونوقت درک عمیق تری در رابطه خدای توی ذهنت و احساس ارزشمندی پیدا میکنی

      اما اصلا توی این مورد هم عجله نکن که خود عجله هم از کمبوده

      این موضوع تکاملی هست و آروم آروم ساخته میشه ولی نتیجه ش با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست بعضی وقتا از کنار فایل های دانلودی که استاد لطف میکنن و رایگان روی سایت قرار میدن به سادگی رد نشو

      من حتی از فایل های سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا را حداقل دو یا سه بار دیدم

      بعضی هاشو که اگر بخواهی قیمت روش بزاری اصلا نمیشه قیمت گذاشت گاهی وقت ها من زمانی که فایل های استاد رو میبینم روی یک جمله استپ (پوز) میکنم و ساعت ها در موردش فکر میکنم و می نویسم به همین دلیل فایل های استاد رو فقط نشنو بهش فکر کن

      امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم

      با احترام

      هادی احمدخانی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      اکرم مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1223 روز

      سلام به دوست عزیزم مرجان خانم

      ایده هایی به ذهن درباره کار شما رسید که شاید مفید باشد اینکه به آموزش کار خود در زمان هایی که فروش کمتر هست فکرکنید به فروش کار از طریق اینترنتی با ایجاد پیج یا وارد شدن در اپلیکیشن های فروش محصولات فکر کنید مثل برنامه سلام البته من اطلاعات زیادی از نحوه ورود به اونها ندارم

      واینکه به تولید و فروش کار در سطح کارگاه تولیدی وصادرات فکر کنید واینکه دوست عزیز شاید یکی از باورهای مخرب که باعث کاهش فروش شما میشه این باشد که چون همسر شما فعالیت اقتصادی ندارد از اینکه شما فقط مولد ثروت هستید واو کاری نمی کند در ذهن ودرون خود ناراحت باشید وتولید ثروت را پس می زنید.

      امیدوارم مفید باشد به امید موفقیت هرروزه شما دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مرجان گفته:
        مدت عضویت: 1209 روز

        سلام ودرود دوست عزیزم.

        اکرم جووون ممنون وسپاسگزارم به خاطر ایده هایی که دادی. خودمم هم تو فکر فروش هستم والبته باگ بزرگ من همسرم هست که ترمز بی نهایت قوی تو ذهنم ساختم که دارم روش کار میکنم

        ممنون وسپاسگزارم که وقت گذاشتی و ایده هات رابهم گفتی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لهیا فداکار لنگرودی گفته:
      مدت عضویت: 1756 روز

      سلام به دوست عزیزم

      در عقل کل دوستان باورهای ثروت ساز زیادی رو بیان کردند که بسیار عالیه و کمک زیادی میکنه حتی در رابطه با باور فراوانی هم میتوتید از عقل کل و پاسخ دوستان کمک بگیرید

      در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: